چکیده :
معلولیت به ناتوانی در انجام تمام یا قسمتی از ضروریات عادی زندگی فردی یا اجتماعی اطلاق می شود که به علت وجود یک نقص مادرزادی یا عارضی در قوای جسمانی یا روانی حادث شده است.نقص عارضی ممکن است ناشی از سیر طولانی یک بیماری یا نتیجه یک تروماتیسم بر اثر تصادفات،حوادث کار،اتفاقات و بلایای طبیعی،جنگ و… باشد.
معلولین را با توجه به نوع و ماهیت اختلالاتی که بر آنان عارض می گردد به سه دسته کلی تقسیم بندی می کنند:
1-معلولین جسمی 2-معلولین ذهنی 3-معلولین اجتماعی
معلولین جسمی به گروهی از معلولین اطلاق می شود که مبتلا به ضایعات و اختلالات جسمی شده باشند.از شایع ترین معلولیت های جسمی میتوان به نقص عضوها،ضایعات نخاعی،ناهنجاریهای مادرزادی اسکلتی و عضلانی،اختلالات بیولوژیک و متابولیسمی،نابینایان،ناشنوایان و سالمندان اشاره نمود.
معلولین حرکتی آن دسته از معلولین جسمی را شامل می شوند که نقصان جسمانی فرد باعث کاهش توانایی و ظرفیت شخص شده و این کمبود توانایی حرکتی فرد منجر به نارسایی ها و برخی محرومیت ها در زندگی شخص می گردد.
شایع ترین معلولیت های حرکتی عبارتند از:
1-نقص عضوها: این دسته از معلولین کسانی هستند که بر اثر عوامل مختلفی از قبیل عوامل مادرزادی،حوادث و…. یک یا چند عضو حرکتی خویش را از دست داده اند که قبل از توانبخشی قادر به انجام امور روزمره و شخصی خود نیستند و به نوعی استقلال فردی خود را از دست میدهند.از مهمترین عواملی که سبب قطع عضو می گردند میتوان به ضربه، بیماریهای عروقی،تومورها،ضایعات عصبی و ناهنجاریهای مادرزادی اشاره نمود.
2-ضایعات نخاعی: اگر ضایعه نخاعی در فواصل مهره های 3 تا 7 گردنی رخ دهد اثر آن بصورت فلج دستها و پاها ظاهر می شود که بدلیل بالا بودن سطح ضایعه و فلج از گردن به پایین،به مراتب مشکلات بیشتری داشته و نیاز به مراقبت بیشتری دارد.به این گروه تتراپلژیک می گویند.اگر آسیب به نخاع در مهره های پشتی و پایین تر واقع شود،فرد از دو پا فلج می شود که به این دسته پاراپلژیک می گویند.گروهی از این معلولین قادر خواهند بود پس از توانبخشی با کمک وسایل کمکی مثل بریس،عصاو… راه بروند.
از علل اصلی ایجاد ضایعات نخاعی میتوان به ضربه ها،عفونت ها،آسیب و از بین رفتن مهره ها در اثر بعضی از بیماریهای نخاعی،کم خونی یا قطع جریان خون در قسمتی از نخاع شوکی و تومورهای ناحیه ستون فقرات اشاره نمود.
3-ناهنجاری های اسکلتی: این دسته از معلولین حرکتی مبتلا به انحرافات ستون مهره یا ناهنجاریهای مادرزادی اندام ها میباشند که این ناهنجاری ها میتواند ریشه عصبی داشته یا در اثر اختلالات و حوادث پیش آید نظیر فلج اطفال، کوتاهی پا و… .
-اهمیت و ضرورت و سابقه پروژه: معلولین حرکتی دسته بزرگی از جامعه معلولین را تشکیل میدهند.طبق اعلامیه سازمان ملل متحد درباره حقوق معلولین که در سال 1975 به تصویب کشورهای عضو رسیده است حفظ حیثیت انسانی معلولین حق ذاتی آنها است.معلولین صرف نظر از علت،کیفیت و شدت ناتواناییشان دارای همان حقوق اساسی هستند که سایر افراد در جامعه از آنها برخوردارند.لذا معلول حق برخورداری از معالجات پزشکی و توانبخشی را دارد تا بتواند قابلیت ها و استعدادهای خود را ارتقاء داده و به زندگی مستقل و اجتماعی خویش برگردد.
صرف نظر از علل مادرزادی و بیماریهای گوناگون که ممکن است منجر به معلولیت حرکتی شود یکی از علل اصلی ایجاد نقص عضو یا معلولیت های حرکتی ،تصادفات و حوادث کار می باشد.با توجه به موقعیت قرارگیری شهرستان چالوس در منطقه که به نوعی در ارتباط مستقیم با سه استان گیلان، مازندران و تهران میباشد و وجود تصادفات زیاد در منطقه و نیز با توجه به چشم انداز آینده چالوس که با تکمیل و احداث بزرگراه تهران- شمال خیل جمعیت عظیمی را شاهد خواهد بود،بالطبع تعداد معلولین منطقه و علی الخصوص معلولین حرکتی رشد فزاینده ای خواهد داشت که نیاز به یک مرکز تخصصی درمانی و توانبخشی مخصوص معلولین حرکتی را آشکار می سازد.
احداث این مرکز درمانی در منطقه علاوه بر تامین نیاز معلولین حرکتی چالوس میتواند پاسخگوی نیاز افراد معلول شهرهای اطراف نیز باشد تا مانع رفت و آمدهای پرخطر و پرهزینه به تهران جهت مداوای این افراد شود.در ضمن با تاسیس این مرکز شاهد اشتغال جوانان تحصیلکرده و متخصصین مرتبط در این امور در منطقه خواهیم بود که میتواند کمکی هرچند کوچک به شکوفایی منطقه بکند.
مقدمه
معلولیت همزاد با پیدایش انسانها است و قدمتی هم پای تاریخ بشر دارد. مروری بر تاریخچه معلولیت نشان می دهد که در هر دوره ای از تاریخ، در هر فرهنگ و تمدنی و در همه طبقات اجتماعی، افرادی وجود داشته اند که از نظر فعالیت های اجتماعی و کنش های پایین تر از حد طبیعی عمل نموده و گرچه نیازمند فعالیت های توجهات ویژه ای بوده اند، با این حال نه تنها به خواسته ها و امور اجتماعی و رفاهی آنان تا قبل از قرن نوزدهم چندان وقعی نهاده نشده است بلکه مطالعه در زندگی معلولین در سراسر ازمنه تاریخی آشکار کننده این حقیقت تلخ است که رفتار غالب جوامع با این گروه از افراد به ویژه عقب ماندگان ذهنی، ظالمانه و به دور از هرگونه عدالت اجتماعی و رفتارهای انسانی نیز بوده است.
جوامع بدوی و قبایل اولیه که جهت بقاء خود سخت تلاش می نمودند، افراد ضعیف و معلول را که در تکاپوی زندگی موثر محسوب نمی شدند، طرد می کردند. به عنوان مثال اسپارتها، کودکان ناقص الخلقه را طعمه گرگ می نمودند و مردم هند باستان، معلولین را به امواج خروشان رودخانه ها می سپردند. همچنین در بسیاری از تمدن های باستانی رسم بر این بود که در سالهای قحطی، تعدادی از افراد معلول را قربانی می کردند زیرا این گونه افراد را عناصری وابسته به شیطان می دانستند و به وجود ارواح خبیثه و حلول آنها در جسم و روح معلولین معتقد بودند.
بر خلاف جوامع مذکور، در تمدن هایی که مذهب در آنها رسوخ کرده بود، روش های انسانی تری در مورد معلولین به کار می رفته است به طوری که در آیین کنفوسیوس معلم چینی و همین طور در دین پیامبر ایرانی " زرتشت" به وضوح خواسته شده است که مردم با عقب ماندگان ذهنی رفتاری انسانی داشته باشند و نیز در دین یهود، مسئولیت جرم و جنایت از عقب مانده های ذهنی برداشته شده است. در دین مبین اسلام نیز طی اشارات مکرر در کتاب آسمانی و همچنین سخنان پیامبر بزرگوار و ائمه اطهار به توصیه هایی در زمینه ملاطفت و همیاری با معلولان بر می خوریم.
به طور کلی در طول تاریخ عقاید و نظرات مردم نسبت به معلولین به ویژه کسانی که عقب افتادگی روانی و ذهنی داشته اند، منعکس کننده نظریات اجتماعی آن زمان بوده و فرهنگ خاص ملتها در آن عقاید و نظرات تاثیری شگرف داشته است.
خوشبختانه در عصر حاضر عقاید اجتماعی در مورد این گروه از افراد جامعه بر اثر گذشت زمان و پیشرفت های چشمگیر در دانش و تکنولوژی و تلاش بی وقفه دانشمندان و محققینی چون ایتارد Itard، سگین Seguin، مونتسوری Montessori، هاو Howe، گوگن بول Guggenbuhl، آلفرد بینه Alfred Bine و… که در امر تعلیم و تربیت معلولین خدمات بسیار ارزنده ای انجام داده و پذیرفته شدن آنان را در کنار دیگر افراد جامعه به عنوان حقی مسلمی برای این قبیل از افراد مطرح و دنبال نموده اند، تفاوت محسوسی را با گذشته نشان می دهد به نحوی که در حال حاضر در اکثر جوامع و ملل، معلولین تحت توجهات ویژه ای قرار گرفته و این امر در جهت سرویس دهی هر چه بهتر به منظور تامین هر چه بیشتر استقلال فردی آنان، همواره در حال بسط و توسعه می باشد.
تعریف معلول و معلولیت:
در مورد واژه معلولیت، تعاریف و تعابیر مختلفی انجام گرفته و برای معلولین نیز مشخصاتی را بر شمرده اند. لیکن طبق آخرین تعریف علمی که توسط سازمان جهانی بهداشت در سال 1981 در مورد معلولیت ارائه گردیده، معلولیت را " ایجاد اختلال در رابطه بین خود و محیط" تعریف کرده است. به بیان دیگر، معلولیت عبارت است از: مجموعه ای از عوامل جسمی، ذهنی و اجتماعی و یا ترکیبی از آنها که به نحوی در زندگی شخص اثر سوء بر جای گذارده و مانع ادامه زندگی وی به صورت طبیعی می گردد. چنین فردی اصطلاحاً معلول نامیده شده و غالباً به دلیل عدم امکان زندگی مستقل از نظر شخصی و اجتماعی نیازمند توانبخشی می باشد.
بنابراین معلولیت به ناتوانی در انجام تمام یا قسمتی از ضروریات عادی زندگی فردی یا اجتماعی به علت وجود یک نقص مادرزادی یا عارضی در قوای جسمانی یا روانی اطلاق می شود.
نقص عارضی ممکن است ناشی از سیر طولانی یک بیمار بوده و یا نتیجه یک تروماتیسم بر اثر تصادفات، حوادث کار، اتفاقات و بلیات، جنگ و غیره باشد.
به طوری که از تعاریف فوق بر می آید، در اصل معلولیت یک نقصان جسمانی یا روانی وجود دارد که کاهش توانایی و ظرفیت شخص را باعث می شود و این کمبود توانایی و ظرفیت است که منجر به نارسایی ها و عدم تکافو و محرومیت در زندگی مادی و معنوی شخص می گردد.
آمار معلولین در سطح جهان:
هنگامی که سازمان ملل، سال 1981 را سال معلولین اعلام کرد، تمام ممالک جهان همبستگی خود را در حمایت از معلولین و بازتوانی و تطابق مجدد آنا با دنیای کار و زندگی اعلام داشتند.
گروهی از این ممالک که از نظر پیشرفت های علمی و بهداشتی و اعتلای سطح زندگی در حد بالایی قرار داشتند، توانستند اقدامات خود را در این راه بیش از پیش توسعه داده و تقویت نمایند ولی گروهی که به دلایل متعدد در حد پایین تری بودند، نتوانستند حمایتی را که شایسته انسانیت و نوع دوستی است در حق همنوعان خود به جا آورند در حالی که این گروه از جوامع بشری بیش از دیگران نیاز به این اقدام داشتند چرا که آمار سازمان جهانی بهداشت از حدود 500 میلیون معلول جهان، قریب 80 درصد آن در این کشورها سکونت دارند و مخارجی که در این کشورها برای آنان صرف می شود، 20 درصد مخارج جهانی آن است. بدین معنی که 80 درصد مخارج جهانی صرف 20 درصد معلولین در کشورهای پیشرفته می گردد.
مسئله قابل توجه دیگر این که از این 500 میلیون معلول در جهان، قریب یک سوم آن را کودکان تشکیل می دهند یعنی انسان هایی که در سرآغاز زندگی هستند و باید یک عمر با معلولیت در این جهان به سر برند.
خوشبختانه در دنیای امروز در سایه ترقیات علمی و پیشرفت های صنعتی، نه تنها روز به روز امکانات مبارزه با معلولیت ها بیشتر فراهم می شود، بلکه بر اثر تکمیل و گسترش وسایل کمکی و جانشین شونده، عضو صدمه دیده ترمیم شده و ظرفیت عملی کاهش یافته آن نیز جبران می گردد. بدین لحاظ دنیای فردای معلولین دنیای امید بخش و روشنی است. فقط کمی همّت از سوی مسئولین دولت و برنامه ریزان جوامع در حال رشد لازم است تا تدابیر شایسته و به جا، این دنیای مناسب و مطلوب برای آنان فراهم آید.
حقوق معلولین در جامعه:
مواردی را که در زیر به آنها اشاره می گردد مربوط به اعلامیه سازمان ملل متحد درباره حقوق معلولین می باشد که در سال 1975 به تصویب کشورهای عضو رسیده است.
1- منظور از معلول، کسی است که به علت نقص جسمی یا روحی ( چه مادرزاد و چه غیر آن) تا حدّی یا به کلی از تامین ضرورت های زندگی عادی فردی و یا اجتماعی ناتوان است.
2- معلولین باید از تمام حقوقی که در این اعلامیه مقرر شده برخوردار شوند. در اعطای این حقوق به معلولین نباید هیچ گونه استثناء و تمایز و تبعیضی بر پایه نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، مذهب، عقاید سیاسی و غیرآن، ملیت و پایگاه اجتماعی، میزان ثروت، وضع تولد یا هر وضع دیگری که به خود معلول یا به خانواده اش مربوط می شود وجود داشته باشد.
3- حفظ حیثیت انسانی معلولین، حق ذاتی آنها است. معلولین نیز صرف نظر از علت، کیفیت و حدّت نقص و ناتوانیشان، دارای همان حقوق اساسی هستند که سایر هموطنان هم سنشان از آنها برخوردارند. حق برخورداری از یک زندگی دلپذیر و حتی المقدور عادی، در راس این حقوق قرار دارد.
4- معلولین دارای همان حقوق مدنی و سیاسی هستند که انسان های دیگر از آنها برخوردارند و اعلامیه های مربوط به حقوق اشخاص عقب افتاده، ناظر به رفع هر نوع محدودیت یا نقض این حقوق در مورد معلولین روانی است.
5- باید اقداماتی به عمل آورد تا معلولین بتوانند حتی المقدور متکی به خود باشند.
6- معلولین حق برخورداری از معالجات پزشکی، روانی و نوتوانی از جمله به کمک اعضای مصنوعی، توانبخشی طبی و اجتماعی، تحصیلات، تعلیمات حرفه ای، کمک مشورت، اشتغال و غیره را دارند تا بتوانند قابلیت ها و استعدادهای خود را به حد اعلاء ارتقاء دهند و سریعاً به زندگی اجتماعی بازگردند.
7- معلولین حق برخورداری از امنیت اقتصادی و اجتماعی و حق برخورداری از یک زندگی دلپذیر را دارند. آنان موافق استعدادهای خود، حق استخدام شدن و اشتغال به حرفه های سودمند و مولد و عضویت در اتحادیه های کارگری را دارند.
8- مقتضی است نیازهای خاص معلولین در تمام مراحل برنامه ریزی اقتصادی و اجتماعی در مد نظر باشد.
9- معلولین حق زندگی کردن با خانواده خود یا خانواده ای که آنان را به فرزندی قبول می کند و حق شرکت در تمام فعالیت های اجتماعی،تولیدی، یا تفریحی را دارند. هیچ معلولی را نمی توان ملزم به سکونت در محلی متفاوت کرد، مگر آنکه وضع وی و نفع وی، مستلزم سکونت در آنجا باشد. چنان چه سکونت معلول در یک محل خاص، اجتناب ناپذیر باشد، محیط و شرایط زیست وی در آنجا باید تا حد امکان نزدیک به شرایط زندگی افراد عادی همسن او باشد.
10- معلولین باید در قبال هرگونه استثمار، مقررات و رفتار تبعیض آمیز، اهانت آمیز و ناشایست مورد حمایت قرار گیرند.
11- معلولین به هنگام لزوم باید حق برخورداری از کمک های حقوقی برای حمایت از نفس و دارائیشان را داشته باشند. چنان چه معلولی به محاکمه کشیده شود، دادگاه باید وضع جسمی و روانی او را کاملا در نظر گیرد.
12- مشورت با سازمانهای معلولین در مورد مسایل مربوط به حقوق معلولین، سودمند خواهد بود.
13- معلولین، خانواده ها و جامعه های آنان را باید به هر طریق مناسب نسبت به حقوقی که در این اعلامیه قید شده است آگاه کرد.
اقسام معلولیت:
معلولین را با توجه به نوع و ماهیت اختلالاتی که بر آنان عارض می گردد، می توان به 3 دسته کلی تقسیم بندی نمود.
الف) معلولین ذهنی:
در تقسیم بندی و تفکیک طبقات مختلف معلولین از یکدیگر، کسانی در گروه معلولین ذهنی قرار می گیرند که به جهاتی مبتلا به نارسایی و یا تاخیر در رشد قوای ذهنی و دماغی شده باشند. گروه مورد بحث ما در این قسمت کسانی هستند که به دلایل مختلف ارثی و یا محیطی، مبتلا به اختلالات ذهنی و فکری بوده و برای اداره امور زندگی خویش، نیازمند جلب حمایت دیگران هستند.
گروه معلولین ذهنی را به منظور سهولت مطالعه در دو دسته عقب ماندگان ذهنی و بیماران روانی می توان گروه بندی نمود. در مورد عقب ماندگی ذهنی که اساس گفتار بخش اول کتاب را تشکیل می دهد، در این جا بحثی به میان نمی آوریم، لیکن در مورد بیماریهای روانی قابل ذکر است که این بیماریها در انواع مختلفی تظاهر می نمایند که نوروزها (Neursosis)، پسیکوزها (Psychosis) و اختلالات شخصیتی از قبیل رفتارهای ضد اجتماعی و اختلالات جنسی از آن جمله اند.
نوروزها، بیماریهای روانی است که در نتیجه کشمکش های روانی به وجود می آید و در واقع اختلالات نوروتیک، نتیجه تعارض بین غریزه های فرد و اعتقادات واقعی و عمقی که از راه آموزش و پرورش، اخلاق و دین در فرد به وجود می آید باشد. اضطراب، واکنش های هیستری، وسواس، افسردگی نوروتیکی، و ترسها را می توان جزو این گروه از بیماریها نام برد.
بیمارانی که در گروه پسیکوزها قرار می گیرند، شدت بیماریشان در اکثر آنها بر خلاف نوروزها، به حدی است که قادر به زندگی نیستند به زندگی روزمره خود ادامه دهند و در نتیجه روابط اجتماعی، محیطی و عاطفی آنها از هم گسسته و درک حقیقت برای آنان مشکل می گردد. در این گروه از بیماریها می توان از اسکیزوفرنی (Schizophrenia) وبعضی از انواع افسردگی نام برد. ضمناً گروهی از بیماران روانی به علت بستری شدن های طولانی در بیمارستان، به دلیل گسستگی روابط فامیلی و اجتماعی و از دست دادن موقعیت های گذشته، به عادات و رفتارهایی خو می گیرند که ترخیص و ادامه زندگی آنان، در خارج از بیمارستان و جامعه، مشکل و غیر عملی به نظر می رسد لذا، این گروه از بیماران را در توانبخشی "معلولین روانی" می شناسند که لازم است تحت درمان قرار گیرند.
روشهای درمان بیماران روانی را می توان به 2 دسته روشهای پزشکی و روشهای پسیکوتراپی (روان درمانی) تقسیم نمود. روشهای پزشکی شامل استفاده از متدهای عضوی در بهبود امراض روانی است که الکترو شوک و جراحی مغز از آن جمله اند. حال آن که پسیکوتراپی شامل تمام روشهای روانشناسی است که به منظور رشد فکری و ایجاد سلامت روانی بیمار، به وسیله ارتباط زبانی میان بیمار و روانشناس انجام می گیرد.
پسیکوتراپی یک موقعیت یادگیری است که در آن به بیمار اجازه می دهند که بتواند با خود و محیط زندگیش به تدریج سازگاری بهتری برقرار نموده و از مخمصه روانی که در آن گرفتار شده است بیرون آید.
ب ) معلولین جسمی:
به گروهی از معلولین اطلاق می گردد که مبتلا به ضایعات و اختلالات جسمی شده باشند. از شایع ترین معلولیت های جسمی: نقص عضوها، ضایعات نخاعی، ناهنجاری های مربوط به اسکلت و استخوانها، اختلالات بیولوژیک و متابولیسم، نابینایان، ناشنوایان و سالمندان را می توان ذکر نمود. بخش دوم کتاب، اختصاص به بحث و بررسی در این زمینه دارد.
ج) معلولین اجتماعی:
در بررسی معلولین اجتماعی، قشر مطرود جامعه نظیر معتادین، بزهکاران و ولگردان، روسپیان، محکومین زندان ها و متکدیان حرفه ای مورد توجه می باشند که در بخش سوم مورد مطالعه قرار گرفته اند.
اگر چه نسبت به انجام هر گونه توجه و اقدام لازم از سوی مسئولین دولت در مورد معلولین جسمی و ذهنی، به دلیل نقایص و ناتواناییهای ظاهری ملموسی که در مقایسه با افراد عادی دارند جای هیچ گونه بحثی نیست لیکن توانبخشی معلولین اجتماعی نیز خود اهمیت ویژه ای دارد که می بایست مورد عنایت دولت مردان قرار گیرد چرا که غفلت از این گروه از معلولین و حضور فلاکت بار و گسترده آنان در اجتماع، موجب توسعه آسیب های اجتماعی خواهد بود که شرافت ملی هر جامعه ای را می تواند در مورد تهدید قرار دهد.
نگرش مختصری بر تعریف و علل عقب ماندگی ذهنی، مفهوم هوش و بهره هوشی، تاثیر محیط و وراثت در هوش و مطالبی در زمینه آزمون های هوش
شرایط خلقت در تمامی جهان و برای تمامی کودکان یکسان است. همه افراد بشر به یک نحو پا به این دنیای خاکی می گذارند و نطفه آنان نیز به یک طریق بسته می شود ولی حتی دو کودک را در این جهان پهناور نمی توان یافت که از نظر خصوصیات جسمانی و روانی کاملا یکسان باشند. تفاوت موجود در اثر انگشتان افراد بشر خود بهترین دلیل بر این ادعاست. مطالعات و بررسی های انجام شده نشان می دهد که در میان مخلوقات خداوند عده ای با دیگران تفاوت هایی از نظر جسمی و روحی دارند. علاوه بر برخی تفاوت های ظاهری چون قد، رنگ مو، رنگ چشم، عده ای از افراد بشر تفاوتهای دیگری نیز با همنوعان خود دارند مثلاً عده ای از نظر دید با دیگران متفاوتند و یا از نظر شنوایی چون دیگران نیستند و گروهی از نظر هوش و استعداد فراگیری قدرت دیگران را ندارند و یا بالعکس از دیگران برترند. به طور کلی این گونه افراد را استثنایی می نامیم که معلولین ذهنی نیز در زمره این گروه قرار دارند.
تعریف عقب ماندگی ذهنی:
تا کنون در هیچ یک از منابعی که در مورد عقب ماندگان ذهنی نوشته شده است، تعریف جامع و کاملی که مورد تایید همه متخصصین فن باشد ذکر نشده است که این مسئله بیشتر به خاطر پیچدگی ماهیت عقب ماندگان ذهنی و به دلایل زیر می باشد:
1- در جوامع مختلف از معیارهای متفاوتی برای تشخیص عقب ماندگی ذهنی استفاده می شود.
2- علل عقب ماندگی ذهنی هنوز به طور کامل معین و روشن نگردیده است.
3- چگونگی رشد و کارایی اجتماعی گروههای مختلف عقب ماندگان ذهنی در محیط و سطوح مختلف یک جامعه به طور یکسان نمی باشد. به طوری که تعدادی از عقب ماندگان ذهنی در محیط های روستایی و ساده به عنوان عقب مانده تلقی نگشته و مشکلی ندارند در حالی که در محیط های شهری و صنعتی غالبا دچار اشکالات فراوان در سازگاری اجتماعی می باشد.
4- چگونگی توزیع عقب ماندگی ذهنی در میان گروههای مختلف سنی کاملا متفاوت بوده و به خاطر مشکلات تحقیق به ویژه در دوران طفولیت، مشخص نمودن آن به طور دقیق تقریباً غیرممکن به نظر می رسد.
5- در تحقیقات و مطالعات انجام شده در جوامع مختلف حتی در درون یک جامعه توسط متخصصان مربوطه تکنیک ها و روشهای مختلف در شناسایی عقب ماندگی ذهنی کاملا متفاوت است.
بنابراین عقب ماندگی ذهنی را نمی توان به صورت یک پدیده مطلق تعریف کرد، بلکه بایستی به عنوان پدیده ای چند بعدی که وجوه مختلف آن به فیزیولوژی، روانشناسی، پزشکی تعلیم و تربیت جامعه شناسی محدود می گردد، مورد بررسی قرار داد. برخی از تعاریف عنوان شده در این زمینه عبارتند از :
تعریف تردگل Tredgold محقق آمریکایی:
عقب ماندگی ذهنی عبار ت است از رشد ناقص ذهنی که شخص را در تطابق یا سازش با محیط خود ناتوان ساخته ، بطوری که بدون نظارت و کمک دیگران، قادر به زندگی نمی باشد.
تعریف انجمن تحقیقاتی عقب ماندگی ذهنی آمریکا:
کند ذهنی عبارت است از کنش نامتعادل ذهن که بر اثر اختلالاتی در رشد، طی دوره های مختلف حاصل می شود و با ناسازگاری اجتماعی و بروز رفتارهای مناسب، معین و مشخص می گردد.
تعریف انجمن آمریکایی نقص ذهنی:
عقب ماندگی ذهنی بر کارکرد عمومی هوش کمتر از متوسط دلالت دارد که با نارساییهای موجود در رفتارسازشی همراه بوده و در خلال دوران رشد به وجود می آید.
بنابراین با توجه به مراقبت فوق، اگرچه تعریف جامعی از عقب ماندگان ذهنی به سهولت میسر نیست لیکن در بیان ساده چنین می توان توضیح داد:
عقب ماندگان ذهنی افرادی هستند که به علت وقفه یا کمبود رشد ذهنی، در شرایط عادی قادر به استفاده مطلوب از برنامه های معمولی آموزش پرورش، سازگاری اجتماعی و تطبیق با محیط نبوده و به دلیل عقب ماندگی هوشی از ادراک مبانی و مفاهیم و از قدرت استدلال و قضاوت صحیح و از توانایی دقت و یادگیری به درجات مختلف محرومند.
در مورد رواج عقب ماندگی ذهنی در جوامع نیز باید گفت از آنجا که عقب ماندگی ذهنی فقط بر میزان هوش پایین نیست و شامل شکست و ناکامی در رفتار سازشی هم می گردد، بدین جهت ارقام آماری مربوط به شیوع این وضع با خطای بسیار همراه بوده و در بین برآوردهای مربوط، اختلاف فاحشی وجود دارد. با این حال تخمین حدود 3 درصد برآوردی است که امروزه مورد پذیرش بسیاری از محققان و متخصصین امر قرار گرفته است.
علل عقب ماندگی ذهنی:
با توجه به ماهیت مرکب و پیچیده هوش و عقب ماندگی ذهنی، به نحوی که مورد پذیرش تمامی متخصصین فن باشد، در زمینه علل عقب ماندگی ذهنی نیز، دانشمندان و محققان، تا کنون به بیش از دو هزار علت اشاره نموده اند، در حالی که کماکان بسیاری از علل عقب ماندگی ذهنی ناشناخته مانده است. با این وجود بر اساس آنچه که تا کنون در این باره اعلام گردیده است و برای سهولت مطالعه و پیگیری مطالب، می توان علل و شرایط به وجود آمدن عقب ماندگی ذهنی را به شرح زیر که تقریباً غالب نظرات محققین را نیز در بر می گیرد بیان نمود:
1- عوامل ارثی
2- عوامل دوران بارداری
3- عوامل زمان تولد
4- عوامل بعد از تولد
5- عوامل محیطی، اجتماعی و فرهنگی
ناگفته نماند تفکیک علل مختلف عقب ماندگان ذهنی امر ساده ای نبوده و جدا نمودن عوامل متنوع ژنتیکی، محیطی و فرهنگی به طور کاملاً مشخص تقریباً غیرممکن به نظر می رسد.
نقش عوامل دوران بارداری در عقب ماندگی ذهنی
چهل هفته زیستن در بطن مادر که هر فرد قبل از تولد طی می کند، درست به اندازه بی احتیاطی از سوی مادر، اعم از استفاده از داروهائی چون آرام بخش ها و خواب آورها یا آنتی بیوتیکهای غیر مجاز در صورت عدم توجه و رعایت در مصرف آنها، همچنین ابتلاء به بیماریهای عفونی، مسمومیتها، قرار گرفتن در معرض اشعه ایکس خصوصاً در ماههای اول بارداری، مصرف دخانیات و مواد مخدر یا الکل، تحریک عصبی و یا ضربات ناگهانی و… می تواند امید خانواده ای را در داشتن فرزندی برومند و سالم مبدل به یاسی جانکاه و دردناک نماید.
اینک به پاره ای عوامل که در دوران بارداری موجب بروز معلولیت های ذهنی می گردند به اختصار اشاره می نماییم.
بیماریهای عفونی مادر
مطالعات انجام شده نمایانگر آن است که بسیاری از بیماری های مادر در دوران بارداری، جنین او را تحت تاثیر قرار داده و بر حسب این که جنین در چه مرحله ای از رشد و تکامل باشد، ضایعات و اختلالات کوتاه و یا بلند مدت پدید می آورد. مادرانی که در دوران بارداری به اوریون، مخملک، آنفولانزا، آبله، آبله مرغان، سل و مالاریا مبتلامی شوند سقط جنین می کنند و یا نوزادان آنها اختلالات جسمانی، عصبی و یا قلبی پیدا می کنند. در مواردی نیز دیده شده که نوزادان در هنگام تولد به این بیماریها مبتلا بوده اند. از جمله بیماریهای مسری که در دوران بارداری تاثیر سوء جنین داشته و ضایعاتی به بار می آورد می توان به چند نمونه زیر اشاره کرد:
سرخجه
بیماری ویروسی نسبتاً خفیف و شایع دوران کودکی است که مسری بوده و راه سرایت آن از طریق دستگاه تنفس می باشد. معمولاً بیمار یکی دو روز تب نموده و سپس جوشهایی در بدن ظاهر می گردند که پس از چند روز از میان می روند. ابتلای یک بار به این بیماری موجب مصونیت دائم در برابر آن می شود. اما در صورتی که مادری در زمان کودکی دچار سرخجه نشده باشد و یا واکسن آن را دریافت نکرده باشد آمادگی برای ابتلاء به این بیماری دارد و اگر در طی سه ماه اول بارداری دچار بیماری سرخجه گردد، در اغلب موارد جنین یا سقط شده و یا دچار نقایص و ناهنجاریهای شدید به خصوص ناهنجاری ها ی قلب و عروق، کری، کوری، اختلال کبد و ضایعات مغزی می شود.
برای جلوگیری از بروز چنین ضایعات و اختلالاتی باید به مادر، لااقل دو ماه قبل از بارداری، واکسن سرخجه تزریق شود.
توکسوپلاسموسیس و سیتومگالوویروس
از جمله بیماری های عفونی دیگر که غالباً جنین را تحت تاثیر قرار می دهد، می توان به دو بیماری توکسوپلاسموسیس و سیتومگالوویروس اشاره کرد. توکسوپلاسموسیس نوعی عفونت انگلی در خون است که موجب تشنج جنین و احتمالاً سقط آن می شود. چنانچه جنین در ماههای اولیه سقط نشود، معمولاً با بیماریهای کبدی، اختلالات شدید قلبی و ضایعات مغزی به دنیا می آید.
سیتومگالو ویروس نیز بیماری عفونی شبه سرخجه است. از جمله عوارض بارز این بیماری، اختلالات و نارسائی های کبدی، ضایعات مغزی و اختلالات بینایی و شنوایی است. وجود این بیماری به وسیله سلولهای بزرگی که در ادرار مادر وجود دارد تشخیص داده می شود. در حال حاضر برای این دو بیماری عفونی امکانات مناسبی جهت پیشگیری و درمان وجود ندارد، لذا بهترین راه جلوگیری از ابتلاء دوری از اشخاص مبتلا به این بیماریها است.
با توجه به نکات فوق مادران حامله باید در دوران بارداری حتی الامکان از مبتلا شدن به بیماریهای عفونی جلوگیری نمایند. بدین ترتیب که از تماس با افراد مبتلا خودداری نموده و چنان چه محل کارشان در اماکنی نظیر درمانگاه و بیمارستان که احتمال برخورد با بیماران عفونی زیاد است باشد، در صورت امکان محل کار خود را تغییر دهند. همچنین در صورت ابتلاء به بیماری های عفونی بلافاصله به پزشک مراجعه نمایند. در بعضی از موارد از قبیل ابتلا به سرخجه، در سه ماه اول بارداری احتمال ابتلای جنین آنقدر زیاد است که بسیاری از پزشکان در چنین مواردی توصیه می کنند که سقط درمانی انجام گیرد همچنین لازم است مادران حامله از نظر ابتلا به بیماریهای مقاربتی مورد آزمایش قرار گیرند.
ناگفته نماند سایر بیماریهای عفونی نظیر اوریون، پولیومیلیت و حتی آنفولانزا و تبهای شدید، در صورتی که به صورت حاد عارض شوند، اختلالات و ناهنجاریهایی در نوزاد ایجاد می نمایند.
بیماریهای غیر عفونی مادر
برخی از بیماریهای غیر عفونی نظیر کم خونی مادران حامله در صورتی که کنترل و درمان نشوند ممکن است موجب بیماریهای و ناهنجاریهایی در جنین شود. علل کم خونی زیاد و مهمتر از همه کم خونی به علت کمبود یا فقدان آهن در بدن می باشد. علاوه بر کمبود آهن، کم خونی ممکن است ناشی از کمبود مواد پروتئینی و یا ویتامین ها باشد. متاسفانه این نوع کم خونی در ایران در بین مادرانی که تغذیه خوب ندارند زیاد دیده می شود. مادرانی که به کم خونی مبتلا هستند نمی توانند اکسیژن کافی به جنین برسانند و این کمبود در رشد جسمانی و عصبی کودک و به ویژه مغز او تاثیر داشته و معمولاً باعث ضایعات مغزی می شود.
به منظور پیشگیری از به وجود آمدن کم خونی در دوران بارداری، معمولاً مقداری آهن به صورت قرص، قطره، شربت و یا آمپول به طور اضافی تجویز می شود.
درمان کم خونی بستگی به نوع آن دارد ولی معمولاً از طریق اعمال رژیم غذایی مناسب و استفاده از آهن صورت می گیرد.
تشخیص بیماری از طریق آزمایش خون به سادگی امکان پذیر بوده و از علایم آن، رنگ پریدگی، ضعف، سرگیجه، بی اشتهای، اختلالات گوارشی، طپش قلب و لاغری قابل ذکرند.
