تارا فایل

مقاله ارتقاء شغلی معلمان « نقش معلم بالاخص معلم زبان در توسعه فرهنگی جامعه و بررسی وظایف آن »




نقش معلم بالاخص معلم زبان در توسعه فرهنگی جامعه و بررسی وظایف آن

محقق:
کدپرسنلی:
سمت
دبیر

اردیبهشت

مقدمه
نقش معلم در توسعه فرهنگی و اجتماعی جامعه
اگر به من بگویی، فراموش می کنم. اگر یادم بدهی، به خاطر می آورم و اگر درگیرم کنی، یاد می گیرم.
یکی از عوامل موثر در پیشرفت جوامع به ویژه در زمینه آموزش و پرورش، به تحول در محتوای کتب درسی، تغییر روش های تدریس (سنتی)، ایجاد زمینه های شکوفایی توانمندی های علمی و حرفه ای معلمین با استفاده از فن آوری آموزشی، فرهنگ سازی، تقدیس، تقدیر و تشویق مادی و معنوی مقام معلم، علم و علم آموزی و غیره بستگی دارد.
کشور ما ایران، با سابقه ای تاریخی و درخشان علمی و فرهنگی، منبع الهام و خورشید روشنی بخش سایر ادیان و تمدن ها قرار گرفته است. به گونه ای که در بررسی ریشه های علمی و فرهنگی آنان می توان آثار و تاثیرات این انوار را به وضوح پیدا نمود. لکن متاسفانه در کشور خودمان و به ویژه در طی حداقل دو سده اخیر، علیرغم شعارهای فراوان، تلاش بایسته ای در جهت شناخت، بهره مندی و ارتقای آن انجام نیافته است که نتیجه آن نیز وضعیت فعلی است. این وضعیت، به اذعان قریب به اتفاق همه صاحبنظران علمی، فرهنگی و… حتی سیاسی، شایسته مقام و منزلت ایران امروزی نیست. نکته مهم این است که آیا می توان در قرنی که عصر آگاهی نامیده می شود با روش های دیروزی، نسل امروز را برای فردا آماده نمود؟
علم گرایی، عقلانیت، توجه به اصول و گذر منطقی از الگوهای حاکم (پارادایم ها) بسیاری از مشکلات جامعه را حل می کند. حرکت در مسیر علم و عقل در شکوفایی عوامل مختلف توسعه از قبیل منابع طبیعی، فیزیکی و انسانی نقش بسزایی خواهد داشت. اگر جوانان به سمت جامعه ای عقل گرا و علمی سوق داده شوند آینده کشور بسیار درخشان خواهد بود و در این میان نقش معلمان بسیار برجسته است. می توان از آموزش زبان های خارجی به عنوان یک اصل اساسی در بخش آموزش کشور یاد کرد با آموزش زبان های خارجی می توان به راحتی با جهان خارج ارتباط برقرار کرد که این امر در توسعه و پیشرفت علمی جامعه نقش ممتازی دارد.
توسعه انسانی رکن اصلی توسعه پایدار است و باید برای ارتقای کیفیت آموزش در کشور تلاش شود. وظیفه آموزش و پرورش در جامعه شناخت و حل نیازهای فکری جوانان است. تعلیم و تزکیه نفس و آموزش فلسفه معانی زندگی به نسل های آینده از مهمترین وظایف معلمان است. در جامعه ای که علم و دانایی، محور توانمندی و توسعه جوامع بشری باشد ارتقای کیفی آموزش و تربیت نسلی پرسشگر و خلاق امری ضروری است. کسری بودجه، ضعف فرهنگ مشارکت، تمرکز شدید، کهنه بودن سبک مدرسه داری، عمیق نبودن تحقیقات، پایین بودن سرانه دانش آموزی، کمبود فضای آموزشی از مهمترین تنگناهای موجود در شیوه آموزشی کنونی است. توسعه کمی و کیفی آموزش، توسعه مشارکت عمومی، ارتقای سلامت و بهسازی منابع انسانی از مهمترین اولویت های کاری آموزش و پرورش می باشد. وظیفه معلمان تربیت افرادی عدالت طلب، دارای استقلال و معتقد به کار گروهی است که به دور از تعصب و پیشداوری باشد.
حضرت آیت الله خامنه ای تربیت نسلی متدین و آگاه را مهمترین وظیفه جامعه معلمان برشمردند و خاطر نشان کردند: آبادانی کشور – پیشرفت مادی و معنوی جامعه و دستیابی به رتبه اول منطقه ای که در سند چشم انداز 20 ساله پیش بینی شده است در سایه تعمیق ایمان و افزایش انگیزه های دینی جامعه و به ویژه نسل جوان امکان پذیر است که معلمان در این زمینه نقشی اساسی بر عهده دارند. آموزش و پرورش زمینه ساز رشد فکری و اخلاقی انسان های یک جامعه پویا است. آموزش و پرورش، تنها راه کمال انسان به سوی سعادت و خوشبختی است. اهمیت نقش آموزش و پرورش در تربیت نیروهای متخصص، دانشمند و آشنا به علوم جدید بسیار حائز اهمیت است اگر ما بخواهیم بمانیم و کرامت داشته باشیم و آلت دست دیگران نشویم، هیچ راهی نداریم جز اینکه از علوم تجربی، تکنولوژی و دستاوردهای مثبت تمدن بشری استفاده کنیم یکی از وظایف مهم نظام آموزش و پرورش کشور تربیت انسان های "خودباور" و نه "دارای غرور کاذب" است. باید تربیت کننده انسان هایی باشیم که بدانند ریشه در گذشته دارند، اما در دنیای امروز زندگی می کنند و باید به آینده بیندیشند.
برای رسیدن به جامعه ای ایده آل، پیشرفته و پویا که در آن انسان ها صاحب حق و حرمت باشند، نیازمند تشکیلات نو، معلمان نواندیش و دانش آموزان نوپرداز هستیم هر چند برای رسیدن به این اهداف، کمبودهایی داریم. شهید مطهری از جمله کسانی بود که درد دین داشت و تلاش می کرد دین را آنگونه بفهمد و بفهماند که در دنیای امروز کارساز باشد. "مرحوم مطهری، دین را آنگونه می دید که اولا عادلانه باشد و ثانیا متناسب با شان انسان آزاد باشد."
توسعه عمیق و پایدار منوط به وجود زیرساخت های مناسب تعلیم و تربیت در کشور است. فقدان این زیرساخت می تواند موجب بروز چالش ها و بحران های اجتماعی شود. توسعه در جامعه قانونمند تحقق می یابد و چنین جامعه ای، نظام برنامه ای را می پذیرد. برای تربیت نسلی قانونمند و برنامه گرا باید از مدارس شروع کرد و امروز توسعه ملی، نیاز به عناصر موثر در ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دارد.
آموزش و پرورش را می توان مهمترین اندام و به منزله قلب پیکره جامعه دانست که هرگونه آسیبی به آن، موجب زیان سایر بخش ها می شود. وظیفه آموزش و پرورش تربیت نیروی آگاه، کارآمد و متعهد برای کشور است در حالی که به دلیل نبود سیستمی منطبق با معیارهای کارشناسی در سالیان اخیر این اهداف محقق نشد. آموزش و پرورش می تواند موجب شکوفایی سایر بخش های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شود و این استعداد و توانایی تنها با تقویت آموزش و پرورش ایجاد می شود. با مطالعه در سرنوشت و سیر صعودی کشورهای پیشرفته متوجه نقش مهم آموزش و پرورش در ارتقا و به فعلیت رسیدن استعداد سایر بخش های این کشورها می شویم. براساس مطالعات کارشناسان اقتصادی، شکوفایی اقتصاد و صنعت ژاپن مرهون آموزش و پرورش این کشور بوده و خود آنها هم به این مساله اذعان دارند. آموزش و پرورش کشور دچار روزمرگی شده و روحیه تولید علم و اختراع و پیشرفت و کسب آگاهی در آن از بین رفته است.
با توجه به تفاوت های دو جهان دیروز و امروز، از "فناوری" به عنوان فرزند "علم" باید نام برد. انسان امروز به خود حق داده است که در هر چه که در دسترس اوست تصرف کند. انسان امروز علاوه بر تصرف در طبیعت حتی به خود حق می دهد برای دستیابی به خواست ها و تمایلات نفسانی خود، در سرنوشت انسان های دیگر نیز تصرف کند و ما این تصرف را در چهره کریه استثمار انسان از انسان و در عرصه استعمار کشور ها و انسان ها شاهد بوده ایم. همچنین با وجود برخی نظریه های افراطی در دنیای قدیم که سعادت انسان را در گرو ترک دنیا و پرهیز از زندگی در جمع و انزواطلبی قلمداد می کرد، با تاکید بر استفاده درست از مظاهر زندگی مادی می توان به فرموده امام علی(ع) اشاره کرد: انسان باید برای دنیا آنگونه کار کند که گویی برای همیشه در این دنیا زنده است و از سویی برای آخرت باید به گونه ای کار کند که گویی لحظه ای دیگر ازدنیا می رود. استفاده از مزایای دنیا با غرق شدن در مظاهر مادی دنیا متفاوت است.
اندیشمندان جهان به این نتیجه رسیده اند که اگر جامعه ای می خواهد به سمت توسعه پایدار اقتصادی برود و شرایط ایده آلی داشته باشد باید از نظر فرهنگی و علمی به رشد و بالندگی برسد. سوق دادن دانش پژوهان و دانشجویان به سوی فرهیختگی و بستن راه های نفوذ فرهنگ های بیگانه بر عهده معلمین است.
شاید در همه موضوعات زندگی کشور عنوانی به بزرگی، عظمت و سهمگینی آموزش و پرورش نباشد. آموزش و پرورش یعنی دو عامل انسان سازی. اگر هستی با همه عظمتش به خاطر حضور انسان بنا شده و اگر انسان آمده که به کمال برسد و اگر آموزش و پرورش راه کمال است، یعنی بزرگترین بستری که آفرینش را به هدفش می رساند، آموزش و پرورش است، طرح این سوال که "آموزش چه چیز و پرورش چه کسی" می توان گفت: در زمینه علم و آگاهی، بحث درباره ماهیت معرفت از قدیمی ترین ایام رسم بوده و امروز نیز از معرکه آمیزترین مباحث است. در حکمت معنوی شرقی، به خصوص در ایران، برگرفته از فیلسوفان بزرگ عالم است علم عبارت است از کاشفیت واقعیت; مفهوم این حرف این است که واقعیتی سوای انسان در این دنیا وجود دارد که مساوی با ماده نیست اگر بخواهیم بمانیم و کرامت داشته باشیم، راهی جز دستیابی به علوم تجربی و تکنولوژی نداریم و آموزش و پرورش باید برای دستیابی قدرت، علم و تکنولوژی، انسان ها را تربیت کند. آموزش و پرورش باید ایجاد سازگاری بین زندگی مادی و معنوی را جا بیندازد آموزش و پرورش باید نیروهایی معنوی و اخلاقی و انسان هایی را که دردنیای امروز زندگی می کنند، تربیت کند که متناسب با جامعه مدنی باشند و برای این کار باید انسانی تربیت شود که گرایش های معنوی در او قوی تر از گرایش های نفسانی باشدو عقل او بر هوسش غلبه کند پس باید انسان خودباور تربیت کنیم نه دارای غرور.
امروزه، با واقعیتی به نام جهانی شدن مواجهیم. جهانی شدن به معنای گسترش ارتباطات میان انسان ها و افزایش تاثیر متقابل اقوام، ملت ها و کشورها بر یکدیگر است. به گونه ای که کمتر اتفاقی در گوشه ای از عالم رخ می دهد که مردم دیگر سرزمین ها از آن بی خبر بمانند و حیات اجتماعی آنان از این اتفاق تاثیر نپذیرد. پیدایش ابزارهای ارتباطی صوتی و تصویری و متنی مانند تلفن های ثابت و سیار، رادیو، تلویزیون، ماهواره، اینترنت از یک طرف و وسایل نقلیه جدید مانند اتومبیل، قطار و هواپیما از طرف دیگر، ارتباط میان انسان ها را در نقاط مختلف کره زمین چنان توسعه داده است که گویی مانند مردم یک دهکده باهم آشنایند. از همین جاست که مفهوم "دهکده جهانی" شکل گرفته است.
این یک واقعیت اجتماعی است که رخ داده است و اکنون ما در چنین جهانی زندگی می کنیم. با پدیدار شدن این واقعیت، قدرت های بزرگ و سلطه گر برنامه ریزی کرده اند که فرهنگ، اندیشه و آن شیوه زندگی را که خود می پسندند، جهانی کرده و بر سایر مردم تحمیل کنند. این طرح و برنامه ریزی را جهانی شدن می نامند. برای رسیدن به این منظور، از امکانات بسیار پیچیده آشکار و پنهان کمک می گیرند. شبکه های بزرگ تلویزیونی و رادیویی، ماهواره ها، شبکه های بسیار زیاد اینترنتی، فیلم های سینمایی، کتاب ها و نشریات، سازمان های گسترده اطلاعاتی و جاسوسی ابزار گسترش فرهنگ قدرت های بزرگ وبه خصوص آمریکا هستند. پشتوانه این ابزار، قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی آمریکاست که با ایجاد رعب و وحشت یا وابستگی و تسلیم طلبی یا طمع، زمینه را برای توسعه فرهنگ، اخلاق و آداب و رسوم آمریکایی آماده می کنند. برای نمونه، آمریکا پس از این که افغانستان و عراق را تصرف کرد، ده ها شبکه تلویزیونی به راه انداخت تا فرهنگ و اخلاق خود را بر مردم مسلمان این دو کشور تحمیل کند. آنچه در اینجا حائز اهمیت و نیازمند روشن بینی است، این است که بدانیم با توجه به قدرت گسترده و پیچیده ارتباطات، شیوه های مدرن تبلیغ، مهمترین ابزار، یکسان سازی فرهنگی است. آنها از یک طرف به شکلی بسیار غیرمستقیم و از زبان ملت ها شکاف میان نسل ها را چنان بزرگ می کنند که نسل جدید احساس کند دیگر نمی تواند با فرهنگ خود ارتباط برقرار سازد و از طرف دیگر، عناصر فرهنگ خودی مانند نوع پوشش، سبک معماری، نوع غذا، شیوه های معاشرت و حتی ایده آل ها و آرمان های زندگی و به طور کلی شیوه زندگی خود را در زیباترین قالب های ممکن تبلیغی عرضه می کنند تا علاوه بر جلب نظر ملت ها، اندیشه آنها را دنباله رو خود سازند. در اینجاست که ذکاوت و زیرکی ملت ما، به خصوص نسل جوان، باید به کمک ما بیایند تا به جای پیوستن به جهانی سازی تحمیلی، با تکیه بر کرامت و عزت خود و با اعتماد به قدرت ابتکار و خلاقیت و پیشه کردن بردباری و صبر، فرهنگ خود را تعالی بخشیم و در این رقابت جدی و سخت، موفق باشیم.
حال که جهانی شدن ارتباطات و تبدیل جهان به یک دهکده، این فرصت را ایجاد کرده است که افکار و عقاید در میدان جهانی به رقابت برخیزند، کدام عقیده و کدام روش زندگی لیاقت دارد به طور طبیعی مورد پذیرش ملت های مختلف قرار گیرد؟
چنین به نظر می رسد که عقیده ای با شاخص های زیر می تواند جهانی شود:
1- با فطرت انسان و ویژگی های فطری او سازگار باشد.
2- مبتنی بر عقلانیت و قابل دفاع عقلی باشد.
3- توانایی پاسخگویی به نیازهای اصلی دنیای امروز مانند عدالت اجتماعی را دارا باشد.
4- آداب و رسوم، فرهنگ و عقاید معنوی جوامع مختلف را محترم شمارد.
5- بنیان گذار و مبلغ آن رهبری با افکار جهان شمول باشد.
با تاملی در عقاید اسلامی، چنین به نظر می رسد که جهانی شدن فرصت مناسبی برای جهانی سازی اندیشه اسلامی با استفاده از تبلیغات سازنده و مثبت به وجود خواهد آورد.
مدرسه مکان اجتماعی شدن کودکان و نوجوانان:
اجتماعی کردن کودکان و نوجوانان در قلمرو آموزش و پرورش، از یک طرف با استفاده از کتابهای درسی صورت می‎گیرد که از آنها، بر مفاهیم اساسی تربیت اجتماعی تاکید می گردد و شناختی از تاریخ مشترک، وضعیت طبیعی کشور، شکل حکومت، سیاست جامعه و فعالیتهای جمعی به دانش آموزان ارائه می‎گردد. همچنین با تاکید بر مفاهیم اجتماعی، روابط مطلوب و الگوهای مناسب، رفتار اجتماعی به دانش آموزان نشان داده می‎شود. از طرف دیگر، دانش آموزان از طریق برخوردهای اجنماعی با همسالان، معلمان، مربیان، ناظم و مدیر مدرسه، چگونگی روابط اجتماعی را فرا می‎گیرند.در صورت انطباق محتوای کتابهای درسی با واقعیات زندگی اجتماعی و در صورت هماهنگ و همسو بودن روابط متقابل اجتماعی یا مفاهیم طرح شده در کتابها، می توان ادعا کرد که مدارس کارکرد اجتماعی کردن را به خوبی انجام می‎دهند. بر این اساس بعد از خانواده، اولین رکن تربیت اجتماعی، که در واقع مهم ترین و موثرترین نهاد تربیتی محسوب می‎شود، مدرسه است همانند سازیهای دانش آموزان با شخصیت معلمان ، هم جوشی و هم گویشی آنان با یکدیگر و تشکیل گروههای گوناگون،نشانه‎ای از شکل گیری شخصیت اجتماعی دانش آموزان به شمار می‎آید.
مفهوم تربیت اجتماعی از قلمرو مدرسه و نهادهای رسمی آموزش و پرورش فراتر می‎رود بدین معنی که تربیت اجتماعی افراد به کار آموزشگاه‎ها منحصر نیست و در بیرون از مدرسه،که اغلب اوقات محیطی بریده از فضای رسمی مدرسه است و محیطی که کودک در آن زندگی می‎کند، سلسله محرکهایی بر او وارد می‎شود که احتمال دارد بسیار آموزنده یا بسیار تخریب کننده باشد. مطبوعات، رادیو و تلویزیون و تجارب شخصی از این جمله‎اند. در این میان، پس از خانواده، گروههای همسال یکی از مهمترین عوامل اجتماعی شدن کودک به حساب می‎آیند. معمولاً افراد در این گروهها موقعیت و وضعیتی نسبتاً مساوی و روابطی نزدیک دارند گروه همسال کارکردهای زیادی دارد که از جمله می توان به آماده کردن خود برای پذیرش نقشهای اجتماعی، ایجاد مهارتهای اجتماعی، کمک به ظهور استعدادهای فردی، جبران کاستیها خانواده، الگوسازی و انتقال فرهنگ و خرده فرهنگها اشاره کرد.
در تربیت اجتماعی، میزان تعامل از حد روابط بین فردی معلم و شاگرد یا شاگرد نیز فراتر می‎رود، به عبارت دیگر اوضاع تربیتی متعدد و متنوع است. بدین سان و با توجه به معنای گسترده تربیت اجتماعی در عصر ما، انتقال فرهنگ به معنای مجموعه علوم و فنون و آداب رسوم اجتماعی تنها از طریق افراد معدودی به دانش آموزان صورت نمی‎گیرد. بلکه اصل تعامل اجتماعی و روابط بین فردی از سطح خانواده تا مدرسه، از مدرسه تا گروههای اجتماعی، از گروههای اجتماعی تا نهادهای دیرینه و پایدار اجتماعی و از نهادها تا رسانه‎ها گستره تعامل اجتماعی را در قلمرو تربیت اجتماعی فراهم می‎آورند.
کارکرد " تربیت اجتماعی " در فرآیند توسعه اجتماعی اقتصادی و فرهنگی یکی از موثرترین و تعیین کننده ترین عوامل تحرک و ترقی یک جامعه به حساب می‎آید. زیرا توسعه نیازمند مشارکت عوامل گوناگونی می‎باشد که در بین آنها کنشهای متقابلی صورت می‎گیرد.
از آنجا که آموزش و پرورش هم سبب انتقال فرهنگی می‎شود و همه به مثابه یک جریان جامعه پذیر عمل می‎کند ارتباط نسل جوان با نسل گذشته از طریق انتقال فرهنگی، فرآیند تربیت اجتماعی زمینه سازی توسعه تحول و رشد همه جانبه ساختارهای فرهنگی و اجتماعی یک جامعه می‎گردد. زیرا آموزش و پرورش در قالب توسعه، نیروی انسانی مورد نیاز را پرورش می‎دهد و با تغییرات رفتاریی که در افراد ایجاد می‎کند، آنها را متناسب با آرمانها و اهداف مورد نظر جامعه بار می‎آورد.بدون شک کودکان و نوجوانان امروز سازندگان جامعه فردا هستند و چگونگی پرورش اجتماعی آنان نقش مهمی در شکل گیری شخصیت آنان و در نهایت، در رشد و توسعه فرهنگی،اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی جامعه ایفا خواهد کرد.
این فرآیند در نظام تعلیم و تربیت بنیادی و تعیین کننده است.آموزش و پرورش که " تربیت اجتماعی " را سر لوحه کار خود قرار داده است. چشم انداز فعالیتهای آموزشی و پرورشی را فراتر از چار چوب مدرسه می‎داند. در چنین وضعیتی، هدف تعلیم و تربیت پرورش شخصیتهایی است که به طور عملی و جامع واجد صفات وسجایای الهی گردند. در این طریق هر چه آموخته می‎شود، باید ناظر بر این باشد که کودکان و نوجوانان را عمیق تر، متفکر تر و معتقد تر سازد. زیرا ما علوم را از آن جهت نمی آموزیم که صرفاً گروهی دانشمند ونخبه متخصص داشته باشیم. بلکه فرض بر این است که نسل تربیت شده، موافق با ارزشها و فضایل اخلاقی باشند. و طبق احکام الهی بارآیند ما آنان را تعلیم نمی‎دهیم که صرفاً هنرمند و شاعر ونویسنده بارآیند بلکه می‎خواهیم دارای باورها و اعتقاداتی باشند که امت وسط و اسوه حسنه برای دیگر نسلهای جهان قرار گیرند هدف تربیت اجتماعی در یک دستگاه تعلیم و تربیت اسلامی در چنین اهداف متعالی و والایی تجلی می‎یابد.
ما اقتصاد و جامعه شناسی وتوسعه و سیاست را فقط برای این نمی آموزیم که در حد تخصص در این رشته متوقف شویم. بلکه می‎خواهیم اشخاصی تربیت کنیم که جهانی را که در آن زندگی می‎کنند و در اداره آن سهیم هستند. به شیوه‎ای اسلامی و عقلایی بشناسند و اداره کنند.
اگر چنین شخصیتهایی بار آوریم می توانیم امیدوار باشیم در شرایط کنونی جهان امروز و حتی جهان هزاره سوم، که مداوم در تجدید و تحول و تطور است، بتوانند بر اساس مکتب انسان ساز اسلام راههای مناسبی برای حل مسایل پیچیده بشر و ثمر بخشی جستجو و ابداع کنند.
گذری بر نقش آموزش و پرورش در توسعه اجتماعی – اقتصادی
"منظور از توسعه اجتماعی تغییر اجتماعی سنجیده و مبتنی بر برنامه ریزی است، برنامه ریزی آموزشی به تغییرات اجتماعی مدد می رساند." 1
بر طبق مطالعات و تحقیقات انجام شده آموزش و پرورش و برنامه ریزی آموزشی بر میزان توسعه اقتصادی و اجتماعی اثر دارد و باعث پیشرفت آن می شود آنچه که امروزه در بسیاری از کشور های در حال رشد و از جمله در کشور خودتان تحت عنوان سوادآموزی عمومی می بینیم بر همین مبنا است. با این وجود یک سری محدودیتها به خوبی نمایان است، در کشورهای مختلف عموما آموزش وپرورش در اختیار قشرهای قدرتمند و حاکم بر جامعه است و آنها هستند که خط سیر آموزش و پرورش را تعیین می کنند. در کشور های درحال رشد تقاضا برای آموزش وپرورش کلاسیک روز به روز بیشتر می شود چون شرط به دست آوردن پایگاه و موقعیت برتر اجتماعی را تحصیلات می دانند ولی در همین جا یک نکته و در واقع یک مشکل اساسی پدیدارمی شود و آن اینکه آنچه افراد به عنوان تخصصی آموخته اند با آنچه که در جامعه وجوددارد، تفاوت دارد به عبارت دیگر، آموزش و پرورش نتوانسته که نیازمندی های اقتصادی و اجتماعی جامعه را رفع کند در واقع آموزش وپرورش و جامعه با هم بیگانه اند. " برای اینکه آموزش و پرورش بتواند به نحوی اثر بخش به توسعه اجتماعی کمک کند لازم است که همزمان با آن در سایر اجزا" و ابعاد ساختار اجتماعی نیز تغییراتی صورت گیرد. "2
در این جا یک نکته بسیار اساسی روشن می شود اگر همزمان با تغییرات در نظام آموزشی و پرورشی یک سری تغییرات نیز در ساختار اجتماعی و اقتصادی به وجود آید و این ساختار با آموزش وپرورش هماهنگی داشته باشد. آموزش برنامه ریزی شده با موفقیت بیشتری توام خواهد بود.
با این وجود: " با وجود تمهیداتی که برای تضمین نتایج برنامه ریزی های آموزشی می توان به کار بست همواره احتمال دارد آنها با ناکامی یا نتایج ناطلبیده مواجه شوند، این امر از آنجا ناشی می شود که روابط پیچیده میان عوامل و عناصر موثر در امر توسعه یا تغییر را دقیقا نمی توان پیش نگری کرد. از این رو توجه به نتایج ناطلبیده و بررسی آنها به فهم طراحی توسعه اجتماعی کمک می کند."
سوال این است که مدارس ما برای تربیت فرهنگی ،اجتماعی و در نهایت برای تحقق هدف های توسعه گرایانه چگونه عمل می کنند .
منظور از آموزش و پرورش، به حرکت درآوردن فرآیند توسعه همه جانبه بشر است که در طول زندگانی انسان ها با هدف شکوفایی فکری، جسمی، احساسی، اخلاقی و معنوی صورت می گیرد. از طرف دیگر وظیفه آموزش و پرورش تنها تربیت آموزشگاهی و یا تدریس یک شخص معیّن و یا یک درس معین به حساب نمی آید. در حقیقت مدارس و سایر موسسات آموزشی در جوامع امروز کوشش دارند که خصوصیات اخلاقی با اجرای برنامه های گروهی و طرح مسایل اجتماعی به طور جدی عملی شود. انواع بازی ها، شرکت دادن دانش آموزان در نمایش های مدرسه، موسیقی و امور هنری، انجام دادن مراسم مختلف و تمام فعالیت های خارج از کلاس و همه چیزهایی که در مدرسه آموخته می شود، جنبه اجتماعی و عمومی آموزش و پرورش هستند.
منظور از آموزش و پرورش، به حرکت درآوردن فرآیند توسعه همه جانبه بشر است که در طول زندگانی انسان ها با هدف شکوفایی فکری، جسمی، احساسی، اخلاقی و معنوی صورت می گیرد.
از طرف دیگر وظیفه آموزش و پرورش تنها تربیت آموزشگاهی و یا تدریس یک شخص معیّن و یا یک درس معین به حساب نمی آید. در حقیقت مدارس و سایر موسسات آموزشی در جوامع امروز کوشش دارند که خصوصیات اخلاقی با اجرای برنامه های گروهی و طرح مسایل اجتماعی به طور جدی عملی شود.
انواع بازی ها، شرکت دادن دانش آموزان در نمایش های مدرسه، موسیقی و امور هنری، انجام دادن مراسم مختلف و تمام فعالیت های خارج از کلاس و همه چیزهایی که در مدرسه آموخته می شود، جنبه اجتماعی و عمومی آموزش و پرورش هستند.
صرف نظر از وظایفی که اشاره شد، آموزش و پرورش وظایف مهمتری نیز برعهده دارد که می توان به وظیفه گسترش شخصیت، آموزش فرهنگی، توسعه ارزش های اخلاقی و مدنی، آموزش بزرگسالان و آموزش رسانه ای اشاره کرد.
الف) گسترش شخصیت: وظیفه آموزش و پرورش است که کودک را هم فردی شایسته بار آورد تا برای خود دارای صفات خوب انسانی باشد و هم او را عضو موثر جامعه کند تا فردی مفید برای دیگران باشد.
در یافته های جامعه شناسی می بینیم که پرورش و گسترش شخصیت کودک باید در زمینه ای باشد که فرهنگ و جامعه او به آن بستگی دارد، نه چیزی جدا از آنها. در این نکته تاکید باید کرد که نه تنها فرد در حقیقت جدا از گروه اجتماعی خود نمی تواند پرورش یابد، بلکه فرد باید همان کسی که هست بشود و در هر مرحله ای از پیشرفت که قرار دارد باید از تاثیر متقابل میان خودش و محیط اجتماعی خویش برخوردار باشد و نامتعارف بار نیاید.
اینکه در جامعه امروز آموزش و پرورش به گسترش شخصیت مربوط می شود یک الزام طبیعی است. شخصیت از آن گونه مفاهیمی است که در مورد آن تعاریف زیادی شنیده ایم.
معمولاً شخصیت به عنوان یک چیز جامع و کمال یافته از خصوصیات روحی، عقلی، بدنی، جسمانی و حرکتی هر فرد تعریف می شود و خصوصیات اخلاقی و طبیعی هر فرد است که بخشی از شخصیت او را تشکیل می دهد. معلم مقدار زیادی از وقت خود را در این کوشش صرف می کند که نه تنها به شاگردانش مطالب خوب و متنوع و مفید و دانش های تازه بیاموزد، بلکه در رفتار آنها تغییراتی به وجود آورد و روحیات آنها را در جهت دلخواه و مناسب هدایت کند. این نیت های معلم به گسترش شخصیت دانش آموز مربوط می شود و ممکن است مربوط به هر جنبه ای از زندگی او نیز بشود.
شخصیت و تعادل روانی معلم بیش از سایر طبقات اجتماع موردنظر ماست. زیرا معلم به عنوان الگو می تواند در دانش آموزان واکنش های مثبت و سازنده و یا واکنش های منفی ایجاد کند.
تماس نزدیک معلم با دانش آموزان و نفوذی که بر آنها دارد نقش مهمی در سلامت فکری و روانی آنها ایفا می کند. این تاثیر و نفوذ رفتار معلم در دانش آموز ممکن است به طور مستقیم و یا غیرمستقیم صورت پذیرد و به صورت های گوناگون مانند تقلید، الگوسازی و گاهی اوقات همانندسازی بروز کند.
نظر به اینکه شخصیت کودکان هنوز شکل نگرفته است و نقش پذیر هستند ونبود تعادل روانی در معلم، اثرات بدی در آنها خواهد داشت. کودکان نه تنها مطالبی را که مستقیماً از طرف معلم گفته می شود، می آموزند، بلکه رفتار، حرکات، نگرش ها، مهارت ها و خلاصه کلّ شخصیت معلم، در آنها اثر می گذارد ریشه این مساله را باید در تمایل به تقلید کودک از دیگران دانست. برخی روان شناسان معتقدند که این تمایل از جمله نیرومندترین و ریشه دارترین غرایز کودک به شمار می رود. به طوری که یکی از نخستین روان شناسان کودک به نام بالدوین این غرایز را به منزله بهترین غریزه کودک تلقی می کند.
ما درباره آموزش و پرورش چون یک فرآیند آگاهانه صحبت کردیم، در حالی که به خوبی می دانیم که هر کس چیزهای بسیار زیادی را به طور ناخودآگاه فرامی گیرد. به ویژه عادات زندگی اجتماعی اغلب تقلید ناخودآگاه از رفتار دیگران است. کودک در حال رشد، آموزشی می بیند و روز بروزو خود را با شرایط جدید تطبیق می دهد. ممکن است یک نوجوان به علم آموزی علاقه مند باشد و احساس کند که به یک خط مشی مشخصی متمایل است، یا احساسی عمیق، چون یک اعتقاد نسبت به بعضی ارزش ها دارد، ولی خود توجه ندارد که در چه شرایطی است و چه عواملی باعث بوجودآمدن این حالات در او شده است. در اینجا باید دو نوع فرآیند آموزش و پرورش، یعنی آموزش آگاهانه و ناخودآگاهانه را بپذیریم. معلم باید بسیار هشیار و بیدار آموزش ناخودآگاهانه را در دانش آموزان خود ایجاد کند و کوشش کند که از نتایج چنان تاثیرهایی در ایجاد شخصیت دانش آموزان آگاه باشد زیرا تنها از روی رفتار حاصل از فرآیند ناخودآگاه کودک می توان قضاوت کرد که آیا این فرآیند برای هدف معلم دارای ارزشی هست یا نیست.
معلم باید به تاثیرات مطمینی که از دنیای خارج از مدرسه، مخالف با هدف دقیق و شناخته شده او در ذهن دانش آموزان بر جای می گذارد آگاه باشد. مثلاً ممکن است جامعه تصوراتی در زمینه رقابت یا پول جمع کردن در ذهن دانش آموزان ایجاد کرده باشد. در حالیکه معلم سعی دارد آنها را به سوی همکاری و تعاون بکشاند. در این صورت معلم باید بر همان هدف های هوشیارانه و سنجیده تکیه کند و از این مسیر منحرف نشود.
ب) توسعه ارزش های اخلاقی و مدنی: نظام آموزش و پرورش لازم است نقش اساسی را در تربیت اخلاقی، مدنی و معنوی برعهده بگیرد و تلاش های خانواده را تکمیل کند. نظام آموزشی به همراهی دیگر موسسات باید به ارتقای حقوق انسانی، رفتار آزادمنشانه و تایید ارزش های مورد نیاز عصر، مانند احترام به شان و مرتبه انسان، سعه صدر، همبستگی و حمایت متقابل افراد بشر یاری رساند.
انتقال ارزش های فرهنگی و اصول اخلاقی جامعه به کودکان و جوانان موجب پایدار ماندن و حفظ آن خواهد بود. معلّم تنها فرد ذیصلاح و موثری است که می تواند همه ارزش های اجتماعی و سنتی مورد احترام را به نسلی دیگر بشناساند و آن ها را مناسب اجتماع و در عین حال مترّقی بار آورد. امّا یک اجتماع نیازمند به افراد منتقد و مبتکر نیز هست که بتوانند با کشف و اختراع های جدید موجد تحولات تازه و مفید اجتماعی بشوند. آماده کردن افراد برای دوران آینده و زندگی نو و تربیت مغزهای نوآور و افراد روشنفکر از وظایف دیگر آموزش و پرورش است.
در بحث رسالت و نقش معلم در توسعه ارزش های اخلاقی و مدنی کافی است که بگوییم که معلم کسی است که زندگی مردم را تغییر می دهد. در چنین توصیفی است که سنگینی و عمق مسیولیت معلم آشکار می شود. گرچه ظاهراً معلم یک کلاس با تعدادی دانش آموز کار می کند و ایشان مخاطب اصلی معلم اند، لیکن هر دانش آموز یا دانشجو، عضو خانواده و شهروند جامعه است و آموخته های خود را مستقیماً به خانواده و جامعه می برد. سرانجام هر معلم باید بداند دنیای امروز از شهروندانش چه می خواهد و چنین شهروندانی را چگونه می توان بار آورد یا تربیت کرد. به این ترتیب روشن می شود که در حوزه فرهنگ عمومی، معلم بیشترین و سنگین ترین مسیولیت ها را به عهده دارد و معلم پس از والدین سرمشق همه جانبه کودکان و نوجوانان است.
ج) آموزش فرهنگی: وظیفه آموزش و پرورش، تنها انتقال دانش، تربیت و انتقال معلومات نیست، بلکه پرورش خلاقیت، همراه با استقلال، سرعت انتقال و توانایی افراد، به نوبه خود در پربارسازی فرهنگ ها موثر واقع می شود و نیز افراد بشر را در ورود بهتر به زندگی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی یاری می دهد و از این طریق به پرورش منابع انسانی که تمامی انواع توسعه، اعم از مادی و معنوی به آن بستگی دارد، کمک می رساند.
چگونگی آموزش و پرورش یک جامعه بهترین و نزدیک ترین مظهر فرهنگ آن جامعه است. هم چنان که فرهنگ یک جامعه بدون تردید چگونگی آموزش و پرورش آن جامعه را نشان می دهد. بنابراین، حفظ گسترش و غنی سازی و به روزسازی فرهنگ عمومی را از جمله وظایف و نقش های بنیادی مدارس یا آموزش و پرورش می نامند. در این رابطه باید نکاتی را در آموزش فرهنگی در نظر داشت که بتوان به اهداف مورد نظر در این زمینه دست یافت. این نکات شامل موارد زیر است:

▪ مقدمه ای بر ارزش میراث فرهنگی و توجه به زندگی فرهنگی معاصر.
▪ آشنایی با فرآیندهایی که فرهنگ ها توسط آن گسترش و تکامل می یابند.
▪ شناخت شان و مرتبه میراث های فرهنگی و فرهنگ معاصر و رابطه جدایی ناپذیر آنها.
▪ آموزش هنری و زیبایی شناختی.
▪ آموزش ارزش های اجتماعی و اخلاقی.
▪ آموزش رسانه ای.
▪ آموزش بین فرهنگی یا چندفرهنگی.
به منظور توانایی در برآوردن نیازهای جامعه و پاسخگویی به چالش های قرن بیست ویکم، مدارس نباید هیچ گونه مرزی با محیط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود داشته باشند و لازم است به پایگاهی برای تبادل ثمربخش افکار تبدیل شود و افق های مناسب را جهت دربرگیری فرهنگ های موجود در جهان اعم از منطقه ای، ملی و ناحیه ای گسترش دهند.
ضرورت دارد آموزش میراث فرهنگی را که براساس موادی از قبیل کتاب های درسی، راهنما ها و مدارک دیداری و شنیداری استوار است، با همکاری نهادهای فرهنگی، دیدار از موسسات فرهنگی، آثار و ابنیه تاریخی و فعالیت های علمی همراه باشد.
د) آموزش بزرگسالان: نظام آموزشی در زمینه آموزش بزرگسالان لازم است طرق سازماندهی فعالیت ها را هم در امر سوادآموزی، فرهنگ عمومی، دانش تربیتی پایه و مدنی، آموزش های بهداشتی، ورزشی و فکری مردان و زنان کشف کند. همچنین ضرورت دارد تساوی راستین در فرصت های موجود برای پسران و دختران در امر بهره مندی از آموزش وپرورش، ادامه تحصیلات و انتخاب رشته های تحصیلی و مشاغل برقرار شود. چرا که زنان نیز نقش کلیدی در انتقال فرهنگ و ارزش های اخلاقی دارند.
هـ) آموزش رسانه ای: در این مورد نظام آموزشی باید اهمیت بیشتری برای آموزش رسانه ای قایل شود. این نوع آموزش می تواند دو هدف را دنبال کند:
1) ایجاد درک بهتر از نقش، رسالت و تاثیر رسانه ها در یکایک افراد و جامعه و گسترش توانایی درک مستقل و نقدآمیز پیام رسانه ها.
2) به عنوان وسیله آموزشی برای کیفیت تدریس.
● از آموزش و پرورش رسمی چه می خواهیم؟
یکی از رموز پیشرفت، تربیت فرهنگی و اجتماعی دانش آموزان است . در این رابطه سوال این است که مدارس ما برای تربیت فرهنگی ،اجتماعی و در نهایت برای تحقق هدف های توسعه گرایانه چگونه عمل می کنند . زمانی که مدرسه نزد جامعه مقبولیت داشته باشد، انتظارات و توقعات به سمت بهبود کیفیت پیش خواهد رفت و تلاش ها و سرمایه گذاری ها به خاطر افزایش بهره وری آن (یعنی تامین نیازهای فوری و آتی جامعه ) مشروعیت خواهد داشت . مهندسی ارزش در آموزش و پرورش به همین منظور موضوعیت پیدا می کند و ملاحظات اقتصادی در برنامه ریزی های آموزشی و درسی مورد توجه قرار می گیرند.
سال های متمادی است ، مدیران ، معلمان و اولیای دانش آموزان از حجم زیاد کتاب های درسی می نالند و تحقق هدف های آموزش و پرورش را ضعیف ارزیابی می کنند. آن چه که در هدف های آموزش و پرورش مورد توجه قرار گرفته است ، در رفتار، عملکرد و مناسبات فارغ التحصیلان مشاهده نمی شود.
جریان آموزش در مدارس به جای "پاسخ مدارس " باید "سوال مدارس " را ترویج کند و به جای ارضای کنجکاوی ، تحریک و تقویت کنجکاوی در میان یادگیرندگان را سرلوحه روش ها و برنامه ریزی های درسی قرار دهد.
نباید هیچ یک از استعدادهایی را که هم چون گنجینه ای در درون هر کس نهفته است دست نخورده رها کرد. برخی از استعدادهایی که بیش تر مورد غفلت قرار می گیرند، عبارتند از: قدرت استدلال ، تخیل ، توانایی جسمانی ، حس زیبایی شناسی، تمایل به ایجاد ارتباط با دیگران و جذبه طبیعی رهبری گروه که این نیز نیاز به خودآگاهی بیش تر را ثابت می کند.
یکی از مهم ترین آرمان های جامعه ، تربیت فرهنگی و اجتماعی و پرورش اخلاقی دانش آموزان است . در این رابطه سوال اساسی این است که مدارس ما برای تربیت فرهنگی ،اجتماعی و در نهایت برای تحقق هدف های مصوب مجلس چگونه عمل می کنند؟
در نظام آموزشی ما ارزش به رفتارها نیست ، بلکه به کسب دانشی است که به گونه قالبی خواست نظام آموزشی دانشگاهی را برآورده می کند. کنکور و امتحان حرف اول و آخر را در نظام آموزشی می زند و قبولی در دانشگاه آمال و آرزوی اجتماعی و خانوادگی است .
چه جامعه ای را می خواهیم بنا کنیم ؟ چه گام های عملی و مشخصی باید برای ساختن چنین جامعه ای برداریم ؟ چه نوع آموزشی در ساختن چنین جامعه ای مورد استفاده است ؟ چگونه چنین سیستمی را باید سازمان داد؟ چه چیزی به آن بدهیم و انتظار چه چیزی از آن داشته باشیم ؟
انتخاب آموزش به کل جامعه مربوط می شود و مستلزم مذاکرات همه جانبه و دموکراتیک است. این مذاکرات نه تنها باید در مورد منابع و روش های تامین و سهم هریک از بخش ها، بلکه در مورد اهداف و جهت گیری های نظام آموزشی صورت گیرد.
ویژگی های نامطلوب فرهنگی متناظر با استیلای روش تدریس توضیحی سخنرانی و مشابه آن بوده و می دانیم که به طور کلی در این روش ها، برای دانش آموزان در فرآیند یاددهی ـ یادگیری نقش فعالی قایل نمی شوند.
دانش آموزان اطاعت بی چون و چرای از معلم و عدم مشارکت خود در تصمیم گیری نسبت به برنامه ها و فعالیت های آموزشی را تجربه می کنند، آنان می آموزند که به آرا و افکار دیگران احترام نگذارند، چرا که در فرآیند تعلیم و تربیت خود شاهد بوده اند که آرا و افکار ایشان بی ارزش تلقی شده است .
دانش آموزان به واسطه مواجهه با برخوردهای مستمر تحکمی و غیر استدلالی یاد می گیرند که در اجتماع چنین منشی را به خدمت بگیرند.
با ندادن اجازه دخالت و اظهارنظر یا تصمیم گیری و این که همواره دیگران برای او تصمیم گرفته اند و از او تابع بودن ، طلب شده است ، آنان با روحیه انقیاد و تسلیم در برابر شرایط موجود خو می گیرند. آنان به واسطه این که همیشه توفیق را به قیمت حذف دیگران از صحنه در نظام آموزشی تجربه کرده اند، فردگرایی و اصالت داشتن منافع فرد بر منافع جمع را به عنوان یک سلوک و هنجار پذیرفته شده باور می کنند.
عدم رغبت به مشارکت و همکاری با دیگران در حل مسایل اجتماعی را نیز می توان معلول این واقعیت دانست . آنان هیچ گاه تحت استیلای روش مستقیم تدریس ، در طول تحصیل ، فرصت تمرین مهارت های گروهی را نیافته اند.
مردم به نقش های حیاتی آموزش و پرورش در جنبه های مختلف فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی وقوف کامل ندارند و بدین جهت کمتر نگران مشکلات آموزش و پرورش در مقایسه با سایر مسایل زندگی خود هستند و تا دادن جایگاه در خور و شایسته به آموزش و پرورش در خانواده و جامعه راه زیادی در پیش دارند.
ناکامی ها، عدم توفیق ها و اثربخشی کم تغییرات پی در پی نظام آموزشی و پرورشی رسمی در گذشته ، شرایطی را به وجود آورده است که دیگر تغییر و اصلاح از بالا به پایین، کارسازنیست .یقیناً، هر دورانی ، آموزش و پرورش خود را می طلبد. آموزش آینده مبتنی بر دانایی وقوه تفکر و خلاقیت است . مدیران و معلمان به توسعه مهارت های حرفه ای خود علاقه مندند و هرگاه اقدامات مناسبی در این زمینه صورت گیرد، مجدانه برای تحقق دانایی ، فداکاری خواهند کرد.
همگی باور داریم که آموزش و پرورش باید بهبود یابد. اما اگر ندانیم در کدام مسیر باید حرکت کنیم و برای این کار هدف های روشن و مشخصی نداشته باشیم ، پیشرفتی به دست نمی آید.تلاش های ارزشمندی که در زمینه های مختلف مثل ، تجهیز مدارس با فناوری جدید و…اگرچه با نیت خیر صورت گرفته اند، ولی به موفقیت نخواهند رسید، زیرا به عنصر کیفیت توجه نشده است .
تمامی تلاش ها و سرمایه گذاری ها براساس یک برنامه کلی بهبود کیفیت ، باید به طور اساسی آن چه را که در کلاس های درس اتفاق می افتد، بهبود بخشد. در حال حاضر طرح و برنامه هایی که براساس چشم انداز کلی بهبود کیفیت باشد به صورت اقدامات و برنامه های جدای از هم و نه مرتبط با یکدیگر اجرا می شود که علاوه بر این که موفقیتی را به همراه نخواهد داشت ، بلکه مدیران و معلمان را نیز خسته کرده است .
ریشه بسیاری از عدم موفقیت ها در بدفهمی هاست ، بنابراین تلاش و برنامه ریزی برای رسیدن به ادبیات و فهم مشترک نزد کارکنان و مشتریان مدرسه ، یک اقدام ضروری و راهبردی است .صرف نظر از ابهامات و کلی گویی ها در تدوین و تدارک هدف های آموزش و پرورش ، متاسفانه در بیشتر اوقات با این واقعیت تلخ مواجه می شویم که کمتر اتفاق می افتد مدارس ، هدف های آموزش و پرورش دوره تحصیلی مدرسه خود را با دقت مطالعه کرده و با بحث و گفت وگو به درک مشترکی رسیده باشند، در چنین شرایطی چگونه می توان درک درستی از هدف ها و مقاصد آموزشی و پرورشی داشته باشیم ؟ چه باید کرد؟
مسئولان ، کارشناسان ، مدیران و کارکنان آموزشی در همه سطوح ملی ، استانی ،منطقه ای و مدرسه در ابتدا باید از خود سوال کنند، چند بار اتفاق افتاده است که هدف های آموزش و پرورش در دوره های مختلف تحصیلی را با دقت مطالعه کرده اند و با بحث و گفت وگو با یکدیگر به توافق رسیده اند و درک مشترکی از فلسفه و اهداف آموزش و پرورش ایجاد شده است . متاسفانه نظام آموزش و پرورش ما فاقد فلسفه مکتوب و مستندی است که چشم و چراغ راه سرمایه گذاری ها و برنامه ریزی های آموزشی و درسی باشد؟
یقیناً تا زمانی که فلسفه آموزش و پرورش ما و به دنبال آن هدف های آموزش و پرورش از صراحت و شفافیت کافی برخوردار نباشد، امکان رسیدن به توافق و وفاق جمعی میسر نخواهد شد. درس فلسفه آموزش و پرورش نیز که سال های متمادی در دانشگاه های ما تدریس می شود، صرفاً مجموعه ای از مکاتب فلسفی است که دانشجویان این درس کمتر فرصت می یابند در کلاس های درس ضمن بحث و گفت وگو پیرامون ضرورت داشتن فلسفه آموزش و پرورش و چرایی فعالیت ها، مفاهمه کنند و تقریباً نتیجه آن جز سردرگمی و حیرانی نخواهد بود.
به همین دلیل است که متاسفانه نظام آموزش و پرورش ما، گرفتار وام گیری ناقص اصول ، هدف ها، محتوا و برنامه های درسی نظام های آموزش و پرورش دیگر کشورها به ویژه آمریکا و اروپاست و طبیعی است که این نظام ، هماهنگی و سازگاری لازم با نظام ارزش ها، باورها و نیازهای فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران را نداشته است .
در نظام آموزش و پرورش ایران ، وفاق ذهنی و قلبی (نگرش ) لازم در خصوص مهم ترین ارکان پرورش و آموزش انسان به وجود نیامده است . فضای بدفهمی گسترش یافته است و تفاسیر و تعابیر گوناگون در مورد این که از آموزش و پرورش رسمی چه می خواهیم ، چه را می خواهیم و چگونه می خواهیم ، غیرقابل احصا است .
نظام آموزشی هر کشوری به دست معلمان آن کشور شکل گرفته و سامان می یابد. در این میان هر اندازه سطح دانش، توانایی، مهارت، تخصص و تعلق سازمانی آنان بالاتر باشد، آن نظام موفق تر، پویاتر و موثرتر خواهد بود.
معلم کارگزار اصلی تعلیم و تربیت و روح نظام آموزشی هر کشوری است و با کوشش خردمندانه او است که اهداف متعالی نظام آموزشی کشور محقق می شود و آنچه کودکان، نوجوانان و جوانان در مدرسه کسب می کنند، متاثر از خصوصیات، کیفیات، شایستگی های علمی، فرهنگی؛ دینی، تربیتی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی معلمان است. بی تردید معلم در دگرگونی نظام آموزشی به اندازه کل عوامل نظام نقش دارد و اثرگذار است، به گونه ای که می توان سطح دانش، توانایی و کیفیت علمی هر کشور را از سطح دانش، توانایی، کیفیت و مهارت معلمان آن کشور تشخیص داد.
علیرغم تمامی پیشرفت ها و تحولات شگرف علمی جهان، در دنیای ارتباطات و فناوری اطلاعات، هنوز هیچ جایگزین بی بدیلی برای معلم یافت نشده است؛ بنابراین هر تغییر و تحولی در کیفیت آموزشی و هر تلاشی برای تغییر بنیادی نظام، بدون تحول در نظام معلمی امکان پذیر نخواهد بود. امروز سرمایه گذاری در تربیت و ارتقای جایگاه منابع انسانی در تمامی کشورهای پیشرفته جهان، نوعی سرمایه گذاری عمرانی برای توسعه پایدار در تمامی ابعاد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، اخلاقی و سیاسی است.
با اطمینان می توان گفت علت توقف، تعلیق یا شکست بسیاری از طرح های تغییر بنیادی نظام آموزشی کشور که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی بارها توسط متخصصان تعلیم و تربیت و دلسوزان نظام تربیتی کشور، تدوین ولی در نیمه راه از تکاپو بازمانده است، بی توجهی به نقش محوری و تعیین کننده معلم در تعیین سرنوشت خود و تحقق اهداف آن بوده است؛ زیرا معلم نقطه آغاز هر تحول آموزشی است. زیباترین اصلاح و بازسازی نظام آموزش و پرورش هر کشور، در صورتی که معلم به تعداد کافی و با کیفیت مطلوب موجود نباشد، با شکست حتمی روبرو خواهد شد.
برای دستیابی به افق چشم انداز بیست ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، به تحول بنیادی در نظام آموزشی کشور نیازمندیم، تا به چالش های علمی، صنعتی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی پاسخ داده و امکان دستیابی به توسعه پایدار داشته باشیم، که این تحول خود مستلزم تحول در نظام معلمی کشور است.
بی تردید یکی از اساسی ترین مولفه های هر سازمانی، به ویژه در نظام تعلیم و تربیت، نیروی انسانی آن سازمان است که در این میان نیز نقش معلم از همه آنان برجسته تر و مهمتر است. نادیده گرفتن حضور معلم یا بی توجهی به نقش و تاثیر او درفرآیند تعلیم و تربیت، نه فقط تحقق اهداف را با چالش های اساسی مواجه می کند، بلکه عملاً آموزش و پرورش ماهیت و فلسفه وجودی خود را هم از دست خواهد داد.
