بررسی کتاب اخلاق کارمندی
Ethics mployee
به یقین اشرف مخلوقات خداوند، وجود مقدس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) است. وجود مبارکش از نظر «حُسن خلق» در چنان درجه اعلایی قرار گرفته که قرآن کریم، درباره اش می فرماید: (انَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عظیم)؛ القلم /68: 4. یعنی البته که تو به اخلاقی بس بزرگ آراسته ای. و در جای دیگر، ایشان را الگوی تمام مومنان، معرفی می نماید و می فرماید: « لَقَدْ کانَ لَکُم فی رَسولِ اللّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَه » (الاحزاب /33: 121). یعنی؛ البته که در رسول خدا، برای شما الگوی بسیار نیکویی نهاده شده است. لذا، برای کسانی که در راه خدمت به مردم بوده و همواره با آنان در ارتباط و مراوده هستند، سزاوار است که به آن بزرگوار و مانند ایشان از معصومان (علیهم السلام)، از نظر رفتار و کردار و حرکات و سکنات تاسی نمایند، تا هم خشنودی خداوند را جلب کرده و هم رضایت مندی مردم را فراهم آورند. تاج غرور و فخر ز سرها فتادنی است نقش وفا و مهر ز دل ها ستردنی است اقوام روزگار به اخلاق زنده اند قومی که گشت فاقد اخلاق مُردنی است (دیوان ملک الشعرای بهار/قطعات)
مباحث مقدماتی: مفهوم شناسی
شاید بتوان گفت که اخلاق کارمندی شاخه ای از اخلاق حرفه ای است مانند اخلاق پزشکی، اخلاق تجارت، اخلاق روزنامه نگاری، اخلاق قضایی و اخلاق اداری . و از آن جایی که یکی از دغدغه های مهم اخلاق کاربردی حل معضلات و تعارضات اخلاقی در شاخه مربوط به همان حرفه می باشد. بنابراین هرگونه سعی و تلاش در جهت خدمت هرچه بهتر و جلب رضایت ارباب رجوع ، البته در راستای رضایت و خشنودی پروردگار اخلاق کارمندی نامیده می شود.
ارباب رجوع
2. ارباب رجوع یا مُراجع همان علت وجودی هر دستگاه و سازمانی است که تمامی تلاش ها و خدمات اعم از داخل سازمان و یا بیرون سازمان به خاطر اوست و البته ارباب رجوع ها به حسب نیازهایشان به مراجعان درون سازمانی مانند کارکنان و کارشناسان و مدیران یک سازمان و موسسه و دستگاه و مراجعان برون سازمانی از هر نوعی چه خصوصی و یا دولتی از مردم جامعه را شامل می شوند.
کارمند = کارگزار
کارمند یا کارگزار به کسی گفته می شود که مردم برای انجام کارهایشان و رفع مشکلات و حل مسایل زندگی اجتماعی خود به او مراجعه می کنند و در چنین حالتی به آنان یعنی مجموع مراجعان را ارباب رجوع نیز می گویند. عموما به اعضای کادر اداری یک سازمان دولتی و یا خصوصی و نهادهای اجتماعی کارمند گفته می شود.
. Employee
مباحث مقدماتی (2)
تفاوت اعمال با افعال
ماهیت عمل صالح
باقیات الصالحات
حقیقت حیات طیبه
1. مهارت ها معجون علم و ایمان و عمل = کار + دانش+ بینش
مجموعه آموز ه های اسلامی بر آنند تا انسان کامل بسازند. آنچنانکه، قرآن کتاب هدایت است و گرچه در آن، از علوم و معارف بسیاری سخن به میان آمده است؛ اما همه آن ها در راستای هدایت گری انسان است. اگر آیات قرآنی گاه به توصیف چیزی چون نیکی می پردازد، با سبک و سیاق خاصی به طرح موضوع پرداخته تا نشان دهد که یک کتاب آموزشی صرف نیست، بلکه هدف آن تزکیه و پرورش آدمی است.
معرفی بعضی منابع موجود در این زمینه:
آیین کشوردارى از دیدگاه امام على علیه السلام: آیتالله العظمى محمدفاضل لنکرانى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1376.
اخلاق حرفه ای، احد فرامرز قراملکی، نشر مجنون، تهران، چاپ دوم، 1383.
اخلاق کارگزاران در حکومت اسلامى: آیت الله جوادى آملى، تهران، مرکز نشر فرهنگى رجاء، 1375.
اخلاق و احکام کارمندی، اکبری، محمود، قم، چاپ زلال کوثر، زمستان 1392 .
ارباب امانت، اخلاق اداری در نهج البلاغه، مصطفى دلشاد تهرانى، تهران، انتشارات دریا، آبان 1386.
حکومتحکمت: مصطفى دلشاد تهرانى، انتشارات خانه اندیشه جوان، 1377
دولت آفتاب: مصطفى دلشاد تهرانى، انتشارات خانه جوان، 1377.
کارمند صالح، بافکار، حسین ، قم، انتشارات مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما .
کار و دین، محمد رضایی، کانون اندیشه جوان، 1382 .
فصل اول بنیادهای اخلاق جاودانه
ایمان
تقوا
علم
صبر
اخلاص
احسان
رضا
آثار و فواید ایمان
مهم ترین آثار و فواید ایمان برای انسان عبارتند از :
1- آرامش روحی(طمانینه قلبی)
2- روشن بینی(نورانیت قلبی)
3- توکل به خداوند(اعتماد به قدرت مطلق)
4- برکات دنیوی (کسب نعمت های دنیا و آخرت)
5- محبوبیت در بین مردم (کسب قلوب مردم)
6- انجام عمل نیک(اعمال صالح)
7- فلاح و رستگاری(هدف نهایی ایمان)
5. حقیقت تقوا
ضد صفت تقوا، فجور است. و فجور بنا به گفته راغب در مفردات به معنای دریدن پرده حرمت دین است. در آیاتی از قرآن کریم تقوا و فجور مقابل هم قرار داده شده است.
« وَ نفسٍ وَ مَا سوَّیهَا فَالهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقوَیهَا » ؛ (الشمس/91: 8)
یعنی؛ و قسم به نفس و آنچه را برایش آراسته نمود پس پرده دری ها و پروا داشتن را به او الهام نمود .
در واقع عملی که انسان انجام می دهد یا از صفت تقوا(پرده داری) برخوردار است و یا از صفت فجور (پرده دری) و لذا قدرت تمییز و تشخیص میان این دو همان الهام و افاضه ای است که از جانب خداوند متعال شامل حال انسان می شود تا خود هر کدام را به اختیار خویش انتخاب کند. و چه زیبا خداوند متعال در وصف تقوا فرموده است!:
« وَ لباسُ التقوَی ذَلکَ خَیرٌ»؛ (الاعراف/7: 26) یعنی، و لباس تقوا همان بهترین لباس است.
6. علم = اهلیت و شایستگی
علم و امانت
خدای تعالی امر فرمود تا امانت ها را به اهلش بسپارند و البته یکی از مهمترین امانت های خداوند در جامعه انسانی همان حقی است که هر کس بر اثر لیاقت و شایستگی موظف می شود آن را برای صاحبش که استحقاق آن را دارد ادا نماید و خود را از بار آن دین و امانت رها سازد. آنجا که حضرت حق فرمود:
« ان اللهَ یَامُرُکُم ان تُوَدُّوا الاماناتِ الی اهلِها….». (نساء/4: 58) یعنی؛ خداوند به شما امر می کند که امانت ها را به صاحبانش بپردازید.
7. کارمندی= خدمتگزاری
حقیقت این است که هرچه در انجام دادن امور، روحیه خدمتگزارى کاملتر باشد، ارزش کار و کارگزار بیشتر است؛ امیرمومنان (علیه السلام) سفارش مى کند که باید در این جهت حرکت کرد. آن حضرت فرموده است:
«لَا یَسْتَقِیمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ اِلَّا بِثَلَاثٍ: بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِکْتَامِهَا لِتَظْهَرَ وَ بِتَعْجِیلِهَا لِتَهْنُو». (همان/حکمت 101)
یعنی؛ روا ساختن حاجتها جز با سه چیز واقع نشود: کوچک شمردن آن تا بزرگ جلوه نماید، کتمان آن تا آشکار گردد، و شتاب کردن در آن تا گوارا شود.
و لذا با پایبندى به چنین اصلى، خدمتگزارى به مردمان، مطلوبترین کارها شمرده مى شود و در انجام دادن آن هیچ منتى نخواهد بود و هیچ بزرگنمایى در خدمات صورت نخواهد گرفت و هیچ پیمان شکنى و خلاف وعده اى اتفاق نخواهد افتاد.
اخلاص عمل=اخلاص در کار
از علی آموز اخلاص عمل شیر حق را دان منزّه از دغل
قال امام علی(ع): « اخلصوا اعمالکم تسعدوا ؛ علی(ع) فرمود: اعمال خود را خالص کنید تا سعادتمند شوید». آنچه از روایات و اخبار بر می آید، اینست که اخلاص اساس عبادت و روح عبودیت و بندگی است. ارزش عمل به خلوص نیّت است. اعمالی که انگیزه های غیر الهی داشته باشد، خواه ریا کارانه باشد یا به خاطر هوای نفس و یا تشکر و قدر دانی مردم، یا پاداش مادی، هیچ گونه مفهوم معنوی و ارزش الهی ندارد.
