بسمه تعالی
دانشگاه ایلام
دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی
گروه روانشناسی
رساله جهت دریافت درجه ی کارشناسی در رشته روانشناسی بالینی
عنوان:
بررسی سبک دلبستگی و افسردگی دانشجویان دانشگاه ایلام
استاد راهنما:
نگارش:
الهی !
نه شناخت ترا توان.
نه ثناء ترا زبان.
نه در یای جلال و کبریاء ترا کران.
پس ترا مدح و ثناء چو ن توان ؟
ترا که داند که، ترا تو دانی تو.
ترا نداند کس، ترا تو دانی بس.
اگر شایسته تقدیم باشد
تقدیم می کنم به آستان پر مهر تو ای موعود مهربان که در هر لحظه حضورت را تشنه ام
و تقدیم به پدر و مادرم.
قال علی (ع)
من علمنی حرفا فقد صیرنی عبدا
" هر کس که آموخت حرفی به من سزد مرا بنده خویش "
پس از حمد و ثنای پروردگارم، وظیفه خود می دانم، از استاد محترم و گرانقدرم دکتر اسحق رحیمیان بوگر که همواره در به سرانجام رساندن این رساله با رویی گشاده پذیرای این زحمت بودند، نهایت تشکر و قدر دانی را بنمایم.
وباتشکرازدوستان مهربانم، سمیرا و زهرا که مایه امید و دلگرمی من بودند.
فهرست
فصل اول: کلیات تحقیق
مقدمه
بیان مسئله
اهمیت و ضرورت پژوهش
اهداف پژوهش
فرضیه های پژوهش
سوال های پژوهش
تعاریف مفهومی
تعاریف عملیاتی
فصل دوم :پیشینه پژوهش
تعریف دلبستگی
انواع سبک دلبستگی
نظریه های دلبستگی
سیستم رفتاری دلبستگی
ساختار شناختی سبک های دلبستگی
مفهوم افسردگی
علائم و نشانه های افسردگی
نظریه های افسردگی
انواع اختلال افسردگی
افسردگی سن
افسردگی جنس
خودکشی
درمان افسردگی
پیشینه پژوهش
نتیجه گیری
فصل سوم : روش پژوهش
روش پژوهش
جامعه آماری
ابزار پژوهش
آزمون آماری
فصل چهارم : یافته های پژوهش
یافته های پژوهش
یافته های استنباطی
فصل پنجم : بحث در نتایج
بحث در یافته های پژوهش
محدودیت
پیشنهادات
پیشنهادات کاربردی
منابع
پیوست ها
چکیده
این پژوهش با هدف بررسی رابطه ی سبک های دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا با افسردگی در یک نمونه دانشجویی انجام شده است.96 دانشجوی دانشگاه ایلام (43 دختر و 53 پسر)، پرسشنامه دلبستگی هزن و شیور و مقیاس افسردگی بک را تکمیل کردند و نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده های پژوهش به کمک فراوانی، میانگین، انحراف معیار و آزمون هایt، همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که سبک های دلبستگی رابطه معناداری با افسردگی دارند. سبک دلبستگی ایمن همبستگی منفی و سبک های دلبستگی نا ایمن (اجتنابی و دو سو گر ) همبستگی مثبت با افسردگی دارد. همچنین سبک های دلبستگی و میزان افسردگی بین دانشجویان دختر و پسر تفاوت معنا داری نداشت و سبک دلبستگی دو سو گرا به تنهایی و دو سو گرا توام با ایمن می توانند افسردگی را پیش بینی کنند.
کلید واژه ها: دلبستگی اجتنابی، دلبستگی دو سو گرا، دلبستگی ایمن، افسردگی، دانشجویان دانشگاه ایلام
فصل اول
کلیات پژوهش
مقدمه
نظریه دلبستگی1 تنها نظریه تحولی2 کودک نیست، بلکه نظریه تحول در گستره حیات نیزهست (بالبی3،1969،1973،1980؛ ویس4، 1994). وست 5وشلدون-کلر6، 1994)، دلبستگی بزرگسالان را به عنوان روابط دو به دویی می دانند که درکنار یک شخص ویژه، دست یافتن به احساس ایمنی را در پی دارد. بالبی (1988) و اینزرث7 ، بلهر8 ، واترز9و وال10 (1978) سه سبک دلبستگی ایمن11، اجتنابی 12و دوسوگرا13 را تشخیص دادند. دلبستگی ایمن با ویژگیهای ارتباطی مثبت مانند صمیمیت، خرسندی و دلبستگی اجتنابی با سطوح پایین تری از صمیمیت و تعهد و دلبستگی دو سو گرا با شور و هیجان و دل مشغولی در زمینه روابط توام با خرسندی کم مرتبط است (فینی14 و نولر15، 1990 ). الگو های حمایت کردن و حمایت خواستن که همراه با سبک های دلبستگی هستند، بر سایر روابط و عملکردها مانند رضایت ، کار نزدیکی و عشق بین دو شریک تاثیر می گذارند (سیمپسون16، راهلز17 ، نلیگان18 ، 1992؛ دیتوماسو19، برنان – مک نالتی20، راس21 و بورگس22،2003).
تندرستی و سلامت روانی23 از نعمت های بزرگ الهی در زندگی انسان است و آرامش زندگی و بهتر زیستن و سازگاری منطقی مستلزم آن است که به بهداشت روانی افراد توجه فراوانی مبذول گردد ( بیان معمار، 1380 ). از طرفیْ، بیماریهای روانی همواره به عنوان خطری انسان و جامعه را تهدید می کند (بیان معمار، 1380 ) .
افسردگی24 رایج ترین اختلال روانی است و اخیرا به شدت رو به افزایش است. افسردگی سرماخوردگی بیماریهای روانی است و تقریباٌ همه حداقل به صورت خفیف احساس افسردگی کردند ، احساس دمغی، بی حوصلگی، غمگینی، ناامیدی، دلسردی و ناخوشنودی، همگی تجربیات افسردگی رایج هستند (روزنهان25 و سلیگمن26، 1981 ). اختلالات افسردگی طیف گسترده ای دارند که دامنه آن از حالات غم زود گذر که غالباٌ واکنشی به واقعه ای خاص در زندگی است تا اختلالات عاطفی و شناختی شدید نوسان دارد ( نولن- هوکسما27، 1988: به نقل از روزنهان و سلیگمن، 1384 ).
بیان مسئله
یکی از مهمترین عوامل مواثر در تعاملات بین فردی نوع سبک دلبستگی است که در دوران کودکی فرد شکل گرفته و با توجه به محیطی که در آن تحول یافته است در سنین بعدی ادامه می یابد. دلبستگی پیوند عاطفی بین کودک – مادر ، تعیین کننده بهداشت و سلامت روانی فرد است (بالبی، 1979 ). بالبی بر این اساس معتقد است بر پایه نوع روابط مراقب با کودک و میزان حساسیت و پاسخ دهندگی او به نیازها، سه سبک اصلی دلبستگی در کودک شکل می گیرد و تا بزرگسالی نیز تداوم می یابد. سه سبک اصلی دلبستگی اجتنابی، ایمن و دو سو گرا نقش مهمی در جنبه های مختلف زندگی بزرگسالی ایفا می کند (بالبی ، 1985، 980 ، 1979، 961 ، 1960 ). بنابراین سه الگوی دلبستگی، وجود الگوی ایمن و روابط دلبستگی را می توان جستجوی پشتیبانی، اطمینان دوباره و آرامش از سوی فرد به هنگام تنش دانست، جست وجویی که دست آورد آن چیزی جز آرامش و اطمینان خاطر دوباره نیست و در صورتی رخ می دهد که فرد از سوی مراقب حمایت شود و پیوند با وی را سودمند ارزیابی کند (اینزورث، 1991).
رنه اشپیتز28، روان پزشک آمریکایی در سال 1946 مشاهده کرد عدم این دلبستگی می تواند برای فرد مشکلاتی به وجود آورد، مرگ مادر قبل از اینکه فرد به 11 سالگی رسیده باشد می تواند فرد را در بزرگسالی مستعد افسردگی کند(روزنهان و سلیگمن،1981). در واقع، اشپیتز حالت روانی افسردگی
اتکایی29 یا انگل واره را توصیف کرد که برگشت مادر یا جانشین کردن مادری دیگر و همیشگی، این حالت را تغییر می داد. افسردگی در معنای محدود پزشکی به منزله یک اختلال خلقی و در سطح معمولی نشانگانی30 است که تحت سلطه خلق افسرده است(لوو لو 31، 1992؛ بلک برن32 و کیترو33، 1990) و برخی از علائم آن عبارتند از : غمگینی و تشویش زیاد، احساس بی ارزشی و گناه، دوری گزیدن از دیگران، از دست دادن اشتها و میل جنسی، بی خوابی، از دست دادن علاقه و کسب لذت از فعالیت های عادی روزمره (دیویسون34، کرنیگ و نیل35، 2004). یکی از عوامل بروز افسردگی وجود حوادث تنیدگی زا در حیات انسانها است ( بک36، راش37، شاو38 ، امری39، 1979). به طور معمول افسرگی درجات و انواع مختلفی دارد و ممکن است عوامل متعددی آن را به وجود بیاورد، این عوامل عبارتند از: سرشت طبیعی، وراثت، سابقه افسردگی یا اکللیسم در خانواده، اختلال در فعالیت عصبی یا هورمونی، اختلال در "انتقال دهنده های عصبی مغز"، تجارب خانوادگی، از دست دادن یکی از والدین (به خصوص مادر ) در اوایل زندگی (قبل از 11 سال) یا محرومیت از علاقه و محبت والدین، حوادث ناراحت کننده و منفی در سالهای اخیر زندگی، اختلافات زناشویی، یا داشتن همسر عیب جو و متخاصم، نداشتن روابط اجتماعی نزدیک و اطمینان بخش، نداشتن حمایت اجتماعی کافی و بالاخره
نداشتن یا از دست دادن حس احترام و حس اعتماد به نفس و فقدان دراز مدت احساس ارزشمندی (بوید 40و فرایس من41،1982).
با توجه به موارد مطرح شده، هدف این پژوهش بررسی روابط سبک دلبستگی و افسردگی و همچنین تعیین وزن سبک دلبستگی در پیش بینی حالات افسردگی است. با توجه به این هدف سوال پژوهش حاضر این است که آیا سبک های دلبستگی با افسردگی رابطه دارد؟ و تا چه اندازه سبک دلبستگی فرد قادر است میزان افسردگی وی را پیش بینی کند؟
اهمیت و ضرورت پژوهش
اهمیت نظری
با توجه به اینکه مفهوم الگوهای درونی کار وشیوه های ارتباطی اولیه بر سیر تحولی سلامت روان و نیز آسیب شناسی روانی اثر می گذارد و شیوه های عمده ای که بوسیله فرد با دیگران ارتباط برقرار می کند در اوان کودکی یاد گرفته می شد و تا بزرگسالی ادامه می یابد از لحاظ نظری و بنیادی پژوهش در این مورد ارزشمند است. یکی از مصادیق این الگوهای ارتباطی، دلبستگی است که در واقع بر مقاوم سازی فرد در مقابل اختلالات روانشناسی و یا آسیب پذیری فرد در مقابل اختلالات نقش اساسی دارد و یکی از این اختلالات افسردگی است و همچنین با توجه به پیشینه پژوهش موجودکه نشان می دهد دلبستگی یکی از پیش بینی کننده های افسردگی بالینی است بر آن شدیم تا این حوزه را در مطالعات دانشگاهی خود عاری از پژوهش نگذاریم.
اهمیت کاربردی
این پژوهش واجد اهمیت های کاربردی زیادی است، از جمله این مضامین کاربردی می توان به کار بست یافته های چنین پژوهشی در برنامه ریزی درمان های روانشناختی بیماران افسرده، برنامه های آموزشی روانی به منظور پیش گیری از افسردگی و هرگونه برنامه توان بخشی مبتنی بر اختلالات خلقی اشاره نمود. همچنین می توان نتایج چنین پژوهش های بنیادی را به صورت کاربردی در برخی از شیوه های روان درمانی مثل طرحواره درمانی که در واقع اصلاح طرحواره گذشته فرد است به کار بست. همین طور، به تعیین مهمترین عوامل خانوادگی درگیر در ایجاد یا تشدید علائم افسردگی و نقش رابطه مطلوب با والدین در کاهش علائم افسردگی اشاره نمود. به علاوه، این پژوهش می تواند در راستای زمینه سازی برای انجام پژوهش های آزمایشی و مداخله ای در این حوزه باشد.
اهداف پژوهش
هدف کلی پژوهش حاضر بررسی و مقایسه رابطه سبک دلبستگی با افسردگی و تعیین وزن انواع سبک دلبستگی در پیش بینی افسردگی در دانشجویان دانشگاه ایلام است.
اهداف اختصاصی
1- تعیین رابطه بین سبک های دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا با افسردگی در دانشجویان دانشگاه ایلام.
2- مقایسه سبک های دلبستگی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه ایلام
3- مقایسه وضعیت افسردگی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه ایلام
4- تعیین وزن سبک های دلبستگی بزرگسالی در پیش بینی افسردگی در دانشجویان دانشگاه ایلام.
فرضیه های پژوهش
1- بین سبک های دلبستگی ایمن، اجتنابی، دوسوگرا با افسردگی در دانشجویان دانشگاه ایلام رابطه وجود دارد.
2- سبک های دلبستگی بین دانشجویان دختر و پسر متفاوت است.
3- وضعیت افسردگی بین دانشجویان دختر و پسر متفاوت است.
سوال پژوهش
١- وزن سبک های دلبستگی بزرگسالی در پیش بینی افسردگی دانشجویان دختر و پسر چه اندازه است؟
تعاریف مفهومی و عملیاتی
تعریف مفهومی افسردگی: یک دوره افسردگی اساسی حداقل باید به مدت دو هفته طول بکشد و افراد بیمار باید حداقل واجد 4 علامت از فهرستی که شامل تغییرات در اشتها و وزن، تغییر در خواب، فعالیت، فقدان نیرو، احساس گناه، مشکلات تفکر و تصمیم گیری، و افکار عود کننده مرگ و خودکشی باشد،باشند(سادوک و سادوک42، 1384، ص 96).
