مقاله:
مناسبات سیاسی ایران و انگلیس
فهرست:
نگاهی به مناسبات جمهوری اسلامی ایران و انگلیس ( تاثیرپذیری عراق از انگلیس )
کودتای 28مرداد سند ننگین مداخله آمریکا و انگلیس در ایران
شرکت نفت ایران و انگلیس
منبع
منبع:
www.iranianembassy.com
نگاهی به مناسبات جمهوری اسلامی ایران و انگلیس ( تاثیرپذیری عراق از انگلیس )
در سال های 1979-1921 هنگامی که دولت انگلستان فیصل بن حسین را به عنوان پادشاه منطقه تازه تاسیس عراق که هنوز قسمت اعظم آن متعلق به امپراتوری عثمانی بود منصوب کرد، زمانی بود که ایران با شورش های داخلی دست و پنجه نرم می کرد. از آن زمان تاکنون روابط و مناسبات ایران و عراق شامل سه مرحله اساسی بود اما در این مدت با وجود موقعیت مناسب برای ایجاد همکاری، روابط دوجانبه آنها همواره دستخوش جدال هایشان بر سر منابع ارضی، سوءظن های منطقه یی و سیاست قدرت های بزرگ دنیا در مورد ایران و عراق و همچنین منطقه نفت خیز و استراتژیک خلیج فارس بوده است.از سال 1921 تا سال 1958، زمانی که عراق تحت سلطه انگلستان بود، این دو کشور روابطی نسبتاً دوستانه داشتند که همین روابط نیز به دور از اصطکاک نبوده است. در این دوره، دولت های دو کشور در سال 1937 توافقنامه یی را بر سر خطوط مرزی خود امضا کرده و در دو معاهده صلح و امنیت شرکت کردند.در مرحله دوم که موجب برهم زدن حکومت سلطنتی در عراق شد روابط دوجانبه دو کشور به طور فزاینده یی رو به دشمنی گرایید به گونه یی که عراق متمایل به اتحاد شوروی شده و ایران همچنان معادلات استراتژیک خود با غرب را حفظ کرد اما نهایتاً مرحله آخر مصادف بود با عقب نشینی انگلستان از خلیج فارس در اواخر دهه 90 و درگیری جنگ سردی بین دو کشور برای به اثبات رساندن برتری منطقه یی همراه بود که در نهایت منجر به جنگی حقیقی مابین آنان شد.سرانجام دو کشور در سال 1975 معاهده یی را در خصوص سرحدات مرزی و روابط همسایگی امضا کرده و پروتکلی را در خصوص تعیین سرحدات رود مرزی بین ایران و عراق ترتیب دادند که منجر به یک دوره همکاری مشترک دوجانبه از سوی دو کشور شد که با انقلاب ایران در سال 1979 خاتمه یافت.
مرحله اول مناسبات دوجانبه (1958-1921)
سلطه انگلستان بر خاورمیانه بعد از جنگ جهانی اول، موقعیت بسیار مناسبی را برای این کشور ایجاد کرد تا منطقه یی جدید از باقیمانده سلطنت ویران شده عثمانی ایجاد کند که اهدافش ممانعت از گسترش طرفداران کمونیسم، حفاظت از مستعمرات هند و حفاظت از سرمایه گذاری کلان انگلیس در خلیج فارس باشد.در این استراتژی سه جانبه ، ایران و کشور تازه تاسیس عراق نقش بسزایی را بر عهده داشتند. تاسیس عراق با تاسیس سلسله جدیدی در ایران مقارن بود و این موضوع، به طور حتم امری اتفاقی نبود. در تاریخ 22 فوریه 1921 رضاخان تحت حمایت انگلیس کودتایی را برپاکرد که نهایتاً منجر به تاسیس سلسله پهلوی در سال 1925 شد. در 23 آگوست 1921، سر پرسی کاکس، فیصل را به عنوان پادشاه عراق برگزید و این در حالی بود که رضاخان توانسته بود قدرت را در ایران از آن خود کند. در آن هنگام ایران در معرض فروپاشی اقتصادی، فساد سیاسی و تفکیک مرزی بود و رضاخان در جست وجوی راهی برای نجات ایران از این موقعیت رقت انگیز بود. سرانجام وی با روسیه و افغانستان قرارداد همکاری بست و تهران و بغداد هم در سال 1926 پیرامون بسیاری از مسائل مهم با یکدیگر به نظرات مشترکی در زمینه پیگیری سیاست های خارجه غرب، مخالفت با کمونیست ها و ایجاد همکاری در زمینه کنترل فعالیت های قبیله یی، شورشیان و تبهکارانی که در حریم مرزی مشترک دو کشور حضور داشتند، رسیدند. همکاری دو کشور در نهایت منجر به تشکیل دولت کردی مستقل در عراق شد که گروه های نژادی و قومی در ایران را برای برپایی استقلال داخلی تشجیع کرد.