آموزش کتاب مطالعات اجتماعی پایه پنجم ابتدایی
درس هجدهم : سفر به کربلا (2)
یک هفته از سفر عماد می گذشت. رضا بی صبرانه منتظر بازگشت برادرش بود. او و خواهرانش دیده بودند که عماد چقدر مشتاق سفر کربلاست. برای همین، خیلی دوست داشتند بدانند که او آن هفته را چگونه گذرانده و از چه جاهایی دیدن کرده است.
روزی که قرار بود عماد از سفر برگردد، اعضای خانواده و بعضی از خویشان و دوستان برای استقبال از او به فرودگاه
رفتند. رضا دلش می خواست از همان فرودگاه سوال هایش را شروع کند ولی صبر کرد تا به خانه برسند و برادرش هم کمی استراحت کند.
پس از نماز ظهر و خوردن ناهار، همه ی اعضای خانواده دور هم نشستند و منتظر شدند تا عماد برایشان حرف بزند. عماد سوغاتی هایی را که برای رضا و خواهرانش آورده بود به آنها داد و بچّه ها هم تشکّر کردند.
رضا پرسید: « شما از اینجا به بغداد پایتخت عراق رفتید؟»
عماد گفت: « نه. ما در فرودگاه نجف از هواپیما پیاده شدیم و سه روز اوّل را در نجف بودیم. آرامگاه مقدّس امام اوّل ما، حضرت علی (ع )، در این شهر قرار دارد.
در نجف وقتی به مهمان سرا رسیدیم، وسایلمان را در اتاق ها گذاشتیم؛ غسل زیارت کردیم و با وضو به حرم امام علی (ع) رفتیم. من در حرم امام علی (ع) برای همه دعا کردم.
در روزهایی که در نجف بودیم، برای نمازخواندن به حرم می رفتیم. من در آنجا دعا کردم که به یاری خدا بتوانیم رفتار و گفتار امام علی (ع) را در زندگی خود سرمشق قرار دهیم.
رضا گفت: « من درباره ی زندگی حضرت علی (ع) و رویدادهای زمان ایشان مطالعه کرده ام.
پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام حضرت محمّد (ص ) ، میان گروه هایی از مسلمانان، بر سر جانشینی (خلافت) آن حضرت اختلاف پیدا شد. البته پیامبراکرم (ص) در آخرین سفرش به مکّه، در محلّی به نام غدیر خُم، حضرت علی (ع) را به عنوان جانشین خود معرّفی کرده بود. بنابراین، گروهی حضرت علی (ع) را جانشین آن حضرت می دانستند.
جامعه ی اسلامی بعد از پیامبر
خلافت ابوبکر
سرانجام، ابوبکر به خلافت انتخاب شد. گروهی از مردم با ابوبکر بیعت کردند؛ یعنی، با او پیمان بستند که از دستوراتش پیروی کنند. حضرت علی (ع) و یارانش برای اینکه در میان مسلمانان اختلاف ایجاد نشود، سکوت کرد.
بعد از ابوبکر، عمر خلیفه شد. در زمان عمر، مسلمانان سرزمین های زیادی از جمله ایران را به قلمرو اسلام افزودند. عمر پس از ده سال خلافت، توسط یکی از مخالفانش مجروح شد و چند روز بعد درگذشت.
خلافت عمر و عثمان
پس از عمر، عثمان به خلافت رسید. در زمان خلافت او بعضی از حاکمان شهرها به مردم ستم می کردند. مردم از عثمان خواستند تا آن حاکمان را از کار برکنار کند ولی او به خواسته ی آنها توجّهی نکرد. سرانجام، گروهی از مخالفان، خانه ی عثمان را محاصره کردند. حضرت علی (ع) تلاش زیادی کرد که مخالفان را آرام کند امّا آنها به خانه ی عثمان حمله کردند و او را کشتند.
پس از کشته شدن عثمان، مسلمانان با خواهش و اصرار از حضرت علی (ع) خواستند که خلافت را بپذیرد و با اشتیاق با حضرت علی (ع) بیعت کردند.
خلافت حضرت علی (ع)
حضرت علی (ع) شهر کوفه را که در عراق قرار داشت مرکز خلافت خود قرار داد.
آن حضرت همانند محرومان و مستضعفان زندگی ساده ای داشت؛ برای اجرای عدالت تلاش می کرد و دست ستمگران را از بیت المال کوتاه کرد. به همین دلیل، با شروع خلافت حضرت علی (ع) و آشکارشدن شیوه ی حکومت او، برخی از سودجویان بیعت خود را شکستند و به مخالفت و جنگ با آن حضرت پرداختند اما سرانجام، شکست خوردند.
حرم حضرت علی (ع)، شهر نجف
به چهار نفر خلفایی که پس از پیامبر اکرم (ص) زمامداری مسلمانان را به عهده گرفتند، خلفای راشدین یا خلفای نخستین می گویند.
جنگ صِفّین
پس از مدتی همه ی سرزمین های اسلامی، به جز شام (سوریه)، پیرو حضرت علی (ع) شدند. در آن زمان، معاویه پسر ابوسفیان، حاکم شام بود. حضرت علی (ع) معاویه را که مردی ستمگر بود، از حکومت شام برکنار کرد اما معاویه از این دستور سرپیچی کرد و همچنان در شام ماند و به مخالفت با امام علی (ع) ادامه داد.
سرانجام، میان امام علی (ع) و معاویه جنگ درگرفت. در روز آخر جنگ، چون پیروزی سپاهیان حضرت علی (ع) قطعی بود، معاویه پریشان شد و از مشاور حیله گر خود، عمروعاص، خواست تا هرچه زودتر چاره ای بیندیشد. عمروعاص به لشکریان پیشنهاد کرد که قرآن ها را بر سر نیزه ها کنند و فریاد بزنند: « ما همه پیرو این کتابیم و نباید با هم جنگ کنیم.»
برخی از سپاهیان امام علی (ع) این پیشنهاد را پذیرفتند و از جنگ دست کشیدند. حضرت علی (ع) سعی کرد فریب خوردگان سپاه را از حیله ی دشمن آگاه کند امّا موفّق نشد.
سرانجام، قرار شد از هر دو سپاه نماینده ای انتخاب شود؛ دو نماینده با هم گفت وگو کنند و حکمی بدهند. حضرت علی(ع) و معاویه هم این حکم را بپذیرند.
معاویه، عمروعاص را که مردی حیله گر بود، انتخاب کرد. گروهی از سپاهیان فریب خورده ی امام علی (ع) برخلاف نظر آن حضرت، «ابوموسی اشعری» را که مردی ساده لوح بود، به عنوان نماینده ی خود انتخاب کردند. هنگام مذاکره، عمروعاص، ابوموسی اشعری را فریب داد و به او گفت: « بیا هم معاویه و هم علی را از خلافت برکنار کنیم». ابوموسی پذیرفت و برکناری حضرت علی (ع) را از خلافت اعلام کرد اما عمروعاص زیر قول خود زد و اعلام کرد که معاویه، خلیفه ی مسلمانان است.
پس از آنکه عمروعاص توانست ابوموسی را فریب دهد و معاویه را به عنوان خلیفه معرّفی کند، گروهی از سپاهیان
حضرت علی (ع ) ، به جای پذیرش اشتباه خود، از اطاعت آن حضرت سرپیچی کردند و با او دشمن شدند. این گروه، که خوارج نامیده شدند، خلافت معاویه را نیز قبول نداشتند.
خوارج که مردمی بی رحم و نادان بودند، از آن پس به آزار و کشتار مسلمانان پرداختند.
عاقبت، حضرت علی (ع) ناچار شد با خوارج بجنگد. در پایان این جنگ (جنگ نهروان) حضرت علی (ع) پیروز شد.
خلافت حضرت علی (ع) تقریبا پنج سال طول کشید. در این دوره آن حضرت لحظه ای از آشوب دشمنان در امان نبود اما در همین مدت کوتاه توانست عدالت را در جامعه برقرار کند و ظلم و ستم را براندازد.
حضرت علی (ع) یاور و پشتیبان مظلومان و یتیمان و نمونه ی کامل شجاعت و ایمان بود. او بار دیگر روش پیامبر و دین اسلام را زنده کرد.
شهادت امام علی (ع)
پس از شکست سخت خوارج در جنگ نهروان، یکی از آنها مامور کشتن حضرت علی (ع) شد. او که اِبن ملجم نام داشت، در سحرگاه روز 19رمضان سال چهلم هجری، هنگامی که حضرت علی (ع) در مسجد کوفه مشغول خواندن نماز صبح بود، با شمشیر زهرآلود خود ضربه ای به سر آن حضرت زد. حضرت علی (ع) دو روز بعد، در 21رمضان به شهادت رسید.
حرم حضرت علی (ع)
خلافت امام حسن (ع)
پس از شهادت حضرت علی (ع) ، پیروان آن حضرت با پسر بزرگ ایشان، امام حسن (ع) ، بیعت کردند. معاویه از این موضوع آگاه شد و با تعداد زیادی از سپاهیانش به سمت عراق حرکت کرد.امام حسن (ع) نیز آماده ی جنگ شد امّا بسیاری از سپاهیان او را افراد منافق یا سست ایمان تشکیل می دادند. معاویه با وعده ی پول و مقام، میان افراد سپاه امام حسن (ع) اختلاف ایجاد کرد و برخی از آنها را از دور ایشان پراکنده کرد. با وجود این، چون از جنگ می ترسید، نامه ای برای امام فرستاد و از او خواست که با وی صلح کند.امام حسن (ع) پیشنهاد صلح را با شرایطی که به نفع مسلمانان بود، پذیرفت. امّا معاویه به شرایط صلح نامه عمل نکرد.
تاسیس حکومت بنی اُمیّه
پس از مدتی، امام حسن (ع) به تحریک معاویه، مسموم شدند و به شهادت رسیدند. معاویه برخلاف شرایط صلح نامه، از بیت المال برای خود درباری باشکوه ساخت؛ فرزندش، یزید، را به جانشینی خود برگزید و حکومت بنی امیّه (امویان) را تاسیس کرد.
وقتی صحبت های عماد درباره ی زیارت امام علی (ع) در نجف به پایان رسید، پدر گفت: «عماد جان، حالا از کربلا برایمان بگو. من یاد سفر چند سال پیش خودم افتادم.
عماد گفت: «کربلا در این فصل بسیار گرم و خشک و سوزان است. وقتی با ماشین در جادّه به سمت کربلا حرکت می کردیم ،به یاد روز عاشورا افتادم. در کربلا، حرم حضرت امام حسین (ع) و حرم حضرت ابوالفضل(ع) را زیارت کردیم. من در این سفر همواره فکر می کردم که چه خوب است ما پیام واقعه ی عاشورا را بفهمیم و به آن عمل کنیم.
رضا پرسید: «پیام واقعه ی عاشورا چیست؟»
عماد گفت: «پس از شهادت امام حسن (ع) ، برادرش، امام حسین (ع) به امامت شیعیان رسیدند. در آن زمان یزید، پسر معاویه، که مردی فاسد و ستمگر بود حکومت می کرد. یزید به طور آشکار گناه می کرد و دستورهای اسلام را زیر پا می گذاشت. او در ابتدای حکومت خود سعی کرد به زور از امام حسین (ع) بیعت بگیرد امّا امام نپذیرفت. امام حسین(ع) می دید که دستورات اسلام و روش پیامبر (ص) به فراموشی سپرده شده است. حاکمان به ظلم و ستم مشغول اند و از بیت المال ــ که متعلّق به همه ی مردم است ــ برای خود کاخ هایی درست کرده اند.
سرانجام در روز دهم محرم (عاشورا) سال 61 هجری، امام و یاران اندک ولی با ایمانش در صحرای کربلا در برابر لشکر بی شمار دشمن ایستادند. جنگ از بامداد آغاز شد و تا بعد از ظهر ادامه داشت. در این روز، امام حسین (ع) و یاران بزرگوارش تا آخرین نفس شجاعانه جنگیدند. دلاوری آنان در این جنگ، در تاریخ جهان بی نظیر است.
آن حضرت در مورد دلیل قیام خود فرموده اند: « من برای زنده نگهداشتن دین اسلام و امربه معروف و نهی از منکر قیام کرده ام. »
بین الحرمین کربلا ، حرم امام حسین (ع) و حضرت ابوالفضل (ع)
واقعه ی عاشورا نه تنها خاندان بنی امیّه را رسوا کرد و ظلم و فساد آنها را آشکار کرد بلکه سرمشق خوبی برای قیام بر علیه همه ی ظالمان در طول تاریخ شد.