تارا فایل

روانشناسی کودک و نوجوان و درمان اختلالات روحی




بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:
روانشناسی کودک و نوجوان و درمان اختلالات روحی

فهرست
مقدمه 3
اعتماد و عدم اعتماد 4
استقلال و خود مختاری در مقابل خجالت و شک 4
ابتکار در مقابل احساس گناه 4
رقابت و نادیده گرفته شدن 4
هویت در مقابل تردید در پیدا کردن نقش 4
عوامل موثر و عوامل خطر 5
مسائل مربوط به بهداشت روان در روانشناسی کودک و نوجوان 5
درمان و مشاوره روانی برای کودکان ونوجوانان 5
روانشناسی نوجوان 7
بررسی تحلیلی روانشناسی نوجوان در دوران بلوغ دختران – بلوغ پسران 7
روانشناسی نوجوانان در مرحله بلوغ 7
فاکتورهای شخصیتی: 8
مواردی که در برخورد با نوجوان باید رعایت کرد: 9
عوامل موثر بر تربیت 10
ویژگی های تربیت قدیم وجدید 11
ویژگی های تربیت قدیم: 11
ویژگی های تربیت جدید 12
قوانین پدر ومادری از 2 تا 12سالگی 13
تاثیر خنده بر سلامت روان 15
شب ادراری در کودکان 17
تعریف شب ادراری 17
علل شب اداری 18
ویژگیهای بالینی این گروه از کودکان 18
سرانجام شب ادراری چه می شود. 19
توصیه هایی برای والدین 19
با دروغگویی کودکمان چه کنیم؟ 20
روشهای عملی افزایش اعتماد به نفس در کودکان 23
اختلال یادگیری 25
عوامل بروز اختلالات یادگیری 26
عوامل بروز اختلالات یادگیری 29
تعریف اختلال یادگیری 32
طبقه بندی اختلال یادگیری 33
اختلالات حافظه ای 34
اختلال های عملکرد ذهنی ( فکری ) 34
اختلال های زبانی 34
میزان شیوع 35
اختلال یادگیری 38
تفاوت های موجود در میان توانایی های شناختی 39
ناتوانی های گفتاری 40
وسواس فکری 41
اختلال وسواس فکری – عملی 42
نشانه های وسواس 43
نشانه های وسواس 44
آیا هر نوع توجه به پاکیزگی نشانه وسواس است؟ 45
تشریح نوع اختلال 46
علل زمینه ای بروز اختلال 46
عوامل پیشگیری کننده 48
تعریف اختلال بیش فعالی 49
تغییر و اصلاح رفتار 50
مراقبتهای روانپزشکی در کودکان و نوجوانان 53
آموزش روان شناختی: 55
آموزش روان شناختی 56
آموزش روانشناختی در سطح همگانی: 56
آموزش روانشناختی برای گروههای در معرض خطر 57
آموزش روانشناختی برای گروههای پر خطر: 57
چگونگی ارائه آموزشهای روان شناختی 57
الگوی جلسات آموزش روان شناختی 60
الگوهای آموزش روانشناختی برای خانواده: 60
آموزش روان شناختی در حضور بیمار یا در غیاب او 60
مرتبط با مراحل بیماری یا غیر مرتبط با آن 60
منابع 64

مقدمه
همراه با رشد کودک، تغییراتی در حالات و رفتار های او نیز دیده می شود. برخی از این تغییرات نسبتاً قابل پیش بینی هستند و اگر چه ممکن است چالش بر انگیز باشند، جنبه ای کاملاً طبیعی از رشد انسانی محیوب می شوند. به طور کلی تا زمانی که کودک به گونهای رفتار کند که با محدوده ی سنی وی سازگار باشد، جای هیچگونه نگرانی نیست.همانطور که کودکان و نوجوانان از نظر فیزیکی رشد می کنند، در حال توسعه مهارت های اجتماعی و هوش هیجانی نیز هستند تا در آینده، زندگی با کیفیت تری داشته باشند.
زمانی که آن ها با احساسات خود درگیر می شوند مراجعه به متخصص بهداشت روان مانند یک درمانگر یا مشاور می تواند تاثیرات بسیاری مثبتی به همراه داشته باشد. جلسات درمانی معمولاً همراه با والدین تشکیل می شود زیرا فضایی ایمن برای رسیدگی به تفکرات و احساسات همه اعضای خانواده است.
نظریه های بسیاری در رابطه با مراحل تکاملی کودکان وجود دارد و شناخت این مراحل به والدین و سرپرست کودکان کمک می کند تا رفتار ها و نیاز های رشدی وی را درک کنند. تئوری اریک اریکسون مراحل زوانشناختی از تولد تا بزرگسالی را شرح می دهد یکی از شناخته شده ترین نظریه ها در این زمینه است.
طبق نظریه ی اریکسون ۸ مرحله رشد وجود دارد که ۵ مورد از ان ها در دوران تولد تا نوجوانی رخ می دهد:

دوران نوزادی: اعتماد و عدم اعتماد
در مرحله اول رشد انسانی، نوزادان جهان را کشف می کنند و می آموزند که آیا محیط اطراف آن ها مکانی امن و قابل پیش بینی هست یا خیر. نوزاد نیاز به توجه زیاد و دلگرمی از سوی والدین دارند و این بر عهده ی والدین است که حس اعتماد یا عدم اعتماد را در فرزند خود بتوانند بسازند.
دوران اولیه کودکی: استقلال و خود مختاری در مقابل خجالت و شک
در مرحله دوم از رشد انسانی کودکان شروع به استقلال طلبی و انتخاب می کنند. دفاع از خود، بهانه گیری و کله شقی در این دوران طبیعی است. در این سنین در کودک علاقه مندی ها ساخته می شود و احساس شک و خجالت پدید می آید.
سال های پیش دبستانی: ابتکار در مقابل احساس گناه
در مرحله، کودکان در مورد نقش های اجتماعی و احساسات می آموزند، فعال و کنجکاو می شوند و بازی های تخیلی بخش مهمی از این مرحله ی زندگی هستند.
در این سن نیز استقلال طلبی و لجبازی در آن ها همچنان ادامه دارد. در این سن کودکان شروع به نشان دادن رفتار هایی می کنند که از اراده خودشان نشات می گیرد. نحوه ی برخورد والدین و مراقبان کودک باعث می شود او احساس استقلال یا احساس گناه در مقابل رفتار های خویش پیدا کند.
دوران مدرسه: رقابت و نادیده گرفته شدن
روابط کودک در دوران مدرسه با همسالان خود بسیار اهمیت دارد. در این دوران دامنه وسیع نر و پیچیده تری از احساسات بروز می کنند. در این دوران مشکلات و ناامیدی در تنظیمات تحصیلی و اجتماعی ممکن است به افسردگی و اضطراب در کودک منجر شود. در این دوران مسئولیت پذیری اجتماعی و امکان ایجاد شرایطی برای کمبود توجه هر دو ممکن است بروز کنند.
دوران نوجوانی: هویت در مقابل تردید در پیدا کردن نقش
نوجوانان در این استقلال بیشتری پیدا می کنند و هویت خویش را بر اساس تجربه هایشان می سازند. نقش ها و رفتار های جدید را تجربه می کنند. در این مرحله بلوغ جسمی و عاطفی رخ می دهد. تغییرات در این سنین بر روابط والدین و نوجوان تاثیر زیادی می گذارد به خصوص در زمانی که تجربه های ناخوشایندی گریبانگیر نوجوان شود که می تواند اضطراب و افسردگی را در پی داشته باشد.
عوامل موثر و عوامل خطر
هر فاز رشد چالش های خاصی برای کودک ایجاد می کند که جزء روند طبیعی هستند. بااین وجود مشکلات روانی می توانند این چالش ها را در موارد زیادی تشدید کنند.
هر کودک نسبت به تغییرات زندگی پاسخ متفاوتی خواهد داشت اما برخی از وقایع ممکن است بر سلامت روان کودک تاثیر بگذارد مثل جدایی یا طلاق والدین، تولد خواهر یا برادر، مرگ یکی از اعضای خانواده یا حیوان خانگی، سوء استفاده جنسی و جسمی، فقر یا بی خانمانی، بلایای طبیعی، خشونت های خانگی، تغییر مکان و رفتن به مدرسه جدید و مسئولیت های فراتر از سن بر دوش داشتن.
سن، جنسیت و سایر عوامل بر تطبیق پذیری کودک با این گونه چالش ها اثر می گذارد. برای مثال کودکان کم سن تر و پسران نسبت به فرزندان بزرگتر و دختران تطبیق سریعتری با طلاق پیدا می کنند. همچنین ژنتیک و بیماری های روانی ارثی مانند افسردگی دو قطبی نیز ممکن است روان کودک و نوجوان را نیز درگیر کند.
مسائل مربوط به بهداشت روان در روانشناسی کودک و نوجوان
مراکز کنترل و پیشگیری بیماری های روان بیماری هایی مانند بیش فعالی، اضطراب، افسردگی، اوتیسم و سندروم تورنت را در سنین ۳ تا ۱۷ سالگی تشخیص می دهند.
سوء استفاده از کودکان و نادیده انگاشتن آن ها یکی از شایع ترین موارد استرس زا و چالش روانی برای کودکان است. کودکانی که تحت چنین شرایطی قرار دارند به دلیل احساس ترس و شرم قادر به بیان آنچه که از نظر روانی تجربه می کنند نیستند. در آمریکا روان درمانگرانی که با کودکان سر و کار دارند،
از نظر قانونی مجازند در صورت مشاهده خشونت موارد نقض قانون را به مراتب قضایی گزارش کنند. سن نوجوانی با روابط احساسی نوجوان همراه است که ممکن است عامل درگیری او با خانواده شود.
درمان و مشاوره روانی برای کودکان ونوجوانان
مشاوران در کار کودک اغلب از روش های درمانی که در ان کودک به ص۲ورت انتزاعی خود را بیان کند استفاده می کنند مانند بازی درمانی، ماساژ درمانی و هنر درمانی.
هنگام صحبت کردن با آن ها رعایت نکات زیر مهم مفید است:
زمان خوبی که کودک و نوجوان در آن حس راحتی دارند برای گفتگو انتخاب کنید.
فعالانه گوش کنید
نگرانی ها تجربیات و احساسات فرزندتان را جدی بگیرید
با ذهن باز و آرام حرف هایش را گوش دهید
به ان ها توضیح دهید که با مسائل رایجی رو به رو هستنند
نقش دارو در روان درمانی کودک و نوجوان
دارو درمانی در واقع روشی سریع برای گرفتن نتایج محسوب می شود. در روان درمانی کودکان و نوجوانان ترجیح بر درمان با مشاوره و روش های دیگر غیر از داروست و در صورت نیاز دارو نیز تجویز می شود.
مشاوره روانشناسی کودک و نوجوان را باید جدی بگیرید چرا که این دو دوره، دوره های بسیار حساس و مهمی از زندگی فرزند شما هستند و نباید مشکلات و دغدغه هایی از فرزند شما را که به هر دلیل درکی از آن ندارید، پشت گوش بیاندازید.
مشاوره روانشناسی کودک و نوجوان برای شما به یک دغدغه تبدیل شده است؟
از اهمیت مشاوره روانشناسی کودک آگاه هستید؟
آیا میدانید تند خویی و لج بازی کودک شما دلایل قابل درکی دارد؟
آیا در برخورد با کودک و نوجوان خود دچار سردرگمی هستید؟
در بسیاری از کتاب های آموزش و مشاوره روانشناسی به خصوص کتاب های روانشناسی کودک، روانشناسی رشد و روانشناسی شخصیت می بینیم که:
درباره مراحل رشد انسان صحبت شده و ویژگی های رشد جسمی و رشد روانی هر سن را توضیح داده است.
روانشناسان و مشاوران کودک برای آنکه بتوانند:
در زمینه کودک و نوجوان مشاوره بدهند!
و توانایی حل مشکل را داشته باشند!
باید با مراحل رشد انسان آشنایی کامل داشته باشند.
به عنوان مثال باید بدانند که:
یک کودک در سن سه سالگی از لحاظ رشد جسمی و شناختی چه خصوصیاتی دارد!
و با چه مسائل و بحران هایی رو به رو است!
حتی با بازی های مناسب سن کودک آشنایی داشته باشند!
روانشناسی کودک اهمیت و جایگاه خود را از کودک می گیرد.
روانشناسان کودک باید با مباحث مختلف روانشناسی کودک، رشد کودک، مسائل تربیتی کودک و…آشنایی کامل داشته باشند تا توانایی یاری رساندن به والدین را داشته باشند.
روانشناسی نوجوان
دوره نوجوانی دوران حساس و مهمی است که دختران و پسران دغدغه های ذهنی زیادی دارند.
و برای والدین اغلب دوره سختی است چرا که با تغییرات فرزند خود مواجه می شوند.
و اغلب در نوع برخورد و رفتار خود با فرزندشان دچار تردید و دودلی می شوند.
این مسئله که در دوره نوجوانی دختران و پسران چه خصوصیاتی دارند.
و از لحاظ رشد جسمی، شناختی، اجتماعی و… چه تغییراتی می کنند و رفتار و برخورد مناسب، دغدغه ذهنی نوجوانان است.

بررسی تحلیلی روانشناسی نوجوان در دوران بلوغ دختران – بلوغ پسران
روانشناسی نوجوانان در مرحله بلوغ
در دوران بلوغ، دختران و پسران شاهد تغییراتی در بدن خود هستند.
به طور کلی می توان گفت سن بلوغ در دختران بین ۱۰ تا ۱۲ سالگی و در پسران بین ۱۲ تا ۱۴ سالگی شروع می شود.
باید به این نکته توجه داشت که بلوغ بین افراد مختلف متغییر است!!
وقتی صحبت از بلوغ می شود بیشتر تغییرات جسمی در ذهن تداعی می شود.
حال آنکه بلوغ علاوه بر تغییرات و رشد جسمی شامل بلوغ روانی، عاطفی، اجتماعی و بلوغ فکری نیز می باشد، ولی عموما بلوغ با رشد جسمی آغاز می شود.
اینکه والدین اطلاعات و آموزش مناسب را به فرزندان خود بدهند امر مهمی است.
گاهی برای این کار لازم است با مشاوران و متخصصان این حوزه مشورت داشته باشند هیچ کودکی همیشه صد در صد اطاعت نمی کند؛ و کودکان بدقلق در پیروی از رهنمودها و دستورها مشکلات بیشتری دارند. آنها اغلب تکانشی هستند؛ در نتیجه، نافرمانند . ولی تکنیکهای خاص می توانند کمک کنند.
کودکان بدرفتاری نمی کنند که فقط شما را دیوانه کننند یا انتقام بگیرند. آنها بدرفتاری می کنند چون که :
نمی توانند از دستور پیروی کنند؛
نمی دانند چگونه کاری را که پدر و مادرها می خواهند، انجام دهند.
دلیلی نمی بینند که چرا باید اطاعت کنند؛
می توانند با گوش نکردن، آنچه را که می خواهند بدست آورند.
به یاد داشته باشید که رفتار کودکان هدف گراست: آنها از هر وسیله ای که می شناسند استفاده می کنند تا چیزی را که می خواهند بدست آورند.
فاکتورهای شخصیتی:
کودک با اراده رشد خواهد کرد تا بزرگسالی پیگیر شود.شخص قوی در زندگی یک سرمایه است؛ هدف ازتربیت فرزند درهم شکستن اراده قوی او نیست بلکه کمک به کودکان است تا قدرت تشخیص مناسب و خویشتن داری را پرورش دهند.
فرایند:
1- علامت توجه طلبانه:
نام فرزندتان را صدا کنید.
تماس چشمی برقرار کنید؛ از راه دور دستور ندهید.
2- دستور:
فرزندتان را به شیوه ای مودبانه ولی قاطعانه مورد خطاب قرار دهید.
با حالتی آمرانه بایستید ولی کوشش کنید به فضای فرزندتان تجاوز نکنید.
با متانت و با روشنی با لحنی آمرانه حرف بزنید؛ اما فریاد نکشید. ازفرزندتان نخواهید که در حق شما لطفی بکند؛ منظورتان این نیست . فقط با آرامی ولی قاطعانه بیان کنید که از فرزندتان می خواهید چه کار بکند.
فقط یک مورد را که می خواهید فرزندتان انجام دهد بیان کنید. اگر لازم باشد، از فرزندتان بخواهید وقتی که کارش را تمام کرد بیاید و شما را ببیند.
جر و بحث نکنید یا توضیح اضافه ندهید( حداکثر یک توضیح مختصر). با فرزندتان چانه نزنید.
ممکن است خواستن از فرزندانتان که دستور را تکرارکند سودمند باشد.

3- نگاه پیگیری:
بلند شوید و به مدت تقریبا 15 ثانیه به فرزندتان نگاه کنید.
اگر فرزندتان دستور را اطاعت کرد؛ مطمئنا او را تحسین و تمجید کنید.

مواردی که در برخورد با نوجوان باید رعایت کرد:
1. افکار نوجوان را نباید به مسخره بگیرید. اگر با عقایدش مخالفید، مخالفت مخالفت خود را سریع و مستقیم ابراز نکنید.
2. اگر در لا به لای حرفهایش به موضوعی برخوردید که باعث نگرانی شما شد، فورا" نگرانی خود را ابراز نکنید و این امر نباید سبب شود که دائما" کلامش را قطع کنید و به نصیحت او بپردازید.
3. از کسانی که مورد قبولش هستند مستقیما انتقاد نکنید.
4. حرفها و عقایدش را به عنوان یک موضوع با مزه و خنده دار برای اطرافیان تعریف نکنید.
5. سعی نکنید از حرفهایش فورا نتیجه گیری کنید و عقیده خود را ابراز نمایید.
6. در تصحیح اشتباهات و در تفهیم حقایق به او شتاب نکنید.
7. به حریم شخصی نوجوان تجاوز نکنید و لوازم شخصی اورا به بهای یافتن سر نخی به هم نزنید.
8. تا جایی که امکان دارد به دنبال موقعیتهایی برای تشویق و تائید نوجوان باشد، باشید.او حتما باید بداند که شما به موفقیت تحصیلی ویا موفقیتش در امور فوق برنامه و از همه مهمتر به خود او به عنوان یک انسان افتخار می کنید.
9. با نوجوان خود به عنوان یک فرد برابر صحبت کنید. کسی که عقایدش برای شما ارزش دارد واز صحبت کردن با تکبر و با لحن عامرانه و دستوری خودداری کنید.
10. بلند و آهسته بودن صدایتان و شیوه برقرار کردن ارتباط با او را دقیقا" مورد توجه قرار دهید.
11. تظاهر نکنید که جواب همه چیز را می دانید در صورتیکه در مورد مسئله ای حق با شما نبود واقعیت را بپذیرید واگر مرتکب اشتباهی شدید از عذر خواهی نترسید.
12. نه تنها باید قوانین منصفانه و محدودیت های مناسبی ایجادکنید، بلکه در اجرا کردن آنها نیز باید ثبات و پایداری داشته باشید.
13. به نوجوانتان بگوئید که واقعا برای او اهمیت قائلید و از او مراقبت می کنید. با او تماس بدنی ایجاد کنید و او را لمس کنید. و اگر اجازه می دهد بغلش کنید و به تلاش مضاعف خود برای حفظ و تداوم ارتباط ادامه دهید. حتی وقتی که حس می کنید او در این زمینه هیچ تلاشی نمی کند.

عوامل موثر بر تربیت
والدین باید واقع بین باشند وبدانند که به غیر از خودشان چه عوامل دیگری بر رفتار فرزندشان اثر می گذارد .
1- والدین : شغل والدین، سن والدین ،تحصیلات، محیط مسکونی ، نوع تفکر والدین ،پیشینه خانوادگی ،رابطه والدین و تفکر والدین ، وضعیت اقتصادی ، فرزند خواسته وناخواسته ، انگیزه وعلاقه والدین ، تجربیات ،تربیت خانوادگی ،داشتن وقت مناسب وامکانات .
2- اوضاع سیاسی جامعه
3- تک والد بودن
4- همسالان و دوستان فرزندان وخودمان
5- عوامل طبیعی (زلزله ، سیل و….)
6- وراثت
7- فرهنگ جامعه
8- محیط آموزشی
9- نزدیکان
10- محیط اجتماع
11- رسانه های آموزشی
12- محیط آموزشی
13- محیط زندگی

ویژگی های تربیت قدیم وجدید

ویژگی های تربیت قدیم:
– در قدیم حرف بزرگترها پیش می رفت وبچه ها روی حرف پدر ومادر حرفی نمی زدند .
– در قدیم وضع شغل وآینده بچه ها معلوم بود .
– در قدیم پدرها چندتا شغل نداشتند واز صبح تا شب گرفتارنبودند.
– در قدیم مادرها سر کار نمی رفتند .
– بچه ها کم توقع تر بودند .
– حوصله پدر ومادرها بیشتر بود .
– پدر سالاری بود.
– تکنولوژی کمتر بود .
– زندگی ساده تربود.
– ارتباطهای خانوادگی کمتر بود .
– استعداد بچه ها در نظر گرفته نمی شد .
– دوره نوجوانی به معنای امروزه مطرح نبود .
– اختلاف سلیقه والدین با بچه ها کمتر بود.
– به دکتر و دوا کمتراعتقاد داشتند و امکانات درمانی هم کمتربود.
ویژگی های تربیت جدید
– احترام ها کمتر شده است .
– کنجکاوی بچه ها بیشتر شده است.
– تکنولوژی پیشرفت کرده است .
– تجربه بچه ها بیشتر شده است .
– کودکان جسورتر شده اند.
– خلاقیت بیشتر شده است .
– فضا ها بسته شده است.
– فرزندان بشتر استقلال پیدا کرده اند.
– خانواده ها هسته ای شده ند.
– تعداد فرزندان کمتر شده است .
– به اعتقادات مذهبی کمتر توجه می شود .
– اضطراب بیشتر شده است .

قوانین پدر ومادری از 2 تا 12سالگی
اگر ما سعی کنیم قوانین زیر را در ارتباط با کودکانمان رعایت کنیم؛ مشکلات ارتباطی کمتری با آنها خواهیم داشت.
به یاد داشته باشید کودک شما تا سن 10 سالگی شماره یک خانواده نباشد.
1. هماهنگی پدر و مادر در تربیت کودک لازمه تربیت کودک است.
2. به یاد داشته باشید که کودک شما آینه تمام نمای رفتار شماست.
3. زدن، گاز گرفتن و پرتاب کردن ممنوع!
4. وظیفه پدر و مادر، آموزش و آموختن است نه فرمان صادر کردن ودستور دادن.
5. کودکان باید بدانند با بزرگترها فرق می کنند و با بزرگ شدن این تفاوت ها کم می شود.
6. بازی مهم ترین کاری است که باید با کودک انجام شود.
7. خلاقیت و رهبری در بازی با کودک است و هدف از آن صرفا لذت بردن کودک است.
8. قبل از انجام هر کاری ابتدا کودک را برای آن کارآماده کنید. کودکان تحمل تغییرات آنی را ندارند.
9. چارت رفتاری برای پدر و مادر معجزه می کند و رفتارهای مد نظر آنها را در کودک تثبیت می کند.
10.تفاوت پاداش و رشوه را همیشه به یاد داشته باشید.
11.این جملات را روزانه ده ها بار به کودک خود بگوئید: به تو افتخار می کنم، دوست دارم، تو پسر یا دختر خوبی هستی، من همیشه مراقب تو هستم.
12.این جملات را در هفته حداقل یک بار (در موقعیت های پیش آمده) به کودک خود بگوئید: معذرت می خواهم، من بلد نیستم، اشتباه کردم، نمی دانم.
13.این جملات را هیچ گاه به زبان نیاورید: دوستت ندارم، تو پسر یا دختر بدی هستی، من دیگر مامان یا بابای تونیستم، من تو را ترک می کنم.
14.دوست داشتن تنها و تنها سه ابزار دارد: 1- گفتن جمله دوستت دارم 2- نگاه چشم در چشم 3- نوازش با دست.
15.اگر بخاطر رفتار نامناسب کودکتان واقعا عصبانی شوید، خودتان را به سن آن کودک تنزل داده اید.
16.کار بد کردن با بد بودن متفاوت است.
17-حق پس گرفتن پاداشی را که به کودک می دهید ندارید.
18.در دستور دادن صرفه جویی کنید. از دستوراتی که به صورت کلی مطرح می شوند مثل مواظب باش، عجله کن، و … بپرهیزید. دستورات نباید به صورت پشت سرهم ، بدون اینکه به کودک فرصت انجام آن را بدهید باشند.
19.مراقب بازی چرا در کودکان باشید و دراین دام نیافتید.
20.اجرای قانون از خود قانون مهم تر است.
21.قوانین مربوط به خانه پدر بزرگ و مادر بزرگ ارتباطی با خانه شما ندارند.
22.تنبیه به معنای زدن نیست .به هیچ وجه کودکان را تنبیه بدنی نکنید. همچنین تنبیه به زدن درست مساوی با خود زدن است.
23.اصول تربیت بر پایه توجه و بی توجهی به کودک است.
24. توجه به رفتار خوب، آن را در کودک تقویت کرده و بی اعتنایی به رفتار بد و نامطلوب آن رفتار را در کودک خاموش می سازد و مهم ترین عملی است که آن رفتار را در کودک قطع خواهد کرد.
25.با رفتارتان تلاش کنید تا اعتماد کودک را نسبت به خود جلب کنید.
26.وقتی کودک را تنبیه می کنید: عذرخواهی نکنید و به سرعت او را نبخشید.
27. هیچ گاه با کودکان با کنایه و جملاتی که بار منفی دارند، صحبت نکنید. مانند تو هیچ وقت درست نمی شی!… تو هیچ وقت به حرف من گوش نمیدی!… ( این جملات مخربند)
28.اتاق تنهایی صرفا مربوط به زمانی است که کودک شما از فرمان تمرد کرده و دست به خشونت می زند.
29.قبلا به اطلاع بچه برسانید که چه رفتارهایی به اتاق تنها منتهی می شود.
30.کودکان موجودات فراموش کاری هستند، قوانین را هر از چند گاهی برایشان مرور کنید.
31.ساعت خواب و غذا خوردن کودک باید مشخص باشد.
32. در مورد خوابیدن به این نکات توجه کنید:
– خوابیدن به عنوان تنبیه استفاده کنید.
– قبل از خواب کودک را آرام آرام برای خوابیدن آماده کنید.
– در زمان خواباندن به چشمهای کودک نگاه کنید و با کودک رابطه کلامی برقرار نکنید.
33. کودک باید بیاموزد که جای خواب او در رختخواب پدر و مادر نیست.
گرد آورنده : فرزانه حسن زاده نمین
رواشناس کودک و خانواده

تاثیر خنده بر سلامت روان
خندیدن پدیده ای زیبا و دلچسب است که در اغلب موارد برای ابراز شادمانی و لذت به کار می رود وتوانایی است که در میان دیگر موجودات، فقط انسان دارای آن است. کسی را نمی توان یافت که در طول زندگی اش اصلا نخندیده باشد، همه ما بیش و کم با خنده سرو کار داریم و هر از گاهی آن رابرای هیجانات و احساساتمان مورد استفاده قرارمی دهیم. اما بسیاری از ما از چند وچون این پدیده آگاه نیستیم و نمی دانیم که این توانایی فوق العاده چه نقش مهمی در زندگی ما می تواند ایفا کند. تحقیقات موثق بسیاری در حوزه خندیدن صورت گرفته است که در زیر به طورخلاصه ذکر می نمائیم تا بر این اساس خنده را در زندگی مان وارد کنیم.
۱.سیستم ایمنی بدن: خنده سیستم ایمنی بدن را فعال میکند بررسی ها نشان داده است این اثرات خنده از روش های زیر اعمال میشود:افزایش تعداد و فعالیت سلول هایی که به عفونت های ویروسی و بعضی انواع سرطان ها و تومورها حمله میکنند. باعث افزایش تعداد و فعالیت بعضی از لنفومیت های نوع آ میشود.این ماده در دفاع و محافظت از الودگی ها و عفو نت های مجاری تنفسی نقش بسیار مهمی دارد.
۲.سیستم عصبی: زمانی که ما یک مطلب خنده دار می شنویم قشر خاکستری نیمکره چپ مغز شروع به آنالیز کلمات میکند طولی نمی کشد که عمده فعالیت های مغز به لوب پیشانی معطوف میشود که مرکز احساسات و عواطف مغز است لحظاتی بعد نیمکره راست هم شروع به بررسی داده هایی می کند که از طریق سیستم ارتباطی بین نیمکره ای دریافت کرده است تا معنی جوک و مطلب خنده دار را بفهمد در نتیجه خنده باعث فعالیت زیاد مغز میشود واز بروز بیماری هایی مثل آلزایمرو فراموشی جلوگیری می کند.
۳.سیستم تنفسی:خندیدن از ته دل باعث می شود ریه ها بیشتر از هر وقت دیگر از هوا خالی شوند در نتیجه باعث تخلیه و تمیز شدن ریه ها میشود.
۴.فشار خون:خنده فشار خون را کنترل می کند گر چه هنوز مکانیسم دقیق آن کشف نشده است ولی بررسی ها نشان داده است خنده باعث جلوگیری از بالا رفتن فشار خون می شود.
۵.قلب و عروق: شادی و خنده از ته دل مثل این است که قلبتان به یک ورزش و دوندگی صبحگاهی رفته باشد.خندیدن با تغییراتی که روی سیستم هورمون ها گردش خون و فشار درونی بدن به وجود می آورد شرایط بسیار خوبی را برای قلب به وجود می آورد در نتیجه خندیدن برای کسانی که کمتر ورزش می کنند مفید است.
۶.سیستم عضلانی: وقتی که از ته دل می خندید عضلات اندام ها ودیگر عضلاتی که در خندیدن شرکت ندارند شل میشوند و استراحت می کنند بعد از پایان خندیدن هم این فرایند مجددا اتفاق می افتد یعنی عمل ریلکس شدن در دو مرحله اتفاق میافتد.
· بر اساس آخرین تحقیقات در هنگام خندیدن حداقل چهار تا از هورمون هایی که در زمان استرس و ناراحتی ترشح می شوند هم کاهش می یابند.
· یافته های محققان دانشکده پزشکی و دارویی دانشگاه مریلند نشان می دهد که اثر خنده در وضعیت گردش خون افراد تا 24 ساعت باقی می ماند .
هر تغییری را که می توانید برای برخورداری از لذت و نشاط انجام دهید. آخرین بار کی از ته دل خندیده اید، مثل وقتی که بچه بودید؟ چرا حالا نتوانید؟ به سلامت، ثروت و شادی خود بخندید و با خندیدن سلامتی خود را تضمین کنید. !

شب ادراری در کودکان

در سراسر جهان پدران ومادران گرفتار آموزش کنترل ادرار به کودکان خود هستند هر از گاهی گزارشی حاکی از یادگیری به صرافت طبع کودکان درکنترل ادرار منتشر
می شود ولی اکثر اطلاعات حاصله دراین زمینه نشانگر آن است که یادگیری دارای روند تدریجی است. بی اختیاری ادرار یا خیس کردن جا درغیاب آسیب عصبی یا مجاری ادرار، می تواند منبع دغدغه والدین دارای کودکان 3تا5 ساله باشد. بعضی از منابع تخمین زده اند که حدود 20% کل کودکان 5 ساله، جای خود را خیس می کنند و واجد دریافت تشخیص بی اختیاری ادرار هستند. خوشبختانه این شکل در میان کودکان بزرگتر شیوع خیلی کمتری دارد. در کودکان 12 تا 14 ساله شیوع آن کمتر از 2% است . ونیز برخی تفاوت های جنسی وجود دارد. خیس کردن جا تا سن 5 سالگی در دخترها و پسرها شیوع یکسانی دارد، اما در پسرهای 11 ساله احتمال شیوع آن دو برابر دختران است.
تعریف شب ادراری
شب ادراری یعنی خیس کردن لباس زیر و رختخواب زمانی که با توجه به سن عقلی انتظار می رود کودک کنترل ادرار داشته باشد. این اتفاق حداقل دوبار در هفته به مدت سه ماه باید تکرار شود. از طرف دیگر سن عقلی کودک باید حداقل 5 سال تمام باشد. بنابراین به کودکان دارای ناتوانی هوشی باید وقت بیشتری برای آموزش کنترل ادرار داد. . اغلب کودکان بطور غیر عمدی خود را خیس می کنند و بعد از خیس کردن متوجه آن می شوند.
علل شب اداری
از نظر سبب شناسی در ابتدا باید به اختلالات جسمی که ممکن است منجر به بروز شب ادراری شود توجه نمود. بنابراین باید در ابتدا اختلالاتی مانند دیابت شیرین و دیابت بی مزه، عفونتهای ادراری و…. بررسی شود و در صورت عدم وجود آنها به سایر درمورد شب ادراری پرداخته شود.
عوامل ژنتیک نقش مهمی در بروز شب ادراری دارند بطوریکه اقوام درجه اول 75% کودکان مبتلا به شب ادراری این مسئله را در دوران کودکی خود داشته اند . درصورتیکه پدری در دوران کودکی مبتلا به شب ادراری بوده شانس ابتلاء فرزند او 7 برابر می شود.
تعداد کمی از کودکان دارای شب ادراری آنقدر خواب عمیقی دارند که علائمی را که مثانه بدلیل پرشدگی به مغز می فرستد درک نمی کنند. در اغلب موارد مثانه کودک مشکل خاصی ندارد و فقط حجم آن کوچک است وبا میزان کمتری از ادرار پر می شود و نیاز به تخلیه دارد. مثانه کودک هنوز آنقدر گنجایش ندارد که بتوانند در تمام طول شب ادرار تولید شده را در خود نگهدارد و در حقیقت سرریز می شود و در بعضی موارد هم ترشح شبانه هورمون کنترل کنند. ادرار کافی نیست و بنابراین این حجم ادرار زیادتر است.
از طرف دیگر استرسهای مانند تولد و فرزند دیگر، شروع مدرسه، اسباب کشی، طلاق، مرگ عزیزان و… در خانواده باعث بروز شب ادراری می شوند. در مواردی که کودک پس از اینکه حداقل یکسال تمام خشک بوده است. دچار شب ادراری شده استرسهای خانوادگی مطرح می شود
ویژگیهای بالینی این گروه از کودکان
گرچه مابه شدت براین باوریم که نباید کودک را برای شب ادراری شرمنده کرد یا حتی نباید او را مجبور کرد که شب ادراری را متوقف کند ولی هرگز نباید شب ادراری کودک را نادیده بگیرید. اغلب کودکانی که شب ادراری دارند، ازاین موضوع بسیار ناراحت اند ونمی توانند براین مشکل غلبه کنند. برخورد با این کودکان بارفتاری که معنی "اهمیت نمی دهم" دارد، باعث می شود که کودک بسیار عصبانی وحساس بشود وحس کند که مشکلی حل شدنی روبرو است.بسیاری از این گونه کودکان دعوت دوستانشان را برای اینکه درمنزل آنها بخوابند رد می کنند وبه اردوها وپیک نیک ها نمی روند . خلاصه آنکه شب ادراری می تواند اعتماد به نفس کودک را ازبین ببرد وهمچنین فرد را دچار احساس شرم وخجالت نماید واین مساله بسیار غم انگیز است چرا که امروز اطلاعات بسیاری درباره شب ادراری و راه های درمان آن دردست داریم.
سرانجام شب ادراری چه می شود.
شب ادراری اختلالی است که با افزایش سن خودبخود بهبود می یابد. ازطرف دیگر دوره های بهبودی وعود مجدد دارد ودرمواردی شب ادراری بعد از شش ماه درمان کامل نیز عود می کنند. بدلیل تبعات روانشناختی حاصل ازشب ادراری مانند کاهش اعتماد به نفس، احساس شرم وخجالت توهین وتحقیر کودک وتنبیه بدنی، به منظور کنترل شب ادراری ضروری است که پس از تشخیص وردکردن عوامل ارگانیک حتما به درمان شب ادراری پرداخته شود.
توصیه هایی برای والدین
1- درمانهای رفتاری از موثرترین روشهای درمانی شب ادراری محسوب می شود. تنبیه نکردن کودک، آموزش مجدد کنترل ادرار، محدود کردن مایعات بعد از ساعت 7 شب از توصیه های موثر دردرمان هستند. از طرف دیگر تمرین دادن به کودک درنگاهداری ادرار درطول روز به تقویت اسفنکتر مثانه کمک می نماید. یعنی اینکه شما والدین عزیز کودک را تشویق کنید که درطول روز مایعات. بیشتری بنوشد وبرای او توضیح دهید با این کار می تواند به افزایش حجم مثانه اش کمک کند ووقتی کودک ادرار دارد او راتشویق کنید که خودش رانگه دارد وتا آن جا که ممکن است دیرتر ادرار کند.
2- استفاده از جدول ستاره نیز به پیشرفت فرزند شما برای کنترل شب ادراری کمک می کند .
3- با کمک کودک جدول ساده ای با درنظر گرفتن روزهای هفته تهیه کنید. روزهایی که رختخواب کودک خشک است درجدول او برایش برچسب بزنید وبستگی به شدت شب ادراری برای کسب سه، پنج ویا هفت برچسب توسط کودک به اوجایزه کوچکی دهید. باگذشت زمان وکنترل شب ادراری فاصله دادن جوایز را زیاد کنید.
4- دربسیاری از موارد شب ادراری حدود یک ساعت ونیم تا دوساعت بعد از خواب رخ می دهد بنابراین کوک کردن ساعت زنگدار قبل این زمان به منظور بیدارشدن کودک ورفتن او به توالت بسیار کمک کننده است. یعنی اینکه مسئولیت بیدار شدن شبانه برای تخلیه مثانه را به خود کودک بدهید. درضمن بهتر است کودک درشستشوی لباسهای زیر وملحفه های رختخوابش حتما مشارکت داشته باشد.
5- استفاده از دستگاه شب نم. شب زنگ که هنگام خیس شدن لباس زیرکودک زنگ می زند و اورا بیدار می کند نیز بسیار موثر است.
6- در نهایت اگر شما والدین عزیز یا عضو دیگری از خانواده درکودکی این مشکل را داشته است، به او بگویید، چون به اوکمک می کند که با این مسئله بهتر کنار بیاید وکمتر احساس ناراحتی کند.
چه زمانی به پزشک مراجعه نمائیم؟
درصورتیکه سن کودک پائین؛ شدت وشب ادراری کم باشد دربسیاری از موارد با توصیه های رفتاری که ذکر شد مشکل حل می شود. درصورتیکه سن کودک بالا وشدت آن زیاد باشد بطوریکه تبعات روانشناختی آن مانند کاهش عزت نفس، احساس شرمندگی، احساس تقصیر و گناه …. بروز کرده باشد بهتر است سریعتر به یک پزشک متخصص کودکان، روانپزشک کودک ویک روانشناس مراجعه نمایید. تا از پیامدهای آن جلوگیری نمائید.

با دروغگویی کودکمان چه کنیم؟

مهمترین اقدامی که باید در مسیر تربیت فرزند برداریم این است که از وضعیت جسمانی و روانی کودک آگاه باشیم و دلایل بروز احساسات و رفتارهای او را بدانیم. اگر پدر و مادر با عشق و علاقه به دنیای پاک و شیرین کودک بنگرند و با احساسی خوشایند به جزئیات رفتار اودقت کنند، خواهند توانست بستری مناسب برای رشد او فراهم آورند. این دقت سبب می شود پیش از آنکه یک اختلال یا ناهنجاری در وجود او به تثبیت برسد به موقع شناسایی و برطرف شود.
آنچه باید بدانیم:
کودک پاک ما دروغگو به دنیا نمی آید؛ علت دروغگویی او محیط و رفتار اطرافیان است.کمی به سخنان و رفتارهای خود دقت کنید. به خاطر بیاورید چند بار بدون اینکه متوجه حضور کودک خود شوید به دیگران دروغ گفته اید؟ کودکان شما در حال الگوگیری هستند و می توانند تمام ظرایف رفتار و گفتار شما را ضبط و از آن تقلید کنند. دروغگویی نیز به همین شیوه آموخته می شود.
بیشتر کودکانی که دروغ می گویند دارای ویژگی های زیر هستند:
احساس حقارت می کنند
اعتماد به نفس کمی دارند
همیشه در جستجوی توجه دیگرانند.
به پدر و مادر و دیگر اطرافیان اعتماد دارند.
آنچه نباید انجام داد :
· بر سر کودک فریاد نزنید و او را دعوا نکنید.با ترساندن او مجبورش نکنید که به دروغش اعتراف کند.
· او را بیش از اندازه بازجویی نکنید.
· اگر نمی خواهد کاری انجام دهد او را تحت فشار قرار ندهید.
· اگر از پس انجام دادن کاری که به او سپرده اید بر نیامد، او را سرزنش نکنید.
· هرگز او را کتک نزنید.
· هیچ گاه در حضور او دروغ نگوئید و دروغ های دیگران را نقل نکنید.
· از او نخواهید به خاطر شما یا خودش دروغی بگوید.
· به او وعده دروغ ندهید.
· او را با دیگران مقایسه نکنید.
· در برابر دروغ های آگاهانه او بی تفاوت نباشید.
· هیچ گاه در حضور جمع دروغ های او را آشکار نکنید.
· هرگز به او نگوئید دروغگو.
چه باید کرد:
به او توجه کافی نشان دهید.
در برابرکارهای خوب حتما تشویقش کنید و به او پاداش دهید.
اگر دروغ هایی می گوید که با مدرسه در ارتباط است ، ببینید که آیا در مدرسه مشکلی دارد؟
اگر از او میخواهید که کاری انجام دهد ابتدا انگیزه ی کافی برایش ایجاد کنید. مثلا به جای اینکه بگویید : زود اتاقت را تمییز کن و گرنه از پارک رفتن خبری نیست . می توانید بگویید : دوست داری کمی به سرو وضع اتاقت برسیم تا وقتی از پارک برمی گردیم راحت استراحت کنیم؟ من حاضرم کمکت کنم تا زودتر اتاقت تمییز شود.
به او مسئوولیت هایی بدهید که بتواند آن ها را انجام بدهد.
به او بیاموزید در شرایط مختلف راستگویی خود را حفظ کند؛ مثلا به جای اینکه بگوئید(( اگر کسی با من کارداشت بگونیستم)) می توانید بگوئید : (( عزیزم من در شرایطی هستم که آمادگی ندارم با دوستم صحبت کنم و ناچارم اگر تلفن زد بااو صحبت نکنم لطفا اگرزنگ زد به او بگو خواهش می کنم فردا تماس بگیرید.))
در صورتی که دروغ گفت از روش محروم سازی استفاده کنید.
اگر کودکی مدام دروغ می گوید برای تشویق کردن او به راستگویی می توان برنامه ی پاداش در نظر گرفت؛ مثلا به جای آنکه بگویید(( دیگر دوستت ندارم؛ تو همیشه با دروغ هایت ما را ناراحت می کنی)) می توانید بگوئید((می دانم که دوست داری همیشه راست بگویی، از این به بعد هر روز که دروغ نگویی به تو جایزه می دهم)). حتی میتوانید جوایز را با نظر خود او انتخاب کنید.
به کودک بیاموزیدبه اندازه ی لازم سخن بگوید.
ناراحتی خود را از دروغ او با ملایمت نشان دهید. مثلا وقتی که دروغ می گوید نگاهتان را ازاو نگیرید، نخندید و رنجش خودرا در چهره نشان دهید و وقتی شروع به راست گفتن کرد با چهره ی بشاش به او نگاه کنید، دستانش را در دستتان نگاه دارید و به او محبت کنید.
درصورت لازم دروغش را آشکار کنید و به او بفهمانید که متوجه می شوید دروغ می گوید.
جریمه دروغگویی را از جریمه رفتارهای نادرست دیگر جدا کنید.
در صورت دروغگویی مداوم و جدی از یک متخصص کمک بخواهید.

روشهای عملی افزایش اعتماد به نفس در کودکان
– استفاده از عبارتهایی که مورد علاقه هردوی شما می باشد.
– از اقدامات تحسین آمیز فرزندانتان در حضور خودش در جلوی دیگران تعریف کنید.
– از نامهای محبوب برای وی استفاده کنید.
– دلایل قوانینی را که در منزل استفاده می کنید توضیح دهید.
– با فرزندانتان همدلی داشته باشید.
– گفتگوی مثبت درونی داشته باشید.
– در صورتیکه فرزندتان زودتر از شما به منزل می رسد روی تلفن برایش پیام بگذارید.
– کارهای جدی وی را پاداش دهید.
– عقاید فرزندانتان را ارج دهید.
– آخرین روز مدرسه را جشن بگیرید.
– احترام او را حفظ کنید.
– شرایط بحرانی را واقع بینانه مطرح کنید.
– با واژه های تحسین آمیز از فرزندتان قدر دانی کنید.
– قوانین منزل را مشخص کنید.
– در زمان مشاهده تلویزیون تبادل نظر داشته باشید.
– به نحوی مناسب کودکان خود را معرفی کنید.
– از کلمه دوستت دارم استفاده کنید.
– شنونده خوبی باشید.
– فرزندان خود را تشویق کنید تا در مقابل دوستان و آشنایان صحبت کنند.
– از عقاید فرزندتان قدر دانی کنید.
– زمان خاص برای فرزندانتان قرار دهید تا خودشان آن را سپری کنند.
– جعبه ای برای مواردی که می توان یادگاری در آن گذاشت تهیه کنید.
– همرا با آنها در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنید.
– فهرستی از فعالیتهایی تهیه کنید که در زمان بیکاری سراغ آنها بروند.
– خلاقیت کودکان را به کار اندازید.
– هدیه های دوست داشتنی برای آنها تهیه نمائید.
– فرزندانتان را تشویق کنید تا مهارتهایشان را به همدیگر آموزش دهند.
– آنان را در برنامه های خودتان شرکت دهید.
– مهارتهای دلخواه خود را به کودکان یاد دهید.
– بعضی از کارهای آنها را قاب کنید یا آرشیو کنید.
– به آنها یاد دهید از دیگران قدر دانی کنند.
– فرزندانتان را به محل کار خود ببرید و نظر آنها را بپرسید.
– بگذارید فرزندتان محل اتاق خود را تزئین کند.
– از روییدادهای روزمره عکس بگیرید.
– به آنها مسئولیت دهید.
– مراحل سنی آنها را درک کنید.
– بیرون از خانه برای آنها وقت بگذارید.
– پیشرفتهای آنها را ثبت کنید.
– اولین روز مدرسه را جشن بگیرید.
– به آنها بیاموزید مناسبتهای مختلف را محترم بدانند.
– محبت بدون قید و شرط داشته باشید.
– از روشهای تشویق و تنبیه به شیوه مناسب استفاده نمایید.

اختلال یادگیری
اصطلاح اختلال یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانش آموزانی برخاسته است که به طور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه می شوند و در عین حال درچهارچوب سنی کودکان استثنایی نمی گنجند. ظاهری طبیعی دارند، رشد جسمی و قد و وزن شان حاکی از بهنجار بودن آنان است. هوش انها کمابیش عادی است، به خوبی صحبت می کنند، مانند سایر کودکان بازی و مثل همسالان خود با سایرین ارتباط بر قرار می کنند. درخانه نیز یاری های لازم را دارند و کارهایی را که والدین به آنان واگذار می کنند به خوبی انجام می دهند. لیکن توانایی لازم برای به جریان اندازی اطلاعات برای بیان کردن و به ویژه نوشتن را ندارند. پس با توجه به مشخصات کلی این دانش آموزان، می توان آن ها را در گروه جدیدی به نام دانش آموزان اختلال یادگیری قرار داد و گفت این دانش آموزان در یک یا چند فرایند روانی که به درک کردن با استفاده از زبان شفاهی یا کتبی مربوط می شود، اختلال دارند که این اختلال می تواند به شکل عدم توانایی کامل در گوش کردن، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا انجام محاسبات ریاضی ظاهر شود. هر اختلالی که در آن موفقیت تحصیلی فرد با توجه به سن و آموزش و هوش، براساس آزمون های معیار خواندن و نوشتن و محاسبه از آنچه انتظار می رود بسیار کمتر باشد، اختلال یادگیری توصیف می شود.
این اصطلاح شرایطی چون معلولیت های ادراکی، آسیب دیدگی های مغزی، نقص جزئی در کار مغز، و خوانش پریشی را در بر می گیرد. این تعریف آن دسته از دانش آموزان را که به دلیل معلولیت های دیداری، شنیداری یا حرکتی، همچنین عقب ماندگی ذهنی یا محرومیت های محیطی، فرهنگی یا اقتصادی به مشکلات یادگیری دچار شده اند، شامل نمی شود.
ناتوانی های یادگیری با اصطلاح هایی چون خواندن جبرانی یا دیرآموزی مترادف نیست. این تعریف به طور ویژه از کودکان و نوجوانانی یاد می کند که به شدت دچار ناتوانی های یادگیری بخصوصی هستند. دانش آموزان مبتلا به این مشکل نیازمند آموزش ویژه ای هستند که بنا بر نظر امز باید با تمرینهای مخصوص، غیر معمول و با کیفیتی غیر عادی سر و کار داشته باشند این امر جدا از شیوه های آموزشی و منظمی است که اکثر کودکان از آن استفاده می کنند. وظیفه کارشناسان در این زمینه این است که عهده دار جبران ناتوانی یادگیری به خصوص کودک به صورت آموزش انفرادی یاگروههای کوچک باشند.
عوامل بروز اختلالات یادگیری
ثابت شده است که علل بروز ناتوانی های یادگیری نسبتاً مبهم است برخی از مشکلات کنونی درباره مفهوم ناتوانی های یادگیری بازتابی است از ناتوانی ما در اشارهٔ دقیق به علل بروز ناتوانی های یادگیری که شاهدش هستیم. روشن است که آگاهانه یا ناآگاهانه مسئله علل بروز ناتوانی های یادگیری را به فراموشی و بی توجهی می سپاریم بر حسب درک ما از ناتوانی های یادگیری و نگرش اولیه حرفه ای ما (پزشکی، روان شناسی، تعلیم و تربیتی) نسبت به ناتوانی های یادگیری ممکن است ما به علل خاصی توجه پیدا کنیم تا آن که به رابطه علّی دشواری بپردازیم.
اما تجربه گذشته و عمل کنونی به ما ثابت می کند که ناتوانی های یادگیری مفهومی چندرشته ای است و پیوند میان کارشناسان رشته های گوناگون در این امر باید برقرار باشد.
الف) عوامل آموزشی
۱- تدریس ناکافی و ناصحیح به کودکان
۲- عدم فراگیری معلم از مهارت های لازم جهت تدریس درسهای پایه در مدارس
۳- توقعات بیش از اندازه بالا یا بسیار پایین معلمان
۴- برنامه ریزی و طرح برنامهٔ آموزشی ضعیف
۵- عدم فعالیتهای برانگیزنده
۶- تدریس عملی نادرست
۷- عدم آموزش مهارت های اجتماعی، یادگیری و حرکتی و جسمی و عدم پرداختن به یادگیری های زبان شفاهی
۸- استفاده نادرست از روشها و مداد و برنامه درسی
ب) عوامل محیطی
عوامل محیطی بسیاری وجود د دارد که می تواند به پیچیدگی ناتوانی های یادگیری بیفزاید و حتی شاید سبب ساز آن باشد. – تغذیه، بهداشت، تندرستی
انگیزش ضعیف توجه ناکافی و ضعف در انجام کار بر اثر گرسنگی و وجود رنگ ها و مزه های مصنوعی در غذاها طبق نظر فاین گولد روی تحرک بیش از حد کودک موثر است.
سرماخوردگی مزمن، مشکلات تنفسی، آلرژیها و … در ناتوانی یادگیری کودک موثر است.
سقوط، آسیب دیدگی مغزی، ضربه وارد به سر و … در ناتوانی یادگیری موثر است.
– تحریک حسی
کودک در حال رشد نیازمند درون دادهای حسی است تا درباره محیط و خود و هر دو بیاموزد یعنی کودک به تجربه هایی نیاز دارد تا بیاموزد که چگونه بیاموزد.
– تحریک زبانی
زبان به واسطه نقشش در تفکر و یادگیری سایر مهارتها در محیط زندگی کودک جایگاه ویژه ای دارد و ممکن است ناتوانی کودک از نبود مدل های درست در اوایل رشد وی سرچشمه گرفته باشد.
– رشد اجتماعی و عاطفی
بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری مضطرب، نامطمئن و بی اختیار و سرکش هستند که ممکن است این رفتارها با فقدان امنیت طبیعی، ثبات محبت و گرمی و پذیرش در منزل و محیط مدرسه پیوند داشته باشد.
ج) عوامل روانی
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند. د- عوامل فیزیولوژیکی
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده ناتوانی های یادگیری آسیب دیدگی مغزی، شدید یا جزیی و صدمه وارده به دستگاه عصبی و مرکزی است.
ه- عوامل ژنتیکی
شواهدی در دست است که نشان می دهد ناتوانی های یادگیری احتمالاً در برخی خانواده ها بیش از دیگران دیده می شود در واقع عوامل ژنتیکی در شمار وسیعی از ناتوانی های یادگیری نقش دارد.
ز – عوامل بیوشیمیایی
اختلال های گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب ناتوانی های یادگیری می شوند مثل هایپوگلیسمی، کم کاری تیروئید و …
و- عوامل پیش، هنگام و بعد از تولد
ژ- تاخیر رشد
بندر، دهریش، جانسکی، لانگ فود … اظهار می دارند که عدم ظهور علائم رشد برخی از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری ممکن است از تاخیر رشد برخی اجزای دستگاه عصبی مرکزی سرچشمه گرفته باشد که این گونه کودکان پس از بزرگتر شدن بر این مشکلات غلبه می کنند.
چ- نقص جزیی در کار مغز
به نظر می آید هر گونه نتیجه گیری درباره حیاتی بودن آسیب دیدگی مغزی در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری در بهترین شرایط فقط جنبه تجربی و آزمایشی دارد.
نظریه های یادگیری
نظریه های کارکردگرایی
نظریه های تداعی گرایی
نظریه های شناختی
نظریه گشتالت
نظریه ژان پیاژه
نظریه های نوروفیزیولوژیک
نظریه های تکاملی
عوامل بروز اختلالات یادگیری
ثابت شده است که علل بروز ناتوانی های یادگیری نسبتاً مبهم است برخی از مشکلات کنونی درباره مفهوم ناتوانی های یادگیری بازتابی است از ناتوانی ما در اشارهٔ دقیق به علل بروز ناتوانی های یادگیری که شاهدش هستیم. روشن است که آگاهانه یا ناآگاهانه مسئله علل بروز ناتوانی های یادگیری را به فراموشی و بی توجهی می سپاریم بر حسب درک ما از ناتوانی های یادگیری و نگرش اولیه حرفه ای ما (پزشکی، روان شناسی، تعلیم و تربیتی) نسبت به ناتوانی های یادگیری ممکن است ما به علل خاصی توجه پیدا کنیم تا آن که به رابطهٔ علّی دشواری بپردازیم.
اما تجربه گذشته و عمل کنونی به ما ثابت می کند که ناتوانی های یادگیری مفهومی چندرشته ای است و پیوند میان کارشناسان رشته های گوناگون در این امر باید برقرار باشد.
الف) عوامل آموزشی
۱- تدریس ناکافی و ناصحیح به کودکان
۲- عدم فراگیری معلم از مهارت های لازم جهت تدریس درسهای پایه در مدارس
۳- توقعات بیش از اندازه بالا یا بسیار پایین معلمان
۴- برنامه ریزی و طرح برنامهٔ آموزشی ضعیف
۵- عدم فعالیتهای برانگیزنده
۶- تدریس عملی نادرست
۷- عدم آموزش مهارت های اجتماعی، یادگیری و حرکتی و جسمی و عدم پرداختن به یادگیری های زبان شفاهی
۸- استفاده نادرست از روشها و مداد و برنامه درسی
ب) عوامل محیطی
عوامل محیطی بسیاری وجود د دارد که می تواند به پیچیدگی ناتوانی های یادگیری بیفزاید و حتی شاید سبب ساز آن باشد. – تغذیه، بهداشت، تندرستی
انگیزش ضعیف توجه ناکافی و ضعف در انجام کار بر اثر گرسنگی و وجود رنگ ها و مزه های مصنوعی در غذاها طبق نظر فاین گولد روی تحرک بیش از حد کودک موثر است.
سرماخوردگی مزمن، مشکلات تنفسی، آلرژیها و … در ناتوانی یادگیری کودک موثر است.
سقوط، آسیب دیدگی مغزی، ضربه وارد به سر و … در ناتوانی یادگیری موثر است.
– تحریک حسی
کودک در حال رشد نیازمند درون دادهای حسی است تا درباره محیط و خود و هر دو بیاموزد یعنی کودک به تجربه هایی نیاز دارد تا بیاموزد که چگونه بیاموزد.
– تحریک زبانی
زبان به واسطه نقشش در تفکر و یادگیری سایر مهارتها در محیط زندگی کودک جایگاه ویژه ای دارد و ممکن است ناتوانی کودک از نبود مدل های درست در اوایل رشد وی سرچشمه گرفته باشد.
– رشد اجتماعی و عاطفی
بسیاری از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری مضطرب، نامطمئن و بی اختیار و سرکش هستند که ممکن است این رفتارها با فقدان امنیت طبیعی، ثبات محبت و گرمی و پذیرش در منزل و محیط مدرسه پیوند داشته باشد.
ج) عوامل روانی
امکان دارد کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری در عملکردهای روانی پایه چون ادراک، حافظه و شکل درون به مفاهیم اختلال داشته باشند. د- عوامل فیزیولوژیکی
بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده ناتوانی های یادگیری آسیب دیدگی مغزی، شدید یا جزیی و صدمه وارده به دستگاه عصبی و مرکزی است.
ه- عوامل ژنتیکی
شواهدی در دست است که نشان می دهد ناتوانی های یادگیری احتمالاً در برخی خانواده ها بیش از دیگران دیده می شود در واقع عوامل ژنتیکی در شمار وسیعی از ناتوانی های یادگیری نقش دارد.
ز – عوامل بیوشیمیایی
اختلال های گوناگون متابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب ناتوانی های یادگیری می شوند مثل هایپوگلیسمی، کم کاری تیروئید و …
و- عوامل پیش، هنگام و بعد از تولد
ژ- تاخیر رشد
بندر، دهریش، جانسکی، لانگ فود … اظهار می دارند که عدم ظهور علائم رشد برخی از کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری ممکن است از تاخیر رشد برخی اجزای دستگاه عصبی مرکزی سرچشمه گرفته باشد که این گونه کودکان پس از بزرگتر شدن بر این مشکلات غلبه می کنند.
چ- نقص جزیی در کار مغز
به نظر می آید هر گونه نتیجه گیری درباره حیاتی بودن آسیب دیدگی مغزی در کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری در بهترین شرایط فقط جنبه تجربی و آزمایشی دارد. مبحث اختلالات یادگیری یکی از مباحث عمده در حوزه روان شناسی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی می باشد که از دهه های دوم و سوم قرن بیستم در کشورهای پیشرفته جهان مورد توجه بوده و در کشور ما نیز در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. اگر شما در کلاس تدریس کرده باشید، بدون شک گاه گاه دانش آموزانی در کلاس شما بوده اند که با وجود این که تدریس شما برای همه ی کلاس یکسان بوده است، در یک یا چند درس از دیگر شاگردان کلاس عقب می افتادند. آیا این شاگردان عقب مانده ذهنی بودند؟ غالبا عقب ماندگی ذهنی اولین تصوری است که به ذهن بیشتر معلمان در مورد چنین شاگردانی خطور می کند و البته این تصوری بود که متاسفانه در گذشته بر نظام آموزشی ما حاکم بوده است با بررسی ها و تلاش های صاحبنظران، روان شناسان و معلمان دلسوز این کودکان جایگاه خود را یافتند و از برچسب عقب ماندگی و کودن بودن رها شدند.
شناسایی به موقع و صحیح این دانش آموزان و اجرای برنامه های آموزشی و ترمیمی دقیق و سازمان یافته توسط مربیان و حمایت بی دریغ خانواده های آنان می تواند در مدت زمان مناسبی مشکلات یادگیری آنها را کاهش دهد شناسایی صحیح مستلزم آگاهی و شناخت کافی معلمان از مباحث اختلالات یادگیری، انواع و ارزیابی آن می باشد.
این مجموعه می تواند در بالا بردن سطح آگاهی آموزگاران عزیز موثر باشد. امیدوارم آموزگاران دلسوز با اظهار نظرهای ارزنده خود ما را در تهیه هر چه بهتر و کامل تر مجموعه های بعدی یاری رسانند.
تعریف اختلال یادگیری
کودکان مبتلا به اختلال یادگیری گروه نامتخانسی را تشکیل می دهند. یک وجه مشترک که در بین آنها وجود دارد این است که همگی در یادگیری دروس مدرسه دچار اشکال می باشد. با این حساب اختلال یادگیری عبارت واحدی است که برای تعریف در همه انواع متفاوت مسایل یادگیری مورد استفاده قرار می گیرد.
اصطلاح کودکان مبتلا به اختلال های یادگیری ویژه شامل آن عده از کودکان است: که در یک با چند فرایند روانی اساسی در فهم و کاربرد زبان دچار اشکال می باشند. این ناتوانی ممکن است خود را در کارهایی نظیر ناتوانی در گوش دادن، فکر کردن، سخن گفتن، خواندن، نوشتن، هجی کردن نشان دهد.
اختلالهای یادگیری، تقریبا به طور همیشگی به افت تحصیلی منجر می شود اما این بدان معنا نیست که کودک دچار افت تحصیلی دارای اختلال یادگیری می باشد عوامل متعددی در افت تحصیلی نقش دارند که اختلال یادگیری تنها یکی از آنها می باشد.
علل افت تحصیلی
علل برونی علل درونی
نداشتن فرصتی برای یادگیری عقب ماندگی ذهنی
وضع بد فرهنگی نقایص حسی
وضع بد اقتصادی آشفتگی عاطفی جدی
آموزش غیر کافی ناتوانی های یادگیری
طبقه بندی اختلال یادگیری
رشدی – درسی ( تحولی )
اختلال های یادگیری رشدی را می توان انحرافی از رشد طبیعی در عملکرد روانی و یا زبانی تلقی نمود. اغلب این اختلال ها به پردازش اطلاعات مربوطند. یعنی روشی که فرد از طریق آن داده های حسی را دریافت و تعبیر و تفسیر می کند
1- اختلالات توجهی
2- اختلالات حافظه ای
3- اختلالات ادراکی – حرکتی
4- اختلالات فکری یا ذهنی
5- اختلالات زبانی
الف) توجه یکی از فرایندهایی است که در نمونه پردازش اطلاعات به عملکرد اجرایی وابسته است برای یادگیری وظیفه ای که در دست داریم " توجه کردن " یک عامل پیش نیاز است این حالت عبارت است از توانایی انتخاب از میان انگیزه های متضاد و متعددی که همیشه ما را در برگرفته اند.
راس می گوید: توجه انتخابی به ما کمک می کند تا تعداد محرکاتی را که در زمان واحد پردازش می کنیم محدود نمائیم. و اختلال در توجه عبارت است از:
نتیجه تاخیر رشد در قابلیت استفاده و نگهداری توجه انتخابی
کودک مبتلا به اختلال توجهی در یک زمان به تعداد زیادی از محرک ها توجه می کند. چنین کودکی همیشه در حال حرکت است حواسش پرت است نمی تواند توجهش را به مدت کافی برای یادگیری متمرکز کند و قادر نیست توجه خود را به طوری هدفدار به چیزی معطوف نماید.
اختلالات حافظه ای
منظور از اختلال حافظه ای، ناتوانی در به یاد سپردن چیزهایی است که می بینیم یا می شنویم و یا تجربه می کنیم. کودکان مبتلا به دشواری های حافظه ای بصری می توانند در یادگیری خواندن با روشی که بر یادآوری شکل بصری کلمه ها تکیه دارد با اشکال مواجه شوند.
ادراک بینایی و شنوایی و اختلال های ادارکی – حرکتی
اولین گام در نمونه پردازش اطلاعات به حساب می آید. کودکان مبتلا به اختلال های یادگیری که در کار ادارک بینایی با مشکل مواجه می شوند ممکن است نتوانند علایم راهنمایی، فلشهای مشخص کننده جهات، کلمه های نوشته شده و یا سایر علایم بصری را بفهمند. آنها ممکن است قادر نباشند معانی تصویری یا اعداد را درک کرده و به مفاهیم این علایم پی ببرند. یک مثال جالب در این رابطه مربوط به پسر بچه ای بود که با وجود برخورداری از دید کافی قادر به شناسایی همکلاسان خود از طریق بصری نبود او می توانست همکلاسان را از طریق صدای آنها و یا هنگامی که نامشان را اعلام می کردند بشناسد اما قادر نبود بین مردم و اشیایی که می دید و معانی آنها ارتباط برقرار کند.
کودکان مبتلا به دشواری های ادراک شنوایی ممکن است در فهم و یا تعبیر زبان گفتاری عاجز باشند این کودکان اشیاء را تنها از طریق دیدن و خواندن تشخیص می دهند و نمی توانند موقعی که یک محرک واحد به صورت شفاهی ارائه می شود ( مانند توصیف شفاهی یک شیء و خواندن یک جمله با صدای بلند ) در برابر آن از خود واکنش نشان دهند.
این ناتوانی در تفسیر کلمات گفتاری یک مشکل جدی است زیرا که مقدار زیادی از یادگیری ها بر سخنرانی و بحث مبتنی می باشند.
اختلال های عملکرد ذهنی ( فکری )
برای پردازش اطلاعات ما باید بتوانیم کارهای مختلفی درباره آن انجام دهیم. مثلا باید بتوانیم آنها را به خاطر بسپاریم، طبقه بندی کنیم، مسائلی را حل کنیم، استدلال کنیم، از قضاوت استفاده نماییم، تفکری نقادی داشته باشیم و از آن ارزشیابی کنیم.
اختلال های زبانی
اختلال های گفتاری شایع ترین ویژگی اختلال یادگیری در سطح کودکان پیش دبستانی است به طور کلی کودک قادر به صحبت نیست و نمی تواند مانند برادران و خواهران در سن مشابه سخن بگوید. علاوه بر این در برابر دستورالعمل ها و اظهارات شفاهی واکنش مناسب از خود نشان نمی دهد.
ب) اختلال های یادگیری درسی ( تحصیلی )
اختلال های یادگیری درسی به شرایطی گفته می شود که به میزان زیاد فرایند یادگیری دروسی مانند: خواندن، هجی کردن، نوشتن، و حساب را دچار مشکل می سازند. این اختلال ها موقعی در مدرسه نمایان می شوند که پیشرفت کودکان در مقایسه با توان بالقوه او در حدی پایین تر باشد.
ارتباط موجود بین رشد و ناتوانی های یادگیری
هنگام بررسی ناتوانی های درسی، آزمایش کنندگان همیشه این سوال را از خود به عمل می آورند که چرا این کودک نمی تواند خواندن ( یا هجی کردن، نوشتن، و حساب ) را با روشی که برای همه کودکان به کار می رود یاد بگیرد آزمایش کنندگان پس از طرح چنین سوالی سعی می کنند تا علل و عواملی را که به چنین وضعی انجامیده است چه داخلی و چه خارجی پیدا کنند اگر ناتوانی معلول عواملی نظیر عقب ماندگی ذهنی، یا آشفتگی عاطفی جدی، و یا عوامل طبیعی نباشد، آزمایش کنندگان مساله را در جایی دیگر نظیر سیستم پردازش اطلاعات، نقص توجهی، نقص حافظه ای و یا نقص زبانی جستجو می کنند.
پژوهش ها نتوانسته اند بین اختلال های یادگیری رشدی و ناتوانی های درسی رابطه دقیقی پیدا کنند. دلیل این ناتوانی این است که مسائل رشد همیشه نمی توانند توانایی یادگیری را مانع شوند. خوشبختانه مردم قابلیت انعطاف دارند. ما قادریم خود را با مسایل متفاوت سازش دهیم یک کودک که دچار نقصی در حافظه بصری است ( یعنی در یادگیری کلمه ها بصورت کل خوانی با اشکال مواجه است ) اما قادر است از طریق گوش و شنوایی مطالب را فراگیرد، شاید بتواند از طریق روش اصواتی خواندن را یاد بگیرد. کودکی که در زمینه درک شنیداری با مشکل مواجه است می تواند نقص خویش را به وسیله یادگیری خواندن با روش دیداری جبران کند. با این حساب، وجود نقص در یک حوزه رشدی لزوما به ناتوانی های درسی نمی انجامد. در موارد بسیار نارسائی های یادگیری رشدی چندگانه ای لازمند تا یک اختلال درسی را به وجود آورند اگر ادراک بینایی و شنوایی هر دو نقص داشته باشند حتی برخورداری از یک هوش سرشار نیز نمی تواند نارسایی را جبران کند.
میزان شیوع
تعداد کودکانی که در سن مدرسه دچار اختلال یادگیری می باشند چند نفرند؟ پاسخ دادن به چنین سوالی که کار ساده ای نیست. مشکلی که در این جا وجود دارد مربوط به تعریفی است که از اختلال یادگیری به عمل می آوریم. وقتی که از اصطلاح افت تحصیلی به عنوان یک معیار استفاده می کنیم، رقم مبتلایان بیش از حد بالا می رود به هر حال اعتقاد ما بر آن است که تنها موقعی می توان دانش آموزانی را مبتلا به اختلال یادگیری دانست که آن ها نارسائی های در یادگیری رشدی داشته باشند ( مانند: نقایص موجود در توجه، حافظه، ادراک، تفکر، و زبان ) و این نارسائی ها خود را در افت تحصیلی کودک نشان دهند.
علل و عوامل ایجاد کننده
اول: علل
از نظر آموزشی، علت شناسی یک نارسایی بندرت با درمان آن مرتبط است. مثلا، دانستن این مطلب که علت یک اختلال در یادگیری، آسیب مغزی و یا بد کاری مغزی است، برنامه آموزشی را تغییر نمی دهد. معلمان از یک برنامه منطبق بر رشد کودک استفاده می کنند به این معنی که کار خود را از جایی که کودک در آن قرار دارد شروع می کنند و سپس به او کمک می کنند تا نردبان رشد را پله پله طی کند.
با وجود این، شناخت علل می تواند ارزشمند باشد. به عنوان مثال، یکی از معلمان به مدت چند ماه مشکل خواندن یک کودک را در یک برنامه توان بخشی مورد درمان قرار داده در حالی که چندی بعد معلوم شد که کودک مبتلا به التهاب گوش میانی می باشد. ( Otitis media ) این بیماری باعث شده بود که او در شنیدن و تشخیص صداها در آغاز کسالت با مشکل مواجه شود. اگر معلم علایم پزشکی این حالت را تشخیص داده بود می توانست کودک را به پزشک ارجاع دهد. با این حساب، برای معلمان کودکان مبتلا به اختلال های یادگیری مهم است تا برای کمک به تشخیص و درمان یا علل هر اختلال آشنا شوند. علاوه بر این آن ها باید بدانند که در چه زمانی اطلاعات به دست آمده درباره علل کاربرد دارند.
پژوهشگران سعی کرده اند تا عواملی را که توانایی یادگیری را محدود می نمایند، شناسایی کنند. برخی از شایع ترین این عوامل عبارتند از: بدکاری مغز، ارث و ژنتیک، تغذیه، سایر عوامل محیطی و نیز عوامل شیمایی.
دوم: عواملی که بر اختلال های یادگیری اثر دارند
شرایط جسمی، که می توانند توانایی یادگیری کودک را محدود سازند عبارتند از:
نقایص بینایی و شنوایی، غلبه طرفی مفرط و جهت یابی فضایی، تصویر جسمانی ضعیف، پر جنبشی و سوء تغذیه.
عواملی محیطی، به شرایطی گفته می شود که در خانه، جامعه و مدرسه به صورتی نامطلوب بر رشد طبیعی کودک در زمینه های اجتماعی، روانی و درسی تاثیر می گذارند. این عوامل مشتملند بر ضرب و جرح کودک، فشارهای خانوادگی، نقص های آموزشی و عدم تجاربی مفید در مدرسه. علی رغم این که این شرایط بر پیشرفت کودک تاثیری سوء دارند، اما مادام که شرایط محیطی به وجود نقص هایی در توجه، حافظه، و سایر فرایندهای شناختی نیانجامد نمی توان کودک را جزء مبتلایان به اختلال یادگیری به حساب آورد.
عوامل انگیزش و عاطفی، نیز به اختلال های یادگیری کمک می کنند. کودکی که به هر دلیل قادر به یادگیری نمی باشد، انتظار موفقیت کمتری را از خود دارد. در انجام تکالیف تلاش نمی کند، و از عزت نفس پایینی برخوردار است. چنین نگرش هایی محرکات را کاهش داده و احساسات منفی درباره کارهای مدرسه در کودک به وجود می آورند. این الگوهای شکست به احساس درماندگی اکتسابی منجر می شود. یعنی کودک احساس می کند هیچ چیز نمی تواند از وقوع اتفاقات بد برای او جلوگیری کند.
شرایط روانی، ( یا اختلال های یادگیری رشدی ) عبارتند از: نقص توجهی، نقص ادراک بینایی و شنوایی، اختلال های ادراکی – حرکتی، نارسایی های شناختی و تاخیر رشد زبانی و یا وجود نقص در آن. این شرایط روانی می توانند در بروز ناتوانایی های درسی عوامل موثری به حساب آیند.
ملاک های تشخیص
هنگامی تصمیم گیری درباره این که آیا یک کودک با اختلال یادگیری مواجه است، تصمیم ارزشیاب معمولا بر سه ملاک، تکیه دارد.
1- تفاوت بین استعداد های بالقوه کودک در پیشرفت تحصیلی او
2- عامل جدا سازی
3- ملاک آموزش های ویژه
1- ملاک تفاوت
کودکان مبتلا به اختلال های یادگیری تفاوت های فردی آشکاری، هم در حوزه های رشدی و هم در حوزه های درسی از خود نشان می دهند. ناتوانایی های یادگیری رشدی ابتدا در سطح پیش دبستانی و ناتوانایی های درسی در سطح مدارس ابتدایی مورد توجه قرار می گیرند.
کودک مبتلا به اختلال یادگیری رشدی، ممکن است تفاوت های زیادی در توانایی های زبانی اجتماعی، حافظه ای و یا بینایی – حرکتی از خود نشان دهند.
وجود همین تفاوت بین استعداد و پیشرفت واقعی است که برای شناخت کودک مبتلا به اختلال یادگیری مورد استفاده قرار می گیرد.
2- ملاک جدا سازی
اغلب تعاریف، کودکانی را که مشکل یادگیریشان را می توان به عواملی نظیری عقب ماندگی ذهنی، نقایص شنوایی و بینایی، آشفتگی عاطفی، یا در اختیار نداشتن فرصتی برای یادگیری توجیه نمود، از گروه مبتلایان به اختلال های یادگیری خارج می سازد. ملاک جدا سازی، بدان معنی نیست که کودکان عقب مانده ذهنی و یا کسانی که دچار نقص بینایی و یا شنوایی می باشند، نمی توانند اختلال یادگیری داشته باشند. منظور این است که این قبیل کودکان به خدمات چندگانه ای نیاز دارند.
ملاک آموزش های ویژه
کودکان مبتلا به اختلال های یادگیری برای رشد خود به آموزش های ویژه ای نیاز دارند. کودکانی که به علت نداشتن فرصتی برای یادگیری از نظر آموزشی عقب مانده اند، می توانند از طریق روش های آموزشی معمولی و متناسب با سطح پیشرفت خود، یاد بگیرند. به عنوان مثال یک کودک نه ساله ای که هرگز به مدرسه نرفته و خواندن و نوشتن را یاد نگرفته، اما از ناتوانایی های شناختی و ادراکی طبیعی برخوردار است علی رغم وجود تفاوت بین استعداد و پیشرفتش به عنوان مبتلا به اختلال یادگیری شناخته نمی شود. چنین کودکی می تواند از طریق روش های آموزشی گام به گام یاد بگیرد و به آموزش های ویژه نیازی ندارد.
اختلال یادگیری
اختلال یادگیری یک مانع روانی یا نورولوژیک ( عصبی ) در مقابل زبان شفاهی یا نوشتاری و نیز رفتار ادراکی شناختی و یا حرکتی به حساب می آید. این مانع از طریق تفاوت های موجود بین توانایی های ویژه و میزان پیشرفت از یک طرف و تفاوت های موجود بین توانایی های کشف شده و پیشرفت تحصیلی از طرف دیگر تظاهر می کند.
این مانع در اصل معلول عواملی نظیر عقب ماندگی ذهنی، نقایص حسی، مسائل عاطفی و یا در اختیار نداشتن فرصت هایی برای یادگیری نمی باشد و این مانع از چنان ماهیت و دامنه ای برخوردار است که کودک نمی تواند به علت آن از طریق روش های تدریس و مطالب درسی که برای اغلب کودکان مناسب است یاد بگیرد اما به آموزشی نیاز دارد تا از طریق آن به سطح استعدادهای بالقوه خود برسد.
تشخیص
روش شناسایی و تشخیصی که ما به کار می بریم برای کودکان پیش دبستانی و کودکانی که در سن مدرسه هستند. تا اندازه هایی متفاوت است. کودکان پیش دبستانی از طریق تفاوت های رشدی و یا نکات قدرت و ضعفی که در توانایی های رشدی آنها در اندازه گیری ها مشاهده شده اند تشخیص داده می شوند اما کودکان دبستان را از طریق تفاوت های موجود در بین استعدادهای بالقوه و پیشرفت تحصیلی شان در مدرسه شناسایی می کنند.
سه نوع روش در تشخیص اختلال های یادگیری با هم در رابطه هستند، شناسایی کرده است.
تفاوت های میان استعداد و پیشرفت
در این نوع تفاوت، باید نمراتی را که دانش آموزان در تست های هوش و تست های پیشرفت تحصیلی کسب کرده اند با یکدیگر مقایسه کنیم.
تفاوت های موجود در میان توانایی های شناختی
منعکس کننده نکات قدرت و ضعف کودک در توانایی های رشدی می باشد. به عنوان مثال یک دانش آموز ممکن است از نظر عملکردهای ذهنی و توانایی های زبانی از مهارت کافی برخوردار بوده اما از نظر ادراک بینایی در سطحی ضعیف قرار داشته باشد.
تفاوت های موجود در میان حوزه های پیشرفت
منعکس کننده نکات قدرت و ضعف کودک در مهارت های درسی ویژه است. به عنوان مثال کودک ممکن است در ریاضیات خوب و در خواندن ضعیف باشد این وجوه اختلاف می تواند از تاثیرات متفاوت یک اختلال یادگیری رشدی ویژه بر پیشرفت درسی، نشات بگیرد. به عنوان مثال وجود یک اختلال در زبان احتمالا می تواند بر پیشرفت خواندن بیش از پیشرفت ریاضیات تاثیر باقی گذارد.
کودکان پیش دبستانی
این نکته بدیهی است که ما هر چه زودتر کودکان مبتلا به اختلال یادگیری را شناسایی کنیم زودتر خواهیم توانست یک برنامه درمانی را برای کمک به آنها آغاز کنیم نکته مهمتر این است که اگر بتوانیم کودکانی را که در خطر ابتلای به اختلال یادگیری می باشند تشخیص بدهیم ممکن است قادر باشیم از بروز این اختلال جلوگیری نماییم.
تشخیص ناتوانایی های خواندن در کودکان پیش دبستانی مستقیما به رفتار کودک در انجام وظایف متناسب با سن او مرتبط است. این وظایف اغلب شامل مهارت های آمادگی است که قبل از شروع آموزش باید کودک قادر به انجام آن ها باشد مانند بریدن با قیچی، در دست گرفتن مداد، شریک شدن با همکلاسان در انجام یک کار و غیره. بعضی از کودکان در رشد حرکتی ظریف و درشت عضلات با اشکال مواجه می باشند. برخی دیگر در زبان گفتاری و توانایی های استدلالی ضعف دارند. وجود چنین ضعف هایی در پردازش اطلاعات می تواند در توان یادگیری کودک، توانایی برقراری ارتباط با دیگران و نیز سازگاری اجتماعی و عاطفی او تاثیر منفی داشته باشند.
شایع ترین، اختلال ها در میان کودکان پیش دبستانی عبارتند از: تاخیر در رشد زبان، دارا بودن مهارت های ادراکی – حرکتی ضعیف و عدم توجه.
در تشخیص کودکان پیش دبستانی، آزمایش کنندگان بر روش های زیر متکی هستند.
مشاهدات والدین و معلمان، مقیاس های درجه بندی، تشخیص های بالینی غیر رسمی و تست های ملاک – مرجع.
ناتوانی های گفتاری
شایعترین اختلال یادگیری که در سطح کودکان پیش دبستانی مشاهده می شود، ناتوانایی های گفتاری است. برای تشخیص یک ناتوانی گفتاری متخصصان آموزشی و روان شناسی و گامهای گوناگون پیروی می کنند:
1- براساس مشاهدات والدین و معلم پیش دبستانی و یا هر دو رفتار گفتاری را تعریف می کنند.
2- با مراجعه به سوابق بهداشتی کودک، سعی می کنند تا علل ممکن را از نقطه نظر پزشکی پیدا کنند.
3- موقعیت خانوادگی را مورد بررسی قرار می دهند تا ببیند آیا در خانواده عاملی وجود دارد که به بروز ناتوانی کمک می کند.
4- آنچه را که کودک می تواند در یک حوزه مخصوص انجام دهد و یا کارهایی را که قادر به انجام آن نمی باشد، مشخص می نمایند.
به عنوان مثال اگر کودک در اغلب حوزه ها خوب عمل می کند اما قادر به صحبت نمی باشد، گام بعدی این است که دریابیم آیا گفتار را درک می کند. چنان چه کودک گفتار شفاهی را نمی فهمد، گام بعدی می تواند کشف این نکته باشد که آیا توانایی تشخیص بین کلمات، صداهای حروف و صداهای شایع را در محیط دارد.
وسواس فکری

اختلال وسواس فکری عملی اغلب موضوع لطیفه ها ، بذله گویی ها و شوخی ها بوده است. برخلاف الگوهای کلیشه ای ، اختلال وسواس فکری عملی واقعی موضوعی خنده دار نیست. وسواس یک اختلال اضطرابی دارای پایه زیست شناختی است که اغلب از کودکی شروع می شود و ممکن است الگوی خانوادگی داشته باشد. اختلال وسواس فکری – علمی با وسواس های فکری ، رفتارهای اجباری و یا هر دو آنها مشخص می گردد.

وسواس های فکری افکار یا تجسم های نا خوانده ای هستند که به صورت مکرر وارد آگاهی می گردند. در حالی که رفتارهای اجباری ، در ظاهر امر رفتارها و عادات مکرر غیر قابل توقف هستند که شخص با هدف کاهش ناراحتی و اضطراب خود آنها را انجام می دهد. هم افکار وسواسی و هم رفتارهای اجباری معمولا توسط خود مبتلایان به آنها غیر واقع گرایانه و غیر منطقی ارزیابی می شوند، اما مبتلایان ، خود را ناتوان از متوقف کردن آنها می دانند.
نشانه های وسواس
گرچه انواع افکار و رفتارها در اغلب موارد از شخصی به شخص دیگر فرق می کند، بعضی از الگوها مشترک هستند. به عنوان مثال ، مبتلایان به وسواس امکان دارد در وارسی های مکرر درگیر گردند. این عمل ممکن است به صورت وارسی درها و کلیدها جهت کسب اطمینان ، خاموش کردن همه وسایل ، قرار دادن کلیدها در مکان خاص و از قبیل آنها باشد. بعضی از مردم ممکن است بصورت افراطی از طریق دست شستن و تمیز کردن مکرر از میکروب ها اجتناب نمایند.
بعضی از مردم ممکن است تشریفات رفتاری ویژه ای در مورد فعالیت های روزمره داشته باشند، از قبیل: پوشیدن یا در آوردن لباس به شیوه و نظم خاص ، وارد شدن یا ترک کردن خانه یا اتاق به شیوه ای معین ، سعی در تکرار (یا اجتناب از تکرار) یک عمل یا فکر خاصی به تعداد مشخص جهت بدست آوردن خوشبختی و غیره. در بعضی موارد رفتارهای مرتبط با سایر اختلال ها ، از قبیل بی اشتهایی عصبی ، پراشتهایی و جنون موکندن (کندن موها ، کندن مژه ها) می توانند کیفیت وسواس به خود بگیرند.
خیلی مهم است که به این نکته توجه داشته باشید که بسیاری از مردم بعضی از الگوهای رفتاری و فکری فوق را در دوره ای از زندگی خود تجربه می کنند، بدون اینکه به اختلال وسواس فکری – عملی مبتلا باشند. به عنوان مثال ، وارسی درها جهت ایجاد امنیت بیشتر و یا شستن دست ها بعد از مواجه شدن با میکروب ها امری طبیعی است.
آیا هر نوع توجه به پاکیزگی نشانه وسواس است؟
نشان دادن درجاتی از پاکیزگی و توجه به جزئیات متناسب به نظر می رسد و حتی به هنگام رشد و بالغ شدن به عنوان نشانه هایی از بلوغ در کودکان در نظر گرفته می شود. همین طور ، هر کسی یک شیوه و اسلوب برای انجام کارهای خود دارد. فقط زمانی که افکار و رفتارها به طور افراطی مکرر بود ، و یا به جای کمک ، در فعالیتهای روزمره زندگی تداخل کرد، باید به اختلال وسواس مظنون بود. بنابراین ، افراد دارای اختلال وسواس زمان زیادی را صرف انجام تشریفات یا اجتناب از رفتارهای (خاص) می کنند، طوری که مسائل مهم زندگی شان مورد غفلت قرار می گیرد.

آنها آن قدر زمان صرف بهداشت شخصی خود می کنند که از کلاس جا می مانند. آنها ممکن است آنقدر نگران میکروب و آلودگی باشند که از صرف غذا در سالن غذاخوری و به همراه دوستان شان خودداری نمایند. آنها همچنین ممکن است به خاطر ترس و شرمندگی از فاش شدن نشانه های وسواسی شان در پیش دیگران از فعالیتهای اجتماعی خودداری کنند.
دریافت کمک
اگر شما فکر می کنید که خودتان و یا کسی که شما می شناسید، از اختلال وسواس رنج می برد (می برید) با یک متخصص بهداشت روانی مشاوره نمایید. اختلال وسواس فکری ـ عملی، اختلالی است که می توان به آن از طریق مشاوره ، رفتار درمانی و یا دارو درمانی کمک کرد.
اختلال وسواس فکری – عملی
وسواسهای فکری و وسواسهای عملی چه چیزهایی هستند؟
نشانه های وسواس
دریافت کمک
– وسواسهای فکری و وسواسهای عملی چه چیزهایی هستند؟
اختلال وسواس فکری عملی اغلب موضوع لطیفه ها، بذله گویی ها و شوخی ها بوده است. بر خلاف الگوهای کلیشه ای، اختلال و سواس فکری عملی واقعی موضوعی خنده دار نیست. وسواس یک اختلال اضطرابی دارای پایه زیست شناختی است که اغلب از کودکی شروع می شود و ممکن است الگوی خانوادگی داشته باشد. اختلال وسواس فکری – علمی با وسواسهای فکری، رفتارهای اجباری و یا هر دو آنها مشخص می گردد. وسواسهای فکری افکار یا تجسم های نا خوانده ای هستند که به صورت مکرر وارد آگاهی می گردند. در حالی که رفتارهای اجباری، در ظاهر امر رفتارها و عادات مکرر غیر قابل توقف هستند که شخص باهدف کاهش ناراحتی و اضطراب خود آنها را انجام می دهد. هم افکار وسواسی و هم رفتارهای اجباری معمولاً توسط خود مبتلایان به آنها غیر واقع گرایانه و غیر منطقی ارزیابی می شوند، امّا مبتلایان، خود را ناتوان از متوقف کردن آنها می دانند.
نشانه های وسواس
گرچه انواع افکار و رفتارها در اغلب موارد از شخصی به شخص دیگر فرق می کند، بعضی از الگوها مشترک هستند. به عنوان مثال، مبتلایان به وسواس امکان دارد در "وارسی های" مکرر درگیر گردند. این عمل ممکن است بصورت وارسی درها و کلیدها جهت کسب اطمینان، خاموش کردن همه وسایل، قرار دادن کلیدها در مکان (خاصی) و از قبیل آنها باشد. بعضی از مردم ممکن است بصورت افراطی از طریق دست شستن و تمیز کردن مکرر از میکروبها اجتناب نمایند. بعضی از مردم ممکن است تشریفات رفتاری ویژه ای در مورد فعالیتهای روزمره داشته باشند، از قبیل: پوشیدن یا در آوردن لباس به شیوه و نظم خاص، وارد شدن یا ترک کردن خانه یا اتاق به شیوه ای معین، سعی در تکرار (یا اجتناب از تکرار) یک عمل یا فکر خاصی به تعداد مشخص جهت بدست آوردن خوشبختی و غیره. در بعضی موارد رفتارهای مرتبط با سایر اختلالها، ازقبیل بی اشتهایی عصبی، پر اشتهایی و جنون موکندن (کندن موها، کندن مژه ها) می توانند کیفیت وسواس به خود بگیرند.
خیلی مهم است که به این نکته توجه داشته باشید که بسیاری از مردم بعضی از الگوهای رفتاری و فکری فوق را در دوره ای از زندگی خود تجربه می کنند، بدون اینکه به اختلال وسواس فکری – عملی مبتلا باشند. به عنوان مثال، وارسی درها جهت ایجاد امنیت بیشتر و یا شستن دستها بعد از مواجه شدن با میکروبها امری طبیعی است.
نشان دادن درجاتی از پاکیزگی و توجه به جزئیات متناسب به نظر می رسد و حتی به هنگام رشد و بالغ شدن به عنوان نشانه هایی از بلوغ در کودکان در نظر گرفته می شود. همین طور، هر کسی یک شیوه و اسلوب برای انجام کارهای خود دارد. فقط زمانی که افکار و رفتارها به طور افراطی مکرر بود، و یا به جای کمک، در فعالیتهای روزمره زندگی تداخل کرد، باید به اختلال وسواس مظنون بود. بنابراین، افراد دارای اختلال وسواس زمان زیادی را صرف انجام تشریفات یا اجتناب از رفتارهای (خاص) می کنند، طوری که مسائل مهم زندگی شان مورد غفلت قرار می گیرد. آنها آنقدر زمان صرف بهداشت شخصی خود می کنند که از کلاس جا می مانند. آنها ممکن است آنقدر نگران میکروب و آلودگی باشند که از صرف غذا در سالن غذا خوری و به همراه دوستانشان خودداری نمایند. آنها همچنین ممکن است به خاطر ترس و شرمندگی از فاش شدن نشانه های وسواسی شان در پیش دیگران از فعالیتهای اجتماعی خودداری کنند.
دریافت کمک
اگر شما فکر می کنید که خودتان و یا کسی که شما می شناسید، از اختلال وسواس رنج می برد (می برید) با یک متخصص بهداشت روانی مشاوره نمایید. اختلال وسواس فکری ـ عملی، اختلالی است که می توان به آن از طریق مشاوره ، رفتار درمانی و یا دارو درمانی کمک کرد.
اختلال وسواس فکری عملی اغلب موضوع لطیفه ها ، بذله گویی ها و شوخی ها بوده است. برخلاف الگوهای کلیشه ای ، اختلال وسواس فکری عملی واقعی موضوعی خنده دار نیست. وسواس یک اختلال اضطرابی دارای پایه زیست شناختی است که اغلب از کودکی شروع می شود و ممکن است الگوی خانوادگی داشته باشد. اختلال وسواس فکری – علمی با وسواس های فکری ، رفتارهای اجباری و یا هر دو آنها مشخص می گردد.
وسواس های فکری افکار یا تجسم های نا خوانده ای هستند که به صورت مکرر وارد آگاهی می گردند. در حالی که رفتارهای اجباری ، در ظاهر امر رفتارها و عادات مکرر غیر قابل توقف هستند که شخص با هدف کاهش ناراحتی و اضطراب خود آنها را انجام می دهد. هم افکار وسواسی و هم رفتارهای اجباری معمولا توسط خود مبتلایان به آنها غیر واقع گرایانه و غیر منطقی ارزیابی می شوند، اما مبتلایان ، خود را ناتوان از متوقف کردن آنها می دانند.
نشانه های وسواس
گرچه انواع افکار و رفتارها در اغلب موارد از شخصی به شخص دیگر فرق می کند، بعضی از الگوها مشترک هستند. به عنوان مثال ، مبتلایان به وسواس امکان دارد در وارسی های مکرر درگیر گردند. این عمل ممکن است به صورت وارسی درها و کلیدها جهت کسب اطمینان ، خاموش کردن همه وسایل ، قرار دادن کلیدها در مکان خاص و از قبیل آنها باشد. بعضی از مردم ممکن است بصورت افراطی از طریق دست شستن و تمیز کردن مکرر از میکروب ها اجتناب نمایند.

بعضی از مردم ممکن است تشریفات رفتاری ویژه ای در مورد فعالیت های روزمره داشته باشند، از قبیل: پوشیدن یا در آوردن لباس به شیوه و نظم خاص ، وارد شدن یا ترک کردن خانه یا اتاق به شیوه ای معین ، سعی در تکرار (یا اجتناب از تکرار) یک عمل یا فکر خاصی به تعداد مشخص جهت بدست آوردن خوشبختی و غیره. در بعضی موارد رفتارهای مرتبط با سایر اختلال ها ، از قبیل بی اشتهایی عصبی ، پراشتهایی و جنون موکندن (کندن موها ، کندن مژه ها) می توانند کیفیت وسواس به خود بگیرند.
خیلی مهم است که به این نکته توجه داشته باشید که بسیاری از مردم بعضی از الگوهای رفتاری و فکری فوق را در دوره ای از زندگی خود تجربه می کنند، بدون اینکه به اختلال وسواس فکری – عملی مبتلا باشند. به عنوان مثال ، وارسی درها جهت ایجاد امنیت بیشتر و یا شستن دست ها بعد از مواجه شدن با میکروب ها امری طبیعی است.
آیا هر نوع توجه به پاکیزگی نشانه وسواس است؟
نشان دادن درجاتی از پاکیزگی و توجه به جزئیات متناسب به نظر می رسد و حتی به هنگام رشد و بالغ شدن به عنوان نشانه هایی از بلوغ در کودکان در نظر گرفته می شود. همین طور ، هر کسی یک شیوه و اسلوب برای انجام کارهای خود دارد. فقط زمانی که افکار و رفتارها به طور افراطی مکرر بود ، و یا به جای کمک ، در فعالیتهای روزمره زندگی تداخل کرد، باید به اختلال وسواس مظنون بود. بنابراین ، افراد دارای اختلال وسواس زمان زیادی را صرف انجام تشریفات یا اجتناب از رفتارهای (خاص) می کنند، طوری که مسائل مهم زندگی شان مورد غفلت قرار می گیرد.

آنها آن قدر زمان صرف بهداشت شخصی خود می کنند که از کلاس جا می مانند. آنها ممکن است آنقدر نگران میکروب و آلودگی باشند که از صرف غذا در سالن غذاخوری و به همراه دوستان شان خودداری نمایند. آنها همچنین ممکن است به خاطر ترس و شرمندگی از فاش شدن نشانه های وسواسی شان در پیش دیگران از فعالیتهای اجتماعی خودداری کنند.
دریافت کمک
اگر شما فکر می کنید که خودتان و یا کسی که شما می شناسید، از اختلال وسواس رنج می برد (می برید) با یک متخصص بهداشت روانی مشاوره نمایید. اختلال وسواس فکری ـ عملی، اختلالی است که می توان به آن از طریق مشاوره ، رفتار درمانی و یا دارو درمانی کمک کرد.
قبل از پرداختن به مسئله اختلال وسواس فکری – عملی ، یا به عبارت علمی ، اختلال وسواسی – جبری ، توصیف واژه اضطراب که در میان عامه ی مردم به نوعی شناخته شده است ضروری است. ضروری از این نظر که هر چند این واژه از دیرباز برای انسان آشنا بوده ولی مفهوم عمیق تر و علمی آن جهت توصیف بیماری مزبور مهم به نظر می رسد. این واژه نزد عموم به مفاهیمی چون نگرانی ، تشویش ، دلهره ، دستپاچگی و نظایر این اطلاق می شود. اما به واقع این مفهوم عبارت است از یک حالت انگیختگی هیجانی مفرط و غیر قابل کنترل در لحظه وقوع توسط فرد که دارای یک یا چند علامت عمده ی جسمی – روانی است؛ نظیر ، پریدگی رنگ چهره یا سرخ شدن چهره ، احساس گرم شدگی یا سردی در اندام خصوصاً دستها ، تنگی نفس ، لرزش لبها یا دستها ، احساس پیچش در ناحیه شکم ، حالت تهوع و استفراغ ، پرش گوشه چشمها و یا پلکها ، تندی ضربان قلب ، بروز اختلال در ارائه تکلم و علائمی چند از این دست.
اما آنچه شرح آن بیان شد، علائمی چند است که لزوماً تمامی آنها در حالت اضطراب پدید نمی آید، آنچه لازم است در بروز اضطراب مطرح گردد این است که اضطراب ، خود در حالات عمیق تر ، طولانی مدت تر و گسترده تر تبدیل به شکلها و گونه های مختلفی می شود که اصطلاحاً به آنها طبقه ی اختلال های اضطرابی گفته می شود. به عبارتی اختلال های مختلفی پدید می آیند که ریشه همه ی آنها به طور مشترک بروز همان اضطراب است و یکی از عمده ترین اختلال های اضطرابی ، همان اختلال وسواس جدی است.
تشریح نوع اختلال
در یک عبارت ساده اختلال وسواسی- جبری عبارت از وجود حداقل یک فکر اضطرابی در شخص است که نهایتاً منجر به بروز یک رفتار جبری در فرد می شود . فکر و رفتار در شخص ، غیر قابل کنترل بوده و شخص ناگزیر از تسلیم شدن در برابر آنهاست . نمونه ی شایع آن ، فکر آلوده بودن دستها در فرد است که وی را وادار می سازد به کـّرات دستهای خود را بشوید. اما این اختلال می تواند شکل خفیف تری نیز داشته باشد و آن هم وجود فکر وسواسی است که کمتر به عمل وسواسی تبدیل می شود.
در این حالتِ فکر وسواسی یک فکر ، یک عقیده ، یک احساس و یا یک اندیشه، مزاحم و تکرار شونده است. مثلاً شخصی مدام به این مسئله اشتغال ذهنی دارد که ممکن است عملی انجام دهد که منجر به مرگ فرزندش شود یا مدام فکر مرگ مادرش به ذهنش خطور کند. نمونه هایی از افکار وسواسی عبارت اند از ؛ فکر آسیب زدن به خود یا دیگران ، مرگ نزدیکان ، آلوده بودن ، مبتلا به یک بیماری لاعلاج بودن ، آتش سوزی ، مسموم شدن خود یا مسموم کردن دیگران.
متقابلاً اعمال وسواسی نیز در نوع عمیق تر اختلال ، به صورت عملی حاد ظهور پیدا می کند نظیر شستن دست ها ، استحمام مکرر، بررسی ابزار مختلف نظیر شیر گاز ، پنجره ها ، کمدها و گنجه ها ، قفل در و …
علل زمینه ای بروز اختلال
در تشریح ساده و کلی علل بروز اختلال ، بایستی اشاره نمود که این اختلال ها عمدتاً می تواند ثانوی ، یعنی به دنبال یک اختلال دیگر در فرد مطرح باشند و یا این که به دنبال ، ناراحتی و اختلال دیگری پدید آید که مقصود ، افسردگی است. به عبارتی زمینه آن وجود افسردگی در فرد است که گاهی به دنبال این اختلال حادتر می شود. اما در مجموع ، عوامل رفتاری زیادی در بروز اختلال مطرح هستند که به طور عمده بدانها اشاره می شود:
1- عوامل زیست شناسی نظیر عوامل عصبی مغز ( ناقلهای شیمیایی) ، عوامل وراثتی و عوامل هورمونی
2- عوامل رفتاری
3- عوامل روانی – اجتماعی
در تشریح کلی عوامل مطرح شده باید گفت که وجود فرد یا افرادی مبتلا به اختلال های خلقی و یا اضطرابی در خانواده ی گروه 1و 2 می تواند زمینه ای برای بروز اختلال در فرزندان باشد ، اما جدای از این بُعد ، یکی از مهمترین عوامل ، وجود عوامل رفتاری است. نقش رفتاری والدین در تربیت اصول رفتاری کودک ، در بروز این اختلال بسیار موثر است. به طور طبیعی والدین در تربیت کودک خود نقش مستقیم تر و عمیق تری بازی می کنند. این نقش در ابعاد افراطی تسلط گرایانه ، اجباری و دستوری و طی تکرارهای مکرر و خصوصاً هنگامی که کودک را ناگزیر از انجام آن می سازند ، می تواند زمینه ساز بروز اختلال ، در فرد گردد.
برای نمونه در یکی از تحقیقات که درباره ی رفتار کودک ، در سال 1999 ارائه شد ، به الگوهای رفتاری والدین در شکل گیری رفتار وسواسی کودکانی اشاره شد که در آن مُبادی آداب بودن والدین ، توجه به نکات پیش پا افتاده ، تاکید به انجام دقیق اکثر عملکردها، رعایت نظم و انضباط ، اصول بهداشتی ، کنترل روابط ، روابط محدود ، دقت در رعایت شست وشو ، در حد بسیار افراطی مد نظر بوده است .
اما در عوامل روانی- اجتماعی به مفاهیمی چند از جمله روانکاوی ، یادگیری های اجتماعی و خودارزیابی اشاره می شود. به طور خلاصه از دیدگاه روانکاوی در زمینه ی اختلال به تاکید و تثبیت رفتارهای اولیه در دوران رشد جنسی کودک که اصطلاحاً دوران مقعدی است اشاره شده است . گفته می شود که یک مادر کمال گرا در تاکید و کنترل شدید کودک جهت کنترل مدفوع خود در آن سنین و سپس ارائه تربیت به صورت کمال گرایانه یعنی هر چیزی در حد بسیار دقیق و مطلوب خود ، می تواند شخصیت وسواسی را پدید آورد. چنانچه توجه دادن کودک به رفتارهای وسواسی محیط ، نظیر رعایت اصول اخلاقی در حد بسیار بالا، رعایت اصول ارتباطی ، کنترل نظم و انضباط و سعی او به کامل بودن در حد بسیار ایده آل و عواملی چند از این قبیل که الگوهای محیطی فرد را تشکیل می دهند، شخصیت وی را به سوی بروز عوامل وسواسی سوق می دهد. خودارزیابی نیز به دنبال همین رفتارها ، مبتنی بر این اندیشه می شود که شخص برای پذیرفته شدن بایستی تمامی خصائص مزبور را در حد کمال در خود ایجاد نماید و این تنها عامل پذیرش وی در جمع ، والدین و جامعه است که خودِ این ارزیابی منجر به ایجاد شخصیت وسواسی می گردد.
عوامل پیشگیری کننده
مهمترین و ساده ترین عمل پیشگیری کننده ، توجه مناسب و معتدل به ایفای نقش تربیتی برای کودک است. این که از ارائه ی عوامل تربیتی و اِعمال فشار شدید جهت شکل دادن آداب و اصول در رفتار کودک خودداری نمود. اما در بزرگسالی پس از بروز افکار وسواسی و یا جبری و حتی وسواسی – جبری آنچه جهت کنترل و رفع این مشکل مهم است در چند بخش کوتاه قابل ذکر است. در ابتدا آنچه مهم است شناسایی ، ارزیابی شدن ؛ مدت افکار وسواسی یا اعمال جبری و یا اختلال وسواسی – جبری است.
در یک مفهوم کلی اگر هر یک از این حالات در حدی نیست که به فعالیت های فردی و اجتماعی و در مجموع عملکردی فرد آسیبی وارد می کند و فرد به فعالیت های فردی و اجتماعی خود به راحتی ادامه می دهد، این حالت شکل بسیار خفیفی بوده و با فعالیت هایی چند ، قابل مقابله می باشد . گاهی اوقات علت ها لزوماً مستقیماً با فکر یا عمل وسواسی در ارتباط نیستند مثلاً وجود اختلاف بین زن و مرد در مدت های طولانی و بروز نگرانی از طرد شدگی در زن توسط همسرش می تواند او را وادار به رفتارهای وسواسی شدید در نظافت خانه نماید و یا این عمل می تواند در توجه بیش از حد به نظافت کودک و خانواده منجر شود. پس در ابتدا یافتن علت یا علل بروز اضطراب و گام برداشتن در جهت آن می تواند مفید باشد. بیکاری و خالی بودن از فعالیت های فکری و عملی مناسب در زندگی روزمره می تواند فضای مناسبی برای بروز افکار وسواسی باشد. به عبارت کلی باید دید آیا شخص فعالیت های هدفمند کوتاه مدت یا بلندمدت در زندگی روزمره ی خود دارد یا خیر و آیا بدانها می پردازد؟
پس بی هدفی و غیر فعالی از عوامل زمینه ساز برای بروز افکار وسواسی است . وجود فعالیت های مکرر و تنشهای روزمره ی بسیار و عدم رفع تنشها و خستگی های روزمره می تواند به مرور، زمینه ساز خستگی روانی باشد . تنهایی و انزوا ، نداشتن ارتباط کلامی و فیزیکی با دنیای خارج ، پرداختن به فعالیت های ضعیف و انفرادی در حد زیاد ، خود به تدریج می تواند اضطراب زا و موجد افکار وسواسی باشد. همین امر به نوعی در خصوص اعمال وسواسی صادق است. یک نکته ی رفتاری این که شخص مبتلا به رفتارهای وسواسی می تواند رفتارهای مزبور را در یک دفترچه ی کوچک یادداشت و عمل به آن را نیز یادداشت نماید . مثلاً کسی که در وارسی قفل در وسواس دارد می تواند هنگام خروج از در بلافاصله قفل کردن آن را یادداشت نماید و هنگامی که در مسیر حرکت خود فکر وسواسی به سراغ وی می آید ، به یادداشت خود مراجعه کند . این عمل باعث می شود نگرانی وی مرتفع و عمل وسواسی کنترل گردد.
اما هنگامی که هیچ یک از این توصیه ها کارساز نیست و فکر یا عمل وسواسی کماکان وجود داشته و روز به روز نیز شدت می یابد و یا در فرم خفیف تر در همان حالت باقی می ماند ، در این صورت لزوم رجوع به متخصصین روان شناسی و مشاوره با آنها در زمینه مشکل مورد نظر مطرح می گردد. در انتها لازم به ذکر است که این اختلال به شکل های متفاوتی در افراد شایع است که در شرایط آزار دهنده ی آن توصیه می شود حتماً به روان شناسان مراجعه گردد.
تعریف اختلال بیش فعالی

یکی از اختلالات دوران کودکی است که دارای 18 نشانه است. اگر کودکی 6 نشانه از 18 تا را داشته باشد به عنوان کودک بیش فعال شناخته می شود. بعضی از علائم باید قبل از 7 سالگی آغاز شده باشند. این اختلال سه دسته نشانه دارد:
1- بی توجهی یا نقص تمرکز
2- بیش فعالی
3-تکانشگری(بی مهابا بودن)
علت بیماری: علت آن بیشتر به نقص در تکامل سیستم اعصاب مربوط می باشد. توارث و ژنتیک در این بیماری 80-70./. نقش دارند.
سیر: بهبودی در صورت وقوع بین 14-12 سال رخ می دهد و بهبودی قبل از12 سال نادر است. در 40 تا 60 در صد علایم تا بزرگسالی ادامه می یابد.
اختلالات همراه: اختلال وسواس اجباری، اختلال تیک، اختلال خلقی، اختلال یادگیری، اختلال افسردگی و اضطراب.
درمانها: 1- تجویز دارو،2- آموزش والدین، 3- آموزش معلمان، 4- فراهم کردن کلاسهای مخصوص.
تجویز دارو: ریتالین داروی اصلی است. سایر داروها عبارتند از: رسپیریدون، اتوماکستین، دگزامین.
آموزش مدیریت فرزند پروری به والدین

رابطه والد- کودک: ایجاد انگیزه در والدین برای افزایش تعاملات مثبت و برقراری فضای صمیمیت و احترام
مهارت های مقابله با مشکلات رفتاری:
-توجه کردن
-پاداش دادن
-نادیده گرفتن
-دستور دادن
-استفاده درست از محروم سازی موقت
تغییر و اصلاح رفتار

قدم اول:تعریف رفتار
-رفتار ساده باشد نه پیچیده
-رفتار واضح باشد نه مبهم
-رفتار مثبت باشد نه منفی
قدم دوم: افزایش رفتار مثبت است که شامل:توجه به رفتار مثبت و تشویق رفتار مثبت است.

تشویق رفتار مثبت:
1- تشویق های اجتماعی که شامل پاداش های کلامی، فیزیکی و فعالیتی می باشند.
2- پاداش های غیر اجتماعی که شامل اشیاء دلخواه مانند خریدن اسباب بازی است.
3- برنامه ریزی برای فعالیت های خوشایند و مراقبت از خود
ایجاد رفتارهای مثبت از طریق آموزش جدول رفتاری(جدول ستاره)
مراحل:
-تعیین رفتارهای مثبت
-درجه بندی میزان وقوع رفتار
– تهیه لیست جوایز
-تعیین تعداد ستاره هایی که معادل گرفتن جایزه است
-رسم جدول و توضیح قانون جدول
انواع رفتارهای نامطلوب
– رفتارهای خطرناک
2- رفتارهای آسیب زا
3- رفتارهایی که تهدیدی برای حقوق دیگران هستند.
4- رفتارهای توجه طلبی
نادیده گرفتن:
هیچ تماس فیزیکی
هیچ تماس یا ارتباط کلامی
هیچ تماس چشمی
دستور دادن:
1- دستورات امری باشد.
2- به صورت سوالی مطرح نشود.
3- دستورات به صورت واضح بیان شوند.
4- زنجیره ای نباشند.
5- هنگام دستور دادن بحث های فلسفی و استفاده از احساسات صورت نگیرد.
6- متناسب با توانایی کودک باشند.
7- پیامد داشته باشند.

پیامد منفی برای رفتارهای نامطلوب

انواع پیامدهای منفی:
1- پیامد طبیعی
2- پیامد قراردادی
3- محرومیت(جریمه)
4- زمان سکوت
بطور کلی نظریه ای یادگیری به دو دسته تقسیم می شوند:
نظریه شرطی
نظریه های شناختی

الف: نظریه شرطی: (رفتارگرایانه) در این نگرش یادگیری عبارت است از ایجاد و تقویت رابطه بین محرک و پاسخ در سیستم عصبی ـ روانی انسان.

ب: نظریه شناختی: یادگیری ناشی از شناخت ادراک و بصیرت است از دیدگاه شناختی یادگیری جدید با ساختهای قبلی او تلفیق می شود یادگیری برای انسان یک فرایند دائمی است انسان دائماً محیط را جستجو می کند و روابط علتی ـ معلولی بین پدیده ها را کشف کرده و می شناسد.

تفاوت بین این دو نظریه: 1- میانجیهای پیرامونی در مقابل میانجیهای مرکزی، در نظریه های شرطی پاسخ بصورت حرکت واکنش محیطی عضلانی و مانند آن است ولی در نظریه شناختی فرآیندهای مرکزی نظری، از قبیل خاطره ها، انتظارات و… عامل ایجاد در رفتار هدف جویانه است. در نظریه شناختی یادگیری نتیجه کسب ساختمانهای شناختی است ولی در شرطی نتیجه عادت است.
مراقبتهای روانپزشکی در کودکان و نوجوانان
مراقبت های روانپزشکی به معنی پیشگیری اولیه و تشخیص اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان با استفاده از نشانه های بدست آمده از شرح حال, مشاهدات و ارزیابی وضعیت روانی و انتخاب مداخلات لازم می باشد.
بسیاری از نشانه های اختلالات روانپزشکی کودکان مرتبط با مرحله تکاملی کودک است و آگاهی از نشانه های طبیعی و غیر طبیعی در هر مرحله رشدی حائز اهمیت است. بسیاری از والدین نسبت به تغییرات طبیعی تکاملی کودک ناآگاه بوده و بسیاری از مشکلات رفتاری و هیجانی را طبیعی تلقی می کنند. بنابراین لازم است در این خصوص به آنها آموزش داده شود. برای ارائه این آموزشها بالینگرانی که درگیر ارائه خدمات بهداشت روان به کودکان هستند می بایست در این خصوص دانش کافی داشته باشند. از سوی دیگر بسیاری از والدین اطلاعات کافی در مورد مراقبت های پیشگیرانه روانپزشکی نداشته و در زمان مواجهه با این مشکلات روش مقابله را نمی دانند و بدلیل ترس از انگ بیماری برای برخورداری از اینگونه مراقبت ها در زمان مناسب مراجعه نمی کنند. این مسئله باعث می شود که فرایند درمان اختلال یا حل مشکل دیرتر آغاز شود. لذا مراقبت های روانپزشکی صرفا مداخلات درمانی را در بر نمی گیرد. آموزش همگانی، آموزش خانواده، مداخلات پیشگیرانه برای جمعیت عمومی در سطوح مختلف و مداخلات درمانی داروئی و غیر داروئی و ارائه خدمات مشاوره ای و پیگیری همگی خدماتی هستند که در این حوزه ارائه می شوند. پزشک خانواده و کارشناس بهداشت روان بهمراه سایر کارکنان مرتبط با بهداشت روان در مراکز بهداشتی درمانی مسئولیت ارائه این خدمات را برعهده دارند.
چگونگی مراقبت:
مراقبت به معنی پیشگیری از بیماری های روانپزشکی است. در سطح اولیه, پیشگیری از طریق انجام مداخلاتی است که مانع به وجود آمدن اختلالات روانپزشکی می شود. بخشی از این مداخلات از طریق شناسائی عوامل خطر و حمایتی، کاهش عوامل خطر و تقویت عوامل حمایتی انجام می شود. و در سطح دوم و سوم، مراقبت از طریق شناسائی اختلالات یا ناتوانی های ناشی از اختلالات و انجام اقداماتی در خصوص درمان و توانبخشی است.
در این مجموعه به نحوه ارائه آموزش های روانشناختی، نوع و محتوای آموزش ها، متناسب با اهداف پیشگیری و نوع اختلال برای کاربرد کارشناسان بهداشت روان پرداخته می شود.

فرایند کامل مراقبت از کودک سالم شامل مراحل زیر است:
ارزیابی: شامل گرفتن شرح حال مناسب و انجام معاینه ی وضعیت روانی, بررسی وضعیت تکاملی در زمینه های حرکت, گفتار, ارتباطات اجتماعی, هیجانات و … , ارزیابی محیط رشدی و مراقبین, عملکرد تحصیلی و مدرسه, و نیز نشانه های خطر می باشد.
طبقه بندی: هر مشکلی به این صورت طبقه بندی می شود.
نیازمند ارجاع
انجام اقدامات لازم
ارائه توصیه هایی جهت مراقبت در منزل

مداخلات درمانی: مداخلات درمانی می تواند بصورت ارجاع بیماران به مراکز تخصصی، درمانهای داروئی، و مداخلات غیر داروئی باشد که توسط پزشک یا کارشناس بهداشت روان انجام می شود.

پیگیری: زمانیست که لازم است کودک بدلیل مشکل موجود تحت نظر پزشک باشد در این صورت کودک را در فواصل مشخص ملاقات نموده ضمن انجام اقدامات پیگیری, در صورت لزوم در مورد مشکل قبلی یا مشکلات جدید ارزیابی مجدد انجام می شود.

در مورد روند انجام مراقبت های کودک سالم در کتابچه راهنمای مراقبتهای روانپزشکی ویژه پزشکان به تفصیل بحث شده است. در این مجموعه نحوه ارائه آموزشهای روانشناختی را که بخشی از فرایند مراقبت راتشکیل می دهد را مطرح می نمائیم.
آموزش روان شناختی:
آموزش روان شناختی جزء مهم اقدامات پیشگیرانه، درمانی و پیگیری است. در سطح پیشگیری اولیه آموزش روان شناختی می تواند باعث افزایش آگاهی عمومی و آگاهی والدین و ارتقاء سطح بهداشت روان افراد شود. در سطوح پیشگیری ثانویه و ثالثیه این مداخلات موجب کاهش ناتوانی های ناشی از اختلالات روان پزشکی می شود. بعنوان مثال پس از طبقه بندی چنانچه کودک نیازمند ارجاع است قبل از ارجاع توصیه های لازم در خصوص نحوه پی گیری ارائه می شود و مراقبین را از چگونگی مراجعات بعدی مطلع می گردند. و چنانچه نیازمند ارجاع نیست ممکن است مراقبین نیازمند دریافت آموزشهائی در خصوص نحوه مراقبت از کودک باشند در این صورت به آنها آموزشهای لازم داده می شود.
آموزش روان شناختی
همانگونه که در فصل گذشته اشاره شد، آموزش روان شناختی مداخلاتی را در بر می گیرد که در طی آن می توان از طریق ارائه آموزش هایی در حوزه های روان پزشکی و روان شناسی تغییراتی را در الگوهای رفتاری و شناختی مراجع ایجاد نمود. این آموزشها می توانند در هریک از سطوح مختلف پیشگیری ارائه شوند. امروزه آموزش روانشناختی کاربرد وسیعی دارد و تقریبا هیچ مداخله ای وجود ندارد که در طی آن از آموزش روانشناختی استفاده نشده باشد. آموزش روانشناختی را می توان بصورت فردی، خانوادگی و گروهی انجام داد و لازم است آموزش دهنده که معمولا کارشناس بهداشت روان می باشد کاملا نسبت به موضوعی که آموزش می دهد آگاه باشد. انتخاب گروه هدف بر حسب موضوع و سطح پیشگیری مورد نظر متفاوت خواهد بود.
آموزش روانشناختی صرفا ارائه اطلاعات از طریق سخنرانی نیست بلکه آموزش دهنده می بایست برای به حداکثر رساندن تاثیر مداخلات از مهارت کافی برخوردار بوده و با روش ها و تکنیک های ارائه اطلاعات آشنا باشد.
آموزش روانشناختی در سطح همگانی:
آموزشهایی را در بر می گیرد که مخاطب آن جمعیت عمومی هستند. در این سطح معمولا ارائه اطلاعات به موضوعات عمومی تر یا اختلالات شایع تر اختصاص می یابد. بعنوان مثال آموزشهایی که از طریق رسانه ها ارائه می شوند و یا آموزشهای همگانی از طریق سخنرانی. آموزش روان شناختی در این سطح صرفا ارائه دانش نیست و می تواند به صورت آموزش مهارتهای خاص باشد مثل مهارتهای زندگی یا مهارتهای فرزند پروری. این آموزشها صرفا اختصاص به جمعیت عمومی نداشته و می تواند مخاطبین خاص تری نیز داشته باشد.

آموزش روانشناختی برای گروههای در معرض خطر:
مقصود از گروههای در خطر گروههایی هستند که برخی فاکتورهای خطر بروز مشکلات روانشناختی را دارند. از این دسته می توان به کودکانی اشاره نمود که یک والد خود را از دست داده اند و والد دیگر سرپرستی خانواده را به طور کامل بر عهده دارد. اگر چه وجود چنین شرایطی الزاما به معنی بروز یک اختلال نیست ولی به دلیل اینکه در چنین شرایطی احتمال آسیب بیشتر است مداخلات آموزشی می تواند نقش پیشگیرانه داشته باشند. بدیهی است در چنین شرایطی موضوعات مطرح شده در جلسات آموزشی اختصاصی تر و جلسات بصورت فردی یا گروهی با تعداد محدود تری از افراد انجام می شوند. این مداخلات می توانند برای پیشگیری سطح اول یا پیشگیری سطح دوم و سوم، از طریق کمک به روند درمان یا عنقور کاستن ناتوانی ناشی از یک اختلال بکار گرفته شوند.
آموزش روانشناختی برای گروههای پر خطر:
گروه های پرخطر به افرادی گفته می شود که فاکتورهای خطر متعددی داشته و در معرض یا مبتلا به یک آسیب یا مشکل روانشناختی هستند و نیازمند مداخلات اختصاصی می باشند. مثل نوجوانانی که به دلیل رفتارهای پرخطر در معرض ایدز قرار دارند یا نوجوان افسرده ای که به دلیل افکار خودکشی و اقدام به آن ارجاع شده است و قویا احتمال اقدام مجدد مطرح است. در چنین مواردی مداخلات آموزش روانشناختی در کنار سایر مداخلات انجام می شود و متمرکز بر موضوعات اختصاصی است. این آموزشها را می توان بصورت فردی یا گروهی ارائه نمود.
چگونگی ارائه آموزشهای روان شناختی
آموزش روان شناختی بر عهده متخصصین بهداشت روان است که آموزشهای لازم را در این خصوص دیده باشند.
متخصصین بهداشت روان فقط ارایه دهنده ی موضوعات نیستند، بلکه تسهیل گرانی هستند که مسئولیت های زیر را نیز بر عهده دارند بخصوص زمانیکه آموزشها بصورت گروهی ارائه می شوند:
جهت دهی به فراگیری های مراجعین.
فراهم آوردن فرصت هائی برای بروز هیجانات در یک فضای امن.
ایجاد امید واقعی و تقویت آن.
جهت دهی یادگیری های غیر مستقیم در مراجعین.
راهکار های غیر مستقیم برای تقویت درک شخصی از خود.
ایجاد فرصت هائی برای تمرین آموخته های جدید.

ارائه دهندگان آموزش روانشناختی باید واجد ویژگی ها و توانمندی های زیر باشد:
تخصص:
کارشناس بهداشت روان باید در مورد نحوه ی ارائه، شرایط و یا موضوعات مورد توجه و نیز در مورد چگونگی آموزش آنها به اندازه ی کافی آگاهی داشته باشد. در اینجا اصل بر آگاهی از روشها و اصول آموزش، عوامل درمانی، شرایط و موضوعات، اخلاقیات و سایر اطلاعات مربوط به آموزش روان شناختی است. (چنانچه جلسات بصورت گروهی اداره شوند تخصص کارشناس بهداشت روان مقوله هایی مثل نحوه ی اداره گروه، پویایی گروه و غیره را در بر می گیرد.)
به عنوان مثال ارائه برخی آموزشها بدون توجه به شرایط و محتوا ها می تواند اثرات نامطلوبی بر مراجع داشته و باعث پیچیده شدن شرایط شود مثلا آموزش در مورد مسائل جنسی در کودکی که به لحاظ شناختی توانائی تجزیه و تحلیل این اطلاعات را ندارد و یا ارائه آموزشهای نا متناسب در مورد یک اختلال یا دارو که می تواند به اضطراب خانواده دامن بزند و یا برجسته نمودن غیر واقعی عوارض داروها که باعث عدم پذیرش بیمار نسبت به دارو می شود.
هنر آموزش:
هنر آموزش از تجربه ی درونی، خودآگاهی و جنبه های رشد شخصیتی فرد ناشی می شود. آموزش دهنده باید برای مراجع گرم و مراقبت کننده باشد و خلوص، تحمل و احترام وجودی خود را آشکار کند، چرا که مراجع وجود واقعی او را در پشت کلماتش درک خواهد کرد. در آموزش روان شناختی حساس بودن به مسائل فرهنگی مراجع و استفاده ی ساختار یافته از انتقال متقابل1 و کاهش اثرات منفی ناخودآگاه آن مفید است.
درگیری ها و مشغله های حل نشده و تعارضات خانوادگی کارشناس بهداشت روان بر روش و توانایی آموزش دهندگی او اثر می گذارد.
مهارتهای آموزشی:
مهارتهای آموزشی مهم هستند ولی نباید جای سایر اجزا را بگیرند. مهارتها به راحتی قابل آموزش و تمرین هستند و به همین جهت بیشتر مورد توجه واقع می شوند. پرداختن به مهارتها راحت تر از پرداختن به اجزای دیگر است ولی نباید جایگزین دانش، آگاهی و خود اصلی متخصص بهداشت روان شود. مهارتها عبارتند از:
آموزش
الگو سازی
حل تعارضات
مدیریت اضطراب
تفسیر فرایند ها
فنون:
فنون، راهکار های اختصاصی در فرایند آموزش است. فعالیتهایی مثل بازی و ایفای نقش، روشهای آموزشی مثل سخنرانی، بحث و استفاده از رسانه های کمک آموزشی، روشهای تسهیل مثل حل تعارض و آنچه در مورد رفتارهای مشکل انجام می شود همگی فنونی هستند که در آموزش بکار می روند. این فنون جزء اصلی کارند و در موارد زیر استفاده می شوند:
درگیر کردن فعالانه ی مراجعین.
به حداکثر رساندن ارائه ی اطلاعات.
واضح و آشکار نمودن اطلاعات برای هر مراجع و مشخص کردن کاربردهای فردی.
الگوی جلسات آموزش روان شناختی
آموزش روان شناختی را می توان در زمانهای مختلف از جمله زمان مراجعه، قبل از ارزیابی، در حین یا بعد ارزیابی، در شروع درمان و یا در زمان پیگیری یک بیماری انجام داد. جلسات می توانند کوتاه مدت (چند دقیقه) یا طولانی (60 تا 90 دقیقه) باشند. می تواند فقط یک جلسه باشد و یا اینکه در چند جلسه ارائه شود. در مورد کودکان برگزاری جلسات طولانی مدت با محدودیت همراه است. استفاده از فنون اختصاصی نظیر سخنرانی، ایفای نقش، بازی و فعایتهای هنری نظیر نقاشی می توانند مفید باشند.
الگوهای آموزش روانشناختی برای خانواده:
بر حسب شرایط الگوهای مختلفی از آموزش روانشناختی برای خانواده وجود دارند که عبارتند از:
آموزش به افراد یک خانواده و یا چند خانواده بصورت گروهی
درمان گر می تواند برای افراد یک خانواده جلسات آموزش را برگزار نماید و یا اینکه بصورت گروهی چند خانواده را با هم ببیند. در اینصورت خانواده های مختلف در تجربه و احساسات یکدیگر شریک شده و روشهای انطباق و حل مسئله را از تجارب یکدیگر می آموزند.
آموزش روان شناختی در حضور بیمار یا در غیاب او
بر حسب شرایط درمان گر می تواند برخی جلسات را در حضور بیمار و برخی را در غیاب او برگزار نماید.
روش کارگاهی و یا بصورت سخنرانی
جلسات آموزشی را می توان بصورت سخنرانی برگزار نمود و یا بصورت کارگاهی که افراد خانواده نقش فعال تری را در اجرای آن دارند.
یک روزه. کوتاه مدت و یا طولانی مدت
آموزش خانواده می تواند در یک کارگاه یک روزه و یا در 4 تا 6 جلسه کوتاه مدت هفته ای برگزار شود و یا بصورت جلسات ماهانه تا چند سال ادامه یابد.
مرتبط با مراحل بیماری یا غیر مرتبط با آن
درمان گر می تواند جلسات آموزش خانواده را با توجه به مرحله ای از اختلال که بیمار در آن قرار دارد برگزار نماید و یا اینکه بدون در نظر گرفتن مراحل بیماری آموزشها را ارائه دهد.
آموزش توسط افراد متخصص و یا توسط خود افراد خانواده و یا ترکیبی از این دو حالت
آموزشها می توانند توسط افراد آموزش دیده و یا خود افراد خانواده ارائه شوند بنابر این در بسیاری از جلسات افراد خانواده می توانند نقش رهبر را داشته باشند. می توان ترکیبی از این دو روش را بکار گرفت.
آموزش در بیمارستان. منزل. کلینیک سرپایی و یا مکانهای مذهبی
آموزشها را می توان در بیمارستان و یا کلینیک، در منازل و یا در مکانهای عمومی و مذهبی برگزار نمود.
تکنیک های قابل استفاده در آموزش خانواده:
همانگونه که قبلا اشاره شد رهبر گروه در جلسات آموزش خانواده می تواند از تکنیکهای مختلفی استفاده نماید. برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
سخنرانی:
برای اینکه سخنرانی موثر باشد باید ارائه آن کاملا سازمان یافته باشد بطوریکه شنونده را از یک نقطه به نقطه دیگر هدایت کند و یک دانش و فهم منسجم از موضوعات فراهم نماید. سخنرانی روشی برای انتقال اطلاعات زیاد در زمان کوتاه است. ولی دارای ایراداتی است ازجمله:
شنونده ها دامنه توجه کوتاهی در طی سخنرانی دارند مگر آنکه سخنرانی توجه آنها را جلب نماید.
گوش سپردن به سخنرانی فرم غیر فعال یادگیری است و کمتر از فرمهای فعال موثر است.
چنانچه رهبر گروه سخنرانی را در آموزش خانواده انتخاب می کند باید از سخنرانی های کوتاه حداکثر 20 دقیقه استفاده نماید. چنانچه این زمان به 10 تا 15 دقیقه کاهش یابد مفید تر خواهد بود.
بحث گروهی:
این تکنیک برای افزایش درگیری فعال اعضا استفاده می شود. این تکنیک علاقه به جلسات و مشارکت افراد را افزایش می دهد. بحث گروهی هدف گروه نیست بلکه بمدت کوتاه انجام می شود تا اینکه سایر فعالیتها انجام شوند. ایراد این روش اینست که گاها همه افراد گروه درگیر بحث نشده و یا بجای صحبت با یکدیگر با رهبر گروه وارد بحث می شوند.
رهبر گروه می تواند بحث را با یک سوال یا درخواست برای بیان نظرات و یا سوالات شروع کند و بدنبال آن بیان نظرات، عقاید و دیدگاهها را تشویق نماید.
رسانه (Media):
فیلمها، نوارهای ویدیوئی و صوتی، کامپیوتر و اسلاید مثلالهائی از رسانه ها هستند. رسانه ها حجم زیادی از موضوعات را در زمان کوتاه ارائه می کنند و باعث جلب علائق شده، تصاویر دیداری از موضوعات فراهم نموده که باعث بهبود یادگیری می شوند. ولی بجز کامپیوتر سایر رسانه ها افراد را یصورت حقیقی درگیر یادگیری نمی کنند. استفاده از رسانه بصورت مکرر و طولانی با یادگیری همراه نیست.

تمرینات و بازی ها: (Exercises and games)
تمرینات، بازی ها، تقلید، ایفای نقش و جابجائی نقش ها2انواعی ازروشهای یادگیری تجربی هستند. این روشها برای افزایش درگیری و مشارکت افراد در یادگیری فعال با تمرکز بر موضوعات خاص طراحی شده اند و فرصتی را برای یادگیری عاطفی توام با یادگیری شناختی فراهم می کنند. با اینحال این تکنیکها ممکن است در گروه باعث برانگیخته شدن احساسات افراد شوند لذا رهبر گروه باید فعالیت را به نحوی سازماندهی کند تا این برانگیختگی هیجانی به حد اقل برسد.
روش بارش افکار (Brain storming):
این روش نیز همانند روش بحث گروهی باعث افزایش مشارکت اعضای گروه می شود و از اعضا خواسته می شود نظراتشان را هرچند ساده و پیش پا افتاده راجع به یک موضوع خاص بیان کنند. اشکال این روش اینست که اعضا ممکن است نتوانند بخاطر نگرانی از قضاوت دیگران عقایدشان را بیان کنند و لازم است رهبر گروه در حین انجام این تکنیک نسبت به مطالب عنوان شده هیچ قضاوتی نداشته باشد.

نکات مهم در آموزش خانواده:
نگرش درمانگر در آموزش خانواده بایستی مبتنی بر اصل اکنون و اینجا(Here and now ) باشد
درمان گر بهتر است همیشه در دسترس افراد خانواده باشد نه اینکه صرفا بر اساس یک برنامه زمانبندی شده و متمرکز بر بحران فعلی که خانواده را وادار به کمک خواهی نموده عمل نماید.
برخورد درمانگر باید توام با همکاری باشد و خانواده را بعنوان یک بیمار درمان نمی کنیم بلکه یک شریک در نظر گرفته می شود که نیازمند مداخلات درمانی است.
در برخی مدل ها خانواده را یک سیستم در نظر می گیرند که باعث تداوم پاتولوژی شده است ولی در مدل های جدید برای خانواده هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف قائلند که همچون سایر عوامل روانی اجتماعی بر سیر و تطابق فرد با بیماری اش اثر دارند.
کار با خانواده نقطه اتصال همکاری درمانگر. اعضای خانواده و خود بیمار در فرایند بازتوانی است.

رشد و تکامل طبیعی کودک
توجه به وضعیت رشد و تکامل کودکان و در نظر گرفتن تناسب آن با سن تقویمی کودک از نکات مهمی است که در ارزیابی و مداخلات روان شناختی کودکان باید مورد توجه بالینگران قرار گیرد. کودکان پس از تولد، مسیر رشد و تکامل را طی می کنند تا در پایان دوره نوجوانی قابلیت های یک انسان بالغ را به دست آورده باشند. این رشد و تکامل در حوزه های مختلفی از جمله حرکت، زبان، رشد تعامل اجتماعی، بازی، اخلاق و … اتفاق می افتد و تکامل در هر یک از این حوزه ها به صورت جداگانه و منفک از حوزه ی دیگر اتفاق نمی افتد و این حوزه ها در تعامل با هم می باشند. بنابراین اختلال در هریک از حوزه ها با اختلال در حوزه های دیگر همراه خواهد شد. لذا در ارزیابی و مداخلات انجام شده بالینگران باید شناخت صحیحی از مراحل رشد و تکامل کودکان در سنین مختلف داشته باشند. از آنجا که به مراحل رشدی در دستورالعمل های مربوط به بیماریهای کودکان اشاره شده است در این فصل مراحل مختلف تکاملی کودک را در حوزه های مختلف بطور مختصر بیان می کنیم.

منابع
1. دیوید ال کی، مورین ای. مونتگمری، استفن و. مونسن. بهداشت روانی و روانپزشکی کودک و نوجوان. ترجمه: دکتر محمد رضا اسکندری، صغری کرمی. انتشارات ارجمند، نوبت اول، 1386
2. کنت ونینگ. چگونه کودکان را با خود همراه کنیم. ترجمه: دکتر مهدی تهرانی دوست. انتشارات موسسه علوم شناختی و دانشگاه علوم پزشکی تهران، نوبت دوم، 1384
3. بلوم کویست مایکل ال. مهارت های سازگاری با کودکان ناسازگار. ترجمه: دکتر جواد علاقبند راد. انتشارات سنا، نوبت اول، 1383
4. اساتید انجمن روانپزشکی کودک و نوجوان، اساتید انجمن ترویج تغذیه با شیر مادر. اصول و روش های کاربردی در فرزند پروری. انتشارات انجمن ترویج تغذیه با شیر مادر، نوبت اول، 1387
5. علاقبند راد جواد، نبی فر شیما. روش های درمان لکنت زبان. انتشارات موسسه علوم شناختی، نوبت اول، 1381
6. فریک پائول جی. اختلال سلوک و رفتارهای ضد اجتماعی شدید. ترجمه: دکتر جواد علاقبند راد، دکتر عاطفه سلطانی فر. انتشارات سنا، نوبت اول، 1382
7. استاپرد میریام. همه کودکان تیز هوشند اگر… . ترجمه: دکتر سهراب سوری، امیر صادقی بابلان. نشر دانش ایران، نوبت بیست و دوم، 1385
8. کاپلان هارولد سادوک بنیامن. خلاصه روانپزشکی و علوم رفتاری، ترجمه: حسن رفیعی، فرزین رضائی. نشر ارجمند، نوبت اول، 1378
9. متقی پور یاسمن، بهرام نژاد علی، محمودی قرائی جواد، یاسمی محمد تقی، امین اسماعیلی معصومه. حمایت های روانی اجتماعی در بلایا و حوادث غیر مترقبه. وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی. 1386

1 Counter transference
2 Role reversing
—————

————————————————————

—————

————————————————————

روانشناسی کودک و نوجوان و درمان اختلالات روحی

73


تعداد صفحات : 75 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود