معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی رئیس جمهور ضرورت ها و رویکردهای برنامه ریزی منطقه ای(فضایی)
امور آمایش و توسعه منطقه ای
آبان 1392
هر که نامخت از گذشت روزگار
نیز ناموزد ز هیچ آموزگار ( رودکی )
برنامه ریزی فضایی-منطقه ای(1)
فرایندی است منظم، هدفمند و سیستماتیک که در جهت تنظیم و هماهنگ کردن برنامه های مختلف اقتصادی- اجتماعی با نیازها و امکانات محلی و تامین رفاه جوامع بشری و رسیدن به عدالت اجتماعی و توسعه پایداربا توجه به نیازها وظرفیت های منطقه ای
برنامه ریزی فضایی – منطقه ای(2)
برنامه ریزی فضایی به مثابه " روشهای مورد عمل توسط بخش عمومی برای تاثیرگذاری بر توزیع آتی فعالیتها در فضا تعریف شده است
برنامه ریزی فضائی (Spatial Planning ) فرایندی است برای اثرگذاری بر توزیع فعالیت ها در فضای آتی توسط بخش های دولتی وعمومی؛ در واقع عبارتست از مورد توجه قراردادن آنچه می توان و باید در جائی برای منافع همگانی انجام داد.
برنامه ریزی فضایی – منطقه ای (3)
”منطقه“ بنا بر صفتی مشترک
)منطقه همگون (Homogenous
یا بنا بر روابط عملکردی) منطقه
عملکردی (Functional یا بنا بر
حیطه اعمال قدرت مدیریتی
)منطقه اداری-
(Administrative قرارداد و
تعریف می شود. منطقه، فضایی
است با محتوای مشخص که
کالبدی هویت یافته داشته باشد.
در این جا محدوده ای جغرافیائی است که از مراکزجمعیتی و حومه آن ها بزرگتر واز مرزهای کشور کوچک تر است. بنا بر این مقیاس های گوناگون دارد که می توان به :
زیر-منطقه )سطح (Sub-region، منطقه )سطح Region
و کلان منطقه )سطح Mega-(region تقسیم شود.
توزیع منصفانه فضای توسعه
حفاظت محیط زیست، تعادل اکولوژیک و زیست پذیری
یکپارچگی سرمایه های موجد توسعه و ”خوشبختی مردم“
هماهنگی افقی (میان بخشی)و عمودی (ملی/ منطقه ای/ فضائی) بر بستر قلمرو جغرافیایی مشخص
حفظ هویت های فضائی به همراه تقویت وحدت ملی
برقراری پیوندهاوهمبستگی فضائی برای ایجاد مزیت های رقابتی
ایجاد چشم انداز آرمانشهری و بسیج اجتماعی برای تحقق آن
رسالت برنامه ریزی فضائی-منطقه ای(1)
تخصیص بهینه منابع نه صرفا برای رشد اقتصادی،بلکه عدالت اجتماعی ، حفاظت محیط زیست و در مجموع برای پایداری.
عدالت اجتماعی با توزیع نسبی حقوق، منابع و ایجاد فرصت برابر در جامعه که ناگزیر در فضا تجلی می یابد.
رسالت برنامه ریزی فضائی- منطقه ای(2)
سابقه برنامه ریزی منطقه ای در جهان
انگلستان به عنوان کشورپیشرو درانقلاب صنعتی، برنامه ریزی منطقه ای را (حدود ربع اول قرن ۲۰ ) برای مهار و هدایت اثرات رشد اقتصادی ناشی از انقلاب صنعتی درمحیط آغاز کرد:
تصویب اولین قانون در سال ۱۹۳۴ برای توزیع فضائی فعالیتهای اقتصادی به سوی نواحی عقب مانده در سطح کشور و پایه سیاست گذاری منطقه ای ،
وضع قانون در سال ۱۹۴۵ برای هدایت صنایع به سوی نواحی متروکه،
تهیه طرح منطقه شهری لندن توسط آبرکرمبی در سال ۱۹۴۴،
دو اقدام مهم در ارتباط با توسعه منطقه ای (بعد از دهه 1960)
۱) راهبرد قطب رشد : برای مناطق عقب مانده کشور
۲) ایجاد شوراهای اقتصاد منطقه ای برای هماهنگی و سیاستگذاری
دلایل تکوین برنامه ریزی منطقه ای در انگلستان :
۱) ایجاد فرصتهای برابر اشتغال برای مناطق عقب افتاده از میانگین ملی
۲) ساماندهی رشد شتابان و تجمع های زیاد از حد در منطقه شهری
۳) دستیابی به رشد اقتصادی بیشتر با منطقه ای کردن برنامه های ملی
۴) کارایی بیشتر در خدمات رسانی ( خدمات در سطح منطقه ).
2سابقه برنامه ریزی منطقه ای در جهان
در ایالات متحده امریکا برنامه ریزی منطقه ای بیشتر مستقل از دولت و متاثر از جریانات آرمان گرایی ،برای مقابله با دخالت انسان در روندهای طبیعی و رشد بی مهابای شهر و صنعت طی دهه ۱۹۲۰ پایه گذاری شد با تکیه بر:
ـ خودیاری و توسعه با تکیه بر اجتماعات منطقه ای.
ـ اولویت دادن به نیازهای منطقه وتعادل آن.
ـ مرزبندی منطقه بر اساس فرهنگ ، تاریخ و طبیعت.
:دهه ۱۹۶۰
رواج روشهای کمی برای تحلیلهای فضایی وسوق یافتن برنامه ریزی منطقه ای به سوی برنامه ریزی فضایی برای رشد اقتصاد ملی
دلایل تکوین برنامه ریزی منطقه ای درامریکا
1ـ علایق منطقه و حفظ هویت فرهنگی در برابر یکسان سازی فرهنگی.
۲ـ رشد سریع و گسترده مجموعه شهرهای بزرگ نیازمند ساماندهی.
۳ـ حداکثر بهره برداری از قابلیتهای مناطق در جهت تحقق رشد اقتصاد ملی.
۴ـ تلاش در رفع فاصله عقب ماندگی و فقر منطقه ای .
3سابقه برنامه ریزی منطقه ای در جهان
در آلمان روند انقلاب صنعتی در نیمه قرن ۱۹، رشد ناگهانی شهرنشینی را موجب شد. برنامه ریزی منطقه ای ، اولین بار با ایجاد نهاد مسئول در ۱۹۲۰ شکل گرفت. اتحادیه اسکان نواحی دارای زغال سنگ ( رور ) از اوایل دهه ۱۹۲۰ تشکیل شد.
در دهه۱۹۷۰ برای ایجاد تعادلهای منطقه ای مهمترین اقدام ، سیاست گذاری منطقه ای در کمک به سه گونه فضاهای: نواحی توسعه، مراکز توسعه و نواحی مرزی، صورت گرفت.
اقدامات توسعه برای این نواحی شامل:
۱ـ اصلاحات (رفرم ) کشاورزی
۲ـ توسعه گردشگری ( توریسم )
۳ـ صنعت
4سابقه برنامه ریزی منطقه ای در جهان
درفرانسه قرن ۱۹ پاریس به دلیل تمرکزگرایی سیاسی رشد سریعی داشت و مابقی شهرها دارای رشد منفی بودند.تا پایان جنگ جهانی دوم سیاستگذاری و برنامه ریزی منطقه ای پیگیری نشده بود.
پس از پایان جنگ جهانی دوم تمرکز زدایی در دستور کار قرار گرفت و نقطه شروع برنامه ریزی منطقه ای در فرانسه شد.
دلایل تکوین برنامه ریزی منطقه ای درفرانسه
ـ چاره جویی ساختار مرکز ـ حاشیه
ـ تامین تعادل های ملی در برابر تمرکز روز افزون شهر پاریس
ـ برنامه ریزی فضایی جهت تحقق هدفها و برنامه های توسعه ملی
ـ برنامه ریزی فضایی جهت مدیریت و ساماندهی منطقه شهری.
تحولات برنامه ریزی منطقه ای در جهان
سابقه برنامه ریزی منطقه ای در ایران قبل از انقلاب
– برنامه اول و دوم : شکل گیری تفکر توسعه ناحیه ای در قالب تاسیس سازمانهای عمران ناحیه ای مانند توسعه دشت مغان و تداوم آن در برنامه دوم در قالب ایجاد قطب های توسعه ایی مانند توسعه ناحیه خوزستان و جنوب شرق ایران و ناحیه جیرفت
برنامه سوم: بهره گیری از منابع طبیعی و قطب کشاورزی مانند ایجاد قطب های کشاورزی دشت گرگان، کهکیلویه
برنامه چهارم: شناسایی منابع و امکانات توسعه مناطق مستعد و تعیین قطب های توسعه در هر منطقه و تمرکز سرمایه گذاری در آنها با تاکید بر استراتژی قطب های توسعه
برنامه پنجم: تلاش برای ایجادتعادل و توسعه اقتصادی و اجتماعی در نواحی مختلف کشور، ایجاد هماهنگی در سرمایه گذاری های توسعه ای در فعالیت های عمرانی مناطق و مشارکت مقامات محلی در امور عمرانی ،جایگزینی سیاست های برنامه های خاص عمران استان به جای سیاست های عمران ناحیه ای
سابقه برنامه ریزی منطقه ای در برنامه های توسعه (بعد از انقلاب)
برنامه اول توسعه: هدایت سرمایه گذاری ها به مناطق محروم و توزیع آن در بین مناطق مختلف، تهیه برنامه های استانی در حاشیه قرار گرفت، برنامه منطقه ای در عمل به صورت جمع بندی برنامه های بخشی که در منطقه صورت گرفت، درآمد.
برنامه دوم توسعه: محرومیت زدایی در جهت رفع عدم تعادل های منطقه ای ، اجرای سیاست تمرکز زدایی، افزایش نقش استان ها و واگذاری طرح های با ماهیت استانی به دستگاه های اجرایی محلی
برنامه سوم توسعه : تمرکززدایی اداری – سیاسی از طریق تشکیل شورای برنامه ریزی و توسعه استان و کمیته برنامه ریزی شهرستان و تاکید بر اجرای غیر متمرکز برنامه ریزی و بودجه ریزی در استان ها،
برنامه چهارم توسعه :طرح موضوع تعادل منطقه ای و آمایش سرزمین در سطوح برنامه ریزی ، بسترسازی برای توسعه منطقه ای در پهنه کشور، تدوین مفاد قانونی آمایش سرزمین و تعادل منطقه ای
برنامه پنجم توسعه : اختصاص فصلی با عنوان توسعه منطقه ای در برنامه با موضوعات امایش؛ توسعه منطقه ای، محیط زیست و توسعه روستایی ، تلاش برای محرومیت زدایی از شهرستانهای محروم
ضرورتهای برنامه ریزی منطقه ای (دیدگاه تئوریک)
کارایی: کل کارایی اقتصادی از طریق بهبود عملکرد مناطقی که سطوح پایین تری از بهره وری را دارا هستند افزایش می یابد.
برابری: برای بهبود عملکرد اقتصادی؛ بسیاری به رونق بخشیدن مناطق کمتر برخوردار با رونق اقتصادی کمتر در انطباق با اصل برابری تاکید نموده اند.
بهره برداری پایدار منابع:تاکید بر بهره برداری از منابع در پاره ای از مناطق یک کشور می تواند فشار تقاضا در قسمتهای دیگر را کاهش دهد.
مساعدت به سیاستهای اقتصادی کلان: کاهش تفاوت بین مناطق می تواند به همگرایی های اقتصادی مناطق مختلف یک کشور منتج شود
ضرورتهای برنامه ریزی منطقه ای (دیدگاه عملیاتی)
برنامه ریزی منطقه ای به عنوان:
رهیافت و سازوکاری برای توسعه مشارکت و توسعه پایدار اجتماعات انسانی،
شاخصی برای هویت یابی جوامع محلی ،
راه برون رفتی از ناکارآمدی جوامع توسعه نیافته ،
رشد اقتصادی به منظور ارتقاء سطح مادی و رفاه زندگی ،
کاهش نابرابری های فضایی ،
حفاظت از منابع ارزشمند زیست محیطی؛
ضرورت برنامه ریزی منطقه ای-فضایی در ایران
وسعت کشور و تنوع طبیعی، جغرافیایی، اجتماعی، قومی و فرهنگی
توسعه نامتعادل، شکاف توسعه بین مناطق و عدم تعادل منطقه ای
بازسازیی مناطق آسیب دیده از سوانح طبیعی
کنترل و مدیریت شهرنشینی و ساماندهی نظام شهری
تمرکز زدایی از تصمیم گیری و برنامه ریزی در کشور
توجه ویژه به مناطق دورافتاده و توسعه نیافته
کنترل رشد فیزیکی بی رویه و تعیین میزان و جهات بهینه توسعه فیزیکی شهرها
توسعه نامتعادل، شکاف توسعه بین مناطق و عدم تعادل منطقه ای
در برنامه ریزی منطقه ای هدف به حداقل رساندن عدم تعادل از راه های زیر است:
در نظر داشتن بعد فضایی- مکانی تصمیمات اقتصادی و نگرش فضایی به توسعه ملی
اولویت دادن به انسجام و تعادل درون سیستمی مجموعه ملی یر بازدهی اقتصادی سریع و کوتاه مدت
شناسایی پتانسیل های مختلف مناطق و راههای بهره برداری از آنها
تنظیم روابط عملکردی بین مناطق و ایجاد و توسعه ظرفیت های رشد و توسعه در مناطق بازمانده از توسعه
بازسازیی مناطق آسیب دیده از سوانح طبیعی
در چنین شرایطی برنامه ریزی منطقه ای در ایران به دلایل چندی ضرورت دارد:
پهنه بندی و اولویت بندی مناطق مختلف کشور به لحاظ انواع سوانح طبیعی
مکان یابی و جا دهی مجدد فعالیت ها در پهنه سرزمین با توجه به احتمال خطر خیزی سرزمین
تدوین ضوابط، مقررار و ایجاد تسهیلات با محدودیت ها جهت استقرار بهینه جمعیت،فعالیت و نظم کالبدی سکونتگاهها و مراکز فعالیت
تسهیل امکان کمک رسانی از طریق تشخیص و تعبیه نظام سازمانی- تشکیلاتی متناسب منطقه ای
در نظر گرفتن تسهیلات کالبدی- فیزیکی و نظام آمادگی همیشگی برای کاهش آثار زنجیره ای سوانح
توجه ویژه به مناطق دورافتاده
در برنامه ریزی منطقه ای توجه خاص به مناطق حاشیه ای از چند جهت می تواند حائز اهمیت باشد
ایجاد تعادل در سرزمین و پر کردن خلاها در توسعه فضایی سرزمین
تنظیم ساختار فضایی متناسب و یکپارچه سرزیمن
استراتژیک بودن و حساسیت منطقه
فعال کردن پتانسیل های بالقوه و غیر فعال موجود
کنترل رشد فیزیکی بی رویه و تعیین میزان و جهات بهینه توسعه فیزیکی شهرها
برنامه ریزی منطقه ای از چند جهت مهار رشد بی رویه و بی اندام شهری را میسر ساخته آن را تحت کنترل در آورده و موفقیت برنامه ریزی شهری و محلی را تضمین خواهد کرد:
تدوین نظام اسکان جمعیت و سیاست های توزیع و استقرار جمعیت در پهنه سرزمین و در نتیجه کنترل جابجایی جمعیتی و بهینه ساختن توزیع جمعیت
تشخیص و تعیین حوزه های نفوذ و تشخیص حجم جمعیت و فعالیت پذیری نقاط عمده شهری و رو.ستایی
تدوین نظام کاربری زمین در مقیاس کلان منطقه ای و تشخیص میزان نیاز به اراضی شهری متناسب با توسسعه شهری
ارزیابی قابلیت اراضی مناسب برای توسعه شهری در محدوده پیوسته یا ناپیوسته شهرها و تعیین جهات بهینه توسعه شهرها
برنامه ریزی منطقه ای مکمل برنامه ریزی بخشی
برنامه ریزی بخشی بمنظور تامین حداکثر سود و حداقل زیان جامعه باید اثرات فضایی را نیز در نظر بگیرد و اضافه بر آن با تحلیل ساختار فضایی موجود و تحولات آتی ، محدودیت های برنامه ریزی بخشی را بشناسد تا سرانجام سازمان فضایی بهینه برای مجموعه بخشهای اقتصادی – اجتماعی و زیست محیطی فراهم آید.
آسیب شناسی نظام برنامه ریزی کشور از منظر فضایی
1) نقصان و عدم انسجام نظام برنامه ریزی فضایی کشور
2) تمرکز گرایی در برنامه ریزی بخشی به تبعیت از نظام سیاسی اداری
3) موزائیکی کردن مناطق در برنامه ریزی بخشی به جای برنامه ریزی منطقه ای
4) فقدان نظام مدیریت منطقه ای
رویکردها در برنامه ریزی فضایی-منطقه ای
رویکرد سیستمی
پویش ساختاری- کارکردی رویکردی بدیل در برنامه ریزی
رویکرد شبکه منطقه ای
رویکردیکپارچگی در برنامه ریزی منطقه ای
رویکرد سیستمی در برنامه ریزی
فضا (فضای عملکردی)و فعالیت های گروههای انسانی عناصر اصلی در برنامه ریزی منطقه ای می باشند در این راست تحول و دگرگونی فضایی در قالب زنجیره ای از عوامل و نیروهای عمل می کند.
از آنجا که فضا متشکل از اجزایی مرتبط اسست می توان آن را یک نظام به شمار آورد که از آن با عنوان نظام مکانی – فضایی یاد کرد.
رویکرد سیستمی به فضا و منطقه مستلزم توجه به ساختارو کارکرد مناطق می باشد
رویکرد سیستمی در برنامه ریزی
در این رویکرد، نظام فضائی حاوی مجموعه ای از اجزاء مرتبط است که ازقانونمندیهای عمومی حاکم بر نظامها (سیستمها) تبعیت می کند
دراین رویکرد یک نظام فضائی(منطقه ای) صرفا برآیندِ تاثیرگذاری وتاثیرپذیری و یا تجلیگاه تعامل نیروها و عواملی است که اساسا نظامهای فضائی بر شالوده آنها شکل می گیرند و با اثرپذیری از آنها، در گذر زمان، تغییر می کنند
پویش ساختاری- کارکردی رویکردی بدیل در برنامه ریزی
پویش ساختاری- کاردکردی به عنوان رویکردی راهبردی به ساماندهی فضا، در سطوح و مقیاس های مختلف می کوشد ضمن تبیین جنبه های پیچیده ساماندهی فضایی مسایل ریشه دار ساختاری – کارکردی فضایی را بررسی نماید
پویش ساختاری- کارکردی هم با ساخت ها و کارکردهای ذهنی و هم با ساخت های عینی سرو کار دارد در این راستا کارکردهای فضایی یعنی تمام انواع فعالیت های انسانی و روابط آنها که در روند زمانی و دربستر مکانی-فضایی شکل گرفته است را شامل می شود
پویش ساختاری- کارکردی
پویش ساختاری- کارکردی براین باور استوار است که به -عنوان مثال-دخالت در بخشی از ساختار کالبدی بدون عنایت به بخش های دیگرکالبدی(ساختارمحیطی- اکولوژیک) و بی توجه به کارکردها(فعالیت ها و روابط جاری) یعنی بی مهری به پویش نظاموار، نمی تواند به اهداف متصور خود دست یابد
دیدگاه حاکم بر پویش ساختاری- کارکردی نگاه مبتنی بر درک درست از فضا به عنوان پدیده ای نظاموار و روی آوری جدی به برنامه ریزی فضایی(منطقه ای) است
پویش ساختاری- کارکردی
این رویکرد ناکارآمدی ساختاری کارکردی نظام های فضایی(منطقه ای،ناحیه ای و محلی) را در ایران به بی نظمی در گسترش شهرها و بی رویگی در جابجایی و فراموشی روستا ودر نتیجه ،به عدم شکل گیری منظم سلسله مراتب کانون ها و عرصه های فضایی(شهرها و روستا) نسبت می دهد.
از مصدایق عینی کم توجهی به این رویکرد:اتخاذ ”نگاه مجزا نگر“ نسبت به سکونتگاههای روستایی و کانون های شهری به عنوان دو جزء جدا ازهم،تسلط نگرش بخشی در برنامه ریزی و کم توجهی به نگرش منطقه ای و با حاکمیت نگرش فضایی
پویش ساختاری- کارکردی
در این رویکرد، فرض اساسی بر این واقعیت استوار است که میان ساختار و کارکرد تمام پدیده های فضایی،همچون شهرها، روستاها، مناطق و نواحی، نوعی پیوند تنگاتنگ و غیر قابل انکار بر قرار است که مجموعه حاصل از آن قابلیتهای آن نظام را نمایندگی و تحقق پذیر می کند. در این چارچوب، ساختارهای کالبدی، اعم از ساختهای طبیعی و یا انسان ساخت، در ارتباطی تنگاتنگ با ساختهای اجتماعی- اقتصادی قرار دارند؛ البته، هر دو اینها خود به عنوان نظامهای فرعی نظام اصلی فضایی عمل می کنند. به همین ترتیب، کارکردهای مختلف نظام، چه کارکردهای محیطی و چه کارکردهای اجتماعی- اقتصادی نیز هر یک به عنوان نظامی فرعی، با یکدیگر تعامل معنادار دارند. در نهایت، تمام نظامهای فرعی هم، اعم از نظامهای فرعی ساختاری و کارکردی، در تعامل و ارتباط متقابل عمل می کنند. بدینسان، می توان دریافت که کلیت نظام فضایی، در محیط خود، در تعاملی چندبعدی و بسیار پیچیده بین اجزای گوناگون محیطی- اکولوژیک و اجتماعی- اقتصادی قرار دارد که در نتیجه آن، با نوعی پویایی در گذر زمان تغییر می پذیرد
رویکرد یکپارچگی دربرنامه ریزی منطقه ای
این رویکرد بر هماهنگ سازی تمامی جنبه ها و اجزا فضا(منطقه) و بهره گیری از منابع انسانی و محیطی تاکید می ورزد که اصولا رویکردی سیستمی به شمار می رود این رویکرد به دلیل ضعف و ناکامی رویکرد بخشی در زمنیه توسعه مورد استقبال قرار گرفت.
رویکرد توسعه یکپارچه اصولا گرایشی منطقه ای دارد و بیش از هز چیز بر جنبه های مکانی- فضایی توسعه تاکید دارد
رویکرد شبکه منطقه ای در برنامه ریزی
این رویکرد مبتنی بر پارادایم جدیدی در زمینه توسعه فضایی است و بر پیوندها وهمبستگی های متقابل روستا-شهری براساس برپایی شبکه های فضایی در سطوح منطقه ای تاکید دارد
رشد و توسعه هماهنگ را از طریق روابط مکمل و پیوندهای سازمان یافته بین شهری- روستایی در سطح مناطق توصیه می کند
شالوده این رویکرد، در اصل، به اندیشه های جان فریدمن و مباحث او درباره برنامه ریزی منطقه ای و مدل مرکز- پیرامون باز می گردد. او با دوری از نگرشهای صرفاً اقتصادی و رویکردهای مبتنی بر قطب رشد بر نوعی نظریه توسعه یکپارچه منطقه ای تاکید داشت
ادامه رویکرد شبکه منطقه ای
برای نظم دهی و سامان بخشی به روابط درون و بین مناطق، لازم است که سیاستهای عدم تمرکز به طور جدی در دستور کار قرار گیرد. به سخن دیگر، نه تنها عدم تمرکز در فرایند تصمیم گیری و برنامه ریزی، بلکه سرمایه گذاریهای عمرانی و توسعه ای، به ویژه در عرصه های پیرامونی، تعقیب و اعمال گردد.
راهبرد شبکه منطقه ای با تاکید بر محو فقر و نابرابری در عرصه های پیرامونی، به دنبال تجهیز و تقویت اقتصادهای محلی در پیوند و همگرایی با توسعه منطقه ای و در نهایت، توسعه ملی است.
ادامه رویکرد شبکه منطقه ای
در چارچوب راهبرد شبکه منطقه ای، به جای تاکید بر شبکه ای سلسله مراتبی از مراکز، مرکب از مراکز جمعیتی واقع در سطوح مختلف، سکونتگاهها براساس کارکردهای متفاوت (← سلسله مراتب سکونتگاهی)، مجموعه ای از مراکز هم سطح، خوشه یا شبکه ای را به وجود می آورند که براساس فعالیتهای کلیدی با سایر مراکز در ارتباط و کنش- واکنش متقابل خواهند بود
براین اساس، این راهبرد رویکردهای مرتبط با مدلهای مبتنی بر برنامه ریزی از بالا به پائین و نظامهای متعارف برنامه ریزی شهری را به رویارویی می طلبد. ازاین رو، حاوی نگرشی نسبتاً متنوع، منعطف و جامع نگر به توسعه منطقه ای است که بر هماهنگ سازی و ادغام توسعه روستایی با توسعه شهری در مقیاس ناحیه ای و محلی استوار است.
رویکرد شبکه منطقه ای
[1]. Decentralized Planning Systems
رویکردهای اصلی به توسعه منطقه ای
رویکرد نئوکلاسیک؛
رویکردهای برگرفته از تئوری های کینزی (صادرات پایه، علیت تجمعی، قطب رشد)؛
تئوری های ساختاری و تغییر موقتی ( تئوری مراحل، تئوری های چرخه، تئوری های موج، مارکسیسم و اقتصاد؛ سیاسی رادیکال، تئوری های گذار، تئوری های مقررات و گذار از فوردیسم)؛
تئوری های ابداع، دانش و یادگیری؛
تئوری رشد درون زا؛
تئوری اقتصادهای جغرافیایی؛
تئوری مزیت های رقابتی و خوشه ها؛
نهادگرایی؛
توسعه پایدار منطقه ای؛
پساتوسعه گرایی
درس های آموخته رویکردها و مدل های جدید برنامه ریزی
اهمیت فضا و برنامه ریزی فضایی با گذر از نگرش های سنتی به توسعه دوچندان شده است . بطوریکه اهمیت یافتن رویکرد پایداری در نظریات و سیاستگذاری های توسعه ، رویکردهای سنتی توسعه را دچار چالش و دستخوش تغییرات اساسی کرده و پارادیم جدیدی را در توسعه شکل داده است. در این میان سه تغییر اساسی زیر بسیار قابل توجه بوده است
درس های آموخته رویکردها و مدل های جدید برنامه ریزی
نخستین تغییر گذر از جامعه مبتنی بر اقتصاد ( غلبه و سیطره اقتصاد) به جامعه اکولوژیکی بوده است. در حالیکه در رویکرد ماقبل پایداری ، جامعه و اکولوژی در خدمت اقتصاد و توسعه اقتصادی بوده و نسبت به آن پسماند محسوب می شدند و بنابر این در سیاستگذاری و اقدامات عملی قربانی شدن آنها محلی از اعراب نداشت. در رویکرد پایداری، اقتصاد وابسته به جامعه و و هر دو وابسته به شبکه حیات می باشند و تعامل پایدار با اکولوژی، رکن اساسی در تصمیمات و عملکرد اقتصادی است.
درس های آموخته رویکردها و مدل های جدید برنامه ریزی
تغییر دوم که وابستگی تنگاتنگی با تغییر اول دارد، وابستگی و پیوستگی فضایی توسعه است. به عبارت دیگر در پارادیم جدید ، توسعه نه تنها پدیده ای منتزع از فضا نیست بلکه امری فضایی است و در پیوند تنگاتنگ و در تعامل متقابل با فضا و مکان و موقعیت و در بستر زمانی معنی و هویت می یابد.از اینرو توسعه (اقتصادی، اجتماعی و…) نمی تواند و نمی باید نسبت به فضا خنثی و بی توجه باشد بلکه در پیوند تنگاتنگ با توسعه فضایی به سازگاری و پایداری سوق می یابند.
درس های آموخته رویکردها و مدل های جدید برنامه ریزی
تغییر سوم اهمیت یافتن و پررنگ شدن مقوله زمان در توسعه است. اینکه هزینه ها و فواید توسعه تنها به زمان حال و نسل فعلی تعلق ندارد بلکه امری بین نسلی و در زمانی و بلند مدت است. توسعه حقی است متعلق به همه نسل های فعلی و آینده یک سرزمین و قلمرو . در عین حال توسعه درتعامل پویای سطوح محلی ، ملی و فراملی است.
درس های آموخته رویکردها و مدل های جدید برنامه ریزی
پارادایم سوم به مشارکت ذینفعان در برنامه ریزی و بسیج اجتماعی ذینفعان در فرآیند برنامه ریزی تمرکز نموده است که با مباحث متاخر حکمرانی خوب و تدبیر امور، این مشارکت ابعاد نظری و عملی عمیق تری به خود گرفته است. طبیعی است در چنین فضایی، نقش برنامه ریزی نیز دچار تغییرات ماهوی شده و از دانای کل ، مشاور خردمند و همه فن حریف و طراح سیستم های پیچیده به آینده شناس ، ظرفیت ساز و تسهیلگر سوق یافته و در اصل مدافع و حامی ورود و مداخله ذینفعان در فرایندهای برنامه ریزی شده است. در این مسیر آماج برنامه ریزی نیز از نگاه محدود بخشی و کالبدی به سوی توجه به فضاها و ملاحظه همزمان محیط، انسان و فعالیت سوق یافته است در این فرایند سطح برنامه نیز در یک رفت و برگشت، سطوح محلی ، ملی و فراملی را با هم آمیخته است. بدین ترتیب برنامه ریزی نه تنها مکان مبنا شده بلکه با نگرش فضایی نیز پیوند تنگاتنگ خورده است.
درس های آموخته رویکردها و مدل های جدید برنامه ریزی
تغییر چهارم، توجه و تاکید بیشتر به مقوله عدالت سرزمینی (territorial justice ) است که پیگیرعدالت نسلی و بین نسلی در عرصه فضایی محیطی بوده و مداخلات عمومی را نه تنها برای کاهش عدم تعادل های فضایی ( سرزمینی و بین منطقه ای و درون منطقه ای ) مورد تاکید قرار می دهد ، بلکه به دنبال سیاست فضایی فعال برای پیشگیری از شکل گیری نابرابری های فضایی جدید و توسعه قطبی شده می باشد.
درس های آموخته رویکردها و مدل های جدید برنامه ریزی
در طی سالها تلاش هدفمند و آگاهانه انسانها، برنامه ریزی از یک رویکرد بخشی و به لحاظ فضایی خنثی ، یا نگاه صرف کالبدی و یا رویکرد برنامه ریزی جامع به سمت برنامه ریزی مشارکتی و فضایی سوق یافته است. در حالیکه نظام ها و رویکردهای قبلی تکنوکرات محور بوده و تعداد محدودی دانای کل برای کل حوزه ها ، بخش ها و شئونات مختلف جامعه از بالا به پایین برنامه ریزی می کردند و از این طریق در یک رابطه پدرسالارانه در پی اصلاح و هدایت جامعه بودند.
مقایسه تفصیلی پارادایم های سه گانه برنامه ریزی
(اجلالی پرویز و دیگران:1383:1391)
تحـولات و تغییــــرات
طرح/برنامه آمایش سرزمین
طرح/برنامه آمایش استان
طرح کالبدی ملی ایران
طرح کالبدی منطقه ای
طرح کالبدی ناحیه ای
طرح جامع شهر
طرح توسعه ناحیه/شهر
طرح راهبردی-ساختاری شهر
راهبرد توسعه شهر
طرح های موضعی/موضوعی
فهرستی از انواع طرح/برنامه های“ فضا مبنا“ در ایران
طرح های موضعی/ موضوعی
طرح هادی روستایی
طرح تجمیع روستایی
طرح آمایش صنعت
طرح جامعه توسعه استان
طرح توسعه منابع آب
طرح مدیریت منطقه حفاظت شده
طرح توسعه گردشگری منطقه ای
طرح مناطق ویژه(عسلویه…)
درس های آموخته رویکردها و مدل های جدید برنامه ریزی