از میان تمامی ویژگی های بارز یک معلم، نقش الگویی او همیشه بارزتر و برجسته تر بوده است؛ یک معلم خوب شاگردانش را از سرچشمه زلال علم و معرفت خود سیراب می کند و می تواند نمونه ای از اخلاق، رفتار، اخلاص، حرکت و پویایی برای آنان باشد و با این رفتار می تواند پیوند عمیقی با وظیفه آموزشی خود ایجاد کند.
این که قلم علما را از خون شهدا برتر و والاتر دانسته اند، حرف ساده ای نیست. یک معلم در مرحله نخست یک عالم است و اندیشه و دانش او موجب بیداری نسل ها می شود. این که تعلیم و تربیت را از شئون الهی نامیده اند و خداوند این موهبت را قبل از هرکس به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی داشته است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند، نشان از اهمیت و شان والای معلم دارد. در حقیقت معلم با پذیرش این مسئولیت ایمان را بر لوح جان و ضمیرهای پاک متعلمان خود حک می کند و ندای فطرت را به گوش تمامی آنان می رساند و سیاهی جهل و نادانی را از دل هایشان می زداید و دانایی و روشنایی را در روانشان جاری می کند.
شاید یکی از زیباترین وصف ها در خصوص معلم این است که معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی برشمرده شده و از آن نه به عنوان یک شغل و حرفه، بلکه به عنوان ذوق و هنر یاد شده است. در این آیات خداوند خود را معلم می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان می آورد. از این رو می توان گفت که هنر شگفت معلمی در درجه نخست از آن خداوند عالم است. اگر امیرمومنان (ع) می فرماید: من علمنی حرفاً فقد صیرنی عبداً. این بیان برای همه ما درس بزرگی است تا هم معلم قدر خود را بداند و متوجه شود که چقدر وجودش در سرنوشت ملت موثر است و هم دست اندرکاران برای ایفای مطلوب وظایفشان تمهیدات لازم را فراهم کنند.
امام خمینی(ره) نقش معلم در جامعه را نقش انبیا و انبیا را معلم بشریت دانسته و فرموده اند: تمام ملت باید معلم باشند، فرزندان اسلام تمام افرادش معلم باید باشند و تمام افرادش متعلم. در سخنان مقام معظم رهبری، دست توانای معلم است که چشم انداز آینده ما را ترسیم می کند و در کلام شهید مطهری معلم کسی است که باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون و ابتکار او را زنده کند. بی تردید دغدغه معلم همیشه این است که حیات بشر بر مدار ارزش ها و کرامت انسانی بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دین همه اساس انسان باشد تا هیچ بیگانه ای مجال تجاوز به فرهنگ ارزشی دین و میهن را پیدا نکند.
همه این اوصاف نشان از جایگاه رفیع و شان والای معلم دارد، شان و مقامی که جز خداوند متعال و اولیای بزرگوارش کسی را یارای جلوس بر این تخت رفیع نیست. حال سوال اساسی این است که چگونه می شود این مرتبت و مقام والا را ارج نهاد و حرمت این جایگاه مقدس را پاس داشت. مسلما از میان تمامی سازوکارها و راه های متعدد برای حفظ کرامت، مکانت و منزلت الهی او سلوک رفتار و کردار، وسعت دید و میزان تلاش خود او برای دستیابی به اهداف و خواست های متناسب با این جایگاه بی بدیل خواهد بود. تا زمانی که معلم به قداست و عظمت این شغل واقف نگشته و برای پاسداری از آن تلاش نکند، هیچ نیروی قاهری قادر به احیا و تثبیت این عظمت نخواهد بود.
امروزه هیچ فردی نمی تواند نقش و تاثیر سازمان های مردم نهاد و اصل مشارکت در انجام بهینه امور را انکار و خط سیر زندگی و تعالی خود و جامعه را خارج از خطوط و راه های معطوف به اهداف مردم سالاری حقیقی ترسیم کند. گرچه فرآیند مشارکت بسیار گسترده تر و پیچیده تر از گذشته شده و تمامی امور زندگی فردی و اجتماعی افراد را دربرگرفته است؛ ولی حوزه فرهنگ و نظام تعلیم و تربیت به دلیل ویژگی های خاص و ابعاد پیچیده، شمولیت، گستردگی و نقش آن در تحصیل منافع پیدا و پنهان حاکمیت، کمتر از سایر حوزه ها با تحولات محیطی سازگار و از آن متاثر بوده است.
هرچند در کشور ما تاکنون تجربه سازمان های مردم نهاد چندان خوشایند و قابل قبول نبوده است، ولی در سال های اخیر بروز و ظهور برخی از سازمان های قانونی از قبیل نظام پزشکی، نظام مهندسی و نظام مشاوره رفته رفته توانسته اند با پشت سر گذاشتن موانع موجود، چهره تقریباً موفقی از خود معرفی کرده و بخش اعظمی از وظایف تصدی گری دولت را به نحو مطلوب به عهده بگیرند و با تلاش های مضاعف برای تحقق بهینه اهداف پیش بینی شده، گام های بلندی بردارند.
بسیاری از کشورهای پیشرفته و توسعه یافته، نقش محوری تعلیم و تربیت به ویژه ملعمان را در پیشرفت آموزش عمومی به عنوان تنها عامل توسعه اجتماعی پذیرفته و سرمایه گذاری های عظیم و درازمدتی در این زمینه انجام داده اند. مثلاً در نیوزیلند، شورای معلمان مسئول تایید مجدد برنامه های تربیت معلم در سراسر این کشور است.
تمامی برنامه های تربیت معلمی که به صدور مجوز تدریس منتهی می شود، باید هر پنج سال یکبار توسط این شورا تصویب شود. در این خصوص شورا از کمک سایر نهادهای تضمین کیفیت، از جمله کیفیت برنامه های علمی دانشگاهی و نهاد تشخیص صلاحیت این کشور، بهره می گیرد. شورا برای انجام نظارت بیرونی بر برنامه های تربیت معلم، گزارش هایی را از ناظر مورد تایید و استخدام شده از سوی دیگر مراکز تربیت معلم دریافت می کند. این ناظر از موسسه بازدید و با کارکنان، دانشجویان تربیت معلم، اعضای کمیته مشاوره ای و استادان ملاقات می کند و در مورد تداوم کیفی برنامه ها به شورا گزارش می دهد.
این شورا برای تدوین مجموعه ای از استانداردهای فارغ التحصیلی برای معلمان تلاش می کند. استانداردهای جدید آنچه را که معلم فارغ التحصیل باید بداند، درک کند و قادربه انجام آن، به محض فارغ التحصیلی، باشد، تشریح می کند. این استانداردها ویژگی های معلمان کارآمد را نیز دربر می گیرند. این شورا مسئولیت رسیدگی به شکایت و تصمیم گیری درباره صلاحیت تدریس شخص برای حرفه معلمی، ثبات صلاحیت پاسخگویی، تعیین صلاحیت کارکنان غیرآموزشی در مدارس و مراکز پیش دبستانی، راهبری نظام اطلاعاتی و ارتباطی، اجرای برخی از مفاد قانون آموزش و پرورش، رسیدگی به شکایات درباره رفتار معلمان و سایر گزارش های اجباری رسیده از سوی معلمان درباره رفتارهای مجرمانه دانش آموزان، دیوان دادرسی انضباطی، برنامه ریزی مالی و نظارتی، گزینش و تمدید مجوز اشتغال به کار معلمان، تعیین دستمزدها و شرایط کارفرما، شرایط استخدامی گزینش و فرآیندهای انتصاب، بهداشت و آموزش معلمان را به عهده دارد.
در این راستا برخی از نظریه پردازان کشورمان توسعه را فرآیند تحول در باورهای فرهنگی و نهادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی برای متناسب شدن با ظرفیت های جدید و ارتقای سطح رفاه جامعه می دانند و بر این باورند که توسعه مستلزم تحول فرهنگی است. این افراد معتقدند، دانش و دانایی ملی، رکن اصلی توسعه است و توسعه نیافتگی امروز ایران به دلیل فقر سرمایه گذاری آموزشی است. به اعتقاد این گروه مدرسه باید احترام به آزادی بیان، حس نظم پذیری جمعی و احترام به حقوق دیگران را در وجود کودک رشد دهد و اگر مدرسه نتواند به این مهم دست یابد، توسعه اقتصادی جامعه ما سامان نخواهد گرفت.
سازمان نظام معلمی با امعان نظر به گستردگی وظایف و نقش و تاثیر غیرقابل انکار آن در ساختن جامعه مطلوب و ملحوظ داشتن تمامی این باورها و دغدغه ها، نظامی از رویکردها و راه حل های مناسب و بهینه برای حل مسائل و رفع مشکلات فرآروی این قشر عظیم، معلمان و فرهنگیان و حتی سایر افراد جامعه، قرار می دهد تا با بهره گیری از ظرفیت بالقوه آن از راه های معقول و منطقی نسبت به حل مشکلات و رفع آن موانع اقدام کنند که از جمله می توان به مسائل معیشتی، رفاهی، برنامه ریزی آموزشی، فرهنگی و مدیریتی در شرایط بحرانی اشاره کرد.
با اندکی تامل در گذشته نظام تعلیم و تربیت و نگاه اجتمالی بر روند آن از آغاز تاکنون، اگر نگوییم همه ناکارآمدی ها و ناکامی ها، حداقل بخش اعظم آن به نقش فعال و تاثیرگذار منابع انسانی، صلاحیت های حرفه ای، انگیره ها، خواستها ونیازهای اساسی او برمی گردد. شاید حضور کم رنگ معلمان در تصمیم گیری ها، برنامه ریزی ها و تعیین سرنوشت شغلی خود، از مهمترین این مولفه های اساسی باشد که بی توجهی به این واقعیت ها و تاکید همیشگی بر دیوان سالاری خشک و غیر منعطف گذشته و نگاه به معلم، همردیف و همپای سایر کارکنان و کارمندان دولت، این درد را مزمن و لاعلاج جلوه داده است، به گونه ای که آسیب ها و لطمات وارده بر پیکره عظیم آموزش و پرورش، شان، منزلت و جایگاه حقیقی معلم در ابعاد علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، هر روز بیش از گذشته افزون، و به دلیل ویژگی های منحصر به فرد این قشر عظیم و فرهیخته جامعه، از دید حقیقت بین مسئولان، صاحب نظران و کارشناسان تعلیم و تربیت پنهان مانده و یا بر آن سرپوش گذاشته شده است. هرچند کتمان این واقعیت، یعنی ناکافی بودن منابع مالی و اقتصادی دولت، ناکارآمدی و ناهمسویی بسیاری از سیاست ها و تصمیم گیری های دولتی در حوزه آموزش و پرورش نیز ممکن نیست و خود مزید علت بوده و صدمات جبران ناپذیری بر جایگاه رفیع معلم و منزلت منیع آنان وارد کرده است؛ ولی باور به اهمیت آن از سوی مراجع قدرت و تصمیم گیران، از همه آنها مهمتر و اساسی تر است.
امروزه دیگر معلمان به خودی خود یگانه منبع اطلاعاتی، اخلاقی و فرهنگی دانش آموزان محسوب نمی شوند. پیچیده شدن جوامع بشری، گسترش اطلاعات و روزافزونی آن، تعدد راه های دستیابی سهل و سریع به دانش روز، تخصصی تر شدن حرفه ها و مشاغل، احساس نیازبه همخوانی میان توانایی فرد و نوع حرفه و نیاز مراکز و سازمان ها به افراد ماهر و دارای تبحر و صلاحیت های حرفه ای قابل قبول و منطبق با شرایط و ویژگی های جامعه و نیز افزایش جمعیت دانش آموزی که به طور غیرمستقیم بر ارتباط تنگاتنگ و عاطفی میان معلم و دانش آموز تاثیر منفی خواهد گذاشت، زمینه بازنگری در شیوه های تامین، به کارگیری، نگهداری و حمایت از معلمان را فراهم و احساس نیاز و ضرورت پرداختن به آن را بیش از گذشته نمایان می کند.
تحقیقات گوناگون نشان می دهد نبود رضایت شغلی یکی از مهمترین علل ناکارآمدی در زندگی فردی و اجتماعی است که می تواند جنبه های دیگر زندگی افراد را نیز تحت تاثیر قرار دهد. هرچند سازمان نظام معلمی نمی تواند تمامی این رضایت مندی را به جامعه معلمان تزریق کند، ولی با نگاه به رابطه تنگاتنگ انتخاب آزاد در برآورده شدن نیازها، بخش اعظمی از مشکلات واقعی و روانی را از سر راه معلمان برمی دارد؛ زیرا مسیر رضایت مندی شغلی از راه انتخاب صحیح، درست و آزاد می گذرد.
برای ایجاد یک سازمان کارا و منطبق با اهداف و آرمان های آن، هماهنگی، همسویی و همدلی مستمر و از همه مهمتر اعتمادل کامل میان مراجع تصمیم گیر و تصمیم ساز در آموزش و پرورش، معلمان و حوزه های ذیصلاح در تامین و تخصیص منابع مالی، از اهمیت والایی برخوردار است.
نظام معلمی بخشی از فرآیند تعلیم و تربیت است که از ابعاد روان شناختی، جامعه شناختی، روان شناسی اجتماعی و مدیریت مبتنی بر عقل و خرد جمعی، برکارایی و اثربخشی نظام تعلیم و تربیت اثرگذار بوده و در نهایت به تعلق خاطر سازمان، افزایش اعتماد به نفس، ارتقای سطح علمی و فرهنگی و رضایتمندی معلمان، منجر خواهد شد. شرایط حضور و فعالیت در سازمان نظام معلمی همانند سایر نظام های صنفی است.
معمولاً اعلام شرایط، ویژگی ها، بیان روش ها و راهکارها و در نهایت شرکت در انتخاباتی آزاد و هدفمند به روش های معمول، از راهکارهای اجرایی شدن برنامه ها و تحقق اهداف پیش بینی شده این سازمان خواهد بود، ولی تعمیق فرهنگ و گسترش آن در سطح بدنه آموزش و پرورش، نهادینه کردن و تبدیل آن به رفتار دموکراتیک، از جمله اهداف بلندی است که رسیدن به آن زمان زیادی را طلب خواهد کرد.
در هر حال کسب مهارت های لازم برای تعیین سرنوشت خویش به صورت صحیح و اصولی، چگونگی تحصیل زندگی سعادتمند و رضایت بخش، روش های سازگاری با شرایط اجتماعی، راه های تحصیل حقوق فردی و اجتماعی به شیوه مناسب و در نهایت تمرین برای ظاهرشدن در قامت شهروند مسئولیت پذیر و فرهیخته در دل این سازمان می تواند غیرمستقیم ویژگی های مورد نظر را به همه مخاطبان، به ویژه دانش آموزان نیز منتقل کرده و زمینه تحقق رویاهای جامعه ایده آل و اسلامی را فراهم کند.
احساس بیگانگی با حوزه های تصمیم ساز و تصمیم گیر، نداشتن تعلق سازمانی، نبود ارتباط منطقی میان نیازهای جامعه و خواست های معلمان، نبود سازوکارهای مناسب برای ارتقای سطح علمی و به روزکردن اطلاعات آنان، سیطره روش های سنتی در بدنه آموزش و پرورش و تسلط پایدار اعمال سیاست ها از بالا به پایین، فراموش شدن نقش واقعی حوزه های ستاد و صف و نمود معکوس آن، قطع ارتباط اصولی و منطقی میان نیروهای صف و ستاد، روش های برنامه ریزی سنتی و غیر منعطف، همه و همه از جمله مواردی است که گریز از آنها از شاهراه سازمان نظام معلمی و خدمات پیش بینی شده برای آن می گذرد. در سطح علمی تر و وسیع تر برای کارآمد کردن سازمان نظام معلمی و فعالیت های مرتبط با آن، تاسیس بانک جامع اطلاعات شغلی، مهارتی، علمی و تعریف نظام مند راه های تعامل سازنده و ارتباط اصولی معلمان با یکدیگر و آشنایی با توانمندی ها، تجربیات و مهارت های همدیگر با محوریت خود آنان است که می تواند موفقیت این سازوکار مردم سالارانه را تضمین و به تحقق اهداف آن کمک کند.

استفاده از آیه های قرآن در حین تدریس نکته های علمی
به هنگام تدریس مطالب درسی و علمی، از آیه های قرآن که مربوط به آن نکته می شود استفاده کنید.
قرآن یک معجزه است و هر انسان عاقل و خرمندی با خواندن آن و درک درستش به معجزه بودن قرآن اعتراف می کند. خداوند در قرآن تصریح می دارد که :"تِلکَ آیاتُ القُرآنِ وَ کِتابٍ مُبینٍ .(1) این قرآن بزرگ و کتاب آشکار خداست . و همین طور از پیامبرش می خواهد که از پروردگارش توفیق علم افزایی را به او بدهد .در این آیه : " وَ قُل رَبِّ زِدنی عِلماً (2) …. و دایم بگو ،پروردگارا بر علم من بیفزای .
و بسیار آیه های دیگر که انسان ها را تشویق به آموختن علم و تدبر و تفکر در امر آفرینش می نماید و در این مورد هم آیه های بسیار ذکر شده است. ما هم می توانیم از این آیه ها ، به هنگام تدریس دروس مختلف مثل : علوم ،تاریخ، جغرافی ، ریاضی و…. استفاده کنیم و اهمیت قرآن را به بچه ها از این نظر گوشزد کنیم تا بچه ها با مراجعه به قرآن و اندیشه در آیات مختلف آن به کشف اسرار الهی پی ببرند و بر دانش خود بیافزایند .
چند مورد از آیه هایی که در این مورد کاربرد دارد ،در ذیل آورده شده است .
۱- اهمیت تقویم و چگونگی حساب اوقات و محل ها ی قرار گرفتن ماه در آسمان
" و ما شب و روز را دو آیت و نشانه ی قدرت خود قرار دادیم و آن گاه از آیت شب (و روشنی ماه آن ) کاستیم و آیت روز را همیشه تابان ساختیم تا شما در روز ،(روزی حلال ) از فضل خدا کسب کنید تا آن که شمار سال ها و حساب اوقات را بدانید و ما هر چیزی را مفصل بیان کردیم."
سوره ی اسراء آیه ی 12
2- هدف از پدید آمدن راه ها
"همان خدایی که زمین را آسایشگاه شما قرار داد و در آن راه ها برای روابط و سفر و حوائج خلق پدید آورد…"
سوره ی طه آیه ی 53
3- اهمیت تدبر در تاریخ
" آیا این کفار قریش از مشاهده ی حال طوایف بسیاری از گذشتگان ، که ما همه را هلاک کردیم و اینان در منازل و عمارات آن ها می روند ،عبرت و پند نگرفتند و هدایت نیافتند ،در حالی که احوال گذشتگان برای خردمندان مایه ی عبرت و هدایت است ."
سوره ی طه آیه ی 128
4- آسمان به عنوان سقفی محفوظ و طاقی محکم
" و آسمان را سقفی محفوظ و طاقی محکم آفریدیم و این کافران غافل ،از مشاهده ی آن اعراض می کنند ."
سوره ی انبیا آیه ی 32
5- گردش سیارات در یک مدار معین و مشخص شده
" و اوست خدایی که شب و روز و خورشید و ماه (و سایر انجم ) را به قدرت کامل بیافرید که هر یک (به امر خدا ) در مدار معینی سیر می کنند."
سوره ی انبیا آیه ی 33
6- چگونگی رشد انسان از نطفه تا پیری
" ای مردم اگر شما در وقوع قیامت و بر قدرت خدا بر بعثت مردگان شک و ریبی دارید (توجه کنید و بدانید) که ما شما را نخست از خاک بیافریدیم ،آن گاه از آب نطفه و سپس از خون بسته و بعداً از پاره ای گوشت تمام و نا تمام ، تا در این انتقال و تحولات قدرت خودمان را بر شما آشکار سازیم و از نطفه ها آن چه را مشیت ما تعلق گیرد در رحم ها قرار دادیم تا به وقتی معین ،طفلی چون (گوهر از صدف) رحم بیرون آوریم تا زیست کرده و به حد بلوغ و کمال برسد و برخی از شما در این بین بمیرد و برخی به سن پیری و دوران ضعف و ناتوانی عمر برسد…."
سوره ی حج آیه ی 5
و یا در این آیه …
" پس آن گاه او را نطفه گردانیده و در جای استوار (صلب و رحم) قرار دادیم .آن گاه نطفه را علقه (یعنی پاره ی خون) و علقه را (مبدّل) به پاره ای گوشت و سپس آن گوشت را (تبدیل) به استخوان نمودیم و سپس بر استخوان ها گوشت پوشاندیم و پیکری کامل کردیم و پس از آن به دمیدن روح پاک مجرد خلقتی دیگر انشا نمودیم.آفرین بر قدرت کامل بهترین آفریننده ".
سوره ی مومنون آیه ی 13 و 14
7- نحوه ی تشکیل ابر و باران
" آیا ندیدی که خدا ابر را از هر طرف براند تا به هم درپیوندند .باز آن ها را انبوه و متراکم سازد .آن گاه بنگری که قطرات باران از میان ابر فرو ریزد و نیز از جبال آسمان تگرگ فرو بارد که آن تگرگ ها به هر که خدا خواهد اصابت و اشجار و کشتزار او را تباه گرداند و از هر که خواهد باز دارد تا تگرگ بر او زیان نرساند و روشنی برق (و رعد) آسمان ،چنان بتابد که خواهد روشنی دیده ها را ببرد ؟ "
سوره ی نور آیه ی 43
8- گوناگونی جانوران
" و خدا هر حیوان و هر جنبنده ای را از آب آفرید (و آن ها را به انواع گوناگون ساخت ) که بعضی (مانند مارها )بر روی شکم بخزند و برخی دیگر (مانند انسان ) بر روی دو پای و برخی (مانند اسب و گاو و شتر ) با چهار پا راه می روند ، و خدا هر چه بخواهد بیافریند .همان خدا بر همه چیز تواناست."
سوره ی نور آیه ی 45
9- وجود دو دریا در کنار هم یکی با آب شیرین و یکی با آب شور و تلخ
(علم جدید یافته است که وضعیت دهانه رودخانه،جایی که آب شور و شیرین تلاقی می کنند،تا حدودی نسبت به وضعیت جایی که دو دریا تلاقی دارند متفاوت است.کشف شده است که آنچه آب شور را از آب شیرین در دهانه رودخانه متمایز می کند یک منطقه است که با غلظت مشخص و مجزا دو لایه را از هم جدا می کند.شوری این حد فاصل(منطقه انفصال) با شوری دو آب شور و شیرین متفاوت است.
این پدیده در چندین جا از جمله در مصر،جایی که نیل به دریای مدیترانه می ریزد،رخ می دهد.)
نقل از: دکتر ذاکر نیک (۳)
" و او خدایی است که دو دریا را به هم آمیخت که این یکی دارای آب گوارا و شیرین و آن دیگر شور و تلخ بود و بین این دو آب در حین به هم آمیختن واسطه هایی قرار داد که همیشه از هم جدا باشند ."

سوره ی فرقان آیه ی 53
10- منظومه ی شمسی
" بزرگوار آن خدایی که در آسمان برج ها مقرر داشت و در آن چراغ روشن خورشید و ماه تابان را روشن ساخت ."
سوره ی فرقان آیه ی 61
11- گردش نامحسوس کره ی زمین
" در آن روز کوه ها را بنگری و جامد و ساکن تصور کنی در صورتی که مانند ابر (تند سیر) در حرکتند .صنع خداست که هر چیزی را در کمال اتقان و استحکام ساخته که علم او به افعال همه ی شما محیط است"
سوره ی نمل آیه ی 88
1- سوره ی نمل آیه ی 1
2- سوره ی طه آیه ی 114
۳-تفسیر جالب دیگرى که براى این دو دریا شده است، چریان "گلف استریم" و رودهاى عظیم دریایى است، که در بسیارى از اقیانوسهاى جهان در حرکت است، و آب‏هاى گرم مناطق استوایى را به سوى مناطق قطبى مى‏برد، و گاه حتى رنگ آن با رنگ آب‏هاى اطراف، مختلف است، و عجب اینکه: عرض آن گاه به یکصد و پنجاه کیلومتر و عمق آن به چند صدمتر، گاه سرعت آن در یک روز به 160 کیلومتر مى‏رسد! و تفاوت درجه حرارت آن با آب‏هاى مجاور 10تا15 درجه است !
این جریان آب‏هاى گرم بادهاى گرمى به وجود مى‏آورد و حرارت خود را به اطراف مى‏دهد و هواى کشورهاى مناطق شمالى زمین را که در مسیر آن هستند مطبوع و قابل تحمل مى‏کند و اگر این جریان‏هاى دریایى نبود، زندگى در آن کشورها، بسیار سخت وشاید غیر قابل تحمل بود.
البته "گلف استریم" نام یکى از جریان‏ها و رودهاى دریایى است، و در آب‏هاى پنج قاره جهان نظیر آن دیده مى‏شود، و عامل اصلى این حرکت تفاوت درجه حرارت آب‏هاى مناطق استوایى زمین و مناطق قطبى است .
یازده تکنیک برای برقراری بهتر نظم در کلاس
1- جلب توجه : قبل از شروع درس اطمینان حاصل کنید که توجه همه به شماست . هنگامی که دانش آموزان در حال صحبت کردن با یکدیگر هستند و توجهی به کلاس ندارند شروع به تدریس نکنید. معلمان تازه کار گاهی فکر میکنند با شروع کردن درس کلاس آرام می شود یعنی بچه ها می بینند در حال حاضر کلاس شروع شده و وقت انجام دادن کارهای کلاسی است . این شیوه گاهی اوقات نتیجه بخش است اما علاوه بر این بچه ها کم کم فکر می کنند شما می خواهید با آنها رقابت کنید. برای شمااهمیتی ندارد که هم زمان با صحبت کردن آنها شروع به تکلم کنید شما بلند تر صحبت می کنید تا شادید آنها بعد از اینکه درس را شروع کرده اید به گفتگوهایشان پایان دهند در حالیکه آنها تصور می کنند شما بی توجهی آنها را پذیرفته ایدو آنان مجازند در حین تدریس تان صحبت کنند . منظور از تکنیک جلب توجه این است که قبل از شروع درس از آنها بخواهید توجه کنند . منتظر بمانیدوتا زمانی که همه ساکت نشده اند درس را شروع نکنید . معلمان با تجربه می دانند که سکوت آنها اثربخش است . آنها بعد از اینکه کلاس ساکت شد با ادامه دادن انتظار شان به مدت 5 تا 10 ده دقیقه آن را مورد تاکید قرار می دهند و سپس با صدایی ملایم درس را شروع می کنند. معلمی که با لحن ملایم تری صحبت می کند نسبت به معلمی که صدای بلندتری دارد از کلاس آرام تری برخوردار است . دانش آموزان ساکت می نشینند تا گفته های او را بشنوند .
2- شفاف سازی : بلاتکلیفی جنب وجودش را در کلاس افزایش می دهد . تکنیک شفاف سازی به این معناست که در آغاز کلاس به دانش آموزان بگوئید چه اتفاقی قرار است بیفتد . معلم تعیین می کند او و دانش آموزان در طول کلاس چه خواهند کرد و حتی گاهی ممکن است او محدوده زمانی بعضی از فعالیت ها را نیز مشخص کند . روش کارآمد برای ادغام این تکنیک با تکنیک اول اختصاص زمانی در پایان کلاس برای دانش آموزان به منظور انجام فعالیت های دلخواهشان است . معلم می تواند شرح فعالیت های آن جلسه را این گونه پایان برد" و فکر می کنم آخر ساعت وقت کافی خواهیم داشت که با دوستانتان گپی بزنید، سری به کتابخانه بزنید و یا تکلیف کلاس بعدرا انجام دهید" .
3- نظارت : نکته کلیدی این تکنیک دور زدن در کلاس است . برخیزید و در کلاس دور بزنید زمانی که دانش آموزان در حال انجام فعالیت اند در کلاس دور بزنید و پیشرفت شان را بررسی کنید . معلم موفق
پس از آنکه دانش آموزان تکلیفی نوشتنی را آغاز کردند به مدت دو دقیقه در همه کلاس می چرخد. او بررسی میکند که آیا همه دانش آموزان شروع به کار کرده اند آیا صفحه را درست
آورده اند و آیا دانش آموزان اسمشان را بالای برگه هایشان نوشته اند . در این تکنیک درنگ مهم است او از دانش آموزان می خواهد یک دور مساله را حل کنند و چک می کند که پاسخ هایشان به درستی شماره گذاری و نشانه گذاری شده و یا به شکل جملات کاملی بیان شده اند تا در صورت نیاز دستورالعمل هایی را به صورت فردی در اختیارشان بگذارد . با نزدیک شدن معلم دانش آموزانی که هنوز فعالیت را آغاز نکرده اند سرعتشان بیشتر می کنند و کسانی که حواسشان پرت شده و یا شروع کندی دارند به خود می آیند . معلم کلاس را متوقف نمی کند و هشدارها را به صورت همگانی بیان نمی کند مگر اینکه متوجه شود چندین نفر مشکل یکسانی دارند. او از لحنی آرام استفاده می کند و دانش آموزان از او به خاطر توجه مثبت و فرد به فرد او قدردانی می کنند.
4- الگو دهی : مک دنیل مثلی می گوید که از این قرار است " ارزش ها گرفته می شوند نه اینکه یاد داده شوند." معلمان مودب ، دقیق، دلسوز، خویشتن دار ، صبور و منظم با رفتارشان برای دانش آموزان الگوهایی فراهم می کنند معلمانی که می گویند شما فقط گوش کنیدکار نداشته باشید من چه کار میکنم ، پیام های مبهمی را به دانش آموزان ارسال می کنند که آنها را گیج کرده و به بد رفتاری سوق می دهد. اگر می خواهید دانش آموزان در زمان تدریس شما کلاس آهسته تر صحبت کنند شما نیز زمانی که در کلاس برای کمک به آنها قدم می زنید آرام صحبت کنید.
5-اشاره های غیرکلامی : یکی از ابزارهای استاندارد در کلاس پنج نفری در دهه پنجاه زنگ، منشی بود . زنگ نیکلی درخشنده ای که روی میز معلم قرار داشت و با یک ضربه روی دکمه ی بالای زنگ او توجه همه را به خود جلب می کرد. در طی سالها معلمان نوآوری های زیادی در زمینه ی استفاده از اشاره های غیرکلامی در کلاس درس نشان داده اند . بعضی کلید برق را روشن و خاموش می کنند بعصی هم ابزارهای ضربه ای در جیبشان دارند .حالات چهره وضعیت بدن و حرکات دست از جمله اشارات غیر کلامی اند.
6- کنترل محیطی : کلاس درس می تواند محیطی گرم و شاد باشد. دانش آموزان از محیطی که هر از چند گاهی تغییر می کند لذت می برند مراکز مطالعاتی با عکس های رنگارنگ شور و شوق آنها را برای موضوع درسی شما برمی انگیزد . نوجوانان دوست دارند درباره شما و علایق تان بدانند.
7- همانطور که بعضی وقت ها می خواهید کلاس تان را پربار کنید مواقعی هم هست که باید آن را تحلیل دهید در چنین شرایطی به احتمال زیاد گوشه ی آرامی که عوامل مزاحم کمتری داشته باشد مدنظر شماست . بعضی دانش آموزان غرق تصاویر دیدنی می شوند . رنگ ها و تنوع آنها مانند سوتی آنها را از کارشان باز می داردآنها آرزوهای شیرین و مسیرهای هموارتری می خواهند . با در نظر گرفتن یک فضا می توانید این نوجوانان را هدایت کنید. بگذارید آنها کارشان را انجام دهند و سپس برگردید از بقیه فضا استفاده کنید.
8- مداخله کمتر: بیشتر دانش آموزان به علت رفتار تهاجمی به دفتر مدیر فرستاده می شوند . معلم به خاطر خطایی جزئی آنها را صدا کرده اما در لحظاتی که سپری می شود معلم و دانش آموز دچار درگیری لفظی می شوند با مداخله ی آرام و خونسرد معلم می توان از بسیاری از این موارد جلوگیری کرد. معلم باید مراقب باشد دانش آموز به خاطر بدرفتاریش مورد توجه و تحسین هم کلاسی هایش قرار نگیرد.
9- مقررات آمرانه : این تکنیک همان سنت تعیین کردن حد و حدود فعالیت ها به صورت خودکامه است واگر به همان گونه که لی کانتر ( که این تکنیک انضباطی رابه صورت یکی از مشهورترین و عملی ترین تکنیک ها درآورده است) بیان می کند اجرا شود تحسین همگان را برمی انگیزد . این تکنیکی رده بالاست . معلم رئیس است و هیچ دانش آموزی حق ندارد در یادگیری دیگری دخالت کند. قوانین به صورت شفاف وضع شده اند و پشت سرهم اجرا می شوند.
10- پیام ها آمرانه " من محور " : بخشی از مقررات آمرانه این پیام ها گزاره هایی هستند که معلم در برخورد با دانش آموز بد رفتار استفاده می کند . آنها توضیحاتی روشن هستند از آنچه دانش آموز باید انجام دهد. معلمی از این تکنیک به خوبی بهره می برد که قبل از هر چیز توجه دانش آموز را نه به سوی بدرفتار ، بلکه به سوی رفتار مورد انتظار جلب می کند" من از شما می خواهم …. " یا " انتظار دارم
که تو … " . معلم بی تجربه که به خطا اصرار دارد "از تو میخواهم بس کنی متوقف کنی …" در می یابد که این کار مقابله و انکار را به دنبال دارد . در این حالت تمرکز بر روی رفتار بد است و دانش آموز سریع با حاضر جوابی می گوید " من هیچ کاری نکرده ام یا از کی تا حال چنین قانونی هست که … " و انی شروع نافرمانی است.
11-مقررات مثبت نگر : به جای لیست کردن کارهایی که دانش آموزان از عهده انجام آن بر نمی آیند قوانینی را استفاده کنید که بیانگر رفتارهای مورد انتظارتان باشد. به جای " حرکت در کلاس ممنوع " بگویید در کلاس به صورت منظم حرکت کنید یا به جای " دعوا و کشمکش ممنوع بگوئید کشمکش ها را به طرز مناسب فرو بنشانید" و به جای آدامس جویدن ممنوع بگوئید آدامس ها را در خانه بگذارید به قوانین تان به عنوان انتظارتان اشاره کنید . بگذارید دانش آموزانتان بدانند انتظار دارید آنها در کلاس چگونه رفتار کنند . بسیار تمجید کنید و با مشاهده ی رفتار خوب تقدیر کنید. البته می توان این کار را به صورت شفاهی انجام داد . یک اشاره ی سر ، یک لبخند و بالا بردن شست به علامت پیروزی رفتار خوب را تقویت می کنند.

ویژگی های معلم زبان خوب:
تعیین خوب یا بد بودن یک معلم زبان کار آسانی نیست. با وجود این به باور کارشناسان تدریس زبان های خارجی می توان ویژگی های معینی را برای یک معلم زبان موفق در نظر گرفت. بدیهی است که کمتر معلمی می تواند دارای تمامی این ویژگی ها باشد و خوب و موثر بودن آموزش یک زبان خارجی مجموعه ای از ویژگی های حرفه ای و فردی معلم را در بر می گیرد که پرورش تمامی آن ها در یک فرد کار چندان ساده یا آسانی نیست و نیازمند صرف زمان و حوصله قابل توجه است.
جنبه های مطلوب وهنجار رفتار های معلم زبان می تواند تسهیل کننده و پیشرفت دهنده آموزش زبان خارجی باشد و در مقابل آن جنبه های ناهنجار و نامطلوب اخلاق و رفتار معلم موجب ایجاد عوامل باز
دارنده در امر یادگیری زبان خارجی می شود. هر اندازه "بازخور" رفتارهای آموزشی و اعمال تعلمیاتی معلم زبان مناسب تر، خوش آیند تر ومطلوب تر باشد، میزان یادگیری و پیشرفت دانش آموزان بیش تر خواهد شد. در مطالعات بعمل آمده سعی شده است که نگرش و نظرات دانش آموزان سنجیده شود و حاصل این یافته ها، نکات مثبت یا ویژگی های خوبی است که یک معلم زبان باید داشته باشد.
معلم زبان بایستی از اخلاق حسسنه و حسن رفتار با دانش آموزان بر خور دار باشد. این حسن خلق از طروق زیر می تواند تحقق یابد. با دانش آموزان ایجاد رابطه صمیمانه نموده و با حوصله زیاد، مهربانی، دلسوزی، تواضع و شکیبایی با مسائل برخورد کند. از مسائل دانش آموزان با خبر بوده و در حل آنها تا حد ممکن کوشا باشد. دارای اخلاق و رفتار نمونه بوده، به طوری که بتواند الگوی مناسبی برای شکل گیری شخصیت دانش آموزان باشد و تاثیرات مثبت بر آنها بگذارد.
دارای تلفظ صحیح و قابل فهم باشد. برای داشتن هماهنگی در این زمینه بایستی این نکات را در نظر گرفت:از سال اول دبیرستان، دانش آموزان را با فو نتیک کلمات آشنا کند، تلفظی دقیق، واضح، شمرده داشته و مطالب را روان و صحیح بخواند، در موقع تدریس با صدای بلند و به طور رسا صحبت کند تا همه بتوانند صدای او را شنیده و درس را بخوبی بفهمند. فقط یک نوع تلفظ مثلا انگلیسی بریتانیایی را مد نظر بگیرد تا در بین شاگردان عدم هماهنگی بوجود نیاید.
تابع نظم در تمام امور باشد. این نظم شامل حضور مرتب و منظم در کلاس ، ، تعیین وقت امتحان بدون لغو و یا عوض کردن آن، رسیدگی منظم و پی گیر به تکالیف دانش آموزان است.
از تسلط علمی و آگاهی خوبی بر خوردار باشد. برای این کار بایستی تخصص لازم را دارا بوده ، از قدرت بیان خوبی بر خودار باشد، برای تدریس خوب در کلاس مطالعه کافی و لازم را داشته باشند و داشتن مدرک بالا و خوب نیز در نحوه تدریس می تواند موثر باشد.
معلم زبان باید به فنون مختلف تدریس و راهکار های آموزش پیشرفته مجهز باشد. سنجش سطح معلومات کلاس در جلسه اول انجام گرفته و تدریس خود با آن مطابق نماید. برای ایجاد تنوع در کلاس در حین تدریس برای این که کلاس خسته کننده نباشد می توان از ضرب المثل و مطالب طنز آمیز جالب انگلیسی استفاده کرد و یا از طریق آوردن مثالهای قابل درک و خلاصه گویی تدریس را انجام داد. به تمامی قسمت های مختلف کتاب ( تلفظ، تمرینات، درک مطلب و دستور) اهمیت دهد. صحبت به زبان انگلیسی در کلاس( هم در تدریس و هم در سایر موارد) باید در حدود فهم اکثریت دانش آموزان با توجه به پایه آنها باشد و از زبان فارسی کم تر استفاده گردد. در مکالمه به زبان خارجی تخصص کافی داشته باشد. مطالب مورد تدریس را روی تخته به طور مرتب و با خط استاندارد و خوانا بنویسد. در حین تدریس و خواندن درس مترادف و متضاد کلمات را یادآور شود. دانش آموزان را به آینده امیدوار کند و از طریق تشویق بجا ایجاد شوق و انگیزش نماید.
معلمینی از نظر دانش آموزان دارای ویژگی های منفی هستند که در کلاس بیهوده وقت گذرانی می کنند، تمرینات را سرسری حل میکنند، در دانش آموزان ایجاد بدبینی و بی علاقگی نموده، در امور کلاسداری نظم و انضباط را رعایت نکرده و تنها به مطالب کتاب اکتفا نموده و با تدریسی گذرا بدون رفع اشکال به توضیح کامل درس نمی پردازند. تنها شاگردان زرنگ را تشویق نموده و به دانش آموزان ضعیف توجهی نمی کنند. با تحقیر و عیب جویی بیش ازحد دانش آموزان و بداخلاقی باعث خرد کردن شخصیت آنان در پیش بقیه همکلاسی ها شده و اورا از کتاب و کلاس زبان منزجر می کنند.
برخی از ویژگی های یک معلم زبان خوب از این قرار است:
· شیوه تدریس باید به اندازه کافی جذاب بوده و توجه زبان آموزان را جلب نماید تا اندازه ای که کسی در کلاس احساس خواب آلودگی نکند.
· معلم زبان باید عاشق شغل معلمی به ویژه تدریس زبان خارجی باشد.
· از نگاه عموم زبان آموزان معلمی بهتر است که از ویژگی های شخصیتی خودش کمتر تعریف کند. چرا که بهترین معرف برای شخصیت یک معلم رفتار او در کلاس و محیط آموزشی است.
· یک معلم زبان باید آگاهی نسبی از دیگر رشته ها و حوزه های دانش و فناوری داشته باشد.
· زبان آموزان معلمی را دوست دارند که فقط به آنها زبان آموزش ندهد، بلکه با آموزش دیگر مطالب مفید زمینه آگاهی چند جانبه آنها را فراهم کند.
· زبان آموزانی که در کلاس یک معلم زبان خوب حضور دارند، معمولاً گذشت زمان را احساس نمی کنند و فقط صدای زنگ یا عقربه های ساعت به آنها یادآوری می کند که مدت کلاس تمام شده است.
· یک معلم زبان خوب زبان آموزان کم حرف را به بیشتر صحبت کردن و زبان آموزان پرحرف را به کمتر حرف زدن تشویق می کند و میان فعالیت آن ها در کلاس تعادل بر قرار می کند.
· معلم زبان خوب معلمی است که اسامی زبان آموزان خود را به خاطر بسپارد.
· یک معلم زبان خوب نه تنها با زبان بلکه با چشم ها و بدن خود نیز با زبان آموزان صحبت می کند.
· معلم زبان خوب کسی است که از یادگیری صحیح زبان آموزان خود در پایان تدریس اطمینان حاصل کند.
· تکالیفی که به زبان آموزان داده می شود باید مختصر و در راستای اهدافی باشد که برای یادگیری بیشتر آن ها پیش بینی شده است.
· معلم زبان خوب کسی است که وقت بیشتری را برای صحبت کردن به زبان آموزان اختصاص دهد. صحبت های معلم باید در حد راهنمایی و در موقعیت های مناسب باشد.
· تنوع در تدریس ویژگی مهم معلمانی است که دوست دارند آموزش خود را از حالت یکنواخت خارج کنند.
· درس های تعیین شده در کلاس یک معلم خوب معمولاً زودتر از زمان پیش بینی شده تمام می شوند و زبان آموزان نگرانی خاصی درباره درس های باقی مانده ندارند.
· یک معلم زبان خوب شان یا پرستیژ معلمی را همواره حفظ می کند. زبان آموزان دوست دارند زبان خارجی را از کسی بیاموزند که مایه افتخار آن ها و محیط آموزشی باشد.
این ها تنها نمونه ای از ویژگی های یک معلم خوب زبان هستند و مطمئناً ویژگی های دیگری مانند خوش اخلاق بودن، صداقت، نیز در میان هستند که به ویژگی های فردی معلمان مربوط می شوند.
مشکلات و موانع تدرسی و یاددهی معلمان زبان انگلیسی
یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان دوم از دیرباز مورد توجه دبیران واستادان این رشته بوده است وهرکس درتدریس خود سعی کرده است تا جایی که بتواند موانع ومشکلاتی را که دریادگیری زبان انگلیس وجود دارد کاهش دهد .ولی متاسفانه افراد معدودی هستند که توانستند این مشکلات را کاهش دهند وتعداد زیادی چه مدرسان زبان انگلیسی وچه دانش اموزان ودانشجویان این رشته همیشه با مشکلاتی مواجه بوده اند که باعث شده است یادگیری این زبان به طور کامل صورت نگیرد. همانگونه که آمار و شواهد نشان می دهد دانش آموزان ما در مقاطع مختلف تحصیلی در یادگیری زبان انگلیسی دچار مشکل می باشند و همواره ازنامفهوم بودن آن گلایه دارند.اصولا مشکل زمانی حاصل می گردد که ما اصل و پایه چیزی را خوب یاد نگرفته و یا فراموش کرده باشیم .این امر در مورد هر چیزی ممکن است اتفاق بیفتد و هنگامی که به اصل آن رجوع کردیم تمام مشکلات بوجود آمده از بین میرود.با نگاهی کوتاه و گذرا به آموزش و پرورش ایران میتوان فهمید که این نظام دچار مشکلات اساسی و عدیده ای گردیده است و متاسفانه متصدیان امر تا کنون راه چاره ای برای آن نیاندیشیده اند.
به عنوان مثال در آموزش زبان اشتباهات فراوان صورت گرفته است از جمله : دیر شروع نمودن تدریس آن در مدارس و در اختیار نگذاشتن وقت کافی در آموزش مطالب پایه(اول راهنمایی).زبان شناسان بر این عقیده اند که: بهترین زمان برای آموزش زبان دوم ، زمانی ست که فرد زبان اول (مادری) خود را در حد خواندن و نوشتن ساده یاد گرفته باشد .
موانع ومشکلات یادگیری زبان انگلیسی مخصوصا در دبیرستان ناشی ازاین عوامل می باشد :

1- عدم علاقه وعدم انگیزه برای یادگیری زبان انگلیسی
این عامل مهمترین مانع دریادگیری زبان انگلیسی است . اکثر دانش آموزان ودانشجویان به یادگیری این زبان علاقه ندارند وانگیزه ای برای یادگیری در خود ایجاد نمی کنند وفقط به فکر گذراندن این درس هستند .بنابراین چون علاقه ندارند و با میل ورغبت هم سرکلاس گوش نمی دهند چیزی و طلبی یاد نمی گیرند .اگرهم یاد بگیرند سریع فراموش می کنند. چون ازتکرار ان خسته ومتنفر هستند .مدرس زبان انگلیسی باید ازطریق تشویق دراوعلاقه ایجاد کند تا با تکرارکردن مطالب زبان ،آنرا یادبگیرد واین تشویق نباید فقط شفاهی بیان شود بلکه باید برای نمرات جوایزی درنظر گرفت تا علاقه دانش آموز به زبان ازاین طریق زیاد شود وبیشتر ازقبل زبان را مطالعه کند چون ازطریق تکراروتمرین زبان یادگرفته می شود.
2- نداشتن تمرکز حواس درکلاس
دومین عامل که باعث می شود یادگیری زبان صورت نگیرد عدم تمرکز حواس است . چون تا تمرکزحواس دانش آموزان نداشته باشند نمی توانند مطالب را یاد بگیرند این تمرکز حواس خودش به عواملی بستگی دارد:
1- خستگی وبی خوابی
2- گرسنگی
3- محیط اطراف
4- افرادی که با دوست ورفیق هستند
5- مشکلات خانوادگی او
تمام این موارد باید با مشاور مدرسه در میان گذاشته شود وازاو برای ازبین بردن اینگونه عوامل کمک گرفت. با از بین بردن اینگونه عوامل دانش اموز تمام سعی وتلاش خود را برای یادگیری زبان انجام می دهد ودر نتیجه نمره خوبی می گیرد.
3- دردبیرستانهای ایران ساعت تدریس زبان انگلیسی کم است
مدرس زبان با دوساعت تدریس درهفته نمی تواند به خوبی مطالب آن کتاب را به دانش آموزخود تفهیم کند . مدرس باعجله وشتاب سعی می کند چه ترم اول چه ترم دوم کتاب را تا جایی که تعیین شده است تمام کند وهدفش تمام کردن کتاب است چه دانش آموز یاد بگیرد وچه یاد نگیرد زبان انگلیسی باید درساعت بیشتر تدریس شود که مدرس وقت کافی داشته باشد که با دانش آموز خود تمرین وتکرار کند .درغیر این صورت نمی توان به خوبی مطالب را به دانش آموزخود یاد دهد .
4- نداشتن آزمایشگاه زبان در دبیرستانهای ایران
آزمایشگاه زبان محلی است که دانش آموزان به طور شفاهی با تلفظ صحیح کلمات ازطریق نوارضبط ضوت آن راگوش می دهند وبعد ازگوش دادن تلفظ صحیح به سوالات آن پاسخ می دهند. از طریق سوال وجواب که در آزمایشگاه زبان به وسیله نوار صورت می گیرد دانش آموززبان را مخصوصا به طور شفاهی بهتریاد می گیرند.ولی متاسفانه در دبیرستانهای ما این آزمایشگاه زبان وجود ندارد. وزبان به طور کتبی بیشتر مورد توجه قرار گرفته است و نمره شفاهی کمتر مورد توجه است ولی با آزمایشگاه زبان یادگیری زبان به طور شفاهی ارزش پیدا می کند و دانش آموز سعی می کنذ زبان را صحبت کند وبه این شکل بهتر یادگیری زبان صورت می گیرد.ما باید کاری کنیم که بیشتر درکلاس شفاهی از دانش آموز سوال شود تا او مجبور شود به انگلیسی صحبت کند زیرا هرچه به انگلیسی صحبت کند تاثیر و یادگیری زبان زیادتر است .مواقعی است که ما بیشتر به صورت کتبی ازدانش آموزان سوال کنیم .
5- عدم تسلط کامل اکثر مدرسان زبان انگلیسی به زبان انگلیسی
متاسفانه مخصوصا در دبیرستانهای اکثر مدرسان زبان انگلیسی تسلط کامل به زبان انگلیسی ندارند .بنابراین قادر نیستند به طور شفاهی زبان را به دانش آموزان یاد دهند وبیشتر به صورت کتبی زبان را به دانش آموزان یاد می دهند که این یادگیری صد درصد نمی شود .درصورتی یادگیری زبان صددرصددرکلاس انجام می شود که مدرس بیشتر از طریق شفاهی زبان راتدریس کند وخیلی کم زبان فارسی را درکلاس به کاربرد.وبیشتر زبان انگلیسی باشد طوری که دانش اموز خیال کند دریک کشور خارجی است ومجبور است که حتما به زبان انگلیسی صحبت کند .این اجبار باعث می شودکه سعی خود را به کاربرد وبه طور شفاهی درکلاس ضحبت کند آن زبان را بهتریاد می گیرد .
6- ارزشیابی کتبی در دبیرستانها ی ایران
متاسفانه اگر چه ما دیدیم ویادگرفته ایم که زبان ازطریق صحبت کردن بهتر یادگرفته می شود ولی می بینیم ارزشیابی پایان ترم دردبیرستانها درقالب کتاب تدریس شده وبه صورت کتبی می باشد. بنابراین چون ملاک ارزشیابی اخرترم است معلم سعی می کند درقالب سوالات امتحانی یادگیری زبان انگلیسی را پیش ببرد وکمترروی تلفظ وصحبت کارمی شود .چون هم معلم وهم دانش آموزان هدفشان نمره آوردن از امتحان کتبی است وبا نمره آوردن از ورقه امتحانی هم خیال دانش آموز وهم خیال معلم راحت می شود که این دانش آموز زبان را یادگرفته است درصورتیکه که اگراز همان دانش آموزبه صورت شفاهی امتحان گرفته شود نمی تواند نمره ایده ال وخوبی از آن بدست بیاورد.تدریس در دبیرستانهای کشورما درقالب کتاب تعیین شده است ونمی تواند بالاترازآن برود چون اصلا وقت وزمان تدریس هم همانطوری که گفته شد کم است ودانش آموزی که از دبیرستان فارغ التحصیل می شود حتی یک جمله درست به زبان انگلیسی نمی تواند صحبت کند .حتی متاسفانه دردانشگاههای ما هم همینطوراست وقتی دانشجوازدانشگاه فارغ التحصیل می شود تعداد معدودی مسلط به زبان انگلیسی هستند واکثریت از لحاظ صحبت ومکالمه دچارضعف هستند.
7- عدم تکراروتمرین مکرر دانش آموزان
دانش آموزان به علت اینکه تمایلی به یادگیری زبان انگلیسی ندارند ازتکرارزبان وتمرین کردن این زبان زود خسته می شوند وازتکراروتمرین زبان انگلیسی متنفر هستند درصورتی که اگرزبان صوتی وتصویری یادگرفته شود وتمرینهای ان هرشب تکرارشودبه خوبی درمدتی کوتاه یادگیری زبان انگلیسی توسط دانش آموزان انجام می گیرد .ماباید با روشهایی خاص که ناشی ازتجربه هرمعلمی ناشی می شود به دانش آموزان یادگیری زبان طوری یاد گرفته می شود که علاقه وانگیزه در آنها زیاد شود .

2


تعداد صفحات : 61 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود