درسنامه کامل درس 4 فارسی هفتم
" با بهاری که می رسد از راه "
کاری از :
اکبر ملاحسن : دبیر ادبیات فارسی
آموزش و پرورش استان قزوین
اداره آموزش و پرورش شهر اسفرورین
اهداف آموزشی درس :
1- آشنایی با فصل شکفتن و دوره بلوغ نوجوانان
2-توجه بیشتر به برخی ویژگی های رفتاری نوجوانان در دوره بلوغ
3- آشنایی با زیبایی های طبیعت، دوستی های مثبت، هنرها و …
4- آشنایی بیشتر با نهاد و گونه های آن
5-علاقه نسبت به ارتباط با خدا و دوستی با او
6- مهارت مواجه شدن با مسائل دوره شکفتن و بلوغ
درباره درس :
این درس از دو قسمت تشکیل شده است: شعری با عنوان "با بهاری که می رسد از راه" سروده محمد جواد محبت وقسمت دوم نثر"زیبایی شکفتن،" آمده است .
قالب شعر "با بهاری که می رسد از راه" چهارپاره و از هشت بیت تشکیل شده است. در بخش "زیبایی شکفتن" ویژگی های رفتاری و عادت ها و نیازها و سلیقه های نوجوان مورد توجه قرار گرفته است.
معرفی کوتاه محمد جواد محبت :
وی متولد سال 1322در شهر کرمانشاه است. ایشان به معلمی اشتغال و با اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز همکاری داشته است. برخی از آثار ایشان عبارت اند از: رگبار کلمات، کوچه باغ آسمان، با بال این پرنده سفرکن و … .
معنی لغات و عبارت ها و اشعار درس :
صفحه 37: تبسم: لبخند زدن/ آهسته: آرام / از نظر گم شد: ناپدید شد / نسیم: باد ملایم / جوانه: شاخه ی تازه ی درخت/ شکفتن: رشد کردن، پیشرفت کردن / راز گفتن: در اینجا به معنی سخن گفتن، درد دل کردن
نوع قالب شعر: چهارپاره
بیت اول: آسمان همانند لبخندی دلنشین و با محبت، روشن شد (آسمان صاف شد و ابرهای تیره کنار رفت) و امید به زندگی را در دل ها زنده کرد.
بیت دوم: سرما و افسردگی وناامیدی، آهسته از نظرها پنهان شد.
بیت سوم: نسیم زندگی بخش، دوباره جوانه ها و سبزه ها را شکوفا کرد.
بیت چهارم: شکوفه ی درخت همانند لبخندی باز شد و دوباره، بهار، جهان را زیبا کرد.
بیت پنچم: به همراه فصل بهار، شاداب و سرزنده شو و خودت را تغییر بده.
بیت ششم: همانند شاخه ی گل، جوانه بزن و مانند چشمه، زندگی را از سر بگیر و در تلاش و حرکت باش.
بیت هفتم: زندگی به تو می گوید که اکنون زمان تلاش و رشد و شادی و نشاط است.
بیت هشتم: بهترین چیز امروز در دنیا، مناجات و عبادت کردن با خداوند است.
زیبایی شکفتن: دوره: زمان، روزگار / شور: هیجان و انرژی / شوق: اشتیاق، میل و رغبت / شکوفایی: رشدکردن، بالندگی / معمولاً: به صورت رایج، به طور معمول / حسرت: افسوس، دریغ، ناراحتی و اندوه زیاد / انتقال: جابه جایی / تقریباً: نسبتاً، حدوداً / فراز: بلندی / فرود: پستی / وابستگی: به کسی نیازمند بودن / استقلال: مستقل بودن، تابع دستور کسی نبودن / رویا: خیال / کم حوصلگی: بی طاقتی / دلخوری: ناراحتی / بیهوده: بی فایده / لذت ببریم: استفاده کنیم / جویبار: جوی کوچک / باصفا: پاک و زیبا / زلال: شفاف و گوارا / شخصیت: ویژگی های رفتاری / شکل می دهد: می سازد / پسندیده: مناسب، نیکو / نشاط: شادابی / کیمیا: نایاب و دست نیافتنی، کمیاب / گوناگون: مختلف / علایق: (جمع علاقه) دلبستگی ها / بیاموزیم: یاد بگیریم / سرشار: پُر، مملو / راز = رمز / اندرز: پند، نصیحت / چالاکی: تند و تیز بودن، زیرکی / تامل: اندیشه کردن، فکر کردن / بصیرت: بینش، آگاهی / تمیزی: پاکی، بیعیب بودن / آراستگی: منظم و مرتب بودن / پاکدلی: آلوده نبودن به گناه / شُکوه: عظمت / همسایه: هم جوار، نزدیک / مهارت: توانمندی، استعداد / دلنشین: خوشایند، پسندیده / تصاویر: (جمع تصویر) شکل ها / کردار: عمل / گاه: زمان، وقت
آرایه های ادبی درس :
صفحه 37: آسمان مثل یک تبسم: تشبیه / دل سردی: کنایه از نا امیدی، افسردگی؛ متضاد دل گرمی / وا شدن چشم جوانه: تشخیص / شکوفه ای خندید: تشخیص / شکوفه و درخت و بهار: تناسب / کتاب: استعاره از جهان / مثل یک شاخه ی گل و مثل یک چشمه سار: تشبیه / زندگی بر تو می زند لبخند: تشخیص
زیبایی شکفتن: فراز و فرود: تضاد / فراز: استعاره از خوشی ها / فرود: استعاره از ناخوشی های زندگی / جویبار زندگی: اضافه ی تشبیهی / جویبار زندگی را گل آلود کردن: کنایه از خراب کردن / موج زدن: کنایه از معلوم بودن و زیاد بودن / در دلش ایمان موج می زند: تشبیه دل به دریا / از چهره و نگاهش امیدواری بجوشد: تشبیه چهره و نگاه به چشمه / دوست خوب کیمیا است: تشبیه اسنادی / این همه کتاب ما را به سوی خود می خوانند: تشخیص / کتاب پر راز و رمز آفرینش و شگفتی های طبیعت: اضافه ی تشبیهی / شکوفه های محبت: اضافه ی تشبیهی
دانش های زبانی و ادبی : " نهاد "
کلمه یا گروهی از کلمه ها است که درباره ی آن خبر می دهیم؛ یعنی " صاحب خبر" است که معمولا در ابتدای جمله می آید.
