بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان
حسابداری موجودی کالا
سال 97
فهرست
تعریف 3
اولین صادره از اولین وارده (FIFO) 5
ثبت حسابداری 8
موجودی کالا در نظام نوین مالی 9
موجودی کالا 9
موجودی کالا سیستم ادواری 10
موجودی کالا سیستم دایمی 10
ثبت موجودی کالا در سیستم دایمی 11
موجودی کالا و مقایسه هر دو روش ادواری و دایمی 11
سیستم ادواری : 11
سیستم دایمی: 12
ثبت موجودی کالا در سیستم ادواری 12
موجودی کالا در سیستم های حسابداری به دو گروه تقسیم می شوند: 13
سیستم ادواری 13
سیستم دایمی 13
ثبت موجودی کالا در سیستم دایمی 14
مقایسه هر دو روش ادواری و دایمی 14
سیستم دایمی: 15
ثبت موجودی کالا در سیستم ادواری 15
تعاریف 16
اندازه گیری موجودی مواد و کالا 16
مخارج خرید 17
مخارج تبدیل 17
سایر مخارج 20
بهای تمام شده موجودیها در واحدهای خدماتی 20
خالص ارزش فروش 23
ملاحظات مربوط به تعیین خالص ارزش فروش 24
تاریخ اجـرا 27
مقایسه دو سیستم دایمی و ادواری : 29
موجودی مواد و کالا چیست؟ 34
سیستم های حسابداری موجودی کالا 35
مزایای فایفو : 36
روشها و مدل ارزیابی موجودی کالا : 38
روشهای برآوردی ارزیابی موجودی کالا : 39
مدل عارضه یابی و تحلیل جامع مدیریت موجودی کالا 40
حوزه های مسئله خیز در مدیریت موجودی کالا 44
تشـــریح نسبت ها 46
جمــــع بنـدی 52
منابع 52
تعریف
هدف اصلی از ارائه این مدل این است که بتوان تمام جوانب مدیریت موجــــودی را در تصمیم گیری ها مدنظر قرار داد. در بسیاری از سازمان ها، تلاش های بسیاری برای بهبود وضعیت موجودی ها صورت گـرفته و سعی شده است که از جدیدترین یافته ها استفاده شود، اما تصمیماتی که در مقاطع مختلف اتخاذ شده اند، در نهایت منجر به مواجهه شرکت ها با بحران های جدی شده و یا هزینه های این بخش نه تنها کاهش نیافته است بلکه منجر به افزایش هزینه بخش های دیگر نیز شده است. طبق استاندارد حسابداری عمومی موجودیها : به داراییهایی اطلاق می شود که :
الف . در فعالیت واحد گزارشگر مصرف می شود؛
ب. به منظور ساخت محصول یا ارائـه خدمات ، خریداری شده و نگهداری می شود؛
پ . به منظور ساخت محصول یا ارائـه خدمات در فرایند تولید قرار دارد؛ یا
ت . برای فروش در روال عادی عملیات واحد گزارشگر نگهداری می شود.
1.2 اندازهگیری موجودیها
اندازهگیری موجودیها باید برمبنای اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش تک تک یا گروه های اقلام مشابه، اندازه گیری شود.موجودیهای تحصیل شده از طریق عملیات غیرمبادله ای، به ارزش منصفانه در تاریخ تحصیل اندازه گیری می شوند.موجودیهای نگهداری شده جهت مقاصد زیر باید برمبنای اقل بهای تمام شده و ارزش جایگزینی اندازه گیری شوند:
الف. توزیع بدون مطالبه بها یا مطالبه به بهای ناچیز؛ یا
ب. مصرف در فرایند تولید کالا جهت توزیع بدون مطالبه بها یا مطالبه به بهای ناچیز
1.3 محاسبه بهای تمام شده موجودیها
بهای تمام شده موجودیها باید در برگیرنده مخارج خرید، مخارج تبدیل و سایر مخارجی باشد که واحـد گزارشگر در جریان فعالیت معمول خود، برای رساندن کالا یا خدمات به مکان و شرایط فعلی آن متحمل شده است.
1.3.2 مخارج خرید
مخارج خرید شامل بهای خرید و هرگونه مخارج دیگری از قبیل حقوق و عوارض گمرکی، هزینه حمل و مالیت های غیر قابل برگشت است که مستقیماً به خرید مربوط می گردد. تخفیفات تجاری از بهای خرید کسر می شود.
1.3.2 مخارج تبدیل
مخارج تبدیل شامل مخارجی است که مستقیماً به اقلام تولید شده مربوط می گردد (مانند کار مستقیم ). مخارج تبدیل همچنین شامل سربار تولید (اعم از ثابت و متغیر) است که برای تبدیل مواد اولیه به محصول یا ارائه خدمات واقع می شود.
1.4 سیستمهای نگهداری موجودی کالا
جهت ثبت حساب موجودی در حسابداری 2 روش به نامهای روشهای دائمی و ادواری وجود دارد.
1.4.1 روش ادواری موجودی کالا
در روش ثبت ادواری حساب موجودی کالا در طول دوره مالی گردش ندارد و تا پایان دوره مالی، تا قبل از اصلاحات، بدون تغییر باقی می ماند و سپس با انجام دو ثبت اصلاحی ابتدا مبلغ موجودی کالا در اول دوره از این حساب حذف، سپس مبلغ موجودی کالای پایان دوره در این حساب بدهکار می شود.
در این روش موجودیهای آخر دوره شمارش شده و ارزش آن بر مبنای یکی از روش های پذیرفته شده گردش بهای تمام شده تعیین می شود و با کسر کردن ارزش آن از بهای تمام شده کالای آماده برای فروش (که خود از موجودی های اول دوره بعلاوه خرید طی دوره بدست می آید) بهای تمام شده کالای فروش رفته را محاسبه می نمایند
ارزش کالای آماده برای فروش = ارزش موجودی در ابتدای دوره+ خرید موجودی طی دوره
بهای تمام شده کالای فروش رفته = ارزش کالای آماده برای فروش- ارزش موجودی در پایان دوره
روش های مختلف ارزیابی ادواری موجودی ها به سه دسته کلی تقسیم می شود که عبارتند از:
اولین صادره از اولین وارده (FIFO)
اولین صادره از آخرین وارده، (LIFO)
میانگین موزون،
شناسایی ویژه،
موجودی پایه،
خرده فروشی .
1.4.1.1 روش FIFO
در این روش فرض بر این است که کالا به همان ترتیبی که خریداری شده است فروخته و یا حواله میشود به عبارت دیگر کالا یا موادی که ابتدا خریداری شده است ابتدا به فروش و مصرف میرسد.
1.4.1.2 روش LIFO
در این روش (که مختصر عبارت Last In First Out یا اولین صادره از آخرین وارده است ) بر عکس روش FIFO فرض می شود که کالاها به ترتیب از آخرین خرید، حواله می شود.
1.4.1.3 میانگیـن مـوزون
عـبارت از محاسـبه بهای تمام شده موجودی مواد و کالا براساس اعمال بهـای متوسـط در مـورد واحـد موجـودی اسـت . میانگین موزون از تقسیم مجموع بهای تمـام شـده واحدهای موجودی به مجموع تعداد واحدهای آن موجودی محاسبه می گردد و مـی تـوان از طـریق محاسـبه دایمی (میانگین موزون متحرک ) یا محاسبه ادواری (میانگین موزون سالانه، شش ماهه و…) به آن دست یافت.
1.4.1.4 شناسـایی ویژه
روشی است که در آن مخارج مختص هر یک از اقلام موجودی به آن قلم اختصـاص مـییـابد. ایـن روش برای اقلامی مناسب است که صرفنظر از فرایند خرید یا تولید قابل تشخیص هستند. اما کاربرد این روش در مواردی که اقلام متعددی از موجودی مواد و کالا از یکدیگر قابل تفکیک نباشند، مناسب نیست.
1.4.1.5 موجـودی پایـه
عبـارت است از بهای تمام شده موجودی مواد و کالا براین اسـاس کـه یـک ارزش واحـد ثابت به بخشی از موجودیها که تعداد آن از پیش تعیین شده است نسبت داده میشود و موجودیهای اضافه براین تعداد به روش دیگری ارزشیابی میگردد. اگر تعداد واحدهـای موجود، کمتر از حداقل از پیش تعیین شده باشد، ارزش واحد ثابت در مورد کل تعداد موجودی اعمال خواهد شد.
نکته: استاندارد حسابداری شماره 6 بخش عمومی، بهـای تمام شده موجودی مواد و کالا باید با استفاده از روش های " شناسایی ویژه"، " اولین صادره از اولین وارده" یا " میانگین موزون" محاسبه شود.
1.4.1.6 خرده فروشی
در مـورد واحدهای خرده فروشی که تعداد زیادی کالاهای متفاوت و سریعا در حال تغییر دارنـد، کالاهـای موجود در محوطه واحدهای مزبور اغلب برحسب قیمت فروش به کسر درصـد معمول برای سود ناخالص منعکس می شود. در چنین شرایط خاصی، این روش را )کـه به روش خرده فروشی موسوم است) می توان به عنوان تنها روش عملی برای رسیدن به رقم تقریبی بهای تمام شده، قابل قبول دانست .
1.4.2 روش ثبت دائمی موجودی ها
در روش ثبت دائمی برای ثبت رویدادهای مرتبط به موجودی کالا از حساب موجودی کالا استفاده می شود که با افزایش موجودی کالا (ناشی از خریدکالا و برگشت از فروش ) و کاهش موجودی کالا (فروش و برگشت از خرید به قیمت تمام شده ) بنابه مورد بدهکار و بستانکار می شود. بنابراین حساب موجودی کالا در دفتر به طور مستمر و دائمی گردش دارد و در هر زمان مانده موجودی کالا متعلق به واحد تجاری را نشان می دهد.
1.5 انحراف از اصل بهای تمام شده
اصول پذیرفته شده حسابداری در شرایطی معین، انحراف از اصل بهای تمام شده را در حسابداری موجودی های کالا مجاز شناخته است. براساس استاندارد حسابداری شماره 6 بخش عمومی ، موجودی کالای پایان دوره باید در تاریخ ترازنامه بر اساس اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش در صورتهای مالی منعکس شود. بهای تمام شده موجودی ها ابتدا بر اساس یکی از روش های مجاز ( شناسایی ویژه، میانگین موزون و فایفو) محاسبه می شود و سپس مبلغ بهای تمام شده با خالص ارزش فروش مقایسه می گردد.
خالص ارزش فروش معادل بهای فروش پس از کسر هزینه های مستقیم مربوط به تکمیل و فروش کالا ( مخارج برآوردی تکمیل و مخارج برآوردی بازاریابی ، فروش و توزیع ) است.
منافعی که نهایتا از طریق موجودی تحقق می یابد برابر با ارزش نهایی فروش است.
اگر ارزش موجودی های کالا به هر دلیلی به مبلغی کمتر از بهای تمام شده کاهش یابد ( مانند نابابی، تغییر سطح عمومی قیمت ها ، آسیب دیدگی ) و برآورد شود که این کاهش موقتی نیست، ارزش موجودی های کالا به منظور انعکاس این زیان باید کاهش داده شود و موجودی کالا نباید به مبلغی بیش از خالص ارزش فروش در ترازنامه گزارش شود. ضمنا کاهش ارزش موجودی باید در همان دوره ای که اتفاق می افتد به عنوان زیان کاهش ارزش در صورت سود و زیان گزارش شود. جهت ثبت زیان کاهش ارزش معمولا از یک حساب کاهنده موجودی ( به نام ذخیره کاهش ارزش موجودی ها ) استفاده می شود.
برای محاسبه زیان کاهش ارزش ( در صورت وجود )، بهای تمام شده و خالص ارزش فروش هریک از اقلام موجودی ها به طور جداگانه مقایسه می شود، مگر اینکه چنین مقایسه ای امکان پذیر نباشد که در این صورت گروه های اقلام مرتبط یا مشابه مبنای مقایسه قرار می گیرد.
مقایسه مجموع خالص ارزش فروش با مجموع بهای تمام شده گروه های اقلام موجودی ها یا اقلام مشابه موجب می شود، سودهای تحقق نیافته بعضی از موجودی ها ( در مواردی که خالص ارزش فروش بیش از بهای تمام شده است ) با زیان های تحقق نیافته موجودی های دیگر تهاتر شود. چنین روشی در عمل سبب می شود سود تحقق نیافته بعضی از موجودی ها شناسایی شود. به همین دلیل تاکید می شود بهای تمام شده و خالص ارزش فروش موجودی ها برای هر قلم جداگانه مقایسه شود.
براساس استاندارد حسابداری شماره 6، خالص ارزش فـروش عبارت است از بهای فروش اقلام موجودی مواد و کالا پس از کسر تمام مخارج مـربوط بعـدی تـا مـرحله تکمیل و کلیه مخارجی که واحد تجاری در رابطه با بازاریابی، فروش و توزیع کالا متحمل خواهد شد و مستقیماً به اقلام مورد نظر مربوط می شود.
خالص ارزش فروش نباید براساس نوسانات موقتی قیمت فروش براورد شود، بلکه باید بر قابل اتکا ترین شواهد موجود در زمان براورد مبلغ خالص ارزش فروش موجودی ها مبتنی باشد.
در صورتی که بر اساس بررسی تک تک اقلام از روش اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش استفاده شود مانده موجودی در پایان سال باید عدد 470 نمایش داده شود و در صورتی که بر اساس گروههای مشابه استفاده شود مانده موجودی باید عدد 490 نمایش داده شود.
ثبت حسابداری :
در مثال فوق در صورتی که کالا بر اساس تک تک اقلام بررسی شود ثبت زیر انجام خواهد شد:
و در صورتی که بر اساس گروههای مشابه ثبت شود با توجه به کمتر بودن بهای تمام شده از خالص ارزش فروش ثبتی انجام نخواهد شد.
موجودی کالا در نظام نوین مالی
انجام عملیات ثبت موجودی کالا در نرم افزار نظام نوین مالی بر اساس ثبت رسید و حوالهها در نرم افزار و به صورت اتوماتیک انجام خواهد شد.
موجودی کالا
موجودی کالا در سیستم های حسابداری به دو گروه تقسیم می شوند:
سیستم ادواری
سیستم دایمی
موجودی کالا سیستم ادواری
سیستم ادواری در اغلب واحدهای تجاری که کالاهای نسبتن با قیمت پایین می فروشند مورد استفاده قرار می گیرد بطور مثال فروشگاه ها و ابزار فروشی هایی که اقلام ریز و با قیمت کم ارایه می کنند و نمی توانند از بارکدخوان استفاده نمایند از روش سیستم ادواری استفاده می نمایند زیرا هزینه نگهداری اطلاعات ریز فروش این محصولات بیشتر از سود بدست آمده از فروش آن محصول می باشد این واحدهای تجاری سالی یکبار به شمارش فیزیکی موجودی کالا خود می نمایند .
اطلاعات بدست آمده از شمارش را می توانند در صورتهای مالی خود نیز بکار گیرند در واحدهای کوچک بیشتر مالک یا کارشناس فروش کنترل موجودی کالا را انجام می دهد، قابل توجه است که در حال حاضر با وجود سیستم های حسابداری که مختص این واحدهای کوچک است و با قیمت بسیار کمی هم قابل تهیه است دیگر حتی این واحدهای کوچک نیز برای موجودی کالای خود به روش دایمی روی آورده اند زیرا درسیستم ادواری امکان کنترل لحظه به لحظه وجود ندارد و همین موضوع باعث شده استفاده از سیستم ادواری به مرور زمان کمرنگ و کمرنگ تر می شود.
موجودی کالا سیستم دایمی
سیستم دایمی به واحدهای تجاری این امکان را می دهد تا اطلاعات کاملتر و دقیق تر حتی لحظه ای در اختیار مالکان واحدهای تجاری قرار گیرد به همین منظور از دیرباز اغلب واحدهایی که کالای باارزش و گران قیمت را بفروش می رساندند از این روش استفاده می نمودند باید خاطر نشان کرد که این سیستم پرهزینه می باشد اما واحدهای تجاری بزرگ که کالاهای باارزش می فروشند بدلیل جلوگیری از کسری در موجودی و مشخص شدن لحظه ای موجودی استفاده از این روش برای این واحدها مرقوم به صرفه است.
با سیستم دایمی از سیستم کاغذی و دستی خرید و فروش و همینطور شمارش های فیزیکی که در روش ادواری بسیار آزار دهنده بود خبری نیست زیرا ورود و خروج کالا و محصول را می توان با دقت بالاتری کنترل نمود و در زمان کمتری گزارش موجودی کالا را تهیه و در صورتهای مالی واحد تجاری استفاده نمود و همینطور فقط یکبار در سال نیاز به شمارش فیزیکی می باشد که موجب می شود از صحت موجودی کالا و برابری آن با مانده کالایی که طبق اسناد در دفاتر ثبت گردیده اطمینان حاصل نمود.
ثبت موجودی کالا در سیستم دایمی
در سیستم دایمی کالای خریداری شده تحت عنوان موجودی کالا در سمت (بدهکار) و پرداخت آن طبق نقد و یا نسیه بودن با عنوان نقد و بانک یا حسابهای پرداختنی در سمت (بستانکار) ثبت می شود اما در زمان فروش کالا با دو ثبت به سرانجام می رسد درصورت فروش نقد و نسیه به این صورت که نقد و بانک یا حسابهای دریافتنی (بدهکار) و درآمد فروش (بستانکار) می شود و در ثبت تکمیلی و ثبت دوم بهای تمام شده کالای فروش رفته (بدهکار) و در سوی دیگر موجودی کالا به ارزش بهای تمام شده کالا (بستانکار) می شود.
زمانی که موجودی کالا در زمان خرید بدهکار و در زمان فروش کالا بستانکار می شود به مدیران این امکان را می دهد تا در هر لحظه بتوانند موجودی خود را کنترل نموده همیشه زنده و پویا باشد، موجودی کالا و بهای تمام شده کالای فروش رفته نیز بطور اتوماتیک مانده گیری می شوند .
موجودی کالا و مقایسه هر دو روش ادواری و دایمی
سیستم ادواری :
عدم نیازبه نگهداری سابقه موجودی کالا بطور مستمر
شمارش فیزیکی موجودی کالا حداقل یکبار در سال
واحدهایی که فروش کالای ارزان دارند استفاده می کنند
سیستم دایمی:
نیازمند نگهداری مستمر اطلاعات خرید و فروش کالا
شمارش موجودی کالا باید یکبار در سال انجام شود
همه واحد های تجاری می توانند از این روش استفاده کنند
ثبت موجودی کالا در سیستم ادواری
در سیستم ادواری کاملن متفاوت از سیستم دایمی خرید کالا را در حسابی با نام خرید ثبت می نمایند که خود یک حساب هزینه می باشد. حساب موجودی کالا نیز در پایان دوره مالی قبل بروزرسانی شده و مانده اول دوره در حساب موجودی کالا به سال مالی جدید انتقال یافته است جهت بروزرسانی این حساب و استفاده از آن در صورت های مالی در پایان سال مالی با یک ثبت مانده حساب موجودی کالا (بستانکار) و خلاصه حساب سود و زیان (بدهکار) می شود تا حساب موجودی صفر گردد و با ثبت دوم با شمارش فیزیکی صورت گرفته، حساب بهای تمام شده کالای آخر دوره را در حسابها وارد می نمایند که در این ثبت حساب موجودی کالا (بدهکار) و خلاصه حساب سود و زیان (بستانکار) می شود عمومن این ثبت ها در زمان تعدیل حسابها یا زمان بستن حسابها بطور اختیاری انتخاب می شوند .
موجودی کالا در سیستم های حسابداری به دو گروه تقسیم می شوند:
ادواری
دایمی
سیستم ادواری
سیستم ادواری در اغلب واحدهای تجاری که کالاهای نسبتن با قیمت پایین می فروشند مورد استفاده قرار می گیرد بطور مثال فروشگاه ها و ابزار فروشی هایی که اقلام ریز و با قیمت کم ارایه می کنند و نمی توانند از بارکدخوان استفاده نمایند از روش سیستم ادواری استفاده می نمایند زیرا هزینه نگهداری اطلاعات ریز فروش این محصولات بیشتر از سود بدست آمده از فروش آن محصول می باشد این واحدهای تجاری سالی یکبار به شمارش فیزیکی انجام می دهند .
اطلاعات بدست آمده از شمارش را می توانند در صورتهای مالی خود نیز بکار گیرند در واحدهای کوچک بیشتر مالک یا کارشناس فروش کنترل موجودی کالا را انجام می دهد، قابل توجه است که در حال حاضر با وجود سیستم های حسابداری که مختص این واحدهای کوچک است و با قیمت بسیار کمی هم قابل تهیه است دیگر حتی این واحدهای کوچک نیز برای موجودی کالای خود به روش دایمی روی آورده اند زیرا درسیستم ادواری امکان کنترل لحظه به لحظه موجودی وجود ندارد و همین موضوع باعث شده استفاده از سیستم ادواری به مرور زمان کمرنگ و کمرنگ تر می شود.
سیستم دایمی
سیستم دایمی موجودی کالا به واحدهای تجاری این امکان را می دهد تا اطلاعات کاملتر و دقیق تر حتی لحظه ای در اختیار مالکان واحدهای تجاری قرار گیرد به همین منظور از دیرباز اغلب واحدهایی که کالای باارزش و گران قیمت را بفروش می رساندند از این روش استفاده می نمودند باید خاطر نشان کرد که این سیستم پرهزینه می باشد اما واحدهای تجاری بزرگ که کالاهای باارزش می فروشند بدلیل جلوگیری از کسری در موجودی و مشخص شدن لحظه ای موجودی کالا استفاده از این روش برای این واحدها مرقوم به صرفه است.
با سیستم دایمی از سیستم کاغذی و دستی خرید و فروش و همینطور شمارش های فیزیکی که در روش ادواری بسیار آزار دهنده بود خبری نیست زیرا ورود و خروج کالا و محصول را می توان با دقت بالاتری کنترل نمود و در زمان کمتری گزارش موجودی کالا را تهیه و در صورتهای مالی واحد تجاری استفاده نمود وهمینطور فقط یکبار در سال نیاز به شمارش فیزیکی کالا می باشد که موجب می شود از صحت موجودی کالا و برابری آن با مانده کالایی که طبق اسناد در دفاتر ثبت گردیده اطمینان حاصل نمود.
ثبت موجودی کالا در سیستم دایمی
در سیستم دایمی کالای خریداری شده تحت عنوان موجودی کالا در سمت (بدهکار) و پرداخت آن طبق نقد و یا نسیه بودن با عنوان نقد و بانک یا حسابهای پرداختنی در سمت (بستانکار) ثبت می شود اما در زمان فروش کالا با دو ثبت به سرانجام می رسد درصورت فروش نقد و نسیه به این صورت که نقد و بانک یا حسابهای دریافتنی (بدهکار) و درآمد فروش (بستانکار) می شود و در ثبت تکمیلی و ثبت دوم بهای تمام شده کالای فروش رفته (بدهکار) و در سوی دیگر موجودی کالا به ارزش بهای تمام شده کالا (بستانکار) می شود.
زمانی که موجودی کالا در زمان خرید بدهکار و در زمان فروش کالا بستانکار می شود به مدیران این امکان را می دهد تا در هر لحظه بتوانند موجودی کالای خود را کنترل نموده همیشه زنده و پویا باشد، موجودی کالا و بهای تمام شده کالای فروش رفته نیز بطور اتوماتیک مانده گیری می شوند .
مقایسه هر دو روش ادواری و دایمی
سیستم ادواری :
عدم نیازبه نگهداری سابقه موجودی کالا بطور مستمر
شمارش فیزیکی موجودی کالا حداقل یکبار در سال
واحدهایی که فروش کالای ارزان دارند استفاده می کنند
سیستم دایمی:
نیازمند نگهداری مستمر اطلاعات خرید و فروش کالا
شمارش موجودی کالا باید یکبار در سال انجام شود
همه واحد های تجاری می توانند از این روش استفاده کنند
ثبت موجودی کالا در سیستم ادواری
در سیستم ادواری کاملن متفاوت از سیستم دایمی خرید کالا را در حسابی با نام خرید ثبت می نمایند که خود یک حساب هزینه می باشد. حساب موجودی کالا نیز در پایان دوره مالی قبل بروزرسانی شده و مانده اول دوره در حساب موجودی کالا به سال مالی جدید انتقال یافته است جهت بروزرسانی حساب موجودی کالا و استفاده از آن در صورت های مالی در پایان سال مالی با یک ثبت مانده حساب موجودی کالا (بستانکار) و خلاصه حساب سود و زیان (بدهکار) می شود تا حساب موجودی صفر گردد و با ثبت دوم با شمارش فیزیکی صورت گرفته، حساب بهای تمام شده کالای آخر دوره را در حسابها وارد می نمایند که در این ثبت حساب موجودی کالا (بدهکار) و خلاصه حساب سود و زیان (بستانکار) می شود عمومن این ثبت ها در زمان تعدیل حسابها یا زمان بستن حسابها بطور اختیاری انتخاب می شوند .
باید در تمامی موارد که حسابدار مشغول به فعالیت می باشد بتواند روشی درست و اصولی را برای مجموعه ای که در آن مشغول به فعالیت می باشد را با تجزیه و تحلیل صحیح انتخاب نماید تا بتواند حجم فعالیت ها را کم و زمان و ارایه صورتهای مالی را کوتاه نماید و در عین حال دقت گزارش گیری در مجموعه را افزایش دهد.
موجودی مواد و کالا، بخش عمده ای از داراییهای بسیاری از واحدهای تجاری را تشکیل می دهد. بنابراین ، ارزشیابی و انعکاس موجودی مواد و کالا اثر با اهمیتی در تعیین و ارائـه وضعیت مالی و عملکرد مالی واحدهای تجاری دارد.
۲ . این استاندارد، نحوه ارزشیابی و انعکاس موجودی مواد و کالا در صورتهای مالی را تشریح می کند و موارد زیر را دربر نمی گیرد:
الف . کار در جریان پیشرفت پیمانهای بلندمدت (رجوع شود به استاندارد حسابداری شماره ۹ با عنوان " حسابداری پیمانهای بلندمدت "
ب . ابزارهای مالی پیچیده .
ج . موجودی گله های دام ، محصولات کشاورزی ، جنگلی و معدنی در مواردی که این اقلام در صنایع مربوط ، به خالص ارزش فروش اندازه گیری می شود.
تعاریف
۳ . اصطلاحات ذیل در این استاندارد با معانی مشخص زیر بکار رفته است :
· موجودی مواد و کالا : به داراییهایی اطلاق می شود که :
الف . برای فروش در روال عادی عملیات واحد تجاری نگهداری می شود،
ب . به منظور ساخت محصول یا ارائـه خدمات در فرایند تولید قرار دارد،
ج . به منظور ساخت محصول یا ارائـه خدمات ، خریداری شده و نگهداری می شود، و
د . ماهیت مصرفی دارد و به طور غیرمستقیم در جهت فعالیت واحد تجاری مصرف می شود.
· خالص ارزش فروش : عبارت است از بهای فروش (بعد از کسر تخفیفات تجاری ولی قبل از تخفیفات مربوط به تسویه حساب ) پس از کسر:
الف . مخارج براوردی تکمیل ، و
ب . مخارج براوردی بازاریابی ، فروش و توزیع .
· بهای جایگزینی : عبارت است از مخارجی که باید برای خرید یا ساخت یک قلم موجودی کاملاً مشابه تحمل شود.
اندازه گیری موجودی مواد و کالا
۴ . موجودی مواد و کالا باید برمبنای " اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش " تک تک اقلام یا گروههای اقلام مشابه ، اندازه گیری شود.
۵ . موجودی مواد و کالا، به بهای تمام شده اندازه گیری می شود. چنانچه نتوان به طور معقول انتظار داشت که برای بازیافت این دارایی ، درآمدهای آتی کافی وجود داشته باشد (مثلاً درنتیجه خراب شدن ، نابابی یا کاهش در میزان تقاضا)، مبالغ غیر قابل بازیافت به عنوان هزینه کاهش ارزش موجودی مواد و کالا به سود و زیان منظور می شود. از اینرو، موجودی مواد و کالا به اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش انعکاس می یابد.
بهای تمام شده موجودی مواد و کالا
۶ . بهای تمام شده موجودی مواد و کالا باید دربرگیرنده مخارج خرید، مخارج تبدیل و سایر مخارجی باشد که واحد تجاری در جریان فعالیت معمول خود، برای رساندن کالا یا خدمات به مکان و شرایط فعلی آن متحمل شده است .
مخارج خرید
۷ . مخـارج خریـد شامل بهـای خریـد و هر گونه مخارج دیگری از قبیل حقوق و عوارض گمرکی و حمل است که مستقیماً به خرید مربوط می گردد. تخفیفـات تجـاری از بهای خریـد کسـر می شود.
۸ . برخی مخارج به شرح زیر در صورت احراز شرایط مربوط ، قابل احتساب در مخارج خرید است :
الف . مخارج تامین مالی واردات مواد و کالا به صورت اعتباری از نوع یوزانس به شرط آنکه به موجب مقررات موضوعه ، واردات مزبور به صورت نقدی مجاز نباشد.
ب . در شرایط استثنایی طبق الزامات استاندارد حسابداری شماره ۱۶ باعنوان تسعیر ارز، مابه التفاوتهای ریالی مورد مطالبه ناشی از افزایش قابل ملاحظه نرخ رسمی ارز (مثلاً از شناور به صادراتی )، به شرط اینکه تخصیص آن به آحاد بهای خرید مواد و کالای مربوط امکانپذیر باشد.
مخارج تبدیل
۹ . مخارج تبدیل شامل مخارجی است که مستقیماً به اقلام تولیدشده مربوط می گردد (مانند
کار مستقیم ). مخارج تبدیل همچنین شامل سربار تولید (اعم از ثابت و متغیر) است که برای تبدیل مواد اولیه به محصول یا ارائه خدمات واقع می شود.
۱۰ . سربار تولید اعم از ثابت و متغیر با روشی سیستماتیک به محصولات تخصیص می یابد. سربار ثابت تولید، آن بخش از مخارج غیرمستقیم تولید است که علیرغم تغییر در حجم تولید نسبتاً ثابت می ماند، مانند استهلاک و مخارج نگهداری ساختمان و تجهیزات کارخانه و مخارج مدیریت کارخانه . سربار متغیر تولید آن بخش از مخارج غیرمستقیم تولید است که متناسب با تغییر حجم تولید تغییر می یابد، مانند مواد و دستمزد غیرمستقیم .
۱۱ . سربار ثابت تولید برمبنای ظرفیت معمول فعالیت واحد تجاری تخصیص می یابد. ظرفیت معمول بیانگر متوسط محصولی است که انتظار می رود در شرایط عادی (با در نظر گرفتن توقفات تولید ناشی از تعمیرات و نگهداری برنامه ریزی شده ) طی چند دوره یا فصل ، تولید شود. برای تخصیص هزینه های سربار ثابت تولید می توان از سطح واقعی تولید استفاده کرد به شرط آنکه سطح مزبور تقریباً نزدیک به سطح معمول فعالیت واحد تجاری باشد. باید توجه داشت عامل تعیین کننده در تخصیص سربار ثابت تولید برمبنای سطح معمول فعالیت ، این است که مخارج مربوط به ظرفیت بلااستفاده باید در دوره وقوع به عنوان هزینه عملیاتی و پس از سود ناخالص در صورت سود و زیان منعکس شود.
۱۲ . جهت تعیین سطح معمول فعالیت واحد تجاری عوامل زیر را باید درنظر داشت :
الف . میزان تولید مورد نظر طراحان دستگاههای تولیدی و مدیریت واحد تجاری ، تحت شرایط کار حاکم در طول سال (مثلاً یک نوبت کاری یا دونوبت کاری )،
ب . بودجه سطح فعالیت سال تحت بررسی و سال بعد از آن ، و
ج . سطحی از تولید که واحد تجاری در سال تحت بررسی و نیز در سالهای گذشته عملاً به آن دست یافته است .
اگر چه تغییرات موقت در سطح فعالیت را می توان نادیده گرفت ، با این حال تغییرات مداوم باید به تجدید نظر در آنچه قبلاً معمول شناخته شده منجر شود.
۱۳ . یکی از دلایلی که گاه در رابطه با عدم شمول مخارج سربار خاصی در بهای تمام شده عنوان می شود، لزوم اتخاذ برخورد محافظه کارانه در ارزشیابی موجودی مواد و کالا است . چنانچه تعیین مبلغ موجودی مواد و کالا در شرایط واحد تجاری مستلزم اعمال احتیاط باشـد، احتیـاط لازم در تعیین خالص ارزش فروش و نه از طریق حذف مخـارج سربـار خاصی از بهـای تمام شـده اعمـال می شـود.
۱۴ . در فراینـد تولیـد ممکن است همزمـان بیش از یک محصـول تولیـد شـود. بـرای مثـال ، این وضعیت زمانی مصداق دارد که محصولات مشترک یا یک محصول اصلی همراه با یک محصول فرعی تولید می شود. در مواردی که مخارج تبدیل هر محصول جداگانه قابل تشخیص نباشد، این مخارج برمبنایی منطقی و یکنواخت به محصولات تخصیص می یابد. برای مثال ، ممکن است از ارزش نسبی فروش هر محصول در مرحله ای از فرایند تولید که محصولات به طور جداگانه قابل تشخیص باشد و یا در زمان تکمیل تولید، به عنوان مبنای تخصیص استفاده شـود. در اغلب مـوارد، محصـولات فرعی ماهیتـاً کم اهمیت اسـت ، از این رو این محصولات به خالص ارزش فروش اندازه گیری و مبلغ حاصل شده از بهای تمام شده محصول اصلی کسر می شود. در نتیجه مبلغ دفتری محصول اصلی با بهای تمام شده آن ، تفاوت با اهمیتی ندارد.
۱۵ . روشهای هزینه یابی معمولاً چنان طراحی می گردد تا اطمینان حاصل شود کلیه مخارج مربوط به مواد مستقیم ، کارمستقیم و سایر مخارج مستقیم به نحوی مناسب ، مشخص و بر مبنایی منطقی و یکنواخت به حساب گرفته شود. اما در تخصیص مخارج سربار، مسائلی بروز می کند که معمولاً مستلزم اعمال قضاوتهای شخصی در انتخاب یک قاعده مناسب است .
۱۶ . همچنین در تخصیص مخارج دوایر خدماتی مرکزی ، ممکن است مسائلی بروز کند. مبنای تخصیص چنین مخارجی باید میزان خدماتی باشد که در رابطه با عملیات مختلف ارائه می شود. برای مثال ، دایره حسابداری معمولاً در خدمت عملیات زیر است :
الف . تولید (از طریق پرداخت حقوق و دستمزد مستقیم و غیرمستقیم تولیدی ، کنترل خرید و تهیه صورتهای مالی ادواری برای واحدهای تولیدی )،
ب . بازاریابی و توزیع (از طریق تجزیه و تحلیل فروش و کنترل دفتر یا کارتهای معین فروش )، و
ج . مدیریت عمومی (از طریق تهیه گزارشهای داخلی خاص مدیریت ، صورتهای مالی و بودجه های سالانه ، کنترل منابع نقدی و برنامه ریزی سرمایه گذاریها
از کل مخارج دایره حسابداری ، تنها آن بخش باید در محاسبه مخارج تبدیل منظور شود که بتوان آن را به گونه ای منطقی به عملیات تولید تخصیص داد.
سایر مخارج
۱۷ . سایر مخارج تنها تا میزانی که آشکارا به رساندن موجودی مواد و کالا به مکان و شرایط فعلی آن مربوط است به عنوان بخشی از بهای تمام شده موجودیها منظور می شود.
۱۸ . موارد زیر، نمونه هایی از مخارجی است که در بهای تمام شده موجودیها منظور نمی شود و در دوره وقوع به عنوان هزینه شناسایی می گردد:
الف . مبالغ غیرعادی مربوط به ضایعات مواد، دستمزد و سایر مخارج تولید (ضایعات قابل کنترل ).
ب . مخارج انبارداری باستثنای مخارجی که در فرایند تولید برای انبارداری محصولاتی که نیاز به پردازش بیشتر دارند، انجام می شود.
ج . سربار اداری که در رساندن موجودیها به مکان و شرایط فعلی نقشی ندارد.
د . مخارج فروش .
۱۹ . مخارج مدیریت عمومی ، برخلاف مدیریت عملیاتی ، مستقیماً به تولید جاری مربوط نمی شود و لذا نباید در مخارج تبدیل (و درنتیجه ، در بهای تمام شده موجودی مواد و کالا) منظور گردد. در مورد واحدهای تجاری کوچک تر که مدیریت معمولاً در اداره روزانه هر یک از عملیات مختلف نقش دارد، ممکن است در تفکیک مخارج سربار مدیریت عمومی ، مسایل خاصی در عمل بروز کند. در چنین واحدهایی ، مخارج مدیریت را می توان با استفاده از مبانی مناسب ، به گونه ای منصفانه به عملیات تولید، بازاریابی ، فروش و اداری تخصیص داد.
۲۰ . در شرایطی خاص ، مخارج تامین مالی را می توان در بهای تمام شده موجودیها منظور کرد. این شرایط در استاندارد حسابداری شماره ۱۳ با عنوان حسابداری مخارج تامین مالی مشخص شده است .
بهای تمام شده موجودیها در واحدهای خدماتی
۲۱ . بهای تمام شده موجودیها در واحدهای خدماتی اساساً دستمزد و سایر مخارج کارکنانی که مستقیماً در ارائه خدمات مربوط مشارکت داشته اند و نیز سربار قابل تخصیص را دربر می گیرد. دستمزد و سایر مخارج مربوط به کارکنان اداری و فروش در بهای تمام شده خدمات ارائه شده منظور نمی شود بلکه در دوره وقوع به عنوان هزینه شناسایی می گردد.
روشهای محاسبه بهای تمام شده
۲۲ . برای محاسبه بهای تمام شده موجودی مواد و کالا روشهای مختلفی با آثار متفاوت به کار گرفته می شود. این روشها از جمله شامل موارد زیر است :
الف . اولین صادره از اولین وارده ،
ب . میانگین موزون ،
ج . شناسایی ویژه ،
د . اولین صادره از آخرین وارده ،
ﻫ . موجودی پایه ، و
و . خرده فروشی .
۲۳ . اولین صادره از اولین وارده عبارت است از محاسبه بهای تمام شده موجودی مواد و کالا
براین اساس که تعداد موجود، بیانگر آخرین خریدها یا آخرین تولیدات است .
۲۴ . میانگین موزون عبارت از محاسبه بهای تمام شده موجودی مواد و کالا براساس اعمال بهای متوسط در مورد واحد موجودی است . میانگین موزون از تقسیم مجموع بهای تمام شده واحدهای موجودی به مجموع تعداد واحدهای آن موجودی محاسبه می گردد و می توان از طریق محاسبه دایمی (میانگین موزون متحرک ) یا محاسبه ادواری (میانگین موزون سالانه ، شش ماهه و…) به آن دست یافت .
۲۵ . شناسایی ویژه روشی است که در آن مخارج مختص هر یک از اقلام موجودی به آن قلم اختصاص می یابد. این روش برای اقلامی مناسب است که صرفنظر از فرایند خرید یا تولید قابل تشخیص هستند. اما کاربرد این روش در مواردی که اقلام متعددی از موجودی مواد و کالا از یکدیگر قابل تفکیک نباشند، مناسب نیست .
۲۶ . اولین صادره از آخرین وارده عبارت است از محاسبه بهای تمام شده موجودی مواد و کالا براین اساس که تعداد موجود بیانگر اولین خریدها یا اولین تولیدات است .
۲۷ . موجـودی پایـه عبـارت است از بهای تمام شده موجودی مواد و کالا براین اسـاس کـه یک ارزش واحد ثابت به بخشی از موجودیها که تعداد آن از پیش تعیین شده است نسبت داده می شود و موجودیهای اضافه براین تعداد به روش دیگری ارزشیابی می گردد. اگر تعداد واحدهای موجود، کمتر از حداقل از پیش تعیین شده باشد، ارزش واحد ثابت در مورد کل تعداد موجودی اعمال خواهد شد.
۲۸ . روشهای مورد استفاده جهت تخصیص بهای تمام شده به موجودی مواد و کالا باید چنان انتخاب شود که برای مخارجی که واحد تجاری برای رساندن کالا به مکان و شرایط فعلی آن واقعاً متحمل شده است ، منصفانه ترین تقریب ممکن را فراهم آورد.
۲۹ . بهای تمام شده موجودی مواد و کالا باید با استفاده از روشهای " شناسایی ویژه "، " اولین صادره از اولین وارده " یا " میانگین موزون " محاسبه شود.
۳۰ . روشهایی از قبیل " موجودی پایه" و " اولین صادره از آخرین وارده" معمولاً جهت ارزشیابی موجودی مواد و کالا مناسب نیست . زیرا کاربرد آنها اغلب منجر به مبالغی بابت موجودی مواد و کالا در ترازنامه خواهد گردید که هیچ رابطه ای با سطح اخیر مخارج ندارد. در صورت استفاده از روشهای مذکور، نه تنها مبالغ منعکس شده بابت داراییهای جاری گمراه کننده است بلکه اگر سطح موجودیها کاهش و قیمتهای قدیمی تر به سود و زیان راه یابد، نتایج بعدی نیز به طور بالقوه مخدوش خواهد شد.
۳۱ . تکنیکهایی مانند روش هزینه یابی استاندارد برای محاسبه بهای تمام شده محصولات یا روش خرده فروشی برای کالاها، هنگامی می تواند به خاطر سهولت کار مورد استفاده قرار گیرد که نتایج حاصل از بکارگیری آن همواره با نتایجی که طبق بند ۲۹ به دست می آید، تقریباً یکسان باشد.
۳۲ . هزینه یابی استاندارد عبارت است از محاسبه بهای تمام شده موجودی مواد و کالا براساس هزینه های از پیش تعیین شده برای هر دوره که برمبنای تخمین های مدیریت درخصوص سطوح مورد انتظار هزینه ها و عملیات ، کارآیی عملیاتی و مخارج مربوط محاسبه می گردد.
۳۳ . در مورد واحدهای خرده فروشی که تعداد زیادی کالاهای متفاوت و سریعاً در حال تغییر دارند، کالاهای موجود در محوطه واحدهای مزبور اغلب برحسب قیمت فروش به کسر درصد معمول برای سود ناخالص منعکس می شود. در چنین شرایط خاصی ، این روش را (که به روش خرده فروشی موسوم است ) می توان به عنوان تنها روش عملی برای رسیدن به رقم تقریبی بهای تمام شده ، قابل قبول دانست .
۳۴ . در اغلب موارد، نمی توان مخارج را به هریک از واحدهای مشخص موجودی مواد و کالا نسبت داد. در تعیین نزدیک ترین تقریب برای بهای تمام شده ، واحد تجاری با دو مسئله مواجه می گردد:
الف . انتخاب روش مناسب برای تخصیص هزینه ها به موجودی مواد و کالا (مانند روشهای هزینه یابی سفارش کار، هزینه یابی مرحله ای و هزینه یابی استاندارد)، و
ب . انتخاب روش مناسب برای محاسبه بهای تمام شده مربوط در مواردی که تعدادی اقلام مشابه در زمانهای مختلف خریداری یا ساخته شده است (مانند روش میانگین موزون یا اولین صادره از اولین وارده ).
۳۵ . در انتخاب روشهایی که در ردیفهای (الف ) و (ب ) بند ۳۴ ذکر شد، مدیریت باید با اعمال قضاوت ، اطمینان حاصل کند که روشهای انتخاب شده ، منصفانه ترین تقریب ممکن را برای بهای تمام شده فراهم می آورد. به علاوه ، در صورت استفاده از روش هزینه یابی استاندارد، مبالغ حاصل از این روش باید به منظور حصول اطمینان از وجود رابطه ای معقول بین این مبالغ و بهای تمام شده واقعی در دوره مالی مربوط ، مکرراً تجدید نظر شود.
خالص ارزش فروش
۳۶ . همان گونه که در بند ۴ ذکر شده است ، موجودی مواد و کالا باید به " اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش " ارزشیابی و در صورتهای مالی منعکس شود. "خالص ارزش فروش " عبارت است از بهای فروش اقلام موجودی مواد و کالا پس از کسر تمام مخارج مربوط بعدی تا مرحله تکمیل و کلیه مخارجی که واحد تجاری در رابطه با بازاریابی ، فروش و توزیع کالا متحمل خواهد شد و مستقیماً به اقلام مورد نظر مربوط می شود.
۳۷ . از آنجا که مقایسه جمع کل خالص ارزش فروش موجودیها با جمع کل بهای تمام شده می تواند به عمل غیرقابل قبول تهاتر بین زیانهای قابل پیش بینی و سود تحقق نیافته منجر شود، مقایسه بین بهای تمام شده و خالص ارزش فروش باید به طور جداگانه در مورد هریک از اقلام موجودی انجام شود. چنانچه این کار عملی نباشد، باید گروههای کالا و یا کالای مشابه را جمعاً درنظر گرفت . به طور مثال ، اقلامی از موجودی که مربوط به خط تولید یکسانی بوده و اهداف یا کاربردی مشابه داشته باشد، در ناحیه جغرافیایی واحدی تولید و فروخته شود و نتوان آن را عملاً جدا از سایر اقلام خط تولید ارزیابی کرد، نمونه ای از اقلامی است که به طور گروهی مورد ارزیابی قرار می گیرد. بنابرایـن ، ارزیابی گروهی مبتنی بر طبقـه بندی موجودیهـا مثـلاً ارزیابی موجودی کالای ساخته شده یا کل موجودیهای یک صنعت یا کل موجودیهای یک ناحیه جغرافیایی ، مناسب نخواهد بود.
۳۸ . هرگاه شرایطی که قبلاً منجر به انعکاس ارزش موجودیها به مبلغی کمتر از بهای تمام شده گردیده ، دیگر برقرار نباشد، ارزش موجودی انتقالی از دوره قبل باید تا مبلغ خالص ارزش فروش جدید (حداکثر تا حد میزان کاهش قبلی ) افزایش داده شود.
۳۹ . در شرایط استثنایی ، هنگامی که تعیین خالص ارزش فروش موجودیها به دلایل مختلف از قبیل نوسان در قیمتهای فروش ، به گونه ای قابل اتکا امکان پذیر نباشد و احتمال رود که بهای جایگزینی در حد متعارفی کمتر از خالص ارزش فروش باشد، بهای جایگزینی می تواند تقریبی قابل قبول برای خالص ارزش فروش تلقی شود.
۴۰ . در مواردی که خالص ارزش فروش موجودی مواد اولیه کمتر از بهای تمام شده آن است ، به شرطی که کالاهایی که از مواد مزبور ساخته می شود (بعد از منظور کردن قیمت خرید مواد در بهای تمام شده کالا) هنوز بتواند با سود به فروش رسد، مبلغ دفتری مواد اولیه کاهش نمی یابد.
ملاحظات مربوط به تعیین خالص ارزش فروش
۴۱ . برای محاسبه اولیه ذخیره کاهش ارزش موجودی مواد و کالا از " بهای تمام شده به خالص ارزش فروش "، اغلب می توان از فرمولهایی استفاده کرد که بر معیارهای از پیش تعیین شده متکی است . در این فرمولها معمولاً عمر کالا، گردش کالا در گذشته ، گردش آتی مورد انتظار و ارزش اسقاط تخمینی کالا، بنابه اقتضای مورد، منظور شده است . با وجودی که استفاده از چنین فرمولهایی ، مبنایی برای ایجاد ذخیره فراهم می آورد که می تواند به طور مستمر اعمال گردد، با این حال باز هم لازم است که نتایج حاصل شده در پرتو شرایط خاصی که نمی توان در فرمول پیش بینی کرد (از قبیل تغییر میزان سفارشات ) مورد بررسی و تجدید نظر قرار گیرد.
۴۲ . در مواردی که برای کاهش ارزش کالاهای تکمیل شده به کمتر از بهای تمام شده نیاز به ذخیره باشد، موجودی قطعات منفصله و نیمه ساخته ای که به منظور ساخت چنین محصولاتی نگهداری می شود باید همراه با موجودی قطعات تحت سفارش خرید بررسی تا نسبت به لزوم ایجاد ذخیره برای این اقلام نیز تصمیم گیری شود.
۴۳ . چنانچه قطعات یدکی نگهداری شده برای فروش ، بخشی از موجودی پایان سال را تشکیل دهد، لازم خواهد بود که عوامل مذکور در بند ۴۱ ، در چارچوب موارد زیر به طور اخص مورد ملاحظه قرار گیرد:
الف . تعداد محصولات مربوط که تاکنون به فروش رسیده است ،
ب . فاصله زمانی تعویض قطعه یدکی ، به طور تخمینی ، و
ج . عمر مفید مورد انتظار محصول مربوط (یعنی محصولی که قطعه یدکی در رابطه با آن به فروش می رسد).
از عوامل مذکور در بند ۴۱ ، تنها " عمر مفید" و " گردش آتی مورد انتظار" از موارد " الف " تا " ج " فوق تاثیر می پذیرد. بدین ترتیب که عمر مفید قطعه یدکی باید با درنظر گرفتن مورد " ب " و گردش آتی مورد انتظار باید با درنظر گرفتن هر سه مورد " الف " و " ب " و " ج " تخمین زده شود.
۴۴ . خالص ارزش فروش نباید براساس نوسانات موقتی قیمت فروش براورد شود، بلکه باید بر قابل اتکا ترین شواهد موجود در زمان براورد مبلغ خالص ارزش فروش موجودیها مبتنی باشد.
موارد کاربرد خالص ارزش فروش
۴۵ . موارد اصلی که احتمال می رود خالص ارزش فروش کمتر از بهای تمام شده باشد، مواردی است که شرایط زیر در آن حکمفرماست :
الف . افزایش هزینه ها یا کاهش قیمت فروش،
ب . خراب شدن موجودی،
ج . ناباب شدن محصولات،
د . تصمیم شرکت مبنی بر ساخت و فروش محصولات به زیان (به عنوان بخشی از استراتژی بازاریابی شرکت )،
ﻫ . وقوع اشتباهاتی در تولید یا خرید.
به علاوه ، در صورت نگهداری موجودیهایی که فروش آن ظرف دوره معمول گردش کالای شرکت غیر محتمل است (یعنی موجودی اضافی )، تاخیر در فروش موجودیها، خطر وقوع موارد " الف " تا " ج " را افزایش می دهد و لذا باید در ارزیابی خالص ارزش فروش در نظر گرفته شود.
شناخت موجودی مواد و کالا به عنوان هزینه
۴۶ . مبلغ دفتری موجودی مواد و کالای فروخته شده باید در دوره ای که درآمد مربوط شناسایی می گردد، به عنوان هزینه شناسایی شود. مبلغ کاهش ارزش موجودی مواد و کالا ناشی از اعمال قاعده " اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش " و کلیه زیانهای مرتبط با موجودی مواد و کالا را باید در دوره کاهش ارزش یا وقوع زیانهای مربوط به عنوان هزینه شناسایی کرد. در مورد موجودیهایی که در دوره قبل به مبلغی کمتر از بهای تمام شده ارزیابی شده است و در دوره جاری به دلیل افزایش در خالص ارزش فروش ، به مبلغ بیشتری ارزیابی گردد، هرگونه افزایشی از این بابت در دوره جاری باید به عنوان درآمد یا کاهش هزینه دوره جاری (حداکثر تا حد جبران کاهش قبلی ) شناسایی شود.
۴۷ . شناخت مبلغ دفتری موجودیهای فروش رفته به عنوان هزینه ، تابع فرآیند تطابق درآمد و هزینه است . برخی موجودیها ممکن است به سایر حسابهای دارایی تخصیص یابد. برای مثال می توان از موجودی مواد و کالای بکار رفته در ساخت دارایی ثابت مشهود توسط واحد تجاری نام برد. موجودیهایی که به سایر حسابهای دارایی تخصیص می یابد، طی عمر مفید دارایی مربوط به عنوان هزینه شناسایی می شود.
افشا
۴۸ . رویه های حسابداری مربوط به موجودی مواد و کالا باید با توجه به الزامات استاندارد حسابداری شماره ۱ با عنوان " نحوه ارائه صورتهای مالی "، در یادداشتهای توضیحی تشریح شود.
۴۹ . رویه های حسابداری مربوط به مبالغ مندرج در صورتهای مالی بابت موجودی مواد و کالا (شامل روش تعیین بهای تمام شده ) باید طی یادداشتی شرح داده شود. چنانچه برای انواع مختلف موجودیها، رویه های حسابداری متفاوتی اتخاذ شده باشد، ارائه مبلغ هریک از انواع موجودی ، ضروری است .
۵۰ . مبلغ مندرج در ترازنامه بابت موجودی مواد و کالا باید در یادداشتهای توضیحی به گونه ای طبقه بندی شود که متناسب با ماهیت فعالیت واحد تجاری باشد و این طبقه بندی ، مبلغ هر یک از گروههای عمده موجودیها را نشان دهد.
۵۱ . ارائـه مبالغ مربوط به طبقات مختلف موجودیها و میزان تغییرات آن از یک دوره به دوره دیگر اطلاعات مفیدی دراختیار استفاده کنندگان صورتهای مالی قرار می دهد. از این رو موجودی مواد و کالای مندرج در ترازنامه باید در یادداشتهای توضیحی به گونه ای طبقه بندی شود که مبالغ مربوط به هر یک از طبقات عمده موجودیها به شرح زیر نشان داده شود:
الف . مواد اولیه ،
ب . کار در جریـان پیشرفت (شامل کـالای در جریـان ساخت و کارهای خدماتی در جریان تکمیل )،
ج . کالای ساخته شده و کالای خریداری شده برای فروش ،
د . مواد و کالای در راه (لازم به یادآوری است که در شناخت این موجودیها، مقطع زمانی انتقال مالکیت آن باید ملاک عمل قرار گیرد) ،
ﻫ . سایر اقلام مصرفی (از قبیل قطعات ولوازم یدکی ماشین آلات ، ملزومات و مواد غیر مستقیم )، و
و . اقلامی که به طور معمول و با توجه به شرایط ایجاد شده به منظور فروش نگهداری می شود (از قبیل ضایعات تولید، داراییهای ثابت برکنار شده و اقلام اسقاطی
۵۲ . موارد زیر نیز باید افشا شود :
الف . مبلغ هزینه کاهش ارزش موجودیها ناشی از اعمال قاعده اقل بهای تمام شده و خالص ارزش فروش پس از کسر هرگونه افزایش ناشی از اعمال قاعده فوق در مورد موجودیهای انتقالی از دوره قبل ،
ب . بهای تمام شده موجودیهای فروش رفته طی دوره ، و
ج . مبلغ موجودیهای مواد و کالا که در وثیقه بدهیهای واحد تجاری است .
تاریخ اجـرا
۵۳ . الزامات این استاندارد در مورد کلیه صورتهای مالی که دوره مالی آنها از تاریخ ۱/۱/۱۳۸۰ و بعد از آن شروع می شود، لازم الاجراست .
مطابقت با استانداردهای بین المللی حسابداری
۵۴ . با اجرای الزامات این استاندارد، مفاد استاندارد بین المللی حسابداری شماره ۲ با عنوان موجودیها نیز رعایت می شود.
نسخه قابل چاپ
برچسب ها: استاندارد8, اندازه گیری موجودی, بهای تمام شده خدماتی, بهای تمام شده موجودی, خالص ارزش فروش, شناخت موجودی, مخارج تبدیل, مخارج خریدبهای تمام شده موجودی ها :
بهای تمام شده موجودی ها در برگیرنده اقلام زیر می باشد:
1. مخارج خرید ( شامل هزینه های حمل، بیمه ، حقوق وعوارض گمرکی ، وسایرهزینه های مستقیم پس از کسرتخفیفات تجاری )
2. مخارج تبدیل
3. سایـرمخـارجی که واحـد تجـاری در جـریان فعـالیت معـمول خود جهت رساندن موجودی به شرایط فعلی انجام داده است.
ب :گردش موجودی ها : جریان ورود و خروج مـوجودی ها در یک واحد اقتصادی شامل گردش فیزیکی و گردش بهای تمام شده می باشد.
ب- 1 گردش فیزیکی موجودی :
گردش فیزیکی موجودی ها با توجه به عواملی از قبیل دوام و یا نحوه انبار کردن آن می تواند اشکال متفاوتی داشته باشد. بـدیـن معنی که کالاهای کم دوام تروقابل دسترس ترزودتـرازبقیه کالاها فروخته شود.
ب- 2 گردش بهای تمام شده موجودی:
گردش قیمت تمام شده ناظر بر روشهای تقویم موجودی ها بوده وشامل الگوهای متفاوت قیمت گذاری می باشد.
ج : سیستم های ثبت موجودی ها : سیستم های ثبت موجودی به دو دسته اصلی تقسیم می شود:
1. سیستم ثبت ادواری 2. سیستم ثبت دایمی
ج-1 سیستم ثبت ادواری موجودی ها :
– در این سیستم در پایان هر دوره مالی و یا هر زمان که تشخیص داده شود ، شمارش فیزیکی موجودی انجـام و سپـس بـرحسب یکی از روشهای مـعمول، قـیمت گذاری می شود.
– در سیستم مزبور در حساب موجودی کالا در طی دوره هیچگونه ثبتی انجام نشده و مانده آن همواره نشان دهنده موجودی کالا در ابتدای دوره می باشد.
ج- 2 سیستم ثبت دایمی موجودی ها :
– در این سیستم هریک ازاقلام خرید یا فروش و معاملات مرتبط به آن به محض وقوع درحساب موجودی ها منعکس می گردد.
– در این سیستم نیز در پایان دوره مالی انبارگردانی انجام و نتیجه آن با مانده دفاتر شرکت مطابقت داده می شود.
– درسیستم دایمی برای هریک ازاقلام موجودیها کارت جداگانه ای تـحت عـنوان کارت نقدی و جنسـی کـالا اختصاص یافتـه واقـلام وارده یا خارجه درآن ثبت می گردد.
مقایسه دو سیستم دایمی و ادواری :
سیستم ادواری سیستم دایمی
1.خرید کالا :
خرید *** موجودی کالا ***
ح.پرداختنی *** ح.پرداختنی ***
2. پرداخت هزینه حمل:
هزینه حمل *** موجودی کالا ***
بانک *** بانک ***
3. تخفیفات نقدی خرید :
ح.پرداختنی *** ح.پرداختنی ***
تخفیفات نقدی خرید *** موجودی کالا ***
4. برگشت از خریدهای نسیه :
ح.پرداختنی *** ح.پرداختنی ***
برگشت ازخریدوت *** موجودی کالا ***
5. فروش نسیه :
ح.دریافتنی *** 1. ح.دریافتنی ***
فروش کالا *** فروش ***
ثبت ندارد 2. کالای فروش رفته ***
موجودی کالا ***
برگشت از فروش نسیه :
برگشت ازفروش وت *** 1. برگشت از فروش وت ***
ح.دریافتنی *** ح.دریافتنی***
ثبت ندارد 2. موجودی کالا ***
کالای فروش رفته ***
ثبت اصلاحی موجودی کالا :
خلاصه سودوزیان ***
موجودی کالا *** ثبت ندارد
موجودی کالا ***
خلاصه سودوزیان ***
د: روش های محاسبه بهای تمام شده در سیستم ادواری :
مهمترین روشهای محاسبه بهای تمام شده موجودی ها:
1. روش اولین صادره از اولین وارده ( First In , First Out )
در این روش فرض بر آن است که کالای فروش رفته از محل موجودیها واقلام تحصیل شده ابتدای سال ودرنتیجه موجودی کالای پایان دوره از محل آخرین خریدها می باشد.
2. روش اولین صادره از اخرین وارده ( Last In , First Out )
در این روش فرض بر آن است که کالای فروش رفته از محل آخرین خریدها ودرنتیجه موجودی کالای پایان دوره از محل اولین موجودی ها می باشد.
3. روش میانگین موزون ( Weighted average)
دراین روش بهای تمام شده موجودی کالا و کالای فروش رفته بـرحسـب قیمت میانگین که ازحاصـل تقـسیم بهـای تمـام شـده کالای آماده فروش برتعداد آن بدست می آید،محاسبه می گردد.
4. روش شناسایی ویژه ( Specific identification )
درصـورتی که بتوان گردش هرقلم ازاقلام مـوجـودی را از زمان خرید تا لحظه فروش پی گیری نمـود،میتوان ازاین روش استفاده کرد. در ایـن روش قیمـت هرقـلم جداگانه محاسبه می شود.
ر: روش های محاسبه بهای تمام شده در سیستم دایمی :
1. مفهوم روش های Fifo ، Lifo و شناسایی ویژه درسیستم دایمی همان است که قبلاً در سیستم ادواری تشریح گردید.
2. در روش میانگین متحرک، موجودی آخر دوره بر مبنای آخرین میانگین متحرک دوره مالی،ارزشیابی می شود. درروش مزبور، بهای تمام شده هر واحد ، پس از هر فقره خرید مجددا محاسبه می شود.
ز : مقایسه نتایج روش های ارزیابی دردوسیستم دایمی وادواری
1. نتیجه روش Fifo در دو سیستم دایمی و ادواری ثبت موجودی ها یکسان می باشد. علت آن است که اولین موجودی مفهومی ثابت در دو سیستم دارد.
2. نتیجه روش Lifo در دوسیستم دایمی وادواری یکسان نیست . علت آن است که در سیستم دایمی آخرین موجودی پس ازانجام هرخرید تغییرکرده درحالیکه آخرین موجودی درسیستم ادواری معنای ثابت و مشخصی دارد.
3. نتیجه روش میانگین نیز در دو روش به لحاظ مقطع زمانی استفاده شده برای محاسبات و میزان اطلاعات استفاده شده برای آن ، تفاوت خواهد داشت.
ه: مزایا و معایب روش های ارزیابی موجودی ها :
1. روش اولین صادره از اولین وارده.
مزایا- موجودی کالا را بر حسب قیمتهایی نزدیک به قیمتهای بازار ارزیابی نموده و اغلب از گردش فیزیکی کالا تبعیت می کند.
معـایب – در شـرایط تورمی استـفاده از ایـن روش مـنجر به شناسایی سود اضافی ناشی از افزایش قیمتها و نگهداری کالا شده و هزینه مالیات را افزایش می دهد.
2. روش اولین صادره از آخرین وارده.
مـزایا- بـه لـحاظ آنکه قـیمت تـمام شـده کـالای فـروش رفته بر حسب آخرین خریدها محاسبه می شود، لذا هزینه های جاری را منعکس نموده و سود در مقایسه با روش Fifoدقیقتر بوده و به اصل تقابل درآمدها و هزینه ها بهتر عمل می شود.
معایب – موجودی کالا را در ترازنامه به مبلغی کمتر از واقع نشان داده و در دوران کاهش قیمتها ، روش مزبور منجر به افزایش هزینه مالیات و حذف مزیت نقدی می شود.
3. روش میانگین
مزایا- روشی عملی وکم هزینه بوده و باعث ایجاد نوعی ثبات در برآورد هزینه ها می شود.
معایب- باعث می شود که هیچیک از اقلام موجودی و کالای فروش رفته به قیمت های بازار نزدیک نمی باشد.
4. روش شناسایی ویژه.
مزایا – روشی ساده بوده ودرآن به اصل تقابل درآمد وهزینه کاملاً عمل می شود.
معایـب – وقـت گیـرترین روش ارزیـابـی مـوجودی هاست که متضمن نگهداری مدارک و سوابق مربوط به قیمتهای خرید و مقدار اقلام فروخته شده برای هریک از موجودی ها می باشد. هزینه اجرایی آن غالبا بالا بوده و صـرفاً در مـورد اقـلام گران قیمت دارای توجیه اقتصادی است.
و: روش اقل قیمت تمام شده یا قیمت بازار :
1. بر اساس استانداردهای حسابداری ، موجودی ها باید به اقل بهای تمام شده یا قیمت بازار ارزیابی شود.
2. در استاندارد شماره 8 ، دو نوع قیمت بازار پیش بینی شده است :
3. خالص ارزش فروش . که عبارت است از بهای فروش پس از کسرمخارج برآوردی تکمیل و توزیع و فروش.
4. بهای جایگزینی. که عبارت از مخارجی است که باید برای خرید یا ساخت یک قلم موجودی کاملاً مشابه تحمل می شود.
5. در فـرایند انتخاب ارزش بازار ، به جهـت سهولت در محـاسبات ، ارزش اقتصادی نـادیده گـرفتـه شـده و مـبلغ بـازیافتنی مـعادل خالص ارزش فروش تلقی می گردد.
6. بنابراین براساس استاندارد حسابداری شماره 8 ، لازم است اقل خالص ارزش فروش و ارزش جایگزینی به عنوان ارزش بازار انتخاب گردد.
ی: ثبت اصلاحی موجودی کالا :
1. درپایان هـردوره مالی لازم است قیمت تمـام شـده با قـیمت بـازار مقایسه شده وبنابرعمل به اصل احتیاط اقل آندوجهت انعکاس در ترازنامه انتخاب شود.
2. در صورتی که اقل قیمت انتخابی ، قیمـت بازار باشد ، لازم است ثبت اصلاحی لازم از بابت شناسایی زیان کاهش ارزش موجودی انجام گردد.
3. هـرگـونه افـزایش مجدد ارزش بازاردر سالهای بعد می تواند به معنی بازیافت زیان شناسایی شده در سنوات قبل تلقی گردد.
ز :مالکیت موجودی
1. احتساب یک قلم کالا درفهرست موجودی های پایان سال بستگی به زمان انتقال مالکیت آن دارد .
2. زمان انتقال مالکیت کالا نیزبستگی به شرایط مورد توافق طرفین دارد.
3. درصورتی که درازای فروش کالا وجه نقد ویا مابه ازای دیگری از خـریدار دریـافت نشود، انتقال مـالکیت تا زمـان تـحویل کالا به تعویق می افتد.
4. مفاد و نوع قرارداد فی مابین طرفین معامله زمان تحویل کالا را مشخص می کند.
5. انواع شرایط (قراردادهای) مربوط به حمل و نقل کالا
موجودی مواد و کالا چیست؟
v موجودی کالا مجموعه ای از اقلام مشهود است که :
v برای فروش نگهداری می شوند ( کالای ساخته شده )
v به منظور ساخت و فروش محصول در فرآیند تولید قرار دارند و هنوز عملیات یا فرآیند ساخت روی آنها بطور کامل انجام نشده است. ( کالای در جریان ساخت )
v به منظور مواد اولیه مستقیم یا غیر مستقیم در تولید کالا یا ارائه خدمات نقش دارند .(مواد اولیه و مواد غیر مستقیم )
v موجودیهای متفرقه که شامل اقلامی نظیر ملزومات اداری و مواد بسته بندی که معمولاً در آینده نزدیک مصرف و هنگام مصرف به عنوان هزینه های اداری و تشکیلاتی یا توزیع و فروش تلقی میگردد و در سرفصل موجودیهای جاری طبقه بندی می گردد.
