تارا فایل

مبانی نظری تحلیل ارتباط محاوره ای


تحلیل ارتباط محاوره ای
تحلیل ارتباط محاوره ای نظریه ای است در مورد شخصیت و روش منظمی است برای روان درمانی به منظور رشد و تغییرات شخصی. این تعریفی است که به وسیله ای انجمن بین المللی تحلیل ارتباط محاوره ای ارائه شده است. در میان دید گاههای مختلف روان شناسی، تحلیل ارتباط محاوره ای از نظر عمق تئوری و کاربرد وسیع و متنوع آن بسیار برجسته است. تحلیل ارتباط محاوره ای به عنوان نظریه شخصیت تصویری از ساختار روانشناختی انسانها را به ما ارائه می دهد. بدین منظور از یک الگوی سه بخشی به عنوان الگوی حالات نفسانی خود استفاده می کند. همین دالگوی شخصیتی به ما کمک می کند تا دریابیم انسانها چگونه عمل و رفتار می کنند و این که چگونه شخصیت خود را در قالب رفتارهایشان آشکار می سازند.
تحلیل ارتباط محاوره ای همچنین نظریه ای برای ارتباطات فراهم می آورد که می تواند برای تجزیه و تحلیل سازمانها و مدیریت نیز به کار رود. تحلیل ارتباط محاوره ای نظریه ای برای رشد کودک ارائه می دهد. در حوزه کاربرد عملی تحلیل ارتباط محاوره ای نظریه ای برای رشد کودک ارائه می نماید و در نتیجه در درمان انواع اختلالات روانی از مشکلات روانه گرفته تا روان پریشی های بسیار عمیق به کار می رود. این نظریه روشهای درمانی برای دمان فردی، گروهی زوجی و خانوادگی ارائه می دهد. خارج از حوزه درمانی تحلیل ارتباط محاوره ای در مراکز آموزشی نیز کاربرد دارد و به آموزگاران و دانش آموزان کمک می کند تا در وضعیت ارتباطی روشنی قرار گیرند و از برخوردهای بی فایده و مخرب بپرهیزند.
این نظریه به خصوص برای مشاوره بسیار مناسب است. تحلیل ارتباط محاوره ای در مدیریت، آموزش ارتباطات و تجزیه و تحلیل سازمانها وسیله بسیار نیرومندی است. به طور کلی تحلیل ارتباط محاوره ای در هر زمینه ای که نیاز به درک افراد روابط و ارتباطات باشد می تواند به کار رود (استورات به نقل از دادگستر 1385).
تحلیل ساختی- محاوره ای نظریه ای منظم و هماهنگ درباره شخصیت و پویایی های اجتماعی ارائه می دهد که از تجربه بالینی و شکلی از درمان عقلانی و عمل گرا استنتاج شده است. این نوع درمان به کار اکثریت عظیمی از بیماران روانی می آید. به سهولت به وسیله آنان درک می شود و به طور طبیعی با وضع آنان تطبیق می کند. شیوه ساختی محاوره ای تلاشی بود در جهت از بین بردن معایبی که بر بسیاری از شیوه های قبلی درمان مترتب بود. زیرا این روش می تواند توانایی بیمار را در تحمل و کنترل اضطرابهایش به سرعت افزایش دهد و روند عملکرد مرضی او را محدود کند (شفیع آبادی 1385).
دکتر اریک برن بانی نظریه تحلیل ارتباط محاوره ای معتقد است هرگونه واحد آمیزش اجتماعی یک رفتار متقابل نام دارد. هر وقت یک انسان با یک نفر یا بیشتر در تماس باشد. دیر یا زود یکی از آنها حرفی می زند یا علامتی را نشان می دهد که حضور دیگری را ثابت می کند. ما این را یک انگیزه رفتار حرفی می زند یا علامتی نشان می دهد. که حضور دیگری را ثابت می کند. ما این را یک انگیزه رفتار متقابل می نامیم. سپس آن شخص متقابلاً حرفی می زند یا علامتی ر ا نشان می دهد که به طریقی پاسخی به آن انگیزه است. و آن پاسخ رفتار متقابل نامیده می شود. تحلیل ارتباط محاوره ای روش بررسی این رفتار و اعمال است که در آن من با تو کاری می کنم و تو هم در مقابل من با من کاری می کنی و در این میان معلوم می شود که کدام جنبه از شخصیت چند جنبه ای انسان دخالت داشته است. تحلیل ارتباط محاوره ای همچنین روش طبقه بندی اطلاعات ناشی از تجزیه و تحلیل این اعمال انسانی است و نتیجه مطلوب وقتی حاصل می شود که این رفتار را به صورت کلماتی در آوریم که برای همه دارای معنی و مفهوم مشخصی باشد (تامس هریس به نقل از فصیح 1385).
فرض های فلسفی نظریه TA
فرض های فلسفی در مورد افراد، زندگی و طبیعت ، مفاهیم کلیدی در TA محسوب می شوند. و رویکرد TA با استفاده از این فرض های فلسفی ، متغیرهای زیادی را توضیح می دهد. این فرض ها به صورت زیر هستند (یوسفی، 1383به نقل از عزیزی،1386 )
مردم خوب هستند. هرکس برای تفکر شایستگی دارد.
مردم خوب هستند ، به این معنی است که هرکس ذاتاً با ارزش ، ارزشمند و خوب است این توصیف خوب بودن در حقیقت به مذهب ، تصور شخص و مراحل زندگی بستگی دارد. هرکس برای تفکر، شایستگی و استعداد ذاتی دارد. یعنی هرکس از لحاظ مغزی دارای این استعداد است که تفکر کند. چون روال کار به این صورت است که ما قبل از هرکاری در زندگی باید تصمیم بگیریم و این تصمیم گیری ها بهترین موقعیت برای برآوردن نیازهای فرد است این نوع رفتار و احساسات کودک ناشی از محیط و خانواده اش نیست بلکه این تصمیمات ذاتی و خودجوش هستند. فرضیات فلسفی T.A در مورد افراد "بالغ " هم مصداق دارد هرچند که اطرافیان و محیط ممکن است برخود فشار قوی جهت تصمیم گیری وارد آورند، اما در واقع آن فرد است که تصمیم می گیرد و خود را با این فشارها منطبق می سازد ، یعنی در حقیقت ، فرد مسئولیت شخصی تمام احساسات و رفتارش را برعهده می گیرد (سید محمدی، 1381).
خوشگذرانی، نقش ، بازی کردن
به عنوان یک فرد "بالغ " ما ممکن است که متوجه شویم که در دوران کودکی احساسات واقعی ما در خانواده تشویق شده است و این تشویق احساسات به طور ضمنی بیان می داردکه دیگران با عادات او موافق هستند ما ممکن است فقط احساساتی که به ما آزادی می دهند انتخاب کنیم و انتخاب این احساسات بدون آگاهی و هشیاری صورت می گیرد و موقعی که نقشی در زندگی بازی می کنیم و آن نقش موجب پیشرفت ما می شود ما سعی می کنیم آن نقش را ادامه دهیم و سعی داریم که احساسات اقتدارطلبانه را به وسیله احساساتی که ما را به عنوان یک کودک در می آورد پوشش دهیم. این نوع جانشینی احساسات را (احساس کودک به جای احساسات دیگر) احساسات و "خوشگذرانی1" گویند که فرد سعی دارد به احساسات دوران کودکی برگردد، و در پی لهو و لعب دوران کودکی باشد و احساسات دوران کودکی را به جای احساسات د یگر که متضمن خستگی و ناراحتی است قرار دهد.
اگر ما احساسات خوشگذرانی را تجربه کنیم باعث می شود به جای اینکه احساسات را سرکوب سازیم آنها را بارز و ظاهر سازیم در این صورت می گویند که این احساس به صورت " نقش1 " تثبیت شده درآمده است.
بازی عبارت است از تکرار نتایج حاصل از ارتباط بین دو مورد بالا یعنی خوشگذرانی و نقش. یعنی چه اندازه نتایج حاصله از خوشگذرانی موجب می شود که فرد نقشی را بازی کند (یوسفی، 1383 به نقل از عزیزی ،1386 ).
کاربرد ، اهداف تغییرات در TA
برن گفت: اهداف TA بینش دادن یا پیشرفت نیست بلکه درمان است درضمن بیشتر پیروان تحلیل ارتباط محاوره ای با برن هم عقیده اند اما دیدگاههای متفاوتی در مورد موقعیتهای درمانی د ارند. برن بیان می کند که درمان یک امر ایستا و ثابت نیست، بلکه
فرایند پیشرونده و پویاست که از 4 مرحله می گذرد:
1- کنترل اجتماعی 2- علائم راحتی
3- درمان انتقال 4- درمان قصه
در نخستین مرحله یعنی ، " کنترل اجتماعی2" مراجع از اینکه به مشاوره رو آورده است هنوز احساس ناراحتی می کند اما او قادر است که رفتارهایی که در ارتباط با دیگران سبب عدم سازش می شود کنترل کند. و موقعی که در مرحله " علائم راحتی3 " ، قرار می گیرد هنوز تجربه ناراحت کننده ای از اضطراب ، افسردگی و گیجی دارد. ولی در این مرحله تا حدی فرد احساس آرامش و آزادی می کند و اضطراب مرحله قبل را ندارد در مرحله " درمان انتقال4" افراد می توانند خارج از قصه زندگی بمانند و مدت طولانی در محیط درمان بمانند ، و در مرحله " درمان قصه " مراجعان کارائیشان به حدی می رسد که نقش های درمانگر را به عهده می گیرند و در واقع درمان از درمانگر به مراجع محول می شود. این رویکرد درمانی به فرد یک دید تازه می دهد و راه را برای فرد روشن می سازد و مراجع به سوی جانشینی درمانگری حرکت می کند و به واقع در سوی رفتار ، احساس و تفکر آزاد در قصه زندگی حرکت می کند (عزیزی،1386 )

استقلال
یکی دیگر از روشهای درمانی اریک برن این است که سعی د ارد عقاید فرد مراجع را به سوی "استقلال طلبی5" سوق دهد. مستقل بودن به این معنی است که مراجع قادر باشد در تفکر، احساس و رفتار منابع "بالغ " و قوی را در پاسخ به واقعیتهای کنون ، اینجا به کار ببرد. اجزاء استقلال شامل ، برانگیختگی و تعلق به دیگری است. آگاه بودن به این معناست که ما قادر به تغییر تجربه مان باشیم و قادر باشیم در لحظه کنون ، اینجا صدای پرندگان را بشنویم و بوی گل ها را استشمام کنیم ، برانگیختگی به این معناست که ما را قادر می سازد که به سوی آزادی حرکت کنیم و ما قادر به انتخاب در بین حالت های خود (کودک، "بالغ "، والدین) باشیم. تعلق به دیگری در TA یعنی فرد خواسته ها، احساسات و نیازهایش وقتی که ظهور پیدا کرد، آنها را به صورت روشن بیان دارد. بدون اینکه آنها را دستکاری کند یا نقش بازی کند.

