تارا فایل

مبانی نظری خانواده و روسپیگری یا فحشا


 گفتار یکم : خانواده
مطالعات انجام یافته توسط متخصصان علوم اجتماعی و دستورات و راهنمایی هایی که پیامبران الهی برای هدایت و رشد و کمال و تربیت انسانها از منبع وحی ابلاغ کرده اند، بر نقش نهاد خانواده به عنوان اصلی ترین کانون پرورش و تربیت تاکید شده است.
خانواده نهاد اجتماعی همگانی و با دوامی است که از دیر باز و از دوران ما قبل تاریخ وجود داشته است. استحکامی که خانواده در روابط اجتماعی افراد ایجاد می کند و روابطی که بر آورنده مهمترین نیازها و خواستهای حیاتی آدمی است، باعث شده که به رغم مخاطرات بسیار بعنوان نهادی که حیات اجتماعات انسانی بدان وابسته است، باقی و پایدار بماند.
در همه تعریف ها، بدون استثناء، خانواده واحدی از اجتماع قلمداد شده است، یعنی جامعه از مجموعه خانواده ها تشکیل می شود، بقاء خانواده و موفقیت و شکست جامعه وابسته به خانواده است. اگر خانواده محیطی سالم برای پرورش روح و جسم افراد باشد، در سلامت جامعه موثر است.
"خانواده" زنجیره ارتباطی اجتماعی و تضمین کننده آرامش و ثبات جامعه است. کودکان نخستین وابستگی های عاطفی نزدیک و صمیمی خود را در خانواده بر قرار می سازند و درونی کردن ارزشها و هنجارهای فرهنگی را در آن آغاز می کنند
(یان رابرستون، 1372 : ص11).
کارکرد عاطفی "خانواده" از نیاز انسان به محبت و وابستگی های عاطفی ناشی می شود. بدون وجود محبت و احساس پیوستگی، خانواده ممکن است با مشکلات عاطفی و روانی مواجه گردد. کودک، درس محبت، رحم و شفقت، نیکوکاری، وفاداری، صفا، خلوص. راستی، شجاعت. فروتنی و سایر سجایای انسانی را در نخستین سالها در زندگی خود در دامن پر مهر و محبت پدر و مادر می آموزد. نیاز به محبت از مباحث اصلی در روانشناسی تربیتی روانکاری است. کارن هورنای محور اساسی مطالعات خود را نیازهای اساسی قرار داده و بر محبت و برخورداری از آن در سالهای اولیه زندگی تاکید می ورزد.
آدلر می گوید: کودک از نخستین لحظه تولد می خواهد خود را به مادرش بچسباند و مادر تا مدت درازی می گوید عمده ترین نقش را در زندگی کودک بازی می کند و نقش موثری در ابراز مهر و محبت دارد (کی نیا، 1373 : ص70). کمبود محبت غالباً از عوامل موثری است که نوجوانان و جوانان را به سوی "انحراف" اجتماعی سوق می دهد. دختر نوجوانی که کمبود محبت دارد به هر کسی که سر راه او قرار می گیرد و به او اظهار محبت می کند علاقه مند می شود و چه بسا در این مسیر تباه می شود.

تعریف خانواده
خانواده در لغت به معنی خاندان، دودمان و اهل خانه است و طبق تعریف قانون مدنی ایران، خانواده عبارت است از زن و شوهر و فرزندان تحت سرپرستی آنها، که با هم زندگی می کنند و تحت ریاست شوهر و پدر هستند (آقابیگلویی و همکاران 1380 : 13). برگسی و لاک در اثرشان خانواده به سال 1953 می نویسند: "خانواده گروهی است متشکل از افرادی که از طریق پیوند زناشویی، همخونی و یا پذیرش (به عنوان فرزند) با یکدیگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر و خواهر در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکی پدید آورده و در واحد خاصی زندگی می کنند" (ساروخانی باقر، 1370 ص135).
مک آریو می نویسد: "خانواده گروهی است دارای روابط جنسی چنان پایا و مشخص که به تولید مثل و تربیت فرزندان منجر می گردد" (همان منبع 1381 : 135).
خانواده از دیدگاه کارکردگرایان : واحدی است که تنظیم رفتار جنسی، جایگزین کردن اعضاء، جامعه پذیری مراقبت و نگهداری از کودکان، حمایت عاطفی و تعیین جایگاه اجتماعی را به عهده دارد. خانواده در مفهوم اختصاصی آن یک گروه اجتماعی است که در آن به روابط جنسی زن و مرد مشروعیت داده می شود. تولید مثل به شیوه مشروع امکان پذیر می گردد. در مقال جامعه، از نظر مراقبت و رشد فرزندان مسئول است. گونه های خاص مستحکمی از احساسات و عواطف ایجاد و تقویت و بالاخره اینکه یک واحد اقتصادی و حداقل مصرفی است (محسنی، منوچهر 1379 : 200).
اداره سرشماری ایالات متحده خانواده را به صورت: "گروهی متشکل از دو یا چند نفر که از طریق تولد، ازدواج یا فرزند خواندگی با یکدیگر مرتبط شده و در یک منزل با هم زندگی می کنند" تعریف کرده است (ساموئل کلادینک 1382 : 24).
سالوادور مینوچین1 (1974) که پیشگام خانواده درمانی ساختی است خانواده را مکمل جامعه می داند و ابراز می کند که خانواده سیستمی است که عملکرد آن از طریق الگوهای مراوده ای صورت می گیرد، او عقیده دارد که ارگانیسم خانواده بیش از پویایی های زیستی- روانی یکایک اعضایش است. در دیدگاه سیستمی، خانواده موجودی است که اعضاء و اجزاء آن با هم تغییر می کنند و به هنگام انحراف، برای حفظ تعادل خود فعال می شوند. طبق این تعریف اولاً رفتار اعضاء خانواده تابعی از رفتار سایر اعضاء خانواده است و در ثانی خانواده هم مانند هر سیستمی متمایل به حفظ تعادل است، در این تعریف بر تعامل متقابل اعضاء تاکید شده است (بهاری 1381 : 10) و سرانجام در اصل دهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران عنوان شده است که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است و همه قوانین و مقررات و برنامه ریزیهای مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست ان و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.

اهمیت خانواده
خانواده از بدو پیدایش خود همچون حریمی امن برای افراد جامعه ایفای نقش نموده است. هر چند که در بستر زمان، این نظام کوچک اجتماعی دستخوش تغییرات فراوان گردید. لیکن هیچگاه از حیات جمعی بشر جدا نماند. همیشه پا بر جای است و هیچ آسیبی را نمی توان سراغ گرفت که بی تاثیر از مسایل نظام خانواده باشد.
خانواده، زنجیره ارتباطی اجتماع و تضمین کننده آرامش و ثبات جامعه بوده و خواهد بود و واحدی است که کودکان نخستین وابستگی های عاطفی نزدیک و صمیمی خود را در آن برقرار می سازند زبان را یاد می گیرند و درونی کردن ارزشها و هنجارهای فرهنگی را در آن آغاز می کنند. نفوذ خانواده را در تربیت کودکان از دو جهت می توان مطالعه کرد یکی از جهت کنش اجتماعی آن، که تامین ارزشها و ایجاد صمیمیت و همکاری میان اعضاء خانواده است و دیگری کنش روانی خانواده که در حقیقت پایه های شخصیت کودکان را پی ریزی می نماید و به فعالیتها، افکار و عواطف آینده آنان شکل خاص می بخشد، روانشناسان نشان داده اند که تربیت سالهای اولیه کودکی از نظر پیدایش خصوصیات و حالات معینی در انسان، تاثیر بسیار عمیقی دارد (صانعی 1373 : ص193).
اهمیت خانواده برای عده ای از روانشناسان به اندازه ای است که عده ای بر آن شدند که به جای روان درمانی فرد، از طریق روان درمانی خانواده کژ رفتاریها را بهبود بخشند و سلامت روحی را به افراد باز گردانند، خانواده هم می تواند در پرورش استعدادهای نوجوانان و همنوایی او با جامعه و هم در به انحراف کشاندن و ناهمنوایی نوجوانان با اجتماع تاثیر شگرف داشته باشد.
اصولاً محیط های نامساعد خانوادگی سبب بار آمدن فرزندان ناسازگار و ناامن می شود. فضای خانوادگی نامناسب و متشنج، بهداشت روانی نوجوان را در معرفی تهدید قرار می دهد. و صدماتی برای او وارد می کند که در دوره های بعدی عمر فرد به گونه ای ظاهر می شود.
جامعه شناسان خانواده را یکی از شالوده های اساسی حیات اجتماعی محسوب می کنند. به همین جهت وظایفی که به عهده اوست بسیار سنگین و در خور اهمیت فراوانند، تعلیم و تربیت فرزندان که مردان و زنان فردای اجتماع را تشکیل می دهند و مسئولیت آینده به دوش انان است و همچنین پرورش شخصیت نسل آینده از عمده ترین وظایف خانواده است و باید از اعضای خود افرادی مفید بسازد و با اجتماعی کردن و تطبیق دادن آنها با جامعه ای که در آن زندگی می کنند عناصر سودمندی را تحویل اجتماع دهد.
اعلامیه حقوق بشر بر حمایت دولت و جامعه از نهاد خانواده به عنوان رکن طبیعی و اساسی جامعه تاکید دارد و می گوید، کودکان برای رشد کامل و هماهنگ شخصیت خود باید در محیط خانواده، در فضای شاد و دارای عشق و تفاهم پرورش یابند بنابراین همه نهادهای جامعه باید به تلاشهای والدین و دیگر عوامل پرورش و مراقبت از کودکان در محیط خانواده احترام بگذارند و از آنها حمایت کنند چنین مفاد و مطالبی در کنوانسیون حقوق کودک نیز گنجانیده شده است (نشریه بیست و هفتمین اجلاس ویژه- مجمع عمومی ملل متحد2001).
در جوامع جهان سوم، خانواده از چند جهت حائز اهمیت بیشتری است:
1- در این جوامع تا آن اندازه، تقسیم کار صورت نگرفته است که، بتوان نقش خانواده را در قسمتهایی به نهادهای دیگر واگذار نمود.
2- نهادهای موجود دیگر که مسئولیت جامعه پذیری را به عهده دارند به هیچ وجه برای اجتماعی شدن فرزندان کاملاً قابل اعتماد نیستند.
3- میزان آنومی و لذا انواع انحرافات برای بچه ها در این جوامع معمولاً زیاد است و نیروهای کنترل کننده دولتی در این زمینه به علت مشکلات چندان موثر نیستند. لذا اهمیت خانواده در تربیت، آموزش و هدایت بچه ها بسیار بیشتر است و لازم است که اولیاء در این زمینه در روابط به فرزندان، نظارت و کنترل هم وقت بیشتر بگذارند و هم مطالعه بیشتری نمایند (رفیع پور، فرامرز، 1378 : ص21).

گفتار دوم: آسیبهای خانواده
خانواده بهم ریخته منبع رفتارهای ضد اجتماعی می باشد زیرا این تنها محیطی است که به او تحمیل شده است. او در اینجا متولد شده و به ادامه زندگی در همین محیط مجبور می باشد به همین خاطر به آن نام محیط بی چون و چرا یا اجتناب ناپذیر داده اند. در صورتیکه خانواده هدف از تشکیل خود را به خاموشی بسپارد اهداف و وظایف خود را در فرزند پروری نادیده بگیرد و یا توانایی صحیح برقرار ساختن روابط با سایر افراد خانواده و جامعه و مقابله با مشکلات و مسائل فردی و گروهی را کسب کرده باشد و یا از دست داده باشد و نتواند خود را با تحولات و تغییرات جامعه و محیطش همگام سازد. و در این راه علائق فردی، گروهی، عواطف و نیازهای خود را منکر شود، چهره مقدس خانواده مخدوش می گردد و بالطبع در این راستا ستیزه ها، مجادله ها و طردها، تکذیب ها، خواست ها و تاییدهای ناروا در میان خواهد بود و والدین که عهده دار یاری دادن، مرارت کردن و اداره نمودن تشکیلات خانواده خود هستند اگر در انجام این وظایف شکست بخورند دیگر نفوذ واقع بینانه و منطقی خود را در ارتباط با فرزندان از دست خواهند داد. خانواده برای فرزندانی که از چنین نعمتی برخوردار نیستند محل شکل گرفتن افکار مختل و ناشایست می گردد و در بعضی از این خانواده ها وضعیت خانواده طوری است که فرزندان در آن احساس نا امنی می کنند و همیشه نگران آتیه خود هستند اختلافات شدیدی که بین والدین از یک طرف و والدین و فرزندان از سوی دیگر بین خواهران و برادران، بین والدین واقوام در مورد مسائل گوناگون وجود دارد مشکلاتی را برای آنها به وجود می آورند که منجر به مشکلات و انحرافات رفتاری در بین نوجوانان خانواده می شود. از نظر مبنای رشد شخصیت ، مهمترین ریشه ها را باید در خانواده و در روابط بین والدین و فرزندان جستجو کرد. کودکان نگرشهای اجتماعی را نخست از خانواده می آموزند و ممکن است در پاره ای موارد نسبت به بزهکاری نگرشهای مساعدی در خانواده کسب کنند. تحقیقات و شواهد زیادی گویای این واقعیت است که در پس بسیاری از بزهکاری های نوجوانان کانون خانواد گی ناسالم و متلاشی شده ای پنهان است.
بیشتر بزهکاران متعلق به خانواده هایی هستند که در آن از محبت و تفاهم اثر کمی وجود دارد و غالباٌ دارای خانواده های از هم پاشیده ( بر اثر طلاق، مرگ یکی از والدین و یا جدایی آنها به هر علتی) می باشند ( نوابی نژاد 1475 : 113).
خانه ای که اعضای آن با هم کار و تفریح می کنند و با اتفاق نظر تصمیمات مهم می گیرند، بی تردید کودکان و نوجوانانی دارای اعتماد به نفس می پرورند. از سوی دیگر کودکان و نوجوانانی که در خانه های مملو از سوء ظن و عیب جوئی و تنش، بزرگ می شوند، دریافتن هویت خویش و ایجاد روابط مطلوب با گروه همسالان دچار مشکل خواهند بود، نوجوان متعلق به این گونه خانه ها اغلب دچار مشکلات رفتاری شده و به خیابان و گروههای مختلف از جمله گروه بزهکاران پناه می برد ( همان منبع198).
برای آنکه کودک بتواند به شیوه ای سالم و بهنجار رشد و تکامل یابد، نیازهای شخصیتی، فیزیکی و اجتماعی او باید در حد معتدل ارضا شود. مشکلات رفتاری،بزهکاری، و ناشادی کودک و نوجوان اساساٌ مربوط به ناکامی در رفع این نیازهاست. شرایط نامساعد خانوادگی در کودکان و نوجوانان، ایجاد ناکامی و سرانجامی ناسازگاری می کند از جمله این شرایط. خانواده های از هم پاشیده، طردشدگی، سخت گیری و خشونت، آگودگی اعضا خانواده… می باشد.
خانواده به عنوان نخستین پایگاه آموزشی و پرورشی و از اساسی ترین عوامل تشکیل شخصیت کودک است. بدون تردید هر گونه نارسایی و نقص در ساخت خانواده می تواند از همان طفولیت در رشد و پرورش کودک تاثیر نامطلوبی داشته باشد به میزانی که فضای خانواده نامناسب و ناسالم باشد، بهداشت روانی فرد نیز به همان نسبت در معرض آسیب قرار می گیرد و صدمات ناشی از چنین محیط ناسالمی در هر یک از دوره های بعدی رشد به گونه ای نامطلوب ظاهر می شود.

اختلاف خانوادگی:
مشاجرات دائمی میان پدر و مادر یا سایر افراد خانواده موجب اختلال تعادل عاطفی فرد می شود و سبب می شوند که کودک همواره در اضطراب و ترس زندگی کند چه دائماٌ نگران است که مبادا این مشاجرات باعث محرومیت او از محبت یکی از آنها باشد از طرف دیگر نمی داند حق را به کدام یک از آنها بدهد. اگر به هیچ یک توجه نکند مانند آن است که از محبت هیچ کدام برخوردار نیست پس ناچار می کوشد گفته های یکی از آنها را به اجبار تصدیق کند، اما این انتخاب برای او مشکل است و او را در کشمکش روانی قرار می دهد و اگر به یکی از آنها حق بدهد، بی اختیار نسبت به دیگری بی مهر شده است.
تشنج در محیط خانوادگی منجر به تشویش، فشار روانی، نا امنی ومیل به ارزیابی جهان به عنوان جای نا امنی و خطرناک در کودکان می شود (شعاری نژاد، 1354 : 103). آنچه که در مورد اختلاف والدین بیشتر جلب توجه می کند، علت اختلاف آنهاست که مبین نابسامانی ها و نارسائیهای موجود در خانواده می باشد. گاهی مشکلات خانواده منجر به قهر و حتی ترک یکی از والدین از محیط خانواده می شود. بنابراین ملاحظه می شود که اختلاف خانوادگی و ناسازگاری زن و شوهر با هم تاثیر مستقیم و نامطلوبی بر روی کودکان معصوم گذاشته و غالباٌ آنها را به سوی ارتکاب جرم ویا خودکشی سوق می دهد.
زیرا در خانواده ای که تفرقه و جدایی حکومت می کند اگر چه طفل عملاٌ و در ظاهر امر از کانون خانوادگی طرد نشده ولی باطناٌ طفل خود را بی پناه و منزوی حس خواهد کرد، مخصوصاٌ که در چنین مواقعی اطفال غالباٌ از محبت پدر و یا مادر ویا هر دو محروم شده و بالنتیجه پژمرده و عبوس و بی حوصله می گردد. (شامبیانی1375 :199) مشکلی که در بعضی از خانواده ها به چشم می خورد وجود نوعی طلاق روانی است یعنی با اینکه خانواده از نظر روانی و درونی از همدیگر جدا نیستند روابط آنها سرد و خشک همراه با تهدید و گاه توبیخ و اهانت است.
در چنین خانواده ای، نوجوان احساس می کند که به خانواده خود تعلق ندارد و آنها را مدل خوبی برای تبعیت نمی داند به رفتارهای متعارض وناسازگاری کشانده می شود(احمدی،1375 : 42)، تعارض بین اعضای خانواده بر وحدت و یگانگی آن لطمه می زند شدت تعارض موجب بروز نفاق، پرخاشگری وستیزه جویی و سرانجام اغلال وزوال خانواده می گردد. کانون خانواده که بر اثر تعارض و نفاق و جدال بین پدر و مادر آشفته است آثاری در روان کودک می گذارد که چندین سال بعد به صورت عصیان جوانی و سرکشی از مقررات اجتماعی بروز می کند پائول اندیس، در مطالعه خود نشان داده است که جوانان دارای مسائل شخصیتی وناسازگاری بیشتر در خانواده های پرمشاجره، مشاهده می شود تا خانواده هایی که به علت مرگ یا طلاق گسسته شده اند.
براساس تحقیقات متعدد روانشناسی، مشاجرات و درگیریهای شدید و مستمر پدر و مادر در خانواده حتی بیشتر از جدایی والدین به فرزندان آسیب می رسانند و باز بر پایه همین بررسیها، فرزندان خانواده هایی که پدر ومادر از یکدیگر جدا شده اند و یا همیشه اختلاف شدید داشته اند به درجات مختلف، با مشکلات تحصیلی، عاطفی، اجتماعی و حتی ذهنی بیشتری نسبت به کودکان سایر خانواده ها روبرو بوده اند (قاسم زاده،فاطمه،1380 :54).

خشونت خانوادگی
خشونت در محیط های خانوادگی نیز اساساٌ یک قلمرو مردانه است. می توانیم خشونت خانوادگی را تجاوز فیزیکی که توسط یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر صورت می گیرد، تعریف کنیم. دومین نوع خشونت معمول درخانواده، خشونت توسط شوهران علیه زنان است، اما زنان نیز ممکن است مرتکب خشونت فیزیکی در خانواده شوند، خشونتی که علیه کودکان خردسال و شوهران صورت می گیرد ( گیدنز آنتونی،1373، ص 438).
ممکن است برخی افراد تعجب کنند، اما این واقعیت دارد که بیشتر خشونت ما در خانواده روی می دهد. به عنوان مثال آمریکائیان چنان در معرض خشونت های اعضاء خانواده خود قرار دارند که خانواده را پس از پلیس و ارتش خشن ترین نهاد اجتماعی نامبرده اند (جلز و اشتراپی،1988 : 146 به نقل از گیدنز).
در انگلستان از هر چهارقتل یک قتل توسط یکی از اعضای خانواده علیه دیگری صورت می گیرد ( گیدنز،آنتونی ،1376 :435) براساس آمار در آمریکا، فقط در سال 1993، حداقل روزی سه کودک از بی توجهی و آزار خانواده خود مرده اند، خشونت عامل 22 درصد طلاق ها در طبقه متوسط جامعه بوده است. مخارج درمان زخم های ناشی از خشونت خانوادگی بین سه تا پنج میلیار دلار در سال است و همه ساله بیش از یک میلیون کودک شاهد طلاق والدین خود هستند( مونی و دیگر ان1997 ،63). اعمال خشونت در خانواده ، با عواملی مانند سطح در آمد، میزان سواد و چگونگی تقسیم نقش در خانواده رابطه مشخصی ندارد و بدون توجه به عوامل فوق، در میان همه خانواده ها، چه قشر پایین چه متوسط و چه بالا وجود دارد (اعزازی،1380 : ص200).
این نوع خشونت ها ممکن است به اشکال (1) آزار کلامی مانند ایراد گرفتن، تهدید کردن و گذاشتن اسم روی افراد ،(2) آزار غیر کلامی نمادین مانند در کردن چیزی یا از بین بردن و شکستن اشیاء وابزار، پاره کردن عکس ها و صحبت نکردن یا جواب کسی را ندادن (اشتراس وسوئیت،1992، به نقل از گیدنز) ، (3) بی توجهی مانند کوتاهی در تامین مراقبت، غذا، بهداشت و فضای سالم (4) آزار جنسی مانند تجاوز، بروز کند (مونی و دیگران، 1997 : 121 به نقل از گیدنز). تجربه خشونت در دوران طفولیت، خطر بروز رفتار خشونت در مراحل بعدی زندگی را تا 20 برابر افزایش می دهد.
البته باید متذکر شد که بسیاری از کودکان آزار دیده به خشونت روی نمی آورند. نگرشهای مربوط به خشونت در سالهای اولیه زندگی بویژه در چهار چوب روابط خانوادگی شکل می گیرد و بیشتر عوامل خطر شناخته شده خشونت همان عوامل هستند که در بروز بزه کاری نقش دارند. بسیاری از بزهکاری نوجوانان ریشه در مراحل اولیه رشد و تربیت خانوادگی در دوران کودکی آنان دارد. وگستاخی مفرط و خود خواهی لجوجانه و عصیان وقانون شکنی دوران جوانی و بزرگسالی به تنفر و کینه ای که در دوران خردسالی کسب کرده اند بستگی دارد.
وجود فشارهای روانی و اختلالات عاطفی در درون خانواده می تواند کودک را وادار به فرار از کانون خانواده نماید و تردیدی نیست که در بسیاری موارد، ناکامیها و محرومیتهای کودکان در ارضای نیازهای اساسی، از علل بزهکاری آنهاست (آقا بیکلوئی و همکاران،1380 :6) .
اعمال خشونت در خانواده، نقض آشکار قوانین است و مشکلات بیشماری برای افراد قربانی به صورت فردی- اجتماعی بوجود می آورد. زیرا بسیاری از مشکلات رفتاری در جامعه، از شرایط زندگی خانوادگی ناشی می شود(اعزاری، 1380: 204).

تجاوز جنسی علیه زنان
ارزیابی میزان تجاوز جنسی با هر دقتی بسیار دشوار است. تنها نسبت اندکی از تجاوزات جنسی عملاً به اطلاع پلیس می رسد و در آمارها گزارش می شود رقم واقعی ممکن است تا پنج برابر آنچه آمار رسمی نشان می دهند باشد. هر چند که برآوردها تا اندازه زیادی فرق می کنند. یک بررسی درباره 1236 زن در لندن آشکار ساخت که از هر شش تن یک تن مورد تجاوز قرار گرفته بودند، از هر پنج تن بقیه یک تن توانسته بود با مبارزه مانع اقدام به تجاوز شود، و نیمی از تجاوزات جنسی یا در خانه خود زن یا در خانه تجاوز کننده رخ داده بود (هال2، 1985 : 147 به نقل از گیدنز).
اکثریت زنانی که مورد تجاوز قرار می گیرند یا می خواهند این واقعه را از ذهن خود بیرون کنند و یا مایل به شرکت در آنچه که می تواند یک فرایند اهانت آمیز معاینه پزشکی، بازجویی پلیس و رسیدگی در دادگاه باشد نیستند. فرایند قانونی اغلب مدت زیادی طول می کشد یا ممکن است قبل از اینکه دادگاه رای بدهد هجده ماه از وقوع حادثه گذشته باشد.
محاکمه نیز می تواند نگران کننده باشد. جریان دادگاه علنی است و قربانی باید با متهم روبه رو شود. مردان معمولاً فقط بر اساس شهادت قربانی محکوم نمی شوند. بنابراین باید مدارک تایید کننده از دیگران کسب شود. مدارک مربوط به اثبات دخول، هویت تجاوز کننده و این واقعیت که عمل بدون رضایت زن رخ داده است هم می بایست فراهم گردد.
چنانچه جرم در کوچه یا خیابان تاریکی به وقوع پیوسته باشد، ممکن است مدارک موید هویت حمله کننده به سختی به دست آید. شاید تصور شود زنی که به تنهایی در شب قدم می زند می خواهد توجه مردان را جلب کند. هرگاه که تجاوز جنسی رخ دهد، ممکن است از زن درباره تاریخچه روابط جنسی قبلی اش پرسش شود، در صورتی که روابط جنسی گذشته مرد به همین طریق به مساله مربوط دانسته نمی شود. در واقع، محکومیتهای قبلی به علت تجاوز جنسی یا حمله از سوی متهم نمی تواند در موارد تجاوز جنسی ذکر شود (گیدنز، 1278 :201).
بیشتر تجاوزات جنسی به طور خود به خودی اتفاق نمی افتند، بلکه حداقل تا اندازه ای از پیش برنامه ریزی شده اند (امیر3 1971 : 203 و کلارک و لویس4 1977 : 206 به نقل از گیدنز). تجاوز جنسی آشکارا با قدرت، سلطه و نیرومندی مردانگی مرتبط است و اکثراً نتیجه میل جنسی لبریز شونده نیست، بلکه نتیجه پیوندهای میان تمایل جنسی و احساس قدرت و برتری است، به نظر می رسد ارتباط چندانی میان شهوت و تجاوز جنسی وجود ندارد. نسبت قابل توجهی از تجاوزگران جنسی در واقع تنها هنگامی می توانند از نظر جنسی تحریک شوند که قربانی را دچار وحشت و خفت کرده باشند، عمل جنسی خود اهمیت کمتری دارد تا خوار کردن زن (استریک5، 1987 : 276 به نقل از گیدنز).
تجاوز جنسی تنها یک حمله فیزیکی نبوده بلکه حمله و تجاوز به تمامیت فرد و شان انسانی است. همان گونه که یکی از نویسندگان گفته است، تجاوز جنسی ، ارتکاب تجاوزی است که در آن حق خود مختاری قربانی6 از او سلب می شود. اعمال خشونتی است که، اگر عملاً کتک زدن و قتل را به دنبال نداشته باشد، با وجود این تهدید مرگ را به همراه دارد (گیفین7، 1978 : 342 به نقل از گیدنز).
سوزان براون میلر با تاکید بر ارتباط نزدیک میان تجاوز جنسی و تمایلات جنسی عادی مردانه، استدلال کرده است که تجاوز جنسی جزئی از یک نظام تهدید مردانه است که همه زنان را در ترس و وحشت نگاه می دارد.
زنانی که مورد تجاوز واقع گردیده اند دچار اضطراباتی می شوند که به این ترتیب برانگیخته می شوند، و لازم است در جنبه های هر روزه زندگی خیلی بیشتر از مردان محتاط باشند (براون میلر8، 1975 : 202 به نقل از گیدنز).
عدم وجود اطلاعات و آمارهای کافی در زمینه تجاوز جنسی به چندین دلیل می تواند باشد که عبارتند از :
آزادی جنسی، شکستن باورهای فرهنگی و آشفتگی در اینکه چه چیزی خوب و یا بد است (بیشتر در جامعه امریکا). یا اینکه چه نوع رابطه ای، تجاوز جنسی است و چه عملی نیست، خجالت کشیدن فرد مورد تجاوز قرار گرفته، مجرم تلقی شدن او، شرم و حیا، عدم تمایل به حضور در جمع و ارائه ماجرا، انگشت نما شدن در محل کار، خانه، جامعه، اعتقاد به اینکه چیزی اتفاق نیفتاده است و یک حادثه ساده بوده است.
در اینکه در صورت بیان ماجرا مورد تجاوز بعدی افزایش یابد (حداقل از طرف دوستان و اعضای فامیل)، احتمال اینکه باید مورد بازخواست قرار گیرد، احتمال آنکه ضرورت داشته باشد تا در بیمارستان بستری شود، جلوگیری از ارائه مطلب و ثبت شدن در پرونده پزشکی و ارائه آن در زمانهای نامناسب، منحرف تلقی شدن و پیگیری پلیس و گرفتاریهای آن از عوامل عدم مراجعه فرد آسیب دیده به مراجع قانونی است.
این عوامل موجب شده اند تا آمار به اندازه واقعی ارائه نشوند، و آنچه وجود دارد در حد خیلی استثنایی بوده که فرد گزارش دهنده اجبار به گزارش داشته است (آزاد ارمکی و بهار، 1377 : 217).

تجاوز جنسی علیه کودکان
تجاوز جنسی نسبت به کودکان پدیده ای گسترده است و بیشتر در زمینه خانواده رخ می دهد. ساده ترین تعریف تجاوز جنسی عبارت است از انجام دادن اعمال جنسی توسط بزرگسالان با کودکان زیر سن رضایت (شانزده سال در انگلستان) زنای با محارم به روابط جنسی میان خویشان نزدیک اطلاق می شود. هر زنایی تجاوز جنسی نیست. برای مثال، آمیزش جنسی میان برادر و خواهر زناست، اما تعریف تجاوز بر آن تطبیق نمی کند. در تجاوز جنسی، یک فرد بزرگسال اساساً از طفل یا کودک برای مقاصد جنسی سوء استفاده می کند (انو9، 1986 : 201 به نقل از گیدنز). معمول ترین شکل زنای با محارم شکلی است که در عین حال تجاوز جنسی نیز هست- یعنی روابط ناکارانه میان پدران و دختران جوان. زنای با محارم، و تجاوز جنسی نسبت به کودکان به طور کلی، پدیده هایی هستند که تنها در طول ده یا بیست سال گذشته کشف شده اند؛ بدیهی است که از دیرباز می دانستند که این گونه اعمال جنسی گاهی اتفاق می افتند ولی اکثر محققان اجتماعی گمان می کردند که تابوهای شدیدی که علیه این رفتار وجود دارد باعث می شود که گسترده نباشد.
اما چنین نیست. تجاوز جنسی نسبت به کودکان به گونه ناراحت کننده ای متداول است. این عمل احتمالاً بیشتر در میان خانواده های طبقه کارگر یافت می شود، اما در تمام سطوح سلسله مراتب اجتماعی وجود دارد. آماری که به سیستم گردآوری داده های سرتاسری در امریکا گزارش شده است افزایش به میزان 600 درصد در موارد گزارش شده تجاوز جنسی نسبت به کودکان بین سالهای 1976 و 1982 را مشخص کرده است (فینکِلهر10، 1984 : 104 به نقل از گیدنز).
تقریباً مسلم است که این افزایش ناشی از توجه مستقیم تر موسسات رفاهی و پلیس به این مسئله است. به همین اندازه مسلم است که این گونه آمارها تنها اندکی از واقعیت را نشان می دهد. در برخی از بررسی هایی که در انگلستان و امریکا طی دهه 1980 انجام گردید مشخص شد که بیش از یک سوم زنان در کودکی قربانی تجاوز جنسی گردیده بودند، بدین معنا که برخوردهای جنسی ناخواسته را تجربه کرده بودند. رقم مربوط به مردان حدود 10 درصد است (راسل111981 : 207 به نقل از گیدنز).
اکثریت عظیم کودکان که در معرض تماس جنسی از سوی اعضای بزرگسال خانواده اند، این تجربه را نفرت انگیز، شرم آور یا آزاردهنده می نامند. اکنون اطلاعات قابل ملاحظه ای وجود دارد که نشان می دهد تجاوز جنسی نسبت به کودکان ممکن است پیامدهای ناگوار دراز مدتی برای آنها داشته باشد. مطالعات درباره روسپیان، نوجوانان بزهکار، جوانانی که از خانه گریخته اند و معتادان نشان می دهد که نسبت زیادی از آنها سابقه تجاوز جنسی در دوره کودکی دارند.
اثبات این که افرادی در این گروه ها در کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند نشان نمی دهد که تجاوز جنسی تاثیر علی بر رفتار بعدی آنها داشته باشد. احتمالاً مجموعه ای از عوامل مانند ستیزه های خانوادگی، غفلت پدر و مادر، تجاوز فیزیکی و غیره، در این امر دخالت دارند (گیدنز، 1378 : 437). طی بررسی ها 85 درصد روسپیان سابقه سوء استفاده جنسی در کودکی خود دارند، برخی 70 درصد زنای با محارم را گزارش می کنند.
آنانی که با روسپیان سر و کار دارند و حتی برخی گزارشهای قدیمی و بالینی، زنای با محارم را بین 80 تا 90 درصد گزارش کرده اند. (فارلی، 1998 : 268).

فقر و انحرافات اجتماعی
در بسیاری از فرهنگها فقر را به معنای عدم تکافوی ضروریات زندگی تعریف کرده اند. چنین تعریفی به طورکلی، دقیق و جامع نیست؛ زیرا ضروریات زندگی هر جامعه در طول زمان و مکان ابعاد و اشکال گوناگونی دارد و از جامعه ای به جامعه دیگر دگرگون می شود. از این رو، تعیین یک تعریف علمی برای فقر که برای هر زمان و مکان صادق باشد، ممکن نیست. پژوهشگران ضوابط و معیارهای ویژه ای چون در آمد سرانه، میزان مصرف روزانه کالری، مساحت سرانه مسکن، مصرف سرانه مواد غذایی و پوشاک، میزان برخورداری از آموزش و پرورش و بهداشت و درمان وحتی سرگرمی و تفریح را تعیین کرده، بر اساس آن خط فقر را مشخص می کنند (ستوده، 1379 : 79).
از دیدگاه جامعه شناسی تعریف دقیق فقر و تعیین حدود آن خالی از اشکال نیست. زیرا همانند بسیاری از پدیده های اجتماعی فقر نیز اعتبار زمانی و مکانی دارد و با خود اجتماع متحول می شود. ولی آنچه مسلم است فقر زائیده دو عامل تعیین کننده چون کمبود و مالکیت است. بدین معنی که در بسیاری از جوامع همه چیز بقدر وفور وجود ندارد و تقاضا بیش از عرضه است در نتیجه هر چه که برای زندگی ضروری و کمیاب است ارزش اقتصادی پیدا می کند و به محض اینکه ارزشمند می شود در بسیاری از کشورها عده قلیلی آنرا تصاحب می کنند و عده کثیری از آن محروم می گردند. بنابراین کسانی که امکان دستیابی به شیئ نادر ندارند نسبتاٌ به آن احساس فقر می کنند (شیخاوندی، 1373 : 79).
فقر را ناتوانی در فراهم آوردن نیازهای اساسی برای رسیدن به یک زندگی آبرومندانه شایسته انسان با وضعی که در آن، موجودی و در آمد. برای تامین نیازهای معیشتی کافی نباشد تعریف کرده اند(فر مهینی فراهانی 1378 : 462).
برخی جامعه شناسان فقر و بینوایی را از عوامل به وجود آورنده جرم دانسته، می گویند که در فرد تهیدست عقده حقارت ایجاد می شود و او را به ارتکاب جرم وا می دارد. به این تعبیر، همان طور که سرما یا گرسنگی شخص را وادار به کژ رفتاری می کند، حسد و جاه طلبی نیز ممکن است فرد را به انحراف سوق دهد. غالب دخترانی که منحرف شده اند از یک سو دارای زندگی محقر بوده؛ ولی از سوی دیگر تمایل داشته اند لباسهای فاخر و تجملات دیگر داشته باشند (ستوده، 1381 : 80).
بسیاری از نویسندگان و پندارگران12، (سن سیمون، آدام اسمیت، مارکس، پرودون…) پذیرفته اند که عوامل اقتصادی در حیات اجتماعی اثر غیر قابل انکاری دارد وامروزه بسیاری از جوامع بر محور اقتصادی استوار است. این پندارگران معتقدند که نا بسامانی کار سیستم های اقتصادی وفنی در ناتوانی کنترل تولید و چگونگی توزیع آن در جامعه، موجب پدیدار شدن برخی از کج روی های اجتماعی می شود.
بنابراین از دیدگاه این پندارگران کاملاٌ بخردانه است که پیدایش وگسترش ناهنجاریهای اجتماعی را با ویژگیهای اقتصادی جوامع مربوط بسنجند (شیخاوندی، 1373 :81 و80).
مشکلات اقتصادی علت عمده آسیب های اجتماعی قلمداد شده است، اقتصاد دانان و بعضی از جامعه شناسان با مطالعاتی که انجام داده اند منشاء عمده انحرافات اجتماعی را در عوامل اقتصادی اعلام کرده اند. همچنین در تبیین علل پیداش بزه کاری، جرم، الکلیسم، روسپیگری، امراض روانی، تعصبات نژادی وسایر مسائل اجتماعی بیشتر به عوامل اجتماعی اشاره شده است (فرجام، 1363 : 115) .
آلفرد مارشال اقتصاد شناس معروف در مقدمه اثر تاریخی خود در زمینه نظریه سرمایه داری چنیین می نویسد که " فقر نابود کننده فقرا است". نویسندگانی چون هنری جرج، چارلز بوس، جاکوب ریتز، جین آدامز، ویلیام باگز معتقدند که جرم، روسپیگری و فساد اخلاقی نتیجه فقری است که زائیده نظام امپریالیزم است، نظامی که تملک وسایل تولید توسط گروهی خاص است، و توزیع نادرست ثروت و در نتیجه مبارزات طبقاطی از ویژگیهای آن بشمار می آیند (همان : 117).
بدون شک بیماری روحی، جسمی، اخلاقی و فکری فقرا علل دیگری نیز دارد لیکن فقر یکی از عمده ترین آنهاست. مارکس، هانری جرج، ویلیام بونگر13 و دیگران در شیوه های پیشنهادی خویش توصیه می کنند که باید کوشش خود را در راه بهبود وضع توزیع در آمدها بکار ببریم وبه نا برابری های اقتصادی فائق آئیم.
نه تنها این امر بخودی خود زیبنده نیست بلکه بخاطر اینکه نا برابری های اقتصادی زاینده فساد، تباهی و انواع کجروی هاست. مارکس معتقد است که جنایت، فحشا، روسپیگری، فساد و رفتار خلاف اخلاق در درجه نخست ناشی از فقر است که زائیده سیستم سرمایه داری است. بدین سان که عده معدودی با در اختیار گرفتن وسایل تولید، ثروت ها را بطور نا مساوی قسمت می کنند و تناقضات اجتماعی را پدید می آورند (شیخاوندی1373 : 83 و82).
پژوهشهای فورناساری دی ورس14 که یکی از پیشتازان جرم شناسی است، در طی یک بررسی نشان داده است که در ایتالیا خانواده های فقیر 60 درصد جمعیت را تشکیل می دادند ولی جرائم مربوط به آنها 85 تا 90 در صد کل جرائم بوده است. همچنین تحقیقات دکتر سیریل برت15 در کتاب "بزه کار جوان"16 حاکی است که 19 در صد جرائم مربوط به فقرای لندن بوده است در صورتیکه عده آنها8 در صد جمعیت را تشکیل می دادند. با تمام این اصول نباید چنین انگاشت که همه فقرا بزهکار هستند به قول بارت" اگر اکثر مجرمان و منحرفان فقیر باشند اکثر فقرا مجرم و بزه کار نیستند" (شیخاوندی، 1373 : 81) .
ایوار برگ17 در کتاب " نقش عوامل اقتصادی در بزه کاری" از شکست و ناکامی نوجوانان در دستیابی به ارزشهای فرهنگی و آموزشی به عنوان فرآورده دنیای کار برای کاهش دادن شانس زندگی به عنوان شرایط اقتصادی مرتبط با بزه کاری یاد می کند (تامپسون و بینم 1991 : 8 )18 .
جاکسون توبی19 نیز در زمینه نقش عوامل اقتصادی می گوید: ثروت به تنهایی یک فاکتور ملی در وخیم تر شدن وضعیت جرم در جامعه معاصر است. او پیشنهاد می کند که مادی گرایی حاکم بر جامعه صنعتی و موفقیت های مشهود در کسب و جمع آوری ثروت های شخصی موجب پیدایش و شکل گیری احساس فراینده وطغیان انتظارات واحساس محرومیت نسبی در آنهایی می شود که ثروت کمتری دارند و بیان می دارد که در اکثر کشور های ثروتمند و مرفه مردم نه به خاطر گرسنگی بلکه به خاطر حسادت ورزی احساس فقر می کند و در کشور هایی که معیار های زندگی دائماٌ در حال رشد است مردم در کسب ثروت و مالکیت حسودتر می شوند (همان20، 1998 : 92-90).
مطالعات متعددی حاکی از آن است که فقر علت اصلی بسیاری از انحرافات محسوب نمی شود. اندرسن علت های دیگری مانند ضعف شخصیت را یادآوری می کند. برخی از بحرانهای روحی، عدم تفاهم خانوادگی، احساس شکست، حالات عاطفی، بی مهری، ناراحتی های روانی و بیم از تنبیه ممکن است موجب شود که نوجوان از خانواده یا جامعه خویش دوری گزیند.
ساترلند و لاک بعد از بررسی 2000 بی خانمان به این نتیجه رسیدند که تنها فقر عامل بی خانمانی آنها نیست بلکه بسیاری از علل دیگر در پدید آمدن این وضع دخالت داشته اند. بسیاری از این افراد هرگز خود را متعلق به جامعه نمی دانستند. این عده بر حسب اتفاق یا بر حسب فصل کار پیدا می کرده اند. آنها تن به ازدواج داده اند ولی بعداً تقریباً همه آنها از همسرانشان طلاق گرفته اند. عموماً دوستان بسیار کمی داشته اند. محققان فوق از این ضوابط نتیجه گرفته اند که روابط مختل زناشویی، بی بند و باری روابط جنسی، می خوارگی، تناقضات فرهنگی، اعتیاد، جدایی از خانواده، دوست و آشنا و بحران های روحی به علاوه کمبودهای مالی و فقر مجموعاً موجب کج رفتاری می شوند (شیخاوندی 1373 : 203).
فقر به تنهایی یک متغیر تعیین کننده نیست، فقر و محدودیت های ناشی از آن به تنهایی میزان جرم را بالا نمی برد. رابطه فقر و جرم رابطه پیچیده ای است. تنها هنگامی فقر و محرومیتهای ناشی از آن جرم زا می شود که افراد فقیر شیفته رسیدن به ارزشهای فرهنگی مورد تایید اعضای جامعه باشند و برای رسیدن به آن با کسانی وارد رقابت شوند که فرصت های مشروع را به میزان بیشتر در اختیار دارند. در چنین وضعیتی رفتار ضد اجتماعی آنان طبیعی خواهد بود. برای آن که میزان جرم بالا برود، وجود فقر و محرومیتهای ناشی از آن لازم است. وجود ارزشهای خاص که همه افراد از جمله گروه های فقیر بشریت طلب کنند نیز ضروری است. شعار "هدف وسیله را توجیه می کند" وقتی مطرح می شود که ساخت اجتماعی، هدفهای خاصی را بیش از حد تبلیغ و تشویق کند و سازمان اجتماعی راه های مشروع رسیدن به هدف ها را بی اندازه محدود کند.
وقتی افراد برای کسب موفقیت وارد رقابت می شوند. رقابت به تنهایی خطرناک نیست. رقابت زمانی خطرناک می شود که در صورت عدم توفیق کاری آن کار بی فایده خوانده شود و تنها رقابت همراه با موفقیت مورد تایید اجتماع باشد. در چنین وضعی افراد برای کسب پیروزی به هر راهی متوسل می شوند و نظم اجتماعی به هم می ریزد و در صورت عدم توفیق در کسب هدف چه بسا دچار روان پریشی می شوند. وقتی هنجارهای تنظیم کننده رفتار سست شود و مورد بی اعتنایی قرار گیرد، تنها نیرویی که رفتار را نظاره می کند مجازات و پاداشهای نظام نظارت اجتماعی است و به قول هابز، کاربرد زور و فریب همچون ابزار توفیق امری پسندیده و نیکو جلوه می کند و البته از نظر هابز توفیق زور و فریب ارتباطی به ساخت اجتماعی ندارد.
هنگامی که بین راهها و هدفها هماهنگی و وحدت نباشد، ساخت اجتماعی آنومی زا می شود. رفتار آدمیان از فشار هنجارهای اجتماعی آزاد می شود. بنابراین، رفتار دیگران قابل پیش بینی نیست و بی نظمی اجتماعی و بی هنجاری پدید می آید.
دورکیم مفهوم بی هنجاری را برای اشاره به این فرض به وجود آورد که در جوامع امروزی معیارها روشنی برای راهنمایی رفتار در حوزه معینی از زندگی اجتماعی وجود نداشته باشد، در این شرایط به عقیده دورکیم، مردم احساس از دست دادن حس جهت یابی و نگرانی می کنند. بنابراین بی هنجاری یکی از عوامل اجتماعی است که بر تمایل به کجروی تاثیر می گذارد.
مرتون مفهوم بی هنجاری را تعدیل کرده به فشاری اطلاق می کند که وقتی هنجارهای پذیرفته شده با واقعیت اجتماعی در ستیزند، بر رفتار وارد می آید. این هنجارهای و ارزشهای پذیرفته شده عموماً عبارتند از پیشرفت کردن، پول درآوردن و غیره . تصور می شود که وسایل دستیابی به این هدفها، نظم پذیری و سخت کوشی است. بنابراین اعتقاد، افرادی که واقعاً سخت کوشند می توانند موفق شوند، صرفنظر از اینکه نقطه عزیمت آنان در زندگی چیست در واقع این نظر معتبر نیست زیرا بیشتر افرادی که در وضع نامساعدی قرار می گیرند فرصتهای بسیار محدودی برای پیشرفت دارند. با وجود این، کسانی که موفق نمی شوند، خود رابه خاطر ناتوانی آشکارشان در پیشرفت مادی محکوم می یابند. در این وضعیت فشار زیادی برای سعی در موفق شدن به هر وسیله ای، مشروع یا غیر مشروع، بوجود می آید.
فقر اقتصادی باعث می شود تا خانواده ها از ابتدایی ترین وسایل و امکانات فرهنگی و آموزش های غیر مدرسه ای و بهداشتی و حتی مسکن محروم بمانند و از خدمات تفریحی تقریباً چیزی نداشته باشند. بچه ها در اینگونه خانواده ها کمتر تحت مراقبت های تربیتی مستقیم و غیر مستقیم قرار می گیرند.
فقر شدید وفشارهای روز افزون تورمی معمولاً مادران را نیز به کارکردن های متفرقه منظم و یا نامنظم وا می دارد. خالی بودن بنیه فرهنگی از درون و کمبود مقاومت در برابر آسیب ها و انحرافات اجتماعی همراه با نبود مراقبت ها، این کودکان و نوجوانان را خیلی زود در مسیر گمراهی، انحرافات اخلاقی و سوء استفاده های جنسی و جسمی قرار می دهد (رئیس دانا1380 : 15-14).
بدین ترتیب فقر را به تنهایی نمی توان عامل همه انحرافات اجتماعی دانست، چون هستند افرادی که فقیرند و مجرم نیستند. بنابراین علت انحرافات اجتماعی به عوامل دیگری چون تعلیم و تربیت نادرست فرهنگ تحمیلی و نظام سیاسی و اجتماعی نادرست هم بستگی دارد ولی نمی توان عامل فقر را نادیده گرفت چون ریشه فقر خود ریشه بیشترین انحرافات است و هرنوع انحراف اجتماعی در پیدایش انواع دیگر انحرافات موثر است به همین دلیل است که میزان کجروی بین توده های فقیر در محلات فقیرنشین بیشتر از طبقات دیگر است و به همین دلیل توجه مقامات مسئول را به خود جلب کرده است و علت آن هم به خاطر تعهدات و مسئولیتهایی است که مقامات مسئول در مقابل این گروهها بر عهده دارند (شیخاوندی 1373 : 119).

طلاق
ای نازنین پدر!
وی مادری که شمع دل افروز خانه ای!
ای جان ما فدای شما، آشتی کنید
جغد طلاق بر سر ما ضجه می زند
لعنت بر این طلاق
از بهر ما نه، بهر خدا آشتی کنید
بر اثر وقوع طلاق زیانهای واقعاً جبران ناپذیری به جامعه وارد می شود که از مهمترین آنها عواقب زیر می باشد:
آوارگی و جدایی اطفال، وقایع شومی که در انتظار آنهاست، آنها که زیر دست ناپدریها یا نامادریها مجبور به تحمل همه گونه مصائب هستند. فحشاء زنانی که بر اثر طلاق بی شوهر مانده اند و همچنین آلودگی مردانی که به واسطه جدایی از زنان خود به دامان فواحش پناه می برند و بدینوسیله موجب گسترش فساد اجتماعی می شوند (واحدی ، 1348 : 351).
کودکان قربانیان بلافصل طلاق والدین خویشند. جدایی فرزندان از والدین به هر علت که باشد چه در اثر طلاق، چه در اثر فوت پدر و مادر و یا هر دو می تواند در به مخاطره افتادن امنیت روانی فرزندان موثر افتد و آنها را برای یافتن یک جایگزین مناسب (از نظر خودشان) به سوی دیگران بکشاند. در چنین شرایطی که نوجوان در طلب مهر و توجه است امکان اینکه مورد انواع سوء استفاده و آزار واذیت قرار گیرد زیاد است.
در این سنین که مرحله شکل گیری شخصیت و آماده شدن نوجوان برای ورود به عرصه اجتماع است و باید از حمایت ها و راهنمایی های عاطفی پدر و مادر بهره مند گردد، احساس بِی پناهی و بی کسی می کند و دچار انواع اختلالات رفتاری و شخصیتی می شود. در مواردی که پس از جدایی پدر و مادر، فرزند مجبور باشد با پدربزرگ یا مادربزرگ و یا سایر بستگان زندگی می کند. اختلاف میان طرز فکر، تمایلات و فاصله های اخلاقی بچه ها با آنها مسایل خاصی را به وجود می آورد که بچه ها به سختی می توانند رفتار خود را با انتظارات آنان موافق سازند و در نتیجه دچار اضطراب و سرگردانی می شوند.
طلاق سر آغاز یک داستان غم انگیز خانوادگی است که در آن هر یک از زن و مرد برای آنکه از دیگری عقب نیفتد و یا یکی بر دیگری برتری جوید شروع به از پا انداختن رقیب می کند و یا به گفته یکی از قضات با حربه کودک به جنگ دیگری می رود. گذشته از آنکه کمتر دیده شده است که طرفین با رضایت تن به طلاق دهند اما مشکل اصلی این نیست. زیرا زن و شوهری که انحرافات آشکار دارند ممکن است ویژگی عاطفی خویش را دربست به فرزندشان منتقل سازند، در چنین خانواده ای شرایط حاکم چنان است که افکار و اندیشه ها بدون ملاحظه و رعایت جنبه مخاطره انگیز آن بیان می شود (بوشارلا، 1368 : 24).
گاهی در خانواده به دلایل مختلف (طلاق، فوت …) یکی از والدین حضور ندارند و فرزندان تنها با یکی از پدر و مادر خود زندگی می کنند. بدیهی است فرزندان در سنین مختلف در حدی نیاز به حضور و همراهی والدین خود دراند. الگوپذیری کودکان اولین بار از پدر و مادر آغاز می شود و به پذیرش نقشهای جنسی در دوران بلوغ و پس از آن مشکلاتی پدید می آید و در نتیجه فرایند همسان سازی و هویت یابی آنان دچار اختلال می شود، به علاوه نبود پدر یا مادر هر یک مسائلی را ایجاد می کند. معمولاً مشکلات اقتصادی بیشتر با فقدان پدر و ناراحتیهای عاطفی- روانی در حد زیادتر با نبود مادر ارتباط دارد.
از طرف دیگر فشار ادامه زندگی در زمینه های مختلف در خانواده های تک والدی بر دوش یک نفر است و اجباراً بخشی از این فشارها به فرزندان منتقل می شود و آنان را آسیب پذیر می سازد. میزان آسیب پذیری فرزندان در خانواده های تک والدی تا حدی بستگی به علت عدم حضور پدر یا مادر دارد.
در این زمینه جدایی والدین از یکدیگر (طلاق) آسیب پذیری بیشتری را برای فرزندان به همراه دارد. تعداد خانواده های تک والدی در جهان به دلایل مختلف رو به افزایش است، در کشورهای صنعتی به طور متوسط 20 درصد از کودکان زیر 15 سال در خانواده های تک والدی به سر می برند، در جامعه ما آماری در این زمینه وجود ندارد و یا اعلام نشده است (قاسم زاده، فاطمه 1380 : 240) .

عواقب شوم طلاق که اولیا را به فساد و فحشا می کشاند
جدایی زوجین تنها موجد آثار زیان آوری که عاید اطفال و جامعه می گردد نیست، این جدایی در درجه اول مورث بدبختی هایی برای زن و شوهر می باشد. با توجه به اینکه در کشور ما بخصوص، برای زنان طلاق گرفته امکان ازدواج مجدد خیلی کم هست و معمولاً مردان جوان حاضر به ازدواج با آنها نیستند لذا اکثراً یا به ازدواج مردان هوسباز خوشگذران در می آیند و یا بدون شوهر مانده پس از مدتی تقوی و عفاف و بالاخره ارضاء حس طبیعی و غریزی خود هم شده از جاده عفت و درستی منحرف می شوند و سر از منجلاب سیاه زشتیها، خود فروشیها و بالاخره خانه های فواحش در می آورند. به نظر می رسد حال و روزگار مردی که زنش را طلاق داده نیز بهتر از زن مطلقه اش نباشد، زیرا چه بسا که مرد بواسطه طلاقی که در زندگیش حاصل شده به اصطلاح سرخورده شده و دیگر حاضر به ازدواج نشود و در نتیجه، این تجرد غیر منضبط او را گرفتار انحرافات اخلاقی و هزاران فساد اجتماعی دیگر نماید.

اثرات مخرب طلاق بر فرزندان
در سنین پیش از دبستان (3 تا 5 سالگی) به صورت خشم و افسردگی نمایان می گردد. دخترهای کمتر از هفت سال عصبی مزاج می شوند. کودکان این سن وسال اغلب غمگین و افسرده به نظر می رسند، زود به گریه می افتند و زیاده طلب می شوند (تابیر 1372 : 40).
کودکان 6 تا 8 ساله اغلب پس از جدایی پدر و مادر دچار افسردگی شدید می شوند. هر چه سن این بچه ها زیادتر می شود، احساس غم و اندوه و افسردگی جای خود را به خشم و خشونت می دهد (همان : 40).
مهمترین کشمکشی که خردسالان پس از طلاق با آن مواجه هستند ترس از دست دادن پدر و مادر با هم می باشد. ترس کودکان از این است هنگامی که به محبت پدر و مادر نیاز دارند از آن محروم بمانند و والدین آنها را ترک کنند یا تنها بگذارند.
گریف می نویسد: اگر پدر فوت کرده باشد عاطفه مادر می تواند آن را تا حدی جبران نماید ولی طلاق وضع دیگری پیدا می کند زیرا اکثراً با مشکلات فراوانی نظیر زد و خورد، منازعه و کشمکشهای پدر و مادر و عدم توافقهای آنها روبروست و یا گرفتار خصومت نامادری است و نیز بر اساس تحقیقات وی در خانواده ای که متارکه صورت گیرد، اثر آن در وجدان و ذهن کودک می ماند و بعدها به صورت عصیان و سرکشی از مقررات خود را نشان می دهد. جراحت عاطفی شان سبب می شود که آنها به سادگی نتوانند خود را با شرایط موجود عادت دهند و یا در برابر مشکلات ، موضع اندیشیده در پیش گیرند (قائمی 1371 : 307).
بالبی معتقد است جدایی کودک از والدین، به خصوص مادر، موجب عدم توانایی در برقراری رابطه عاطفی سالم و صحیح به هنگام بلوغ می شود (احدی 1377 : 180).
بر اساس تحقیقی که در کالیفرنیا صورت گرفته 80 درصد تبهکاران، از فرزندان خانواده هایی بودند که در بین آنها جدایی رخ داده بود و نیز در تحقیقی که در کشور فرانسه به عمل آمد به این نتیجه رسیدند که از هر 7 بزهکار، 3 نفرشان کسانی بودند که پدر یا مادرشان در گذشته تن به جدایی داده و خانواده را ترک گفته بودند (به نقل از قائمی، 309).

اثرات اعتیاد والدین بر فرزندان
کودکانی که ناخواسته در مسائل ناشی از اعتیاد والدین در خانواده درگیر می شوند، در معرض ارتکاب جرایم مختلف هستند. اعتیاد والدین به عنوان عامل موثری در از هم پاشیدگی و انحطاط خانواده اثر می گذارد و والدین را نسبت به وظیفه خود در امر تربیت فرزندان بی تفاوت و بی توجه می سازد. در موارد زیادی نیز همین اعتیاد در والدین عاملی برای محکومیت و زندانی شدن ایشان می گردد که برای مدتی منجر به حذف حضور فیزیکی وعاطفی والدین در خانواده می شود. از سوی دیگر اعتیاد زمینه ساز بسیاری از مفاسد و انحرافات اخلاقی می باشد و عاملی برای جدایی والدین از فرزندان محسوب می گردد.
بررسی خسرو منصوریان در تاثیر وجود فرد معتاد در خانواده بر سایر اعضای خانواده، حاکی از آن است که 13/8% از همسران افراد معتادی که قبلاً معتاد نبوده اند به دست شوهران معتادشان به اعتیاد روی آورده اند. در مورد اینکه والدین معتاد باعث اعتیاد فرزندان خود می شوند، 6/81% از معتادان بررسی شده نظر موافق داده اند، 7/12% نظر مخالف، بالاخره 28/6% از علت فوق چندان مطمئن نبوده اند.
در مقایسه ای که ریچارد بلوم21 (صالحی، 1371 : ص77 به نقل از آقا بخشی) بین خانواده های معتاد و غیرمعتاد در الجزایر انجام داد، اثرات زیر را در خانواده های معتاد مشاهده کرد:
– بین اعضای خانواده انسجام کمتری وجود داشت.
– نسبت به مسائل کودکان و نوجوانان نظارت و سختگیری لازم وجود نداشت.
– کودکان از آزادی بیش از حد برخوردار بودند.
– اعتقادات مذهبی و پایبندی به سنتهای خانوادگی در آنها کمتر دیده می شد.
– به تعلیم و تربیت کودکان چندان توجه نمی شود.
بلوم اضافه می کند که اگر خانواده در برابر مواد مخدر، عقاید آزادگونه ای داشته باشد بیگمان نوجوانان چنین خانواده ای همان طریق را پیموده به سادگی به مواد مخدر گرایش پیدا می کنند. علاوه بر این دوستانی را بر می گزینند که تمایل به مصرف مواد مخدر دارند.
اکرمن22 (1988) مطالعه جامعی را در دپارتمان جامعه شناسی دانشگاه ایندیانا در زمینه فشارهای اجتماعی و تنشهای خانواده معتاد و اثرات آن روی سایر اعضای خانواده کرده و به روشنی نشان داده است که بر اثر اعتیاد عناصر اصلی خانواده و تنشهای موجود، سایر اعضا نیز دچار تنش و اضطراب می شوند. کودکان چنین خانواده هایی از درجه آسیب پذیری زیادی برخوردارند و رفتارهای خاصی نظیر حساسیت زیاد، خجالت، بدخلقی، و زودرنجی از خود بروز می دهند.
این کودکان اغلب تنها می مانند و به راحتی قادر به دوست یابی نیستند، زود عصبانی می شوند، و دایماً شاکی هستند. در بسیاری از موارد، کودکانی که در چنین نظام خانوادگی ای رشد می کنند، اغلب آسیب پذیر بوده، پریشان و گوشه گیرند و علاقه ای به ایجاد ارتباط ندارند و معمولاً حالتهای تخاصمی از خود نشان می دهند و شبها خوابهای آشفته می بینند (آقابخشی، 1378 : 113) .
گادین23 (1988) در فصلی از کتاب درمان خانواده هایی که کودکان را بر اثر اعتیاد مورد غفلت قرار داده اند چنین استدلال می کند که برنامه های منسجم برای مداخله و مشاوره با خانواده های مزبور برای جلوگیری از وقوع رفتارهای ناهنجار در بین کودکان ضروری است. نتیجه این مطالعه حاکی است که اعتیاد در خانواده موجب غفلت از کودکان و بروز رفتارهای ناهنجار و آسیب پذیری آنها می شود (همان، 1145).
بررسی های آسیب شناسان نشان می دهد که عامل اعتیاد والدین، روی کانون خانواده، سستی پیوند عاطفی و ویرانی کانون است و عوارض ناشی از تبهکاری و آلودگی والدین در فرزندان، بدآموزی و تقلید، احساس شرمساری نابسامانی زندگی، استعداد انحراف و ارتکاب جرم می باشند.
تحقیقی در غرب نشان داده است که حدود 25 درصد بزهکاران از والدین الکلیک و معتاد بوده اند. والدینی که مراقبت ونظارت کافی در امر تربیت فرزندان نداشته اند ویا با روش غلط خود موجبات انحراف و تبهکاری آنان را فراهم آورده اند (قائمی : 206).

بزهکاری یکی از افراد خانواده
خانواده عبارت از یک واحد اجتماعی است. این واحد ضمن آن که کوچکترین واحد اجتماعی است ولی مهمترین و حساس ترین آنهاست که وجود آن برای نیازمندیهای اساسی انسان و بقای جامعه ضرورت تام دارد. در هر دوره و جامعه ای که این نهاد دستخوش ضعف و عدم استواری گردیده، بنیان های اخلاقی و اجتماعی کل جامعه متزلزل شده و آن جامعه به سوی اضمحلال سوق داده شده است.
والدین اولین کسانی هستند که شخصیت فرزندان خود را شکل می بخشند و وضع و موقعیت اطفال در خانواده یکی از عوامل مهم و موثر در رشد شخصیت آنان است. کودکان نگرش های اجتماعی را از خانواده می آموزند و چنانچه یکی از والدین آلودگی داشته باشد. فرزندان آن ها بیش از هر کس در معرض خطر آلودگی قرار خواهند گرفت. به عنوان مثال اگر مادری که پای بند مسائل و عفت اخلاقی نیست، رفت و آمدها و معاشرت های نا بابی دارد، همین امر باعث می گردد که قبح این قبیل اعمال خلاف نزد فرزندان از بین رفته و در صورت بروز شرایط مساعد، انجام و تکرار اعمال قبیح توسط فرزندان سهل تر صورت گیرد.
به طور کلی بزهکاران دارای والدینی هستند که یا بسیار خشن و سختگیر بوده و یا بر عکس بسیار بی تفاوت و بی توجه به فرزندان خود می باشند. اکثر والدین اطفال بزهکار کم سواد یا بی سواد بوده و عده بی شماری از آنان بی کار و از لحاظ مالی و رفاهی در وضع نامطلوبی به سر می برند.
بعد از والدین، بزهکاری سایر افراد خانواده ممکن است در وضع خانواده اثرات زیادی داشته باشد. چه فرزندان در هر خانواده معمولاً ناگزیر هستند با اعضای خانواده ارتباط داشته باشند. از طرفی علاوه بر رابطه نسبی که بین افراد خانواده وجود دارد، ممکن است افراد دیگر نیز با خانواده رابطه سببی پیدا کنند و جزء اعضای خانواده در آمده و مشکلاتی را نظیر مشکلات بالا ایجاد کنند.
مطالعات دیگری که در این زمینه است نیز نشان می دهد که مهمترین عامل انحطاط اخلاقی خانواده ها و خطرناکتر از همه چیز برای اطفال و نوجوانان انحراف پدر و مادر یا یکی از آنها و یا انحراف دختر یا پسر بزرگ خانواده است. در این زمینه برت می نویسد: ممکن است بزهکاری افراد در اثر بزهکاری یکی از افراد خانواده باشد. او می گوید: گزارش گلوک حاکی است که 8/84 درصد از زندانیانی که از زندان ماساچوست مرخص شده اند، مربوط به خانواده هایی هستند که سایر افراد خانواده یا یکی از آنها بزهکار بوده اند.

گفتار سوم: تعریف فحشا و روسپیگری
روسپی و روسپیگری به صورتهای متعدد تعریف شده تا آنجا که می توان گفت به تعداد نویسندگان و محققانی که در این باره نوشته و پژوهش کرده اند. تعریفهای گوناگون از آن ارایه شده است.
این اصطلاح به معامله پایاپای و بی بند و بارانه جنسی زنان و مردان به منظور کسب درآمد اطلاق می شود. در واقع اصطلاح دقیق تر آن، تن فروشی است و شخص از این راه کسب درآمد می نماید. به عبارتی انگیزه برای ایجاد روابط جنسی نامشروع و بی بند و باری جنسی و اخلاقی، تامین معاش می باشد (کامکار، 1380 : 149).
در کتاب پیرامون روسپیگری در شهر تهران، روسپی چنین تعریف شده است: "روسپی زنی است که از راه خودفروشی امرار معاش کند و جز این پیشه ندارد و تحت نظامات خاصی به این پیشه و کار خود ادامه می دهد." در تعریفی دیگر چنین آمده است: "روسپی زن یا دختری است که به خاطر پول و برای ارضای میل جنسی مرد به او تسلیم شود در این کار از خود نه اختیار داشته باشد و نه از نظر جنسی حظی ببرد" (ستوده، 1379 : 168).
بنجامین در تعریف روسپی یا فاحشه24 می گوید: روسپی، زنی (یا به ندرت مردی) است که مخارج زندگی خود را به طور کلی یا جزئی از طریق تسلیم بدن خویش به دیگران به منظورهای جنسی تامین می کند و باید به این تعریف افزوده شود که این روابط جنسی همگانی بدون محبت و موقتی است، وجه آن نقداً پرداخت می شود؛ اگر محبت زن در این امر دخالت داشته باشد فاحشگی نام نخواهد داشت. این اصطلاح تنها به کسانی اطلاق نمی شود که تمام عمر روسپیگری می کنند بلکه هر زن یا مردی که در ضمن اشتغال به کارهای دیگر، گاهگاهی با دریافت پول از بیگانگان با انها همبستر می شود، باز طی مدتی که به این رفتار خود اقدام می کند روسپی است (بنجامین، 1344 : 90).
با توجه به تعاریف فوق می توان گفت که فحشا خرید و فروش روابط جنسی است و به عبارت دیگر، فحشا عبارت از ایفای عمل جنسی با فرد دیگر در مقابل پرداخت پول است. روسپی ممکن است مرد یا زن باشد، ولی معمولاً این عمل را به زنان نسبت می دهند؛ اما برخی اوقات مردان نیز برای مردان دیگر در نقش روسپی ظاهر می شوند که بدان فحشاء مردانه می گویند.
روسپیانی که امرار معاش یا تکمیل درآمدشان از راه روسپیگری باشد، معمولاً مایلند فعالیت جنسی را با اشخاصی که قادر به پرداخت پول بیشتری هستند انجام دهند. با این همه، روسپیان ، بسیاری اوقات مجبور به رعایت مسایل بهداشتی، سنی و سلامتی وهمچنین ناگزیر به قبول معیارهای نژادی و قومی برای پذیرش مشتریان خود هستند (ستوده، 1379 : 168).

تاریخچه
الف- بررسی تاریخچه روسپیگری در : ملل ابتدایی
عمر پدیده فحشا و روسپیگری به اندازه عمر جوامع بشری است. بنا به نوشته ویل دورانت "حتی در اجتماعت ابتدایی پیش از ظهور مالکیت ، به دختر بکر با نظر تحقیر می نگریستند و این را دلیل عدم توجه مردان می دانسته اند" در تبت مادران با کمال جدیت دنبال کسی می گردند که مهر بکارت از دخترانشان بردارد …
باید گفت روابط جنسی در میان ملل ابتدایی تا حدود زیادی آزاد بوده و تابع هیچ قید و بندی نبوده است. بگفته ویل دورانت "در میان هندیان آمریکای شمالی دختران و پسران جوان آزادانه با یکدیگر می آمیزند و این عمل به هیچ وجه مانع ازدواج آنان نمی شود".
سرفرانسیس گالتون نقل می کند. "در میان قبیله دامارا تقریباً هر هفته یکبار زنان شوهر خود را عوض می کنند و من بسیار به زحمت می توانستم بفهمم که شوهر موقت این خانم درفلان وقت چه کسی بوده است …"
بی شک چنین روابطی برای مردم قبیله طبیعی بوده است و نباید انتظار داشت که در چنین اوضاع و احوالی، آثار عمیق فحشا در اجتماعات ابتدایی دیده می شود. تاریخ ظهور معضل فحشا از زمان پیدایش مدنیت و مالکیت و از بین رفتن آزادی عمل جنسی پیش از زناشویی دورتر نمی رود. آری گاه گاهی دیده شده است که دخترانی برای تهیه جهیزیه یا پیشکش کردن پولی به معابد، خود را می فروخته اند (دورانت، جلد1، 1344 : 56).
سومر
نکته حائز اهمیت در تمدن سومر این است که در آن روزگاران کهن نیز حکم اخلاقی برای مردان وزنان یکسان نبود. چرا که در مالکیت و وراثت با هم اختلاف داشتند. بعنوان مثال زنای مرد، در این تمدن نوعی "سبکسری" بشمار می رفت؛ اما کیفر زن زناکار مرگ بود ( ابونیا عمران ، فرحناز ، 1381 : 17).
مصر
ازدواج با محارم در مصر قدیم معمول بود. شاه غالباً خواهر و یا گاهی دختر خود را برای پاک نگهداشتن خون خاندان سلطنتی به همسری بر می گزید و بدین ترتیب عادت همسری با خواهر از شاه به سایر طبقات مردم سرایت نمود، بطوریکه "در قرن دوم پس از میلاد، دو سوم ساکنان ارسینوئه از این قاعده پیروی می کردند". بی شک ازدواج با محارم در آن زمان امری طبیعی به نظر می رسید. مجازات زن زنا کار طرد وی از خانه ، بدون دادن هیچ حقی بوده است (همان : 17).
بنا به نوشته ویل دورانت دختران مصری در ده سالگی آماده ازدواج می شدند و پسران و دختران پیش از زناشویی می توانستند آزادانه یکدیگر را ببینند. قیود اخلاقی در این باب وجود نداشت. حتی لواط در مصر طرفدارانی داشته است. دختران رقاص همچون نظایر خود که اکنون در ژاپن به سر می برند، در مجامع مردان طبقات عالی کشور راه داشتند و انواع وسایل خوشگذرانی و لذت جسمانی را برای حاضران فراهم می ساختند. اینگونه دختران گاه بدون اینکه لباسی بر تن داشته باشند، خود را تنها با دستبند و گوشواره می آراستند. شواهدی در دست است که فحشای مذهبی نیز به اندازه محدودی وجود داشته است (دورانت ، جلد 1 ، 1344 : 56 ) .

بابل
بابلیان ، روابط جنسی قبل از زناشویی را تا حدود زیادی مجاز می شمردند ( ابونیا عمران ، فرحناز ، 1381 : 18). بنا به گفته هرودوت "بابلی ها عادت بسیار شرم آوری هم دارند، هر زنی که در آنجا تولد یافته، باید یکدفعه در عمر خود به معبد ونوس برود و در آنجا با یک بیگانه مقاربت کند." (دورانت ، جلد 1 ، 1344 : 288)
آشور
بنا به نوشته ویل دورانت روسپیگری در آشور نیز وجود داشت؛ و برای آن قوانینی وضع کرده بودند. بعنوان مثال در آشور (هزاره دوم ق.م) زن شوهر دار (از طبقه آزاد) با چادر در شهر حرکت می کرد. زن صیغه ای در صورت همراهی با زن اصلی نیز چادر به سر می کرد. اما زنان روسپی حق استفاده از این نوع پوشش را نداشتند، و در صورت استفاده (از چنین پوششی) با پنجاه ضربه شلاق تنبیه می شدند و یا قیر بر سر آنها می ریختند (همان : 339).
هند
بخش عمده روسپیگری محدود به معابد بود . موسسه خدایی دیوادادسی ، احتیاجات شهوانی مردان را در جنوب برطرف می نمود . "چاکران خداوند " در حقیقت روسپی بودند روسای معابد تامیل ، یک دسته "زنان مقدس " در اختیار داشتند که کارشان آواز خواندن و رقصیدن در مقابل بتها بود و احتمالا مشغولیاتی برای برهمن ها فراهم می نمودند . ظاهرا جمعی از این زنان زندگی رهبانی و گوشه نشینی داشتند ؛ و عده ای نیز با دریافتی پول از افراد مختلف به آنها خدمت می کردند چنین زنانی موظف بودند تا یک قسمتی از درآمدشان را تحویل طبقه روحانی دهند . ( ابونیا عمران ، فرحناز ، 1381 : 158).
دوبرا در آغاز قرن نوزدهم معابد جنوب را چنین توصیف کرده که در بعضی موارد به صورت فاحشه خانه درآمده است. "… وظایف رسمی آنها عبارت از این است که روزی دو مرتبه در داخل معابد … و همچنین در مراسم عمومی آواز بخوانند و برقصند، رقص را به خوبی و دلربایی انجام می دهند اگر چه طرز رقصیدنشان گاهی شهوت انگیز و حرکاتشان مغایر آداب است و …" با این اوضاع و احوال روسپیگری در معابد، و ازدواج در دوره طفولیت، دیگر برای آنچه ما "عشق آتشین" می خو انیم چندان محلی باقی نمی ماند (دورانت، جلد1، 561).
یونان
روسپیان یونان باستان چند طبقه بودند . ویل دورانت در این باره می نویسد :
پست ترین طبقه آنان (Pornai) اکثراً در پیراتیوس زندگی می کنند گاهی این دختران به اجاره دو یا چند مرد در می آیند و اوقات خود را بر حسب تقاضای آنان تنظیم می کنند. بالاتر از این طبقه در نظر آتنیان "دخترانی نی نواز"اند که مانند گیشاهای ژاپنی در مجالس عیش ونوش مردان سرایندگی و دلربایی می کنند. عالی ترین طبقه روسپیان یونانی فواحش ممتازند که Hetairai نامیده می شوند. این کلمه در زبان یونانی به معنی دوست و رفیق است. این طبقه برخلاف پست ترین طبقه فواحش (Pornai)، که غالباً نژاد شرقی دارند، معمولاً جزو طبقه شهروندانند، ولی مقام و احترام خود را از دست داده و یا از انزوایی که مخصوص دوشیزگان و زنان آتنی است گریخته اند. روسپیانی ممتاز، مستقلاً در خانه های خود به سر می برند و از عشاق خویش، در آنجا پذیرایی می کنند.

روم
رومیان نیز مانند یونانیان، توسل مردان را به روسپیان به سهولت می بخشودند. این حرفه را قانون شناخته و محدود ساخته بود. فاحشه خانه به موجب قانون در خارج از حصار شهر قرار داشت و فقط شبها می توانست مشتری بپذیرد. روسپیان نام خود را توسط دستیاران دادستان ثبت می کردند و مکلف بودند بجای پیراهن بلند، جبه بپوشند. برخی از زنان نام خود را به عنوان روسپی ثبت می کردند تا از مجازات قانونی زنان مکشوف بگریزند. دستمزد روسپیان را چنان ترتیب داده بودند تا هرزگی در دسترس همه کس قرار گیرد (دورانت B، 1343 : 12).
بنا بر روایت اینفسورا که دوست می داشت آمار خود را در مورد مردم روم پاپ نشین سنگین تر سازد به سال 1490 میلادی، در میان نفوس نود هزار نفری (6800 روسپی ثبت شده وجود داشت، و این رقم شامل روسپیان مخفی و غیر رسمی نمی شد. در ونیز طبق آمار سال 1509، 654 فاحشه خانه در میان نفوس سیصد هزار نفری آن شهر، وجود داشت. یکی از چایخانه داران جسور یک کاتالوگ از تمام روسپیان مهم و محترم و نیز، نام و نشان و اجرت آنان منتشر کرد. این روسپیان مشتری میخانه های بین راه ها و در شهرها مهمانان گرامی جوانان هرزه و هنرمندان عاشق پیشه بودند (همان : 770).
همچنین در مورد سایر کشورها و جوامع، در کتب تاریخی و بخصوص در تاریخ تمدن ویل دورانت مطالب بسیاری پیرامون روسپیگری و مسایل همجنس بازی از جمله لواط مشاهده می کنیم. گاهی این موارد را مقدس، گاهی انحرافی و آسیبی و در برخی اوقات عشقی بیان کرده اند و حتی اسطوره هایی در زمان فلاسفه ای از قبیل افلاطون پیرامون مسایل جنسی زن و مرد و همچنین میان زنان با زنان و مردان با مردان مشاهده می گردد. شاید یکی از دلایل قدمت مسایل جنسی، همان جنبه های غریزی است که با آب و تاب مذهبی در آمیخته و رفته رفته با شکل گیری تمدن و شهرنشینی، به شکل روسپیگری در زمان فعلی در آمده است. اکنون نیز در بسیاری از جوامع، روسپیگری شغلی است که دولتها از آن، مالیات دریافت می نمایند.

ب- بررسی تاریخچه روسپیگری در ایران
قبل از انقلاب اسلامی در ایران بگونه ای نیمه رسمی مراکزی تحت عنوان فاحشه خانه و مراکز نیمه مخفی به کار روسپیگری مشغول بودند و تعداد زیادی از شهروندان (روسپیان و مراجعه کنندگان به آنها) را مبتلا نموده بودند. هر چند که امروز بطور قطع این عمل حرام، ممنوع و جرم به حساب می آید، لیکن با تغییر شکل نسبت به قبل از انقلاب همچنان در جامعه ما رواج دارد.
روسپیگری به مرور زمان از اساطیر، عشق و عاشقی و جنبه های مذهبی فاصله می گیرد تا جایی که از آن به عنوان یک آسیب اجتماعی یاد می شود. هر چند که برخی از دیدگاه های جامعه شناسی، همچون "کارکردگرایی" معتقد است که روسپیگری منافعی برای جامعه دارد. اما این گونه دیدگاه ها، درست بر خلاف دیدگاه اسلام و قرآن است که می فرماید:
"و لا تقربوا الزنی انه و کان فاحشه و مآء سبیلا"
و هرگز به عمل زنا نزدیک نشوید که کاری بسیار زشت و راهی بسیار ناپسند است (قرآن مجید، سوره مبارکه الاسراء، آیه شریفه32).
اما همانطور که بیان شد، هر چه به جوامع امروزی نزدیکتر می شویم روسپیگری حالت آسیبی به خود می گیرد، بطوریکه در بسیاری از جوامع، نهادهای دولتی از گروهی از زنان روسپی مالیات دریافت می کنند. روسپیگری چنانکه ذکر شد، در جامعه قبل از انقلاب حالتی نیمه رسمی و شاید "نزدیک به رسمی" در تاریخ ایران بی سابقه نیست.
مطلبی از این دست را در سیاحتنامه شاردن در دوره صفویه مشاهده می کنیم، وی در سیاحتنامه خود مطلب زیادی در مورد روسپیگری و سایر انحرافات جنسی ذکر کرده است.
شاردن روسپیگری را در اغلب شهرهای ایران مشاهده نموده تا جایی که خواننده تصور می کند که او بسیار اغراق می کند. مطلب زیر از قول شاردن در کتاب سیاست و اقتصاد عصر صفوی ذکر شده است:
"شاردن می گوید: دختران روسپی خانه ها بیشتر از ایران، گرجی و سخت زیبا و خوش قد و قامت بودند. محله روسپی ها از سر کوچه و هفت باب کاروانسرای بزرگ بنام کاروانسرای لختی ها بوجود آمده و مرکز زنان بدکاره است و 12 هزار زن روسپی رسمی، یعنی پرداخت کننده مالیات (و به اصطلاح اروپایی "کارت دار") وجود دارد. و اینها غیر از پنهانی ها و معاف شدگان از مالیات هستند. شاردن از خانه یک زن معروفه نام می برد که پولداران و رجال در آن روزگار 12 تومان برای آشنایی با او می بایست بپردازند و از این جهت کاخ او به کاخ 12 تومان معروف بوده است.
شاردن در باب این زن می نویسد: "دوازده تومانی یک زن روسپی بود که بدین عنوان خوانده می شد، چون نخستین باری که کسی به ملاقات او می رفت می بایست 12 تومان بپردازد …" (سیاست و اقتصاد عصر صفوی "درباره تحمیل، آشیانه فساد"
بعد از دوران صفویه، رفته رفته به دوران قاجار می رسیم که با تعداد 188 زن حرمسرای ناصرالدین شاه، روسپیگری از دربار شروع می شود. بعد از مرگ وی تاریخ نویسان در مورد حرمسرای وی سخنی نگفته اند. لیکن آنچه که از برخی از نوشته های غیر رسمی بر مِی آید فردی به نام "زلال محمدخان" که زنهایی را با درشکه به دربار ناصرالدین شاه می برده، برخی از زنان ناصرالدین شاه نیز به کار روسپیگری کشیده و به "چاله آبی" می رفتند، جایی که بعدها قلعه شهر نو بنا نهاده شد. رفته رفته در دوران پهلوی، قلعه شهر نو رسمیت یافت، در این دوران، در قلعه شهر نو 4000 زن روسپی به کار مشغول بودند. اینها تقریباً بگونه ای رسمی روسپیگری می کردند (کارت بهداشتی داشتند).
علاوه بر اینها چند گونه دیگر در ایران به روسپیگری مشغول بودند که عبارتند از :
1- خانه های تلفنی
2- روسپیان خیابانی
3- روسپیان کافه ها و کاباره ها

تعداد روسپیان در این گروهها مشخص نبود، لیکن با توجه به تعداد زیاد کافه ها و همچنین توسعه روز افزون شهر تهران خانه های تلفنی که در هر کدام حداقل سه تا پنج نفر روسپی مشغول بودند، از 300 باب تجاوز می کرد و اینچنین است درباره کاباره ها که گاهی روسپیان آنها از 20 نفر نیز تجاوز می کردند (به نقل از اقلیما، 1382 : 202).
تاریخچه فوق نمایانگر قدمت روسپیگری در جهان و ایران تا قبل از انقلاب اسلامی است در سال 1357 قلعه شهر نو (400 خانه) توسط عوامل ناشناس به آتش کشیده شد. بعد از پیروزی انقلاب از ابتدا 14 هکتار که شامل دو خیابان اصلی قلعه و کوچه های آن بود تخریب گردید، بدون اینکه فکر اساسی برای زنهای روسپی شود، زنها، ناگزیر به خیابانهای همجوار قلعه که تا آن زمان، حکم نجیب خانه را داشت رفتند و دوباره توسط عاملان اصلی روسپیگری، فاحشه خانه ها را دایر کردند و تا سال 1367 مشغول به کار روسپیگری بودند.
در این تاریخ 40 هکتار از خیابانها و کوچه های اطراف منطقه جمشید تخریب و 4000 زن دستگیر شدند که عده زیادی از آنها روسپی نبودند. قبل از تخریب این منطقه و در مرحله اول تخریب، زنان جوان روسپی به سایر خیابانهای شهر رفته و به صورت غیر علنی به کار روسپیگری مشغول شدند.

یافته هایی از اولین همایش ملی آسیب های اجتماعی ایران در چارچوب مساله روسپیگری
1- بیش از چهارهزار سال پیش تا کنون، روسپیگری در تمامی صفحات تاریخ حضوری ملموس داشته است.
2- اگر چه در تمامی صفحات تاریخ حجیم این پدیده ، علاوه بر روسپیگری زنان، روسپیگری مردان وکودکان نیز قابل مشاهده بوده است، اما تا این لحظه از تاریخ، تن فروشی زنان حضوری به مراتب ملموس تر و عیان تر داشته است؛ گرچه روسپیگری کودکان و مردان نیز در اغلب جوامع رو به گسترش است.
3- زایش و فرزندپروری و بنابراین تحرک کمتر زن در پهنه اجتماعی همواره او را به لحاظ اقتصادی وابسته و دست نشانده کرده است. این رویداد زمینه را برای آسیب پذیری وی آماده کرده است.
4- تحرک کمتر زن در پهنه اجتماعی زمینه را برای گسترش فرهنگ مرد سالاری فراهم آورده است.
5- در سایه گسترش فرهنگ مردسالارانه، ضایع شدن حقوق اجتماعی زنان از بدیهیات است.
6- به شهادت تاریخ، درتمامی قرون و اعصار، این حاکمان و صاحب منصبان بوده اند که به صورت نهان و یا عیان بالاترین بهره اقتصادی و سیاسی را از روسپیگری زنان برده اند.
7- امروزه نیز، همانند گذشته، بهره گیری روز افزون از جسم زنان و کودکان در قالب گسترش "سیاحت جنسی" یکی از راه های کسب درآمدهای کلان برای حاکمان و افراد متنفذ بسیاری از جوامع است.
8- با عنایت به رابطه بین عرضه و تقاضا، حضور عیان و چشمگیر پدیده روسپیگری زنان، در طول تاریخ چند هزار ساله، عملاً نشانگر گستردگی متقاضیان مرد برای این پدیده بوده است. در حالی که اوج مظلومیت زن و ستمگری تاریخ مردسالارانه در این راستا تا بدانجاست که حتی در زمان هایی که در برخی از جوامع روسپیگری لااقل به ظاهر مذمت شده است، تنها زن روسپی را به محاکمه کشانده اند و از مرد همخوابه او تنها به عنوان یک شاهد استفاده کرده اند.
علاوه بر این، پژوهش های علمی در این زمینه نیز به ندرت به ویژگیهای مردان متقاضی پرداخته است که این خود نشان بارزی از تاثیر حاکمیت مرد و سوگیری های علمی آنها به شمار می آید.
9- پژوهش های انجام شده نشان می دهد که زنان روسپی به مراتب بیش از زنان عادی از میان خانواده های از هم گسیخته برخاسته اند.
10- فقر، اعتیاد ، بی کاری، مهاجرت برای یافتن کار و مرگ و میر زودرس، از مهمترین ویژگی های خانواده های اغلب زنان روسپی است.
11- تعداد قابل ملاحظه ای از زنان روسپی در دوران کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته شده اند. این رویداد علاوه بر ضایعات روانی گسترده، قبح روابط جنسی غیر متعارف را نیز برای آنها شکسته است.
12- فرار از خانواده در دوران نوجوانی در میان زنان روسپی به صورت قابل ملاحظه ای مشاهده شده است.
13- آن دسته از زنان روسپی که در نوجوانی از خانواده فرار کرده اند، در اندک زمانی، به علت نداشتن سرپناه و برخوردار نبودن از یک منبع حمایتی قدم به دنیای روسپیگری گذارده اند.
14- گرچه اکثر زنان روسپی به علت ازدواج زندگی خانوادگی را ترک کرده اند، اما مطالعات نشان می دهد که این ازدواج ها نیز غالباً مصلحتی و برای فرار از خانواده بوده است.
15- زنان روسپی اغلب در دوران نوجوانی و آغاز جوانی، یعنی سنین کسب هویت، روسپیگری را آغاز کرده اند.
16- بسیاری از زنان روسپی چه قبل از آغاز به روسپیگری و چه بعد از آن اعتیاد را تجربه کرده اند، بنابراین، اعتیاد و روسپیگری گام به گام و در رابطه تنگاتنگ با یکدیگر پیش می روند.
17- در جوامعی که مصرف مواد مخدر در آن رایج است، نمی توان انتظار داشت که روسپیگری یا هر گونه بزهکاری دیگری کاهش پیدا کرده و یا حتی تعدیل شوند.
18- در جوامع پیچیده امروزی، حفظ تقدس درنظام خانواده بیشتر در گرو عملکرد حاکمان و مسئولان جامعه است.
19- واضح است که هر چه بیکاری، فقر، اعتیاد و مهاجرت گسترش پیدا کند. از هم گسیختگی در نظام خانواده بیشتر تجربه می شود و تقدس این نظام کمرنگ تر شده و رو به اضمحلال می رود.
20- گسترش "خلاء هویتی" در هر جامعه ای زمینه را برای افزایش آسیب های اجتماعی فراهم می آورد.
21- هیچ راه حل ضربتی و کوتاه مدتی روسپیگری را به صورت ریشه ای تعدیل نخواهد کرد.
22- افزایش سطح تحصیلات، گسترش مهارت های حرفه ای، برخوردار بودن از یک سر پناه و حداقل امکانات اقتصادی در تعدیل هر گونه بزهکاری به ویژه روسپیگری در میان زنان نقش چشمگیری را ایفا خواهد کرد.
23- تحقیقات نشان می دهد که آن دسته از زنان روسپی که معتاد هستند کسب درآمد بالا را، عامل اصلی ماندن خود در این حرفه می دانند و آن دسته از زنان روسپی که معتاد نیستند، عدم پذیرش اجتماعی را. از این رو، آموزشهای همگانی و روشنگری های جمعی در تعدیل این رویداد نقش موثری خواهد داشت.
24- علاوه بر عوامل یاد شده، شایان ذکر است که به طور کلی در جوامع پیچیده امروزی نقش افراد سرشناس جامعه در الگودهی به جوانان بسیار چشمگیرتر و مهمتر از نقش والدین آنهاست.
25- در جوامعی که قبح شکنی در میان افراد سرشناس جامعه متداول است، نمی توان از جوانان انتظار داشت که از قداست ها حراست کنند.
26- به طور یقین، افسردگی، ناامیدی و خلاء هویت در میان جوانان زنگ خطر را در زمینه آسیب پذیری آنها در جمیع جهات به صدا درآورده است و از این رو عزم ملی برای مقابله با این تراژدی عظیم لازم است.

عوامل موثر بر گسترش فحشا
در بیان علل و زمینه های موثر در گسترش پدیده روسپیگری و فحشاء در جامعه، نقطه نظرات متفاوتی ارائه گردیده است. در این پژوهش از میان علل عدیده ای که موجبات رواج این معضل اجتماعی و اخلاقی را فراهم می کنند برخی را که به نظر مهمتر می نمایانند عنوان می نماییم. البته باید خاطرنشان ساخت که ترتیب عوامل عنوان شده در ذیل، دلیل بر اولویت و تقدم آنها بر یکدیگر نیست.
1- فقر و گرسنگی
یکی از عوامی مهم و انکار ناپذیر فحشاء متغیر فقر و گرسنگی است،من در این پژوهش این متغیر را به عنوان یکی از فرضیه های اصلی و اثرگذار در پدیده روسپیگری انتخاب کرده ام. این پدیده تلخ در جوامعی که هیولای مهیب فقر برآنها سایه افکنده است، به خوبی مشاهده می شود. طبق یک آمار دقیق و حساب شده زنان روسپی، کسانی هستند که در محیط فقر و نکبت بزرگ شده اند. بنابر نتایج تحقیقی که توسط آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی در سال 1347 انجام شده است: 84 درصد روسپیگری از خانواده های متوسط و فقیر برخاسته اند.
آمار دیگری در همین زمینه، تعداد زنان و دخترانی را که به خاطر تامین مخارج زندگی تن فحشاء داده اند (چه از اول فقیر بوده یا بعداً دچار فقر شده اند) مشخص می کند 20 درصد روسپیان، به خاطر تامین مخارج زندگی تن به خودفروشی داده اند. البته کسانی هم هستند که در منتهای فقر و نداری و گاه گرسنگی، به خاطر اصالت خانوادگی و ایمان محکمی که دارند، صورت خود را با سیلی، سرخ نگه می دارند تا کسی از راز فقر آنان آگاه نگردد و پرده آبرویشان دریده نشود. ولی در خانواده ای که فقر، عدم شخصیت و نداشتن ایمان، هر سه با هم در آن جمع است، چنانچه بر اثر محرومیت ها و عقده ها، اعتیاد هم برآن اضافه شود، آن وقت وجود یک دختر، وقتی به سن بلوغ می رسد، خطرناک ترین مرحله ای است که برای یک خانواده تهیدست پیش می آید و دوران خطرناکی است که امکان آلودگی به مفاسد اجتماعی در آن بسیار زیاد است.
البته باید پذیرفت که انحرافات اجتماعی خصوصاً از این قبیل، خاص طبقه فقیر نیست، اغنیا و ثروتمندان نیز به کجروی گرایش دارند و علت کجروی آنها را باید در رفاه بیش از حد اقتصادی و فقر فکری و معنوی آنها جستجو کرد. لذا به نظر می رسد که انحرافات جنسی در میان افراد همه طبقات وجود دارد، ولی فقط آنهایی که به دلایلی توصیف می شوند معمولاً وابسته به گروه های فقیر و کم بضاعت جامعه می باشند. فحشاء رسمی و شناخته شده که خود ناشی از فقر، جنگ، عدم آگاهی و آموزش و دیگر عوامل اجتماعی و اقتصادی است به طور کلی در میان طبقات پایین اجتماع با توجه به فرهنگ آنها بیشتر به چشم می خورد، در حالی که در طبقات مرفه جامعه شکل دیگری دارد (مجله اصلاح و تربیت، 1381 : شماره 11).
2- خانواده (چگونگی تعلیم و تربیت)
با توجه به اینکه خانواده مهمترین عامل برای چگونگی تربیت فرد می باشد، در نتیجه خوب شدن یا بد شدن، کج روی یا پیروی از راه راست در اولین مرحله زاییده رابطه مستقیم با اخلاقیات والدین و خصوصیات در آنهاست. در مورد تربیت فرزندان باید متوجه این موضوع باشیم که مکان و همنشینی که از آنها به عنوان محیط اجتماعی یاد می شود، تا چه اندازه در تربیت افراد جامعه موثر است. والدین که به علت موقعیت های اجتماعی و درآمد خوب می توانند کلیه خواست های فرزندان خود را برآورده سازند، در حقیقت سبب می شوند فرد از اجتماع خود نیز چنین انتظاری داشته باشد و چون اجتماع فقط تا اندازه ای می تواند خواست های فردی را که از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده فراهم نماید، باعث نوعی رفتار ضد اجتماع در فرزندان خود در آینده می شوند، از طرفی طفلی که در دامان مادری که نه از موقعیت خوب و نه از درآمد خوب برخوردار است و برای ادامه زندگی مجبور است طفل را به حال خود گذارد و برای هر چه بیشتر به دست آوردن چیزهایی که در جامعه می بیند و می شنود کار کند، پرورش می یابد، وقتی وارد اجتماع شود مسلماً تضاد را خواهد فهمید و باز در اینجا یک رفتار ضد اجتماع رخ خواهد داد.
این رفتار ممکن است در قالب اعمال منافی عفت ظاهر گردد. لذا محیط زیستی و تعلیم و تربیت را نمی شود در توصیف انحرافات از نظر دور داشت، چرا که مهمترین عامل موثر در انحرافات و کجروی های افراد را می توان در محیط اجتماعی که در آن تربیت می یابند، یافت (همان منبع).
3- بیکاری
در اینجا باید به یکی از عوامل مهم و موثر در بروز انحرافات اجتماعی و منجمله روسپیگری و فحشا که بیکاری است توجه شود. از آن جا که کشور ما (ایران) در حال حاضر یکی از جوانترین کشورهای دنیاست (به لحاظ ترکیب سنی جمعیت) و نیروی جوان در جستجوی کار، عدم وجود کار (بیکاری) بروز اختلاف طبقاتی، در حد گسترده می گردد، این تضاد طبقاتی به لحاظ اقتصادی از جمله عوامل موثر در گسترش فحشاء است. بیکاری از جمله موانع عمده بر سر راه ازدواج و تشکیل خانواده جوانان است. لذا بیکاری، به واسطه عدم تامین اقتصادی جوانان، سن ازدواج را بالا می برد و با توجه به این که مشکلات روز به روز زیاد می گردد، لذا ازدواج جوانان را با مشکل مواجه می سازد.
"لیندسی" به این حقیقت مسلم اینگونه اشاره می کند که آنچه مانع زناشویی جوانان می گردد، بی پولی است و نیاز به پول در زندگی زناشویی قسمتی به خاطر نگهداری اطفال و قسمتی هم به این سبب است که رسم نیست زن کار کند و معاش خود را شخصاً تامین نماید.
با توجه به گفته این قاضی، بیکاری از جمله موانع تحقق ازدواج جوانان است و چنانچه بخواهیم مساله جنسی مایه و موجب اشتغال خاطر نگردد، ناگزیر باید آن را به همان صورتی بنگریم که جامعه به غذا می نگرد. عمل جنسی نیز مانند خوراک و پوشاک یک نیاز طبیعی است. با منحرف ساختن جهت امیال طبیعی نمی توان مردان و زنان سالمی به وجود آورد که توجهشان به جهان خارج معطوف باشد.
برای نیل به این منظور باید کلیه نیروهایی را که لازمه یک زندگی شاد و سعادت آمیز هستند پابه پای هم و به شیوه ای متوازن پرورش داده تا از طرفی موجب ارضای نیاز طبیعی شده و از سویی دیگر، از بروز و اشاعه انحرافات جنسی (فحشاء) پیش گیری نمود. مردانی که ازدواج برای آنها ممکن نشده، به دنبال ارضای غریزه جنسی خود (به صورت لحظه ای) به اعمالی دست می زنند که نتیجه آن گسترش مفاسد در جامعه می باشد و زنان و مردانی که می بایست پدر و مادرانی باشند که در کانون گرم خانواده موجبات تداوم جامعه را فراهم سازند، متاسفانه به عنوان فاعل و مفعول، گسترش دهنده فحشاء در جامعه می گردند.
ما امروزه با نگاهی در جامعه می توانیم زنان ودخترانی را ببینیم که به خاطر فقر و نداری در راستای برآوردن نیازهای زندگی روزمره خود، به اعمال منافی عفت دست می زنند، نیروی فعالی که می باید در بخش های فرهنگی و اقتصادی جامعه اشتغال یابند تا توسعه جامعه را در کل ممکن گردانند (همان منبع).
4- نوسانات شرایط اقتصادی
نوسانات شرایط اقتصادی (که جامعه ما در حال حاضر با آن روبه روست)، فقر و بیکاری را افزایش داده و از دلگرمی افراد کاسته و روحیه آنها را تضعیف می گرداند، که به اعتقاد برخی کاهش میزان درآمد و سستی بنیان های اقتصادی جوامع، افزایش جرایم جوانان و ارتکاب جرم به طور کلی، روسپیگری و… را به دنبال دارد (همان منبع).
5- مهاجرت و شهرگرایی
در ارتباط با فقر و رابطه آن با فحشا و روسپیگری، باید به مهاجرت و شهرگرایی روستائیان نیز توجه نمود، امروزه در شهرهای بزرگی چون تهران که جوانان بیکار جویای کار از شهرستان ها بدان گسیل می گردند، فحشا نیز گسترش می یابد، جون فرد مهاجر، خود را از قید و بندهای جامعه سنتی و روستایی که همواره او را کنترل می نموده، رها و آزاد می یابد، دست به هر کاری می زند و چون بخاطر بیکاری و فقر در برخی موارد موفق به ازدواج نگردیده و در ارضای غرایز جنسی خود مانعی نمی بیند، لذا بدان مبادرت می ورزد و چه بسیارند زنان و دخترانی که به خاطر تهیه و خرید وسایل زینتی و زیبایی و به دست آوردن آنها، به خصوص اگر در ادامه نداشته باشند، به خود فروشی مبادرت می ورزند و بدین وسیله زمینه گسترش فحشا را نیز فراهم می سازند.
لذا فراهم نمودن امکانات اشتغال برای افراد مهاجر در زادگاهشان، می تواند در جلوگیری از معضل اجتماعی و فرهنگی موثر واقع گردد (همان منبع).
6- بی سوادی و عدم آگاهی
یکی دیگر از عوامل موثر در فحشا که نباید آن را فراموش کرد بی سوادی و نداشتن معلومات اجتماعی است. طبق آمارهایی که به دست آمده است. اکثر مرتکبین جرایم، منجمله فواحش ، بی سوادی است. به موجب یکی از تحقیقات انجام شده %3/88 از روسپیان بی سواد و اکثر با سوادان ، تحصیلاتی در سطح ابتدایی دارند. نیز بر اساس اطلاعات به دست آمده از وضعیت زنان زندانی در 10 استان کشور در سال 1377، نزدیک به 50 درصد آنان بی سوادند.
آمار دیگری که به موجب تحقیق فوق الذکر به دست آمده، حاکی از آن است که اکثر روسپیان در خانوده هایی متولد و پرورش یافته اند که عموماً بی سواد بوده اند: تنها 29/5 درصد از پدران روسپیان و 2/7 درصد از مادرانشان با سواد بوده اند (همان منبع).
7- اعتیاد به مواد مخدر
اعتیاد به مواد مخدر نیز از جمله عوامل موثر در گسترش فحشاست. بنا بر نتایج تحقیقی که طی سال های 1367 تا 1372 در مراکز بازپروری زنان ویژه انجام شده است، پدران 7/37 درصد جامعه آماری پژوهش اخیر، مشکل اعتیاد به مواد مخدر داشته اند و مادران 2/15 درصد افراد تحت پوشش این مراکز مشکل اعتیاد داشته اند و 37/3 درصد زنان و دختران جامعه آماری اظهار داشته اند که در خانواده آنها حداقل یک فرد معتاد وجود دارد (همان منبع).
8- عدم توافق اخلاقی و سازش بین زوجین
یکی دیگر از عوامل موثر در گسترش فحشا در جامعه، عدم توافق اخلاقی و سازش بین زوجین است. در ارتباط با طلاق و فرار از خانه و تاثیر آن در گسترش فحشا در جامعه، اطلاعات به دست آمده از تحقیق در مراکز بازپروری زنان ویژه نشان می دهد که: در 8/82 درصد جامعه آماری، یکی از افراد فامیل درجه یک، همسر خود را طلاق داده و یا از همسرش طلاق گرفته است و 60 درصد از افراد نمونه حداقل یک بار از منزل فرار کرده اند و برای بیش از 47 درصد آنها، این فرار قبل از سن 15 سالگی اتفاق افتاده است (همان منبع).
9- تسلیم به امید ازدواج
تسلیم به امید ازدواج نیز از جمله علل سقوط دختران و زنان به جاده بدنامی قلمداد می گردد شاید بیش از 90 درصد دختران به امید ازدواج با پسر یا مردی طرح آشنایی و دوستی می ریزند و چه بسا به خاطر همین امید، خیلی زود فریب خورده، خود را تسلیم می سازند، پدیده ای که امروزه به کرات در گوشه و کنار شهرمان (تهران) اتفاق می افتد (همان منبع).
این دختران از روی ساده لوحی و خوش باوری و بنا بر احساس مرموزی که در بهار بلوغ به آنها دست می هد، تحت تاثیر عواطف زودگذر قرار گرفته، پیشنهاد پسران را برای دوستی می پذیرند، ولی غافل از آنند که عشق قبل از خواستگاری و تسلیم قبل از ازدواج رسمی، هرگز ثمره ای ندارد و آنان را به آرزویی که دارند نمی رساند و اما از آن طرف، کمتر مردی به خاطر ازدواج با دختری طرح دوستی می ریزد و عاقبت دوستی ها که بهانه آن ازدواج است، اغلب به فریب و کام جوئی از دختران منتهی می شود و چون سرمایه یک دختر عفت اوست و بدون آن ارزشی ندارد، تسلیم او زمینه و آغازی است برای فحشا ، چه در آن صورت نه راهی به خانه شوهر دارد و نه رویی برای بازگشت به خانه پدر و لذا این خود از عوامل گرایش این قبیل دختران به عرصه فحشاء می باشد (همان منبع) .
10- فریب و اعتماد بی جا
عامل دیگری که می تواند در گسترش فحشا موثر باشد. ضریب و اعتماد بی جا به مردم است، دختری که به دلایلی ازخانه پدر ناراضی است، زنی که از شوهرش رضایت ندارد و زندگی برایش تلخ و ناگوار است زن یا دختری که مجبور است به تنهایی و بدون هیچ حامی و پشتیبان دلسوزی کار کند تا زندگیش اداره شود، این دختر و آن زن هر دو، مسلماً نیازمند محبت هستند و از حصار تنهایی راهی برای گریز می جویند و هم صحبتی که با او درد دل کنند و تسلی یابند. در این حالات غربت و دلتنگی، هر لبخندی و هر محبتی، هر چند کوتاه مدت و ناچیز باشد، باز هم ارزشمند است و زن یا دختر تنها، به امید رسیدن به محبت پایدار و رهایی از تنهایی به دنبال آن می رود تا شاید گشایشی در کارش پیش آید و آشنایی به همین نیاز شدید است که برخی دام خود را بر سر راه دختران و زنان تنها و نیازمند محبت می گسترانند و آنان را به محیط فحشا می کشانند (همان منبع).

گفتار چهارم: مبانی نظری
مقدمه:
تئوری (نظریه) : در لغت به معنای اندیشیدن و تحقیق آمده که از واژه "تئوریای" یونانی گرفته شده است (توسلی، 1369 : 24) نظریه به عنوان یک مقوله بامعنا، بخشی ضروری کاربرد عملی است و در نتیجه ضرورت دارد نظریه جامعه شناسی رابطه صریح و روشنی با عمل اجتماعی داشته باشد.
بدین ترتیب نظر اجتماعی امری ضروری می شود که نمی توان از آن غفلت کرد (همان:27)
از نظریه جامعه شناسی فواید متعددی انتظار می رود که می توان بعضی از آنها را به شرح زیر بیان کرد:
1- نظریه می تواند افکار جدید را در روند حل مسائل نظری بر انگیزد.
2- نظریه ممکن است الگوهایی از موضوعات و مسائل مورد بحث ارائه دهد، به طوری که بتوان یک توصیف جامع و طرح گونه از آنها عرضه کرد.
3- تجزیه و تحلیل و نقد هر نظریه ممکن است به نظریات تازه ای منجر گردد.
4- نظریه ممکن است الهام بخش فرضیات علمی تازه ای باشد. (همان :29)
در واقع چارچوب نظری دو کارکرد دارد:
– اجازه می دهد پرسش آغازی را از نو فرمول بندی یا به صورت دقیق تری بیان کرد.
– به عنوان شالوده برای فرضیه هایی به کار می رود که به اعتبار آنها محقق پاسخ منسجمی به این پرسش آغازی خواهد داد. (کیوی و کامپنهود، 1370 : 88).
بر این اساس در این قسمت ابتدا نظریات جامعه شناسی و روانشناسی را در باب انحرافات اجتماعی- که روسپیگری نیز به نوبه خودنوعی رفتار انحرافی است- بیان و در ادامه آن به طرح مدل نظری و فرضیات پژوهش خواهم پرداخت. بعد از بیان دیدگاه های نظری مروری بر پژوهشهای انجام شده خواهم داشت تا در تدوین چهارچوب نظری الهام بخش باشد.

الف) تئوریهای جامعه شناسی
نظریه های کنترل:
نظریه های کنترل هم در تحلیل و تبیین کج رفتاری های اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته و از نظریه های با نفوذ حوزه جامعه شناسی انحرافات و جرم بوده است. موضوع اصلی در این نظریه این است که کج رفتاری نتیجه نبود کنترل اجتماعی است.
فرض اصلی در این نظریه این است که هم چنانچه فروید گفته، افراد به طور طبیعی تمایل به کج رفتاری دارند، و اگر تحت کنترل قرار نگیرند چنین می کنند (رکلس، 1973 : 57-55). و کج رفتاری اشخاص، بیش از آنکه ناشی از نیروهای محرک به سوی نابه هنجاری باشد محصول عدم ممانعت است (نای، 1958 : 9-3).
این درست نقطه مقابل فرض نظریه های فشار و یادگیری است که کج رفتاری را ناشی از شرایط اجتماعی خاص (شکاف اهداف و ابزار مقبول اجتماعی و تجربه یادگیری از دیگران) می دانند. نظریه های یادگیری و فشار مستقیماً می پرسند، علت کج رفتاری چیست اما نظریه کنترل مستقیماً می پرسد، علت همنوایی چیست، زیرا آنچه موجب کج رفتاری است فقدان همان چیزی است که باعث همنوایی می شود، پاسخی که به این سوال مهم داده شده این است که آنچه موجب همنوایی است، اعمال کنترل اجتماعی بر افراد است که جلو کج رفتاری را می گیرد. بنابراین فقدان یا ضعف کنترل اجتماعی علت اصلی کج رفتاری است (صدیق سروستانی، 1383، ص20 و 19).

هیرشی و نظریه علقه اجتماعی25
این نظریه نیز مانند تئوری دورکیم بر همبستگی اجتماعی تکیه دارد، زیرا چنین بیان می کند کسانی که با اجتماع خود همبستگی دارند، تمایل به تبعیت از مقررات آن را دارند و کسانی که از اجتماع خود بریده اند ممکن است تمایل به نقض آن مقررات داشته باشند. تراویس هیرشی26 (1961) همرنگی با هنجارهای اجتماعی را منجر به پیوستگی با جامعه می داند و معتقد است رفتارهای انحرافی نتیجه جدا شدن فرد از جامعه و یا ضعیف شدن پیوستگی او از جامعه می باشد.
هیرشی اساس و مبنای شکل گیری همنوایی با هنجارها را تعلق و دلبستگی به به والدین می داند و معتقد است که تعلق و دلبستگی متغیر بسیار مهمی است. وی در نتیجه پژوهش خود می نویسد: اگر نوجوان قویاً به والدین خود دلبستگی داشته باشد، به همان نسبت در برابر انتظارات آنان نیز احساس تعلق می کند و از این رو خود را قویاً به همنوایی با هنجارهای قانونی سیستم بزرگتر دلبسته می داند.
نظریه کنترل اجتماعی هیرشی نقش متغیرهای مربوط به فرایندهای خانوادگی را به روشنی بیان می دارد. وی تئوری جامع کنترل را بدین صورت بیان می کند: "کسی که علقه اجتماعی محکمی به گروه های اجتماعی نظیر خانواده مدرسه و گروه دارد، با احتمال کمتری مرتکب اعمال بزهکارانه خواهد شد" (هیرشی به نقل از کراتوسکی، 1991 : ص137).
تراویس هیرشی چهار عنصر علقه خانوادگی و اجتماعی که عبارتند از :
1- تعلق دلبستگی27: به دیگران، به ویژه به والدین، معلمان و مدرسه
2- تعهد28: به انجام رفتارهای معمول و متعارف جامعه
3- اشتغال29: به کارهای روزمره و عادی جامعه که مکمل رفتاری عنصر تعهد است.
4- باور و عقیده30: به اینکه انجام دادن چه کاری خوب و نیکوست.
را پیشنهاد می نماید که هر یک از این چهار عنصر در جای خود مورد بحث قرار خواهد گرفت (کراتوسکی و کراتوسکی، 1990 : ص139).
هیرشی در کتاب "دلایل بزهکاری"31 تئوری کنترل اجتماعی یا انچه که اغلب معروف به تئوری "علقه اجتماعی"32 بزهکاری است را تست می کند. او در مقدمه کتابش چنین می گوید: بزهکار، شخصی نسبتاً رها از تعلقات و دلبستگی ها، آرزوها و باورهای اخلاقی است و این عوامل است که اکثر مردم را به زندگی در محدوده قانون مقید می کند (تامپسون و بایم، 1991 : 140).
در سنت معتقدان به دورکیم33، تئوری کنترل اجتماعی چنین فرض می شود: "هر زمان که علقه اجتماعی فرد نسبت به جامعه ضعیف یا شکسته می شود، بزهکاری اتفاق می افتد." بر خلاف این نظر، تئوریهای فشار34 فرض می کنند جوانان تمایل به همنوایی و سازگاری با هنجارها را دارند، ولی به خاطر محدودیت های اجتماعی و ساختاری برای دست یابی به موفقیت می بایست به ابزارهای انحرافی متوسل شوند. تئوری کنترل چنین فرض می کند که یک میل و گرایش طبیعی برای تخطی از قانون در بعضی از جوانان وجود دارد.
از این رو، این فرضیه روی این سئوال متمرکز می شود که "چرا بعضی از جوانان مرتکب بزه می شوند؟" و اینکه "چرا همه جوانان مرتکب بزه کاری نمی شوند؟" پاسخ به سوال دوم در "علقه اجتماعی" نهفته است و این علقه (پیوند و تعهد) به جامعه شامل چهار عنصر اساسی است که عبارتند از: تعلق و دلبستگی، تعهد، اشتغال و باور و اعتقاد (ایبید، 1998 : 141).
تعلق و دلبستگی یعنی میزان حساسیت یک فرد نسبت به آرا و عقاید دیگران. این عنصر به عنوان یک مهارکننده اخلاقی به شمار می آید و در نتیجه درونی شدن هنجارهای اجتماعی شکل می گیرد. هیرشی اشاره می کند که تعلق و دلبستگی بخش مکمل سوپرایگو35 یا سطح ناخودآگاه فرد است.
تعهد اشاره دارد به اینکه فرد در همنوایی و سازگاری باهنجارها تا چه حد برای خود شرط و شروط دارد. در بیان هیرشی، اگر تعلق و دلبستگی به دیگران مکمل سوپرایگو یا سطح ناخودآگاه فرد باشد، عنصر تعهد، مکمل "ایگو"36 یا سطح احساسی و مقرر فرد است.
عنصر اشتغال اشاره دارد به اینکه فرد چقدر درگیر انجام فعالیت های اجتماعی است و اینکه آیا زمان یا فرصتی برای انجام اعمال بزهکارانه دارد یا خیر؟ از این رو، نوجوانی که فعالانه درگیر فعالیت های ورزشی، نظامی، تحصیلی و یا سایر رفتارهای همرنگ جماعت هستند احتمال کمتری دارد که مرتکب اعمال بزهکارانه شوند، برای اینکه فرصتی برای انجام فعالیت های بزهکارانه باقی نمی ماند.
عنصر باور اشاره دارد به اینکه یک شخص تا چه حد به صحت و اعتبار هنجارهای اجتماعی معتقد است و اینکه تا چه حد تخطی از آنها را برای خود توجیه می کند. همانطوریکه سیکز و ماتزا37 (1957) نیز خاطرنشان کرده بودند بزهکاران به نوعی نظام ارزشی متفاوت با سایر افراد جامعه را ندارند. به عبارت دقیق تر، بزهکاران به احتمال زیاد هنجارهای اجتماعی را به عنوان توصیه های انعطاف پذیری که در وضعیت بحرانی می توان به آن مقید بود و یا آن را شکست، در نظر می گیرند (ولد، برنارد و اسنیپس، 1998 : 208).
هیرشی استدلال می کند که اگر علقه اجتماعی برای افراد محکم و دست نخورده باشد شخص به سمت الگوی بزهکاری روی نخواهد آورد. بالعکس، اگر علقه اجتماعی ضعیف باشد، احتمال بیشتری دارد که شخص در فعالیت بزهکارانه شرکت کند (ایبید، 1998 : 210).
مطالعه هیرشی نشان داد که بین پایگاه اقتصادی، اجتماعی38 و اعمال بزهکارانه رابطه ضعیفی وجود دارد با این که بچه های طبقات پایین تر بیشتر احتمال دارد که توسط پلیس دستگیر شوند ولی کمتر مرتکب اعمال بزهکارانه می شوند. همچنین نژاد یک متغیر مهم مرتبط با بزهکاری نبود.
متغیرهایی که رابطه خیلی قوی با بزهکاری نوجوانان داشتند، عناصر علقه اجتماعی بودند، به خصوص تعلق و دلبستگی به والدین، مدرسه و معلمان، نوجوانانی که پیوندهای عاطفی قوی با والدینشان داشتند، احتمال بسیار کمی وجود داشت که درگیر بزهکاری شوند. هیرشی بیان می کند نوجوانانی که والدین خود را از فعالیت هایشان بی اطلاع معرفی کردند احتمال زیادی داشت که درگیر فعالیت های بزهکارانه شوند. بالعکس نوجوانانی که تعلق و دلبستگی عمیقی با والدینشان داشتند، احتمال داشت که در زمان وسوسه برای نقض قانون تصویر والدینشان را مجسم کنند و این حضور روانشناختی باعث می شود که کمتر مرتکب بزهکاری شوند.
دلبستگی و تعهد به مدرسه نیز یک حائل مهم در برابر بزهکاری بود. دلبستگی ضعیف نسبت به انجام تکالیف و وظایف مدرسه همراه با احساس بیزاری از آن یک محرک قوی برای انجام بزهکاری بود. همین طور، تعلق و دلبستگی به معلمان نیز یک رابطه معکوس با فعالیت های بزهکارانه داشت.
داده های هیرشی همچنین موید این مفهوم بود که تعهد به هنجارهای مرسوم جامعه39 باعث می شود شخص کمتر درگیر فعالیت های بزهکارانه شود. نوجوانانی که خود را مقید به کسب موفقیت های تحصیلی و شغلی می دانستند، احتمال کمی داشت که به بزهکاری روی بیاورند. هیرشی دریافت که یافته هایش با یافته های تئوریهای پیشین همچون تئوری مرتون (1957)، کوهن (1955)، کلوارد و اوهلین (1960) و سایر پژوهش هایی که بیان می کردند ناکامی و محدودیت اجتماعی دلیل بزهکاری نوجوانان است منطبق می باشد. (کراتوسکی و کراتوسکی40، 1991 : 142)
نمودار شماتیک تئوری هیرشی
– اتصال به والدین و همسالان همرنگ جامعه
– احساس تعهد در وظیفه و پذیرش هدفهای کلی جامعه
– مشغولیت در فعالیت های اجتماعی و کسب پاداش از رفتارهای موافق با هنجارهای جامعه
– باور و اعتقاد به قواعد اخلاقی جامعه و درونی کردن آنها

ساترلند و پیوند افتراقی41
نظریه پیوند افتراقی ادوین ساترلند، مشهورترین نظریه از مجموع نظریه های جامعه پذیری یا یادگیری در مباحث، کج رفتاری اجتماعی است. وی معتقد است که در جریان رشد، فرد درست رفتاری، کج رفتاری و انگیزه عمل به رفتار را یاد می گیرد وی بیشترین سهم یادگیری را به گروههای نخستین وخانواده می دهد، که دارای روابط چهره به چهره و صمیمانه هستند و تعداد افرادشان نیز محدود است و از بودن در کنار هم سود را دنبال نمی کنند.
ساترلند می گوید، معمولاً شرایط زیر در خانواده موجب ارتکاب بزه فرزندان آنان می شود:
1- بزهکاری سایر افراد خانواده یا فساد اخلاقی و الکلی بودن آنها
2- فقدان والدین در اثر فوت یا طلاق یا ترک یکدیگر
3- عدم کنترل والدین در اثر غفلت یا علل دیگر
4- ناسازگاری موجود در منزل نظیر تحکم به وسیله یکی از اعضاء خانواده، سختگیری بیش از حد معمول، حسادت بعضی از افراد نسبت به دیگران، شلوغی وضع خانواده، دخالت بستگان و غیره.
5- اختلالات نژادی، مذهبی، نامساعد بودن محل سکونت یا کار یا موسسه ای که افراد به نحوی از انحاء با آن در تماسند.
6- فشارهای اقتصادی نظیر بیکاری، درآمد غیر کافی و کارکردن مادران در خارج از منزل بنابراین ساترلند معتقد است که فرد در طی فرایند رشد، اگر در محیط خانواده یا بیرون از آن الگوهای رفتار مجرمانه در اختیار و دسترس او باشد آنها را می آموزد، درونی می سازد در مواقع لزوم از آنها استفاده می کند و برعکس اگر الگوهای رفتاری نابهنجار در دسترس نوجوان باشد آنها را یاد می گیرد و رفتار شایسته از خود نشان می دهد.
به اعتقاد ساترلند رفتار بزهکارانه زاییده فقر یا تربیت غلط نیست، بلکه عامل معاشرت آدمی است. رفتار و ارزش ها وتوجیه های شخصی در نتیجه ارتباط با دیگران به دست می آید. به نظر او افرادی که مرتکب جرم می شوند، بیشتر با کسانی که اعمال بزهکارانه را به تسامح برگزار می کنند معاشرت دارند تا با کسانی که با این اعمال مخالف اند. او در ضمن معتقد بود که این تحلیل در مورد زنان و مردان کاربرد یکسانی دارد. البته بیشترین تاثیر را گروههای نزدیک به فرد دارند و تایید آنهاست که باعث پاسخ به محرکها می شود.
این گروههای نزدیک به فرد، همان گروههای نخستین، به ویژه گروه همسالان می باشند. مطابق با تئوری ارتباطات نسبی، یادگیری رفتار بزهکارانه زمانی صورت می گیرد که آن رفتار بیش از رفتارهای غیر بزهکارانه توسط محیط اجتماعی و اطرافیان تقویت گردد و در محلات فقیرنشین که سازمان اجتماعی منسجم و کنترل کننده ای وجود ندارد، مدلهای رفتاری مجرمانه به وفور یافت می شود و باندهای بزهکار به وجود می آید و در نتیجه خرده فرهنگ بزهکاری نیز شکل می گیرد.
ساترلند برای محاسبه امکان مجرم شدن فرد، چگونگی ارتباط فرد را با گروه های مختلف اجتماعی از طریق چهار متغیر اندازه می گیرد: که البته این متغیرها بیشتر کیفی هستند.
1- دفعات ارتباطات42
2- شدت ارتباطات43
3- مدت ارتباط44
4- سن شروع ارتباط45
نظریه ارتباطات نسبی ساترلند، نه تنها بر ارتباطات میان افراد، بلکه بر پیوند تفکرات مربوط به رفتار نیز دلالت می کند. تز اصلی ساترلند این بود که افراد تنها زمانی رفتار خجالت آمیز دارند که چنین رفتاری را غیر قابل پذیرش تعبیر کنند (لاگان46، 1985 : 157).
نتیجه اینکه، نکته اصلی نظریه ساترلند این است که افراد به این علت کج رفتار می شوند که تعداد تماس های انحرافی آنان بیش از تماس های غیر انحرافی شان است. این تفاوت تعامل افراد با کسانی که ایده های کج رفتارانه دارند نسبت به افرادی که از ایده های همنوایانه برخوردارند (یعنی تماس بیشتر آنان با کج رفتاران یا ایده های کج رفتاری) علت اصلی کج رفتاری آنهاست. همچنین ساترلند به شدت در تحلیلش از جنایت بر فرهنگ تاکید می کند با این بحث که جامعه شامل یک تعدادی گروه های گوناگون با فرهنگ های متفاوت است در ورای پدیده رفتار جنایی، اصل تضاد فرهنگی است که به ارتباطات نسبی منتهی می شود که در نتیجه به سوی رفتارهای جنایی هدایت می شود:
1- کج رفتاری یادگرفتنی است نه ارثی است و نه محصول بهره هوشی پایین یا آسیب فقری و امثال آن
2- کج رفتاری در تعامل با دیگران آموخته می شود.
3- بخش اصلی یادگیری کج رفتاری در حلقه درون گروه روی می دهد و رسانه های جمعی و مطبوعات نقش دوم را ایفا می کنند.
4- یادگیری کج رفتاری شامل آموختن فنون خلاف کاری و سمت و سوی خاص انگیزه ها، کشش ها و گرایش ها می شود.
5- سمت و سوی خاص انگیزه ها و کشش ها از تعریف های مخالف و موافق هنجارها یادگرفته می شود.
6- فرد به دلیل بیشتر بودن تعریف های موافق تخلف، به نسبت تعریف های موافق با همنوایی با هنجارها کج رفتار می شود.
این نکته، قضیه کلیدی نظریه ساترلند است.
7- پیوندهای افتراقی ممکن است از نظر فراوانی، دوام، رجحان و شدت، متفاوت باشند.
8- فرایند یادگیری کج رفتاری از طریق تعامل با کج رفتاران و همنوایان، ساز و کارهای مشابهی با هر نوع یادگیری دیگر دارد.
9- کج رفتاری را که خود تجلی نیازها و ارزش های کلی است نمی توان با همین نیازها و ارزش های کلی تبیین کرد(ساترلند و کرسی، 1966 : 83-77).
ساترلند البته قصد نداشته است که همه قضایای نه گانه فوق را در مورد اشکال مختلف کج رفتاری بکار بندد. اما او هم مثل مرتن و به پیروی از دورکیم بر این باور بوده است که کج رفتاری رویدادی طبیعی در جامعه است و در حالی که مرتن در سطح ساختار اجتماعی نشان داد که کج رفتاری را می توان پاسخی عادی به شرایط اجتماعی غیر عادی دانست، ساترلند در سطح تعامل اجتماعی، مدعی شد که افراد به همان شیوه ای که یاد می گیرند از قوانین تبعیت کنند، به همان شیوه هم یاد می گیرند که کج رفتار بشوند. بنابراین ساترلند معتقد شده است که کج رفتاری را با اصول یادگیری اجتماعی بهتر می توان تبیین کرد تا با اصول روان شناختی مرضی.

نی و نظریه روابط خانوادگی47
ایوان اف .نی در مطالعه خود تحت عنوان "خانواده، مهمترین منبع کنترل اجتماعی برای نوجوانان" بیان می کند که بیشتر رفتارهای بزهکارانه نتیجه عدم کفایت کنترل اجتماعی است. به نظر وی، خانواده در ایجاد همبستگی اجتماعی به چهار طریق شرکت دارد که عبارتند از :
1- کنترل های درونی شده48
2- کنترل های غیر مستقیم49
3- کنترل های مستقیم50
4- ارضاء نیاز51
اصطلاح کنترل به عنوان یک عبارت در سطح کلان شامل کنترل های مستقیم (که از طریق شیوه هایی چون محدودسای وتنبیه اعمال می شوند)، کنترل های درونی (که از طریق ضمیر خودآگاه اعمال می شوند و از قواعد و از ارزشهای درونی شده برخوردارند که قدرت پیوند آنها مبتنی بر احساس اضطراب و گناه می باشد و از طریق پاداشها و تنبیه های والدین شکل گرفته است)، کنترل های غیر مستقیم (که بستگی به میزان هویت یابی عاطفی فرد با والدین و سایر اشخاص غیر بزهکار و نیز به میزان در دسترس بودن ابزارهای قانونی جهت ارضای نیازها دارد) است. در خصوص مورد اخیر کنترل اجتماعی، نی بیان می کند که اگر تمامی نیازهای یک فرد بتواند به طور مناسب و بدون تاخیر و بدون نقض قانون ارضاء شود یک حداقل کنترل مستقیم و درونی برای تامین همنوایی و سازگاری با هنجارها می تواند، کفایت کند. (ایبید، 1998 : 5)
همچنین بین کنترلهای مستقیم وانحراف رابطه U شکل وجود دارد. به عبارت دیگر همان گونه که دورکیم مطرح کرده است رفتار بزهکارانه در جاییکه میزان کنترل مستقیم در حد متعادل اعمال می شود به حداقل می رسد. توضیح این مورد بدین صورت است که وقتی کنترل مستقیم بیش از حد باشد، برای جوانان عمل کردن به قواعد به عنوان اعضای عادی گروه سنی خودشان غیر ممکن می شود.
با توجه به اینکه پژوهشهای زیادی در خصوص بیان رابطه علیت بین ویژگیهای خانوادگی و بزهکاری انجام نشده، شاید بتوان گفت که یکی از بهترین پژوهشهای انجام شده در این زمینه کار ایوان نی باشد (تامپسون و باینیم، 1991 : 336).
نی در نظریه خود بیان می دارد که خانواده به لحاظ کارکردی و هنجاری اهمیت بیشتری برای دختران دارد تا پسران. از طرفی بیان می کند که ساختار خانواده به خودی خود نمی تواند دلیل بزهکاری باشد. منتها، الگوهای تعاملی خانواده و روابط واقعی حاکم در آن به عنوان متغیرهای کلیدی به حساب می آیند.
اسمیت و کرون نیز طی مقاله ای ارتباط بزهکاری و زندگی خانوادگی را بدین گونه شرح می دهند: در حالیکه متغیرهای مختلف خانوادگی با انحراف ارتباط دارند، تصور می شود که متغیرهای مرتبط با فرایندهای خانوادگی (Family Processes) برای مثال دلبستگی و نظارت از اهمیت ویژه ای برخوردارند. نوجوانانی که به شدت به والدینشان دلبسته اند به مقدار زیادی در فعالیت های مشترک شرکت می کنند و از نظارت دقیق و مطلوب والدینشان برخوردارند. از این رو، احتمال ارتکاب بزهکاری آنان از همسالانشان کمتر است. از این دیدگاه کلی، الگویی مفهومی استنتاج می شود و آن اینکه متغیرهای مربوط به ساختار خانوادگی و خانواده تک والدی52 را نمی توان مقدم بر متغیرهای مربوط به فرایندهای خانوادگی یعنی دلبستگی53، کنترل54 و کار مشترک55 مطرح ساخت.
همچنین نوجوانان در خانواده های فاقد پدر و مادر تنی (اصلی) احتمال بیشتری برای منحرف شدن دارند. پژوهش های مربوط به خانواده مطرح می سازند که وقتی یکی از والدین در خانه حضور دارد در صورت تساوی سایر چیزها، ظرفیت های سرپرستی زیاد مصرف می شود. غیبت پدر یا دیگر حامیان بزرگسال با مشکلاتی در کنترل بر روی نوجوانان و نیز با تند مزاجی زیاد آنها مرتبط است. بنابراین، فرض بر این است که زندگی تک والدی (زندگی با یکی از والدین) از طریق تاثیر بر کاهش دلبستگی، کار مشترک و کنترل، بر بزهکاری موثر است و همچنین می تواند به طور مستقیم بر بزهکاری اثر بگذارد. (اسمیت و کروهن، 1955 : 71 به نقل از پایان نامه محمد نبی)
مشارکت والدین در فعالیت های فرزندانشان هم پیوند والد- فرزندی را مستحکم تر می سازد و هم به والدین امکان کنترل دقیق تری را بر رفتار فرزندانشان می بخشد. بنابراین، پیش بینی می شود که این متغیر با بزهکاری رابطه مستقیم داشته و از طریق ارتباطش با نظارت والدین بر آن اثر بگذارد. همچنین، صمیمانه و مشارکت آمیز و نظارت مناسب نظیر رسیدگی دقیق و نظم ثابت در بررسی های تجربی با بزهکاری وجود همبستگی کمی را نشان داده اند. بر عکس، خانواده های افراد بزهکار با والدین غیر صمیمی بدون مشارکت و غیر دلبسته و سرپرستی و اعمال کنترل ضعیف مشخص می شوند، (اسمیت و کرون، 1995: 73-71 به نقل از همان)

تئوری کنترل متعادل
در بیان کلاسیک تئوری کنترل آمده است افرادی که کنترل و نظارت شده اند از خطر انحراف در امان بوده اند در حالیکه آن دسته از افرادی که کنترل و نظارت نشده اند، بیشتر منحرف شده اند. تایتل (Tittle) در خصوص کنترل دیدگاه متفاوتی را بیان می کند. هر چند او موافق است که عدم کنترل یا کنترل بسیار ضعیف باعث ایجاد و اشکال کلی انحراف می شود با این حال معتقد است که کنترل بیش از حد نیز باعث ایجاد انواع دیگر انحراف می شود. از این رو تایتل تئوری کنترل متعادل را بیان می کند، بدین صورت که انحرافات افراد به میزان و نسبت کنترل بستگی دارد.
هاگان فقید (از Hagan) اعتقاد به رابطه U شکل بین شدت کنترل و انحراف دارد. (Hickman, 1999, P.319 ؛ به نقل از نیازی)
در واقع می توان گفت رابطه بین کنترل و انحراف یک رابطه U شکل است.

خانواده و تئوری ارتباطات نسبی
یک تئوری مناسب در خصوص تبیین بزهکاری باید یافته های قوی و ثابت در این مورد که ماهیت روابط والد- فرزند از مهمترین تعیین کننده های بزهکاری است را در بر گیرد (میلی و برونر، 1963؛ کلاک و کلوک 1950؛ نی،1958، کلد، 1963؛ هیرشی، 1969).
و به نظر می رسد که تئوری ارتباطات نسبی از یک چنین جامعیتی برخوردار باشد. فرضیات تست شده در این تحلیل، شرایط رفتاری زندگی را به عنوان متغیرهای مستقل و بزهکاری را به عنوان متغیر وابسته در نظر می گیرد.
ساترلند و کرسی (1966 : 27-266) استدلال می کنند که رابطه متغیرهای خانوادگی با بزهکاری بیشتر از طریق دنبال کردن دو فرایند زیر است:
1- نوجوان ممکن است به خاطر تجارب ناخوشایند و شرایط نامساعد از خانه فرار کند و یا اینکه به خاطر عدم وجود تجارب خوشایند و لذت بخش از اعضای خانواده کناره گیری کند و لذا این فرد به عنوان عضو کارکردی از یک گروه یکپارچه و نظام مند خانواده کنار زده شود. موضوع مهم این است که جدا شدن و کناره گیری فرد از خانواده احتمالاً باعث افزایش پیوند نوجوانان با الگوهای بزهکاری و کاهش پیوند با الگوهای غیر بزهکاری می شود. (تامپسون و باینم، 1991 : 322)
2- شرایط منزل ممکن است برای آموزش نوجوان جهت مواجه با موقعیت های اجتماعی نظیر پیروی و تبعیت از قوانین، مناسب و کافی نباشد. بدین معنی که گرچه ممکن است الگوهای بزهکاری در محیط منزل وجود نداشته باشد، ولی شرایط منزل ممکن است به گونه ای باشد که نسبت به مد نظر قرار دادن بزهکاری نوجوانان بی تفاوت باشد… در مقابل یک چنین وضعیت بی تفاوتی بزهکار شدن یا نشدن نوجوان بستگی خواهد داشت به پیوندی که او با الگوهای بزهکارانه و غیر بزهکارانه در خارج از منزل بر قرار می کند. (ایبید، 1998 : 322)
این دو فرایند در برگیرنده وضعیت های جدایی و انزوا یا از خود بیگانگی از خانه به عنوان دو وضعیت متمایز از هم در بیان ناتوانی خانواده جهت ارائه و فراهم سازی الگوهای غیر بزهکارانه است. در خصوص وضعیت اخیر (از خودبیگانگی کودک از خانه) باید گفت که کودک ضرورتاً از خانه بیرون نمی رود یا فرار نمی کند، ولی شرایط خانه به گونه ای است که او نمی تواند اندیشه ها و نگرش های مطلوب را در آنجا رشد دهد و لذا تعاریف مطلوب نسبت به نقض قانون در او رشد می یابد؛ از این رو، این دو فرایند بسیار حائز اهمیت است برای اینکه احتمال گرایش به سمت دوستان بزهکار و رفتارهای بزهکارانه را افزایش می دهد.
"یک نوجوان الزاماً بزهکار نمی شود. برای اینکه بزهکاری رفتاری ناخوشایند است و نوجوان آن را دوست نمی دارد. نوجوانی که در یک خانواده بدبخت زندگی می کند ممکن است الگوهای بزهکارانه را به خود بگیرد اگر که چنین الگوهایی در اطراف وجود داشته باشند." (ایبید، 1998 : 323)
ساترلند وکرسی بیان می کنند که زندگی خانوادگی فقط زمانی با بزهکاری مرتبط است که الگوهای بزهکاری برای تقلید در دسترس باشند. این دو، مقیاس های مختلفی نظیر الگوهای بزهکارانه و "میزان نظارت و حمایت والدین" را به عنوان عواملی که با بزهکاری در ارتباطند؛ در نظر می گیرند به گونه ای که این متغیرها تقریباً به یک میزان در تمامی شرایط چنین رابطه ای با بزهکاری دارند. علاوه بر این، وجود همسالان بزهکار و میزان نظارت و حمایت والدینی بر گرایش فرد به بزهکاری تاثیر دارند، بدون اینکه شخص تعریف مطلوب و یا نامطلوبی در خصوص نقض قانون داشته باشد.
ساترلند و کرسی بیشتر روی روابط و پیوندهای خارج از خانه تاکید دارند و معتقدند نوجوان به همان نسبت که بزهکاری را در خارج از خانه یاد می گیرد در داخل منزل نیز رفتار بزهکارانه را می آموزد. از نظر این دو، همسالان همجنس در شکل گیری رفتار نوجوانی اهمیت بیشتری از والدین دارند خواه این رفتارها بزهکارانه باشد خواه غیر بزهکارانه. از این رو، تاکیدشان بیشتر روی ارتباط با نوجوانان همسن و همجنس است. پژوهشگران دیگری نیز (نظیر اسکیز و ماتزا56 1975 : 665؛ هیرشی، 1969 : 47-44) به یک چنین نتایج مشابهی دست یافته بودند.
بطور خلاصه ساترلند و کرسی وجود کنترلهای مستقیم و غیر مستقیم از طرف خانواده بر روی نوجوانان را مهم ارزیابی می کنند و می گویند که فقدان نظارت و کنترل فقط در شرایطی می تواند مرتبط با رفتار بزهکارانه باشد که الگوهای بزهکاری جهت تقلید در اطراف آنها وجود داشته باشد.
روبرت استانفیلد57 (1962 : 17-411) الگوهای مختلف تعاملی موافق با چنین فرضیاتی را ثابت کرد. او دریافت که نظم و انضباط والدینی58 بین خانواده های طبقه پایین (از لحاظ پایگاه) بطور قویتری با بزهکاری ارتباط دارد تا خانواده ها طبقه بالا. او می گوید: تجارب ناخوشایند خانواده احتمال تولید بزهکاری را بالا می برد. به این ترتیب، هر جا که یک الگوی فرهنگی جایگزین59 وجود نداشته باشد، تخطی از قانون، رفتار مطلوبی به شمار خواهد رفت.

ثورن بری و نظریه تعاملی60
مطابق نظریه تعاملی، انگیزه اولیه فرد به سوی بزهکاری از ضعف پیوندهای (علقه) شخصی به هنجارهای جامعه-در طول دوران نوجوانی- به ویژه به دلیل عدم دلبستگی به والدین61 تعهد به مدرسه62 و باور به ارزشهای سنتی و متداول63 جامعه ناشی می شود. به عبارت دیگر، هر زمان که این سه عامل پیوندی به همنوایی با هنجارها ضعیف شوند، متعاقب آن پتانسیل (انگیزه بالقوه) فرد به انجام رفتار بزهکارانه افزایش می یابد. (تامپسون و باینم، 1991 : 243)
رویکرد تعاملی مدلی کامل از تمام عواملی است که با بزهکاری در ارتباطند. در این نظریه، بزهکاری نتیجه عدم شکل گیری دلبستگی به والدین، مدرسه و ارزشهای حاکم بر جامعه در سنین اولیه کودکی64 است. (هاو65، 1995 : 68)
تاثیر کامل ومستقیم همسالان منحرف در گرایش به انحراف از آغاز دوره بلوغ تا اواسط آن رو به افزایش است، در 13 سالگی به اوج می رسد و در 15 سالگی و پیش از آن رو به کاهش می رود. (ولد، برنارد و اسنیپس، 1998 : 289)
این الگوی منحنی تغییرات، انعکاسی از مراحل تکامل بلوغ و ارتباط و نسبت سن را با انحراف نشان می دهد. از طرف دیگر تاثیر مستقیم و کامل خانواده بر انحراف، در طول دوره بلوغ معنی دار است. اما تاثیر آن (طبق نظریه مذکور) تغییر منظمی نمی کند (انو ، 1985 ؛ الیوت ، 1985 ؛ گلد و پترونیو ، 1980 ؛ لاگریج و وایت 1985).
پژوهش در مورد تکامل بلوغ، نشان می دهد که دوران بلوغ و اوایل نوجوانی پر از تغییرات و تحولات در حالات مختلف روانی واجتماعی می باشد. به نظر می رسد چنین تفسیر و تحولاتی بازتاب روابط نوجوانان با محیطهای اجتماعی صمیمی مثل خانواده، مدرسه و همسالان که سه عامل موثر در سنین مختلف بر انحراف می باشند، هستند (جون و جونگ، 1999، اینترنت).
ثورن بری66 با این فرض و پیشنهاد کارش را شروع می کند که بازده رفتاری در نوجوانانی در کنش متقابل یا رابطه با افراد دیگر ونهادهای اجتماعی شکل می گیرد. وی با این مقدمه، متغیرهای قابل توضیح برگرفته از تئوری کنترل اجتماعی هیرشی(1977) و تئوری یادگیری اجتماعی اکرز (1985) را با مدل علمی نظری استادانه خودترکیب می کند و این مفاهیم را با توضیحات و معانی بیشتری تعریف می کند:
دلبستگی به والدین شامل رابطه عمیق بین والدین و فرزندان، ارتباط والدین با هم، مهارت های والدین نظیر مدیریت، نظم و انضباط، تضاد بین والدین و فرزندان و امثال آنها می باشد.
تعهد به مدرسه شرایط سختی را به همراه دارد که نوجوان آن را پشت سر می گذارد و شامل فاکتورهایی نظیر موفقیت در مدرسه، درک و اهمیت تحصیل، دلبستگی به معلمین و مانوس شدن با فعالیتهای مدرسه و غیره می باشد. و اما معاشرت با همسالان منحرف شامل میزان علاقه به همسالان، رفتار انحرافی و ارزشهای همسالان و واکنشهای قوی در برابر رفتار انحرافی و یا همنوایی با آنها در دوران بلوغ است.
ثورن بری (873 1986) استدلال می کند که دلبستگی به والدین طی سالهای اولیه بلوغ نسبت به سالهای پایانی بلوغ نفوذ و اثر بخشی بسیاری بر زندگی نوجوانان دارد. چرا که خانواده برجسته ترین جایگاه و محیط برای کنش متقابل اجتماعی و مانوس شدن است و والدین نقش کلیدی را در کنترل نوجوانان در این سنین پایین دارند. در طول سالهای اولیه نوجوانی خانواده مهمترین عرصه برای تعامل اجتماعی است.
به همین دلیل تعلق و دلبستگی به والدین تاثیر قوی تری روی سایر جنبه های زندگی نوجوان در این مرحله سنی دارد تا مراحل دیگر. از این رو، می توان پیش بینی کرد که تعلق و دلبستگی به والدین روی سایر متغیرها نیز تاثیر داشته باشد. زیرا نوجوانانی که نسبت به والدینشان دلبستگی داشتند نسبت به آرزوها و خواست های والدینشان هم حساس بودند. (هیرشی، 1969 : 19-16)
از طرفی والدین هم از دنیای عادی و روزمره آنها بیشتر حمایت می کردند. این کودکان تعهد قوی تری نسبت به مدرسه و حمایت از ارزشهای معمول جامعه داشتند. به علاوه نوجوانانی که نسبت به والدینشان تعلق و دلبستگی داشتند به ظاهر حساسیت شان نسبت به آرزوها و خواست های والدین خود، غیر محتمل بود که با دوستان بزهکار پیوند داشته باشند یا اینکه درگیر کارهای بزهکارانه شود. (تامپسون و باینیم، 1991 : 232)

مدل دو جانبه درگیری در بزهکاری در سنین اولیه نوجوانی

خطوط نقطه چنین نشان دهنده تاثیرات ضعیف تر و خطوط یکپارچه نشان دهنده تاثیرات قوی تر است.
اگر چه تاثیرات غیر مستقیم از طریق تعهد به مدرسه قویتر از تاثیراتشان از طریق دلبستگی به والدین است. با این حال این مدل گویای این است که والدین همچنان نفوذ بسیاری بر فرزندانشان در این مرحله از سن بلوغ دارند.
تماس و نفوذ دوستان و همسالان منحرف بر رفتار نوجوان تا آنجا ادامه دارد که کنش متقابل و نفوذ اجتماعی در اواسط دوره بلوغ از خانواده به شبکه های همسالان منتقل بشود. در اواخر دوره بلوغ ارتباط با دوستان منحرف هنوز هم تاثیر مستقیم قوی و اساسی را بر رفتار شخص منحرف اعمال می کند، اما در مقایسه یا دوره میانی بلوغ ضعیفتر است. (ایبید، 1998 ؛ 46-245)
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا67
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا68 (1977) بیان می کند که فرد باورهای دینی خود را از طریق یک فرایند تدریجی یادگیری اجتماعی کسب می کند. از طریق الگوسازی رفتار دیگران بخصوص والدین و از طریق تقویت های اجتماعی (تشویق و تنبیه) این فرایند در طول زمان شکل می گیرد. در این نظریه تاکید بر نقش فعال یادگیرنده است یادگیرنده تنها یک دریافت کننده اطلاعات و ارزشها نیست، بلکه کسی است که به صورت فعال در جستجوی دانستن و فهمیدن است و از طریق مشاهده رفتار دیگران و پیامدهای عمل آنها و همچنین از طریق مشاهده نتایج رفتار خودش رفتار درست را یاد می گیرد و نظریه یادگیری اجتماعی بر چگونگی کسب عقیده و رفتار جدید توسط فرد تاکید دارد. اما تحول شناختی شامل چیزی بیش از تغییر در دانسته ها، افکار و باورهای فرد است. این تغییرات در ساختار شناختی فرد منجر به فرضیه جدید در صورت ماهیت واقعیت و راههای جدید تفکر در مورد تجربه ها می شود. (بندورا، ترجمه فرهاد ماهر، 1372 : 184)
در این نظریه فرض بر این است که یادگیری از طریق مشاهده و سپس از راه تقلید صورت می گیرد. والدین نقش بسیار مهمی در این فرایند ایفا می کنند زیرا زمان زیادی را در ارتباط با کودک می گذرانند و رابطه عاطفی با کودک برقرار می کنند. والدین برای رفتاری که به گمان آنها مطلوب و با جنسیت کودک متناسب است به او پاداش می دهند. کودک می آموزد که تا آنچه را مورد تایید است حدس بزند و مطابق آن رفتار کند.

نظریه دین و مذهب
یکی دیگر از نظریه های دورکیم، درباره دین و مذهب می باشد. به نظر دورکیم دین یک نیروی اجتماعی محسوب می شود که به صورت تعهدات اخلاقی، رفتار و کردار فرد را کنترل و هدایت می کند. دورکیم مذهب را چنین تعریف می کند: یک نظام متحدالشکل از عقاید و اعمال مربوط به چیزهای مقدس، به عبارت دیگر، چیزهای جدا و ممنوع و عقاید واعمالی که در یک جماعت اخلاقی، واحدی به اسم کلیسا تمام معتقدین را متحد می سازد (ترنر، 1371 : 406). کارکرد مذهب از نظر وی عبارتند از :
الف) تنظیم و کنترل احتیاجات و فعالیتهای انسانی از طریق اعتقادات درباره امری مقدس
ب) اتصال مردم از طریق فعالیت های نیایشی (مراسم) در پرستش گاهها به سوی جمع به علت درونی شدنشان. دورکیم کارکردهای مراسم مذهبی را در الف) یگانگی فردی،
ب) ثبوت و ظهور مجدد عقاید و ارزشها و ج) انسجام بخشیدن به افراد در جمع می داند. (ترنر، 1371 : 409-408)
محققین بسیاری سعی داشته اند تا با بکارگیر داده های محیطی، مفاهیم انسجام و نظم اجتماعی را تعریف عملیاتی نموده و آنها را شاخص سازی نمایند. در این زمینه از جمله پژوهشهایی که اخیراً انجام شده می توان به مطالعه کونکلین و سیمپسون اشاره کرد. در این مطالعه آنها سعی کردند تا با استفاده از مفاهیم دورکیم، تئوری انسجام مذهبی دورکیم را مجدداً در بوته آزمون قرار دهند. به اعتقاد آنها دورکیم تئوری انسجام مذهبی خود را صرفاً با توجه به مسیحیت (کاتولیک پروتستان) و یهودیان مورد سنجش قرار داد. حال آنکه امروزه اسلام به عنوان یک دین جهانی، پیروانش از انسجام بالایی برخوردارند.
این محققین با تحلیل انسجام مذهبی و میزان خودکشی در 17 کشور جهان، نشان دادند که اسلام دارای تاثیر مستقلی در پایین بودن سطح خودکشی در کشورهای اسلامی دارد. از این رو، فرضیه دورکیم را تایید می کنند که مذهب فی نفسه یک عامل مستقل در مطالعه خودکشی محسوب می شود (سیمپسون و کانکین، 1989 : 950).
از نظر زیگموند فروید69 (1953 : 17-9) و دیوید ریزمن (ریزمن، 1958 : 31) انسانها دارای سیستم کنترل درونی هستند که یکی از مهمترین آنها مذهب است. از نظر این دواگر پایبندیهای مذهبی اعضای یک جامعه قوی باشد انسانها کمتر به سوی کارهای نامشروع خواهند رفت و خود را به طور درونی کنترل خواهند نمود که این قویترین و موثرترین نوع کنترل است آن هم بدون هزینه نیروهای انتظامی و غیره، یعنی اگر نقش دین و مذهب در جامعه و در بین مردم تضعیف گردد. امکان انحراف و آنومی به شدت افزایش می یابد (به نقل از رفیع پور، 1378 : 39-38).
جوزف فیتنر پاتریک نیز پس از بررسی کارکرد کنترل اجتماعی و پتانسیل مذهب در جامعه، تعدادی از برنامه های موثر که به لحاظ مذهبی مرتبط با پیشگیری از بزهکاری است را بیان می دارد. او نتیجه می گیرد که احساس هویت مذهبی منجر به تقویت و همبستگی به جماعات می شود. به ویژه برای اقلیت های قومی و نژادی مهاجر. از این رو، کاملاً مقبول است که برنامه های کنترل بزهکاری که از طرف رهبران مذهبی و کلیسا ارائه می شود بتواند بطور مثبت روی بسیاری از نوجوانان در اکثریت جوامع واقع شود. (تامپسون و باینیم، 1991 : 8)

تئوری امیل دورکیم
در کتاب خودکشی، دورکیم به ظاهر، یک امر فردی مانند "خودکشی" را مورد بحث قرار داده است، اما تلاشش بر آن بوده تا نشان دهد که این امر به اعلا درجه جنبه اجتماعی دارد و در واقع همبستگی اجتماعی است که توجیه کننده و جهت دهنده حرکات وانگیزه های فرد در امر خودکشی است. (توسلی، 1380 : 64)
به نظر او میزان برخی انحرافات مثل خودکشی، به قوت همبستگی هایی که فرد را به اجتماع می پیوندد، ارتباط دارد بدین ترتیب که هر چه قدر همبستگی بین اعضاء جامعه قویتر باشد. عامل نیرومندی در نزدیک کردن افراد به هم خواهد بود، و باعث تشدید تماس های آنان و بیشتر کردن فرصت های ارتباطشان با یکدیگر خواهد شد و احتمال کمی برای خودکشی وجود دارد.
بر اساس این کشف، دورکیم نظریه عمومی تری برای انحراف ارائه کرد. بدین گونه در یک جامعه ای که همبستگی اجتماعی قوی است اعضاء آن احتمالاً با ارزشها و هنجارهای مشترک همنوا می شوند ولی در جامعه ای که همبستگی اعضاء ضعیف است، احتمال بیشتری دارد که مردم منحرف شوند. (همان : 64)

نظریه مارکس :
مارکس نیز در نظریات خود در مورد جرم به گونه ای اشاره کرده است . وی معتقد است نابرابری طبقات اجتماعی و استثمار طبقات محروم توسط صاحبان ابزار تولید منجر به فقر و محرومیت این طبقه کشته که در این صورت آنان ( طبقه محروم ) مرتکب جرم خواهند شد .
نابرابری  فقر طبقات محروم  انحراف

بولگر از نظریات مارکس استفاده کرده و معتقد است که وضع اقتصادی افراد بر ارتکاب جرم و بزهکاری تاثیر می گذارد . بدین ترتیب که نظام سرمایه داری ، فکر بزهکاری را در افراد به وجود می آورد . در نظام سرمایه داری ساخت زندگی اجتماعی به گونه ای است که خودپرستی ( فرد گرایی) را به جای دگر پرستی ( جمع گرایی) تقویت می کند . در واقع تباهی و سیه روزی برای طبقه کارگر ، افراد را در شرایطی مناسب برای انحراف قرار می دهد و از معرفی گرایش به حرص و آز ( در نظام سرمایه داری) منجر به بزهکاری می شود ( سخاوت ، عبداللهی ، شیانی ، 1373)

تباهی و سیه روزی
نظام سرمایه داری فرد گرایی انحراف و بزهکاری
گرایش به حرص و آز

ب- تئوریهای روانشناسانه
تئوری سالیوان70
تئوری تاثیرپذیری نوجوانان از روابط بین فردی که توسط سالیوان مطرح شده است، که بر پایه کیفیت و ماهیت ارتباط بین افراد استوار گردیده است و معتقد است روابط افراد با یکدیگر، بر رشد و شخصیت آنها تاثیر روابط بین افراد می تواند هم سازنده و هم مخرب باشد، فوائد اثرات تعامل بین افراد بستگی به پس خوراند مثبت آن دارد. دانستن این مطلب که دیگران برای ما ارزش قائلند به ما اهمیت می دهند و مجذوب ما می شوند، احساس امنیت به ما می دهد. نوجوانی که از خویش بدگمان بوده و احساس بی کفایتی می کند هنگامی که دیگران دست دوستی به سوی او دراز می کنند تمایل به رد آن را دارد و بدگمانی و بی اعتمادی خود را همچنان حفظ می کند، تجربیات مثبت، پشتیبانی و کاهش تنش که از محترم شدن سایر افراد بدست می آید احساس عدم امنیت را فراهم می سازد، من خوب بر اساس تجربیاتی که از روابط فردی بدست آمده پایه گذاری شده و منجر به محبت، حساسیت، تمجید، تحسین دیگران می گردد.
من بد بر اساس تفاسیر منفی، تنبیه، انتقاد و نگرانی تشکیل می گردد و بعداً کودک مرتکب اعمالی می شود که از نظر اجتماعی ناپسند است، بنابراین ارتباطات بین فردی، مهمترین کلید، درک رفتار بشر است. (صیف و سوسن، 1379 : 75).

نظریه واکنش به رویدادهای آزاردهنده برکوتیز
این نظریه که بر دیدگاه نوتداعی گرایی شناختی معروف است نشان می دهد که رویارویی با وقایع آزاردهنده منجر به اثرات منفی می شود و این احساس ها، به نوبه خود و به صورت خود مختار گرایش به سمت پرخاشگری و یا فرار و گریز را فعال می کند و به همان نسبت عکس العمل های فیزیولوژیکی و افکار یا خاطره ها با این تجربه ها ارتباط دارند (برکوتیز، 1989 به نقل از شهریاری، مهدی).

روان شناسی ستم فانون (Fanon)
الگوی رابطه ارباب- بردگی هگل عبارت است از اینکه شخص خود را از طریق بهره برداری از دیگران بشناسد چنین رابطه ای در بسیاری از روابط گوناگون ظالمانه ظاهر می گردد. والدین بر رفتار و کودکی که مورد بدرفتاری واقع شده است، شوهر کتک زننده و همسر کتک خورده اش، تبعیض اجتماعی در مورد جنسیت و … امکان دارد قرار گرفتن در معرض ستم چه به طور مستقیم یا غیر مستقیم و یا اعمال ستم به طور محیلانه، اعضای آسیب پذیر گروه ستمدیده را به درون فکنی خودانگاره های منفی- که از طریق ستمگر بیرونی انعکاس یافته است- رهبری کند. ممکن است ستمگر بیرونی یک فرد (مانند یک فرد سوء استفاده کننده جنسی از یک کودک یا جامعه و تصورات قالبی وکلیشه ای که علیه افراد رنگین پوست شکل گرفته است باشد). درونی سازی این تصور و سرکوبی خشم همراه با ستم، باعث هدایت فرد به رفتارهای تخریب کننده علیه خود و دیگران می شود. به طوری که افراد ستمدیده، "ستمکاران خودکار" می شوند و در ستم علیه خود مشارکت می کنند و در نتیجه ظالم بیرونی به ظالم درونی تبدیل می شود. ممکن است افراد ستمدیده "عقده قربانی بودن"71 را که ظاهر سازند که عبارت است از نگریستن به تمام اقدامات و ارتباطات به مثابه تعدیات بیشتر یا به سادگی، نشانه های دیگری از وضعیت قربانی بودن آنان است. این حالت، تجلی حالت "پارانویایی تطابقی" است که در میان افراد ستمدیده دیده می شود. (بولن72، 1985 : 40) این حالت پارانویا به این دلیل تطابقی است که ستم به اندازه ای در همه جا وجود دارد که آگاه نبودن از حضور آن، ناسازگارانه، غیر عادی است.

نظریه درماندگی آموخته شده
نظریه درماندگی آموخته شده بر این محور که زنان کتک خورده، خشونت را به عنوان بخشی از روابط نزدیکشان پذیرفته اند، بحث می کند و تاکید دارد که آنها خودشان را برای اینکه مورد خشونت قرار می گیرند گناهکار و مقصر می دانند و دارای عزت نفس پایینی می باشند، در نتیجه خودانگاره73 منفی را در خود توسعه داده و آن را درون سازی74 می نمایند. از طرفی در روان شناسی ستم فانون نیز بر این نکته که در معرفی ستم قرار گرفتن، اعضای آسیب پذیر را به درون فکنی خودانگاره های منفی هدایت می کند ، تاکید شده است، به طوری که در نهایت افراد ستمدیده، "ستمکاران خودکار" شده و در ستم علیه خود مشارکت می کنند و در نتیجه ظالم بیرونی به ظالم درونی تبدیل می شود.
در نتیجه روان شناسی ستم فانون با نظریه درماندگی آموخته شده سیگمان از همگرایی بالایی برخودار است.
خلاصه چهار چوب نظریه تحقیق:
از آنجائیکه روسپیگری به عنوان یک معلول چند علتی است و هر یک از تئوریهای مطرح شده از جنبه های خاص آنرا تبیین می کند لذا در این پ‍ژوهش تلفیقی از تئوریهای جامعه شناسی و روانشناسی زیر به عنوان مدل انتخابی تحقیق استفاده گردیده است .
چارچوب تئوریکی مورد استفاده در این پ‍ژوهش تئوریهای هیرشی ( آنجا که
می گوید : هر چه همبستگی بین اعضاء یک جامعه بیشتر باشد . افراد تمایل بالای به تبعیت از مقررات آن را دارند و انحراف دقیقاً زمانی اتفاق می افتد که نوجوانان علایق و دلبستگی هایشان را به خانواده و والدین از دست بدهند . بر این اساس این نظریه می تواند در تبیین فرضیه های 1 و 4 و 6 کمک کند ) . ساترلند ( آنجا که می گوید : معمولا شرایطی مانند 1- بزهکاری سایر افراد خانواده یا فساد اخلاق و الکی بودن آنها 2- فقدان والدین در اثر فوت یا طلاق یا ترک یکدیگر 3- ناسازگاری موجود در منزل نظیر تحکم به وسیله یکی از اعضاء خانواده ، سختگیری بیش از حد معمول 4- فشارهای اقتصادی نظیر بیکاری و درآمد غیرکافی 5- عدم کنترل والدین در اثر غفلت یا علل دیگر موجب ارتکاب بزه فرزندان آنان
می شود . بر این اساس این نظریه می تواند در تبیین فرضیه های 1 و 2 و 3 و 4 و 6و 8 کمک کند). نی (آنجا که می گوید : الگوهای صحیح تعاملی خانواده روابط حاکم در آن از قبیل وابستگی والد فرزند . فعالیت مشترک والد – فرزتد در بوجود آمدن همبستگی در خانواده و در نهایت در ایجاد همبستگی اجتماعی نقش دارد . به نحوی که رفتارهای بزهکارانه را کنترل می نماید در تبیین فرضیه های 1 و 4 کمک می نماید). تایتل (آنجا که
می گوید : کنترل بیش از حد باعث ایجاد انواع دیگر انحراف می شود بدین صورت که انحراف افراد به میزان و نسبت کنترل بستگی دارد در تبیین فرضیه 4 کمک می نماید). بندورا ( آنجا که می گوید : یادگیری از طریق مشاهده و سپس از راه تقلید صورت
می گیرد . و فرد باورهای دینی خود را از طریق یک فرایند تدریجی یادگیری اجتماعی کسب می کند از طریق الگو سازی رفتار دیگران بخصوص والدین و از طریق تقویت های اجتماعی (تشوق و تنبیه ) این فرایند در طول زمان شکل می گیرد . در تبیین فرضیه های 2 و 3 و 5 و 6 و 7 کمک می نماید ). دورکیم ( آنجا که می گوید : در یک جامعه ای که همبستگی اجتماعی قوی است اعضای آن احتمالا با ارزشها و هنجارهای مشترک همنوا می شوند ولی در جامعه ای که همبستگی اعضاء ضعیف است ، احتمال بیشتری دارد که مردم منحرف شوند و در تئوری دیگری بیان می کند که دین یک نیروی اجتماعی محسوب می شود که به صورت تعهدات اخلاقی ، رفتار و کردار فرد را کنترل و هدایت می کند ). در تبیین
فرضیه های 1 و 7 کمک می نماید). فروید ( آنجا که می گوید : اگر پایبندیهای مذهبی اعضای یک جامعه قوی باشد انسانها کمتر به سوی کارهای نامشروع خواهند رفت و خود را به طور درونی کنترل خواهند نمود در تبیین فرضیه 7 کمک می نماید ). مارکس (آنجا که می گوید نابرابری طبقات اجتماعی و استثمار طبقات محروم توسط صاحبان ابزار تولید منجر به فقر و محرومیت این طبقه کشته که در این صورت آنان " طبقه محروم" مرتکب جرم خواهند شد. در تبیین فرضیه 8 کمک می نماید). سالیوان (آنجا که می گوید : من بد بر اساس تفاسیر منفی ،تنبیه ، انتقاد و نگرانی تشکیل می گردد و بعدا کودک مرتکب اعمالی می شود که از نظر اجتماعی ناپسند است ، بنابراین ارتباطات بین فردی ، مهمترین کلید ، درک رفتار بشر است . در تبیین فرضیه های 5 و 6 کمک می نماید) . بوکوتیز (آنجا که می گوید رویارویی با وقایع آزار دهند ، منجر به گرایش فرد بر پرخاشگری و انحراف می گردد . بر این اساس این نظریه می تواند در تبیین فرضیه های 5 و 6 کمک می نماید .
نمایش مدل تحلیلی بین متغیر ها
همبستگی مثبت بین متغیرها با علامت (+) و همبستگی منفی با علامت (-) نشان داده شده است. خطوط نقطه چین نشان دهنده اثرات غیر مستقیم و خطوط یکپارچه نشان دهنده اثرات مستقیم است.
75

مروری بر تحقیقات
پژوهش امری گروهی است، نه فردی. هر مطالعه ضمن آنکه مبتنی بر مطالعات قبلی است، خود نیز مقدمه و پایه ای برای مطالعات بعدی است. هر قدر تعداد ارتباط ها و پیوندهای ممکن یک مطاله با مطالعات پیشین و تئوریهای موجود بیشتر باشد. اهمیت و سهم آن مطالعه در بسط دانش آدمی بیشتر خواهد بود.(هومن، 1380، ص108) منظور از مروری بر نوشته ها این است که محقق پژوهشهای قبلی درباره موضوع را بررسی کند.
مطالعات مقدماتی، به منظور آشنایی محقق با پژوهش هایی است که قبلاً در زمینه موضوع انجام شده است ونیز تعیین موقعیت پژوهش در دست انجام نسبت به آن صورت می گیرد. محقق با استفاده از مطالعاتش خواهد توانست چشم اندازی را که تصور می کند برای موضوع پژوهشی خود مناسب تر است تعیین کند. (ایران نژاد پاریزی،1378، ص41)
در سالهای پیش و پس از انقلاب، مطالعات محدود، اما با ارزشی، در زمینه روسپیگری در ایران انجام شده است. شاید یکی از علل مهم محدودیت این گونه پژوهشها، دشواری آن باشد. دستیابی به جمعیت های پنهان (Hidden Population) مثل معتادان و روسپیان به دلیل رفتار جرم انگارانه آنها بسیار سخت و در مواردی ناممکن است. به هر حال، فهرستی از پژوهشتها و یا پایان نامه های مرتبط با این موضوع، تهیه شده است که با مشخصات کتابخانه ای و همچنین چکیده آنها ارائه می شود. یادآوری این نکته ضروری است که به دلیل نابسامانی موجود در سیستم های اطلاع رسانی و بانک های اطلاعاتی ومحدودیت استفاده از کتابخانه های کشور، لزوماً این فهرست را در بر دارند. همه مطالعات در زمینه "روسپیگری" نمی باشد. اگر چه تلاش شده تا حد امکان تحقیقات مهم و با ارزش معرفی شوند.
o عمادی پور، محمد، لزوم آموزش بهداشت در قلعه شهرنو، کارشناسی ارشد بهداشت عمومی دانشگاه تهران (دانشکده بهداشت)، 35-1334، استاد راهنما: دکتر مهدی ثریا. این مطالعه به بررسی مسائل بهداشتی و آموزش بهداشت در میان روسپیان قلعه شهرنو می پردازد. جامعه مورد بررسی، روسپیان قلعه شهرنو به عنوان رکن اصلی در پدید آمدن این مکان و افراد دست اندکار روسپیگری در قلعه، در زمان بررسی می باشد. نمونه مورد بررسی، از میان پنجاه هزار نفر از جامعه نوآموزان کلاس پیکار با بیسوادی مرکز مددکاری قلعه، که عنوان روسپی داشتند، به صورت یک در میان و به طور سیستماتیک انتخاب شدند. در این پژوهش داده ها با تنظیم پرسشنامه، مصاحبه حضوری، سایر تحقیقات، اخذ اطلاعات از مدارک و اسناد و پرونده های موجود، مشاهدات بصری و ضبط آنها به وسیله عکسبرداری جمع آوری شده است. کلیه نتایج این بررسی از نظر ویژگی زمانی و مکانی خاص مورد بررسی است و قابل تعمیم به زمانها و مکانهای دیگر نیست.
o فرمان فرمائیان، ستاره، پیرامون روسپیگری در شهر تهران، آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی، 49-1347، پژوهش حاضر حاصل تحقیق دسته جمعی عده ای از پژوهندگان ودانشجویان آموزشگاه عالی خدمات اجتماعی در سال 1347 می باشد. این تحقیق به سفارش وزارت کشور انجام گرفت. موثرترین راه برای مبارزه با نابسامانی های اجتماعی، مطالعه در علل پدیدار شدن و توسعه آنهاست و هر مطالعه تنها هنگامی می تواند سودمند باشد که بر اساس معیارها و ضوابط علمی انجام گرفته باشد. این مطالعه به منظور شناخت عوامل اقتصادی اجتماعی و روانی پدیده روسپیگری در تهران و همچنین یافتن راه حل هایی برای مبارزه با این آسیب اجتماعی صورت پذیرفته است. منظور نهایی این تحقیق، فراهم آوردن امکانات رفاهی و اعاده حیثیت به روسپیان و باز توانی آنها و نیز پیشگیری از گسترش روسپیگری است. در این پژوهش، وضع روسپیان تهران از آغاز کودکی تا زمان حاضر، مطالعه و نیز سیمای روسپیگری در جامعه های ثابت و غیر ثابت روسپیان و سازمان آن بررسی شده است. همچنین ضمن این بررسی، با برقراری یک سرویس خدمات اجتماعی در قلعه شهرنو، علاوه بر ارائه خدمات مزبور، مطالعاتی از دیدگاه حرفه مددکار اجتماعی صورت گرفته است و بالاخره در پایان این مطالعه کوشش شد تا با نتیجه گیری از مطالعات انجام شده، راه حل های مناسبی در جهت تحقق اهداف پیش گفته ارائه شود. در نتیجه گیری، بدون توجه به فرضیه های گوناگونی که درباره علل پیدایش و یا راه های جلوگیری از روسپیگری وجود دارد، کوشش شده است که با در نظر گرفتن شرایط خاص شهر تهران، مسایل اجتماعی و اقتصادی آن و به اتکای نتایج این تحقیق، راه حل هایی ارائه شود.
o منصفی، جمشید. بررسی و تحقیق زنان خود فروش شهر تبریز، دانشگاه تبریز (دانشکده ادبیات و علوم انسانی)، 1348، استاد راهنما: دکتر رحیمی موقر. در این تحقیق، وضعیت زنان خودفروش شهر تبریز، 128 زن خودفروش (اعم از حرفه ای و غیر حرفه ای) و وضع 21 زن دیگر کوی نعلچیگران مورد بررسی قرار گرفته است. به طور کلی در شهر تبریز سه دسته زن خودفروش وجود دارد؟
1- زنان خودفروش حرفه ای ثابت کوی نعلچیگران
2- زنان خودفروش حرفه ای سیار
3- زنان خودفروش غیر حرفه ای پنهانی که خانواده نجیب (و شاید شوهر و فرزند) دارند.
تراکم نسبی زنان خود فروش شهر تبریز، نسبت به جمعیت آن کمتر از 1 به 5000 نفر است و این نسبت در مقایسه با زنان خودفروش حرفه ای تهران خیلی ناچیز است؛ زیرا این رقم در کوی خودفروشان تهران 1 به 1000 نفر می رسد.
طبق گزارش مرکز مبارزه با بیماریهای آمیزشی و بهداشت، 20 درصد آلودگیهای آمیزشی خیلی خطرناک هستند و نسل آینده را نیز تهدید می کند. نسبت تعداد خودفروشان سیار بیش از دو برابر زنان حرفه ای ثابت می باشد. همچنین نسبت خودفروشان سیار و پنهانی به خودفروشان کوی نعلچیگران 12/3 است؛ یعنی 12/3 برابر تعداد زنان این کوی، در محله های نجیب نشین شهر، زن خودفروش وجود دارد.
سیرنزولی و صعودی امراض مقاربتی در فصول سال مختلف است، بدین معنی که در فصل تابستان مخصوصاً شهریور ماه تعداد آلودگان بیشترند. خلاصه اینکه وضع عمومی فحشا در تبریز اسفناک و با عدم کنترل مقامات مسئول مواجه است.
o شاهسار، محمدحسین. عوامل فحشا در ایران و جرائم ناشی از آن، کارشناسی ارشد (حقوق جزا و جرم شناسی) دانشگاه شهید بهشتی، 1354، استاد راهنما، دکتر سیروس عظیمی.
فحشا یکی از بزرگترین بلایای اجتماعی است که می تواند حیات مادی و معنوی، جسمی و روحی جوامع بشری را تهدید نماید. هدف مطالعه، بررسی عوامل مستقیم و غیر مستقیم در بروز فحشا و روسپیگری در ایران می باشد که به بررسی توصیفی مقوله روسپیگری، انواع انحرافات جنسی، فواحش، وضعیت اقتصادی و رابطه آن با فحشا می پردازد. همچنین جرائم ناشی از فحشا و رابطه اعتیاد، بیماری های آمیزشی با فحشا از دیگر مواردی است که مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج این مطالعه، رابطه فحشا را با مولفه های جرم، اعتیاد، و بیماریهای آمیزشی مثبت ارزیابی می کنند.
o علیایی زند، شهین. بررسی عوامل موثر در گرایش به روسپیگری، سازمان بهزیستی کشور، دفتر آموزش و پژوهش، طرح کاربردی، 1369، تهران.
چکیده : هدف پژوهش، شناخت و اندازه گیری مهمترین عامل موثر در گرایش به روسپیگری و ارائه طرحی مناسب جهت پیشگیری از آن است، جامعه آماری، 303 مورد گروه شاهد و 198 مورد، گروه آزمایش زنان روسپی بودند که در مراکز مختلف بهزیستی نگهداری می شوند، روش پژوهش، پیمایشی با استفاده از مشاهده و مصاحبه بوده است. یافته ها نشان می دهد که از مهمترین عوامل موثر در کشانده شدن به روسپیگری فقر مالی، بیکاری، بی سرپرستی، نبودن نهادی برای حمایت از افراد بی پناه و عدم برخورداری آنها از هر گونه درآمد است. زنان روسپی از میان خانواده های پرجمعیت برخاسته اند و به لحاظ برخورداری از عدم امکانات مالی، زندگی محدودی داشته اند. مادران آنها بی سرپرست و اغلب بی سواد و کم سواد بوده اند و بسیاری از آنان به علت عدم برخورداری از امکانات مالی، در کودکی از تحصیل دست کشیده اند و برای کمک به خانواده خود کار کرده اند.
o صریق سروستانی، رحمت اله. فاصله فروماندگی تا فرمایگی (نگرشی جامه شناختی به ویژگیها و وضعیت زنان و دختران آسیب دیده اجتماعی در مراکز بازپروری)، شورای پژوهشی دانشگاه تهران، طرح تحقیقاتی، 72-1367 هدف اصلی این طرح، بررسی وضعیت مراکز بازپروری زنان و دختران ویژه و میزان کارآیی آن در انجام وظایف خود و بررسی وضعیت زنان و دختران آسیب دیده اجتماعی در این مراکز می باشد، جامعه آماری این پژوهش را کلیه زنان و دختران تحت پوشش دو مرکز بازپروری سازمان بهزیستی شهر تهران؛ یعنی مرکز شفق و امیدوار تشکیل می دهند. جامعه آماری این تحقیق دائماً تغییری کرده و از آغاز تا پایان پژوهشی، از 650 تا 230 نفر نوسان داشته است. این گروه شامل زنان اعزام شده از محله جمشید، معتادان در حال ترک، بازداشت شدگان ماموران مبارزه با منکرات، متکدیان، بی سرپرستان و مطلقه های بی پناهی بودند که غالباً پرورشگاهی بوده و پس از طلاق جایی برای ماندن نداشته اند و یا زنان و دخترانی هستند که از خوف سنت های قبیله ای متواری شده و سرانجام به تهران رسیده و به اجبار و یا به اختیار در این مراکز اسکان یافته اند.
o شه ستا، فاطمه. بررسی علل بازگشت روسپیان ساکن قلعه شهرنو به جامعه، کارشناس ارشد پرستاری روانی، مرکز آموزشی رزیدنس و پرستاری روانی؛ شهریور1358، استاد راهنما: دکتر کیومرث فرد.
هدف این مطالعه، به طور کلی، شناخت و تجزیه و تحلیل مسایل اجتماعی روسپیان، تشریح مشکلات روسپیان با توجه به اهمیت آنها، تشریح عواملی که مانع بازگشت روسپیان به جامعه می شود، کمک به روسپیان برای بازگشت به جامعه از طریق از بین بردن و هموار کردن موانع می باشد. در این مطالعه سعی بر این بوده است که حقایق زندگی روسپیان روشن و با توجه به آنها ، روشهای خاص مبارزه با فحشا و برگرداندن هر چه بیشتر روسپیان به جامعه ارائه گردد.
o مهبودی، مسعود. مقایسه سبک اسناد علّی زنان ویژه (روسپی) بازداشت شده با زنان عادی، دانشگاه علامه طباطبایی، (دانشکده روانشناسی)، پایان نامه کارشناسی ارشد، تهران 78-1377، استاد راهنما: دکتر هادی بهرامی
تحقیق حاضر به منظور بررسی سبک اسناد علی زنان روسپی و مقایسه آن با زنان عادی صورت گرفته است. در این تحقیق از پرسشنامه ASQ برای 38 زن روسپی مستقر در زندان و 38 زن عادی که به طور تصادفی انتخاب شده بودند، استفاده شد. نتایج بدست آمده از تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان داد که زنان روسپی اسناد بیرونی تری برای حوادث منفی دارند. همچنین اسناد با ثبات تر و کلی تر برای حوادث مثبت و منفی دارند. در زنان روسپی، اسنادهای بیرونی برای حوادث منفی، بیشتر از اسنادهای درونی برای حوادث مثبت است.
بررسی اطلاعات نشان داد که بین زنان عادی و روسپی از نظر اسناد درونی برای حوادث مثبت تفاوت معنی داری وجود ندارد. نتایج پژوهش حاکی از آن بود که به طور کلی سبک اسناد زنان روسپی با زنان عادی در مورد مراکز متفاوت می باشد.
o عادلیان راسی، حمیده، بررسی عوامل خانوادگی موثر بر روسپیگری بین زنان (35-15 سال) مرکز بازپروری حریت مشهد، کارشناس مددکاری، 1377، استاد راهنما: آقا رستمی.
در این تحقیق سعی شده است تا عوامل خانوادگی موثر بر روسپیگری در زنان 35-15 سال مرکز بازپروری حریت مشهد (بهار 1377)، مورد بررسی قرار گیرد. بدین جهت 8 متغیر زیر در ارتباط با روسپیگری مورد توجه قرار گرفت:
– میزان طلاق- میزان اعتیاد- میزان بزهکاری- تعداد جمعیت خانواده- فقر خانواده- میزان اعتقادات مذهبی- میزان اختلافات خانوادگی- میزان ازدواج اجباری
جهت دستیابی به داده ها، پرسشنامه ای تهیه و برای تکمیل آن از مصاحبه و مشاهده و همچنین بررسی اسناد، استفاده شده. در پایان، داده ها از طریق محاسبات آماری، تجزیه و تحلیل و نتایج ذیل حاصل گردید:
– اعتقادات مذهبی خانواده بر روسپیگری تاثیر دارد.
– طلاق والدین بر روسپیگری تاثیر دارد.
– اعتیاد فرد بر روسپیگری تاثیر دارد.
– بزهکاری فرد بر روسپیگری تاثیر دارد.
– فقر خانواده (شغل همسر) بر روسپیگری تاثیر دارد.
در کل، این پژوهش تاییدی است بر تاثیر عوامل خانوادگی بر بررسی و مبین صحت نظریه ها و تئوری های مرتبط با این فرضیه می باشد.
o کامرانی فکور، شهربانو. بررسی مقایسه ای خصوصیات روانشناسی زنان ویژه با زنان عادی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، بهار1381، استاد راهنما: دکتر کاظم رسول زاده طباطبایی
پژوهش حاضر به بررسی ویژگیهای روانشناختی( هیجان طلبی، هوش، عزت نفس وهویت ) زنان ویژه و مقایسه آنها با زنان عادی پرداخته است.
برای بررسی فرضیه های تحقیق، از میان زنان ویژه 35-15 ساله، 60 نفر انتخاب شدند. از این تعداد 30 نفر از مراکز بازپروری زنان آسیب دیده اجتماعی سازمان بهزیستی و 30 نفر دیگر از میان زنانی انتخاب شدند که به دلیل ارتکاب جرایم منکراتی روسپیگری در بازداشتگاه اوین زندانی شده بودند. علاوه بر آن، 60 نفر از زنان ساکن در 4 منطقه شمال، جنوب، شرق و غرب تهران به عنوان گروه کنترل، به روش تصادفی انتخاب شدند. همچنین آزمودنیهای گروه کنترل از لحاظ متغیرهای سن، تحصیلات و تا حدودی شرایط اقتصادی- اجتماعی با گروه آزمایش همتا شدند. سپس هر دو گروه به سوالات آزمون هیجان طلبی زاکرمن، آزمون هوش ریون بزرگسالان، پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت، و پرسشنامه عینی منزلت هویت من آدامز پاسخ دادند.
به منظور آزمون فرضیه های پژوهش، از آزمونهای آماری T برای مقایسه میانگین های دو گروه مستقل و آزمون همگونی X2 استفاده شدو نتایج آزمون فرضیه ها نشان داد که میزان هیجان طلبی زنان ویژه به صورت معنی دار بالاتر از زنان عادی است، همچنین نتایج حاصل از اجرای آزمون t، در حوزه عمل مقیاس هیجان خواهی نشان دادند که زنان ویژه در مقایسه با زنان عادی در عوامل ملال پذیری، بازداری زدایی، و تجربه طلبی به صورت معنی دار نمرات بالاتر دارند. اما تفاوت دو عامل هیجان طلبی و ماجراجویی بین زنان ویژه و عادی معنی دار نبود.
همچنین نتایج حاصل از اجرای آزمون هوش در دو گروه نشان داد که از حیث بهره هوشی، زنان ویژه در مقایسه با زنان عادی، نمراتن پایین تری به دست می آورند. (میانگین هوش بهر زنان عادی109 و زنان ویژه95) می باشد. علاوه بر این، یافته های پژوهش حاکی از آن است که زنان ویژه در مقایسه با زنان عادی، از عزت نفس پایین تری برخوردارند، اما نتایج حاصل از اجرای پرسشنامه هویت و آزمون X2 روی داده ها نشان می دهد که نه در بعد هویت عقیدتی و نه در بعد هویت بین شخصی، بین دو گروه، تفاوت معنی داری وجود ندارد و از لحاظ قرار گرفتن در 4 منزلت هویتی سردرگم، دنباله رو، بحران زده و هویت یافته توزیع فراوانی دو گروه زنان ویژه عادی یکسان است.
منابع و ماخذ:
منابع فارسی:
– آزاد ارمکی ، نقی ، بررسی مسائل اجتماعی ایران ، چاپ اول ، تهران : موسسه نشر جهاد ، 1377.
– آقا بخشی ، حبیب الله ، اعتیاد و آسیب شناسی خانواده ، انتشارات : دانش آفرین، 1379 .
– آقا بیگلوئی عباس ، رسول زاده طباطبایی کاظم ، موسوی چلک حسن ، کودک آزاری ، انتشارات : آوند دانش ، 1380.
– ابوینا عمران ، فرحناز ، بررسی تاریخی جرائم جنسی از دوران باستان تا کنون، تهران : انتشارات رنگارنگ ، 1381.
– احدی ، حسن ، بررسی علل اختلالات رفتاری نوجوانان و جوانان با تاکید بر دزدی و انحرافات جنسی ، تهران : معاونت فرهنگی اجتماعی نخست وزیری ، 1356.
– احمدی احمد ، روانشناسی نوجوانان و جوانان ، نشر نخستین ، چاپ هفتم ، 1377.
– احمدی ، علی اصغر ، تحلیلی تربیتی بر روابط دختر و پسر در ایران ، تهران : انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران ، 1375.
– اسد بیگی ، حسین ، بزهکاری دختران ، تهران : دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور ، 1381.
– اکبر زاده ، علی ، وضعیت روسپیگری در آمریکا ، تهران : دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور ، 1381.
– اعزازی ، شهلا ، جامعه شناسی خانواده با تاکید بر نقش ، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر ، تهران : انتشارات روشنگران و مطالعات زنان ، 1380.
– اقلیما ، مصطفی ، دلایل بازگشت دختران به مراکز نگهداری بهزیستی ، تهران : نشر سازمان بهزیستی کشور ، 1382.
– انجمن جامعه شناسی ایران ، خلاصه مقالات اولین همایش ملی آسیب های اجتماعی در ایران : روسپیگری ، کودکان خیابانی و تکدی ، تهران : انتشارات آگاه ، 1383.
– ایران نژاد پاریزی ، مهدی ، روشهایی پزوهش در علوم اجتماعی ، تهران : نشر مدیران ، 1378.
– بنجامین ، ساموئل گرین وید ، ایران و ایرانیان ( عصر ناصرالدین شاه ) تهران : نشر جاویدان ، 1344.
– بندورا ، آ ، نظریه یادگیری اجتماعی ، ترجمه فرهاد ماهر ، تهران : نشر راهگشا، 1372.
– بهبودی ، مسعود ، مقایسه سبک اسناد علی زنان ویژه ( روسپی) بازداشت شده با زنان عادی ، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی ، 1378.
– بوشارلاژاک ، کودکان دژمقشی ، ترجمه محمد رضا شجاع ، انتشارات آستان قدس رضوی ، چاپ چهارم ، 1368.
– بیرو ، آلن ، فرهنگ علوم اجتماعی ، ترجمه باقر ساروخانی ، تهران : انتشارات کیهان ، 1370.
– تابیر ، بچه های مطلق ، ترجمه پوراندخت تمدن ، انتشارات روشنگران ، چاپ اول، 1369.
– پیکرستان ، عباس ، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره ، دانشگاه تربیت معلم تهران ، 1380.
– توسلی ، غلامعباسی ، نظریه های جامعه شناسی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، 1380.
– حجتی ، محمد باقر ، اسلام و تعلیم و تربیت ، تهران : نشر فرهنگ اسلامی ، 1366.
– حیدری ، بهاره ، فحشا بخشی از اقتصاد غیر رسمی ، ماهنامه سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی ، لوموند دیپلوماتیک ، 1381.
– دفتر آمار و رایانه سازمان زندانها ، تیر 1381.
– دواس ، دی ای ، پیمایش در پژوهشهای اجتماعی ، ترجمه هوشنگ نایبی ، چاپ دوم ، تهران : نشر نی ، 1381.
– دورانت ، ویل A ، مشرق زمین گاهواره تمدن ، ترجمه احمد آرام ، جلد اول ، تهران : اقبال ، 1343.
– دورانت ، ویل B ، تمدن اسلامی ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، جلد 11 ، تهران : اقبال 1343 .
– رادمهر ، محبوبه ، بررسی علل روسپیگری در مرکز بازپروری شفق ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه علوم بهزیستی ، 1377.
– رئیس دانا ، فریبرز ، بررسیهایی در آسیب شناسی اجتماعی ایران ، تهران : انتشارات سازمان بهزیستی کشور ، 1380.
– رسول زاده طباطبایی و همکاران ، بررسی مقایسه ای خصوصیات روانشناختی زنان ویژه با زنان عادی ، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی شماره 5 ، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ، پاییز 1381.
– رفیع پور ، فرامرز ، آنومی یا آشفتگی اجتماعی ، تهران : نشر سروش ، 1378.
– رفیع پور ، فرامرز ، کند و کاوها و پنداشته ها ، چاپ یازدهم ، تهران : نشر شرکت سهامی انتشار ، 1380.
– ساروخانی ، باقر ، طلاق ( پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن ) ، انتشارات دانشگاه تهران ، 1372.
– ساروخانی ، باقر ، مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده ، تهران : انتشارات سروش ، 1370.
– ساروخانی ، باقر ، روشهای تحقیق در علوم اجتماعی ، جلد دوم ، تهران : پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، 1370.
– ستوده ، هدایت الله ، آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات اجتماعی ، تهران : دانشگاه تربیت معلم ، 1379.
– سخاوت ، جعفر ، جامعه شناسی انحرافات اجتماعی ، چاپ چهارم ، تهران : نشر دانشگاه پیام نور ، 1377.
– سرایی ، حسن ، مقدمه ای بر نمونه گیری در تحقیق ، تهران : نشر سمت ، 1372.
– سرمد ، زهره ، عباس بازرگان و الهه حجازی ، روشهای پژوهش در علوم رفتاری ، تهران : نشر آگنه ، 1376.
– سیف و سوسن تئوریهای نوجوانی ، انتشارات آیینه ادراک ، 1379.
– شاهسار ، محمد حسین ، عوامل فحشا در ایران و جرائم ناشی از آن ، کارشناسی ارشد ( حقوق جزا و جرم شناسی ) دانشگاه شهید بهشتی ، 1354.
– شامبیاتی ، هوشنگ ، بزهکاری اطفال و نوجوانان ، چاپ ششم ، انتشارات ویستار ، 1375.
– شریفی ، حسن پاشا ، اصول روان سنجی و روان آزمایی ، چاپ سوم ، تهران : نشر رشد ، 1374.
– شعاری نژاد ، علی اکبر ، روانشناسی عمومی ، تهران ، دانشگاه سپاهیان انقلابی ایران ، 1354.
– شیخاوندی ، داور ، جامعه شناسی انحرافات ، چاپ سوم ، کناباد : نشر مرندیز ، 1373.
– صدیق سروستانی ، رحمت الله ، آسیب شناسی اجتماعی ( جامعه شناسی انحرافات اجتماعی ) ، تهران : انتشارات آن ، 1383.
– صدیق سروستانی ، رحمت الله ، فاصله فروماندگی تا فرومایگی ( نگرش جامعه شناختی به ویژگیها و وضعیت زنان و دختران آسیب دیده اجتماعی در مراکز بازپروری) ، شورای پژوهش دانشگاه تهران ، 1372.
– عادلیان راسی ، حمیده بررسی عوامل خانوادگی موثر بر روسپیگری بین زنان 35-15 سال مرکز بازپروری حریت مشهد ، کارشناسی مددکاری ، دانشگاه علوم بهزیستی، 1377.
– علیایی زند ، شهین ، بررسی عوامل موثر در گرایش به روسپیگری تهران : سازمان بهزیستی کشور ، دفتر آموزش و پژوهش طرح کاربردی ، 1369.
– فارلی ، ملیسا ، روسپی گری : امری مسلم بر تجاوز به حقوق بشر ، ترجمه دکتر مهدیس کام کار ، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی شماره 5 ، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ، پاییز 1381.
– فرجاد ، محمد حسین ، آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی انجرافات اجتماعی ، انتشارات بدر ، 1378.
– فرجاد ، محمد حسین ، بررسی مسائل اجتماعی ایران ، انتشارات اساطیر ، 1377.
– فرمانفرمانیان ، ستاره ، روسپیگری در شهر تهران ، انتشارات آموزشگاه عالمی خدمات اجتماعی ، چاپ دوم ، 1349.
– فرمهینی فراهانی ، محسن ، فرهنگ توصیفی علوم تربیتی ، تهران ، نشر اسرار دانش ، 1378.
– قائمی ، علی ، آسیب ها و عوارض اجتماعی ، ریشه یابی ، پیشگیری ، درمانی ، انتشارات خردمند ، 1377.
– قائمی ، علی ، کودک و خانواده نابسامان ، انتشارات سازمان اولیاء و مربیان ، 1371.
– قاسم زاده ، فاطمه ، آری گفتن به نیازهای کودکان ، چاپ دوم ، نشر دنیای مادر ، 1380.
– کامرانی فکور ، شهربانو ، بررسی مقایسه ای خصوصیات روانشنانسی زنان ویژه با زنان عادی ، دانشگاه تربیت مدرس ، تهران 1381.
– کرلینجر ، فرد . ان ، مبانی پژوهش در علوم رفتاری ، مترجمین حسن پاشا شریفی و جعفر نجفی زند ، تهران : موسسه انتشارات آوای نور ، 1376.
– کیوی ، ریمون ، کامپنهود لوک وان ، روش تحقیق در علوم اجتماعی ، انتشارات دیبا ، 1379.
– کی نیا ، مهدی ، روانشناسی جنایی ، تهران : رشد ، 1374.
– گیدنز آنتونی ، جامعه شناسی ، ترجمه منوچهر صبوری ، نشر نی ، 1373.
– مجله اصلاح و تربیت ، عوامل موثر بر گسترش فحشا ، سازمان زندانها ، شماره 11 ، 1381.
– محسنی ، منوچهر ، مقدمات جامعه شناسی ، انتشارات دوران ، 1379.
– محمد نبی ، مریم ، بررسی علل انحرافات زنان ، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته پژوهشگری ، دانشگاه شهید بهشتی ، 1380.
– موسوی حسن ، بررسی وضعیت اجتماعی ، روانی و زیستی زنان آسیب دیده اجتماعی سازمان بهزیستی کشور ، تهران 1375.
– موسوی نژاد ، ابراهیم ، استاندارد خدمات بهزیستی برای زنان ویژه ، سازمان بهزیستی کشور ، 1377.
– مرکز آمار ایران ، سالنامه آماری ایران ، تهران : نشر مرکز آمار ایران ، 1381.
– میلر ، دلبرت ، راهنمای سنجشی و پژوهشهای اجتماعی ، ترجمه هوشنگ یابی ، چاپ اول ، تهران : نشر نی ، 1380
– مینوچین سالوادور ، فیشمن اچ چارلز ، فنون خانواده درمانی ، ترجمه فرشاد بهادری – فرح سیا ، تهران : نشر رشد ، 1381.
– نادری ، عزت الله ، مریم سیف نراقی ، سنجش و اندازه گیری و بنیادهای تحلیلی ابزارهای آن در علوم تربیتی و روانشناسی ، تهران : نشر معین ، 1371.
– نوابی نژاد شکوه ، رفتارهای بهنجار سازمان انتشاراتی و فرهنگی ابتکار ، 1375.
– نیازی ، یعقوب ، بررسی مقایسه ای ویژگیهای فردی و الگوهای تعاملی خانواده دختران فراری و غیر فراری ، استاد راهنما : تقی دوست قرین ، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدد کاری اجتماعی ، تهران ، 1382.
– هومن ، حیدر علی ، شناخت روش علمی در علوم رفتاری : پایه های پژوهش ، چاپ چهارم ، تهران : نشر پارسا ، 1380.
– واحدی ، قدرت الله ، طلاق ، تهران : آسیا ، 1346.

منابع لاتین:
– Hirchi , Travis . (1969) "causes of Delinquency ". Berkeley : university of California press.
– Howe David . (1995)." Attachment theory for social work practice". London : university of east anjlia Norwich , the machmilan press.
– kratcoki peter C. and Lucille Dunn kratcouski (1990) juvenile Delinquency" (third Edition). Kent state university . newyorl. The hall press.
– Nye . Ivan F.(1958). "Family Relationships and Delinquent Behavior". Newyourk :tohn wiley press.
– Suther land , EdwinH.and Donald R. Cressey .(1974). "criminology" (9 th Edition). Philadelphia :lippincett.
– Thompson , williom E.and jack E. Bynum .(1991). "Juvenile Delinquency : classic and contemporary Readings". USA: Allyn and Bacon press.
– vold , George B. Bernard , thomea J. and Jeffrey B. snipes , (1998). "theoretical " (4 th Edition). Newyourk: oxford university press.

1 – Salvador minuchin
2 – Hall
3 – Amir
4 – Clark and lewis
5 – Estrick
6 – Self- determination.
7 Griffin
8 Brown miller
9 Ennew
10 – Finkelhor
11 Russell
12 -Ideologues
13 – W.Bonger
14 -Fornasuri di verce
15 – DR. Cyril burt
16 -The young Delinquent
17 – Ivar berg
18- Thompson and Bynum
19 -Jachson Toby
20 -Ibid
21 – Blum
22 – Acerman
23 – Gadyn
24 – Prostitute
25 – Hirschi and social Bond Theory
26 – Travis Hirschi
27 – Attachment
28 – Commitment
29 – Involvement
30 – Belief
31 – Uses of Delinguency
32 – Social Bond
33 – Durkheim
34 – Starin Theories
35 – Superego
36 – Ego
37 – Sykes amd Matza
38 – Socioeconomic Status
39- Social Norms
40 – Keratcoski and Kratcoski
41 -E.sutherland and Ditferan tiar Association
42 – Frequency
43 – Duration
44 – In ten sity
45 – Priority
46 – Lagan
47- Nye and family relationship
48 – Internalized controls
49 – Indirect controls
50 – Direct controls
51 – Need satisfaction
52 – Single- Parent Family
53 – Attachment
54 – Control
55 – Involvement
56 – Sykes and Matza
57 – Robert Stanfield
58 – Parental Discipline
59 – Alternative Cultural Pattern
60 – Interactional theory: Terence P. Thornberry
61 – Attachment to Parents
62 – Commitment to School
63 – Beliefin conventionl values
64 – Early chilhood
65 – Howe
66 – Thorneberry
67 – Bandura and social learning Theory
68 – Albert Bandura
69 – Freud
70 – Salivan
71 – Victim complex
72 – Bulhen
73 – Self- Image
74 – introjection
75- Attachment
2- Commitment
3- Belive
4- Involument
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 92 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود