تدریس اصول حسابداری از منظر ریاضی
امروزه به صورت چشم گیری از نرم افزارهای مختلف برای تهیه ی اطلاعات مالی مربوط و اتکا پذیر مبتنی بر استانداردهای حسابداری پذیرفته ی همگانی، استفاده می شود. لازمه ی طراحی و پیاده سازی این نرم افزارها همکاری سایر کارشناسان به ویژه مهندسان نرم افزار با حسابداران است. برنامه نویسی این نرم افزارها را فقط مهندساننی انجام می دهند که تفکر ریاضی دارند و فقط یک شناخت کلی از کار حسابداران دارند. تغییرات رخ داده در محیط کار حسابداران، ایجاب می کند شیوه های جدیدی برای تدریس اصول حسابداری در دانشگاه ها به کار گرفته شود. این مقاله قصد دارد از دیدگاه ریاضی به موضوعات اساسی پاسخ دهد که عموما در کلاس های تدریس اصول حسابداری توسط دانشجویان مطرح می شود. بحث راجع به شیوه های تدریس اصول حسابداری همواره جالب و جذاب است. از آنجا که شیوه های تدریس سنتی اصول حسابداری یا به موضوعات مورد تدریس، نگاه رویه ای دارند یا قادر به ارائه ی تصویر صحیحی از دنیای واقعی به دانشجویان نیستند، در کشورهای زیادی با انتقاد روبه رو شده اند. برخی متخصصان اهمیت تدریس قاعده ی بدهکار و بستانکار به دانشجویان در کلاس های اصول حسابداری را زیر سوال می برند و معتقدند این قاعده بسیار ماشینی، نامفهوم و متکی به حافظه است و منجر به شکل گیری تصویر نادرستی از حسابداری در ذهن دانشجویان می شود. در ضمن ظهور نرم افزارهای حسابداری پیشرفته، با توانمند کردن حسابداران در تهیه ی اطلاعات گوناگون بدون نیاز به نگهداری دفاتر کل، اهمیت سامانه ی حسابداری دو طرفه را کاهش داده است. از سوی دیگر، برخی از متخصصان همچنان بر تدریس قاعده ی بدهکار و بستانکار در کلاس های اصول حسابداری اصرار دارند و معتقدند جزئی از زبان حسابداری است و از فرآیند تدریس اصول حسابداری تفکیک شدنی نیست. متخصصان بسیاری درباره ی لزوم بازنگری در روش های تدریس حسابداری سخن گفته اند و معتقدند این بازنگری به منظور تطبیق با تغییرات فناوری و جهانی سازی الزامی است. سوداگران(1996) و اسپرینگر و بورسیک (2004) نیز بیان می کنند روش های سنتی تدریس با تشویق دانشجویان به سمت حفظ یا از بر کردن مطلب، آن ها را از یادگیری مهارت تفکر انتقادی باز می داد. در همین ارتباط استفاده از مدل دانشجو محوری به جای استاد محوری جهت آموزش اصول حسابداری پیشنهاد شده است و اعتقاد بر آن است این روش منجر به درک بهتر مفاهیم حسابداری توسط دانشجویان می شود و در کنار آن به کارگیری فناوری اطلاعات در تدریس نیز موجب افزایش کارایی می شود.
گرچه محیط کسب و کار، پویا است اما به نظر می رسد خبری از این پویایی در رشته ی حسابداری و تدریس دروس آن نیست. رشته ی حسابداری منفعل، با نگرشی رویه گرایانه و تاکید صرف بر تک بعدی بار آوردن دانشجویانی شود که پس از دانش آموختگی بتوانند بدون دغدغه وارد بازار کار شوند. به عبارتی، به کارگیری روش های سنتی در تدریس دروس حسابداری، سبب شده است تا همه ی کتاب های حسابداری مشابه هم باشند وهمین موضوع از جذابیت رشته ی حسابداری در بین داوطلبان ادامه ی تحصیل کاسته است. همان طور که می دانید لوکا پاچولی، پدر علم حسابداری، یک ریاضی دان بود. او در چند فصل از کتابی که درباره ی ریاضیات نوشت به حسابداری پرداخت. به همین دلیل این مقاله برآن است : اول: با به کارگیری دیدگاه ریاضی، راه حل هایی ارائه کند که دست یابی به اهداف آموزشی حسابداری را قابل حصول کند، و نشان دهد حسابداری رشته ای جذاب است و بدین ترتیب، دانشجویان را به بیشتر دانستن درباره ی این رشته تشویق کند. گرچه برخی از کتاب های حابداری در بیان مطالب خود دیدگاه ریاضی را به کار بسته اند اما تعدادشان بسیار اندک است و دیدگاه ریاضی به کار رفته در این کتاب ها نیز بسیار ناهماهنگ است. به عبارتی دیگر، کتاب های کم شماری به طور واضح تاکید کرده اند که حسابداری یکی از دانش های مبتنی بر ریاضیات است؛ دوم: نشان دهد معادله ی حسابداری که هزینه و دارایی را به عنوان دو عنصر معادله در مقابل یکدیگر قرار می دهند، به گونه ای که در یک سو و دیگری در سوی دیگر معادله ی حسابداری که این دو عنصر را ر کنار هم و در یک طرف معادله قرار می دهند، از نظر ریاضی معادل اند، سوم: نشان دهد که قاعده ی بدهکار بستانکار در حسابداری بر مبنای عقلانیت ریاضی است؛ و در آخر هم درباره ی لزوم آموزش حسابداری با تاکید بر دیدگاه ریاضی علاوه بر آموزش با تاکید بر دیدگاه اصول حسابداری پذیرفته ی همگانی و مهارت های مهندسی بحث می شود.
تعریف سرمایه:
حسابداری بر مبنای معادله ای است که اصطلاحا به آن معادله ی ترازنامه می گویند . بر اساس این معادله جمع دارایی ها با جمع بدهی ها و حقوق صاحبان سرمایه برابر است. حقوق صاحبان سرمایه یک حق باقی مانده است و از دیدگاه ریاضی، حاصل تفریق دارایی ها و بدهی ها است. تعریف ریاضی حقوق مالکان بر آن است تعادل را بین دو طرف معادله برقرار کند. گرچه بیشتر کتاب های حسابداری، حقوق صاحبان سرمایه را با به کارگیری دیدگاه حسابداری، تعریف می کنند و آن را حق مالکان در بنگاه می نامند، شاید بتوان گفت در سال های اولیه تاسیس بنگاه، حق مالکان با حقوق صاحبان سرمایه برابر است اما با ورود سرمایه هایی از محل هدایا، واگذاری یا کمک های بلاعوض دولت یا سایر اشخاص ثالث، به علت عدم قرارگیری این اقلام در تعریف حق مالکان، تعادل دو طرف معادله بهم می خورد و معمایی برای حسابداران شکل می گیرد. زیرا یا باید عدم تعادل معادله را پذیرفت یا باید اشتباه بودن تعریف حق مالکان را پذیرفت. اگرچه استادان حسابداری در رویارویی با این پرسش، پاسخ های خود را دارند اما به کارگیری پاسخ های دشوار و پیشرفته در برابر پرسش های ساده برای نوآموزان حسابداری عقلانی به نظر نمی رسد. برخی کتاب ها برای آن که حقوق مالکان را معادل با حقوق باقی مانده تعریف کنندذ ناچارند تعریف خود از حقوق صاحبان سرمایه را تعمیم دهند. برای مثال، هبات استانداردهای حسابداری مالی آمریکا و هبات استانداردهای حسابداری بین المللی حقوق صاحبان سرمایه را حق باقی مانده از دارایی ها پس از کسر همه ی بدهی ها تعریفکرده اند. بنابراین، هر دو استاندارد بر این که حقوق صاحبان سرمایه تنها یک مفهوم ریاضی است و منجر به برابری دو طرف معادله ی حسابداری می شود تاکید می گذارند. همین امر است که به کارگیری اصطلاح حقوق صاحبان سرمایه، دارایی های خالص یا حقوق باقی مانده را در تدریس اصول حسابداری به جای حق مالکان مناسب تر می سازد.
عقلانیت معادله ی حسابداری
دارایی ها منابع کنترل بنگاه اند که از محل بدهی ها و حقوق صاحبان سرمایه تامین می شوند. یک بنگاه در کنار اینکه با تامین مالی از محل سرمایه و بدهی اقدام به ایجاد دارایی می کند به فعالیت تجاری و تقسیم سود نیز می پردازد و همین امر تحلیل تغییرات 3 عنصر درآمد، هزینه و سود تقسیمی را برای حسابداران اجتناب ناپذیر می کند. در نتیجه، حسابداران به منظور تحلیل تغییر در این 3 عنصر ناچار به توسعهخ ی معادله ی ترازنامه هستند. اکثر کتاب ها با تکیه بر این عقلانیت که هر سه ی این عناصر؛ منجر به تغییر عنصر حقوق صاحبان سرمایه در ترازنامه می شوند، با افزودن درآمد به حقوق صاحبان سرمایه و کسر هزینه و سود تقسیمی از آن، معادله ی اصلی ترازنامه را توسعه داده اند. بر این اساس، عناصر ترازنامه به عنوان عناصر اصلی و عناصر صورت سود و زیان به عنوان عناصر فرعی در نظر گرفته می شوند. تاکید بر روش ترازنامه نامفهوم است و نیازمند تجدید ارزیابی است که اغلب فرآیندی نامطمئن است. شکل اصلی معادله ی ترازنامه و شکل توسعه یافته ی معادله ترازنامه، مبتنی بر عقلانیت رایج به کار رفته در کتاب های حسابداری است، در معادله ی 1 و 2 نشان داده شده است. در اغلب این کتاب ها، به منظور تجزیه و تحلیل اثر تغییر در درآمد، هزینه و سود تقسیمس تنها به معادله ی اصلی ترازنامه و نه معادله ی توسعه یافته اشاره می شود. به نظر شما، عقلانیت به کار گرفته شده در توسعه ی معادله ی اصلی ترازنامه صحیح است؟ و کتاب هایی که برای تجزیه و تحلیل رویدادهای مالی از معادله ی اصلی و شکل توسعه یافته ی آن استفاده کرده اند، به درستی عمل کرده اند؟
اگرچه معادله ی 2 از نظر ریاضی صحیح است اما عقلانیت شکل گیری این معادله با عقلانیت شکل گیری معادله ی 1 ناسازگار است. چراکه عناصر هزینه و سود تقسیمی منابع تامین سرمایه نیستند اما درست در طرفی از معادله توسعه قرار گرفته اند که در معادله ی اصلی نشان دهنده ی منابع تامین سرمایه است. دقیقا همین تضاد عقلانیت به کارگرفته شده در دو معادله است که منجر به سردرگمی دانشجویان حسابداری می شود. انگرام (1998) به منظور ساده سازی درک عقلانیت بدهکار و بستانکار حساب ه، معادله ی 3 را به کار گرفت. با وجود آن که معادله ی 3 و معادله ی 2 از نظر ریاضی معادل اند به ندرت م توان کتابی را پیدا کرد که معادله ی حسابداری را به شکل معادله ی 3 نمایش داده باشد. توضیح عقلانیت به کارگرفته شده در معادله ی 3 بسیار جالب است زیرا از نظر ریاضی قرار دادن عناصری با ماهیت مشابه در کنار هم و در یک طرف معادله صحیح تر از قرار گرفتن آن ها مقابل هم و در دو طرف معادله است. این مقاله عقلانیت شکل گیری معادله ی 1و 2 را عقلانیت سنتی و عقلانیت شکل گیری معادله ی 3 را عقلانیت ریاضی می نامد.
بعضی پژوهشگران معتقدند عقلانیت به کار رفته در معادله ی 3، با عقلانیت به کار رفته در معادله ی 1 ناسازگار است. چرا که در شکل گیری معادله ی 1 عقلانیت اصلی بر قرار دادن منابع در یک طرف و مصارف منابع در طرف دیگر است و این دقیقا همان عقلانیت شکل گیری معادله ی 3 است. بنگاه، منابعی را که از محل بدهی ها ، سرمایه یا درآمدها تامین می کند صرف خرید دارایی، پرداخت هزینه ها یا توزیع سود تقسیمی بین صاحبان سرمایه می کند. قرار دادن عناصر درآمد و هزینه که دارای ماهیت و مفهوم مشابهی نیستند در طرف دیگر معادله ی ترازنامه نتیجه ای جز ایجاد چالش و سردرگمی برای دانشجویان در پی ندارد. در کنار آن که به کارگیری معادله ی 2 باعث ایجاد تضاد در عقلانیت حسابداری و سردرگمی دانشجویان می شود، 2 دلیل دیگر نیز به کارگیری معادله ی 2 را نا مناسب می سازد. اول آن که تعریف ارائه شده برای حقوق صاحبان سرمایه (حقوق باقی مانده با دارایی های خالص) تعریف این عناصر را به عنوان بخشی از حقوق صاحبان سرمایه نامناسب می سازد و دوم آن که مربوط نمودن عناصر به یکدیگر مانند مربوط کردن سه عنصر درآمد، هزینه و سود تقسیمی به حقوق صاحبان سرمایه ذاقدام بهینه ای نیست. به منظور درک بهتر، دو برنامه ی رابانه ای را که در یکی پایگاه دادن و در دیگری ماژول های برنامه نقش محوری دارند در نظر بگیرید. کدام یک از این دو برنامه در ارائه ی خدمات به کاربر، عملکرد بهتری دارند. مسلما برنامه ای که با تکبه بر پایگاه داده عمل مب کند. چرا که در این نوع برنامه ها داده ها در مکانی جدا و مستقل از ماژول های برنامه ذخیره می شوند و همین امر اطلاعاتی به روز، استانداردو با دسترسی بهتر را برای ماژول های مختلف فراهم می آورد. اما در برنامه های رایانه ای دسته ی دوم این گونه نیست چون در آن ها داده ها به ماژول ها وصل می شوند و مستقل از آنها نیستند.
در ضمن جدای از سازگاری عقلانیت معادله ی 3 با عقلانیت معادله ی 1، به کارگیری معادله ی 3 توضیع فشار مشابه با حساب های دارایی، هزینه و سود تقسیمی و متقابلا بدهی ، سرمایه و درآمد را با وجود تفاوت در تعاریف مربوط به آنها، برای کتاب ها یا استادان ساده می سازد.دارایی ها به معنی منافع آتی برای بنگاه هستند و هزینه ها به معنی مصرف این منافع. بنابراین به کارگیری دو معادله ی 1 یا 2 منجر می شود دانشجویان برای تحلیل آثار تغییرات هزینه ، سود تقسیمی یا درآمد دو مرحله را طی کنند. اول آنکه آیا رویدادهای مالی رخ داده موجب کاهش یا افزایش این حسابها شده است . دوم آن که ، افزایش یا کاهش این حساب ها چه تاثیری بر معادله ی اصلی ترازنامه داشته است. به عبارت دیگر، آیا حقوق صاحبان سرمایه را افزایش یا کاهش داده است؟ مرحله ی دوم یک مرحله ی زائد است که نتیجه ای جز سردرگمی برای دانشجویان ندارد به ویژه زمانی که آنها ناچارند این افزایش یا کاهش در حساب ها را با زبان بدهکار یا بستانکار حساب ها بیان کنند. این در حالی است که به کارگیری معادله ی 3 مرحله ی دوم را از بین می برد و از سردرگمی دانشجویان در بدهکار با بستانکار نمودن حساب ها می کاهد.
حسابداری بر مبنای معادله ای است که اصطلاحا به آن معادله ی ترازنامه می گویند. بر اساس این معادله جمع دارایی ها با جمع بدهی ها و حقوق صاحبان سرمایه برابر است.
قواعد بدهکار و بستانکار
قواعد بدهکار و بستانکار به گستردگی توسط کارشناسان به چالش کشیده شده اند. از دیدگاه آنان ، این قاعده یک سازو کار جمع یا تفریق است که دانشجویان ناچار به حفظ با از بر کردن آن در ارتباط با حساب های گوناگون اند. از آنجا که این قاعده تنها به رویدادهای مالی از منظر رویه نگاه می کند مسئول تصویر نادرستی است که از حسابداری در ذهن دانشجویان شکل می گیرد. اکثر کتاب های حسابداری بخشی را به توصیف قواعد بدهکار و بستانکار کردن حساب ها اختصاص می دهند. در برخی از کتاب ها گفته می شود که این قواعد مانند قاعده ی رانندگی در سمت راست خیابان ، قاعده ای اختیاری و عرفی است و عقلانیتی پشت آن نیست. در برخی دیگر نیز به منظور شناخت بهتر دانشجویان، به صورت مختصر از منظر ریاضی توضیحاتی درباره ی این قواعد بیان می شود. البته هیچ کدام از مطالب بیان شده در این دو دسته کتاب ، فرآیند از بر کردن این قواعد را برای دانشجویان آسان نمی کند.
از منظر ریاضر فرآیند بدهکار و بستانکار کردن حسابها ، یک فرآیند بسیار روشن و فهم ژذیر است. در حقیقت، بدهکار و بستانکار کردن حساب ها نتیجهی ثبت تحلیلی معادلات حسابداری در سامانه ی دو طرفه است. چرا افزایش در حساب ها دارایی را با بدهکار کردن این حساب ها و کاهش در حساب های دارایی را با بستانکار کردن آنها نشان می دهند؟ با مشاهده ی نمودار 1 می توان علت آن را از منظر ریاضی دریافت.
در نمودار 1، با استفاده از جایگاه عناصر حسابداری در معادله ی 3 ، علت بدهکار یا بستانکار کرن حساب ها نشان داده شده است. از آنجا که دارایی به عنوان یکی از اشکال مصرف منابع، در سمت راست معادله نشان داده شده است بنابراین افزایش در این حساب یعنی بدهکار حساب و کاهش در حساب در سمت چپ آن ثبت می شود.
فرض کنید بنگاه الف کالایی را نسیه می خرد. این رویداد منجر به افزایش دو حساب موجودی کالا و حساب های پرداختنی می شود. درحالی که افزایش در حساب اول با بدهکار کردن و افزایش در حساب دوم با بستانکار کردن آنها رخ می دهد و این منطبق با موقعیت هر حساب در معادله ی ترازنامه است. در صورتی که این خرید به صت نقد انجام شده بود آنگاه حساب صندوق کاهش پیدا می کرد و به معنای بستانکار شدن این حساب بود. بدهکار شدن موجودی کالا و بستانکار شدن صندوق، از منظر ریاضی سازگار هستند . به همین ترتیب اگر بنگاه، حساب های پرداختنی خود را به اسناد پرداختنی تبدیل کند آنگاه حساب اول کاهش (بدهکار) و حساب دو افزایش (بستانکار) میابد و این نشان دهنده ی توانایی توصیف قاعده ی بدهکار و بستانکار با بهره گبرب از عقلانیت ریاضی است.این گفته به سایر عناصر حسابداری نیز تعمیم پذیر است.به بیان دیگر، قاعده ی بدهکار و بستانکار از یک عقلانیت ریاضی پیروی می کند. تجربه نشان داده است که تدریس اصول حسابداری ازمنظر ریاضی به انشجویان باعث می شودآنان به درک بهتری از این قاعده برسند و نیاز به حفظ با از بر کردن آن را از بین می برد.
از منظر ریاضی فرآیند بدهکار و بستانکار کردن حساب ها، یک فرآیند بسیار روشن و فهم پذیر است.
استفاده از منتظر ریاضی برای تبیین این قاعده برای دانشجویان سبب می شود آنان بدانند که حسابداری تا اندازه ای دانشی است مبتنی بر علوم پایه به ویژه ریاضیات. همان طور که در علوم پایه به ویژه ریاضیات . همان طور که در علوم رایانه ای از اعداد دودویی صفر و یک و در علوم الکترونیک از اصطلاحات روشن و خاموش برای بیان مطلب استفاده می شود در حسابداری نیز از اصطلاحات نیز از اصطلاحات بدهکار و بستانکار برای تبیین مفاهیم بهره گرفته می شود. بدهکار و بستانکار تصویر عینی دانش حسابداری است و به حسابداران در پیاده سازی مفاهیمشان کمک می کند. به منظور عینی سازی دانش حسابداری، لازم است در کنار اصطلاحات بدهکار و بستانکار، به دانشجویان در ارتباط با دفاتر کل، روزنامه و نقل بین آنان که قلب حسابداری هستند، نیز آموزش داده شود. در ضمن حسابداران به عنوان افرادی که اقدام به تهیه ی اطلاعات می کنند باید به دانش داده پردازی هم اشراف داشته باشند. به کارگیری منظر ریاضی برای تبیین قاعده ی بدهکار و بستانکار، دانشجویان را به تفکر عقلانی و سامانمند از دانش حسابداری تشویق می کند. دانشی که بسیار پویا است و به سرعت تغییر می کند.
استفاده از کاربرگ
یکی از سرفصل های مهم در کتاب های آموزشی اصول حسابداری کاربرگ ها و چگونگی استفاده از آنان است. زیرا آنها نقش مهمی در ساده سازی و شفاف سازی فرآیند تهیه صورت های مالی استفاده ی بهتری از کاربرگ کرد می توان آن را به شیوه های گوناگونی طراحی کرد.
کاربرگ 10 ستونی یکی از کاربرگ هایی است که سالیان متمادی در کتاب های حسابداری به کار گرفته می شد. در حالی که از منظر ریاضی طراحی کاربرگ 12 ستونی مناسب تر است. در برگ 10 ستونی ، مبلغ سود خالص به منظور حفظ تعادل بین مبالغ بدهکار و بستانکار حساب های منعکس در صورت سود و زیان، در قسمت بدهکار دو ستون متعلق به صورت سود و زیان نگاشته می شود و هنگام نقل مانده ی این حساب به ترازنامه در ستون بستانکار دو ستون متعلق به ترازنامه نگاشته می شود و این ناسازگاری، دانشجویان را سردرگم می کند، یکی از راه حل های رفع ناسازگاری فوق، استفاده از کاربرگ 12 ستونی است. این کاربرگ ها علاوه بر 10 ستونی که در کاربرگ 10 ستونی وجود دارد 2 ستون نیز به عملیات بستن حساب ها اختصاص مسی دهد. بنابراین به سه دلیل، استفاده از این کاربرگ نه تنها عملیات تهیه ی صورتحساب های مالی را ساده تر می کند بلکه آموزش اصول حسابداری به دانشجویان را نیز آسان می کند، اول ، برای آن که نشان می دهد عملیات بستن حساب ها یکی از فعالیت های مهم حسابداران است. چرا که در صورت عدم توازن بین حساب ها، آنها به دوره ی بعد نقل نمی شوند. دوم، برای آن که حساب جدیدی به نام خلاصه ی سود و زیان ایجاد می کند که اگر این حساب، دارای مانده باشد، نشان دهنده ی انجام عملیات بستن حساب ها توسط حسابداران است. و سوم برای آن که آخرین مانده ی حساب سود و زیان انباشته را نشان می دهد.
نمودار 2 : کاربرگ 10 ستونی
شرح
تراز آزمایشی تعدیل شده
صورت سود و زیان
ترازنامه
حساب ها
بدهکار
بستانکار
بدهکار
بستانکار
بدهکار
بستانکار
دارایی ها
200000
200000
بدهی ها
80000
80000
سرمایه
100000
100000
سود تقسیمی
7000
7000
سود انباشته
15000
15000
درآمدها
50000
50000
هزینه ها
38000
38000
سود خالص
12000
12000
جمع
245000
245000
50000
50000
207000
207000
نمودار32 : کاربرگ 20 ستونی
شرح
تراز آزمایشی تعدیل شده
صورت سود و زیان
ترازنامه
ترازنامه
حساب ها
بدهکار
بستانکار
بدهکار
بستانکار
بدهکار
بستانکار
بدهکار
بستانکار
دارایی ها
200000
200000
بدهی ها
80000
80000
سرمایه
100000
100000
سود تقسیمی
7000
7000
7000(1)
سود انباشته
15000
7000(1)
12000(5)
20000
درآمدها
50000
50000
50000(2)
هزینه ها
38000
38000
38000(3)
سود خالص
12000
12000(5)
12000(4)
12000
خلاصه ی سود و زیان
38000(3)
12000(4)
50000(2)
جمع
245000
245000
50000
50000
200000
200000
مطالعه ی ریاضیات محور اصول حسابداری
با توجه به مطالبی که تا بدین جا گفته شد، هنوز هم موضوعات زیادی در حسابداری وجود دارد که عقلانیت آنها می تواند با تکیه بر ریاضیات تبیین شود. تجربه نشان می دهد اگر استادان یا کتاب ها هنگام تدریس به دانشجویان بگویند حسابداری مبتنی بر ریاضیات است آنگاه دانشجویان، بسیاری از مطالب مانند ثبت های اصلاحی را که عمده ی آنها از سختی درک آنها گلایه دارند به سادگی می فهمند.
حسابداری ایزاری است برای حصول برخی اهداف . به عبارت دیگر، حسابداری همانند هر فناوری دارای یک کارکرد و یک عقلانیت و مبتنی بر بعضی علوم است. این علوم به رشد و توسعه ی حسابداری کمک می کنند. به طور کلی حسابداری تحت تاثیر سه رکن مرتبط به هم قرار دارد:
1- ریاضیات: این رکن باید به طور استواری مبانی رشد حسابداری قرار گیرد.
2- اصول حسابداری پذیرفته همگانی: این رکن اطمینان می دهد استفاده کنندگان حسابداری و توسعه ی آن را هم می فهمند و هم می پذیرند.
3- مهارت های مهندسی : این رکن استفاده کنندگان را قادر می سازد حسابداری را متناسب با نیازها و خواسته ها یشان توسعه دهند.
رشد روزافزون دنیای کسب و کار منجر به پیچیدگی بیش از گزارشهای مالی شده است. تا به امروز نهادهای استانداردگذار کوشیده اند با استانداردگذلری بیشتر به تنهایی نمی توانند مشکلاتی را که حسابداران با آن مواجه اند، حل کند و از سرمایه گذاری به طور کامل پشتیبانی کند. بنابر این توجه بیشتر به ریاضیات و برجسته نمودن آن، فرصت ارائه ی خدمات بهتر و بیشتر را برای حسابداری فراهم می آورد. نگاه به حسابداری از منظر ریاضی با ساده سازی غهم فرآیند حسابداری دانشجویان را بیش از پیش به این رشته علاقه مند می کند و به آن ها نشان ها می دهد حسابداری فقط به حفظ با از بر کردن تعدادی رویه ی بی قاعده نیست.
نگاه به حسابداری از منظر ریاضی ، کمک می کند ارزش پولی اقلام صورت های مالی به جای تعیین شدن توسط کارشناسان سایر رشته ها به دست حسابداران و با مدل های جدد توسعه یافته توسط آنان، تعیین شود.
نتیجه گیری:
با نگاه به کتاب لوکا پاچولی، پدر علم حسابداری ، به سادگی می توان دریافت که حسابداران بر مبنای علم ریاضیات بنا شده است. در این مقاله سعی شد، به برخی از مسائل اساسی که در کتاب های اصول حسابداری دیده می شود و گاهی توسط دانشجویان در کلاس های اصول پرسیده می ود ، از منظر ریاضی و با تکیه بر عقلانیت ریاضی پاسخ داده شود. به نظر می رسد آموزش اصول حسابداری بر محور ریاضیات می تواند فهم فرآیند حسابداری را ساده سازد ، دانشجویان را به تفکر انتقادی در ارتباط ا مسائل حسابداری تشویق کند، و حسابداران را قادر سازد متناسب با پیچیدگی های کسب و کار حسابداری را توسعه دهند.
بهره گیری از عقلانیت ریاضیات راهخ را برای افزودن عناصر جدید به معادله ی حسابداری باز می کند و موجب شکل گیری سرفصل های جدید در کتاب های حسابداری می شود.
17