دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر
موضوع پایان نامه:
مقایسه ویژگیهای شخصیتی در بین دانشجویان با نگرش مثبت و منفی به مواد مخدر و اعتیاد ورودی 84 رشته برق و مکانیک دانشگاه آزاد اسلامی واحد ابهر
استاد:
دکتر شقاقی
تهیه کننده:
سیمین معینی
تابستان: 86
تشکر و قدر دانی از استاد گرامی :
حمد و سپاس خداوند منان را که به انسان علم و نوشتن به کلم آموخت و به انسان آنچه را که نمی توانست به الهام تعلیم داد. بعد از اتمام این پژوهش وظیفه خود می دانم از مساعدتها، راهنمائیهای خردمندانه و دقت نظر استاد ارجمند جناب آقای شقاقی صمیمانه تشکر و قدر دانی نمایم که در انجام تحقیق نقشی اساسی داشته و از ابتدا تا انتها با نظرات علمی و مفید مراحل تحقیق را با ضوابط یک تحقیق علمی هدایت راهنمایی گرداندند.
تقدیم به پدر و مادر بزرگوارم
آنان که وجودم برایشان همه رنج بود وجودشان برایم همه مهر
توانشان رفت تا به توانایی برسم
موهایشان سپید گشت تا رویم سپید بماند
آنان که راستی قامتم در شکستگی قامتشان تجلی یافت
در برابر وجود گرامیشان زانوی ادب بر زمین می نهم و بادلی مملو از عشق و محبت و خضوع به دستانشان بوسه می زنم .
فهرست
عنوان صفحه
چکیده 7
فصل اول: کلیات تحقیق 8
مقدمه 10
بیان مساله 12
اهداف تحقیق 13
فرضیه تحقیق 14
فصل دوم : پیشینه و ادبیات تحقیق 16
تعریف اعتیاد 17
اختلالهای افسردگی و آشفتگی – افسردگی 18
تعریف افسردگی 21
شکل گیری افسردگی در جریان تحول 23
افسردگی های دوره اول کودکی 24
افسردگی اتکایی 25
بی حالتی خلقی 28
افسردگی های زودرس دیگر 29
افسردگی در خلال دوره ها دوم و سوم کودکی 34
نشانه هایی که مستقیما به افسردگی وابسته اند 35
نشانه های وابسته به رنج افسرده دار 36
رفتار های معادل افسردگی 38
واکنش اضطرابی افسرده دار 40
افسردگی متبنی بر احساس رها شدگی 42
فراوانی افسردگی در خلال تحول 44
گسترده افسردگی مهار 50
اختلالات شخصیت 56
نظامهای راج طبقه بندی 57
اختلالات مربوط به محور I 60
اختلالات شخصیت 66
خطرات و مزایای تشخیص و طبقه بندی 68
خطای تشخیص 71
سوالات فصل پنجم 75
فرایند سیگاری شدن 79
اعتیاد به الکل 81
روشهای پیشگیری از الکلسیم 82
پیشگیری و جلوگیری از سو مصرف 83
واژه اعتیاد در فرهنگ ایران 84
علتهای اعتیاد 90
خانواده افراد معتاد 91
دوستان و اوقات فراغت 95
عوامل سیاسی 96
پیشگیری از اعتیاد 97
فصل سوم : روش تحقیق 100
جامعه مورد مطالعه 101
ابزار اندازه گیری تحقیق 102
روش تحقیق 103
فصل چهارم : یافته ها و تجزیه و تحلیل داری 104
جدول 1-4 نمرات خام آزمونیها از ویژگیهای شخصیتی 105
جدول 3-4 مقایسه پارانویا در بین دانشجویان 108
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری 112
بحث و نتیجه گیری 113
پیشنهادات 115
محدودیت ها 116
منابع و ماخذ 117
چکیده:
هدف از تحقیق حاضربررسی ویژگیهای شخصیتی در بین دانشجویان با نگرش مثبت و منفی به مواد مخدر و اعتیاد در دانشجویان ورودی 84 دانشگاه ازاد اسلامی واحد ابهر که فرضیه های عنوان شده مقایسه افسردگی و اسکیزو فرنی – ضعف روانی و پارانویا – در بین دانشجویان با نگرش مثبت و منفی دانشگاه ازاد اسلامی واحد ابهر که جامعه مورد مطالعه عبارتند از دانشجویان رشته برق و مکانیک که در سال 84 مشغول به تحصیل هستند . که از بین 1200 نفر طبق امار بخش کامپوتر دانشگاه 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده و پرسش نامه بر روی انها اجرا گردیده و جهت ازمون فرضیه ها تحقیق از روش اماری متغییرمستقل در سطح امار استنباطی استفاده گردیده که نتایج بدست امده حاکی از ان است که بین افسردگی ، اسکیزو فرنی و پارانویا و ضعف روانی دانش جویان با نگرش مثبت و منفی به مواد مخدر تفاوت وجود دارد و سطح معنی داری ان برابر است.
فصل اول
" کلیات تحقیق"
* مقدمه
* بیان مساله
* اهداف تحقیق
* اهمیت و ضرورت تحقیق
* فرضیه؟
* واژه ها و مفاهیم وتعاریف عملیات
مقدمه:
تعدادی ازافراد بشر به دلایل مختلف درونی و بیرونی از مواردی استفاده می کنند که چون جنبه تخدیر یا تحریک دارد ، علیرغم مضار این موارد به اسانی قادر به ترک انها نیستند .
سابقا واژه معتاد معنای محدودی داشت و به کسانی اطلاق می شد که به الکل و مواد مخدر وابستگی داشتند این مطلبی شناخته شده بود که مصرف زیاد این مواد شیمیایی تاثیرات روان گردان دارد . بدین معنی که انها در حالت عاطفی – شناختی و رفتاری انسان تغییرات عمده ایجاد می کند ولی امروزه می دانیم که مواد دیگری مانند نیکوتین و کافئین نیز تاثیرات مشابهی بر انسان دارد که بسیاری از افراد معتاد به خوردن ، قمار کردن ، خریدن و … هستند و همانطور که در تعریف اعتیاد گفته می شود مهمترین و قابل تعریف ترین مشخصه ان وابستگی جسمی و روانی به عنصری طبیعی یا شیمیایی است که جدائی از ان پس از مدتی بسیار دشوار است که بعبارتی این مساله می تواند در زندگی مجردی و به خصوص متاهلی تاثیر منفی بسیاری بگذارد و به عنوان مساله مهم مورد توجه قرار بگیرد که گاهی این مسائل باعث جدائی طرفین زوجین از یکدیگر می شود . به طور کلی روان شناسان نگران سلامت خانواده در بین زنان و مردان معتاد هستند ولی روان شناسان تندرستی توجه ویژه ای به تاثیر سو مصرف مواد در زندگی و محیط خانواده و با وجود فرزندان بروی فرزندان می داند که در نتیجه ما باید مساله عوامل خطر افرین در ایجاد نابسامانی های خانواده را به معیار دوم اضافه کنیم و افرادی که با این تغییر در معیار دوم قرار می گیرند در زندگی خود اثر منفی داشته باشند چرا بیشتراز مردان داروهای اعتیاد اور مصرف می کنند ، دلایل ان تقریبا شبیه همان دلایلی است که در مورد سو استفاده از سیگار و موارد دیگر است و همین طور موقعیت شغلی و محیط خانواده و دوستان ناباب می تواند در رویارویی به اعتیاد را در مردان بیشترو بیشترنسبت به زنان بکند مساله مهمی که قبل از ازدواج وجود دارد این است که جوانان قبل از وارد شدن به زندگی زناشوئی در موضوع های مهم زندگی توافق نظر داشته باشد و معمولا این توافق روی مساله مهم دیگر در زناشوئی ، توافقی است که زن و شوهردرمورد قضاوت درباره مسائل زندگی دارند مثلا اگر شوهر ، فردی تخیلی و ایده الیست ولی زن شخصی واقع بین و به اصطلاح رئالیست باشد شوهرممکن است از رویه خشک و زیاده از حد مادی زن خود خسته شود که تمام این موارد می تواند در جدائی از زنان و مردان منجر شود و جهت پر کردن این ناراحتی ها وابستگی به مواد یا چیزی شروع می شود .( ستوده – 1383).
بیان مساله :
طرز فکر ، موضوع بسیار مهمی است ، زیرا بر اساس ان فلسفه زندگی هر فردی ریخته می شود ولی این برنامه ریزی باید طوری باشد که به زندگی طرفین ضرر نرساند . نظریات مختلفی بیان می کند که عوامل اختلافات زناشوئی می تواند با افراطی بودن یک محاقطه کاری بیشتر و بیشتر شود . مهمترین عامل موفقیت در زندگی زناشوئی رشد عاطفی و فکری است البته واضح است که درجه رشد عاطفی و فکری تنها بستگی به سن ندارد بلکه سن روانی ، اجتماعی و عاطفی همه از عوامل موثر در زندگی خواهد بود در این موقع یک فرد عادی به اندازه کافی رشد و ثبات فکر و عاطفی دارد تا بتواند با مشکلات موجود در زندگی زناشوئی مقابله کند و بتواند در جهت تشکیل یک زندگی خوب و عالی تلاش خود را بکند که عدم تشکیل این موقعیت مناسب در زندگی مشکلاتی اعم از اعتیاد – طلاق و موارد دیگر به وجود می اید که طلاق خود می تواند به عنوان مشکل اصلی باعث به وجود اوردن مشکلات دیگر شود که عدم تفاهم زوجین و تنهائی و طرد ازخانواده می تواند وابستگی طرفین زوجین را به مواد یا مواردی دیگر بیشتر و بیشتر کند . و اعتیاد در زندگی وارد شود که این مساله حائز اهمیت است که ایا زنان ومردان به یک مقدار می توانند درمعرض اعتیاد قرار بگیرند یا نه .
اهداف تحقیق :
هدف از تحقیق حافمر برردی مقایسه ویژگی های شخصیتی مثل افسردگی ،هیپوکنر ریارتسیریو پارانویادسهو مقایسه ان بروی افرادی که نگرش منفی به مواد مخدر دارند تفاوت دارند یا نرو اینکه ایا افرادی که دچار علائمی مانند افسردگی و ضعف روانی رپارانویا را دارند بیشتر در معرض اعتیاد هستند یا نه.
اهمیت و ضرورت تحقیق :
کوشش های جامعه برای پیشگیری و معاونت از سو مصرف دارو های اعتیاد اور باید عمدتا به صورت اموزش کودکان و نوجوانان از طریق برنامه های اموزشی تبلیغات در مدارس و رسانه های جمعی جهت داده شود که قبل از دهه 1980 میلادی کوششها و برنامه هائی که برای نشان دادن عواقب منفی اعتیاد متمرکزبودند موفقیت زیادی بدست نیاوردند و هدف از پیشگیری درحال حافمر اموزش کودکان و نوجوانان برای مقاومت در برابر شروع استفاده از مواد است ان هم با استفاده از برنامه هائی که از روش های یادگرفتن روابط اجتماعی و مهارتهای زندگی و اموزش می دهد و اینکه همین طورافراد در سخت ترین مشکلات زندگی خود به طرف بدترین وسیله رهائی از ان روی نیاوردند و همین طور اموزش و به مردان و زنان که دارای نگرش مثبت به مواد مخدر و یت عبارتی به اعتیاد روی اورده اند که درمشکلات زندگی زناشوئی دست و پنجه نرم می کنند باید اموخت که با محبت و همدلی و همدردی می توان مشکلات را حل کرد و اینکه این عوامل روانی و روحی می تواند تاثیر منفی برروی فرد بگذارد و جهت پر کردن این مسائل از مواد مخدر استفاده کرد که ارائه تحقیقات در نهادهای خانوادگی و اجتماعی می تواند تاثیر مثبتی بگذارد .
فرضیه تحقیق :
1. بین افسردگی افراد معتاد و افراد غیر معتاد رابطه معنی داری وجود دارد
2. بین پارانو یا افراد معتاد و افراد غیر معتاد رابطه معنی داری وجود دارد
3. بین اسکیزوفرنی افراد معتاد و غیر معتاد رابطه معنی داری وجود دارد
4. بین ضعف روانی افراد معتاد و افراد غیر معتاد رابطه معنی داری وجود دارد .
تعاریف عملیاتی واژه ها و مفاهیم :
اعتیاد – عبارت است از وضعی که در اثر تکرار استفاده از ماده یا موادی طبیعی یا مصنوعی ایجاد می شود که در این حال فرد وابستگی جسمی و روانی به ان مواد پیدا می کند و پس از گذشت این زمان قطع این وابستگی دشوار می شود و بر این اساس مفهوم وابستگی ، سازمان بهداشت جهانی در سال 1964 میلادی واژه وابستگی به مواد یا سو داروئی را جانشین واژه اعتیاد کرد (شاملو – 1384 ) و بالاخره عبارتند از نمره ای است که ازمودنی از پرسش نامه مربوط به اعتیاد بدست اورده است .
افسردگی : عبارتند از حالات روانی است که توام با احساس گناه – بی حوصلگی . بریدگی از اطرافیان انزوا و گوشه گیری – عدم روابط با دیگران عدم حضور در جمع و … که بالاخره عبارتند از نمره ای است که ازمودنی ها از مقایس افسردگی پرسش نامه بدست اورده است .
پارانویا : یک حالت روانی است که طبق تعریف به مشکلات روانی که شامل توهم و هزیان است که هزیان به خصوص هزیان گزند و اسیب است که خرد همیشه فکر می کند که کسی یا چیزی قرار است که اول اذیت کند و توطئه ای برای او مهیا است و بالاخره عبارتند از نمره ای است که ازمودنی ها از مقیاس پارانویا بدست می اورد .
اسکیزوفرنی : عبارتند از حالت روانی که شامل هزیان و توهم و تلکم اشفته و رفتار اشفتار و جو عاطفی است که بیشتر از 6 هفته ادامه پیدا می کند که فرد از همان دوران ابتدائی بیماری به پزشک مراجعه کند و بالاخره عبارتنداز نمره ای است که ازمودنی از مقیاسپرسش نامه بدست اورده است .
فصل دوم
"پیشینه و ادبیات تحقیق"
تعریف اعتیاد:
اعتیاد عبارت است ازوضعی که در اثر تکرار استفاده از ماده یا موادی طبیعی یا مصنوعی ایجاد می شود ، که در این حال فرد وابستگی جسمی و روانی به ان مواد پیدا می کند و پس از گذشت زمان قطع این وابستگی دشوار می شود ( ) . بر اساس این مفهوم وابستگی ، سازمان بهداشت جهانی در سال 1964 میلادی واژه وابستگی به مواد 1 یا سوء مصرف دارویی 2 را جانشین واژه اعتیاد کرد . به هر حال کاربرد نوع واژه تغییری در ماهیت قضیه نمیدهد .
بدین معنی که شخص ، گرفتار استفاده از موادی می شود که رهایی از ان دشوار و گاهی ناممکن است .تعدادی از افراد بشر به دلایل مختلف درونی و بیرونی از موادی استفاده می کنند که چون جنبه تخدیر یا تحریک دارد ، علی رغم مضار این مواد به اسانی قادر به ترک انها نیستند . سابقا واژه معتاد3 معنی محدودی داشت و به کسانی گفته می شد که به الکل و مواد مخدر وابستگی داشتند .این مطلبی شناخته شده بود که مصرف زیاد این مواد شیمیایی تاثیرات روان گردان4 دارد ، بدین معنی که انها در حالات عاطفی ، شناختی و رفتاری انسان تغییرات عمده ایجاد می کنند .ولی امروزه می دانیم که مواد دیگری مانند نیکوتین و کافئین نیز تاثیرات مشابهی بر انسان دارد. بسیاری از افراد معتاد به خوردن ، قمار کردن ،و غیره هستند5.مادر این فصل ، برای ایجاز کلام ، تاثیر سه ماده اصلی تنباکو، الکل و مواد دارویی را که در اخرین طبقه بندی انجمن روان پزشکی امریکا از اختلالات روانی ()امده است،مطرح می کنیم و در مورد هر کدام از انها رویکردی چند بعدی به کار می بریم .
پرسشهای مطرح شده بر اساس این رویکرد عبارنتد از:
1- چه کسانی سوء مصرف ازمواد دارند؟ 2- تاثیر غیر بهداشتی مواد بر افراد چیست؟
اختلالهای افسردگی و اشفتگی – افسردگی
1- نکات کلی
در زندگی همه ما روزهایی وجود دارند که همه چیز را سیاه می بینیم ، هیچ چیز شادی ما را بر نمی انگیزد و هیچ امیدی به موفقیت نداریم .بد خلق و غمگین هستیم ، احساس تنهایی، خلا ، نا امیدی و گنه کاری بر ما چیره می شود و اضطراب ما را فرا می گیرد … .همه ما با چنین حالتها و احساسهایی که اغلب پس از شکستها یا فقدانها و یا حتی بدون دلیلی اشکار به وجود می ایند ، کم و بیش اشنا هستیم و با انها با موفقیت بیش و کم ، مقابله می کنیم . اما انچه موجب می شود تا چنین احساسهایی به صورت اختلالهای روانی در ایند ، نوع و تعداد نشانه ها ، شدت وطول مدت و همچنین حدی است که به جریان بهنجار زندگی روز مره اسیب می رسانند. در قلمرو زندگی بهنجار و در زمینه تجربه اسیب شناختی ، این احساس ها و شیوه دریافت انها را با مفهوم (( افسردگی )) مرتبط ساخته اند.
از زمانی که بقرات نخستین نظریه علت شناختی افسردگی را به عنوان عارضه سودا6 ارائه کرد ، فرضیه های متعددی در باره مبنای افسردگی مطرح شدند و کوششهای فراوانی برای در مانگری ان، انجام گرفته اند .
معادل اصطلاح سودا در زبان یونانی ، اصطلاح مالیخولیا 7 ست که امروزه نوع خاصی از افسردگی را مشخص می کند . به رغم پایدار ماندن مفهوم مالیخولیا در خلال قرون ، همواره معانی مبهم و متفاوتی به ان نسبت داده شده است که با معنای کنونی مالیخولیا که عبارت است از اختلال عمیق خلقی و بر اساس غمگینی مرضی مشخص می شود ، متفاوت بوده است .
در قرن نوزدهم ، مولفان در گروه هذیانهایی که ((تک جنونی ))8 نامیده می شدند ((هذیان جزیی غمگینی)) یا ((مالیخولیای هذیانی)) 9 را متمایز کرده اند.در وهله بعد، مفاهیم جنون ادواری ( فالره10)و جنون دوشکلی ( بایارژه11)به منظور متمایز کردن افسردگیهای راجعه که در تناوب با حالت شادی نا ارام بودند ، ظاهر شدند و سپس بیماری اخیر توسط کرپلین ، ((روان سستگی اشفتگی – افسردگی12))نامیده شد . اما حالت افسردگی این روان گسستگی ، انواع دیگر افسردگیها را پوشش نمی دهد و فقط می توان ان را به عنوان یک زیر – گروه افسردگیها در نظر گرفت بنابر این باید گفت که اصطلاح افسردگی از چنین چهار چوبی فراتر می رود و وهله غمگینی و کاهش تنود روانی که رفتار و زندگی فرد را زیر تاثیر میگیرد، متمایز می کند .
گرچه غمگینی معادل افسردگی نیست اما بی تردید ، افسردگی شامل حالت غمگینی است که بر زندگی روزمره ، فعالیت ، ارزشیابی خود، قضاوت و کنش های ابتدایی مانند خواب و اشتها اثر می گذارد . غمگین می تواند واکنشی نسبت به یک رویداد رنج اور باشد و هنگامی مرضی محسوب می شود که از لحاظ شدت و طول مدت ، با در نظر گرفتن اهمیت این رویداد ، جنبه افراطی پیدا کند و بخصوص وقتی بدون علت ظاهری اشکار شود . بنابر این غمگینی افراطی یا بدون علت موجه ، در چهار چوب افسردگی قرار می گیرد و وجود عوامل امادگی و اسیب پذیری فردی را القا می کند . این عوامل می توانند ژنتیکی ، روانشناختی ، زیست شناختی یا محیطی باشند و در اغلب موارد با در هم تنیدگی انها مواجه هتسیم .اصطلاح افسردگی در کودک و بزرگسال دارای معنای مشابهی نسیت . افسردگی کودکانه نیزمحتوای مشابهی ندارد و بر حسب سنین مختلف، نشان دهنده تجربه های متفاوتی هست :در حالی که پاره ای از مولفان افسردگی را به منزله وهله بهنجاری از تحول دانسته اند ، پاره ای دیگر ، ان را به عنون پدیده ای مرضی تلقی کرده اند و گروهی نیز اعتقادی به واقعیت بالینی ان نداشته اند . نکته ای که بر اساس بررسی فرایند تحول مفهوم افسردگی در کودک اشکار می شود .
این است که حتی پیش از باز شناسی و پذیرش واقعیت بالینی این مفهوم ، نظریه های متعددی در باره ان ارائه شده اند و در نتیجه با کمیابی وافر جدول بالینی ، حداقل به شکلی که برای بزرگ سالان تدارک می شود ، و فراوانی چشمگیر مرجع های نظری در این قلمرو مواجه هستیم . بدین ترتیب ، به رغم ان که در حال حاضر ، مفهوم افسردگی در کودک پذیرفته شده است اما معنا و نشانه شناسی ان از دیدگاه مولفان مختلف بسیار متفاوت است و حتی در مورد مسئله ساده ای مانند درجه فراوانی افسردگی ، اختلاف نظر های گسترده ای وجود دارند .در خلال ای ن فصل کوشش خواهیم کرد تا با درنظر گرفتن دید گاههای مختلف دلایل عدم تجانس چهار چوب بالینی را ارائه دهیم .
2- تعریف افسردگی
ارائه تعریف افسردگی اسان نیست ، طبقه بندی ان باز هم مشکلتر است و پیشنهاد طرحی علت شناختی که بتواند مورد پذیرش همه متخصصان و پژوهش گران قرار گیرد ، غیر ممکن به نظرمی رسد . در سطوری که در پی می ایند به برخی از تعاریف عمده افسردگی اشاره می کنیم :
– در معنای محدود پزشکی ، افسردگی به منزله یک بیمای خلق و خو یا اختلال کنش خلق و خو است (لو13ولو141991).
– در سطح معمول بالینی ، افسردگی نشانگانی است که تحت سلطه خلق افسرده است و بر اساس بیان لفظی یا غیر لفظی عواطف غمگین ،اضطرابی و یا حالتهای بر انگیختگی نشان داده می شود (بلاک برن15 و کوترو16 ،1990).
– افت گذرا یا دوام دار تنود عصبی – روانی که بصورت یک مولفه بدنی (سردردها،خستگی پذیری ، بی اشتهایی ، بی خوابی ، یبوست،کاهش فشار خون و جزان )و یک مولفه روانی (احساس به پایان رسیدن نیرو ،کهتری ،
ناتوان مندی ،غمگینی و جز ان ) نمایان می شود ( لافون،1973).
– حالت روانی نا خوش که با دل زدگی ، یاس و خستگی پذیری مشخص می شود ودر بیشتر مواقع با اضطرابی کم وبیش شدید همراه است ( 1973)
– سقوط غیر قابل توجیه تنود حیاتی : این حالت در قلمرو بدنی با خستگی دائم اشکار می شود ، در قلمرو شناختی بصورت پراکندگی دقت و مشکل کوشش فکری و در قلمرو عاطفی به شکل حالتی مالیخولیا که با هوشیاری فرد نسبت به ناتوان مندی واکنش همراه است ، متجلی می شود ( چاپلین 1975).
در یک جمع بندی کلی متوجه می شویم که مفهوم ر به سه گونه متفاوت به کار رفته است:
– برای مشخص کردن احساسهای بهنجار غمگینی،یاس، نامیدی و جز ان ، و بروز انها به عنوان نشانه یک اختلال ؛
– به منظور توصیف اختصاری یک نشانگان که شامل نشانه های عاطفی، شناختی ، حرکتی، فیزیولوژیکی و غدد مترشحه است ؛
– برای مشخص کردن اختلال های افسرده وار در چهارچوب اختلال های روانی که دارای پاره ای از علل و گونه ای از تحول هستند و به پاره ای از درمانگری ها پاسخ می دهند (هوبر ، 1993 ).
اشکارا مشاهده می شود که تعریف های مختلف افسردگی به نشانه های بسیار متنوعی اشاره دارند که می توانند به گونه های مختلف با یکدیگر ترکیب شوند و گاهی بازشناسی افسردگی از خلال این ترکیب ها بسیار مشکل است ؛ بخصوص اگر جنبه پنهان داشته باشد و یا جلوه های بدنی به خود گیرد . اما به هر حال می توان این نکته را پذیرفت که افسردگی در عین حال با نشانه های روانی و جسمانی همراه است و نشانه های جسمانی گاهی چنان بر جدول بالینی سایه می افکنند که مانع باز شناسی افسردگی می شوند .
3- شکل گیری افسردگی در جریان تحول
نشانه شناسی افسردگی در خلال تحول متغییر است . این تغییر پذیری از یک سو به عوامل تحول وابسته است و از سوی دیگر ، برناهم گراییهای گسترده دیدگاههای متخصصان . در سطوری که در پی می ایند به بررسی این نشانه شناسی بر اساس دو محور توصیفی و زمانی خواهیم پرداخت .
3-1. افسردگی های دوره اول کودکی
الف ) نکات کلی
کشف (( افسردگی اتکایی ))17 در نوزاد (اشپیتز ، 1946 ) از دو زاویه ، یکی از برهه خای مهم تاریخ روانپزشکی وروانشناسی مرضی محسوب می شود . این مفهوم همراه با با توصیف مفهوم ((درخود ماندگی ))18 زودرس (کانر ، 1943 ) از سویی به استحکام مبانی روانپزشکی کودک که تا ان زمان بسیار سست و شکننده بود منتهی شد و قلمرو مشاهدات بالینی و درمانگریهای خاص و گسترده ای را در برابر ان گشود و از سوی دیگر ، بر اساس برانگیختن پرسشهایی مانند چگونگی روابط مفهوم افسردگی اتکایی با حالات افسردگی که بعدها و بخصوص در خلال بزرگسالی متجلی می شوند ، به منزله یکی از مفاهیم بنیادی اسیب شناسی روانی به معنای اعم ، قلمداد گشت . و از این زاویه ، می توان گفت که بینماههای نخستین زندگی و جریان بعدی ان ، پیوندی را به وجود اورد .
از زمان اشپیتز تاکنون ، شناخت ما از حالت های افسرده وار نوزاد ، بخصوص در زمینه شکلهای پنهان یا فاقد صراحت کافی و همچنین شرایط علت شناسی انها مانند تاثیر افسردگی های مادرانه ، پیشرفت های شایانی کرده است .
ب)افسردگی نوزاد به عنوان یک واقعیت شایع بالینی
گرچه افسردگی های پنهان یا فاقد صراحت کافی اشکارا فراوانترند با این حال باید بر این نکته تاکید شود که افسردگی اتکایی ، انچنان که به طور معمول پنداشته می شود ، در چهارچوب بالینی نادر نیست .
1. افسردگی اتکایی
جدول بالینی افسردگی اتکایی نوزاد که توسط اشپیتز توصیف شده است از زاویه نشانه شناسی صریح ، شرایط بروز ان در نوزاد 6 تا 18 ماهه ای که ناگهان از مادرش جدا می شود و همچنین اززاویه فرایند تحول اختلال ، بی تردید دقیقترین چهارچوب تشخیصی را فراهم اورده است . با این حال باید متذکر شد که انافروید و برلینگهام 19(به نقل از مازه ، 1988 )نیز بر اساس مشاهدات خود در خلال اخرین جنگ بین الملل در شیرخوارگاه هاهستند 20، بر شدت واکنش های ناامیدانه کودکان خردسالی که در جریان بمباران های شهر لندن از مادران خود جدا شده بودند ، تاکید فراوان داشته اند .
مع هذا انچه به گونه ای بسیار جالب توسط اشپیتز توصیف شده ، در واقع حالتی است که (( مشابه جدول بالینی افسردگی بزرگسالان است )). به عبارت دیگر با یک حالت خمودگی گسترده همراه با امتناع از تماس یا بی تفاوتی نسبت به اطرافیان مواجه هستیم که به تدریج چند هفته پس از یک وهله ناله و زاری ، دراویختن و چسبیدن به بزرگسالان و سپس اعتراض و فریاد بروز می کند . روان بی اشتهائی همراه با کاهش وزن و بی خوابی نیز مشخص کننده این جدول بالینی است که اشپیتز در چهارچوب ان ، چند نکته اصلی مانند توقف تحول ، واپس روی اکتساب های حرکتی و عقلی ، و حساسیت مفرط نسبت به عفونت ها را نیز قرار می دهد .
نکته مهم این است که این داده ها از مشاهدات اشپیتزدرباره نوزادانی به دست امده اند که در شیر خوارگاهی وابسته به یک موسسه اصلاح و تربیت زنان جوان بزهکار به سر می برند . این نوزادان که سن انها بیش از 6 ماه بوده است ، حداقل ، "پس از 6 ماه روابط خوب با مادر" از حضور وی محروم شده ونتوانسته بودند "در جانشین های مادرانه ای که به انها عرضه شده بود ، به روابطی که برایشان رضایت بخش باشد " دست یابند . بنابراین با یک حالت " محرومیت مادارانه " یعنی حالتی واکنشی که ناشی از فقدان رابطه با مادر و از دست دادن وی به منزله یک " تکیه گاه " است ، مواجه هستیم و از اینجا است که اشپیتز اصطلاح افسردگی اتکائی را برای توصیف این حالت ابداع کرده است .
اگر قبل از یک دوره بحرانی که بین پایان ماه سوم و ماه پنجم جدائی قرار دارد ، مادر به کودک باز گردانده شود و یا امکان دست یابی به جانشینی قابل قبول برای کودک فراهم اید ، افسردگی به سرعت از بین می رود ، البته کودک نسبت به جدائی های احتمالی بعدی حساستر خواهد شد . در غیر این صورت ، یک حالت رنجوری بیش از پیش مضطرب کننده در سطح جسمانی ( همراه با مرگ احتمالی بخصوص به دلایل عفونی ) و د سطح روانی ( تشدید تاخیر روانی – حرکتی ، بیحالی و سستی ) گسترش می یابد که عواقب جبران ناپذیری را در پی دارد . این حالت با انچه اشپیتز با اصطلاح " بیمارستان زدگی " مشخص می کند ، مطابقت می کند .
2- تصریح های جدید در قلمرو نشانه شناسی افسردگی زود رس
گرچه توصیف های سنتی که در سطور پیشین مطرح شدند هنوز ارزش خود را حفظ رده اند اما در دهه های اخیر ، مولفان توانسته اند بر اساس توصیف گونه های بالینی دیگر ، به نشانه شناسی افسردگی زود رس ظرافت و قنای بیشتری بخشند .
شیوه های بیانه نشانه شناختی می توانند به صورت اختلال های رفتار غذایی و بویژه روان بی اشتهائی و نشخوار گری ، توقف رشد ، تاخیر تحول روانی حرکتی و همچنین بروز رفتارهایی که با عادات پیشین نوزاد متفاوتند اشکار شوند و تنها با یک ارزشیابی عمیق بالینی ، بخصوص در قلمرو شکل های پنهان یا فاقد صراحت کافی می توان عناصر سه گانه نشانگان افسرده وار نوزاد را بازیافت ( کرایسلر 21 1977)
* بی حالتی خلقی
بی حالتی خلقی نوعی حالت بی تفاوتی خاموش در رفتار ، بدون شکایت یا زاری است . این نوع افسردگی نوزاد بصورت یک بی خلقی کلی است که در ان اشکارا شاهد غلبه حالت بی تفاوتی بر حالت غمزدگی و درماندگی – حالت هایی که در اغاز قطع رابطه عاطفی متجلی می شوند – هستیم .
* سکون حرکتی
کندی افسرده وار که همواره به درجات متفاوت وجود دارد ، رفتار یکنواختی را ایجاد می کند که با تنوع و تحرک رفتار نوزاد بهنجار متضاد است و بر اساس بی حالتی چهره، وقفه تحرک بدنی ، کاهش نواوری های روانی – حرکتی و تضعیف پاسخ حرکتی نسبت به محرک ها و خواسته های برونی متمایز می شود . و افزون بر این نشانه ها ، با گرایش به تکرار که در سطح نخست نشانه شناسی افسرده وار قرار دارد ، مواجه می شویم .
* فقر تعاملی- کناره گیری
مشاهده نوزاد افسرده در موقعیت تعاملی ، سقوط و نزول ابتکارها و پاسخ به محرک های محیط را اشکار می کند . بررسی فیلم هایی که چگونگی تعامل نوزاد افسرده را نشان می دهند و مقایسه شیوه های ارتباطی وی در وهله افسردگی با وهله های قبل و بعد از بروز اختلال ، به وضوح نارسایی های ارتباطی در وهله افسردگی را بر جسته می سازند . افزایش سردرگمی و یاس اطرافیان در برابر بی تفاوتی نوزاد نیز به تشدید واکنش های وی می انجامد . جدا از دگرگونی هایی که در سطح مبادله های بدنی و یا صوتی کودک افسرده ایجاد می شوند ،تغییرات بسیار مهمی نیزدر سطح نگاه رخ می دهند : نگاه این کودکان ، سرد ، خشک و ثابت است ؛ هنگامی که بزرگسال به انها نزدیک می شود و یا انها را در اغوش می گیرد سر خود را بر می گردانند و از تماس چشمی اجتناب می کنند و حالت " مراقبت " ظاهری با کندی حرکتی و بدنی انها متناقض است .
3. افسردگی های زود رس دیگر
در سطوری که در پی می ایند به موقعیت های بالینی دیگری به وجود اورنده افسردگی زود رس هستند ، اشاره خواهیم کرد .
* افسردگی های ناشی از محرومیت های جزیی و افسردگی مادرانه
نخست باید بر این نکته تاکید کرد که پاره ای از افسردگی های زود رس در شرایطی متجلی می شوند که با شرایط بروز افسردگی اتکایی متفاوت است . بدین معنا که گاهی بدون وقوع جدای بین مادر و نوزاد ، کودک با محرومیت مادرانه مواجه می شود که می تواند ناشی از در اختیار نبودن مادر به دلایل متفاوت باشد : مانند از سرگیری فعالیت حرفه ای ، مشکلات خانوادگی و یا کاهش سرمایه گذاری مادر بر نوزاد ، محرومیت هایی که می توانند به بروز حالت افسردگی در وی منجر شوند .
تاثیر افسردگی مادردر بروز حالت افسردگی در کودک خردسال نیز عامل مهم دیگری است که مورد توجه پژوهش گران قرار گرفته است . اما افسردگی مادر را نمی توان فقط به افسردگی هایی که دارای نشانه های بالینی اشکارند محدود کرد بلکه باید گفت که افسردگی های واکنشی ( مانند افسردگی به علت مرگ یکی از نزدیکان یا قطع یک رابطه عاطفی معنا دار )، افسردگی های ناشی از ناکامی و سرخوردگی در زندگی شخصی یا حرفه ای ، افسردگی های ناشی از تولد یک نوزاد معلول و جز ان نیز می توانند به ایجاد کمبود ، فقدان ، غمزدگی ، کاهش تدریجی تماس و فعل پذیری کودک خردسال منجر شوند ( فراری 22 ، 1991).
پژوهش های متعددی چگونگی تعامل بین مادر افسرده و نوزاد را بررسی کردند . پاره ای ازپژوهش گران،مسئله را از دیدگاه تجربی مورد نظرقرارداده اند و بر جنبه های رفتاری این تعامل ها متمرکز شده اند . پاره ای دیگر از محققان ، تعامل های مادر افسرده و فرزند وی را بر اساس مشاهداتشان در چهارچوب بالینی ، توصیف کرده اند . اما به رغم روش های پژوهشی متفاوتی که در این تحقیقات به کار رفته اند ، می توان سه روی اورد کلی را متمایز کرد :
– بررسی توصیفی فرزندان والدین افسرده ؛
– بررسی مقایسه ای فرزندان والدین افسرده و فرزندان والدینی که از سلامت روانی برخوردار بوده اند ؛
– و بررسی تحول کودکانی که مادران انها در جریان بارداری یا بلافاصله پس از وضع حمل ، دچار افسردگی شده اند .
بررسی های گروه نخست ، به طور عمده بر مطاله فرزندان والدینی که دچار "اختلال اشفتگی – افسردگی "1 بوده اند متمرکز است ( مک نیو23، و همکاران 1979؛ کویلر24، و همکاران 1980؛ کانرز 25، 1979) . انچه از مجموعه این تحقیقات حاصل شده اینست که اختلال افسردگی یا حالت هایی که می توانند به منزله ، معادله های افسرده وار تلقی شوند ، با فراوانی چشمگیری در فرزندان این بیماران مشاهده می شوند . بی تردید تفسیر این نتایج مشکل است، زیرا باید هم سهم تعیین کننده های ژنتیک در اختلال اشفتگی – افسردگی و هم سهم دگرگونی هایی که بر اساس این بیماری در محیط خانوادگی ایجاد می شوند مورد نظر قرار گیرند .
تحقیقات گروه دوم یعنی تحقیقاتی که وضعیت روانی فرزندان والدین افسرده و فرزندان والدینی را که از سلامت روانی برخوردارند ، مقایسه کرده اند ، به طیف وسیعی از اختلال های روانی در کودکان گروه نخست ، دست یافته اند :
– اختلال های تحول شناختی ( کوهلر 26،1977)؛
– اختلال های سازشی (که لر 27،1986)؛
– اختلال های رفتاری (راتر28و دیگران ، 1984؛ کوپر 29،1977 )؛
– اختلال هایی که بیشتر جنبه مرضی دارند مانند افسردگی ، اضطراب و جزان ( وایسمن 30،1984؛که لر،1986).
به رغم احتیاط های که در مقابسه این تحقیقات بسیار متفاوت باید رعایت شوند ، می توان به تجانس گسترده نتایج انها اشاره کرد : اختلال های روانی ( صرفنظر از ماهیت بیماری ) در فرزندان والدین افسرده به طور معنا داری بیشتر است و چنین کودکانی ، گروهی را تشکیل می دهند که در معرض خطر ابتلا به اختلالهای روانی قرار دارند .