از آنجا که بعضی از بیماری های غیرعفونی ممکن است ظاهراً هیچگونه ناراحتی برای مادر ایجاد ننماید و فقط با معاینه دقیق و آزمایشهای مخصوص مشخص گردد، بنابراین بهتر است مادر در دوران بارداری از نظر بیماریهای مختلف توسط پزشک مورد معاینه قرار گرفته و آزمایشهایی نیز به عمل آید تا در صورت وجود هرگونه بیماری اقدامات درمانی لازم انجام پذیرد.
تغذیه
جنین مانند هر موجود زنده ای برای رشد و نمو خود احتیاج به مواد غذایی، ویتامین ها ، املاح و غیره دارد که این احتیاجات توسط مادر و از طریق جفت تامین می شود. بنابراین در صورتی که مادر دچار کمبودهایی در این مواد باشد مسلماً نمی تواند احتیاجات جنین خود را تامین نماید و در نتیجه مشکلاتی برای جنین پیش می آورد.
باید دانست که حداکثر رشد و تکامل مغز از سه ماه آخر دوران زندگی داخل رحمی شروع می شود و تا پایان دو سالگی ادامه دارد و اوج آن سه ماه آخر حاملگی و شش ماه بعد از تولد است و در این محدوده بحرانی است که سوء تغذیه شدید و طولانی باعث عقب ماندگی مغزی می شود.
معمولاً تعداد سلولهای مغز نوزادی که محرومیت شدید غذایی در داخل رحم داشته 15- 20 درصد کمتر از طبیعی است و اگر سوء تغذیه بعد از تولد هم ادامه داشته و شدید باشد، سلولهای مغزش 40 درصد کمتر از طبیعی خواهد بود. این موضوع با اندازه گیری DNA نسج مغزی که اندکس خوبی برای تعداد سلولهای مغزی است ثابت شده است. به طور کلی سوء تغذیه شدید و طولانی در مراحل بحرانی رشد و مغز به نقصان دائمی سلولهای مغزی، ارگانیزاسیون ناکامل مغز، هوشبهر پائین، اختلال در رشد شخصیت و بالاخره رفتار غیر طبیعی منجر خواهد شد.
مشکل عقب ماندگی رشد و تکامل فکری در جریان فقر غذایی با مفاهیم عظیم سیاسی، اقتصادی و اخلاقی آن فقط موقعی حل می شود که شرایط زندگی و تغذیه مادر و کودک بهبود یابد. چاره این است که تغذیه مادر در دوران حاملگی و شیردهی متعادل بوده و مراقبتهای دوران حاملگی و حین زایمان به نحوصحیح انجام گیرد. ضمناً شیر مادر به عنوان غذای ایده آل و بدون جانشین شیرخواران مورد تاکید قرار گرفته و فاصله بین تولدها به طور متناسب در نظر گرفته شود و از همه مهمتر اینکه غذای کافی در سطح دنیا تولید و به طور عادلانه توزیع گردد.
داروها
مصرف بسیاری از داروها در درمان بارداری به ویژه در ماههای اول توسط مادران حامله ممکن است از طریق جریان خون به جنین رسیده، موجب ضایعات و حتی مرگ جنین گردد.
داروها ممکن است بر نسوج مادر به اشکال مختلف تاثیر بگذارند. بعضی از این تغییرات غیر مستقیم هستند نظیر کاهش ظرفیت انتقال اکسیژن، تغییر در میزان گلوکز خون، کاهش میزان ویتامینها، هورمونها، اسیدهای آمینه و مواد معدنی اساسی دیگر. داروها همچنین ممکن است به طور مستقیم بر روی بخشهای در حال تکوین جنین اثر بگذارند. تاثیر داروها بر روی جفت به شکل دخالت در عبور اکسیژن، گلوکز و سایر مواد حیاتی است و همچنین ممکن است به طور مستقیم بر روی میزان خون جفت اثر بگذارند. تغییرات ایجاد شده در جفت به طور قطع برسرنوشت جنین تاثیر می نهند، چه رشد جنین بستگی مستقیم به سلامت جفت دارد.
امروزه مشخص شده که حتی داروهایی که در هنگام زایمان برای تسکین درد به مادر تجویز می شود، در بعضی موارد روی جنین اثر می گذارند . بر اساس مطالعات انجام یافته نوزادان مادرانی که داروی مسکن استفاده نکرده اند، توجه کمتری به محیط اطراف خود نشان داده و فعالیت های مغزی آنها نیز تا چند روز بعد از تولد محدودتر بوده است.
بنابر دستور کلی این است که در دوران بارداری به خصوص در هفته ها و ماههای اول، مادر از مصرف هرگونه دارویی بدون تجویز پزشک خودداری نموده و در صورتی که قبلاً به علت بیماری خاصی دارویی را به طور مداوم مصرف می کرده است حتماً با پزشک خود مشورت نماید تا مقدار دارو بر حسب شرایط خاص دوران بارداری و با توجه به وضعیت جنین و ضرورت مصرف دارو تجویز شود.
نکته ای که در مورد مواد داروی قابل ذکر است مصرف داروهای گیاهی است که اغلب افراد نا وارد و غیر مسئول تجویز می شود و ممکن است موجب اثرات نامطلوبی در جنین گردد. بنابراین از مصرف این گونه داروهای گیاهی نیز بایستی خودداری شود.
پرتوها
در صورتی که جنین به خصوص در ماههای اول بارداری مادر در معرض اشعه x قرار گیرد، ممکن است دچار اختلالات و ناهنجاریهایی از قبیل ضایعات جسمانی، اختلالات دستگاه اعصاب و عقب افتادگی ذهنی گردد و به همین جهت مادر باردار باید از محلی که اشعه x وجود دارد نظیر کار کردن در بخش رادیولوژی اجتناب ورزد. بررسی های رادیولوژیکی در زنان باردار باید در حداقل زمان انجام گیرد و در صورتی که قرار باشد از قسمتهایی از بدن مانند سینه رادیو گرافی به عمل آید، باید یک پوشش سربی (پیش بندهای سربی موجود در بخش رادیولوژی) بر روی شکم و لگن وی گذارده شود. بهتر است تا آنجا که امکان دارد برای فرآیندهای تشخیصی از شیوه های فراصوتی (اولتراسونیک) به جای پرتو x استفاده شود.
عامل RH و ناسازگاری خون مادر و جنین
RH پروتئینی است که به طور ژنتیک در خون نوعی میمون به نام رزوس (Rhesus) وجود دارد و به همین جهت آن را RH که مخفف حرف اول میمون است می نامند.
افرادی را که دارای Rh (Rh مثبت) هستند، در گلبولهای قرمز خون ماده ای دارند که در برابر سرم خاصی باعث انعقاد خون می شود. برعکس افرادی که دارای عامل Rh منفی هستند این ماده را در خون خود ندارند. بنابران برای افرادی که خونشان دارای Rh می باشد اصطلاح Rh مثبت و کسانی که خونشان فاقد عامل Rh است اصطلاح Rh منفی به کار برده می شود.
اختلال و ناراحتی هنگامی به وجود می آید زنی که دارای Rh منفی است از مردی که Rh مثبت دارد باردار شود. در صورتی که جنین دارای Rh مثبت باشد، در ماههای اول بارداری مقداری آنتی ژن به وسیله جفت از جنین به مادر منتقل می شود. برای مقابله با آنتی ژنی که وارد بدن مادر شده، مادر در برابر وجود عامل خارجی، پادزهر و یا ماده ای به نام آنتی کور ترشح می کند که از طریق جفت وارد بدن جنین می شود و با چسبیدن به گلبولهای قرمز او باعث بی ثباتی و از بین رفتن آنها می شود. با در نظر گرفتن این که نقش گلبولهای قرمز خون انتقال اکسیژن می باشد، از بین رفتن آنها باعث می شود که اکسیژن به طور طبیعی و به مقدار کامل به جنین نرسد.
عواقبی که این ناسازگاری و یا نارسایی به وجود می آورد، معمولاً باعث سقط جنین، تولد جنین مرده و یا مرگ اندکی بعد از تولد است. در صورتی که جنین به حیات خود ادامه دهد معمولاً دچار فلج یا عقب افتادگی ذهنی می شود.
خوشبختانه به علت این که مدتی طول می کشد تا Rh مثبت جنین، خون مادر را تحت تاثیر قرار دهد، نوزادان اول معمولاً طبیعی و بدون ضایعات و اختلالات ذکر شده متولد می شوند. ولی این اختلالات و ضایعات اغلب در بارداریهای بعدی دیده می شود، مگر آنکه با وسایل و امکاناتی که فراهم می باشد از بروز آنها جلوگیری به عمل آید.
گاه علاوه بر عامل Rh، ناسازگار بودن خون مادر و جنین نیز باعث ایجاد اختلال می گردد. علت این امر را چنین می توان توضیح داد که در پوسته گلبولهای قرمز خون انسان دو نوع آگلوتینوژن (آنتی ژن موجود در خون) و در پلاسمای خون انسانی دو نوع آگلوتینین (آنتی کور موجود در خون) موجود است. از این رو ویژگی های هر یک ازگروههای خونی را در رابطه با آنتی ژن و آنتی کورهای موجود در خون انسان مطابق جدول زیر چنین می توان خلاصه نمود.
انواع آگلوتینوژن و آگلوتنین موجود در هر یک از گروههای خونی و درصد فراوانی افراد هر گروه در جامعه انسانی.
گروههای خونی
نوع آگلوتینوژن
نوع آگلوتینین
درصد فراوانی
A
A
ضد B
41
B
B
ضد A
10
AB
B و A
هیچکدام
4
O
هیچکدام
ضد A وضد B
45
مطابق این جدول انتقال خون در صورتی عملی است که با توجه به اصول طبقه بندی گروههای خونی انجام گیرد. مثلاً اگر دهنده خون از گروه A و گیرنده از گروه B باشد، در این حال بر اثر مجاورت آگلوتینوژن A (که پادگن است) و آگلوتینین ضد A (که پادتن است) گلبولهای خون دهنده در داخل جریان خون گیرنده به هم می چسبند (آگلوتیناسیون) و سپس متلاشی می شوند (همولیز). همچنین اگر دهنده خون از گروه B و گیرنده خون از گروه A باشد بر اثر مجاورت آگلوتینوژن B و آگلوتینین ضد B، گلبولهای خون دهنده به هم می چسبند و متلاشی می شوند. گلبولهای قرمز خون افرادی که از گروه O هستند به جهت آنکه فاقد پادگن (آگلوتینوژن) است به وسیله پلاسمای هیچ یک از گروههای دیگر به هم نمی چسبند و متلاشی نمی شوند و خون آنان را به همه افراد می توان منتقل کرد. به همین جهت افراد گروه O را " دهنده عمومی " می نامند. از طرف دیگر چون خون افراد گروه AB فاقد پادتن (آگلوتینین) است، گلبولهای قرمز هیچ یک از گروههای خونی را متلاشی نمی کند و از این رو افراد گروه AB را "گیرنده عمومی" می نامند زیرا خون هر چهار گروه را می توان به آنان منتقل نمود. بنابراین افراد دارای گروه خونی A از گروههای A و O، افراد دارای گروه خونی B از گروههای B و O، افراد دارای گروه خونی AB از تمام گروهها و افراد دارای گروه خونی O تنها از گروه O می توانند خون دریافت نمایند. چنان چه این اصول رعایت نگردد به دلیل ناسازگاری در گروههای خونی اختلالاتی ممکن است به وجود آید.
مسئله ناسازگاری خون مادر و جنین نیز از این امر مستثنی نیست و این اختلال هنگامی رخ می دهد که گلبولهای قرمز جنین دارای آنتی ژن A و یا B بوده و در عین حال در پلاسمای خون مادر آنتی کور ضد A و یا B وجود دارد. به بیان دیگر هر گاه آنتی ژن های A و یا B جنین به مادر منتقل شود مادر آنها را به عنوان جسم خارجی نگریسته و آنتی کورهای ضد A و یا ضد B ترشح می نماید که این آنتی کورها از راه جفت به جنین رسیده و در ترکیب با آنتی ژنهای موجود در پوسته گلبول های قرمز جنین آنها را همولیز و در نتیجه بسیاری از نوزادان به علت از بین رفتن گلبولهای قرمز خون با زردی و یرقان به دنیا می آیند که یرقان حاصله از آن بیماری باعث عقب ماندگی ذهنی، فلج مغزی، اختلالات انقباضات عضلات و اختلالات گویایی می گردد.
مشروبات الکلی، سیگار و مواد مخدر
تحقیقات اخیر نشان داده است که مصرف مشروبات الکلی به طور مکرر در دوران بارداری به ویژه نزد معتادین به الکل، ممکن است موجب اختلالاتی در جنین گردد.
کودکان مادران الکلیک پس از تولد، سندرم الکلیسم جنینی را نشان می دهند که با علایمی از قبیل کاهش رشد داخلی رحمی، هیپرتونیسیته، تحریک پذیری و لرزش مشخص می گردد. در این کودکان آنومالیهای اسکلتی نیز دیده می شود. عمده ترین مشکلات این کودکان از آثار تراتوژنیک الکل بر سلسله اعصاب مرکزی ناشی می شود که به صورت نقیصه عقلی و یا اختلالات ماندگار رفتاری در آنان مشاهده می گردد. استریس گوت (Streisguth) در نتیجه گیری یک مطالعه طولانی مدت در مقایسه کودکان مادران الکلیک و غیر الکلیک، میزان ضریب هوشی کودکان گروه اول را بدون استثناء پاین تر یافته است.
در مورد سیگار نیز بر اساس مطالعات انجام شده، در زنان باردار معتاد به سیگار، سقط جنین های خود به خود شایع تر بوده، رشد جنین تا اندازه ای مختل گردیده و نوزادان به هنگام تولد وزنی کمتر از معمول دارند. همچنین احتمال نقیصه عقلی در این قبیل از کودکان که از مادران سیگاری متولد می شوند بیشتر است.
بنابراین بهتر است مادران در دوران بارداری از کشیدن سیگار خودداری نموده و در صورتی که قبلاً اعتیاد داشته و قادر به ترک کامل آن نباشند تعداد سیگارهای خود را 2 تا 3 عدد در روز محدود کنند.
اثرات سوء مواد مخدر از قبیل هروئین، مرفین، حشیش و ماری جوانا نیز بر روی جنین و نوزاد قابل توجه است. مطالعات متعدد نشان داده است که مادران معتاد به هروئین و مرفین معمولاً نوزادان معتاد به دنیا می آورند. به علاوه مادران معتاد در مقایسه با مادران غیرمعتاد، دارای نوزادانی کم وزن و نارس تر هستند.
از آنجا که نارس به دنیا آمدن کودک در اکثر موارد به ناهنجاریهای بدنی و ذهنی منجر می گردد، می توان استفاده از مواد مخدر در دوره بارداری را یکی از موارد بروز نارسایی جسمی و عقلی دانست. ناگفته نماند در مواردی که مادران قبل از بارداری ترک اعتیاد کرده اند، غالباً نوزادان آنها سالم به دنیا آمده و معتاد نبوده اند.
سن مادر
تحقیقات نشان داده اند که سنین مناسب برای بچه دار شدن زنان، بین 20 تا 35 سالگی می باشد. بر اساس این تحقیقات، در سنین بالای 35 سالگی گاه اختلالاتی در وضع کروموزومهای زنان مشاهده گردیده که منجر به نارسائیهای هوشی در کودکان آنان می گردد. در سنین قبل از 20 سالگی نیز به علت عدم رشد کافی اعضای تناسلی، ممکن است در بعضی موارد انجام زایمان با مشکلاتی مواجه گردیده و سلامت مادر و جنین به خطر افتد.
مسمومیت ها
مسمومیت های مادر در دوران بارداری، از جمله مسمومیت به وسیله الکل یا مسمومیت به علت بیهوشی با مواد شیمیایی و یا مسمومیت های غذایی و دارویی در بعضی از مواقع سبب اختلال در رشد طبیعی جنین می گردد. اگر چنانچه این گونه مسمومیت ها شدید باشد موجبات عقب ماندگی ذهنی در نوزاد خواهد شد.
ضربه و عوامل مکانیکی
ضربه های وارده به شکم مادر مانند زمین خوردگی های شدید، انجام کارهای بسیار سنگین، پرت شدنها، تصادفات و دیگر ضربه های وارده به خصوص در ماههای آخر بارداری، ممکن است موجب آسیب هایی در جنین و احیاناً سقط جنین گردد. در ضربه های شدید روی شکم چنانچه باعث پارگی جفت و خونریزی گردد، جنین یا سقط شده و یا در اثر کم خونی و کمبود اکسیژن، با خطر بروز ضایعات مغزی مواجه خواهد بود. بنابراین مادران حامله باید در دوران بارداری از ورزشهای سنگین خودداری نموده و از بروز دعوا و تصادفات احتمالی، حتی المقدور پیشگیری نمایند.
در بررسی عوامل دوران بارداری بد نیست به ویژگی های عاطفی و روانی مادر نیز اشاره ای داشته باشیم. در مورد تاثیر هیجانهای مادر برجنین، بحث های مفصلی شده و عقاید زیادی ابراز گردیده است. در حال حاضر اکثر محققین معتقدند که هیجانهای ناگهانی و شدید و یا هیجانهای دایمی مادر باردار، بر جنین تاثیر می گذارد و علت این ناگهانی و شدید و یا هیجانهای دایمی مادر باردار، بر جنین تاثیر می گذارد و علت این تاثیر را تغییرات اساسی بیوشیمیایی می دانند که به خاطر چگونگی ترشح هورمونهای غدد داخلی در ارگانیسم مادر روی می دهد. مادران حامله ای که در دوران بارداری یا مشکلات ناشی از مسایل اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و غیره مواجه هستند، حالات هیجانی در آنها ایجاد می گردد و رشد جنین را با مشکلاتی روبرو می سازد. هیجانهای دایمی مادر نه تنها موجب بروز نقایص جسمانی ( در مورد اطفالی که لب شکری هستند و یا در سقف دهان آنها شکاف وجود دارد هیجان های مادر را موثر دانسته اند.) می گردد بلکه موجب عقب ماندگی ذهنی نیز می شود. علت آن است که در این دوره، مغز جنین تکامل پیدا می کند و چون در اثر هیجانات مادر دگرگونیهای بیوشیمایی به وجود می آید، ارگانیسم جنین و از جمله مغز او را متاثر می سازد. هیجانهای دایمی و عمیق مادر موجب می گردند که جنین در داخل رحم فعالیت و حرکات بیشتری داشته و در نتیجه با وزن کمتری متولد و بعد از تولد نیز برای ایجاد سازگاریهای لازم با محیط با دشواری هایی روبرو گردد.
نقش عوامل زمان تولد در عقب ماندگی ذهنی
بسیاری از اختلالات حسی، حرکتی و هوشی کودکان حاصل شرایط نامطلوب زایمان و یا بر اثر اشتباهات پزشکی به هنگام تولد می باشد. امروزه در غالب کشورها می کوشند که با ایجاد تسهیلات و شرایط مطلوب از تعداد این عوامل نامساعد و نامطلوب تا آنجا که مقدور است بکاهند.
اگرچه امروزه اکثر زایمانهای طبیعی و یا بدون ضایعات و صدمات صورت می گیرد، اما تعدادی از زایمان ها به صورت دشوار و گاهی خطرناک انجام شده و در مواردی ضایعات و صدمات شدیدی به همراه دارد.
ضایعات مغزی از متداولترین ضایعات زایمان است و مهمترین علل عقب ماندگی ذهنی محسوب می گردد. زایمانهای سخت و پیچیده، بیهوشی طولانی، خونریزی شدید داخلی، پیچدگی ناف به دور گردن، دشوار استنشاق، استفاده از وسایل جراحی، مشکلات تنفسی نوزاد، تولد زودرس و عوامل دیگر باعث مختل ساختن سیستم مرکز عصبی، عقب ماندگی ذهنی و یا نقیصه ها و ضایعات دیگر می گردد. اینک مختصراً به بررسی برخی از عوامل مهم مربوط به زمان تولد می پردازیم.
تولد پیش از موقع یا زودرس
طبق آخرین نظریه سازمان بهداشت جهانی، هر نوزادی که هنگام تولد وزنش از 5/2 کیلوگرم کمتر باشد، آنرا نارس می نامند. بر این اساس می توان گفت ملاک نارس بودن، مدت زمان بارداری نبوده، بلکه وزن نوزاد به هنگام تولد است. بدین ترتیب ممکن است کودکی 9 ماه دوره جنینی را طی کرده باشد ولی وزنش کمتر از 5/2 کیلوگرم باشد که در این صورت نارس خواهد بود. یا بعکس، نوزادی بعد از 8 ماه بدنیا بیاید ولی وزنش بیش از 5/2 کیلوگرم باشد که در این صورت وضعیت کودک عادی است.
به طور کلی نارس بودن نوزاد بستگی به مادر یا وضع جفت و نوزاد دارد. بدین معنی که زایمانهای زودرس و قبل از موعد معین به سبب پاره شدن خود به خود کیسه آب، جلو انداختن زایمان بنا به توصیه پزشک به سبب عدم درمان مسمومیت شدید آبستنی یا ابتلاء به بیماریهای قلبی، کلیوی یا مرض قند، عدم رعایت بهداشت عمومی و فردی، فقر غذایی و کمبود شدید ویتامین ها و املاح معدنی در زمان بارداری می توانند موجبات نارس بودن نوزاد گردند.
به علت تکامل جسمی و روحی، نوزادان نارس با نوزادن طبیعی از لحاظ شکل خارجی تفاوت داشته و از طرف دیگر، اعمال فیزیولوژیکی و حیاتی آنها به طور کامل صورت نمی گرد.
قیافه نوزادان نارس درهم رفته و پوست بدن آنها به علت فقدان چربی زیر پوست چروک خورده و اغلب سیاه می باشد. سر نسبت به بدن بزرگتر و استخوانها نرم و قابل انعطاف هستند.
قفسه سینه در نوزادان نارس، باریک و قوام ماهیچه ای شل است. در مقابل تحریکات خارجی عکس العمل مناسبی نشان نمی دهند و به علت کمی مقاومت بدن، بیش از نوزادان طبیعی در معرض ابتلاء به امراض عفونی قرار دارند. بدین جهت تعداد مرگ و میر در این گونه نوزادان به مراتب بیش از نوزادان طبیعی است.
دلیل آمادگی زیاد کودکان نارس جهت ابتلاء به معلولیت ذهنی عدم رشد کافی سلسله اعصاب مرکزی است که موجب می گردد با کوچکترین وقفه در کار قلب یا اکسیژن رسانی و غیره، مغز دچار آسیب دیدگی گردد.
در برخی از بیمارستانها و زایشگاهها اطاق مخصوصی برای مواظبت و نگهداری نوزادان نارس وجود دارد که در آنجا با وسایل مجهز و آماده، تحت نظر پزشکان متخصص اطفال و نرسهای آزموده، از نوزادان نارس تا زمانی که هنوز به حد کافی رشد و نمو خود نرسیده اند پرستاری می کنند. زیرا نگهداری و پرستاری این گونه نوزادان در خانه به علت عدم دسترسی به وسایل لازم و نبودن پزشک، مشکل و در عین حال غیر ممکن می باشد.
صدمات ناشی از زایمان
گاه به علل مختلف، زایمان به حالتی غیر از وضعیت های طبیعی که باید انجام گیرد به وقوع می پیوندد. گاه کوچک بودن لگن مادر در مقایسه با حجم سر کودک موجب می گردد که خارج نمودن کودک از مجرای رحم با وقفه همراه شود که همین ایجاد وقفه در پاره ای اوقات باعث صدماتی به کودک می شود. ضمناً همان طور که می دانیم نحوه خروج کودک از دهانه رحم، در حالت طبیعی، از طرف سر کودک است. لیکن گاه بر اثر چرخشهای نامتعادل کودک در موقع زایمان، نحوه قرار گرفتن کودک به آن شکل که باید باشد نیست. در چنین شرایطی خارج نمودن کودک از دهانه رحم با استفاده از وسایل مکانیکی نظیر فورسپس (Forceps) انجام می گیرد که عدم رعایت اصول لازم یا ناواردی در طرز کار آن، نمی تواند به ایجاد صدماتی در مغز کودک منجر گردد.
دشواری های تنفسی و کمبود اکسیژن
با تکیه بر مطالعاتی که بر روی حیوانات انجام گرفته است، شکی نیست که فقدان یا کمبود اکسیژن در حین تولد می تواند موجب آسیب دایمی گردد. در یک سری از آزمایشات، گروهی از دانشمندان، میمونهای هندی را در حین تولد از اکسیژن محروم کردند. بدین ترتیب که حدود 7 دقیقه آنها را در شرایط کمبود اکسیژن نگاه داشتند. در این حالت، هیچ گونه نشانه قابل بررسی از صدمه مغزی در جنین ها مشاهده نگردید، اما هنگامی که مدت محرومیت به 8 تا 5/11 دقیقه رسید، آسیب مغزی مشاهده شده با ضایعات متعدد همراه بود. با وجود این، شگفت انگیز بود که میمونهای اخیر تنها ناهنجاریهای عصبی گذرا و ناپایدار، مانند مک زدن ضعیف، هماهنگی ضعیف و واکنش کاهش یافته از خود نشان دادند که همه این نشانه ها به زودی ناپدید شدند. مدت زمان محرومیت از اکسیژن را مجدداً افزایش داده و متوجه شدند هنگامی که میمونها به مدت 12 تا 17 دقیقه با کمبود اکسیژن مواجه گردیدند، اثر سوء برجسته تری مشاهده شد که با ضایعات مغزی گسترده تر و نقایص عملکردی بلند مدت تر همراه بود.
در رابطه با انسان، نتیجه مطالعات بر روی نوزادانی که با دشواریهای تنفسی و کمبود اکسیژن به هنگام تولد رو به رو بوده اند، کم و بیش شبیه نتایجی است که از مطالعه بر روی حیوانات حاصل شده است. در انسان این امر اغلب نتیجه زایمان های طولانی است. در این نوع زایمانها، تنفس جنین از راه ارگانیسم مادر به مخاطره افتاده، نارسایی تنفسی منجر به ضایعه گشته و به دنبال آن عقب ماندگی ذهنی می تواند بروز نماید.
نقش عوامل بعد از تولد در عقب ماندگی ذهنی
ابتلاء کودک به بعضی از بیماریها در بدو تولد و یا در سنین اولیه در دوره های مختلف رشد، در مواردی سبب عقب ماندگی ذهنی وی می گردد که میزان و درجه عقب ماندگی، به عواملی چون نوع و شدت بیماری و سن کودک بستگی دارد. از اهم عوامل بعد از تولد که در بروز عقب ماندگی ذهنی موثرند، به موارد زیر می توان اشاره نمود.
مننژیت و انسفالیت
التهاب مغز (انسفالیت) یا التهاب پرده های آن (مننژیت) در اثر عفونتهای باکتریایی، ویروسی یا ارگانیسم های سلی به وجود می آید که مسئول برخی از ناهنجاریهای ذهنی بعد از تولد در کودکانی است که در دوره نوزادی دچار عفونت می شوند. گاه التهاب مغز به ضایعاتی منجر می شود که گردش ماده مغزی – نخاعی را متوفق کرده و موجب هیدروسفالوس (Hydrocephalus) می گردد. حتی اگر عقب مانده ذهنی رخ ندهد، تغییرات شخصیتی کاملاً رواج داشته و برخی اوقات مستمر می باشد.
مننژیت به عنوان عارضه ای خطرناک که زندگی فرد را مورد تهدید قرار می دهد، شناخته می شود اما این بیماری در اوان کودکی قابل معالجه است. با تجویز آنتی بیوتیکهای مناسب و مراقبت حمایتی و تقویتی معمولاً حفظ و ابقای عملکرد مغزی رضایت بخش است. انسفالیت معمولاً معلول ویروسهایی چون سرخک، آبله مرغان، سیاه سرفه، آنفولانزا و آبله گاوی می باشد که مرحله مزمن آن حایز اهمیت زیادی است زیرا ممکن است بعد از عفونت و بهبود، الگوهای دایمی آشفتگی روان شناختی در کودک پدید آید.
اختلالات تشنجی
بر اساس تحقیقات آماری معلوم گردیده که بین اختلالات تشنجی (صرع) و عقب ماندگی های ذهن نوعی ارتباط وجود دارد. در بررسی کودکان و افرادی که در مراکز توانبخشی نگهداری می شوند، تخمین زده شده که بین 20 تا 25 درصد کل افراد، مبتلا به صرع می باشند.
بیماریهای عفونی
تشنج هایی که معمولاً با بیماریهای عفونی و تب آور دوران کودکی همراه هستند، در بعضی مواقع علامت شروع یک بیماری و یا اختلالات صرعی می باشند.
فلج های مغزی
در غالب موارد عقب ماندگی ذهنی با نوع فلج مغزی ارتباط دارد. به عنوان مثال درمان بیمارانی که به فلج تمام بدن دچار هستند، درصد عقب ماندگی ذهنی به مراتب بیش از میزان عقب ماندگی ذهنی در معلولینی است که به فلج نیمی از بدن مبتلا هستند. بدیهی است که وضعی ذهنی بیمارانی که در زمان جنینی به فلج مبتلا شده اند با وضع بیمارانی که بعد از تولد و یا در دوران کودکی مبتلا به فلج گشته اند، یکسان نیست.
تومورهای مغزی
علایم مرضی و نشانه های تومور مغزی، بر طبق مکان دقیق تومور در درون مغز و فشار درون جمجمه ای آن که در حجم ثابت کاسه سر به سطوح خطرناک می رسد، متغیر می باشد. تشنجات صرعی، تلوتلو خوردن به هنگام راه رفتن، از دست دادن بینایی و دیگر تغییرات خاص، ممکن است معرف وجود و رشد تومور باشد که در مواردی آشفتگی های حسی- حرکتی در کودکان به وجود می آورد.
اختلالات غدد داخلی
در بعضی از موارد به علت اختلالات غدد داخلی به ویژه غدد هپوفیز و تیروئید، نارساییهایی در سوخت و ساز بدن پدید می آید که ممکن است مانع رشد طبیعی دستگاه مغز و اعصاب کودک گردیده و موجبات بروز اختلالات گوناگون در فعالیت های ذهنی، حسی و حرکتی وی را فراهم نماید.
ضربه های مغزی
فشار و صدمات وارده به مغز کودک چه در دوران جنینی و چه در نوزادی و کودکی، می تواند به ایجاد ضایعات عمیق مغزی و در نتیجه عقب ماندگی ذهنی منجر گردد.
سوء تغذیه
در بخش اعظم جهان توسعه نیافته، گرسنگی یک واقعیت دردناک است. از این رو در باب درجات گوناگون و انواع اثرات تغذیه ضعیف طی سالهای رشد، سئوالات متعددی مطرح بوده و از بین تمام عواملی که در عقب ماندگی ذهنی سهیم اند، گرسنگی و سوء تغذیه بیش از همه مدنظر قرار گرفته است چرا که سوء تغذیه ناشی از کمبود برخی از مواد مغذی لازم برای رشد طبیعی کودک در رژیم غذایی، موجب اختلال در رشد عمومی و بعضاً ناتوانی عصبی و ناهنجاریهای روانی گشته و عقب ماندگی ذهنی را سبب می گردد. به طوری که بسیاری از کودکان و نوجوانان که از تغذیه لازم برخوردار نبوده اند بر اثر گرسنگی مستمر تا حدود 3 سال نسبت به دیگر همسالان خود عقب ماندگی ذهنی داشته اند که جبران آن در سنین بالاتر به سختی امکان پذیر است.
مسمومیت ها
در برخی از مسمومیت های غذایی، دارویی و شیمیایی در کودک، به ویژه در دوران شیرخوارگی و خردسالی، سبب ایجاد ضایعاتی در سیستم عصبی و مغزی او گردیده و بالنتیجه موجب عقب ماندگی ذهنی و فلج مغزی می شود.
مسمومیت کودکان با سرب، مسمومیت شایعی است که در بین آن دسته از کودکانی که در خانواده های فقیر و محیط های آلوده به املاح سرب زندگی می کنند، بیشتر دیده می شود. ضمناً ترکیبات املاح سرب که غالباً در رنگ آمیزی منازل یا اسباب بازیهای کودکان به کار برده می شوند، منشاء این مسمومیتها هستند.
خستگی های جسمی و روانی و اختلالات عاطفی
خستگی های جسمانی کودک که بر اثر سوء تغذیه و عدم خواب کافی یا ابتلاء به بیماری و ضعف عمومی حاصل می شود و همچنین خستگی های ذهنی و روانی که به علت تعارض و کشمکش های شدید و طولانی و عاطفی و اضطراب و هیجانات عارض می شود می تواند به اختلالات ذهنی منجر گردد.
طبقه بندی عقب ماندگی ذهنی
عقب ماندگان ذهنی توجه بسیاری از دست اندرکاران، مانند پزشکان روانشناسان، متخصصصان آموزش و پرورش، جامعه شناسان، دانشمندان ژنتیک و دیگران را به خود جلب کرده و هر کدام از این صاحب نظران، طبقه بندی، مفاهیم و اصطلاحات خاص خود را اظهار نموده اند و بدین ترتیب روشهای متعدد طبقه بندی عقب ماندگان ذهنی به وجود آمده است که اغلب آنها به دلیل داشتن معیارهای متفاوت در شناخت عقب ماندگان ذهنی، با تایید همگان همراه نبوده، بلکه با نظرات موافق و مخالف مواجه می باشند. با این حال اینک به ذکر اهم روشهایی که از مقبولیت بیشتری برخوردارند می پردازیم.
طبقه بندی بر اساس درجه کم هوشی
کودکان کم هوش در درجه کم هوشی با هم تفاوت دارند. در نتیجه، یکی از طبقه بندیهای معمول این کودکان، بر اساس درجه نقص آنها در نظر گرفته شده است. تاکید این طبقه بندی روی تفاوتهای کمی است نه کیفی، بدین معنی که کودکان را بر اساس درجه کم هوشی آنها از هم متمایز می کند و نه نوع آنها. بدین منظور تقسیمات فرعی چندی در این طبقه بندی مورد توجه است که عقب ماندگی عمیق با بهره هوشی کمتر از 20، عقب ماندگی شدید با بهره هوشی بین 21 تا 35، عقب ماندگی متوسط با بهره هوشی بین 36 تا 50 ، عقب ماندگی خفیف با بهره هوشی بین 51 تا 65 ، و عقب ماندگی مرزی با بهره هوشی بین 66 تا 80 ، نمونه ای از این نوع طبقه بندی است.
ناگفته نماند در برخی از طبقه بندی ها، طبقه مرزی حذف و تنها به طبقات مربوط به عقب ماندگی های عمیق، شدید، متوسط و خفیف اشاره گردیده است.
طبقه بندی بر اساس علت عقب ماندگی
به علت نارسایی طبقه بندی بر اساس درجه کم هوشی، کوششی به عمل آمد تا اینکه کودکان را در طبقه بندی دیگری بر مبنای علت عقب ماندگی، گروه بندی کنند. بدین ترتیب طبقه بندیهایی مانند نقص عقل به دلیل توارث، نقص عقل به دلیل اختلالات جسمانی، نقص عقل به علت آسیب مغزی به وجود آمد، یا طبقه بندی هایی بر اساس نقص ذهنی برون زا و درون زا پدیدار شد.
این طبقه بندی اگرچه برای مقاصد بسیاری، دارای ارزشی عظیم است، ولی در سازمان بندی آموزشی، کاربرد چندانی ندارد زیرا توجه به میزان هوشبهر این قبل از کودکان در تهیه و تدارک برنامه های آموزشی آنان فوق العاده حایز اهمیت بوده و از مسایل اساسی به شمار می رود.
3- طبقه بندی بر اساس انواع بالینی
اصطلاح انواع بالینی به آن دسته افراد دارای نقص ذهنی اطلاق می گردد که علایم تشریحی، سیمایی یا مرضی مشخص دارند که به خوبی معلوم است و می توان آنها را در طبقات خاصی جای داد. حرفه پزشکی طبقه بندی بر اساس تشخیص بالینی را مورد تایید قرار داده و بسیاری از کتب پزشکی، بخش عمده ای از مندرجات خود را به شرح انواع بالینی اختصاص داده اند.
در برنامه های آموزشی کودکان عقب مانده ذهنی اگرچه طبقه بندی بر مبنای انواع بالینی از نقطه نظر تشخیص و پیش آگهی آموزشی بسیار مهم است ولی ا نظر برنامه ریزیهای مربوطه، همانند طبقه بندی بر اساس علت عقب ماندگی، کارایی اندکی دارد.
4- طبقه بندی برای هدفهای آموزشی
مدارس دولتی، سازمانهای رفاهی و به طور کلی جامعه، مسئول تهیه و تدارکاتی برای کودکان کم هوش هستند. تهیه تدارکات برای این قبیل کودکان نیاز به برنامه ریزی اقدامات اداری و همچنین فنون آموزشی ویژه دارد. بدین جهت لازم است کودکان را نه تنها از نظر پزشکی و روانشناسی و اجتماعی، بلکه از نظر آموزشی نیز طبقه بندی کرد. در این طبقه بندی که تا حدودی مشابه طبقه بندی بر اساس درجه عقب ماندگی و کم هوشی می باشد، عقب ماندگی ذهنی در 4 گروه دیرآموز، آموزش پذیر و حمایت پذیر (پناهگاهی یا ایزوله) قرار گرفته اند که برنامه ریزی های آموزشی عمدتاً بر روی 3 گروه آخر استوار می باشد. چرا که دیرآموزان در میان گروههای عقب مانده ذهنی از بالاترین بهره هوشی (حدود 70- 90) برخوردار بوده و متخصصین تعلیم و تربیت را عقیده بر این است که این قبیل دانش آموزان بهتر است در مدارس عادی و همراه سایر همسالان خود تحصیل نمایند. بدیهی است در مدرسه نیاز به مشاوره راهنمایی و خدمات فوق العاده آموزشی دارند و لازم است اولیاء دانش آموز نیز معلمان مربوطه را در تمرین و استمرار مطالب و یادگیریها به نحوی که مقدور و میسر باشد یاری نمایند. این قبیل دانش آموزان از نظر مسایل جسمانی و حرکتی، عاطفی و اجتماعی، معمولاً تفاوت چندانی با همسالان خود ندارند.
عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر
مشخصات و ویژگی ها:
بهره هوشی افراد این گروه که قریب 70 تا 80 درصد عقب ماندگان ذهنی را تشکیل می دهند و به گروه کودنها معروفند حدود 50-70 می باشد. به طور کلی چه از لحاظ حرکات و حواس در این قبیل کودکان نسبت به کودکان عادی، تاخیراتی به چشم می خورد. از لحاظ عاطفی با اینکه نسبت به گروههای حمایت پذیر و تربیت پذیر تعادل بیشتری از خود نشان می دهند، ولی باز هم اختلالات قابل توجهی دارند. گاهی اوقات از لحاظ تصور و تخیل و دقت و تمرکز حواس فعالیتی از خود نشان می دهند ولی غالباً قادر به داشتن دقت و سرعت عمل لازم به طور همزمان نیستند. اگر چه قدرت تجزیه و تحلیل مسایل در آنها به وجود نمی آید و انتقاد در گفتار آنها دیده نمی شود، معذالک در سطح ابتدایی، یادگیریهایی به وقوع می پیوندد. این گونه کودکان نیازی به اقامت در مراکز نگهداری شبانه روزی ندارند. حتی از جهاتی نگهداری آنان در محیط های شبانه روزی خالی از اشکال نیست، چون بسیاری از مهارتها را در طی برخورد در محیط خانواده و جامعه می آموزند که مراکز نگهداری، این چنین شرایطی را دارا نمی باشد. علاوه بر آن، جدایی از محیط خانواده و والدین، صدمات عاطفی جبران ناپذیری نیز به این گونه کودکان وارد می نماید که این خود علتی بر تاخیر در یادگیری می گردد. نهایتاً اینکه با توجه به هزینه سنگین مراکز شبانه روزی و همچنین به هیچ وجه موردی ندارد. در گروه افراد آموزش پذیر، دو دسته نسبتاً مشخص دیده می شود: یک دسته شامل افرادی است که از همه حیث یعنی در همه زمینه های مربوط به فعالیتهای جسمی و روانی عقب ماندگی دارند. اصطلاحاً افراد این گروه را " کودنهای متعادل" می خوانند. دسته دیگر شامل افرادی می شوند که در بعضی از جنبه ها فعالیت خود عقب ماندگی دارند و در برخی دیگر از همین فعالیتها به عکس، یا پیشرفت های زیادی کرده اند و یا لااقل عقب ماندگی از خود نشان نمی دهند . این گروه را گروه "کودنهای نا متعادل" می خوانند. تشخیص عقب ماندگی گروه دوم، به مراتب از افراد گروه اول، دشوارتر است.
به طور خلاصه در فعالیت ذهنی افراد کودن یا آموزش پذیر، نقص و اختلال دیده می شود که قسمت عمده این اختلالات در قضاوت و حکم این قبیل افراد به چشم می خورد. از لحاظ خصوصیات خلقی نیز بی اعتدالی دارند. گاهی بیقراری از خود نشان می دهند و دچار هیجانات شدید و ناگهانی می شوند. به علت نداشتن تفکر انتقادی، تلقین پذیر هستند و خیلی زود تحت تاثیر اطرافیان قرار می گیرند. سازگاری اجتماعی این افراد به شرایط محیطی آنها بستگی دارد. اگر در شرایط مناسبی باشند می توانند تا حدی استقلال اقتصادی و شخصی به دست آورند ولی هرگاه در شرایط نامناسب محیطی قرار گیرند به سهولت دچار انحرافات شده، به مواد مخدر آلوده و فحشاء و کج رفتاریهای دیگر جنسی در آنها به وجود می آید. کودنها یا آموزش پذیران در هر سنی که باشند از لحاظ هوش و سایر قوای ذهن، در حد کودکان 10 تا 12 ساله عمل می نمایند.
عقب ماندگی ذهنی تربیت پذیر
مشخصات و ویژگیها:
بهره هوشی عقب ماندگان تربیت پذیر بین 25- 50 بوده و قریب 10 تا 20 درصد کل عقب ماندگان ذهنی را تشکیل می دهند. افراد این گروه معمولاً از لحاظ یادگیریهای مختلف نسبت به گروه حمایت پذیر وضع بهتری دارند. خواندن را با روشهای آموزشی خاص، همراه با تاخیر و دشواری می آموزند. البته امکان خواندن آنها با توجه به ترکیب حروف، به ندرت میسر است. بیشتر می توان شکل کلمات خاص و مورد لزوم را به آنان یاد داد مثل نام و نام خانوادگی خود، کلمات پلیس، بیمارستان، مسجد، پست و … نوشتن را نیز که فعالیت پیچیده تری است به آسانی فرا نمی گیرند. همه افراد این گروه کنترل ادرار و مدفوع را فرا می گیرند و تکلم را در حد سخت مفهوم یا کمی بهتر در حد رفع نیاز دارا می باشند.این گروه نیز همانند گروه حمایت پذیر بهتر است در مراکز شبانه روزی خاص نگهداری شده، آموزش یا تربیت شوند. لزوم این کار از دو جهت حایز اهمیت است: اول اینکه وجود آنان در محیط خانواده، وضعیت بهداشتی روانی والدین و سایر کودکان خانواده را بهم می ریزد. دوم اینکه تربیت یا آموزش این گروه از عقب ماندگان ذهنی متضمن برنامه های خاص و مداومی است که شبانه روزی بودن آنها را تحت ضابطه ای خاص ایجاب می نماید. اگر در مدارس مخصوص به تحصیل بپردازند و به خصوص از روشهای آموزشی مبتنی بر تمرینات حسی استفاده شود می توانند مطالبی را فرا گیرند، معذالک حافظه این قبیل افراد ضعیف بوده، در دقت و تمرکز حواس ثبات زیادی ندارند. علاوه بر این خستگی پذیری شدیدی دارند و به همین لحاظ نیز زمان فعالیت این قبیل کودکان بایستی کوتاه بوده و متعاقب هر دوره فعالیت، دوره استراحتی نیز در برنامه آنان پیش بینی گردد. اندیشه و قضاوت در افراد این گروه بهتر از گروه عقب مانده ذهنی حمایت پذیر بوده و در چهره این قبیل از عقب ماندگان ذهنی وضع نامتعادل، کمتر دیده می شود. از لحاظ عاطفی وضع بسیار متغیری دارند معمولاً وقتی چیزی را طلب می کنند مهربان و مطیع هستند لیکن در مقابل مخالفتهای دیگران، حملات خشم و غضب و عصبانیت شدید از خود بروز می دهند. خیلی زود تحت تاثیر قرار می گیرند. از حضور افراد خارجی و بیگانه، بیمناک وحشت زده می شوند. نسبت به افراد خانواده خود دلبستگی شدیدی دارند. از لحاظ اخلاقی در بین افراد این گروه، به کسانی برخورد می کنیم که به هیچ وجه قادر به رعایت مقررات اخلاقی و اجتماعی نبوده و زندگی گروهی و اجتماعی آنها غیر ممکن می باشد و می بایست در سازمانهای مخصوصی از آنها نگهداری گردد. از لحاظ جنسی گاه بسیار فعال هستند و حتی ممکن است تا مرحله تجاوز به دیگران پیش روند که گاهی اوقات این تجاوز جنسی به قتل نیز منتهی می گردد. ضمناً تجاوزها تنها جنبه جنسی ندارند و گاه به صورت خرابکاری و ایجاد آتش سوزی تجلی می کنند. به کارگیری این افراد بستگی به خصوصیات خلقی آنها دارد. اگر از لحاظ خصوصیات خلقی زیاد نامتعادل نباشند می توان در اجرای کارهای ساده و یکنواخت از آنها استفاده کرد ولی نباید انتظار داشت که در انجام کارها، در آن واحد هم سرعت داشته باشند و هم دقت از خود نشان دهند. در شرایط اجتماعی مناسب، با انجام همین فعالیت های ساده می توانند درآمدی داشته باشند و استقلال اقتصادی به دست آورند ولی به هر حال در بسیاری از موارد احتیاج به سرپرست و قیم دارند. توانایی ذهنی این قبیل افراد در هر سنی که باشند در حد تواناییهای ذهنی افراد 6 تا 7 ساله باقی و متوقف می ماند.
عقب ماندگ ذهنی حمایت پذیر
مشخصات و ویژگی ها:
هوشبهر افراد این گروه که معمولاً 3 تا 5 درصد کل عقب ماندگان ذهنی را تشکیل می دهند در حد 25 و کمتر می باشد. بدیهی است که این معیار وقتی دقیقاً قابل قبول است که از طریق آزمونهای دقیق مورد سنجش قرار گیرد. اما علاوه بر میزان هوش، خصوصیات دیگری نیز مورد توجه واقع گردیده، عمیق بودن این گروه را تایید می نماید این گونه کودکان در بیشترین حد هوشی (25) و در بالاترین سنین، هوشی در حد کودک 3 ساله طبیعی را دارا هستند. از لحاظ وضع ظاهر، اکثراً چهره این کودکان غیرعادی است. در بیشتر موارد حالت عدم تقارن در صورت مشاهده می شود. کوتاهی یا بلندی پیشانی، کوچکی یا بزرگی جمجمه نیز از علایم مشخصه این گروه از کودکان است. از لحاظ جسمی و حرکتی نیز اختلال دارند. در اکثر موارد آب دهانشان از گوشه لبها به طرف خارج جاری است. بسیاری از آنها دارای مشکل بلع بوده یا فاقد توانایی در جویدن هستند. بسیاری از آنها از لحاظ ایستادن و راه رفتن، نارساییهای قابل توجه خود بروز می دهند. کنترل ادرار و مدفوع در این قبیل کودکان خیلی به ندرت به وجود می آید. فعالیت جنسی آنها در حد لذت جویی فردی (استمناء) باقی مانده و گاه این فعالیت را به دفعات زیادی انجام می دهند. در بیشتر موارد علاوه بر اختلالات فوق الذکر، اختلالات عمده دیگری به خصوص در دستگاه عصبی از قبیل صرع و یا فلج در این گروه از عقب ماندگان دیده می شود. اکثر این کودکان در برابر بیماریهای عفونی بسیار حساس اند. از لحاظ ذهنی و فعالیت های مربوط به آن، این قبیل افراد، تکلم را به خوبی فرا نمی گیرند و قادر نیستند از تکلم به عنوان یک وسیله ارتباطی استفاده کنند. بسیاری از آنها اصوات یکنواخت و نابجا و ممتد از گلوی خود خارج می سازند که گاه در حد ایجاد مزاحمت برای سایرین است. ادراک در سطح پایین و بسیار ابتدایی باقی می ماند. قدرت تخیل و تصور در این افراد یا وجود ندارد و یا بسیار اندک است. به همین لحاظ اندیشه و قضاوت این افراد نیز خیلی سطحی و ابتدایی است. ضمناً از لحاظ حواس مختلف، دقت و تمرکز زیادی از خود نشان نمی دهند و حافظه یا به کلی دیده نمی شود یا خیلی ضعیف است. از لحاظ عاطفی، احساسات و هیجانات در این قبیل کودکان، کم یا هیچ است. حالات بی تفاوتی عاطفی گاه در چهره آنها نیز منعکس است. قیافه این قبیل افراد فاقد علامت و نشانه های عاطفی و هیجانی گویا می باشد. در چهره این قبیل افراد نوعی حالت تسلیم و رضا دیده می شود و خطوط چهره مبین حالات عاطفی روشنی نیستند. معذالک در برخی موارد این افراد در برابر خوراکیها از خود شادی و شعف نشان می دهند. قوانین اخلاقی به هیچ وجه مورد توجه آنها نیست و به همین دلیل زندگی آنها در جامعه معمولی دشوار است.
از لحاظ فعالیت بدنی نیز مشکلاتی دارند معمولاً در این افراد حرکات یکسان و یکنواخت بیشتر دیده می شود. و گاهی اوقات حرکات غیرعادی، بی مقدمه و آنی از این کودکان به سر می زند.
وجود این گونه کودکان در محیط خانواده لطمات شدید عاطفی به افراد خانواده اعم از والدین و سایر کودکان وارد می نماید. بنابراین به منظور تامین و حفظ بهداشت روانی در خانواده باید این گونه کودکان در مراکز مخصوص نگهداری شوند. چه، نگهداری این گونه کودکان از لحاظ بهداشت و تغذیه نیز نیازمند یکسری رژیمها و امکاناتی است که اکثراً از عهده خانواده خارج است. معمولاً در گروه عقب ماندگان ذهنی حمایت پذیر به 2 دسته برخورد می کنیم:
یک دسته آنهایی که هوش و فعالیت ذهنی ندارند و حتی انگیزه صیانت ذات نیز در آنها دیده نمی شود. این گونه کودکان اکثراً در بستر و رختخواب خود به سر می برند و تنها نیازمندیشان ارائه خوراک و حفظ رعات بهداشت و تمیز کردن های مستمر است.
دسته دیگر آنهایی هستند که فعالتر می باشند و در مقایسه با گروه قبلی، قدرت یادگیری نسبتاً خوبی دارند. می توانند نام خود را فرا گیرند و یا تکلم را در حد ابتدایی بیاموزند. برای این گونه کودکان، صدا و رنگ و نور و همچنین بازیهای ساده تا حدی جالب است و می تواند موجبات سرگرمی آنان را فراهم آورد. از لحاظ پیش بینی آینده این قبیل کودکان متاسفانه خوش بینی زیادی وجود ندارد. آتیه این کودکان زیاد روشن نیست و بیش از سایر عقب ماندگان ذهنی در معرض خطر هستند. همچنین اقدامات تربیتی و آموزشی در مورد این گروه تاثیر چندانی نداشته و به همین لحاظ معمولاً بایستی تا پایان عمر در آسایشگاههای مخصوص به سر برند.
علل و عوارض معلولیت های جسمی
در بروز معلولیت های جسمی، عوامل متعددی دخالت دارند. اگرچه به پاره ای از آنها که وجه مشترک با علل عقب ماندگی ذهنی دارند در صفحات قبل اشاره گردیده است، لیکن به طور کلی به نظر می رسد آسیب دیدگی مغز و ستون فقرات، بدون توجه به چگونگی پیدایش آن مسبب بیشترین مشکلات جسمی، در معلولین باشد. در بیشتر موارد، آسیب دیدگی مغز، طی دوران بارداری، هنگام تولد و یا مدت کوتاهی بعد از آن اتفاق می افتد. لیکن گاهی نیز، آسیب دیدگی مغز سالها پس از تولد رخ می دهد که غالباً بر اثر تصادفات و ضربه های مغزی و یا عفونت های سیستم عصبی می باشد. پیامدهای ناشی از بیماریها نیز ممکن است باعث بروز آسیب های مغزی گردیده و معلولیت های جسمی را به دنبال داشته باد. بیماریهای عمده ای که در ایجاد معلولیت های جسمی دخالت می نمایند شامل بیماریهای عصبی و بیماریهای استخوانی- عضلانی می باشند که به شرح زیر قابل مطالعه و بررسی اند.
الف) بیماری عصبی
از جمله بیماریهای عصبی که با آسیب وارد نمودن بر سیستم اعصاب مرکزی، باعث معلولیت های جسمی می گردند می توان به انسفالوپاتی، فلج مغزی، اسپینابیفیدا، بیماری فلج اطفال و تصلب چندگانه عصبی اشاره نمود.
انسفالوپاتیEncephalopaty
این اصطلاح برای توصیف بیماریهایی که باعث اختلال در کار مغز می شوند، به کار برده می شود. انسفالوپاتی ممکن است بر اثر بیماریهای متابولیکی مانند بیماری تی ساکس Tay Sachs، بیماری های کبدی، بیماریهای خونی مانند مسمومیت با سرب و کم خونی داسی شکل و عفونتهای ویروسی به وجود آید. انسفالوپاتی ممکن است در دوران حاملگی (قبل از تولد ) یا بعد از تولر به وقوع پیوندد.
فلج مغزی Cerbralpalsy
اصطلاحی است که به ناتوانی های حرکتی و یا وضع قامت ناشی از آسیب مغزی و یا مغز تیره در دوران بارداری، حین تولد و یا پس از آن اطلاق می شود.
از علل دوران بارداری، عفونتها، استفاده از داروهای غیرمجاز توسط مادر حامله و اختلالات کروموزمی، از علل حین زایمان، تولد زودرس، فقدان اکسیژن و زایمان با اسباب، و از علل بعد از تولد، ابتلاء کودک به مننژیت و ضربه های وارده به سر را می توان ذکر نمود.
دو نوع روش برای طبقه بندی فلج مغزی وجود دارد. یکی از روش ها، به نوع ناتوانی حرکتی توجه دارد و دیگری، تعداد اعضای بدن را که دچار ناتوانی حرکتی شده اند مورد بررسی قرار می دهد.
الف) طبقه بندی نوع اول شامل انواع زیر می باشد:
1- نوع انقباضی: این نوع، بر افزایش دایمی انقباض عضلانی دلالت دارد که موجب انقباض غیرارادی عضلات، در اثر کشیدگی عضلات می گردد. این نوع فلج، حدود 50 درصد از فلج های مغزی را در بر می گیرد.
2- نوع حرکات غیرارادی: این حالت، 25 درصد از فلج های مغزی را تشکیل می دهند. از نشانه های این نوع فلج، حرکات غیر ارادی، کند و مکرر است.
3- نوع عدم تعادل مخچه ای: این نوع فلج، ناشی از آسیب مخچه ای بوده و حدود 25 درصد از بیماران را تشکیل می دهد. در این نوع، فرد قادر به حفظ تعادل و هماهنگی خود نمی باشد.
4- نوع سخت: که به سفتی دایمی عضله ها اطلاق می شود. خوشبختانه این نوع فلج مغزی، نادر است.
5- نوع لرزشی: که دلالت بر حرکات منظم و غیرارادی گروه مشخصی از عضلات دارد. این حالت نیز نادر است.
ب) طبقه بندی نوع دوم
1- فلج یک طرفه بدن: این نوع شامل فلج دست و پا در یک طرف بدن است و حدود 40 درصد از بیماران را تشکیل می دهد.
2- فلج دو دست و دو پا: حدود 20 درصد از بیماران دارای این نوع فلج می باشند.
3 – فلج سه عضو: در این نوع،سه عضو از بدن فلج می شوند که امر نادری می باشد.
1- فلج دوپا: این نوع، ممکن است باعث فلج دوپا و یا دو دست گردد، هرچند فلج دوپا، در این نوع بیشتر است و حدود 20 درصد از فلج ها را شامل می شود.
2- فلج نیمه تحتانی و پاها: که شامل فلج هردو پا و نیمه تحتانی تون فقرات بوده و حدود 20 درصد را شامل می گردد.
3- فلج یک عضو: این حالت مربوط به فلج یکی از اندامها بوده و نادر است. ممکن است این دو روش طبقه بندی، به تنهایی و یا با هم مورد استفاده قرار گیرند ( مانند فلج چهار عضو همراه با انقباض).
نامنظمی حرکات که نشانه فلج مغزی است، مکن است خفیف و پا شدید باشد. بسیاری از افرادی که دچار فلج خفیف هستند، غالباً نیازی به کمک دیگران ندارند لیکن افرادی که دارای نشانه های فلج شدید می باشند، به ویژه از نوع فلج چهار عضو، نیاز و افری به کمک مراقبین و اقدامات پزشکی دارند.
اسپینابیفیدا Spinabifida
نوعی نقص مادرزادی و ستون مهره ای است که در دوران رشد جنین، به صورت شکاف در قسمت پسین مهره ها و در خط وسط، به وجود می آید. این فاصله، ممکن است در هر نقطه ای از ستون مهره ها ظاهر شود که میزان آسیب ناشی از آن درجات متفاوتی دارد.
فلج اطفالPoliomyelitis
نوعی بیماری ویروسی است که بر اثر حمله ویروس پولیومیلیت به بافت عصبی مغز تیره، اعصاب مغزی و یا هر دو به وجود می آید. ضایعه ای که بر اثر حمله ویروس فلج به وجود می آید، می تواند دامنه ای از فلج خفیف تا فلج کامل را همراه با تغییر شکل اندامها در برداشته باشد. تزریق به موقع واکسن فلج اطفال راه مطمئنی در پیشگیری از این بیماری است.
تصلب چندگانه عصبی Multiple Sclerosis
نوعی بیماری سیستم مرکزی اعصاب با پیشرفتی تدریجی است که در آن، ضایعات و یا سفتی، در طول غلاف محافظ اعصاب به خصوصی، اتفاق می افتد. علائم آن شامل ضعف عضلات، انقباض، اختلالات گویایی، شنوایی و تعادلی است. این بیماری معمولاً در سالهای آخر نوجوانی و نیز در دوره جوانی اتفاق می افتد. دوره آن، با تسکین موقتی و برگشت بیماری به حالت اولیه، در طول سالیان متمادی ، همراه با فشار روحی که عاملی برای پیشرفت بیماری است، مشخص می شود. علت این بیماری تا کنون ناشناخته باقی مانده است.
ب) بیماریهای استخوانی- عضلانی
معلولیت های جسمی، ممکن است مستقیماً بر اثر بیماریهای استخوانی و یا عضلانی و یا هر دو باشد. این بیماریها، به عنوان بیماریهای استخوانی- عضلانی شناخته شده اند. افراد مبتلا به این گونه بیماریها، ممکن است از لحاظ عصبی نامتعادل نباشند، اما به دلیل نابهنجار بودن عضلات، استخوانها و مفصل های دستها، پاها و مهره ها و یا ترکیبی از این ها، غالباً با دشواری های حرکتی مشابهی همانند اشخاصی که از عدم تعادل عصبی رنج می برند، روبرو هستند. این گونه بیماریها می تواند مادرزادی و یا اکتسابی بوده و علل آن نیز ممکن است نواقص ژنتیکی، بیماریهای عفونی و یا تصادفات باشد. تورم مفاصل، استخوان سازی ناقص و اختلال تغذیه عضلانی یا دیسترفی عضلانی از شایع ترین بیماریهای عضلانی- استخوانی به شمار می روند.
تورم مفصل هاArthritis
تورم مفصل ها بر اثر عوامل مختلف را "آرتریت" گویند. در این بیماری درد و التهاب در داخل و یا اطراف مفصل ها به وجود می آید. آرتریت غالباً در افراد بزرگسال، در نتیجه افزایش سن ظاهر می شود که آن را بیماری استحاله ای مفصلی می نامند. در عین حال ممکن است در تمام سنین نیز بروز کند. کودکان ممکن است به بیماری آرتریت روماتوئید (Rheumatoid Arthritis) که نوعی بیماری پیشرفته مفصل هاست و غالباً به تغییر شکل منجر می شود، مبتلا گردند. متاسفانه علل هر دو نوع بیماری و درمان آنها تا کنون ناشناخته باقی مانده است. کودکانی که به این بیمار مبتلا می شوند، بایستی زیر نظر بوده و در دورانهای حاد بیماری تحت درمان قرار گیرند تا ضمن به تاخیر انداختن گسترش بیماری، از سفت شدن دائم مفصل ها و از دست رفتن توان حرکتی، جلوگیری شود.
استخوان سازی ناقص Osteogenesis Imperfecta
نوعی بیماری ارثی که در آن استخوانها به طور ناهنجاری نرم بوده و به آسانی می شکنند. در صورتی که فردی مبتلا به بیماری استخوان سازی ناقص باشد، در مراقبت از او بایستی دقت زیادی مبذول داشت. زیرا حمل طبیعی آنان حتی تماس معمولی، می تواند باعث شکسته شدن استخوانها شود. فردی که دارای این بیماری است باید با نهایت دقت حمل شده تا از آسیب حتمی ناشی از بی احتیاطی، جلوگیری شود. هیچ وقت دست و پای کودک مبتلا به این بیماری را نباید کشید و هرگز نباید وی را در بغل گرفت و فشرد.
دیستروفی عضلانی Musccular Dystrophy
اصطلاحی است کلی که برای توصیف دسته ای از بیماریهای عضلانی ارثی همراه با ضعف جسمانی به کار برده می شود و به علت تغییر رشته های عضلانی بروز می کند. دو نوع از این بیماری که شایع تر می باشند عبارتند از:
1- نوع دوشن (Duchenne): این نوع از دیستروفی، فقط در پسران دیده می شود. معمولاً اولین علائم این بیماری زمانی مورد توجه قرار می گیرد که کودک راه رفتن را می آموزد. ضعف عضلانی تا جایی پیشرفت می کند که فرد مجبور می شود از صندلی چرخدار استفاده کند. عضلات فردی که به این بیماری دچار گردیده است، دارای هیپرتروفی است و به نظر می رسد که قوی شده اند، در صورتی که این چنین نیست و هیپروتروفی فقط به دلیل جانشین شدن بافت چربی و لیفی به جای بافت ماهیچه ای می باشد. این بیماری معمولاً در نوجوانی باعث مرگ بیمار می شود.
2- نوع نیام شانه ای- بازوئی: این بیماری در بالغین شایعتر بوده و پیشرفت بیماری کندتر از نوع دوشن می باشد. ضعف عضلانی در شانه و بازو، مشهود بوده و عضلات صورت ممکن است دچار ضعف شوند. دریافت مشاوره ژنتیکی برای والدین و اعضای فامیل این دسته از بیماران حائز اهمیت است. مشاوره ژنتیکی، اطلاعات مفیدی را در مورد منشاء بیماری، گسترش و علل ژنتیکی آن، به والدین ارائه می نماید و اعضای فامیل پس از دریافت این اطلاعات، می توانند تصمیم منطقی در مورد داشتن فرزندان دیگر اتخاذ نمایند. در مورد حمل بیمار دیسترفی عضلانی، باید نهایت دقت را در جهت جلوگیری از دررفتگی استخوانهای شانه مبذول داشت.
گروه بندی معلولین جسمی
همان گونه که قبلاً اشاره گردید، معلولین جسمی، معلولینی هستند که دچار ضایعات و اختلالات جسمی می باشند. معلول بودن واقعیتی است که خواه و ناخواه از پذیرفتن آن گریزی نیست لیکن شخصیت، احساسات، نیازها و هدف های معلولین جسمی ، به خاطر ضایعه بدنی نمی تواند نادیده گرفته و انکار شود. معلولین جسمی به عنوان یک فرد و عضو جامعه بشری دارای مسئولیتها، ایمان، عقاید و حقوقی هستند که باید برای اجرا، بروز و کسب آنها تلاش کنند و در این راستا، اقدامات مسئولان دولت و پشتکار و همت خود معلولین جسمی در سازگاری با محیط و شرایط جدید امری الزامی است.
شایع ترین معلولیت های جسمی عبارتند از:
1- نقص عضوها
منظور از این دسته از معلولین کسانی هستند که بر اثر عوامل مختلفی از قبیل عوامل ارثی، مادرزادی و یا حوادث و اتفاقات گوناگون، یک یا چند عضو اصلی خویش را به صورتی از دست داده اند که قادر به انجام امور روزمره، قبل از توانبخشی نیستند. از مهمترین عواملی که قطع عضو را سبب می گردند، می توان به ضربه ها، بیماریهای عروقی محیطی، تومورها، عفونتها، ضایعات عصبی و ناهنجاریهای مادرزادی اشاره نمود.
ضایعات نخاعی
مجموعه بیماریها و اختلالاتی که منجر به ضایعه نخاعی شوکی و ستون فقرات گردد به ضایعات نخاعی موسوم بوده و این گونه معلولین را معلولین ضایعات نخاعی می نامند.
نخاع شوکی (مغز حرام) بخشی از دستگاه عصبی مرکزی است که همچون طنابی باریک و ظریف در داخل ستون مهره ها قرار دارد. در طول و طرفین نخاع، عصبهایی خارج می شود که فرامین مغز را به تمام نقاط بدن و احساسهاس مختلف و متعدد (سرما و گرما، فشارو …) را بالعکس به مغز انتقال می دهند. نخاع همچون دستگاه تلفن باعث ایجاد یک ارتباط دو طرفه بین مغز و سایر نقاط بدن می باشد. بدین معنی که دستورات مغز از طریق نخاع به اعصاب و اعضاء بدن می رسد، همچنین وصول و انجام فرامین مغز و احساسهای پوستی و محیطی از طریق همین نخاع به مغزاعلام می گردد. ایجاد ضایعه یا قطع نخاع باعث می گردد که این نظم مختل شده، اندامها و اعضای زیر سطح ضایعه ارتباط خود را با مغز از دست بدهند و اختیار آنها از دست انسان خارج گردد.
ستون مهره ها که در واقع نگهدارنده قامت انسان می باشد، نخاع را درون خود نگه می دارد. ستون فقرات شامل 7 مهره گردنی، 12 مهره پشتی، 5 مهره کمری، 5 مهره خاجی و 4 مهره دنبالچه ای می باشد.
انواع ضایعات
اگر ضایعه نخاعی در فواصل بین مهره های بین 3 تا 7 گردنی رخ دهد، اثر آن به صورت فلج چهار ستون بدن (دستها، پاهاو تنه) ظاهر می شود، که به دلیل بالا بودن سطح ضایعه و فلج از گردن به پایین، به مراتب مشکلات بیشتر و نیاز به مراقبت افزایش می یابد. به این گروه تتراپلژیک گفته می شود. این نوع فلج به ویژه در ایالات متحده آمریکا، کوادری پلژیک نیز نامیده می شود. در صورتی که آسیب به مهره های پشتی و پایین تر وارد آید، انسان از هردو پا فلج می شود که همچون نوع اول بر حسب محل ضایعه اثرات آن متفاوت بوده و برخی از آنها پس از توانبخشی قادر خواهند بود با لوازم کمکی توانبخشی (بریس، عصای آرنجی یا زیر بغل) راه بیفتند. به این گروه از معلولین پاراپلژیک گفته می شود.
عوامل موثر در ایجاد ضایعات نخاعی عبارتند از:
الف) ضربه ها: ضربه وارد بر ستون فقرات که بیشتر به وسیله تصادف با اتومبیل و یا سقوط از بلندی صورت می گیرد.
ب) عفونتها: بیماریهایی از قبیل مننژیت یا سل ستون فقرات ایجاد عفونت کرده و باعث آسیب پذیری نخاع شوکی می گردد.
ج) خرابی و از بین رفتن مهره ها و بعضی از بیماریهای نخاعی: که موجب فلج اندامها در بیمار می شوند.
د) کم خونی یا قطع جریان خون: در قسمتی از نخاع شوکی که موجب ضایعه نخاعی تو می گردد.
ه) تومورهای ناحیه ستون فقرات: یکی دیگر از عوامل ایجاد ضایعه نخاعی تومورهایی است که در ستون فقرات ایجاد و موجب آسیب نخاع شوکی می گردد.
در صورت محرز بودن ضایعه یا قطع کامل نخاع، مصدوم (معلول) وارد مرحله جدیدی از زندگی می شود. قبول واقعیت موجود، شرایط درمان و بهبود نسبی را بیشتر فراهم می نماید. با امید و ایمان به نیروی لایزال الهی، اراده و روح بزرگ آدمی در خواستن و توانستن، با شکیبایی، پشتکار و خدمات متخصصین توانبخشی، بهتر می توان ضایعه وارده را تحمل نموده و در سازگاری با موقعیت جدید موفق بود.
باید توجه داشت به هیچ وجه لازم نیست این افراد آسیب دیده در مکان یا مرکز خاصی نگهداری شوند بلکه با اجرای برنامه توانبخشی متناسب و تهیه امکانات و تغییراتی در محل کار و زندگی آنان و آموزش نکاتی در موقعیت جدید و استفاده از تدابیر و روشهای ویژه خواهند توانست در حد مطلوبی با استقلال شخصی در مسیر یک زندگی فردی و اجتماعی متکی به خود قرار گیرند.
ناهنجاری های مربوط به اسکلت
گروه معلولین مبتلا به ناهنجاری های استخوان کسانی هستند که مبتلا به انحرافات ستون مهره و یا ناهنجاریهای استخوانهای اصلی دست و پا و یا سر و گردن می باشند. این افراد اعم از این که به علت مادرزادی و یا حوادث و اتفاقات گرفتار معلولیت شده باشند، در هر صورت از نقطه نظر توانبخشی در یک چارت کلی قرار خواهند گرفت.
اختلالات بیولوژیکی
از جمله معلولین جسمی که در این دسته قرار می گیرند، بیماران هموفیلی، بیماران با عوارض قلبی مزمن و بیماران کلیوی قابل ذکرند فی المثل بیماران هموفیلی که در مقابل هر نوع ضربه یا عفونتی آسیب پذیرند قادر به انجام هرگونه حرفه ای نخواهند بود. یا بیمارانی که هر دو کلیه خود را از دست داده و نیاز به دیالیز دارند، به علت وابستگی و نیاز مستمر به بخش و کلینیک دیالیز قادر به فعالیت در هر منطقه جغرافیایی به دلیل کمبود کلینیکهای مزبور نیستند. لذا این گروه علی القاعده در شمار معلولین جسمی قرار می گیرند.
2- نابینایان
یکی از شایع ترین و مهم ترین گروههای معلولین جسمی، نابینایان هستند. شناخت نابینا و تعریف نابینای مطلق ( کسی که با هیچ وسیله ای نتواند از طریق بینایی آموزش ببیند) مشهود و آسان است. ولی با توجه به این که نابینای در تمام موارد مطلق نبوده و اکثراً افرادی که نقص بینایی دارند از دید مختصر و حتی قابل استفاده ای برخوردارند امکان بیان تعریف جامعی را مشکل می سازد و مسئله گروه بندی را به میان می آورد. اگرچه گروه بندی های متعددی در مورد نابینایان مطلق، نیمه نابینایان، و افرادی با ضعف بینایی شدید تقسیم بندی نمود که عوامل ارث، مادرزادی و محیطی از علل عمده بروز این نوع معلولیت به شمار می روند.
ناشنوایان
شنوایی یکی از حیاتی ترین تواناییهای حسّی است که بدون آن بسیاری از توانایی های انسان برای سازگاری با محیط تحت الشعاع قرار گرفته، باعث نوعی عقب ماندگی و ناتوانی در رشد ذهنی می گردد.
ناشنوا کسی است که احساس شنوائیش نتواند او را در زندگی روزمره یاری دهد. در فکر عامه، ناشنوا به کسی گفته می شود که هیچ گونه شنوایی ندارد اما در حقیقت از نظر صوتی عده معدودی را می توان یافت که دستگاه شنوایی آنها کاملاً از بین رفته باشد و بیشتر افرادی که از نظر آموزش در گروه ناشنوایان قلمداد می شوند دارای مقدار جزئی شنوایی هستند. در جدول زیر درجات مختلف کم شنوایی در مکالمات و محاورات جاری آمده است.
درجات مختلف کم شنوایی در مکالمات و محاورات جاری
حداقل نیروی لازم برای درک صورت (برحسب دسی بل)
گروه معلولیت
توضیحات
40 – 15
خفیف
فقط در نجوا مشکل دارد.
55 – 40
ملایم
اغلب در گفتار معمولی اشکال دارد
70 – 55
متوسط
اغلب در گفتار بلند اشکال دارد
90 – 70
شدید
فقط فریاد یا گفتار تقویت شده را می فهمد
بیش از 90 دسی بل
عمیق
معمولاً حتی صدای تقویت شده را نیز درک نمی کند.
از آنجا که نقص شنوایی بر تکلم شخص اثر می گذارد، یکی از معلولیتهای مهم به شمار می آید. آدمی که از کودکی و بدو تولد از طریق حس شنوایی، گفتار اطرافیان را می شنود و به تدریج آن چه را شنیده است به خاطر می سپارد و سپس بازگو می کند. پس اگر حس شنوایی دچار نارسایی گردد و به خصوص اگر این نارسایی از بدو تولد یا قبل از پایه گذاری تکلم باشد با توجه به شدت نارسایی این حس مهم، شخص از نعمت تکلم نیز محروم می گردد.
در بررسی عوامل موثر در شنوای افراد، می توان به عوامل ارثی، مادرزادی و عوامل عارضی که بعد از تولد، نقایص شنوایی را سبب می گردند از قبیل ابتلاء به بیماریهای عفونی چون مننژیت و اوریون، سوء تغذیه، تصادفات و اشتغال در حرفه های پر سر و صدا اشاره نمود.
سالمندان
در عصر حاضر با توجه به بهبود شرایط زندگی و گسترش مراقبت های بهداشتی، افزایش چشمگیری در جمعیت و طول عمر قشر سالمند به وجود آمده و انتظار می رود در آینده نیز ادامه یابد، لذا مسئله سالمندی به عنوان یک واقعیت مطرح می باشد.
بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، تا سال 2000 میلادی حدود 600 میلیون جمعیت بالای 60 سال که اصطلاح سالمند در مورد آنها به کار برده می شود، در دنیا خواهیم داشت. در ایران بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 65، تعداد جمعیت بالای 60 سال، حدود 5/2 میلیون نفر برآورد گردیده است.
از نظر تعریف، پیری عبارت است از اضمحلال تدریجی در ساختمان ارگانیسم بدن که بر اثر دخالت عامل زمان پیش می آید و دگرگونی هایی را در ساختمان و عمل اعضاء مختلف بدن به وجود می آورد که سفید شدن مو، چین و چروک در پوست، ریزش مو، کاهش قدرت دید، نقصان شنوایی، خمیدگی، کندی در تحرک، کاهش قدرت عضلانی، اختلال و آشفتگی در حافظه، آشفتگی فهم و ادراک، اختلال در قضاوت و جهت یابی ، کاهش ظرفیت و کارآیی ریه ها و سیستم قلبی- عروقی از آن جمله اند.
اساساً کهولت به علت فرسایش طبیعی اندامها باع بروز و پیدایش ضعف و ناتوانی در قوای جسمی و دماغی می گردد که بعضاً موجب از کارافتادگی و خانه نشینی فرد سالمند می گردد. بدیهی است در این دوران حساس تامین نیازهای مادی و معنوی به اوج می رسد، نگرانی از آینده، فقدان امکانات مالی، ترس از انزوا و تنهایی، نزدیک شدن به پایان عمر و … همه و همه مجموعه عواملی هستند که اگر با ضعف در قوای جسمانی همراه گردد، ماحصل آن مسئله سالمندان را مطرح می سازد. اصولاً سالمندان با مشخصات فوق اگر از خانواده ای با جوّ مهرآمیز و وابستگی های عاطفی برخوردار نباشند قادر به ادامه حیات به طور انفرادی نبوده و لازم است در محلی مناسب نگهداری شوند و بدین لحاظ است که سالمندان را می بایست در شمار معلولین جسمی به شمار آورد.
معلولین اجتماعی
در هر نظام اجتماعی ملاک و معیار فرهنگی خاص وجود دارد که رفتار انسانها در روابط اجتماعی شان بر اساس آنها صورت می گیرد. وقتی در داخل نظامی، رفتاری با این ملاک و معیار و ارزشها (هنجارها) مطابقت نداشته باشد آن را انحراف اجتماعی یا کجروی گویند. یا شاید بتوان آسیب اجتماعی را چنین تعریف نمود که هرگاه در یک نظام اجتماعی، رفتاری به طور مشخص با هنجار همگانی آن جامعه اختلاف پیدا کند آسیب آسیب اجتماعی نامیده می شود.
حال که با این مقدمه، رفتارهای خلاف هنجار را آسیب می دانیم باید دید ارزشها کدامند و هنجار چیست؟
ارزشهای اجتماعی عبارتند از عوامل و عناصری که اکثریت یک جامعه به اهمیت و اعتبار آن پی برده اند و به صورت واقعیات و اموری در آمده اند که نیازهای انسان را برآورده می کنند. در واقع ارزشهای هرجامعه، جزء بدیهیات آن جامعه است.
در مورد هنجارهای اجتماعی تعاریف متفاوتی ارائه گردیده که هیچ کدام از جامعیت لازم برخوردار نیست لیکن در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت، هنجار عبارت است از ملاک و معیارهای فرهنگی و قوانین و مقررات معلومی که در شرایط و نظام ویژه ای، الگوی رفتار انسانقرار می گیرد و چگونگی رفتار انسان را معین می سازند. یعنی برخورد انسان را در روابط اجتماعی مشخص می کنند و روابط انسان را با محیط طبیعی و موجودات و اشیاء پیرامون خود تحت قاعده ای معین و تقریباً یکسان در می آورند. این روابط اجتماعی سازمان یافته و نیازهای متقابل انسانی که موجب همبستگی افراد و گروههای اجتماعی می گردد، ضامن بقای جامعه است و هر نوع رفتار فردی و گروهی که موجب خلل در این روابط اجتماعی نظام یافته گردد و به همبستگی انسان ها خدشه وارد کند، انحراف یا آسیب اجتماعی نامیده شده و مسببین به عنوان معلولین اجتماعی شناخته می شوند.
تحلیل اتیولوژیک انگیزه ها و مکانیسم تفکرات و اندیشه های معلولین اجتماعی که در رهگذر زندگی پر فراز و نشیب خویش، قدرت تطبیق و سازگاری با محیط، اتکای به نفس و خود رهبری بر اساس موازین شرعی را نیاموخته و یا از دست داده اند، در درمان و توانبخشی آنان لازم و موثر خواهد بود زیرا ابعاد گسترده معلولیت های اجتماعی، ریشه در فرهنگ و آداب و رسوم، طبقات اجتماعی، میزان بهره وری از سواد و معلومات، درآمد ماهیانه و وضعیت خانوادگی و شغلی آنان دارد که بی توجهی در عوامل مذکور اقدامات توانبخشی را با مشکلات مواجه خواهد ساخت.
زندگی فلاکت بار و سرشار از غم این قشر مطرود در جامعه، وجوه مشترک همه کسانی است که در این طبقه قرار دارند و در شناختن هویت واقعی خوویش عمری را در بیم و امید بسر می برند و اگرچه از دیدگاههای روانشناسی، جامعه شناسی، پزشکی و بالاخره حقوق اجتماعی با یکدیگر تفاوتهای فاحشی دارند، لیکن از نقطه نظر اقدامات توانبخشی، طرز تلقی جامعه نسبت به آنان و بازگشت به اجتماع، فصل مشترکی دارند. مهمترین گروههای معلولین اجتماعی که در این بخش از کتاب مورد مطالعه و بررسی قرار خواهند گرفت شامل:
1- معتادین
2- کودکان بزهکار و ولگرد
3- روسپیان
4- محکومین دراز مدت زندانها
5- متکدیان و ولگردان حرفه ای می باشد.
با اذعان به این که معلولیت های اجتماعی صرفاً در قالب های یاد شده بالا خلاصه نمی شود و تنوع و شیوع آن گاهی از یک مجموعه بزرگ و باند تشکیلاتی تغذیه می کند لذا اغلب باعث نفوذ چندین نوع از معلولیت های فوق در یک فرد می گردد که توانبخشی و درمان آن مستلزم برخورداری از اختیارات قانونی و همکاری موسسات و نهادهای مختلف با یکدیگر می باشد. اینکه به بحثی مختصر پیرامون ویژگی های هر یک از معلولین مزبور می پردازیم:
معتادین
اعتیاد پدیده ای است مخرب که همانند دیگر انحرافات اجتماعی هر ساله دهها هزار نفر را قربانی خود می کند و گرانمایه ترین و پرارزش ترین سرمایه کشور یعنی جوانان را می رباید و در منجلاب تعفن خود فرو می کشد.
انسان برای رفع احتیاجات فیزیولوژیکی خود احتیاج به مواد موجود در طبیعت و محیط خود دارد. این مواد برای برطرف کردن نیازها و غرایز اولیه مانند گرسنگی و تشنگی و برای سوخت و ساز بافتها به منظور تولید انرژی به مصرف می رسند. غرایز ثانویه مانند احتیاج به محبت، دوستی، معاشرت، امنیت، اطمینان و احترام باید از راههای طبیعی خود حاصل آیند و هیچگاه نباید از همان طریق برطرف ساختن نیازهای اولیه و به وسیله مواد موجود در محیط، آنها را برطرف کرد.
ارضاء نشدن نیازهای ثانویه منجر به ایجاد فشارهایی می شود که گروهی برای برطرف کردن آنها از داروهای اعتیادآور استفاده می کنند. طریقه مصنوعی رفع احتیاجات ثانویه به وسیله مواد مخدر سرانجام به اعتیاد منجر می شود. برای ایجاد اعتیاد مراتبی وجود دارد تا شخص به مرحله اعتیاد کامل برسد. معمولاً فردی را معتاد می نامند که جبراً و بدون اختیار خود شخصاً به استعمال یکی از مواد اعتیادآور مبادرت کند و در وی وابستگی جسمی و روانی ایجاد شود.
اعتیاد به مواد مخدر به اشکال مختلفی تعریف شده است. تعریفی که واجد تمام خصوصیات اعتیاد و مورد توافق سازمانهای مختلف بهداشتی قرار گرفته بدین شرح است:
اعتیاد یک حالت روانی و گاهی جسمی ناشی از تاثیر دارو بر روی یک موجود زنده ات و لزوماً رفتار و واکنشهای خاص و شخص را در ارگانیسم ظاهر می نماید و همیشه همراه با یک کشش مفرط برای مصرف دایمی یا دوره ای آن داروی به خصوص بوده به طوری که شخص بتواند اثرات درمانی آن ماده را تجربه کند و ناراحتی های ناشی از عدم مصرف آن را در خود از بین ببرد.
اگرچه تعاریف متفاوت و نظریه ها گوناگون است ولی آنچه مورد توافق دانشمندان این رشته قرار گرفته، اثرات و مشخصاتی است که در بین معتادین به انواع مواد مخدر قابل مشاهده است. این اثرات عبارتند از:
* میل و احتیاج به مواد مخدر و تهیه آن به هر عنوان و به هر شکل.
* انقیاد روانی و جسمانی به مصرف ماده مخدر
* گرایش به مصرف هر چه بیشتر
منظور از وابستگی روانی حالتی است که شخص پس از مصرف ماده مخدر، احساس اقناع و رضایت نموده و برای کسب لذت و یا جلوگیری از ناراحتی، به مصرف مجدّد آن تمایل پیدا می کند. و مراد از وابستگی جسمی عبارت از حالت انطباقی در بدن فرد است که پس از استعمال مکرر ماده مخدر پدید می آید و در واقع بدن فرد نسبت به آن ماده عادت می کند به طوری که در اثر عدم استعمال، شخص به اختلالات شدید جسمانی دچار می شود. وابستگی جسمی عامل موثری در تقویت اثر وابستگی روانی به مصرف ماده مخدر و یا بازگشت به مصرف دوباره آن پس از ترک اعتیاد می باشد.
علل اعتیاد
هرچند علل گرایش به مواد مخدر متعدد و گوناگون است ولی کلاً می توان آنها را به دو دسته: علل زمینه ساز و علل محرک تقسیم بندی نمود. منظور از علل زمینه ساز اعتیاد، عواملی است که شرایط و زمینه مساعدی برای آغاز انحراف فراهم کنند و علل محرک، فرد یا افرادی را که در شرایط مساعد برای انحراف قرار دارند به سوی این انحراف اجتماعی می کشاند و در این مسیر مهلک به جلو می راند. عوامل ارثی، نژادی، بیولوژیکی، جسمی، روانی، اجتماعی، فرهنگی، خانوادگی، شغلی، اقتصادی، سابقه اعتیاد قبلی و … از جمله عواملی هستند که در اعتیاد معتادین به مواد مخدر نقش عمده ای ایفاء می نمایند.
کودکان بزهکار و ولگرد
بزهکاری در جامعه
اقدام به هر گونه عملی که بر خلاف موازین، مقررات، قوانین و معیارهای ارزش فرهنگی هرجامعه باشد، در آن جامعه، بزهکاری یا جرم تلقی می گردد و کسانی که مرتکب چنین اعمال خلاف می گردند، مجرم یا بزهکار نامیده می شوند. در برخی موارد می توان آنها را افراد قانون شکن گفت یعنی کسانی که از قانون تبعیت و پیروی نمی کنند چون یا چگونگی وضع قانون را نمی شناسند و یا به اصالت وضع قوانین معتقد نیستند.
برای سهولت مطالعه در زمینه ارتکاب جرایم می توان مجرمین را یا از لحاظ خصوصیات سنی مورد مطالعه قرار داد و گفت بیشتر بزهکاران زیر سنین 25- 35 سال هستند و این طور نتیجه گرفت که هر قدر افراد جوانتر باشند، بیشتر امکان ارتکاب جرم دارند چون کمتر محافظه کارند و قدرت مخاطره پذیری بین آنان بیشتر است. ولی بدان معنی نیست که افراد مسن مرتکب جرم نمی شوند. و یا می توان بزهکاری را از لحاظ جنسی بررسی کرد و گفت زنان کمتر از مردان مرتکب جرایم خاص می شوند. بزهکاری زنان بیشتر در ارتکاب اعمال خلافی چون فحشاء اختلاس و تا حدودی دزدی است و اگر زن در ارتکاب جرایم کمتر شرکت می کند علت جسمی و اجتماعی دارد. اولاً قدرت بدنی زنان از لحاظ فیزیولوژیکی و با توجه به شرایط و اوضاع و احوال اجتماعی اکثر جوامع، کمتر از مردان است. بنابراین توانایی مقابله، ستیز و برخورد با دیگران را مانند مردان ندارند. ثانیاً اگر زنان کمتر از مردان مرتکب جرم می شوند، بیشتر علت اجتماعی دارد تا علل فردی، چون آنها بیشتر از مردان، نسبت به فرزندان خویش و یا خانواده خود احساس مسئولیت می کنند.
ضمناً افراد مجرد بیشتر از افراد متاهل مرتکب جرم می شوند، چون مسئولیت خانوادگی ندارند. از تحقیقات آماری چنین نتیجه گیری شده است که بعد از ازدواج، از میزان ارتکاب جرم کاسته شده است. یعنی کسانی که در دوران تجرد مجرم بوده اند، غالباً پس از تاهل، فعالیت اقتصادی صحیحی را برای گذران زندگی خویش پذیرفته اند.
بزهکاران را از لحاظ مطالعات اجتماعی و از نقطه نظر عرف و قانون، بر حسب نوع کاری که انجام می دهند، می توان در 3 گروه زیر تقیم بندی نمود:
الف- بزهکاری بر اشخاص عادی جامعه که زندگی عادی بر اساس فرهنگ و قانون برای خود انتخاب کرده اند. مثلاً کشتن آنها به عمد و یا غیرعمد، تهدید آنها به ضرب و حمله و تجاوز، و یا تجاوز جنسی نسبت به آنها بدون میل و رغبت و از روی عنف و زور که تمام این اعمال از لحاظ قانون، عرف و فرهنگ، جامعه پذیر نمی باشند و کسانی که مرتکب چنین اعمالی گردند بزهکار یا مجرم خوانده می شوند.
ب- بر علیه دارایی و مالکیت دیگران مانند ورود به خانه آنها به قصد دزدی و بردن اموال منقول قیمتی، دزدی اتومبیل و یا غارت اموال دیگران. کسانی که مرتکب چنین اعمالی شوند، بزهکار نامیده می شوند.
ج- بزهکاری بر علیه نظم عمومی و سلامت افراد جامعه مانند ارتکاب جرایمی از قبیل فحشاءکه نظام اجتماعی خانواده ها را بر هم می زند و یا استعمال مواد مخدر که به نابودی نیروی انسانی سازنده اجتماع کمک می کند.
در تقسیم بندی دیگر، بزهکاران را می توان در 2 دسته اتفاقی و یا حرفه ای قرار داد. مجرمین اتفاقی فقط موقعی که فرصت مناسبی پیدا می کنند مرتکب جرم می شوند و سعی می کنند با کنترل کارهای پنهانی خود، اعمالشان را از دیدگاه حقوقی و عمومی جامعه مخفی نگه دارند. این گونه افراد تحت شرایط و عوامل خاصی مرتکب جرم می شوند. یعنی مجرمین این گروه بر اثر اجبار و یا کشش های درونی به طرف اعمال جنایت آمیز کشیده می شوند و بیشتر ارتکاب عملشان از بی ثباتی عاطفی آنها ناشی می شود و اگر عوامل انگیزه های ارتکاب برایشان باقی بماند ممکن است به ارتکاب جرایم دیگر و حتی شدیدتر نیز مبادرت ورزند. مجرمین حرفه ای کسانی هستند که بر اثر تکرار اعمال جرم آمیز، در ارتکاب جرم بیشتر پابرجا و ثابت هستند و آن چه که انجام می دهند به عنوان عمل خلاف فرهنگ و ضد اجتماعی بوده ولی برای خودشان به عنوان فرهنگ جنایی گروه خویش پذیرفته شده است، چون آنها خود را از افرادی عادی جامعه نمی دانند و بین خود و دیگران پیوندی احساس نمی کنند در حالی که اعمالشان از نظر هم فکران خودشان مورد تایید و تصدیق قرار می گیرد. مجرمین کهنه کار، ماهر و آنهایی که با گرفتن پول و یا امتیاز به هر نوع عمل خلافی مبادرت می ورزند، از این گروه اند.
علاوه بر گروه بندی فوق، افرادی نیز هستند که بر اثر عدم تعادل روانی و یا اعتیاد به مواد مخدر مرتکب اعمال جنایت آمیز می شوند و خود در لحظه وقوع عمل جنایت آمیز، به کاری که می کنند وقوف و آگاهی نداشته و قصد و انگیزه ای هم برای این عمل ندارند.
و بالاخره از گروه دیگری می توان نام برد که در جامعه، دارای قدرت، ثروت و موقعیت اجتماعی هستند و به خاطر داشتن همین شرایط، مرتکب خلاف می شوند و اعمالشان به خاطر موقعیتشان یا از نظر دیگران پوشیده می ماند و یا جامعه قدرت محاکمه آنها را در اغلب اوقات ندارد.
جامعه شناسان علل ارتکاب جرم را در جامعه، وضع نابسامان اقتصادی و اجتماعی آن دانسته و معتقدند هیچ کس بالفطره مجرم و بزهکار نیست. از این جهت فرد را مقصر نمی دانند و می گویند اوضاع اقتصادی و شرایط نامساعد اجتماعی، عامل عمده در ارتکاب جرم است. بدین معنی که وقتی در جامعه ای ثبات و پایداری اجتماعی وجود نداشته باشد مثلاً جامعه در حالت شورش یا انقلاب بوده و یا پاره ای شرایط غیرعادی و سازش نیافتگی عمومی در جامعه رواج داشته باشد طبعاً میزان بزهکاری رو به افزایش می گذارد و برعکس هرقدر جامعه به سوی امنیت و پایداری سوق داده شود، از میزان بزهکاری کاسته می شود. لذا تبعیض و نامتعادل بودن شرایط اقتصادی و اجتماعی به عنوان عامل مهمی در بزهکاری افراد قلمداد شده است. ضمناً توجه به معیارهای ارزش مادی و مقام پرستی به جای توجه به حیثیت معنوی و انسانی در جوامع باصطلاح متمدن امروزی، ممکن است به ارتکاب جرایم خاصی منجر شود. مثلاً خودفروشی برخی برای کسب مقام در برخی جوامع و یا به خاطر تهیه و خرید وسایل زینتی و لوکس به خصوص اگر درآمدی نداشته باشند، به دست آوردن آنها می تواند انگیزه ای برای ارتکاب جرم باشد. هم چنین محیط پرورشی نامساعد، در بیکاری و ولگردی افراد موثر بوده و زمینه را برای ارتکاب جرایم مساعد می نماید. به عنوان مثال والدینی که مجرمین حرفه ای هستند، چنان چه فرزندان خود را شخصاً پرورش دهند، امکان ارتکاب جرایم در بین فرزندان چنین والدینی، به دلیل روشهای تربیتی نادرست همواره بیش از سایرین خواهد بود.
در جهت جلوگیری از ازدیاد ارتکاب جرایم در هر جامعه، ابتدا باید محیط اجتماعی و نوع جرم را شناخت و به علل آن توجه کرد تا از طریق آموزش صحیح و ایجاد محیط سالم و بازآموزی، روش زندگی درست را از طریق تعلیم حرفه ای خاص که مورد نیاز جامعه باشد به آنها یاد دارد. از آنجا که بیکاری یکی از عوامل ارتکاب جرم است لذا تامین زندگی اقتصادی مردم و فرآهم آوردن وسایل و امکانات زندگی به کل صحیح و در حد نیاز انسانی، راه حل دیگری برای از بین بردن ارتکاب جرایم است.
رعایت و اجرای قانون به صورت عادلانه و برای همه به طور یکسان نیز به ایمان مردم نسبت به معیار حقوقی کمک می کند زیرا احساس عدالت اجتماعی، خود انگیزه مناسبی برای جلوگیری از ارتکاب جرم است. هم چنین ایجاد امکانات درمانی در موسسات درمانی از طریق بحث درباره مسایل اجتماعی زندگی مجرمین و نشان دادن زندگی صحیح به آنها به شرکت و اظهارنظر مجرمین در گروه درمان که شامل مددکار اجتماعی، روانشناس، روانپزشک و جامعه شناس است به نوبه خود روش صحیح زندگی را به آنها یادآور شده و شانس بازگشت آنها را به جامعه و زندگی عادی بیشتر می کند.
کودکان بزهکار
همان گونه که گفتیم، بزهکاری به عنوان یک رفتار ضد اجتماعی و اخلاقی و پدیده ای انحرافی که افراد جامعه منجمله کودکان و نوجوانان را از سیر زندگی عادی و طبیعی منحرف می سازد تعریف گردیده است. تکرار گناه و بزهکاری، قانون شکنی و سنت ستیزی و ارتکاب اعمال خلاف به مرور زمان جایگزین رفتارهای عادی شده و به صورت رفتارهای ثانوی ظاهر می شود. تنفر جامعه از این گروه کودکان و رفتارهای آنان موجبات طرد آنان را از محیط خانواده فراهم ساخته و امکان ورود آنان را به تیمها و باندهای منحرف مقدور و میسر می سازد.
شخصیت کودکان بزهکار در محیطی منبعث از ترس و وحشت و نگرانی از آینده، رشد یافته و به تدریج هویت واقعی خویش را از یاد می برند. بدیهی است که چنین کودکانی از مجازاتهای قانونی در امان نبوده و طبعاً به دارالتادیب ها و موسسات ویژه جذب می گردند. اقدامات اخیر اگرچه به نیت هدایت و راهنمایی انجام می گیرد، لیکن متاسفانه معمولاً به طغیان روحی، انزواجویی و سرکشی بیشتر آنان می انجامد.
با توجه به رویدادهای زندگی گروه مزبور، کودکان بزهکار، قشر بزرگی از معلولین اجتماعی را تشکیل می دهند. اقدامات توانبخشی برای باز گردانیدن این نوع معلولین با توجه به تنوع بزهکاریهای شایع بین آنان از قبیل: سرقت، منزل گریزی، قاچاق فروشی ، انحرافات جنسی و … بسیار مشکل و مستلزم همکاری صمیمانه جامعه، خانواده، موسسات حقوقی و بالاخره پلیسی با کادر توانبخشی خواهد بود.
تجربیات به دست آمده در زمینه توانبخشی کودکان بزهکار، روشن ساخته که اقدام در جهت توانبخشی و نوتوانی کودکان بزهکار، به مراتب موثرتر و ساده تر از اقدامات دیررس در سنین بالاتر خواهد بود.
روسپیان
روسپیگری را به روابط نامشروع و نامتعارف جنسی که به طور مستمر و به انگیزه های مادی یا نفسانی رخ می دهد تعریف کرده اند. به عبارت دیگر روسپی کسی است که از روابط جنسی به عنوان یک حرفه دایمی استفاده می نماید. پدیده روسپیگری را به عنوان یک واقعیت تلخ و اجتماعی و از عوامل سبب ساز و اتیولوژیک اجتماعی شناخته اند.
روسپیگری در جوامع بی قید و بند، در جوامعی که در آن هرج و مرج زیاد است، فقر اقتصادی و فرهنگی وجود دارد، آزادی بی قید و شرط است و مکاتب مادی حکومت دارند، بیش از دیگر جوامع به چشم می خورد. این حرفه در همه طبقات وجود دارد ولی در قشر فقیر جامعه بیشتر مشاهده می گردد.
مبتلایان دارای شخصیت متعادلی نبوده، گروه بسیاری از آنان دچار اضطراب و بیماریهای روانی هستند. به ندرت تابع خویشند و اغلب اسیر هوسند. بسیاری از آنها شخصیت ضد اجتماعی دارند و گروه حرفه ای آنها، غالباً هدف لذت را در این امر تعقیب نمی کنند.
محکومیت دراز مدت زندانها
محکومین دراز مدت زندانها، به ویژه زندانیان عادی که مرتکب جرم و جنایت های بزرگ می شوند، چنانچه محکومیت آنان طولانی باشد پس از آزادی به علت محکومیتی که داشته اند و نیز به دلیل دوری مجرم از جامعه، امکان یافتن شغل و ادامه زندگی به طرز عادی از آنان سلب گردیده و لذا دچار معلولیت اجتماعی می گردند.
بحران های روانی و رفتاری در این گونه اشخاص، به آنان شخصیتی انعطاف ناپذیر و غیرقابل معاشرت با دیگران می بخشد. از طرفی سوء سابقه و محکومیت های کیفری نیز به عوامل مذکور اضافه شده و بدین ترتیب محکومین مورد بحث را برای همیشه از یافتن حرفه ای مناسب که بتواند زندگی آنان را از نظر اقتصادی تامین نماید محروم می سازد. ناگزیر برای تامین زندگی خویش مجدداً مرتکب سرقت و جرایم مشابه می گردند و این سیکل معیوب گاهی سالها و سالها تکرار می گردد و بالنتیجه چنین فردی شخصیتی است معلول که برای ادامه حیات خویش نیاز به اقدامات توانبخشی دارد. به طور خلاصه باید گفت محکومین دراز مدت زندانها به دلایل مختصری که بیان شد، در شمار معلولین اجتماعی محسوب می گردند.
متکدیان و ولگردان
یکی از عوارض توسعه صنایع و تکنولوژی در شهرهای بزرگ، اشتغال و گرفتاری پیچیده مردم و طبیعتاً بی خبری آنان از یکدیگر است. در این وضعیت گروهی قادر به شرکت در فعالیت های اجتماعی نبوده و یا به دلایل دیگر از یافتن مامنی برای خویش و راهی برای امرار معاش باز می مانند. این افراد معمولاً از بد حادثه، در ورطه ولگردی فرو افتاده و غالباً از طریق تکدی روزگار می گذرانند.
در مطالعات وسیعی که انجام رفته به این نتیجه رسیده اند که گدایی یک فعالیت سازمان یافته است که هدفش اجتناب از کار و پذیرش نقش گدایی می باشد. گدایان حرفه ای می دانند که چه نوع گدایی سودمند است. آنها روشهای به خصوصی برای به دست آوردن درآمد بیشتری دارند. با به نمایش گذاشتن اعضاء ناقص و معیوب خود که گاهاً نیز ساختگی است، در جاهای پرجمعیت مانند جلوی سینما و تئاتر به فعالیت های خود ادامه می دهند. آنها توجه مخصوصی به استعمال کلمات و علایم اختصاصی و لباسهای ژنده و کثیف دارند. بیشتر این تجربیات اندوخته شده در خانواده های آنها از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند. معمولاً گدایان سازمان متشکلی دارند که مرکز آموزش و فعالیتها و کارورزی آنها است و اغلب یک یا چند نفر این سازمانها را اداره می کنند. در این مراکز تمام وسایل ضروری گدایی مانند لباس کهنه ، چوبدستی، پاهای مصنوعی، اسیدهای مخصوص برای ایجاد زخم روی پوست بدن، وسایل تغییر قیافه و گریم، جمع آوری می شود. گدایان صبح با لباسهای معمولی به این مراکز می آیند و در اینجا لباسهای خود را عوض کرده و لباس گدایی به تن می کنند و عصرها بعد از اتمام فعالیت هابی روزانه دوباره به این مراکز باز می گردند و لباس ها خود را تعویض می نمایند. بیشتر این گدایان، درآمدی بیش از دستمزد افراد پایین اجتماع دارند.
مسئله عمده گروه متکدیان و ولگردان، علاوه بر سربار بودن، آمادگی جهت ارتکاب جرایم مختلف است. برررسی های انجام شده محرز ساخته که معمولاً در تعداد قابل توجهل از جرایم، ردپای متکدیان و ولگردان مشهود است. مسئله این عده به لحاظ حرمت شرعی و اجتماعی آن و شرایط خاصی که بر زندگی آنان متولی است موجب گردیده تا این گروه نیز همانند سایر گروههای معلولین اجتماعی، معلول محسوب شده و برای نوتوانی خویش به خدمات توانبخشی نیازمند باشند.
وضعیت جوامع انسانی در هزاره سوم با توجه به پیشرفت های گسترده فن آوری و نیز علوم انسانی و اجتماعی به طور قابل ملاحظه ای با دوران گذشته تفاوت کرده است. در همین روند، برخورد جوامع با شهروندان خود نیز به کلی دچار تغیرات اساسی شده است. دولت ها اینک همچون گذشته نمی توانند نگاهی از بالا به مردم داشته باشند و حکمرانان، آنان را همچون کسانی که باید تنها برآورنده نیازهای حکومت باشند، نگاه کنند.
حکومت ها در جوامع امروزی، باید خود نیز بسترساز و تامین کننده امکانات و برطرف کننده نیازهای مردمشان برای رسیدن به یک زندگی با کیفیت و حرکت در مسیر توسعه انسانی باشند. از این رو حکومت ها باید به تمامی شهروندان خود نگاهی یکسان داشته باشند و تفاوتی بین آنها قائل نشوند، چه رسد به اینکه گروهی را نیز مورد غفلت قرار دهند و یا نادیده انگارند، همانگونه که تاکنون اغلب جوامع در مورد برخی از گروه های شهروندان خود و در راس آنها گروه افراد دارای ناتوانی این چنین کرده اند. لزوم رسیدن به جامعه ای برای همه در سال های اخیر طرفداران زیادی یافته است. در این میان بسیاری از صاحبنظران معتقدند میزان احترام و دسترسی شهروندان دارای ناتوانی در هر جامعه به امکانات مختلف شهر و اجتماع می تواند شاخص بسیار مناسبی در رسیدن به یک جامعه برای همه باشد. از این رو کاوش در حیطه، نحوه و میزان احترام به کرامت انسانی شهروندان از جمله شهروندان دارای ناتوانی و معلولیت می تواند مهم تلقی شده و به کسب اطلاعات ذیقیمتی منجرشود تا مدیران و برنامه ریزان شهری بتوانند در برنامه ها و فعالیت های خود آنها را مد نظر قرار دهند.
کرامت انسانی
اصل دوم قانون اساسی مقرر می دارد:
1-جمهوری اسلامی ایران، نظامی است بر پایه ایمان به خدای یکتا (لااله الا ا…) و اختصاص حاکمیت وتشریع به او و لزوم تسلیم در برابر امر او
3- وحی الهی و نقش بنیادی آن در بیان قوانین
3- معاد و نقش سازنده آن در سیر تکاملی انسان به سوی خدا
4- عدل خدا در خلقت و تشریع
5- امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی
6- کرامت و ارزش والای انسان و آزادی توام با مسئولیت او در برابر خدا (قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران)
به نظر می رسد در پنج بند اول تعابیر اعتقادی اصول پنجگانه دین و مذهب یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت آمده است، اما در بند ششم قراردادن کرامت انسانی به عنوان یکی از مبانی نظام اسلامی حائز اهمیت زیادی است. مبانی قرآنی این ارزش در بیان آیه "و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر و البحر و فضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا" (آیه 70سوره اسراء) به خوبی قابل بیان است و بنا به عقیده دکتر مهرپور (1385، ص 2) "قطعاً گنجاندن کرامت انسانی در عداد مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران نمی تواند متاثر از مباحث بین المللی در زمینه حقوق بشر و به رسمیت شناختن کرامت و یا شان و منزلت انسانی برای انسان صرف نظر از هر نوع تعلقاتی با عنوان Human Dignity در منشور ملل متحد، و اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های بین المللی حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و دیگر اسناد بین المللی نباشد، توجه به این معنی در مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی و اظهارات برخی از نمایندگان مشهود است.
ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر مقرر می دارد: "تمام افراد بشر آزاد به دنیا می آیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند، همه دارای عقل و وجدان هستند و باید نسبت به یکدیگر با روح برادری رفتار کنند". آنچه در این ماده آمده است به شیوه های مختلف در بسیاری از اسناد بین المللی حقوق بشر با تاکید بر ایمان و التزام به شناسایی کرامت و شان انسانی (Dignity) هر چند بدون دادن تعریف مشخصی ازآن، بیان شده است. این امر یک پیامد مهم در بر داشته است که همانا طرح برابری همه انسان ها در برخورداری از حقوق و آزاد ی های اساسی انسانی صرف نظر از نژاد، رنگ، زبان، عقیده و مذهب و موقعیت اجتماعی و منشا تولد و قومیت و غیره است.
این اعلامیه که در 30 ماده تدوین شده است بر مهم ترین اصول حقوق انسانی تاکید دارد. از جمله مهم ترین موضوعات در آن، مباحثی چون حقوق انسانی عام و مدنی، آزادی بیان و عقیده، مالکیت، تابعیت، کار، آموزش و پرورش، امنیت و تامین اجتماعی، سلامتی و رفاه، ازدواج و مسکن و … است. بعد از تصویب این اعلامیه، کشورهای عضو در سازمان ملل متحد با برقراری نشست ها، مجامع و اجلاس های مختلف جهانی، در بیانیه های متعدد، محتوای این اعلامیه را مورد تاکید قراردادند و در بسیاری موارد، مواد مختلف آن را به عنوان مبنایی برای تصویب قطعنامه ها و کنوانسیون های موضوعی خاص بر پایه حقوق بشر برگزیده اند.
از سوی دیگر، "اعلامیه حقوق بشر اسلامی قاهره مصوب سال 1990 وزراء خارجه کشورهای اسلامی تساوی انسان ها را در اصل کرامت انسانی برای همه ازدیدگاه اسلامی استنباط و اعلام کرده است". بند الف ماده یک اعلامیه مزبور مقرر می دارد: "بشر به طور کلی یک خانواده می باشد که بندگی نسبت به خداوند و فرزندی نسبت به آدم آنها را گرد آورده و همه مردم در اصل شرافت انسانی و تکلیف و مسئولیت برابرند بدون هرگونه تبعیضی از لحاظ نژاد یا رنگ یا زبان یا جنس یا اعتقاد دینی یا وابستگی سیاسی یا وضع اجتماعی و غیره …" بدیهی است که ازدیدگاه اسلام و قرآن، نژاد و رنگ و زبان و قومیت و موقعیت اجتماعی و امثال آن نقشی در ارزش گذاری انسانی و یا بهره مندی یا محرومیت از حقوق اجتماعی نیست و از همین روست که می توان گفت اجرای مقررات اجتماعی و حقوق مدنی و سیاسی و اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و به هر حال آنچه مربوط به وضع زندگی این جهانی انسان و سامان بخشیدن به آن می شود باید فارغ از تبعیضات مبنی بر نژاد و رنگ و زبان و قومیت و… باشد .
مبنا قرار گرفتن اصل احترام به کرامت انسانی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را می توان در اصول متعدد دیگری هم سراغ گرفت که در نهایت مجموعه آنها را می توان تحت عنوان "حقوق شهروندی" نام نهاد. در این اصول به ذکر و بیان تکلیف دولت برای شناسایی و اجرای حقوق و آزادی های اساسی برای همه شهروندان پرداخته اند، از جمله آنها بندهایی از اصل سوم قانون اساسی که تکالیفی را برای دولت جمهوری اسلامی ایران تعیین می کند به ویژه بند 3 اصل مزبور: " آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی ".
بند 8: "مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش " .
بند 9: "رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه های مادی و معنوی " .
بند 14: "تامین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون ".
اصل 19: "مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود"
اصل 20: "همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخورداند " .
اصل 22: "حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص، از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند".
اصل 28: "هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد، امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید".
اصل 30: "دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد".
با نگاهی به اصول فوق و برخی از اصل های دیگر قانون اساسی می توان دریافت که این اصول بیان کننده بخشی از حقوق و آزادی های اساسی "حقوق شهروندی" است که برای مردم ایران صرف نظر از هرگونه تعلق نژادی، زبانی، قومی، مذهبی و جنسیتی به رسمیت شناخته شده است و عموماً با کلماتی چون: همه، هر کس، هر فرد، آحاد ملت، عامه مردم، عموم، مردم ایران، افراد ملت، اشخاص، هیچکس، همه ملت، و نظایر آنها بیان شده و قاعدتاً نشات گرفته از همان دیدگاهی است که کرامت انسانی را به عنوان یکی از مبانی نظام جمهوری اسلامی ایران مستلزم تساوی افراد ملت در حقوق وآزادی های اسلامی و رفع تبعیض بر اساس هرگونه تعلقات عارضی به غیر از آنچه مربوط به صلاحیت و توانایی اشخاص است، می داند.
مطالعات در سیره پیامبر(ص) هم نشان می دهد که ایشان خود کریم بودند و با انسان ها نیز با کرامت رفتار می کردند. تاریخ نویسان در وصف پیامبر اکرم(ص) نوشته اند: "کان اکرم الناس "، پیامبر با کرامت ترین مردمان بود. رفتار اجتماعى پیامبر مبتنى بر تکریم انسانها بود و توصیه مى کرد که برادران دینى خود را گرامى بدارید و می فرمود: "من اکرم اخاه المسلم فانما یکرم ا… عزوجل " هر کس برادر مسلمانش را تکریم کند به گمان خدای عزوجل را تکریم کرده است. پیامبر(ص) برای همه انسان ها ارزش قائل بودند و اجازه تحقیر کردن یکدیگر را به مردم نمی دادند. و می فرمودند: "لا تحقرنّ احداً من المسلمین فان صغیرهم عندالله کبیرٌ" (تنبیه الخواطر، ج 1، ص 31). مبادا فردی از مسلمانان را کوچک بشمارید و تحقیر کنید که کوچک آنان نزد خداوند بزرگ است. رسول گرامی اسلام با سیره عملی خود این درس را به ما داد که برای انسان ها ارزش قائل شویم و شخصیت آن ها را تکریم کرده و تحقیرشان نکنیم با این برخوردمان روحیه اعتماد به نفس را در آنان شکوفا کنیم. او انسانها را واجد کرامت مىدانست و اساس اصلاح را بر رشد کرامت انسانها قرار داده بود. انسانها از زاویه نگاه مکتب او یا "مومن" هستند و صاحب "عزّت" و یا" فرزند آدم" و واجد "کرامت"، همان طور که نمونه تامّ تربیت نبوى، على(ع) آن هنگام که مالک اشتر نخعى را جهت فرماندارى مصر اعزام مى کرد، در عهدنامه معروف خویش، این زاویه دید را در معرضش قرار داد و فرمود: مردمان دو دستهاند، دستهاى برادر دینى تواند، و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند: فانهم صنفان: اما اخ لک فى الدین و اما نظیر لک فى الخلق ". آنها که برادر دینى تواند و خویشاوند عقیدتى ات، حقوقى بر گردن تو دارند و آنها که در خلقت مانند تواند و خویشاوند نوعىات، حقوقى به تناسب خویش. امام(ع) نگاه مسلمان را به همه انسان ها، چه آنان که هم کیش او هستند و چه آنان که همنوع او مىباشند، تصحیح مى کند و نسبت به هر یک سفارش هایى مىنماید؛ چرا که بنى آدم را واجد کرامت الهى مىداند.
پیامبر(ص) حتى در نگاه کردن به افراد هم تکریمشان مىکرد و همیشه با لبخندى سراسر رحمت و کرامت با آنان روبهرو مىشد و پذیرایشان مىگردید، چنانکه جریربن عبدالله نقل کرده است که نشد با آن حضرت برخورد کنم و او به من تبسم ننماید . و بدرستى گفته شده است: "کان اکثر الناس تبسما " (او بیشتر از هر کس متبسم بود). امام باقر (ع) درباره آیه "قولوا للناس حسناً " فرمود: قولوا للناس احسن ما تحبون ان یقال لکم مردم را تکریم کنید آنچنان که دوست مىدارید شما را تکریم کنند.
یکی از هنجارهای اجتماعی که ارتباط تنگاتنگی نیز با اخلاق فردی پیدا می کند، هنجار احترام به دیگری است. احترام در آموزه های قرآن از آن جایی اهمیت پیدا می کند که با مسئله کرامت انسانی ارتباط تنگاتنگی دارد. به این معنا که عدم رعایت این هنجار به معنای هتک حرمت انسانی و زیر پا گذاشتن کرامت انسانی است. در حقیقت کرامت انسانی این اقتضا را دارد تا هر شخصی با دیگری چنان رفتار کند که انسانیت آن را می طلبد.
آنگاه که کرامت انسانی یک فرد منظور نظر واقع شد، رضایت فرد تامین شده است چرا که کرامت هدیه و امانت الهی است. مدیریت مبتنی بر کرامت انسانی بر اصولی مانند: احترام قائل شدن به انسان، داشتن دیدگاه مثبت گرا به انسان، برقراری روابط انسانی قوی، مشارکت دهی عملی افراد در تصمیم گیری ها، و اصل آموزش جامع و بالا بردن آگاهی افراد در جامعه استوار می باشد.
از این رو می توان جامعه و مناسبات اجتماعی را بر مبنای تکریم رشد داده یا اصلاح نمود. در اصل تکریم، سخن این است که اگر قرار باشد زمینه رشد کرامت ذاتی انسانها را فراهم کنیم باید همه مناسبات اجتماعی را به گونه ای تنظیم کنیم که مبتنی بر کرامت باشد. مثلاً فرض کنید زمانی که فرد از خانه خود قدم به جامعه می گذارد و بخواهد سوار اتوبوس شود، این اتوبوس سوار شدن باید با مناسبات کرامت مندانه همراه باشد، به کسی اهانت نشود و در سایر امور و تمام رفتارها و مناسبات اجتماعی باید تعریف شود که هیچکس حق اهانت و زیر پا گذاشتن حقوق، تعدی و تعرض به دیگری یا رفتار خلاف کرامت و همراه با تندی و تیزی و خشونت را نداشته باشد. در یک محل عمومی سیگار کشیدن تعرض به حقوق انسانهاست این خلاف کرامت است، از همین رو نیاز به قانون وکار فرهنگی وجود دارد. اگر بتوانیم این موارد را در جامعه تدارک کنیم یعنی زمینه تربیتی ، فرهنگی آن را فراهم کنیم و مناسبات و قوانین لازم را تدارک کنیم، می توانیم بگوئیم در مناسبات اجتماعی تقریباً به سمت یک مناسبات مبتنی بر کرامت حرکت کرده ایم. آن وقت کرامت انسانها در چنین فضایی رشد خواهد کرد اما اگر هنگامی که انسان قدم به جامعه گذاشت، از اتوبوس و تاکسی و مغازه و بانک و اداره و مدرسه و آموزشگاه و غیره، مدام انسان را تحقیر کردند باید گفت در چنین جامعه ای شخصیت انسانها آسیب خواهد دید و اینها زمینه بسیاری از مسائل دیگر را فراهم می کندکه به هر حال آسیب زاست . بنابراین باید تمام مناسبات اجتماعی را به سمت رعایت کرامت انسانی برده و سازمان دهی کنیم.
ناتوانی و معلولیت
تاریخ مشخصی برای حضور معلولان در جامعه بشری نمی توان ذکر کرد، چرا که به نظر می رسد این گروه همیشه در تاریخ حضور داشته اند. لیکن آنچه مشخص بوده است، اینکه هرگاه سخنی هم از آنان به میان آمده با نگرشی همراه با ترحم یا عناد و درشتی برخورد شده است، بدان سان که گویی جامعه اصولاً به آنها نیازی نداشته و ندارد.
هلاندر (1996ص 10) برخورد جوامع انسانی با ناتوانی و معلولیت را به پنج دوره مختلف و مهم تقسیم می کند: دوره اول یا دوره حذف یا نابود سازی که عمده کارها بر کشتن، محو و از بین بردن معولان متمرکز بود. دوره دوم یا دوره نگه داری در نوانخانه ها وآسایشگاه ها بدین منظور که این افراد را از جلوی چشم سایرین (غیرمعلول) دور کنند و به تعبیری منظره ناراحت کننده ای برای افراد به ظاهر عادی وجود نداشته باشند. دوره سوم یا دوره بهبود عملکرد که به تعبیر دیگر می توان آن را دوران مراقبت و توانبخشی مبتنی بر موسسات دانست، در این دوره نیز به گونه ای مراقبت ها بر اساس جداسازی افراد دارای معلولیت اعمال می شده است. دوره چهارم که به نام دوره تداخل اجتماعی نامیده می شود و همراه با تشویق افراد دارای ناتوانی به حضور در بین خانواده، جامعه و نیز در نظام های اجتماعی بوده است. در نهایت دوره پنجم یا دوره خودشکوفایی یا خودگردانی و قادرسازی که با خلق موقعیت هایی که فرد ناتوان قادر به توسعه کامل ظرفیت های خود می باشد به ظهور رسیده است.
برخورد با گروه معلولان تاریخچه ای بس طولانی دارد. اما مهمترین قسمت آن را باید از سال 1980 به بعد جستجو کرد. زمانی که مفاهیم حقوق انسانی (بشر) در تعاریف و برخورد با آنان جلوه گر شد، این نگرش حتی در طبقه بندی افراد دارای معلولیت تاثیر گذاشت و به کلی طبقه بندی های قبلی را دگرگون ساخت. در سال 1980 توسط سازمان بهداشت جهانی طبقه بندی جدیدی به نام (ICIDH) ارائه شد که مفاهیم تازه ای را در محدوه ناتوانی و معلولیت به همراه داشت و به عنوان یک معیار، اثرات فیزیولوژیکی، فردی و اجتماعی بیماری را مورد بررسی قرار می دهد و زمینه تلفیق اجتماعی، روانی و فیزیکی معلولان را فراهم می ساخت . بر این اساس این تعریف که فردی دارای معلولیت است که توان اداره یا مراقبت از خود و یا انجام فعالیت های روزمره اش را ندارد، جای خود را به مفاهیم دیگری دادند. بجای پرداختن به بیماری به نتایج آن در فرد و بویژه موضوع ناتوانی توجه ویژه شد. این طبقه بندی حیطه عملکرد فرد را در سطح عضو ، فرد و جامعه در نظر گرفت. بنابراین در اینجا، معلولیت تابع رابطه بین شخص ناتوان و محیط در نظر گرفته شد. این امر وقتی اتفاق می افتد که افراد دارای ناتوانی با موانع فیزیکی و اجتماعی مواجه شوند که از دسترسی¬شان به سیستم های اجتماعی – که در دسترس سایر شهروندان است – جلوگیری می کند. بنابراین، معلولیت فقدان یا محدودیت فرصتها برای بدست آوردن نقشی برای زندگی در جامعه، در سطحی برابر با دیگران است .
با این حال بخاطر آنکه بیش از اینکه به سلامت ییاندیشد به ناتوانی فکر می کرد مورد اعتراض جوامع معلولان و متخصصان قرارگرفت و از سال های ابتدائی دهه 90 تفکرات جدیدی برای تغییر و اصلاح آن مطرح شد. طبقه بندی جدید، نقص، فعالیت و مشارکت را مطرح می کند زیرا واژه های فعالیت و مشارکت، فاقد بار منفی است. میزان فعالیت می تواند مثبت و قابل قبول و یا محدود باشد. مشارکت نیز نشان دهنده پیامد نقص و ناتوانی یا محدودیت فعالیت است. این واژه معیاری برای میزان توجه جامعه در فراهم کردن شرایط مساوی برای شرکت معلولان در برنامه های اجتماعی، محسوب می شود.
معلولیت ثمره ارتباط متقابل بین فرد دارای نقص و ناتوانی از یک سو و ویژگی شرایط محیط زندگی اجتماعی او از دیگر سو است. محدودیت مشارکت دارای بار ارزشی است که با هنجارهای فرهنگی ارتباط پیدا می کند. به این معنی که ممکن است فردی در یک منطقه یا کشور محروم تلقی شود و در شرایط یا منطقه دیگر چنین نگرشی وجود نداشته باشد. در واقع مشارکت معیاری برای مقایسه بین فرد دارای ناتوانی یا معلولیت و افراد عادی از جهت میزان شرکت در فعالیتهای اجتماعی است. معلولیت ناشی از یک رابطه متقابل بین وضعیت جسمانی فرد و شرایط زمینه ساز (محیطی و فردی) است. بین این عوامل رابطه تعاملی و پویا وجود دارد، مداخله در یک زمینه می تواند در سایر عوامل مربوطه اثر بگذارد. عوامل محیطی که خارج از حیطه کنترل فرد است، شامل نگرش جامعه، ویژگی دسترسی به امکانات جامعه و سیستم قانونی می شود و عوامل شخصی نیز در برگیرنده سن، جنس، سایر شرایط جسمانی، شیوه زندگی، عادات، سابقه اجتماعی، آموزشی و ویژگی های روحی و روانی است که در نحوه تجربه کردن معلولیت اثر می گذارد.
بنابراین معلولیت در اثر تعامل دو سری عوامل حاصل می شود: ویژگی های فردی، که دارای ناتوانی جسمی، حسی و ذهنی است و ویژگی های محیطی، که ایجاد کننده موانع اجتماعی می باشد. محرومیت پیامد فردی، اجتماعی معلولیت است که به صور مختلف خودنمایی می کند. احساساتی مانند بی ارزش بودن، سردرگمی، مشکل برقراری ارتباط اجتماعی، از دست دادن شغل، زندگی منزوی در موسسات و سایر تبعیضهای اجتماعی، محرومیتهایی هستند که فرد دارای ناتوانی یا معلولیت ممکن است تجربه کند. شدت و ضعف این احساسات و پیامدهای منفی، بستگی مستقیم با شرایط محیطی، امکانات و منابع اجتماعی و مقررات تبعیضی دارد و همین مساله معلولیت را از نقص و ناتوانی متمایز می نماید. به همین دلیل اگر برطرف کردن یا کاهش نقص کمتر امکان پذیر است، کاستن از معلولیت می تواند رخ دهد و بر ارتباطی بین ناتوانی و معلولیت می توان تا اندازه ای فائق آمد. دو نوع ناتوانی متفاوت، ممکن است به محرومیت مشابهی منتج شوند و همچنین دو نفر با محدودیت های مشابه در محیط و شرایط اجتماعی متفاوت، ممکن است محرومیت های متفاوتی را تجربه کنند. آنچه مسلم است این است که افراد مختلف در ارتباط با موانع و مشکلات، عکس العمل های متفاوتی نشان می دهند. این تفاوت متاثر از چند عامل است، امکاناتی که در اختیار معلولان قرار دارد، شیوه سازگاری آنان و حمایتی که از سایرین دریافت می کنند.
از همین منظر تعریف توانبخشی هم دچار تحول گردید و به جرات می توان گفت، تحولات این سال ها زندگی بسیاری از افراد دارای ناتوانی را دگرگون ساخت. طبق تعریف سال 1969 سازمان جهانی بهداشت، توانبخشی مجموعه ای از خدمات و اقدامات هماهنگ پزشکی، اجتماعی، آموزشی و حرفه ای در جهت آموزش و بازتوانی فرد معلول، به منظور ارتقاء سطح کارایی او در بالاترین حد ممکن می باشد. لیکن با عنایت به تحولات حاصله تعریف زیر جایگزین تعارف قبلی شد. این تعریف را که یکی از جامع ترین تعاریف موجود است هلاندر (1999، ص16) ارائه نموده است. در این تعریف "توانبخشی شامل تمام اقدامات هدفمند برای کاهش اثر معلولیت بر فرد، قادر ساختن وی برای دستیابی به استقلال، در هم آمیزی اجتماعی، کسب کیفیت زندگی بهتر و خود شکوفائی است. توانبخشی نه تنها شامل آموزش افراد معلول، بلکه شامل مداخله و در ساختار عمومی جامعه به منظور متناسب سازی محیط و حفظ رعایت حقوق بشر افراد دارای ناتوانی است. رعایت حقوق بشر تعهدی از سوی دولت هر کشور، جوامع و هر شهروند آن است. معلولان برای زندگی همچون سایر افراد جامعه دارای حقوق مشابه هستند و هیچگونه استثنایی نباید وجود داشته باشد. برای حصول اطمینان از برخورداری افراد معلول از موارد زیر ممکن است توجه ویژه ای نیاز باشد. مانند دسترسی به خدمات بهداشتی و اجتماعی، فرصت های آموزشی و شغلی، مسکن، حمل و نقل، دسترسی به اطلاعات و برخورداری از زندگی اجتماعی، فرهنگی مثل تسهیلات ورزشی، تفریحی، حضور در جامعه و مداخله کامل سیاسی در تمامی موضوعات مربوط به آنان.
دو عامل اصلی در این محدوده بر تعاریف و طبقه بندی ها تاثیر گذاشت که عبارتند از: یکی "برابرسازی فرصت ها" و دیگری مفهوم "حمایت از حقوق انسانی (بشر)". این دو مفهوم در شیوه جدید برخورد با افراد دارای ناتوانی، اصلی ترین عوامل بوده اند. مفهوم "برابرسازی فرصت ها"، یک مفهوم کلیدی است که در سال های انتهایی قرن بیستم در ادبیات جهانی به ویژه در مجامع بین المللی و سازمان ملل متحد مورد استفاده قرار گرفت. برابر سازی فرصت ها (Equalization of opportunities) عبارتست از فرایندی که از طریق آن سیستمهای عمومی جامعه از قبیل محیط فیزیکی و فرهنگی، مسکن و حمل و نقل، خدمات اجتماعی و بهداشتی، فرصت های آموزشی و کاری، زندگی فرهنگی و اجتماعی و تسهیلات ورزشی و تفریحی برای همه افراد قابل دسترس می گردد. بر اساس این مفهوم تمام جوامع نسبت به همه شهروندان خود التزام خواهند داشت تا در همه زمینه های آموزشی، بهداشتی، ارتباطات، مسکن، زندگی مدنی و سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و… زمینه های برقراری فرصت های مساوی برای همه را فراهم کند. در این صورت، گروهی از افراد جامعه مورد غفلت قرار نخواهند گرفت و نگاه جامعه به افرادی که ممکن است به دلایلی، همچون دیگران نباشند یا رفتار نکنند، نگاه یکسان و بدون تبعیضی خواهد بود. تاریخچه معلولیت و ناتوانی سرشار از بیان این گونه تبعیض ها است که در طول تاریخ، حتی تاریخ معاصر نسبت به آنها اعمال شده است.
موضوع دوم، توجه به حقوق انسانی (بشر) است که با نگاهی به وظایف متقابل دولت ها و مردم در این زمینه، شرایطی را فراهم نمود تا باز هم بر نگاه تبعیض آمیز موجود خط بطلانی کشیده شود و افراد در جوامع بتوانند از حقوق مساوی و برابر در مقابل قانون در جامعه برخوردار شوند.
قوانین و اسناد بین المللی حقوق بشر (شامل اعلامیه های حقوق بشر، توافقنامه های بین المللی حقوق اجتماعی، فرهنگی و توافقنامه های حقوق مدنی و سیاسی کنوانسیون حقوق کودک و…) هر چند به صورت اجبار نیستند، اما می توانند به صورت عادی و مرسوم در آیند که در این صورت این قوانین می توانند بیانگر تعهد سیاسی و اخلاقی از طرف دولت برای به عمل درآوردن مساوی سازی فرصت ها برای افراد معلول باشد. آنچه مسلم است حمایت از حقوق انسانی وظیفه همه دولت ها در همه جوامع و برای همه شهروندان است. افراد دارای ناتوانی و معلولیت باید از حقوق یکسان مانند دیگران برخوردار شوند و در هیچ زمینه ای نباید استثنایی وجود داشته باشد.
برای رسیدن به این منظور توجه به موارد زیر الزامی به نظر می آید:
– دسترسی به خدمات بهداشتی
– وانمندی سازی و ایجاد فرصتهای مساوی برای کسب درآمد
– ایاب و ذهاب و مناسب سازی اماکن عمومی
– زندگی فرهنگی، اجتماعی و آموزش، مسکن، اطلاعات
– مشارکت سیاسی و ایفاء نمایندگی
چنانچه نیازهای فیزیولوژیک را در قاعده هرم مازلو و نیازهای تامین و ایمنی را در مرحله بعدی قرار دهیم، به نظر می رسد که رسیدگی در نوان خانه ها و مراقبت های موسسه ای چیزی بیش تر از مراقبت برای بقا، معنا نمی شده است، لیکن این امر بتدریج باعث شد تا با رشد اجتماعی مردم در جوامع، نیازهای اجتماعی و ضرورت حضور در میان جمع جایگاه خود را باز کرده و دوره تداخل(شمول) اجتماعی آغاز می شود. به دنبال تحقق این سطح از نیازها، دوره رشد نیاز به کسب احترام و سپس خودشکوفایی برای افراد دارای معلولیت رقم خورده است .
در این میان همیشه قادرسازی افراد دارای ناتوانی یکی از اهداف مهم بوده است تا این افراد را قادر سازد در خصوص پیگیری حقوق سیاسی و مدنی خود به تمرین بپردازند. در کشورهای توسعه نیافته تغییر از نظام موسسه ای به نظامی مبتنی بر تداخل اجتماعی به آرامی صورت پذیرفت. سوالی که در دهه های اخیر برای معلولان و حامیان آنان مطرح شده بود، می تواند نقش مهمی در بروز این تغییرات ایفا کند. سوال یا به تعبیری سوالات این ها بودند؛ چرا افراد دارای ناتوانی باید وابسته به خیریه ها باشند؟ چرا نباید همچون دیگران از خدمات عمومی بهره مند شوند؟ چرا نمی توانند از مجاری عمومی و عادی استفاده کنند؟
هلاندر (1999، ص 14) معتقد است که رشد خدمات عمومی به ویژه در بخش خصوصی، توسعه آموزشهای ویژه دانش آموزان دارای معلولیت، تاثیرپذیری از این افراد و گروه های والدین آنان، تغییر نگاه جوامع به خدمات رفاهی و تامین اجتماعی، گسترش سایر نظام های حمایتی دولتی و به طور کلی مطرح شدن حق استفاده از خدمات عمومی برای افراد دارای ناتوانی، نقش انکارناپذیری در این زمینه داشته است. در این میان او به نقش فزاینده درک از حقوق بشر افراد دارای ناتوانی، بیش از دیگران معتقد است.
ارگونومی
در ارزیابی یک معلولیت ضرورت دارد خصوصیات نقصان جسمانی یا روانی هم چنین کیفیت کاهش توانایی و ظرفیت بالاخره نحوه ی محرومیت شخص روشن گردد.
نقصان:
نقصان اطلاق می شود به هر نوع از بین رفتن نسج یا ضایعه دیدن بدن از نظر فیزیولوژی یا آناتومی یا قوای مغزی که ممکن است قطعی یا دائمی یا بر عکس موقتی و گذران باشد. این نقصان امکان دارد در سطوح مختلف قوای شخص و دستگاه های بدن به وجود بیاید مانند:
– قوای فکری مانند هوش ،حافظه ، تفکر
– قوای روانی مانند وجدان، ادراک، رفتار
– بیان تفهیم و تکلم
– شنوایی
– بینایی
– دستگاه های داخلی (گوارش قلب و عروق تنفس و غیره)
– اسکلت و دستگاه نگه دارنده
– شکل زیبایی و ظاهری
کاهش توانایی و ظرفیت:
کاهش توانایی و ظرفیت اطلاق می شود به کاهش کلی یا جزئی در توانایی شخص برای انجام دادن فعالیت مشخصی که باید به شکل مطلوب یا در حدودی که برای هر انسانی طبیعی می باشد به عمل آید. این توانایی و ظرفیت در حقیقت به شکل فعالیت ها و رفتارهایی است که معمولا عوامل لازم برای زندگی روزانه تلقی می شوند و عبارتند از:
– رفتار
– بر قرار کردن ارتباط با دیگران
– توجه به نظافت و مراقبت بدنی
– حرکت و جابجا شدن
– انجام وظائف خانگی
– مهارت در برابر موقعیت های مختلف
– استعداد به زندگی حرفه ای و اشتغال
که می توان درجه وخامت این کاهش توانایی و ظرفیت را نیز در نوع خود تعیین کرد.
محرومیت:
کاهش توانایی حاصل از نقصان بالاخره منجر به محرومیت و متضرر شدن شخص در زندگی می گردد اگر چه معیار های ارزیابی این محرومیت و زیان دیدن بسته به جوامع مختلف فرق می کند ولی در کل برای این منظور بعضی از وظایف فرد را در نظر گرفته و ارزیابی می کنند که در مجموع به آنها وظایف بقا گفته می شود که عبارتند از:
– جهت یابی
– تحرک فیزیکی
– جابحا شدن و تغییر مکان
– اشتغال
– جذب شدن در جامعه
– استقلال اقتصادی
براساس آمار بهداشت جهانی 10 درصد افراد خاص هستند . آنها با وسایل کمکی همچون ویلچر، عصا، کراچ، واکر، عینک های ذره بینی، سمعک و … یا بدون علایم ظاهری در جامعه زندگی می کنند که به آنها "معلول" می گویند . نام دیگر آنان "افراد دارای نیازهای ویژه " می باشد، زیرا نیازهای آنها متفاوت با نیازهای افراد عادی است، بدین لحاظ آنان سخت تر از افراد عادی جایگاهی در جامعه مییابند.
معلولیت آنها ممکن است ناشی از جنگ، سالمندی، کار، مسایل اجتماعی و مسایل ژنتیکی والدین باشد . جدا از علت معلولیت، از دست دادن تمام یا بخشی از بینایی، شنوایی یا توانایی جسمی یک تجربه فشار آور است و هر نوع فشار می تواند حالت های خلق و خوی منفی نظیر؛ اضطراب و افسردگی را ایجاد نماید و در نتیجه موجب کاهش انگیزش گردد، که در این صورت ممکن است وی احساس عدم شایستگی نماید.
معمولاً جانبازان و معلولان حسی، حرکتی سعی می کنند خود را با محیط انطباق نمایند، ولی وقتی افراد در موقعیت های جدید قرار می گیرد، مشکلاتشان آغاز می شود. موانع جهت یابی و حرکت موجب خطرات و ناامنی های فیزیکی است که برای وی رخ خواهد داد. لذا لازم است محیط وی اعم از اماکن عمومی، معابر، محیط شهری و بین شهری و حتی محل سکونت وی مناسب سازی شود تا وی بتواند براحتی از تسهیلات محیطی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جهت حفظ استقلال فردی بهره مند شود . برای این کار می بایست شرایط لازم جهت تطبیق نیازهای انسانی با محیط کار و زندگی فرد به وجود آورد، که برای رسیدن به این هدف بزرگ نیازمند به علم خاص هستیم.این علم خاص، ارگونومی است.
پیش نیازهای این علم عبارت از آشنایی با آناتومی، فیزیولوژی ، روان شناسی و آنتروپومتری میباشد.
هدف آن (ارگونومی)اطمینان از برآورده شدن نیازهای انسان برای انجام کار و فعالیت به صورت ایمن و اثر بخشی در طراحی سیستم کار و فعالیت است . به نظر برون فن برنر ( 1979) تعامل انسان و محیط موجب رشد وی خواهد شد . به نظر وی جایگاه طبیعی انسان، اهمیت زیادی در رشد و شکوفا شدنش دارد.
ساختار و محیط بوم شناختی که فرد در آن زندگی می کند به نظام های کوچک، بزرگ و بیرونی و میانی بستگی دارد که هر کدام تاثیرات گوناگونی بر عملکرد فرد در محیط خواهد گذاشت .
آشنایی با نظام های یاد شده نیز از دیگر پیش نیازهای مناسب سازی است . در مجموع به منظوراصلاح ساختار محیطی وی نیازمند سه گونه مناسب سازی می باشیم:
الف) مناسب سازی ساختمان های معمولی
ب ) مناسب سازی ساختمان هایی که می توان از آنها برای معلولان استفاده کرد
ج) ساختما نهای ویژه جانبازان ومعلولان
وظیفه جامعه عدالت گر آن است که تمام مشکلات موجود برای رشد انسان ها را از بین ببرد. از آنجایی که معلولان همانند سایرین حق زیست در اجتماع را دارند، وظیفه برداشتن مشکلات به طور مستقیم بر عهده جامعه میباشد.
یکی از مشکلات معلولان آن است که قادر نیستند از امکانات مادی و معنوی پیرامون خویش بهره کافی ببرند . همین امر موجب آسیب های اجتماعی و روحی مناسب از بین آنها خواهد شد .بنابراین ایجاد محیط شاداب و متنوع به منظور استفاده از اوقات فراغت و تقویت مهارتهای فردی و اجتماعی لازم و ضروری است .
ایجاد فضای فرهنگی ، تفریحی ، توانبخشی و ورزشی ویژه معلولان براساس Ergonomic
موازین و معیارهای شهرسازی (مطابق با وضعیت حسی و جسمی آنان ) به تحقق اهداف یاد شده کمک بسزایی میکند.
فضاهای فرهنگی ، تفریحی ، ورزشی، درمانی و توانبخشی را باید بستر اصلی تربیت عملی افراد در جامعه تلقی نمود ، در این فضا بستری برای شکوفایی و پرورش استعدادهای انسانی مساعد به صورت طبیعی و اختیاری فراهم می گردد و هر میزان ، محیط شاداب تر و متنوعتر باشد ، به همان اندازه بستر مناسب برای ظهور و بروز شایستگی ها و توان مندیهای افراد فراهم می گردد . از طرف دیگر نوعی خود رهبری، اعتماد به نفس ، احساس توانمندی،
کسب مهارتهای فردی و اجتماعی، مشارکت در امور و چگونگی برخورد با مشکلات در فعالیت ها و مسئولیت پذیری را در معلولان افزایش می دهد .نقش این مجموعه آن گاه مضاعف می شود که وضعیت کالبدی و فیزیکی شهری موجود با محیط های غیر منعطف و بدون توجه به تفاوتهای فردی و جنسیتی و سنی افراد ، تصویر یک محیط بسته و غیر قابل تحمل از فضاها را به ذهن افراد بوجود می آورد . در چنین شرایطی است که این مجموعه می توانند گواراترین ، موثرترین و پرخاطره ترین لحظات دوران را برای آنان ایجاد کند.
مناسب سازی ونظریه انسان ومحیط
در این مبحث ابتدا تعاریفی از مناسب سازی سپس نظریات روانشناسی در خصوص تعامل انسان و محیط و در نهایت مهندسی عوامل انسانی می پردازیم:
تعریف مناسب سازی(فضا یا ساختمان قابل دسترس):
۱- اصلاح محیط و تدارک وسایل حمل و نقل است ، بطوری که افراد معلول قادر باشند تا آزادانه و بدون خطر در محیط پیرامون خود اعم از اماکن عمومی ، معابر ، محیط شهری و بین شهری و ساختمانهای عمومی حرکت کنند و از تسهیلات محیطی ، اجتماعی ، فرهنگی، اقتصادی با حفظ استقلال فردی لازم بهره مند شوند (ضوابط و مقررات شهرسازی برای معلولان ، 1380)
۲- فضا یا ساختمانی است که استفاده، مستقل کلیه افراد از آن فضا و تجهیزات معماری درون آن امکان پذیر باشد و به جز ممانعت های امنیتی یا مالکیتی ، هیچ گونه مانع حرکتی برای دسترسی به آن ساختمان یا فضا وجود نداشته باشد ( ضوابط و مقررات شهرسازی و معماری ( برای افراد معلول جسمی، حرکتی به نقل از قاسم زاده ،1383)
نظریه انسان و محیط:
1- نظریه تلاش برای تطبیق انسان با کار : این نظریه در مورد انتخاب افراد با صلاحیت یا مهارتهای ا داری برای پست های خاص صدق می کند . همانند مشاغل سخت بدنی، آتش نشانی ، نجات غریق، خلبان نظامی و … .
2- نظریه تلاش برای تطبیق کار با انسان :تلاش های اولیه مهندسی انسانی و طراحی فضای کار سعی در طراحی کارهای متناسب با ویژگیهای افراد را گویند .
این نظریه ها بر تطبیق سطوح بیو مکانیکی ، فیزیولوژیکی ، رفتاری ، زبان و شناختی شغل با فرد دلالت دارد.
3- نظریه ربرت زمر : به نظر وی محدودیت حرکت بوسیله قوانین سازمانی محیط های آموزشی و پرور شی تاکید و تشدید می شود . به طور کلی محدودیت هایی که از طریق قوانین و شرایط معماری فضاها بر فرد تحمیل می شود ، خود پندار ه ، وی را تضعیف می کند و مانع از رشد وی می شود .
4- نظریه بوم شناختی برون فن بر ونر ( 1979 ): این نظریه بر اهمیت رشد انسان در جایگاه طبیعی اش تاکید دارد . در این نظریه تاکید بر مفهوم خود برای رشد افراد در محیط و بخصوص تعامل بین این دو (رشد انسا ن و محیط ) است . تغییر در فضای زندگی (معلولان )
از جمله وارد شدن به کودکستان ، دبستان ، حرکت کردن، ازدواج کردن ، انتخاب شغل و بازنشسته شدن موجب رشد شخص و تغییر موقعیت وی خواهد شد . ساختار بوم شناختی برونر به چند نظام بزرگ ، کوچک ، بیرونی و میانی به شرح ذیل تقسیم می گردد:
الف) نظام کوچک : توسط عواملی نظیر نقش و ارتباطات میان فردی ، موقعیت و مکانی که افراد می توانند درگیر تعامل رو در رو شوند تعریف شده است .
ب) نظام میانی : ارتباطات میان دو یا چند موقعیت که در رشد فرد نقش فعال داشته .
ارتباطات میان خانواده ، فضا ی کار یا محیط اجتماعی می باشد . این نظام از چند نظام کوچک تشکیل شده است .
ج ) نظام برونی : اشاره به یک یا چند جایگاه دارد که ارتباط با رشد فرد نقش کافی را ندارد ، اما آنچه را که موقعیت رشدی فرد پدید می آید، تحت تاثیر قرار می دهد.
د) نظام بزرگ : این نظام بر پایداری های فرم و محتوای نظام های سطح پایین تر که وجود دارد یا می تواند وجود داشته باشد ، در سطح خرده فرهنگ یا فرهنگ کامل همراه با هر نظام عقیدتی یا اعتقادی اشاره دارد.
اارگونومی یا مهندسی عوامل انسانی هنگام طراحی هر سیستم که انسان ها و ماشین ها به منظور تولید محصولی در کنار هم کارمی کنند ، باید ویژگی های افراد درگیر کار را شناخته و این ویژگی را هنگام طراحی ، مد نظر قرار دهیم . این عمل کارکرد اصلی ارگونومی است .
متخصصین ارگونومی روی روند طراحی یک سیستم کار می کنند و تمامی جوانب آن روند و ویژگیهای انسانی را در نظر می گیرند ، سیستم ها را به یکدیگر مرتبط می سازند . خروجی سیستم کار می تواند ورودی سیستم کار بعدی و یا بالعکس باشد. طراح ، با درک نقش استفاده کننده در تمامی مراحل اجرای یک سیستم، سعی می نماید سیستم مورد نظر را برای کار کاربر تنظیم کند . این کاربران ، دانش فیزیولوژیکی طراح را که از تغییرات انسانی بدست می آید، به عنوان عوامل تاثیرگذار طرح مشخص می نمایند و طرح های بدست آمده، آینده را ترسیم می کنند.
آنتروپومتری:
دانش آنتروپومتری با اندازه گیری ابعاد انسان ، اطلاعات مربوط به این بخش (ارگونومی )را تامین می کند . وظیفه آن کسب اطمینان از تطابق فیزیکی بین ابعاد، تجهیزات ، محصولات و ابعاد کاربر می باشد.
بطور کلی هر محصول ساخته شده دارای مدلی از کاربری است که برای او ساخته شده است . به طور مثال طراحی صندلی چرخدار بر مبنای مفروضاتی درباره آنتروپومتری کاربر است یا تختی که در مرکز درمانی مخصوص معلولین جهت بستری استفاده می شود از این علم تبعیت می کند.
طراحی نرم افزارها بر مبنای پیش فرض هایی درباره دانش ، مهارت ، علایق و توا نایی کاربر است .
چالش عمده ارگونومی آن است که تحقیقات بنیادی برای توسعه مدل های کاربری جهت طراحی محصولات صورت نگرفته است . یکی دیگر از چالش های عمده ارگونومی ، توسعه ماشین ها ، ابزار آلات صنعتی و مناسب سازی آنها است . از دیگر چالش های مهم مناسب سازی و ارگونومی ، داشتن اندازه های بدن انسان و آن هم از نوع ایرانی و با انواع معلولیت ها می باشد.
تحقیقات نشان می دهد که این ابعاد بطور قابل ملاحظه ای بین جمعیت ها و نژادهای مختلف ، متفاوت است و این حقیقتی است که نباید از دید طراحان مخفی بماند.
در این اثنا ، فاکتورهای زیادی وجود دارند که می توانند ظرفیت کاری را تحت تاثیر قرار دهند ، از قبیل ؛ فاکتورهای فردی ( همانند: وزن بدن ، جنس و سن ) و فاکتورهای محیطی (همانند : آلودگی محیط ، کیفیت هوای درون ، تهویه ، ارتفاع، سر و صدا ، گرما یا سرمای بیش از حد و میزان رطوبت) که می بایست در طراحی ها مد نظر قرار داد.
پس از آنالیز بین محیط کار و آنالیز ثبت حوادث رخ داده (خصوصاً در محیط های جدید ویژه تردد معلولان جسمی، حرکتی و نابینا) ضمن شناسایی مشکلات ارگونومی موجود می بایست نسبت به مداخله و اصلاح ساختارها اقدام نمود.
با بررسی مطالبی که گفته شد در نهایت می توان به این نتیجه رسید که به منظور طراحی و مناسب سازی محیط و کالبدهای شهری و طراحی اماکن مخصوص معلولین می بایست به علوم آناتومی ، فیزیولوژی و روانشناسی در سیستم کار آشنا بود .
تجهیزات تخصصی ویژه معلولان
امروزه با پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات و نیز الکترونیکی شدن بخش های مختلف زندگی اجتماعی ، امکانات مناسبی برای اقشار معلولان فراهم آمد تا با بهره گیری از آن سطح زندگی خود را بهبود بخشند . با کمک رایانه سطح دسترسی معلولان حسی – حرکتی تا حد افراد عادی بالا رفته است . با استفاده از این ابزار آنان بهتر می توانند به موارد ذیل دستیابی پیدا کنند : 1- تحصیل در رشته های مختلف دانشگاهی ، 2-تحقیق و پژوهش ، 3- برقراری ارتباط با دنیای خارج و سرویس های اطلاعاتی ، 4- فراهم شدن امکان تایپ ( نوشتن).
محصولات نرم افزاری و سخت افزاری
برخی ازتجهیزات تخصصی ویژه معلولان شامل : تجهزات کاردرمانی ،فیزیوتراپی وانواع تست های حرکت وشناختی ، نرم افزار جاوز و تالکس،چاپگر بریل ،کتابهای شنیداری ، ماشین خوان کورزویل، لوح ترسیم اشکال هندسی ، راهنمای نوشتن و قالب ، قاشق های اندازه گیری ، چرتکه ویژه معلولان وانواع صندلی چرخدار متحرک .
راهکارهایی برای طراحی مجموعه فرهنگی ، ورزشی و درمانی معلولان:
در تمامی آنها اندازه ابعاد انسانی (آنتروپومتری) ملاک اصلی طراحی می باشد . از آنجا که ابعاد و اندازه های انسان، قو م ها و نژادهای متفاوت است ، همین تفاوت ممکن است با گذشت نسلی به نسل دیگر ( برای مردمان همان منطقه ) متفاوت باشد . می بایست تحقیقات داخلی این ابعاد را به منظور طراحی و مناسب سازی محیط های معلولان استفاده نمود .
1- طراحی یا متناسب سازی می بایست با هدف انطباق معلول با واقعیت خود ، فعالیت هایش و مجموعه یاد شده صورت گیرد.
2- حتی الامکان مجموعه در بنای یک طبقه طراحی و ساخته شود.(یا دسترسی معلول در طبقه اول باشد).
3- مجموعه یاد شده می بایست در منطقه آب و هوایی معتدل طراحی و ساخته شود ، چرا که آب و هوای گرم و مرطوب ، به دلیل افزایش تعریق و رطوبت زیاد پوست استعداد ابتلا به زخم فشاری زیاد است و در منطقه آب و هوای گرم و خشک / سرد به دلیل ترموگولاسیون (خصوصاَ در معلولان کرادری پلژی) زیاد خواهد شد.
4- بطور کلی مجموعه یاد شده می بایست دارای شرایط عمومی زیر باشد ؛ دسترسی به واحدهای مسکونی ، خطوط اتوبوسرانی و حمل و نقل شهری ، دسترسی به اماکن امداد رسانی و سایر اماکن عمومی ، رعایت شرایط زیست محیطی در معماری ، تاثیر گذار در حل مسائل فرهنگی و روحی معلولان ، دلپذیر بودن معماری ساختمان و مجموعه ، ایمنی از زلزله و سایر بلاهای طبیعی ، رعایت بهد اشت فیزیکی (نورسالم، هوای مناسب و عدم ازدحام جمعیت ) ومشرف نبودن ساختمان ورزشی فرهنگی زنان به دیگر ساختمانها.
شایان ذکر است که مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن طی پژوهش 28 اندازه ( از اندازه های بدن انسان ایران در دو جنس زن و مرد ) که برای طراحی معماری بیشترین کاربرد را دارند را در یک برنامه نرم افزاری طراحی نموده است، که می تواند در این مجموعه قابل استفاده باشد.
5- روی درب ورودی مجموعه ، راهنمای ساختمان نقشه صوتی و برجسته طراحی و نصب گردد.
6- درب ها ، ورودی ، سالن ها دقیقاَ شبیه به هم طراحی گردد تا سرنخ هایی جهت، جهت یابی فضا یا پیداکردن درب های ورودی و خروجی فراهم شود.
7- از بکار بردن وسایل و ابزارهای غیر ضروری و غیر معمول در نقاط تردد معلولان خودداری گردد. در غیر اینصورت با علائم مشخص حسی نصب و پشتیبانی مناسب شود.
8- از طراحی فضاهای پنج ضلعی یا بیشتر یا فضاهایی که دارای گوشه های ناموزون می باشد ، پرهیز گردد زیرا این گونه فضاها به دلیل عدم امنیت مورد استفاده معلولان قرار نخواهد گرفت.
9- ورودی و خروجی هر ساختمان به پیاده روی ویژه معلولا ن متصل وهم سطح با آن طراحی گردد.
10- درب های اصلی ورودی و خروجی که به سمت خیابان می باشند با علائم اختصاری و بین المللی ویژه معلولان مشخص گردد. ( تابلو عبور معلولان ، ناشنوایان و …)
11- بهترین درب ویژه تردد معلولان ، دربهای اتوماتیک / کشویی با چشم الکترونیک می باشد.
12- از ابزار و وسایلی که باعث انعکاس نوره ای خیره کننده می شود و دید افراد دارای نقص بینایی را بر هم می زند ، خودداری شود.
13- نورپردازی می تواند به منظور تاکید بر روی یک نقطه یا فضای خاص یا جهت تعریف یک لبه یا محوطه و یا برای فراهم نمودن امنیت افراد مورد استفاده قرار گیرد . کم و زیادبودن نور در محیط های مختلف می تواند مشکلاتی را برای معلولان حسی ( نقص بینایی ) فراهم نماید . بدلیل آن که در مجموع کم بودن نور می تواند سایه های نامناسب و تداخل و ترکیب آنها ممکن است تصوری نادرست از موانع و اشیاء را بوجود آورد .
14- از رنگ ها می توان برای تشخیص سطوح مختلف برای افراد کم بینا استفاده کرد . بطور مثال درب ورودی و خروجی را می توان به ترتیب با رنگ های سفید و قرمز، تزئین نمود.
15- بین مسیرهای پیاده رو و مسیرهای تردد وسایل نقلیه داخل مجموعه ، سرنخ های حسی و لامسه ای از قبیل تغییر رنگ بین آن دو یا استفاده از کفپوش های متفاوت از لحاظ رنگ ، جنس ، فرم جهت تشخیص افراد دارای نقص بینایی استفاده شود .
16- ایجاد اطاقک امن ویژه معلولان، هنگام وقوع زلزله با وسایل نوری ، صوتی و الکترونیکی مناسب ساخته و طراحی شود . این اطاقک ها ضد زلزله بوده و می تواند بیرونی و داخلی (ساختمان) احداث گردد.
17- برای محیط های حساس و احتمالاَ ناامن معابر از علائم حسی ، نوری ، صوتی و دست انداز (دستگیره ) استفاده گردد.
18- تمامی امکانات صوتی ، تصویری ، خنک کننده و … با قابلیت استفاده از ریموت کنترل خریداری شود .
19- از ابزارهای سخن گو در آشپزخانه و سایر اماکن استفاده گردد . (همانند گاز ، لباسشوئی و ظرفشوئی سخنگو و … ).
20- در دستشوئی و آبخوری و … از شیرهای " اهرمی " یا " الکترونیکی " استفاده گردد.
21- د اخل برخی از اماکن می توان از وسایل موقت و متحرک ( پرتابل ) همانند صندلی توالت فرنگی ، رامپ متحرک و … استفاده نمود.
22- فضای اتاق ها ، کارگاهها و سالن های نمایشی امکان استفاده از ویلچر ، دستگاه پرکینز و سایر وسایل کمکی معلولان فراهم شود.
23- جهت ورود و خروج به داخل استخر از رامپ ، سرسره و یا بالابر هیدرولیکی استفاده گردد.
24- در صورتی که در مجموعه از خو ابگاه استفاده می شود از تخت های کم ارتفاع و یک طبقه استفاده شود.
25- روی ورودی درب ها ، راهروها ، اطاق های اداری و آموزشی ، دستشوئی ها و دیوار سالن ها و از علائم و اعداد بریل استفاده شود.
26- پارکینگ اتومبیل و موتور معلولان پیش بینی و ساخته شود.
27- علامت ها و اطلاعات و تابلوی اعلانات با خط در شت نوشته شود، بگونه ای که افراد نشسته بتوانند آنها را ببینند . بخشی از تابلو با خط بریل برای نابینایان نوشته شود.
28- در صورتی که از ساختمان چند طبقه استفاده می شود، آسانسور با قابلیت حمل معلولان دارای صندلی چرخدار تعبیه شود و آسانسور با ابزارهایی چون زنگ، چراغ، ابزار گویا و صوتی برای اعلام توقف در هر طبقه سفارش داده، و کلید هر طبق با خط بریل علامت گذاری شود .
29- قبل از شروع پله در فاصله یک متری با تغییر بافت کف، نزدیک شدن به راه پله را برای افراد دارای نقص بینایی مشخص نمایند.
30- برای جلوگیری از لغزندگی محوطه بیرونی مجموعه (درصورت بارش باران و برف ) از پوشش های سخت و ثابت و غیرلغزنده استفاده گردد.
31- جهت حمل و نقل افراد با اتوبوس های ویژ های که ارتفاع آن با کف خیابان هم سطح میشود، استفاد ه گردد. در غیر این صورت از سکوهایی هم سطح با کف اتوبوس در ایستگاه با فضای کافی تعبیه شود.
32- توصیه می شود از اتوبو سهایی که دارای مکان کافی جهت تردد صندلی چرخدار و امکان استفاده از کمربند ایمنی برای صندلی باشد یا اتوبو سهایی که ریل حرکتی مجهز به صندلی مخصوص باشد، استفاده شود.
33- تجهیزات داخلی سرویس های غذاخوری، قاشق و چنگال ها یا دسته های بزرگ چوبی یا پلاستیکی استفاده شود . از کاسه و بشقاب لبه داری که مواد غذایی آن بیرون نریزد، فنجا ن ها و ظرو ف آشپزخانه با دو دسته بزرگ استفاده گردد.
34- برای کف پوش صندلی ها ، از تشکچه های معمولی، ا سفنجی، وسایل پلاستیکی ضدحساسیت زا استفاده گردد.
35- از ابزار و وسایل تحریر اداری قابل تنظیم ارتفاع استفاده گردد.
36- از میزهای تحریر شیب دار ساده، قلم های بزرگ و نوارهای کاغذی چسبی به منظور حفظ تعادل کاغذ و وسایل تحریر دانش آموزان استفاده شو د. (این ابزارها جهت افرادی که دچار حرکات غیرعادی دست و سر هستند، لازم و ضروری است.)
37- برای معلولان جسمی از ماشین های تایپ جای نوشتن استفاده شود . زیرا نه تنها فرد را ازنوشتن خلاص می کند بلکه موجب پیشرفت مهارتهای خواندن می گردد. براساس قانون نباید برای هیچ پروژه شهری یا خدماتی، پیش از انجام یا طراحی مناسب سازی برای معلولان، پروانه پایان کار صادر کرد. اما این قانونی است که به آن بها داده نمی شود. شاید به این دلیل که انجام این مناسب سازی ها هزینه دارد. اما واقعیت این است که نه تنها این امر هزینه ندارد، بلکه به نظر می رسد نحیف بودن صدا و توان اجتماعی معلولان است که باعث می شود به نیازهای آنان توجهی نشود. باوجود همه پیشرفت های کشور در سال های اخیر، توجه نکردن به معلولان در فضاها و خدمات شهری مانند اتوبوس ها، باعث شده است که اساسا این شهروندان سهم اندکی از شهر داشته باشند. دلیل اصلی نیز این است که برای قانون موجود در این زمینه، هیچ ضمانت اجرایی برای آن تعریف نشده است. همین خلا باعث بروز کاستی های موجود شده است.
دیدگاهها و نگرش جامعه نسبت به افراد دارای ناتوانی یا معلولیت
چگونگی نگرش مردم در مورد معلولین در طرز تلقی آنها نسبت به معلولین موثر می باشد. عدم شناخت صحیح نسبت به پدیده معلولیت و توانمندی افراد دارای ناتوانی و به دنبال آن نفی و در حاشیه گذاشتن افراد این افراد و یا ترحم نسبت به انها به جای رفتارهای انسانی و منطقی، پیامدهای منفی را به بار خواهد آورد. شناخت صحیح از این پدیده و آگاهی از توانمندی افراد دارای ناتوانی و استفاده بهینه از این نیرو گام موثری در جهت توسعه یک کشور خواهد بود .
بیشتر افراد دارای ناتوانی و معلولیت از آموزش، مسکن، ایاب و ذهاب، اشتغال و دسترسی به اطلاعات و زندگی اجتماعی مناسب بی بهره اند. بسیاری از آنها حتی از اقدام برای دستیابی به حقوق اساسی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود دور نگه داشته شده اند و این بی عدالتی به وسیله کلیشه ها، نگرش ها و تبعیض های ناروا که افراد دارای ناتوانی را وابسته و نیازمند به مراقبت می داند، تقویت و فراگیر شده است. در حالی که این افراد حق داشتن زندگی همانند دیگران را دارند .
در مجموع می توان گفت در طول تاریخ مردم هر جامعه برحسب نگرش و فرهنگ حاکم بر جامعه، رفتار خاصی نسبت به افراد دارای ناتوانی یا معلولیت داشته اند و برای آنها حقوق فردی و اجتماعی ویژه ای را تعریف می نمودند. مروری اجمالی بر این سیر تاریخی نشان می دهد که این برخوردها از الگوی خاصی در دوران مختلف پیروی می نموده است اگرچه هنوز هم شاهد برخی از دیدگاه های گذشته در دنیای امروزی هستیم.
– مدل اخلاقی که ناتوانی را نتیجه گناه می داند.
– مدل پزشکی که ناتوانی را به عنوان یک نقص یا بیماری که باید از طریق مداخله درمانی معالجه شود، در نظر می گیرد.
– مدل توانبخشی ، اشتقاقی از مدل پزشکی است که ناتوانی را به عنوان نقصی در نظر می گیرد که باید از طریق متخصصین توانبخشی یا سایر افراد گروه پزشکی به آن رسیدگی شود.
– مدل ناتوانی که بر اساس آن ناتوانی به عنوان نگرش غالب متخصصین و سایر افراد، در نتیجه ارائه خدمات ناکافی در مقایسه با عموم جامعه و موانع اقتصادی، شناختی، حسی، معماری و نگرشی به وجود می آید و تمایل قوی مردم به عمومی سازی افراد دارای ناتوانی، صرفنظر از تنوع معلولیت ها در جامعه افراد ناتوان می باشد.
به نظر می رسد بعد از جنگ جهانی دوم است که با توجه به رشد دانش پزشکی و نیز علوم اجتماعی، تغییرات نسبتاً مهمی در جوامع اروپایی، امریکایی نسبت به این موضوع پدیدار می شود که زمینه ساز حضور بیشتر معلولان در جوامع خود می شود. گسترش مراکز توانبخشی، تهیه و تولید وسایل کمک توانبخشی، ساخت شهرک های ویژه معلولان جنگی باقی مانده از جنگ جهانی دوم و… در این امر دخیل بوده اند. البته تلاش می شد تا زندگی راحتی را برای آنان فراهم نماید. حضور و زندگی در چنین شهرکهایی یا در اطراف شهرها، علیرغم آنکه سهولت هائی را برای آنان فراهم نمود، اما به تدریج خصلت های انسانی و خلق و خوی زندگی در کنار دیگران باعث شد تا معلولان درخواست کنند تا به درون شهرها برگردند، همزمان در محیط های علمی، سیاسی و صنفی نیز بحث های مهمی در گرفت که اساس آنها بر این بود تا به تفکر "جداسازی" پایان دهند. تفکری که قرنها بر این حیطه حکمفرما بود. مفاهیمی چون "توانبخشی مبتنی بر جامعه"، "عادی سازی"، "مساوی سازی فرصت ها"، "قوانین استاندارد"، "آموزش برای همه "،"آموزش تلفیقی"، "آموزش فراگیر" در مقابل "آموزش ویژه"، "مناسب سازی"، "یک جامعه برای همه" و این روزها "شهر بدون مانع" و … که همه در یک صفت مشترکند و آن احترام به "حقوق شهروندی" و احیای زندگی دوباره افراد دارای ناتوانی درون جامعه عادی است و حرکت به سمت آنکه تمامی افراد حامعه امکان حضور و بهره مندی از تمامی امکانات جامعه را داشته باشند.
میزان شیوع ناتوانی و معلولیت
سازمان جهانی بهداشت و سازمان ملل متحد برآوردی 10 درصدی از جمعیت هر کشور را به نوعی از ناتوانی و معلولیت مبتلا می داند (WHO, p 19). به واسطه تفاوت هایی که در روش های جمع آوری اطلاعات اعم از سرشماری، مطالعات موردی و آمارهای ثبتی وجوددارد، برآورد دقیق تعداد افراد دارای ناتوانی با معلولیت هر سختی امکان پذیر است. از همین رو آمارهای اعلام شده در کشورهای توسعه یافته به مراتب بیشتر ازکشورهای در حال توسعه است. حضور و تعداد بیشتری از سالمندان در این کشورها از جمله دلایل مهم این موضوع می باشد. برآوردها در ایران از دو منبع سرچشمه گرفته اند. سرشماری سال 1365 و 1375 مهمترین منابع از برآورد جمعیت معلولان در ایران است که متاسفانه از اعتبار کافی برخوردار نمی باشند. در سال 1365 تعداد افراد دارای ناتوانی حدود یک درصد (453090 نفر) جمعیت برآورد شده است. از آنجا که افراد دارای ناتوانی ذهن و روانی پرسش نشده اند و صرفاً موارد بارز و قابل رویت سرشماری شده اند، از روائی و اعتماد برخوردار نیست. در سال 1375 نیز بجای سرشماری افراد، خانوارهای واجد فرد معلول شمرده شده اند. بر این اساس حدود 9/3 درصد از خانوارهای کشور (479590 خانوار) برآورد شده است. ایرادت ذکر شده در سرشماری سال 65 در این هم وجود شده است. نتایج تفضیلی سرشماری سال 1385 توسط مرکز آمار ایران (1387) در این زمینه نیز حاکی از ابتلای 1162141 نفر به انواعی از ناتوانی و معلولیت است که به دلایل مختلف نمی تواند نشان دهنده تعداد دقیق این جامعه باشد. هرچند نسبت به دو سرشماری گذشته پیشرفت محسوسی در نحوه، تعاریف و تعداد شمارش شده دیده می شود. در این میان اگر کمی واقعی تر به مسئله بپردازیم می توان از شیوه پروفسور هلاندر (1994) استفاده نمود. در این روش ضریبی برای هر یک از گروه های جمعیتی در نظر گرفته شده است که با ضرب آن در جمعیت آن گروه تعداد افراد معلول مشخص خواهد شد. بر این اساس حدود 5/4 تا 5 درصد از جمعیت کشور دارای معلولیت یا ناتوانی شدید و متوسط خواهند بود که جمعیتی بین 000/200/3 تا 000/500/3 نفر را شامل خواهد شد. این تعداد به واقعیت ها نزدیک تر است .
دو نکته مهم در این بحث باید ذکر شود. اول اینکه تعداد افراد دارای ناتوانی رو به افزایش است. این امر به دلیل افزایش امید زندگی، بهبود مراقبت های بهداشتی درمانی، بهبود تغذیه و وضعیت معیشتی در جوامع و… می باشد. دلایل فوق باعث آن می گردد که افراد بیشتری علیرغم داشتن ناتوانی و معلولیت امکان ادامه حیات داشته باشند. افزایش تعداد سالمندان در کشورهای مختلف خود دلیل دیگری برای ازدیاد تعداد افراددارای ناتوانی در جوامع است. از سوی دیگر، دور باطل بین فقر و از طرف دیگر افراد فقیر بیشتر به معلولیت دچار می شوند. این مسلسل، معضلات عدیده ای در جوامع باعث می گردد و معلولا تلاش نظام های رفاه اجتماعی بر حل این مورد تمرکز می یابد.
نگاهی به روند موضوع حقوق افراد دارای معلولیت (جهان و ایران)
آنچه دنیا امروز شاهد آن است، شکل گیری نهضتی است تا حقوق اولیه این گروه عظیم را به آنان بازگرداند. گروهی که در طول تاریخ سخت ترین محرومیت ها و آسیب ها را دیده اند، این روزها به آنچه همیشه خواسته اند – قبول و پذیرفته شدن به عنوان انسان هایی که حق حیات و زندگی همچون دیگر شهروندان دارند- نزدیک شده اند که امید است این امر از مسیر "کنوانسیون جامع حقوق معلولان" محقق شود. قبل از پرداختن به موضوع کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای ناتوانی لازم است تا نگاهی کوتاه به آنچه در این مسیر رخ داده است بیاندازیم. در این مسیر اقدامات زیر به شکلی تعیین کننده اتفاق افتاده اند که باید مورد توجه قرا رگیرند:
• اعلامیه حقوق کودک 1924 (جامعه ملل)
• اعلامیه جهانی حقوق بشر 1948
• اعلامیه حقوق کودک 1959
• اعلامیه حقوق افرادمبتلابه عقب ماندگی ذهنی 1971
• اعلامیه حقوق افراد دارای معلولیت 1975
• تعیین سال جهانی معلولان در سال 1976 با تاکید بر مشارکت کامل
• تاسیس صندوق ذخیره برای سال جهانی معلولان با نسبت 510000 دلار برای هریک ا ز اعضاء
• تعیین سال جهانی معلولان 1981
• تعیین دهه جهانی معلولین (1983-1992) در سال 1982
• اولین فراخوان برای تدوین کنوانسیون حقوق معلولان در سال 1987 که با شکست مواجه شد.
• دومین فراخوان در سال 1989 برای تدوین کنوانسیون حقوق معلولان که به تدوین قوانین استاندارد رهنمون شد.
• تصویب کنوانسیون جهانی حقوق کودک
• تعیین روز جهانی معلولان (سوم دسامبر هر سال) در سال 1993
• تصویب قوانین استاندارد برای برابری سازی فرصتها در مورد افراد دارای معلولیت 1993
• تعیین آقای Bengt Lindquist از سوئد به عنوان گزارشگر ویژه در زمینه قوانین استاندارد
• کمسیون حقوق بشر سازمان ملل در سال 1998 در قطعنامه شماره 1998/31 تحت عنوان "حقوق بشر افراد دارای ناتوانی" پذیرفت که در برابر حقوق افراد دارای ناتوانی مسئولیتی عمومی دارد.
• بر اساس قطعنامه شماره 168/56 که بوسیله مکزیک در 19 دسامبر 2001 ارائه شد، مجمع عمومی تصمیم گرفت تا کمیته ای را برای بررسی و تدوین پیش نویس کنوانسیون جامع و فراگیر برای حفاظت و ارتقاء حقوق و شان افراد دارای ناتوانی در جهان مامور کند.
• تصویب کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای ناتوانی در دسامبرسال 2006
این کنوانسیون به عنوان بزرگ ترین دستاورد جامعه عظیم و بزرگ معلولان ویژگی های خاصی به خود گرفته است. اولین کنوانسیون در هزاره سوم است که به تصویب می رسد، جامعه معلولان در تدوین آن نقش بزرگی ایفا کرده اند. کنوانسیون در مورد بزرگ ترین اقلیت غیرنژادی در جهان است که جمعیتی بالغ بر 650 میلیون نفر – قریب ده درصد جمعیت جهان – را شامل می شود. در نخستین روز گشوده شدن برای امضای کشورها بیش از 88 کشور آن را امضاء کردند که خود رکوردی برای سازمان ملل متحد در این زمینه محسوب می شود. در آستانه روز جهانی معلولان سال1387 و با حضور جمعی از افراد دارای ناتوانی در مجلس، لایحه در صحن مطرح و به تصویب رسید. تصویب پیوستن ایران به کنوانسیون جهانی حقوق معلولان در پذیرش "حقوق شهروندی" آنان نقشی مهم ایفا خواهد نمود.
از سوی دیگردر کشور ما تصویب قانون جامع حقوق معلولان در سال 1383، این امید را متبلور ساخت که نگاه جامعه ما به این اقلیت، نگاهی حداکثری است و خواستار تامین جامع حقوق آنان هستیم. لیکن قانون، خود در برخی مواد مشکلاتی را برای تامین این نگاه جامع به همراه دارد و از سوی دیگر حاصل تلاش افراد دارای ناتوانی و نیز سازمان بهزیستی برای اجرایی کردن آن هنوز در مرحله صفر است. علیرغم تصویب آیین نامه های اجرایی آن، متاسفانه بخش های اندکی از آنها وضعیت اجرایی به خود گرفته اند. با این حال، وجود قانون از آنچنان اهمیتی برخوردار است که شوق فراوانی در بین افراد دارای معلولیت برانگیخته است تا با پیگیری مداوم بتوانند به سوی روزی که کلیت آن به مرحله اجرا درآید، حرکت کنند.
شهرداری و معلولان
نگاهی به وضعیت فعلی جامعه حاکی از آن است که در ایران هنوز تا پذیرش عملی حقوق معلولان به عنوان "شهروندان" جامعه که باید از امکاناتی همتراز با سایرین استفاده نمایند فاصله بسیار داریم. این نکته زمانی جدی مطرح می شود که در نظر داشته باشیم جانبازان جنگ به عنوان یادگاران دفاع مقدس همچون سایر عزیزان دارای ناتوانی در دسترسی به امکانات جامعه با مشکلات زیادی روبرو هستند. هنوز خروج از خانه برای انجام امور عادی زندگی شهروندی برای اینان با دشواری های فراوانی همراه است که ترجیح را بر ماندن در منزل می گذارند. وسایل نقلیه عمومی همچون تاکسی، اتوبوس و مینی بوس ها عملاً برای آنان غیرقابل استفاده است. ورود و استفاده از اکثر ساختمان های عمومی، اداری، مراکز خرید، بانک ها، دانشگاه ها، پارک ها، مراکز تفریحی، مساجد و اماکن مذهبی و … امکان پذیر نیست. حتی در بسیاری از ساختمان های جدیدالتاسیس سطح شیب دار در نظر گرفته نشده است و یا پله های متعددی در مقابل درب ورودی دسترسی معلولان به مراکز فوق را محدود کرده اند. صدا و سیما به رسالت خود در زمینه در اختیار قرار دادن اطلاعات در این زمینه کمتر عمل کرده و می کند و در یک کلام هم ماده 193 قانون برنامه سوم و نیز قانون "جامع حقوق معلولان" و آئین نامه های اجرائی آن را فراموش کرده اند و به نظر می رسد همچون بسیاری از قوانین دیگر اصولاً ضمانت اجرائی قانون یا وجود ندارد و یا به وظیفه خود عمل نمی کنند.
موانع موجود در محیط شهری
زندگی در محیط های شهر مستلزم رعایت استانداردها و مقرارات خاصی است. در تدوین این مقررات معمولاً مسائل عامه افراد در نظر گرفته می شود. تا حدود دهه 1970 و زمانی که عمده افراد دارای ناتوانی و معلولیت در محیطهای خاص و آسایشگاهی زندگی می کردند مسائل آنان در محیطهای شهری کمتر مورد توجه قرار می گرفت. با آغاز نهضت های عادی سازی و درخواست معلولان برای زندگی درکنار افراد عادی به تدریج موضوع نحوه حضور معلولان در جامعه و چگونگی مناسب سازی محیط های پر مانع شهری و روستایی برای آنان مدنظر قرار گرفت.
موانع، محیط را نا امن می سازند و باعث حد بالائی از مشکلات برای استفاده کنندگان می شوند اما خیلی مهم است که بدانیم موانع باعث عدم دسترسی به محیط می شوند و فرصت های مشارکت افراد را در صحنه های مختلف زندگی مانع می شوند. این مسئله دامنه ای از آموزش، اقتصاد، و فعالیت های اجتماعی و فرهنگی را در بر می گیرد. موضوع از دست دادن فرصت تنها محدود به فرصتی نیست که فرد از دست می دهد، بلکه فرصتی است که جامعه از دست می دهدکه این امر بر اثر عدم مشارکت فرد از بین می رود. ملاحظه می شود که به سادگی، وجود یک مانع، سبب خارج شدن فرد از جامعه می شود و برچیدن آن ضرورتی برای اطمینان از داخل شدن و انجام مشارکت فرد در برنامه های اجتماعی است.
اصولاً ما بر اساس اهدافمان می توانیم موانع مختلفی را در مکان های مختلف طبیعت اطرافمان بیابیم، به همین صورت موانع زیادی را هم خودمان خلق می کنیم. در چنین وضعیتی، افراد دارای ناتوانی از بقیه جامعه جدا ساخته می شوند و به عنوان افراد بیمار یا فاقد ظرفیت در نظر گرفته می شوند. حق کمی که آنها برای کنترل روزمره زندگی شان زمانی بهتر آنها داده می شود و در نهایت آنان را به نام اعضای غیر مولد در اجتماع محسوب می کنیم.
ناتوانی معلولان یا معلولیت شهر
توانایی معلولان در دسترسی آسان به تسهیلات و فضاهای شهری در واقع نه به خاطر معلولیت آنان بلکه به لحاظ معلولیت اجتماع و ناتوانی آن در سازگاری امکانات فضاهای شهری با نیازهای معلولان است. جامعه ما ناگزیر از پرداختن به صورت جدی به این مسئله مهم و اندیشیدن تمهیدات منطقی و عملی در رفع مشکلات فضاهای شهری و اجرای دقیق آنها برای بهره مندی هر چه بیشتر از نیروها و استعدادهای شکفته نشده معلولان است.
مشکلات معلولان با فضای شهری متعدد است. برخی از آنها شامل مشکلات و موانع موجود در شبکه پیاده شهری و خیابان ها و عدم تداوم حرکت راحت در مسیرهای پیاده است که برای معلولان با انواع معلولیت و افراد سالخورده به خصوص افرادی که از صندلی چرخدار و وسائل کمکی استفاده می نمایند ایجاد مشکل می کند. گاه یک پله ، یک گذرگاه باریک و یا یک کف خاکی یا پوشیده از سنگریزه از جمله عوامل بازدارنده خروج معلولان از منزل به شمار می روند و همین مسئله عمده ترین عامل انزوای معلولان است.
در اینجا می توان به برخی از موانع شهری که برای تردد پیش روی معلولان است اشاره نمود. از جمله این موارد می توان به عرض کم پیاده رو که سبب حرکت اجباری معلولان به سواره رو می گردد، کف های خاکی یا پوشیده از سنگریزه که سبب کندی حرکت، بهم خوردن تعادل صندلی چرخدار و حتی سرنگونی معلول از صندلی چرخدار شود، شیارهای پهن بین بلوک های سیمانی پیاده رو که سبب بهم خوردن تعادل چرخ های صندلی چرخدار می گردد، اشاره نمود. همچنین یخ زدگی و لغزندگی، آفتابگیر نبودن کوچه های باریک در زمستان، باعث لغزنده شدن سطح کوچه و عدم تعادل در راه رفتن معلولان با عصا و همچنین صندلی چرخدار خواهد شد.
از سوی دیگر شیب های طولی نامناسب پیاده رو که سبب فشار زیاد روی ستون فقرات معلولان جسمی حرکتی می گردد و شیب های عرضی که مانع حرکت در پیاده روها خواهد شد، از این جمله موانع هستند. وجود مصالح ساختمانی، وجود موانعی مثل درخت، تیر چراغ برق، دریچه های آب رو در کف پیاده رو، جمع شدن آب در پیاده رو، پارک اتومبیل در پیاده رو، پستی و بلندی ها و مشخص نبودن سواره رو و پیاده رو در کوچه ها و وجود موانع عبوری جهت موتور سیکلت ها در پیاده روها که مانع ورود معلول با صندلی چرخدار به پیاده رو می گردد و … را می توان به عنوان موانع بیشماری که برای تردد معلولان مانع ایجاد می کنند نام برد.
تحقیقات مختلف حاکی از وضعیت نامساعد شهرهای کشورمان در این زمینه می باشد. عبدی دانشپور (1385) می نویسد: "نتایج بررسی شهرهای کشور مبین این واقعیت است که نه تنها شهرها و روستاهای متوسط، کوچک و دور افتاده (و مناطق محروم کشور) بلکه حتی بزرگترین شهر یا پایتخت کشور -یعنی شهر تهران – نیز دارای موانع کالبدی و عوامل معلول کننده ای است که در مجموع موجب عدم مشارکت کامل افراد معلول در فعالیت های معمول شهری شده است. موانع و عوامل محدود کننده حرکت افراد معلول را می توان ناشی از اقداماتی که بدون توجه به اهداف و اصول مناسب سازی محیط شهری برای حرکت – نه فقط افراد معلول بلکه تمامی افراد – انجام گرفته اند، به شمار آورد.
روند تاریخی مناسب سازی
بر اساس مشکلاتی که معلولان در نقاط مختلف جهان داشته اند از سال 1977 اصولی را جهت فضای شهری و معلولان تعیین نمودند. این موارد هر چند اصولی ثابت می باشند و بر اساس انواع معلولیت ها به خصوص معلولیت های جسمی حرکتی، نابینائی و ناشنوائی وضع شده اند لیکن در طول زمان و با توجه به نوع پیشرفت های بدست آمده در طراحی ها محیطی توسعه یافته اند. در ایران در سال 1368 شورای عالی شهر سازی و معماری ایران بر این اساس مصوبه ضوابط و مقررات شهر سازی و معماری برای معلولان جسمی – حرکتی را تدوین نمود. این مصوبه در سال 1378 مورد تجدید نظر قرار گرفت که در حال حاضر نیز ویرایش سوم آن در مرکز تحقیقات مسکن در حال تدوین است که امید می رود بزودی به تصویب شورایعالی شهرسازی و معماری برسد.
نباید از نظر دور داشت که هر چند نخستین بار ضوابط مناسب سازی در شورایعالی شهرسازی و معماری به تصویب رسید لیکن تدوام این کار از سوی سازمان هایی چون بهزیستی کشور، شهرداری تهران، بنیاد امور جانبازان و… پیگیری شد و یکی از نتایج آن در قانون برنامه سوم توسعه محقق شد. در این قانون در بند (ج) ماده 193 قانون برنامه سوم و آئین نامه های اجرایی آنها که به تصویب هیات وزیران رسیده است، برای عملکرد دستگاه های برنامه زمانی تنظیم نموده است. هر چند انتظار می رفت که تا کنون همه ساختمان های دولتی و اماکن عمومی برای معلولین قابل دسترس و بدون مانع باشد، که عملی نشده اند. در همین مسیر پیگیری های لازم برای تصویب قانون جامع حقوق معلولان در سال 1383 بار دیگر موضوع را در متن قانون به طور مشخص ذکر نمود و در ماده 2 آن چنین آورده است که: "کلیه وزارتخانه ها، سازمان ها و موسسات و شرکت های دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی موظفند در طراحی، تولید و احداث ساختمان ها و اماکن عمومی و معابر و وسایل خدماتی به نحوی عمل نمایند که امکان دسترسی و بهره مندی از آنها برای معلولان همچون افراد عادی فراهم گردد".
همچنین تبصره های این ماده مقرر می دارند که:
تبصره 1: وزارتخانه ها، سازمان ها و موسسات و شرکت های دولتی و نهادهای عمومی و انقلابی موظفند جهت دسترسی و بهره مندی معلولان، ساختمان ها و اماکن عمومی، ورزشی، تفریحی، معابر و وسایل خدماتی موجود را در چهارچوب بودجه های مصوب سالانه خود مناسب سازی نمایند.
تبصره 2: شهرداری ها موظفند از صدور پروانه احداث و پایان کار برای آن تعداد از ساختمان ها و اماکن عمومی و معابری که استانداردهای تخصصی مربوط به معلولان را رعایت نکرده باشند خودداری نمایند.
تبصره 3: سازمان بهزیستی کشور مجاز است بر امر مناسب سازی ساختمان ها و اماکن دولتی و عمومی دستگاه های مذکور در ماده فوق نظارت و گزارشات اقدامات آنها را درخواست نماید.
تبصره 4: آیین نامه اجرایی ماده فوق ظرف سه ماه مشترکاً توسط وزارت مسکن و شهرسازی، سازمان بهزیستی کشور و سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور تهیه و به تصویب هیات وزیران خواهد رسید.
به لحاظ بین المللی نیز در اکثر قطعنامه ها، برنامه های اقدام برای معلولان، قوانین استاندارد و… که به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده اند، این مسئله به عنوان یک موضوع زیربنائی مورد تاکید قرار گرفته است. ملزومات اجرایی دستور کار در افراد معلول در آسیا و اقیانوسیه اسکاپ (کمسیون اقتصادی و اجتماعی آسیا و اقیانوسیه) مقرر می دارد تا موارد زیر در برنامه ها و استاندارهای ملی مورد لحاظ قرارگیرند:
– گنجاندن ویژگی های، بدون موانع معماری به عنوان شرط لازم معیار در طراحی ها و تمام برنامه های ساختمان سازی و تعمیرات اساسی و گسترش ساختمان ها و تسهیلات مورد استفاده عمومی شامل حمل ونقل، امکانات آموزشی، طرح های مربوط به مسکن و پارک ها.
– گنجاندن طراحی بدون مانع در برنامه آموزشی معماران، برنامه ریزان شهری و مهندسین.
– در نظر گرفتن تمهیدات دستیابی برای افراد دارای معلولیت در مقررات و قوانین موجود ساختمان.
همچنین در نهایت در کنوانسیون جهانی حمایت از حقوق افراد دارای ناتوانی که در دسامبر 2006 به تصویب رسید موضوع دسترسی به امکانات عمومی جامعه بار دیگر در ماده 9 مورد تاکید قرار گرفت.
در این ماده آمده است: برای توانمندسازی افراد دارای ناتوانی یا معلولیت جهت مستقل زندگی نمودن و مشارکت کامل در تمامی جنبه های زندگی، دولت های عضو تدابیر مناسبی را جهت تضمین دسترسی افراد دارای ناتوانی یا معلولیت بر مبنای برابر با سایرین به محیط فیزیکی، ترابری، اطلاعات و ارتباطات ازجمله نظام و فناوری اطلاعات و ارتباطات و سایر تسهیلات و خدمات ارائـه و یا فراهـم گردیده جهت عمـوم در مناطق شهـری و روستـایی اتخاذ می نمایند. تدابیر مذکور که در برگیرنده تشخیص و حذف موانع و محظورات در دسترسی می باشد. در برگیرنده از جمله:
الف) ساختمانها، جاده ها، ترابری و سایر تسهیلات درون و برون سقفی شامل مدارس، خانه ها، تسهیلات پزشکی و محیط کار.
ب) اطلاعات، ارتباطات و سایر خدمات شامل خدمات الکترونیکی و خدمات اورژانس.
برچیدن کلیه موانع محیطی
مدافعان حقوق معلولان به برچیدن و حذف قطعی و کامل موانع نگرشی، فیزیکی و ارتباطی که به صورت تاریخی برای حضور آنان در جامعه محدودیت ایجاد کرده است و معلولان را از جامعه خارج ساخته است معتقدند. زیر بنای این بحث را مفهوم دسترسی برای همه تشکیل می دهد. امروزه "دسترسی برای همه" (Accessibility for All) به عنوان یک ضرورت حیاتی تشخیص داده شده است و تلاش های زیادی برای اطمینان از انجام آن در جریان است. ویژگی های بدون مانع بودن، امروز پایه و اساس هرگونه مفهومی در تمام طراحی قرار گرفته است. از این منظر مفهوم قابل دسترس نیز رشده کرده است. منظور از قابل دسترس آن است که یک برنامه، فعالیت، گردهمائی، سخنرانی، یا هر رخداد یا فرآیند دیگری آمادگی برای استفاده توسط همه افراد، صرفنظر از توانائی های آنان را داراست. بنابراین زمانی که ساختمان یا تسهیلاتی در فهرستی این چنین قرار گیرد، منظور آن است که آن تسهیلات می تواند مورد استفاده هر فردی صرفنظر از توانائی او قرار گیرد.
از سوی دیگر مفهوم دسترسی عمومی و کلی (Universal Design ) رویکردی است که خلق و ایجاد محیطی را ارتقاء می بخشد که تمام جمعیت، شامل افراد دارای ناتوانی، می توانند از تمام امکاناتی که بوسیله آن ساختمان، فضای شهری، یک برنامه، یک خدمت یا یک وسیله ارتباطی فراهم می کند، استفاده نمایند. بنابراین مفهوم محیط بدون مانع
(Barrier Free Environment ) عبارتست از فضائی که برای حرکت آزاد و سالم، انجام عملکرد و دسترسی به همه چیز، صرفنظر از سن، جنس یا شرایط، فضا یا مجموعه ای از خدمات که می توانند در دسترس همه باشند و بدون هیچگونه موانعی، با در نظر گرفتن مقام و شان انسانی و در حد امکان استقلال افراد، اجازه دهد. بدیهی است محیط ها به معنای ساختمان ها، خیابان ها، بوستان ها و سایر اماکن، محل های خدماتی، اماکن حمل و نقل و تولیدات روزمره و غیره است. در حالی که عقیده ای عمومی وجود دارد که یک سطح شیب دار و یک بالابر/ آسانسور همه آن چیزهایی است که برای ساخت یک محیط بدون مانع لازم است.
از این رو هدف، طراحی موقعیتی است که در آن تمامی اعضای جامعه، شامل افراد دارای ناتوانی، بتوانند به صورت فعال، با بکارگیری اصول طراحی برای همه، در فرآیندی که شواهد قابل لمسی از رسیدن به جامعه ای بدون مانع را ایجاد می کند، مشارکت نمایند.
در این میان ضروت دارد تا مشخص شود چه کسی به عنوان فرد دارای ناتوانی توصیف می شود؟ وقتی می گوئیم فرد دارای ناتوانی، شما احتمالاً به صندلی چرخدار فکر می کنید، لیکن باید پرسید آیا یک خانم در ماه های آخر بارداری، می تواند فرد دارای ناتوانی قلمداد شود؟ ممکن است شما فکرکنید، این مسخره است اما اینگونه نیست. اما در واقع چه کسانی با موانع روبرو می شوند؟ ممکن است تصور شود تنها افراد دارای ناتوانی هستند که موانع بزرگترین سد راه آنان است. لیکن ضرورت دارد که درک شود هر فردی، در برخی از مراحل زندگی با موانع روبرو می شود. یک کودک، یک سالمند، یک خانم باردار، یک فرد دارای ناتوانی جسمی همه در مقابل موانع آسیب پذیر هستند. بنابراین می توانیم فهرست زیر را تهیه کنیم:
– استفاده کنندگان از صندلی چرخدار.
– افراد دارای ناتوانی یا محدودیت حرکتی.
– افراد دراای اختلاات بینائی، نیمه بینا یا نابینا.
– افراد دارای اختلالات شنیداری.
– سالمندان.
– خانم های باردار.
– بچه های دارای ناتوانی موقتی.
– و حتی افرادی که بارهای سنگین حمل می کنند.
مفهوم "شهرداری بدون مانع" چیست؟
در این میان جایگاه شهرداری در کجاست؟ شهرداری ها چگونه می توانند نقش مهم و حیاتی خود را در بهبود زندگی معلولان و تامین دسترسی آنان به امکانات شهری و احترام به حقوق شهروندی آنان ایفا کنند؟ آیا شهر تنها برای افراد عادی جامعه است؟ آیا مدیران شهری می توانند به عنوان اینکه معلولان در اقلیت هستند از دسترسی آنان به امکانات شهری چشم پوشی و غفلت کنند؟ جایگاه شهرداری در گستره جهانی در برخورد با موضوع ناتوانی و معلولیت چگونه تعریف شده است؟ شهرداری بدون مانع (Barrier Free Municipality ) چگونه است؟ اینها و سئوالات متعدد دیگری را که می توان بدان افزود، باید از جمله چالش های مهم شهرداری در "احترام به کرامت انسانی جامعه معلولان" دانست . در تحقیقی با عنوان بررسی میزان آگاهی، نگرش و عملکرد مسئولین شهر اصفهان در امر متناسب سازی محیط شهری برای معلولان به این نتایج حاصل شد که مسئولین به طور کلی از آگاهی خوبی برخوردارند، از نظر نگرش، نیمی از آنها در حد خوب و نیمی متوسط و از نظر عملکرد نیمی متوسط و نیمی ضعیف بودند. لیکن عملکرد مناسبی در این حیطه نداشته اند.
شهرداری بدون مانع جائی است که در آن تلاش های موفقیت آمیزی برای جلوگیری و برچیدن تمام موانع و نیز ارتقاء فرصت ها و مشارکت برای شهروندان به انجام رسانیده است. این موانع می تواند شامل:
1) موانع فیزیکی، مانند پله ها، پیاده روهای ناهموار، معابر تنگ و باریک و … .
2) موانع معماری.
3) موانع اطلاعاتی و ارتباطی، همانند انتشاراتی که در اندازه چاپ درشت در دسترس نباشد.
4) موانع نگرشی، مانند ادعای اینکه فرد دارای ناتوانی نمی تواند یک وظیفه مشخص را انجام دهد.
5) موانع فناوری، مانند علائم ترافیکی که به سرعت تغییر می کنند یا اتاق های گردهمائی که بدون سیستم های کمکی شنیداری برای افراد دارای ناتوانی شنیداری هستند.
6) موانعی که بر اساس سیاست ها و برنامه ها ایجاد می شوند، مانند اینکه امکان استفاده از روش های متفاوت برای تکمیل تست های یک مصاحبه آزمون شغلی فراهم نباشد.
مفهوم "شهر بدون مانع" (Barrier Free City) یکی از آن مفاهیمی است که به نظرم نه تنها می تواند به معلولان زندگی جدیدی ببخشد بلکه برای تمامی اقشار جامعه نیز پیام آور محیط سالمی برای زندگی است. در نگاه مفهومی به "شهر بدون مانع" مشخص است که واضعان آن، تنها نظر به موقعیت فیزیکی شهر نداشته اند و آنچه در ادبیات موضوع مطالعه می کنید، اینگونه است که زیربنای این تفکر "مساوی سازی فرصت ها" و نگاه به "حقوق انسانی" شهروندان است که در ساخت این مفهوم نقش عمده ای داشته است. در"شهر بدون مانع"، هم امکانات به تساوی و عدالت در اختیار همه افراد و بهره گیران قرار خواهد گرفت و هر فرد یا گروهی از اقشار جامعه به تناسب نوع عملکرد، رفتار یا ظاهر خود به عدم امکان استفاده محکوم نخواهد شد. در طراحی ها و مدیریت شهری این دسترسی از سوی همه برنامه ریزان و دست اندرکاران اجرایی پذیرفته شده است. نگاه انسانی به شهر، شرایطی را فراهم می سازد که دیگر کسی به دنبال "مناسب سازی" نباشد، همانگونه که وقتی از "آموزش فراگیر" صحبت می شود به "آموزش ویژه" و حتی "آموزش تلفیقی" دیگر نیازی نیست. وقتی از "یک جامعه برای همه در همه سنین" سخن به میان می آید از "رسیدگی ویژه و خاص به سالمندان" حرفی در میان نیست.
این روزها مفهوم "شهر بدون مانع" به شدت در بین جوامع مورد توجه قرار گرفته است و همه ساله شاهد نامگذاری شهرهای مختلف در دنیا به این عنوان هستیم. یکی از نمونه های در دسترس آن "دهکده المپیک آتن" بود که به مناسبت المپیک 2004 آماده گردید که شهر پکن نیز تلاش نمود تا علاوه بر دهکده المپیک خود که در شرایطی به مراتب بهتر از آتن توانست به عنوان دهکده بدون مانع طراحی و اجرا شود، خود نیز بسیار به این مفهوم نزدیک شود و انتظار می رود تا در سال 2010 یکصدمین شهر بدون مانع در چین به بهره برداری رسد.
هالتون (2003) در برنامه ریزی برای بدون مانع ساختن شهر تورنتو اصولی دوازده گانه را ذکر می کند که رعایت آنها می تواند در رسیدن به شهر بدون مانع ضرورتی اجتناب ناپذیر ذکر گردد. این دوازده اصل به شرح زیر می باشد:
1- توانمند نمودن افراد دارای ناتوانی به گونه ای که در اهداف برنامه های زندگی مستقل و فعال دیده شوند.
2- برقراری برنامه های فعال آموزش عمومی برای برچیدن ادراکات نادرست مردم جامعه در مورد افراد دارای ناتوانی.
3- تغییر "دستورالعمل" محیط بدون مانع موجود به خط مشی و سیاست های قابل اجرا.
4- آمیختن اصول طراحی عمومی و کلی در برنامه ریزی، طراحی و توسعه مراحل فرایند توسعه سرزمینی (آمایش سرزمین).
5- تدارک و تامین اطلاعات روزآمد، آموزش و بازآموزی کارکنان امور شهری بویژه شهرداری ها برای ارتقاء سطح آگاهی های آنان و درک نیازهای افراد دارای ناتوانی.
6- همکاری منظم و روز افزون با جوامع معلولان و سازمان های غیر دولتی مرتبط تا اینکه نسبت به تحقیقات جاری و آتی در زمینه طراحی شهری بدون مانع مطلع شوند و به بهترین وجه آن را در محیط پیاده کنند.
7- بررسی و مشخص کردن موانع موجود در محیط های بیرونی و داخلی ساختمان ها.
8- توسعه خط مشی حمل و نقل عمومی به صورتی که فراگیر بوده و نیازهای افراد دارای ناتوانی و سالمندان را در نظر گرفته باشد.
9- تدوین یک برنامه کاری زمانبندی و اولویت بندی شده برای بهبود وضعیت خیابان ها، تقاطع ها و پیاده روها بر اساس کسب نظرات و مشاوره مستقیم با افراد دارای ناتوانی و سالمندان.
10- تدوین خط مشی ساخت مسکن مناسب که مشخصه های قابل تطبیق، عمومی و انعطاف پذیر طراحی مسکن را در خود جای داده باشد.
11- ایجاد مشارکت مداوم و روزافزون بین مسئولان شهری و همه سازمان های اجتماعی با تمرکز بر تامین تسهیلات و خدمات قابل دسترس و بدون مانع برای افراد دارای ناتوانی.
12- داخل نمودن این خط مشی درون برنامه رسمی برای برچیدن موانع ارتباطی در خدمات شهری و دسترسی به اطلاعات جهت پیشگیری از تبعیض بیشتر.
در این میان موضوع ایاب و ذهاب شهری در دسترسی افراد دارای ناتوانی به محیط های شهری بسیار مهم و اساسی است. یکی از اصول مهم راهنما برای در دسترس ساختن محیط وجود "زنجیره سفر" است. یک سفر نوعی شامل پیوندهای متعددی است. برای مثال برای قادر بودن به اینکه فرد از خانه تا محل کار برود، شخص باید از مسیرهای زیر حرکت کند، رفتن از خانه به پیاده رو و معابر، وارد شدن به وسیله نقلیه، خارج شدن از وسیله نقیله و گذر به پیاده رو یا خیابان نزدیک محل کار، رسیدن به ورودی ساختمان، ورود به ساختمان، تحرک و جابجائی در ساختمان، ورود به دفتر یا هر محل دیگر برای انجام کار، و واردشدن به محوطه کار … بنابراین باید ملاحظات طراحی شهری در حیطه هائی همچون معابر و پیاده رو ها، موانع، علایم و راهنماها، مبلمان شهری، لبه پیاده روها و سطوح شیب دار، تقاطع های پیاده، توقفگاه و…. صورت پذیرد.
در موضوع ایاب و ذهاب لازم است تا درفرودگاه ها و ایستگاه های راه آهن، اندازه دربها و راهروها، پیشخوان های مشتریان در قمست اطلاعات، رزور بلیط و ثبت نام ها و نیز محیط های انتظار مدنظر قرار گیرد. همچنین در ترمینال های اتوبوسرانی، مینی بوس و تاکسی ها تمهیدات لازم اندیشیده شود. ضمن اینکه ایستگاه های اتوبوس ها نیز از نظر فضای کلی دسترسی، مناسب بودن مکان آنها، سطوح شیب دار و دسترسی به اطلاعات باید مورد توجه قرار گیرند. توسعه خطوط اتوبوسرانی و بویژه استفاده از سیستم BRT لزوم توجه بیش از پیش به مقوله دسترسی به ایستگاه ها و فضای داخلی اتوبوس ها را ضروری می سازد.
ملاحظات طراحی معماری نیز باید در زمینه های زیر شامل سطوح شیب دار، ورودی ها، راهروها، آسانسور ها یا بالابرها، پله ها، درب ها، سرویس های بهداشتی، ساز و کارهای اجرائی و خصوصیات ثابت و… انجام پذیرند. همچنین در مورد ساختمان ها باید وضعیت ساختمان های عمومی، ساختمان های خصوصی که برای عموم خدمت رسانی می کنند و نیز فضاهای مشاع آپارتمانی که مورد استفاده عمومی است باید مورد توجه قرار گیرند.
به نظر می رسد اگر شهرداری تهران به عنوان یک استراتژی مهم و اساسی خود مفهوم "شهر بدون مانع" را در دستور کار خود قرار دهد و با جدیت و تلاشی که این روزها در همه ارکان شهرداری می توان به خوبی مشاهده کرد، در مسیر تحقق آن گام بردارد، این امید در جامعه معلولان شکل خواهد گرفت که بزودی شاهد آن خواهند بود تا با کمترین مشکل و تا حد امکان به شیوه ای مستقل در شهر حضور یابند. بدیهی است دسترسی به "شهر بدون مانع" به سادگی میسر نخواهد بود. لازم است تا این مفهوم در بستر تمامی برنامه های شهری در نظر گرفته شود، ضوابط و استاندارهای موجود با آن تطبیق داده شود و برنامه ریزی ها برای تحقق آن به صورتی که شهر برای همه شهروندان بدون مانع شود و دسترسی های عمومی ضمن در نظر گرفتن شهروندان دارای ناتوانی به بهترین وجه تعریف و پیاده شوند.
ضوابط و مقررات شهرسازی و معماری برای عبور و مرور معلولین
پیشنهاد وزارت مسکن و شهرسازی در ارتباط با رفع شورای عالی شهرسازی و معماری ایران در جلسه مورخ
8 /3/68 موانع شهرسازی و معماری در عبور و مرور، دسترسی به اماکن و فضاها و تجهیزات عمومی شهری به منظور تامین امکان شرکت افراد دارای معلولیتهای گوناگون جسمی در زندگی روزمره جامعه را به شرح زیر تصویب نمود :
1- از این تاریخ در کلیه طرحهای آتی و در دست تهیه شهرسازی ، شهرک سازی و مجتمعهای مسکونی و ساختمانی سراسر کشور اعم از اینکه توسط دستگاههای دولتی و وابسته به دولت و شهرداریها و یا بخش خصوصی تهیه گردند ، رعایت ضوابط موضوع فصل اول مجموعه پیوست که شامل ضوابط برنامه ریزی و طراحی برای تسهیل حرکت معلولین در سطح شهر می باشد الزامی بوده و کلیه مراجع مسئول تهیه، بررسی و تصویب و اجرای طرحهای توسعه شهری ، شهرک سازی و مجتمعهای ساختمانی و مسکونی موظفند در مراحل مختلف تصویب و صدور پروانه و نظارت ضوابط مذکور را رعایت نمایند .
2- به منظور رفع موانع شهری موجود لازم است که اصلاحات موضوع فصل دوم فوراً و تا قبل از تهیه و یا تجدید نظر در طرح های توسعه شهری به منظور نزدیک تر کردن شرایط موجود به استاندارد توسط مراجع مسئول عمران شهری با توجه به اولویت هریک به اجرا درآید .
3- رعایت ضوابط فصل سوم در طراحی کلیه ساختمانهای موضوع فصل مذکور برای تهیه کنندگان طرح های فوق الذکر الزامی است و مراجع مسئول صدور پروانه و نظارت ساختمانی موظف به اجرای صحیح و دقیق آن هستند .
کلیه ساختمانهای عمومی موضوع این آئین نامه بخصوص ادارات دولتی موجود باید تدریجاً با شرایط این آئین نامه تطبیق داده شوند. تشخیص میزان تطبیق این ضوابط و زمان لازم برای اعمال آن به عهده کمیسیونی مرکب از نمایندگان سازمان بهزیستی، بنیاد جانبازان و وزارت مسکن و شهرسازی خواهد بود. وزارت مسکن و شهرسازی موظف است تضمین قانونی اعمال این ضوابط را از مراجع ذیربط کسب نماید .
4- اعمال ضوابط و مقررات فصل چهارم فعلاً اختیاری بوده ولی بر حسب تشخیص کمیسیون موضوع بند 3 و با استفاده از تضمین قانونی که کسب خواهد شد الزام آور خواهد گردید .
5- وزارت مسکن و شهرسازی موظف است حداکثر هر 5 سال یکبار با جلب نظر سازمان بهزیستی و بنیاد جانبازان ضوابط و مقررات موضوع این مصوبه را مورد بازنگری و تطبیق با شرایط و امکانات جدید قرار داده و برای تصویب به شورای عالی شهرسازی و معماری پیشنهاد نماید .
ضوابط و مقررات شهرسازی و معماری برای معلولین جسمی وحرکتی پیوست مصوبه مورخ 8/3/68
فصل اول : ضوابط مطلوب طراحی فضای شهر ی
1-1- پیاده رو
1-1-1- حداقل عرض مفید پیاده رو 120 سانتیمتر باشد.
1-1-2- رعایت حداقل 120 سانتیمتر فاصله از دیوار برای هر نوع مانعی که به هر علت نصب آن در پیاده رو برنامه ریزی می گردد اجباری است .
1-1-3- حداکثر شیب عرض پیاده رو دو درصد باشد.
1-1-4- حداکثر شیب طولی پیاده رو هشت درصد باشد.
1-1-5- حداکثر شیب قسمت اتصال بین دو پیاده روکه نسبت به هم اختلاف سطح دارند درسرپیچ ، 3درصد باشد.
1-1-6- ایجاد جدول یا اختلاف سطح بین پیاد هرو و سواره الزامی است .
1-1-7- ایجاد جدول به ارتفاع حداقل 5سانتیمتر بین پیاده رو، باغچه یاجوی کنار پیاده روالزامی است .
1-1-8- پوشش کف پیاده رو باید از مصالح سخت و غیرلغزنده باشد.
1-1-9- هرگونه شیرفلکه و سایر اجزای تاسیسات شهری در فلکه معابر باید در محفظه مناسب در نظر گرفته شود.
1-2-
1-2-1- همسطح بودن هرگونه درپوش با سطح پیاده رو الزامی است .
1-2-2- استفاده از هرگونه شبکه در سطح پیاده رو ممنوع است .
1-3- پلهای ارتباطی بین پیاده رو و سواره رو
1-3-1- پیش بینی پلهای ارتباطی بین پیاده رو و سواره رو و حداکثر در هر 500 مترفاصله الزامی است .
1-3-2- اتصال پلهای ارتباطی و پیاده رو باید بدون اختلاف سطح باشد، در صورت وجوداختلاف سطح ، رعایت ضوابط ذکر شده در فصل سطح شیبدار الزامی است .
1-3-3- حداقل عرض پلهای ارتباطی که در امتداد مسیر پیاده رو نصب می شوند، برابر عرض پیاده رو باشد.حداقل عرض پلهای ارتباطی عمود بر مسیر پیاده رو 150 سانتیمتر باشد.
1-3-4- محل ارتباط پیاده رو و سواره رو باید دارای علائم حسی قابل تشخیص برای نابینایان باشد.
1-3-5- ساختن پل یا سطح لغزنده ممنوع است .
محل عبور عابر پیاده در سواره رو:
1-3-6- ایجاد خط کشی عابر پیاده در سواره رو در کلیه تقاطعها و حداکثر در هر500 متر الزامی است .
2-3-1- ایجاد خط کشی عابر پیاده در محل تردد معلولان و در مکانهای خاص آنها الزامی است .
1-3-3- ساختن پلهای ارتباطی بین پیاده رو و سواره رو در امتداد خط کشی الزامی است .
1-3-4- پیش بینی دستگاه تولیدی صدای خبر کننده به هنگام عبور آزاد برای عابر پیاده جهت استفاده نابینایان در تقاطعهای پرتردد الزامی است .
1-3-5- کفسازی محل خط کشی عابر پیاده باید از جنس قابل تشخیص برای هدایت نابینایان باشد.
توقفگاه
1-4-1- برای توقف وسیله نقلیه به منظور پیاده و سوار شدن معلولان از وسیله نقلیه درخیابانهای اصلی شهر ایجاد خلیج (پیشرفتگی سواره رو در پیاده رو) به عمق حداقل 60/3 متر و به طور حداقل 12 متر با ارتباط مناسب با پیاده رو الزامی است .
1-4-2- اختصاص دوپارکینگ ویژه معلولان با نصب علامت مخصوص درکنار خیابان اصلی ودر 500 فاصله الزامی است.
1-4-3- در توقفگاههای عمومی اختصاص 3 درصد فضای توقفگاه به معلولان جسمی- حرکتی الزامی است.
1-4-4- حداقل عرض محل توقف اتومبیل معلولان با صندلی چرخدار 50/3متر است .
1-4-5- محل توقف اتومبیل معلولان جسمی حرکتی می باید در نزدیکترین فاصله به درهای ورودی یا خروجی آسانسور باشد.
1-4-6- توقفگاههای اختصاصی معلولان باید به وسیله علامت مخصوص مشخص شود
1-5- تجهیزات شهری
1- ایستگاها
1-5-1- پایانه های اتوبوسرانی درون شهری ، مراکز شهری ، و نزدیک ساختمانهای عمومی پرتردد، احداث محل انتظار ایستگاه اتوبوس به عرض حداقل 150 سانتیمتر و هم سطح با کف اتوبوس الزامی است .
1-5-1-2- شرایط دسترسی به محل انتظار مسافر در ایستگاههای اتوبوس شهری مطابق شرایط اتصال پیاده رو به سواره رو باشد.
1-5-1-3- درایستگاههای قابل استفاده برای معلولان ، پیش بینی سرپناه ، حفاظ و نیمکت باارتفاع45 سانتیمتراز کف الزامی است .
1-5-1-4- در محوطه پایانه های مسافربری برون شهری رعایت کلیه شرایط لازم برای امکان تردد معلولان الزامی است .
1-5-2- تلفن عمومی و صندوق پست
1-5-2-1- در پایانه های اتوبوسرانی درون شهری ، مراکز شهری و نزدیک ساختمانهای عمومی پر تردد و مخصوص معلولان ، پیش بینی تلفن عمومی و صندوق پست قابل استفاده برای معلولان بامشخصات زیر الزامی است.
1-5-2-1-1- دسترسی به تلفن عمومی یا صندوق پس به صورت همسطح و یا باشیب مناسب برای معلولان صورت گیرد.
1-5-2-1-2- پیش بینی فضای آزاد به ابعاد حداقل 110 *140 سانتیمتر در جلو تلفن و یاصندوق پست
الزامی است .
1-5-2-1-3- حداقل عرض در باجه تلفن عمومی 80 سانتیمتر باشد.
1-5-2-1-4- حداکثر ارتفاع محل شکاف سکه ، صفحه شماره گیر تلفن و شکاف صندوق پست یکصد سانتیمتر از کف باشد.
1-5-2-1-5- پیش بینی پیشخوان در ارتفاع 80 سانتیمتر جهت استفاده معلولان در فضای تلفن عمومی ضروری است .
1-5-3- در معابر و فضاهای شهری و در محلهایی که آبریزگاه عمومی احداث می شود، ایجادحداقل یک آبریزگاه مخصوص معلولان الزامی است . در آبریزگاههای بزرگ در ازای هر ده واحد یک واحد آبریزگاه اضافه شود.
مناسب سازی معابر
2-1- پیاده روهای موجود
2-1-1- با استفاده از امکانات ، حداقل عرض پیاده روهای باریک به90 سانتیمتر رسانیده شود.
2-1-2- موانعی که به هر علت در پیاده رو قرار داشته و یا نصف گردیده و از حداقل عرض مفید 90 سانتیمترمی کاهند(مانند مانع عبور وسائط نقلیه ، باجه تلفن ، صندوق پست ، دکه ، تیربرق …) باید جابجا گردند.
2-3- محل خط کشی عابر پیاده
2-3-1- محل عبور عابر پیاده در سواره روها باید اصلاح ، تسطیح و به صورت خط کشی باحداقل عرض 150
سانتیمتر و قابل دسترسی به پیاده روها شود.
2-3-2- وجود پلهای ارتباطی در امتداد کلیه خط کشیهای عابر پیاده الزامی است .
2-3-3- جزیره وسط خیابان در محل خط کشی عابر پیاده باید قابل عبورصندلی چرخدار شود.
2-4- توقفگاهها
2-4-1- در توقفگاههای عمومی موجود باید حداقل 2درصد فضای توقفگاه در نزدیکترین فاصله به ورودی و خروجی و دسترسی مناسب به پیاده رو برای توقف اتومبیل معلولان جسمی حرکتی اختصاص یابد. این عمل در وضع موجود از طریق تبدیل فضای سه محل توقف اتومبیل معلول جسمی حرکتی امکان پذیر است .
فصل سوم : ضوابط کلی طراحی ساختمانهای عمومی
تعریف:
منظور از اماکن عمومی در این آیین نامه ، آن دسته از ساختمانهایی هستند که یکی از انواع خدمات عمومی را در اختیار افراد جامعه قرار می دهند.
3-1- ورودیها
3-1-1- ورودی اصلی باید برای استفاده معلولان نیز در نظر گرفته شود، و به سواره رو یا پارکینگ ساختمان دسترسی مناسب داشته باشد.
3-1-2- ورودی ساختمان حتی الامکان هم سطح پیاده رو باشد.
3-1-3- پیاده رو منتهی به ورودی معلولان باید با علایم حسی مشخص شود.
3-1-4- حداقل عمل فضای جلو ورودی 140 سانتیمتر است .
3-1-5- وجود سایه بان به عرض حداقل 140 سانتیمتر بر روی فضای جلو ورودی الزامی است .
3-1-6- حداقل عرض بازشوها در ورودی ساختمان 160 سانتیمتر باشد.
2-3- راهرو
3-2-1- حداقل عرض راهرو 140 سانتیمتر است .
3-2-2- کف راهروها باید غیرلغزنده باشد و از نصف کفپوشها با پرز بلند نیز خودداری شود.
3-2-3- در صورت وجود اختلاف سطح در کف راهرو باید ارتباط با سطح شیبدار به صورت مناسبی تامین گردد.
3-3- بازشوها (درو پنجره)
3-3-1- حداقل عرض مفید هرلنگه در برای عبور صندلی چرخدار 82 سانتیمتر باشد.
3-3-2- در مورد درهایی که به خارج باز می شوند تامین دید کافی الزامی است .
3-3-3- حداکثر ارتفاع دید از کف تمام شده 100 سانتیمتر باشد.
3-3-4- درها باید دارای پاخور به ارتفاع 20 سانتیمتر باشند.
3-3-5- در صورت استفاده از درهای چرخان ، گردشی ، کشویی ، پیش بینی یک در معمولی به عرض مفید حداقل 80 سانتیمتر در جوار آنها برای استفاده معلولان الزامی است .
3-3-6- کلیه درها باید به سهولت باز و بسته شوند.
3-3-7- دستگیره درها باید از نوع اهرمی بوده و فاصله داخلی بین آنها و سطح در 5/3 تا 7سانتیمتر باشد.
3-3-8- حداقل فاصله بین دو در متوالی چنانچه هر دو در به یک جهت باز شوند 200 سانتیمتر، چنا نچه هر دو به سمت خارج باز شوند 120 سانتیمتر و چنانچه هر دو به داخل باز شوند 280 سانتیمتر باشد.
3-3-9- درها باید حتی المقدور بدون آستانه باشند. در صورت اجبار حداکثر ارتفاع آستانه 2 سانتیمتر باشد.
3-3-10- به منظور تسهیل در حرکت ، پیش بینی 150 سانتیمتر سطح هموار در هر سوی در و 30 سانتیمتر درطرفین آن الزامی است .
3-3-11- ارتفاع دستگیره از کف حداکثر 120 سانتیمتر باشد.
3-3-12- کلیه درها و پنجره هایی که تا کف دارای شیشه هستند در م قابل ضربه صندلی چرخدارمحافظ و از شیشه مقاوم ساخته شوند.
3-4- پل
3-4-1- وجود علائم حسی در کف ؛ قبل از ورود به قفسه پله برای هشدار به نابینایان الزامی است .
3-4-2- عرض کف پله 30 سانتیمتر و حداکثر ارتفاع آن 17 سانتیمتر و حداکثر ارتفاع آن 17سانتیمتر باشد.
3-4-3- حداقل عرض پله 120 سانتیمتر باشد.
3-4-4- نصب دست انداز در طرفین پله الزامی است .
3-4-5- ارتفاع دست انداز از کف پله برای کودکان 60 سانتیمتر و برای بزرگسالان 85 سانتیمترباشد.
3-4-6- حداکثر قطرمیله دست انداز اعم از گرد یا صاف 3و 5 سانتیمتروحداقل فاصله آن از دیوارها 4 سانتیمتر باشد.
3-4-7- لبه پله کاملاً غیرلغزنده بوده و به وسیله اختلاف رنگ قابل تشخیص باشد.
3-4-8- نصب هرگونه لبه پله غیرهمسطح و گرد کردن لبه پله ممنوع است .
3-4-9- در کناره های عرضی پله ؛ تعبیه لبه مخصوص برای جلوگیری از لغزش عصا الزامی است .
3-4-10- پاخور پله باید بسته باشد و پیشامدگی لبه پله از پاخور نباید بیش از 3 سانتیمتر باشد.
3-4-11- حداکثر مقدار پله بین دو پا گرد باید 12 پله باشد.
3-4-12- حداقل عمق پاگرد پله 120 سانتیمتر و در پله های دو جهته همعرض پله باشد.
3-5- سطح شیبدار
3-5-1- حداقل عرض سطح شیبدار 120 سانتیمتر باشد.
3-5-2- برای سطوح شیبدار تا 3 متر طول حداکثر شیب 8 درصد با عرض 120 سانتیمتر باشد.
3-5-3- در سطوح شیبدار بیش از سه متر طول (تا حد مجاز 9 متر) در ازای هر متر افزایش طول5 سانتیمتر به عرض مفید آن اضافه و 5 درصد از شیب آن کاسته شود.
3-5-4- پیش بینی یک پاگرد به عمل حداقل 120 سانتیمتر و در هر9 متر طول الزامی است . درسطوح شیبدار دوجهته عرض پاگرد برابر عرض سطح شیبدار خواهد بود.
3-5-5- کف سطح شیبدار باید غیرلغزنده باشد.
3-5-6- سطوح شیبدار و ورودی ساختمان باید مسقف باشد.
3-5-7- نصب میله دستگرد در طرفین سطح شیبدار الزامی است .
3-5-8- ارتفاع میله دستگرد از کف سطح شیبدار برای شخص نشسته 75 سانتیمتر برای شخص ایستاده 85 سانتیمتر و برای کودکان 60 سانتیمتر باشد.
3-5-9- حداکثر قطر میله دستگرد 5 و 3 سانتیمتر و حداقل فاصله بین آن و دیوار 4 سانتیمترباشد.
3-6- آسانسور
3-6-1- در ساختمانهای عمومی که برای دسترسی به طبقات از آسانسور استفاده می شود وجودحداقل یک آسانسور قابل استفاده برای معلولان روی صندلی چرخدار الزامی است .
3-6-2- آسانسور باید همسطح ورودی و یا در دسترس بلامانع صندلی چرخدار قرار گیرد.
3-6-3- حداقل فضای انتظار در جلو آسانسور در هر طبقه 150 * 150سانتیمتر مربع باشد.
3-6-4- آسانسور قابل استفاده برای معلولان باید مشخصات زیر را داشته باشد:
3-6-4-1- عرض مفید 80 سانتیمتر؛
3-6-4-2- مجهز به دو درکشویی با چشم الکترونیکی ؛
3-6-4-3- ابعاد مفید اتاقک آسانسور 110*140 سانتیمتر
3-6-5- نصف دستگیر ههای کمکی در دیواره های آسانسور در ارتفاع 85 سانتیمتر از کف اتاقک الزامی است .
3-6-6- در محلهای پرتردد معلولان ارتفاع دکمه های کنترل کننده آسانسور حداکثر130 سانتی متر، برجستگی آن5/1 سانتیمتر و حداقل قطر آن2 سانتی متر و نیز برای استفاده نابینایان قابل تشخیص باشد.
3-6-7- لازم است توقف آسانسور با صوت مشخص شود.
3-7- فضاهای بهداشتی
3-7-1- در قسمتهایی از ساختمانهای عمومی که معلولان تردد می نمایند تعبیه سرویس بهداشتی مخصوص آنان الزامی است .
3-7-2- حداقل اندازه سرویس بهداشتی 170*150سانتیمتر مربع باشد و قابلیت گردش صندلی چرخدار در این فضا الزامی است .
3-7-3- در سرویس بهداشتی باید به بیرون باز شود و گشودن آن در مواقع اضطراری از بیرون امکان پذیر باشد.
3-7-4- نصب کاسه مستراح به ارتفاع 45 سانتیمتر از کف الزامی است .
3-7-5- نصب دستگیره های کمکی افقی در طرفین کاسه مستراح به ارتفاع 70 سانتیمتر از کف و20 سانتیمتر جلوتر از لبه جلویی کاسه الزامی است .
3-7-6- نصب دستگیره های کمکی عمودی با فاصله 30 سانتیمتر از جلو کاسه و40 سانتی متر بالاتر از نشیمن مستراح به روی دیوار مجاوری اجباری است . دامنه نوسان میله های عمودی 80 تا 120سانتیمتر باشد.
3-7-7- نصب دستگیره اضافی بر روی قسمت داخلی در به ارتفاع 80 سانتیمتر از کف و 25 سانتیمتر فاصله از محور لولا الزامی است .
3-7-8- دستشویی سرویسهای بهداشتی باید به نوعی نصف شوند که بدون جابه جایی فردمعلول از روی مستراح توسط وی قابل استفاده باشد.
3-7-9- ارتفاع مناسب دستشویی از کف معلولان 75 تا 80 سانتیمتر باشد.
3-7-10- حداقل عمق بدون مانع در زیر دستشویی 45 سانتیمتر باشد.
3-7-11- شیرهای دستشویی باید به صورت اهرمی و به راحتی باز و بسته شوند.
3-7-12- ارتفاع لبه پایینی آینه دستشویی معلولان از کف حداکثر 90 سانتیمتر باشد.
3-7-13- حداکثر ارتفاع آویز حوله و جای صابون از کف 80 سانتیمتر
3-7-14- کلیه اماکن ؛ فضاهای شهری و قسمتهای از ساختمانهای عمومی که برای استفاده معلولان طراحی و تجهیز گردیده اند باید به وسیله علامت ویژه معلولان مشخص گردند.
9-3- ساختمانهایی که بخشهایی از آن مورد استفاده عمومی قرار می گیرد و باید برای معلولان نیز قابل استفاده باشند؛ به قرار زیر است :
دانشگاهها و مراکز فرهنگی
بیمارستانها و درمانگاهها
مسجد و مصلی
آسایشگاهها
مراکز ورزشی
راه آهن فرودگاه ترمینال مترو
بخش اورژانس کلیه فضاهای درمانی
مراکز خدماتی اداری مانند بانک و موسسات مالی و پست و تلگراف و تلفن
موسسات دولتی
3-10- در سایر ساختمانهای عمومی رعایت موارد زیر الزامی است :
3-10-1- در مراکز آموزشی غیردانشگاهی باید طبقه همکف یا ده درصد سطح زیربنا؛ برای معلولان مناسب باشد.
3-10-2- کلیه هتلها تا ظرفیت 25 اتاق باید یک اتاق قابل دسترسی و استفاده با سرویسهای بهداشتی مناسب برای معلولان داشته باشد. در ازای هر 25 اتاق اضافه پیش بینی یک اتاق مناسب دیگر برای معلولان ضروری است .این اتاقها باید به طور یکنواخت در بین اتاقهای معمولی هتل توزیع گردند.
3-10-3- کلیه مسافرخانه ها و مهمانسراها تا ظرفیت 30 تخت باید یک تخت و یک سرویس بهداشتی مناسب برای استفاده معلولان داشته باشند؛ در ازای هر 30 تخت دیگر با سرویس بهداشتی مناسب برای معلولان اضافه شود.
3-10-4- کلیه ساختمانهای اداری دولتی که بیش از 20 نفر کارمند و حداقل 400مترمربع مساحت داشته باشند برای اشتغال معلولان قابل استفاده باشد.
4-10-4- کلیه پروانه ساختمانی تجاری و همچنین کلیه واحدهای بیش از 100 متر مربع بایدبرای معلولان
جسمی قابل دسترسی و استفاده باشد.
3-11- مجتمع های مسکونی
3-11-1- در ساختمانهای مسکونی که تعبیه آسانسور اجباری است ؛ باید یک آسانسور مناسب برای معلولان نصب شده باشد.
3-11-2- کلیه مجتمع های با بیش از 1000 مترمربع سطح و بیش از 10 واحد مسکونی بایدارتباطهای عمودی و افقی و فضاهای عمومی قابل استفاده برای معلولان جسمی حرکتی باشند.
پانوشتها :
1 ) رجوع شود به بحث سطح شیب دار؛ پله ها؛ بالابرها
2 ) رجوع شود به بحث بازشوها
3 )حداقل زمان برای بسته شدن درهای داخلی از حالت باز در 70 درجه تا حالت نیمه بسته در 5درجه ؛ 3 ثانیه است .
درهای ورودی با نیروی معادل 4 کیلوگرم نیرو درهای داخلی با نیروی کمتر از 2/2 کیلوگرم نیروباز شوند
فصل چهارم
ضوابط توصیه های مناسب سازی محیط شهر برای معلولان
4-1- کاشت گیاهانی که ریختن میوه های آنها در اطراف پیاده رو ایجاد لغزندگی نماید ممنوع است .
4-2- چراغ راهنمایی که در کنترل شخص معلول باشد باید در دو طرف محل عبور نصب گردد.
4-3- ایجاد زمان کافی برای عبور ایمن معلولان از محل خط کشی عابر پیاده الزامی است .
4-4- وسایل نقلیه عمومی باید به بالابرهای مکانیکی برای دستیابی معلولان به داخل آنها مجهز گردد.
4-5- در صورتی که ارتفاع سکوی مسافربری همسطح کف وسیله نقلیه عمومی باشد باید یک سکوی فلزی
مکانیکی بین ایستگاه و اتوبوس برای هدایت معلولان به داخل اتوبوس تعبیه گردد.
4-6- مشخص کردن قسمت بخصوصی از اتومبیل و دیگر وسایل نقلیه با کمترین فاصله ازدرهای ورود و خروج برای استفاده معلولان الزامی است . این محلها باید بدون صندلی و مجهز به کمربند، دستگیره ، بستهای دیگر برای ثابت نگاه داشتن صندلی چرخدار در برابر حرکتهای ناگهانی باشد.
7-4- صندلیهای چرخدار با عرض کم جهت استفاده معلولان در داخل هواپیما باید در اختیارآنان قرار داده شود.
8-4- ضروری است که اطلاعات مربوط به پرواز هواپیماها ورود و خروج اتوبوس یا قطارهابین شهری برای نابینایان به صورت صوتی و برای ناشنوایان به صورت بصری ارائه گردد.
9-4- پیش بینی فضایی بدون صندلی در کنار ورودی قطارهای راه آهن شهری (مترو) برای معلولان و تعبیه کمربند و یا دستگیره و بست برای ثبات نگاهداشتن صندلیهای چرخدار ضروری است .
10-4- نحوه استفاده از قطارها و اطلاعات مربوط به ورود و خروج باید با وسایل صوتی وتصویری برای استفاده نابینایان و ناشنوایان اعلام گردد.
11-4- وجود علایم بصری برای ناشنوایان و علایم صوتی برای نابینایان ضروری است .
12-4- نصب تابلو برای افراد با دید محدود و کم سویی باید در رابطه با زوایای افقی ، عمودی وجانبی صورت پذیرد در این گروه زوایای افقی دید برای افراد نشسته 15 درجه و برای افراد ایستاده 30 درجه باشد.
13-4- لازم است که تابلوها با زمینه مشکی و حروف سفید تهیه گردند.
14-14- برای نابینایان می باید توضیحات باخط" بریل" در گوشه چپ بالای تابلو نوشته و در این حالت حداکثر ارتفاع تابلو برای افراد ایستاده 122 سانتیمتر باشد (این مساله در مورد تابلوهای نصب شده به دیوار است ).
ارائه علائم تنها به صورت تصویری مجاز نیست .
میله ها و نرده های راهنما در نقاط حساس خطرناک باید دارای علایم حسی باشند تا نابینایان راآگاه نماید.
استان مازندران
مازندران تنها استانی است که با سه محور هراز، کندوان و فیروزکوه با مرکز کشور مرتبط بوده و سه فرودگاهساری، رامسر و نوشهر ارتباط هوایی آن را با بقیه نقاط برقرار ساخته و راه آهنسراسری نیز از آن عبور می کند. مازندران بنا بر موقعیت طبیعی خود شاید حاصلخیزترینمنطقه کشور پهناور ایران است.
استان مازندران به لحاظ موقعیتطبیعی و جغرافیایی در بخش طبیعت گردی جزء استانهای برتر و قطب گردشگری کشور محسوبمی گردد. نزدیک به 12 میلیون گردشگر داخلی و ده ها هزار توریست خارجی هر ساله بهمنظور گذراندن اوقات فراغت از این استان دیدن می کنند.
ویژگیهای جغرافیایی و اقلیمی منطقه
استان مازندران در شمال کشور بین رشته کوه البرز و دریای خزر از شرق به غرب گسترده شده است . مساحت استان حدود 3/24091 کیلومتر مربع است .
پهنه مزبور بین 35 درجه و 47 دقیقه تا 36 درجه و 35 دقیقه عرض شمالی و 50 درجه و 35 تا 54 درجه و 10 دقیقه طول شرقی قرار گرفته است .
این استان از شمال به استانهای سمنان ، تهران و قزوین ، از شرق به استان گلستان ، از غرب به استان گیلان و از شمال به دریای خزر محدود است .
بر اساس تقسیمات کشوری سال 1381 این استان دارای 15 شهرستان ، 43 بخش ، 46 شهر و 110 دهستان است .
زلزله خیزی
بر اساس مطالعات بعمل آمده و پهنه بندی زلزله در منطقه مازندران و تعیین نقاطی که از قرن چهارم قبل از میلاد تا سال 1976 میلادی زلزله های مخرب و ویرانگر در آن به وقوع پیوسته ، مشخص شده است که نواحی فعال زلزله در این منطقه از شرق گنبد کاووس تا نور و از تنکابن تا هشتپر را در بر می گیرد . از نظر وقوع زلزله های خطرناک و مخرب منطقه اول ( گنبد – نور ) از اهمیت بیشتریبرخوردار است . محور زلزله های مخرب با شدت زیاد از آمل تا گنبد کاووس معین شده است .
وضعیت اقلیمی منطقه
استان مازندران به دلیل موقعیت جغرافیایی ویژه خود نسبت به بسیاری از مناطق کشور تفاوت های بارزی دارد . تنها استان های گلستان و گیلان که در دامنه های شمالی البرز و ساحل خزر قرار گرفته اند تشابهات اقلیمی بسیار زیادی با آن دارند .
شهرستان چالوس:
شهرستان چالوس در غرب استان مازندران وبا 2/4 درصد جمعیت در مجاورت شهرستان ساحلی نوشهر قرار دارد. این شهرستان هم اکنون دارای دو بخش مرکزی و کلاردشت است . این شهرستان از شمال به دریای مازندران، از جنوب به رشته کوه البرز، از شرق به نوشهر و از غرب به تنکابن محدود می شود.مساحت آن ۲۸۰۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن ۱۵۰هزار نفر و دارای بیش از ۱۰۰روستا می باشد.
با این که چالوس درمنطقه ای جلگه ای قرار دارد، در جنوب آن کوه های پوشیده از جنگل "فشکور" و "تجک" دیده می شوند. چالوس از مناطق قدیمی استان مازندران می باشد که در جلگه میانی سواحل دریای مازندران واقع شده است.
هوای چالوس مانند دیگر نقاط مازندران و گیلان متغیر و مرطوب بوده ومیزان دمای هوا در تابستان ۲۵تا۳۶و در زمستان ۵تا ۱۲درجه سانتیگراد متغیر بوده و به همین دلیل دمای هوای این شهرستان نه زیاد گرم و نه زیاد سرد می باشد. تولید گل و گیاه در چالوس همانند سایر شهرهای غرب استان رونق دارد.
ارتفاعات چالوس غالبا پوشیده ازبرف بوده و سرمای بهمن ماه ازدیگرماههای سال درچالوس بیشتر و گرمای تیرماه تا نیمه اول مرداد ازدیگر ماهها بیشتر است.
گردشگری در چالوس
با توجه به این که کشور ما در جهان در بخش عرضه های گردشگری در بین 10 کشور بزرگ جهان قرار دارد و شهرستان آمل نیز با توجه به موقعیت بسیار مناسب و برخورداری از جاذبه های متنوع طبیعی و تاریخی و فرهنگی نقش بسیار موثری را از نظر اقتصادی و به عنوان کانونی با جاذبه های طبیعی وتاریخی و فرهنگی در استان و کشور میتواند ایفا نماید و زمینه ساز رشد و شکوفایی و توسعه استان باشد.
نگاهی به جغرافیایی طبیعی شهر چالوس
شهر چالوس واقع در جلگه مازندران و با ارتفاع56 متر از سطح دریا در ۵۲ درجه و ۲۱ دقیقه طول شرقی و ۲۶ درجه و ۲۵ دقیقه عرض شمالی و این شهرستان از شمال به دریای مازندران، از جنوب به رشته کوه البرز، از شرق به نوشهر و از غرب به تنکابن محدود می شود.
وجه تسمیه شهر چالوس
چالوس از شهرهای قدیمی استان مازندران است که در جلگه میانی سواحل دریای خزر واقع شده است. نام این شهر در گذشته های دور سالوس یا شالوس بود که در پیرامون آن دو شهر کوچک دیگر به نام کبیره و کچه نیز وجود داشته است. بعضی از علمای جغرافیانویس، چالوس را از آبادی های طبرستان دانسته اند. محمد بن اویس از امرای دوره تسلط خلفای عرب به دستور خلیفه معتصم به حکمرانی چالوس منصوب شد. محمد بن اویس خود در رویان (قسمتی از طبرستان) استقرار یافت و پسرش احمد را به حکومت چالوس گمارد. شهر چالوس در زمان حمله امیر تیمور تخریب شد و سپس تا قرن های متمادی به صورت روستایی کوچک درآمد. در دهه اول قرن حاضر (1310) با پشتیبانی دولت وقت آرام آرام به صورت شهری سازمان یافته در آمد و امروزه به شهری زیبا با امکانات فراوان جهانگردی تبدیل شده است.
براساس یافته های باستان شناسی، تاریخ قدیمی ترین ساکنین این شهرستان در کلاردشت به هزاره دو قبل از میلاد می رسد.
محصولات عمده کشاورزی چالوس
برنج، گل و گیاه، سبزیجات و علوفه میباشد.
آثار تاریخی شهر چالوس
کاخ اجابت
کاخ اجابت در دوره سلطنت پهلوی، در روستای اجابت از بخش کلاردشت ساخته شده است. این کاخ در محلی مشرف به منطقه کلاردشت بنا شده، تزئینات و گچبری هایی زیبا به شیوه معماری اروپا دارد. محوطه این کاخ بسیار زیباست و در داخل آن لوسترهایی نفیس و گران قیمت قرار دارد. حیاط کاخ پوشیده از درختان سرو سرسبز است
کاخ چای خوران
این کاخ در ورودی جنوبی شهر چالوس ازمسیر کندوان و درفاصله شش کیلومتری شهر چالوس در مجاورت محور ارتباطی چالوس به تهران قرار دارد. این بنا در اوایل دوران پهلوی و حدود ۷۰سال قبل ساخته شده است.کاخ چایخوران بنایی است مستطیل شکل که در محوطه ای بزرگ و بر صفه ایبلند در یک طبقه احداث شده است. دسترسی به بنا ازطریق رشته پلکانی است که در ضلعشرقی آن قرار دارد.بنای چایخوران دارای دو ورودی است،این بنا دارای ایوانی با 10 ستون چوبی تراشدار در سمت شمال است. اطراف درها و پنجره ها در نمای شمالی، دارای ابزار گچی وتزئینات گچبری است و سقف اتاقها نیز با نقوش گل و بوته گچبری شده است. این کاخ ازبناهای دوره پهلوی اول و در مجموع دارای اتاقهای بزرگ، ایوان دلگشا و ستونهای بلنداست. معماری این عمارت متاثر از سبک معماری سنتی مازندران است.هم اکنون از اینبنا به عنوان محل اداره میراث فرهنگی چالوس استفاده می شود. پوشش بام آن به صورت شیروانی، تراس آن به شیوه خاصی نرده چینی شده و این کاخ همانطور که نامش مشخص است به منظور استراحت موقت و کوتاه مدت بکار می رفته است. در حال حاضر کلیه امکانات در اختیار نیروهای انتظامی است.
جاذبه های طبیعی:
پارک جنگلی چالوس
پارک جنگلی چالوس (فی ین) در هفت کیلومتری جاده چالوس ـ تهران واقع شده است. رودخانه چالوس که از کنار آن می گذرد ویژگی خاص و جالبی به آن می بخشد. در این پارک، اردوگاهی احداث شده است که کلبه و کومه هایی برای اقامت مسافران دارد. بوستان جنگلی فین با دارا بودن امکانات نسبی رفاهی برای اقامت های کوتاه مدت در روزهای تعطیل و فصل تابستان مسافران و گردشگران فراوانی را در خود جای می دهد..
کلاردشت (طبیعت زیبا و دیدنی منطقه کلاردشت؛ چالوس)
کلاردشت در قلمرو استان مازندران بوده و از توابع مهم و خوش آب و هوای شهرستان چالوس به حساب می آید که از جنوب به قله تخت سلیمان تا حدود گردنه کندوان و از شمال به دریای خزر و شهر تنکابن، از شرق به چالوس، نوشهر و کجور و از غرب به قزوین و الموت محدود است. از آثاری که در ناحیه کلاردشت و تپه های اطراف آن کشف شده معلوم می شود که قسمتی از این منطقه در ادوار باستانی، آباد و دارای ساکنینی بوده است.
کلاردشت در ایران به بهشت گمشده معروف شده وهرساله به دلیل زیبایی طبیعی و بی نظیر و آب و هوای بسیار مطبوع و به ویژه درفصل تابستان پذیرای هزاران گردشگر داخلی و خارجی است.
پارک جنگلی نمک آبرود
این پارک بیش از 200 هکتار مساحت دارد و مانند سایر پارک های جنگلی، درختان خودرو و انبوهی را درخود جای داده است. گونه های مختلف گیاهان شمشاد آن بیش از 700 سال برآورد گردیده است. پارک نمک آبرود با طبیعت بکر و وحشی، ضمن حفظ سیستم های اکولوژیکی به عنوان یکی از پارک های جنگلی زیبای جهان محسوب می شود.
تله کابین نمک آبرود
شهرک توریستی نمک آبرود در کیلومتر ۱۲چالوس به تنکابن و در غرب شهر چالوس قرار دارد.از نظر مناظر طبیعی مانند دریا وسواحل بسیار زیبا ومناسب جلگه، شالیزارهای سرسبز و کوههای پوشیده از گیاهان متنوع و امکاناتی نظیر تله کابین، کافی شاپ، هتل پنج ستاره، فروشگاههای مختلف، دریاچه، ویلاها و پیست دوچرخه سواری است.
دریاچه ولشت
این دریاچه در جنوب غربی چالوس و شمال شرقی منطقه کلاردشت در میان دره ای عمیق قرار گرفته است . وسعت آن حدود 15 هکتار و عمق متوسط آن 20 متر می باشد. حجم آب دریاچه حدود سه میلیون متر مکعب برآورد شده و شیرین است و به همین دلیل نیز مامن پرندگان مهاجر، ماهی و سایر آبزیان است . دسترسی به دریاچه از طریق مرزن آباد و سمت غربی جاده چالوس امکان پذیر است . در تمامی فصل تابستان علاقمندان به کوهنوردی، آب و هوای مطبوع، ماهیگیری و اقامت در محیط آرام و رویایی، این مکان را جهت گذراندن اوقات فراغت انتخاب می کنند.
آبشار اکاپل
این آبشار در جنگل کوهستانی سردی چال کلاردشت واقع شده چشم انداز و مناظری بدیع دارد. همجواری این آبشار با ییلاقات کلاردشت و زیبایی طبیعی آن که دریاچه ولشت را نیز در خود جای داده، قابلیت تفرجگاهی آن را به طور فوق العادهای افزایش می دهد.
صنایع دستی
صنایع دستی از هنرهای قدیمی و کهن هر ملتی است . پایداری و جاودانه بودن آن ، از افتخارات یک ملت محسوب شده است .
استان مازندران با توجه به موقعیت خاص آب و هوایی ، وجود جنگل های سرسبز و برخورداری از انواع چوب درختان و دیگر نعمات ، زمینه و موقعیت خاص و بی شماری را برای بروز شاهکارهایی از صنایع دستی به خصوص برای کسانی که به مشاغلی چون کشاورزی ، دامداری و امثال آن می پردازند را فراهم نموده است . به همین علت رشد صنایع دستی با توجه به ویژگی های استان ضمن افزایش فرصت های شغلی را موجب شده است . مازندران به جایگاه واقعی خود ، در زمینه فرهنگی و اجتماعی و از لحاظ اقتصادی و درآمدزایی نیز ، رشد یافته است .
مهم ترین صنایع دستی شهرستان آمل را پارچه پشمی، نمدمالی، صنعت حصیربافی تشکیل می دهد.
زبان و لهجه
زبان طبری یا مازندرانی وگیلکی و بازمانده ی زبان ایرانیان قدیم است .
سیر تحول شهر در دوران معاصر
پس از یک دوره رکود و فترت تا اوایل دوره پهلوی، شهر شاهد گامهایی چند در جهت احیای خود بوده مثل کاخ چایخوران،تاسیس دبیرستان پروین اعتصامی و …
به طور کلی خصوصیات فضایی، کالبدی و اجتماعی محلات بافت قدیم چالوس به شرح ذیل می باشد:
عرفی بودن حریم و مرز های محلات نه عینی (وجود مرز های فرهنگی، اجتماعی به جای لبه هایی انسان ساخت نظیر معابر، محدوده باغ یا خانه)
استقلال و خود اتکایی محلات مسکونی از نظر برخورداری از امکانات عمومی و تجهیزات خدماتی
رعایت سلسله مراتب دسترسی از راسته اصلی بازار به کوی های محلات به دلیل حجاب سکونتی محلات
آداب و رسوم مردم چالوس
این استان دارای تعداد بیشماری آداب و رسوم خاص خود مباشد که ریشه در فرهنگ تاریخ گذشته و تمدن این ناحیه از کشور میباشد و در این جا به توضیح مختصری و ارایه لیستی ازین موارد می پردازیم:
نوروز خوانی :
نوروز خوانان معمولا" پانزده روز قبل از فرا رسیدن عید نوروز به داخل روستاها می آیند و با خواندن اشعار در مدح امامان ترانه های محلی، طلیعه سال نو را به آنان مژده می دهند.
جشن نوروز ماه :
وقتی که اولین محصول برنج زودرس رسید بعد از جمع آوری و درو با همان برنج غذا درست می کنند و درخارج از روستا جشن پایان کار می گیرند.
مراسم تیرماه سیزده :
در این شب همه خانواده کنار هم جمع می شوند و تا پاسی از شب به خوردن تنقلات و گوش دادن به قصه و افسانه های بزرگ ترها سپری می کنند.
مراسم تمناس باران :
اگر باران کم ببارد و دچار کمبود آب بشوند مراسم خاصی را به جای می آورندتا خداوند دعای انها را مستجاب کرده وباران بفرستد.
آفتاب خواهی :
اگر بارندگی زیاد باشد برای این باران بند بیاید..
و دیگر مراسم مانند: دندان سری، مراسم ازدواج، عید نوروز، چهارشنبه سوری، گرفتن ماه و خورشید، آیین سنتی 26 عید ماه، مراسم ورف چال ( چاه برف ) ، گهواره بندی، شب یلدا، مراسم ماه محرم، آداب ماه رمضان، عید غدیرو … .
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده : 1
فصل اول : تعاریف و تاریخچه معلولیت
شایع ترین معلولیت های حرکتی عبارتند از: 1
مقدمه : Error! Bookmark not defined.
تعریف معلول و معلولیت: 6
آمار معلولین در سطح جهان: 7
حقوق معلولین در جامعه: 8
اقسام معلولیت: 9
الف) معلولین ذهنی: 10
ب ) معلولین جسمی: 11
ج) معلولین اجتماعی: 11
تعریف عقب ماندگی ذهنی: 12
تعریف تردگل Tredgold محقق آمریکایی: 13
علل عقب ماندگی ذهنی: 14
نقش عوامل دوران بارداری در عقب ماندگی ذهنی 15
بیماریهای عفونی مادر 15
سرخجه 16
توکسوپلاسموسیس و سیتومگالوویروس 16
بیماریهای غیر عفونی مادر 17
تغذیه 18
داروها 19
پرتوها 20
عامل RH و ناسازگاری خون مادر و جنین 20
مشروبات الکلی، سیگار و مواد مخدر 23
سن مادر 24
مسمومیت ها 24
ضربه و عوامل مکانیکی 24
نقش عوامل زمان تولد در عقب ماندگی ذهنی 25
تولد پیش از موقع یا زودرس 26
صدمات ناشی از زایمان 27
دشواری های تنفسی و کمبود اکسیژن 28
نقش عوامل بعد از تولد در عقب ماندگی ذهنی 28
مننژیت و انسفالیت 29
اختلالات تشنجی 29
بیماریهای عفونی 29
فلج های مغزی 30
تومورهای مغزی 30
اختلالات غدد داخلی 30
ضربه های مغزی 30
سوء تغذیه 31
مسمومیت ها 31
خستگی های جسمی و روانی و اختلالات عاطفی 32
طبقه بندی عقب ماندگی ذهنی 32
طبقه بندی بر اساس درجه کم هوشی 32
طبقه بندی بر اساس علت عقب ماندگی 33
3- طبقه بندی بر اساس انواع بالینی 33
4- طبقه بندی برای هدفهای آموزشی 34
عقب ماندگان ذهنی آموزش پذیر 34
مشخصات و ویژگی ها: 34
عقب ماندگی ذهنی تربیت پذیر 36
مشخصات و ویژگیها: 36
عقب ماندگ ذهنی حمایت پذیر 37
علل و عوارض معلولیت های جسمی 39
الف) بیماری عصبی 40
انسفالوپاتیEncephalopaty 40
الف) طبقه بندی نوع اول شامل انواع زیر می باشد: 41
ب) طبقه بندی نوع دوم 41
اسپینابیفیدا Spinabifida 42
فلج اطفالPoliomyelitis 42
ب) بیماریهای استخوانی- عضلانی 43
تورم مفصل هاArthritis 43
استخوان سازی ناقص Osteogenesis Imperfecta 44
دیستروفی عضلانی Musccular Dystrophy 44
گروه بندی معلولین جسمی 45
شایع ترین معلولیت های جسمی عبارتند از: 45
ضایعات نخاعی 45
انواع ضایعات 46
ناهنجاری های مربوط به اسکلت 47
اختلالات بیولوژیکی 48
ناشنوایان 48
درجات مختلف کم شنوایی در مکالمات و محاورات جاری 49
سالمندان 50
معلولین اجتماعی 51
معتادین 53
کودکان بزهکار و ولگرد 55
بزهکاری در جامعه 55
کودکان بزهکار 58
روسپیان 59
محکومیت دراز مدت زندانها 60
متکدیان و ولگردان 60
فصل دوم : ارگونومی
ناتوانی و معلولیت 69
ارگونومی 74
نقصان: 74
کاهش توانایی و ظرفیت: 75
محرومیت: 75
مناسب سازی ونظریه انسان ومحیط 78
تعریف مناسب سازی(فضا یا ساختمان قابل دسترس): 78
نظریه انسان و محیط: 79
آنتروپومتری: 80
تجهیزات تخصصی ویژه معلولان 81
محصولات نرم افزاری و سخت افزاری 82
دیدگاهها و نگرش جامعه نسبت به افراد دارای ناتوانی یا معلولیت 86
میزان شیوع ناتوانی و معلولیت 88
نگاهی به روند موضوع حقوق افراد دارای معلولیت (جهان و ایران) 89
شهرداری و معلولان 91
موانع موجود در محیط شهری 92
ناتوانی معلولان یا معلولیت شهر 93
روند تاریخی مناسب سازی 94
برچیدن کلیه موانع محیطی 97
فصل سوم : معیار و ضوابط طراحی
ضوابط و مقررات شهرسازی و معماری برای عبور و مرور معلولین 104
ضوابط و مقررات شهرسازی و معماری برای معلولین جسمی وحرکتی پیوست مصوبه مورخ 8/3/68 105
محل عبور عابر پیاده در سواره رو: 106
توقفگاه 106
مناسب سازی معابر 108
موسسات دولتی 114
فصل چهارم : مطالعات محیطی منطقه
مطالعات محیطی منطقه 117
استان مازندران 118
ویژگیهای جغرافیایی و اقلیمی منطقه 118
زلزله خیزی 119
وضعیت اقلیمی منطقه 119
شهرستان چالوس: 119
گردشگری در چالوس 120
وجه تسمیه شهر چالوس 121
محصولات عمده کشاورزی چالوس 121
آثار تاریخی شهر چالوس 122
کاخ اجابت 122
کاخ چای خوران 122
جاذبه های طبیعی: 123
پارک جنگلی چالوس 123
پارک جنگلی نمک آبرود 123
تله کابین نمک آبرود 124
دریاچه ولشت 124
آبشار اکاپل 125
صنایع دستی 125
زبان و لهجه 126
سیر تحول شهر در دوران معاصر 126
آداب و رسوم مردم چالوس 126
نوروز خوانی : 127
جشن نوروز ماه : 127
مراسم تیرماه سیزده : 127
مراسم تمناس باران : 127
آفتاب خواهی : 127
فصل پنجم : روند طراحی
130