درسنامه کامل درس 7 فارسی هشتم
" آداب نیکان "
کاری از :
اکبر ملاحسن : دبیر ادبیات فارسی
آموزش و پرورش استان قزوین
اداره آموزش و پرورش شهر اسفرورین
اهداف آموزشی درس :
1ــ درک تاثیر مهم خداشناسی در زندگی و پذیرفتن حق
2ــ گسترش شناخت و توانایی های فکری، عقیدتی، ضمن تاکید بر حق شناسی
3ــ تقویت خوانش متن با لحن مناسب
4ــ ایجاد نگرش مثبت نسبت به کاربست هنجارهای اخلاقی در محیط رایانه ای
5ــ کاربست آموزه های محتوایی متن درس در فعالیتهای گفتاری، نوشتاری و رفتاری فراگیران
6ــ آشنایی با گروه اسمی در جمله
7ــ تقویت مهارت صبر و شکیبایی در زندگی فردی و اجتماعی
8ــ تقویت کاربست واژگان جدید متن درس در حوزه مهارت های املایی و نگارشی
نکاتی درباره درس :
متن این درس، دو بخش است: بخش اول از کتاب "جامع التمثیل" گزینش شده و بخش دوم را دکتر اکبری شلدره، نگاشته است. مضمون و محتوای هر دو بخش، اخلاق فردی و اجتماعی را نشانه گرفته است. لحنی که در بخش اول این درس، برای خوانش مناسب پیشنهاد می گردد، لحن روایی همراه با فراز و فرود دیالوگ های متن و کشش ها و درنگ های هر جمله است. سبک نوشتار این متن همانند نثرهای عرفانی کهن فارسی است. از ویژگی های این متن می توان به تکرار اسم ها، فعل ها و کوتاهی جمله ها اشاره کرد.
متن دوم لحنی روایی و تعلیمی دارد و نویسنده بر آن است تا مخاطبانش را که در معرض خطرات دستاوردهای جدید علمی معاصر قرار گرفته اند، پدرانه بیاگاهاند و راه درست و صحیح استفاده از این ابزارها را فراروی آنها قرار دهد.
معرفی جامع التمثیل محمد حبله رودی :
جامع التمثیل، کتابی درباره تمثیل ها و حکایت ها، به ویژه حکایت های امثال، به فارسی ، تالیف محمدحبله رودی، ادیب و نویسنده قرن یازدهم می باشد. این کتاب، شامل مقدمه و ۲۸ باب، مشتمل بر امثال و حکایات است .
سبک جامع التمثیل مانند سخن موعظه گویان و اهل منبر است و مولف در جای جای کتاب با استفاده از حکایتها و تمثیل ها، خواننده را موعظه کرده است. ویژگی بارز این کتاب، کاربرد بسیار امثال فارسی و عربی در ضمن یا آغاز حکایتها و استفاده فراوان از آیات قرآن و احادیث است. نثر کتاب ساده و بی پیرایه و آمیخته به اشعار شاعران نامداری چون فردوسی، نظامی، مولوی، سعدی و حافظ است. جامع التمثیل از جمله کتابهای معروف فارسی و خواندن آن در قرن سیزدهم بسیار معمول بوده و بارها به چاپ رسیده است.
معرفی کوتاه بهلول :
بُهلول (بهلول دانا، بهلول مجنون کوفی) یکی از عاقلان دیوانه قرن دوم هجری و معاصر هارون الرشید بود. وی در کوفه رشد و نمو یافت و مردم محل او را با نام فارسی بهلول دانا یا عاقل دیوانه می نامیدند.
برخی بهلول را از شاگردان امام جعفر صادق (ع) دانسته اند. زمانی که از سوی هارون الرشید در معرض خطر قرار گرفت خود را به دیوانگی زد ولی در مواقع لزوم به مردم پند و اندرز می داد. هارون و خلفای دیگر از او موعظه می طلبیدند. او در همان شهر ادب می آموخت و سپس خود را به دیوانگی زد. او در سال ۱۹۰ قمری درگذشت. اخبار و نوادر و اشعار زیادی به وی منتسب است. واژه بهلول در عربی به معنای "شاد و شنگول و خنده رو" است .
