مقدمه :
امروزه شاهد پیشرفت چشمگیر جوامع بشری هم از لحاظ فکری و عقیدتی و هم از لحاظ علمی و عملی هستیم. اما آن چیزی که می تواند انسان را به کمال و سعادت برساند واقعاً همین است ؟ شاید در نگاه اول بگوئیم بلی و پیشرفت را با توسعه سعادت بشری هم تراز دانست امابا نگاهی ژرف تر ، مسلماً به این نکته خواهیم رسید که سعات بشری چیزی جز پیشرفت نسبی جوامع بشری است.
ما در این تحقیق با نگاهی باز و وسیع سعی می کنیم به یکی از این عوامل اساسی و حیاتی و لازمه تداوم هر جامعه ای که همان مدیریت و شکل صحیح انتخاب و اداره آن است بپردازیم . اما چیزیکه شاید مهمتر از آن باشد به موضوع اخلاق و مدیریت از نظر اسلام و شیوه های درست آن می پردازیم و بعد از آن با ذکر نمونه هایی از مکاتب نظری غربی و مقایسه آن مکاتب با شیوه و سبک صحیح آن از نظر اسلام و خصوصاً ائمه اطهار به مقایسه مناسبات انسانی در مدیریت اسلامی و مدیریت غیر اسلامی می پردازیم .
تعریف اخلاق
قبل از تبیین مفهوم و موضوع (( اخلاق مدیریت )) ، شایسته است شناسایی اجمالی در مورد مفهوم اخلاق داشته باشیم .
اخلاق جمع (( خٌلق )) است و در لغت (( خُلق )) و ((خَلق)) از یک ماده (خ ل ق) هتند . خَلق ناظر به شکل ظاهری انسان است ، و خُلق به شکل باطنی و نفسانی انسان در نظر دارد . همانطوری که شکل ظاهری انسان متصف به صفت نیک و بد زشت و زیبا است ، شکل باطنی و نفسانی انسان نیز دارای اوصاف خوب و بد و زشت و زیبا است .
(( راغب )) در ((مفردات )) می گوید :
– (( الحق و الخلق فی الاصل واحد کاشرب والشرب و الصرم والصرم لکن خص الخلق بالهیات و الاشکال و الصور الکدرکه بالبصر ، و خص الخبق القوی و السجایا الکدرکه بالبصیره ))
یعنی خَلق و خُلق در ریشه لغوی یکی هستند . لکن خَلق اختصاص به شکل صورتی دارد که با چشم ظاهر ادراک می شود ، و خُلق اختصاص به قوای روحی و طبع باطنی دارد که با بصیرت و چشم دل ادراک می شود .
(( طرایحی )) در کتاب (( مجمع البحرین )) ، جلد پنجم ، قریب به مضامین مورد اشاره می گوید :
(( الخبق بضمتین : اسجیه . و الجمع اخلاق … الخلق : الدین و الطبع و السجیه و عن بعض الشارحین : حقیقه حسن الخلق انه لصوره الانسان الباطنه و هی نفسه و اوصافها و معانیها المختصه بها ، بمتزله الخلق الصوره الظاهره و اوصافها و معانیها ، ولها اوصاف حسنه و قبیح ))
خُلق در اصطلاح (( علم اخلاق)) عبارت است از (( ملک نفسانی )) و این کیفیت یا از (( فضائل )) است ، مانند حلم ، عفت و شجاعت ، و یا (( زدائل )) است ، مانند کینه و ترس و بخل .
در تعریف خُلق گفته شد که (( ملکه نفسانی )) است . (( ملکه )) ، کیفیتی است راسخ در نفس ، که زوال آن به سختی و کندی انجام می گیرد ، و موجب می شود که افعال متناسب با آن کیفیت نفسانی به سهولت و بدون تامل و مشقت صورت پذیرد . (( حال )) کیفیتی است در سطح و قشر روح ، که به سرعت و سهولت زائل می شود ( ناپایدار است ) ، و افعال با مشقت و تامل از آن صادر می شوند .
موضوع اخلاق ، (( نفس انسان )) است . مراد از آن حقیقت واحده ایست که نفس ناطقه ، روح ، روان و قلب هم نام گرفته است ، و نفس اماره ، لوامه ، و مطمئنه ، جلوه های گوناگونی از همان حقیقت هستند .
اخلاق مدیریت
1- شرائط و لوازم مدیریت و رهبری
تکیه زدن بر جایگاه مدیریت و رهبری ، و کسب توفیق در انجام وظائف و ماموریتهای آن ، بطور کلی نیازمند احراز سه نوع بلوغ ، توانائی و قابلیت است : دانش ، مهارت و اخلاق .
الف- دانش
مدیریت موفق ، نیازمند کسب پاره ای آگاهیها ، اطلاعات و معلومات است . بدیهی است کسب هر نوع علمی موجب توفیق در امر مدیریت نیست ، بلکه دانشهای ویژه ای مورد نظر است ، که ذیلاً یادآوری می کنیم :
یک – (( دانش مدیریت عمومی )) : که به اتکاء آن ، مدیر با اصول ، اقسام و روشهای برنامه ریزی ، سازماندهی ، هدیت و رهبری ، نظارت و کنترل ، و ایجاد هماهنگی میان اجزاء مختلف سازمان ، آشنائیهای ضروری را بدست می آورد .
دو – (( دانش مدیریت خاص )) : مدیریتهای نوع واحدی نیستند ، و در نتیجه سبکهای یکنواخت و روشهای واحدی در حسن انجام آنها نمی توان قائل شد . انواع و اقسامی از مدیریتها که امروزه متصور و موجودند ، به این شرحند :
– مدیریت دولتی
– مدیریت صنعتی
– مدیریت بازرگانی
– مدیریت آموزشی
– مدیریت و فرماندهی نظامی
بنابراین ، علاوه بر ضرورت آشنائی با دانش مدیریت عمومی ، آشنائی با مسائل خاص آن نوع و رشته ای از مدیریت که بدان می پردازیم ، همچنین ضروری است .
سه – (0 سایر دانشها )) : علاوه بر دانشهای مورد اشاره ، به اعتبار اینکه مدیر با اصول و قوانین حاکم بر انسان و جامعه مدد می کند ، ضرورت دارد . از جمله دانشهایی که در این رهگذر مفید فایده هستند ، عبارتند از : جامعه شناسی ، روانشناسی عمومی و روانشناسی اجتماعی ، تعلیم و تربیت ، و حقوق .
ب – مهارت
در کنار شرط (( دانش )) ، همچنین باید از شرط (( مهارت)) و ضرورت آن در حسن اداره امور نام برد . دانشهای مورد اشاره ، برای موفقیت در مدیریت ، اگرچه لازمند ولی کافی نیستند .
ج – اخلاق
مدیریت و رهبری ، تنها با آگاهیهای عمومی و تخصصی ، و نیز مهارتها و زبر دستیها در اجرای آموخته ها، به سامان نمی رسد . عنصر دیگری د راین میدان نقش آفرین است ، که با عنوان (( اخلاق )) از آن یاد می کنیم . منظور ما از عنصر اخلاق ، منش ، روحیه و شخصیت اخلاقی ویژه ای است که مدیران و رهبران باید آن احراز کنند .
2- مفهوم و موضوع اخلاق مدیریت
اخلاق را گاهی به اقسام چندی تقسیم می کنند : اخلاق فردی ، اخلاق اجتماعی ، اخلاق خانواده ، اخلاق معلم ، اخلاق دانشجو و مانند اینها .
منشا این تقسیمات چیست ؟ مفهوم اخلاق در همه اینها یکی است و آنهم (( ملکات نفسانی )) است . آیا این تقسیم بندی به اعتبار موضوع اخلاق صورت می پذیرد ؟ قطعاً موضوع اخلاق که (( نفس انسان )) است در همه اقسام مورد اشاره مشترک و واحد است ، و بدین لحاظ منشا این تقسیمات نمی تواند (( موضوع اخلاق باشد .
یکی از رابطه ها ، مناسبات و موقعیتهای مهم در زندگی انسانها ، موقعیت ((مدیریت و رهبری )) است . بدین لحاظ ، توفیق در انجام وظائف و رسالتهای آن ، نیازمند اخلاق ویژه است . بنابراین در تعریف اخلاق مدیریت باید گفت ــ :
– (( اخلاق مدیریت ، عبارت است از ملکات نفسانی انسان ، از آن جهت که اداره امور جمعی از انسانها را در نیل به اهداف معین ، عهده دار است )) .
– و موضوع اخلاق مدیریت عبارت است از ــ :
– (( نفس انسان مدیر))
بنابراین اگر چه فضائلی همچون : شجاعت ، تانی ، شرح صدر ، وقار ، حلم ، بخشش و گذشت ، نظم و انضباط ، و التزام به قانون ، برای همه انسانها در همه شرائط زندگی خوب و بایسته است ، لکن برای مدیران و رهبران ، خوب تر ، پسندیده تر و بایسته تر است .همچنین اگر چه رذائلی همچون : ترس ، تزلزل ، اضطراب ، یاس ، شتابزدگی ، انتقامجوئی ، بی نظمی ، ظلم و خیانت ، برای همه انسانها در هر شرائط و موقعیتی زشت و ناپسند و خطرناک است ، لکن برای موقعیت مدیریت و رهبری زشت تر و خطرناک تر است .
3- اخلاق مدیریت و روانشناسی مدیریت
با طرح مفهوم ، موضوع و جایگاه اخلاق مدیریت ، این سوال ممکن است در ذهن خوانندگان بوجود آید که تفاوت (( اخلاق مدیریت )) و (( روانشناسی مدیریت)) چیست ؟ و چه رابطه ای می توانند با یکدیگر داشته باشند ؟ برای روشن شدن مطلب ، به دو نکته اشاره می کنیم :
الف- تفاوت اخلاق و روانشناسی
مهمترین تفاوتهایی که میان اخلاق و روانشناسی وجود دارد ، بشزح زیر است:
1/ الف – موضوع اخلاق (( نفس )) آدمی است ، ولی موضوع روانشناسی ((رفتار)) انسان – و بلکه رفتار موجود زنده – است . اگر روانشناسی در مورد ذهن و روان آدمی به بررسی و تحقیق میپردازد ، از حیث تاثیری است که آنهابر رفتار فرد باقیمی گذارند . چنانکه در مورد عوامل حیاتی – که از مباحث علوم زیستی و بیولوژیک محسوب می شوند – نیز مطالعه و تحقیق می کنند ، بجهت تاثر رفتار و فعالیتهای انان از آنها . بدین لحاظ ، موضوع اخلاق امری نا محسوس است ، و موضوع روانشناسی امری محسوس و قابل تجربه و مشاهده است .
2/الف) مدار و حوزه بحث اخلاق ، (( انسان )) است ولی حوزه بحث رواشناسی ((موجود زنده)) است اعم از حیوان و انسان . در تعریف روانشناسی می گویند : (( مطالعه علمی رفتار موجود زنده )) .
3/الف) از جمله مهمترین تفاوتهائی که میان اخلاق و روانشناسی است ، این است که : روانشناسی دانشی (( توصیفی )) است ، و اخلاق امری (( تکلیفی )) است . روانشناس از آنچه که هست سخن می گوید ، ولی عالم اخلاق از آنچه که باید باشد بحث می کند . روانشناسی می گوید (( چه هستی )) و گرایشات و رفتارهایت چه انگیزه ها و زمینه هایی دارند ، ولی اخلاق می گوید ((چه باید باشی )) و چه نباید باشی .
ب- تفاوت اخلاق مدیریت و روانشناسی مدیریت
1/ب- اخلاق مدیریت از ملکات نفسانی مدیر بحث می کند ، و از اوصاف نفسانی که خوب هستند و مدیر باید داشته باشد ، و از خلقیاتی که زشت و ناپسندند و مدیر باید ازآنها بپرهیزد .
پیامها و تکالیف اخلاق مدیریت متوجه شخص مدیر و فرمانده است و می خواهد منش ، روحیه و شخصیت اخلاقی و معنوی مدیر را ـ آنچنان که سلامت سامان مدیریت را تضمین نماید – شکل بخشد و او را از هر منش و روحیه ای که برای مدیریت مخاطره آمیز است ، بازدارد .
2/ب- روانشناسی مدیریت ، مطالعه علمی رفتار افرادی است که در یک سازمان کار می کنند . روانشناسی مدیریت در جستجوی دریافت انگیزه های رفتار ، پیش بینی واکنشها و گرایشها ، و در نتیجه کنترل و پیشگیری رفتار افراد در قلمرو وظائف یک سازمان است .
در روانشناسی مدیریت ، منحصراً شخص مدیر و فرمانده مورد توجه نیست ، که فرمانده و فرمانبر ، رئیس و مرئوس هر دو مورد عنایت هستند . البته آنچه که امروز در روانشناسی مدیریت جریان دارد ، غالباً مطالعه رفتار کارکنان و کارگران است . از این رهگذر ، پاره ای از آنچه کهروانشناسی مدیریت دنبال می کند ، بشرح زیر است :
– توجه به نیروی انسانی ، بعنوان یکی از مهمترین و موثرترین عوامل تولید .
– مطالعه رفتار کارکنان و کارگران ، و شناخت روحیات ، عادات ، استعداد ، هوش ، مهارت ، منش و شخصیت آنان ، وکنترل رفتار آنها در جهت مقاصد سازمان .
– تلاش در جهت بهبود روابط کارگر و کارفرما و جلوگیری از هر گونه برخورد ، عصیان ، اعتصاب و عوامل عدم رضایتمندی کارگران .
4- نکاتی پیرامون مجموعه اخلاق مدیریت
الف-هدف مجموعه اخلاق مدیریت
با توجه به جایگاه انسان در جهان بینی اسلامی ، و اصل کرامت و ارزش والای انسان در معارف اسلامی و و تکیه ای که نظام جمهوری اسلامی ایران بر این اصول اعتقادات دارد ، هدف از طرح بحثهای اخلاق مدیریت ، بشرح زیر بیان می شود :
1/الف – کمک به مدیران ، در کسب صلاحیتهای اخلاقی ، روحانی و معنوی ، آنگونه که شایسته و بایست مسئولان نظام و حکومت منتسب به ((امام علی)) علیه السلام است .
2/ الف – تبیین ضرورت عنصر ((اخلاق)) در کنار عناصر ((دانش)) و ((مهارت)) در مدیریتها ، و تاکید بر التزام عملی نسبت به آن .
3/ الف – کوشش در جهت ایجاد زمینه های مناسب برای رشد معنوی و اخلاقی کارگزاران و کارکنان سازمانها و نهادها ، و زدودن اندیشه ابزار بودن انسان در کنار سایر عوامل مادی .
4/ الف – توجه و دستیابی به معنویت و اخلاق ، بعنوان یکی از مهمترین کانونهای قدرت ، در پیشبرد آرمانهای مادی و معنوی .
ب- محدوده بحث :
این مجموعه به هیچوجه در صدد تبیین ((مدیریت )) نیست ، بلکه
– همانگونه که از نامش پیدا است – در مقام تشریح و توضیح شاخه ای از بحث مدیریت اسلامی است . با این امید که اهل تحقیق و قلم ، در مورد سایر ابعاد مدیریت اسلامی ، و از جمله همین بعد ، کنکاشی عمیق و وسیع بعمل آورند .
ج- روانشناسی مدیریت در اخلاق مدیریت
اگرچه روانشناسی مدیریت و اخلاق مدیریت اداری مفهوم ، موضوع قلمرو متفاوتی هستند ، ولی ارتباط و نیازمندی تبیین اخلاق مدیریت به روانشناسی مدیریت ، انکارناپذیر است . از این جهت ، در ضمن مباحث این مجموعه ، به فراوانی از دانش و تجربیات روانشناسی ، بویژه در شاخه های روانشناسی مدیریت سود جسته ایم .
د- مبانی اسلامی در اخلاق مدیریت
در تحقیق و بررسی مباحث اخلاق مدیریت ، اگرچه از دانش روانشناسی و جامعه شناسی و تعلیم و تربیت و فلسفه غافل نمانده ایم ، لکن تکیه اساسی این مباحث بر آیات قرآن کریم ، سخنان پیشوایان معصوم علیهم السلام و سیره آنان است . و در این میدان (( نهج البلاغه امام علی علیه الاسلام )) جایگاه رفیع و ویژه ای دارد .
ه – محدوده مدیریت
مدیریت را به اعتیار کمیت افرادی که تحت اداره و رهبری مدیر قرارمی گیرند ، می توان به اقسام زیر تقسیم کرد :
– مدیریت خانه
مدیریت گروه
مدیریت سازمان
مدیریت کشور
مدیریت امت یا جامعه جهانی
واژه های مدیریت و رهبری در منابع انسانی
امامت
یکی از واژه هائی که در منابع اسلامی مفید وفهوم مدیریت و رهبری است ، واژه ((امامت)) است . مفردات القرآن می نویسد :
– (( الامام : الموتم به ، انسناناً – کان یقتدی بقوله اوفعله – اوکتابا او غیر ذلک ، محقاً کان او مبطلاً ، وجمعه ائمه ))
المنجد می گوید :
– (( الامام : من یوم به ، ای یقتدی به ، ما یمتثل علیه المثال ، الطریق الواضح ، الخیط یمد علی البناء لیبنب مستقیماً . الامامه : الریاسه العامه))
یکی از رایج ترین ، شایعترین و پر استعمال ترین معانی واژه امامت در منایع اسلامی ، مفهوم فرمانروائی ، پیشوائی ، مدیریت و رهبری است . این معنی هم در موزد ((امام معصوم )) و هم در موارد افراد عادی استعمال شده است .
در مورد امام معصوم نیز ، هم بمعنی ((پیشوائی دینی )) است ، و هم بمعنی ((رهبری امت )) و ((زعامت سیاسی )) است . شانی که بموجب آن ، امام بر مردم حکومت می کند ، و به اداره امور اجتماعی ، قضائی ، اقتصادی ، فرهنگی ، دفاعی و نظامی کشور و امت اسلام می پردازد .
در ((زیارت جامعه کبیره )) سدر خطاب به امامان معصوم علیهم السلام می خوانیم :
– (( السلام علیکم … یا قاده الامم … و ساسه العباد . ))
( درود بر شما باد ! ای رهبران ملتها و ای سیاستمداران خلق )
((امام رضا )) علیه السلام در بیان اوصاف و موقعیت امام می فرمایند :
(0 ان الامه زمام الدین و نظام المسلمین … و الامام عالم بالسیاسه ))
( امامت ، زمامداری دین و مایه ایجاد نظم در جامعه اسلامی است … و امام دانای سیاست است .
(( امام علی )) علیه السلام در ((نهج البلاغه )) می فرمایند :
– (( ان شر الناس عندالله امام جایز ضل وضل به ))
(بدترین مردم نزد خدا ، پیشوای ستمگری است که گمراه باشد و دیگران هم بوسیله او گمراه شوند . )
ولایت
واژه دیگریکه در منابع اسلامی بمعنی مدیریت و رهبری مصطلع آمده است . واژه ((ولایت )) است . ولایت در لغت به معنای گوناگون آمده است .
یکی از معانی ((ولایت)) در لغت ، سرپرستی ، حکومت مدیریت و رهبری است . در منابع اسلامی ، واژه ولایت همچون کلمه امامت ، در معنای گوناگون استعمال شده است ، که اینک در صدد ذکر شواهد آنها نیستیم . از جمله بر جسته ترین مفهوم آن ، رهبری و مدیریت و فرمانروایی است . این معنی ، هم در مورد رهبری و زمامداری پیشوایان معصوم علیهم السلام بکار رفته است ، و هم در مورد غیر امام معصوم .
از ((امام باقر )) علیه السلام نقل شده است که فرمود :
– بنی الاسلام علی خمس : علی الصلاه والزکاه الحج و الصوم والولایه .
( اسلام برپنج پایه استوار شده است : بر نماز ، زکات ، حج ، روزه و ولایت . )
اینک با شواهدی اشاره می کنیم که واژه [ولایت ]بمعنی مدیریت و رهبری و فرمانروایی در مورد غیر امام معصوم بکار رفته است :
[امام علی ]علیه السلام فرمود :
[استکانه الرجل فی العزل بقدر شره فی الولایه]
خواری شخص به هنگام عزل به اندازه زشتکاری او در هنگام فرمانداری و فرماندهی است .
