تارا فایل

پاورپوینت شاخص های سازمان های کار آفرین در قرن بیست و یکم


به نام خداوند بخشنده مهربان

شاخص های سازمان های کار آفرین در قرن بیست و یکم (سازمان های دانایی محور)

گرد آورندگان: سکینه السادات حسینی سارا آقایی ملایری محمد مهدی کولوبندی

کار آفرینی

کار آفرینی جهت گیری خاصی است که شرکتها از طریق آن می توانند منابع منعطف را توسعه و قابلیت بلند مدت خود را افزایش دهند و با انتقال موثر انتخابهای موجود به عملیات تولید، سعی درایجاد ارزش بطور پیوسته دارند.

چالش اصلی این شرکتها ظرفیت سازی به منظور کشف فرصتهای رقابتی جدید بوده و ازتمرکز بر روشهای تحلیلی مرسوم تئوری های سازمان اجتناب می کنند.

این شرکتهاسعی دارند از طریق تمرکززدایی و انتقال قدرت واختیار،ازحصارنقشهای مرسوم مدیریت یعنی برنامه ریزی ، سازماندهی و کنترل خارج شده و بر اقدامات نوآورانه وتطابقی برای مواجهه با تغییرات سریع اصرار ورزند.

کارآفرینی
نگرش کارآفرینی برای بسترسازی اقدامات کارآفرینانه 4 شرط اساسی دارد:

نگرش کارآفرینی اهمیت توسعه ، ارتباط و به مشارکت گذاری ارزشها بین اعضای سازمان را یاد آور می شود و نقش مدیریت ارشد سازمان در زمینه سازی بروز تغییرات خود دگرگونی اساسی می داند.

تاکید بر ایجاد فرایندهایی که به ظهور نوآوری می انجامد و از آن حمایت می کند.

طراحی و اجرای فرایندهایی که به خلق منابع منجر شود یا منابع موجود را حفظ و به تخصصی شدن
آنها برای انجام تلاشهای کارآفرینانه بیانجامد.

ایجاد قابلیت شناسایی و خلق ایده.این رویکرد سعی می کند با رسمیت بخشیدن فشار برای شناسایی و خلق مستمر ایده ها، فرایند خلق ایده را تقویت کند و منابع موجود را توسعه بخشد، انعطاف پذیری بیشتر شود و در نهایت به منابع ، تکنولوژی و سیستم های جدید منجر شود.

کار آفرینی سازمانی
واژه کارآفرینی سازمانی INTRAPRENEUR نخستین بار توسط گیفورد پینکات (1985) به کار گرفته شد و به مفهوم فرآیند شکار فرصتها به وسیله افراد یا سازمانها بدون در نظر گرفتن منابع موجود در اختیار آنها می داند.
کارآفرین به عنوان یک فرد خلاق سازماندهنده و ارائه کننده می باشد که با پذیرش مخاطره به توسعه و گسترش بازار و ایجاد محصول می پردازد و آن را به بهره برداری می رساند.

ساختار سازمانهای کارآفرینی در بلوغ اول:
در سازمانهای کارآفرینی مرحله اول بلوغ عمده اهداف کارآفرینان را به ترتیب عبارتند از :
تبدیل طرح تجاری و ایده های نوپای نوآورانه به کسب و کارهای زود بازده .􀂙

استفاده از قابلیت های فردی، مهارتی، تکنولوژیکی به منظور رساندن ظرفیت تولیدی 􀂙یا خدماتی به سطح قابل قبولی از لحاظ کسب درآمد.

استفاده کارآفرینان از شاخص های رفتاری ویژه مانند مهارت های ارتباطی، جذب سرمایه گذاری و بازاریابی با اتکا به مهارت های تجربی.

حفظ موقعیت تثبیت ( ثبات ) در سازمان بااستفاده از اهرم های کنترل مدیریتی در افزایش هزینه ها، فقط سهم بازار و افزایش سطح رضایتمندی مشتریان.

ایجاد تعامل با شرایط محیطی کسب و کار و سعی در کاهش تنش ایجاد شده در مقابل امواج تغییرات.

مدیریت دانش

مدیریت دانش: " مجموعه فرایندهای شناسایی، جمع آوری، انتشار و کاربرد دانشی است که در جهت تحقق اهداف سازمان و یا برای خلق دانش بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد.“

مهمترین اهداف مدیریت دانش: افزایش سرعت دسترسی به دانش، تسهیم استفاده از آن و همچنین نگهداری دانش در سازمان و افزایش حافظه دانش سازمان می باشد.

به این منظورسازمان ابتدا باید دانش موجود خود را شناسایی و جمع آوری کند (بداند آنچه را که می داند)، و امکان دسترسی آسان و سریع به آن را فراهم آورد. سپس دانش مورد نیاز برای رسیدن به اهداف سازمانی را که در اختیار ندارد تولید و یا از منبع مناسبی کسب کند (بداند آنچه را که نمی داند).

هرم داده، اطلاعات و دانش
تجربه
سنتز
تحلیل

مدل کلی توسعه مدیریت دانش

انواع دانش
ضمنی (دانش مستتر در قوانین سازمان،فرآیندها،هنجارها،فرهنگ و نمادها و افراد خبره):
بصیرت، شهود، قواعد، سرانگشتی ،الهام، مهارت و خبرگی

آشکار (قابل کد کردن است):
روشها و دستورالعمل ها، قوانین، تجارب ،الگو های برتر، دانش چه چیزی، دانش شبکه روابط

رویکردهای غالب درمطالعات رهبری در سازمانهای دانش محور
فناوری
فرآیندهای سازمانی
افراد

تاثیر مدیریت دانش بر حوزه های کلیدی سازمان

تاثیر مدیریت دانش بر حوزه های کلیدی سازمان
استراتژی سازمان: استراتژی سازمانی بر پایه اطلاعات دقیق ،قابل اطمینان و پویا برای تصمیم گیری استوار بوده و نیازمند معرفی شاخصهای جدید موفقیت بوده تا ارزش واقعی دانش را کامل تر از آن چیزی که در صفحات ترازنامه می آید، نشان دهد.این نگرش جدید به استراتژی سازمانی،راههای نوآورانه تفکر راجع به سرمایه های فکری را پدید آورده است.

فرهنگ سازمانی: مدیریت دانش با فرهنگ سازمانی مرتبط است.مهمترین چالش سازمان خلق استراتژی های مدیریت دانشی است که برروی توسعه سیستمهای تسهیم دانش تمرکز دارد.

سیستمها: از آنجائیکه دانش یک منبع کلیدی برای توسعه شرکت های کوچک و متوسط است ،لازم است که سیستمهای مورد نیاز کاربر در سطوح مختلف مدیریت را برآورده کند.

تاثیر مدیریت دانش بر حوزه های کلیدی سازمان
تکنولوژی : سازمان ها نیازمند درک چگونگی بهبود فناوری اطلاعات خود ، به روشی که دانش به آسانی شناسائی شده (فناوری اطلاعات به عنوان ابزار جستجو ) ، تخصیص داده شده و برای تولید دانش جدید ترکیب شوند ، هستند .

افراد : سازمان ها نیاز به آمورش جدید ، انتخاب و استخدام نیروهای تازه دارند . سیاست های نیروهای انسانی باید بر مبنای آموزش درازمدت آنها باشد و سازمان ها باید به فکر جذابیت شغل و محیط کار باشند . در این تلاش ، سازمان نیاز به یافتن ترکیبی متناسب میان عناصر فرایند خلق دانش دارد .

عوامل درون سازمانی : اگر بخواهیم شغل ها پشتیبان قابلیت های نواوری سازمان باشند ، بایدبه گونه ای طراحی شوند که روح رقابت و شایسته سالاری در آنها وجود داشته باشد .
عوامل خارج سازمانی : ارتباط با مشتریان و تامین کنندگان یک سازمان لازم است . سازمانها باید برای دست یابی به نیازهای مشتریان و تامین کنندگان با فکر باز عمل کنند. این مشکلات و نیازها اساس تولیدات و خدمات جدید است .

ویژگی سازمانهای دانش بنیان
در اقتصاد دانش بنیان و عصر سرعت تغییرات در حوزه هایی چون فناوری، دانش، روشها و شبکه ای شدن بازارها و همینطور شبکه ای شدن سازمانهای کارآفرینی که در اصطلاح فارسی آنرا " خوشه های تولیدارزش ناب " ( Lean value clusters ) می نامند، تنها راه نجات سازمانهای کارآفرینی انعطاف پذیری آن نه تنها در مشاهده تغییرات بلکه استفاده کننده ازتغییرات به منظور ایجاد تعامل با تغییرات در چهار حوزه دانش و فناوری، بازارهای جدید و بکر روشها و فرآیندهای نوین و وضعیت رقابت و رقباء می باشد.

در مرحله اول بلوغ در سازمانها بنوعی یک سیر رشد طبیعی وجود دارد که با توجه به تغییرات در حوزه های که طبیعتاً خارج از حیطه قدرت کارآفرینان می باشد، نتیجتاً سازمان را وادار به ایجاد تغییرات اساسی در پایه ریزی اساسی و کاملاً متفاوت بارشد درمرحله اول سازمانی می نماید.

فاز دوم ( مرحله دوم ) از بلوغ سازمانها را باید فرآیند تصنعی و مشتمل بر٩دانایی و بکارگیری فناوریهای پیشرفته و مهمتر از همه بکارگیری قابلیتهای جدیدی از کارآفرینان دانست .
( institutional Growth phase ) این مرحله را مرحله رشد بنیادی می نامند.

ویژگی سازمانهای دانش بنیان
دوباره مهندسی کردن ساختار؛ اولین گام در بکارگیری استراتژی دانایی مدار و ورودسازمانهای کارآفرینی به مرحله دوم رشد

( Knowledge-bused Entrepreneurs) مهمترین و یا متمایزترین تفاوت بین کارآفرینان دانش مدارباسایر کارآفرینان دیگر را میتوان، در بکارگیری فرآیندهای تغییر و نهادینه کردن آنها در رسیدن به رشد شتابان متذکر شد.

در برگیرنده تغییرات بنیادی در تمامی فعالیتهای که با همدیگردر تعامل ایجاد زنجیره ارزش و دسترسی به بالاترین سطح از رضایتمندی مشتریان می باشند را در برمی گیرد.

ویژگی سازمانهای دانش بنیان
زنجیره ارزش؛ مولفه اصلی در اقتصاد دانایی محور

فاکتورهای اساسی در زنجیره ارزشی را به شرح زیراست:
• انتشار دانش انحصاری
• انباشت تجربه و مهارت
• گسترش یا کاهش بزرگی حرفه ساخت
• تغییر در هزینه درون داده ها و هزینه های پولی
• نوآوری در بازرایابی
• نوآوری در فرآیند
• تغییر ساختاری در ریز – فرآیندها ( نظیر ارتباط با مشتری، زنجیره تامین و ….)
• تعیین اندازه و سطح حجم تولید کالا و زمان ورود به بازار و کنار کشیدن از بازار

استراتژی مبتنی بر دانایی و نقش مدیریت دانش در SMEs
عناصر اصلی زنجیره ارزش نشاندهنده تغییرات وسیع وگسترده ای که باید در فعالیت های جدید شرکتهای کوچک و متوسط بکارگرفته شود تا بتواند در استراتژی مبتنی بر دانایی آمادگی لازم را برای حضور دربازارهای رقابتی و مبتنی بر دانایی داشته باشد.

در حقیقت عملکرد حوزه مدیریت کارآفرینان باید براساس بکارگیری عوامل تاثیرگذار در حوزه افزایش دانایی در چهار حوزه اصلی یعنی سرمایه های انسانی، فناوری تکنولوژی و نوآوری و حوزه مالی و فروش مورد توجه قرار گیرد.

استراتژی مبتنی بر دانایی و نقش مدیریت دانش در SMEs

خلاءهای موجود در شرکتهای کوچک و متوسط را در اقتصاد مبتنی بر دانایی را میتوان بشرح زیر دانست:

• فقدان زیرساختارهای لازم برای شروع تغییرات
• عدم ارتباط کامل و کافی کاآفرینان با محیط خارجی و عناصر تغییر دهند.
• عدم توجه و آگاهی به نقش نوآوری در تداوم حیات شرکتها
• عدم شناخت معماری جدید بازارها و عدم اطلاع از بازارهای بکر
• کمبود سطح دانش و قدرت تحلیلی کارآفرینان در اجراء تغییرات اساسی در شرکتهای کوچک ومتوسط

استراتژی مبتنی بر دانایی و نقش مدیریت دانش
بحران عدم آمادگی لازم و تهدیدات جدی که حیات اقتصادی و وضعیت درآمدها در شرکتهای کوچک و متوسط بطور جدی در بر گرفت باعث گرایش کارآفرینان شرکتهای کوچک و متوسط ازبازاراستراتژی مبتنی بر حفظ حیات اقتصادی به استراتژی مبتنی بر راهبر شد .

تفاوتهای اساسی بین این دو استراتژی باعث گردید تا تغییرات در سه مرحله :
الف) تغییر ساختارها و مهندسی مجدد کسب و کار
ب) تغییرات در حوزه کسب مهارت و تخصص با رویکرد دانش ( بکارگیری مدیریت دانش ) به نوآوری
ج) تغییر در بکارگیری عمیق نوآوری و خارج کردن آن از حالت مقطعی و سطحی ،انجام گیرد.

استراتژی مبتنی بر دانایی و نقش مدیریت دانش
آنچه موفقیت شرکتهای کوچک و متوسط را در به اجراء درآوردن استراتژی مبتنی بر نوآوری تا حدود زیادی تضمین می کند،تغییرات وسیع ( بهبود چشمگیر ) در چهار حوزه فناوری و تکنولوژی، سرمایه منابع انسانی ،نوآوری و فناوری اطلاعات می باشد.

این چهار حوزه از اصلی ترین حوزه ها می باشند که تغییرات در آنها بصورت نامحسوسی ولی سریع الوصول می باشد . بنابراین از آنجائیکه حوزه های محسوس ( شامل بازار ،مشتریان، کیفیت، تنوع و هزینه ) و غیر محسوس باید در یک حالت تعادل و تعامل قرار گیرند، تنها مدیریت دانش است که می تواند این تعامل و تعادل را ایجاد نماید .

آنچه باعث می شود تا استراتژی مبتنی برنوآوری قدرت رقابت و حضور در اقتصاد مبتنی بر دانایی قابلیت شکل گیری و اجرایی شود، افزایش سطح دانش و تغییر وزن دانش و دانایی در دو دسته حوزه های محسوس و غیرمحسوس می باشد.


تعداد صفحات : 22 | فرمت فایل : .ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود