اعتیاد
تاریخچه اعتیاد:
گفته می شود که مصرف تریاک به عنوان یک ماده ی مکیف مقارن دوران ظهور یافت : از این رو است که عادت و اعتیاد به موا مخدر به عنوان یک مشکل اجتماعی است در ایران مطرح است ". مع هذا درمورد آغاز کشت خشخاش در ایران تاریخ معینی در اختیار نیست مگر آنکه فقط اقدام به کشت تریاک را در ایران به سده هیجدهم میلادی منسوب داشته اند. " آغاز زراعت تریاک سده هیجدهم می باشد…. دیری نپایید که (کشت تریاک) رونقی بسزا یافت . با پشتکار درویش نمایان هندی در ماهان کرمان بهترین تریاک فراهم گردید. چون " تریاک کاری" آزاد بود بی رویه و به دست هرکس پیش رفت و در پس پرده هم ، استعمار با تمام نیرو زراعت آنرا ترویج نمود. " در زمان سلطنت قاجاریه ، کشیدن تریاک یکی از وسایل تجملی دربار بود و به دلیل گرانی قیمت و کمیاب بودن آن، تریاک مورد استفاده طبقات و کمبود عرضه ، کشت خشخاش در ایران متداول و روستائیان و کشاورزان، بی خبر از عواقب و خیم این آفت خانمان برانداز و مهلک، به آن معتاد شدند. تریاک به عنوان داروی مسکن حتی به اطفال نوزاد خورانده می شد. فروش تریاک در انحصار دولت و یکی از منابع درآمد کشور محسوب می گشت و ایادی انگلیس مردم را به کشیدن تریاک تشویق می کردند. (توسلی، 1379).
در مورد آغاز کشت خشخاش در تهران، چنین گفته شده است: " طبق مندرجات روزنامه اتفاقیه ، شماره 29 ، از سال 1850 میلادی کشت خشخاش در حدود دارالخلافه به طور آزمایشی انجام شد. به هر حال از مطالبی که در اختیار است چنین نتیجه می شود تا قبل از مشروطیت کشت خشخاش و همچنین خرید و فروش تریاک بود . تا زمان مساله ای به نام قاچاق مواد مخدر وجود نداشته است. ظاهرا به دنبال تشکیل اولین کنفرانس بین المللی تریاک در شانگهای (در سال 1909 میلادی) ، قانون تحدید تریاک در 12 ربیع الاول سال 1329 قمری به تصویب رسید. اما " قانون نقش مهمی در محدود ساختن کشت و تجارت تریاک ایفا نکرد و کشت " تریاک" به میزان سابق بلکه افزون از آن ادامه یافت " (توسلی، 1379).
گفته شده است " محصول تریاک در سال 1303 خورشدی یک میلیون و هشتصد هزار کیلو بود و هر کیلوی آن به طور متوسط 200 ریال قیمت داشت و از هر جریب زمین پنج کیلو محصول به دست می آمد". به عبارت دیگر به شرط صحت قضیه فوق، در این سال حدود 360000 جریب از اراضی این کشور زیر کشت خشخاش قرار داشته است. در تاریخ 26/4/1307 قانون انحصار دولتی تریاک به تصویب مجلس شورای ملی رسید. در فاصله کمتر از یک ماه یعنی در تاریخ 16/5/13075 قانون دیگری به نام قانون مجازات مرتکبین قاچاق تریاک " از تصویب مجلس شورای ملی گذشت . بدین سان با تصویب این قانون جرم قاچاق تریاک در جامعه ایران ظهور می یابد. البته ناگفته نماند که " اداره انحصارات برای بالا بردن درآمد حاصله از فروش (تریاک) به ترغیب مردم به کشت و کشیدن تریاک پرداخته، به این ترتیب، از یک طرف مردم بیشتری آلوده شده و از طرف دیگر میزان صادرات تریاک نیز کاهش یافت". هر چند که تا قبل از آغاز جنگ دوم جهانی حدقل پنج قانون دیگر با نامهای قانون طرز جلوگیری از قاچاق تریاک (مصوب 03/09/1308). قانون تخفیف باندرول تریاک (مصوب 14/02/1310) قانون اصلاح قانون انحصار دولتی تریاک (مصوب 29/12/1312) و قانون اصلاح بعضی از مواد کیفر مرتکبین قاچاق (مصوب 14/03/1319) از تصویب مجلس گذشت مع هذا در جامعه آن روز ایراصحبت از قباحت اعتیاد و (قباحت) تریاک کشی نبوده و از آثار زیانبار آن نیز صحبتی به میان نیامده است. در سال 1324 به دنبال پیدایش آزادی های نسبی در جامعه ایران، انجمنی به نام انجمن مبارزه با تریاک و الکل ایران به وسیله چند تن از روشنفکران بنیانگذاری شد که بلافاصله اقدامات فشاری را علیه دولت وقت آغاز کرد در این زمان هیئت دولت تحت فشارهای داخلی و نیز توصیه های سازمانهای بین المللی در تاریخ 27/04/1335) با صدور تصویب نامه ای کشت خشخاش را در سرتاسر ایران منع نمود اما متن تصویب نامه مورخ 29/03/1326 ( 09/02/1326) نشان می دهد که کشت تریاک ، علی رغم منع قانونی همچنان در سال 1325 کاشته شده، به وزارت دارایی اجازه داده می شود که محصول شیره ان را جمع آوری نموده و منحصراً برای صدور از کشور به فروش برساند. در سالهای بعد نیز کشت و تجارت دولتی تریاک همچنان ادامه داشت و روشن است که به سبب سابقه آلودگی جامعه و عدم برخورد قاطع با آن و نیز فقدان یا ناکافی بودن کنترل دولتی در جامعه وسیع ایران، کشت خصوصی و خرید و فروش قاچاق تریاک نیز وجود داشته است(توسلی، 1379).
یک بار دیگر در سال 1334 مساله کشت تریاک و نیز ممنوعیت استعمال آن مطرح شد و در نتیجه در هفتم آبان ماه 1334 قانون منعق کشت و استعمال تریاک از تصویب مجلس وقت گذشت. در این قانون پیش بینی شده بود که تا ده سال اعتیاد از کشور ریشه کن گردد. همچنین بنابراین قانون مدت مهلت برای درمان معتادین شش ماه تعیین شد. این قانون نیز در عمل کارآیی لازم را نداشت. در نتیجه همچون گذشته ابتلای به اعتیاد و نیز قاچاق شیره و تریاک همچنان در جامعه ادامه داشت تا اینکه در سال 1336 یا 1337 ماده بسیار خطرناکی در قلمرو مواد مخدر به ایران وارد گشت. در سال 1337 هجری شمسی برای اولین بار هروئین به وسیله قاچاقچیان سودجوی بین المللی جهت آلوده نمودن جامعه به ویژه جوانان به ایران وارد شد. به علت اینکه هروئین بی بو، کم حجم، به آسانی قابل حمل و اثرات آن قویتر از تریاک بود بین جوانان شیوع یافت و در بین معتادین سابق نیز کم کم جای تریاک را گرفت. در سال 1338 هجری شمسی قانون منع کشت خشخاش و استعمال تریاک اصلاح و برای سازنده و وارد کننده و مصرف کننده ترایک و سایر مواد مخدر مجازاتهای شدید تعیین و وزارت بهداری مکلف به درمان معتادین گردید. (توسلی، 1379).
همچنین طبق ماده 7 قانون اقدامات تامینی مصوب 1339 معالجه معتادین در مراکز درمانی برای مدت نامعین پیش بینی شده اما قوانین مذکور عملاً به طور جدی اجرا نگردید (توسلی، 1379).
– مروری بر تعاریف ، اصطلاحات و مفاهیم :
1- اعتیاد و وابستگی دارویی1:
در چند دهه ی اول قرن بیستم، واژه اعتیاد به مواد شیمیایی به حالتی خاص اطلاق می شد که در اثر مصرف مواد به وجود می آمید. در آن زمان این اعتقاد وجود داشت ، افرادی که این مواد را استفاده می کنند به نحوی دارای ویژگی های غیر طبیعی هستند (تقوی، 1386).
عمر چنین باوری کوتاه بود در سال 1931 میلادی واژه های عادت دارویی و اعتیاد دارویی به وسیله تاتوم و سیورز به عنوان واژه های جایگزین برای اعتیاد مطرح شد. تعریفی که تاتوم و سیورز از فرد معتاد و اعتیاد دارویی نمودند، عبارتند از : " معتاد فردی است که ماده شیمیایی خاصی را مصرف نموده و بداتن وابستگی بدنی یا جسمی پیدا کند". این دو محقق عقیده داسشتند ، عادت دارویی باید در مور فردی که خصوصصیات و علایم اعتیاد دارویی در وی ظاهر نمی شود والب مشکلات روانی و عاطفی در وی پدید می آید ، بکار برده شود. به هر حال این دو تعریف نیز پس از گذشت چند سال مورد تجدید نظر قرار گرفت. سازمان بهداشت جهانی (WHO) ابتدا در سال 1950 و برای بار دوم در سال 1954 به دو گروه مامئوریت داد تا تعاریف دقیقتری از اعتیاد و عادت داوریی ارائه دهند. بالاخره در سال 1964 از سوی سازمان بهداشت جهانی (WHO) به طور رسمی اصلاح وابستگی دارویی جایگزین واژه اعتیاد شد. اساس اصلاح وابستگی زا این مفهوم تشکیل می داد که رابطه میان مصرف کننده و دارو های مورد سوء مصرف دگرگون شده است. برای مثال در آغاز افراد ممکن است مشروب یا داروها و مواد را به دلایل گوناگوونی مصرف کنند. با شکل گیری وابستگی شخص بیش از پیش به دارو اشتغال فکر پیدا می کند و تا اندازه ای برای مصرف آن احساس اجبار می کند. دلایل اولیه برای مصرف و وابستگی به مواد ممکن است هنوز موجودباشد یا نباشد، ولی بایشروی وابستگی (اعتیاد) عوامل جدیدی وارد میدان می شوند که وضع را پیچیده تر می کنند و احتمال مصرف دارو را افزایش می دههد تعریف اولیه ای که از وابستگی دارویی ارائه شده به شرح زیر است:
وابستگی دارویی عبارت است از حالتی که در اثر مصرف دوره ای یا مداوم یک ماده شیمیایی که برای انسان و جامعه مضر است به وجود می آید، خواه این ماده طبیعی باشد یا مصنوعی (تقوی، 1386).
2- سوء مصرف 2:
برای تعریف و مفهوم سازی مشکلات مربوط به مصرف مواد و الکل بر حسب اطلاعات عینی تلاشها ی زیادی انجام شده ولی این تلاشها همواره به موفقیت منجر نشده اند. یکی از اصلاحاتی که طی سالها ی اخیر با پدیده ی اعتیاد و وابسشتگی پیوند بسیار نزدیکی پیدا کرده، اصطلاح سوء مصرف می باشد . انجمن روانپزشکی آمریکا(1994) این اصطلاح را به همراه ملاک های تشخیص آن به به شکل زیر معرفی نموده است :
الگوی غیر انطباقی مصرف ماده که از نظر بالینی به آسیب یا نگرانی قابل ملاحظه بالینی و با یک یا بیش از از یک مورد از علایم زیر که زمانی طی 12 ماه رخ میدهد، ظاهر می شود.
1) مصرف مکرر مواد مجر به ناتوانی در انجام تعهدات اصلی در کار، مدرسه یا منزل می شود. (مانند غیبتهای مکرر یا عملکرد شغلی ضعیف که با مواد مرتبط است، غیبتها، تعلیقها یا اخراج از مدرسه که به مواد مربوط می شود و غفلت از فرزندان یا خانواده).
2) مصرف مکرر مواد در موقعیت هایی که خطرات فیزیکی وجود دارد( مانند رانندگی اتومبیل و یا کار با ماشین آلات در هنگامی که فرد تحت تاثیر مواد قرار دارد).
3) داشتن مسائل قانونی تکراری که با مواد ارتباط دارد ( مانند توقیف های ناشی از رفتار اخلالگرانه که با مواد مرتبط است).
4) علیر غم داشتن مشکلات مستمر و مکرر اجتماعی یا بین فردی که در اثر مواد ایجاد و یا تشدید شده است(مانند مشاجره و یا همسر درباره ی پیامد های مسمومیت و زد و خورد)(انجمن روانپزشکی آمریکا, 1384).
3- تحمل3 : تحمل پدیده ای است که در آن پس از مصرف مکرر یک ماده، میزان مصرف معینی از همان ماده تاثیر کمتری بر جای می گذارد و برای دستیابی به اثرات دلخواه باید میزان مصرف افزایش یابد( کاپلان و سادوک ,1384). به عبارتی کوتاهتر تحمل نیاز به افزایش میزان ماده مصرفی برای رسیدن به اثرات مشابه نامیده می شود. تحمل دارای انواع متفاوتی است : تحمل فارماکو دینامیک زمانی وجود دارد که برای ایجاد پاسخ دلخواه ، مقادیر بیشتری از دارو یا ماده مورد نیاز است. تحمل متابولیک ، افزایش توانایی بدن برای سوخت و ساز یک دارو یا ماده است و تحمل متقاطع زمانی ایجاد می شود که تحمل نسبت به یک دارو یا یک ماده با تحمل نسبت به ارو یا ماده ای از یک گروه شیمیایی متفاوت همراه است ( نیکخو و آوادیس یانس، 1376).
4- محرومیت یا ترک4 :
مجموعه ای از علایم و نشانه ها است که وقتی شخص مصرف دارو یا ماده شیمیایی که از نظرجسمی به آن وابسته است را کنار می گذارد، ظاهر می شود. این علایم بیشتر احتمال دارد که پس از قطع ناگهانی ماده مورد مصرف روی بدهد، ولی ممکن است که چند روز بعد نمایان شود(آتش پور وگل پرورو و آقایی,1381) .
– انواع مواد و طبقه بندی آنها :
پیش از شروع بحث درباره ی انواع مواد و طبقه بندی آنها ، آشنایی با چند اصطلاح که در طول بررسی و آشنایی با انواع مواد ضروری است ارائه می شود.
مواد روان گردان5 :
به داروهایی اطلاق می شود که به تغییر خلق یا رفتار منجر می شود. بسیاری از این داروها در زمره داروهایی هستند که وابستگی (اعتیاد) پدید می آورند.
بر پایه این تعریف ، اصطلاح روان گردان هم شامل موادی مثل هروئین و مار جوانا می شود که در کوچه و بازار فراوان است ( اصطلاحاً به این مواد مواد خیابانی یا کوچه و بازاری هم می گویند). و هم شامل داروهایی آرامبخش، محرک، الکل، نیکوتنی و کافئین می شود. علاوه بر این داروهایی را هم که برای درمان اختلالات روانی استفاده می شود، باید روانگردان تلقی کرد ، چون بر خلق و رفتار تاثیر دارد. ولی معمولا این داروها کمتر در حیطه مباحث مربوطه به اعتیاد مطرح و راجع به آنها بحث می شود. دلایل این امر سه چیز است : اول اینکه این داروها به ندرت به جز تعداد اندکی از آنها مورد سوء مصرف قرار می گیرند و دوم اثرات آنها معمولا فوراً پس از مصرف ظاهر نمی شود( مثل دارو های ضد افسردگی که چند هفته زمان لازم است که خلق فرد را تغییر بدهد)، و سوم افراد در اغلب مواقع از مصرف آنها احساس خوشایند خاصی ( شبیه حالاتی که از مصرف مواد یا داروهایی که وابستگی (اعتیاد) منجر می شوند) نمی کنند (اتکینسون و همکاران, 1386).
مواد مخدر6:
اصطلاح مواد مخدر به کلیه مواد طبیعی و شیمیایی گفته می شود که اعتیاد آور باشند. بعضی از این مواد تخدیر کننده نبوده، ممکن است ایجاد تحرک و توهم نمایند. بنابراین به توصیه برخی از صاحبنظران این اصطلاح را باید در مورد موادی به کار برد که مصرف آنها در انسان حالات غیر عادی ایجاد می نماید. این حالات غیر عادی که عموماً هم مطلوب و لذت بخش است، به صورت موقت یا کاذب ایجاد می شود( قربان حسینی ، 1388).
آگونیست7(هم کنش)و آنتا گونیست8 (هم ستیز):
مواد یا داروها می توانند به دو روش اساسی اثر انتقال دهنده های عصبی را تغییر یا تعدیل نمایند. بدین صورت که معمولا یا اثر انتقال دهنده را افزایش و یا بازداری می کنند و در انجام چنین کاری، کارایی انتقال سیناپسی را افزایش می دهند، آگونیست نامیده می شوند. در مقابل موادی که تاثیر انتقال دهده های عصبی خاص را بازداری می کنند به آنها آنتا گوئنیست اطلاق می شود. (کارولاو هارلی و آرنوباک,1376).
در این رابطه می افزایند، آگونیستها و آنتا گونیست ها به یکی از چهار شکل زیر وارد عمل می شوند:
الف- در تولید و ساخت انتقال دهدنه های عصبی تغییر ایجاد می کنند، مانند L-Dopa که برای مبتلایان به پارکسینون استفاده می شود و در سیستم اعصاب تبدیل به دو پامین می شود. (کارولا و همکاران,1376).
ب- در میزان ذخیره (درون یافته عصبی) یا آزاد سازی انتقال دهنده ها تغییراتی به وجود می آورند. مانند زهر عنکبوت سیاه که منجر به افزایش آزادسازی استیل کولین می شود و استیل کولین اضافی نیز موجب تحریک بیش از حد یاخته های عصبی گیرنده می شود. (کارولا و همکاران،1376).
ج- در تاثیر انتقال دهنده های عصبی بر گیرنده های نرون دریافت کننده تغییراتی پدید می آورند. مثل نیکوتین که در اثر شباهت با گیرنده های نیکوتینیک سیستم استیل کولینرژیک، باعث تاثیر بر روی این گیرنده ها می شود (کارولا و همکاران،1376).
د- از غیر فعال شدن انتقال دهنده های عصبی در سیناپس ممانعت می کند. مانند کوکائین که منجر به جلو گیری از باز جذب دوپامین درپایانه پیش سیناپسی می شود. مسئله با اهمیت در ارتباط با دو اصطلاح آگونیست و آنتا گونیست، این واقعیت است که در بیشتر شرایط کاربرد اصطلاح آگونیست و آنتا گونیست به تاثیرات ویژه مواد بر گیرنده های انتقال دهنده اشاره می کند که در چنین شرایطی به کار گیری اصطلاح آگونیستهای گیرنده و آنتا گونیستهای گیرنده اصطلاحات دقیق تر و مناسب تری می باشد. (کارولا و همکاران ،1376).
جدول1: سه دسته مواد به اضافه اثرات عمده و مکانیسم عمل آنها:
نوع دارو
اثرات عمده
مکانیسم عمل
کند کننده ها
بی حس کننده ها : بنزن، کلروفورم، اتر، تولوئن، تترا کلرید کربن
تولید کننده بیهوشی، مشابه مسمومیت با لکل
فعالیت دستگاه عصبی مرکزی را کند می کند . انتقال تکانه الکتریکی که انقباض بطن ها را شروع می کند، مسدود می کنند.
بابیو تورات ها، نمبوتال، سکونال،آمیتال، توئینال، فنوباریتال
عمل تسکینی و تولید خواب، دوزهای بالا ممکن است باعث وقفه تنفسی شود. ترکیب باربیتورانها زیاد فعالیت دستگاه عصبی مرکزی و باعث مرگ شود.
فعالیت تشکیلات مشبک را و در مقادیر بالا فعالیت بصل النخاع را کاهش می دهد. در ساختن و ترشح نوراپی نفرین و سروتونین دخالت می کند.
الکل اتیلیک:ویسکی ، جین ، آب جو، شراب
مقادیر کم : کاهش تنش ، تولید احساس سرخوشی و تحرک .
مقادیر زیاد : کاهش فعالیت مراکز تحتانی مغز، آسیب تنظیم حرکتی، تولید عدم حساسیت به لمس تا تحریف بینایی،ایجاد مشکل در تکلم ، مصرف طولانی ممکن است منجر به سیروز کبد، بی هوشی، اغماء و آسیب مغزی شود.
مکانیسم واقعی نا شناخته است. ممکناست فعالیت تاموس را مهار کند و درفعالیت استیل کولین ، نوراپی نفرین و سروتونین دخالت کند. فعالیت عصبی در مغز را کاهش می دهد. مناطق حرکتی و حسی قشر را مهار می کند. فعالیت مراکز قشری بینایی، شنوایی و گفتاری را کاهش می دهد. فعالیت تشکیلات مشبک را کاهش می دهد.
مخدر ها و شبه مخدر ها : هروئین، مورفین،کدئین، دمرول، متادون، اوپیوم
کاهش درد، تنش و تشویش، وادار کردن عضلات به استراحت و رخوت. ممکن است سبب فقدان احساس گرسنگی ، یبوست و باعث کاهش خطر ناک عملکرد مرکز تنفس شود. بسیار اعتیاد آور است.
کاهش فعالیت تالاموسی
مسکن ها : مپروبامالت: (دی کوانیل، میلتون) کلروپمازین،(تو.رازین)کلرودیازپوکساید( لیبروم)،دیازپام(والیوم)
احساس سرحالی را افزایش می دهد. احساس انرژی زیاد تولید می کند. گرسنگی را کاهش می دهد. اضطراب و کج خلقی را افزایش می دهد.
واکنش قوی: ضربات قلب را تند می کند. مردمک را شاد می کند و گلوکز خون را افزایش می دهد.
دستگاه عصبی سمپاتیک را تحریک می کند.
تحریک کننده ها
کافئین : قهوه ، چای ، کاکائو، نوشیدنی کولا
کاهش خوآب آلودگی و خستگی عضلانی، فعالیت فیزیکی و ذهنی را طولانی می کند.
واکنش ملایم : موقتا ضربان قلب را تند می کند، مردمک را گشاد می کند، قند خون را بالا می برد.
دستگاه عصبی سمپاتیک را تحریک می کند. انتقال سیناپسی را تسهیل می کند.
کوکائین
قوی تر از آمفاتین است اما واکنش های مشابه با آن دارد. احساس موقت سرخوشی و هوئشیاری می کند.
دستگاه عصبی مرکزی را تحریک می کند. برداشت نوراپی نفرین را مهار می کند.
نیکوتین : تنباکو
مشابه کلفئین است.
واکنش ملایم : ضربان قلب را تند می کند ، مردمک را گشاد می کند و قند خون را بالا می برد.
دستگاه عصبی سمپاتیک را تحریک و انتقال سیناپسی را تسهیل می کند.
هذیان آورها ، اضطراب زادها
کانابیس(ماری جوانا) حشیش
درک حس را تغییر می دهد. معمولا احساس سر خوشی تولید می کند. ممکن الست تولید اضطراب کند.
شاید به وسیله ی کاهش فعالیت سلول های تولید کنند سروتونین در سیستم مشبک، سروتونین مغز را مهار کند.
مسکالین، پسیلوسی بین
تولید توهم می کند، هشیاری حسی و جنون را افزایش می دهد.
از ساختمان مولکولی سروتونین تقلید می کند. اثرات فعالیت دستگاه عصبی را مضاعف می کند. ممکن است اثرات بیوژنیک آمین ها را که مشابه هستند افزایش دهند.
(کارولا و همکاران،1376).
– مکاتب:
– عوامل زیستی – فیزیولوژیک(دیدگاه زیستی- فیوزولوژیک):
عوامل مطرح زیستی – فیزیو لوژیک که در دیدگاهی با همین نام معروفیت دارد، به دو دسته تقسیم می شوند:
الف- تبیین زیست شیمیایی و فیزیولوژیک به عنوان عوامل مطرح در وقوع(پدید آیی) وابستگی به مواد و نگهداری یا دوام آن.
ب- تبیین های توراثی- ژنتیکی در وقوع وابستگی مواد.
1- تبیینهای زیست شیمیایی و فیزیو لوژیک اعتیاد یا وابستگی
هر گونه کنش و واکنشی در انسان ، به نوی با ساختار سیستم عصبی و فعل و انفعالاتی که در مغز به وقوع می پیوندد، ارتباط دارد. وظیفه ی اصلی انتقال پیام در درون سیستم عصبی انسان را انتقال دهنده ها و تعدیل کننده های عصبی – شیمیایی بر عهده دارند. کلیه مواد یا داروهایی که به محوی منجر به وابستگی (اعتیاد) می شوند، به طور مشخص با نحوه ی عمل انتقال دهنده ها و تعدیل کننده های عصبی رابطه دارند. کلیه مواد یا داروها، غالبا از طریق دهان، تزریق، تنفس و یا از طریق غشاء مخاطی دهان و روده جذب شده ، توسط کبد متابولیزه می شود( این روند به سوخت و ساز دارویی موسوم است ) و پس از آن از طریق جریانت خون به نقاط مختلف بدن و مغز منتقل می شوند. داروها یا مواد خواه از دسته آگونیست باشند یا آنتا گونیست ها، آزاد شدن انتقال دهنده در سیناپس و باز جذب یا بلا اثر شدن آنها توسط آنزیم های فعال در سیناپس عمل می کنند(کارلسون، 1374). شاید طرح بنیان های زیستی – فیزیولوژیک که به عنوان عاملی مقدم بر وقوع وابستگی به مواد مطرح می شود قدمتی دیرینه داشته باشند، ولی به لحاظ تاریخی بحث های جدی درباره ی اثرات زیستی – فیزیولوژیک مواد روان گردان ( به ویژه مواد افیونی)، به دهه 1970 تا 1980 باز می گردد. محققان آمریکایی در این دهه ابتدا گیرنده هایی را در سیستم عصبی انسان و سپس تعدیل کننده های شیمیایی را شناسایی نمودند که به اندروفینها و انفکالینها شهرت یافتند. گیرنده های اصلی این مواد در دو ناحیه ی مشخص مغز، یعنی سیستم کناری(حاشیه ای) که در واکن شهای عاطفی و هیجانی و دیگری در تالاموس میانی که ایستگاه عبور تکانه های درد است، واقع شده اند(رستاک، 1372). طرح چنین کشفیاتی در مجامع علمی در کنار مطالعای که در باب پیشینه های خانوادگی افراد وابسته به مواد (معتاد) وجود داشت، گمانه زنی ها ، فرضیه ها و حتی نظریاتی را در سطح مراکز آکادمیک و تحقیقاتی پدید آورد. بر همین مبنا و در پی یافته های دو دسته نظریه یا تبیین در باب روان – زیست شناسی وابستگی به مواد (اعتیاد) مطرح گردیده است.
الف- تبیین های مربوط به وابستگی جسمانی با تاکید بر دو پدیده تحمل و محرومیت.
این تبیینها علت وابستگی (اعتیاد) را هیچ عامل یا پیش زمینه ای ذکر نکرده اند، بلمه علت وقوع و دوام آن را مکانیسم هایی می دانند که در اثر سوء مصرف مواد، منجر به وابستگی فیزیولوژیک می شدند.
ب- تبیین تقویت مثبت که بیشتر بر خواص تقویت کنندگی مواد بر روی سیستم اعصاب مرکزی انسان تاکید دارند.
تبیین های مربوط به وابستگی جسمانی
افراد ممکن است به هر دلیل نا معلومی اقدام به سوء مصرف مواد نمایند. سوء مصرف مواد مکرر ومداوم ، تیرات و تاثیرات ویژه ای بر سلسله اعصاب مرکزی به جای می گذارد، که در صورت دوام عاملی برای ایجاد وابستگی جسمانی و دوام و پایداری آن به حساب می آیند. به عبارتی ساده تر ، هنگامی که فرد به یک ماده خاص وابسته گردید، در یک چرخه معیوب مصرف مواد و علائم محرومیت قرار می گیرد که لاجرم برای کریز و اجتناب از این لایم ، مصرف مواد را ادامه می دهد. مکانیسم های فرضی گوناگئنی در ارتباط با وقوع محرومیت و تحمل پیشنهاد شده است که مهمترین آنها به قرار زیر است .
مکانیسم اول: تحمل سوخت و سازی :
در اثر مصرف روزانه مقداری ماده، کبد می تواند سرعت سوخت و ساز آن ماده را 30 درصد افزایش دهد. به عبارتی دیگر با افزایش سرعت و قدرت سوخت و ساز کبد،آن ماده سریعتر تجزیه شده و از طرق مختلف بلا اثر می شود. این تبیینی است که به عنوان تحمل سوخت و سازی وابستگی مطرح می شود. همراه با بلا اثر شدن و کاهش میزان ماده مصرف شده در خون اثرات آن نیز به شدت کاهش می یابد، به همین دلیل برای ظاهر شدن مسمومیت، فرد باید مقادیر بیشتری از ماده مزبور را مصرف کند. این مکانیسم بالاخص برای گروه اول مواد ( کند کننده ها ) دارای حمایت های پژوهشی است (آتش پور و همکاران، 1381).
مکانیسم دوم اعتیاد در سطح سلول ( تحمل سلولی) :
در این مکانیسم ، وابستگی که در سطح سلولی به وقوع می پیوندد مطرح است . این عمل احتمالا از طریق تغییرات پیچیده عصبی- شیمیایی که در غشاء و حتی در درون سلول رخ می دهد به وقوع می پیوندد و ممکن است در ایجد وابستگی جسمی ( فیزیولوئژیک) نقش داشته باشد. مطالعات انجام شده حاکی از آن است که مواد ( البته برخی از آنها تا کنون شناخته شده اند)، تاثیراتی در سطح نوکولوئید ها ( یکی از میکروارکانیز های وابسته به سلول) می گذارند، که به نظر می رسد این تاثیرات بتواند بعضی نکات مربوط به چگونگی وقوع وابستگی را توضیح دهد. برای مثال پس از مصرف مواد افیونی ، ابتدا آنزیم آدنیلات سیکلاز توسط این مواد بازداری می شود و در نتیجه سطح آندنوزین مونوفسفات (AMP) حلقوی کاهش می یابد. پس از اینکه سلول برای مدت طولانی در معرض مواد افیونی قرار گرفت، درصد جبران برآمده، مولکولها، آنزیم بیشتری می سازند و از این طریق سطح AMP حلقوی را افزایش می دهند. بدین ترتیب تحمل سلولی نسبت به مقدار اولیه مواد افیونی پیدا می شود و لازم است که از آن پس برای ظاهر شدن اثرات این مواد ، مقدار بیشتری ماده مصرف شود( تقوی، 1386).
مکانیسم سوم : محرومیت ناشی از توقف فعالیت سیستم های انتقال دهنده عصبی درونزا در فرضیه اضمحلال سیستم انتقال دهنده های عصبی درون زا ، عقیده بر این است که در اثر مصرف پی در پی مواد یا داروها، سیستم های تولید کننده داخلی ، به واسطه بلا استفاده بودن، دچار اختلال می گردد. در حقیقت مواد که دارای شباهت های ساختمانی با مواد عصبی – شیمیایی درون سلسله اعصاب مرکزی هستند، هنگامی که در بدن توسط سیستم های کبدی- روده ای و معده ای تجزیه می شوند، می تواند به جای آنها قرار گرفته و در اثر مصرف طولانی مدت، تولید و ساخت آن مواد درون زای مغزی را مختل کند. در اثرکاهش کارایی تولید و ساخت این مواد عصبی – شیمیایی درونی، قطع یا کاهش ناگهانی ماده یا داروی مورد سوء مصرف می تواند اثرات جسمانی و رفتاری متعددی را از آنگونه که در حالت های قطع مصرف موادپدید می آید، به وجود آورند (ساراسون و ساراسون ، 1383).
مکانیسم چهارم : تحمل کارکردی یا فونکسیونل :
در این مکانیسم پدیده های تحمل و محرومیت حاصل تغییرات سازگارانه عصبی تلقی می شود. در واقع سازگاری کارکردی در سیستم اعصاب ، بخشی از یک فرآیند تعادلی به حساب می آیند که با تاثیر حاد دارو شناختی پس از سوء مصرف مواد مقابله می کنند. برای مثال بسیاری از دارو های مورد سوء مصرف ، مثل باربیتورانها، بنزودیازپایینها و الکل که خاصیت ضد اضطرابی و خوب آور دارند ، علاوه بر اثرات دارو شناختی ویژه ای که دارند، از توانایی عمل شبیسه به گابا(GABA) نیز برخوردارند. این مسئله باعث می شود تا ضمن مصرف مستمر این مواد تغییرات سازگارانه، مانند کاهش تولید و آزاد سازی انتقال دهنده در سیناپس یا کاهش تعداد گیرنده های اختصاصی گابا به وقوع بپیوندند. چنین اثری ممکن است مسئول پدیده ی تحمل باشد، در نتیجه به دلیل ایجاد تحمل ، شخص برای کسب همان اثرات دارو شناختی به مصرف داروی بیشتری نیار پیدا می کند . اگر در چنین وضعیتی دارو ناگهان قطع شود، دوام تغییرات سازگارانه در کارکرد گیرنده می تواند به کاهش ناگهانی در فعالیت انتقال منجر شود و مشکلاتی را به بار آورد. برای مثال مصرف حاد مواد افیونی شلیک و آزاد سازی نورآدرنالین را در ساقه مغز کاهش می دهد، همین امر می تواند منجر به کاهش (یا افزایش) گیرنده های این تعدیل کننده در آن ناحیه شود. در وابستگی و تحمل کارکردی، مطرح ترین موضوع، تغییرات افزایشی یا کاهش در گیرنده های انتقال دهنده عصبی است که آن را مسئول وقوع آثار و علایم وابستگی به بعضی از مواد می دانند(آتش پور و همکاران، 1381).
علی رغم اینکه تبیین های نظری وابستگی جسمانی و مکانیسم های مطرح در آ" ، در توضیح و تبیین برخی جنبه های وابستگی بالاخص وابستگی فیزیولوژیک، باعث افزایش فهم ما از بنیانهای زیستی وابستگی به مواد و داروها شده، ولی این دیدگاه در برخی از جنبه ها قادر به ارائه توضیحی قانع کننده نمی باشد. برای مثال بسیاری از افراد وابسته (معتاد) دلیل ادامه مصرف مواد را اثرات مطبوع و خوشایند این مواد پس از مصرف ذکر می کنند. تبیین فیزیولوژیک این ادعا، بر پایه تقویت کنندگی مثبت مواد بنا گردیده که به عنوان دومین تبیین اساسی و مطرح در وقوع و پایداری وابستگی از آن نام برده می شود.
2- نقش عوامل توارثی – ژنتیکی در وقوع وابستگی :
تبیین های ژنتیک بر تحقیقات فامیلی، دوقلوها، فرزند خوانده ها، و اخیراً بر دخالت ژنهایی که بیش از چند سال از شناسایی آنها نمی گذرد، متکی است.
مطالعات ژنتیکی و خانوادگی و اختلالات همراه :
در اغلب موارد متخصصین بیماری های مختلف را در شکل خالص آنها و بدون وجود ارتباط با سایر بیماریها مورد مطالعه قرار می دهند. اما بیماریها را به ندرت می توان به صورت خالص و محض در نظر گرفت .
با یک بررسی جامع در بیشتر کلینیک ها افرادی را می توان یافت که واحد چندین بیماری باشند. همبودی بیماری ها یکی از علل عمده مشکلات شخصی بوده ودرمان را با پیچیدگی و وقفه مواجه می سازد.
یک روش برای درک و فهم بیماریها و نحوه ی ارتباط آنها با یکدیگر به منظور رسیدن به یک تشخیص صحیح تر، توجه به میزان وقوع و شیوع آنها در خانواده ها است. (آتش پور و همکاران، 1381).
اعتیاد و اختلالات روانی همراه :
در اغلب موارد اعتیاد و بیماری های روانی را با یکدیگر می توان ملاحظه کرد. در جمعیت های بالینی9 ، همراهی اعتیاد و بیماری های روانی از یک همراهی تصادفی صرف، شیوع بیشتری دارد. این همراهی از هر دو سوی پیوستار مذکور امکان پذیر است. چه اعتیاد به سمت بیماری وچه از بیماری به سمت اعتیاد. بدین ترتیب این امکان وجود دارد که هر کدام از آنها باعث بروز دیگری شوند. مطابق مطالعات صورت گرفته 6/36 درصد الکینهای مزمن از یکی از بیماری های روانی رنج می برند. خطر اختلالات دو قطبی را در معتادین مورد مطالعه خود 1/53 درصد برآور کرده اند. این مقدار بیش از 4 برابر وضعیت عادی و در جمعیت عمومی است. در همین راستا، همچنین ذکر شده است که تقریبا بیش از2/1 معتادین از اختلالات همراه رنج می برند. در جدول شماره 1 – اختلالات روانشناختی توام با اعتیاد تا سال 1990 در آمریکا نشان داده شده است .
جدول 2 : همبودی اختلال های روانی با اعتیاد :
اختلال شخصیت اسکیزوفرنی اختلالات اختلالات شیوع در
ضد اجتماعی اضطرابی خلقی طول عمر
(0/21)3/14% (3/3)8/3% (5/1)4/19% (9/1)4/13% 5/13%
(4/13)8/17% (2/6)3/28% (5/2)3/28% (7/4)4/26% 1/6%
اعتیاد به الکل
اعتیاد به مواد مخدر
بر اساس جدول بالا الکلیها 9/1 بار معتادین به مواد مخدر 7/4 بار بیش از غیر معتادین و غیر الکلیها به اختلالات خلقی مبتلا می شوند. همین طور الکلیها 3/3 و معتادین 2/6 بار بیش از غیر الکلیها و غیر معتادین به بیماری اسکیزوفرنی مبتلا می شوند. در جدول مذکور اختلال شخصیت ضد اجتماعی بیش از مواد دیگر در الکلیها و معتادین ( به ترتیب 0/21 و 4/13 ) دیده می شود(آتش پور و همکاران، 1381).
مطالعات خانوادگی و ژنتیکی :
توام بودن اعتیاد و بیماری های روانی چیزی فراتر از وقوع تصادفی آنها ست . لذا بسیاری از محققان معتقدند این اختلالات منشاء خانوادگی داشته و آ"ها را به این مسیر هدایت می کند تا ارتباط اعتیاد و مشکلات روانشناختی را بر اساس یک ارزیابی خانوادگی مورد بررسی قرار دهند. مطالعات خانوادگی، بااستفاده از مطالعه خانواده، فرزند خواندگی10 و دو قلو ها11 صورت می گیرد. پژوهشگران با بررسی این سه عامل ارتباط بین اختلالات را موردارزیابی قرار می دهند. آنها توسط بررسی های خود می توانند پی ببرند چه بیماری هایی با یکدیگر رخ می دهند ، کدام بیماری علت دیگری است و یا کدام عامل سومی هردو نوع اختلال را به وجود آورده است. با برسی های بیشتر حتی می توان فهمید که عامل سوم به عنوان عامل مشترک شناخته می شود یا یک عامل ژنتیکی12 یا محیطی13 است.
یک نمونه مطالعات خانوادگی , الکلیسم و افسردگی :
الکلیسم و افسردگی زمینه های قوی خانوادگی دارند. به نظر می رسد افسردگی در خانواده هایی که اعضاء آن افسرده هستند و الکلیسم در خانواده هایی که اعضاء آن الکلی می باشند بیش از بقیه خانواده ها شیوع دارد. بر این اساس در یک وضعیت ترکیبی هر دو مورد یعنی الکلیسم و افسردگی مورد بررسی قرار گرفته ند . مطالعه خانواده های الکی که دچار افسردگی شده اند و مطالعه خانواده هایی که دچار افسردگی بوده اند و بعد ها به مصرف مزمن الکل روی آورده اند نشان می دهد که نسبت الکلی بودن در خویشاوندان هر دو گروه یکسان می باشد. این مطالعات هر چند عامل وراثت را منتفی نکرده اما نشان داده که الگو های رفتاری اعضاء خانواده می تواند در بروز هر دو دسشته اختلال موثر باشد. (آتش پور و همکاران، 1381) . مطالعات دیگر نشان داده که میزان افسردگی در زنانی که هم به الکل و هم به افسردگی مبتلا بوده اند بیش از زنانی بود که افسردگی تنها داشتند (58 در صد در مقابل 3/40 درصد). در عین حال مطالعه بر روی مردان نشان داده که مردانی که هم مبتلا به افسردگی و هم اعتیاد به الکل هستند، بیش از مردانی که فقط مبتلا به افسردگی می باشند، اعتیاد به الکل را نشان می دهند(50 درصد در مقابل 7/16 درصد). همین مطالعات نشان داده که در میزان افسردگی این مردان تفاوت محسوسی دیده نمی شود( 27 درصد در مقابل 4/21 درصد). به نظر می رسد وضعیت خانوادگی مرتبط با افسردگی و الکل بیشتر به جنسیت افراد وابسته است. بدین معنی که در خانواده هایی که از هر دو اختلال رنج می برند، مردان بیشتر به الکلیسم مبتلا می شوند و زنان بیشتر افسردگی را تجربه می کنند. بی تردید مطالعات مذکور قادر نیستند عوامل فرهنگی اجتماعی خانواده را از عامل وراثت متمایز کنند، به همین دلیل مطالعات فرزند خواندگی و دو قلو ها راهگشای بهتری در این زمینه محسوب می گردند( اتش پور وهمکاران، 1381) .
مطالعات فرزند خواندگی :
این مطالعات مذکور امیدوار است که بتواند وراثت ژنتیکی را از تاثیرات محیطی جدا کرده و چشم انداز مشخصی را در خصوص ارتباط عوامل خطر آفرین توسعه ببخشد. بی تردید شباهت فرزند خوانده به والدین پذیرنده اش ، بر نقش فرهنگ و محیط کار تاکید می نماید. مطالعات فرزند خواندگی به عامل وراثت در بروز الکلیسم و افسردگی بیش از عامل محیط صحه گذاشته است. مطالعه بر روی 71 فرزند خوانده ای که دارای تاریخچه ای از اختلالات مذکور بوده اند نشانداده که میزان شباهت اختلالات آنها به والدین اصلی خود بیش از گروهی بود که تاریخچه اختلال نداشتند( افسردگی 1/2 درصد مقابل 3/0 درصد ، 5% >p و الکلیسم 4/5 درصد در مقابل 0/2 درصد، 5% >p ؛ البته چنین تفاوتی کمتر قابل تعمیم به همه موارد بوده و نمی تواند توجیه کننده وراثت صرف در بیماری های مذکور باشد(آتش پور و همکاران، 1381).
مطالعه دو قلو ها : دو قلو ها مانند فرزند خوانده ها نیز بر نقش عوامل ژنتیک در بروز الکلیسم تاکید می نمایند. مطالعات متعدد در این خصوص موید همراهی اعتیاد به الکل و افسردگی بوده است . به نظر می رسد نوعی آمادگی ارثی در دو قلو ها وجود دارد که اگر در یکی اعتیاد به الکل دیده شود دردیگری اختلال افسردگی ملاحظه می گردد. در هر حال در خانواده هایی که به اعتیاد به الکل واختلال به افسردگی همراه هم وجود دارند، احتمال بروز یکی یا هردو اختلال در دو قلو ها سه برابر افزایش می یابد. در عین حال این نکته را باید مد نظر قرار داد که اعتیاد به الکل و افسردگی می توانند به طور مستقل انتقال داده شوند(آتش پور و همکاران، 1381) .
الکلیسم و اضطراب :
هر چند عواملی چون آگورافوبیا14 (ترس از مکان های باز) و فوبیای اجتماعی ( ترس غیر منطقی از ارزیابی دیگران ) با الکلیسم ارتباط نزدیکی تری دارد اما اختلال پانیک ( اختلال وحشت زدگی) و اضطراب منتشر یا تعمیم یافته نیز با اعتیاد به الکل مرتبط می باشند. عقیده عموم محققین ، بر این است که ترسهای مرضی عوامل مستعد کننده شخص برای اعتیاد به الکل هستند، اما در عین حال اعتیاد به الکل فرد را برای تجربه اختلال وحشت زدگی و اضطراب منتشر آماده می کند. (آتش پور و همکاران، 1381).
نتایج مطالعات دیگر :
نتایج مطالعات دیگر نشان داده که اعتیاد به الکل و اسکیزوفرنی، اعتیاد به الکل و اختلال دو قطبی و اعتیاد به الکل و اختلال شخصیت ضد اجتماعی بیش از جمعیت عادی با یکدیگر دیده می شوند. جدول زیر همراهی اعتیاد را با اختلالات روانشناختی در گسترده زندگی نشان می دهد:
جدول3 : همراهی اعتیاد با اختلالات روانشناختی در گستره زندگی
دارو ها ومواد مخدر
الکل
شیوع در گسترش عمر
(7/4)4/19%
(5/2)9/11%
(2/6)5/27%
(4/13)0/42
(9/1)8/21%
(5/1)9/17%
(3/3)7/33%
(0/21)6/37
3/8%
6/14%
5/1%
6/2%
اختلال خلقی
اختلال اضطرابی
اسکیزوفرنی
اختلال شخصیت ضد اجتماعی
(آتش پور و همکاران، 1381) .
نتیجه گیری :
همراهی اعتیاد و بیماری های روانی یک مسئله جدی است که در نسل جوان کشور ها رو به افزایش بوده و مستلزم تشخیص و برنامه ریزی های درمانی جامع است. مطالعات مربوط به خانواده علی رغم وجود اشکالات روش شناختی و استفاده از نمونه های کوچک، می تواند در درک همبودی اختلالات به ما کمک نماید. مطالعات خانوادگی در باره ی اعتیاد و بیماری های روانی نشان داده که تعداد زیادی از عوامل مشترک را دراین میان می توان شناسایی کرد. به همین دلیل با مطالعه عوامل خانوادگی، عوامل ژنتیکی گسترش یافته اند که می تواند به شناسایی نشانه های زیستی و بیولوژیکی موثر در بروز اختلالات کمک کرده و زمینه روشهای معالجه موثر تر را فراهم کند. در عین حال این امکان نیز وجود خواهد داشت که از بروز اختلالات همراه یا توام به نحو موثرتری جلو گیری کرد. (آتش پور و همکاران، 1381).
عوامل روانشناختی :
در باب عوامل روانشناختی مطرح در وقوع وابستگی (اعتیاد) دید گاههای با خاستگاههای متفاوتت از طرف روانشاسان ارائه شدهاست. وجه تمایز اصلی این دیدگاه ها آن است که می توان هر یک از آنها را بر پایه یکی از گرایشات اصلی روان تحلیل گری (روان تحلیل گر)، رفتار گرایی (یادگیری)و دیدگاه شناختی مطرح ساخت. در عین حال چهار چوب اصلی داوری در باب عوام مطرح را می توان بر پایه ی یکی از عوامل شخصیتی و آسیب شناسی روانی، یادگیری و شناخت نیز بنا نهاد. به منظور تسهیل در ارائه شمایی روشن از عوامل پیچیده روتن شناختی ، عوامل مطرح را به شکل ادغام شده مورد بحث قرار می دهیم.
– دیدگاه روان تحلیل گری:
عوامل شخصیتی و وابستگی به مواد (اعتیاد):اولین دیدگاه مطرح در روانشناسی که بر عوامل شخصیتی در وقوع وابستگی (اعتیاد) تاکید نموده، رویکرد روان تحلیل گری بوده است. بر اساس نگرش روان تحلیل گران، وابستگی(اعتیاد) به عنوان یک اختلال در ردیف سایر اختلالات تقلی می شود. شخصیت هر فرد از ساختار سه گانه( نهاد، خود، فرا خود ) و سطوح سه گانه هشیاری (هشیار، نیمه هشیارو نا هشیار) تشکیل شده است.هر انسانی از بدو تولد ، مراحل رشد روانی و جنسی معینی را تا دوران بلوغ سپری می کند. چنانچه عبور از هر مرحله تحولی با موفقیت سپری نشود ، فرد در آن مرحله تثبیت شده، در صورت مواجهه با عوامل فشار زا و ناکامیها در بزرگسالی به رفتار مرحله قبلی رشد بازگشت می کند.
تاکید اصلی و تعابیر ارائه شده توسط محققانی با گرایشات روان تحلیل گری غالباً بر مسائل و مشکلات شخصیتی معتادان و تثبیت شدگی در مراحل رشد متمرکز است. مهمترین نظرات مطرح در بین این نظریه پردازان به شرح زیر می باشد.
محرومیت دهانی یا تثبیت شدگی در مرحله رشد دهانی:
فروید که به صورت پراکنده در آثار خود راجع به معتادان اظهار نظر کرده، معتادان را دارای ویژگی های رفتار بازگشت کننده به خاطر تثبیت شدگی در مرحله دهانی می دهند. به این ترتیب معتادان افرادی معرفی می شوند که به دلیل عدم ارضاء از ناحیه ی دهان، در مرحله رشد دهانی تثبیت شده، در بزرگسالی به طور افراطی این ارضاء را در مصرف مواد مخدر جستجو می کنند(چیرلو، برینی ،کامبیازو ومازا، 1378). سایر نظریه پردازان روان تحلیل گر نیز تا حدی بر این محرومیت دهانی تاید دارند. به باور این گروه، معتادانی با ویژگی تثبیت شدگی در مرحله دهانی دارای مشخصات باترز تردید نسبت به خود، فعل پذیری، اتکاء به دیگران و دارای توقعات و آرزو های دور از دسترس می باشند(ساراسون و ساراسون ، 1383).
رشد نایافتگی شخصیتی و ناتوانی در غلبه بر بحرانهای رشدی و کسب هویت:
گروه دیگری از روان تحلیل گران در کنار تثبیت شدگی دهانی، تعابیری از رشد نایافتگی شخصیت افراد وابسته به مواد ارائه نموده، اظهار می دارند که افراد معتاد در غلبه بر بحرانهای رشد و کسب هویت، که هر فردی در زندگی خود با آن مواجه است، دچار ناتوانایی های جدی می باشند. (چیرلیو و همکاران، 1378)
اولین اشتاین معتقد است ، افراد معتاد به دلیل رشد نایافتگی شخصیتی ، در هنگام بلوغ خود را چنان ناکام و ضعیف تجربه می کنند که دستیابی به استقلال فردی و هویتی منسجم را غیر ممکن دانسته، با استفاده از مواد مخدر سعی می کنند، فردیت کاذب و استقلال خود را اعاده کنند. (چیرلیو و همکاران، 1378)
تایبوت از دیگر نظریه پردازان روان تحلیل گری با اشاره به شخصیت نا کامل معتادان، اظهار می دارد که آنان به شکل افراطی از مکانیسم های انکار و فراافکنی استفاده کرده، به نوعی با مصرف مواد سعی می کنند تا از خود در مقابل حقاقیق جهان بیرون که تجربه آن برای آنها دردناک است، حفاظت کنند(چیرلیو و همکاران، 1378). این تاکید بر ناتوانی در دستیابی به هویتی منسجم در سازش و پایدار، به طور ضمنی در دیدگاه نظریه پردازان دیگر از جمله رادو، گراور، و برگرت (یا برژره) نیز به چشم می خورد. برگرت از بین نظریه پردازان فوق معتقد است ، اعتیاد به مواد مخدر غالباً در افرادی دیده می شود که در غلبه بر بحرانهای رشدی دوران بلغ ( به دلیل تثبیت شدگی دلخواه و ایده آل، معمولا با احساسات منفی توام گشته ، به ترتیبی که فرد رفع آن را در مصرف مواد به عنوان یک عامل سهل الوصول جستجو می کند(چیرلیو و همکاران ،1378). در مجموع به زعم این نظریه پردازان معتادان دارای ویژگی هایی نظیر احساس پوچی و بی حوصلگی نسبت به خود، کمبوداعتماد به نفس، تمکایل به خیال پردازی افراطی، بی اعتمادی نسبت به دیگران و تمایل به گوشه گیری و انزوا می باشند.
حالت دفاعی سرخوشی :
برخی از روان تحلیل گران، دلیل ادامه مصرف مواد توسط معتادان را غلبه بر احساس افسردگی که در پی هر بار مصرف مواد پدید می آید، ذکر کرده اند.
روزنفلد در نظریه خود معتادان را افرادی مضطرب و افسرده و دارای احساس نا امنی معرفی می کند و معتقد است معتادان به دلیل حمایت و رسیدگی نا کافی در دوران اولیه رشد (سالهای اولیه زندگی) میزانی از افسردگی ، اضطراب و احساس ناراحتی را تجربه کرده، تا سالیان سال این آسیب دیدگاههای روانی به صورت پایدار در وجود آنها باقی می ماند. بدین ترتیب چنین افرادی در بزرگسالی ، مصرف مواد را به عنوان یک عامل دفاعی در مقابل این حالات نا مطلوب به کار گرفته، بدین وسیله به سرخوشی کاذب دست می یابند. این حالت سرخوشی پس از مدتی با کاهش اثرات مواد ازر بین رفته ، فرد را وا می دارد تا برای دستیابی مجدد به سرخوشی مواد را دوباره مصرف کنند. چنین افرادی دارای ویژگی های کلی بی اعتمادی نسبت به خود و دیگران و احساس شایستگی و کفایت فردی پایین می باشند (آتش پور وهمکاران، 1381).
خود شیفتگی اصلاح دیگری است که توسط گروهی از روان تحلیل گران برای توصیف معتادان استفاده شده است. کوهات (1992) معتقد است ، معتادان از تجربیات دردناکی رنج می برند که ناشی از سرخوردگی های شدید در ارتباط با مادر است. بی توجهی مادر نسبت به نیاز های کودک باعث می شود تا کودک به خوبی در جهت تنظیم اعمال و تنش های خود موفق نشده و در نتیجه ساختار هایی روانی که بتوان از درون کنترل اعمال را بر عهده گیرند، شکل نگرفته است . چنین افرادی نسبت به جریانات و اشیاء بیرونی وابسته باقی می مانند، به ترتیبی که برای کاستی های درونی- روانی ، اقدام به مصرف مواد می کنند. کرنبگ نیز مانند کوهات ، معتادان را افرادی سرخورده از رابطه با مادر دانسته، مشکل وابستگی و هویت آنها را عاملی برای مصرف مواد معرفی می کند( محسنی ، 1375).
فرا خود تنبیه گر :
آخرین عامل مطرح که توسط بری از روان تحلیل گران به آن اشاره شده، فرا خور تنبیه گیر است. این گروه اعتقاد دارند که معتادان به دلیل اضطرابی که حاصل تعارض میان مسائل اخلاقی و تمایلات جنسی و غریزی است( غالبا اضطراب اخلاقی نامیده می شود) تلاش می کنند با مصرف مواد با این اضطراب مقابله کنند. ویژگی های افراد با فراخود تنبیه گر، شامل احساس تنهایی و خجالتی بودن، بی حوصلگی، تحریک پذیری، بسیار حساس و از نظر جنسی سرکوبگر می شود. در این دسته از افراد، مواد قادر است، برای مدتی بخشی از مشکلات آنها را رفع نماید(کاپلان و سادوک، 1384).
آسیب شناسی روانی و دیگر ویژگی های شخصیتی مرتبط با اعتیاد:
مطالعات مقایسه ای بین گروه معتادان و غیر معتادان نشان می دهد که معتادان به نوعی دارای اختلای هستند. اختلال اضطراب فراگیر، اختلال هراس، اختلال افسردگی اساسی، اختلال شخصیت ضد اجتماعی، اختلال های روان پریشی و اختلال دو قطبی با درصد های متفاوتی بین زنان و مردان معتاد گزارش شده است.
به علاوه گزارش های تحقیقاتی دیگر نشان می دهد که افراد معتاد در موارد دیگری چون افسردگی، منبع کنترل بیرونی، جامعه رنجوری و اعتماد به نفس بر پایه اطلاعات به دست آمده از پرسشنامه های دارای اعتبار ، نمرات بالاتری کسب می کنند. بر سر تقدم این مشکلات بر اعتیاد ( اولیه) وو یا پدید آیی آنها بر اثر اعتیاد( ثانویه) دو دید گاه متفاوت مطرح شده است. در دیدگاه اول عقیده بر این است که هر گونه اختلال معتادان مقدم بر اعتیاد است، بدین معنی که معتادان به دلیل مشکلات روانی- جسمانی خود و برای مقابله با آنها اقدام به مصرف مواد به عنوان خود درمانی می نمایند. در دیگر دیدگاه، چنین بیان می شود که اعتیاد خود می تواند پدید آورنده مشکلات روانی از جمله اضطراب، افسردگی ، گرایش به خطر پذیری و گرایش به منبع کنترل بیرونی از زمره عواملی هستند ، که نسبت به دیگر اختلالات به عنوان عامل آسیب شناختی روانی و ویژگی های شخصیتی معتادان نظر و توجه بیشتری را به خود جلب نموده است. باور بر این است که تقدم عوامل مذکور بر وقوع وابستگی ممکن است آنها را در زمره عوامل پدید آورنده اعتیاد قرار بدهد. در باب افسردگی و اضطراب همان گونه که قبلاً نیز در نظرات برخی از صاحب نظران روان تحلیل گری ذکر گردید، باید گفت این دو اختلال از زمره مشکلاتی هستند که در صورت وجود زمینه زیستی و اجتماعی، ممکن است منجر به مشکلات مربوط به مواد شود. بدین ترتیب که افراد جهت مقابله با علایم و حالات مربوط به افسردگی و اضطراب اقدام به مقابله با مصرف این گونه مواد بنمایند (آتش پور و همکاران ، 1381).
اختلال شخصیت و اعتیاد :
اختلال شخصیت به انعطاف نا پذیری و ناسازگاری بودن مجموعه ای از صفات شخصیتی اطلاق می شود که موجب ناراحتی روانی یا اختلال قابل ملاحظه در کار کرد ها و زندگی روزمره می شود.اختلال شخصیت ضد اجتماعی ، اختلال شایعی در بین زندانیان و وابستگان بهمواد است. فقدان وجدان، زیر پا نهادن حقوق دیگران، عبرت نگرفتن از تنبیه و مجازات ، ویژگی های مبتلایان به این دو اختلال است. برخی آمار ها نشان می دهد که 35 تا 60 درصد مبتلایان به سوء مصرف مواد دارای علائمی از اختلال شخصیت ضد اجتماعی هستند (نابدل، 1371). به هر حال با توجه به ویژگی های بارز افراد دارای علایم اختلال شخصیت ضد اجتماعی ، به این واقعیت باید توجه داشت که مصرف بسیاری از مواد در اغلب جوامع امروز، عملی ضد ارزش و حتی ضد اجتماعی به حساب می آید، لذا همین امر می تواند بستری جهت درگیر شدن فرد با مواد و فعالیت های مربوط به مواد باشد، که به طور برجسته ای با ویژگی های رفتارهای ضد اجتماعی افراد دچار اختلال شخصیت ضد اجتماعی سازگار است. در عین حال ممکن است که مصرف مواد در اختلالات شخصیتی دیگر مانند اختلال شخصیت مرزی نیز امری مطرح و جدی باشد. به همین دلیل رابطه میان اختلال شخصیت و سوء مصرف مواد و وابستگی ممکن است در هر یک از اختلالات شخصیت، جنبه کارکردی متفاوتی داشته باشد، به این شکل که افراد دارای علایم اختلال شخصیتی متفاوت با اهداف و برنامه های متفاوتی اقدام به مصرف مواد بنامیند( نابدل، 1371).
– دیدگاه رفتار گرایی و رفتاری – شناختی :
در دیدگاههای مربوط به یادگیری ، در باب اعتیاد سه نظریه بر اساس شرطی سازی کلاسیک، یادگیری بر اساس شرطی سازی کنشگر و یاد گیری اجتماعی که به آن یادگیری مشاهده ای نیز می گویند، وجود دارد.
یاد گیری بر اساس شرطی سازی کلاسیک
در شرطی سازی کلاسیک به طور ساده ، یادگیری حاصل تداعی و پیوند میان محرک ها و پاسخ ها است. هب (1949) در این باره می گوید، غالبا در آغاز وابستگی به مواد ، یادگیری نقش اصلی را بازی می کند ولی پس از آن ادامه مصرف مواد، بیشتر با آشکار شدن نشانه های محرومیت و نارا حتی های فیزیولوژیک قابل توجیه است. در عین حال یادگیری در شکل تداعی میان رویداد های حسی – محیطی و سرخوشی ایجاد شده توسط مواد به وقوع می پیوندد(آتش پور و همکاران، 1381 ) .
در رویکرد شرطی سازی کلاسیک محرک غیر شرطی، تاثیرات بالقوه بدنی دارو و پاسخ غیر شرطی نیز پاسخ های جبرانی بدن در مقابل اثرات مواد در نظر گرفته می شود. شرطی سازی کلاسیک هنگامی که اثرات بدنی مواد( به عنوان محرک غیر شرطی) با محرک های شرطی مانند نشانه های موقعیتی و محیطی در اثر تکرار و مجاورت تداعی می شوند، به وقوع می پیوندد. به این ترتیب فرد وابسته به مواد، در حین مصرف مواد فرا می گیرد که اثرات بدنی مواد را با محیط اطراف تداعی کرده، به زودی نشانه های محیطی به عنوان محرک شرطی قادر است، تمایل و حالاتی را در بدن فرد به عنوان پاسخ های شرطی ایجاد کند. لازم به ذکر است ، بخشی از این محرک های محیی قادر است ، قبل از هرگونه مصرف مواد، پاسخ های جبرانی بدن در مقابل دارو ها را اندازه گیری کند، به ترتیبی که فرد معتاد برای دستیابی به اثرات مطلوب ماده نیز به مصرف مقدار بیشتری از ماده مخدر پیدا کند.