نهاد کسی یا چیزی است که درباره آن صحبت می کنیم یا خبری می دهیم. مانند :
انسان، شگفت ترین مخلوق خداوند است. نهاد= انسان
آب، در صد درجه به جوش می آید. نهاد= آب
تو صیادی و من آهوی دشتم. نهاد= تو، من
انواع نهاد:
الف ) نهاد گسسته یا جدا: نهادی که در جمله کلمه مستقلی است و به کلمه ای نچسبیده است. مانند نهاد مثال های بالا
ب ) نهاد پیوسته یا متصل: همان شناسه است که همراه فعل می آید. مانند:
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم. نهاد= م
نکته ها :
۱- در جمله های غیر اسنادی نهاد همان انجام دهنده کار یا فاعل است مانند:
بهار با خود شادی و نشاط می آورد. بهار=نهاد (فاعل)
۲- در جمله های اسنادی نهاد همان "مسند الیه" یا کلمه ای است که مسند به آن نسبت داده می شود مانند:
اسب، حیوان نجیبی است. اسب= نهاد (مسند الیه)
در دستور زبان فارسی به جای فاعل یا مسند الیه کلمه "نهاد" به کار برده می شود.
۳- گاهی نهاد بیش از یک کلمه است که به آن "گروه نهادی" می گویند مانند:
تمام آفریده های خدا، او را ستایش می کنند.
گروه نهادی= تمام آفریده های خدا
۴- گاهی برای دو یا سه جمله یک نهاد می آید. نهاد در جمله اول می آید و در جمله های بعدی برای جلوگیری از تکرار حذف می شود مانند:
پدرم مرا به فروشگاه برد و برایم لباس خرید.
۵- گاهی برای یک فعل چند نهاد می آید. نهادها با حرف پیوند "و" (عطف) به هم ربط داده می شوند مانند:
من و پدرم و دوستم به باشگاه رفتیم.
گروه نهادی= من و پدرم و دوستم
۶- غیر از شبه جمله ها که نهاد و گزاره ندارند، همه جمله ها دارای نهاد هستند. اما ممکن است نهاد در جمله حضور نداشته باشد یعنی حذف شده باشد مانند:
بعد از تمام شدن کارش به بازار رفت.
در این جمله '' او'' نهاد محذوف است. در فعل های اول شخص و دوم شخص " من یا ما " و " تو یا شما" نهاد است که معمولا در جمله محذوف است. نهاد این جمله ها را از روی شناسه یا همان شخص فعل پیدا می کنیم. مانند:
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته نشستیم.
نهاد= من و ما
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
نهاد= تو
نهاد در جمله های امری، "تو یا شما" است که در جمله آورده نمی شود. مانند:
از این عشق حذر کن!
لحظه ای چند بر این آب نظر کن.
نهاد= تو
۷- نهاد معمولا در ابتدای جمله می آید ولی ممکن است در بعضی جملات یا شعرها در جاهای مختلف جمله بیاید.
آرام جان من بود، شعر روان سعدی
گروه نهادی=شعر روان سعدی
در پیله تا به کی بر خویشتن تنی؟
پرسید مرغ را کرم از فروتنی!
سالهاست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرارکنان می دهد آزارم.
گروه نهادی= خش خش گام تو
۸- راه شناختن نهاد:
سوال های "چه کسی؟" / "چه چیزی؟" را از فعل جمله می پرسیم تا نهاد به دست بیاید . مانند :
فصل تابستان فرا رسیده است.
چه چیزی فرا رسیده است؟( فصل تابستان). (فصل تابستان) نهاد جمله است و (فرا رسیده است ) گزاره جمله است.
محمد برای دیدن دوستش به شیراز آمده است.
چه کسی آمده است؟ (محمد). (محمد) نهاد است و (برای دیدن دوستش به شیراز آمده است) گزاره جمله است.
2