به نام خدا
مکاتب مدیریت استراتژی در مدیریت سازمانی
تعریف مدیریت استراتژیک
فرایند مدیریت استراتژیک بر اساس این باور قراردارد که سازمان ها ناگزیرند به طور دائم بر رویدادهای داخلی وخارجی نظارت کنند و بتوانند در زمان مناسب با آن
تغییرات محیطی خود را وفق دهند.
تعریف استراتژی
استراتژی راهی است که رسیدن به هدف را تضمین نموده و جهت گیری سازمانی را برای بکارگیری توانمندی سازمانی و بهره گیری از فرصتها فراهم می سازد.
در محیطی که ویژگی اصلی آن پیچیدگی و تغییر مستمر است تفکر استراتژیک به عنوان عنصر اصلی خلق مزیت رقابتی به شمار می رود و برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک دو نیاز امروزی سازمان ها هستند.
بطور کلی سه خط فکری در زمینه استراتژی و نحوه ی شکل گیری آن وجود دارد :
1 – شکل گیری استراتژی امری شهودی است، در این دیدگاه برنامه ریزی و تفکر استراتژیک دو مقوله ی متفاوت و جدا از هم هستند و فرایند شکل گیری آن یک هنر بوده و مبتنی بر خلاقیت فرد است.
2 – شکل گیری استراتژی فرایند منطقی و عقلایی است که می توان آن را از قبل برنامه ریزی نمود و فرایند اتخاذ استراتژی علم محسوب می شود.
3 – ترکیب دو حالت قبلی و استفاده بطور توام یعنی تلفیق دیدگاه های خلاق و ابتکاری و نیز دیدگاه های تحلیلی و کمی، در این حالت استراتژی طرحی قضاوتی، بینشی شهودی و توام با یادگیری است.
استراتژی
مقایسه ای که هر سازمانی بین مهارتها، منابع داخلی، فرصتها و ریسکها می نماید و راه مناسب و کارآمدی برای پاسخگوئی به شرایط انتخاب می نماید.
مدیریت استراتژیک چیست ؟
مدیریت استراتژیک عبارت است از :
مدیریت، هدایت و کنترل سازمان به نحوی که بتواند واکنش مناسب و سریع در برابرتغییرات محیط درونی و برونی سازمان نشان داده و درشرایط ایده آل تغییردهنده محیط درونی و یا برونی باشد
مدیریت استراتژیک: از 1)تدوین ، 2)اجراء و 3)ارزشیابی استراتژیها تشکیل شده است
تعریف استراتژی
Strategy is set of solutions for positioning the business.
چند پرسش…
محصول برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
محصول مدیریت استراتژیک چیست؟
محصول تفکر استراتژیک چیست؟
استراتژی چیست و از کجا به دست می آید؟
سیر تکامل مکاتب استراتژی
Planning
Positioning
Desin
Cultural
Configuration
Power
Congnitive
Learning
Enviromental
مکاتب استراتژی
برنامه ریزی استراتژیک
تفکر استراتژیک
محیط پیچیده و
غیر قابل پیش بینی
محیط ساده و
قابل درک
شرایط محیطی
استراتژی، برنامه نیست ، بلکه طرز نگرش است که اساس آن بر تشخیص فرصتهای اساسی و تمرکز در جهت تحقق منابع آن می باشد. در استراتژی و تفکر استراتژیک باید به دنبال فرصتهای تحول آفرین بود و این فرصت ها درونمایه اصلی استراتژی هستند و بدون آنها هیچ تحولی در کار نخواهد بود .
برنامه ریزی استراتژیک از ساختاری فرایندی (مرحله ای) و ابزارها و متدولوژی های تحلیلی ایجاد می شود .
استراتژی و برنامه ریزی استراتژیک و تفکر استراتژیک:
پارادایم های شکل گیری استراتژی :
الف : پارادایم تجویزی
ب : پارادایم توصیفی ( تجویزی – انطباقی )
پ : پارادایم تلفیقی
الف : پارادایم تجویزی :
شامل 3 مکتب طراحی ، برنامه ریزی و موقعیت یابی است.
این مکاتب اعتقاد به طراحی رسمی و پیش بینی تدابیر تحلیلی برای تحقق هدفهای بلندمدت دارند.
یک نمونه از تعریف مدیریت استراتژیک متاثر از پارادایم تجویزی :
مدیریت استراتژیک عبارتست از طراحی و تنظیم و ارزیابی کلیه اقدامات و عملیاتی است که سازمان را قادر می سازد آینده را روشن تر و دقیق تر ترسیم کند.
ویژگی های مکتب تجویزی :
شکل گیری استراتژی باید فرآیندی آگاهانه و کنترل شده باشد.
مسئولیت کنترل و آگاهی با شخص اول سازمان است، این شخص استراتژیست واقعی سازمان و رهبر سازمان است، نه فقط یک مدیر.
مدل شکل گیری استراتژی باید ساده و غیررسمی توسعه یابد.
استراتژی ها باید منحصر به فرد و ویژه برای هر سازمان باشند.
ویژگی عمده ی مکتب تجویزی این است که طرح ریزی، اجرا و ارزیابی در فرآیندی تکمیلی ولی جدا از هم صورت می گیرند.
ب : پارادایم توصیفی ( تجویزی – انطباقی )
این مکاتب بدنبال روشن ساختن حیطه یا محدوده ی استراتژی هستند، پیروان این مکاتب معتقدند تغییرات شدید محیط عامل کاهش اثربخشی مکاتب تجویزی است و اینکه استراتژی همان قدر که بر ساختار، فناوری و منابع انسانی تاثیر می گذارد از آنها تاثیر می پذیرد.
یک نمونه از تعریف استراتژی در این پارادایم : مدیریت استراتژیک یک فرآیند تصمیم گیری متکی بر آزمایش و خطاست.
ویژگی های مکتب پارادایم توصیفی :
تاکید بر تفکر و اقدام به موقع ، نداشتن یک برنامه حجیم
تاکید بر موفقیت کل مجموعه، نه یک بخش از مجموعه ( در مقایسه با تفکر تاکتیکی و عملیات )
این مکتب ، در شرایط غیرقابل پیش بینی طرح ریزی بلندمدت را امکان پذیر نمی داند.
این مکتب تفکر پیش تدبیری در تدوین استراتژی را مردود می داند و معتقد است فرآیندهای گام به گام و از پیش تعیین شده نمی تواند منجر به تصمیم های درست استراتژیک شود.
ادعای دیگر این مکتب : غیرممکن بودن تعریف دقیق و مشخص از استراتژی برای آینده است، زیرا سازمانها وشرایط محیطی بطور مداوم درحال تغییر هستند.
در این مکتب چیزی بنام برنامه ریزی استراتژیک وجود ندارد و آنچه که مهم است تدوین استراتژی و اثربخشی آن است تا فرآیند برنامه ریزی استراتژیک.
براساس مکتب پارادایم توصیفی : یک استراتژیست کسی است که بتواند هرلحظه بر مبنای شرایط موجود برای حرکت موفقیت آمیز سازمان خود تصمیم گیری کند.
مهمترین ادعای این مکتب غیرقابل تفکیک بودن طرح ریزی از اجراست، پس طراح و مجری باید یکی باشند، چنین تفکری تنها در مدلهای بوروکراسی ماشینی می تواند مطرح باشد که تعداد قلیلی از افراد در راس سازمان فکر می کنند و انبوهی از افراد فقط مجری هستند.
پ : پارادایم تلفیقی :
این مکتب سعی در نزدیک کردن و درهم آمیختن مکاتب قبلی دارد. این پارادایم به توسعه ی تفکر استراتژیک و رابطه آن با برنامه ریزی استراتژیک توجه می شود.
ویژگی های پارادایم تلفیقی :
ضمن تاکید بر لزوم ایجاد توازن بین نقاط قوت و ضعف سازمان با تهدیدها و فرصتهای محیطی، تغییر وشکل دهی محیط مطابق اهداف و استراتژیهای مورد نظر ضروری است.
دیدگاه ها و ارزشهای مدیران عالی تعیین کننده هستند، اما نقش کارکنان و واحدهای سازمانی هم بواسطه ی اندیشه های خلاقانه در تغییر شرایط غیرقابل اجتناب است.
در این طرز تفکر تحلیل های کلان همراه با تحلیل های خرد ملاک تصمیم گیری ها قرار می گیرند.
مکاتب تلفیقی یک برخورد سیستمی – اقتضائی دوراندیشانه را توصیه می کند.
الف : معرفی مکاتب تجویزی :
1 – مکتب طراحی
2 – مکتب برنامه ریزی
3 – مکتب موقعیت یابی
1 – مکتب طراحی :
براساس این مکتب شکل گیری استراتژی حاصل مواجهه ی نقاط قوت و ضعف با تهدیدها و فرصته هایی است که سازمان را احاطه کرده است. ( استراتژی های ساده مبتنی بر شکار فرصت ها )
ویژگی سازمان هایی که مایلند از این مکتب استفاده کنند عبارتند از :
جمع آوری و نگهداری کلیه ی اطلاعات مورد نیاز برای تدوین استراتژی
شناسایی اهداف سازمان با تمرکز بر دانش ، تجربیات و ارزیابی موقعیت داخلی و خارجی سازمان
تدوین گروهی استراتژی ها با تکیه بر کلیه ی امکانات و منابع موجود
2 – مکتب برنامه ریزی :
این مکتب پس از مکتب طراحی رواج یافت، این مکتب معتقد به تقسیم و اجرای گام به گام توالی اقدامات است که طی مکتب طراحی در قالب یک فرآیند یکپارچه رواج یافته بود.
