مقدمه 12
2-1. مبانی نظری 13
2-1-1. تحلیل رفتار هزینهها 13
2-1-2. چسبندگی هزینهها 15
2-1-2-1. مفهوم چسبندگی هزینهها 16
2-1-2-2. تئوریهای چسبندگی هزینهها 17
2-1-3. مدیریت سود 18
2-1-3-1. تئوری نمایندگی 18
2-1-3-2. مفهوم مدیریت سود 22
2-1-3-3. روشهای مدیریت سود 26
2-1-3-3-1. مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری 26
2-1-3-3-2. مدیریت سود از طریق فعالیتهای واقعی 26
2-1-3-3-3. فعالیتها و عوامل موثر بر دستکاری سود از طریق فعالیتهای واقعی: 27
2-1-3-4.انگیزههای مدیریت سود 29
2-1-4. چسبندگی هزینه و انگیزههای مدیریت سود 32
2-2. پیشینه پژوهش 34
2-2-1. مروری بر تحقیقات خارجی 34
2-2-2. مروری بر تحقیقات داخلی 39
2-2-3. خلاصهای از پژوهشهای انجام شده 41
مقدمه
آگاهی از رفتار هزینه برای حسابداران، محققین و تمام کسانی که با حوزهی مدیریت در ارتباطند و تغییرات در هزینهها را برحسب تغییرات در درآمد ارزیابی میکنند، دارای اهمیت است. درک رفتار هزینه همچنین برای استفادهکنندگان بیرونی (برای مثال تحلیلگران مالی) که تمایل به ارزیابی عملکرد شرکت دارند، حائز اهمیت است. فرایند معمول مورد استفادهی تحلیلگران مالی جهت ارزیابی این عملکرد میتواند شامل مقایسهی اجزاء هزینه به عنوان درصدی از درآمدهای خالص فروش شرکتها یا یک شرکت در زمانهای متفاوت باشد. این تحلیل ممکن است نادرست باشد اگر که رفتار هزینه در ارتباط با کاهش یا افزایش درآمدها مدنظر قرار نگیرد و زمانی اصلاح میشود که تحلیلگر چگونگی تغییر هزینهها بر حسب درآمد را درک کند.
امروزه مسائل مرتبط با هزینه و رفتار آن بیشتر در حوزهی حسابداری مدیریت مطرح میشود و مدیران به منظور تصمیمگیری در خصوص مسائلی چون برنامهریزی و بودجهبندی، قیمتگذاری محصولات، تعیین نقطه سربهسر و سایر موارد مدیریتی، نیازمند درک و کسب اطلاعاتی در مورد رفتار هزینهها مخصوصاً نسبت به تغییرات سطح فعالیت و یا سطح فروش خواهند بود. در مدل رایج و سنتی رفتار هزینهها، که در ادبیات حسابداری به طور عمومی پذیرفته شده است، به طورمعمول، تغییرات هزینهها نسبت به تغییرات در سطح فعالیت، متقارن در نظر گرفته میشد. اما یکی از مباحثی که در طول دههی گذشته به سرعت در حسابداری مدیریت گسترش یافته، مربوط به عدم تقارن واکنش هزینهها به تغییرات سطح فعالیت در کوتاهمدت میباشد، این عدم تقارن در رفتار هزینه برای اولین بار توسط آندرسون و همکارانش1 (2003) "چسبندگی هزینهها" نامیده شد. چسبندگی هزینه به این معنی است که نسبت کاهش هزینهها در هنگام کاهش سطح فروش کمتر از نسبت افزایش هزینهها در هنگام افزایش سطح فروش است. از آن زمان تا کنون این بحث توجه زیادی را به خود جلب کرده است.
طبق پژوهشهای گذشته، از مواردی که باعث ایجاد چسبندگی هزینه میشود، تصمیمات سنجیدهی مدیران در مورد منابع و هزینهها در واکنش به محرکهای خارجی و داخلی است. به عنوان مثال، هنگامی که سطح تقاضا و متعاقباً سطح فروش شرکت کاهش مییابد، منابع و هزینههایی در شرکت بلااستفاده میماند که مدیر باید در مورد حذف و یا نگهداری آنها تصمیمگیری کند. اگر هزینهی نگهداری منابع مذکور کمتر از هزینهی حذف و کسب مجدد این منابع، هنگام افزایش دوبارهی سطح فروش، در بلندمدت برآورد شود، مدیر جهت افزایش ارزش شرکت در بلندمدت، تصمیم به نگهداری منابع میگیرد. این تصمیم باعث میشود که چسبندگی هزینه ایجاد شود. و سود شرکت در کوتاهمدت کاهش یابد.
در این تحقیق به دنبال بررسی این مسئله هستیم که اگر مدیران انگیزهای برای مدیریت سود و ارائهی تصویر مناسبی از عملکرد واحد تجاری داشته باشند، آیا این مسئله میتواند بر تصمیم آنها دربارهی چگونگی تعدیل منابع و به تبع آن بر میزان چسبندگی هزینهها موثر باشد یا خیر؟ تقریباً تمام مباحثی که تاکنون در رابطه با موضوع چسبندگی هزینه مطرح شده، به مواردی اشاره داشتهاند که باعث ایجاد چسبندگی هزینه میشود اما در این پژوهش هدف، بررسی تاثیر انگیزههای مدیریت سود بر کاهش چسبندگی هزینه خواهد بود.
2-1. مبانی نظری
مبانی نظری از مراحل اساسی موضوع پژوهش است. تا زمانی که مبانی نظری هر موضوع علمی مورد توجه و بررسی قرار نگیرد، فرایند پیشبرد تدریجی اهداف آن نیز دارای ابهام است.
در فصل اول کلیات پژوهش مطرح شد، بدین صورت که پس از بیان موضوع پژوهش که "بررسی تاثیر انگیزههای مدیریت سود بر چسبندگی هزینه در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران" است، اهمیت و اهداف پژوهش، فرضیههای پژوهش، محدودیتهای پژوهش، تعریف برخی از واژگان کلیدی و ساختار پژوهش مطرح شد. در این فصل ابتدا، به تشریح مبانی نظری مساله پژوهش پرداخته میشود و سپس پیشینه پژوهشهای داخلی و خارجی موضوع بیان میشود.
2-1-1. تحلیل رفتار هزینهها2
شاید کلمهای یافت نشود که به وسعت کلمه هزینه مورد استفاده قرار گرفته و در عین حال بیشتر از هر کلمه و مفهوم دیگر دچار سوء تعبیر شده باشد. زمانی که منظور، قیمت یک خدمت به خصوص است مصرفکنندگان از عبارت هزینههای خدمت استفاده میکنند. تحلیلگران خطیمشیها، زمانی که مجموع مخارج خدمات بهداشتی- درمانی را مدنظر دارند از هزینههای خدمات بهداشتی ملی سخن میگویند. تمام این لغزشهای کلامی اشتباه برانگیز بوده و درک معنی هزینه را آنچنان که توسط حسابداران، اقتصاددانان و مدیران به کار برده میشود، دچار ابهام میکند. در حسابداری، اقتصاد و تصمیمگیری در سطح مدیریت، منظور از کلمه هزینه یک کالا یا خدمت، هزینه تولید آن است. هزینههای تولید یک خدمت لزوماً معادل بهای پرداخت شده توسط مصرفکنندگان (یا بیمهای که او را تحت پوشش قرار داده) نیست. هزینه، شامل مقداری از منابع محروممانده یا قربانی شده برای تحصیل اهدافی ویژه است؛ مانند دستیابی به سرویس خوب، که به شکل واحد پولی بیان میشود. مدیران موفق تلاش زیادی برای کمتر کردن هرچه بیشتر هزینهها از قیمت فروش به خرج میدهند (پوررضا، 1380).
مدلهای سنتی رفتار هزینه
دستیابی به دانش رفتار هزینهها در تمامی سطوح هزینه و فعالیتهای حسابداری مدیریت، به ویژه در سطح کنترل هزینهها، برنامهریزی و تصمیمگیری ضروری است. با وجود سازههای زیادی که بر مقدار هزینه اثر میگذارند، سطح فعالیت تاثیر بسزایی در مقدار هزینهها دارد. سطح فعالیت به روشهای مختلفی مانند تن واحد تولیدی، ساعات کار، ساعات استاندارد، فروش و غیره بیان میشود. مطابق با نظریه سنتی رفتار هزینهها، هزینهها متناسب با سطح فعالیت تغییر میکنند و پیشبینی رفتار هزینهها بر مبنای اطلاعات گذشته انجام میشود. به طور کلی، تحلیل رفتار هزینهها برای برنامهریزی و تصمیمگیری با استفاده از اطلاعات کوتاهمدت مانند سه ماهه، شش ماهه و یک ساله، انجام میشود. دلیل این امر آن است که در بلند مدت، روش، تکنولوژی، محیط و شرایط دگرگون شده و نمیتوان برآورد دقیقی از ماهیت رفتار هزینهها داشت (لوسی3، 2002).
بر اساس مدلهای سنتی رفتار هزینه، گرایش هزینهها به چگونگی واکنش هزینهها در برابر تغییرات در یک شاخص مناسب سطح فعالیت اشاره دارد. به بیان دیگر مقصود از گرایش هزینهها مدلی است که بر اساس آن یک هزینه مشخص نسبت به تغییر در سطح فعالیت واکنش نشان میدهد. در این مدل از یک سو هزینههای متغیر قرار میگیرند که تقریبا متناسب با سطح فعالیت نوسان دارند و از سوی دیگر هزینه های ثابت قرار دارند که در یک دامنه معین از فعالیت تغییر نمیکنند. بین این دو هزینههای مختلط (نیمه متغیر) قرار دارند که با تغییر در سطح فعالیت تغییر میکنند، اما تغییر آنها مستقیما متناسب با تغییر در سطح فعالیت نیست.
کپلن و کوپر4 (1998) در سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت، هزینههای سربار را به سه قسمت به شرح جدول (2-1) تقسیم کردند.
جدول 2-1- تقسیم هزینه سربار از دیدگاه کپلن و کوپر (1998)
هزینه
تعریف
هزینه متغیر
کوتاه مدت
با حجم تولید تغییر میکنند مانند هزینه برق
بلند مدت
در طی زمان تغییر میکنند نه با حجم تولید مانند حقوق کارکنان پشتیبانی به عنوان بازرس
هزینه ثابت
در سطح فعالیت مشخص و در طی دوره ثابت میمانند مانند حقوق کارکنان اداری
هزینه متغیر کوتاهمدت مشابه تعریف هزینه متغیر در طبقهبندی اول است. تفاوت در هزینه متغیر بلندمدت در مقایسه با هزینه متغیر در طبقهبندی پیشین است (که در آن هزینه متغیر با تغییر در سطح فعالیت تغییر میکند و هزینه ثابت در سطح فعالیت مشخص، طی دوره ثابت میماند). در مدل قبل بعضی از هزینههای متغیر در این تقسیمبندی به عنوان هزینه ثابت در نظر گرفته میشوند. ضمناً هزینه ثابت در هر دو مدل مشابه است (لوسی، 2002: 284).
بنابراین، در مدل رایج و سنتی رفتار هزینهها، که در ادبیات حسابداری به طور عمومی پذیرفته شده است، به طورمعمول، هزینهها برحسب تغییرات در سطح فعالیت، به دو دسته ی ثابت و متغیر طبقهبندی میشوند. در این مدل، هزینههای متغیر به نسبت تغییرات در محرک فعالیت، تغییر میکنند؛ یعنی میزان تغییر در هزینهها به میزان تغییر در سطح فعالیت بستگی دارد، نه به جهت تغییر (نورن5، 1991: 160؛ بالاکریشنان و جروکا6، 2008: 3).
2-1-2. چسبندگی هزینهها
رفتار هزینهها بیشتر در حوزهی حسابداری مدیریت مطرح میشود. این شاخه از حسابداری در جهت مقاصد داخلی سازمان ها و واحدهای انتفاعی خدمت می کند و بر خلاف حسابداری مالی که از طریق اصول و ضوابطی مشخص و از پیش تعیین شده با محدودیت مواجه است، از یک رشته قواعد ثابت و غیر قابل تغییر تشکیل نشده است. روش ها و قواعد حسابداری مدیریت برای کمک به سازمان در جهت دستیابی به هدف های مورد نظر، از طریق تصمیم گیری های مطلوب تدوین و اتخاذ می شود. به همین دلیل، روش های حسابداری مدیریت باید برای هر یک از سازمان ها متناسب با اوضاع و احوالی که دارند، طراحی و به کار گرفته شود. در واقع حسابداری مدیریت باید خود را با ویژگی ها و نیازمندی های سازمان مربوط تطبیق دهد. جوهره مدیریت، تصمیم گیری است و تصمیم گیری ذاتاً با رویدادهای آتی سروکار دارد. به همین دلیل، حسابداری مدیریت برخلاف حسابداری مالی که اساساً بر اطلاعات گذشته تمرکز دارد، عمدتاً فراهم کننده اطلاعاتی با ماهیت جاری و آتی است. علاوه بر این، اطلاعات حسابداری مدیریت برای آنکه بتواند مدیران سطوح مختلف سازمان را در تصمیم گیری ها و ارزیابی ها کمک کند، ناگزیر باید به شکل تفصیلی و در اسرع وقت در دسترس قرار گیرد. نهایت اینکه اطلاعات حسابداری مدیریت هنگامی سودمند واقع می شود که مربوط، صحیح، قابلاعتماد و در صورت برآوردی بودن، بر رویه های صحیح برآورد مبتنی باشد. تاکید اساسی حسابداری مدیریت بر عرضه اطلاعات برای برنامه ریزی و کنترل توسط مدیریت است.
هزینهها نشاندهندهی مصرف منابع هستند و منابع نیز به منظور انجام فعالیتهای گوناگون فراهم میشوند. چون فعالیتها در راستای تولید کالاها و خدمات صورت میگیرد، پس عملاً منابع بر مبنای انتظارات از تقاضا تحصیل میشوند و به همین دلیل، هزینهها از تقاضای واقعی تبعیت نمیکنند، بلکه تابع انتظارات مدیران از تقاضا هستند. بنابراین نوسان هزینهها دقیقاً متناسب با نوسان میزان تقاضا و نتیجتاً نوسان سطح فروش نخواهد بود (کردستانی و مرتضوی 1391). بر خلاف رویکرد سنتی به رفتار هزینهها، تحقیقات اخیر نیز نشان میدهد که رفتار هزینهها در ارتباط با نوسانات سطح فعالیت متناسب و متقارن نیست. این عدم تقارن در رفتار هزینه برای اولین بار توسط آندرسون و همکارانش (2003) "چسبندگی هزینهها" نامیده شد. به این معنی که شدت کاهش هزینهها بر اثر کاهش حجم فعالیت، کمتر از شدت افزایش هزینهها بر اثر افزایش حجم فعالیت است.
در واقع زمانی که مدیران با کاهش فروش مواجه میشوند، ممکن است این وضعیت را موقتی تصور کرده و انتظار بازگشت فروش به سطح قبلی را داشته باشند. از این رو، برخی از آنها در دورههایی که فروش، روندی نزولی دارد، منابع لازم برای انجام فعالیتهای عملیاتی را کاهش نمیدهند. این رفتار از آنجا قابل توجیه است که حفظ منابع، موجب کاهش هزینهها در بلندمدت میشود، زیرا در صورت کاهش منابع در واکنش به کاهش فروش، اگر فروش در دورههای آتی افزایش یابد، هزینههایی بابت تحصیل مجدد همان منابع به شرکت تحمیل میشود. از این رو مدیران برای کاهش هزینهها و در نتیجه افزایش سود شرکت در بلندمدت، اقدام به حفظ منابع میکنند. این اقدام منجر به ایجاد چسبندگی هزینه میشود.
برآورد رفتار هزینهها در ارتباط با سطح فعالیت بدون در نظر گرفتن چسبندگی هزینهها گمراهکننده خواهد بود. در این مورد فراید، سوندهی و وایت7 (1997) عنوان میکنند که برآورد رفتار هزینهها با توجه به سطح فعالیت بدون درنظر گرفتن صفاتی نظیر چسبندگی هزینهها ممکن است گمراهکننده باشد. به طور مثال، در تحلیل صورتهای مالی معمولاً هزینههای توزیع و فروش و عمومی و اداری را به عنوان درصدی از فروش در نظر میگیرند. در جای دیگر مینتز8 (1999) بیان میکند که اگر یک افزایش نامتناسب با فروش در هزینههای توزیع و فروش و عمومی و اداری صورت گیرد تحلیلگران صورتهای مالی، آن را به عنوان ضعف کنترلی مدیریت در نظر میگیرند. این تحلیل ممکن است گمراهکننده باشد زیرا اگر هزینههای توزیع و فروش و عمومی و ادرای چسبنده باشند با افزایش فروش متناسب با فروش حرکت میکنند اما با کاهش فروش متناسب با آن حرکت نمیکنند. به گفتهی گریسون و نورین9 (2001) تصمیمگیریهای مدیریتی بدون در نظر گرفتن چسبندگی هزینهها اشتباه بزرگی میباشد. با توجه به آنچه که گفته شد به نظر میرسد سیستم هزینهیابی که بر مبنای ارتباط مستقیم هزینهها با فعالیتها میباشد تحریف شده است. به عبارتی، تناسب بین هزینهها و سطح محصول به گونهای که در مدل سنتی هزینهیابی عنوان میشود، همیشه برقرار نیست. در واقع سیستم هزینهیابی سنتی بر این فرض استوار است که در صورت دو برابر شدن حجم محصول، مقدار کلیهی منابع مربوطه نیز دو برابر میشود و بالعکس. فرضی که با چسبندگی هزینهها، رد شده است.
2-1-2-1. مفهوم چسبندگی هزینهها
چسبندگی هزینه به این معنی است که نسبت کاهش هزینهها در هنگام کاهش فروش کمتر از نسبت افزایش هزینهها در هنگام افزایش فروش است. به عنوان مثال، اگر درآمد فروش 15% درصد افزایش یابد، هزینهها 10% افزایش مییابد؛ اما اگر درآمد فروش معادل همان 15% کاهش یابد، هزینهها 9% کاهش مییابد. در چنین وضعیتی هزینههای موردنظر چسبنده خواهند بود (ویس 2010). رفتار چسبندهی هزینهها اولین بار توسط آندرسون و همکارانش مطرح شد. آنها برای اثبات چسبندگی هزینههای فروش، عمومی و اداری مدلی ارائه کردند که با عنوان مدل ABJ شناخته شده و پس از آن توسط بسیاری از پژوهشگران، مورد استفاده قرار گرفته است. مدل ABJ اولین بار به صورت زیر ارائه شده است:
log [SG&Ai,t /SG&Ai,t-1] = β0 +β1 log [Revenuei,t /Revenuei,t-1]+ β2 *Decrease- Dummyi,t* log [Revenuei,t /Revenuei,t-1]+ɛi,t
آندرسون و همکارانش (2003)، نشان دادند که دلایل زیادی برای چسبندگی هزینهها وجود دارد که از آن جمله میتوان عدم تمایل برای اخراج کارمندان هنگام کاهش حجم فعالیت، هزینههای مرتبط با آن و نیاز به زمان به منظور کاهش حجم فعالیت، اشاره کرد. آنها دو عامل اصلی زیر را در ایجاد چسبندگی هزینهها موثر دانستهاند:
1- هزینههای تعدیل10
مدیران در صورت وجود کاهش تقاضای محصولات یا خدمات شرکت، دو راهحل پیش رو دارند. راهحل اول اینکه منابع بلااستفاده11 را حفظ کنند و هزینه نگهداری آن را متحمل شوند. راهحل دوم اینکه منابع مازاد را کاهش دهند و هزینه تعدیلات را متحمل شوند. هزینه تعدیلات شامل هزینههای فروش داراییهای ویژه شرکت، پرداخت به کارکنان اخراج شده و جریمههای آتی نقض قرارداد است. افزون بر آن، منابع اضافهشده هنگام تجدید تقاضا، مانند هزینه سفارش داراییهای جدید شرکت، هزینه تحقیق و آموزش نیروی کار جدید و هزینه مذاکره قراردادهای آتی را شامل میشود. اگر کاهش تقاضا موقتی باشد، هزینه حفظ منابع در بلندمدت کمتر و به صرفهتر خواهد بود. لذا در صورت کاهش موقتی تقاضا، مدیران منابع اضافی را کاهش نمیدهند و هزینه حفظ منابع را متحمل میشوند.
2- ملاحظات شخصی مدیریت
اغلب، مدیران به دنبال حداکثر کردن منافع خود هستند. در این راستا، ممکن است منافع سهامداران نادیده گرفته شود. به همین دلیل، احتمالاً مدیران از کاهش منابع به دلیل جلوگیری از آسیب رساندن به قدرت و موقعیت خود اجتناب کنند.
این دو از دلایلی هستند که باعث میشوند مدیران هنگام کاهش سطح فعالیت از کاهش هزینه خودداری کنند، اما هنگام افزایش سطح فعالیت، هزینهها را افزایش دهند و به عبارتی منجر به ایجاد پدیده چسبندگی هزینه شوند.
پس از آندرسون و همکارانش نیز تحقیقاتی در مورد چسبندگی هزینهها انجام شد. از جمله پژوهشهای انجام شده توسط بالاکریشنان و همکاران 2004، بالاکریشنان و جروکا 2008، بنکر و همکاران 2011و یاسوکاتا و کاجیوارا 2011. در بیش تر موارد، پیشبینی میشود که هزینهها در حد متوسط چسبنده باشند؛ یعنی افزایش هزینهها در ازای 1% افزایش فروش، بیشتر از کاهش هزینهها در ازای 1% کاهش در فروش است. دو دلیل عمده که در این تحقیقات انجام شده پس از آندرسون و همکارانش در رابطه با این مسئله وجود دارد: نخست، تعدیل رو به پائین هزینهها به طورمعمول بزرگ تر از تعدیل رو به بالای هزینههاست (جوکس12 و همکاران، 2001: 537؛ کوپر و هالتیواگر13، 2006: 613)، این مسئله موجب میشود کاهش منابع در دسترس بهطور نسبی منجر به ایجاد هزینه شود. دوم، روندهای بلندمدت در فروش شرکتها، مثبت است (نمازی و غفاری، 1391). بنابراین، مدیران در رابطه با درآمدهای آتی، دیدگاه خوشبینانه را به دیدگاه بدبینانه ترجیح می دهند. تا زمانی که مدیران درآمدهای آتی را بیشتر از درآمدهای جاری پیشبینی کنند، ترجیح می دهند در زمان کاهش درآمدها در دوره ی جاری، منابع بهکار گرفته شده را حفظ کنند و در زمان افزایش درآمدها در دوره ی جاری، منابع را افزایش دهند. خوشبینی مدیران در رابطه با درآمدهای آتی منجر به ایجاد چسبندگی هزینه میشود، هرچند که تعدیل رو به بالا و تعدیل رو به پائین هزینهها متقارن باشد (بنکر14 و همکاران، 2011).
2-1-2-2. تئوریهای چسبندگی هزینهها
در پژوهشی که توسط یاسوکاتا و کاجیوارا (2011) انجام شد دو تئوری در ارتباط با علل چسبندگی هزینه عنوان شد:
1- یکی از این تئوریها به این نکته اشاره دارد که ممکن است هزینهها به دلیل تاخیر کاهش هزینه نسبت به کاهش سطح فروش چسبنده شوند (تئوری تاخیر در تعدیل هزینه15). مدیران، همزمان با افزایش تقاضا داراییهای عملیاتی را افزایش میدهند، تا پاسخگوی تقاضای اضافی به منظور افزایش فروش باشند، اما به هنگام کاهش تقاضا داراییهای عملیاتی را سریعاً کاهش نمیدهند؛ زیرا درصدد دستیابی به دلایل کاهش تقاضا هستند. فاصله زمانی ایجاد شده از کسب اطلاعات تا کاهش داراییهای عملیاتی، هم چنین از تصمیم به کاهش منابع تا اقدام به کاهش منابع، منجر به مساله چسبندگی هزینه میشود.
2- تئوری دیگر حاکی از آن است هزینهها در نتیجهی تصمیمات سنجیدهی مدیران چسبنده میشوند (تئوری تصمیمات سنجیده16). هنگامی که فروش کاهش مییابد، برخی از مدیران، این کاهش را موقتی تصور کرده و انتظار بازگشت فروش به سطح قبلی را در آیندهای نزدیک دارند. بنابراین در تصمیمی سنجیده، منابع مربوط به فعالیتهای عملیاتی را در دورههای کاهش فروش حفظ میکنند؛ زیرا اگر منابع در پاسخ به کاهش فروش، حذف شده و در دورههای افزایش فروش، مجدد تحصیل شوند، هزینههای شرکت در بلندمدت افزایش مییابد. علاوه بر این، اگر مدیران منابع مرتبط با فعالیتهای عملیاتی را متناسب با کاهش فروش کاهش دهند، تحصیل و آمادهسازی مجدد منابع در آینده، نیازمند زمان است. بنابراین چنانچه منابع )هزینهها( متناسب با کاهش فروش کاهش یابد، شرکت فرصتهای توسعهی فروش را از دست میدهد؛ زیرا نمیتواند منابع لازم برای گسترش فروش را با سرعت کافی به منظور استفاده از فرصتها به خدمت بگیرد. به همین علت، مدیران ناگزیرند برای انتخاب یکی از گزینههای کاهش هزینهها از طریق حذف منابع یا تحمل هزینههای بیشتر برای بهرهبرداری کامل از افزایش فروش آتی تصمیمگیری کنند (کردستانی و مرتضوی 1391). لذا یکی از اساسیترین علل چسبندگی هزینهها، تصمیمات سنجیدهی مدیرانی است که میکوشند با توجه به پیشبینی فروش آتی، سود را در بلندمدت افزایش دهند. از سوی دیگر، در صورتی که مدیر شرکت تصمیم به حفظ منابع در موقعیت کاهش فروش بگیرد، این تصمیم وی باعث افزایش هزینه و کاهش سود در کوتاهمدت میشود.
2-1-3. مدیریت سود17
2-1-3-1. تئوری نمایندگی18
با رشد امور تجاری و بازرگانی در دنیای امروز و تخصصی شدن ادارهی شرکتها، مدیریت از مالکیت جدا شده و ادارهی شرکتها، چه به صورت تجارت داخلی و چه به صورت تجارت بینالمللی به مدیران حرفهای و آگاه به مسائل پیچیدهی اقتصادی و مالی، به عنوان نمایندهی مالکان، سپرده شد. مالکان را در اصطلاح صاحبکار و مدیر را اصطلاحاً نماینده و این رابطه را رابطهی نمایندگی مینامیم. رابطهی نمایندگی عبارت است از نوعی قرارداد که بر اساس آن یک یا چند نفر مالک، نماینده یا مدیری را می گمارند تا خدماتی را از طرف آنان انجام دهد، و همزمان اختیارات تصمیم گیری نیز به وی می دهند. نویسندگان اولیهی تئوری نمایندگی (اسپنس و زیکاسر19: 1971، ستیگلیتز20: 1974؛ بیمن21: 1975، دمسکی و فلتوم22: 1978) سعی در معرفی الگوی اساسی تئوری نمایندگی کردهاند. این الگو را به اختصار میتوان به شرح زیر توضیح داد:
الگوی اساسی نمایندگی
شکل 1 رابطهی بین نماینده (مدیر) و مالک (سهامدار) را در چارچوب تئوری نمایندگی نشان میدهد. نظریهی نمایندگی، مبتنی بر فرضهای مختلفی از جمله فرضهای رفتاری مشخص بین سهامدار و مدیر است و میتوان آنها را به صورت زیر خلاصه کرد.
شکل 1. رابطهی بین نماینده (مدیر) و مالک (سهامدار) در چارچوب تئوری نمایندگی
طبق شکل 1:
فرضهای مربوط به مالک (سهامدار)
الف) مالک (سهامدار) به دنبال رسیدن به بیشترین نفع شخصی خود و "مطلوبیت موردانتظار23" (سود و …) میباشد.
ب) سهامدار با خرید سهم، در ریسک شرکت با سایر سهامداران شریک میشود؛ بنابراین در ریسک تنوع ایجاد میکند. پس از نظر رفتاری، "بیتفاوت نسبت به ریسک24" میباشد.
پ) سهامدار قدرت محاسباتی و پیشبینی آینده و دریافت اطلاع از نماینده و سیستم حسابداری یا نمایندگی را دارد و براساس اطلاعات قابل ملاحظه یا قابل بررسی با نماینده، قرارداد منعقد میکند و پرداخت به نماینده، براساس این اطلاعات میباشد.
فرضهای مربوط به نماینده )مدیر(
الف) مدیر نیز به دنبال نفع شخصی خود- رسیدن به بالاترین "مطلوبیت موردانتظار" (حقوق و دستمزد و…) میباشد. منافع شخصی مدیر، نه تنها مالی است؛ بلکه شامل موارد غیرمالی از قبیل فرصت استراحت25، دفتر کار زیبا، عضویت در سازمانهای معتبر و … نیز میگردد.
ب) مدیر شخصی "ریسکگریز26" است، یعنی ثروت بیشتر را به کمتر ترجیح میدهد؛ اما هنگامی که ثروت افزایش پیدا میکند، مطلوبیت مورد انتظار (پولی و غیرپولی) وی کاهش مییابد.
پ) مدیر اصولاً فردی عقلانی است. از یک طرف میداند سعی و کوشش وی منجر به افزایش ارزش شرکت میشود؛ پس باید، اعمال کند. اما از طرف دیگر، بر اثر کار کردن خسته میشود و تمایل به "کارگریزی27 دارد. این تمایل را در اصطلاح تئوری نمایندگی "از زیر کار شانه خالی کردن28" مینامند.
ت) مدیر منطقی است؛ یعنی با وجود موارد بالا انتظار میرود در راستای منافع سهامدار تصمیمگیری و اقدام نیز نماید.
ث) مدیر مانند سهامدار، قدرت محاسباتی و پیشبینی آینده را دارد و میتواند اطلاعات موجود را که شامل اطلاعات حسابداری نیز میگردد، پردازش کند و به نفع نمایندگی به کار برد.
مشکلات نمایندگی 29
اولین مشکل مربوط به نمایندگی، وجود تضاد منافع بین سهامدار و مدیر است. یعنی سهامدار به دنبال رسیدن به بالاترین مرحله ارزش سرمایهگذاری است و مدیر نیز در وهله اول به دنبال افزایش ثروت خود میباشد؛ بنابراین، این احتمال وجود دارد که مدیر، در راستای منافع سهامدار عمل ننماید. اختلاس و فساد مالی مدیر و خارج ساختن منافع سهامدار از شرکت، نمونههایی افراطی از این تضاد منافع میباشند. تحقیقات زیادی در خصوص تضاد منافع بین ذینفعان واحد تجاری انجام شده است که به لحاظ نظری مبتنی بر تئوری نمایندگی هستند. منفعت شخصی یکی از مفروضاتی است که تئوری نمایندگی تا حد زیادی متکی بر آن است.
دومین مشکل نمایندگی، مربوط به ناتوانی سهامدار، در ملاحظه اقدام و عملیات مدیر است. (جنسن30: 1998؛ هلمسترم31: 1979) سهامدار نمیتواند اقدامات مدیر را به طور روزانه دنبال کند تا مطمئن شود که آیا تصمیمگیریهای مدیر، منطبق با منافع سهامدار است یا خیر؛ بنابراین، سهامدار فاقد اطلاعات لازم در خصوص عملیات مدیر است. این حالت را در اصطلاح تئوری نمایندگی "عدم تقارن اطلاعات32" مینامند. از طرف دیگر، مدیر، نسبت به اقداماتی که در سازمان باید صورت گیرد، بیشتر از سهامدار اطلاع اجرایی دارد. این اطلاع اضافی مدیر، در نظریهی نمایندگی "اطلاعات خصوصی33" نامیده میشود. وجود اطلاعات خصوصی، به عدم تقارن اطلاعات بین سهامدار و مالک میافزاید.
سومین مشکل نمایندگی، به اصطلاح، "اثرات انتخاب نامطلوب34" میباشد (جید سد ال: 1981). این مورد زمانی اتفاق میافتد که اشخاص تمایل دارند با دارا بودن اطلاعات خصوصی درباره چیزی که نفع آنها را فراهم میسازد، با طرف مقابل، قرارداد منعقد نمایند. این مشکل در چارچوب رابطه بین مدیر و سهامدار نیز ممکن است به وجود آید و مدیر به نحوی رفتار نماید تا اطلاعات نادرست و یا غیرکامل به سهامدار منتقل نماید.
چهارمین مشکل نمایندگی، در اصطلاح "خطر اخلاقی35" نام گرفته است (بیمن، 1990، 1982). این مشکل وقتی به وجود میآید که نماینده، طبق نفع شخصی خود، انگیزه پیدا میکند تا از شرایط قرارداد منعقد شده خارج شود؛ زیرا مالک اطلاعات لازم در خصوص اجرای قرارداد و انجام عملیات لازم توسط نماینده را ندارد؛ این خطر، در چارچوب رابطه بین سهامدار- مدیر نیز وقتی به وجود میآید که سهامدار نتواند اقدام و عمل مدیر را ملاحظه کند.
پنجمین مشکل مربوط به نمایندگی، این است که قرارداد بین سهامدار و مدیر، در شرایط عدم اطمینان نسبت به حالات طبیعت آینده منعقد میگردد؛ در متن تئوری نمایندگی، این اتفاقها به دو گروه "عوامل غیرقابل کنترل" و "عوامل قابل کنترل" طبقهبندی میشوند؛ بنابراین، دسترسی به محصول یا سود نهایی، همیشه براساس احتمالات میباشد و در حقیقت، مبنای قرارداد "ارزش مورد انتظار" سود است؛ نه سود مطلق. نظر به اینکه مدیر ریسکگریز است، به طور طبیعی، تمایل دارد که دست کم قسمتی از ریسک مربوط به عوامل غیرقابل کنترل را به مالک انتقال دهد؛ یعنی همراهی در ریسک نیز باید به وجود آید. (نمازی: 1985).
براساس مطالب ذکر شده، با برقراری رابطه نمایندگی، هر یک از طرفین به دنبال حداکثر کردن منافع شخصی خود می باشند؛ و از آنجایی که تابع مطلوبیت مدیران با مالکان یکسان نیست، بنابراین بین آنها تضاد منافع به وجود میآید. با شکلگیری رابطهی نمایندگی و به واسطه وجود تضاد منافع، هزینه نمایندگی ایجاد می شود. هزینههای نمایندگی را میتوان به صورت زیر خلاصه نمود:
1. مجموع هزینههای کنترل کارگزار
2. هزینههای الزام کارگزار و
3. هرگونه زیان مازاد باقیمانده (هیل و جونز 1992).
بنابر موارد فوقالذکر ، تصمیمگیری روزمره شرکت به مدیران به مدیرانی تفویض میشود که لزوماً به نفع سهامداران تصمیمگیری نمیکنند و احتمالاً درصدد افزایش منفعت شخصی خود نیز هستند. در نتیجه ممکن است برای دستیابی به عایدیهای متفرقه تحریک شوند که منجر به کاهش ارزش منافع و رفاه سهامداران میشود. در واژگان تئوری نمایندگی کاهش رفاه سهامدار همان زیان باقیمانده است. این مشکل نمایندگی، ضرورت کنترل مدیریت توسط سهامداران را نشان میدهد (حساسیگانه 1384). یکی از اقلامی که برای کنترل و ارزیابی عملکرد مدیریت شرکت و تصمیمگیری مورد توجه عدهی کثیری از ذینفعان شرکت قرار میگیرد، سود شرکت است و بنابراین مدیری که به علت منافع شخصی هدفی برای ارائهی مطلوب اطلاعات داشته باشد جهت دستیابی به این هدف به سراغ سود و دستکاری آن میرود. توجه به این مسائل و اینگونه رفتارها توسط مدیران منجر به ایجاد مقولهای به نام مدیریت سود گردیده است. مدیریت سود به عنوان فرآیند برداشتن گامهای آگاهانه در محدودهی اصول پذیرفته شده حسابداری برای رساندن سود گزارش شده به سطح سود مورد نظر تعریف شده است، که عمل نزدیک کردن سود گزارش شده به سطح سود هدف از طریق دستکاری حسابداری و یا از طریق دستکاری فعالیتهای واقعی انجام میگیرد (ملانظری و کریمی زند 1386).
امروزه مدیریت سود یکی از موضوعات بحثانگیز در پژوهشهای حسابداری به شمار میرود. پژوهشها نشان داده است که نوسان کم و پایداری سود حکایت از کیفیت آن دارد، به این ترتیب سرمایهگذاران با اطمینان خاطر بیشتری، اقدام به سرمایهگذاری در سهام آن شرکتهایی میکنند که روند سود باثباتتری داشته باشند. لذا در این راستا، مدیریت سود را میتوان روشی برای آرایش اطلاعرسانی وضعیت مالی مطلوب شرکتها دانست که از طریق مداخله مدیریت در فرآیند تعیین سود به انجام میرسد (نوروش و همکاران 1384). بنابراین از آنجایی که محاسبهی سود بنگاه اقتصادی متاثر از روشهای برآوردی حسابداری بوده و تهیهی صورتهای مالی بر عهدهی مدیریت واحد تجاری میباشد، هنگامی که شرکتها در وضعیت نامطلوب اقتصادی تحت فشار فزاینده قرار میگیرند، ممکن است مدیران آنها از واحد حسابداری درخواست نمایند که سطر آخر صورتهای مالی یعنی سود را بهبود بخشند، و بدین وسیله محتوای اطلاعاتی آن را تغییر دهند (هوپ و هوپ36، 1996).
2-1-3-2. مفهوم مدیریت سود
در ادبیات حسابداری تعاریف گوناگونی از مدیریت سود ارائه شده است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میگردد:
به اعتقاد زیمرمن و واتز37 (1990) مدیریت سود، یعنی اعمال آزادی عمل بر روی ارقام حسابداری با فرض وجود یا عدم وجود محدودیتهایی در این زمینه.
شیپر38 (1999) اضهار میکند که مدیریت سود اقدامی است از طرف مدیر که انجامش منجر به تضعیف سودمندی اطلاعات در تصمیمگیری شود و مطابق با اهداف استانداردها نباشد.
به اعتقاد دیویدسون و همکاران39، مدیریت سود یعنی فرآیند انجام گامهای عمدی در چارچوب اصول پذیرفته شدهی حسابداری، که مدیران را قادر میسازد تا سود گزارش شده را به سطح مطلوب خود برسانند (ناظمی اردکانی، 1388).
سوئینی و اسلون40 (1995) معتقدند که مدیریت سود یعنی دخالت هدفمند مدیریت در فرآیند گزارشگری مالی برونسازمانی به منظور تحصیل منافع شخصی.
بیدلمن41، مدیریت سود را بیانگر تلاشی از سوی مدیریت شرکت میداند که سعی میکند تا انحرافات غیرعادی سود را کاهش دهد (اسفندآبادی، 1389).
به اعتقاد هیلی و والن42 (1999)، مدیریت سود هنگامی رخ میدهد که مدیران از قضاوتهای شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده کنند و ساختار معاملات را جهت تغییر گزارشگری مالی دستکاری نمایند. این هدف یا به قصد گمراه کردن برخی از صاحبان سود در خصوص عملکرد اقتصادی شرکت، یا تاثیر بر نتایج قراردادهایی است که انعقاد آنها منوط به دستیابی به سود شخصی است.
در متون حسابداری مالی نظریههای متفاوتی در توضیح چرایی مبادرت شرکتها و مدیران به مدیریت سود پیشنهاد میشود. بنابراین، مانند هر عرصه یا صحنهی پژوهشی حسابداری دیگر، اتفاق و اجماع در خصوص یک نظریهی یگانه برای تبیین و پیشبینی مدیریت سود وجود ندارد و هر کار پژوهشی از دیدگاه نظری متفاوتی به این پدیده پرداخته است (ثقفی و پوریانسب 1389).
همانند اکثر عرصههای پژوهش حسابداری، نظریههای مدیریت سود نیز از پژوهشهای عرصههای دیگر حسابداری، یا حوزههای دیگر دانش، مثل تامین مالی، اقتصاد، روانشناسی و مانند اینها وام گرفته شدهاند.
فهرست پربسامدترین نظریههای مدیریت سود عبارتاند از:
* نظریهی چشمداشت
* نظریهی کارگزاری
* نظریهی پذیرایی43
* نظریهی حسابشویی44
* نظریهی علامتدهی
* نظریههای رفتاری
* نظریهی بازی
* نظریهی ذینفعان
* نظریهی شرکت
در زیر به شرح مهمترین این نظریههای مدیریت سود میپردازیم:
> نظریهی چشمداشت:
دو رویکرد به این نظریه وجود دارد: نظریهی چشمداشت اطلاعاتی و نظریهی چشمداشت ارزشی. هر دو رویکرد ریشه در نظریهی چشمداشت روانشناسی دارند. برای اولین بار نظریهی چشمداشت در حوزهی حسابداری با رویکرد چشمداشت اطلاعاتی وام گرفته شد. اما سپس رویکرد ارزشی به این نظریه در کانون پژوهشهای مدیریت سود قرار گرفت.
اسکیپر45 چشمانداز اطلاعاتی را در مقام عنصر کلیدی زیربنای مطالعهی پدیدهی مدیریت سود قرار میدهد. بر این اساس چشمداشت اطلاعاتی در اثر ناقرینگی اطلاعاتی که در ساختارهای شرکتهای سهامی پیچیده بین مدیریت مسلط و گروه ذینفعان دورافتادهتر وجود دارد ایجاد میشود. بنابراین افشای حسابداری دارای یک روزنه یا بار اطلاعاتی است که علائم فایدهمندی را به ذینفعان مخابره میکند. بنابراین مدیران با آگاهی از این چشمداشت از مدیریت سود برای برآوردن اهداف سود موردانتظار ذینفعان استفاده میکنند.
برگستلر46 و دیچاو رویکرد ارزشی را به نظریهی چشمداشت اتخاذ میکنند. طبق این رویکرد تصمیمگیران یا ذینفعان ارزش را با توجه به یک مبلغ مرجع مانند سود استخراج میکنند تا سطوح مطلق ثروت. یعنی از دید آنها زیانها ناخوشایندتر از سودها هستند. از این رو، ذینفعان بالاترین ارزش را وقتی به دست میآورند که ثروت از یک زیان به یک سود به نسبت یک نقطهی مرجع حرکت میکند. همچنین اگر همه چیز ثابت بماند، سرمایهگذارن ترجیح میدهند هنگام تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری در شرکتها به سود کوچکتر اکتفا کنند اما در شرکتهایی که دارای سود نوسانپذیر هستند، سرمایهگذاری نکنند. بنابراین تغییر در سود و سطح صفر سود دو نقطهی مرجع برای سرمایهگذاران هستند. اگر مدیران بتوانند سود را بالاتر از سطح این نقطهی مرجع گزارش کنند بنابراین پاداش دریافت خواهند کرد. به عبارتی سود در مقایسه با زیان و تغییر مثبت در مقایسه با تغییر منفی به عنوان مرجع پاداش محسوب میشوند. این نظریه همچنین گزینهی مناسبی برای نظریهی مطلوبیت مورد انتظار است.
> نظریهی کارگزاری:
دو رویکرد به این نظریه در نوشتههای مدیریت سود مطرح است: رویکرد سهامداران و رویکرد ذینفعان. هر دو رویکرد ریشه در کار جنسن و مکلینگ دارند.
طبق رویکرد سهامدارن یا رویکرد سنتی به نظریهی کارگزاری، تضاد منافعی بالقوه بین سهامداران و مدیران وجود دارد. مدیران میکوشند ثروت خود را بیشینه کنند. این ثروت با افزایش پاداش، افزایش ارزش اختیارنامههای سهام یا ارزش سهام، یا کسب موقعیت شغلی بهتر افزایش مییابد. تاکید بر سود کوتاهمدت و فداکردن سود بلندمدت بهترین و کوتاهترین راه افزایش ثروت است. بر این اساس مدیران مشوق لازم را برای مدیریت سود دارند.
طبق رویکرد ذینفعان به نظریهی کارگزاری، تضاد منافع به تمام گروههای ذینفعان تعمیم داده میشود. بر اساس این رویکرد مدیران نه تنها با سهامداران که با دیگر گروههای ذینفعان شرکت رابطه دارند.
> نظریهی شرکت:
مباحث این نظریه عمدتاً مبتنی بر کار رانن و یاری است. در ادبیات حسابداری و مالی سه رویکرد اصلی به نظریهی شرکت تبیین شده است. سه رویکرد اصلی به تعاریف شرکت که نظریهی شرکت را به حوزهی حسابداری پیوند دادهاند عبارتاند از: رویکرد هزینهی قراردادها، رویکرد تصمیمگیری، رویکرد سیاسی- قانونی.
سنگبنای تمام این رویکردها این است که جدایی مالکیت از کنترل را به عنوان وجه مشخصهی شرکتهای سهامی عام به رسمیت میشناسند. سهامداران تملک میکنند و مدیران کنترل میکنند. تضادی بالقوه بین مدیران شرکت و سهامداران وجود دارد، و هر دو گروه عقلایی رفتار میکنند. در اینجا عقلایی بودن با منفعتطلبی شخصی به معنی فرصتطلبی برابر است.
طبق رویکرد هزینهی قراردادها شرکت به عنوان رشتهای از قراردادها تعریف میشود. قراردادها به علت وجود تضاد منافع بین شرکت و اشخاص برونسازمانی، و بین شرکت و اشخاص درونسازمانی بسته میشود.
با وجود تضاد منافع بین مدیران و سهامداران، به نظر عقلایی است سود را به عنوان اندازهی عملکرد در نظر بگیریم، که سهامداران با آن بتوانند مدیران را پایش کنند، زیرا برای هر دو طرف قرارداد مشاهدهپذیر و قابل پیگیری است.
از دیدگاه مدیریت سود رویکرد هزینهی قراردادها متضمن آن است که مدیریت سود یک رفتار فرصتطلبانه است. به این معنی که هدف، دست یافتن به چند عدد تعیین شده در یک قرارداد مکتوب (صوری) است که توسط شرکت و طرفهای قراردادش امضا شده است. محدودیت رویکرد هزینهی قراردادها از چشمانداز مدیریت سود آن است که پدیدهی مدیریت سود فقط به شرایطی محدود میشود که در آن قراردادها یا نسبت به تغییر شرایط اقتصادی تعدیل نمیشوند یا تجدید مذاکره پر هزینه است.
رویکرد تصمیمگیری، به شرکت به عنوان یک بنگاه اجتماعی مینگرد که برونداد آن منتج از تعاملهای تصمیمگیران گوناگون است که روابطشان را یا از طریق قراردادهای نوشتاری مدون (صوری) یا قراردادهای تلویحی نانوشته برقرار میکنند. در نتیجه، وظیفهی پژوهشگران رفتار شرکتها، تعیین تصمیمگیران کلیدی شرکت و شناسایی سهم آنان از پسآمد یا نتیجهی اجتماعی این تعاملها است. از این منظر، این پرسش که چرا سودها برای شرکت مهم هستند باید با این پرسش بازنویسی شود که چرا سود برای تصمیمگیرانی مهم است که توانایی و اختیار لازم را برای تعیین این ارقام (سودها) دارند.
در اینجا کانون تمرکز، یک تصمیمگیرندهی منفرد است که ترجیحاتش با یک تابع مطلوبیت که پسآمدهای گزینه را رتبهبندی میکند، خلاصه و تبیین میشود. هر تصمیمگیرنده عاقل است، به این معنی که اقدام برگزیدهاش مطلوبیت موردانتظارش را بیشینه میکند.
رویکرد سیاسی- قانونی بر قرارداد بین مدیران و سهامداران تاکید میگذارد، و قراردادهای شرکت با دیگر ذینفعان را فرع بر این قرارداد در نظر میگیرد.
این رویکرد همانند دو رویکرد قبلی تضاد منافع بین مدیران و سهامداران را به رسمیت میشناسد. به ویژه، شرکت مجموعهای از داراییها است که جریانهای نقدی تولید میکنند، اما حقوق این جریانهای نقدی در یک شرکت که تحت کنترل مدیران است به مدیران که حق دارند تصمیم بگیرند چگونه این داراییها را مدیریت کنند تعلق ندارد. مدیران، مالک این حقوق تصمیمگیری هستند. رسالت آنان اتخاذ اقداماتی برای مدیریت منابع و داراییهای شرکت به منظور تولید جریانی از سود است که نگهداری سهام شرکت را برای سهامداران و نیز انجام فعالیت اقتصادی و کسب وکار را برای دیگر گروهها توجیه کند. تمایز بین این دو گروه به دلیل تضاد منافع بین آنها مهم است. هر دو گروه به دنبال نفع شخصیشان هستند، و هیچ ضمانتنامهی قبلی و از پیشنوشتهای وجود ندارد که این منافع را همسو کند. سهمداران دوست دارند بازده روی سرمایهگذاریشان کسب کنند و در خصوص پرتفوی کارا تصمیم بگیرند، در حالی که مدیران به پاداششان، ارتقا، شغل دائمی و شهرت علاقهمندند. بنابراین، برای مثال، اگرچه سرمایهگذاران دوست دارند عملکرد ضعیف را تا آنجا که ممکن است زودتر بدانند، اما مدیران به دلیل آنکه شغل و پاداششان در گرو عملکرد است، ترجیح میدهند انتشار اخبار بد را برای دریافت حقوق بالا به بعد موکول کنند (تا شرایط و امور تغییر کند).
از دیدگاه مدیریت سود، چون مالکان اشخاص برونشرکتی هستند که برای تصمیمگیری تحت رویکرد سیاسی- قانونی به اطلاعات حسابداری دریافتی از اشخاص درونشرکتی، مدیران و هیئت مدیره، اتکا میکنند، بنابراین هر دو مدیریت سود ارزشافزا و فرصتطلبانه معنا دارد و عاقلانه و منطقی است. مدیریت سود ارزشافزا راهی است برای مدیران تا گزارشی را برای مالکان با علامت دادن اطلاعات مربوط به ارزش ایجاد کنند بدون آنکه به جزئیات بسیار دردسرآفرین بپردازند. در هر حال، امنیت داراییها و سرقفلی مالکان ارزشمند است.
احتمالاً مدیریت سود فرصتطلبانه به دو دلیل رخ میدهد: 1) تضاد منافع بین سهامداران و مدیریت، و 2) در کل، آنان که اطلاعات شخصی دارند به آسانی میتوانند از آنها برای ایجاد مزیت برای خود به هزینهی دیگران، استفاده کنند (ثقفی و پوریانسب 1389).
مدیران واحدهای تجاری به دلایل مختلف می کوشند تا از طریق کاربرد روشهای گوناگون حسابداری، سود دوره مالی را در راستای تامین سیاستها و اهداف خود، تغییردهند (دستگیر 1381).
2-1-3-3. روشهای مدیریت سود
پژوهشهای حسابداری انجام شده در زمینهی مدیرت سود، نشاندهندهی وجود دو شیوهی اصلی برای مدیریت سود است. مدیران شرکتها میتوانند از طریق دستکاری اقلام تعهدی و همچنین دستکاری فعالیتهای واقعی (مدیریت واقعی سود)، سود را مدیریت کنند (شیپر(1989) و هیلی و والن(1999)). (ایزدینیا و همکاران 1392)
2-1-3-3-1. مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری
مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی اختیاری یا اصطلاحاً مدیریت حسابداری سود زمانی رخ میدهد که مدیریت، سود گزارش شده را با استفاده از اختیار حسابداری خود بر اساس اصول پذیرفته شدهی حسابداری دستکاری کند (پرتوی و آبشیرینی 1392). به منظور تحقق اهداف سود، مدیران میتوانند تا پایان سال صبر کرده و از اقلام تعهدی اختیاری برای مدیریت سود استفاده کنند. اما این استراتژی یک ریسک را در پی دارد که ممکن است به دلیل محدود شدن این اقلام توسط استانداردهای پذیرفته شدهی حسابداری، مبالغ لازم برای دستکاری، بیش از اقلام تعهدی اختیاری موجود باشد. در نتیجه، اهداف سود ممکن است در پایان سال از طریق استفاده از اقلام تعهدی اختیاری حاصل نشود. همچنین، از آنجا که اقلام تعهدی در دورههای بعد معکوس میگردد باعث میشود که سودهای سنوات آتی تحت تاثیر قرار گیرد؛ به همین خاطر استفاده از این نوع مدیریت سود محدود میباشد (هاشمی و ربیعی 1390).
2-1-3-3-2. مدیریت سود از طریق فعالیتهای واقعی
در مدیریت واقعی سود، مدیریت با اتخاذ برخی تصمیمهای عملیاتی و به عبارت دیگر دستکاری فعالیتهای واقعی به مدیریت واقعی سود روی آورده و به سود موردنظر خویش دست مییابند.
رویچودهری47 (2006) مدیریت واقعی سود را اینگونه تعریف میکند: "انحراف از فعالیتهای عادی عملیاتی توسط مدیران به منظور گمراه کردن برخی از ذینفعان دربارهی اینکه اهداف گزارشگری مالی در روند عادی عملیات برآورده شده است". در صورتی که مدیران به طور گسترده با این قبیل فعالیتها درگیر باشند، نشاندهندهی تمایل آنها به مدیریت واقعی سود است؛ زیرا این قبیل فعالیتها میتواند بر سود دورهی جاری تاثیرگذار باشد. پژهشهایی نظیر هیلی و والن (1999)، فادنبرگ و تیرول48 (1995)، دیچاو و اسکینر49 (2000) و رویچودهری (2006) به روشهایی نظیر تسریع (شتاب) فروش از طریق اعطای تخفیف، تغییر جدول ارسال کالا، کاهش هزینههای اختیاری نظیر مخارج تحقیق و توسعه و تولید بیش از اندازه به عنوان روشهای مدیریت سود واقعی اشاره میکنند (ایزدینیا و همکاران 1392).
تحقیقات نشان میدهد معمولاً شرکتها علیرغم اثر معکوسی که مدیریت واقعی سود بر جریان نقدی آتی دارد، به انجام این شکل از مدیریت سود برای تحقق اهداف کوتاهمدت سود تمایل دارند (چن و همکاران 2008).
2-1-3-3-3. فعالیتها و عوامل موثر بر دستکاری سود از طریق فعالیتهای واقعی:
ابتدا روشهایی را که مدیریت، از طریق آنها به دستکاری فعالیتهای واقعی اقدام میکند، مورد مطالعه قرار میدهیم. فعالیتهای مشمول مدیریت واقعی سود (یاسری 1386):
الف) دستکاری فروش50:
دستکاری فروش به معنی تلاش مدیریت در افزایش موقتی فروش در طی سال به وسیلهی افزایش اعطای تخفیفات فروش و تسهیلات اقساطی بیشتر میباشد. بنابراین، راهی که مدیریت میتواند به وسیلهی آن فروش سال مالی بعد را در سال مالی جاری اضافه و یا تسریع کند، برقراری تخفیفات با دورههای محدود میباشد. افزایش حجم فروش به عنوان نتیجهی اعطای تخفیفات فروش، احتمالاً وقتی که شرکت قیمتهای قبلی را برقرار کند، از بین میرود. وجه نقد ورودی به ازای هر واحد فروش، خالص از تخفیف، از بابت اضافه فروش دارای حاشیهی فروش کمتر میباشد. این در حالی است که کل سود به واسطهی افزایش فروش در دورهی جاری بیشتر خواهد بود (با فرض حاشیهی سود مثبت). کاهش حاشیهی سود فروش به سبب تخفیفات فروش اعطا شده، موجب افزایش غیرعادی بهای تمام شده تولید نسبت به فروش میگردد.
یک راه دیگر برای افزایش حجم فروش به طور موقتی برای افزایش سودآوری، اعطای شرایط اعتباری آسانتر میباشد. به طور مثال خردهفروشان و کاخانجات اتومبیلسازی اغلب در اواخر سال مالی پیشنهاد اعطای وام با نرخ بهرهی پایینتر (صفر درصد مالی) میدهند. اینگونه اعمال در حقیقت نوعی تخفیف است که منجر به کاهش وجه نقد ورودی به ازای هر واحد فروش، به شرکت، میشود. این موضوع در حالی است که تامینکنندگان مواد اولیه تخفیفاتی متناسب با آن را به شرکت نخواهند داد. در نتیجه به طور کلی اینگونه برداشت میگردد که مدیریت (دستکاری) فعالیت فروش، منجر به افزایش نسبت بهای تمام شده فروش به تولید میگردد.
ب) اضافه تولید51:
برای افزایش مدیریت سود، مدیران در شرکتهای تولیدی اقدام به تولید محصول بیشتر نسبت به آنچه در بازار مورد تقاضا میباشد، میکنند. با حجم تولید بیشتر، هزینههای ثابت سربار روی واحدهای بیشتری از موجودی سرشکن میگردد، سبب سهمگیری کمتر هزینه روی هر واحد تولیدی میشود. به دلیل اینکه این کاهش در هزینه هر واحد به وسیلهی هزینههای دیگری جبران نمیگردد. این موضوع سبب میگردد تا گزارش بهای تمام شده کالای فروش رفته برای هر واحد کمتر نشان داده شود، و شرکت گزارش حاشیهای سود عملیاتی بهتری را نشان دهد. با وجود این، شرکتها هزینههای تولیدی و نگهداری بیشتری را به سبب اضافه تولید متحمل گشته که در همان دوره به وسیلهی فروش جبران نمیگردد. به طور کلی، با ثابت بودن همه شرایط، حاشیهی نهایی بهای تمام شده متحمله، به واسطهی موجودی اضافه تولید شده، سبب میگردد تا بهای تمام شده تولیدی نسبت به حجم فروش بالاتر رود.
ج) کاهش مخارج اختیاری52:
مخارج اختیاری از قبیل مخارج تبلیغات و تعمیر و نگهداری اغلب در دورهای که رخ میدهند شناسایی میگردند. بدین ترتیب شرکتها میتوانند سودآوری خود را از طریق کاهش اینگونه هزینهها افزایش دهند. این مورد در زمانی که این هزینهها بلافاصله منجر به کسب سود و یا درآمد نمیشوند، به احتمال بیشتری رخ میدهند. اگر مدیران به منظور افزایش سودآوری اقدام به کاهش مخارج اختیاری خود کنند، در نتیجه میبایست این شرکتها، مخارج اختیاری غیرعادی پایینی را نشان دهند. اینگونه مخارج شامل R&D، تبلیغات و هزینههای اداری و فروش میباشد. هزینههای اداری و فروش بدین دلیل مورد توجه قرار گرفته شده است که اغلب شامل مخارج اختیاری مشخصی از جمله آموزش کارکنان، تعمیر و نگهداری و هزینههای سفر و غیره میباشد.
نکتهای اساسی که از مطالب فوق حاصل میشود این است که: تخفیفات بیش از حد و اضافه تولید منجر به افزایش نسبت بهای تمام شده تولیدی غیرعادی بالا نسبت به مبلغ فروش میگردد، در حالی که کم کردن مخارج اختیاری منجر به کاهش اینگونه هزینهها نسبت به مبلغ فروش میگردد (رویچودهری2006).
با وجود هزینههای مرتبط با دستکاری فعالیتهای واقعی، بعید است که مدیران تنها به دستکاری اقلام تعهدی جهت مدیریت سود اکتفا کنند. نتایج پژوهشهایی نظیر برنز و مرچنت53 (1990) و گراهام و همکاران54 (2005) بیانگر تمایل زیاد مدیران اجرایی به مدیریت سود از طریق فعالیتهای واقعی نسبت به دستکاری اقلام تعهدی است؛ زیرا اولاً، مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی بیشتر مورد توجه حسابرسان و قانونگذاران قرار دارد. ولی مدیریت سود واقعی اغلب شبیه تصمیمهای عادی واحد تجاری است و تشخیص آن مشکلتر است. ثانیاً، دستکاری اقلام تعهدی دربردارندهی ریسک است؛ زیرا ممکن است مقدار سودی که برای دستکاری موردنیاز است فراتر از اقلام تعهدی اختیاری موجود باشد. در نتیجه اگر از اقلام تعهدی اختیاری در پایان سال استفاده شود، ممکن است اهداف مرتبط با سود برآورده نشود. این موارد، مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی را با محدودیت مواجه میسازد؛ در عوض، دستکاری فعالیتهای واقعی کمتر در معرض این محدودیت قرار میگیرد (ایزدینیا و همکاران 1392).
همانگونه که پیشتر ذکر شد، روش سوم مدیریت واقعی سود (دستکاری هزینههای اختیاری) بیشتر زمانی رخ میدهد که چنین مخارجی موجب کسب درآمد و سود فوری نشود. بنابراین زمانی که سطح فروش کاهش مییابد و منابع و ظرفیت بلا استفاده در شرکت ایجاد میشود، به این دلیل که این منابع سود فوری برای شرکت ایجاد نمیکنند، مدیر انگیزهی لازم را برای استفاده از روش سوم مدیریت واقعی سود (حذف منابع بلااستفاده) بدست میآورد.
2-1-3-4.انگیزههای مدیریت سود55
در تحقیقات حسابداری سوال "چه کسی مسئول مدیریت سود است؟" یک سوال کشف نشده است. بازرس یک صحنهی جرم معمولاً تلاش میکند که هویت متهم را تعیین کند. در حالی که تحقیقات دانشگاهی به تشخیص شخص یا شرکت مدیریتکنندهی سود توجه کمتری دارند؛ و بیشتر به یافتن انگیزههای مدیریت سود علاقهمندند.
بر مبنای تحقیقات انجام شده توسط برخی از پژوهشگران حوزهی مدیریت سود (نظیر بلکویی، 1381) مهمترین محرکهای مدیران در دستکاری سود، قراردادهای بدهی طرحهای پاداش، ساختار مالکیت و هزینههای سیاسی میباشند. با توجه به هر یک از این فرضیهها و پژوهشهای پیشین داخلی و خارجی (نظیر ابراهیمی و ابراهیمی، 1391) این انگیزهها را میتوان نهایتاً به سه دسته تقسیم کرد:
1. انگیزههای قراردادی
انگیزهی قراردادی برای مدیریت سود زمانی رخ میدهد که قراردادهای بین یک شرکت و سایر گروهها به اعداد حسابداری اتکا کند. چهار وضعیت قراردادی عمدهی زیر میتواند مدیریت سود را ترغیب کند.
الف) قرارداد بدهی56: مدیران شرکتهایی که قصد تخطی از قراردادهای بدهی را ندارند، میتوانند از طریق انتخاب روشهای حسابداری افزایندهی سود از ناتوانی در ایفای قرارداد جلوگیری کنند. حتی شرکتهایی که قراردادهای بدهی را نقض کردهاند، نیز کاندیدای مدیریت سود هستند، زیرا چنین اقداماتی ممکن است موقعیت چانهزنی شرکت را در زمان مذاکرهی مجدد بهبود بخشد. این هزینهها احتمالاً الزامآور هستند، زیرا تخطی از قرارداد بدهی همیشه به افزایش هزینه استقراض یا قراردادهای محدودکننده جدید منجر میشود.
ب) قراردادهای جبران خدمات57: قراردادهای جبران خدمات مدیریت معمولاً دربرگیرندهی پاداشهایی است که تا حدی بر اساس سود شرکت تعیین میشوند. مدیران از طریق دستکاری اعداد حسابداری میتوانند بر جبران خدمات جاری و آتی خود تاثیر بگذارند. استفاده از اعداد حسابداری در قراردادهای پاداش، مدیران را ترغیب به دستکاری اعداد حسابداری میکند.
ج) امنیت شغلی و هموارسازی سود58: همچنین، مدیران ممکن است به منظور حفظ امنیت شغلی خود درصدد هموارسازی سود باشند. اگر نوسان سود شرکت کم بوده و روند سودآوری شرکت رو به افزایش باشد، مالکان احساس رضایت بیشتری از عملکرد مدیر خواهند داشت و همچنین تمایل بیشتری به سرمایهگذاری در اینگونه شرکتها توسط سرمایهگذاران وجود خواهد داشت.
د) مذاکرات اتحادیهها59: در حین مذاکرات با اتحادیهها، مدیران انگیزه دارند به منظور حمایت از این ادعا مبنی بر اینکه شرکت نمیتواند دستمزدها را افزایش دهد یا نیاز به امتیازهای کارگری دارد سود را تعدیل کند.
2. انگیزههای بازار60
در سالهای اخیر، تحقیقات بیشتر به سمت انگیزههای بازار سرمایه روی آوردهاند. با توجه به اینکه سرمایهگذاران و سایر ذینفعان از سود و اجزای آن در فرآیند ارزیابی سهام استفاده میکنند، مدیران ممکن است به منظور تاثیرگذاری بر قیمت سهام شرکت اقدام به مدیریت سود کنند.
الف) عرضه اولیه سهام61: مدیران میتوانند به منظور تغییرات تصورات سرمایهگذاران با استفاده از رویههای حسابداری، سود را در دورههای نزدیک به عرضه اولیه سهام افزایش دهند. تعجبآور نیست که اقلام تعهدی بالا در دورههای قبل از عرضهی سهام حاکی از کاهش سود پس از عرضهی اولیه باشد؛ بدین معنا که مدیران سود را به آینده و هزینه را به حال انتقال میدهند. جالب است که کاهش سود اغلب به اقاامهی دعوا از سوی سهامداران منجر میشود و اینکه مدیریت سود ممکن است منجر به هزینههای قانونی هنگفتی شود.
ب) خرید سهام توسط مدیریت62: خرید سهام سهامداران توسط مدیریت نیز میتواند مدیریت سود را ترغیب کند. مدیران معمولاً از شرکتهای تامین سرمایه میخواهند که ارزش سهام را تعیین کنند. شرکتهای تامین سرمایه نیز از روشهای مبتنی بر سود استفاده و بدین ترتیب مبلغی را که میبایست توسط مدیریت برای خرید سهام پرداخت گردد، تعیین میکنند. با توجه به انگیزهی مالی مدیران برای حداقل کردن قیمت خرید، تعجبآور نیست که برخی از مدیران، قبل از خرید سهام برای خود، اقدام به دستکاری سود در جهت کمتر از واقع نشان دادن آن کنند.
ج) ابزارهای جدید مالی: به وجود آمدن ابزارهای جدید مالی (مثل ابزارهای مشتقه) باعث شد که نسبت به معاملات حسابداری مشابه، رفتارهای متفاوتی بروز پیدا کند. ارائهی یک رهنمود معتبر برای حسابداری ابزارهای مالی، کاری دشوار و پیچیده است. موسسات مختلف با ابزارهای مشابه، ممکن است روشهای مختلفی برای ثبت به کار گیرند، تا از این طریق بتوانند به نتایج مطلوب خود دست یابند.
د) بیاعتنایی بازار نسبت به هزینههای عمدهی غیرعملیاتی: بازار مالی نسبت به هزینههای غیرعملیاتی که از نظر مقداری بزرگ میباشند، بیتوجه هستند. این مسئله خود موجب ایجاد انگیزه در مدیران میشود تا هزینههای غیرعملیاتی را افزایش دهند. به عبارتی مدیران هزینههای عملیاتی را به عنوان غیرعملیاتی ثبت میکنند تا سود عملیاتی را بیش از واقع نشان دهند.
ه) رشد و پیشبینی سود63: بازارهای سرمایه نسبت به شرکتهایی که انتظارات گزارشها در مورد سود یا پیشبینیهای مدیریت در مورد سود را برآورده نمیکنند، حساس میباشند. اگر شرکتها نتوانند به آنچه گزارشهای مالی پیشبینی کردهاند دست یابند، ارزش سهام آنها به شدت سقوط میکند. علاوه بر این، مدیریت معمولاً به منظور گزارش سود مثبت و رشد سود اقدام به مدیریت سود میکند.
و) هزینههای شست و شوی بزرگ64: در این روش تلاش میشود که حسابها از ترازنامه خارج شوند یا به اصطلاح ترازنامه جارو یا پاکسازی گردد. به اعتقاد بلکویی (1381، ص58) مدیران در زمان انتساب مدیران جدید، تلاش میکنند تا پروژههای قدیمی و داراییهای مربوط به مدیران قبلی را حذف کنند تا عملکرد سالهای آینده و نتایج آن بیانگر عملکرد مطلوب مدیر فعلی نسبت به مدیر پیشین باشد. هزینههای شست و شوی بزرگ کاملاً رایج هستند. این هزینهها منجر به متورم شدن سودهای آینده میشود و این کار را از طریق کاستن از سود دورهی جاری یا انتقال هزینههای دورهی آتی به دورهی جاری صورت میگیرد.
3. انگیزههای قانونی65
سومین انگیزهی بالقوهی مدیران برای مدیریت سود، ارتقای اقدامات قانونی مساعد است. انگیزههای قانونی برای مدیریت سود زمانی رخ میدهد که تصور میشود سود گزارش شده بر اقدامات قانونگذاران یا مقامات دولتی تاثیر بگذارد. مدیران با دستکاری آخرین سطر صورت سود و زیان ممکن است بر اقدامات قانونگذاران یا مقامات دولتی تاثیر گذارند و بدین وسیله وارسی سیاسی و اثرات مقررات را حداقل کنند.
الف) وارسی سیاسی66: شرکتهای بزرگتر مایل هستند روشهای حسابداری را انتخاب کنند که سود را کمتر نشان میدهد؛ زیرا بدین وسیله هزینههای سیاسی خود را که در قالب مالیات است، کاهش میدهند. همچنین، در مواردی قوانین حاکم بر یک صنعت خاص باعث میشود که این صنایع برای کاهش هزینههای سیاسی اقدام به مدیریت سود در جهت کمتر نشان دادن سود دورهی جاری کنند.
ب) بازجویی ضدتراست67: هزینههای قوانین ضدتراست ممکن است بسیار زیاد باشد و در نتیجه مدیران را تشویق به کمتر از واقع نشان دادن سود کند.
ج) تخفیف واردات68: شرکتها در طول دورهای تخفیف وارداتی اعطا میگردد، مزیتهای مالی کسب میکنند. از این رو، آنها انگیزه دارند که در طول این دورهها سود خود را کاهش دهند و به علت واردات کالای خارجی از سوی دولت و ناتوانی در رقابت با شرکتهای خارجی، از دولت جبران غرامت کنند.
د) قوانین و مقررات بانکی69: تدوینکنندگان مقررات بانکی از اعداد حسابداری برای تعیین نسبت کفایت سرمایه استفاده میکنند. از این رو، مدیران بانکها انگیزه دارند در زمانی که این نسبت کمتر از حد قانونی آن است اعداد حسابداری را دستکاری و بدین وسیله هزینههای سیاسی خود را کاهش دهند. آنها عمدتاً این کار را از طریق کاهش اندوختهی زیان وامها انجام میدهند.
به طور کلی توانایی ایجاد تغییر در روشهای حسابداری، به دلیل عدم الزام روشهای یکنواخت، همچنین امکان دسترسی انحصاری مدیران به بخشی از اطلاعات مالی و انگیزههایی همچون امنیت شغلی، پاداش، قانونگریزی، اجتناب از زیان و یا کاهش سود، قراردادهای بدهی، افزایش ثروت، دستیابی به انتظارات سهامداران و برنامههای پیشبینی شده، این انگیزه را در مدیریت به وجود میآورد که با اعمال روشهای مختلف در جهت منافع خود و در جهت تضاد منافع با سایر گروهها، سود را دستکاری نماید. با این وجود انگیزهی مدیریت سود به دو دلیل به احتمال بیشتر در زمان کاهش فروش ایجاد میشود:
الف) اخبار بد مربوط به عدم دستیابی به اهداف سود با وجود اخبار بد مربوط به کاهش سطح فروش بسیار شدیدتر خواهد بود (ریز و سیواراماکریشنان70 2007). بنابراین، مدیران تلاش میکنند که اخبار بد مربوط به عدم دستیابی به اهداف سود را منتشر نکنند (گراهام و همکاران71 2005). از این رو به تعدیل سریعتر هزینهها و منابع روی میآورند. در صورتی که هنگام افزایش فروش این اجبار بر مدیران نیست.
ب) فرض کنید شرکتی در سال جاری سودی نزدیک به صفر و افزایش فروش را تجربه کند، در این صورت، احتمالاً در دورهی قبل زیان داشته، به این دلیل که سطح فروش در دورهی قبل پایینتر بوده است. براین اساس، مدیر احتمالاً در دورهی قبل منابع بلااستفاده را جهت کاهش زیان حذف کرده و طبیعتاً منابع بلااستفاده کمتری در دورهی جاری برای حذف کردن وجود خواهد داشت. از طرف دیگر، اگر شرکتی در سال جاری سودی نزدیک به صفر و کاهش فروش را تجربه کند، احتمالاً در دورهی قبل سود بالاتری داشته، به این دلیل که سطح فروش در دورهی قبل بالاتر بوده است. بر این اساس، مدیر در دورهی قبل اجباری به حذف منابع بلااستفاده نداشته و منابع بلااستفاده بیشتری در دورهی جاری (نسبت به شرایط افزایش فروش) وجود خواهد داشت (کاما و ویس 2013).
2-1-4. چسبندگی هزینه و انگیزههای مدیریت سود
با مطالعه پیشینه ی تحقیق درمی یابیم که از سال 2003 تاکنون درباره چسبندگی هزینه و عوامل موثر بر آن تحقیقات بسیاری انجام شده است. مفهوم چسبندگی هزینهها برای اولین بار در سال 2003 توسط آندرسون و همکاران مطرح شد. در این مقاله مدل اصلی چسبندگی هزینهها ارائه شد که در مقالات بعدی مورد استفاده دیگر پژوهشگران قرار گرفت. شواهد تجربی این تحقیق نشان میدهد که سرعت افزایش در برخی از هزینهها در هنگام افزایش سطح فروش، بیشتر از سرعت کاهش در سطح هزینهها در هنکام کاهش سطح فروش است. در تحقیق دیگری از بنکر و همکاران در 2003 چسبندگی هزینههای توزیع و فروش و عمومی و اداری تایید شد. در تحقیقی از بالاکریشنان و همکاران در 2004 عنوان میشود که این مدیریت یک شرکت است که ترجیح میدهد در زمان افزایش سطح فعالیت، هزینهها را بالا ببرد اما در زمان کاهش فعالیت، مدیریت چندان علاقهی به کاهش هزینهها نشان نمیدهد. همچنین، نمازی و همکاران (1391)، در پژوهشی نشان دادند که هزینههای اداری، عمومی و فروش، بهای تمام شده و مجموع بهای تمام شده و هزینههای اداری، عمومی و فروش چسبنده هستند.
نظریههای متفاوتی درباره چسبندگی هزینهها مطرح شده است که از آن جمله میتوان تمایل مدیریت در حفظ ظرفیت منابع در دورههای کاهش درآمد، به دلیل عدم تمایل به تحمل هزینههای تعدیل منابع و تعدیل مجدد منابع را بیان کرد. آندرسون (2003) و گروهی از پژوهشگران نظیر چن (2008) و مدیروس (2004) چنین پدیدهای را از دیدگاه نظریهی نمایندگی و انگیزههای شخصی مدیران در حفظ سطح ظرفیت تولیدی در دورههای کاهش درآمد تحلیل کردهاند. اخیراً یاسوکاتا و کاجیوارا (2011) نیز دو نظریهی "تصمیمات سنجیده" و "تاخیر در تعدیل هزینه" را درباره وقوع پدیدهی چسبندگی هزینه مطرح کردهاند.
هنگام نوسان سطح تقاضا و نتیجتاً سطح فروش، مدیر شرکت بر اساس برخی ملاحضات مانند چشمانداز بلندمدت از فروش و موقعیت شرکت، و یا حتی به دلایل شخصی که ناشی از مشکلات نمایندگی است، در مورد چگونگی پاسخ هزینهها در مقابل این نوسان، تصمیمات سنجیده اتخاذ میکند. و همین تصمیمات سنجیده میتواند رفتار هزینهها را نسبت به نوسان سطح فروش نامتقارن کند و به عبارت دیگر باعث ایجاد چسبندگی هزینه شود. از طرفی در موقعیت کاهش سطح فروش، به علت قرار گرفتن شرکت در شرایط نامطلوب اقتصادی، مدیران آن تحت فشار مضاعف خواهند بود، زیرا برای حفظ موقعیت شغلی خود و مزایایی مانند پادش باید تلاش کند تا تصویر مناسبتری از عملکرد شرکت برای ذینفعان ارائه دهد. یکی از اقلامی که بیشتر مورد توجه ذینفعان است و مدیر میتواند از طریق دستکاری آن تصویر بهتری را از عملکرد خود به آنها نمایش دهد، سود گزارش شده در صورت سود و زیان است. در چنین شرایطی مدیر شرکت تلاش میکند از زیان و یا کاهش سود جلوگیری کنند. بنابراین به مدیریت سود روی میآورد تا به هدف سود موردنظر دست یابند.
سود را میتوان به دو روش مدیریت کرد. روش اول، از طریق اقلام تعهدی اختیاری در چارچوب اصول پذیرفتهشده حسابداری و روش دوم، از طریق دستکاری فعالیتهای واقعی؛ سه روش متداول برای مدیریت واقعی سود عبارتند از: دستکاری فروش، تولید و هزینههای اختیاری. در روش سوم که دستکاری هزینههای اختیاری است، مدیران هزینههای گزارش شده را با کاهش مخارج اختیاری، کاهش داده و به این ترتیب سود را افزایش میدهند. این کار به ویژه زمانی رخ میدهد که چنین مخارجی موجب کسب درآمد و سود فوری نشود. با کاهش سطح فروش و پدیدار شدن منابع و هزینههایی که سود و منافع فوری برای شرکت ایجاد نمیکند احتمال میرود که مدیر شرکت، جهت رسیدن به اهداف سود، حذف یا تعدیل این منابع را تسریع ببخشد. اگر مدیر چنین تصمیمی در مورد منابع بلااستفاده شرکت اتخاذ کند، باعث میشود هزینهها با کاهش سطح فروش سریعتر کاهش یابند و نتیجتاً چسبندگی هزینهها کاهش یافته و یا حذف شود.
در این پژوهش، به بررسی این موضوع میپردازیم که برخی از تصمیمات سنجیدهی مدیران، چسبندگی هزینهها را کاهش میدهد؛ به عبارت دیگر، در صدد بررسی این مطلب هستیم که آیا انگیزهی دستیابی به اهداف سود (اجتناب از زیان و یا کاهش سود) میتواند بر میزان چسبندگی هزینهها تاثیری گذارد؟
2-2. پیشینه پژوهش
2-2-1. مروری بر تحقیقات خارجی
بارگستلر و دیچو (1997)، در تحقیقی با عنوان مدیریت سود جهت اجتناب از کاهش سود و زیان، با بررسی شرکتهای واجد شرایط بین سالهای 1994- 1976، به آزمون توزیع تغییرات سود و سود گزارش شده پرداختهاند. آنها به این نتیجه دست یافتهاند که فراوانی شرکتهایی که سود اندک و یا افزایش اندکی در سود را گزارش کردهاند به طرزی غیرعادی بیشتر از شرکتهایی است که زیان اندک و یا کاهش اندکی در سود را گزارش کردهاند. شواهد پژوهش آنها حاکی از آن است که 8 تا 12 درصد شرکتهایی با کاهش سود جزئی (مدیریت نشده) دارند اقلام اختیاری را جهت گزارش افزایش سود دستکاری میکنند. به طور مشابه، 30 تا 40 درصد شرکتهایی با زیان جزئی (مدیریت نشده) اقلام اختیاری را جهت گزارش سود مثبت دستکاری میکنند.
پژوهش سودرستروم و نورین (1997)، در پژوهشی با عنوان دقت و صحت مدلهای تناسبی هزینه، رفتار هزینههای سربار بیمارستانهای دولت واشینگتن را بررسی کرده و نشان دادند برای پیشبینی دقیقتر تغییرات هزینهها بهتر است فرض شود که هزینهها متناسب با تغییر سطح فعالیت تغییر نمیکنند. آنها همچنین دریافتند که تمام تاثیر تغییر در سطح فعالیت بر هزینهها در همان دوره تغییر رخ میدهد؛ و نهایتاً با استفاده از مدل رگرسیون چند دورهای به این نتیجه رسیدند که نسبت هزینههای متغیر در حساب سربار این بیمارستانها بسیار متعادل به نظر میرسد.
دجورج و همکاران (1999)، در پژوهشی با عنوان مدیریت سود جهت عبور از آستانهها، با بررسی اطلاعات 5387 شرکت طی سالهای 1996- 1974 دریافتند که سود میتواند از طریق دستکاری اقلام تعهدی حسابداری (مدیریت اقلام تعهدی)، تغییر رویدادهای اقتصادی (مدیریت واقعی) و یا ترکیبی از هر دو، دستکاری شود. مدل آنها نشان داد که تلاش برای عبور از آستانهها چگونه الگوهای خاصی از مدیریت سود را ایجاد میکند. نتایج بررسیهای آنها حاکی از آن بود که مدیریت سود تحت تاثیر سه آستانه است:
1. گزارش سود مثبت
2. تداوم عملکرد اخیر
3. دستیابی به انتظارات تحلیلگران
پژوهش آنها در واقع اهمیت آستانهها را برای عملکرد و همچنین پیامدهای آن برای الگوی سود گزارش شده تعیین کرد.
آندرسون و همکاران (2003)، در تحقیقی برای اولین بار به بررسی چسبندگی هزینهها پرداختند. آنها 7629 شرکت را در طول 20 سال مورد بررسی قرار دادند. در این پژوهش این فرضیه را که هزینههای فروش، عمومی و اداری چسبندهاند، مورد آزمون قرار داده و تایید کردند. آنها با تعیین یک مدل با هزینههای فروش، عمومی و اداری به عنوان تابعی از درآمد فروش، دریافتند که هزینهها در پاسخ به 1% افزایش درآمد فروش، با متوسط 55،0% افزایش مییابند؛ اما تنها با 35،0% در برابر 1% کاهش درآمد فروش، کاهش مییابند. آنها مدلی از رفتار هزینهها ارائه کردند مبنی بر اینکه چسبندگی هزینهها احتمالاً به علت تصمیمات سنجیده مدیران برای تعدیل منابع تخصیصیافته به فعالیتها، رخ میدهد.
سابرامانیام و ویدنمیر (2003)، ارتباط بین تغییرات فروش با چسبندگی هزینهها را بررسی کردند. در این پژوهش، رفتار هزینهها در سطوح مختلف تغییر درآمد فروش بررسی شد. آنها همچنین تاثیر شرایط مختلف اقتصادی همچون نرخ تولید ناخالص ملی و ویژگیهای متفاوت شرکتها مانند جمع داراییها و تعداد کارکنان شرکت را بر شدت چسبندگی هزینهها آزمون نمودند. و نتایج زیر حاصل گردید:
1) هزینههای توزیع و فروش، عمومی و اداری و بهای تمام شده کالای فروش رفته در سطوح پایین تغییر درآمد فروش چسبنده نیستند.
2) میزان چسبندگی هزینهها در صنایع مختلف با یک دیگر متفاوت است.
3) در دورههای رشد اقتصادی، شدت چسبندگی بیشتر است.
4) در دورههایی که در دورهی قبل از آن کاهش درآمد رخ داده است، شدت چسبندگی کاهش مییابد.
5) با افزایش نسبت جمع داراییها به فروش و تعداد کارکنان شرکتها، شدت چسبندگی افزایش مییابد.
نتایج حاکی از آن است که هزینههای توزیع و فروش و هزینههای عمومی و اداری و بهای تمام شده کالای فروش رفته، وقتیکه درآمد فروش تغییرات کمی داشته باشد (کمتر از 10%)، رفتار چسبندگی ندارند؛ اما وقتی که درآمد فروش بیش از 10% تغییر کند، چسبندگی هزینههای بالا، نمایان میشود.
بالاکریشنان و همکاران (2004) نیز، به بررسی تاثیر تغییر در حجم فعالیت بر میزان چسبندگی هزینهها پرداختند. آنها تاثیر دو عامل "میزان تغییر در سطح فعالیت" و "میزان استفاده از ظرفیت" بر رفتار مدیریتی را که باعث چسبنده بودن هزینهها میشود، بررسی نمودند و به این نتیجه دست یافتند که درصد تغییر در هزینهها برای تغییرات اندک سطح فعالیت (3%±) تفاوت چندانی با درصد تغییر هزینهها برای تغییرات بزرگ سطح فعالیت (بیشتر از 3%±) ندارد؛ اما، اگر شرکت در سطوح بالای ظرفیت خود فعالیت کند، دارای هزینههای چسبنده خواهد بود.
مدیروس و کاستا (2004)، طی پژوهشی به بررسی چسبندگی هزینههای توزیع و فروش و عمومی و اداری پرداختند. نتایج حاصل از بررسی 198 شرکت برزیلی طی سالهای 1986- 2003، فرضیه ی اصلی تحقیق، مبنی بر چسبنده بودن هزینههای توزیع و فروش و عمومی و اداری را تایید کرده است. افزون بر آن، نتایج نشان میدهد که با هر 1% افزایش در درآمد فروش، 59,0% افزایش در هزینههای توزیع و فروش و عمومی و اداری به وجود میآید؛ اما هر 1% کاهش در درآمد فروش، تنها 32,0% کاهش در هزینههای مزبور را به دنبال دارد. پژوهش آنها همچنین، وارونگی این چسبندگی در دورهی بعد از کاهش فروش را تایید کرد.
گراهام و همکاران (2005) در پژوهشی با عنوان الزامات اقتصادی گزارشگری مالی شرکتی از 421 مدیر مالی اطلاعاتی از طریق پرسشنامه جمعآوری کردند تا عوامل موثر بر تصمیمات مدیران بر اندازهگیری عملکرد و افشای داوطلبانه را تشخیص دهند. آنها دریافتند که بیشتر مدیران، سود (به طور خاص سود هر سهم) را بیشتر به عنوان شاخص مورد توجه استفادهکنندگان برونسازمانی میبینند تا جریانات نقدی. آنها همچنین دریافتند، مدیران بر این باورند که نرسیدن به اهداف سود ویا نوسان سود، قابلیت پیشبینی سود را کاهش داده و نتیجتاً باعث کاهش قیمت سهام میشود؛ زیرا سرمایهگذاران و عدم قطعیت در روند سود را نامطلوب میدانند.
گانی (2005)، در پژوهش خود با عنوان نتایج مدیریت واقعی سود را بررسی کردهاند. چهار روش برای مدیریت واقعی سود در نظر گرفته:
1. کاهش سرمایهگذاری در مخارج تحقیق و توسعه جهت افزایش سود؛
2. کاهش سرمایهگذاری در هزینههای فروش، عمومی و اداری جهت افزایش سود؛
3. زمانبندی شناسایی سود ناشی از واگذاری داراییها و سرمایهگذاریهای بلندمدت؛ و
4. کاهش قیمتها جهت افزایش فروش در دورهی جاری و یا تولید اضافه جهت کاهش بهای تمام شده کالای فروش رفته.
و به بررسی این موضوع پرداخته است که مدیریت واقعی سود تا چه حد بر عملکرد آتی موثر است و همچنین اینکه آیا با وجود روشهای مذکور سرمایهگذاران و تحلیلگران انتظار کاهش عملکرد را در آینده دارند یا خیر؟ نتایج پژوهش تاثیر منفی با اهمیت هر چهار روش را بر عملکرد آتی شرکت تایید میکند به این معنا که مدیریت واقعی سود، جریانهای نقدی عملیاتی و سود کمتری ایجاد میکند و چنانچه شرکتی در سال جاری از مدیریت واقعی سود استفاده نماید، بازده آتی پایینتری خواهد داشت؛ ضمن اینکه از دیدگاه تحلیلگران هر چهار روش در شناسایی سود آتی تاثیرگذار است اما از دیدگاه سرمایه گذاران تنها تاثیر روشهای دوم و چهارم مورد تایید قرار گرفته است.
زانگ (2005)، در تحقیقی با عنوان شواهدی بر رابطهی جایگزینی بین مدیریت واقعی و حسابداری سود بیان میکند که مدیران تصمیمهای مربوط به مدیریت سود از طریق فعالیتهای واقعی را قبل از تصمیمهای مربوط به دستکاری اقلام تعهدی اتخاذ میکنند. نتایج پژوهش وی همچنین حاکی از آن است که بعد از دعوی مدیران ترجیح میدهند روش خود را از مدیریت حسابداری به مدیریت واقعی سود تغییر دهند.
بنکر و چن (2006)، در تحقیقی مدلی برای پیش بینی نرخ بازده سرمایه گذاری، که در آن مدل رفتار چسبنده هزینهها نیز لحاظ شده بود ارائه نمودند و با مقایسه مدل خود با سه مدل سنتی که در آن به رفتار چسبنده هزینه ها توجه نشده بود، نشان دادند که مدل آنها دقت بیشتری در پیش بینی بازده سرمایه گذاری دارد. با این پیش زمینه نسبت به رفتار هزینه ها می توان تا حدودی به این نتیجه دست یافت که یک شرکت با هزینه های چسبنده، کاهش بیشتری در درآمد دارد در زمانی که سطح فعالیت کاهش پیدا می کند. در صورتی که یک شرکت با چسبندگی کمتر، کاهش درآمد کمتری را در زمان کاهش فعالیت نشان می دهد.
رویچودهری (2006)، در پژوهشی با عنوان "مدیریت سود از طریق دستکاری فعالیتهای واقعی" دریافت که دریافت که شرکتها برای جلوگیری از گزارش زیان و ارائهی حاشیهی سود بهتر، از فعالیتهایی نظیر ارائهی تخفیفهای قیمتی به منظور افزایش فروش، تولید بیش از اندازه برای کاهش بهای تمام شدهی کالای فروش رفته و کاهش هزینههای اختیاری جهت بهبود حاشیهی سود استفاده میکنند؛ در حالی که این فعالیتها باعث افزایش ارزش شرکت در بلندمدت نمیشود.
کالجا و همکاران (2006)، چسبندگی هزینههای عملیاتی را با استفاده از دادههای 4 کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان بررسی نمودند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که با افزایش 1% فروش، هزینه های عملیاتی 97,0% افزایش مییابد و با کاهش 1% فروش، هزینههای عملیاتی 91,0% کاهش مییابد و شدت چسبندگی هزینهها در فرانسه و آلمان بیشتر از شدت چسبندگی در آمریکا و انگلیس است. افزون بر آن، نوع صنعت و نوع شرکت بر چسبندگی هزینهها تاثیر دارد.