ارتباط باز6
برن تاکید دارد که مراجع به اندازه درمانگر باید در مورد چیزی که قصد دارند در جلسه درمان بر آن کار کنند اطلاعات داشته باشد و این مطلب از این فرضیه فلسفی اساسی پیروی می کند که مردم خوب هستند و هرکس استعداد فکر کردن دارد.
در مشاوره TA مراجع آزاد است که مراجع دیگر را مشاوره کند و درمانگر در اغلب اوقات مراجع را تشویق می کند که مفاهیم اساسی TA را یاد گیرد این مطلب نشان می دهد که در جلسه درمان "ارتباط باز" حاکم است.
دستورالعمل درمان
نظریه TA یک رویکرد عملکردی برای تفسیر مراجع به حساب می آید. درمانگر TA ارتباط درمانی را محدود به خودشان و مراجع نمی داند و نمی خواهد انگیزه مراجع را در محدوده عوض کند و می خواهد زمینه ای فراهم آورد و قرار دادی منعقد کند که محدود نباشد. مراجع آنچه که می خواهد
تغییر دهد و آنچه که نمی خواهد انجام دهد و درمانگر فعالانه سعی دارد طرحها و ساختارهایی جهت کمک به مراجع و پیشبرد تغییرات فراهم آورد. در این فرایند از تهیه این طرحها و ساختارها که درمانگر فعالانه برای کمک به مراجع و هدایت کارش فراهم می کند دستورالعمل بعدی فراهم می گردد (عزیزی، 1386).
سه تا P آسان گیری ، حمایت ، توانایی
پات کروسمن1 ، یکی از طرفداران رویکرد(TA ) پیشنهاد می کند که یک عمل اساسی درمانگر عبارتست از " آسان گیری2 " در برابر مقاومت و مخالفت مراجع است. و کروسمن می گوید: که درمانگر مجبور است برای این کار با مراجع ارتباط برقرار سازد و این موجب می شود که او برانگیخته شود. و در جهت تغییر خودش اقدام کند و درمانگر در اثر ارتباط با مراجع باید از خشم والدین درونی مراجع " حمایت3" کند و به نوعی به خود حمایتی برسد و آسان گیری و حمایت موجب می شود که مراجع " توانایی4 " از دست داده را دوباره به دست آورد ، یعنی مراجع را به خود توانمندی می رساند این سه واژه که حرف اولشان (P ) است در رویکرد TA به سه P معروف است (حیاتی، 1386).
درمانگران پیرو TA ، خود مراجع را به عنوان خودی می داند که نقش آسان گیری را می تواند بازی کند. کسی که در جلسه درمان بحث می کند مراجع است نه درمانگر ، و درمانگر حمایت می کند که مراجع بتواند توانائیهایش را به دست آورد (حیاتی 1386 ).
الگوهای حالات روانی (والد ، بالغ و کودک):
اساسی ترین نظریه تحلیل ارتباط محاوره ای الگو حالات روانی است. یک حالت روانی ، مجموعه ای از افکارها ، رفتارها و احساسهای مربوط به هم است که به وسیله آن هر فرد بخشی از شخصیت خود را در یک زمان بخصوص نمایان می سازد. این الگو سه حالت روانی متفاوت و مجزا را تصویر می کند.
والد :
زمانهایی ممکن است که رفتار، افکار و احساسهای من درست شبیه یکی از والدینم و یا کسانیکه جانشین آنها بودند ، باشد . در این صورت من در حالت نفسانی " والد" خود قرار دارم (استورات به نقل از دادگستر 1385).
تمام پندها، اندرزها و احکام و اعمالی که بچه در پنج سال اول زندگی از پدر و مادر یا جانشین آنها دیده و شنیده است در یک نوار فرضی به نام والد " ضبط " می شود. این منبع وسیع ضبط شده وارد فرایند فکر ما می شود و روی تصمیم گیری های ما تاثیر می گذارد. در حالت " والد" ما درست مثل پدر و مادرمان عمل می کنیم. البته پدر و مادری که د زمان پنج سالگی داشتیم حرکات و لحن و بیان ما شبیه آنها در آن زمان می شود (یحیی آبادی 1384).
والد شامل انبوه بسیار عظیمی از سوابق رویدادهای خارجی در مغز است که بدون سوال و حتی با زور تقریباً در پنج سال اول زندگی فرد دریافت می شود. این ضبط ها دوره ای قبل از تولد اجتماعی شخص را شامل می شود. یعنی پیش از آنکه کودک خانه را ترک کند و به خاطر ضرورت اجتماعی وارد مدرسه شود . بیشتر ضبط های این مجموعه اطلاعات ، محصول ملاحظات " خود" طفل از پدر و مادر یا از کسانی است که جانشین پدر و مادر بوده اند. " والد" در شخصیت هر فردی وجود دارد زیرا هر فرد این محرک خارجی را در پنج ساله اول زندگی خود تجربه می کند. در جنبه "والد" شخصیت انسان تمام پندها ، اخطارها و قوانین و مقرراتی که بچه از پدر و مادر خود شنیده یا در رفتار آنها دیده محفوظ است.
دامنه این محفوظات به اولین ارتباطات او با پدر و مادر می رسد و بچه در ابتدا معنی این ارتباطات را بدون مفهوم کلمات و فقط از طریق حالات، صدا، حالات صورت ، بغل کردن ، بغل نکردن و بعدها به مرور وقتی این انسان کوچک قادر به فهم کلمات می شود از طریق کلمات و دستورات تفهیم و کسب و ضبط می کند. از سوی دیگر محبت ها نیز در این نوار ضبط می شوند. نکته مهم درباره این احکام اولیه صرفنظر از بدی یا خوبی شان ، این است که آنها در آن موقــع حقیقت محض اند. اینها مجموعه ای از ضبطهای دائمی است. این نوار ضبط شده و در تمام طول عمر وجود دارد و همیشه آماده شروع و بازنواختن است (تامس و هریس، به نقل از فصیح 1385).
"بالغ "
اگر رفتار، افکار و احساسات من در واکنش به مسائل این زمانی این مکانی باشد و از تمام منابع توانائیهایم به عنوان یک فرد بزرگسال بهره گیرم ، در حالت نفسانی " "بالغ "" خود قرار دارم (استورات به نقل از دادگستر 1385).
بچه از حدود ده ماهگی شروع به سنجیدن اشیای اطراف خود کرده و تحرک بیشتری می نماید و شروع به فکر کردن می کند. شروع به شناختن ادراکات و دریافتهای خود می نماید. کلمات را یاد می گیرد سعی می کند حرف بزند و بپرسد. این حالت (خود واقع بینی) ، شروع جنبه "بالغ " و شخصیت انسان است. بخش "بالغ " در واقع مفهوم فکر شده زندگی است. "بالغ " نقش بسیار ضروری برای زنده ماندن دارد. "بالغ " اصولاً اطلاعات لازم و به دست آمده از "والد" را بررسی می کند. مانند یک کامپیوتر آنها را تنظیم و طبقه بندی می کند. "بالغ " ، "والد" و "کودک" را حذف نمی کند بلکه می خواهد والد را امروزی کند و به نوعی بین والد و کودک داوری نماید (یحیی آبادی 1384).
"بالغ " از حدود ده ماهگی به عنوان پدیده شگفت انگیزی در کودک به کار می پردازد. تا آن تاریخ زندگی نوزاد جز کارهای عاجزانه، غریزی، بی فکر و بی تحرک چیزی نیست. او هیچ گونه قدرت خود راهنمایی کردن ، یا قدرت حرکت برای کشف و رویارویی با زندگی را نداشته است. تا کنون فقط به سادگی آنچه را که پیش آمده قبول کرده است اما در ده ماهگی او خودش تجربه " از جا حرکت کردن" را آغاز می کند. می تواند اشیاء اطراف خود را بسنجد و به تحرک بپردازد و خود را از زندان سکون خلاص کند. "بالغ " ، اصولاً کارش این است که تکه های متحرک را تبدیل به اطلاعات کند و این اطلاعات را بر اساس تجربیات قبلی به جریان اندازد و بایگانی کند. از طریق "بالغ " است که انسان کوچک کم کم می تواند فرق بین زندگی را آنگونه که به او یاد داده شده (یعنی والد) و آنگونه که خودش آن را احساس کرده است (یعنی کودک) و بالاخره آنگونه که خودش کشف و استنباط کرده است (یعنی "بالغ ") متوجه شود. "بالغ " ، یک کامپیوتر برای به جریان انداختن و محاسبه اطلاعات است (تامس و هریس ، به نقل از فصیح 1385).
حالت من "بالغ " را به عنوان یک کامپیوتر ضروری و یک ارگان تحریک شده شخصیت که داده ها را به منظور انجام دادن پیش بینی جمع آوری و پردازش می کند می تواند تعریف کرد. "بالغ " توسط احساسات خود داده ها را جمع آوری کرده و منطبق بر یک برنامه منطقی آنها را پردازش کرده و در جایی که مورد نیاز باشد پیش بینی هایی را انجام می دهند (استینر، 1971 به نقل از عزیزی،1386).
کودک
گاهی ممکن است رفتار، افکار و احساسهایم درست مانند زمانی باشد که کودکی بودم در این صورت در حالت نفسانی " کودک" خود قرار دارم (استورات به نقل از دادگستر 1385).
"کودک" مفهوم احساس شده زندگی از تولد تا پنج سالگی است. بدیهی است هرگاه به یاد خاطره ای می افتیم یا اتفاقات مشابهی را در زندگی تجربه می کنیم اگرچه به یاد نمی آوریم ، همان احساسات قوی کودکی ضبط شده مان باز نواخته می شوند. این احساسات پاک شدنی نیستند (یحیی آبادی 1384).
همزمان با ضبط اطلاعات رویدادهای خارج در آنچه که ما آن را "والد" نامیدیم ضبط دیگری نیز صورت می گیرد و آن ضبط "رویداد های درونی" و یا به عبارت دیگر، پاسخ یا عکس العمل انسان کوچک (یا احساس او) نسبت به آن چیزهایی است که می بیند و می شنود. از آنجا که انسان کوچک در دوره بحرانی زندگی اولیه خود فاقد قاعده بیان است بنابراین بیشتر عکس العمل های او به صورت "احساس" ضبط می شود. باید موقعیت او را در این سالهای اولیه دقیقاً در نظر گرفت که او کوچک است ، وابسته است ، دست و پا چلفتی است و قوه بیان هم ندارد که با آن معنی و مفهومی بنا کند. در این دوران ناتوانی و عجز از کودک توقعات زیاد و سازش ناپذیری هم داریم (تامس و هریس، ترجمه فصیح 1385).

وضعیتهای زندگی :
" تحلیل رفتار متقابل" افراد ، طبقه بندی زیر را از امکان چهارگونه وضعیت زندگی در رابطه با خود و دیگران تشکیل می دهد:
عملکرد:
وضعیت موفق و سالم
نتیجه وضعیت:
من- با- خود- خوب- هستم- وشما- با- من – خوب – هستید
(وضعیت سالم)
عملکرد:
وضعیت انزوا و گوشه گیری
نتیجه وضعیت:
من- با- خود- خوب- نیستم- وشما- با- من- خوب- نیستید.
(وضعیت افسردگی)
عملکرد:
وضعیت خود بزرگ انکاری
نتیجه وضعیت:
من- با- خود- خوب- هستم- وشما- با- من- خوب- نیستید
(وضعیت سوء ظن وبدبینی)
عملکرد:
وضعیت بن بست و بیهودگی
نتیجه وضعیت:
من- با- خود- خوب- نیستم- وشما- با- من-خوب- نیستید
(بیهودگی و پوچی)
تصویر 2 – جدول وضعیتهای زندگی
1- من خوب نیستم – شما خوب هستید
این وضعیت ، وضعیت کلی و جهان اوائل کودکی و برداشت منطقی نوزاد از تولد و دوران نوزادی است. در این وضعیت عامل "خوب بودن" هست چون "نوازش" هست. هر کودکی این نوازش را احساس می کند صرفاً از این جهت که باید او را بلند کرد ، لمس کرد و از او نگهداری کرد. بدون این حداقل بلند کردن و نوازش ، بچه زنده نخواهد ماند. همچنین در این وضعیت ، عامل "خوب نبودن" وجود دارد. این نتیجه گیری و برداشت او از خودش است. آدلر ادعا می کند که بچه به سادگی به علت جثه کوچک و عجز و ناتوانی اش ، خواه ناخواه و به طور اجتناب ناپذیر نسبت به بزرگترها و محیط خود احساس حقارت می کند. سالیوان که بزرگترین خدمتش به علم روانکاوی امروز تشرح موضوعی " رفتار متقابل" است ، عقیده داشت که طفل احساس اعتماد به خود را تماماً بر مبنای نظر و ارزشیابی دیگران یا آنچه او " ارزشیابی منعکس شده" می نامد بنا می کند. در وضعیت اول انسان احساس می کند که زیر دست دیگران است. احساس شدید به نوازش و نیاز شناخته شدن دارد. در این وضعیت امید نیز وجود دارد زیرا منبعی برای نوازش در کار است (تامس و هریس به نقل از فصیح 1385).
این نگرش اولین تصمیم موقتی است که کودک بر مبنای تجارب اولیه زندگیش بدان معتقد می شود. اواخر دوسالگی با این نگرش در او تثبیت می شود و یا اینکه کودک که نگرشهای دوم و سوم را می پذیرد (شفیع آبادی 1385).
به علت ضعف و وابستگی شدیدی که به مادر دارد احساس خوبی نسبت به خود ندارد. این نتیجه گیری برداشت خود او از خودش است. شگفتا که این احساس " غیر خوب " ، در" کودک" در همه ما تا آخر عمر وجود دارد (یحیی آبادی 1384).
2- من خوب نیستم – شما خوب نیستید
در پایان یک سالگی امر بسار مهمی برای بچه اتفاق می افتد: او راه می رود ، دیگران لازم نیست بلندش کنند. اگر مادرش به او بی اعتنایی کرد و بی نوازش بود ، اگر فقط از روی اجبار بود که در سال اول او را بلند می کرد نگهداری می کرد پس حالا که بچه می تواند خودش بلند شود و راه برود ، نشانه آن است که دیگر آن دوران نوزادی و " بچه کوچولو" بودن به پایان رسیده است. نوازش یکجا تمام می شود و دوره تنبیه شروع می شود. زندگی راحتی هایی را که در سال اول داشت اکنون دیگر ندارد و طفل این نتیجه گیری را خواهد داشت که " من خوب نیستم- شما خوب نیستید" . در این وضعیت رشد "بالغ " متوقف می شود (تامس و هریس به نقل از فصیح 1385).
فرد در این موقعیت امیدش را از دست می دهد و صرفاً در زندگی به سازشکاری می پردازد. کودک در خود فرو رفته و گوشه گیر چنین حالتی دارد (شفیع آبادی 1385).
متاسفانه کسانی که در این وضعیت قرار بگیرند ، از به کار بردن"بالغ " خود با دیگران خودداری می کنند درست شبیه به زمانی که در دو سالگی بودند چنین اشخاصی اغلب احساس پوچی می کنند، این اشخاص معمولاً کم رو و مردم گریز هستند . از دوستی ها استقبال نمی کنند. سرد بی تفاوت و فاقد شور و هیجان هستند (یحیی آبادی 1384) .