الگوی شرطی سازی کلاسیک مبنی بر ایجاد رابطه میان نشانه های رفتاری و موقعیتی با پاسخ های جسمانی و روانی قادر به تبیین این واقعیت است که وقتی نشانه های معمولی برای تزریق یک دارو به افراد معتاد ارائه می شود، بدون اینکه دارو یا ماده ای مصرف شود در پاسخ های شرطی شده، مثل افزایش دمای بدن و… افزایش قابل ملاحظه ای رخ می دهد. همین طور نشانه های محیطی آشنا، همچون دوستان یا محله های زندگی که با استفاده از دارو جهت تسکین فشار های روانی و جسمانی تداعی شده اند، ممکن است باعث بروز پاسخ های جسمانی و احساس کشش شدید درونی برای مصرف مواد بشود(ری و ویلسون، 1371).
یاد گیری بر اساس شرطی سازی کنشگر:
در شرطی سازی کنشگر ، یاد گیری حاصل پیامد های منفی و مثبت رفتار قلمداد می شود. ویکلر (1984) جزء نخستین کسای است که نقش عوامل مربوط به شرطی سازی کنشگر را در وابستگی ( اعتیاد) مطرح کرده است. ویکلر در این باره اظهار می دارد " هر گاه بعد از پاسخ های خاصی در حیوانات به آنان از راه وریدی مواد افیونی یا محرک های سیستم اعصاب مرکزی مانند آمفتامینها یا کوکائین یا باربیتوراتها تزریق شود، سرعتا و دفعات این نوع پاسخ ها افزایش می یابد. به عبارتی کلی تر، مصرف مواد بعد از انجام یک رفتار خاص ، حکم تقویت کننده ای را به خود می گیرد که منجر به افزایش و تکرار آن رفتار می شود. همینطور رفتار ها و اشیاء مرتبط با مصرف مواد، در اثر همراهی مکرر با تقویت کننده اولیه ( مواد مخدر) به تقویت کننده ثانویه تبدیل شده، به همین ترتیب محرک هایی که به طور مستقیم با نشانه های محرومیت تداعی شده اند، ویژگی های اجتناب شرطی را به خود می گیرند.
از منظری دیگر در بسیاری از مواقع نیز، مصرف مواد ممکن است ، به صورت تقویت کننده منفی عمل نمایند. بدین صورت که حالات نا مطلوبی مثل افسردگی و اضطراب و… را در فرد پایان داده، شرطی سازی کنشگر به وقوع بپیوندد. این ویژگی تقویت کنندگی مثبت و منفی مواد که در شرطی سازی کنشگر مورد تاکید است، در عین حال دارای تبیینهای نورو فیزیولوژیکی نیز می باشند. همان گونه که در بخش عوامل زیستی فیزیولوژیک اشاره گردید. ویژگی اصلی موادی که سوء مصرف قرار می گیرند این است که آنها بر سیستم های پاداش مغزی تاثیر می گذارند. امروزه اعتقاد بر این است که ویژگی تقویت کنندگی مثبت و منفی موادی که منجر به وابستگی می شوند، جزو یکی از نیرومند ترین عواملی است که غالباً وابستگی را پایدار می نماید. ( آتش پور و همکاران، 1381).
-یادگیری اجتماعی (مشاهده ای):
یادگیری مشاهده ای ، به وسیله مشاهده دیگران و توجه به پیامدهایی که از انجام رفتار مشخصی عاید آنان می شود، به وقوع می پیوندد. طبق این دیدگاه وابستگی به مواد، الگویی از رفتار اکتسابی است که غالبا از طریق الگو برداری پدید آمده ، به وسیله ی پیامد های متنوع مربوط به مواد تقویت شده است. بر اساس این نظریه افراد نه تنها چگونگی مصرف مواد را از طریق فرآیند های درگیر در یادگیری مشاهده ای ، یعنی توجه ، یاد سپاری، باز تولید حرکتی و انگیزش فرا می گیرند، بلکه بر اساس آن ، ممکن است مصرف مواد را به عنوان یک شیوه ی مقابله با فشار های دنیای اطراف صرفاً از طریق مشاهده پیامد هایی که از مصرف مواد عاید دیگران می شوند، فرا بگیرند. به همین دلیل دارو ها نه تنها به دلیل اثرات مطلوب همچون سرخشی که مستقیماً تجربه می شود مورد مصرف قرار می گیرند، در عین حال از طریق تقویت اجتماعی گروه های هم سال که غالباً بر اساس استفاده از مواد، افراد را موردتوجه قرار می دهند، به صورت مثبت تقویت کننده هستند. سایر پاداش های حاصل از رفتار های مربوط به مصرف مواد می تواند شامل حذف اضطراب و درد، کاهش خستگی و افسردگی، افزایش احترام به خود دئر فرد خجالتی و فاقد ابراز وجود و همین طور فرار از واقعیت باشد(سید محمدی، 1377).
-دیدگاه شناختی :
فرآیند های ذهنی واسطه میان محرک ها و رویداد ها با پاسخ های انسان بوده و شامل مواردی چون برنامه ها، اهداف، نا هماهنگی، طرحواره ها، انتظارات، ارزشیابیها و اسناد ها می باشند. عوامل شناهتی چندی تا کنون به عنوان عوامل مطرح در وقوع وابستگی به مواد مطرح شده و مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند.
الف- نقش باورها و انتظارات
باور های افراد یکی از جنبه های وابستگی به مواد است که تا حدودی مورد بی توجهی قرار گرفته است . این باور ها شامل معانی متعددی است که مصرف داروها و مواد برای افراد دارد.(لیدنزی و پاول 1377). معتقد است اشخاص به طور ناگهانی و توجیه ناپذیر قربانی وابستگی به مواد نمی شوند، آنها به طور فعال درگیر مصرف دارو ها می شوند و نگرشها ، باور ها، هدف ها و انتظارات آنها در این بین نقش اساسی را بازی می کنند. برای مثال افرادی که انتظار کاهش تنش و اضطراب و دیگر مشکلات جسمانی را از مواد و دارو ها دارند، آمادگی و تمایل بیشتری نیز برای اثر پذیری از مواد از ود نشان می هند.
سبکهای شناختی چند گانه ای در شکل باور ها و افکار در بین وابستگان به مواد رواج دارد. مهمترین این دسته باورها به شرح زیر می باشند.
1 – باور های انتظاری : این باور ها شامل مواردی است که فرد انتظار کسب نتایج مثبت را از مصرف مواد دارد.
2- باور های سوء گیرانه : شامل باور هایی از قبیل کاهش ناراحتی و رنج پس از مصرف مواد که بیشتر جنبه تلقین دارد، می باشد.
3- باور های تسهیل کننده : این دسته باور ها به مواردی اطلاق می شود که فرد احساس می کند یا باور دارد که با مصرف مواد راحت تر و ساده تر کار ها و فعالیت ها را انجام می دهد.
4- افکار خود کار: به تصاویر ذهنی کوتاه، تکراری و خود کار که راجع به مصرف مواد می باشد گفته می شود. این باور ها غالباً برانگیختگی و تمایل فرد برای مصرف مواد می شود. روانشناسان معتقد هستند ، طیف وسیع باور هایی که در میان افراد وابسته به مواد رایج است، به عنوان جزئی از اجزاء سیستم انسانی است که با مکانیسم های هیجانی و فیزیولوژیک رابطه نزدیک دارد، به ترتیبی که این سبک ها ی شناختی عاملان پنهان رفتار برشمرده می شوند.
رواج چنین باور هایی در عین حال حاصل باورها و انتظارات فرهنگی و اجتماعی است که در جوامع نسبت به مواد و داروها و اثرات آنها وجود دارد. همین امر گویای این حقیقت نیز می باشد ، که در جوامه مختلف چنین باور ها و انتظاراتی نقشی متفاوت نسبت به یکدیگر ایفا می کنند(آتش پور و همکاران، 1381).
ب- مهارت های تصمیم گیری و حل مسئله :
معمولا نوجوانان و جوانانی که آغاز به مصرف مواد می کنند، اغلب موارد در شرایطی آغاز به این عمل می کنند که با تصمیم گیری جدی در رابطه با شغل ، تحصیل، زندگی و ازدواج سرو کار دارند. در چنین مواقعی وجود مهارت های تصمیم گیری و حل مسئله می تواند آنها را جهت رفع تعارضاتی که با آنها درگیر هستند، یاری بنمایند . از طرفی دیگر برخی از افراد برای مقابله با این الزامات زندگی و فقدان روشهای تصمیم گیری و حل مسئله غالباً با مصرف مواد ، شیوه آنی حل مسئله را جستجو می کنند. گاهی نیز نوجوانان و جوانان تحت تاثیر همسالان و غشار های پنهان و آشکار وارد شده از طرف آنها، بدون تدبیر اقدام به تجربه مواد می کنند. این روند به باور محققانی چون ابی و همکاران (1990) عامل خطر بالقوه ای جهت وابستگی آتی افراد محسوب می شود و غالبا ًنیز از ناتوانی در تصمیم گیری و حل مسئله به شیوه ی منطقی متاثر می باشد. چرا که ناتوانی در تصمیم گیری در مواقع فشار باعث می گردد، گروههای هم سال، نقش تسهیل گر در تداوم سوء مصرف مواد ایفا نمایند. بر همین پایه ، آموزش مهار تهای مقابله ای و شناختی و آموزش شیوه های صحیح مسئله و تصمیم گیری و همین طور شیوه های مقابله با دوستان ، باز دارنده ی موثری برای شیوع مصرف مواد و انتظارات غیر منطقی درباره ی اثر بخشی مواد است (آتش پور و همکاران، 1381).
ج- شیوه های مقابله :
انسانها هنگام مواجهه با عوامل فشارزای زندگی خود، همواره تلاش می کنند تا با بکارگیری فرد با فشار ها و مشکلات در دسترس خود، فشار های وارده را رفع نمایند. نحوه ی برخورد فرد با فشار ها و مشکلات از دید گاه روانشناختی ، در شیوه های مقابله افراد خلاصه می شود. برخی از افراد هنگام مواجهه با مشکلات و مسائل ، نیرو توان روانی و شناختی خود را بر حل مسئله مزبور و نه مسائل غیر مربوط و ناکار آمد متمرکز می کنند و بدین ترتیب مسئله مدار با مشکل برخورد می کنند. ولی در مقابل گوهی دیگر به جای پرداختن به موضوع و مسئله اصلی اتخاذ راه حل مقابله ای کارآمد، سعی می کنند تا با توسل به شیوه های عاطفی و هیجانی ناکارآمد (نظیر حالت های هیجانی شبیه کناره گیری ، گریه و….) با مسئله مزبور مقابله نمایند. توجه به شیوه های مقابله افراد در مقابله با مشکلات و رابطه آن با شروع سوء مصرف و وابستگی می باشد. از دید گاه رفتاری – شناختی سوء مصرف مواد و دارو ها شیوه های مقابله ای ناکارآمدی به حساب می آیند که از ناتوانی در حل مسئله و باور ها و انتظارات افراد نشات می گیرد. بک (1990) در این باره معتقد است ، مصرف و سوء مصرف مواد، مکانیسم های مقابله ای ناکارآمدی است که از ضعف مهارتهای مقابله ای و حل مسئله نشات می گیرد.
به باور بک یک تقویت و قوت بخشیدن مهارتهای مقابله ای و خل مسئله و آموزش شیوه های مقابله مسدله مدار، به مرور این شیوه ها ی نا کارآمد تضعیف شده به حداقل می رسد . به عبارتی کلی تر می توان با جایگزیند نمودن آنها ، به میزان قابل توجهی برگشت افراد معتاد به مصرف مجدد مواد را کاهش داد(آتش پور و همکاران، 1381).
د- منبع کنترل :
از دیدگاه شناختی رفتاری ، منبع کنترل یکی از انتظارات تعمیم یافته ای است که در سطحی وسیع و در موقعیت های متفاوت در شروع و تداوم رفتار های انسان دخالت می کند. در تقسیم بندی های کلی و اولیه افراد از لحاظ منبع کنترل به دو دسته تقسیم می شوند:
الف- گروهی که موقعیت ها و شکستها ی خود را به خود و توانائیهای درونی خود نسبت می دهند، چنین افرادی دارای منع کنترل درونی هستند.
ب- گروهی که موقعیت ها و شکستهای خود را به عوامل محیطی و بیرونی نسبت می دهند،چنین افرادی نیز دارای مکان کنترل بیرونی هستند. منبع کنترل یکی از عوامل شناختی است که طی سال های اخیر در حیطه وابستگی به مواد توجهات زیادی را به خود جلب نموده است. مطالعات گذشته نگر چندی تا کنون نشان داده اند که افرادی که گرایش به مصرف مواد پیدا می کنند نسبت به دیگران ، دارای دارای جهت گیری منبع کنترلی بیرونی هستند. بدین ترتیب که مواد و دارو ها به عنوان یک عامل خارجی، در چنین افرادی می تواند هم نقایص روانی و شخصیتی آنها را تحت الشعاع قرار دهد و هم می تواند نقایص روانی و شخصیتی آنها را تحت الشعاع قرار دهد و هم می تواند ، به عنوان یک نیروی بیرنی، تامین کننده وابستگی فرد به دنیای پیرامون باشد. از طرفی دیگر بخش اعظمی از بررسیهای کیفی نشان می دهد که افراد وابسته به مواد ، پس از چند سال وابستگی به نوع ماده ای خاص ، کما کان از لحاظ گرایش به منبع کنترل، دارای جهت گیری بیرونی تری هستند (نریمانی ، 1378)
ه : کارآیی یا کار امدی شخص :
انتظارات و باور های افراد از توانائیها و صلاحیت های خود در رابطه با امور روزمره، بسیاری از رفتار های آنها را تحت تاثیر قرار می دهد . به طور مشخص کارآیی شخصی ، یعنی د اوری هر فرد دربازه اینکه او توانایی انجام الگوی رفتاری خاص را دارد. رابینسون به نقل از آتش پور وهمکاران(1381) به پذیرش نقش بیمار در افراد وابسته به مواد اشاره نموده است. وی معتقد است پذیرش نقش بیمار در افراد وابسته به مواد حاصل داوری آنان درباره ی خود و توانائیهایشان می باشد. این داوری بر این فرض استوار است که اشخاص بیمار نا توانند و نمی توانند با تلاش خود درمان شوند و به مداخله بیرونی احتیاج دارند. این روند علاوه بر اینکه منجر به کاهش اعتماد به نفس این افراد می شود، موجب ترس و هراس آنها نیز از ترک مواد می شود. معتادانی که از ترک مواد می ترسند تمایلی به بستری شدن برای درمان نداشته، به احتمال زیاد پیش از وقوع درمان را رها می کنند و یا حتی برای درمان مراجعه نمی کنند. از طرفی دیگر کارآیی شخصی بر آغاز رفتار های مقابله و کنار آمدن با مشکلات و همین طور اعتیاد اثر می گذارد. افراد وابسته ممکن است پیش از وقوع وابستگی، افرادی با نتظارات کارآیی پایین در مورد توانائی های خود باشند. کارآیی شخص علاوه بر اینکه با شروع به مصرف مواد رابطه تنگاتنگی دارد ، با فرآیند درمان نیز می تواند تداخل کرده ، درمان را با شکست مواجهه کند(آتش پور و همکاران، 1381).
– درمان:
– دارو درمانی
مهم ترین و فوری ترین درمان از نظر زیستی – فیزیولوژیکی، سم زدایی و قطع وابستگی فیزیولوژی است. به طور کلی درمان جامع و کامل معتادین در دو مرحله ی ، بازگیری و بازتوانی صورت می گیرد. بازگیری به دو صورت ترک تدریجی و ترک ناگهای انجام می پذیرد. در ترک تدریجی، برای رفع یا کاهش ناراحتی حاصل از محرومیت مواد، از داروهای مخصوص استفاده می گردد. مانند: متادون، L.A.A.M، بوپرنورفن، نالوکسان، نالترکسان، کلوئیدین و … (مددی و نوغانی ، 1384).
در ترک ناگهانی، مصرف مواد به یک باره قطع شده و فرد تحت نظر پزشک متخصص به منظور تسکین نشانه های محرومیت از برخی داروها استفاده می نماید. متادون یک آگوئیست جانشین برای مواد افیونی است و غالباً در افراد وابسته به هروئین مورد استفاده قرار می گیرد. این دارو، گیرنده های مواد افیونی را در سیناپس های مربوطه اشغال می نماید و مانع از رسیدن مواد افیونی به گیرنده های خود می شوند. اکثر متخصصین آن را بهترین و مناسب ترین دارو جهت استفاده در درمان معتادان مواد مخدر می دانند(مددی و نوغانی،1384). درمان با متادون با دو صورت کوتاه مدت (بیشتر از 30 روز به طول نمی انجامد) و طولانی مدت (بیشتر از 180 روز نباشد) انجام می گیرد(جهانگیری،1381).
نوع دیگر درمان، درمان نگه دارنده با متادون (MMT) نام دارد که ممکن است بیمار، ماه ها و یا حتی سال های متمادی تحت مداوا با متادون باشد. L.A.A.M به عنوان یک داروی جانشین به جای متادون از سال 1960 تحت آزمایش قرار گرفت و در سال 1993 رسماً به عنوان دارویی برای درمان نگه دارنده وابستگی به مواد افیونی مورد تصویب قرار گرفت. مزیت عمده این دارو نیمه عمر طولانی آن (96 تا 48 ساعت) است. که معمولاً سه بار در هفته مورد مصرف قرار می گیرد (آتش پور و همکاران،1381) بوپرنورفین، داروی جدیدی که بر روی بعضی از گیرنده های مواد افیونی خاصیت آگونیستی و بر روی بعضی دیگر خاصیت آنتاگونیستی دارد هم اکنون به عنوان داروی ضد درد و هم چنین به عنوان جانشینی برای متادون کاربرد دارد. اثر ضددرد آن، 25 تا 40 برابر مرفین است و حدود 6 ساعت اثرات ضددرد آن، دوام دارد. داروهای آنتاگونیستی، محل اثر مولکول های شیمیایی مواد روان گردان را مسدود کرده و مانع از رسیدن آنها به گیرنده ها و اثر بخش آنها می شود. این فرایند به تدریج باعث کاهش اثرات مواد و رفع وابستگی جسمانی فرد به مواد می شود. از جمله داروهای آنتاگونیستی می توان به نالوکسان و نالترکسان اشاره نمود. نالوکسان ، یک آنتاگونیس کامل مواد افیونی است. نالوکسان وقتی به تنهایی مصرف شود، هیچ گونه اثری روی تنفس یا وضعیت روانی فرد ندارد و به راحتی می تواند اثرات مصرف مواد افیونی را پس از استفاده از آن خنثی یا یازداری نماید. نالترکسان، در سال 1983 مورد استفاده قرار گرفت، اکنون به علت مدت اثر نسبتاً طولانی، اثرات جانبی بسیار کم و بالابودن شاخص درمانی، معمولی ترین آنتاگونیست مورد استفاده در جلوگیری از عود مصرف مواد مخدر است(جهانگیری،1381). داروهای شیمیایی که برای ایجادنفرت به کار برده می شوند عبارتند از: دی سولفیرام و نیترات نقره می باشند. داروهای دیگری در سم زدایی وابستگی به مواد مخدر به کار می روند، مانند ایبوگین و کلونیدین. کلونیدین، آگونیست گیرنده های 2α آدرنژیک، در ابتدا به عنوان داروی ضد فشار خون وارد بازار شد. ولی پس از مدتی به عنوان داروی کاهش شدت علایم ترک ناگهانی مواد مخدر به کار گرفته شد. بسته به عوارض اختصاصی هر ماده ی مخدر، داروهایی جهت درمان انتخابی علایم محرومیت و عوارض روان شناختی دیگر به کار برده می شود که از جمله این داروها می توان به آرام بخش ها، مسکن ها و داروهای ضدافسردگی اشاره نمود. بغیر از سم زدایی معمولی، دو نوع سم زدایی (سریع و فوق سریع) وجود دارد که تحت شرایط خاصی می توان این دو نوع سم زدایی را به کار برد. (باوی، 1388)
– روان درمانی پویشی:
در این قسمت به دو روش درمان غیردارویی (ترک تدریجی و ترک ناگهانی) اشاره میشود. در روش ترک تدریجی، طبق جدول خاص ( زیر نظر پزشک) که بر حسب نوع اعتیاد و میزان مصرف تهیه می شود، فرد مبتلا سعی می کند، به طور تدریجی از مصرف روزانه خود کم نماید تا آن که پس از انقضای دوره مقرر که مصرف به صفر رسید است، عدم اعتیاد را به تایید آزمایشگاه مشخص گردد. برای کنترل علائم سمپاتیک که در این روش بروز می نماید، می توان حداقل روزانه دوبار استحمام با آب ولرم، مصرف زیاد مایعات سالم، ماساژ کامل بدن ، استفاده از کیسه های آب گرم و … استفاده شود. در روش ناگهانی، هیچ نوع دارویی استفاده نمی شود و فرد مبتلا در محل خاصی نگه داری می گردد که در زمان ترک به خود و اطرافیان صدمه ای نرساند. این روش، به دلیل غیرانسانی بودن آن و عوارض جانبی، تقریباً از روش های درمانی مرسوم ، حذف شده است. مرحله بازتوانی که پس از سم زدایی صورت می گیرد از مهم ترین و حساس ترین زمان برای رسیدن به اهداف درمان است و اگر در اجرا این مرحله سهل انگاری صورت پذیرد درمان ناتمام و بی نتیجه خواهد ماند. پیروزی و موفقیت در درمان اعتیاد، منوط به شرکت در فعالیت های بازتوانی است. شرکت در جلسات روان درمانی، مشاوره،آموزش خانواده، آموزش ابراز وجود و قاطعیت از ضروریات درمان یک فرد وابسته است. روان درمانی یعنی استفاده از هر نوع رویه ، شیوه و یا رویکردی که بر اختلالات ذهنی ، هیجانی یا رفتارهای مددجو، اثر تسکینی یا درمانی دارد. از انواع درمان های غیردارویی که در زمینه وابستگی به مواد مخدر به کار می روند، می توان به روان درمانی پویشی ، رفتار درمانی ، شناخت درمانی، درمانهای شناختی – رفتاری ، گروه درمانی، آموزش خانواده ، ممدکاری اجتماعی، اجتماع درمان مدار و گروه های خودیار اشاره نمود. روان درمانی پویشی را اسب پیر جنگی روان درمانی لقب داده اند. باترکیب اصول روان درمانی پویشی با درمان های شناختی رفتاری و به کارگیری آن در فرایندهای آموزشی بهداشت روانی معتادین به منظور افزایش ادرات افراد از خود، دیگران و آینده، نقش پویاتر و موثرتری داشته است(باوی، 1388).
بازنگری های اخیر، اصول اولیه روان پویایی را در تعاریف و کاربردهای مختصرتری تدوین نموده و به روان درمانی های کوتاه مدت گرایش پیدا کرده است. در این نوع روان درمانی بر این موضوع تاکید دارد که فرد معتاد بفهمد و این که بیاموزد، نه این که مانند روان درمانی پویشی سنتی تنها یک تضاد و تعارض اساسی را کشف کرده و در سطح روان شناختی آن را حل نماید. همچنین روان درمانگر در این روش، نقش یک راهنما، مربی و یا معلمی دارد که به صورت مشارکتی با شخص معتاد کار می کند تا اهداف مشترکی را تدوین و در نهایت بر اساس برنامه های تدوین شده بر اعتیاد غلبه نماید. (باوی، 1388).
– رفتار درمانی:
امروزه رفتار درمانی به عنوان یکی از رویکردهای مهم درمانی محسوب می شود. نخستین بار لیندزلی، اسکینر و سولومون در سال 1953 اصطلاح رفتار درمانی را بکار بردند. سیف، رفتار درمانی را به مجموعه ای از روشها و فنونی که از یافته های روان شناسی آزمایشی ، به ویژه روان شناسی یادگیری، استخراج شده اند و هدف آنها کمک به رفع مشکلات سازگاری افراد در موقعیت های مختلف زندگی فردی و اجتماعی است، تعریف می نماید( سراج خرمی،1382) انواع روش های رفتار درمانی که برای مددجویان وابسته به مواد به کار می رود، عبارتند از: آموزش رفتار خود کنترلی، آموزش آرام سازی ، الگو سازی ، قرارداد مشروط، حساسیت زدایی تدریجی و بیازی درمانی پنهان است. لازم به ذکر است که همه بیماران به استفاده از تمامی این تکنیک ها نیاز ندارند. بلکه مشاور باید بر اساس نیازهای بیمار در برنامه ی درمانی خود مشخص نماید که مدد جو، نیازمند کدام یک از تکنیک هاست. در آموزش خودکنترلی، پس از شناسایی شرایط مصرف مواد، روش های مدارا برای مقابله با آن موقعیت ها ارایه شده و تمرین می گردد. همچنین می توان به مدد جو توصیه کرد که از برخورد با موقعیت هایی که ایجاد وسوسه می نمایند، خودداری نماید. آموزش آرام سازی، تکنیکی است که به کمک آن، فرد می تواند فقط با انجام تمریناتی ساده و بودن بهره گیری از دارو به آرامش برسد.
کاربرد تمرینات تن آرامی در اصل برای کاهش اضطراب می باشد. شیوه های مختلفی از نوع اجرای تن آرمیدگی وجود دارد، در این فصل به شیوه اشاره شده که تقریباً از دیگر شیوه ها کامل تر و بیشتر مورد استفاده قارر می گیرد. در الگو سازی ، رفتارهای ایده آل را از طریق نشان دادن انها، در مددجویان پرورش و تقویت می دهند. به عبارت دیگر، هدف الگوسازی، آموزش از طریق مشاهده و تقلید دیگران می باشد. برای این کار می توان از راه های مختلفی مانند، اجرای رفتار مناسب توسط الگوی زنده، استفاده از نوارهای دیداری یا شنیداری و تجسم فعالیت ایده آل (الگوسازی پنهان) بهره گرفت (نابدل،1384).
در قرارداد مشروط، ارایه تقویت کننده فقط به دنبال رفتار خاص (پرهیز از مصرف ماده یا کاهش مصرف) داده می شود. به عبارت دیگر، قرارداد مشروط یعنی وابسته کردن یا مشروط کردن یا مشروط کردن پرهیز، به یک پاداش است. حساسیت زدایی منظم، برای کنترل اضطراب به کار می رود. دارای سه مرحله است. مرحله اول، مشخص کردن عامل اضطراب و ترس. مرحله دوم، تهیه لیستی از سلسله مراتب موقعیت های مختلف اضطراب زا که از درجه ی خفیف تا درجه ی شدید رتبه بندی می شوند. در مرحله سوم، همراه با تن آرمیدگی، تجسم موقعیت اضطراب زا انجام می گیرد. مددجو در اولین گام به تجسم وضعیتی که حداقل اضطراب را ایجاد م ینماید، می پردازد. این روش تا هنگامی که مدد جو قادر به تجسم صحنه به مدت 3-2 دقیقه بدون اضطراب شود، ادامه می یابد. در بیزاری درمانی پنهان، محرک تقویت کننده رفتار نامطلوب، در اثر مجاورت با یک محرک بیزار کننده، توانایی فراخوانی رفتار نامطلوب را از دست می دهد. یعنی خاصیت تقویتی اش را از دست می دهد (دیویسون و گلدفرید،1371).
– شناخت درمانی:
شناخت درمانی، مبتنی بر نظریه ساده ای است که می گوید به جای حوادث بیرونی ، افکار و طرز تلقی های فرد است که روحیه وی را شکل می دهد. به عبارت دیگر، یکی از فرض های اساسی شناخت درمانی این است که افراد بر حسب ادراکی که از امور و رویدادها دارند به انها واکنش نشان می دهند. دوم این که این شناخت های نادرست منجر به اختلالات هیجانی در افراد میشوند. با این که روش ها و فنون شناخت درمانی متعدد و متنوع هستند، اما همگی یک هدف را دنبال می نمایند و ان بازسازی شناختی است، یعنی ایجاد تغییر در الگوهای فکری نادرست فرد و تبدیل آنها به الگوهای فکری منطقی و سازگارانه. افرادی از جمله آلبرت الیس، آرون بک و مایکن باوم در معرفی و گسترش این شیوه درمانی سهم عمده ای داشتند. شناخت درمانی بر این مبنا استوار است که سوء مصرف مواد، شامل رفتارهای پیچیده ای است که از عقاید مرتبط با مواد، افکار خودکار و عقاید تسهیل کننده ناشی می شود. رفتار پیچیده ای شامل به دست اوردن و مصرف مواد و همچنین رفتارهایی است که جهت دوری از عواقب منفی سوء مصرف مواد انجام می گیرد. عقاید مرتبط با مواد شامل عقاید مثبت درباره اثرات استفاده از مواد و همچنین افکار منفی درباره اثرات پرهیز از مصرف مواد می باشد. افکار خودکار، عقاید و ایده هایی هستند که به طور ناگهانی در ذهن فرد پدیدار می شوند. عقاید تسهیل کننده شامل مجوز استفاده علی رغم تعهد پیشین مبنی بر عدم مصرف است (باوی،1388). آلبرت الیس از جمله افرادی است که در گسترش شناخت درمانی نقش عمده ای داشت. در نظریه درمان عقلانی – عاطفی الیس، تلاش بر این است تا برخی از باورهای غیرعقلانی محوری که در ابقاء اختلالات روانی موثر می باشند، تغییر یابند. از نظر الیس، اغلب مشکلات عاطفی و هیجانی افراد و رفتار وابسته به آن هیجانها از بیانات غیرمنطقی آنان با خود، به هنگام مواجهه با رویدادهای خلاف میلشان ریشه می گیرند.
هرگاه حادثه فعال کننده ای (a) برای فرد اتفاق بیافتد، او بر اساس تمایلات ذاتی خود ممکن است، دو برداشت متفاوت و متضاد از (a) داشته باشد. یکی افکار، عقاید و باورهای منطقی و واقع بیانه (rb) و دیگری افکار، عقاید و باورهای غیرعقلانی و غیرمنطقی (ib). در حالتی که فرد تابع افکار و عقایدعقلانی و منطقی باشد ، به عواقب منطقی (rc) دست خواهد یافت و شخصیت سالمی پیدا خواهد کرد. و در حالتی که فرد تابع و دست خوش افکار و عقاید غیر منطقی و غیر عقلانی قرار گیرد ، با عواقب و پیادمدهای غیرمنطقی (ic) مواجهه خواهد شد ، که در این حالت او فردی است مضطرب و غیر عادی، که شخصیت ناسالمی دارد (شفیع آبادی و ناصری،1380). یکی از مشکلات قابل توجه افراد معتاد به مواد مخدر در زمان سم زدایی و پس از ان در زمان ترک ، اشتیاق به مصرف مجدد و مواد مخدر است، از جمله روش هایی که برای مقابله با اشتیاق مورد استفاده قرار می گیرد، توقف فکر است. این روش اولین بار توسط جوزف وولپی ابداع شد. نحوه استفاده، این گونه است که ابتدا درمانگر از مددجو می خواهد تا به افکار وسواسی خود بپردازد. بعد درمانگر ناگهان بر سر مددجو داد می زند بس است یا Stop این عمل بلافاصله به توقف رفتار کلامی خصوصی یا افکار وسواسی می انجامد. پس از تکرار موفقیت آمیز این جریان برای چندین بار، از مددجو خواسته می شود تا خودش با گفتن بس است به افکار وسواسی خود خاتمه دهد (سیف ، 1377).
– درمان شناختی – رفتاری:
درمان شناختی – رفتاری یک رویکرد بالینی نسبتاً نوپاست که می کوشد فرد را در محیط یا بافت زیستی، اجتماعی و فرهنگی خود قرار دهد و با تکیه بر اصول نشات گرفته از رشته های مختلف رواشن شناسی و سایر علوم وابسته، تفکر منطقی، زندگی سالم و عاقلانه را به او بیاموزد. از خصوصیات CBT می توان به کوتاه مدت بودن ان، دارا بودن هدف و ساختار، انعطاف پذیری آن و انطباق با سایر درمان اشاره نمود (کارول،1382).
CBT دارای دو ساختار تحلیل کارکردی و آموزش مهارت ها می باشد. در تحلیل کارکردی ، درمانگر و بیمار در طول مدت درمان، درباره هر مورد از مصرف مواد به تحلیل کارکردی می پردازند. بدین معنی که ان ها افکار، احساسات و وضعیت بیمار را پیش از مصرف ماده و بعد از ان ، شناسایی و تعیین می نمایند. در آموزش مهارتها ، مهارتها و عادت های سالم تر و معقولانه تری را به فرد می آموزند. این مهارت ها، هم بر مهارتهای درون فردی و هم بر مهارت های بین فردی تمرکز می نماید. از جمله مهارتهایی که آموزش داده می شوند، می توان به مهارت مقابله با میل به مصرف مواد، مهارت تقویت انگیزه و ایجاد تعهد، مهارت امتناع ورزی و قاطعیت داشتن، مهارت تصمیمات به ظاهر نامربوط و … اشاره نمود. هر کدام از این مهارت ها، دارای اهداف، راهنمای مداخلات و تکلیف جلسه می باشد. وظایف مهم درمان شناختی – رفتاری عبارتند از انگیزه برای پرهیز از مصرف، اموزش مهارتهای مقابله، تغییر تقویت کننده های وابسته ، افزایش کنترل بر عواطف دردناک و اصلاح عملکرد بین فردی و افزایش حمایت های اجتماعی (کارول،1382).
شیوه ی درمان CBT به صورت انفرادی در نظر گرفته می شود و غالباً طول مدت درمان 16 تا 12 جلسه و در طول 12 هفته ارایه می گردد. یکی از مهارتهایی که آموزش داده می شود، و مهارت ابراز وجود و قاطعیت است. رفتار قاطعانه از رفتار پرخاشگرانه، رفتار تهاجمی و رفتار انفعالی متفاوت است. رفتار قاطعانه، رفتاری است که سبب احساس مثبت از خود و اعتماد به نفس شده و کسی را نمی آزاد. ویژگی های رفتار قاطعانه ، عبارتند از وضعیت ، تداوم ، تن صدا، تقاضا برای تغییر رفتار، تماس چشمی ، حالت ، ژست فرد و حالت چهره. این اجزا باید در اموزش قاطعیت به مددجو یاد داده شود. برنامه آموزش رفتار قاطعانه عبارتست از: تمرینات رفتاری، الگوسازی، تعلیم دهی و پس خوراند. در تمرینات رفتاری، به مددجو فرصت تمرین و ایفای نقش مناسب، واکنش های قاطعانه در وضعیت های فرضی مشکل داده می شود. به عبارت دیگر، مددجو خود را در یک وضعیت دشوار تجسم و رفتار مناسب را تمرین و اجرا می نماید. در الگوسازی، مشاور به جای مددجو در قالب فردی که در وضعیت مشکل قرار گرفته است، ظاهر و رفتار قاطعانه نشان می دهد. به این گونه الگوسازی، (وارونگی نقش) می گویند. در تعلیم دهی، مشاور رفتار قاطعانه را به مددجو، نشان می دهد. آن گاه مددجو همان رفتار را تمرین می نماید. در پس خوراند، مددجو می تواند از میزان پیشرفت آموزش قاطعیت خود اگاه شود. مهارت حل مساله و تصمیم گیری از دیگر مهارتهای اموزشی در CBT می باشد. اکثر مصرف کنندگان مواد مخدر، شیوه صحیح برخورد و حل مشکلات زندگی را نمی دانند و همین ، عامل عودهای مکرر آنها می تواند باشد. به منظور برخورد موثر با مشکلات، آگاهی داشتن از خود، شرط ضروری است. خودآگاهی ، بدین معناست که فرد آگاهانه بداند در چه وضعیتی به سر می برد. توانمندی ها، نقاط ضعف و قوت او کدامند. هم چنین اگاهی یافتن از افکار خودکار و گفتگوهای درونی ای که به هنگام مواجهه با مشکلات در ذهن ما فعال می شوند بسیار ضروری است (کارول،1382).
عامل دیگری که توجه به ان در هنگام برخورد با مسایل مختلف زندگی ضروری است، اولویت بندی می باشد. مقصود از اولویت بندی این است که فرد بتواند مسایل خود را بر اساس اهمیت و ضرورت آنها طبقه بندی نماید. عامل مهم دیگری که به هنگام رویارویی با مسایل توجه بدان ضروری است، آگاهی از فرایند حل مساله می باشد. حل مساله یک فرایند است و دارای مراحلی می باشد که عبارتند از تعریف و شناسایی مشکل، پیدا کردن راه حل های مختلف ، تصمیم گیری و در نهایت بازنگری. در مرحله ی تعریف و شناسایی مشکل، هر چه تعریف مساله ای که قرار است حل شود، دقیق تر باشد، شانس موفقیت ان بیشتر خواهد بود. یک تعریف مناسب ، باید نوشته شود و روشن ، ساده و دقیق باشد. در پیدا کردن راه حل مختلف، فرد باید بکوشد تا راه حل های مختلفی را برای مشکل خود پیدا نماید. در مرحله تصمیم گیری، پس از ان که راه حل های مختلف بدست آمد، باید از بین راه حل های موجود، بهترین راه حل را انتخاب نمود. در مرحله ی پایانی، پیش از ان که خود را به اجرای راه حلی متعهد کنیم، لازم است یک بازنگری هایی انجام شود. ممکن است این بازنگری چند ثانیه یا چند ماه طول بکشد، ولی همیشه انجام این بازنگری با ارزش است. لازم است راه حل خود را از چند زاویه بازنگری نماییم (باوی، 1388).
– گروه درمانی
گروه درمانی، نوعی مداخله درمانی پیشگیرانه است، به صوتی که درمانگر، افراد رابر اساس ویژگی ها و مشکلات خاص دعوت به شرکت در جلسات گروهی می نماید. این نوع گروه درمانی، مستلزم ایجاد نوعی رابطه عاطفی است تا در اینجو عاطفی، افراد یکدیگر را بپذیرند و در بیان محرومیت ها، حمایت کنند و در مورد بائورها و عقاید ناسالم ، نقش بازخورد دهنه را به یکدیگر داشته باشند(اسرار،1381). معمولا تعداد شرکت کنندگان در جلسات گروه درمانی بین 12 تا 16 نفر است. چهار نوع گروه درمانی ، کوتاه مدت،بلند مدت، بسته و باز وجود دارد که هرکدام از آنها ، تحت شرایط خاص و زمان مشخص تشکیل می شوند(سراج خرمی،1382). برخی از مراجعیت نمی توانند از گروه درمانی سود ببرند مانند آن هایی که دچار هراس اجتماعی، پارانویا و بیرون هراسی هستند. سعی شود در انتخاب گروه ، مشکل اصلی داشتن خصوصیات تقریبا مشترک، گرایش داشتن به فعالیت های گروهی، پذیرفتن نقش فعال در حل مشکل مد نظر قرار بگیرد. مزایای گروه درمانی فراوان است از جمله آنها می توان به تقویت ارتباط بین فردی، بالا بردن عزت نفس، کاهش انزوای اجتماعی و افزایش هم حسی و علایق اجتماعی اشاره نمود. در گروه درمانی، مکاتبی وجود دارد که هر کدام از آنها، روش، هدف و شیوه درمان خاض خود را دارند. از جمله می توان به مکاتب روان تحلیل گرانه، پیسکو درام، گشتالتی و رفتار درمانی اشاره کرد (باوی،1388).برای هدایت منظم و سیستماتیک گروه درمانی ، شش جلسه در نظر گرفته شده که در هر کدام از جلسات به مسائل و موارد خاصی پرداخته می شود و در پایان جلسه شعار آن جلسه که خلاصه ی مطالب مطرح شده است، عنوان می گردد(باوی،1388).
منابع
منابع فارسی :
ابراهیمی ، سهیلا.(1379).بررسی رابطه گریز دختران 12 تا 18 سال شهر تهران با میزان اعتماد بنفس آنها با مشکلات اجتماعی. رساله دکتری واحد علوم و تحقیقات تهران.
ابوالقاسمی، شهنام .(1382). اثر بخشی رفتار درمانی شناختی ، دارویی و پلاسیبو در درمان اضطراب تعمیم یافته. رساله دکتری واحد علوم و تحقیقات تهران.
آتش پور، سید حمیدوگل پرور،محسن و آقایی ،اصغر.(1381).روانشناسی اعتیاد وسبب شناسی و درمان. اصفهان: دانشگاه آزاد اسلامی ( خوارسگان).
آزاد ،حسین .(1382).آسیب شناسی روانی.(چاپ هفتم).تهران : بعثت.
اتکینسون؛ریتا ال و اتکینسون ،ریچارد سی واسمیت ،ادواردی و بم ، داریل ج و نولن ، سوزان.(1386).زمینه روانشناسی هیلگارد(ترجمه محمد نقی براهنی ،بهروز بیرشک ،مهرداد بیک،رضا زمانی ،سعید شاملو ،مهرناز شهر آرای،یوسف کریمی،نیسان گاهان، مهدی محی الدین ، کیانوش هاشمیان). تهران : رشد.(2007).
احمدی ،سید احمد .(1372).مقدمه ای بر مشاوره و روان درمانی . تهران: انتشارات دانشگاه اصفهان.
اخوت،ولی ا..و جلیلی،احمد.(1382).افسردگی.تهران:دانشگاه تهران.
اسد بیگی ،حسین.(1378).پیشگیری از اعتیاد.فصل نامه پیام مشاور،3و4، 123-100.
اسرار،صدیقه(1381).گروه درمانی شناختی.جلد اول،شیراز:انتشارات سازمان بهزیسی استان فارس.
اسمیت،فیلیپ.(1371).تفکر منطقی و روش تعلیم و تربیت (ترجمه علی شریعتمداری).تهران:رشد(1992).
اصغرنژاد، فرید؛ بوالهدی ، جعفر؛ دماغی ، پرویز.(1386) . اثربخشی شناخت درمانی گروهی بر پایه تفکر نظاره ای و فعال سازی طرح واره های معنوی در پیشگیری از عود مصرف مواد افیونی . www.sid.ir
الیس،آلبرت.(1383).با آلبرت الیس مشاوره کنید(ترجمه مهرداد فیروز بخت).تهران : رسا (2004).
الیس، آلبرت و بکر،اروینگ .(1384) . زندگی شادمانه(ترجمه مهرداد فیروز بخت و وحیده عرفانی ).تهران: رسا .(2005).
انجمن روانپزشکی آمریکا .(1384).راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی( .(DSM4(ترجمه نیکخو و همکاران).تهران: سخن(2005).
باقری ، عباس . (1372) .بررسی همه گیر شناسی اختلالات روانی در منطقه روستای میبد.پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علوم پزشکی .
باوی ،ساسان .(1388).اعتیاد انواع مواد، سبب شناسی،پیشگیری و درمان.اهواز : نشر دانشگاه آزاداسلامی اهواز.
بحیر آبی ، هادی ؛ جواهری ، فروزان ؛ کاویانی ، حسین . (1384) .اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی درکاهش افکار خود آیندمنفی ، نگرش ناکارآمد، افسردگی و اضطراب . www.sid.ir
بختیاری زاده، توران(1382). بررسی میزان اضطراب در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی و مقایسه آن با گروه کنترل. پایان نامه(دکتری)–دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی کرمان، دانشکده پزشکی مهندس افضلی پور.
برنز.د.(1370).شناخت درمانی و روانشناسی افسردگی(ترجمه فتحعلی لواسانی و فهیمه مدرس و علی عباسی).تهران : موسسه.(1990).
برنز، حریری.(1373).افسردگی چرا؟ شناخت درمانی – جدیدترین درمان افسردگی.تهران انتشارات : پیشتاز علم.
بک،قراچه داغی.(1372).عشق هرگز کافی نیست.شناخت درمانگری.ترجمه قراچه داغی.تهران: اتشارات هم آگاه(1992).
بک،آرون تی .(1389).شناخت درمانی ومشکلات روانی(ترجمه مهدی قراچه داغی). تهران :ویس .(2010).
بلاچ، رای.(1370).مقدمه ای بر رواندرمانی نظریه ها و روشهای رایج.( ترجمه مهدی قراچه داغی).انتشارات رشد.
بلاچی ، کلادتیون وجیمزاری ، بارت.(1387).درمان افسردگی و اختلاف نظرهای گذشته و نگرش جدید(ترجمه حسن سلطانی فر).تهران: آستان قدس رضوی.(2008).
بهرامی،غلام رضا.(1386).بیماری روانی.تهران : بی با.
بیرشک ، بهروز ؛ پرویزی فرد، علی اکبر؛ عاطف وحید، محمد کاظم .(1380) . بررسی همبودی اختلال های خلقی و اضطرابی در معتادان جویای درمان و افراد بهنجار www.sid.ir
پل، استالارد.(1389).خود کارامدی و راههای افزایش ان.روحی، گودرزی(2010). انتشارات آب.
شارف،جک.(1387): نظریه های رواندرمانی و مشاوره :(ترجمه مهرداد فیروز بخت).انتشارات موسسه خدمات فرهنگی رسا
ترکی ، عاطفه : صالحی ، مهرداد : فاتحی زاده ، مریم السادات . (1385) بررسی تاثیرآموزش شناختی – رفتاری زوجین در کاهش گرایش به مواد بیماران وابسته به مواد تریاکی درشهر اصفهان . www.sid.ir
تقوی،ابراهیم.(1386).خیال دیو،کنکاش بیولوپیکی از چگونگی تاثیرات مخدرها بر سلسله اعصاب مرکزی و سیستم های دیگر.تهران: جهاد دانشگاهی.
توسلی،غلام عباس.(1379).رشد قاچاق مواد مخدرو گسترش اعتیاد در ایران. مجله ژرفای تربیت17، 10-5 .
جلالی طهرانی،محمد حسن.(1368).تئوری شخصیت از دیدگاه اسلام.مشهد:انتشارات دانشگاه فردوسی،دانشکده علوم تربیتی.
جهانگیری،بیژن.(1381).راهنمای شناخت و درمان اعتیاد در ایران.تهران:انتشارات ارجمند.
جمعه پور، حمید .(1382) . بررسی کارایی و اثربخشی شناخت درمانی درکاهش نگرش های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد مخدر درمعتادین .پایان نامه کارشناسی ارشد.دانشگاه فردوسی.
چیر لو،استفانو و برینی ،آر کامبیازو ، جی و مازا،آر.(1378).اعتیادبه مواد مخدر در آیینه روابط خانوادگی(ترجمه سعید پیر مرادی).اصفهان: امام.(1997).
حاجی پور،حسن و رضایی انصاری،علی اکبر.(1384).نگرش های ناکار آمد وراهکارهای پیشگیری از عود. مشهد: انتشارات سازمان بهزیستی خراسان.
حسینی ، زهرا. (1384) . همه گیر شناسی اختلالات روانی دانش آموزان مقطع راهنمایی شهرستان تربت جام. پایان نامه کارشناسی .دانشگاه آزاد واحد تربت جام .
حلبی،علی اصغر.(1379).خواندنی های ادب فارسی.تهران: زوار.
دادستان ،پریرخ.(1386).روانشناسی مرضی تحولی(جلد اول).تهران :سمت.
دادستان ، پروین و منصور ، محمود.(1385).لغت نامه روانشناسی. تهران:ژرف.
دلاور ، علی ؛ شیبانی ، شهنار؛ یوسفی لویه ، مجید.(1385).پژوهش در حیطه کودکان استثنائی .شماره 4.
دیویسیون،جرالدسی و گلدفرید،ماروین آر.(1371).رفتار درمانی بالینی.(ترجمه احمد احمدی علون آبادی).تهران:مرکز نشر دانشگاهی.(1990).
راس،میچل.(1389).افسردگی(ترجمه غلامرضا خواجه پور).تهران :مینا.(2010).
رحیمیان،حوریه.(1377).نظریه ها و روش های مشاوره و روان درمانی . تهران: مهرداد.
رستاک، ریچارد(1372).مغز آخرین مرز(ترجمه هوشنگ گودرزی).تهران: دانا.(1992).
ریتا،ویکس و وانس ،سی.(1387).اختلالات روانی کودکان(ترجمه تقی طوسی).مشهد:آستان قدس.(2008).
رجبی محسن،عطاری،عاطفه.(1383). راهنمای مقیاس انتظارات خودکارامدی شغلی فرم آ ، مجموعه مقالات اولین همایش نقش راهنمایی و مشاوره شغلی در بازار کار تهران. انتشارات معیوبی.
رزم آزما،هوشیار.(1385).فرهنگ روانشناسی.تهران:علمی.
ری،دانیل و دیلسون ، ترنس.(1371).رفتار درمانی،کاربرد وبازده(ترجمه نسرین پودات ،علی اکبر سیفو میر افیض).تهران:فردوس.(1991).
ساراسون ،ایوجین و ساراسون ،بار بارا .(1383).روانشناسب مرضی (ترجمه نجاریان و همکاران).تهران : رشد.
سراج خرمی،ناصر.(1382).شناخت،پیشگیری و درمان اعتیاد. دزفول:افهام
سید محمدی ، یحیی .(1377).روان شناسی یادگیری.تهران:روان.
سیف،علی اکبر.(1377). تغییر رفتار و رفتار درمانی. تهران : نشر دوران.
شاملو ،سعید.(1380).بهداشت روانی.تهران: رشد.
شفیع آبادی ، عبد ا.. و ناصری،غلام رضا، ناصری.(1380).نظریه های مشاوره و روان درمانی.تهران : نشر دانشگاهی.
صفائی راد، ایرج.(1379) . اعتیاد و مواد مخدر . ژرفای ترتبیت . شماره 17 .ص 15- 11.
عاشوری ، احمد ؛ ملازاده ، جواد ؛ محمدی ، نوراله .(1387) . اثر به بخشی درمان گروهی شناختی – رفتاری در بهبود مهارت های مقابله ای و پیشگیری از عود در افراد معتاد . www.sid.ir
بدالهی ،احمد.(1385).نقش خودکارامدی در توانمند سازی کارکنان تهران نشریه تدبیر ماهنامه علمی و اموزشی در زمینه مدیریت .سال دوازدهم شماره 168
عبدالحسینی، فاطمه .(1388) . اثربخشی برنامه غنی سازی و ارتقای زندگی و درمان عقلانی – هیجان- رفتاری بر بهبود شاخص های درمان اعتیاد در زنان سوء مصرف کننده مواد . پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه فردوسی .
فیش، جی .(1384).روانپزشکی(ترجمه نصرت ا.. پور افکاری).تهران : ذوقی.(2005).
قربان حسینی، علی اصغر.(1388).پژوهشی نو در مواد مخدر و اعتیاد . تهران امیر کبیر.
کاپلان ، سادوک.(1384).خلاصه روانپزشکی(ترجمه نصرت ا..پور افکاری).تهران:شهر آب.(2005).
کارولا ، رابرت و جی ، ئی هارلی و سی ، آرنوباک.(1376). آناتومی و فیزیولوژیکی اینانی(ترجمه محمد رضا واعظ مهدوی و امیر حسین تکیان). تهران: علمی و فرهنگی.(1997).
کارلسون، نایل آر.(1374).مبانی ، روانشناختی فیزیولوژیک(ترجمه مهرداد پژهان).اصفهان:غزل.(1995).
کارول، م .کاتلین.(1382). رویکرد شناختی – رفتاریدر درمان وابستگی به مواد.(ترجمه حمید رضا قامت بلند).یزد انتشارات یزد.(2000).
کلاس ، ج.(1386) . مباحث عمده در روانشناسی(ترجمه مهدی وهاب زاده).تهران: انتشارات آموزش و پرورش.(2007).
کرین ، آراس.(1370).اختلالات روانی کودکان(ترجمه امیر هوشنگ مهریار،فریده یوسفی).تهران: رشد.(1990).
لیندزی، اس جی وئی،جیو پاول،تی .(1377).اصول روانشناسی بالینی بزرگسالان(ترجمه هامایاکآوادیس و محمد رضا نیکخواه).تهران:بیکران.(1997).
محسنی،نیکچهره.(1375).ادراک خود از کودکی تا بزرگسالی.تهران:بعثت.
مددی،عباس و نوغانی، فاطمه.(1384).درسنامه اعتیاد و سوء مصرف مواد مخدر. تهران:جامعه نگر.
مرات،ا.(1385).افسردگی روانی (ترجمه سیاوش آگاه ).تهران : بنگاه.(2006).
معانی، ایرج.(1388).افسردگی روانی.تهران:چابخش.
مورفی،ژوزف.(1376).نیروی تفکر مثبت(ترجمه رزم آرا).تهران:سپنج.(1997).
مجیدیان،فرزانه.(1384).بررسی رابطه باورهای خود کارامدی و سخت رویی با استرس شغلی .تهران: نشریه کار و جامعه شماره 66 موسسه کار و تامین اجتماعی.
نابدل،یونس.(1384).راهنمای پزشک در درمان وابستگی به مواد افیونی . تهران:ارجمند.
نابدل،یونس.(1371).آیا فرد معتاد بیمار است ؟.تبریز:انتشارات فرمانداری.
نریمانی، محمد.(1377).بررسی علل اعتیاد و راههای پیشگیری از آن در معتادان شهر های اردبیل،خلخال و پارس آباد. تبریز:فرمانداری تبریز.
نریمانی ، محمد.(1383) . بررسی تاثیر روان درمانی شناختی – رفتاری در ترک اعتیاد و توانبخشی افراد معتاد . www.sid.ir
نیکخو،محمد رضا و آوادیس یانس ، هامایاک.(1376).اصول روانپزشکی بالینی.(چاپ اول). تهران: سخن. وقری، عزت الل(1380 ) بررسی رابطه بین خود کارآمدی و سبکهای مقابله با بحران در زوجهای جوان دانشجوی دانشگاههای تهران سال تحصیلی 79-78. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم تهران.
هاناسینکال،ج.(1381).روانکاوی سلاح کلاین.(ترجمه حسین اردوبادی).شیراز:دانشگاه شیراز.(1999).
Refrence:
Bakken . K., A.S. Landheim, P. Vaglum.(2005).Substance-dependent patients with and without social anxiety disorder: Occurrence and clinical differences: A study of a consecutive sample of alcohol-dependent and poly-substance-dependent patients treated in two counties in Norway.Journal of Drug and Alcohol Dependence, Volume 80, Issue3,Pages321-328.
Berman,M.&D.Brown(2000),The Power of Metaphor,UK:Grown House Publishing .
Burns,G.W.(2000),101 Healing stories: Using Metaphor in theraphy , NY:john Wiley & Sons .
Chisolm. Margaret S.; Michelle Tuten; Emily C. Brigham; Eric C. Strain; Hendre E. Jones. (2004).Relationship between Cigarette Use and Mood/Anxiety Disorders among Pregnant Methadone-Maintained Patients. Journal of Affective Disorders, Volume 111, Issues 1-3,Pages165-175.
Curry. John F, Karen C. Wells, John E. Lochman, W. Edward Craighead, Paul D. Nagy.(2001).Group and family cognitive behavioral therapy for adolescent depression and substance use.Cognitive and Behavioral Practice, Volume 8, Issue 4, Pages 367-376.
Curry. John F, Karen C. Wells, John E. Lochman, W. Edward Craighead, Paul D. Nagy.(2003). Cognitive-Behavioral Intervention for Depressed, Substance-Abusing Adolescents: Development and Pilot Testing. Journal of the American Academy of Child & Adolescent Psychiatry, Volume 42, Issue 6, Pages 656-665.
DeHaas. Ryan A, John E. Calamari, John P. Bair, Erin D. Martin . (2001). examine Relation between anxiety and substance use disorder.Addictive Behaviors, Volume 26, Issue 6, Pages 787-801.
Dwivedi,K.(1997),The Therapeutic of Stories,London : Routledge .
Ellis,A.& R.Harper(1998), A Guide to Rational Living, 3 rd ed , Hollywood , CA : Wilshire Books.
ellis a.&macclaren ,c.(2005).rational emotive behavior therapy :a therapists guide (2nd ed).atascadero,ca:lmpact.emmelkamp,p.m.g.,&wessels ,h.(1975).flooding in imagination vs. flooding in vivo : a comparison with agoraphobics .behaviour research and therapy ,13,715.
Gao . Keming, Bryan K. Tolliver, David E. Kemp, Marcia L. Verduin, Stephen J.Ganocy, Sarah Bilali, Kathleen T. Brady, Seong S. Shim, Robert L. Findling, Joseph R. Calabrese .(2009). Differential interactions between comorbid anxiety disorders and substance use disorder in rapid cycling bipolar I or II disorder.Journal of Affective Disorders, Volume 110, Issues 1-2,Pages167-173.
González-Pinto . Ana, Susana Alberich, Sara Barbeito, Marta Alonso, Eduard Vieta, Anabel Martínez-Arán, Margarita Saenz, Purificación López.(2010). Different profile of substance abuse in relation to predominant polarity in bipolar disorder: The Vitoria long-term follow-up study. Journal of Affective Disorders, Volume 124, Issue 3, Pages 250-255.
Harper,P.&M. Gray(1997), Map and Meaning in Life and Healing , in Kedar Nath Dwivedi (Ed) , The Therapeutic Use of Stories , London: Routledge
Howland . Robert H., A. John Rush, Stephen R. Wisniewski, Madhukar H. Trivedi, Diane Warden, Maurizio Fava, Lori L. Davis, G.K. Balasubramani, Patrick J. McGrath, Susan R. Berman.(2009). Concurrent anxiety and substance use disorders among outpatients with major depression: Clinical features and effect on treatment outcome.Drug and Alcohol Dependence. Volume 99, Issues 1-3, 1, Pages 248-260.
Leventhal . Adam M., Caren Francione Witt, Mark Zimmerman .(2008).Associations between depression subtypes and substance use disorders . Psychiatry Research, Volume 161, Issue 1, Pages 43-50.
Lori L. Davis, John A. Rush, Stephen R. Wisniewski, Kayla Rice, Paolo Cassano, Michele E. Jewell, Melanie M. Biggs, Kathy Shores-Wilson, G.K. Balasubramani, Mustafa M. Husain, Frederic M. Quitkin, Patrick J. McGrath. (2005). Substance use disorder comorbidity in major depressive disorder: an exploratory analysis of the Sequenced Treatment Alternatives to Relieve Depression cohort.Comprehensive Psychiatry, Volume 46, Issue 2, Pages 81-89.
Lopez . Barbara, R. Jay Turner, Lissette M. Saavedra. (2005). examine the relation between comorbid and pure (non-comorbid) anxiety disorders and both substance dependence and substance use problems . Journal of Anxiety Disorders, Volume 19, Issue 3, Pages 275-294.
McEvoy. Peter M., Shand .Fiona . (2008). The effect of comorbid substance use disorders on treatment outcome for anxiety disorders . Journal of Anxiety Disorders, Volume 22, Issue 6, Pages 1087-1098.
.McMullin , R,A.(2000), The New Handbook Of Cognitive Therapy, London : W.W.orton & Company , Inc
miller,w.r.&rollnick,s.(2002).motivational interviewing:preparing people to change(2nd ed.).new york:Guilford press
miller ,w.r.&rollnick,s.(2002).motivational intrvation :preparing people to change (2nd ed.).new york :Guilford press.
Osilla. Karen Chan, Kimberly A. Hepner, Ricardo F. Muñoz, Stephanie Woo, Katherine Watkins.(2009).Developing an integrated treatment for substance use and depression using cognitive-behavioral therapy.Journal of Substance Abuse Treatment, Volume 37, Issue 4, Pages 412-420.
Otto . Michael W, R. Kathryn McHugh, Naomi M. Simon, Frank J. Farach, John J. Worthington, Mark H. Pollack . (2010). Efficacy cognitive – behavioral therapy for less of panic disorder in addicts.Behaviour Research and Therapy, Volume 48, Issue 8, August 2010, Pages 720-727.
Owen , N.(2000),Telling Stories For a Change : New Standpoints , Paris : Speakeasy Publications.
Peseschkian ,N(1982), The Merchant and the parrot : Oriental Stories , as Tool in Psychotherapy , Berlin : Springer – Verlag
rollnick,s.,mason,p.,&butler,c.(1999).health behavior change:a guide for practitioners.new york :Churchill livingstone
rotgers,f.,Graves,G(2004).motivational enhancement treatment manual,ver sion 3.0.available from authors.
Valentiner . David P., Nina S. Mounts, Brett J. Deacon.(2004). Panic attacks, depression and anxiety symptoms, and substance use behaviors during late adolescence.Journal of Anxiety Disorders, Volume 18, Issue 5, Pages573-585.
Zlotnick . Caron, Lisa M. Najavits, Damaris J. Rohsenow, Dawn M. Johnson . (2003). the effect Treatment for comorbid substance use disorder (SUD) and posttraumatic stress disorder (PTSD) is of particular relevance for incarcerated women.Journal of Substance Abuse Treatment, Volume 25, Issue 2, Pages 99-105.
Zvolensky . Michael J, Norman B. Schmidt .(2004). The interplay between anxiety pathology and substance use disorders is increasingly recognized in empirical and clinical work. Journal of Anxiety Disorders, Volume 18, Issue 1, Pages 1-6.
1 . Drug Dependency
2 . Abuse
3 . Tolerance
4 . Withdrawal
5 . Psychoactive Drug
6 . Narcotic Substances
7 . Agonist
8 . Antagonist
9 . Clinical Populations
10 . Adoption
11 . Twin study
12 . Genetic
13 . Evvironmental
14 . Agoraphobia
—————
————————————————————
—————
————————————————————
32