تفسیر سوره فلق
در اولین آیه، به حضرت محمد(ص) به عنوان یک الگو و پیشوا چنین دستور مى دهد: «بگو: پناه مى برم به پروردگار سپیده صبح» که دل سیاهى شب را مى شکافد (قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ).
«از شرّ تمام آنچه آفریده است» (مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ). از شرّ همه موجودات شرور، انسان هاى شرور، جنّ، حیوانات، حوادث و پیشامدهاى شرّ و از شرّ نفس اماره.
«فَلَق» (بر وزن شفق) از ماده «فَلْق» (بر وزن خلق) در اصل، به معنى شکافتن چیزى و جدا کردن بعضى از بعضى دیگر است، و از آنجا که به هنگام دمیدن سپیده صبح، پرده سیاه شب مى شکافد، این واژه به معنى طلوع صبح، به کار رفته، همان گونه که «فجر» نیز به همین مناسبت بر طلوع صبح اطلاق مى شود.
بعضى آن را به معنى همه موالید و تمام موجودات زنده، اعم از انسان، حیوان و گیاه مى دانند; چرا که تولد این موجودات که با شکافتن دانه و تخم و مانند آن صورت مى گیرد، از عجیب ترین مراحل وجود آنها است، و در حقیقت، هنگام تولد، جهش عظیمى در آن موجود رخ مى دهد و از جهانى به جهان دیگرى گام مى نهد.
در آیه 95 «انعام» مى خوانیم: اِنَّ اللّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى یُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَیِّتِ مِنَ الْحَیِّ: «خداوند شکافنده دانه و هسته است، زنده را از مرده خارج مى سازد، و مرده را از زنده». بعضى نیز مفهوم «فلق» را از این هم گسترده تر گرفته اند، و آن را به هر گونه آفرینش و خلقت، اطلاق کرده اند; چرا که با آفرینش هر موجود، پرده عدم شکافته مى شود و نور وجود آشکار مى گردد.
هر یک از این معانى سه گانه (طلوع صبح ـ تولد موجودات زنده ـ آفرینش هر موجود) پدیده اى است عجیب، که دلیل بر عظمت پروردگار و خالق و مدبر آن است، و توصیف خداوند به این وصف، داراى مفهوم و محتواى عمیقى است.در بعضى از احادیث نیز آمده: «فلق» چاه، یا زندانى در دوزخ است، و همچون شکافى در دل جهنم خودنمائى مى کند. این روایت، ممکن است، اشاره به مصداقى از مصداق هاى آن باشد، نه این که مفهوم گسترده «فلق» را محدود کند.
تعبیر به «مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ» مفهومش این نیست که آفرینش الهى در ذات خود شرّى دارد; چرا که آفرینش، همان ایجاد است، و ایجاد و وجود خیر محض است، قرآن مى گوید: الَّذی اَحْسَنَ کُلَّ شَیْء خَلَقَهُ: «همان خدائى که هر چه را آفرید، نیکو آفرید».
بلکه، شرّ هنگامى پیدا مى شود که مخلوقات از قوانین آفرینش منحرف شوند و از مسیر تعیین شده جدا گردند، فى المثل: نیش و دندان برنده حیوانات، یک حربه دفاعى براى آنها است، که در برابر دشمنانشان به کار مى برند، همانند سلاحى که ما در مقابل دشمن از آن استفاده مى کنیم، اگر این سلاح به مورد به کار رود، خیر است، اما اگر نابه جا و در برابر دوست مصرف گردد، شرّ است.
بسیارى از امور است که ما در ظاهر آنها را شرّ حساب مى کنیم، در باطن خیر است، مانند حوادث و بلاهاى بیدارگر و هشدار دهنده که انسان را از خواب غفلت بیدار ساخته و متوجه خدا مى کند، اینها مسلماً شرّ نیست.
آنگاه، در توضیح و تفسیر این مطلب مى افزاید: «و از شرّ هر موجود مزاحمى هنگامى که وارد مى شود» (وَ مِنْ شَرِّ غاسِق اِذا وَقَبَ). «غاسِق» از ماده «غَسَق» (بر وزن شفق) به گفته «راغب» در «مفردات»: به معنى شدت ظلمت شب است، که در همان نیمه شب حاصل مى شود، و لذا قرآن مجید به هنگام اشاره به پایان وقت نماز مغرب مى فرماید: «اِلى غَسَقِ اللَّیْل».
و این که در بعضى از کتب لغت «غسق» به معنى تاریکى آغاز شب تفسیر شده، بعید به نظر مى رسد، به خصوص این که: ریشه اصلى این لغت به معنى امتلاء (پر شدن) و سیلان است، و مسلماً تاریکى شب هنگامى پر و لبریز مى شود که به نیمه رسد، یکى از مفاهیمى که لازمه این معنى است، هجوم و حمله ور گشتن است، لذا در این معنى نیز استعمال شده. بنابراین، معنى «غاسق» در آیه مورد بحث، یا «فرد مهاجم» است، یا هر «موجود شرور» که از تاریکى شب براى حمله کردن استفاده مى کند، زیرا نه فقط حیوانات درنده و گزنده شب هنگام از لانه ها بیرون مى آیند و زیان مى رسانند، بلکه افراد شرور و ناپاک و پلید نیز، غالباً از تاریکى شب براى مقاصد سوء خود استفاده مى کنند.
«وَقَب» (بر وزن شفق) از ماده «وَقْب» (بر وزن نقب) به معنى حفره و گودال است، سپس فعل آن به معنى ورود در گودال به کار رفته، گوئى موجودات شرور و زیان آور از تاریکى شب استفاده کرده، و با ایجاد حفره هاى زیانبار، براى تحقق بخشیدن به مقاصد پلید خود، اقدام مى کنند، یا این که این تعبیر اشاره به «نفوذ کردن» است.
بعد از آن، مى افزاید: «و از شرّ آنها که در گره ها مى دمند» (وَ مِنْ شَرِّ النَّفّاثاتِ فِی الْعُقَدِ).«نَفّاثات» از ماده «نَفْث» (بر وزن حبس) در اصل، به معنى ریختن مقدار کمى از آب دهان است، و از آنجا که این کار با دمیدن انجام مى گیرد، «نفث» به معنى «نفخ» (دمیدن) نیز آمده است.
ولى، بسیارى از مفسران «نَفّاثات» را به معنى «زنان ساحره» تفسیر کرده اند («نَفّاثات» جمع مونث است و مفرد آن «نفّاثه» صیغه مبالغه از «نفث» مى باشد) آنها اورادى را مى خواندند و در گره هائى مى دمیدند و به این وسیله سحر مى کردند، ولى جمعى آن را اشاره به زنان وسوسه گر مى دانند که پى در پى در گوش مردان، مخصوصاً همسران خود، مطالبى را فرو مى خوانند تا عزم آهنین آنها را در انجام کارهاى مثبت سست کنند، و وسوسه هاى این گونه زنان در طول تاریخ چه حوادث مرگبارى که به بار نیاورده، و چه آتش ها که بر نیفروخته و چه عزم هاى استوارى را که سست نساخته است.
در آخرین آیه این سوره مى فرماید: «و از شرّ هر حسودى هنگامى که حسد مىورزد» (وَ مِنْ شَرِّ حاسِد اِذا حَسَدَ).
این آیه، نشان مى دهد: حسد از بدترین و زشت ترین صفات رذیله است; چرا که قرآن آن را در ردیف کارهاى حیوانات درنده و مارهاى گزنده، و شیاطین وسوسه گر قرار داده است.
در آغاز این سوره، به پیغمبر اکرم(ص) دستور مى دهد: از شرّ تمام مخلوقات شرور به خدا پناه برد، سپس در توضیح آن، اشاره به سه گونه شرّ مى کند:
شرّ مهاجمین تاریک دل، که از تاریکى ها استفاده مى کنند و حمله ور مى شوند.
شرّ وسوسه گرانى که با سخنان و تبلیغات سوء خود، اراده ها، ایمان ها، عقیده ها، محبت ها و پیوندها را سست مى کنند، وّ شر حسودان. از این اجمال و تفصیل، چنین استفاده مى شود: عمده شرور و آفات از همین جا سرچشمه مى گیرد و مهمترین منابع شرّ و فساد این سه منبع است و این بسیار پر معنى و قابل تامل مى باشد.
حسد یک خوى زشت شیطانى است که بر اثر عوامل مختلف مانند: ضعف ایمان، تنگ نظرى و بخل در وجود انسان پیدا مى شود، و به معنى درخواست و آرزوى زوال نعمت از دیگرى است. حسد، سرچشمه بسیارى از گناهان کبیره است. حسد، همان گونه که در روایات وارد شده است، ایمان انسان را مى خورد و از بین مى برد، همان گونه که آتش هیزم را!
«حسودان» همیشه یکى از موانع راه انبیا و اولیا بوده اند، و لذا قرآن مجید به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور مى دهد: از شرّ حاسدان به خدا و ربّ فلق پناه برد.
منابع
https://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=61907&lid=0&mid=29075&catid=0
https://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=61907&lid=0&mid=29077&catid=0
https://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=61907&lid=0&mid=29080&catid=0
با تشکر فراوان از توجه شما عزیزان