مقدمه
2-1- مفهوم تقاضای نیروی کار……………………………………………………13
2-2- مروری بر تئوریهای تقاضای عامل کار…………………………………..15
2-2-1- تئوریهای ایستای تقاضای عامل کار…………………………………….15
2-2-2- تئوریهای پویای تقاضای عامل کار……………………………………..22
2-3- مروری بر تئوریهای حاکم بر بازار کار زنان…………………………….25
2-3-1- رویکرد نئوکلاسیک………………………………………………………26
2-3-2- مدل تراکم جمعیت یا ازدحام جمعیت…………………………………….28
2-3-3- نظریه رویکرد سرمایه انسانی…………………………………………..32
2-3-4- مدل تقسیم مشاغل در بازار کار داخلی………………………………….35
2-3-5- مدل بازار کار دوگانه…………………………………………………….37
2-3-6- انتخاب منطقی و عوامل غیرتبعیضآمیز………………………………..38
2-4- فرصتها و چالشهای جهانیشدن………………………………………….41
2-4-1- اشتغال و جهانیشدن……………………………………………………..41
2-4-2- جهانیشدن و اشتغال زنان……………………………………………….44
2-5- نتیجهگیری…………………………………………………………………..45
مقدمه
با توجه به افزایش سطح سواد زنان در دهههای اخیر و سهم قابل توجه آنها در نیروی کار لازم است راههای افزایش اشتغال و استفاده بهینه از آنها مورد بررسی قرار گیرد. با توجه به نقش دوگانه زنان در خانه و بازار کار و ضرورت تعادل بخشیدن به این دو وظیفه، موشکافی مسئله ذکر شده نیاز به دقت بیشتر و در نظر گرفتن جوانب مختلف کار دارد.
امروزه بهکارگیری نیروی کار زنان جایگاه خاصی در مسائل اقتصادی و بهویژه رشد و توسعه اقتصادی دارد. شناخت راههای افزایش اشتغال نیروی انسانی زنان در برنامهریزی و سیاستگذاری اقتصادی از اهمیت خاصی برخوردار است، بهطوری که در متون و ادبیات اقتصادی در دهههای اخیر، توسعه نیروی انسانی و ارتقائ سرمایه انسانی مورد توجه قرار گرفته است.
استفاده ازنیروی انسانی زنان یک نقش دوگانه در برنامه ریزی اقتصادی دارد. از طرفی به عنوان عامل توسعه و از طرف دیگر به عنوان هدف توسعه به آن پرداخته میشود. نیروی انسانی کانون توجه در تئوریهای توسعه است، بهخصوص در طول دهههای اخیر و مزیت نسبی کشورها بهوسیله توجه به نیروی انسانی و بهویژه نیروی انسانی انکار ناپذیر زنان، که در کنار سایر عوامل تولید، کارایی تولید و در نتیجه شکوفایی و توسعه اقتصادی را در پی دارد.
به این منظور، دراین فصل به ارائه مبانی نظری عوامل موثر بر تقاضای نیروی کار به طور عام و تقاضای نیروی کار زنان به طور خاص پرداخته میشود. در این ارتباط، ابتدا به بررسی الگوهای ایستا و پویای تقاضای عامل کار که نیروی کار را بهصورت همگن در نظر میگیرد، میپردازیم و سپس در قالب الگوی نظری ارائه شده توسط ون رنن و صندوق بین المللی پول، ناهمگنی نیروی کار به لحاظ جنسیت را در نظر میگیریم وتابع تقاضای نیروی کار زنان را استخراج میکنیم. در ادامه بحث، به منظور بررسی علل مختلف فرصتهای نابرابر اشتغال برای زنان و مردان به بررسی تئوریهای جنسیتی بازار کار میپردازیم.
2-1- مفهوم تقاضای نیروی کار
تقاضای نیروی کار به رابطه بین نرخ دستمزد (که از نظر کارفرما هزینه استفاده از نیروی کار محسوب می شود) و مقدار نیروی کاری که کارفرما مایل به بهکارگیری آن است اطلاق میگردد. مشخصاً منحنی تقاضای نیروی کار نشان دهنده حداکثر مقدار نیروی کاری است که کارفرما تمایل دارد در هر نرخ مزد معینی و در یک دوره زمانی معین به استخدام آن بپردازد (به شرط آن که سایر عوامل ثابت بماند). به عبارت دیگر، تقاضای نیروی کار نشاندهنده حداکثر دستمزدی است که کارفرما تمایل دارد برای مقدار مشخصی از نیروی کار در دوره زمانی معین پرداخت کند.
یک موسسه یا بنگاه متقاضی کار در واقع یک واحد تولیدی است که دادهها (منابع) را به ستاندهها (محصولات) تبدیل میکند. در نتیجه، میتوان چنین استنباط کرد که تقاضای عوامل تولید یک تقاضای مشتقه است (مشتق شده از تقاضای مصرفکنندگان محصولات و یا فرآوردههای یک بنگاه).
یک کارفرما با توجه به تقاضای بازار برای محصولات خود، به استخدام عوامل تولید، مثل کار و سرمایه میپردازد و لذا مفهوم تقاضای مشتقه در اینجا به معنای آن است که تقاضا برای کار نشات گرفته از تقاضا برای محصولات یک بنگاه یا یک موسسه میباشد.
بر اساس رفتار عقلایی که برای یک کارفرما قائل هستیم، وی هنگامی یک عامل تولیدی مانند نیروی کار را به استخدام در میآورد که اطمینان داشته باشد، میزان درآمدی که از جانب کارگر عاید بنگاه میشود، بیش از هزینهای است که بابت آن عامل میپردازد.
بخش عمده هزینه ناشی از بهکارگیری نیروی کار، میزان مزدی است که باید به صاحب نیروی کار پرداخت شود، اما درآمدی که بنگاه از بهکارگیری نیروی کار بهدست میآورد به دو عامل بستگی دارد، یکی به مقدار تولیدی که نیروی کار ایجاد میکند و دیگری به قیمت کالای تولید شده بنگاه در بازار که توسط عرضه و تقاضا تعیین میشود. با توجه به مفهوم توابع تولید که نحوه تلفیق عوامل تولید مانند کار و سرمایه را با یکدیگر معین میسازد، بنگاه نمیتواند بدون توجه به درآمدی که از ناحیه نیروی کار بهدست میآورد، نیروی کار جدید استخدام کند چرا که با توجه به ثابت بودن تشکیلات تولید و اندازه بنگاه، با استخدام پی در پی نیروی کار، تولید نهایی نیروی کار کاهش یافته
و نهایتا چنان موقعیتی فراهم خواهد شد که درآمد ایجاد شده دیگر تکافوی مزد و حقوق پرداختی به او را نمی کند (قانون بازدهی نزولی).
نموداری که تولید بنگاه را به ازای استخدام نیروی کار جدید نشان میدهد اصطلاحاً منحنی تولیدِ نیروی کار نامیده میشود. حال اگر قیمت را در تولید نهایی فیزیکی ضرب کنیم و آن را بهصورت نموداری نشان دهیم، منحنی ارزش تولید نهایی نیروی کار بهدست میآید که در واقع نشانگر درآمدی است که بنگاه از بابت فروش تولیدات آخرین واحد نیروی کار استخدام شده بهدست میآورد. این منحنی در واقع همان منحنی تقاضای بنگاه برای نیروی کار است (با فرض ثابت بودن سایر شرایط)، چراکه نشانگر میزان بهکارگیری عامل کار با توجه به هزینه نهایی (نرخ مزد) آن میباشد.
( شکل 2-1)
همانگونه که دیده میشود، تقاضا برای عامل کار تابع معکوس از مقدار مزد است، یعنی اگر هزینه عامل تولید کاهش یابد، استخدام کارگر جدید از نظر بنگاه توجیهپذیر میشود و به عبارت دیگر، تقاضا برای نیروی کار افزایش مییابد.
2-2- مروری بر تئوریهای تقاضای عامل کار
تئوریهای مطرح شده در ادبیات تقاضای عامل کار را میتوان به دو گروه عمده تقسیم بندی نمود. دسته اول، تئوریهای ایستای عامل کار هستند که در یک مقطع زمانی معین، وضعیت تقاضای عامل کار از سوی کارفرمایان را مورد بررسی قرار میدهند. در این ارتباط دو روش عمده حداکثر کردن تابع سود تولیدکننده و روش حداقل کردن هزینه تولیدکننده، مطرح هستند. شایان ذکر است، در برخی از این روشها به موضوع ناهمگنی نیروی کار توجه میشود که در این ارتباط میتوان به مدل رنن اشاره کرد.
دسته دوم، تئوریهای پویای تقاضای عامل کار هستند که تقاضای عامل کار از سوی واحدهای تولیدی را طی چند دوره ی زمانی در نظر میگیرند. در رهیافت پویای تقاضای عامل کار، بین تقاضای واقعی و مطلوب برای عامل کار تفاوت وجود دارد. این تفاوت به واسطه هزینههای تعدیل و عدم تعادل است. اگر بنگاهها در طول زمان برای رسیدن به سطح مطلوب اشتغال تصمیم به تعدیل کار خود داشته باشند، باید هزینههای تعدیل از جمله هزینههای استخدام و اخراج عامل کار را بپردازند. بر این اساس، بنگاهها ممکن است هزینه عدم تعادل را به علت بالا بودن هزینههای تعدیل بپردازند. با توجه به این مسئله، بنگاهها به دنبال حداقل کردن مجموع هزینههای عدم تعادل و تعدیل هستند. در رهیافت پویای تقاضای عامل کار، سرعت تعدیل عامل کار به سمت مقدار مطلوب یا بهینه مطرح میشود که مبین چسبندگی بازار کار است.
2-2-1- تئوریهای ایستای تقاضای عامل کار
2-2-1-1- روش حداکثر کردن تابع سود تولید کننده
یک تولید کننده میتواند سطح هزینه و تولید را در آن واحد تغییر دهد و هدف نهایی او حداکثر کردن سود است. با فرض رقابتی بودن بازار محصول، درآمد کل تولید کننده از حاصل ضرب تعداد واحدهای فروش رفته در قیمت هر واحد کالا که ثابت است بهدست می آید. سود بنگاه تفاوت بین درآمد کل و هزینه کل است که بهصورت زیر تعریف میشود:
(2-1) π = P.f (L,K) -W.L -R.K -b که در آن p قیمت هر واحد محصول، w نرخ دستمزد، R قیمت سرمایه، bهزینه ثابت، L عامل کار و Kعامل سرمایه استفاده شده و f(L,K) تابع تولید بنگاه میباشد. از طریق حداکثر سازی تابع سود تولیدکننده و تشکیل شرایط مرتبه اول و حل آنها برای L وK بر حسب W و R میتوان توابع تقاضای عامل کار و سرمایه را بهدست آورد.
بنابراین میتوان تابع تقاضای عامل کار را بهصورت زیر بیان کرد:
L = L (W, R, P) (2-2) تقاضای عامل کار معمولا با نرخ دستمزد رابطه معکوس و با قیمت محصول ارتباط مثبت دارد. ارتباط تقاضای عامل کار با قیمت سرمایه بستگی به رابطه جانشینی یا مکملی بین عامل کار و سرمایه دارد. اگر سرمایه و عامل کار مکمل باشند، تقاضای عامل کار رابطه معکوس با قیمت سرمایه دارد و در حالتی که عامل کار و سرمایه جانشین هستند، رابطه مستقیم بین تقاضای عامل کار و قیمت سرمایه وجود دارد. شایان ذکر است، تابع تقاضای کار بر حسب W وR وP همگن از درجه صفر است. با استفاده از این ویژگی میتوان تابع تقاضای عامل کار را به صورت زیر نوشت:
(2-3 )
L = L (W/P, R/P)
که در آن W/P نرخ دستمزد و R/P قیمت واقعی سرمایه است. در این حالت، تقاضای نیروی کار معمولاً با دستمزد واقعی رابطه منفی دارد و در صورتیکه سرمایه و عامل کار مکمل باشند، رابطه تقاضای عامل کار با قیمت سرمایه منفی و در حالتی که سرمایه و نیروی کار جانشین باشند این رابطه مثبت میباشد.
به عنوان نمونهای کاربردی از این روش میتوان به تحقیق ون رنن اشاره نمود. ون رنن(1999) به منظور بررسی اثر نوآوری روی اشتغال، تابع تولید با کشش جانشینی ثابت1 را بهصورت زیر در نظر گرفته است:
VA = T [(AN)σ-1/σ + (BK)σ-1/σ]σ/σ-1
(2-4)
که در آن K سرمایه، N نیروی کار، VA ارزش افزوده، T پارامتر تکنولوژی از نوع خنثی، AوB به ترتیب پارامترهای افزایش قدرت تولیدی سرمایه و کاردر اثر تکنولوژی می باشند. با استفاده از روش حداکثرسازی سود بنگاه، معادله تقاضای نیروی کار عبارت خواهد بود از:
Log N = log VA – σ log (W/P) + (σ-1) log A
(2-5)
ملاحظه میگردد که در معادله بالا ارزش افزوده وجود دارد و این بدین دلیل است که رنن فرض میکند سرمایه، نهاده شبه ثابت بوده و فقط مشتق جزیی نسبت به نیروی کار از شرایط مرتبه اول را در نظر گرفته است.
2-2-1-2- روش حداقل کردن تابع هزینه تولید کننده
یکی از روشهای استخراج تابع تقاضای نیروی کار که معادل با روش تابع سود است، از تابع هزینه تولیدکننده استفاده میکند. یکی از موضوعات بسیار مهم در بحث تئوری بنگاه، مسئله حداقل کردن مخارج کل روی نهادهها در رابطه با سطح مفروضی از تولید و قیمتهای ستاده و نهادهها میباشد. به ازای سطوح مختلف تولید، حداقل مخارج لازم برای رسیدن به سطوح تولید مورد نظر بهدست آورده میشود که همان تابع هزینه بنگاه است.
این تابع هزینه بهصورت تابعی از سطح تولید و قیمت نهادهها تعریف میشود و در شرایط رقابت کامل توصیف کاملی از رفتار بنگاه را فراهم میکند. این تابع هزینه مقعر و همگن از درجه یک بر حسب قیمتهای نهاده بوده و با سطح تولید و قیمتهای نهادهها رابطه مثبت دارد. تابع هزینه تولیدکننده بهصورت زیر تعریف میشود:
C = C (W, R,Y) 2- 6))
اگراز این تابع طبق قضیه لم شفارد نسبت به قیمتهای نهادهها مشتق بگیریم، سیستم معادلات تقاضا بهدست میآید که تابعی از سطح تولید و قیمتهای نهادهها میباشد. به عبارت دیگر از حداقلسازی کل مخارج نهادهها نسبت به تابع تولید (محدودیت تکنولوژی) برای ستاده و قیمتهای نهادهها بهدست میآید. اگر تابع هزینه بالا نسبت به w مشتق جزیی بگیریم، تابع تقاضای عامل کار بهدست خواهد آمد:
LD =∂C ( W, R , Y )/∂W = Ld (W , R , Y )
( 2- 7 )
تابع تقاضای عامل کار نسبت به قیمتهای نهادهها همگن از درجه صفر است و بر اساس این ویژگی میتوان تابع تقاضای عامل کار را بهصورت زیر نوشت:
LD = L (Y, W/R) 2-8))
بنابراین تقاضای عامل کار به دو عامل تولید و قیمت نسبی عامل کاربستگی دارد. تقاضای عامل کار با سطح تولید رابطه مستقیم و با قیمت نسبی عامل کار رابطه معکوس دارد. با فرض ثابت بودن تولید، افزایش قیمت نسبی عامل کار موجب کاهش تقاضای عامل کار میشود، یعنی سرمایه جایگزین عامل کار گردیده و تکنیک تولید سرمایهبرتر میشود، زیرا نسبت سرمایه به نیروی کار که مبین سرمایهبری است ، افزایش مییابد. از طرف دیگر ، با فرض ثابت بودن قیمت نسبی عامل کار، افزایش تولید موجب افزایش تقاضای عامل کار می شود. به عبارت دیگر، با تکنولوژی مفروض و ثابت بودن قیمت نسبی نیروی کار، تولید هر محصول به عامل کاربیشتری نیاز دارد. در ادامه بحث، یکی از کاربردهای این روش را با در نظر گرفتن ناهمگنی نیروی کار با تاکید بر عامل جنسیت مورد بررسی قرار میدهیم.
2-2-1-3- کاربرد مدل ون رنن2برای در نظر گرفتن ناهمگنی نیروی کار بر حسب جنسیت
ون رنن (1999) با استفاده از روش حداقل سازی هزینه به موضوع ناهمگنی نیروی کار بر حسب مهارت و تخصص پرداخته است. در این قسمت، این ناهمگنی را به جنسیت تغییر داده و فرض میکنیم نیروی کار زن و مرد متفاوت هستند. با توجه به فرض ذکر شده، نیروی کار زن و مرد را بهصورت مجزا وارد تابع تولید میکنیم. تابع تولیدی که معرفی میشود دارای بافتی از یک مدل نئوکلاسیک میباشد.
در این مدل، سه مورد از عوامل متغیر شامل نیروی کار زنان(F)، نیروی کار مردان(M) و مواد اولیه(B) و دو نوع از عوامل شبه ثابت شامل سرمایه فیزیکی (K) و سرمایه تکنولوژیکی (R) در نظر گرفته شده است. تابع تولید برگرفته از تابع هزینه در قالب تابع هزینه شبه ثابت ترانسلوگ است و تابع هزینه ترانسلوگ به صورت زیر میباشد:
Ln C = α0 + αi ln pi + βij ln pi ln pj + βq ln q + βiq ln pi ln q + βk lnK +βik ln pi lnK+ βR lnR + βir ln pi lnR
(2- 9 )
متغیرها بهصورت لگاریتمی میباشد. متغیر Cنشاندهنده هزینه، اندیس Fبرای کارگران زن و اندیس M برای کارگران مرد وB اندیس مواد اولیه می باشد. پارامتر α اثر قیمتی را منعکس میکند و پارامتر β اثر هزینه کل را نسبت به قیمتهای سایر عوامل(P) اندازه گیری میکند. Lnq لگاریتم تولید و LnR لگاریتم تکنولوژی یا فنآوری میباشد. از آنجا که تابع هزینه همگن از درجه یک بر حسب قیمتها میباشد، یک رشته از محدودیتها وجود دارد:
βij = βij = βij = βiR = βiK
(2 – 10 )
معادله ( 2-9) بهوسیله قیمت یکی از عوامل نرمالیزه میشود. اگر قیمت مواد اولیه به صورت واحد نرمالیز شود، در آن صورت یک تابع هزینه ترانسلوگ نرمالیزه شده که در آن هزینه (نسبت به قیمت مواد اولیه) تابعی از قیمتهای نسبی عوامل تولید، سرمایه، تکنولوژی و تولید است. بر اساس لم شفارد سهم هزینه ( Si ) هر عامل بهصورت زیر محاسبه میشود:
SF = αF+ βFln (pi/pB) + βFq ln q+ βFKln K + βFR ln R (2-а11)
SM= αM+βM ln (pi/pB) +βMq ln q + βMk ln K +βMR ln R (2- ь11)
در توابع فوق، سهم هزینه نیروی کار زن و مرد، تابعی از هزینه سرمایه تکنولوژی(R)، سرمایه فیزیکی(K)، تولید (q) و نسبت دستمزد کارگران مرد وزن به هزینه مواد اولیه است.
برای آْزمون همگن بودن ساختار تولید، محدودیت زیر را تحمیل میکنیم (با توجه به اینکه سهم هزینهها از سطح تولید و عوامل شبه ثابت مستقل است):
βiq = – (βiR + βik ) , i = F , M
اگر این محدودیت پذیرفته شود، معادله سهم هزینه بهصورت زیر ساده میشود:
SF= αF + βFln (pi/ pB ) + βFK ln (K/q) +βFR ln (R/q) (12a-2)
SM= αM + βM ln (pi/pB) + βMK ln (K/q) +βMR ln (R/q) (12b-2)
در توابع فوق، نسبتهای سرمایه تکنولوژی و سرمایه فیزیکی به تولید و نسبت دستمزدها برسهم اشتغال نیروی کار زنان و مردان تاثیر دارند.
باشد تکنولوژی مورد استفاده در فرایند تولید به کاهش سهم اشتغال زنانβMR>0 و βFR<0اگر
منجر میشود. اغلب برای ساده سازی بیشتر در فرموله کردن، ارزش افزوده (VA) به جای تولید مورد استفاده قرار میگیرد. در این مورد متغیر وابسته سهم نیروی کار زنان در صورتحساب دستمزد میباشد و معادله قبلی بهصورت زیر بیان میشود:
SF= αF+ βFln(PF/Pβ) + βFK ln(K/VA)+ βFR ln(R/VA) (13-2)
همچنین، تغییر تکنولوژی میتواند بر مبنای یک ضریب مثبت β FR)) نشان داده شود. به نظر میرسد دادن یک اندازه عددی مشخص به سرمایه فیزیکی یا سرمایه تکنولوژی مشکل باشد (بهویژه آنکه بهصورت برونزا بین واحدهای خرد اقتصادی متفاوت باشد). برخی اوقات عامل سرمایه فیزیکی تغییر میکند و تنها اجزا سرمایه تکنولوژی ثابت است (داگرت و گرین1997(.
بر اساس الگوی فوق، اشتغال نیروی کار مردان و زنان در قالب یک مدل هزینه نئوکلاسیک، قیمت عوامل تولید را برونزا و در شرایط رقابتی درنظر میگیرد که یک فرض مبتنی بر انگیزه سودآوری است.
اگر کارگران مرد از کارگران زن بیشتر نوآور باشند، پس سهم هزینه تکنولوژی بیشتر با حرکت دستمزد نسبی (نسبت به حرکت اشتغال نسبی)، همبسته میباشد. این پایه مهمی در تحلیل حرکت مقدار و قیمت عوامل میتواند باشد.
شایان ذکر است، اگرپیشرفت تکنولوژی به افزایش شدت استفاده از نیروی کار زن منجر شود، یک افزایش برونزا در موجودی سرمایه تکنولوژی (شوک تکنولوژیکی)، تقاضا برای نیروی کار زن را نسبت به مرد افزایش خواهد داد، بهطوریکه که منحنی تقاضای نیروی کار زن به بیرون انتقال مییابد و در نقطه تعادل هم افزایش در دستمزد نسبی و هم افزایش در اشتغال نسبی برای گروه زنان ایجاد میشود و این امر موجب کاهش نابرابری در دستمزدهای نسبی نیروی کار زن و مرد میشود.
فرم قابل برآورد معادله(2- 13 ) که دارای یک جمله اختلال می باشد بصورت زیر است:
SF = αF + βF ln (PF/P M) + β FK ln (K/VA) + β FR LN ( R / VA ) + u
(2-14 )
که متغیر u جزء خطای تصادفی می باشد که می تواند بهوسیله تصادفی بودن Fα توجیه شده باشد یا بهخاطر خطای ناشی از اندازه گیری باشد. Fα اثر ثابت معادله ها را در الگو برآورد میکند. اثر ثابت میتواند ناشی از تفاوتهای کیفی در متغیرهای مورد بررسی یا سایر عوامل باشد که بر متغیر وابسته اثر میگذارد، ولی به نوعی در الگو منظور نشدهاند. علاوه بر این، الگوی فوق را می توان در قالب تغییرات نسبی متغیرهای فوق برآورد نمود که بهصورت زیر می باشد:
SF = βFln (pF / pM) + βFK ln (K /VA) + βFR ln(R / VA) + βt t + e
(2- 15)
در الگوی فوق، t علامت متغیر دامی زمان و e جمله خطا است. برای برآورد این مدلها معمولاً به دادههای ادغام شده نیاز است که باید در سطح بنگاهها مورد آزمون قرار گیرد. با توجه به اینکه هزینههای تحقیق و توسعه R&D در بسیاری از کشورها با یک روش استاندارد معقول محاسبه میشود، میتوان از مخارج تحقیق و توسعه بهعنوان متغیر جانشین فناوری در الگو استفاده نمود. علاوه بر این، در برخی از مطالعات، متغیرهایی نظیر بهرهوری عوامل تولید نیز بعنوان جانشین تکنولوژی در الگوی برآوردی منظور شدهاند.
2-2- 2- تئوریهای پویای تقاضای نیروی کار
در تئوریهای پویای تقاضای نیروی کار، هزینههای تعدیل نقش بسیار مهمی را ایفا مینماید. در شرایطی که بنگاه به واسطه تغییر محیط اقتصادی مایل به تغییر مقدار عامل کار شده است، در مییابد که تعدیل سریع عامل کار پر هزینه است. در حالتی که بنگاه، تعداد زیادی از کارکنان خود را اخراج می کند، متحمل هزینههای زیاد و اساسی می شود، زیرا تجربه و معلومات این کارگران را از دست می دهد. به همین ترتیب بنگاهی که مایل به بسط و توسعه اشتغال است (فرضاً به دلیل افزایش قیمت محصول) در خواهد یافت که استخدام کارگران اضافی ممکن است پرهزینه باشد. بنگاه باید درخواست نامههای متقاضیان شغل را از طریق اداره پرسنلی بررسی کند و پس از انتخاب کارگران جدید آنها را آموزش دهد. هزینههایی که بنگاهها در زمان تعدیل مقدار عامل کارشان متحمل میشوند را هزینههای تعدیل مینامند.
هزینههای تعدیل را میتوان به دو دسته ثابت و متغییر تقسیم بندی نمود. هزینههای تعدیل متغییر بستگی به تعداد کارگرانی دارد که بنگاه قصد دارد آنها را اخراج یا استخدام کند. بهعنوان مثال، هزینههای آموزش کارگران جدید بستگی به تعداد کارگران لازمالتعلیم دارد. بر عکس هزینههای تعدیل ثابت به تعداد کارگران استخدامی یا اخراجی بستگی ندارد . اگر هزینههای تعدیل از نوع متغییر باشد تغییرات اشتغال به آهستگی اتفاق میافتد، زیرا بنگاهها در تصمیمات استخدام و اخراجشان تردید دارند و این تردید به واسطه اجتناب از تحمل هزینههای بالا در هنگام تغییرات زیاد عامل کار است. اگر هزینههای ثابت تعدیل مسلط و غالب باشند، اشتغال بنگاه یا در سطح فعلی باقی میماند یا فورا به سطح اشتغال متفاوتی خواهد رسید. در این حالت نباید تغییرات اشتغال در طول زمان خیلی یکنواخت باشد، اما باید ناگهانی و به ظاهر غیر قابل پیشبینی باشد. مدارک و شواهد تجربی حاکی از آن است که هر دو هزینههای ثابت و متغیر تعدیل نقش مهمی را در تعیین تقاضای عامل کار بازی میکنند. با توجه به مشخص شدن نقش هزینههای تعدیل در تئوریهای پویای تقاضای عامل کار به معرفی برخی از الگوهای پویای تقاضای عامل کار میپردازیم.
2-2-2-1 -رهیافت پویای تقاضای عامل کار
الگوی پویای تقاضای عامل کار در ابتدا در مطالعات برچلینگ3 و به دنبال آن تحلیل تئوریکی الگوی پویای تقاضای عامل کار بهطور گسترده توسط نیکل4 ارائه گردید. در این قسمت، مبانی نظری این الگو و نقش مکانیزم تعدیل جزیی را در این ارتباط توضیح میدهیم. دراین الگو فرض میشود اشتغال از سطح مطلوب آن فاصله دارد و الگوی تقاضای عامل کار بهصورت زیر تعریف می شود:
Ln Nt* = ln f (xt) + ut (16-2)
که در آن Nt* سطح مطلوب یا برنامهریزی شده یا بلند مدت میباشد که به آن تقاضای مطلوب برای عامل کار میگویند. xt بردار متغییرهای مستقل مورد نظر در تابع تقاضای عامل کار و ut جمله اختلال است. از آنجا که Nt* مستقیما قابل مشاهده و اندازه گیری نیست، برای تخمین های اقتصادسنجی و تبدیل آن به مقادیر قابل اندازهگیری از فرمول نرلاو(1958 )، یا فرآیند تعدیل جزیی استفاده میشود. در ارتباط با فرآیند تعدیل جزیی دو نوع هزینه وجود دارد که این هزینهها عبارتند از:
الف – هزینه عدم تعادل5
هزینه عدم تعادل که آن را با DC نشان می دهیم تابعی از تفاوت بین تقاضای مطلوب عامل کار Nt* و تقاضای واقعی عامل کار Nt می باشد:
DC= f(ln Nt*- ln Nt) (2-17 )
یکی از اهداف بنگاهها رسیدن به سطح مطلوب اشتغال می باشد. هر چقدر بنگاهها از سطح مطلوب اشتغال دورتر شوند هزینه عدم تعادل بیشتر میگردد و حداقلکردن شکاف بین سطح مطلوب و سطح واقعی اشتغال باعث کاهش هزینه بنگاهها میشود. اکنون سوال اساسی این است که چرا بنگاهها و واحدهای اقتصادی قادر نیستند سریعاً به سمت مقدار مطلوب اشتغال حرکت کنند و چه موانعی در حداقلنمودن هزینه عدم تعادل وجود دارد6؟ پاسخ این سوال را میتوان در وجود هزینههای تعدیل یافت.
ب- هزینههای تعدیل7
هزینههای تعدیل که آن را با AC نشان میدهیم تابعی از اختلاف بین سطح تقاضای واقعی عامل کار در دوره جاری Nt و سطح تقاضای عامل کار واقعی در دوره قبل Nt-1 تعریف میگردد. به طوری که:
AC = g (ln Nt – ln Nt-1)
(2- 18 )
اگر بنگاهها در طول زمان برای رسیدن به سطح مطلوب اشتغال تصمیم به تعدیل عامل کار خود داشته باشند، باید هزینههای تعدیل از جمله هزینههای استخدام و اخراج عامل کار را بپردازند. هزینههای استخدام شامل هزینههای جستجوی عامل کار، هزینههای مربوط به آگهی دادن، هزینههای انتخاب عامل کار مناسب از بین متقاضیان و هزینههای آموزش عامل کار جدید میباشد. میزان استحکام بازار کار عمدتاً بهوسیله اتحادیههای کارگری یا اداره کار (از طریق تعیین دستمزد) تعیین میگردد. از طرف دیگر، هزینههای اخراج عامل کار از طریق مقررات وضع شده بهوسیله اداره کار و یا از طریق اتحادیههای کارگری بر واحدهای اقتصادی و بنگاهها تحمیل میشود. بنابراین، بنگاه ممکن است هزینه عدم تعادل را بهعلت بالا بودن هزینههای تعدیل بپذیرد. بر این اساس، بنگاهها بهدنبال حداقل کردن مجموع هزینههای عدم تعادل و تعدیل هستند. تابع هزینه کل (TC) یک دورهای بهصورت فرم درجه دوم در نظر گرفته میشود بهصورت زیر تعریف میگردد:
TC = α1 (ln Nt* – ln Nt )2 + α2 (ln Nt – ln Nt-1 )2 (2-19)
با حداقل کردن هزینه کل نسبت به سطح اشتغال خواهیم داشت:
∂TC/〖∂N〗_t = (-2a_1 ( Ln N_t^*- LnN_t))/N_t + (2a_2 ( Ln N_t- LnN_(t-1)))/N_t =0 (2-20)
با انتقال جمله دوم به سمت راست رابطه خواهیم داشت:
(-2a_1 ( Ln N_t^*- LnN_t))/N_t = (-2a_2 ( Ln N_t- LnN_(t-1)))/N_t (2-21)
وسپس با ساده کردن به عبارت زیر میرسیم:
Ln Nt* – ln Nt-1 = λ(ln Nt* – ln Nt-1) (2-22)
که در آن α2 / α1 = λ ضریب تعدیل نامیده میشود (حل مدل مذکور به یک مدل اتورگرسیو مرتبه اول میانجامد که برآوردیابهای LS دیگر بدون تورش نبوده و حتی سازگار هم نمیباشند، بلکه باید از برآوردیابهای من- والد استفاده کرد).8 اگر از رابطه فوق، مقدار مطلوب اشتغال را بر حسب مقادیر جاری و با وقفه اشتغال واقعی بهدست آورده و در رابطه (2-17) قرار دهیم، میتوان فرم قابل تخمین تابع تقاضا را بهدست آورد.
Ln Nt = (1- λ) ln Nt-1+ λ ln F (Xt) + Ut (2-23)
بنابراین، ضریب اشتغال با وقفه بیانگر یکِ منهای ضریب تعدیل عامل کار است که با استفاده از روشهای اقتصادسنجی9 برآورد میگردد.
2-3- مروری بر تئوریهای حاکم بر بازار کار زنان
بازار کار مانند بسیاری از مسائل اقتصادی بهدلیل داشتن رابطه با انسان دارای پیچیدگیهای فراوانی است. ناهمگونی افراد در بازار کار با سرمایه انسانی یکسان و تفاوت در دستمزدهای جنس زن و مرد قابل بررسی است. بررسی نظریات مختلف اقتصادی نمایان میسازد که در توجیه فرصتهای شغلی بانوان آمیختهای از تئوریهای مربوطه ابعاد مساله را روشن میسازد و لذا هر یک از نظریات مطرح شده، گوشهای از ابعاد مشکلات جذب نیروی کار زنان را آشکار مینماید.
2-3-1- رویکرد نئوکلاسیک
نظریه های نئوکلاسیک جهت تشریح تفاوتهای جنسیتی و اینکه چرا درآمد حاصل از کار زنان کمتر از مردان است، به متغیرهایی نظیر مسئولیت خانوادگی، نیروی جسمانی، آموزش عمومی، آموزش فنی، ساعت های کار، غیبت از کار و جابجایی در کار و چگونگی تاثیر این متغیرها در بهره وری نیروی کار و عرضه آن می پردازند. یک فرض نئوکلاسیک مطرح شده در میان اقتصاددان های جدید این است که خانواده منابع (وقت و پول) خود را به روش عقلایی بین افراد خانواده تقسیم می کند و این امر سبب می شود که زنان سرمایه های مادی و انسانی کمتری در سنین پائین دریافت کنند. بر اساس این نظریه، زنان از سرمایه انسانی کمتری نسبت به مردان برخوردارند و تخصیص بهینه منابع ایجاد می کند که زنان به کار در منزل و مردان به کار در بازار بپردازند.
همچنین استدلال می شود که برخی از زنان برای ازدواج، حاملگی و پرورش کودکان شغل خود را ترک می کنند. در نتیجه، کارفرمایان تمایل چندانی به سرمایه گذاری در امر افزایش مهارت آنها ندارند. حتی ممکن است کارفرمایان به همین دلیل از استخدام زنان برای برخی از شغل ها پرهیز کنند زیرا در صورت سرمایه گذاری برای نیروی کار زنان، ممکن است آنان پس از مدتی شغل خود را ترک کنند و کارفرما نتواند از سرمایه گذاری های بهعمل آمده بهره برداری کند و در نهایت بنگاه اقتصادی متضرر شود.
بههمین دلیل زنان اغلب در شغل های ساده که نیاز به آموزش ندارند مشغول فعالیت می شوند و شغل های تخصصی را که نیازمند آموزش های حرفه ای هستند غالباً مردان اشغال می کنند. نتیجه چنین فرایندی تجربه کمتر زنان نسبت به مردان و فرسایش شدید مهارت های آنهاست10.
از دلایل یاد شده دیگر توسط نئوکلاسیک ها جهت فقدان تقاضای نیروی کار زنان، هزینه های تحمیل شده به بنگاه برای جذب کارگر زن است. در بسیاری از کشورها قوانین حمایتی با هزینه های ایجاد مهدکودک و هزینه غیبت زنان و … سبب می گردد که هزینه کارگر زن افزایش یافته و تقاضای کلی جهت ایجاد فرصت شغلی کاهش یابد. در بحث عرضه نیروی کار زنان، نئوکلاسیکها مایلند در چارچوب تئوری رفتار عقلائی به حداکثر رساندن سود و مطلوبیت، سعی در بیان تفاوت نیروی کار دو جنس نمایند. مساله چگونگی انتخاب بین کار خانگی و کار بازاری و یا برخورداری از اوقات فراغت، موضوع مورد توجه این اقتصاددانان است. در این نظریه مطرح می شود که تصمیم گیری محدودیت زمانی بانوان متاهل در بینش نئوکلاسیکها از دو جنبه تفاوت اساسی با اعضای مرد خانواده دارد:
اول اینکه زنان بهطور سنتی، تولیدات خدمات خانگی (باروری و تربیت کودکان) را مهم ترین و اصلی ترین نقش خویش می دانند.
دوم اینکه زنان در خصوص بازار کار بسیار محتاطانه تر از شوهرانشان عمل می کنند. در مورد ارزیابی و ارزشگذاری کار بازاری زنان، نرخ دستمزد خانگی جایگزینی مناسب و تاثیرگذار است در حالی که در مقایسه، نرخ دستمزد بازاری مردان با توجه به مطلوبیت اوقات فراغت و عدم دستیابی به سبد کالاها و خدمات ارزیابی می گردد. لازم به ذکر است، جایگزینی کار در خانه باید از جانب بانوان نسبت به تغییرات دستمزد بازار عکس العمل کمتری را نشان دهد. بهخصوص در مراحلی که کودکان کوچک هستند و وقت بانوان متاهل به آسانی قابل جایگزینی برای بازار کار نمی باشد. 11
برخی از اقتصاددانان نئوکلاسیک در تلاش برای توضیح تفاوت دستمزد بین زنان و مردان مدلهایی کاملاً رقابتی بهکار برده اند که در این مدلها دستمزد برابر با ارزش تولیدات نهایی کارگران منظور می شود. در این دیدگاه، دو نظریه و رویکرد ویژه مطرح می شود: فرضیه تراکم جمعیت که در آن بهره وری پایین کارگران زن با رفتار کنار گذارنده کارفرما توضیح داده می شود و دیگری تئوری سرمایه انسانی، که بیان می دارد بهره وری زنان پایین است زیرا منابع سرمایه انسانی کمتری دارند. دیگر اقتصاددانان نئوکلاسیک، فرض بازار کار کاملاً رقابتی را رد می کنند و در عوض آنها بر اعمال دستمزد انحصاری از جانب انحصار خرید12 تمرکز می نمایند. به این معنا که قدرت انحصار در طرف خریداران خدمات نیروی کار شکل گرفته و انحصار در دست شرکت های بزرگ است13،14
2-3-2- مدل تراکم جمعیت یا ازدحام جمعیت 15
برای شروع تحلیل ابتدا باید تراکم جمعیت را تعریف نمود. ساده ترین تعریف تراکم جمعیت عبارت است از: تاثیر متقابل تقاضای با نسبت کم برای کارگران از نوع ویژه با عرضه نسبتاً زیاد همان گروه از کارگران است. بنابراین تراکم جمعیت می تواند از شمار زیادی از افراد آموزشدیده جهت حرفه خاص یا گروهی از مشاغل ناشی شده و حتی می تواند ناشی از شمار زیاد محدودیتهای اعمال شده بر کل مشاغل پیش روی گروه نامشخصی از کارگران صورت گیرد.
اولین تعریف از لفظ تراکم جمعیت در مقاله "فاوست"16 و "اجورث"17 بهدست آمدهاست. در اوایل دهه 1970، برگمن18 نظریه تراکم جمعیت را در تحلیل تقسیم بندی شغلی بیان نمود. وی مطرح کرد که: زنان از جانب طرف تقاضا به مجموعه محدودی از شغل ها محدود می شوند. این محدودیت ابتدا بر زنان که دستمزدهای کمتری می گیرند اثر می گذارد و در مرحله دوم بر گروه بی محدودیت (مردان) که دستمزدهای بالاتری می گیرند تاثیرگذار است. بهعبارت دیگر، برگمن معتقد است که کارگران ارزش محصول نهایی خود را بهدست می آورند و زنان بهدلیل اینکه به گروه کوچکی از مشاغل هدایت می شوند و نسبت سرمایه به کاری که با این شغلها همراه است، نسبتاً پایین است (بهدلیل تراکم جمعیت زنان، نسبت سرمایه به کار بالا رفته است)، بهره وری کمتری نسبت به مردان دارند. دو جزء کلیدی که تئوری برگمن را تشکیل میدهند: اول اینکه کارگران با در نظر گرفتن بهره وری بالقوه یکسان می توانند جایگزین یکدیگر شوند و دوم اینکه شرایط سمت تقاضا مسئول تراکم جمعیت است و مطلوبیت و میل کارفرما از ادغام نیروی کار دو جنس جلوگیری می کند. دانستن این نکته مهم است که برگمن از طریق دخیل دانستن مطلوبیت کارفرما، تئوریهای "بکر" و "فاوست و اجورث" را با یکدیگر درآمیخت.
در دیدگاه "برگمن" اگر مطلوبیت کارفرما جهت ندادن فرصت شغلی به زنان در مشاغل مردانه خیلی زیاد باشد، این کنار گذاشتن نیروی کار زنان بطور کامل وجود خواهد داشت و تفاوت دستمزد نیز آن را جبران نمی نماید. در نقد تفکر برگمن مطرح می شود که مشخص نیست که چرا بسیاری از کارفرمایان دارای چنین تفکر و نگرشی علیه زنان هستند و نیز چرا انگیزه کارفرمایان باید بهقدری قوی باشد که با وجود تفاوت دستمزد بین زنان و مردان قابل جبران نباشد.
با این وجود، در مدل برگمن تقسیم بندی شغلی کاملاً به مطلوبیت کارفرما بستگی دارد. به علاوه، آشکار نیست که امکان جایگزینی کامل بین زنان و مردان در فرایند تولید، بهقدری عمومی باشد که بر الگوی کامل تقسیم بندی شغلی سایه بیافکند. در نتیجه می توان گفت که توجه "برگمن" بیشتر بر تحلیل نتایج تقسیم بندی شغلی میباشد تا رویکردی جهت توضیح دلایل این امر استوارسازد19،20.
2-3-2-1- مدل تراکم جمعیت و تقسیم بندی شغلی
مدل تراکم جمعیت بهآسانی از مفاهیم عرضه و تقاضا جهت کشف نتایج محدود کننده فرصتهای شغلی زنان به شماری از شغل های خاص یا محدود بهره می برد.
دلیل اصلی تقسیم بندی شغلی بر اساس جنس و نژاد این است که بهره وری کارگر نتیجه یک عملکرد چند بعدی است، به این معنا که اگر کنشهای اجتماعی بر افراد در یک شغل مطلوب نباشد بهره وری آنها کاهش خواهدیافت.
مفروضات اصلی مدل تراکم جمعیت در تقسیم بندی شغلی عبارتند از:
1) نیروی کار بهطور مساوی بین کارگران زن و مرد تقسیم شده است. بهطور مثال 6 میلیون کارگر زن و 6 میلیون کارگر مرد وجود دارد.
2) بازار کار بهطور کلی از سه شغل x ، y وz تشکیل شده است که هر یک منحنی های تقاضای کاری مطابق با شکل 2-2 دارند.
3) زنان و مردان ویژگیهای نیروی کار یکنواختی دارند (به یک نسبت در هر یک از سه شغل بهره وری دارند).
4) بازارهای محصول، رقابتی هستند بهگونه ای که منحنی های تقاضا نهتنها درآمد تولید نهایی را منعکس می کنند بلکه منعکس کننده ارزش تولید نهایی نیز می باشند.
5) فرض می شود که در نتیجه تقسیم بندی شغلی، مشاغل y و x کارهای مردانه و شغل z زنانه و زنان به شغل z محدود شده و از شغل yو x منع شده اند. توزیع مردان در شغل های y وx بدین گونه است که 3 میلیون نفر در هر کار وارد شده اند و در نتیجه نرخ دستمزد عمومی برای مردان wm است.
شکل (2-2 )
شکل (2-2) نشان میدهد که بهدلیل افزایش تراکم جمعیت زنان در شغل z، مردان در شغلهای y وx نرخ دستمزد بالاتری خواهند داشت (wM) در حالی که زنان نرخهای دستمزد پایین تری را در شغل z خواهند داشت (wF) .
با فرض اینکه جهت جابجایی نیروی کار هیچ مانعی وجود نداشته باشد، هرگونه توزیع متفاوت اولیه مردان بین مشاغل yوx منجر به تفاوت دستمزد خواهد شد. این امر موجب تحرک نیروی کار مردان از مشاغل با دستمزد پایین تر به مشاغل با دستمزد بالاتر میگردد تا برابری دستمزدها تحقق یابد. با فرض واقعی بودن محدودیت اعمال شده بر زنان و تمرکز آنها در شغل z، زنان نرخ دستمزد بسیار کمتری را دریافت کرده و نمی توانند وارد شغل xوy شده و آنرا انتخاب نمایند. بنابراین تقسیم بندی شغلی مشخص می کند که مردان نرخ دستمزد بالاتر و درآمد بالاتری را به بهای محدودیت شغلی بانوان تجربه می کنند.
توجه به این نکته اساسی است که حتی با اعمال محدودیت، زنان در شغل z دستمزدی کمتر از درآمد تولید نهایی خود نمی گیرند بلکه در شغل z زنان دستمزدی برابر با درآمد تولید نهایی و به نسبت ارزش محصول نهایی خود دریافت می کنند. مساله این است که زنان به شغل z محدود شده اند و عرضه آنها نسبت به تقاضا بیشتر و نرخ دستمزدهای ایشان در مقایسه با مردان کمتر است.
اگر فرض شود از طریق قانون گذاری یا ایجاد تغییرات در رفتارهای اجتماعی، محدودیتهای شغلی زنان از بین برود، نتیجه این است که زنان بهواسطه نرخ دستمزدهای بالاتر از شغل z به سمت مشاغل y و xحرکت می نمایند (بهویژه اگر فرض شود تغییرات شغلی بدون هزینه است).
این سوال مطرح می شود که با رفع محدودیت اشتغال زنان از شغل z و امکان جابجایی بانوان در نیروی کار و پایان دادن به این تقسیم بندی شغلی، جامعه چه سود اقتصادی بهدست می آورد؟
شکل (2-2) نشان میدهد که در اینصورت سود خالصی برای جامعه وجود خواهد داشت. منحنی های تقاضای نیروی کار، منعکس کننده ارزش تولید نهایی هر کارگر است که با بازدهی ملی ایجاد شده مرتبط است. حرکت 2 میلیون زن به خارج از شغل z کاهشی در بازدهی ملی ایجاد می کند که در سطح ijkl نشان داده شدهاست، لیکن سطوح efghو abcd در شغل های yو x افزایش بازدهی ملی را نشان می دهند. گفتنی است، افزایش بازدهی در مشاغل x وy به علت اضافه شدن یک میلیون زن به هر یک ازاین مشاغل بیش از کاهش بازدهی ملی ایجاد شده در شغل z است. اگر در بازار کار زنان محدودیتی وجود نداشته باشد، نرخهای دستمزد در we مساوی گشته و منجر به افزایش تولید ناخالص GDP)) به مقدار (abcd+efgh-ijkl) خواهد شد. نتیجه این است که منتفع شدن جامعه از رفع تقسیم بندی شغلی غیر محتمل نمی باشد. زنان از شغل z جایی که ارزش تولید نهایی ایشان نسبتاً پایین است به مشاغل yوx منتقل میشوند که ارزش تولید نهایی کار در هر دو گروه زن و مرد مساوی شود و این شرایطی است که تخصیص کار بین دو جنس کارآمد تعیین می شود. این مطالعه نمایانگر آن است که تقسیم بندی شغلی زنان نه تنها بر توزیع نابرابر درآمد بلکه براندازه درآمد ملی موثر است. 21
2-3-3- نظریه رویکرد سرمایه انسانی 22
نکته اصلی رویکرد سرمایه انسانی به عدم جایگزینی کامل مردان و زنان در بازار کار باز می گردد. اگرچه ممکن است گروه بندیهای هوشی و سطح تحصیلات زنان و مردان مشابه باشد لیکن بانوان سرمایه انسانی کمتری را از تجارب کاری کسب می نمایند. این فرآیند به این دلیل است که آنها بهطور نسبی سالهای کمتری را نسبت به مردان در بازارکار صرف می کنند. از این رو تفاوتهای تولیدی بین زنان و مردان ظاهر می گردد و کیفیت کار این دو گروه متفاوت ارزیابی می شود و تفاوتهای پرداختی منعکس کننده کیفیت کار زنان و مردان است.
با بازبینی سنتی کار و بیکاری در تئوریهای اقتصادی، معتقدان به این نگرش تاثیرات خانواده را بر منحنی عرضه نیروی کار زنان درنظر میگیرند. مباحث عرضه نیروی کار زنان نه تنها شامل اوقات فراغت و کالاهایی که از بازار کسب می شود می گردد بلکه شامل کالاهای غیربازاری نیز می شود (کارهایی که بطور سنتی توسط بانوان انجام می گیرد). از این رو حداکثر شدن سود کار خانگی بطور مداوم به معنی فقدان سرمایه انسانی بالا برای زنان می شود.
این تئوری بیان می کند که زنان تمایل دارند به مشاغلی وارد شوند که نیاز به فرصت های کمی جهت افزایش تولید از طریق تجارب بازار کار دارند. زنان با پیش بینی یا در واکنش به نیازهای خانواده وارد مشاغلی می شوند که اگرچه محتمل است پاداش تجارب کاری خود را دریافت ننمایند، در عین حال به علت وقفه در اشتغال جریمه نیز نگردند. چنین استدلالی بیانگر آن است که زنان تمایل دارند خود را از نوع دومی از مشاغل که فرایند زمان بری از آموزش عمومی دارد مانند وکلای حقوقی، دور نگه دارند، بهجز گروهی از بانوان که برای دوره زمانی طولانی تری از طول عمرشان خواهان کار بازاری هستند. از جانب دیگر، کارفرمایان نیز تمایل دارند که زنان را از گروه سومی از مشاغل و حرفه ها که در آنها سرمایه گذاری بنگاه جهت آموزش نیروها طولانی تر است مستثنی نمایند.
در نقد این نظریه مطرح می گردد که شغلهای مردان و زنان نیازمند مهارتهای متفاوتی است. چنانکه برخی از مشاغل زنان مانند مردان نیاز به برنامه های آموزشی عمومی و طولانی مدت دارد (پرستاری و مامایی) واز جانب دیگر برخی از مشاغل زنان مانند مردان به آموزشهای بنگاهی ویژه ای نیازمند است (مشاوران اجرایی) و در نهایت برخی از مشاغل بانوان ممکن است مانند برخی از مشاغل مردان نیاز به مهارتهای کمتری داشته و افزایش قابلیت های تولید از طریق تجربه کاری در این مشاغل فراهم می شود (پیش خدمتی) .23
اتکا و تکیه مکتب سرمایه انسانی بر مقدم دانستن خانواده در زندگی زن، اگرچه می تواند تمایل بیشتر زنان را جهت انتخاب کارهایی با مهارت کمتر توجیه نماید، لیکن نمی تواند تمرکز زنان در گروه اندکی از مشاغل با ویژگی مهارتی خاص را توجیه کند. 24
جهت توجیه این تراکم، معتقدان به این مکتب برعلاقه بانوان تکیه می کنند. این توصیف یک نظریه تعدیل شده از تئوری ترجیحات آشکار شده رفتار مصرفکننده را بیان می کند- "اگر برچسب قیمت در کالا نشان می دهد که کالای A از کالای B ارزانتر نیست در آن صورت تنها یک توجیه موجه جهت انتخاب مصرفکننده وجود دارد. مصرفکننده کالای A را می خرد به این دلیل که آنرا دوست دارد".25
مکتب سرمایه انسانی گرایش به کار نیمه وقت، مرخصی و ترک شغل و در نتیجه گرایش به سمت مشاغل خاص توسط زنان را مبتنی بر قدرت انطباق آن با الگوی رفتاری و زندگی خانوادگی آنها می داند. 26
تمامی این موارد باعث تمرکز زنان در مشاغلی خاص گردیده است. مشاغلی که نیاز به مهارت کمتری دارد، کار برتر است و کارایی پایین تر و در نتیجه دستمزد کمتری خواهد داشت. بر این مبنا، یک کارفرمای عاقل برای مقابله با بی ثباتی عرضه کار زنان با پرداخت دستمزد کمتر و استخدام آنان در مشاغل غیر حساس پاسخ می گوید.
از این قیاس برمی آید که این مدل آزادی انتخاب را باور دارد. هیچ شناخت یا ارتباطی که بیان کننده محدودیت های تحمیل شده توسط اجتماع که آزادی زنان را محدود نماید تا تصمیم بگیرند وجود ندارد. نتیجه اینکه تصمیم زنان برای منشی و پرستار شدن بهجای محقق و دارو ساز شدن به علت ترجیحات شخصی آنها است. این در حالی است که تئورسین های سرمایه انسانی بیان می کنند که مجموعه موجود تمایلات و علایق ممکن است منعکس کننده فرآیند اجتماعی شدن دوران جوانی زنان باشد که فهم این فرایند خارج از چشم انداز تحلیل است. در نقد این نظریه باید گفت که علیرغم اصل اولیه اقتصادی که قیمت در تقابل منحنی عرضه و تقاضا تعیین می شود، همانگونه که رویکرد "برگمن" از ملاحظات سمت عرضه چشم پوشی می کند، مکتب سرمایه انسانی نیز اغلب از در نظر گرفتن عوامل سمت تقاضا (کارفرمایان) عاجز است. 27
2-3-4- مدل تقسیم مشاغل در بازار کار داخلی 28
کاربرد اصلی این مدل جهت توضیح تفاوت دستمزدها و اختلافات توزیع اشتغال در میان گروهها و ارائه مدل بازار کار دوگانه است. نگرش رویکرد بازار کار داخلی بر تقسیم ساختار شغلی به دو گروه مشاغل توسط یک بنگاه اقتصادی متمرکز است.
اولین مشاغل در یک بنگاه، مشاغلی است که از طریق استخدام نیروهای جدید پر می شود. این شغل های ورودی معمولاً به جایگاه های پایین تری از مشاغل محدود می باشند. دومین گروه شغلی بنگاه، دسته ای از مشاغل است که از منابع داخلی و از طریق ارتقا افرادی که از قبل مشغول بهکار بوده اند پرمی شود و معمولاً دستیابی به اینگونه از جایگاههای شغلی، از طریق پیشرفت و ارتقا نردبانهای ترقی معلومی صورت می گیرد. این فرایند بهگونه ای است که افراد از جایگاههای ورودی با کسب دانش و مهارت مضاعف به جایگاههای سطوح بالاتر منتقل میگردند که البته سطوح ذکر شده برای بنگاه حالت منحصر به فرد دارد.
با توجه به تخصیص کار و قوانین و مقررات اجرایی، مرزبندیهای خوشه ای تحرک شغلی را تعیین می نمایند. به این معنا که در گروه بندیهای شغلی، تحرک افقی و از آن مهمتر تحرک عمودی ممکن می باشد. معمولاً فرصتهای رشدی که برای کارگر درون یک بنگاه ایجاد می گردد ، توسط کار و شغلی است که از ابتدای ورود به بنگاه احراز نموده است.
طرحهای ارزیابی اشتغال و دیگر نظامهای اجرایی معمولاً برای تعیین نرخهای پایه دستمزد جهت هر گروه بندی کاری و نیز مشخص نمودن روابط دستمزدها در میان مشاغل بهکار می روند. علاوه بر این، آداب و رسوم در حفظ روابط بین شغلی نقش ایفا می نمایند. در درون گروهبندیهای شغلی، تفاوتهای دستمزد میان کارگران عموماً بر ارشدیت و شایسته سالاری متکی است . بنابراین ساختار بازار کار داخلی بهصورت مجموعه ای از روابط بین دستمزدها و امکان ارتقا در نظر گرفته می شود، که هر دو عامل ابتدا خود را بصورت گروه بندی شغلی تعریف می نمایند. می توان نتیجه گرفت که روابط دستمزد میان افراد و امکان ارتقا برای هر فرد بر اساس چگونگی شروع بهکار ایشان بنا می شود. جهت فهم تقسیم بندی شغلی و ارتباط آن با تفاوتهای دستمزد بین دو جنس دو نکته ویژه با اهمیت است:
نکته اول- در درون بازار کار داخلی رفتارهای گروهی یا گروه بندیهای شغلی افراد بهصورت هنجار است. هر چه درجه یکنواختی درون گروهی با در نظر گرفتن ویژگیهایی که مهم محسوب می شوند، بالاتر باشد، چنین رفتارهای گروهی موثرتر خواهند بود.
بهطور واضح جنسیت برای چنین تمایزات و اختلافاتی در عدم تمایل کارفرمایان برای استخدام زنان در مشاغل مردانه و یا تفاوت کیفی واقعی (یا فرض شده) بین کار مردان و زنان یک اصل آشکار است. به علاوه، اگرچه رفتارهای کلیشه ای ممکن است بر تصمیم کارفرمایان در مورد اختصاص فرصتهای شغلی به زنان و مردان موثر باشد، ولی این مساله مانع تفاوتهای قابل توجه تقسیم بندی شغلی گروههای کاری بانوان نمی گردد; لذا باید تفاوت بین بازار کار زنان و مردان را بیش از یک دوگانگی ساده فرض نمود تا تحلیل با ابعاد مشاهده شده مشاغل زنان سازگارتر باشد.
نکته دوم- درون چارچوب بازار کار داخلی تقسیم بندی مشاغل اولین راهی است که کارفرمایان حتی با رعایت نرخ دستمزدها می توانند بین مردان و زنان تفاوت قائل شوند. تحت محدودیتهای تحمیل شده توسط سیستم اجرایی بازار کار داخلی، بهنظر می رسد آزادی عمل کارفرما جهت تفاوت بین افراد یا گروههای سنی در انتخاب کارمندان جدیدالورود وسیع تر است . این در حالی است که این مسئله در ارتقا کارمندان یا کارگران به گروههای شغلی بالاتر درون سازمان کمتر دیده می شود. در درون بازار کار داخلی نرخ دستمزدها معمولاً به عنوان ارزش یا بعد پولی ساختار شغلی در نظر گرفته می شود.
با در نظر گرفتن رابطه مفهوم گروهبندی شغلی و نرخ دستمزدها واضح است که هر عاملی که بین دستمزدهای دو جنس تفاوت ایجاد نمایند، تقسیم بندی مشاغل را بر پایه جنس به همراه خواهد داشت.
یکی از فروضی که مدل بازار کار داخلی را از تئوریهای نئوکلاسیک مطرح شده متمایز می سازد مفهوم تبعیضات آماری29 است. پایر30 مطرح نمود که یک عامل دخیل در محدودیت کار زنان توسط بنگاههای اقتصادی که مورد توجه تحلیل بازار کار داخلی است به مساله تبعیضات آماری باز می گردد. در این رویکرد تصمیمات مربوط به افراد در درون یک گروه به احتمالات بهدست آمده از این گروهِهای شغلی باز می گردد. بنابراین کارفرمایان زنان را بهعنوان کارگرانی با ثبات کمتر (نرخ جایگزینی و غیبت بالاتر نسبت به مردان) در نظر میگیرند و زنان از برخی از مشاغل بهدلیل این احتمالات کنار گذاشته می شوند. بنابراین، تبعیض آماری علاوه بر تبعیض ذاتی (مربوط به بکر) عامل حاکم بر دستیابی کارگران به مشاغل اولیه محسوب می شوند.
لازم به ذکر است که در ادبیات نئوکلاسیک آنچه باعث تفاوت دستمزد بین گروههای مختلف جنسی توسط کارفرما می گردد، هزینه های بالاتر کار زنان و بالا بودن نرخ غیبت و جابجایی بانوان است. 31
2-3-5- مدل بازار کار دو گانه 32
تحلیل بازار کار دو گانه، اصلی ترین کاربرد رویکرد بازار کار داخلی جهت پاسخگویی به مسائل دستمزد و اشتغال زنان است. فرض اصلی تحلیل بازار کار دو گانه به تقسیم بندی مشاغل به اولیه و ثانویه باز می گردد. بخش اولیه، با هدف به حداکثر رساندن سود، سعی در استخدام نیروی کار فعال و پایدار دارد و کمتر تحت تاثیر نوسانات اقتصادی قرار می گیرد. مشاغل اولیه با مزد زیاد و امکان پیشرفت بالا، برای کارفرما به لحاظ لزوم ثبات شغلی، اهمیت زیادی دارد و تعویض شغل پرسنل زن به معنای آن است که این خطر وجود دارد که زنان کمتر در مشاغل بالا قرار گیرند. بدین ترتیب علیرغم توانایی و مهارت برابر به هنگام استخدام، مردان که کارگران و کارمندان ثابت در نظر گرفته می شوند، بیش از بانوان شانس استخدام در مشاغل اولیه را دارند. این نگرش بر نقشی که شغل آغازین در موسسه تولیدی دارد و بر امکانات آتی به دست آوردن سرمایه انسانی (آموزش در حین کار و تجربه) و نیز بر فرصت ارتقا تاثیر گذاشته و نشان میدهد که رفتار کارگران به خصوصیات شغلی آنها بستگی دارد و از آنجا که بیشترین غیبت در کار و تعویض شغل معمولاً در سطح مشاغل جزیی و بدون آینده صورت می گیرد، معمولاً تعداد زنان در اینگونه مشاغل بیشتر است.
سطح آموزش، وضعیت خانوادگی (تجرد یا تاهل، طلاق، بچه دار بودن یا نبودن) و محل اقامت (شهری، روستایی) موجب ناپیوسته بودن و قطعه قطعه شدن مشارکت بانوان می گردد.33
در مشاغل بخش اول، ثبات کارگر برای کارفرما اهمیت دارد و جابجایی بیشتری که در زنان مشاهده می شود به این معنا است که احتمال جذب آنها در مشاغل بخش دوم زیادتر است. از این رو، حتی اگر کیفیت نیروی انسانی قبل از ورود به شغل برابر باشد، احتمال به کار گماردن مردها در مشاغل بخش اول که امکان پیشرفت بعدی در آنها از لحاظ مزد و آموزش حرفه ای و ترفیع زیادتر است، بیشتر از زنها است.
نظریه بازار کار دو گانه به تبیین چگونگی توزیع مشاغل بین زنان و مردان کمک می کند. اما چگونگی جداسازی بر مبنای جنسیت را در درون بخشهای اول و دوم و دلایلی را که جنس می تواند هم بعد ثابت و هم ناپایدار بازار کار تلقی گردد، روشن نمی سازد.
2-3-6- انتخاب منطقی و عوامل غیر تبعیض آمیز
اقتصاددانان معتقدند که بسیاری از عوامل بهجز عوامل تبعیض و تفکیک بازاری بر تفاوت دریافت و نوع مشاغل زنان و مردان تاثیرگذار می باشند. بنابراین مشاهده اینکه یک زن سالی 000/20 دلار در سال درآمد دارد ولی یک مرد دارای درآمدی معادل 000/30 دلار می باشد، لزوماً به معنی شاهدی جهت تبعیض جنسی و تفکیک بازار نمی باشد. چنانکه این تفاوت حتی زمانی که این مرد و زن سطوح مساوی از تحصیلات را دارا می باشند و برای یک کارفرما کار می کنند نیز صادق است. بسیاری از ملاحظات بهجز پیش فرضهای ذهنی ممکن است بهآسانی باعث بهره وری بیشتر مرد مورد نظر نسبت به زن مورد نظر شود. برخی از اقتصاددانان معتقدند که سطوح جایگاه شغلی پایین بانوان اساساً در نتیجه تصمیمات منطقی و آزادانه زنان ایجاد شده است. عامل ایجاد کننده نظریه فوق این است که عمده زنان مراحل ازدواج و نگهداری فرزند را پیش بینی می نمایند و این مساله باعث می شود که بانوان بین دوره کاردر بازار و زمان ازدواجشان فاصله بیاندازند که همین امر موجب عقب ماندگیهای اقتصادی زنان است.
برای مثال سورنسن 34 دریافت که بیش از 85% نیروی کار زنان بین سنین 41-35 سالگی بطور مقطعی کار کرده اند و این زنان 30% کمتر از بانوان همین گروه سنی که کار مداوم داشته اند درآمد دریافت کرده اند. 35
در همین ارتباط فوخس ملاحظه نمود که برخی از ناکامی های اقتصادی که توسط زنان تحمل می شود بی شک به تبعیض باز می گردد، اما او هم چنین معتقد است که- "توان جسمانی نیمه بالای بدن نقش مهمی در جوامع پیش صنعتی بازی می کند.36
مشاغل از نظر عواملی نظیر موقعیتهای اجتماعی، ساعات کاری، محل استقرار، ریسک و تصادفات مرگ با هم متفاوت هستند. از جانب دیگر، متقاضیان کار ترجیحات شغلی و انگیزه های متفاوتی دارند. در این تئوری تفاوتهای دستمزد در بخشهای اقنتصادی به دنبال و در نتیجه این تفاوتها رخ میدهند. بنابراین اگر زنان ارزش زیادی را جهت ساعات کم کاری، شغل های با امنیت بیشتر و مناطق کاری نزدیکتر به منزل قائل هستند، نتیجه این ترجیحات ممکن است دستمزد و درآمد کمتر را برای زنان به همراه داشته باشد.
بالعکس در بخشهایی که مردان، ساعات بیشتر کار، مخاطرات بیشتر و ناراحتی محل استقرار شغل را بر می گزینند، درآمد و میزان دستمزد جهت اینگونه ترجیحات بیشتر است.
فوخس اشاره می کند که میل زنان برای کارهای نیمه وقت یا ساعات کمتر کار، توجیهی جهت تقسیم بندی مشاغل و در نتیجه دستیابی به درآمد کمتر زنان است زیرا شغل های محدودی وجود دارند که بانوان می توانند از عهده آنها جهت کار نیمه وقت و برای هفته های کاری نسبتاً کوتاه تر برآیند. بکر این مسیر منطقی را با اشاره به اینکه بانوان بهطور گسترده ای مسئول مراقبت کودکان و تولیدات خانوادگی هستند، توجیه کرده بود.
نتیجه اول اینکه زنان در انتخابهای خود از مشاغل تلاش می کنند تا در مشاغلی که نیاز به فعالیت کمتری دارند متمرکز شوند. این قضیه همچنانکه در تئوریهای مدل تراکم جمعیت ذکر شد به دستمزدهای پایین تر منجر می شود. دوم اینکه، دستمزدهای پرداختی توسط کارفرمایان تنها به مدت زمانی شغل، باز نمی گردد، بلکه به همت و تلاش صرف شده جهت کار باز می گردد. از آنجایی که زنان بهصورت اختیاری شغلهایی با شدت تلاش کمتر را انتخاب می نمایند، دستمزد و درآمد آنها نسبت به مردان کمتر است. دیدگاه انتخاب منطقی معتقد است که تصمیم داوطلبانه زنان مرتبط با مقادیر و نوع تحصیلات شان و همچنین شغلی که انتخاب می کنند می باشد.
در خاتمه باید اذعان نمود که در خصوص ایجاد فرصتهای شغلی زنان یک سوال مطرح است- آیا دستمزد کمتر، بیکاری بالاتر و تقسیم بندی شغلی زنان ناشی از جابجایی بالاتر آنها و کمبود تجارب شغلی مداومشان است و یا سوابق کاری غیر پیوسته و منقطع و جابجایی بالا ناشی از محدود شدن آنها به مشاغل ثانویه است که ویژگی این مشاغل پس انداز کمتر، اشتغال غیر پایدار و فرصت های کم یا نبود فرصت برای پیشرفت است؟
شاید متوازنترین پاسخ توسط "لیود – نیمی" ارائه شده است. جواب هر دو سوال مثبت است متغیرهای مشاهده شده ای مثل تجربه کار و حرفه، فرصتهای متفاوت و صلاحیت های مختلف را نشان می دهد. فرصت های متفاوت به سبب انتظارات کارفرمایان از صلاحیت های متفاوت زنان و مردان است.37 به هر حال باید اذعان نمود که مساله تقاضای نیروی کار بهویژه برای زنان متضمن ترکیب پیچیده ای از دلایل و اثرات است که جهت قضاوتی مبتنی بر واقعیت باید به همه جنبه های چگونگی حضور بانوان در صحنه های اشتغال توجه نمود.
2-4- فرصتها و چالشهای جهانیشدن
پدیده جهانی شدن دارای تاثیرات متفاوتی بر کشورها و مردم جهان است. در مجموع، دستاوردهای پدیده جهانی شدن عمدتاً نصیب کشورهای پیشرفته و کشورهای در حال رشد صنعتی بهویژه کشورهای آسیای شرقی و جنوب شرقی شده است. اکثر کشورهای توسعه نیافته از دستاوردهای این پدیده محروم ماندهاند. در درون کشورها نیز تاثیر جهانی شدن بر روی اقشار اجتماعی ناهمسان بوده است. بیشترین دستآورد نصیب اقشار مرفه شده است که دارای بیشترین دسترسی به بازار جهان، سرمایه و تخصص میباشند.
در مجموع روند جهانی شدن موجب تشدید نابرابری توزیع درآمد و ثروت در سطح جهانی و کشوری شده است. با وجود این مساله، دورنمای کلی جهانی شدن تصویری مثبت است. بر طبق تعریف صندوق بین المللی پول ( (IMFآزاد سازی را، "رشد وابستگی متقابل اقتصادی کشورها در سراسر جهان از طریق افزایش حجم و تنوع مبادلات کالا و خدمات و جریان سرمایه در ماوراء مرزها و همچنین از طریق پخش گستردهتر و سریعتر تکنولوژی" میداند. با توجه به تعاریف گفته شده، آزاد سازی تجارت را میتوان فرایندی در نظر گرفت که در آن مرزهای اقتصادی میان کشورها هر روز کمرنگتر میشود و تحرک روز افزون منابع، تکنولوژی، کالا، خدمات، سرمایه و حتی نیروی انسانی در ماوراء مرزها، آسانتر صورت میگیرد و در نتیجه به افزایش تولید و مصرف در کشورها میانجامد.
2-4-1- اشتغال و جهانی شدن
تاثیر آزاد سازی تجارت و جهانیشدن بر توسعه اقتصادی و اشتغال تاثیری است مشروط، به این معنی که به مجموعهای از عوامل از جمله ساختار و سیاستهای اقتصادی، نظیر اینکه کشور در چه نوع کالا و صنعتی دارای برتری نسبی است وابسته میباشد. برای مثال، مطالعات سازمان جهانی کار نشان میدهد که در کشورهای آسیای شرقی رشد تجارت آزاد موجب افزایش سطح اشتغال و دستمزدها در بخش صنایع شده است. در حالیکه در کشورهای آمریکای لاتین، مانند برزیل و مکزیک، رشد تجارت آزاد با افزایش اشتغال در بخش صنایع همراه نبوده، موجب کاهش سطح دستمزد کارگران غیر ماهر شده و شکاف درآمدی بین کارگران ماهر و غیر ماهر را تشدید کرده است38.در مجموع، سرمایهگذاری مستقیم خارجی دارای تاثیری مثبت بر رشد اقتصادی است. اما این تاثیر مثبت به خاطر شدت سرمایهبری39 تکنولوژی جدید و از میدان خارج شدن شرکتهای بومی که قادر به رقابت با شرکتهای بین المللی و فراملی نمیباشند تماماً به افزایش اشتغال تبدیل نمیشود. از سوی دیگر، تاثیر مثبت سرمایه گذاری مستقیم خارجی تنها به بخشی که در آن سرمایهگذاری انجام گرفته محدود نمیشود، بلکه از طریق انتقال تکنولوژی، افزایش بهرهوری کار و سرمایه و افزایش درآمد به سایر بخشها نیز منتقل میگردد. میزان و سرعت این انتقال به عوامل متعددی از جمله ساختار و سیاستهای اقتصادی کشور مربوطه بستگی دارد. در کشورهایی که میزان و شدت این انتقال آثار شدید است (نظیر ایرلند و سنگاپور) تاثیر سرمایه گذاری خارجی بر روی اشتغال و رشد اقتصادی غالباً مثبت و چشمگیر میباشد. تجربه کشورهایی که در جلب سرمایهگذاری خارجی و تبدیل آن به رشد اقتصادی و افزایش اشتغال موفق بودهاند نشان میدهد که رمز موفقیت در وجود شرکتهای بومی پویایی است که بتوانند تکنولوژی جدید را جذب و به توسعه اقتصادی تبدیل کنند. مجموعه گستردهای از سیاستهای اقتصادی و سیاسی، از جمله سرمایهگذاری بر روی آموزش نیروی کار و زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی در ایجاد این ظرفیت موثر میباشند.
طبق محاسبات سازمان جهانی کار، میزان بیکاری آشکار در جهان طی دهه گذشته افزایش یافته واکنون نزدیک به 188 میلیون نفر است. این افزایش عمدتاً به دلیل افزایش بیکاری در آفریقای جنوبی و آمریکای لاتین میباشد. در آمریکا و اتحادیه اروپا نرخ بیکاری کمابیش ثابت مانده است، در صورتیکه در آفریقای جنوبی، آمریکای لاتین وآسیای شرقی و جنوب شرقی افزایش یافته است. دو منطقه خاورمیانه (شامل آفریقای شمالی) وآفریقای جنوبی دارای بالاترین نرخ بیکاری میباشند (به ترتیب 18% و 14%) که متجاوز از دو برابر نرخ بیکاری سایرمناطق است (به استثنای آمریکای لاتین که نرخ بیکاری آن نزدیک به 10% است). تغییرات نرخ بیکاری در میان کشورهای توسعه یافته نیز ناهمسان بوده است. در ژاپن نرخ بیکاری طی دهه گذشته متجاوز از دو برابر شده است، در صورتیکه در بریتانیا و بیشتر کشورهای کوچک اتحادیه اروپا کاهش یافته است.
افزایش نرخ بیکاری در کشورهای آمریکای لاتین و آسیای شرقی و جنوب شرقی عمدتاً به دلیل بحران مالی نیمه دوم دهه 90 است. برای مثال در شیلی به دنبال بحران مالی 1998 نرخ بیکاری از 5% به 11% افزایش یافت. در برخی از این کشورها مانند کره، تایلند و مکزیک نرخ بیکاری پس از پشت سر گذاشتن بحران با سرعت به سطح پیش از بحران بازگشته است. اما در مورد سایر کشورها مانند شیلی، برزیل و فلیپین تعدیل اقتصادی بسیار آهسته بوده است .
روند جهانیسازی همچنین موجب رشد بخش غیر رسمی اقتصاد گردیده است. محاسبه میزان اشتغال در بخش غیر رسمی به علت نبود آمار دشوار میباشد. رشد این بخش غالباً با افزایش تعداد کارگرانی که برای خود کار میکنند همراه بوده است. لذا، نسبت تعداد این کارگران به کل تعداد شاغلین شاخصی برای اندازهگیری حجم بخش غیر رسمی اقتصاد بهدست میدهد. این شاخص برای بخش کشاورزی جهان از 26% در دهه 80 به 32% در دهه 90 افزایش یافت که عمدتاً به دلیل رشد بخش غیر رسمی در کشورهای در حال رشد و توسعه نیافته میباشد. طی دوره مورد نظر، میانگین این شاخص برای کشورهای توسعه یافته از 13% به 12% کاهش یافت. اما در اکثر کشورهای در حال رشد، به استثنای منطقه آسیای جنوب شرقی افزایش یافت. برای مثال، در آمریکای لاتین این نسبت از 29% در دهه 80 به 44% در دهه 90 افزایش یافت.
صنایع کوچک و متوسط منشا اصلی تولید اشتغال و درآمد برای بخش عمده جمعیت کشورهای در حال رشد و توسعه نیافته میباشند. لذا، بررسی تاثیر روند جهانی شدن بر روی صنایع کوچک و متوسط از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
در کشورهای توسعه نیافته نرخ بیکاری بالغ بر 50 در صد است40. حل این مشکل مستلزم ایجاد دهها میلیون مشاغل جدید میباشد. برای انجام این کار احتمالاً نمیتوان تنها به استراتژی افزایش صادرات متکی بود. ارزش کل صادرات این کشورها کمتر از یک درصد کل صادرات جهان است. افزون بر این، مناطق تجارت آزاد (یا مناطق پروسه کردن و ارتقا صادرات) که یکی از مکانیزمهای اصلی جلب سرمایه گذاری خارجی است، بطور متوسط تنها 2% نیروی شاغل را شامل میشوند. به عبارت دیگر، صنایع صادراتی هنوز دارای نقشی نسبتاً حاشیهای در تامین اشتغال میباشند و نقش تعیینکننده همچنان بر عهده بخش کشاورزی و صنایع کوچک و متوسط است. برای مثال، در هندوستان بخش کشاورزی با مقیاس کوچک مسئول 60% کل تولیدات کشاورزی و 90% نیروی شاغل در بخش کشاورزی است. در سطح جهانی 6/2 میلیون نفر برای تامین زندگی به بخش کشاورزی وابستهاند که بخش عمده آنرا کشاورزان خرده پا و کارگران کشاورزی تشکیل میدهند. در چنین شرایطی، تاثیرات منفی روند جهانی شدن بر صنایع کوچک نگران کننده است.
گرچه برخی از تاثیرات جهانی شدن بر بازار کار نگران کننده میباشند، اما این روند دارای تاثیرات مثبت چشمگیری نیز میباشد. برای مثال، در برخی از کشورها زنان توانستهاند فرصتهای بیشتری برای اشتغال و افزایش درآمد کسب کنند. همچنین، سیاست شرکتهای بزرگ فراملّی برای دادن سفارش انجام برخی از فعالیتهای پروسه تولید41 به شرکتهای کوچک در کشورهای در حال رشد و توسعه نیافته، برای این کشورها فرصت مناسبی فراهم آورده است تا به اقتصاد جهانی بپیوندند.
2-4-2- جهانی شدن و اشتغال زنان
آزاد سازی تجاری منجر به تغییر نیروی کار و سرمایه از صنایع وارداتی به سمت صنایع صادراتی میشود و بنابراین سهم استخدام زنان در کل اقتصاد افزایش مییابد. در جریان آزاد تجاری بهرهوری زنان در پی بروز شدن صنایع و حرکت به سمت تولیداتی با ارزشافزوده بالاتر و تولید با تکنولوژی بالاتر، کاهش مییابد و به همین ترتیب فاصله دستمزدها کاهش مییابد. البته زمانی که صنعت به سمت تولیدات با ارزشافزوده بالا میرود، استخدامها کمتر از تبعیضات جنسیتی تاثیر میپذیرد ودرآمد نسبی زنان افزایش خواهد یافت.
زنان ایران از حیث ردهبندی و دارا بودن مشاغل و امکان حضور در صحنه فعالیتهای اقتصادی جامعه با محدودیت بسیار فراوانی روبهرو هستند. البته این موضوع ناشی از کم توسعه یافتگی تاریخی است که به همه کشورهای کم توسعه تعلق دارد. اما در مورد ایران نکات ویژه ای قابل بیان است:
تبعیض و نارسایی شغلی زنان هیچ همخوانی با ادعا و برنامه و سیاست های اعلام شده دولت ها در ایران ندارد اما در عوض همراستا با جریانهای فکری و نیروهای اجتماعی و سیاسی است که حضور برابر، کاملاً فعال و حقوق کامل زنان را برنمی تابند و کاملاً علیه بینش و منافع خود میبینند.
زنان ایران، چه در خارج و چه در داخل، توانستهاند در عرصههای مختلف تواناییهای چشمگیر و اثرگذاریهای ملی، اجتماعی و اقتصادی جدی داشته باشند. اما این توانایی به علت شرایط تبعیض آمیز عمومی، هم در صحنه طبقاتی، هم در صحنه جنسی و هم از جهت حقوق اجتماعی و سیاسی، بهطور بالفعل متوجه همه زنان ما نمیشود.
اقتصاد ایران هم در برابر رقابتهایی که آزادسازی تجاری به معنای امروزی آن یعنی تلاش برای جهانگیر کردن سرمایه به رهبری ایالات متحده صورت میگیرد بسیار آسیب پذیر است. هم شمار قابل توجهی از صنایع و هم رفاه و اشتغال و خدمات و کالاهای عمومی در فرآیند آزادسازی تجاری آسیب میبیند. اما بیشترین آسیب در این میان به وضعیت اشتغال و رفاه زنان کم توش و توان خواهد رسید. پس باید سعی کرد که همراه با آزاد کردن برنامهریزی شده و زمانبندی شده در مقابل پیامدهای منغی آزادسازی اقتصادی از زنان حمایت بیشتری صورت پذیرد. آزادسازی با تمایل شدید به خصوصیسازی از جمله آموزش و بهداشت، زمینه را برای فقر گسترده و محرومیت آموزشی و بهداشتی فراهم میآورد و بنابراین نه تنها روند کنترل جمعیت را در خیلی از مناطق جهان کند میکند مانع تحول در فرهنگ و سوادآموزی در میان زنان میشود.
2-5- نتیجهگیری
با توجه به مبانی نظری، تقاضا برای عامل کار تابعی از نرخ مزد، تقاضا برای محصولات تولیدی، دستمزد نیروی کار و هزینه استفاده از سرمایه و فناوری میباشد و بر این اساس کارفرما تصمیم میگیرد که نیروی کار جدید را استخدام نماید. تقاضا برای نیروی کار جدید با نرخ دستمزد رابطه معکوس و با تقاضای محصولات و عایدی که از استخدام یک کارگر اضافی بهدست میآید، رابطه مثبت دارد. درمورد تئوریهای ایستا، روش حداکثرسازی تابع سود و حداقلسازی هزینه کل بنگاه مهمترین الگوهای استخراج تابع تقاضای عامل کار هستند. در مدلی هم که برای در نظر گرفتن ناهمگنی نیروی کار در نظر گرفته شد، مدل رنن با استفاده از روش حداقلسازی هزینه به موضوع ناهمگنی نیروی کار بر حسب جنس پرداختیم ونتیجهای که حاصل شد عبارت بود از اینکه، اگرپیشرفت تکنولوژی به افزایش شدت استفاده از نیروی کار زن منجر شود، یک افزایش برونزا در موجودی سرمایه تکنولوژی (شوک تکنولوژیکی)، تقاضا برای نیروی کار زن را نسبت به مرد افزایش خواهد داد، بهطوریکه که منحنی تقاضای نیروی کار زن به بیرون انتقال مییابد و در نقطه تعادل هم افزایش در دستمزد نسبی و هم افزایش در اشتغال نسبی برای گروه زنان ایجاد میشود و این امر موجب کاهش نابرابری در دستمزدهای نسبی نیروی کار زن و مرد میشود.
همچنین در این فصل نظریات مختلف بازار کار و همچنین تئوریهای حاکم بر بازار کار زنان مورد بررسی قرار گرفت. معرفی نظریات متفاوت در زمینه تفاوتها و ویژگیهای تقاضای کار زنان با تاکید بر توان و ساختار فعالیتهای عمده اقتصادی با توجه به سرمایه یا کاربر بودن تولیدات و نیاز هر فعالیت به نیروی متخصص و نیاز فعالیت مربوطه به داشتن نیروی فیزیکی عامل کار و همچنین میزان جانشینی نیروی کار بین دو جنس ازعوامل تعیین کننده تقاضای بنگاهها در جذب نیروی کار زنان است.
یکی از دلایل ذکر شده در ادبیات تئوریهای جنسیتی بازار کار مربوط به تفکیک بازار کار به مشاغل زنانه و مردانه است. افزون بر این، تفاوت سرمایه انسانی زنان و مردان نیز میتواند در این مساله نقش داشته باشد. همچنین میزان غیبت از کار و حضور متناوب زنان در بازار کار از جمله دلایل توجه کمتر کارفرمایان به زنان است. گفتنی است، بر اساس نظریه تفکیک بازار و نظریه بازار کار دوگانه و با اشاره به شغلهای بخش اول (تامین بیشتر، فرصت پیشرفت بیشتر، مزد بیشتر) و بخش دوم (مزد کمتر، تامین کمتر و محدودیت امکان پیشرفت) به توجیه نظر کارفرما در بهکارگرفتن نیروی کار مرد میپردازد یعنی ثبات کارگر در کار برای کارفرما مهم است و با توجه به جابجایی بیشتری که در نیروی کار زن مشاهده میشود ، احتمال جذب آنها در شغلهای بخش دوم افزایش مییابد .
مساله مهمی که باید به آن بهطور اکید توجه شود این است که دستمزد پایینتر زنان نسبت به مردان ضرورتاً، به معنای تبعیض دستمزدی نیست زیرا این تفاوت دستمزد میتواند در نتیجه عواملی چون تفاوت سرمایه انسانی ناشی از تجربه، غیبت بیشتر از کار، تلاش کمتر، تمرکز زنان در تعداد محدودی از مشاغل و… باشد.
آزادسازی تجاری فرایند ادغام اقتصادهای ملی در یک اقتصاد فراگیر جهانی است که در آن عوامل تولید (نیروی کار و سرمایه)، تکنولوژی و اطلاعات آزادانه از مرزهای جغرافیایی عبور میکند و محصولات تولیدی (اعم از کالا و خدمات) نیز آزادانه به بازار کشورهای مختلف وارد می شود. از مشخصههای اصلی این فرایند اتکا بیشتر به نظام بازار، خصوصیسازی و آزادسازی در ابعاد مختلف آن اعم از آزادسازی تجاری، بازارهای مالی و سرمایه گذاری مستقیم خارجی میباشد که در تحقیق حاضر تاثیر فرآیند آزادسازی بر اشتغال زنان در کارگاههای صنعتی در ایران مورد بررسی قرار میگیرد. آزادسازی منجر به تغییر نیروی کار و سرمایه از صنایع وارداتی به سمت صنایع صادراتی میشود و بنابراین سهم استخدام زنان در کل اقتصاد افزایش مییابد. در جریان آزاد تجاری بهرهوری زنان در پی بروز شدن صنایع و حرکت به سمت تولیداتی با ارزشافزوده بالاتر و تولید با تکنولوژی بالاتر، کاهش مییابد و به همین ترتیب فاصله دستمزدها کاهش مییابد. البته زمانی که صنعت به سمت تولیدات با ارزشافزوده بالا میرود، استخدامها کمتر از تبعیضات جنسیتی تاثیر میپذیرد ودرآمد نسبی زنان افزایش خواهد یافت.
فهرست منابع فارسی
1. آژیر، آزاده، ارتقای بهرهوری نیروی کار زنان در صنعت، 1385، پایگاه اطلاع رسانی رفاه نیوز.
2. احمدی خراسانی، نوشین ، فصل زنان 4 ،1383، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
3. اشرف زاده، سید حمیدرضا، مهرگان، نادر، اقتصادسنجی پانل دیتا، 1387، دانشکده علوم اجتماعی، موسسه تحقیقات تعاون، انتشارات دانشگاه تهران،.
4. افقهی، منصوره، زنان و صنعتی شدن، 1387، پایگاه اطلاع رسانی انسانشناسی و فرهنگ.
5. امینی، علیرضا، اصلانچی، محمدرضا، بازنگری برآورد سری زمانی جمعیت شلغل به تفکیک بخشهای اقتصادی ایران 85-1335، مجله برنامه و بودجه شماره 102، ص 47 تا 97.
6. امینی، علیرضا، رویکرد جنسیتی به عدم تعادلهای بازار کار، بهار ،1383، پژوهش زنان ، دوره 2، شماره1، 146-133 .
7. باقری، شهلا، اشتغال زنان در ایران،1382، درآمدی بر عوامل موثر بر اشتغال زنان در چهل سال گذشته، تهران: روابط عمومی شورای فرهنگی اجتماعی زنان.
8. پوچنر، پترا، ترجمه روح الله یوسفی، نوآوری و توسعه در کارآفرینی دانش محور. سایت http://www.ayandeh.com
9. پیراهری، نیره، موانع اشتغال زنان،1381، مجموعه مقالات همایش آموزش، اشتغال زنان و توسعه ملی، دانشکده علوم انسانی و اجتماعی، دانشگاه مازندران، .
10. چیت ساز قمی، محمد جواد، دانش آموختگان آموزش عالی و اشتغال، 1378، فصلنامه پژوهش، شماره1.
11. خسروینژاد، علیاکبر، برآورد تابع تقاضای نان برای خانوارهای شهری ایران (کاربردی از مدلهای با اطلاعات ادغام شده)، زمستان 1380، مجله پژوهشها و سیاستهای اقتصادی، شماره 20، ص 117 تا 138.
12. رئیسدانا، فریبرز، تهدیدهای جهانی سازی برای توانایی شغلی زنان ایران، سایت http://antiduring.blogfa.com
13. رستمنیا، مهدی، تحلیل عوامل موثر بر سهم اشتغال نیروی کار متخصص در کارگاههای بزرگ صنعتی ایران (با تاکید بر تحقیق و توسعه و فناوری)، 1386، پایان نامه کارشناسی ارشد، واحد تهران مرکز.
14. زعفرانچی، لیلا، بررسی اشتغال زنان در سه بخش عمده اقتصادی با تاکید بر برنامه چهارم، 1385، پایان نامه کارشناسی ارشد، واحد علوم و تحقیقات.
15. سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور، معاونت امور اقتصادی، دفتر اقتصاد کلان، شهریور 1387.
16. سازمان مدیریت و برنامهریزی، گزارش اقتصادی و نظارتی سال 1385.
17. سفیری، خدیجه، بررسی جنبه های کمی و کیفی اشتغال زنان و رابطه ی آن با توسعه اقتصادی، 1373 ، پایان نامه مقطع دکترا، دانشگاه تربیت مدرس.
18. سفیری، خدیجه، جامعه شناسی اشتغال زنان، تهران، 1377، موسسه انتشارات تبیان.
19. شادی طلب ، ژاله ، توسعه و چالش های زنان ایران،1382، فصلنامه مرکز مطالعات و تحقیقات زنان، دوره 1 شماره 7، نشر قطره.
20. صادقی، مسعود، عمادزاده، مصطفی، تحلیلی بر عوامل اقتصادی موثر بر اشتغال زنان ایران، بهار 1383، پژوهش نامه مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران، دوره 2، شماره 1، ص 12 .
21. علمی، زهرا، سیاستهای اقتصاد کلان و بازار کار زنان، 1383، پژوهش زنان، دوره 2- شماره 2، ص30و 31.
22. فراست خواه، مقصود ، زنان آموزش عالی و بازار کار ،1383، پژوهش زنان، شماره 1 ،دوره 2.
23. فیشر، استانلی، دورنبوش، رودیگر، اقتصاد کلان، 1378، ترجمه دکتر محمد حسین تیزهوش تابان، چاپ سوم، انتشارات سروش.
24. قاسمی، سید پارسا، اشتغال زنان کلید رهایی از فقر، مرداد 1387، سایت سرمایه.
25. قدیر، محسن، اشتغال زنان از نگاه اسلام و غرب، 1388، دفتر مطالعات زنان، پورتال فرهنگی نور.
26. کار، مهرانگیز، زنان در بازار کار ایران،1384، چاپ سوم ، نشر سحاب .
27. کریشنا رائو، پی نینتی، توسعه پایدار اقتصاد و سازوکارها، مترجم احمد رضا یاوری، 1385، انتشارات دانشگاه تهران، .
28. کمیجانی، اکبر، قویدل، صالح، نقش آزادسازی تجاری بر بازار کار و برآورد تابع تقاضای نیروی کار، بهار 1385، فصلنامه پژوهش اقتصادی، شماره20.
29. مرکز آمار ایران، نشریات تفصیلی کارگاههای صنعتی 10 نفر کارکن وبیشتر 85-1373.
30. نجاتی محرمی، زهرا، آزادسازی تجاری و نابرابری دستمزدها در ایران سالهای 1380 -82 ، مجله تحقیقات اقتصادی شماره 76 .
31. نوروزی، لادن، بررسی تحولات بازار کار زنان در ایران در سالهای 80-1376 و چشم انداز آینده آن،1382، موسسه کار و تامین اجتماعی .
32. نوروزی، لادن، تفاوتهای جنسیتی در ساختار شغلی، بهار 1383، پژوهش زنان، دوره 2، شماره1.
33. هادیان، ابراهیم، علی، حیدرپور، توسعه اقتصادی و سهم زنان در نیروی کار: مورد ایران 75-1352، فصلنامه جمعیت، ش 27 و 28
34. هژبرکیانی، کامبیز، اقتصادسنجی و کاربرد آن، 1377، انشارات ققنوس، چاپ دوم.
35. www.hadizamzni.com ایران : فرصتها و چالشهای جهانی شدن, .جولای 2004.
فهرست منابع لاتین
1-Andrẽs Villarreal, Wei-hsin Yu, Does Economic Globalization Benefit Women? Export Production, Foreign Investment, and Gender Inequality in Mexico, University of Texas at Austin, May 22, 2006.Director A.R Employment Strategy Department.
2- Barbara R. Bergman, The Effect on White Incomes of Discrimination in Employment, "Journal of Political Economy 79 (march / April 1971).
3- Becker, G.S. (1985) "Human Capital, Effort and Sexual Division of Labor" , Journal of Labor Economics 3.
4- Brechiling, Frank, (1965), "Investment and Employment Decision" , Manchester, Manchester University Press.
5- Briscoe, G. and R. Wilson (1992) "Forecasting Economic Activity Rates" , International Journal of Forecasting 8.
6- Cagatary, N. and S. Osler (1995) "Feminization of the Labor force: The Effects of Long term Development" World Development 23.
7- Carol L. Jusenius, "The in Fluence of Work Experience and Typicality of Occupational Assignment on Women's Earnings" , Dual Careers, Research Monograph No.21, vol.4(Washington, D.C: Department of Labor, 1976).
8- Cary Becker, "Human Capital, Effort, and the Sexual Division of Labor", Journal of Labor Economics, January, 1985.
9- Clark, R. L. and R. Anker(1990) "Labor Force Participation Rates Of Older Persons, An International Comparison", International Labor Review 129.
10- Clen G. Gain " Married Women in the Labor force.
11- Cytihia b. lioyd and Beth T. Niemi, The Economics of Sex Differentials (new York: Columbia University Press, 1979).
12- England P, the failure of Human Capital theory to Explain Occupational Job Seygregation Journal of Human Resource, 1982.
13- Elmira Nazombe, woman's labor: a key factor in globalization, Economic Justice News, May 1999.
14- F.Y.Edgeworth, "Equal Pay to Men And Women for Equal Work", Economic Journal 32 (September 1922).
15- Francine D. blue, Marian A. Ferber, and Anne E.Winker, the economics of woman, men , and work, 3rd ed. ( Englewood Cliffs, Nj:prentice – Hall 1998
16- Goldin, C. (1994) "The U-Shaped Femal Labor Force Function in Economic Development and Economic History", Chicago: University of Chicago Press.
17- Helena, Marina, Jorge Saba Arbache, Trade openness and Gender Discrimination, C.P.Satos, University of Brasilia, Brazil, April 2005.
18- Hildegunn Kyvik Nordas , WTO,Is Trade Liberalization a window of Opportunity for Women, Working paper August 2003.
19- ILO, Global Employment Trends for Women, BRIEF, March 2007.International Labor Office, Human Trafficking Sexual Exploitation in Japan, SAP-FL Special Action Programme to Combat Forced Labor.
20- Johnston, jack and John Dinardo, Econometric Methods, fourth edition, McGraw-Hill, 1997.
21- Lim Ly, women's work in export factories: the politics of a case, Source Citation: Persistent inequalities: women and world development, edited by Irene Tinker. New York, New York, Oxford University Press, 1990, Popline Document Number: 186900
22- Lyons, N.P. (1992) "Women's Education", In M.C. Alkin(ed) Encyclopedia Of Educational Research, Newyork: Mc Millan.
23- Michael J. piore , "The Dual labor market : Theory and Implications" in problems in political Economy , ed. Gordon – 1971-pp.20-94.
24- Simin Mahmud, Nila Kabir, Globalization Gender and Poverty, Journal of International Development, 2000.
25- Susan Horton, women and industrialization in Asia, 1990.
26- Schultz, T.W.(1961) "Investment in Human Capital", American Economic Review 51.
27- Trade Liberalization And Manufacturing Employment: The Case Of India 2002,Ilo ISBN92-2-11080-0.
28- UNFPA State of World Population 2006 On Women and international migration.
29- victor F. fuchs , How we Live (Cambridge , MA:Harvard university press , 1983)
30- William J .Baumol. Economic Theory and operations Research , 24 rev. ed. (Englewood cliffs , W .J :prentice -Hall , Inc,1965)gp.198.
1 – CES = Constant Elasticity of Substitution.
2 – Van Reenen , The Quarterly Journal Of Economics , vol , 111,No 1(feb , 1996)
3 Frank, Brechling , (1965) , "Investment and employment Decision". Manchester Uni Press.
4 Stephen, Nickell, (1986),"Dynamic Models Of Labor Demand". In Orley Ashenfelter and Richard Layard, eds , Hand book of labor Economic, Amsterdam: North Holland Press.
5 – Disequilibrium
6 امینی، علیرضا، بازنگری برآورد سری زمانی جمعیت شاغل به تفکیک بخشهای اقتصادی ایران 1335 -1385 ، مجله برنامه و بودجه، ش 102 .
7 Adjustment Cost
8 – JOHNSTON, DINARDO, 1997, Chapter 2, Page 52.
9 – Ibid, p 52.
10 – علیرضا امینی، رویکرد جنسیتی به عدم تعادل های بازار کار – پژوهش زنان – فصلنامه مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران، دوره 2، شماره 1، بهار 1383، ص 134
11 – Gary Backer , Human capital , Effort, and sexuall Division of labor , Journal of Labor conomics , January 1985 , p:533-558.
12 – Monopsony
13-Francine D. blue, Marian A. Ferber, and Anne E.Winker, the economics of woman, men , and work, 3rd ed. ( Englewood Cliffs, Nj:prentice – Hall 1998
14 – Carol L. Justness , "The influence of work Experience and Typicality of occupational Assignment on women's Earnings."
Dual Carees, Research monograph NO.21, Vol. 4(Washington D.C: Department of labor , 1976)
15- The overcrowding Approach
16- Millicent G. Fawcett , "Equal pay for Equal work," Economic Journal 28 (march 1918):1-6.
17 – F.Y. Edgeworth , "Equal pay to men and women for equal work".
Economic Journal 32 (September 1922) , 431-57.
18-Barbara R. Bergman. " the effect on white incomes of discrimination in employment , " journal of political Economy 79(March / April 1971) : 294-313
19 – Carol L. Jusenius, The influence of work experience and typicality of occupational assignment on women ' s earnings, " Dual Careers, Research monograph No . 21, Vol. 4 ( Washington , D . C. : Department of Labor , 1976 )
20- Francine D . Blau , Marianne A . Ferber , and Anne E . winker , the Economics of Women , Men , and Work , 3rded (Englewood Cliffs , Nj : prentice – Hall , 1998 ) .
21 – labar market Discrimination- contemporary labor Economics – mcConnell Brue mcpherson published by Mc Grow hill-2003-chapter h- P: 455-460.
22 – The Human capital Approach
23 – Jusenius-1979.
24 – Carol L.Jesenius , "The influence of work Experience and Typicality of occupational Assignment on women's Eqrnings" Dual careers , Research monogragh No. 21 , Vol. 4(Washington D.C: Department of labor , 1976).
25 – William J .Baumol. Economic Theory and operations Research , 24 rev. ed. (Englewood cliffs , W .J :prentice -Hall , Inc,1965)gp.198.
26 – Ibid.pp.185-187.
27 – Ibid . pp , …
28 – The Internal labor Market Approach
29 – Statistical Discrimination
30 – Michael J. piore , "The Dual labor market : Theory and Implications" in problems in political Economy , ed. Gordon – 1971-pp.20-94.
31 – Ibid.
32 – Dual labor market theory
33 – Ibid.p.p.196-197.
34 -Sorensen
35 – Labor market Discrimination- contemporary labor Economics – mc Connell Brue Mcpherson published by mc Grow Hill 2003-chapter h – P:455-460.
36 – victor F. fuchs , How we Live (Cambridge , MA:Harvard university press , 1983)
37 – Cytihia B. Liyod and Beth T.Niemi , The Economics of sex Differentials (new york: Columbia university press , 1979)P:13.
1- www.hadizamzni.com, ایران : فرصتها و چالشهای جهانی شدن, .جولای 2004
2Capital intensity
40 – Ibid, p 28.
41 Out sourcing and sub-contracting.
—————
————————————————————
—————
————————————————————