اسباب و عوامل اخلاص
در این مبحث از کلمات قصار امیرالمومنین(علیه السلام) استفاده می کنیم:
1ـ «سبب الاخلاص الیقین» یقین منشاء اخلاص است.
2ـ «الاخلاص ثمره یقین» اخلاص میوه یقین است.
3 ـ «علی قدر قوه الدین یکون خلوص النیه» خلوص انسان به اندازه قوت دین اوست.
4 ـ «ثمره العلم اخلاص العمل» اخلاص میوه علم و معرفت است.
ادامه عوامل اخلاص
5 ـ «اول الاخلاص الیاس مما فی ایدی الناس» سرآغاز اخلاص ناامیدی از ماسوی الله است.
6 ـ «قلل الآمال تخلص لک الاعمال» آرزوهایت را کم کن تا اعمالت خالص شود.
7 ـ «اخلاص ثمره العباده» اخلاص میوه عبادت است. (فهرست موضوعی غرر ص 92)
نتیجه آنکه اخلاص محصول، یقین، قدرت ایمان، علم، قطع امید از مردم، کم کردن آرزوها و عبادت پروردگار است.
صبر و حلم (بردباری)
تعریف صبر و معنای آن
واژه صبر به معنای درخت تلخی است که از آن دارو ی بعضی امراض را می گیرند و علاج می نمایند. در قرآن کریم برای صابران آیات بشارت بخشی آمده است که تلخی تحمل و سختی صبر را از بین می برد.
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت با درد صبر کن که دوا می فرستمت
(دیوان حافظ/ غزلیات)
اقسام و درجات صبر
به طور کلی صبر را بر سه قسم برشمرده اند: صبر بر طاعت، صبر بر معصیت و صبر بر مصیبت .
و نیز برای صبر درجات و مراتبی را ذکر نموده اند مانند صبر عوام مردم که در مرتبه ضعبف قرار دارند چرا که آنان هنوز در قلبشان مضطربند و پریشان خاطری دارند. و صبر مردم سالک طریق حق که هنوز در نیمه راهند چرا که هدفشان برای رسیدن به پاداش بهشت و یا رهایی از جهنم است، و سوم صبر واصلان کامل که به مقصد حق رسیده اند چرا که هدف اینان فقط برای کسب رضای الهی است.
طالبان را صـبر می باید بسی طالب صـابر نیافـتـد هر کسی
تا طلب در اندرون ناید پدید مشک در نافه زخون ناید پدید
(منطق الطیر، عطار، بیان وادی طلب)
نتایج صبر در زندگی
1- دریافت محبت و یاری خداوند؛
ان الله مع الصابرین؛ ( البقره/2: 153 )
2- دست آورد پیروزی در دنیا و آخرت؛
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بر اثر صـبر نوبت ظفر آید
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آید(حافظ/ غزلیات)
3- افزایش قدرت اراده؛
و ان تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الامور؛ (آل عمران/3: 186)
زکوشش به هر چیز خواهی رسید به هرچیز خواهی کماهی رسید
گرت پایداری است در کارها شود سهل پیش تو دشوارها(دیوان /ملک الشعرای بهار)
4- رسیدن به عزت و سربلندی در جامعه؛
اصبروا و صابروا و رابطوا… (آل عمران/3: 200)
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبری است کزان شاخ نباتم دادند
(دیوان حافظ/ غزلیات)
ادامه نتایج صبر در زندگی
5- آمادگی برای پذیرش مسئولیت های اجتماعی؛
6- رسیدن و دریافت پاداش های جاودانه و اخروی
و خداوند شکیبا دارندگان را دوست می دارد. وَ اللهُ یُحبّ الصّابرین؛ (آل عمران/3: 146)
انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب؛ الزمر/39: 10)
ای دل صبور باش و غم مخور که عاقبت این شام صبح گردد و این شب سحر شود
(دیوان حافظ/ غزلیات)
و نیز در روایتی از بحار آمده است که هر کس در مصیبتی صبر نماید و جزع و فزع ننماید پاداش هزار شهید را خواهد داشت.(بحارالانوار، ج81: ص 206)
توکل و حقیقت آن
گر توکل می کنی در کار کن کشت کن پس تکیه بر جبّـار کن
(مولوی، مثنوی معنوی، دفتر اول)
« فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ فَاِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ اِنَ اللَّهَ یُحِبُ الْمُتَوَکِّلِینَ « (آل عمران/3: 159)
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست رهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
(دیوان حافظ/ غزلیات)
راه های عملی خود سازی
علامه حسن زاده آملى در مورد راه هاى خود سازى چنین توصیه مى فرماید:
1 . تلاوت و بهره مندى از قرآن ؛2. دائم الوضو بودن ؛ 3. اعتدال در خوردن و آشامیدن، یعنى نه آن قدر زیاد بخورد که به شکم درد مبتلا شود، ونه آن قدر کم بخورد که قدرت بر انجام کارى نداشته باشد؛ 4. اعتدال در گفتار: ؛ 5. محاسبه نفس؛ 6. مراقبه ؛ 7. رعایت ادب اسلامى ؛ 8. عزلت و گوشه نشینى ؛ 9. تهجّد (شب زنده دارى ) ؛ 10. تفکر و اندیشیدن ؛11. یاد خدا در همه حال بودن ؛ 12. ریاضت ؛ 13. میانه روى در کارها؛ 14. تعظیم امر خالق و شفقت با خلق ؛ 15. تمسّک به ویژگى هاى عبادالرّحمن که قرآن مجید در سوره فرقان، آیات 63ـ 74 برشمرده است .
گر طهارت نبود کعبه و بتخانه یکیست نور نبود در آن خانه که عصمت نبود
(حافظ شیرازی/ غزلیات)
حقیقت حال و مقام رضا
نکته اصلی در معنای رضا آن است که انسان به جایی برسد که نه تنها کوشش کند خدا از او راضی باشد، بلکه باید بکوشد او از قضا و قدر خدا نیز راضی باشد. بنابراین رضا بر دو قسم است: یکی اینکه با انجام واجب و ترک کردن حرام به جایی برسد که خدا از او راضی باشد که ئر این صورت گرفتار قهر خدا نخواهد بود. دوم اینکه هر چه خدا دهد او بپسندد و به آن راضی باشد. در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که در همه زندگی اش هرگز ای کاش نگفت؛(( لم یکن رسول الله یقول لشئ قد مضی لو کان غیره))؛ (اصول کافی، ج2، ص 63)، چرا که همه گفتار و رفتارش مطابق قضای الهی تنظیم می شد و این مقام کامل رضاست .
البته این نکته قابل اذعان است که در بین اهل معرفت و مراحل سلوک عرفانی، بالاترین مقامات عارفان و اولیای الهی، مقام رضا است که حضرت ثامن الحجج علیه آلاف التحیه و الثناء از جانب حضرت حق تعالی بدین وصف ملقب گشته اند. و حافظ شیرازی در وصف این مقام به زیبایی سروده است که:
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر که این حدیث ز پیر طریقتم یادست
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد که این لطیفه عشقم ز رهروی یادست
رضا به داده بده و گره از جبین بگشای که در اختیار بر من و تو نگشادست
(حافظ شیرازی/ غزلیات)
2. شادمانگی= چشم پوشی= خوشنودی
و در کلمات قصار حضرت مولا آمده است: وَ قَالَ [علیه السلام]« اَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الْاَلَمِ تَرْضَ اَبَداً» ؛ ( همان/ حکمت 213) .
