تاریخچه و مکاتب روانشناسی
تالیف
دکتر غلامحسین جوانمرد
فصل اول :
مقدمه ای بر تاریخچه و مکاتب روانشناسی
مقدمه:
روانشناسی را می توان هم به عنوان یکی از رشته های قدیمی ، و هم به عنوان یکی از رشته های جدید قلمداد کرد.
قدیم از این لحاظ که در طول تاریخ همواره انسان در مورد دنیای درونی خود به اندیشه پرداخته است
جدید از این لحاظ که تقریباً فقط از سال 1879 میلادی روانشناسی به عنوان یک رشته علمی مستقل پا به عرصه وجود نهاد.
آغاز روانشناسی
در تاریخ ، بررسی موضوعات به شکلی که هم اکنون وجود دارند را حال گرایی می نامند.
همچنین مطالعه وقایع گذشته به خاطر خود وقایع را تاریخ گرایی می نامند.
ایده ها و نظریه ها چگونه بوجود می آیند؟
می توان تکامل اندیشه انسان را در طول تاریخ تکاملی خود به چهار دوره مسلط تقسیم کرد:
1- دوره عدم آگاهی
2- دوره پیش آگاهی
3- دوره آگاهی فلسفی
و 4- دوره آگاهی علمی
نظریه ها و رویکردها
نظریه روح زمان بر تاثیر عوامل و نیروهای موثر خارج از حوزه علم روانشناسی ، مثل پیشرفت علوم دیگر ، اوضاع سیاسی ، پیشرفت فنی و وضعیت اقتصادی ، در رشد و تحول علم روانشناسی تاکید دارد.
دیدگاه بزرگ مرد معتقد است که کارهای بزرگ و تحولات برجسته در تاریخ ، و هم چنین در تاریخ علم روانشناسی ، مربوط به انسان های خاصی است ودر نگارش تاریخ باید به این اشخاص تاکید شود.
نظریه ها و رویکردها
دیدگاه بزرگ مرد:
این دیدگاه معتقد است که کارهای بزرگ و تحولات برجسته در تاریخ ، و هم چنین در تاریخ علم روانشناسی ، مربوط به انسان های خاصی است ودر نگارش تاریخ باید به این اشخاص تاکید شود.
نظریه ها و رویکردها
رویکرد رشد تاریخی باور بر این است که برای بوجود آمدن نظریه ، ایده یا مفهوم مشارکت طولانی مدت اشخاص یا رویدادهای مختلفی لازم است
رویکرد التقاطی سعی می کند در پیگیری به وجود آمدن یک ایده یا مفهوم در هر یک از سه رویکردگفته شده استفاده کند . این رویکرد بر این باور است که با توجه مثبت به هر سه رویکرد مذکور می توان به صورت بهتری جنبه های خاصی از تاریخ روانشناسی را روشن ساخت.
چرا مطالعه تاریخ روانشناسی ضروری است؟
هرگنهان (2000) اهمیت مطالعه تاریخ روان شناسی را در شش عامل مهم می داند:
کسب وسعت دید
نایل شدن به فهم عمیق تر
تشخیص موج ها و سبک ها
اجتناب از تکرار اشتباه
تاریخ منبعی از ایده های با ارزش
کنجکاوی .
آیا روانشناسی یک علم است؟
علم به عنوان روشی برای پاسخگویی به سوالات در مورد طبیعت به وجود می آید .
این با بررسی مستقیم طبیعت صورت می گیرد نه براساس تکیه برافکار سفت و سخت پیشینیان ، خرافات یا با فرایندهای فکری صرف .
علم غالب با دارا بودن دو مولفه مشخص می شود:
1- مشاهده تجربی و 2- نظریه
دیدگاه هایی در مورد علم
در مورد علم دیدگاه های زیادی وجود دارد که در حوزه ای بنام فلسفه ی علم یا علم شناسی فلسفی مورد مطالعه قرار می گیرند.
مطابق اسقراء گرایی سطحی علم با مشاهدات آغاز می شود.
از نظر پوپر فعالیت علمی با یک مشکل یا مسئله شروع می شود.
قدم بعدی ارائه راه حل ها به مسئله و بعد یافتن و جستجوی مشکلاتی است که در راه حل های ارائه شده وجود دارند
طبق نظر کاهن در رشته های مختلف علوم ، بیشتر پژوهشگران مجموعه ی مشترکی از فرض ها یا باور ها را پذیرفته اند که وی چنین دیدگاه های به طور گسترده پذیرفته شد را پارادایم می نامد.
فرض جبرگرایی
علم در تلاش برای کشف قوانین است و همه علوم جبرگرا هستند
فصل دوم
پایه های فلسفی علم روان شناسی ؛ فیلسوفان یونانی
نقش فلسفه و زیست شناسی در شکل گیری روانشناسی
هرمان ابینگهاوس معتقد است که روانشناسی گذشته ای طولانی ولی تاریخچه ای کوتاه دارد.
شروع تمدن های بزرگ تحت تاثیر سه واقعه تاریخی یعنی پایه گذاری کشاورزی و توسعه نوشتار و سازمان یابی سیستم پیچیده قرار داشت و اولین تمدن بزرگ تمدن سومری ها بود.
جاندار پنداری انسان نگاری و سحر وجادو
انسان ها برای توصیف تبیین ، پیش بینی و کنترل پدیده های طبیعی از سیستم های تبیینی جاندار پنداری ، انسان نگاری ، جادوگری ، فلسفه و علم استفاده کرده اند.