تعریف عملیاتی افسردگی: در این مطالعه به منظور بررسی افسردگی آزمودنی ها از پرسشنامه افسردگی بک استفاده شد و منظور از افسردگی نمره بالاتر از 10 است که آن ها در پرسشنامه مذکور کسب کرده اند.
تعریف مفهومی سبک دلبستگی: دلبستگی بزرگسالان به عنوان روابط دو به دویی است که در کنار یک شخص ویژه دست یافتن به احساس ایمنی را در پی دارد (وست و شلدون -کلر،1996 ، به نقل از رحیمیان بوگر و همکاران ، صفحه 149 ).
تعریف عملیاتی سبک دلبستگی: در این مطالعه به منظور بررسی سبک های دلبستگی آزمودنی ها از پرسشنامه هزن و شیور43 استفاده شد و نمره خرده مقیاس های دلبستگی با محاسبه میانگین پنج پرسش هر خرده مقیاس بدست می آید. پنج ماده پرسشنامه مربوط به سبک دلبستگی ایمن، پنج ماده مربوط به سبک دلبستگی اجتنابی و پنج ماده مربوط به سبک دلبستگی دوسوگرا می باشد. بزرگترین میانگین نمره فرد در هر خرده مقیاس، نوع سبک دلبستگی فرد به حساب می اید.
فصل دوم
پیشینه پژوهش
دلبستگی
یکی از مهمترین عوامل بین فردی نوع سبک دلبستکی است که در دوران کودکی فرد شکل گرفته و با توجه به محیطی که در آن تحول یافته است در سنین بعدی ادامه می یابد. دلبستگی پیوند عاطفی بین کودک – مادر تعیین کننده بهداشت و سلامت روانی فرد است (بالبی،1985، 1961، 1960).
بر مبنای مشاهدات طولی که ایزورث و همکارانش انجام دادند، نتیجه گرفتند که برای مشخص کردن سبکهای دلبستگی مادر – کودک می توان از الگوهای سازمان یافته در رفتار توزاد سود جست (اینزورث، بلهر44، واترز45 و وال46، 1978، فنی ونولر، 1996).
انواع دلبستگی: در این زمینه سه سبک دلبستگی توصیف شد : دلبسته ناایمن – اجتماعی ( گروه A)، دلبسته ایمن (گروه B) و دلبسته ناایمن – دوسوگرا (گروه C).
الگوهای رفتاری نوزاد که این سه سبک را مشخص می کنند به طور منظم به میزان تعامل بین مادر- نوزاد و حساسیت و قابل دسترس بودن مادر برای پاسخگویی به نیازها وعلا ئمی که می فرستد رابطه دارد. ویژگی هایی که کودکان در این سه گروه نشان می دهند به شرح زیر است:
الف : کودکان وابسته ناایمن – اجتنابی (گروهA):
اکثر کودکان این گروه در برابر غریبه ها منقلب نمی شوند، احتیاط نمی کنند و یا کم احتیاطی می کنند. موقعی که مادر در موقعیت ناآشنا ترکشان می کند یا به بازیش ادامه می دهد یا آرام دست از بازی می کشد و منتظر آمدن مادر می شوند (کسیدی و ماروین471992) در دیدار مجدد مادر از نزدیک شدن به وی اجتناب می کند و اگر مادر او در آغوش بگیرد با تکان خوردن وبی قراری سعی در پایین
آمدن می کنند. به نظر می رسد کودکان اجتنابی در عواطف آنها نسبت به مادر بی تفاوتند. ولی این امر ظاهری است چرا که آزمایش ها الگویی از برانگیختگی فیزیولوژیکی را نشان می دهد که بیانگر خشم نهفته در آنها است (اسپنگلر48 و گروسمن ،491993).
ب: کودکان دارای دلبستکی ایمن ( گروهB)
این کودکان از والدین به عنوان پایگاه ایمنی بخش برای اکتشاف محیط استفاده می کنند و در تجدید دیدار با مادر موقعیت نا آشنا، به احساس آرامش و ایمنی دست می یابند و بلافاصله به اکتشاف بازی مستقلانه می پردازند. این کودکان به هنگامه مواجهه با موقعیت تنیدگی زا، به جستجوی تماس و مجاورت با مادر می پردازند، اما با حضور وی به احساس ایمنی دست پیدا می کنند (کسیدی و مارین 1992).
آنها در تجدید دیدار با مادر رابطه گرم و صمیمی برقرا می کنند و از مادر خود تصویری مثبت حمایت و پاسخ دهنده در ذهن دارند. آنها اعتماد به نفس بالایی دارند و به خودشان متکی هستند زیرا براداشت مثبت از خود دارند و به نقاط ضعف خود نیز آگاهی دارند (کسیدی، 1988).
ج: کودکان وابسته ناایمن – دوسوگرا (گروه C)
این کودکان نسبت به کودکان اجتنابی در مورد طرد شدن کمتر نگرانند و در مصاحبه های دلبستگی کمتر از فرایندهای دفاعی استفاده می کنند (کسیدی، 1988). این کودکان در موقعیت ناآشنا مشکل تر به آرامش می رسند و بین رفتن به سوی مادر یا یک شی جالب در نوسان هستند، اما به محض اینکه به آن شی نزدیک می شوند مثل کودکان دارای دلبستگی ایمن آزادانه و راحت به دستکاری و اکتشاف نمی پردازند و نسبت به این کودکان در مقابل افراد نا آشنا محتاط تر هستند و موقعی که مادر در آزمون موقعیت ناآشنا، او را ترک می کند منقلب تر است و در بازگشت وی نسبت به او حالت دوسوگرایی دارند. از نظر خلقی در برابر شرایط تنیدگی زا آسیب پذیرند و مهارت های مقابله با مسائل در آنها محدودتر است (کسیدی و برلین50، 1994).
نظریه های دلبستگی
نظریه روان پوشی
روان تحلیل گران معتقدند که نخستین روابط کودک، پایه و اساس شخصیت او را تشکیل می دهد. اگر چه راون تحلیل گران در این عقیده که در حدود 12 ماهگی تقریباٌ همه کودکان به سمت یک پیوند قوی با چهره مادر تحول می یابند، توافق دارند، اما درباره ماهیت و منشاء این ارتباط با یکدیگر توافق ندارند. از ادبیات روان تحلیل گری دو نظریه مهم درباره ماهیت و منشا پیوند کودک با مادر می توان اقتباس کرد:
1- کودک دارای نیازهای جسمانی بخصوص نیاز به غذا واحساس گرما است که باید ارضا شود به همین دلیل دو به چهره مادر علاقمند شده و به او دلبسته می شود زیرا مادر عامل ارضای نیازهای ضروری اوست کودک به زودی یاد می گیرد که مادر منشا ارضا و خشنودی است. بالبی این نظریه را کشاننده ثانوی می نامد(بالبی، 1969).
2- درکودک یک آمادگی درونی برای ارتباط دادن خود با یک پستان انسانی، مکیدن وتصاحب آن وجود دارد. در این مرحله، کودک یاد می گیرد که به آن پستان دلبسته شود، در آنجا مادری وجود دارد و بنابراین به او وابسته می شود.
3- فروید نیازی که کودک به ارضای دهانی از طریق مکیدن دارد، موجب می شود که او به پستان ارضا کننده مادر و در نهایت به خود مادر نیز دلبستگی پیدا کند (بالبی،1969).
به طور خلاصه نظریه روان تحلیل گری، دلبستگی را انحلال طبیعی51 مرحله دهانی تحول می داند. اگر در طی ماه های اولیه زندگی کودک، کشاننده های دهانی52، بن53 به طور مرتب و منظم ارضا شوند. این انتظار در کودک، ایجاد می شود که نیازها قابل ارضا هستند و درماندگی ناشی از عدم ارضای نیازها برای مدت طولانی، ادامه نمی یابد(فوگل54 ،1997).بعد از آنکه کودک 3-2 ماهه شد، والدین متوجه می شوند که در این مرحله هنگامی که کودک گرسنه یا خسته است گریه وناراحتی او کمتر مصرانه است. در این مرحله نظریه روان پوشی معتقد است که والدین قبل از پاسخ به کودک مدتی صبر کنند، چنانچه کودک آرام شد، آنگاه می توانند با امکانات خود این بحرانهای کوچک کودک را رفع نماید. این ناکامی کوچک نه فقط کودک را به سمت خود مهارگری سوق می دهد، بلکه او را از این مسئله نیز آگاه می سازد که چه فردی مسئول ارضای نیازهای دهنی اوست. این آگاهی به تدریج
تبدیل به وابستگی به آن فرد خاص شده، و سپس به محبت ، دلبستگی و اعتماد به او منجر می گردد (فوگل،1997).
نظریه یادگیری
درنظریه یادگیری، رفتارهای دلبستگی توسط فرایند پیچیده ای از تقویت های متقابل ایجاد می شود. این نظریه در موقعیتهایی که مراقب وکودک در مجاورت هم هستند بیشتر بر رفتارهای قابل مشاهده متمرکز می شود در ارتباط متقابل مادر -کودک، مادر یا مراقب در پی تقویت مثبت از سوی کودک است. مثلاٌ وقتی والدین کودک را از زمین بلند می کنند، انتظار دارند که کودک آرام شده و لبخند بزند. یا هنگامی که آنها به کودک غذا می دهند، انتظار شنیدن صداهایی حاکی از رضایت دوستانه از سوی کودک را دارند. چنانچه این تقویت های مثبت از سوی کودک رخ دهد، فراوانی اعمال والدین در آینده، افزایش می یابد. در نتیجه این افزایش به نوبه خود موجب آرام شدن کودک، لبخند و احساس رضایت دراو می گردد(کرنز55،1993).
در نظریه رفتار گرایان، گرسنگی، تشنگی و درد "سائق های اولیه" نامیده می شوند. مثلاٌ آب و غذا برای کودک گرسنه " تقویت کننده اولیه " محسوب می شوند مراقب (مادر) از طزیق تداعی با ارضاء سائق های اولیه، به عنوان چهره ای که همواره موجب کاهش سائق های اولیه از جمله گرسنگی و تشنگی می شود، تقویت کننده ثانوی محسوب می گردد. اما به تدریج وجود مادر برای کودک ارزشمند شده و در نتیجه کودک از آن پس به هنگام برانگیختگی سائق های اولیه در پی اوست، بلکه در کودک نیازی اکتسابی برای مجاورت و نزدیکی با مادر ایجاد می شود.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که نظریه های یادگیری، دلبستگی را غریزی وفطری نمی دانند بلکه معتقدند که دلبستگی درنتیجه تکامل ارضاء کننده با افراد مهم محیط کودک اکتساب می گردد (سیرز56 همکاران، 1957 ؛ به نقل از ولف57 1989).
کردارشناسی58
کردارشناسی علم مطالعه رفتار حیوان در محیط طبیعی است. لورنتز59 (1903) را اغلب پدر کردارشناسی می دانند، کردارشناسان اعتقاد دارند که ما تنها در صورتی که جانور را در جایگاه طبیعی او مطالعه می کنیم می توانیم رفتار وی را دریابیم. تنها به این طریق می توانیم ببینیم که چگونه الگوهای رفتاری یک جانورآشکار می گردد و چگونه آنها در خدمت سازگاری گونه می باشند.
لورنتس بسیاری از مشاهدات خود را در ملک وسیع خویش به عمل آورده است که در آنجا گونه های بسیاری از جانوران وحشی به آزادی در گردش بودند.تین برگن60 ( 1907) نیز کاملاٌ در سایه لورنتس کار کرده است. کردارشناسان از طریق مشاهده طبیعت گرا رفتار ویژه جانور را مشاهده می کنند و سپس این رفتار را با رفتار گونه های دیگر می سنجند ( کرین، 1992 ).نظریه کردارشناسی بر روشهای پژوهشی و نظریه دلبستگی تاثیر عمیقی داشته است. به طوری که بالبی وهمکارانش با الهام از کردارشناسان، ُکار روان تحلیل گری را که بر اساس گزارش های بیماران صورت می گرفت بازنگری کردند وبر اهمیبت مشاهده آزمودنی در محیط طبیعیشان پافشاری کردند.
یکی از مفاهیم اساسی این نظریه مفهوم نقش پذیری61 است. نقش پذیری یادگیری ویژه انواع است وتلویحاٌ به این موضوع اشاره دارد که در رشد حیوان دوره خاصی وجود دارد که در آن دروه، حیوان بیشرین استعداد را برای تشکیل پیوندهای اجتماعی با همنوعان خود دارا می باشد و آنچه که حیوان دراین دوره می آموزد در برابر تغییراتی که بعد از آن می آید مقاومت می کند این دروه سالهای اولیه زندگی حیوان است.لورنتس (1935) در آزمایشی که بر روی جوجه اردکها وجوجه غازها انجام داد این مطلب را روشن ساخت. وی مشاهده کرد وقتی که جوجه اردکها وجوجه غازها سر از تخم بیرون می آورند، به وی، واکنشی نظیر واکنش یک فرزند به مادرش نشان می دهند. وی مطرح ساخت که شناخت در انواع در نخستین مرحله رویارویی، پس از بیرون آمدن از تخم درسلسه اعصاب نقش می بندد.
در آزمایش دیگری هارلو62 (1958) مشاهده کرد که بچه میمونها در زمان استرس و تغذیه، مادر نرم و راحت را به مادر سیمی ترجیح می دهند. همچنین در مشاهدات انسانی، هارلو دریافت که کودکان ممکن است به کسانی دلبسته شوند که آنها را تغذیه نمی کنند ( به نقل از اینزورث، 1967؛ تیزلر63؛ دیماند64 و مکانیک65، 1976).
بالبی نیز با تکیه بر همین دیدگاه معتقد است که انسانها هم مثل حیوانات ممکن است به لحاظ بیولوژیکی آمادگی برقرای یک رابطه بلند مدت -در یک دروه زمانی خاص – را با افراد خاصی داشته باشند که این رابطه ممکن است وابسته به غریزه رفتار اجتماعی باشد نه به یاد گیری ارتباط بر قراری کردن با منبع غذایی. بالبی همچنین معتقد است که انسان مجموعه رفتارهایی را در این وهله از زمان می آموزد که بی توجهی به تحول آن اثرات جبران ناپذری را در تمام زندگی وی خواهد گذاشت.
نظریه بالبی
بالبی نخستین روان تحلیل گری است که الگویی برای تحول وکنش و شخصیت پیشنهاد کرده است که از نظریه کشاننده های فرویدی فاصله می گیرد.بالبی درعین تکیه کردن بر آزمایشگری این نکته را مورد تاکید قرار می دهد که نیاز دلبستگی نخستین است و از هیچ نیاز دیگری مشتق نشده است و نیازی اساسی برای تحول سخصیت است. بدین ترتیب بالبی از فروید که برای وی نیازها تنها نیازهای بدنی هستند فاصله می گیرد. از نظر فروید دلبستکی کودک، یک نیاز ثانویه است که به نیاز نخستین تغذیه متکی است.فرضیه بالبی مبتنی بر نظریه رفتارغریزی است که حالت خاصی از این رفتار، توسط لورنتس در مورد حیوان، تحت عنوان نقش پذیری مطرح شده است(منصوروداستان،1376).
بالبی در قلمرو دلبستگی دونکته مهم را مورد تاکید قرار می دهد :
اول آنکه کودک از نظر ژنتیتیکی برای واکنشهایی آمادگی دارد: کودک به علامات محرکی که هم ناشی از موجود زنده (سرما، گرسنگی ، درد) و هم ناشی از محیط اند (صدای شدید، تاریکی ناگهانی و …) پاسخ می دهد. واکنش های کودک به هدف های ثابتی منتهی می شود که در این مورد خاص واکنش وی عبارت است از تامین مجاورت با یک فرد خاص یعنی مادر که بر همه افراد دیگر ترجیح دارد.
دوم آنکه رفتار دلبستگی متحول می گردد: بررسی های متعددی وجود رفتار دلبستگی را مبرهن ساخته اند. بالبی در آغاز به پنج نظام به رفتاری (مکیدن، به دیگری آویختن، دنبال کردن، گریه کردن و لبخند زدن ) اشاره کرده است. این پنج قالب رفتاری معرف رفتار دلبستگی در کودک اند وبرپایه ظرفیت های قبلی سازماندهی می شوند.
رفتار دلبستگی که هم از یک نیاز فطری وهم از اکتساب ها ناشی می شود دارای کنشی حمایتی یعنی ایمنی تامین شده توسط بزرگسالی که از کودک آسیب پذیر در مقابل تهاجم دفاع می کند بوده و به اندازه رفتار تغذیه و جنسی مهم است و کنش اجتماعی شدن است. به این صورت که دلبستگی در جریان چرخه های زندگی از مادر به نزدیکان و سپس به بیگانگان و بالاخره به گروه های بیش از پیش وسیع تری تسری می یابد.
بالبی با ایجاد خط انحراف در مفهوم دلبستگی، به یک نظریه دلهره جدایی و دلهره افسردگی دست می یابد با نظریه فروید و مکتب روان تحلیل گری متفاوت است. بنابر نظام بالبی هر نوع جدایی دارای پیامدهای کم و بیش آشکاری است، اگراین جدایی به صورت کوتاه مدت باشد کودک می ترسد که دوباره مادر خود را از دست بدهد. این ترس یک واکنش غریزی است و از گرایش های ژنیتیکی معینی سرچشمه می گیرد، این ترس در واقع بقاء نوع انسان را تایید می کند. اگر جدایی به صورت موقعیتی
باشد یک رفتار دلبستگی دلهره آمیز را القاء می کند. مثلاٌ هنگامی که مادر جسماٌ حضور دارد اما نسبت به نیاز کودک توجهی ندارد یا هنگامی که مادر حضور ندارد اعم از آنکه این عدم حضور موقت باشد یا دائم و بالاخره هنگامی که مادر، کودک را در معرض تهدید به طرد قرار می دهد.
این رفتار دلبستگی دلهره آمیز اگر شدید باشد استقلال و ظرفیتهای سازس اجتماعی کودک را با اشکال مواجه می کند و بر تحول شخصیت کودک اثر گذاشته و به اختلالات کم و بیش و خیم مرضی منجر می گردد ( دادستان و منصور، 1376).
سیستم رفتاری دلبستگی66
بالبی در ارائه نظریه دلبستگی خود از سیستم رفتاری دلبستگی نام برد. درواقع نظریه او به صورت یک " سیستم کنترل تصحیح شونده به وسیله هدف67 " در نظر گرفته می شود. این سیستم یک نوع سازماندهی روانی درونی فرد است. اگر به اهداف این سیستم از بیرون نگاه کنیم مشاهده می نماییم که این اهداف در جهت نزدیکی، مجاورت و ارتباط با نگاره دلبستگی و در نتیجه ایجاد احساس امنیت در کوک دلبسته عمل می کند. اگر کودک دلبسته در حالت خستگی، وحشت یا افسردگی باشد، رفتارهای دلبستگی دراو بیشتر دیده می شود و زمانی که نگاره دلبستگی نسبت به او حالت مساعدت، حمایت یا کمک کنندگی داشته باشد آرامش می یابد (واترزودین،1985؛ به نقل از دهقان طراز جانی، 1376).
به عقیده بالبی دلبستگی به یک فرد و ترس از موارد تازه و غریب، بخشی از سیستم رفتاری است که وظیفه آن نگهداری حالت ثبات و تعادل بین کودک و محیط است.درواقع دلبستگی به عنوان " لایه خارجی68" زندگی است که با قرار گرفتن در کنار سیستم داخلی زندگی ثبات روانی فرد را حفظ می کند و دارای مولفه های انگیزشی و رفتاری می باشد (واترزودین، 1985؛ به نقل از دهقان طرازاجانی، 1376).این مطلب توسط رایت و همکارانش بر روی میمونها نیز اثبات گردید. نوزدادن بوزینه که مادر آنها را از گروه خارج می کرد، دچار تغییرات روانی مانند کاهش شادابی، تغییر درجه حرارت بدن، اختلالات خواب و … می شدند. از نظر بالبی این سیستم که با سایر سیستمهای اکتشافی و رفتارهای اطلاعاتی و جستجوگری درکودک متناقض می باشد، موجب بروز رفتارهایی از طرف کودک می گردد. مثلاٌ کودک تمایل طبیعی به اکتشاف و جستجوگری دارد و از طرفی با دور شدن از نگاره دلبستگی69 خود ترسیده و دچار استرس می شود. مشارکت این دو تمایل متناقض موجب می شود تا کودک در شرایط سالم و محیط بدون تهدید و خطر دست به اکتشاف بزند. زمانیکه حالت استرس ایجاد می گردد
سیستم دلبستگی کودک را به جانب حمایت از نگاره دلبستگی وادار می کند که به او احساس امنیت و مورد حمایت بودن می دهد.
ساختار شناختی سبکهای دلبستگی
یک مفهوم کلیدی درنظریه دلبستگی که پیوند و ارتباط این کیفیت روابط دلبستگی کودک و بزرگسال را مطرح می سازد، مفهوم " مدلهای درون کاری" است. به نظر بالبی (1996، به نقل از بریترتون70، 1987) در خلال سالهای رشد نایافتگی (نوزادی تا نوجوانی ) افراد بر حسب تجاربشان با نگاره های دلبستگی و تعامل با جهان مادی، مدلهای درون کاریشان ازجنبه های مهم جهان را می سازند.به کمک همین مدل ها و الگوها است که شخص وقایع را درک و تفسیر می کند، حوادث را پیش بینی و طرح هایی را بنا می کند. این سازه های شناختی نماینده های " خود71" و " دیگری72" در ارتباطات محسوب می شوند که در ابتدا ناهشیار هستند و سپس به آینده منتقل شده و در روابط بعدی فرد با دیگران تاثیر می گذارند (کراوو73 ،رایدلی74 2000).
مدل خود باورهای ما را در مورد میزان علاقه احتمالی به دیگران تعیین می کند و مدل دیگری ارائه کننده باورهایی درباره قابلیت دسترسی به دیگران جهت ایجاد رفاه و راحتی در هنگام نیاز است. بارتلمیو75 و هورویتز76 (1991) اظهار می دارند که مدل خود، تمایل به وابسته بودن به روابط برای اعتبار دادن به " خودارزشی"77 است و مدل دیگری، تمایل به جستجوی روابط در مقابل اجتناب از روابط است.
شخصی که مدل مثبتی از خود دارد نیاز به داشتن اعتبار از سوی دیگران ندارد و برعکس کسی با مدل منفی از خود حتماٌ نیازمند یافتن اعتبار از سوی دیگران است. همینطور کسی با یک مدل مثبت از دیگران به دنبال ارتباط است، چون انتظار رویدادهای مثبت را دارد و در مقابل کسی که دارای مدل منفی از دیگران است، از ارتباطات اجتناب می ورزد، زیرا در انتطار امور منفی است.
درمقیاس دلبستگی بارتلمیو و هورویتز (1991) به چهار نوع نگرش مثبت و منفی فرد به خود و دیگران که موجب پیدایش چهار سبک دلبستگی می شود اشاره شده است.
1- سبک دلبستگی ایمن (خود مثبت، دیگری مثبت): روابط و ارزشمند است و فرد اهل معاشرت و خود پیرو است.
2- سبک دلبستگی نا ایمن طرد کننده یا نادیده انگاشته (خود مثبت، دیگری منفی): استقلال ارزشمند است و تمایل به صمیمیت نفی می شود. شخص طغیانهای پرخاشگری بی جهت نشان می دهد.
3- سبک دلبستگی نا ایمن دل مشغول یا گرفتار (خود منفی، دیگری مثبت): فرد مضطرب، هیجانی، وابسته و فعل پذیر است.
4- سبک دلبستگی نا ایمن درمانده یا ترسان (خود منفی، دیگری منفی): در این سبک دلبستگی فرد اضطرابی و بی اعتماد است وترس از طرد شدن دارد.
مدلهای درون کاری دو هدف مهم را دنبال می کنند:
الف : نیازهای دلبستگی را نظم می بخشند
ب : هدایت کننده و راهنمای شناختی – عاطفی و رفتاری مربوط به دلبستگی هستند، به عنوان مثال افرادی که سبک دلبستگی ایمنی در برابر ناایمنی دارند، در بسیاری از متغیرها متفاوت عمل می کنند، مانند:
1- زفتارها و باورهای ارتباطی ( هزن و شیور، 1987)
2- مواجهه با استرس (کرک پارتیک 78 و فنی، 1996 (
3- احساس خودارزشی (حرمت خود )(کولینز و رید79، 1990)
4- خودافشایی 80 ( بارتلمیو هوروتیز،1991)
5- اضطراب ( بارتلمیو و هوروتیز،1991)
6-افسردگی (بارتلمیو و هوروتیز،1991)
در پژوهش ویتیکر81 و همکاران (1994) این مسئله که " افراد با دیدگاه مثبت تری به خود و دیگری باید انتظار رضایتمندی بیشتری در آینده داشته باشند"مورد آزمون قرار گرفت و نشان داده شد که مدل خود می تواند انتظارات فرد را در آینده کاملاٌ پیش بینی نماید درحالیکه مدل دیگری الزاماٌ انتظارات قابل پیش بینی درروابط بعدی را معین نمی نماید لذا این دو مدل ساختارهای شناختی مستقلی هستند که میتوانند به طور مستقل نیز برای هدایت رفتار فعال شوند.
" مدل خود" تعیین کننده حدود ارزش فردی برای خودش می باشد و اینکه انتظار می رود دیگران نیز به گونه ای مثبت به آنها پاسخ دهند. در این حالت شخص از خود می پرسد: آیا من شخصی هستم که قابلیت ارزش عشق و توجه را داشته باشد؟ در حالی که " مدل دیگری " حدودی را ارائه می کند که در آن از افراد دیگر انتظار می رود هنگام احتیاج در دسترس و حامی آنها باشند، در این حالت شخص از خود می پرسد : آیا دیگری احتمالاٌ حمایتی را که نیاز دارم فراهم می سازد ؟
کولینز و رید عقیده دارند که مدلهای درونکاری شامل 4 جزء به هم مرتبطند:
– حافظه هایی برای تجاربی که به دلبستگی وابسته اند.
– باورها، بازخوردها و انتظاراتی از خود و دیگران در ارتباط با دلبستگی
– اهداف و نیازهایی در ارتباط با دلبستگی .
– و بالاخره راهبرد ها و نقشه هایی برای رسیدن به این اهداف و نیازها
در زمینه کنشهای "مدلهای درون کاری " نظر بر این است که این الگوها شناخت، هیجان و پاسخهای رفتاری افراد را شکل می دهند. همچنین پاسخهای شناختی افراد را با هدایت آنها به توجه کردن به جنبه های خاصی از محرکهایی که در مقابل آنها قرار می گیرد ( بخصوص محرک هایی که به اهداف آنها مربوط می شود) و نیز با ایجاد سوگیری هایی82 در رمزگذاری83 و یادآوری84 و اثر گذاری بر فرآیندهای توضیح دادن تحت تاثیر قرار می دهد ( کولینز، 1996؛ به نقل از فنی، 1999).
در یک موقعیت آزمایشی (کولینز1996 به به نقل از فنی، 1999 ) که آزمودنی ها آموزش می دیدند تا یک فیلمنامه فرضی را بخوانند و سپس رفتار همسرانشان را در موقعیتهای مبهم (مانند مفقود شدن همسر دریک مهمانی ) توصیف کنند، مشاهده شد که آزمودنیهای مضطرب ( با سبک دلبستگی نا ایمن ) نیات همسران خود را خصمانه و طرد کننده تفسیر می نمودند. تحقیق مشابهی توسط میکولینسر85 (1998) صورت گرفت که نشان داد بزرگسالان نا ایمن به احتمال بیشتری رویدادهای نقض اعتماد فرضی را به نیات همسرانشان نسبت می دهند، در حالیکه رویدادهای حفظ اعتماد را به نیات همسران خود نسبت می دهند. چنین فرآیند انتسابی به مرور زمان درجه اعتماد زوجین به یکدیگر را کاهش می دهد ( فولر و فینچام86،1995؛ به نقل از ویتیکر و همکاران، 1999).
اختلات رفتار اکتشافی در فرآیند تحول، جسارت و انعطاف پذیری فرد نا ایمن را تحلیل می برد و فرصتهای آزمون گیری و تجریه آموزی را به منزله بستر شکل گیری سبک های مواجهه ای رشد یافته
از آنها باز می ستاند، جوار جویی فعال و بهنجار افراد نا ایمن نیز درسایه فقدان اعتماد به خود و دیگران و اختلال رفتار اکتشافی افراد دارای دلبستگی اجتنابی به شدت کاهش می بابد و در دوسوگراها به شکل های نابهنجار ادامه می یابد.
در پژوهشی (بالدوین و همکاران، 1993) مشاهده شد که بزرگسالان ایمن یک مجموعه لغت را درباره بازده مثبت در یک زمینه بین شخصی، مورد بازشناسی قرار می دهند درحالیکه بازشناسی لغلاتی که در ارتباط با نتایج منفی هستند در بزرگسالان اجتنابی سریعتر است. افزون بر این توضیح درباره رابطه بین رویدادها، توسط افراد ایمن، ادراکات قوی ترآنان از ایمنی و اعتماد بیشتر آنان به در دسترس بودن همسران شان را منعکس می کند ( کولینز، 1996؛ به نقل از فنی، 1999).
با توجه به طرح های پاسخ هیجانی، تصور می شود که " مدلهای درون کاری " بر هر دو " ارزیابی اولیه " و "ثانویه " اثر می گذارد. ارزیابی اولیه با واکنش هیجانی بلافاصله نسبت به یک موقعیت خاص مربوط می شود. در ارزیابی ثانویه پردازش شناختی ممکن است پاسخ هیجانی اولیه را بر اساس چگونگی تفسیر فرد از وقایع، حفظ کرده، افزایش یا کاهش دهد.
مفهوم افسردگی: اختلال افسردگی نوعی اختلال است که خصوصیت اول و عمده آن تغییر خلق است.این تغییر شامل یک احساس غمگینی است که از نومیدی خفیف تا احساس یاس شدید نوسان دارد. حالت یاد شده نسبتاً ثابت است و روزها ، هفته ها، ماه ها، حتی سال ها ادامه می یابد. همراه این تغییر خلق و تغییراتی مشخص در رفتار، نگرش، تفکر، کارایی و اعمال فیزیولوژیک ایجاد می شود (لینفوردریس، 1982 ).
علائم نشانه های افسردگی:
افسردگی یک سندرم با مجموعه ای از نشانه ها و علائم است. این علائم در DSM=IV عبارتند از :
1- داشتن خلق افسرده ( که گاهی اوقات درکودکان و نوجوانان به صورت تحریک پذیری بروز می کند) در اکثر اوقات روز و تقریباً در تمام روزها
2- کاهش چشمگیر در میزان شوق و علاقه و لذت در تمام، یا تقریباً تمام فعالیت های زندگی در اکثر اوقات روز و تقریباً در تمام روزها ( به گونه ای که ادراک خود فرد مشاهدت دیگران از اودر اکثر اوقات بر بی احساسی افراد مبتلا به افسردگی دلالت دارند.)
3- کاهش محسوس وزن یا افزایش آن بدون تغییر رژیم غذایی( به میزان بیش از 05/0 کل وزن بدن در عرض یک ماه) یا کاهش/ افزایش تقریباً هر روزه اشتها ( در کودکان ، این حالت بر اساس ناتوانی در افزایش وزن به میزان مورد انتظار سنجیده می شود).
4- بی خوابی ( کم خوابی) یا خواب زدگی ( پرخوابی ) تقریباً در تمام روزها.
5- بی قراری روانی – حرکتی یا کندی روانی- حرکتی: نوعی شتاب یا کندی در فعالیت ها، و فرایندهای ذهنی بی قراری یا کندی در خود بیمار)
6- خستگی یا تحلیل انرژی به صورت تقریباً هر روزه.
7- احساس بی ارزشی و یا احساس گناه مفرط یا نا متناسب ( که می تواند هذیانی باشد) تقریباً هر روزه و نه صرفاً ملامت و سرزنش خود یا احساس گناه به دلیل مریض بودن).
8- کاهش توانایی در تفکر یا تمرکز حواس، یا نا مصمم بودن، تقریباً هر روزه.
9- افکار تکراری در خصوص مرگ ( نه فقط ترس از مرگ)، یا خودکشی بدون یک نقشه معین، یا تلاشی برای خودکشی، یا داشتن یک نقشه معین برای اقدام به خودکشی.
– برای اینکه یک فرد مبتلا به اختلال افسردگی عمده تشخیص داده شود باید پنج مورد از این نشانه ها را طی مدت دو هفته تجربه کرده باشد و حداقل یکی از دو نشانه اول یا دوم باید در شخص وجود داشته باشد. و در نهایت اینکه افسردگی نباید عکس العمل طبیعی برای مثال ناشی از مرگ یک عزیز تازه از دست رفته باشد.هر فرد افسرده ای لزوماً تمام نشانه ها را در خود ندارد. برخی از افراد، تعداد کمی از این نشانه ها را دارند، برخی دیگر، تعداد بیشتری را. همچنین شدت این نشانه ها در افراد مختلف و برحسب نوع افسردگی آنها فرق می کند.
نظریه های افسردگی
برای افسردگی 4 نظریه مهم وجود دارد. الگوی زیستی، الگوی روان پوششی، الگوی شناختی و الگوی رفتاری، این نظریه ها همپوشی دارند ولی هر یک بر تمرکز به یک جنبه افسردگی گرایش دارند.
الگوی زیستی افسردگی
به اعتقاد الگوی زیستی، افسردگی اختلال بدن است. اگر چه در مجموع افسردگی
می تواند به وسیله مشکل موجود در هر یک از اندام های بدن ایجاد شود، گمانه زنیها تقریباً به طور کامل بر مغز و به ویژه بر کاهش نوعی مواد ( آمینهای بیوژنیک87) متمرکز شده اند که به انتقال تکانه های عصبی در طول فواصل موجود بین سلولهای عصبی کمک می کنند. چهار سرنخ وجود دارد که
نشان می دهند بدن عمیقاً در افسردگی درگیر است(شویلر، 1974). اولاً افسردگی تا اندازه ای بعد از دوره های تغییر فیزیولوژیکی طبیعی در زنان رخ می دهد: بعد از به دنیا آوردن کودک، هنگام یائستگی و درست قبل از قاعدگی، ثانیاً شباهت قابل ملاحظه ای بین نشانه ها در فرهنگ ها، جنسیت ها، سنین، و نژادها حاکی از یک فرایند زیستی زیر بنایی است. ثانیاً، درمان های بدنی، به ویژه داروهایی مانند داروهای ضد افسردگی سه حلقه ای و بازدارنده های MAO ، و شوک برقی تشنج آور، افسردگی را به طور موثری درمان می کنند. و بالاخره اینکه گاهی افسردگی به صورت عوارض جانبی داروها در افراد بهنجار ایجاد می شود، به ویژه افسردگی می تواند به وسیله رزرپین88 ایجاد شود که داروی کاهش دهنده فشار خون است (شویلر، 1974) همینطور این الگو بیان می کند که داشتن عضو خانواده افسرده خطر ابتلا به افسردگی را افزایش می دهد (روزنهان و سلیگمن 1981).
این سرنخها عامل محرکی برای یافتن مبنای زیستی افسردگی بوده اند.
الگوی روان پویشی افسردگی
نظریه پردازان روان پویشی بر سه علت افسردگی تاکید می کنند: خشمی که متوجه خود شده است، دلبستگی پیش از اندازه به دیگران برای عزت نفس و درماندگی در رسیدن به هدفها.
خشمی که متوجه فرد شده است:
روان کاوان پیشین، اولین کسانی بودند که در الگوی روان پویشی به شناخت افسردگی کمک کردند. کارل آبراهام89 و زیگموند فروید90 (1917) در مقاله کلاسیک خود به نام (داغداری و مالیخولیا) بر اهمیت خشمی که متوجه خود شده است در ایجاد افسردگی، تاکید کردند.
افراد افسرده به ظاهر خالی از خشم به نظر می آیند، و این باعث می شود که انسان گمان کند خشم انها در درونشان مهار شده است. از نظر فرودید، سرنخ اصلی به حالت درونی آنها از تفاوت بین داغدیدگی معمولی و افسردگی به دست می آید. افراد بهنجار و افسرده نسبت به از دست دادن فردی که دوستش دارند دو واکنش متفاوت نشان می دهند. دنیا به نظر فردی که عزادار است پوچ به نظر می رسد، ولی عزت نفس او تهدید نمی شود. فرد عزادار از این ضایعه جان سالم به در می برد. در مقابل از دید فروید، فرد افسرده قویاً احساس بی ارزشی نموده وخود را سرزنش می کند. او احساس بی ارزشی وگناه می کند، او خود را به خاطر ناتوان بودن ملامت می کند. این سرزنش خود معمولاً اخلاقی است، کاملاً ناموجه است، و از ان مهمتر، علناً و با بی شرمی نشان داده می شود. این حالت
سرنخی را در اختیار می گذارد، مبنی بر اینکه خشمی که متوجه خود شده است فعالانه بر انگیخته شده و موجب عزت نفس کم می شود.
به نظر فروید، این انگیزش برای تنبیه خود ار رویدادهای کودکی فرد افسرده ناشی می شود خود فرد افسرده در دوران کودکی خود عشق شدیدی را پرورش می دهد که با دلسردی فردی دیگر تضعیف می شود. او از اینکه دلسرد شده است احساس خشم می کند. وانرژی لیبیدویی نهفته در عشق آزاد می شود، ولی متوجه فرد دیگری نمی شود. در عوض من (ego) با خود از دست رفته همانند سازی کرده یا او را جذب می کند، و لیبدوی آزاد شده متوجه این بخش از من می شود. خشمی که در اصل نسبت به آن شخص احساس می شده اکنون به خود (self) بر می گردد. ضایعات و طرد بعدی این ضایعه اولیه را دوباره فعال می سازد و باعث می شوند که خشم فرد افسرده متوجه شخص خیانتکار اصلی شود که اکنون در سن او ادغام شده است.
شخصیت فرد افسرده :
از زمان فروید، نظریه پردازان روان پویشی بر تیپ شخصیتی تاکید کرده اند که افراد را به ویژه نسبت به افسردگی آسیب پذیر می سازد: فرد افسرده برای عزت نفس خود بیش از حد به دیگران وابسته است. او شدیداً نیازمند ان است که لبریز از عشق و تحسین شود. او با حالتی از عطش مداوم برای عشق و محبت زندگی می کند، و چنانچه این نیاز بر طرف نشود، عزت نفس او تنزل می یابد. بنابراین، افراد افسرده به صورت محبت خواهانی انگاشته می شوند که به طوری بی نظیر در ایجاد محبت دیگران ماهر شده اند، با این حال، فرد افسرده غیر از دریافت این محبت، برای شخصیت واقعی فردی که او را دوست دارد اهمیت چندانی قائل نیست (رادو91، فینچل92، 945 ، آریتی93 و بمپوراد94، 1978).
درماندگی در دست یابی به اهداف
سومین گرایش در نظریه پردازی روان پزشکی پویشی به افسردگی در اظهار ادوارد بیبرینگ95،1953) دیده می شود که معتقد است افسردگی زمانی ایجاد می شود که من در برابر آرزوهایش احساس درماندگی می کند. احساس درماندگی در دستیابی به اهداف عالی من موجب از دست دادن عزت نفس می شود که ویژگی اصلی افسردگی است.
الگوهای شناختی افسردگی
در الگوی شناختی افسردگی، افکار خاص را علت اصلی نشانه های خود افسرده
می دانند الگوی اول که آرون تی .بک ان را ساخته است، عمدتاً از تجربه درمان طولانی با بیماران افسرده به دست آمده، و علت افسردگی را افکار منفی نسبت به خود، نسبت به تجربه جاری و نسبت به آینده می داند. الگوی دوم که مارتین ای. پی.سلیگمن آن را به وجود آورد عمدتاً از آزمایشهای انجام شده با سگ ها، موشها و افراد مبتلا به افسردگی خفیف به دست آمده است و علت افسردگی را ا نتظار درماندگی آینده می داند. فرد افسرده انتظار وقوع رویدادهای بد را دارد و معتقد است که برای جلوگیری از وقوع آنها کاری نمی توان انجام داد(روزنهان و سلیگمن،1981).
الگوی رفتاری
نظریه پردازان یادگیری فرض می کنند که افسردگی و فقدان تقویت به هم وابسته اند (نجاریان و همکاران،1375). پایین بودن میزان تقویت مثبت موجب کاهش بیشتری در آن دسته از فعالیت ها وجلو های رفتاری می شود که احتمالاً پاداش به دنبال دارند. دور باطلی به وجود می آید که هم فعالیت ها و هم پاداش ها را کاهش می دهد (براهنی و همکاران، 1381). لووینسون و همکارانش در زمره پیشگامان تحقیق روی افسردگی از نقطه نظر رفتاری بوده اند. به طور کلی آنها تاکید می کنند که میزان پایین بازده رفتار و احساس غم یا ناراحتی همراه با افسردگی ناشی از میزان پایین تقویت مثبت است. بر طبق این دیدگاه نقص واقعی در مهارت های اجتماعی یکی از علل عمده میزان تقویت مثبت به شمار می آید. به علاوه به محض اینکه افراد افسرده می شوند، رفتارشان آنها راکمتر دوست داشتنی می سازد، بنابراین نوعی چرخه معیوب به وجود می آید. چون افراد دیگر، بودن با اشخاص افسرده را ناخوشایند می یابند، همین که شخص افسرده شد افسردگی وی باقی می ماند (لووینسون و همکاران، 1981؛ به نقل از نجاریان و همکاران، 1375).
انواع اختلال افسردگی
افسردگی بهنجار: افسردگی خفیف و در دامنه طبیعی واکنش به ضایعه است.
افسردگی یک قطبی96: طی آن فرد فقط از نشانه های افسردگی رنج می برد بدون آنکه اصلاً به شیدایی97 مبتلا شود. شیدایی عبارت است از سرخوشی،گشاده رویی، تحریک پذیری، پرحرفی، عزت نفس کاذب و پرش فکر افراطی. افسردگی بهنجار از نظر درجه با افسردگی یک قطبی فرق دارد؛ هر
دوی انها نشانه مشابهی دارند، ولی افسردگی یک قطبی نشانه های بیشتر، شدت بیشتر، فراوانی بیشتر و زمان طولانی تری دارد. مرز بین اختلال افسردگی بهنجار و اختلال افسردگی که اهیمت بالینی دارد، نامشخص است.
افسردگی دو قطبی98: (شیدایی – افسردگی99) که طی ان هم افسردگی و هم مانی رخ می دهند این افسردگی از افسردگی های بهنجار و یک قطبی به وضوح قابل تشخیص اند.
Dsm-1v علاوه بر تمایز دو قطبی – یک قطبی: افسردگی های دوره ای100 و مزمن101 را نیز متمایز می کند.
افسردگی مزمن: یعنی اختلال افسرده خویی-(دیس تایمی) که فرد حداقل دو سال تمام افسرده است بدون اینکه دو ماه به حالت طبیعی برگشته باشد.
افسردگی دوره ای: که بسیار متدوال تر است، کمتر از 2 سال دوام دارد و شروع آن مشخص است که همین آن را از عملکرد غیر افسرده قبل از آن متمایز می کند.
افسردگی مضاعف102: که علاوه بر اختلال افسرده خویی اساسی، دوره افسردگی را نیز شامل می شود که نشانه های شدیدتر و میزان بهبودی کمتر دارد. (کلر103 و شایپرو104 1982 ؛ ولز105 ، بورنام106 ، راجرز107، هایس108 ، 1992).
افسردگی مالیخولیایی: تمایز درون زاد در برابر برون زاد در افسردگی، که DSM-IV آن را افسردگی همراه با مالیخولیا در برابر افسردگی بدون مالیخولیا می خواند، اقدامی است در جهت جدا کردن افسردگی مبتنی بر عوامل زیست شناختی از افسردگی مبتنی بر عوامل روان شناختی.
افسردگی و سن
شروع افسردگی ممکن است از کودکی تا پیری مشاهده شود، اما پنجاه درصد موارد بین 20 تا 50 سالگی شروع شده و سن متوسط در زمان شروع اختلال حدود 40 سالگی است (پورافکاری، 1378).
افسردگی و جنس
مشاهدات بین المللی بدون ارتباط با کشور تحت مطالعه، افسردگی را در زن ها دو برابر شایع تر از مردها نشان داده است. علل این تفاوت ممکن است در فشار روانی متفاوت، زایمان، درماندگی آموخته شده109 و آثار هورمونی نهفته باشد (پورافکاری، 1378).
خودکشی110
افراد افسرده غالباً عزت نفسی ضعیف داشته و احساس می کنند آینده بیشتر از گذشته امیدوار کننده نیست، چنین ناامیدی پیش بینی کننده خوبی برای خودکشی نهایی بشمار می آید (بک و همکاران، 1985). اقدام کنندگان به خودکشی اغلب کاملاً در دیدشان نسبت به موقعیت ها بدون انعطاف هستند (اشنایدمن111، 1980). بیشتر نوجوانان که اقدام به خودکشی می کنند از لحاظ اجتماعی منزوی هستند (ران و همکاران، 1977 ). تقریباً دو سوم افراد افسرده به خودکشی می اندیشند و 10 تا 15 درصد آن ها به زندگی خود خاتمه می دهند (کاپلان، 1927).
درمان افسردگی
درمانهای رایج افسردگی شامل روش های جسمانی و روان شناختی است درمان جسمانی شامل کاربرد داروهای ضد افسردگی ( مانند سه حلقه ای ها، بازدارنده های اکسیداز مونو آمین112، کربنات لیتیوم )، درمان با تشنج برقی ( E CT) و برای بیمارن افسرده مقاوم به سایر روشهای درمانی، خواب شیمیایی اصلاح شده113 همراه با تشنج برقی و حتی جراحی روانی به کار می رود ( کلی114، 1982). رویکردهای غیر جسمانی نیز انواع گوناگون دارند، مانند روش های رفتاری ( آرامش عضلانی تدریجی، غرقه سازی، قرار داد وابستگی، افزایش شرکت در فعالیتهای خوشایند، آموزش مهارت های اجتماعی، درمان زناشویی رفتاری )؛ روش های شناختی ( درمان شناختی بک، درمان منطقی- هیجان الیس، مساله گشایی، شرطی سازی نا آشکار)؛ و ریکرد هایی مانند تمرین، درمان میان فردی و کاهش درماندگی ( مهریار، 1373).
پژوهش های داخلی و خارجی
در ارتباط با موضوع این پژوهش، متاسفانه تحقیقات چندانی در داخل یافت نشد. ابتدا پژوهش هایی را برخواهیم شمرد که تا اندازه ای مرتبط با پژوهش حاضر است.
الف) پژوهش های داخلی
مرتضوی (1383) پژوهشی را با عنوان بررسی رابطه بین تروماهای کودکی و علائم جسمانی افسردگی، انجام داد. نتایج نشان داد که بین وجود سابقه تروماهای کودکی چه به صورت روانی و چه فیزیکی با علائم جسمانی افسردگی در بزرگسالی ارتباط معنی داری وجود دارد.
پژوهشی با عنوان بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی با ویژگی های شخصیتی توسط تیموری و بخشی (1372) ارائه شد، که نمونه پژوهش متشکل از 120 دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد (60 دختر و60 پسر) که به صورت تصادفی انتخاب و با پرسشنامه دلبستگی بزرگسال کولینز ورید (RAAS) و پرسشنامه شخصیتی NEO_FFI ارزشیابی شدند. یافته های پژوهش نشان داد که بین سبک دلبستگی مضطرب یا مقاوم با نوروزگرایی در دختران و پسران رابطه معناداری وجود داشت. آنچه از یافته های این پژوهش به دست آمد این است که خانواده در دوران کودکی فرزندان در شکل دادن به هویت و دلبستگی ایمن آنها نقش تعیین کننده دارد.
پژوهشی نیز با عنوان بررسی رابطه طبقات دلبستگی و ویژی های شخصیتی با احساس شادکامی در بین دانشجویان دانشگاه تبریز توسط مانی کارزون انجام شد.روش کار در این پژوهش غیر تجربی از نوع پس رویدادی یا همبستگی است که در آن آزمودنیها شامل 209 مرد و 187 زن با میانگین سنی 73/21 بوده که به روش تصادفی طبقه ای بر اساس رشته تحصیلی و جنس انتخاب شده اند و کلیه آنها به پرسشنامه هزن و شیور پرسشنامه شخصیتی نئو فرم و مقیاس شادکامی مونش پاسخ داده اند. نتایج حاصل از روش همبستگی پیرسون نشان داد که بین طبقه دلبستگی ایمن و ابعاد شخصیتی برون گرایی و با وجدان بودن و همچنین احساس شادکامی رابطه مثبت و با بعد روان نژندگرایی رابطه منفی وجود دارد. و دانشجویان با طبقه دلبستگی ایمن احساس شادکامی بالاتری نسبت به دانشجویان با طبقه دلبستگی نا ایمن گزارش کرده اند.
پژوهشی با عنوان الگوهای دلبستگی پیش دبستانی توسط مظاهری (1378) ارائه شد که الگوهای دلبستگی 51 کودک 6-4 ساله ایرانی با استفاده از آزمون اضطراب جدایی مورد ارزشیابی قرار گرفت. نتایج نشان داد که تقریباً نیمی از این کودکان پیش دبستانی (الگوهای دلبستگی نا ایمن ) دارند و اقلیت قابل توجهی از آنها نیز به عنوان(نا ایمن- اجتنابگر) طبقه بندی شدند. بین الگوهای دلبستگی کودکان پیش دبستانی و همشیران نوزاد آنها همبستگی معنا داری وجود نداشت.
غفاری دزفولی، تشکری و علاقمند (1384) شدت علائم افسردگی در فرزندان مادران مبتلا به افسردگی اساسی را ارزیابی کردند. تعداد 50 نمونه از زنان مبتلا به اختلال افسردگی اساسی که فرزندان 11 تا 14 ساله داشتند انتخاب شدند. جهت ارزیابی افسردگی کودکان از پرسشنامه کوتاه افسردگی کودکان(CDS.A) استفاده شد. نتایج نشان داد علایم افسردگی در فرزندان مادران افسرده نسبت به جمعیت عمومی بیشتر است، همچنین تفاوت معنی داری بین نمرات افسردگی دختران و پسران وجود نداشت.
پژوهشی نیز با عنوان بررسی رابطه سبک های و کیفیت دوستی در دانش آموزان دبیرستانی شهر کرمانشاه، توسط عارفی (1383) ارائه شد. نتایج نشان داد که بین سبک دلبستگی ایمن و کیفیت دوستی رابط مثبت معنی دار و بین سبک دلبستگی نا ایمن اجتنابی و دوسوگرا و با مولفه های دوستی رابطه منفی وجود دارد. آزمون Z فیشر تفاوت معنی داری در مقدار ضریب همبستگی سبک های دلبستکی با کیفیت دوستی در دو جنس را نشان نداد. نتایج نشان داد جنسیت آزمودنی ها نقشی در نوع سبک دلبستگی آنها ندارد.
ب) پژوهش های خارجی
در پژوهش توسط مک براید115، اتکینسون116، کالیتی117 و باگبی118 (2006) ابعاد نا ایمن دلبستگی بزرگسالی اضطرابی و اجتنابی به عنوان عوامل میانجی گر در پیامد درمانی بین فردی و درمان شناختی رفتاری در افسردگی اساسی بررسی شد. 56 آزمودنی مبتلا به افسردگی اساسی به طور تصادفی انتخاب و همچنین به طور تصادفی به گروه های درمانی و کنترل منتخب شدند. پرسشنامه افسردگی بک و مقیاس درجه بندی هامیلتن119 6 سوالی برای افسردگی به کار گرفته شد. نتایج بررسی نشان داد بیمارانی که دلبستگی اجتنابی بالاتری داشتند کاهش بیشتری در شدت افسردگی نشان دادند و بهبود علائم آنها به کمک درمان شناختی رفتاری در مقایسه با درمان بین فردی حتی بعد از کنترل کردن علائم اختلال شخصیت اجتنابی و وسواسی اجباری بیشتر بود. این نتایج بر اهمیت بررسی بررسی تعامل بین دلبستگی نا ایمن و نوع درمان در مواقعی که کارایی درمان ها با هم مقایسه می شود اشاره دارد.
یک پژوهش طولی توسط وی ای120، رزل121 زاکالیک122)2005(، به بررسی اثر خود کارایی اجتماعی و خودابرازی اجتماعی به عنوان عوامل میانجی گر بین دلبستگی و احساسات تنهایی و افسردگی بعدی انجام گرفت. آزمودنی ها 308 دانشجوی سال اول بودند. نتایج نشان داد خودکارایی اجتماعی همبستگی بین دلبستگی اضطرابی و احساسات تنهایی و افسردگی بعدی را تحت تاثیر قرار می دهد.
در حالی که خود افشایی اجتماعی همبستگی بین دلبستگی اجتنابی و احساسات تنهایی و افسردگی بعدی را تحت تاثیر قرار می دهد. این رابطه بعد از کنترل کردن سطح اولیه افسردگی نی بدست آمد. 55 درصد پراکندگی تنهایی توسط دلبستگی های اضطرابی، خودکارایی اجتماعی و خود افشایی اجتماعی تبیین شد، در حالیکه 42 درصد پراکندگی افسردگی بعدی توسط سطح اولیه و تنهایی تبیین شد. این پژوهش بر اهمیت نقش سبک دلبستگی و ماهیت آن بر سیر افسردگی دلالت دارد.
پژوهشی توسط مرفی123 و بتس124 (1997) در مورد نقش سبک های دلبستگی بزرگسالی در متمایز کردن دانشجویان افسرده از غیر افسرده و همچنین رابطه بین سبک های دلبستگی و آسیب پذیری به افسردگی و اختلالات خودگرانی انجام گرفت. نمرات بالا در سبک های دلبستگی اضطرابی با سطوح بالاتر افسردگی همراه بودکه نشان دهنده این است که خود ابرازی منفی یک عامل مهم در افسردگی است در حالی که آسیب پذیری در خود گردانی اجتماعی با سبک دلبستگی دو سوگرا مرتبط بوده، به علاوه پژوهش نشان داد سبک دلبستگی اضطرابی با خودگردانی و حالت افسردگی همبستگی دارد، همچنین خود ابرازی منفی با خود انتقادی همراه بود، نتایج نشان داد دلبستگی اضطرابی با آسیب پذیری خود انگیز برای آسیب های خود ابرازی اجتماعی، خود انتقادی و افسردگی همراه است. این پژوهش سبک های دلبستگی نا ایمن را به عنوان پیش بینی کننده قوی در آسیب پذیری به افسردگی نشان داد.
پژوهشی توسط رابرتس125، گوتلیب126، کزل127 (1996) نیز در مورد رابطه بین سبک دلبستگی ایمن و علائم افسردگی انجام گرفت.(در قسمت اول این پژوهش میزان کلی رابطه سبک دلبستگی و افسردگی
و در قسمت بعدی این پژوهش رابطه این متغیر با نقش میانجی گر نگرش های ناکارآمد و عزت نفس پایین بررسی شد). نتایج بررسی نشان داد سبک نا ایمن دلبستگی با نگرش های ناکارآمد همراه هستند که فرد را مستعد سطوح پایین تر عزت نفس و در نتیجه افسردگی می نمایند. همچنین چنین افتی در عزت نفس به طور مستقیم به افزایش علائم افسردگی در طول زمان همراه است، به نظر می رسد سبک دلبستگی نا ایمن از طریق اثر آن برخورد ارزشمندی و عزت نفس به علائم در بزرگسالی منجر می شود.
پژوهشی توسط ویلیامسون128، والترز129، شافر130 در نمونه ای از 59 بیمار روانپزشکی مزمن و مراقبت کننده اولیه آنها در مورد اهمیت الگوهای مراقبتی اولیه، شیوه های مقابله با افسردگی بعدی بر روی کودکانی که دارای درد مزمن بودند انجام گرفت. نتایج نشان داد بین درد و افسردگی در کودکانی که از راهبردهای مقابله ای منفی استفاده می کردند همبستگی بالایی وجود داشت، به علاوه مراقبان که دارای الگوی منفی خود ارزشی بودند بیشتر افسرده و مستعد استفاده از راهبردهای مقابله ای اجتنابی و منفی بودند که به نوبه خود کودکان آنها بیشتر افسرده بودند.
پژوهشی دیگر توسط مردیت131، استرنگ132 و فینی 133 (2007) در مورد رابطه پیچیده بین سبک دلبستگی بزرگسالی و افسردگی قبل و بعد از درمان درد مزمن صورت گرفت. از آنجا که نظریه دلبستگی به عنوان نظریه تنظیم عواطف مورد توجه قرار گرفت و همچنین چارچوبی تحولی برای درد مزمن فراهم می کند جای تعجب نیست که بین سبک دلبستگی بزرگسالی و افسردگی مرتبط با درد مزمن رابطه وجود داشته باشد 99 آزمودنی که درد مزمن با منشا غیر سرطانی داشتند، قبل و بعد از توان بخشی مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج نشان داد 2 بعد سبک دلبستگی با افسردگی پیش از درمان و پس از درمان مرتبط بود، به علاوه سبک های ایمن دلبستگی پیش بینی کننده سطوح پایین تر افسردگی پس از درمان بود. این نتایج نشان داد که نظریه دلبستگی بزرگسالی چشم انداز ارزشمندی را در برنامه های درمان درد که توام با علائم افسردگی است فراهم می کند.
پژوهشی با عنوان سبک های دلبستگی نوجوان در ارتباط با کیفیت دلبستگی و پیامدهای سازگاری توسط ویوانا134 (2000) انجام گرفت. این پژوهش نشان داد که افراد دلبسته نا ایمن نسبت به همتایان دلبسته ایمن خود افسردگی، اضطراب و نگرانی یبیشتری تجربه می کنند. زنان دلبسته نا ایمن سازگاری
دانشجویی کمتری داشتند و در ارتباط صمیمانه دچار مشکلات بیشتری بودند، در حالی که مردان این گونه نبودند. این پژوهش نشان داد که سبک دلبستگی والدین، مهارت های سازگاری برای نوجوانان دختر و پسر را تحت تاثیر قرار می دهد ولی این اثر بر دختران بیشتر است.
سیسیرلی135 (2005) احساسات دلبستگی به همشهریان و بهزیستی زندگی بزرگسالی را مورد بررسی قرار داد. نتایج نشان داد که پیوند نزدیک با خواهر هم توسط مردان و زنان با افسردگی کمتری همراه بود، همچنین درک زنان از تعارض و بی تفاوتی در ارتباطشان با خواهران با افزایش افسردگی مرتبط بود. احساسات بر حسب نظریه و انتظارات نقش جنسی تفسیر شدند.
– تریسی و آرجنیو136 ( 1999 ) به بررسی رابطه بین خشم و افسردگی در نمونه بالینی مردان جهان پرداختند. نتایج نشان داد که سطوح بالاتر اضطراب صفت با سبک نا ایمن دلبستگی همراه است، چنین اضطرابی بعد از کنترل کردن شدت علائم افسردگی نیز معنی دار بود، در الگوی رگرسیون چند گانه سنجه دلبستگی اضطرابی و اجتنابی به عنوان پیش بینی کننده های مستقل خشم صفت مورد توجه قرار گرفت.، این پژوهش میان مقطعی بود و شامل زنان نبود. نتایج نشان داد که دلبستگی نا ایمن یک پیش بینی کننده قوی تجربی اضطراب بیماران دارای علائم افسردگی هست.
ویچستروم137 میزان شیوع افسردگی را در نوجوانان دختر و پسر بررسی کرد. نمونه مورد مطالعه شامل 12000 نوجوان نروژی بود. نتایج این بررسی نشان داد، دختران از 14 سالگی به بعد در تمام دوره نوجوانی در خلق افسرده نمرات بالاتری از پسران بدست می آورند، لذا شیوع افسردگی در دختران بیشتر از پسران است.
نتیجه گیری
در این فصل به طور جداگانه به بررسی افسردگی و سبک های دلبستگی و ویژگی ها و عوامل ایجاد آنها پرداخته شد و به چندین پژوهش داخلی و خارجی در مورد رابطه سبک های دلبستگی و افسردگی اشاره شد. مطالعات انجام شده نشان می دهد که بین وجود سابقه تروماهای کودکی چه به صورت روانی و چه فیزیکی با علائم جسمانی افسردگی در بزرگسالی ارتباط معنی داری وجود دارد.
در نتیجه نوع سبک دلبستگی افراد نیز در بزرگسالی بر خلق و خوی آنها تاثیر بسزایی دارد و سبک نا ایمن دلبستگی با نگرش های ناکارآمد همراه هستند که فرد را مستعد سطوح پایین تر عزت نفس و در نتیجه افسردگی می نمایند
.
فصل سوم
روش پژوهش
روش پژوهش
روش مورد استفاده در این پژوهش از نوع همبستگی است. تحقیق توصیفی شامل مجموعه روش هایی است که هدف آن ها توصیف کردن شرایط یا پدیده های مورد بررسی است(سرمد، بازرگان، حجازی، 1376 ). در همبستگی هدف تعیین میزان هماهنگی تغییرات دو متغیر یا بیشتر است(سرمد، بازرگان،حجازی، 1376 ).
جامعه آماری و روش نمونه گیری
جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان دختر و پسر 18 تا 30 سال، دانشگاه ایلام تشکیل داده است. برای انتخاب نمونه، 96 نفر از دانشجویان رشته های مختلف که شامل 53 پسر و 43 دختر بودند به روش تصادفی انتخاب و دو پرسشنامه افسردگی و سبک وابستگی در مورد آنها اجرا گردید.
ابزار پژوهش
پرسش نامه دلبستگی بزرگسالان (AAI)138
این پرسشنامه دارای 15 پرسش است و توسط هزن و شیور (1990،1987) ارایه شده است، این ابزار بوسیله رحیمیان بوگر (1383) بر روی پرستاران بیمارستان های دولتی شهر اصفهان هنجار یابی شده است. در ابتدا بوسیله پژوهشگر و دو تن از استادان روانشناس دانشگاه اصفهان ترجمه و با متن اصلی تطبیق داده شد.در مرحله بعد به اعتبار یابی مقیاس پرداخته شد و با تایید روایی و پایابی برای کاربرد در پژوهش آماده گردید این پرسشنامه در یک مقیاس 5 گزینه ای (هرگز تا تقریباً همیشه )
پاسخ داده می شود(هرگز نمره صفر و تقریباً همیشه نمره چهار). از آزمونی ها خواسته می شد تا گزینه ای را انتخاب کنند که سبک ویژه آنها در روابط نزدیک را بهتر توصیف می کند. نمره خرده مقیاس های دلبستگی با محاسبه میانگین 5 پرسش هر خرده مقیاس به دست می آید. پنج ماده پرسشنامه به سبک دلبستگی ایمن، پنج ماده مربوط به سبک دلبستگی اجتنابی و پنج ماده مربوط به سبک دلبستگی دو سو گرا می باشد. تحلیل عامل پرسش نامه هزن و شیور (1987)توسط کولینز139 و رید140 (1990)، استخراج سه عامل عمده را در پی داشت که پژوهشگران آنها را به عنوان ظرفیت ایجاد روابط صمیمی و نزدیک معرفی نموده اند. هزن و شیور(1987) پایابی باز آزمایی کل این پرسشنامه را 81/0 و پایابی با آلفای کرونباخ را 78/0 گزارش نمودند.کولینز و رید (1990) پایایی آن را با آلفا کرونباخ 79/0 بدست آورند. در پژوهش رحیمیان بوگر (1383) ضریب آلفا کرونباخ ماده های هر یک از زیر مقیاس های این پرسشنامه برای کل آزمودنی ها(n=40) در خرده مقیاس سبک ایمنی 77/0، در خرده مقیاس سبک اجتنابی 81/0 در خرده مقیاس سبک دوسوگرا 83/0 و برای کل مقیاس 75/0 به دست آمد، اعتبار محتوایی و صوری این پرسشنامه با سنجش ضرایب همبستگی بین نمره های 5 نفر از متخصصان روانشناسی مورد بررسی قرار گرفت و ضریب همبستگی از 75 درصد تا 83 درصد برای سبک دلبستگی ایمن، از 67/0 تا 80/0 برای سبک دلبستگی اجتنابی و 69/0 تا 87/0 برای سبک دلبستگی دو سوگرا بدست آمد. در بررسی روایی همزمان این ابزار با برنامه محاسبه دلبستگی بزرگسالان ضریب همبستگی برای سبک دلبستگی ایمن 79/0، برای سبک دلبستگی اجتنابی 84/0 درصد و برای سبک وابستگی دو سوگرا 87/0 به دست آمد. روایی همزمان کل آزمون r=0/80 به دست آمد. ضریب همبستگی پایابی بازآزمایی بین نمره های آزمون ها (n=40) بلا فاصله دو هفته برای کل آزمودنی ها 94/0 محاسبه شد.
پرسشنامه افسردگی بک " BDI": این پرسشنامه برای نخستین بار در سال 1961 توسط "آرون بک" تدوین شد. این پرسشنامه شامل 21 گروه سئوال است. مواردی که سوالهای این آزمون شامل می شود عبارتند از: خلق، بدبینی، احساس ناکامی، ناخشنودی، احساس گناه، احساس مستوجب تنبیه بودن بیزاری از خود، خود مقصر بینی، امیال خود تنبیهی، دوره های گریه، تحریک پذیری، کناره گیری اجتماعی، بی تصمیمی، تصویر بدن، وقفه در کار، اختلال خواب، خستگی، اشتها، وزن بدن، اشتغال فکر درباره وضعیت جسمانی و میل جنسی (نیکخو وهمکاران، 1379).
بنا به گفته الکن141 و زیلی142 ( 1970) تست افسردگی بک بهترین تست شناخته شده در تعیین افسردگی است زیرا شخص می تواند به سهولت هر جمله مناسب با حال خود را از میان جملات ارائه شده که مبین حلات کلینیکی افسردگی هستند انتخاب نماید ( سید عامری، 1375) .
مقیاس درجه بندی حد، شدت یافراوانی یک متغیر را تعیین می کند. تست بک شامل 21 سئوال مجزا به شکل پرسشنامه می باشد که احساسات پاسخگو را به خوبی منعکس می سازد و پاسخ های هر گزینه به عدد تبدیل می شود (0تا30). در سئوال عدد صفر بیانگر سلامتی روان، عدد یک افسردگی خفیف، عدد دو احساس اختلال شدید و عدد سه بیانگر اختلال شدید و عمیق روحی است. نمره کل هر فرد در تست افسردگی بک، با جمع نمرات در تمامی جنبه ها بدست می آید پس از تعیین نمره طبق جدول سطح افسردگی هر فرد تعیین می شود.
جدول 3-2- درجات افسردگی بر اساس پرسشنامه افسردگی بک
جمع امتیازات
میزان افسردگی
10- 1
16- 11
20-17
30- 21
40- 31
بیشتر از 40
طبیعی
کمی افسرده
نیازمند مشورت با روانپزشک
به نسبت افسرده
افسردگی شدید
افسردگی بیش از حد
تست بک، یک آزمون استاندارد است و از اعتبار و روایی بین المللی برخوردار است. پژوهش هایی در مورد آزمون افسردگی بک صورت گرفته است که مختصراٌ به شرح زیر بیان می شود. آقای ساروری (1375) در مطالعه ای با عنوان مقدمه ای به هنجاریابی آزمون بک، پایایی 78/0 و اعتبار84/0 اشاره کرده است همچنین منصور (1366) اشاره کرده است که ثبات درونی تست 83/0 و در نوجوانان ایرانی 80/0 می باشد. بک، استیروگاربین (1988) در رابطه با اعتبار و روایی تست بک، یک تحلیل سطحی بالا از کوششهای مختلف برای تعیین همسانی درونی نشان داده است که ضریب به دست آمده 73/0 تا92/0 با میانگین (86/0) بوده است.
آزمون آماری
داده های پژوهش حاضر توسط آمار توصیفی ( میانگین، انحراف استاندارد، درصد، فراوانی) و استنباطی ( همبستگی برای بررسی رابطه و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه گام به گام برای پیش بینی معنی داری ضرایب همبستگی و آزمون T مستقل برای بررسی تفاوت میانگین ها) تحلیل و بررسی شده است.
فصل چهارم
یافته های پژوهش
در این فصل داده های آماری بدست آمده، با استفاده از روشهای توصیفی و استنباطی
مناسب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و در قالب جدول و نمودارها ارائه گردید:
داده های توصیفی نمونه پژوهش
جدول 4-1 مشخصات دانشجویان را برحسب فراوانی جنس نشان می هد.
جدول 4-1 امار توصیفی (فراوانی و درصد) آزمودنی پژوهش بر حسب جنسیت
جنسیت
فراوانی
درصد
درصد معتبر
درصد تراکمی
مرد
زن
کل
53
43
96
2/55
8/44
0/100
2/55
8/44
0/100
2/55
0/100
نتایج جدول نشان می دهد که 2/55 درصد از دانشجویان پسر و 43 درصد دختر
می باشند. جدول 4-2 نیز مشخصات دانشجویان را بر حسب فراوانی سن و دامنه نشان می دهد .
جدول 4-2 – آمار توصیفی (فراوانی و درصد )آزمودنی های پژوهش بر حسب دامنه سنی
دامنه سنی
فراوانی
درصد
درصد / معتبر
درصد تراکمی
]20-15[
]25-20[
]30-25[
total
37
55
4
96
6/38
2/57
1/4
0/100
6/38
2/57
1/4
0/100
2/54
2/405
0/199
نتایج جدول نشان می دهد که آزمودنی ها در دامنه سنی 25-20، بیشترین فراوانی را دارند. جدول شماره 4-3 میانگین و انحراف استاندارد آزمونی های پژوهش را بر حسب نمرات آنها در پرسشنامه های پژوهش نشان می دهد.
جدول 4-3- آمار توصیفی (میانگین و انحراف استاندارد) آزمودنی ها ی پژوهشی بر حسب نمرات آنها در پرسشنامه های پژوهش.
تعداد
میانگین
انحراف استاندارد
سن
افسردگی
دلبستگی اجتنابی
دلبستگی ایمن
دلبستگی دو سوگرا
96
96
96
96
96
4479/21
7500/14
1354/0
2604/1
5625/0
00982/2
76028/9
34396/0
98670/0
17708/1
همانگونه که مشخص است، میانگین نمره های آزمودنی در سبک دلبستگی ایمن بالاتر از سایر مقیاس ها و میانگین نمره های اجتنابی کمتر از سایر مقیاس ها می باشد.
جدول 4-4 نیز میانگین و انحراف استاندارد آزمودنی های پژوهشی را برحسب پرسشنامه های پژوهشی به تفکیک جنسیت نشان می دهد.
جدول 4-4 – میانگین و انحراف استاندارد آزمودنیهای بر حسب پرسشنامه های پژوهش
افسردگی
اجتنابی
دوسوگرا
ایمن
مرد
میانگین
انحراف استاندارد
جمع
7170/15
612272/10
00/833
1698/0
37906/0
00/9
4528/0
08426/1
00/24
3774/1
96529/0
00/73
زن
میانگین
انحراف استاندارد
جمع
5581/13
56711/8
00/583
0930/0
29390/0
00/4
6977/0
28239/1
00/30
1163/1
00497/1
00/48
کل
میانگین
انحراف
جمع
7500/14
76028/9
00/1416
1354/0
34396/0
00/13
5625/0
17708/1
00/54
2604/1
98670/0
00/121
همان طور که جدول نشان می دهد میانگین افسردگی در بین دانشجویان پسر بیشتر از دختران می باشد و با توجه به انحراف استاندارد مشخص شده است افسردگی در پسران بیشترین پراکندگی را داشته است. از میان سبک های دلبستگی در بین دانشجویان، سبک دلبستگی ایمن بیشترین میانگین (260/1) و دلبستگی دوسوگرا بیشترین انحراف استاندارد (177/1) را دارد .
داده های استنباطی نمونه پژوهش
فرضیه 1- برای بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی (ایمن، اجتنابی، دو سوگرا)با افسردگی در دانشجویان ایلام از روش همبستگی استفاده شد.
جدول 4-5- ضریب همبستگی بین سبک های دلبستگی و افسردگی در بین دانشجویان دانشگاه ایلام
افسردگی
اجتنابی
ایمن
دوسوگرا
جنس
افسردگی
همبستگی پیرسون
سطح معنی داری
تعداد
0
96
اجتنابی
همبستگی
سطح معنی داری
تعداد
095/0
358
96
0
96
ایمن
همبستگی
سطح معنی داری
تعداد
**359/0-
0001/0
96
**508/0-
001/0
96
0
96
دوسوگرا
همبستگی پیرسون
سطح معنی داری
تعداد
**364/0
001/0
96
190/0-
064/0
96
**535/0-
001/0
96
0
96
جنس
همبستگی پیرسون
سطح معنی داری
تعداد
111/0-
284/0
96
112/0-
279/0
96
132/0-
199/0
96
104/0
313/0
96
0
96
ضریب همبستگی بین نمره های افسردگی و دلبستگی اجتنابی 09/0 است که معنی دار نمی باشند ولی می توان گفت سبک دلبستگی اجتنابی و افسردگی با هم رابطه ندارند. ضریب همبستگی بین افسردگی و دلبستگی ایمن با سطح معنی داری 001/0، 35/0 – می باشد و این رابطه معنی دار است و با توجه به منفی بودن ضریب می توان گفت که هر چه میزان سبک دلبستگی ایمن بالاتر باشد، میزان افسردگی کمتر است. ضریب همبستگی بین افسردگی و دلبستگی دو سوگرا با سطح معنی داری 001/0 ،36/0 می باشد و این رابطه معنی دار است، یعنی هرچه سبک دلبستگی دوسوگرا بالاتر باشد، میزان افسردگی هم بالاتر است.
ضریب همبستگی بین دلبستگی ایمن و اجتنابی با سطح معنی داری 001/0، 50/0- می باشد و این رابطه منفی و معنی دار است، یعنی هرچه سبک دلبستگی بالاتر باشد سبک دلبستگی اجتنابی پایین تر است. ضریب همبستگی بین سبک دلبستگی ایمن و دو سو گرا با سطح معنی داری 001/0، 53/0 – می باشد که منفی و معنی دار است یعنی هر چه دلبستگی ایمن بالاتر باشد، میزان دلبستگی دوسوگرا پایین تر است وضریب همبستگی بین سبک اجتنابی و دوسوگرا 190/0 – است که فاقد معنی داری است.
فرضیه 2 و 3- برای بررسی تفاوت بین سبک های دلبستگی و افسردگی در بین دانشجویان دختر و پسر از آزمون T مستقل استفاده شد.
جدول 4-6- آزمون T برای مقایسه آزمودنی های پژوهش بر حسب افسردگی و سبک های دلبستگی
متغیر
آزمون T برای تساوی میانگین ها
t
df
سطح معنی داری
تفاوت میانگین
افسردگی
079/1
103/1
94
999/93
284/0
273/0
1588/2
1588/2
اجتنابی
089/1
118/1
94
829/93
279/0
267/0
0768/0
0768/0
ایمن
294/1
288/1
94
402/88
199/0
201/0
2611/0
2611/0
دوسوگرا
014/1-
996/0-
94
447/82
313/0
322/0
2448/0-
2448/0-
آزمون t برای مقایسه افسردگی در بین دو جنس پسر و دختر برابر با ارزش 079/1=t و 94=df می باشد که این میزان معنی دار نیست ](284/0) sig [. آزمون T برای مقایسه دلبستگی اجتنابی در پسر و دختر برابر با 089/1=t و 94=df می باشد که معنی دار نیست ](279/0)sig").
آزمون t برای مقایسه دلبستگی ایمن در پسر و دختر با ارزش 294/1=t و 94= df می باشد که این میزان معنی دار نیست ] (199/0)sig [.
آزمون t برای مقایسه دلبستگی دو سوگرا نیز در پسر و دختر با ارزش 014/1- =t و 94=df می باشد که معنی دار نیست ](313/0) sig [ .
به عبارت دیگر، نتیجه آزمونt مستقل نشان می دهد که در هیچ کدام از خرده مقیاس های دلبستگی و نیز در افسردگی تفاوت معنی داری از لحاظ جنسیت بین آزمودنی ها وجود ندارد و هر دو جنس از لحاظ این ویژگی ها وضعیت نسبتاً مشابهی دارند.
فرضیه 6
برای سهم هر یک از متغیرهای پیش بین (سبک های دلبستگی ) در متغیرهای ملاک(افسردگی) تحلیل رگوسیون گام به گام به کار برده شد. جدول 4-7 نتایج تحلیل اگرسیون را در دو گام برای پیش بینی افسردگی از طریق سبک های دلبستگی نشان می دهد.
جدول 4-7- ضرایب رگوسیون برای پیش بینی افسردگی از طریق سبک های دلبستگی در آزمودنی های پژوهش
مدل
جمع مجذورات
df
مجذور میانگین
f
سطح معنی داری
R
مجذور R
مجذور R اصلاح شده
1 اگرسیون
باقی مانده
کل
427/1200
573/7849
000/9050
1
94
95
427/1200
506/83
375/14
a000/0
364/0
133/0
123/0
2 رگرسیون
باقی مانده
کل
154/1543
846/7506
000/9050
2
93
95
577/771
719/80
559/9
b000/0
612/0
171/0
153/0
a
: پیش بینی کننده: (ثابت)، دوسوگرا
b: پیش بینی کننده: (ثابت)، دوسوگرا، ایمن
c :متغیر وابسته: افسردگی
جدول 4-8، ضرایب استاندارد و غیر استاندارد معادل پیش بینی افسردگی را نشان می دهد.
جدول 4-8- ضرایب استاندارد و غیر استاندارد معادله پیش بینی افسردگی
مدل
ضرایب غیر استاندارد
ضریب استاندارد
T
سطح معنی داری
B
خطای استاندارد
بتا B
1 (ثابت)
دوسوگرا
051/13
020/3
035/1
797/0
364/0
614/12
791/3
001/0
001/0
2 (ثابت )
دوسوگرا
ایمن
499/16
997/1
279/2-
958/1
927/0
106/1
241/0
230/0-
426/8
154/2
061/2-
001/0
034/0
042/0
متغیر وابسته: افسردگی
در جدول 4-7، در مدل 1، F با ارزش 37/14 و درجه آزادی معنی دار شده، به عبارتی متغیر پیش بینی کننده دو سوگرا می تواند افسردگی را پیش بینی کند. همان گونه که جدول فوق نشان می دهد ارزش R برابر است با 36/0، یعنی 36/0 موارد مشترک به همراه دارد. به عبارت دیگر میزان پیش بینی کننده متغیر پیش بین در متغیر ملاک برابر13/0 در نمونه پژوهشی است. اگر این نتیجه را به جامعه پژوهش تعمیم دهیم نیز متغیر پیش بینی کننده دو سوگرا قادر است 12/0 متغیر ملاک افسردگی را پیش بینی کند.
در مدل 2 هم ، F با ارزش 55/9 و درجه آزادی معنی دار شده، به عبارتی متغیرهای پیش بینی کننده دوسوگرا و ایمن می توانند افسردگی را پیش بینی کنند. ارزش R برابر است با 41/0 یعنی 41/0 موراد مشترک به همراه دارد، یعنی میزان پیش بینی کننده
متغیرهای پیش بین در متغیر ملاک برابر با 17/0 در نمونه پژوهش است و اگر این نتیجه را به جامعه پژوهش تعمیم دهیم، متغیرهای پیش بینی کننده دو سوگرا و ایمن قادر هستند 15/0 متغیر ملاک افسردگی را پیش بینی کنند.
در جدول 4-8 ضریب استاندارد متغیر سبک دلبستگی دوسوگرا در پیش بینی افسردگی برابر با 36/0 است. به عبارت دیگر قدرت پیش بینی آن در افسردگی 36/0 است که برابر با ارزش 79/3=T و در سطح معنا داری 001/0 معنادار است.
در مدل دوم به دلیل معناداری سبک دلبستگی ایمن در پیش بینی افسردگی این متغیر هم وارد معادل شده که یا ضریب 23/0- =B و ارزش 6/2- =T و نیز سطح معناداری 042/0 قادر است افسردگی را پیش بینی کند. معادله ضریب دگرسیون عبارت است از:
افسردگی=constant (t) 8/426 + 0/241 (دلبستگی اجتنابی) – 0/230 (دلبستگی ایمن)
فصل پنجم
بحث در نتایج
بحث در نتایج
در این پژوهش به بررسی سهم دلبستگی در افسردگی دانشجویان دانشگاه ایلام پرداخته شد. بدین منظور 96 نفر از دانشجویان دانشگاه ایلام به شیوه تصادفی با استفاده از پرسشنامه های سبک دلبستگی و افسردگی مورد ارزیابی قرار گرفتند. در این فصل ضمن اشاره مجدد به نتایج به دست آمده به بررسی همخوانی یا ناهمخوانی نتایج بدست آمده با مطالعات قبلی و بحث در نتایج بدست آمده پرداخته می شود. در ادامه نیز محدودیت های پژوهش و همچنین برخی از پیشنهادات برخاسته از این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرد.
فرضیه اول در رابطه با این موضوع که بین " سبکهای دلبستگی ایمن، اجتنابی و دوسوگرا در دانشجویان رابطه وجود دارد " نشان داد که همبستگی بین دلبستگی ایمن و افسردگی، 35/0 – است که این میزان همبستگی در سطح 001/0 معنی دار است، بنابراین این فرض پژوهش مورد تایید قرار گرفت. به عبارت دیگر، هر چه میزان دلبستگی ایمن بالاتر باشد، میزان افسردگی کمتر است. این یافته با نتایج پژوهش های مردیت، استرنگ و فنی (2007) و سیسیرلی(2005) و مرتضوی (1383) همسو است و این پژوهش ها در واقع تاییدی بر نتیجه پژوهش حاضر در رابطه با این فرضیه است. در تبیین این یافته می توان به چند مورد اشاره کرد:
کسیدی (1988) بیان کرد اعتماد به خود و اعتماد به دیگری دو ویژگی اساسی افراد ایمن محسوب می شوند. بنا به این گفته یک توجیه احتمالی می تواند این باشد که اعتماد به خود به عنوان یکی از مبانی درون روانی فردی که دارای دلبستگی ایمن می باشد، فرد را قادر می سازد در مواجهه با
تعارض ها و شکست ها، نا امید نشود و به تلاش خود ادامه دهد و شکست را به همه حیطه های زندگی خود تعمیم ندهد.
همچنین همبستگی بین سبک دلبستگی دو سوگرا با افسردگی 36/0 است که این میزان در سطح 0001/0 معنی دار است. به عبارت دیگر، هر چه میزان سبک دلبستگی، دوسوگراتر باشد، میزان افسردگی بیشتر است. این نتیجه با یافته های پژوهش های ویوانا (2000)، ترسی و آرجنیو و مک براید، اتکیسون، کایتی و باگبی (2006) و تیموری (1382) همسو می باشد و این پژوهش ها در واقع تاییدی بر نتیجه پژوهش حاضر در رابطه با این فرضیه است. در تبیین این یافته می توان به چند مورد اشاره کرد:
کسیدی (1988) یبان کرد افراد دارای دلبستگی ناایمن در مقایسه با افراد ایمن از قدرت اکتشافگری و جوارجویی کمتر بر خوردارند. اختلال رفتار اکتشافگری در فرآیند تحول، جسارت و انعطاف پذیری فرد ناایمن را تحلیل می برد و جوار جویی فعال بهنجار افراد ناایمن در سایه فقدان اعتماد به خود و دیگران و اختلال رفتار اکتشافگری در اجتناب گرها به شدت کاهش می یابد و در دوسوگراها به شکلهای نابهنجار ادامه می یابد. افسردگی و کنارگیری از دیگران محصول مشترک این مشخصه می باشد. یک تبیین احتمالی برای این یافته می تواند این باشد که افراد دلبسته ناایمن با اجتناب از دیگران،مشکلاتی در زمینه همدردی و ابراز عواطف نسبت به دیگران را به همراه دارد و فرد درگیر یک دور باطل میشود که به منزوی و بی اعتمادی به دیگران و در نهایت به افسردگی او دامن می زند.
همچنین همبستگی بین دلبستگی اجتنابی با افسردگی 09/0 است که معنی دار نمی باشد. به عبارت دیگر، سبک دلبستگی اجتنابی با افسردگی رابطه ندارد که این نتیجه با یافته های پژوهشی مرفی و بتس (1997) و رابتس، گوتلیب و کزل (1996) ناهمسو می باشد. در توجیه این ناهماهنگی می توان، سوگیرانه بودن انتخاب آزمودنی ها و یا درست پاسخ ندادن آزمودنی ها به سوالات را مطرح کرد.
فرضیه دوم نیز با این عنوان که " سبک های دلبستگی در بین دانشجویان دختر و پسر متفاوت است " نشان داد که در هیچ کدام از خرده مقیاس های دلبستگی تفاوت معنی داری بین دو جنس وجود ندارد. به عبارت دیگر، هر سه سبک دلبستگی در بین دختران و پسران مساوی است. این نتیجه با پژوهشی سیسیرلی(2005) و عارفی (1383) همسو و با پژوهش ویوانا (2000) ناهمسو است. در تبیین این نتیجه نیز می توان به این موارد اشاره کرد: ماسن143 (1990) اظهار کرد اریکسون مرحله ای را که کودک در آن می آموزد آیا می تواند برای کسب امنیت عاطفی عشق و جلب توجه بزرگسالان متکی
باشد یا نه، اولین مرحله رشد نامید، او معتقد است که کودکان در سال دوم زندگی می کوشند تا در مقابل والدینشان احساس استقلال رای، عدم وابستگی نمایند کودکانی که نمی توانند به حس استقلال رای نائل شوند ممکن است دچار احساس شرم و تردید شده و نتوانند به طور مستقل کاری انجام دهند تبیین احتمالی برای این یافته های ناهماهنگ می تواند شیوه فرزند پروری مختلف و پاسخ های متقابل کودک به والدین و همین طور فرهنگ های متفاوت به صورت تعصبات جنسیتی بر روی فرزند پسر برای مستقل بار آمدن و یا ابزارهای سنجش متفاوت بروی دلبستگی باشد.
یافته های پژوهش در ارتباط با فرضیه سوم با این عنوان که "افسردگی در بین دانشجویان دختر و پسر متفاوت است " نشان داد که افسردگی بین دو جنس با ارزش 079/1=t معنی دار نیست. به عبارت دیگر، میزان افسردگی در بین دختران و پسران مساوی است. این یافته پژوهشی با یافته پژوهش غفاری، دزفولی (1384) همسو است که نشان داد تفاوت معنی داری بین نمرات افسردگی دختران و پسران و جود ندارد و با یافته پژوهش های ویچتردم (1991)، که بیان می کند شیوع افسردگی در دختران بیشتر از پسران است نا همسو می باشد. تبیین احتمالی برای این یافته های ناهماهنگ می تواند تفاوت های فرهنگی و تعصبات جنسیتی و به خصوص ابزار های سنجش متفاوت برای افسردگی باشد. تقوی (1382-1381) نیز بیان کرد، پژوهش های فراوانی که در سال های اخیر در زمینه بهداشت روانی مردان و زنان عموماٌ و اضطراب و افسردگی مردان و زنان خوصوصاٌ، چه در خارج از کشور و چه در ایران انجام شده است حکایت از برتری سلامت روانی و اضطراب و افسردگی کمتر بروی مردان دارد. همچنین،کلارک 144 و فیبرن145 (1382) بیان کردند، به منظور می رسد که حساس تر بودن روحیه دختران نسبت به پسران، بر خورد احساسی تر آنان با مشکلات و ارتباط خطاهای شناختی با افسردگی، تبیین احتمالی این نتایج باشد. به علاوه، برخی از نگرش های نادرست جامعه از زنان و دختران، هم چون بی کفایت دانستن آنان در انجام برخی از امور، تبیین احتمالی این نتایج می باشد در راستای تائید سوال پژوهش با این عنوان که " وزن سبک های دلبستگی بزرگسالی در پیش بینی افسردگی دانشجویان دختر و پسر چه اندازه است؟ یافته ها نشان دارند که تنها دو متغیر پیش بینی کننده دوسوگرا با ارزش 36/0 و متغیر دوسوگرا توام با ایمن با ارزش 41/0 قادر به پیش بینی افسردگی هستند و می توانند به درستی افسردگی را پیش بینی نماید. این یافته های پژوهش با پژوهش های مردیت واسترنگ و فنی (2007) و مرفی و بتس (1997) و رابتس، گوتلیپ و کزل (1996) از این جهت که سبک های دلبستگی دوسوگرا پیش بینی کننده قوی در آسیب پذیری به افسردگی است همسو می باشد. در تبیین می توان چند مورد را مورد توجه قرار داد: رابرتز (1996) بیان کرد افراد
دارای سبک های دلبسته نا ایمن اجتنابی و دوسوگرا در مقایسه با افراد دلبسته ایمن، استرس و نگرانی بیشتر و رضایت کمتری را تجربه می کنند تا آن جا که می توان به کمک سبک دلبستگی میزان کلی استرس و ناراحتی فرد را پیش بینی نمود.
در یک تبیین نیز می توان گفت دلبستگی با یک فرد خاص، لازم تحول سالم در فرد است و تجربه دلبستگی ایمن در کودکی لازمه سلامت روانی در بزرگسالی است. از سوی دیگر، رابطه دلبستگی نا ایمن، در نهایت ویژگی شخصیتی بی اعتمادی، گوشه گیری، مشکلات در زمینه بر قراری اعتماد و همدلی و همدردی با دیگران و بالاخره افسردگی را در پی دارد. تجربه های مربوط به پیوند عاطفی کودک – مادر در مراحل مختلف زندگی نسبتاٌ پایداری می ماند و می تواند در صورت وجود پایگاه ایمن، احساس آرامش به وجود آورد و در صورت پایگاه نا ایمن دلبستگی، اضطراب ، تشویش و افسردگی را افزایش دهد.
محدودیت های پژوهش :
1- عدم امکان کنترل متغیر های مداخله کننده از قبیل شرایط محیطی، وضعیت عاطفی و مسائل خاص شخصی آزمودنی ها
2- حجم کوچک نمونه مورد مطالعه که باعث محدودیت در تعمیم دادن نتایج می شود
3- امکان دارد چند تن از دانشجویان به سوال های پرسشنامه غیر مسئولانه پاسخ داده باشند.
4- محدودیت در تعمیم پذیری نتایج حاصل به جوامع
پیشنهاد های پژوهش:
1- در پژوهش های بعدی متغیرهایی که در پژوهش حاضر کنترل نشده است، کنترل شود.
2- انتخاب نمونه بزرگتر جهت تعمیم پذیری بیشتر نتایج و یافته ها
3- راهنمایی کردن آزمودنی ها در پاسخ دادن به پرسشنامه
4- انجام این پژوهش در جوامع دیگر نظیر استان ها و دانشگاه های مختلف.
پیشنهاد های کاربردی:
نتایج این پژوهش بنیادی کمک می کند با شناخت عوامل موثر بر عدم سلامت روان در جوانان به ویژه در محیط خانواده و داشتن رابطه مطلوب با وا لدین، از به خطر افتادن بهداشت روان جوانان و نابودی و هدر رفتن انرژی این قشر پر نشاط و آینده ساز جلوگیری کرد. همچنین می توان به کار بست یافته های چنین پژوهشی در برنامه ریزی درمان های روانشناختی بیماران افسرده و برنامه های آموزش روانی به منظور پیش گیری از افسردگی اشاره نمود.
منابع فارسی :
پور افکاری ،نصرت الله (1382).فرهنگ جامع روانشناسی- روانپزشکی انگلیسی – فارسی،جلد اول و دوم ،تهران: انتشارات فرهنگ معاصر
دادستان ،پریرخ (1382) روانشناسی مرضی تحولی از کودکی تا بزرگسالی ،جلد اول ،تهران :انتشارات سمت .
دلاور،علی (1320) مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی ،انتشارات رشد
رحیمیان بوگر ،اسحق(1384) .رابطه سبک های دلبستگی بزرگسالان با رضایت و استرس شغلی در پرستاران ،مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران ،سال سیزدهم ،شماره 2، شماره صفحه 148تا 157.
سالمانز، س، (1382). افسردگی (پرسشهایی که دارید و پاسخهایی که بدانها نیازمندید ) .مترجم :میر مجید خلخالی زاویه ،تهران ؛انتشارات جوانه رشد
سرمد، غلامعلی (1373). افسردگی و مقایسه افسردگی بین دو گروه دانش آموز ،ماهنامه تربیت ، سال دوم ،شماره 10 .
-فرزانه، هنگامه .(1385) " بررسی نقایص حافظه فعال در بیماران افسرده "پایان نامه کارشناسی ،دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه ایلام .
کاپلان، هارولدای ؛سادوک ،بنیامین ،جی (1373). خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری – روانپزشکی بالینی، ترجمه نصرت الله پور افکاری ،تهران :انتشارات شهر آب
مانی کارزون ،آرش (1383). "بررسی رابطه طبقات دلبستگی و ویژگی های شخصیتی با احساس شاد کامی در بین دانشجویان دانشگاه تبریز" پایان نامه کارشناسی ارشد ،دانشگاه تبریز ،دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی
مرتضوی، ژاله (1382) ،بررسی رابطه بین تروماهای کودکی و علائم افسردگی ،پایان نامه دکتری -دانشگاه علوم پزشکی کرمان ،دانشکده پزشکی
مظاهری، محمد علی ،(1378). الگوهای دلبستگی کودکان پیش دبستانی ،مجله روانشناسی 12 ،سال سوم شماره 4، ،شماره 320
منابع لاتین:
M,Bride , c.,Atkinson,L.,Quilty , l . c . ,and Bagby, R.M .(2006) .Attachment as moderator of treatment out come in major depression .Journal of consulting and clinical psychology , 74 (6), 1041-1054.
Robert , J.E . , GotLib , I .Kassel , J , (1996).Adult attachment security and symptoms of depression :the mediating roles of dys functional attitudes and low selfesteem Jurnal of personality and social psychology , 70(2), 310 -320.
williamson ,G.walters,A.shaffer,D(2002).Caregive models of self and athers , coping ,and Depression: predictors of depression in chidren with chronic pain . health psychology , 21 (4) , 405-410.
Vivona , m .(2005) . Qualities of attachmentrelation ships and consequences for Ad just ment.Journal of counseling psychology 79(1) , 269-272.
CICirelli .G. (2005).feelings of attachment to siblings and well-Being in later life journal of counseling psychobgy , 52(3) , 368-377.
Troisi ,A.aryenio ، A .(2004).the relationship between anger and depression in a clinical sample or young men :the role of insecure attachment .Journal of affective disorders ,79(1-3),269-272.
Meredith,p.y ,Starong.J.Feeney.J.A.(2007).adult attachmet variables predict depression before and after treatment for chronic pain.European jornal of pain, 11(2),164-170.
Murphy ,B.Bates,G.w. (1997).Adult attachment style and vulnerability to depression .personality and individual diffrences , 22(6), 836-844.
wei ,M .Russell , D.w , zukalik , R.A.Adult attach ment , social self-efficacy, self-DiscloSure students jornal of counseling psychology .52(4) ، 602-614
1- Attachment theory
2 -devolepmental
3- Bowlby
4- Weiss
5- West
6- Sheldon-keller
7- Ainsworth
8- Blehar
9- Waters
10- wall
11- secure
12- Avoidant
13- ambivalent
14- Feeny
15- Noller
16-Simpson
17- Rholes
18- Nelligan
19- Deitommaso
20- Brannen-mc Nulty
21- Ross
22- Burgess
23- mental health
24-depression
25- Rosenhan
26- Seligman
27- Nollen -Hoksema
28- Spitz
29 -anaclitic Depression
30- syndrome
31- Low Low
32- Bleck Bern
33- Kitro
34- Davidson
35- Koenig Snill
36- Beck
37- Rash
38- Show
39- Emery
40- Bovid
41- Frisman
42- Sadoc & Sadoc
43- hazan & shaver
44- Belaher
45- waters
46-wall
47- CASSIDYS MARVIN
48- Spangler
49- Grossman
50- Cassidy & Berlin
51- Normal resolution
52- Oral urger
53- Id
54-Fogl
55- Carins
56- sears
57 -Wolff
58-Ethology
59- Lorenz
60- Tinbergen
61- impring
62- Harlow
63-Tessler
64-Dimond
65-Mechan
66-Attachment Behavioral System(ABS)s
67-Goal-Corrected Control System
68-Outer Ring
69-Attachment Figure
70-Beretherton
71-Model of self
72-Model of others
73-Crowe
74-Ridley
75-Bartholomew
76-Horowitz
77-Self-worth
78-Patrick
79-Collins and Read
80-Self-Discloured
81-Whitaker
82-Biases
83-Encoding
84-etrieval
85-Mikulincer
86-Fuller and fincham
87-Biogenic Amines
88-RESRPINE
89-Abraham
90-FROID
91-Rdow
92-Finchel
93-Aritio
94-Bemporad
95-Bibring
96-Unipolar Depression
97-Manic
98-Bipolar Depression
99-Manic-Depressive
100-Episodic
101-Chronic
102-Double
103-Kler
104-Shapiro
105-Wells
106-Bornam
107-Rajers
108-Haiss
109-Iearned helpessness
110-suicide
111-shnaiderman
112-MAOIS
113-Modified
114-Kelly
115- mcbride
116-atkinson
117 -Quilty
118- Bagby
119- Hamilton
120- Wei
121- Russell
122- Zakalik
123- murphy
124-Bates
125- Roberts
126 – Gotlib
127- Kassel
128- williamsom
129- walters
130- shaffer
131- meredith
132- strong
133- feeney
134- vivona
135- cicirelli
136- Troisi & Argenio
137 – wichstrom
138- Adlt attachment inventory
139- coollins
140- Read
141 -Alken
142 -Zealley
143- Mussen
144- Clark
145 Fairburn
—————
————————————————————
—————
————————————————————
28