3- من خوب هستم – شما خوب نیستید
بچه ای که برای مدت طولانی مورد ضرب و شتم شدید پدر و مادری قرار می گیرد و ابتدا احساس می کند آنها "خوب" هستند ، به وضعیت سوم یا وضعیت جنائی تغییر می کند. این وضعیت در دو سالگی یا سه سالگی به وجود می آید. وقتی بچه دو ساله ای احساس وضعیت "من خوب هستم" دارد این منظور "خود نوازشی" است. در واقع این خود نوازشی در انسان کوچکی انجام می گیرد که در حال التیام از جراحت مهم و دردناکی است که به دست پدر و مادر به او وارد آمده است. در آن ساعاتی که این شخص کوچک در حال التیام یافتن از این جراحات است یا در حقیقت در یک جا افتاده است و به اصطلاح زخمهای خودش را می لیسد و می گوید من خوب هستم. وقتی دوباره پدر و مادر ظالم ظاهر می شوند می گوید شما خوب نیستید (تامس و هریس به نقل از فصیح 1385)
این نوع کودک از عینی بودن در برخورد با وقایع زندگیش ناتوان است و همواره گناهان را به گردن دیگران می اندازد و علل شکستهایش را در دیگران جستجو می کند. چنین افرادی فاقد وجدان اجتماعی هستند (شفیع آبادی 1385).
این وضعیت روانی در بسیاری از جانیان تثبیت شده است. این جانیان بی وجدان بوده و هر کارشان را بر حق حساب کرده و هر عملشان را خوب و صحیح می دانند. شخصی که در وضعیت سوم تثبیت شده باشد ، از محرومیت نوازش رنج می کشد. جالب اینکه اگر اطرافیان به او نوازش بدهند ، قادر نخواهد بود که آن را دریافت کند (یحیی آبادی 1384).
4- من خوب هستم – شما خوب هستید
سه وضعیت اول ، همه ریشه های ناآگاهانه دارند چون تصمیم گیری آنها در اولین سالهای زندگی اتخاذ می شود سه وضعیت اول بر پایه احساسات اند. چهارمی بر پایه تفکر ، ایمان و قول و قرار خود شخص برای عمل است. سه وضعیت اول به " چرا " ختم می شوند. چهارمی به "چرا نه؟" (تامس و هریس به نقل از فصیح 1385).
در این نگرش امیدواری وجود دارد. و این حالت از نظر کمی با حالات قبل تفاوت دارد. سه حالت اولیه به طور ناآـگاهانه و در سنین اولیه زندگی اتفاق می افتد. از آنجا که این نگرش یک تصمیم شفاهی و آگاهانه است اطلاعات زیادی را درباره فرد و دیگران می توان در آن یافت (شفیع آبادی 1385) .
این وضعیت نتیجه انتخاب"بالغ " است "بالغ " ای که به قدر کافی رشد کرده باشد. تصمیمی است آگاهانه. وضعیتی است برپایه و اساس ایمان ، تفکر و قول و قرار خود شخص برای عمل. این وضعیت ، سیستم ارزشهای شخص را در بر می گیرد. ما می توانیم با اراده و انتخاب خود به سوی وضعیت آخری برویم . پیش نیاز و پیش شرط آن ، آگاهی ، داشتن اطلاعات جامع و وسیعی از دوران اولیه کودکی است (یحیی آبادی 1384).

آسیب شناسی ساختاری:
تا کنون به این نتیجه رسیده ایم که می توان یک حالت نفسانی را با وضوح از یک حالت نفسانی دیگر تمیز و تشخیص داد و همچنین به این نتیجه رسیده ایم که افراد می توانند با اراد ه خود از یک حالت نفسانی به حالت نفسانی دیگر تغییر وضعیت دهند. اما اگر محتوای دو حالت نفسانی با یکدیگر ادغام شوند ، یا اینکه شخصی نتواند وارد حالت نفسانی خاصی شود و یا از آن خارج شود چه پیش خواهد آمد؟ اریک برن این دو وضعیت را آلودگی و طرد نامیده است. این دو با دیگر تحت عنوان آسیب شناسی ساختاری قرار می گیرند (استورات به نقل از دادگستر 1385).
آلودگی1
طی آن بخشی از حالت خود فرد ، وارد بخش دیگری می شود. "بالغ " بخشی از حالت خود است که به احتمال زیاد ، به تعصبات والد یا افسانه ها و خیال پردازی های کودک آلوده می شود (پروچاسکا و نورکراس به نقل از سید محمدی 1385).
بسیاری از اوقات من بخشی از محتوای حالات نفسانی " کودک" یا " والد" را با محتوای "بالغ " خود اشتباه می کنم. مادامی که چنین اتفاقی افتاد ، گفته می شود که "بالغ " من آلودگی دارد (استورات به نقل از دادگستر 1385).
آلودگی از طرفی به وسیله تعصبات و از سوی دیگر به وسیله توهمات و خیالهای باطل به وجود می آید. در این صورت بین دو " حالت من" نزدیک به هم تداخلی ایجاد می شود. چنانچه تداخل بین حالت "من بالغ " با حالت " من والدینی" باشد ، رفتار تعصب آمیز به وجود می آید و اگر این تداخل بین " من بالغ " با حالت " من کودکی " باشد ، رفتارهای توهم آمیز حاصل می شود (شفیع آبادی 1385) .
1- آلودگی به والد: زمانی که پیامهای " والد" را با واقعیات "بالغ " اشتباه کنم ، آلودگی به والد دارم اینها باورها کسب شده ای هستند که به عنوان واقعیات تلقی می شوند ، برن این حالت را تعصب و پیش داوری نامید (استورات به نقل از دادگستر، 1385) .

تصویر 3. آلودگی به والد
2- آلودگی به کودک: زمانی که آلودگی به " کودک" دارم ، افکار رشد یافته و بزرگسالانه خود را به وسیله باورهایی که از دوران کودکی من می آید تیره می سازم. اینها تخیلاتی هستند و از احساساتی نشات گرفته اند که به عنوان واقعیات تلقی می شوند (استورات به نقل از دادگستر ، 1385) .

تصویر 4. آلودگی به کودک
3- آلودگی دو طرفه: زمانی اتفاق می افتد که شخص پیامهای " والدی " را بازنوازی می کند و با باورهای " کودک " درون آنها را تایید می کند و هر دوی اینها را با واقعیت اشتباه می گیرد. محتوای آلودگی دو طرفه شامل تمام باورهای مخرب و ناسالم کهنه و قدیمی است که شخص درباره خود و دیگران و همه جهان دارد ( استورات به نقل از دادگستر، 1385) .

تصویر 5. آلودگی دو طرفه
طرد یا برون راندن1 :
طرد، تثبیت شدن در یکی از حالا" من " است و عد م قبول دو حالت دیگ " من " که این موجب اختلالاتی در محاوره و تعامل می شود (شفیع آبادی، 1385).
برن خاطرنشان کرده است که گاهی اوقات شخصی یک یا بیش از یکی از حالات نفسانی خود را مسدود می کند و از خود می راند، او این حالت را حذف یا بیرون راندن می نامد (استورات به نقل از دادگستر 1385 ص 121) .
1- طرد والد: افرادی که والد را از خود می رانند بدون قواعد از پیش تعیین شده در مورد دنیا عمل می کنند. اغلب این افراد شارلاتان هستند و ممکن است از سیاستمداران طراز اول مدیران اجرایی موفق و یا از سردمداران مافیا باشند (استورات به نقل از دادگستر 1385).

تصویر6. طرد والد
2-طرد بالغ: اگر "بالغ " را حذف کنیم و از خود بیرون برانیم، دریچه توانمندی رشد خودمان را برای واقعیت سنجی می بندیم و به جای آن فقط گفتگوی درونی بین "کودک "و " والد" درون را می شنویم. در نتیجه ،رفتار، احساسها و افکار من، این نزاع و برخورد دائمی را منعکس می کند. افکار و رفتار فرد ممکن است حتی عجیب و غریب شود و احتمال دارد چنین فردی را روان پریش دهند (استورات به نقل از دادگستر 1385)

تصویر 7. طرد "بالغ "
3- طرد کودک: کسی که کودک درون را حذف کند و از خود بیرون راند در را بر روی محفوظات خاطرات درون کودکی خود می بندد. اگر از او بپرسیم" کودکی شما چگونه بود؟ " او جواب خواهد داد " من نمی دانم " شخصی که کودک حذف شده ای دارد اغلب سرد، منطقی و خشک به نظر می رسد (استورات به نقل از دادگستر 1385).

تصویر 8. طرد کودک
فردی که " من کودکی " را از خود بیرون رانده و کنار زده است، از رشد کودکی شاد در شخصیت محروم مانده است. چنین فردی همه اش به کارهای جدی می اندیشد و زندگی این فرد توام با اضطراب و افسردگی است او در تبادل با افراد خانواده اش دچار ناسازگاری می گردد . (رحیمیان 1381) .
تحلیل تبادلها:
تجزیه و تحلیل ارتباط محاوره ای از راه شناسایی و تحلیل تعامل های اجتماعی صورت می گیرد که این تعامل های اجتماعی از سه نوعند: وقت گذرانی ها، کلک بازی ها و قصه ها (شفیع آبادی،1385).
1- وقت گذرانی ها: در این تعامل افراد گروه در جلسات غیر رسمی نظیر مهمانیها یا گردهماییها با یکدیگر شرکت می کنند. تبادلها در سطح " من والدینی " و من "بالغ "است. (رحیمیان 1381) .
در این تعامل، ارتباطات و محاورات سر راست هستند ،گفتگوها سطحی و درباره موضوعاتی است که ترس آور نیستند. وقت گذرانیها به مراحل اولیه درمان گروهی تعلق دارند ممکن است در مورد فشار و اضطراب گروه را آرامتر کند ولی از نظر تحلیلی ارزش کمی دارد (شفیع آبادی، 1385).
وقت گذرانی عمدتاً با نوازشهای مثبت همراه است ولی گاهی نوازشهای منفی هم به همراه دارد. نوازشهای وقت گذرانی دامنه وسیع تری دارد و لیکن کمتر قابل پیش بینی است (استورات، به نقل از دادگستر، 1385).
2- کلک بازی ها: مشغولیتی است مبتنی بر ریا و تزویر. فرد ممکن است در حالت " من کودکی "طوری به حالت "من والدینی "شخص دیگر واکنش نشان دهد که گفتگوها نشانه تحریف و یا مهارت زیرکانه ای باشد. کلک بازی ها یک سلسله تعامل های ناشایست است که در دو سطح متضاد ارتباطی انجام می گیرد و عواقبی نظیر احساس گناه افسردگی و یا خشم را در پی دارد. تجزیه و تحلیل کلک بازی ها در پیشرفتهای جدی روان درمانی فردی یا گروهی سود دارد (شفیع آبادی ،1385.)
بازیها اصولاً از یک سری رفتارهای متقابل موافق بیرونی تشکیل شده اند رفتارهایی که اغلب تکرار می شوند. اگرچه این رفتارها در ظاهر برای مردم قابل قبول است اما محرکه های آنها نهانی است. انگیزه "بازی ها"برخلاف روابط صمیمانه ظاهـــری است. در تــبادل بازی ها همیشه گوینده منظور دیگری غیر آنچه می گوید دارد (یحیی آبادی 1384).
تمام بازیهای روانی بازنوازی روندهای دوران کودکی هستند که به هیچ وجه با زندگی بزرگسالی ما مناسبتی ندارند. بازیها می توانند از هر یک از بخش های منفی حالات نفسانی شروع شوند. بازیهای روانی همیشه با تبادل سرزنش و تحقیر همراهند (استورات، به نقل از داد گستر، 1385).
3ـ قصه ها: قصه یا طرح زندگی فرد در سنین اولیه کودکی شکل می گیرد. در درمان تحلیلی تبادلی اعتقاد بر آن است که داستان زندگی آدمی تحت تاثیر جبر و اضطرار درونی و بدون توجه به این که در زندگی چه می خواهد بکند نوشته می شود. قصه زندگی شخص نه به " من "بالغ " "‍‍بلکه به من کودکی مربوط است (رحیمیان، 1381).
در مقیاس وسیعتر " کلک بازیها " اجزای پویا و مکمل طرح زندگی ناخودآگاه یا قصه زندگی هر فرد هستند. قصه ها به حوزه پدیده های انتقال1 تعلق دارند، یعنی اینکه مشتقاتی از واکنشها و تجارب کودکانه هستند. قصه، طرح کلی زندگی است که هر فردی آن را در سنین اولیه به مثابه ابزاری برای ارضای نیازهایش درآینده طرح ریزی می کند (شفیع آبادی، 1385)

