سبک های حل مسئله
تعاریف و مفاهیم سبک های حل مسئله
اگرچه تعاریف متعددی از مسئله ارائه شده است ولی اغلب آن ها اشاره می کنند که وقتی فردی چیزی را می خواهد و نمی داند که چگونه آن را بدست آورد، دچار مشکل می شود. بنابراین مشکل یا مسئله را می توان همانند یک خواسته تحقق نیافته ای که شیوه ی تحقق آن باید مشخص شود، مفهوم سازی کرد. این تعریف جامع قادر می سازد تا این مفهوم، مشکلاتی را که ویژه یا عمومی، مثبت یا منفی و عمده یا ناچیز از نظر اهمیت یا گستردگی هستند را در بر بگیرد(حمیدی زاد، 1382).
به طور کلی به کارگیری مدل های حل مسئله در مورد مشکلاتی که عمده و ناچیز، مثبت و منفی و عمومی و ویژه هستند، به طور مساوی موفقیت آمیز خواهد بود، ما بر این مفهوم گسترده تاکیدمی کنیم، زیرا که مشکلات معمولاً به شکل یک چیز عمده، منفی، بیزار کننده و بد در نظر گرفته می شود. چنین درک ناقصی به کارگیری مهارت های اجتماعی انطباقی را که در این بحث ارائه می شود را به طور نامناسبی محدود می کند(زارعان وبخشی رودسری، 1386). برطرف ساختن مشکلات مثبت به اندازه رفع مشکلات منفی اهمیت دارد. درک این نکته که مشکلات می توانند مثبت باشند کمک می کند تا حالت نابهنجاری که به هنگام داشتن یک مشکل احساس می شود از بین برود. حذف قضاوت های ارزشی منفی ممکن است شخص را در پذیرش مشکل یاری نماید. احساس گناه و شرمساری و حالت دفاعی و انکاری را که این قضاوت ها ایجاد می کنند کاهش می یابد. پذیرش وجود مشکلات، پیش در آمد مهمی در حل مسئله موثر می باشد(سروقد ودیانت، 1388).
همه افراد به طور مداوم با مسائل مختلف وتصمیم گیری در مورد چگونگی آن ها روبرو هستند. به لحاظ ماهیت پیچیده و تغییر یابنده جوامع کنونی تمرکز به روی مشکلات و مسائل ریز و درشت فزونی یافته است. بیشتر اوقات فرایند حل مسائل روزمره به قدری خود کار انجام می گیرد که افراد از چگونگی انجام دقیق آن ها مطلع نمی شوند. با وجود این باید به این نکته توجه کرد که بدون توانایی شناسایی مشکلات و رسیدن به راه حل های قابل اجرا، زندگی روزمره مردم از هم پاشیده خواهد شد. حل مسئله دربرگیرنده ی حوزه های عاطفی، شناختی و رفتاری است(شریفی، 1384). افرادی که از توانایی حل مسئله بیشتری برخوردارند، بهتر می توانند با استرس ها و مشکلات زندگی مقابله کنند و آن هایی که حل مسئله را یاد می گیرند احتمالاً به طور موثری با استرس مقابله می کنند و نداشتن قدرت حل مسئله بیشتر با مشکلات روانشناختی و اجتماعی همراه است (قلتاش، صالحی و خادم کشاورز، 1388).
حل مسئله فرایند رفتاری شناختی آشکاری است که:
1.پاسخ های بالقوه موثر برای موقعیت دشوار را فراهم می سازد.
2. احتمال انتخاب موثرترین پاسخ را از بین پاسخ های متعدد افزایش می دهد (محمودی و واحدی، 1386).
افرادی که از توان حل مسئله بالایی برخوردارند احتمال زیادی دارد که در مقابله موثر با طیف وسیعی از موقعیت ها موفق باشند و جهت گیری فرد نسبت به موقعیت تاثیر قطعی و قاطعی بر نحوه پاسخ او دارد. جهت گیری که رفتار مستعد حل مسئله را ترغیب می کند شامل آمادگی یا نگرش فرد به این فرض است که موقعیت های مشکل، بخشی از زندگی معمول است و لذا می توان از عهده آن برآمد. همین طور هرگاه موقعیت مشکل زا روی می دهد می توان آن ها را مشخص کرد و مانع از گرایش بلافصل پاسخ به نخستین تکانش شد و توقع فرد از توانایی اش در کنترل محیط تا حد زیادی موفقیت او را در کوشش برای مواجه با مشکلات به وجود آمده افزایش می دهد(محمدی، 1377).
مفهوم حل مسئله توسط محمدی و حاجی علیزاده(1387) چنین تعریف شده است: فرایند شناختی- رفتاری خود رهنمون که فرد با استفاده از آن تلاش می کند، راه های مقابله ای موثر یا انطباقی با مشکلات زندگی روزمره را بیابد و نیز می گویند حل مسئله یک فرایند مقابله هشیار، عقلانی، پر تلاش و هدفمند است که می تواند، توان فرد را برای درگیری موثر با طیف وسیعی از موقعیت های فشار زا بالا ببرد.
براساس تعریف های موجود می توان نتیجه گرفت که سازه وسیع مقابله، فعالیت های حل مسئله را در بر می گیرد، ولی هر مقابله ای حل مسئله نیست. شاید بعضی فعالیت های مقابله ای به طور معناداری با فعالیت های حل مسئله همپوشی دارند. از یک سوی دیگر ممکن است روابط علی با حل مسئله داشته باشند و شاید بعضی دیگر نیز مستقل از حل مسئله باشند. اما توانایی حل مسئله با شیوه مقابله درگیر با مسئله انطباقی ارتباط می یابد و حل مسئله ناکارآمد نیز با راهبردهای مقابله ای غیرانطباقی ارتباط دارند(بدل و لننوکس1،2012).
2-3-2 دیدگاه نزو در رابطه با حل مسئله
نزو(1978؛ به نقل از لانگ و کسیدی، 1996) یک فرآیند 5 مرحله ای را پیشنهاد می کند، که اگر به نحو سودمندی به کار گرفته شود، فرد را نسبت به فشار های بیرونی مقاوم و در برابر مشکلات کمتر آسیب پذیر می سازد
جهت یابی مشکل2، دانستن این که مشکل وجود دارد.
1. تعریف و ضابطه بندی مشکل3، ارزیابی حوزه مشکل و وضع اهداف واقعی.
2. ایجاد راه حل های متنوع4
3. تصمیم گیری5
4. اجرای راه حل و تایید آن، انجام راه حل های انتخاب شده، نظارت و ارزیابی موفقیت آن
5. و تقویت خود برای موفقیت.
و معتقد است که مسئله گشایی به عنوان یک روش مداخله درمانی موثر کاربردهای زیادی یافته است و برای طیف وسیعی از مشکلات عادی زندگی و اختلالات رفتاری به کار گرفته می شود و نیز برای مداخله در بحران و نیز مشکلاتی از قبیل فقدان مسایل زناشویی، افسردگی، اضطراب، انواع اعتیادها و مشکلات تحصیلی و مسائلی دیگر از این شیوه استفاده می شود.
2-3-3 دیدگاه دزوریلا و گلدفرید6 در رابطه با حل مسئله
دزوریلا و گلدفرید (2008) بخش اساسی حل مسئله را که "جهت گیری کمی" به شمار می رود، تشریح نمودند. دراین بخش به افراد توصیه می شود که یک حالت یا نگرش مثبت نسبت به حل مسئله ایجاد کنند. این نگرش مثبت به منظور ایجاد علاقه و انگیزه برای درگیر شدن در فعالیت های حل مسئله می باشد. گرچه ایجاد انتظارات مثبت و انگیزه بخش مهم کل رواندرمانی و آموزش مهارت هاست. این نویسندگان پیشنهاد داده اند که ایجاد نگرش مثبت حوزه خاصی از آموزش را تشکیل می دهد.
2-3-4 دیدگاه بدل و لناکس در رابطه با حل مسئله
بدل و لناکس(2012) هفت اصل راهنمای حل مسئله را ایجاد کرده اند. تبعیت از این اصول احتمال حل مسئله موفقیت آمیز را افزایش می دهد و از راهبردهای خودشکنانه جلوگیری می کند.
1.مشکلات طبیعی هستند: پذیرفتن این موضوع که مشکلات بخش مهمی از زندگی طبیعی هستند مهم است. داشتن مشکل "بد" نیست و وجود آن نشانه ی ضعف نیست. قبول مشکلات به مردم کمک می کند تا درباره ی خودشان بیشتر پذیرا و کمتر دفاعی باشند.
2.قبل از اقدام به حل مشکل فکر کنید: اغلب به محض اینکه فرد تشخیص می دهد که مشکلی وجود دارد براساس اولین راه حلی که به فکرش می آید، عمل می کند. ولی قبل از هر گونه تلاش برای حل مشکل اگرکمی درباره مشکل فکر شود، این شیوه ای انطباقی تر است.
3.اغلب مشکلات قابل حل هستند: دیگر الگوی رفتاری اغلب افراد به ویژه کسانی که مهارت های حل مسئله موثری ندارند ،رهاسازی مشکل قبل از هر گونه تلاش جهت حل آن است. مردم اغلب تصور می کنند که آن ها در برابر مشکلاتی که ایجاد می شوند، ناتوان هستند. تردیدی نیست که چنین تصوری خودشکنانه است و حل مسئله فقط وقتی می تواند موثر باشد که فرد در فرایند آن درگیر شود. اصل 3 تصریح می کند به وسیله بکارگیری مهارت های حل مسئله تغییر مثبت در اغلب مشکلات به وجود می آید.
4.دربرابر مشکلات احساس مسئولیت کنید: فرد فقط می تواند آن جنبه از مشکل را حل کند که قادر باشد نسبت به آن خودش را مسئول بداند. احساس مسئولیت در قبال مشکل به معنی سرزنش یا انتقاد از خود و یا ایجاد احساس گناه نیست. بلکه این موضوع به اهمیت درک مهم خودمان از وقایع زندگی و واکنش های تجربه شده و این که ما عامل توانایی تغییر هستیم تاکید می کنند.
5.آنچه را که می توانید انجام دهید بگویید، نه آنچه را که نمی توانید. بعضی مواقع مردم تصمیم می گیرند تا مشکلی را به وسیله پایان دادن به رفتارهای خاصی حل کنند. داشتن هدف یا جایگزین مثبت، ایجاد مسیر و انگیزه می کند در حالیکه اجتناب صرف از زمینه های متعارض منتهی به بازداری و رکود می شود.
6.رفتار باید از لحاظ قانونی و اجتماعی قابل پذیرش باشد: به هنگام تلاش برای حل مشکلات اغلب افراد به خود فشار می آورند تا از روش های جدید استفاده کنند. بعضی اوقات این رفتارهای جدید با محدودیت های قانونی و اجتماعی مواجه می شوند. دراین مواقع رفتار مورد قبول اجتماع رفتاری است که ثابت کند در دراز مدت انطباقی تر است.
7.راه حل ها باید در حد نیرو و توانایی ما باشند: مردم بعضی اوقات سعی می کنند تا مشکلاتی را حل کنند و راه حل هایی را به کار گیرند که خارج از توانایی و نیروی آن هاست. چنین راه حل هایی بی تردید محکوم به شکست هستند. رایج ترین اشتباه این است که مردم فراموش می کنند که آن ها رفتار خودشان را می توانند کنترل کنند. یک فرد معمولاً نمی تواند دیگران را وادار سازد تا به روش معینی رفتار کنند، بیشترین کاری که معمولاً می توان انجام داد، این است که تلاش شود کسی تحت تاثیر قرار گیرد و از طریق خواهش، ارائه اطلاعات یا معامله به روش خاصی رفتار کند. اگر فرد مورد نظر پاسخ به این تاثیر بدهد، با کمک اضافی به شکل بازخورد می توان راهنمایی و حمایت را به او داد. بنابراین این گروه از خط مشی ها جهت ایجاد حل مسئله مثبت به وجود آمده اند. بعضی از "اصول راهنما" همچنین به منزله ی معیارهایی جهت ارزیابی بخش های مختلف فرایند حل مسئله به کار می روند. این موضوع به ویژه مشخص نمودن این که آیا مشکل مورد نظر به شکل قابل حل توصیف شده اند و یا نه و یا به هنگام ارزیابی راه حل های جایگزین قبل از تصمیم گیری درمورد اجرای آن ها مصداق دارد. بنابراین ازاین اصول برای راهنمایی و ارزیابی حل مسئله استفاده می شود.
2-3-5 فرآیند حل مسئله
از آنجایی که مراحل زیادی در فرآیند حل مسئله وجود دارد نگاهی گذرا به آن ها مفید خواهد بود. هفت مرحله در کل فرآیند وجود دارد:
1) تشخیص مشکل7
2) تعریف مشکل8
3) ایجاد راه حل های جایگزین9
4) ارزیابی راه حل های جایگزین10
5) تصمیم گیری11
6) ایجاد راه حل12
7) تحقیق اثر راه حل13(کسیدی و لانگ، 2009).
1-تشخیص مشکل:
دلایل متعددی وجود دارد که تشخیص مشکل مرحله مهمی در فرآیند حل مسئله است. اول از همه شناسایی افکار، احساسات و رفتارهایی که نشان دهنده وجود مشکلی هستند،اطلاعاتی فراهم می کنند که در مراحل بعدی فرآیند حل مسئله از آن ها استفاده می شود. ثانیاً یادگیری مهارت ها برای افزایش آگاهی از وجود مشکلات موجب می شود که تا مسائل در ابتدای به وجود آمدن شناسایی شوند. این شناسایی زودهنگام شخص را قادر می سازد تا وقتی که مشکل به صورت بالقوه قابل کنترل است و قبل از این که مشکل شدت یابد و یا این که به شخص چیره شود، از وجود آن آگاه شود. شناسایی مشکل و حل آن قبل از این که بر همگان آشکار شود ویژگی شخصی ماهر از لحاظ اجتماعی است. تشخیص مشکل یعنی شناسایی یک خواسته برآورده نشده که فرد نمی داند چگونه آن را برآورد سازد. بهترین روش برای ایجاد این آگاهی یادگیری استفاده از افکار، احساسات و رفتارها به منزله نشانگرهای وجود مشکل است(دیزوزیلا و شیدی14، 2001).
2-تعریف مشکل:
دومین مرحله عمده در فرآیند حل مسئله تعریف مشکل است. با تشخیص وجود مشکل فرد اکثراً آماده است تا آن را به روشی تعریف کند که قابل حل باشد. هدف اولیه این مرحله اطمینان از این موضوع است که مشکل به صورت قابل حل ادراک شده باشد. وقتی که مشکل به صورت نامناسب تعریف شود ممکن است در برابر حل مقاومت نشان دهد، حتی اگر فرد مهارت و ضروریات لازم برای کنار آمدن با آن را دارا باشد. پنج بخش در تعریف مشکل وجود دارد: الف) توصیف موقعیتی که مشکل در آن وجود دارد ب) شناسایی خواسته خود فرد ج) شناسایی خواسته دیگران د) ساختن یک عبارت "چگونه" و) ارزیابی عبارت "چگونه" . براساس تجارت ما به تلاش هایی که در مرحله تعریف مشکل صورت می پذیرد بعداً در فرآیند حل مشکل به خوبی پاداش داده می شود(دیزوریلا وشیدی، 2001).
3-ایجاد راه حل های جایگزین:
بعد از این که مشکل به صورت قابل حل تعریف شد. مرحله ی منطقی بعدی تفکر در مورد روش های جایگزین (عبارت "چگونه…") است که به وسیله آن می توان مشکل را حل کرد. از آنجایی که اولین راه حل اغلب بهترین راه حل نیست(اصل راهنمایی 2)، معمولاً توصیه می شود که حداقل سه راه حل جایگزین قبل از به کارگیری هر راه حل خاص تدوین گردد(دیزوریلا و چانج15، 2009).
4-ارزیابی راه حل های جایگزین: وقتی که همه راه حل ها ایجاد شدند موقع ارزیابی تاثیر بالقوه هر کدام از آن ها در حل مسئله فرا می رسد. هر راه حلی بر اساس چهار معیار زیر ارزیابی می شود:
الف)آیا این راه حل، خواسته مشخص شده در عبارت "چگونه" را تحقق می بخشد؟ برای این که راه حل جایگزین در حل مسئله موثر باشد باید قادر به تحقق خواسته برآورده نشده ای که مشخص شده است باشد. بنابراین موقع ارزیابی یک راه حل فرد باید ظرفیت آن را جهت دست یابی به هدف مشخص شده در عبارت"چگونه …" درنظر بگیرد.
ب)آیا این راه حل نسبت به خواسته های دیگران حساس هست؟ قاطعانه رفتار کردن به این معنی است که افراد خواسته های دیگران و خواسته های خودشان را در نظر داشته باشند. اگرچه همواره ارضاء خواسته های دیگران امکان پذیر نیست ولی راه حلی که سعی دارد نسبت به افرادی که با مشکل مربوط هستند، حساس باشد در دراز مدت موثر خواهد بود. راه حلی که خواسته های دیگران را در نظر نمی گیرد معمولاً در نظر گرفته نمی شود مگر آن که تعدیل گردد.
ج)آیا این راه حل از لحاظ قانونی و اجتماعی مورد پذیرش است؟ به هنگام حل مسئله مردم اغلب به روش های جدید روی می آورند و ممکن است رفتارهایی را مدنظر قرار دهند که از لحاظ قانونی و اجتماعی مورد پذیرش نیستند. بنابراین باید در جستجوی راه حلی بود که از نظر اجتماعی مقبول تر باشد. هر راه حل جایگزینی که قانون رسمی را نقض نماید مورد پذیرش نیست و در نظر گرفته نمی شود.
د)آیا این راه حل در حد نیرو و توانایی شما قرار دارد؟ این معیار ارزیابی نیز از فهرست صفت اصل راهنمای حل مسئله برگرفته شده و قبلاً در ارزیابی عبارت،"چگونه…" از آن استفاده شده است. مردم اغلب راه حل هایی را مشخص می کنند که عملی ساختن آن ها در محدوده توانایی و نیروی آن ها قرار ندارد. چنین راه حل هایی به دلایلی که قبلاً اشاره شد محکوم به شکست هستند(دیزوریلا و نزو، 2007).
5-تصمیم گیری:
وقتی که هر کدام از راه حل های جایگزین براساس چهارمعیار مشخص شده ارزیابی شدند، فرد اطلاعات عینی خوبی جهت انتخاب راه حلی را دارد که بیشترین ظرفیت تاثیرگذاری را دارد. برای انجام این کار به روش ساختار یافته دو مرحله زیر توصیف می شود:
الف)از آنجایی که هر راه حل موثر واقعی چهارمعیار مورد استفاده جهت ارزیابی راه حل های جایگزین را تحت پوشش قرار می دهد، بنابراین هر راه حل که نتواند این کار را انجام دهد حذف می شود.
ب)اگر یک راه حل هر چهار معیار را تحت پوشش قرار دهد، راه حلی را انتخاب کنید که بهترین وجه این چهار معیار را تحقق بخشد. برای مثال یکی از راه حل ها ممکن است هم خواسته های همه را به طور موثری برآورده سازد و هم این که اجرای آن راحت تر از راه حل های دیگر باشد. بعضی اوقات انتخاب یک راه حل از بین چندین راه حل با کیفیت مشکل است. وقتی مبنایی برای پیش بینی برتری یکی از دو یا سه انتخاب بالقوه وجود ندارد، معتدل ترین تصمیم ممکن است انتخاب همگی آن ها باشد. سپس وظیفه شخص این است که مشخص کند که آیا آن ها را همزمان اجرا کند یا به طور متوالی(گاردینو16، 2009).
6-اجرای راه حل:
زمانی که راه حل تدوین گردد، زمان اجرای آن فرا می رسد. از آنجایی که این کار ممکن است مستلزم کمی برنامه ریزی باشد، دراین مرحله تمرین تحت نظارت آموزش مهارت ها مفید واقع می شود. یعنی فرد می تواند آنچه را که می خواهد بگوید و انجام دهد، برنامه ریزی کند و این کار را در پیش یک متخصص که بازخورد ارائه می کند، نشان دهد. وقتی که موثرترین افکار و اعمال بازگویی و اجرا شدند، فرد بهتر می تواند رفتارهای توصیف شده را در موقعیت زندگی واقعی انجام دهد(هاگا17، 2012).
7-تحقیق اثر راه حل:
بعد از اینکه راه حل جایگزین اجرا شد، تایید این موضوع که آیا این راه حل طبق برنامه اجراء شده یا نه و این که آیا راه حل مورد نظر چهار معیار سنجش را طبق انتظار و تحت پوشش قرار داده یا نه، مهم است(هاگا و فاین، 2013).
2-3-6 نظریه های حل مسئله
فرایند حل مسئله همانند فرایند تفکر، کاملاً تحت تاثیر فرایند یادگیری است، یعنی فرد از اطرافیانش در طول زندگی یاد می گیرد که چه چیزهایی را مسئله تلقی کند و کدام یک از آنها را آسان و ساده و کدام یک را دشوار و پیچیده بخواند. همچنان که یاد می گیرد که چگونه با مسائل مختلف، مواجه شود و با چه روشها و شیوه هایی به حل آنها بپردازد و حتی کیفیت تفسیر و توجیه مسائل را از اطرافیان خود (خانواده، مدرسه، جامعه) می آموزد. بنابراین، درباره چگونگی حل مسئله نیز همانند چگونگی یادگیری با نظریه های مختلف، مواجه می شویم که می توان همه آنها را در سه گروه خلاصه کرد از این قرار:
نظریه های محرک-پاسخ و تداعی18:
این نظریه ها که در ضرورت فرایند ارتباط میان محرک-پاسخ مشترک اند حل مسئله را، همانند هر نوع تفکر، کنشی می دانند از تداعی ها یا روابطی که در تجربه موجود زنده تشکیل شده اند. در این نظریه ها، دو مفهوم کلیدی وجود دارد: یکی مفهوم میانجیگری یا وساطت است که فرایند اشاره ای (یک رمز، یا زبان به معنای اعم، یک فکر) می باشد و یک محرک را به یک پاسخ مرتبط می کند. همچنین سبب می شود که ما یک مفهوم، مانند "کتاب" را، به سایر انواع مشترک با آن "تعمیم" دهیم. به بیان دیگر، علامت یا رمزی مانند کلمات، محرکهای گوناگون را به همدیگر و به پاسخها مربوط می کنند. مفهوم کلیدی دوم در نظریه های S-R سلسله مراتب خانواده عادت است به این معنا که یک محرک، چند یا چندین پاسخ متفاوت را برمی انگیزد. مثلاً وقتی یک نفر با مسئله ای (محرکی) مانند باز نشدن در خانه اش مواجه می شود به انواع پاسخها از قبیل: تکان دادن در، جابه جا کردن کلید در، دنبال ابزاری رفتن، از رهگذری کمک خواستن، و… متوسل می شود تا سرانجام، به حل مسئله (باز کردن در خانه) موفق می شود(هانسون و مینتز19، 2014).
نظریه های گشتالت و شناختی:
نظریه های گشتالتی، "ادراک" را مفهوم کلیدی در حل مسئله می داند و بینش یا بصیرت را مورد تاکید قرار می دهد. نظریه های شناختی نیز فرایندهای ذهنی شخص را در حل مسئله، مهم تر و اساسی تر از اشارات محیطی می داند(هاگا و فاین، 2013).
3-نظریه های خبرپردازی و همانندنگاری کامپیوتر
این نظریه ها، که در سالهای اخیرمطرح شده اند، به خاصیت انحصاری انسان در گردآوری و پردازش اطلاعات برای حل مسائل خود، توجه دارند که امروزه این عمل برای حل مسائل بسیار پیچیده خود به وسیله کامپیوتر انجام می گیرد. مفهوم مرکزی یا کلیدی در این نظریه ها همگانی بودن "کاشفها است و "کاشف" هرگونه روش یا شیوه ای است که تحقیق را در راههای خاص برای حل مسئله مورد نظر، هدایت می کند و از شقوق دیگر، می کاهد. روش کامپیوتری در واقع، فواید و منافع شیوه های محرک-پاسخ و شناختی را برای حل مسئله به صورت مطلوب، ترکیب می کند و به هم می آمیزد. بدین معنا که همانند نظریه S-R(محرک-پاسخ)، روی مکانیزم های دقیق، و همانند نظریه شناختی، روی توجه به هدایت و راهنمایی تاکید می ورزد. به بیان دیگر، نگرش غالب امروز در مطالعه چگونگی حل مسئله، نگرش خبرپردازی است که مانند دیدگاه گشتالتی درباره چگونگی حل مسئله فرضهای خاصی دارد. این نگرش، بر این باور است که حل یک مسئله در چند گام انجام می گیرد و هر گام به هدف خاصی متوجه است. حل مسئله از ارزش یابی موقعیت یک مسئله معین، انتخاب و کاربرد گامهای خاص بعدی و… ترکیب می یابد و این روش تا پایان حل مسئله، ادامه دارد. به این معنا که در هر گام فرایند حل مسئله، شخص حل کننده آن، شکلی از پردازش را به کار می برد، همچنان که کامپیوتر می کند. کار روان شناس، عبارت است از توصیف و تبیین ماهیت اطلاعات و انواع پردازش مورد استفاده در هر گام. برخی از روان شناسان بر این باورند که انسان برای حل یک مسئله، ابتدا یک بازنمایی درونی از مسئله (انبار شده در حافظه) می سازد. این بازنمایی را "فضای مسئله" می نامند که در حل موفق مسئله، بسیار موثر است. چون شخص در این عمل، به چگونگی مسئله و تعبیر و تفسیر آن می اندیشد. بحث از حل مسئله را با این پرسش احتمالی که "آیا میان تفکر و حل مسئله، تفاوتی وجود دارد؟" پایان می دهیم( تالت20، 2011).
رینهلد21(2008) عقیده دارد یک مشکل، وقتی به وجود می آید که فرد دارای هدف معینی باشد. ولی راه روشن وصول به هدف را نداند. چنین فردی هنگامی به راه حل صحیح می رسد که اطراف و جوانب مشکل را بررسی کرده و انطباق مداوم و لا ینقطع خود را برای یافتن راه وصول به هدف، در خود ایجاد کرده باشد.
2-4 پیشینه پژوهش های انجام گرفته
2-4-1 پیشینه پژوهش های انجام گرفته در داخل کشور
سروقد،رضایی و معصومی(1389)در پژوهشی به بررسی رابطه بین سبک های تفکر و خود کارآمدی جوانان دختر و پسر (دانش آموزان پیش دانشگاهی) شیراز پرداختند. نمونه به روش تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. نتایج نشان دادند: بین متغیر خودکار آمدی با همه ی سبک های تفکر به جز تفکر درونگرا و کل نگر در سطح یک صدم در کل دانش آموزان رابطه مثبت و معنی دار وجود دارد.
احدی،خویینی،کریمی،دلاور و زری باف(1390)در پژوهشی به مقایسه سبک های تفکر و هیجان طلبی در دانش جویان کارشناسی رشته های هنر و ریاضی برای افزایش رفتارهای سازمانی مثبت پرداختند. نتیجه پژوهش بر ضرورت توجه سازمان ها بر ویژگی های رفتار سازمانی مثبت مانند سبک تفکر قانون گذار(خلاق) و سبک های تفکری است که به این نوع تفکر یعنی خلاقیت می انجامد و نیز افزایش هیجان های مثبت برای بهبود عملکرد در محیط کاری مورد توجه می باشد.
رضایی،خداخواه(1388)در پژوهشی به بررسی رابطه ی بین سبک های فرزند پروری و باور های معرفت شناختی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پرداختند. که تعداد2125 نفر در سال تحصیلی 88_1387 از دانش آموزان دختر سال سوم متوسطه دبیرستانهای شهر تبریز انتخاب شدند. نتایج حاکی از آن بود از بین مولفه های باورهای معرفت شناختی و سبک های فرزند پروری ،متغیرهای یادگیری سریع/ثابت و دانش ساده /قطعی بیشترین سهم را در پیش بینی پیشرفت تحصیلی داشتند.
حسینیان،پورشهریاری و کلانتری(1386)در پژوهشی به مقایسه رابطه بین شیوه های فرزند پروری مادران و عزت نفس دانش آموزان دختر شنوا و ناشنوا در مقطع متوسطه شهر تهران پرداختند و نمونه شامل 69دانش آموز ناشنوا و 82 دانش آموز شنوای دختر مقطع متوسطه و مادران هر دو گروه بود که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. نتایج پژوهش حاکی از وجود رابطه مثبت و معنادار بین شیوه های فرزند پروری و عزت نفس دانش آموزان ناشنواست.
محمدی و حاجی علیزاده (1387)در پژوهشی به مقایسه سبک های حل مسئله و ترس از ابراز وجود در نوجوانان مبتلا به اختلال رفتار هنجاری و عادی پرداختند. بدین منظور 40 دانش آموز پسر عادی و 40 دانش آموز پسر مبتلا به اختلال هنجاری به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج نشان دادندکه نوجوانان مبتلا به اختلال رفتار هنجاری در مقایسه با نوجوانان عادی از سبک های مثبت حل مسئله کمتر استفاده می کنند.
زارعان،اسدالله پور و بخشی پور رودسری (1386)به پژوهشی با هدف بررسی رابطه بین هوش هیجانی و سبک های حل مسئله با سلامت عمومی انجام شد ،پرداختند.که این پژوهش روی 69 نفر از دانشجویان سال اول رشته های علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه تبریز انجام شد. نتایج نشان داد که بین هوش هیجانی و سبک های حل مسئله با سلامت عمومی رابطه معنی داری وجود دارد.
2-4-2 پیشینه پژوهش های انجام گرفته در خارج کشور
در پژوهشی ژانگ (2001)به بررسی رابطه سبک های تفکر و پیشرفت تحصیلی پرداخت که با توجه به نتایج به دست آمده سبک های تفکر تاثیر قابل توجهی بر پیشرفت تحصیلی داشتند.
استرنبرگ (2001) به بررسی نقش سبک های تفکر بر پیشرفت تحصیلی دو گروه از کودکان تیز هوش مشارکت کننده در یک برنامه ی تابستانی ییل، پرداخت و بیان نمود که سبک های تفکر قضایی و قانونی با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه مثبت و معنی داری دارد.
نتایج تحقیقات زیادی از جمله تحقیقات ویلدر و وات22(2002) بیانگر این است که والدینی که وقت بیشتری برای سرپرستی فرزندان خود می گذارند، دارای فرزندانی هستند که کمتر به سمت رفتارهای پرخطر و نامناسب متمایل می شوند.
هرز و گولن(2012)در مطالعه ی خود دریافتند که سبک فرزند پروری با مراقبت افراطی و سطح پایین پذیرش با عزت نفس ارتباط منفی و معنادار دارد.
ورتلی و ایونسون23(1987)در بررسی رابطه سبک های یادگیری و شیوه های حل مسئله پسران رشته های گوناگون پی بردند که دانش آموزان پسر در سبک یادگیری فردی وابسته به رشته هستند و از شیوه های حل مسئله استفاده می کنند.
جاگمز-کاسترمن و همکاران(2007)به دست آوردند بیماران مبتلا به اختلال شخصیت مرزی از حل مسئله فعال اجتناب و حمایت اجتماعی کمتری را جستجو می کنند.
منابع فارسی
احدی،جمال؛ خویینی،زهرا؛ کریمی،علی اکبر؛ دلاور،سعید و زری باف، احمد.(1390).مقایسه انواع سبک های تفکر با میزان یادگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات در میان دانشجویان دختر و پسر مدارس فنی حرفه ای شهرستان تهران،پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی،دانشگاه پیام نور تهران.
اسفندیاری، علی. (1388). بررسی و مقایسه شیوه های فرزند پروری مادران مبتلا به اختلالات رفتاری و مادران کودکان بهنجار و تاثیر آن بر اختلالات رفتاری فرزندان، پایان نامه کارشناسی ارشد، انیستیتو روان پزشکی ایران، فصلنامه علوم روانشناسی ، سال دوم، شماره 3، 26-19.
اسماعیل پورحسامی، فاطمه(1388). روابط والدین و فرزند و نقش آن درشکل گیری هویت، مجله تربیت، ماهنامه پرورشی وزارت آموزش وپرورش، انتشارات معاونت آموزشی، شماره 8 .
امامی پور، سوزان و سیف ، علی اکبر. ( 1382). بررسی تحولی سبک های تفکر در دانش آموزان و رابطه آن ها با خلاقیت و پیشرفت تحصیلی ، فصلنامه نوآوری های آموزشی ، تهران .
آزادی، شهدخت. (1389). بررسی رابطه شیوه های فرزندپروری والدین با کمرویی دختران شهرستان نورآباد سال تحصیلی 82-81 ، پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته روانشناسی عمومی، دانشگاه الزهراء.
بخشی،احمد.(1387). رابطه باورهای خودکارآمدی و سبک های حل مسئله در دانشجویان ،مجله روانشناسی سال دهم،شماره 32، ص 35-56.
برهمند، اوشا(1389). بررسی رابطه بین مزاج، سبک فرزندپروری و مشکلات رفتاری میان کودکان پیش دبستانی درشهر تبریز، رساله دکتری، دانشگاه علامه طباطبائی
پور فرج عمران ، مجید (1387). بررسی رابطه بین خلاقیت ، هوش هیجانی و سبک های تفکر . اولین کنفرانس ملی خلاقیت شناسی و مدیریت نوآوری در ایران .
پوراحمدی، رضا و مهرابی، مریم .(1388). بررسی اثر کوتاه مدت آموزش برنامه ی فرزندپروری مثبت بر تغییر شیوه های فرزندپروری مادران کودکان مبتلا به اختلال نافرمانی مقابله ای ، فصلنامه خانواده پژوهی ، سال دوم، شماره 8، 23-16.
جهانشاهی، ناهید،ابراهیمی قوام،صغری.(1386). بررسی تطبیقی رابطه بین سبک تفکر با سن، جنسیت،رشته تحصیلی و میزان تحصیلات و شیوه های فرزند پروری والدین معلمان مقاطع سه گانه ابتدایی،راهنمایی، متوسطه، فصلنامه روانشناسی و علوم تربیتی دوره ی چهارم، شماره 2،پاییز 86.
حسینی نسب، علیرضا. (1387). بررسی رابطه شیوه های فرزندپروری با خودکارآمدی و سلامت روانی دانش آموزان، مطالعات تربیتی و روان شناسی ، سال دوم، شماره 37 ، 7-2.
حسینیان،اکبر،پورشهریاری ،رضا و کلانتری، قاسم.(1387). سبک های فرزند پروری، چاپ دوم، تهران: نشر و پژوهش دادار.
حمیدی زاده،محمد رضا.(1382). بررسی رفتار وسازه سبک های حل مسئله نیروی انسانی دانش گرا .مجله مدیریت و توسعه.6و61،15_25.
رحمانی، فرناز . (1387). ارتباط شیوه تربیتی والدین با میزان مشکلات رفتاری دانش آموزان، مقاله پژوهشی، مهر
رضایی، محمد. (1389). بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری مادران با بلوغ اجتماعی دانش آموزان مدارس راهنمائی منطقه 6 تهران در سال تحصیلی 76-75، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم.
رضایی،خدادخواه.(1388). بررسی تحلیلی سبک های تفکر و عملکرد مدیران مدارس متوسطه . شهر شیراز . پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شیراز.
رضوی، ع ؛ شیری ، ا . ع. (1384). بررسی تطبیقی رابطه بین سبک های تفکر دختران و پسران دبیرستانی با پیشرفت تحصیلی آنان ، فصلنامه نوآوری های آموزشی شماره ی 12 ، تهران .
زارع ، حسین ؛ آخوندی ، نیلا و اعراب شیبانی ، خدیجه ( 1390 ). رابطه ی سبک های تفکر با خلاقیت دانشجویان دختر و پسر دانشگاه پیام نور ، اولین همایش ملی یافته های علوم شناختی در تعلیم و تربیت ، تهران.
زارعان، معین و بخشی پور رودسری،حسین.(1386).بررسی رابطه سبک های فرزند پروری با سبک های حل مسئله در دانش آموزان مقطع متوسطه،مجله روانشناسی ،شماره 34.
زارعان،مصطفی،اسدالله پور،امین و بخشی رودسری،عباس.(1386). رابطه هوش هیجانی و سبک های حل مسئله با سلامت عمومی. مجله روانپزشکی بالینی ایران.13و2،166_172..
سروقد،اکرم، رضایی،عبدالله و معصومی،احمد.(1389).پیش بینی خلاقیت از سبک های تفکر در دانشجویان ،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی،دانشگاه پیام نور تهران.
سروقد،سیروس ودیانت،عارفه سادات.(1388).مقایسه سبک های یادگیری و شیوه های حل مسئله دانشجویان دختر و پسر گرایش های علوم انسانی ،علوم پایه و فنی مهندسی .فصل نامه رهیافتی نو در مدیریت آموزشی .2و4،77_92.
سلطانی امرآبادی ، مرضیه (1381). بررسی رابطه بین خلاقیت وسبک های تفکر و شیوه های مقابله با استرس در دانش آموزان دوره متوسطه شهر اصفهان . پایان نامه کارشناسی ارشد . فصلنامه روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه پیام نور تهران .
سلگی، زهرا (1390). بررسی رابطه بین سبک های تفکر و پیشرفت تحصیلی دانشجویان، اولین همایش ملی یافته های علوم شناختی در تعلیم و تربیت .
شریفی درآمدی ،پرویز.(1384).تاثیر آموزش سبک حل مسئله به میزان عزت نفس دانش آموزان دارای مشکلات رفتاری .فصل نامه ی نوآوری های آموزشی.14و4،38_62.
شکری ، امید؛ کدیور ، پروین؛ فرزاد ، ولی الله و دانشورپور ، زهره .( 1387). رابطه ی سبک های تفکر و رویکردهای یادگیری با پیشرفت تحصیلی دانشجویان . فصلنامه تازه های علوم شناختی ، شماره ی 30، تهران .
صادق خانی، اسدالله. (1391). مقایسه شیوه های فرزندپروری مادران دانش آموز پسر 7 تا 9 سال دوره ی ابتدایی با اختلال یادگیری، فصلنامه افراد استثنایی ، سال سوم ، شماره 6 ، 23-12.
صدری، سید جلال . (1392). مقایسه شیوه های فرزندپروری و کارکرد خانواده در خانواده های بدسرپرست دارای اختلالات رفتاری و عادی، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، دوره 7، شماره 2.
فرضی ، مرجان. (1391).مقایسه شیوه های فرزند پروری مادران کودکان دارای اختلال های افسردگی، اضطرابی و وسواس فکری و عملی با مادران کودکان عادی، مقاله پژوهشی در حیطه کودکان استثنائی، شماره 4و3.
فطین حور، شهاب. (1391).بررسی رابطه اختلالات رفتاری با شیوه های فرزندپروری مادران در بین دانش آموزان پسرکلاسهای چهارم و پنجم ابتدائی شهر اردبیل در سال تحصیلی 75-74،پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی،دانشگاه تربیت معلم.
قلتاش ،عباس ،صالحی ،مسلم و خادم کشاورز ،مریم.(1388). بررسی سبک های حل مسئله وترس از ابراز وجود در نوجوانان مبتلا به اختلال رفتار هنجاری.فصل نامه روانشناسان ایرانی.3و1،44-68.
لیل آبادی، لیدا .(1392).بررسی و مقایسه ویژگیهای شخصیتی و شیوه های فرزندپروری مادران عادی و مبتلا به اختلال سلوکی در مدارس ابتدائی، فصلنامه رهیافتی نو در روانشناسی، سال دوم، شماره 3. 26-15.
محرابی، شهربان . (1389). مقایسه میزان اختلالات روانی دختران نوجوان با توجه به شیوه های فرزندپروری والدین در دبیرستان های شهرستان جیرفت ، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه .
محمدی ،نورالله و حاجی علیزاده ،کبری.(1387).بررسی سبک های حل مسئله و ترس از ابراز وجود در نوجوانان مبتلا به اختلال رفتار هنجاری .فصل نامه روانشناسان ایرانی .3و3،42_50
محمدی،فریده.(1377).بررسی شیوه حل مسئله در افراد افسرده و مقایسه آن با افراد عادی.پایان نامه کارشناسی ارشد.دانشگاه فردوسی مشهد.
محمدی،محمد و حاجی علیزاده،عرفان.(1387).بررسی رابطه باورهای خودکارآمدی ،مسند مهارگذاری با موفقیت تحصیلی ،مجله روانشناسی شماره 31 ،ص 44-47.
محمودی ،علی و واحدی ،حسین.(1386).بررسی ارتباط ویژگی های شخصیتی و سبک های حل مسئله در زندانیان مجرم. دوماهنامه ی علمی پژوهشی شاهد.16و34،61-69.
مهرافروز، حجت الله. (1390). بررسی رابطه بین نگرش نسبت به شیوه های فرزندپروری مادر (اقتدار، منطقی، استبدادی، آزادگذاری)، مکان کنترل و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدائی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم.
ناطقیان، سارا ( 1387) پبینی خلاقیت از سبک های تفکر در دانشجویان ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشکده روان 10-
هیبتی،علیرضا.(1381). بررسی تطبیقی رابطه بین سبک های فرزند پروری و رویکردهای یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانشجویان.تازه های علوم شناختی،سال 8،شماره 2، 44-52.
هیبتی،علیرضا.(1381). بررسی تطبیقی رابطه بین سبک های فرزند پروری و رویکردهای یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانشجویان.تازه های علوم شناختی،سال 8،شماره 2، 44-52.
یوسفی، آیت الله. (1389). رابطه شیوه های فرزند پروری با مهارتهای اجتماعی در دانش آموزان ابتدائی شهر اسفراین، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبائی.
منابع لاتین
Anagold A, Costello E, Erkanli A.(2013). Comorbidity. J Child Psychol Psychiatry; 40: 57-97
Barbara M, Richard R, Julie M, Robert G, Haward M. (2014).Conduct disorder and oppositional defiant disorder in national sample: Developmental epidemiology. J Child Psychol Psychiatry; 45: 609-21
Baumrind, D. (2002). Parenting styles and adolescent development. In J. Brooks-Gunn, R.M.Lerner, & A. C.2:1-26.
Bedell,J.r.&Lennoxe,s.s.(2012).Hand book for Communication and Problem_solving Skills Treaning.Pubication series of the department of pasychiatry
Blanksteing,K.R.Flett,G.L.&Watson,M.S.(2013).Coping & academic problem _solving ability in test anxiety .Journal of clinical psychology. Vol, 48,37_43
Bradly SJ.(2013). Affect regulation and the development of psychology. New York: Guildford;: 361-91.
Burt SA, Krueger RF.(2011). Parent-child conflict and the co-morbidity among childhood externalizing disorder. J Gen Psychiatry; 60: 505-13.
Burt, K. G. (2005). Analyzing of the factors involved in technological problem- solving in a college technology education classroom. North Carolina State University.
Burton, J.(2003). thinking styles and Accessing information on the World wide web, bangor, university college of North wales , Avaialable.
Cassidy ,K & Long B. (1996). Gifts Differing: Understanding Personality type. Palo Alto: Davis-Black Publishing.
Cassidy,T.&Long,G.(2009).problem solving style ,stress and psychological illness :Development of a multifactorial .British Journal of clinical psychology.35,256_277.
Costin J, Lichte C, Smith AH, Vance A, Luk E. (2012). Parent group treatments for children with oppositional defiant disorder. AeJAMH; 3: 12-23
Dias, L. (2005). Thinking styles and academic achievement among Hong Kong students. Educational research Gornal, 13(1), 4-62.
Diaz, Y. (2005). Association between parenting and child behavior problems among Latino mothers and children. Unpublished Master Thesis, University of Maryland, Maryland. Disabilities. The Internet Journal of Mental Health, 1(2), 48-61.
Durizalla,I.T.&Sheedy,F.C.(2011).The relation between social problem _solving ability and subsequent level of academic competence in college students, Journal of personality and social psychology .Vol,19.563_587.
Dzurilla ,I,T.& change .F.(2009).The relation between social problem solving and coping . Cognitive therapy and Research.Vol ,19.563_587.
Dzurilla,I,T.&Goldfried,M. R .(2008).Problem_solving and behavior modification .Journal of abnormal psychology .Vol,78,107_270.
Dzurilla,T.J&Nezue ,A.M.(2007).Social Problem Solving in Adults.In :P.C.KendalyEditor .Advances in cognitive . Behavioral research and therapy (Vol, 1,P.P.207_274),New York Acodemic.
Gardunio,e.L.H.(2009).The influence of cooperative problem solving on Gender difference in achoivement ,self -efficacy ,and attiude toward mathematic in gifedstudents.Gifted Child Quarterly,45.250-268.
Glasgow, K. (2009). Parenting style, adolescent`s attributions and educational outcomes in nine heterogeneous high schools. Journal of Child Development. Vol.68 (3), 507-529.
Hanson ,K.M.,Mintz,L.B.(2014).psychological lealth and problem solving .self apprasical on order odults. Jurnal of counseling ,Psychology.44,433-442.
Hers, E& Gone .H. (2012). The influence of cooperative problem solving on Gender differences in achievement, self-efficacy, and attitudes toward mathematics in gifted students. Gifted Child Quarterly, 45, 250-268.
Hoga ,D. (2012). Social Problem _Solving deficts dependency and depetssive symptom Cognitive Therapy and Resarch .Vol,19,147_158.
Hoga,D.A.F.fine,J,A.(2013). Social Problem _Solving dependency and depressive symptom . Cognitive Therapy and Research .Vol,19,147_158.
Holstein T.(2014). Rigidity in parent-child interaction early childhood. J Abnorm Child Psychol; 32(4): 595-607.
Ivanoff,A.Smyth,I,N.Grochowski,S.Long,I,S.&Kelin,E.k.(2009).Problem_Solving and suicidality among prison imates,Another look at state Versus traite.Jurnal of personality and Social Psychology.Vol,6,970-973.
Kagan J, Conger JH, Mussen PH.(2013). [Child development and personality]. Tehran: Mad. 3:325-350.
Kant,G.L.Dzurilla,T.J.Maydeu-Olivavs,A.(2010). Social problem _solving as a mediator of stress _related depression and anxiety in middle_ aged and elderly community residents .Cognitive Therapy and Research.Vol,27,73_96.
keras , Kelly (2012). From Sternberg, a new take on what makes kidsTufts – worthy.Tufts Daily, November.
Ladaduceur ,R&etal. (2009).Problem Solcing and Problem orientation in Generalized Anxiety Disorder .Jurnal of anxiety Disorder ,12,139_152.
Largo_Wight,E.(2014).Gender differences in problem solving abilities:Implication for health promotion.Department of Health Education &Behavior,University of Florida.,F .L .Groom 5,Stadium aroad,Gainesville,E.L ,326,392_0583.
lobart, Y. S. & Chann. L. (2014). The Relationship among creative, critical Thinking and Thinking Style in Taiwan ltinght School Students. Journal of instructional Psychology
Lumbe, J. (2013). thinking styles and Accessing information on the World wide web, Bangor, university college of North Wales , Available.
Mash EJ, Barkley RA. Child psychopathology.(2012). 1st ed. New York: Guildford;: 108-48.
Petersen, K. (2010), The encyclopedia on adolescence New York: Garland Publishing. International Congress on Culture and Religious Thought; 3: 746-758.
Reinhold, Zig_Zag.(2008). Problem Solving Madel .http://www .personality pathways .com/article /problem solve.html.
Sanders MR. (2012).Triple p-positive parenting program: A population approach to promoting competent parenting. AeJAMH; 2(3): 1-17.
Sternberg, R. J(2002). Mental self Government: A Theory of Intellectual styles and their development, human development, 31, 197 – 224. 21-
Sternberg, R. J.(2005). Mental self Government: A Theory of Intellectual styles and their development, human development .
Sternberg, R.J. 8 Grigorenko, E.L.(2002): Teaching for successful intelligence. Arlington Heights, I.L: skylight.
Sternberg, R.J.(2003). A three facet model of creativity in R.J.Sternberg(ED).The nature ofCreativity Cambridge: Cambridge University Press.
Sternberg,r.j.(2009). Thinking styles. network. comb ridge university press.
Sternberg. R. Wagner, R. K (2005) Thinking styles Inventory. Yale University Unpublished test.
Tullet, A.D.(2011).the thinking style of the managers of multiple projects:Imiplications for problem solving when managing change .International Jurnal of Project Management .14(5):281_287.
Vertly, E. and Eyvinson, A.(1987). The stress process, self-efficacy expectations, and psychological health. perssonalihy and Individual Differences, 37, 1033-1043.
Vilder , C & watt. M. (2002). Applying psychological type and "gifts differing" to organizational change. Journal of Organizational Change Management 15 (5): 502-511.ه
Zhang ,l. (2014( Revisiting the predictive power of thinking styles for Academic performance . The Journal of psychology Interdisciplinary and Applied . 132 , 4 July 2004
Zhang, L. F. (2001). Relationship between thinking styles inventory and process Question. Personality and individual. Differences.21.840-850.
Zhang. Li – Fang. (2012). Thinking Styles and big Five Personality traits revisited Journal Elsevier Personality and individual difference 40.
Zhang. Li – Fang. (2013). Thinking Styles and modes of Thinking: implications for education and research Journal of Psychol 2002 May 136.
1 Bedell &Lennoxe
2 .problem orientation
3 .formulation
4 .generation of alternatire solution
5. decision making
6 .Dzurilla, I, T. & Goldfried, M.R
7 dentify a problem
8 Define the problem
9 Create alternative solutions
10 evaluation of alternative solutions
11 Decision
12 Creating Solutions
13 investigating the effectiveness of the solution
14 Durizalla & Sheedy
15 Dzurilla & change
16 Gardunio
17 Haga
18 Theories of stimulus-response and associated
19 Hanson & Mintz
20 Tullet
21 Reinhold
22 Vilder & watt
23 Vertly & Eyvinson
—————
————————————————————
—————
————————————————————