در این مدل می توان اهداف، برنامه ها و طرح های عملیاتی و بودجه را در قالب برنامه های راهبردی عملیاتی و بودجه تدوین و در و سطوح مختلف زمانی و سازمانی به مرحله اجرا گذاشت. دراین مکتب نقش اصلی بر عهده ی پرسنل برنامه ریزی بجای مدیران عالی است.
– مکتب موقعیت یابی :
عمده توجه این مکتب به خلق ایده هایی ساده اما دگرگون کننده است که در یک موقعیت خاص می تواند تجویز شود، بر اساس این مکتب در هریک از شرایط خاص تنها یک یا چند استراتژی بخصوص امکان طرح و بکارگیری را دارا هستند. این مکتب بر اهمیت موقعیت استراتژیک بجای فرآیند تنظیم استراتژی تاکید دارد.
ب : معرفی مکاتب توصیفی : ( تجربی – انطباقی )
1 – مکتب کارآفرینی :
این مکتب ریشه در درک شهودی، قضاوت و تجربه دارد، پدیده ی رایج در این مکتب رهبری است و کلیه موفقیت سازمان ها بدست رهبران اجرایی قرار دارد که ویژگی های آنها خلاقیت، نوآوری و شکار فرصت هاست. در این مکتب تمرکز بر فرصت های پیش رو است تا مسائل و مشکلات سازمان در این مکتب انعطاف پذیر بوده و می تواند بر اساس رهنمودهای رهبر حرکت کند.
2- مکتب شناختی ( ادراکی )
برمبنای این مکتب تنظیم استراتژی فرآیندی اقتضائی است که در آن راهبرد در ذهن استراتژیست شکل می گیرد و چهارچوبها و چشم اندازهایی را پدید می آورد وچگونگی برخورد مدیران با مسائل را شکل می دهد.
3- مکتب یادگیری :
فرآیند تنظیم استراتژی ، فرآیندی توام با یادگیری عمومی است و لذا نیازی به اعمال قدرت یاتحمیل استراتژی در کل سازمان نیست. در این مکتب اینکه چه کسی به تنظیم استراتژی می پردازد مهم نیست بلکه چگونگی این کار مهم است.
4 – مکتب قدرات گرایی :
براساس این مکتب شکل دهی استراتژی در قالب فرآیند نقد و بررسی حاصل می شود. فرآیند شکل دهی استراتژی از دیدگاه این مکتب : مدیریت، کنترل و جهت دهی مناسب قدرت های اعمال شده از جانب عوامل داخلی و خارجی است بطوری که منجر به تحقق اهداف سازمان شود.
منظورازقدرت دراین مکتب دونوع قدرت خرد وکلان است،قدرت خرد ،مربوط به عوامل داخلی مثل تعارض وقدرت کلان ،مربوط به عوامل خارجی مثل فشارشرکتهای رقیب است
5 – مکتب فرهنگی :
براساس این مکتب ساخت استراتژی به شکل یک فرآیند که ریشه در نیروهای اجتماعی و فرهنگی دارد معرفی می شود. به عبارت دیگر ساخت استراتژی حاصل فرآیند تعاملات اجتماعی است که برپایه ی عقاید و درک مشترک اعضاء سازمان بنا شده است.
6 – مکتب محیطی :
تمرکز این مکتب بر نیروهایی است که در بیرون سازمان مجموعه را تحت تاثیر قرار می دهند، برخلاف مکاتب دیگر که از این نیروها به عنوان عوامل تاثیرگذار یاد می کنند. در این مکتب عوامل خارجی بازیگران و نقش آفرینان اصلی صحنه هستند، و این عوامل محیطی هستند که شکل گیری استراتژی را امکان پذیر ساختند و سازمان ها را مجبور به اتخاذ استراتژی می کنند و سازمان ها آن کاری را انجام می دهند که محیط بر ایشان دیکته می کند و این در حالیست که نتوانند بر محیط تاثیر بگذارند.
مکاتب استراتژی مینتزبرگ
مکتب طراحی
32
مکتب طراحی در ساده ترین شکل خود یک مدل استراتژیک سازی را ارائه میدهد.
شعار اصلی : تلاقی کفایتها و فرصتهای یک سازمان در راهبرد اقتصادی آن سازمان است که موقعیت سازمان را در محیط کسب و کارش مشخص می کند .
مکاتب استراتژی مینتزبرگ
در این مکتب استراتژی عبارت است از کشف یک طرح کلی و پیاده کردن این طرح در بازار.
نظریه پردازان این مکتب معتقدند: تنها یک راهبرد با اهداف سازمان بیشترین سازگاری را خواهد داشت و قادر خواهد بود سازمان را هدایت کند
فرآیند مورد نظر در این مکتب به صورت غیر رسمی است .
مکتب طراحی
پیش فرض های مکتب طراحی
1- تشکیل استراتژی باید فرایند سنجیده تفکر آگاهانه باشد.
2- مسئولیت کنترل و آگاهی باید بر عهده مدیر عامل باشد
3- مدل تشکیل استراتژی باید سا ده و غیر رسمی نگه داشته شود.
4- استراتژی ها باید از یک نوع باشند: بهترین استراتژی ها از فرایند طراحی فردی نشات می گیرند.
5- فرایند طراحی هنگامی کامل است که استراتژی ها کاملاً به عنوان دور نما تدوین شده باشند.
6- تنها پس از تدوین کامل این استراتژی ها ی منحصر به فرد،صریح و ساده می توان آنها را اجرا کرد.
مدل مکتب طراحی
تاکید اصلی در این مکتب بهره گیری از مدلهای برنامه ریزی است و برای تدوین راهبرد کلیه عوامل به صورت عوامل کمی وارد محاسبه می شوند .
شرط اجرای موفقیت آمیز راهبرد سازمان مرحله بندی آن به زیر راهبردهای جزیی تر است .
در این مکتب استراتژی عبارت است از کشف یک طرح و انجام آن به صورت گام به گام و رسمی.
مکتب برنامه ریزی
مکتب طراحی
36
مکاتب استراتژی مینتزبرگ
مکتب برنامه ریزی
در این مکتب استراتژی عبارت است از کشف یک طرح و انجام آن به صورت گام به گام و رسمی.
مکتب برنامه ریزی
مکتب طراحی
پیش فرضهای مکتب برنامه ریزی استراتژی
استراتژی ها از یک فرایند کنترل شده و آگاهانه برنامه ریزی رسمی نشا ت می گیرند که به مراحل مجزایی تفکیک می شوند
مسئو لیت فرایند کلی برنامه ریزی اصولاً بر عهده مدیر عامل می باشد و مسئولیت اجرای آن عملاً بر عهده برنامه ریزانی ستاد است.
استراتژی ها به طور کاملا آشکاری از دل فرایند برنامه ریزی بیرون می آیند.
در این مکتب جایگاه و موضع سازمان بستگی به ساختار بازار دارد.
فرآیند تدوین استراتژی در این مکتب یک فرآیند عقلایی و تحلیلی می باشد.
مکتب موقعیت یابی
مکتب برنامه ریزی
مکتب طراحی
39
مکاتب استراتژی مینتزبرگ
مکتب موقعیت یابی
علاوه بر قبول فرضیات حاکم بر دو مکتب طراحی و برنامه ریزی دو اصل زیر را نیز در بردارد:
تاکید بر راهبرد است نه بر فرآیند فرمولبندی آن
با تاکید بر محتوای راهبرد زمینه تجویزی رشته مدیریت استراتژیک را به طور قابل توجهی مورد بررسی قرار می دهد.
فرضیه های مکتب موقعیت یابی
1- استراتژی ها عبارتند از: موقعیت های کلی ، و به بیان دقیق تر مشترک و قابل سناسایی در بازار.
2- بازار ( زمینه ) اقتصادی و رقابتی است.
3- فرایند تدوین استراتژی، عبارت است از انتخاب این موقعیت های کلی بر اساس محاسبه تحلیلی.
4- تحلیلگران با ارائه نتایج محاسبات خود به مدیرانی که بر انتخاب ها رسماً نظارت می کنند ، نقش مهمی در فرایند تدوین استراتژی ایفا می کنند.
5- استراتژی ها از این فرایند کاملاً توسعه یافته نشات می گیرند و دقیقاً تشریح شده به اجرا در می آیند. در واقع ساختار بازار ، استراتژی های سنجیده مبتنی بر موقعیت را پیش می بردو این استراتژی ها نیز ساختار سازمانی را پیش می برند.
مکتب جایگاه یابی
مکتب کارآفرینی
مکتب برنامه ریزی
مکتب طراحی
42
بر خلاف مکتب طراحی این مکتب نه تنها فرایند تشکیل استراتژی را انحصاراً بر رهبر منفرد متمرکز ساخته، بلکه بر ذاتی ترین حالات و فرایندهای ذهنی و روانی ( مثل شهود، تشخیص، عقل، تجربه و بینش ) تاکید می کند .
این امر موجب ارتقای نگرش به استراتژی به عنوان یک دیدگاه در ارتباط با تصور و مفهوم جهت یعنی « دور نما» می شود .
مکاتب استراتژی مینتزبرگ
مکتب کارآفرینی
در این مکتب استراتژی ناشی از موضع فرد کارآفرین است.
در واقع درمکتب کارآفرینی استراتژی طرحی ذهنی و چشم انداز مدیر شرکت می باشد.
در کتاب جنگل استراتژیک ممکن است این مکتب را با عنوان« فیل سوار » ببینید.
پیش فرضهای مکتب کارآفرینی
1- استراتژی به عنوان یک دورنما به ویژه به عنوان مفهوم خط مشی بلند مدت یا دور نمای آینده سازمان در ذهن رهبر نقش می بندد.
2- فرایند تشکیل استراتژی در بهترین شکل خود فرایندی نیمه آگاهانه است که ریشه در تجربه و شهود رهبر دارد.
3- دورنمای استراتژیک انعطاف پذیر است و به آسانی تحت تاثیر قرار می گیرد و تغییر داده می شود. از این رو استراتژی کارآفرینانه هم سنجیده است ( از لحاظ کلیت دورنما) و هم پیش بینی نشده و اضطراری( از لحاظ امکان تغییر در جزئیات)
4- سازمان نیز انعطاف پذیر است. یعنی ساختار ساده ای است که تحت تاثیر دستورات رهبر قرار می گیرد.
5- استراتژی کارآفرینانه شکل موقعیت را به خود می گیرد. یعنی یک یا چند جایگاه در موقعیت بازار که از سوی نیروهای رقابت مستقیم حمایت می شوند.
ویژگی های مکتب کارآفرینی
مکتب کارآفرینی بر مفاهیم نهادی و فرآیندهای شهودی قضاوتی و تجربی استوار است.
مدیران اجرایی طراحان و معماران استراتژی در این مکتب هستند .
این مکتب در محیط های پویا قابلیت کاربرد دارد.
دراین مکتب عامل خلاقیت از اهمیت بسزایی برخوردار است.
استراتژی در این مکتب چشم انداز و نگرش سازمان به آینده را منعکس می کند.
مکتب کارآفرینی همانند مکتب موقعیت یابی گرایش به رشد اقتصادی دارد.
پیروان این مکتب به نگرش های تک کاربردی و انفرادی توجه زیادی دارند.
پدیده رایج در این مکتب رهبری است وضامن موفقیت سازمان رهبری آن است.
تمرکز بیشتر بر فرصت های پیش رو است تا تمرکز بر مسائل و مشکلات موجود.
تمرکز اصلی مکتب کارآفرینی به تغییرات اجرایی می باشد.
در این مکتب قدرت در دست رهبران اجرایی است.
اتخاذ استراتژی بر مبنای عدم اطمینان از شرایط محیطی توسط مدیران قدرتمند است.
مکتب کارآفرینی نشان دهنده یک بصیرت منحصر به فرد در آینده است.
در این مکتب تشکیل راهبرد به عنوان یک فرآیند ذهنی است.
رویکردی روانشناسانه به استراتژی در سا زمان دارد.
مکتب جایگاه یابی
مکتب کارآفرینی
مکتب برنامه ریزی
مکتب شناختی
مکتب طراحی
46
مکاتب استراتژی مینتزبرگ
مکتب شناختی
تجارب به فکر و فکر نیز به عملکرد متخصصان راهبرد شکل می دهد و آن نیز به نوبه خود تجارب جدیدی را می آموزد . این دو حالت نقش اصلی را در مکتب شناخت ایفا می کنند، به گونه ای که باعث حرکت دو بال می شود؛ یعنی بال دانش و بال تجربه.
فرضیه های مکتب شناختی
1- تدوین استراتژی یک فرایند شناختی است که در ذهن فرد استراتژیست شکل می گیرد.
2- استراتژی به شکل دیدگاه ها ( یعنی به شکل مفاهیم، نقشه ها، طرح ها و چارچوب ها) ظاهر می شود که تعیین می کنند افراد چگونه از منابع ورودی از محیط استفاده کنند.
3- استراتژی ها همچون مفاهیم در وهله نخست به دشواری به دست می آیند، هنگامی که عملاً به دست می آیند بسیار کمتر از اندازه بهینه هستند و در صورت ناپایداری ، نتیجتاً تغییر آنها دشوار است.
فرضیه های مکتب شناختی
4- این منابع ورودی قبل از رمز برداری شدن توسط نقشه های شناختی از همه فیلترهای تحریف کننده می گذرند، یا اینکه صرفاً تفاسیری ازجهانی هستند که تنها بر حسب اینکه چگونه مشاهده می شوند وجود دارند. به عبارت دیگر ، جهان مشاهده را می توان به شکل مدل درآورد، چارچوب بندی نمود و آن را بنا نهاد.
ویژگی های مکتب شناختی (ادارکی )
دراین مکتب استراتژی به عنوان یک نگرش مطرح می شود.
تنظیم استراتژی بر مبنای این مکتب یک فرایند اقتضایی است.
دستیابی به استراتژی به عنوان یک مفهوم تلقی می شود.
راهبرد دراین مکتب نوعی شناخت و تفسیر ازجهان تلقی می شود.
مدل مکتب شناختی
نظریه پردازان این مکتب معتقدند به علت محدود بودن دانش بشری راهبرد سازمان به طور کامل قابل تدوین نیست و راهبردها در عمل و در تعامل با محیط در یک فرآیند یادگیری شکل می گیرند.
از دیدگاه این مکتب شکل گیری استراتژی نوعی فرآیند نو ظهور می باشد.
مینزبرگ یکی از طرفداران این مکتب می باشد که بجای تدوین استراتژی قائل به شکل گیری استراتژی می باشد.
دراین مکتب استراتژی ها به عنوان الگویی((Pattern از گذشته و برنامه ای برای آینده ظاهر می شوند و در نهایت رفتارهای راهبردی را در شرکت تجویز می کنند.
مکتب جایگاه یابی
مکتب کارآفرینی
مکتب برنامه ریزی
مکتب شناختی
مکتب یادگیری
مکتب طراحی
52
مکاتب استراتژی مینتزبرگ
فرضیات مکتب یادگیری
ماهیت پیچیده و غیر قابل پیش بینی محیط سازمان که اغلب با گسترش پایگاه های اطلاعات لوازم برای استراتژ ی همراه می باشد، از کنترل سنجیده و پیش بینی شده جلوگیری می کند
در حالی که رهبر نیز باید یاد بگیرد و گاهی اوقات بتواند یاد گیرنده اصلی باشد ، اما عموماً این سیستم جمعی است که یاد می گیرد
استراتژ ی ها به شکل الگو از دل زمان گذشته نشات می گیرند، پس از آن شاید به شکل طرح هایی برای زمان آینده ظاهر شوند ودر نهایت دورنماهایی برای هدایت کل رفتار باشند.
-این یادگیری به سبک پیش بینی نشده پیش می رود و این بدان معناست که استراتژ ی ها می توانند در هر نوع مکان عجیبی و به هر شیوه غیر معمولی ظهور پیدا کنند.
نقش رهبر مدیریت فرآیند یادگیری استراتژ یک است که به موجب آن استراتژ ی های جدید می توانند ظهور یابند
ویژگی های مکتب یادگیری
در مکتب یادگیری استراتژیست ها را در تمام سازمان می توان یافت .
رویکرد علمی معمولا ً به کارگیری مکتب یادگیری را توصیه می کنند.
مکتب یادگیری به دیدگاه واقع گرایی به جای تخیل گرایی تاکید دارد.
این مکتب فرایندی توام با یادگیری عمومی است.
فرایند یادگیری می تواند به صورت فردی و یا جمعی رخ دهد.
مکتب یادگیری شکل دهی استراتژی به صورت یک فرایند در حال تکوین است.
در مکتب یادگیری مدیریت استراتژیک به عنوان مدیریت تغییر مطرح نمی شود بلکه به عنوان مدیریت به وسیله تغیییر مطرح می گردد.
قهرمانان این مکتب افرادی علاقه مند به آزمون و تجربه هستند.
رویکرد یادگیری به نوآوری و خلاقت در فرآیند استراتژی تاکید می ورزد.
طرفداران این مکتب به استراتژی به عنوان یک فرآیند مذاکره نظاره می کنند و سازمان را صحنه رقابت گروه های رقیب می دانند که طبعا اگر ترکیب قدرت عوض گردد جایگاه شرکت نیز تغییر خواهد کرد
مکتب جایگاه یابی
مکتب کارآفرینی
مکتب برنامه ریزی
مکتب شناختی
مکتب یادگیری
مکتب طراحی
مکتب قدرت
55
مکاتب استراتژی مینتزبرگ
مکتب قدرت
صاحب نظران این مکتب معتقدند که شکست اکثر راهبردها در فرمولبندی آنها نیست بلکه علت اصلی نادیده گرفتن منافع عمده ای از صاحبان قدرت در سازمانهاست چون در اجرای راهبرد منافع یک عده تامین و منافع عده دیگری به خطر می افتد و آن عده که منافعشان به خطر می افتد در مقابل اجرای آن مقاومت می کنند.
بنابراین ارتباطات و مناسبات قدرت در یک سازمان باید در تدوین راهبرد دیده شود
فرضیات مکتب قدرت
قدرت و سیاست، فرایند تدوین استراتژی را شکل می دهند ، خواه فرایندی در داخل سازمان باشد، خواه به شکل رفتار خود سازمان در محیط خارجی اش جلوه کند.
2- استراتژی هایی که ممکن است ناشی از چنین فرایندی باشند ناگهانی و پیش بینی نشده هستند و بیشتر شکل موقعیت( (Position یا ترفند به خود می گیرند تا چشم انداز(Perspective.).
3- قدرت خرد، استراتژی سازی را تعامل از طریق متقاعد سای چانه زنی و گاهی اوقات مواجهه مستقیم به شکل بازی های سیاسی در میان منافع محدود و ائتلاف های متغیر بدون تسلط برای مدت زمانی قابل ملاحظه می پندارد.
4- قدرت کلان، سازمان را به عنوان واحدی در نظر می گیرد که با کنترل سایر سازمانها یا همکاری با آنها و یا با استفاده از مانور استراتژی های جمعی در انواع مختلف شبکه ها و ائتلافها ، رفاه خود را افزایش می دهد.
از دیدگاه این مکتب شکل گیری استراتژی به مثابه یک فرآیند بوده که ریشه در نیروهای اجتماعی و فرهنگی دارد.
در این فرآیند شکل گیری استراتژی حاصل توافق گروهی و آرمان مشترک سازمانی است.
مکتب جایگاه یابی
مکتب کارآفرینی
مکتب برنامه ریزی
مکتب شناختی
مکتب یادگیری
مکتب طراحی
مکتب قدرت
مکتب فرهنگی
58
مکاتب استراتژی مینتزبرگ
مکتب فرهنگی
در این مکتب آن نیروی کلیدی که بر تدوین و اجرای راهبرد سازمان اثر می گذارد نیروی اجتماعی فرهنگ است و بنابراین، این مکتب نوعی برداشت از مکتب قدرت است.
در واقع، مکتب قدرت عمدتاً نفع شخصی را مورد توجه قرار می دهد، در حالی که مکتب فرهنگی منافع عمومی را در نظر می گیرد.
مکتب قدرت به تاثیر سیاست داخلی بر پیشبرد تغییر استراتژیک می پردازد، حال آنکه مکتب فرهنگی عمدتاً به تاثیر فرهنگ بر حفظ ثبات استراتژیک یا در واقع گاهی اوقات مخالفت جدی با تغییر استراتژیک می پردازد
فرضیات مکتب فرهنگی
1- شکل گیری استراتژی به عنوان یک فرآیند تعامل اجتماعی، بر اساس عقاید و برداشت های مشترک اعضای یک سازمان.
2- یک فرد از طریق فرایند فرهنگ پذیری یا اجتماعی شدن، این عقاید را به دست می آورد. فرآیند فرهنگ پذیری یا اجتماعی شدن عمدتاً ضمنی و غیر شفاهی است، هر چند گاهی اوقات تلقین رسمی تر آن را تقویت می کند.
3- اعضای یک سازمان می توانند تنها عقایدی را که از فرهنگ آنها حمایت می کند تا اندازه ای شرح دهند، در حالی که ممکن است منشا و توضیحات آن عقاید، مبهم باقی بماند.
4- در نتیجه، مهمتر از هر چیزی، استراتژی شکل چشم انداز(Perspective )را بیش از موقعیت ((Position به خود می گیرد.
5- فرهنگ و مخصوصاً ایدئو لوژی، تغییر استراتژیک را به اندازه تداوم استراتژی موجود تشویق نمی کنند، منتها آنها تغییرات وضعیت استراتژی کلی سازمان را پیش می برند.
از دیدگاه این مکتب سازمان ها تابعی از محیط بوده و برمبنای این مکتب تغییرا ت تحولات محیطی است که شکل گیری استراتژی را امکان پذیر می سازد.
استراتژی سازمان در واقع از سوی محیط آن تحمیل می گردد.
مکتب جایگاه یابی
مکتب کارآفرینی
مکتب برنامه ریزی
مکتب شناختی
مکتب یادگیری
مکتب طراحی
مکتب قدرت
مکتب فرهنگی
مکتب محیطی
61
مکاتب استراتژی مینتزبرگ
ویژگیهای مکتب محیطی
تمرکز مکتب بر عوامل خارجی و محیطی پیرامون است.
عوامل محیطی بازیگران اصلی صحنه ساخت استراتژی هستند.
تغییرات و تحولات محیطی فرایند شکل گیری استراتژی را تسهیل می کند.
در مکتب محیطی سازمن آن کاری را می کند که توسط محیط دیکته می شود.
رهبری یک عنصر گذارا با هدف مطالعه محیط و تضمین انطباق آن با سازمان باشد.
به اعتقاد طرفداران این مکتب سازمان یک شکل ثابت را از خود نخواهد داشت بلکه متناسب با شرایط داخلی سازمان و شرایط بیرونی محیط تغییر می کند.
دو جنبه عمده این مکتب شامل وضعیت سازمان و محیط آن و همچنین تدوین استراتژی می باشد.
مکتب جایگاه یابی
مکتب کارآفرینی
مکتب برنامه ریزی
مکتب شناختی
مکتب یادگیری
مکتب طراحی
مکتب قدرت
مکتب فرهنگی
مکتب محیطی
مکتب ترکیبی
63
مکاتب استراتژی مینتزبرگ
فرضیات مکتب ترکیبی
1- سازمان برای مدت زمانی قابل تشخیص ، شکل خاصی از ساختار را می پذیرد . آن هم ساختاری که با نوع خاصی از بافت که سبب می شود تا سازمان به رفتارهای خاصی دست بزند، مطابقت داشته باشد.آن رفتارهای خاص نیز زیر مجموعه خاصی از استراتژی ها را به وجود می آورد.
2- بعضی از فرآیندهای تغییر و دگرگونی ، دوران ثبات را گاهی اوقات با وقفه مواجه می سازند.
3- این حالات متوالی ترکیب بندی و دوران تغییر و دگرگونی ، به مرور زمان خود را طبق ترتیبی که الگو می باشد ، در می آورند، مثلاً چرخه های عمر سازمانی را تشریح می کنند.
4- حفظ ثبات یا لااقل تغییر استراتژیک قابل انطباق اغلب کلید مدیریت استراتژیک است، اما شناسایی نیاز به تغییر و تحول و توانایی مدیریت آن فرایند مختل کننده بدون تخریب سازمان گاهی اوقات کلید مدیریت استراتژیک است.
5- به این ترتیب، فرایند استراتژی سازی می تواند فرایند طراحی مفهومی یا برنامه ریزی رسمی، تمرکز بر شناخت فردی، اجتماعی شدن گروهی، یا واکنش ساده به نیروهای محیط باشد.
6- استراتژی های حاصله به شکل طرح یا الگو، وضعیت یا چشم انداز یا تدابیر و ترفندهای دیگر در می آیند.
زاویه نگاه مکاتب ده گانه
مکتب شناختی یا ادراکی : در ذهن استراتژیست در مرکز قرار دارد.
مکتب موقعیت یابی : به پشت می نگرد
مکتب برنامه ریزی : مستقیما به جلو نگاه می کند
مکتب طراحی : جلوتر به چشم انداز نظر دارد.
مکتب کارآفرینی: فراتر و به بینشی منحصر به فرد از آینده نظر دارد.
مکتب یادگیری: به پایین تر تمرکز دارند و در جزییات محصور می شوند.
مکتب فرهنگی : به بالا نظر دارند و در ابری از باورها محصور است.
مکتب محیطی: از بیرون به آنچه می گذرد می نگرد.
مکتب ترکیبی: به فرایند و پیرامون آن می نگرد.
فرایند تدوین استراتژی در هریک از مکاتب
مکتب طراحی : تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند مفهومی
مکتب برنامه ریزی: تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند رسمی
مکتب موقعیت یابی : تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند تحلیلی
مکتب کارآفرینی : تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند تخیلی و بینشی
مکتب شناختی : تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند ذهنی و فکری
مکتب یادگیری : تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند نوظهور
مکتب قدرت گرایی :استراتژی به عنوان یک فرایند مذاکره
مکتب فرهنگی : تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند جمعی
مکتب محیطی : تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند واکنشی
مکتب ترکیب بندی : تدوین استراتژی به عنوان یک فرایند تحول و دگرگونی
پ : مکتب تلفیقی :
این مکتب بدنبال نوعی اجتماع و یکپارچگی است و لذا اجزاء و عناصری از مکاتب گوناگون را به کار می گیرند.
نام دیگراین مکتب ، مکتب پیکره بندی است.
نتیجه گیری :
مدیریت استراتژیک در سازمان ها قبل از هرچیز نیاز به شناختن و درک صحیح از سازمان و مسائل مبتلا به سازمان داشته تا بتواند در سایه ی رهبری هوشمندانه و استفاده از خلاقیت کارکنان و به اقتضای شرایط موجود و با استفاده از روش های مختلف اعمال مدیریت استراتژیک منجر به حداکثر سازی دست یابی به اهداف استراتژیک در سازمان ها گردد.
منابع:
1- علیرضا علی احمدی، نگرشی جامع بر مدیریت استراتژیک، 1387.
2- محمد آهنچی، مدیرت استراتژیک، مجله شماره 2، 1375.
3- میثاق مدیران ، مکاتب برنامه ریزی و درس هایی از تکامل پارادایم، 1384 ، شماره 3.
4- هنری مینتزبرگ و همکاران، ترجمه: محمود احمدپور و علی شائمی، 1998 .
5- فریبا مرادی، نگاهی جامع به مدیریت استراتژیک، 1390.
http://iranproblems.persianblog.ir
http://bmsw.persianblog.ir
http://penco.ir
www.ensani.ir
با تشکر از توجه شما