گره های اجتماعی
همه ی جامه شناسان درباره ی تعریف واژه گروه توافق ندارند.اما به هر روی پذیرفته ترین;تعریف گروه عبارت از این است که گروه به تعدادی از ادم ها اطلاق می شوند که با یگدیگر روابط متقابل دارند و بر اساس یک رشته چشمداشت های رفتاری مشترک,به هم دیگر احساس وابستگی دارند .
گروه ارادی و غیر ارادی
در برخی از موارد,شخص کروهایی را که می خواهند به عضویت انها در ایند ,انتخاب میکنند;این گروها را گروهای ارادی گویند.
اما در موارد دیگر;ادمی ممکن است در گروهایی قرار گیرند که خود انتخاب شان نکرده استبه این گروها گروه غیر ارادی گویند.
گره خودی و گره بیرونی
برای انکه میان ما یی که درون گروه هستیم و انهایی که که بیرون گروه هستند,تمایزی برقرار گردد, مرزهای کشیده شدند گروه خودی به ان تعدای از افراد گفته میشود که شخص در حضورشان احساس اسودگی و فراغت میکند.احساس خودمانی بودن معملا در نتیجه سهیم بودن در تجارب مشترک پدید می اید .
مرزهایی که اعضای گروه را افراد غیر عضو متامیز می سازد,ممکن است رسمی یا غیر رسمی باشند.
مرزهای رسمی زمانی حضور دارند که عضویت در گروه بر پایه معیار از پیش تعیین شده ای چون حق عضویت,استوار باشند
مرزهای رسمی را میتوان با کاربرد یونیفرم ,کارت عضویت,یا نشان هایی تثبیت کرد اما اگر گروه خودی بر محور نوعی فعالیت موقتی مانند کمک به زلزله زدگان شکل گیرد,مرزهای میان اعضای گروه و افراد غیر عضو,به احتمال زیاد صورت غیر رسمی به خود میگرند .
گروه بیرونی تعدادی از افراد را در بر میگرند که شخص احساس میکند با انها فصل مشترکی ندارد;این شخص به احتمال زیاد معتقد است که این گروه تعلق ندارد
اعضای گروه بیرونی غالبا یکدست مینماید گروه بیرونی در چشم اعضای یک گروه خودی افرادی با صفات متنوع به نظر میاید ,بلکه بیشتر به صورت یک گروه همگون جلوه می کنند.
خانواده
ساختار خانواده خوانواده یک گروه خویشاوندی است که در اجتماعی کردن فرزندان وبراوردن برخی از نیازهای بنیادی دیگر جامه مسولیت اصلی را به عهده دارد.خانواده از گروهی از ادم ها ترکیب میشود که از راه خون زنا شویی ویا فرزند پذیری با یکدیگر ارتباط میابند و طی یک دوره زمانی نا مشخص باهم زندگی میکنند.تصور قالبی ما از خانواده که از یک شوهر همسر و فرزندانشان ترکیب میشود باتوجه به ساختار خانواده در سراسر تاریخ بشری تصور جندان درستی نیست.
کارکردهای خانواده
خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی معمولا کارکردهای گوناگونی را بر عهده دارد.ماهیت این کارکرد ها و سطح اجرای انها بی گمان از فرهنگی به فرهنگ دیگر تفاوت میپذیرد
تنظیم رفتار جنسی و زادو ولد
انسان ها با انکه موجودات اجتماعییند اما ماندد جانوران دیگر میل و کشش جنسی دارند که باید بر اورده شود.نماد گرایی جنسی به صورت های گوناگون در همه جوامع بشری به چشم می خورد.
مثل/طرز لباس پوشیدن ,ادبیات اساطیر و….
روابط جنسی یک مقصود عملی و فوری در جامعه دارد که ان ,تمدید نسل از طریق زاد و ولد طبیعی است .اما جامعه نیز در تنظیم روابط جنسی مسولیت دارد .
مراقبت و محافظت از کودکان,ناتوان وسالمندان
از انجا که کو دکان نمی توانند از خودشان نگه داری کنند خانواده مسولیت اصلی مراقبت جسمانی و اقتصادی از انها است. از این گذشته خانواده معمولا مسول نگه داری و تامین اقتصادی اعضای ناتوان و سالمندش نیز به شمار می اید.
اجتماعی کردن فرزندان
در سراسر تاریخ بشر خانواده همیشه عامل اصلی اجتماعی کردن اولیه فرزندان بوده است .پس از تولد کودک خانواده برای یک دوره زمانی از به نسبت طولانی تنها گروهی است که با کودک تماس گسترده ای دارد.به همین دلیل خانواده نقش عمده ای در شکل گیری روکردها ارزش ها و باور داشت های کودک به عهده دارد و بر نوع روابطی که او با عوامل و نهادهای دیر اجتماعی برقرار میکند تاثیر می گذارد.
اجتماعی شدن و شخصیت
اجتماعی شدن
اجتماعی شدن فرا گردی است که انسان ها از طریق ان شیوه های زندگی جامعه شان را شخصیتی کسب می کنند و امادگی عملکرد به عنوان عضو یک جامعه را پیدا می کنند.از همان سنین کودکی بچه ها از دیگران یاد می گیرد که چه رفتاری از او انتظار می رود و او دارای چه شخصیتی است.
مثال
کودکی که اولین بار پا به دبستان می گذارد نخستین تماس جدیدش را با یکی از عوامل رسمی اجتماعی شدن بر قرار می سازد. اما حتی پیش از نیز کودک از طریق روابط متقابل غیر رسمی با اعضای خانواده و هم بازی هایش تا اندازه ی اجتماعی می شود.اگر کودک همان نوع رفتاری را بکند که از او انتظار می رود به احتمال زیاد از اقبال و پاداش دیگران بر خوردار می شود. اما اگر کودک به شیوه ای مغایر باچشمداشت های گروه رفتار کند احتمالا با طرد دیگران رو برو می شود.
هنجار ها و اجتماعی شدن
نوع بشر به اندازه ی از غرایز لام برای بقا بر خوردار نیست و برای ان که از صحنه بقا بیرون رانده نشود نا جار بوده است که به همنوعانش را فرا گیرد و بهگونه ای با دیگران همکاری داشته باشد که بتواند حتی بنیادی ترین نیاز ها یش را از این طریق بر اورده سازد. انچه که همکاری و وابستگی متقابل بشری را امکان پذیر می سازد نظامی از الگو های رفتاری مکتسب است که همه افراد متعلق به یک فرهنگ در ان سهیم اند. این الگو های رفتاری مشترک یا معیار های رفتار هنجار ها نامیده می شود. انسان از همان سنین کودکی هنجار های تصویب شده ی فرهنگی را فرا می گیرد و در فرا گرد اجتماعی شدن می شود.
مثال
فرزندان انسان زندیگشان را به گونه ای یکسره وابسته به پدر و مادر اغاز می کنند.ولی به تدریج که رشد پیدا می کنند از وابستگی شان کاسته می شود انها به تدریج یاد می گیرند که بسیاری از نیاز هایشان از دیگران بکاهند. برای مثال انها همین که یاد می گیرند که بدون کمک دیگران غذا بخورند و قضای حاجت کنند از تعداد در خواست هایشان از پدر و مادر می کاهند.
انسان ها از طریق درونی ساختن فرا گرد اجتماعی شدن یاد می گرند که چگونه باید نیاز های زیستی بنیادیشان را به شیوه ای از نظر اجتماعی قابل قبول بر اورده سازد.از این طریق نیازهایی چون تشنگی ,گرسنگی ,و تمایل جنسی به شیوه هایی بر اورده می شوند که با با ور داشت ها,ارزش ها و هدف های پذیرفته شده فرهنگی مغایرت نداشته باشند.
مثال
به ما یاد داده می شود که به شیوه ای قابل قبول برای جامعه ,نیاز های زیستی بنیادی مان را براورده سازیم. برای مثال,ما یاد می گیریم که در شبانه روز چند وعده غذا بخوریم و در هنگام غذا خوردن سرو صدا از دهانمان بیرون ندهیم و غذای نیمه جویده در دهانمان را به کسی نشان ندهیم.در بیشتر فرهنگ ها تمایل جنسی با محدودیت های از نظر فرهنگی رو به رو استو ازادی عمل مطلق جنسی در هیچ فرهنگی وجود ندارد.
هدف های اجتماعی شدن
هدف های بنیادی فرا گرد اجتماعی شدن عبارتند از;
1شخص باید مهارت هایی را که برای زندگی در یک جامعه لازمند,یاد بگیرند.
2ادم باید بتواند با دیگران به گونه ای موثری ارتباط بر قرار کند و توانایی خواندن ,نوشتن و سخن گفتن را فرا بگیرد.
3ادمی باید یاد گبیرد که نیازهایی جسمانی چون قضای حاجت را به شیوه ای اجتماعا مقبول بر اورده سازد.
4فرد باید ارزش ها وباور داشت های بنیادی جامعه را ملکه ذهن خود سازد.
شخصیت
شخصیت به همه ویژگی ها و صفاتی اطلاق میشود که نشانگر رفتار یک شخص اند.الگوهای تفکر و احساس ,برداشت شخص از خود ,رویکرد ها ,ذهنیت و عادات اشکار یک فرد شخصیت او را می سازد .اصطلاح/ویژگی /به یکی از جنبه های شخصیت کلی فرد اطلاق می شود.
تحول شخصیت
وراثت زیست شناختی,محیط طبیعی که فرد در ان زندگی و کار می کند ,فرهنگ و تجارب فردی و گروهی همه گی است عوامل شخصیت به شمار می ایند.
وراثت زیست شناسی
.ویژگی های زیست شناختی موروثی در تحول شخصیت افراد انسانی,در نخستین مراحل وجودشان ,نقش بازی می کنند.این نیازها و گنجایش های زیست شناختی در مورد همه انسان ها مشترکند و بخشی از ساختمان ها وجودی انها را در بدو تولد می سازد
محیط طبیعی.محیط طبیعی نیز بر شخصیت تاثیر می گذارد ,زیرا منابعی را که یک فرد می تواند به دست اورد و ضروری ترین عوامل بقای زندگی را همین محیط فراهم می کند.
فرهنگ.هر جامعه ای برای انکه در چهار جوب فرهنگ خود با موفقیت زندگی کند و ارتباط برقرار نماید,گونه های شخصیتی معینی را میپرواند که با فرهنگش سازگاری و هماهنگی داشته باشد .با لنکه برخی از تجارب برای همه فرهنگها مشترکند,اما تجاربی نیز هستند که در یک فرهنگ به دست می ایند ولی در فرهنگی دیگر دست نیافتنی اند.
تجارب گروهی و فردی. شخصیت انسان تا اندازه زیادی به عنوان محصول تجارب فردیش در چهار چوب یک گروه تحول میابد. ارزش ها ,هنجارها و باورداشت های گروهی همگی در شکل گیری شخصیت فرد دخیلند.بدون این تجربه گروهی شخصیت فرد نمی تواند تحول یابد اما با این همه باید یاد اور شد که حتی زمانی که افراد تنها در یک گروه عضویت دارند,باز تجارب شان در ارتباط با همین گروه , ضرورتا یکسان نیستند .این تفاوت های تجارب فردی گوناگونی هایی در شخصیت افراد پدید می اورند.
فراگیری نقش های تازه در طول زندگی
فراگرد اجتماعی شدن, از کودکی تا پیری به گونه ای پیوسته ادامه می یابد. در این فراگرد نقش ها , هنجارها و جشمداشت ها پیوسته دگرگون می شوند و صورت های نوینی به خود می گیرند. دوره های مهمی که طی فراگرد اجتماعی شدن در زندگی فرد پدید می ایند عبارت اند از;
1 از کودکی تا نوجوانی 2 از نوجوانی تا بلوغ 3 از بلوغ تا بزرگسالی 4 تکمیل اموزش رسمی 5 زنا شویی 6 پدر و مادر شدن 7 جدا شدن از پدر و مادر 8 طلاق 9 دگرگونی شغلی 10 مرگ پدر یا مادر 11 بازنشتگی 12 مرگ همسر یا شوهر.
تحرک اجتماعی
تعریف:اصطلاح تحرک اجتماعی به حرکت افراد از یک منزلت اجتماعی به منزلت دیگر اطلاق می شود. ادم ها ممکن است به منزلت پایین یا بالا تحرک یابند و یا در یک سطح منزلی از یک شغل به شغل دیگر انتقال پیدا کنند.
پرا باید تحرک اجتماعی را مورد برسی قرار داد?
جامعه شناسان می خواهند بدانند که چگونه عومل گوناگون اجتماعی در تحرک اجتماعی گروها یا نقش بازی می کنند. از این گذشته انها می خواهند شدت و ضعف این تحرک را در جوامع گوناگون مورد برسی قرار دهند.
انواع تحرک:جامعه شناسان جهار نوع تحرک اجتماعی را تشخصیص داده اند:
تحرک عمودی:به تغییر منزلت فرد از یک طبقه اجتماعی به طبقه دیگر اطلاق می شود. شخصی که تحرک عمودی را تجربه می کند ممکن است به سمت پایین یا بالای نردبان اجتماعی تحرک یابد.
تحرک افقی:حرکت فرد از یک شغل به شغلی دیگر در همان سطح اجتماعی اطلاق می شود . شخصی که تغییر شغل می دهخد ولی منزلت اجتماعیش هیچ تغییری نمی کند تحرک افقی را تجربه می کند.
تحرک میان سالی:به تحرکی اطلاق می شود که میان دو نسل صورت می گیرد.
تحرک درون نسلی:به دگرگونی یا دگرگونی هایی در منزلت
اجتماعی یک فرد یا گروه طی یک نسل اطلاق می شود.
*
جامعه باز و جامعه بسته
هر جامعه ای برای خود نوعی قشر بندی اجتماعی دارد. در یک جامعه باز بی گمان نا برابری هایی وجود دارد ولی افرادش دست کم از امکان تحرک به یک طبقه اجتمعی بالاتر بر خوردارند. باید یا داور شد