تارا فایل

مبانی نظری وپیشینه تحقیق انحرافات اجتماعی


مبانی نظری وپیشینه تحقیق انحرافات اجتماعی وجرم زنان

انحرافات اجتماعی
رفتارهایی که با معیار ها و هنجارهای اجتماعی سازگار و منطبق نیست وقتی تعداد جرائم و بزهکاری ها از حد معینی از یک جامعه گذشت می توان از ان به عنوان یک بیماری اجتماعی یا آسیب نام برد. ( فهیم ، ماوی ، شماره 74 : 5)
کجروی deviance
رفتاری است مغایر با معیارهای پذیرفته شده یا انتظار اجتماعی گروه یا جامعه خاص ، رفتارهای گوناگون نظیر تقلب ،ارتشاء ، جنایت، اعتیاد، انحرافات جنسی و… را در بر می گیرد. ( ساروخانی، دایره المعارف علوم اجتماعی) به بیان دیگر هر جامعه ای ازاعضای خود انتظار دارد از ارزش ها و هنجارهای رفتاری که به زندگی اجتماعی آنان نظم و انسجام می بخشد پیروی می کنند، اما در هر وضعیت اجتماعی در بین اعضای جامعه عده ای پیدا می شوند که پاره ای از این ارزش ها و هنجارها را رعایت نمی کنند که این عمل را کجروی یا انحراف می نامند .
آسیب شناسی Pdathology
از جمله واژه هایی که بسیاری آن را مفهومی مترادف با کجروی می دانند. آسیب شناسی وظیفه ریشه یابی بیماری های تنی راه به عهده دارد و قلمرو جامعه شناسی نیز آسیب شناسی اجتماعی نهاده می شود . ( سلیمی ، جامعه شناسی کجروی : 233)

آسیب شناسی اجتماعی
مطالعه ناهنجاری هاو آسیب های اجتماعی نظیر بیکاری ،اعتیاد،فقر، خودکشی، طلاق، ولگردی و گدایی و … همراه با علل آثار و عوارض ، شیوه های پیشگیری و درمان آنها به انضمام مطالعه شرایط بیمار گونه و نابسامان اجتماعی است . آسیب شناسی اجتماعی مطالعه خاستگاه اختلالها و بی نظمی هاو نابسامانی های اجتماعی است . ( ابهری ، آسیب های اجتماعی : 4)
نابهنجاری
یکی از مفاهیم نزدیک به انحراف است فرد نابهنجار کسی است که فاقد سازگاری بافت کلی یک نظام باشد که یادر کارایی یک نظام مفسر یا با انتظار و توقع مردم نا همخوان و یا از آنچه معمول و متداول و طبیعی شمرده می شود متمایز باشد . (محمدی، آسیب های اجتماعی زنان در دهه 80-1370 : 22)
به بیان دیگر رفتاری نابهنجار ، انحراف و آسیب تلقی می شود که حاوی انحرافات گسترده ای از معیار های اجتماعی باشد . از نظر جامعه شناسی ، مشروعیت و نابهنجار خار بودن یک رفتار از نوع دیدگاه و انتظار یک جامعه یا هر گروه اجتماعی ناشی می شود و در صورتی انحراف تلقی می شود که هنجارهای مکرر و در حدی گسترده نادیده گرفته شود . (شریعتمداری ، کتاب زنان ، شماره 17 : 52 )

بزهکار
کسی که بر خلاف مسیر و موازین مورد قبول جامعه گام بر میدارد و رفتاری خلاف رفتار انسانهای منضبط و معقول انجام می دهد.
بزهکاری
شامل کلیه اعمال و ناهنجاری هایی می شود که به دلیل عوامل روانی بیرونی از فرد سر زده و ضد ارزشهای اجتماعی محسوب می شود . (اصلاح و تربیت ، 1381 ، ج6و7 : 50)
جرم
از نگاه حقوقی هرگونه فعل یا ترک فعلی که در قانون برای ان مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب می شود . (جهانگیری، 1379 : 437)
مجرم
کسی است که در زمان معین ، عمل او بر خلاف مقررات قانونی رسمی کشور باشد . وقوع جرم نه تنها نظم و ارامش و سلامت جامعه را بر هم می زند ، بلکه خسارات روحی و جسمی و مادی به افراد و آزادی و استقلال آنها وارد می سازد . ( شلویری و پولادی ، 1381 :146)

مشکل اجتماعی
مشکل با قید اجتماعی به موقعیت تعدادی از افراد در قالب گروههای سازمان یافته یا غیر سازمان یافته اطلاق می شود که عمل آنها از سوی کل جامعه تایید نمی شود و در صورت استمرار عمل گروهی ،آسیب هایی برای کل جامعه ایجاد خواهد شد و افراد سعی دارند تا به رفع یا کاهش اثرات آن بپردازد.
جامعه شناسان کلاسیک مشکلات اجتماعی را در موقعیت های دردناک یا غیر مطلوب برای توده واقعی مردم تلقی کرده اند .
روسپیگیری
در فرهنگ جامع روان شناسی ـ روان پزشکی ـ دکتر نصرا… پورافکاری درتعریف روسپگیری می کوید: "این اصطلاح به معادله پایاپای بی بند و بارانه جنسی توسط مرد یا زن (روسپی که ممکن است مرد باشد یا زن باشد) بر کسب درآمد و تامین معاش اطلاق می شود."
نوع رابطه میان روسپی و مشتری نوعی تحقیر متقابل است.
روسپیگری معمولاً با سایر انواع آسیب شناسی روانی ـ اجتماعی ، نظیر اعتیاد ، جرم ، جنایت و الکسیم، همراه است. زن های روسپی به درجات مختلف اختلال شخصیتی دارند ودر بعضی موارد قوای هوشی پایین تر از معمول را دارا هستند .برخی از آنها همجنس گرایند و احساس خصومت خود را از طریق تحقیر وی با درگیر ساختن او در رابطه غیر اجتماعی و غیر اخلاقی ابراز می کنند.مردان روسپی که اغلب در جوامع غربی خود را در اختیار پیرزنان و همجنس بازان می گذارند هر چند خود نیز غالباً همجنس گرا هستند، اغلب سرد مجازند. (کامکار و همکاران ، 1383: 296)

پیشینه تحقیق :
از میان پایان نامه های مورد بررسی در دانشکده ادبیات وعلوم انسانی موردی که بتواند به طور کامل در رابطه با موضوع به ما کمک کند وجود ندارد واین موضوع به گفته مرکز پژوهش و تحقیقات اداره کل زندانها برای اولین بار تحت بررسی قرار گرفته است. اما چند طرح تحقیقاتی وجود دارد که تا حدودی به موضوع مربوط می شوند از جمله :
طرح تحقیقاتی آقای نوعی و آرامی در رابطه با شناسایی وضعیت زنان آسیب دیده در شهر مشهد و ارائه راهکارهایی در جهت ساماندهی آنان و یک طرح دیگر که البته امکان دسترسی به آن وجود نداشت از خانم نادره عطاریان تحت عنوان مشکلات زندانیان زن، به همین دلیل به عنوان پیشینه تحقیق از نظر جامعه شناسان و اندیشمندان در رابطه با انحرافات و آسیب های اجتماعی کمک گرفته و بیشتر به این موضوعات که در گذشته نیز کارشده پرداخته شده است.
بنا به عقیده دور کیم پایه گذار علم جامعه شناسی در هر جامعه انسانی جرم بروز می کند و جرم یک پدیده طبیعی اجتماعی است ولی وقتی از یک حدی تجاوز کرد می توان آن را بیماری اجتماعی نامید . از انجا که بین نابهنجاری موجب رشد سایر آسیب ها می شود. ضرورت دارد آسیب های اجتماعی و ارتباط بین آنها مورد بررسی قرار گرفته و ریشه یابی شوند تا بتوان با توجه به علل بوجود آورنده و تشدید کننده این آسیب ها را مهار نمود . (محمدی، همان منبع : 19)
وی معتقد است در جوامعی که استاندارد و قیود ضعیف می شوند ، وضعیت نابهنجار اتفاق می افتد و این امر با افزایش جنایت و اشکال دیگر اساسی رابطه دارد . (فرجاد، آسیب شناسی اجتماعی : 24)
" لااکسانی و ماندووید" منشا تبهکاری را در تاثیرات فرهنگی – اجتماعی یافته اند . طبق نظریه لااکسانی مجرم یک قربانی بیچاره نظام اجتماعی است و نقص زمان اجتماعی او را جنایتکار کرده است . مجرم مسئول عمل خود نیست و این اجتماع و تعمیرات دسته جمعی است که در عمل فرد نگون بخت بروز و ظهور می کند . وی می گوید تمام مردم دنیا به استثنای جنایتکاران مقصرند. تبهکار به مشابه یک می کروب اجتماعی است که می تواند در محیط خاص رشد کند به نظر وی هر جامعه ای دارای تبهکاران مخصوص به خود است و اهمیت آن زمانی مشخص می شود که محیط مناسبی برای تهیه رشد پیدا کند .
این نظریه باعث شد که جرم شناسان ، علل بروز جرم را فقط در ساختمان وجود انسان و کیفیات حیاتی او جستجو نکنند بلکه محیط اجتماعی را نیز به عنوان یک علت مهم و موثر مورد مطالعه قرار دهند .
کتکه اجتماع را مسئول کلیه جرائمی می داند که رخ می دهد زیرا خود عامل به وجود آورنده آنهاست و بزهکار جز آلت اجرایی در دست اجتماع چیز دیگری نیست . اجتماع الوده از انسان سازگار ، درستکار و پاک سرشت موجودی ناسازگار ، مست و نا پاک می افریند و تخم بزه کاری را در میان انسانهای سالم پرورش می رهد و آنان را برای ایفای نقش آماده می سازد . ( مساواتی ، 1374 : 23-9)
از نظر " هوار بگر " علل بیماریهای جسمی در همه دنیا یکی است در حالیکه علل بیماریهای اجتماعی تابع شرایط اقتصادی و اجتماعی و زمان و مکان است و نسبی است نه مطلق .
ریشه تمام کجروی ها در محیط اجتماعی است پس هیچکس کجرو متولد نمی شود بنابر این کجرو ها بیماران اجتماعی هستند که مانند بیماران جسمی قابل درمان و علاقمند در صورتی که عوامل کجروی موجود در محیط اجتماعی از بین برده شود . در واقع کجروی نتیجه تعاریف اجتماعی و موازین و مقررات اخلاقی است که بوسیله سایرین بر فرد تحمیل می شود . (فرجاد، همان منبع : 24)
مارکس معتقد است که جنایت ،فساد،فحشاورفتار خلاف اخلاق در درجه نخست ناشی از فقر است که زائیده سیستم سرمایه داری است . مارکس و انگلس معتقدند که کلیه فعالیتهای انسانی تابع وضع اقتصادی است و ریشه سرمایه داری منشا بروز جرائم است و ارتکا ب جرم واکنشی علیه بیدادگری اجتماعی است .
"ژاک سابران" جرم شناس معروف فرانسوی عقیده دارد که زندگی انسان به طور مطلق و عام از تاثیر عوامل اقتصادی بر کنار است و کاملا به میزان در امد ان وابسته است . وی به عوامل دیگر مانند فرهنگی ، اجتماعی معتقد است اما اقتصاد را مهمتر می داند . (مساواتی، بسزایی، 1374 : 62)
انحرافات اجتماعی متاثر از انحرافات فردی است . زیرا بدون شک فرد صالح در ساختن جامعه سالم تاثیر بسزایی دارد و جامعه نورانی و هدایت یافته معلول افراد هدایت شده و عادل می باشد اگر چه از نقش جامعه هم در هدایت یا منحرف نمودن افراد نمی توان چشم پوشی نمود . بخصوص در افرادی که زمینه های لازم برای هدایت و انحراف را داشته باشند لذا هم فرد و هم جامعه در به انحراف کشیدن یا هدایت یافتن افراد در تعامل هستند . (آقاجانی، همان منبع: 125)
از شرایط و عوامل اجتماعی موثر در کجروی بنا به عقیده نصر الله اقاجانی در کتاب زنان می توان :
الف) متغیر همنشینی با افراد منحرف :
هر فردی با فرایند جامعه پذیری مواجه می شودو از ان طریق شیوه های رفتاری را می آموزد هر گاه جامعه پذیری ارزش ها و هنجارهای جامعه اسلامی به خوبی انجام نگیرد یا به جای ان ارزشها و هنجارهای دیگری که ناهماهنگ با آنها باشد صورت بپذیرد در نتیجه زمینه کجروی فراهم می شود .
جامعه پذیری طی مراحل مختلف سنی خصوصا کودکی و نوجوانی و نیز در موقعیت های گوناگون اجتماعی نظیر خانواده ، گروههای همسال، دوستان، مدرسه و نظایر ان انجام می پذیرد . بدیهی است که نقصان جامعه پذیری ارزش های اسلامی در هر یک از مقاطع و موقعیت ها به معنی یادگیری و جامعه پذیری نوعی از انحراف اجتماعی یا دست کم عدم همنوایی با اداب و رسوم و هنجارهای جامعه اسلامی می باشد .
علاوه بر خانواده همنشینی با افراد و گروههای منحرف هم از زمینه های موثر بر کجروی است . مکانیزم تاثیر پذیری این عوامل بیشتر از رهگذر عواطف انس و الفت با همنشین انجام می گیرد . قران حساسیت لازم را در این رابطه بکار برده و روابط و عواطف فرد را به گونه ای تنظیم می نماید تا زمینه یادگیری انحراف فراهم نیاید .
ب) وضعیت انومی و نابسامانی اجتماعی :
ساختار اجتماعی که مجموعه ای از روابط ثابت و الگوها ی رفتاری نسبتا پایدار بین افراد ، گروههاو سازمانها است ، نقش عمده ای در جامعه پذیری افراد دارد . هر گاه این مجموعه انسجام خود را از دست بدهد یا فاقد توانایی جهت کنترل اعضای خود باشد یا به هر دلیلی زمینه ساز بروز کجروی شود ، انحراف با توجه به ساختار اجتماعی قابل تبیین می گردد . ساخت ناسالم اجتماعی صور مختلفی دارد که یکی از آنها وضعیت انومی است .
در وضعیت انومی اجزای مربوط به ساختار اجتماعی ان قدر مبهم و نامعلوم هستند که رفتار افراد قابل پیش بینی نیست . در چنین شرایطی هیچ کسی نمی داند که دیگری با او چه رفتاری خواهد داشت . زیرا هنجارها یا اصلا معلوم نیستند یا مورد توجه و اقبال اجتماعی قرار نمی گیرند در نتیجه فشار ساختاری حاصل از شرایط انومی زمینه مساعدی را جهت کجروی فراهم می کند . که این وضعیت را می توان در شورش ها ، جنگ ها و انقلابات اجتماعی به خوبی دید.
ج) کاهش نظارت و کنترل اجتماعی :
هر گاه جامعه پذیری ارزش ها و هنجارهای جامعه اسلامی و درونی کردن آنها به طور کامل انجام نگیرد ، نواقص ان باید از طریق مکانیزم نظارت و کنترل اجتماعی جبران شود . جامعه باید مکانیزم هایی داشته باشد تا فرد را از ارتکاب نا بهنجاری باز دارد . اگر روابط اجتماعی به گونه ای باشد که اجازه کجروی را به افراد بدهد و آنها با کمال بی تفاوتی شاهد نابهنجاری یکدیگر باشند چنین ساختار ناسالمی امادگی برای هر نوع کجروی دارد . (شلویری و پولادی، 1381 : 146)
شلویری و پولادی در رابطه با علل وعوامل ارتکاب جرم در زنان معتقدند که بیشتر بر خوردها با افراد مجرم در چارچوب دستگاههای قضایی و انتظامی محدود می شود و کمتر بر خوردهای تربیتی و آموزشی به منظور خشکاندن ریشه ها و علل و عوامل جرم افرین مورد توجه قرار می گیرند . برای مبارزه با علل واقعی بروز جرم و انحرافات اجتماعی ضروری است که مطالعات و تحقیقات گسترده برای شناسایی علل و انگیزه های جرم از جوانب گوناگون صورت پذیرد . در این رهگذر ، با توجه به آسیب پذیری بیشتر زنان و نیز اهمیت نقش زنان در انجام ، پایداری و دوام کانون های خانوادگی و همچنین اهمیت سلامت شیوه های آنان در تربیت نسل های سازنده جامعه ضرورت پرداختن به مسائل و مشکلات زنان و علل و انگیزه های جرم در زنان روشن می شود . عوامل بیشماری را می توان با پدیده ارتکاب جرم مرتبط داشت به چند دسته کلی مشکلات خانوادگی ، مشکلات روانی و روانپزشکی ، مشکلات اقتصادی – اجتماعی ، مشکلات آموزشی و مهارت ها ، مشکلات مربوط به ازدواج می پردازد .
در کتاب جرم و طبیعت انسانی اثر جیمز کیو ویلسون و ریچارد هیوانستن این دو دانشمند برجسته استدلالی متقارن در رابطه با جرم شناسی ارائه داده اند . بر این مبنا که خصایص شخصی از قبیل ساختار ژنتیکی ، هوش و ساختمان بدنی ممکن است از اهمیت متغیر های اجتماعی به عنوان پیشگویان رفتارهای مجرمانه مهم تر باشند . بنابر این ویلسون و همکارانش یک نظریه تلفیقی بزهکاری را پیشنهاد می کنند که شامل عناصر ساختار زیست شناسی اجتماعی و شخصیت انتخاب منطقی و فرایند ساختار اجتماعی است . بنابر نظرویلسون و هیر نستین همه رفتار های انسانی از قبیل بزهکاری بوسیله نتایج درک شده ان تعیین می شود . یک رخداد مجرمانه وقتی رخ می دهد که رفتار مجرمانه را بر رفتار متداول و قرار دادی ترجیح دهد . بعد از مقایسه منافع و خسارات با هر کدام پس جرم عملکرد انتخابی منطقی است . بنابر نظریه ویلسون و همکارانش"چربیدن بهره اجورات خالص لز بزه به اجورات خالص از غیر بزه مساوی است با رغبت بیشتر به ارتکاب جرم".
پاداش ها برای جرم می توانند شامل بهره مادی ، ارضای جنسی، انتقام و تایید همطرازان باشد نتیجه می تواند شامل عذاب وجدان ، انتقام جویی بزه دیده ، عدم تایید اجتماعی و تهدید مجازات قانونی باشد .
در رابطه با جرایم زنان در شماره 6و7 ماهنامه اصلاح و تربیت ، محققان منیر السادات علوی نسب ، مهتاب لاهیجانی و رویا لاهول معتقدند که : بزهکاری زنان به رغم مشابه بودن تعریف در جوامع جهانی از نظر مصادیق با توجه به عوامل اجتماعی – فرهنگی ، مذهب و غیره دارای یک اعتبار نسبی است . یعنی بین سن زنان و ناسازگاری و بزه آنان از جهت کمی و کیفی نسبتی وجود دارد . آنچه مسلم است در دوره نوجوانی تا سن 18 سالگی با رشد جسمی و روانی شخصیت نوجوان تکوین یافته و بین 18تا 21 سالگی نیز دوره تکامل عقلانی و منطبق شدن با وضع و دوره ثبات اغاز می شود . نوجوان در این دوره نیاز به محبت و روابط عاطفی با والدین خویش دارد و محروم ماندن از این رابطه باعث گرایش او به بزه و انحراف می شود . پدیده های بطور مداوم در جرم شناسی از آنها بحث شده چهار دسته اند 1- عامل 2- علت 3- انگیزه 4- شرایط
خصوصیات مربوط به شخصیت بزه کار
1- سن بزهکار : نتایج حاصل از بررسی 200 پرونده محکومیت کیفری نشان می دهد که سطح سن بزهکاری در سنین بین 25-19 (26 درصد) بالاترین میزان را دارد .
الف ) سن تاهل : سن ازدواج از بین زنان بر اساس بررسی 50 پرونده بزهکاری نشان می دهد که 46 درصد آنان بین سنین 15-13 سالگی ازدواج کرده اند .
ب) نتایج ناشی از 100 مورد پرسشنامه بیانگر این است که 41 درصد از زنان بزهکار بیش از یکبار ازدواج کرده اند .
2- تجرد یا تاهل : که از 200 مورد پرونده محکومیت کیفری 51 درصد زنان بزهکار متاهل هستند .
3ـ سابقه محکومیت
راههای پیشنهادی در جلوگیری از بزهکاری زنان در ایران
1- جانشین کردن نظام اصلاح و تربیت به جای روش اجرای مجازات ها
2- توجه بیشتر به مسائل خانوادگی
3- طرد بزهکاران حرفه ای و اعتیادی از راه اقدامات تامینی
4- توسعه کادر مدد کاران اجتماعی و اشتراک مساعی بیشتر انجمن حمایت از زندانیان در امور زندان ها و زندانی ها
5- از بین بردن نقاط آلوده و کنترل نظارت بیشتر در نقاط مزبور
6- ایجاد کارهای حرفه ای بیشتر برای زنان در زمینه رشد استعداد و طرز تفکر آنان و تامین نیازهای اجتماعی شان

شناخت مجرم از دیدگاه جامعه شناسی
در این مورد باید گفت که جرم چیست و مجرم کیست ؟
برای شناخت جرم در هر جامعه باید ابتدا به عوامل اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و پرورشی آن جامعه توجه کرد و دید آیا عوامل فوق تا چه حد انسانی و سازنده و یا غیر انسانی و جرم آفرین هستند چون همانطور که در بحث شناخت کجروی ها و انحرافات اجتماعی بحث کردیم هیچکس کجرو و یا مجرم متولد نمی شود .
معمولا اصطلاح مجرم فقط در مورد اشخاصی که از قوانین جامعه تخلف می کنند بکار برده نمی شود بلکه به اشخاصی که مرتکب اعمال خلاف اخلاق یا عرف و فرهنگ جامعه که احساسات مردم را جریحه دار می سازند نیز اطلاق می گردد .
مجرمین را می توان بر دو گونه متفاوت یعنی اتفاقی و یا حرفه ای تقسیم کرد . مجرمین اتفاقی فقط موقعی که فرصت مناسبی پیدا کنند مرتکب جرم می شوند و سعی می کنند که با کنترل کارهای پنهانی خود ، اعمالشان را از دیدگاه حقوقی و عمومی جامعه مخفی نگهدارند اینگونه افراد تحت شرایط و عوامل خاصی مرتکب جرم می شوند یعنی مجرمین این گروه بر اثر اجبار و یا کشش های درونی به طرف اعمال جنایت آمیز کشیده می شوند و بیشتر ارتکاب عملشان از بی ثباتی عاطفی آنها ناشی می شود و اگر عوامل و انگیزه های ارتکاب برایشان باقی بماند ممکنست به ارتکاب جرایم دیگر و حتی شدیدتر نیز مبادرت ورزند . مجرمین حرفه ای کسانی هستند که بر اثر تکرار اعمال جرم آمیز در ارتکاب جرم بیشتر پا بر جا و ثابت هستند و آنچه که انجام می دهند به عنوان عمل خلاف فرهنگ و ضد اجتماعی است ولی برای خودشان بعنوان فرهنگ جنائی گروه خویش پذیرفته شده چون آنها خود را از افراد عادی این جامعه نمیدانند و بین خود و دیگر مردم پیوندی احساس نمی کنند . در حالیکه اعمالش از نظر همفکران خویش مورد تایید و تصدیق قرار می گیرد مجرمین کهنه کار ، ماهر و آنهائیکه با گرفتن پول یا امتیاز به هر نوع عمل خلافی مبادرت می ورزند ، از این گروهند بیشتر افراد این دو گروه کمتر از سی سال دارند و آرزوی یافتن مقام و یا ثروت از طریق بدست آوردن منافع اقتصادی آنها را وادار به اینگونه اعمال می کند . مساله ای که از نظر جامعه شناسی بسیار قابل توجه است اینکه اینگونه افراد از لحاظ شکل ظاهری با مردم عادی جامعه خویش هیچگونه تفاوتی ندارند و آنچه مهمتر است اینکه در هر شرایط و بهرحال می توان با تغییر شرایط اجتماعی ، اقتصادی و پرورشی به بهبود آنان کمک کرد و به موقعیت رسید بخصوص در مورد مجرمین اتفاقی .
ولی هستند افرادی که بر اثر عدم تعادل روانی و یا اعتیاد به مواد مخدر مرتکب اعمال جنایت آمیز می شوند و خود در لحظه وقوع عمل جنایت آمیز به کاری که می کنند وقوف و آگاهی ندارند و قصد و عمد و انگیزه ای هم برای این عمل ندارند اینگونه افراد باید از جامعه دور شوند و به موسسات روان درمانی برای بهبود کامل سپرده شوند چون خطر اجتماعی آنان بیشتر از دو گروه دیگر است .
گروه دیگری هستند که در جامعه دارای قدرت ، ثروت و یا موقعیت اجتماعی هستند ، مرتکب اعمال خلافی می شوند و اعمال جرم آمیزشان بخاطر موقعیت شان یا از نظر دیگران پوشیده می ماند و یا جامعه قدرت محاکمه آنها را ندارد ولی با گذشت زمان و آگاهی روز افزون مردم از نفوذ اینگونه افراد روز بروز کاسته می شود چون دنیا بطرف عدالت اجتماعی پیش می رود .

جامعه جرم خیز
در جوامع پیشرفته و یا صنعتی امروزی که خود را اسیر تکنولوژی نموده و روابط انسانی را فراموش کرده اند تجاوز ، سرکشی ، عصیان ، کلاهبرداری ، سرقت ، آدم کشی با شدت و بیرحمی هر چه بیشتر پدیدار می گردد و مردم اینگونه جوامع را وحشتزده و هراسناک نمی نماید تا به حدی که همه از هم میترسند و یا به هم اعتماد ندارند . وقایع خونین و مرگبار هر روز بیشتر و شدیدتر می شود در حالیکه اکثر مردم جوامع امروزی نسبت به گذشته از آموزش های جدید ، بیشتر برخوردارند پس باید کمتر مرتکب چنین اعمال غیر انسانی شوند هر روز تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی مرم بیشتر می شود . فرزند کشی ، همسر کشی ، همنوع کشی و دیگر جنایاتی که شرحشان را از جراید و رسانه های گروهی میخوانیم و می بینیم همه و همه نشان بی ثباتی اجتماعی و ضعف روابط و اصول انسانی و اخلاقی است . بی اعتقادی و بی ایمانی مردم نسبت به اصول اخلاقی و انسانی که به گسترش اینگونه جریم و جنایات کمک کرده به این دلیل بیشتر می شود که به جای توجه به حیثیت انسانی به ارزش های مادی بیشتر توجه می کنند وقتی می خوانیم یکنفر در فلان جامعه در یک روز چند نفر را از نعمت زندگی محروم می کند و یا توسعه طلبی و جاه طلبی صاحبان قدرت با ایجاد جنگها عده بیشماری از مردم بیگناه را بخاک و خون می کشاند فقط بخاطر اینکه عده ای که در کار صنایع تسلیحاتی سرمایه گذاری کرده اند به ثروت بیشتری دست یابند و رهبران انها به توسعه طلبی خود برسند در اینصورت برای مفهوم انسانی جائی باقی نمیماند . هنوز هم دنیا اثرات تلخ جنیات جنگ های جهانی را تحمل می کند و هنوز هم مشاهده معلولین جنگی احساسات انسانی مردم جوامع خویش را جریحه دار می نمایند راستی چرا ابرقدرتها با گسترش اینگونه اعمال اعتماد عمومی را کم می کنند و به بی ایمانی مردم نیز کمک می نمایند و تعادل اقتصادی و اجتماعی را در جهان و بعد در جوامع برهم میزنند . و بر هم خوردن تعادل اجتماعی و اقتصادی خود یکی از عوامل ازدیاد جرایم است چون پس از دستگیری مجرمین وقتی به علت ارتکاب جرمشان پی می بریم می بینیم که بیشتر ریشه اقتصادی و اجتماعی دارد تا جنبه روانی و تازه بیماریهای روانی از جنگها و گسترش اعتیاد و الکسیم ناشی می شود .
ازدیاد جرایم در جامعه امریکا به حدی رسیده است که در شهرهای بزرگ و صنعتی و تجارتی کسی جرات پیاده روی در خیابان ها و پارکها را به هنگام شب ندارد و تجاوز به حقوق فردی و اجتماعی به حدی رسیده است که مردم در حالت هراس اجتماعی بسر می برند چون جرایم در اینگونه جوامع روزبروز بیشتر می شود .
وقتی به ریشه و علل ارتکاب جرایم توجه کنیم می بینیم آنقدر که جامعه و شرایط نامطلوب آن موثر است ، فرد گناهی ندارد .
برای شناخت علل اجتماعی ازدیاد جرایم در اینگونه جوامع باید به نادرستی قوانین جزا و عدم سازگاری آن قوانین با شرایط و اوضاع و احوال کنونی و کیفر بیش از حدی که برای بیشتر مجرمین در نظر می گیرند توجه کرد در حالیکه همین قوانین جزای پوسیده و قدیمی در برابر عده ای ، آبستن حوادث و شرایط و روابط می شود و به نوبه خود دلیل عمده ای برای ارتکاب جنایت و تجاوزبه دیگران می شود .
با اینگونه قوانین جزا مجرمین را محکوم به مرگ می کنند یا به زندان می فرستد ولی آیا کشتن عده ای جز از بین بردن و نابودی معلول نتیجه گیری دارد ؟ علل اگر باقی بمانند ،معلولهای بیشتری را به وجود می آورند و دیگران جای جنایتکاران گذشته را می گیرند چنانچه مطالعه ای در زمینه درصد جرایم شود به این نتیجه می رسیم که روز بروز بر تعداد مجرمین افزوده می شود پس از قوانین جزا هم راهی برای جلوگیری از ارتکاب جرایم نیست چنانکه کسی با ارتکاب عمل تجاوز جنسی به عنف در جامعه ما که منع قانونی دارد او را به 3 تا 7 سال زندان محکوم می کنیم و طبق همین قوانین اگر کسی بیش از 6 ماه محکومیت قضائی داشته باشد از کلیه حقوق اجتماعی محروم است حتی حق استخدام شدن را از او می گیرند یعنی کسی است که با یک خلاف که برای هر کس در زندگی ممکنست اتفاق افتد نمی تواند به استخدام دولت یا موسسات دیگر در آید و یا به تحصیل خود ادامه دهد پس جامعه و قوانین حقوقی ، عملا او را از ساخت اجتماعی بازداشته و به کجروی او کمک می کند.
حال باید دید با فرستادن جوانی به زندان او را در کنار چه کسانی قرار می دهیم و آیا زندان برایش بصورت آموزشگاه مناسبی در جهت آموزش شیوه های مختلف ارتکاب جرم در نمی آید ؟ اگر به شرح پرونده های جنائی دادگستری مراجعه کنیم می بینیم که چه انسانهائی قربانی قوانین کهنه جزائی شده و برای همیشه از جامعه طرد شده اند در حالیکه عملشان در اصل بر آورد نیاز جنسی و طبیعی آنها بوده است منتها بر اثر عدم آگاهی شیوه صحیح و جامعه پذیر ارضاء جنسی را نمی دانسته اند . همچنین است در مورد جرایم دیگر و چگونگی مجازات آنها .
رسانه های گروهی از طریق نمایش فیلم های جنائی تلویزیونی ، صفحات حوادث مطبوعات و رمان های پلیسی و جنائی نیز در امر یادگیری و ازدیاد جرایم تاثیر نامطلوبی دارند چون بسیاری از مجرمین جوان سعی کرده اند خود را بجای هنر پیشه های فیلم های جنائی گذارند به عبارت ساده تر اعمال آنها را تقلید نموده اند. مهاجرت و شهر گرائی روستائیان یکی دیگر از عوامل ازدیاد جرم است چون پس از مهاجرت به شهر به سختی می توانند خود را با قوانین و شرایط زندگی شهری و از همه مهمتر فرهنگ جامعه سازگار نمایند وضع مهاجرین مکزیکی در امریکا و ازدیاد جریام بین آنها و یا روستائیان جامعه ما که به علت عدم آگاهی زودتر در دام عوامل مخرب اجتماعی گرفتار می آیند و بنوبه خود مرتکب جرایم مختلفی می شوند از این نمونه اند .
عدم تامین اقتصادی و اجتماعی از قبیل نداشتن مسکن مناسب و تغذیه درست و امکانات درمانی به ضعف روابط انسانی منجر می شود و ضعف روابط انسانی هم خود به خود به تجاوز و بی توجهی نسبت به دیگر افراد جامعه منجر می شود . اگر احتیاجات اولیه مردم تامین شود . عصیان ، تجاوز و بدنبالش ارتکاب جرم کمتر خواهد شد چون فقر یکی از عوامل کشش به طرف ارتکاب جرک است ولی علت اصلی آن نیست . فرزندان خانواده های فقیر ممکنست در معرض برخورد رفتارهای ناپسند واقع شوند و مرتکب جرایمی گردند . ولی اغلب هم انسانهای مفیدی برای جامعه می شوند .
توجه به معیارهای ارزش مادی و مقام پرستی بجای توجه به حیثیت معنوی و انسانی در جوامع باصطلاح متمدن امروزی ممکن است به ارتکاب جرایم خاصی منجر شود مثلاً خود فروشی برخی برای کسب مقام در برخی جوامع و یا به خاطر تهیه و خرید وسائل زینتی و زیبائی بخصوص اگر در آمد نداشته باشند بدست آوردن آنها می تواند انگیزه ای برای ارتکاب جرم باشد .
عوامل شغلی نیز می تواند انگیزه ارتکاب جرم شوند مثلاً صاحبان قدرت و ثروت و سوداگران هر جامعه ممکنست در معرض خطر کشته شدن واقع شوند همچنین روانپزشکان در معرض خطر حمله بیماران روانی خود هستند و یا قضات نیز در معرض حمله مجرمین جامعه خویش می باشند و یا قاچاقچیان که برای پیشرفت کار خود ممکنست به دیگران صدمه ای برسانند .
محیط پرورشی نامساعد به بیکاری و ولگردی افراد کمک می کند و ولگردی به نوبه خود به ازدیاد ارتکاب جرایمی منجر شود و یا چنانچه والدینی که مجرمین حرفه ای هستند اگر فرزندانشان را خود پرورش دهند امکان ارتکاب جرایم آنان از طریق روش های تربیتی نادرست والدینشان وجود دارد .
با توجه به عوامل فوق جرم از این دیدگاه باید به عنوان یک پدیده ضد اجتماع مورد مطالعه و تحقیق واقع گردد و دراین گونه تحقیقات به همبستگی و ارتباط بین اعمال جرم آمیز و شرایط اقتصادی و اجتماعی و پرورشی جامعه نیز باید توجه کرد .
برای جلوگیری از ازدیاد ارتکاب جرایم در هر جامعه ابتدا باید محیط اجتماعی و نوع جرم را شناخت و به علل آن توجه کرد تا از طریق آموزش صحیح و ایجاد محیط سالم و باز آموزی روش زندگی درست را از طریق تعلیم حرفه ای خاص که مورد نیاز جامعه باشد به آنها یاد داد چون بیکاری یکی از عوامل ارتکاب جرم است تامین زندگی اقتصادی مردم و فراهم آورن وسایل و امکانات زندگی به شکل صحیح در حد نیاز انسانی راه حل دیگری برای از بین بردن ارتکاب جرایم است .
رعایت و اجرای قانون بصورت عادلانه و برای همه بطور یکسان به ایمان مردم نسبت به معیار حقوقی کمک می کند چون احساس عدالت اجتماعی خود انگیزه مناسبی برای جلوگیری از ارتکاب جرم است . ایجاد امکانات درمانی در موسسات درمانی از طریق بحث درباره مسائل اجتماعی زنبگی مجرمین و نشان دادن زندگی صحیح له آنها با شرکت و اظهار نظر مجرمین در گروه درمان که شامل مددکار اجتماعی ، روانشناس ، روانپزشک و جامعه شناس است به نوبه خود روش صحیح زندگی را به آنها یاد می دهد و شانس بازگشت آنها را به جامعه و زندگی عادی بیشتر می کند . (فرجاد، 1363: 186-180)

جرائم خاص زنان
جرائمی که زنان مرتکب می شوند و حتی وسایل و روشهایی که بکار می گیرند، با مردان متفاوت است. برخی از پژوهشگران درباره علل بزهکار زنان و به خصوص عواملی که آنان را وادار به ارتکاب جرم می کند یا از ارتکاب جرم باز می دارد و موجب تقلیل بزهکاری می گردد، نظرات مختلفی ابراز داشته اند که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
– در زنان عوامل عاطفی، جنسی و طرز عمل غدد مخصوصا هورمونها در سنین نزدیک به بلوغ، دوره یائسگی و پیری نقش مهمی ایفا می کند.
– اختلالات روانی از جمله عقب ماندگی های ذهنی، عدم تکوین شخصیت و تلقین پذیری آنان را به محیط فحشاء که جرائم زنان است می کشاند.
– زیست شناسان معتقدند که ضعف جسمی زنان مانع از ارتکاب جرائمی است نیاز به قدرت و چالاکی دارد. دو گریف ضمن تایید این نظریه عقیده دارد که بطور دقیق می توان مرز بین بزهکاری زنان و مردان را تعیین کرد، زیرا موقعیت اجتماعی و وضع زمان و مکان در جرم زنان و نوع جرائم ارتکابی آنان موثر است. بطور کلی بررسیهای علمی ثابت کرده که حالت عصبی در پسرها در دوره بلوغ شدیدتر از دختران است و فزونی کوموزم Y در مردان، آنان را در معرض ارتکاب جرمهای مختلف قرار می دهد.
– جرائم زنان را می توان به شرح زیر تقسیم کرد، هر چند اکثر این جرائم را مردها نیز مرتکب می شوند:
1- هرگاه زنان شوهر، معشوق یا رقیب عشقی خود را به قتل می رسانند و در این راه از انواع سم استفاده می کنند.
2- عده ای از زنان کودکان خود را ترک کرده یا با آنان بدرفتاری می کنند و گاه در اثر رفتار غیر انسانی خود منجر به قتل آنان می گردند.
3- صدور چک بی محل و سرقت گروهی از مغازه ها از جرائمی است که در بعضی از کشورهای جهان در زنان بیشتر مشاهده می شود.
4- شهادت دروغ، تهمت و افترا، نوشتن نامه های بدون امضاء یا با نام مستعار نیز از جرائمی است که در نزد زنها بیشتر دیده می شود.
5- تشویق دیگران به ویژه کودکان به فحشاء، عیاشی و شهوترانی و ولگردی از جمله جرائمی است که زنان بیش از مردان مرتکب می شوند.
6- زنان معتاد غالبا در توزیع مواد مخدر شرکت کرده، گاه از کودکان نیز در این امر استفاده می کنند. ( ستوده، 101:1373)

نظر پیناتل درباره علل جرائم زنان
پیناتل عقیده دارد که چون توانائی جسمی زنان کمتر از مردان است ، بنابراین جنایتکاری زنان مخصوصاً در مورد جرائمی که قدرت و توانائی بدنی را ایجاب می کند کمتر از مردها است .
بعلاوه بزهکاری زنان در مراحل مختلف تغییرات فیزیلوژیک مثلاً سن بلوغ ، قاعدگی و رشد و نمو و پایان فعالیت جنسی آنها ، اهمیت خاصی پیدا می کند . این نقطه نظر از طرف لمبروزو نیز تایید شده است . او عقیده دارد که جرائم زنان از سنین بلوغ شروع می شود و در زمان یائسگی یعنی زمانی که رفتارهای جنسی آنان کم کم کاهش پیدا می کند ، به حداکثر می رسد .
بدون تردید یکی از علل بزهکاری و اعمال جنایی زنان عکس العمل های عاطفی و جنسی آنان است و در این حالت ، عامل هورمونی کم و بیش ثابت جنسی که بنابر تغییرات سنی تغییر پیدا می کند ، در انحرافات زنان و بی نظمی اعمال و رفتارهای آنها اثر می گذارد . از این رو ، عده ای از متخصصان جرم شناسی در همین عوامل یعنی چگونگی ترکیب عناصر مربوط به علم الحیات انسان تاکید می کنند و اعتقاد دارند که مردها بیش از زنان به جنایت و بزهکاری مرتکب می شوند ، و جنایات مردها تا 25 سالگی دائماً در افزایش است ، در صورتی که تحریکات عوامل زیستی در زنان تا 40 سالگی به نقطه اوج می رسد .
بی نظمی های غده مترشحه داخلی و جرم زنان :
در طی سالهای متمادی تشخیص داده شده است که در دوران معینی از زندگی ، ممکن است به علت ترشحات غده و یا دگرگونی های دیگری که در بدن زنان بوجود می آید ، به طور مثال ( اضطراب های دوران بلوغ و یا یائسگی ) می توانند زنان را آسیب پذیر تر سازند .
اپیز در قسمتی از یک تحقیق انجام شده درباره سارقین مشتری نما به این موضوع اشاره می کند . تحقیق او نشان می دهدکه دزد مشتری نمای مونث " نوعا " از آن ترکیب و تحریک علائم جسمانی و دماغی متاثر است . از نظر وی ، دوره مربوط به طمث در زنان نسبت به عکس العمل های فشار مهم تلقی شده است . در بعضی از تحقیقات نیز این موضوع گزارش شده که درصد بالای جرائم زنان در بعضی از مراحل سنی حاکم از این است که زمان ارتکاب تخلف آنها مصادف با جریان طمث بوده است . بعلاوه ، دگرگونی فراهم شده در تعادل هورمونی در بعد از تولد یک بچه ، امکان دارد که در آسیب پذیری آنها مهم تلقی شود .
یک نظریه اساسی دیگر در این زمینه به وسیله گی بینز و پرنس بیان شده است . یکی از جالب ترین یافته های این محققان که 533 نفر از دزدان مشتری نما را بررسی کرده اند این بود که 42 درصد از زنان فقط لباس زنانه و جواهرات سرقت می کردند ، در صورتی که تمایل در بین دزدان مشتری نمای مرد ، کتاب دزدی و سرقت پول نقد در مغازه ها است . به نظر این محققان نتایج کلی زیر را می توان درباره دزدی زنان ارائه داد :
1- زنان بالاتر از 40 سال مرتکب تخلفات تکراری می شوند .
2- اگر زنان به تخلفات خود ادامه دهند ، تخلفات بعدی آنها احتمالاً از نوع تخلفات دزدی از فروشگاهها خواهد بود.
3- دختران 10 تا 19 ساله در اکثر موارد به جرم دزدی از فروشگاهها محکوم می شوند ، ولی در سالهای بعد در اثر ورزیدگی بیشتر ، از این گونه دزدی دست بر می دارند و به دزدی های مهم دیگر دست می زنند.
قسمت بزرگی از دزدان مشتری نمای زن ، دچار انواع گوناگون بیاریهای روانی هستند و تقریباً 20 درد متخلفین از مجرمینی هستند که تخلف های گذشته را تکرار می کنند . (همان منبع :143)

تفاوت مردان و زنان از نظر جسمانی :
مردان و زنان از نظر جسمانی و روانی در بعضی زمینه ها با هم اختلاف دارند . نیرومندی از خصایص مردان و ظرافت از خصایص زنان می باشد این اختلاف به کیفیت زیر بیان شده است .
1- قلب : قلب زن و مرد متوسط در حدود ( 60) گرم با هم اختلاف دارند . قلب مرد ( 300 ) گرم و قلب زن ( 230) گرم می باشد .
2- مغز : مغز زن در حدود بین ( 100 تا 200 ) گرم از مغز سبک تر است ، زیرا مغز مرد ( 1200 ) تا ( 1400) گرم و مغز زن ( 1070 ) تا ( 1300 ) گرم وزن دارد . او مینویسد : " توپینارد " پس از امتحان ( 11000 ) مغز زن و مرد اروپائی ، حد متوسط معز مرد را ( 1361) گرم و مغز زن را ( 1200) گرم دانسته است .
3- جمجمه : جمجمه زن به همین نسبت یعنی ( 015/0) از جمجمه مرد کوچکتر است . او میگوید : بنظر " سپتیزکا" فیزیولوژیست آمریکائی ، هوش و ذکاوت و فهم و ادراک و استعداد و کثرت مواد نخاعی ، با زیادی وزن مغز سر نسبت مستقیم دارد .
4- قامت : قامت زن بطور متوسط در حدود 12 تا 15 سانتیمتر از قامت مرد کوتاه تر است .
5- ضربان قلب : حد متوسط ضربان قلب ، در اروپائیان 72 ضربه در دقیقه ، بین سیاهان اتازونی 74 ضربه و در هندوهای آمریکائی 76 ضربه در دقیقه می باشد . ضربان قلب زنان در همه جا کمتر از مرد است و این اختلاف بین ( 10 تا 14 ) ضربه در دقیقه می باشد .
6- حواس خمسه : زنان عموماً بالنسبه به مردان محیط خود ، از حواس پنجگانه نصیب کمتری دارند و بعلت ضعف حس لامسه است که می توانند درد فراوان و سخت زایمان را کمتر درک کنند.
7- حرارت بدن : در همه جا حرارت غریزی زن نسبت بمرد کمتر است ، بطوریکه اگر حد وسط را در مرد 37 درجه در نظر بگیریم در زن (1/36 ) درجه می باشد .
8- تنفس : جهاز تنفسی زن ضعیف تر از مرد است زیرا گنجایش هوا در جهاز تنفسی مرد باندازه نیم لیتر بیشتر از زن است . همچنین مرد در هر ساعت ( 11) گرم کربن می سوزاند ، لذا اکسیژن بیشتری وارد ریه اش می شود ، در صورتیکه زن در هر ساعت ( 7 ) گرم بیشتر نمی سوزاند .
9- بلوغ : بطوریکه میدانیم زن و مرد از نظر بلوغ نیز با هم فرق دارند .
10- تفاوت روانی : بلاتردید بین روح و جسم بطور کلی همبستگی دقیقی وجود دارد و فعالیتهای روانی با فعالیت های فیزیولوژی نسبت و بستگی تام دارند ( اخته کردن مردان در سابق و بیرون آوردن تخمدان زنان دارای اثرات روحی فراوانی است که افسردگی بی حد و اختلال و تشویش افکار و سوء خلق و کم حوصلگی و امثال آن شمه ای از آن است . نظر " مارگریت مید " این است که بین زن و مرد از لحاظ آناتومی و فیزیولوژیکی تفاوتهائی وجود دارد و ممکن است تصور نمود که در وضع روانی و هوش آنها نیز موثر می باشد ؛ ولی اگر وزن مغز آنان را به نسبت قدشان بسنجیم ، در آن صورت متوجه خواهیم شد که از این لحاظ تناسب و هماهنگی بین آنان وجود دارد و لذا نظریه عدم تساوی در این خصوص را مردود دانسته است . ( این نظر به کیفیت دیگری مورد تاییدمان نیز واقع شده است .)
11- غلبه عواطف در زنان : روح عاطفی و احساس در زنان نسبت بمردان غلبه دارد . ظرافت جسمی آنان با دقت روحی آنها همبستگی تام دارد .
" تحقیق دیگری که بوسیله " ترمن و میلس " با هفت نوع تست های مختلف بعمل آمده ، این نتیجه حصل شده است که مردان بیشتر به کارهای جسمانی یا مغزی فوق العاده از قبیل دست زدن بکارهای خطیر مانند ابداع ، ابتکار ، اختراع ، مبارزه با طبیعت ، ایجاد حوادث ، کار در کارخانه و صنایع سنگین و غیره علاقه دارند و زنها بیشتر به کارهای خانه داری ، ارزشهای هنری و زیبائی ، سکون و آرامش ، مراقبت از کودکان ، سرگرمیها و کمک های اجتماعی و خیریه ، متمایل می باشند . "
" پیناتل " در کتاب جرم شناسی خود باین نکته اشاره نموده می گوید : " مدتها است که درباره وضع فیزیکی زن و مرد از نظر زیست شناسی بحث می شود . عقیده عمومی بر این است که مرد از این جهت قوی تر از زن است" . " کتله " با دقت کاملاً ریاضی حساب نموده و مدعی ات نیرومندی زن تقریباً نصف مرد است و از این بررسی چنین نتیجه گرفته است که بزهکاری زنان بایستی تا حدود نصف کمتر از بزهکاری مردان باشد ( در جرائمی که نیاز بیک نوع زور و قوه دارد " . بعضی از دانشمندان معتقدند که شرکت و همدستی زنان بزهکار در بزهکاری بعنوان شریک یا معاون جرم ، خیلی مهمتر و بیشتر از بزهکاری مردان در این زمینه است . زنان ، شرکت و معاونت را بر ارتکاب جرم ، به تنهائی ترجیح می دهند . بدیهی است رشد فیزیکی آنها بی تاثیر در نوع بزهکاری آنان نیست . در اینجا لازم است به تاثیر بلوغ ، قاعدگی ها ، آبستنی ، قطع قاعدگی و غیره که مختص زنان است و در بزهکاری و عدم بزهکاری آنان نیز موثر می باشد ، اشاره شود . نظر " سزار لمبروزو" این است که بزهکاری زنان از دوران بلوغ شروع و تا زمان قطع قاعدگی ادامه دارد . آنچه بالاخص در مورد زنان مهم است ، مسائل منافی عفت است . او میگوید : اخفاء اموال مسروقه ، سم دادن ، سقط جنین ، بچه کشی و غیره از جمله جرائمی است که یا مختص زنان است و یا آنان بیش از مردان مرتکب اهمال فوق می شوند." (خاکپور ، 1354: 76-73)

مقایسه بزهکاری مردان و زنان
شکی نیست که در کل پدیده بزهکاری، نسبت بزهکاری زنان به مردان کمتر می باشد. و این رابطه در بین دختران و پسران بزهکار نیز جاری و ساری است. بدیهی است که این اختلاف در جوامع مختلف مانند تمام پدیده های اجتماعی تابع زمان و مکان بوده و بسته به فرهنگ و شرایط زندگی و اعتقادات مذهبی متفاوت است. مع الوصف، این رابطه در تمام جهان وجود داشته و آمارها و بیانگر بالا بودن سطح بزهکاری جنس مذکر نسبت به مونث است.
در فرانسه تعداد زنانی که در دادگاههای جنایی در سال 1968 محاکمه و محکوم شده اند تقریبا یک سیزدهم تعداد مردان محکوم در همان مراجع است( 95 نفر زن در برابر 1233 نفر مرد جنایتکار) و تعداد زنانی که در دادگاههای جنحه محکومیت پیدا کرده اند هشت برابر کمتر از تعداد مردان محکوم در آن دادگاهها بوده است ( 34919 نفر زن در برابر 259011 نفر مرد) این نسبت به رابطه با بزهکاران دختر بشرح زیر بوده است:
3605 نفر در برابر 43946 نفر، یعنی یک سیزدهم جرائم پسران، در آلمان غربی، در سال 1959 زنان جرم 16% کل مجرمین را تشکیل می دادند. در آمریکا نسبت دختران بزهکار نسبت به پسران حدود 15% می باشد. لازم به یادآوری است که این آمار نمی تواند معرف واقعیت بزهکاری زنان باشد، زیرا همانطوری که زیلیک( Seeling) جرم شناس اتریشی می گوید این ارقام از یک سو کم و بیش بستگی به شدت و ضعف رژیم کیفری نسبت به زنان در کشورهای مختلف دارد. در ممالکی که برای زنان احترام بیشتری قائل هستند و نسبت به آنان بیشتر یا رافت و مهربانی و ادب رفتار می شود و زنان بیشتر در حمایت مردان و پلیس قرار می گیرند مسلما در آن کشورها زنان کمتر محکومیت کیفری پیدا می کنند و از سوی دیگر صور مختلف زندگی اجتماعی زن را در کشورهای مختلف نباید از یاد برد. بزهکاری زنان نسبت به مردان نه تنها از نظر کمی و رقمی بلکه از جهت ویژگی انگیزه و جهت گیری این جرائم نیز متفاوت است. همانطوری که جرم شناسی فرانسوی می گوید بزهکاری زنان دارای اوصاف جنسی، عاطفی، و هورمنی می باشد. عمده بزهکاری زنان در امور جنائی بچه کشی است که رقم بالائی را در جرائم علیه اشخاص تشکیل می دهد و مردان معمولا بندرت دست به ارتکاب آن می زنند، آتش سوزی، پنهان نمودن تبهکاران، در جرائم کم اهمیت تر از بزهکاری جنائی می توان سقط جنین، افترا، و برای دختران سرقت در مغازه ها، و منازل همسایگان را نام برد. در جرائم فوق شرکت زنان به نسبت مردان بیشتر بوده و بعضی از آنها مثل سقط جنین، اصلی فقط خانمها می باشند و مردان در صورت مشارکت فقط زمینه سازی و معاونت را به عهده دارند.
توجیه اختلاف بین بزهکاری زنان و مردان به عناوین گوناگون صورت می گیرد. بعضی از متفکران آن را ناشی از تفاوت فیزیکی موجود بین این دو جنس دانسته و زنان را به علت ضعف نیروی بدنی و طبع ظریف و احساساتی بودن قادر به ارتکاب اعمال بزهکارانه مردان نمی دانند. بعضی از محققان چون لئوته معتقدند چون سیستم عصبی پسران در مراحل اولیه رشد از سیستم عصبی دختران بیشتر آسیب پذیر است و این امر احتمالا مربوط به هورمونهای این دو جنس است بنابراین یکی از علتهای بالا بودن درصد بزهکاری آنان نسبت به دختران است.
عده ای دیگر از دانشمندان چون ساترلند و کرسی اختلافات فاحش جرائم زنان و مردان را ناشی از اختلاف موقعیت اجتماعی این دو جنس دانسته و می گویند" در کشورهایی که مساوات بین زنان و مردان برقرار شد و زنان استقلال یافتند، مانند کشورهای اروپایی و آمریکایی شمالی، نرخ جنایی زنان خیلی به نرخ جنایی مردان نزدیک می شود."
قطع نظر از عقاید این متفکران در رابطه با علت اختلاف بزهکاری بین دو جنس مخالف، می توان گفت، علت اصلی را نه تنها در شرایط اجتماعی جنس بلکه در تربیت خانوادگی دختران که عمدتا محجوب تر و در زندگی اجتماعی بخصوص در سنین جوانی کم دخالت تر از مردان می باشند و همچنین در مرحله ازدواج، مسئولیت پذیری شوهر و به عهده گرفتن مشکلات و مسائل زندگی باید دانست.
در عین حال ناگفته نماند که رقم بسیتر پائین بزهکاری زنان نباید باعث فریب گردد. چرا که بسیاری از جرائم ارتکابی بوسیله جنس مونث در بوته ابهام باقی و در آمار جنائی نمی گردد.
در پایان لازم است در مورد افزایش بزهکاری زنان در سالهای اخیر در کشورهای اروپایی یادآوری نماییم. اخیرا طبق مطالعات آماری درصد بزهکاری زنان بالاخص دختران در رابطه با بعضی از جرائم به شدت افزایش یافته است. این افزایش بیشتر مربوط به سرقت از مغازه ها گرفته تا شرکت در باندهای متشکل و سازمان یافته و فعالیت در سرقت بانک ها و قاچاق مواد مخدر می باشد.
غیر از تقسیم بندی های بیان شده بعضی از متفکرین انواع دیگری از بزهکاری مثل بزهکاری ثروتمندان و فقرا، بزهکاری شهری و بزهکاری روستائی، و دیگر تقسیمات که بر مبنای جامعه شناسی و سایر علوم می باشد انجام داده اند که شرح تفصیلی آنها نیازمند بررسی دیگری است.

روسپی گری و انحرافات جنسی
روسپی گری و انحرافات جنسی از کهن ترین و با سابقه ترین کجرویهای بشری است که ردپای آن را می توان در طول تاریخ مشاهده کرد. تاریخ از انحرافهای جنسی و نقش آنها در زندگی اقوام و جامعه ها نشانه های بسیار در سینه دارد. فرو ریختن سنگ هلاک بر سر قوم لوط برای عذابی که آنان به جای زنان روابط جنسی با مردان داشتند و ویرانی شهر" سدوم" به دلیل فساد اخلاق و همجنس بازی را می توان در این باره ذکر کرد.

روسپی گری در گذرمان
در جامعه های باستانی، قدیمی ترین نوع روسپی گری شیوه ای بود که ارتباط نزدیک با مواضع اعتقادی داشت. مثلا مردم مصر و بابل بر این باور بودند که رابطه جنسی با یک کشیش موجب نزدیک شدن به خدا می شود. هر دوت می نویسد" زنان شهر بابل باید یک مرتبه به معبد زهره رفته مجانا و بالاعوض خود را تسلیم مرد بیگانه نمایند و اگر کسی پولی می داد باید آن وجه را به خزانه دار معبد بسپارند که به مصارف خیریه برساند" . در معبد ارمنستان "آکی لی زن" رسمی شایع بود که دوشیزگان به هنگام معینی از سالهای زندگی وارد معبد شده، خود را در اختیار مراجعان و خواهندگان قرار می دادند و این کار یک عمل مقدس و فریضه مذهبی محسوب می شد و ازدواج هر دوشیزه مستلزم گذران چنین دوره ای بود. زنانی که چهره ای زیبا داشتند زود از معبد باز می گشتند، ولی آنها که زشت بودند. مدتی مدید در آنجا می ماندند. بعضی از سه سال بیشتر آنجا انتظار می کشیدند.( باستانی پایزی، 327:1365 )
در یونان باستان روسپیانی بودند که بدانها" دوستان خوب" گفته می شد، روسپیانی که از طبقه بالای جامعه بودند و در مناطق مسکونی لوکس و مجلل متعلق به خود زندگی می کردند.
دموستن می نویسد که در جامعه یونان"از فواحش تمتع می بریم، با کنیزکان و زنان غیر مشروع خود در اوقات روز سلامت جسم خویش را تامین می کنیم، و زنانمان فرزندان مشروع برای ما می آورند و وفادارانه خانه هایمان را حفظ و حراست می کنند." ( دورانت، 338:1367 )
در روم باستان روسپیان آزادی زیادی داشتند اما ملزم به پوشیدن لباسهای متمایزی از دیگر شهروندان بودند و نیز مجبور بودند موهای خود را به رنگ بور یا قرمز درآورند. رومیان نیز مانند یونانیان توسل مردان را به روسپیان به سهولت می بخشودند. این حرفه را قانون به رسمیت می شناخت، ولی آن را محدود کرده بود. فاحشه خانه به موجب قانون در خارج از حصار شهر قرار داشت و فقط شبها می توانست مشتری بپذیرد. روسپیان نام خود را توسط دستیاران دادستان در دفاتر ثبت می کردند و مکلف بودند به جای پیراهن بلند، جبه بپوشند و برخی از زنان نیز نام خود را به عنوان روسپی ثبت می کردند تا از مجازات قانونی کشف زنا بگریزند.
در هندوستان روسپی گری به طور کلی محدود به معابد بود. در هر معبد، گرهی از " زنان مقدس" وجود داشتند که کارشان در وهله اول رقصیدن و آواز خواندن و در برابر بتها، و شاید هم سرگرم کردن بر همنان بود. در معبد " راجه راجه" هندوستان، رسمی وجود داشت که به مرور ایام، جنبه تقدس پیدا کرد و آن رسمی بود که گاه و بی گاه، زنان متشخص، یکی از دختران خود را بدانها " دیوه داسی" می گفتند، وقف پیشه روسپی گری معابد می کردند.
مسیحیان روسپی گری را عملی شیطانی می دانستند. چنآنچه" سنت اگوستین" معتقد بود که بدترین کارها نظیر هتک ناموس ناشی از آن است که روسپیان راهی برای ارضای شهوت خود پیدا نمی کنند. " سن توماس آکیناس می گفت: " روسپی مانند لجن دریا و فاضلاب خانه است، اگر جلوی آن را نگیری خانه را به منجلاب می کشاند" ( دایره المعارف آمریکانا، جلد 22 صفحه 672)
امروزه، در دنیای غرب فرصت برقراری روابط جنسی بین افراد ازدواج نکرده به طور روز افزونی در حال گسترش است. در نیمه دوم قرن بیستم دو نوع نگرش در برخورد با روسپی گری وجود داشته است.
1- قانونی شدن و مشروعیت یافتن روسپی گری که در ارتباط با آن دولت موظف به صدور مجوز، اجرای آزمون اجباری از روسپیان، و محدود کردن روابط جنسی به مکانهای خاص است.
2- جرم نشناختن روسپی گری و حذف مجازات روسپیان.
روسپی گری در چنین کشورهایی را می توان به عنوان هسته اولیه گسترش بیماریهای مقاربتی دانست. هر چند پس از جنگ جهانی دوم با اشاعه روشهای بهداشتی و استفاده از آنتی بیوتیک ها میزان بیماریهای آمیزشی به ویژه سیفلیس کاهش یافته. اما در سالهای اخیر شاهد افزایش برخی از انواع این نوع بیماریها هستیم. فزونی بسیار بیماریهای آمیزشی در دنیای صنعتی را می توان معلول عوامل چندی دانست:
1-آزادی بیش از پیش روابط جنسی.
2-گسترش بی رویه شهرنشینی و مهاجرت به مراکز پر جمعیت صنعتی.
3-افزایش تحرک جغرافیایی و مسافرت.
4-وضعیت بد اقتصادی و نداشتن حرفه و کار مشخص ( محسنی، 180:1353)
روسپی کیست؟ روسپی گری چیست؟
روسپی و روسپی گری به صورتهای متعدد تعریف شده تا آنجا که می توان گفت به تعداد نویسندگان و محققانی که در این باره نوشته و پژوهش کرده اند، تعریفهای گوناگون از آن ارائه شده است.
در کتاب پیرامون روسپی گری در شهر تهران، روسپی چنین تعریف شده است: " روسپی زنی است که از راه خد فروشی امرار معاش کند و جز این پیشه ای ندارد و تحت نظامات خاصی به این پیشه و کار خود ادامه می دهد". در تعریفی دیگر چنین آمده است: " روسپی زن یا دختری است که به خاطر پول و برای ارضای میل جنسی مرد به او تسلیم شود و در این کار از خود نه اختیار انتخاب داشته باشد و نه از نظر جنسی حظی ببرد."
" ژان گابریل مانسینی" محقق فرانسوی نیز در تعریف فحشاء می گوید:" فاحشه زنی را می گویند که آزادانه و بی پروا در حالی که هیچگونه وسیله دیگری برای تامین زندگی ندارد به طور مداوم و مکرر با هر کس و به اولین پیشنهاد بدون رد یا انتخاب طرف، در مقابل دریافت وجه به عمل جنسی عادی تن در دهد. چون منظور اصلی و نهایی استفاده مادی است نه لذت."
به یک تعبیر، فحشاء خرید و فروش روابط جنسی است و به عبارت دیگر، فحشاء عبارت از ایفای عمل جنسی با فرد دیگر در مقابل پرداخت پول است. روسپی ممکن است مرد یا زن باشد. ولی معمولا این عمل را به زنان نسبت می دهند، اما برخی اوقات مردان نیز برای مردان دیگر در نقش روسپی ظاهر می شوند که بدان فحشاء مردانه می گویند. روسپیانی که امرار معاش یا تکمیل درآمدشان از راه روسپی گردی باشد، معمولا مایلند فعالیت جنسی را با اشخص که قادر به پرداخت پول بیشتری هستند، انجام دهند. با این همه، روسپیان بسیاری اوقات مجبور به رعایت مسائل بهداشتی، سنی و سلامتی و هم چنین ناگزیر به قبول معیارهای نژادی و قومی برای پذیرش مشتریان خود هستند.

جاذبه ها و خطرات روسپی گری
در دنیای غرب جاذبه اصلی روسپی شدن نیاز مالی است. بیشتر روسپیان به علت ناتوانی در به دست آوردن پول زیاد در مشاغل مشروع، مجبور به تغییر کار شرافتمندانه هستند. به علاوه، برخی از آنها معتاد به مواد مخدر شده، برای تامین مواد به پول نیاز زیادتری پیدا می کنند. گاه نیز شور و حال یک خوشگذرانی نامشروع ناشی از شب زنده داری و آزاد بودن از انظار عموم، برخی از زنان و مردان را به فحشاء سوق می دهد.
خطراتی که روسپیان با آن رو به رو می شوند، عبارتست از:
1- احتمال دستگیری توسط پلیس.
2- ابتلا به بیماری مقاربتی.
3- مورد بد رفتاری قرار گرفتن توسط مشتریان.
4- استثمار شدن به وسیله واسطه ها.
گذشته از این، مشروع نبودن روسپی گری گاه آنها را وارد دنیای تبهکاری می کند. در اکثر جوامع روسپیان به عنوان منفوران جامعه تلقی می شوند و خمین امر، بازگشت آنان را به زندگی عادی با مشکل مواجه می کند.

تعریف انحرافات جنسی
برای تعریف انحرافات جنسی ضابطه ای دقیق و جهانی در دست نیست و در این زمینه جامعه شناسان، زیست شناسان و علمای علم اخلاق با یکدیگر توافق کامل و کلی ندارند.
جامعه شناسان چنآنچه روشهاس لذت یا ارضای جنسی مورد قبول و تصویب جامعه نباشد، آن را انحراف جنسی می دانند. زیست شناسان در روابط جنسی فقط به تولید مثل و بقای نوع توجه دارند و هر گونه آمیزش جنسسی که در راه نیل به این هدف نباشد از نظر آنها انحراف جنسی محسوب خواهد شد. این همان بیان فروید است که می گفت:" هر گونه ارضای میل جنسی که هدفش از حیطه تولید مثل باشد، انحراف جنسی محسوب می گردد."
از نظر اخلاقی، به هر نوع ارضای جنسی که مورد نکوهش قرار گیرد و بلافاصله احساس ندامت دست بدهد، انحراف جنسی گفته می شود. کسی که بر خلاف تکلیف رفتار کند و مرتکب خلاف اخلاف شود، دچار ندامت و پشیمانی می گردد، از عذاب وجدان یا پلیس مخفی باطنی رنج می برد، از خویشتن می گریزد، و خود را خوشبخت و سعادتمند نمی یابد.

طبقه بندی انحرافات جنسی
به طور کلی، انحرافات جنسی را می توان در سه دسته زیر طبقه بندی کرد:
1- انحرافات جنسی که در اثر شدت یا ضعف میل یا فعالیت جسمی بروز می کند مانند سرد مزاجی.
2- روابط جنسی که به علت انتخاب طرف مقابل" انحراف" نامی ده می شود مانند همجنس بازی یا رابطه جنسی با حیوانات.
3- روابط جنسی عادی که تحت شرایط ضد اجتماعی صورت می گیرد مانند روسپی گری.
در عین حال، برخی از دانشمندان انحرافات جنسی را فقط به دو گروه تقسیم می کنند:
1-انحراف در هدف مثل همجنس بازی یا روابط با حیوانات.
2-انحراف در تشفی انگیزه مثل خود نمایی یا چشم چرانی.
میزان جرائم و انحرافات جنسی
تعیین دقیق میزان جرائم و انحرافات جنسی از اطلاعات موجود در آمارهای جنائی بسیار دشوار است . زیرا در اثر استتار بسیاری از جرائم و انحرافات جنسی ، عده کمی از انحرافاتی که از طرف مامورین انتظامی به دادسرها و یا دادگاههای کیفری گزارش می شوند ، قابل شناخت می باشند . اما کشف این ارقام سیاه نیز ما را به مشاهده تغییراتی که در انواع جرائم جنسی در یک محیط فرهنگی معینی بوجود می آید راهنمائی نمی نماید ، و این شناخت برای جرم شناسان و کیفر شناسان اهمیت زیادی دارد .
متاسفانه سیستم قوانین کیفری در بیشترموارد بر مبنای مجازات مجرم بنا شده ، در حالی که به ریشه یابی و شناخت علل کمتر توجه می شود . علاوه بر این، بسیاری از جرائم مربوط به مجرمین یقه سفید کشف نمی شوند و یا آمارهای آنها منتشر نمی شوند . زیرا جرائم عده زیادی از مجرمین بعنوان جرائم ناشناخته باقی می ماند . به عنوان مثال رفتارهای بعضی از افراد رده های بال هرگز به مرحله محازات نمی رسند . مانند جرائم و انحرافات جنسی طبقات بالا و مرفه ، اشخاص وابسته به نظام سیاسی ، و سرمایه داران بزرگ و صاحبان مشاغل رده های بالا و غیره . جرم شناسی روی این جرائم با اهمیت که بنظر بعضی از جرم شناسان ،مجرمین یقه سفید و یا به اصطلاح جنایتکاران اصلی نامی ده می شوند تاکید فراوان دارد . کتله در این زمینه چنین می نویسد : شناخت ما از همه انحرافات و جنایات کامل نخواهد بود ، مگر اینکه ، این شناخت شامل ارقام سیاه هم باشد . بعلاوه کتله اضافه می نماید که جرم شناسی نمی تواند بر این فکر پافشاری کند که از روی آمارهای قضایی و آمارهای زندانیان می تواند به همه آسیب های اجتماعی احاطه داشته باشد . زیرا اگر چه بسیاری از جرائم مجرمان یقه سفید از سوی مقامات پلیش کشف و علامت گذاری می شوند ،ولی از سوی مقامات کیفری مورد رسیدگی واقع نشده و آنها از اعمال مجازات مصون می مانند و یا در اکثر موارد جرائم و انحرافات طبقات بالای اجتماعی از سوی مقامات پلیس گزارش نمی شود و بصورت ارقام سیاه باقی می مانند .
کتله اضافه می کند که بین جرائم شناخته شده که احکام آنها صادر شده است و تمام بزهکاریهائی که افراد در یک جامعه مرتکب می شوند ولی ناشناخته می مانند ، تقریباً یک رابطه ثابت وجود دارد .
اما رابطه ای که کتله از آن بحث می کند ، الزاماً بر طبق نوع و یا شدت جنایات از جامعه ای به جامعه دیگر فرق می کند . در جامعه ای که انضباط قانون حکمفرما است و سازمان پلیس و دستگاه دادگستری نفوذ ناپذیر است ، یعنی هم قوه اجرائیه و هم قوه قضائیه با نهایت صداقت و درستی و با بی طرفی کامل اداره می شوند و با قاتلین و جنایتکاران تقریباً یکسان برخورد می شود ، هرگاه فردی مرتکب جرمی شود ، نمی تواند از تعقیب بر کنار باشد و قضات کیفری هم از اعمال کیفر مجرم در هر طبقه و موقعیت خود داری نمی کنند .
بعضی از متخصصان جرم شناسی سعی کرده اند تا میزان جرائم را که برای پلیس شناخته شده و تحت پیگرد قانونی قرار گرفته اند مورد ارزیابی قرار دهند . بنا به نظر رادزنویز تقریباً 15 درصد کل جرائم و جنایات انجام شده در انگلستان رسماً ثبت و گزارش می شوند . آقای جونز رقم واقعی را بالاتر از آن می داند و معتقد است که حدود 25 درصد کل جرائم ظاهر و گزارش می گردند و بقیه بصورت ارقام سیاه باقی می مانند ، باعتقاد ویهنرتعداد تخلفات جنائی شناخته نشده به انضمام تخلفات گزارش نشده بین حداقل دو مرتبه و حداکثر چهار و نیم مرتبه تعداد جرائم واقعی گزارش داده شده در آمارهای جنائی تغییر می کند . (همان منبع :126)
پول شولو و همکارش ژان سوزینی ، جرم شناسان فرانسوی ، در این زمینه چنین مینویسد : تعداد جرائم جنسی که عرض حال شکایت آنها به دادگستری فرانسه ارسال می شود هر سال بطور متوسط در حدود 7000 فقره است ، در حالی که بسیاری از انحرافات جنسی هرگز مورد شناسائی مقامات پلیس واقع نمی شوند . زیرا بسیاری از افرادی که مورد تجاوز واقع می شوند اعمال جنائی را در اثر احساس شرمندگی ، افشاء نمی کنند و یا اینکه در اثر تهدیدهای متجاوزین از افشای آن خود داری می نمایند . علاوه بر این ، بسیاری از افراد مجنی علیه وقتی مورد تجاوز و تعدی قرار گیرند برای حفظ آبروی خود موضوع تجاوز را به مقامات پلیس گزارش نمی دهند . از این گذشته ، وقتی جرائم جنسی به زنا با محارم مربوط می شود ، بدون تردید این نوع جرائم جنسی نیز هرگز افشا نمی شود . مثلاً ممکن است سالهای متمادی این اعمال خلاف و غیر قانونی میان افراد تکرار شود ، ولی هرگز زبان به رازگوئی باز ننمایند ، و اگر فرد جنایتکار در اثر ارتکاب یک جرم خطر ناک دیگر مورد تعقیب مجنی علیه قرار گیرد ، بدون اشاره به تجاوز جنسی فقط جرم خطر ناک مجرم به مراجع قضائی گزارش می شود . در مقابل اینها ،گاهی هم اتفاق می افتد که یک جرم جنسی بطور افترا آمیزی گزارش شود و ادعاهای موهوم دراین قبیل موارد ، اغلب نتایج وخیمی را برای طرف مورد تعقیب ببار آورد .
دلائل دیگری وجود دارد که ممکن است تخلفات نامشروع و جرائم جنسی هرگز به پلیس گزارش نشوند . زیرا اولاً ، امکان دارد که افراد ذینفع آگاه نباشند که تخلفی به وقوع پیوسته است . مثلاً بچه هائی که در هنگام بازی ممکن است مرتکب تجاوزات مختلفی بشوند . دومین دلیل برای قصور در گزارش جنایتها این است که طرفین ممکن است با میل شخصی ولی غیر قانونی مرتکب عمل خلاف شوند ، بطور مثال زنا با محارم و تخلفات جنسی که در بین جوانان و دختران اتفاق می افتد . زیرا اگر یک قربانی مورد تجاوز مایل نباشد ، امکان ندارد که طرف متخاصم مورد تعقیب قرار گیرد. (همان منبع : 129)

علل و انگیزه های روسپی گری و انحرافات جنسی
محرومیت جنسی در تخریب بهداشت روانی و ایجاد تزلزل و اضطراب در شخصیت آدم نقش مهمی ایفا می کند. علل و انگیزه هایی که گروهی از زنان یا مردان را به روسپی گری و انحرافات جنسی می کشاند، متعدد است و ما در اینجا به چند مورد اشاره می کنیم:
1- وابستگی شدید به مادر و فقدان روابط محبت آمیز با پدر.
2- مهار شدن رشد مردانگی توسط مادر و برگشت به مرحله خود شیفتگی.
3- فقر مادی و نیاز اقتصادی و نداشتن کار و اشتغال مناسب.
4- عوامل درونی مانند تنبلی، عدم مهارت در کار، یا کم هوشی و ضعف مبانی عقلی یا کمی سطح فکر و دانش عمومی.
5- سرکشی و عصیان و انقامجویی از پدر و مادر و شوهر یا کینه توزی نسبت به اجتماع و نظامهای تربیتی و اخلاقی.
6- جاه طلبی و داشتن رویاهای شهرت و ثروت و قدرت و عشق به تجمل.
7- جنون یا " عقده" روسپی گری.
8- دارا بودن منش ناثابت و کودکانه مزاجی از نظر جنسی.
9- خشونت والدین وبدرفتاری آنان و دارا بودن خانواده ای از هم پاشیده و عدم توانایی به پرداختن به یک زندگی عادی.
10- قرار گرفتن در معرض تجاوز جنسی در دوران کودکی.
علاوه بر موارد فوق، عوامل دیگری نیز بطور جانبی شخص را به انحرافات جنسی سوق می دهد که می توان آنها را چنین بر شمرد:
1- سرکوبی شدید و غیر عادی میل جنسی و نیز محرومیتها و محدودیتهای اجتماعی برای ارضای نیازها.
2- بلوغ زود رس و روبرو شدن با صحنه های تحریک آمیز و عدم امکان ارضای طبیعی نیازها.
3- نداشتن شوهر و محیط خانوادگی مناسب و نیز بدی تربیت و نداشتن پدر و مادر شایسته.
4- اختلاف سنی زوجین و عدم توجه شوهر به نیازهای جنسی زن.
5- وجود محلهای فساد و افراد فاسد در جامعه.
6- و بالاخره فقر، بیکاری و نداشتن درآمد ثابت.

تحلیل کارکردی روسپی گری
در تبیین کارکردی یک پدیده اجتماعی به آثار و نتیج آن توجه می شود. کارکرد گرایان مدعی آنند که هر یک از اجزاء و عوامل نظام اجتماعی کارکردی دارد که برای کلی جامعه ضروری است. به همین دلیل، در جواب این سئوال که چرا برخی از جامعه ها روسپی گری را به طور رسمی نپذیرفته یا غیر قانونی ندانسته اند و حتی به طور ضمنی موجودیت آن را قبول کرده، نسبت به آن بردباری به خرج می دهند، به تبیین کارکردی آن کمک می کند. بدین ترتیب به عقیده آنان روسپی گری نوعی نهاد اجتماعی است که برای کل نظام اجتماعی جوامعی که در قبال آن واکنش نشان نمی دهند ا سکونت می کنند، لازم به نظر می رسد.
کارکرد گرایان کارکردهای روسپی گری را به شرح زیر می دانند:
1. روسپی گری استغنای جنسی افرادی را که قادر یا حاضر به همسرگزینی نیستند، فراهم می کند.
2. روسپی گری استغنای جنسی موقت افرادی مانند: جهانگردان، ملوانان و دیگر کسانی را که دور از خانواده بسشر می برند، تامین می کند.
3. روسپی گری برای کسانی که حاضر یا قادر نیستند نیازهای جنسی خود را از طریق مشروع دنبال کنند، شرایط نسبتا مناسبی محسوب می شود.( ادیبی و انصاری 64:1358)
به طور کلی که ملاحظه می شود، کارکرد گرایان روسپی گری را فقط بر حسب نتایجی که برای کل نظام جامعه دارد مورد تحلیل قرار می دهند. اما باید دانست که چنین تحلیلی تنها بخشی از واقعیتهای آن را مشخص می کند و مسائل مهمتر دیگری از قبیل علل ساختی و تضادهایی که برای خانواده ها پدید می آورد و موجب از هم پاشیدگی خانواده ها می شود، در این دیدگاه مورد غفلت قرار می گیرد.

بررسی علل جرائم و انحرافات جنسی در زنان
برخی از جرائم و انحرافات اجتماعی از ویژگیهای بیولوژیک ناشی می شود. از این رو، نوع و کیفیت و میزان جرائم و انحرافات زنان و مردان تفاوت عمده ای پیدا می کند.
در اکثر کشورهای جهان زنان در اثر عوامل اجتماعی و فرهنگی کمتر از مردها خود را در جرائم و انحرافات آلوده می کنند و میزان جرائم زنان در هر محیط اجتماعی به شرایط اقتصادی- فرهنگی و اجتماعی آنها وابستگی پیدا می کند، و با تغییر و تحرک اجتماعی و توسعه سریع شهر نشینی، گرایش زنان در انحرافات نیز افزایش پیدا می کند.
گرانر( Granor) بوسیله آمار نشان می دهد که از میان 209075 نفر زن و مردی که در دادگاههای جنائی و دادگاه اطفال محاکمه شده اند، تعداد 27305 نفر آنها یعنی 13% کل بزهکاران را زنان تشکیل می دهد. ولی همانطور که در پیش اشاره شد میزان جرائم زنان در کشورهای مختلف متفاوت است. مثلا در فنلاند محکومیت زنان 6/4% کل محکومین ات و در سوئد و ژاپن این میزان به 3/6% می رسد. در کشورهای ایالات متحده و نروژ 3/8% و در فرانسه 5/9% و بالاخره در بلژیک و پرتقال بیشتر گزارش شده مثلا در بلژیک محکومیت زنان 5/22% و پرتقال 5/24% گزارش شده است ( Granor,1964:392).
از زمانی که محققان جرم شناسی برای مطالعه مسئله جرم علاقه نشان داده اند کوششهای زیادی برای شناخت علل جرائم و انحرافات زنان نیز بعمل آمده است. زیرا محققان جرم شناسی می خواهد روشن کنند که چرا زنان در مقایسه با مردها کمتر خود را در جرائم و انحرافات آلوده می کنند. بعضی از جرم شناسان چنین اظهار کرده اند که علت تفاوت جرائم مردها و زنان به موقعیتهای متفاوتی که زنان را از مردها متمایز می نمایند مربوط می گردد.
نظریه دیگری که در این زمینه بیان شده آن است که چون دختران و زنان بطور مداوم تحت مراقبتهای شدید خانوادگی و کنترلهای اجتماعی قرار دارند، بدین جهت کمتر تحت تاثیر خرده فرهنگ جرم زا قرار می گیرند. بعلاوه مامورین انتظامی و قضات کیفری دادگاهها نیز اصولا نسبت به کشف جرائم و تعقیب زنان متهم کمتر تمایل دارند. از این رو، نسبت زنان مجرم که در آمارهای کیفری گزارش می شود کمتر از ارقامی است که آنها واقعا مرتکب می شوند. گذشته از اینها، چون زنان در مقایسه با مردها از نیرو و قدرت جسمانی کمتری برخوردارند، بدین جهت امکان ندارد که آنها همانند مردها برای اجرای بعضی از تخلفات از قبیل تخریب و اعمال زور و یا اخاذی ورزیدگی داشته باشند.
رابطه انحرافات جنسی و جرائم دیگر زنان
شکی نیست که عوامل روانی نیز در جرائم و انحرافات زنان نقش مهمی بازی می کنند. بعبارت دیگر زنان می توانند در بعضی از جرائم به طریق مختلف رفتارهای ضد اجتماعی داشته باشند، مثلا رفتارهای انحرافی یا روابط نامشروع بویژه در آن مواردی که مواظبت و کنترلهای اجتماعی و خانوادگی کمتر بوده باشد، یک انحراف متداول است. اما باید توجه داشت که بین این نوع از جرائم جنسی ذکر شده و اشکال دیگر رفتارهای ضد اجتماعی زنان نیز یک رابطه مستقیم وجود دارد. مثلا زنانی که از مغازه ها دزدی می کنند و یا مشروبات الکلی استعمال می نمایند، اغلب در محیط خانواده نیز نافرمانی می کنند و یا زنانی که بیشتر اوقات خود را در خارج از خانه می گذرانند، بعدها به انحرافات دیگری از قبیل رابطه نامشروع کشیده می شوند. بنابراین، بین تخلفات جنسی و اشکال دیگر انحرافات زنان رابطه قابل ملاحظه ای وجود دارد.
اما جرائم دیگری وجود دارد که اکثرا به وسیله زنان به مورد اجرا گذاشته می شوند. مانند راه انداختن " خانه های فساد" با مسموم کردن و آدم کشی برای انتقام گرفتن، و بچه کشی و سقط جنین در موارد خاص و یا کتک زدن فرزند ناتنی و … بنابراین نوع جرم بر حسب جنسیت گوناگون است و کمتر مشاهده می شود که زنان دست به دزدی اتومبیل بزنند و یابرای دزدی شبانه وارد خانه ای شوند که با تخریب همراه باشد، در صورتی که دزدی از فروشگاهها بیشتر از جرائم زنان است.
علل جرائم و انحرافات اجتماعی در زنان و دختران
مطالعه و ارزیابی نقش جرم زایی خانواده های نابسامان موجب گردیده که جرم شناسان به اهمیت آن تاکید نمایند و خانواده های نابسامان را در گروه جرم زا قرار دهند. بنا به نظر پروفسور لئوته، از هم پاشیدگی خانواده ها در اشخاصی که واجد خصوصیات زیر می باشند جرم زا محسوب می شود:
1- در شخصیت آن افراد، استعداد جنائی و آثار خرده فرهنگ جرم زا وجود داشته باشد.
2- این افراد از عوامل گوناگون ثمر بخش خانوادگی آنان را در مسیر فضائل و ملکات اخلاقی سوق دهد، و از منهیات و انحرافات باز دارد محروم مانده باشد.(کی نیا، 797:1376)
گذشته از تاثیرات از هم پاشیدگی خانواده در بزهکاری زنان ، اغلب جرم شناسان ، معتقدند که اکثر زنان مختلف را نمی توان در الگوی معمولی به عنوان مجرم شناخت . زیرا اکثر آنان مقدار زیادی اضطراب روانی نشان می دهند . بعلاوه زمینه های تزلزل شرایط اقتصادی و ناپایداری خانوادگی در میان زنان بزهکار بیشتر از مردان است .
در تحقیقی که بوسیله ریگ انجام شده ، ضعف رابطه با پدر نشان داده شده است . این محقق 25 نفر از زنان را با یک گروه از زنان که غیر بزهکار بودند مقایسه کرده و دریافت که :
1- دختران مجرم پدرانشان را به عنوان پدری می شناسند که درستی با آنها کوتاهی کرده است .
2- دختران مجرم کمتر از افراد غیر مجرم از راهنمایی والدین بر خوردار شده و خود والدین نیز برای دختران سر مشق های بدی بوده اند .
3- دختران مجرم در مقایسه با دختران غیر مجرم ،. جدایی پدرانشان را بشتر تحمل کرده و رقم بزرگی از آنها مخصوصا در اوائل سالهای بلوغ از داشتن پدر محروم بوده اند .
علاوه بر اینها ، از نظر جرم شناسان ، زنان دارای طبع انفعالی هستند و بیشتر از مردها به محبت نیاز دارند، و در عین حال آنان از نظر عاطفی از مردها قوی تر می باشند . بنابراین ، اکثر جوامع قبول کرده اند که دختران بیش از پسران به مراقبتهای خانوادگی نیاز دارند . طبق تحقیقی که در دانشگاه شیکاگو به عمل امده ، آسیب پذیری دختران در خانواده های از هم پاشیده بیشتر از پسران است . زیرا محققان این دانشگاه به این نتیجه رسیده اند که 8/66 درصد دختران بزهکار که با رقم 8/44 درصد برای دختران غیر بزهکار قابل مقایسه است به خانوادههای از هم پاشیده مربوط بوده اند بنابراین علی رغم سایر عوامل موثر در بزهکاری زنان می توان گفت که از هم پاشیدگی خانواده در میان دختران بزهکار 5/1 برابر بیش از گروه غیر بزهکار است .

علل روانی و جسمانی جرائم در زنان
لمبروزو با توجه به طرز تفکر کلی خود راجع به بزهکاری می گوید : رابطه جسمانی و روانی جرم در زنان کمتر از مردان است و تعداد جانی بالفطره در میان آنها کم است و میزان محکومین زنان به مراتب از مردان کمتر است .
به عقیده او ، این امر معلول چهار علت زیر می باشد :
1- زنان اصولاً از لحاظ زیستی محافظه کارتر هستند و علت اصلی این محافظه کاری را باید در عدم تحرک یاخته های ماده " اوول " زن در مقایسه با " اسپرماتوزوئید " مرد دانست .
2- نقش اجتماعی زنان نیز در مقایسه بامردان فرق می کند . چه کار زنان بیشتر در خانه انجام می شود ، در حالی که مردها در خارج از خانه فعالیت دارند .
3- مسئله انتخاب همسر نیز از عوامل موثر است . یرا ازدواج های نامناسب نیز یکی از علل مهم انحرافات زنان است .
4- غشای مغزی زنان فعالیت کمتری دارد و وجود عوامل محرومیت زا نیز نه تنها گاهی زنان را به بزهکاری سوق می دهد ، بلکه سبب پیدایش عوارض روانی و هیستریک و مشکلات جنسی در زنان می شود .
به عقیده " لمبروزو" علل جسمانی و واپس گرائی تکوینی مربوط به دورانهای گذشته ، فقط در میان خود فروشان دیده می شود . نظر او این است که زنان بزهکار نقص اخلاقی ندارند ، بلکه بیشتر تحت تاثیر تلقین و وسوسه های غیر قابل اجتناب منحرف می شوند . از طرف دیگر ، به نظر او ، زنان بزهکار بیش از مردان قسی القلب و حسابگر و شیطان صفت هستند . اوچنین می گوید : کشتن دشمن ، زن بزهکار را راضی نمی کند ، بلکه او میل دارد قربانی خود را در حال عذاب نیز ببیند ، تا مقتول طعم مرگ را کاملاً بچشد . اومعتقد است که تعداد زن جنایتکار بالفطره نادر است ، ولی اگر زنی به راه بزهکاری افتاد ، خیلی شقی خواهد بود . عقیده او این است که یکی از عوامل بزهکاری زنان حس انتقام جوئی آنها است و این حس از کینه و نفرتی پدید می آید که به عوامل جنسی و حسادت زنانگی بستگی دارد. (همان منبع : 129)

جرم شناسی زنان Feminist criminology
تا قبل از دهه 1970 همه توجه و دیدگاه جرم شناسی زنان و تئوریهای جرم شناسی مربوط به آنان بسوی مساله جنسیت و سوء استفاده جنسی از آنان و اینکه آنها بسیار بیشتر از مردان قربانی جرائم می شود معطوف بوده است زیرا که تا قبل از این دهه نگرش نسبت به علت و چگونگی جرم شناسی زنان با تفکرات کلیشه ای و قالبی کهن سکسی که مردم از گذشته ها در اندیشه خود نسبت به دختران و زنان داشته اند مطرح بوده است . که این مساله ریشه در تفکرات لمبروزو فری (1923)(lllombroso and ferrero ) سپس در تفکرات کاوی و سلاتر ( cowie and slater ) (1968) تا وی ای توماس (1923) (konopka ) داشته است .
نگرش نسبت به جرائم زنان نگرشی کاملا مبتنی بر تفکرات لمبروزو و اندیشه هایی همانند اندیشه های او بود . که در مجموع زنان را موجوداتی پست تر از مردان می دانست و اعتقاد داشت که زنان از نظر اندیشه و تفکرات و مسائل ژنتیکی و احساسات و تفکرات منطقی در درجه پست تر ی از مردان قرار دارند . این تفکرات به همین شکل همچنان ادامه داشت تا هنگتمی که البرت کوهن بیان داشت که : جرائم و بزهکاری های زنان ویژگی های مخصوص به خود را دارا است که شدیدا با جرائم و مسائل جنسی ارتباط و پیوند دارد و یا به موقعیت هایی که مسائل جنسی بشکلی در ان مطرح است مرتبط است .
در رابطه با مسائل جرائم زنان تفکر این است که زنان مجرم بعد از محکوم شدن و تحمل کیفر و ترخیص از زندان تمایل کمتری به ارتکاب مجدد جرم داشته و بطور کلی نسبت به مردان دارای شخصیتی کمتر خطرناک هستند . و زنان در مسائل مربوط به ارتکاب جرائم بیشتر تحت تاثیر شخصیتی کمتر خطرناک هستند . و زنان در مسائل مربوط به ارتکاب جرائم بیشتر تحت تاثیر همسران و خویشاوندان نزدیک خود هستند و اصولا مسائل مربوط به جرم شناسی زنان در بین مردم جامعه و رسانه های گروهی مساله ای پر زرق و برق جلوه داده می شود . و همچنین اعتقاد بر این است که جرائم زنان وابسته به مواد مخدر و مسائل خانوادگی است .
بعضی دیگر دیدگاهشان درباره جرائم زنان این است که اکثر جرائم آنان بستگی بسیار فراوانی به مسائل سکسی و جنسی داشته و کمترین درصد جرائم ارتکابی آنان مربوط به جرائم خشونت بار است . بعضی ادعا کرده اند که اختلاف بین جرائم زنان و مردان بستگی دارد به نوع تحقیق و مطالعه محقق و جرم شناسی و اینکه این اختلاف همچنین مربوط است به نوع تئوریها و همچنین انواع برداشتی که محقق و پژوهشگر از مطالعه درباره جرائم دارد . و این اختلاف و تفکر همگانی و عمومی درباره مسائل مربوط به جرائم زنان و مردان از انجا ناشی می شود که اولین مرتبه توسط یک جرم شناس مرد بیان شد که مردان نسبت به زنان رفتارهای جنایی بیشتری از خود نشان می دهند و این باورها به ان علت است که جرم شناس سنتی بیان داشته است که جرائم مردان از عمومیت بیشتری به نسبت جرائم زنان برخوردار است . جرم شناسی سنتی ارزش و اعتبار بسیار کمتری برای ارتکاب جرائم توسط نسوان قائل است بحث دیگر مطرح در مساله جرائم نسبت جنسی شرکت در جرائم و عمومیت ارتکاب جرائم از نظر جنسیت در بین زنان و مردان است .

نظریه فشارهای ساختاری
از دیدگاه این نظریه مسائل و مشکلات و آسیبهای اجتماعی نتیجه فشارهای اجتماعی است که بر مردم جامعه وارد می شود مفهوم نابسامانی و بی هنجاری اجتماعی را که اصیل لورکسیم برای اولین مرتبه وارد جامعه شناسی کرد در این نظریه به عنوان یک مفهوم سیار مهم به کار می گیرد نابسامانی و یا بی هنجاری ها عبارتست از شرایط پیچیده و بغرنجی که بر فرد و جامعه وارد و تحمیل می شود و آن هنگامی است که هنجارهای اجتماعی به ضعف گراینده محور نابود شده و یا با یکدیگر دچار تعارض گردند.
دورکیم بر این باور بود که جوامع نوین مخصوصا در معرض نابسامانی اجتماعی قرار دارند زیرا که گوناگونیهای فرهنگی در آنها موجب پیچیدگی هنجارها و ارزشها شده و مردم را بدون راهنمایی روشن و اخلاقی رها می سازد کسانی که در چنین شرایط بی هنجاری قرار می گیرند فاقد هر گونه روش و قاعده ای برای رفتارهای خود بوده و احساس بسیار ضعیف و کم رنگی از نظم و انضباط اجتماعی را در اعمال و تمایلات خود دارند. در بحث از بی هنجاری در جامعه " رابرت مرتون" نیز نیز مفهوم بی هنجاری را توسعه داد و آن را در مورد آسیبهای اجتماعی و رفتارهای انحرافی بکار برد. او مانند دورکیم از دیدگاه کارکردی؟ به پدیده آسیبها و انحرافهای اجتماعی نگریست و آن را نتیجه عدم هماهنگی و تعادل در نظام اجتماعی معرفی کرد از دیدگاه مرتون بی هنجاری زمانی بروز پیدا می کند که بین اهداف مورد تایید اجتماع و دسترس به وسائل مورد تاید اجتماعی برای رسیدن به آنها عدم تعادل وجود داشته باشد. بنابراین هنگامی که اهداف مورد نظر مردم نتواند به نتیجه برسد و آنها برای رسیدن به خواسته های خود امکانات کافی در دسترس نداشته باشند عدم تعادل در هنجارهای اجتماعی بوجود می آید بطور مثال اگر مردم جامعه برای رسیدن به اهداف خود که داشتن درآمدی معقول نه برای تهیه یک زندگی عادی لازم است نرسند در این روند کسب درآمد از راههای مشروع و پذیرفته شده اجتماعی هنگامی که نقض و تضاد و کمبود و مشکل پیش بیاید، مردم جامعه چون لامحاله برای ادامه زندگی خود نیاز به کسب درآمد دارند چون راههای مشروع و معقول و مناسب و اخلاقی و معمولی آن در جامعه سد شده و در سر راه آن مانع بوجود آمده است لذا مردم جامعه از هنجارها و راههای مناسب و معقولانه دور شده و برای کسب پول و درآمد به راههای غیر مشروع و غیر اخلاقی چون سرقت، کلاهبرداری فحشاء قاچاق مواد مخدر و غیره روی می آورند تا بتوانند به هدف خود که ادامه زندگی است دسترس پیدا کنند.
مرتون چنین اظهار می داشت که مردم ممکن است به یکی از پنج طریق زیر به اختلافی که بین اهداف و وسایل مورد تایید جامعه است پاسخ دهند و این مساله بستگی دارد به چگونگی قبول یا رد اهداف و وسایل مورد نظر.
1- سازگار گرایی: از دیدگاه مرتون سازگاری زمانی صورت می گیرد که مردم هم اهداف و هم وسائل مورد تائید جامعه را قبول دارند و افراد سازگار سعی دارند این اهداف را به عنوان موفقیت بدست آورند و برای این کار معمولا از وسائل مورد قبول جامعه استفاده می کنند حتی اگر نتوانند موفقیتی را بدست آورند.
2- نوگرایی: زمانی اتفاق می افتد که مردم اهداف مورد تایید را قبول دارند و به وسائل تایید متوسل می شوند، این نوع عمومی ترین شکل مشکل اجتماعی و انحراف است و زمانی اتفاق می افتد که بطور مثال یک زن می خواهد که پول بدست بیآورد اما برای بدست آوردن راه روپسی گری در پیش می گیرد و از راه روپسی گری می خواهد به اهداف خود برسد.
3- مراسم گرایی: زمانی اتفاق می افتد که مردم اهداف را کنار می گذارند چرا که معتقدند برای زندگی آنان مناسب نیست ولی در عین حال وسایل را قبول دارند و به آن پای بندند مثال رایج این مورد افراد بور و کرات یا دیوان سالاری است که آن چنان در قوانین و مقررات مورد احترام جامعه فرو رفته اند که دید اصلی را که هدف قوانین و مقررات است از دست داده اند.
4- انزواگرایی: از دیدگاه مرتون هنگامی اتفاق می افتد که مردم هم اهداف و هم وسایل آن را کنار می گذراند از دیدگاه جامعه این افراد شکستی دو گانه دارند همانند افراد ولگرد، معتادان جامعه و غیره.
5- طفیان گرایی: زمانی اتفاق می افتد که مردم هم اهداف و هم وسایل تایید شده رسیدن به اهداف مورد نظر خود را رو می کنند و بجای آن اهداف و وسایل جدیدی می آفرینند همانند اینکه افراد به جای کار و کوشش و تلاش برای کسب ثروت و پول آن روش را ترک کرده و برای رسیدن به پول و برابری اجتماعی طفیان را بر علیه نظام حاکم بر سیاست و ثروت انتخاب کند.
6- در ارزیابی نظریه فشار ساختاری باید بیان داشت که این نظریه نه فقط منشا مسائل و مشکلات و آسیبهای اجتماعی را به ساخت اجتماعی که به نقش افراد مربوط می سازد بعلاوه توضیح قابل قبولی نیز در مورد چگونگی ارتکاب برخی انحرافات بویژه جرائم مالی را بیان می دارد.
7- "آلبرت کوهن" : این مساله را خاطر نشان ساخته که گروههای بزهکاری معمولا متشکل از نوجوانان طبقات پائین جامعه هستند که فاقد زمینه تحصیلی و اجتماعی شدن لازم برای موفقیت از طریق راههای تایید شده می باشند این گروه از طریق شیوه های رفتاری که با هنجارهای گروهی آنان مطابقت دارد در پی جلب توجه آنان می باشند بنابراین گروه برای کسانی که نمی توانند پایگاه اجتماعی قابل احترامی را در جامعه به دست آورد این فرصت را فراهم می سازد که سایر شکلهای دستیابی و موفقیت را انتخاب کند. حتی اگر این شکلها مورد تایید جامعه نباشد متاسفانه باید گفت که این نظریه برای بعضی از شکلهای انحراف فایده های اندکی دارد بطور مثال نمی تواند توضیح دهد که چرا مردم ثروتمندی که دسترسی به وسایل کسب پول بطور مشروع بر ایشان موجودات ممکن است مرتکب برخی از جرائم همانند اختلاس یا تجارتهای پنهانی غیر قانونی برای کسب پول بیشتر شوند.

نظریه کنترل اجتماعی Social Control lneories theories
یکی از نظریه های بسیار مهم درباره مساله انحرافات اجتماعی نظریه کنترل اجتماعی است این دیدگاه بیان می دارد که انحراف نتیجه شکسته شدن کنترلهای اجتماعی است بر خلاف سایر نظریه های انحراف که با این سئوال آغاز می کنند که چرا مردم منحرف می شوند این نظریه با این سوال شروع می کند که چرا مردم در ابتداع سازگار بوده اند لذا طرفداران نظریه کارشناسی معتقدند که انحراف و نه سازگاری باید مورد توجه و بررسی قرار گیرد. از دیدگاه این نظریه زندگی سراسر وسوسه و فریب است و برخی اعمال انحرافی ممکن است در بردارنده پاداش باشند و اگر چنین کنترلی نبود ممکن بود سازگاری کمتری داشته باشند این نظریه در تایید دیدگاه دوگیم است که اثبات نمود در یک که همبستگی اجتماعی بیشتر ست و در جامعه ای که همبستگ کمتر یا ضعیف تر است احتمال انحراف بیشتر است نظریه کنترل اجتماعی نیز بر این نقطه نظر تاکید دارد مردمی که بیشتر وابسته به اجتماع خود می باشند تمایل بیشتری به پیروی از قواعد آن دارند و مردمی که منزوی هستند تمایل بیشتری به نقش آنها دارند.

تئوری بر چسب labeling theory
شکل دیگر نشانه های تئوری متقابل در مشکلات اجتماعی ان است که یک مشکل اجتماعی هنگامی مشکل است که از طریق افراد جامعه بر چسب مشکل بر آن موضوع زده شود. بر طبق تئوری برچسب حل مشکلات اجتماعی باید شامل تغییرات اساسی در معناها و مفاهیم و تعاریف از مشکل اجتماعی باشد که آن نتیجه تفکر مردم جامعه و موقعیتهای متنوع اجتماعی ویژه مشکل اجتماعی است. بعنوان مثال نوجوانان و جوانان خوردن و صرف کردن مشروبات الکلی را به عنوان یک حالت سر شدن و خنک شدن و تفریح و سر گرمی تلقی می کنند. بنابراین با این طرز تلقی که آنها به سوو مصرف الکل دارند و همچنان که جامعه ما به منظور جلوگیری از آبستنی نوجوانان تعلیم و تربیت مسائل جنسی و سکسی را در جامعه فراهم کرده است و تا هنگامی که مساله جلوگیری از آبستن در روابط جنسی نوجوانان به عنوان یک مساله نامناسب و غیر اخلاقی تلقی شود و از جانب دیگر نوجوانان در تفکرات خود این آبستن در روابط جنسی نامشروع را غیر اخلاقی و نا مناسب ندانند نرخ و درصد آبستن نوجوانان در کشورهای صنعتی در روابط جنسی نامشروع بسیار بالاتر از سایر کشور غیر صنعتی خواهد بود.
این دیدگاه مسائلی را مطرح می کند که سایر نظریه ها قادر به حل آنها نبوده اند. این دیدگاه انحراف را بعنوان جریانی که بوسیله آن برخی از مردم موفق می شوند برخی دیگر را بعنوان منحرف تعریف کنند تبیین می کند تاکید عمده ابن نظریه بر نسبی بودن انحراف است و چنین ادعا می کند که یک شخص یا یک عمل تنها زمانی انحرافی نامی ده می شود که بر چسب انحرافی بوسیله دیگران بر آن زده شده باشد. طرفداران این نظریه تاکید می کنند روشی که مردم بعنوان منحرف بر چسب می خورند و نه اعمال آنها باید مرکز توجه جامعه شناسان باشد.
این دیدگاه برای درک جریان بر چسب خوردن عمیقی به نظریه کنش متقابل در جامعه شناسی دارد و در سالهای اخیر جنبه هایی از نظریه تضاد را برای توجیه و تبیین اینکه چگونه برخی مردم و رفتار آنان و نه اشخاص دیگری از جامعه منحرف نامی ده می شوند بکار گرفته است.
طرفداران اولیه نظریه بر چسب ادوین لمرت و هواردبکر خاطر نشان ساخته اند که هر کس ذاتا در زمانی یا زمان دیگر به یک روش انحرافی عمل کرد اکثر این اعمال در مقوله انحراف اولیه قرار می گیرد یعنی نوعی ناهنجاری که موقتی، کنجکاوانه آزمایشی یا به سادگی قابل اختفا می باشد.
منحرف اولیه ممکن است کسی باشد که تعدادی از درآمد خود را از تحصیل دار مالیات پنهان می کند یا والدینی باشند که برخی اوقات از سنگینی فشار به حالتهای هیجانی گرفتار می شوند یا نوجوانی باشد که روابط جنسی نامشروع برقرار کرده و یا فردی باشد که مصرف مواد مخدر را آزمایش کرده است.
این رفتار ممکن است مورد توجه جدی قرار نگیرد و افراد موفق نه خودشان را منحرف بدانند و نه دیگران را.

تئوری دورکیم درباره علت جرم :
دورکیم ، جامعه شناس بزرگ فرانسوی و بنیانگذار جامعه شناسی ، اگر چه بطور مستقیم درباره بزهکاری تحقیقی انجام نداده است ، ولی او علت همه رفتارهای غیر عادی را در محیط اجتماعی جستجو می کند و در نهایت اعتقاد دارد که جرم یک پدیده طبیعی ـ اجتماعی است . او میگوید : در هر جامعه انسانی جرم بروز می کند ، پس جرم ملازم با زندگی اجتماعی است . به عبارت دیگر جرم یک پدیده طبیعی ـ اجتماعی است . بنابراین بر طبق عقیده وی باید علت های آنرا در میان کارکرد ساخت ای اجتماعی جستجو کرد ، نه در حالت های روانی فردی و یا محرکه های مربوط به آن . بر طبق نظریه وی کارکرد ساخت های اجتماعی از خارج به فرد تحمیل می شود و بوسیله وجدان فردی نشو و نما می نماید . وی معتقد است که همه جوامع دارای جرائم مختلف هستند و این امر ناشی از کارکرد ساخت های خود جامعه است . ولی هنگامی که جرائم از یک نسبت معین تجاوز می کنند ، می توان گفت که بیماری اجتماعی پدید آمده و آن وقت پدیده مربوط را می توان " غیر عادی " تلقی کرد . این امر بدان معنی است که چنین جامعه ای دیگر نمی تواند برخی از افراد خود را طبق معیارهای موجود بار آورد و موقعیت های آنها را به حد معثول ارتقاء دهد . و نیز می گوید که اگر علل جرم را به تحریکات و علت های روانی و کارکرد عوامل درونی فرد مربوط بدانیم ، این یک فکر باطل است .
اگر چه دورکیم علم روانکاوی را نفی نمی کند ، ولی دخالت آن رشته علمی را مردود می داند . زیرا در دوره ای که وی زندگی می کرد ، علم روانکاوی از رشته های مهم علمی محسوب می شد . پدیده بزهکاری را بیشتر به عوامل درونی و فطری مربوط می دانست ، و اگر چه روانکاوی فردی در آن زمان دامنه وسیعی داشت ولی هرگز نمی توانست اهمیت فشار اجتماعی را در شکل دادن اعمال فردی و ارزشهای مربوط به آنرا توجیه کند . به عقیده دورکیم نیروی ناشی از فشار اجتماعی نه تنها در تعیین جهت عمل فردی بطور قاطع موثر است ، بلکه عامل تعیین کننده نیز محسوب می شود .
بنابراین دورکیم عمل بزهکاری را به یک عامل بیرونی نسبت می دهدکه نمی توان آنرا در درون فرد ( ناخودآگاه ) جست و یافت . زیرا علم روانکاوی در آن دوره قادر به بررسی چنین واقعیتی نبوده است .
اگرچه نظریه دورکیم در زمان خود مورد انتقاد واقع شده است ، اما دورکیم برای پر کردن شکافی که تفسیر و توضیح او را قابل بحث و انتقاد می نمود ، وجود یک " وجدان جمعی " را پیش کشید . یعنی یک نیروی واقعی و جبری که دراعمال و رفتار فردی بطور قاطع تاثیر می گذارد . به نظر وی اگر کارکرد فشار اجتماعی از بیرون به فرد تحمیل شود و وی را مجبور به کاری کند ، فرد اجباراً مطیع تاثیر اجتماعی آن خواهد بود . زیرا تحمل این نیرو عیناً نظیر چیزی است که با تکرار در ذهن کسی دائماً رسوخ داده شده باشد .1 پس چنانچه می بینیم ، این جامعه شناس نرمال " عادی " را از پاتولوژیک " آسیبی " جدا می ساخت . وی پدیده هائی را در جوامع مختلف پیوسته بچشم می خورد ، غیر عادی " آنرمال " تلقی نمی کرد . زیرا معتقد بود که این پدیه ها از ویژگی های خاص جامعه است و نباید آنرا نمونه بیماری اجتماعی تلقی کرد . به همین جهت ، از نظر دورکیم جرم یک پدیده عادی جامعه محسوب می شود . اما بنظر او وقتی یک پدیده بصورت غیر عادی تلقی می شود که از یک نسبت معین و نرمال تجاوز کند و آن وقت پدیده مذکور " غیر عادی " تلقی می شود .
هنگامی که مسائل را از دیدگاه جامعه شناسی تجزیه و تحلیل می کنیم ، این نوع استنباط کاملاً درست و با نظریه دورکیم انطباق دارد . زیرا کجروی ها یا انحرافاتی که ریشه روانی یا تنی ندارند ، ناشی از عدم توانائی جامعه و فشار اجتماعی هستند .
از فکر اصلی دورکیم نتایج ذیل گفته می شود :
1- چون ارتکاب جرم یک پدیده طبیعی است، پس علل استثنائی موجب بروز پیدایش جرم نیست ، بلکه جرم از نظام و حتی فرهنگ و تمدن هر اجتماع ناشی می شود .
2- چون ارتکاب جرم نتیجه جریان های بزرگ اجتماع است ، پس تا اجتماع و نظام آن باقی است جرم نیز دارای خصوصیت دائمی خواهد بود .
3- مطالعه جرائم بدون توجه به خصوصیات فرهنگ و تمدن محیط بروز آن از نظر جرم شناسی کافی نخواهد بود ، زیرا جرم شناسی در علل بروز جرائم به تحقیق می پردازد و جرم مربوط به فرهنگ و تمدن و تابع زمان و مکان است .
نظریه دورکیم در باب رابطه جرائم و فرهنگ در جامعه شناسی جنائی مورد قبول واقع شده است ، اما این عقیده او که جرم یک پدیده طبیعی ـ اجتماعی است مورد تایید جرم شناسان واقع نشده است . 1
با این اظهار نظر دورکیم ، از این تاریخ در جرم شناسی فصل تازه ای گشوده شد و جامعه شناسان عقیده قدیمی " جانی بالفطره " را رد کردند و توجه خود را به بررسی محیط های متفاوت که در آنجا مجرمین و یا غیر مجرمین زندگی می کنند معطوف نمودند و علاوه بر این روانکاوان نیز عقیده خود را بر همان دیدگاه یعنی اینکه عوامل درونی ( ناخودآگاه ) از آغاز تولد بر فرد تاثیر می گذارد به کلی تغییر دادند . (مساواتی آذر، 1374: 17)

نقش اجتماع در بزهکاری
با توجه به قدرت و نفوذی که اجتماع دارد و تاثیری که بر افراد می گذرد ، جرم شناسی مسئولیت خطا و اشتباهاتی را که افراد مرتکب می شوند متوجه اجتماع می داند. بدان جهت کتله بلژیکی می گوید : اجتماع مسئول کلیه جرائمی است که رخ می دهد . زیرا خود عامل بوجود آوردنده آنهاست و بزهکار جز آلت اجرائی در دست اجتماع چیزی دیگری نیست . اجتماع آلوده از انسان سازگار، درستکار و پاک سرشت، موجودی ناسازگار و پست و ناپاک می آفریند و تخم بزهکاری را در میان انسان های سالم پرورش می دهد و آنان را برای ایفای نقش آن آماده می سازد .
زمانی که اجتماع آلوده باشد و عوامل جرم زایش در همه حا گریبان افراد را بگیرد ، عجیب خواهد بود اگر افراد مرتکب جرم نشوند و گرد اعمال بزهکارانه نگردند. دکتر مظلومان در کتاب کیفر شناسی می نویسد : جامعه شناسی کیفری از کسانی که نقش اجتماع را به هیچ می انگارند و یا اهمیت چندانی برای آن قائل نیستند و آنرا سبب وقوع جرائم مختلف نمی دانند ، چنین سوال می کند :
– پس به چه دلیل گروهی از مردم مرتکب جرم می شوند و گروهی دیگر در اجتماع از ارتکاب آن خودداری می ورزند ؟
– به چه علت در نقاط مختلف یک کشور نسبت مجرمان و نوع جرائم متفاوت است ؟
– چرا با تغییر شرایط و اوضاع اجتماعی ، نوع جرم و تعداد آن تغییر می کند ؟ اگر جرم به عوامل اجتماعی وابستگی ندارد ، این دگرگونی ها به چه علت صورت می گیرد و این اختلافات دلیل چیست ؟
آنریکوفری در جواب طرفداران مکتب ملاسیک که فقط به اداره آزادو وجود مسئولیت تکیه می کردند و کوچکترین توجهی به محیط و تاثیر آن در جرم نداشتند می گوید : پس چرا جرم به طور ناگهانی در فلان و فلان محله زیاد می شود ودر فلان و فلان محله کاهش می یابد ؟
– چرا آدم کشی در فلان محله بیشتر از جاهای دیگر است ؟
– چرا در برخی از سالها ، برخی از جرائم رو به افزایش می نهد ؟
همانطور که فری می نویسد ، طرفداران مکتب کلاسیک جوابی برای سوالات او نداشتند .
بعد از ملاحظه بعضی از نظریه های مربوط به اهمیت محیط اجتماع راجع به موقعیت جرم ، در اینجا باید این نکته بیان شود که اگر چه تحقیقات این جنبه از جرم خیلی وسیع است ولی باید بطور خلاصه آنچه راجع به این متون کلاسیک در زمینه علل جرم موجود است به شکل فشرده و جامع مورد مطالعه قرار گیرد .
اخیراً نظریه ای در ایالات متحده آمریکا در حال تکوین است و جرم شناسان دانشگاه بوستون به عقیده جامعه شنسان قرن نوزدهم روی آورده اند . و علاوه بر این ، محققان اجتماعی اغلب به این واقعیت توجه کرده اند که هر چند تئوری های بیان شده درباره جرم ممکن است برای تمام طبقات مشترک باشد ، اما به نظر می آید که تخلفات انجام یافته درگروههای پائین اجتماعی ـ اقتصادی جدی تر و شایع تر اتفاق می افتد . اما برای این امر چه دلیلی وجود دارد ؟
– آیا افراد این گروهها اساساً بد ذات هستند ؟
– آیا آنها برای ایجاد تنوعات زندگی فرصت های کمی دارند ؟
اینها سوالاتی هستند که در قرن بیستم در میان جامعه شناسان و جرم شناسان مطرح شده و آنها در بعضی از تحقیقات خودکوشیده اند تاافزایش جرائم و تخلفات را بر حسب اینکه این جرائم در اثر خرده فرهنگ جرم زا که از طریق دوستان و همقطاران منتقل می شود شرح می دهند .

تئوری ادوین ساترلند:
یکی از نمایندگان عمده این نظریه ، جرم شناس معروف آمریکائی ـ ادوین ساترلند است که با تئوری خود نام آور شده ، مفهوم نظریه او به اختصار این است : اگر فردی در محیط مجاور خود در معرض عوامل جرم زا قرار گیرد تا غیر جرم زا ، شانس و احتمال قانون شکنی اش افزایش می یابد . بعلاوه ساترلند اظهار می کند که اشخاص در معرض عوامل جرم زا واقع می شوند که برای سهیم بودن در همان فرهنگ ، علایق و عقایدی داشته باشدو در آن اشکال معینی از رفتار ضد اجتماعی و جنائی ممکن است مورد اغماض واقع شده و مردم احساس کنندکه برای همنوائی به آنها نیاز دارند.
به همین سبب بعضی از مددکاران اجتماعی برای فرمول بندی این عقیده ، ابتدا " حوزه تخلف " و سپس حوزه " خرده فرهنگ جرم زا " را مطرح کرده اند که در آن مناطق این نوع عقاید و رفتارها باید متداول تر از مناطق دیگر باشند .
پارک ، شاو و مک کی ـ محققان آمریکائی ـ ثابت کرده اند که در مناطق کثیف ( محلات کثیف ) ، همراه با از بین رفتن کنترل های اجتماعی که بوسیله آنها مردم به رعایت قیود نیز اعتقاد پیدا می کنند ، اعمال جنائی به شکل طبیعی جلوه می کند . تراشر چنین می نویسد : حالا که یک تعریف کلاسیک از زندگی گروهی در دست داریم ، می توان گفت که تخلف و جنایت نتیجه طبیعی این نوع محیط است .
دراینجا مفهوم گروه را توصیغ می کنیم :" گروه اجتماعی " که صورت کامل آن جامعه است ، واحدی اجتماعی است و مرکب از دو تن یا عده بیشتری از انسانها است که بر اثر " کنش های متقابل اجتماعی " به یکدیگر پیوند خورده باشند . کنش های متقابل اجتماعی افعالی هستند که بین دو تن یا عده بیشتری انسان در می گیرندو در آن نوعی هماهنگی بوجود می آورند . کنش های متقابل اجتماعی بر " ارتباط متقابل اجتماعی " استوارند و ارتباط متقابل اجتماعی مستلزم این است که دو تن یا عده بیشتری انسان برای یکدیگر منشاء تاثیر شوند و حالات روانی خود را با وسائلی به یکدیگر انتقال دهند .
تلقین و تلقید از عوامل ارتباط اجتماعی هستند . تلقین تاثیری است کمابش عاطفی و بی واسطه که شخصی در شخص دیگر می گذارد ، و تقلید رفتاری است کمابیش عمدی که مطابق نمونه ای معین صورت می گیرد .
جان میزرابطه خرده فرهنگ لیورپول را بطور وسیع شرح می دهد . او مدعی است اولین کسی است که اصطلاح " خرده فرهنگ " متخلف را در سال 1958 بکار برده است . اسپنلی نیز اولین کسی است که زندگی پست را توصیف کرده است . هاریت ویلسون با تحقیق از 52 خانواده در شهر و نیز راجع به بزهکاری اطفال به سبک برت و بگت و منهیم اثر خود را درباره روابط بین عواملی مانند " بیکاری و طبقه اجتماعی و تبهکاری " انتشار داد . از تحقیقات این نویسندگان چنین بر می آید که فرد بالغ به سهولت به طرف تحریکات ، جاذبه ها و سرگرمی های پایگاه گروهی کشیده می شود. (همان منبع : 23)

تئوری کوهن و کلو وارد و اهلاین :
یک نظریه همه جانبه در جامعه شناسی از طرف کوهن و کلووارد و اهلاین ارائه شده ، و اگر چه در اینجا امکان قضاوت درست درباره کلیه نظرات ایشان وجود ندارد ، اما می توان به اختصار توضیح داد که تخلف ،شکلی از راه حل " جمعی " اتخاذ شده بوسیله طبقه پائین است که از سرخوردگی ناشی می شود ، سرخوردگی نیز معلول فقدان فرصت ها برای پیشرفت است . این نوع فرضیه سازی جرم شناسان آمریکا کاملاً بر مفهوم نابهنجاری در مساله خودکشی که دورکیم جامعه شناس فرانسه آن را شرح داده است منطبق می شود .
دورکیم چنین اظهار می دارد : در جوامعی که استانداردها و قیود ضعیف می شوند ، یک وضع نابهنجار اتفاق می افتد و این امر باید برای افزایش جنایت و اشکال دیگر انحرافات اساسی تلقی شود .
کلووارد و اهلاین پدیده گروه را بعنوان یک پدیده ، از نو بررسی کردندو به سئوالاتی از این قبیل اشاره می کنند :
– چرا گروهها وسعت می یابند ؟
– گروهها چگونه اعضای خود را به عضویت می پذیرند ؟
– چرا و به چه نحو آنها طرق مختلف اعمال خلاف قانونی را اتخاذ می کنند ؟
– چگونه این روشها مداومت پیدا کرده و دگرگون می شوند ؟
کلووارد و اهلاین از گروههای بزهکار سه تیپ اصلی زیر را ارائه می دهند :
الف) درمیان یک گروه از بزهکاران ، اعمال جنائی مختص به اعمال غیر قانونی است که اعضای آنها اغلب روش تبهکاریشان را در سلسله اعمال جنائی مجرمان حرفه ای انجام می دهند .
ب) گروه ستیزه جوبه جرائم و اعمال هتک ناموس مرتکب می شوند و آنرا وسیله ای برای برقراری پایگاه گروهی قرار می دهند .
ج) گروه تیماردار که اعضایشان متعلق به خرده فرهنگ هستند ، به استعمال مخدرات گرایش می کنند.
کوهن یک نکته فوق العاده مهم را مطرح می کند و چنین اظهار می دارد : پسران طبقه پایین اجتماعی از نظر آموزش در سطح پائین قرار دارند و آنها همانند بچه های طبقه متوسط تربیت نمی شوند و مانند طبقات متوسط از شایستگی های آموزشی برخوردار نمی گرداند ، از این رو آنها برای رقابت های سالم در مقابل دیگران و حل مشکلات اجتماعیشان بخوبی مجهز نمی شوند . بنابراین ریشه تمایلات ضد اجتماعی نتایج اینگونه عناصر است . زیرا مسائل این تیپاز جوانان قبلاً حل شده و اولیای امور نیز به مسائل و مشکلاتشان بی توجهی نشان داده و به همین علت ، این گروه از جوانان به جای آنکهمسائلشان را با والدینشان درمیان بگذارند و به آنها ابراز دارند و یا به مقامات مسئول و اولیای امور اعتنا کنند ، می خواهند مشکلاتشان را با روشهای انحرافی و اعمال ضد اجتماعی حل نمایند .

مفهوم نظریه مرتن :
مرتن مفهوم نظریه دورکیم را بطور استادانه مورد بررسی مجدد قرار دارد و چنین گفت : اگر از لحاظ فرهنگی ، اهداف تجویز شده برای فرد غیر قابل حصول گردد " همچنانکه برای بیشتر افراد جوان و طبقه کارگر و طبقه پائین پیش می آید " بین آنچه برای " ایده آل " بودن پایدار می ماند و آنچه قابل حصول است ، اختلاف حاصل می شود و نتیجه آن نیز به سرخوردگی و سرکشی بعدی منجر می شود. (همان منبع : 26،27)

منابع و مآخذ:
1. آسیب های اجتماعی ایران / مجموعه مقالات انجمن جامعه شناسی ایران ، 1383 ، تهران .
2. آسیب شناسی اجتماعی ایران ، مساواتی آذر. مجید ، 1374 ، تهران .
3. آسیب شناسی اجتماعی ، ستوده . هدایت ، 1372 ، تهران .
4. آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات ، فرجاد. محمد حسین ، 1374 ، تهران .
5. آسیب شناسی اجتماعی ( تاثیر زندان بر زندانی ) ، عبدی . عباس ، 1371 ، تهران .
6. بررسی عوامل موثر بر تکرار جرم ( پایان نامه کارشناسی ارشد) ، نوعی تیموری. محمد، مشهد
7. پرخاشگری وجنایت / مجموعه مقالات ، خرداد 1381 ، تهران .
8. تحلیل موردی چیست ؟ رابرت ک.ین ، ترجمه علی پاراسی.
9. جامعه شناسی ، گیرنز. آنتونی ، ترجمه محسنی . منوچهر ، 1382 ، تهران .
10. جامعه شناسی زنان ، آبوت ، پاملا و دیگران ، ترجمه منیژه عراقی ، 1380 ، تهران
11. جزوه درسی تکنیکهای خاص تحقیق ، زنجانی زاده . هما ، 1382 ، دانشگاه فردوسی .
12. جزوه درسی روش تحقیق در علوم اجتماعی ، بهروان. حسین ، 1381 ، دانشگاه فردوسی .
13. روش های تحقیق درعلوم اجتماعی ، کیوی. ریمون .
14. شناسایی وضعیت زنان آسیب دیده شهر مشهد و ارائه راهکارهایی درجهت ساماندهی آنان ، نوعی تیموری و آرائی ، 1379 ، مشهد.
15. فصل زنان/ مجموعه مقالات / احمدی خراسانی . نوشین ، 1380 ، تهران .
16. کتاب زنان / مجموعه مقالات / شماره 19 ـ بهار 1382 ، تهران
17. کتاب زنان / مجموعه مقالات / شماره 20 ـ بهار 1382 ، تهران
18. کتاب زنان / مجموعه مقالات / شماره 22 ـ بهار 1383 ، تهران
19. ماهنامه اصلاح و تربیت / شماره 7و6 ، شهریور و مهر 1381 ، تهران
20. ماهنامه اصلاح و تربیت / شماره 76 و75 ، اردیبهشت و خرداد 1380، تهران
21. مبانی جامعه شناسی ، کوئن. بروس ، ترجمه توسلی و فاضلی ، 1372 ، قم
22. مبانی جرم شناسی ، کی نیا. مهدی ، 1373 ، تهران
23. مبانی جرم شناسی ، کی نیا. مهدی ، جلد دوم ، 1373 ، تهران
24. مجله جامع شناسی ایران / دوره پنجم ، شماره 2 ، تابستان 1383 ، تهران .
نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، ریتزر. جورج ، ترجمه
1. DURKHEIM : le division travail ـ social , Paris , these letters . 1892 , P . 241
1 ـ دکتر کی نیا ( مهدی ) : علوم جنائی ( جامعه شناسی جنائی ) ، انتشارات دانشگاه تهران ، جلد سوم ، ص 1346
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 73 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود