درسنامه کامل درس 3 فارسی هفتم
" نسل آینده ساز "
کاری از :
اکبر ملاحسن : دبیر ادبیات فارسی
آموزش و پرورش استان قزوین
اداره آموزش و پرورش شهر اسفرورین
اهداف آموزشی درس :
1- آشنایی با رسالت و مسئولیت نسل نوجوان و جوان انقلاب
2- آشنایی با رهنمودهای مقام معظم رهبری درباره نسل جوان
3- آشنایی با نقش جوانان در گذشته، حال و آینده ایران
4- آشنایی با ویژگی های دنیای نوجوانی
5- نگرش مثبت نسبت به گذشته، حال و آینده ایران
6- آشنایی بیشتر با فعل و اهمیت آن
7- ایجاد نگرش مثبت نسبت به زبان و ادب فارسی و توانمندی های نوجوان
درباره درس :
رهبر معظم انقلاب اسلامی چند تذکر و هشدار در سخنان خویش فرموده اند:
1ــ مراقب تلاش دشمنان در جلوگیری از پیشرفت تحصیلی خود باشید.
2ــ درس خواندن، جهاد دانش آموزان در مقابل این توطئه هاست.
3ــ پاکدامنی، پارسایی و حفظ ایمان و رستگاری در کنار درس خواندن لازم است.
4ــ قدر جوانی و نیرو و نشاط این دوره را باید دانست.
5ــ باید از فرصت خوب و ارزشمند و گرم نظام و انقلاب اسلامی حداکثر بهره را گرفت.
معرفی کوتاه مقام معظم رهبری :
رهبر عالیقدر، حضرت آیت اللّه سیدعلی خامنه ای فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینی خامنه ای، در روز 24تیرماه 1318شمسی در مشهد مقدس متولد شد. پدرش روحانی معروفی بود ولی با این وجود زندگی فقیرانه ای داشت .
رهبر انقلاب از چهارسالگی به مکتب سپرده شدند تا الفبا و قرآن را بیاموزند؛ سپس در مدرسه تازه تاسیس اسلامی ثبت نام کردند و این دوران تحصیل ابتدایی را در آن مدرسه گذراندند؛ سپس وارد حوزه علمیه شدند و از محضر بزرگانی چون مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی، امام خمینی، شیخ مرتضی حائری یزدی و علامه طباطبایی استفاده کردند.
ایشان در دوران شاهنشاهی حکومت پهلوی به دلیل مبارزاتی که داشتند بارها توسط ماموران شاه دستگیر و زندانی و تبعید شدند و در جهت نزدیکتر شدن به اهداف انقلاب گامهای بلند و موثری برداشتند که همه در نوع خود و در زمان خود بی نظیر و بسیار مهم بودند. از جمله مسئولیت های مهم ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، معاونت وزارت دفاع ، سرپرستی سپاه پاسداران ، نمایندگی مجلس ، ریاست جمهوری ، رهبری و ولایت امت.
معنی لغات و عبارت ها و اشعار درس :
بیت اول فصل: ای کسانی که در انتظار بهارید! فصل شکوفا شدن غنچه ها و روییدن گیاهان از راه رسید و به گل ها مژده بدهید که یار و معشوقه ی ما به گلستان آمد.
شکفتن: شکوفا شدن، روییدن / مژده: خبر خوب / گلشن: گلستان
صفحه 32: نسل: نژاد، دودمان / جوشان: در حال جوشیدن، جوشنده / استعداد: توانایی، قابلیت / اهل فکر کردن: علاقه مند به فکر کردن / تحلیل: بررسی / مشاهده: دیدن / پرشور: دارای عواطف تند، متلاطم / مختلف: گوناگون / مومن: دین دار، باایمان / به رغم: بر خلاف
صفحه 33 : به هیچ وجه: هرگز، اصلا / برخی: بعضی / مطبوعات: روزنامه ها و مجلات (جمع مطبوعه) / رسانه ها: وسایلی که خبرها و اطلاعات را به مردم می رساند؛ مانند رادیو، تلویزیون و روزنامه ها / انحراف: گمراهی، دور شدن از حقیقت چیزی / خطا: اشتباه، لغزش / جبران: تلافی کردن / صلاح: درستی، خیراندیشی/ پاکدامنی: پرهیزگاربودن، از گناه دوری کردن / پارسایی: پرهیزگاری، پاکدامنی / صداقت: راستی و درستکاری / شعور: درک و فهم، آگاهی / متخصصان: کارشناسان، کسانی که در امری تخصص دارند / مجبور: وادار به کاری شدن / اعتراف: اقرار، اشتباه خود را به زبان آوردن و آن را پذیرفتن / پشتوانه: اندوخته، پشتیبان / همت: تلاش و کوشش، اراده، انگیزه / غیرت: تعصب صحیح / اوایل: (جمع اول) آغاز هر چیز، ابتدا / هیئت: گروه، دسته، جمع / استحکامات: موانع نظامی / بحمدالله: به شکر خدا، خدا را شکر / برخوردار: بهره مند، بهره ور/ مایه: باعثِ، سببِ / برافراشته: بلند شده / ببالد: افتخار کند / هوشمندانه: از روی فکر / ملت: مردم یک کشور/ رستگاری: رهایی، نجات / شکوهمند: پرافتخار، باشکوه، باعظمت / مقتدر: نیرومند، قدرتمند، توانا
صفحه 34 : نشاط: شادابی / والا: ارجمند، عالی، برتر / خرج شود: به کار برود / متعال: بزرگ، برتر / فرصت: زمان مناسب / بیانات: سخنان (جمع: بینه) / معظم: باعظمت
دانش زبانی : 1- " فعل " 2- "زبان و ادبیات "
1- فعل
فعل کلمه ای است که انجام کاری را در زمان مشخص با شخص خاص بیان می کند،وجز اصلی جمله است و معمولا آخر جمله می آید.
اگر بخواهیم جمله را به دو قسمت تقسیم کنیم، "نهاد" و "گزاره" را خواهیم داشت. نهاد بخشی از جمله است که درباره آن خبر می دهیم و گزاره آن خبری است که درباره نهاد گفته می شود. مثلاً اگر بگوییم "فارسی زبان رسمی ایران است." درباره "فارسی" خبرِ "زبان رسمی ایران است" را گفته ایم. بنابراین، "فارسی" نهاد و "زبان رسمی ایران است" گزاره است.
اکنون که با تعریف نهاد و گزاره آشنا شدیم، به سه جمله زیر توجه کنید:
"احمد" "در دوران مدرسه دانش آموز خوبی بود."
"آب" "ریخت."
"من" "قصد دارم به جایی دوردست بروم."
در گزاره های بالا، واژه هایی وجود دارند که نمی توان آن ها را حذف کرد. "بود"، "ریخت" و "بروم" بخش هایی هستند که نمی توان آن ها را حذف کرد، زیرا در این صورت، معنی جمله ناقص می شود. این اجزا را "فعل" می گوییم. این کلمات کار یا حالتی را بیان می کنند که در گذشته، حال یا آینده روی داده، می دهد یا خواهد داد.
بنابراین، در پاسخ به این پرسش که فعل چیست می توان گفت که فعل واژه ای است که بر انجام دادن کاری یا اتفاق افتادن چیزی یا داشتن حالتی در گذشته، حال و آینده دلالت می کند. فعل معمولاً در آخر جمله می آید. عبارتی که در آن فعل وجود نداشته باشد، جمله نیست.
حالت های فعل :
حالت های فعل را می توان از دو دیدگاه زمان و شخص بیان کرد.
حالت های فعل از نظر زمان :
همان طور که می دانیم، زمان سه حالتِ گذشته، حال و آینده دارد و بر همین اساس، فعل نیز در حالت کلی به این سه دسته تقسیم می شود. حال وقتی است که جمله را بیان می کنیم. گذشته یا ماضی مرحله ای قبل از بیان جمله و آینده یا مستقبل مربوط به بعد از ادای جمله است.
حالت های فعل از نظر شخص :
فعل همیشه بر یکی از سه شخص "گوینده"، "شنونده" و "شخص دیگر" دلالت می کند. مثلاً فعل "رفتم" را گوینده آن ادا کرده است، فعل "می روی" خطاب به شنونده است و "شنید" درباره دیگر شخص است. بنابراین، می توان گفت که هر فعل، زمان، شخص و مفهوم کار را نشان می دهد.
فعل مفرد و جمع:
همان طور که گفتیم، فعل را به خودمان، طرف مقابلمان یا فردی که حضور ندارد نسبت می دهیم. این ها را به ترتیب، اول شخص، دوم شخص و سوم شخص می نامیم. مثلاً داریم:
"رفتم" اول شخص است.
