مدیرت موفق و تفاوت آنها
موفقیت در مدیریت نیازمند اراده خستگی نا پذیر به بهترین
بودن است.
بهترین مهارتهای مدیران
ارائه ی بازخورد مثبت
نگرش مثبت
قابل اعتماد و نیک خواه
با تدبیر و با کیاست
حامی و پشتیبان
شنود موثر
تعین اهداف و انتظارات روشن
به سرانجام رساندن کارها
توانایی فنی بالا
مقتدر ولی خوش بر خورد
و…
فهرست بدترین مهارتهای مدیران
ارائه بازخورد کم یا فقط بازخورد منفی
بد رفتار و منتقد
متقلب و نادرست
بی تدبیر
غیر قابل دسترس
شنود ضعیف
ناهماهنگ درباره ی انتظارات و اهداف
کارها نا تمام رها کردن
ناتوانایی فنی و عدم پذیرش واقعیت
دیکتاتور
و…..
موفق به عنوان رهبر
برای کارکنان اهدافی روشن تعیین کنید:
هدف گذاری تکنیکی بسیار کار امد است.اما تعداد کمی از مدیران از ان استفاده می کنند.کارکنان هدف و چالش هستند. هدف گذاری موجب بهتر انجام دادن کارها می شود.
شیوه ی عمل:
کارکردن با کارکنانی که دارای هدف نیستند بسیار دشوار است. در عوض کار کردن به عنوان یک مدیر با کارکنانی که دارای هدف هستند بسیار اسان است.بخاطر اینکه کارکنانی که دارای هدف هستند عملکرد خود را بهبود بخشند.هدفگذاری موجب افزایش عملکرد کارکنان شده است.اگر هدف گذاری بدرستی انجام شود موجب انگیزش کارکنان برای افزایش تلاشهایشان خواهد بود.در حوزه ی مدیریت هدف گذاری تکنیکی کار امد محسوب می شود.زیرا انتظارات را تعدیل کرده و روشی برای ارائه بازخود مناسب ایجاد می کند.
دو روش برای هدف گذاری وجود دارد:
هدف گذاری برای کارکنان
هدف گذاری با کارکنان
هر دو روش کار امد است. اما روش دوم موثر تر است. بدلیل اینکه اگر کارکنان در هدف گذاری مشارکت داشته باشند نسبت به اهداف احساس تعهد کرده و خود را مالک اهداف و نتایج می دانند.از اینروباید در هنگام هدف گذاری اهداف هوشمندانه ای تعیین کرد.هدف گذاری هوشمندانه دارای ویژگیهای زیر است:
مشخص
قابل اندازه گیری
دست یافتنی
اهمیت
پذیرش پیشرفت:
انگیزش افراد به ندرت کاری ساده است.بسیاری از کارشناسان معتقدند افراد را نمی توان برانگیخته کرد.هر چند اگر سه شرط مهم را در نظر داشته باشید تلاشهای شما موثر خواهد بود. اما پیش از انکه به شرط دیگری بپردازید باید شرط قبلی اجرا شده باشد.
شرط اول:هر کس چیزی می خواهد. فرد ممکن است دنبال پول بیشترو گرفتن ترفیع ورضایت شغلی یا هر چیز دیگر باشد.در وهله ی اول افراد باید در خود تمایلی برای موضوع دلخواه احساس نمایند تا بعد سعی کنند با انجام فعالیتی به ان دست یابند.
شما به عنوان یک مدیر باید موضوع مورد علاقه کارکنان را شناخته و انرا به یک هدف کمی تبدیل کنید. اگر افراد هدف یا علاقه ای نداشته باشند نمی توان هیچ انگیزشی از انها دید. از کارکنان بی انگیزه هم نمی توان انتظار ابتکار یا پیشرفت داشت. هر شخص انگیزه ای دارد. مدیر موفق کلید موفقیت را خواهد یافت.
شرط دوم:افراد مایلند بدانند برای رسیدن به موفقیت باید چه گامهایی برداشته شود. خوب نیست بدنبال چیزی باشید که برای رسیدن به ان هیچ راه عملی و اشکاری وجود ندارد.هنگامی که فرد برای موفقیت و برنامه و ابزار داشته باشد برای رسیدن به هدف برانگیخته می شود. اگر برای موفقیت ابزارو حمایت ارائه شود افراد نیز موفق خواهند شد. یک گام ضروری در انگیزش افراد شناسایی یا خلق مسیری است که باید طی شود. مدیر باید در کنار زدن موانع و ناهمواریهای این مسیر به یاری کارکنان بشتابد.
شرط سوم:کارکنان باید باور داشته باشند که تلاشهای انان معنی دار و در برگیرنده پاداش است.بسیاری از کارکنان دارای هدف هستند و راه رسیدن به ان را نیز می دانند. لکن فاقد این باور هستند که تلاشهای انان مورد پذیرش قرار گرفته یا با ارزش محسوب می شوند. شرط سوم اهداف و تلاشها را با ارزش می سازد.پذیرش
و قدردانی یک نوع پاداش است.هر چند پذیرش و قدردانی برای هر فرد معنای خاص و منحصر بفردی دارد. پذیرش و قدردانی و شور و هیجان انجام انجام کار را مضاعف می سازد.بگونه ای که علیرقم وجود موانع انگیزش بطور مستمر ادامه می یابد.یکنواختی کار نوعی مانع انگیزشی بشمار می اید.
مواجه شدن با مسائل:
مشکلات همیشه بد نیستند. انها اجتناب ناپذیرند. شما بدون روبرو شدن با مسائل و مشکلات معمولا محکوم به شکست هستید. زیرا احتمال در هنگام تلاش برای بهبود فعالیتها و دست یابی به نتایج ریسک پذیر نخواهد بود.
در زمان مواجه شدن با مشکلات معمول کاری پنج مرحله را باید طی کرد. این مراحل عبارتند از:
مرحله اول:بلافاصله به مسائل بپردازید.
مرحله دوم:در مورد مساله به طور صریح اظهار نظر کنید.
مرحله سوم:درباره مساله احساس شخصی خود را بیان کنید.
مرحله چهارم:به طور خلاصه بیان کنید بدنبال چه چیزی هستید.
مرحله پنجم:اهمیت مساله را به کارکنان گوشزد کنید.
مدیریت منعطف:
شما هر قدر هم که بخواهید مدیر ثابت قدم و بی طرف باشید باز هم نمی توانید همه افراد را به یک شیوه مدیریت کنید.اداره هر فرد به خود ان فرد و وضعیت موجود بستگی دارد. دو پرسش کلیدی که در اینجا مطرح هستند عبارتند از:
1-انگیزه های این شخص چیست؟
2-مهارت این فرد در چیست؟
مدیران برای اداره کارکنان مجبورند در مهارتهای زیادی خبره شوند. برای مثال اگر مدیر مالی باشید ایا حسابدار تازه کار را همانند یک حسابدار خبره با ده سال سابقه مدیریت می کنید؟عقل سلیم حکم می کند که جواب منفی باشد.
چگونه یک مدیر موفق باشیم؟
درحقیقت موفقیت یک حالت ذهنی است. برنده بودن هم یک حالت ذهنی است. یک عادت که می تواند به یک فضیلت تبدیل شود. شک نداشته باشید که موانع بوجود می ایند.کشاورزان با خشکسالی و افت و تغییرات قیمت بازار مواجه می شوند. اما کشاورزان موفق سرسختانه هر رو و هر سال با این مشکلات مبارزه می کنند. برنده ها نیزهرگاه که مشکلی پدیدار می شود از این روش استفاده می کنند.و سرسختانه و با شجاعت با ان روبه رو می شوند.
مدیران موفق چگونه موفق می شوند؟
مهمترین موضوع قابل اشاره در مورد مدیران موفق تصاویر و نگرشهای ذهنی انهاست.مدیران موفق همیشه بهترین و نه بدترین ها را در ذهن خود تصور می کنند.انها در مورد چیزهایی که خواهان ان هستند و نه در مورد چیزهایی که نمی خواهند فکر میکنند. سپس برای دست یابی به ان تلاش می کنند.
مدیران موفق همیشه مثبت اندیش هستند و از منفی بافی متنفرند.مدیران موفق اینده ای را که برای خود تصویر کرده اند را می سازند.وهرگاه برای اشتباهات و فرصتهای از دست رفته گذشته تاسف نمی خورتد.
بهترین تصویری که در خصوص تصاویر مثبت مدیران موفق می توان ارائه کرد فضانوردان هستندهیچ کس به جز مدیران ناسا از
ماموریت واقعی فضا پیماها خبر ندارند.اما فضا نوردان وظایف خود را بطور کامل و دقیق انجام می دهند.ساعتها کار و بازنگری عملکرد در دریا وصحرا و فضانوردان و مدیران ناسا را به برنده های واقعی این سفرهای اکتشافی تبدیل می کند. انها نتایج نهایی را با استفاده از شبیه ساز در ناسا بازسازی می کنند و در تهایت برنده و موفق می شوند.
مهم نیست چه شغلی دارید. میتوانید نتایج خود را بهبود دهید. مدیران موفق از میدان عمل فرار می کنند. مدیران موفق کار را بعنوان یک چالش میبینند. انها به پیش رو می نگرند. برای انجام بهترین تلاشهایشان کار می کنند. انها به کمتر از عالی در فروش
مهارت فنی و دانش و مهارتهای کارمند مداری یا توانائی مدیریتی قانع نیستند. اما مدیران نا موفق همیشه از مشکلات گلایه و شکایت می کنند.و هیچ وقت برای بهتر شدن امور دست بکار نمی شوند.
ایا مایلید یک برنده باشید و به موفقیت در مدیریت برسید؟
در ذهن خود تیمی هماهنگ ونتایجی برترو خانواده ای شاد و اینده ای مطمئن را تصور کنید. منظم باشید. ممارست کنید.واستراتژی های مدیریت خوشتن و برنامه های پرورش فردی را انجام دهید.
حتما برای اینده برنامه ریزی کنید. مطمئن باشید با الهام از موفقیتها و نتایج درخشانی که بدست خواهید اورد موفق تر از قبل خواهید شد.