سبکهای مقابله
از اوایل دهه 1970 بسیاری از محققان به مطالعه پاسخهای هوشیار در شرایط تنیدگی زای بیرونی که افراد در برابر موقعیتهای منفی و بحرانی از خود نشان میدهند، علاقمند شدند (قریشیراد، 1389).
به طوری که مقابله یکی از متغیرهایی است که به صورت گسترده در چارچوب روان شناسی سلامت مورد مطالعه قرار گرفته است (هابفول، شوارزر و چون1، 1998؛ به نقل از غضنفری و قدمپور، 1387). لازاروس و فولکمن2 (1984) معتقدند که مقابله عبارت است از مجموعه کوششهای شناختی و رفتاری برای غلبه بر مطالبات بیرونی و درونی که به نظر فرد انرژیبر و فراتر از منابع موجود او است.
شناسایی شکلهای موثر مقابله به عنوان متغیر واسطهای در رابطه استرس- بیماری، خط مقدم پژوهشها را در این حوزه به خود اختصاص داده است (سامرفیلد3، 2000؛ به نقل از غضنفری و قدمپور، 1387). به طور کلی سبکهای مقابلهای به تلاشهای شناختی و رفتاری برای جلوگیری، مدیریت و کاهش تنیدگی اطلاق میشود (پنتلی و توماکا4، 2002؛ به نقل از ضیغمی و پوربهاءالدینی زرندی، 1390).
از دیدگاه لازاروس و فولکمن مقابله عبارت است از: تلاشهای فکری، هیجانی، رفتاری فرد که هنگام روبهرو شدن با فشارهای روانی به منظور غلبه کردن، تحمل کردن و یا به حداقل رساندن عوارض استرس به کار گرفته میشود (لازاروس و فولکمن، 1960). بر اساس بررسیها موقعی که با استرس و شرایط بحرانی رو به رو میشویم روش مقابلهمان را از یک فهرست بزرگتر و گوناگون انتخاب میکنیم گر چه فهرست بزرگی از روشهای مقابلهای داریم لیکن اغلب به تعدادی از راهبردهای مقابله پیش از سایر راهبردها اعتماد میکنیم و راهبردهایی را مورد استفاده قرار میدهیم که ما را با موقعیتهای آسیبزا سازگار نماید با این همه روش مقابله با استرس مقداری پایداری در موقعیتهای گوناگون نشان میدهند (لیویدووتین5، 1997؛ به نقل از زارع، 1383). لذا یکی از موارد شایان توجه نقش تفاوتهای فردی در فرایند مقابله است هر یک از ما سبک مشخصی برای مقابله با مشکلاتمان داریم و موقعی که عنوان میکنیم شخصی بامشکلاتش مقابله میکند به طور حتمی بیان مینمائیم که وی آنها را به صورت موثری دستکاری میکند در واقع فرایندهای مقابله ممکن است شامل دامنهای از سلامتی تا آسیب شناختی محض باشد کارلس کارور6 و همکارانش همبستگی میان هر روش مقابله با برخی متغیرهای شخصیتی مثل عزت نفس7 و اضطراب8 را اندازهگیری کردند آنها دریافتند که برخی الگوهای مقابلهای (روشهای مقابله فعال برنامه ریزی شده) با عزت نفس بالا و اضطراب پایین همبسته هستند. در صورتی که الگوهای رویاوریی دیگر با عزت نفس پایین و اضطراب همبستگی دارد. یافتههایی از این قبیل برای تمایز بین الگوهای مقابله با استرس بهداشتی و آنهایی که منجربه ناسازگاری میگردد را مشخص مینماید. با این حال هیچ راهبرد مقابلهای نمیتواند پیآمد موفقی را تعیین نماید. علاوه بر این ارزش سازگاری هر روش مقابلهای به موقعیت طبیعی آن بستگی دارد. به طوری که حتی راهبردهای مقابله غیرمنطقی نیز ممکن است در برخی موارد ارزش سازگاری داشته باشد (چین آوه، ایشاک و صالح9، 2010).
سبک زندگی ناسالم، با تلاشهای مقابلهای در زندگی که بیشتر مربوط به ارزیابیهای شناختی و شیوه مقابلهای در قالب رفتارهای ناسالم است، ارتباط تنگاتنگ دارد. به ویژه یک رابطه معناداری با درماندگی در حل مسئله در این سبک مقابلهای وجود دارد. پس رفتار ناسالم و یک زندگی ناسالم نتیجه خلاقیت کمتر در حل مسئله و اطمینان کمتر به توانایی حل مسئله است. این گونه افراد احساس درماندگی بیشتری دارند و منبع کنترل بیرونی تر دارند و از اخلاق حرفه ای پایین تر برخوردارند زیاده طلب و احساس کنترل و مهارت کمتری را تجربه می کنند از حمایت اجتماعی و تحمل جسمی کمتری برخوردارند تحریک پذیری بیشتری دارند و اسنادهای درونی ثابت و کلی بیشتری دارند در حالی که تصور رفتار و سبک زندگی سالم کاملا متفاوت است. اینگونه افراد شیوه مقابله و ارزیابی شناختی مثبتتری دارند، احساس درماندگی کمتر، منزلت بالاتر، نمرات بالاتر در کنترل زندگی و مهارتهای زندگی و نگرش مثبت به سلامتی و ورزش، کمتر از مشکلات فرار کرده و بیشتر با آنها روبرو می شوند حمایت بیشتری دریافت میکنند و از نظر هیجانی کمتر تحریک پذیرند. بنابراین رفتار سالم، سلامتی را پیش بینی میکند و ارزیابیهای شناختی در فرایند ترس و سلامتی نقش مهمی را دارند. در نتیجه میتوان گفت سلامتی روانی و جسمانی افراد هم تحت تاثیر ارزیابی شناختی و هم شیوه مقابله ای آنان قرار دارد (کاسیدی، 2002؛ به نقل از کاکاوند و پارسامنش، 1389؛ چینآوه و همکاران، 2010). در هر صورت مقابله نقش مهم و موثری در سازش رفاه و سلامتی انسان دارد پژوهشهای مختلف نشان میدهد که روشهای مقابله مساله مدار از روشهای مقابله غیرمسالهمدار بر رفاه و سلامتی افراد تاثیر میگذارد (چینآوه و همکاران، 2009). در نظریه شناختی هیجانی، بیان میگردد که استرسزا بودن رویدادها، پدیدهای اساساً شخصی است و کارکرد تعامل فرد با محیط و ارزیابی او از وقایع بالقوه تهدید کننده و چالش برانگیز است (لازاروس، 1977). بنابراین در رویکرد فوق، فرض بر این است که استرس در صورتی ایجاد میشود که شخص موقیعتی را چالش برانگیز و طاقت فرسا ارزیابی کند یا منابع کافی برای سازگاری با این موقعیت در اختیار نداشته باشد. بنابراین لازم است که تمامی افراد به راهبردهای مقابله با آن آشنا باشند. لازاروس و فولکمن (1997)، راهبردهای مقابله را به عنوان مجموعهای از پاسخهای رفتاری و شناختی تعریف کردهاند که هدفشان به حداقل رساندن فشارهای موقعیت استرسزاست.
14-2 انواع شیوههای مقابلهای
به طور کلی در برخورد با وضعیتهای استرس زا دو نوع مقابله از طریق افراد به کار گرفته میشود 1- مقابلههای کارآمد و 2- مقابلههای ناکارآمد. آن چه تحت عنوان مهارتهای مقابلهای مطرح میشود همان روشهای برخورد با مسائل است که از طرف فرد به طورآگاهانه طراحی و به اجرا در میآید و نتیجه آن حل مسئله و یا افزایش ظرفیت روانشناختی فرد برای سرگذراندن موفقیتآمیز شرایط بحرانی و دور ماندن از آسیبهای ناشی از بحرانهای روحی پیش آمده است. مقابلههای ناکارآمد نیز تلاشهایی هستند که گر چه برای مقابله با شرایط دشوار به کارگرفته میشوند ولی نوعاً به بدتر شدن اوضاع و پیچیده ترشدن وضعیت منجر میشوند. لذا نمیتوان از این دسته مقابلهها به مهارت تعبیر کرد. مثلاً فردی که برای کاستن از استرس به مواد مخدر روی میآورد گر چه نوعی مقابله با استرس و هیجان منفی در کوتاه مدت به وقوع میپیوندد ولی باید هزینه این لذتهای کوتاه مدت را به صورت تحمل وابستگی به مواد و عوارض شوم آن بپردازد (لازاروس، 1996).
15-2 انواع مقابلههای کارآمد
مقابله های موثر و کارآمد که ما را در برابر استرس ها و شرایط دشوار یاری می دهند به دو دسته تقسیم می شوند: 1- مقابله متمرکز بر مسئله و 2- مقابله متمرکز بر هیجان که در زیر در مورد آن ها بحث شده است.
1-15-2 مقابله متمرکز بر مسئله
مقابله های متمرکز بر مسئله، عبارت از عملکرد های مستقیم فکری و رفتاری فرد می باشد که به منظور تغییر و اصلاح شرایط تهدید کننده محیطی انجام می شود. به بیان دیگر مقابله متمرکز بر مسئله به تلاش های فرد برای تغییر وضعیت و گلاویزی مستقیم با مشکل مربوط می شود (لازاروس، 1996). مقابله مسالهمدار، عملکردهای مستقیم شناختی فرد است که به منظور تغییر و اصلاح شرایط تهدیدکننده محیطی انجام میگیرد و در موقعیتهایی بروز میکند که برای فرد قابل کنترل یا قابل تغییر باشد. برخی از روشهای عملی در راهبرد مسالهمدار، استفاده از تجربیات گذشته، واقعبینی، جمعآوری اطلاعات بیشتر برای حل مشکل، مشورت و توجه به نقاط مثبت مساله هستند (قریشیراد، 1389). هیچ کس بدون کوشش نمی تواند به چیزی دست یابد. تصمیمگیری در مورد این که فرد هنگام استرس چه کار باید بکند نیازمند به قضاوت خود او است، که این قضاوت ها متاسفانه به وسیله هیجانات منفی که در اثر تجارب منفی گذشته به وجود آمده اند تحت تاثیر قرار می گیرند. مثلاً فردی که بحران زده است اگر در گذشته به ندرت تجربه ای موفقیت آمیز در تاثیر گذاردن بر دنیا برای تغییر اوضاع داشته و علاوه بر آن افسردگی در او تولید ناامیدی کرده باشد احتمالاً حتی با وجود کارهای فراوانی که می تواند برای اصلاح وضعیت خود انجام بدهد در صدد مقابله با مسئله بر نمیآید. این افراد به جای این که خود را بازیگر نقش اصلی در زندگی بدانند خود را قربانی اعمال، رفتار و تلقینات دیگران می دانند. ناباوری نسبت به کارایی خود مانع بزرگی برای حل مسئله است، چون در این حالت فرد کمترین تلاشی برای حل مسئله انجام نمیدهد (لازاروس، 1996).
2-15-2 مقابله متمرکز بر هیجان
این مقابله شامل کلیه فعالیت ها یا افکاری می شود که فرد به منظور کنترل و بهبود احساسات نامطلوب ناشی از شرایط فشارزا به کار می گیرد، این مقابله ها عبارتند از:
1- مقابله مبتنی بر جستجوی حمایت عاطفی: تلاش های فرد برای به دست آوردن حمایت اخلاقی، همدلی، همدردی و جو تفاهم و احساس درک شدن توسط دیگران را شامل می شود (رافعی، 1376).
2- مقابله مبتنی بر تفسیر مجدد مثبت: ارزیابی مثبت از حوادث و موقعیت ها که مبتنی بر نگرش خوشبینانه به رویدادهای زندگی است، این مقابله بیشتر برای اداره و کنترل عواطف و آشفتگی روان به کار می رود تا مربوط به منبع استرس باشد (لازاروس و فولکمن10،۱۹۸۴؛ به نقل از علیمحمدی، ۱۳۷۱).
3- مقابله مبتنی بر مذهب: در این مقابله فرد برای رهایی از ناراحتی های خود به انجام اعمال مذهبی مثل دعا و نیایش، توکل و توسل به خداوند و معصومین (ع) روی می آورد. یافته های پژوهش مک کری و کاستا نشان می دهد که این نوع مقابله برای همه مردم مفید واقع می شود زیرا هم به عنوان منبع حمایت عاطفی و هم وسیله ای برای تغییر مثبت عمل می کند و لذا مقابله های بعدی را تسهیل می کند (وفایی بوربور، 1378).
4- مقابله مبتنی بر پذیرش: عبارت از یک پاسخ مقابله ای کنشی است که در آن شخص واقعیت شرایط فشارزا را می پذیرد. این امر در شرایطی که منبع فشار قابل تغییر نیست (فوت یکی از عزیزان) مهم و موثر است (کارور، شیر و وینترون11، 1989).
روش مقابلهی هیجانمدار در موقعیتهایی دیده میشود که فرد احساس کند موقعیت غیرقابل کنترل است. برخی از این روشها، دلمشغولی، خیالبافی، خشمگین شدن، گریهکردن، احساس تنهایی، افسردگی و سایر فعالیتهای آگاهانه است (قریشیراد، 1389). بر اساس بررسی های انجام گرفته روش های مقابله ای متمرکز بر مسئله در موقعیت های قابل کنترل موثرتر هستند. در صورتی که برای موقعیت های غیرقابل کنترل (مرگ یکی از عزیزان) عمدتاً مقابله متمرکز بر هیجان مناسب تر است (رافعی، ۱۳۷۶).
3-15-2 انواع مقابلههای ناکارآمد و غیرمفید
مجموعه ای از شیوه های مقابله ای را در بر می گیرد که اگر چه برای تغییر منبع فشارها و بهبود احساسات ناشی از موقعیت فشارزا به کار گرفته می شوند ولی متاسفانه این شیوه وضع را بدتر می کنند و لذا نمی توان از این عوامل مقابله ای به مهارت مقابله ای تعبیر نمود، این مقابله ها عبارتند از:
1- تفکر غیرمنطقی: در این حالت فرد به طور غیرواقع گرایانه ای به موارد منفی مشکل تاکید کرده و مشکلات را بیشتر از آن چه هست و به صورت غیرقابل حل ارزیابی می کند (پی ستین، می یر، ۱۹۸۹؛ به نقل از علیمحمدی، ۱۳۷۱).
2- پرداختن به احساسات دردناک از طریق تفکر آرزومندانه: این مقابله شیوه ای برای خنثی کردن آن چه اتفاق افتاده می باشد. این افکار نوعاً با عبارتی از قبیل: اگر فقط … یا ای کاش حقیقت نداشته باشد که … شروع می شود. گاهی اوقات این افکار به شکل آن چه باید، اتفاق می افتاد، اگر فقط… یک روش مقابله ای مسکن برای طفره رفتن موقتی از رنج ناشی از حقیقت است، زیان این حالت آن است که هیچ مقدار از آرزوها جای حقایق را نخواهد گرفت و دیر یا زود واقعیت چهره خود را نمایان خواهد کرد. در این حالت زمان و فرصتی که می توانست برای یافتن راه های جدید مواجهه با واقعیت و مشکل اتفاق افتاده مورد استفاده قرار بگیرد به هدر می رود (پاری، ۱۹۹۱).
3- استفاده از دارو برای فرار از رنج: گاهی اوقات افراد برای رهایی از رنج ناشی از استرس ها و بحران ها از داروهایی مانند الکل، نیکوتین، تریاک، هروئین و مسکن های خواب آور و ضد افسردگی بدون تجویز پزشک استفاده می کند. استفاده از این داروها و داروهایی که اخیراً به این عوامل افزوده شده و با نام های مختلف به بازار وارد می شود مانند اکستازی خطرات زیادی را به همراه می آورد و ضمن مشکل تر کردن روند بازسازی روانی اکثراً خود منبع جدیدی برای افزایش رنج برای فرد استفاده کننده می شوند، مثلاً الکل موجب از دست رفتن نیروی مهار درونی یا خویشتنداری می شود و فرد به هنگام خشم به خشونت روی می آورد. استفاده نادرست از مواد بر فرایندهای ذهنی ما هم که قبلاً توسط استرس و هیجان شدید بی کفایت شده است به طور جانبی اثر می گذارد و توانایی هایی مانند قضاوت، برنامه ریزی، استدلال و تمرکز که برای حل مشکل لازم است آسیب مضاعف می بیند (فولکمن و لازاروس، 1988).
4- رفتارهای تکانشی: به شیوه خاصی از مقابله اطلاق می شود که طی آن فرد بدون فکر، اندیشه و ارزیابی درست از آنچه رخ داده و یا رخ خواهد داد فوراً دست به اقدام و عمل می زند و نوعاً منجر به بدتر شدن وضعیت می شود (علیمحمدی، 1371).
5- عدم درگیری ذهنی و رفتاری: در این مقابله فرد با انجام رفتارهای متنوع و با رفتارهای مختلف خود را مشغول می کند و به این وسیله سعی می کند به مسئله فکر نکند، مثلاً سرگرم شدن با یک فرد دیگر، پناه بردن به رویاهای روزانه، فرار از مسئله به صورت خوابیدن و یا تماشای تلویزیون و دیدن فیلم (لازاروس و فولکمن ،۱۹۸۴؛ به نقل از علیمحمدی، ۱۳۷۱).
4-15-2 برنامهریزی
عبارت است از اندیشیدن در مورد این که چگونه با عامل بحرانزا مقابله کنیم؟ فرآیندهای برنامهریزی مبتنی است به درصد اقدام عملی در طرح ریزی در مورد این که چه اقدامات عملی انجام گیرد و چگونه به بهترین شکل ممکن از عهده مشکل برآییم. این اقدام بر دو مساله است تمایل به جستجوی حمایت اجتماعی: این روش در حقیقت شمشیری دو لبه از بسیاری جهات جستجوی حمایت اجتماعی و عاطفی پدیدهای کارکردی به نظر میرسد که این روش خود بازگشتی به شیوههای مقابله مساله مدار باشد از سوی دیگر گاهی اوقات منابع همدردی برای بیان احساسات خود مورد استفاده قرار میگیرد و شواهدی در دست است که حمایت اجتماعی از این رهگذر ممکن است همیشه سازگارانه نباشد (زارع، 1383). طبق بعضی از یافتهها، افرادی که به مهارتهای حل مساله تمرکز میکردند نسبت به کسانی که از رویارویی هیجانمدار استفاده میکنند تسلط بیشتری بر موقعیت دارند بهتر میتوانند خود را با شرایط دشوار سازگار کنند و نشانههای مرضی کمتری در آنان بروز میکند (چینآوه و همکاران، 2010).
پاسخهای مقابله ممکن است نسبت به خود مشکل و یا نتایج هیجانی آن باشد، اما معمولاً مجموعهای از دو روش به کار گرفته میشود از این طریق پاسخهای مقابله به سه دسته تقسیم میشوند: 1- پاسخهای فعال شناختی، 2- پاسخهای رفتاری فعال، 3- پاسخهای اجتنابی. پاسخهای مقابله فعال شناختی، پاسخهایی هستند که به ارزیابی استرس با نتایج هیجانی ناشی از آن مبادرت میشود. مقابله فعال شناختی کمک میکند تا آرامتر منطقیتر و سازمان یافتهتر با استرس برخورد کند و حتی هیچ برنامه اصلی برای کنترل یا رفع آن ندارند استرس همچنان ادامه مییابد. در این پاسخهای مقابله فعال رفتاری مطرح میشود مقابله رفتاری زمانی است که فرد به نظم دهی مجدد محیطی میپردازد به طوری که استرسها را از این طریق به حداقل برساند در این میان پاسخهایی که از طریق آنها به نوعی از استرس اجتناب میکند پاسخهای مقابله اجتنابی نامیده میشود. به طور کلی افراد از همه این پاسخها استفاده میکنند اما بنا به جنسیت، سن و میزان تحصیلات و غیره پاسخهای مقابله افراد متفاوت است. تجربیاتی که فرد در انواع پاسخهای مقابلهای به دست میآورد میزان استفاده وی از مهارتهای مقابلهای مختلف را نشان میدهد. لازاروس نیز استدلال میکند که شخص در برخورد با یک موقعیت توام با استرس معمولاً راهبردهای سازش متمرکز بر تکلیف و احساس را با یکدیگر در هم میآمیزد و از راهبردهای مربوط به موقعیتهای عاطفی استفاده میکند تا رضایت یکی از زندگی را بالا ببرد. بسیاری از افراد قادر به حل مساله و برطرف کردن، به حداقل رساندن و یا تحمل استرس نمیباشند و معمولاً از شیوههای مطرح شده استفاده نمیکنند و از شیوههایی استفاده میکنند که کارور و همکارانش به عنوان پاسخهای مقابلهای غیرموثر مینامند، که این مقابلههای نا کارآمد و ناسازگار خودشان باعث بروز استرس بیشتری میگردد (فولکمن و لازاروس، 1988).
16-2 پژوهشهای پیشین
1-16-2 پژوهشهای مربوط به ارتباط استرس شغلی و سلامت روانی
دویگولو، کیراکلار، گوریپک و باگیران12 (2013) در پژوهشی تاثیر نقش استرس شغلی بر سلامت روان کارگران شرکتهای داروسازی در شهر ازمیر را بررسی کردند و نشان دادند که بین استرس شغلی و سلامت روان همبستگی معنادار منفی وجود دارد.
تاثور و تانگ13 (2012) در پژوهشی با عنوان "رابطه استرس شغلی و سلامتی روان کارگران زن در مهمانسراها: نقش الگوهای منظم مقابله با استرس" از الگوهای منظم مقابله با استرس به عنوان متغیر تعدیل کننده در بررسی اثر استرس شغلی بر روی سلامتی کارگران زن استفاده کردند. نتایج نشان داد که برنامهریزی و استراحت منظم برای مقابله با استرس رابطه معنادار مثبتی با سلامت روان دارد در حالی که الگوی مقابله با استرس اجتنابی رابطه معنادار منفی با سلامتی روان دارد.
اواسو14 (2011) در پژوهشی نشان داد که استرس شغلی و کار و تعاملات خانواده سلامت روان بسیار به یکدیگر مرتبط میباشند، عوامل استرسزای شغلی مانند حجم زیاد کار، فقدان حمایت و تعاملات منفی با همکاران، در فرد احساس تحریکپذیری، تنش و سرخوردگی ایجاد میکند و منجر به درگیر شدن با خانواده و کاهش سلامت روانی فرد میشود.
وانگ، کونگ و چیر15 (2011) به دنبال مطالعهای بر روی وضعیت سلامت روانی، استرس شغلی را به عنوان یک عامل بسیار مهم در ایجاد اختلالات روانی معرفی کردند و بر این نکته تاکید کردند که استرس، افسردگی و اضطراب به عنوان معیارهای مهم روانی درمجموعه های کاریی پراسترس میباشند و شیوع این هیجانات با عوامل شغلی و شرایط آن ارتباط مستقیم دارد.
یانگ، جی، هو، چی و وانگ16 (2009) در پژوهشی با عنوان "ارتباط کیفیت زندگی و استرس شغلی در معلمان" به این نتیجه رسیدند که به جز سلامت روان و نشاط، کیفیت زندگی معلمان در تمام ابعاد به شکل معنیداری کمتر از میانگین جامعه است. معلمان مرد نسبت به معلمان زن از نظر فعالیت فیزیکی، دردهای عضلانی، شور و نشاط و سلامتی فیزیکی، تفاوت معنیداری دارند. به طور خلاصه سن، اضافه باری، ناتوانی در اجرای وضایف، فشارهای حرفهای، فشارهای روانی، فشارهای فیزیکی، تفریح و مقابله منطقی با استرس ارتباط معنیداری با هر دو مولفه فیزیکی و ذهنی دارد.
اندروز و ون17 (2009) در پژوهشی نشان دادند که استرس شغلی با کاهش سطح سلامت روان افراد شاغل رابطه دارد و منجر به گرایش به ترک محیط و ارزیابی نادرست از شرایط در افراد میشود. علاوه بر این، نتیجه پژوهش آنها نشان داد که سلامت روان افراد شاغل به طور قابل توجهی تحت تاثیر رفتار مقابلهای آنها قرار دارد.
کوپ، استادر، پیوربل، جانسکی و اسکرابسکی18 (2007) در یک پژوهش گسترده که بر روی 5000 زن و مرد شاغل در مجارستان انجام شد نشان دادند که استرس شغلی رابطه معناداری با سلامت روانی و جسمی افراد دارد. علاوه بر این، نتایج این پژوهش نشان داد که عدم امنیت شغلی، کنترل و حمایت اجتماعی اندک، کار در ایام تعطیل، نارضایتی از کار و داشتن مشکل با سرپرست یا رئیس نیز عوامل خطری برای سلامت روان میباشند. از سوی دیگر، نتایج این پژوهش همچنین نشان داد که حمایت اجتماعی از سوی خانواده عامل پیشبینی کننده مهمی برای سلامت افراد شاغل میباشد.
کانگ، کوه، چا، پارک، بیاک و چانگ19 (2005) طی پژوهشی نشان دادند وظایف شغلی که توام با بار کاری زیاد، نیازها و مسئولیتهای بیش از حد باشد منجر به بروز استرس شغلی و ریسکهای سلامتی زیادی می گردند.
هاشمینژاد، رحیمی مقدم، محمدیان و امیری (1392) در پژوهشی با عنوان "بررسی ارتباط سلامت روانی و استرس شغلی ماماهای شاغل در بیمارستانهای شهر کرمان در سال 1390" که بر روی 74 نفر از ماماهای شاغل در بیمارستان های دولتی و خصوصی شهر کرمان انجام شد به این نتیجه دست یافتند که بین سلامت روانی و استرس شغلی ماماها، ارتباط آماری معنیداری وجود داشت. 29 نفر (%39.2) از ماماها دارای سلامت روان و 45 نفر (%60.8) به درجاتی از اختلال روان مبتلا بودند. از بین افراد مبتلا، 30 نفر (%66.7) در بیمارستانهای دولتی و 15 نفر (%33.3) در بیمارستانهای خصوصی مشغول به کار بودند. همچنین 1 نفر (%1.3) از ماماها به استرس خفیف، 60 نفر (%81.1) به استرس متوسط و 13 نفر (%17.6) به استرس شدید مبتلا بودند.
قاسمی پیربلوطی، احمدی و علوی اشکفتکی (1392) در پژوهشی با عنوان "ارتباط فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان در پرستاران بیمارستانهای هاجر و کاشانی شهرکرد" که بر روی 300 نفر از پرستاران انجام شد به این نتیجه دست یافتند که رابطه معناداری بین فرهنگ سازمانی و سلامت روان در پرستاران وجود ندارد ولی بین فرهنگ سازمانی و استرس شغلی پرستاران رابطه معنادار وجود داشت. در بین متغیرهای دموگرافیک، درگیر شدن در کار، ماموریت، سازگاری و انطباق پذیری با استرس شغلی ارتباط معنی دار منفی داشتند و فقط متغیر سازگاری با سلامت روان ارتباط معنیداری نشان داد.
برزیده، چوبینه و طباطبایی (1391) در پژوهشی با عنوان "ابعاد استرس شغلی و ارتباط آن با وضعیت سلامت عمومی در پرستاران" که بر روی 385 نفر از پرستاران بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام شد، نشان دادند که میانگین (انحراف استاندارد) وضعیت سلامت عمومی 28.34 (12.93) است که بیش از نقطه برش تعیین شده (23) می باشد. میانگین امتیاز تمامی ابعاد استرس شغلی با وضعیت کلی سلامت عمومی از لحاظ آماری ارتباط معناداری داشت.
پیمانپاک، منصور، صادقی و تقیپور (1391) در پژوهشی با عنوان "رابطه استرس شغلی با رضایتمندی زناشویی و سلامت روان در پرستاران بیمارستانهای شهر تهران" که بر روی 300 نفر از پرستاران متاهل و شاغل در بیمارستانهای شهر تهران انجام شد، نشان دادند که بین استرس شغلی و رضایت زناشویی پرستاران و بین استرس شغلی و سلامت روان پرستاران رابطه معنادار منفی وجود دارد. همچنین بین رضایت زناشویی و سلامت روان پرستاران نیز رابطه معنادار مثبتی وجود دارد. بررسی مولفههای استرس شغلی نشان داد مولفههای تعارض با پزشکان و کمبود منابع حمایتی از بین مولفههای استرس شغلی پیشبینی کننده رضایت زناشویی منفی پرستاران است. مولفه کمبود منابع حمایتی نیز پیشبینی کننده عدم سلامت روان در پرستاران میباشد. نتایج نشان داد وجود عوامل استرس زای شغلی از جمله تعارض با پزشکان به عنوان مرجع قدرت و همکار پرستاران در محیط بیمارستان و کمبود منابع حمایتی در حرفه پرستاری، احتمال کاهش میزان رضایتمندی زناشویی و سلامت روانی پرستاران را افزایش میدهد.
رزمی و نعمتی سوگلی تپه (1390) در پژوهشی با عنوان "نقش تعدیل کننده خودکارآمدی در رابطه بین استرس شغلی با سلامت روانی و رضایت شغلی کارکنان بانک صادرات تبریز" که بر روی 242 نفر از کارکنان بانک صادرات انجام شد، نشان دادند که استرس شغلی پیش بینی کننده منفی سلامت روانی و رضایت شغلی است. همچنین، رابطه بین استرس شغلی با سلامت روانی و رضایت شغلی به وسیله خودکارآمدی تحت تاثیر قرار می گیرد. بنابراین، خودکارآمدی به عنوان یک عامل فردی، نقش محافظتی در برابر استرس شغلی دارد. بر اساس یافتههای پژوهش، خودکارآمدی رابطه بین استرس شغلی با سلامت روانی و رضایت شغلی را تحت تاثیر قرار میدهد. یافتههای این مطالعه میتواند در برنامهریزیهای پیشگیرانه، شناسایی افراد در معرض خطر و طراحی مداخلههای درمانی روانشناختی در محیطهای کاری مفید باشد.
خانی، یکهفلاح و حاج حسینی (1390) در پژوهشی با عنوان "رابطه سلامت روانی با بروز غدد چربی: نقش واسطه ای استرس شغلی، بررسی موضوعی در اپراتورهای قطار شهری تهران" که بر روی 60 نفر که در دو گروه 30 نفری به عنوان گروه مستقل و وابسته انجام شد، نشان دادند که بین راهبری قطار و بروز غدد چربی ارتباط معنی داری وجود نداشت، ولی بالا بودن میانگین نمره سلامت روان راهبران قطار مبتلابه غدد چربی از نقطه برش "26.66" ممکن است حاکی از تاثیر استرس حاصل از شغل مذکور (استرس شغلی) و غدد چربی باشد. همین طور طبق یافته این پژوهش در گروه 30 نفری غیر راهبر، سلامت روان در حد مطلوب بود و در این گروه بااینکه همه دچار غدد چربی بودند. نمره سلامت روان، ارتباط معنی داری با غدد چربی نشان نمی دهد.
رحمانی، بهشید، زمانزاده و رحمانی (1389) در پژوهشی با عنوان "ارتباط سلامت عمومی، استرس و فرسودگی شغلی در پرستاران شاغل در بخش های ویژه بیمارستانهای آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تبریز" که بر روی 59 پرستار شاغل در بخش های ویژه بیمارستانهای آموزشی تبریز انجام شد نشان دادند که سطح استرس شغلی در 49.2 درصد پرستاران در حد بالا بود. همچنین 45.8 درصد افراد در بعد خستگی هیجانی و 47.5 درصد آنان در بعد کفایت فردی دچار فرسودگی شغلی در حد بالا بودند. از نظر شدت ابعاد سلامت عمومی، 62.7 درصد پرستاران در بعد اضطراب در حد بالا ارزیابی شدند. همچنین ارتباط آماری معنیداری بین استرس شغلی و فرسودگی شغلی و استرس شغلی و سلامت عمومی وجود داشت.
شهرکی واحد، مردانی حموله، سنچولی و حامدی شهرکی (1389) در پژوهشی با عنوان "بررسی ارتباط سلامت روانی و استرس شغلی در پرستاران" شاغل در بیمارستانهای آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی زابل شهر زابل نشان دادند که بین سلامت روان و استرس شغلی رابطه معنیدار منفی وجود داشته است.
پیمانپاک، منصور، صادقی و تقیپور (1391) در پژوهشی با عنوان "رابطه استرس شغلی با رضایتمندی زناشویی و سلامت روان در پرستاران بیمارستانهای شهر تهران" نشان دادند که بین استرس شغلی و سلامت روان پرستاران نیز رابطه معنیدار منفی وجود دارد. مولفه کمبود منابع حمایتی نیز پیشبینی کننده عدم سلامت روان در پرستاران میباشد. نتایج نشان داد که وجود عوامل استرسزای شغلی از جمله تعارض با پزشکان به عنوان مرجع قدرت و همکار پرستاران در محیط بیمارستان و کمبود منابع حمایتی در حرفه پرستاری، احتمال کاهش سلامت روانی پرستاران را افزایش میدهد.
ویسی، عاطفوحید و رضایی (1387) در پژوهشی با عنوان "تاثیر استرس شغلی بر خشنودی شغلی و سلامت روان: اثر تعدیلکننده سرسختی و حمایت اجتماعی" در گروهی از کارکنان دانشگاهای علوم پزشکی تهران، ایران و شهید بهشتی، نشان دادند که بین استرس شغلی با خشنودی شغلی و سلامت روان کارکنان رابطه منفی معنیداری وجود دارد. این بررسی همچنین نشان داد که در شرایط پر استرس افراد دارای ویژگی شخصیتی سرسختی بالا بیش از افراد دارای سرسختی پایین، از خشنودی شغلی و سلامت روان برخوردارند. اما از نظر سلامت روان تفاوتی بین آنها دیده نشده است.
کبیرزاده، محسنی ساروی، اصغری، باقریان فرح آبادی و باقرزاده لداری (1386) در پژوهشی با عنوان "سلامت عمومی و استرس شغلی در کارکنان بخش مدارک پزشکی شاغل در بیمارستانهای استان مازندران" نشان دادند که از نظر سلامت روان، کارکنان شاغل در مراکز خصوصی وضعیت مطلوب تری داشتند و مسوولین بخش ها در معرض خطر بیشتری بودند. مهم ترین عامل استرس زا در واحد بایگانی، کمبود فضا، واحد کدگذاری، عدم ثبت درست اطلاعات در پرونده و واحد پذیرش و آمار، کمبود کارکنان بود. میزان استرس در کارکنان در حد طبیعی و میانگین سلامت روان در کارکنان با رشته مدارک پزشکی کم تر بود. بین میزان سلامت عمومی و نیز استرس با رشته تحصیلی ارتباط معنی داری وجود نداشت.
عقیلینژاد، محمدی، افکاری و عباسزاده دیزجی (1386) در پژوهشی با عنوان "بررسی رابطه استرس شغلی با سلامت روانی، تیپ شخصیتی و رویدادهای استرسزای زندگی در ماموران راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ" بر روی 250 نفر از ماموران راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ نشان دادند که استرس شغلی و رویدادهای استرس زای زندگی با سلامت روان رابطه مثبت معنیداری داشته و میتوان استرس شغلی و رویدادهای استرسزای زندگی را متغیرهای پیش بینی کننده برای سلامت روان دانست. بین ماموران ستادی و انتظامی از نظر سلامت روان و تیپ شخصیتی تفاوت معنیداری وجود ندارد ولی ماموران انتظامی از استرس شغلی بیشتری نسبت به ماموران ستادی برخوردار بودند. همچنین ماموران متاهل رویدادهای استرس زای بیشتری را نسبت به مجردان تجربه میکنند.
هاشمزاده، اورنگی و بهرهدار (1379) در پژوهشی با عنوان "استرس شغلی و رابطه آن با سلامت روان در کارکنان بیمارستانهای شهر شیراز" بر روی 397 نفر (150 نفر اداری و 247 نفر درمانی) به این نتیجه دست یافتند که میزان استرس شغلی با سلامت روان درکارکنان اداری و درمانی رابطه دارد. همچنین میان کارکنان اداری و درمانی در سلامت روان تفاوت معنیدار دیده شد و کارکنان درمانی از سلامت روان کمتری برخوردار بودند. سلامت روان در کارکنان مرد بیشتر از کارکنان زن بوده و میزان استرس شغلی در کارکنان قراردادی بیش از سایر کارکنان که در وضعیتهای استخدامی دیگر قرار داشتند بود.
عاطف وحید، رضایی و ویسی (1379) در پژوهشی با عنوان "تاثیر استرس شغلی بر خشنودی شغلی و سلامت روان: اثر تعدیل کننده سرسختی و حمایت اجتماعی" بر روی 200 نفر از کارکنان بخشهای اطاق عمل به این نتیجه دست یافتند که بین استرس شغلی و خشنودی شغلی کارکنان رابطه معنی دار و منفی وجود دارد و رابطه بین استرس شغلی و سلامت روان معنیدار و منفی بود. همبستگی بین خشنودی شغلی و سلامت روان معنیدار و مثبت بود. این بررسی همچنین نشان داد که در شرایط پر استرس افراد دارای سرسختی بالا بیش از افراد دارای سرسختی پایین، ازخشنودی شغلی و سلامت روان برخوردارند. همچنین افراد دارای حمایت اجتماعی بالا بیش از افراد دارای حمایت اجتماعی پایین از خشنودی شغلی برخوردارند؛ اما از نظر سلامت روان تفاوتی میان آنها دیده نشد. این پژوهش نشان داد که حمایت اجتماعی و سرسختی با هم تعامل مثبت و معنیداری دارند و مردان بیش از زنان سرسختی از خود نشان میدهند.
2-16-2 پژوهشهای مربوط به ارتباط استرس شغلی و راهبردهای مقابلهای
چن، لین، وانگ و هو20 (2009) در پژوهشی بر روی 121 پرستار یا سابقه کار حداقل 6 ماهه نشان دادند که سطح استرس شغلی با تعداد دفعات حضور در اتاق عمل رابطه وجود دارد. بر طبق نتایج این پژوهش اگر چه همه عوامل فشارزای شغلی با شیوههای مقابله با استرس ناکارآمد رابطه مثبت داشتند، اما وضعیتهای حرفهای، ایمنی بیماران و محیط اتاق عمل با شیوههای مقابله با استرس کارآمد رابطه مثبت داشتند. همچین عواملی شامل پاداشهای کاری، محیط اتاق عمل و مدیریت اداری رضایت شغلی به طور معکوس با راهبردهای مقابله با استرس ناکارآمد رابطه دارند.
میکی21 (2006) تحقیقی با عنوان استرس و راهبردهای مقابلهای در بین 150 پرستار حرفهای در بخشهای پزشکی، جراحی، اتاق عمل، اتفاقات، سوانح، مراقبتهای ویژه و زایشگاه با استفاده از مقیاس استرس پرستاران و چک لیست راهبردهای مقابله در یک بیمارستان در آفریقای جنوبی انجام داد. نتایج تحقیق نشان دادند که: پرستاران حرفه ای استرس بالایی را گزارش کردند. ارتباط معناداری بین سن، سالهای تجربه و استرس وجود نداشت. حجم کار به عنوان مهم ترین عامل استرس زا گزارش شده بود. دومین عامل استرس زا پیامدهای هیجانی مربوط به مرگ و میر بود. پرستاران بیشتر از شیوههای مقابلهای ارزیابی مثبت، برنامه ریزی، حل مسئله و جستجوی حمایت اجتماعی استفاده کرده بوند. پرستاران از راهبرد اجتنابی کمتر ازبقیه راهبردها استفاده کرده بودند. نمره های بالا در مقیاس استرس شغلی با نمره های پایین در چک لیست مقابلهای مرتبط بود، یعنی استفاده بهتر از راهبردهای مقابله باعث کمتر شدن استرس شغلی شده بود. هیچ تفاوتی در میزان استرس تجربه شده در بین پرستاران، مدیران پرستاری و فیزیوتراپها وجود نداشت. پرستاران بخش مراقبتهای ویژه استرس بالاتری را نسبت به دیگر پرستاران گزارش کردند و بیشتر از شیوههای مقابلهای مواجههای، دوری گزینی و اجتنابی استفاده کرده بودند. پرستاران بخش مراقبتهای ویژه بیشترین منبع استرس را پیامدهای هیجانی مرگ و میر گزارش کردند. با افزایش استرس در بخش ویژه، میزان راهبردهای اجتنابی، دوری گزینی و مواجهای افزایش می یافت و میزان راهبردهای حل مساله، ارزیابی (راهبردهای مثبت) کاهش می یافت.
لامبرت و لامبرت و میسا22 (2004) تحقیقی را با عنوان استرسهای مکان کار، شیوههای مقابله و خصیصههای جمعیت شناختی (سن و سالهای تجربه) به عنوان پیش بینی کننده سلامت روانی و جسمی در بین پرستاران بیمارستان ژاپن انجام دادند. نتایج تحقیق نشان داد که: ارتباط مثبت بین سن و سالهای کار و استرسهای محل کار وجود داشت. با افزایش استرس شغلی میزان استفاده از راهبردهای فرار- اجتناب و پذیرش مسئولیت افزایش می یافت. بین راهبردهای فرار- اجتناب، پذیرش مسئولیت و ترک پرستاری رابطه مستقیم وجود داشت. ارتباط منفی بین سن و سالهای کار و مکانیسمهای مقابلهای جستجوی حمایت اجتماعی، پذیرش مسئولیت و فرار- اجتناب وجود داشت.
شفیعی سروستانی و شجاعتی (1387) در پژوهشی نشان دادند که بین راهبردهای رویارویی با استرس شغلی و خشنودی شغلی رابطهای معنادار وجود دارد. آزمودنیهایی که از راهبرد شناختی رویارویی استفاده میکنند، نسبت به آزمودنیهایی که از راهبرد هیجانی رویارویی استفاده میکنند از استرس شغلی پایینتری برخوردارند. بین راهبرد شناختی رویارویی با استرس شغلی رابطهای معنادار وجود داشت. بین راهبرد شناختی رویارویی با خشنودی شغلی رابطهای مثبت و معنادار وجود داشت. بین خشنودی شغلی با استرس شغلی رابطهای معنادار و منفی وجود داشت. آزمودنیهای مرد در مقایسه با زنان از رویکرد هیجانی بیشتری استفاده میکنند.
3-16-2 پژوهشهای مربوط به ارتباط سلامت روان و راهبردهای مقابلهای
هیلی و مک کی23 (2000) در پژوهشی بر روی 129 پرستار استرالیایی به این نتایج دست یافتند که رابطهی مثبت و معنیداری بین استرس شغلی و اختلال در خلق و خوی، و یک رابطه منفی معنیداری بین استرس شغلی و رضایت شغلی وجود دارد. استفاده از شیوهی مقابلهای اجتنابمدار و درک کار بیش از حد پیشبینی کنندهی اختلال اختلال خلق و خو میباشد. شواهدی که نشان دهد شوخ طبعی دارای اثر تعدیل کننده در رابطه بین استرس و خلق است مشاهده نشد، اما رضایت شغلی بر این رابطه تاثیر دارد. این نتایج از پیشنهاد یک مدل کاربردی استرس از عوامل موقعیتی برای یافتن تاثیر شیوههای مقابله با استرس و ادراک استرس شغلی حمایت میکند.
آگوس24 (1995) تحقیقی با عنوان فرسودگی و راهبردهای مقابله در بین پرستاران بخش پزشکی و جراحی در کانادا که در آن 3 عامل مقابلهای مثبت (کنترل درونی، پیشگیرانه، خودشناسی) و راهبردهای مقابلهای مسکن منفی (مانند استفاده از مواد مخدر، کشیدن سیگار، راهبرد اجتنابی) مد نظر بود، انجام داد نتایج نشان داد که: پرستارانی که بیشتر از راهبردهای مقابله ای مثبت استفاده می کردند نسبت به پرستارانی که کمتر یا اصلاً از راهبردهای مثبت استفاده نمی کردند استرس و فرسودگی شغلی کمتری داشتند. پرستارانی که بیشتر از شیوههای مقابلهای مسکن منفی استفاده می کردند نسبت به پرستارانی که کمتر از این شیوهها استفاده می کردند استرس و فرسودگی بالاتری داشتند. پرستاران پزشکی نسبت به پرستاران بخش جراحی استرس و فرسودگی شغلی بالاتری داشتند و از شیوههای مقابلهای منفی استفاده می کردند. پرستاران بخش جراحی بیشتر از شیوه های مقابلهای مثبت استفاده می کردند.
بهروزیان، خواجهالدین، هدایی و زمانی (1388) در پژوهشی با عنوان "بررسی ارتباط رضایت شغلی و شیوه های مقابله ای با سلامت عمومی کارکنان بخش خصوصی صنعتی" نشان دادند که بین رضایت شغلی و روشهای مقابلهای کمتر مفید رابطه منفی و معناداری وجود دارد. همچنین هر چه افراد از رضایت شغلی بیشتری برخوردار بودند، سلامت عمومی بیشتری نیز داشتند و عموماً بیشتر از مکانیسم مقابلهای حل مساله استفاده مینمودند.
غضنفری و قدمپور (1387) در پژوهشی با عنوان "بررسی رابطه راهبردهای مقابلهای و سلامت روانی در ساکنین شهر خرمآباد" نشان داد که بین سلامت روانی و راهبردهای مقابله رابطه معناداری وجود دارد. بین استفاده از راهبرد مساله مدار و خرده مقیاس های آزمون کلدبرگ رابطه معناداری دیده نشد. این امر نشان میدهد که هر چه فرد راهبرد مقابله مساله مدار را بیشتر به کار برد از سلامت بالاتری برخوردار است و بالعکس راهبرد هیجان مداری سبب افزایش علائم جسمانی، اضطراب، اختلال در عملکرد اجتماعی و افسردگی میشود همچنین نتایج نشان داد که راهبردهای مقابلهای مسالهمدار و هیجانمدار به طور متفاوتی واریانس متغیرهای اضطراب، آسیب جسمانی، افسردگی و اختلال در عملکرد اجتماعی که از مولفههای سلامت روانی هستند را به صورت معناداری تبیین میکنند. به طور کلی نتایج نشان میدهد که بهداشت روانی افراد در زمینههای جسمانی، روانی و اجتماعی تحت تاثیر شیوه مقابله فرد با مسائل قرار میگیرد. شیوه هیجان مدار در کاهش بهداشت روانی و شیوه مساله مدار در افزایش آن نقش دارد.
کافی و موسوی (1386) در پژوهشی با عنوان "بررسی ارتباط بین شیوههای رویارویی با فشار روانی (استرس) و سلامت روانی در گروهی از کارمندان دانشگاه گیلان" نشان دادند که آن دسته از کارمندان که از استرس خانوادگی، اقتصادی و اجتماعی به شدت ناراحت میشوند از سلامت روانی کمتری برخوردارند و همچنین کسانی که از رویارویی متمرکز بر مساله استفاده میکنند سالمتر از افرادی هستند که رویارویی متمرکز بر هیجان را به کار میگیرند.
4-16-2 پژوهشهای مربوط به ارتباط استرس شغلی با متغیرهای دیگر
کولینز25 (1999) در پژوهشی با عنوان "رابطه استرس شغلی، سرسختی و فرسودگی شغلی در میان پرستاران بیمارستان تمام وقت" بر روی نمونهای شامل 113 پرستار تمام وقت به این نتیجه دست یافت که بین سخترویی و استرس شغلی رابطه وجود دارد به طوری که هر چه سرسختی بیشتر باشد، میزان استرس شغلی کمتر خواهد بود. همچنین بین سرسختی و فرسودگی شغلی رابطه وجود دارد به طوری که هر چه سرسختی بیشتر باشد، میزان فرسودگی شغلی کمتر خواهد بود.
خانهشناس، الهیاری و خلخالی (1392) در پژوهشی با عنوان "بررسی ارتباط عوامل استرسزای روانی-اجتماعی کار با عملکرد شغلی در بین کارکنان بانک" نشان دادند که همبستگی منفی و معناداری بین استرس در "حیطه وظیفه" و "حیطه سازمانی-اجتماعی" با عملکرد شغلی وجود. در میان مقیاسهای استرس در حیطه سازمانی-اجتماعی، مقیاس فرهنگ سازمانی و رهبری ارتباط منفی و معنادار بالایی با عملکرد شغلی نشان دادند.
ترشیزی و سعادت جو (1391) در پژوهشی با عنوان "استرس شغلی در کارکنان کارخانه لاستیک سازی" بر روی 196 نفر از کارکنان یک کارخانه تایر و لاستیک سازی نشان دادند که 549.5 درصد (97 نفر) کارکنان کارخانه استرس شغلی از نوع بسیار شدید داشتند. این افراد در واحد تولید 55.8 درصد (53 نفر)، اداری 50 درصد (16 نفر) و پشتیبانی 40.6 درصد (28 نفر) بودند. بین درامد و خواب کافی با سطح استرس رابطه معنیدار وجود داشت، اما ارتباط معنی داری بین سن، تاهل، تحصیلات، سابقه کار و ورزش با سطح استرس مشاهده نشد.
5-16-2 پژوهشهای مربوط به ارتباط راهبردهای مقابلهای با متغیرهای دیگر
شفیعی سروستانی و شجاعتی (1387) در پژوهشی با عنوان "بررسی رابطه میان راهبردهای رویارویی با استرس شغلی و خشنودی شغلی مشاوران نواحی آموزش و پرورش شهر شیراز" که بر روی 104 مشاور (52 مرد، 52 زن) نواحی چهارگانه آموزش و پرورش شهر شیراز اجرا شد، نشان دادند که بین راهبردهای رویارویی و استرس شغلی و خشنودی شغلی رابطهای معنادار وجود داشت؛ مشاورانی که از راهبرد شناختی رویارویی استفاده میکنند، نسبت به مشاورانی که از راهبرد هیجانی رویارویی استفاده میکنند از استرس شغلی پایینتری برخوردارند؛ بین راهبرد شناختی رویارویی با استرس شغلی رابطهای معنادار وجود داشت؛ بین راهبرد شناختی رویارویی با خشنودی شغلی رابطهای مثبت و معنادار وجود داشت؛ بین خشنودی شغلی با استرس شغلی رابطهای معنادار و منفی وجود داشت؛ مشاوران مرد در مقایسه با زنان از رویکرد هیجانی بیشتری استفاده میکنند.
فهرست منابع
منابع فارسی
آهنگی، اکرم؛ عابدی، علیرضا؛ فتح آبادی، جلیل. (1388). رابطه بین تیپهای شخصیتی با سبک حل مسئله در کارکنان دانشگاه. فصلنامه روانشناسی کاربردی، سال 3، شماره 4، صص 61-40.
اکبری، فیضالله؛ امیرآبادی زاده، حسن؛ پوررضا، واقعی، یدالله؛ دستجردی، رضا. (1384). بررسی تنشهای روانی- اجتماعی کارکنان پرستاری شاغل در بیمارستانهای آموزشی شهر بیرجند در سال 1383. مجله دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، سال 12، شماره 3 و 4، صص 71-66.
انجمن روانپزشکی آمریکا. (2000). متن تجدیدنظر شده راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM-IV). ترجمه محمدرضا نیکخو و هامایاک آوادیس یانس، (1381). تهران: نشر سخن.
برزیده، مصطفی؛ چوبینه، علیرضا؛ طباطبایی، سیدحمیدرضا. (1391). ابعاد استرس شغلی و ارتباط آن با وضعیت سلامت عمومی در پرستاران. فصلنامه طب کار، سال 4، شماره 3، صص 27-17.
برزیده، مصطفی؛ چوبینه، علیرضا؛ طباطبایی، سیدحمیدرضا. (1391). ابعاد استرس شغلی و ارتباط آن با وضعیت سلامت عمومی در پرستاران. فصلنامه طب کار، سال 4، شماره 3، صص 27-17.
بهادرخان، جواد. (1388). ارتقای سلامت روان. تهران: انتشارات به نشر.
بهادری خسروشاهی، جعفر و هاشمی نصرت آباد، تورج. (1390). رابطهی سبکهای دلبستگی، راهبردهای مقابلهای با اعتیاد به اینترنت. فصلنامه روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی، سال 8، شماره 30، صص 188-177.
بهروزیان، فروزان؛ خواجهالدین، نیلوفر؛ هدایی، فرانک، زمانی، ندا. (1388). بررسی ارتباط رضایت شغلی و شیوه های مقابله ای با سلامت عمومی کارکنان بخش خصوصی صنعتی. مجله علمی پزشکی جندی شاپور، سال 8، شماره 3، صص 7-1.
پیمانپاک، فایزه؛ منصور، لادن؛ صادقی، منصورهالسادات؛ تقیپور، ابراهیم. (1391). رابطه استرس شغلی با رضایتمندی زناشویی و سلامت روان در پرستاران بیمارستانهای شهر تهران. فصلنامه مشاوره شغلی و سازمانی، شماره 13، صص 54-27.
پیمانپاک، فایزه؛ منصور، لادن؛ صادقی، منصوره السادات؛ تقیپور، ابراهیم. (1391). رابطه استرس شغلی با رضایتمندی زناشویی و سلامت روان در پرستاران بیمارستانهای شهر تهران. فصلنامه مشاوره شغلی و سازمانی، سال 4، شماره 13، صص 54-27.
ترشیزی، مرضیه؛ سعادت جو، سیدعلیرضا. (1391). استرس شغلی در کارکنان کارخانه لاستیک سازی. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، سال 19، شماره 2(پیاپی 51)، صص 207-200.
حاجی امینی، زهرا؛ چراغعلی پور، ضرغام؛ آزاد مرزآبادی، اسفندیار؛ عبادی، عباس؛ نوروزی کوشالی، علی. (1390). مقایسه میزان استرس شغلی در رانندگان نظامی و غیرنظامی شهر تهران. مجله طب نظامی؛ سال 13، شماره 1، صص 30-25.
حسن زاده، حبیبالله. (1387) بررسی میزان استرس شغلی کارکنان اداره کل آموزش فنی و حرفهای کردستان. طرح پژوهشی.
حسن زاده، حبیبالله؛ شیربگی، ناصر؛ اولیزاده، هوشنگ. (1391). بررسی میزان استرس شغلی و بهره وری کارکنان شرکت گاز استان کردستان. فصلنامه سلامت کار ایران، سال 9، شماره 2، صص 10-1.
حسنی، محمد؛ قاسمزاده علیشاهی، ابوالفضل؛ کاظمزاده، مهدی. (1392). نقش با وجدان بودن و کنترل ادراکی بر رضایت و استرس شغلی کارکنان. مجله سلامت و بهداشت، سال 4، شماره 1، صص 56-47.
حسینی، سیدمجتبی؛ فتحی آشتیانی، علی. (1389). بررسی رابطه بین رضایتمندی زناشویی و مدت زمان ازدواج در میان دانش پژوهان موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره). فصلنامه روانشناسی و دین، سال 3، شماره 4، صص 145-127.
خانهشناس، فرین؛ الهیاری، تیمور؛ خلخالی، حمیدرضا. (1392). بررسی ارتباط عوامل استرسزای روانی-اجتماعی کار با عملکرد شغلی در بین کارکنان بانک. فصلنامه ارگونومی، سال 1، شماره 3، صص 10-1.
خانی، محمدحسین؛ یکهفلاح، محمد؛ حاجحسینی، حسین. (1392). رابطه سلامت روانی با بروز غدد چربی: نقش واسطهای استرس شغلی، بررسی موضوعی در اپراتورهای قطار شهری تهران. فصلنامه مدیریت بهداشت و درمان، سال 3، شماره 1 و 2، صص 78-69.
خانی، محمدحسین؛ یکهفلاح، محمد؛ حاج حسینی، حسین. (1390). رابطه سلامت روانی با بروز غدد چربی: نقش واسطه ای استرس شغلی، بررسی موضوعی در اپراتورهای قطار شهری تهران. فصلنامه مدیریت بهداشت و درمان (نظام سلامت)، سال 3، شماره 1-2، صص 78-69.
خداپناهی، محمدکریم. (1393). روان شناسی فیزیولوژیک. تهران: انشارات سمت.
خرمایی، فرهاد. (1385). بررسی مدل علی ویژگیهای شخصیتی، جهتگیریهای انگیزشی و سبکهای شناختی یادگیری. پایان نامه دوره دکتری، رشته روانشناسی تربیتی، دانشگاه شیراز.
دیوس، کیت؛ نیواستورم، جان. (1373)؛ رفتار انسانی در کار (رفتار سازمانی). ترجمه محمدعلی طوسی. تهران: انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی.
ذوقی، محمد؛ عرفانی، علیاکبر. (1388). شرح وظایف تفصیلی سازمان جهاد کشاورزی استانها به انضمام "قانون" و "شرح وظایف تفصیلی" وزارت جهاد کشاورزی. وزارت جهاد کشاورزی. سازمان جهاد کشاورزی خراسان رضوی.
راس، رندال آر؛ التمایر، الیزابت ام. (1385). استرس شغلی. ترجمه غلامرضا خواجهپور، تهران: انتشارات سازمان مدیریت صنعتی.
رحمانی، فرناز؛ بهشید، مژگان؛ زمانزاده، وحید؛ رحمانی، فرزاد. (1389). ارتباط سلامت عمومی، استرس و فرسودگی شغلی در پرستاران شاغل در بخش های ویژه بیمارستانهای آموزشی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تبریز. نشریه پرستاری ایران، سال 23، شماره 66، صص 63-54.
رزمی، شهریار؛ نعمتی سوگلی تپه، فاطمه. (1390). نقش تعدیل کننده خودکارآمدی در رابطه بین استرس شغلی با سلامت روانی و رضایت شغلی کارکنان بانک صادرات تبریز. فصلنامه سلامت کار ایران، سال 8، شماره 2، صص 65-57.
رزمی، شهریار؛ نعمتی سوگلی تپه، فاطمه. (1390). نقش تعدیل کننده خودکارآمدی در رابطه بین استرس شغلی با سلامت روانی و رضایت شغلی کارکنان بانک صادرات تبریز. فصلنامه سلامت کار ایران، سال 8، شماره 2، صص 57-65.
رضائیان، علی. (1383). مدیریت فشار روانی. تهران: انتشارات سمت.
رضویه، اصغر؛ معین، لادن؛ بهلولیاصل، فاطمه. (1389). نقش ویژگیهای شخصیتی و رضایت زناشویی بر رضایت شغلی کارکنان متاهل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهر شیراز. فصلنامه زن و جامعه، سال 1، شماره 4، صص 17-1.
سارافینو، ادروارد پی. (1392). روانشناسی سلامت. ترجمه فروغ شفیعی و همکاران، تهران: انتشارات رشد.
ساعتچی، محمود. (1388). روانشناسی بهرهوری: عوامل و موانع انسانی بهره وری در سازمانها. موسسه نشر ویرایش.
سایبانفرد، زهرا. (1381). استرس در محیط کار. مجله تدبیر، شماره 117.
سبزمکان، لیلا؛ هزاوهای، سیدمحمدمهدی؛ حسن زاده، اکبر؛ ربیعی، کتایون. (1388). تاثیر برنامه آموزش بهداشت بر افسردگی بیماران بعد از جراحی بای پاس عروق کرونر. مجله اصول بهداشت روانی، سال 11، شماره 1، صص 68-61.
سرمد، زهره؛ بازرگان، عباس؛ حجازی، الهه. (1391). روشهای تحقیق در علوم رفتاری. تهران: نشر آگه.
شاکری نیا، ایرج. (1391). رابطه حمایت اجتماعی و امیدواری با سلامت عمومی درسالمندان مرد مبتلا به دردهای مزمن جسمانی. مجله سالمندی ایران، سال 7، شماره 24، صص 0-0.
شفیعی سروستانی، فرحناز؛ شجاعتی، عباس. (1387). بررسی رابطه ی میان راهبردهای رویارویی با استرس شغلی و خشنودی شغلی مشاوران نواحی آموزش و پرورش شهر شیراز. فصلنامه رهیافتی نو در مدیریت آموزشی، سال 1، شماره 2، صص 60-39.
شفیعی سروستانی، فرحناز؛ شجاعتی، عباس. (1387). بررسی رابطه میان راهبردهای رویارویی با استرس شغلی و خشنودی شغلی مشاوران نواحی آموزش و پرورش شهر شیراز. فصلنامه رهیافتی نو در مدیریت آموزشی، سال 1، شماره 2، صص 60-39.
شقاقی، مهدی؛ عباسی، روحالله؛ عباسی، رضا؛ برزویی، محمدرضا. (1390). تاثیر رضامندی و استرس شغلی در شیوه به کارگیری راهبردهای مدیریت تعارض کتابداران نهاد کتابخانههای عمومی کشور. مجله تحقیقات اطلاع رسانی و کتابخانه های عمومی، شماره 64، صص 70-53.
شهرکی واحد، عزیز؛ مردانی حموله، مرجان؛ سنچولی، جواد؛ حامدی شهرکی، سودابه. (1389). بررسی ارتباط سلامت روانی و استرس شغلی در پرستاران. فصلنامه دانشگاه علوم پرشکی جهرم، سال 8، شماره 3، صص 40-34.
ضیغمی، مریم؛ پوربهاالدینی زرندی، نرجس. (1390). بررسی رابطه سلامت روانی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان دانشکده پرستاری دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان. اولین همایش کشوری دانشجویی عوامل اجتماعی موثر بر سلامت.
عاطف وحید، محمدکاظم؛ رضایی، منصور؛ ویسی، مختار. (1379). تاثیر استرس شغلی بر خشنودی شغلی و سلامت روان: اثر تعدیل کننده سرسختی و حمایت اجتماعی. فصلنامه اندیشه و رفتار، سال 6، شماره 2و3، صص 78-70.
عقیلینژاد، ماشاءاله؛ محمدی، صابر؛ افکاری، محمداسحق؛ عباسزاده دیزجی، رضا. (1386). بررسی رابطه استرس شغلی با سلامت روانی، تیپ شخصیتی و رویدادهای استرس زای زندگی در ماموران راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ. پژوهش در پزشکی (مجله پژوهشی دانشکده پزشکی)؛ سال 31، شماره 4، صص 360-355.
عقیلینژاد، ماشااله؛ محمدی، صابر؛ افکاری، محمداسحاق؛ عباسزاده دیزجی، رضا. (1386). بررسی رابطه استرس شغلی با سلامت روانی، تیپ شخصیتی و رویدادهای استرسزای زندگی در ماموران راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ. فصلنامه پژوهش در پزشکی، سال 31، شماره 4، صص 360-355.
علوی، سلمان؛ جنتیفرد، فرشته؛ داوودی، علی. (1388). بررسی و مقایسه سلامت روانی و فرسودگی شغلی در کارکنان شرکت سایپا. ماهنامه مهندسی خودرو و صنایع وابسته، سال 1، شماره 6، صص 25-21.
غضنفری، فیروزه و قدمپور، عزتالله. (1387). بررسی رابطه راهبردهای مقابلهای و سلامت روانی در ساکنین شهر خرمآباد. فصلنامه اصول بهداشت روانی، سال 10، شماره 37، صص 54-47.
غضنفری، فیروزه؛ قدمپور، عزتاله. (1387). بررسی رابطه راهبردهای مقابله ای و سلامت روانی در ساکنین شهر خرمآباد. فصلنامه اصول بهداشت روانی، سال 10، شماره 1 (پیاپی 37)، صص 54-47.
قاسمی پیربلوطی، محمد؛ احمدی، رضا؛ علوی اشکفتکی، سیده صغری. (1392). ارتباط فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان در پرستاران بیمارستانهای هاجر و کاشانی شهرکرد. فصلنامه بالینی پرستاری و مامایی، سال 2، شماره 3، صص 63-53.
قاسمی پیربلوطی، محمد؛ احمدی، رضا؛ علوی اشکفتکی، سیده صغری. (1392). ارتباط فرهنگ سازمانی و استرس شغلی با سلامت روان در پرستاران بیمارستانهای هاجر و کاشانی شهرکرد. مجله بالینی پرستاری و مامایی، سال 2، شماره 3، صص 63-53.
قریشیراد، فخرالسادات. (1389). اعتباریابی مقیاس مقابله با موقعیتهای استرسزای اندلر و پارکر. مجله علوم رفتاری، سال 4، شماره 1، صص 7-1.
کاکاوند، علیرضا و پارسامنش، فریبا. (1389). اثربخشی آموزش مهارتهای مقابلهای بر اضطراب دختران دبیرستانی. فصلنامه علوم رفتاری، سال 5، شماره 2، صص 145-133.
کالات، جیمز. (١٣٩٢). روانشناسی فیزیولوژیکی. ترجمه یحیی سیدمحمدی. تهران: نشر روان.
کافی، سیدموسی؛ موسوی، سیدولیاله. (1386). بررسی ارتباط بین شیوههای رویارویی با فشار روانی (استرس) و سلامت روانی در گروهی از دانشجویان گیلان. فصلنامه پژوهشهای مشاوره (تازهها و پژوهشهای مشاوره)، سال 6، شماره 23، صص 81-67.
کبیرزاده، آذر؛ محسنی ساروی، بنیامین؛ اصغری، زلیخا؛ باقریان فرح آبادی، ابراهیم؛ باقرزاده لداری، رحیم. (1386). سلامت عمومی و استرس شغلی در کارکنان بخش مدارک پزشکی شاغل در بیمارستانهای استان مازندران. فصلنامه مدیریت اطلاعات سلامت، سال 4، شماره 2، صص 222-215.
گنجی، حمزه. (1392). بهداشت روانی. تهران: اتشارات ارسباران.
مقیمی، سیدمحمد. (1391). سازمان و مدیریت، رویکردی پژوهشی. تهران: انتشارات ترمه.
ملازم، زهرا؛ محمدحسینی، سیما؛ کریمی، زهره؛ زادهباقری، قادر. (1384). برخی عوامل تنشزای شغلی و درجه تنشزایی آنها از نظر پرستاران شاغل در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی استان کهگیلویه و بویراحمد – 1381. مجله ارمغان دانش، سال 10، شماره 4، صص 103-95.
منصور، لادن؛ ملاشریفی، شیدا؛ خشور، حسن. (1389). رابطه بین استرس شغلی و هوش هیجانی بین کارمندان دانشگاه شهید بهشتی. طرح پژوهشی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید بهشتی.
منصوری، زهره؛ مهرابیزاده هنرمند، مهناز. (1389). رابطه اختلال در سلامت روانی و خشنودی شغلی با رضایت زناشویی در زنان شاغل. مجله زن و فرهنگ، سال 3، شماره 1، صص 102-91.
مهداد، علی. (1389). روانشناسی صنعتی و سازمانی. تهران: انتشارات جنگل.
میلانیفر، بهروز. (1389). بهداشت روانی. تهران: انتشارات قومس.
ویسی، مختار؛ عاطف وحید، محمدکاظم؛ رضایی، منصور. (1378). تاثیر استرس شغلی بر خشنودی شغلی و سلامت روان: اثر تعدیلکننده سرسختی و حمایت اجتماعی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران (اندیشه و رفتار)، شماره 2 و 3، صص 70-78.
هاشمزاده، ایرج؛ اورنگی، مریم؛ بهرهدار، محمدجعفر. (1379). استرس شغلی و رابطه آن با سلامت روان در کارکنان بیمارستانهای شهر شیراز. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران (اندیشه و رفتار)، سال 6، شماره 3-2 (پیاپی 22-23)، صص 62-55.
هاشمینژاد، ناصر؛ رحیمی مقدم، سمیه؛ محمدیان، مصطفی؛ امیری، فاطمه. (1392). بررسی ارتباط سلامت روانی و استرس شغلی ماماهای شاغل در بیمارستانهای شهر کرمان در سال 1390. مجله زنان، مامایی و نازایی ایران؛ سال 16، شماره 64؛ صص 9-1.
هاشمینژاد، ناصر؛ رحیمی مقدم، سمیه؛ محمدیان، مصطفی؛ امیری، فاطمه. (1392). بررسی ارتباط سلامت روانی و استرس شغلی ماماهای شاغل در بیمارستانهای شهر کرمان در سال 1390. مجله زنان مامایی و نازایی ایران، سال 16، شماره 64، صص 9-1.
هزاوهای، سیدمحمدمهدی؛ حسینی، زهرا؛ معینی، بابک؛ مقیم بیگی، عباس؛ حمیدی، یداله. (1391). استرس شغلی و نحوه مقابله با آن در پرستاران بیمارستانهای شهر همدان بر اساس الگوی پرسید. فصلنامه افق دانش، سال 18، شماره 2 (پیاپی 56)، صص 78-85.
منابع انگلیسی
Admiraal WF, Korthagen FA, Wubbels T. (2000). Effects of student teachers' coping behaviour. Br J Educ Psychol; 70(1): 33-52.
Andrews DR, Wan TT. (2009). The importance of mental health to the experience of job strain: an evidence-guided approach to improve retention. J Nurs Manag; 17(3): 340-51.
Baker L, O'Brien K, Salahuddin N. (2007). Are Shelter Workers Burned Out?: An Examination of Stress, Social Support, and Coping. Journal of Family Violence; 22(6): 465-474.
Bandura A. (1996). A socio-cognitive view on shaping the future. Seoul, Korea: HK Mun Publishing.
Boyd NC, Lewin JE, Sager JK. (2009). A model of stress and coping and their influence on individual and organizational outcomes. Journal of Vocational Behavior; 75: 197-211.
Carver CS, Scheier MF, Wientraun JK. (1989). Assessing coping strategies: A theoretical based approach. Journal of Personality and Social Psychology. 56: 267-283.
Chang-qin L, Oi-ling S, Cooper CL. (2005). Managers' occupational stress in China: The role of self efficacy. Personality and Individual Differences; 38(2): 269-278.
Chen CK, Lin C, Wang SH, Hou TH. (2009). A study of job stress, stress coping strategies, and job satisfaction for nurses working in middle-level hospital operating rooms. J Nurs Res, 17(3):199-211.
Chinaveh M, Ishak NM, Salleh AM. (2009). Coping response and type A/B personality among Iranian undergraduate students. XXIII conference of the European health Psychology society.
Chinaveh M, Ishak NM, Salleh AM. (2010). A path analysis of promotion factors of mental health. Jurnal Pendidikan Malaysia, 35(1): 1-10.
Christian S, Rhodes JE. (2012). A prospective study of religiousness and psychological distress of women after HurricaneKatrina and Rita. American Journal of Community Psychology; 49: 168-81.
Collins MA. (1999). The relation of work stress, hardiness, and burnout among full-time hospital staff nurses. J Nurs Staff Dev. 12(2): 81-5.
Devries MW, Wilkerson B. (2003). Stress, work and mental health: a global perspective. ActaNeuropsych; 15(1): 44.
Duygulu E, Ciraklar NH, Guripek E, Bagiran D. (2013). The effect of role stress on the employee's well-being: A study in the pharmaceutical companies in the city of Izmir. Procedia – Social and Behavioral Sciences; 84: 1361-1368.
Folkman S, Lazarus RS. (1988). Coping as a mediator of emotion. J Pers Soc Psychol. 54(3): 466-75.
Francois. (2008). http:www. Francois. Blojsky. Compostld LD-79.
Gershon RR, Lin S, Li X. (2002). Work stress in aging police officers. J Occup Environ Med; 44(2): 160-167.
Gesrhon E. (2002). Work stress in aging police officers. Journal of Occupational Environment Medicine; 44(12): 160-64.
Healy CM, McKay MF. (2000). Nursing stress: the effects of coping strategies and job satisfaction in a sample of Australian nurses. J Adv Nurs. 31(3): 681-8.
Hoel H, Sparks K, Cooper CL. (2006). The cost of violence/stress at work and the benefits of a vidence/stress_free working environment. Available at www.ilo.org.
Hoogendoorn WE, Bongers PM, de Vet HC. (2002). High physical work load and low job satisfaction increase the risk of sickness absence due to low back pain: results of a prospective cohort study. Occup Environ Med; 59(5): 323-8.
Hurrell JJ Jr, McLaney MA. (1988). Exposure to job stress: A new psychometric instrument. Scand J Work Environ Health; 14: 27-27.
Iacovides A, Fountoulakis KN, Kaprinis S, Kaprinis G. (2003). The relationship between job stress, burnout and clinicaldepression. J Affect Disord; 75(3): 209-21.
Jang SJ, Johnson BR. (2004). Explaining religious effect on distress among African Americans. Journal for the Scientific Study of Religious; 43: 237-60.
Kalia M. (2002). Assessing the economic impact of stress–the modern day hidden epidemic. Metabolism; 51(6): 49-53.
Kang MG, Koh SB, Cha BS, Park JK, Baik SK, Chang SJ. (2005). Job stress and cardiovascular risk factors in male workers. Prev Med; 40(5): 583-8.
Kendall E, Murphy P, O'Neill V, Bursnall S. (2000). Occupational Stress: Factors that Contribute to its Occurrence and Effective Management A Report to the Workers' Compensation And Rehabilitation Commission.
Knezevic B, Milosevic M, Golubic R, Belosevic L, Russo A, Mustajbegovic J. (2011). Work-related stress and work ability among Croatian university hospital midwives. Midwifery; 27(2): 146-53.
Kopp M, Stauder A, Purebl G, Janszky I, Skrabski A. (2007). Work stress and mental health in a changing society, European Journal of Public Health,18, 3, 238-244.
La Dou J. (1999). Occupational & environmental medicine. 2nd Ed. NJ: Prentice-Hall International.
Lambert V, Lambert CE, Misae I. (2004). Work place stressors, ways of coping and demographic characteristics as predictors of physical and mental health of Japanese Hospital nurses. International Journal of Nursing Studies, 41(1): 85-97.
Lambert VA, Lambert CE, Petrini M, Li XM, Zhang YJ. (2007). Workplace and personal factors associated with physical and mental health in hospital nurses in China. Nurs Health Sci. 9(2):120-6.
Lambert VA. (2007). Predictors of Physical and mental health in hospital nurses within the people's Republic of China. International nursing review, 54(1): 85-91.
Landa J. (2008). The relationship between emotional intelligence, occupational stress and health in nurses. International Journal of Nursing Studies; 45(6): 888-901.
Lazarus RS, Folkman S. (1984). Stress, appraisal and coping. New York: Springer.
Lazarus RS, Folkman S. (1997). Coping and emotion. NewYork: Springer.
Levy BS, Wegman DH. (2000). Occupational health: Recognizing and preventing work-related disease and injury. Lippincott Williams & Wilkins.
Linden W. (2005). Stress management: from basic science to better practice. Philadelphia: Sage Pub.
Magnavita N. (2000). Industrial mass psychogenic illness: the unfashionable diagnosis. Br J Med Psychol; 73: 371-5.
Makie VV. (2006). Stress and coping strategies amongst registered nurses working in South African Tertiary Hospital. Westwern Cape University.
Mesler R, Capobianco M. (2001). Psychological factors associated with job stress, occupational stress. Stress news; 13(4): 1-4.
Möller J, Theorell T, de Faire U, Ahlbom A, Hallqvist J. (2005). Work related stressful life events and the risk of myocardial infarction. Case-control and case-crossover analyses within the Stockholm heart epidemiology programme (SHEEP). J Epidemiol Community Health; 59(1): 23-30.
National Institute for Occupational Safety and Health. (1999). Stress at Work. Centers for Disease Control and Prevention, US Department of Health and Human Services. Publication no. 99-101.
National Institute for Occupational Safety and Health. (1999). Stress at Work. Centers for Disease Control and Prevention, US Department of Health and Human Services. Publication no. 99-101:p. 26.
Neylan TC. (2002). Critical incident exposure and sleep quality in police officers. Journal of Psychosomatic Medicine; 64(7); 45-52.
Norito K, Takashi H. (1999). Epidemiology of job stress and health in Japan: Review of current evidence and future direction. Industrial Health; 37(8): 174-186.
O`sullivan B, Keane AM, Murphy AW. (2005). Job stressors and coping strategies as predictors of mental health and job satisfaction among Irish general practitioners. Ir Med J, 98(7):199-200.
Ogus ED. (1995). Burnout and coping strategies: A comparative study of ward nurses. Philadelphia. Journal of Social Behavior & Personality, 7(1): 111-124.
Owusu AM. (2011). Work stress & marital relations. Educational Research; 2(1): 751-761.
Parker JD, Endler ND. (1990). Multidimensional assessment of coping: A critical evaluation. J Pers Soc Psychol, 54(5): 466-75.
Paul L. (2003). The changing organization of work and the safety and health of working people: A Commentary. JOEM; 45(1): 1-10.
Penley JA, Tomaka J. (2002). Associations among the big five emotional responses and coping with acute stress. Personality and Individual Differences, 32(7):1215-28.
Roberts NA, Levenson KW. (2001). The remains of workday: Impact of Job Stress and Exhaustion on Marital Interaction in Police Couples. Journal of Marriage & Family; 63(4): 1052-1067.
Rosch P. (1984). The health effects of job stress. Bus Health; 1(6): 5-8.
Seligman M, Nansookpark T. (2005). Positive psychology progress. American Psychologist; 6: 410-21.
Seward JP. (2004). Occupational stress. In: LaDou J, editor. Current occupational & environ mental medicine. 3rd edition. New York: MC Grow Hill.
Seward JP. (2004). Occupational stress. In: LaDou J,editor. Current occupational & environmental medicine. 3rd edition. NewYork: MC GrowHill.
Shahid MN, Latif K, Sohail S, MA A. (2011). Work stress and employee performance in banking sector evidence from district Faisalabad, Pakistan. Asian Journal of Business and Management Sciences; 1: 38-47.
Spigelman AD, Dwyer P. (2004). Is there a link between work-related stress and colorectal cancer? Med J Aust; 180(7): 339-40.
Stone RJ. (2011). Human resource management. John Wiley & Sons Australia, Limited.
Story L, Repetti R. (2006). Daily occupational stressors & marital behavior. Journal of Family Psychology; 20(4): 690-700.
Story L, Repetti R. (2006). Daily occupational stressors & marital behavior. Journal of Family Psychology; 20(4): 690-700.
Suzuki A, Akamatsu R. (2014). Sex differences in relationship between stress responses and lifestyle in Japanese workers. Saf Health Work; 5(1): 32-8.
Tangri RP. (2003). What stress costs. A special report presentedby Chrysalis Performance StrategiesInc. Available at: www.StressCosts.com.
Tangri RP. (2003). What stress costs. Special report produced by Chrysalis Performance Strategies, Inc. Nova Scotia, Canada.
Tsaur Sheng-Hshiung, Tang Ya-Yun. (2012). Job stress and well-being of female employees in hospitality: The role of regulatory leisure coping styles. International Journal of Hospitality Management; 31(4): 1038-1044.
Tuvesson H, Eklund M, Wann-Hansson C. (2012). Stress of conscience among psychiatric nursing staff in relation to environmental and individual factors. Nurs Ethics; 19(2): 208-19.
Tyson PD, Pongruengphant R. (2004). Five-year follow-up study of stress among nurses in public and private hospitals in Thailand. Int J Nurs Stud; 41(3): 247-54.
van Berkel HK. (2009). The relationship between personality, coping styles and stress, anxiety and depression. Master's thesis on Psychology, University of Canterbury. Psychology.
Wang W, Kong A, Chair SY. (2011). Relationship between job stress level & coping strategies used by Hong Kong nurses working an acute surgical unit. Applied Nursing Research; 24(4): 238-243.
Wang W, Kong AW, Chair SY. (2011). Relationship between job stress level and coping strategies used by Hong Kong nurses working in an acute surgical unit. Appl Nurs Res; 24(4): 238-43.
World Health Organization. (2005). Mental health action plan for Europe. Copenhagen: Who Regional office for Europe.
Yan J, Wang LJ, Cheng Q, Miao DM, Zhang LY, Yuan SP, An T, Pan Y. (2008). Estimated mental health and analysis of relative factors for new Chinese recruits. Mil Med;173(10):1031-4.
Yang X, Ge C, Hu B, Chi T, Wang L. (2009). Relationship between quality of life and occupational stress among teachers. Public Health; 123(11): 750-5.
1 – Hobfoll, Schwarzer & Chon
2 – Lazarus & Folkman
3 – Somerfield
4 – Penley & Tomaka
5 – Levedoouteen
6 – Charles Carner
7 – self esteem
8 – anxiety
9 – Chinaveh, Ishak & Salleh
10 – Lazaros & Folecman
11 – Carver, Scheier & Wientraun
12 – Duygulu, Ciraklar, Guripek & Bagiran
13 – Tsaur & Tang
14 – Owusu
15 – Wang, Kong & Chair
16 – Yang, Ge, Hu, Chi & Wang
17 – Andrews & Wan
18 – Kopp, Stauder, Purebl, Janszky & Skrabski
19 – Kang, Koh, Cha, Park, Baik & Chang
20 – Chen, Lin, Wang & Hou
21 – Maiki
22 – Lambert, Lambert & Misae
23 – Healy & McKay
24 – Ogus
25 – Collins
—————
————————————————————
—————
————————————————————