به رغم این روح تعاون بین دو کشور، اختلافاتی نیز وجود داشت که موجب اصطکاک هایی بین دو کشور می شد. مهم ترین علت بالاگرفتن این تنش ها، اختلاف نظر دو کشور بر سر موضوع تاسیس دولت اهل سنت عراق در کشوری بود که اکثریت مردم آن را شیعیان تشکیل می دادند و البته مسائلی از قبیل وضعیت ایرانیان مقیم عراق و اختلافات بین دو کشور نیز از مسائل مهم ایجاد چنین تنش هایی بودند که یادگار دوران کشمکش سلطنت های ایران و اتومن (عثمانی) برای تسلط بر بین النهرین بود. مساله ایجاد دولت سنی در عراق با درگیری های بسیاری همراه بود؛ چرا که جمعیت کثیری از مردم عراق را شیعیان تشکیل می دادند و ایران در این میان نمی دانست که چه رفتاری از خود نشان دهد. اما یک سال پیش از تاجگذاری رضاخان، هنگامی که جمعیت شیعه در بین النهرین علیه انگلستان به شورش پرداخته بود، ایران تصمیم استراتژیک در رد کمک به برادران شیعه عراقی خود اتخاذ کرد. رضاخان هم در حالی که بی صبرانه در انتظار لقب پادشاهی بود، جرات تغییر این سیاست را نداشت و این هنگامی بود که هرگونه رد یا عدم توجه به مساله شیعه در عراق، برای رضاخان و دیگر رهبران ایرانی خطرات زیادی را در پی داشت. این گونه بود که جمعیت شیعه که در آن دوران تقریباً 56 درصد مردم عراق را تشکیل می دادند، در شکل گیری اولین مرحله روابط ایران و عراق نقش بسزایی ایفا کردند.
آیت الله شیخ محمدتقی شیرازی که یکی از علمای مردمی و شناخته شده در بین النهرین بود در پاسخ به شایعه سلطه انگلستان بر عراق، با صدور فتوایی نقش تمامی افراد غیرمسلمان در عراق را رد کرده و اظهار داشت؛ "ابطال تمامی حیله ها و نیرنگ های لندن در سراسر عراق امری واجب است." اما فتوای آیت الله تاثیری در رفتار انگلستان نداشت و شیعیان نیز در اعتراض به این رفتار انگلیس، در ژوئن 1920 قیامی را بر پایه دستیابی به استقلال برپا کردند.انگلستان برای سرکوبی این اعتراضات، نیرو و هزینه زیادی را صرف کرد که منجر به از بین رفتن 9 هزار عراقی در این جریان شد. اندکی بعد از قیام شیعیان، رضاخان تاج پادشاهی را بر سر نهاد و چند ماه بعد، وینستون چرچیل، در ازای غرامت مرگ پدرش در مبارزه با عثمانی در جنگ جهانی اول، فیصل را به عنوان شاه کشور عراق برگزید که این امر با استقبال شیعیان مواجه شد.علت عمده استقبال شیعیان این بود که آیت الله شیرازی پیشتر با ارسال نامه یی به شریف حسین از وی درخواست کرده بود که یکی از فرزندان خود را جهت تشکیل دولتی در عراق به آنجا بفرستد اما دیری نپایید که بعد از مرگ آیت الله و علی الخصوص بعد از امضای قرارداد انگلیسی- عراقی در اکتبر 1922 که بیانگر سلطه قانونی انگلستان بر عراق بود، این استقبال شیعیان به نارضایتی تبدیل شد. شیعیان به شدت با دخالت بیگانگان در عراق مخالف بودند و انگلستان نیز برای از بین بردن این مخالفت ها روابط خود را با اقلیت های سنی گسترش داد و محدودیت های شدیدی را برای فعالیت های شیعیان قائل شد که این محدودیت ها منجر به ترک 44 رهبر شیعه ازجمله آیت الله نائینی و آیت الله اصفهانی از عراق شد.
