مسئولیت پذیری اجتماعی
امروزه سازمانها و کسب و کارها با چالش جدیدی روبرو شده اند؛ بطوریکه جهت بقا و موفقیتشان لازم است بین نظامهای اقتصادی و اجتماعی شان رابطه ایجاد کنند؛ عملکرد اجتماعی سازمان هم برآوردکننده ارزشهای اخلاقی و هم ارزشهای مالی سازمان است.عملکرد اجتماعی سازمانی امروزه موضوع مهمی برای خط مشی گزاران عمومی و مدیران و ذینفعان سازمانی شده است(مارس1، 2000). باربارا2 در سال 1994 بیان میدارد که شاید عملکرد اجتماعی منجر به کسب منفعت در سازمان گردد، اما این یک دلیل محدود برای اعمال عملکرد اجتماعی سازمانی محسوب میگردد و دلیل وجود اعمال مذکور فراتر از اینهاست(باربارا و دیگران،1994). لازم است که یک مدیر بداند چه کاری از نظر اخلاقی واجتماعی درست است و بدون اینکه کار سازمانش را دچار مشکل کند آنرا انجام دهد(گایلا3، 1991). مدیران امروزی باید ابعاد اجتماعی و عمومی حرفه خود را شناخته و از آثار سازمان خود بر محیط اجتماعی آگاه باشند. مدیران باید از جزءنگری و شیفتگی صرف به اهداف سازمانی خود دست بردارند(الوانی، 1378).اندیشمندان زیادی تلاش کردند تا چارچوبهای نظری را جهت طراحی و ارزیابی نقش و اثرات سازمان در جامعه توسعه دهند اما یک عدم اجماع در معناشناختی، چارچوب ساختاری، گفتمان و همچنین ارزیابی در این خصوص دیده میشود که لازمست یک کانون و محوریتی جهت سامان به این تعدد معنایی، تعریف و شناسایی گردد. سازمان وجامعه هرکدام به سطح بالائی از مفاهیم ونظریات بنیادی دست یافته اند و زمان آن رسیده که با ایجاد تعامل میان این مقولات به اصول مسئولیت و پاسخگویی اجتماعی رسید. (جان4، 2006).
2-2-2- تعاریف مختلف پیرامون مسئولیت پذیری اجتماعی
مسئولیت اجتماعی به طور اعم، به مجموعه فعالیت هایی گفته می شود که صاحبان سرمایه و بنگاه های اقتصادی به صورت داوطلبانه، به عنوان یک عضو موثر و مفید در جامعه، انجام می دهند. عبارت مسئولیت اجتماعی شرکت از سال 1953 با کتاب " مسئولیت اجتماعی صاحبان کسب و کار" نوشته باون مطرح شد. مفهوم مسئولیت اجتماعی شرکت در این کتاب عبارت است از"کارکرد یک موسسه انتفاعی به شیوه ای که مدام انتظارات عمومی جامعه از کسب و کار را در زمینه اخلاقی، قانونی و تجاری برآورده کند یا از آن فراتر رود(ژوده5 2006).به عقیده فالت در حالت احساس مسئولیت، فرد خود را چنان وابسته به کل و محیط می پندارد که منافع خویش را در منافع و مصالح محیط و سازمان جستجو می کند.به نظر وی مسئولیت اجتماعی عبارت است از احساس مسئولیت نسبت به کل نه نسبت به جزء و قسمتی از کل(مشبکی 77).مسئولیت اجتماعی از تعهدات مدیریت است که علاوه بر حفظ و گسترش منافع سازمان در برابر رفاه عمومی جامعه انجام می گیرد(الوانی 77). با این وجود مسئولیت اجتماعی یک عمل فداکاری و ایثار صرف برای دیگران نیست، بلکه به خصوص در یک برنامه کاری بلند مدت، روشی برای سعادت مندی جامعه و شرکت ها است(فالت6 2007). علاوه بر این، فردریک7 به صورت خلاصه معنی مسئولیت اجتماعی را به شکل سه ایده اصلی در نیمه سال 1950 بیان می کند:
1- ایده ی مدیران شرکت به عنوان اعضاء هیات امنا دولتی
2- ایده ی درخواست های متعادل کننده رقابتی در مورد منابع شرکت
3- قبول نوعدوستی به عنوان نشانه حمایت شرکت از اهداف خوب(فردریک،2006).
گریفن و بارنی8 مسئولیت اجتماعی راچنین تعریف می کنند " مسئولیت اجتماعی، مجموعه وظایف و تعهداتی است که سازمان بایستی در جهت حفظ، مراقبت و کمک به جامعه ای که در آن فعالیت می کند، انجام دهد". فرنچ و ساورد9 در سال 1998 نیز در کتاب مدیریت تحول در سازمان در خصوص مسئولیت اجتماعی می نویسند؛ مسئولیت اجتماعی وظیفه ای است بر عهده موسسات خصوصی، به این معنا که تاثیر سوء بر زندگی اجتماعی که در آن کار می کنند، نگذارند.میزان این وظیفه عموما مشتمل بر وظایفی چون: آلوده نکردن، تبعیض قائل نشدن در استخدام، نپرداختن به فعالیتهای غیر اخلاقی و مطلع نمودن مصرف کننده از کیفیت محصولات. همچنین وظیفه ای است مبتنی بر مشارکت مثبت در زندگی افراد جامعه. از طرف دیگر رونالد ای برت و گریفین نیز معتقدند:"اخلاق روی نحوه رفتار فرد در داخل سازمان توجه دارد ولی مسئولیت اجتماعی، روی نحوه برخورد سازمان با کارکنان، سهامداران، سرمایه گذاران، ارباب رجوع، اعتبار دهندگان و به طور کلی با ذینفعان سروکار دارد(فلمینگ10،2002). لازم به ذکر است که بین اخلاق مدیریت، پاسخگویی اجتماعی و تعهد اجتماعی با مسئولیت اجتماعی تفاوت وجود دارد. در این خصوص اندرسن در کتاب خود چنین می نویسد : هر دو اصطلاح اخلاق مدیریت و مسئولیت اجتماعی در رابطه با رعایت ارزشها و هنجارها و اصول اخلاقی جامعه و تامین هدفهای سازمان از سوی مدیران هستند؛ با این تفاوت که مسئولیت اجتماعی در ارتباط با مسائل کلان سازمان و اخلاق در ارتباط با رفتار فردی مدیران و کارکنان است(جعفری،1381).
یک سازمان، زمانی به تعهد اجتماعی اش عمل می کند که به مسئولیتهای قانونی و اقتصادی خود عمل نماید و نه بیشتر. به عبارت دیگر، به حداقل مسئولیتی که قانون از وی خواسته است، عمل کند. چنانچه سازمانی، هدف اجتماعی را ترغیب کند، تنها به منظور رسیدن به هدفهای اقتصادی اش می باشد و نه چیز دیگر.مسئولیت اجتماعی با ورود خود، یک چارچوب حاکمیت اخلاقی را اضافه می کند که براساس آن سازمانها به فعالیتهایی اقدام می کنند که وضع جامعه را بهبود بخشد و از انجام کارهایی که باعث بدتر شدن وضعیت جامعه می گردند، پرهیز می کنند و نهایتاً، پاسخگویی اجتماعی اشاره به توان و ظرفیت سازمان درجهت عمل و اقدام نسبت به خواسته ها و انتظارات جامعه دارد(طوسی،1381).
در نهایت مسئولیت اجتماعی در کتاب سبز به عنوان مفهومی تعریف شده است که طبق این مفهوم شرکتها به صورت داوطلبانه تصمیم می گیرند که جهت دستیابی به جامعه بهتر و محیط پاکیزه تر کمک کنند(کمسیون اروپا11،2001). متون علمی، تعاریف دیگری از مسئولیت اجتماعی را ارائه می سازند که هر یک به مساله مختلفی از جامعه می پردازند: مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و اصول اخلاقی(بوان12،1953، کارول13،1979و فریدمن14،1970). ماون و لیندگری15 در سال 2010، تجزیه و تحلیل تعاریف مربوط به مسئولیت اجتماعی را به صورت عمیق تر انجام داده و پی به این مطلب برده اند که ماهیت تعهد مسئولیت اجتماعی می تواند از شکل عملکرد داوطلبانه به صورت تعهد اخلاقی برای شرکت تغییر یابد و تعاریف مختلف مسئولیت اجتماعی، انواع متفاوتی از گروگذاران را مورد توجه قرار می دهند(گروگذاران داخلی، گروگذاران خارجی یا کل جامعه).نویسندگان مشاهده می کنند که تعهد افزایش یافته ی مسئولیت اجتماعی بایستی پذیرش عملکرد های مسئولیت اجتماعی را با بی میلی در فرهنگ تعبیه شده، تغییر دهند، هنگامی که فعالیت های سازمانی مستقیما بر روی اصول مسئولیت اجتماعی تاثیر می گذارند. در حقیقت، روند مسئولیت اجتماعی بیش از یک توافق ساده با قوانین دولت، نوعی تعهد داوطلبانه است(منگوک و اوزان16،2005).
2-2-3- نظریات مسئولیت اجتماعی
در زمینه مسئولیت اجتماعی چندین نظریه وجود دارد که در زیر به برخی از آن ها در قالب نظریات اخلاق، اشاره شده است.
2-2-3-1- هس مر17 (1995) یکی از کامل ترین دسته بندی ها را از تئوری های اخلاق این گونه ارائه می نماید:
1- قانون جاویدان18: این دیدگاه که به قانون طلایی نیز مشهور است بدین گونه خلاصه می شود که" با دیگران آن گونه رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند".
2- منفعت گرایی یا تئوری فرجام گرایی19:این دیدگاه منطبق با تعریفی از اخلاق است که توسط جرمی بنتمن20 متفکر بریتانیایی ارائه شده و بر نتایج و فرضیات فردی متمرکز است. بر این اساس، اخلاقی بودن یک رفتار، بر اساس میزان مطلوبیت آن بیان می شود. یعنی وقتی منافع یک عمل برای جامعه بیش تر از ضررهای آن باشد، آن عمل اخلاقی است.
3- وظیفه گرایی یا آغازگرایی21 :آغازگرایی در برابر فرضیه فرجام گرایی است. بر اساس این دیدگاه، هر عملی به نتیجه اش بستگی ندارد،بلکه به نیت شخص تصمیم گیرنده بستگی دارد.
4- عدالت توزیعی: در این تئوری، یک عمل را در صورتی که منجر به افزایش همکاری بین اعضای جامعه شود، می توان درست و عادلانه و مناسب( و بنابراین اخلاقی) نامید و عملی را که در جهت مخالف این هدف عمل کند می توان نادرست، ناعادلانه و نامناسب( و بنابراین غیر اخلاقی) نامید. در این دیدگاه همکاری اجتماعی، اساس منافع اجتماعی را فراهم می آورد و تلاش فردی کم اهمیت و در مواردی نادیده گرفته می شود.
5- آزادی فردی: بر اساس این دیدگاه آزادی، نخستین نیاز جامعه است. بنابراین هر عملی که آزادی فردی را نقض کند، غیر اخلاقی است؛ حتی اگر منافع و رفاه بیشتری برای دیگران ایجاد کند.
2-2-3-2- هیلد22 در سال2004، نظریات مسئولیت اجتماعی در 4 گروه طبقه بندی کرد: تئوری های ابزاری، سیاسی، یکپارچه و اصول اخلاقی.
1- تئوری های ابزاری: در تئوری ابزاری، تئوری هایی قرار گرفته اند که دستیابی به اهداف اقتصادی را به عنوان تنها مسئولیت اجتماعی شرکت مورد توجه قرار می دهند، به گونه ای که مسئولیت اجتماعی صرفا به عنوان روشی برای ایجاد دارایی از طریق افزایش تصور خوب از شرکت مورد بررسی قرار می گیرد.
2- تئوری های سیاسی: گروه سیاسی، مسئولیت اجتماعی را عمدتا به عنوان تعهد اجتماعی مشترک تعریف می کند که بیانگر ترویج حقوق سهام دار و مشارکت اجتماعی به عنوان وظیفه ی شرکت می باشد.
3- تئوری های یکپارچه: تئوری های یکپارچه، ادغام میان جامعه و درخواست های شرکت را ارائه می کند، با توجه به این که موفقیت تجارت بستگی به رفاه اجتماعی و برعکس دارد.
4- تئوری های اخلاقی: در نهایت مقوله ی اخلاقی، مسئولیت اجتماعی را به عنوان یک مسئله ی وابسته به اصول اخلاقی در نظر می گیرد،به نوعی، تهعد اخلاقی را برای شرکت مشخص می سازد.
2-2-4- تاریخچه مسئولیت پذیری اجتماعی
موضوع مسئولیت اجتماعی و اخلاقی سازمان از نیمه دوم قرن بیستم، بیش از پیش مورد توجه دانشمندان رشته مدیریت قرار گرفت؛ به طوری که امروزه مدیران سازمان ها تصمیماتی را اتخاذ می کنند که علاوه بر داشتن مبنای واقعی، مستلزم قضاوت ارزشی نیز باشند و ارزش های مذهبی، سنت ها و عوامل اجتماعی و اقتصادی مورد توجه قرار گیرند(عرفانی،1381). قبل از قرن نوزدهم، هنجارها و نگرش های اجتماعی، اثر بسیار کمی بر اعمال مدیریت داشت. در دهه آخر قرن نوزدهم، زمانی که شرکت های بزرگ در حال شکل گیری بودند و صنایع بزرگ روز به روز قوی تر می شدند، توجه جامعه به ضرورت مسئولیت اجتماعی سازمان ها بیش تر شد. در سال 1919 محققان رشته بازرگانی برای اولین بار هشدار دادند که اگر بنگاه های اقتصادی در خصوص انجام مسئولیت اجتماعی خود اهمال کنند، جامعه باید به هر نحو ممکن اختیارات آنها را در خصوص فعالیت های اقتصادی خود سلب کرده و کنترل را در دست گیرد. صاحبان کسب و کار نیز دریافتند که با احساس مسئولیت اجتماعی می توان پول بیش تری به دست آورد، خطر پذیری های مالی را کاهش داد، کارکنان خوب را حفظ کرد، علایم تجاری مورد احترام را ایجاد و با هماهنگی بیش تر با سایر صاحبان کسب و کار هم زیستی کرد(هولندر23،2004).
از اوایل دهه 1920 محققان مدیریت به مسئولیت اجتماعی بنگاه های اقتصادی توجه کردند. داد24 در سال 1932 بیان داشت؛ مدیران علاوه بر مسئولیت اقتصادی نسبت به سهام داران، نسبت به جامعه نیز مسئولیت دارند؛ چرا که بنگاه های بزرگ جدید به طور قانونی مجاز و ترغیب شده اند و این امر بیش از آنچه که به عنوان سود برای مالکان باشد، خدمت به جامعه است(داد، 1932).
در ایالات متحده آمریکا، موضوع مسئولیت اجتماعی در محیط کسب و کار، چندین دهه مورد بحث بوده است.از یک طرف کسانی همچون فریدمن در سال1970 عقیده داشتند که هدف کسب و کار، صرفا افزایش سود سهام داران است و در این صورت بهبود رفاه جامعه را بر عهده دولت، موسسات مذهبی و اجتماعی می دانستند. فریدمن در مقاله " مسئولیت اجتماعی کسب و کار افزایش سود است"، به طور شفاف این موضوع را مورد بحث قرار داد و به کسانی که درباره تعهد بیش تر بخش کسب و کار به رفاه اجتماعی بحث می کردند، پاسخ ارائه کرد. هر چند فریدمن موضوع فعالیت های مسئولیت اجتماعی شرکت ها را نفی نمی کرد، اما معتقد بود که هدف این فعالیت ها باید درآمد مالی برای سازمان باشد؛ به عنوان مثال از دیدگاه او برای شرکت کاملا مشروع است که به رشد و بهبود جامعه محلی کمک کند؛ در صورتی که به ازای آن درآمد مالی همچون جذب و حفظ کارکنان ماهر را به دست آورد. از طرف دیگر کسانی معتقد بودند که محیط کسب و کار به موازات وظیفه کسب منافع خاص، وظیفه اخلاقی، شهروندی و اجتماعی برای وارد شدن در فعالیت هایی را که برای بهبود رفاه جامعه صورت می گیرد، دارد. کسانی که طرفدار این موضع بودند، اهمیت سود شرکت را انکار نمی کردند و آن را موجب ایجاد اشتغال، پرداخت دستمزد عادلانه، عرضه محصول مفید، پرداخت مالیات و کمک های دیگر به جامعه می دانستند؛ اما در عین حال نقش وسیع تری را مطرح می کردند که ضمن حفظ کسب و کار، موجب نفوذ بیش تر آن ها در جامعه شود. مسئولیت اخلاقی برای کمک به رفاه کلی جامعه، در این راستا، نقش اساسی داشته است. این امر به معنای خارج شدن از محدوده تنگ منافع شخصی و وارد شدن به مسائل اجتماعی از قبیل افزایش سوادآموزی، حذف فقر و بیکاری، حفظ محیط زیست و بهبود رفاه جامعه است(جانسون25،2003). نظریات آرکی کارل در مورد مسئولیت های چهارگانه مدیران کسب و کار، تحت عناوین مسئولیت اقتصادی، مسئولیت حقوقی، مسئولیت اخلاقی و مسئولیت فداکاری در همین راستا است(کارول،1979).
درادامه مطالب عنوان شده به تفصیل توضیح داده شده است.
2-2-4-1- مسئولیت اجتماعی در سال های 1950 تا 1960
ایده اصلی کتاب باون این است که شرکت ها مراکز مهم قدرت می باشند و عملکردهای شرکت ها به طرق مختلف زندگی مردم را تحت تاثیر قرار می دهند.باون نشان می دهد که مسئولیت اجتماعی حلال تمامی مسائل اجتماعی شرکت ها را در آینده نیست، اما در بردارنده نوعی واقعیت با اهمیت می باشد که بایستی شرکت را در آینده هدایت کرده و سعی در پاسخ دادن به این نکته داشته باشد که آیا شرکت دارای مسئولیت اجتماعی می باشد یا نه. وی تاکید می کند که مسئولیت اجتماعی یک فرد تاجر بر می گردد به تعهدات او در پیگیری آن سیاست ها، اتخاذ تصمیمات یا دنبال کردن مسیری از عملکرد ها که تحت آن شرایط، برای اهداف و ارزش های جامعه مطلوب می باشند(باون26، 1953). کارول در سال 1999 بر اساس مقاله اولیه و اندشیه آخرین باون نشان می دهد که بایستی باون را پدر مسئولیت اجتماعی نامید(کارول،1999). دراکر27 در کتاب خود تحت عنوان عملکرد مدیریت، مسئولیت اجتماعی را به عنوان یکی از هشت زمینه اصلی ای قرار داد که بر مبنای آن اهداف شرکت بایستی بنا نهاده شوند. وی به منظور تشخیص الزام در حال افزایش پذیرش مسئولیت اجتماعی توسط مدیر، استدلال مشابهی را از لحاظ تعهد اخلاقی دنبال می کند که توسط باون به کار رفته است. او تاکید می کند که " مسئولیت اجتماعی بایستی این مطلب را مدنظر قرار دهد که آیا عملکرد مسئولیت اجتماعی به نفع همه می باشد یا خیر، آیا موجب پیشرفت عقاید اصلی جامعه می شود، آیا به ثبات و قدرت هماهنگی و جامعه کمک می کند؟". به علاوه دراکر هم راستای باون بیان می کند که اهداف مسئولیت اجتماعی می بایستی بر طبق شرایط متداول سیاسی و اجتماعی باشد. کارل منابع دیگری را برای نیمه 1950 به تفصیل بیان می دارد(پیتر دراکر، 1954).
طبق گفته کارول در نیمه سال 1950، در ورای نوعدوستی، چندین عملکرد جزئی از مسئولیت اجتماعی وجود داشت.از آنجایی که در این زمان تمرکز اولیه به نفع جامعه بوده است، در مورد مرتبط دانستن مسئولیت اجتماعی با منافع شرکت بحث کمی صورت گرفته است(کارول و شابانا28، 2010). در طول نیمه سال 1960، دانش ادبی مسئولیت اجتماعی به شکل قابل توجهی افزایش یافت و بر روی این پرسش تمرکز کرد که مسئولیت اجتماعی در واقع به چه معناست و اهمیتش برای جامعه و شرکت چیست؟(کارول، 1999، کارول و شابانا، 2010). مقاله فردریک29 در سال 1960 تحت عنوان " توجه بیش تر در زمینه مسئولیت تجاری" این مسئله را مورد تاکید قرار داده که منفعت در مورد مسئله مسئولیت تجاری می تواند تحت شرایط از بین رفتن آزادی کسب و تجارت، به عنوان یک فلسفه و دستورالعمل اقتصادی توصیف شود. وی اثبات ساخته که مسئولیت اجتماعی، اشاره به حالت اجتماعی در برابر منافع اقتصادی و انسانی جامعه دارد چرا که این منابع صرف اهداف گسترده اجتماعی گردیده و حقیقتا به منظور منافع محمدود افراد و شرکت های خصوصی به کار بسته نشده اند( فردریک،1960). کیت دیویس30 در سال 1960 در همان زمان این مطلب را استدلال کرد که در برخی از تصمیمات اتخاذ شده توسط افراد تاجر، مسئولیت اجتماعیشان لحاظ شده است(دیویس،1960).
نویسنده دیگری که به تغییر تدریجی مسئولیت اجتماعی از لحاظ مفهومی در نیمه سال 1960 کمک کرد، فردی بود به نام جوزف گویر31. وی در کتاب خود به نام تجارت و جامعه، این مسئله را به اثبات رساند که، مسئولیت اجتماعی، شرکت ها را وادار می سازد که مسئولیت های خاصی را برای جامعه در نظر بگیرند که ورای تعهدات اقتصادی و قانونی آن ها تعمیم داده می شود(گویر،1963). میلتون فریدمن در سال 1962 نظریه مخالفی را نسبت به گویر اظهار داشت مبنی بر اینکه؛ مسئولیت اجتماعی هنگامی که اصل به حداکثر رساندن منفعت های تنظیم شده توسط سیستم سرمایه داری را انکار می کند، شیوه خود را خراب می کند. وی به طور قطع گفته بود که چندین روند به صورت کامل بسیاری از بنیان های جامعه ما را تضعیف خواهند کرد، در جایی که پذیرش مسئولیت اجتماعی توسط مقامات شرکت چیزی غیر از سود آوری برای سهامداران باشد(فریدمن،1962).
چند سال قبل، لیویت32 استاد مدرسه عالی علوم اداری و بازرگانی هاروارد، این روند را به صورت یک شیوه حتی بنیادی تر نشان داد؛ رفاه شرکت معنی خوبی خواهد داشت به شرطی که مفهوم خوبی را از لحاظ اقتصادی عنوان کند و این اتفاق به ندرت رخ ندهد. اما اگر چیزی دارای مفهوم اقتصادی نباشد، نبایستی احساس یا آرمان گرایی اجازه ورود به آن را دهد(لیویت،1958). کیت دیویس در سال 1967 مفهوم خود را درباره مسئولیت اجتماعی تغییر داد. او در مقاله خود تحت عنوان "درک معمای مسئولیت اجتماعی؛ فرد تاجر چه چیزی را به جامعه مدیون است؟"، در این باره بحث کرد که مسئولیت اجتماعی، دیدگاه فرد را نسبت به کل سیستم اجتماعی گسترده می سازد(دیویس،1967). به علاوه او خاطر نشان کرد که شرکت ها به تنهایی وجود ندارند و این که یک شرکت سالم نمی تواند درون یک جامعه بیمار دوام داشته باشد، چرا که نوعی رابطه و وابستگی دو جانبه میان تجارت و جامعه وجود دارد.والتون33 نیز در سال 1967، کتابی را با نام مسئولیتهای اجتماعی مشترک منتشر کرد و اهمیت بی چون و چرایی را مورد تاکید قرار داد، هرچند که با ماهیت سرکوب گرانه مسئولیت اجتماعی مخالف بود. کتاب وی دارای استدلال جهت داری از لحاظ اخلاقی نسبت به مسئولیت اجتماعی است و این نکته را پذیرفته که برآوردن هزینه های مرتبط به عملکرد های اجتماعی ممکن است تحت شرایط بازده اقتصادی قابل اندازه گیری مستتقیم، ممکن نباشد(والتون،1967).
طبق گفته هیلد در سال 1970 همراه با پایان دهه1960 عملکردهای تجاری که شاید بعنوان مسئولیت اجتماعی مقوله بندی شده اند، شامل عناوینی است همچون؛ نوع دوستی،روابط مشتری ،ترقی های کارفرما و روابط سهامدار(هیلد،1970) . در آن زمان به گفته لی34 رابطه میان شرکتهای آمریکایی و عموم مردم از طریق قوانین بسیاری تحت تاثیر قرار گرفته بود ،قوانینی که بیانگر عملکرد شرکت مبنی بر حمایت از کارکنان و مشتریان در طول اواخر دهه 1950 و دهه 1960بوده اند(لی،2008). فردریک در سال 2008 دهه های 1960و1970را بعنوان مرحله پاسخ دهی اجتماعی مشترک عنوان کرده است(فردریک،2008). طبق گفته لی، طی این دو دهه پژوهش مسئولیت پذیری اجتماعی در یک سطح کلان اجتماعی صورت گرفته است. به علاوه ،این تحقیق دارای سمت و سوی واضحی از لحاظ تعهد اخلاقی بوده و بطور سطحی درباره ارتباط میان مسئولیت پذیری اجتماعی و عملکرد مالی شرکت بحث میکند .تحقیقی که در دهه 1960 به این ارتباط و در حد کمی پرداخته است، این مساله را مورد خطاب قرار داده و پژوهش بیشتری را در این زمینه پیشنهاد کرده است. امتحان و بررسی این ارتباط در دهه 1970 از سوی استادان بسیاری آغاز شده و امروزه نیز هنوز کانون توجه است زیرا هنوز هم بصورت کامل توضیح داده نشده است
2-2-4-2- سال های 1970 تا 1980
فریدمن در سال 1970، مقاله سال 1962 خود را تقویت نموده و پذیرش قوانین بازار آزاد ،قوانین و رسوم اخلاقی در مسئولیت پذیری اجتماعی را به آن اضافه نموده است. بعلاوه ادغام برخی از درخواست های اجتماعی را در درون شرکت پذیرفت، بشرطی که این درخواستها طی طولانی مدت سود آور باشند. از این رو از نظر وی ،عملکردهای اجتماعی قابل قبول هستند، بشرطی که بطور کامل برای نفع شخصی خود شرکت توجیه شده باشد. کیت دیویس نیز در سال 1973 مقاله سال 1967 خود را با "قانون مفرغ مسئولیت" تقویت کرد، در حالتی که اجرای مسئولیت اجتماعی مستلزم اجرای سازگار با قدرت اجتماعی شرکتها می باشد .این مطلب بدین معناست که اگر شرکت از قدرت اجتماعی خود استفاده کند موقعیت خود را در جامعه از دست خواهد داد ،زیرا که گروههای دیگر این کار را خواهند کرد .به گفته وی "کسی که از توانایی اجتماعی خود بهره نگیرد آنرا از دست خواهد داد. در یک مسیر طولانی ، آنهایی که از این قدرت به صورتی که جامعه آنها را مسئول کرده استفاده نکنند، آن را از دست خواهند داد ،چون که سایر گروهها در نهایت در به عهده گرفتن این مسئولیت ها دخالت خواهند کرد" (دیویس، 1973) .لی در سال 2008 بیان می دارد که مطالعات صورت گرفته در دهه 1970 منطق جدیدی را به همراه الگوی به اصطلاح منفعت شخصی هدایت شده را بیان نموده که نسبت به الگوی کامل از لحاظ تئوریکی معنی دارتر می باشد، یعنی تغییر از حالت معیاری به حالت مثبت.
بسیاری از نویسندگان در دهه1970بر روی محتوا و روند اجرایی مسئولیت پذیری اجتماعی تمرکز کردند و بیان داشته اند که با منافع اصلی شرکت مغایر نمی باشد . آرکرمن35 در سال 1973 یکی از افرادی بود که مطلبی را تحت عنوان تجزیه و تحلیل کردن معیارهای مرتبط با ساختارهای داخلی سازمانها و مکانیزم های یکپارچگی به منظور مدیریت کردن مسائل اجتماعی درون سازمان را پیشنهاد کرد . فیچ36 در سال 1976 خاطر نشان کرد که شرکتها بایستی بر تشخیص و انتخاب مسائل اجتماعی به منظور حل آن مسائل تمرکز کنند. ستی37 در سال1975 درباره پاسخ دهی مسائل اجتماعی و روشهای مربوط به مدیریت کردن این مسائل در سازمان اظهار نظر کرد . کارول در سال 1979 چارچوب جامعی را برای درک دیدگاه های مختلف در زمینه مسئولیت پذیری اجتماعی ارائه ساخت .وی یک توصیف چهار قسمتی از مسئولیت پذیری اجتماعی بیان کرد که به صورت الگوی مفهومی از عملکرد اجتماعی شرکت تجلی می کرد. او تعریف ذیل را ارائه نمود"مسئولیت اجتماعی شرکت ،توقعات اختیاری را از لحاظ اقتصادی،قانونی، اخلاقی و فداکارانه در بر می گیرد که جامعه این توقعات را از سایر سازمانها در یک زمان مشخصی دارد". مفهوم اقتصادی این تعریف بیانگر این است که جامعه انتظار دارد یک شرکت کالا ها و خدماتی را ارائه کرده و آنها را بصورت سود آور به فروش برساند که، از قانون پیروی می کند و این نیز مفهوم قانونی از این تعریف می باشد . دو مسئولیت بعدی ارائه شده توسط نویسنده سعی در مشخص ساختن ماهیت مسئولیت های دارد که ورای پیروی از قانون می باشد . مفهوم اخلاقی بیانگر انواع شیوه ها و رفتارهای اخلاقی است که جامعه از یک شرکت انتظار دارد که آن رفتارها را دنبال می کندو مفاهیم فداکارانه نشان دهنده نقشهای داوطلبانه ای است که شرکت به عهده می گیرد؛ اما این ها نقش هایی هستند که جامعه برای آنها تعریف واضح و روشنی ارائه نمی کند ،همانگونه که در مورد مسولیت اخلاقی نیز اینگونه می باشد. نمونه های از فعالیتهای داوطلبانه در طول زمانی که نوشته شده به این ترتیب می باشند: اجرای برنامه های درون سازمانی در مورد سوء استفاده کنندگان از دارو ،آموزش افراد بیکار یا فراهم ساختن مهد کودک برای مادران شاغل .کارول علی رغم این تعریف چهار بخشی از مسئولیت پذیری اجتماعی به درخواست پرستون38 در سال 1975 مبنی بر روند ملموس تر در زمینه مفهوم سازی ،پژوهش و پیشرفت خط مشی مسئولیت پذیری اجتماعی را پاسخ داد و الگوی مفهومی را درباره عملکرد اجتماعی مشترک ارائه ساخت که مورد قبول واقع شد و بعد ها توسط وارتیک و کوچران39 در سال 1985 و وود40 درسال 1991 گسترش یافت. طبق گفته کارول در سال 1979 مسئولیت اجتماعی مشترک نوعی ادغام سه بعدی از مسئولیت پذیری اجتماعی ،پاسخ دهی اجتماعی مشترک و مسائل اجتماعی می باشد . دهه 1970 دهه ای است که در طول آن مدیران شرکت در پرداختن به مسائل مسئولیت پذیری اجتماعی از عملکردهای سنتی مدیریتی استفاده کرده اند . به گفته کارول در سال 2008 اکثریت آنها از الگوی هدایت شده منفعت شخصی پیروی کرده اند(کارول 2008). در دهه 1980 ،شرکت و منافع اجتماعی محدودتر شده اند و شرکت ها در برابر سهامدارانشان پاسخگوتر گشته اند . محققان در این زمینه ،بر روی گسترش تعاریف جدید درباره مسئولیت پذیری اجتماعی تمرکز کرده اند و متون جداگانه ای در مورد دیگر مفاهیم یا مفاهیم مکمل و عناوینی همچون پاسخ دهی اجتماعی مشترک ،عملکرد اجتماعی مشترک ، تابعیت مشترک، سیاسیت مشترک، اصول اخلاقی تجارت و تئوری یا مدیریت سهامدار وجود دارند که خیلی کم توضیح داده شده اند.(وادوک41 در سال 2004 ،فهرستی از مفاهیم مرتبط با مسئولیت پذیری اجتماعی را ارائه و آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد ).
نوعی کمک فوق العاده به متون دهه 1980،مقاله توماس جونز42 در سال 1980 بود. جونز مقایسه ای را با روند سیاسی ارائه کرد و این نکته را مورد ارزیابی قرار می داد که روش مناسب مسئولیت پذیری اجتماعی بایستی منصفانه باشد بصورتیکه کل منافع سهامداران بگوش برسد. وی این معیار را به سمت داده ها در روند تصمصم گیری تغییر داد به جای اینکه آنها را به سمت خروجیها تغییر دهد و بیشتر بر روی روش تحقیق فعالیتهای مسئولیت پذیری اجتماعی تمرکز کرد تا روند مفهوم سازی. بعلاوه این نویسنده بجای اصول روش مناسب در مورد مسائل مسئولیت پذیری اجتماعی بر روی ایده روند تاکید کرد و نشان داد که چگونه یک شرکت می تواند در شیوه تصمیم گیری مسئولیت پذیری اجتماعی سهم داشته باشد. پرستون و پست43 در سال 1981 واژه تعهد مشترک را ارائه کردند زیرا آنها اینگونه دریافتند که مسئولیت پذیری اجتماعی یعنی نقشی از نظارت مشترک در محتوی زندگی سیاست . آنها بجای مفهوم "اجتماعی" از مفهوم "عمومی " استفاده کردند تا اینکه اهمیت بعد عمومی را بجای ایده شخصی یا گروهی مورد تاکید قرار دهند که دامنه مسئولیت خود را توصیف می کنند .به گفته این نویسندگان شرکتها بایستی عواقب کار خود را در نظر بگیرند اما لازم نیست که تمام مشکلات جامعه را حل کنند .در عوض لازم است که در زمینه های مرتبط با فعالیتها،منافعشان را در نظر بگیرند. آنها دامنه مفاهیم مسئولیت پذیری اجتماعی را در رابطه با درگیری اولیه و ثانویه شرکت در جامعه مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. درگیری اولیه ،درک عملکرد و تبادلاتی است که بصورت مستقیم از اموال و عملکرد اصلی شرکت جریان می یابد درحالیکه عملکرد ثانویه به تاثیرات و اثرات حاصل شده از فعالیتهای ابتدایی مرتبط می باشد. این نویسندگان موافق درگیری شرکتها در روند سیاست عمومی هستند بویژه در رابطه با زمینه های که در آنها سیاست عمومی هنوز به وضوح برقرار نشده یا اینکه در حال تغییر می باشد. قانونی و یا شاید ضروریست که بنظر برسد شرکتها بصورت آزاد در سیاستها شرکت می کنند . در عمل طبق گفته پرستون و پست در سال 1981 "مفهوم سیاست عمومی الزاما واضح نیست یا اینکه شناسایی آن آسان نمی باشد و در طول زمان قابل تغییر نیست".مشخص ساختن آنچه که عمومی و خصوصی است کار ساده ای نمی باشد بگونه ای که همیشه ارائه منفعت به نفع عمومی از طریق عملکرد اجتماعی قابل توجیه می باشد . دونالدسون در سال 1982 بدنبال مسیری مشابه ،ارتباط تجارت و جامعه را مورد توجه قرار می دهد با تصور این مطلب که نوعی ارتباط مشخص اجتماعی میان تجارت و جامعه وجود دارد .او و دانفی در سال 1994 با ارائه تئوری ارتباط اجتماعی یکپارچه بمنظور در نظر گرفن محتوی اجتماعی – فرهنگی و به علاوه یکپارچه کردن ابعاد تجربی و معیاری مدیریت این شیوه را گسترش دادند(دونالدسون و دانفی44 1994).
پیتر دراکر در سال 1984 پژوهش سال1954را موردبازبینی قراردادوبه ارتباط میان تجارت وجامعه پی بردواین مساله راموردتاکیدقرارداد که مسئولیت پذیری اجتماعی میتواند نوعی فرصت تجاری برتر شرکت ها باشد، زیرا که میتواند سودآوری مالی را افزایش دهد. یک نمونه ی فوق العاده ی دیگر از متون دهه ی 1980 که مسئولیت پذیری اجتماعی و سودآوری مالی را به هم مرتبط می داند،مطالعه تجربی فیلیپ کوچوران وروبرت وود45 در سال 1984باشد.آنهاپژوهش خودرابطریق مختلف انجام دادند. آنها نتایج اجتماعی ومالی در گذشته بکارگرفته شده را بررسی نموده وپی به نوعی ارتباط مثبت میان آنهابرده اند.یک مرجع قابل توجه دیگر،کتاب راهنمای فریمن46 در سال 1984 تحت عنوان مدیریت استراتژیک می باشد. اگرچه مراجع قدیمی تری درباره این مفهوم مشابه را میتوان یافت،فریمن ازطریق ارائه تعریف: هرفردیاگروهی که بتواند تاثیر بگذارد یا اینکه با دستیابی به اهداف سازمان تاثیر پذیرد، این دامنه را گسترش داده است.فریمن درکتاب خود خاطر نشان می سازدکه توجه استراتژی مشترک به مسائل گروگذران میتواند شامل عملکردهایی باشدکه اخلاقی وبه علاوه قانونی می باشند. وی اهمیت افزایش اصول اخلاقی را تشخیص داد چرا که باگسترش کدهای اخلاقی در شرکتها وافزایش تعداد دوره های اصول اخلاقی درمدارس عالی علوم اداری وبازرگانی نشان داده می شد.وی به منظورموردخطاب قراردادن مسئولیت پذیری اجتماعی، مفهوم مدیریت گروگذار رابه صورت نیروی یکپارچه کننده ارائه میسازد که شامل مسائل اخلاقی وارزش ها میباشد.تئوری گروگذارشرکت که توسط فریمن ارائه شده است به عنوان مبنا جهت تجزیه وتحلیل آن دسته ازگروه هایی بکار رفته است که شرکت بایستی درمقابل آنها مسئول باشد(مویر47 2001). درمیان ساختار گروگذار تفاوت میان اهداف اجتماعی واقتصادی شرکت دیگرمرتبط نیست چرا که مسائل اصلی مربوط به عملکرد شرکت میباشد که نه تنها تحت تاثیر گروگذاران است بلکه از سوی سایر گروگذاران نظیر کارمندان،مشتریان ودولت ها نیزتحت تاثیر قرار میگیرد(کارول،2008). دانش مربوط به ارتباط میان شرکت وگروگذارش از طریق مقاله های دونالدسون وپرستون48 درسال1995، کلارکسون49 درسال1995و جونز درسال1995 افزایش یافته است. واتریک وفیلیپ کوچوران درسال1985 الگوی تکمیلی ی خود را از عملکرد اجتمایی شرکت ارائه ساختند که یکپارچگی سه بعدی مسئولیت پذیری اجتماعی، پاسخ دهی اجتماعی ومسائل اجتماعی را افزایش میدهد. آنها بر سر این مطلب بحث کردند که مفهوم اخلاقی کارول از مسئولیت پذیری اجتماعی در سال 1979 بایستی بعنوان یک اصل تصور شود ،پاسخدهی اجتماعی بایستی بعنوان یک روند، و مدیریت مسائل اجتماعی باید بعنوان یک نوع سیاست فرض شود .بعلاوه آنها این مساله را مورد تاکید قرار دادند که عملکرد اجتماعی مشترک می تواند سه نوع جهت گیری حاکم در زمینه تجارت و جامعه ادغام سازد :
1- جهت گیری فلسفی (ابتدا به اصول مسئولیت اجتماعی مرتبط می شود ،بخش اصول اخلاقی کارول )
2- جهت گیری بنیادی(عمدتا ً به روند پاسخ دهی اجتماعی مرتبط می شود )
3- جهت گیری سازمانی (در درجه اول به سیاستهای مدیریت مسائل اجتماعی مرتبط می شود )
اپستن50 در سال 1987 هم راستا با واتریک و کوچوران به منظور مرتبط ساختن مسئولیت اجتماعی تعریفی از مسئولیت پذیری اجتماعی را در این پژوهش ارائه کرده است، پاسخ دهی و اصول اخلاقی تجارت که وی آن را "روند سیاست اجتماعی مشترک " می نامند . الگوی واتریک و کوچوران بعد ها توسط وود در سال 1991 گسترش یافت .در دهه 1980مسائل اصلی مسئولیت پذیری اجتماعی شروع به قالب گیری مجدد بصورت مفاهیم ،تئوریها یا مدلهای دیگر کردندو محققان پی به این مطلب بردند که منافع اقتصادی و اجتماعی درون سازمانها بیشتر شده و پاسخگو تر گشته اند اما هنوز نتوانسته بودند به شدت با یکدیگر همبسته شوند(لی 2008)
2-2-4-3- 1990 به بعد
تقریباً از سال 1990 تا کنون مفهوم مسئولیت پذیری اجتماعی تقریباً و عموماً مورد تایید قرار گرفته و از سوی تمام اجزای سازنده در جامعه تقویت شده، از دولتها و شرکت ها گرفته تا مشتریان و سازمانهای غیر دولتی. حتی سازمانهای بین المللی (مثلاً ملل متحد ،بانک جهانی،سازمان همکاری و توسعه اجتماعی،سازمان بین المللی کارگری)کاملاً تحت حمایت قرار گرفته اند و بصورت فعال رهنمود های را برای ادامه دادن این جنبش ارئه ساخته اند ،همانگونه که می توانیم بصورت مفصل در توصیف وادوک در سال 2008 از شالوده های سازمانی حول و حوش مسئولیت مشترک ببینیم . یک نمونه دیگر که از تغییر عملکردهای اجتماعی مشترک حمایت می کند مطالعه ای است که توسط مجله آمریکا روی 500 شرکت در سال 1977و1990 صورت گرفته است .در سال 1977 کمتر از نیمی از این شرکتها ، مسئولیت پذیری اجتماعی را بعنوان یک عنصر اصلی در گزارشهای سالیانه خود پذیرفتند . اگر چه در پایان سال 1990 پی به این نکته برده شد که در 90% از 500 شرکت فورچون ، مسئولیت پذیری اجتماعی را بعنوان یکی از اجزای اصلی اهداف سازمانی شان فهرست کرده اند ،در حالیکه بصورت فعال پیامد های مسئولیت پذیری اجتماعی را که توسط این شرکتها در گزارشات سالانه خود عاید گشته ،گزارش کرده اند (لی 2008).
در طول دهه 1990یکی از کمکهای اصلی علمی به تغییر تدریجی مفهوم مسئولیت پذیری اجتماعی در سال 1991 صورت گرفت، هنگامی که دوناجی وود الگوی عملکرد اجتماعی مشترک را که توسط کارول در سال 1979 ایجاد شده و در سال 1985 توسط واتریک و کوچوران مورد بررسی قرار گرفته را، مجدداً مورد بازبینی قرا داد (کارول 1999). در سال 1991 وود تلاش کرد که عملکرد اجتماعی مشترک را با تئوری های مختلف مربوطه در مطالعات سازمانی نظیر نهاد گرایی سازمانی ،تئوری مدیریت گرو گذار و تئوری مدیریت مسائل اجتماعی مرتبط سازد . او برای انجام چنین کاری تعدادی از تئوری های سنتی را براساس چهارچوب عملکرد اجتماعی مشترک یکپارچه ساخت . الگوی عملکرد اجتماعی مشترک کارول به اصول اساسی، روند ها و سیاستهای مبتنی بر صورت بندی واتریک و کوچوران و به سه نوع اصل اساسی بر مبنای صورت بندی مجدد وود در سال 1991 تبدیل گشت . او ابتدا اصل کارول را در رابطه با مسئولیت پذیری اجتماعی (از لحاظ اقتصادی ،قانونی ،اصول اخلاقی و نوعدوستی) بیان کرد و نشان داد که چگونه اینها به اصول مسئولیت پذیری اجتماعی در زمینه قانونیت اجتماعی (در سطح نهادی) ،مسئولیت مشترک (در سطح سازمانی)و اختیار مدیریتی (در سطح فردی ) مرتبط می باشند .ثانیاً وی روندهای پاسخ دهی اجتماعی را مشخص ساخت که فراتر از بیان کارول در مورد مقوله های پاسخ دهی (واکنش پذیر ،دفاعی ،تطبیقی،کنشگرایانه )است، بعنوان ارزیابی محیطی ،مدیریت گروگذار و مدیریت مسائل . ثالثاً وی سیاستهای واتریک و کوچوران و مقوله مسائل اجتماعی کارول را در بر گرفت و آنها را بر اساس یک عنوان جدید از نتایج یا ورودی های عملکرد مشترک، مجدداً سازماندهی کرد.
الگوی وود نسبت به نسخه های قبلی بسیار جامع تر است ،از آنجایی که نشان دادن عملکرد اجتماعی مشترک ،شرکت را بعنوان محلی از عملکرد ها مورد بررسی قرار می دهد که نتایجی را برای گرو گذاران و جامعه بعلاوه برای خودش به همراه دارد (وود 2010). در اواسط دهه 1990 قابلیت های جوامع جهانی مربوط به اینترنت و تکنولوژیهای مرتبط با آن قدرت موسسه را جهت ایجاد فشار جدید بر روی شرکتها به منظور ترویج مسئولیت پذیری اجتماعی افزایش داد . در آن زمان بیش از نیمی از داراییهای شرکت بصورت دارایی های ناملموس همچون حسن نیت ، آبروو سرمایه انسانی دریافت شده بودند که باعث افزایش اهمیت مسئولیت پذیری اجتماعی می شود(وادوک 2008) . در آن موقع مسئولیت پذیری اجتماعی که با دانش استراتژی و ارتباطش با خروجی بازار همبسته شده بود نیز چشمگیر گشت .
در سال 1995 بسیاری از محققان به منظور مطالعه تغییرات مربوط به ارتباط میان تجارت و جامعه تئوری گرو گذار را پذیرفتند که قبلاً مورد بیان قرار گرفته است .دونالسون و پرستون در سال 1995 ابعاد توصیفی، ابزاری و نهادی یا کاربردهای تئوری گروگذار را مشخص ساختند. به بیان آنها دیدگاه مشترک مربوط به تئوری گروگذار خصوصیات مشترک ویژه وعملکردهای مربوط باگروگذاران راتوضیح می دهد، گاهی اوقات نیز بعدتوصیفی ارتباط یا فقدان ارتباط میان مدیریت گروگذارودستیابی به اهداف مشترک سنتی را بیان می کند (بعدابزاری)ویا اینکه بعد عملکردی شرکت راتوضیح می دهد؛ازجمله بیان رهنمودهای اخلاقی یافلسفی درباره عملکرد ونحوه ی مدیریت شرکتها (بعدمعیاری). اماروشی که غالباً در دیدگاه مشترک به کارگرفته می شود بعدابزاری می باشد.
نویسنده دیگری که به این دیدگاه کمک کرده جونز درسال1995می باشد. هدف مقاله وی ایجاد تئوری ابزاری گروگذاربه همراه قابلیت قوی پیشگویانه می باشد.کمک وی به این شکل است که الگوی گروگذاررادر مورد مسئولیت پذیری اجتماعی به برخی تئوریهای اقتصادی مرتبط می داند؛ مانندتئوری ایجاد تیم واجرای اقتصادهزینه. به علاوه مقاله کلارکسون درهمان سال این مطلب را مورد بحث قرارداد که تمایزقابل شدن میان مسائل گروگذار و مسائل اجتماعی امری ضروری می باشد. مسائل اجتماعی به عنوان مسائل مشترک اصلی وقابل توجهی تعریف شده اند که قانون یاقاعده نهایی رایادآوری می سازد. اگرچنین قانون یاقاعده ای وجودنداشته باشد، ممکن است که یک نوع مساله گروگذارباشد اما الزاما مساله اجتماعی نمی باشد. زمانی که ماهیت مسائل مشخص می گردند، وی بر سر این مساله بحث می کند که توصیف سطوح مناسب تجزیه وتحلیل لازم است(نهادی، سازمانی وفردی) و فقط پس از آن است که مدیران می توانند به شکل تاثیرگذاری عملکرد اجتماعی مشترک را موردتجزیه وتحلیل و ارزیابی قرار دهند. از زمان آخرین مطالعات صورت گرفته تئوری گروگذار بویژه ازلحاظ بعد ابزاری به سمت مرحله اصلی ازپژوهش مسئولیت پذیری اجتماعی حرکت کرده است( لی،2008).همچنین پژوهشگران تاثیر مسئولیت پذیری اجتماعی را برروی عملکرد مالی شرکت وقابلیت رقابت آن کشف می کنند(به عنوان مثال؛ برمن51 و دیگران 1999 ؛ برامر و میلینگتون52 2008)
می توانیم دربررسی مفهومی مسئولیت پذیری اجتماعی پی به این مطلب ببریم که تمرکزمطالعات مسئولیت پذیری اجتماعی ازجهت اصول اخلاقی به سمت جهت گیری عملکرد تغییریافته وسطح تجزیه وتحلیل ازسطح کلان اجتماعی به سطح سازمانی تغییرکرده است. به علاوه رابطه بین مسئولیت پذیری اجتماعی وعملکرد مشترک مالی درطول زمان ازحالت انحصاری یابدون بحث به ارتباط محکم با محققان مسئولیت پذیری اجتماعی تغییریافته است.وگل53 در سال 2005 این مساله رابیان کرد که طی سالهای اخیردانش مسئولیت پذیری اجتماعی ارتباط میان مسئولیت پذیری اجتماعی وموفقیتهای مالی شرکت رامورد تاکید قرارداده است.این نویسنده به عنوان مدرکی، تحقیق سال2002راتوسط پرایس واتر هاوس کوپر54 عنوان کرد که درآن 70درصداز رئیس جمهورهای جهان براین باورند که مسئولیت پذیری اجتماعی برای سودآوری شرکتهایشان حیاتی می باشد؛ این مدرک نشان می دهد که مسئولیت پذیری اجتماعی به صورت عملکرد اصلی تجارت تحول یافته است که برای استراتژی کلی شرکت مهم وجهت موفقتیش لازم می باشد(گالان55 2006) همانگونه که درقسمت بالا ذکرشده فشارنهادی برروی گسترش مسئولیت پذیری اجتماعی بویژه دربیست سال گذشته به شکل چشمگیری افزایش یافته(وادوک2008). طبق گفته وادوک شالوده نهادی پدیدارشده مسئولیت پذیری اجتماعی، قوانین جدیدی ازعملکرد را حاصل ساخته است؛ به ویژه برای شرکتها ی بزرگ وچندملیتی.این نوع قوانین جدید بر اینکه فراتر از ارزش گروگذارباشد تاکید دارند.به منظوردربرگرفتن مسئولیت مشترک بهتردرارتباط با مسایل محیطی،اجتماعی وحکومتی به عنوان مثال انتظارمی رودکه؛ 1.شرکتهای بزرگ به صورت مداوم تولید داشته باشد،2.طبق اصول واستاندارهای مختلف مربوط به وسعتشان موجودیت داشته باشند،3.در مورد فعالیت هایشان بی شبه تر باشندو 4.باسهامدارن مذاکره، مشارکت وفعالیت داشته باشند(لی 2008). ضرورت مسئولیت پذیری اجتماعی درنیمه سال 2000،این است که به خوبی عمل کند؛ اگرچه این تصورصرفا برمبنای شرایط خاصی صدق می کند، هنگامی که حمایت نهادی منسجم وبازار به شکل چشمگیری بزرگ وجود داشته باشد(کارول وشابانا2010).ازآنجایی که تمامی عملکردهای مسئول از لحاظ اجتماعی دارای قابلیت سودآوری یکسان یادرخواست بازاربه صورت برابرنیستند، این نوع گرایش به توجه رو به افزایش شرکت به سمت نیازهای اجتماعی خاص که کمترین هزینه را دارا بوده و به صورت بالقوه سودآوری هستند، می باشد. درحالی که سایر فعالیت های اجتماعی پرهزینه تر براحتی نادیده گرفته خواهدشد. این نوع مسائل اجتماعی که از طرف شرکتها نادیده انگاشته می شود ممکن است مسائل حائزاهمیت تری باشد که مستلزم مهارت شرکت وقابلیت عملکردی می باشد (لی2008).هنوزپژوهشگران مسئولیت اجتماعی، به این مساله حیاتی می پردازند.
سیر تکامل مسئولیت پذیری اجتماعی(CSR) را می توان در شکل 2-1 به صورت خلاصه نشان داد.
2-2-5- آثار مثبت رعایت مسئولیت اجتماعی بر عملکرد و موفقیت سازمان
گرچه حاکمیت اخلاق کار بر سازمان، منافع زیادی برای سازمان از بعد داخلی از جنبه های بهبود روابط، افزایش جو تفاهم و کاهش تعارضات، افزایش تعهد و مسئولیت پذیری بیش تر کارکنان، افزایش چندگانگی و کاهش هزینه های ناشی از کنترل دارد ولی از دیدگاه مسئولیت اجتماعی نیز از راه افزایش مشروعیت سازمان و اقدامات آن، التزام اخلاقی در توجه به اهمیت ذی نفعان، افزایش درآمد، سودآوری و بهبود مزیت رقابتی، و…، توفیق سازمانی را تحت تاثیر قرار می دهد. در ادامه به تشریح این آثار مثبت و شواهد موید آن خواهیم پرداخت.
1- افزایش مشروعیت سازمان و اقدامات آن
امروزه در شرایط جهانی شدن و شبکه های گسترده اطلاعاتی از سازمانها، انتظار می رود در برابر مسایل محیط زیست، رعایت منافع جامعه، حقوق اقلیتها و … حساسیت داشته، واکنش نشان دهند.به علاوه این شبکه ی گسترده، تمام فعالیت های سازمان ها را زیر نظر دارد و به راحتی می تواند از راه انجمن ها و مجامع مختلف، چهره ی سازمان ها را در انظار عمومی خراب کند، بنابراین سازمان ها ناچار به انجام اقدامات وسیع و گسترده برای جلب افکار عمومی هستند که وجه غالب آن ها نشان دادن وجه اخلاقی کارهای سازمان است. گفتنی است که هر چه سازمان ها بزرگ تر باشند، باید حساسیت آن ها هم نسبت به این مسائل بیش تر باشد (NBES,2005). رفتار غیر اخلاقی، رفتار محیط کسب و کار را بر ضد خود تحریک کرده، موجب شکست سازمان می شود(باکلی56 ،2001).
2- التزام اخلاقی در توجه به اهمیت ذی نفعان
علاوه بر سهام داران، گروه های دیگری نیز وجود دارند که از اقدامات سازمان تاثیر می پذیرند و دارای منافع مشروعی از سازمان اند. از جمله ی این گروه ها می توان به مشتریان، تامین کنندگان مواد اولیه، دولت و جامعه اشاره کرد. لستر تارو57 در سال1990 و ایوان58 و فریمن در سال 1988 بر این باورند که، پاسخ مثبت به ملزومات اخلاقی اجتماعی، با افزایش سود و ارزش افزوده در دراز مدت، همراه است(رحمان سرشت، 1385).
3- افزایش درآمد، سود آوری و بهبود مزیت رقابتی
توجه به تمام افراد و گروه هایی که ذی نفع هستند، میزان سود شرکت ها را در بلند مدت افزایش خواهد داد، زیرا موجب انگیزش نیروی انسانی، افزایش حسن نیت اجتماعی و اعتماد مردم به یکدیگر و نیز کاهش هزینه ها می شود. دیوید بر این باور است که روز به روز باور سازمان ها در این مورد راسخ تر می شود که ترویج اصول اخلاقی و تقویت فرهنگ معنوی موجب ایجاد مزیتهای استراتژیک خواهد شد(دیوید59 ، 1382). کی و پاپکین60 باور دارند که تجزیه و تحلیل شکستهای شرکت ها و مصیبت های وارده به آن ها نشان می دهد که لحاظ اخلاقیات و حساست های اجتماعی در نهایت، در فرایند تصمیم گیری و تدوین استراتژی، موجب افزایش سودآوری شرکت خواهد شد. همچنین طبق گزارشی که در سپتامبر 2005 توسط دولت استرالیا منتشر شده، رشد اقتصادی این کشور از سال 1998 تا 2005 به رقم متوسط سالانه 6/3 درصد رسیده که بیش تر از بسیاری از کشور های توسعه یافته، مانند امریکا، آلمان، ژاپن و انگلستان است. بر اساس این گزارش، عوامل رشد این کشور، نگرش مثبت نسبت به تغییر و نیروی انسانی آموزش دیده با اخلاق کار بسیار قوی اعلام شده است(OECD,2005). بر اساس گزارش مجله فورچون، 63 درصد مدیران عالی شرکت های برتر بر این باورند که رعایت اخلاقیات، موجب افزایش تصویر مثبت و شهرت سازمان شده، منبعی برای مزیت رقابتی به شمار می آید(باکلی و دیگران 2001). به علاوه تحقیق سوینی61 در سال 1999 در استرالیا نشان داد که 90 درصد استرالیایی ها علاقمند به خرید از شرکت هایی هستند که رفتارهای آنها اخلاقی است. این تحقیق مشخص کرد هر چه اعتماد بین اعضای یک سازمان بیش تر باشد نیاز به کنترل مستقیم کاهش می یابد(لاگون62 ، 1999).
4- استفاده از مزایای چندگانگی
متخصصان پیش بینی می کنند که نیروی کار به گونه ای روز افزون متنوع تر خواهد شد و شرکت هایی که بتوانند نیازهای این افراد متنوع را درک کرده، از این تنوع به خوبی بهره گیرند، موفق خواهند بود. لازم است مدیران توانایی اداره افراد با جنسیت، سن، نژاد، مذهب، قومیت و ملیتهای مختلف را داشته باشند. رعایت عدالت و اخلاق در برخورد با این افراد در محیط کار، مدیریت آن ها را تسهیل می کند و این امکان را برای سازمان فراهم می سازد که از مزایای نیروی کار متنوع، بهره گیرد. مطالعه ای که توسط رایت63 و همکاران در سال 1995 در مورد رابطه بین چند گانگی و عملکرد سازمانی انجام گرفته، رابطه مثبتی را بین افزایش سطح چند گانگی در محیط کار و عملکرد مالی سازمان ها، نشان می دهد. باکلی در سال 2001 بر این باور است که چندگانگی سازگار با برنامه های اخلاق و فرهنگهای اخلاقی اند، می تواند موجب شهرت و اعتبار سازمان شده و عملکرد آن را بهبود بخشد(باکلی،2001).
5- کاهش هزینه های ناشی از کنترل
ترویج خود کنترلی در سازمان، به عنوان یکی از مکانیزم های اصلی کنترل، از مباحثی است که بنیان آن بر اعتماد، اخلاق و ارزشهای فردی قرار دارد. ترویج خودکنترلی باعث کاهش هزینه های ناشی از روش های کنترل مستقیم شده و موجب بهبود سود می شود. این مستلزم تعهد کامل اعضا به تیم، مسئولیت پذیری همه اعضای تیم و داشتن احترام و اعتماد بین آن ها و مدیریت است(لای و ایدریس64 ، 2003).
6- بهبود روابط، افزایش جو تفاهم و کاهش تعارضات
یکی از نتایج بهبود اخلاق کار در سازمان، تنظیم بهتر روابط در سازمان است که این به نوبه خود باعث افزایش جو تفاهم در سازمان و کاهش تعارضات بین افراد و گروه ها شده، عملکرد تیمی را بهبود می بخشد. شاید بیش ترین تاثیرات اصول اخلاقی مربوط به رفتار نیروی انسانی باشد. مطابق تحقیقات ترونیو و یانگ بلاد تصمیم گیری های اخلاقی به طور عمده تحت تاثیر گزینش و استخدام افراد اخلاقی است و پاداش و تنبه متداول تاثیر زیادی در رعایت اصول اخلاقی ندارد(لاوسن65 ، 1381).
7- افزایش تعهد و مسئولیت پذیری بیشتر کارکنان
چنانچه گفته شد اخلاق بر فعالیت انسانها تاثیر قابل توجهی دارد و لازمه عملکرد مناسب، تعهد و مسئولیت پذیری کارکنان است. دسلر66 (1378) باور دارد که: اگر کارکنان بر این باور باشند که با آنان رفتاری عادلانه و منصفانه می شود، شاید تمایل بیش تری داشته باشند که بار (کاری) بیش تری را تحمل کنند. دونالدسون و دیویس در سال 1990 معتقدند که مدیریت ارزش های اخلاقی در محیط کار، موجب مشروعیت اقدامات مدیریتی شده، انسجام و تعادل فرهنگ سازمانی را تقویت می کند، اعتماد در روابط بین افراد و گروه ها را بهبود می بخشد و با پیروی بیش تر از استانداردها، موجب بهبود کیفیت محصولات و در نهایت افزایش سود سازمان می شود. با توجه به نقشی که انسان ها در سازمان های امروزی دارند، نوع قضاوت افراد در مورد سازمان و موضوع فعالیت شان تاثیر بسیار زیادی در کارایی و اثربخشی آن ها و در نتیجه کارایی و اثربخشی سازمان دارد. انتظار بروز خلاقیت توسط کسانی که کار خود را از لحاظ اخلاقی ناپسد تلقی می کنند، واقعی و منطقی نیست(دونالدسون و دیویس 1990).
علاوه بر این مسئولیت اجتماعی موجب:
* افزایش ارزش تجاری، نشان تجاری
* دسترسی بیش تر به منابع مالی
* نیروی کار سالم تر و ایمن تر
* مدیریت ریسک و نظارت موثر تر بر امور سازمان
* کارکنان مشتاق
* وفاداری مشتری
* ارتقای اعتماد و اطمینان طرف های ذینفع
* تجارت و تولید مناسب و مطلوب
* تعلیم و تربیت
* کاهش فقر(گروه کارشناسان ایران 1386)
2-2-6- عوامل مهم مرتبط و وابسته به مسئولیت اجتماعی
* اعتبار و شهرت مدیریت
* جاذبه و کشش کارکنان
* رقابت
* ارتباطات سرمایه گذار
* مسئولیت های حقوقی/مطالبات قانونی
* بهره وری هزینه
* کیفیت
که بر اساس نتایج حاصله از بررسی دکتر رویایی و مهر دوست در تحقیقی با نام بررسی نقش مدیران فرهنگی در ارتقای مسئولیت اجتماعی ، نشان داده شده است که بیشترین اثر و اهمیت را اعتبار و شهرت مدیریت بر عهده دارد و سطوح دیگر نیز از اهمیت نسبتا بالایی برخوردارند.
2-2-7- حوزه های مختلف مسئولیت پذیری اجتماعی
مسئولیت اجتماعی شرکت دارای سه حوزه محیط داخلی، محیط خارجی و معنویات می باشد که در جنبه داخلی یک شرکت بایستی به مسائلی همچون محیط فیزیکی، شرایط کار و غیره توجه نماید و حوزه خارجی با مباحث مربوط به محیط زیست و تولیدات، ارتباط با تهیه کنندگان مواد و غیره مربوط می باشد و در حوزه معنویات به آگاهی های اخلاقی توجه دارد( پور حسین، 1385). حوزه های سه گانه و جنبه های آنها را می توان در شکل 2-2 مشاهده نمود.
2-2-8- شرکت های برتر در رعایت مسئولیت پذیری اجتماعی در سطح جهان
پس از بررسی صورت گرفته 10 شرکت از بهترین شرکت ها ( در سطح جهان) از لحاظ رعایت مسئولیت پذیری اجتماعی و رعایت موارد محیط زیستی توسط وب سایت مسئولیت پذیری اجتماعی و اخلاقیات کسب و کار( که یک وب سایت معتبر در سطح دنیا است) رتبه بندی شده است. این رتبه بندی در جدول 1 نشان داده شده است(اخلاقیات و کسب و کار67 2008).
جدول 2-1) شرکت های برتر در رعایت مسئولیت پذیری اجتماعی در سطح دنیا بر گرفته از سایت اخلاقیات و کسب و کار
نام شرکت
رتبه
Green Mountain Coffee Roasters, Inc
1
Advanced Micro Devices, Inc
2
Nike, Inc
3
Motorola, Inc
4
Intel Corporation
5
International Business Machines Corporation
6
Agilent Technologies, Inc
7
Timberland Company
8
Starbucks Corporation
9
General Mills, Inc
10
2-2-9- مدل های مسئولیت پذیری اجتماعی
2-2-9-1- فلمینگ در سال 2002 مسئولیت اجتماعی را دارای 4 بعد دانسته است که شامل:
1- بعد اقتصادی: مهمترین بعد مسئولیت اجتماعی سازمانها بعد اقتصادی است که در آن فعالیتها و اقدامات اقتصادی مدنظر قرار می گیرد. به عبارت دیگر، مسئولیت اولیه هر بنگاه اقتصادی کسب سود است. وقتی سازمان سود لازم را به دست آورد و حیات خود را تضمین کرد، می تواند به مسئولیتهای دیگرش بپردازد. در حقیقت اهداف اولیه سازمانی در این بعد مورد توجه قرار می گیرد.
2- بعد قانونی: دومین بعد مسئولیت اجتماعی، بعد قانونی (حقوقی) است و سازمانها ملزم می شوند که در چارچوب قانون و مقررات عمومی عمل کنند. جامعه این قوانین را تعیین می کند و کلیه شهروندان و سازمانها، موظف هستند به این مقررات به عنوان یک ارزش اجتماعی احترام بگذارند. بعد قانونی مسئولیت اجتماعی را التزام اجتماعی نیز می گویند.
3- بعد اخلاقی: سومین بعد مسئولیت اجتماعی سازمانها، بعد اخلاقی است. از سازمانها انتظار می رود که همچون سایر اعضای جامعه به ارزشها، هنجارها و اعتقادات و باورهای مردم احترام گذاشته و شئونات اخلاقی را در کارها و فعالیتهای خود مورد توجه قرار دهند. بعد اخلاقی مسئولیت اجتماعی را پاسخگویی اجتماعی می گویند.
4- بعد عمومی و ملی: چهارمین بعد مسئولیت اجتماعی بعد ملی است که شامل انتظارات، خواسته ها و سیاستهای مدیران عالی در سطح کلان است که انتظار می رود مدیران و کارگزاران سازمانها با نگرش همه جانبه و رعایت حفظ وحدت و مصالح عمومی کشور، تصمیمات و استراتژی های کلی را سرلوحه امور خود قرار داده و با دید بلندمدت تصمیم گیری کنند. بعد ملی مسئولیت اجتماعی ر ا پاسخگویی اجتماعی می نامند. پاسخگویی اجتماعی، تعهد در قبال مسئولیت واگذار شده است. از این رو پاسخگو بودن، دلالت بر نوعی رابطه رسمی دارد که در آن اختیارات از یک طرف به طرف دیگر محول شده است .
2-2-9-2- مدل ریچارد هیکس:
ریچارد هیکس در یک تقسیم بندی، پاسخگویی را در شش بعد مورد بررسی قرار می دهد:
1- پاسخگویی مدیریتی: این پاسخگویی در برابر مدیر ارشد یا مدیر بالادست صورت می گیرد؛
2- پاسخگویی سیاسی: این پاسخگویی در برابر نهادی است که مشروعیت سیاسی آن سازمان است؛
3- پاسخگویی مالی: مدیران سازمان در مقابل وجوهی پاسخگو هستند که بابت اجرای طرح یا پروژه دریافت می کنند؛
4- پاسخگویی عمومی: مدیران سازمان دولتی در برابر شهروندان یا نمایندگان منتخب آنان پاسخگو هستند؛
5- پاسخگویی حرفه ای: در مقابل همکاران متخصص و حرفه ای خود پاسخگو هستند؛
6- پاسخگویی قانونی: این پاسخگویی در برابر مراجع قضایی صورت می گیرد.
در بین پاسخگویی های ذکر شده ، مبنا ی فلسفی مسئولیت اجتماعی، پاسخگویی و تعهد اخلاقی است که این تعهدات را می توانیم به سه دسته تقسیم بندی کنیم :
الف – تعهدات اخلاقی فردی؛
ب – تعهدات اخلاقی سازمانی؛
ج – تعهدات اخلاقی عمومی.
2-2-9-3- مدل 4 بخشی کارول
کارول در سال 1979 یک مدل عمومی چهاربخشی را از مسئولیت پذیری اجتماعی ارائه می سازد که شامل:
1- مسئولیت اقتصادی: شامل تولید کالاها و خدمات مفید و ارزشمند برای جامعه است تا اینکه سازمان از محل فروش این محصولات به تعهدات خود در قبال بستانکاران و سهامداران عمل کند
2- مسئولیت قانونی: این مسئولیت توسط دولت ها و در قالب حقوقی که انتظار می رود توسط مدیران رعایت شوند، بیان می شوند. به عنوان مثال استخدام و ارتقای افراد باید بر اساس قابلیت ها و توانایی هایشان باشد، نه بر اساس ویژگی های غیر شغلی.
3- مسئولیت اخلاقی: شامل پیروی از باورهای مورد قبول جامعه جهت نشان دادن رفتاری متعارف در سطح جامعه است.
4- مسئولیت فداکارانه: تعهداتی کاملا داوطلبانه و اختیاری هستند که شرکت به آنها تن می دهد. کمک های انسان دوستانه، آموزش افراد بیکار و برپایی مراکز درمان، مشاوره و مراقبت از جمله این مسئولیت هاست. تفاوت مسئولیت های اخلاقی و فداکاری در این است که فقط عده کمی از مردم ممکن است انتظار داشته باشند که شرکت مسئولیت فداکاری خود را به جا آورد. در حالی که بسیاری از مردم از شرکت انتظار دارند که به ارزش های اخلاقی احترام گذاشته و مسئولیت های اخلاقی خود را ادا کند.
2-2-9-4- مدل دنیسون
دنیسون در زمینه مسئولیت اجتماعی مدلی را ارائه کرده است. اگرچه این مدل بیشتر برای مدیران زنجیره تولید تدوین شده است ولی قابل تعمیم به سازمان های دولتی می باشد. این اصول عبارتند از:
1- جامعه: تلاش در راستای ایجاد مزیت برای جامعه و همچنین تحریک و تشویق سازمان های مرتبط برای حرکت در راستای منافع جامعه.
2- محیط: تشویق و تحریک سازمان برای ایجاد مکانیزم پاسخگویی به محیط خود به طوری که ابهام و نارضایتی محیط رفع شود و همچنین مواضع سازمان و اثرات سیاست های سازمان بر روی نرخ های تورم، بیکاری، فقر روشن شود.
3- اخلاق: ایجاد منشور اخلاقی برای سازمان و کوشش در جهت عمل به اصول و مبانی اخلاقی.
4- مسئولیت مالی: مسئولیت در برابر اموال افرادی که در سازمان سرمایه گذاری کرده اند و همچنین در سازمان های بزرگ دولتی، مسئولیت در برابر اموال مردم و ثروت ملی(دنیسون 2000)
2-2-9-5- مدل ارزیابی مسئولیت پذیری با توجه به ارزش های اسلامی
سعید تفتی و همکارانش در سال 2012 در مقاله ای مسئولیت پذیری اجتماعی را با استناد به ارزش های اسلامی اندازه گیری نمودند. این معیارها شامل:
– سیاست های بازار
– سیاست های محل کار
– سیاست های زیست محیطی
– سیاست های جامعه
– ارزش شرکت
2-2-9-6- مدل بارکر
در این مدل مسئولیت اجتماعی شامل 7 بعد می باشد که عبارتند از:
– محیط زیست
– اجتماع
– قواعد اخلاق
– حقوق بشر
– بازار
– نگرش ها و ارزش ها
– نیروی کار
2-2-9-7- مدل پورتر و کرامر68
مدل ارائه شده توسط پورتر و کرامر شامل 4 بعد زیر می باشد:
– همترازی کارمند با شغل
– فرهنگ مشترک
– نیازهای اجتماعی
– صداقت
2-2-9-8- مدل وود
مدل وود توسعه دهنده یک استراتژی غیر بازاری خوب است که سه سطح دارد :
– سطح اول شامل اصول مسئولیت پذیری اجتماعی سازمانی؛
– سطح دوم شامل خط مشی گذاری و فرایندهای پاسخگویی اجتماعی سازمانی؛
– سطح سوم شامل نتایج محسوس و مرتبط با مسائل اجتماعی سازما( الیزابت و دومنس69 2008)
2-2-9-9- مدل مارک اورلیخی
مارک اورلیخی70 در سال 2003 ابعاد چهارگانه ذیل را بعنوان ابعاد عملکرد اجتماعی سازمان نام می برد:
– میزان افشاهای علیه سازمان؛
– میزان اعتبار و آبروی سازمان در جامعه؛
– وجود ارزشهای عملکرد اجتماعی سازمانی؛
– وجود ممیزی اجتماعی در سازمان(فرانس و تیمو71 ، 2004)
2-2-9-10- مدل هاپکینز
هاپکینز در سال 2003 برای مدل ارزیابی پاسخگویی اجتماعی سازمانی ابعادی را تعریف کرد که براساس امتیازدهی به آنها می توان برآوردی از میزان پاسخگویی اجتماعی را تشخیص داد:
– تدوین آرمان اجتماعی؛
– وجود منشور اخلاقیات؛
– آموزش و تفهیم منشور اخلاقیات به کارکنان؛
– تعهد مدیریت به اخلاقیات؛
– رعایت حقوق بشر؛
– مشارکت دادن کارکنان؛
– ایجاد مشاغل پایدار در سازمان؛
در سال 2004 همچنین ابعاد مالی, اجتماعی و زیست محیطی را درخصوص مسئولیتهای اجتماعی به ابعادش اضافه نمود(فرانس و تیمو، 2004).
2-2-9-11- مدل چامیلا پریرا
چامیلا پریرا براساس ابعاد:
– میزان پایداری/ عدم پایداری مسئولیت سازمان در قبال مسائل اجتماعی؛
– کسب منفعت مستقیم سازمان/منفعت غیر مستقیم از مسئولیت اجتماعی سازمان؛
سه نوع مسئولیت پذیری سازمانی را درخصوص مسائل اجتماعی را معرفی نمود(برندا و دینا72 ، 2002)
2-2-9-12- مدل 3C-SR
جان میهان و همکارانش مدل 3C-SR را ارائه دادند که مزیت رقابتی سازمان را از طریق منابع اجتماعی دنبال می کنداجزای این مدل که قادرند یک شهروندی سازمانی اثربخش را بوجود آورند، بعنوان منابع اجتماعی هم شهرت دارند و عبارتند از:
– تعهدات اخلاقی و اجتماعی؛
– ارتباط با شرکا در یک شبکه ارزشی؛
– ثبات رفتاری در جهت خلق اعتماد ( جان و همکاران 2006)
منابع فارسی:
آذر،ع؛مومنی،م.1387.آمار و کاربرد آن در مدیریت، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
آتش پور،سید محمد.1378. شناخت و طبقه بندی فرهنگ سازمانی، مجله ی فولاد.
الوانی، س.م؛ قاسمی.1377. س.ا.؛ "مدیریت و مسئولیت اجتماعی سازمان" مرکز آموزش مدیریت دولتی.
الوانی،س.م.1378. مدیریت عمومی، تهران: نشر نی.
الوانی، س.م.1383.مدیریت عمومی، تهران: نشر نی.
افجه، سید علی اکبر.1380. مبانی فلسفی و تئوری های رهبری و رفتار سازمانی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
استانلی،د.1376.مدیریت فرهنگ سازمان، مترجم: دکتر ناصر میرسپاسی و پریچهر معتمد گرجی، چاپ دوم، تهران:انتشارات مروارید.
ابراهیمی، مریم.1385.فرهنگ سازمان و رابطه ی آن با بهره وری کارکنان، پایان نامه ی کارشناسی ارشد.
بی لاوسن، رابرت ؛ زنگ شن.1381.روانشناسی سازمانی، رفتار سازمانی( مبانی و کاربرد ها)، مترجم: رمضان حسن زاده، تهران: ساوالان.
بارنارد، چستر.1368. وظیفه های مدیران مترجم: محمد علی طوسی، انتشارات مرکز آموزش مدیریت دولتی، تهران.
بیدختی، حسین.1379. فرهنگ سازمانی، زمینه های پیدایش و نمود ها ،روش، سال نهم، شماره 58، صص 13-6.
پور حسین، س .1385. نگرش مدیران در زمینه ی افشای اطلاعات حسابداری اجتماعی شرکت های پذیرفته شده در بورس
اوراق بهادار، پایان نامه ی کارشناسی ارشد حسابداری، دانشگاه اصفهان، گروه حسابداری.
جعفری، محمد تقی.1381. فرهنگ پیشرو، چاپ سوم، انتشارات علمی فرهنگی.
حاجی کریمی، عباس علی.1383. توسعه ی نابع انسانی و نقش آن در ارتقای مسئولیت پذیری اجتماعی سازمان ها، فرهنگ، ارزش ها و اخلاقیات، پیام مدیریت، شماره ی نهم و دهم، صص 115-97.
حافظ نیا، م. 1387.مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، تهران : انتشارات سمت، چاپ چهاردهم ، صص 333-1.
حافظ نیا،م.1389.مقدمه ای بر روش تحقیق در علوم انسانی، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی.
خاکی،ع.1386. روش تحقیق در مدیریت، تهران: مرکز انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی.
دیوید فرد آر.1382.مدیریت استراتژیک، مترجم: علی پارسیان و سید محمد اعرابی، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
دسلر، گری.1378.مبانی مدیریت منابع انسانی، مترجم: علی پارسیان و سید محمد اعرابی، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
دیاناسی، فیزی،(1384)،مدیریت اقتضایی متناسب با فرهنگ سازمانی انواع و تغییر فرهنگ مترجم ناصر میر سپاسی، تهران: میر.
رویایی، رمضانعلی؛ مهر دوست، حسین .1388."بررسی نقش مدیران فرهنگی در ارتقای مسئولیت اجتماعی" پژوهش نامه ی علوم اجتماعی، سال سوم، شماره ی سوم.
رابینز، استیفن.1374.مدیریت رفتار سازمانی، جلد سوم، مترجم: علی پارسیان و سید محمد اعرابی، چاپ اول، تهران: موسسه ی مطالعات و پژوهش های بازرگانی.
رابینز، استیفن.1381. رفتار سازمانی، مفاهیم، نظریه ها و کاربرد، مترجم: علی پارسیان و سید محمد اعرابی، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی، چاپ چهارم.
روح الامینی، م.1368.زمینه های فرهنگ شناسی، چاپ دوم، تهران: انتشارات عطار.
رحمان سرشت، حسین.1377. تئوری های سازمان و مدیریت، جلد اول، تهران: موسسه ی انتشارات فرهنگی فن و هنر.
زاهدی،م.1381.تغییر فرهنگ سازمانی، مجله ی تدبیر، سازمان مدیریت صنعتی، شماره 127،صص 58-42.
سعیدی، پرویز.1382.بودجه و بودجه ریزی دولتی، تهران: دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ اول.
شاین، الف.1383.فرهنگ سازمانی، مترجم: محمد ابراهیم محجوب، تهران: انتشارات فرا.
شاین، الف.1383.مدیریت فرهنگ سازمانی و رهبری، مترجم: برزو فرهی بوزجانی و شمس الدین نوری نجفی، تهران: سیمای جوان، چاپ اول.
طوسی، م.1372.فرهنگ سازمانی، چاپ پنجم، تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی.
طوسی، م.1381. فرهنگ سازمانی، چاپ سوم، تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی.
علی احمدی، علیرضا.1383.شناخت فرهنگ، فرهنگ سازمانی و مدیریت بر آن، تهران: انتشارات تولید دانش، چاپ اول.
عطافر، ع.1375.، فرهنگ سازمانی و نحوه ی ایجاد تحول در آن، اصفهان: سمینار فرهنگ کار.
عرفانی،ن.1381.بررسی نظام ارزشی دانش آموزان فصلنامه تعلیم و تربیت، ش 71.
فرهنگی، علی اکبر.1380.مدیریت دولتی و فرهنگ اجتماعی، دانش مدیریت، سال چهاردهم، شماره ی 55، زمستان،صص 51-29.
فلاح تفتی،س ؛ حسینی، س ؛اکبری امامی،ش .2012." ارزیابی مسئولیت اجتماعی شرکت ها با توجه به ارزش های اسلامی"
مجله ی رفتار علمی و اجتماعی، شماره ی 58،صص 1148-1139.
فنیری، دیانا.سی.1384. مدیریت اقتضایی متناسب با فرهنگ های سازمانی، مترجم: ناصر میر سپاسی، تهران: انتشارات میر.
قاسمی، احمد رضا.1380. تحول فرهنگ سازمانی و استراتژی های کنترل، مجله ی تدبیر، شماره ی 115، شهریور.
گروه کارشناسان ایران.1386. "مسئولیت اجتماعی سازمان (CSR)با رویکرد مدل EFQM" انتشارت کیفیت و مدیریت با همکاری نشر مرندیز.
لاوسن، آلن.1381.، مدیریت اخلاقی در خدمات دولتی، مترجم: محمد رضا ربیعی مندجین و حسن کیوریان، تهران: نشر یکان.
میر سپاسی، ناصر.1372.مدیریت فرهنگ سازمان، مجله ی علمی پژوهشی اقتصاد و مدیریت، شماره ی 17 و 16، بهار و تابستان.
میر سپاسی، ناصر.1377.مشکلات مردم شناسی فرهنگی در مدیریت رفتار سازمانی، مجله ی علمی و پژهشی اقتصاد و مدیریت، شماره ی 29، زمستان.
محمودی، مهدی.1384." نقش فرهنگ سازمانی در پیشگیری از بروز فساد اداری" مجله ی تدبیر، سال شانزدهم، شماره 160.
مشبکی، اصغر.1377. مدیریت رفتار سازمانی، تهران: انتشارات دانشگاه تربیت مدرس.
مشبکی؛ شجاعی.1389.بررسی رابطه فرهنگ سازمانی و مسئولیت اجتماعی سازمانها جامعه شناسی کاربردی سال بیست و یکم – شماره پیاپی 40- شماره چهارم – زمستان1389.
ممی زاده، ج .1373."مدیریت فرهنگ سازمانی"فصل نامه ی مدیریت دولتی، شماره ی 25، صص 39-14.
مقیمی، سید محمد(1388)، "سازمان و مدیریت : رویکردی پژوهشی"، چاپ دوم، تهران: انتشارات ترمه.
ودیعی نوقابی، محمد حسین.1380."تحلیل و تبیین نظام کنترل مالی موجود در بخش عمومی کشور، شناخت نارسایی ها و مشکلات عدم دستیابی به نتایج مطلوب و ارائه ی الگوی مناسب" پایان نامه ی دکترا چاپ نشده، دانشگاه تهران.
هس مر، ال تی.1382. اخلاق در مدیریت، مترجم: سید محمد اعرابی و داوود ایزدی، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.
هافستد، گرت.تصویر هایی از اروپا: گذشته، حال و آینده در مدیریت در عرضه ی فرهنگ ها، مباحث و دیدگاه ها، مترجم: محمد تقی نوروزی، ص 216.
هادی زاده مقدم،اکرم؛ حسینی، ابو الحسن.1383. "بررسی رابطه ی فرهنگ سازمانی مولد و نوآوری در سازمان اقتصادی کوثر"، پیام مدیریت، شماره نهم و دهم، صص 95-77.
منابع غیر فارسی:
Ackerman, R.W.1973. ''How companies respond to social demands'', Harvard Business Review,pp. 88-98.
Amiri kermanshahi, M .1992. Culture & Organization, Journal of Tahavol Edary , Issue4,5.
Abduli, R.2004. Organizational culture. Journal of Message management. Fourth year.(Persian).
Askarian, M.2007. Organization and Education management. Tehran. Amir Kabir.
Alvani, M. 2007. Public management, Tehran: Ney. Journal of application psychology. No 13. (Persian).
Arab salmani, H. 2002. Investigating relation between organizational culture and Islamic values in scientific institutes of NAJA, the MS Thesis of Dafous. (Persian).
Al-Shammari, M. 1992. "Organizational Climate, Leadership and Organizational", Development Journal, Vol. 13(6): 30-392.
Andrew Goddard.1999. Culture and drama the role of financial control systems in the organizational process in three local government organizations, journal of public sector management, vol. 12, No. 6.
Barbara.B&at.el. 1994. Predicting Corporate Social Responsiveness A model Drawn from Three perspectives. Journal of Business Ethics vol. 13.
Buckly M. R. ,D s.Beu,D. D. Frink.2001.Ethical Issues in Human Resources Systems", Journal of Human Resource Management Review,No.11,11-29.
Baker, K. 2005. "Organizational Culture", Retrieved February 22.
Berman, S.L., Wicks, A.C., Kotha, S. and Jones, T.M. 1999. ''Does stakeholder orientation matter? The relationship between stakeholder management models and firm financial performance'', Academy of Management Journal, Vol. 42, pp. 486-506.
Bowen, H.1953.Social Responsibilities of the Businessman, Harper, New York, NY.
Brammer, S. and Millington, A.2008. ''Does it pay to be different? An analysis of the relationship between corporate social and financial performance'', Strategic Management Journal, Vol. 29 No. 12, pp. 1325-43.
B.Lund, D.2003."Organizational culture and job satisfaction", Business and industrial marketing, 219-236.
Brown, Andrew.1995. "Organizational culture, London", Pitman pulishing. P.14-21.
Brenda. E. J & Dinah. P. 2002.Evolution and lmplemental A study of value, Business Ethis and corporate social responsibility. Journal of Business Ethics Vol 41 .p 30.
Ciulla, J. 1991 .Why is Business Talking Abut Ethics .California Management Review.
Calabrese, A., & Lancioni, F. 2008. Analysis of corporate social responsibility in the service sector: does exist a strategic path? Knowledge and Process Management, 15(2), 107-125.
Carroll, A.B.1979.''A three-dimensional conceptual model of corporate performance'', Academy of Management Review, Vol. 4, pp. 497-505.
Carroll, A.B.1999. ''Corporate social responsibility: evolution of a definitional construct'', Business and Society, Vol. 38, pp. 268-95.
Carroll, A.B.2008. ''A history of corporate social responsibility: concepts and practices'', in Crane, A., McWilliams, A., Matten, M., Moon, J. and Siegel, D. (Eds), The Oxford Handbook of Corporate Social Responsibility, Oxford University Press, Oxford, pp. 19-46.
Carroll, A.B. and Shabana, K.M.2010.''The business case for corporate social responsibility: a review of concepts, research and practice'', International Journal ofManagement Reviews, Vol. 12 No. 1, pp. 85-104.مقاله
Clarkson, M.B.E.1995.''A stakeholder framework for analyzing and evaluating corporate social performance'', Academy of Management Review, Vol. 20, pp. 92-117.
Cochran, P.L. and Wood, R.A.1984.''Corporate social responsibility and financial performance'', Academy of Management Journal, Vol. 27, pp. 42-56.
Cameron, K.1985."Cultural congruence, srength and type: relationship to effectiveness" National institute of education, p. 50, Michigan: ASHE.
Collier, J., Esteban, R.2007. Corporate Social Responsibility and Employee Commitment. Business Ethics, A European Review , 16, 1, p.19-33.
Donaldson,T.&K.Davis.1990. "Business Ethics".Management Decision, V.28,N6.
Denison, D.; Cho, H.J. & Young, J.2000. "Diagnosing Organizational Culture: a model and method", working paper,International for management development, p.20.
Davis, K.1960.''Can business afford to ignore social responsibilities?'', California Management Review, Vol. 2, pp. 70-6.
Davis, K.1967. ''Understanding the social responsibility puzzle: what does the businessman owe to society?'', Business Horizons, Vol. 10 No. 4, pp. 45-50.
Davis, K.1973. ''The case for and against business assumption of social responsibilities'', Academy of Management Journal, Vol. 16, pp. 312-22.
Donaldson, T.1982. Corporations and Morality, Prentice Hall, Englewood Cliffs, NJ.
Donaldson, T. and Dunfee, T.W.1994. ''Toward a unified conception of business ethics: integrative social contracts theory'', Academy of Management Review, Vol. 19 No. 2, pp. 225-84.
/
Donaldson, T. and Preston, L.E.1995. ''The stakeholder theory of the corporation: concepts, evidence, and implications'', Academy of Management Review, Vol. 20, pp. 65-91.
Drucker, P.F.1954. The Practice of Management, Collins, New York, NY, (reprinted 2006).
Drucker, P.F.1984. ''The new meaning of corporate social responsibility'', California Management Review, Vol. 26, pp. 53-63.
Dodd E.M.Jr. 1932.;"For whom are corporate managers trustees?" Harvard law Review, Vol.45,No 7..
Denison, D.; Cho, H.J. and Young, J.2000. Diagnosing Organizational Culture: a model and method, Working paper, International for management development.
Dimo Ringov and Maurizio Zollo.2007. "Corporate responsibility from a socio-institutional perspective The impact of national culture on corporate social performance" VOL. 7 NO. 4, pp. 476-485, Q Emerald Group Publishing Limited, ISSN 1472-0701.
Epstein, E.M.1987. ''The corporate social policy process: beyond business ethics, corporate social responsibility, and corporate social responsiveness'', California Management Review, Vol. 29 No. 3, pp. 99-114.
European Commission.2001. Green Paper: Promoting a European framework for corporate social responsibility. Brussels: COM. 366.
Elisabet.G&Domence.O. 2004. Corporate Social Responsibility Theories. Journal of Business Ethics vol.53.p.57.
Falck O,Heblich S.2007."Corporate social responsibility: doing well by doing good" Business Horizon, Vol,50
Fitch, H.G.1976. ''Achieving corporate social responsibility'', Academy of Management Review, Vol. 1,pp. 38-46.
Frederick, W.C.1960. ''The growing concern over business responsibility'', California Management Review, Vol. 2 No. 4, pp. 52-61.
Frederick, W.C.2006.Corporation, Be Good! The Story of Corporate Social Responsibility, Dogea Publishing, Indianapolis, IN.
Frederick, W.C .2008. ''Corporate social responsibility: deep roots, flourishing growth, promising future'', in Crane, A., McWilliams, A., Matten, D., Moon, J. and Siegel, D. (Eds), The Oxford Handbook of Corporate Social Responsibility, Oxford University Press, Oxford, pp. 31-522.
Friedman, M.1962. Capitalism and Freedom, University of Chicago Press, Chicago, IL.
Friedman, M.1970. ''The social responsibility of a business is to increase its profits'', The New York Times Magazine, September 13.
Freeman, R.E.1984.Strategic Management: A Stakeholder Approach, Pitman, Boston, MA.
Fincham, R. & Rhodes, P.2004."Principles of Organizational Behaviour".
Fleming, M.2002. "What is safety culture? Rail way safety ever green House .
Frans.V.W &Timo.V.B. 2004. Feasibility of a Responsive Basiness Scorecard.Journal of Business Ethics.Vol 55.P.174.
Goffee, R. & Jones, G.2001."Organizational Culture: a sociological perspective", Handbook of organizational culture and climate, John Wiley, First Edition.
Guner, B.D.2001. "Can organizational behavior explain the export intention of firms? The effects of organizational culture and ownership type", International business review, p.71-89.
Gholipoure, A.2003. Sociology of organizations, Sociological approach to organization and management, Tehran. Samt (Persian).
Grachev. M.V & Bobina. M.A.2007. Intercultural Collaboration: Instrumentality of the GLOBE Study, in T. Ishida, S.R. Fussell, & P.T.J.M. Vossen (Eds.): IWIC 2007, LNCS 4568, pp. 382- 393, 2007. Springer-Verlag Berlin Heidelberg.
Gudykunst,W. B., & Ting-Toomey, S.1988. Culture & interpersonal communication. Thousand Oaks, CA: Sage.
Galan, J.I.2006. ''Corporate social responsibility and strategic management'', Journal of Management Studies, Vol. 43 No. 7, pp. 1629-41.
Hofstede, G.1980. Culture's Consequences: International Differences in Work-Related Values, Sage: London.
Hofstede, G.2001. Culture's Consequences: Comparing Values, Behaviors, Institutions & Organizations Across Nations, 2nd edn. Sage: Thousand Oaks, CA.
Hollender J.2004. ;"What matters most: Corporate values and social responsibility " Management Review , Vol, 4.
Heald, M.1970. The Social Responsibility of Business: Company and Community 1900-1960, Case Western Reserve University Press, Cleveland, OH.
Javidan, M. House, R.2001. Cultural Acumen for the Global Manager: Lessons from Project GLOBE, Organizational Dynamics, 29(4), 289-305.
Jones, T.M.1980. ''Corporate social responsibility revisited, redefined'', California Management Review, pp. 59-67.
Jones, T.M.1995. ''Instrumental stakeholder theory: a synthesis of ethics and economics'', Academy of Management Review, Vol. 20, pp. 404-37.
John.M. atel. 2006.Corporate Social Responsibility: The 3C-SR Model. Internation/ Journal of social Economics Vol.33 p.5-6 .
Johnson H.H.2003.;"Does it pay to be good? Sociol responsibility and financial performance"; New-york Times Magazine .
Kuofie, M.; Khan, I.; Usoro, A. & Majewski, G.2010. "An Organisational Culture Model for Comparative Studies: A Conceptual View", International Journal of Global Business, 3 (1), pp. 53-82.
Ke, w, Wei, K.2008.organizational culture and leadership in ERP implementation, Decision support system, 45, pp208.218.
Kim, K. J., & Park, J. C.2009. The effects of the perceived motivation type toward corporate social responsibility activities on customer loyalty. Journal of Global Academy of Marketing Science, 19(3), 5-16.
lagon Attracta.1999.Globalization & New Social & Ethical Accountabilities", KPMG www, Ncoss. org. u.bookshelf conference.
Lau h.c. & m. a. Idris.2005.Soft foundations of the critical success factors ontqm implementation in Malaysia",TQM Magazine ,vol.13,no.4.pp515-52 .
Light, P. C.2006. "Reshaping Social Entrepreneurship", Stanford Social Innovation Review.
Lee, M.P.2008. ''A review of the theories of corporate social responsibility: its evolutionary path and the road ahead'', International Journal of Management Reviews, Vol. 10, pp. 53-73.
Lee,Em .,et al.2012. Employee perception of CSR activities: Its antecedents and consequences Journal of Business Research 2012 .
Levitt, T.1958. ''The dangers of social responsibility'', Harvard Business Review, Vol. 36, pp. 41-50.
Marc.O. 2000. Corporate SocialPerformance.Research Brief .RB. Australia center for corporate change.P.4-6.
McGuire, J.1963. Business and Society, McGraw-Hill, New York, NY.
Moir, L.2001. ''What do we mean by corporate social responsibility?'', Corporate Governance, Vol. 1 No. 2, pp. 16-22.
Morris, Richard M .1992.;" Effective organizational culture is Key to a company Long-term Success", Industrial Management.
Maon, F., Lindgreen, A., & Swaen, V.2010. Organizational stages and cultural phases: a critical review and a consolidative model of corporate social responsibility development. International Journal of Management Reviews,12(1), 20-38.
Menguc, B., & Ozanne, L. K.2005. Challenges of the 'green imperative': a natural resource-based approach to the environmental orientation-business performance relationship. Journal of Business Research, 58(4), 430-438.
Martin, R. L. & Osberg.2007. "Social Entrepreneurship: The Case for Definition".
Mobley, W. Wang, L. & Fang, K.2005. "Organizational Culture".
Mouton, J.1996.Understanding Social Research, Pretoria: Van Schaik.
NBES.2003. (National Business Ethics Survey), www.ethics.or/nbes.
Preston, L.E.1975. ''Corporation and society: the search for a paradigm'', Journal of Economic Literature, Vol. 13, pp. 434-53.
Preston, L.E. and Post, J.E.1981.''Private management and public policy'', California Management Review, Vol. 23 No. 3, pp. 56-62.
Philip, G. and McKeown, L.2004. Business Transformation and Organizational culture, Journal of European Management , 22(6), 624-636 .
Quinn, R and Cameron, K.2006. Diagnosing and changing organizational culture , The Jossey-Bass publishing, Revised Edition.
Ruth Alas, Ülle Übius.2009. "Organizational Culture Types as Predictors of Corporate Social Responsibility" ISSN 1392-2785 Engineering economics. No 1 (61) Commerce of Engineering decions .
Rao P.2009.The role of national culture on Mexican staffing practices, Employee Relations, 31 (3), 295-311.
Rhode D,L .2006.; "Moral leadership: the theory and practice of power ,judgment , and policy ";John wiley Jossey-Bass.
Robbins, Stephen P.2005. Essential of Organizational Behavior, eighth edition, Prentice. Hall.
Strautmanis, J.2007. Acquiring Corporate Social Responsibility Approach Through Business Study Process, Riga: University of Latvia.
Schein, E. H.1983. The role of the founder in the creation of organizational culture. Organizational Dynamics, 12(1), 13-28.
Schein, E.H.1994. "Coming to a new Awareness of organizational culture", Sloan Management Review .
Schien, E.1996. "Defining organizational culture" The Manchester Review. P.7-8.
Schein, E, H.2003. Organizaitional Culture& Leadership, zed jossy bass, sanfransisco
Schermerhorn, J.; Hunt, J. and Osborn, R.2005. Organizational Behavior , New York: John Wiley & Sons Inc, Ninth Edition.
Sethi, S.P.1975. ''Dimensions of corporate social performance: an analytic framework'', California Management Review, Vol. Spring, pp. 58-64.
Shane, S. & Locke, E. A. & Collins, C. J.2003. Entrepreneurial Motivation, New York: John Wiley and Sons.
Tsui, A. S., Zhang, Z., Wang, H., Xin, K.R. and Wu J.B.2006. Unpacking the relationship between CEO leadership behavior and organizational culture, The Leadership Quarterly, 17, 113-117.
Vogel, D.J.2005. ''Is there a market for virtue? The business case for corporate social responsibility'', California Management Review, Vol. 47, pp. 19-45.
Walton, C.C.1967. Corporate Social Responsibilities, Wadsworth, Belmont, CA.
Wesemann, E.2006. "Legal Managers Can Manage Their Firm Dynamics for Better Service"
Waddock, S.2004. ''Parallel universes: companies, academics, and the progress of corporate citizenship'', Business and Society Review, Vol. 109, pp. 5-42.
Waddock, S.2008. ''Building a new institutional infrastructure for corporate responsibility'', Academy of Management Perspectives, pp. 87-108.
Wartick, S.L. and Cochran, P.L.1985. ''The evolution of the corporate social performance model'', Academy of Management Review, Vol. 10, pp. 758-69.
Wood, D.J.1991.''Corporate social performance revisited'', Academy of Management Review, Vol. 16, pp. 691-718.
Wood, D.J.2010. ''Measuring corporate social performance: a review'', International Journal of Management Reviews, Vol. 12, pp. 51-84.
1 marc
2 Barbara
3 Ciulla
4 . John
5 Rhode
6 Falck
7 Frederick
8 W.Griffin & B.Barney
9 French & Saword
10 Fleming
11 European Commission
12 Bowen
13 Caroll
14 Friedman
15 Maon & Lindgreen
16 Menguc & Ozanne
17 Hesmer
18 Eternal Law
19 Utilitarianism
3 Germi bentmen
21 Deonto-logical
22 Heald
23 Hollender
24 E.M Dodd
25 Johnson
26 Bowen
27Drucker
28 Carroll & Shabana
29 Frederick
30 Kit Davis
31 J.McGuire
32 Levitt
33 Walton
34 Lee
35 Rckerman
36 Fitch
37Sethi
38Preston
39Wartick & Cochran
40 Wood
41 Waddock
42 Tomas Jones
43 Preston & Post
44 Donaldson & Dunfee
45 Philip Cochran & Robert Wood
46 Freeman
47 Moir
48 Preston
49 Clarkson
50 Epstein
51 Berman
52 Brammer & Millington
53 Vogel
54 Pricewater House cooper
55 Galan
56 Buckly
57 Lester Taro
58 Ivan
59 Devid
60 Key & Papkin
61 Sweany
62 Lagon
63 Write
64 Lau & Idris
65 Levson
66 Destler
67 www.business ethics.com
68 Porter & ceramer
69 Elisabet.G&Domence.O
70 Mark Orlizkty
71 Frans & Timo
72 Brenda & Dinah
—————
————————————————————
—————
————————————————————