سبک رازی (قرن چهارم تا قرن هفتم هـ .ق.)
سبک رازی با توجه به تغییر شرایط اجتماعی در قرن چهارم و قرون پنجم و ششم قابل بررسی است. قرن چهارم با اوج دگرگونیها و تجدید حیات علمی و ادبی در ایران مقارن بود و آزادیهای متعدد در زمینه هایی چون دین و اندیشه و رجوع به مفهوم برادری و برابری سازمان فضایی ـ کالبدی شار این دوران را نیز تحت تاثیر قرار داد. در این دوران شهرهای بزرگی چون سیراف ، ری ، اصفهان، نیشابور، طوس ، جرجان و شیراز (فناگرد خسرو) نام خود را در تاریخ ثبت کردند.
دو نکته قابل توجه شکوفایی انجمنهای صنفی و خودنمایی مدرسه ، به عنوان یکی از عناصر پایه ای شار، متاثر از توجه به آزاداندیشی و آموزش ، می باشد. کالبد شهر کماکان بر میدان میانی پی افکنده شد که در اطراف آن دیوانها، بازارها و جامع قرار داشتند. اما در قرون پنجم و ششم ، تجدید حیات علمی و ادبی ، با به قدرت رسیدن ترکان سلجوقی در ماوراءالنهر و خراسان افول پیدا کردند.
در این دوران ، آزادیهای اجتماعی از میان رفت و شریعت اسلامی به مقیاسی وسیع ، با اوضاع و احوال جدید سیاسی وفق داده شد. دولت مالکیت آب و زمین را به دست گرفت و نظام اقطاع و تیولداری زمان ساسانیان به روی کار آمد. دولت در هر جا حاضر بود و امنیت لازم برای تولید و مبادله فراهم شد، در نتیجه ، شهرنشینی و شهرسازی رشد نمود و شار بزرگ و گسترده ، و دولت سلجوقی و سپس دولت خوارزمشاهی ، متولد شد.
شار دولتی سلجوقی و خوارزمشاهی ، بر مبنای سازمان اجتماعی ـ عقیدتی حاکم بنیان نهاده شد و محلات در ستیز با یکدیگر، مانند دوران ساسانی ، رشد می یافت البته مبنای این ستیز تفاوتهای دینی ، مذهبی ، قومی و نژادی بود. سازمان فضایی شهر در این دوره عبارت بود از میدان اصلی و بزرگ (اغلب در میانه شهر) که در پیرامون آن کاخها ، دیوانها ، جامع و گاه بیمارستان قرار داشت.
دهانه اصلی بازار به این میدان باز می شد و شاخه های خود را در شهر می گستراند و در اطراف آن محلات شکل گرفتند. مدارس و مساجد در مسیر معابر و گذرهای اصلی واقع شدند، هر محله برای خود مسجد ، مدرسه ، حمام ، بازارچه ، گورستان و امثال آن داشت و کل مجموعه
شهری درون باروهای مستحکم واقع می شد.
شیوه رازی که از اوایل دوره ی دیلمیان آغاز و پس از ایلغار مغول و تا پایان دوره ی سلجوقیان در پهنه ی ایران بزرگ و آسیای صغیر رواج داشته، مورد بحث قرار می گیرد. شیوه ی آذری که بین حکومت ایلخانی و زمامداری تیموریان برپا بوده، تحولاتی را در اجزاء معماری مثل گنبدهای مخروطی و هرمی شکل و گنبدهای دو پوسته و قوس های تیز و تحولات شگرف در گره سازی و معرق به وجود آورده است
این برنامه جدا از مباحثی چون اصول معماری ایرانی، حفظ و کرامت و احترام انسان به معماری، فن اجرای ساختمان، استفاده از مصالح بوم آورد ایدری، تبعیت از نیازهای ابعاد انسانی، مدل ها و… به بررسی سبک شناسی معماری ایران، شیوه پارسی (هخامنشیان) سده ششم پیش از میلاد تا سده چهارم، شیوه پارتی (اشکانیان و ساسانیان) سده چهارم تا صدر اسلام، شیوه خراسانی (صفاریان، طاهریان، غزنویان و…) از ابتدای قرن چهارم تا پایان قرن چهارم، شیوه رازی (سامانیان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان) قرن پنجم تا اول قرن هفتم، شیوه آذری (ایلخانیان و تیموریان) از اول قرن هفتم تا اول قرن دهم، شیوه اصفهانی (صفویان، افشاریه، زندیه و قاجاریه) از اول قرن دهم تا اواسط دوره قاجاریه، معماری معاصر (پهلوی، بعد از انقلاب اسلامی) می پردازد و با به نمایش گذاشتن تصاویری دیدنی از این بناها بینندگان را به شگفتی وامی دارد.
از 6 شیوه معماری ایران 2 شیوه پارسی و پارتی مربوط به پیش از اسلام و 4 شیوه دیگر مربوط به دوره اسلامی را نیز مورد کنکاش قرار می دهد.
مستند معماری ایرانی برای بررسی و شناخت نگرش معماری ایرانی و به طور کلی معماری هر منطقه ای از جهان ابتدا به یک تقسیم بندی مناسب دست می زند. در درجه اول 2 عامل مکان و زمان نظر بینندگان برنامه را به خود جلب می کند (در چه مکانی و در چه زمانی). این انتخاب را می توان کمی عجولانه تلقی کرد؛ چرا که 2 عامل ذکر شده را نمی توان به عنوان اساس تقسیم بندی به کار گرفت.
همان طوری که در این مستند تلویزیونی می بینیم، در سرزمینی که در یک زمان و در یک مکان شاهد تفاوت در شیوه معماری مسکن بوده ایم، نمی توان این 2 عامل را به عنوان تنها مولفه ها انتخاب کرد، پس ناگزیر به قرار دادن مولفه سومی در این معادله هستیم تا با بهره گیری از آن بتوانیم به یک تقسیم بندی ایده آل دست یابیم.
نشان دادن گونه شناسی درونگرا و برونگرا با توجه به این موضوع در این برنامه صورت می گیرد.
لفظ درونگرا و برونگرا در چند کلمه به این صورت بیان می شود که در خلق طرح بنا و اجرای آن اولویت با فضای داخلی در نظر گرفته شده است یا فضای بیرونی (در به کار بردن عناصری نظیر تزئینات و عوامل بصری) .
در این برنامه نشان داده می شود که معماری ایرانی و اسلامی توجه به درونگرایی مسکن دارد. این انتخاب و گرایش در معماری ایرانی (اسلامی) ریشه در اعتقادات ایرانیان (که اکثریت مسلمان هستند) دارد. ایرانیان از نگاه معماری ایرانی خواستار فضایی آرام برای خانواده خود به دور از هیاهو و مزاحمت دیگران هستند. ما می توانیم با دقیق شدن به این مستند تلویزیونی دریابیم که می توانیم از درونگرایی برداشت های مختلفی داشته باشیم. این واژه پیش از آن که نوع نگرش در معماری باشد، آشکارکننده دیدگاه اخلاقی و عرفانی هر اقلیمی است.
تودار بودن، گرایش به حالات درونی و پرهیز از نشان دادن آن حالات به صورت تظاهر، بعضی از این مفاهیم هستند. در معماری این واژه به معنای نپرداختن به ظاهر و در عوض کاربر درون است، تا آنجا که در کلیت معماری ایرانی خانه ها از نظر نمای بیرونی ساده و بی آلایش و در عوض در درون عظمت و شکوه چشم نوازی دارند.
تاثیر ظهور اسلام در پیدایش شیوه رازی
اسلام و تعالی شانِ معماری
معماری ایرانی نیز در دامان فرهنگ اسلام به رویش و پویشی بی نظیر درآمد و شیوه های مختلفی یکی پس از دیگری پدید آمد:
شیوه خراسانی
گرچه این شیوه به ظاهر در قرن اول هجری قمری پدیدار گشت و تا قرن چهارم ادامه یافت، اما باید به خاطر داشت که این شیوه ریشه در معماری پیش از خود داشت و بر معماری پس از خود نیز تاثیر نهاد. این شیوه در دوره ای بسیار پرفراز و نشیب در تاریخ کشورمان به مرکزیت خراسان بالنده بود و به مرور زمان به شهرهای دیگر نیز نفوذ کرد. بناهای ساده این دوره یادآور ساده زیستی مسلمانان راستین صدر اسلام است. در آنها از تزیینات [انبوه ] سراغی نمی توانیم بگیریم؛ همچنین مردم واری به عنوان تامین نیازهای اساسی مردم در این شیوه جایگاه ویژه ای داشت. در نحوه بکارگیری مصالح نیز سعی بر آن بود تا از مصالح بوم آورد، مصالحی که در نزدیکی محل ساخت یافت می شود استفاده شود.
مسجد آدینه فهرج؛ اولین مسجد ایرانی؛ در این دوره ساخته می شود. این مسجد تلفیقی است زیبا از آنچه معمار آن از معماری پارتی می دانسته با آنچه از معماری مسجد قبا – نخستین مسجد اسلامی – شنیده بوده است؛ بنایی که از پس گذر سده ها همچنان سادگی و صفای خود را در عین شکوه فناناپذیرش حفظ کرده است.
از بناهای دیگری که در این شیوه آفریده شدند، می توان به مسجد تاریخانه دامغان، بنای نخستین مسجد آدینه اصفهان، مسجد آدینه ساوه، مسجد آدینه نایین و بنای نخستین مسجد آدینه اردستان اشاره داشت.
شیوه رازی
زمان بالندگی این شیوه را می توان از قرن چهارم تا قرن هشتم هجری قمری دانست. گرچه این شیوه – که ادامه منطقی و تکامل شیوه پیشین بود- از شمال ایران آغاز شد، اما در ری به شکوفایی و کمال خود رسید. در این دوره ری در آبادترین و باشکوهترین عصر تاریخی خود به سر می برد.
در شیوه رازی، مصالح از همان ابتدا از بهترین و مرغوبترین نوع خودانتخاب می شد. در طراحی مسجد هم می توان شاهد دگرگونی از نوع شبستانی به نوع چهار ایوانی بود که بازشناخت معماری ایرانی اسلامی از معماری کشورهای دیگر اسلامی حایز اهمیت است. بهره گیری از نقش های شکسته، گره سازی با آجر و کاشی یا گره سازی درهم، استفاده از آجر پیش بر، اغراق در ارتفاع بناها و سودبردن از طاقها و گنبدهای زیبا از ویژگی های این شیوه است.
مسجد آدینه زواره، نخستین مسجدی است که در طرح ازشبستانی به چهار ایوانی گردانده می شود.
از یادگارهای این شیوه می توان به برج گنبد قابوس، گنبدهای خواجه نظام الملک و تاج الملک در مسجد آدینه اصفهان، بخشی از مسجد آدینه قزوین، برج های خرقان و ساختمان حرم حضرت عبدالعظیم اشاره کرد.
شیوه آذری
پس از فرونشستن آتش هایی که به دست مغول افروخته شد، این شیوه بپاخاست و تا پیش از به حکومت رسیدن صفویان همچنان بالید.
این شیوه در دو دوره به تکامل می رسد: دوره اول در مراغه و دوره دوم در سمرقند.
از ویژگیهای این شیوه می توان به ساخت بناها با خشت خام و پخته، جانشین شدن سفال منقوش به جای آجر، بهره گیری از گره سازی های آجری، کاشی و توامان، سود بردن از کاشی معرق و هفت رنگ و به کارگیری انواع پوشش های طاقی و گنبدی اشاره کرد.
در این شیوه طرح بناها از تنوع چشمگیری برخوردار می شود: ربع رشیدی – که مجموعه ای از کاروان سراها، دکانها، حمام ها، انبارها و آسیاب ها بود- در این دوره (به فرمان خواجه رشیدالدین فظل الله) ساخته می شود. نیز مقبره الجایتو در این دوره به فرمان سلطان محمد خدابنده (الجایتو) در سلطانیه پی افکنده می شود.. مسجد آدینه یزد نیز از بناهای قابل توجه در این خصوص است که شاخص آن سردر بلند آن می باشد ؛ سردری که از حیث تناسب بزرگترین سردر شمرده می شود. از بناهای دیگر می توان به رصدخانه مراغه اشاره کرد.
مسجد در شهرهای ایران پس از اسلام به عنوان یکی از عناصر اصلی ساخت شهر و مهمترین بنای عمومی به شمار می رفت و در تفکرات مربوط به شهرسازی اسلامی نقشی زیر بنایی را ایفا می کرد؛ تا آنجا که گاه مساجد در شهرها، طراحی های دیگر را مشروط به موقعیت خود می کرده اند.
مساجد ایران را از نظر شیوه جایگزینی آنها در بافت شهری می توان به دو رده بزرگ تقسیم کرد:
اول؛ مساجدی که شکل گیری آنها در بستر کالبدی شهرها بتدریج و در طی زمان صورت پذیرفته است و با عوامل مذهبی، اجتماعی، اقتصادی و شهرسازی تغییر شکل یافته است.
دوم؛ مساجدی که با طرح قبلی و گسسته از بافت کالبدی مجاور، یک بار و برای همیشه شکل فضایی آنها تعیین و تثبیت شده است ..
ایرانیان در عرصه معماری اسلامی چندان پیش تاختند که عده ای معتقدند بناهای مذهبی عربی متاثر از بناهای مذهبی ایرانیان است. مانند گلدسته های قرینه، تزیینات و کاشیکاری ها از مختصات مناره های ایران می باشد..
مناره ها ابتدا به صورت ساده و منفرد برای گفتن اذان و آگاه کردن مسلمانان از وقت نماز به کار می رفت، اما پس از قرن پنجم و ششم هجری قمری ضمن پذیرش کاربردی فنی در جنب سردر ورودی ها و جنب ایوان های اصلی مساجد و سایر بناهای مذهبی، به صورت عنصری نمایشی و تزیینی نیز در آمد و جنبه نمادین به خود گرفت..
واقع شدن مساجد به عنوان عنصری اصلی از مجموعه مرکز شهر یا مرکز محله ها در مسیر گذرهای اصلی، بروشنی در ساختار شهرهای ایران نمایان است.
سرنوشت خط درایران ؛ از انجماد پهلوی تا روان نستعلیق
از دیگر هنرهایی که در این عرصه با طلوع اسلام در ایران، مقام و منزلتی بس شریف یافت "خوشنویسی" می باشد و کتابت قرآن، هنر مقدس علی الاطلاق محسوب می شود.
نگارش یا نگاشتن به معنی نقش کردن است و حتی گفته اند که لغت نقاشی تازی نیز از همین نگاشتن پارسی اخذ شده است. از این واژه پیداست که مردمان برای نمودن افکار و رسانیدن مقاصد خود به "نقش خیال" که همان نگارش می باشد می پرداخته اند؛ چه اینکه واژه "انگاشتن" به معنای "پنداشتن" هم از ماده نگاشتن به نظر می رسد. زیرا "انگاشتن" به معنی رسم چیزی در کانون "خیال" است. به گفته حافظ:
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با که گویم که در این پرده چه ها می بینم
در اساطیر و متون باستانی ایران آمده است که ایرانیان باستان، خط و شیوه نگارش آن را می دانستند. در اسطوره شناسی ایران باستان، اختراع خط به "تهمورث زیناوند" نسبت داده شده است به این ترتیب که:
"چون تهمورث پیشدادی در جنگ بر اهریمن پیروز شد و دیوان مغلوب پادشاه ایران شدند از او خواستند که از کشتنشان صرف نظر کند و گفتند: اگر ما را از بند رهایی بخشی در عوض به تو هنری خواهیم آموخت که تا این زمان نشناخته باشی…"
در کتاب "دانشوران ناصری" به نقل از "عبدالله بن عباس" آمده است که گفت:
"از رسول خدا (ص) پرسیدم: معنی آیه اوثاره من علم چیست؟ فرمود خط است که علم به وسیله آن در روزگار باقی می ماند."
حضرت رسول اکرم (ص) در آموختن خط و کتابت به مسلمانان علاقه فراوان داشتند، بطوری که در جنگ بدر که عده ای از قریش به اسارت مسلمانان در آمدند، پیامبر بزرگوار اسلام آزاد ساختن را مشروط به تعلیم خط و کتابت به مسلمانان قرار دادند. این معنا از تاویل حدیث نبوی بر می آید: "من کتب بسم الله الرحمن الرحیم بحسن الخط فقد دخل الجنه بغیر حساب" (یعنی: کسیکه بسم الله الرحمن الرحیم را به زیبایی بنویسد به یقین بی حساب داخل بهشت می شود). و از قول حضرت علی (ع) مستفاد می شود که: "الخط الحسن للفقیر مال و للغنی جمال و للاکابر کمال" (یعنی: خط خوب برای فقیر مال است و برای غنی جمال و برای بزرگان کمال).
بی تردید کلام الهی باید به بهترین صورت ممکن نوشته شود؛ برای اینکه:
1. از حرمت آن صیانت و پاسداری شود.
2. پیام های متعالی و برانگیزاننده دینی هرچه قدرتمندانه تر و زیباتر در افق باور مسلمانان بنشیند.
خوشنویسی، در میان هنرهای تجسمی مختلف در بردارنده امکانات تزیینی بسیاری شد و انواع آن (از کوفی استوار تا نسخ روان و مارپیچ) مبین این است که هر دو جنبه عمودی و افقی این خط کاملاً گسترش یافت. جنبه عمودی به حروف وقار و حشمت می بخشد و جنبه افقی باعث استمرار و کشش و تسلسل حروف می گردد. همچون رموز بافندگی که خطوط عمودی همانند "تار"های منسوج با ذات باقی موجودات مطابقت دارد؛ در حالی که خطوط افقی، مانند "پودر" بیانگر ماده پیوند دهنده اشیاء به یکدگرند.
در ابتدای ظهور اسلام زبان و خط ایرانی پهلوی بود و آن را فارسی میانه می نامیدند و کتب علمی و سیاسی و ادبی را با آن می نوشتند. در این میان تنها کتابهای دینی بود که به خط اوستایی نوشته می شد.
پس از اسلام هم به دلیل دشواری ها و نقایص و مشکلاتی که در خط پهلوی بود و هم به دلیل علاقه وافر مردم به آیین آسمانی و نجات بخش اسلام، شهرهای ایران یکی پس از دیگری به خط عربی روی آوردند. از این پس ایرانیان با دو خط کوفی و نسخ می نوشتند. خط پهلوی به مرور زمان منسوخ شد (همچنان که زبان فارسی پیشین نیز با برخی از واژگان عربی خویشاوند شد و بر دامنه تاثیرگذاری و غنایش افزوده گشت و دُر لفظ دری از دلش بیرون آمد) و جز معدودی از موبدان کسان دیگری در نوشتن از آن استفاده نمی کردند.
خطوطی که بیشتر بر ابنیه دیده می شود خط کوفی است که به لحاظ داشتن قابلیت های سرشار تزیینی قابل توجه می باشد. خط کوفی و نسخ تا اواخر قرن پنجم در ایران تنها در تحریر قرآن به کار برده می شد، اما از آخر قرن ششم بیشتر از خط نسخ در نوشتن کلام خداوندی استفاده می گردید و در این زمان خط کوفی منحصراً در تحریر سر سوره ها کاربرد داشت.
خط کوفی یگانه خط مشترک و معمول زبان تازی و پارسی قریب مدت پنج قرن بود. در طی این مدت این خط به تدریج رو به کمال رفت تا آنکه در اوایل قرن پنجم هجری به اوج اعتلا و اقتدار خود رسید. چنین به نظر می رسد که به کارگیری خط کوفی در کتابت از قرن سیصد هجری به مرور ایام و از سر تفنن صورت گرفت؛ در واقع خط معمول زمان نوع خاصی از خط کوفی تحریری بود که در آن جرح و تعدیل هایی شد و به خط کوفی ایرانی شهرت پیدا کرد … اما در هرحال خط ایرانیان برای سایر نیازمندی ها همان خط نسخ بود؛ که صد البته با نسخ جدید متفاوت بود.
از آنجا که نسخ آبشخور و منبع جوشش انواع خطوط بوده آن را مادر خطوط مشرق زمین دانسته اند.
مورخان و محققان عقیده دارند که خط نسخ از خط کوفی پدید آمد و آن را "ابوعلی محمدبن علی بن حسین بن مقله بیضاوی شیرازی" ملقب به "قدوه الکتاب" از خط کوفی بیرون آورد و آن زمانی بود که به دشواری خط کوفی پی برد و درصدد تسهیل تحریر آن شد.
از آنجا که خط نسخ با حروف منحنی و قوس دار نوشته می شد، نسبت به دیگر قلم ها وضوح و روانی داشت و این بود که با اقبال عموم مواجه شد؛ از سوی دیگر چون قرآن و احادیث و دیگر کتاب های دینی، اخلاقی و علمی را با آن می نوشتند بزودی جانشین خط کوفی شد، اما همچنان عناوین سوره ها را با خط کوفی می نوشتند؛ شاید از این روی که مشخص تر به چشم بیاید.
خط نسخ روز به روز در میان ایرانیان رونق و رواج بیشتری یافت و هنرمندان بسیاری هر یک به قدر بضاعت علمی و ذوق پرورده و پالوده خود در تکمیل و توسعه آن کوشیدند. در قرن سوم هجری با ظهور هنرمند توانایی چون "ابن مقله" با ابداع برخی حروف نوآمد، خوشنویسی وارد حیطه و حال جدیدی شد. او در تکمیل و ترویج خطوط موجود بسیار کوشید و به بعضی سر و صورتی داد و برای بعضی قواعدی نگاشت. هرچند که در مورد آثار او نمی توان به حتم اظهارنظر کرد، اما می توان گفت که او در اعتلای خوشنویسی به جد کوشید…کاخ خط بر چهار پایه استوار است: "بایسنغر میرزا" در ثلث، "میرعماد قزوینی" در نستعلیق، "میرزا احمد نیریزی" در نسخ و "درویش عبدالمجید طالقانی" در شکسته.
بعد از ابن مقله خطاطان دیگری ظهور کردند، ولی هیچکدام به شهرت و عظمت ابن مقله نرسیدند؛ تا آنکه قرن سوم و چهارم هجری "ابوالحسن علاء الدین علی بن هلال" معروف به "ابن بواب" را به عالم هنر معرفی کرد. آثار او که بسیار مورد توجه واقع گشت به عکس ابن مقله در اکثر کتابخانه ها و موزه های معروف دنیا یافت می شود. "سلطانعلی مشهدی" که از خوشنویسان معاصر سلطان ابوسعید گورکانی و سلطان حسین میرزاست نام "ابن بواب" را در ردیف نام ابن مقله قرار داده و این گونه سروده است:
آن که واضع به وضع این باب است
ابن مقله است و ابن بواب است
ابن بواب در خط نسخ اصلاحاتی پدید آورد و قواعدی برای آن وضع کرد؛ او خط را به میزان نقطه سنجید و آن را تکمیل تر کرد. پس از ابن بواب شاگردان و پیروان او در غنای هرچه بیشتر دامنه خوشنویسی کوشیدند تا آنکه نوبت به "یاقوت مستعصمی" رسید:
یاقوت از نامداران هنر خوشنویسی بود که در روزگار او شیوه خطوط متنوع هنر اسلامی ثبات قدرتمندی پیدا کرد. او نیز در زیبایی خط چنان سرآمد دوران شد که در وصفش می گفتند:
از تعالیم یاقوت شش استاد برجسته برخاستند که عبارتند از: شیخ احمد سهروردی معروف به شیخ زاده سهروردی، ارغون کابلی، مولانا یوسف شاه مشهدی، مبارکشاه زرین قلم، سید حیدر و میر یحیی.
به طور کلی در دوره سلجوقیان هنر خوشنویسی پیشرفت شایان توجهی کرد و خطاطان قدر دیدند و بر صدر نشستند. از خوشنویسان نامدار این دوره می توان به "ابوالحسن راوندی" اشاره کرد. از اواخر قرن هفتم اقلام ششگانه معروف ایران به عالی ترین درجات خود رسید و دانش و نگرش والای ایرانی مسلمان در هنر سبب آن شد تا استادان مبرزی یکی پس از دیگری مجال طلوع یابند.
قرن هشتم تا دهم هجری از مثال زدنی ترین ادوار پیشرفت هنر خوشنویسی به حساب می آید و این هنر در تمام مجامع و محاظر بزرگان مظفری، تیموری و صفوی ارج و منزلتی بسزا داشت.
یکی از استادان طراز اول خوشنویسی نسخ در قرن هشتم به یقین مولانا احمد نیریزی است. با آنکه یاقوت در اکمال خط نسخ تلاش های فراوانی کرد، اما چنین به نظر می رسد که خط میرزااحمد نیریزی از حیث قدرت و زیبایی بر دیگران مزیت داشته است؛ تا جایی که به گاه تعلیم مشق خط به نوآمدگان می گفتند:
تا قرن هشتم خطوط متداول در ایران همان اقلام سته بود اما از اواسط قرن هشتم تحولات شگرف و پایایی در این میدان پدید آمد و سه قلم از خطوط اسلامی به نام "تعلیق"، "نستعلیق" و "شکسته نستعلیق" چهره نمایی کردند.
خط تعلیق که اکثر کتابها را در قرن هفتم به آن شیوه می نوشتند، از پیوند دو خط "توقیع" و "رقاع" شکل گرفت. این خط ابتدا برای نوشتن نامه به کار برده می شد، اما به مرور زمان به خط شکسته گرایید و زیبایی خاصی پیدا کرد؛ شاید هم علت شکسته شدن تعلیق و اتصال بعضی از حروف آن نتیجه همزمان دو نیاز بوده است: سرعت در نگارش به موازات حفظ موازین زیباشناسانه خط. از آنجا که تعلیق به مرور زمان در میان نویسندگان و منشیان زمان، دامن گسترانی کرد و رواج پیدا کرد به خط "ترسل" معروف شد. خط ترسل از آن روی که کلماتش به هم پیوسته بود و تغییر و تبدیل در آن دشوار می نمود به خط تعلیق و ترسل معروف شد. سرانجام در این خط تصرفاتی لحاظ شد و به هیات خاصی درآمد و به خط "دیوانی" شهره شد.
بعد از تعلیق اکنون زمان آن فرارسیده است که "عروس خلوص خطوط" یعنی "نستعلیق" به صد کرشمه، قدم به میدان جلوه گری گذارد:
نستعلیق از ابداعات خاص هنرمندان ایرانی است. وضع این خط را که از آمیزه "نسخ" و "تعلیق" پدید آمد (در زمان امیر تیمور گورکانی) به خواجه "میر علی تبریزی" منسوب کرده اند و نیز می گویند که فرزندش "خواجه میر عبدالله" آن را کامل کرد.
خوشنویسی به اعم از نسخ و نستعلیق و شکسته در عصر صفویه رواج جدی پیدا کرد و از جمله هنرهای پسندیده و ارجمند آن دوران به حساب می آمد، اما به معنای اخص نستعلیق بیش از خط های دیگر با پذیرش مواجه شد تا جایی که به جد می توان گفت که از این تاریخ به بعد بیش از سه چهارم کتابت ایرانیان منحصر به آن شد. البته ناگفته پیداست که نستعلیق هم بسته به اقتضائات و شرایط ذوقی زمانه ها از تصرفات ابداعی هنرمندان به دور نماند و روز به روز متحول شد و در روش تحریرش تصرفاتی پدید آمد. از جمله استادانی که پایه این خط را به جایگاه رفیعی رساندند می توان از "میرزا جعفر تبریزی (بایسنغری)" یاد کرد که آثار بسیار ذی قیمتی از خود به یادگار گذاشت از جمله شاهنامه بایسنغری؛ اثری که به عالیترین و چشم نوازترین تصویر و تذهیب آراسته شده است.
بعد از او شاگردش "اظهر تبریزی" و سپس "سلطانعلی مشهدی" و "میرعلی هروی" از نام آورترین خوشنویسان قبل از "میر عماد سیفی قزوینی" هستند. میرعلی هروی، شاگردان بسیاری تربیت کردکه می توان به "احمد مشهدی"، "محمد شهابی"، "مالک دیلمی" و "خواجه اسحاق شهابی" اشاره کرد. بعد از "شاه محمود نیشابوری" و "باباشاه اصفهانی" دوران هنرنمایی میر عماد فرا رسید. او با وضع قواعد در تکمیل و توسعه خط رنج های بسیاری برد و در تطبیق کلمات واحد و هماهنگی حروف، مساعی و ذوق وافری به خرج داد و در ده سال پایان عمرش شیوه منحصر به فردی را برگزید که پس از وی تمام خوشنویسان به آن اقتدا کردند. این استاد فرزانه در لطافت قلم و قدرت کتابت، خط را از خفی تا چهار دانگ فوق العاده عالی و با قاعده و زیبا می نوشته است؛ تا بدانجا که "میر عبدالغنی تفرشی" که از خوشنویسان و شاعران معاصر او بوده است در رباعی ای این گونه زبان به ستایش وی می گشاید:
تا کلک تو در نوشتن اعجاز نماست
بر معنی اگر ناز کند لفظ رواست
هر دایره تو را فلک حلقه بگوش
هر "مد" تو را، مدت ایام بهاست
در اواسط قرن یازدهم هجری، خط شکسته پا به دایره وجود گذاشت. از آنجا که خط شکسته تعلیق که در نوشتن رقعه ها و فرمان ها به کار می رفت، در نوشتن و خواندن دشوار می نمود از قلم نستعلیق به جای شکسته تعلیق استفاده می شد. این خط همان نستعلیق است که بر اثر تند نویسی به صورت شکسته بیرون آمد و به شکسته نستعلیق موسوم شد و رفته رفته رو به جانب کمال گذارد.
یکی از دوره های برجسته خوشنویسی نستعلیق ایران، قرن سیزدهم است؛ در این دوره استادان زبردستی به منصه ظهور رسیدند مانند"
"میرزا عباس نوری"، "میرزا اسدالله شیرازی"، "میزا علی اکبر تفرشی"، "وصال شیرازی"، "زین العابدین السلطانی"، "کاتب السلطان تهرانی"، "حاج میرزا فضل الله"، "ابوالفضل ساوجی"، "میرزا فتحعلی شیرازی عمده الکتاب (حجاب)"، "میزا غلامرضا اصفهانی"، "میرزا محمدرضا کلهر"، "میرزا ابراهیم تهرانی (میرزاعمو)"، "میرزا محمد حسین کاتب السلطان شیرازی"، "محمدبن شریف قزوینی (ملک الخطاطین)"، "میرزا محمد کاظم".
یکی از مفاخر ارزشمند هنر خوشنویسی ایران و در عین حال بزرگترین خوشنویس دوره قاجار کسی نیست جز "میرزا محمدرضا کلهر". او شیوه جدیدی را در نستعلیق به کاربست که بی هیچ تردیدی باید گفت که وی بعد از میرعماد، مبدع بخشی از قواعد و آداب خط و خوشنویسی گردید؛ چندان که می توان گفت روش نستعلیق کنونی تا حد زیادی مولود قریحه و قدرت ابتکار و نوآوری اوست.
نتیجه
طلوع اسلام در ایران، باعث شد تا هنر به بالاترین مراتب معنوی خود نایل آید و آن عبارت است از مرتبه فناء فی الله و قربی که در پرتوش لکه های "غرض" از آینه جان می رود و روح انسان به وادی ولایت (عشق و محبت) وارد و واصل می شود و در آن مقام سبز مقیم می گردد: مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد
که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی
به این معنی، هنر و هنرمندی " اکمل کمالات" انسانی است؛ همان نقطه ای که انسان سیر از "خلق" رو به "حق" می کند:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد غبار از سوی دل بردیده شد
بی غرض نبود به گردش در جهان
غیر جسم و غیر جان عاشقان
رستم از آب و زنان همچون ملک
بی غرض گردم بر این دو چون فلک
ورود اسلام به ایران باعث شد تا هنرمندان، هنر را به عنوان مرکب سفر(و نه مقصد سفر) به کار ببندند و قطعاً یکی از دلایل بالندگی هنر و شاخه های گوناگون آن در ایران بروز و ظهور همین حقیقت تناور در سرزمین نیات هنرمندان ایرانی بود. آثار هنری هرگز با هدف صرفا کوشش ذوقی و زیباشناختی آفریده نمی شدند؛ هرچند که با این نیت پدید می آمدند که به کار زندگی بیایند، اما علت غایی پدیدار شدن آنها این بوده است که تجلی دهنده "جمال بی مانند محبوب" در "آینه خیال انسانی" باشند، نه اشیایی که حد وجودی آنها تنها این باشد که صرفا اثر هنری هستند و دیگر هیچ.
فهرست مطالب
سبک رازی (قرن چهارم تا قرن هفتم هـ .ق.) 1
تاثیر ظهور اسلام در پیدایش شیوه رازی 6
اسلام و تعالی شانِ معماری 6
شیوه خراسانی 6
شیوه آذری 9
نتیجه 24
5