علمای ایران نیز با علمای شیعه عراق همکاری کرده و با تحت فشار قرار دادن دولت، خواستار حمایت ایران از شیعیان تحت محاصره بصره شدند. رضاخان که در آن زمان وزیر جنگ بود، ابتدا قصد هیچ گونه مساعدتی نسبت به علما نداشت اما سرانجام با صدور فرمان پیروی از دستورات و احکام علمای عظمی به آنان یاری رساند.
به تدریج دولت ایران با میانجیگری خود توانست انگلیس و عراق را قانع کند که در صورت عدم مداخله در امور سیاسی کشور حق بازگشت علما به عراق را صادر کنند اما با بازگشت علما در سال 1924 به عراق دولت سنی این کشور توانست شیعیان را از رسیدن به قدرت محروم کند و مهم تر از آن اینکه عدم حضور شیعیان در فعالیت های سیاسی، بنیاد سیاست های ایران نسبت به عراق را بنا کرد که تا سال 1979 ادامه داشت. تعداد ایرانیانی که در آن زمان در عراق زندگی می کردند تقریباً 150 -100 هزار نفر بوده و تعداد زیادی از ایرانیان که بعد از سقوط سلسله صفوی در سال 1722 به قسمت هایی از بین النهرین مهاجرت کرده بودند، از حقوق و مزایای همتایان اروپایی خود در بین النهرین بهره می جستند. به عنوان مثال کنسولگری ایران در زمینه های مختلف حق اعمال نفوذ انحصاری نسبت به ایرانیان مقیم آنجا را داشت. در اوایل دهه 1920، انگلستان ضمن قراردادی حقوق و مزایای خاصی از جمله حق حضور در دادگاه ها همراه با نمایندگان و همراهان انگلیسی را به تمامی ملیت های مقیم عراق غیر از ایرانیان آن کشور اعطا کرد و با این عمل اعتراض ایرانیان را برانگیخت. ایران با به میان آوردن قرارداد عقد شده میان ایران و عثمانی که براساس آن حقوق و امتیازات فراوانی به ایرانیان اعطا شده و دولت عراق را ملزم به احترام به این قوانین کرده بود، اعتراض خود را نشان داد. دولت عراق نیز در پاسخ به اعتراض ایران اظهار داشت که این قرارداد معامله یی مابین دو کشور بوده و در آن به ایران پیشنهاد شده بود که در پی توافق های قضایی جدید با عراق باشد اما ایران این پیشنهاد را نادیده گرفته است. بدین ترتیب بود که زمان ستیزه و جدال میان دو کشور فرارسید. رضاشاه در سال 1928 تقاضای حقوق کاپیتولاسیون در عراق را تظاهری آشکار خواند. یک سال بعد، دولت انگلیس به صورت یک جانبه قرارداد خود با عراق را لغو کرد که این حرکت انگلیس مورد استقبال ایران واقع شد تا جایی که ایران تقاضای حقوق کاپیتولاسیون برای ایرانیان مقیم عراق را تسلیم انگلستان کرد و این جریانات آغازی برای عداوت میان دو کشور شد.
مهم ترین اولویت ایران ایجاد سلطه مشترک ایران و عراق بر اروندرود بود. هدف دوم نیز گسترش مرزهای جدید در کنار سرحدات قبلی ایران با عراق بود که منافع این مرزهای جدید بیشتر از منافع مرزهای از پیش تعیین شده در قرارداد عثمانی در سال 1914 بود و آخرین نیت ایران، بازپس گیری 10-7 هزار کیلومتر مربع از مناطق نفت خیز قصرشیرین بود که در سال 1914 با بی میلی ایران به اتومن واگذار شده بود.
خوزستان نیز در اوایل دهه 1920، توسط شیخ خزعل رهبر محلی جاه طلب اداره می شد. خزعل که ظاهراً تحت قلمرو شاه قاجار بود، در حقیقت مهره دست نشانده انگلستان بود که از سوی آنها حمایت و حفاظت می شد و با لشکر 10 هزار نفری اش در جنوب ایران آزادانه فرمانروایی می کرد. انگلستان بدون آگاهی ایران بخش ناچیزی از سهام کمپانی نفت ایران – انگلیس را به خزعل اعطا کرده و تا جایی پیش رفت که خزعل را به عنوان کاندیدای پادشاهی ایران یا حداقل پادشاه قلمرو جنوبی ایران به حساب می آوردند. رضاخان که مصمم بود خوزستان را از چنگ انگلیس بیرون بیاورد، شخصاً فرماندهی ارتش را برعهده گرفته و دستور حمله و نابودی خزعل و یارانش را صادر کرد. رضاخان این رهبر سرکش عرب زبان را دستگیرکرد و بار دیگر سلطه خود بر این استان را بازپس گرفت و بعد از آن برای زیارت اماکن مقدس راهی عراق شد. اندکی بعد از این ماجرا، رضاخان تاج شاهی را بر سر نهاد و سلسله پهلوی را تاسیس کرد. با تحکیم سلطه دوباره ایران بر خوزستان، دولت تمرکز خود را روی اختلافات مرزی اش با عراق قرار داد. اولین استراتژی ایران، به تعویق انداختن به رسمیت شناختن عراق به منظور به دست آوردن امتیازات ارضی مطلوب بود. و این به علت دلگرمی یی بود که سفیر انگلیس در ماه مارس 1929 در تهران به وزیر امور خارجه ایران داده بود که اگر دولت ایران، عراق را به رسمیت بشناسد، دولت انگلیس در ازای آن همکاری خود را با ایران در جهت اصلاحات بیشتر معطوف خواهد کرد. یک ماه بعد از قول و قرارهای سفیر انگلیس، ایران رسمیت عراق را اعلام کرد و مذاکرات جدیدی را با این کشور در پیش گرفت. انگلستان نیز حضوری غیرمستقیم در این مذاکرات داشت، چرا که عراق طبق عهدنامه 1930 ملزم به مشورت با لندن در زمینه سیاست خارجه شده بود و انگلیس برای ایجاد رعب در دولت ایران، در این مذاکرات جانب عراق را می گرفت.
در اولین مرحله این مذاکرات، علی الخصوص بعد از دیدار فیصل از ایران در آوریل 1932، ایران و عراق تعهد کردند که اختلافات خود را به طور صلح آمیز و دوستانه رفع کنند. بعد از مرگ فیصل در حادثه اتومبیل در سپتامبر1933 عراق جدال جدیدی را با ایران آغاز کرد و شکایت ارضی جدیدی را علیه ایران به مجمع امور بین الملل تسلیم کرد. اساسی ترین مساله در این جدال، وضعیت اروندرود و حقوق کشتیرانی دو کشور در این مسیر آبی استراتژیک بود. وزیر امور خارجه عراق، نوری سعیدپاشا، خواستار سلطه انحصاری عراق بر این قسمت بود و درخواست خود را این چنین اعلام کرد که؛ اگرچه خطوط ساحلی و لنگرگاه ایران امتدادی طولانی در این قسمت دارد اما این مسیر آبی، تنها راه عراق در جهت خلیج فارس است. اما وزیر خارجه ایران (باقر کاظمی) استفاده مشترک و برابر دو کشور را براساس اصل جامع المیاه در این مسیر آبی اعلام کرد.سلطه مشترک دو کشور براین مسیر آبی، مصونیتی ملی برای حفاظت از امکانات مهم نفتی و شهرهایی که در 60 کیلومتری ساحل غرب اروندرود واقع شده بودند، به حساب می آمد.در راستای عدم موفقیت در حل اختلافات، دو کشور در ماه آگوست 1935 وارد مرحله جدیدی از مذاکرات شدند، نوری سعیدپاشا و همراهانش که رئیس انگلیسی بندر بصره هم جزء آنان بود، به ایران آمدند و بعد از مذاکرات طولانی 20 روزه، سرانجام دو کشور در 4 جولای 1937 توافقنامه مرزی خود را در تهران امضا کردند.
رضاشاه تحت فشار انگلیس و نیروهای اتحاد جماهیر شوروی که از ایران به عنوان گذرگاهی برای آسایش نیروهای امریکایی روسی استفاده می کردند مجبور به استعفا شد و بعد از وی فرزندش محمدرضاشاه صاحب تاج و تخت پدرش شد. در طول سال های 41-1937 ایران و عراق روابط دوستانه خود را ادامه دادند تا بدانجا که ایران مصمم به خاتمه روابط خود با انگلیس، روسیه و امریکا شد.
اگرچه رابطه دوستانه ایران با عراق موجب وخیم شدن اوضاع در زمان نخست وزیری مصدق بود، اما وی توانست در این مدت صنعت نفت ایرانیان را که تا آن زمان توسط انگلستان اداره می شد ملی کند و این حرکت منجر به وقوع جنگی دیپلماتیک مابین ایران و انگلستان شد. تهران، عراق را به خاطر حمایت از انگلیس و تلاش برای براندازی دولت مصدق و نیز انگلیس را به خاطر حمایت از فعالیت های خرابکارانه در خوزستان به سرکردگی شیخ خزعل، مقصر می دانست. در همین زمان انگلیس ایران را تهدید به لشکرکشی کرد و عراق در این گیرودار، بدون اجازه ایران به یکی از کشتی های انگلیسی اجازه ورود به اروندرود را داد. در کنار این درگیری ها، تعدادی از سربازان در امتداد مرزهای ایران آشوب برپا کردند که ایران، عراق را مسوول ایجاد این بحران ها می دانست.بعد از براندازی دولت مصدق در سال 1953، روابط ایران و عراق به طرزی باور نکردنی رو به بهبود گرایید و از این زمان به بعد محمدرضاشاه، خود به تنهایی معماری سیاست خارجه ایران را برعهده گرفت. وی موقعیت سیاست خارجه ایران را با ایجاد اتحادی استراتژیک با امریکا تغییر داد و همچنین متعهد شد تا با تمامی کشورهای منطقه روابطی دوستانه برقرار کند. مشارکت ایران در معاهده بغداد یکی از مظاهر این خوش نیتی بود. ترکیه و عراق از اولین کشورهایی بودند که در فوریه 1955 در این معاهده شرکت کردند و انگلیس و پاکستان نیز به دنبال آنها وارد این جرگه شدند. مشارکت در این معاهده وضعیت حساسی را برای ایران به ارمغان آورد. از یک طرف شاه اعتقاد داشت که این معاهده می تواند توسعه طلبی شوروی و ناصریان را که تهدیدی برای امنیت ایران و غرب به حساب می آمدند، خنثی کند و از سوی دیگر، انتقام احتمالی شوروی موجبات نگرانی ایران را فراهم آورده بود چرا که مسکو شرکت ایران در این معاهده را حرکتی خصومت آمیز از سوی ایران تلقی کرده بود. ایران برای نشان دادن حسن نیت خود، وارد مذاکراتی با شوروی شد که این مذاکرات سرانجام ایران را ملزم به عدم استفاده از موشک و سلاح هسته یی علیه جماهیر شوروی می کرد. این نگرانی توجیهی بود برای شرکت ایران در معاهده به عنوان آخرین کشور و عدم دخالت مستقیم امریکا در این معاهده. شرکت ایران و عراق در این معاهده جو دوستانه یی را در مناسبات دوجانبه این دو کشور ایجاد کرد. در دسامبر1957 فیصل دوم از تهران بازدید کرد و دو کشور با یکدیگر توافق کردند که با اعتماد به میانجیگری سوئد مذاکراتی را در جهت رفع اختلافات متقابل آغاز کنند. اما کودتای خونینی که توسط سرتیپ عبدالکریم قاسم و افسران عراقی در 14 جولای 1958 ایجاد شد، اوضاع را بار دیگر آشفته کرد و موجب براندازی حکومت سلطنتی شد.
کودتای 28مرداد سند ننگین مداخله آمریکا و انگلیس در ایران
کودتای 28 مرداد یک یادآوری است. سندی محکم که نشان دهنده پایمال شدن حق ملت ایران توسط استعمارگران و به دست خاندان پهلوی که همواره مهره و سرسپرده انگلیس و آمریکا محسوب می گشتند.28 مرداد کودتایی است که تاثیر مهمی بر روابط ایران و آمریکا گذاشت و هنوز آثار آن در رابطه دو کشور آشکار می باشد. به طوری که در 18 مارس سال 2000 " مادلین آلبرایت " وزیر امور خارجه آمریکا در سخنرانی خود گفت: "در سال 1953 آمریکا نقش موثری در ترتیب دادن براندازی دولت مصدق داشت. " دولت آیزونها " معتقد بود که اقداماتش به دلیهای استراتژیک موجه هستند. ولی آن کودتا آشکارا باعث پس رفت سیر تکامل سیاسی ایران شد. تعجبی ندارد که هنوز بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلی آنان ناراحتند. علاوه بر این، ربع قرن بعد از آن ایالات متحده و غرب پیوسته از شاه حمایت کردند. او مخالفان خود را بی رحمانه سرکوب می کرد."اسناد تازه در ارتباط با کودتای 28 مرداد 1332 نشان می دهد که ایالات متحده قصد داشت تا اگر کودتای علیه دولت مصدق شکست بخورد، در ایران یک جنگ چریکی به راه بیندازد. این سند به کلی سری در سال1353 وزارت امور خارجه آمریکا و شورای امنیت ملی این کشور تنظیم شده است. این سند دو موضوع را ثابت می کند:
1-آمریکا چه اندازه نگران بود که کودتا برای سرنگونی دولت مصدق با ناکامی مواجه شود و همین طور با افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه و ایجاد یک نیروی کمونیستی در جنوب ایران حرکتی برای بی ثبات کردن دولت مصدق آغاز شود.تا 28 مرداد 1332 و پس از آن نیروی استبدادی در ایران فعال بود. و این نیرو تا سال 1345 با خشونت همه نیروهای رقیب را در انزوای کامل قرار داد، و پس از آن به دلیل قدرت گرفتن دموکراتها در آمریکا و سیاست خارجی جدیدی که "کندی" تعقیب می کرد، دچار تحولهایی می شود که به دلیل وابستگی به ایالات متحده تابع موقعیت جهانی و سیاست خارجی آمریکا بود. انقلاب سفید شاه نیز حرکتش جهت تعقیب سیاستهای جدید آمریکا مبنی بر "تخریب ساختار اقتصادی و فرهنگی" کشورهای تحت نفوذ در جهت تاسیس بازارهای مصرف و اعطای نوعی دموکراسی کنترل شده آمریکایی بود. هدفهای اصلاحات ارضی شاه عبارت بودند از: نابود کردن اقتصاد کشاورزی و ترویج تجارت و صنعت وابسته، رشد شهر نشینی و فساد شهری، و تک محصولی کردن اقتصاد ایران.در این میان رهبری جبهه ملی با استراتژی مبارزه قانونی به بهانه اینکه استبداد مانع از این مبارزه است سکوت اختیار کرد که این خاموشی تا سال 1340 نشان دهنده چراغ سبز آمریکا برای اجرای دموکراسی کنترل شده می باشد و ادامه هم می یابد. استبداد بعد از محکم نمودن قدرت خویش امکانات خود را در جهت محدودیت آیت الله کاشانی به کار برد و پس از دستگیری فداییان اسلام او را به جرم قتل رزم آرا به توسط فدائیان اسلام محاکمه می کنند. و با رحلت آیت الله بروجردی در سال 1340 توامندی نیروی مذهبی که مانع اجرای بسیاری از سیاست ها ی رژیم پهلوی بود فرو ریخت و نظام استبدادی برای اجرای هدفهای خودکه وجود مرحوم بروجردی مانع آن شمرده می شد حرکت جدیدی را آغاز کرد.ولی مقام مرجعیت شیعه نیز در برابر سیاست ها ی جدید از پای ننشست و با حضور "امام خمینی" به عنوان رهبر سیاسی و مذهبی راهکار تازه ای را در پیش گرفت که در نهایت به بسیج مردمی و حرکت خونین و سرنوشت ساز پانزده خرداد و شهادت پانزده هزار نفر منجر شد.و اما انگلیس در طرح این کودتا نقش مهمی را بازی کرد. در واقع کودتای 28 مرداد کودتایی بود که با طرح و حمایت مالی و اجرایی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا به انجام رسید.سازمان مخفی انگلیس به ریاست شاپور ریپوتر فرزند اردشیر که عنوان رییس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران اقامت داشت تاثیر مهمی گذارد و انگلیس ها نقش متفاوتی بازی کردند.بزرگترین دغدغه بریتانیا در ایران حفظ منابع نفتی بود. حضور انگلیسی ها در ایران موجب نفوذ آنها در لابیهای مختلف اجتماع و سیاست ایران شده بود و با به خطر افتادن قدرت آنان در حقیقت منافع گره خورده برخی از ایرانی ها نیز به خطر می افتاد. حضور آمریکا در ایران جدید بود. آمریکاییها اگر چه به نفت ایران چشم داشت داشتند اما منافع مالی مد نظرشان نبود.از سوی دیگر با پایان گرفتن جنگ دوم جهانی جنبشهای استقلال طلب ضد امپریالیستی در دنیا رو به گسترش بود و در ایران نیز نگاه ملی گرایانه جایگاه ویژه ای در سیاست پیدا کرد. جبهه ملی در سال 1327 با ائتلاف طیف گسترده ای از نیروهای سیاسی که شاید تنها در نگاه ملی گرایانه خویش مشترک بودند تاسیس شد که یکی از پایه ها ی اصلی آن دکتر مصدق بود. اما مبارزه مصدق با انگلیس در آغازه دهه سی موضوع جدیدی نبود. او به هنگام سال 1302 در دوره تصدی وزارت امور خارجه در کابینه مشیر الدوله با آنچه بریتانیا منافع خود در ایران می دانست به مخالفت پرداخته بود. و پس از انتصاب رضا خان سردار سپه به نخست وزیری مصدق نیز از قدرت فاصله گرفت.و اینگونه می شود که کودتای طرح ریزی شده به وسیله سازمان اطلاعاتی بریتانیا و کرملیت روزولت و سیا در ایران صورت می گیرد اشرف، تیمساز زاهدی، پسرش اردشیر و شاه بازیگران نقش ها ی فرعی این کودتا بودند. طبق این طرح از شاه خواسته شده بود به موجب اختیاراتی که قانون اساسی ایران به او داده فرمان عزل نخست وزیری مصدق را صاد رکند و زاهدی را به جای وی منصوب نماید. شاه و مصدق در جولای 1952(1331) رو در روی یکدیگر قرار گرفتند مصدق اصرار داشت که از اختیارات قانونی خود برای تعیین وزیر جنگ استفاده کند امتیازی که شاه آن را متعلق به خودش می دانست. شاه نامزد نخست وزیری را برای این مقام نپذیرفت و نخست وزیر استعفا کرد. محمد رضا با کمک نمایندگان سلطنت طلب مجلس، نخست وزیر سابق، احمد قوام را به جای مصدق به نخست وزیری منصوب کرد. مردم بلافاصه اعتصاب می کنند و بازارها بسته می شود. به دستور شاه ارتش وارد خیابان می شود عده ای کشته می شوند و پس از پنج روز تظاهرات خونین و بروز نشانه ها ی نارضایتی در ارتش شاه، از مصدق می خواهد تشکیل دولت جدیدی بدهد. مصدق رقیب خطرناکی برای شاه بود. عوامل انگلیس و آمریکا نیز از این اختلاف و رقابت نهایت استفاده را بردند.شاه در 25 مرداد ابتدا به کلاردشت می رود و در واقع در آنجا برگه سفیدی را امضاء می کند تا کودتاگران آنچه را لازم است بر بالای آن بنویسند. از طرفی طرفداران مصدق از ماجرا آگاه شده به خیابان ها می ریزند. از سوی دیگر کسانی همچون شعبان بی مخ، حاج طیب رضایی، سرتیپ ریاحی رییس ستاد ارتش دولت مصدق، ملکه اعتضادی و نیروی سوم خلیل ملکی در ایجاد کودتا و گسترش آن همیاری می نمایند و نمایندگان مجلس هفتم که به قیمت یکصد هزار تومان خود را به بیگانگان فروخته بودند به یاری آنها می روند. شهر تهران شلوغ می شود، مردم به خیابان ها می ریزند. غوغاگران اوباش و زنان بدنام در دفاع از عزل مصدق شورش می کنند و بالاخره رادیو اشغال می شود و میر اشرف فرمان عزل مصدق و نصب زاهدی را می خواند. شاه به رم فرار می نماید و پس از آرام شدن اوضاع به ایران باز می گردد و مذاکرات نفت با شرکت نفت ایران و انگلیس و چند شرکت آمریکایی و اروپایی شروع شده و دوباره سند استعمار ننگین ایران توسط آمریکا و انگلیس امضاء و راه برای غارت بیشترشان هموار می شود. و این بود ماجرای ننگین کودتای بیست و هشتم مرداد.
شرکت نفت ایران و انگلیس
شرکت نفت ایران و انگلیس نام رایج شرکتی بود که در سال ۱۹۰۹ در ادامه قرارداد دارسی برای اکتشاف و استخراج و بهره برداری از منابع نفتی ایران تاسیس شد.نام شرکت در آغاز Anglo-Persian Oil Company بود و در سال ۱۹۳۵ در دوره رضاشاه به Anglo-Iranian Oil Company تبدیل شد.
تاریخچه
پس از این که ویلیام ناکس دارسی امتیاز ۶۰ سالهء نفت ایران را از مظفرالدین شاه گرفت، حق خود را به شرکت نفت برمه فروخت. این شرکت شرکت جدیدی به نام Anglo-Persian Oil Company را به عنوان یکی از شاخه های خود تاسیس کرد. قبل از جنگ جهانی اول وزارت دریاداری بریتانیا به هدایت وینستون چرچیل اکثریت سهام این شرکت را دراختیار گرفت و در جریان هر دو جنگ جهانی نفت ارزان ایران کشتی های جنگی بریتانیا را تامین می کرد.شرکت نفت ایران و انگلیس تا سال ۱۹۵۱ که نفت در ایران ملی شد همه امور مربوط به نفت ایران را ابتدا بر اساس قرارداد دارسی و بعد بر اساس قرارداد ۱۹۳۳ در دست داشت و ظاهراً ۱۶% از سود سالانه خود را به دولت ایران می پرداخت، هرچند که دولت ایران هیچ نظارتی بر میزان فروش و درآمد و سود این شرکت نداشت.پس از سقوط رضاشاه به تدریج این امکان پیدا شد که ایرانیان خواستار حق بیشتری از درآمد نفت شوند. نهضت ملی شدن نفت ایران به رهبری دکتر مصدق نفت را در ایران ملی کرد. شرکت که حاضر به قبول اصل ملی شدن نفت نبود عملیات خود را در ایران متوقف کرد.پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که با توافق و همکاری دولت های بریتانیا و امریکا انجام شد قرارداد جدیدی معروف به قرارداد کنسرسیوم امضا شد. در این قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس، که دیگر به نام جدید شرکت نفت بریتانیا نامیده می شد ۴۰% سهم داشت.شرکت نفت بریتانیا (British Petroleum) که امروز بی پی (BP) نامیده می شود، یکی از چهار شرکت بزرگ نفتی جهان است.
7