روابط متقابل:
یک رابطه متقابل زمانی رخ می دهد که من به نوعی با شما رابطه برقرار کنم و شما هم به من جواب بدهید. به زبان علمی، شروع ایجاد رابطه، محرک نامیده می شود و واکنشی که به این محرک داده می شود پاسخ نام دارد.
اریک برن، رابطه متقابل را به عنوان " واحد اساسی برخورد اجتماعی "تعریف می کند (استورات، به نقل از دادگستر 1385).
1- روابط متقابل مکمل1 : زمانی محاوره مکمل است که پیامی ارسالی از یک حالت من به دریافت پیام مورد نظر از جانب فرد دیگر منجر شود (شفیع آبادی، 1385).
در این روابط کلمات "بالغانه" هستند، لحن صدای ما و حالات بدنی ما حالت نفسانی "بالغ " را تایید می کند. تبادل اطلاعاتی، این زمانی و این مکانی است. رابطه متقابل مکمل، رابطه ایست که برداریهای رابطه متقابل با یکدیگرموازی باشند و آن حالت نفسانی که مورد خطاب قرار می گیرد همان باشد که پاسخ می گوید. تصویر 9 نوعی از رابطه مکمل را نشان می دهد./ این رابطه حالات نفسانی" والد " به" کودک " را نشان داده است (استوات ،به نقل از دادگستر 1385).
هنگامی که محرک محاوره ای و پاسخ در طرح " من والدینی "، "من بالغ " و" من کودکی"بردارشان موازی باشد، تبادل، ممکن است یعنی بین گفتگوها توافق وجود دارد و دریافت کننده پاسخ، انتظار دریافت چنین پاسخی را دارد (رحیمیان، 1381).

تصویر شماره 9 رابطه متقابل مکمل
" والد به کودک"

هر وقت انگیزه و پاسخ در طرح " والد – "بالغ " – کودک "خطوط موازی ایجاد کنند. رفتارهای متقابل به صورت متمم و موافق یکدیگرند و می توانند تا بی نهایت ادامه پیدا کنند. مهم نیست که خطوط حامل از کدام جهت ( انگیزه ) به کدام جهت ( پاسخ )می روند.
می توانند " والد – والد " ، "بالغ – بالغ " و" کودک- کودک " و" والد- کودک " و" کودک – بالغ " باشند. فقط به شرط آنکه حاملها موازی بمانند (تامس و هریس، به نقل از فصیح، 1385).
طبق یک اصل مهم تحلیل تبادلی، پاسخ اجتماعی به محرک تبادلی (درخواست اطلاعات) عمدتاً از جانب حالت خودی داده می شود که شبیه حالت خود محرک است، پس اگر درمانگران از درمانجویان بخواهند به صورت "بالغ " عمل کنند، خود آنها نیز باید در ارتباطشان "بالغ " باشند که به این حالت تبادل مکمل گفته می شود (پروچاسکا و نورکراس به نقل از سید محمدی 1385).
2- روابط متقابل متقاطع: رابطه ای است که در آن بردارهای رابطه با یکدیگر موازی نباشند و یا اینکه از حالت نفسانی مورد خطاب پاسخ داده نشود. بردارها روی نموداری که چنین روابط متقابل را نشان می دهد معمولاً یکدیگر را قطع می کنند. زمانی که رابطه ای متقاطع است، امکان دارد شخصی که وضعیت متقاطع به طرف او هست به طرف آن حالت نفسانی که شخص ایجاد کننده رابطه متقاطع در نظر داشته است، برود (استورات به نقل از د ادگستر، 1385).
تبادل متقاطع زمانی روی می دهد که حالتی از خود که مخاطب یک ارتباط است، حالت خودی نباشد که به آن ارتباط پاسخ دهد، اگر درمانجو به "بالغ " درمانگر پیامی بدهد و درمانگر از سوی والد خود پاسخ دهد در این صورت ارتباط "بالغ " به "بالغ "- توسط پاسخ والد- به- کودک ، قطع شده است (پروچاسکا و نورکراس به نقل از سید محمدی، 1385).

تصویر 10 " والد " " کودک " ، "بالغ " "بالغ "
2- رابطه متقابل متقاطع1
هنگامی که دو فرد با هم تعامل سالم ندارند و پشت به هم می کنند و یا بر سر یکدیگر فریاد می کشند، محاوره آنها متقاطع است. محاوره متقاطع زمان رخ می دهد که پاسخ ارائه شده با محرک محاوره ای همخوانی ندارد و گوینده انتظار آن پاسخ را نداشته باشد معمولترین محاوره متقاطع و تنها محاوره ای که موجب اکثر مشکلات اجتماعی افراد می شود. محاوره متقاطع نوع یک است که همراه با حالت متضاد آن در این شکل آمده است. این نوع محاوره هدف عمده مشاوران و درمانگران است. اولی نشانه واکنش انتقالی و دومی نشانه واکنش انتقال متقابل2 است (شفیع آبادی 1385).

محرک

پاسخ

پاسخگو عامل پاسخگو عامل
محاوره متقاطع نوع دو= واکنش انتقال متقابل محاوره متقاطع نوع یک=واکنش انتقال تصویر 11. محاوره های متقاطع نوع یک و دو
رفتار متقابلی که باعث ناراحتی می شود ،رفتار متقاطع است (تصویر 10) مثال کلاسیک دکتر اریک برن در این مورد درباره رابطه بین زن و شوهری است که شوهر از آن اتاق با صدای بلند می پرسد: عزیزم دگمه سردستهای من کجاست؟ اگر عزیزم که امروز سر خلق نیست داد بزند" همانجا که خودت گذاشتی!" نتیجه یک رفتار متقابل متقاطع است.
انگیزه از طرف شوهر یک انگیزه " "بالغ " " بود اما زن پاسخ را به " والد " کشاند. این نکته ما را به قانون دوم ارتباطات در" تحلیل رفتار متقابل " می رساند: وقتی انگیزه و پاسخ در طرح "والد- "بالغ "- کودک" خطوط متقاطع به وجود می آورند رفتار متقابل متمم نیست بلکه متقاطع است و ارتباط متوقف می شود (تامس و هریس به نقل از فصیح 1385).

نوازش1:
نوازش به معنای درک حضور دیگری است . ما به نوازش نیاز داریم و اگر نوازش نگیریم احساس محرومیت و طرد شدگی می کنیم. انتخاب کلمه " نوازش " توسط برن به نیاز اولیه برای لمس شدن مربوط می شود. او اشاره می کند که ما به عنوان افراد بزرگسال هنوز در کاوش تماس جسمی هستیم. ولی ما یاد می گیریم که شکلهای دیگر درک حضور دیگری را جانشین لمس جسمی می کنیم. یک تبسم، یک تعریف و تمجید یا حتی یک اخم و ترشرویی نشان می دهد که حضور ما درک شده است. برن اصطلاح " عطش درک حضور دیگری " را برای توصیف نیاز به این نو ع از شناخت حضور ما توسط دیگران به کار برده است (استورات به نقل از دادگستر، 1385).
" کودک " درون برای زند ه ماندن نیاز به نوازش دارد هر نوازش واحد اساسی عمل اجتماعی است. از تبادل نوازش ها یک رفتار متقابل تشکیل می شود که به آن واحد آمیزش اجتماعی می گوییم. اگرچه باور کردنی نیست، ما انسانها برای زنده بودن، به روزی حداقل سه بار در آغوش گرفته شدن نیاز داریم. برای این است که سرپابمانیم و با زندگی کنار بیاییم محتاج به پنج بار و برای رشد و امنیت روح و روانمان بیشتر از هشت بار نیاز در آغوش کشیده شدن را داریم. نوازش یعنی توجه: خواه مثبت باشد و خواه منفی. هرگونه توجهی بهتر از بی توجهی است (یحیی آبادی، 1384).
مثلث نمایشی کارپمن:
استیفن کارپمن نمودار ساده و در عین حال موثری را برای تجزیه و تحلیل بازیهای روانی طرح ریزی کرد و آن را مثلث نمایشی نامید (تصویر 12). او بر این باور است که هر وقت افراد به بازیهای روانی می پردازند، قدم بر یکی از این نقشها می نهند یعنی" زجر دهنده" ،"نجات دهنده" و" قربانی" .
"زجر دهنده" کسی است که دیگران را تحقیر و سرزنش می کند. از نظر"زجر دهنده" دیگران افرادی مادون و غیر خوب هستند." نجات دهنده "نیز دیگران را به صورت افرادی مادون و غیر خوب می بیند. ولی" نجات دهنده " از سطح بالاتری کمک ارائه می دهد. او بر این باور است: "من بایستی به دیگران کمک کنم زیرا آنها به قدر کافی توان کمک کردن به خود را ندارند. ." در مورد " قربانی " این خودش است که مادون و غیر خوب است. گاهی اوقات شخص " قربانی " به دنبال " زجر دهنده ای "می گردد که او را تحقیر کند و دور بیاندازد یا اینکه قربانی در جستجوی " نجات دهنده ای است که به او کمک کند و این باور او را که " من نمی توانم از عهده خودم برآیم "تایید کند. هر یک از نقشهای مثلث نمایشی نادیده گرفتن می باشد. هر دوی زجر دهنده و نجات دهنده دیگران را نادیده می گیرند. " قربانی " خود را نادیده می گیرد (استورات به نقل از دادگستر 1385)
نجات دهنده زجر دهنده

قربانی
تصویر 12 مثلث نمایش کارپمن
تحلیل ارتباط محاوره ای و درمان:
گاهی افرادی را در اجتماعی می بینیم که " "بالغ " " شان به شدت شکسته شده و از کار افتاده است. برای مثال پدران و مادرانی که نمی توانند وظایفشان را انجام دهند، کارمندانی که از عهده انجام وظایف شغلی شان عاجز هستند ، اشخاصی که سلطه جویانه رفتار می کنند و … همه به نوعی دارای "بالغ " خرد شده هستند. برای چنین حالاتی معالجه به روش تکنیک های تحلیل رفتار متقابل ، جداً موثر و عملی است. در مشاوره های تحلیل رفتار متقابل ، ترس ها و اصولاً تهدیدهای درونی و بیرونی " کودک " از راههای موشکافانه و متعددی شناخته می شود. طرق مختلفی که" والد " خود را آشکار می کند و ضربه بر پیکر کودک می زند بررسی می گردد و به دنبال آن مشکلات و بیماری روحی مراجع تشخیص داده می شود. در مشاوره های ( TA ) درمانگر هرگز برچسپهای غیر قابل فهم به مراجع خود نمی زند. او را مستاصل و مرعوب نمی کند، بلکه وی را تشویق به تلاش و یادگیری واقع بینی و مسئولیت پذیری دردها و مسائل روحی اش می نماید. به عبارتی مشاور مراجعش را از احساس " غیر خوب "آزاد می کند و نوید یک زندگی پربرکت را به او نشان می دهد. به طور خلاصه مجدداً خاطرنشان می کنم که درمان از نظر تحلیل رفتار متقابل یعنی بازسازی "بالغ " و ایجاد هماهنگی بین قسمت های سه گانه شخصیت مراجع به دنبال آن آرامش، ایمان انضباط و تمرکز در شخص زیادتر شده، فکر "بالغ " احساس (کودک) حرف و عملش با هم هماهنگ تر شده و به تعادل و توازن روحی و روانی بهتری می رسد (یحیی آبادی ،1384).
تعریف گروه:
گروه عبارت است از یک نظام باز که از سه نفر یا بیشتر ترکیب شده است. این افراد به دلیل وجود مشترکی با یکدیگر همبستگی پیدا کرده اند و تعامل مقابل آنان باعث اثر گذاری هر یک بر دیگری شده است. لوین1 گروه را تمامیت سازمان یافته ای می د اند که مختصات آن با مجموع عوامل تشکیل دهنده آن متفاوت است (نوابی نژاد، 1385).
گروه تجمعی از دو نفر یا بیشتر است که هدف مشترک و کنش و واکنش د ارند. به نیازهای یکدیگر و ارضای آنها علاقه مندند از قوانین و مقررات معینی تبعیت می کنند. تفاهم و صمیمیت بین آنها حاکم است و برای رسیدن به اهداف مشترک وحدت عمل دارند (شفیع آبادی 1384).
روان درمانی گروهی:
در روان درمانی گروهی، بیشتر انگیزه های ناخودآگاه فرد مورد توجه است و به علت عمق و پیچیدگی مشکلات رشد ،گاه فرایند روان درمانی ماهها و یا سالها به طول می انجامد. از عواملی که موقعیت گروه درمانی را خاص و ویژه می سازد آن است که گروه درمانی نظامی امن و بسته است. افرادی که در گروه مشارکت دارند باید بپذیرند و توافق کنند که محتوای جلسات گروهی را کاملاً محرمانه نگاه دارند (نوابی نژاد، 1385).
گروه درمانی به مجموعه ای از افراد اطلاق می شود که با حضور درمانگر متخصص با هدف درمان گرد هم آمده اند فرض بر این است که شنیدن مشکلات دیگران و چگونگی حل مشکلات از طرف درمانگر و دیگران خود جنبه روان درمانی دارد. ضمناً بیرون ریختن تعارضات و تضاد و ناکامیها عقده های روانی به پالایش روانی کمک می کند. کنش های متقابل گروهی، پویایی و فرایندهای ایجاد شده توسط افراد گروه و درمانگر اثر درمانی بیشتری در مقایسه با درمان سنتی دو نفری (درمانگر و درمانجو) دارد (نیکزاد، 1379).
هدفهای گروه درمانی:
1- کمک به رشد و کسب مهارتهای اجتماعی و اجتماعی شدن افراد ;
2- بهبود برخورد و مقابله با واقعیتهای زندگی;
3- تسهیل رشداستعدادها و قابلیتهای روانی و ذهنی فرد ;
4- شناخت نقاط مثبت و منفی فرد از خود ;
5- پذیرش بیشتر خود و دیگران ;
6- کمک به شناخت احساسات ، نگرشها ، ارزشها و آرمانهای فرد و ارتباط برقرار کردن با دنیای اطراف خود ;
7- کمک به بهبود سازگاری و برقرار کردن ارتباطهای تعاملی بهتر;
8- کمک به افزایش اعتماد به نفس در اداره زندگی فردی و اجتماعی ;
9- پرورش احساس همدلی با دیگران ;
10 – ایجاد انگیزه در جهت تغییر و اصلاح رفتار (نوابی نژاد ، 1385).
گروه درمانی با رویکرد تحلیل تبادلی:
این نظریه برای به کارگیری در گروه و گروه درمانی ، رویکردی عالی و مناسب است. برن معتقد است که درمان گروهی اطلاعات بیشتر و سریع تری را درباره برنامه های شخصی زندگی فرد در مقایسه با درمانهای فردی ارائه می دهد. راههای زیادی برای خودشناسی از طریق تحلیل تعامل درون گروهی وجود دارد گروههای تحلیل تبادلی مسایل گذشته را به زمان حال می آورد و اعضای گروه ، با معرفی اعضای خانواده در گذشته و حال این فرایند را تسهیل می کنند. در نتیجه تعاملهای درون گروهی اعضا فرصت های بسیاری خواند داشت تا تصمیمات گذشته خود را مرور کنند و به چالش بکشند و تصمیمات جدید را به تجربه بگذارند . در درمان گروهی رویکرد تحلیل تبادلی ، یکی از استدلالهای قوی آن است که گروه تجربه ای زنده ای را فراهم می آورد که اعضا آن را با خود به خانواده ، دوستان و جامعه ای که در آن زندگی می کنند ، انتقال می دهند. ( نوابی نژاد ، 1383)
وظایف درمانگر در رویکرد تحلیل تبادلی
مشاور پس از ایجاد رابطه حسنه با مراجعان کار خود را با تحلیل ساختاری آغاز می کند تا مراجعان درک روشنی از ساخت وابعاد شخصیت خود پیدا کنند .در جریان درمان ، رفتارها و تجارب نا مطلوب مراجعان توسط مشاور ، تجزیه و تحلیل می شود ( نیکزاد ، 1379)
– هدف درمان با رویکرد تحلیل تبادلی :
هدف گروه درمانی با رویکرد تبادلی کمک به افراد از طریق فرایند تحلیل طرح زندگی ، آگاهی از چگونگی فراگیری طرح زندگی خود وشناخت نقشهای زندگی است . در درمان گروهی به افراد کمک می شود تا نسبت به احساس اجبار خود در اجرای طرح زندگی واقف شوند وانتخاب های دیگری را در زندگی در نظر بگیرند. هدف اصلی درمان ، کمک به اعضا برای مشاهده و درک امکانات و احتمالات موجود ، برای ایجاد تغییرات اساسی در برنامه ریزیهای اولیه زندگی است. از اعضا خواسته می شود ضربه های خفیف مورد علاقه شان را در کودکی به خاطر بیاورند ، و ببینند چگونه این ضربه ها در داستان زندگی کودکی آنان جای گرفته است و چگونه با تجارب فعلی زندگی آنان تناسب دارد. ( نوابی نژاد ، 1383)
خانواده درمانی :
ریشه های تاریخی خانواده درمانی :
گلدنبرگ و گلدنبرگ (1983) به پنج تحول علمی و بالینی ظاهرا متصل اشاره می کنند که متفقا صحنه را برای ظهور خانواده درمانی مهیا ساخته اند .این پنج حوزه عبارتند از:
1 – گسترش درمان روانکاوی برای گستره ی کامل مشکلات عاطفی که سرانجام شامل کار با کل خانواده نیز شد ؛
2 -معرفی نظریه ی عمومی سیستم هابا تاکیدی که بر شناخت روابط میان اجزای مولف یک کل همبسته داشت ؛
3- پژوهش راجع به نقش خانواده درپدیدایی اسکیزوفرنی در یکی از اعضای خانواده ؛
4- تحول وظهور حوزه های راهنمایی کودک ومشاوره ی زناشویی ؛
5- افزایش علاقه به فنون بالینی جدید نظیر گروه درمانی ( گلدنبرگ و گلدنبرگ، ترجمه برواتی ، 1385).
تحقیقات انجام شده درداخل :
حاجی سید نصیر (1381 ) در تحقیق خود تحت عنوان " بررسی تاثیر مشاوره گروهی با رویکرد تحلیل رفتار تبادلی بر منبع کنترل و خود پنداره دانشجویان دختر دانشگاههای تهران " به این نتیجه رسید که با 99% اطمینان این رویکرد بر تغییر خودپنداره و منبع کنترل دانشجویان دختر تاثیر مثبت داشته است .
خیاوی (1376) در تحقیق خود تحت عنوان " بررسی تاثیر مشاوره گروهی با رویکرد تحلیل ارتباط محاوره ای بر کاهش اضطراب دانش آموزان دبیرستانهای پسرانه مشکین شهر " به نتیجه رسید که این رویکرد با 99 % اطمینان بر کاهش میزان اضطراب دانش آموزان پسر تاثیر مثبت داشته است .
محمدی (1385) تحقیقی با عنوان " اثر بخشی مشاوره گروهی با تاکید بر رویکرد ارتباط محاوره ای در کاهش اضطراب دانش آموزان دبیرستان پسرانه سنندج " انجام داد که نتایج نشان داد که مشاوره گروهی دانش آموزان با این رویکرد در کاهش اضطراب آنان تاثیر مثبت داشته است .
دانش (1385) در پژوهش خود تحت عنوان " تاثیر روش تحلیل محاوره ای (TA ) در سازگاری زناشویی زوجهای ناسازگار " نشان داد که درمان گروهی با رویکرد (TA ) بر زوجهای ناسازگار تاثیر مثبت داشته است .
نورالهی (1382) در تحقیقی تحت عنوان " بررسی رابطه ابراز احساسات و رضایت زناشویی نشان داد که بین این دو متغیر رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و ابراز احساسات در رضایت زناشویی تاثیر مثبت دارد .
امینی قمی (1380) نیز در تحقیقی تحت عنوان " بررسی رابطه ابراز احساسات و رضایت زناشویی بین زوجین " به این نتیجه رسید که ابراز احساسات بر رضایت زناشویی تاثیر دارد واین دو متغیر دارای رابطه معنادار و مثبتی هستند .
تحقیقات انجام شده در خارج :
مطالعه طولی کنگ1 (2005) در یک دوره یکساله ، با تاکید بر اهمیت مهارتهای ارتباطی بر روی دو گروه زوج (36 نفر آموزش گروهی و 35 نفر گروه کنترل ) پیشرفتهای معنی داری را در گروه آموزش دید ، در مقایسه با گروه کنترل نشان داده . وی دریافت که الگوی ارتباط سازنده متقابل یکی از حفاظت کننده ترین عوامل در برابر استرس و زمینه ساز ایجاد رضایت ، احساسات مثبت ، تعدیل تعارض و پایداری زناشویی است (خزایی ، 1385 ) .
سینکلیر2 و موک3 (2004) در پژوهشی ، نگرش استدلالی به گفتگوی تعارض در روابط زناشویی را بررسی کردند . بنابراین دیدگاه ، همسران در بحث از مشکلات ارتباطی خود ، به جای سرزنش نکات برجسته ی تعارض را به شیوه ای استدلالی مورد تحلیل قرار می دهند . احساساتشان را نسبت به هم ابراز نموده و برای مشکلات خود پیشنهاد راه حل می کنند . به گونه ای که در نهایت انتظارات طرفین از یکدیگر ، برآیندی از موقعیت استدلالی خاص آنها باشد. کاربرد این روش ابزار ساده ای برای کشف تعارضات ، توصیف کمتر یکدیگر به عنوان مقصر و برقراری ارتباطی اثربخش می باشد . (خزایی ، 1385 ) .
استاکرت4 و بورسیک5 (2003 ) رابطه بین باورهای ارتباطی و سبک دلبستگی ( احساس امنیت ، اشتیاق دو سویه و کناره گیری ) و نارضایتی در ارتباط متقابل را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که افراد ناایمن ( کسانی که بین اشتیاق و کناره گیری قرار دارند ) باورهای ارتباطی غیر منطقی تری نسبت به کسانی که شیوه دلبستگی ایمن دارند نشان داده اند و دو شیوه وابستگی ناایمن و پیوستگی قوی با باورهای غیرمنطقی رابطه معنی دار و عدم رضایت از ارتباط زناشویی نیز با باورهای غیرمنطقی ارتباط دارد (بهاری ، 1385) .
هوستون و همکاران 7 (2001) در مطالعه ای که 13 سال به درازا کشید با مطالعه 168 زوج به بررسی ریشه های اولیه نارضایتی زناشویی و طلاق در همسران پرداختند . این محققان بیان می دارند که در اوایل ازدواج شادی و مثبت نگری در زوجین وجود دارد که پس از مدتی بر اثر عدم توافق و برجسته نکات منفی از بین می رود و غم و ناراحتی جایگزین آن می شود . زوجینی که بتوانند پویایی و روابط عاشقانه اوایل زندگی را تا حدودی حفظ کنند متاهل باقی می مانند در غیر این صورت از یکدیگر جدا می شوند . بنابراین زوج درمانگران باید از روشهایی که مبتنی بر ایجاد علاقه و احترام بین همسران است سود جویند (بهاری ، 1385 ) .
زنجیره های تعاملی بین زوجین ، بهترین پیش بینی کننده رضایت زناشویی می باشد (گاتمن ، 1979 به نقل از فیتز پاتریک و بادزینسکی ، 1994 ) . برودریک (1986 ) ، به نقل از موسوی (1374) در تحقیقی نشان داد که متغیرهای عاطفی و نگرشی در مقایسه با متغیرهای رفتاری در رضایتمندی زناشویی موثرترند . علاوه بر این محققان نشان دادند که نزدیکی عاطفی ، کلامی و جسمانی زوجین می تواند تا حد زیادی بیانگر رضایتمندی زناشویی آنان بوده و از توان پیش بینی رفتارهایی که زمینه ساز طلاق و جدایی زوجین می باشد نیز برخوردارند . در تحقیق دیگری که به منظور بررسی تاثیر تفکرات غیرمنطقی بر نارضایتی زناشویی انجام شد ، محققان به این نتیجه دست یافتند که میزان نارضایتی زناشویی در زنان بیشتر از مردان است . یافته های مارلو نیز نشان می دهد که زنها همیشه از سطح رضایتمندی زناشویی پایین تری نسبت به مردان برخوردارند . نتایج دیگر این بررسی نشان می دهد که بالا بودن میزان رضایت از زندگی زناشویی در مردان می تواند به این دلیل باشد که ازدواج برای مردان در اغلب موارد مواضع مسلطی را در خانه ایجاد می کند . آنان به عنوان یک کفیل عمل می کنند . این ساختار قدرت احتمالا مسئول برخی نارضایتی ها در زنان است . نارضایتی که در نتیجه حکمرانی و خشونت مردان و مشکلات مالی که مردان مسئول آن هستند ، ایجاد می شود ( همستروم8 ، 1996 به نقل از میرخشتی ، 1375 ) . نتایج بررسی های ساچر و فاین9 (1998) بیانگر این است که زنان به دلیل اینکه تعهد و حساسیت بیشتری نسبت به رابطه شان در زندگی مشترک ، احساس می کنند ، تلاش بیشتری را نیز صرف حفظ و نگهداری آن می کنند و این می تواند یکی از علل احتمالی برای بالا بردن میزان رضایتمندی از زندگی زناشویی در مردان باشد .
نتایج بررسی دیگری ، سطوح بالای فشار اقتصادی را با سطوح بالای تعارضات زناشویی در ارتباط دانسته است . این بررسی فشار اقتصادی را به طور غیر مستقیم (افزایش افسردگی و کاهش حمایت اجتماعی ) نیز در افزایش تعارضات زناشویی دخیل دانسته است (روبیلا و کریشنا کومار10 ، 2005) .
هنری و میلر ، (2004) ، معتقدند طی چندین سال گذشته ، مشکلات مربوط به ارتباط ، صمیمیت جنسی ، پول و تقسیم قدرت ، به عنوان مشکلات رایج و مطرح در بین زوجین محسوب شده اند . یکی از مسایل اصلی دخیل در بروز مشکلات زناشویی مسئله تقسیم قدرت (قدرت شناسایی مشکل ، قدرت حل مشکل قدرت درخواست از همسر) در خانواده ها می باشد (فورمن11، 2003)
محققان در یک بررسی بر روی زوجین آشفته ، هفت الگوی مشکل زا که آنها را از زوجین سالم متمایز می کند ، شناسایی نمودند . این هفت الگو عبارتند از : بروز تعامل عاطفی منفی ، کاهش نسبت رفتارهای مثبت به منفی ، سطح بالای انتقاد ، افزایش رفتارهای تدافعی ، افزایش تحقیر و عیب جویی و اسناد دهی های منفی نسبت به همسر (گاتمن و همکارانش به نقل از فورمن ، 2002) .
وایل معتقد بود که برخی از زوجین ، مجموعه ای از الگوهای منفی ارتباطی را میان خود برقرار می کنند و رفتارهای مشکل آفرین صرفاً از اجرای همان الگوها ایجاد می شود . این الگوها عبارتند از : انزوا گزینی متقابل ، سرزنش متقابل و توقع بیش از اندازه از یکدیگر (برنشتاین و برنشتاین ، ترجمه پور عابدی ، نائینی و منشی ، 1380 ) .
زوجهایی که از رابطه زناشویی خود ناراضی بودند ، رفتارهای نامطلوب همسرانشان نظیر انتقادگر بودن ، سرد بودن ، کمک نکردن در کارهای خانه و حامی نبودن را دلیل اصلی عدم رضایت زناشویی خود اعلام نمودند (فینچام و برادبوری12 ، 1988).
در تحقیقی که بمنظور بررسی تاثیر ابراز هیجان والدین به کودکان بر سطح رضایتمندی زناشویی زوجین انجام شد ، محققان نشان دادند که بین سطح رضایتمندی زناشویی زوجین و ابراز هیجان والدین به کودکان همبستگی معناداری وجود دارد (به پروژه ، حجازی ، احدی ، 1383 ) .
بررسی رابطه بین سطح رضایتمندی زناشویی زوجین و میزان انعطاف پذیری آنها ، نشان داد که هرچه شباهت در انعطاف پذیری زوجین بیشتر باشد ، سطح رضایت از زندگی زناشویی آنها بالاتر است . بنابراین می توان نتیجه گرفت که همسانی در انعطاف پذیری ، از ویژگی های شخصیتی زوجینی است که از سطح رضایت زناشویی بالایی برخوردارند (مصاحبی ، 1383) .
پژوهشی تحت عنوان بررسی تاثیر تعارضات زناشویی بر تعاملات متقابل خانوادگی بر روی 40 زوج متاهل در حین برقراری رابطه متقابل با فرزندان پسر 6 – 8 ساله نشان داد که بعد از جر و بحث متخصمانه پدران ، حمایت و توجه کمتری به فرزندان پسر خود مبذول داشته و تا حدودی آزادی آنان را سلب نموده اند . این امر حاکی از پیوند میان تعارضات زناشویی و اختلال در انجام وظایف سرپرستی می باشد (کینزمن ، 2000 به نقل از دهقان ، (1380) .
بررسی ها نشان می دهد که ارتباطات ضعیف اغلب سلامت روابط زناشویی را به خطر می اندازد . ارتباط ضعیف مشکلات خانوادگی متعددی نظیر کاهش صمیمیت ، ضعف پیوندهای عاطفی و افزایش تعارضات زناشویی و خانوادگی را به همراه دارد (نولر و پاتریک (1990 ) ، به نقل از شرفی (1382 ) ) .
خلاصه و جمع بندی
در فصل دوم درموردمواضع نظریه پردازان درحوزه خانواده پرداخته شدو واژگان کلیدی پژوهش ازجمله رضایت زناشویی وعوامل موثربران وتاثیرش برسایرابعاد زندگی ونیز عوامل آسیب رسان به رضایت زناشویی وابرازاحساسات،پایه های ارتباط زناشویی،تعارض در ابراز احساسات و عواطف وقواعد بیانگر احساسات و عوامل موثر بر رابطه سالم زناشویی ونیز رابطه زناشویی از دیدگاه اسلام پرداخته شده است. سپس تحلیل ارتباط محاوره ای به عنوان یک رویکرد در روانشناسی ومشاوره مورد بحث قرار گرفته است مفاهیم نظری و فرضهای فلسفی ( TA ) وحالتهای (من)و وضعیتهای زندگی وکاربرد واهداف تغییرات در(TA ) و دستورالعمل درمان و انواع روابط متقابل مورد بحث قرار گرفت .سپس به گروه درمانی و اهداف آن با رویکرد( TA ) پرداخته شده است. ودررابطه بااهداف تحقیق ومطالب یادشده پژوهشهای انجام شده درداخل وخارج مطرح گردیدهرچند هیچ کدام ازتحقیقات یادشده به تنهایی تمامی متغیرهای اصلی این پژوهش راموردبررسی قرارنداده است. ازجمله :حاجی سیدنصیر ( 1381)در تحقیقی به بررسی تاثیر مشاوره گروهی بارویکرد( TA ) بر منبع کنترل و خودپنداره دانش آموزان ،خیاوی (1376)به بررسی تاثیر مشاوره گروهی با رویکرد (TA)بر کاهش اضطراب دانش آموزان دبیرستانهای مشکین شهر ، دانش (1385)نیز به بررسی تاثیر رویکرد ( TA ) درسازگاری زناشویی زوجهای ناسازگار پرداخته اند . ویافته های محققین فوق نشان داد که رویکرد ((TA بر مولفه های مورد پژوهش تاثیر مثبت داشته است .امینی قمی (1380) ونورالهی (1382) به بررسی رابطه ابراز احساسات و رضایت زناشویی پرداخته اند و نشان دادند که ابراز احساسات بر رضایت زناشویی تاثیر مثبت داشته است .کنگ(2005)در یک تحقیق طولی یکساله با تاکید بر مهارتهای ارتباطی بر روی 2گروه زوج 36نفر(آزمایش )و 35 نفر گروه کنترل پیشرفتهای معنی داری در گروه آزمایش مشاهده کرد.وی دریافت که الگوی ارتباطی سازنده متقابل یکی از حفاظت کننده ترین عوامل در برابر استرس و زمینه ساز ایجاد رضایت زناشویی واحساسات مثبت وتعدیل تعارض و پایداری زناشویی است (خزایی 1385).سینکلیر و موک (2004) درپژوهشی از گروه آزمایشی همسران خواستند که در بحث ازمشکلات ارتباطی خود به جای سرزنش نکات برجسته ی تعارض رابه شیوه ی استدلالی موردتجزیه وتحلیل قراردهند .احساساتشان رانسبت به هم ابرازنموده وبرای حل مشکلات خودراه حلهایی پیشنهادکنند .کاربرداین روش ابزار ساده ای برای کشف تعارضهای زناشویی،توصیف کمتر یکدیگربه عنوان مقصر وبرقراری ارتباطی اثربخش می باشد(خزایی 1385).هوستون وهمکاران (2001)درمطالعه ای که 13 سال طول کشیدبه بررسی ریشه های اولیه عدم رضایت زناشویی وطلاق پرداختندودریافتند"زوجینی که بتوانندپویایی وروابط عاشقانه اوایل زندگی راتاحدودی حفظ کنند متاهل باقی می مانند درغیراین صورت ازهم جدا می شوند. بنابراین برطبق یافته های این پژوهش زوج درمانگران باید ازروشهایی که مبتنی برایجادعلاقه واحترام متقابل بین همسران است سودجویند(بهاری 1385).گاتمن(1979) فتیزپاتریک و بادزینسکی (1994) برودریک(1986) به نقل ازموسوی (1374)درتحقیقاتی مشخص کردندکه متغیرهای عاطفی ونگرشی درمقایسه با متغیرهای رفتاری دررضایتمندی زناشویی موثرند.علاوه براین محققان فوق الذکرنشان دادندکه نزدیکی عاطفی ، کلامی و جسمانی زوجین می توانندتاحد زیادی بیانگر رضایتمندی زناشویی آنان بوده واز توان پیش بینی رفتارهایی که زمینه ساز طلاق وجدایی زوجین می باشد نیزبرخوردارند.جانسون و همکاران (2005) در یک پروهش نشان دادند که سطوح بالای ابرازاحساسات وعواطف مثبت اثرمهارتهای ارتباطی پایین راخنثی می کنند وبراهمیت بالای ابرازاحساسات در زندگی تاکید داشتند.بنابراین تحقیق حاضربه بررسی اثربخشی درمان گروهی بارویکردتحلیل محاوره ای (TA) برافزایش ابرازاحساسات ورضایت زناشویی دربین زنان شهرتهران درسال 1386 پرداخته است.

