پارادایم های رقیب در پژوهش
مجموعه ای از باورها و پیش فرضها
ماهیت شناختنی (واقعیت)
رابطه پژوهشگر و شناختنی (واقعیت)
مجموعه ای از رهنمودها برای انجام پژوهش
ابزاری بر گردآوری و تحلیل داده های پژوهشی
پارادایم ها
هستی شناختی
شناخت شناسی
روش شناسی
شیوه
اصطلاحات کلیدی
تعاریف
نگاهها یا پارادایم ها
پارادایم اثبات گرایی
تعریف: تنها راه شناخت شیوه های اثبات تجربیات و رفتار جهان هستی و پدیده های موجود در آن را می توان بر اساس قواعد علمی و از طریق روابط علّی تبیین کرد.
هستی شناسی: جهان هستی و پدیده های آن دارای واقعیتی واحد و قابل درک هستند می توان با تحویل پدیده ها و رفتار انسان روابط علت و معلولی حاکم بر آنها را یافت.
شناخت شناسی: پژوهشگر و پدیده مورد بررسی دو مقوله مجزا از هم هستند. پژوهشگر نه بر پدیده مورد بررسی تاثیر می گذارد و نه تاثیرگذار است. رابطه پژوهشگر و پدیده مورد بررسی عینی و عاری از ارزش است.
روش شناسی: تعیین پرسش ها و یا فرضیه ها در قالب های پیشنهادی و حدسی و تایید یا رد آنها بر اساس آزمون تجربی
پارادایم تفسیری
تعریف: برای درک واقعیت باید بر درون فهمی (Verstehen) یا فهم همدلانه استوار بود و برای تحقق این دو باید به مشارکت همدلانه روی آورد.
هستی شناسی: جهان سازه ای مرکب از واقعیات چندگانه است. برای درک واقعیت باید پدیده را در بستر واقعی اش نه جهان آزمایشگاهی مورد مطالعه قرار داد. رویکرد باید استقرا باشد نه قیاس.
شناخت شناسی: پژوهشگر به منظور تحقق”درون فهمی“ باید وارد محیط اجتماعی شود و به یکی از نقش آفرینان اجتماعی تبدیل گردد. رابطه بین پژوهشگر و آزمودنی رابطه ای ذهنی و بین الاذهانی است.
روش شناسی: تکیه بر روش شناسی کیفی، مشاهده مشارکتی، مصاحبه های عمیق، مطالعات موردی، گروههای کانون.
پارادایم انتقادی
تعریف: جهان محملی است برای سرکوب گروههای اقلیت، باید پژوهشها بر رهایی (Emancipatory) این گروهها استوار باشد پس پژوهشها باید شرایط اجتماعی این گروهها را تغییر دهند. پژوهش ابزاری برای منتفع ساختن جهان و تغییر شرایط خصوصاً برای سرکوب شده هاست.
هستی شناسی: واقعیتی که قابل درک فرض می شود واقعیتی است منعطف و هاله ای از عوامل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و … آن را احاطه کرده، باید با انتقاد واقعیت را احصاء کرد.
شناخت شناسی: فرآیند پژوهش انتقادی مستلزم تعامل بین پژوهشگر و گروه اقلیت مورد مطالعه است.
روش شناسی: گفتمان بین پژوهشگر و آزمودنی های پژوهش؛ گفتگو باید ماهیتاً دیالکتیکی باشد تا سوء برداشت ها و غفلت ها به نوعی آگاهی تبدیل شود.
پارادایم فمنیست
تعریف: جهان مرد سالار، مردانه و در سلطه مردان است و زنان در انقیاد آنها.
هستی شناسی:
1- فمنیست بنیاد گرا: جامعه مرد سالار است، مردان پست های طبقه حاکم را تصدی می کنند و زنان پست های طبقه رعیت را.
2- فمنیست مارکسیست و سوسیالیست: زنان تسلیم شده انقیاد تاریخی اند (انگلس). خصوصیات بیولوژیک عامل بارز تفاوت بین زنان و مردان است.
3- فمنیست لیبرال: زنان سرکوب شده فرهنگ و نگرشهای افرادند نه ساختارها و نهادهای جامعه. (مارکس)
4- فمنیست پست مدرن: متن و زبان مردانه یا مرد سالار است.
شناخت شناسی: پژوهشگر و زنان مورد مطالعه در کنار یکدیگر “آزمودنی” را شکل می دهند و به طور مشترک دانش را تولید می کنند. آندو پژوهشگران همکارند.
روش شناسی: اتکا به شیوه های کیفی و دخالت دادن نوع جنسیت در پژوهش.
پارادایم پست مدرن
تعریف: هیچ گونه حقیقت واحد وجود ندارد که پدیده های اجتماعی را توصیف کند؛ همه پدیده ها متفاوتند.
جهان آشوبناک است، جهان بدون الگو و پیش بینی پذیری و بدون پیوندهای بین گذشته با آینده.
همه شیوه های علمی به حد مساوی مورد تردید و بی اعتمادی اند و هیچ شیوه ای از جایگاه ممتاز برخوردار نیست.
هستی شناسی: واقعیت “پاره پاره” (Fragmentation) است، واقعیت تکه تکه است نمی توان از طریق واحدی همه آن تکه ها را درک کرد.
حقیقت واحدی وجود ندارد بلکه تفاسیر چندگانه ای از واقعیت وجود دارد.
روش شناسی: نگاه پست مدرن بی نهایت ذهنی است و پست مدرنیستها ذهنیت گرایی خود را در قالب انجام دادن و نوشتن گزارشهای پژوهشی نشان می دهند.
شناخت شناسی: پژوهشگر از طریق پرسش گری به گردآوری اطلاعات می پردازد و شیوه ها را زیر سئوال می برد و تلاش می کند شیوه های جدیدی برای کسب دانش طراحی کند.
به شالوده شکنی (deconstruction) معتقدند. انتزاعی سازی را نمی پذیرند.
پارادایم تئوری آشوب
تعریف: جهان مرکب از پدیده هایی اند که رفتار غیر خطی دارند بنابراین برای تبیین رفتار آنها باید از مدلهای آشوبناک استفاده کرد. بر مطالعه کمّی رفتار بی ثبات در سیستم های پویایی غیر خطی تعیین ناپذیر استوار است.
هستی شناسی: جهان مرکب از سیستم های بی ثبات، پویایی غیر خطی و همیشه در حال تغییر و نه سیستم های خطی ثابت تصور می شود. جهان غیر قابل پیش بینی است و نمی تواند منظم تصور شود؛ رویدادهای کوچک می توانند اثرات غیر منتظره معنی داری ایجاد کنند.
شناخت شناسی: رابطه پژوهشگر و آزمودنی شبیه پارادایم اثبات گرایی است. رابطه کماکان بر تجارت علمی و معادله های ریاضی به عنوان سنگ زیربنای پژوهش علمی استوار است، بر هندسه برخالی نه هندسه اقلیدسی تکیه دارد.
جدول تطبیقی پارادایم ها