معنی کلمات و عبارت ها :
آداب نیکان :
صفحه 51 : آورده اند: نقل کرده اند، حکایت کرده اند / عارفان: خداشناسان / مریدان: ارادتمندان، پیروان، شاگردان / از پی: به دنبال / احوال: جمع حال، وضعیت / تو را با او چه کار: با او چه کار داری / مرا با او کار است: با او کار دارم / یافتند: پیدا کردند / پیشِ: نزد / ارشاد: راهنمایی، به راه راست راهنمایی کردن، هدایت / عرض کرد: (مودبانه) گفت / باری: به هر حال، خلاصه (برای کوتاه کردن سخن گفته می شود) / طعام: غذا / بسم الله : به نام خدا / برخاست: بلند شد / مرشد: هدایت کننده، راهنما / خلق: مردم / راه خود رفت: آنجا را ترک کرد / روان شد: به راه افتاد، رفت، راهی شد / چون: وقتی / ویرانه: محلی ویران، جای خراب و به هم ریخته / سخن گفتن خود می دانی: آداب حرف زدن را بلد هستی؟ / به قدر: به اندازه / بی حساب: بدون بررسی، نسنجیده / فهم: درک / مستمعان: گوش دهندگان، شنوندگان (مستمع: گوش دهنده) / چه جای طعام خوردن که سخن گفتن هم نمی دانی: میل غذا خوردن را هم از دست دادم که تو آداب حرف زدن هم بلد نیستی /
صفحه 52 : آداب: جمع ادب؛ روشها، سُنتها، رسمها، عادتها / حضرت رسول: پیامبر / بیان کرد: گفت / برخیزد: بلند شود / از بهر خدا: برای رضای خدا، تو را به خدا سوگند می دهم / دعوی: ادّعا / تو دعوی دانایی می کردی: ادعای دانستن داشتی / مُعترف: اعتراف کننده، اقرار کننده / بدان: آگاه باش / فَرع: غیر اصلی، بی اهمیت / اصل: واقعی، حقیقت / حلال: پاک و جایز / حرام: ناروا و ناپاک / به جا بیاوری: انجام بدهی / نیّت: قصد و منظور / رضا: خرسندی، رضایت، خشنودی / سکوت = خاموشی / بهتر = نیکوتر / بُغض = کینه: دشمنی / حسد: حسادت / ذکر حق: یاد خدا
انسان ، فناوری ، اخلاق:
صفحه 53 : دستاورد: نتیجه، حاصل / پیوسته: همواره، همیشه / چگونگی: نحوه / زیست: زندگی / دگرگون: متفاوت / دگرگون می سازد: تغییر می دهد / بشر: انسان / استعداد: توانایی، قابلیت / خدادادی: از طرف خدا / ابزار: وسیله / پدید آورد: به وجود آورد / رنج: سختی /آسایش: راحتی / بیفزاید: اضافه کند / چُرتکه: وسیله ای که در روزگار گذشته برای شمارش اعداد از آن استفاده می شد / چاپار: پیک، نامه بَر، قاصد / اُسطُرلاب: وسیله ای در علم نجوم، ابزاری که دانشمندان علمِ ستاره شناسی در روزگار قدیم برای تعیین وضعیّت ستارگان از آن استفاده می کردند / کارایی: فایده / اکنون: حالا / عصر: دوره، زمان / چیرگی: غلبه، تسلط / فناوری: معادل واژه ی انگلیسی تکنولوژی / تار و پود: اجزای سازنده ی هر چیز / هنجار: بایدها، رفتار الزامی، معیارها / سنت: روش، شیوه / اعتقاد = باور: رای و نظر / داد و ستد: خرید و فروش، رفتار متقابل دو نفر با یکدیگر / پایبند: مقیّد، تابع
صفحه 54 : اجتماع: جامعه / حریم: محدوده، مکان محترم / معیار: ملاک، اندازه، وسیله ای که با آن، چیزی را بسنجند / پاس می دارند: حفظ می کنند / حصار = حریم: محدوده / فرو بریزد: از بین ببرد / امن: ایمن / آراسته: زینت داده شده، مرتب، زیبا شده / نابجا: غلط، ناصحیح / نسنجیده: نادرست، بدون محاسبه / امکانات: جمع امکان / فراهم آمده: تهیه شده / گویی: انگار / هویت: شخصیت، ذات، واقعیت وجودی هر چیز / شکوه: عظمت / رهاورد: ارمغان، محصول، سوغات، نتیجه، دستاورد / تمدن: فرهنگ زندگی / علم زده: از علم فراری، در علم متوقف شده / مظاهر: (جمع مظهر) محل ظهور، جلوه ها، نشانه ها / آفرینشگری: ایجاد کردن / ضعیف: ناتوان / منظره: چشم انداز، دورنما / روح انگیز: صفابخش / جلوه ی جمال: مظهر زیبایی / پدید می آیند: به وجود می آیند / کمال: تعالی، پیشرفت
صفحه 55 : متعالی: والا، برتر، بلند / پوچی: بی ارزش بودن / غفلت: فراموشی / جنگ نرم: جنگ غیرنظامی / بی هیاهو: بیسر و صدا / غوغا: همهمه / کاربران: استفاده کنندگان / فضایل: (جمع فضیلت ها) برتری ها / بیانگر: گوینده / حقوق: (جمع حق) مزایا
آرایه های ادبی :
آداب نیکان :طعام خوردن خود می دانی طعام خوردن: مجاز از آداب و روش غذا خوردن / دامنش بگرفت: کنایه از خواهش و التماس / اصل و فرع: تضاد / حلال و حرام: تضاد / لقمه و خوردن: مراعات نظیر / تاریکی دل: کنایه از آلودگی به گناه
انسان ، فناوری ، اخلاق : چهره ی جهان: اضافه ی استعاری / رنج و آسایش: تضاد / چیرگی ماشین بر زندگی: تشخیص / تار و پود زندگی: اضافه ی استعاری / تار و پود: کنایه از همه ی اجزا / حریم خانواده را فرو بریزد تشبیه حریم به دیوار یا سقف / آراسته به علم و فن تشبیه علم و فن به زینت / اینترنت، پنجره ای است: تشبیه اسنادی / فضای طوفان خیز و پُر گل و لای: استعاره از استفاده ی نامناسب از اینترنت / بوی ناخوش آن فضای ذهن را بگیرد: حس آمیزی / ابزار همچون بمب ویرانگر: تشبیه
دانش زبانی : " گروه اسمی "
"گروه اسمی از یک اسم به عنوان هسته ساخته می شود که می تواند یک یا چند وابسته نیز بگیرد وجود وابسته اختیاری است ، هسته گروه اسمی یا اسم است و یا هر چه در حکم اسم باشد."
یکی از ویژگی های اسم "وابسته پذیر" بودن آن است. اسم می تواند قبل و بعد از خودش یک یا چند وابسته بگیرد.
به این مثال توجه کنید: همین دو دانش آموز زرنگ دبیرستان
دراین گروه اسمی ، دانش آموز به عنوان هسته ی گروه اسمی ، دو وابسته ی (همین و دو) را قبل از خود و دو وابسته ی (زرنگ و دبیرستان) را بعد از خود پذیرفته است و در اصطلاح ، هسته گروه اسمی فوق (دانش آموز) چهار وابسته دارد که دو تای از آنها وابسته پیشین هستند و دو تا وابسته ی پسین .
چگونه یک گروه اسمی را در جمله تشخیص دهیم ؟
به این جمله دقت کنید : من، برای خرید کفش به بازار رفتم .
این جمله دارای 3 گروه اسمی است 1- من 2- خرید کفش 3- بازار
من ، نهاد است و نهاد همیشه یک گروه اسمی است .
خرید کفش ، پس از حرف اضافه " برای " قرار گرفته و متمم است . که "خرید " در این جا هسته و "کفش " وابسته است.
بازار ، پس از حرف اضافه " به " قرار گرفته و متمم است .
* پس شما اگر بتوانید نقش های دستوری را تشخیص دهید گروه ها را هم تشخیص داده اید . حال چگونه هسته و وابسته را از هم تشخیص دهیم .
اگر کلمه ای را دیدید که با کسره به کلمه ی پس از خود متصل می شوند ، آنها گروه اسمی هستند .
و در چنین گروه هایی اولین کلمه ای که کسره می گیرد " هسته " و سایر کلمات وابسته هستند .
مثال : در گروه " مدادِ مشکی من " مداد ، هسته و بقیه ی کلمات وابسته هستند .
در گروه اسمی " این خانه ی بزرگ "
هسته ← خانه وابسته ی پیشین ← این وابسته ی پسین ← بزرگ
انواع وابسته : الف ) وابسته های پیشین ب ) وابسته های پسین
الف ) وابسته های پیشین : قبل از هسته می آیند. در زبان فارسی، هفت نوع وابسته پیشین وجود دارد که در هر گروه اسمی، ممکن است یکی از آن ها استفاده شود. در این قسمت، هر کدام از این وابسته های پیشین با مثالی همراه با کلمه "نویسنده" ذکر خواهد شد. " نویسنده" در همه مثال ها هسته است .
1- صفت اشاره: آن نویسنده
2- صفت پرسشی: کدام نویسنده؟
3- صفت تعجبی: چه نویسنده ای!
4- صفت شمارشی: چهار نویسنده
5- صفت برترین: بهترین نویسنده
6- صفت مبهم: چندین نویسنده
7- شاخص: آقای نویسنده
ب ) وابسته های پسین : بعد از هسته می آیند . در زبان فارسی، پنج نوع وابسته پسین وجود دارد. در هر گروه اسمی، ممکن است تعدادی از این وابسته های پسین، به صورت تکی یا با یکدیگر ذکر شوند.
1- نشانه نکره: نویسنده ای یا کتابی. "ی" نکره.
2- نشانه جمع: نویسنده ها
3- صفت شمارشی ترتیبی: نویسنده سوم
4- مضاف الیه: نویسنده ما
5- صفت بیانی: نویسنده خوب
نکته های مهم :
* "گروه اسمی" از دو بخش اساسی تشکیل شده است: هسته و وابسته ها.
* "هسته" مهم ترین واژه یک گروه اسمی است.
* اگر گروه اسمی یک کلمه باشد خود کلمه هسته می باشد
مانند: محمد،خانه جدیدش را ساخت. محمد هسته است .
در گروه اسمی اولین کلمه ای که کسره ( اِ ) داشته باشد مانند مردِ توانگر
اولین اسمی که (ی) گرفته می شود مانند:شبی
اگر هیچ کدام از این گزینه ها نبود آخرین اسم هسته می باشد.
* هرگاه گروه اسمی در جمله قرار گیرد یک نقش دستوری ( نهاد، مسند، مفعول، متمم، بدل و … ) خواهد داشت.
* در هر گروه اسمی فقط و فقط یک هسته وجود دارد و ممکن است یک یا چند وابسته نیز وجود داشته باشد .پس وجود هسته اجباری و لازم و وجود وابسته اختیاری است .
جمع بندی :
هر جمله در زبان فارسی، از چندین گروه اسمی تشکیل شده است. گروه های اسمی اجزا متعددی دارند که با عنوان های وابسته پیشین، وابسته پسین و هسته گروه مشخص می شوند. وابسته های پیشین و پسین، انواع گوناگونی دارند که در این درس نام همه آنها را با مثال آوردیم ولی در درس های آینده با جزئیات بیشتری درباره آنها خواهیم گفت .
معرفی اسرارالتوحید :
کمتر از 130 سال از مرگ ابوسعید ابوالخیر، عارف روشن ضمیر خراسان گذشته بود که یکی از نوادگان او، به نام "محمد بن منور" به سبب دلبستگی زیادی که به جد خود داشت،همتی کرد و آنچه را که تا آن روزگار از پیران آن خاندان و مریدان شیخ و عموزادگان خود درباره وی شنیده و گرد آورده بود، به هم پیوست و از مجموعه آنها کتابی شیرین و دلپذیر فراهم آورد و آن را "اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعید ابی الخیر" نامید. تالیف کتاب پس از حمله غزان و ویرانی هایی که در شهرهای خراسان ــ به ویژه در میهنه زادگاه شیخ ابوسعید ــ به جا نهادند و به احتمال زیاد در حدود سال 570هجری پایان یافته است.
محمدبن منور کتاب خود را به سه باب تقسیم کرده و به ویژه در باب دوم به بیان حالات شیخ در سال های میانی حیات او اختصاص داده است. اسرارالتوحید از شاهکارهای نثر صوفیانه در زبان فارسی است.
معنی کلمات و عبارت ها و پیام حکایت :
وقتی: موقعی، روزی / جولاهه: بافنده، نساج / بامداد: اول صبح / برخاستی: برمی خاست، بلند می شد / برداشتی: برمی داشت / باز کردی: باز می کرد / در آنجا شدی: به آنجا می رفت / ساعتی: مدتی / برون: بیرون / نزدیک: نزد، پیش / امیر: حاکم، پادشاه / امیر را خاطر به آن شد تا در آن خانه چیست؟ : به ذهن حاکم زد تا مطلع شود که چه چیزی در آن خانه هست / ناگاه: ناگهان / ازپس: به دنبالِ / بدان خانه در شد: وارد آن خانه شد. / گودالی: چاهی / چنان: همانطور / جولاهگان: جولاهه ها، نساج ها، بافنده ها / پای بدان گودال فرو کرده بدان: در آن / یا امیر: ای سرورم / دولت: عزت و شکوه، سعادت، نیکبختی، اقبال / ابتدای خویش: آغاز کار خود / خود به غلط نیفتم: دچار اشتباه نشوم /انگشتری: در اینجا به معنی پادشاهی، نشان حکومت
پیام حکایت : این حکایت بیانگر ویژگی انسان هایی است که با وجود تغییرات بسیار در ارتقای سطح زندگی مادی و اجتماعی شان، پیشینه و گذشته خود را فراموش نمی کنند و آن را مانند یک درس، هر روز مرور می کنند تا در شرایط جدید زندگی دچار اشتباه نشوند.
2