تعریف اعتیاد؟
اعتیاد یک بیماری است. یک بیماری روانی ورفتاری که ریشه در اصل فرد دارد حال ممکن است ارثی به او رسیده باشد یا از روشهای دیگری به او منتقل شده باشد اعتیاد نیمه تاریک وجود انسان است که باعث بروز نواقص شخصیتی می گردد وفرد را وادار به کارهایی می کند که اصلا دوست ندارد انجام دهد هر بیماری علتی دارد واعتیاد هم علتهای به خصوص خودش را دارد وریشه این علتها بر می گرددبه دوران کودکی ونقش والدین ، خانواده واجتماع نداشتن مهارتهای تربیتی والدین که او را صحیح تربیت کنند،الگو برداری نا سالم فرد،نبودن فضای مناسب برای احساس آرامش کردن،نبود امنیت در خانه واجتماع،توجه نکردن به حرفهای فرد توسط والدین، ترس از پدر ومادرواحساس راحت نبودن وفرد مجبور شودمحرم اسرارش را در بیرون پیدا کند،شکست های زندگی باعث کمبود اعتماد به نفس می شودکه نتوانند در بعضی مواقع نه بگویند،تحمیل کردن عقاید پدر ومادر ودیگران به فرزندان،تبعیض قایل شدن بین فرزندان ومقایسه او با همسن و سالهایش که باعث می شود فرد احساس نا امیدی خود کم بینی حقارت وبی ارزشی بکند در نتیجه فرد منزوی می شودودر این دنیای بزرگ احساس تنهایی می کند واو کم کم از خانواده دور می شود چون احساس اهمیت وامنیت نمی کند از پدر ومادر فاصله می گیرد چون می ترسد مشکلاتش را به آنها بگوید وآنها او را سرزنش ونصیحت ویا تنبیه کنند واین عوامل باعث می شودکه نیمه تاریک وجود او بیدار شود واز این به بعد الگوی رفتاری خود را غلط تعیین کند با کسانی که قبلا رفت وآمد نداشت سعی در بر قراری ارتباط با آنها میکندومشکلات خود را به آنها می گوید و آنها هم چون کسانی مثل خودش هستند او را غلط راهنمایی می کنند واو هر روز از اجتماع وخانواده بیشتر فاصله می گیردوسعی می کند که آن کمبود محبت ودرک نشدن در خانه را در بیرون از خانه بدست بیاورد وسعی در انجام دادن کارهایی می کند که دیگران به او توجه کنند واو را درک کنند واو برای این احساس تایید شدن واینکه دیگران فکر نکنند که اوکم می آوردو یا مشکل دارد حاضر به انجام هر کاری می شود مدتی این احساسات او پر می شودولی بعد از مدتی احساس خلا وکمبود شدیدی به سراغش میاید وکنجکاوی در او ظاهر می شود ومی خواهد همه کار انجام دهد تا از این احساسات رهایی پیدا کند وترس در این میان نقش زیادی دارد ترس از تایید نشدن ترس از توجه نکردن به او ترس از آینده وتنهایی باعث می شود تا همه کارهایش از روی ترس باشد وترس می شود زیر بنای اعتیاد.
تاریخچه مصرف مواد مخدر:
اولین بار درسال 1804 مرفین در طب برای رهایی از درد عملیات جراحی و دردهای بعد از عمل مورد استفاده قرار گرفته است و لذتی که بعد از تزریق و مصرف مرفین به بیمار دست می دهد به خارج از بیمارستان انتقال پیدا نمود و مورد استفاده قرارگرفته است.
در این انتقال کارکنان بیمارستان برای استفاده مادی نقشی داشته اند. هروئین نیز در سال 1898 برای اولین بار به صورت گرد سفید رنگ مورد استفاده قرار گرفت و متاسفانه به علت اثرات روحی که در آغاز به آنها است می داد از مصرف آن احساس لذت می کردند و کم کم به آن وابستگی جسمی و روانی پیدا می کردند. چون کاربرد داروهای مخدر ابتدا برای لذت روحی و شادمانی و همچنین شدید وطولانی کردن لذات جسمی و تاخیر در ارضاء جنسی و شهوت در موقع مقاربت می باشد افراد زیادی به آن گرایش پیدا نموده و معتاد می شوند ولی متاسفانه پس از مدتی مصرف، لذات فوق فقط به صورت احتیاج جسمی و روانی در می آید.
تاریخچه مصرف تریاک به قرنها پیش حتی خیلی قبل از مرفین می رسد چو در یکی از نقشه های دولت آشور تصویر دسته ای از گل خشخاش دیده شده است. بقراط نیز از شیره خشخاش به عنوان داروی خواب آور و مسکن سخن گفته است. رازی و ابن سینا نیز از مصرف دارویی تریاک سخن گفته اند. هندیها که در مورد مصرف تریاک تعصب خاصی دارند و تریاک را دارویی آسمانی و شفابخش می دانند آنرا بهترین درمان کلیه آلام جسمی و روحی می دانسته اند و حتی معتقد بودند که پلیدیهای انسان مانند خشم و غضب و حسد و هوی و هوس را نیز از انسان دور می کند ولی متاسفانه دولتهای استعمارگر از ترویج این دارو در تغییر افکار و حرکات مردم سوء استفاده کردند و به جنبه درمای آن توجه نداشته اند.(فرجاد،1377) ص:104
در ایران پایه گذار و رواج دهنده مواد مخدر، عوامل استعمارگر انگلستان بودند که در زمان صفویه راههای گشت خشخاش و استفاده از تریاک را رواج دادند و به تدریج در عصر قاجاریه کشت خشخاش و خرید و فروش تریاک را متداول کردند و تا آگاهی و کمبود رشد فرهنگ جامعه نیز عامل موثری در جهت بهره برداری استعمارگران برای گسترش کشت خشخاش و اعتیاد به تریاک گردید. به طوری که پزشکان انگلیس تریاک را به عنوان داروی موثر برای درمان بیماریهای مختلفی همانند سردرد، دندان درد، گوش درد و… تجویز می کردند. چندی نگذشت که این ماده مخدر به صورت داروی خانگی درهر خانه راه یافت(استانداری یزد،1365) ص:73
روانشناسی اعتیاد:
روان شناسی اعتیاد (سنجش ودرمان) ادبیات کنونی پیرامون سبب شناسی اختلالات سوئ مصرف مواد در نوجوانان و بزرگسالان شامل دامنه ای از نظریه هایی نسبتاً با مفهوم پردازیهای واحد ،ساده گرایانه تا مدل های تبیینی جامع و کلی تر است. سایر عوامل سبب شناختی عبارتند از: 1- تاثیرات فرهنگی 2- عوامل همسال 3- عوامل رشدی 4- عوامل زیستی 5- عوامل خطر زا نظریه های سبب شناسی پژوهش ژنتیکی هرگونه بحث از ژنتیک باید با این اظهار نظر شروع شود که هم عوامل ژنتیکی و هم محیطی تجلی نهایی یک اختلال مصرف مواد روان گردان را تحت تاثیر قرار می دهند. مطالعات برروی تاثیر صرف ژنتیک بر سوءمصرف مواد از نظر سنی بر روشهای متعددی تکیه دارد: 1- مطالعات خانواده: اگر صفات در خانواده ها شایع باشند با توجه به اینکه اعضای خانواده ژنهای مشترکی دارند ممکن است شواهدی از اساس ژنتیکی برای صفات به دست ایند. مطالعه خانوائه ها حوزه ای است که در مورد آن بسیار پژوهش شده و نشان می دهد که سوءمصرف الکل اساس خانوادگی دارد. الگوهای خانوادگی و غیر خانوادگی فرد الکلی چنین تویف شده اند:الکل های خانوادگی نسبت به الکلی های غیر خانوادگی شروع مصرفشان در جوانی و همراه با نشانه های شدیدتر و پیشرفت شریعتر است. 2- مطالعه فرزند خوانده ها: مطالعه کودکانی که در سنین اولیه به فرزند خواندگی پذیرفته شده اند کمک می کند تا تاثیرات ژنتیک و محیط بر صفات را بررسی کنیم .مطالعه فرزند خواندگی یک زمینه ارثی درباره دو نوع سوء مصرف الکل در مذکرها شناسایی کرده است :نوع محیطی و نوع محدود به مذکر.نوع محیطی با سوءمصرف خفیف الکل ،حداقل جرم و بدون سابقه درمان سوءمصرف الکل از سوی والدین زیستی مشخص می شود.نوع محدود به مذکر با الکلیسم شدید جرم شدید و سابقه درمان سوءمصرف الکل از سوی والدین زیستی توصیف می شود.در فرزند خوانده های مونث الکلیسم معمولا با الکلیسم مادر زیستی پیوند دارد و الگوی مونثی شبیه نوع محیطی است. 3- مطالعات دوقلوها : مطالعات دو قلوها ،دوقلوها ی یک تخمکی و دو تخمکی را مقایسه می کند.دوقلوهای یک تخمکی از نظر ژنتیکی یکسان هستند؛دوقلوهای دوتخمکی تنها 50 درصد ژنهایشان شبیه به جفت همشیرهایشان است.شواهد حاکی از تاثیر ژنتیک است.البته شایان ذکر است تطابق برای دوقلوهای تک تخمکی هرگز 100 درصد نیست و تاکیدی است بر نقش مهم عوامل محیطی و غیر زیستی. نظریه روان شناختی نظریه های روان پویشی درک روان پویشی اعتیاد به طور کلی در کنار خطوط مشابه نظریه های روان پویشی تکامل یافته است.درحال حاضر تصور براین است که سوءمصرف مواد در نقش کارکردهای دفاعی و انطباقی نامناسب و نابجا عمل می کند.سوءمصرف مواد تلاش برای مقابله با عواطف و جهان خارج را بازنمایی می کند.در مورد سوءمصرف کنندگان مواد عواطف معمولا کلی ،نامتمایز و پیش کلامی می باشند.نظریه های فعلی روان پویشی سوءمصرف مواد در باورهای زیر مشترک هستند: 1- سوءمصرف مواد به عنوان نشانه ای از آسیب روانی اساسی تر تلقی می شود. 2- دشواری در کنترل عاطفه به صورت یک مشکل هسته ای در نظر گرفته می شود. 3- روابط شی ءآشفته در ابتلا به سوءمصرف مواد مهم هستند. نظریه های رفتاری و شناختی – رفتاری نظریه های رفتاری و شناختی – رفتاری شوءمصرف مواد تا اندازه ای از اصول یادگیری شرطی سازی پاولفی ،شرطی سازی کنشگر و نظریه یادگیری اجتماعی به دست آمده اند. مولفه های اساسی نظریه یادگیری اجتماعی از آنجا که در درک سوء مصرف مواد به کار برده می شود عبارت اند از:نقش سرمشق گیری و میانجی گری شناختی رفتار.شاید مشخص ترین عامل خطرزای سوءمصرف مواد تداعی با سایر سوءمصرف کنندگان مواد باشد که سرمشق الگوهای مصرف یا سوءمصرف مواد هستند. فرد یاد می گیرد که رابطه مصرف مواد با پیامدهای خاص و معمولا مثبت را پیش بینی کند.نظریه کاهش استرس یا تنش نیز تاحدی زیادی ریشه در اصول شناختی و یادگیری دارد.رفتار سوءمصرف مواد پاداش دهنده در نظر گرفته می شود و منجر به کاهش در تنشهایی چون ترس ،تعارض یا ناکامی می گردد. مدل های خانوادگی اساساً سه مدل از رویکرد های خانواده -مدار به سوءمصرف مواد موجود دارد: 1- رفتاری.تاکید مدل رفتاری بر رفتارهای تقویت کننده اعضای خانواده از سوء مصرف کننده مواد است. 2- سیستمهای خانواده:مدل های سیستم های خانواده بر نقشهای به هم وابسته اعضای خانواده تاکید دارد. 3- بیماری خانواده:مدل بیماری خانواده این واقعیت را نشان می دهد که نه تنها سوءمصرف کننده بلکه سایر اعضای خانواده از اختلال رنج می برند. پیشگیری مداخله زود هنگام و کاهش آسیب دیدگاه عمومی در پیشگیری رویکرد و دیدگاهی که گستره آن فراسوی رویکرد سنتی درمان فرد-مدار است این امکان را ایجاد می کند که به افراد بیشتری کمک شود. انواع پیشگیری مداخله های پیشگیرانه را می توان برحسب سه بعد زمان بندی مداخله ،هدف، ونوع مداخله مورد بحث قرار داد. 1- پیشگیری اولیه: اقدامات پیشگرانه اولیه سعی می کنند از ابتلا به بیمار روانی قبل از تجلی آن ممانعت به عمل آورند نمونه هایی از مداخله های پیشگیری اولیه در مورد سوءمصرف مواد عبارتند از تلاش رسانه های جمعی برای افزایش آگاهی از فشارهای اجتماعی که در شروع مصرف مواد نقش دارند و همین طور مادران مخالف با رانندگی در حال مستی و آموزش مقاومت در مقابل سوء مصرف مواد حمایت می شوند. 2- پیشگیری ثانویه برنامه های پیشگیری ثانویه سعی می کنند آن دسته از افرادی که در معرض خطر بالای ابتلا ء به اختلال سوءمصرف مواد هستند شناسایی و با مداخله از ابتلا به یک اختلال کامل و تمام عیار پیشگیری کنند.برنامه ای که افت تحصیلی در مدرسه را هدف قرار می دهند می تواند نمونه ای از یک برنامه پیشگیری ثانویه باشد. 3- پیشگیری ثالث مداخله پیشگیری ثالث برای کاهش شدت یک اختلال سوءمصرف مواد طراحی می شوداساساً پیشگیری ثالث از سوی برنامه های درمان سنتی ارایه می شونددرمان برای توقف پیشروی اختلال و بازپروری فرد انجام می شود. اهداف تلا شهای پیشگیری اهداف احتمالی مداخله های پیشگیری در برگیرنده طیفی از فرد تا حوزه های گسترده خانواده ،مدرسه،اجتماع،منطقه،کشور و غیره است. انواع مداخله ها بعد سوم مداخله پیشگیرانه شامل نوع مداخله می شود .نمونه هایی از این نوع عبارتند از:آموزش مهارتهای امتناع ،آموزش درباره مواد و اثرتشان،بهبود ارتباط خانوادگی ،و آموزش مهارتهای فرزند پروری. تلاش های پیشگیرانه اولیه در صورتی که عمدتا بر تاکتیکهای ترساندن تمرکز کنند.این نوع تلاشها ی اولیه نامایدکننده منجر به توجه وحرکت به سوی استفاده از رویکردهایی که از نظر تجربی ناکارآمد ی آنها آزمون شده اند می گردند.مطالعات و مفاهیم پیشگیری در هفت مقوله جامع نامتداخل مورد بحث قرار خواهند گرفت.مقوله ها هماهنگ و همگام با آنچه در مجلات حرفه ای ارایه می شوند.که شامل مداخله های قانونی/ کاهش تقاضا، عوامل خطرزا و حمایت کننده ،آموزش مهارتها،پیشگیری اجتماع -مدار،برنامه های مدرسه-مدار،مداخله های خانوادگی / والدینی و کاهش خطرات /آسیب می گردند.همپوشی زیادی در میان این مقوله ها به چشم می خورد. مداخله های قانونی / کاهش تقاضا بررسی اثرات قانون بر مصرف الکل دربرگیرنده عواملی چون زیر است: 1- مالیات .وقتی مالیات ها افزایش می یابند، هزینه برای مصرف کننده نیز افزایش می یابد و مصرف الکل کم می شود. 2- قوانین مربوط به کسانی که الکل می فروشند:کاهش سن قانونی مصرف الکل منجر به افزایشنوشیدن و رانندگی در نوجوانان و همین طور صدمات رانندگی می شود.برعکس افزایش سن قانونی نوشیدن منجر به کاهش نوشیدن الکل ورانندگی می شود. 3- قوانین مربوط به نحوه فروش الکل :ازلحاظ نظارت بر فروش الکل فروش مشروبات الکل قوی به خاطر مصرف شخصی منجر به افزایش مصرف و فراوانی تصادفات ناشی از الکل می شود. 4- تغییر حداقل مقدار قابل قبول الکل در خون(BAC ) :در صورتی که از نظر قانونی BAC مورد قبول پایین آورده شود،تصادفات اتومبیل ناشی از مصرف الکل کمتری مشاهده می شود. 5- تنظیم و تدوین قوانین فروش پیکی: قوانین فروش پیکی منجر به کاهش آسیبهای ناشی از الکل می شود. تغییرات در مصرف الکل ناشی از تغییرات در قوانین به دو دلیل است: قوانین و هنجارهای اجتماعی و نگرشها را منعکس می سازدو مداخله های قانونی تقاضای الکل را کاهش می دهد. عوامل خطر زا و حمایت کننده مطالعه عوامل خطرزا و حمایت کننده مهم است .یک عامل خطرزا برای سوءمصرف مواد شرایطی است که با احتمال بالای ابتلا به یک اختلال سوءمصرف مواد ارتباط دارد.عوامل خطرزا تصو ر می شود تاثیر تراکمی دارند یعنی هر قدر عوامل خطرزا در یک فرد حضور بیشتری داشته باشند احتمال سوءمصرف مواد برای همان فرد بیشتر است.به همین سیاق هرقدر عوامل حمایت کننده بیشتر باشند احتمال اینکه فرد تسلیم شرایط خطرزا برای ابتلا به یک اختلال سوءمصرف مواد شود کمتر می گردد. عوامل خطرزا عوامل خطر زا را از لحاظ دو مقوله مورد بحث قرار می دهند؛ عوامل فرهنگی واجتماعی گسترده و محیط فردو بین فردی. عوامل فرهنگی و اجتماعی گسترده مرتبز با خطر بالای سوءمصرف مواد 1- قوانین/هنجارهایی که سوءمصرف مواد را متحمل تر می سازند. 2- دسترسی بیشتر به مواد 3- محرومیت اقتصادی بیشتر عوامل محیطی بین فردی و فردی مرتبط با خطر بالای سوءمصرف مواد 1- کنترل تکانه و رفتار هیجان خواهی 2- آمادگی ژنتیکی 3- رفتار الکل / مواد خانواده و نگرش های مثبت نسبت به سوءمصرف مواد 4- سطوح پایین پیوند خانوادگی 5- مشکلات رفتاری اولیه و دیرپا 6- شکست تحصیلی 7- ارتباط با همسالانی که مواد مصرف می کنند 8- نگرش مثبت درباره مواد 9- رابطه جنسی زودرس و بارداری زودهنگام 10- شروع زودهنگام و قبلی مصرف مواد عوامل حمایت کننده تعدیل خطر سوءمصرف مواد مطالعات عوامل حمایت کننده شرایط زیر زا به عنوان کمک به تعدیل خطر شناسایی کرده است: 1- نگرش نسبت به عدم تحمل انحراف 2- جهت گیری مثبت نسبت به مدرسه 3- جهت گیری نسبت به سلامتی 4- روازط مثبت با بزرگسالان 5- داشتن دوستانی که الگویی از رفتار مرسوم و متداول دارند 6- مشارکت در فعالیتهای جامعه پسند آموزش مهارتها رویکردهای جدیدتر مبتنی بر درک آگاهانه تری از سبب شناسی و شروع سوءمصرف مواد هستند. برنامه آموزش مهارتهای زندگی ،مهارتهای شناختی -رفتاری ایجاد عزت نفس ،مقاومت در برابر فشار تبلیغات ،کنترل اضطراب،ارتباط موثر،برقراری روابط شخصی و پافشاری برای حقوق شخصی را آموزش می دهد.برنامه های LST مباحثه گروهی ،سرمشق گیری ،تمرین رفتاری،تقویت وتکالیف خانگی را به منظور کسب اهداف مطلوب به کار می گیرند.سایر برنامه هایی که رویکرد های شبیه به LST را به کار می برند و مهارتهای اجتماعی و مهارتهای امتناع از مواد را آموزش می دهند،نتایج مثبتی را نشان داده اند. پیشگیری اجتماع -مدار تلاش های پیشگیری اجتماع -مدار در ایده های زیر یافت می شوند: 1- سوءمصرف مواد همه را تحت تاثیر قرار می دهد. 2- مداخله های پیشگیرانه گسترده از نظر حوزه ممکن است نسبت به درمان فردی پرهزینه تر باشند. 3- سوءمصرف مواد در بافت هنجارهای اجتماعی ریشه دارد. 4- عوامل سبب شناختی را به بهترین نحو می توان در سطح اجتماع مورد بررسی قرار داد. پیشگیری موثر سوءمصرف مواد مستلزم هماهنگی راهبردهای اجتماعی گسترده،مشارکت سازمانها و موسسه ها و استفاده از فعالیتهای پیشگیرانه متعدد در طول دوره درازمدت است.مضاف بر آن اثربخشی چنین برنامه هایی برای اندازه گیری بسیار سخت است. برنامه های مدرسه -مدار مدارس از مزیت چشمگیر و وجود شمار زیادی از کودکان در یک محیط طبیعی برخوردارند.به دلیل آنکه معلمان و مشاوران مدرسه معمولا برنامه های مدرسه -مدار را اجرا می کنند.همچنین گرچه بسیاری از برنامه ها در کوتاه مدت موثر بوده اند.رسینکو و بوتوین(1993) عوامل زیر را که فکر می کنند فقدان ناامیدکننده نیروی ثابت نگهدارنده برنامه های مدرسه -مدار را تبیین می کند ،شناسایی کرده اند: 1- مقدار ناکافی درمان:با توجه به میزان مداخله ها ،اکثر برنامه ها تقریباً 10 جلسه در طول 2 سال ارایه می کنند. 2- اجرا و اعمال ناکافی:برنامه هایی که آشکارا روی آموزش معلم تمرکز کرده اند. 3- انتظارات نابجا:از برنامه های مدرسه -مدار نباید انتظار داشت به تنهایی حلالا تمام مشکلات باشد. 4- فرسایش دانش آموزان در معرض خطر بالا: فرسایش دانش آموزان در معرض خطر بالا نتایج را منحرف می سازد. 5- محدودیتهای برنامه آموزشی.آگاهی کامل تر از علل سوءمصرف مواد منجر به برنامه های آموزشی موثرتری می شوند. 6- پیش فرض های غلط نسبت به سن شروع:به طور قطعی مشخص نیست که آیا مداخله زودهنگام یا دیرتر از معمول ،اثرات پیشگیری را افزایش خواهند داد یا خیر. 7- پیامهای نامناسب(تحمل صفر):آموزش مسئولانه مصرف مواد به دانش آموزان می تواند موثرتر و معتبرتر باشد. ملاحظه های اخلاقی در برنامه های مدرسه- مدار عبارتند از :الف)کسب رضایت از والدین ب)جلب رضایت کودکان ج)داشتن حق کناره گیری د)مسایل محرمانه بودن . مداخله های خانوادگی /والدینی دلیل مشارکت خانوادگی و والدینی در اقدامات پیشگیری این است که از طریق بهبود محیط خانوادگی خطرات مربوط به کودکان را می توان کاهش و عوامل حمایت کننده را افزایش داد. شناسایی موانع مشارکت والدینی در برنامه های پیشگیری مهم است.این موانع عبارتند از :الف)فقدان آگاهی والدین از برنامه ها ب)نرخ بالای افت تحصیلی ج) نیاز به وقت آزاد برای مراقبت از کودک د) نیاز به رفت و آمد و ه) نپذیرفتن برنامه ها به خاظر وجود انگ اجتماعی منفی . این دوره آموزشی شامل 21 جلسه آموزشی دوبار در هفته می باشد.تا با این جلسات پیشرفتهای مهمی از لحاظ تعامل والد- کودک،کاهش تجربه استرس و افسردگی و افزایش دانش و نگرشها نسبت به سوءمصرف مواد گزارش داد. کاهش آسیب/ خطر مرتبط با سوءمصرف مواد گرچه سوءمصرف مواد روان گردان پیامئهای منفی زیادی دارد،پیامدهای سوءمصرف مواد مرتبط با شیوع HIV و خطرات مرتبط با بارداری و مادران نوجوان. HIV و سوءمصرف مواد سوءمصرف کنندگان مواد به دو طریق با شیوع HIV ارتباط دارند:تزریق مواد و انجام روابط جنسی پرخطر. به طور موفق آمیزی به سوءمصرف کنندگان تزریق آموزش دادند تا :الف)فراوانی استفاده از سوزن و سرنگ مشترک را متوقف کنند یا بکاهند ب)استفاده از وسایل مشترک را متوقف یا بکاهند ج) استفاده از وسایل استریل شده و جدید را افزایش دهند د) برای پاک کردن وسیله تزریق کهنه از پودر سفید کننده استفاده کنند. موانع گزارش شده برای تغییر رابطه جنسی پرخطر عبارت اند از:الف)اثرات غیربازدارنده مواد و الکل ب)ارتباط متداعی بین مصرف مواد و رابطه جنسی ج)عزت نفس پایین د) فقدان مهارتهای جرات ورزی و مذاکره کردن و ه) ناتوانی ادراک شده .بنابراین به نظر می رسد برنامه ای که آموزش و مهارت آموزی را به کار می برد لازم است به تغییر شیوه های رفتاری جنسی و کاهش خطر این جمعیت پرخطر کمک کند. نوجوانان باردار / مادران نوجوان قرار گرفتن در معرض مواد و الکل پیش از زایمان با مشکلات رشدی ،جسمانی و رفتاری ارتباط دارد..زنان باردار جوان ومادران نوجوان با موانع زیر در درمان مواجه هستند:الف) ترس از پیامدهای قانونی .ب) انگ اجتماعی .ج) انکار نیاز به درمان از سوی فرد و د)فقدان خدمات در مانی ویژه جنسیت. کاهش مصرف الکل مفهوم کاهش آسیب برای تغییر عادات مصرف الکل به کار برده می شود.به جای حمایت از پرهیز به عنوان هدف برنامه ها از شیوه های کنترل شده نوشیدن مبتنی بر مداخله های شناختی – رفتاری حمایت می کنند. آموزش نوشیدن کنترل شده کاهشهای معنی دار در مصرف هفتگی الکل به دست داد و همچنین از نظر خطرات مرتبط با الکل به مدت 2 سال کاهش حفظ شد.
مشکلات عاطفی و اختلالات روانی
هر چند مصرف مشروب الکلی ومواد مخدر و اختلالات عاطفی[1] ممکن است برای ایجاد الکلیسم و معتاد شدن شرط لازم باشد نمی توان شرط کافی تلقی شود . از نظر روان شناسی گفته می شود که اشخاص الکلیک و معتاد ، اغلب از نظر عاطفی ، نارس و وابسته و انفعالی اند و تحمل آنها در برابر اضطراب کم است و والدینی آنها را می پرورند که از فرزندان خود زیاد از حد حمایت می کند و آزادی بیش از حد به آنان می دهند .
دیدگاه روانکاران :
"فروید[2]" معتقد بود که مشروب خواری ومصرف مواد برگشت به مواد دهانی است . در این مرحله کودک مسئولیتی آزاد کاملا متکی به عوامل بیرونی است ."آدلر[3]" ، نوشیدن الکل و مصرف مواد را جبرانی برای فرار از احساس حقارت می پنداشت."رادو[4]" به این نتیجه رسیده بود که مشروب خواری و مصرف مواد برای برطرف کردن احساس پوچی ، محدودیت ، یاس و سرخوردگی در زندگی است .نظریه های روان پویایی ، اغلب معتاد را شخصی توصیف کرده اند که در مرحله دهانی تثبیت شده است .یعنی نیاز اساسی چنین شخصی برای رضایت خاطر خود در سالهای اولیه زندگی ارضا نشده است . این فقدان رضایت خاطر که مربوط به تحول شخص است ، موجب می شود شخص معتاد امنیت و رضایت خود را در نوشیدن الکل, مصرف مواد مخدر و افراط در خوردن آن جستجو کند .
شخصیت چنین فردی ویژگی هایی دارد از قبیل : تردید نسبت به خود ، فعل پذیری و اتکا به دیگران . معتادان اغلب افرادی ناپخته و وابسته به دیگران اند که سطح آرزوها و توقعات دور از دسترسشان با تحمل آنها در مقابل شکست همراه شده است . این افراد معمولا خودستا ، حساس و مغرورند که در مقابل ناکامی ها ، احساس کمتری و ناکفایتی تحملشان پایین است و لذا مواد مخدر را برای واکنش در مقابل استرس های داخلی و خارجی مصرف می کنند. در تحقیقاتی که انجام شده است افرادی اعتیاد پذیرند که به خود نظر بسیار منفی دارند آمادگی آنها برای مقابله با فشار گروهها به ویژه گروههای ناهماهنگ با جامعه که در دوران های افسردگی با آنها روبه رو می شوند از سایر افراد کمتر است . اینها کسانی هستند که در زمان شکل گیری شخصیت در محیط نا مناسبی بوده اند و در نتیجه از هنگام ورود به مرحله و سپس در بحران بلوغ ، به کمبود الگوهای همانند سازی دچار شده اند .
نظریه های یادگیری :
در این نظریه، اعتیاد برای کاهش اضطراب و احساس محرومیت است زیرا فرد معتاد به دفعات مکرر مشاهده می کند که این عمل با کاهش اضطراب توام است و لذا رفتار معتادانه او مطابق قوانین یادگیری روز به روز قویتر می شود و به شکل عادت در می آید .به نظر" ساراسون[5]" ، برخی از مردم از آن رو به اعتیاد و باده نوشی روی می آورند که بتوانند از پس مسائل زندگی برآیند وبراساس اصول یادگیری نظیر اثر تقویت ( پذیرفته شدن بین دوستانی که باده نوشی را ارج می نهند ) و سرمشق برداری (مشاهده اینکه دیگران مسائل خود را با نوشیدن مقدار زیادی مسکرات حل می کنند ) پدیده می زدگی را می توان زاییده اصول کلی یادگیری دانست .(احمد وند -1384-ص 138)
شخصیت و اعتیاد :
سالهایی مدید کارشناسان سراسر جهان راجع به شناسایی اشخاصی که بیشترین احتمال اعتیاد برای آنان وجود دارد به بحث پرداختند. برای نمونه گفته شده که اکثر معتادین مسایل شخصیتی دارند که موجب مشکلات اجتماعی می گردد و این مسائل اجتماعی است که نهایتا موجب پیدایش نیاز آنان به روی آوردن به مواد مخدر و پناه بردن به دیگر دست آویزهای خارجی می گردد. روان شناسان بر این باورند که معتادین معمولا بی کفایت بوده یا به نوعی احساس حقارت می نمایند و به کمک مواد مخدر نیاز دارند ، زیرا در برآوردن انتظارات اجتماعی خود را همواره ناموفق می بینند . آنان بعنوان مثال معتادینی را عنوان می نمایند که در نتیجه عدم موفقیت در ارضاء انگیزه های والدین خود به مواد مخدر روی آورده اند . این افراد از احساس شدید گناه رنج می برند ، بسیار کار می کنند و در معرض انتقاد قرار دارند .
