ساختار سازمانی و اجرای استراتژیک
صفحه 125-135
تهیه کننده:
مدیریت سازمانهای پیچیده
و
دیدگاه استراتژیک
فصل دهم
انواع ساختار سازمانی:
1-ساختار وظیفه ای
2-ساختار بخشی بر اساس جغرافیا
بر اساس فرآیند
بر اساس محصول
بر اساس مشتری
3-ساختار واحد تجاری استراتژیک
4-ساختار ماتریسی
ساختار وظیفه ای:
ویژگی ها :
از متداول ترین ساختارهاست.
متمرکز است.
ساده تر و ارزان تر از سایر ساختارهاست.
روش:کارهای تخصصی و فعالیتها گروه بندی می شود.(واحد تولید-عملیات- بازاریابی و…)
مزایا:
ساده و کم هزینه
بالا رفتن تخصص نیروی کار
کارایی بالا می رود
اتخاذ سریع تصمیمات
معایب:
مسئولیتها بر عهده مقامات ارشد است
فرصتهای زیادی برای توسعه مسیر شغلی وجود ندارد.
تضاد و تعارض بین نیروهای صفی و ستادی را افزایش می دهد
برای بازارو محصول بر نامه ریزی مناسب ندارد.
ساختار بخشی:
دومین ساختار متداولی که شرکتهای امریکایی به کار می برند.
غیر متمرکز است.
ساده تر و ارزان تر از سایر ساختارهاست.
روش:
بر مبنای حوزه جغرافیایی
بر مبنای محصول یا خدمات
بر حسب مشتری
بر حسب فرآیند
مزایا: مسئولیت و حسابدهی بسیار روشن است.تفویض اختیار صورت می گیرد.روحیه کارکنان بهترو مدیران فرصت توسعه مسیر شغلی دارند.فعالیتها و محصولات جدید می توانند اضافه کنند.
معایب: هزینه بسیار بالاست.(حقوق متخصصین-مضاعف شدن نیروهای ستادی-مدیران دفاتر مرکزی-تعیین سیستم کنترل مرکزیبسیار قوی)
ساختار بخشی:
بر اساس حوزه جغرافیایی:
برای سازمانهایی است که در تدوین استراتژی ناگزیرند نیازهای خاص مشتریان با ویژگیهای متفاوت در مناطق مختلف و پراکنده جغرافیایی می باشند.و یا دارای تشکیلات مشابه در مناطق مختلف می باشند.
مزایا:به افراد محلی این امکان را می دهد که در فرآیند تصمیم گیری مشارکت کنندو مسئولان شرکت هماهنگی محلی بیشتری دارند.
بر اساس محصول:
برای اجرای استراتژی مناسب است که:
1-محصولات یا خدمات خاصی مورد توجه باشد.
2-سازمان تنها چند قلم محصول و خدمت ارائه می دهد.
3-زمانی که محصولات شرکت تفاوت زیادی دارند.
ویژگی: کنترل دقیق و توجه خاص به خطوط محصول-نیاز به مدیران ماهرتر-کاستن از کنترل مدیریت ارشد
مثال:جنرال موتور-هافی بزرگترین تولید کنند دوچرخه در دنیا
ساختار بخشی:
بر اساس مشتری:
در ساختار بر اساس محصول اگر چند مشتری عمده از اهمیت بالایی برخوردار باشند و شرکت برای هر یک از آنها خدمات خاصی عرضه نماید،در آن صورت ساختار بخشی بر اساس مشتری می تواند بسیار اثر بخش باشد.و نیازهای گروههای خاص مشتریان تامین می گردد.
مثال:شرکتهای انتشاراتی(دانشکده ها-دبیرستانها-مدارس عال-بازرگانی خصوصی)-شرکت های هواپیمایی
بر اساس فرآیند:
مشابه ساختار وظیفه ای است. بر اساس شیوه انجام کار سازماندهی می شود. ولی در ساختار وظیفه ای مسئولیت سودیا فروش را برعهده نمی گیرد.ولی در این ساختار بر اساس فرآیند یک شرکت تولیدی دارای بخشهای برقی-جوشکاری-نقاشی و… است. همه عملیات مربوط به این فرآیندها به بخشهای جداگانه واگذار می شود.و هر فرآیند(واحد مستقل) مسئول فروش و سود متعلق به واحد خود می باشد.
مناسب برای شرکتهایی که در هر فرآیند توان رقابت در صنعت خاص را دارند.
ساختار مبتنی بر واحد تجاری استراتژیک:
سازمانهایی که دارای بخشهای متعدد هستند.و نظارت درسطوح بالای سازمانبسیار مشکل است . این ساختار می تواند تلاشها را برای اجرای استراتژی تسهیل نماید.(مثلاً سازمانی با یک مجتمع بزرگ دارای نود بخش)
روش:
گروههایی ازبخشهای مشابه را در واحد تجاری استراتژیک قرار می دهند.تفویض اختیار می کنند.مسئولیت هر واحد را به یک مدیر ارشد می سپارند. و او باید گزارشهای خود را به طور مستقیم به مدیرعامل بدهد.
مزیت:این تغییر درساختار می تواند از مجرای هماهنگ نمودن بخشهای مشابه و واگذار کردن مسئولیت ها به واحدهای تجاری مشخص اجرای استراتژی تسهیل می گردد.
معایب:
1-نیاز به چند سطح اضافی مدیریت دارد. و همین امر موجب بالا رفتن هزینه های حقوق می گردد.
2-نقش معاون رئیس برای این گروهها مبهم می شود.
ساختار ماتریسی:
پیچیده ترین ساختار-ارتباطات به صورت عمودی و افقی است.
ویژگیها:
پستهای مضاعف برای تعیین بودجه-وجود مقامات و منابع دو گانه برای تعیین میزان پاداش-تنبیه و..-کانالهای مختلف گزارشگری-نیاز به سیستم ارتباطات اثربخش و بسیار گسترده
معایب:
هزینه های سربار بالا به دلیل پستهای بیشتر مدیریت
مزایا:
هدفهای هر طرح روشن است.کانالهای ارتباطی زیادند.کارگران نتایج کار را می بینند.و به راحتی طرحهای نا موفق تعطیل می شوند.
اثر بخشی طرح ماتریسی:مشارکت دادن اعضا در برنامه ریزی-دادن آموزشهای لازم،درک متقابل نقشها و مسئولیتها،به وجود آوردن سیستم اطلاعاتی داخلی بسیار عالی،اطمینان و اعتماد متقابل،
مناسب برای شرکتهای ساختمانی،بهداشتی،تحقیقاتی،سازمان های دفاعی ،وبه طور خاص شرکتهایی که چندین متغیر دارای اولویتهای استراتژیک یکسانی باشند.(محصول-مشتری-فنآوری-حوزه جغرافیایی-حوزه وظیفه ای)
در شرکتهای امریکایی از ساختار ماتریسی بیشتر استفاده می شود.
فازهای اجرایی برای همتراز سازی استراتژی- ساختار:
1-ارزیابی سازمان در وضعیت موجود
الف:استراتژی
ب:فرآیندهای کسب و کار
ج:ابعاد سازمانی
2-معماری سازمان مطلوب
الف:اهداف سازمان
ب: طراحی سطح ساختاری
ج:مدیریت بر سطح ساختاری
3-انتخاب گزینه ساختاری برگزیده
4-اجرای ساختار معماری شده
فازهای اجرایی برای همتراز سازی استراتژی- ساختار:
1-ارزیابی سازمان در وضعیت موجود
الف:استراتژی:الگویی برای پاسخ سازمان به محیط اطراف در طول زمان است.وعامل اصلی جهت نیل به اهداف سازمان در شرایط عدم اطمینان در قالب محیطی است.بنابر این تنها راه بقاء و توسعه شرکت اتکاء به دانایی محوری در عمل و پویایی و ترویج نوآوری در تمام واحدها به صورت یک فرآیند دایمی و پیوسته است.
ب:فرآیندهای کسب و کار:از دیدگاه سیستمی فرآیندها بخش اساسی هر سیستم یا نظام هستند که وظیفه و ماموریت اساسی آن سازمان است.که شامل:
فرآیند مدیریتی(شامل فرآیندهای مرتبط با تهیه برنامه استراتژیک،سیاستها و خط مشی سازمان،و…)
فرآیندهای اصلی (با توجه به رسالت سازمان محصولات و خدمات اصلی جریان ارزش افزوده را محقق می کند.)
فرآیندهای پشتیبانی(برای تحقق و تسهیل در عملکرد فرآیندهای اصلی و مدیریتی نقش کمکی برای فرآیندهای اصلی را دارند.)
ج:ابعاد سازمانی
– پیچیدگی(میزان تفکیک) رسمیت تمرکز
-پیچیدگی(میزان تفکیک) شامل:
افقی: میزان یا حد تفکیک بین واحدهای سازمان بر اساس موقعیت اعضای سازمان را نشان می دهد.
عمودی: عمق یا ارتفاع سلسله مراتب سازمانی
مناطق جغرافیایی:میزان پراکندگی واحدها و امکانات و نیروهای انسانی از لحاظ جغرافیایی
فازهای اجرایی برای همتراز سازی استراتژی- ساختار:
رسمیت:میزان یا حدی که مشاغل سازمانی استاندارد شده اند.اگر شغلی از رسمیت بالایی برخوردار باشد. متصدی آن ،برای انجام دادن فعالیتهای مربوط به آن شغل و اینکه چه موقع و در کجا و چگونه انجام شود. حداقل آزادی عمل دارد.
تمرکز : به سطوحی از سلسله مراتب اختیارات اطلاق می شود که می تواند تصمیماتی را بگیرند. در سازمانهای متمرکز تصمیمات در سطح مدیران ارشد گرفته می شود.در غیر متمرکز تصمیم در سطوح پایینترگرفته می شود.
2-معماری سازمان مطلوب
تعریف: ارائه مفهوم و یا توصیفی از یک سیستم جامع که نشان دهنده ساختار اجزای آن سیستم،ارتباطات بین اجزا و اصول و قواعد حاکم بر طراحی و تکامل آنها در گذر زمان است.برای معماری سازمان مطلوب باید عوامل ذیل لحاظ گردد:
الف: اهداف سازمان: اهداف عملی و واقعی،استراتژی کلان سازمان،خواستها و منافع پنهان و آشکار ذینفعان سازمان شناسایی و مبنای کار قرار می گیرد.
ب: طراحی سطح ساختاری :علاوه بر اهداف،استراتژیها و سیاستهاو ساختار اصلی و کلان سازمان در سطوح بالا تعیین می گردد. وپس از آن ساختار سازمان جهت نشان دادن چگونگی ارتباطات سازمانی و خطوط عمودی و افقی فرماندهی طراحی می شود.
ج:مدیریت بر سطح ساختاری : مدیریت صحیح بر اهداف و ساختار تعیین شده برای نیل به اهداف
3-انتخاب گزینه ساختاری برگزیده:معمولا طراحی سازمان که نهایتاً برگزیده می شود تلفیقی است از چند گزینه انتخابی
4-اجرای ساختار معماری شده:در پایان با انتخاب ساختار جدید برای استقرار سازمان طراحی شده از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب مطابق مفاهیم تغییرات اجرا می گردد.
”پایان“
”با تشکر از توجه شما عزیزان“