"بخوابید" دوم شخص است.
"خوردند" سوم شخص است.
فعل های اول شخص، دوم شخص و سوم شخص می توانند درباره یک نفر بیان شوند یا چند نفر. فعلی را که فقط برای یک نفر بیان می شود، "فعل مفرد" می نامیم و در مقابل، فعلی که به بیش از یک نفر نسبت داده می شود، "فعل جمع" گفته می شود.
بنابراین، همان طور که پی برده اید، با این شش صورت روبه رو خواهیم بود: اول شخص مفرد، دوم شخص مفرد، سوم شخص مفرد، اول شخص جمع، دوم شخص جمع، سوم شخص جمع.
برای مثال، فعل "خواندن" به این شش صورت نوشته می شود:
خواندم، خواندی، خواند، خواندیم، خواندید، خواندند.
بن و شناسه فعل چیست ؟
برای پاسخ به این پرسش، بار دیگر، شش صورت فعل "خواندن" را در نظر بگیرید: خواندم، خواندی، خواند، خواندیم، خواندید، خواندند. می بینیم که جزء ثابت "خواند" در همه صورت ها بدون تغییر وجود دارد. به جزء ثابت، "بن فعل" یا "ماده فعل" می گوییم. در واقع، بن فعل حاوی معنی اصلی فعل است.
اما آن بخش از شش صورت فعل بالا که تغییر می کنند و از روی آن ها می توانیم شخص و مفرد یا جمع بودن فعل را تشخیص دهیم، "شناسه فعل" نام دارند.
بن ماضی و بن مضارع فعل چیست ؟
دیدیم که بن فعل در صیغه های مختلف یکسان است و تغییر نمی کند. هر فعل دو بن دارد که با هریک از آن ها یک دسته صیغه ساخته می شود.
مثلاً فعل "خواندن" را در نظر بگیرید. چند صیغه این فعل به شرح زیر است:
دسته اول: خواندم، می خواندم، خوانده باشم، خوانده بودم
دسته دوم: می خوانم، بخوان، بخوانم
همان گونه که می بینیم، در فعل های دسته اول "خواند" و در فعل های دسته دوم "خوان" ثابت هستند. "خواند" فعل های ماضی را می سازد و "خوان" برای فعل های زمان های حال و آینده به کار می رود. بنابرین، بن فعل های دسته اول را "بن ماضی" و بن فعل های دسته دوم را "بن مضارع" می نامیم. بن ماضی همان سوم شخص مفرد ماضی فعل است. بن مضارع نیز با امری کردن فعل و حذف "بـ" از ابتدای آن به دست می آید.
در نهایت، در بعضی صیغه های فعل یک "جزء پیشین" دارد که "می" و "بـ" هستند. بنابراین، اگر بخواهیم ساختار صیغه "می نوشتم" و "بخوانم" را بنویسیم، این گونه است:
می نوشتم: (می : جزء پیشین) + (نوشت: بن) + (ـم: شناسه)
بخوانم: (خوان: بن) + (ـم: شناسه) + (بـ: جزء پیشین)
روش پیدا کردن بن مضارع و مبن ماضی :
بن مضارع : ابتدا باید مصدر آن فعل را پیدا کنیم و سپس آن را به حالت امری تبدیل کنیم و بعد بن مضارع را پیدا کنیم .
مثلا : می خواهیم بن مضارع (بینا) را پیدا کنیم . می فهمیم که مصدر بینا : (دیدن) است. حالا دیدن را به حالت امری فعل تبدیل می کنیم که می شود(ببین) حالا(ب) اول ببین را حذف می کنیم که جواب می شود(بین) . پس (بین) بن مضارع بینا است.
بن ماضی: اینجا هم ابتدا باید مصدر کلمه مورد نظر را پیدا کرد. پس مصدر کلمه ی (بینا) می شود (دیدن) حالا (ن) آخر دیدن را حذف می کنیم که می شود (دید) حالا (دید) بن ماضی (بینا) است.
البته باید به یاد داشته باشیم که معنی ماضی یعنی(گذشته) و معنی مضارع یعنی(حال) است. و معنی مصدر هم این است که نه زمان دارد و نه شخص
مثل: دیدن و خوردن و زدن و…. است.
2- زبان و ادبیات
نکته دوم این درس، تفاوت زبان و ادبیات است، زبان وسیله تفهیم و تفاهم است.زبان، وسیله ای است تا مردم با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و نیازهای یکدیگر را رفع نمایند. ادبیات، ریشه ای زبانی دارد و همانند ساختمانی است که بنیان و پایه آن، زبان است.
پس هدف از به کار بستن زبان، برقراری پیوند اجتماعی و پیام رسانی است اما در ادبیات، هدف سخنور این است که سخن خود را با آرایه ها و زیورها آرایش دهد و آن را زیبا و تاثیرگذار کند .
بدین سان درمی یابیم که ادبیات و زبان از یکدیگر متفاوت اند، چرا که ابزار و روش و هدف های هر یک فرق می کند. برای روشن شدن تفاوت و پیوند زبان و ادبیات می توان گفت: زبان همچون راه رفتن است. حرکتی منظم و سامان مند است ولی ادبیات همانند پایکوبی و رقص است.
مثلا ببینید سعدی شیرازی چقدر زیبا مفهوم "برابر بودن حقوق انسان ها" را بیان می کند:
" بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی "
معرفی کوتاه مولوی و مثنوی معنوی :
مولانا جلال الدین محمد در سال 604 هـ. ق در بلخ متولد شد. شهرتش به روم به سبب طول اقامت و وفات او در شهر قونیه است. نام پدرش بهاءالدین ولد معروف به "سلطان العلما" از مدرسان و واعظان مشهور بود .
برهان الدین محقق تِرمَذی، شمس تبریزی ، صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چَلَبی از بزرگانی بودند که پس از مرگ پدر تاثیری بسزا در زندگی مولانا برجا گذاشتند.
مولانا سرانجام درسال 672هـ. ق زندگی را بدرود گفت. بر سر تربت او بارگاهی ساختند، مشهور به "قُبهالخضرا" که در شهر قونیه ترکیه واقع است. آثار او عبارت اند از:
مثنوی معنوی، غزلیات شمس تبریزی، رباعیات، فیه ما فیه، مکاتیب و مجالس سبعه.
" مثنوی معنوی " معروف ترین مثنوی زبان فارسی است. این کتاب دارای شش دفتر است که چند بیتی که در شعرخوانی این فصل آمده، برگرفته از دفتر اول مثنوی است که در آن مولانا با اشاره به محتوای یکی از سوره های قرآن ، بر رعایت ادب در محضر دیگران تاکید دارد و از بی ادبی که همواره آسیب رسان است، پرهیز می دهد.
معنی کلمات و اشعار شعرخوانی :
قالب شعر: مثنوی
فضل: بخشش، احسان / حاجت: نیاز / حاجت روا: برآورده کننده ی نیاز / روا (مصراع دوم:) شایسته، پسندیده / دام: تله / مرغان: پرندگان / حریص: طمع کار، زیاده خواه / بینوا: بی چیز، درمانده / جوییم: می طلبیم، می خواهیم / توفیق: لیاقت / محروم: بی نصیب، بی بهره / لطف: مهربانی / رب: خداوند / آفاق: جمع افق، کرانه های آسمان
بیت اول: ای خدایی که بخشش و احسان تو برآورده کننده ی نیازهاست، با حضور تو یاد کردن از هیچ کس دیگری شایسته و جایز نیست.
بیت دوم: (خداوندا) علم اندکی که به ما بخشیدی را به علم فراوان خود متصل و آن را زیاد بگردان.
بیت سوم: (خدایا) در مسیر زندگی مشکلات و مسائل گمراه کننده ی فراوانی وجود دارد و ما نیز، مانند پرندگانی بیچاره و طمع کار هستیم (زود فریب می خوریم)
بیت چهارم: (خدایا) اگرچه مشکلات و سختی های فراوانی در مسیر زندگی ما وجود دارد، ولی چون تو با ما هستی هیچ نگرانی نداریم.
بیت پنجم: از خدا درخواست می کنیم که ما را در کسب ادب و تربیت موفق گرداند؛ چرا که افراد بی ادب از لطف و رحمت الهی بی بهره می مانند.
بیت ششم: فرد بی ادب تنها به خودش بدی نمی کند؛ بلکه موجب فساد و ویرانی تمام جهان می شود.
2