به نظر می رسد تمام محققین به این نکته اشاره دارند که اگر قرار باشد معتاد در قالب یک لغت توصیف گردد بایستی از لغت " نابالغ " استفاده نمود . مردم مواد مخدر مصرف می کنند زیرا فشار زندگی را نمی توانند تحمل کنند و به اندازه کافی برای حل عاقلانه و فارغ از احساسات مسائل زندگی رشد نیافته اند. مطالعه شخصیت جدا از سایر عوامل به هیچ وجه موفقیتی را به بار نخواهد آورد . در اینجا برای اثبات این ادعا و نکته را بایستی ذکر نمود :
اولا : شخصیت انسان چیزی شکننده و ضربه پذیر است که یا می توان تغییر بسیار کمی در آن نمود و یا اصلا نمی توان برای آن کاری انجام داد. به هر حال باید کم وبیش آنرا تسخیر ناپذیر دانست . انسان ممکن است بتواند طرز تفکر و انتظارات خود را تعدیل نماید ، اما بنیاد شخصیتی خود را نمی تواند تغییر بدهد و نباید هم به این کار وادار گردد .
دیدگاه کنبرگ و شخصیتهای متعدد در اعتیاد :بنا به اظهار نظر کنبرگ شخصیتهای متعدد در اعتیاد عبارتند از :
شخصیت دپرسیو مازوخیستیک : در این شخصیت نوعی اختلال یا احساس نابودی در ارتباطهای فردی به وجود می آید و فرد احساس تو خالی بودن می کند و لذا برای غلبه براین احساس مواد مصرف می کنند و سعی در پرکردن آن و شکل گیری نشاط می کند . این نوع افراد به دارو علاقه ندارند و به همین دلیل مناسبترین گروه برای درمان تلقی می شوند .
شخصیت اسکیزوئید[6] : این نوع شخصیتها از مواد مخدر برای برقراری احساسی مناسب به صورت احساس حقیقی بودن استفاده می کند.
شخصیت خود شیفته[7] : در این گونه شخصیتها از مواد مخدر مانند نوعی جایگزین در ابتداهای بین فردی استفاده می شود که نهایتا به حفظ احساس کنترل در محیط می انجامد . در این حالت دارو باعث بزرگ منشی فرد می شود و با آن محیط را در کنترل خود می گیرد .
شخصیت پارانویید و شخصیت ضد اجتماعی : این دو شخصیت هم از شخصیتهای مطرح در اعتیاد محسوب می شوند .(کلمن -1379- ص 160)
[1] .mental disorder
[2] .frouid
[3] .adler
[4] .rado
[5] .sarason
[6] .schizoid personality
[7] .narcissim pe
اعتیاد به عنوان یک مشکل اجتماعی و علل آن
جامعه شناسان معتقدند هر اجتماع بر اساس موازین خود دارای حرکتی طبیعی است که پیوند اجتماعی مردم را برای ادامه زندگی حفظ می کند. اگر عملی رخ دهد و این پیوند را بر هم زند و مشکل برای حرکت طبیعی جامعه ایجاد کند آن عمل را یک مساله اجتماعی می گویند. به بیان دیگر مسائل اجتماعی عبارت از شرایط و مواردی است که جامعه آنها را خطری برای راه و رسم زندگی و یا راحتی خود می داند بنا بر تعریف فوق اعتیاد یک مساله اجتماعی محسوب می شود.
نظریه بی هنجاری های دورکیم
جرم یک پدیده عادی اجتماعی است که در هر اجتماعی وجود دارد و جامعه ای نیست که در آن هیچ نوعی بزه رخ ندهد. او معتقد است فشارهای اجتماعی نقش اساسی در مشکلات رفتاری دارند. دورکیم تغییرات ناشی از قطع ارتباطات عاطفی و انسانی و گسترش شهرها در جامعه امروز را از عوامل مهم از هم گسیختگی و عدم شناخت افراد از یکدیگر می داند که باعث به خطر افتادن سلامت روانی می گردد. دورکیم بیان می کند که ضعیف بودن هنجارهای اجتماعی منجر به کج روی می گردد.
نظریه انحراف اجتماعی مرتن
به نظر مرتن دو دسته عوامل فرهنگ- نظام اجتماعی و کارکرد نظام اجتماعی در رفتار انحرافی افراد نقش دارند. اگر نهادهایی که وظیفه انتقال فرهنگ را به عهده دارند خوب عمل نکنند، افراد اهداف را نخواهند پذیرفت و هنجارهای مشروع را به خوبی تشخیص نخواهند داد و این فرآیند منجر به انحراف می گردد. افراد در طی فرآیند اجتماعی شدن می آموزند که چگونه اهداف فرهنگی مهم را بشناسند و آن هایی که مورد تایید است را برای رسیدن به اهداف برگزینند. هم چنین در این راه وسایل غیر مشروع برای ایجاد انحراف نقش اساسی دارد.
نظریه برچسب انحراف لمرت
در این نظریه عامل کج روی بیشتر، قانون گذاران هستند تا این که قانون شکنان باشند. جرم یک رفتار به خصوص نیست بلکه عدم انطباق رفتار با قانون است. به نظر لمرت رفتار انحرافی مغایر قانون است و با آن انطباقی ندارد و در نگاه اول مردم، ناپسند بوده و درجات عکس العمل مردم با آن متفاوت است. اما هنگامی که این اعمال کوچک شمارده شوند در طبقات پایین انحراف افراد برچسب نمی خورد و عادی جلوه داده می شود در حالی که انحراف افراد در طبقات بالاتر برچسب خورده و این انگ باعث بروز کج روی بیشتر آن ها شده و بنابراین فرد از جامعه دوری کرده و تنها به کسانی می پیوند که مشابه خود برچسب خورده اند و این باعث بزه بیشتر فرد می شود.
تئوری خرده فرهنگ بزه کاری آلبرت کوهن
وی معتقد است عامل مهم کژ رفتاری جوانان در طبقات پائین جامعه میل به ارتقای اجتماعی و فقدان ضوابط لازم برای ارتقاء است. کوهن نظریه مرتن مبنی بر ساخت اجتماعی را پذیرفته است. او معتقد است که آن چه جوان را به سوی خرده فرهنگ بزهکاری سوق می دهد مشکل کسب پایگاه اجتماعی است که در اصل ارزش های جامعه بهنجار آن را برای جوان پدید می آورد. وقتی جامعه انتظارات واحدی از جوانانی دارد که توانایی های آن ها برای پاسخ یکسان نیست، آن هایی که توانایی پاسخ را دارند درست رفتار می کنند و کسانی که آن معیارها را مانع ارتقاء خود می بینند کژرفتار می شوند. بنابراین این خرده فرهنگ گروه است که به افراد امکان فعالیت های بزهکارانه و غیرقانونی را می دهد.
تئوری معاشرت های ترجیحی ساترلند
رفتار انحرافی مثل سایر رفتارهای اجتماعی از طریق هم نشینی پیوسته با دیگران آموخته می شوند. ساترلند معتقد است رفتار انحرافی ریشه روانشناختی ارثی ندارد. بنابراین هرکس در طول حیات خود از طریق پیوستگی و ارتباط با دیگران انگیزه ها، گرایش ها و ارزش هایی را می آموزد که جهت خاص این یادگیری به سوی اطاعت از قوانین و یا در جهت سرپیچی از آن، بستگی به آن دارد که فرد از چه کسی می آموزد. به نظر ساترلند جرم زمانی رخ می دهد که موقعیت مناسب آن برای عامل رفتار فراهم شود.
تئوری ساترلند مبتنی بر این اصل است که همه افراد به گونه ای یکنواخت تحت تاثیر فرهنگ محیط اطراف قرار داشته و با آن مطابقت دارند مگر آن که الگوهای معارض فرهنگ محیط او را دگرگون سازند. با تاکید به نظریه ساترلند و توجه به سایر نظریه های جامعه شناختی می توانیم این گونه بیان نماییم:
1. هرچه نظارت در محیط اجتماعی کمتر باشد امکان تماس و معاشرت با دوستان هنجارشکن بیشتر و در نتیجه فرد متون انحراف را آموخته و کج رو خواهد شد.
2. هرچه قدر اختلاف در روابط خانوادگی زیاد باشد احتمال این که فرد کج رو گردد بیشتر است.
3. نوجوانان خانواده های از هم گسیخته به میزان بیشتری کج روی اجتماعی دارند.
4. اگر در جریان اجتماعی شدن فرد به ضدّیت با قوانین و هنجارهای مسلط به جامعه تشویق شود احتمال این که مرتکب کج روی ( اعتیاد )گردد زیاد است.
نظریه ها
اینک این مسئله که اعتیاد به کدام یک از علوم مربوط می شود خود یکی از مباحث روز شده است بعضی از پزشکان اعتیاد را یک بیماری زیستی و بیولوژیک برخی جامعه شناسان آن را ناهنجاری اجتماعی ، عده ای از روان شناسان به اعتیاد با رویکرد روان شناختی و شماری از حقوق دانان اعتیاد را جرم و معتاد را مجرم می دانند و هرگروه از بعدی خاص به فکر حل این مشکل بر آمده اند .
واقعیت این است که اعتیاد را باید به صورت معضلی چند بعدی نگریست و عوامل و راه حلها را در سطوح خرد میانه و کلان جستجو کرد. (ماهنامه سراب، شماره ۹، شهریور ۱۳۷۸)
1- نظریه روانکاوی
در مقالات روانکاوی، رفتار معتاد به مواد مخدر بر حسب تثبیت لیبیدویی، با پسرفت به سطوح پیش تناسلی ، دهانی ، یا حتی سطوح ابتدایی تر رشد روانی ، جنسی توصیف شده و بیش از همه روی حالت دهانی تاکید شده است از سوی دیگر ضرورت توضیح روابط سوء مصرف دارو، دفاع، کنترل تکانه ، اختلالات عاطفی و مکانیسم های انطباقی منجر به انحراف اخیر در فرموله کردن پویشی با تاکید بر روان شناسی ایگو گردیده است.
همچنین اغلب تصور می شود که پاتولوژی شدید ایگو با سوء مصرف مواد مخدر رابطه دارد و حاکی از آشفتگی های عمیق مربوط به رشد می باشد .
رابطه بین ایگو وعواطف نیز به عنوان یک مسئله کلیدی همواره مطرح بوده است.
2-نظریه های روانی – اجتماعی و روان پویشی
نظریه های متعدد روان پویشی در مورد سوء مصرف مواد در ۱۰۰ ساله اخیر رواج یافته اند و از منظرهای گوناگون به این مسئله پرداخته اند .
در نظریه های کلاسیک سوء مصرف مواد، معادل استمنا و یک مکانیسم دفاعی در مقابل تکانه های همجنس گرایانه یا تظاهری از پس رفت دهانی تلقی می شد، امادر فرمول بندی های روان پویشی اخیر بر رابطه بین مصرف مواد و افسردگی تاکید می گردد و مصرف این مواد بازتاب اعمال مختل ایگو معرفی می شود در رویکردهای روان پویشی به احتمال ارتباط سوء مصرف مواد با بی ثباتی دوران کودکی فرد نیز اشاره می گردد و پژوهش های زیادی هم اختلالات شخصیت را پیدایش وابستگی به این مواد ربط ندارند .
اما در مجموع در شمار کمی از نظریه های روانی اجتماعی به نقش خانواده و جامعه در گرایش به مواد مخدر تاکید شده است چون دلایل چندان محکمی برای قائل شدن به یک نقش اجتماعی در پیدایش الگوهای سوء مصرف مواد و وابستگی به مواد وجود ندارند.
امروزه روزنامه ها مملو از حکایات تکان دهنده د رمورد چگونگی نفوذ فرهنگ استعمال مواد مخدر به ویژه در نواحی فقیر شهری است این مقالات نشان می دهند که چگونه کودکان در سنین بسیار پایین با دنیای این مواد آشنا می گردند اما با وجود این چندان موید تاثیر فشار اجتماعی بر کودکان جهت سوء مصرف مواد یا وابستگی به آنها نیستند و بیشتر بر سایر عوامل اشاره دارند .
3- نظریه های رفتاری
بعضی از نظریه های سوء مصرف مواد مخدر بر رفتار مواد طلبانه افراد تاکید کرده اند تا علائم جسمی وابستگی به بیان دیگر در مدل رفتاری نمی توان بر وجود علائم ترک یا تحمل متکی بود چراکه سوء مصرف بسیاری از مواد با پیدایش وابستگی فیزیولوژیکی همراه نیست .
بعضی از پژوهشگران در پی یافتن آن بوده اند که کدام اصول رفتاری عمده در ایجاد رفتار مواد طلبانه موثرند و یافته های آنان نشان داده است که زمینه های تقویت مثبت و اثرات نامطلوب بعضی از مواد در درجه اول اهمیت قرار دارند به طوری که در بیشتر موارد سوء مصرف با تجربه مثبت پس از نخستین بار مصرف که به عنوان یک تقویت کننده برای رفتار مواد طلبانه عمل می کند تداوم می یابد .
البته بسیاری از مواد نیز با اثرات نامطلوب همراه هستند که در این صورت در جهت کاهش رفتار مواد طلبانه عمل می کنند.
همچنین شخص باید قادر به تفکیک ماده سوء مصرف با سایر مواد باشد و تقریبا تمام رفتارهای مواد طلبانه او با نشانه های دیگری که ممکن است باتجربه مصرف دارو همراه گردند. رابطه دارند
4-نظریه های ژنتیک
قرائن محکم به دست آمده از مطالعه فرزند خوانده ها و دوقلوهایی که جدا از هم بزرگ شده اند حاکی از آن است که در علت سوء مصرف الکل یک جزء ژنتیک وجود دارد امادر سایر انواع سوء مصرف مواد یا وابستگی به مواد وجود یک الگوی ژنتیک چندان قطعیت ندارد با وجود این در بعضی از مطالعات یک پایه ژنتیک برای وابستگی و سوء مصرف مواد غیرالکلی یافت شده است محققین به تازگی از روش یکی مورفسیم طولی قطعات عدود شده در مورد سوء مصرف و وابستگی مواد استفاده کرده اند و گزارش های معدودی از روابط (rfi,p) منتشر شده شده است. (پور افکاری، ۱۳۷۸، جلد دوم)
5- نظریه های فور وشیمیایی
امروزه پژوهش گران برای اکثر مواد سوء مصرف -به استثنای الکل- نوعی ناقل های عصبی یا گیرنده های ناقل عصبی که مواد بر آنها موثراند، شناسایی کرده اند .
به عنوان مثال ترکیبات تریاک برگیرنده های تریاک اثر می کنند. بنابراین در کسی که فعالیت افیونی درون زا کم است (سطح اندورفین ها ) پایین یا فعالیت آنتاگونیستی افیونی درون زا خیلی بالاست ) خطر ابتلا به وابستگی به ترکیبات تریاک بیشتر می باشد اما بعضی از پژوهشگران این نوع فرضیه را nv مطالعات خود تضعیف می کنند حتی در کسی که کارکرد گیرنده درون زا در او کاملا طبیعی و غلظت ناقل های عصبی بهنجار است.
از سوی دیگر مصرف طولانی یک ماده مورد سوء مصرف ممکن است سیستم های گیرنده را در مغز تعدیل نماید به طوری که مغز برای حفظ تعادل خود حضورماده برون زا طلب می کند چنین فرایندی در سطح گیرنده مرکزی می باشد . با این وصف، اثبات تعدیل میزان آزاد شدن ناقل عصبی و عمل گیرنده های ناقل عصبی دشوار است و پژوهش های جدید بر تاثیر مواد بر سیستم پیام برنده دوم و تنظیم ژن متمرکز می باشد.
6- دیدگاه سنخ شناسی
به نظر طرفداران این دیدگاه از پیش نمی توان عامل یا عواملی را علت آسیب های اجتماعی به شمار آورد بلکه آسیب های اجتماعی – و از جمله اعتیاد- در خصوص تیپ های معین افراد و سنخ شناسی آسیب ها قابل بحث و بررسی است به بیان دیگر هر آسیب اجتماعی در زمینه گونه های مختلف انسانی دارای عامل تعیین کننده متفاوت می باشد. (برژره، ۱۳۶۸)
پیشگیری از اعتیاد
پیشیگری از اعتیاد در جهان
مهم ترین استراتژی های پیشگیری از اعتیاد در سطح جهان به شرح زیر است :
۱- آگاه سازی افراد در مورد خطرات و مضرات مواد مخدر.
۲- افزایش مهارتهای زندگی مانند مهارت تصمیم گیری، حل مسئله و ارتباطات اجتماعی.
۳- تقویت فعالیت های جایگزین به جای مواد مخدر برای ارضای نیازهای روانی و اجتماعی نوجوانان و جوانان.
۴- مشاوره و مداخله در بحران های مختلف در طول زندگی.
۵- ارتقای سطح بینش فرهنگی و مذهبی.
۶- تقویت قوانین و مقررات مبارزه با مواد مخدر.
۷- درمان معتادان برای جلویگری از افزایش اعتیاد در سطح جامعه
بدیهی است که استراتژیهای فوق در قالب فعالیت های زیر قرار می گیرند :
۱- فعالیتهای متمرکز بر فرد
۲- فعالیت های متمرکز بر آموزش وآگاه سازی والدین .
۳- فعالیت های متمرکز بر معلمان و مدرسه.
۴- فعالیت های پیشگیری با استفاده از رسانه ها.
۵- فعالیت پیشگیری با استفاده از شبکه مراقبتهای بهداشتی اولیه .
۶- وضع و اجرای قوانین و مقررات لازم .
روش های پیشگیری از اعتیاد
مهمترین روشهای پیشگیری از اعتیاد ( توسط خانواده ، مدرسه ، رسانه ، دستگاه های مسئول بهداشت و . . ) را می توان در قالب محورهای زیر خلاصه کرد:
۱- تاثیر بر ارزش ها و نگرشها : تغییر نگرش های مثبت وتثبیت نگرش های منفی نسبت به مصرف مواد مخدر
۲- آموزش مهارت های اجتماعی و تطابق با استرس ها :
مهارت های اجتماعی به معنای توانایی انطباق کافی در روابط بین فردی است از این رو با افزایش مهارت های اجتماعی می توان فرد را به پیش بینی عواقب رفتار خود و دیگران هدایت کرد این توانایی موجب تنظیم رفتار فرد و درونی کردن تشویق ها و تنبیه ها و در نتیجه تغییر رفتاری او می شود مطالعات نیز ثابت کرده که آموزش مهارت های اجتماعی منجر به کاهش سوء مصرف مواد مخدر ودر نتیجه افت پرخاشگری، انزوا ، و فرار از مدرسه وخانه می شود و سرقت را هم کاهش می دهد. بدین ترتیب مهمترین مهارت های اجتماعی عبارت اند از :
الف) مهارتهای ارتباطی.
ب) توانایی اظهار نظر.
ج) توانایی مخالفت و رد کردن.
۳- شناسایی افراد در معرض خطر و انجام اقدامات لازم : ضروری است که کسانی را که با ارزش ها و ساختارهای اجتماعی ( خانواده ، مدرسه ، مذهب )پیوندی ندارند شناسایی و مورد توجه قرار داد. همچنین به افراد درگیر با استرس های گوناگون از قبیل مرگ والدین ، بیماری ، بلایای طبیعی ، مهاجرت ، اخراج از مدرسه ، فرار از خانه ) که معمولا منجر به بروز واکنشهای حاد روانی می شوند و مدتی طول می کشد تا فرد با شرایط جدید سازگار گردد در مورد عدم استفاده از مواد مخدر جهت کاهش درد و زجر هشدار داده شود .
۴- ارضای نیاز های اجتماعی و روانی نوجوانان.
۵- آموزش مقاومت در مقابل فشارهای دوستان.
۶- الگو بخشی و آموزش از طریق همسالان.
۷- فعالیت های پیشگیری متمرکز بر آموزش و آگاه سازی والدین.
۸- آموزش اطلاعات لازم در مورد مواد مخدر.
۹- افزایش مهارت لازم برای تحکیم پیوند های خانوادگی.
۱۰- وضع مقررات واضح در خانواده.
۱۱- آموزش الگوی خوب بودن.
۱۲- تشویق فعالیت های سالم و خلاق.
۱۳- ترغیب تشکیلات والدین.
۱۴- اجرای فعالیت های پیشگیری از طریق مدرسه و معلمان.
۱۵- فعالیت های پیشگیری با استفاده از امکانات رسانه ها : تلویزیون ، رادیو، روزنامه ، مجلات و پوستر.
۱۶- اجرای فعالیت های پیشگیری از طریق محل های کار و مکان های تجمع مانند سربازخانه ها ، کارخانه و دانشگاه ها.
۱۷- فعالیت های پیشگیری با استفاده از شبکه مراقبت های بهداشتی.
علل گرایش به اعتیاد
علل گرایش به اعتیاد را می توان در سه قلمرو فردی، خانوادگی و اجتماعی مطرح کرد:
1. علل فردی
بسیاری از روان شناسان علل رفتارهای انحرافی را بر حسب نقص شخصیت فرد کجرو توجیه می کنند و بر این باورند که برخی از گونه های شخصیت، بیشتر از گونه های دیگر، گرایش به تبهکاری و ارتکاب جرم دارند. علل فردی گرایش به اعتیاد بیشتر بر مبنای نظری دیدگاه های روان شناختی متکی می باشند.
با دانستن عواملی که فرد را در معرض خطر اعتیاد قرار می دهند، می توان افراد در معرض خطر را شناسایی کرد و برای پیشگیری از ابتلای آنان به اعتیاد، برنامه ریزی های دقیق و موثر انجام داد.
الف. مشکلات روانی: گروهی از افراد که بعضاً ضعیف النفس هستند، قدرت مقابله با مشکلات و ناکامی ها را ندارند و اعتیاد را راه نجات خود تلقّی می کنند; برای رهایی از ناراحتی ها، فشارهای روانی، بی اعتمادی به خویشتن و رفع هیجانات درونی در جستوجوی پناهگاهی امن، به مواد مخدّر و یا مصرف داروهای روان گردان پناه می برند. این افراد فکر می کنند که با مصرف مواد از گرفتاری های زندگی رهایی می یابند و دنیا را به نحو دیگری مشاهده می کنند; زیرا حالت تخدیری دارو و مواد مخدّر سبب می شود که تا مدتی فرد معتاد نسبت به مسائل، مشکلات و واقعیت های زندگی بی تفاوت باشد. همین فرار از زیر بار مشکلات فردی، عامل عمده برای کشش افراد به طرف مواد مخدّر است.
یک دسته از افرادی که بیشتر در معرض اعتیاد به مواد مخدّر قرار می گیرند افراد افسرده هستند. به عقیده برژه افسردگان بیشترین و مهم ترین بخش معتادان را تشکیل می دهند. افراد افسرده ضعف روانی دارند و به نوعی احساس خلا شخصیتی می کنند. آن ها به تصور خودشان، توان لذت بردن از دنیا را ندارند، همواره احساس ناتوانی و خستگی می کنند و خود را تهی از هرگونه توان و احساس مطلوب می دانند. به عقیده سیدنی کوهن، چنین افرادی ممکن است با مصرف مواد در جستوجوی جادویی برآیند که به دردهایشان پایان بخشد و خلاهایی را که در خودشان احساس می کنند رفع و نقص شخصیتشان را برطرف کنند.
ب. کنجکاوی: عده ای با شرکت در مجالس دوستانه زمانی که می بینند دیگران از مواد مخدّر استفاده می کنند حس کنجکاوی در آن ها تحریک شده، به مصرف مواد گرایش پیدا می کنند. این امر منجر به مهیا شدن زمینه اعتیاد در فرد می شود; زیرا ممکن است با اولین مرتبه استفاده در فرد احساس مثبتی ایجاد گردد و باعث تکرار این عمل شود. البته آن ها غافل از این هستند که این نوع لذت ها زودگذر و خانمانسوز می باشند.
دسته ای از افراد نیز برای کنجکاوی و ارزیابی خودشان با تصور اینکه با یکبار مصرف معتاد نمی شوند، و گاهی حتی برای اینکه قدرت خودشان را به دیگران ابراز دارند به مصرف مواد مخدّر تن می دهند. احتمال معتاد شدن این افراد نیز بسیار است.
ج. ضعف اراده: اراده عامل حرکت فرد می باشد. پس باید با منطق و شرع همسان باشد و با استفاده از تربیت و آموزش صحیح تقویت شود. فردی که با مشاهده یک عمل خلاف شرع و موازین اجتماعی با قاطعیت تمام در مقابل آن ایستادگی می نماید، از خود تزلزلی نشان نمی دهد و هدف خود را در زندگی به طور قطعی انتخاب می کند دارای اراده ای قوی می باشد. اما اگر فرد دچار اراده ضعیف بوده و برنامه خاصی برای زندگی خود نداشته باشد، اولا، دچار نوعی سردرگمی و خستگی روحی می شود و ثانیاً، ممکن است در مقابل هر انحرافی پاسخ مثبت دهد. در این صورت، نه تنها شخص نمی تواند مانع انحراف دیگران شود، بلکه خود نیز دچار انحراف می گردد. این مسئله در
اعتیاد فرد اهمیت بسزایی دارد.
د. رهایی از زندگی عادی: تقریباً انجام هر کاری بدون توجه به باورهای ذهنی و نیروهای درونی شخص انجام دهنده غیرممکن است. زمانی که یک تبدّل به مفهوم دقیق کلمه در خاستگاه فلسفی ذهنی صورت می گیرد، باور روانی و انگیزه ای، که از آن گرایش به مواد مخدّر تعبیر می کنیم، ایجاد می شود. فرد دایم مشکلات و موقعیت خود را ارزیابی و داوری می کند. این داوری نوعاً شخصی بوده و بر اساس دانش و فرهنگ تربیتی و فکری شخص داوری کننده صورت می پذیرد. حقیقت آن است که اعتیاد، همچنان که از نامش پیداست، اگرچه خود، صورت عادت دارد، اما برای شکستن یک عادت دیگر انجام می گیرد.
یکی از بارزترین علل گرایش به مصرف مواد مخدّر در جوامع صنعتی پیشرفته شکستن عادت ناشی از حیات عادی فردی است که در بستر زمان، صورت تکرار ملال آور به خود می گیرد.
بر اساس آماری که به دست آمده، قریب هشتصد هزار نفر از معتادان (از جمع دو میلیون نفر)، معتادان تفنّنی هستند که متاسفانه آمار سرآمدان علم و دانش در این طبقه زیاد می باشد.
هـ. انگیزه های درمانی: یکی از علل مصرف مواد مخدّر جنبه های درمانی آن است. حقیقت آن است که در بسیاری از موارد پرداختن و گرایش به مواد مخدّر، در آغاز، جنبه مداوا داشته و سپس در بستر زمان به اعتیاد بدل گردیده است. شیوع مواد مخدّر در روستاها نوعاً با انگیزه درمانی صورت می پذیرد. در این بخش استفاده از مواد مخدّر برای رسیدن به تعادل جسمی است.21 در برخی از روستاها برای تسکین درد کمر، درد دندان، درد گوش و مانند آن از تریاک استفاد می کنند.
و. شخصیت متزلزل: آلپورت در تعریف خود از شخصیت می گوید: "شخصیت سازمانی است پویا از نظام های روانی ـ جسمانی در درون فرد که سبب سازگاری های بی همتا و بی نظیر او با محیط می شود."
بین شخصیت و اعتیاد رابطه ای متقابل وجود دارد، به نحوی که فرد به علت وضع خاص شخصیتی و نیازها، شکست ها، ناتوانی در برخورد با مسائل و ناکامی در زندگی، عدم ثبات عاطفی و ملایمات دیگر، به اعتیاد روی می آورد. از سوی دیگر، اعتیاد به نوبه خود منجر به از بین رفتن تعادل روانی و هیجانی شخص می شود. بدین سان، بین اعتیاد و شخصیت فرد دور باطلی ایجاد می شود که مبارزه با آن مستلزم تغییر شرایط بیرونی و درونی، یعنی ایجاد اراده و روحیه ای قوی و آسیب ناپذیر است. شناخت شخصیت و ویژگی های رفتاری معتادان به منظور مبارزه با اعتیاد و نیز پیشگیری و درمان آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
برخی از اختلالات مربوط به شخصیت که منجر به شکل گیری و ایجاد زمینه انحرافات اجتماعی و گرایش فرد به اعتیاد می شود عبارتند از: شخصیت "پارانویایی" و "شخصیت ضد اجتماعی".
ویژگی های خاص شخصیت "پارانویایی" این است که این افراد اعمال دیگران را تحقیرآمیز یا تهدیدآمیز تفسیر می کنند; به دیگران اعتماد ندارند و روابط اجتماعی آن ها در اثر همین بی اعتمادی مختل شده است. این افراد خود بزرگ بین هستند و به دیگران ظلم و ستم می کنند.
ضعف "شخصیت ضداجتماعی" نوعی به هم ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه است. این افراد نسبت به هنجارها و مقرّرات اجتماعی بی اعتنا و بی تفاوت هستند و سعی می کنند به هر نحو که شده به هوا و هوس خود پاسخ دهند. این افراد ارزش های اخلاقی را پایمال می کنند و به علت جستوجوی لذت و نیز ضعف اراده به آسانی گرفتار مواد مخدّر و الکل می شوند. از نشانه ها و ویژگی های شخصیت ضد اجتماعی می توان به خودمحوری، فقدان احساس گناه و فریبندگی سطحی و ظاهری اشاره کرد.
راهکارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه علل فردی
1. ایجاد تقویت و معرفی مراکز مشاوره روان شناسی به منظور آنکه افراد بتوانند به راحتی و بدون پرداخت هزینه مشکلات روانی خود را با آن مراکز در میان بگذارند.
2. خانواده ها باید با تشریح کامل اعتیاد و عوارض مصرف مواد مخدّر به فرزندانشان، مشکلات روانی و افسردگی هایی که پس از اعتیاد رخ می دهد (همچنین عوارضی که بر زیبایی و ظاهر افراد ایجاد می شود) به آن ها متذکر شوند و از این طریق مانع گرایش و کنجکاوی افراد خانواده به سمت اعتیاد گردند.
3. آموزش به خانواده ها در جهت رفع مشکلات روانی فرزندانشان و اهمیت قایل شدن به خواسته های آن ها.
4. حمایت از بیماران روانی و توجه به مراکزی مانند بهزیستی، تیمارستان ها و…
5. توسعه همه جانبه امکانات و مراکز درمانی اعتیاد از نظر شرایط و علوم روان شناختی.
6. با تبلیغ و گوشزد کردن این مطلب که حتی یک مرتبه مصرف کردن مواد مخدّر ممکن است منجر به اعتیاد شود، میل به استفاده از مواد مخدّر را، حتی برای یک مرتبه هم در افراد از بین ببرند.
7. افراد خانواده نباید در مهمانی هایی که در آن ها به طور تفنّنی از مواد مخدّر استفاده می شود، شرکت نمایند.
8. ایجاد سرگرمی های مثبت و سازنده برای اینکه افراد به دلایل تفنّنی به اعتیاد روی نیاورند.
9. عضویت بخشی فرزندان در گروه های هنری، ورزشی و مانند آن، تا از این طریق آن هایی که روحیه ضعیف و افسرده دارند، نقاط مثبت خود را بشناسند و استعدادهای خود را شکوفا نمایند.
10. آموزش همگانی و همه جانبه افراد جامعه به لحاظ شناخت خویشتن انسانی و تقویت عزّت نفس.
11. از بین بردن تصورات باطل در خانواده ها مانند این تصور که "با مصرف مواد مخدّر، مشکلات زندگی فراموش می شود و زندگی به نحوی زیبا تغییر می یابد!"
12. خودداری از طبابت خانگی با استفاده از مواد افیونی.
13. تقویت مراکز درمانی و بهداشتی، بخصوص در روستاها و شهرهای دورافتاده.
14. مراقبت های ویژه از افرادی که به لحاظ روحی و شخصیتی آمادگی بیشتری برای گرایش به اعتیاد دارند.
15. شناسایی افرادی که از نظر شخصیتی متعادل نیستند (مثلا در مدارس، توسط معلمان و…) و آموزش آن ها برای دوری از اعتیاد.
16. خانواده ها سعی نمایند فرزندانشان را اجتماعی پرورش دهند، به نحوی که فرد با روحیه و شخصیت برون گرا و فعال تربیت شود.
2. علل خانوادگی
خانواده اصلی ترین نقش را در تربیت فرزندان دارد. یک خانواده سالم خانواده ای است که همه امور و فعالیت های آن منطبق با موازین و معیارهای حاکم بر جامعه باشد. یافته های تحقیقات حاکی از آنند که 44 درصد بزهکاران جامعه ما در خانواده های بی بند و بار زندگی می کرده اند. بی توجهی والدین به تربیت فرزندان عواقب وخیمی در آینده فرزندان به دنبال خواهد داشت.
نوع شغل پدر و مادر، وضعیت مسکن، کثرت یا قلّت اولاد، همسایگان، ساکنان دیگر منزل، ویژگی های اخلاقی پدر و مادر، نحوه رفتار با کودکان، طلاق، وجود ناپدری و نامادری، تعدد ازدواج، فرهنگ خاص حاکم بر خانواده، میزان تحصیلات والدین، پدرسالاری یا مادرسالاری، وضع اقتصادی خانواده، از هم پاشیدگی و سردی خانواده، جدایی والدین و عدم پیوستگی اعضای خانواده، و سست بودن ارکان خانواده از عوامل مهمی می باشند که زمینه انحراف و کجروی را در فرد ایجاد می نمایند.
تحقیقات نشان می دهند که افراد معتاد بیش از افراد غیرمعتاد به خانواده های از هم پاشیده و بی ثبات تعلّق دارند. یکی دیگر از زمینه های اعتیاد فرزندان اعتیاد پدر، مادر و یا اعضای خانواده می باشد.
امروزه نهاد خانواده در غرب از جایگاه اصلی خود دور شده است. به هم خوردن نظم خانوادگی، سست شدن پایه این نهاد اساسی، شانه خالی کردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج، منفور شدن مادری، کاهش علاقه پدر و مادر و به ویژه مادر به فرزندان، جانشین شدن هوس های سطحی به جای عشق، و افزایش طلاق، سبب گردیده اند که در این جوامع، نهاد خانواده کارکرد خود را در مورد کنترل آسیب های اجتماعی از دست بدهد.
اما در جامعه ما که یک جامعه اسلامی است و تعالیم اسلامی ارزش های خانوادگی را به بهترین وجه بیان کرده و مورد تاکید قرار داده است، نباید شاهد سست شدن پایه های خانواده باشیم. به طوری که بیش از چهار هزار دستورالعمل به صورت مستقیم درباره خانواده و ارزش های حاکم بر آن از طرف معصومان بیان شده است.
در نتیجه پژوهشی که از 800 کودک بزهکار به عمل آمده، معلوم شد که 65 درصد مادرانشان طلاق گرفته یا در حال جدایی بوده اند. بررسی دیگر نشان می دهد که 88 درصد کودکان مجرم دارای پدر و مادری بوده اند که از هم جدا زندگی کرده و بین آن ها اختلاف نظر و ستیزه وجود داشته است.
در ذیل به برخی عوامل زمینه ساز گرایش فرد به اعتیاد در خانواده اشاره می گردد:
الف. کمبود محبت در خانواده: بسیاری از صاحب نظران در مسئله بزهکاری، کمبود محبت و ضعف عاطفی را ریشه اصلی جرم و انحراف دانسته اند. تحقیقی از غرب درباره بزهکاران نشان داده است که 91 درصد مجرمان در ارتباط با جرم به نحوی دچار مشکل عاطفی بوده اند.
فرد در خانواده زمانی که نیازهای عاطفی اش برآورده نشود، مجبور می شود دست نیاز به سوی دیگران دراز نماید. در این زمان است که شکارچیان از این موقعیت ها سوء استفاده می کنند و با ارتباط عاطفی دروغین افراد را به سوی انحراف می کشانند.
ب. افراط در محبّت: زیاده روی در محبت نیز خود مانند کمبود محبت اثر منفی بر تربیت فرزندان دارد، به نحوی که فرزند همیشه متکی به پدر و مادر می باشد و هیچ گاه احساس استقلال و بزرگمنشی نخواهد کرد. زمانی که چنین فردی وارد جامعه شود و در این موقعیت از محبت های پدر و مادر به دور باشد، احساس کینه و عقده جویی می نماید و برای جبران این مسئله دست به هر خلافی خواهد زد.
ج. تبعیض بین فرزندان: این مسئله نیز یکی دیگر از مواردی است که فرد در خانواده احساس حقارت و حسادت می نماید. توجه نکردن به این امر خود می تواند زمینه اعتیاد در اعضای خانواده را ایجاد نماید.
د. محدود کردن فرزندان: همان گونه که آزادی بی حد و حصر منجر به گرایش فرد به انحرافات اجتماعی می شود، محدود بودن نیز می تواند عامل گرایش فرد به انحرافات اجتماعی باشد; زیرا از سویی، محدود بودن منجر به فعال شدن حس کنجکاوی فرد و از سوی دیگر، منجر به بروز مشکلات عاطفی می شود. کنترل بیش از حدّ فرزندان سبب می شود که فرد وابسته به کنترل خارجی (زور) باشد; یعنی تا زمانی که از طریق اعمال زور رفتارش تحت کنترل است دست به عمل منحرفانه نمی زند، اما به محض اینکه کنترل والدین ضعیف شود و یا والدین به دلیل اشتغالات فرصت کنترل را نداشته باشند، خود را رها می یابد و به رفتارهای انحراف آمیز روی می آورد; زیرا از کودکی حس کنترل درونی (وجدان) او خاموش بوده و همیشه به کنترل خارجی و احتمالا زور وابسته بوده است.
هـ. اعتیاد یکی از اعضای خانواده: افرادی که در خانواده های معتاد زندگی می کنند، ترس و قبح معتاد شدن برایشان از بین رفته است و عادی شدن مصرف مواد در خانواده موجب سهولت گرایش دیگر اعضا به مصرف مواد مخدر می شود.
اگر پدر و مادر در خانواده معتاد باشند اعتیاد آن ها از یک سو، کنترل و تسلط آن ها را بر فرزندان کاهش می دهد و از سوی دیگر، عامل انتقال این عادت به فرزندان می شود. البته گاهی اوقات برخی فرزندان به دلیل انزجار از رفتار پدر و مادر و عبرت گرفتن از آن ها، از این صفت دوری می جویند، اما چنین والدینی در گرایش به اعتیاد فرزندانشان نقش موثر دارند.
نتایج تحقیقات نشان می دهند که بسیاری از معتادان در خانواده، افراد معتاد، از قبیل پدر، مادر، پدربزرگ و… داشته اند.
و. رفاه اقتصادی خانواده: در خانواده هایی که رفاه و درآمد اقتصادی زیاد است، روابط انسانی بر اثر کثرت کار و یا سرگرمی ضعیف می گردد. ضعف روابط انسانی نیز به نوبه خود عامل مساعدی برای کشش فرد به مواد مخدر است. بهترین دلیل این مدعا افزایش روزانه درصد معتادان در جوامع صنعتی غرب است که با رشد صنعت، روابط انسانی ضعیف تر می گردد.
همچنین افرادی که درآمد بیش از حد دارند موقعیت و زمینه مساعدتری برای شرکت در کلوپ های شبانه و یا تفریحات متنوع در داخل یا خارج از کشور دارند و بدیهی است که این قبیل امکانات و تفریحات، زمینه را هم برای مصرف و هم برای فروش مواد مخدر بسیار مساعد می نماید.
"خداوند در قرآن کریم، رفاه طلبی و "اتراف" را به شدت مورد حمله و نکوهش قرار می دهد و آن را عامل مستقیم در ایجاد طغیان، فساد و ظلم و کژی ها معرفی می نماید. همچنین در متون دینی آمده است که رفاه طلبی و زندگی مرفّهانه سبب طغیان در برابر خداوند، سیطره شهوات بر انسان، همراهی با ظالمان، فاسقان و کافران، لذت گرایی، غرق شدن در کامیابی ها و نیز اقدام به کجروی ها می شود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در فرازی می فرمایند: من از ثروت بیش از حد، بیش از فقر برای شما هراسان هستم و آن را موجب هلاکت و سقوط می دانم، و نیز امام علی(علیه السلام) فزونی ثروت را مایه هلاکت، طغیان و فنا دانسته است."
ز. بی سوادی یا کم سوادی والدین: تحصیلات پایین یا بی سوادی نقش مهمی در فرهنگ عمومی جامعه و همچنین در حریم خانواده و تربیت فرزندان دارد. بی سوادی و کم سوادی عامل بسیاری از مسائل، مشکلات، نارسایی های اجتماعی و انحرافات است. روشن است که پدر و مادر باسواد بسیار بهتر و با دید باز نسبت به دنیای پیرامون، مسائل و مشکلات خانواده را حل می کنند. والدین تحصیل کرده با روش های علمی و منطقی می توانند فرزندان را کنترل نمایند. آنان اغلب به دلیل آگاهی و شناخت مسائل و نیاز زندگی خود، شرایط مادی و معنوی و عاطفی مناسبی را برای فرزندان ایجاد می کنند. حال آنکه، بی سوادی والدین منجر به مسائلی از قبیل: روش های غیرمنطقی در تربیت فرزندان، پی نبردن به نیازهای روانی فرزندان، نپذیرفتن تغییرات در نگرش های جوانان و تاکید بر روش ها و اعتقادات سنّتی خود می شود که تمامی این مسائل موجب می گردند فرد نوعی احساس تنهایی و کمبود نماید و در نتیجه، در پی یافتن همدرد و همدل، به هر شخص و هر موادی روی آورد.
غالب تحقیقات نشان می دهند که بیشتر معتادان، والدینشان بی سواد و کم سوادند. "پدرِ 64 درصد معتادان و مادرِ 83 درصد آن ها بی سواد می باشند و علاوه بر آن، 51 درصد معتادان خود بی سواد بوده اند و یا دارای تحصیلات قدیمی و ابتدایی هستند. همچنین 40 درصد همسران ایشان نیز بی سواد بوده اند."
ح. فقر خانواده: فقر و انحرافات اجتماعی از جمله پدیده هایی هستند که به نظر بسیاری از صاحب نظران با هم مرتبط می باشند. آنان پدیده های مزبور را در دو طبقه خرد و کلان تبیین کرده اند. در سطح خرد، فقر را معلول ویژگی ها و استعدادهای فردی شخص می دانند و عواملی همچون ضعف جسمانی و اختلالات روانی و بی استعدادی را از جمله مواردی می دانند که در رابطه با ایجاد فقر موثرند.
اما در سطح کلان، فقر و انحرافات هر یک معلول تلقّی شده، در یک چرخه علّی و معلولی قرار می گیرند. بر اساس این گونه تبیین ها، مشخص می شود که در سطح نهادها، سازمان ها، روابط اجتماعی و خصایص ساختاری جامعه مشکلی وجوددارد و سبب ایجاد یک معضل در جامعه شده است.
تحقیقات و پژوهش ها در عین حال که موید وجود رابطه مستقیم بین فقر و انحرافات نیست، اما وجود همبستگی میان آن دو را تایید می نماید. بر این اساس، فقر به عنوان یکی از مسائل اجتماعی، در وقوع انحرافات و افزایش میزان آن، به ویژه در زمینه جرایم زنان، اعتیاد و سرقت تاثیرگذار است. در رویکرد دینی نیز این همبستگی میان فقر و انحرافات اجتماعی مورد تایید است; بر این اساس، فقر انگیزش روی آوری به کجروی را افزایش می دهد. همچنان که رفاه طلبی و ثروتمند بودن در گرایش فرد به سوی انحرافات اجتماعی، انگیزه ای بسیار قوی می باشد.
همان گونه که فقر می تواند فرد را به سوی قاچاق مواد مخدر و اعتیاد بکشاند، خود نیز یکی از عواقب اعتیاد می باشد; یعنی رابطه ای دوسویه بین فقر و اعتیاد وجود دارد، به گونه ای که هرگاه فرد فقیر به دلیل مشکلات مالی به اعتیاد روی آورد، اعتیاد باعث فقر هر چه بیشتر او می شود; زیرا از سویی، مصرف مواد مخدر نیازمند به صرف هزینه می باشد و از سوی دیگر، فرد معتاد ضعیف شده است و اراده کار کردن ندارد.
آمارهای موجود تاییدکننده ارتباط بین اعتیاد و فقر می باشند. به عنوان نمونه، بر طبق آماری که در بین سال های 1371ـ1377 انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد که بین تغییرات نسبت خانواده های زیر خط فقر نسبی و تعداد دستگیر شدگان مرتبط با مواد مخدر همبستگی بالایی وجود دارد.
ط. ستیزه والدین: خانواده، حریم امن و آرامش است. ستیزه و اختلاف در خانواده از علل مهم گرایش افراد به ناهنجاری ها و اعتیاد است. افراد پرورش یافته در خانواده نابسامان و از هم گسیخته زمینه های بیشتری در گرایش به انحراف و اعتیاد دارند. طبق یافته های تحقیقی 44 درصد بزهکاران جامعه ما در خانواده های لاابالی زندگی می کنند. همچنین در پژوهش دیگری نشان داده شده است که 82 درصد معتادان، ستیزه های خانوادگی را در فرار فرزندان و روی آوردن به اعتیاد موثر می دانند.
زمانی که محیط خانواده، محیط مناسبی برای زندگی نباشد، فرد سعی می کند بیشترین وقت خود را در خارج از خانه صرف نماید و این کار، ارتباط افراد را با شکارچیانی که به دنبال شکار می گردند مهیا می سازد. باید توجه داشت که هر قدر ستیزه های خانوادگی بیشتر باشد، احتمال کشش افراد به طرف مصرف مواد مخدّر و دیگر انحرافات اجتماعی بیشتر است.
منابع
1- شورای نویسندگان . بهار 1379. اعتیاد پیشگیری یا درمان. انتشارات نیکوروش
2- آموزش شیوه های عملی پیشگیری اولیه از اعتیاد به مواد مخدر/ حسن سعدی. تهران:1380
3- آنچه خانواده باید بداند مولف احمد امیری پور، نشر: مشهد راز توکلی،1387.
4- بچه های اعتیاد. مهر انگیزکار، انتشارات روشنگران، تهران 1369.
5- عوامل خطروعوامل حفاظت کننده در پیشگیری از سوء مصرف مواد/ هاوکینز، کاتالانوومیلر؛ مترجم ماهیارماه جویی.- تهران: سازمان پژوهش وبرنامه ریزی آموزشی، انتشارات مدرسه، 1379.
6- کلیه های پیشگیری و مقابله با اعتیاد در نوجوانان و جوانان؛ کارل پیکهارت؛ مترجم مسعود هومان. تهران: صابرین، کتابهای رانه، 1380.
7- اعتیاد و پیشگیری یا درمان، شورای نویسندگان. انتشارات نیکوروش با همکاری دبیرخانه کمیسیون پیشگیری از اعتیاد استان یزد، اول بهار 1379.
8- بررسی مسائل اجتماعی ایران فساداداری، اعتیاد،طلاق/ محمدحسین فرجاد.تهران اساطیر، 1377.
9- اجتماع و اعتیاد/ اداره سیاسی، انتظامی استانداری یزد چاپ: خرده تفت، تابستان 1365.
10- اعتیاد، بیماری فردی، فاجعه اجتماعی/ دکتر محمودلاله. موسسه فرهنگی انتشارات تیمورزاده، 1379.
11- رویارویی با واقعیتهایی نیام الکل، دخانیات و مواد مخدر/ جی.ک راش؛ ترجمه محمدتقی علومی یزدی، ویدا طیبات.- تهران: انتشارات یزد، 1380.
12- اعتیاد به مواد مخدر درآیینه روابط خانوادگی/ استفانوچیریلو و دیگران؛ ترجمه و تدوین سعید پیرمردای.- اصفهان، نشرهمام، 1379.
13- روانشناسی اعتیاد سبب شناسی و درمان/ مولفان محمسن گلپرور. حمید آتش پور. اصغرآقایی؛ ویراستار محسن گلپرور.- اصفهان. 1382
14- اعتیاد (انواع مواد، سبب شناسی، پیشگیری، درمان)/ ساسان باوی. اهواز: دانشگاه آزاد اسلامی، 1388.
15- هراد. براین، جامعه شناسی و مددکاری: ترجمه دکتر فرجاد- انتشارات بدر 1362.
16- سخاوت. جعفر، جامعه شناسی انحرافات اجتماعی. انتشارات پیام نور- چاپ اول1374.
17- کوئن. بروس، مبانی جامعه شناسی- ترجمه دکتر توسلی- فاضل. رضا- انتشارات سمت چاپ هفتم 1375.
18- ستوده. هدایت ا…، مقدمه ای بر آسیب شناسی اجتماعی- انتشارات آوای نور- چاپ دوم 1375.
19 – فرجاد. محمد حسین، آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات .انتشارات بدر. چاپ هفتم 1375.