یعنی آن حضرت فرمود: چشم را از سختیِ خوار و خاشاک و رنج ها فروبند تا همواره خشنود باشی. پس با حافظ اهل راز و رضا همنوا شویم و از زبان او بگوییم:
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن
به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن
(دیوان حافظ شیرازی/ غزلیات)
فصل دوم: اصول اخلاق کارمندی
2-1 ) پایبندی به اخلاق اسلامی 2-2 ) اتصاف به تقوا و خداترسی 2-3 ) اخلاص در انجام وظیفه 2-4 ) خوش رفتاری با ارباب رجوع 2-5 ) داشتن صبر و بردباری 2-6 ) برخورد توام با تواضع و احترام با مردم 2-7 ) مهر و محبت نسبت به مردم 2-8 ) الگو گیری و اسوه داشتن در زندگی 2-9 ) عزت نفس و کرامت آن 2-9-1) بهای وجود 2-9-2) خواستن ، پل ذلت 2-9-3) حفظ گوهر عزت
2-10 ) صداقت 2-10-1) جلوه های صداقت 2-10-2) راستی در صحنه اجتماع 2-10-3) با صادقان 2-10-4) صداقت سیاسی 2-11 ) برخورداری از توانمندی و تخصّص 2-12 ) رعایت عدل و انصاف 2-12-1) اصل عدالت و قیام به قسط 2-12-2) زمامداران و مدیران و صفت عدالت 2-13 ) اعتدال و میانه روی 2-14 ) نگاه تکریم و خدمت گزاری 2-15 ) تاکید بر حرمت مردمان
مهمترین مهارتهای مدیریتی و اصول مدیریت در فرهنگ نورانی اسلام از نگاه و بینش الهی عبد صالح حضرت علی علیه السلام در جامعه آرمانی صالحان عبارتند از : – در همه ی کارها خداوند را ناظِر دانستن و با او ارتباط حقیقی داشتن . (اصل توحید عملی و شهادت حق ) – خود را به زیور تقوای الِهی آراستن . (اصل تقوا و پرهیز کاری ) – خود نگاه داری از گناه و مِنّت نگذاشتن بر دیگران . (اصل اخلاص ) – همواره با مردم ارتباط داشتن وهرگز ازآنها دوری نکردن . (اصل ارتباط با جماعت ) – با کارکنان و افراد زیر دست به عدل و احسان رفتار کردن و تبعیض روا نداشتن. (اصل عدالت و احسان ) – در مسائل خود پیش قدم بودن و سر مشق دیگران شدن . (اصل سبقت در خیرات و نیکویی ها) – از عجله و مدیریت عَجولانه همواره پرهیز نمودن . (اصل وقار و آرامش داشتن ) – همیشه وفای به عهد نمودن و هرگز خُلف وعده نکردن . (اصل وفای به عهد ) – از خطای دیگران گذشتن و از انتقادات بجا استقبال کردن . (اصل عفو وپذیرش عیوب ) – به افراد شخصیت دادن و با مردم و زیر دستان خوش رفتار بودن . (رعایت اصل کرامت) – همواره هدف را مشخص کردن و از خداوند توفیق رسیدن به اهداف را تقاضا نمودن . (اصل هدفمندی و حکمت در کارها )
– در تمامی کارها برنامه ریزی داشتن. (اصل تدبیر و رعایت تقدیر ) – در تمامی امور نظم داشتن . (اصل تنظیم امور و نظم آنها ) – در امور سازماندهی و تفویض اختیار کردن. (اصل تسویه و معاونت و تقسیم کار نمودن ) – کنترل و ارزیابی در کار افراد و نظارت بر امور را اهمیت دادن. (اصل نظارت و ارزشیابی) – در کارها اصل تشویق و تنبیه را به مقتضای امور انجام دادن. (اصل پاداش و کیفر ) – ابتدا مشورت نمودن و آنگاه تصمیمات خود را گرفتن . (اصل مشورت و مشاوره ) – از احوال مدیران و مسئولان قبلی خود عِبرت و دَرس گرفتن. (اصل عبرت گیری و یاد گیری) – در سبک نگارش و ارتباط ، همواره خود را بنده ی خداوند دانستن. (اصل عبودیت و اخلاص) – در کارها و امور اجرایی جدّی بودن. (اصل جدیت و قاطعیت در عمل ) و ای فرزند آدم ! فرشتگانم شب و روز مراقب تو هستند و آنچه را می گویی و انجام میدهی، کم یا زیاد همه را می نویسند. و آسمان هرآنچه از تو دیده شهادت می دهد و زمین بر آنچه روی آن انجام داده ای گواهی میدهد. خورشید و ماه و ستارگان برآنچه می گویی و عمل می کنی شهادت می دهند. و خود نیز بر قلب و اعمال مخفی تو آگاهم. پس از خودت غافل مباش!…
اهداف رفتاری: باید ها و نباید ها
ارتباط کارمند با ارباب رجوع
5-2-1) بایدها: (معروف)
1. تکریم ارباب رجوع و حفظ حرمت و شخصیت آنان
2. خوشرویی و خوش برخوردی در مواجه با ارباب رجوع
3. پاسخگویی و مسئولیت پذیری در قبال کار ارباب رجوع
4. توجیه قانونی، عقلی و منطقی عدم انجام خواسته های نامربوط ارباب رجوع
5. توجه به کسب رضایت مردم و در نهایت رضایت الهی
6. رعایت عدالت و انصاف در برخورد با مراجعین
7. رعایت اخلاق اداری و تواضع در برابر مردم
8. رعایت اخلاق اسلامی در برخورد با مراجعین 9. حضور به موقع در محل کار و تعیین جایگزین برای انجام امور مراجعین در اوقات عدم حضور در محل کار 10. تسریع و تسهیل در انجام امور مردم 11. پیگیری و رسیدگی به امورات، مشکلات و شکایات ارباب رجوع 12. درست و به موقع انجام دادن کارهای مردم 13. داشتن سعه صدر و تمایل مثبت در برخورد با ارباب رجوع 14. گوش دادن اثر بخش به خواسته ها و ارائه اطلاعات و راهنمایی لازم و کافی ارباب رجوع
5-2-2 ) نبایدها: (منکر) 1. تبعیض نژادی، قومی، خویشاوندی، مذهبی و جنسی در ارائه خدمت به ارباب رجوع 2. تجسس در امورات شخصی ارباب رجوع 3. اخاذی، رشوه خواری و اخذ وجه بیش از تعرفه های مقرر در قانون 4. تاثیر و قبول توصیه و سفارش در ارائه خدمات ارباب رجوع 5. منت گذاشتن و چشم داشت از بابت انجام امورات مراجعین 6. ترک محل کار در اوقات موظفی اداری بدون دلیل و اجازه 7. افشای اسرار و اطلاعات محرمانه ارباب رجوع 8. داشتن کبر و غرور در برخورد با ارباب رجوع 9. کاغذ بازی های آزار دهنده و امروز و فردا کردن کار ارباب رجوع
اهداف رفتاری در ارتباط کارمند با همکار
5-3-1 ) بایدها: معروف)
1. احترام به همکاران و رفتار توام با ادب و نزاکت
2. رعایت و داشتن رفتار مناسب همکاران خانم و آقا با یکدیگر در فضای اداره
3. ارائه انتقاد سازنده و موثر در صورت نیاز جهت اصلاح و بهبودی
4. داشتن وحدت ، صمیمیت و همدلی با همکاران
5. همکاری، مشورت و مشارکت در انجام بهینه وظایف شغلی و سازمانی
6. توسعه و توانمندی همکاران از طریق انتقال تجارب و تسهیم اطلاعات
7. امانتداری و حفظ اسرار همکاران
8. امر به معروف و نهی از منکر
9. محبت، الفت و صداقت در تعامل و ارتباط با همکاران
نبایدها: (منکر) 1. تجسس در امور شخصی همکاران 2. انتقام جویی از همکاران و مراجعه کنندگان 3. استهزاء و تخریب همکاران 4. دخالت بی مورد در امور غیر مرتبط با وظایف محوله 5. عدم توجه به نظرات همکاران و عدم استفاده از مشارکت مردم در کارها 6. سوء ظن، بخل و حسادت به همکاران
5-4 ) رفتار کارمند در ارتباط با مدیر
5-4-1 ) بایدها: ( معروف)
1. اطاعت پذیری و انجام به موقع دستورات مافوق
2. رعایت سلسله مراتب سازمانی
3. حفظ حرمت و منزلت مدیران در محیط اداری و غیر اداری
4. ارائه نظرات کارشناسی در رابطه با وظایف شغلی و سازمانی
5. صداقت، امانتداری و برخورد مودبانه با مافوق
6. مشارکت جدی در کارهای تیمی و انجام وظایف شغلی
7. استفاده درست در مقابل اختیارات تفویض شده
5-4-2 ) نبایدها: (منکر ) 1. عدم رعایت سلسه مراتب اداری 2. تمرد و سرپیچی از دستورات مافوق 3. دروغ، تهمت، افتراء، غیبت کردن و بدگویی پشت سر مدیران 4. ارائه گزارشات خلاف واقع 5. تملق و چاپلوسی در رفتار و ارتباط با مافوق 6. فقط خود را مقرب درگاه مدیر و سرپرست مافوق قرار دادن 7. از زیرکارها ، شانه خالی نکردن و امور محول شده را به گردن دیگران نیانداختن
5-5 ) رفتار مدیر در ارتباط با کارمند
5-5-1 ) بایدها: (معروف )
1. بکار گیری نیروهای متعهد، متخصص و شایسته در بخش های مختلف اداره جهت پیشبرد سریع امور
2. عدالت و انصاف در برخورد با زیر دستان
3. تفویض اختیارات و استقلال در انجام وظایف شغلی و سازمانی
4. افزایش توانمندیهای کارکنان از طریق انتقال تجارب و آموزش
5. ایجاد انگیزه، میل و علاقه در کارکنان برای انجام وظایف شغلی و سازمانی
6. تشویق و تنبیه به موقع کارکنان
7. ایجاد حس مسئولیت پذیری و مشارکت کارکنان در امور
8. حضور مدیر دستگاه در بین همکاران به منظور رسیدگی به امور آنان 9. تقویت حس همکاری، تعاون و مشارکت در بین کارکنان 10. برنامه ریزی برای گسترش روحیه ابتکار ، خلاقیت و نوآوری کارکنان 11. تقدیر از نیروهای مبتکر، خلاق، فعال و وظیفه شناس دستگاه و حمایت جدی از آنان 12. ترویج روحیه مردم داری و نهادینه نمودن اخلاق اسلامی در بین کارکنان 13. کنترل و ارزشیابی دقیق کارکنان و ارائه بازخورد مناسب برای اصلاح و بهبود 14. فراهم نمودن شرایط رشد و تعالی کارکنان در ابعاد مختف 15. حمایت و پشتیبانی جدی از همکاران برای رفع مشکلاتشان
5-5-2 ) نبایدها: (منکر ) 1. تجسس در امور شخصی کارکنان 2. پیش داوری و قضاوت یکطرفه نسبت به پرسنل 3. استبداد، تکبر، تحقیر و استهزا تبعیض، بی احترامی و خشونت در برخورد با زیر دستان 4. انتصاب ناشایسته اقوام، نزدیکان و دوستان فاقد صلاحیت 5. عدم نظارت مسئولین بر واحد های تحت نظر خود 6. وعده های پوچ و غیر قابل انجام به کارکنان 7. کتمان اطلاعات مورد نیاز شغلی کارکنان 8. نتیجه تلاش و کار زیر دستان را به خود نسبت دادن 9. به کار گیری کارکنان مجموعه تحت مدیریت جهت انجام امور شخصی و غیر اداری
5-6 ) ارتباط کارمند با سازمان و شغل
5-6-1 ) بایدها: (معروف )
1. انجام به موقع و دقیق وظایف محوله
2. حضور منظم و به موقع در محل کار و فعالیت تا پایان وقت اداری
3. ارتقای دانش و مهارت مورد نیاز شغلی و سازمانی
4. سخت کوشی و تلاش در کار
5. دقت و احتیاط در مصرف بیت المال و جلوگیری از ریخت و پاش و دوری از اسراف
6. افزایش بهره وری، اصلاح الگوی مصرف، صرفه جویی و استفاده بهینه از امکانات و منابع سازمان
7. ارتقای خلاقیت و نوآوری در روشهای انجام وظایف شغلی و سازمانی
8. رعایت پوشش اداری 9. توجه به ساده پوشی و عدم آرایش زننده در ادارات و مراکز آموزشی و عمومی 10. رعایت قوانین، مقررات، ضوابط اداری و آراستگی محیط کار 11. رعایت شئون و شعائر و اخلاق اسلامی (در گفتار، رفتار و پوشش و برخورد با دیگران) 12. حفظ اسرار شغلی و افزایش تعلق و شهرت سازمانی 13. برگزاری و شرکت فعال و به موقع در نماز جماعت و تشویق همکاران برای شرکت در نماز 14. آشنایی با قوانین، دستورالعملها و علوم وفنون و تکنولوژیهای نوین مرتبط با وظایف شغلی و سازمانی 15. شفاف سازی و مستند سازی نحوه ارائه خدمات و اسناد و مدارک مرتبط
5-6-2 ) نبایدها: ( منکر ) 1. سوء استفاده از موقعیت شغلی و استفاده شخصی از امکانات دولتی و مردمی 2. اعمال نفوذ برای نیل به منافع شخصی و گروهی و پذیرایی های پر خرج برای حفظ موقعییت شخصی 3. برگزاری جلسات زاید و بی فایده و سفرهای پرهزینه و بی مورد داخلی و خارجی 4. سهل انگاری در وظایف اداری و کم فروشی و کم کاری 5. دیر سرکار آمدن و زود رفتن از محل کار 6. انجام کارهای شخصی در اوقات و ساعات اداری 7. ماندن در اداره در غیر ساعات اداری و انجام ندادن کار و گرفتن اضافه کاری 8. اسراف و افراط و تفریط در بکار گیری اموال حتی در جهت مصارف اداره 9. سهل انگاری در حفظ امکانات دولتی، بدبین کردن مردم به نظام و انقلاب اسلامی 10. اسراف در برگزاری جشنواره ها و هزینه های جانبی سنگین(انواع پذیرایی ها) 11. اختلاس، جعل، خیانت در امانت و عدم وفای به عهد 12. مکالمه زیاد و طولانی و بی مورد با تلفن اداره 13. افشای اطلاعات موجود در دستگاه 14. استعمال دخانیات و داشتن اعتیاد 15. بی انگیزگی، تنبلی، بی عفتی و بد پوششی
5-7 ) پیشنهادات 5-7-1 ) مهمترین توصیه های « اداری – کارمندی» در نهج البلاغه
حسن ختام مباحث پایانی این مبحث سفارشهایی است که مولای متقیان و امیر مومنان و سرور آزادگان جهان به همه مدیران و کارمندان و کارگزاران فرمود:
1- لازم است مدیر در اجرای قوانین پیشگام باشد: من نصب نفسه للناس اماماً فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره[نهج البلاغه، کلمات قصار، ش73.]؛
2- سخت کوشی، پوشاننده خطا است: عیبک مستورٌ ما اسعدک جِدّک[همان، ش51.]؛
3- هر کس مرهون عمل خویش است: من ابطا به عمله لم یُسرع به نسبه[همان، ش23.]؛
4- رازنگهدار مردم بودن: الرای بتحصین الاسرار[همان، ش48.]؛
5- واقع نگری و دوری از آرزوهای دست نیافتنی: من اطال الامل اساء العمل[همان، ش36.]؛
6- مهارت و کفایت: قیمه کل امرءٍ ما یحسنه[همان، ش81.]؛ هلک امروٌ لم یعرف قدره[همان، ش149.]؛ 7- کم کاری موجب پشیمانی است: من قصّر فی العمل ابتلی بالهمّ[همان، ش127.]؛ 8- شکیبایی و بردباری داشتن: لا یعدم الصبور الظفر و ان طال به الزمان[همان، ش153.]؛ 9- آزادمنش بودن و مستبد نبودن: من استبد برایه هلک و من شاور الرجال شارکها فی عقولها[همان، ش158.]؛ 10- هدف، وسیله را توجیه نمی کند: اتامرونّی ان اطلب النَّصْرَ بالجور[همان، خطبه 126.]؛ 11- دوری از زیاده روی و تفریط: ثمره التفریط الندامه و ثمره الحزم السلامه[همان، کلمات قصار، ش181.]؛ 12- برنامه متنوع روزانه: ان للقلوب شهوه و اقبالاً و ادباراً فاتوها من قِبَل شهوتها و اقبالها فانّ القلب اذا کره عمی[همان، ش193.]؛ 13- خویشتن داری و نرمی: من لان عودهُ کثفت اغصانه[همان، ش214.]؛ 14- یکپارچگی و یکرنگی: الخلاف یهدم الرای[همان، ش215.]؛
15- نزاکت در برخورد: و اخفض لهم جناحک[همان، نامه 46.]؛ 16- اخذ حقوق به مقدار ضرورت، نه بیشتر از همه: و امسک من المال بقدرِ ضرورتک[همان، 21.]؛ 17- یکدل و یکزبان بودن: و امره الایعمل بشی ءٍ من طاعه الله فیما ظَهَر فیخالف الی غیره فیما اسرَّ[همان، 26.]؛ 18- مساوات با همگان داشتن: و آسِ بینهم فی اللحظه و النظره[همان، 27.]؛ 19- وقت شناسی در کار ها: و اوقع کلّ امر موقعه[همان، 53.]؛ 20-کار را به کاردان سپردن: فضع کل امرءٍ موضعه[همان، 53.]؛ 21- تماس و ارتباط مستمر با مردم: فلاتطولنّ احتجابک عن رعیتک فانّ احتجاب الولاه عن الرعیه شعبهٌ من الضیق و قله علم بالامور[همان]؛ 22- کار امروز را به فردا نیانداختن: و امضی لکلِّ یوم عَمَله[همان]؛ 23- گاه دخالت مستقیم در کارها داشتن: ثم امور من امورک لابّد لک من مباشرتها[همان]؛ 24- ملاقات و ارتباط مستقیم با ارباب رجوع داشتن: و اجعل لذوی الحاجات منک قسماً تفرّغ لهم فیه شخصک و تجلس لهم مجلساً عاماً فتتواضع فیه لله الذی خلقک[همان]؛ 25- نظارت و مراقبت همیشگی داشتن: و ابعث العیون من اهل الصدق و الوفاء علیهم فانّ تعاهدک فی السرِّ لامورهم حدوه لهم علی استعمال الامانه و الرفق بالرعیه[همان].
5-8 ) حسن ختام
خدایا
خدایا به ذات خداوندیت به اوصاف بی مثل و مانندیت
به لبیک حجاج بیت الحرام به مدفون یثرب علیه السلام
به طاعات پیران آراسته به صدق جوانان نوخاسته
که ما را در آن ورطه یک نفس ز ننگ دو گفتن به فریاد رس
امیدست از آنان که طاعت کنند که بی طاعتان را شفاعت کنند
به پاکان کز آلایشم دور دار وگر زلتی رفت معذور دار
(سعدی /بوستان ، باب دهم در مناجات و ختم کتاب گلستان)
با تشکر فروان از حسن عنایت و توجه شما خوبان قربان شما-محمد ادیب نیا
وآخِرُ دَعوَیهِم اَن ِالحَمدُ لِلّه رَبّ ِالعَالمینَ (یونس/10: 10) سبزوار-95/11/14 دانشگاه حکیم سبزواری محمد ادیب نیا
نقد و بررسی
اگر کسی مدعی باشد با اصول فلسفه و منطق و عقل می تواند همه رازها و حقایق عالم را کشف نماید، روشن است که ادعایی بلندپروازانه و دست نایافتنی دارد. در عین حال، اگر کسی گمان کند که با بی اعتنایی به عقل و منطق نیز می تواند به حقایق دست یابد، او نیز در خیالی خام به سر می برد.
عرفان حقیقی، «عرفانی عقلانی» است. نه تنها با عقلانیت سازگار است که همراه آن است. عرفان بدون عقلانیت، عرفانی انسانی نخواهد بود همانطور که عقلانیت منهای عرفان، از انسان، موجودی تک ساحتی و خشک و خشن می سازد. انسان کامل، از دیدگاه اسلام، انسانی است که همه ابعاد وجودی اش هماهنگ با هم، پیشرفت نمایند. هیچ بعدی را فدای بعد دیگر نکند.
تذکر:
عقلانیت مورد تایید برخی معنویت های نوظهور عقلانیتی مادی و این جهانی است. به همین دلیل عقلانیتی منهای دین و ناسازگار با دین و مدافع تساهل و تسامح است.
نکته دوم: حقیقت آن است که اگر عرفان راهی است برای رسیدن به خدا و تقرب به او، باید دانست که جز با عمل کردن به دستورات خداوند، وصول به چنین هدفی امکان ندارد. خدای متعال نیز فرموده است هر کس مرا می خواهد باید از پیامبر اسلام و احکامی که توسط او بیان می شود پیروی نماید: «قل ان کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله».
نکته سوم: هیچ انسانی به درجه معرفتی و شهودی پیامبر اکرم و امامان معصوم نرسیده است و نخواهد رسید و این حقیقتی است که مورد اتفاق همه صوفیان مسلمان است. اما آن انوار قدسیه لحظه ای از عمل به دستورات شرعی فروگذار نکردند.
نکته چهارم: اصولاً وصول به بی نهایت و ادعای استغنای کامل معنا و مفهوم ندارد. به تعبیر مرحوم علامه محمدتقی جعفری، از شارحان بنام مثنوی معنوی:
… پایان این سیر و سلوک را مانند سیر طبیعی و حرکت معمولی فرض کردن، از نهایت بی خبری است؛ زیرا تصور پایان و آغاز و وسط در بی نهایت، آن اندازه بی اساس است که فرو رفتن در تناقض … لذا این مطلب که جلال الدین می گوید: «لو ظهرت الحقائق بطلت الشرائع» به بازیگری ذهنی و روانی ما بیشتر مربوط است تا به واقع یابی ما. (تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، محمدتقی جعفری، ج11، صص118-119)
5. ناسازگاری بُعد مادی و روحی وجود انسان
این ویژگی را نیز می توان در بسیاری از عرفان های شرقی، اعم از عرفان های هندی، بودایی و جینی فزون بر آن، در برخی از مکاتب اخلاقی و عرفانی یونان باستان از جمله مکتب کلبیون نیز مطرح بود برخی از آیین های ایران باستان همچون آیین مانی نیز کما بیش مدافع این ایده بودند. در عرفان مسیحی نیز این مساله به قوت مطرح است.
کشف المحجوب، ص315: «از ابو علی سیاه مروزی- قدس الله روحه- حکایت کنند که گفت: من به گرمابه رفته بودم و بر متابعت سنت ستره را مراعات می کردم. گفتم: ای ابوعلی، این مقصود را که منبع شهوات است که ترا می به چندین آفت مبتلا دارد، از خود جدا کن؛ تا از شهوت بازرهی. به سِرّم ندا کردند که: «یا باعلی اندر مُلک ما تصرف می کنی؟ مر تعبیه ما را عضوی از عضوی اولی تر نیست. به عزت ما که آن را از خود جدا کنی، که ما در هر موی از آنِ تو صد چندان شهوت آفرینیم که اندر آن محل.»
در توصیف عبدالرحمن مجذوب چنین گفته اند: «کان من الاولیاء الاکابر … و کان مقطوع الذکر قطعه بنفسه اوائل جذبه»(طبقات الکبری عبدالوهاب شعرانی، ج2، 127)
یکی دیگر از اموری که ناسازگاری بعد مادی و این جهانی وجود انسان با بعد روحی و معنوی او را در مکاتب و آیین های دروغین عرفانی نشان می دهد، مساله انزوا و گوشه نشینی است. اینان غالباً این کار را به هدف کسب توجه و تمرکز، لازم می دانند. اصل در چنین عرفان هایی توجه و تمرکز و مدیتیشن است. لذا هر چیزی که موجب تقویت این حالت شود، «خوب» و با ارزش و هر چیزی که موجب ضعف در تمرکز و توجه گردد، «بد» و بی ارزش تلقی می گردد.
یکی دیگر از شواهد ناسازگار دانستن بعد این جهانی وجود انسان با بعد روحی و معنوی او در عرفان های کاذب، مساله بی توجهی آنها به مسائل سیاسی و حکومتی و نفی سیاست و پلید دانستن آن است. در عرفان های کاذب به یک معنا اصالت با فردگرایی و لذت گرایی فردی است. آنچه که برای آنان مهم است سعادت سالک و عارف است و لو به قیمت مشاهده ظلم و ستم بر مردمان باشد.
نقد و بررسی
نکته اول: تعارضی میان بعد مادی و بعد روحی وجود انسان نیست. نمی توان به انگیزه تقویت و سعادت یکی، دیگری را نادیده گرفت. بهره مندی مشروع از لذت های جنسی نه تنها تعارض و تضادی با معنویت و عرفان ندارد؛ بلکه شرط تکامل معنوی انسان و یکی از بهترین اسباب و وسایل وصول به سعادت واقعی است.
نکته دوم: اسلام با دیدگاه فرویدی و نگرش معنوی افرادی همچون اوشو نیز به شدت مخالف است و افسارگسیختگی و بی بند و باری در مساله جنسی را به شدت نهی کرده است.
نکته سوم: در نقد انزواطلبی و گوشه نشینی صوفیان و عارفان دروغین می گوییم که حق آن است که برای اصلاح درون هرگز نمی توان از اصلاح برون غافل بود. این دو چنان در هم تنیده اند که تفکیک آنها از یکدیگر بسیار دشوار است. به همین دلیل عرفان حقیقی و عارفان حقیقی افزون بر مبارزه با دشمن درون، با دشمنان بیرونی نیز مبارزه می کنند و این مبارزه را برای حیات معنوی انسان لازم می دانند. هر چند مبارزات درونی را دشوارتر و سخت تر از مبارزات بیرونی می دانند.
نکته چهارم: راه اصلی وصول به هدف عرفان، «بندگی» خداوند است. بندگی به معنای عام. بندگی در همه ارکان و ساحت های وجودی انسان. هر یک از غرایز انسانی، از جمله غریزه نوع دوستی و دیگرخواهی نیز بندگی خاص خود را دارند. عارف حقیقی کسی است که حق بندگی همه ابعاد وجودی اش را ادا می کند. نمی توان ادعای محبت خدا و عشق الهی داشت اما نسبت به مخلوقات او بی اعتنا بود و در سیاست و مدیریت و تدبیر امور بندگان الهی هیچ دخالتی نکرد و خود را کنار کشید.
نکته پنجم: درباره رابطه معنویت و سیاست نظریات متعددی مطرح شده که می توان همه آنها را در دو طیف گسترده «نظریه جدایی معنویت از سیاست» و «نظریه تعامل معنویت و سیاست» جای داد. نظریه جدایی معنویت و سیاست دو دسته مدافع دارد: از طرفی برخی از معنویت گرایان دروغین و سرکرده های عرفان های کاذب به پندار دفاع از معنویت می خواهند آن را از سیاست دور نگه دارند و از طرف دیگر برخی از سیاستمداران و قدرت گرایان غیر الهی به منظور بهره برداری های مادی و اجتماعی از توده ها و بازگذاشتن دست سیاستمداران برای حفظ قدرت و سیاست خود، ساحت سیاست را جدای از ساحت عرفان و معنویت می دانند.
حق آن است که این نظریه، از طرفی ناشی از عدم درک درست عرفان و معنویت است و از طرف دیگر معلول برداشت نادرست از سیاست است.
نکته ششم: نفس قدرت و سیاست را نمی توان خوب یا بد دانست. اگر همراه با معنویت حقیقی و در راستای تحقق معارف الهی و خدمت به خلق خدا باشد، جزء بهترین کارهاست. اما اگر موجب غرور و خودبزرگ بینی و ستم بر زیردستان و تجاوز به حقوق و مقررات الهی باشد، بد است. بنابراین نمی توان سیاستمداران و قدرت گرایان را صرفاً به این دلیل که دنبال سیاست و قدرت اند افرادی بد و پلید دانست.
نکته هفتم: بزرگ ترین طراحان معنویت و عرفان در بین بشریت، یعنی پیامبران و اولیاء دین، همگی برای استقرار نظام سیاسی و حکومت دینی و الهی تلاش کرده اند و با طاغوت های زمان خویش درافتاده اند و لحظه ای در مبارزه با ظلم و ظالمان کوتاهی نکرده اند. و این خود بهترین دلیل برای همراهی معنویت و عرفان حقیقی با سیاست و تدبیر امور اجتماعی مردمان است.
نکته هشتم: سرکرده های عرفان های کاذب هر چند در ظاهر با سیاست و سیاستمداران مخالف اند و پیروان خود را به عدم دخالت در سیاست و مسائل اجتماعی دعوت می کنند، اما تردیدی نیست که هدف اصلی و پنهان آنان از چنین توصیه ای هدفی سیاسی است. اگر نیک بنگریم می بینیم که عرفان های کاذب خود پدیده هایی کاملاً سیاسی هستند. لذا از سوی قدرتمندان و سیاستمداران غربی به شدت مورد تبلیغ و حمایت قرار می گیرند. چگونه می توان باور کرد که پدیده ای که مخالف سیاست باشد، از سوی سیاستمداران و قدرتمندان تبلیغ شده و از هر گونه حمایتی برخوردار گردد؟ بهترین مکان ها و تفریحگا ه ها از سوی اربابان زر و زور و سیاست در اختیار آنان قرار گیرد؟
6. انکار معاد و طرح مساله تناسخ
وجه مشترک همه عرفان های شرقی و غربی و سرخ پوستی همین است. البته این مساله، امر جدیدی نیست. تناسخ از ویژگی های مشهور ادیان و آیین های هندی است. در یونان باستان و از سوی فیثاغوریان هم مطرح شده است. (در عالم اسلام ظاهراً فقط دروزی ها به تناسخ اعتقاد داشته اند)
نقد و بررسی
تناسخ به این معنا که مکاتب هندی و بودایی و آیین های نوظهور معنوی مثل اوشو و اکنکار و کوئلیو می گویند قطعاً باطل است. هم از نظر فلسفی و هم از نظر دینی.
این استدلال اوشو برای اثبات تناسخ که می گوید من خودم وجودهای سابقم را مشاهده کرده ام و با تجربه شخصی به آن رسیده ام، معلوم است که هیچ ارزش منطقی و عقلانی ندارد. در مقابل آن به سادگی می توان ادعا کرد که میلیون ها نفر دیگر چنین تجربه ای نداشته اند. هیچ یک از ما زندگی های قبلی خود را ندیده ایم.
بر اساس قانون کارما، اموری از قبیل توبه، استغفار، عفو الهی، احباط عمل، و امثال آن هیچ جایگاهی ندارند. هر عملی عکس العمل قطعی خود را دارد و با هیچ وسیله ای نمی توان عکس العمل آن را حذف کرد.
مدافعان تناسخ، اعتقاد به آن را به معنای دادن فرصت به انسان ها برای تکمیل شخصیت خود می دانند. اما این نیز آرزویی بی مورد و بی وجه است. خداوند ابزار و وسایل درونی و بیرونی هدایت را در اختیار همه آدمیان قرار داده است: عقل به منزله پیامبر درونی و هزاران پیامبران بیرونی. در قرآن کریم از زبان برخی از جهنمیان آمده است که آرزوی بازگشت مجدد به این دنیا را دارند اما به آنان فرصت داده نمی شود.
تبلیغ کثرت گرایی عرفانی
به سوی کعبه راه بسیار است
من ز دریا شوم تو از خشکی (قاآنی)
راه ها به تعداد انفاس خلایق است. هیچکدام ترجیحی بر دیگری ندارد. مهم نتیجه است، نه وسیله.
سماع و رقص عارفانه به همان اندازه درست است که عرفان اسلامی مبتنی بر شریعت.
عرفان های هندی و شرقی و غربی و امثال آن، به همان اندازه ما را به نتیجه می رسانند که عرفان مبتنی بر وحی.
نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه صوفیان
1. تحسین دزدی برای مبارزه با نفس و درمان بیماری های قلبی؛
2. توجیه عمل خلاف شرع سماع، به این صورت که ارتکاب این معصیت موجب دوری از سایر گناهان می شود: «اگر دست بر هم زنند، هوای دستشان بریزد و اگر پای بردارند، هوای پایشان کم شود. چون بدین طریق هوا از اعضایشان نقصان گیرد، از دیگر کبار خویشتن نگاه توانند داشت.» (اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، محمد بن منور، ص223.
3. ترویج عشق مجازی و همنشینی با نوجوانان زیبارو
در تو که به دیده صفا مینگریم نی از پی شهوت و هوا مینگریم
دیدار خوشت آیینه لطف خدا است ما، در تو بدان لطف خدا مینگریم
نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه(2)
4. تشویق مریدان به گناه برای رهایی از غرور
5. تشویق مریدان به ارتکاب گناه برای نیل به مقام تائبین «التائب من الذنب کمن لاذنب له».
6. تشویق به گناه به منظور آشنایی فرد گناهکار با حجاب های ظلمانی
)مناقب العارفین، شمسالدین افلاکی، ج1، صص439-440.)
نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه(3)
7. بِکتاشیه: خواندن دعای «ناد علی» و دم گرفتن و نواختن نی و امثال آن را به جای نماز و روزه و سایر وظایف شرعی تلقی می کنند (دانشنامه جهان اسلام، حرف ب، بکتاشیه، ج3، ص653.)
8. در احوالات مولوی چنین نقل شده است که در حال گوش دادن به نوای رَباب بود که کسی به او تذکر داد که وقت نماز عصر فرا رسیده است. اما او در پاسخ وی گفت: «نی نی آن نمازِ دیگر، این نماز دیگر. هر دو داعیان حقّند. یکی ظاهر را به خدمت میخواهد و این دیگر باطن را به محبّت و معرفتِ حق دعوت مینماید.» (مناقب العارفین، شمسالدین افلاکی، ج1، ص395.)
نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه(4)
9. ابوسعید ابوالخیر (375-440ق) حاضر نشد برای نماز دست از سماع صوفیانه بکشد و همانطور که در حال رقص بود، می گفت: «ما در نمازیم»! (اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید، محمد بن منور، ص240.)
نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه(5)
10. عبدالرحمن جامی در شرح احوال میره نیشابوری: روزی میره مشاهده کرد جمع کثیری از مردمان به دیدار او می آیند. «از خادم پرسید که «اینان کهاند؟» گفت: «به خدمت تو میآیند». صبر کرد. هیچ نگفت تا به سربالایی رسید و بادی سخت میجست. بند شلوار بگشاد و بول آغاز کرد؛ چنان که جامههای خود و جامههای ایشان را پلید کرد. آن قوم گفتند: «احسنت! زهی شیخ و زهی معاملت نیکو!» همه از وی منکر بازگشتند.» (نفحات الانس، ص264)
نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه(6)
11. برخی از ملامتیان به منظور مبارزه با نفس از خواندن نماز نیز پرهیز داشتند و بعضاً به صورت برهنه در میان مردمان به راه می افتادند. به عنوان نمونه زمانی که شهاب الدین سهروردی، در دمشق در جستجوی شیخ علی کردی، بود مردمان او را از نزدیک شدن به وی برحذر داشته و گفتند: «هذا رجل لایصلّی و یمشی مکشوف العوره اکثر اوقاته». (روض الریاحین فی حکایا الصالحین، عبداللَّه الیافعی، صص481-482 حکایت 443)
نمونه هایی از نگرش های کثرت گرایانه(7)
12. برخی از صوفیان معاصر برای وصول به مقام «بی خودی» از مواد تخدیر کننده ای چون بنگ و افیون نیز استفاده می کنند. «صوفیه برای تحریک اعصاب و نیل به حالی که از آن تعبیر به بی خودی می کنند گاه به مواد تخدیرکننده یا سکر آور متوسل می شده اند. شاذِلیه با قهوه به تحریک اعصاب می پرداخته اند. و گویند هم شاذلی مخترع شربت قهوه بوده است. … بعضی دیگر به بنگ و چَرْس می پرداخته اند و برخی هم دست به شراب می زده اند و از این همه قصدشان رهایی از خود و از خودی بوده است با وسایل مصنوعی.» (ارزش میراث صوفیه، عبدالحسین زرین کوب، ص94)
نقد و بررسی (1)
1. از صوفیان رفتارها و سخنان متضادی در این باب به دست ما رسیده است. برخی از آنان علیرغم تاکید بر پایبندی نسبت به دستورات شرعی و نادرست شمردن هر گونه شریعت گریزی، در مواقعی یا خود رفتارهای کاملاً خلاف شرع را مرتکب می شدند و یا سخنان خلاف دین بر زبان می راندند و یا آنکه رفتارها و سخنان خلاف دین دیگران را مورد تایید قرار می دادند. مثلاً، بایزید بسطامی، به دلیل آنکه نمی دانست پیامبر اکرم چگونه خربزه می خورده است، از خوردن آن اجتناب می کرد. و یا از گفتگو با پیری که آب دهان خود به سوی قبله انداخته بود، صرف نظر کرد. در عین حال، همین فرد در شطحیات خود سخنانی خلاف شرع دارد.
نقد و بررسی (2)
2. رسیدن به منزل مقصود و برخورداری از قرب الهی و مقام فنای حقیقی، که اوج اهداف عارفان است، راه ویژه خود را می طلبد؛ با هر راهی نمی توان به این هدف رسید. رسیدن به مقام فنا و قرب الهی را نمی توان با نافرمانی او به دست آورد! چگونه ممکن است با نادیده گرفتن فرمان های محبوب و معشوق بتوان به بارگاه او راه یافت؟ یک عاشق حقیقی هرگز به خود اجازه نمی دهد که لحظه ای از یاد معشوق غافل بماند؛ در همه حرکات و سکناتش همواره به دنبال رضایت معشوق است.
نقد و بررسی (3)
3. هیچ کس توانایی رسیدن به اوج معنویت پیامبر اسلام و امامان معصوم را ندارد. آنان با بالا رفتن از نردبان شریعت به آن مقام رفیع دست یافته اند. پیامبر تا آخرین ساعات عمر لحظه ای در انجام دستورات الهی کوتاهی نکرد. امیر مومنان در محراب نماز به شهادت رسید و امام حسین در سایه عمل به فریضه امر به معروف و نهی از منکر به آن مقام بزرگ دست یافت.
4. عقل و شرع حکم می کنند که بهترین و صائب ترین وسیله وصول به حقیقت بلکه تنها وسیله آن، متابعت از شریعت وحیانی است. چگونه ممکن است راه های بهتر و ساده تری باشد اما خداوند آن را از بندگان دریغ نماید؟ اگر حقایقی باطنی وجود دارند که دارند و اگر راهی برای وصول به آنها وجود دارد، این راه منحصر در راه شریعت است و بس.
کار خارق العاده و حقانیت
اگر کثرت گرایی عرفانی نادرست است پس کارهای خارق العاده ای که از برخی مرتاضان و صوفیان و عارفان سایر ملل و ادیان مشاهده می کنیم را چگونه باید توجیه کرد؟ تلقی بسیاری از مردمان این است که انجام این کارها نشانه حقانیت است. و حتی بعضاً برخی از صوفیان بوده اند که در عمل همین مساله را القا می کرده اند و در پاسخ نقدهای دینی ای که به عملکردهای آنان می شد، با ابراز و اظهار کاری خارق العاده، بر شریعت گریزی خود سرپوش می نهادند. نقل می کنند: ابوسعید ابوالخیر، در روز روشن شمعی را برافروخته بود؛ شخصی به او اعتراض کرد و این کار را مصداق اسراف دانست. ابوسعید به جای پاسخ منطقی دادن به این نقد و یا پذیرش آن و تشکر از ناقد، با ابراز کرامتی! سر و صورت ناقد را در آتش سوزاند و سپس این شعر را سرود که: هر آن شمعی که ایزد برفروزد کسی کش پف کند سبلت بسوزد.
) اسرار التوحید، ص112.(
کار خارق العاده نشانه حقانیت نیست (1)
روح انسانی دارای قدرتی شگفت انگیز است. هر انسانی اگر بتواند غرایز حیوانی را سرکوب نماید، می تواند از قدرت روح خود استفاده کند. سنت الهی در این عالم به این صورت است که هر کس به هر میزان و به هر انگیزه ای که تلاش نماید، از حاصل تلاش خود بهره خواهد برد.
کار خارق العاده نشانه حقانیت نیست (2)
به ابوسعید ابوالخیر گفتند: «فلان کس بر روی آب می رود.» وی در پاسخ گفت: «سهل است، بزغی (قورباغه) و صعوه یی (گنجشک) نیز بر روی آب می رود.» درباره شخص دیگری گفتند که: «فلان کس در هوا می پرد» باز هم در پاسخ گفت: «زغنی و مگسی نیز بر هوا می پرد» درباره شخص دیگری نیز گفتند: «فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری می رود.» ابوسعید در پاسخ گفت: «شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب می رود. این چنین چیزها را بس قیمتی نیست. مرد آن بود که میان خلق نشیند و داد و ستد کند و زن خواهد و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدای خود غافل نباشد.» )نفحات الانس، عبدالرحمن جامی، ص305.(
بسیاری از عارفان مسلمان به آن توجه داده و تصریح کرده اند کسانی که از راه های خلاف شرع به کرامات و انجام کارهای خارق العاده دست می یابند، کافر و زندیق اند.[1] و به طور جد از سالکان خواسته اند که «اگر کسی را دارای چنان کراماتی یافتید که در آسمان میپرد، دلباخته او نشوید تا آن گاه که رفتار او را در برابر امر و نهی الهی و رعایت آداب شرعی ببینید.»[2] کارهای خارق العاده ای را می توان از کرامت الهی دانست که در سایه عمل به دستورات الهی به دست آمده باشند، هر چند هیچ عارف حقیقی عملی را برای دست یابی به کارهای خارق العاده انجام نمی دهد. او فقط برای رضایت الهی کار می کند اما چون که صد آمد نود هم پیش ما است. هر کس به هر میزانی که به خدا تقرب بجوید، به همان میزان نیز از قدرت فوق طبیعی بهره مند می شود.
[1]. ر.ک: نفحات الانس، عبدالرحمن جامی، ص26. به نقل از شیخ شهاب الدین سهروردی.
[2]. الرساله القشیریه، عبدالکریم بن هوازن القشیری، ص14.
کار خارق العاده نشانه حقانیت نیست (3)
علامه بحرالعلوم:
«و اما استاد عام شناخته نمی شود مگر به مصاحبت در خلاء و ملاء و معاشرت باطنیه و ملاحظه تمامیت ایمان جوارح و نفس او و زینهار به ظهور خوارق عادات و بیان دقایق و نکات و اظهار خفایای آفاقیه و خبایای انفسیه و تبدل بعضی از حالات خود به متابعت او فریفته نباید شد چه اشراف بر خواطر و اطلاع بر دقائق و عبور بر ماء و طی زمین و هوا و استحضار از آینده و امثال اینها در مرتبه مکاشفه روحیه حاصل می شود و از آن مرحله تا سر منزل مقصود بس منازل و مراحل است و بس راهروان این مرحله را طی و از آن پس از راه افتاده؛ به وادی دزدان و ابالسه داخل گشته و از این راه بسی کفار اقتدار بر بسیاری از این امور حاصل. بلکه از تجلیات صفاتیه نیز پی به وصول صاحبش به منزل نتوان برد.» (دو رساله در سیر و سلوک، رساله سیر و سلوک سید بحر العلوم، ص81.
مکاشفات رحمانی و حقانیت
مکاشفات رحمانی نیز هرگز نشانه حقانیت سالک نیستند. حداکثر این است که چنین حالتی همچون رویاهای صادقه است. هرگز نمی توان دیدن رویاهای صادقه را نشانه ولی الهی بودن یک فرد دانست. چه بسیارند افراد تبه کار و گناه آلودی که خواب های صادق دیده و می بینند. عزیز مصر، که فردی بت پرست و غیر موحد بود، خواب صادق دید! البته این سخن درستی است که داشتن مکاشفه نیازمند لطافت روحی خاصی است؛ اما لطافت روحی داشتن یک حرف است و حق بودن حرفی دیگر. افزون بر این، «کشف و مکاشفه در نزد اولیای خدا و عارفان وارسته از امور پیش پا افتاده ای است که کمترین اعتنایی به آن ندارند و هیچ توجهی به آن نمی کنند. … اولیای خدا این امور را بازی هایی کودکانه تلقی می کنند.» در جستجوی عرفان اسلامی، صص305-307.
جایگاه استاد در این تلقی در حقیقت جایگاه پیامبران و بلکه جایگاه خدا است. زیرا پیامبران جرات و جسارت تخلف از دستورات خداوند را ندارند و خود را فقط واسطه ابلاغ دستورات و خواسته های الهی به بشر می دانند و خداوند نیز اختیاری جز ابلاغ دستورات او را به آنان نداده است: «و ما علی الرسول الا البلاغ»؛ اما استاد و پیر در تصوف و عرفان های کاذب حقِ هر گونه دخالت و تصرفی در احکام الهی را دارد. به همین دلیل ممکن است به سالک دستور دهد دزدی کند. و او نه تنها حق سرپیچی از این دستور را ندارد؛ بلکه حق چون و چرا هم ندارد.
علت تاثیرگذاری عرفان های کاذب
علت اصلی جهل افراد است: (عامل اصلی همه انحرافات در تاریخ اسلامی را می توان جهل نامید: دعای اربعین امام حسین)
معمولاً اعضای این فرقه ها دلبسته تر و پایبندتر هستند.
مخفی کاری آنان این حالت را در ذهن خیلی افراد ایجاد می کند که حتماً چیز مهمی دارند …
کنترل همه جوانب زندگی مریدان از نوع غذا، محل مسکن، همسر، لباس و …
بمباران محبت: وعده شغل، مسکن، تسکین آلام روحی، بهبود امراض مزمن یا صعب العلاج جسمی، قرار گرفتن در محیطی صمیمی، یافتن یاران شفیق …
ادعا می کنند که راهی سریع، مرحله بندی شده و قابل اجرا برای رسیدن به حقیقت دارند. که نیازی به عمل به دستورات دینی ندارد.
ساده و در دست رس جلوه دادن تجربه های معنوی جدید
کم کاری عالمان و مبلغان دینی در ارائه معارف معنوی
نقش سیاست بازان در ترویج عرفان های کاذب
بهره برداری از برخی آموزه ها
مثلا آموزه درون گرایی افراطی و گوشه نشینی و آموزه تناسخ
در اغلب آیین های جدید اعتقاد به تناسخ که به گونه ای ملازم با جبر اجتماعی و سیاسی هم هست، وجود دارد. حتی در عرفان اکنکار آمریکایی این اعتقاد جایگاه بسیار بالایی دارد. و این ابزار خوبی در دست زورگویان و ستمگران است. با این اعتقاد می توان جلوی خیلی از شورش های اجتماعی و سیاسی را گرفت. و افراد را به امید زندگی بهتر در مرحله بعدی ساکت نگه داشت.
ایجاد پایگاه:
نقش کینیاز دالگورکی، شاهزاده روسی، در پیدایش بابیت و بهایئت. شرکت در درس سیدکاظم رشتی آشنایی با سیدعلی محمد شیرازی. معتاد کردن او و القا اندیشه های خود به او. کم کم به سید گفت شما نماینده امام زمان هستید و من به شما و مقام بسیار والایتان واقفم. خود سید هم باورش شد. امروزه فرقه ای شده است که کاملاً در اختیار استکبار و علیه مسلمانان اقدام می کند.
مقابله با معنویت اسلام شیعی:
تقویت اسلام فردی و منهای سیاست. اسلام منهای روحانیت، اسلام منهای مدیریت. به عنوان مثال در ایران اسلامی از سال 42 به بعد می بینیم که مشایخ صوفیه روابط خوبی با دربار شاه داشتند. به مقامات عالی می رسیدند. در زمان دکتر اقبال خانقاه ها رشد کردند.
مهار قدرت مرجعیت:
نقش مرجعیت را در خنثی کردن توطئه هایش به وضوح در سده های اخیر دیده اند. بر این اساس با ترویج چنین فرقه هایی، به محوریت دادن به نقش پیر و استاد در حقیقت می خواهند بدیلی برای مرجعیت ایجاد کنند.
راه های مقابله
راه های علمی:
شناخت عرفان حقیقی و عرفان های کاذب
علم مقدمه عمل است. اگر جهل مهم ترین عامل اثرگذاری این نوع مکاتب است، نخستین گام برای مقابله، شناخت و آگاهی است.
طراحی مهندسی اخلاقی و تربیتی در سطح خرد و کلان
پرهیز از نگاه بخشی و جزیره ای.
تاکید بر عقلانیت و پرهیز از امور خرافی:
بیشتر فریب خوردگان این عرصه زنان هستند. رویابینی، فال بینی، طالع بینی، کف بینی، سنگ درمانی و فرادرمانی و سحر و جادو و احضار روح و …
جلوگیری از نفوذ خرافات در عزاداری ها. به ویژه عزاداری های خانگی!
راه های عملی
افشاگری و ایجاد حساسیت در میان افراد و خانواده ها
جلوگیری از فعالیت های خزنده دشمنان و تهاجم اخلاقی و معنوی آنان
استفاده از ظرفیت مجالس مذهبی و خانگی و پایگاه های بسیج برای معرفی عرفان حقیقی
احیای ابعاد عرفانی و اخلاقی عاشورا، فاطمیه، شعبانیه، دهه فجر، هفته دفاع مقدس و امثال آن.
Drsharifi.ir
4. ارائه الگوهای عینی:
داستان های عارفان و عالمان راستین؛ داستان های شهیدان.
5. خودسازی به منظور جامعه سازی:
نیروهای ارزشی می توانند الگوی عینی و متحرک ارزش ها و اخلاقیات اسلامی باشند.
مشخصه های عارفان حقیقی
1. متاخر از وحی
عرفان ناب اسلامی و عرفان حقیقی، بر خلاف عرفان کاذب اسلامی، همواره متاخر از وحی و بلکه مُلهَم از وحی می باشد.
2. مطابق با عقل حقیقی و فلسفه متعالی
همواره بین عرفان راستین با عقل و حکمت، سازگاری و نسبت طولی وجود دارد بلکه می توان چنین ادعا کرد که هیچ یک از آموزه ها و مشهودات عرفانی نباید مورد ستیزه عقل سلیم و مبانی قطعی فلسفی واقع شود.
3. یاد خدا
نیست در لوح دلم جز الف قامت یار/چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
الهی و الحقنی بنور عزّک الابهج فاَکون لک عارفاً و عن سواک منحرفاً و منک خائفاً مراقباً
4. محبت نسبت به همه آفریده ها (صلح کل)
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
یکی از بارزترین نمودهای محبت عام به همه مخلوقات را می توان در نوع مراودات و مناسبات عارفان حقیقی با محیط زیست مشاهده کرد.
برخی: ادیان هندی مشکل محیط زیست را حل می کنند.اما اسلام نه حیوانات را خدا می دانند و نه اجازه تصرف بی مبنا در آنها می دهد.
داستان علامه مجلسی و محافظت از بچه گربه
علامه بحر العلوم و داستان شکت عنک عصفوره فی الحضره
5. محبت به همه انسان ها
لعلّک باخع نفسک الا یکونوا مومنین
پیامبر اکرم: مردمان همگی، عیال خداوندند، پس محبوب ترین افراد در نزد خداوند، نیکوترین شان نسبت به عیال خداوند است.
داستان صاحب فصول:در پاسخ این پرسش که: «اگر بدانی چند ساعت دیگر به مرگت مانده است، در این چند ساعت چه می کنی؟» می گوید: «روی سکوی در خانه ام می نشینم تا نیازهای مردم را برآورده سازم. شاید کسی بیاید و از من چیزی بخواهد و نیازی داشته باشد؛ گر چه آن نیاز استخاره باشد.»
بحر العلوم و شاگردش سید جواد عاملی صاحب مفتاح الکرامه و عدم آگاهی از نیازهای همسایه
داستان سری سقطی و استغفار سی ساله برای یک الحمدلله
6. ناامیدی از انسان ها
امام علی (ع) به فرزندشان امام حسن (ع) توصیه می کند که: ان استطعت ان لایکون بینک و بین الله ذو نعمه فافعل. عارفان حقیقی از خلق و خوشایندها و بدآیندهای آنان، بی نیازند.
به دلیل هیچ کاره دانستن مردم و خدا را یگانه فاعل حقیقی دانستن تحمل جفای خلق نیز بر آنان آسان می شود. البته تحمل جفای خلق ملازم با ظلم پذیری نیست.
7. خوددوستی روان شناختی
به شدت مراقب و مواظب خودشان هستند. به همین دلیل هرگز به وضع موجود خود قانع نیستند. دائماً در اندیشه بهتر کردن اوضاع درونی خودند. یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم لایضرکم من ضلّ اذا اهتدیتم
خوددوستی به معنای خودبزرگ بینی نیست. تواضع آنان از همه کس بهتر است.
8. ناشناخته بودن
غیر از خود فرد هیچ کس نمی تواند عارف بودن یا نبودن کسی را درک کند. ما تنها می توانیم علائم و نشانه هایی را به دست آوریم. کسانی که به گوهر راستین عرفان دست یافته باشند اهل تظاهر و به دنبال اسم و رسم و عنوان نیستند. به همین دلیل برای عامه مردمان قابل شناخت و تشخیص نیستند.
هر که را اسرار حق آموختند مهر کردند و زبانش دوختند.
سرّ حق را آن سزد آموختن کز بیانش لب تواند دوختن
مرحوم بهاری همدانی در تذکره المتقین:از جمله آنها [مغرورین] طایفه ای است که خود را عارف می دانند و از عرفان اکتفا کرده به پوشاک و خفض الصوت و سر پائین انداختن و آه سرد کشیدن و شبیه گریه به جا آوردن لاسیما اگر بشنود کلامی را در عشق و محبت و توحید و فقر مع عدم معرفه معناها بل بعضی تجاوز کرده به شهیق و نهیق و اختراع بعضی از اذکار و التغنی بالاشعار و سایر حرکات شنیعه به گمان اینکه این اطوار شخص را به مقامی می رساند. نه چنین است، بل اسباب سخط و غضب الهی است.
9. صراحت و اجتناب از مبهم گویی
هرگز به بهانه اینکه زبان عرفان زبانی خاص است سخنان چند پهلو که موجب سوء استفاده دیگران شود، بر زبان نمی رانند. همانگونه که پیامبران و امامان معصوم چنین بودند. هرگز به گونه ای سخن نمی گفتند یا به گونه ای رفتار نمی کردند که هر کسی برداشتی متناسب با میل خود از گفتار و رفتار آنان داشته باشد.
البته اقتضای مباحث عرفانی آن است که در مواردی در لفافه و با استفاده از قالب های ادبی مجاز و استعاره و کنایه و امثال آن سخن گفته باشند. طبیعی است که الفاظ تاب تحمل همه معانی را ندارند. افزون بر این، همه عارفان نیز لزوماً شناخت کافی از زبان و توانمندی های ادبی زبان خود را ندارند. برخی از آنان ادیبان زبردست و زبان شناسان سرشناسی بودند و اینان در بسیاری موارد می توانستند مضامین بلند عرفانی را با استفاده از قالب های زبانی متعارف و بدون گرفتار شدن در سخنان دو پهلو، بیان کنند، اما برخی دیگر، که از چنین توانمندی هایی بی بهره بودند.
11. تاکید بر ریاضت های شرعی
رسیدن به کمال و سعادت نهایی بدون ریاضت و تمرین های سخت جسمی و روحی امکان پذیر نیست.
«لن تنالوا البرّ حتی تنفقوا مما تحبون» «افضل الاعمال ما اکرهت علیه نفسک»
آیا ریاضت ارزش مقدمی و وسیله ای و ابزاری دارد یا ارزش غایی و نهایی؟ روشن است که ارزش ریاضت ارزشی مقدمی و ابزاری است. اما آیا می توان از هر وسیله ای برای رسیدن به خدا کمک گرفت؟ جواب منفی است. بر اساس نظام علّی و معلولیِ حاکم بر عالم، هر فعلی معلول خاص خود را دارد و هر معلولی، علت ویژه خود را می طلبد. ریاضت ها هم به منزله علت هایی برای وصول به همان هدف مقدس هستند. اما اینکه چه نوع ریاضتی واقعاً ما را به آن هدف می رساند و چه نوع ریاضتی ما را از آن دور می سازد، از دو راه می توان فهمید: عقل و شرع.