امارت
امارت از ماده [ام ر ] است . کلمه [امر ] در لغت به دو معنای مشهور آمده است :
یکی بمعنی [شی ء]و [فعل ]است که جمع ان [امر ]است
دیگری بمعنی طلب و [فرمانئ ] است که جمع آن [اوامر ] است . و از همین معنی است واژه های [امیر ](فرمانده )و امارت (فرمانروایی)
المنجد می نویسد :
الامر (ج ) اوامر : طلب احداث الشی – الاغمیر (ج ) امرا : الامر من تول امر قوم .الاماره :منصب الامیر دوله صغیره مستقله یحکمها امیر ]
واژه [امارت ]در لغت به معنای حکومت مدیریت و فرمانروایی آمده است
ریاست
یکی دیگر از واژه هایی که در منابع اسلامی به مفهوم مدیریت و فرمانهروالیی بکار رفته است کلمه [ریاست ]است . ریاست در کتب لغت بمعنی :سروری آقایی و سیادت تولیت امر و پیشوائی آمده است
1- [امام علی ] علیه السلام در فرمانش به مالک اشتر می فرماید :
2- [واجعل لراس کل امر من امورک راسامنهم لایقره کبیرها…]
و در راس هر کاری از کارهایت رئیسی قرار داده که کارهای بزرگ او را مقهور و مغلوب ننماید
[فضل بن شاذان ]می گوید :از [امام رضا ]علیه السلام شنیدمخ که می فرمود
انا لا نجد فرقه من الفرق و لا مله من الملل بقوا و عاشورا الا بقیهم و رئیس لما لا بدلهم منه فی امر الدین و ادنیا
هیچ طایفه و ملتی را نمی یابیم که پایدار مانده باشد و به زندگی ادامه دهند مگر بوجود سرپرست و رئیسی کع در امور دینی و دنیایی خویش ناگزیر از آنند
سیاست
-سیاست واژه دیگری است که در فرهنگ و منابعع اسلامی بمعنی مدیریت و رهبری استعمال شده است . اگر چه این کلمه در محاورات و اندیشه سیاست بازان حرفه ای مفهوم فریب و خدعه و نیرنگ را به ذهن تبادر می کند لکن مفهوم حقیقی آن امر دیگری است
سیاست در لغت بمعنی :تدبیر امور ولایت امارت و حسن اداره امور آمده است
در مدارک و منابع اسلاتمی سیاست و سیاستمداری به همان مفهوم مدیریت و رهبری در مورد ائمه معصومین علیم السلام و غیر انها بکار رفته است
شما سیاست گذاران بندگان خدایند و در آن :امام عارف و آگاه به امور سیاسی است . و در آن : سپس جهت سیاستگذاری امور دینی و دنیوی بندگان این امر به پیامبر اکرم (ص) واگذار شده است
در این درس پنج واژه امامت ولایت امارت ریاست و سیاست را که متضمن مفهوم مدیریت و رهبری بودند از منابع اسلامی بیان کردیم . البته وتازه ها و تعابیر دیگری تیز در این مقوله وجود دارند که بخاطر پرهیز از تطویل کلام از توضیح آنها صرفنظر می کنیم . از جمله آنها است [تدبیر ][حکومت ]و [خلافت ]
مقدمه
پیش از این متذکر شدیم که توفیق در مدیریت مستلزم وجود سه نوع بلوغ و توانایی است : دانش مهارت و اخلاق . اینها از شرایط و لوازم غیر قابل انکار مدیریت فرماندهی و رهبری موفق هستند
1-
موضوع "مناسبات " بعنوان جزئی عمده و لاینفک از "اداره "
معمولا وقتی از "اداره" -مدیریت بمفهوم عام – سخن بمیان می آید نظر به یک کار و کوشش دستجمعی است و مدیریت امروز نیز "اداره " را در چار چوبی محدود و مخصوص از همین تصور عمومی در نظر دارد.
در حالیکه :موضوع "اداره " در مفهوم و کم و کیف واقعی خود در سطحی بس گسترده تر از این برداشت با صطلاح علمی و آکادمیک ، یا آن تصور معمول و رایج مطرح است ، بطوریکه : نه تنها در مورد تمام امور جمعی انسان مطرح است ، بلکه کلیه امور فردی او را نیز در بر می گیرد و از این بالاتر ، با نظری دقیقتر به این حقیقت می رسیم که : اصولا " موضوع اداره " در مورد هر دو یا چند چیز – اعم از " شی " ، " نیرو" یا انسان – که موجود بوده و نظم و نشان مورد نظر باشد پا در میان دارد.
این گفته متکی به بررسی ها و مباحثات متعدد متنوع و عمیق است و با تمام سفسطه های عناصر شرق زده و کوتاه بین در حول و حوشش بقدرت خود باقی است .
بهر تقدیر اعم ازآنکه این معنای کلی از اداره نظر ما را بخود اختصاص دهد یا آن مفهوم جزئی در واقعیت این نکته حرف یا ابهامی نیست که : تصور موضوع "اداره " منهای وجود نوعی از مناسبات امکان پذیر نیست و اصولا چنین اداره ای وجود خارجی ندارد تا آنجا که : شاید بیک اعتبار و با یک دید وسیع و عمیق – در اداره بتوان گفت : اداره چیزی جز برقراری یک سری ارتباطات پویا و هماهنگ نیست . ولی اگر بخواهیم تا این حد در مورد " روابط " جلو نر فته و گفته فوق را سخنی غلو آمیز و افراطی تلقی کنیم در درستی نکته زیر تردیدی نیست که: موضوع " روابط " عنصری عمده از اداره و بی گزاف ، عمده ترین بخش آنرا تشکیل می دهد
بیانی کلی از مناسبات انسانی در مدیریت امروز و مدیریت اسلامی
1-چگونگی مناسبات در مدیریت امروز
مناسبات انسانی در اداره بمفهوم رایج و امروزی آن اعم از انواع غربی و شرقی ،
اولا ناقص و غیر جامع و مانع است و ثانیا – ناصالح واژگونه و غیر انسانی می باشد .
این روابط با تمام وجودشان منحصر به برخی از ابعاد وجود انسانی می گردد و آن حالت فراگیر لازم را ندارد که در تمام جنبه های زندگی آدمی مطرح بوده و کلیه امور فردی – اجتماعی انسان در بگیرند .
این روابط با همان وجود ناقص و غیر جامع و مانع خود و در همان ابعاد معدود و محدودشان خدائی ، انسانی ، خلقی ،و مردمی نیستند و در خدمت رهائی و رشد توحید و یگانگی برابری و برادری و نظم و نسق امور و وجود آنها عمل نمی نمایند و بلکه از این نظر در جهتی کاملا معکوس و واژگونه سیر می کنند
2- چگونگی مناسبات انسانی در اداره اسلامی
بدیهی است آنچه که در فوق گفته شد نمی تواند مقبول عقل و علم باشد و بلکه اولا مناسبات انسانی باید بطور کامل و همه جانبه مورد توجه قرار گیرد و ثانیا لازم است که این توجه صالح یعنی خدائی ، خلقی و مردمی باشد . بدیهی است که توجه رسا یا نارسا صالح یا ناصالح به پاره ای از اجزا یک مجموعه و غفلت از پاره ای اجزا دیگر فساد و ناکامی در نظر و عمل چیزی در پی نخواهد داشت و جهان حاضر نیز با تمام واقعیات تلخ و واژگونه اش شاهد خوبی بر این مدعاست .
و این درست در نقطه مقابل بینش و توجه اسلامی قرار دارد چرا که : در اسلام :
اولا ـ تمام مناسبات انسانی مطرح است نه بخشی از آن بطوریکه : نه تنها باید کلیه روابط گروهی و اجتماعی و بین افراد انسانی را مورد عنایت قرار داد بلکه ضرورتا باید به حوزه
و ثانیا – اسلام در این نظر سیستمیک و جامع و مانعش بطور غیر فردی ، غیر شخصی ، غیر قومی ، غیر خونی ، غیر جغرافیایی ، غیر شی ای ، غیر گروهی ، غیر اجتماعی و غیر قانونی و غیر طبقاتتی ..عمل می کند یعنی تعصبی خاص روی هیچکدام اینها ندارد و در مورد هیچکدامشان افراط و تفریط نکرده و منحرفانه نظر و عمل نمی نماید
3-ایده محوری در مناسبات اسلامی و مناسبات غیر اسلامی
برای درک بهتر و اصولی آنچه که در ذیل دو عنوان اخیر معرضش گردیدیم باید به ایده محوری و تعین دهنده مناسبات اسلامی از یکسو و به منبع زاینده و نقطه کانونی روابط غیر اسلامی از سوی دیگر توجه نماییم :پوشیده یا مبهم نیست که اگر ما به درک چنین موضوعی نایل گردیم ، در حقیقت بدستگاهی تمیز دهنده و فرمولی کلی مجهز شده ایم که بوسیله آن قادر خواهیم:مفهوم و چون چند مناسبات اسلامی و غیر اسلامی را تشخیص داده و خط سیر کلی هر یک و تفاوتشان را با هم دریابیم و در مورد هر رابطه ای به قضاوت صحیح بنشینیم .
اما در بیان اختصاری این موضوع باید بگوئیم که : ایده محوری در مناسبات اسلامی عبارت از معرفت خدا و رابطه با او و ادای حق واجب اوست و در روابط غیر اسلامی عبارت از معرفت بهر اصالت مطلقی عیر "الله" و رابطه با او و بی توجهی به حق واجب خداست
بطوریکه: در مناسبات اسلامی هر ارتباطی – حال در هر زمینه که باشد در رابطه با "الله" برقرار می گیرد
و در مناسبات غیر اسلامی هر ارتباطی در رابطه با اصالتها و مطلقهایی غیر از الله برقرار می گردد که خود موجوداتی مخلوق محدود نسبی و ناقصند
اینک با توجه بمطالب فوق می توانیم در مقام توصیف مناسبات اسلامی و روابط غیر اسلامی بگوئیم :
1- بنا به تعریف "الله " اسم خاص خداست و بمعنای آن ذات مقدس رحمن و رحیمی می باشد که : مستجمع ، جمیع صفات کمالیه و مبرا از همه نواقص و نقائص است.
2- "الله"در رابطه با دیگر اشیا لیس کمثله شی است یعنی برای او مثل و بلکه مثل مثلی نیست و هو الله احد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد است.
3- "الله"رب العالمین و خالق اشیاء است و بنابر این بین او و موجودات دیگر روابط رب و مربوبی خالق و مخلوقی ……….وجود دارد
4-تنها راه انسان
آنچه که در فوق گذشت عبارت از دید کلی اسلام در مورد پیوندها و مناسبات است و همچنانکه ملاحظه نمودید :این دید دیدی ،عینی ، فراگیر و بهم پیوسته است
5-نحوه استقرار مناسبات اسلامی
سئوال مهمی که در رابطه با این بحث مطرح می گردد اینستکه اگر روابط توحیدی تنها راه رهایی و کامیابی انسان و ضرورتی اجتناب ناپذیر است در اینصورت چگونه می توان به برقراری آن پرداخت
در جواب این سئوال باید گفت : اسلام بسادگی تمام این موضوع را عملی می نماید و در این مکتب ،راهها ، وسایل ، تمهیدات ، و تضمین های کافی برای استقرار روابط توحیدی ارائه گردیده است تا آنجا که : اصولا این امر مهم با موازین اسلامی عجین بوده و برقراری یک سیستم کامل روابط توحیدی ارائه گردیده است تا آنجا که : اصولا این امر مهم با موازین اسلامی عجین بوده و برقراری یک سیستم کامل روابط توحیدی بر اثر پی گیری همه جانبه این موازین امری حتمی است .
مناسبات توحیدی عبارت از برقراری پیوندها و مناسبات در رابطه با "الله" است .و در برابر:
روابط غیر توحیدی عبارت از برقراری پیوندها و مناسبات در رابطه با غیر "الله" است
بنابر این :همچنانکه ملاحظه می کنید : در هر دو صورت برقراری یک سری مناسبات حتمی است و اصولا انسان بدون برقراری یک سری روابط نمی تواند باشد منتها آنچه که باعث تفاوت همه چیز در این پیوندها شده است همان در رابطه با الله یا در رابطه با غیر الله بودن پیوندها و مناسبات برقرار شده است بطوریکه : اگر در رابطه با شناخت الله و حرکت در سوی او باشد روابط توحیدی است و در غیر اینصورت غیر توحیدی است .
پس نتیجه ای که تا بحال حاصل می گردد – اختصارا – از این قرار است که :تضمین استقرار مناسبات توحیدی در برقراری رابطه با الله است بدیهی است که کم و کیف شدت و ضعف و سطح و مرتبه این مناسبات نیز جملگی از مسائلی هستند که مستقیما به چگونگی رابطه انسان با خدا بر می گردند.
پس نتیجه ای که با توجه به تقسیم بندی مذکور حاصل می کنیم اینکه : امور عبادی تضمین کننده برقراری کامل و دائم مناسبات توحیدی می باشند. و همین امور عبادی هستند که برای امور گروهی و اجتماعی (امور اقتصادی ، سیاسی ، خانوادگی ، حقوقی ، ..) زمینه سازی می نمایند
عبادات نسبت به تعهدات (معاملات و عقود ) و احکام (مسایل حقوقی ) نقش محوری و تعیین دهنده دارد.
کم و کیف مناسبات انسانی در مدیریت های غیر اسلامی
اکنون با توجه به آنچه که درباره روابط توحیدی گفته شد ،مبهم یا پوشیده نیست که مناسبات اسلامی در حوزه جهان بنحوی اعم و در دنیای انسان بنحوی اخص از کم و کیفی بسیار گسترده بر خوردار است .
تا آنجا که : در هیچیک از این دو قلمرو هیچ دو یا چند جزء یافت نمی شودند که با یکدیگر رو یا رو گردیده و رابطه برقرار نمایند ال آنکه : مناسبات آنها بر پایه توحید استوار بوده و لهذا بخشی از مناسبات اسلامی بشمار آید . اما در حالیکه در اسلام مناسبات در یک چنین سطحی از جامعیت و مانعیت قرار دارد در "اداره های امروزی" ابدا چنین نیست و بلکه مناسبات بنحوی نارسا و واژگونه در ابعادی بسیار معدود و محدود مطرحند
اداره توحیدی با چهار بخش عمده خود که عبارت از "اداره توحیدی وجود خود " "اداره توحیدی گروهها"، "اداره توحیدی جوامع"و "اداره توحیدی جهان" باشد حالتی فراگیر دارد و نه تنها تمامی آنچه که مربوط به روابط و پیوندهای جمعی انسان می گردد را در برگرفته و در هر جا که دو یا چند انسان در رابطه با همی وجود داشته باشند حضور دارد بلکه در دنیای آحاد و افراد انسانی نیز رسوخ داشته و با بخشی عمده از خود که "اداره توحیدی وجود خود "باشد به نظم و نسق وجود آنها و هماهنگی ابعاد نیروها و جنبه ها ی آنها می پردازد اما با این کم و کیف اداره توحیدی و با این درجه شمول مناسبات اسلامی هرگز وضعیت در اداره های امروزی چنین نیست و بلکه در این اداره ها تنها مواردی خاص و معدود از صور جمعی انسانها مورد توجه است و فقط انواع و انحنا مخصوص و محدودی از مناسبات انسانی مطرح است . با این توضیح که : حوزه جریان اداره امروزی تنها در دو مورد بهم وابسته "اداره امور خصوصی " و" اداره امور عمومی "خلاصه می گردد بطوریکه اداره امور خصوصی مربوط به موسسات و سازمانهایی به اصطلاح غیر دولتی و غالبا اقتصادی می گردد و اداره امور عمومی شامل موسسات و سازمانهای دولتی و اکثرا سیاسی می شود .
ولی واقعیت همچنانکه اشاره کردیم اینست که این دو مورد هرگز از یکدیگر جدا نبوده و بلکه دو جزء یک واحند که همان اداره امروزی باشد .
اگر از یکسو به کیفیت مناسبات انسانی در مدیریت امروز که روابطی بر پایه قانون جنگل ، تخریب ، فرسایش ،متقابل است توجه نمائیم .و از سوی دیگر به کیفیت مناسبات انسانی در مدیریت اسلامی که روابطی بر پایه سنت های جهان شمول ، توحید ، اکمال متقابل است نیز نظر داشته باشیم ، بیش از پیش می توانیم به عظمت و صلاح و کمال و فراگیری و بهم پیوستگی مناسبات در اداره توحیدی و فقدان آن در مناسبات غیر توحیدی واقف گردیم .
نظری به چند و چون مناسبات انسانی در مدیریت غربی – شرقی : با سیری در سه خط برجسته یا سه پایه اصلی این مدیریت
وقتی شما به کند و کاو در مورد حقیقت جهان حاضر می پردازید بزودی با این واقعیت مواجه می گردید که : دنیای کنونی باعتباری – از چهار قسمت زیر تشکیل گردیده است :
توضیح :
در این عبارات حقوق متقابل همسایگان نسبت به یکدیگر بیان گردیده است و اهمیت آن بخصوص از این نظر بسیار زیاد است که می دانیم :
همسایگان از جمله آن افراد و گروههایی اجتماعی هستند که بیشترین تماس را با یکدیگر دارند و لذا نحوه روابط و رفتار آنها با یکدیگر حائز کمال اهمیت بوده و می تواند هم در جهت آسایش امداد و رشد متقابل برقرار گردیده و همه در سوی عکس آن شکل گیرد و بدنبال اثرات مثبت بسیار یا نتایج منفی فراوان بارمغان آورد.
شبکه های عنکبوتی استثمار که بنحو فراگیر و بهم پیوسته سراسر جهان را در برگرفته است و از آن تحت عناوینی چون : سازمان موسسه و دستگاه یاد می گردد .
عنکبوتهای هولناک و هم خانواده ای که تننده شبکه عنکبوتی فوق اند و با تعابیری چون : مدیران ، سیاست مداران ، حکام ، روسا ، سران و غیره از آنها یاد می گردد و همچنانکه می دانید :اینها همان ابر قدرتها ، قدرتهای بزرگ و اجزائ و عناصر آنها و عمله و عمالشان هستند و هیچ جای عالم و هیچ فرد آدم از دسترس استثمار خشن و وقیحانه آنها در امان نمانده است .
توده های ضعیف نگهداشته شده و مردم تحت استثمار قدرت بدستان که همانند جنبندگان مظلوم فضائی برای پرواز و فرجه ای برای جنبش و حقی برای حیات ندارند
روابط بین دست اندرکاران اداره امور اقتصادی – اجتماعی با توده های مردم که جز به مناسبات عنکبوتهای خونخوار با حیوانات مظلوم و بی گناه که بدرون تارشان می افتند شباهت ندارد .
آیا با این وصف دیگر جائی برای تردید در حکومت خشک و بی امان مناسبات غیر توحیدی بر دنیای حاضر می ماند ؟
و اینجاست که با دیدن اینهمه واقعیات . آفتاب دلیل آفتاب می آید و دیگر احتیاجی به توضیح ندارد که بگوئیم . چرا ایده محوری و دستگاه مختصات مناسبات انسانی در مدیریت امروز ، استحمار و استکبار و حرکت غیر توحیدی است و اینکه چرا افراد انسانی نه در رابطه با الله که در ارتباط با بت های درونی و نفسانی خود یا در ارتباط با طاغوتهای گروهی و اجتماعی و یا در ارتباط با مطلقهای طبیعی و مادی به برقراری مناسبات با یکدیگر می پردازند؟ با این حال در زیر تنها نگاهی به سه خط برجسته از دفتر وجود و کم و کیف مدیریت امروز می کنیم
سه خط برجسته مذکور از این قرارند :
1- خط برچسته اول ماکیاولیسم و چهره برجسته آن نیکولاماکیا ولی است و بر آگاهان اداره امروز پوشیده نیست که مدیریت امروز تا چه اندازه ریشه در عقاید این شخص یا بهتر بگوئیم ریشه در عقاید هم خطان و هم مکتبان این مرد دارد
2- خط برجسته دوم تیلوریسم است که باز بر باخبران از مدیریت امروز مخفی نیست که این مرام چه جا و مقامی در مدیریت امروز دارد بطوریکه بدون اغراق خود مستقیما مبحث اعظم مدیریت امرو.ز را شکل می دهد و در نضج بقیه آن دخالت تام دارد
3- و بالاخره خط برجسته سوم ایده روابط انسانی است که در بر جستگی آن نیز تردیدی برتای آگاهان مدیریت امروز وجود ندارد و تقریبا جملگیشان ظهور این ایده را فتح با بی جدید در مدیریت دانسته و آنرا بعنوان انقلابی معرفی می کند انقلابی بر علیه تیلوریسم و جنبه های خشک و ماشینی آن برای هدایت مدیریت براه صحیح انسانیست . امروزه دیگر ارباب سازمان و مدیریت غیر توحیدی مستقیما تحت هیچ یک از این سه عنوان – ماکیاولیسم تیلوریسم و مکتب روابط انسانی – حرف نمی زنند بلکه ایده های خود را تحت عنوان مکتب جدید ارائه می دهند
بلی ماکیاولیسم تیلوریسم و مکتب روابط انسانی ، سه بعد تثلیثی شوم هستند که تئوری پردازان معاصر مدیریت مکتب جدید را بر مبنای آن استوار نموده اند.
ما کیا ویلیسم
نیکولا ما کیا ولی یک دیپلمات ایتالیائی بود که در سال 1469 میلادی در فلورانس بدنیا آمد و. خانواده اش یک خانواده وابسته به دستگاه حاکمه بود .
نیکولو ما کیا ولی ابتدا بعنوان منشی حکومت آغاز بکار کرد و به مرور مشاغل دیگری را احراز نمود و از جمله بعنوان مامور سیاسی به ماموریت های گوناگون اعزام گردید .
بفاصله نزدیکی بعد از سال 1512 میلادی که برای دیگر قدرت بدست مدیسی افتاد ماکیا ولی متهم به شرکت در توطئه ای بر علیه او گردید و متعاقبا از دستگاه حکومت اخراج و زندانی شد . پس از بخشودگی و نجات از زندان به نوشتن رو آورد در میان نوشته های اداری و سیاسی او بخصوص کتاب شاهزاده در خور ذکر است و همین کتاب بود که موجب شهرت فوق العاده او گردید و باعث شد که :پس از کلیسای کاتولیک ، ماکیاولی بیشترین نفوذ را در دنیای سیاست جدید داشته باشد کتاب شاهزاده بعقیده خود ماکیاولی عبارت از یک پند نامه و یک دفترچه راهنما و یک دستور العملی است که در آن نویسنده خطاب به یک رهبر ایده آل و قهرمان مطلوب خود سخنانی می گوید و او را راهنمایی می کند که در زندگی چه چیزی را وجهه همت خود قرار دهد؟
ما کیا ولی عقیده دارد که وقتی پایه های اقتدار رهبر با دستگاه حاکمه متزلزل گردد و موجودیت آن بخطر افتد دیگر هیچ چیزی جز نجات آن مهم نیست و این کاریست که باید بهر قیمتی که شده است انجام گیرد و در راه تحقق آن از دست زدن بهیچ اقدامی فرو گذار نگردد.
بعقیده ماکیاولی :سلطه طلبی و برتری جویی استعلا و استکبار یک امر عادی و ذاتی انسان است بنظر او : هیچ چیز طبیعی تر از فرو نشاندن این عطش و پیروزی و سلطه بر افراد و اشیا نیست و بنظر ما کیا ولی : هر گکس که چنین کند در واقع دست بیک کار طبیعی و موافق با فطرت آدمی زده است و لذا نه تنها مستوجب ملامت و سرزنش و مبارزه و ستیزه نیست بلکه شایسته احترام و ستایش نیز می باشد .
ما کیا ولی دنیا را مثل یک جنگل و انسانها را متانند حیوانات آن می بینند و نشان می دهد و در آن کوچکترین نشانی از صفا و صمیمیت و عطوفت و رافت و تعاون و پاکی و صافی مشاهده نمی کند و سراغ نمی دهد و در برابر همه جا را سرشار از درنده خوئی و پلیدی و جنگ و ستیز و تنازع و تخریب و تیرگی و پلیدی می بیند و نشان می دهد او معتقد است که : لازم نیست مدیر و رهبر معتقد بخد او دارند مذهب باشد و اهل تقوا و ایمان بحساب آید و پای بند انسانیت و حریت مسئولیت و عطوفت و شرافت و طهارت باشد بلکه کافی است که بانها تظاهر کند و خود را واجد این خصائص نشان دهد .
و نیز بعقیده ماکیا ولی و پیروانش : تنها با تقوا و انسانیت و پاک دامنی و عفت …خلاصه فقط با خلق و خوی الهی صرف نمی توان به کامیابی و موفقیت رسید بلکه برای نیل بمقصود باید از تقوا و بی پروایی و از پاکدامنی و آلودگی ……… و خلاصه از خلق و خوی الهی و خلق و خوی شیطانی و فرعونی هر دو بنحو سیاستمدارانه و مزورانه استفاده کرد.
اینجاست که با کمی دقت ملاحظه می کنیم : مدیریت اسلامی با مدیریت ماکیا ولیستی که مادر مدیریت امروز است تا چه اندازه فرق دارد؟ بطوریکه : بی هیچ تردیدی این دو را بر عکس هم و در نقطه مقابل هم می یابیم .مثلا اگر شما بهمین عهد نامه مولا ( ع) به مالک اشتر از باب نمونه نگاه کنید خواهیم دید که وقتی امام (ع) ایشان را بحکومت شام منصوب می نماید و این عهد نامه را بعنوان یک دستورالعمل برایش تقریر می کند در همان اولین قدم و نخستین سخن و سفارشات خود جناب مالک را به تقوا و ایمان بخدا و روز جزا امر می فرمایند و در این دستور اصرار می ورزند و آنرا بعنوان اولین و مهمترین خصوصیات اجتناب ناپذیر یک مدیریت اسلامی بحساب می آورند باین دلیل ناگفته پیداست که مناسبات انسانی مربوط به این دو مکتب با یکدیگر تفاوت نهادی داشته و در دو نقطه مقابل یکدیگر قرار گیرند بطوریکه بی پرده می بینیم ایده محوری در مدیریت اسلامی همان توحید و شناخت الله و حرکت در سوی او و تقرب باو و ادای حق واجب اوست و خط اصلی در مدیریت ما کیاولیستی و مناسبات انسانی مربوطبه آن چیزی جز تفرقه و سرکشی در برابر خدا و استعلا و استکبار نمی باشد .بنظر ما کیا ولی هیچ قدرت و حکومت و دستگاهی نمی تواند موجودیت خود را حفظ کند و از ضعف و متلاشی شدن دور گردد جز آنکه علی الدوام برخود بیفزاید و بزرگتر شود.
از دید ما کیاولیسم : هدف مقدس است و طرق و وسایل و شیوه های نیل بخود را توجیه می کند باین معناکه : اگر از نظر شما هدفی خوب باشد دیگر نباید به طرق و وسایل و روشهای نیل به آن بیندیشید و در صدد انتخاب راهها و ابزارها و شیوه های خاصی بر آیید بلکه همان هدف باب دل شما کافی است و تمام طرق و وسایل و شیوه های نیل بخود را توجیه می کند و بکار بردن آنها را موجه و مجاز می نماید لذا اگر هدف شما پول دار شدن است یا در نظر دارید به پست و مقامی دست یابید این هدف مقدس است و لازم نیست شما در باره راه و وسیله و روش رسیدن بان به ارزیابی و انتخاب بپردازید بلکه باید ببینید که کدام طریقه و وسیله و شیوه شما را بهتر و زودتر به آن هدف می رساند و شما بی کمترین تردید می توانید از راههای نا مشروع و وسایل ناجور و شیوه های ضد انسانی و روشهای فرعونی نیز برای رسیدن بهدف مقدس خود استفاده کند
بهر حال اینک به صحبت خود از ما کیا ولیسم در این رساله خاتمه می دهیم
رساله حقوق امام سجاد (ع ) بعنوان یک متن اصیل در زمینه مناسبات انسانی در مدیریت اسلامی
1- بدان خدا ترا رحمت کند که براستی خدا یرا بر تو حقوقیست که در هر حال ترا احاطه کرده است . در هر حرکت که بنمایی یا هر سکون که داشته باشی یا هر موقع و منزلتی که فرود آئی یا عضوی که بکارگیری یا وسیله و ابرازی که بکار بری و در آن تصرف نمائی.
2- بعضی از آن حقوق از بعضی دیگر بزرگتر است .
3- و بزرگتر حقوقی که خداوند تبارک و تعالی بر تو دارد همانی است که برای خودش در عهده تو مقرر فرموده است و آن اصل حقوق است و سایر تکالیف و مسئولیتهای مکتبی از آن متفرع می گردند
4- سپس حقوقی را در مورد خودت بتو واجب کرده است که از سر تا پا همه اعضایت را در بر می گیرد :آن سان که : برای چشمت ، گوشت ، زبانت ، دستت ، پایت ، شکمت ، و دستگاه تناسلیت که هفت عضو اصلی تو بوده و با آنها کارهای خود را انجام می دهی حقوقی مقرر داشته است
5- از این گذشته خدای عز و جل برای کارهائی که انجام می دهی نیز حقوقی مقرر فرموده است چنانکه برای نماز تو ، روزه تو ، صدقه تو ، قربانی تو و سایر کارهای تو حقوق و ضوابط و موازینی قرار داده است
6- سپس حقوق و تکالیفی است با شعب گوناگون که تو نسبت به دیگران بر عهده داری و واجب ترین آنها بر تو :
حقوق امامان و رهبران الهی و متصدیان اداره امور تست . بعد حقوق زیر دستان و کسانی است که تو رهبر و عهده دار اداره امور آنان هستی و سپس حقوق خویشان و تکالیف مکتبی در قبال وابستگان است و اینها حق هایی هستند که از هر کدام شعبه هائی از حقوق سر چشمه می گیرید
7- حقوق امامان و رهبران تو بر سه قسم است و واجب ترین آنها : حق آن رهبری است که عهده دار اداره امور اجتماعی تست :بعد :حق آن رهبری است که عهده دار اداره امور پرورشی و تر بیتی تست و سپس :حق آن رهبری است که سر پر ست تست و عهده دار تمشیت امور مالی و اقتصادیت می باشد
8- و حقوق زیر دستان و آنانکه تحت رهبری تو هستند نیز بر سه قسم است واجب ترین آنها: حق کسانی است که تو عهده دار آنان هستی بعد: حق کسانی است که تو عهده دار اداره امور تربیتی و پرورشی آنها هستی چرا که:جاهل زیر دست عالم است و باید تحت رهبری او قرار گیرد . و سپس حق کسانی است که تو سر پرست آنان بوده و عهده دار تمشیت امور مالی و اقتصادیشان هستی و رفتار و خواست تو در آنها تاثیر دارد همانند :همسر و زیر دستان
9- حقوق خویشان تو نیز به نسبت نزدیکی و همبستگی مکتبی ایشان زیاد و پیوسته است و واجب ترین آنها: حق مادر است ،بعد حق پدر ست سپس حق فرزند است و بعد حق برادر است و سپس حق هر کدام است که نزدیکتر و سابقتر بوده و همبستگیش بیشتر باشد .
10- سپس حق کسی است که : بر تو حق نعمتی دارد و کسی که بدست او نعمتی برایت در جریان است و کسیکه بتو احسانی کرده است یا ترا بیاد خدا و مسئولییت های مکتبیت میاندازد . و بعد حق : موذن تست و امام جماعتد و پیشنمازت و همسایه ات و رفیقت و همسفرت و شریکت و سپس حق :دارائی تست و طلبکارت و بدهکاریت و معاشر تو و کسیکه بر علیه تو اقامه دعوا کرده است و کسی که تو بر علیه او اقامه دعوا کرده ای و کسی که با تو مشاوره می کند و کسی که تو با او مشورت می کنی و کسی که از تو اندرز خواسته و راه میجوید و کسیکه ترا نصیحت کرده و راهنمایی می کند و کسیکه از تو بزرگتر است و کسیکه از تو کوچکتر است و کسیکه بطور عمد یا غیر عمد با حرف یا سوال می کند و کسیکه تو از او سوال می کنی و کسیکه بطور عمد یا غیر عمد با حرف یا عمل بتو بدی کرده یا ترا مسرور نموده است و بعد :حق : ملت و هم مکتبان تست عموما و حق غیر مسلمانانیکه در سرزمین اسلامی ساکن هستند و بالاخره حقوق و تعددات مکتبی است که :با توجه به اسباب و عوامل جاری و شرایط پویا در همه زمینه ها ی زندگی مطرح می گردند
11- و اما حق بزرگ خدا بر تو اینستکه : او را پرستش کنی و در چیزی باو شرک نورزی پس اگر اینکار را از روی اخلاص انجام دهی خداوند امر این جهان رو آن جهان ترا کفایت مبی کند و بریت آنچه را که از آن هر دو دوست داری حفظ می نماید .
12- اما حق و مسئولیت الهی تو منسبت بخودت عبارت از اینستکه :نیروها و امکانات خود را صرفا در راه اطاعت خدا بکار بری یعنی خود را وقف فرمانبرداری از خدا کنی و بدین ترتیب به ادای حقوق و مسئولیتهای مکتبی که بر عهده زبان گوش چشم دست پا شکم و عضو جنسیت قرار دارد بپردازی و : در انجام اینکار از خدا یاری جوئی
13- و اما حق زبان اینستکه :آنرا گرامی تر از آن بداری که بزشتی ، نادرستی و نامربووط آلوده اش کنی . به خیر و نیکی عادتش دهی . برعایت ادب ملزمش نمایی . جز در موضوع نیاز و سود دین و دنیا جلویش را بگیری و از پر گویی و بیجا گویی بازش داری
14- و اما حق گوش اینست که : آنرا پاک و حفاظت کنی از اینکه : راهی بسوی قلبت گردد مگر برای آن سخنان کریمه ای که باعث نضج خیر در قلبت گردند یا موجب اکتساب خلق و خوی الهی و بزرگوارانه شوند :چرا که :براستی گوش دریچه کلامی است که بقلب باز می شود و از این راه است که اقسام مفاهیم و معانی اعم از خوب یا بد و خیر و شر وارد آن می گردد .
15- و اما حق چشم تو اینستکه :آنرا از آنچه که بر تو حلال نیست بپوشانی و نگاههایش را خوار و ارزان و پوچ و مبتذل نگردانی و بلکه بموضوع "عبرت " اختصاص دهی و با این وسیله بصیرت و بینایی حاصل کنی یا به لآگاهی او دانش عمیق دست یابی چرا که :چشم دریچه "اعتبار " است و دروازه ای برای دریافت های مفید و آگاهیهای ارزشمند از موارد دیدن می باشد.
16- و اما حق پاهی تو اینستکه : با آنها بطرف آنچه که بر تو حلال نیست نروی و آنها را در راهی که موجب خواری و سقوط سیر کننده اش می گردد مرکب خود آن حامل تو و برنده است براه دین و سبقت و پیشرفت با تست و توان و پناه و تکیه گاهی جز خدا نیست .
17-و اما حق دست تو اینستکه : آنرا بسوی آنچه که بر تو حلال نیست دراز نکنی پس اگر چنین کنی هم در آخرت بعذاب خدا در مورد آنچه که دستت را بسویش دراز کرده ای خواهی رسید و هم در دنیا به بدگویی و ملامت مردم دچار خواهی شد.
18-و اما حق شکمت اینستکه :آنرا ظرف حرام هخواه کم یا زیاد ه نگردانی و اینکه :در حلال نیز میانه روی را اختیار کنی و آنرا از اندازه ای که لازمه تقویت جسمانی است خارج نکرده و بسرحد اسارت و خواری و سستی و بیحالی و از دست دادن مروت و بزر گواری نکشانی
19- و اما حق عضو جنسی تو اینستکه :آنرا از آنچه حلال نیست بازداری دو در این راه کمک گیری از :
پوشاندن چشمت و مهار کردن نگاههایت چرا که چشم پوشی بهترین یاور در کنترل عضو جنسی و حفظ عفت است و بسیاری یاد مرگ و تهدید و تخویف نفسیت از خدا .
پاکی و تایید از خداست و هیچ تکیه گاه و توان و پناهی جز الله نیست .
منابع :
اخلاق مدیریت "قاسم واثقی "
مناسبات انسانی در مدیریت اسلامی " سید محمود حسینی سیاه پوش"
مدیریت و رهبری با سیری در نهج البلاغه
تئوریهای مدیریت و تئوریهای سازمان "دکتر علی پارسیان "
صحیفه سجادیه
عنوان تحقیق :
اخلاق مدیریت و مناسبات انسانی در مدیریت اسلامی
استاد :
گردآورنده :
فهرست مطالب
عنوان صفحه
مقدمه 1
فصل اول :
مفهوم اخلاق 2
اخلاق مدیریت 4
واژه های مدیریت و رهبری در منابع انسانی 14
فصل دوم :
موضوع مناسبات به عنوان جزئی عمده و لاینفک از اداره 21
بیان کلی از مناسبات انسانی در مدیریت امروز و مدیریت اسلامی 22
نظری به چند و چون مناسبات اسلامی در مدیریت غربی – شرقی با سیری در سه خط برجسته یا سه پایه اصلی این مدیریت 29
نگرشی بر اندیشه ماکیا ویلیسم 33
رساله حقوق امام سجاد به عنوان یک متن اصیل در زمینه مناسبات انسانی 37
1
8