درسنامه کامل درس 13 فارسی هفتم
" اُسوه نیکو "
کاری از :
اکبر ملاحسن : دبیر ادبیات فارسی
آموزش و پرورش استان قزوین
اداره آموزش و پرورش شهر اسفرورین
اهداف آموزشی درس :
1- آشنایی با شخصیت والای پیامبر (ص)
2- آشنایی با نثر ساده به زبان معاصر
3- تقویت توانایی دریافت و درک مفاهیم درس
4- تقویت توانایی برای فعالیتهای لازم جهت درک مفاهیم درس
5- شناخت بیشتر فعل مضارع
نکاتی درباره درس :
1- اصل رهبری و اعتقاد به آن، انسانها را به سوی رستگاری سوق می دهد و سیرت و اخلاق پیامبر، روشنگر راه زندگی انسانهاست. لطف خداوند برای تامین سعادت انسانها باعث می شود که خدا پیامبرانی برگزیند و مسئولیت هدایت خلق را به آنها واگذارد. حضرت محمد (ص) خاتم این برگزیدگان است که با اخلاق نیک خود در تاریک ترین دوره عرب جاهلی به ارشاد، مامور می شود. در فرهنگ اسلامی، ذکر اخلاق و سلوک فردی و اجتماعی پیامبر به "سیره" موسوم شده و نمونه عملی رفتارهای اسلامی را مشخص می کند.
2- سروده ای که در ادامه درس آمده از بخش مواعظ غزلیات سعدی است که در آن به ستایش مقام و منزلت حضرت پیامبر اکرم (ص) پرداخته است .
معنی لغات و عبارت ها و اشعار درس :
آداب: (جمع ادب) روشها / اخلاق: (جمع خُلق) عادتهای خوب و پسندیده / اُسوه: نمونه، الگو / عالَمیان: مردم جهان / آن چنان: آن طور، آنگونه / کریم: بخشنده / احزاب: (جمع حزب) گروهها / برخی: بعضی / بزرگوار: شرافتمند / صَلّی اللهُ عَلَیْه وَ آلِهِ وَ سَلّم : درود خداوند بر او و خاندانش باد / مهر: محبت / عطوفت: محبت، مهربانی / می فرمود: می گفت / پاره ی جگر: جگر گوشه، عزیزدل / سجده: سر بر زمین گذاشتن / برمی خاست: بلند می شد / دربرمی گرفت: بغل می کرد، در آغوش می کشید / رافت: مهربانی / تندخویی: بد اخلاقی / سخن درشت: حرف زشت و ناراحت کننده / گشاده رو: خوش اخلاق، خوشرو / سیما: چهره / محزون: غمگین، غمناک، اندوهگین / متفکر: اندیشمند / اوقات: (جمع وقت) وقت ها، زمان ها / پیش دستی: اقدام زودتر / اختیار می کرد: انتخاب می کرد / عیادت: به دیدار بیمار رفتن و احوالپرسی کردن / بیش از حدّ لزوم: بیشتر از ضرورت / مقام دادخواهی: هنگام قضاوت کردن / حضور: نزد، پیشِ / بد (بد بگوید): بی ادبی / دشنام: حرف زشت و ناسزا، فُحش / نمی آلود: آلوده نمی کرد / حریم: محدوده / تجاوز: دست درازی، زیاده خواهی / گذشت: بخشیدن گناه کسی، چشم پوشیدن از چیزی / مُدارا: سازش، کنار آمدن، بخشش / تجمّل: ثروت اندوزی / دوری می جست: فاصله می گرفت / بانگ: صدا / ستایش: خوبی کسی را گفتن / فروماند: درمانده می شود / جمال: زیبایی / اعتدال: تناسب، هماهنگی و زیبایی / خلیل: لقب حضرت ابراهیم (ع) / مجموع: گردآمده، جمع شده / ظِلال: (جمع ظِل) سایه ها / بَس: کافی / مواعظ: (جمع موعظه) پندها و نصیحت ها
معنی اشعار سعدی :
معنی بیت اول : ماه به زیبایی پیامبر (ص) نیست و سرو مثل او خوشقامت و زیبا نمی باشد.
معنی بیت دوم: تمام پیامبران گذشته (آدم، نوح و …) در سایه و پناه پیامبر (ص) جمع شده اند. (ادیان پیامبران گذشته به وسیله ی دین اسلام به کمال رسیده اند).
معنی بیت سوم: ای سعدی اگر می خواهی به دنبال شادابی و عشق ورزی باشی، تنها به دنبال پیامبر(ص) و خاندان او برو و به آنها عشق بورز .
آرایه های ادبی درس:
پاره ی جگر : کنایه از فرزند / شبانه روز : مجاز از تمام مدت / خیره نگاه نمی کرد : کنایه از نگاه با اخم و تندی / چشم هایش را به زمین میدوخت : کنایه از سربه زیری و متانت / سخن همنشین خود را نمی بُرید : کنایه از وسط صحبت کسی حرف نمی زد / هیچگاه زبانش را به دشنام نمی آلود : کنایه از حرف بد نزدن / به حریم قانون تجاوز می کردند : کنایه از زیرپاگذاشتن و رعایت نکردن قانون / بیت اول: فرو ماندن ماه : تشخیص + کنایه از ناچیز و ناتوان شدن / ماه : نماد زیبایی / سرو : نماد بلندی و راست قامتی / آدم و نوح و …. : مجاز از تمام پیامبران الهی /
دانش زبانی : " صیغه و بن فعل مضارع "
فعل کلمه ای است که برانجام کاری یا روی دادن حالتی وصفتی دریکی از سه زمان دلالت می کند.
صیغه ی فعل: آن است که بر مفهوم زمان وشخص از نظر مفرد وجمع بودن دلالت دارد.
اول شخص مفرد ( می شنوم اول شخص جمع ( می شنویم
دوم شخص مفرد ( می شنوی دوم شخص جمع ( می شنوید
سوم شخص مفرد ( می شنود سوم شخص جمع ( می شنوند
بُن(ماده)ریشه:جزءثابتی است که در همه ی صیغه های فعل ماضی یا مضارع وجود دارد را بُن یا ماده ی فعل می گویند. مثال :
مثلا در افعال :
می نویسم ، می نویسی ، می نویسد می نویسیم ، می نویسید ، می نویسند
جزء " نویس " ثابت است وتکرار شده.
بنابراین جزء نویس بن مضارع هست.
روش مشخص کردن بن مضارع :
ابتدا مصدر فعل را پیدا می کنیم . مثال: ساخته بودید = ساختن / بشناسم = شناختن
حالا فعل امر آن را پیدا می کنیم . به این ترتیب که در ذهن خود دستور انجام ان کار را می دهیم . اگر به کسی دستور ساختن بدهید چه می گویید ؟ بساز = فعل امر است . حالا حرف ( ب ) را از ان حذف می کنیم : ساز = بن مضارع است.
ریختن : بریز :ریز / کاشتن : بکار : کار / انداختن : بینداز : انداز / شنیدن : بشنو : شنو
شناسه : شناسه یعنی وسیله شناختن شخص فعل . اینکه ما بدانیم چه کسی انجام دهنده ی کار است ؟
شناسه بخشی از ساختمان فعل است که در ساخت های مختلف فعل ثابت نیست و تغییر می کند وبه وسیله ی آن می فهمیم کننده ی کار کیست؟ و چندم شخص مفرد یا جمع است . شناسه ها عبارتند از :
م – ی – د یم – ید ند ( می روم ، می روی ، می رود ، می رویم ، می روید ، می روند )
م = من / ی = تو / د = او / یم = ما / ید = شما / ند = آنها – ایشان
حکایت : چراغ
درباره حکایت و پیام آن :
عبدالرحمن جامی، شاعر و عارف نامی قرن نهم هجری است. وی کتاب بهارستان را در هشت روضه و به سبک سعدی برای فرزندش نوشت. حکایت "چراغ" از ششمین روضه کتاب بهارستان نقل شده است.
جامی در این حکایت به انسان هایی اشاره دارد که با وجود برخورداری مناسب از نعمت های الهی، به خوبی از این نعمت ها بهره نمی برند و در مقابل، شایستگی و کارآمدی گروهی دیگر از آدمیان را می نمایاند که از توانمندی های کامل برخوردار نیستند اما از تمامی آنچه که دارند به خوبی سود می برند.
معنای لغات و عبارت ها :
سبو: کوزه ی سفالی / به چه کارت می آید: به درد تو نمی خورد، برای تو مفید نیست / از بهر: به خاطر، برای / کوردلان: انسان های بی بصیرت و نادان / تاریک اندیش: گمراه، بداندیش / تنه نزنند: برخورد نکنند، ضربه نزنند
2