سیستم های حسابداری موجودی کالا
در حسابداری موجودی کالا برای تعیین بهای تمام شده کالای فروش رفته از سیستم های زیر استفاده می کنیم . 1) سیستم ادواری موجودی کالا (Periodic inventory system )
همان طوری که از نام سیستم ادواری موجودی کالا بر می آید در صورت استفاده از این سیستم مبلـغ کالای در دست ، فقط در پایان هر دوره تعیین می شود میزان کالای موجود در پایان دوره حسابداری از طریق شمارش فیزیکی کالا تعیین می شود . در این سیستم شمارش موجودی کالای پایان دوره الزامی بوده و بهای تمام شده کالای فروش رفته بستگی به موجودی کالای پایان دوره دارد و بیشتر در شرکت های مناسب است که تنوع اقلام زیاد و بهای تمام شده کم باشد مثل فروشگاه ظروف .
2) سیستم دایمی موجودی کالا ( perpetual inventory system)
در صورت استفاده از این سیستم سابقه ای مستمر و لحظه به لحظه از تغییرات در موجودی کالا بدست می آید گر چه در سیستم دایمی نیازی به شمارش موجودی کالای پایان دوره نیست ، با این وجود به منظور تایید مانده موجودی کـالا باید حداقل یک مرتبه در سال شمارش شوند . در این سیستم ، کلیه مبادلات مربوط به خرید و فروش در حساب موجودی ها ثبت می شود .
در صورتی که بهای تمام شده با گذشت زمان تغییر کند ، ناگزیر باید فرضی در مورد گردش بهای تمام شده انتخاب و برای ارزشیابی بکار برده شود .
الف) شناسایی ویژه : ( specific identification method )
کاربرد این روش مستلزم پیگیری جریان فیزیکی و بهای تمام شده هر قلم از موجودیها از زمان تحصیل تا موقع فـــروش است . این روش در مواردی مناسب است که بتوان هر قلم از موجودی را بطــــور جداگانه مشخص کرد و بهای تمام شده مربوط را به آن تخصیص داد . این روش در مورد اقلام گران قیمت و منحصر به فرد مانند جواهرات و آثار هنری کاربرد دارد .شناسایی ویژه در حقیقت جریان های واقعی بهای تمام شده را ردیابی می کند .
ب)بهای تمام شده میانگین :
روش قیمت میانگین بر این مفهوم مبتنی است که بهای تمام شده موجودی ها در پایان دوره و بهــــای تمام شده کالای فروش رفته طی دوره باید تا حد زیادی معرف مخارج واقع شده طی دوره باشد مفهوم قیمت میانگین به دو طریق به کار می رود و به سیستم مورد استفاده برای ثبت موجودی ها بستگی دارد . در سیستم ادواری ، قیمت میانگین موزون یک واحد کالا و در سیستم ثبت دائمی ، قیمت میانگین متحرک یک واحد کالا به کار می رود.
ب-1) میانگین موزون (weighted average method )
قیمت میانگین موزون یک واحد از تقسیم جمع بهای تمام شده کالای آماده برای فروش به تعداد کالای آماده برای فـروش بدست می آید ، چه در ارزشیابی موجودیها و چه از لحاظ تاثیر بر اندازه گیری سود بین نتایج حاصل از بکارگیــــری روش FIFO و روش LIFO قرار دارد .
ب-2) میانگین متحرک (MOVING WEIGHTED AVERAGE)
در این روش پس از هر بار خرید ، بهای تمام شده میانگین جدیدی بدست می آید . موجــــودی های پایان دوره به آخرین قیمت میانگین متحرک واحد قیمت گذاری می شود .
3) روش اولین صادره از اولین (First- in First – out )
در این روش فرض می شود قدیمی ترین کالای موجود ، قبل از سایر کالاها صادر یا به فـــروش می رسد . این فرض درباره جریان هزینه ها معمولاً با واقعیت مطابقت می کند .
در دوره های که بهای تحصیل کالا روند صعودی دارد . فایفو در مفایسه با میانگین بهای تمام شده کالای فـــروش رفته کمتر موجودی کالای پایان دوره بیشتری نشان می دهد . فایفو در هر سیستم ادواری و دایمی نتـــایج مشابه ای را برای موجودی کالای پایان دوره و بهای تمام شده کالای فروش رفته در اختیار می گذارد . شرکتــها معمولاً سعی می کنند که قدیمی ترین کالای خود را ابتدا به فروش رسانند در حقیقت کالاهای فاسد شدنی و کالاهایی که مشمـول نابابی هستند باید به شیوه فایفو با آنها برخورد شود .
مزایای فایفو :
1) مطابقت با جریان فیزیکی واقعی کالاهای بسیاری از موسسات
2) در بسیاری از موارد ارقامی مشابه روش شناسایی ویژه در اختیار می گذارد .
3) سهولت بکارگیری و هزینه کم آن در مقایسه با سایر روشها .
4) فایفو همچنین قانونمند و عینی بوده و در مقایسه با سایر روشها کمتر توسط مدیریت دستاویز تحریف واقع می گردد .
و بزرگترین ایراد فایفو مطابق بهای تمام شده کالاهای قدیمی با در آمد جاری است .
4) اولین صادره از آخرین وارده ( last-in first-out)
در این روش فرض بر این است که جدیدترین کالاهای خریداری شده قبل از سایر کالاها به فروش یا مصرف می رسد . بنابراین جریان خروج هزینه در این روش عکس جریان ورود هزینه است . از این رو مخارج رابطه نزدیکی با درآمدهای جاری دارند و اعمال این روش باعث تطابق مناسب هزینه ها با درآمد می شود .
در مواردی که قیمتها روند صعودی دارد ، بکارگیری روش مزبور باعث بهبود جریان وجوه نقد ( از طریق کاهش در هزینه مالیات ) می شود .
در دوره هایی که بهای تمام شده کالا در حال تغییر است ، بهای تمام شده کالای فروش رفته و موجــودی کالای پایان دوره در فرض لایفو را معمولاً برای موجــــودی کالا مناسب نمی داند به عقیده کمیته " کاربرد این روش اغلب منجر به مبالغی بابت موجودی مواد و کالا در ترازنامه خواهد گردید ، که هیچ رابطه ای با سطح اخیر مخارج ندارد .
در حـالی که استفاده از روش های فایفو و میانگین در سراسر جهان معمول می باشد آمریکا تنها کشور قابل ذکری است که روش لایفو در آن در سطح وسیع مورد استفاده قرار می گیرد.
5) روش موجودی پایه یا نایفو ( next-in first-out)
این روش مشابه روش لایفو است . در این روش فــــرض می شود که همواره موجودی ثابتی وجود دارد که در واقع به منزله دارائی ثابت واحد تجاری است . مبالغ مازاد بر موجودی پایه به عنوان موجودی موقتی تلقی و به ارزش جایگــزینی قیمت گذاری می شود ، مبالغ کمتر از موجودی پایه نیز کاهش موقتی تلقی و به قیمت جاری با درآمد ها مقابله می شـود . تفاوت اصلی بین روش موجودی پایه و روش lifo این است که موجودی پایه ، به ارزش جایگــزینی به کار می رود در حالیکه روش لایفو منحصراً بر بهای تمام شده واقعی تاکید می کند .
تذکر : طبق بیانیه شماره 8 استانداردهای حسابداری ایران بهای تمام شده موجــــودی مواد و کالا باید با استفــاده از روشهای "شناسایی ویژه " اولین صادره از اولین وارده " ، " یا میانگین موزون " محاسبه می شود .
روشها و مدل ارزیابی موجودی کالا :
مطالبی که تشریح گردید کاربرد بهای تمام شده تاریخی و فرض های جریان بهای تمام شده را در ارزیابی موجودی کالا و تعیین بهای تمام شده کالای فروش رفته می باشد .
گاه ممکن است مبنایی غیر از بهای تمام شده در ارزیابی موجودی کالا مفید واقع گردد .
1) ارزیابی موجودی کالا به اقل بهای تمام شده یا بازار (lower of cost or market rule)
در صورت تنزل ارزش کالا به کمتر از بهای تمام شده اولیه اش اصول عمومی پذیرفته شده حسابداری انحراف از مبنای بهای تمام شده برای ارزیابی کالا الزام نموده است .
هنگامی که خرابی ،نابابی و تغییر در سطح قیمتها و یا هر گونه رویداد دیگــر سبب کاهش ارزش موجودی کالا به کمتر از بهای تمام شده آن گردد باید مبادرت به شناسایی زیان نموده و ارزش موجودی کالا را در ترازنامه کاهش داد در چنین حالتی موجودی کالا به جای بهای تمام شده تاریخی به اقل بهای تمام شده یا بازار ارزیابی می شود .
این روش در سراسر جهان وجود دارد و در استاندارد بین المللی شماره 2 توصیه شده است .
این روش از منطق حد بالا و پایین استفاده می کند .
(هزینه های بازاریابی و فروش + هزینه های تکمیل ) – فروش = حد بالا
(سود ناویژه + هزینه های بازاریابی و فروش +هزینه های تکمیل )- فروش = حد پایین
بازار نیز همان بهای جایگزینی یا تولید مجدد است .
قاعده اقل بهای تمام شده یا بازار مبتنی بر دو اصل اساسی :
1.اصل تطابق هزینه ها و درآمد
2.اصل محافظه کاری در ارتباط با ترازنامه می باشد .
2) بهای جایگزینی (replacement cost )
بعضی از حسابداران بر این باورند که به منظور اندازه گیری مطلوبیت کالا ، ارزش جاری کالا که توسط بهای جایگزینی اندازه گیری می شود سودمندتر از بهای تمام شده تاریخی است این حسابداران بهای جایگزینی را در تـــرازنامه برای موجودی کالا گزارش می کنند خواه این بهای جایگزینی بیشتر و یا کمتر از بهای تمام شده تاریخی باشد . در حال حاضر اصول عمومی پذیرفته حسابداری استفاده از بهای جایگزینی را در صورتهای مالی به اقــلامی که در نتیجه کاهش ارزش دارایی ارزش کمتر از بهای تمام شده هستند محدود ساخته است .
3)خالص ارزش بازیافتنی (تحقق یافتنی ) (net realizable inventory)
مطابق با GAAP در صورت وجود دو شرط ، می توان موجودی کالا را به خالص ارزش بازیافتنی ارزشگـــذاری نمود .
1.کالا دارای قیمت فروش مشخص و بطور معقول مطمئن و تضمین شده باشد .
2. هر گونه هزینه لازم برای تکمیل و فروش کالا مشخص بوده و یا با اهمیت نباشد . مثلاً موجودی های فلزات و بـرخی محصولات کشاورزی
4 ) بهای استاندارد ( STANDARD COST )
بسیاری از شرکتهای تولیدی از سیستم بهای تمام شده استانداردی استفاده می نمایند که در آن بهای تمام شده هر واحد مواد ، دستمزد و سربار تولید از پیش تعیین شده اند بهای تمام شده استاندارد ایده و هدفی را در اختیار مدیریت قرار می دهد تا بتواند آن را با بهای تمام شده واقعی مقایسه نماید . از طریق ثبت و تجزیه و تحلیل انحرافات ، مدیریت می تواند اطلاعاتی مفید برای کنترل و مدیریت بهای تمام شده کالا در اختیار داشته باشد
روشهای برآوردی ارزیابی موجودی کالا :
گاهی اوقات که شمارش فیزیکی موجودی کالا غیر عملی یا غیر ممکن است باید به برآورد مبلغ ریالی موجـودی کالای پایان دوره اقدام نمود .
1.روش سود ناخالص (سود ناویژه ) ( gross profit method )
در این روش از درصد سود ناخالص برای تبدیل درآمد فروش به بهای تمام شده کالای فروش رفته استفاده می شـود . سپس بهای تمام شده کالای فروش رفته از بهای تمام شده کالای آماده برای فروش کسر می گردد تا بدین ترتیب بتوان برآوردی از بهای تمام شده کالای موجود در اختیار داشت.
نکته : ضعف اصلی روش سود ناخالص آن است که این روش بر روابط گذشته مبتنی است .
2.روش خرده فروشی (retail method)
این روش نیز برآوردی است اما در مقایسه با روش سود ناخالص ، روش خرده فروشی از قابلیت برآورد صحیح تری برخـــوردار است .
روش خرده فروشی از رابطه جاری بین بهای تمام شده و قیمت فروش استفاده می کند .
روش خرده فروشی نیازمند اطلاعات زیر است :
1)موجودی کالای ابتدای دوره به بهای تمام شده و قیمت خرده فروشی
2)خریدهای دوره جاری به بهای تمام شده و قیمت خرده فروشی
3)خرده فروشی های (فروش های ) طی دوره
ابتدا کل کالای آماده برای فروش به بهای تمام شده و قیمتهای خرده فروشی بدست می آید و سپس درصد بهای تمـام شده به خرده فروشی را بدست می آوریم و موجودی کالای پایان دوره به قیمت خرده فروشی بدست می آوریم و بعد برآوردی ازموجودی کالای پایان دوره = درصد بدست آمده × موجودی کالای پایان دوره خرده فروشی
مدل عارضه یابی و تحلیل جامع مدیریت موجودی کالا
v بسیاری از شرکت ها با مشکلات متعددی در حوزه های تامین، نگهداری، تخصیص و کنترل موجودی ها دست به گریبانند و به دلیل کمبود یا رسوب موجودی ها، هزینه های زیادی را متحمل می شوند. براساس برخی آمارها، هزینه سالانه نگهداری مواد در انبار به طور معمول حدود 30درصد از متوسط ارزش موجودی انبار است. بنابراین، هر میزان صرفه جویی و کاهش هزینه در این بخش، به سودآوری سازمان کمک شایانی خواهد کرد. با توجه به اهمیت موضوع مدیریت موجودی ها و جایگاه آن در صنایع مختلف، اقدام به طراحی الگویی برای تحلیل و عارضه یابی موجودی ها کرده ایم. در این مدل، پس از مروری بر رویکرد بالینی، با به کارگیری این مدل سعی در شناسایی و تحلیل مسائل و عارضه های مدیریت موجودی کالا بر اساس معیارهای مربوطه خواهیم کرد.
معیارهای ارائه شده در این مدل نیز به صورت خلاصه بیان شده است. مخاطبان اصلی این مدل، مدیران و کارشناسان مالی، تولید و انبار می باشند.
v برای استخراج معیـــارهای مختلف عارضه یابی، در حوزه مدیریت موجــــودی کالا، دو مسیر متفاوت را در فرایند مدیریت موجودی کالا، مدنظر قـــرار میدهیم. قبل از اینکه به تشریح مدل بالینی بپردازیم، لازم است درباره این دو مسیر توضیح بدهیم. حـــوزه های مختلفی با مدیریت موجودی کالا ارتباط دارند که هر یک دارای نقش موثری در فرایند آن ایفا می کنند. مدیریت موجودی، از مرحله پیش بینی تقاضای مشتریان و ثبت تقاضــــای آنها شروع می شود ، که پیش بینی تقاضا وثبت آن، به عنوان ورودی برنامه ریزی کلان تولید استفاده می شود. برنامه ریزی کلان تولید به همراه برنامه ریزی ظرفیت موردنیاز و به منظور بالابـــردن دقت و سرعت و کیفیت برنامه ریزی مواد موردنیاز، صورت می گیرد. برنامه ریزی مـواد موردنیاز نیز از طریق تعامل با سیستم انبارداری و خــرید و فــروش، می تواند توسط گزارش ها و نیز بــرنامه ها و خروجی های خود، ابــزاری قوی در مدیریت سازمان باشد.
البته در کل این فرایند، سیستم های کنتــرل و نظارت نیز وجود دارند که برای مدیــریت بهینه موجودی ها، از این سیستم ها استفــاده می شود:
" برای اینکه مدیریت کنیم، کنتــرل و نظارت می کنیم. "
مدیــــر می تواند از طریق نظام MRP بر کل فرایند موجودی کالا، مدیریت کند. وی به منظـور تحقق اهداف MRP، از سیستم های انبــــــارداری، تدارکات و خرید و فروش، برنامه ریزی کلان تولید و برنامه ریزی ظرفیت موردنیاز و BOM استفاده می کند.
ما از این دو مسیر، برای استخراج معیارها استفاده خـــواهیم کرد. این دو مسیــر به ما کمک می کند که نگـاه جامع تری در تبیین معیارها داشته باشیم و بتـوانیم تمــام زوایای موضوع را بررسی کنیم.
v رویکرد بالینی
هنگامی که بیماری نزد پزشک می رود، ابتدا از علائم بیماری خود سخن می گوید. پزشک، برای درک بهتر مسئله و کمک به بیمار در بیان علائم، سوالاتی می پرسد. در گام بعد، با توجه به تجربه ودانش خود، علل ممکن در بــروز این علائم را حدس می زند. در ادامه، با انجام آزمایش هایی به منظور تشخیص بیمــاری های مختلف، اقدام به آزمودن حدسیات خود کرده و علت یا علل اصلی را تشخیص خـــواهد داد. در پایان، روش درمانی موثر را پیشنهاد خواهد کرد که این بخش، مبتنی بر مفاهیم نظری و آموخته های علمی اوست.
تفاوت اساسی این روش با رویکرد تحلیلی این است که رویکرد بالینی، ابتدا از مسائل کاربردی آغاز شده و در نهایت با بکارگیری مفاهیم نظری، اقدام به بهبود یا درمان می کند، ولی در رویکرد تحلیلی، سعی در کاربردی کردن مفاهیم نظری است. به بیانی ساده تر، در رویکرد تحلیلی برای مفاهیم نظری، کاربردهایی پیدا کنیم. در عمل، چنین کاری با احتمـــال شکست بیشتری مواجه می شود و فاقد اثربخشی لازم است.
v رویکرد کلینیکال
رویکرد کلینیکال دارای چهار رکن است که بشرح زیر میباشد:
رکن اول: عنوان عارضه یابی :
ابتدا باید بدانیم که می خواهیم در چه زمینه ای کار عارضه یابی را انجام بدهیم. در اینجا، فرض ما مدیریت موجودی کالا است. البته می توانیم بخش خاصی از مدیریت موجودی کالا را مورد توجه قرار دهیم.
رکن دوم: علائم مسئله
هر بیماری یا مسئله ای در سازمان، ممکن است علائم آشکاری داشته باشد که بدون نیاز به اندازه گیری یا استفاده از ابزاری خاص، بتوان آنها را ملاحظه کرد. در حـوزه مدیریت موجودی کالا، ممکن است علائمی در سازمان مشاهده شود که به طور مستقیم یا غیـرمستقیم به این بخش مرتبط باشند. در واقع، عدم کارایی این قسمت منجر به پیدایش چنین علائمی شده باشد. برخی از این علائم عبارتند از:
1. تاخیر در زمان های تحویل
2. تعداد زیاد خرابی ها
3. رسوب بلندمدت موجودی ها
4. عدم وفاداری مشتریان
5. ناراضی بودن آنها به دلیل عدم تحویل به موقع کالا و ارائه خدمات مربوطه
6. برگزاری جلسات متعدد درباره موجودی، توسط مدیریت سازمان.
7. تامین مواد موردنیاز یکی از گلوگاه های همیشگی استفاده از فرصت های کاری است.
8. ایجاد وقفه در فرایند تولید به دلیل مشکلات حوزه موجودی
9. به رغم داشتن موجودی فراوان، انجام به موقع تعهدات مالی سازمان (وام، قرارداد و…) همواره با مشکل مواجه است.
10. سازمان برای سفارشات ضروری یا زیاد، دچار دغدغه می شود.
11. اتلاف وقت زیاد برای جست و جوی ابزار و کالاها
12. تعداد زیاد خرابی موجودی ها در انبار
13. افزایش مغایرات انبارگردانی
14. علائم دیگر
اگر دیدی ساده انگارانه به این علائم داشته باشیم، در همــان نگاه اول شاید به این نتیجه برسیم که هر علامت مربوط به حوزه ای خاص از مدیریت موجودی کالاست؛ مثلاً "رسوب بلندمدت موجودی ها در انبــارها" را ناشی از عدم وجود سیستم مناسب انبارداری بدانیم، اما مسئله پیچیده تر از این است. در بخش های بعدی به خوبی متوجه خواهیـد شد که علت واقعی مسائل ممکن است ارتباطی به سیستم انبارداری نداشته باشد و ناشی از عواملی دیگر باشد.
v نکته بسیار مهم
هنـگام بررسـی مســائل موجــودی در سازمان ها، نمی توان به راحتی و بدون درنظر گرفتن تمامی ابعاد مدیریت موجودی، تصمیم گیری کرد. مثــلاً ممکن است با توجه به محاسبات انجام شده، در مورد کالا یا مـواد اولیه به این نتیجه برسید که میزان موجودی آن در انبارها باید کاهش یابد. لذا تصمیم می گیرید و آن را اجرا می کنید، اما پس از گذشت مدتی کوتاه متـوجه می شوید که کالا یا مواد یادشده، جزو کالاهای استراتژیک بوده و عدم وجود آن، باعث بروز مشــکلاتی فــراوان برای ســازمان شده است و یا هزینه های تامین مجدد آن به انـدازه ای زیــاد است که سـازمان را تا مــرز ورشکستگی پیش بــرده است. تصمیم گیری در مورد موجـــودی بدون جامع نگری نسبت به کل فرایندهای سازمان، بویژه حوزه های مرتبط با استراتژی های سـازمان، ممکن است بسیار گران تمام شود. بدون در نظــــرگرفتن مسائل استراتژیک، هر تغییری در موجـودی کالا و فــرایندهای مرتبط با آن، ممکن است بسیار خطرناک باشد و ریسک بسیار زیادی را به سازمان تحمیل کند.
رکن سوم: علل ایجاد مسئله
مدیریت موجـودی، کاری فراتر از انبارداری یا مدیریت انبار است. تمام ابعاد موضوع را باید مدنظر قرار دهیم و در هــر نقطه، از ابـزار و تکنیک های خاص آن، به منظور برنامه ریزی، اجرا و کنترل استفاده کنیم. موجـــودی کالا در سازمان، با بسیــاری از قسمت ها ارتباطی مستقیم دارد. عدم توجه به این مسئله، منجر به افزایش هزینه ها و عدم کارایی در سازمان خـــواهد شد. آنچه که در مدیریت موجودی اهمیت زیادی دارد، یکپارچگی فرایندهای مرتبط با موجودی است. در غیــر این صورت، هر نوع تلاشی در این زمینه منجر به افزایش هزینه ها و ریسک های سازمانی خواهد شد.
برای یافتن علل مســـائل مرتبط با موجودی، باید حوزه های مختلف سازمان را که با موجودی ارتباط دارند، به طور کامل بررسی و تجــزیه و تحلیل کرد. برای اینکه بتوانیم تحلیلی بی نقص و جامع ارائه دهیم، به خبرگی نیاز داریم. تحلیل گر، هرچه از خبرگی لازم برخوردار باشد، تصمیمات اتخاذ شده و کیفیت تحلیل ها، بهتر خواهد بود.
حوزه های مسئله خیز در مدیریت موجودی کالا
1. پیش بینی میزان تقاضای مشتریان
2. برنامه ریزی کلان تولید
3. تعیین ظرفیت های تولید
4. انبارداری
5. تدارکات و خرید و فروش و توزیع
6. حسابداری صنعتی و مدیریت مالی
7. برنامه ریزی مواد موردنیاز
v رکن چهارم: روش های تشخیص (آزمون فرض ها)
در تبیین معیـارهای ارزیابی مدیریت موجودی، دو مسیر متفاوت را مدنظر قرار داده ایم. این کار به منظور جامع نگری بیشتر صورت گرفته است.
البته این نکته قابل ذکر است که استفاده صحیح از این معیارها، مهم ترین رکن روش است. در اختیار داشتن معیار مناسب می تواند کمکی بسیار موثر در تکمیل این رویکرد باشد. لـذا، تلاش بسیار زیادی شد تا بتوانیم معیارهایی مناسب و جامع را در حوزه مدیریت موجــودی کالا، استخراج کنیم. در نتیجـــه این تلاش، 4دسته "روش تشخیص" استخــراج شد که 2دسته از آنها، عمدتاً رویکرد مالی و مدیریتی به مسئله دارد و 2دسته آخـــر، عمدتاً فنی و عملیاتی هستند.
v چهار روش تشخیص علل ایجاد مشکلات در مدیریت موجودی کالا :
دسته الف- تجزیه و تحلیل نسبت های مالی در حوزه مدیریت موجودی
دسته ب- تله های نقدینگی در حوزه مدیریت موجودی
دسته پ- معیارهای کیفی عمومی
دسته ت- الزامات تخصصی در حوزه مدیریت موجودی
دسته الف- تجزیه و تحلیل نسبت های مالی در حوزه مدیریت موجودی
یکی از نقــــاط ضعف عمده سازمان ها عدم توجه جدی و دقیق به تحلیل ها و ارزیابی های مالی است. این مسئله بعضـــاً از ضعف تخـــصص های لازم در این بخش ناشی می شود. تجزیه و تحلیل نسبت های مالی، باعث می شود تا مدیران شرکت ها، بتوانند از وضع حال و آینده شرکت موردنظر خود بیشتر آگاه شوند و درباره آن بهتر قضاوت کنند. در امر ارزیابی سازمان ها نیز با همین مشکل مــواجه هستیم کـــاربرد منــاسب نسبت ها و تجزیه و تحلیل درست آنها به شناخت نقاط قوت و ضعف این نسبت ها بستگی دارد. قبل از اینکه به توضیح نسبت ها بپردازیم، به نقاط قوت و ضعف آن اشاره می کنیم تا رویکردی منـاسب برای استفاده از این نسبت ها داشته باشیم.
نقاط قوت :
1. محاسبه این نسبت ها نسبتاً ساده است.
2. با این نسبت ها معیاری برای مقایسه بین فعالیت شرکت در یک دوره زمانی به دست می آید. همچنین می توان نسبت های محاسبه شده را با "متوسط صنعت" مقایسه کرد.
3. برای تعیین روند سنواتی شرکت و تغییراتی که احتمالاً در این روند رخ داده است و نیز تعیین اعداد غیرعادی می تـوان از روش تجزیه و تحلیل نسبت ها استفاده کرد.
4. در امر شناخت مشکلات شرکت ها محاسبه این نسبت ها سودمند است.
5. اگر روش مبتنی بر تجـــزیه و تحلیل نسبت ها با روش های دیگر (مثل روش های اقتصاد سنجی) ادغام شود، این نسبت ها می توانند در فرایند ارزیابی و قضاوت نقش مهمی بازی کنند.
نقاط ضعف :
1. اگر فقط به یکی از این نسبت ها توجه شود، فایده چندانی نخواهد داشت.
2. نسبت ها، راه حل مشکلات نیستند وبا استفاده از این نسبت ها نمی توان به علل اصلی مشکلات شرکت پی برد. این نسبت ها صرفاً نشان دهنده مشکلات هستند.
3. تحلیلگر در تفسیر داده ها، به سادگی دچار اشتباه می شود و احتمال دارد به راحتی آنها را غلط تفسیر کند. مثلاً، کاهش مقدار یک نسبت، الزاماً به معنای وقوع رخدادی نامطلوب نیست.
4. تقریباً هیچ استاندارد قابل قبولی وجود ندارد که بتوان آن را مبنای مقایسه با نسبت یا مجموعه ای از نسبت ها قرار داد. نباید مبنای قضاوت را منحصراً نسبت هایی بدانیم که به اصطلاح "نسبت های صنعت" نامیده می شوند زیرا نسبت های متعــــلق به عملکرد نیمی از شرکت ها، کمتر از "نسبت های صنعت" مربوطه هستند.
تشـــریح نسبت ها
1. نسبت دوره گردش موجودی
کاهش در گردش موجودی کالا نشان دهنده افزایش در حجم موجودی و انبار کردن موجودی کالاست. مــوجودی کالای "بیش" از حد نیاز، هزینه های نگهداری، انبارداری و ریسک ناباب شدن موجودی را به همراه دارد و موجودی کالای "کم"، ممکن است از دست دادن مشتری را سبب شود. بنابراین، به طور معمول با ثابت بودن سایر عــوامل، نسبت گردش زیاد موجودی ها، نشانه کارایی مدیریت است.
2. میانگین سنی موجودی کالا
گرچه این فرمول، مشابه فرمول قبلی است، اما تاکید آن بر افزایش میانگین سنی موجودی کالاست که نشان دهنده افزایش در ریسک ازمدافتادگی و افزایش هزینه های انبارداری است.
3. چرخه عملیاتی
این نسبت تعداد روزهایی است که موجودی کالا به مطالبات و در نهایت به وجه نقد تبدیل می شود. هرچه چــرخه عملیاتی کوتاهتر باشد، مطلوبتر خواهد بود. چرخه عملیاتی طولانی تر، نشان دهنده این است که مبلغ بیشتـــری از منابع مالی شرکت، به صورت غیرنقدی بلوکه شده است.
4. نسبت ذخیره کاهش موجودی ها به کل موجودی ها
ذخیره کاهش ارزش موجودی ها، میزان کاهش ارزش موجودی ها نسبت به ارزش بازار آنهاست. این نسبت نیز جنبه عمومی دارد و بیانگر عدم برنامه ریزی صحیح در حوزه های مختلف موجودی است
5. معیارهای کلیدی در رابطه با تامین کنندگان
این دستـه از معیارها مربوط به حوزه خرید هستند. مشکلاتی که عمدتاً ناشی از تامین کنندگان و محیط بیرونی بوده و بر ما تحمیل می شوند، توسط این دسته از معیارهــا قابل شناسایی هستند. با در اختیــار داشتن زنجیره تامین قـــوی و بــرنامه ریزی دقیق در ارتباط با این موضــوع و با در نظرگرفتن استراتژی های ســـازمان، می توان معضلات موجود را برطرف کرد و یا واکنش های متناسب با آن را از خود نشان داد تا ریسک های مختلف به صفر برسند.
6. معیارهای کلیدی در ارتباط با بازار
مجموعـــه این معیارها، بیانگر عملـکرد مناسب یا نامناسب ما در بخش فروش است. شاید یکی از علت های اساسی در افزایش موجودی کالا و اثرات منفی آن، بروز مشکــلات در این بخش بــاشد. این مسئله به وسیله معیارهای زیر تا حد زیادی قابل شناسایی است.
دسته ب- تله های نقدینگی در حوزه مدیریت موجودی
ممکن است مبالغ بسیاری از موجودی نقدی، به موجود کالا و زیرمجموعه های آن تبدیل شده و تبعات منفی زیادی را برای سازمان به همراه آورد. ممکن است بسیاری از این تبدیل ها غیــــرقابل برگشت باشند و سرمایه شرکت از این طریق از بین برود. لذا دسته ای دیگر از معیارها را معــرفی کرده ایم که نشان دهنده چنین مشکلاتی در حوزه های مختلف موجودی هستند. البته این معیـــــارها عمدتاً کیفی هستند.
1.وجوهی که در حوزه موجودی خرج شده و غیرقابل برگشت است:
الف- ضایعات: محاسبه ضایعات براساس تفاوت حاصل از مصرف واقعی و مصرف استاندارد به دست می آید.
ب- موجودی کالای غیرقابل فروش: هر گاه بین تولیدو فروش چند دوره، تناسب و رابطه منطقی وجود نداشته و یا به عبارتی، طی چند دوره عرضه با تقاضـا تناسب نداشته باشد، نشان دهنـده این است که احتمالاً محصول موردنظر، غیرقابل فروش بوده و یا در فروش آن با مشکل مواجه شده ایم.
پ – خریدهای غیراقتصادی: عمده نتایج این قسمت مربوط به حوزه خرید می شود. عدم هماهنگی این حوزه با حوزه های دیگر، بویژه مالی و برنامه ریزی مواد، منجر به بروز مشکلات فراوانی در مدیریت موجــودی کالا می شود.
2. پول هایی که در قالب موجودی رسوب کرده و با اقداماتی خاص قابل برگشت هستند:
الف- پیش پرداخت های سررسید شده و تسویه نشده بابت خــــــرید کالا و خدمات از داخل و سفارشات خارجی: این مباحث عمدتاً مربوط به حوزه خرید و ارتبـــــاط آن با دیگر حوزه هاست.
ب- موجودی مواد اولیه و کار در جریان ساخت که در خط تولید مانـــده است: بخش دیگری از دارایی های جاری صنایع و واحدها را مواد اولیه و کار در جریان ساخت بــاقی مانده در خطوط تولید تشکیل می دهد که دلیل این امر می تواند تغییر محصول تولیدی و واگذاری مسئولیت تولید محصول جدیدی به واحد تولید باشد.
پ- موجودی مواد اولیه و کار در جریان ساخت که در انبار مانده است.
ت- موجودی کالای ساخته شده و راکد در انبارها
ث- موجودی کالای ساخته شده که نهایی نشده است (به انبار کالای ساخته شده تحــویل نشده است).
3. تعهدات پنهان در حوزه موجودی کالا
در فرایند فروش، ممکن است مواردی وجود داشته باشد که مشتری، اجناس خود را دریافت نکرده و یا ناقص دریافت کرده باشد. در این حالت، در بخش فروش ضعف هماهنگی وجود دارد. از سوی دیگر، بابت نگهداری کالاها، هزینه پرداخت می شود یا مشتری از این بابت ناراضی است.
الف- فاکتورهای بدون تحویل کالا
ب- نواقص تحویل جنس به مشتری
دسته پ- معیارهای کیفی عمومی
این معیارها، راه حلی سریع و ساده برای ارزیابی کلی هر یک از حوزه ها و تعیین مهم ترین حـوزه های دارای مسئله، به منظور بررسی تخصصی تر هستند. در مواردی که هیچ معیاری برای ارزیابی وجود نداشته باشد و یا معیار مناسبی برای ارزیابی در دسترس نیست، از این معیارها نیز می توان استفاده کرد.
1. تجزیه و تحیل مقایسه ای
این روش در مواردی کاربرد دارد که استاندارد خاصی برای مقایسه وضعیت مورد رسیدگی با موقعیت مشابه وجود ندارد. این تحلیل را می توان از دو طریق انجام داد:
• مقایسه عملکرد جاری با عملکرد گذشته
• مقایسه عملکرد دایره مورد رسیدگی با سازمانی مشـــابه، ضعف این روش این است که "احتمالاً در مقایسه دو سازمان مجزا، ولی مشابه، امکان شناسایی عــواملی که تفـاوت های موجود بین دو سازمان را توجیه می کند، وجود نخواهد داشت".
2. استفاده از استانداردهای جایگزین (استانداردهای صنعت)
بسیاری از گروه ها و سازمان ها، مانند واحدهای تولیدی، بیمارستان ها و بانک ها از استانداردهایی یکســـان و قابل مقایسه برای ارزیابی استفاده می کنند. از این استانداردها می توان برای مقایسه سازمان ها در فعالیت ها مشــــابه استفاده کرد.
معایب این روش
• میانگین های ملی و آمارهای عمومی، به ندرت با شرایطی خاص منطبق می شوند. بـرای ارزیابی های دقیق، استفاده از این روش کاری بیهوده است.
• میانگین های ملی یا آمارهای یکدست، بسیار کمیاب هستند.
3. آزمون منطقی بودن
از این روش در صورتی استفاده می شود که نتوان دو روش قبلی را به کار بــرد. این روش، مبتنی بر تجربیات کارشناس از سیستم ها و عملکردهای مختلف دیگر است. در این آزمون، سه معیار اساسی زیر مدنظر گرفته می شود:
Oاقتصادی بودن
o کارایی
o اثربخشی
موجودی کالای ناباب، ملزومات بیش از حد، غیبت زیاد کارکنان، سوءاستفاده از منابعی مانند وسایل نقلیه و حساب های هزینه، کوتاهی در پردازش اسناد و مدیریت وجوه نقد و دیگر موارد مشابه، نمونه هایی هستند که می توان آنها را از طریق آزمون منطقی بودن، مورد ارزیابی قرار داد.
دسته ت- الزامات تخصصی در حوزه مدیریت موجودی
یکی از دیگر روش های درک صحت و سلامت یک سیستم، بررسی بخش های مختلف آن است. در این قسمت، سعی داریم هر حوزه را به تفکیک مورد بحث قرار دهیم.
1. حوزه پیش بینی
پیش بینی، براورد کمی و کیفی فعالیت های آینده است پیش بینی مناسب، پیش شرط کنترل تولید مساعد است. اطلاعـات و گزارشات خروجی از حوزه پیش بینی تقاضا، مبنای بسیار مهمی در برنامه ریزی های مختلف از جمله تولید و موجودی کـــالا خواهد بود. هر چه پیش بینی دقیق تر باشد، برنامه ریزی ها صحیح تر خواهد بود. پیش بینی را در سه مرحله می توان کنتـــرل کرد: قبل از شروع دوره تولید، طی دوره و پس از آن. به منظور موفقیت در مدیریت موجودی کالای بهینه، باید هر سه مرحله را کنترل کرد. یعنی ابتدا باید از صحت و اعتبار پیش بینی های انجام شده اطمینان حاصل کنیم. سپس در حین اجرا، تغییرات لازم را اعمال کرده و در نهایت از مقایسه عملکرد واقعی و پیش بینی ها در دوره های بعدی، استفاده کرده و تدابیــر لازم را اتخاذ کنیم. در پیش بینی باید تمامی فرصت ها و تهدیدها، نقاط قوت و ضعف شناسایی و تحلیل شده و میزان تاثیر هـر یک براورد شود. آنگاه بر اساس این تحلیل ها، براوردهای لازم صورت پذیرد.
معیارهای پیش بینی عبارتند از: دقت، سادگی محاسبات، انعطاف پذیری در تنظیم سرعت واکنش (قدرت تطابق با شــرایط محیطی.)
2. حوزه برنامه ریزی کلان تولید
این حوزه، پایه و اساس فرایند فعالیت های تولیدی یک سازمان است و به سوالاتی مشابه سوالات زیر پاسخ می دهد: چــه محصولاتی؟ در چه مدت؟ در کدام واحد باید تولید شود؟ و میزان تولید هر یک از محصولات چقدر است؟ در ضمن، برنامـه زمانی تولید چیست؟
3. حوزه برنامه ریزی ظرفیت های تولید
عبارت است از تعیین و برنامه ریزی ظرفیت های استاندارد تولید در یک مجموعه تولید، با محاسبه سطح بهره وری کارکنان، کارایی ماشین آلات واحدهای تولید.
4. حوزه انبارداری
با توجه به اینکه این سیستم ها در مدیریت موجودی کالا از اهمیت ویژه ای برخوردارند، عملکرد آنها در نظام های دیگر تاثیرات فراوانی خواهد داشت.
5. حوزه تدارک و خرید و فروش
این حوزه دربردارنده فرایندهای موردنیاز برای حصول کالاها و خدمات از محیط خارج سازمان و فروش آنهاست.
6. حوزه حسابداری بهای تمام شده و مدیریت مالی
7. حوزه کنترل و نظارت
8. حوزه برنامه ریزی مواد موردنیاز
جمــــع بنـدی
سعی کردیم ضمن معرفی اجمالی رویکرد بالینی، ابعاد مختلف مدیریت موجــودی را (با نگاهی متفاوت نسبت به آنچه تاکنون صاحبنظران، در مورد آن صحبت کرده اند) مدنظر قرارداده و راهی برای ارزیابی آن ارائه دهیم.
هدف اصلی از ارائه این مدل این است که بتوان تمام جوانب مدیریت موجــــودی را در تصمیم گیری ها مدنظر قرار داد. در بسیاری از سازمان ها، تلاش های بسیاری برای بهبود وضعیت موجودی ها صورت گـرفته و سعی شده است که از جدیدترین یافته ها استفاده شود، اما تصمیماتی که در مقاطع مختلف اتخاذ شده اند، در نهایت منجر به مواجهه شرکت ها با بحران های جدی شده و یا هزینه های این بخش نه تنها کاهش نیافته است بلکه منجر به افزایش هزینه بخش های دیگر نیز شده است.
منابع
حسابداری میانه 1، مهدی مشکی – عبدالکریم مقدم انتشارات دانشگاه پیام نور نبوی، عزیز، اصول حسابداری جلد اول، تهران، کتابخانه فروردین
حسابداری موجودی کالا
1