ریشه های روانشناسی پیش از فلسفه یونانی
متون اوپانیشادها نظریات کنفوسیوس در مورد موضوعات مربوط به انسان ، و اولین کلمات مورد اشاره به مغز بر روی پاپیروس های مربوط به 700 سال پیش ، نشان علاقه انسان به تفکر در مورد موضوعات روانشناسی بوده است
بنیاد های فلسفی رشته روانشناسی در یونان
توجه به مسائل هستی شناسی و معرفت شناسی ، که مسائل مربوط به ذهن و روان نیز شامل آن است و عقل گرایی و طبیعت گرایی از ویژگی های فلسفه در دوره یونان باستان می باشد.
تالس معروف ترین نظر فلسفی تالس در مورد منشاء و ماده اولیه جهان بود که معتقد به ساختار همه چیز در جهان از آب بود
پارامیندوس بر خلاف عقیده هراکلیتوس معتقد بود که همه تغییرات یک نوع خطای حسی است و تنها یک واقعیت معین ، ثابت و واحد داست که می تواند به وسیله استدلال مورد درک و فهم قرار گیرد
فیثاغورث ازتاثیر برروی افلاطون در واقع روی تفکر فلسفی اثر گذاشت .
وی با نامیدن خود با نام فیلسوف اولین فردی است که اصطلاح فلسفه را به کار می برد.
فیثاغورثیان جهان را دوگانه ، که یک بخش آن و انتزاعی و قابل شناسایی از راه عقل و بخش دیگر متغیر ، تجربی و قابل شناخت با حواس که نمی تواند منجر به دانش و آگاهی شود فرض می کردند
و به اثر تغذیه بر روی ویژگی های انسان اعتقاد راسخی داشتند ، می گفتند تو آن چیزی هستی که آن را می خوری .
سقراط معتقد به قدرت تعقل و استدلال انسان و کشف واقعیت پایدار کلی آنسوی تجارت مبتنی بر حواس بود .
وی انسان را تشویق به کسب دانش در مورد جهان و مخصوصاً در مورد خویشتن می نماید.
جمله معروف او در خود را بشناس
افلاطون به درک جهان ایده ها یا مثل به وسیله تفکر و ذهن و روح معتقد بود .
وی روح را به سه بخش ، روح عقلانی ، روح عاطفی و روح اشتیاقی تقسیم کرد .
وی فرهنگستانی برای تعلیم و تربیت فیلسوفان حکمران بالقوه بنیان گذاشت .
ارسطو به مشاهده طبقه بندی و استنتاج معانی ضمنی از مشاهدات اهمیت زیادی میداد .
فرهنگستان ارسطو را به علت وجود مدرسان ، سخنرانان و شاگردان زیاد و کتابخانه بزرگ ، اولین دانشگاه جهان می نامند.
افول فلسفه یونانی
دوره شکوفایی فلسفه و علم و دانش بعد از ارسطو به افول نهاد و دو مکتب زنونی و اپیکوری به وجود آمد .
دیدگاه های روانشناسی فلسفی گذشته را با زبان مذهبی و با استفاده از اموزه های انجیل مطرح کرد .
فصل سوم
پایه های فلسفی روانشناسی؛ فیلسوفان مسلمان
مقدمه
توجه فیلسوفان مسلمان علاوه بر توجه به مسایل هستی شناختی و معرفت شناختی ( فلسفه یونانی) و تعابیر متفاوتی از زندگی این جهان ( فلسفه روم) به رابطه انسان با خدا و جهان نیز معطوف بود .
آنان در مورد برخی از موضوعات درونی انسان به اندیشه پرداختند. که به مباحث علم النفس معروف هستند.
کندی ( 866-801 میلادی )
کندی را به عنوان فیلسوف عرب می خوانند که نفس را مادی نمی داند ، ولی با ابدن مادی همراه می داند و نفس را به قوای حسی ، واسطه ای و قوای عقلانی تقسیم می کند
فارابی (950-872 میلادی)
.فارابی را بزرگترین شرح دهده آثار افلاطون و ارسطو می دانند . وی معلم ثانی لقب گرفته است و شناخت یا معرفت را انتزاع و ساختن صورت های منظم با استفاده از صورت های قبلی موجود درذهن می داند ونفس را اعمال جسم و کمال نفس را هم عقل می داند.
ابن سینا ( 1037-980 میلادی )
ابن سینا ، فیلسوف و مولف کتاب قانون ، تحت تاثیر فلسفه ارسطویی بود . ولی پنج حس بیرونی را با هفت حس درونی در ارتباط می داند .
او از بزرگ ترین علمای علم النفس است که سعی در اثبات وجود نفس دارد و نفس را شامل مراتب و قوای سه گانه نفس نباتی ، حیوانی و انسانی می داند.
غزالی (1111-1058 میلادی )
غزالی معروف به نابغه بزرگ ، عقل را به عنوان اولین صدور واسطه ای بین نفس و خالق می داند .
او فلسفه ای مخصوص به خود ارائه نمود و رد پای دیدگاه دوگانه گرایی که دکارت نسبت داده می شود را اندیشه های غزالی می توان دید.
خواجه نصیر الدین توسی (1202-1273 میلادی)
معروف ترین اندیشمند قرن هفتم موسس رصد خانه مراغه و صاحب ابداعاتی در ریاضیات و هندسه است که معتقد به بعد نفس انسان که غیر مادی است می باشد و به نظر او تبلور دانش و اگاهی در ماده امکان پذیر است .
ملاصدرا(1640-1572 میلادی)
ملاصدرا به اصالت وجود معتقد بود و درمورد نفس و بدن براساس نظریه جوهری خود معتقد بود که جسم از طریق حرکت جوهری به نفس نباتی و نفس حیوانی و سرانجام نفس ناطقه تبدیل می شود و طبیعت و ماوراء طبیعت مراتبی از یک وجودند و اما وی وجود ذهنی را قبول دارد و آن را با استدلال های مختلف اثبات می کند ، و علم را به دو نوع حصولی و حضوری تقسیم می کند
فصل چهارم
فیلسوفان قرن های شانزدهم تا هجدهم اروپا؛ گذار بسوی روان شناسی جدید
مقدمه: عبور اروپا از قرون تاریکی
بعد از قرون وسطی یعنی از سال 1450 تا سال 1600 میلادی تغییرجهتی قابل ملاحظه از تعالیم رسمی ارائه شده توسط کلیسا در مورد علم و دانش انجام گرفت که این دوره را رنسانس اروپا می نامند.
بیکن
تغییرات اساسی در علم رایج شروع شده بود .
ازجمله آنها می توان به نظریه خورشید محوری کپرنیک و ستاره شمردن خورشید به وسیله برونو اشاره کرد
ولی بیکن را اصلی ترین سخنگوی علم جدید و پدر تجربه گرایی می دانند . وی معتقد بود که پژوهشگر علمی باید ذهن خودرا از پیش پندارها خالی کند
رنه دکارت
.دکارت از جمله دانشمندانی بود که به نزدیکی علم و فلسفه کمک کرد . او را پدر فلسفه اصالت اندیشه و اصالت ذهن در فلسفه اروپایی به شمار می آورند .
.ی با فرض وجود مغذ و ذهن ، بابا جدیدی در بحث های مربوط به ذهن و بدن گشود .
هابز
هابز از جمله دانشمندان اروپایی تاثیرگذار در روند رشد علم جدید بود . وی به ذات انسان بدبین بود و به جبرگرایی باور داشت .
مثل دکارت به انسان یک رویکرد مکانیستی ( ماشینی) داشت و ان را مثل هر پدیده مادی دیگر تابع اصول و قوانین جهان فیزیکی می دانست .
او معتقد بود که همه دانش انسانی از تجربه حسی ناشی می شود و این دیدگاه او را یک تجربه گرای کامل نشان داد
جان لاک
او می گفت آن چیز هایی که دکارت به ذهن نسبت می دهد در واقع عملکرد های مغذی هستند و انسان ها هنگام تولد فاقد هر گونه ایده های ذاتی می باشند .
منشاء ایده ها تحریکات حسی هستند . به طور خلاصه در نظر او تمامی ایده ها از حس و تامل ناشی می شوند و ریشه در تجربه حسی جهان خارج دارند .
برکلی
به واقعیت خارجی چندان اثری نمی داد و فقط آن را یک برداشت ذهنی می دانست . به همین جهت بودن را مورد ادراک قرار گرفتن می دانست .
به مطالعات تجربی در مورد محدودیت ها ی بینایی و ادراک فاصله نیز اقدام کرد .
هیوم
از انجایی که هیوم مطالعات خود را در علمی به نام انسان خلاصه می کرد ، می توان این بررسی ها را سرآغازی دیگر در روانشناسی قلمداد کرد .
در این راستا به نظر او ما می توانیم بوسیله فهم صفات و حالات موجودات انسانی ، مطلبی مهم درباره ماهیت شناسایی و معرفتی که آدمیان دارند به دست آوریم .
هارتلی
اثر بزرگ خود را یعنی « مشاهداتی در مورد انسان » نوشت . درقسمت اول این کتاب به انسان اختصاص یافته است که در واقع مشارکت هارتلی در روانشناسی را نشان می دهد .
بنظر هارتلی تجارب حسی باعث ارتعاش هایی اعصاب می شود که این ارتعاشات تاثرات نامیده می شوند.
.
اگوست کنت
بنیانگذار جامعه شناسی نوین و واضع فلسفه اثبات گرایی بود. فلسفه اثبات گرایی او از دو بنیان اساسی روشن تشکیل یافته بود :
1- موضوعاتی که قابل مشاهده هستند می توانند مورد بررسی علمی قرار گیرند
2- استفاده از روش های علوم فیزیکی در بوجود آوردن علم تاریخ و علوم رفتار اجتماعی انسان از نظر او سلسله مراتب علوم به ترتیب به وجود امدن و از پایه به جامع به این ترتیب هستند: ریاضیات ، نجوم ، فیزیک، شیمی ، فیزیولژی، زیست شناسی و جامعه شناسی
اسپینوزا
از دیدگاه باروخ اسپینوزا بزرگترین و مهمترین انگیزه رفتار انسانی جلب لذت و دفع درد است . او در مورد هیجان ها نیز کار کرد و بر اساس ترکیب هیجانات پایه به وجود درد است .
او در مورد هیجان ها نیز کار کرد و بر اساس ترکیب هیجانات پایه به وجود 48 هیجان دیگر معتقد شد . او علاوه بر هیجان به شورها نیز اعتقاد داشت .
ایمانوئل کانت
فیلسوف عقل گرای آلمانی بود که عمده سعی او مقابله با فلسفه های دکارت ، برکلی و هیوم بود .
او باور داشت که تمام معلومات ما از راه حواس حاصل نمی شود . او اعتقاد به وجود مقولات عقلی اولیه را که ذاتی هستند ، را مطرح کرد. این مقولات عقلی اولیه ، تجربه عینی را طوری تغییر می دهند که معنی دارتر باشند.
فصل پنجم
پایه های زیست شناختی علم روانشناسی
مقدمه:
فلسفه و زیست شناسی از حوزه هایی موثر که به صورت برجسته و مستقیم در به وجود آمدن روان شناسی بوده اند می باشند .
پدر فلسفه جدید غرب یعنی رنه دکارت در بررسی رابطه بین ذهن و بدن یک رابطه واضحی بین فلسفه و زیست شناسی برقرار کرد و نیز فرضیه دو گانه گرایی را به روشنی مطرح کرد .
مطالعات علمی مربوط به دستگاه عصبی
مطالعات نظامدار نخاع اولین بار به وسیله دکارت آغاز شد .
به نظر او دستگاه عصبی بدون دخالت اراده به طور خودکار عمل می نماید و اعصاب را مانند لوله ای فرض می کرد که مایع عصبی در داخل آن منجر به حرکت اندام هدف می شد .
مطالعات علمی مربوط به دستگاه عصبی
بچارلز بل کالبد شناس و فیزیولوژیست معروف نیز توانست بر اساس یافته های خود از جراحی ها ریشه نخاعی را بر اساس اعمال حرکات ارادی و غیر ارادی تقسیم بندی کند .
ر اساس یافته های فرانکو ماژندی ریشه های قدامی و شکمی به احساس و ریشه های خلفی به حرکت اختصاص دارند که چون یافته های مشابهی نیز توسط بل مطرح شده بود به قانون بل – ماژندی معروف شد .
مطالعات علمی مربوط به دستگاه عصبی
(( قانون انرژی عصبی خاص )) جان مولر دارای ده مولفه بود .
به عقیده وی سرعت انتقال عصبی خیلی بیشتر از نور است ، که نظر هلم هولتز با آزمایش خود این نظریه را رد کرد .
از قرن 18 به این طرف مطالعات تجربی واضح و روشنی در مورد مغز شروع شد . و پیر فلورنس ، یکی از پژوهش های مهم در این زمینه را انجام داد .
مطالعات علمی مربوط به دستگاه عصبی
این مطالعات به وسیله پل برکا ادامه یافت .
مطالعات گوستاو فریتش پزشک و ادوارد هیتزیک کالبد شکاف نشان داد که هر کدام از اندام های بدن یک منطقه مخصوص به خود در نیمکره مقابل مغز دارد که این ایده با پدیده اندام های فانتومی تقویت شد .
فصل ششم
مکاتب و رویکرد های اولیه در روان شناسی ( تداعی گرایی ، ارده گرایی، ساختارگرایی، کارکردگرایی)
تداعی گرایی
در نظریه ارائه شده ارسطو حافظه حاصل کارکرد سه فرآیند تداعی اولیه است که شامل همجواری ، مشابهت و تضاد می باشد .
دیوید هیوم معتقد به محصول محتوای ذهن از تاثرات یا تحریکات حسی و نیز به تداعی سه قانون شباهت ، همایندی و علت و معلول که باعث ترکیب ایده ها می شود می باشد .
تداعی گرایی
هرمان ابینگهاوس اولین دانشمندی است که شروع به آزمایش نظامدار حافظه کرد
وی برای کنترل تاثیر تجارب قبلی مواد بی معنی را که شامل دو حرف بی صدا و یک حرف صدا دار در وسط آنها است را اختراع کرد .
اراده گرایی
اراده گرایی اولین مکتب رسمی بود که توسط وونت بنا نهاده شد . به خاطر اینکه فرایند های روانی توجه و اراده و انتخاب در این مکتب نقش اصلی را ایفاء می کنند ، وونت آن را اراده گرایی نامید .
وی برای مطالعه تجارب هشیار که معطوف به حضور یا عدم حضور یک احساس است از درون نگری استفاده می کرد
عناصر هشیاری(وونت)
حس ها و احساس ها .
موضوع مهم دیگر در روان شناسی وونتی اندریافت بود
وی ذهن را فعال ، خلاق ، پویا و اراده مند می دانست .
اختیارگرایی
تیچنر شاخه جدیدی از روان شناسی وونتی را به نام ساختار گرایی بنیان نهاد . این شاخه از روان شناسی مشاهده یا درون نگری را به عنوان روش پژوهش برای همان سه عنصر اصلی هشیاری وونت به کار می برد .
اختیارگرایی
تیچنر با مکتب رفتار گرایی واتسون با ادعای اینکه آن تکنولوژی رفتار است مخالفت کرد .
روش پژوهش تیچنر نیز همانند وونت درون نگری بود ، ولی با این تفاوت که درون نگری تیچنر پیچیده تر از درون نگری وونتی بود .
کارکرد گرایی
مکتب کارکرد گرایی به تدریج توسط اندیشمندان متفاوت از رشته های گوناگون و تحت تاثیر جریانات علمی و اجتماعی در آمریکا و اروپا به وجود آمد .
ویلیام جیمز را بنیان گذار این مکتب می دانند .
کارکرد گرایان در پی فهم کارکرد ذهن بودند
کارکرد گرایی
به نظر این مکتب فرآیندهای روانی دارای کارکرد هستند و این کارکرد عمدتا در خدمت سازگاری موجود زنده با محیطی است که در آن زندگی می کند . این ایده کارکرد گرایان تحت تاثیر نظریه تکاملی داروین قرار داشت .
یکی از مهم ترین اصل های نظریه تکامل بقای اصلح ، یعنی زنده ماندن و تداوم نسل مناسب ترین ، یه همان سازگارترین افراد یک گونه است .
کارکرد گرایی
ویلیام جیمز به عنوان فیلسوف و استاد روان شناسی کتاب اصول روان شناسی را منتشر ساخت . وی علاوه بر پذیرفتن عمل گرایی شدیدا تحت تاثیر نظریه تکاملی داروین قرار داشت .
عملگرایی و فردیت وجه مشترک تمامی نوشته های جیمز می باشد .
از کارکرد گرایان معروف دیگر می توان به جان دیویی ، استانلی هال ، ادوارد ثراندایک ، جیمز مکین کتل ، هاروی کار و مارگارت فلوی واشبورن اشاره کرد
فصل هفتم
مکتب رفتار گرایی
مقدمه:
انتقاد ها به روش روان شناسی وونتی ، مطالعات حیوانی و روان شناسی عینی در روسیه باعث مساعد شدن زمینه برای ظهور نوع جدیدی از روان شناسی تحت عنوان روان شناسی رفتار گرایی شد .
ریشه های تاریخی رفتار گرایی
وجه مشترک همه دیدگاه های رفتار گرایی این بود که امکان ایجاد علمی برای مطالعه رفتار وجود دارد .
برخی رفتار گرا این علم را روان شناسی می دانستند ولی برخی دیگر معتقد بود باید علمی بنام تحلیل رفتار به وجود آید .
سچنوف ، بنیانگذار روان شناسی عینی روسیه
سچنوف فیزیولوژیست و روان شناس روسی به یک رویکرد عینی در روان شناسی معتقد شد .
او با اعتقاد به این که همه رفتارها در واکنش به محیط ایجاد می شوند و همه رفتارها را نوعی انعکاس می داند .
مهم ترین مفهوم معرفی شده توسط او ، مفهوم بازداری بود که اولین بار بوسیله ادوارد وبر معرفی شده بود .
پاولف ، بنیانگذار مطالعات شرطی
پاولف فیزیولوژیست و روان شناس روسی موثرترین دانشمند در موج رفتار گرایی آمریکایی بود .
کار او بر روی دستگاه گوارش متمرکز بود ، و بر روی سگها انجام می گرفت . در این خصوص پدیده شرطی شدن را کشف کرد و آن را بلوک های یاد گیری دانست .
بختریف ، کاشف بازتابهای متداعی
بختریف فیزیولوژیست ، عصب شناس و روان پزشک و بنیان گذارروان شناسی عینی را که نوعی رفتار کرایی محسوب می شود ، او نیز مثل پاولف روی شرطی سازی کار می کرد .
ولی بر خلاف پاولف ، شرطی سازی را به فعالیت های عضلات مخطط نیز گسترش داد
ثراندایک پیشگام روان شناسی حیوانی
ثراندایک ، شاگرد ویلیام جیمز بود که بر مطالعه یادگیری در حیوانات تمرکز یافت .
او قانون اثر و قانون تمرین را ارائه داد
واتسون بنیانگذار رسمی روان شناسی رفتار گرا
واتسون موجودیت روان شناسی رفتار گرایی را با صراحت اعلام کرد .
او هم موضوع روان شناسی و هم روش پژوهش به کار رفته توسط وونت و همکارانش را مورد انتقاد قرار داد .
واتسون رفتار را به چهار نوع اکتسابی آشکار ، اکتسابی نهان ، آشکار غیر اکتسابی ، و غیر اکتسابی نهان تقسیم بندی کرد .
او معتقد بود که برای بررسی این چهار نوع رفتار از چهار روش می توان استفاده کرد :مشاهده کنترل شده ، روش بازتاب شرطی ، روش آزمون ، و گزارش های کلامی .
نو رفتار گرایی
نو رفتارگرایی از ترکیب رفتارگرایی با اثبات گرایی منطقی به وجود آمد .
اثبات گرایی اگوست کنت می گوید که علومی نظیر روان شناسی و جامعه شناسی باید موضوعاتی را مورد بررسی قرار دهند که کاملا عینی و قابل مشاهده باشند .
هال . تولمن . ماورر
هال با نظریه کاهش سایق خود معروف است .
تولمن با فرمول توابع رفتار و نقشه شناختی خود توانست به نو رفتار گرایی کمک کند .
ماورر نظریه دو عاملی خود را ارائه داد و نیز حالت هیجانی جاندار را به عنوان یک عامل محوری در اکتساب و یاد آوری رفتار های یاد گرفته شده دخیل دانست
اسکینر نظریه شرطی سازی کنشگر
اسکینر از حامیان سر سخت رفتار گرایی بود .
او طرفدار نظریه بیکن بود که می گفت علم باید توصیفی و استقرایی باشد نه نظری و قیاسی.
اسکینر نظریه شرطی سازی کنشگر را ارائه داد.
تغییرات بعدی در رفتار گرایی – دیوید پریماک
دیوید پریماک در مطالعات خود با استفاده از مدل اسکینر اصلی بنام اصل پریماک داد که عبارت از این است که می توان با پاسخی که علاقه ارگانیزم به آن زیاد است ، پاسخ دیگری که فراوانی آن کمتر است ، تقویت کرد .
مارتین سیلگمن
سیلگمن از رهبران مسلم در حوزه روانشناسی جدید است
او نوعی از یاد گیری کشف کرد که به آن درماندگی آموخته شده نام نهاد .
آلبرت بندورا
نظریه یادگیری اجتماعی را می توان یکپارچه کننده و پلی بین نظریه های شناختی و رفتاری دانست .
او در نظریه های یادگیری اجتماعی اساساً به فرایند های توجه ، به یاد سپاری ، تولید و انگیزش تاکید دارد .
فصل هشتم
روان شناسی گشتالت
مقدمه
گشتالت گرایی مخالف بررسی هشیاری نبود ، ولی با تجزیه آن مخالف بود . گشتالتی ها معتقد بودند که با اتخاذ یک روش مولار در مطالعه هشیاری ، می توان به تجربه پدیدار شناسی متمرکز شد .
بحث کل در فلسفه دارای قدمت زیادی است . حداقل آن را می توان به صورت مدون در نظریات افلاطون جستجو کرد . او به وجود کل معتقد بود . ولی شاگرد او ارسطو آن را یک وجود ذهنی انتزاعی از جزئیات عینی تلقی می کرد .
مقدمه
در نظریات فلاسفه مسلمان نیز کل دارای اهمیت بود و ادراک کل از سوی انسان را جزو ادله ای می شمردند که نشان دهنده وجود نفس غیر مادی و مشارکت آن در اعمال ذهنی انسان بود
ور تایمر ، آغاز گر رسمی مکتب گشتالت
ور تایمر شروع کننده مکتب گشتالت بود و اولین آزمایشات را در این زمینه به وسیله حرکت نما انجام داد .
او پدیده فای و مفهوم بینش را مطرح کرد .
کورت کافکا ، ولفگانگ کهلر
کافکا و کهلر همکاران ور تایمر بودند و در واقع دو شخصیت مهم روان شناسی گشتالت به شمار می روند .
آنان با تلاش های خود روان شناسی گشتالت را گسترش دادند و به ویژه آن را به جامعه علمی آمریکایی معرفی کردند .
ایده های مطرح در روانشناسی گشتالت
اصول سازمان ادراکی مطرح شده به وسیله گشتالتی ها بیانگر این بود که ما جهان محسوس را همانطور که وجود دارد بازنمایی نمی کنیم ، بلکه یکسری اصول ادراکی وجود دارند که به اطلاعات کسب شده از جهان خارج سازمان مجدد می دهند .
اصول سازمان ادراکی
اصول سازمان ادارکی مهم مطرح شده توسط گشتالتی ها عبارتند از : مجاورت ، تداوم ، شباهت ، بستن ، طرح گرایی یا سادگی ، اصل شکل و زمینه .
نظریه میدانی لوین
نظریه میدانی لوین الهام گرفته از نظریه گشتالت گرایان است .
نظریه لوین از علاقه او به ریاضی و فیزیک تاثیر گرفته است .
او شخص و رفتار او را متاثر از میدانی می داند که در آن قرار دارد .
نظریه لوین را می توان یک نظریه شخصیت نیز دانست .
پرلزگشتالت درمانی
پرلز نیز نظریه ای را ارائه داد که نام آن را گشتالت درمانی گذاشت . دیدگاه روان درمانی او از نظریات گشتالت گرایان تاثیر پذیرفته است
هسته اصلی نظریه گشتالت درمانی پرلز این است (( انسان در پی تکمیل گشتالت های خویش است ))
فصل نهم
روان تحلیل گری
فروید بنیان گذار روان تحلیل گری
مکتب روان تحلیل گری به وسیله فروید بنیانگذاری شد .
این مکتب اساس کار را بر روی بیماران گذاشت و سعی کرد یک نظریه جامع در زمینه های مختلف از جمله درمان ، شخصیت ، رشد ، انگیزش ارائه دهد .
پیشینه ایده های مطرح در روان تحلیل گری
قبل از فروید لایب نیتز به وجود و اهمیت ناهشیاری ، گوته به تعارض ، نیچه به امیال غیر عقلانی و شوپنهاور به والایش ، فخنر به سطوح هشیاری ، داروین به غریزه ها ، هولتز به مفهوم بقای انرژی .
اثرات شارکو و بروئر بر فروید
فروید از همکاری با شارکو هیپنوتیزم را یاد گرفت و از همکاری با بروئر هسته درمان روان تحلیل گری را کشف کرد .
در این راه او سعی می کرد با شنیدن خاطرات هیجانی بیمارانش با استفاده از هیپنوتیزم و فن برگشت سنی به تخلیه هیجانی آنان بپردازد .
ایده های اصلی نظریه فروید
در نظریه فروید سطوح هشیاری به سه سطح
هشیاری
ناهشیاری
و نیمه هشیاری تقسیم می شود
نظام شخصیتی فروید
در نظریه سطوح شخصیت فروید ، شخصیت انسان دارای سه لایه نهاد ، من و من برتر است .
انسان در هنگام تولد با نهاد متولد می شود .
ولی در جریان مواجهه با محیط بخ ویژه اجتماع خود ، لایه من با تکیه بر اصل واقعیت تشکیل می شود و در ادامه با درونی شدن امر ونهی های والدین و بزرگسالان ، من برتر با تاکید بر اصل اخلاق و وجدان شکل می گیرد
نظام غریزی یا انگیزشی فروید
در نظریه فروید انسان دارای دو دسته غرایز فرض می شود که عبارتند :
غرایز زندگی ( اروس ) و غریزه مرگ ( تاناتوس ) . منبع انرژی غرایز زندگی لیبدو است
نظریه رشد روانی – جنسی فروید
فروید رشد روانی – جنسی هر فرد را در طی پنج مرحله ای که به ترتیب می آیند ، تصور کرده است :
مرحله دهانی ، مرحله مقعدی ، مرحله آلتی ، مرحله نهفتگی و مرحله جنسی .
پیروان فروید . آنا فروید
بعد از مرگ فروید ، دخترش آنا فروید ، به اشاعه مکتب روان تحلیل گری پدرش پرداخت و خود نیز به علت کارش با کودکان به روان تحلیل گری کودکان و نیز ارائه کار مفصلی بر روی مکانیسم های دفاعی روانی متمرکز شد .
او بنیاد های روانشناسی من را بنا نهاد که بعدا به وسیله هارتمن و اریکسون رشد و گسترش پیدا کرد .
ملانی کلاین
خانم ملانی کلاین با تاکید بر روابط بین فردی به ویژه رابطه بین مادر – کودک ، سعی کرد از با اهمیت جلوه دادن کشاننده های زیستی پرهیز کند .
او معتقد بود مفاهیمی مثل بد و خوب در دوره دهانی شکل می گیرند .
او به مراحل رشد روانی – جنسی فرویدی معتقد بود . ولی ظهور مراحل را خیلی زودتر از فروید و در دوره نوزادی می دانست .
یونگ
یونگ دوست و همکار فروید بود . بعد از مدتی خود به تدوین نظریه مخصوص خود اقدام کرد . او عمق ناهشیاری را بیشتر از فروید توسعه داد و عناصر شخصیت را من ، ناهشیار فردی و ناهشیار جمعی می دانست .
او به جنبه معنوی و فلسفی انسان نیز اهمیت می داد و به کهن الگوهایی از جمله پرسونا ، سایه ، آنیما و آنیموس معتقد بود . روانشناسی یونگ را روان شناسی تحلیلی نامیده اند .
آدلر
یکی از نظریه پردازان معروف همزمان و دوره بعد از فروید ، یکی دیگر از همکاران او آدلر بود که برای خود نظریه جداگانه ای ارائه داد.
آدلر سعی کرد از مفاهیم فرویدی هر چه بیشتر فاصله بگیرد .
او معتقد بود سبک زندگی فرد باید حاوی علاقه اجتماعی باشد تا بتواند برای خود فرد و اجتماع مفید باشد . روان شناسی آدلر را روان شناسی فردی نامیده اند
هورنای
خانم کارن هورنای به روابط کودک و والدین تاکید کرد .
به نظر او اضطراب اساسی از این روابط حاصل می شود و نحوه کنار آمدن با این اضطراب مشخص کننده سه تیپ ارتباطی حرکت به سوی مردم ، حرکت یر علیه مردم و حرکت به دور از مردم را می سازد .
فصل دهم
روان شناسی نیروی سوم
( روانشناسی اگزیستانسیالیستی و انسان گرایی)
ریشه های تاریخی نیروی سوم
ایده های پایه ای روان شناسی انسان گرا و اگزیستانسیالیسم ریشه درباورهای اندیشمندان گذشته داشته است . از جمله شروع کنندگان تاریخی می توان به پیامبران اشاره کرد که انسان را دارای توانایی هایی که می تواند جانشین خدا در زمین شود ، معرفی کردند .
کرامت انسان در دیدگاه مولانا
به عنوان نمونه ای از اندیشه های انسان گرایانه دانشمندان مسلمان به مولانا اشاره شد . مولانا انسان را مظهر جمال جمیل خداوند قلمداد می کند .
از دانشمندان اروپایی نیز که خیلی قبل از ظهور روان شناسی علمی به ارج و خوبی انسان تاکید داشته است ، به دیدگاه روسو اشاره شد که انسان دارای سرشتی خوب و مثبت قلمداد کرده است .
روان شناسی اگزیستانسیالیستی
روان شناسی وجود گرا ( اگزیستانسیالیستی ) ریشه در فلسفه اگزیستانسیالیسم اروپایی دارد.
شروع تفکرفلسفی اگزیستانسیالیستی در عصر جدید به نوشته های کی یرکگارد ، نیچه ، داستایوفسکی ، و بعدها به اندیشه های هایدگر ، سارتر ، بابر ، بینزوانگر ، باس ، رولومی ، و فرانکل نسبت داده می شود .
کی یرکگارد معتقد بود که انسان نبایستی به فهم کیستی خود تمرکز کند ، بلکه به آفریدن خود بپردازد .
نیچه معتقد بود که انسان مخلوق اراده خویش است . هایدگر وجود جهان و انسان را یک ارتباط تفکیک ناپذیر قلمداد می کرد . سارتر باور داشت که وجود انسان پر از آزادی است و آنچه که مهم است زمان حال است نه گذشته .
بینزوانگر بر مفاهیم جهان بینی و موجودیت ذهنی جهان و رویدادها در انسان تاکید دارد . بدنبال او فرانکل مکتب معنا درمانی را بنیانگذاری کرد که مهمترین اثرش را در این مورد تحت عنوان (( انسان در جستجوی معنا )) تالیف کرد.
رولومی روان شناسی اگزیستانسیالیستی را به جامعه آمریکایی برد و انسان را یک معما دانست . او به انتخاب و اراده آزاده تاکید زیادی دارد و می گوید انسان حاصل انتخاب های خویش است
روان شناسی انسان گرایی
رویکرد انسان گرایی در روانشناسی رویکردی است که در مورد شروع کننده آن توافق کاملی بین روان شناسان نیست .
ولی در پی تلاش های مزلو بود که اسم روان شناسی انسان گرا توسعه یافت .
مزلو با مطالعه انسان های سالم ، هرم نیاز های انسان را ارائه داد که در آن بالاترین نیاز انسانی نیاز به خود شکوفایی و پایین ترین آنها نیازهای فیزیولوژیک است .
راجرز
کارل راجرز نیز از جمله مروجان رویکرد انسان گرایی در آمریکا بود .
نظریه او عمدتا در دو حوزه روان درمانگری و شخصیت مطرح شد .
نظریه روان درمان گری او به مراجع محور ( یا درمانجومدار ) معروف گشت .
فصل یازدهم
روان شناسی شناختی
تاریخچه روان شناسی شناختی
روان شناسی شناختی از جمله نیرو های قوی در روان شناسی بود که بدنبال (( انقلاب شناختی )) در حوزه روان شناسی تقریبا همزمان با انسان گرایی پدیدار شد .
مکتب شناختی یک مکتب یکدستی نیست
گشتالت گرایان و رفتار گرایان روش شناختی ، نظیر هال و تولمن ، نیز به متغیرهای میانجی علاقه مند بودند .
ولی روان شناسی شناختی ریشه های خارج از حوزه روان شناسی نیز داشت که مجموعه آنها به وجود آورنده انقلاب شناختی در دهه 1960 بودند .
ظهور روان شناسی شناختی
عوامل مهیاساز زمینه برای به وجود آمدن روان شناسی شناختی عبارت بودند از : پژوهش های مربوط به ارتباطات و رویکرد پردازش اطلاعات ، رویکرد مدل سازی کامپیوتر ، رویکرد فطری نگری .
اهمیت شناخت در حوزه های دیگر : پیاژه
پیاژه ارائه دهنده نظریه رشد شناختی بود او معتقد بود سه نوع دانش وجود دارد که عبارتند از :
دانش فیزیکی
، دانش منطقی – ریاضی
و دانش اجتماعی .
اهمیت شناخت در حوزه های دیگر : پیاژه
از نظر او عوامل لازم برای تحول شناختی عبارت است از :1- رشد و نمو داخلی 2- تجربه جسمانی 3- تعامل جسمانی 4- و تعادل جویی . همچنین او معتقد بود رشد شناختی در طی چهار مرحله رشد حسی – حرکتی ، مرحله پیش عملیاتی ، مرحله عملیات عینی و مرحله عملیات صوری انجام می گیرد .
درمان شناختی بک
بک بنیان گذار درمان شناختی بود و معتقد بود شناخت از سه لایه سطحی ، میانی و عمقی تشکیل می شود .
این لایه ها از لایه سطحی به طرف لایه عمقی ، رفته رفته هم ناهشیارتر و هم کلی تر می شوند
درمان شناختی مایکنبام
نظریه تغییر رفتار شناختی مایکنبام بر تغییر حرف زدن ها با خویشتن تاکید دارد برای درمان او پیشنهاد می کند که اگر درمانجو شیوه حرف زدن های درونی خود را تغییر دهد ، در مشکلات آنان بهبودی ایجاد خواهد شد .
جرج کلی
جرج کلی تلاش می کند بوسیله اصطلاحات شناختی رفتار را تفسیر کند .
در واقع به نظر او هر انسان همان عملی را انجام می دهد که دانشمندان آن را انجام می دهند و انسان برای شناسایی جهان به پیش بینی و کنترل دست می زند .
فصل دوازدهم
روان شناسی زیستی
مقدمه
روان شناسی زیستی مطالعه پایه های زیستی رفتار است و دارای شاخه های مختلفی است که هر کدام به یک جنبه از موضوع پایه های زیستی رفتار می پردازد .
اهمیت مغز در کنترل اعمال
فرضیه مغز در تاریخ علم به اهمیت مغز در کنترل رفتار و اعمال روانی اشاره دارد.قبل از فرضیه مغز تصور می رفت که قلب مرکز کنترل اعمال روانی و شناختی است
جالینوس که یک پزشک رومی بود به این نتیجه رسید که اعصاب حسی به سوی مغز می روند و نه قلب . ابن سینا بطن های مغزی را مکان برخی از قوای عقلی معرفی کرد .
پس از رنسانس فرضیه مغز پذیرفته شد
لشلی
لشلی با ایجاد برش در سطح قشر مخ می خواست پیوندهای محرک و پاسخ ایجاد شده را قطع کند
نتایج : رابطه بین محرک شرطی و پاسخ شرطی از بین نمی رفت و در قطعه برداری از مغز آنچه که مهم بود اندازه قطعه برداشته شده بود نه مکان قطعه .
لشلی مفاهیم عمل توده ای و هم توانی را معرفی کرد .
هب
هب از شاگردان لشلی مفهوم مجتمع های سلولی را جهت اثر محرک ها و تجارب بر روی مغز معرفی کرد .
اگر چند مجتمع سلولی با هم مربوط شوند ایجاد زنجیره های مر حله ای می شود . هم چنین او برای تبیین پایه فعالیت های ذهنی نظیر یادگیری و حافظه قاعده هب را ارائه داد .
قاعده هب می گوید اگر نورونها به طور متوالی و به بدنبال هم و یا به طور همزمان فعال شوند ، ارتباط های آنها نیرومندتر می شوند .
اسپری
اسپری با آزمایشات خود توانست نقش جسم پینه ای را درارتباط دادن دو نیمکره به همدیگر مشخص کند .
کارهای اسپری به جراحی دو پاره مخ بر روی افراد دارای صرع بزرگ منتهی شد .
روان شناسی زیستی
روان شناسی زیستی : دارای شاخه های مهم مطالعاتی است که عبارتند از : روان شناسی فیزیولوژیک ، نوروسایکولوژی ، ژنتیک رفتاری ، روان شناسی تکاملی ، علوم اعصاب شناختی ، روان شناسی تطبیقی ، علوم اعصاب شناختی اجتماعی .
فصل سیزدهم
جریان های جدید روان شناسی
مقدمه
هم اکنون رشته روان شناسی به عنوان علمی که به مطالعه رفتار و فرآیندهای ذهنی می پردازد تعریف می شود .
روان شناسی نیز مثل هر علم دیگری روز به روز عوض می شود و در بخشی از این تغییر در ارتباط با علوم دیگر هم دچار نوعی واگرایی و هم نوعی همگرایی می شود
وجود تفاوت در نظریه های روان شناسی
نظریه پردازان روان شناسی روی یک تعریف واحدی از روان شناسی توافق نداشته اند این عدم توافق عللی دارد که می توان به گستردگی حوزه روان شناسی ، جوان بودن و پیچیده بودن این رشته اشاره کرد
روان شناسی های قومی
وونت روان شناسی فرهنگی را یک شاخه مهمی از علم روان شناسی تلقی می کرد .
اولین کنفرانس روان شناسی قومی و فرهنگی در کشور اندونزی برگزار شد .
هدف روان شناسی قومی و فرهنگی فهم و درک افراد در بافت های مختلف فرهنگی است .
این شامل بررسی افکار ، هیجانات و اعمال در بافت های فرهنگی و منطقه ای خاص می شود .
وضعیت فعلی روان شناسی
برخی از روان شناسان از دیدگاه یک حرفه و برخی دیگر به آن از دیدگاه یک علم انسان شناسی توجه می کنند .
موفق باشید