درسنامه کامل درس 14 فارسی هفتم
" امام خمینی ( ره ) "
کاری از :
اکبر ملاحسن : دبیر ادبیات فارسی
آموزش و پرورش استان قزوین
اداره آموزش و پرورش شهر اسفرورین
اهداف آموزشی درس :
1- آشنایی با شخصیت والای حضرت امام خمینی (ره)
2- آشنایی با ویژگی های اخلاقی امام خمینی (ره)
3- ایجاد شوق و رغبت نسبت به شخصیت امام خمینی (ره)
4- ایجاد نگرش مثبت نسبت به امام خمینی به عنوان یک الگوی انقلابی و رهبری در جهان معاصر
5- ایجاد علاقه نسبت به مطالعه تاریخ انقلاب اسلامی و ابعاد آن
6- آشنایی با نثر ساده و زندگی نامه ای
7- آشنایی با فعل ماضی (گذشته) در زبان فارسی
8- تقویت و پرورش روحیه مسئولیت پذیری و حس همدلی
9- تقویت وحدت ملی و مذهبی در دستیابی به اهداف متعالی
معنی کلمات و عبارت ها :
نوع نثر: ساده و روان
عوض کردن: دگرگون کردن، تغییر دادن / آزادی خواه: دوستدار آزادی / مظلوم: ستمدیده، ظلم شده / عالَم: دنیا، جهان / سلام الله علیها: درود خدا بر او باد / شلّیک: صدای گلوله / سوار: سوارکار / سرفراز: سربلند، پرافتخار / مزدوران: دست نشانده، آدم اجیر شده با پول / خان: لقب مالکان زمین / ناجوانمردانه: از روی نامردی / دلاور: دلیر، شجاع / بدین گونه: اینطور / تحصیل: درس خواندن، یاد گرفتن / مکتب خانه: مدرسه در قدیم / ختم قرآن: پایان، یک بار خواندن از ابتدا تا انتهای قرآن / حوزه ی علمیّه: مرکز آموزش علوم دینی / برگزید: انتخاب کرد / تاسیس کرد: به وجود آورد، تشکیل داد / عالِم: دانشمند / فروتن: متواضع، افتاده / خوش بیانی: گرم زبانی، دلنشینی کلام / سیمای جذّاب: چهره ی دوست داشتنی / صاحب: دارا / خصوصیّات: جمع خصوصیه، ویژگی ها / اعتقاد: باور / دگرگون کرد: تغییر داد / عُلما: جمع عالِم، دانشمندان / روحانیون: جمع روحانی / مرجعیّت: رهبری دینی، مرجع تقلید بودن / اطاعت: پیروی / نهضت: جُنبش، حرکت مردمی / اعتراض: مخالفت، شکایت / حمایت: طرفداری / تظاهرات: راهپیمایی / تبعید: دور کردن، به جای دور فرستادن / طرز: شیوه، روش / مرموز: نامعلوم، مُبهم، مشکوک / تالیف: نوشتن / استعمارگر: کشور زورگو و ستمگر / برافراشته: بلند کرده / ممنوع: منع شده / ناگزیر: ناچار / فعّال: کوشا، پُرکار / اعتصاب: دست از کار کشیدن به نشانه ی اعتراض / فرمان: دستور / بانگ: صدا، فریاد / آموزگار: معلّم، آموزنده / گریخت: فرار کرد / استقبال: پیشواز کسی رفتن / نظام شاهنشاهی: حکومت پادشاهی / واژگون: سرنگون / پایه گذاری: به وجود آوردن، راه اندازی / غافل: بی خبر / میراث: باقی مانده / گرانبها: با ارزش
آرایه های ادبی درس :
یکصدا بودن (کنایه از متحّد بودن / برخاک افتاد (کنایه از کشته شدن / از پا درآمد (کنایه از نابود شد، از بین رفت / پرچم مبارزه (اضافه ی اقترانی / پرچم را برافراشته نگاه داشت (کنایه از ادامه دادن مبارزه / گوش جهانیان (اضافه ی استعاری / جهانیان (مجاز از مردم جهان / مردم از جان و دل (جان و دل (مجاز از تمام وجود / شبی تلخ (حس آمیزی / به خدا پیوست (کنایه از اینکه فوت شد، از دنیا رفت / مانند جان (تشبیه جمهوری اسلامی به جان
دانش زبانی : " بن فعل ماضی ، شناسه ، مصدر "
فعل کلمه ای است که برانجام کاری یا روی دادن حالتی وصفتی دریکی از سه زمان
دلالت می کند.
صیغه ی فعل: آن است که بر مفهوم زمان وشخص از نظر مفرد وجمع بودن دلالت دارد.
اول شخص مفرد (شنیدم اول شخص جمع (شنیدیم
دوم شخص مفرد (شنیدی دوم شخص جمع (شنیدید
سوم شخص مفرد (شنیدی سوم شخص جمع (شنیدند
بُن(ماده)ریشه:جزءثابتی است که در همه ی صیغه های فعل ماضی یا مضارع وجود دارد
را بُن یا ماده ی فعل می گویند. مثال :
مثلا در افعال :
خواندم ، خواندی ، خواند ، خواندیم ، خواندید ، خواندند
جزء " خواند " ثابت است وتکرار شده.
بنابراین جزء " خواند " بن مضارع هست.
روش مشخص کردن بن ماضی :
ابتدا مصدر فعل را پیدا می کنیم . مثال: ساخته بودید = ساختن / بشناسم = شناختن
سپس " ن " آخر مصدر را حذف می کنیم . آن چیزی که باقی می ماند ، بن ماضی خواهد خواهد بود . مثلا :
ساختن ( ساخت = بن ماضی از مصدر ساختن
شناختن ( شناخت = بن ماضی از مصدر شناختن
شکستن ( شکست = بن ماضی از مصدر شکستن
گفتن ( گفت = بن ماضی از مصدر گفتن
شناسه بخشی از ساختمان فعل است که در ساخت های مختلف فعل ثابت نیست و تغییر می کند وبه وسیله ی آن می فهمیم کننده ی کار کیست؟ و چندم شخص مفرد یا جمع است . شناسه ها عبارتند از :
م – ی – ندارد یم – ید – ند
( رفتم ، رفتی ، رفت ، رفتیم ، رفتید ، رفتند )
م = من / ی = تو / ( شناسه ندارد ) = او
یم = ما / ید = شما / ند = آنها – ایشان
مصدر
مصدر کلمه ای است که بر انجام گرفتن کار یا نشان دهنده یِ روی دادن حالتی است. مصدر نه زمان دارد و نه شخص. مانند : خوردن ، زدن ، گرفتن ، خندیدن ، نوشتن ، گریستن و …
علامت مصدر " ن " است که قبل از آن با صدای( اَ ) می آید. ( َ ن ) خواندَن ، دادَن ، زدَن اهمیّت مصدر چیست ؟ اهمیّت مصدر آن است که ما می توانیم از آن بُن فعل بسازیم.
روان خوانی : مرخصی
معرفی شخصیت محمدرضا کاتب :
محمدرضا کاتب (زاده ۱۳۴۵، تهران) کارگردان و نویسنده ی ۳۷ ساله ایرانی است.
گرایش به نوآوری و تجربیات تازه از بارزترین ویژگی های آثار اوست.
وی در رشته کارگردانی تلویزیونی فارغ التحصیل شده است و با ساخت سریال و فیلم نامه نویسی فعالیت های حرفه ای خود را آغاز کرده است. عمده ی کارهایی که او در بدو ورود به نویسندگی خلق کرده است مربوط به حوزه ی ادبیات کودکان و نوجوانان است.
از آثار او می توان قطره های بارانی، نگاه زرد پاییزی، عبور از پیراهن را نام برد .
معنی کلمات و عبارت های روان خوانی :
گُردان: واحد نظامی / مرخّصی: استراحت از کار / آقایم: منظور پدرم / جبهه: محل نبرد با دشمن، خط اول جنگ / وِل: آزاد، رها / چه بسا: بسیار، فراوان / تسویه: مساوی کردن، {در اینجا} حقوق پایان کار / عوض می کردم: تغییر می دادم / طَفره رفتن: زیر بار مسئولیت نرفتن / بالاخره: عاقبت، سرانجام / پادگان: سربازخانه / اعزام: فرستادن، روانه کردن / الحمدالله: شکرخدا / دکّان: مغازه / پاورچین پاورچین: آرام آرام / کَلَک: حقه، فریب / جورواجور: مختلف / سوءِ ظن: بد گمانی / پز دادن: خودنمایی کردن، فخر فروشی / یک عالمه: بسیار زیاد / سوا: جدا / سفت: محکم / کُلون: قفل چوبی درب / ژیان: خشمگین / یک پارچه: سرتاسر / چریک: نیروی ضربتی، سرباز آموزش دیده / پُل صراط: پلی که در روز قیامت که همه باید از آن عبور کنند امّا انسان های خوب در جهنم نمی افتند. / کَرَم: بخشش / دخالت: فضولی / چینه: لبه ی دیوار گلی / عذرخواهی: طلب بخشش / بدبخت: بیچاره و گرفتار / گول می زنی: فریب می دهی / ارواح: جمع روح / رفتگان: مردگان، اموات / از جانب من: از طرف من / فامیل: اقوام / بُغض: گرفتگی گلو از ناراحتی / رعد: تُندر / غَش کردن: بیهوش شدن / گوش تا گوش: پشت سرهم، کنار هم / هجوم بیاورند: حمله کنند / تقصیر: کوتاهی / از سرگرفت: شروع کرد / روضه: ذکر مصیبت / از غذا کم و کسر نگذار: غذایت را خوب و کامل بخور / محوّطه: فضا، محدوده ی مکانی، حیاط / محو: ناپدید / هُل دادن: فشار دادن و به سمت جلو راندن
2