آندرسون و همکاران (2007)، درپژوهشی دیگر با عنوان رفتار هزینه و تحلیل بنیادی هزینههای فروش، عمومی و اداری به بررسی چگونگی تغییر سطح هزینهها و به ویژه هزینههای فروش، عمومی و ادرای پرداختند و به این نتیجه دست یافتند که با افزایش یا کاهش هزینههای مذکور میزان درآمد نیز در دورهی بعد به ترتیب، افزایش یا کاهش مییابد و افزایش نسبت هزینههای فروش، عمومی و اداری به فروش از سوی مدیریت بیانگر انتظارات وی برای افزایش درآمد آتی میباشد. آنها با استفاده از مدل پیشبینی سود ادعا کردند، که برخلاف تجزیه و تحلیلهای سنتی برای ارزیابی عملکرد شرکت، افزایش نسبت هزینههای اداری، عمومی و فروش به خالص فروش، بیانگر علامتی منفی نسبت به عملکرد جاری و آتی شرکت نیست. نتایج حاکی از آن بود که چنین تجزیه و تحلیلهایی فقط در دورههای افزایش درآمد صادق است و در دورههای کاهش درآمد، تجزیه و تحلیل های بنیادی باید با توجه به رفتار چسبنده هزینهها ارزیابی شود.
کوهن و همکاران (2008)، در پژوهشی به بررسی میزان مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی و فعالیتهای واقعی، قبل و بعد از قانون ساربنیز- اکسلی (2003) پرداختند. آنها دریافتند که از سال 1987 تا 2003 مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی افزایش داشته ولی بعد از تصویب قانون مذکور روند کاهش داشته است. در مقابل مدیریت سود از طریق فعالیتهای واقعی، بعد از تصویب قانون افزایش چشمگیری داشته است.
یو (2008)، نیز در زمینهی مدیریت حسابداری سود و دستکاری فعالیتهای واقعی تحقیقی انجام داد. نتایج تحقیق وی حاکی از آن است که در صورت وجود استانداردهای سختگیرانه، مدیران بیشتر تمایل به دستکاری فعالیتهای واقعی دارند. همچنین نتایج تحقیق وی نشان میدهد که شرکتهای مشکوک به دستکاری فعالیتهای واقعی نسبت به سایر شرکتها عملکرد آتی پایینتری داشتهاند. به عبارت دیگر طبق نتایج کار وی دستکاری فعالیتهای واقعی ممکن است به ارزش اقتصادی شرکت در بلندمدت آسیب برساند.
بالاکریشنان و جروکا (2008)، با استفاده از دادههای بیمارستانهای شمال آمریکا به بررسی این فرضیه پرداختند که چسبندگی هزینههای نگهداری بیماران این بیمارستانها بیشتر است. نتایج بدست آمده از این پژوهش به صورت زیر است:
1. هزینههای عملیاتی بیمارستانها در کل چسبنده هستند؛ و
2. هزینههای مرتبط با نگهداری بیماران نسبت به هزینههای انجام سایر وظایف از چسبندگی بیشتری برخوردار است.
چن و همکاران (2008)، رابطهی انگیزههای مدیران و حاکمیت شرکتی را با رفتار نامتقارن هزینههای فروش، عمومی و اداری بررسی کردند. آنها در تحقیق خود اطلاعات 1500 شرکت، در طی دوره 10 ساله 2005-1996 را مورد استفاده قرار دادند. بر اساس یافتههای ایشان، عدم تقارن هزینهها با مشکلات نمایندگی (با شاخص جریانهای نقدی آزاد)، رابطهی مثبت و با حاکمیت شرکتی رابطهی منفی دارد و این رابطهی منفی در صورت وجود انگیزههای مدیریتی تشدید میشود. همچنین آنها به این نتیجه دست یافتند که مشکلات نمایندگی در شرکتهایی که در آنها هزینههای فروش، عمومی و اداری، ارزش آتی کمی ایجاد میکند، بیشتر بر عدم تقارن هزینه موثر است.
ویس (2010) در پژوهشی به بررسی رابطهی رفتار هزینه و پیشبینی سود تحلیلگران پرداخت و از یک نمونه 2520 تایی از مجموع 44931 شرکت صنعتی که از سال 1986 شروع و تا سال 2005 بود استفاده کرد، نتایج تحقیق وی حاکی از این موضوع است که دقت پیشبینی سود، توسط تحلیلگران در شرکتهایی که هزینههای چسبندهتری دارند، کمتر است و چسبندگی هزینهها بر اولویتهای تحلیلگران و نظر سرمایهگذاران دربارهی ارزش شرکت تاثیر میگذارد.
گانی (2010) در پژوهشی از طریق تجزیه و تحلیل اطلاعات جمعآوری شده از میزان دستیابی به شاخصهای سود به بررسی ارتباط بین مدیریت واقعی سود و عملکرد آتی پرداخت و دریافت که شرکتها اغلب درگیر مدیریت سود از طریق دستکاری فعالیتهای واقعی هستند. نتایج بررسی نشان داد که کاهش هزینههای تحقیق و توسعه و تولید بیش از اندازه، با سودی که در نتیجهی دستکاری فعالیتهای واقعی کسب شده، رابطهی مثبت دارد. همچنین سودی که از طریق مدیریت سود واقعی ایجاد شده، یک رابطهی معکوس با عملکرد آتی شرکت دارد.
یاسوکاتا و کاجیوارا (2011) به بررسی ارتباط تصمیمات سنجیدهی مدیران با چسبندگی هزینهها پرداخته و با بررسی و تحلیل دادههای بدست آمده از شرکتهای ژاپنی نشان دادند اگر مدیران انتظار فروش در آینده را داشته باشند، چسبندگی هزینهها افزایش مییابد. نتایج این مطالعه همچنین نشان داد، میزان خوشبینی مدیران در پیشبینی فروش آتی، رابطهی معناداری با چسبندگی بهای تمام شده فروش ندارد، اما با چسبندگی هزینههای فروش، عمومی و اداری ارتباط مثبت دارد.
در تحقیقی از بنکر و همکاران (2011)، تاثیر عواملی مانند تغییرات متوالی همجهت فروش، سفارش مشتریان، پیشبینی تحلیلگران از فروش و رشد تولید ناخالص داخلی، بر چسبندگی هزینهها آزمون شد و یافتهها نشان داد که اگر عوامل مذکور، حاکی از خوشبینی بیشتر مدیریت باشد، افزایش هزینهها، سریعتر و کاهش هزینهها با سرعت کمتری انجام میشود.
بالکریشان و لابرو72 (2011)، در تحقیقی با عنوان ساختار هزینه و چسبندگی هزینه ها شواهدی ارائه میکند که در درازمدت هزینهی تصمیمگیری ساختار هزینه تحت تاثیر توانایی ما برای شناسایی تصمیمات کوتاهمدت مدیریت هزینه است و تصمیمات گذشته در ساختار هزینه ، قدم بزرگی برای کنترل هزینه ها در کوتاهمدت است.
در این تحقیق مدل ABJبه عنوان یک راه حل مناسب برای بکارگیری داده های یک نمونه بزرگ برای درک بهتر تصمیمگیریهای کوتاهمدت مدیریت هزینه پیشنهاد می شود .در این مقاله 3 روش برای کاهش تاثیر ساختار هزینه در مطالعات چسبندگی هزینه عنوان شده :
1) محدود کردن صنایع ، چون صنایع از لحاظ ساختار هزینه شبیه هستند
2) استفاده از متغیر های مستقل از قبیل حجم سرمایه ، رشد تولید ناخالص داخلی برای کنترل هزینه های ثابت و
شرایط اقتصادی
3) استفاده از روش درصد تغییرات و رگرسیون فاما و مبکث بجای استفاده از. log , ln
نتیجه تحقیق کنون (2011)، که با بررسی 509 داده از شرکتهای صنعت هواپیمایی آمریکا انجام شد این بود که اگر هزینههای نهایی افزایش ظرفیت به هنگام افزایش تقاضا، بیشتر از منفعت نهایی کاهش ظرفیت به هنگام کاهش تقاضا باشد، چسبندگی هزینهها افزایش مییابد و از آنجا که کاهش قیمت محصول به هنگام کاهش تقاضا، بیشتر از افزایش قیمت محصول به هنگام افزایش تقاضاست، چسبندگی هزینهها در حالت کاهش تقاضا بیشتر است.
کاما و ویس (2013)، در تحقیقی با عنوان تاثیر اهداف سود و انگیزههای مدیریتی بر چسبندگی هزینهها، با بررسی 97،547 مشاهده از 11758 شرکت در طی سالهای 2006-1979 نشان دادند که انگیزهی مدیران برای اجتناب از زیان و کاهش سود، دستیابی به پیشبینی سود تحلیلگران مالی و پیشبینی مدیران از درآمد آتی و همچنین هنگام کسادی خرید و فروش (کاهش سطح فروش) افزایش مییابد. تصمیمات سنجیدهی مدیران که در این شرایط در مورد منابع اتخاذ میشوند و ناشی از انگیزههای نمایندگی است، در اصل به جای ایجاد چسبندگی هزینه، آن را کاهش میدهند. یافتههای آنها حاکی از آن است که پژوهشهایی که برای یافتن منشا چسبندگی هزینه انجام میشود، باید با توجه به انگیزههای مدیر در تعدیل منابع باشد.
چن و همکاران (2013) به بررسی ویژگیهای رفتار مدیریت در واکنش به چسبندگی هزینهها پرداختند. آنان با بررسی نمونه متشکل از 14568 سال- شرکت به بررسی هزینههای اداری، عمومی و فروش برای سالهای 1992 تا 2011 پرداختند. نتایج پژوهش نشاندهندهی تغییرات رفتاری مدیران در قبال چسبندگی هزینه است به نحوی که وقوع پدیدهی چسبندگی هزینه، اعتماد به نفس مدیران را افزایش میدهد.
بنکر و همکاران (2014)، در پژوهشی با عنوان انتفاع سرمایهگذاران و تحلیلگران از مدلهای رفتار هزینه، مدلهای ذهنی تحلیلگران و سرمایهگذاران در ارتباط با رفتار هزینه را مورد آزمون قرار دادند. آنها اطلاعات 7127 شرکت را در طول سالهای 2013-1992 بررسی کرند و به این نتیجه رسیدند سه تا از مدلهای مورد بررسی بیشتر مورد استفاده تحلیلگران قرار میگیرد؛ بنابراین، به نظر میرسد که سرمایهگذاران و تحلیلگران رفتار چسبندهی هزینهها را تا حدودی تشخیص میدهند و کمتر دیده شد که به مدل سنتی رفتار هزینهها تکیه کنند. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که برخی از مدلهای رفتار هزینه پیشبینی دقیقتری از سود را ارائه میکنند.
2-2-2. مروری بر تحقیقات داخلی
قائمی و نعمتالهی (1385)، طی پژوهشی به بررسی رفتار هزینهها در شرکتهای تولیدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. آنها با استفاده از تجزیه و تحلیل اطلاعات مندرج در صورتحساب سود و زیان شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی دورهی زمانی 1375 تا 1383 به آزمون رفتار چسبندهی هزینهها پرداختند. برای این منظور با استفاده از رابطهی بین درآمد فروش با هزینهها، چسبندگی هزینهها از طریق رگرسیون سه متغیره بررسی شد. نتایج حاکی از آن است که هر یک از هزینههای مورد بررسی چسبنده هستند. به این معنی که اگر درآمد فروش 10% افزایش یابد هزینه 9% افزایش مییابد اما اگر درآمد فروش 10% کاهش یابد (معادل همان افزایش) هزینه 8% کاهش مییابد.
قائمی و نعمتالهی (1386)، به بررسی رفتار و ساختار هزینههای عملیاتی و هزینهی مالی در شرکتهای تولیدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. در این پژوهش، چسبندگی هزینههای مواد مستقیم، دستمزد مستقیم، سربار تولید و هزینههای مالی و رابطه آنها با درآمد فروش، هر یک به طور جداگانه مطالعه شد. نتایج بیانگر این بود که هزینههای سربار چسبنده هستند؛ اما هزینههای مواد اولیه، دستمزد مستقیم و هزینهی مالی چسبنده نیستند.
ولیزاده لاریجانی (1387)، در پژوهشی به بررسی تاثیر مدیریت واقعی سود بر عملکرد عملیاتی آتی در بازهی زمانی 1380 تا 1385 پرداخت. وی از جریانهای نقدی عملیاتی آتی به عنوان معیار عملکرد و کاهش هزینههای اختیاری، تولید بیش از اندازه به عنوان ابزارهای مدیریت واقعی سود استفاده کرد. نتایج پژوهش وی نشان داد بین عملکرد عملیاتی آتی و مدیریت سود واقعی رابطهی معنیدار وجود ندارد.
ابراهیمی کردلر و ذاکری (1388)، در تحقیقی با عنوان مدیریت سود با استفاده از فروش داراییها با بررسی اطلاعات شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1380 تا 1385 دریافتند که شرکتهای دارای عملکرد جاری منفی (مثبت) و عملکرد آتی مثبت (منفی)، اقدام به مدیریت سود با استفاده از سود (زیان) فروش داراییها میکنند. در واقع طبق این پژوهش شرکتها با استفاده از فروش داراییها سود را مدیریت میکنند.
خالقی مقدم و کرمی (1388)، در تحقیقی با عنوان پیش بینی سود با استفاده از مدل مبتنی بر تغییر پذیری و چسبندگی هزینه به بررسی قدرت مدل پیش بینی سود مبتنی بر تغییر پذیری و چسبندگی هزینه در مقایسه با مدل های پیش بینی سود می پردازد . در این پژوهش جهت انجام تجزیه و تحلیل ها از داده های 85 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در فاصله زمانی 1372 تا 1382 استفاده گردیده است . نتایج بدست آمده نشان می دهد که توان مدل پیش بینی سود مبتنی بر تغییر پذیری هزینه و چسبندگی هزینه به صورت معناداری بیشتر از دیگر مدل های پیش بینی است.
نمازی و دوانی پور (1389)، به بررسی تاثیر عوامل مختلف بر رفتار چسبنده هزینه ها پرداختند. نتایج پژوهش مذکور که بر اساس اطلاعات شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، برای یک دورهی 10 ساله از سال 1377 تا 1386 است، نشان داد در ازای 1% افزایش فروش ، هزینه های اداری عمومی و فروش 0.65% افزایش می یابد در حالی که در ازای1% کاهش فروش ، هزینههای اداری عمومی و فروش 0.41% کاهش می یابد نتایج این تحقیق همچنین نشان داد که شدت چسبندگی هزینه ها در دوره هایی که قبل از آن کاهش درآمد رخ داده کمتر و شدت چسبندگی برای شرکتهایی که نسبت جمع دارایی ها به فروش بزرگتری دارند بیشتر است.
کردستانی و موتضوی (1391)، در تحقیقی با عنوان شناسایی عوامل تعیین کننده چسبندگی هزینه های شرکتها، با استفاده از دادههای شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار طی سالهای 1380 تا 1388 به این نتایج دست یافت :
پیش بینی افزایش فروش آتی توسط مدیران موجب افزایش چسبندگی هزینه فروش اداری و عمومی می گرددو میزان خوش بینی مدیران درباره افزایش فروش آتی با درجه چسبندگی بهای تمام شده کالای فروش رفته رابطه مثبت دارد و چسبندگی هزینه ها در دوره بعد از دوره کاهش فروش وارونه می شود واگر فروش در دو دوره متوالی کاهش یابد چسیندگی هزینه ها در دوره دوم کمتر است و همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که هر چه دارایی شرکت بیشتر باشد چسبندگی بیشتر است.
کردستانی و موتضوی (1391)، در پژوهشی دیگر با عنوان بررسی تاثیر تصمیمات سنجیده مدیران بر چسبندگی هزینهها، با استفاده از دادههای 186 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار طی سالهای 1380 تا 1388 به آزمون فرضیهی تصمیمات سنجیده پرداختند. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که انتظار افزایش فروش آتی توسط مدیریت، موجب کاهش چسبندگی بهای تمام شده فروش میشود و هر چه این خوشبینی بیشتر باشد، چسبندگی بهای تمام شده فروش بیشتر کاهش مییابد. اما خوشبینی مدیریت، چسبندگی هزینههای فروش، عمومی و اداری را افزایش میدهد. نتایج این پژوهش شواهدی قوی از تایید فرضیه تصمیمات سنجیده محسوب میشود.
نتایج حاصل از پژوهشی که توسط نمازی و همکاران (1391) با استفاده از دادههای 259 شرکت در بورس اوراق بهادار تهران برای یک دورهی زمانی 7 ساله از سال 1382- 1388 انجام شد، بیانگر وجود رفتار چسبنده ی هزینههای اداری، عمومی و فروش، بهای تمام شده و مجموع بهای تمام شده و هزینههای اداری، عمومی و فروش است. هم چنین، هزینههای اداری، عمومی و فروش تنها برای تغییرات بیش از 30% در درآمد فروش، بهای تمام شده برای تغییرات کمتر از 10% و بیشتر از 30% در درآمد فروش، از خود رفتار چسبنده نشان میدهند.
زنجیردار وهمکارانش (1392) [5]، در پژوهشی با عنوان بررسی و تحلیل عوامل موثر بر رفتار چسبندگی هزینه، با بررسی اطلاعات 70 شرکت تولیدی فعال در بورس اوراق بهادار تهران برای یک دوره 10 ساله 1381 تا 1390 به این نتیجه رسیدند که هزینههای اداری، عمومی و فروش و همچنین بهای تمام شده کالای فروش رفته چسبنده هستند و شدت چسبندگی در بهای تمام شده کالای فروش رفته بسیار بالاست و شاخصهایی مانند تعداد کارکنان، میزان داراییهای جاری شرکت و نسبت بدهی بر شدت چسبندگی موثر است.
سجادی و همکاران (1393)، در پژوهشی با عنوان تاثیر چسبندگی هزینه بر تقارن زمانی سود با تاکید بر ارتباط میان چسبندگی هزینه و محافظهکاری شرطی، با بررسی اطلاعات 120 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران برای دوره زمانی بین سالهای 1383 تا 1390، به این نتیجه رسیدند که چسبندگی رفتار هزینهها بر عدم تقارن ارتباط میان سود و بازده تاثیرگذار بوده و باعث عدم تقارن زمانی شناسایی سود میشود. همچنین، نتایج پژوهش آنها نشان داد که در شرکتهای دارای چسبندگی هزینهها، سود اخبار منفی را با سرعت بیشتری منعکس میکند و نیز شرکتهای با چسبندگی هزینه نسبت به دیگر شرکتها دارای محافظهکاری شرطی بیشتری هستند.
سپاسی و همکاران (1393)، در پژوهشی با عنوان آزمون تجربی چسبندگی هزینهها، با بررسی هزینههای 189 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در سه سطح بهای تمام شده کالای فروش رفته، هزینههای اداری، فروش و عمومی و سایر هزینههای عملیاتی طی سالهای 1384 تا 1391، به این نتیجه رسیدند که در هر سه سطح هزینه به ازای افزایش یکسان (1%) در سطح فعالیت، بزرگتر از شدت کاهش هر سه سطح هزینه به ازای کاهش یکسان (1%) در سطح فعالیت است. همچنین نتایج پژوهش آنها نشاندهندهی چسبندگی در سطح هزینههای عملیاتی کل نیز میباشند.
2-2-3. خلاصهای از پژوهشهای انجام شده
جدول (2-1): خلاصهای از پژوهشهای انجام شدهی خارجی
ردیف
سال
محقق
موضوع تحقیق
یافتههای تحقیق
1
1997
بارگستلر و دیچو
مدیریت سود جهت اجتناب از زیان و کاهش سود
فراوانی شرکتهایی که سود اندک و یا افزایش اندکی در سود را گزارش کردهاند به طرزی غیرعادی بیشتر از شرکتهایی است که زیان اندک و یا کاهش اندکی در سود را گزارش کردهاند.
2
1997
سودرستروم و نورین
دقت و صحت مدلهای تناسبی هزینه: شواهد از بیمارستانها
برای پیشبینی دقیقتر تغییرات هزینهها بهتر است فرض شود که هزینهها متناسب با تغییر سطح فعالیت تغییر نمیکنند.
3
1999
دجورج و همکاران
مدیریت سود جهت عبور از آستانهها
سود میتواند از طریق دستکاری اقلام تعهدی حسابداری (مدیریت اقلام تعهدی)، تغییر رویدادهای اقتصادی (مدیریت واقعی) و یا ترکیبی از هر دو، دستکاری شود.
4
2003
آندرسون و همکاران
آیا هزینههای فروش، عمومی و اداری چسبنده هستند؟
آنها با تعیین یک مدل با هزینههای فروش، عمومی و اداری به عنوان تابعی از درآمد فروش، دریافتند که هزینهها در پاسخ به 1% افزایش درآمد فروش، با متوسط 0.55% افزایش مییابند؛ اما تنها با 0.35% در برابر 1% کاهش درآمد فروش، کاهش مییابند.
5
2003
سابرامانیام و ویدنمیر
شواهد بیشتر بر رفتار چسبندهی هزینهها
1) هزینههای توزیع و فروش، عمومی و اداری و بهای تمام شده کالای فروش رفته در سطوح پایین تغییر درآمد فروش چسبنده نیستند.
2) میزان چسبندگی هزینه در صنایع مختلف با یک دیگر متفاوت است.
6
2004
بالاکریشنان و همکاران
آیا بکارگیری ظرفیت بر چسبندگی هزینهها موثر است؟
درصد تغییر در هزینهها برای تغییرات اندک سطح فعالیت (3%±) تفاوت چندانی با درصد تغییر هزینهها برای تغییرات بزرگ سطح فعالیت (بیشتر از 3%±) ندارد؛ اما، اگر شرکت در سطوح بالای ظرفیت خود فعالیت کند، دارای هزینههای چسبنده خواهد بود.
7
2004
مدیروس و کاستا
چسبندگی هزینهها در شرکتهای برزیلی
نتایج تحقیق آنها چسبنده بودن هزینههای توزیع و فروش و عمومی و اداری و همچنین وارونگی این چسبندگی در دورهی بعد از کاهش فروش را تایید کرد.
8
2005
گراهام و همکاران
الزامات اقتصادی گزارشگری مالی شرکتی
مدیران بر این باورند که نرسیدن به اهداف سود ویا نوسان سود، قابلیت پیشبینی سود را کاهش داده و نتیجتاً باعث کاهش قیمت سهام میشود.
9
2005
گانی
نتایج مدیریت واقعی سود
مدیریت واقعی سود جریانهای نقدی عملیاتی و سود کمتری ایجاد میکند و چنانچه شرکتی در سال جاری از مدیریت واقعی سود استفاده نماید، بازده آتی پایینتری خواهد داشت.
10
2005
زانگ
شواهدی بر رابطهی جایگزینی بین مدیریت واقعی و حسابداری سود.
مدیران تصمیمهای مربوط به مدیریت سود از طریق فعالیتهای واقعی را قبل از تصمیمهای مربوط به دستکاری اقلام تعهدی اتخاذ میکنند.
11
2006
بنکر و چن
پیشبینی سود با استفاده از مدلی بر مبنای تنوع و چسبندگی هزینه
مدل مبتنی بر چسبندگی هزینه دقت بیشتری در پیش بینی بازده سرمایه گذاری دارد و همچنین یک شرکت با هزینه های چسبنده، در زمان کاهش سطح فعالیت کاهش بیشتری در درآمد دارد، در صورتی که یک شرکت با چسبندگی کمتر، کاهش درآمد کمتری را در این موقعیت نشان می دهد.
12
2006
رویچودهری
مدیریت سود از طریق دستکاری فعالیتهای واقعی
شرکتها برای جلوگیری از گزارش زیان و ارائهی حاشیهی سود بهتر، از سه روش مدیریت واقعی سود جهت بهبود حاشیهی سود استفاده میکنند؛ در حالی که این فعالیتها باعث افزایش ارزش شرکت در بلندمدت نمیشود.
13
2006
کالجا و همکاران
چسبندگی هزینه: مقایسات بینالمللی
شدت چسبندگی هزینهها در فرانسه و آلمان بیشتر از شدت چسبندگی در آمریکا و انگلیس است. افزون بر آن، نوع صنعت و نوع شرکت بر چسبندگی هزینهها تاثیر دارد.
14
2007
آندرسون و همکاران
رفتار هزینه و تحلیل بنیادی هزینههای فروش، عمومی و اداری
با افزایش یا کاهش هزینههای S,G&A میزان درآمد نیز در دورهی بعد به ترتیب، افزایش یا کاهش مییابد و افزایش نسبت این هزینهها به فروش از سوی مدیریت بیانگر انتظارات وی برای افزایش درآمد آتی میباشد.
15
2008
کوهن و همکاران
مدیریت واقعی و حسابداری سود قبل و بعد از قانون ساربینز-اکسلی
از سال 1987 تا 2003 مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی افزایش داشته ولی بعد از تصویب قانون مذکور این روند کاهش داشته است. در مقابل مدیریت سود از طریق فعالیتهای واقعی، بعد از تصویب قانون افزایش چشمگیری داشته است.
16
2008
یو
مدیریت حسابداری و واقعی سود
با وجود استانداردهای سختگیرانه، مدیران بیشتر تمایل به دستکاری فعالیتهای واقعی دارند. در ضمن این اقدام ممکن است به ارزش اقتصادی شرکت در بلندمدت آسیب برساند.
17
2008
بالاکریشنان و گروکا
چسبندگی هزینه وصلاحیت هستهی مرکزی
1) هزینههای بیمارستانها در کل چسبنده هستند، و 2) هزینههای مرتبط با نگهداری بیماران نسبت به هزینههای انجام سایر وظایف از چسبندگی بیشتری برخوردار است.
18
2008
چن وهمکاران
افزایش قدرت توسط مدیران، حاکمیت شرکتی و چسبندگی هزینههای S,G&A
عدم تقارن هزینهها با جریانهای نقدی آزاد، رابطهی مثبت و با حاکمیت شرکتی رابطهی منفی دارد و این رابطهی منفی در صورت وجود انگیزههای مدیریتی تشدید میشود.
19
2010
ویس
رفتار هزینه و پیشبینی سود توسط تحلیلگران
دقت پیشبینی سود، توسط تحلیلگران در شرکتهایی که هزینههای چسبندهتری دارند، کمتر است و چسبندگی هزینهها بر اولویتهای تحلیلگران و نظر سرمایهگذاران دربارهی ارزش شرکت موثر است.
20
2010
گانی
ارتباط بین مدیریت واقعی سود و عملکرد آتی
کاهش هزینههای R&D و تولید بیش از اندازه با سودی که در نتیجهی دستکاری فعالیتهای واقعی کسب شده، رابطهی مثبت دارد. همچنین سودی که از این طریق ایجاد شده، با عملکرد آتی شرکت رابطهی معکوس دارد.
21
2011
یاسوکاتا و کاجیوارا
چسبندگی هزینهها و تصمیمات سنجیده مدیران
اگر مدیران انتظار افزایش فروش در آینده را داشته باشند، چسبندگی هزینهها افزایش مییابد.
22
2011
بنکر و همکاران
خوشبینی مدیریتی و رفتار هزینه
اگر عواملی مانند تغییرات متوالی همجهت فروش، سفارش مشتریان، پیشبینی تحلیلگران از فروش و رشد تولید ناخالص داخلی، حاکی از خوشبینی بیشتر مدیریت باشد، چسبندگی هزینهها ایجاد میشود
23
2011
بالکریشان و لابرو
ساختار هزینه و چسبندگی هزینهها
در درازمدت هزینهی تصمیمگیری ساختار هزینه تحت تاثیر توانایی ما برای شناسایی تصمیمات کوتاهمدت مدیریت هزینه است و تصمیمات گذشته در ساختار هزینه ، قدم بزرگی برای کنترل هزینه ها در کوتاهمدت است.
24
2011
کنون
عوامل تعیینکننده چسبندگی هزینهها
اگر هزینههای نهایی افزایش ظرفیت به هنگام افزایش تقاضا، بیشتر از منفعت نهایی کاهش ظرفیت به هنگام کاهش تقاضا باشد، چسبندگی هزینهها افزایش مییابد.
25
2013
کاما و ویس
تاثیر اهداف سود و انگیزههای مدیریتی بر چسبندگی هزینهها
تصمیمات سنجیدهی مدیران که برای اجتناب از زیان و کاهش سود اتخاذ میشوند، چسبندگی هزینه را کاهش میدهند. بنابراین، پژوهشهایی که برای یافتن منشا چسبندگی هزینه انجام میشود، باید با توجه به انگیزههای مدیر در تعدیل منابع باشد.
26
2013
چن و همکاران
اعتماد به نفس بالای مدیریت و چسبندگی هزینه
رفتار مدیران در قبال چسبندگی هزینه تغییر میکند، به نحوی که وقوع پدیدهی چسبندگی هزینه، اعتماد به نفس مدیران را افزایش میدهد.
27
2014
بنکر وهمکاران
انتفاع سرمایهگذاران و تحلیلگران از مدلهای رفتار هزینه
سه تا از مدلهای مورد بررسی بیشتر مورد استفاده تحلیلگران قرار میگیرد؛ بنابراین، به نظر میرسد که سرمایهگذاران و تحلیلگران رفتار چسبندهی هزینهها را تا حدودی تشخیص میدهند و کمتر دیده شد که به مدل سنتی رفتار هزینهها تکیه کنند.
جدول (2-2): خلاصهای از پژوهشهای انجام شدهی داخلی
ردیف
سال
محقق
موضوع تحقیق
یافته های تحقیق
1
1385
قائمی و نعمتالهی
بررسی رفتار هزینه توزیع و فروش و عمومی و اداری و بهای تمام شده در بورس اوراق بهادار تهران
حاکی از آن است که هر یک از هزینههای بررسی شده در شرکتهای تولیدی چسبنده هستند.
2
1386
قائمی و نعمتالهی
رفتار و ساختار هزینههای عملیاتی و هزینهی مالی در بورس اوراق بهادار تهران
نتایج بیانگر این بود که هزینههای سربار چسبنده هستند؛ اما هزینههای مواد اولیه، دستمزد مستقیم و هزینهی مالی چسبنده نیستند.
3
1387
ولیزاده لاریجانی
نتایج مدیریت واقعی سود
نتایج پژوهش وی نشان داد بین عملکرد عملیاتی آتی و مدیریت سود واقعی رابطهی معنیدار وجود ندارد.
4
1388
ابراهیمی کردلر و ذاکری
مدیریت سود با استفاده از فروش داراییها.
شرکتهای دارای عملکرد جاری منفی (مثبت) و عملکرد آتی مثبت (منفی)، اقدام به مدیریت سود با استفاده از سود (زیان) فروش داراییها میکنند.
5
1388
خالقی مقدم و کرمی
پیش بینی سود با استفاده از مدل مبتنی بر تغییر پذیری و چسبندگی هزینه
توان مدل پیش بینی سود مبتنی بر تغییر پذیری هزینه و چسبندگی هزینه به صورت معناداری بیشتر از دیگر مدل های پیش بینی است.
6
1389
نمازی و دوانی پور
بررسی تجربی رفتار چسبندگی هزینهها در بورس اوراق بهادار تهران
هزینههای S,G&A چسبنده هستند و اینکه شدت آن در دورههایی که قبل از آن کاهش درآمد رخ داده کمتر و برای شرکتهایی که نسبت جمع داراییها به فروش بزرگتری دارند، بیشتر است.
7
1391
کردستانی و مرتضوی
شناسایی عوامل تعیین کننندهی چسبندگی هزینههای شرکتها
1. پیش بینی افزایش فروش آتی توسط مدیران موجب افزایش چسبندگی هزینههای S,G&Aمیگردد و میزان خوش بینی مدیران در این پیشبینی با درجه چسبندگی بهای تمام شده کالای فروش رفته رابطه مثبت دارد. 2. اگر فروش در دو دوره متوالی کاهش یابد چسیندگی هزینه ها در دوره دوم کمتر است. 3. هر چه دارایی شرکت بیشتر باشد چسبندگی بیشتر است.
8
1391
کردستانی و مرتضوی
بررسی تاثیر تصمیمات سنجیدهی مدیران بر چسبندگی هزینهها
انتظار افزایش فروش آتی توسط مدیریت، ، موجب افزایش چسبندگی هزینههای فروش، عمومی و اداری میشود.
9
1391
نمازی و همکاران
تحلیل بنیادی رفتار چسبندهی هزینهها و بهای تمام شده با تاکید بر دامنهی تغییرات در بورس اوراق بهادار تهران
نتایج بیانگر وجود رفتار چسبندهی هزینههای اداری، عمومی و فروش، بهای تمام شده و مجموع هزینههای اداری، عمومی و فروش و بهای تمام شده در بورس اوراق بهادار تهران است.
10
1392
زنجیردار وهمکارانش
بررسی و تحلیل عوامل موثر بر رفتار چسبندگی هزینه
هزینههای SG&A و بهای تمام شده کالای فروش رفته چسبنده هستند. شدت چسبندگی در بهای تمام شده کالای فروش رفته بسیار بالاست و شاخصهایی مانند تعداد کارکنان، میزان داراییهای جاری شرکت و نسبت بدهی بر شدت چسبندگی موثر است.
11
1393
سجادی و همکاران
تاثیر چسبندگی هزینه بر تقارن زمانی سود با تاکید بر ارتباط میان چسبندگی هزینه و محافظهکاری شرطی
چسبندگی رفتار هزینهها بر عدم تقارن ارتباط میان سود و بازده تاثیرگذار بوده و باعث عدم تقارن زمانی شناسایی سود میشود. همچنین، در شرکتهای دارای چسبندگی هزینهها، سود اخبار منفی را با سرعت بیشتری منعکس میکند و نیز شرکتهای با چسبندگی هزینه نسبت به دیگر شرکتها دارای محافظهکاری شرطی بیشتری هستند.
12
1393
سپاسی و همکاران
آزمون تجربی چسبندگی هزینهها
در هر سه سطح هزینه به ازای افزایش یکسان (1%) در سطح فعالیت، بزرگتر از شدت کاهش هر سه سطح هزینه به ازای کاهش یکسان (1%) در سطح فعالیت است. همچنین هزینهها در سطح هزینههای عملیاتی کل نیز چسبنده میباشند.
فهرست منابع و ماخذ
الف) منابع داخلی:
1. ابراهیمی، شهلا و ابراهیمی مهرداد (1391). مدیریت سود، انگیزهها و راهکارها، فصلنامه مطالعات حسابداری و حسابرسی، شماره1، 149- 124.
2. ابراهیمی کردلر، علی و ذاکری، حامد (1388)، بررسی مدیریت سود با استفاده از فروش داراییها. نشریهی تحقیقات حسابداری، شمارهی سوم، صص 135-123.
3. ایزدینیا، ناصر، ربیعی، حامد و حمیدیان، نرگس (1392). بررسی رابطهی بین اهرم مالی و مدیریت سود واقعی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. پیشرفتهای حسابداری دانشگاه شیراز. صص 33- 54.
4. بهارمقدم، مهدی و حسنیفرد، حبیبه (1389). بررسی رابطهی بین رویدادهای مالی واقعی و مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. بررسیهای حسابداری و حسابرسی، شماره 6 : 43-12.
5. پرتوی، ناصر و آبشیرینی، الهام (1392). بررسی رابطهی بین مدیریت واقعی سود و مدیریت حسابداری سود از دیدگاه هموارسازی سود. تحقیقات حسابداری و حسابرسی. شماره 17، 144- 158.
6. پورحیدری، امید و همتی، داود. (1383). بررسی اثر قراردادهای بدهی، هزینه های سیاسی، طرح های پاداش و مالکیت بر مدیریت سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. بررسی های حسابداری و حسابرسی، سال یازدهم، شماره 36 ، صص 47-63.
7. پوررضا، محمدرضا (1380). بررسی مدل چند متغیره جهت پیش بینی بازده سهام در بورس اوراق بهادار تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه امام صادق.
8. ثقفی، علی و پوریانسب، امیر (1389). نظریهی مدیریت سود. فصلنامه تحقیقات حسابداری و حسابرسی، شماره 6، ص 162.
9. خالقی مقدم، حمید و کرمی، فاروق (1387). پیشبینی سود با استفاده ار مدل مبتنی بر تغییرپذیری و چسبندگی هزینه. مطالعات حسابداری، ش23، صص19- 41.
10. دستگیر، محسن (1381). حسابداری ساختگی و رسواییهای مالی شرکتهای آمریکایی. حسابدار، شماره 150، صفحات 16-20.
11. رخشانی، محمدحسین (1384). ابزارهای مدیریت سود در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار. ماهنامه بورس، شماره 48، صص 56-51.
12. ریاحی بلکویی، احمد( 1381 ). تئوری های حسابداری،(ترجمه علی پارسائیان)، انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی، چاپ اول.
13. زنجیردار، مجید، غفاری آشتیانی، پیمان و مداحی، زهرا (1392). بررسی و تحلیل عوامل موثر بر رفتار چسبندگی هزینه. فصلنامه علمی پژوهشی حسابداری مدیریت، شماره 20، صص 79- 91.
14. سپاسی، سحر، فتحی، زهرا و شیبه، سکینه (1392). آزمون تجربی چسبندگی هزینهها: شواهدی از بورس اوراق بهادار تهران. پژوهشهای تجربی حسابداری، شماره 12، صص 163-177.
15. سجادی، سید حسین، حاجیزاده، سعید و نیککار، جواد (1393). تاثیر چسبندگی هزینه بر تقارن زمانی سود با تاکید بر ارتباط میان چسبندگی هزینه و محافظهکاری شرطی. مجله دانش حسابداری، شماره 16، ص81 – 99.
16. قائمی، محمدحسین و نعمتالهی، معصومه (1385). بررسی رفتار هزینه توزیع و فروش و عمومی و اداری و بهای تمام شده در بورس اوراق بهادار تهران. فصلنامهی مطالعات حسابداری، 16: 89-71.
17. قائمی، محمدحسین و نعمتالهی، معصومه (1386). رفتار و ساختار هزینههای عملیاتی و هزینهی مالی در شرکتهای تولیدی پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. فصلنامهی مطالعات حسابداری، 30: 29-16.
18. کردستانی، غلامرضا و مرتضوی، سید مرتضی (1391). شناسایی عوامل تعیین کننده چسبندگی هزینه های شرکتها. پژوهشهای حسابداری مالی، شماره 13، 13- 32.
19. کردستانی، غلامرضا و مرتضوی، سید مرتضی (1391). بررسی تاثیر تصمیمات سنجیده مدیران بر چسبندگی هزینهها. بررسیهای حسابداری و حسابرسی، دوره 19، شماره 67، 90-73.
20. مرادزادهفر، مهدی و عدیلی، مجتبی (1389). بررسی رابطهی بین دستکاری فعالیتهای واقعی و هزینهی حقوق صاحبان سهام در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. فصلنامه عملی-پژوهشی بورس اوراق بهادار، شماره 7، 54-35.
21. ملانظری، مهناز و کریمی زند ، ساناز (1386). بررسی ارتباط بین هموارسازی سود با نوع صنعت در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، بررسیهای حسابداری و حسابرسی، شماره 47،100- 83.
22. نمازی، محمد (1378). بررسی سیستم هزینهیابی بر مبنای فعالیت در حسابداری مدیریت و ملاحظات رفتاری آن، فصلنامه بررسیهای حسابداری و حسابرسی، شماره 26 و 27: 71- 106.
23. نمازی، محمد (1384). بررسی کاربردهای تئوری نمایندگی در حسابداری مدیریت. مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز ؛ پیاپی 43، شماره 2، 147- 164.
24. نمازی، محمد و دوانیپور، ایرج (1389). بررسی تجربی رفتار چسبندگی هزینهها در بورس اوراق بهادار تهران. بررسیهای حسابداری و حسابرسی ؛ 62: 102-85.
25. نمازی، محمد، غفاری، محمدجواد و فریدونی، مرضیه (1391). تحلیل بنیادی رفتار چسبندهی هزینهها و بهای تمام شده با تاکید بر دامنهی تغییرات در بورس اوراق بهادار تهران. پیشرفتهای حسابداری دانشگاه شیراز؛ پیاپی 3/ 63، 151- 177.
26. نوروش، ایرج و صادقیان آژیری، قادر (1378). تحقیقی پیرامون محتوای اطلاعاتی اعداد حسابداری در گزارشگری درونسازمانی، فصلنامه بررسیهای حسابداری و حسابرسی، شماره 26 و 27: 134- 144.
27. نوروش، ایرج، نیکبخت، محمدرضا و سپاسی، سحر (1384). بررسی مدیریت سود در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران. مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز، شماره 2، 177- 165.
28. ولیزاده لاریجانی، زهرا (1387). نتایج مدیریت واقعی سود، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشکده علوم اجتماعی و اقتصاد دانشگاه الزهرا.
29. یاسری، م (1386). بررسی مدیریت سود از طریق فعالیتهای واقعی. پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه مازندران.
ب) منابع خارجی:
1. Anderson, M. C., Banker, R., & Janakiraman, S. (2003). Are Selling, General and Administrative Costs "Sticky"? Journal of Accounting Research, 41(1): 47- 63.
2. Anderson M, Banker R, & Huang R, Janakiraman S. (2007). Cost Behavior and Fundamental Analysis of SG&A Costs. Journal of Accounting, Auditing & Finance, 22(1): 1- 28.
3. Anderson, S.W., & Lanen, W.N. (2007). Understanding Cost Management: What Can We Learn from the Evidence on Sticky Costs? University of Melbourne.
4. Balakrishnan, R., & Gruca, T. (2008). Cost Stickiness and Core Competency: A Note. Contemporary Accounting Research, Available at SSRN: http://ssrn.com.
5. Balakrishnan, R., T. Gruca & Nath, D. (1996). The Effect of Service Capability on Operating Costs: an empirical study of antaria hospitals. Contemporary Accounting Research, 13(1):177-208.
6. Balakrishnan, R., Labro, E. & Soderstrom, N. (2010). Cost Structure and Sticky Costs. Available at SSRN: http://ssrn.com/abstract=1562726
7. Balakrishnan, R., Petersen, M., & Soderstrom, N. (2004). Does Capacity Utilization Affect the Stickiness of Cost? Journal of Accounting, Auditing and Finance, 19(3): 283- 299.
8. Banker, R., Byzalov, D. & Plehn-Dujowich, J. (2011). Sticky Cost Behavior: Theory and Evidence. Available at: http://astro. temple.edu.
9. Banker, R. D., & Chen, L. (2006). Predicting earnings using a model based on cost variability and cost stickiness. The Accounting Review,81(2): 285-307.
10. Banker, R., Ciftci, M., and Mashruwala, R. (2011). Managerial Optimism and Cost Behavior. Temple University.
11. Banker, R., Chen, J. Y. S. & Park, H. (2014). Cost Behavior Models Analysts and Investors Use. Temple University, http://ssrn.com/abstract=2482723.
12. Beneish, M. D. (2001). Earnings management: A perspective. Managerial Finance, 27: 3-17.
13. Burgstahler, D., &Dichev, I. (1997). Earnings Management to Avoid Earnings Decreases and Losses. Journal of Accounting and Economics 24: 99-136.
14. Bruns, W. & Merchant, K. (1990). The dangerous morality of managing earnings. Management Accounting, 72(2), 22-25.
15. Calleja, K., Steliaros, M., & Thomas, D.C. (2006). A Note on Cost Stickiness: Some International Comparisons. Management Accounting Research, 17(2):127-140.
16. Cannon, J. (2011). Determinants of sticky costs: an analysis of cost behavior using United States air transportation industry data. Iowa State University.
17. Chen C. X, Lu H., & Sougiannis T. (2008). Managerial empire building, corporate governance, and the asymmetrical behavior of selling, general, and administrative costs. University of Illinois at Urbana-Champaign.
18. Chen, CX. Gores, T., & Nasev, J. (2013). Managerial Overconfidence and Cost Stickiness. International Journal of Industrial Organization, 30:371-376.
19. Chen, J. Z., Rees, L. & Sivaramakrishnan, K. (2008). On the Use of Accounting vs. Real Earnings Management to Meet Earnings Expectations-A Market Analysis. http://ssrn.com/abstract=1070122.
20. Coase, R. H. (1937). The nature of the firm. Economica, New Series, 4, 16:386-405.
21. Cohen, D.A., Dey, A. & Lys, T. Z. (2008). Real and Accrual-Based Earnings Management in the Pre- and Post-Sarbanes-Oxley Periods. The Accounting Review83: 757-87.
22. Cohen, D., & Zarowin, P. (2008). Accrual-based and real earnings management activities around seasoned equity offerings. New York University.
23. Cooper, R. & Haltiwanger, J. (2006). On the nature of capital adjustment costs. Review of Economic Studies, 73: 611-633.
24. Cooper, R., & Kaplan, R. (1998). The design of cost management systems. Upper saddele river.NJ. prentice hall, P(247).
25. Dechow, P. M., & Skinner, D. J. (2000). Earnings Management: Reconciling the Views of Accounting Academics, Practitioners and Regulators. Accounting Horizons, 14, 235-250.
26. Dechow, P., & Sloan, R. G. (1991). Executive Incentives and the Horizon Problem: An Empirical Investigation. Journal of Accounting and Economics 14: 51-89.
27. Degeorge, F., Patel, J., & Zeckhauser, R. (1999). Earnings management to exceed thresholds. Journal of Business,Vol. 72, No. 1, PP. 1-33.
28. Donaldson, T.L. & Preston, L.E. (1995). The Stakeholder Theory of the Corporation: Concepts, Evidence, and Implications. Academy of Management Review, 20,65-91.
29. Dye, R. A. (1988). Earnings management in an overlapping generations model. Journal of Accounting Research, 26, 2:195-235.
30. Fudenberg, D. & Tirole, J. (1995). A theory of income and dividend smoothing based on incumbency rents. Journal of Political Economy, 103, 75-93.
31. García Lara, J.M., García Osma, B., & Neophytou, E. (2009). Earnings quality in expost failed firms, Accounting and Business Research, Vol. 39. No. 2: 119-138.
32. Garrison R. H, Noreen E. W. (2001). Contabilidade Gerencial. Rio de Janeiro: LTC. Available at: www.ssrn.com
33. Goux, D., Maurin, E. & Pauchet, M. (2001). Fixed-term contracts and the dynamics of labor demand. European Economic Review, 45: 533-552.
34. Graham, J. R., Harvey, C. R. & Rajgopal, S. (2005). The Economic Implications of Corporate Financial Reporting. Journal of Accounting & Economics 40: 3-73. ,( Vol. 40, No. 1-3, PP. 3-73.)
35. Gunny, K., (2005). What are the consequences of real earnings management? http://ssrn.com/abstract=816025.
36. Gunny, K. (2010). The relation between earnings management using real activities manipulation and future performance: Evidence from meeting earnings benchmarks. Contemporary Accounting Research, Vol. 27, No. 3, Pp. 855- 888.
37. Hansen, J. C. (2004). Additional evidence on discretionary accrual levels of benchmark beaters. University of Illinois at Chicago. AAA 2004 Annual Meeting Paper,Orlando, FL.
38. He, D., Teruya, J., & Shimizu, T. (2010). Sticky Selling, General, and Administrative Cost Behavior and its Changes in Japan. Journal of Business Research, 4(4): 1-10.
39. Healy, P. M. (1985). The effect of bonus schemes on accounting decisions". Journal of Accounting and Economics, 7, 1-3: 85-107.
40. Healy, P. & Wahlen, J. (1999). A review of the earnings management literature and its implications for standard setting. Accounting Horizons, 17, 365-383.
41. Hilton R. (1997). Managerial Accounting. New York: McGraw-Hill.
42. Horngren C. T., Foster G., & Datar S. M. (2008). Cost Accounting: A Managerial Emphasis. Upper Saddle River, NJ: Prentice Hall, 9. Ed Rio de Janeiro: LTC.
43. Ingram R, Albright T., & Hill J. (1997) Managerial Accounting: Information for Decisions. Cincinnati: South-Western.
44. Jensen, M. (2005). Agency costs of overvalued equity, Financial Management Spring: 5-19.
45. Jensen, M., & Meckling, W. (1976). Theory of the firm: Managerial behavior, agency costs, and ownership structure. Journal of Financial Economics 3(4):305-360.
46. Jones, J. J. (1991). Earnings management during import relief investigations. Journal of Accounting Research, 29, 2:193-228.
47. Jordan, C. E., & Stanley J. C. (2004). The case ofgoodwillimpairment underSFAS No.142. Journal of applied business research, No. 2.
48. Kama, I., & Weiss, D. (2013). Do Earnings Targets and Managerial Incentives Affect Sticky Costs? Journal of Accounting Research, 203-224.
49. Koonce, L., & Mercer, M. (2005). Using psychology theories in archival financial accounting research. Journal of Accounting Literature. 24: 175-214.
50. Lucey, B. M. (2002). Market Direction and Moment Seasonality: Evidence from Irish Equities. Applied Economics Letters,9 (10), 657-64.
51. Manzhen F. (2008). A Study Of Foreign Earnings Management Using An Empirical Distribution Approach. The University Of Texas.
52. Medeiros, O. R., & Costa, P. S. (2004). Cost Stickiness in Brazilian Firms. Available at: http://ssrn.com/abstract =632365.
53. Mintz S. (1999). Unsnarling SG&A costs requires constant vigilance and a grip on complexity. P(44-53) CFO magazine 15.
54. Mizik, N. & Jacobson, R. (2007). Earnings inflation through accruals and real activity manipulation: It is prevalence at the time of an SEO and the financial market consequences. http://ssrn.com/abstract=1031006.
55. Noreen, E. (1991). Conditions under which Activity-based Cost Systems Provide Relevant Costs. Journal of Managament Accounting Research, 159-168.
56. Noreen E., Soderstrom, N. (1997). The Accuracy of Proportional Cost Models: Evidence from Hospital Service Departments. Review of Accounting Studies; 2: 89-114.
57. Petruska K. A. (2008). Accounting conservatism cost of capital, and fraudulent financial reporting. Kent State University Graduate School of Management. A dissertation submitted for the degree of Doctor of Philosophy.
58. Rajgopal, S., & Lakshmana, S., & Simpson, A. (2007). A catering theory of earnings management. London School of Economics.
59. Rees, L., & Sivaramakrishnan, K. (2007). The Effect of Meeting or Beating Revenue Forecasts on the Association between Quarterly Returns and Earnings Forecast Errors. Contemporary Accounting Research 24: 259-90.
60. Ronen, T., & Varda L. Y. (2002). On the tension between full revelation and earnings management: A reconsideration of the revelation principle. Journal of Accounting, Auditing and Finance, 17,4:273-294.
61. Roychowdhury, S. (2006). Earnings management through real activities manipulation. Journal of Accounting and Economics, 42(3), 335-370.
62. Schipper, K. (1989). Commentary on Earnings Management. Accounting Horizons. 3(4):91-102.
63. Soderstrom N. S, & Noreen E. (1997). The Accuracy of Proportional Cost Models: Evidence from Hospital Service Departments. Review of Accounting Studies, 2: 89-114.
64. Subramaniam, C., & M. Weidenmier. (2003). Additional Evidence on the Behavior of Sticky Costs. Texas Christian University.
65. Teoh, S. H., Ivo, W., & Wong, T.J. (1998). Earnings management and the underperformance of seasoned equity offerings. Journal of Financial Economics, 50,1 (October):63-99.
66. Thomas, K. J., & Zhang, H. (2002). Value-relevant properties of smoothed earnings. Columbia Business School, New York -University of Illinois at Chicago, Chicago.
67. Watts, R. L., & Zimmerman, J. L. (1990). Positive accounting theory: A ten year perspective. The Accounting Review, 65: 131-156.
68. Weiss, D. (2010). Cost behavior and analysts' earnings forecasts , The accounting review : a journal of the American Accounting Association.- Sarasota, Fla : American Accounting Association, ISSN 0001-4826, ZDB-ID 2102249, 85 (4): 1441-1471.
69. Wild, J.J. Bernstein, L.A. & Subramanyam, K. R. (2001). Financial Statement Analysis, 7th Ed. New York, McGraw Hill, Higher Education
70. Yasukata K, Kajiwara T. )2011(. Are "Sticky Costs" the Result of Deliberate Decision of Managers? Online: http://www.ssrn.com.
71. Yu, W. (2008). Accounting-Based Earnings Management and Real Activities Manipulation. http://etd.qatech.edu/theses/available/etd-06232008-150528.
72. White, G., Sondhi, A., & Fried, D. (1997). The analysis and use of financial statement. New York: wiley. P(123-129).
73. Zang, A. (2005). Evidence on the tradeoff between real manipulation and accrual manipulation. http://ssrn.com/abstract=961293.
1 Anderson, et al.
2 costs behavior
3 Lucey
4 Kaplan and Cooper
5 Noreen
6 Balakrishnan & Gruca
7 Fried, Sondhi & White
8 Mintz
9 Garrison & Noreen
10 Adjustment Costs
11 Slack Resources
12 Goux
13 Haltiwanger
14 Banker, et al.
15 Cost adjustment delay theory
16 Deliberate decisions theory
17 Earnings Management
18 Agency theory
19 Spence & Zeckhauser
20 Stiglitz
21 Baiman
22 Demski, J.S. & G. Feltham
23 Expected Utility
24 Risk Indifferent
25 Leisure
26 Risk Averse
27 Work Averse
28 Shirking
29 Agency Problems
30 Jensen
31 Holmstrom
32 Informational asymmetry
33 private information
34 Adverse Selection Effects
35 moral hazard
36 Hope & Hope
37 Watts & Zimmerman
38 Schipper
39 Davidson
40 Sweeney & Sloan
41 Beidleman
42 Healy & Wahlen
43 Catering theory
44 Big bath theory
45 Schipper
46 Burgstahler
47 Roychowdhury
48 Fudenberg & Tirole
49 Dechow & Skinner
50 sales manipulation
51 overproduction
52 Reduction of discretionary expenditures
53 Bruns & Merchant
54 Graham, et al.
55 Earnings management incentives
56 Debt Covenant
57 Management Compensation
58 Job Security and Income Smoothing
59 Union Negotiation
60 Market Incentives
61 Initial Public Offerings
62 Management Buyout Offers
63 Earning Forecast and Growth
64 Big Bath Charges
65 Regulatory Incentives
66 Political Scrutiny
67 Antitrust Investigation
68 Import Relief
69 Regulatory Incentives
70 Rees & Sivaramakrishnan
71 Graham et al.
72 Labor
—————
————————————————————
—————
————————————————————
ج