گروه سوم پژوهش ها به بررسی چگونگی تحول ( در خلال چندین سال ) نوزادانی پرداخته است که مادران انها درجریان بارداری یا پس از ان دچار افسردگی شده اند . از مجموعه این پژوهش ها ( قدیسان 31، 1984 ؛ ول کایند32، 1980و دیگران ) می توان نکات زیر را استخراج کرد :
1. افسردگی مادر در بروز اختلال های رفتاری کودک موثر است .
2. به نظر می رسد که کودک در وهله ای از زندگی خود نسبت به افسردگی مادر حساسیت بیشتری نشان می دهد . این وهله از نظر مولفان اخیر از حد ماه 14 زندگی شوع می شود و تا حد ماه 27 ادامه می یابد . البته درباره طیف سنی این وهله حساس بین مولفان اتفاق نظر وجود ندارد .
3. بررسی ها نشان می دهند که افسردگی مادر اغلب بعد از 14 ماه زندگی کودک اغاز می شود ، اما اثار ان از حد ماه 14 در زندگی وی نمایان می گردد .
* -و بالاخره ، افسردگی ماه 14 ممکن است با تاخیر در کودک اشکار شود و بروز ان تا حد ماه 42 زندگی وی به تاخیر افتد .
در یک جمع بندی کلی می توان گفت که اغلب افسردگی های مادرانه دارای صراحت کافی نیستند و در زیر نقاب ضعف روانی و شکوه و شکایت های جسمانی پنهان می شوند اما فقر تعامل و کاهش تعادل عاطفی ناشی از انها باعث کمبود هایی می شوند که در صورت تداوم ، تحول کودک را در معرض خطر قرار می دهند .
* نشانه های افسردگی ناشی از عارضه های جسمانی و مشکلات پیش – تولدی
به نظر می رسد که در پاره ای از موارد ، شرایط جسمانی به گونه های متفاوت ، در کناره گیری ، کاهش فعالیت و غمگینی ظاهری نقش دارند . به عنوان مثال می توان از عارضه های ایجاد کننده یک درد جسمانی ، اختلال های غذایی ، مشکلات پیش – تولدی و پاره ای از بیماری های عفونی نام برد . در این قلمرو ، از یکسو می توان به مشاهدات بادوال 33(به نقل از مازه ، 1988 ) درباره فراوانی حالت افسرده گونه در نوزاد بستری شده در بیمارستان به علت سوء تغذیه پروتئین – کالری و یا کمبود وخیم اهن ، اشاره کرد و خاطر نشان ساخت که رفع کمبود های خاص نوزاد ، بهبود رفتار کلی وی را در پی دارد . از سوی دیگر باید گفت که تعداد فزاینده ای از متخصصان بالینی بر این باورند که انچه از تحول بهنجار نوزادانی که مشکلات پیش – تولدی دارند ، ممانعت به عمل می اورد ، پیش از انکه نارساییهای جسمانی باشد ، مشکلات هیجانی بخصوص افسردگی است . در این زمینه می توان فرضیه تاثیر اختلال های زود رس در تعامل مادر – نوزاد را عنوان کرد به عبارت دیگر،کم – کنشی 34 بسیاری از نوزادان همراه با بی حالتی چهره و کاهش صوتی سازی و رغبت نسبت به دیگری ، موجب سر خوردگی مادر می شود ، احساس ناتوانی مادر (( بد))بودن را در وی ایجاد می کند و به سرمایه زدایی از نوزاد و یا سرمایه گذاری تعارضی در وی می انجامد ( مازه ، 1988).
3-2. افسردگی در خلال دوره های دوم و سوم کودکی
در توصیف بالینی این افسردگی ها می توان چهار گروه از تظاهرات را متمایز کرد ( اژوریاگرا ، 1982 ) :
– نشانه هایی که مستقیما به افسردگی وابسته اند ؛
– نشانه هایی که با رنج افسرده وار در ارتباطند ؛
– نشانه هایی که به منزله دفاع علیه موضوع افسرده وار محسوب می شوند؛
– و بالاخره رفتارهای معادل افسردگی .
الف) نشانه هایی که مستقیما به افسردگی وابسته اند
در این گروه با تظاهراتی مواجه هستیم که از لحاظ جدول بالینی به اسیب شناسی بزرگسال نزدیکند و هر چند نمی توان انها را فراوانترین نوع دانست ، اما اشکارا قابل مشاهده اند . به این ترتیب ، پاره ای از کودکان یک حالت خمودگی شدید دارند ، خود را کنار میکشند و در گوشه ای منزوی می شوند . بازدارای حرکتی انها بر اساس مشکلات در بازی کردن یا انجام دادن هر وظیفه یا اشتغال ( خاصه کارهایی که بیشتر برای انها لذت بخش بوده است ) مشاهده می شود . این رفتارها به صورت کندی حرکتی جلوه گر می شوند .
بندرت کودک از یک رنج روانی شکایت می کند با این حال گریه ها و غمگینی حالت صورت ، کسالت ، بی تفاوتی نسبت به هم چیز و خستگی مداوم ، گواه درد و رنج ان هستند .
کودک ، نا ارزنده سازی خود را با تکرار جمله هایی مانند " من نمی دانم " ، " من نمی توانم " ، " من موفق نمی شوم " نشان می دهد . احساس مورد علاقه نبودن دراین کودکان فراوان است .
درسطح عقلی ، با مشکلات تمرکز ، بخاطر سپردن و کندی روانی مواجه هستیم . بالاخره نشانه های بدنی مانند روان بی اشتهایی ، اختلال های خواب ( بی خوابی ، کابوس ) ، سردرد های موقت یا مضمن فراوانند .
ب) نشانه های وابسته به رنج افسرده وار
این گروه از نشانه ها که فراوانترند ، تا حدی از نشانه شناسی بزرگسال فاصله می گیرند . " رفتار معقول " در حد مفرط که می تواند تا بیتفاوتی نسبی پیش رود ، گاهی نشانه افسردگی است و همچنین حالت باز داری یا وقفه ای که همواره از واکنش کناره گیری و انزوا به اسانی متمایز کردنی نیست . بر فعل پذیری و حرف شنوی ظاهری این کودکان در برابر بزرگسالان و کودکان دیگر نیز باید تاکید کرد ( اژوریا گرا ، 1982 ) .
شکست تحصیلی و یا بی رغبتی و بی علاقگی نسبت به تحصیل بسیار فراوانند : کودک با شکست هایی مواجه می شود که با طراز عقلی خوب وی در تناقض است و یا انکه نتایج تحصیلی وی ناگهان افت می کنند .
رفتارهای هراسی و بخصوص " مدرسه هراسی " می تواند ترجمان ترس از دور شدن از کانون خانوادگی یا رها شدگی باشد و به یک حالت افسرده وار پوشش دهد .
در طراز بدنی یا شکل ظاهری ، گاهی با بیتوجهی کامل نسبت به بدن مواجه هستیم و کودک حالت ولگردان را به خود می گیرد و مانند ان است که نمی تواند به بدن و ظاهر خود توجه کند یا علاقه نشان دهد .
کودکانی که مدام اشیای شخصی ( لباس ، کلید ، بازیچه و جز ان ) خود را گم می کنند ، با این گروه مشابهت دارند ( همان منبع ) .
پاره ای از رفتارهای کودک به منزله نشانه مستقیم یک احساس گنهکاری یا نیاز به تنبیه به نظر می رسند و ارتباط زمانی انها با رویداد افسردگی اشکار است : زخمی شدن های مکرر ، باز خوردهای خطر ناک ، تنبیه شدن های مداوم در مدرسه بروزیا بروزمجدد رفتارهای خود پرخاشگرانه .
و بالاخره باید به قصد خود کشی در کودک اشاره کرد و باید بر این نکته تاکید نمود که افسردگی و قصد خود کشی ، معادل یکدیگر نیستند .
ج) نشانه های دفاعی علیه افسردگی
در این گروه ، ماهیت نشانه ها بسیار متنوع است . در واقع یا بر اساس ارزش یابی اسیب شناختی در حین مصاحبه بالینی ، یا با استفاده از تست های فرا فکن و یا بر مبنای بررسی تحولی است که می توان به ( هسته افسردگی )پی برد .
پاره ای ازرفتارها مستقیما در طیف رفتارهایی قرار می گیرند کلاین انها را دفاع اشفته وار می نامد ؛ رفتارهایی که به منظور انکار هر حالت افسرده وار یا برای غلبه بر انها بروز می کنند . در این زمینه می توان به ناارامی ها و پر جنبوجوش هایی که ممکن است به شکل ناپایداریهای واقعی حرکتی یا روانی همراه با پر حرفی در ایند و به طور مستقیم گریز اشفته وار افکار را نشان دهند، اشاره کرد ( کلاین ، 1968 ).
رفتارهای دیگر ، رفتارهای اعتراض امیز یا حق طلبانه ای هستند کهدر مقابل حالت رنج بروز می دهند و در این زمینه می توان به رفتارهایی که در پی می ایند اشاره کرد :
– تضاد ورزی ، لجبازی ، بد خلقی ، خشم یا حتی طغیان شدید ؛
– پرخاشگری ( شکستن چیزها یا خشونت با کودکان دیگر )؛
– گریز، دزدی یا رفتارهای بزهکارانه دیگر (اژوریاگرا ، 1982 )
د) رفتارهای معادل افسردگی
بر اساس مشابهت با نشانه های بالینی در بزرگسال ، تعدادی ازنشانههای مرضی،خاصه نشانه هایی که ماهیت روان – تنی دارند ، به منزله رفتارهای معادل افسردگی تلقی می شوند . در این قلمرو ، می توان به نشانه های زیر اشاره کرد :
– ادرار بی اختیار ؛
– اگزما ، نفس تنگی ،
– فربهی ، روان بی اشتهائی محدود و جز ان .
در واقع ، مولفانی که مفهوم ((معادل افسردگی )) را به کار می بندند ، همه رفتارهای مرضی کودک را به نوعی با (( افسردگی )) مرتبط می سازندو افسردگی ( بخصوص در موقعیت های از دست دادن موضوع عشق ) را ناشی از یک حادثه ضربه امیز پیشین می دانند . اما تحقیقات دهه های اخیر ( ساندرلر35و جوف 36، 1967 ) علیه این گسترش نا معقول بر خاسته اند و بر لزوم ایجاد تمایز بین از دست دادن موضوع محبت ، حالت رنج ناشی از ، و واکنش افسرده وار تاکید کرده اند .
3-3. افسردگیهای نوجوانی
مسئله بیماری شناختی افسردگی بر حسب اغاز ، میانه یا پایان نوجوانی به گونه های متفاوت مطرح می شوند . در اغاز نوجوانی با مسائلی مانند مسائل دوره های کودکی مواجه هستیم و در میانه و پایان نوجوانی ، مسائل مطرح شده به انچه در خلال بزرگسالی مشاهده می شود نزدیکترند ( مارسلی ، 1984 ) .
مانند انچه در خلال دوره های کودکی دیده می شود ، نشانه شناسی افسردگی در نوجوانان نیز متغییر است و این تغییر پذیری به طور عمده ناشی از همگرایی دیدگاه متخصصان بالینی از یکسو ، و غلبه یکی از ابعاد افسردگی از سوی دیگر است . و بر این اساس می توان چهارچوب های بالینی مختلف مانند واکنش اضطرابی افسرده وار ، افسردگی مبتنی بر احساس کهتری 37 و احساس رهاشدگی ، افسردگی مالیخولیلیی و معادلهای افسرده وار را در خلال نوجوانی از یکدیگر متمایز کرد ( فراری و همکاران ، 1991 ) .
الف ) واکنش اضطرابی افسرده وار
در برابر جدایی ، محرومیت و ناکامی ، پاره ای از نوجوانان واکنش اضطرابی افسرده وار را که به منزله یک پاسخ حمایتی واقعی است ،نشان می دهند . مع هذا نباید اضطراب و افسردگی را یکسان دانست . اضطراب هموتره بر تجلیات روانی دیگر مقدم است و مبارزه فرد را علیه خطری که بنظر می رسد وی را تهدید می کند نشان می دهد درد ناک تر شدن تدریجی این مبارزه و اشکارتر تر شدن پاسخ افسرده وار می انجامد پاسخی که برای مدتی با پاسخ اضطرابی در هم تنیده می شودتا به تدریج جانشین ان شود این حالت اغلب جنبه موقت دارد و یا استقرار روابط جدید و گسترش رغابت های نو، به افول می گراید واکنش های اضطرابی افسرده وار معمولا در اغاز نوجوانی در افرادی که در مرحله نهفتگی یا پیش – نوجوانی دارای رگه های هراسی را وسواسی بوده اند بروز می کند ( براکونیه 38 و فراری ، 1976) .
ب) افسردگی مبتنی بر احساس کهتری
این ریخت افسردگی یکی از انواعی است که بخصوص در دوره نوجوانی بروز می کند . گرچه کاهش سطح " حرمت خود "2 و احساس کهتری ای که در پی دارد، در انواع افسردگی ، صرفنظر از سن وقوع انها ، مشترک است اما مفهوم حرمت خود در خلال نوجوانی ، افراد این سنین را در برابر این ریخت افسردگی ، اسیب پذیر تر می سازد .
افسردگی مبتنی بر احساس کهتری بر اساس مجموعه ای از " احساسات کهتری " که به قلمرو خاصی مانند قلمرو اموزشگاهی یا جسمانی و یا مجموعه شخصیت وابسته است ، مشخص می شود . در بیشتر مواقع ، احساس مورد علاقه نبودن یا مورد توجه قرار نگرفتن و سرمایه زدایی موضوعی ( که بر اساس بی رغبتی به جهان برونی و یا جستجوی دلایلارزنده بودن خود در جهان برونی ،متمایز شدنی است ) با این احساس همراه اند .
تردیدی نیست که هسته اصلی این اختلال در ناتوانی نوجواندر تحقق بخشیدن به ارمانهایی که برای خویشتن قایل است ، قرار دارد . این خواسته های ارمانی اغلب به صورت " خود بزرگ بینی "1که نوعی شیوه مقابله باترس از دست دادن هویت است ، متجلی می شوند . در مواجهه با این الگوی کمال که تشکیل دهنده ارمانی است که با فرامن قابل قیاس است ، من نوجوان به گسترش احساسات کهتری که مشخص کننده این افسردگی است می پردازد ( براکونیه و فراری ، 1976 ).
ج) افسردگی مبتنی بر احساس رها شدگی
این نوع افسردگی معمولا در نوجوانی مشاهده می شود که شیوه اصلی بیان نشانه شناختی انها ، " گذرا به عمل " به صورت دیگر – پرخاشگرییا خود پرخاشگری است . اگرچه تمامی جوانانی که به طور عمده بر اساس گذرا به عمل واکنش نشان می دهند ، دارای این ریخت افسردگی نیستند با این حال باید توجه خاصی نسبت به نوجوانانی که در برابر هر مانع ، واکنش گذار به عمل را نشان می دهند اعمال شود . در واقع ، مواجه شدن با مانع ، درپاه ای از افراد ، نوعی افسردگی را به وجود می اورد که در ان احساس رها شدگی ،خلا و خاطرات جداییها ضربه امیز از نوع زنده شوند . افسردگی مبتنی بر رها شدگی اغلب در نوجوانی دیده می شود که تاریخچه زندگی انها نشان دهنده کمبودهای رود رس در قلمرو مراقبت های مادرانه است ( مازه ، سیبرتن بلان 39 ، 1976 ).
د)افسردگی مالیخولیایی
افسردگی مالیخولیایی به صورت یک قطبی یا دو قطبی ان از حد نوجوانی مشاهده می شود ( فین اشتاین 40، 1982) . اگر این افسردگی از لحاظ نشانه شناختی به دلیل فراوانتر بودن نسبی تجلیات توهم هذیانی ، امکان گذار از یک ریخت افسردگی به ریخت دیگر و همچنین فراوانتر بودن درهم تنیدگی این ریخت ها در خلال نوجوانی ، به صورتع جزئی با افسردگی بزرگسال متفاوت است ، اما از دیدگاه اسیب شناختی می توان ان را با جدول بالینی افسردگی بزرگسالی کاملا قابل قیاس دانست .
ه) معادله های افسرده وار
پاره ای از مولفان بر این باورند که اختلال افسردگی در سنین نوجوانی بیشتر به صورت معادلهای افسرده وار متجلی می شود . هر یک از این مولفان ، چندین رفتار را به منزله رفتارهای معادل افسردگی تلقی می کنند . مولفان مختلف ، بسیاری از مشکلات رفتاری نوجوان را با افسردگی مرتبط ساخته اند و در واقع این رفتارها را مشانه با حالاتی دانسته اند که در خلال بزرگسالی با اصطلاح " افسردگی پنهان " مشخص می شود . به نظر می رسد که می توان دو موقعیت را در خلال نوجوانی متمایز کرد :
– پاره ای از رفتارها ویا برخی ازنشانه هایی که اغلب باافسردگی توام هستند ، صحنه نخست جدول بالینی رااشغال می کنند( معادلهای افسرده وار ) و علامتهای افسردگی ، به رغم حضور خود ، کمتر نمایان هستند . در اینصورت ، متخصص بالینی باید با دقت کامل به جستجوی انها بپردازد ؛
– رفتارها و نشانه های مرضی ( معادلهای افسرده وار ) و همچنین علامت ی افسردگی قابل مشاهده اند ، اما نوجوان به انکار این نشانه ها که گاهی سالها بعد کاملا اشکار می شوند ، می پردازد . اصطلاح " معادل افسرده وار " با موارد اخیر بیشتر مطابقت دارد .
4- فراوانی افسردگی در خلال تحول
به رغم بررسیهای متعددی که در قلمرو افسردگی کودکان خردسال ازدهه 1950 تا 1980 انجام شدند ، تا دهه اخیر ، هنوز هم بسیار از متخصصان بالینی بر این باور بودند که کودکان خردسال به افسردگی وخیم مبتلا نمی شوند . این محققان ، الگو های افسرده واری را که در پاره ای از کودکان مشاهده می شوند ، به نوسانهای خلقی بهنجار نسبت می دادند و یا با اختلال روان شناختی دیگری مرتبط می ساختند ( کانت ول ، 1982 ؛ کازدین ، 1994 ) .
این موضع گیری بر این فرض مبتنی بود که بروز افسردگی مستلزم تجربه پاره ای از موقعیت های زندگی است ، بدین معنا که تراکم رویدادهای منفی یا سرخوردگیها موجب افزایش بد بینی پاره ای از افراد نسبت به جهان می شود و در نهایت انها را دچار افسردگی می کند ، در حالی که فقدان چنین تجربه هایی در کودکان خردسال ، عملا مانع بروز حالت افسردگی به صورت بزرگسالانه ان می شود . بررسی هایی که در خلال دهه 1980 انجام شدند ، نشان دادند که بسیاری ازکودکان ، منظومه ای از حالات افسردگی شدید را که به مشکلات دیگر نسبت دادنی نیست ، تجربه می کنند و از ان میان می توان به کاهش فعالیت ، تصور از خود منفی ، انزوای اجتماعی و افکار انتحاری اشاره کرد ( شوارتز41، 1985 ؛ کازدین ، 1990 ) . بنابراین در حال حاضر این نکته اشکار ات که حتی نوزادان 3 ماهه نیز می توانند دچار افسردگی شدید شوند . این نوزادان که اغلب فرزندان مادران افسرده هستند ، حتی هنگام تعامل با بزرگسالان غیر افسرده ، رفتارهای افسرده وار ( غمزدگی چهره ،کندی حرکات ، فقدان پاسخ دهی ) مشخصی رانشان می دهند ، اما این نکته که ایا این رفتارها به پاره ای از گرایش های موروثی نسبت دادنی هستند یا ناشی از تعامل نوزاد با مادری فسرده اند و یا بالاخره می توانند در عین حال ناشی از ترکیب هر دو عامل باشند ، هنوز اشکار نیست ( بارلو و دوران 42، 1995 ) .
دیدگاههای نظری و تحقیقات در قلمرو علت شناسی افسردگی در خلال تحول را در قسمت های بعد مطرح خواهیم کرد اما اینک بر این نکته تاکید می کنیم که اختلال های خلقی ( افسردگی مهاد ، کژخویی و جزان ) از نخستین ماههای زندگی قابل مشاهده اند و گرچه 4 مجموعه تشخیصی و اماری انجمن روانپزشکی امریکا (،1994 ) ، هیچ یک از اختلال های خلقی که در چهارچوب اختلال هخایی که در خلال تحول بروز می کنند ( مانند انچه در اختلال های اضطرابی دیده می شود )قرار نداده است ، با این حال اشکارا مشاهده می شود که افسردگی در سنین مختلف به گونه های متفاوت متجلی می شود .
جدول 12-3 ( به نقل از بارلو و دوران ، 1995 ) پس از ارائه فهرستی از نشانه های اصلی افسردگی بزرگسال ( در قلمرو اختلال های افسدگی مهاد و کژخویی ) ، به ارائه شیوه بیان این نشانه ها در سنین مختلف پرداخته و بدین ترتیب ، تغییر پذیری این نشانه ها در خلال تحول را برجسته ساخته است .این جدول از یکسو مبین وجود نشانه های افسردگی در سنین مختلف است و از سوی دیگر ، علت تفوت دیدگاهها در مورد فراوانی افسردگی را مشخص می کند .
به طور کلی ، تحقیقات مختلف با توجه به تنوع نشانه شناسی افسردگی در خلال تحول ، نشان داده اند که تقریبا 2 درصد کودکان 4 تا 16 ساله به اختلال افسردگی مهاد مبتلا می شوند ( کازدین ، 1994 ) . ان فراوانی در خلال نوجوانی به طور تقریبی 7 درصد است . تحقیقات مختلف به تفاوتی در فراوانی افسردگی افسدگی پسران و دختران قبل از سن 11 سالگی دست نیافته اند اما در حد سن 16 سالگی ، تعداد دختران افسرده را دو برابر پسران گزارش کرده اند ( کازدین 1990 ).
در حد خطوط کلی می توان گفت که اختلال های افسردگی در خلال کودکی نسبت به بزرگسالی از فراوانی کمتری برخوردارند اغما در نوجوانی شاهد افزایش چشم گیر این فراوانی هستیم ؛ گرچه داین دوره زندگی نیز این فراوانی کمتر از ان است که در بزرگسالی مشاهده میشود که دلایلی مبنی بر فراوانتر بودن اختلال کژخویی نسبت به افسردگی مهاد در کودکان خردسال در دست است ، در حالی که در نوجوانی ، مانند انچه در بزرگسالی مشاهده می شود ، فراوانی افسردگی مهاد بیش از کژحویی است .
5- طبقه بندی اختلال های خلقی
در 4 مجموعه تشخیصی و اماری انجمن روان پزشکی امریکا ( ، 1994 ) ، مقوله اختلال های خلقی شامل اختلال خایی است که اغتشان خلقی ضابطه اصلی انها را تشکیل می دهد . این بخش حاوی سه قسمت است :
نخستین قسمت به توصیف گسترده های خلقی ( گسترده افسردگی مهاد 43، گستره اشفتگی 44،گستره مختلط 45وگستره کم اشفتگی 46)پرداخته است . توصیف جدا گانه گستره های خلقی به صورت مستقل در اغاز این بخش ، به منظور اسان کردن تشخیص اختلال های خلقی است . این گستره ها دارای کد تشخیصی معینی نیستند و گرچه سنگ بنای تشخیص اختلال های دیگر را تشکیل می دهند اما نمی توانند به صورت واحدهای مستقل تشخیصیدر مد نظر قرار گیرند .
دومین قسمت ، به توصیف اختلال های خلقی ( مانند اختلال افسردگی مهاد 47، اختلال کژخویی 48، اختلال دو قطبی 49و … ) اختصاص یافته است . مجموعه ضوابط اغلب اختلال های خلقی که در این قسمت ارائه شده است حضور یا فقدان گستره های خلقی توصیف شده در قسمت اول این بخش را الزامی می سازد .
در قسمت سوم ، تصریح هایی درباره گستره های خلقی در وضع اخیر و یا جریان گستره های راجعه( بازگشتی ) اورده شده است .
اختلال های خلقی به سه گروه اختلال های افسرده وار 50 ( افسردگی یک قطبی 51) ، اختلال های دو قطبی 52ودو اختلال مبتنی بر علت شناسی{ "اختلال خلقی ناشی از یک شرط طبی عمومی "4و " اختلال خلقی ناشی از مصرف مواد " }تقسیم شده اند که هر یک از انها نیز دارای زیرمجموعه هایی هستند . نمودار12-1تقسیم بندی اختلال های خلقی در را نشان می دهد .
گستره اول : افسردگی های یک قطبی
6- گستره ، توصیف و ضوابط اختلال های افسردگی ( افسردگی های یک قطبی )
پیشتر متذکر شدیم که نخستین قسمت مقوله اختلال های خلقی در چهارمین مجموعه تشخیصی و اماری انجمن روانپزشکی امریکا ( ) به توصیف گستره های خلقی به صورت مستقل پرداخته است . بنابراین ما نیز قبل از توصیف و ارائه ضوابط هر یک از زیر مجموعه ها ( نمودار 12-1 ) گستره مرتبط با ان زیر مجموعه را ارائه خواهیم داد .
در سطوری که در پی می ایند در وهله نخست ، گستره افسردگی مهاد بر اساس مطرح خواهد شد ، سپس به شرح ویژگی ها و ضوابط تشخیصی انواع افسردگی های یک قطبی خواهیم پرداخت . اما افزون بر ضوابط اصلی اختلال های خلقی که در جدول های تشخیصی ارائه شده اند ، گاهی چندین علامت الحاقی با گستره های افسردگی یا اشفتگی همراه اند . این علامت های الحاقی که " تصریح کنند گان"1 نامیده شده اند به گونه های مختلف با یکدیگر ترکیب می شوند و ساخت کلیه اختلال های خلقی را به وجود می اورند .
تعیین این علامت های الحاقی به منظور پیش بینی فرایند تحول بیماری و یا انتخاب شیوه درمانگری الزامی به نظر می رسد . بنابراین ، پس از ارائه جدول های ضوابط تشخیصی اختلال های افسردگی ( افسردگی های یک قطبی ) ، جدول های الحاقی را خواهیم اورد . البته یک بار دیگر باید توجه خواننده را نسبت به یک نکته جلب کنیم که هیچ یک از گستره ها و ضوابط مرتبط با انها که قبل از ضوابط تشخیصی هر یک از زیر مجموعه ها اورده شده اند ، واحد های مستقل تشخیصی را تشکیل نمی دهند و فقط به منظور اسان کردن تشخیص اختلال های خلقی فراهم شده اند ( ، 1994 )
6-1 گستره افسردگی مهاد
الف) توصیف گستره افسردگی مهاد
گستره افسردگی مهاد مبین متداول ترین و شدیدترین تجربه افسردگی است . ضواب این گستره در قسمت " ب" ارائه شده اند . این نکته را باید خاطر نشان کرد که برای قرار دادن فردی در این چهار چوب ،باید از یک سو ضوابط نشان دهنده حالت خلقی افسرده ، حد اقل دو هفته تداوم یابد و از سوی دیگر ، نشانه های متعدد دیگری در قلمرو شناختی (احساس بی ارزشی و ناتوانی در تصمیم گیری) ، بدنی (سردرد ، سوء هاضمه، دریافتهای حسی نامطبوع در سینه ، دردهای تعمیم یافته ، خستگی مزمن ، تغییراتی در خواب ، اشتها و وزن ،فقدان قابل ملاحظه انرژی تا حدی که کمترین فعالیت، مستلزم کوشش قابل ملاحظه ای می شود )،هیجانی (از دست دادن احساس و عاطفه نسبت به دوستان یا خویشاوندان ، احساس بدبختی ، خلا و شرمساری ، ناتوانی در اخذ لذت از هر رویداد یا ارتباط)و انگیزشی(از دست دادن تمایل به مشارکت در فعالیتهای روزمره ، فقدان ابتکار و حالت ارتجالی، عدم تمایل به کار و صحبت با دوستان ، خوردن غذا و یا برقرارکردن روابط جنسی ) ،مشاهده شوند.
گرچه همه این نشانه ها از اهمیت خاصی بر خوردارند اما تحقیقات اخیر این نکته را برجسته ساخته است تجلیات بدنی (که گاهی نیز نشانه های نباتی نامیده می شوند)دارای نقشی بنیادی هستند (بوشوالد53ورودیک-دیویس54بهنقل از بارلو1995)، به گونه ای که می توان انها را به عنوان یکی از مهمترین نشانگر های گستره افسردگی مهاد تلقی کرد. میانگین مدت گستره افسردگی مهاد ، بدون دخالت درمانگری ، معمولا 9 ماه است.
6-2 ضوابط تشخیصی اختلالهای افسردگی ( افسردگیهای یک قطبی)
الف) توصیف ضوابط تشخیصی اختلالهای افسردگی (افسردگیهای یک قطبی)
به دلیل تعدّد ضوابط مقوله افسردگیهای یک قطبی، پاره ای از متخصصان بالینی بر این باورند که " افسردگی یک قطبی " در واقع اصطلاحی کلی است که به اختلالهای متنوّعی که از لحاظ علت شناسی، پیش آگهی .و پاسخ به درمانگری بسیار متفاوتند پوشش می دهد. اما پاره ای دیگر از مولفان عقیده دارند که افسردگیهای یک قطبی بر روی یک پیوستار واحد قرار دارند و انواع آنها منعکس کننده نقاط متغاوت این پیوستار به شمار می آیند. ( کامر،1995). گرچه هنوز اظهار نظر قطبی درباره این موضوع گیریهای متفاوت امکانپذیر نیست اما DSM IV 55 تشخیصهایی را که در پی می آیند به منزله الگوهای متفاوت افسردگی یک قطبی ارائه کرده است:
بر اساس ضوابط این مجموعه ، وقتی معلولیت ناشی از افسردگی معنادار باشد ، دو هفته یا بیشتر تداوم یابد، حداقل پنج نشانه افسردگی مشاهده شود و از عواملی مانند مواد و یا شرایط طبّی عمومی ناشی نشود، می توان از گستردگی افسردگی مهاد سخن به میان آورد.شدّت یک گسترده افسردگی در افراد مختلف متفاوت است و در معدودی از افراد حتی ممکن است در برگیرنده نشانه های روان گسستگی نیز باشد. بدین معنا که فرد تماس با موفقیت را از دست می دهد، هذیان (افکار عجیب و غریب بدون مبنا) ذو توهّم ( ادراک چیزهایی که در وضع کنونی وجود دارند) را تجربه می کند. به عنوان مثال ، فرد افسرده ای که دارای نشانه های روان گسستگی است می تواند تصوّر کند که " نمی تواند چیزی بخورد چون انعاء و احشاء وی دچار فساد شده اند و بزودی از کار خواهد افتاد" و یا آنکه ممکن است باور داشته باشد که"همسرفوت شده اش را می بیند".
افراد مبتلا به افسردگی مهاد نیز به دو گروه تقسیم می شوند:
– آنهایی که برای نخستین بار دچار افسردگی شده اند و هرگز گستره آشفتگی را تجربه نکرده اند: افسردگی مهاد تک رویدادی.
– کسانی که گذشته ، آنها نشان دهنده وجود چندین گسترده افسردگی یک قطبی است ؛ افسردگی مهاد راجعه ( بازگشتی).
– گونه های دیگری از افسردگی مهاد مانند افسردگی فصلی1 ( توام بودن دگرگونیهای خلقی با تغییرات فصل ) ، افسردگی کاتاتونیایی2 (توام با
– سکون یا فعالیت مفرط حرکتی) ، افسردگی " پس از زایمان "3 (بروز افسردگی در خلال چهار هفته اول پس از زایمان ) ، افسردگی —-مالیخولیایی4 ( بی تفاوتی در برابر رویدادهای لذت بخش ، حالت افسردگی به هنگام صبح ، بیدار شدن نابهنگام ، کاهش اشتها، احساس گنهکاری مفرط) نیز متمایز کردنی هستند.
عوامل فرهنگی بر شیوه دریافت و بیان نشانه های افسردگی موثرند و برای اجتناب از تشخیص اشتباه آمیز باید نسبت به تاخیر خصیصه های مردم شناختی و فرهنگی درباب چگونگی بیان شکایتهای مرتبط با گستره افسردگی مهاد توجه شود. چه در پاره ای از فرهنگها، افسردگی بمراتب بیش از آنکه ب اساس غمگینی یا احساس گنهکاری نشان داده شود، در چهار چوب شکایتهای جسمانی نمایان می شود.
گرچه داده های مختلف بر تغییر پذیری نشانه های افسردگی مهاد در سنین مختلف تاکید دارند اما هسته اصلی نشانه های مهاد در کودکان و نوجوانان مشابه است ( DSM IV ، 1994) . پاره ای از نشانه ها مانند شکایتهای بدنی ، زودرنجی و گوشه گیری در کودکان متداولترند، در حالی که تاخیر روانی – حرکتی ، فزون خوابی و تو هّم در پیش – نوجوانی نسبت به سنین نوجوانی و بزرگسالی از فراوانی کمتری برخوردارند. در کودکان پیش از دوره بلوغ، گسترده های افسردگی مهاد اغلب با اختلالهای روانی دیگر( بخصوص اختلال رفتار اغتشاش گر1 اختلال نارسایی توجه ، اختلالهای ناشی از مصرف مواد و اختلالهای تغذیه) توام هستند و پس از میانسالی ، نشانه های شناختی مانند فقدان جهت یابی ، از دست دادن حافظه و پراکندگی خاطر بر جدول بالینی غلبه دارد.
در صورتی که نشانه های افسردگی یک قطبی مزمنتر و معلولیت ناشی از آن کمتر باشد، تشخیص اختلال کژخویی داده می شود. در این اختلال که حدّاقل دو سال تداوم می یابد، افزون بر خلق افسرده، شاهد وجود دو یا سه ضابطه دیگر افسردگی نیز هستیم.
گاهی در خلال افسردگی به مدّت چند روز یا چند هفته ، بیمار دوره های خلق بهنجار را تجربه می کند و گاهی نیز کژ خویی به یک اختلال افسردگی مهاد منتهی می شود که در این صورت از اصطلاح " افسردگی مضاعف"2 استفاده می شود.
در پاره ای از موارد، الگوی افسردگی یک قطبی به معلولیتهای معناداری منجر می شود که با ضوابط افسردگی مهاد یا اختلال کژخویی مطابقت نمی کند. به عنوان مثال، برخی از افراد ، افسردگیهای قلیلی را تجربه می کنند که بر اساس کمتر از پنج نشانه افسردگی مشخص می شود و کتر از دو سال طول می کشد و یا افسردگیهای راجعه ای می شوند که نشانه های معلول کننده آن چند روز در ماه بروز می کنند. DSM IV چنین مواردی را در مقوله اختلال افسردگی تصریح نشده در جای دیگر، قرار داده است.
4- اختلالات شخصیت:
این اختلال الگوی شخصیتی ناسازگار و دائمی را در بر میگیرد. کسانی که به این اختلالات دچارند شیوه های رفتار عادتی و نسبتاً انعطاف ناپذیر را در طیف وسیعی از موقعیتها نشان می دهند. این الگوهای رفتاری موجب می شوند تا روابط شخص با دنیای خارج آسیب دیده، غالباً مانع کارآمدیهای شغلی، تحصیلی، و اجتماعی وی گردند.
اختلالات شخصیت ممکن است بی اعتمادی دائمی نسبت به دیگران، رفتارهای ضد اجتماعی، یا اصرار در اجتناب از تماس و ارتباط با دیگران را در بر گیرد.
اختلالات منش1 که اغلب به صورت ناتوانی در اجتماعی شدن یا کنترل تکانه ها مشخص می شود جزء طبقه اختلال شخصیت محسوب میگردد.
نظامهای راج طبقه بندی
متداولترین نظام طبقه بندی رفتارهای نابهنجار، طبقه بندی DSM1 (دستورالعمل تشخیصی و آماری اختلالات روانی) است که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا2 صورت گرفته است. اولین فرم این طبقه بندی در 1952 منتشر گردید. فرمهای دیگر این طبقه بندی که هر یک شکلهای تغییر یافته و تجدید نظر شده فرمهای قبلی هستند تحت عنوانهای DSMII در 1968 ، DSMIII در 1980، DSMIII-R در 1987 انتشار یافته اند. طبقات و اختلالاتی که در DSMIII و DSMIII-R آمده اند چندان تفاوتی با یکدیگر ندارند و در واقع DSMIII-R فرم تجدید نظر شده DSMIII است ، ولی نامها و طبقات اختلالات روانی که در DSMIII ذکر شده اند با آنچه در DSMII وجود داشته است، تفاوت بسیار دارد. در DSMIII و DSMIII-R تاکید بیشتر بر توصیف مسائل بالینی است نه تعبیر و تفسیر آنها. همچنین در DSMIII و DSMIII-R ملاک طبقه بندی نشانه های مرضی اختلالات است نه علل آنها، در حالی که در DSMII براساس نظریه حاکم در آن زمان، یعنی تحلیل روانی، برای طبقه بندی اختلالات علت آنها مورد توجه بوده است. به همین دلیل نوروزها که در DSMII اختلالاتی بودند که بر اساس نظریه تحلیل روانی به علت اضطراب ایجاد شده و طبقه بزرگی از اختلالات روانی را تشکیل می دادند در DSMIII حذف شدند و هر یک از آنها با همان نامهای جدید جرء طبقات و نامهای دیگری قرار گرفتند.
تفاوت مهم دیگر DSMIII و DSMIII-R با DSMII آن است که به جای یک تشخیص معین مثلاً اسکیزوفرنی ، که در DSMII متداول بود، در DSMIII و DSMIII-R پنج نوع تشخیص از زوایای مختلف صورت می گیرد. بدین ترتیب که در تشخیص اول( محور اول )، اختلالات بالینی به استثنای اختلالات رشد و شخصیت معین می گردند؛ مثلاً اسکزوفرنی. تشخیص دوم ( محور دوم )، مربوط است به تشخیص و تعیین نارسائیهای رشد و شخصیت ؛ مثلاً لکنت زبان یا اختلال شخصیت اجتنابی. تشخیص سوم ( محور سوم )، بیانگر اختلالات بدنی است که پایه روانی ندارند؛ مثلاً حمله های قلبی دلیل بسته شدن شریانهای قلب. تشخیص چهارم ( محور چهارم )، مربوط است به فشارهای روانی و اجتماعی مراجع در گذشته نزدیک و میزان فشار آن ؛ مثلاً طلاق یا مرگ یک از والدین. تشخیص پنجم ( محور پنجم )، یک بررسی و برآورد کلی از روابط اجتماعی، شغلی، و عملکردهای روان شناختی مراجع است؛ مثلاً ناشایستگی شغلی و اجتماعی. به همین دلیل طبقه بندیهای DSMIII و DSMIII-R پنج محوری نامیده شده اند.
چنان که ملاحظه می شود سه محور اول طبقات عمده تشخیصی را شامل می شوند و محورهای چهار و پنج، طبقات تکمیلی محسوب شده اطلاعات بیشتری را در اختیار درمانگر قرار می دهند. مثلاً یک مراجع می تواند به صورت زیر مورد تشخیص واقع شود:
محور 1 : اسکیزوفرنی.
محور 2 : اختلال شخصیت اجتنابی.
محور 3 : حملات قلبی.
محور 4 : طلاق ( فشار روانی شدید ).
محور 5 : روابط شغلی و اجتماعی خوب.
طبقات عمده تشخیصی:
DSMIII-R ، فهرستی از عواملی که معلوم شده است می توانند در ارتباط با طبقات تشخیصی باشند، تعیین کرده اسن. این فهرست مواردی از قبیل خصوصیات متداول و رایج اختلال ، سنی که معمولاً اختلال در آن ظاهر می شود، چگونگی پیشرفت یا سرانجام آن ، میزان آسیب اجتماعی یا شغلی ناشی از آن، دشواریهای احتمالی مترتب بر آن، مثلاً اقدام به خود کشی توسط افراد افسرده، جنبه های خاص زندگی شخصی که خطر یک اختلال شدید را افزایش می دهد، تفاوتهای جنسی، و الگوهای خانوادگی موثر بر آنها را در بر می گیرد.
همان طور که اشاره شد DSMIII-R را چند محوری نامیده اند که سه محور اول به ترتیب مربوط اند به اختلالات بالینی، اختلالات رشد و شخصیت ، اختلالات بدنی بدون علت روانی. محورهای چهار و پنج طبقات تکمیل کننده اطلاعات محسوب شده و بیشتر در موارد بالینی و تحقیقی مورد استفاده واقع می شوند.
اختلالات مربوط به محورI
اختلالات بالینی محورI به صورت طبقات فرعی زیرطبقه بـــندی شده اند:
1- اختلال روانی عضوی: اختلالات مغزی روانی که ممکن است دائمی یا زودگذر باشند و به عواملی از قبیل سن یا استفاده از موادی که روی مغز اثر می گذارند نسبت داده می شوند. مثلاً اشکال در تمرکز ، توجه، یا حافظه به دلیل سلخوردگی و کهولت ، یا سیکوزهای مربوط به استعمال بیش از اندازه الکل.
2- اختلالات مربوط به استعمال مواد از قبیل مواد مخدر ، مواد تحریک زای روانی، و مواد توهم زا.
3- اختلالات خواب و برانگیختگی: بیخوابی یا اشکال در خواب رفتن، فقدان خواب عمیق و دوام دار، خواب آلودگی بیش از اندازه در اثنای روز ، شکایت داشتن از خوابهای آشفته بدون وجود دلایل عینی، اختلال تنفسی در خلال خواب ، اختلال در برنامه خواب و بیداری، راه رفتن در خواب، و وحشت در خواب.
4- اختلالات اسکیزوفرنیائی: افکار و رفتار آشفته مزمن همراه با اختلالات ادراکی ( هذیانها و توهمها) ، بی ارتباطی کلامی، و انزوای اجتماعی.
5- اختلالات هذیانی ( پارانوئیدی ) : سیستم منظمی از هذیانها (غالباً به صورت تعقیب و آزار)، بدون بیگانگی و آشفتگی فکر و رفتار،بی ارتباطی کلامی ، و انزوای اجتماعی که از ویژگیهای مهم اسکیزوفرنی است.
6- اختلالات شبیه اسکیزوفرنی (شبیه به اسکیزوفرنی که کمتر از شش ماه دوام داشته باشد): سیکوزهای خفیف مربوط به واکنش نسبت به یک فشار روانی مخصوص ، و اختلالات عاطفی اسکیزوئیدی (ترکیبی از بی نظمی رفتار و هذیان) همراه با احساسی از سرخوشی و افسردگی.
7- اختلالات خلقی (عاطفی): افسردگی یا برانگیختگی مانیک، یا هر دو.
8- اختلالات افسردگی : افسردگی ، تنش، و نگرانی بدون وجود حالات سیکوتیک (هذیان و توهم). اختلالات استرسی پس از ضایعه روانی ( واکنش نسبت به فشار روانی) که ممکن است حاد و یا خفیف و مزمن باشند.
9- اختلالات بدنی : نشانه های مرضی بدنی که برای آنها هیچ علت پزشکی معینی نمی توان یافت. این نشانه های مرضی تحت کنترل و اراده شخص نبوده ، به عوامل روان شناختی یا کشمکشهای روانی وابسته اند.
10- اختلالات افتراقی: تغییر ناگهانی و موقت در کنشهای طبیعی خود آگاه ، مانند از دست دادن حافظه، راه رفتن در خواب ، و چند شخصیتی.
11- اختلالات جنسی و تناسلی: افکار و رفتار جنسی انحرافی که یا از نظر شخصی اضطراب انگیز است و یا از نظر اجتماعی ناسازگار.
12- اختلالات ساختگی: نشانه های مرضی رفتاری یا بدنی که به طور ارادی توسط فرد ابراز شده، هدفش به طور آشکار ایفای نقش بیماری است، و اغلب شامل بستری شدن پر سروصدا و مزمن می شود.
13- اختلالات کنترل تکانش که در جای دیگری طبقه بندی نشده است، شامل سازگاریهائی که به صورت شکست در مقاومت در برابر تکانه ها از قبیل قمار مرضی، دزدی مزمن اشیای دلخواه ، و آتش افروزی عادتی ظاهر می شود.
14- اختلال سازگاری: واکنشهای ناسازگار نسبت به حوادث زندگی شخصی یا اوضاع واحوالی که انتظار می رود با توقف فشار آورها بهبود حاصل کنند و متوقف شوند. این واکنشها ممکن است حالت افسردگی، اضطراب،کناره گیری،اختلالات سلوکی از قبیل فرار، و تقلیل کار یا انجام وظیفه را در بر گیرند.
15- عوامل فیزیولوژیائی موثر بر حالات روانی: اختلالاتی که قبلاً تحت عنوانهای اختلالات سیکوسوماتیک( روانی-بدنی) یا راوانی فیزیولوژیائی نام برده می شدند، از قبیل سردردهای میرنی، قاعدگی درناک، آسم، و زخم معده.
اختلالات مربوط به محورII
اختلالات محورII شامل اختلالاتی است که از کودکی یا نوجوانی شروع شده تا بزرگسالی بدون تغییر زیاد ادامه می یابد. محورهای IوII بدین دلیل از هم جدا شده اند که وقتی بزرگسالان مورد ارزیابی واقع می شوند، خصیصه های دوام دار که ممکن است بر شخصیت، یا مهارتهای شناختی ، اجتماعی ، و حرکتی اثر بگذارند، مورد توجه بیشتر واقع شوند.
محور II، خود دو طبقه عمده را شامل می شوند که عبارت است از : الف- اختلالات مربوط به رشد که اولین علائم آنها معمولاً در خردسالی،کودکی،یا نوجوانی ظاهر می گردد. ب- اختلالات شخصیت.
الف- اختلالات مربوط به رشد
1- عقب ماندگی روانی ، از قبیل سطوح پایین کنشهای هوشی، مانند عقب ماندگی روانی ضعیف ، عقب ماندگی روانی متوسط ، عقب ماندگی روانی شدید، عقب ماندگی روانی عمیق ، و عقب ماندگی روانی نامشخص.
2- اختلافات نفوذ کننده مربوط به رشد، از قبیل اختلال اوتیستیک (ظهور در خردسالی از بدو تولد تا سه سالگی ) ، اختلالاتی که ظهورشان بعد از سه سالگی است، اختلالاتی که سن ظهورشان نامعلوم و نامشخص است، و اختلال نفوذ کننده مربوط به رشد نا مشخص.
3- اختلالات مخصوص مربوط به رشد، از قبیل اختلالات مربوط به زبان و تکلم ، اختلال در شمرده صحبت کردن، لکنت زبان، تکلم مغشوش، اختلال در بیان کلمات ، و اختلال در فهم و دریافت کلمات.
4- اختلالات مربوط به مهارتهای تحصیلی، از قبیل اختلال در خواندن، اختلال در نوشتن ، و اختلال در ریاضیات.
5- اختلال مهارتهای حرکتی، از قبیل اختلال هماهنگی حرکتی، و اختلال ویژه مربوط به رشد نا مشخص.
6- اختلالات رفتارایذائی رفتار پرخاشگرانه( اجتماعی،غیراجتماعی)، بزهکارانه،اختلال سلوکی نامشخص، اختلال بیش فعالی یا کمبود توجه ، و اختلال بی اعتنائی- مخالفت ورزی.
7- اختلالات اضطرابی کودکی ، از قبیل اختلال اضطرابی جدائی، و اختلال دلواپسی بیش از اندازه.
8- اختلالات غذا خوردن خردسالی و کودکی ، از قبیل هرزه خواری، و نشخوار کنندگی خردسالی.
9- اختلالات هویت تناسلی، از قبیل تغییر جنسیت گرائی، بی علاقگی جنسی، همجنس خواهی، اختلال هویت تناسلی کودکی ، و اختلال هویت تناسلی نامشخص.
10- اختلالات تیک، از قبیل اختلال حرکات زشت اجباری ، اختلال حرکتی مزمن یا تیک کلامی، اختلال تیک زودگذر، اختلال تیک عودکننده ، و اختلال تیک نامشخص.
11- اختلالات تخلیه، از قبیل عدم کنترل ادرار کنشی، و عدم کنترل مدفوع کنشی.
12- سایر اختلالات خردسالی ، کودکی، یا نوجوانی، شامل اختلال وابستگی واکنشی خردسالی و آغاز کودکی ، رفتار قالبی یا اختلال عادتی.
ب- اختلالات شخصیت
ویژگیهای اختلال شخصیت عبارت است از : الگوهای دوام دار، انعطاف ناپذیر، و ناسازگار نسبت به دریافت و تفکر درباره محیط و خویشتن . این اختلالات ممکن است موجب آسیب رسیدن به کنشهای اجتماعی یا شغلی شده منتهی به احساس پریشانی زیاد فرد نسبت به این آسیبها شود.
اختلالات شخصیت ممکن است شبیه به بسیاری از رفتارهائی باشند که با اختلالات اضطرابی (نوروزها)، سیکوزها، و یا اختلالات عاطفی ( افسردگی و مانی ) همراهند.
ویژگیهای اختلالات شخصیت ممکن است شبیه به خصیصه های شخصیتی افرادی باشد که کنشهای سازگارانه دارند. بعضی از خصیصه های شخصیتی ویژه از قبیل پاکیزگی افراطی ، نظم و ترتیب و رویکرد اسلوب دار نسبت به مسائل ، یا سوء ظن غیر معمول ممکن است جزء جدا نشدنی اشخاصی باشد که مشاغلی مانند حسابداری ، تحقیقات جنایی، و قضاوت دارند. در این گونه موارد، حتی اگر این ویژگیها مفید نباشند، به ندرت موجب مسائل جدی در کنشهای سازگاری آنان می شود.
در DSMIII-R اختلالات شخصیت به صورت مسائلی از قبیل ترسهای شدید، افسردگی، و اندیشه های پارانوئیدی که به نظر می رسد در نقطه معینی از زندگی به ذهن شخص می رسند ، نگریسته نمی شوند؛ بلکه به عنوان مجموعه ای از الگوهای طولانی مدت زندگی که برای شکل دادن به رفتار شخص وحدت می یابند، مورد ملاحظه قرار می گیرند. لغاتی از قبیل بیگانه، پر دردسر، و غیر معمول برای کسانی که دارای چنین حالاتی هستند، به کار رفته است.
اختلالات شخصیت در DSMIII-R به سه دسته تقسیم شده اند:
1- کسانی که رفتارشان اغلب بیگانه یا عجیب به نظر می رسد، شامل اختلال شخصیت پارانوئیدی، اسکزوئیدی، و اسکیزوفرنی شکل.
2- کسانی که رفتارشان نمایشی، هیجانی، و جابه جا شونده است؛ شامل اختلال شخصیت بازیگری ( آرتیستی ) ، خودشیفتگی، ضد اجتماعی، و مرزی.
3- کسانی که رفتارشان حاکی از کناره گیری و دلواپسی است؛ شامل: اختلال شخصیت اجتنابی، وابسته، و سواسی، و انفعالی- پرخاشگری.
تقسیم بندی مشهور دیگر که پایه و اساس سایر طبقه بندیها، از جمله DSM واقع شده، طبقه بندی ICD (طبقه بندی بین المللی بیماریهای روانی1) است که در 1939 توسط سازمان بهداشت جهانی2 ( WHO ) ، به صورت لیستی به فهرست بین المللی علل مرگ اضافه شد. در 1948 فهرست قبلی گسترش یافت و به طبقه بندی بین المللی و آماری بیماریها، آسیب دیدگیها، و علل مرگ و میرها، فهرست جامعی از تمام بیماریهای روانی و طبقه بندی رفتارهای نابهنجار ، اضافه گردید. این طبقه بندی همواره مورد تجدید نظر واقع شده و آخرین فرم تجدید نظر شده آن تحت عنوان ICD10 منتشر شده است که گرچه فهرست مفصلی از اختلالات روانی را ارائه می دهد اما با DSMIII-R تفاوت داشته و بسیاری از تغییراتی که در DSMIII-R آمد ه است در آن به چشم نمی خورد و هنوز بعضی از اصطلاحات از قبیل نوروز در آن ملاحظه می شود. به همین دلیل در بعضی از منابع که بر اساس این طبقه بندی یعنی ICD به رشته تحریر در آمده است هنوز نام نوروزها و طبقه بندی قدیمی اختلالات روانی وجود دارد.
خطرات و مزایای تشخیص و طبقه بندی
تشخیص اختلالات روانی در عمل به معنی برچسب زدن به افراد است. نامهای اسکیزوفرنی ، پارانوئید، خود شیفته و از این قبیل در واقع برچسبهائی است که به افراد زده می شود. بر اساس مدل پزشکی ، افرادی که این تشخیصها در مورد آنها صورت می گیرد یا چنین برچسبهائی می خورند از نظر بسیاری از افراد جامعه بیمار روانی محسوب می گردند. این چسبها می توانند خطرناک باشند، زیرا وقتی که به فردی برچسب خاصی زده شد، نقش اجتماعی یک بیمار روانی به وی تحمیل می گردد. دوستان و خانواده به گونه متفاوتی با وی رفتار می کنند، مدیران و کار فرمایان از استخدام چنین فردی خودداری می کنند، و حتی ممکن است بسیاری از حقوق و مسوولیتها از وی سلب شود. از سوی دیگر، اگر فرد نقش " بیمار روانی " را بپذیرد و بازی کند ممکن است پاداشهائی از قبیل توجه ، محبت، همدردی، و حتی رهائی از مسوولیت دریافت نماید، و به عنوان جریانی برای رسیدن به تمایلات و خواسته های خود به کار بندد. حتی زمانی که فرد برچسب را نمی پذیرد اصرار دارد که رفتار بهنجار خود را حفظ کند، نیز ممکن است آن برچسب در بعضی از موقعیتها و در روابطش با دیگران منعکس شده تاثیر سوء بر جای بگذارد.
برچسب زدن ممکن است بر تشخیصهای افراد متخصص در زمینه بهداشت روانی نیز تاثیر بگذارد. در یک بررسی که توسط لانگر و ابلسون صورت گرفت، این موضوع نشان داده شده است. در این بررسی یک مصاحبه ویدیوئی با جوانی که متقاضی شغل بود برای متخصصان بالینی به نمایش گذاشته شد. به نیمی از متخصصان گفته شد که این جوان در جستجوی شغل است و به نیمی دیگر گفته شد که او یک بیمار روانی است. پس از تماشای نوار ویدئو نظرات متخصصان نسبت به آن فرد سوال شد و از آنان خواسته شد تا به سوالاتی از قبیل نگرشها، دورنمای زندگی آن شخص و از این قبیل پاسخ دهند. پاسخها بیانگر آن بودند که متخصصان تحت تاثیر برچسب قرار گرفته بودند. یعنی به رغم این واقعیت که همگی نوار ویدیوئی یکسانی را مشاهده کرده بودند، متخصصانی که تصور می کردند یک بیماری روانی را مشاهده کرده اند، او بیشتر به عنوان یک فرد مختل مورد ارزیابی و تشخیص قرار دادند تا یک متقاضی شغل.
نکته جالب توجه این بود که افراد همه به یک نحو تحت تاثیر برچسبها قرار نگرفته بودند . مثلاً متخصصان بالینی رفتارگرا که مخالف مدل پزشکی بودند تحت تاثیر برچسب واقع نشده و بر خلاف متخصصان بالینی دیگر، فردی را که به عنوان بیمار به آنها معرفی شده بود، درخواست کننده شغل توصیف کردند.
تاثیرات برچسب زدن در همه موارد بد نیست ؛ در واقع با استفاده دقیق از برچسبهای تشخیصی نتایج بسیار سودمندی هم ممکن است به دست آید. یک تشخیص درست می تواند راه مناسب برای ارائه خدمات بهداشت روانی به افراد دچار اختلال را آشکار نماید . بدین ترتیب، گرچه گاهی اوقات برچسب زدنها ممکن است منجر به سوء رفتار از جانب دیگران شود، در واقع دیگر ممکن است موجب درک بهتر و همدردی بیشتر با آنها گردد. مثلاً فردی که خشمگین است و گاه گاهی مشکلاتی ایجاد می کند، اگر دیگران بدانند که این رفتار وی کوششی است برای مقابله با بعضی مشکلات روانی خویش، ممکن است در خانواده ، در مدرسه، و درشغل، بهتر مورد پذیرش واقع می شود.
شاید مهمترین فایده برچسب زدن فهم اختلالات خاص باشد و در سازمان دادن به یافته های تحقیقی در مورد افرادی که ویژگیهای شخصیتی معینی دارند کمک بنماید. بدیهی است که استفاده از نام گذاریها و برچسب زدنها نباید درمانگر را از فردیت افراد دور نماید و توجه به فردیت افراد نباید موجب نادیده گرفتن ارزش طبقه بندی و نامگذاری و تشخیص شود.
خطای تشخیص
بعضی از متخصصان بالینی معتقدند که چون در استفاده از برچسب زدنها دقت کافی مبذول نمی گردد، بنابراین، خطرات آن بیش از مزایای آن است. براساس نظر آنان، تشخیص و نام گذاری اختلالات روانی یک جریان ابتدائی و آماده، خطاهای آشکار است. تحقیق دیویدر زن هان غالباٌ برای حمایت از نقطه نظر ذکر شده است.
رزن هان هده ای از افراد بزرگسال را که هرگز نابهنجاری رفتاری نشان نداده بودند به عنوان بیمارنما برای انجام یک تحقیق انتخاب کرد. آنان موافقت کردند که در یک بیمارستان روانی پذیرفته شده و بستری گردند. بیمارنماها عبارت بودند از : یک دانشجوی فارغ التحصیل شده، سه روان شناس ، یک پزشک متخصص اطفال ، یک زن خانه دار، یک روانپزشک و یک نقاش . آنان به هنگام مصاحبه شکایت و ناراحتی خود را به صورت شنیدن صداهائی که چندان واضح نبودند ابراز داشتند.
بیمارنماها به استثنای این دروغ، درباره سایر مطالب و زندگی گذشته از قبیل نام، شغل، وضع اقتصادی و اجتماعی واقعیت را بیان کردند. بنابراین، ممکن بود انتظار برود که همه آنها سالم یا دست کم به عنوان کسانی که نیاز به مشاوره روانی سرپائی دارند، در نظر گرفته شوند. اما همگی به عنوان افراد اسکیزوفرنیایی تشخیص داده شده در بیمارستان بستری شدند.
گرچه این افراد پس از پذیرش و بستری شدن در بیمارستان رفتار بهنجار خود را داشتند، ولی هر یک از آنان مدتها متفاوتی که از 7 تا 52 روز ادامه داشت در بیمارستان بستری شدند. به هنگام مرخصی از بیمارستان همه آنان به جز یک نفر ، عنوان اسکیزوفرنیائیهای بهبود یافته را با خود داشتند. این امر بدین معنی بود که تشخیصهای آنان درباره بیمارنماها درست و دقیق بوده و اکنون نشانه های اختلال فروکش کرده یک موضوع جالب این بود که تعدادی از بیماران واقعی بستری شده در بیمارستان به بیمارنماها شک کرده و آنها را افرادی سالم، نویسنده، یا استاد دانشگاه تصور کرده بودند که مشغول تحقیق و بررسی ، هستند. به عبارت دیگر بیماران واقعی بر خلاف کارکنان بیمارستان تشخیص داده بودند که بیمارنماها افراد بهنجاری هستند. ممکن است تشخیص اشتباه اسکیزوفرنی موجب شده باشد که کارکنان بیمارستان رفتارهای بهنجار بیمارنماها را نادیده بگیرند.
تحقیق رزن هان مورد انتقاد زیادی واقع شده است. یکی از برجسته ترین منتقدان ربرت اسپیتزر است که ریاست کسانی که نظام طبقه بندی DSMIII را وضع نموده اند به عهده داشته است.
اسپیتزر چنین استدلال می کند که وقتی کارکنان بیمارستان به تشخیص بیماری بیمارنماها پرداخته اند و آنان را در بیمارستان پذیرفته اند در واقع بر اساس مسوولیت خویش عمل کرده اند. زیرا آن افراد خواهان پذیرش در بیمارستان بوده و به همین دلیل شنیدن صداهائی را گزارش کرده بودند. علاوه بر آن شنیدن چنین صداهائی عموماً علامتی خطرناک برای تشخیص اسکیزوفرنی محسوب می شود. بنابراین به منظور احتیاط لازم باید آن را جدی گرفت تا فرصتی برای مشاهده دقیق مراجع فراهم گردد. به نظر اسپیتزر کارکنان بیمارستان نبود رفتارهای نابهنجار را پس از پذیرش بیمارنماها یادداشت می کردند و متوسط مدت اقامت آنان در بیمارستان 19 روز گزارش گردیده است که این مدت اقامت برای بیماران اسکیزوفرنیائی دوره کمی است. غالباً بیماران اسکیزوفرنیائی رفتار نابهنجار را برای دوره های طولانی نشان می دهند و کسی که شنیدن چنین صداهائی را گزارش می کند لازم است کم چند روزی مورد مشاهده و توجه دقیق قرار گیرد.
روزن هان با تاکید بر نکات عمده این بررسی به انتقاد اسپیتزر و دیگران پاسخ دادهاست.یکی از مهمترین نکات در مورد اختلالات روانی یک فرد قضاوتهای دیگران است که تحت تاثیر شدید زمینه های مختلف قرار می گیرد. حضور بیمارنماها در بیمارستان روانی زمینه ای بوده است که رفتار بهنجار آنان نیز نابهنجار و نشانگر یک اختلال به نظر برسد. مثلاً یکی از کارکنان بیمارستان درباره یکی از بیمارنماها چنین یادداشت کرده بود که : بیمار مشغول توشتن است، یعنی عمل نوشتن که در اکثر مکانها امری بهنجار تلقی می شود، وقتی که در بیمارستان روانی رخ می دهد نشانه ای از اختلال و بیماری محسوب می گردد. گرچه مثالهائی از این قبیل نمی تواند بخوبی اثرات زمینه ای را توضیح دهد ولی نکات مهمی را که انکار آن مشکل است می سازد. قضاوت در مورد نابهنجاری و تشخیص اختلال روانی غالباً نارسا بوده تحت تاثیر جهت گیریهای متخصصان قرار می گیرد.
سوالات فصل پنجم
1- چهار طبقه اختلالات روانی که سالهای متمادی متداول بوده، کدامند؟
2- اختلالات عمده در سیکوزها کدامند؟
3- هذیان را تعریف کرده و انواع آن را بنویسید؟
4- توهم را تعریف کرده و انواع آن را بنویسید.
5- اختلال هیجانی و احساس وحشت را که از ویژگیهای سیکوزهاست توضیح دهید.
6- کناره گیری از واقعیت را که از ویژگیهای سیکوزهاست توضیح دهید.
7- ویژگیهای خاص تکلم اسکیزوفرنیائی را توضیح دهید.
8- رفتار عجیب و غریب بیماران اسکیزوفرنیائی را بنویسید.
9- ماهیت و هسته اصلی نوروزها چیست؟
10- طبق نظر فروید اختلالات نوروتیک نتیجه کدام موارد است؟
11- مسائل ناشی از ارزیابی غلط از واقعیت را که از ویژگی نوروزهاست به طور جداگانه توضیح دهید.
12- تناقض نوروتیک را توضیح دهید.
13- اختلالات شخصیت را توضیح دهید.
14- تفاوتهای طبقه بندی DSMII،DSMIIIوDSMIII-R کدامند؟
15- مفهوم چند محوری DSMIIIکدام است؟
16- نظام طبقه بندی ICD را توضیح دهید.
17- خطرات و مزایای برچسب زدن را بنویسی.
18- خطای تشخیص را توضیح دهید و آزمایش روزن هان را بنویسی.
19- انتقاداتی که بر نظریه روزن هان شده است توضیح دهید.
20- نظر بحث انگیز روزن هان درباره تشخیص کدام است؟
21- نتیجه قابل قبول مربوط به اظهارات روزن هان کدام است؟
3-روشهای پیشگیری از مصرف یا سوء مصرف از این مواد کدامند؟
4-روشهای پیشگیری ازعود اعتیاد چه هستند؟
همان طور که در تعریف اعتیاد گفته شد مهمترین و قابل تعریف ترین مشخصه آن وابستگی جسمی و روانی به عنصری طبیعی یا شیمیایی است که جدایی از آن مدتی بسیار دشوار می شود.
وابستگی جسمی وضعی است که در آن بدن فرد خود را به آن ماده سازگار کرده و بخشی از وضع طبیعی (نورمال) عملکرد معمولی سلولهای بدن شده است.
در اینکه آیا تنباکو ، الکل و مواد دارویی می کند یا نه بستگی دارد به مقدار و تداوم و تاثیری که بر مصرف کننده دارند.
مردم وابستگی به مواد را به دلیل تکرار استفاده از آن می آموزند. افرادی که معتاد به الکل می شوند، نخست وابستگی روانی به آن دارند. روان شناسان و روانپزشکان اساساً به عملکرد روانی-اجتماعی فرد معتاد توجه دارند.
بعدها شخص معتادی که وابستگی جسمانی دارد در اثر زیاد شدن تحمل توانایی بیشتر جذب مواد دارد و تطبیق بیشتر بدن با آن پیدا می شود. درجه وابستگی روانی به مواد مختلف دارد. به نظر می رسد که وابستگی به هروئین و کوکائین و LSD کم باشد. تشخیص سوء مصرف (Substance abuse) را می توان بر اساس سه معیار معلوم کرد(Davis,Seligman,1994) .
1-وجود سوء استفاده غیر عادی مانند استعمال روزانه و ناتوانی در ترک یا کم کردن مقدار آن.
2-تشدید مسائل اجتماعی – و حرفه ای تحصیلی و خانوادگی در اثر سوء استفاده از مواد مانند زمانی که شخص دوستان و مشاغل خود را از دست می دهد و یا به پیشرفت در تحصیل و بهبود در روابط خانوادگی او لطمه وارد می آید.
3-استفاده مکر و مداوم بدون توقف حداقل برای یک ماه.
به افرادی که سه معیار بالا در موردشان صدق می کند تشخیص سوء مصرف کننده دادهع می شود. معیار دوم به طور قاطع در مورد مشروبخواران و معتادان به مواد مخدر صادق است
(Harris,Jenkins,O Mally,1996).
فرایند سیگاری شدن:
استفاده از سیگار به دلیل در دسترس بودن و نداشتن منع قانونی در اکثر کشورها بسیار متداول است، به ویژه در سنین بین 15 تا 40 سال . عادت به سیگار معمولاٌ بتدریج شدت می یابد و گاهی سالها به طول می انجامد تا جوان مقدار کشیدنش به حد بزرگسالان برسد.
پس از سن 45 سالگی این عادت ضعیف می شود . بر اساس آماری که در کشورهای مختلف گرفته شده است، در حدود31 درصد مردها و 18 درصد زنها قادرند سیگار را برای همیشه ترک کنند. در سالهای اخیر به دلیل مسجل شدن عوارض خطرناک سیگار از قبیل ابتلاء به سرطان بیماریهای قلبی بیماریهای ریوی و مانند آن از تعداد سیگاریها کاسته شده است گرچه طبق آمارهای داده شده در بعضی طبقات بویژه نوجوانان افراد کم سواد کم درآمد و محروم جوامع به تعداد سیگاریها افزوده شده است.
کشیدن سیگار معمولاً در سن نوجوانی آغاز می شود و عوامل روانی-اجتماعی مهمترین عوامل خطر آفرینی هستند که نوجوان را به سوی استفاده از این وسیله سوق می دهند.
تصویرهای ذهنی نوجوانان از سیگار کشیدن نیز در اعتیاد به این ماده موثر است. تحقیقات نشان داده است که بین 11 تا 15 درصد نوجوانان سیگار کشیدن را نشانه جذاب بودن یا خوش تیپ بودن و یا بزرگ شدن می دانند و از قهرمانان سینما و تلویزیون و سایر وسایل ارتباط جمعی که سیگار را با حرکات خاصی می کشند تقلید می کنند.
تعدادی از روان شناسان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که نوجوانانی بیشتر به سیگار کشیدن گرایش پیدا می کنند که در مدرسه پیشرفت قابل قبولی ندارند، شرور و عصیانگر هستند و از برآوردن انتظارات و توقعات اویا و مراجع مسئول جامعه ناتوان اند، و کشیدن سیگار به آنها احساس قدرت ارزشمندی و هویت می دهد.
اگر چه هنوز جنبه های ارثی سیگار کشیدن روشن نیست ولی تحقیقات نشان می دهد که امکان دارد عوامل ژنتیک از سه طریق موثر باشند:
1-عوامل ژنتیک ممکن است زیربنای بعضی از صفات شخصیت باشد؛ مانند عصیانگری که با سیگار کشیدن ارتباط دارد.
2-وراثت ممکن است بر احساس خوشایند یا ناخوشایند فرد به تنباکو و توتون تاثیر گذارد.
3-عوامل وراثت ممکن است بر ظرفیت وابستگی فرد به توتون و تنباکو تاثیر گذار باشد.
بتدریج که فرد به سیگاری کاملی تبدیل می شود و به صورت تصاعدی از سیگار استفاده می کند، اگر بخواهد آن را ترک کند غالباً دچار سمپتومهای ترک اعتیاد می شود.
اعتیاد به الکل
به دلیل شرایط فرهنگی و مذهبی در کشور ما شیوع اعتیاد به الکل بسیار کمتر از سایر کشورها و بویژه غرب است. از این روی در اینجا سعی بر مطرح کردن تاریخ اعتیاد بع الکل را که بیشتر پدیده ای است غربی نمی کنیم و بدون مقدمه وارد اصل موضوع می شویم.
در بررسی سوء مصرف الکل باید این پرسش اساسی مطرح شود که چرا افراد شروع به نوشیدن مشروبات الکلی می کنند؟ علت اصلی آن به نظر روان شناسان اجتماعی عوامل فرهنگی و اجتماعی است . کودکان و نوجوانان مشاهده می کنند که مردم اطراف آنها از جمله افراد خانواده و اقوام و دوستان مشروب را برای سرخوش بودن و لذت بردن و در میهمانیها می نوشند.
یکی از عوامل جدید نقش روزافزون همسالان و همگنان نوجوان است. بتدریج که تعداد میهمانیها و پارتی و رفت و آمدهای اجتماعی نوجوانان افزایش می یابد احتمال دستیابی به مشروبات الکلی بیشتر می شود.
روشهای پیشگیری از الکلسیم
به طور کلی سه روش اصلی برای پیشگیری از ابتلاء به الکلسیم وجود دارد:
1-وضع قوانین و مقررات جامع برای جلوگیری از دسترسی به مشروب و استعمال آن بویژه در مورد کودکان و نوجوانان.
2-مداخله حرفه ای زودهنگام بویژه در اوایل شروع اعتیاد و کمک به فرد در ترک آن توسط روان شناس و روانپزشک و مددکار اجتماعی با همیاری و همراهی خانواده.
3-آموزش جامعه با اجرای برنامه هایی در مدارس و دانشگاهها برای هشدار دادن به کودکان و نوجوانان در مورد عواقب وخیم ابتلاء به مشروبات الکلی و بویژه صدمات جسمی و روانی که به فرد و خانواده و جامعه وارد می کند.
چه کسانی معتاد می شوند و چرا؟
قبلاً گفته شد که سیگار کشیدن و مشروبخواری بیش از هر سنی در نوجوانی آغاز می شود. این امر در مورد سوء مصرف دارو صادق است. دو دسته دارو که استثنا هستند عبارتند از آرامبخش ها و باربتوراتها . استفاده از این دو دسته دارو در بزرگسالی آغاز می شود و اغلب نیز با تجویز و نسخه پزشک است.
به نظر می رسد که صفات شخصیت افراد سبب این امر است. در مقایسه با افرادی که گاهی از مواد استفاده می کنند سوء مصرف کنندگان دارای صفاتی مانند شرارت و عصیان واکنش تکانشی عادی شدن رفتارهای غیر قانونی و غیر اخلاقی ، هیجان و لذت طلبی عدم تعهد نسبت به جامعه و مذهب بودند.
پیشگیری و جلوگیری از سوء مصرف
کوششهای جامعه برای پیشگیری و ممانعت از سوء مصرف داروهای اعتیادآور باید عمدتاً به صورت آموزش کودکان و نوجوانان از طریق برنامه های آموزشی و تبلیغات در مدارس و رسانه های جمعی جهت داده شود.
سوء مصرف داروهای اعتیاد آور بر اساس رفتارهایی است که توقف آنها دشوار است بویژه اگر وابستگی جسمی وجود داشته باشد. برای مواردی که اعتیاد به مواد مخدر شدید است علاوه برروشهای روانشناختی از عناصر شیمیایی برای بر طرف کردن تاثیرات شیمیایی هیروئین، مورفین، یا کودئین استفاده می شود. در بحث راجع به جلوگیری از فرایند پیشرونده سیگاری شدن و الکلیسم اشاره کردیم که عود اعتیاد مسئله ای مهم و تکراری است. این موضوع در مورد مواد دارویی نیز صادق است گرچه استفاده از متادان از عود این نابهنجاری کاسته است. برای جلوگیری قابل اطمینان از عود سوء مصرف تمام مواد اعتیاد آور برنامه های لازم و کافی باید دارای مشخصات زیر باشد.
1-میل به ترک اعتیاد را در شخص تقویت می کند.
2-یافتن روشهایی برای هرفرد که احتمال موفقیت اوزیاد می کند.
3-آموزش مهارتهای اساسی و اختصاصی و مشخص در اوایل برنامه به منظور جلوگیری از بازگشت.
4-دانستن برنامه پی گیری پس از درمان و نظارت و کنترل بررفتار معتاد ارائه حمایت های اجتماعی کمک به سازگاری آنها با سبک زندگی جدید.
واژه اعتیاددر فرهنگ ایران:
واژه اعتیاد در فرهنگ معین و فرهنگ همید به معنای عادت کردن و خوگرفتن آمده است و منظور از عادت نیز هر عملی است که به صورت خودبخودی و بدون دخالت اندیشه وتفکر صورت میگیرد.برای درک مفهوم اعتیاد باید به تفاوت آن با عادت وخو گیری توجه شود.گرچه عارات ذاتی انسان به مانند تنفس یا تعرق جهت حفظ تعادل وی وسازگاری با شرایط ومقتضیات متفاوت حیات ضروری است وانسان خود درشرایط لازم به امر یادگیری و کسب عادات جهت تطابق بهتربا امور زندگی خویش می پردازد اما باید اذعان داشت که درمورد اعتیاد مضوع فرق میکند.یعنی اعتیاد یک عمل غیر تطابقی است که مانع سازگاری مناسب انسان با محیط گردیده واز ترقی وتعالی وی جلوگیری مکند.
به نوشته شاکرمی (1386) اعتیاد در معنای کلی به صورت وابستگی انسان به هر چیز تعریف شده است .از جنبه دارو شناختی اعتیاد عبارت است از:(حالت مقاومی که در نتیجه استعمال متمادی دارودر بدن حاصل شده واین استعمال مداوم موجب کاسته شدن اثرات تدریجی آن میگردد.به طوری که بعد از گذشت مدت زمانی شخص قادر است مقادیری سم دارو را بدون نارحتی تحمل کند و ودر اثر قطع دارو به اختلا لات جسمی وروانی دچارمیگردد )
حسینی (1369) اعتیاد را به صورت وابستگی جسمی وروانی انسان با هر درجه وشدت به یک ماده خارجی بخصوص ماده مخدر یا الکل ذکر میکند که قطع آن به آسانی قابل تحمل نیست.به نظر وی مصرف سیگارو مشروبات الکلی نیز به مانند اعتیاد منتها با درجات متفاوتی به حساب می آیند.
سازمان بهداشت جهانی اعتیاد رابدین صورت تعریف کرده است :اعتیاد عبارت است از یک حالت مزمن در اکثر تکرار مصرف مواد مخدر که دارای مشخصات چهارگانه زیرمیباشد:
1.دراکثر مصرف مکرر مواد عادت روانی ایجاد گشته واین عادت فرد رابه سبب نیاز وتمایل روانی به سوی مصرف مواد مخدر ترغیب مینماید.
2.مقدار مواد مصرفی مرتباٌ رو به افزایش میرود.
3.قطع دارو موجب ایجاد سند روم محرومیت درفرد معتاد می گردد.
4.اعتیاد به مواد مخدر برای فرد یا جامعه زیان آور میباشد.
5.نفیسی(1365)اعتیاد را به عنوان نوعی مکانیسم دفاعی تعریف کرده برخی افراد جهت فراراز عذاب و موقیعت رنج آور بدان متوسل میشوند.به نظر وی باید بین اعتیاد به مواد مخدر وعادت به دارو تمایز قایل شد اعتیادبه مواد مخدر حالت مزمن اعتیاد است وخصوصیات بارز آن به صورت زیر میباشد:
الف.میل واحتیاج به مواد مخدر وتهیه آن به هر شکل
ب.گرایش به مصرف هرچه بیشتر
ج.اعتیاد روانی وجسمانیبه مصرف ماده مخدر.
صادقی (1365)به نقل از کمیته متخصصان سازمان ملل متحد اعتیاد را چین تعریف کرده است:(یک مسمو میت مداوم ومتناوب که دراثر استعمال یک داروی طبیعی ویا دارویی مصنوعی ایجاد میشود که در نهایتبهعث یک سری نارحتی های جسمانی – روانی یا وابستگی های روانی در فردایجاد میشود به طوری که فرد معتاد علاقه فوق العاده زیادی در جهت ادامه اعتیاد ازخود نشان می دهد ودر عین حال تمایل شدیدی برای ازدیاد مصرف داشته و در نهایت اتکا ووابستگی جسمی – روانی دراو ایجاد می نماید و دارای اثرات مخرب فردی اجتماعی اقتصادی و سیاسی می شود )
D.S M.IVطبقه ای درراام به(اختلالات مرتبط با مواد)اختصاص داده است.اختلالات مرتبط با مواد به طور کلی به دو دسته : (1) وابستگی به مواد و سوء مصرف مواد و (2) اختلالات ناشی از مصرف مواد تقسیم می گردد.علامتهای اساسی وابستگی به مواد عبارت است از مجموعه ای از علایم شناختی رفتاری و فیزیولوژیکی و حاکی از آن است که فرد علی رغم داشتن مسائل قابل ملاحظه مرتبط با مواد به مصرف مواد ادامه می دهد. الگویی از مصرف تکراری وجود دارد که معمولاً منجر به عمل محرومیت و رفتار اجباری مصرف دارو می گردد.
1. تحمل . عبارت است از نیاز به مقدار بیشتر مواد برای مسمومیت (اثر مورد نظر) ویا کاهش قابل ملاحظه یا ادامه مصرف مقدار معینی از مواد. مواد مختلف سطح تحمل متفاوتی ایجاد می نماید. افرادی که از مواد افیونی ویا محرکها به مقدار زیاد استفاده می کنند دارای سطوح تحمل بالاتری (تا ده برابر) نسبت به آنچه برای غیرمصرف کنندگان مرگبار است، می باشند.
2. محرومیت . عبارت است از یک تغییر رفتاری غیر انطباقی دارای آثار فیزیو لوژیکی وشناختی که در اثر کاهش تجمع یک ماده در خون یا بافت های فردی که مصرف زیاد و طولانی از یک ماده را داشته است،رخ می دهد. بعد ازبه وجود آمدن علایم نامطلوب محرومیت،به منظور کسب آرامش یا اجتناب از این علایم، فرد از مواد استفاده می کند. علایم محرومیت مواد نیز بستگی به نوع مواد مصرفی دارد. این علایم برای مواد افیونی و الکل وضوح بیشتر و در مورد نیکوئین وضوح کمتری دارد.
3. رفتار اجباری. منظور این است که فرد به مقدار بیشتر و زمان طولانی تری بیش از آنچه را که در آغاز در نظر داشته است مصرف کند. همچنین ممکن است تمایل مصرانه به قطع یا منظم کردن مصرف مواد نشان دهد. اغلب، تلاشهایی برای کاهش یا عدم مصرف صورت می گیرد، ممکن است فردوقت زیادی را صرف به دست آوردن مواد یا رهایی از تاثیرات آن کند. در برخی موارد وابستگی موجب می شود که تمامی فعالیتهای روزانه فرد معطوف به مواد شده و فعالیتهایمهم اجتماعی، شغلی، به علت مصرف مواد ترک و یا کاهش یابند. همچنین فرد ممکن است به منظور استفاده از مواد در خلوت یا صرف وقت بیشتر با دوستان هم کیش خود، از فعالیتهای خانوادگی و سرگرمی ها باز بماند. تشخیص نقش مواد در مسائل روان شناختی یا فیزیکی فرد مانند افسردگی یا آسیب های بدنی نیز موجب نمیگردد تا وی به ترک مواد بپردازد و مشکل بزرگ همین ناتوانی در ترک مواد است.
علایم اساسی سوء مصرف مواد عبارت است از الگوی غیر انطباقی مصرف مواد که از طریق پیامدهای نا مطلوب عود کننده و قابل ملاخظه مرتبط با استعمال مکرر مواد ظاهر می شود. سوءمصرف مواد زمانی تشخیص داده می گردد که در شرایطی که از شخص انتظار می رود تعهدات اصلی خود را در محیط کار، مدرسه یا خانه ایفا کند، وی به کرات علایم مسمومیت یا دیگر علایم مرضی مربوط به مصرف مواد نشان دهد. در حالت مسمومیت ممکن است فرد از وظایف خانه و فرزندان غافل شود و علی رغم پیامد های نامطلوب بین فردی و اجتماعی ناشی از مصرف مواد همچنان به استعمال آنها ادامه دهد.
اختلالات ناشی از مواد شامل مسمومیت مواد، زوال عقل پایدار، اختلال فراموشی پایدار، اختلال سایکوتیک، اختلال خلق، اختلال اضطراب، نارسایی جنسی و اختلال ناشی از مصرف مواد می شود.
از آنجا که اعتیاد در تعهدات اجتماعی فرد اثر گذاشته و سلامت شخصی او و اجتماع را تهدید می نماید و سبب انحطاط اخلاقی و روانی می گردد به عنوان یک آسیب اجتماعی تلقی می شود. از این رو، باید به آن به صورت مساله ای اجتماعی نگریست که پیشگیری و درمانش سلامت افراد و جامعه را حفظ می کند.
علتهای اعتیاد
صاحبنظران با استفاده از نظریه های مختلف چون (1) نظریه بیولوژیکی- فیزیولوژیکی،(2) نظریه روان پویایی،(3) نظریه یادگیری رفتاری- اجتماعی و(4) دیدگاه شناختی که شرح آنها در گفتار سوم آمده است، علل اعتیاد را مطرح ساخته و انتقاد دارند که شناخت و بررسی این علل به یافتن راه حل های مناسب کمک خواهد کرد. نکته قابل ذکر این است که طرفداران نظریه های فوق صرفاَ به یکی از علل اعتیاد توجه خاص داشته در صورتیکه اعتیاد محصول تداخل پیچیده ای از عوامل روان شناختی، اجتماعی، فرهنگی، زیستی و شاید ژنتیکی باشد که لزوم برخوردی جامع الاطراف را با آن ایجاب می کند.
ویژگیهای شخصیتی افراد معتاد
ویژگیهای شخصیتی فرد معتاد موجب می گردد که وی نامزد خوبی برای اعتیاد باشد. چنین افرادی معمولاَ پرتوقع،بهانه جو، کژخلق، از نظر عاطفی بی ثبات و نابالغ، وابسته، انفعالی و خودشیفته اند. همچنین دارای طبعی بی قرار، عصیانگر و. دارای احساس خصومت و فاقد رشد اجتماعی می باشند. به گزارش راجی و همکاران احساس اضطراب و گرایش های افسردگی، حساسیت های عاطفی، بیزاری، احساس بی کفایتی و تنهایی در معتادان دیده می شود که تمایلهای روان نژندی و ضد اجتماعی را در آنان مشخص می سازد.به نوشته اورنگ(1367)بطور کلی معتادان افرادی خود کم بین، خواستار رفع فوری نیازها، گوشه گیر، مردم گریز، عاصی بر علیه خانواده، ناتوان از هماهنگ ساختن خود با ارزشها و آداب و رسوم رایج و فاقد طرح و نقشه برای آینده بوده و برای روابط اجتماعی بسیار سطحی هستند و بندرت می توانند پیوندهای عاطفی جز با کسانی که برایشان مواد تهیه می کنند داشته باشند. افراد معتاد همچنین فاقد اراده بوده و اغلب از مکانیسم های دفاعی فرافکنی در توجیه اعمال خود سود می جویند. چنانکه غالباَ شنیده می شود که این افراد معاشرت با دوستان ناباب، فشارهای اجتماعی- اقتصادی و خانوادگی را مطرح کرده و هرگز به سهم خود در این جریاناشاره ای نمی کنند.
خانواده افراد معتاد
والدین به عنوان اولین معلم و مربی کودک، در تربیت و چگونگی رفتارهای وی مهمترین نقش را ایفا می کنند و بی توجهی و اهمال در این امر عواقب وخیمی در زندگی کودک به وجود می آورد. رفتار کودک واکنش به عامل های محیطی و به ویژه نسبت به عملکرد والدینش می باشد. چنانچه رفتار والدین با کودک بر اساس صداقت، دوستی، احترام و پذیرش باشد، کودک احساس آرامش و امنیت کرده و از ابتلا به بسیاری نابسامانی ها محفوظ می ماند. از سوی دیگر، انتقادهای بی جا و بی مورد و روابط خانوادگی گسسته و نابسامان کودک را مضطرب و آزرده ساخته و زمینه بسیاری از مشکلات رفتاری را در ویفراهم می نماید(شفیع آبادی، 1371).
شباهت زیستی کودک با والدین تحت تاثیر تربیتی که از ایشان می پذیرد، مضاعف می گردد. والدینی که از کودک خود بیش از اندازه حمایت می کنند و آزادی زیادی به وی می دهند، تمایلات دهانی وی را ترغیب نموده وموجبات وابستگی او را فراهم می آورند کودک ناز پرورده آمادگی برای تحمل سختی های زندگی را نداشته و فاقد حس فداکاری می باشد و از جامعه و مردم هم انتظار دارد که آنچه را والدینش به وی می دادند به او ارزانی دارند و اگر توقع او برآورده نشود، که نمی شود، به دامن مواد مخدر پناه برده ویا خود کشی می کند. در مقابل چنین والدینی، بر خی دیگر با محدودکردن بیش از حد کودک و طرد او، احساس ناایمنی و اضطراب را در وی ایجاد می کنند. روابط والدین با کودک نگرش او را نسبت به انسانها و دنیا تحت تاثیر قرارمی دهد. به علاوه، روابط خود والدین با یکدیگر نیز بر سلامت روانی وی موثرمی باشد. از این رو، خانواده های (1) نابسامان و از هم گسیخته،(2) منازعه و مشاجره کار،(3) سهل انگار و فاقد احساس مسئولیت نسبت به فرزند،(4) مستبد و ممتنع،(5) پرکار، (6) الکلیک(7) معتاد به مواد مخدر،(8) نوروتیک و پسیکوتیک،و(9) بی ثبات از نظر عاطفی، هر کدام خود سهم بسزایی در روی آوردن فرزند به اعتیاد ویا ابتلای وی به سایر انواع بیماریهای روانی دارند.
در مطالعه انجام شده توسط کرباسی(1374) بر روی 1100نفر از دانش آموزان مشغول به تحصیل در مدارس راهنمایی استان همدان در سال 1372 مشخص گردید که مشکلات شخصیتی ذانش آموزان شامل اختلالات سلوک، اضطراب، وسواس، انزواطلبی و افسردگی از سایر مشکلات آنان بیشتر بوده و زیادترین رابطه معنی دار در سطح 99% بین مشکلات فوق و روابط والدین با یکدیگر و با فرزند وجود دارد. در خانواده این دانش آموزان میزان احترام پدر و مادر به یکدیگر، در میان گذاشتن مسائل با هم دیگر، میزان رضایت از زندگی با یکدیگر و میزان توافقشان در شیوه فرزندپروری در حد متعارف نبوده و بیش از سایرین با یکدیگر منازعه و مشاجره داشته و درباره طلاق و جدایی صحبت می کردند. همچنین نوجوانان از چگونگی وضعیت ظاهری والدین خود، بیسوادی آنان، عدم آگاهی ایشان از مسائل روز و ناسازگاریشان با اقوام و آشنایان، اظهار ناراحتی نموده بودند. نکته قابل ذکر اینکه در خانوادهء 3/7 در صد از این دانش آموزان، فردی وجود داشت که حضور او موجب تحقیر و سر افکندگی دانش آموز می شد. همچنین در خانواده 2 درصذ از ایشان فردی معتاد وجود داشت که 1/1درصد متعلق به پدران،1/0درصد مادران، 3/0درصذ خواهریا برادر و 5/0درصد فرد دیگری می شد که بیشتر شامل عمو و پدر بزرگ بود. مفهوم این پدیده آن است که 20 هزار دانش آموزان مورد مطالعه، شاهد اعتیاد افراد خانواده خود و رفتارهای مربوط به آن می باشند. ضمن اینکه افراد معتاد خود از خانواده هایی هستند که غالباَ پر جمعیت می باشند.
وضعیت اقتصادی – اجتماعی افراد معتاد:
به نوشته وهاب زاده (1373) شیوع اعتیادبیشتر در یایین ترین و بالاترین طبقات اجتماعی – اقتصادی بوده و در طبقه متوسط کمتر شایع است. همچنین بیسوادی عدم آگاهی به مسائل اجتماعی و به مضرات استفاده از مواد مخدر و تراکم جمعیت و سودجویی نیز مزید بر علت می گردد.
مطالعات همچنین نشان می دهند که شغل اکثر زنان خانه داری و شغل اغلب مردان کارگری یا مشاغل آزاد بوده است. البته دلیل چنین امری آن است که معتادان پس از اعتیاد مشاغل به علاوه بیشتر آنان نیز دارای درآمد کمی بوده اند. شک نیست که دارندگان درآمدهای بالا یا دلیلی برای اعتیاد خود نمی بینند و یا اینکه برای ترک در بیمارستانهای خصوصی بستری زیادی را بابت اعتیاد متحمل شوند.
گیل و چپمن (1989) دلیل فزونی انحرافهای و بزه ها را در داخل شهرها، تنشها و محرومیت هایی می دانند که این مناطق ایجاد می کنند.
آنان به نقل از چپلان نتیجه شهر نشینی را بر کودکان افزایش آسیب پذیری نسبت به مشکلات رفتاری از دست دادن احساس کنترل خود کاهش در به تاخیر انداختن لذت و خوشی و افزایش سردرگمی هویت در نوجوانان می دانند.
دوستان و اوقات فراغت:
نوجوانان وقت زیادی را با همسالان خود صرف کرده و آن را به عنوان لذت بخش ترین اوقات خود توصیف می نمایند. نوجوانان ارزشهای دوستان و معیارهای آنان را به خود بسیار نزدیکتر از ارزشهای والدین می دانند. در مدرسه نیز وقتی بین دیدگاه معلم و همکلاسی ها تعارضی وجود داشته باشد نوجوانان جانب همکلاسی هایشان را میگیرند. به اعتقاد کلارک و فرایدمن (1987) ارزشهای دوستان برآنچه نوجوانان انجام می دهند تاثیر زیادی دارد.
به نوشته هامبرگ(1989) فقدان دوستنی نیز می تواند مشکلاتی را برای نوجوانان ایجاد نماید . آنان تعلق به شبکه اجتماعی کوچکتر را در بین کسانی که برای خودکشی تلاش می کردند متوجه گردیدند. در گروه اخیر تعداد دوستان و آشنایان دو برابر بود. همین احساس بی کسی اگر به خودکشی منجر نشود مسلماً راهی به سوی اعتیاد خواهد بود.
عوامل سیاسی :
سیاست استعماری دول خارجی به بیسوادی و نا آگاهی مردم کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه دامن می زند. به نوشته ابراهیم زاده (1373) به نقل از روژه گارودی غربی ها با ایجاد مدارس به سبک خود در کشورهای تحت سلطه به تربیت کارگزاران مطیع و تحصیلکرده برای پیشبرد مقاصد خود پرداختند و این تحصیلکردگان به تدریج از فرهنگ جامعه خود بریده و در فرهنگ بیگانه غرق شدند.
تشخیص نوجوان و جوان معتاد:
تشخیص نوجوان و جوان معتاد از اینکه هر چه زودتر راهی برای درمان وی باز می گردد بسیار اهمیت دار. زیرا وقتی اعتیاد بر وجود فرد مسلط شد و وی را وابسته گرداند آنگاه راه کمتری برای بازگشت وی وجود خواهد داشت.
اعتیاد علاوه بر اثرات درونی که بر دستگاههای مختلف بدن فرد معتاد به جای می گذارد مانند اختلالات دستگاه هاضمه سیستم باروری و یا دستگاه قلبی عروقی برروحیه ، رفتار، اخلاق و شخصیت وی نیز تاثیر می گذارد.
پیشگیری از اعتیاد :
هر گونه مبارزه با اعتیاد مستلزم شناخت زمینه ها و علل آن می باشد. اعتیاد به جای اینکه تنها معلوم یک عامل باشد معلول عوامل متعددی بوده و مبارزه با آن باید به صورت زیر بنایی انجام گردد.
مبارزه های مقطعی و یا مبارزه با معلوم صرفاً نتایج موقتی به بار خواهد آورد. از آنجا که پیشگیری همیشه مقدم بر درمان فرض شده و این امر درباره اعتیاد نیز صدق می کند باید توجه خود را بر عاملهایی که موجب بروز اعتیاد می شود متمرکز کرد و تغییراتی در نظام خانواده نظام آموزشی فعالیتهای رسانه های همگانی و سازمانهای خدمات اجتماعی به عمل آورد و در واقع با اسلحه توسعه فرهنگی به جنگ مواد مخدر رفت.
صاحبنظران پیشنهادات چندی جهت دستیابی به این هدف ارایه داده اند که به اختصار در زیر عنوان می گردند:
الف) خانواده
هیچ پیشگیری اجتماعی بدون توجه به خانواده قرین توفیق نیست و به قول حافظ:
در این چمن مکنم سرزنش به خودرویی چنانکه پرورشم داده اند می رویم
به همین لحاظ :
1. والدین باید به نقش الگویی خود توجه داشته و بدانند که آثار رفتارشان منحصر به زمان حال نمی شود. به علاوه فرزندان والدین ناسازگار در آینده خود نقش همسری و والدینی را به درستی بازی نخواهند کرد.
تحقیقات انجام شده در خارج و داخل کشور:
مصیبی در سال 1270 در تحقیق تحت عنوان بررسی رابطه اضطراب و گرایش به مواد مخدر در بین جوانان حدود سنی 20 الی 22 ساله شهرستان جیرفت که طبق نتایج بدست آمده مشخص شده است که اضطراب بالا و عدم سرکوبی آن باعث گرایش بیشتر به مواد مخدر می شوند.
بهاری در سال 1370 در تحقیق بررسی و مقایسه سلامت روانی در بین معتادین و افراد عادی در بین جوانان حدود سنی 25 ساله شهر ملایر که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین افراد معتاد و افراد عادی از لحاظ سلامت روانی تفاوت وجود دارد.
مهر آور در سال 1369 در تحقیق تحت عنوان بررسی رابطه اعتیاد در جوانان و اختلاف والدین در بین جوانان حدود سنی 25 ساله شهرستان بروجرد که طبق نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین اعتیاد در جوانان و اختلاف والدین رابطه فعلی داری وجود دارد.
موسوی در سال 1370 در تحقیق تحت عنوان بررسی رابطه بین اعتیاد و افسردگی در بین جوانان حدود سنی 35 ساله شهرستان میناب که طبیق نتایج بدست آمده مشخص شده است که بین افرادی که افسده هستند و افراد معتاد وبه عبارتی رابطه معنی داری وجود دارد.
همین طور تحقیق عباس حاجی زاده در سال 1371 در تحقیقی تحت عنوان تعایه سلامت روانی در بین افراد معتاد و غیر معتاد در بین نوجوانان بالای 16 ساله شهرستان نطنز که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که افراد غیر معتاد از سلامت روانی خوبی برخوردار نیستند.
و همین طور آلبا در تحقیقی در سال 1370 تحت عنوان بررسی رابطه استرس و اعتیاد در بین زنان حدود سنی 35 ساله شهر کرج که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین استرس و اعتیاد رابطه معنی داری وجود دارد.
فصل سوم
"روش تحقیق"
جامعه مورد مطالعه:
جامعه مورد توسعه در تحقیق حاضر عبارتند از دانش جویان و رودی 84 است که در رشته برق و مکانیک مشغول به تحصیل هستند که طبق آمار بدست آمده عبارتند از دانش جویانی که مشغول به تحصیل هستند که طبق آمار بدست آمده در حدود 1200 دانشجو در این سال مشغول به تحصیل هستند که کل جامعه مورد مطالعه مارا در بر می گیرد.
حجم نمونه :
با توجه به آماری و برآورد کل جامعه مورد مطالعه از بین 1200 نفر 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده که 30 نفر از دانش جویان که به مواد مخدر علاقه دارند و 30 نفر از دانش جویان که به مواد مخدر اصلاً علاقه ندارند.
روش نمونه گیری:
روش نمونه گیری استفاده شده نمونه گیری تصادفی ساده است که در نمونه گیری تصادفی هر یک از اعضای جامعه تعریف شده شانس برابر برای قرار گرفتن در نمونه دارد منظور از مستقل بودن این است که انتخاب یک عضو به هیچ شکل در انتخاب معیر اعضای جامعه تاثیری نداشته باشد جهت اجرای نمونه گیری تصادفی از ارزش های مختلفی می توان استفاده کرد.
ابزار اندازه گیری تحقیق
پرسش نامهmmoiکه به عبارتی ازمون چند شخصیتی معین سو تاکه در سال 1974توسط ملک لین و هتاوی ساخته شده است که درجهت سنجش ویژگیهای شخصیتی و مقایه آن در بین افراد و اینکه آیا این عوامل میتواند باعث ایجاد بیماری های روانی واینکه افراد تا چه حدی سالم سر حال نرمال هستند که این پرسش نامه دارای 2مقیاس است که مقیاس بلند و کوتاه که از مقیاس کوتاه که جزء هنجارگزینی بهرانی است که در مورد توجه افراد آزمودنیها قرار میگیرد که در مقیاس کوتاه که دارای 71سوال است که شامل دو مقیاس روایی وباسنی است که مقیاس روایی شامل l.f.kاست که شامل روز سنجش دروغ ومقاومت دفاعی در برابرصحبتها وعوامل دیگر که بعداز مقایسه وبسرسی سنجش روایی باسنی آن میپردازیم که شامل مقیاس و بیمارهایی مانند افسر دگی وهتیری وهویوکندریا وضعفروانی – پارنویا ومانیاروممیکر وخرنی است که نمره گزاری هر یک از مقیاس هاکه بر طبق کلید صورت میگیرد که اگر جواب سوالات مطابق کلید بود یک نمره و مخالف کلید نمره تعلق نمیگیرددربعد از جمع نمرات در یک مقیاس و مقادیر آن تفسیر نمره آزمودنی واینکه ایا آز مودنی در حد نر مال است یا نه که مدت اجرای آز مون در حد 30الی 35دقیقه است و شیوه اجرای آزمون هم به صورت گروهی است وهم به صورت فردی که در تحقیق حاضر به صورت فردی اجرا گردیده به این صورت که آزمونیها رااز اجرای آزمون آگاه کرده و پرسش نامها را به آن دادهو بعداز توضیحات می خواهیم که آزمون را اجرا کند.
روش تحقیق :
روش تحقیق استفاده شده در تحقیق حاضر از نوع علمی و مقایسه ای است که هدف از روش علمی و مقایسه ای یافتن علت های احتمالی یک الگوی رفتاری است بدین منظور آزمون هایی که دارای رفتار مورد مطالعه هستند با آزمون هایی که این رفتار در آنها مشاهده نمی شود مقایسه می شوند این روش را نی سابق رویدا می گویند .
فصل چهارم
"یافته ها و تجزیه وتحلیل داری"
جدول 1-4:نمرات خام آزمونها از ویژگیهای شخصیتی (افسردگی ، پارانویا، ضعف روانی ، اسکیزفرنی) در بین دو گروه نگرش مسبت و علاقه به مواد مخدر و نگرش منفی به اعتیاد ومواد مخدر
مقیاس اسکیزفرنی
مقیاس ضعف روانی
مقیاس پارانویا
مقیاس افسردگی
ردیف
25 50 36 61
9 3 25 5
25 5 36 6
25 5 36 6
16 4 49 7
4 2 16 4
16 4 64 8
16 4 16 4
9 3 49 7
25 5 9 3
9 3 25 5
9 3 9 3
4 2 64 8
16 4 16 4
4 2 25 5
4 2 4 2
16 4 36 6
16 4 25 5
16 4 16 4
16 4 36 6
16 4 64 8
25 5 25 5
9 3 36 8
16 4 16 4
16 4 36 6
25 5 25 5
16 4 36 6
36 6 25 5
25 5 64 8
9 3 16 4
16 4 49 7
9 3 16 4
16 4 36 6
4 2 16 4
25 5 16 4
9 3 16 4
36 6 36 6
16 4 9 3
16 4 64 8
36 6 64 8
36 6 25 5
16 4 16 4
36 6 36 6
16 4 36 6
49 7 36 6
36 6 16 4
16 4 64 8
16 4 16 4
25 5 81 9
16 4 25 5
64 8 81 9
36 6 16 4
16 4 81 9
16 4 36 6
16 4 36 6
16 4 25 5
36 6 36 6
25 5 36 6
9 3 16 4
3 9 16 4
49 7 49 7
16 4 16 4
16 4 9 3
4 2 36 6
49 7 64 8
9 3 36 6
16 4 16 4
9 3 36 6
36 6 16 4
4 2 16 4
25 5 64 8
2 4 36 6
36 6 25 5
16 4 36 6
16 4 25 5
4 2 25 5
16 4 36 6
16 4 49 7
9 3 36 6
16 4 16 4
25 5 36 6
16 6 49 7
4 2 16 4
9 3 9 3
16 4 49 7
25 5 64 8
16 4 9 3
9 3 16 4
36 6 64 8
16 4 16 4
64 8 36 6
4 2 16 4
36 6 81 9
16 4 16 4
25 5 64 8
16 4 9 3
25 5 36 6
9 3 9 3
36 6 16 4
16 4 16 4
16 4 36 6
4 2 16 4
16 4 9 3
36 6 9 3
9 3 81 9
9 3 9 3
16 4 4 2
16 4 16 4
16 4 64 8
4 2 4 2
25 5 16 4
16 4 16 4
49 7 81 9
16 4 16 4
36 6 16 4
9 3 64 8
16 4 36 6
16 4 25 5
25 5 64 8
8 2 36 6
981 128 1076 142
971 106 1061 138
861 122 991 152
786 112 961 141
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
همانطور که ملاحظه گردید جهت آزمون فرضیه اول و مقایسه ویژگیهای شخصیتی افسردگی ذز بین افراد نگرش مثبت به اعتیاد و افراد با نگرش منفی به اعتیاد در بین دانش جویان دانشگاه آزا د اسلامی و ورودی 84 تا از روش آماری متغییر مقتص استفاده گردیده که فرمول آن در فص سوم آورده و نتایج آن در جدول 2-4 آورده شده است.
جدول 2-4: مقایسه افسردگی در دو گروه آزمونها با نگرش مثبت و منفی به مواد مخدر
تعداد
آزمونها
میانگین
T بدست آمده
T جدول
df
سطح معنی داری
30
با نگرش مثبت دانش جویان
72/6
961/2
676/2
58
5%
30
دانش جویان با نگرش منفی
61/4
همانطور که جدول 2-4 نشان می دهد چون t بدست آمده برابر 961/2 از t جدول 676/2 با درجه آزادی 58 در سطح 5% معنی داراست و بزرگتر پس می توان گفت که فرضیه تحقیق مورد تدیید قرار گرفته است و می توان نتیجه گرفت که بین افسردگی افراد با نگرش مثبت به مواد مخدر و اعتیاد و افراد با نگرش منفی به مواد مخدر و اعتیاد تفاوت معنی داری وجود دارد.
همانطور که ملاحظه گردید جهت آزمون فرضیه دوم و مقایسه ویژگیهای شخصیتی پارانویا در بین دانش جویان ورودی 84 با نگرش مثبت و منفی به مواد مخدر از روش t متغییر مستقل استفاده گردیده که نتایج آن در جدول 3-4 آورده شده است:
جدول 3-4: مقایسه پارانویا در بین دانش جویان در دو گروه آزمونها با نگرش مثبت و منفی به مواد مخدر
تعداد
آزمونها
میانگین
T بدست آمده
T جدول
df
سطح معنی داری
30
نگرش مثبت دانش جویان
61/5
682/2
676/2
58
5%
30
نگرش منفی دانش جویان
01/4
همانطور که جدول 3-4 نشان می دهد چون t بدست آمده 682/2 از t جدول 676/2 با درجه آزادی 58 دو سطح معنی داری 5% بزرگتر است پس می توان گفت که فرضیه تحقیق مورد تایید قرار گرفته است و بین دانش جویان با نگرش مثبت به مواد مخدر و دانش جویان با نگرش منفی به مواد مخدر از لحاظ پارانویا تفاوت وجود دارد.
همان طورکه ملاحظه گردیدجهت آزمون فرضیه ی سوم و مقایسه پارانویادربین دانش جویان با نگرشمثبت ومنفی به موادمخدر از روش آماری tمتغییر مستقل در سطح آماری استنباطی استفاده گردیده که نتایج آن درجدول 4-4 آورده شده است .
جدول 4-4:مقایسه اسکیمزدفرنی در بین آزم ونها در دو گروه با نگرش مثبت منفی به مواد مخدر
تعداد
آزمونی ها
Tبدست آمده
Tجدول
Df
سطح معنی داری
30
نگرش مثبت
61/7
199/2
676/2
5%
30
نگرش منفی
83/5
همان طور که جدول 4-4نشان میدهد چون tبدست امده 2991از t جدول2676t درجهآزاذی 58در سسطح معنی داری 58% درسطح 5% بزرگتر است پس میتوان گفت که زمینه تحقیق مورد تایید قرار گرفته است وبین دانش جویانبا نگرش مثبت به م واد مخدر ومگرش منفی به مواد مخدر از نی کاپارانویا تفاوت وجود دارد .
همان طور که ملا حظه کردید جهت آزمون فرضیه تسکیمزدفرنی در بین دآنش جویان با نگرش مثبت ومنفی به مواد مخدر از روش اماری tمتغییر مستقل استفاده گردیده که نتایج آن در جدول 5-4 آورده شده است .
جدول 5-4:مقایسه اسکیمزدفرنی در بین آزمونها با نگرش مثبت و منفی به مواد مخدر
تعداد
آزمونی ها
میانگین
Tبدست آمده
T جدول
سطح معنی داری
df
30
نگرش مثبت
81/7
1017/399/2
676/2
5%
58
30
نگرش منفی
61/5
همان طور که در جدول 5-4 نشان میدهد چون t بدست آمده 170/3ازtجدول676/2با درجه آزادی 58 درسطح معنی داری5%بزرگتر است پس میتوان گفت که فرضیه تحقیق مورد تایید قرار گرفتند وبین دآنش جویان با نگرش مثبت ومنفی به مواد مخدر از اسکیمز دفرنی تفاوت وجود دارد.
فصل پنجم
"بحث و نتیجه گیری"
بحث ونتیجه گیری :
اعتیاد عبارت است از وضعی که دراثرتکار استفاده از ماده یا موادی طبیعی یا مصنویی ایجاد میشود کهدر این حال فرد وابستگی جسمی روانی بهآن مواد پیدا میکند و پس ازگذشت زمان مقطع این وابستگی دشوار میشود و تعدادی از افراد شهر به دلایل مختلف درونی و بیرونی از موادی استفاده میکنند جنبه ی تحدیر یاتی یک دارند وگاهی نوع باور ونگرش به این مواد و طرز فکر افراد باعث گرایش یا عدم گرایش میشودکه دربین تحقیق وکار فرد به مقایسه ویژگیها ی شخصیتی به مانند (افسردگی .اسکیمز دفرنی . پارانو . و ضعف درونی دربین دانش جویان با نگرش مثبت ومنفی به مواد مخدر در بین دانش جویان درسال 84 رشته برق و مکانیک و دانشگاه آزد اسلامی واحد ابهر که فرضیه عنوان شده عبارتند از از مقادیر افسردگی . اسکیمز دفرنی . پارانو .وضعف روانی در بین دانش جویان با گرایش مثبت و منفی که درچهار فرضیه سنجیده شده است که مورد مطاله دانش جویان در ورودی 84 است که دررشته برق و مکانیک مشغول بهتحصیل هستنند که از بین1200 جامعه 60 نفر به عنوان نمونه انتخاب گردیده وآزمونm.m.p.i که دارای 71 سوال ودر فرم کوتاه است که دارای دو مقیاس بالینی و روایی است برسی انها اجرا گردیده و بعد با در دست داشتن کلید نمرات ,نمره گذاری کرده و جهت سنجش فرضیه ها از روش آماری tمتغییر مستقل در سطح آماری استنباطی استفاده گردیده که نتایج آن به این صورت است که بین افسردگی.اسکیمز .پارانو وضعف روانی در دانش جویان با گرایش مثبت ومنغی به موادمخدر تفاوت وجود دارد و سطح معنی داری آنها 5%و نتیجه اینکه بین دانش جویان بانگرش مثبت به مواد مخدر اعنیاد را افسردگی و اسکیمز دفرنی وپارانو یا ضعف روانی بیشتر دیده می شود.
تحقیقات در سوی اردکانی درسال 1379طی تحقیقی بحث عنوانی رابطه اعتیاد درروی آوردن به آن واختلافات زناشویی دربین مردان بلای 30ساله شهرستان رودبار که نتایج به دیت آمده حاکی از آن است که اختلافات خانوادگی و زناشویی در روی آوردن مردان به اعتیاد وروی آوردن مردان به اعتیاد هم می تواند تاثیر گذارباشد .
بهرامی درسال 1380طی تحقیقی تحت عنوانی ابهر را سطر بین ارمردگی واع تیاد دور لین جوانان 20 ساله شهرستان رود هن که نتایج بدست آمده حاکی از آن است که بین افسردگی واعتیاد در رابطه معنی دارد وجود دارد.
(پیشنهادات):
1-تعلیم دادن مضوع تحقیق به کلیه انتشار غصوص جوانان ونوجوانان.
2-استفاده از پرسش نامه های معتبر در جهت سنجش اعتیاد .
3-استفاده از مطالب اینترنتی در رابطه با تحقیق حاضر.
4-بالا بردن فر صت زمانی در جهت ارائه تحقیق بهتر.
(محدودیت ها):
1- محدود بودن آزمونیها در یک حدود سنی.
2-عدم دسرسی کامل به پرسش نامه مربوط جهت سنجش اعتیاد .
3-محدودیت زمانی جهت ارائه تحقیق معتبر وجامعه .
4-عدم استفاده ازمطالب تازه وجدید.
منابع ماخذ:
-آزاد-حسن1382-آسیب روانی (1)-انتشارات بعثت-تهران.
-آزاد-حسین1382-آسیب روانی (2)-انتشارات بعثت-تهران.
-دلاور-علی1379-نق تحقیق رودر علوم تر بیتی وران شناسی-انتشارات رشد-تهران
-دلاور-علی-1380آمار استنباطی-انتشارات رشد-تهران
=داستان -پریرخ-1380-روان شناسی شخصت-انتشارات فهرهنگ -تهران
-داستان -پریرخ -1380-روان شناسی مرضی.انتشاات رشد -تهران
-سماعی-رسول -1380-اعتیادوعوارض آن-انتشارات نی -تهران
-گنجی-خمره1379-روان شناسی رشد-انتشارات سمت -تهران
-میلانی فر-بهروز-1379-بهداشت روانی-انتشارات نی-تهران
-منصور -محمود-1382-روان شناسی بابینی-انتشارات رشد-تهران
-نمازی-حسین-1380-اعتیادوروشهای مقابله با آن-انتشارات نور -تهران
1 Drug dependence
2 Drug abuse
3 addicted
4 Psychoactive effects
5 Altman.jacbson.sarafino.1994
6 Black bile
7 melancholia
8 monomania
9 lypemania
10 Falret.j.
11 Barillarger,j.c.f.
12 Manic-depressive psychosis
13 Loo,h.
14 Loo,p.
15 Blackburn,j.m.
16 Cottraux,j.
17 Anaclitic depression : لغت ((اتکایی ))با استفاده از اصطلاح یونانی anaclinein که به معنای ((تکیه بر )) می باشد ، توسط اشپیتز اخته شده است .
18 Autism
19 Burlingham . d
20 Hampstead
21 Kareisler,l.
22 Ferrari , p.
23 Mak knew, d. h.
24 Kuyler, p.r.
25 Connres ,c.k.
26 Choler, b.j.
27 Keller, m.b.
28 Rutter., m.
29 Cooper, s.f.
30 Weissman,m.m.
31 Chodsian , m.
32 Wolkind ,s .
33 Badoual , j.
34 hypoactivity
35 Sandler,j.
36 Joffe, w.c.
37 Inferiority feeling
38 Braconnier , a.
39 Sibertin – blanc , d.
40 Feinstein , s.c.
41 Schwartz , s.
42 Durand, v. m.
43 Major depressive episode
44 Manic episode
45 Mixed episode
46 Hypomanic episode
47 Major depressive disorder
48 Dysthvmic disorder
49 Bipolar I disorder
50 Depressive disorders
51 Unipolar depression
52 Bipolar disorders
53 Buchwald, a.m.
54 Rudick -davis ,d.
55 . در DMS IV ، این ضابطه برای روشن کردن مرز بین افسردگی مهاد و عزا به فهرست نشانه ها افزوده شده است. بر این اساس می توان به تشخیص یک افسردگی مهاد مبادرت کرد ، در صورتی که نشانه ها بیش از دو ماه پس از مرگ یکی از عزیزان ، پابرجا بماند.
1. Seasonal
2. Catatonic 3. Postpartum
4. Melancholic 5-Disruptive Behavior Disorder
1. Disruptive Behavior Disorder
2. Double Depression
1.Character Disorders
1. Diagnosis and Statistical Manual of Mental Disorders
2. American Psychiatry Association
1. International Statistical Classification of Diseases
2. World Health Organization
—————
————————————————————
—————
————————————————————
2