منابع فارسی:
– قرآن مجید.
– آرمان، سرور وزارعی، ناهید (1383)، بررسی اثر بخشی گروه درمانی شناختی- رفتاری بر عملکرد خانواده و رضایت زناشویی در مادران مبتلا به اوتیسم، ارائه شده در نخستین کنگره آسیب شناسی خانواده در ایران.
– ابراهیمی، محمدرضا (1385)، ازدواج و رضایت زناشویی، مقالات علمی و تخصصی در زمینه روانشناسی بالینی و مباحث مرتبط، فروردین ماه.
– احمدی، خدابخش، (1383)، بررسی تاثیر روش مداخله تغییر شیوه زندگی بر کاهش ناسازگاری زناشویی، پایان نامه دکتری، دانشگاه طباطبایی، تهران.
– اربابان اصفهانی، مرضیه، (1385)، بررسی رابطه بین رضایتمندی و سازگاری زناشویی مردان و زنان شهر اصفهان، دومین کنگره سراسری آسیب شناسی خانواده در ایران (1385).
– ادیب راد، نسترن و منصور، لادن (1383)، مقایسه بین تعارض زناشویی و ابعاد آن در مراجعین زن و مرکز خدمات مشاوره ای دانشگاه شهید بهشتی در زنان عادی، تازهها و پژوهشهای مشاوره، جلد2، شماره11.
– استوارت، یان و جونز، ون ، روشهای نوین در روان شناسی تحلیل رفتار متقابل، ترجمه دادگستر، بهمن، (1385)،تهران: چاپ چهارم، ص 117،28،23،21،10،9 تا 123،151 ،473 و 474.
– الیس، البرت، هارپر، زندگی عاقلانه، ترجمه فیروز بخت، مهرداد (1377)، انتشارات رشد، تهران.

– امانی، احمد و همکاران، (1383)، مطالعه تاثیر درمانی شناختی، رفتاری به شیوه گروهی بر رضایتمندی زناشویی در زنان، نخستین کنگره سراسری آسیب شناختی خانواده تهران.
– امینی قمی، محمد، (1380)، بررسی رابطه ابراز احساسات زوجین با رضایت زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
– براتی، طاهره، (1375)، بررسی تاثیر تعارضات زناشویی بر روابط متقابل زن و شوهر، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
– برنشتاین، ف، اچ و برنشتاین، م، تی، زناشویی درمانی، ترجمه ح، پورعابدی نائینی و غ، منشئی،(1380) تهران انتشارات رشد.
– برن، اریک، تحلیل رفتار متقابل، ترجمه فصیح، اسماعیل، تهران (1374)، نشرالبرز، چاپ اول، ص6، 61.
– بک، ارون، تی، عشق هرگز کافی نیست، ترجمه قراچه داغی، مهدی،(1385)، انتشارات آسیم، چاپ نوزدهم، ص 223، 224، تهران.
– بنی اسد، حسن، (1375)، بررسی و مقایسه عوامل موثر در زوج های سازگار و ناسازگار شهر کرمان، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی، دانشگاه تربیت مدرس تهران.
– بهاری، رزاق، (1385)، بررسی اثر بخشی آموزش تکنیک کنترل خودگویی به زنان در حل تعارضات زناشویی در بین زنان شهر ارومیه، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
– به پژوه، احمد، حجازی، الهه، و احدی، بتول، (1383)، رضایتمندی زناشویی و ابراز هیجان والدین ارائه شده در نسختین کنگره سراسری آسیب شناسی خانواده در ایران.
– بهرامی، بدری السادات، (1379)، مقایسه اثر بخشی شیوه روان درمانی گروهی با روش تحلیل روانی و شناختی بر روی ناسازگاری زوجین، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران.
– پروچاسکاه، جمیزاو، نورکراس، جان سی، نظریه های روان درمانی، ترجمه سید محمدی، یحیی،(1385)، تهران، انتشارات رشد، چاپ سوم.
– پهلوان، محسن، (1383)، بررسی اثر بخشی شناخت درمانی بک و روان درمانی بین فردی در درمان اختلال افسرده خویی، رساله دکتری مشاوره، دانشگاه اصفهان.
– تاجیک، اسماعیلی، عزیزالله، (1378) آموزش جوانان در آستانه ازدواج، انتشارات انجمن اولیا و مربیان.
– تبریزی، مصطفی، (1383)، بررسی و مقایسه اثر بخشی گروه درمانی تلفیقی زوجها، شناخت درمانی گروهی بک و کتاب درمانی در کاهش نارضایتی زناشویی، پایان نامه دکتری، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران.
– ثنایی ذاکر، باقر، (1377)، روان درمانی و مشاوره گروهی، تهران، انتشارات چهره.
– جی هی لی، روان درمانی خانواده، ترجمه باقر ثنایی،(1370)، انتشارات امیر کبیر، تهران.
– حاجی سید نصیر، مهین السادات (1381)، بررسی تاثیر مشاوره گروهی با رویکرد تحلیل رفتار تبادلی بر منبع کنترل و خودپنداره دانشجویان دختر دانشگاههای تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران.
– حیاتی، مژگان، مقایسه اثر بخشی رویکردهای شناختی هیجان مدار و الگوهای تلفیقی بر میزان رضایت زناشوئی، پایان نامه دکتری، دانشگاه علامه 1386.
– خزایی، معصومه، (1385)، بررسی رابطه بین الگوهای ارتباطی با تعارضات زناشویی دانشجویان زن دانشگاههای تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه خاتم.
– خیاوی، سیامک (1386)، بررسی تاثیر مشاوره گروهی با رویکرد تحلیل ارتباط محاوره ای بر کاهش اضطراب دانش آموزان دبیرستانهای پسرانه مشکین شهر، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
– دانش، عصمت، (1385)، تاثیر روش تحلیل ارتباط محاوره ای در سازگاری زناشویی زوج های ناسازگار دومین کنگره سراسری آسیب شناسی خانواده در ایران، (1385).
– دهقان، فاطمه، (1380)، مقایسه تعارضات زناشویی زنان متقاضی طلاق با زنان مراجعه کننده برای مشاوره زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلم تهران.
– رحمت الهی، فرحناز، (1385)، آسیب شناسی زندگی زناشویی و ارائه مدل، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان.
– رحیمیان، حوریه بانو، (1379)، نظریه های و روشهای مشاوره و روان درمانی، تهران، انتشارات مهرداد، چاپ دوم.
– رهنما، اکبر، (1383)، آسیب شناسی روابط زناشویی و ارئه راهکارها، ارائه شده در نخستین کنگره سراسری آسیب شناسی خانواده در ایران، اردیبهشت ماه.
– سازگارا، پروین، (1377)، نگاهی به جامعه شناسی با تاکید بر فرهنگ، تهران: انتشارت کویر.
– سیلمانیان، علی اکبر، (1373) بررسی تاثیر تفکرات غیر منطقی (بر اساس رویکرد شناختی) بر نارضایتی زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه تربیت معلم، تهران.
– سیف، سوسن، (1386)، تئوری رشد خانواده، دانشگاه الزهرا، تهران.
– شاملو، سعید، (1382)، بهداشت روانی، تهران: انتشارات رشد، چاپ هیجدهم،
ص 70-71.
– شرفی، علی، (1382). رابطه بین الگوهای ارتباطی زناشویی و سلامت روان معلمان، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه تربیت معلم تهران.
– شهید باهنر، (1373)، گفتارهای تربیتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
– شفیع آبادی، (1378)، راهنمایی و مشاوره، تهران، نشر معاصر.
– شفیع آبادی عبدالله (1385)، پویایی گروه و مشاوره گروهی، تهران: انتشارات رشد، چاپ هشتم، ص 227 تا 239.
– شفیع آبادی، عبدالله، (1385) نظریه های مشاوره و روان درمانی، تهران: انتشارات مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوازدهم، ص 215-216،226 تا 229-233.
– شفیعی نیا، اعظم،(1381)، بررسی تاثیر آموزش مهارتهای حل تعارضات زناشویی بر بهبود روابط متقابل زن و شوهر، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه علامه طباطبایی.
– شیلینگ، لوئیس ، نظریه های مشاوره، ترجمه آرین، سیده خدیجه،(1384) تهران، انتشارات اطلاعات چاپ پنجم.
– عزیزی، پریسا،( 1386)،بررسی تاثیر درمان گروهی به شیوه تحلیل ارتباط محاوره ای بر کاهش تعارضات زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران.
– عمید، حسن، (1363) فرهنگ لغات و اصطلاحات فارسی، تهران.
– فرح بخش، کیومرث (1383)، مقایسه میزان اثر بخشی فنون زوج درمانی نظریه الیس، گلاسر و ترکیبی از آن دو در کاهش تعارضات زناشویی، پایان نامه دکتری دانشگاه علامه طباطبایی.
– گاتمن، جان، سیلور نان، هفت اصل برای زندگی زناشویی کارآمد، ترجمه مصباح نسرین، و همکاران، تهران ،(1385) ، انتشارات ایتا، چاپ اول، ص 159، 162،164.
– گری، جان، بازسازی روابط زناشویی، ترجمه انتظاری، مهرداد،(1384) ، نشر بدرقه جاویدان، تهران،.
– گلدنبرگ، ایرنه، گلدنبرگ، هربرت، خانواده درمانی، ترجمه حسین شاهی، براواتی، حمیدرضا و نقشبندی، سیامک، (1385) ، تهران، انتشارات روان، چاپ دوم.
– گلادینگ، ساموئل، خانواده درمانی، ترجمه بهاری، فرشاد و همکاران، (1382)، انشتارات تزکیه، تهران.
– لیبرمن، دیوید، تغییر باروها و عواطف ترجمه، شریفیان، شیرین، انتشارات، پیک بهار، تهران، 1386.
– محمدی، شاهرخ، (1385)، بررسی اثر بخشی مشاوره گروهی با تاکید بر رویکرد تحلیل ارتباط محاوره -ای در کاهش اضطراب دانش آموزان دبیرستانهای پسرانه شهرستان سنندج، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران.
– مصباحی، محمدرضا، (1383)، بررسی رابطه بین رضایتمندی زناشویی و میزان انعطاف پذیری زوجین ارائه شده در نخستین کنگره سراسری آسیب شناسی خانواده در ایران.
– ملازاده، جواد، (1382)، بررسی ویژگی های شخصیتی در رابطه با عوامل تنیدگی زای زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلم تهران.
– موسوی، اشرف السادات، (1382)، خانواده درمانی کاربردی با رویکرد سیستمی، تهران، دانشگاه الزهرا.
– مهانیان خامنه، مهری (1382) برسی رابطه هوش هیجانی و رضایت زناشویی در معلمان زن دوره راهنمایی، شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
– مهدویان، فاطمه، (1376)، بررسی تاثیر آموزش و ارتباط بر رضایتمندی زناشویی و سلامت روانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، انستیتو روانپزشکی تهران.
– مهرآبادی، احمد، (1385)، بررسی تاثیر خانواده درمانی استراتژیک بر رضایت زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
– میرخشتی، فرهاد، (1375)، بررسی رابطه میان رضایت، از زندگی زناشویی و سلامت روان، پایان کارشناسی ارشد مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
– میلر، شراد و همکاران، آموزش مهارت های ارتباط زناشویی، ترجمه، بهاری، فرشاد، انتشارات رشد، تهران، 1385.
– نوابی نژاد، شکوه، (1378)، راهنمایی و مشاوره، تهران نشر معاصر.
– نوابی نژاد، شکوه، (1383)، نظریه های مشاوره و روان درمانی گروهی، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول.
– نوابی نژاد، شکوه (1380)، مشاوره ازدواج و خانواده درمانی، انتشارت انجمن اولیاء و مربیان، تهران.
– نوابی نژاد، شکوه، (1385)، روانشناسی زن، تهران: انتشارات علم، چاپ سوم، ص 5-6، 137-138.
– نوابی نژاد، شکوه، (1385)، راهنمایی و مشاوره گروهی، تهران: انتشارات سمت، چاپ اول، ص 112، 118- 119،121.
– نورالهی، حسنعلی، (1382)، بررسی تاثیر ابراز احساسات بر رضایت زناشویی، پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن.
– نیکزاد، محمود، (1379)، اصول مشاوره گروهی (در اصلاح نگرش و تغییر رفتار)، تهران، انتشارات کیهان، چاپ اول.
– هالفورد، کیم ، زوج درمانی کوتاه مدت، ترجمه تبریزی، مصطفی و همکاران، (1384) ، تهران: انتشار فراروان، چاپ اول، ص 23.
– هریس، تامس آ ، وضعیت آخر، ترجمه فصیح، اسماعیل،(1385) ، تهران: انتشارات زریاب، چاپ بیست و دوم، ص 19، 61.
– یحیی آبادی، هوشنگ (1384)، تو خوب هستی (دریچه ای رو به زندگی همراه با تحلیل رفتار متقابل) اصفهان، انتشارات نقش نگین، چاپ اول.
– یوسفی، رحیم و ادهمیان، الهام (1385)، بررسی رابطه هوش هیجانی با رضایت زناشویی زوجین، دومین کنگره آسیب شناسی خانواده در ایران.

منابع انگلیسی:
– Amato, P.R.& Rogers. S.J (1997) A longitudinal study of marital Problem and subsequend divorce. Joumal of marriage and the family, 59. 612-246.

– Beach, S. R. H. Smith D. A. & fincham F. D. (1994). Marital Interventions for depression. Joumal of Applied and preventive Psychology.3(4) 233-250.

– Beach. S. R. H. Tesser, A. (2000). Pleasure and pain in doing well together. An investigation of performance related affect in close relationship. Journal of Personality and Social Psychology, 74 923-938.

– Becvar, D,S& Becvar, RJ (2000), family the rapy A systematic Integration. Boston, MA, Allyn Bacon.

– Bradbury T.M and rishman F. D. (1990) Attribution in Marriage: Rerview and Critique. Psychological Bulton 107.

-Buss, D.M (1989). Sex differences in human mate preferences. Evilutionary hypotheses hested in 37 Cultures. Behavioral and Scienced, 12.1-49.

-Bunk. B. P. & Ybema. J. F. (2003). Feeling bad. but satisfied The effects of upward and downward comparison upon wood and marital satisfaction. Journal of Social Psychology, 42 613-628.
-Butler..A. & Beck. J. S. (2001). Cognitive therapy outcomes. A review of meta-analyses. Journal of Family Therapy, 38 698-706.

-Campbell. L.. Simpson. j. A.. Kashy. D. A. & Fletcher. G. J. O. (2001). Ideal standards. the self, and flexibility of ideals in close relationships. Personality and Social Psychology Bulletin, 2 7 447-462.

-Carsten, C. (1995). The role of husbands and wives emotional expressivity in the marital relationship. Journal of Contemporary Family Therapy.

-Carlson jon, Dinkmeyer Don (1999) time for Abetter marriage (Traningi marriage) Enrichment, preventive Approaches in Couples therapy. Edited by Berqer, Rony Hanneh Mo therese, phiadelphia, Branner, Mazel.

-Cobb. R. J.. Davila, J.. Bradbury. T. N. (2001). Attachment security and marital satisfaction The role of positive perceptions and social support. Personality and Social Psychology Bulletin, 27 1131-1143.

-Crovle. K. L. Waltz, J. (2002). Emotional awareness and couples relationship satisfaction. Journal of Marrital Therapy, 28(4) 435-440.

-Crych. J. H. (2002). Marital relationship and parenting. In M. Bornstein(Ed). Handbook of parenting Vol.4 Social conditions and applied parenting, (PP. 203-225). Mahwah.NJ Awrence Erlbaum Associates.

-Devito, C. & Hopkins, J. (2001). Attachment, parenting, and marital dissatisfaction as predictors of disruptive behavior in preschoolers. Development and Psychopathology, 13, 215-231.
Feeny, J. A. (2002). The role of husbands and wives emotional expressivity in the marital relationship. Journal of Family Therapy.

-Fowers Bj, Olson D.H (1993) Enrich marital satisfaction scale abrief research and clinincal tool j. fampsycho 17: 176-85.

-Finchman, F. D.(1997). Conflict in marriage implication for working with couples. Internet. Find www.Find articales.com.

-Gill. A. (1999). The role of husbands and wives emotional expressivity in the marital relationship. Journal of Contemporary Family Therapy.

-GIrnn. D. & Weaver, N. (198 1). The contribution of marital happiness & global happiness. Journal of :Marriage and The Family 43 161-168.

-Glenn, N. D. & Kramer K. B. (1987) the Marriage and Divorce of the children of Divorce. Journal of Marriage and the family. 49. 811- 825.

-Goldman. A. & Greenberg. L. (1992). Emotional focus therapy-comparison of integrated systemic and emotionally focused approaches to couples therapy. Journal of Marital Family Therapy.

-Gottman. .1. M.. Coan, J.. Carrere. S. & Swanson. C. (1998). Predicting marital happiness and stability from newly wed interactions. Journal of Marriage and the Family, 6065.

-Gottman j. M. & Krokoff, L. G. (1989) Marital Interaction And satisfaction: A long itudinal view. Journal of Consulting and clinical psychology 57/ 47-52.

-Greef P: Abraham and Malherbe L. Hildegarde (2001) Intimacy and Marital Satisfaction in Spouses. Journal of sex & Marital therapy. 27: 247-257.
-Gottman. J. M., Cau,hbin. J. P. & Huston. T. L. (2002). A contextual UnUlYSiS of the ussvcyiution between demand / lrithdruw and marital satisfuc-lion personal relationship, 9, 95-119.

-Goleman, D. Emotional intelligent. Newyork: (1995).

-Goulding, M, and Goulding. R. (1979). Chanaina lives Tbrough edecision Tberaoy. Newyork: Brunner – Mazel.

-Halford. w.Kim, Bouma Ruth,Kenlly, Adrian, Yang Rass. Mcd (1999) individual Psychopatology and Marital Disteres anslyzing the association and implication for therapy , behavior modification vel 23 No2.
-Hendrick, C., & Hendrick, S. S. (1988). Lovers wear rose colored glasses. Journal of Social and personal Relationships, 5 (2), 161- 183.

-Henn-, R. G. & Miller, R. B. (2004). Marital problems occurring in midlife. Implication for couple therapists. Journal of Family Therapy, 32 405-417.

-Ho M. K. (1987). Family therapy with ethnic minorities. Newbury Park. CA. Sage.

-Huston, T. & Vangelist A. (1991). Socio emotional behavior and satisfaction in marital relationships. A longitudinal study. Journal of Personality and Social Psychology, 721-7313.

-Jakaboski, S. M.(2004). Review of emprocically supported marital enrichment program. Journal of Family Relations. Vol. 53.

-Jeffry H.. Larson. D.. Russel. C., Smith, w. (1991). The effect of wake and sleep patterns on marital adjustment. Journal of Marital and Family Therapy Vol, 17. No. 1. 5365.

-Johnson, S. M. (2003). Emotionally focus interventions for couples with chronically ill children A 2-year follow up. Journal of Marital Psychology.

-Johnson, S. M.. Greenman P. S. (2006). The pat to a secure bond Emotionally focused couple therapy. Journal Clinical Psychology, 62(5) 597-609.

-Kluwer, Esthers, Hessink jose AM. Van devlietr (1996) marital conflict about the division of house hold laber and paid work journal of marriage and the family, Minneapolis nov. Vel 58.Iss.4.

-Larson Jeffry h, Benson, mark j, Wilson Stephan m.Medora Nilufar (1998) family of origin influences on attitude and reaness for marriage in late adoleseence. Journal of family Issues: vel 19.nov.

-LavkTence, A. & Curdech. C. (1995). Predicting change in marital satisfaction from husbands and wives conflict resolution styles. Journal of Marriage and Family, 153-164.

-Levenson R.W & gotman jm. (1985) physiological and affective predictors of change in relationship satisfaction. Journal of personality and social psychology. 49,85-40.

-Leriser. H. G. (1985). The dance of anger. New York. Harper & Row.

-Levenson. R. W. (1994). The influence of age and gender-on affect, physiology. and their interrelation A study of long term marriage. Journal of Personality and Social Psychology.

-Markman, H. & Dickson, F. Toward a model' for Prediction and Primary Prevention of marital and family distress and dissolution, London Academic Press, (1984).

-Markman Hj & floyd f(1980) possibilitoies for the perevention of marital discord; A Behavioral perspective. American journal of family therapy 8-24-48.

-Mehrabian, A. & Blum, personality and treatment correlates of marital satisfaction, Journal of personality (1999).

-Mc. nutty. J. (2004). Realistic expectations pivotal to marital. Journal of Marriage and Frnrrihy Tlrerapty.

-Mc- Cabe. M. P. (1999). The interrelationship between intimacy, relationship functioning and sexualitv among men and women in committed relationship. Journal of HumanSexuality. 3 1-42.

-Meyers, S.A. & Landsbergers, S.A (2002). Directs and indirect Pathways and marital satisfaction. Personal Relationship, 9 159-172.

– Murray. S. L.. Halmes. J. G.. Bellavia. G.. Griffin. D. W. & Doldmang. D. (2002). Kindred spirits' The benefits of ego centrism in close relationship. Journal of Personality and Social Psychology, 82 563-581.

-Muzi. M. J. (2000). The experience of parenting. Upper Saddle. NJ. Prentice-Hall.

-Nakonezny P. Shull R & Rodgers (1995) the effect of no foult divorce law on the divorce rate across the 50 states and its relation to in come education religiosity. Journal of Marital and family 57, 488.

-Niolon, Richard (2000) Communication Styleand Problem solving, Retrieved (2002) from the world wild web. http: /www. Psycho page. Com.

-Olson. D. H. & Larson. A. S. (1989). Predicting marital satisfaction using prepare A replication study. Journal of .Marital and Family Therapy, 15311-322.

-Parker. Keith D. Ortega. Suzannet and van Loning Ham judy (1995) Life satisfaction, Self- esteem and personal happiness among Mexican and African American Socialo ical S ectrum. 15: 131-145.

– Popenoe. David (1996) A world without fathers? WQ spring 96: 12-29.
-Rankin. H. & Esqure. H. (1997). Autonomy and relationship. Journal of Marital and -Fcrmilty Therapy. 175 -19.

– Roberts. L. J. (2000). Fire and ice in marital communication Hostile and distancing as predictors of marital distress. Journal of Marriage and the Family, 62693-707
-Robila. M. & Krishna kumar. A. (2005). Effects of economic pressure on marital conflict (r) in Romania. Journal of Family Psychology, 19-20.

-Robinson. Blanton. Lauer. Collins. N. L. & Coltrane, S. (1993). The relationship between marital characteristics, marital interaction processes and marital satisfaction. Journal of Counseling and Development.

-Ropers. S. J. & White. L. K. (1998). Satisfaction with parenting The role of marital happiness, family structure. and parents gender. Journal of Marriage and the Family, 6(2) 293-309.

-Sabatelli, R. M. & Bartle-Haring, S. (2003). Family of origin experiences and adjustment in married couples. Journal of Marriage and the Family, 65 159-169.

-Sacco. P. & Phares, V. (2001). Partner appraisal and marital satisfaction. The role of self-steam and depression. Journal of Marriage and the Family 504-513.

-Sacher. J. A. & Fine. M. A. (1998). Predicting relationship status and satisfaction after six months among dating couples. Journal of Marriage and the Family, 58(10) 21-23.

-Silliman, B 1998 patterns of adjustment, first three years. Marriage enrichment & Domestice violence information, Retrieved march 2001 from the world wide. Web: http: www. Uwyo, edu / ag / ces / family / Ben /Marriage/ stage/ stage patterns. Htm.

-Stocker, C. M., Youngblad, L.(1995). Marital hostily. Journal of Family Psychology. 13 (14) 598-609.

-White. L. & Edwards. J. (1990). Children and marital happiness Why the negative correlation. Journal of Family Issues, 7 13 1-147.

-White, L. K. (1990) Determinants of Divorce- A Review of Research in the Eighties. Journal of Marriage And the family.52,904.

-White, M & Epston, D.1991, Narrative means to therapeutic Ends. Norton. NY.
-WWW.uwnews .org/uwnews@u.washington.edu.
-Youg, Mark, E, & Long, LynnL. (1998) Counseling and therapy for couples. New York Brooks/ coo/ publisher company.

1 Racket Feeling
1 roal
2 social Control
3 symptomatic Relife
4 trans ferance
5 Scriptcure
6 Open Communication
1 . Pat Crossman
2 . Prission
3 . Protection
4 . Potency
1 contamination

1 Exclusion
1 transference

1 complentransaction
1 Counterransference
2 crossed transaction
1 stroke
1 Levin

1 Kong
2 Sinclair
3 Mouk
4 Stackert
5 Bursik
7 Huston . T , et.All
8 Humesterom
9 Sacher & Fine
10 Robila , Krishna & Kumar
11 Forman
3 . Fincham & Bradbury
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 42 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود