تارا فایل

مبانی نظری سبک های مقابله ای


سبکهای مقابله
مقابله
در اساسنامه سازمان جهانی بهداشت، سلامت انسان به معنای رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی است. بر این اساس، یکی از سه رکن مهم سلامت انسان ها، سلامت روان می باشد که در تعامل با سلامت جسمی و اجتماعی باعث سلامت کلی می گردد. عوامل مهمی سلامت روان انسان را به مخاطره می اندازد، مواجه شدن او با وقایع ناخوشایندی که به طور روزمره با آنها سروکار دارد؛ وقایعی نظیر مرگ نزدیکان، بیماری، حوادث و سوانح، مشکلات اقتصادی، بیعدالتیهای اجتماعی، انجام خطاهای روزمره، مشکلات محیط کار، هر یک از این وقایع انسان را تحت فشار روانی قرار می دهد. فشار روانی از طریق سازوکارهای روانی عصبی بر جسم و روان انسان اثر میگذارد و در درازمدت میتواند به ایجاد و تشدید اختلالات جسمی یا روانشناختی بینجامد. درصورتی که افراد زیادی از جامعه تحت تاثیر آثار ناشی از فشار روانی باشند، به طبع آن، این وضعیت باعث آثار سوء اجتماعی نیز خواهد شد. افراد در موقعیت های فشارآور از شیوههای مقابلهای متفاوتی استفاده میکنند. کارآمد بودن یا ناکارآمد بودن این شیوه های مقابله، نقش اساسی در بهزیستی جسمی، روانی و اجتماعی افراد دارد. از آنجایی که فشار روانی همراه با هیجانات نامطلوب و ناسازگاری می باشد، لذا لازمه کارآمد بودن شیوههای مقابلهای این است که هیجانات به شیوهای ابراز گردد که نه تنها فشار روانی را به حداقل برساند، بلکه برای حفظ و ارتقای سلامت روان نیز بهترین کارآیی را داشته باشد (سلیمان نژاد، همدمی و سوری، 1391).
هر فرد با توجه به ویژگیهای فردی و اجتماعی خود سبک و الگوی مشخصی برای رویارویی و مقابله با مشکلات و فشارهای زندگی دارد و به طریق ویژه ای با استرسهای زندگی کنار می آید. بدیهی است هر یک از این راهبردهای مقابله ای و روش های حل مساله، درجات کارآمدی متفاوتی دارند و تاثیر خاص خود را بر سلامت عمومی افراد اعمال میکنند (اقدسی و عیدی، 1390) وقتی که فشارهای روانی، جنبههای زیستی و روانی انسان را تحت تاثیر قرار میدهد، عملکردهای فیزیولوژیک، شناختی و رفتاری ما مختل و عملکردهای نابهنجار ظاهر میشود. بر اثر فشار روانی، الگوی تفکر افراد اغلب آشفته و عملکرد حافظه و تمرکز فرد با مشکل مواجه میشود. زمانی که فشار روانی افزایش مییابد توجه ما به درخواست های محیطی کاهش و توجه به خود و جنبههای نامرتبط محیطی افزایش مییابد. در شرایط تنش زا تصمیمگیری منطقی، جست وجوی فعال اطلاعات و جذب و درک دقیق، بهطور ناقصسازماندهی میشود. به نظر میرسد افراد در موقعیتهای تنشزا از راهبردهای مقابلهای متفاوتی استفاده می کنند (بهادری خسروشاهی و هاشمی نصرتآباد، 1390). از نظر لازاروس و فولکمن (1988) شیوههای مقابله با تنیدگی فرایند مشخصکننده خواستهها و الزامات درونی و بیرونی، و نیز فرایندی فعال و هدفمند برای پاسخ دهی به محرکی تهدیدکننده است. در واقع روش مقابله یک حالت و رگه فردی ثابت نیست بلکه یک فرایند تعاملی است که همواره بر اثر تجربه تغییر مییابد و اصلاح میشود. راهبردهای مقابله شامل افکار، احساسات و اعمالی هستند که در موقعیتهای مختلف فراخوانده میشوند تا از فشارهای روانی بکاهند. مقابله یعنی تلاش هشیار یا ناهشیار برای بازداری یا تضعیف عوامل تنشزا یا تحمل آنها به طوری که حداقل آسیبرسانی را داشته باشند (بساک نژاد و بوستانی، 1391).
اگر افراد راهبردها و نگرشهای مقابلهای را در زندگی خود به کار ببرند، به احتمال زیاد تواناییهای فردی آنها پیشرفت خواهد کرد و خواهند توانست زندگیشان را بهوسیله بهکارگیری راهبردهای درست و صحیح دوستداشتنیتر نمایند. البته برای انجام این کار باید بدانند که مقابله به چه معناست و فرایندهای مقابلهای چگونه عمل میکنند.
تاریخچه و تعاریف مقابله
در دهه گذشته، سازهای به نام "مقابله" در متون روان شناسی توجه زیادی را به خود جلب کرده است (دیویس، 2007). پژوهش های زیست شناختی و روان شناختی در زمینه روش های سازگاری با محیط قدمتی دیرینه دارد. مفهوم مقابله برای مدت طولانی است که در روان شناسی مطرح می باشد و شروع آن به صورت رسمی به دهه های شصت میلادی بر می گردد. به طور کلی، قبل از رواج اصطلاح مقابله مفاهیمی همچون سازگاری، ساز و کارهای سازگار شدن و تعامل یابی به گونه ای گسترده به کار می رفت. روانشناسان شخصیت، زیست شناسان تکاملی و زیست روانشناسان معتقدند انسان و سایر جانوران در مواقع ضروری مانند بروز تعارضات درونی، به خطر افتادن زندگی و تحریک شدن نیازهای روانی- جسمانی، در جست وجوی تعادل و رفع تنش بر می آیند و به عبارتی برای سازگاری تلاش می کنند. لازاروس و فولکمن (1984) تلاش برای تعییر شناختی و رفتاری با هدف مدیریت تقاضاهای درونی یا بیرونی که فراتر از منابع فرد ارزیابی می شود را مقابله نام نهادند. به عبارت دیگر پاسخ مقابله ای چیزی است که انسان در مواجهه با تقاضاها فکر می کند یا انجام می دهد.
دیویس (2007)، معتقد است به کار افتادن ساز و کارهای دفاعی، دستکاری محیط، مهاجرت، جست وجوی غذا و منابع غذایی جدید، همگی نشان دهنده شیوه های سازگاری انسان و سایر موجودات است. به عنوان مثال می توان به ساز و کارهای دفاعی من1 در نظریه فروید اشاره کرد که غالباً ناخودآگاه هستند. در این نظریه، فرد در اثر کشمکش بین امیال درونی و مقررات بیرونی دچار اضطراب می شود و برای رهایی یا مقابله با این حالت درونی ناخوشایند از ساز و کارهای دفاعی مختلفی استفاده می کند که در اکثر موارد، موجب سازگاری رشد و موفقیت می شود.
بنابه تعریف، مقابله عبارت است از تسلط یافتن، کم کردن و یا تحمل آسیبهایی که رویداد تنشزا ایجاد میکند. به عبارت دیگر، مقابله شامل تمام تلاشهای شناختی و رفتاری است که برای مهار، کاهش یا تحمل درخواستهای درونی یا بیرونی به کارگرفته میشود. مقابله در برگیرنده تلاشهای کنش محور و درون روانی، برای اداره و تنظیم تقاضاهای محیطی، درونی و کشمکش میان آنهاست و دو کارکرد مهم دارد: تنظیم هیجان های ناگوار و در پیش گرفتن کنشی برای تغییر و بهبود مساله ای که باعث ناراحتی شده است (فتحی، موتابی، محمدخانی، ابوالهری و کاظم زاده عطوفی، 1385).
مقابله ممکن است رابطه فرد را با محیط تغییر و یا میزان ناراحتی عاطفی او را کاهش دهد. راهبردهای مقابله ای موثر باعث میشوند که واکنش فرد به سطح بالای تنیدگی کاهش یابد و آثار زیانبار آن تعدیل شود. مقابله کنندههای موفق از طریق پذیرفتن مسئولیت و یافتن راهحل برای مشکلات خود به مسائل زندگی پاسخ میدهند. آنها با احساس تسلط و کفایت با مشکلات مواجه میشوند از طرفی راهبردهای ناکارآمد، از بینش ضعیف و فقدان قضاوت خوب منتج میشود. این راهبردها انعطافناپذیر بوده و موثر نیستند. مقابلهکنندههای ناموفق مشکلات زندگی را انکار کرده و از آن اجتناب میکنند. آنها یا از مشکلات فرار میکنند یا بدون درنظر گرفتن موقعیت و تلاش برای یافتن راهحل بهتر، به طور تکانشی و عجولانه واکنش نشان میدهد. مقابله میتواند بهعنوان تلاش ما برای کنترل موقعیتهایی که ما آنها را پر استرس و تنشزا ارزیابی میکنیم تعریف شود. این تعریف از مقابله با تعریف لازاروس و فولکمن (1988) مطابقت داشته و دارای سه ویژگی کلیدی است: نخست این که بیان میدارد که مقابله از مقداری تلاش و برنامهریزی تشکیل شده است. دوم این که فرض نمیکند پیامد پاسخهای مقابلهای همیشه مثبت خواهد بود. نهایتاً تاکید می کند فرایند مقابله همیشه جذاب و لذت بخش است. این ویژگی ها در تعریف مقابله مهم هستند چرا که به ما اجازه میدهند سبکها و راهبردهای مختلف مقابله را تعریف کرده و ارزیابی کنیم در موقعیت های مختلف عملکردن به کدامیک از آنها بهتر است (لازاروس و فولکمن، 1988).
تنیدگی و حتی شدت آن به خودی خود بد و سازشنایافته نیست، بلکه مهم چگونگی مقابله با این شرایط است. راهبردهای مقابلهای موثر باعث خواهد شد که واکنش فرد به سطوح بالای تنیدگی کاهش یابد و آثار زیان بار آن تعدیل شود. لذا راهبردهایی که فرد برای مقابله انتخاب میکند جزیی از نیمرخ آسیب پذیری محسوب میشود. اتخاذ خطمشی و راهبردهای نامناسب در مواجهه با عوامل تنشزا میتواند موجب تشدید مشکلات شود در حالیکه به کارگیری راهبرد صحیح مقابله میتواند نتایج مثبتی درپی داشته باشد (کاکابرایی، افروز و هومن، 1390).
پژوهشگران معتقدند که بیشتر مردم ترجیح میدهند تا از روش های مقابلهای خاصی در موقعیتهای تنشزا استفاده کنند که در واقع مجموع این راهبردها، سبکهای مقابلهای فرد را شکل میدهد.
انواع راهبرد های مقابله و عوامل موثر بر آن
روش های متفاوتی برای مقابله با شرایط و وقایع استرس زا وجود دارد، برخی از پژوهشگران طبقه بندی هایی را در این زمینه ارائه داده اند که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می شود.
مقابله سازگارانه در مقابل ناسازگارانه2
در صورتی که مقابله به انسان کمک کند تا به گونه ای موثر با وقایع استرس زا مقابله کند و درماندگی و پریشانی او به حداقل برسد، از روش های مقابله ای سازگارانه محسوب می شود. پاسخ های سازگارانه همان روش های مقابله ای عمدتاً مشکل مداری هستند که فشارهای روانی را کاهش می دهند و سیستم را به تعادل باز میگردانند. در حالی که انواع ناسازگارانه این روش ها که بیش تر هیجان مدار و اجتنابی هستند دور باطل فزاینده ای از اضطراب و نگرانی بوجود می آورند که به تشدید فشارهای روانی، کاهش اعتماد به نفس، بروز بیماری های جسمی و افسردگی و روی آوردن به الکل و داروها منتهی می گردند ولی اگر راهبرد مقابله ای به ایجاد درماندگی برای خود و دیگران منجر شود، ناسازگارانه تلقی می گردد. همچنین فرد باید راهکارهای سازگارانه متعددی را بشناسد تا بتواند متناسب با مساله و شرایط استرس زا راهکار مناسب را انتخاب کند (تروورجی و انرایت، 2006 ترجمه، بخشی پور رودسری و صبوری مقدم، 1390).
راهبرد های هیجان محور در مقابل راهبرد های مساله محور3
بسیاری از متخصصان مانند فولکمن، شافر4، لازاروس، پیرلین و اسکولر5 (2009) راهبرد های مقابله ای را به دو دسته راهبرد های هیجان محور و راهبردهای مساله محور تقسیم بندی کرده اند:
1 – راهبرد های هیجان محور به تلاش برای پردازش احساسات و واکنش های مرتبط با واقعه یا شرایط استرس زا اشاره دارد که ممکن است خوب یا بد باشد مانند سرزنش خود6 و تفکر همراه با آرزو7. راهبرد های هیجان محور مثبت نیز شامل: ارزیابی مجدد8، آرمیدگی، بیان هیجان مثبت و گفتگو با یک دوست می شود. البته در گفتگو با دوست باید توجه داشت که انتخاب دوست مناسب برای گفتگو حائز اهمیت است زیرا گاه گفتگو با دوست اوضاع را بدتر می کند و بر احساسات فرد تاثیر منفی بر جای می گذارد (به نقل از اسکات، 2010). راهبرد های هیجان مدار که شامل رویارویی مستقیم (مجموعه رفتارهای پرخاشگرانه و مستقیم یا استرس زا برای تغییر فوری منبع استرس)، خویشتن داری یا سرکوب گری (خودداری از بروز واکنش های هیجانی در برابر استرس)، راهبرد اجتنابی (دوری کردن از منبع استرس) و راهبرد انکار (نادیده گرفتن موقعیت های تنش زا) به عنوان راهبرد های مقابله ای منفعلانه به شمار می روند (لازاروس و فولکمن ، 1984).
2 – راهبرد های مساله محور بر ویژگی های موقعیت استرس زا تاکید دارد افراد ی که این راهبرد ها را به کار می برند در صدد تغییر محیط برآمده یا طرحی عملی برای دستیابی به راه حل هایی که شرایط را برای آنها مناسب تر سازد، تهیه می کنند. برنامه ریزی عملی، افزایش توانایی سازگاری خود و تقویت تفکر مثبت از راهبرد های مساله محور به شمار می روند. این راهبرد های در کاهش درماندگی های هیجانی و خطر ابتلا به افسردگی نقش مثبت دارد (اسکات، 2010).
در راهبرد مقابله ای مساله مدار فرد بر عامل فشارآور متمرکز می شود و سعی می کند اقدامات سازنده ای در راستای تغییر شرایط فشارآور یا حذف آن انجام دهد. راهبرد های مساله مدار مانند مساله گشایی (مجموعه افکار و کوشش های نیمه متمرکز با عوامل تنش زا همراه با به کارگیری رویکرد تحلیل گرایانه برای مشکل گشایی)، ارزیابی مثبت دوباره (تلاش های در راستای ایجاد مفاهیم مثبت در رویارویی با مسایل و مشکلات)، مسئولیت پذیری (مجموعه واکنش هایی که پذیرش نقش فرد در ایجاد مشکل را به کمک تلاش های سازنده و پیوسته در اصلاح موقعیت موجود نشان می دهد) و جست وجوی حمایت اجتماعی با توجه به نقش فعال افراد در رویارویی با استرس، بررسی مسایل تنش زا و دور از هیجان به عنوان راهبرد های مقابله ای فعالانه شمرده می شوند (بهادری خسروشاهی و خانجانی، 1392).
مقابله دگرگون کننده در مقابل بازگشت کننده9
به نظر مدی و کوباسا (1984) سخت رویی با به کارگیری راهبرد های مقابله ای دگرگون کننده رابطه دارد در این روش فرد در صدد دگرگون سازی محرک و شرایط استرس زا بر می آید؛ افرادی که از این روش استفاده می کنند معمولاً ویژگی هایی نظیر حس کنترل درونی، تمایل به چالش، حس مسئولیت و تعهد دارند. اساساً این روش بر خوش بینی مبتنی است در حالی که در روش مقابله ای بازگشت کننده، فرد از مواجهه با شرایط استرس زا اجتناب می کند. افرادی که این راهبرد را بکار می برند غالباً بدبینند (برانون و فیست، 2007).
راهبرد های مقابله ای شناختی- رفتاری
درمان های شناختی-رفتاری از مدل های مطرح شده در روان شناسی شناختی و رفتاری نشات گرفته اند و تاکنون شواهد پژوهشی بسیاری در تایید اثر بخشی آنها در درمان اختلال های مختلف مطرح شده است. درمان های شناختی-رفتاری بر چگونگی تفکر افراد و رفتاری های متاثر از تفکرات و احساسات تاکید دارند. در این روش به افراد کمک می شود تا چگونگی تفکر خود را با بهره گیری از روش های شناختی و رفتار خود را با روش های رفتاری تغییر دهند و بتوانند احساسات بهتری را تجربه کنند. در این روش بر ایجاد تحول در باورها، نگرشها، تفکرات و مهارت های لازم برای ایجاد تغییر مثبت در رفتار تاکید می شود؛ چراکه در رویکرد شناختی- رفتاری فرض بر این است که تفکرات و احساس ها اساس رفتار را تشکیل می دهند. در این روش بر مسائل و مشکلات زمان حال تاکید می شود، درمانگر فعال است و مراجعان را به طور مستقیم راهنمایی می کند و همچون سایر روش های درمانی وجود اعتماد بین مراجع و درمانگر اهمیت دارد. نظارت پذیر و اندازه پذیر بودن نتایج از مزیت های روش های مبتنی بر رویکرد شناختی – رفتاری به شمار می رود (برانون و فیست، 2007).
راهبردهای مقابله ای براساس طبقه بندی اندلر و پارکر
اندلر و پارکر10(2003) براساس تحقیقی جهت بررسی فرایند مقابله عمومی، افراد را برحسب سه نوع اساسی راهبرد مقابله متمایز می سازند:
راهبرد مقابلهای مساله مدار:11 راهبردهای مقابله ای مسالهمدار شیوههایی را توصیف میکند که براساس آن فرد اعمالی را که باید برای کاهش یا از بین بردن یک رخداد استرسزا انجام دهد، محاسبه می کند. رفتارهای مسالهمدار شامل جستجوی اطلاعات بیشتر درباره مساله، تغییر ساختار مساله از نظر شناختی و اولویت دادن به گامهایی برای مخاطب قراردادن مساله می شود.
راهبرد مقابلهای هیجانمدار:12 راهبردهای مقابلهای هیجانمدار شیوههایی را توصیف میکند که براساس آن، فرد بر خود متمرکز شده و تمام تلاش او متوجه کاهش احساسات ناخوشایند خود میباشد. واکنشهای مقابلهای هیجانمدار شامل گریه کردن، عصبانی و ناراحت شدن، پرداختن به رفتارهای عیب جویانه، اشتغال ذهنی و خیالپردازی میباشد.
راهبرد مقابلهای اجتنابی:13 راهبردهای مقابلهای اجتنابی مستلزم فعالیتها و تغییراتی شناختی است که هدف آن اجتناب از موقعیت استرسزا میباشد. رفتارهای مقابلهای ممکن است به شکل روی آوردن و درگیر شدن در یک فعالیت تازه و یا به شکل روی آوردن به اجتماع و افراد دیگر ظاهر شود (هالامان دریس و پاور،14 1999؛ به نقل از کاکابرایی، 1390).
مراحل مقابله
بر طبق نظر لازاروس و فولکمن (1984) مقابله سه مرحله دارد:
1- ارزیابی اولیه استرسزاها: در این مرحله فرد به گرد آوری اطلاعات درباره موقعیت و شرایط استرس زا و تهدید های بالقوه آن می پردازد و اینکه تا چه حد این شرایط به او مرتبط است. اگر فرد شرایط را نامرتبط با خود ارزیابی کند مقابله پایان می یابد. در غیر این صورت فرآیند مقابله ادامه یافته و فرد وارد مرحله دوم می شود.
2- ارزیابی ثانویه: در این مرحله فرد منابع و امکانات خود را برای مواجهه با عامل استرس زا ارزیابی و بررسی می کند این ارزیابی از تجارب گذشته فرد در موقعیت های مشابه، نگرش او درباره خود، محیط و در دسترس بودن منابع فردی (مانند مهارت حل مساله) و منابع محیطی (مانند حمایت های اجتماعی) تاثیر می پذیرد (هولروید و لازاروس15، 1991). میزان تسلط و کنترل فرد نسبت به موقعیت استرس زا بر تجربه استرس تاثیرگذار است هرگاه انسان تصور کند کنترلی بر شرایط استرس زا ندارد یا کنترل او محدود است، تهدید بیشتری را تجربه می کند احساس تهدید بیشتر، احتمال درماندگی های جسمانی و روان شناختی را نیز افزایش می دهد.
3 – به کارگیری مقابله: پس از طی مراحل اول و دوم، فردی که با استرس مواجه است اعمال و رفتارهایی را برای مقابله با شرایط استرس زا به کار می برد. پاسخ به استرس مستلزم عمل یا سازگاری شناختی است. البته اینکه پاسخ مقابله ای کمک کننده و سازنده باشد موضوع دیگری است (فریس16، 2013).
منابع مقابله
لازاروس و فولکمن (1984) منابع مقابله ای محیطی و فردی متنوعی را مطرح کرده اند که آنتونوفسکی (1987) آنها را منابع مقاومت عمومی نامیده است و مهمترین آنها عبارتند از: ورزش17، مهارت های خودگویی موقعیتی18، نگرش های مثبت19 مانند احساس تسلط بر موقعیت تنش زا و مدیریت آن، سخت رویی (چالش پذیری، احساس تعهد و کنترل)، خوش بینی20، مهارت های حل مساله، مهارت های ارتباطی، منابع مالی، خدمات اجتماعی.
محدودیت ها برای استفاده از منابع مقابله ای
در استفاده از این منابع محدودیت های محیطی و درونی وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از:
* احساس گناه
* خشم ابراز نشده
* ترس
* عدم اعتماد و اطمینان
* محدودیت اجتماعی
* عدم تمایل به دریافت کمک از دیگران
* نداشتن منابع مالی کافی
* هنجارهای اجتماعی که بر خود کارآمدی تاکید دارد
* فقدان خدمات بهداشت و مشاوره ای
* فقدان برنامه های مراقبت از کودکان
بر بعضی از محدودیت های یاد شده با آگاهی و انتخاب مناسب می توان غلبه کرد ولی از بین بردن بعضی از محدودیت ها مانند فقدان مراقبت های بهداشتی و برنامه های مراقبت از کودکان یا مسائل مالی چندان آسان نیست. بنابراین برخی از افراد در اتخاذ راهبرد های مقابله ای مناسب با شرایط دشواری مواجه اند. پاسخ های مقابله ای گاه پیش بینی نشده اند. گروهی از افراد در شرایط استرس زا از راهبرد هایی استفاده می کنند که خودآگاهانه آنها را انتخاب کرده اند ولی بسیاری از افراد راهبرد از قبل انتخاب شده ای برای مقابله با شرایط استرس زا ندارند. گروهی مانند والدینشان با وقایع استرس زا مقابله می کنند و گروهی از روش های دوران کودکی خود کماکان در بزرگسالی هم بهره می جویند (سولدو، رلی و شافر، 2006). اگرچه راهبرد های مقابله ای چه به صورت فعال یا غیرفعال، شامل مجموعه تلاش هایی است که افراد برای پرهیز از عوامل تهدید کننده سلامت در پیش می گیرند، اما همیشه به کارگیری هر راهبرد مقابله ای با کاهش استرس همراه نیست، بلکه کارآمدی راهبرد های مقابله ای در موقعیت های گوناگون متفاوت است و گاهی نه تنها استرس را کاهش نمی دهد، بلکه موجب افزایش آن نیز می شود (لازاروس، 2001). نمیتوان گفت که راهبرد مقابلهای خوب یا بد وجود دارد. هرکدام از این نوع راهبردهای مقابلهای در موقعیتها و شرایط خاص، به عنوان روش مبارزه با مسائل و مشکلات به کار میروند، به طوری که ممکن است هرکدام از این راهبردها حالت سازنده و یا غیرسازنده داشته باشند. برای مثال فردی که راهبرد مقابلهای مساله مدار از نوع سازنده را به کار گیرد معمولاً مسئولیت حل مساله21 را میپذیرد، به دنبال کسب اطلاعات صحیح درباره مساله است، در جستجوی یاری از طرف دیگران میباشد، تصمیمهای عملی واقعبینانه اتخاذ مینماید، نسبت به انجام کارها و حل مشکلات دیدگاه خوشبینانه داشته و دارای خودکارآمدی و شادکامی بالاست. در عوض، فردی که راهبرد مقابلهای مساله مدار از نوع غیرسازنده را به کار میگیرد مسئولیت کمتری در قبال حل مساله میپذیرد، به دنبال اطلاعات ناکافی و ناصحیح است، از منابع نامناسب به جست وجوی کمک میپردازد، تصمیمهای غیرواقع بینانه میگیرد، دیدگاه بدبینانه داشته و شادکامی وی در سطح پائین است. همین مساله در مورد راهبرد مقابلهای هیجان مدار نیز صادق است. فردی که راهبرد مقابله ای هیجانمدار از نوع سازنده را به کار میگیرد، به دنبال برقراری رابطه حمایتی به ویژه رابطه با دوستان میگردد. عقیده بر این است که برقراری چنین رابطهای نقش برون ریزی عاطفی را دارد. در صورتی که اگر فردی راهبرد مقابلهای هیجانمدار غیرسازنده را به کارگیرد اقدام به برقراری روابط مخرب خواهد کرد، به انکار مسائل خواهد پرداخت و به جای تفکر سازنده به تفکر تخیلی و جادویی روی خواهد آورد (علیپور، هاشمی، باباپور خیرالدین و طوسی، 1389).

منابع
ال هینکل، جانیس و اچ چیویر، کری. (2014). پرستاری داخلی و جراحی برونر و سودارث. ترجمه اسماعیل شریعت (1393). جلد سوم. تهران: نشر جامعه نگار.
ابوالفتحی، یداله و ملکزاده، محمد. (1382). بررسی اپیدمیولوژی و میزان مرگ و میر بیماران دچار حوادث سوختگی در استان بوشهر. همایش سراسری جراحی پلاستیک و سوختگی. 3-2 اسفندماه، اصفهان.
اتکینسون، ریتا، اتکینسون، ریچارد، اسمیت، ادوارد، بم، داریل و نولن- هوکسما، سوزان. (2006). زمینه روانشناسی هیلگارد. ترجمه محمد تقی براهنی، بهروز بیرشک، مهرداد بیک، رضا زمانی، سعید شاملو، مهرناز شهر آرای، یوسف کریمی، نیسان گاهان و دیگران (1389). تهران: انتشارات رشد.
احمدی، علی، طبیبی، رضا و رضایی، میلاد. (1375). بررسی اپیدمیولوژی بیماران بستری شده در بخش سوختگی بیمارستان امام خمینی(ره) کرمانشاه (6ماهه اول 1375). پایاننامه دکترا، دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه.
احمدی، علیرضا، جانبازی، شهریار، لقایی، زهرا، احمدی، عباس، داوری نژاد، عمران و حیدری، محمد باقر. (1383). مطالعه اپیدمیولوژی موارد خودسوزی موفق پذیرششده در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه. فصلنامه اصول بهداشت روانی، شماره 29. 23-35.
اخوان، فرزانه. (1380). بررسی نگرشها و افکار دانشجویان شاهد پیرامون مسئلهی خودکشی. دانشگاه تربیت مدرس، مجموعه خلاصه مقالات اولین سمینار بهداشت روان دانشجویان. تهران.
آذر، ماهیار، نوحی، سیم و شفیعی کندانی، علیرضا. (1391). خودکشی. تهران. انتشارات آرمند.
اشنایدمن، ادوین. (2005). روانشناسی خودکشی. ترجمه مهرداد فیروزبخت (1390). تهران: انتشارات رسا.
اقدسی، علی نقی و عیدی، روح انگیز. (1390). بررسی رابطه سلامت روانی و راهبردهای مقابله ای در بین جانبازان قطع نخاع. فصلنامه علوم تربیتی. سال چهارم، شماره 16. 47-57.
اکبری، ابوالقاسم. (1390). آسیب شناسی اجتماعی. تهران: انتشارات رشد و توسعه.
امیر مرادی، فرشته، معماری، اشرف الملوک، رمیم، طیب، مهران، عباس و خسروی، خدیجه. (1383). بررسی علل اقدام به خودسوزی زنان متاهل. فصلنامه حیات، سال یازدهم، شماره 24 و 25، 41-50.
بساک نژاد، سودابه و بوستانی، فاطمه. (1391). بررسی رابطه ویژگی های شخصیتی با راهبردهای مقابله ای در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز. فصلنامه علمی- پژوهشی جندی شاپور، دوره سوم، شماره 3.
بهادری خسروشاهی، جعفر و هاشمی نصرت آبادی، تورج. (1390). رابطه سبک های دلبستگی، راهبردهای مقابله ای و سلامت روانی با اعتیاد به اینترنت. روان شناسی تحولی: روان شناسان ایرانی، سال هشتم، شماره 30.
بهادری خسروشاهی، جعفر و خانجانی، زینب. (1392). ارتباط راهبردهای مقابله ای و خود کارآمدی با گرایش به سوء مصرف مواد در دانشجویان. دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی، سال چهاردهم، شماره 3.
پروین، لارن و الیوربی، جان. (2001). شخصیت، نظریه و پژوهش. ترجمه محمد جواد جعفری و پروین کدیور. (1389). تهران: انتشارات آئیژه.
پیشنمازی، زهرا، کیانی آسیابر، آزیتا، کریموی، مجیده هروی، زائری، فرید، و نوروز زاده، رضا. (1390). بررسی کیفیت زندگی در بیماران دارای سابقه سوختگی مراجعه کننده به مراکز تخصصی سوختگی و ترمیمی شهر تهران در سال 1388-1387. فصلنامه پایش. سال یازدهم، شماره اول، 103-110.
تروورجی، پاول و سیمون جی، انرایت. (2006). فشارروانی، اضطراب و راه های مقابله با آن. ترجمه عباس بخشی پور رودسری و حسن صبوری مقدم. (1390). مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی.
جعفرنژاد، پروین، فرزاد، ولیاله، شکری، ایوب و مرادی، علیرضا. (1383). بررسی رابطه میان پنج عامل بزرگ شخصیت، سبکهای مقابلهای و سلامت روانی در دانشجویان کارشناسی. مجله روانشناسی و علوم تربیتی. شماره 1، 51-74.
حسینی، زهرا، خلقی، زهرا، جابری، سمیه، صدیقی، اکرم، صالحی، وجیهه، تفویضی، متین، جزایری و رضوان السادات فاتحیزاده، مریمالسادات. (1392). مقایسه ویژگیهای شخصیتی زوجین متعارض فرد عادی با استفاده از پرسشنامه شخصیتی 5 عاملی نئو. مجله علمی پزشکی قانونی، شماره 4 و 1، 165-173.
حسینی، سیدابراهیم. (1380). بررسی طیف اقدام به خودکشی و نقش متغیرهای همهگیرشناسی و روان شناسی در آن. فصلنامه اصول بهداشت، دوره سوم، 85-98.
حسینیایی، علی. (1383). بررسی عوامل روانشناختی در دانشجویان عادی و دانشجویان اقدام کننده به خودکشی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه تربیت معلم.
حمدزاده، سعید، عزتی، ژاله، سعیدی، ژیلا و نصیری، نویده. (1391). سبک های مقابله ای و رفتارهای خود مراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت. نشریه مرکز تحقیقات مراقبت های پرستاری، دانشگاه علوم پزشکی تهران، دوره 25، شماره 80.
راس، آلن. (2010). روانشناسی شخصیت. ترجمه سیاوش جمالفر (1388). تهران. انتشارات دوران.
رستمی، امیرمسعود، احدی، حسن و چراغعلی گل، هایده. (1392). پیشبینی راهبردهای مقابله با استرس براساس ویژگیهای شخصیتی وابستگان به مواد محرک. فصلنامه اعتیاد پژوهی سومصرف مواد، شماره 26، 111-126.
رضوی، عبدالحمید، کاظمی، سلطانعلی و محمدی، محمد. (1390). بررسی رابطه صفات شخصیتی و سبک های مقابله ای با اضطراب اجتماعی دانشجویان نابینا و عادی دانشگاه های استان فارس، فصلنامه روان شناسی افراد استثنایی، شماره 4، سال اول.
رود، دیوید، جوینر، توماس و حسن رجب. (2006). مقابله با گرایش به خودکشی. ترجمه فروغان مهشید. (1390). تهران: انتشارات رشد.
سروقد، سیروس، رضایی، آذرمیدخت و فدایی دولت، ایوب. (1390). رابطه ویژگیهای شخصیت با راهبردهای مقابلهای و بهزیستی ذهنی معلمان. یافتههای نو در روانشناسی. دوره دوم، 23-39.
سلیمان نژاد، اکبر، همدمی، پریسا و سوری، حورا. (1391). بررسی رابطه سبک های مقابله ای و فرسودگی شغلی با سلامت روانی در پزشکان ارومیه. دو ماهنامه دانشکده پرستاری و مامایی ارومیه، دوره دهم، شماره 2، 226-236.
شاکری، جلال، پرویزیفرد، علی اکبر، صادقی، خیراله و مرادی، رضا. (1384). ویژگیهای شخصیتی، استرس، شیوههای مقابله و نگرشهای مذهبی در افراد اقدامکننده به خودکشی. فصلنامه علمی پژوهشی بهبود، سال هفتم، شماره 3، 43-51.
شولتز، دوان. (2002). نظریههای شخصیت. ترجمه یوسف کریمی، فرهاد جمهری، سیامک نقشبندی، بهزاد گودرزی، هادی بحیرایی و محمد رضا نیکخو (1389). تهران: انتشارات ارسباران.
صفویبیات، زهرا، قاسمی، مریم، محتشمی، جمیله و نادری، نادره. (1388). بررسی همبستگی راهبردهای مقابلهای به کارگرفته شده پس از ترخیص و وضعیت سلامت بیماران دچار سوختگی مراجعهکننده به بیمارستانهای سوختگی و ترمیمی شهر تهران. فصلنامه پرستاری و مامایی، سال نوزدهم، شماره 67، 35-48.
ضرغامی، مهران و خلیلیان، علیرضا. (1389). خودسوزی در استان مازندران. مجله اندیشه و رفتار. شماره 4. 24-13.
علیپور، احمد، هاشمی، تورج، باباپور خیرالدین، جلیل و طوسی، فهمیه. (1389). رابطه بین راهبردهای مقابله ای و شادکامی دانشجویان. فصلنامه علمی- پژوهشی روان شناسی دانشگاه تبریز، سال پنجم، شماره 18. 25-38.
علیلو، مجید، محمود، ارجی، اکرم، بخشی پور، رودسری، عباس و شاهجویی، تقی. (1390). رابطه ویژگیهای شخصیتی و راهبردهای مقابلهای در معتادان HIV مثبت. مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز. 1، 70-76.
عنایتی، میرصلاحالدین، حیدری، علیرضا، ملکزاده، محمد و ابوالفتحی، یداله. (1385). مقایسه سلامت عمومی، عزتنفس و حمایت اجتماعی در بیماران خودسوز و غیرخودسوز بستری در بیمارستان سوانح و سوختگی چرومی شهرستان گناوه. مجله ارمغان دانش. شماره 1. 84-92.
غضنفری، فیروز و قدم پور، عزت الله. (1387). بررسی رابطه راهبردهای مقابلهای و سلامت روانی در ساکنین شهر خرم آباد. فصلنامه اصول بهداشت روانی، 37. 47-54.
فتحی، لادن، موتابی، فرشته.، محمدخانی، شهرام.، ابوالهری، جعفر، و کاظم زاده عطوفی، مجید. (1385). آموزش مهارت های زندگی ویژه دانشجویان: کتاب راهنمای مدرس چاپ اول، تهران؛ نشر داژه.
کاکابرایی، کیوان. (1390). بررسی و مقایسه بهزیستی ذهنی، سبکهای مقابلهای و حمایت اجتماعی ادراک شده والدین کودکان استثنایی و عادی. فصلنامه پژوهش در سلامت روانشناختی. دوره پنجم، شماره 3. 48-56.
کاکابرایی، کیوان، افروز، غلامعلی و هومن، حیدرعلی. (1390). بررسی و مقایسه بهزیستی ذهنی، سبک های مقابله ای و حمایت اجتماعی ادراک شده والدین کودکان استثنایی و عادی. فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش در سلامت روان شناختی، دوره پنجم، شماره سوم و چهارم. 26-37.
کدیور، پروین و زاهدی، فریبا. (1385). سبکهای مقابله با بحران و اقدام به خودکشی در دختران. فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی. شماره 25. 105-95.
کریس، ال. کلینکه. (1999). مجموعهی کامل مهارتهای زندگی. ترجمه شهرام محمدخانی، (1388). تهران، انتشارات رسانه تخصصی.
کریمی، یوسف. (1389). روانشناسی شخصیت. تهران. موسسه نشر ویرایش.
کلانتری، امیرحسین و هومند، احمد. (1382). بررسی مقایسهای آماری بیماران فوت شده به علت خودسوزی در مراکز آموزشی درمانی جراحیهای سوختگی و ترمیمی شهید مطهری. سمینار بازآموزی جراحیهای ترمیمی و پلاستیک معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ایران. تهران.
گروسی فرشی، میرتقی. (1384). رویکردهای نوین در ارزیابی شخصیت. تبریز: انتشارات دانیال.
گروسی فرشی، میرتقی، بخشی پور، عباس و مانی،آرش. (1388). بررسی ارتباط بین ویژگیهای شخصیتی و احساس شادکامی در بین دانشجویان دانشگاه تبریز. فصلنامه علمی پژوهشی روانشناسی دانشگاه تبریز. شماره8. 143-158.
محمدزاده ابراهیمی، علی. (1388). رابطه پنج عامل بزرگ با رضایت زناشویی. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی.
مهران، ناهید. (1382). توصیف ویژگیهای روانی، اجتماعی اقدام کنندگان به خودکشی در مقایسه با افراد عادی در بیرجند. پایان نامه کارشناسی ارشد، انستیتو روانپزشکی دانشگاه ایران.
میرحسینی، هلال. (1384). رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و سبکهای کنارآمدن در زندانیان مرد. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
نخعی، مریم و طبیعی، شهناز. (1389). همهگیرشناسی خودسوزی بیماران بستری در بخش سوختگی بیمارستان امام رضا (ع) بیرجند (1389-1381). مجله روانشناسی، دوره سوم، شماره 14، 49-54.
نمادی وثوق، مریم، موحدپور، آسیه و شریعت، اسماعیل. (1391). پوست و سوختگی، پرستاری داخلی و جراحی. تهران، نشر جامعه نگر.
نورصالحی، اسماعیل و قلی پور، عقیل. (1390). اپیدمیولوژی سوختگی در بیماران مراجعه کننده به بیمارستان ولایت شهر رشت در طی سالهای 89-86. مجله دانشگاه علوم پژشکی گیلان، دوره سوم، شماره پنجم: 27-39.
یوسفیلبنی، جواد و میرزائی، حسین. (1392). بررسی عوامل موثر خودسوزی در بین زنان (مورد مطالعه شهرستانهای روانسر و جوانرود). مجله تحقیقات نظام سلامت، دوره نهم، شماره 7. 672-681.

American burn associaction. (2011). Advanced burn life support (ABLS) course provider manual. Chicago, WB Saunders.
Anderson, T. A. (2012). "Nobody talks about suicide, except if they're kidding" disenfranchised grief, coping strategies, and suicide survivor identity in peer suicide grievers. Unpublished Doctoral Dissertation, Case Western Reserve University.
Barrick, M. R., & Mount, M. K. (1991). The Big Five Personality Dimensions and Job Performance: A Meta-Analysis. Personnel Psychology, 44, 1-26.
Boyers, E., Kenya, R.U., charles, S.C., & hendrick, C. (2014). Big five personality and relationship construct material adjustment. Journal of Adolescent Health, 46: 592-599.
Brannon, L., & Feist, J. (2007). Introduction to health psychology. New Delhi: Wadsworth.
Clark, D. (2003). Perceived limitations of standard cognitive therapy: A consideration off efforts to revise Becks theory and therapy. Journal of cognitive psychotherapy: An International quarterly, 9, 1153-1171.
Costa, P. T., & Mccrae, R. R. (1992). Normal personality assessment in clinical practice: The NEO personality inventory psychological assessment. journal of conculin and clinical psychology, 1, 5 – 13.
Costa, P. T., & Mccrae, R. R. (2005). Revised NEO personality inventory (NEI. PI -R) and NEO five-factor inventory (NEO – FFI) professional manual. Psychological Assessment Resources. 2, 27-39.
Costa, P. T., & McCrae, R. R. (2006). Age changes in personality and their origins: Comment on Roberts, Walton, and Viechtbauer. Psychological Bulletin, 132, 28 -30.
Davis, d. (2007). Attribution. Understandability, and memory of their utterance. Journal of experimental social psychology ebullient, 21, 109-124.
Digman, J. M. (2008). Personality structure; emergence of five factor model. Annual Review of psychology, 87: 3 – 29.
Druery, M., Brown, T., & Muller, M. (2005). Long term functional outcomes and quality of life following severe burn injury. Burns, 31: 692-95.
Endler, N. S., & parker, J. D. A. (2003). Multidimensional assessment of coping a critical evaluation. Journal of personality and social psychology, 58, 844-854.
Folkman, S., & Lazarus, R. S. (1984). An analysis of coping in a middle-aged community sample. Journal of Health and social Behaviors, 21: 219-239.
Frese, M. (2013). Coping as a moderator and mediator between stress at work and psychosomatic complains. Dynamics of stress: physiological, social perspectives (PP. 183-206). New York: Plenum Press.
Frydenberg, E. (2008). Adolescent Coping Theoretical and Research Perspectives. London & New York. Principles of internal medicine.
Glidin, L. M., Billings, F.J., jobs, M. (2006). Personality, coping style and well-being of parents rearing children with developmental disabilities. Journal of intellectual disability research, 12, 942-962.
Goldberg, L. R. (2008). A alternative description of factor structure. Journal of personality and social psychology personality The Bi-Five in Higher Education, vol5 (1), 56 – 72.
Grzywa, A., Kucmin, A., & Kucmin, T. (2009). Suicide problems–epidemiology, factors, motives and prevention. Pol Merkur Lekarski. 27: 432-6.
Hampel, P. (2007). Brief report: coping among Austrian Children and adolescent. Journal of adolescence, 30, 885-890.
Haren, E., Mitchell, C. W. (2010). Relationship between the five factor personality model and coping style. Psychology & Education An interdisciplinary Journal, 4, 38, 49.
Hayes, N., & Joseph, S. (2003). Big five correlate of three Measures of subjective well-being. Journal Personality individual differences, 34,723-727.
Holroyd, K. A., & Lazarus, R. S. (1991). Stress, coping and somatic adaptation. In L. Goldberger & s. Breznetz (Eds), Handbook of stress: Theoretical and clinical aspects (pp. 21-35). New York: Free Press.
Kasten, K. R., Makley, A. T. Kagan, R. J. (2011). Update on the critical care management of severe burns. Journal of intensive care medicine, 26 (4). 223.236.
Krummen, D. M., James, K., & Klein, R. L. (1998). Suicide by burning: a retrospective review of the Acron Regional burn center. Journal of Burns, 24: 146-7.
Kumar, V. (2003). Burnt wives-a study of suicide. Journal of the American Academy of Child and Adolescent Psychiatry, 29, 31-5.
Lawson, R. B., & Shen, Z. (2007). Organizational psychology foundation & Applications. Oxford: Oxford university press.
Lazarus, R. S. (2001). Relational meaning and discrete emotions. In K. R. Scherer, A. Schorr & T. Johnstone (Eds), Appraisal processes in emotion: Theory, methods, research (pp. 37-67). Oxford: Oxford University Press.
Lazarus, R. S., & Folkman, S. (1988). Appraisal, coping, health statues, and psychological symptoms. Journal of personality and social psychology, 50,571-579.
Lee-Bagley, D., Preece, M., & Delgonis, A. (2005). Coping with interpersonal stress: role of big five traints. The Canadian Journal of Psychiatry, 54- 521-539.Association of Dutch Burns Centers, Beverwijk , Netherlands
Liber, J. M., Faber, A. W., Treffers, A., & Van Loey, N. E. E. (2008).Coping style, personality and adolescent adjustment 10 years post -burn. Journal of Family Psychology. 34 (2) 775-782.
Liebert, M., & spiegler, B. (2000). Consistency of the factorial structure of personality rations from different sovrces. British Journal of Educational Psychology, 56: 10 – 19.
Low, J. F., Meyer, W. J., Willebrand, M. (2012). Operative wound management In total burn care. Journal Psychiatry Research, 21: 400-403.
Matthews, G., Schwean, V. L., Campbell, S. E., Saklofske, D. H., & Mohamed, A. A. R. (2011). Personality, self-regulation, and adaptation. In M. Boekaerts, P.R. Pintrich, & M. Zeidner (Eds.), Handbook of self-regulation san Diego: Academic press.
Mc Guire, J. (2006). Understanding psychology and Crime: Perspective on theory and action. New York: Open University Press (Mc Graw? Hill Education).
Mccrae, R. R., & Costa, P. T. (2004). A contemplated revision of NEO Five Factor inventory. Journal of personality and individual differences, 36,587-596.
Nock, M. K. & Banaji, M. R. (2011). Prediction of suicide ideation and attempts among adolescents using a brief performance-based test. Journal of Consulting and Clinical Psychology. 75: 707-715.
O'Donnell, H., & Wilkinson, E. (2012). Prevention of suicide in Northern Ireland. Mental Health Practice, 15(8): 25-29.
Purdue, G. F., Arnoldo, B. D., & Hunt, J. L. (2011). Acute assessment and management of burn injuries. Journal Physical medicine and rehabilitaaion, 42 (12). 201-212.
Richard, A., Grucza, T., Thomas, R., Przybeck, C., & Cloninger, R. (2005). Personality as a mediator of demographic risk factors for suicide attempts in a community sample. Comprehensive Psychiatry, 46:214-22.
Robie, C., Brown, D. J. & Bly, P. R. (2005). The big five in the USA and Japan. Journal of Management Development, 24, 720-736.
Rosenberg, L., Lawrence, J. W., & Rosenberg, M. (2012). Psychosocial recovery and reintegration of patients with burn injuries. In D,Herndon :total burn care (4. Pp 743-453). Edinburgh, uk: Saunders Elsevier.
Scott, W. C., (2010). Effect of an EEG biofeedback protocol on a mixed substance abusing population. American Journal of Drug and Alcohol Abuse, 31, 69-455.
Shaffer, D., & Pfeffer, C. R. (2010). Practice parameter for the assessment and treatment of children and adolescents with suicidal behavior. Journal of American of child and adolescent psychiatry. 40: 24-57.
Smith, S. N., & Miller, R. J. (2008). Learning Approaches: Examination type, discipline of study, and gender. Educational psychology, 25 (1):43- 53.
Spirito, S., Esposito-Smythers, C., Wolff, J., Uhl, K. (2011). Cognitive-Behavioral Therapy for Adolescent Depression and Suicidality Child and Adolescent. Psychiatric Clinics of North America, 20: 191-204.
Suldo, S.M., Riley, K.N., & Shaffer, E.J. (2006). Academic correlates of children and adolescents life satisfaction. School psychology international, 27 (5), 567-582.
Thombs, B. D., Notes, L. D., Lawrence, J. W. (2008). From survival to socialization: a longitudinal study of body image in survivors of severe burn injury. Journal Psychosomatic Research, 64 (2) 205-12.
Thornton, B., pickus, J., & Aldrich, M. (2005). Ways of coping in relationship and achievement situations: Further consideration of gender and gender-role typing. Journal of worry and Affective Experience, 1(2), 60-70.
Wildermuth, A. S. (2008). Cognitive behavior group therapy for adolescents with type 1 diabetes. Dissertation for Ph.D in Psychology , Regent University.
Yeh, S. C., & Chou, H. C. (2007). Coping strategies and stressors inpatients with hemodialysis. Psychosomatic Medicine. The Canadian Journal of Psychiatry, 69:182-190.

1. Ego
2. Adaptive Versus Maladaptive Coping
3. Emotion Focus Versus Problem- Solving Focus
4. Shaefer
5. Pearlin & Schooler
6. Self-Blame
7. Wishful Thinking
8. Reappraisal
9. Transformational versus Rrgressive coping
10. Endler & Parker
11. Task – Oriented Coping
12. Emotion – Oriented Coping
13. Avoidance – Oriented Coping
14. Halamandaris & Power
15. Holroyd & Lazarus
16. Frese
17. Exercise
18. Situational Self-Tallk Skills
19. Positive Beliefs
20. Optimism
21. Problem Solving Responsibility
—————

————————————————————

—————

————————————————————

31


تعداد صفحات : 22 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود