تارا فایل

مبانی نظری هوش هیجانی و اهمیت بیمه از دیدگاه اقتصادی


مبانی نظری هوش هیجانی و اهمیت بیمه از دیدگاه اقتصادی

مقدمه
رهبری یک سازمان برای انطباق با تغییرات و به منظور بقا و رشد در محیطهای جدید، ویژگیهای خاصی را می طلبد که عموماً مدیران برای پاسخ به آنها با مشکلات بسیاری مواجه می شوند. یکی از مهمترین خصیصه ها که می تواند به رهبران و مدیران در پاسخ به این تغییرات کمک کند، هوش هیجانی است. هوش هیجانی موضوعی است که سعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجانها و احساسات در توانمندیهای انسانی دارد. امروزه هوش هیجانی به عنوان نوعی هوش که هم شامل درک دقیق هیجانهای خود شخص وهم تعبیر دقیق حالات هیجانی دیگران است ، تبیین شده است .هوش هیجانی ،فرد را از نظرهیجانی ارزیابی می کند، به این معنی که فرد به چه میزانی ازهیجانها واحساسهای خود آگاهی دارد وچگونه آنها راکنترل واداره می کند. نکته قابل توجه درراستای هوش هیجانی این است که تواناییهای هوش هیجانی ذاتی نیستند و آنها می توانند آموخته شوند . سازمانها برای اینکه بتوانند درمحیط پرتلاطم ورقابتی امروزباقی بمانند، بایدخودرابه تفکرهای نوین کسب وکارمجهزسازند و به طورمستمر خود را بهبود بخشند. رهبری این گونه سازمانها بسیار حساس و پیچیده است وزمانی این حساسیت دو چندان می شود که رهبر با تغییرهای انطباقی روبه رو باشد که بسیار متفاوت از تغییرهای فنی است. مشکلات فنی از طریق دانش فنی و فرآیندهای متداول حل مسئله قابل حل هستند، در حالی که مشکلات انطباقی در برابر این گونه راه حلها متفاوت است. با توجه به اینکه هوش هیجانی، توان استفاده از احساس و هیجان خود ودیگران دررفتار فردی و گروهی در جهت کسب حداکثر نتایج با حداکثر رضایت است. بنابراین، تلفیق دانشهای لازم و تواناییهای هیجانی در مدیریت و کارمندان می تواند در سوق دادن سازمان به سوی دستیابی به هدف
کارساز و مفید باشد.
ادبیات موضوعی
براساس بررسی هایی که انجام شد ، تحقیقات صورت گرفته در مورد هوش هیجانی بیشتر در مورد مسائل مربوط به رهبران و مدیران سازمانی ، علوم تربیتی ، زناشویی ، ورزشی بوده و کمتر در باره مسائل مربوط به مدیریت منابع انسانی و توجه به کارمندان و نیروی فروش ، این تحقیقات انجام گرفته است که در ادامه به چند مورد از آنها انجام شده اشاره می گردد.
تحقیقات انجام شده در ایران
1- آقای منوچهرجویباری از موسسه عالی آموزش و پرورش مدیریت و برنامه ریزی به مقایسه هوش هیجانی در میان سطوح سه گانه مدیران (عالی – میانی – پایه ) سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور و سازمانهای تابعه پرداخته است .یافته های این پژوهش نشان داد که وضعیت هوش هیجانی در سطوح مختلف مدیریت متفاوت بوده و این تفاوت در سطح معناداری 05/0 می باشد همچنین در سه بعد خودآگاهی ،انگیزش و خود نظمی مدیران با هم تفاوت داشته و در دو بعد دیگر یعنی همدلی و مهارتهای اجتماعی تفاوتی مشاهده نگردیده است.
2- خانم سیما حسنخوئی ازدانشگاه الزهرا.دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی به بررسی رابطه هوش هیجانی و مهار شغلی با رضایت شغلی مدیران مدارس شهر بیرجند پرداخته که نتایج این تحقیق نشان داد که بین هوش هیجانی و رضایت شغلی رابطه وجود دارد و همچنین مردان و زنان در چهار بعد خودآگاهی ، انگیزش، خود نظم دهی و مهارتهای اجتماعی تفاوتی نداشته اما همدلی در بین زنان بیشتر از مردان است.
3- آقای کوروش بنی هاشمیان از دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس رابطه هوش هیجانی ، سبک رهبری و کارآمدی مدیران مدارس را مورد بررسی قرارداده است . حاصل این تحقیق عبارتنداز : الف- مدیرانی که از هوش هیجانی بالاتری نسبت به سایر مدیران برخوردارند از سبک مدیریت مشارکتی بیشتر استفاده مس کنند. ب- زنان بیشتر از مردان از سبک مشارکتی استفاده می کنند. پ- درمدارسی که مدیران از سبک مشارکتی استفاده می کنند معلمان از رضایت شغلی بیشتری برخوردارند. ت – بین سبک رهبری مدیران و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه ای وجود ندارد. ث- زنان در مقایسه با مردان از هوش هیجانی بیشتری برخوردارند.
4- خانم شقایق زهرایی ازدانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه الزهراء به بررسی تاثیر آموزش برخی مولفه های هوش هیجانی بر رضایت شغلی و بهره وری کارکنان شرکت مهندسی و ساخت تاسیسات دریایی پرداخته است . نتایج این تحقیق نشان دادکه آموزش بر افزایش رضایت شغلی کارکنان و مولفه های آن و همچنین بهبود ارزیابی اولیه از دید مدیران و مولفه های آن اثربخش نبوده است اما بر افزایش بهره وری کارکنان و مولفه های آن و بهبود ارزیابی کارکنان از دید مدیران و مولفه های آن به جز کمیت کار و ریسک پذیری در دراز مدت تاثیر معنی داری داشته است.
5 – اقای محمد علی بشارت به بررسی رابطه ابعاد شخصیت وهوش هیجانی , پرداخته است. ایشان در این پژوهش نوع رابطه ابعاد شخصیت شامل نوروزگرایی , برونگرایی , تجربه پذیری , همسازی و وظیفه شناسی با هوش هیجانی در بین دانشجویان رشته های مختلف دانشگاه تهران بررسی نموده است. نتایج پژوهش نشان داده است که بین هوش هیجانی و ابعاد برون گرایی , تجربه پذیری , همسازی و وظیفه شناسی همبستگی مثبت معنی دار و بین هوش هیجانی و نوروزگرایی همبستگی منفی معنی داری وجود دارد.
6- خانم معصومه اسماعیلی , دکتر احدی , دکتر دلاور و دکتر شفیع آبادی به بررسی تاثیر آموزش مولفه های هوش هیجانی بر سلامت روان پرداخته اند . در این پژوهش که باطرحی آزمایشی انجام شده است گروه آزمایشی در معرض آموزش مولفه های هوش هیجانی قرار گرفته و در جلسات آموزشی طراحی شده در هفته شرکت نموده اند. تحلیل یافته های تحقیق نشان داد که آموزش مولفه های هوش هیجانی در افزایش سلامت روان موثر بوه و علائم بیماری را در مولفه های سلامت روان کاهش داده است . لذا آموزش مولفه های هوش هیجانی سبب ارتقای سلامت روانی می شود بطوری که فرد بهره بهتری در گزارش های شخصی از موفقیت در مقابله بامشکلات به دست می آورد . این مقاله در فصلنامه روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران شماره , 49 شهریور 86 به چاپ رسیده است.
7- خانم ایران ذراتی , آقای امیر امین یزدی و پرویز آزاد فلاح به بررسی رابطه هوش هیجانی و سبک های دلبستگی پرداخته اند. این پژوهش در بین دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد انجام شده و نتایج نشان می دهد که بین سبک دلبستگی ایمن و هوش هیجانی رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. سبک دلبستگی ناایمن , مضطرب – دوسوگرا با هوش هیجانی رابطه معکوس و معنادار داشت . مردان و زنان در این پژوهش از نظر هوش هیجانی تفاوت معناداری نداشتند. تحلیل دراین تحقیق نشان داد که سبک های دلبستگی پیش بینی کننده خوبی برای هوش هیجانی و مولفه های آن هستند. انها در این پژوهش نتیجه گرفتند که روابط کودک , والدین زمینه مهم و تاثیر گذاری بر رشد توانایی های کودکان است که آنان را قادر می سازد تا درمورد خودشان , دیگران و تعاملات اجتماعی بیاموزند. این مقاله در فصلنامه تازه های علوم شناختی , شماره , 29 بهار 85 به چاپ رسیده است.
8- آقای منصور حکیم جوادی و آقای جواد اژه ای به بررسی رابطه کیفیت دلبستگی و هوش هیجانی در دانش آموزان عادی و تیز هوش پرداخته اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که بین کیفیت دلبستگی و هوش هیجانی رابطه معناداری وجود دارد. تحلیل واریانس چند عاملی نشان از معناداری اثر جنس در زیرمقیاس مقابله , حرمت خود, روابط بین فردی , خود آگاهی هیجانی و خود شکوفایی داشت.
نتایج نشان از دلبستگی بیشتر تیز هوشان به همسالان و دلبستگی بیشتر گروه عادی به خانواده داشت. دختران دارای هوش هیجانی بیشتری از پسران بودند. این مقاله در فصلنامه روانشناسی , شماره , 30 تابستان 83 به چاپ رسیده است.
9- آقای دکتر محمد علی بشارت تاثیر هوش هیجانی بر کیفیت روابط اجتماعی را مورد بررسی قرار داده است. این پژوهش در بین دانشجویان دانشگاه تهران انجام شده و نتایج حاصل موید آن است که بین هوش هیجانی و مشکلات بین شخصی دانشجویان همبستگی منفی معنادار وجود دارد . هوش هیجانی همچنین با زمینه های مختلف مشکلات بین شخصی دانشجویان همچون قاطعیت , صمیمیت ,مسئولیت پذیری هم بستگی معنی دار دارد. هوش هیجانی با تقویت سلامت روانی توان همدلی با دیگران , سازش اجتماعی رضایت از زندگی مشکلات بین شخص را کاهش می دهد و زمینه بهبود روابط اجتماعی را فراهم می سازد.هوش هیجانی همچنین از راه ویژگی های ادراک هیجانی , آسان سازی هیجانی , شناخت هیجانی و مدیریت هیجان ها و با ساز و کارهای پیش بینی , افزایش توان کنترل و تقویت راهبردهای رویارویی کار آمد به فرد کمک می کند تا کیفیت روابط اجتماعی را بهتر سازد. این مقاله در فصلنامه مطالعات روانشناختی شماره 3 تابستان 86 به چاپ رسیده است.
تحقیقات انجام شده در خارج از ایران
1- رایس (1999) متخصص آمریکایی در زمینه منابع انسانی، مقیاس چند عاملی هوش هیجانی را روی 164 نفر از کارکنان عادی و 11 نفر از رهبران این کارکنان که در یک شرکت بیمه مشغول به کار بودند، اجرا کرد و با این آزمون به ارزیابی هوش هیجانی آنان پرداخت. همبستگی بین نمره های مربوط به گروه رهبران درآزمون هوش هیجانی با نمره های کارآیی آنان که توسط مدیران اداره درجه بندی شده بود (51/0= r) محاسبه شد. همبستگی بین میانگین نمره های گروه در آزمون هوش هیجانی و امتیازبندی مدیران از عملکرد آنان در ارائه خدمات به مشتریان (46/0= r) بود. در این بررسی، رابطه بین هوش هیجانی و عملکرد پیچیده بود. مثلاً نمره هوش هیجانی بالاتر رهبر گروه که از طریق آزمون هوش هیجانی اندازه گیری شده بود، با امتیاز بندی مدیران از نظر دقت گروه در رسیدگی به شکایات مشتریان، رابطه منفی (35/0= r) داشت، در حالی که عملکرد امتیازبندی شده توسط اعضای گروه همبستگی مثبت و نسبتاً بالایی (58/0 = r) با هوش هیجانی داشت.
2- یک گروه تیم تحقیق استرالیایی که توسط "جردن"، "اشانازی"، "هارتل" و "هوپر" (1999) رهبری می شد. عملکرد 44 گروه را طی دوره زمانی 9 هفته ای مورد بررسی قرار داد. هوش هیجانی اعضای گروهها با استفاده از یک مقیاس خود سنجی که براساس مدل مایر و سالووی طراحی شده بود، اندازه گیری شد. محققان، عملکرد گروههایی که در زمینه هوش هیجانی بالا یا پائین بودند را تحلیل کردند. در آغاز مطالعه، عملکرد گروههایی که هوش هیجانی بالایی داشتند. به طور معناداری بیشتر از عملکرد گروههایی بود که هوش هیجانی پائینی داشتند و در پایان هفته نهم، عملکرد هر دو گروه در یک سطح قرار داشت.
3- وانگ ولاو تاثیرات مهارتهای مدیریت هیجانی را در عملکرد شغلی , رضایت شغلی , تعهد سازمانی و نقل و انتقال کارکنان بررسی کردند. آنان دریافتند که هوش هیجانی با عملکرد شغلی و رضایت شغلی رابطه معنی داری دارد.
4- بار- آن و پارکر بیان کردند که در بیشتر شاخص های EQ گروههای مسن تر نسبت به گروههای جوانتر به طور قابل ملاحظه ای امتیاز بالاتر کسب کردند و پاسخ دهندگان با سن نزدیک به 50 سال بالاترین میانگین امتیاز ها را کسب کردند.
5- بر اساس پژوهش بار- آن در سال , 1997 با نمونه ای نرمال در امریکای شمالی , خانمها مهارت های بین فردی قوی تری را نسبت به آقایان نشان دادند. اما مردان دارای ظرفیت درون فردی بیشتر, مدیریت هیجانات بهتر و انطباق پذیری بیشتر نسبت به زنان بودند. زنان از هیجانات آگاهی بیشتری نشان می دهند . از نظر بین فردی بهتر رابطه برقرار می کنند و از نظر اجتماعی نسبت به مردان احساس مسئولیت بیشتری می کنند. مردان عزت نفس بهتری دارند و خوش بین تر از زنان هستند .
6- دولویکس و هیگس نیز در تحقیقات علمی خود نشان دادند که هوش هیجانی با پیشرفت و موفقیت فردی در محیط سازمان و نیز با عملکرد فردی همبستگی زیادی دارد.
هوش
هوش یکی از جذابترین و جالب توجه ترین فراینده های روانی است که جلوه های آن در موجودات مختلف به میزان متفاوت مشاهده می شود . واژه هوش کیفیت پدیده ای را بیان می کند که دارای حالت انتزاعی بوده و قابل رویت نیست . به علت دارا بودن چنین ویژگی تعریف آن مشکل است و ازاینروتعاریف متعددی ازآن ارائه شده است .برخی هوش را کنش مغزی و توان روانی موجود زنده می دانند.عده ای هوش را بیشتر درحل مسایل وامور تلقی می کنند .به نظرافرادی دیگرهوش ترکیبی از تفکر و تخیل است .به نظر اشخاصی دیگر هوش درک روابط علت و معلولی میان پدیده ها است .
دیدگاه های دانشمندان مشهور در باره هوش
بینه و سیمون : بینه و سیمون درست قضاوت کردن ، درست درک کردن و درست استدلال کردن را فعالیت های بنیادی هوش می دانند و بر همین اساس هوش را توانایی فرد درقضاوت،ادراک واستدلال تعریف می کنند.
وکسلر: هوش توانایی کلی وجامع فرد است برای اینکه به طورهدفمند عمل کند ،به طورمنطقی بیندیشد و به طور موثر با محیطش به مبادله بپردازد .
کلوین : روی یادگیری فرد تکیه می کند و هوش را استعداد یادگیری می داند .
پیاژه : هوش ، استعداد انطباق با محیط است .
اشترن : هوش ،استعداد عمومی فرد برای سازگاری عقلی با مشکلات و اوضاع تازه زندگی است .یا به عبارت دیگرهوش ، استعداد استفاده از تجربه های قبلی در حل مسایل تازه و پیش بینی مسایل بعدی است.
باتوجه به تعاریف بالا نهایتا ما می توانیم دو تعریف از هوش داشته باشیم :
1 – تعرف تحلیلی : هوش عبارت است از تفکر عاقلانه ، عمل منطقی و رفتار موثر در محیط.
2 – تعریف کاربردی : هوش پدیده ایست که از طریق آزمونهای هوش سنجیده می شود.
بهره هوشی
در بهره هوشی دو عامل مورد توجه قرار می گیرد اول سن عقلی و دوم سن تقویمی که با توجه به این دوعامل می توان بهره هوشی را از رابطه زیر به دست آورد

انواع هوش چندگانه کدامند؟( هوش های چندگانه ؛ ترجمه مهشید صفری ؛ 1383)
هووارد گاردنر (1987) می گوید : شناسایی و پرورش تمام هوشهای بشری و کلیه ترکیبات آن از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است ما انسانها همگی با یکدیگر تفاوت داریم به این علت که در ترکیبهای هوشی متفاوت هستیم به اعتقاد من تشخیص این امر موجب می گردد تا با مشکلات زندگی برخورد مناسبتری داشته باشیم. لذا شناخت هوشهای چند گانه بشر می تواند حائز اهمیت باشد .
1- هوش دیداری / فضایی
این نوع هوش توانایی درک پدیده های بصری است. یادگیرنده های دارای این نوع هوش ، گرایش دارند که با تصاویر فکر کنند و برای به دست آوردن اطلاعات نیاز دارند یک تصویر ذهنی واضح ایجاد کنند. آنها از نگاه کردن به نقشه ها، نمودارها، تصاویر، ویدیو و فیلم لذت می برند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر است:
ساختن پازل، خواندن، نوشتن، درک نمودارها و شکل ها، حس جهت شناسی خوب، طراحی، نقاشی، ساختن استعاره ها و تمثیل های تصویری (احتمالا از طریق هنرهای تجسمی)،دستکاری کردن تصاویر، ساختن، تعمیر کردن و طراحی وسایل عملی، تفسیر تصاویر دیداری.
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از:
دریانورد،مجسمه ساز، هنرمند تجسمی، مخترع، کاشف، معمار، طراح داخلی، مکانیک، مهندس
2- هوش کلامی/ زبانی
این نوع هوش یعنی توانایی استفاده از کلمات و زبان. این یادگیرنده ها مهارت های شنیداری تکامل یافته ای دارند و معمولا سخنوران برجسته ای هستند. آنها به جای تصاویر، با کلمات فکر می کنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر می شود:
گوش دادن، حرف زدن، قصه گویی، توضیح دادن، تدریس، استفاده از طنز، درک قالب و معنی کلمه ها، یادآوری اطلاعات، قانع کردن دیگران به پذیرفتن نقطه نظر آنها، تحلیل کاربرد زبان
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از:
شاعر، روزنامه نگار، نویسنده، معلم، وکیل، سیاستمدار، مترجم
3- هوش منطقی / ریاضی
هوش منطقی / ریاضی یعنی توانایی استفاده از استدلال، منطق و اعداد. این یادگیرنده ها به صورت مفهومی با استفاده از الگوهای عددی و منطقی فکر می کنند و از این طریق بین اطلاعات مختلف رابطه برقرار می کنند. آنها همواره در مورد دنیای اطرافشان کنجکاوند، سوال های زیادی می پرسند و دوست دارند آزمایش کنند.
مهارت های آنها شامل این موارد می شود:
مسئله حل کردن، تقسیم بندی و طبقه بندی اطلاعات، کار کردن با مفاهیم انتزاعی برای درک رابطه شان با یکدیگر، به کاربرددن زنجیره طولانی از استدلالها برای پیشرفت، انجام آزمایش های کنترل شده، سوال وکنجکاوی در پدیده های طبیعی، انجام محاسبات پیچیده ریاضی، کار کردن با شکل های هندسی
رشته های شغلی مورد علاقه آنها عبارتند از :
دانشمند، مهندس، برنامه نویس کامپیوتر، پژوهشگر، حسابدار، ریاضی دان
4- هوش بدنی/جنبشی
این هوش یعنی توانایی کنترل ماهرانه حرکات بدن و استفاده از اشیا. این یادگیرنده ها خودشان را از طریق حرکت بیان می کنند. آنها درک خوبی از حس تعادل و هماهنگی دست و چشم دارند (به عنوان مثال در بازی با توپ، یا استفاده از تیرهای تعادل مهارت دارند)انها از طریق تعامل با فضای اطرافشان قادر به یادآوری و فرآوری اطلاعات هستند.
مهارت های آنها شامل این موارد می شود:
رقص، هماهنگی بدنی، ورزش، استفاده از زبان بدن، صنایع دستی، هنرپیشگی، تقلید حرکات،
استفاده از دست هایشان برای ساختن یا خلق کردن، ابراز احساسات از طریق بدن
شغل های مورد علاقه آنها عبارتند از :
ورزشکار، معلم تربیت بدنی، رقصنده، هنرپیشه، آتش نشان، صنعتگر
5- هوش موسیقی / ریتمیک
این نوع هوش یعنی توانایی تولید و درک موسیقی. این یادگیرنده ها متمایل به موسیقی با استفاده از صداها، ریتم ها و الگوهای موسیقی فکر می کنند. آنها بلافاصله چه با تعریف و چه با انتقاد، به موسیقی عکس العمل نشان می دهند. خیلی از این یادگیرنده ها بسیار به صداهای محیطی (مانند صدای زنگ، صدای جیرجیرک و چکه کردن شیرهای آب) حساس هستند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر می شود:
آواز خواندن ، سوت زدن، نواختن آلات موسیقی، تشخیص الگوهای آهنگین، آهنگ سازی، به یاد آوردن ملودی ها، درک ساختار و ریتم موسیقی
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از :
موسیقی دان، خواننده، آهنگساز
6- هوش درون فردی
یعنی توانایی ارتباط برقرار کردن و فهم دیگران. این یادگیرنده ها سعی می کنند چیزها را از نقطه نظر آدم های دیگر ببینند تا بفهمند آنها چگونه می اندیشند و احساس می کنند. آنها معمولا توانایی خارق العا د ه ای در درک احساسات، مقاصد و انگیزه ها دارند. آنها سازمان دهنده های خیلی خوبی هستند، هرچند بعضی وقت ها به دخالت متوسل می شوند. آنها معمولا سعی می کنند که در گروه آرامش را برقرار کنند و همکاری را تشویق کنند. آنها هم از مهارت های کلامی (مانند حرف زدن) و هم مهارت های غیرکلامی (مانند تماس چشمی، زبان بدن) استفاده می کنند تا کانال های ارتباطی با دیگران برقرار کنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر می شود:
دیدن مسائل از نقطه نظر دیگران (نقطه نظر دوگانه)، گوش کردن، همدلی، درک خلق و احساسات دیگران، مشورت، همکاری با گروه، توجه به خلق و خو ، انگیزه ها و نیت های مردم، رابطه برقرار کردن چه از طریق کلامی چه غیر کلامی، اعتماد سازی، حل و فصل آرام درگیری ها، برقراری روابط مثبت با دیگر مردم
شغل های مناسب برای آنها عبارتند از :
مشاور، فروشنده، سیاست مدار، تاجر
7- هوش برون فردی (فرا فردی)
این هوش یعنی توانایی درک خود و آگاه بودن از حالت درونی خود. این یادگیرنده ها سعی می کنند احساسات درونی، رویاها، روابط با دیگران و نقاط ضعف و قوت خود را درک کنند.
مهارت های آنها شامل موارد زیر می شود:
تشخیص نقاط ضعف و قوت خود، درک و بررسی خود، آگاهی از احساسات درونی، تمایلات و رویاها،ارزیابی الگوهای فکری خود، باخود استدلال و فکر کردن ، درک نقش خود در روابط با دیگران
شغلهای ممکن برای آنها عبارتند از:
پژوهشگر، نظریه پرداز، فیلسوف
8- هوش طبیعت
گاردنر وقتی که نظریه هوش های هفت گانه اش در تمام دنیا سر و صدا کرده بود، دریافت که نظریه اش یک چیزی کم دارد و آن هوشی بود که آدم های عاشق طبیعت دارند؛ کسانی که می توانند طبیعت را بفهمند، در آن کار کنند و از آن لذت ببرند . یک باغچه شخصی در گوشه ای از خانه درست کنند و گیاه پرورش دهند. آخر هفته ها به کوهنوردی رفته و تغییرات فصل های مختلف را ببینید و از طبیعت عکاسی کنند.
کاربرد: کشاورزی، متخصص گیاه شناسی، متخصص جانور شناسی، نقاشی و عکاسی از طبیعت و عضویت در تیم ملی یا فدراسیون کوهنوردی.

هیجان چیست؟ (کاربرد هوش در قلمرو هیجان، سیروس آقایار و پرویز شریفی درآمدی، 1385)
هیجان حالت عاطفی هوشیاری یا خود آگاهی است که در آن مفاهیمی همچون شادی،غم،ترس،نفرت یا علاقه تجربه می شود.هیجان از حالتهای شناختی و ارادی متمایز است به عبارتی دیگر هیجان مربوط به احساسات به ویژه جنبه های خوشایند و ناگوار فرایند ذهنی است.
رابطه هوش و هیجان (هوش هیجانی تراویس برادبری وجین گریوز ، ترجمه مهدی گنجی ، 1384)
سالها بود محققان ، نظریه پردازان و روانشناسان سعی می کردند هیجانها را درک کنند و اینکه چه چیزی باعث به وجود آمدن آنها می شود درواقع به دنبال معنی ، مفهوم و عواقب آنها بودند. با این حال نظریه غالب در مورد هیجانها سالهای بسیار چنین بود که آنها تقریبا به طور جدا از هوش می باشند و حتی آن را متضاد و دشمن با هوش می دانستند. تفکر عمده در مورد هیجانها این بود که آنها معمولا باعث می شود تا مردم حواسشان پرت شود و نتوانند به طور منطقی و در آرامش روی اطلاعات انتزاعی فکر کنند و نتوانند هوش خود را به کار برند.
از اوایل دهه 1980 بود که مفهوم متفاوتی از هیجانها ایجاد شد و شروع به رشد کرد. عقیده جدید این بود که هیجانها الزاما در تفکر و رفتار هوشمندانه تداخل ایجاد نمی کنند بلکه به هوش انسان کمک می کنند.در واقع یکی از تفکرات مهمی که در این سالها به وجود آمد این بود که هیجانها نوعی اطلاعات هستند این به این معنی است که مردم از هیجانهای خود درست مثل انواع آشناتری از اطلاعات استفاده می کنند تا در باره دنیا و محیط اطراف خود قضاوت کنند . بر اساس این نظریه هیجانها در باره ارزش ، اطلاعاتی ارائه میکنند. آنها نوعی علائم اختصاری و صریح هستند که به ما اطلاع می دهند ، چه چیزی را در محیط خود ارزیابی و قضاوت کرده ایم و آن را مثبت یا منفی یافته ایم . برای مثال اگر یک روز صبح پشت فرمان اتومبیل خود بنشینید و ناگهان متوجه شوید که تعدادی زنبور خشمگین در صندلی عقب هستند به احتمال زیاد احساس ترس به شما دست خواهد داد . این احساس نوعی اطلاعات ساده و قوی است که بر اساس ارزیابی شما از این که ((نزدیک بودن به زنبورهاای عصبانی باعث به وجود آمدن درد شدیدی خواهد شد و نتایج منفی خواهد داشت )) فراهم می شود. این پیام هیجانی ساده و شدید این ارزش را دارد که باعث می شود یک واکنش سریع و موثر انجام دهید یعنی هر چه سریعتر از اتومبیل خارج شوید . نکته مهم این است که هیجان خود را احساس می کنید ، هیجانی که شانسی و تصادفی نیست ، بلکه نتیجه منطقی و صحیح دیدن یک خطر در محیط اطرافتان است . بنابراین هیجانی که احساس می کنید نوعی اطلاع در باره دنیای اطرافتان است و به جای آن که در واکنش عقلانی شما تداخل ایجاد کند ، صحیح آن به شما کمک می کند .
مسلما اکثر هیجانهای ما سادگی یا شدت هیجان بالا را ندارند . احساسات ما اغلب ملایمترند و بسیاری از آنها پیچیده تر از هیجان مثال بالا هستند اما نوع اطلاعاتی که ارائه می دهند ، می تواند در تفسیر دنیا مفید واقع شوند . در واقع حتی زنبورهای حاضر در صندلی عقب باعث ایجاد واکنشهای هیجانی بسیار شدیدتر از ترس ساده که آنرا توضیح دادیم ، می شوند. وقتی از اتومبیل که می توانست به یک کندوی مرگ تبدیل شود به سلامت بیرون می آیید ، هیجانهای دیگر ، خود را نشان می دهند به ویژه احساس کنجکاوی که کمک می کند تا برای جلوگیری از تکرار چنین حادثه ای به خوبی و به دقت موضوع را بررسی و تفحص کنید.
تاریخچه هوش هیجانی(هوش هیجانی محسن فاطمی ، 1385)
درحوزه روانشناسی ریشه های تئوری هوش هیجانی به آغاز نهضت هوش هیجانی باز می گردد . ای.ال.ثوراندیک (1920)استاد دانشگاه روانشناسی آموزشی در کالج معلمین دانشگاه کلمبیا یکی از اولین کسانی بود که جنبه هایی از هوش هیجانی را تحت عنوان هوش اجتماعی مطرح کرد. او هوش اجتماعی را شامل مولفه های وسیع و گسترده ای می دانست که هر یک به توانایی های مختلفی در زمینه هوش و ابعاد مختلف آن اشاره می کردند.
از نظر ثوراندیک هوش اجتماعی شامل توانایی درک و مدیریت مردان ، زنان ، پسران ، دختران و خردمندانه رفتار کردن درحوزه های اجتماعی است. این توانایی به وفور خود را در میدان بازی ، حوزه های تربیتی ، پادگان ، کارخانه ها ، اتاقهای فروش نشان می دهد اما از شرائط استاندارد رسمی آزمایشگاهی اجتناب می کند.
اگر چه ثوراندیک خود پیشنهاد دهنده ابزار سنجش هوش اجتماعی در شرائط آزمایشگاهی بود اما به اعتقاد وی ، ذات هوش اجتماعی و ارتباط تنگاتنگ آن با تعامل های اجتماعی به گونه ای است که برای اندازه گیری دقیق آن به شرایط واقعی و غیر آزمایشگاهی نیاز مند هستیم.
در سال 1937 رابرت ثوراندیک و سال استرن تلاشهای قبلی انجام شده ای.ال.ثوراندیک را مرور کردند و به معرفی سه حوزه متفاوت و در عین حال نزدیک به هوش هیجانی پرداختند . اولین بخش اساسا به نگرش فرد نسبت به جامعه و مولفه های متفاوت آن ( یعنی سیاست ، اقتصاد و ارزشهایی مانند صداقت ) برمی گردد . بخش دوم شامل دانشهای اجتماعی ، تبحر در ورزش ، موضوعات معاصر و اطلاعات پیرامون جامعه است . به نظر می رسد که معمولا این بخش با بخش اول همگرا می شود . شکل سوم هوش اجتماعی میزان انطباق وسازگاری فرد را در برمی گیرد. درون گرایی و برون گرایی بر اساس پاسخ های فرد به پرسشنامه ها اندازه گیری می شد . آزمونی که در سال 1926 توسط این دو نفر طراحی گردید به اندازه گیری قضاوت فردی در موقعیت اجتماعی در ارتباط با مشکلات ، وضعیت روانی گوینده کلام و توانایی شناسایی تظاهرات و تجلیات هیجانی پرداخت . با وجود این ، ثوراندیک و استرن این گونه نتیجه گیری کردند که تلاشهایشان به منظور اندازه گیری طرز برخورد با مردم کمابیش با شکست مواجه شده است . درنهایت آنها امیدوار بودند که بررسی ها و تحقیقات بیشتر از طریق آزمون ، فیلم و غیره همراه با نزدیکی بیشتر نسبت به واقعیتهای اجتماعی و کلمات آمیخته با تعامل های اجتماعی ، توانایی مدیریت و درک هیجانهای مردم را بیشتر آشکار سازد .
الگوی رفتار گرایی از یک سو و نهضت آزمونهای بهره هوشی از سوی دیگر به مدت پنجاه سال بر روان شناسی حاکمیت داشت و این حاکمیت همراه با پشت کردن به ایده هوش هیجانی بود . البته ناگفته نماند که دیوید وشلر (1952) همراه با گسترده کردن آموزه های بهره هوشی ، توانایی های عاطفی را به عنوان بخشی از توانائیهای معروف هوش مورد تصدیق قرار می دهد .
هاوارد گاردنر (1983) در احیای تئوری هوش هیجانی در روانشناسی نفش عمده و برجسته ای را ایفا کرد. مدل تاثیر گذاری وی تحت عنوان هوش های متکثر یا هوش های چندگانه شامل انواع متفاوتی از هوش شخصی ، هوش میان فردی و هوش درون فردی است .
شاید بتوان گفت که روون بار- آن (1988) اولین کسی بود که گام های نخستین را در جهت ارزیابی هوش هیجانی به عنوان معیاری از سلامت برداشته است . وی در رساله دکتری خود اصطلاح ضریب هیجانی را در مقابل بهره هوشی به کار برده است . این درست زمانی است که اصطلاح هوش هیجانی هنوز معروفیت پیدا نکرده و هنوز سالووی و میر اولین مدل هوش هیجانی خود را به چاپ نرسانده اند. در سال 2000 بار-آن هوش هیجانی را به عنوان مجموعه ای مشتمل بر دانش هیجانی و اجتماعی و توانائیهایی مطرح میکند که بر توانائی های عمومی ما رد برخورد موثر با خواسته های محیطی تاثیر می گذارد . این مجموعه شامل مواردی است که عبارتند از:
توانایی آگاه بودن ، فهمیدن و بیان کردن خود
توانایی آگاه بودن ، فهمیدن و برقراری ارتباط با دیگران
توانایی برخورد با هیجانهای شدید و کنترل سائق ها و تکانه های درونی
توانایی سازگاری با تغییر و حل مشکلات شخصی یا اجتماعی.
پنج حوزه مطروحه در مدل وی عبارت بود از :
مهارتهای درون فردی
مهارتهای میان فردی
سازگاری
مدیریت استرس
حال عمومی
بالاخره در سال 1990 پیتر سالووی و همکارش جان میر که در حال حاضر در دانشگاه نیو همپشایر کار می کنند ، مقاله خود را تحت عنوان هوش هیجانی که بشترین تاثیر را در حوزه تئوری هوش هیجانی بر جا گذاشته است ، به چاپ رساندند.
سالووی و میر در مدل اولیه خود هوش هیجانی را این گونه تعریف کردند :
(( توانایی نظارت بر احساسات و هیجانات خود و دیگران ، توانایی تمیز دادن هیجانات متفاوت و متنوع و توانایی استفاده از این اطلاعات برای راهنمایی و هدایت فکر و عمل . ))
با تاکید بر تمایز میان تواناییهای مربوط به هوش هیجانی با سایر خصائص استعدادهای اجتماعی ، سالووی و میر مدل خود را با تاکید بر جنبه شناختی آن ارائه کردند. این مدل بر استعدادهای خاص ذهنی جهت تشخیص هیجان ها و هدایت آنها متمرکز است . به عنوان مثال دانستن و آگاهی از احساس فردی یک استعداد ذهنی محسوب می گردد ، در حالی که خونگرم بودن و اجتماعی بودن یک رفتار تلقی می گردد . از نظر آنها یک مدل جامع هوش هیجانی باید شامل اندازه گیری فکرکردن پیرامون احساس باشد . مدل هایی که صرفا بر درک احساسات و تعدیل آنها تاکید می کنند فاقد این بعد هستند .
مدل سالووی و میر (1997) محوری کاملا شناختی دارد . در این مدل ، هوش هیجانی از چهار شاکله از توانایی ها تشکیل شده که هم فراینده های ابتدایی و هم فرایندهای پیچیده روان شناختی هیجان و شناخت را همراه دارند.
قسمت نخست این مدل شامل مجموعه ای از مهارت هایی است که امکان درک ، ارزیابی و بیان هیجانها را به شخص می دهد . تواناییهای این بخش شامل :
شناسایی هیجانهای خود و دیگران
بیان هیجانهای خود
تمیز دادن هیجانها در دیگران ، می باشد .
قسمت دوم این توانایی ها شامل موارد زیر است :
استفاده از هیجانها به منظور تسهیل تفکر
به کارگیری هیجان در جهت رسیدن به تشخیص و قضاوت
فهم این موضوع که تغییر حالت می تواند منجر به توجه به دیدگاه های مختلف شود
فهم این موضوع که تغییر در حالت هیجانی و منظر هیجانی می تواند مشوق انواع مختلفی از حل مسئله باشد.
بخش سوم این توانایی ها شامل موارد زیر است :
مهارت تمرکز
تشخیص هیجانها از یکدیگر ( مانند فرق بین دوست داشتی و عشق ورزیدن)
فهم ترکیب پیچیده ای از احساسات ( عشق و نفرت )
قانون مند کردن احساسات
و بخش چهارم توانایی ها در این مدل ، توانایی عمومی گسیل و هدایت هیجانهادر جهت حمایت از یک هدف اجتماعی است . در این مدل پیچیده تر هوش هیجانی ، مهارتهایی مطرح می گردد که امکان برخورد گزینشی با هیجانها را به افراد می دهد . به عبارت دیگر به آنها امکان می دهد تا هیجانها را در خود و دیگران نظارت و مدیریت کنند .
دانیل گلمن در سال 1995 اولین کسی بود که با عنوان هوش هیجانی کتابی منتشر کرد و در سال 1998 نیز کتابی دیگر تحت عنوان کارکرد هوش هیجانی به چاپ رسانید که پرفروش ترین کتاب شناخته شد گلمن هوش هیجانی را این گونه تعریف می کند:
(( هوش هیجانی توانایی درک و فهم هیجانها و عواطف است به منظور تعمیم آن به عنوان حامی اندیشه ، شناخت هیجان و دانش هیجانی تا بتوانیم آنها را نظم داده و موجبات رشد عقلی و عاطفی و هیجانی را فراهم سازیم . ))
هوش هیجانی دانیل گلمن دارای چهار مولفه می باشد که عبارت است از :
درک یا حس حالات هیجانی و عاطفی
به کارگیری هیجانها و عواطف به عنوان حامی فکر
شناخت حالات هیجانی و عاطفی
مدیریت و اداره هیجانها و عواطف
در راستای تحقیقاتی که دکتر دانیل گلمن انجام داد نشان داد که تقریبا 90 درصد علت تفاوت میان عملکرد مدیران برجسته و معمولی به هوش هیجانی آنها مربوط است . او در سال 1998 طی مقاله ای عنوان کرد که : (( تصور نکنید که بهره هوشیIQ) ) و مهارتهای فنی خیلی مهم نیستند بلکه نقش آنها به عنوان استعداد ها و ظرفیت های بنیادین از اهمیت بالایی برخوردار است و برای مشاغل اجرایی ضروری هستند اما برای اینکه بخواهیم رهبر برجسته سازمانی شویم حتما نیاز به هوش هیجانی بالایی داریم .))
لازم به ذکر است که دانشمندان دیگری نیز ازجمله میتچآدلر و کری کرنیس نیز در این زمینه مطالعات و تحقیقاتی را انجام داده اند.
تعریف هوش هیجانی
با توجه به تعاریف انجام شده توسط محققین و دانشمندانی که در این زمینه فعالیت کرده اند می توانیم هوش هیجانی را به صورت زیر تعریف کنیم :
(( توانایی مهار عواطف و تعادل برقرارکردن بین احساسات و منطق ، به طوری که مارا به حداکثر خوشبختی برساند . یا به عبارتی دیگر شناخت آنچه باعث احساس خوب و بد در درون ما می شود و اینکه چگونه از احساسات بد به احساسات خوب برسیم . ))
مدل های هوش هیجانی (روزنامه مستقل سراسری صبح ایران تاریخ 1387/04/08 – شنبه)
هریک از الگوهای نظری در مفهوم هوش هیجانی از دو دیدگاه طرح می شود: دیدگاههای توانایی, دیدگاههای مرکب.
دیدگاه های توانایی هوش هیجانی را بطور کامل , برآمده از توانایی ذهنی می دانند و از این رو به عنوان هوش خالص می نامند. در مقابل دیدگاههای مرکب , هوش هیجانی را ترکیبی از توانایی های ذهنی و ویژگی های شخصیتی از قبیل خوش بینی و خرسندی می دانند. در حال حاضر تنها مدل توانایی هوش هیجانی از سوی جان مایر و پیتر سالووی ارائه شده است. مدلهای مرکب هوش هیجانی نیز با مفاهیم و روحی متفاوت ارائه شده است. بار- آن , گلمن , دولویکس و هیگس و…. ارائه کننده مدلهای گوناگون مرکب از هوش هیجانی هستند.
و در مجموع مهمترین مدلهای مختلف هوش هیجانی عبارتند از :
1- مدل مایر وسالووی
2- مدل گلمن
3- مدل بار- آن
4- مدل دولویکس و هیگس
مدل مایر و سالووی , مدل توانایی هوش هیجانی
مایر،سالووی وکارسو (1990)نیز برای هوش هیجانی چهاربعدتشخیص داده اند که عبارتند از:
1) شناسایی هیجانها در خود و دیگران: ضروری ترین توانایی مرتبط با هوش هیجانی این است که از هیجانها و احساسهای خودآگاه باشد. توانایی خودآگاهی به مدیران اجازه می دهد تا نقاط قوت و ضعف خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند. مدیران خود آگاه برای آزمون دقیق روحیات خود از خود آگاهی استفاده می کنند و به طور شهودی و از راه درک مستقیم می دانند که چگونه دیگران را تحت تاثیر قرار دهند.
2) کاربرد هیجانها: کاربرد هیجانها،توانایی استفاده از هیجانها درکمک به کسب نتایج مطلوب ،حل مسایل واستفاده ازفرصتهاست. این مهارت شامل توانایی مهم همدلی و بینش سازمانی است. مدیرانی که از این توانایی برخوردارند. هیجانها و احساسهای دیگران را بیشتر عملی می سازند تا اینکه آنها را حس کنند. آنان نشان می دهند که مراقب هستند. علاوه بر این، آنان در زمینه شناخت روند سیاستهای اداری تخصص دارند. بنابراین، مدیران برخوردار از آگاهی اجتماعی دقیقاً می دانند که گفتار و کردارشان بردیگران تاثیر می گذارد و آن قدر حساس هستند که اگر کلام و رفتارشان تاثیر منفی داشته باشد، آن را تغییر می دهند.

3) توانایی درک و فهم هیجانها: توانایی درک هیجانهای پیچیده وآگاهی ازعلل آنهاوچگونگی تغییر هیجانها ازیک حالت به حالت دیگر رادرک هیجانها می نامند. مدیرانی که از این توانایی برخوردارند، از این مهارتها در جهت گسترش شور و اشتیاق خود و حل اختلافهااز طریق شوخی و ابراز مهربانی استفاده می کنند. آنها به کمک این تواناییها می توانند بفهمند که چه چیزی موجب برانگیختن یا عدم برانگیختن افراد یا گروهها می شود و در نتیجه می توانند همکاری بهتری را با دیگران برنامه ریزی کنند.
4) مدیریت هیجانها: مدیریت هیجانها،توانایی کنترل واداره کردن هیجانها درخود و دیگران است. مدیرانی که این توانایی را دارا هستند، اجازه نمی دهند بدخلقی های گاه و بیگاه در طول روز از آنها سربزند. آنان از توانایی مدیریت هیجانها به این منظور استفاده می کنند که بدخلقی و روحیه بد را به محیط کاری و اداره وارد نکنند یا منشا و علت بروز آن را به شیوه ای منطقی برای مردم توضیح دهند. بنابراین، آنها می دانند که منشا این بدخلقی ها کجاست و چه مدت ممکن است به طول انجامد. "جردن"، "اشانازی"، "هارتل" و "هوپر" (1999) ابعاد هوش هیجانی در محیط کار را به صورت مدل نشان
داده اند. در این مدل بر اساس ابعاد مایر، سالووی و کارسو، شاخصهای فرعی تر تبیین و ارتباط آنها با هوش هیجانی مرتبط با خود و دیگران که تشکیل دهنده هوش هیجانی محیط کار است. به صورت شکل 1 بیان شده است (شکل شماره2-1).
مدل گلمن از هوش هیجانی
گلمن مدلی از هوش هیجانی ارائه کرد که بیست و پنج شایستگی را در پنج خوشه جای داده بود یا به عبارت دیگر مدل هوش هیجانی گلمن دارای 5 حوزه است:
1-حوزه آگاهی شامل آگاهی هیجانی , ارزیابی صحیح از حوزه اعتماد به نفس
2 -حوزه کنترلی شامل قابلیت اعتماد: وجدان , انطباق پذیری , نو آوری , حوزه کنترلی
3- خود انگیختگی شامل گام برداشتن به سوی هدف, قصد , پیشگام بودن , خودکنترلی
4- همدلی شامل درک دیگران , رشد دیگران
5- تنظیم روابط شامل تاثیرگذاری, ارتباطات , مدیریت رهبری , تعارض , سرعت دادن به تغییر, برقراری پیوند,همکاری و تعاون
1- خود آگاهی یا آگاهی از هیجانات خود
حوزه آگاهی محور اصلی هوش هیجانی است. گلمن خودآگاهی را درک عمیق و روشن از احساسات و هیجانات و نقاط قوت و ضعف آنها تعریف می کند.
2- حوزه کنترلی یا کنترل هیجانات
کنترل هیجانات به شیوه ای مناسب مهارتی است که بدنبال حوزه آگاهی ایجاد می شود. اشخاص کارآمد در این حیطه بهتر می توانند از هیجانات منفی نظیر ناامیدی , اضطراب , تحریک پذیری رهایی یابند و در فراز و نشیب های زندگی کمتر با مشکل مواجه می شوند و یا در صورت بروز مشکل به سرعت می توانند از موقعیت مشکل را به شرایط مطلوب باز گردند.
ارسطو : عصبانی شدن آسان است. همه می توانند عصبانی شوند . اما عصبانی شدن در مقابل شخص صحیح , به میزان صحیح , در زمان صحیح به طریق صحیح و به دلیل صحیح کار آسانی نیست.
3- خود انگیختگی
این مولفه مربوط به تمرکز هیجان ها برای دستیابی به اهداف مورد نظر می باشد. بسیاری از روانشناسان خود انگیزه را شرط بقا" می نامند. افراد خود انگیخته ارضا" و سرکوب خواسته ها را به تاخیر می اندازند. آنها همواره در تکاپو و حرکت هستند , تمایل دارند که همواره , موثر و مولد باشند. از نظر گلمن خود انگیزه زبان سائق پیشرفت می باشد و کوششی است جهت رسیدن به حد مطلوبی از فظیلت .
4- همدلی
همدلی اساس مهارت مردمی است. درک احساسات و هیجانات دیگران و به کارگیری یک عمل و واکنش مناسب , همدلی بیشتر به معنی تامل و ملاحضه احساسات دیگران است نه تایید و تحسین احساسات دیگران .
شرط واکنش مناسب در مقابل دیگران درک نوع احساسات طرف مقابل می باشد . متخصصان هوش هیجانی معتقدند که نشانه اصلی هوشیاری اجتماعی توان معمولی می باشد.
5 – تنظیم روابط
مهارت در این حیطه با توانایی مشترک در کنترل هیجان و تعامل سازگارانه با دیگران همراه است. به نظر گلمن افرادی که می خواهند در ایجاد رابطه با دیگران موثر واقع شوند باید توانایی تشخیص , تفکیک و کنترل احساسات خود را داشته باشند, سپس از طریق همدلی یک رابطه مناسب برقرار کنند.
مدل هوش هیجانی بار- آن
بار- آن مفهوم هوش هیجانی را در 5 مولفه و 15عامل تشکیل دهنده آنها ارائه می کند که به شرح زیر معرفی می گردند:
الف) مولفه درون فردی
ب) مولفه بین فردی
ج) مولفه سازگاری
د) مولفه کنترل استرس
ه) مولفه خلق عمومی
الف) مولفه درون فردی
1- خود آگاهی هیجانی
میزان آگاهی فرد از احساسات را مورد بررسی قرار می دهیم . پی بردن به این نکته که فرد چه احساسی دارد و چرا این احساس در او شکل گرفته است.
2- جراتمندی
توانایی بیان احساسات , عقاید , افکار و باورهای خود و دفاع از حقوق خود به شیوه ای مطلوب , که خود دارای سه بعد است: توانایی میان احساسات( ابراز خشم, صمیمیت و احساسات جنسی ) , توانایی بیان عقاید( بیان عقاید مخالف و اتخاذ موضع مشخص حتی با از دست دادن امتیاز ) , توانایی ایستادگی در برابر حقوق خود ( اجازه ندادن به دیگران جهت اذیت کردن فرد و دادن امتیاز – کم رو و خجالتی نیستند)
3- حرمت نفس
توانایی احترام به خود و پذیرش خود بعنوان شخصی که اساسا خوب است. شخص صاحب حرمت نفس , احساس عدم کفایت و حقارت نمی کند . پذیرش جنبه های مثبت و منفی – محدودیتها و قابلیتها خود.
4- خود شکوفایی
توانایی شناخت توانمندی های بالقوه , تلاش برای شکوفا کردن آنها, کسب حداکثر رشد توانایی ها, قابلیتها و استعداد ها , تلاش برای داشتن بهترین عملکرد و بهتر کردن خود.
5- استقلال
توانایی خود کنترلی در تفکر, عمل و عدم وابستگی عاطفی , قابل اتکا در تصمیم گیری ها و برنامه های مهم , توانایی رفتار خود مختار در مقابل نیاز به حمایت و حفاظت, پرهیز از دیگران برای برآوردن نیازهای عاطفی خود.
ب) مولفه بین فردی
1- همدلی
توانایی شناخت هیجانات و عواطف دیگران, همدلی یعنی ایجاد حس مشترک با یکدیگر , یعنی همان احساسی که دیگری به آن دست یافته است داشته باشیم . افراد همدل به دیگران توجه دارند و به نگرانی و علایق آنها توجه نشان میدهند.
2- مسئولیت اجتماعی
نشان دادن خود به عنوان عنصری سازنده , مشارکت کننده , دارای حس همکاری درگروه خویش و دارای وجدان اجتماعی .
3- روابط بین فردی
توانایی برقراری و حفظ ارتباطات متقابل , توانایی صمیمیت با محبت و انتقال دوستی به شخص دیگر است.
ج) مولفه سازگاری
1 -حل مساله
توانایی شناسایی و تعریف مشکلات , داشتن کفایت وانگیزه برای مقابله موثر با آن , تعیین راه حل های مختلف مسله , تصمیم گیری و انجام یکی از راه حل های .

2- آزمون واقعیت
سنجش میزان انطباق بین آنچه فرد تجربه کرده و آنچه واقعا وجود دارد , تلاش برای فهم امور بطور صحیح و تجربه رویدادها آن گونه که واقعا هستند بدون خیالپردازی .
3 -انعطاف پذیری
توانایی منطبق ساختن عواطف , افکار و رفتار موقعیت ها و شرایط دائما در حال تغییر , افراد موظف افرادی فعال , زرنگ , قادر به واکنش به تغییر بدون تعصب , نسبت به ایده ها , جهت گیری ها و …. صبور و گشاده رو.
و) مولفه کنترل استرس
1- تحمل استرس
توانایی مقاومت در برابر رویدادها و موقعیتها ی فشار زا , پشت سر گذاشتن موقعیت های مشکل زابدون از پای در آمدن , این افراد کمتردچار ناامیدی می شوند و بحرانها و مشکلات را بهتر می گذرانند.
2 -کنترل تکانه
توانایی به تاخیر انداختن تکانه و سائق , پذیرش تکانه های پرخاشگرانه , خودداربودن و کنترل خشم , اثرنداشتن این مهارت فقدان خود کنترلی , رفتار های کند وغیر قابل پیش بینی و آزارگری است.
ه)- مولفه خلق عمومی
1 -خوش بینی
توانایی نگاه کردن به نیمه روشن ترزندگی , امید به زندگی و رویکردی مثبت داشتن به زندگی روزمره
2- نشاط
لذت بردن از خود و دیگران , شاد بودن , رضایت از خود ولذت بردن از زندگی , داشتن احساس خوب در محیط کار ودراوقات فراغت .
مدل هوش هیجانی دولویکس و هیگس
دولویکس و هیگس بر اساس تحقیقات تجربی خود عناصر محوری مشترک را در ساختار کلی هوش هیجانی شناسایی کرده اند که عبارتند از :
1- خود آگاهی , آگاهی از احساسات شخصی خود وتوانایی تشخیص و مدیریت آنها.
2- انعطاف هیجانی , توانایی خوب عمل کردن و سازگاری در موقعیتهای مختلف.
3- انگیزش , انرژی و انگیزه ای که برای دستیابی به نتایج وهدفهای کوتاه مدت, بلند مدت وجود دارد.
4 -حساسیت بین فردی , توانایی آگاه بودن ازاحساسات دیگران و دستیابی به تصمیمات قابل نفوذ در آنها.
5- تاثیر, توانایی ترغیب دیگران به تغییر دیدگاهشان در باره یک مساله.
6- فراست, توانایی استفاده از بینش و تعامل در تصمیم گیری هنگام رویارویی با اطلاعات مبهم .
7- صداقت, توانایی ایجاد و تعهد در هنگام مواجهه با چالش و اقلام ثابت و درست.
رابطه مدلهای هوش هیجانی
علیرغم وجود مدل های متفاوت از هوش هیجانی , شباهتهای آماری و نظری , بین مفاهیم گوناگون آنها وجود دارد. درسطحی جامع تر , تمامی مدل ها قصد فهمیدن و سنجش عناصر دخیل در درک و تنظیم هیجانات شخصی خود فرد و دیگران را دارا هستند. تمامی مدل ها, با این نگاه که مولفه های کلیدی معینی برای هوش هیجانی وجود دارد , موافقند . برای نمونه , هر سه مدل هوش هیجانی سالووی و مایر, بار- آن و گلمن , متضمن آگاهی ( درک) هیجانات و مدیریت هیجانها به عنوان عناصر کلیدی در وجود یک شخص هوشمند هیجانی هستند. براکت و مایربین شاخص فرعی تنظیم هیجان در آزمون هوش هیجانی MSCEIT و شاخص بین فردی هوش هیجانی در پرسشنامه بهره هیجانی , بار- آن , شباهتهای زیادی یافتند.
بین معیارهای خود گزارش دهی هوش هیجانی از جمله دو معیار مایر و سالووی و بار- آن همبستگی قابل ملاحضه ای یافت شده است. معیارهای دیگری نیز از هوش هیجانی وجود دارد که درزمینه های صفتی و سازمانی کاربرد دارد.
مولفه های هوش هیجانی(هوش هیجانی تراویس برادبری وجین گریوز ، ترجمه مهدی گنجی ، 1384)
هوش هیجانی محصول دو مهارت می باشد : قابلیت فردی و قابلیت اجتماعی . همانگونه که در شکل زیر مشاهده می شود قابلیت فردی شامل خودآگاهی ، خودگردانی ، انگیزش بوده و قابلیتهای اجتماعی نیز شامل همدلی و مدیریت رابطه می باشد.

شکل 2-1-2 مولفه های هوش هیجانی

همان گونه که در قسمت قبل بیان شد دکتر دانیل گلمن مولفه های هوش هیجانی را به شرح زیر بیان می کند:
1- خودآگاهی: شناختن هیجان هایی است که آنرا احساس می کنیم و دلیلش را می دانیم. خودآگاهی به معنای آگاه بودن از حالت روانی خود و نیز تفکر ما درباره آن حالت است.
2- خودگردانی: تعادل هیجانی را خودگردانی می نامند. گاهی از خودگردانی به معنای کنترل احساسات، عواطف و تکانش ها یاد می کنند. خودگردانی یک قابلیت زیربنایی است که در کنترل رفتارهای هیجانی نقش مهمی دارد.
3- انگیزش: به معنای مولد، اثر بخش و خلاق بودن در زمینه کاریست. انگیزش توانایی انرژی دادن به دیگران و هدایت رفتار آنان علیرغم داشتن روحیه ضعیف است. در انگیزش از هیجان ها به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف استفاده می کنیم.
4- همدلی: توانایی همدردی کردن با احساسات دیگران و شناخت دیدگاه آنها است. همدلی توانایی شناخت و نفوذ بر حالت هیجانی دیگران است و یا آگاهی نسبت به احساسات، نیازها و علائق دیگران است. همدلی به معنای دیگر وارد شدن به حریم احساس دیگران است.
5- مهارت های ارتباطی یا اجتماعی: توانایی شناخت و همدلی با دیگران، برقراری ارتباط موثر، گوش دادن عمیق، پرسیدن سوالات مهم، تشریک مساعی، مربیگری و مذاکره کردن از اجزاء این مهارت محسوب می شود. به عبارتی آگاهی و شناخت نسبت به هیجانات و احساسات دیگران، مهارت گوش دادن به احساسات دیگران در زمانی که افراد دچار هیجان و احساسات هستند و نیاز دارند به حرف های آنان گوش دهید.
افراد بخش عمده ای از هوش هیجانی خود را در خانواده فرا می گیرند. بهترین منبع یادگیری این توانایی خانواده و خصوصا والدین هستند. پژوهش های نشان می دهد که هوش هیجانی کودک محصول نمایش مهارتهای هوش هیجانی والدین است و نه تجربه شخصی آنها از استرس هیجانی.
بار- آن بیان می کند که هوش هیجانی درطول زمان رشد می کند و می تواند با بهترین برنامه ریزی و روان درمانی بهبود یابد.
پژوهش ها نشان داده اند که آموزش مهارتهای اجتماعی و هیجانی که به تعبیری هوش هیجانی است نقش مهمی در بهبود کیفیت روابط بین فردی و اجتماعی دارد . این نوع آموزش ها عمدتا در مدارس و محیط های شغلی صورت گرفته است.

قابلیتهای فردی
خود آگاهی

1- آگاهی هیجانی : شناخت و درک هیجانهای خود و آثار آن

2- خود ارزیابی صحیح : شناخت ودرک نفاط قوت ، ضعف و محدودیتهای خود

3- خود باوری : احساس لیاقت ، ارزشمندی و توانمندی

خود گردانی
1- خود کنترلی : جلوگیری از بروز اختلالات هیجانی و تکانشهای موجود

2- وظیفه شناسی : پذیرش مسئولیت در قبال عملکرد فردی

قابل اعتماد بودن : حفظ معیارهای صداقت و درستکاری

انطباق پذیری : انعطاف در پذیرش تغییر و کنترل آن

نوآوری : سازگاری در مواجهه با ایده ها ، راهکارها و اطلاعات جدید و بکر

انگیزش
1- رشد گرایی : تلاش برای بهبود یا رسیدن به معیار های برتر

2- تعهد : همسویی با اهداف گروه یا سازمان

3- ابتکار آمادگی استفاده از فرصتها

4- خوش بینی : جدیت در رسیدن به اهداف به جای دیدن موانع و عوامل بازدارنده
قابلیتهای اجتماعی
همدلی
1- شناخت و درک دیگران : شناخت عواطف و دید گاههای دیگران و تاثیر آن در تصمیمات

2- بالندگی دیگران : اعتقاد به رشد دیگران و تقئیت توانمندی های آنها

3- خدمت مداری : پیش بینی ، شتایایی و ارضاء نیازهای دیگران

4- هدایت تنوع : رشد فرصتها از طریق به کارگیری افراد با فرهنگها و نژادهای مختلف

5- آگاهی سیاسی : مطالعه هیجان گروه و قدرت روابط

مهارتهای اجتماعی
1- نفوذ گذاری : استفاده از فنون اثر بخش برای متقاعد کردن دیگران

2- ارتباطات : گوش دادن درست و ارسال پیامهای قابل قبول

3- مدیریت تضاد : کفتگو و رفع مخالفتها

4- رهبری : تقویت روحیه و هدایت افراد گروه

5- تسریع تغییر : ابتکار یا مدیریت کردن تغییر

6- پیوند سازی : تقویت ابزارهای ارتباطی

7- تشریک مساعی و مشارکت : کار گروهی به منظور رسیدن به اهداف مشترک

8- ظرفیتهای گروهی : ایجاد هم افزایی در گروه برای رسیدن به اهداف جمعی
جدول 2-1-1 هوش هیجانی سازمانی

راهبردهای افزایش هوش هیجانی
همانطور که اکثر مهارتها در اثر تعلیم و تربیت رشد می یابند, برخی مهارتهایی که درهوش هیجانی دخیل اند نیز می توان از این طریق افزایش داد.
تعامل خوب والدین کودک در زمینه تشخیص هیجانها و نام گذاری آنها یکی از راهبردهای مهم افزایش هوش هیجانی است.
راه دیگر افزایش این توانایی, ایجاد یک محیط امن عاطفی است به گونه ای که کودکان بتوانند آزادی و اطمینان خاطر درباره احساساتشان با والدین گفتگو کنند.
آموزش مهارتهای اجتماعی یکی دیگر از راههای افزایش هوش هیجانی است. این آموزشها شامل کنترل خشم و عصبانیت , همدلی, تشخیص و به رسمیت شناختن تشابهات و تفاوتهای مردم, اظهار ادب و صمیمیت و تعارف , برقراری ارتباط , حل مساله و مشکل , تصمیم گیری و ایجاد هدف و مقاومت در برابر فشارها می تواند باشد.
ترتیب دادن جلسات گروهی در باره انواع هیجانات مثل شادی و غم , عشق و تنفر و… که افراد درباره احساسات و هیجانات خود اطلاعات عینی تری پیدا کنند.
به کودکان عبارات در برگیرنده هیجانات و احساسات آموزش داده شود . والدین نیز می توانند با بیان هیجانات خود فرزندانشان را در شناسایی هیجانات یاری نمایند. مثلا احساس بی قراری نمی کنم, احساس ناامیدی می کنم.
بطور کلی روان درمانی مشاوره , مربی گری و آماده سازی راههایی اند که می توانند به افزایش هوش هیجانی کمک کنند.
اهمیت هوش هیجانی(روزنامه همشهری -سه شنبه 3 مرداد 85 )
ممکن است این سئوال مطرح شود که چرا پرورش و رشد هوش هیجانی مهم است؟
ایجاد حس مسئولیت پذیری : هوش هیجانی به ما کمک می کند که فرد مسئولیت پذیری در جامعه باشیم، برای رسیدن به این مرحله باید به کودکان آموزش های لازم را بدهیم. ابتدا با آموزش کودکان ، به آنان یاد دهیم به جای آنکه دیگران احساسات شان را در دست گیرند، مسئولیت احساسات و هیجان های خود را بپذیرند، به عنوان مثال : به جای اینکه بگوید" شما باعث خوشحالی من شدید " از جمله " من احساس خوشحالی می کنم " استفاده کند. همچنین به آنها بیاموزیم در مقابل احساسات خود حق انتخاب دارند، انتخاب هایی چون استفاده از مهارت های کلامی و غیر کلامی ، تغییر دادن، اقدام کردن و ….. همه ما می توانیم بر هیجان های خود تسلط داشته باشیم و آن را تحت کنترل خود بگیریم و این امر با تقویت هوش هیجانی میسر می شود وقتی هیجان ها و احساسات ما کنترل شود، رفتار مناسب تری را هم تجربه خواهیم کرد و این رفتار خوب باعث ایجاد احساس خوب و بالا رفتن اعتماد به نفس و تقویت ارتباط اجتماعی می شود.
ایجاد زندگی شاد و با نشاط : تحقیقات نشان داده است هر چه افراد شاد و خوشحال باشند از سلامت بیشتری برخوردارند و هر چه از هوش هیجانی بیشتری برخوردار باشند، افرادی مسئولیت پذیر و اجتماعی تر هستند و بالا بودن هوش هیجانی به آنان کمک می کند که شادتر باشند و غم واندوه را از خود دور کنند.
برخورد با موقعیت های خطرناک : تحقیقات نشان می دهد کودکانی که از هوش هیجانی بیشتری برخوردارند، زودتر موقعیتهای خطرناک را تشخیص داده و عکس العمل نشان میدهند و در دوران حساس نوجوانی کمتر امکان دچار شدن به انحراف اخلاقی را دارند و کمتر جذب دوستان ناباب می شوند.
ایجاد روحیه همکاری و کمک به دیگران : کودکان که از هوش هیجانی بالاتری برخوردار باشند از احساسات دیگران آگاهی کامل دارند و در گروه سعی می کنند عضو سازنده باشند و نیازهای دیگران را درک می کنند و حداقل با همدلی به آنان کمک می کنند. با پرورش هوش هیجانی کودکان پی می برند وقتی احساس بهتری نسبت به زندگی دارند که با یکدیگر همکاری داشته و به هم کمک کنند. تحقیقات نشان داده کودکانی که از نظر هوش هیجانی در سطح بالاتری هستند ویژگی های زیر را دارند: یاد گیرندگان بهتری هستند، مشکلات رفتاری کمتری دارند، هیجان های خود را به خوبی بیان می کنند، به حرف های دیگران خوب گوش می کنند، ا زخود خشونت کمتری نشان می دهند، دوستان زیادی پیدا می کنند، خوشحال و با نشاط هستند، اگر در زندگی آنان مشکلی پیش آید، در حل مشکل خوب عمل می کنند و تحمل مشکلات در این کودکان بیشتر است، بیشتر از دیگران هیجان ها و تکانه های خود را کنترل می کنند،در باره اطرافیان خود احساس خوبی دارند.
هوش هیجانی و هوش عمومی (هوش هیجانی، دانیل گلمن ، 1988 )

نظریه پردازان هوش هیجانی معتقدند که IQ به ما می گوید که چه کار می توانیم انجام دهیم در حالیکه هوش هیجانی به ما می گوید که چه کاری باید انجام دهیم . IQ شامل توانایی ما برای یادگیری ، تفکر منطقی و انتزاعی می شود ، در حالی که هوش هیجانی به ما می گوید که چگونه از IQ در جهت موفقیت در زندگی استفاده کنیم . هوش عمومی و هوش هیجانی توانائی های متفاوتی نیستند بلکه بهتر است که چنین بیان نمود که از یکدیگر متفاوت هستند . همه ما ترکیبی از هوش و هیجان داریم ، در واقع بین هوش عمومی و برخی از جنبه های هوش هیجانی همبستگی پایینی وجود دارد و باید گفت این دو قلمرو اساساً مستقل اند .
براساس مطالعات دانیل گلمن در بهترین شرایط همبستگی اندکی (07/0) بین هوش عمومی و برخی از ابعاد هوش هیجانی وجود دارد بطوریکه می توان ادعاد کرد آنها عمدتاً ماهیت مستقل دارند . وقتی افراد دارای هوش عمومی بالا در زندگی تقلا می کنند و افراد دارای هوش متوسط به طور شگفت انگیزی پیشرفت می کنند ، شاید بتوان آن را به هوش هیجانی بالای آنان نسبت داد (گلمن ، 1995) .
روون بار ـ آن (1999) در پی یافتن پاسخی برای این سوال که چرا برخی از افراد نسبت به برخی دیگر در ابعاد مختلف زندگی موفق ترند ، به تحقیقات بسیاری دست زده است . این سوال لزوم مرور کامل عواملی که تصور می شود موقعیت کلی را رقم می زنند و سلامت هیجانی را موجب می شوند ، ایجاب می کند . بار ـ آن دریافت که تنها کلید موفقیت و تنها عامل پیش بینی کننده موفقیت آنها هوش کلی نیست، بلکه باید در جستجوی عوامل دیگری بود (بار ـ آن ، 1999)
آموزش و یادگیری هوش هیجانی در سازمان (هوش هیجانی عاملی موثر در رهبری موفق ، سید محسن علامه ،1386)
برخی از خصوصیات هوش هیجانی می تواند اکتسابی باشد . این ویژگی ها می تواند توسط کارکنان به ویژه سطوح مدیریتی فراگرفته شود. البته باید در نظر داشت این نوع یادگیری دو حلقه ای یا حتی سه حلقه ای باید باشد. رهبری در آموزش این خصوصیات به افراد نقش کلیدی را ایفا می کند.از وظایف مهم رهبر درک عواطف دیگران عمل کردن در جهت شکل دادن به آنهاست .کنترل این مبادله احساسات و عواطف بر عهده هوش عاطفی فرد است .رهبر قدرتمند کسی است که بتواند با خلق وخوی دیگران سازگار شود و دیگران را زیر سلطه عاطفی خود در آورد .رهبر می تواند این هوش را بین افراد ایجاد کند. عاملی که باعث ایجاد روابط نزدیک با دیگران می شود هوش بین فردی است. هسته هوش بین فردی ابتدا توانایی درک و سپس ارائه پاسخ مناسب به روحیات و خلق و خو و انگیزش ها و خواسته های افراد دیگر است. درمقابل آن هوش درون فردیاست که کلید اصلی عبارت است از: آگاهی داشتن از احساسات شخصی خود که حاصل خودآگاهی ا ست و توانایی متمایز کردن و استفاده از آنها برای هدایت رفتار خویش.هوش بین فردی توانایی درک افراد دیگر است، یعنی اینکه چه چیز موجب برانگیختن آنها می شود، چگونه کار می کنند و چگونه می توان با آنها کار مشترک انجام داد. تجار و مدیران موفق جزو کسانی اند که از هوش میان فردی بالایی برخوردارند.
هاچ و گاردنر معتقدند هرکس چهار خصوصیت زیر را داشته باشد صاحب هوش بین فردی است:
* سازماندهی گروه: داشتن ابتکار عمل برای هماهنگ کردن فعالیت های عده ای از افراد.
* مذاکره برای حل مسایل: استعداد میانجی گری، جلوگیری از بروز اختلاف، حل و فصل دادن به مشکلات
*روابط شخصی: استعداد همدردی و دلجویی از دیگران
* تجزیه و تحلیل اجتماعی: شناخت و بصیرت درونی راجع به عواطف. انگیزه ها و علایق دیگران. این گونه افراد به راحتی می توانند با دیگران رابطه صمیمی برقرار کنند.
دو مهارت اول قابل یادگیری است دومهارت بعدی اگرچه تا حد زیادی ذاتی هستند ولی با آموزشهای دو سویه قابل یادگیری هستند. مهارت های فوق، عوامل ضروری برای موفقیت های اجتماعی هستند. افرادی که از هوش عاطفی خوبی برخوردارند. به راحتی با دیگران رابطه برقرار می کنند، احساسات و واکنش های مردم را به خوبی پیش بینی کرده و به آن جهت می دهند و مشاجرات را حل و فصل می کنند. آن ها از آن دسته افراد هستند که همه دوست دارند با آن ها باشند چون رفتارشان دلگرم کننده و روحیه بخش است.مهارت تجزیه وتحلیل اجتماعی در واقع همان مهارت همدلی را به دنبال دارد که بطور کلی آیزنبرگ سه خصیصه را برای افراد همدل برشمرده است که باید در شخص وجود داشته باشد :
1- با دیگران همدردی کند، یعنی در باره نیازهای دیگران نوعی احساس نگرانی نماید .
2- با دیگران اشتراک نظر داشته باشد ، یعنی قادر باشد خود را به جای دیگران بگذارد و به مسائل از نگاه آنان بنگرد.
3- دارای احساسات همدلانه باشد ، یعنی از طریق اعمال و رفتار از خود هیجان نشان بدهد .
یکی از ویژگیهای جهانی سازمانها، شرکتها و موسسات این است که همه افراد در این سازمانها مخصوصاً رهبران ارشد معلمان متعهدی برای یاددادن منابع انسانی هستند. این سازمانها ازمهندسی رهبری توسعه یافته ای برخوردار هستند و سیستم های مناسبی را برای آموزش و تربیت رهبران پویا در تمام سطوح سازمانی بوجود آورده اند. همواره در سازمانهای یاددهنده بهترین رهبران، البته نه بطور یکسان، بهترین معلمان هستند که بواسطه همین ویژگی می توان سازمان را متحول ساخت. رهبران ارشد به کارکنان خود یاد می دهند که چگونه زمینه های ذهنی و فکری خود را رشد دهند و آنرا به دیگران انتقال دهند . آنها به کارکنان یاد می دهند که برخورداری از نگرش اعتراف به شکست، باعث تلاش و فعالیت مجدد می شود و همچنین یاد می دهند که در هر جایی امکان رشد وجود دارد و هرکس که دنبال پیشرفت و ترقی باشد بدان دست خواهد یافت . ایجاد چنین جوی نیازمند هیچ طرح و نقشه جداگانه و خاصی نیست. بلکه نیازمند یکسری دروندادهای شخصی، از خودگذشتگی و احساس تعهد در رهبران این سازمانها است. بنابراین هیچ طرح و نسخه ای را نمی توان از پیش تجویز کرد زیرا هر کدام از سازمانها براساس دانش و تجربه رهبران خویش و واقعیت های محیط کاریشان منحصر به فرد هستند . رهبران به منظور یاددادن و ایجاد ارتباط تعاملی میان کارکنان و مدیران در تمام سطوح سازمان به ارایه بازخورد و مربیگری می پردازند. از طریق این فرآیند می توان افراد را طوری یادداد که بصورت خودانگیخته به آینده توجه کنند و آنها را طوری متقاعد و رهبری کرد که بتوانند درخودشان انرژی مثبت ایجاد کنند. که همه اینها از طریق یاددادن امکان پذیر خواهد بود. رهبران با بازگذاشتن فرآیند تصمیم گیری دیگران را یاد می دهند تا بدانند که چگونه و چرا یک تصمیم معین اتخاذ شده است . رهبران برای انجام این امر اولاً باید سعی کنند با زیردستان صادق و روراست باشند و کسانی را که واقعاً جوهره لازم را برای توسعه و گسترش قدرت تصمیم گیری و ریسک پذیری دارند شناسایی کنند، دوماً باید از تصمیمات خود بعنوان روشی برای مربیگری استفاده کنند و به زیردستان نشان دهند که چگونه مسائل و موضوعات را باید در یک سطح کلی تر و جامع تجزیه و تحلیل کرد. است . رهبران قوی از طریق ایجاد انگیزه لازم کارکنان را طوری متقاعد می کنند که روند منطقی و عقلایی آنان را دنبال کنندو اصلاً قابل تصور نیست که رهبران بطور خصوصی و بدون مشارکت تصمیمی را اتخاذ نمایند. گلمن بر آموزش خود رهبری یا یادگیری خود مدار تاکید دارداین یادگیری شامل موارد زیر است :
• ژرف نگری برای دستیابی به ایده های خود
• خودآگاهی وتشخیصی از اینکه اکنون در کجا هستم
• اطمینان از اینکه تواناییهای شما باعث غلبه بر محدودیتها شده وباعث کاستن انگیزه در رسیدن به اهداف نیست
• ایجادو تعهد نسبت به یادگیری مواردی که قوتها بر اساس آن بنا شده و شکافها کاهش می یابد .
• فعالیت وتمرین مداوم و تجربه با رفتارهای جدید که از توسعه خصوصیات هوش عاطفی حمایت می کند
• تکیه بر یک مربی قابل اعتماد که به طور منظم پایه پیشرفت افرادند.
در کل برای آموزش و اجرای هوش هیجانی در سازمان می توان چند نکته را در نظر داشت.فراهم ساختن فرصتهایی برای تمرین آموخته ها؛ پیش بینی فرصتهای متعدد برای دادن بازخورد؛ استقاده از موقعیتهای گروهی برای ایفای نقش و مهمترین رفتارهای اجتماعی وآموزش آنها؛ نشان دادن نیازهای اختصاصی هر فرد به او به طور خصوصی و محرمانه؛ فراهم ساختن منابع حمایتی و تقویتی برای کارکنان در برنامه طی مرحله پیگیری.
هوش هیجانی و مدیریت بازار
استفاده از هوش هیجانی در تجارت ایده ای نوین می باشد که برای بسیاری از مدیران و تجار جانیفتاده است. در واقع بیشتر مدیران کماکان ترجیح می دهند برای انجام کارها از مغزشان استفاده کنند تا از قلبشان. نگرانی اصلی آنها آن است که احساس همدلی و دلسوزی با همکاران و مشتریان آنها را از پرداختن به اهداف سازمان دور نماید. در هر صورت همه بایستی قبول کنند که قواعد بازی در دنیای پست مدرن متفاوت است و بایستی طبق قاعده روز عمل کرد.
شرکت های هوشمند برای نظارت بر تحولات بازار و همسو شدن با تغییرات سلیقه ای و استفاده از قوانین تشویقی معمولاً سیستم بازاریابی طراحی می کنند. سیستم بازاریابی فرایندی کامل است که موجب هماهنگی شرکت با بهترین فرصت های بازار می شود.
فرایند کلی مدیریت بازار شامل ۴ مرحله اصلی است که عبارتند از:
تجزیه و تحلیل بازار: معمولاً شامل سیستم های اطلاعاتی و تحقیقاتی بازار و بررسی بازارهای مصرف کننده و بررسی بازارهای سازمانی می باشد. محیط پیچیده و در حال تغییر است و همواره فرصت ها و تهدیدهای جدیدی به همراه می آورد. شرکت و سیستم استراتژیک آن باید محیط را همواره تحت نظر داشته باشند که این تحت نظر گرفتن محیط مستلزم دریافت اطلاعات زیادی می باشد. اطلاعاتی در مورد مصرف کنندگان و نحوه خرید آنها.
انتخاب بازارهای هدف: هیچ شرکتی توانایی تامین رضایت تمام مصرف کنندگان را ندارد. وجود شرکت های مختلف و قوی در تولید کالاهای مشابه بیانگر تنوع و تشتت سلایق بین مصرف کنندگان می باشد. هر شرکتی برای اینکه بتواند بهترین استفاده را از توانایی های بالقوه خود نماید و بهترین جایگاه را در بازار انتخاب نماید و در وضعیت بهتری قرار گیرد نیازمند بررسی چهار مرحله ای می باشد که شامل اندازه گیری و پیش بینی تقاضا تقسیم بازار، هدف گیری در بازار و جایگاه یابی در بازار می باشد.
تهیه ترکیب عناصر بازاریابی: یکی از اساسی ترین مفاهیم در بازاریابی نوین همین مفهوم آمیخته بازاریابی می باشد. مجموعه ای از متغیرهای قابل کنترل که شرکت آنها در بازار هدف و برای ایجاد واکنش مورد نیاز خود ترکیب می کند. این ترکیب در واقع ابزار دست تاجر می باشد برای اینکه بازار را تحت تاثیر قرار دهد. این ترکیب که شامل طراحی محصول ،توزیع کالا، قیمت گذاری و تبلیغات پیشبردی می باشد کلید اصلی تجارت در بازارهای نوین می باشد.
اداره تلاش های بازار: این مرحله شامل تجزیه و تحلیل رقبا و خط مشی های رقابتی بازار و برنامه ریزی ،اجرا و سازماندهی و کنترل برنامه های بازاریابی است. شرکت ها وجه مهمی از بررسی های خود را باید روی رقبا بگذارند و به طور مداوم محصولات و قیمت ها و شیوه توزیع و تبلیغات پیشبردی رقبا را از نزدیک پی بگیرند و بدانند که در چه وضعی هستند. مدیریت در راس هرم سازمان بایستی برنامه های بازاریابی را تنظیم نماید و بعد با برانگیختن همه افراد در همه سطوح برنامه را اجرایی نموده و برای اطمینان از اجرای برنامه ها و رسیدن به اهداف کنترل داشته باشد و ممیزی بازاریابی را نیز فراموش ننماید.
در لایه های مختلف فرایند بازاریابی توجهی ویژه به مشتریان به عنوان شرکای سازمان می شود. به انسان هایی که دارای عواطف هستند و هر چه شرکت ها به سمت فعالیت های خدماتی می روند این حساسیت بیشتر می شود.
هوش هیجانی در تک تک مراحل فوق جهت دهنده مدیریت شرکت می تواند باشد. همه ما داستان کارآفرینان بزرگ را شنیده ایم که از هوش تحصیلی بالایی برخوردار نبوده اند و در دانشگاه وضعیت مطلوبی نداشته اند اما با تکیه بر هوش هیجانی خود بزرگترین شرکت های دنیا را ایجاد نموده اند. بزرگترین تجار و کارآفرینان معمولاً تاکید فراوانی بر غرایز خود دارند و برای آنچه در خصوص بازار حس می کنند اهمیت بسیار بالایی قائلند. وقتی فورد به مهندسان خود با تاکید می گوید این نام من است که بالای این شرکت نوشته شده است و بعد تصمیم مورد نظر خود را اجرا می کند بیانگر هوش هیجانی اوست. این بدان معناست که انسان هایی در بازار بسیار اثر گذارند که خوب می دانند در ورای همه منطق های ریاضی و علمی نیروی الهام و احساس کارساز است. نیرویی که از بشر اولیه تاکنون همواره همراه بوده است و ما را نیز که در سر خط حرکت تاریخ قرار داریم همان گونه یاری می نماید که اجداد اولیه مان را یاری می کرد. در واقع مدیران موفقی که ساختار علمی بازار را می شناسند و هوش هیجانی را همچون خون بدان تزریق می نمایند شگفتی می آفرینند.
مدیران و تجاری که هوش هیجانی بالایی دارند یعنی کسانی که احساسات خود را به خوبی می شناسند و هدایت می کنند و احساسات دیگران را نیز درک می کنند و هدفمند با آن برخورد می کنند در اداره بازار ممتازند. این افراد حتی در زندگی فردی نیز خرسند و کارآمدند و توانی را در اختیار دارند که موجب می گردد افرادی مولد باشند.
در واقع مدیریت سازمان ابتدا بایستی با تکیه بر هوش هیجانی مسیر را حس کند و دورنما را مشخص کند و ماموریت سازمان را تشخیص دهد و بعد با استفاده از قواعد علمی و تئوریک بازاریابی به اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود دست یابد. احساس خدمتگزاری به مشتریان، همدلی درون سازمانی در جهت حفظ مشتریان و تعیین رسالت سازمان مسائلی نیستند که از طریق مباحث تئوریک بتوان بدانها پرداخت بلکه نیاز به هوشی برتر دارند که هم هوش بین فردی را شامل شود هم هوش درون فردی را.
هوش بین فردی و امید و خوش بینی در خدمت بازار
هسته هوش بین فردی ابتدا توانایی درک و سپس ارائه پاسخ مناسب به روحیات و خلق و خو و انگیزش ها و خواسته های افراد دیگر است. در هوش درون فردی کلید اصلی عبارت است از: آگاهی داشتن از احساسات شخصی خود که حاصل خودآگاهی ا ست و توانایی متمایز کردن و استفاده از آنها برای هدایت رفتار خویش.
هوش بین فردی توانایی درک افراد دیگر است، یعنی اینکه چه چیز موجب برانگیختن آنها می شود، چگونه کار می کنند و چگونه می توان با آنها کار مشترک انجام داد. تجار و مدیران موفق جزو کسانی اند که از هوش میان فردی بالایی برخوردارند.
هچ و گاردنر چهار توانایی مجزایی را که به عنوان مولفه های هوش بین فردی مطرح می باشند به شرح زیر عنوان می کنند:
سازماندهی گروه: داشتن ابتکار عمل در هماهنگ ساختن تلاش های گروهی از مردم است. این مهارت برای رهبران ضروری است و در رهبران کارآمد هر نوع سازمان تجاری مشاهده می شود.
ارائه راه حل: استعداد میانجیگری، اجتناب از تعارض ها یا حل تعارض هایی که به وجود آمده است. افرادی که این توانایی را در سطح بالا دارند در جوش دادن معاملات و داوری کردن و وساطت توانایی زیادی دارند.
ارتباط فردی: دارا بودن این استعداد رویارویی با دیگران یا شناخت و پاسخ دادن مناسب به احساسات و علایق مردم را آسان می سازد. این افراد همکاران تجاری خوبی هستند و در دنیای تجارت به عنوان فروشنده یا مدیر موفق می باشند و در زمینه دریافتن احساسات دیگران از طریق حالت های چهره بسیار موفقند و از محبوبیت زیادی برخوردارند.
تجزیه و تحلیل اجتماعی: به معنای توانایی دریافت احساسات، انگیزش ها، علایق دیگران و داشتن درکی عمیق از آنهاست. این آگاهی از احساسات دیگران باعث می شود این افراد به راحتی با دیگران صمیمی شوند. در بهترین حالت می توان گفت فردی با این توانایی مشاور تجاری خوبی می تواند باشد.
خوش بینی و امید از دیگر ویژگی های افرادی است که دارای هوش هیجانی بالایی می باشند. امید نقش شگفت آوری در موفقیت تجاری و مدیریتی افراد دارد و زندگی حرفه ای هر کس که به کسب و کار تجاری می پردازد به نحو چشمگیری وابسته به میزان امید اوست. امید چشم انداز و دورنمایی روشن و پرنوری است که نشان می دهد در نهایت همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت. اشنایدر، امید را این گونه تعریف می کند: اعتقاد به این امر که هدفتان هرچه باشد هم اراده دستیابی به آن را دارید و هم راه آن مقابلتان گشوده است. افراد پرامید که امیدشان تمامی ندارد وقتی در دستیابی به هدفی مثلاً در انعقاد قرارداد معامله ای شکست می خورند بر این باورند که سخت تر کار و تلاش کنند و به مجموعه کارهایی می اندیشند که می توانست سبب موفقیت آنها در معامله مذکور شود و از آنها درس می گیرند.
خوش بینی نیز همانند امید اثر بسیاری در موفقیت کار تجاری دارد. خوش بینی یعنی که فرد صبر و انتظار زیادی داشته باشد. انتظاری در این جهت که علی رغم وجود موانع و دلسردی ها در مجموع زندگی همه چیز درست خواهد شد. خوش بینی ها شکست را رویدادی می بینند که می توانند آن را جبران کنند.
در تحقیقی که سیلکمن بر روی بازاریاب های شرکت بیمه مت لایف انجام داد مشخص شد که بازاریاب هایی که به طور ذاتی خوش بین هستند در سال اول کار خود به طور متوسط ۳۷ درصد بیشتر از افراد بدبین افراد را بیمه کرده اند و رها کردن کار در سال اول در بین افراد بدبین دو برابر افراد خوش بین بوده است. توانایی افراد در شنیدن و پذیرش پاسخ منفی با رویی گشاده در تمام زمینه های فروش و بده بستان تجاری توانی سرنوشت ساز است.
هوش هیجانی و شخصیت(کاربرد هوش در قلمرو هیجان، سیروس آقایار و پرویز شریفی درآمدی، 1385)
احساسات انسانی جنبه پیچیده ای دارد . تحقیقات نشان می دهد هشت محور عمده احساسات شامل ترس ، شادی ، خشم ، افسوس ، نفرت ، حیرت و توقع می باشد . به عقیده گلمن شخصیت افراد ترکیب درستی از عقل و دل است که سمبل عقل بهره هوشی و دل هوش هیجانی است . شخصیت همان سبک و روش یا شیوه ای است که مارا معرفی کرده و موجب تمایز ما از دیگران می گردد . تحقیقات نشان داده که هوش هیجانی همانند بهره هوشی وابسته و محتاج شخصیت نیست . این دو نوع هوش خرد گرا در اکثر موارد بسیار هماهنگ عمل می کنند و برای راهنمایی ما در دنیا راه های بسیار متنوع کسب آگاهی را در هم می آمیزند معمولا تعادلی میان این دو ذهن وجود دارد . هیجانها ذهن خرد گرا را تغذیه کرده و برای عمل کردن ، آگاهی های لازم را به آن می دهند و ذهن خرد گرا درون داده های هیجانی را پالایش و گاهی اوقات نیز منع می کند . اما با این وجود هردو آنه از یکدیگر مشتقل می باشند .
تحقیقات نشان می دهد موفقیت های زندگی حرفه ای 20% به بهرههوشی و 80% به هوش هیجانی بستگی دارد . به لحاظ فرهنگی آموخته ایم که به هیجان به جای یک پاسخ یا واکنس احساسی به عنوان یک عامل هوشی بنگریم و از طرفی دیگر یاد گرفته ایم که به هیجانات خود به عنوان هیجاناتی که اطلاعات درست به ما می دهند ، اعتمادنکنیم.
گاهی اوقات نیز هیجان بیانگر یک شخصیت ضعیف است و به کسی اطلاق می شود که نتواند خود را کنترل کرده و یا حتی رفتاری کودکانه و یا ابلهانه از خود بروز می دهند . در حقیقت تمام ذهنیت ما از خودمان شامل هوشمان است . این نکته را نیز باید توجه کرد که همیشه به ما آموخته اند که برای عقل و فکر ارزش قائل باشیم در عوض عاطفه و احساسات بی ارزشند .
هوش هیجانی و موفقیت شغلی
به کار بردن هوش هیجانی روش بسیار خوبی است که انرژی را در یک جهت متمرکز می کند و نتیجه بسیار عالی دارد . هوش هیجانی آنقدر برای موفقیت ضروری است که 60% عملکرد در همه انواع شغلها را شامل می گردد و به تنهایی بزرگترین عامل برای پیش بینی عملکرد فرد در محیط کار و قویترین نیرو برای رهبری و موفقیت است . باید توجه داشت که امروزه عملکرد بیش از همه در معرض دید و قضاوت قرار دارد که این مهمترین مسئله برای پیشرفت و حرکت رو به جلو می باشد . افرادبا داشتن یک عملکرد خوب و مثبت اولا موجب پیشرفت خود شده و ثانیا موجب افزایش موفقیت شازمان خود می گردند . لذا توجه به این امر که خود بستگی به عوامل متعدد دارد ، بسیار حیاتی و قابل تامل می باشد.(لستر آر . بیتل ، 1976)
یکی از این عوامل می تواند هوش هیجانی باشد . وقتی در یک سازمان افراد از EQ بالایی برخوردار باشند در واقع موفقیت سازمان را می توان پیش بینی کرد . براساس تحقیقات انجام شده برای موفق بودن حداقل به ده قابلیت از قابلیتهای هوش هیجانی نیازمند هستیم . در واقع می توان گفت که داشتن EQ موجب می شود که ارتباطات اثربخش ، تصمیم گیری بهتر و بهره وری افزایش و توان بالقوه و ابداع راه حل برای رفع مشکلات پیچیده افزایش یابد .
برخی از یافته های اساسی پژوهشهای مربوط به هوش هیجانی
– افرادی با EQ بالاتر ، شادتر ، سالم تر و در روابطتشان موغق ترند .
– تعادل میان عقل و عواطف ، آگاهی از احساسات خود ، مهربانی نسبت به دیگران ، عزت نفس بالا در اشخاصی که EQ بالایی دارند جلوه گر است .
– ما از نظر عاطفی و هیجانی یکسان خلق نشده ایم و از نظر خلق و خو باهم تفاوتهای زیادی داریم .
– بر خلاف IQ ، EQ به طور مشخصی قابل افزایش است .
– رشد عاطفی سالم فرزندان برای کمک به یادگیری آنها در کودکی و برای شادی و موفقیت آنها در بزرگسالی حیاتی است .
– در تمام دنیا رشد هوش هیجانی کودکان در حال کاهش می باشد.
– جسم ما حامل احساساتی درک نشده و بیان نشده بوده که برای سلامت جسممان مضر می باشد.
– عواطف و هیجانها مسری هستند و انسانها می توانند آنها را به دیگران انتقال دهند .

پژوهش های انجام شده در ایران در باره هوش هیجانی
1-فردوسی پور، عاطفه. (1383). بررسی رابطه هوش هیجانی و سبکهای یادگیری وابسته به زمینه، مستقل از زمینه، تکانشی، تاملی. راهنما: دکتر علی اکبر سیف، مشاور: دکتر یوسف کریمی . پایان نامه ارشد . دانشگاه علامه طباطبایی
2- ترابی، منوچهر. (1382). بررسی رابطه بین هوش هیجانی و عملکرد مدیران میانی گروه هتلهای هما. راهنما: دکتر محمود گلزاری. مشاور: دکتر سلیمی زاده. پایان نامه ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی
3- اسدی، جوانشیر. (1382). بررسی رابطه بین هوش هیجانی ، فرسودگی شغلی و سلامت روان کارکنان شرکت ایران خودرو. راهنما: دکتر احمد برجعلی. مشاور: دکتر فرهاد جمهری. پایان نامه ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی
4- منصوری، بهزاد. (1380). هنجاریابی آزمون هوش هیجانی سیبریا شرینک برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد دانشگاه های دولتی مستقر در شهر تهران. راهنما: دکتر محمد کاظم سلیمی زاده. مشاور: دکتر علی دلاور. پایان نامه ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی
5- دهشیری، غلام رضا. (1382). هنجاریابی پرسشنامه بهر هیجانی بار-اون (EQ-I) در بین دانشجویان دانشگاه های تهران و بررسی ساختار عاملی آن. راهنما: دکتر محمود گلزاری. مشاور: دکتر سلیمی زاده. پایان نامه ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی
6- کریمی زاده، فرناز. (1384). آموزش مولفه های هوش هیجانی به مربیان مراکز پیش از دبستان و بررسی تاثیر آن بر مهارتهای اجتماعی و سلامت روان آنان. راهنما: دکتر صغری ابراهیمی قوام. مشاور: دکتر فرخنده مفیدی. پایان نامه ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی
7- فرقدانی، آزاده. (1383). بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سازگاری اجتماعی دانشجویان دختر کارشناسی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی در سال تحصیلی 83-82. راهنما: دکتر کرمی. مشاور: دکتر آریا. پایان نامه ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی
8- اسمعیلی، معصومه. (1383). بررسی تاثیر آموزش مولفه های هوش هیجانی بر افزایش سلامت روان. راهنما: دکتر حسن احدی. مشاور: دکتر علی دلاور و دکتر عبدا… شفیع آبادی. پایان نامه دکتری. دانشگاه علامه طباطبایی
9- قرشی، بهناز. (1384). بررسی رابطه بین میزان شادکامی و هوش هیجانی با نوع ارتباط با جنس مخالف در دانشجویان دختر و پسر. راهنما: دکتر گلزاری. مشاور: دکتر دلاور. پایان نامه ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی
10- عباس آبادی، محمود. (1383). بررسی و مقایسه میزان هوش هیجانی و ناامیدی در نوجوانان پسر 14تا 18 ساله ساکن در شبه خانواده های بهزیستی بر حسب مدت اقامت آنان در سازمان، با نوجوانان عادی استان کرمان. راهنما: دکتر شیوا دولت آبادی . مشاور: دکتر هادی بهرامی. پایان نامه ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی
11- علیزاده، نسرین. (1384). تاثیر آموزش مهارت حل مسئله بر هوش هیجانی دانش آموزان دختر سال سوم رشته ریاضی شهرستان سبزوار در سال تحصیلی 84-83. راهنما: دکتر کرمی. مشاور: دکتر شفیع آبادی. پایان نامه ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی
12- یعقوبی، فریده. (1384). مقایسه هوش هیجانی در دانش آموزان کم شنوا و ناشنوا و دانش آموزان شنوا در مقطع دبیرستان و تدوین برنامه برای مداخله بر مبنای یافته ها. راهنما: دکتر حمید علیزاده. مشاور: دکتر دولت آبادی. پایان نامه ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی
13- دکتر محمدعلی بشارت . بررسی رابطه ی سبک های دل بستگی و هوش هیجانی.
چکیده: در این پژوهش رابطه ی سبک های دل بسته گی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا با هوش هیجانی در یک نمونه دانش جویی بررسی شده است. دویست دانش جوی دانشگاه تهران (107 دختر ، 93 پسر) با پرکردن مقیاس دل بسته گی بزرگ سال و مقیاس هوش هیجانی در این پژوهش شرکت کردند. برای تحلیل داده های پژوهش شناسه های آماری فراوانی ، درصد، میانگین ، انحراف معیار، و آزمون های t، هم بسته گی و رگرسیون به کار گرفته شد. یافته ها نشان داد که سبک های دل بستگی رابطه ئی معنادار با هوش هیجانی دارد.
14- حکیم جواد، منصور. (1382). بررسی رابطه کیفیت دلبستگی و هوش هیجانی در دانش آموزان تیزهوش و عادی. راهنما: دکتر جواد اژه ای. مشاور: دکتر علی خانزاده، دکتر باقر غباری بناب. پایان نامه دکتری. دانشگاه تهران

15- منصوری نصرآبادی، معصومه. (1383). بررسی تاثیر آموزش حل مساله اجتماعی در هوش هیجانی دانش آموزان دختر با پیشرفت تحصیلی ضعیف. پایان نامه. دانشگاه تربیت مدرس
16- خسرو جاوید، مهناز. (1381). بررسی، اعتبار و روایی سازه مقیاس هوش هیجانی شوت در نوجوانان. پایان نامه. دانشگاه تربیت مدرس
17- محسن علیق، امیمه. (1383). مطالعه بین فرهنگی هوش هیجانی، فرآیندهای نظم هیجانی و توانمندی روانی-اجتماعی بین دانشجویان ایرانی و لبنانی. پایان نامه . دانشگاه تربیت مدرس
18- خداوندی راهدانه، شهین. (1383). بررسی تاثیر هوش هیجانی بر میزان رضایت از زندگی زناشوئی و رابطه آن با نظام ارزشی همسران. پایان نامه. دانشگاه شهید بهشتی
19- رستمی، نادیا. (1383). بررسی رابطه اعتقاد و عمل مذهبی با هوش هیجانی در دانش آموزان مقطع پیش دانشگاهی شهر تهران در سال تحصیلی ۸۴ – ‎۸۳ . پایان نامه. دانشگاه شهید بهشتی
20- شامرادلو، مهران. (1383). مقایسه نقش هوش هیجانی و هوش شناختی در پیش بینی پیشرفت دانش آموزان پیش دانشگاهی شهر تهران. پایان نامه. دانشگاه شهید بهشتی
21- حسین علیان، محسن. (1384). مقایسه هوش هیجانی قهرمانان و ورزشکاران رشته های گروهی و انفرادی باافراد غیرورزشکار. پایان نامه. دانشگاه شهید بهشتی
22- مارانی، مرضیه. (1382). هنجاریابی پرسشنامه ویژگیهای هوش هیجانی در بین دانشجویان و دانش آموزان دبیرستان شهر اصفهان. راهنما: دکتر ابوالقاسم نوری. پایان نامه. دانشگاه اصفهان

فهرست منابع
الف. منابع فارسی
1. ادوارد ، جی ای ؛ تحقیق پیمایشی ؛ مترجمان سید محمد اعرابی و داوود ایزدی ؛ تهران : دفتر پژوهشهای فرهنگی ، 1379
2. اوما، سکاران ؛ روشهای تحقیق در مدیریت ؛ مترجمان محمد شیرازی و محمد صائبی ؛ تهران : مرکز آموزش مدیریت دولتی ، 1380
– خاکی ، غلامرضا ؛ روش تحقیق در مدیریت ؛ تهران : مرکز انتشارات علمی دانشگاه آزاد اسلامی ، 1382
– سرمد ، زهره و بازرگان ، عباس و حجازی ، الهه ؛ روشهای تحقیق در علوم رفتاری ؛ تهران : نشر آگه ، 1382
– گلچینیان،عباس ؛ اصول و کلیات بیمه ؛ تهران : بیمه ایران ؛ 1381
"marketing" , prentice hall(2001)
10- بریتاپت ، تیم ؛ تئوریهای فروش موفق ؛ مترجم سینا قربانلو ؛ تهران : مبلغان ، 1386
11- بوزان ، تونی و اسرائیل ، ریچارد ؛ فروشندگی هوشمندانه ؛ مترجم حبیب اله دعایی ؛ مشهد : سنبله ، 1381
12- ثبات ، غلامعلی ؛ آشنایی با بیمه ؛ تهران : بیمه مرکزی ایران ، 1377
13- حمیدی زاده،محمد رضا ؛ تصمیم گیری هوشمند و خلاق،هوش هیجانی ؛ تهران : ترمه ، 1386
1385
14- خداپناهی،محمد کریم ؛ انگیزش و هیجان ؛ تهران : سمت ، 1379
15- درکی ، پرویز؛ مدیریت فروش و فروش حضوری با نگرش بازار ایران ؛ تهران : رسا ، 1385
16- رضائیان،علی ؛ مبانی مدیریت رفتار سازمانی ؛ تهران : سمت ، 1380
17- رابینز، استیفن پی ؛ رفتار سازمانی ؛ مترجمان علی پارسائیان و سید محمد اعرابی ؛ تهران : دفتر پژوهشهای فرهنگی ، 1378
18- رستمی،حمید رضا ؛ خدمات بیمه را چگونه بفروشیم ؛ تهران : حمید رضا رستمی ، 1381
19- عظیمی،سیروس ؛ اصول روانشناسی عمومی ؛ تهران : صفار ، 1379
20- فاطمی،محسن ؛ هوش هیجانی ؛ تهران : سارگل ، 1385
21- فیلدر ، رابین ؛ چگونه از رقبایتان بیشتر بفروشید ؛ مترجمان محمد احمدی، عبدالعزیز یوسفی و اوژن کریمی ؛ تهران : مبلغان ، 1385
22- کاتلر، فیلیپ و آرمسترانگ ، گری ؛ اصول بازاریابی ؛ ترجمه بهمن فروزنده ؛ اصفهان : آتروپات ، 1385
23- کریمی ، آیت ؛ تکنیک های فروش حرفه ای بیمه ؛ تهران : بیمه مرکزی ایران ، 1384
24- کریمی ، آیت ؛ کلیات بیمه ؛ تهران: بیمه مرکزی ایران،پژوهشکده بیمه ، 1383
25- گلمن ،دانیل(1988میلادی) هوش هیجانی ؛ ترجمه نسرین پارسا ؛ تهران : رشد 1988میلادی
26- هین،استیو ؛ هوش هیجانی برای همه ؛ مترجمان رویا کوچک انتظارومژگان موسوی شوشتری ؛ تهران : سفیر اردهال ، 1386
27- هاپسون،باریه و لوگاری،جک و مور کاتروید،استیو و ریپلی،ترزا و اسکالی، مایک وسیمپسون،دن ؛ مدیریت خدمت ؛ ترجمه : مهدی ایران نژاد پاریزی ؛ تهران :مدیران ، 1381
27- هیلیر ، دیوید ؛ اصول و فنون موفقیت در فروش ؛ مترجمان اکبر شاه کرمی ، فرامرز شاه محمدی و علی عیاری ؛ تهران : سازمان مدیریت صنعتی ، 1376
28- هلر ، رابرت ؛ فروش موفق ؛ مترجم شفیع الهی ؛ تهران : سارگل ، 1383
29-
30- Yadin,Daniel (2001) " the international dictionary of marketing ", kogan page uk londan
31- R.bittle,lestsr (1976) " improving supervisory performance " .
33- Kaufman,Ron (2000) , " up your service" , published by ron kaufman
34- W.Goodwin,dennis , " life and health insurancr marketing " , LOMA
35- Huggins,Kenneth & D.Land,Robert , " operations of life and health insurance companies" , LOMA
4- اکبر زاده،نسرین ؛ هوش هیجانی،دیدگاه سالووی و دیگران ؛ تهران : فارابی ، 1383
5- اسماعیل پور،حسن ؛ مبانی مدیریت بازاریابی ؛تهران : نگاه دانش ، 1384
6- اسماعیل پور،حسن ؛ مدیریت بازاریابی بین الملل ؛تهران : نگاه دانش ، 1383
7- اوترویل ، ژان فراسوا ؛ مبانی نظری و عملی بیمه ؛ مترجمان : عبدالناصر همتی و علی دهقانی ؛ تهران: بیمه مرکزی ایران،پژوهشکده بیمه ، 1383
8- احمدی ، محمود ؛ کلیات بیمه ؛ تهران : محقق، 1382
9- برادبری،تراویس و گریوز،جین ؛ هوش هیجانی، مهارتها و آزمونها ؛ ترجمه مهدی گنجی ؛ تهران : ساوالان ، 1384
Armstrong,Gary & 32- Kotler,Philip & Brown,Linden & Adam,Stewart
Barrie Hopson , Jack Loughary ,Steve Murgatroyd , Teresa Ripley , Don Simpson and Scally "building service culture" (Vermont : Gower , 1999)
Duft , Charles (1993) , insurance marketing , swiss England, kluwerpublishing Ltd.
Mc Graw-Hill
آذر، عادل و مومنی منصور ؛ آمار و کاربرد آن در مدیریت ؛ تهران : سمت ، 1382
آرمسترانگ ، تامس ؛ هوش های چندگانه ؛ ترجمه مهشید صفری ؛ تهران : مدرسه ، 1383
آقایار، سیروس و شریفی درآمدی ، پرویز ؛ هوش هیجانی سازمانی ؛ اصفهان : سپاهان ، 1386
آقایار،سیروس و شریفی درآمدی،پرویز ؛ هوش هیجانی،کاربرد هوش در قلمرو هیجان ؛ اصفهان : سپاهان،

1


تعداد صفحات : 51 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود