تارا فایل

پاورپوینت مدیریت و رهبری در سازمان


به نام خدا موضوع پروژه:مدیریت و رهبری در سازمان

تعریف مدیریت:

هنر انجام امور با و به وسیله دیگران
فرایندی که طی آن تصمیم گیری در سازمان ها صورت می پذیرد
علم و هنر هماهنگی کوشش ها ی اعضای سازمان و استفاده از منابع برای نیل به اهداف سازمانی
بازی کردن نقش رهبر، منبع اطلاعاتی، تصمیم گیرنده و روابط برای اعضای سازمان

مدیریت یک فرایند است.
مفهوم نهفته مدیریت، هدایت تشکیلات انسانی است.
مدیریت، بر فعالیت های هدفدار، تمرکز دارد.
مدیریت عبارتست از عملی که به صورت آگاهانه و مستمر انجام می شود و به سازمان شکل می دهد.

هنری فایول، صنعتگر فرانسوی، چنین اظهار داشت که همه مدیران، پنج وظیفه یا کار، انجام می دهند: برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل.

برنامه ریزی
برنامه ریزی یا طرح ریزی یعنی اندیشیدن از پیش. تعیین هدف، یافتن و ساختن راه وصول به آن.
تصمیم گیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد.تجسم و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و ساختن راه ها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند.
در گزینش و تعیین هدف، مدیر باید امکان پذیر بودن و قابل قبول بودن آنها را از نظر مدیران و کارکنان، مورد توجه قرار دهد.

سازماندهی
سازماندهی فرایندی است که طی آن تقسیم کار میان افراد و گروه های کاری و هماهنگی میان آنان، به منظور کسب اهداف صورت می گیرد.
در رابطه با سازماندهی، مدیر باید ساختار سازمان را متناسب با اهداف و منابع سازمان ایجاد نماید(طراحی سازمان) و هم به دنبال فراهم نمودن افراد مناسب برای ساختار تعیین شده (تامین منابع) باشد.
انگیزش
رهبری یا هدایت یعنی تلاش مدیر برای ایجاد انگیزه و رغبت در زیردستان جهت دست یافتن به اهداف سازمان.
ارزیابی
کنترل، تلاش منظمی است در جهت رسیدن به اهداف استاندارد، طراحی سیستم بازخورد اطلاعات، مقایسه اجزای واقعی با استانداردهای از پیش تعیین شده و سرانجام تعیین انحرافات احتمالی و سنجش ارزش آنها بر روند اجرایی که در بر گیرنده حداکثر کارایی است.

انواع مدیریت:
مدیریت مستقل یا استبدادی
خالصانه یا پدرانه
مدیریت دموکراتیک
مدیریت آزاد یا عدم مداخله

مدیریت استبدادی
به این معنی است که مدیر تصمیمهایش را انفرادی می گیرد، بدون توجه زیاد به زیر دستان. در نتیجه این تصمیمات مدیر هستند که نظر و شخصیت او را منعکس میکنند؛ و طبیعتا اگر مدیریت خوب باشد، می تواند تصویری از اعتماد به نفس را به وجود آورد. از طرفی دیگر زیر دستان ممکن است بیش از حد وابسته به رهبران شوند و احتمالا نظارت بیشتری لازم شود.

مدیران استبدادی دو دسته اند:

مدیران دستوری: که تصمیمات را خودشان میگیرند و مدیران ارشد مورد قبول
مدیران آسان گیر :که باز تصمیمات را خود میگیرند اما به زیر دستان در نحوه اجرایی کردن آن آزادی عمل میدهند.

مدیریت پدرانه
در واقع نوع شدید مدیریت پدرانه همان مدیریت دیکتاتوری است اما تصمیمات به نحوی گرفته میشوند که رغبت کارکنان نیز مانند تجارت مورد توجه قرار میگیرند. یک مثال خوب در این مورد میتواند دیوید برنت و مایکل اسکات باشد که مدیریت یک نمایش تلویزیونی تخیلی رو بر عهده داشتند. به این شکل که مدیر اکثر تصمیمات را به کارکنان شرح میدهد و از اینکه احتیاجات اجتماعی و تفریحی شان تامین است اطمینان حاصل میکند. این میتواند کمبود ایجاد انگیزه در کارمندان را که از سوی مدیریت استبدادی ایجاد میشود را تعدیل کند. ارتباط معمولاً از بالا به پایین است، فید بک و بازخوردی که به مدیر میرسد باعث تشویق و دلگرمی مدیر میشود. این نوع مدیریت آن زمان بیشترین تاثیرخود را دارد که وفاداری را در کارمند ایجاد میکند. رهبری قشر فقیر، قدردانی از اهمیت دادن به نیازهای اجتماعی. عواملی هستند که این نوع مدیریت را در وابسته کردن کارکنان به مدیر شبیه مدیریت استبدادی میکنند.

مدیریت دموکراتیک
در نوع دمکراتیک مدیر به کارکنان این اجازه را میدهد تا در تصمیم گیری شرکت کنند: در اینصورت تمامی تصمیمها با موافقت اکثریت همراه خواهند بود. ارتباطات در هر دو جهت گسترده هستند (از کارکنان به مدیران و برعکس). این نوع مدیریت مخصوصا زمانی مفید است که بایستی تصمیمهای پیچیده ای گرفته شوند که به تعدادی امور تخصصی نیازمند هستند: برای مثال وقتی که یک سیستم جدید نیاز به استقرار در مکانی دارد، و مدیر بالایی سواد کامپیوتری ندارد. از دیدگاه کلی تجارت، رضایت از کار و کیفیت کار بهبود خواهد یافت. هرچند فرآیند تصمیم گیری شدیداً کند میشود، و نیاز به جلب رضایت شاید از گرفتن "بهترین" تصمیم جلوگیری کند. و حتی به نقطه مقابل یک تصمیم خوب نایل شود. همانند مدیران استبدادی، مدیران دمکراتیک نیز به دوس دسته تقسیم میشوند: یعنی: آسان گیر و دستوری.

مدیریت آزاد یا عدم مداخله ای
در نوع آزاد مدیریت، نقش مدیر جنبی است و کارمندان حوزه های کاری خود را مدیریت میکنند؛ بنابراین مدیر از وظایف کنار میرود و اقدامات ناهماهنگ رخ میدهد. ارتباطات در این نوع افقی است. بدین معنی که در هر دو سو یکسان است، هرچند در قیاس با سایر انواع ارتباطات کمتری رخ میدهد. این نوع مدیریت در گروههای حرفه ای و خلاق کارکنان بهترین حالت را ارایه میدهد، هرچند اکثرا عمدا رخ نمیدهد و خیلی ساده ناشی از یک مدیریت ضعیف است. این نهایتا به تضعیف تمرکز کارکنان و گم کردن هدف ختم میشود، که کم کم به نارضایتی هرچه بیشتر و تصویری ضعیف از شرکت ختم میشود.

رهبری: رهبری(در برخی از متون هدایت) یکی از پنج وظیفه اصلی مدیران محسوب می شود. رهبری یعنی هنر نفوذ بر زیردستان به نحوی که آنها به صورت داوطلبانه و از روی رغبت فعالیت های از پیش تعیین شده ای را در چارچوب اهداف معینی انجام دهند. برخی از صاحب نظران، رهبری را یکی از وظایف مدیران قلمداد می کنند درحالی که در مقابل، برخی، رهبری را بسیار فراتر از مدیریت می دانند و معتقدند که رهبران سازمان ها الزاماً مدیران سازمان ها نیستند.

رهبری در یک سازمان، نقشی است که وظیفه آن عبارت است از :
تبیین کردن چشم انداز سازمان
به اشتراک گذاشتن آن به نحوی که افراد مشتاقانه برای رسیدن به آن مشارکت کنند
فراهم کردن اطلاعات، دانش و متدهای مورد نیاز برای دسترسی به آن
ایجاد تعادل بین منافع متعارض ذی نفعان سازمان
برخی از صاحب نظران، رهبری را ارتباط بین گروهی از افراد می دانند که طی آن، یک نفر می کوشد دیگران را به سمت هدف مشخصی سوق دهد. همچنین به عبارت ساده تر می توان رهبری را فرایندی تعریف کرد که طی آن مدیریت سازمان می کوشد تا با ایجاد انگیزه و ارتباط موثر، کارکنان را از روی علاقه و میل به انجام وظایف سازمانی ترغیب کنند و رسیدن به اهداف سازمانی را تسهیل نمایند.
در عین حال، صاحب نظران معتقدند که رهبران، پیشاپیش گروه می ایستند و با استفاده از حداکثر توانایی های خود، به گروه کمک می کنند که به اهداف مورد نظر دست یابند.

چهار سبک رهبری ( مدل هرسی و بلانچارد )

سبک دستوری : وظیفه مدار قوی – رابطه مدار ضعیف سبک متقاعد کننده : وظیفه مدار ضعیف – رابطه مدار قوی سبک مشارکتی : وظیفه مدار ضعیف – رابطه مدار قوی سبک تفویض کننده اختیار : وظیفه مدار ضعیف – رابطه مدار ضعیف
.

1- سبک دستوری:
در این سبک که به شدت طرفدار کار و بسیار کم توجه به کارمند است، کارکنان دقیقا می دانند که سازمان از آنها چه توقعی دارد و در این راستا دستورات روشنی از طرف رهبر به آنان ابلاغ می شود.
2- سبک متقاعد کننده یا رهبری حمایتی:
در این سبک رهبر به صورت همزمان نسبت به مقوله کار و کارمند توجه شدید نشان می دهد.
3- سبک مشارکتی:
این سبک شدیدا طرفدار کارمند و بی توجه به کار است. در این سبک رهبر از کارمندان به طور وسیعی نظر و پیشنهاد دریافت می کند لیکن درخصوص اخذ تصمیمات نهایی تفویض اختیاری صورت نمی پذیرد.
4- سبک واگذاری اختیار :
در این سبک رهبر به هیچوجه دخالتی در امور نمی کند و اختیارات به طور کامل به زیردستان واگذار می شود، زیرا تصور براین است که زیردستان دارای شایستگی کافی برای تشخیص موقعیت و انجام وظایف هستند.


تعداد صفحات : 13 | فرمت فایل : pptx

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود