تارا فایل

پاورپوینت فصل یازدهم مدیریت سرمایه گذاری جونز ویرایش جدید



عنوان:
سهام عادی : تجزیه و تحلیل و استراتژی ها

بازار های عقلایی و استراتژی های فعال
یکی از پیشرفت های مهم صورت گرفته در سالهای اخیر ، نظریه ای است که بر اساس آن بازار های اوراق بهادار کارا بوده و در آنها استفاده از مدل های عقلایی قیمت گذاری دارایی متداول است . فرض بر این است که سرمایه گذاران با توجه به اطلاعات موجود ، تصمیمات عقلایی اتخاذ می کنند . در بازار های عقلایی ، قیمت های اوراق بهادار بیانگر انتظارات سرمایه گذار از جریانات نقدی آتی است . با توجه به این که این ایده ، مفاهیم مختلفی را برای سرمایه گذاران به همراه دارد لذا همواره مباحث بحث برانگیزی را در خصوص تجزیه و تحلیل و ارزشیابی اوراق بهادار ایجاد کرده است . صرف نظر از میزان آگاهی سرمایه گذاران از سرمایه گذاری و بدون توجه به این که سرمایه گذاران تا چه حد در خصوص ادبیات مربوط به کارایی بازار مطلع هستند .

رویکرد های تحلیل و گزینش سهام
دو رویکرد سنتی شناخته شده برای تحلیل یا گزینش سهام عادی عبارتند از : تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکی ( نموداری ) . در خصوص مفهوم بازار های کارا ، در سالهای اخیر مطالعات زیادی بر روی مفاهیم تجزیه و تحلیل و ارزشیابی سهام عادی صورت گرفته است . بنابراین مباحث ما نیز حول و حوش این رویکرد ها ، به اضافه مفاهیمی در خصوص ادبیات بازارهای کارا شکل گرفته است . معمولا بیشترین مطالعات صورت گرفته در خصوص تحلیل بنیادی ، مربوط به تجزیه و تحلیل سهام عادی است . رویکرد دوم نسبت به تجزیه و تحلیل اوراق بهادار ، تحلیل تکنیکی یا نموداری است . هر کدام از این رویکرد ها ، در برگیرنده مفاهیمی برای بازار کارا و مدیریت پرتفلیو هستند

تحلیل تکنیکی ( نموداری )
یکی از دو استراتژی سنتی که همواره مورد استفاده سرمایه گذاران قرار گرفته است تحلیل تکنیکی یا نموداری است . در واقع ، تحلیل تکنیکی از قدمت برخوردار است به نحوی که ریشه آن را می توان حداقل در قرن نوزدهم پیدا کرد .
اصطلاح « تحلیل تکنیکی » به روشی برای پیش بینی نوسانات قیمت اوراق بهادار و یافتن الگوهای قیمتی سهام اشاره دارد . این روش را میتوان هم برای اوراق بهادار به صورت جداگانه و هم کل بازار ( از قبیل پیش بینی شاخص بازاری مثل شاخص متوسط صنعتی داوجونز ) مورد استفاده قرار داد .

استراتژی روند حرکت:
یکی از متداولترین استراتژی سرمایه گذاری است که شدیدآ مبتنی بر روند قیمتی است و شامل خرید سهام شرکت هایی است که سود یا قیمت سهام آنها در حال افزایش است و در این استراتژی تاکید اصلی بر روند حرکت قیمت است.
فرض اصلی سرمایه گذاری بر اساس روند حرکت این است که اگر سهام در طول چند دوره اخیر دارای عملکرد بالاتر از عملکرد بازار بوده باشد،احتمالآ این روند را ادامه خواهد داد،که این یک رویکرد کوتاه مدت به شمار می رود مثلآ سهام هایی که در 6 ماه قبل عملکرد خوبی داشته اند در 6 ماه تا 12 ماه آینده نیز عملکرد خوبی خواهند داشت.

تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی بر این فرض استوار است که هر اوراق بهاداری (و بازار در کل ) دارای یک ارزش ذاتی یا یک ارزش صحیح بر اساس براوردهای سرمایه گذار است . این ارزش تابعی است از متغیرهای بنیادی شرکت که برای ایجاد بازده مورد انتظار و ریسک مربوط به آن با هم ترکیب می شوند . با ارزیابی این متغیرهای بنیادی تعیین کننده ارزش اوراق بهادار ، می توان برآوردی از ارزش ذاتی را تعیین کرد. سپس ارزش ذاتی برآورد شده را می توان با قیمت فعلی بازار اوراق بهادار مورد مقایسه قرار داد . وقتی برای محاسبه ارزش ذاتی از تحلیل بنیادی استفاده می شود نیاز به قواعد خاص تصمیم گیری وجود دارد .

مفاهیم مالی رفتاری
با در نظر گرفتن مباحث گسترده کارایی بازار ، گاها سرمایه گذاران نگاهی گذرا به بحث روانشناسی در بازارهای مالی و نقشی که احساسات و عواطف در آن ایفا می کند ، می اندازند . مخصوصا اینکه در کوتاه مدت ، احساسات و هیجانات سرمایه گذاران بر قیمت های سهام و بازار ها تاثیر می گذارد . لذا آگاهی از این موارد در رابطه با تصمیم گیریها ضروری به نظر می رسد .
مالی رفتاری به معنای مطالعه رفتار سرمایه گذاری با استفاده از این عقیده است که سرمایه گذاران ممکن است به صورت غیر عقلایی عمل نمایند . مالی رفتاری از موضوعات روز سرمایه گذاری به شمار میرود . در حالی که اقتصاد سنتی بر اساس تئوری مطلوبیت فرض می کندکه سرمایه گذاران به صورت عقلایی عمل می کنند , اما در مالی رفتاری فرض بر این است که سرمایه گذاران می توانند رفتار غیر عقلایی داشته و بر اساس ان عمل نمایند . معمولا در بازارها رفتارهای احساسی بیش از حد متعارف نیز به چشم می خورد. سرمایه گذاران از طریق نیروهای غیر منطقی

از قبیل اعتماد بیش از حد , تاسف از تصمیمات اخذ شده , زیان گریزی , و مواردی از این قبیل برانگیخته می شوند . مفهوم ان این است که تمایل محتاطانه به روند های گذشته و اطلاعات مشابه می تواند سودمند باشد .متاسفانه , علیرغم یافته های مربوط به چندین مطالعه نوید بخش ,هنوز مالی رفتاری در حال حاضر نتوانسته است به صورت یک تئوری واحد , بین فرضیات مطرح شده در خصوص ان ,انسجام لازم را ایجاد نماید .

دیوید درمن یکی از طرفداران اصلی ملی رفتاری است و شدیدآ طرفدار فرضیه واکنش بیش از حد سرمایه گذار است که طبق این فرضیه سرمایه گذاران نسبت به اخبار غیر منتظره واکنش بیش از حد و احساساتی نشان می دهند و این باعث می شود بهترین گزینه ها زیر ارزش و بدترین گزینه ها بالای ارزش خود ارزش گذاری شوند.
این رفتار درمن را به فلسفه سرمایه گذاری برخلاف روند بازار سوق داده است.

چارچوبی برای تحلیل بنیادی
طبق مفاهیم مربوط به تحلیل بنیادی , سرمایه گذار بر تحلیل داده های شرکت متمرکز خواهد شد .
در واقع در تحلیل بنیادی سرمایه گذاران از دو رویکرد (بالا به پایین ) و رویکرد ( پایین به بالا ) استفاده می کنند .

رویکرد (پایین به بالا ) نسبت به تحلیل بنیادی
سرمایه گذار با داشتن رویکرد ( پایین به بالا ) مستقیما بر داده های اساسی شرکت متمرکز می شود . تحلیل اطلاعاتی از قبیل محصولات شرکت , وضعیت رقابتی و ان وضعیت مالی ان منجر به براوردی از سود بالقوه شرکت و نهایتا ارزش ان در بازار می شود . معمولا برای انجام تحلیل های لازم نیاز به صرف زمان و تلاش فراوانی است .
تاکید این رویکرد, یافتن شرکت هایی است که از چشم انداز های رشد بلند مدت مناسبی برخوردار بوده و منجر به براورد های صحیحی از سود اوری شوند . برای دستیابی به این هدف , تحلیل گران رویکرد (پایین به بالا ) معمولا به دو گروه , شامل سرمایه گذاری در سهام رشدی و سرمایه گذاری در سهام ارزشی , تقسیم می شوند .

ارزش در مقابل رشد
سهام رشدی،انتظارت سرمایه گذار را در نتیجه نسبت قیمت به سود(P/E)بالا،به فراتر از متوسط رشد اتی سود سوق داده و باعث می شود ارزشگذاری سهام بیش از حد متوسط ان تعیین شود.سرمایه گذاران انتظار دارند که عملکرد این سهام ها در اینده بهتر باشد و به همین دلیل حاضرند مبلغ بیشتری را در ازای این گونه سهام ها پرداخت نمایند.

در بسیاری از موارد،سرمایه گذاری با رویکرد «پایین به بالا»،تلاش چندانی برای تفکیک بین سهام ارزشی و سهام رشدی انجام نداده است.بسیاری از شرکتها دارای ویژگیهایی با چشم انداز سوداوری بالا و پایه های مالی قوی یا ارزش دارایی بالا بوده و از ویژگیهای هر دو گروه سهام های ارزشی و رشدی برخوردار هستند.البته این حالت در دنیای سرمایه گذاری کنونی ممکن است کاملا مناسب باشد.
سهام های ارزشی :داراییهای ارزان و با ترازنامه قوی هستند.

رویکرد «بالا به پایین» نسبت به تحلیل بنیادی
رویکرد «بالا به پایین»،نقطه مقابل رویکرد «پایین به بالا» است.در این رویکرد تحلیل بنیادی از سطح اقتصاد و بازار شروع شده و به سمت تحلیل سطح صنعت و شرکت ادامه می یابد.سرمایه گذارانی که کار تحلیل را از سطح اقتصاد و بازار شروع می کنند عوامل مهمی از قبیل نرخ بهره و تورم را مورد استفاده قرار داده و سپس به بررسی چشم اندازهای اتی صنعت یا شرکت می پردازند.به نظر این گروه از سرمایه گذاران عوامل کلان در سرمایه گذاری از مطلوبیت بیشتری برخوردار هستند.
چارلزپی.جونز رویکرد«بالا به پایین» را مناسب برای تحلیل بنیادی می داند.علل ارائه این پیشنهاد می تواند موارد زیر باشد:اول اینکه،برای تعیین زمان مناسب برای تخصیص وجوه مازاد به سهام ،نیاز به تحلیل کلی اقتصاد و بازار اوراق بهادار وجود دارد،دوم اینکه نیاز به تحلیل صنعت ها و بخش ها ،برای تعیین بهترین چشم انداز برای اینده وجود دارد و نهایتا تحلیل هر یک از شرکتها ضروری است.

تحلیل اقتصاد/بازار
ارزیابی وضعیت اقتصاد و توجه به متغیرهای عمده ای از قبیل عایدات شرکت و نرخ بهره از اهمیت به سزایی برخوردار است.تصمیمات روزانه سرمایه گذاران شدیدا تحت تاثیر این متغیرها قرار دارد.چنانچه احتمال وقوع رکود وجود داشته باشد در ان صورت قیمت سهام شدیدا تحت تاثیر دوره کسادی و رکود قرار خواهد گرفت. برعکس،چنانچه توسعه اقتصادی گسترده ای در راه باشد باز هم قیمت سهام در طول دوره توسعه اقتصادی،تحت تاثیر شدید ان واقع خواهد شد.بنابراین شرایط اقتصادی تاثیر زیادی بر قیمت سهام خواهد داشت و ارزیابی شرایط اقتصادی و تاثیرات ان بر بازار سهام حائز اهمیت خواهد بود.

تحلیل اقتصاد/بخش

از اینکه تحلیل اقتصاد و بازار به اتمام رسید،سرمایه گذار باید در خصوص این مطلب که ایا زمان مناسبی برای سرمایه گذاری در سهام عادی است یا نه،تصمیم گیری نماید.اگر اینچنین باشد،مرحله بعدی تحلیل صنعت یا بخشی از بازار خواهد بود.کینگ بعد از عامل «تغییرات بازار »به عامل تاثیرگذار دیگری بر تغییرات بازده سهام ،یعنی عامل صنعت اشاره می کند.
شرکتها و صنعت ها تمایل دارند به تغییرات کلی بازار واکنش نشان دهند اما میزان این واکنش می تواند دامنه گسترده ای را شامل شود.صنایع در کوتاه مدت و بلندمدت دستخوش تغییرات مهمی می شوند.صنعت ها،همچنین تا حد زیادی تحت تاثیر شرایط رکود و یا توسعه قرار می گیرند.

تحلیل شرکت
اگرچه دو مرحله قبلی حائز اهمیت بوده و باید طبق روش بیان شده ،انجام شوند اما توجه و تاکید بیشتری بر تحلیل شرکت صورت گیرد .اگر چه تحلیل گران اوراق بهادار معمولا بر تحلیل صنعت توجه دارند اما گزارشات نشان می دهد که انها معمولا بر یک یا چند شرکت خاص تمرکز می کنند.
شرکتها و اکثر سرمایه گذاران معمولا سود هر سهم را به عنوان عامل اساسی در نظر دارند.رابطه خیلی نزدیکی بین سود و قیمت سهام وجود دارد و به همین دلیل ،توجه عمده بر روی سود واقع می شود. در مرحله بعدی،سود تقسیمی چیزی است که مورد علاقه سرمایه گذاران است.سود تقسیمی شرکت وابستگی زیادی به سود کل شرکت دارد.در تحلیل شرکت تعدادی از عوامل حائز اهمیت هستند.با این حال از انجا که توجه عمده سرمایه گذاران بر سود شرکت وسود تقسیمی است لذا لازم است که رابطه میان این دو متغیر ورابطه ان دو متغیر با سایر متغیرها بدانیم.
از آنجا که سود تقسیمی ،درصدی از سود شرکت است لذا در تحلیل شرکت تاکید برسود شرکت خواهد بود.سود شرکت عامل اساسی در تحلیل بنیادی سهام عادی محسوب می شود.لذا اگر سرمایه گذار بخواهد تحلیل بنیادی را فهمیده و براساس ان عمل نماید،فهم صحیح مفهئم سود شرکت حیاتی خواهد بود

با تشکر از توجه شما


تعداد صفحات : 18 | فرمت فایل : pptx

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود