تارا فایل

تحقیق و پژوهش اصول حسابداری مدیریت




بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان تحقیق:

اصول حسابداری مدیریت

دانشکده حسابداری زنجان
سال94

فهرست

مقدمه 8
شیوه های سنتی در مقابل نوآورانه 9
تاریخچه 10
نقش درون شرکتی 11
دیدگاه جایگزین 12
روش شناسیهای خاص 12
بهایابی مبتنی بر فعالیت (ای بی سی) 12
بهایابی مبتنی بر فعالیت 12
حسابداری ناب (حسابداری برای سازمان ناب) 13
حسابداری مصرف منابع (آرسی ای) 13
حسابداری ارزش افزوده 14
قیمت گذاری انتقالی 14
منابع و یادگیری مستمر 15
وظایف/خدمات ارائه شده توسط حسابداری مدیریت 15
مدارک مرتبط 16
روشها 16
حسابداری مالی چیست و چه تفاوتی با حسابداری مدیریت دارد؟ 19
حسابداری مالی 19
تفاوت حسابداری مالی و حسابداری مدیریت 19
هدف : 29
ماهیت : 29
آینده شغلی ، بازار کار ، درآمد: 30
توانایی های مورد نیاز و قابل توصیه: 32
توجه به معیارهای غیر مالی 35
بررسی حسابداری مالی و حسابداری مدیریت 36
حسابداری مالی : 36
تهیه گزارش های برون سازمانی 36
گزارشات مالی و کمی 36
ملزم به رعایت استاندارد های حسابداری 36
گزارش ها در فرمت و چارچوب خاصی 36
حسابداری مدیریت : 36
تهیه گزارش های درون سازمانی 36
گزارش مالی و غیرمالی 36
الزام به رعایت و پیروی از قانون ندارد 36
گزارش ها فرمت خاصی ندارد 36
مدیریت و گزارشات 36
* مدیریت استراتژی های شرکت 36
1. شناسایی 36
2. پیاده سازی اهداف 37
برنامه ریزی و تصمیم گیری 37
عوامل موثر در برنامه ریزی و تصمیم گیری: 37
1. بودجه بندی 37
2. برنامه ریزی سود 37
3. مدیریت جریان وجو نقد 37
کنترل عملیات و مدیریت 37
تهیه صورت های مالی 37
هزینه ها و مدیریت استراتژی هزینه 38
فرایند تفکر در تئوری محدودیتها 43
مفاهیم و اصول تئوری محدودیتها 46
پنج مرحله کلی : 51
منابع 56

مقدمه
آیفک از تعریف مدیریت مالی سازمانی از سه حوزه گسترده استقبال می کند:حسابداری بها، تجزیه و تحلیل و ارزیابی عملکرد، برنامه ریزی و پشتیبانی از تصمیمگیری.
به گفته انجمن حسابداران خبره مدیریت (سی آی ام ای)، "حسابداری مدیریت فرایند تعریف، اندازه گیری، تجمیع، تجزیه و تحلیل، مهیاسازی، تفسیر و تبادل اطلاعات مورد استفاده مدیریت جهت برنامه ریزی، ارزیابی و کنترل یک واحد تجاری و جهت اطمینان از استفاده مناسب و پاسخگویی به منابع شان می باشد. حسابداری مدیریت همچنین تهیه گزارشهای مالی را نیز برای گروه های غیرمدیریتی مانند ذینفعان، بستانکاران، سازمانهای قانون گذار و مراجع مالیاتی را شامل می شود. حسابداری مدیریت یا حسابداری مدیریتی بر استفاده از اطلاعات حسابداری برای مدیران در سازمانها، جهت مهیا کردن آنها برای تصمیم سازیکسب و کار آگاهانه تاکید دارد که به آنها اجازه می دهد تا کارکردهای کنترل و مدیریت شان را بهتر تجهیز نمایند. در مقابل اطلاعات حسابداری مالی، اطلاعات حسابداری مدیریتی این خصوصیات را دارند:
* در درجه اول نگاه رو به جلو دارند، بجای تاریخی.
* برای پشتیبانی از تصمیم گیری به طور کلی مبتنی بر مدل با درجه ای از انتزاع هستند، به جای مبتنی بودن بر مورد.
* برای استفاده در سازمان طراحی شده و درنظر گرفته شده اند، بجای اینکه برای استفاده ذی نفعان، بستانکاران، و قانونگذار در نظر گرفته شده باشد
* معمولاً محرمانه بوده و توسط مدیران استفاده می شود تا گزارشگری عمومی
* با ارجاع به احتیاجات مدیران محاسبه می شود، و اغلب توسط سامانه های اطلاعات مدیریت استفاده می شود، نه با ارجاع به استانداردهای عمومی حسابداری مالی.
موسسه حسابداران رسمی آمریکا (ای آی سی پی ای) بیان داشته است که حسابداری مدیریت در عمل به گسترش در سه حوزه زیر می انجامد:
* مدیریت راهبردی – ارتقای نقش حسابدار مدیریت به عنوان یک شریک راهبردی در سازمان.
* مدیریت عملکرد – توسعه عملکرد تصمیم گیری کسب و کار و مدیریت عملکرد سازمان.
* مدیریت ریسک – مشارکت در چارچوب ها و شیوه ها برای شناسایی، اندازه گیری، مدیریت و گزارشگری ریسکها و دستیابی به اهداف سازمان.
"یک حسابدار مدیریت دانش و مهارت حرفه ای خود را در تهیه و ارائه اطلاعات مالی و سایر تصمیمها به روشی بکار می گیرد که برای مدیریت در تدوین سیاستها و در برنامه ریزی و کنترل عملیات مورد تعهدش یاری رسان باشد". بنابراین به حسابداران مدیریت در بین حسابداران به عنوان "ارزش آفرینان" نگاه می شود. آنها بیشتر علاقه دارند به جلو نگاه کنند و تصمیماتی بگیرند که آینده سازمان را تحت تاثیر قرار خواهد داد، تا به ثبت تاریخی و رعایت (حفظ امتیاز) جنبه های حرفه ای؛ بنابراین دانش و تجربه حسابداری مدیریت می تواند از زمینه ها و کارکردهای درون یک سازمان به دست بیاید، مانند مدیریت اطلاعات، خزانه داری، حسابرسی کارایی، بازاریابی، ارزشیابی، قیمت گذاری، تدارکات و غیره.
شیوه های سنتی در مقابل نوآورانه
در حوزه حسابداری مدیریت اغلب یک تعداد نامحدودی از ابزار، روش ها، فنون و روالهای شناور در اطراف وجود دارد.
تمایز بین شیوه های سنتی و نوآورانه را شاید بتوان با جدول زمانی تصویری روش های بهایابی مدیریتی ارائه شده در همرایزنی سالیانه ۲۰۱۱۱ موسسه حسابداران مدیریت به بهترین نحو نشان داده شود.
تاریخچه
بهایابی استاندارد سنتی (تی اس سی)، که در حسابداری بهای قدیمی دهه ۱۹۲۰ استفاده می شده، امروزه نیز روش اصلی در حسابداری مدیریت محسوب می شود چون برای گزارشگری صورتهای مالی برای ارزشیابی اقلام ردیفهای صورت سود و زیان و ترازنا مه از قبیل بهای کالای فروخته شده (سی اوجی اس) و ارزشیابی موجودی کالا بکار می رود. بهایابی استاندارد سنتی باید با اصول پذیرفته شده عمومی حسابداری (گپ آمریکا) منطبق باشد و به جای ارائه راهکارهایی برای حسابداران مدیریت خود را بیشتر با الزامات حسابداری مالی تطابق دهد. روشهای سنتی خود را به تعریف رفتار هزینه فقط در شرایط وجود حجم تولید یا فروش محدود می کنند.
در اواخر دهه ۱۹۸۰، شاغلین و اساتید حسابداری به شدت مورد انتقاد بودند که شیوه های حسابداری مدیریت (و، حتی بیشتر از آن، برنامه درسی تدریسی به دانشجویان حسابداری) با وجود تغییرات بنیادی در محیط کسب و کار، آخرین بار کمی بیش از ۶۰ سال گذشته تغییر کرده اند. در سال ۱۹۹۳۳، هیئت تغییر آموزش حسابداری، اعضای هیئت علمی را به پایین آمدنشان از برج عاج خود فرا خواند و توصیه کرد دانش شان را در مورد شیوه واقعی حسابداری در محل کار گسترش دهند. موسسه های حرفه ای حسابداری، که شاید ترس از این داشتند که وجود حسابداران مدیریت به طور فزاینده ای در سازمانهای کسب و کار بیهوده به نظر برسد، و متعاقباً منابع قابل توجهی را برای توسعه مهارتهای خالقانه تر برای حسابداران مدیریت اختصاص دادند.
تحلیل واریانس یا وردایی، یک رویکرد نظام مند برای مقایسه هزینه های واقعی و بودجه شده مواد مستقیم و دستمزد استفاده شده در طول یک دوره تولید است. در حالیکه برخی از اشکال تحلیل وردایی هنوز توسط بسیاری از شرکتهای تولیدی استفاده می شود، در حال حاضر گرایش به استفاده از آن به صورت ترکیبی با فنون نوآورانه ای مانند life cycle cost analysis و بهایابی مبتنی بر فعالیت متمایل شده، که با جنبه های خاص مورد.انتظار محیط کسب و کار تجاری نوین طراحی می شود از آنجا که تغییرات کوچک برای ط راحی محصول می تواند منجر به صرفه جویی قابل توجهی در بهای تولید محصوالت شود، بهایابی چرخه عمر به رسمیت می شناسد که توانایی مدیران جهت تاثیرگذاری بر بهای تولید یک محصول زمانی در بیشترین حد خود قرار دارد که این محصول هنوز در مرحله تولید چرخه عمر خود قرار دارد (به عنوان مثال، پیش از اینکه طراحی نهایی شود و تولید شروع شود).
بهایابی مبتنی بر فعالیت (ای بی سی) به رسمیت می شناسد که، در کارخانه های مدرن، بسیاری از هزینه های تولید با میزان 'فعالیت' تعیین می شود (به ع نوان مثال، تعداد انجام تولید در هر ماه، و میزان زمان غیرفعال تجهیزات تولید) و بنابراین کلید کنترل موثر بها بهینه سازی بهره وری این فعالیتها می باشد. بهایابی چرخه عمر و بهایابی مبتنی بر فعالیت هر دو تصدیق می کنند که، در یک کارخانه مدرن نمونه، اجتناب از رویدا دهای مخل (مانند خرابی ماشین آلات و شکست های کنترل کیفیت) از اهمیت به مراتب بیشتری از (برای مثال) کاهش هزینه های. مواد اولیه برخوردار است همچنین بهایابی مبتنی بر فعالیت در زمان ارائه یک خدمت یا تولید یک جزء محصول از اهمیت دستمزد مستقیم بهعنوان عامل هزینه ک استه و به جای فعالیتها بر عوامل هزینه زا متمرکز می شود.
دیگر روشی که می توان به آن برای ابالات متحده به عنوان یک نوآوری نگاه کرد روش آلمانی گنزپلن کاستن ریچنانگ (جی پی کا) است. هرچند از اجرای آن در اروپا بیش از ۵۰ سال می گذرد، ولی نه به جی پی کا و نه به درمان مناسب 'ظرفیت بلااستفاده' گسترده در ابالات متحده عمل نشده؛ بنابراین جیپیکا و مفهوم ظرفیت بلاستفاده به آرامی در حال به رسمیت شناخته شدن در آمریکا بوده، و "می تواند به راحتی توسط استانداردهای ابالات متحده 'پیشرفته' محسوب شود".
امروزه یکی از شیوه های خلاقانه تر در دسترس، حسابداری مصرف منابع (آرسی ای) است. آرسی ای توسط اتحادیه بین المللی حسابداران (آیفک) به عنوان یک "رویکرد پیچیده در سطوح بالاتر از زنجیره فنون بهایابی "به رسمیت شناخته شده است چون توانایی استخراج هزینه ها را به صورت مستقیم از داده های منابع عملیاتی یا قرنطینه و اندازه گیری هزینه های ظرفیت بلاستفاده فراهم می کند. آرسی ای با درنظر گرفتن "بهترین ویژگیهای رویکرد حسابداری مدیریت گنزپلن کاستن ریچنانگ (جی پی کا) و ترکیب آن با کاربرد عوامل هزینه مبتنی برفعالیت در هنگام نیاز، مانند آنهایی که در بهایابی مبتنی بر فعالیت استفاده شده، حاصل می شود. با رویکرد آرسی ای، منابع و هزینه های آنها به عنوان "مبنایی برای تقویت مدل سازی بها و پشتیبانی از تصمیم گیری مدیریتی در نظر گرفته می شود، به این دلیل که هزینه ها و درآمدهای یک سازمان همه تابعی از منابع و ظرفیتهای منحصربه فردی است که آنها را تولید می کند".
نقش درون شرکتی
امروزه همگام با سایر نقشها در شرکت، حسابداران مدیریت یک ارتباط گزارشگری دوگانه دارند. بهعنوان یک شریک تجاری راهبردی و ارائه دهنده اطلاعات مالی و عملیاتی مبنای تصمیم گیری، حسابداران مدیریت مسوول مدیریت گروه کسب و کار و در عین حال مکلف به گزارشگری ارتباطها و مسئولیتها به سازمان مالی شرکت نیز هستند.
از فعالیتهای ارائه شده توسط حسابداران مدیریت، پیش بینی و برنامه ریزی، انجام تحلیلهای وردایی، و بررسی و نظارت بر هزینه های ذاتی در کسب و کا ر فعالیتهایی هستند که پاسخگویی دوگانه را برای هر دوی گروه مالی و تیم کسب و کار ایجاب می کند. نمونه هایی از وظایفی که در آنها پاسخگویی به تیم کسب و کار می تواند بیشتر از بخش مالی شرکت تداعی داشته باشد، توسعه و تدوین بهایابی جدید محصول، تحقیق در عملیات، سنجه ای محرک کسب و کار، ارزیابی متوازن مدیریت فروش، و تجزیه و تحلیل سودآوری مشتری هستند. در مقابل، تهیه گزارشهای مالی خاص، انطباق داده های مالی با سامانه های منبع، و گزارشگری ریسک و مقررات از آنجا که با جمع آوری برخی اطلاعات مالی از همه بخشهای شرکت حاصل می شوند، بیشتر برای گروه مالی شرکت کاربرد دارند
در شرکتهایی که بیشتر سودشان را از اطلاعات اقتصادی حاصل می کنند، مانند بانک ها، صنعت چاپ و نشر، شرکتهای مخابراتی و پیمانکاران دفاعی، هزینه های آی تی منبع قابل توجهی از مخارج غیرقابل کنترل هستند، که از حیث مقدار اغلب بزرگترین هزینه شرکت پس از مجموع هزینه های جبران کار و هزینه های مربوط به تملک دارایی هستند. یک کارکرد حسابداری مدیریت در چنین سازمانهایی همکاری نزدیک با بخش آی تی برای ارائه شفاف هزینه فناوری اطلاعات است.
با توجه به موارد فوق، یک نمای گسترده از پیشرفت مسی ر شغلی حسابداری و مالی این است که حسابداری مالی یک سکوی پرتاب برای حسابداری مدیریت است. مطابق با مفهوم ایجاد ارزش، حسابداران مدیریت به تحریک. موفقیت کسب و کار کمک می کنند در حالیکه حسابداری مالی بیشتر یک مجاهدت رعایتی و تاریخی است
دیدگاه جایگزین
یک دیدگاه جایگزین نسبت به حسابداری مدیریت که بسیار به ندرت مطرح می شود این است که خنثی است یا دارای اثر خوش خیم در سازمان نیست، بلکه یک سازوکار برای کنترل مدیریت از طریق نظارت است. این دیدگاه موقعیت حسابداری مدیریت را به خصوص در چارچوب نظریه کنترل مدیریت نشان می دهد. به بیان دیگر، اطلاعات حسابداری مدیریت ساز و کاری هستند که می تواند توسط مدیران به عنوان وسیله ای برای بازنگری کلی در ساختار داخلی سازمان جهت تسهیل در کارکردهای کنترلی شان درون یک سازمان مورد استفاده قرار گیرند.
روش شناسیهای خاص
بهایابی مبتنی بر فعالیت (ای بی سی)
بهایابی مبتنی بر فعالیت
بهایابی مبتنی بر فعالیت برای اولین بار به روشنی در سال ۱۹۸۷ توسط رابرت اس. کاپالن و دابلیو. برانس به عنوان فصلی در کتابشان به نام "حسابداری و مدیریت: از منظر مطالعه میدانی" تعریف شد. آنها در ابتدا روی صنعت تولید متمرکز شدند که در آن افزایش بهبود در بهره وری و فناوری نسبت هزینه های مستقیم دستمزد و سربار را کاهش، اما نسبت هزینه های غیرمستقیم را افزایش داده بود. برای مثال، افزایش خودکارسازی دستمزد که یک هزینه مستقیم بود را کاهش، ولی استهلاک را که یک هزینه غ یرمستقیم بود، افزایش داده بود.
گنزپلن کاستن ریچنانگ یک روش شناسی بهایابی آلمانی است، که در اواخر دهه ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ توسعه یافته، و جهت ارائه یک برنامه منسجم و دقیق از نحوه محاسبه هزینه های مدیریتی و تسهیم آنها به یک محصول یا خدمت طراحی شد. عبارت گنزپلن کاستن ریچنانگ، که به آن اغلب به صورت جی پی کا اشاره می شود، به بهترین نحو به صورت حسابداری بهای برنامه ریزی شده مدیریتی یاحسابداری و برنامه ریزی تحلیلی انعطاف پذیر بها ترجمه شده است.
خاستگاه نظری و عملی جی پی کا به هانس گئورگ پالوت (به آلمانی: Hans Georg Plaut)، یک مهندس خودرو و ولف گانگ کیلگر (به آلمانی: Wolfgang Kilger)، یک دانشگاهی برمیگردد، که با هدف دوجانبه شناسایی و ارائه یک روششناسی پایدار جهت اصلاح و ارتقای اطلاعات حسابداری بها روی آن کار می کردند. جی پی کا در کتابهای درسی حسابداری بهای آلمانی بهایابی قابل انعطاف و تجزیه و تحلیل نقطه سربه سر منتشر شد،و امروزه در دانشگاه های آلمانی زبان تدریس می شود.
حسابداری ناب (حسابداری برای سازمان ناب)
در اواسط تا اواخر دهه ۱۹۹۰ کتب مختلفی درباره حسابداری در سازمان ناب (شرکتهای در حال پیاده سازی عناصر سامانه تولید تویوتا) نوشته شده بود. عبارت حسابداری ناب طی این دوره نام گذاری شد. این کتابها مجادله داشتند که روشهای حسابداری سنتی برای تولید انبوه مناسب تر هستند و تجربیات کسب و کار در تولید و خدمات سر- وقتی را پشتیبانی نمی کنند یا به خوبی اندازه گیری نمی کنند. این جنبش در اجلاس سران حسابداری ناب ۲۰۰۵ در دیربورن، میشیگان، ابالات متحده به یک نقطه اوج رسید. ۳۲۰ تن حضور داشتند و محاسن یک رویکرد جدید برای حسابداری در سازمان ناب را مورد بحث گذاشتند. ۵۲۰ تن نیز در دومین همایش سالانه در ۲۰۰۶ حضور داشتند.
حسابداری مصرف منابع (آرسی ای)
حسابداری مصرف منابع (آرسی ای) به طو ر رسمی به عنوان یک رویکرد حسابداری مدیریت پویا، به طورکامل یکپارچه، مبتنی بر اصول، و جامع تعریف می شود که مدیران را به اطلاعات پشتیبان تصمیم گیری برای بهینه سازی سازمانی تجهیز می کند. آرسی ای به عنوان یک رویکرد حسابداری مدیریت در حدود سال ۲۰۰۰ پدیدار شد و پس از آن در سی ای ام – آی ائتلاف بینالمللی تولید پیشرفته، در گروه مدافع آرسیای بخش مدیریت بها در CAM-I the Consortium for Advanced Manufacturing-International, in a Cost Management Section RCA interest group در دسامبر ۲۰۰۱۱ تدوین شد. سه عنصر اصلی که RCAA را قادر به پی ریزی بسیار متفاوت برای مدل هزینه های می کند بشرح زیر است:
* نظر منابع – منابع و هزینه های خود را به طور بنیادی به مدل سازی هزینه مناسب و پشتیبانی از تصمیم گیری در نظر گرفته شده. هزینه و درآمد سازمان مبتنی بر منابع ای است که آنها را تولید می کند.
* مدل سازی بر اساس تعداد – تمام مدل با استفاده از مقادیر عملیاتی ساخته شده است. داده های عملیاتی پایه و اساس ایجاد ارزش و شاخص منجر به نتایج اقتصادی است.
* رفتار هزینه – ارزش به عنوان پوششی برای مدل بر اساس مقدار و هزینه است که با رفتارهای خود مقادیر منابع را مشخص و به عنوان ارزش ایجاد عملیات در یک سازمان به بها اضافه می شود.
حسابداری ارزش افزوده
مهم ترین جهت گیری اخیر در حسابداری مدیریتی حسابداری ارزش افزوده است؛ که وابستگی فرایندهای تولید نوین را به رسمیت می شناسد و برای هر محصول، مشتری یا تامینکننده، ابزاری است برای اندازه گیری سهم هر واحد از منابع محدود.
قیمت گذاری انتقالی
حسابداری مدیریت یک نظام کاربردی مورد استفاده در صنایع مختلف است و کارکردها و اصول خاص به دنبال آن می تواند بست ه به نوع صنعت متفاوت باشد. اصول حسابداری مدیریت در بانکداری تخصصی است اما برخی از مفاهیم بنیادی را دارد که در صنایع تولیدمحور یا خدمت محور مورد استفاده قرار می گیرد. برای مثال، قیمت گذاری انتقالی یک مفهوم مورد استفاده در تولید است اما در بانکداری هم کاربرد دارد؛ و یک اصل بنیادی است که در تسهیم ارزش و تخصیص درآمد به واحدهای مختلف کسب و کار استفاده می شود. اساساً قیمت گذاری انتقالی در بانکداری روش تخصیص ریسک نرخ بهره بانکی به منابع و مصارف مختلف مالی سازمان است؛ بنابراین، بخش خزانه داری شرکتی بانک وقتی به مشتریانشان وام می دهند هزینه های تامین مالی را برای استفاده واحدهای کسب و کار از منابع بانکی به آنها تخصیص می دهند. بخش خزانه داری همچنین بستانکاری تامین مالی را به واحدهای تجاری که سپرده های (منابع) بانکی را برای بانک به ارمغان می آورند نیز تخصیص میده د. با وجودی که این فرایند قیمت گذاری انتقال وجوه در درجه اول برای وامها و پس اندازها ی واحدهای مختلف بانکی کاربرد دارد، ولی برای همه داراییها و بدهیهای بخش کسب و کار بکار برده می شود. هنگامی که قیمت گذاری ان تقالی بکار گرفته می شود و هر ثبت یا تعدیل حسابداری مدیریت دیگری به دفتر کل ارسال می شود (که معمولاً حسابهای یادداشت هستند و در نتایج ثبتهای قانونی شامل نمی شوند)، واحدهای کسب و کار قادرخواهند بود نتایج مالی بخش بندی شده را که هم توسط کاربران داخلی و هم بیرونی برای ارزیابی عملکرد. استفاده می شوند، تولید کنند.
منابع و یادگیری مستمر
ر اه های مختلفی برای حفظ و استمرار ایجاد مبنای دانش یک نفر در زمینه حسابداری مدیریت. وجود دارد حسابداران مدیریت خبره (سی ام ای ها) باید ساعتهای آموزشی مستمری را هر ساله، مانند یک حس ا بدار خبره عمومی بگذرانند. یک شرکت نیز می تواند مفاد تحقیقاتی و آموزشی را برای استفاده در کتابخانه شرکت خود داشته باشد؛ و این در شرکتهای "فورچون ۵۰۰" که منابعی برای تامینمالی توسعه این نوع رسانه های آموزشی دارند شایع تر است.
همچنین نشریات، مقالات برخط و تار نوشتهای متعددی نیز در این زمینه وجود دارد. نشریه مدیریت بها (ISSN 1092-8057) و تارنمای موسسه حسابداری مدیریت (آی ام ای) منابعی هستند که نشریات فصلنامه حسابداری مدیریت و مالیه راهبردی را شامل می شوند در واقع، وجود حسابداری مدیریت در یک سازمان الزامی است.
وظایف/خدمات ارائه شده توسط حسابداری مدیریت
فهرست زیر وظایف/خدمات اصلی انجام شده توسط حسابداران مدیریت هستند. درجه پیچیدگی مرتبط با این فعالیتها بسته به سطح تجربه و توانایی هر فردی متفاوت است.
* تجزیه و تحلیل نرخ و حجم
* تدوین و توسعه سنجه های کسب و کار
* مدل سازی قیمت
* سودآوری محصول
* گزارشگری بخشی جغرافیایی در مقابل صنعت یا مشتری
* ارزیابی متوازن مدیریت فروش
* تجزیه و تحلیل بها
* تجزیه و تحلیل هزینه – فایده
* تجزیه و تحلیل هزینه – حجم – فایده
* تجزیه و تحلیل بهای چرخه عمر
* تجزیه و تحلیل سودآوری مشتری
* شفافیت بهای فناوری اطلاعات
* بودجه بندی سرمایه ای
* تجزیه و تحلیل خرید در مقابل اجاره
* برنامه ریزی راهبردی
* مشاوره مدیریت راهبردی
* ارائه و ارتباطات مالی داخلی
* پیش بینی فروش
* پیش بینی مالی
* بودجه بندی سالانه
* تسهیم هزینه
مدارک مرتبط
مدارک مرتبط مدارک و گواهی نامه های حرفه ای مرتبط مختلفی در این زمینه وجود دارد شامل:
* مدارک حسابداری مدیریت
* CIMA
* ICMA
* ICAI
* CMA
* سایر مدارک حرفه ای حسابداری
* موسسه حسابداری و مالیه عمومی خبره، CIPFA
* حسابدار خبره رسمی، (ACCA)
* حسابدار رسمی، (CA)
* حسابدار خبره عمومی، (CPA)
* موسسه حسابداران عمومی خبره آمریکا
* حسابدار خبره تجربی (CPA Australia)
* حسابدار مدیریت رسمی جهانی
روشها
* بهایابی مبتنی بر فعالیت
* گنزپلن کاستن ریچنانگ (GPK)
* حسابداری ناب
* حسابداری مصرف منابع
* بهایهابی استاندارد
* حسابداری ارزش افزوده
* قیمت گذاری انتقالی
تنوع حسابداری و اهداف آن عملاً برای تهیه و مهیا سازی اطلاعات با استفاده از معیارهای اندازه گیری فرآیندهای اقتصادی در طول دوره های مختلف و برای ذینفعان مختلف، متعدد می باشد بطوریکه بر همین اساس حسابداری مالی به صورت گذشته نگر و برای تهیه و تنظیم اطلاعات جهت تصمیم گیری کاربران و ذینفعان خارج از سازمان می باشد این در حالی است که حسابداری مدیریت به مدیریت در ارائه حوزه عمل بیشتر در استفاده بهینه تر از اطلاعات برای ترسیم چشم اندازهای مدیریت کمک می نماید چرا که این اطلاعات مورد نیاز است و بمنظور اطمینان بخشی از برنامه ریزی، کنترل، ساماندهی و تصمیم گیری صحیح حسب توابع در اختیار و در کنترل می باشد. از طرفی دیگر حسابداری مالی با استفاده از اطلاعات واقعی حقایق زمان را در جهت مسیر تکامل و حرکت شرکت نشان می دهد اما عملاً این اطلاعات نشانی از دلایل و عوامل ایجاد حقایق تحصیلی را نمی دهد.

بنابراین نتایج حاصل از حسابداری مالی را می توان با کمک از مبانی حسابداری مدیریت مورد بهبود و اثربخشی بیشتر قرار داد. در مقابل حسابداری مالی عملاً اطلاعات حسابداری مدیریت ماهیت هنجاری ندارند اما برعکس اطلاعات حسابداری مدیریت در جهت ایجاد جهت گیری ها و ایده های آینده نگری امری عملی می باشد.
حسابداری مدیریت یا حسابداری مدیریتی:

حسابداری مدیریتی بر استفاده از اطلاعات حسابداری برای مدیران در سازمان ها، جهت مهیا کردن آن ها برای تصمیم سازی کسب و کار آگاهانه تاکید دارد که به آن ها اجازه می دهد تا کارکردهای کنترل و مدیریتشان را بهتر تجهیز نمایند.

در مقابل اطلاعات حسابداری مالی، اطلاعات حسابداری مدیریتی این خصوصیات را دارند:

• در درجه اول نگاه رو به جلو دارند، بجای تاریخی

• برای پشتیبانی از تصمیم گیری بطور کی مبتنی بر مدل با درجه ای از انتزاع هستند، به جای مبتنی بودن بر مورد

• برای استفاده در سازمان طراحی شده و در نظر گرفته شده اند، بجای اینکه برای استفاده ذینفعان، بستانکاران و قانونگذاران در نظر گرفته باشد

• معمولاً محرمانه بوده و توسط مدیران استفاده می شود تا گزارشگری عمومی

• با ارجاع به احتیاجات مدیران محاسبه می شود و اغلب توسط سامانه های اطلاعات مدیریت استفاده می شود نه با ارجاع به استانداردهای عمومی حسابداری مالی.

تعریف:

آیفک از تعریف مدیریت مالی سازمانی از سه حوزه گسترده استقبال می کند: حسابداری بها، تجزیه و تحلیل و ارزیابی عملکرد، برنامه ریزی و پشتیبانی از تصمیم گیری.

به گفته انجمن حسابداران خبره مدیریت (CIMA)، "حسابداری مدیریت فرآیند تعریف، اندازه گیری، تجمیع، تجزیه و تحلیل، مهیاسازی، تفسیر و تبادل اطلاعات مورد استفاده مدیریت جهت برنامه ریزی، ارزیابی و کنترل یک واحد تجاری و جهت اطمینان از استفاده مناسب و پاسخگویی به منابع شان می باشد. حسابداری مدیریت همچنین تهیه گزارش های مالی را نیز برای گروه های غیرمدیریتی مانند ذینفعان، بستانکاران، سازمان های قانونگذار و مراجع مالیاتی را شامل می شود.

موسسه حسابداران رسمی امریکا (AICPA) بیان داشته است که حسابداری مدیریت در عمل به گسترش در سه حوزه زیر می انجامد:

• مدیریت راهبردی- ارتقای نقش حسابدار مدیریت به عنوان یک شریک راهبردی در سازمان

• مدیریت عملکرد- توسعه عملکرد تصمیم گیری کسب و کار و مدیریت عملکرد سازمان

• مدیریت ریسک- مشارکت در چارچوب ها و شیوه ها برای شناسایی، اندازه گیری، مدیریت و گزارشگری ریسک ها و دستیابی به اهداف سازمان حسابداری مدیریت(Management Accounting) بر اساس تعریف CIMA به مفهوم تشخیص، اندازه گیری، جمع آوری، تحلیل، تفسیر و تبادل اطلاعاتی است که بتواند به مدیران در برنامه ریزی، ارزیابی و کنترل سازمان یاری رسانده و به عبارتی از تصمیم سازی(Dicision Making) مدیران سازمان پشتیبانی کند. در قیاس با حسابداری مالی در سازمان می توان گفت:
1- حسابداری مدیریت به آینده می نگرد در حالیکه حسابداری مالی بیشتر به اطلاعات تاریخی متکی است.
2- حسابداری مدیریت بر اساس مدل سازی و درجاتی از تجرید(Abstraction) به مسائل می نگرد در حالیکه حسابداری به صورت موردی(Case Based) مسائل را تحلیل می کند.
3- نتایج حسابداری مدیریت برای مدیران قابل استفاده است در حالیکه در خروجی حسابداری مالی برای سهامداران و سایر ذینفعان مالی قابل استفاده است.
نکته: CIMA برگرفته از حروف اول ( Chartered Institute of Management Accountants) سازمانی است که هدف اصلی آن تربیت و ارزیابی کارشناس در حوزه حسابداری مدیریت است.
حسابداری مالی چیست و چه تفاوتی با حسابداری مدیریت دارد؟
۱۳۹۵-۰۱-۱۱/۰ نظرات/در قسمت حسابداری /توسط آرش سرداری
حسابداری مالی
هدف از حسابداری ارائه اطلاعاتی است که برای تصمیم گیری های اقتصادی مورد نیاز هستند.
هدف اصلی حسابداری مالی، آماده سازی گزارش های مالی است که اطلاعاتی در مورد عملکرد شرکت به اشخاص خارجی مانند سرمایه گذاران، مدیران و مقامات مالیاتی ارائه می کند.
حسابداری مالی فرایند ثبت، خلاصه سازی و گزارش هزاران معامله در یک کسب و کار است، تا تصویر دقیقی از وضعیت مالی و عملکرد آن را مجسم سازد. هدف اصلی حسابداری مالی تهیه صورت های مالی – از جمله ترازنامه، صورت سود و زیان و جریان وجوه نقد – است که کارکرد عملیاتی شرکت را در طول یک دوره خاص و وضعیت مالی را در نقطه خاصی در زمان خلاصه می کند.
این اظهارات – که به طور کلی به صورت سه ماهه و سالانه آماده، و مطابق با اصول عمومی پذیرفته شده حسابداری (GAAP) ارائه می شوند برای اشخاص خارجی از جمله سرمایه گذاران، مدیران و مقامات مالیاتی در نظر گرفته شده اند.
حتما مقاله چگونه صورت های مالی حسابداری را تحلیل کنم؟ مطالعه کنید.
تفاوت حسابداری مالی و حسابداری مدیریت
تفاوت کلیدی بین حسابداری مالی و حسابداری مدیریتی این است که هدف حسابداری مالی فراهم کردن اطلاعات برای اشخاص خارج از سازمان است، در حالی که هدف حسابداری مدیریتی کمک به مدیران در درون سازمان برای تصمیم گیری است.
حسابداری مدیریت از این نظر با حسابداری مدیریتی در تضاد است که حسابداری مدیریتی برای تصمیم گیری داخلی است و نیازی ندارد از قوانین استاندارد صادر شده توسط نهادها پیروی کند.
در حالی که حسابداری مالی برای تهیه اطلاعات حسابداری برای افراد خارج از سازمان که دخالتی در اجرای روزانه شرکت ندارند، مورد استفاده قرار می گیرد. حسابداری مدیریتی اطلاعات حسابداری را برای کمک به مدیران در تصمیم گیری مدیریت کسب و کار فراهم می کند.
برای اینکه صورت های مالی، عملکرد مالی را به درستی و به طور مداوم گزارش کنند، طبق استانداردهای حسابداری پذیرفته شده آماده می شوند. این استانداردها به عنوان اصول حسابداری پذیرفته شده همگانی، یا به شکل ساده GAAP خوانده می شوند. اصول حسابداری پذیرفته شده همگانی اصولی هستند که دارای اعتبار قابل توجهی هستند.
تسلط بر حسابداری مالی نیازمند سال ها مطالعه و تجربه عملی است و قرار گرفتن در این سمت کاملا به صلاحیت فرد بستگی دارد.
در کشورهای مختلف حسابدارانی که دارای سمت حسابداری مالی هستند مدارک مختلفی دارند.
در ایالات متحده، سمت حسابداری اصلی، حسابدار عمومی گواهی شده (PCA) است. در حالی که در کانادا، سمت حسابداری اصلی، حسابدار دارای مجوز (CA)، حسابدار مجاز عمومی (CGA) و حسابدار مدیریت مجاز (CMA) است. در انگلستان و هند، حسابدار خبره (CA) سمت اصلی حسابداری مالی است.
سازمان ها، اهدافی مختلف دارند و ممکن است واجد ترکیبی از اهداف باشند. لذا نیاز روزافزون به اطلاعات صحیح و بهنگام برای بکارگیری در فرایند تصمیم گیری مدیران، به مقوله ای اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. دراین زمینه، سیستم اطلاعات مدیریت، منبع اصلی ارائه اطلاعات به شمار می آید. سیستم حسابداری مدیریت به عنوان مهمترین زیرمجموعه این سیستم، اطلاعات مالی و غیرمالی متنوعی را در اختیار استفاده کنندگان این نوع اطلاعات، بویژه "مدیران هر سازمان" قرار می دهد. از این رو، در این مقاله ابتدا به تعریف حسابداری مدیریت و مباحث اصلی موجود آن پرداخته، سپس نقش حسابداری مدیریت در دستیابی سازمان به اهداف خود را بیان می داریم.
سازمان ها با توسعه تکنولوژی در صنایع و ایجاد تغییر و تحول در سیستم های تولید، با پیچیدگی و تغییراتی شدید روبه رو شده اند. وسعت این تغییرات به گونه ای است که مدیریت به تنهایی نمی تواند شناختی کافی در مورد محیط خود در سازمان داشته باشد. به همین دلیل، ضرورت پیدا کرده است که سیستمی به وجود آید تا مدیریت را در امر شناسایی مشکل، تعیین اهداف، شناسایی دقیق مسئله، تعریف راه حل های ممکن، ارزیابی راه حل ها، انتخاب راه حل بهینه و اجرا، کنترل و ارزیابی آن کمک کند. سیستم اطلاعات مدیریت و سیستم های حمایت از تصمیم گیری، باهمین منظور به وجود آمده و توسعه یافته اند. سیستم اطلاعاتی حسابداری مدیریت نیز در همین زمینه توسعه پیدا کرده است، به نحوی که بخش مهم اطلاعات موردنیاز مدیریت را تامین می کند. به همین دلایل، مدیر نمی تواند حتی با اتکا به اطلاعات و تجربیات شخصی و اطلاعات منعکس در صورت های مالی، به نحوی احسن وظایف خود را انجام دهد. سیستم اطلاعاتی حسابداری مدیریت، با هدف کمک به مدیریت در امر تصمیم گیری به وجود آمده و همگام با گسترش و پیچیده شدن سیستم تولید، رشد و گسترش یافته است. نقش حسابداری مدیریت، عبارت است از تهیه و ارائه اطلاعات مرتبط و سودمند برای کمک به مدیریت در برنامه ریزی فعالیت ها، اعمال کنترل مدیریت و تصمیم گیری عقلایی در زمینه تحقق اهداف سازمان.
حسابداری مدیریت را نمی توان مجموعه ای از قواعد ثابت تلقی کرد. زیرا سعی می کند تا به افراد درون سازمان (هیئت مدیره، مدیران و دیگر افراد) در زمینه اخذ تصمیم گیری ها یاری کرده و راهنمایی معتمد برای نمایان سازی سیاست ها و نقشه های آتی سازمان باشد.
تاریخچه حسابداری مدیریت
نهضت مدیریت علمی و پیدایش کارخانه های فولاد و خط آهن را می توان برداشتن اولین گام در مسیر نیاز به حسابداری مدیریت دانست. براساس تحقیقاتی که توسط جانسون انجام شده است، سیستم های اطلاعاتی کنترل مدیریت و هزینه یابی، در رشد و توسعه صنایع حمل و نقل و تولید و توزیع در فاصله سال های 1850 تا 1925، نقشی بسزا داشته است. تقاضا برای اطلاعات به منظور برنامه ریزی و کنترل داخلی، در نیمه اول قرن 19 ایجاد شد. در آن زمان، کارخانه هایی نظیر نساجی و راه آهن، برای ایجاد هماهنگی بین فرایندهای گوناگون درون سازمان، به رویه های اداری داخلی نیاز داشتند. سیستم هزینه یابی کارخانه هایی مانند نساجی دارای توانایی سنجش بازده تبدیل انواع مواداولیه به کالای ساخته شده بودند. تا 1925، نوآوری ها مختص ارتقا کارایی موسساتی بود که در زمینه تولید انبوه محصولات استاندارد با سهم نسبتاً زیاد هزینه دستمزد تلاش فعالانه ای داشتند، اما تقاضا برای سیستم حسابداری مدیریتی که کنترل و هماهنگی فعالیت های متنوع سازمان را تسهیل کند، پس از بروز پدیده ادغام افقی و شرکت های چند فعالیته، ایجاد شد.
نسبت معروف بازده سرمایه گذاری به عنوان پاسخی به ظهور شرکت های بزرگ و ابزاری برای کنترل عملیات غیرمتمرکز آنان، از نوآوری های بزرگ حسابداری مدیریت تا 1920 محسوب می شود. در سال های میانی قرن بیستم، موضوعاتی مانند قیمت گذاری انتقالی با رویکردهایی همچون هزینه یابی کامل و هزینه یابی استاندارد، همراه بود. در حدود سال های 1960، حسابداری مدیریت شاهد بروز جریان قابل توجهی از کاربرد مدل های مقداری در مسائل برنامه ریزی و کنترل بود. تغییر شرایط محیطی و درونی سازمان ها و پیشرفت تکنولوژی، معیارهای جدیدی را برای حسابداری مدیریت مطرح کرده است که روش های سنتی، پاسخگوی آنها نیستند و از این رو، حسابداری مدیریت در خدمت اهداف استراتژیک شرکت قرار گرفت.

حسابداری مدیریت
حسابداری مدیریت، شامل طراحی و استفاده از حسابداری در داخل سازمان است. حسابداری مدیریت را نمی توان مجموعه ای از قواعد ثابت به حساب آورد بلکه روش های حسابداری مدیریت به منظور دستیابی به هدف های سازمان از طریق بهبود تصمیم گیری توسط مدیران و کارکنان آن است. حسابداری مدیریت، هم اطلاعات واقعی و هم اطلاعات براوردی را برای کمک به مدیران در عملیات روزانه و برنامه ریزی عملیات آتی، به کار می گیرد و با مسائل خاصی که مدیران واحد تجاری در سطوح مختلف با آن روبه رو هستند، سروکار دارد.
به طور کلی می توان گفت که حسابداری مدیریت، نوعی سیستم اندازه گیری و گردآوری اطلاعات مالی و عملیاتی است که فعالیت مدیریتی و رفتارهای انگیزشی را هدایت کرده و ارزش های فرهنگی موردنیاز برای رسیدن به اهداف استراتژیک سازمان را ایجاد و حمایت می کند. با توجه به تعاریف می توان چهار مفهوم کلیدی زیر را از این تعاریف استخراج کرد:
· ماهیت: از نظر ماهیت، حسابداری مدیریت نوعی فرایند اندازه گیری است.
· محدوده: اطلاعات عملیاتی مانند هزینه یا اطلاعات مالی و غیره را دربر می گیرد.
· هدف: هدف حسابداری مدیریت کمک به سازمان در زمینه تحقق هدف های استراتژیک است.
· شاخص: اطلاعات مناسب در حسابداری مدیریت، سه شاخص عمده دارند:
· شاخص فنی: بالابردن درک پدیده اندازه گیری و گردآوری اطلاعات مربوط برای تصمیم های استراتژیک
· شاخص رفتاری: تشویق به فعالیت هایی که با هدف هایی استراتژیک سازمان سازگارند.
· شاخص فرهنگی: حمایت یا خلق رشته ای از ارزش های فرهنگی و اعتقادات مشترک در سازمان و جامعه
فرایندهای کلیدی حسابداری مدیریت عبارتند از:
تحلیل: پیچیدگی های به وجود آمده از اطلاعات گذشته، حال و برنامه های آتی، ناشی از محیط داخلی شرکت و خارج از آن است. نقش حسابداری مدیریت، طرح مکانیزم هایی برای اخذ اطلاعات مالی با یک روش موثر هزینه (هزینه-فایده) و سپس ارائه اطلاعات در زمانی مناسب به مدیریت است.
تصمیم گیری: حسابداری مدیریت، در واقع نقش مهمی در فراهم آوری اطلاعاتی موثر برای تصمیم گیری مدیران در خصوص حل مشکلات موجود ارائه می دهد.
برنامه ریزی: یکی از وظایف کلیدی و عمده حسابداری مدیریت، تمرکز بر وقایع آتی است. در بسیاری از شرکت ها، اطلاعات تاریخی می تواند برای ارزیابی تغییرات عملیات اصلی و راهنمایی برای عملیات استراتژیک باشد. حسابداری مدیریت، نقشی مهم در فراهم سازی زمینه برنامه ریزی تامین فعالیت های جزئی در اهداف کمی دارد.
کنترل: گرچه حسابداری مدیریت به طور عادی کنترلی بروز بر عملیات سازمان ندارد، اما می تواند نقش مهمی در تعیین و اصلاح مکانیزم ها برای بازنگری و کنترل فعالیت سازمان فراهم سازد. حسابداری مدیریت به وسیله مقایسه اهداف فعالیت های برنامه ریزی شده با واقعی (آنچه اتفاق افتاده) می تواند اختلافات را شناسایی، تعهدات بعدی را رسیدگی و سپس پیشنهادات عملی و راه گشا به مدیریت ارائه دهد.
سیستم حسابداری مدیریت، می تواند در موارد زیر به مدیران کمک کند:
· درک روابط علت و معلولی: حسابداری مدیریت می تواند به مدیریت در این زمینه که چه چیزی باعث و علت هزینه شده است و یا چرا ظرفیت خالی یا غیرقابل استفاده برای تولید وجود دارد، کمک کند.
تشخیص فعالیت هایی که ارزش افزوده ایجاد نمی کنند یا کارایی ندارند: حسابداری مدیریت با تشخیص فعالیت ها یا وظایف ناهماهنگ یا تکراری که به نیازهای مشتری مرتبط نیست، به طراحی مجدد فرایندهای کاری کمک می کند.
درک ارتباط بین اجزای مختلف یک زنجیره ارزش: اطلاعات حسابداری مدیریت می تواند تاثیر فعالیت های واسطه یا تامین کننده را بر آنچه در نهایت مشتری برای یک محصول می پردازد، نشان دهد.
تشخیص گلوگاه های فرایند در داخل یا خارج شرکت: حسابداری مدیریت می تواند نشان دهد چه اجزایی از فرایند کاری (ماشین یا انسان) محدودکننده کارایی سیستم بوده و باعث نارضایتی مشتری می شود.
شفاف کردن مسائل و تغییر درک افراد
ایجاد انگیزه در مدیران و کارکنان: اندازه گیری اجزا باعث مشخص شدن رفتارهای مطلوب می شود. افراد معمولا به این اندازه گیری ها پاسخ می دهند.
تغییر گرایش و جهت ها: معیارها که به طور حتم از نوع ارزشیابی هستند، باعث تغییر سطوح گرایش ها و تلاش ها می شود. مثلا، استاندارد زمانی برای اجرای یک فعالیت، هدفی را مشخص می کند که انتظار می رود کارکنان، با تلاش معقول به آن دست پیدا کنند. در صورت موفقیت، آنها سطح تلاش خود را بازنگری می کنند و در نتیجه، دفعه بعد عملکرد بهتری خواهند داشت.
تغییر نسبت ها: افراد تمایل دارند که موفقیت را به فعالیت خود نسبت دهند، اما شکست ها را به عوامل محیطی مربوط کنند. تحقیقات نشان داده که این نسبت دادن، می تواند با ملاک های حسابداری مدیریت تغییر کند و در نهایت رفتارها را نیز تغییر دهد.
تمامی جنبه های حسابداری مدیریت، عملا تحت تاثیر چند مبحث اصلی قرار دارند. که عبارتند از:
الف- اطلاعات
نیاز به اطلاعات معمولا نیروی محرکه حسابداری مدیریت محسوب می شود. اطلاعات حسابداری مدیریت، غالبا دو منظور اصلی را تامین می کند:
1. تسهیل تصمیم گیری
2. اثر بر تصمیم گیری
اطلاعات در اختیار تصمیم گیرندگان قرار می گیرند تا آنان را در انتخاب بهترین راه حل از میان راه حل ها یاری دهند. این اطلاعات غالباً بر تصمیم مدیران نیز اثر می گذارند. مثلا، بودجه سالانه یک واحد انتفاعی را مدنظر قرار دهید. گرچه بودجه توسط حسابداری مدیریت تهیه می شود، اما در نهایت باید توسط مدیریت ارشد واحد انتفاعی موردتصویب قرار گیرد. علاوه بر این، اطلاعات بودجه بر تصمیم گیری های مدیران نیز اثر می گذارد زیرا در پایان سال، مخارج واقعی با مبالغ بودجه شده مقایسه شده و هرگونه انحراف با اهمیت مورد تجزیه وتحلیل قرار می گیرد.
ب-آثار رفتاری
واکنش مدیران و کارکنان نسبت به اطلاعات حسابداری مدیریت غالباً آثار با اهمیتی را بر رویدادهای واحدهای انتفاعی بر جای می گذارد. مثلا واکنش مدیر تولید نسبت به بودجه مصوب چگونه است؟ یا اطلاعات مربوط به اقلام بهای تمام شده چگونه بر قیمت گذاری کالاها و خدمات تاثیر می گذارد؟ و یا… تمامی این سوالات به تمایلات رفتاری افراد و محدودیت آنان در به کارگیری اطلاعات مربوط است. هرچه درک حسابداران مدیریت از رفتار کارکنان بهتر باشد، تهیه اطلاعات موردنیاز برای آنان اثربخش تر خواهد بود.
پ- هزینه ها و فواید
اطلاعات را می توان نظیر کالاها مدنظر قرار داد. اطلاعات را می توان نظیر سایر کالاها تهیه یا خریداری کرد و به کار گرفت. اطلاعات می تواند کیفیت بالا یا پایین داشته باشد، ب موقع یا با تاخیر ارائه شود و بالاخره مربوط یا نامربوط باشد. همانند دیگر کالاها و خدمات، تهیه اطلاعات هزینه دارد و فوایدی نیز بر آن متصور است. هزینه تهیه اطلاعات حسابداری مدیریت در واحدهای انتفاعی معمولاً شامل حقوق و مزایای کارکنان حسابداری مدیریت، هزینه خرید و عملیات کامپیوترها و هزینه صرف شده توسط استفاده کنندگان از اطلاعات برای مطالعه، درک و به کارگیری اطلاعات است. فواید اطلاعات نیز شامل برنامه ریزی اثربخش تر، بهبود تصمیم گیری ها، کارایی بیشتر عملیات و رهبری و کنترل بهتر عملیات می باشد.

نقش حسابداری مدیریت در کسب اهداف سازمانی
امروزه، سازمان ها هدف هایی مختلف دارند و حتی ممکن است واجد ترکیبی از اهداف باشند، لذا نمی توان قواعدی جامع و یکنواخت را برای تمامی سازمان ها تدوین کرد. اهدافی که به طور مکرر موردتاکید سازمان ها قرار می گیرند، عبارتند از:
· سطح قابل قبول سود
· رشد
· خودکفایی مالی
· تنوع بازار
· خدمات اجتماعی
· رعایت مسئولیت های اجتماعی (حفظ محیط زیست)
صرف نظر از اینکه اهداف سازمانی کدام یک از موارد بالا را دربر بگیرند، وظیفه مدیریت، حصول اطمینان از دستیابی به اهداف تعیین شده است.
امروزه دستیابی غیرساخت یافته و نسنجیده به اهدافی که در برگیرنده تغییر در عناصر ساختاری، تکنولوژیک، اهداف و الگوهای کارکردی هستند، سازمان را به علل مختلف دستخوش بحران و ایستایی خواهد کرد. مجموعه عوامل زیر پیشبرد اهداف سازمان را برای مدیریت امروزی صعب و دشوار کرده است:
1. سازمان ها به مثابه سیستمی باز، در معرض تاثیرپذیری جدی از محیط پیرامونی و درونی خود هستند. عوامل و عناصری همانند پیشرفت فزاینده تکنولوژی، تحولات اقتصادی، شبکه های در هم تنیده و پیچیده بازرگانی، دشواری های پاسخگویی به نیازهای بازار و گذار از مسیر پرپیچ و خم رقابت ها، قوانین و مقررات ناظر بر کارکرد پیشبرد اهداف سازمان را دشوارتر ساخته است.
2. سازمان های امروزی، با پدیده تعارض و تضاد بین اجزای مختلف تشکیل دهنده کل سیستم، یعنی زیرمجموعه ها و زیرسیستم های خود روبه رو هستند. این تعارض که در نتیجه عواملی نظیر تعارض که در نتیجه عوامل نظیر تفاوت در ادراک و شناخت، ایده ها و هنجارها، اهداف و ارزش ها و نگرش های مدیران، وابستگی بخش های مختلف فعالیت سازمان، ابهام در نقش ها و مسئولیت ها و نظایر آنها پدید می آید، خصیصه ای اجتناب ناپذیر بوده که باید با تدبیر مدیریت اداره یا حل شود.
3. سازمان به عنوان پدیده ای پویا، همواره در معرض تغییر هستند. رمز و راز برون رفت از مشکلات و دستیابی به اهداف سازمان در شرایط پیچیده و دشوار موجود، عبارت است از برنامه عقلایی مدیریت که با اتکا به اطلاعات اطمینان بخش میسر می شود. در این بین سیستم حسابداری مدیریت یکی از روش های تامین اطلاعات است. حسابداری مدیریت شاخه ای از حسابداری است که برای تامین نیازهای مدیران و مسئولان درون سازمانی طرح ریزی شده و اطلاعات متنوعی را در مورد مسائل مختلف مالی و عملیاتی تهیه می کند. این اطلاعات که در قالب گزارش های تفصیلی تهیه می شوند، توسط مدیریت و دیگر استفاده کنندگان، مورد تفسیر، ترجمه و استفاده قرار می گیرند. البته گفتنی است که موفقیت حسابداری مدیریت بستگی به این دارد که با ارائه اطلاعات حسابداری، تصمیم گیری مدیران تا چه میزان بهبود می یابد. بنابراین صرف ارائه اطلاعات نمی تواند مدیریت را در انجام وظایف خود یاری کند بلکه اطلاعات ارائه شده باید دارای ویژگی هایی باشد (مثلا: مربوط بودن، بموقع بودن، صحیح بودن، اهمیت، قابل مقایسه بودن) که مدیریت از آنها در فرایند تصمیم گیری استفاده کند. در صورتی که حسابداری مدیریت نتواند اطلاعات موردنیاز مدیریت را با کیفیت لازم ارائه دهد، به نحوی که در تصمیم گیری مدیریت موثر باشد، سیستم یادشده جز تحمیل هزینه به سازمان، اثری دیگر نخواهد داشت. بنابراین کیفیت اطلاعات ارائه شده از اهمیت شایانی برخوردار بوده و می بایستی به آن توجهی خاص کرد.
هدف اساسی حسابداری مدیریت، کمک به سازمان در کسب اهداف استراتژیک است. تحقق این اهداف، نیازهای مشتریان و دیگر سهامداران را برآورده می سازد. در نتیجه، سازمان با نیل به این اهداف، می تواند جایگاه خود را یافته و خویش را از دیگر رقبا متمایز کند. برای راضی نگهداشتن مشتریان و رقابت با دیگر تولیدکنندگان، باید به صورت همزمان بر سه عنصر کیفیت، هزینه و زمان، تاکید ورزید. این سه عنصر مثلثی، استراتژیک را تشکیل می دهند که از یک سازمان به سازمان دیگر و یا از یک محصول تا محصول دیگر، فرق می کند
کیفیت: تجربه کلی مشتری از یک محصول است و شامل مشخصات فیزیکی (امکانات، انعطاف پذیری)، خدمات دهی (خدمات پس از فروش و سطح عملکرد خدمات پس از فروش) می شود.
هزینه: شامل منابع مصرف شده توسط تولیدکنندگان و سازمان های حمایت کننده آنها از جمله عرضه کنندگان و فروشندگان است. هزینه تولید، کل هزینه های تولید تا هزینه های خدمات پس از فروش را دربر می گیرد.
زمان: به مفهوم مدت زمان تحویل محصول موردتقاضای مشتری و یا زمانی است که شرکت صرف می کند تا بتواند محصولاتش را مطابق با خواسته های مشتریان کرده و آن را به بازار عرضه کند.
باید توجه داشت که حسابداری مدیریت، هدف نیست بلکه وسیله ای مهم برای به تحقق رساندن اهداف سازمان است. حسابداری مدیریت به مدیران کمک می کند تا با جمع آوری و انتشار اطلاعات درباره عناصر استراتژیک، سازمان را در رسیدن به اهداف و مزیت رقابتی کمک کنند. اطلاعاتی که می توان درباره عناصر استراتژیک جمع آوری کرد، عبارتند از:
در بعد کیفیت: اطلاعات حسابداری مدیریت به مدیر کمک می کند که اهداف کیفیتی را از طریق اندازه گیری منابع صرف شده برای پیشگیری از نواقص احتمالی تولیدات، هزینه بازسازی تولیدات ناقص، هزینه تعمیرات و نگهداری تجهیزات، فرصت های از دست رفته فروش به دلیل نبود کیفیت محصولات و سرمایه گذاری جدید برای افزایش کیفیت محصول را مشخص کند و به تحلیل تاثیرات هزینه های کیفیت بر سود، برسد.
در بعد هزینه: حسابداری مدیریت برای کمک به درک اصل دیگر استراتژیک یعنی زمان با استفاده از معیارهای اندازه گیری گزارش هایی مثل فرصت های از دست رفته فروش به علت تاخیر در تولید، هزینه های ناشی از تاخیر مواد از جانب عرضه کنندگان، مقایسه فروش محصولات جدید در مقابل محصولات قدیم و میزان ظرفیت های در دسترس استفاده نشده به دلیل تولید محصولات جدید را تهیه می کند.
در بعد زمان: اطلاعات موردنیاز در این حوزه عبارتند از: اطلاعات منابع صرف شده برای تولید محصولات طی یک دوره زمانی، اندازه گیری منابع صرف شده برای اجرای سایر فعالیت ها طی یک دوره زمانی، تجزیه وتحلیل عوامل موثر در بهای تمام شده، تجزیه وتحلیل سودآوری محصولات، تجزیه و تحلیل ساختاری قیمت عرضه کنندگان و مقایسه قیمت هایشان با قیمت های سایر رقیبان و زمان پاسخگویی به سفارش های مشتریان.
با توجه به تهیه اطلاعات موردنیاز مدیران در قالب گزارشهای مالی و عملیاتی توسط سیستم حسابداری مدیریت، مدیران برای دستیابی به اهداف سازمانی برنامه ریزی کرده، تحقق برنامه ها را کنترل کرده و در همه سطوح و عرصه ها تصمیم گیری می کنند و از این طریق بر استراتژی و فعالیت های روزانه افراد تاثیر می گذارند زیرا اطلاعات لازم برای اینکه مدیریت بتواند بر استراتژی و فعالیت روزانه افراد تاثیر بگذارد، از طریق سیستم حسابداری مدیریت جمع آوری، تجزیه و تحلیل و تفسیر و سپس در اختیار مدیریت قرار می گیرد.
در واقع می توان گفت که سیستم حسابداری مدیریت، از طریق تهیه اطلاعات مناسب، به سازمان در زمینه کیفیت، هزینه و زمان در راستای نیل به اهداف سازمانی یاری می دهد.

نتیجه گیری
با توسعه تکنولوژی در صنایع و ایجاد تغییر و تحول در سیستم های تولید، سازمان ها چنان با پیچیدگی و تغییرات شدید رو به رو شده اند که مدیریت، به تنهایی نمی تواند نسبت به محیط خود در سازمان شناخت کافی داشته باشد. به همین دلیل، ضرورت دارد سیستمی به وجود آید که مدیریت را در امر شناسایی مشکل، تعیین اهداف، شناسایی دقیق مسئله، تعریف راه حل های ممکن و ارزیابی این راه حل ها و انتخاب راه حلی بهینه و اجرا، کنترل و ارزیابی آن کمک کند. سیستم اطلاعاتی حسابداری مدیریت در همین زمینه توسعه پیدا کرده است. به نحوی که بخش مهمی از اطلاعات موردنیاز مدیریت را تامین می کند. بنابراین، نقش حسابداری مدیریت، عبارت است از تهیه و ارائه اطلاعات مرتبط و سودمند برای کمک به مدیریت در برنامه ریزی فعالیت ها، اعمال کنترل مدیریت و تصمیم گیری عقلایی برای تحقق اهداف سازمان. حسابداری مدیریت
حسابداری مدیریت یا حسابداری مدیریتی بر استفاده از اطلاعات حسابداری برای مدیران در سازمانها، جهت مهیا کردن آنها برای تصمیم سازی کسب و کار آگاهانه تاکید دارد که به آنها اجازه می دهد تا کارکردهای کنترل و مدیریت شان را بهتر تجهیز نمایند. حسابداری مدیریت به مدیریت در ارائه حوزه عمل بیشتر در استفاده بهینه تر از اطلاعات برای ترسیم چشم اندازهای مدیریت کمک می نماید چرا که این اطلاعات مورد نیاز است و بمنظور اطمینان بخشی از برنامه ریزی، کنترل، ساماندهی و تصمیم گیری صحیح حسب توابع در اختیار و در کنترل می باشد. از طرفی دیگر حسابداریمالی با استفاده از اطلاعات واقعی حقایق زمان را در جهت مسیر تکامل و حرکت شرکت نشان می دهد.
به گفته انجمن حسابداران خبره مدیریت (CIMA)، حسابداری مدیریت فرآیند تعریف، اندازه گیری، تجمیع، تجزیه و تحلیل، مهیاسازی، تفسیر و تبادل اطلاعات مورد استفاده مدیریت جهت برنامه ریزی، ارزیابی و کنترل یک واحد تجاری و جهت اطمینان از استفاده مناسب و پاسخگویی به منابع شان می باشد. حسابداری مدیریت همچنین تهیه گزارش های مالی را نیز برای گروه های غیرمدیریتی مانند ذینفعان، بستانکاران، سازمان های قانونگذار و مراجع مالیاتی را شامل می شود.
در قیاس با حسابداری مالی در سازمان می توان گفت:
1- حسابداری مدیریت به آینده می نگرد در حالیکه حسابداری مالی بیشتر به اطلاعات تاریخی متکی است.
2- حسابداری مدیریت بر اساس مدل سازی و درجاتی از تجرید(Abstraction) به مسائل می نگرد در حالیکه حسابداری به صورت موردی(Case Based) مسائل را تحلیل می کند.
3- نتایج حسابداری مدیریت برای مدیران قابل استفاده است در حالیکه در خروجی حسابداری مالی برای سهامداران و سایر ذینفعان مالی قابل استفاده است.
جهت شرکت در دوره حسابداری مدیریت کلیک کنید
حسابداری مدیریت به لحاظ ماهیت ، یک فرآیند و یک سیستم است که به کار گردآوری اطلاعات و اندازه گیری می پردازد و حوزه عملکرد آن در قالب اطلاعات عملیاتی و اطلاعات مالی متبلور می شود و هدف آن به عنوان ابزاری کارآمد در اختیار مدیران به منظور کمک به سازمان در جهت دستیابی به اهداف عالیه خود می باشد. نقش حسابداری مدیریت را در تحلیل می توان ایجاد راهکارهایی برای دریافت اطلاعات گذشته، حال و برنامه های آینده ، استنتاج شده از عوامل بیرونی و درون سازمانی دانست تا با استفاده از ابزارهایی در قالب مدلهای قابل فهم، اطلاعات مناسب را تهیه و به موقع در اختیار مدیریت قرار دهد و این اطلاعات را به گونه ای تفسیر نماید که امکان ارزیابی واحدهای داخلی و محصولات تولیدی فراهم شود و تصمیم گیری را با فراهم آوردن اطلاعات موثر در تقابل با مشکلات فراسوی بنگاه اقتصادی تسهیل کند و نیز امکان تمرکز بر وقایع آینده از طریق آماده نمودن زمینه برای برنامه ریزی های استراتژیک را بوجود می آورد .
حسابداری مدیریت می تواند در شناسایی و اصلاح روشهای کار برای کنترل و بازنگری فعالیتها ، نقش بسیار ارزنده ای را ایفا کند و از طریق مقایسه اهداف پیش بینی شده با عملکرد واقعی ، انحرافات بوجود آمده را شناسایی و با تحلیل و تفسیر آنها ، راهکارهای متناسب در جهت اصلاح ساختار و فعالیتها را به مدیریت ارائه دهد .
حسابداری دانشگاهی در چهارصد سال اول عمر خود عمدتاً رویکردی تکنیکی و فنی داشته است. در اوایل سده بیستم اولین مباحث نظری در حوزه حسابداری مطرح و وجه علمی بودن آن به مذاق بحث گذاشته می شود. در طول دهه های آغازین سده بیستم مباحث نظری و فلسفی جدی در خصوص تعلق حسابداری به یکی از حوزه های معرفت بشری رواج داشته است. این مجادلات در طرح تخصیص حسابداری به یکی از حوزه های علم یا فن یا هنر به اوج خود میرسد. در اواسط سده بیستم و با احاطه مکتب مثبت گرایی (پازیتیویسم) بر فضای دانشگاهی جهان، نظریه های حسابداری مثبت گرایانه به ظهور میرسد. ضعفهای بنیادین نظریه های مثبت گرایانه در ظرف کمتر از ربع قرن آشکار می شود و حسابداری به تبع سایر محافل علمی وارد دنیای جدید جُستارهای فلسفی و نظری می شود. طرح حسابداری انتقادی یا امثال آن نشانه این تحول نظری در حسابداری است حسابداری عبارتست از جمع آوری طبقه بندی تلخیص و ثبت رویداد های مالی و ارائه آن به استفاده کنندگان درون و برون سازمانی
حسابداری در ایران حسابداری در ایران در حوزه نظری تحت تاثیر جریانات پازیتیویسم رشد کمّی زیادی کرده است و پایه گذاری تحصیلات تکمیلی با این نگاه به حسابداری صورت گرفته و توسعه یافته است. با این وصف تعریفی از حسابداری در ایران غالب است که مضمون و محتوای آن صرف نظر از چینش یا تفاوت ظاهری الفاظ آن برای همه دانش آموختگان حسابداری ایران شناخته شده است. بر اساس این تعریف: حسابداری عبارت است از فرآیند شناسایی، جمع آوری، ثبت، طبقه بندی، تلخیص، گزارشگری، و تحلیل رویدادهای مالی یک شخصیت اقتصادی در یک دوره مالی معین بر اساس واحد پول ملی. این تعریف ترجمه کاملی است از تعاریف مختلفی که از حسابداری در عصر پازیتیویسم یعنی دهه های ۴۰ الی ۶۰ سده پیشین در دنیا رواج داشته است.لازم به ذکر است حسابداری شاخه های گوناگون دارد.شادروان" سجادی نژاد"و همچنین شادروان عرفانی و دکتر عزیز نبوی از بنیانگذاران حرفه حسابداری در ایران بشمار میروندکه با تاسیس مدرسه عالی حسابداری شرکت ملی نفت و موسسه عالی خسابداری توانستند بیش از ۶۰۰۰دانش آموخته رشته های حسابداری – حسابداری دولتی و حسابرسی پرورش دهند.
مطلب فوق از منظر یک دانش آموز استان خراسان که در مقطع متوسطه قرار دارد نوشته شده است . او مانند بسیاری از افراد اعتقاد حسابداری دانش نیست بلکه یک فن است . اگر در وب سایت ذکر شده در ابتدای مطلب جستجو کنید تعدادزیادی مقاله از مراکز آموزشی مختلف در این استان را خواهید یافت که در اکثر قریب به اتفاق آنها این مطلب ذکر شده است که : حسابداری یک دانش نیست بلکه فنی است که به جمع آوری اطلاعات /طبقه بندی/ تجزیه و تحلیل و گزارش اطلاعات می پردازد. حال لطفا مطلب زیر را بخوانید . نوشته ی ذیل از سایت دانشجویان ایران گرفته شده است . همین مطلب در یکی از نوشته های وبلاگی که پیش رو دارید اما از منبعی متفاوت ذکر شده بود:
هدف :
حسابداری یک سیستم است که در آن فرآیند جمع آوری، طبقه بندی ، ثبت، خلاصه کردن اطلاعات و تهیه گزارشهای مالی و صورتهای حسابداری در شکل ها و مدلهای خاص انجام می گیرد. تا افراد ذی نفع درون سازمانی مثل مدیران سازمان و یا برون سازمانی مثل بانک ها، مجمع عمومی سازمان مورد نظر و یا مقامات مالیاتی بتوانند از این اطلاعات استفاده کنند. به همین دلیل فردی که تحصیلات دانشگاهی ندارد، بیشتر دفتردار است تا حسابدار. چرا که گزارشهای این دسته از افراد مطابق استاندارد نیست و پردازش کافی نمی شود و بیشتر تراز حسابها می باشد. برای مثال یک حسابدار تجربی نمی تواند براحتی بین دارایی کوتاه مدت و بلند مدت تفاوت قایل شود و یا نمی داند که چگونه باید معاملات ارزی را در دفاتر ثبت کرد.
حسابداری به عنوان یک نظام پردازش اطلاعات، داده های خام مالی را دریافت نموده، آنها را به نظم در می آورد.
محصول نهایی نظام حسابداری گزارش ها و صورت های مالی است که مبنای تصمیم گیری اشخاص ذی نفع (مدیران ، سرمایه گذاران ، دولت و …) قرار می گیرد.
ماهیت :
یک حسابدار متخصص، در آینده می تواند مدیر مالی یک سازمان یا شرکت گردد یعنی می تواند به مدیریت یک شرکت ایده بدهد که منابع موجودش را در چه راههایی سرمایه گذاری نماید تا استفاده بهینه کند و یا اگر شرکت به منابع مالی جدید نیاز داشت یک مدیر مالی بر اساس دانش آکادمیک خود می تواند بگوید که از چه طریقی باید تامین مالی کرد. و مجموع این فعالیت ها خارج از توانایی یک حسابدار تجربی است.
"حسابداری یک سیستم اطلاعاتی است که با فراهم کردن اطلاعات لازم کمک می کند تا سرمایه گذارها، اعتبار دهندگان، مدیران و دولت نسبت به مسایل اقتصادی بهتر بتوانند، تصمیم بگیرند. برای مثال اگر شخصی بخواهد در یک شرکتی سرمایه گذاری کند، تمایل دارد که وضعیت مالی آن شرکت و یا نتایج عملیات آن شرکت را در طی سالهای قبل بداند. موضوعاتی که به صورت گزارشهای مالی توسط حسابداران تهیه می شود.
"حسابداری به منظور جوابگویی به نیازهای انسان به وجود آمده است. به همین دلیل با گذشت زمان و به موازات گسترش فعالیت های اقتصادی و افزایش پیچیدگی آن ، هدفها و روشهای حسابداری برای جوابگویی به نیازهای اطلاعاتی، توسعه یافته است. چرا که اشخاص، شرکت ها و دولت برای تصمیم گیری در مورد توزیع مناسب منابع مالی نیاز به اطلاعاتی قابل اتکا دارند که این اطلاعات را به یاری حسابداری می توان به دست آورد. از سوی دیگر انجام سرمایه گذاری یکی از مواد ضروری و اساسی در فرآیند رشد و توسعه اقتصادی کشور است و سرمایه گذاران نیز از بعد عرضه سرمایه، تا حد امکان سعی دارند منابع مالی خودرا به سویی سوق دهند که کمترین ریسک و بیشترین بازده را داشته باشد. یعنی به دنبال برآورد ریسک سرمایه گذاری ها خواهند بود. این در حالی است که یکی از مبانی اساسی برای محاسبه ریسک بازار شرکت ها ، استفاده از اطلاعات تولید شده توسط سیستم حسابدای است.
رشته حسابداری از جمله رشته هایی است که از داوطلبان هر سه گروه آزمایشی ریاضی و فنی ، علوم تجربی و علوم انسانی دانشجو می پذیرد.
آینده شغلی ، بازار کار ، درآمد:
به نظر می رسد فارغ التحصیلان دوره های تحصیلات تکمیلی این رشته، آمادگی و پختگی بیشتری برای حضور در بازار کار دارند.
نتیجه یکی از تحقیقات دانشگاه "کلمبیا" مبنی بر این بود که از از دهه ۷۰ به بعد همه شرکتهای موفق، شرکتهایی بوده اند که مدیر آنها تحصیلات مالی داشته است. چون از این دهه به بعد اطلاعات نقش مهمی پیدا کرده است و مهمترین اطلاعات نیز، اطلاعات مالی است که تاثیر بسیاری در تصمیم گیری روسای شرکت ها دارد.
"فرصت های شغلی یک حسابدار بسیار گسترده است و از پایین ترین سطح تا بالاترین سطح را در بر می گیرد. و با وجود این که در دانشگاههای مختلف کشور اعم از دولتی ، غیرانتفاعی و آزاد، دانشجویان بسیاری در رشته حسابداری تدریس می کنند اما تعداد فارغ التحصیلان بیکار این رشته از بیشتر رشته ها کمتر است. چون از یک موسسه کوچک گرفته تا بزرگترین کارخانه های کشور حداقل برای تهیه اظهارنامه مالیاتی به حسابدار نیازمند هستند.
همچنین دانش حسابداری در بخش مالیات کاربرد وسیعی دارد. چون محاسبه سود به یاری حسابداری امکان پذیر است و تعیین مقدار سود نیز مبنای محاسبه مالیات شرکتها اعم از دولتی و خصوصی می باشد.
فارغ التحصیلان این رشته پس از اتمام تحصیل می توانند در سطوح مختلف و شاخه های متفاوت عهده دار انجام امور مالی گردند که شرح آن چنین است:
الف) حسابداری
فارغ التحصیلان می توانند در کلیه موسسات و واحدهای تجاری، اعم از دولتی یا خصوصی به عنوان حسابدار در شاخه های زیر مشغول کار شوند:
حسابداری مالی: در کلیه شرکتها و موسسات تجاری و غیرانتفاعی.
حسابداری صنعتی : در کلیه واحدهای صنعتی و شرکتهای تولیدی.
حسابداری دولتی : در کلیه سازمانها و ادارات دولتی به عنوان حسابدار یا عامل ذیحساب.
حسابداری مالیاتی : در ادارات دارایی.
حسابداری بیمه : در موسسات بیمه .
حسابداری بانکها : در شعبه ها و سرپرستی بانکها .
حسابداران پس از مدتی اشتغال به کار حسابداری می توانند در سمت مدیریت مالی واحدهای تجاری ، ایفای نقش نمایند.
ب ) حسابرسی
فارغ التحصیلان رشته حسابداری قادرند با توجه به شاخه های حسابداری در بند الف در حرفه حسابرسی شاغل شوند. شاغلان حرفه حسابرسی در یک تقسیم بندی کلی به دو گروه اصلی تفکیک می شوند :
حسابرسان داخلی : این گروه از حسابرسان ، کارمند واحد مورد رسیدگی هستند، و در واقع رابط میان هیات مدیره و شرکت بوده و گزارش رسیدگی خود را به طور هفتگی ، ماهانه یا سالانه به مدیرعامل و هیات مدیره ارایه می دهند . این گروه از حسابرسان عملیات داخل واحد تجاری را رسیدگی می کنند.
حسابرسان مستقل: این گروه از حسابرسان، افرادی هستند که در موسسات حسابرسی مشغول کار هستند و بر اساس قرارداد میان شرکتها یا سازمانها با این موسسات، عملیات حسابداری و مالی واحد تجاری را بر اساس اصول و موازین حسابداری مورد رسیدگی قرار می دهند و گزارش خود را به مجمع عمومی صاحبان سهام ارایه می کنند. در واقع حسابرسان مستقل رابط میان صاحبان شرکت و هیات مدیره شرکت می باشند.
در حال حاضر در ایران ، سازمان حسابرسی به عنوان یک سازمان دولتی ، بزرگترین موسسه حسابرسی است و در کنار آن سایر موسسات حسابرسی دولتی و خصوصی مشغول فعالیت می باشند.
توانایی های مورد نیاز و قابل توصیه:
داشتن شم ریاضی در رشته حسابداری از اهمیت بسیاری برخوردار است. به همین دلیل دانش آموزان رشته ریاضی در این رشته موفقتر هستند. البته این بدان معنا نیست که دانش آموزان رشته علوم انسانی قادر به ادامه تحصیل در رشته حسابداری نیستند بلکه باید تلاش کنند تا از دانش ریاضی خوب و یا حداقل متوسطی برخوردار باشند.
همچنین یک حسابدار باید بتواند بخوبی گزارش کارهای خود را ارایه دهد. بنابراین باید در ادبیات فارسی مسلط بوده و نگارش خوبی داشته باشد. این ویژگی بخصوص در سطوح بالاتر این رشته یعنی حسابرسی و مدیریت مالی اهمیت بسیاری دارد.
در آزمون هر سه گروه آزمایشی درس ریاضی به عنوان مهمترین درس این رشته ضریب ۴ دارد.
دانشجوی حسابداری باید صادق و رازدار باشد چون در آینده تمام اسناد و مدارک یک سازمان را در اختیار دارد و اگر فرد رازدار و در کل با اخلاقی نباشد لطمات زیادی به آن شرکت و در نهایت به جامعه وارد می آورد. این مساله بخصوص در حسابرسی اهمیت بیشتری دارد زیرا اگر یک حسابرس که وظیفه بررسی گزارشات مالی یک سازمان و تایید صحت و سقم آن را بر عهده دارد، درستکار نبوده و یا شهامت ابراز مشکلات را نداشته باشد، می تواند به نابسامانی های اداری و مالی یک جامعه دامن بزند.
و بالاخره یک حسابدار برای موفقیت در این دنیای پر از رقابت و تغییر و تحول باید خلاق، مبتکر، صبور و منضبط باشد.
علاقه به امور مالی و تجزیه و تحلیل های آن، عامل موفقیت دانشجوی حسابداری است.
وضعیت ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر:
تا مقطع دکترا امکان ادامه تحصیل وجود دارد.
نظر یک فارغ التحصیل مشغول به کار در این رشته :
دانشجوی این رشته باید تحمل ساعتها کار در پشت یک میز و صندلی و سرو کار داشتن با اعداد و ارقام را داشته باشد. همچنین باید دقیق و منظم باشد تا در جمع بندی اعداد و ارقام دچار مشکل نگردد."
وضعیت نیاز کشور به این رشته در حال حاضر:
آموزش حسابداران و شرکت موثر آنها در فراهم آوری اطلاعات مالی دقیق و قابل اعتماد، و تجزیه و تحلیل این اطلاعات برای توسعه پایدار در کشور در حال توسعه ای مانند ایران اهمیت فراوانی دارد. چرا که وجود اطلاعات دقیق، اعتماد برانگیز، بموقع و مربوط به فعالیت های اقتصادی، نه تنها لازم بلکه حیاتی است. علاوه بر این اطلاعات مالی حاصل از فعالیت های اقتصادی که بوسیله نظام های حسابداری گزارش می شود، می تواند از انحراف مسیر پیش بینی شده ، اتلاف منابع اقتصادی و اخلال در برنامه های توسعه اقتصادی جلوگیری کند.
دکتر ثقفی نیز در این باره می گوید:" چون این رشته فقط به کلاس و معلم نیاز دارد متاسفانه در سالهای اخیر، بسیاری از شهرهای دورافتاده که حتی یک حسابدار مجرب و متخصص ندارد، رشته حسابداری را با استفاده از اساتید کم تجربه دایر کرده است و در نتیجه فارغ التحصیلان دانشگاههای فوق حسابدارانی ناکارآمد هستند که نمی توانند، جذب بازار کار شوند. البته آنچه گفته شد شامل حال فارغ التحصیلان توانمند این رشته نمی شود چون هر فرد سرمایه گذار و هر موسسه اعتباری برای سرمایه گذاری یا اعتبار دادن به حسابدار نیاز دارد. "
نکات تکمیلی :
چند سال پیش وقتی که آقای . ت ریاست یکی از کارخانه های ایران را بر عهده گرفت با اخم های در هم و چهره های عبوس کارگرانی روبرو شد که ۶ ماه بود حقوق نگرفته بودند و امید چندانی نیز به رییس جدید نداشتند. اما رییس جدید که فارغ التحصیل رشته حسابداری بود با مدیریت قوی و درست خویش نه تنها کارخانه مورد نظر را از ورشکستگی نجات داد بلکه امروزه این کارخانه یکی از بهترین کارخانه های کشور است که محصولات آن به خارج از کشور صادر می گردد و در حال حاضر نیز نحوه کار رییس یاد شده به عنوان یک شیوه نوین در دانشگاهها تدریس می شود.
آنچه خواندید سرگذشت واقعی یکی از کارخانه های کشور است.
در نوشته ی فوق که به معرفی حسابداری پرداخته است حسابداری یک سیستم معرفی شده که اگر چه نویسنده آن را علم نمی داند اما طی مطلب به صورتی محسوس همین تداعی را ایجاد می نماید که حسابداری علمی است که بیشتر به علوم مهندسی شباهت دارد تا به علوم انسانی.مطلب زیر نمونه ی دیگری از نظرات درباره ی حسابداری است :
علم حسابداری مانند دیگر علوم در نتیجه ی نیاز های انسان بوجود آمده و در هر کشوری با توجه به وجود ذخایر و منابع مختلف و تحولات صنعتی و اقتصادی و ظهور و تو سعه تجارت بین المللی و بازرگانی تو جه خاص و چشمگیری به متخصصین این رشته دارند.
تمامی اشخاص و سازمانها برای آگاهی از عملیات روزانه و اداره ی آن، طرح ریزی فعالیت های آینده و اطلاع و ارزیابی نسبت به عملکرد خود، به اطلاعات حسابداری نیاز دارند .امروزه هر نوع فعالیتی که بخواهد شکل نطقی و پاسخگو به خود بگیرد حسابداری به عنوان فرایند مالی آن مطرح است
هنرجویان این رشته در طی دوران تحصیل با اصول حسابداری،کلیات اقتصاد ،تنظیم اسناد و دفاتر مالی،مفاهیم و روهای آماری ،امور عمومی و بازرگانی ،کاربرد رایانه در حسابداری،حسابداری صنعتی،حسابداری شرکتها،سازمان و مدیریت ،ریاضیات امور مالی ،مکاتبات اداری و…آشنا می شوند.
در ضمن زمینه های شغلی رشته مذکور عبارت است از:
* حسابداری صنعتی
* حسابدارمالی
* مسوول رسیدگی و صدور اسناد
* کارپرداز
* کارمند امور عملیاتی
* کارمند امور مالیاتی
* کمک حسابدار و حسابرس
* متصدی اعتبارات
* تحویلدار
* حسابدار و جمعدار اموال
طبعا تنها این سه مطلب و نظرات نویسندگان آنها نمی توانند به خودی خود درباره ی این که حسابداری علم است یا فن نظر دهند .اما میتوانند به عنوان نظرات اقشار مختلف درگیر با حسابداری در نظر گرفته شود . مطالب بیشتر درباره ی این موضوع در مطالب بعدی بیشتر مورد بررسی قرار خواهد گرفت
حسابداری مدیریت می تواند اطلاعاتی بسیار مهم برای شرکت ایجاد نماید و شرکت را به هدف بلند مدت خود نزدیک کند یا می تواند صرف بر کنترل و نظارت بر درآمدها و هزینه ها با دادن اطلاعات مالی شرکت بدون در نظر گرفتن کیفیت و بهره وری محصول و اطلاعات غیر مالی به مدیران ، شرکت را از مسیر صعودی خود دور نماید باید توجه داشته باشیم که اطلاعات مالی به تنهایی می تواند خطاهای تصمیم گیری را بیشتر و بزرگتر نماید.
درباره اطلاعات مالی باید گفت این اطلاعات شاید اطلاعات خوب و کاملی باشند اما برای تصمیم گیری صرف استفاده از این اطلاعات درست نیست زیرا بقای سازمان را به خطر می اندازد به زبان ساده تر باید گفت زمانیکه ما با اطلاعات مالی فقط تصمیم گیری نماییم برای رسیدن به منافع سازمان باید از هزینه های تولید کاسته تا درآمد سازمان افزایش یابد و در این راستا ما باید بهای تمام شده محصول را نیز کاهش دهیم و این ما را به جایی می رساند که کیفیت محصول در آن مطرح نیست کاهش استاندارد کیفیت در محصول موجب می شود به مرور زمان مشتری های خود را از دست بدهیم و در بلند مدت از بازار رقابتی خارج شویم .
توجه به معیارهای غیر مالی
در بازارهای رقابتی باید توجه ویژه ای به معیارهای غیر مالی نمود موفقیت در این بازار مستلزم داشتن اطلاعات بلند مدت و کوتاه مدت مالی و غیرمالی است حسابداری مدیریت با تحلیل اطلاعات مدیریت هزینه می تواند در بقای سازمان تاثیر بسیاری گذاشته درنتیجه تجزیه و تحلیل اطلاعات حسابداری و بهای تمام شده برعهده حسابداری مدیریت است .
اما حسابداری مالی باید اطلاعات و داده های مالی را در سند حسابداری به ثبت رسانیده و این داده ها را به گزارشات مالی تبدیل نماید و به مراجع قانونی و دولتی ارایه نمایند و در آرشیو و بایگانی خود نگهداری نماید فعالیت کلی حسابداری مالی ، توسعه و پشتیبانی و مدیریت گزارشگری مالی و سایر سیستم ها مانند حقوق و دستمزد ونظیر آن را بر عهده دارد حسابداری مالی باید با توجه به استانداردهای و زمان تعیین شده گزارشات برون سازمانی را تهیه نمایند این سازمان ها می توانند دولتی مانند سازمان امور مالیاتی ، حقیقی مانند سهامداران حقوقی مانند شرکتها و ارگانها باشند که برای هریک به نحوی گزارش مالی تهیه می شود.
حسابداری مدیریت در داخل سازمان گزارشاتی مفید از هزینه ها و درآمدها تهیه می نمایند و آنرا در زمان مورد نیاز ارایه می نماید که سازمان در برنامه ریزی و تهیه محصول خود و رسیدن به درآمد و سود مورد نظر برای سازمان تصمیم گیری راحت تری داشته باشد .
بررسی حسابداری مالی و حسابداری مدیریت
حسابداری مالی :
تهیه گزارش های برون سازمانی
گزارشات مالی و کمی
ملزم به رعایت استاندارد های حسابداری
گزارش ها در فرمت و چارچوب خاصی
حسابداری مدیریت :
تهیه گزارش های درون سازمانی
گزارش مالی و غیرمالی
الزام به رعایت و پیروی از قانون ندارد
گزارش ها فرمت خاصی ندارد
مدیریت و گزارشات
مدیران با استفاده از این گزارشات می توانند در پیشبرد هدف موسسه تاثیر بسزایی بگذارند در این راستا وظایفی تعریف شده بر دوش مدیران می باشد که شامل :
* مدیریت استراتژی های شرکت
عوامل مهم در مدیریت استراتژی :
1. شناسایی
2. پیاده سازی اهداف
مدیریت استراتژی برگرفته شده از شناسایی و پیاده سازی اهداف و برنامه ها ست که از مهمترین وظایف مدیریت ست که شامل هدفها و برنامه های بلند مدت و کوتاه مدت شرکت می باشد که با استفاده از گزارشات بهای تمام شده و هزینه ها در تصمیم گیری های صحیح و مدیریت استراتژی ها تعیین شده می تواند در بازار رقابتی آینده روشن و مطلوبی را برای شرکت رقم بزند
برنامه ریزی و تصمیم گیری
عوامل موثر در برنامه ریزی و تصمیم گیری:
1. بودجه بندی
2. برنامه ریزی سود
3. مدیریت جریان وجو نقد
برای پایداری هر موسسه یا شرکتی سه مورد فوق کاملن اساسی می باشد برای دوره مالی بودجه بندی می شود و طبق آن شرایط را در هزینه ها و خروج منابع کنترل می نمایند و برای گرفتن بازدهی مناسب و رسیدن به سود هدف برنامه ریزی می نمایند که آنرا در کدام مسیر سرمایه گذاری نمایند تا بیشترین بازدهی را دربر داشته باشد توجه به تمام این موارد می تواند مدیران را به سوی مدیریت جریان وجوه نقد هدایت نماید که می توان برای نمونه خرید یا اجاره مکان یا تجهیزات را نام برد که با توجه به مدیریت جریان وجوه نقد می توان تصمیم صحیح را اتخاذ نمود.
کنترل عملیات و مدیریت
کنترل ها به دو بخش عملیاتی و کنترل مدیریتی (سطخ فوقانی و میانی) تقسیم می شود
مدیران فوقانی شامل مدیر مالی و معاونت مالی مدیران و غیره
مدیران میانی شامل مدیر تاسیسات ، مدیر تولید ،مدیر و غیره وظایف و مسولیت های این مدیران کنترل و نظارت بر کار سرپرستان و مسولان بخش های مختلف می باشد مدیران میانی نسبت به خط مشی تعیین شده و وظایف از قبل تعیین شده از سوی مدیران سطوح فوقانی یا عالی به هدایت و رهبری سرپرستان می پردازند و رسیدن به خواسته مدیران سطوح بالاتر که سود هدف می باشد شرکت به پایداری و ثبات نزدیکتر شود.
تهیه صورت های مالی
مدیران مالی با دانشی که در سالهای تحصیل وکار بدست آورده اند و همینطور با بکارگیری بخشی از الزمات استانداردهای حسابداری سازمان حسابرسی و هینطور رعایت قوانین مالیاتی و قوانینی که در کتب قانون تجارت آمده به تهیه صورتهای مالی می پردازند این صورتهای مالی که در برنامه ریزی و تصمیم گیری ، کنترل و مدیریت استراتژی نقش بسیار شایانی را ایفا می کند و به ارایه هرچه بهتر سه وظیفه قبلی نیز یاری می رساند
هزینه ها و مدیریت استراتژی هزینه
با افزایش رقابت و بازار رقابتی در شرکتها تمامی مدیران باید نگرش خود را با نگرش رقابتی حفظ نمایند زیرا استراتژی رقابتی در در شرکت امری بسیار حایز اهمیت است موسساتی که با این استراتژی پیش می روند بدلیل آنکه در این استراتژی مدیران به پیش بینی بازار و تغییرات احتمالی آن می پردازند همزمان باید به فرآیند تولید و محصولات خود نیز توجه لازم را داشته باشند تا در فرایند تولید محصولات، طبق نیازهای مشتریان تغییرات لازم اعمال گردد.این استراتژی مستلزم فکری خلاق و ایده پرداز می باشد تا با نگرشی یکپارچه به اهداف کلی خود دست یابند این یکپارچگی موجب می شود در زمان برخورد با موضوع یا مساله ای کلیه عوامل با همفکری و ترکیب مهارتهای خود با یکدیگر و استفاده از همه مهارتهای فردی خود جهت مرتفع شدن مساله پیش آمده نمایند همین امر رقابتی بودن موجب شده که بیش از پیش مدیران بدنبال استراتژی های بروز تر باشند که مدیریت هزینه استراتژیک نیز یکی از این مباحث می باشد.
تئوری محدودیتها معتقد است که هر سیستم لااقل دارای یک محدودیت است و وجود محدودیتها نشان دهنده پتانسیل برای رشد و انجام تغییرات نتیجه بخش است. محدودیتها در این تئوری دارای نقش اساسی هستند. محدودیت عبارت است از هر عاملی که کارایی سیستم را در ارتباط با هدف یا مقصود از پیش تعیین شده محدود می کند، در سازمانها و کارخانجات محدودیت را با نام آشنای گلوگاه می شناسند، منبع گلوگاهی منبعی است که ظرفیتش کمتر یا مساوی تقاضای موردانتظار برای آن است، اما گلوگاههای تولیدی تنها محدودیتهای سازمان نیستند.
محدودیتها را می توان به شکل زیر تقسیم بندی کرد:
محدودیتهای منابع داخلی؛
محدودیتهای فروش و بازاریابی؛
محدودیتهای خط مشی و سیاستگذاری.
از دو مورد اول تحت عنوان محدودیتهای فیزیکی و از مورد سوم تحت عنوان محــدودیتهای خط مشی و مدیریتی نام برده می شود. شناخت و برطرف کردن محدودیتهای فیزیکی آسانتر از محدودیتهای سیاسی مدیریتی است. برای توضیح بیشتر محدودیتهای فوق اگر فرض کنیم که سازمانی دارای 2 ماشین است که اولی با ظرفیت 5 واحد و دومی با ظرفیت 3 واحد تولید می کند و فروش نیز باید 4 واحد در روز باشد، ماشین دومی دارای محدودیت است ولی اگر در همین سیستم تولیدی فروش روزانه 2 واحد باشد، محدودیت فروش و بازاریابی ما را گرفتار کرده است و اگر طبق نظر مدیریت بین دو ماشین تنها 2 واحد کالای در جریان ساخت مجاز باشد دارای محدودیت خط مشی خواهیم بود. از آنجایی که گلوگاهها ظرفیت حقیقی کارخانه را معین می کنند، شناخت آنها اولین گام برای پذیرش تغییرات ناشی از تئوری محدودیتها خواهدبود.
همان طور که قبلاً بیان شد تئوری محدودیتها دارای نگرش سیستمی است و به دنبال دستیابی به هدف یا اهداف سیستم است، سیستم مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته است، بنابراین، محدودیت سیستم ضعیف ترین جزء آن است.
مفهوم دیگری که باید آن را بیان کرد، مفهوم هدف یا اهداف سیستم است. گلدرات در کتاب هدف خود دو واژه هدف و شرط لازم را درکنار یکدیگر بیان می کند، هدف عبارت است از نتیجه یا حاصل کلی که همه تلاشها درجهت آن است و شرط لازم، وضعیتی است که حصول نتیجه ای را تضمین می کند، به عبارت دیگر، اگر شما تمام شرط لازم وقوع هـــــدف را برآورده سازید به هدف دست می یابید.
هدف بنیادین هر سازمان انتفاعی، پول سازی برای حال و آینده است، بنابراین، اتخاذ تصمیمی که سودآوری کوتاه مدت را افزایش داده ولی سودآوری بلندمدت را کاهش می دهد مغایر با هدف اصلی سازمان خواهدبود.
بنابراین، اگر شرکتی (سازمانی) سودآوری را به عنوان هدف برگزیند در این صورت، رضایت مشتری، راهبری فناوری، مزیت رقابتی و افزایش سهم بازار همگی شرط لازم برای دستیابی به آن هدف خواهندبود.
از آنجایی که رویکرد تئوری محدودیتها رویکرد مالی و پول سازی است، لذا نیازمند شاخصهایی برای ارزیابی خواهدبود. سه شاخص سنتی ارزیابی مالی سازمان عبارتند از، سود خالص، نرخ بازگشت سرمایه وجریان نقدی ولی شاخصهای جدید موردنظر تئوری محدودیتها عبارتنداز:
1 – دستیافت: تمامی پول جدیدی که به موجب فروش وارد سازمان می گردد و سازمان از آن سهم می برد؛
2 – موجودی: پولی که سازمان صرف منابع غیراز نیروی انسانی می سازد و نهایتاً آن را تبدیل به دستیافت می کند.
3 – هزینه های عملیاتی: هزینه هایی که سازمان متحمل می شود تا موجودی را به دستیافت تبدیل کند.
در تعریف سنتی، بهره وری، نسبت ارزش خروجیهای ایجاد شده به پول صرف شده در طول پریود، تعریف می شود و ازجنبه دستیافت، مـــوجودی و هزینه های عملیاتی می توان گفت، بهره وری برابر است با نسبت دستیافت به هزینه های عملیاتی. حال این سوال مطرح می گردد که در مسر بهبود مستمر درازمدت، کدام یک از این 3 شاخص استراتژیک باید موردتوجه قرار گیرد.
نگرش سنتی و روشهای مرسوم بهبود بهره وری تمرکز بیشتری بر هزینه های عملیاتی داشته و سیستم تولید به موقع تمرکز بیشتری بر کاهش موجودی دارد، ولی تاچه حد می توان موجودی و هزینه های عملیاتی را کاهش داد از جنبه نظری حد پایین این دو شاخص صفر است و از آن کمتر نخواهد شد گرچه عملاً کاهش بیشتر این شاخصها نیازمند صرف تلاش و زمان بیشتری است ولی در مسیر بهبود مستمر دستیافت هیچ مانعی به چشم نمی خورد و بنابراین، در مسیر بهبود مستمر کانون توجه باید بر روی دستیافت باشد، ولی این امر به معنای بی اهمیت بودن موجودی و هزینه های عملیاتی نیست.
تمرکز دنیای سنتی روی کاهش هزینه های عملیاتی، به عنوان پارادایم سنتی دنیای هزینه شناخته می شود و تمرکز روی بهبود مستمر دستیافت پارادایم جدیدی را به وجود آورد که گاهی آن را دنیای دستیافت می گویند.

موانع حرکت به سمت دنیای دستیافت
درنگرش سنتی هر بخش از سازمان با شاخصهای خاص خود "شاخصهای محلی" ارزیابی می گردد. مثلاً فروش توسط، حجم فروش، تولید براساس، تحویل به موقع و کنترل کیفیت بر اساس، نرخ معیوبی، بازگشتی ها و نرخ ضایعات ارزیابی می شود و به همین علت فعالیت هر گروه در سازمان متاثر از روشی است که توسط آن عملکردش موردارزیابی قرار می گیرد و افراد و بخشهای مختلف سازمان، خط مشی ها و اطلاعات را به نحوی تعبیر می کنند که بیشترین منافع را برای آنها داشته باشد.
با بررسی شاخصهای محلی می توان گفت که تعداد زیادی شاخصهای متفاوت وجود دارند که دائماً در تضاد با یکدیگرند.
برای حل این مشکل می توان همه واحدها را براساس شاخص مشترک ارزیابی کرد. بنابراین، به جای ارزیابی واحدها با شاخصهای سنتی، سهم هر دپارتمان در بهبود شاخصهای دستیافت، موجودی و هزینه های عملیاتی اندازه گیری می گردد.
اگر سازمان، به عنوان یک سیستم متشکل از اجزا، حلقه ها و دپارتمانهای مختلف، براساس دیدگاه سنتی دنیای هزینه، موردبررسی قرار گیرد، به منظور بهبود عملکرد سیستم، حلقه های متعدد و نه صرفاً ضعیفترین حلقه برای بهبود انتخاب شده و درنتیجه عملکرد کلی سیستم به نسبت تلاش و انرژی صرف شده، بهبود نخواهد یافت، بنابراین، منابع، زمان و تلاش سازمان برای بهبود بر روی ضعیفترین حلقه یامحدودیت سازمان باید صرف شود.
اجرای موفق تئوری محدودیتها مستلزم اجرای الگوریتمی با 5 گام اساسی است:
1 – تشخیص محدودیتهای سازمان؛
2 – ارائه طرحی برای بهره برداری کامل از محدودیتهای سازمان و بهبود عملکرد دستیافت، با استفاده از منابع موجود. در این مرحله از روشهای مختلفی چون از بین بردن ظرفیت مازاد در صورت داشتن محدودیت فروش، قراردادن ذخیره موقت پیش از محدودیت و انجام بازرسی و کنترل کیفیت قبل از محدودیت می توان استفاده کرد.
3 – بررسی و اطمینان از اینکه تمام وظایف غیرمحدودیتی اجرای بند 2 را به طور همزمان پشتیبانی می کنند. در این مرحله، می توان از روشهایی چون، بیکار نگه داشتن کارکنان در یک ایستگاه غیرگلوگاهی و یا آموزش تعمیرات و نگهداری به آنها به منظور انجام تعمیرات پیشگیرانه در مواقع بیکاری استفاده کرد؛
4 – بالابردن سطح محدودیت (سطح منابع و امکانات)؛
در این مرحله باید دقت کرد که با تغییر محدودیت، فعالیت کارگاه نیز تغییر می کند و همچنین باید میزان اثربخشی تغییرات را درنظر گرفت.
5 – هنگامی که محدودیت شکسته شد به مرحله 1 بازگردید و مطمئن شوید که همه افراد سازمان نسبت به اینکه اکنون زمان تحقیق به منظور یافتن محدودیت جدید است، آگاهی دارند (اینـــرسی سازمان)، و به عبارت بهتر می توان گفت اینرسی بزرگترین دشمن بهبود مستمر است.
همان طور که مشخص است فرایند منطقی بهبود مستمر هیچگونه دشواری و پیچیدگی ندارد و تئوری محدودیتها بسیاری از ابزارهای سنتی، چون طراحی آزمایشها و گروههای کاری را به منظور بهبود مستمر دستیافت کل سازمان از دیدگاه دستیافت درکنار هم به خدمت می گیرد.
قاعده های طلایی در تئوری محدودیتها
به جای ظرفیت جریان را بالانس کنید؛
میزان استفاده از یک منبع غیرگلوگاهی توسط محدودیتها تعیین می گردد؛
میزان به کارگیری و فعالیت یک منبع مهم نیست بلکه میزان کار مفید آن اهمیت دارد؛
یک ساعت از دست رفته در گلوگاه به معنای یک ساعت از دست رفته در کل سیستم است؛
یک ساعت صرفه جویی در ایستگاه غیرگلــــوگاهی کمکی به خروجی سیستم نمی کند؛
گلوگاهها خروجی و موجودی سیستم را تعیین می کنند؛
اندازه بهرهای تولیدی و اندازه بهرهای حمل شده لزوماً برابر نیست؛
اندازه بهرهای تولیدی می تواند متغیر باشد؛ با بررسی محدودیتها در سیستم می توان اولویتها را مشخص ساخت؛
بــــه کاربستن و فعال کردن منبع به معنی بهره برداری از آن نیست؛
فعال کردن ماشین یعنی استفاده از آن در بخشی از فرایند است، اما بهره برداری از ماشین به این معنی است که در بخشهایی از فرایند شرکت کند که به دستیافت تبدیل شود.
اندازه دستــــه های تولیدی در ایستگاههای مختلف نباید یکسـان باشد.
اگر زمان تنظیم و راه اندازی زیاد باشد، اندازه دسته های تولیدی در ایستگاههای گلوگاهی باید بزرگتر از ایستگاههای غیرگلوگاهی باشد چرا که به زمان راه اندازی کمتری نیاز خواهیم داشت، ولی اگر زمـــان انتظار در صف زیاد بود باید اندازه دسته های تولیدی را کمتر گرفت؛
ظرفیت و تقدم و تاخر به طور همزمان درنظر گرفته شود؛
مجموع بهینه محلی برابر با بهینه کل نیست؛
در مدیریت تغییرات و حل مشکلات، تفکر سیستمی بر تفکر تحلیلی ارجحیت دارد؛
سیستم مانند زنجیری است که ضعیفترین حلقه آن، قابلیتهای سیستم را محدود می کند؛
اکثر معلولهای نامطلوب سیستم از تعداد اندکی علت اصلی، تاثیر می گیرد و در درازمدت باید به حذف علتهای اصلی مشکل بپردازیم؛
ایده ها، راه حل نیستند. (به عمل کار برآید نه به حرف)؛
اینرسی بزرگترین دشمن بهبود مستمر است. (تنبلی محدودیت اساسی است)؛
شناسایی و حذف محدودیتهای فیزیکی نسبتاً ساده است ولی تعیین و حذف محدودیتهای سیاستگذاری و خط مشی معمولاً مشکل است؛
دانستن آنچه در سیستم نیازمند تغییر است، احتیاج به اطلاع کامل از واقعیتهای جاری و سیستم، هدف سیستم و اندازه و جهت تغییر بین دو حالت دارد؛
فرایند بهبود مستمر نیازمند، به روزآوری و حفظ اثربخشی راه حلهاست.
فرایند تفکر در تئوری محدودیتها
گلدرات از دهه 90 به بعد توجه خود را به محدودیتهای سیاستگذاری و خط مشی متمرکز و مخاطبان خود را به فرایند تفکر جدیدی آشنا کرد که برپایه پنج ابزار منطقی بنا نهاده شده بود. این فرایند تفکر به علت قابلیت انعطاف با مسائل کیفی و هماهنگی طبیعی با وابستگی درونی اجزا که خاصیت لاینفک همه سیستم ها است در اغلب شرکتها اعم از خدماتی و تولیدی مفید و موثر واقع گردید. این فرایند تفکر به عنوان ابزاری برای حل مسئله، تشخیص و از بین بردن محدودیتهای سیاستگذاری، ذهنیت موجود و راههای سنتی، مورداستفاده مدیران قرار می گیرد.
ابزارهای موردنیاز برای کاربرد تئوری محدودیتها
ابزارهایی که گلدرات برای کاربرد تئوری محدودیتها ایجاد کرد، عبارت از پنج درخت منطقی و قوانین حاکم بر آنهاست که عبارتند از: درخت واقعیتهای جاری، نمودار رفع ناسازگاری؛ درخت واقعیت آتی، درخت پیش نیاز و درخت انتقال به همراه قواعدی که طبقه های شرط مجاز نامیده می شود.
آشنایی با نحوه به کارگیری آنها در کاربرد تئوری محدودیتها، نقش موثری خواهد داشت.
1 – درخت واقعیتهای جاری: ابزاری برای تحلیل مسئله و بررسی وضعیت جاری با منطق علت و معلولی است. پس از بررسی وضعیت فعلی، به تعداد محـــدودی علت اصلی و ریشه ای دست پیدا می کنیم.
2 – نمودار رفع ناسازگاری: این نمودارمی تواند به عنوان موتوری خلاق برای ایجاد راه حلهای نو و بنیادین برای مشکلات عمل کند و مبتنی بر این عقیده است که مشکلات اصلی و مزمن سازمان به دلیل برخی از ناسازگاریها و تضادهای زیربنایی و نهفته که راه حل مستقیم و مشخص برای آنها امکان پذیر نیست، به وجود می آیند.
3 – درخت واقعیتهای آتی: این مرحله با دو هدف عمده به وجود می آید، نخست صحت مطلوب بودن نتیجه حاصل از تغییر و دوم بررسی اثرات نامطلوب احتمالی جدید و تلاش در جلوگیری از ایجاد و گسترش آنها.
4 – درخت پیش نیاز: این مرحله چگونگی انجام تغییر را در اختیار ما قرار می دهد و در به اجرا درآوردن مراحل عملی تصمیم اتخاذشده کمک می کند، این ابزار موانع را تعیین کرده و بهترین راه حل را ارائه می نماید، علاوه بر آن توالی عملیات ضروری برای انجام مراحل را نیز مشخص می کند.
5 – درخت انتقال: ارائه دستورالعمل قدم به قدم اجرای مراحل به این وسیله صورت می گیرد و نقشه جزئی تری از مسیر به سمت مقصد است و چگونگی انجام تغییر را مشخص می سازد.
طبقات شرطهای مجاز
پس از ساخت هر درخت،از طبقات شرطهای مجاز برای بررسی دقیق و بازنگری کلی آن استفاده می شود. این طبقات شامل 8 قاعده زیر است که هر درخت با توجه به آن تهیه می شود:
1 – شفافیت؛ 2 – برقراری اصل علیت؛ 3 – وجود داشتن موجودیت؛ 4 – عدم کفایت علت؛ 5 – علتهای دیگر؛ 6 – علت و معلول معکوس؛ 7 – وجـــود معلول پیش بینی شده؛ 8 – توضیح واضحات.
هریک از ابزارهای پنج گانه گلدرات به صورت مجزا یا مجموعه ای از آنها به صورت جامع به عنوان فرایند تفکر،مورداستفاده قرار می گیرد.
فرایند تئوری محدودیتها مرکب از ابزارهای منطقی است و مهمترین تفاوت آن با تحلیل مسئله به روش سنتی، قواعد منطقی است که قابل قبول بودن هر اتصال درهریک از درختها را کنترل می کند.
در دهه ۸۰ دکتر گلدرت، روشی برپایه اهداف و رویه های کار کارخانجات ارائه داد که فلسفه حاکم بر آن با نام "تئوری محدودیتها" و راهکارهای اجرایی آن قبلا به نام فناوری تولید بهینه، شهرت یافته بود.
ایده اصلی تئوری فوق بر مدیریت گلوگاهها استوار است، این تئوری مدعی است که به بهبود مستمر ازطریق شناسایی محدودیتها وگلوگاههای تولیدی در سازمان منجر خواهدشد، بدین ترتیب تمرکز اصلی این تئوری ابتدا شناخت محدودیتها و سپس مدیریت بر روی آنها در جهت افزایش کارایی سیستم است. تئوری محدودیتها مانند فلسفه مدیریت ژاپنی تولید به موقع مبتنی بر بهبود مستمر است و از این نظر هر دو در مقابل نگرش سنتی قرار می گیرند، اما تفاوت عمده آن با نظام به موقع (JIT) در این است که فلسفه به موقع بر کاهش موجودیها و حذف اتلافها متمرکز می شود درحالی که تئوری محدودیتها بر محدودیتها و حذف آنها تاکید می کند.

تئوری محدودیتها را می توان نگرش سیستماتیک نوین در فرایند تفکر نامید. تئوری محدودیتها و مدیریت محدودیتها قصد دارد که شانس ایجاد یک تغییر نتیجه بخش وموثر را افزایش دهد. تئوری محدودیتها معتقد است که هر سیستم لااقل دارای یک محدودیت است و وجود محدودیتها نشان دهنده پتانسیل برای رشد و انجام تغییرات نتیجه بخش است. برخلاف روشهای سنتی که بر شاخص هزینه عملیاتی تمرکز دارند و یا روش تولید به موقع که توجه خاص بر کاهش موجودیها می کند تمرکز اصلی تئوری محدودیتها بر افزایش بهره وری ازطریق مدیریت محدودیتها و افزایش خروجیهای تولیدی یا دستیافت سازمان است. در این نوشتار سعی بر آن است تا ضمن بیان تاریخچه ای از تئوری محدودیتها، اصول مفاهیم و تعاریف اولیه آن را بیان کرده و سپس به معرفی و طرح فرایند تئوری محدودیتها و پنج ابزار آن می پردازیم.

تئوری محدودیتها مبتنی بر بهبود مستمر بوده و تمرکز اصلی آن بر شناسایی محدودیتها و گلوگاههای تولیدی و خدماتی با این نگرش که هر واحد تغییر در محدودیت حداکثر تغییر را در کل سیستم ایجاد مینماید و ابزاری برای افزایش مستمر دستیافت کل سازمان است، اجرای موفق تئوری محدودیتها مستلزم اجرای الگوریتمـی با ۵ گام اساسی و توجه به قواعد خاصی است. پنج گام اساسی عبارتند از:
1. شناسایی محدودیت سیستم
2. حداکثر استفاده از محدودیت سیستم (بهره وری 100% محدودیت)
3. حمایت همه جانبه سایر اجزای سیستم از محدودیت
4. ارتقای محدودیت سیستم
5. پایدار سازی سیستم و حرکت به سمت شناسایی محدودیت جدید

فرایند تفکر تئوری محدودیتها به عنوان ابزاری در حل مسئله به منظور شناسایی، برنامه ریزی، کنترل و یا از بین بردن محدودیتها، ذهنیتها و راههای سنتی موجود مورد استفاده مدیران موفق قرار می گیرد که شامل 3 مرحله میباشد:
1. چه چیزی باید تغییر کند؟
2. به چه چیزی باید تغییر کند؟
3. چگونه باید تغییر کند؟

ابزاری اجرای تئوری محدودیتها مشتمل بر ۵ درخت منطقی و قوانین حاکم بر آن است.
مفاهیم و اصول تئوری محدودیتها
تئوری محدودیتها معتقد است که هر سیستم لااقل دارای یک محدودیت است و وجود محدودیتها نشان دهنده پتانسیل برای رشد و انجام تغییرات نتیجه بخش است. محدودیتها در میزان عملکرد دارای نقش اساسی هستند. محدودیت عبارت است از هر عاملی که بازده سیستم را در ارتباط با هدف یا مقصود از پیش تعیین شده محدود می کند، در سازمانها و کارخانجات محدودیت را با نام آشنای گلوگاه می شناسند، منبع گلوگاهی منبعی است که ظرفیتش کمتر یا مساوی تقاضای موردانتظار برای آن است، اما گلوگاههای تولیدی تنها محدودیتهای سازمان نیستند.
محدودیتها را می توان به شکل زیر تقسیم بندی کرد:
1. محدودیتهای منابع داخلی
2. محدودیتهای فروش و بازاریابی
3. محدودیتهای خط مشی و سیاست گذاری
از دو مورد اول تحت عنوان محدودیتهای فیزیکی و از مورد سوم تحت عنوان محــدودیتهای خط مشی و مدیریتی نام برده می شود. شناخت و برطرف کردن محدودیتهای فیزیکی آسانتر از محدودیتهای سیاست گذاری مدیریتی است. برای توضیح بیشتر محدودیتهای فوق اگر فرض کنیم که سازمانی دارای ۲ ماشین است که اولی با ظرفیت ۵ واحد و دومی با ظرفیت ۳ واحد تولید می کند و فروش نیز باید ۴ واحد در روز باشد، ماشین دومی دارای محدودیت است ولی اگر در همین سیستم تولیدی فروش روزانه ۲ واحد باشد، محدودیت فروش و بازاریابی ما را گرفتار کرده است و اگر طبق نظر مدیریت تولید بین دو ماشین تنها ۲ واحد کالای در جریان ساخت مجاز باشد دارای محدودیت خط مشی خواهیم بود. از آنجایی که گلوگاهها ظرفیت حقیقی کارخانه را معین می کنند، شناخت آنها اولین گام برای پذیرش تغییرات ناشی از تئوری محدودیتها خواهد بود.

همان طور که قبلاً بیان شد تئوری محدودیتها دارای نگرش سیستمی است و به دنبال دستیابی به هدف یا اهداف سیستم است، سیستم مجموعه ای از اجزای به هم پیوسته است، بنابراین، محدودیت سیستم ضعیف ترین جزء آن است.

مفهوم دیگری که باید آن را بیان کرد، مفهوم هدف یا اهداف سیستم است. واژه هدف و شروط لازم و کافی برای تحقق هدف در کنار یکدیگر معنا دارند، هدف عبارت است از نتیجه یا حاصل کلی که همه تلاشها درجهت آن است و شروط لازم و کافی، وضعیتی است که حصول نتیجه ای را تضمین می کند، به عبارت دیگر، اگر شما تمام شروط لازم و کافی وقوع هـــــدف را برآورده سازید به هدف دست می یابید.

هدف بنیادین هر سازمان انتفاعی، پول سازی در حال و آینده است، بنابراین، اتخاذ تصمیمات باید سودآوری در کوتاه مدت و بلند مدت را برای سازمان ایجاد کند. بنابراین، اگر شرکتی سودآوری را به عنوان هدف برگزیند در این صورت، رضایت مشتری، قیمت، راهبری فناوری، مزیت رقابتی در محصول و افزایش سهم بازار همگی شروط لازم و کافی برای دستیابی به آن هدف خواهند بود.

از آنجایی که رویکرد تئوری محدودیتها رویکرد مالی و پول سازی است. سه شاخص اصلی و استراتژیک ارزیابی موفقیت سازمان عبارتند از، سود خالص، نرخ بازگشت سرمایه و جریان نقدی که لازم است همیشه با هم مد نظر باشند و شاخصهای جدید مورد نظر تئوری محدودیتها، برای میزان کارایی شاخص های مطرح شده بکار گرفته میشود که عبارتند از:
1. دستیافت: تمامی پول جدیدی است که بعد از کسر هزینه های متغیر از فروش به سازمان وارد شده است.
2. موجودی: همه ی آن پولی است که سیستم بر روی چیزهایی سرمایه گذاری می کند که مایل است آنها را به فروش برساند.
3. هزینه های عملیاتی: هزینه هایی که سازمان متحمل می شود تا موجودی را به دستیافت تبدیل کند.
در تعریف سنتی، بهره وری، نسبت ارزش خروجیهای ایجاد شده به پول صرف شده در طول دوره، تعریف می شود و از جنبه دستیافت، مـــوجودی و هزینه های عملیاتی می توان گفت، بهره وری برابر است با نسبت دستیافت به هزینه های عملیاتی. حال این سوال مطرح می گردد که در مسیر بهبود مستمر (حال و آینده)، کدام یک از این ۳ شاخص باید موردتوجه قرار گیرد.

نگرش سنتی و روشهای مرسوم بهبود بهره وری تمرکز بیشتری بر هزینه های عملیاتی و منابع داشته ولی تاچه حد می توان موجودی و هزینه های عملیاتی را کاهش داد از جنبه نظری حد پایین این دو شاخص نزدیک به صفر است ولی عملاً کاهش هر چه بیشتر هزینه ها و موجودی ها نیازمند صرف تلاش و زمان بیشتری است و تا جایی ادامه پیدا میکند که به ازای هر واحد هزینه زیاد تر، دستیافت بسیار کمتری حاصل میشود.

اما در مسیر بهبود مستمر دستیافت هیچ مانعی به چشم نمی خورد و بنابراین، در مسیر بهبود مستمر کانون توجه باید بر روی دستیافت باشد، ولی این امر به معنای بی اهمیت بودن موجودی و هزینه های عملیاتی نیست.

تمرکز دنیای سنتی روی کاهش هزینه های عملیاتی، به عنوان پارادایم سنتی دنیای هزینه شناخته می شود و تمرکز روی بهبود مستمر دستیافت پارادایم جدیدی را به وجود آورد که گاهی آن را دنیای دستیافت می گویند.
تئوری محدودیت ها : یک ارزیابی مقایسه ای (ظرفیت حاشیه ای = حاشیه سود )
تغییر سازمان در اقتصاد جهانی که دردهه اخیر صورت گرفت با پذیرش مفاهیم تولید lean و سیستم انعطاف پذیر همراه بود . این مفاهیم به به صورت تلویحی معیاری از تولید و ظرفیت کاری را که با تقاضا و ظرفیت فعلی پذیرش هم خوانی داشتند را عرضه می کنند . سر منشاء وجود مدیریت ظرفیت محدود به دلیل تحقیق مستمر برای راندمان بالاتر و عدم توازن بین منابع و تقاضا برای منابع بیشتر بوده است . برای موسسات خصوصی و در تمام زمینه ها در اقتصاد ایرلند محدودیتهای مضاعفی اعمال شده است . موسساتی که در سطح بین المللی فعالیت می کنند با محدودیت های در سطح جهانی در مورد مدل های تولیدی lean مواجه هستند . موسساتی که در بخش های غیر تجاری فعالیت می کنند با مشکلات تازه ای که مربوط به کمبود کارمندان و سایر منابع می باشد مواجه می باشند در حالی که قبلا مشکل رکود و پایین بودن راندمان در مورد منابع وجود داشت .
سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که چگونه حسابداری مدیریتی میتواند در مدیریت این گونه مشکلات و ارائه ظرفیت موجود به آنچه که مد نظر است مفید باشد . صرف نظر از این مطلب نبود تکنیک های برتر کمی به روز به آن نحوی که در گفته ها وجود دارد نیز از مشکلات است. روش بهینه سازی در برنامه ریزی خطی این امکان را به شما می دهد که مشکلات پیچیده ای که شامل محدودیت های مختلف ظرفیت هستند را حل کنید . علیرغم اصول شناخته شده و تفکر وجود مبانی بلند مدت حسابداری ، مدارک کمی وجود دارد که نشان دهنده کاربرد متداول این اصول و تفکر در حسابداری یا عملکردهای هیئت مدیره باشند .
Eli gold ratt در کتاب ((the goal)) با ارائه نظرات به صورت تئوری محدودیت ها جان تازه ای به دیدگاههای بهینه سازی تجاری داد . (گولدرات و کوکس 1993 ) . این نظرات مدیریتی بهترین فروشنده به صورت یک داستان مهیجی است که در آن تلاش مدیر شرکت ظرف مدت 90 روزبرای حفظ زیان ناشی از عملکرد جلوگیری از ورشکستگی پیگیری می شود . در این داستان گلدرات و دکوکس به حسابداری قیمت تمام شده به عنوان ((دشمنی برای بهره وری )) حمله می کنند به جای آن از تکنیک ها ی پیشرفته کلی نگری همانند MRP درست سر موقع jit و کنترل آماری پروسه استفاده می کنند .
در این مقاله به تفضیل کمک نسبی فرضیه محدودیت ها نسبت به روش های تجاری حسابداری مدیریتی برای بهره گیری از منابع و تصمیم گیری توضیح داده شده است . این مقاله همچنین اشاعه و ارزیابی تئوری محدودیت ها و واکنش هایی که در قبال آن در حسابداری و فرهنگ مدیریتی ایجاد شده نیز مورد بررسی قرار می دهد . تداوم بقای حسابداری قیمت تمام شده در برابر حملات مستمری که به آن می شود مشابه احتمالات گلدرات در بخش مربوط به توانایی مقررات برای ایجاد تغییر و قرار دادن پیشرفت های اجباری به صورت برنامه و برنامه های آموزشی است . یک نمونه در زمینه خود تئوری محدودیت ها است
leg horgren et al(1999) &morse &Zimmerman(1997) مدارک در طی پروسه نشان می دهند که چه عقاید جدیدی اساس این مثال جذب تفکر مدیریت سنتی شده است .
تغییر سازمان در اقتصاد که در دهه اخیر صورت گرفت با پذیرش مفاهیم تولید lean و سیستم های انعطاف پذیر همراه بود . این مفاهیم به صورت تلویحی معیاری از تولید ظرفیت کاری را که با تقاضا و ظرفیت پذیرش فعلی همخوانی داشتند را عرضه می کنند . شکوفا شدن اخیر اقتصاد ایرلند نیز اهمیت در نظر گرفتن روشهای مدیریت ظرفیت را پر رنگتر نموده است . سر منشا وجود مدیریت ظرفیت به دلیل تحقیق مستمر برای راندمان بالاتر و عدم توازن بین منابع و تقاضا برای منابع بیشتر بوده است . مشکل مدیریت ظرفیت در سطح اقتصاد کلان و محلی یا در سطح موسسه وجود دارد .
سوالی که در اینجا مطرح می شود نحوه مشارکت حسابداری مدیریتی در مدیریت این گونه مشکلات است . صرفنظر از این مطالب نبود تکنیک ها ی برتر و به روز به نحوی که در گفته ها مطرح می شود نیز یکی از مشکلات است .
تئوری محدودیت ها :
Eli goldratt در کتاب((the goal)) با ارائه نظریات خود به صورت تئوری محدودیتها جان تازه ای به دیدگاه های بهینه سازی تجاری بخشید . (گولدرات دکوکس 1993 ) این نظرات مدیریتی بهتترین فروشنده به صورت داستان مهیجی است که در آن تلاش مدیر شرکت ظرف مدت 90 روز برای حفظ زیان ناشی از عملکرد جلوگیری از ورشکستگی پیگیری می شود . در این داستان گلدرات دکوکس به حسابداری قیمت تمام شده به عنوان ((دشمنی برای بهروری )) حمله کرده و به جای آن از تکنیک های پیشرفته کلی تری همانند MRT ، JIT و کنترل آماری پروسه استفاده می کنند . تداوم بقای حسابداری قیمت تمام شده در برابر حملات مستمری که به آن می شود مشابه به احتمالات گلدرات در بخش مربوط به توانایی مقررات برا ی ایجاد تغییر و قرار دادن پیشرفت های اجباری به صورت برنامه و برنامه های آموزشی است . یک نمونه در این زمینه خود تئوری محدودیت هاست . تئوری محدودیت ها (TOC) روش هایی را برای افزایش سود عملیاتی با شناسایی گلوگاههای عملیاتی ، و درک این مطلب که محدودیت منابع تعین کننده ظرفیت پذیرش مجموعه به صورت کلی است ، توضیح می دهد . گلوگاه را می توان با شناسایی عملیاتی که در آن حجم زیادی از کالا ها منتظر انجام تعیین کننده ظرفیت پذیرش مجموعه به طور کلی است ، توضیح می دهد . گلوگاه را میتوان با شناسایی عملیاتی که در آن حجم زیادی از کالاها منتظر انجام کار روی آن ها هستند شناسایی نمود . خلاصه ای از بهبود تئوری در مقاله jones & dugdale(1998) آمده است .
مدیر باید مطمئن شود که گلوگاه منابع همیشه مشغول بماند و سایر منابع طبق برنامه در مرحله بعد از گلوگاه قرار گیرند
تئوری محدودیتها بر پایه سه معیار اصلی طراحی و ایجاد شده است :
1- سهم ظرفیت پذیرش = در آمد فروش- هزینه مواد مستقیم
2- سرمایه گذاری (سهام ) = موجوی کالا (مثل مواد خام ، wip ، کالای ساخته شده (فقط شامل مواد )+ هزینه های تحقیق و توسعه + ساختمان و تجهیزات
3- هزینه های عملیاتی = شامل هزینه های عملیاتی به غیر از مواد مستقیم ، هزینه های دستمزد و سر بارها و استهلاک .در ضمن به طور تلویحی فرض شده است که همه این مواد ثابت هستند این فرض ممکن است باعث شود که بسیاری از منتقدان تصور کنند که اندازه گیریهای TOC دارای کابردی کوتاه مدت هستند .
TOC قصد افزایش ظرفیت پذیرش را همراه با کاهش سرمایه گذاری و هزینه های عملیاتی را دارد . و این عمل با پیگیری یکسری مراحل مرتبط با مدیریت کمبود منابع انجام می شود .
پنج مرحله کلی :
مرحله 1 : تشخیص این که ظرفیت پذیرش کل مدرسه به وسیله محدودیت منابع محدود می شود.
مرحله 2: شناسایی محدودیت منابع که معمولا با مشاهده محلی که کالا ها برای انجام کار بیشتر معطل می مانند انجام می شود .
مرحله 3 : نگهداری مداوم گلوگاه تولیدی به صورت شغول و برنامه ریزی تمامی عملیات با توجه به آن نیاز به منابع محدود باعث می شود که برنامه تولید بر پایه سایر منابع طرح گردد و در این حالت جایگاهی برای سایر ماشینها یا عملیات در نظر گرفته می شود . افزایش تولید فقط باعث افزایش کالا بدون افزایش ظرفیت پذیرش می شود . TOC می خواهد که موجودی کار در جریان ساخت را محدود کند . با اینحال TOC طرفدار نگهداری حجمی از کالا قبل از گلوگاه ماشین است تا مطمئن شود که ماشین ناخواسته بیکار نمی ماند .
مرحله4 : ارزیابی تنگناهای سیستم با افزایش ظرفیت سیستم این عمل در صورت افزایش پذیرش بیش از هزینه صرف شده برای توسعه میسر می باشد .
مرحله 5 :اگر در هر کدام از مراحل بالا محدودیتی مشاهده شده به مرحله 1 برگردید .
Drum-Buffer,ropeگلدرات TOC را به سه قسمت Drum ، Buffer ، rope خلاصه نموده است . نتایج حاصل از سیستم های تولید ، آهنگی را برای تولید ایجاد می کند که از طریق آن می توان محدودیتهای ماشین ها را پیگیری نمود (Drum) از طریق این پیگیری قبل از این ماشین ذخایر احتیاطی انباشت نمود (Buffer) تا در صورت نیاز با توجه به سفارش مشتری مواد اولیه را جذب یا آزاد نمود (Rope)
تئوری محدودیت ها و حسابداری :
دلایل گلدرات دکوکس (1993)در شناسایی حسابداری هزینه ها به عنوان ((دشمن شماره یک بهره وری در داستان))درداستان "the goal" آمده است . قهرمان داستان (آلکس)کشف می کند که همزمان با توقف تولید در یک گلوگاه ماشینی (با پیگیری Drum) یک افت در میزان ظرفیت به رئیس دفتر مربوطه گزارش شده است . معیارهای جدید حسابداری همانند هزینه یابی بر مبنای فعالیت (ABC) ممکن است ضعف حسابداری رایج را که بر پایه هزینه یابی جذبی عمل می کنند با ایجاد انگیزه بالاتر برای تولید بیشتر در هر فعالیت و با مراحل کمتر او شاید با اجرای طولاتر تولید و تولید خروجی با منابع بدون محدودیت جبران کند . در کل TOC به جای آنکه اطلاعاتی را برای کنترل مدیریت یا هزینه یابی تولید در دسترس قرار دهد اطلاعاتی راجع به تصمیم گیری را فراهم می کند .
همچنین طرفداران TOC اظهار می دارند که معیار های حسابداری رایج مخالف بهبود راندمان واحد در اثر نتایج TOC حاصل از حذف حساب سود و زیان از مانده قبلی کار در جریان ساخت از ماشین های بدون مشکل و محدودیت می باشند . (قبلا به صورت یک دارایی در تراز نامه عنوان می شد ) البته بایستی به این نکته توجه داشت که این تاثیر محدود به میزان سربار اختصاص داده شده به WIP می باشد و به علاوه این تاثیر یک اثر "منحصر بفرد" روی اولین اجرای TOC می باشد و تنها زمانی بروز می کند که کمیت WIP کاهش پیدا می کند .
آن چه جالب است اسن است که بدانیم حداقل در بخش تفسیر های حسابداری یا تحلیل های TOC چه توصیه هایی در زمینه حسابداری از تئوری محدودیتها مورد قبول قرار گرفته است . مثلا جونز و داگدال (1998)توجه خودداری تاثیر TOC و نحوه ارائه آن به صورت یک الگو متمرکز کرده اند به همین دلیل آن ها حسابداری مدیریتی ارائه شده بوسیله گلدرات را مورد بررسی قرار ندادند و یا اینکه خود مدل TOC را از نظر وجود نقطه ضعف مورد آزمایش قرار ندادند . با این وجود برخی از نقاط ضعف به وسیله جونز و داگدال (همچنین به وسیله گلدرات ) به هنگام ارزیابی TOC به صورت یک اندیشه جدید مدیریتی در مقالات منتشر شده بعد از "THE GOAL" همانند 'the Haystack syndrome" پذیرفته شده است در تعریف جدید اهداف موسسه از حداکثر سازی ظرفیت به یک سری اهداف سه گانه تبدیل شده است مثلا برآورده کردن احتیاجات (1)مالکان (2)کارمندان یا (3)بازار .یکی از سه گروه بایستی با توجه به محدودیت های در گروه دیگر به عنوان هدف موسسه مورد بررسی قرار گیرد . به طور مشخص این تغییر به سمت اهداف کمتر کیفی هستند که گفته می شود اجزاء مهم محاسباتی TOC را به عنوان یک "کنولوژی تفکری " یا "پروسه تفکری" جدید در نظر گرفتند اما این دلایل کمتر قابل اندازه گیری هستند . مشخصاً نورین ، اسمیت و ماکی (1995)گزارش کرده بودند که در مورد اکثر موسساتی که ادعا کرده بودند با TOC منطبق هستند یا به وسیله آن تحت تاثیر قرار گرفته اند ، نسخه به کار رفته از تئوری به صورت اولیه و بیشتر کیفی بود که به آن ها اجازه می داد هنوز هم مسائل را از دیدگاه حسابداری نگاه کنند . در حقیقت درگزارش نورین و دیگران آمده بود که "ما از این که ببینیم که آن (کاربرد پروسه تفکری)به طور متداول مورد استفاده قرار بگیرد مایوس شده بودیم … در بیشتر موارد از آن استفاده نمی کردند " (صفحه138)این مقوله همچنین ظرفیت پذیرش در TOC را که دارد متون حسابداری مدیریتی شده بود را نیز تدوین کرد
جونز و داگدال تکامل TOC را به صورت سازگار با مدل اولیه همانند قهرمان کتاب "هدف"که می خواست سود آوری موسسه را با حفظ مشاغل مرتبط افزایش دهد ، پذیرفتند با اینحال اخراج کارکنان در مدل اولیه به صورت تلویحی اشاره شده بود در این مدل خروجی بایستی در نقاط غیر گلوگاهی به گونه ای محدود شوند که هزینه ها کاهش یابند . در مدل بعدی همانند مغایرتها قبولانده شده بود که برای حذف محدودیت تتقاضای محدود بایستی تلاش شود که مشتریان جدید پیدا شوند یا فروش بیشتری برای مشتریان موجود داشته باشیم . با اینحال "این معاملات با مفهوم بهره متناقض بوده و روش های کنترل مدیریتی را نادیده می گیرند "(صفحه 88).
حسابداری مدیریتی و حسابداری ظرفیت پذیرش :
برغم اظهار نظر های مختلف ، TOC با حسابداری مدیریتی چه از نظر تئوری و چه از نظر علمی سازگار بوده که این مطلب قبلا در کتاب "هدف"(the goal) آمده است . هدف به حداکثر رساندن ظرفیت پذیرش همزمان با کاهش در سرمایه گذاری و هزینه های عملیاتی را میتوان همانند قانون قدیمی حسابداری که به صورت تصمیم گیری کوتاه مدت برای حداکثر عنوان ظرفیت پذیرش برای هر واحد از منابع محدود شده است ، دانست که قبل از انتشار کتاب "هدف" در کتاب ها آمده بود . روش گلدرات را اغلب حسابداری ظرفیت پذیرش می گویند .
البته برخی ابهامات زبانی در تعریف حسابداری ظرفیت پذیرش وجود دارد . در ایالات متحده و اتحادیه اروپا "حسابداری ظرفیت پذیرش"استفاده نمی کنند و به جای آن از واژه " TOC در حسابداری " استفاده می کنند . و علت آن هم اختلاف والدرون و گالودی بر سر منشاء واژه است.
حمایت گلدرات از سیستم ها ی هزینه یابی حاشیه ای نشان دهنده انتقاد وی از وجود نقص در هزینه یابی است که اغلب در فرهنگ حسابداری وجود دارد . انتقادات صحیح هستند ولی نو نیستند . آن ها همچنین صلاحیت کافی ندارند تا بتوانند تشخیص در حسابداری ممکن است از هزینه های مختلف برای مقاصد مختلف استفاده شود . واقعیت این است که موسسات دارای سیستم های هزینه یابی جذبی پیچیده ای برای سیستم های گزارشگری مالی هستند سیستم های گزارشگری موجودی مانع از استفاده آن ها از اطلاعات هزینه حاشیه ای یا هزینه یابی متغییر حداقل برای برخی تصمیم گیری ها نمی شود .
کلراک (1992)و پیرس داوده(1998)هر دو کشف کردند که میزان کاربرد واقعی تحلیل های هزینه -حجم -سود (CVP)82% یا 85% است البته Pierce و odea کشف کرده اند که استفاده متداول در بسیاری از موارد کم است و فرض بر این است که برای هر کاربردی در یک موسسه هزینه ها به دو بخش ثابت و متغییر تقسیم می شوند
ادبیات toc نیز زیر نظر انتقادات حسابداری رفته شده است تا برتری آن را بر مدل حسابداری هزینه یابی حاسیه ای نشان دهند.به طور کلی toc توصیه می کند که انتخاب ترکیب بر اساس منابع محدود برای ظرفیت پذیرش هر واحد منبع محدود بجای سود تا ویژه حسابداری هر واحد از منابع محدود باشد.مثلاً alwater & gagne(1997) تلاش کردند تا نشان دهند چگونه می توان با استفاده از شیوه toc وبااستفاده از اطلاعات موجود در ضمیمه a ، بااستفاده از قانون toc تولید می شود(مدرک4و5) بهتر میگردد .در عوض محصول q طبق قوانین حسابداری تولید می شود (مدرک 7و8) در سند 9 مورد سودهای هفتگی هر محصول با toc مقایسه شده است که نشان دهنده برتری سود 1692 دلاری در مقابل 1630 دلار ترکیب محصولاتی که بوسیله روش حسابداری پیشنهاد شده ،می باشد .
نکته مهم برای درک اختلاف کاهش 3000 دلاری هزینه های عملیاتی در هر حالت است.تحلیلها بر پایه این فرض انجام می شود که هیچ هزینه متغییری بجز مواد مستقیم (ستون سوم در سند 7) وجود ندارد.هر چند این فرض ممکن است در برخی حالات صحیح باشد، toc فرض می کند که هزینه ای متغیر هرگز شامل عنصری از حقوق مستقیم یا سر بار متغییری نمی باشد.بعلاوه در مقاله همیشه از واژه (بایستی باشد) بجای (این است) استفاده شده است.در مباحث مورد استفاده کار هفتگی استاندارد،کارمندان با وجدانی که از بیکاری دوری می کند. وارزش دهی به کارگران آموزش دیده حتی اگر از طریق آموزش آنها بهره وری ایجاد شود مدنظر قرار گفته است.در این تحلیل ها وصفیت دنیای واقعی همانند کار پاره وقت ،کارقراردادی ،اضافه کاری وتغییر محل کار پرسنل از محیطهای آرام به پرکار که می توانند هزینه های کارگی را به صورت متغییر در آورد نادیده گرفته شده است.
منابع:

1 ) حسابداری دولتی ـ تالیف ـ سید حسین حسینی عراقی و یحیی آقالو
2 ) اصول حسابداری 1 ـ دکتر حمید حقیقت ، دکتر محمد حسین قائمی
3 ) اصوا حسابداری 2 ـ سید اسماعیل طاهری اتاقسرا
4 ) حسابداری و حسابرسی دولتی ـ جعفر بابا جانی
5 ) حسابداری سازمان دولتی و موسسات غیر انتفاعی ـ دکتر غلامحسین مهدوی
اکباتانی، محمدعلی، "نقش بودجه جامع در نظام جدید مدیریتی"،

3


تعداد صفحات : 45 | فرمت فایل : WORD

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود