درسنامه کامل درس 12 فارسی هشتم
" شیرِ حق "
کاری از :
اکبر ملاحسن : دبیر ادبیات فارسی
آموزش و پرورش استان قزوین
اداره آموزش و پرورش شهر اسفرورین
اهداف آموزشی درس :
1ــ آشنایی بیشتر با شخصیت والای امام علی(ع،) (علم)
2ــ تفکر بیشتر درباره جهاد در راه خدا و جهاد با نفس (تفکر)
3ــ آشنایی بیشتر با مولوی و کتاب مثنوی معنوی (علم)
4ــ آشنایی با واژگان و ترکیب های تازه زبان فارسی (علم)
5ــ تقویت خوانش متن با لحن مناسب (عمل)
6ــ تقویت کاربست آموزه های متن درس در مهارتهای گفتاری،نوشتاری و رفتاری (عمل)
7ــ آشنایی با وابسته های اسم(صفت پرسشی،صفت تعجبی)(علم)
8ــ تقویت کاربست واژگان جدید در حوزه مهارتهای املایی و نگارشی (عمل)
نکاتی درباره درس :
این درس با ترکیبی از لحن های تعلیمی، توصیفی خوانده می شود. از مختصات ادبی این شعر می توان به استعاره (شیر حق،) کنایه (تیغ افراشتن، تیغ نهان کردن،) تکرار و تشبیه (باد خشم و باد شهوت، باد آز) و… اشاره کرد.
مضمون و پیام مهم این شعر "اخلاص عمل برای خداوند" است که امام علی(ع) آن را به عنوان یکی از آموزه های اخلاقی خود برای پیروان حقیقی خویش به یادگار نهاده است.
معرفی مولوی و مثنوی معنوی :
مولانا جلال الدین محمد بلخی از مشهورترین شاعران و عارفان ایرانی است که در سال 604 هـ. ق در بلخ متولد شد. شهرتش به روم به سبب طول اقامت و وفات او در شهر قونیه است. نام پدرش بهاءالدین ولد معروف به "سلطان العلما" از مدرسان و واعظان مشهور بود .
برهان الدین محقق تِرمَذی، شمس تبریزی ، صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چَلَبی از بزرگانی بودند که پس از مرگ پدر تاثیری بسزا در زندگی مولانا برجا گذاشتند.
مولانا سرانجام درسال 672 هـ. ق زندگی را بدرود گفت. بر سر تربت او بارگاهی ساختند، مشهور به "قُبهالخضرا" که در شهر قونیه ترکیه واقع است.
آثار مولانا به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می شود ؛
آثار منظوم : مثنوی معنوی ، غزلیات ( غزلیات شمس ) ، رباعیات
آثار منثور : فیه ما فیه ، مکاتیب ، مجالس سبعه
مثنوی مولوی: کتابی است منظوم سروده مولانا جلال الدین بلخی.محتوای مثنوی معنوی حکایت های پشت سر هم منظومی است که مولانا با بیان آنها نتایج دینی و عرفانی گرفته و حقایق معنوی را به زبان ساده و از راه تمثیل بیان کرده است و بسیاری از آیات قرآن و اخبار و احادیث را به سبک عرفا شرح می کند. مثنوی در 26هزار بیت و در شش دفتر سروده شده است.
معنی کلمات و عبارت ها و اشعار :
صادق : راستگو / کاذب : دروغ گو / دام : بند ، تله / اهریمن : شیطان / گسست : بازکرد، ازبین برد / آموز : بیاموز / اخلاص : بی ریا بودن ، عقیده پاک داشتن ، پاکی نیت / دان : بدان / منزّه : پاک ، بی عیب / دَغل : مکر و ناراستی ، فریبکاری / غزا : غزوه ، جنگ با کُفار / پهلوانی : نیرومند و شجاع / دست یافت : چیره شد / برآورد: بلند کرد / شتافت : دوید / خَدو : آب دهان / نبی : پیامبر ، رسول / در زمان : بلافاصله ، همان لحظه / کاهلی : کوتاهی ، سستی / حیران : متعجب / مبارز : جنگجو / عفو : بخشش / رحم : مهربانی، بخشش / بی محل : نابجا ، بی موقع / تیغ : شمشیر / افراشتی : بلند کردی / افگندی : انداختی / مرا بگذاشتی : رهایم کردی / از پی : برای / مامور : امر شده ، دستور گرفته / هوا : هوس ، خواسته های نفسانی / فعل : کار ، عمل / گوا : گواه / شهوت : هوای نفسانی ، میل شدید به انجام کاری / آز : حرص و طمع / درآمد : ظاهر شد ، آمد / نهان : پنهان / سزا : شایسته
معنای اشعار :
تک بیت ابتدای فصل : بازگشت امام خمینی (ره) به ایران ، حقیقت را ظاهر کرد ، و عظمت دروغین حکومت پهلوی را از بین برد و پایه و اساس شیطان را نابود کرد .
معنی بیت اول : پاکی نیت و بی ریایی را از علی (ع) یاد بگیر و شیر حق (حضرت علی (ع) ) را از مکر و حیله پاک بدان .
معنی بیت دوم : در جنگ بر پهلوانی از سپاه دشمن پیروز شد و سریع شمشیر خود را بیرون آورد و با شتاب به سوی او حرکت کرد تا او را بکشد . ( منظور از پهلوان همان عَمرو بن عَبدِود است . )
معنی بیت سوم : آن پهلوان ، بر صورت حضرت علی (ع) که افتخار همه پیامبران و بزرگان ( اولیاء) است ، آب دهان ریخت .
معنی بیت چهارم : علی(ع) بلافاصله ، شمشیر خود را بر زمین انداخت و از جنگیدن با آن پهلوان ، دست کشید . (و چند قدمی راه رفت )
معنی بیت پنجم : آن مبارز از بخشش و گذشتِ بی موقع علی(ع) تعجب کرد .
معنی بیت ششم : آن پهلوان [عَمرو] گفت : تو که برای کشتن من شمشیرت را بلند کردی ، چرا آن را انداختی و مرا رها کردی ؟
معنی بیت هفتم : گفت : من برای خشنودی خداوند می جنگم . بنده خداوند هستم و مطیع امر جسم خودم نیستم .
معنی بیت هشتم : من علی (ع) شیر خداوند هستم و شیر میل و خواسته های خودم نیستم .
معنی بیت نهم : خشم و شهوت و حرص ، کسی را که اهل نماز و دین داری نباشد، از بین می برد .
معنی بیت دهم : وقتی اندیشه های غیرخالصانه و غیرخدایی به میان آمد شایشته دیدم که شمشیر را پنهان کنم . به رویت ، شمشیر نکشم .
آرایه های ادبی :
صادق و کاذب ( تضاد / اهریمن ( استعاره از حکومت پهلوی / رشته ها را گسست ( کنایه از نابود کرد ، از بین برد /
شیر حق ( استعاره از حضرت علی (ع) / غزا و شمشیر ( مراعات نظیر / بیت سوم ، علی و ولی ( جناس ناقص اختلافی / تکرار "ی" واج آرایی / تلمیح به حدیث پیامبر دارد " من کنت مولاه فهذا علی مولاه ؛ هر کس من ولی او هستم ، پس علی (نیز) ولی اوست " / بیت ششم ، تیغ و تیز (جناس ناقص اختلافی / هوا و گوا ( جناس ناقص اختلافی / بیت نهم ، خشم ، شهوت ، آز ( مراعات نظیر (تناسب) / باد ِشهوت، بادِ آز( اضافه تشبیهی / خشم و شهوت و آز ( تناسب
دانش زبانی : وابسته های اسم (3) " صفت پرسشی ، صفت تعجبی "
صفت پرسشی :
واژه های " چه ، چند ، کدام ، چندمین ، کدامین " هرگاه در جایگاه وابسته های پیشین و قبل از هسته (اسم ) قرار گیرند ، صفت پرسشی و در غیر این صورت ضمیر پرسشی اند و نقش های اسم را می پذیرند .
مثال 1 : کدام دانش آموز غایب است ؟
کدام : وابسته ی پیشین – صفت پرسشی / دانش آموز : اسم – هسته می باشد
مثال ٢ : چه فکری در سر داری ؟
چه : وابسته ی پیشین – صفت پرسشی /فکری :اسم – هسته
نکته 1: " چه " اگر در جمله ی عاطفی به کار رود ، صفت تعجبی است .
چه منظره ی زیبایی ! چه : وابسته ی پیشین – صفت تعجبی /منظره :اسم – هسته
نکته 2 :گاهی "چه " با فعل "است " ترکیب می شود و به صورت "چیست " در یک کلمه می آید ، در این صورت " چه " ضمیر پرسشی است .
از دور سایه ای را می دیدم اما نمی دانستم که چیست ؟ چیست چه است . ( چه ضمیر پرسشی -هسته و مسند می باشد . )
نکته 3 : کلمه های " چند – چندمین " اگر در جمله های خبری به عنوان وابسته ی پیشین به کار رود ، صفت مبهم است .
چند کتاب خواندم . چند : وابسته ی پیشین – صفت مبهم /کتاب هسته
صفت تعجبی :
کلمه های " چه " ، " عجب " ، " وه " قبل از هسته ی گروه اسمی و به عنوان وابسته ی پیشین ، صفت تعجبی اند و در جمله های عاطفی به کار می روند.
مثال 1 :چه هوای مطبوعی ! چه : وابسته ی پیشین – صفت تعجبی هوا: اسم – هسته مثال 2 : عجب سخن آموزنده ای ! عجب : وابسته ی پیشین – صفت تعجبی سخن : اسم – هسته
نکته 1 :صفت تعجبی همیشه با " ی " نکره به کار می رود و تنها در صورت جمع بستن هسته ، می توان نشانه "ی "نکره را حذف کرد .
مانند : چه دروغ ها ! / چه حرف ها !
نکته 2 : هرگاه "چه" جمع بسته شود ، ضمیر تعجبی خواهد شد .
مانند : او چه ها که ندید !
معرفی شیخ احمد سمعانی و کتاب رَوح الارواح :
شهاب الدین احمد سمعانی، نویسنده کتاب، از عالمان و سخنوران خاندان بزرگ "سمعانی" است که در نیمه دوم قرن پنجم و نیمه اول قرن ششم هجری در خراسان می زیسته و در علوم فقهی و عرفان از بزرگان زمان خود بوده است.
کتاب " روح الارواح " یکی از شیواترین، گیراترین و خواندنی ترین آثار کهن نثر فارسی است. این کتاب که قدیمی ترین اثر مستقل فارسی در شرح "اسماء حسنی" است، علاوه بر تفسیر و تاویل عرفانی آیات قرآنی، یکی از منابع معتبر در خصوص احادیث قدسی و نبوی و سخنان عارفان است.در این اثر، همچنین اشعار بسیاری از شاعران فارسی زبان و از جمله خود مولف آمده که از نظر تحقیق در تاریخ ادبیات فارسی حائز اهمیت است.
معنی کلمات و عبارت ها و پیام حکایت :
نوع نثر : ساده و عرفانی
آورده اند : نقل کرده اند، گفته اند / دِرَمی : پول نقره ، درهم / عقیدت : اعتقادف باور / خلل : آسیب ، مشکل / خَز : پوستین ، لباس از جنس خز / خز فروشان : بازار پوستین فروشان / می شوم : می روم / خَرم : بخرم / ان شاء الله : اگر خدا بخواهد / حاجت : نیاز / زر : طلا / طرّار : دزد / حیلت : مکر و فریب / واقف : آگاه / خجل وار : خجالت زده ، شرمگین / به اتفاق : اتفاقا / بازخورد : دوباره روبه رو شد / هان : (صوت) به نیت صدا زدن ، آگاه باش / موضع : موقع ، محل ، جایگاه / فایده : سود ، نتیجه
پیام حکایت : بیان "اِن شاءاللّه" در آغاز یا پایان هر قصد و نیت از شاخصه های فرهنگی مسلمانان است که همه چیز را تحت اراده خداوند بزرگ می دانند و با بیان این عبارت، انجام امر خود را در جهت خواست خداوند انتظار دارند و به ظاهر و موقعیت های مناسب شرایط برای تحقق امر خود بسنده نمی کنند. استفاده به جا و بهنگام این عبارت در هر امری، دقت گوینده آن را نسبت به احاطه قدرت خداوند بر همه امور و یاری خواستن از او در انجام مناسب کارها بیان می دارد.
پس ؛ در سخن گفتن و تصمیم گیرى خدا را فراموش نکنیم. هرگز خود را مستقل از خدا ندانیم و به طور قطع از انجام کارى هر چند کوچک، در آینده خبر ندهیم. به امکانات و توان خود تکیه نکنیم، که فراهم بودن مقدّمات، تضمین کننده انجام قطعى کار نیست، در آنچه هم یقین داریم، باید ان شاءالله بگوییم. انسان پیوسته نیازمند خداست و در هر کارى باید خود را وابسته به اراده ى الهى بداند.
2