تارا فایل

مقاله از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری


از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری
مقدمه

دولت ساسانی با شکستهای پیاپی سپاهیان ایران از لشگر اسلام در جنگهای ذات السلاسل(12هجری) وقادسیه(14 هجری) و جلولاء(16 هجری) و نهاوند(21 هجری) واژگون شد، و نفوذ مداوم مسلمین در داخله شاهنشاهی ایران تا ماوراءالنهر که تا اواخر قرن اول هجری بطول انجامید، سبب استیلای حکومت اسلامی بر ایران گردید و ایرانیان برای قرونی محدود و معدود تحت سیطره عرب درآمدند.
از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری –> ادبیات پهلوی در سه قرن اول هجری

چنانکه میدانیم زبان رسمی و ادبی ایران در دوره ساسانی لهجه پهلوی جنوبی یا پهلوی پارسی بود. این لهجه در دربار و ادارات دولتی و حوزه روحانی زرتشتی چون یک زبان رسمی عمومی بکار میرفت و در همان حال زبان و ادب سریانی هم در کلیساهای نسطوری ایران که در اواخر عهد ساسانی تا برخی از شهرهای ماوراءالنهر گسترده شده است، مورد استعمال داشت.
پیداست که با حمله عرب و بر افتادن دولت ساسانیان برسمیت و عمومیت لهجه پهلوی لطمه‏ای سخت خورد لیکن بهیچ روی نمیتوان پایان حیات ادبی آن لهجه را مقارن با این حادثه بزرگ تاریخی دانست چه از این پس تا دیرگاه هنوز لهجه پهلوی در شمار لهجات زنده و دارای آثار متعدد پهلوی و تاریخی و دینی بوده و حتی باید گفت غالب کتبی که اکنون بخط و لهجه پهلوی در دست داریم متعلق ببعد از دوره ساسانی است.
تا قسمتی از قرن سوم هجری کتابهای معتبری بخط و زبان پهلوی تالیف شده و تا حدود قرن پنجم هجری روایاتی راجع بآشنایی برخی از ایرانیان با ادبیات این لهجه در دست است و مثلاً منظومه ویس و رامین که در اواسط قرن پنجم هجری بنظم درآمده مستقیماً از پهلوی بشعر فارسی ترجمه شده و حتی در قرن هفتم "زرتشت بهرام پژدو" ارداویرفنامه پهلوی را بنظم فارسی درآورد.
در سه چهار قرن اول هجری بسیاری از کتب پهلوی در مسائل مختلف از قبیل منطق، طب، تاریخ، نجوم، ریاضیات، داستانهای ملی، قصص و روایات و نظایر آنها بزبان عربی ترجمه شد و از آنجمله است: کلیله و دمنه، آیین نامه، خداینامه، زیج شهریار، ترجمه پهلوی منطق ارسطو، گاهنامه، ورزنامه و جز آنها.
در همین اوان کتبی مانند دینکرت، بندهشن، شایست نشایست،ارداویرافنامنه، گجستک ابالش، یوشت فریان، اندرز بزرگمهر بختکان، مادیگان شترنگ، شکند گمانیک و یچار و امثال آنها بزبان پهلوی نگاشته شد که بسیاری مطالب مربوط بایران پیش از اسلام و آیین و روایات مزدیسنا و داستانهای ملی در آنها محفوظ مانده است. مولفان این کتب غالباً از روحانیون زرتشتی بوده و باین سبب از تاریخ و روایات ملی و دینی ایران قدیم اطلاعات کافی داشته‏اند. از این گذشته در تمام دیوانهای حکام عرب در عراق و ایران و ماوراءالنهر تا مدتی از خط و لهجه پهلوی استفاده میشده است.
با همه این احوال پیداست که غلبه عرب و رواج زبان دینی و سیاسی عربی بتدریج از رواج و انتشار لهجه پهلوی میکاست تا آنجا که پس از چند قرن فراموش شد و جای خود را بلهجات دیگر ایرانی داد.
خط پهلوی هم بر اثر صعوبت بسیار و نقص فراوان خود بسرعت فراموش گردید و بجای آن خط عربی معمول شد که با همه نقصهایی که برای فارسی زبانان داشت و با همه نارسایی بمراتب از خط
پهلوی آسانتر است.
بهمان نسبت که لهجه پهلوی رسمیت و رواج خود را از دست میداد زبان عربی در مراکز سیاسی و دینی نفوذ می‏یافت و برخی از ایرانیان در فراگرفتن و تدوین قواعد آن کوشش میکردند اما هیچگاه زبان عربی مانند یک زبان عمومی در ایران رائج نبود و بهیچ روی بر لهجات عمومی و ادب ایرانی شکستی وارد نیاورد و عبارت دیگر از میان همه ملل مطیع عرب تنها ملتی که زبان خود را نگاه داشت و از استقلال ادبی محروم نماند ملت ایرانست.
از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری –> نفوذ لغات عربی در لهجات ایرانی

پیداست که این نفوذ سیاسی و دینی و همچنین مهاجرت برخی از قبایل عرب بداخله ایران و آمیزش با ایرانیان و عواملی از این قبیل باعث شد که لغاتی از زبان عربی در لهجات ایرانی نفوذ کند. این نفوذ تا چند قرن اول هجری بکندی صورت میگرفت و بیشتر ببرخی از اصطلاحات دینی (مانند: زکوه، حج، قصاص…) واداری(مانند: حاکم، عامل، امیر، قاضی، خراج…) و دسته‏یی از لغات ساده که گشایشی در زبان ایجاد میکرد یا بر مترادفات میافزود(مانند: غم، راحت، بل، اول، آخر…) منحصر بود و حتی ایرانیان پاره‏ای از اصطلاحات دینی و اداری عربی را ترجمه کردند مثلاً بجای "صلوه" معادل پارسی آن "نماز" و بجای "صوم" روزه بکار بردند.
در این میان بسیاری اصطلاحات اداری(دیوان، دفتر، وزیر…) و علمی(فرجار، هندسه، استوانه، جوارشنات، زیج، کدخداه…) و لغات عادی لهجات ایرانی بسرعت در زبان عربی نفوذ کرد و تقریباً بهمان نسبت که لغات عربی در لهجات ایرانی وارد شد از کلمات ایرانی هم در زبان تازیان راه یافت.
باید بیاد داشت که نفوذ زبان عربی بعد از قرن چهارم هجری و خصوصاً از قرن ششم و هفتم ببعد در لهجات ایرانی سرعت و شدت بیشتری یافت.
نخستین علت این امر اشتداد نفوذ دین اسلام است که هر چه از عمر آن در ایران بیشتر گذشت نفوذ آن بیشتر شد و بهمان نسبت که جریانهای دینی در این کشور فزونی یافت بر درجه محبوبیت متعلقات آن که زبان عربی نیز یکی از آنهاست، افزوده شد.
دومین سبب نفوذ زبان عربی در لهجات عربی در لهجات ایرانی خاصه لهجه دری، تفنن و اظهار علم و ادب بسیاری از نویسندگانست از اواخر قرن پنجم به بعد.
جنبه علمی زبان تازی نیز که در قرن دوم و سوم قوت یافت از علل نفوذ آن در زبان فارسی باید شمرده شد.
این نفوذ از حیث قواعد دستوری بهیچروی(بجز در بعض موارد معدود بی اهمیت) در زبان فارسی صورت نگرفته و تنها از طریق مفردات بوده است و حتی در مفردات لغات عربی هم که در زبان ما راه جست براههای گوناگون از قبیل تلفظ و معنی آنها دخالتهای صریح شد تا آنجا که مثلاً بعضی از افعال معنی و وصفی گرفت (مانند:لاابالی= بی‏باک. لایعقل= بی‏عقل، لایشعر= بی‏شعور، نافهم…) و برخی از جمعها بمعنی مفرد معمول شده و علامت جمع فارسی را بر آنها افزودند مانند: ملوکان، ابدالان، حوران، الحانها، منازلها، معانیها، عجایبها، موالیان، اواینها…
چنانکه در شواهد ذیل می‏بینیم:
ببوستان ملوکان هزار گشتم بیش گل شکفته برخسارکان تو ماند
(دقیقی)
وگر بهمت گویی دعای ابدالان نبود هرگز با پای همتش همبر
(عنصری)
گر چنین حور در بهشت آید همه حوران شوند غلمانش
(سعدی)
زنان دشمنان در پیش ضربت بیاموزند الحانهای شیون
(منوچهری)
بیابان درنورد و کوه بگذار منازلها بکوب و راه بگسل
(منوچهری)
من معانیهای آنرا یاور دانش کنم گر کند طبع تو شاها خاطرم را یاوری
(ازرقی)
گذشته از این نزدیک تمام اسمها و صفتهای عربی را که بفارسی آوردند با علامتهای جمع فارسی بکار بردند(مانند: شاعران، حکیمان، زائران، امامان، عالمان. نکتها، نسخها، کتابها…)
بدین جهات باید گفت لغات عربی که در زبان فارسی آمده بتمام معنی تابع زبان فارسی شده و اصولاً تا اواخر قرن پنجم جمعهای عربی نیز بنحوی که امروز میان ما معمول است تقریباً مورد استعمالی نداشته است.

از انقراض حکومت ساسانی تا پایان قرن سوم هجری –> آغاز ادب فارسی

اگر چه ادبیات پهلوی در برابر نفوذ و رسمیت زبان عربی اندک اندک راه ضعف و فراموشی می‏پیمود لیکن لهجات محلی دیگر ایران با آمیزش با زبان عربی آماده ایجاد ادبیات کامل و وسیعی میگردید و از آنجمله بود لهجه آذری، لهجه کردی، لهجه فارسی(معمول در فارس)، لهجات مرکزی ایران، لهجه طبری، لهجه گیلی و دیلمانی، لهجه سگزی، لهجه خراسانی، لهجه سغدی، لهجه خوارزمی و جز آن.
لهجه عمومی مشرق ایران و شعب آن از این میان ثروتمندترین لهجه‏های ایرانی بود و چون بازمانده لهجه‏های ادبی مهمی مانند پهلوی اشکانی (پهلوی شمالی)، سغدی قدیم، تخاری و خوارزمی قدیم بود بزودی و با کوچکترین رسمیت سیاسی می‏توانست بهترین وسیله ایجاد ادبیات جدیدی در ایران گردد و این امر خوشبختانه بیاری یعقوب سر لیث صفار(254ـ265) موسس سلسله مشهور صفاری در اواسط قرن سوم هجری بشرحی که در تاریخ سیستان بتفصیل آمده است صورت گرفت و با ظهور شاعرانی مانند محمد بن وصیف سگزی دبیر یعقوب و بسام کورد(کرد) از خوارج سیستان که بصلح نزد یعقوب رفته بود و محمد بن مخلد سگزی از فاضلان عهد یعقوب نخستین اشعار عروضی پارسی سروده شد .
قرن چهارم، عصر سامانی و بویی –> اهمیت قرن چهارم در علوم و ادبیات

قرن چهارم بر تارک تاریخ ایران چون تاجی درخشنده است که بانواع گوهرهای تابان مزین باشد. این گوهرهای درخشان علم و ادب مردان بزرگی مانند محمد بن زکریای رازی و ابو نصر فارابی و احمد بن عبدالجلیل سگزی و ابونصر عراق و علی بن عباس مجوسی اهوازی و ابوسهل مسیحی و رودکی و شهید بلخی و دقیقی و ابن العمید و ابن عباد و قابوس و بدیع الزمان همدانی و ابوبکر خوارزمی و بسیاری از رجال نامبردار مانند ایشانند که فرصت شمارش همه آنان در این وجیزه نیست. در پایان این قرن سه تن از مفاخر عالم انسانی یعنی ابوریحان بیرونی و ابوعلی بن سینا و ابوالقاسم فردوسی وارث همه ترقیات و پیشرفتهای ایرانیان در علوم و ادبیات شدند و قسمتی از آغاز قرن پنجم را نیز بنور وجود و آثار گرانبهای خود روشن داشتند.
این قرن همانطور که دوره بلوغ علوم اسلامی و ادب عربی است بهمان نحو هم مهمترین و بارآورترین عهد ادب فارسی و عصر ظهور گویندگان بزرگ و فصیح در نواحی شرقی ایرانست. در نواحی دیگر ایران اگر چه گویندگانی مانند قابوس و مسته مرد(شاعر طبری زبان) و بندار رازی و منطقی رازی و غضائری رازی پدید آمده و بعضی از آنان تا اوایل قرن پنجم نیز زیسته و شاعری کرده‏اند لیکن عده آنان واهمیت ایشان بدرجتی نیست که بتوانیم آنانرا همپایه شاعران خراسان و ماوراءالنهر یعنی حوزه فرمانروایی سامانیان بدانیم.
قرن چهارم، عصر سامانی و بویی –> توجه سامانیان بزبان پارسی

خاندان سامانی یکی از خاندانهای اصیل ایرانست که نسل آن ببهرام چوبین سردار مشهور ساسانی میرسید. شاهان این خاندان در احترام میهن و بزرگداشت مراسم ملی و احیاء سنن قدیم ایران و علی الخصوص در ترویج زبان پارسی حد اعلی کوشش را بکار میبردند و باین نظر در تشویق شاعران و نویسندگان و مترجمان نکته‏یی را فرو نمیگذاشتند مثلاً چون دیدند که کلیله و دمنه پهلوی مدروس شده و ممکن است مردم ایران بر اثر رغبتی که بدان دارند از ترجمه عربی آن که بدست عبدالله پسر مقفع صورت گرفته بود استفاده کنند، بترجمه آن از تازی بنثر پارسی فرمان دادند و این کار در عهد سلطنت نصر بن احمد سامانی (301ـ 331 هجری) انجام شد و سپس بهمت وزیر او ابوالفضل بلعمی، رودکی شاعر مشهور آنرا از نثر بنظم پارسی در آورد، و یا چون دو کتاب مشهور محمد بن جریر الطبری (متوفی بسال 310) یعنی تاریخ الرسل و الملوک و جامع البیان تفسیر القرآن او در خراسان شهرت یافت، ابوصالح منصور بن نوح سامانی (350ـ366 هجری) نخستین را بهمت وزیر خود ابوعلی محمد بن ابوالفضل محمد بلعمی و دومین را بدست گروهی از فقیهان بپارسی درآورد و این هر دو ترجمه اکنون در دست و ار ذخایر گرانبهای ادب پارسی است.
قرن چهارم، عصر سامانی و بویی –> نثر پارسی در قرن چهارم

نثر پارسی این دوره تنها از همین آثار گرانبها بهره‏مند نبود بلکه آثار متعدد دیگری نیز درین عهد بوجود آمده که برخی از آنها هنوز باقی و از آنجمله است.
1ـ کتاب عجائب البر و البحر یا عجایب البلدان از ابوالموید بلخی که حاوی اطلاعات ذیقیمتی راجع بنواحی مختلف خاصه ایرانست.
2ـ کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب که مولف آن معلوم نیست ولی چنانکه در مقدمه آن ذکر شده تالیف آن بسال 372 هجری صورت گرفته است.
3ـ کتاب الابنیه عن حقایق الادویه از ابومنصر موفق هروی در داروشناسی که نسخه‏یی از آن بخط اسدی طوسی شاعر موجود است.
4ـ ترجمه تاریخ طبری که اصل آن یعنی تاریخ الرسل و الملوک از محمد ابن جریر الطبری است و ترجمه آن بفرمان ابوصالح منصور بن نوح بدست وزیر او ابو علی محمد بن ابوالفضل محمد بلعمی بسال 352 با اضافات و استفاداتی از منابع دیگر صورت گرفته است.
5ـ ترجمه تفسیر طبری از جامع البیان محمد بن جریر الطبری معروف بتفسیر کبیر که بامر ابو صالح منصور بن نوح و بدست گروهی از فقهای خراسان و ماوراءالنهر انجام شد.
6ـ مقدمه شاهنامه ابومنصوری از ابومنصورالمعمری. این مقدمه که اکنون در دست است بنا بر شرحی که خواهد آمد بر شاهنامه ابو منصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالار خراسان نوشته شده است.
از محمد بن ایوب الحاسب الطبری دانشمند معروف دو رساله شش فصل و استخراج در دست است و کتاب دیگری بنام کشف المحجوب در کلام اسمعیلیه از ابو یعقوب سگزی باقیست که گویا از اصل عربی ترجمه شده باشد و در این صورت باید آنرا از آثار اوایل قرن پنجم هجری شمرد.
از خصایص مهم دوره سامانی یکی تدوین تاریخ ایران و داستانهای ملی است بزبان پارسی. در قرن چهارم هنوز دنباله افکار و عقاید شعوبیه ایرانی باقی بود و این روحیه بهمان نحو که در ادبیات عربی مایه سرودن بسیاری از اشعار وطنی به وسیله ایرانیان و تالیف کتاب در ذکر تاریخ و مفاخر ایرانیان و مثالب تازیان شده بود، در زبان پارسی نیز باعث تالیف بسیاری کتب و ذکر مفاخر گذشتگان گردید این کتب در قرن چهارم معمولاً تاریخهای مشروح ایران قدیم یا داستانهای مفصل پهلوانان بود که با توجه بماخذ کهن پهلوی یا ماخذ منقول از پهلوی بعربی تهیه و تالیف شده و از آنجمله است: شاهنامه ابوالموید بلخی که کتابی عظیم از تاریخ و داستانهای قهرمانی ایران پیش از اسلام تا غلبه تازیان بودـ شاهنامه ابو علی بلخی ـ شاهنامه ابومنصوری که در سال 346 هجری بفرمان ابو منصور محمد بن عبدالرزاق طوسی سپهسالار خراسان، بوسیله چند تن از دهقانان گردآوری شده و از لحاظ اتفاق ماخذ و نظم مطالب ظاهراً بهترین شاهنامه منثور قرن جهارم بوده. بر این کتاب ابو منصور المعمری، وزیر ابومنصور محمد بن عبد الرزاق مقدمه‏یی نگاشته که اکنون باقی و از آثار گرانبها و معتبر نثر پارسی است. نخستین شاعری که از این کتاب برای ایجاد یک شاهنامه منظوم استفاده کرد دقیقی و بعد از او استاد ابوالقاسم فردوسی است.
نثر فارسی قرن چهارم بسیار ساده و خالی از صنایع لفظی بود. در نثر این دوره و تمام آثاری که بعد از آن به سبک این عهد نوشته شد اثری از لغات مشکل عربی و ذکر امثال عرب یا آوردن اشعار تازی بقصد آرایش کلام و نظایر آن مشهود نیست بلکه نثری است روان و طبیعی و مبتنی بر روش تکلم عموم و با جمله‏های کوتاه و روشن و خالی از ابهام و تعقید. تکرار افعال و آوردن افعال کامل بی‏نقص و عدم توجه بمقدمه چینی‏های زائد بر اصل و سعی در صراحت الفاظ از خصایص عمده نثر فارسی در این دوره است.
قرن چهارم، عصر سامانی و بویی –> شعر فارسی در قرن چهارم

اما از جهت شعر فارسی، قرن چهارم را باید یکی از بهترین دوره‏های ادبی زبان فارسی دانست. در نیمه دوم قرن سوم هجری یعنی در همان اوان که شعر عروضی پارسی نخستین مراحل حیات خود را میپیمود و چون کودکی نوخاسته افتان و خیزان پیش میرفت یکی از نوابغ بزرگ ادب فارسی یعنی ابو عبدالله جعفربن محمد رودکی سمرقندی(م.329) ولادت یافت و تمام قسمت اول حیات خود را در این قرن گذراند و تربیت شد تا آنجا که شاعری فحل گردید و چون به آغاز قرن چهارم رسید مرتبتی یافت که بقول ابوالفضل بلعمی او را در عرب و عجم نظیری نبود. بیست و نه سال اول قرن چهارم دوره استحصال رودکی از زحماتی بود که در آغاز حیات خود یعنی اواخر قرن سوم کشیده بود. رودکی شعر فارسی را از حالت ابتدائی و ساده خود بیرون آورد، در انواع مضامین و اقسام مختلف شعر از قبیل قصیده، غزل، مثنوی، رباعی و ترانه وارد شد و از همه آنها پیروز بیرون آمد. بقولی که معقول‏تر و مقبول‏تر است نزدیک صد هزار بیت (صد دفتر) و بقولی دیگر که قبول آن دشوار مینماید یک میلیون و سیصد هزار بیت شعر از خود بیادگار گذاشت. کتاب کلیله و دمنه را بنظم فارسی درآورد، قصیده‏های بزرگ ساخت، غزلهای لطیف که عنصری هم خود را در برابر آنها عاجز می‏یافت سرود. رودکی سخنی شیرین، کلامی لطیف و طبیعی و خالی از هرگونه اشکال دارد و اگر از کهنگی زبان و لهجه او که نسبت بما امری طبیعی و نتیجه گذشت ده قرن و نیم مدت است، بگذریم باید سخن او را بهمان اندازه ساده و سهل بدانیم که سخن فردوسی و سعدی را . بهر حال رودکی پدر شعر فارسی است و در این امر خلافی نتوان کرد و از همین جاست که شاعران بعد از وی او را "استاد شاعران" و "سلطان شاعران" لقب داده‏اند. از اشعار اوست:
زمانه پندی آزادوار داد مرا زمانه چون نگری سر بسر همه پند است
بروز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری بسا کسا که به روز تو آرزومند است
زمانه گفت مرا خصم خویش دار نگاه کرا زبان نه ببند است پای دربند است

تا جهان بود از سر آدم فراز کس نبود از راه دانش بی‏نیاز
مردمان بخرد اندر هر زمان راز دانش را بهر گونه زبان
گرد کردند و گرامی داشتند تا بسنگ اندر همی بنگاشته
دانش اندر دل چراغ روشن است وز همه بد بر تن تو جوشن است
در همان سال که ستاره نبوغ رودکی از افق آسمان ادب فارسی افول میکرد درخشانترین ستاره شعر و هنر یعنی فردوسی پای در مطلع حیات نهاد (329 هجری) و چنانکه خواهیم دید با آغاز دوره شاعری این آزاد مرد شعر پارسی بکمال رسید:
تهنیت باید که در ملک سخن گر شکوفه فوت شد نوبر بزاد!
در اواخر حیات رودکی و بعد از او شاعران دیگری هم در دربار سامانیان و در خراسان و ماوراءالنهر تربیت می‏شدند و توجه سلاطین سامانی بدانان باعث پیشرفت کار ایشان و فزونی نظایر آنان بود بحدی که قرن چهارم از حیث کثرت شعر و شاعر قرن کم نظیری بوده است.
از مشاهیر معاصران رودکی ابوالحسن شهید بن حسین بلخی (م 325) شاعر و متکلم بزرگ خراسانست که در شعر عربی و پارسی استاد بوده و غزلهای لطیف و خط زیبای او در میان آیندگان شهرت داشته است.
دیگر از شاعران بزرگ قرن چهارم ابوالحسین محمد بن محمد بخارائی معروف به مرادی معاصر رودکی است ـ دیگر ابو عبدالله محمد بن موسی فرالاوی معاصر رودکی ـ دیگر ابوزراعه (ابوزرعه) معمری جرجانی معاصر رودکی دیگر ابوالعباس فضل بن عباس ربنجنی معاصر نصر بن احمد و نوح بن نصر سامانی ـ دیگر ابو طاهر طیب ابن محمد خسروانی (م.342) ـ دیگر ابوالموید بلخی از شاعران نیمه اول قرن چهارم که در نظم و نثر استاد بود ـ دیگر ابو عبدالله محمد بن صالح ولوالجی ـ دیگر ابو عبدالله محمد بن حسن معروفی بلخی معاصر عبدالملک بن نوح (343ـ 350) ـ دیگر ابوالحسن علی بن محمد معروف به منجیک ترمدی ـ دیگر ابوشکور بلخی صاحب منظومه آفرین نامه که در حدود 333ـ 336 سروده شده و از ابیات مشهور آن است.
به دشمن برت استواری مباد که دشمن درختی است تلخ از نهاد
درختی که تلخش بود گوهرا اگر چرب و شیرین دهی مر ورا
همان میوه تلخت آرد پدید ازو چرب و شیرین نخواهی مزید
زدشمن گرایدونکه یا بی شکر گمان بر که زهرست هرگز مخور
شاعر بسیار مشهور قرن چهارم بعد از رودکی ابو منصور محمد بن احمد دقیقی (مقتول در حدود سال 368) است که معاصر با امیر فخرالدوله ابوالمظفر احمد بن محمد چغانی از آل محتاج و امیر سدید ابو صالح منصور بن نوح سامانی(350ـ 365) و امیر رضی ابوالقاسم نوح بن منصور (365ـ 387) بوده و بامر پادشاه اخیر بنظم شاهنامه ابومنصوری آغاز کرده و هزار بیت در سلطنت گشتاسب و ظهور زردشت پیغامبر سروده است. علاوه بر این، قصائد و قطعات و غزلهایی نیز از دقیقی بیادگار مانده و او از شاعران استاد عهد سامانی است که قدرتش در ساختن قصاید و بیان مدایح شهریاران زبانزد بود. از قطعات مشهور اوست:
بدو چیز گیرند مر مملکت را یکی ارغوانی یکی زعفرانی
یکی زرنام ملک بر نبشته دگر آهن آبداده یمانی
کرا بویه وصلت ملک خیزد یکی جنبشی بایدش آسمانی
زبانی سخنگوی و دستی گشاده دلی همش کینه همش مهربانی
که ملکت شکاریست کاو را نگیرد عقاب پرنده نه شیر ژیانی
دو چیز است کاو را ببند اندر آرد یکی تیغ هندی دگر زر کانی
بشمشیر باید گرفتن مر او را بدینار بستنش پای ارتوانی
کرا تخت و شمشیر و دینار باشد نبایدش تن سرو و پشت کیانی
خرد باید آنجا وجود و شجاعت فلک مملکت کی دهد رایگانی

شاعر مشهور آخر دوره سامانی که قسمتی از عهد غزنوی را نیز درک کرد مجدالدین ابواسحق کسائی مروزی است که مردی شیعی مذهب و در اواخر عمر خود متمایل بوعظ و اندرز بود. وی تا مدتی بعد از سال 391 در قید حیات بوده و دوره سلطنت سلطان محمود غزنوی را درک کرده و او را ثنا گفته است.
شاعر نامبردار آخر عهد سامانی که قسمت بزرگ زندگی او در قرن چهارم و چند سالی از آن در آغاز قرن پنجم گذشت استاد ابوالقاسم فردوسی(329ـ 411 هجری) صاحب شاهنامه است که بی‏اغراق تاج شعر و ادب ایرانی و عالیترین نمونه فصاحت زبان فارسی دری است. از ابیات اوست:
سپاسم ز یزدان که او داد زور بلند اختر و بخش کیوان و هور
ستایش که داند سزاوار اوی نیایش بآیین و کردار اوی
مگر او دهد یادمان بندگی نماید بزرگی و دارندگی
شما دست یکسر بیزدان زنید بکوشید و پیمان او مشکنید
که بخشنده اویست و دارنده اوی بلند آسمانرا نگارنده اوی
ستمدیده را اوست فریاد رس منازید یا نازش او بکس
نیابد نهادن دل اندر فریب که پیش فرازنده آید نشیب
کجا آنکه میسود تاجش بابر کجا آنکه بودی شکارش هژبر
نهانی همه خاک دارند و خشت خنک آنکه جز تخم نیکی نکشت
زمانی میاسای از آموختن اگر جان همی خواهی افروختن
چو گویی که وام خرد تو ختم همه هر چه بایستم آموختم
یکی نغز بازی کند روزگار که بنشاندت پیش آموزگار
در دوره سامانی علاوه بر قصائد و قطعات و سایر انواع شعر، چندین منظومه بزرگ از قبیل کلیله و دمنه رودکی، آفرین نامه ابوشکور، شاهنامه مسعودی مروزی، گشتاسبنامه دقیقی، شاهنامه فردوسی سروده شده.
از خصائص شعر فارسی قرن چهارم: فصاحت، سادگی، مضامین تازه و بکر، توجه بطبیعی بودن تشبیهات، توصیفات طبیعی منطبق بر عالم خارج، سعی در جستن مطالب تازه و بدیع و متنوع، عدم استعمال اصطلاحات علمی در شعر، خالی بودن شعر از کلمات مشکل عربی و حتی کم بودن لغات عربی، حفظ بسیاری از لغات کهنه دری، کوتاه بودن اوزان و بحور شعر است.
کمترین آشنایی با لهجه کهنه قرن چهارم خواننده را در فهم زیبایی و فصاحت معجزه‏آسای اشعار آن عهد یاوری خواهد کرد. بزرگترین نماینده شعر این دوره بی‏خلاف فردوسی و ابیات غرای او بی‏تردید بهترین نشانه فصاحت زبان فارسی است تا بجایی که قرن چهارم تنها با داشتن شاهنامه می‏تواند بر زبان فارسی حکومت کند و منشاء هر گونه اصلاحی در این زبان و دور داشتن آن از افراطها و تفریطهای متاخران گردد.
در شعر فارسی قرن چهارم بندرت و بزحمت میتوان اثر یاس و نومیدی یافت. شعر این دوره پر است از نشاط روح و غرور ملی و اندیشه حساسی و خوشبینی و آزادمنشی، و از اینروی باید آنرا آیینه تمام نمای روح و اندیشه واقعی ایرانی دانست یعنی اندیشه و روحی که هنوز چنانکه باید مقهور عوامل غیر ایرانی نشده و استوار بر جای مانده بود.
قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> آمیزش زبان فارسی با زبان عربی

زبان پارسی که در قرن چهارم از آمیزش با زبان عربی تا حدی مصون مانده و لغات تازی در آن اندک بود از قرن پنجم ببعد بنسبت بیشتری با لغات عربی درآمیخت. پیداست که این آمیزش یکباره با شروع قرن پنجم بکمال نرسید بلکه تدریجاً صورت گرفت و این سیر تدریجی چنان بود که کثرت کلمات عربی در پایان قرن پنجم خیلی بیشتر از آغاز آن و در آخر قرن ششم زیادتر از اول آن بوده است. از علل عمده این امر یکی تزاید نفوذ دین اسلام در این دو قرن و زبان ملازم آن یعنی زبان عربی بود. دیگر آنکه در این دو قرن تعلیم و تعلم زبان عربی با شدتی بیشتر از پیش در ایران رواج داشت و چون توسعه و افزایش مدارس در قرن پنجم و ششم با قوت بسیار صورت گرفته و از مواد اصلی و اساسی دروس در این مدارس زبان و ادب عربی بود، طبعاً همه اهل سواد و کسانی که در پی تحصیل علم و ادب بودند از زبان و ادب عرب آگاهی می‏یافتند و از اینجاست که در قرن پنجم و ششم کمتر کسی از شاعران و نویسندگان را می‏یابیم که اثری از ادب عربی در گفتار او نباشد.
علاوه بر این در طی قرنهای دوم و سوم و چهارم همه علوم اسلامی تدوین شده و اصطلاحات علمی فراوان در زبان عربی گرد آمده و بر اثر ترجمه بسیاری کتب از منابع یونانی و پهلوی و سریانی و هندی، ادب عربی غنی و ثروتمند و دارای نفوذ بسیار گردیده بود. دین اسلام و رواج قرآن کریم و احادیث نیز مایه تشدید نفوذ لغات عربی و ورود بسیاری از آنها در زبان فارسی شده بود. باین جهات هر چه از آغاز تسلط تا زیان بر ایران بعهد معاصر نزدیکتر شویم کلمات تازی را بنسبت بیشتری در زبان فارسی می‏یابیم.
در قرن پنجم و ششم این عوامل چون دست بهم دادند باعث شدند که زبان فارسی با سرعت بیشتری با لغات تازی آمیخته شود چنانکه در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم که پایان این دوره است در زبان نظم و نثر فارسی بسیاری از کلمات غیر لازم عربی وارد شده بود.
از طرفی دیگر چون قرن پنجم و ششم دوره برچیده شدن حکومتهای ایرانی و روی کار آمدن غلامان و قبایل ترک نژاد بود قسمتی از لغات ترکی نیز بوسیله سپاهیان و عمال دولتی در زبان فارسی راه جست ولی نسبت این لغات بواژه‏های تازی بسیار ناچیز و غیر قابل ملاحظه بود.

قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> رواج زبان ادبی در نواحی مرکزی و جنوبی و غربی

چنانکه میدانیم تا اواخر قرن چهارم ادبیات دری تنها بنواحی شرقی ایران یعنی سیستان و خراسان و ماوراءالنهر اختصاص داشت زیرا لهجه‏یی که نخستین آثار ادبی ایران دوره اسلامی با آن وجود آمد متعلق بهمین نواحی بود اما از اوایل قرن پنجم بعللی ادبیات دری بنواحی مرکزی و اندک اندک بشمال و مغرب و جنوب نیز راه یافت و شاعران و نویسندگان بجای لهجه ملهی خود لهجه ادبی دری را بتقلید از شاعران خراسان و ماوراءالنهر برای شعر و نثر پذیرفتند و در دربارها مرسوم کردند و اگر چه در همان حال هم شاعرانی مانند بندار رازی بزبان اهل ری و علی پیروزه و مسته مرد ملقب به دیواروز که هر دو معاصر عضدالدوله دیلمی بودند بلهجه طبرستانی و بابا طاهر عریان همدانی بلهجه محلی خود شعر می‏ساختند لیکن لهجه ادبی دربارها و کتب اصلی ادبی تنها لهجه اهل مشرق بود و شاعران و نویسندگان برای آنکه خوب از عهده بیان مقاصد خود در پارسی دری برآیند از دیوانهای شعرایی مانند رودکی و منجیک و دقیقی و فردوسی و نظایر آنان استفاده میبردند و یا خواندن آثار آنانرا بمبتدیان توصیه میکردند. ناصر خسرو در سفرنامه خود گوید: "…و در تبریز قطران نام شاعری را دیدم، شعری نیک می‏گفت اما زبان فارسی نیکو نمیدانست پیش من آمد دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او را مشکل بود از من بپرسید، باو گفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند…"
راوندی در کتاب راحه الصدور از قول احمد بن منوچهر شصت کله آورده است که "… سید اشرف بهمدان رسید در مکتبها می‏گردید و می‏دید تا کرا طبع شعرست، مصراعی بمن داد تا بر آن وزن دو سه بیت گفتم، بسمع رضا اصغا فرمود و مرا بدان بستود و حث و تحریض واجب داشت و گفت از اشعار متاخران چون عمادی و انوری و سید اشرف و بلفرج رونی … و حکم شاهنامه آنچ طبع تو بدان میل کند قدر دویست بیت از هر جا اختیار کن و یادگیر و برخواندن شاهنامه مواظبت نمای تا شعر بغایت رسد…"
این اشارات و نظایر آنها می‏رساند که با رواج شعر دری در نواحی جدیدی غیر از مشرق ایران آموختن لهجه دری و نکات آن و علی الخصوص مشکلات لغات آن لهجه از مسائل عادی نوآموزان بود و بهمین سبب است که اسدی طوسی که قسمت بزرگی از زندگی خود را در حدود اران و آذربایجان گذرانیده بود چون عدم اطلاع شاعران آن نواحی را از مشکلات لغات دری ملاحظه کرد بتالیف کتاب لغت فرس همت گماشت و در آغاز آن نوشت"… و غرض ما اندرین لغات پارسی است که دیدم شاعرانرا که فاضل بودند ولیکن لغات پارسی کم میدانستند…" و در اینجا هم مانند قول ناصر خسرو مراد از زبان پارسی لهجه دری یا پارسی دری است.

قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> انتشار زبان فارسی در خارج از ایران

موضوعی که در تاریخ زبان فارسی قرن پنجم و ششم قابل ملاحظه و مطالعه است انتشار زبان فارس است در خارج ایران. در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم دو تن از پادشاهان فاتح ایران یعنی ناصرالدین سبکتکین و پسر او یمین الدوله محمود شروع به پیشرفت‏ها و فتوحاتی در جانب ولایت سند کردند و در عهد این دو پادشاه و جانشینان آنان بتدریج ناحیه پهناوری از هندوستان تحت اطاعت سلاطین غزنوی درآمد. می‏دانم که نزدیک بتمام عمال و حکام و سربازان غزنوی خواه آنانکه در جانب ایران بودند و خواه آنانکه در جانب ایران بودند و خواه آنانکه در طرف هندوستان، ایرانی نژاد و متکلم بلهجات ایرانی و معتاد به ادبیات دری بودند و بهمین سبب توقف آنان در هندوستان و حکمروایی بر آن سامان باعث نشر پارسی دری دراراضی متصرفی غزنوی گردید خاصه که زبان رسمی دربار غزنوی پارسی دری بوده است.
پس از تسلط سلاجقه بر ایران چنانکه می‏دانیم دسته‏یی از آنان با تصرف آسیای صغیر دولتی را که بنام دولتی را که بنام دولت سلاجقه آسیای صغیر معروف است در آن سامان بوجود آوردند. در دربار امرای این سلسله مانند همه دربارهای سلجوقی زبان فارسی بود و بهمین سبب در این ناحیه حتی در شام بتدریج زبان فارسی دری رواج یافت و اندک اندک کار بجایی کشید که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم آسیای صغیر یکی از مراکز ادبیات فارسی گردید.
در نتیجه این دو جریان یعنی نفوذ ادبیات دری از خراسان بسایر ولایات ایران و رواج زبان پارسی در خارج از کشور ایران از اواسط قرن پنجم ببعد بسیاری شاعر و نویسنده بیرون از ناحیه خراسان و ماوراءالنهر پدید آمدند و این امر چنانکه خواهیم دید باعث تنوع عظیمی در ادب فارسی گردید.
بعد از مطالعه مختصری که در باب زبان فارسی در قرن پنجم و ششم کردیم اینک به بیان وضع نثر و نظم در این دوره مبادرت می‏کنیم:

قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> نثر فارسی در قرن پنجم و ششم

قرن پنجم و ششم از حیث نثر فارسی یکی از ادوار بسیار مهم ادبی است. در این دو قرن نه تنها نثر فارسی دنباله ترقیات قرن چهارم را طی کرد بلکه به مراتب بیش از شعر ترقی و تحول یافت و انواع آثار مختلف در آن بوجود آمد چنانکه از حیث تنوع و تعدد آثار منثور می‏توان هیچیک از ادوار ادبی را با این دو قرن مقایسه کرد.
نثر فارسی در این دو قرن دو سبک کاملاً متمایز از یکدیگر داشت: اول سبک ساده که دنباله نثر ساده قرن چهارم بوده است و دوم سبک مصنوع که بعد از این راجع به آن سخن خواهیم گفت.
قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> نثر ساده در قرن پنجم و ششم:

مراد از نثر ساده یا نثر مرسل نثری است که خالی از صنایع و قیود لفظی و آزاد از هرگونه تصنع و تکلفی باشد. نثری که به این سبک نوشته شده باشد کاملترین و سودمندترین نوع آنست زیرا مقصود را بنحو اتم بیان و از فوت معنی پیش گیری می‏کند. این سبک نثر همچنانکه گفتیم در قرن چهارم در ادب فارسی معمول بود و مانند سبک شعر فارسی در تمام قرن پنجم و قسمتی از قرن ششم ادامه و تکامل یافت و اختلافی که در آن بتدریج وجود می یافت نه از باب اصول و بنیاد و سبک و روش و نگارش بلکه از جهت تغییرات و تحولاتی بود که بتدریج در زبان فارسی صورت می‏گرفت و ما راجع به آن پیش از این سخن گفته‏ایم.
برای آنکه از کتابهای معروفی که در این دو قرن به نثر ساده و مرسل نگارش یافته و نیز از نویسندگان آنها مختصر اطلاعی داشته باشیم خوبست بعضی از آنها را فهرست وار ذکر کنیم:
دراوایل قرن پنجم یک کتاب معتبر در هندسه و حساب و نجوم و هیئت باسم التفهیم لاوائل صناعه التنجیم داریم که نویسنده آن ابوریحان محمد بن احمد البیرونی الخوارزمی به سال 420 آنرا به فارسی نگاشت. انشاء این کتاب بسیار ساده و زیباست و التفهیم مخصوصاً از باب اصطلاحات فارسی نجومی و ریاضی ارزش بسیار دارد.
دانشمند معاصر ابوریحان یعنی ابو علی حسین بن عبدالله بن سینا (370ـ428) نیز در اوایل قرن پنجم چند اثر مشهور خود را در مسائل فلسفی و طبی به زبان فارسی به رشته تحریر کشید. مهمترین آنها کتاب معروف دانشنامه علائی یا حکمت علائی است در منطق و فلسفه. ابو علی بن سینا بسیار کوشیده است اصطلاحات فلسفی را که تا آغاز قرن پنجم به زبان عربی مدون شده بود به فارسی بیاورد و از این بابت کتاب او تازگی دارد. علاوه بر این از ابن سینا رسالات دیگری مانند رساله معراجیه و رساله نبوت و رساله نبضیه و جز آنها باقی مانده است.
دیگر از نویسندگان مشهور اوایل قرن پنجم ابوالفضل بیهقی(385ـ470 هجری) از مشاهیر دبیران سلطان محمود و پسران اوست. اثر مشهور او کتاب مقامات محمودی و مسعودی مشهور بتاریخ بیهقی است که اصلاً درسی جزء حاوی وقایع عهد ناصرالدین سبکتکین و یمین الدوله محمود و پسرانش محمد و مسعود و متضمن اطلاعات مفیدی راجع بظهور سلاجقه و کیفیت غلبه آنان بر خراسان و عراق بود لیکن اکنون تنها قسمتی از آن شامل وقایع بعد از فوت محمود(421 هجری) تا وقایع آخر عهد محمود و غلبه سلاجقه و شکست محمود و تباهی کار او در دست است. این کتاب از باب انشاء فصیح و ساده و زیبای آن قابل ملاحظه است بحدی که می‏توان روش بیهقی را در انشاء از جمله بهترین روشهای نثر فارسی دانست.
از نویسندگان بزرگ اواخر قرن پنجم خواجه نظام الملک ابو علی حسن بن علی طوسی وزیر الب ارسلان و ملکشاه سلجوقی مقتول در سال 485 هجریست. این وزیر در اواخر حیات به خواهش ملکشاه تجارب ممتد و نظرهای صائب خود را در تدبیر امور مملکت و رعیت و سیاست در کتابی گردآورد و آنرا سیر الملوک یا سیاستنامه نامید. اهمیت سیاستنامه در انشاء شیوا و ساده و بسیار روان آنست. انشاء نظام الملک بدرجه‏یی از قید ابهام و تصنع آزاد است که هنوز کهنه نشده و همواره تازه و قابل استفاده و نزدیک به ذهن و ذوق هر خواننده فارسی زبانست.
یکی از کتابهای قابل توجه و مهم قرن پنجم قابوسنامه است مولف این کتاب عنصرالمعالی کیکاوس نواده شمس المعالی قابوس از خاندان دیالمه زیاری است که قابوسنامه را در نصیحت پسرش گیلانشاه و آموختن راه و رسم زندگانی و اینکه در هر کاری چه حوائج و در بایستهایی در میانست، نوشت. تالیف کتاب از سال 475 هجری شروع شده و شامل مسائل مختلف اجتماعی و اخلاقی و رسوم و آداب و فنون و علوم و پاره‏ای اطلاعات تاریخی است. سبک این کتاب بسیار خوب و ساده و در عین حال قدیم و کلمات کهنه پارس در آن فراوانست. اهمیت قابوسنامه خصوصاً از آن جهت است که اطلاعات ذیقیمت کثیری راجع بابواب مختلف تمدن و فرهنگ ایران قرن پنجم در آن گرد آمده و ما بسیاری از این اطلاعات نفیس را از سایر ماخذ نمی‏توانیم بدست آوریم. یکی از مشاهیر نویسندگان ایران در قرن پنجم ناصر بن خسرو قبادیانی (394ـ 481) است. از این شاعر و نویسنده نامبردار چند اثر معروف به نثر فارسی در دست است مانند سفرنامه و زادالمسافرین و وجه دین و خوان اخوان و جامع الحکمتین که در همه آنها نویسنده روشی ساده و انشائی روان دارد و حتی در کتاب زادالمسافرین با آنکه در کلام اسمعیلیه نوشته شده سادگی و روانی انشاء را حفظ کرده است.
دیگر از نویسندگان مشهور قرن پنجم که نثری بسیار شیوا و زیبا دارد علی بن عثمان جلایی هجو یری غزنوی (متوفی به سال 465) است کتاب کشف المحجوب او قدیمیترین کتاب فارسی در شرح اصول تصوف است.
از اوایل قرن پنجم کتاب بسیار سودمندی بنام تاریخ سیستان در دست داریم که قسمتی ازان در آغاز قرن پنجم نوشته شده و باقی را در قرون بعد بر آن افزوده‏اند. قسمت اول تاریخ سیستان علی الخصوص آن بخش که تا زوال دولت صفاریان را شامل است هم از باب مطالب تاریخی و هم از جهت سبک کهنه و فصیح انشاء ارزش و اعتبار فراوان دارد.
کتاب دیگری از اوایل قرن ششم داریم بنام مجمل التواریخ و القصص که نویسنده آن معلوم نیست لیکن چون مولف آن از ماخذ معتبر قدیم در تالیف کتاب خود استفاده کرده اثر او بسیار مهم و قابل توجه است روش نویسنده کتاب هم بهمین نسبت کهنه و حتی خیلی کهنه‏تر از منشات اواخر قرن پنجم و در غالب موارد حاوی کلمات و روایات پهلویست.
در آغاز قرن ششم دانشمند مشهوری به نام حجهالاسلام محمد بن محمد غزالی طوسی (متوفی به سال 505) چند کتاب و چند نامه به فارسی از خود بر جای گذاشت. از کتب فارسی او نصیحه الملوک و کیمیای سعادت هر دو انشائی فصیح و ساده و روشن دارد.
نویسنده مشهور دیگر قرن ششم به نام محمد بن منوره نواده ابوسعید ابوالخیر کتابی در بیان احوال و عقاید و کلمات جد خود به نام "اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابی سعید" دارد. روش ساده و نثر شیوای این کتاب به واقع در زبان فارسی کم نظیر و شایسته ملاحظه و توجه است. سادگی سخن که با استواری کلام و صحت ترکیب و صراحت معانی آمیخته، این کتاب را بر بسیاری از کتب دیگر فارسی رجحان داده است.
از صوفی و شاعر و نویسنده بزرگ آخر قرن ششم فریدالدین محمد عطار که نام او را در شمار شاعران می‏آوریم کتاب معتبری به نام تذکرهالاولیا حاوی شرح احوال و اقوال صوفیان به روشی بسیار ساده و شامل تمام اختصاصات نثر مرسل در درست است و علاوه بر این چند کتاب و رساله دیگر به نثر فارسی از عرفای قرن ششم بر جای مانده که همه بر شیوه ساده نویسان انشاء شده است.

قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> نثر مصنوع در قرن ششم:

سبک دیگری که از اواخر قرن پنجم و قرن ششم در نثر فارسی ظهور کرد به سبک مصنوع یا سبک فنی مشهور است. مراد از نثر مصنوع یا نثر فنی نثری است که آمیخته با صنایع لفظی مانند سجع و جناس و امثال آنها باشد. در این سبک نویسنده بیشتر بظاهر الفاظ توجه دارد و مهمترین عنصر آن سجع است. سجع به کلماتی گویند که در پایان دو یا چند جمله متعاقب بکار رود و از حیث وزن و گاه از حیث وزن یا حروف اواخر خود تقریباً یکسان باشد مانند وعید و تهدید در این عبارت: "مضمون او همه وعید و مقرون او همه تهدید" و واقعه و داهیه و قاصی و عاصی در این عبارت: "چنانکه در چنین واقعه‏یی و در چنین داهیه‏یی خداوند ضجر قاصی به بندگان عاصی نویسد."
نثر مسجع در ادبیات فارسی در نتیجه تاثیر ادبیات عرب پیدا شد و شیوع و تجدید آن در نثر عربی از قرن چهارم است و چون همه نویسندگان و ادبای فارسی زبان با ادب عربی آشنایی داشتند و آثار نویسندگان و مترسلان بزرگ عرب را سرمشق خود در نویسندگی و بیان نکات و مضامین مختلف قرار می‏دادند طبعاً تحت تاثیر سبک مصنوع آنها قرار گرفتند و همان سبک را در نثر زبان خود هم بکار بردند و اگر چه بعضی از نویسندگان فارسی زبان مانند عنصرالمعالی صاحب قابوسنامه با وارد کردن سجع در نثر مخالف بودند و زبان فارسی را با آن ناسازگار می‏دانستند با این حال همچنانکه گفته‏ایم از اواخر قرن پنجم و علی الخصوص از اواسط قرن ششم به بعد این سبک در نثر فارسی معمول شد و مدتها متداول بود.
نخستین کسی که در آثار او سجع دیده شد خواجه عبدالله انصاری (متوفی به سال 481) است. وی در رسالات خود مانند "مناجات نامه" و "کنز السالکین" و "هفت حصار" سجعهایی ساده آورد لیکن ایراد سجع در آثار این نویسنده چون با سادگی همراهست آسیب بسیار به انشاء او وارد نیاورد. با تمام این احوال اگر او سخنان خود را بدون رعایت سجع می‏نوشت شاید بهتر از عهده ایراد معانی بر می‏آمد.
دوره واقعی صنایع لفظی در نثر از اواسط قرن ششم شروع شد. در این دوره بکاربردن صنایع مختلف و تکلفات صوری و سجعهای مکرر و آوردن جمله‏های مترادف و استعمال لغات وافر عربی و شواهد از شعر عرب و احادیث و امثال و آیات و ترکیبات و مصطلحات علمی معمول شد.
اولین کتابی که توجه به صنایع در آن بسیار است. ترجمه کلیله و دمنه است که در حدود سال 539 هجری پرداخته شد. مترجم این کتاب ابوالمعالی نصرالله بن محمد بن عبدالحمید غزنوی است که تا اواخر قرن ششم در قید حیات بود. در این کتاب مترادفات و کلمات عربی و تمثل به اشعار و امثال عرب زیاد است ولی سجعهای آن کامل نیست.
بعد از ابوالمعالی، نظامی عروضی سمرقندی در کتاب چهار مقاله بیشتر سجع به کار برده است. چهار مقاله در حدود سال 551 و 552 تالیف شده و کتابی است شامل چهار قسمت که هر قسمت را نویسنده آن برای یک دسته از ندماء سلاطین نوشته است یعنی راجع به شاعران، نویسندگان، پزشکان، منجمان. در این کتاب مقدمه هر یک از صناعات با انشاء کاملاً مصنوع و باقی با استفاده از هر دو روش نثر نگارش یافته و نویسنده در هر دو فن نثر و علی الخصوص در بیان اوصاف داد استادی و مهارت داده است.
مهمترین کتابی که در قرن ششم پیش از چهار مقاله با توجه به صنایع لفظی نوشته شده کتاب مقامات حمیدی است. صاحب این کتاب قاضی حمیدالدین عمر بن محمود بلخی(متوفی به سال 559) است و او این کتاب را به تقلید از مقامات بدیعی و مقامات حریری نگاشته و مانند آنها در آن انواع صنایع را بکار برده است.
یکی دیگر از نویسندگان قرن ششم منتجب الدین بدیع علی بن احمد کاتب جوینی منشی سلطان سنجر سلجوقیست که از نویسندگان مشهور و صاحب مجموعه‏یی از منشآت است به نام عتبه الکتبه. در این منشآت که مراسلات دیوانی است بنابر رسم نویسندگان درباری آن روزگار بعضی از صنایع لفظی دیده می‏شود.
دیگر از نویسندگان قرن ششم بهاءالدین محمد بن موید البغدادی منشی علاءالدین تکش خوارزمشاه(568ـ596) است که ازو مجموعه‏یی از منشآت بنام"التوسل الی الترسل" در دست است. نثر بهاءالدین محمد دارای لغات فراوان عربی و صنایع لفظی است و در نوع خود ممتاز است.
دیگر حمید الدین ابو حامد احمد بن حامد کرمانی ملقب به افضل کرمان است که از او سه کتاب در دست است به نام "عقدالعلی للموقف الاعلی" و "بدایع الازمان فی وقایع کرمان" و "المضاف الی بدایع الازمان". این سه کتاب در تاریخ سلاجقه کرمان و آشفتگی اوضاع آن ولایت بعد از حمله غزان بر آن تا اواخر قرن ششم و آغاز قرن هفتم است و انشاء هر سه کتاب مصنوع و متکلف است.
کتاب دیگری با نثر مصنوع در اواخر قرن ششم تالیف شده است به نام "راحه الصدور". نویسنده این کتاب نجم الدین ابوبکر محمد بن علی راوندی است که کتاب خود را در سال599 تالیف کرد و خود مدتی بعد از تالیف این کتاب زنده بود و بعد از حمله مغول در دربار سلاجقه آسیای صغیر به سر می‏برد. اهمیت راحهالصدور تنها از لحاظ حفظ اطلاعات وافر راجع به سلاجقه مخصوص سلاجقه عراق نیست بلکه از این باب که با نثر شیوا و زیبایی که در موارد لزوم از صنایع لفظی نیز بر کنار نمی‏باشد نگاشته شده، بسیار مهم و مورد استفاده است. در برخی از موارد این کتاب مضامین شعری در لباس نثر درآمده است و این در مواقعی است که نویسنده می‏خواست از ممدوح خویش سخن گوید. راوندی کتاب خود را بعد از فرار به آسیای صغیر از جلو حمله مغول، و در آمدن در خدمت کیخسرو بن قلج ارسلان پادشاه سلجوقی آن سامان که از 616 تا 634 حکومت داشت به نام او در آورد.
از کتب بسیار مهم آخر قرن ششم و آغاز قرن هفتم که چند سال پیش از حمله مغول نگاشته شد کتاب ترجمه تاریخ یمینی است. این کتاب را ابوالشرف ناصح بن ظفر منشی جرفاذقانی "گلپایگانی" در سال 603 از عربی به فارسی درآورد. متن عربی تاریخ یمینی از عتبی نویسنده بزرگ معاصر سلطان محمود غزنوی است. عتبی این کتاب را در شرح حکومت سبکتکین و محمود و به مناسبت راجع به قسمتی از حوادث آخر عهد سامانی نوشته و متن عربی آن از نمونه‏های زیبای ادب عربی است. ترجمه فارسی کتاب هم دارای همان ارزش و مقدار می‏باشد یعنی اگر چه به نثر مصنوع نگارش یافته لیکن با نهایت مهارت و استادی پرداخته شده است.
از اواخر قرن ششم کتاب نفیسی داریم به نام"روضه العقول" این کتاب را محمد ین غاضی الملطیوی دبیر و وزیر سلیمانشاه بن قلج ارسلان (597ـ600) از سلاجقه آسیای صغیر از کتابی که اسپهبد مرزبان بن رستم بن شروین از شاهزادگان مازندران به زبان طبری در اواخر قرن چهارم هجری نگاشته بود به زبان فارسی ترجمه کرد(598 هجری). این ترجمه نثری مصنوع ولی فصیح و زیبا دارد.
ترجمه دیگر از همان کتاب چند سال بعد در حدود سالهای 607ـ 622 ، بدست سعدالدین وراوینی معاصر اتابک ازبک بن محمد بن ایلدگز از اتابکان آذربایجان شده و به "مرزبان نامه" موسوم گردیده است. ترجمه وراوینی از بدایع آثار فارسی و یکی از شاهکارهای نثر ماست. این کتاب با روش مصنوع و با سجع و صنایع دیگر لفظی و استفاده از اصطلاحات علمی و اشعار و اخبار و امثال فارسی و عربی نگاشته شده و اهمیت آن خصوصاً در آنست که افکار شاعرانه چنان در نثر راه یافته است که بدان اثر تازه‏یی از زیبایی و لطف بخشیده و آنرا در نوع خود بی‏نظیر ساخته است.
کتاب دیگری از پیش از حمله مغول داریم به نام "تاریخ طبرستان" که مولف آن بهاءالدین محمد بن حسن بن اسفندیار کاتب آنرا در سال 613 به پایان برده است. نویسنده این کتاب در برخی از موارد دارای روش مصنوع است و در موارد دیگر نثری ساده و فصیح دارد و تنها تصنع او استشهاد به پاره‏ای از اشعار عرب و آوردن سجعهایی در بعض موارد است.
قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> کتب علمی

قرن ششم را از یک لحاظ دیگر هم باید برای نثر فارسی دوره بارور و پرحاصلی دانست و آن تالیف بسیاری کتب علمی است به فارسی. در این قرن در انواع علوم مانند ریاضیات و طب و طبیعیات و نجوم و ملل و نحل و لغت و علوم ادبی کتبی به زبان فارسی تالیف شده است. از جمله این کتب یکی مقدمه الادب در لغت عربی به فارسی است که ابوالقاسم محمود بن عمر زمخشری از اجله متکلمین معتزله (متوفی به سال 538) آنرا تالیف کرد.
دیگر کتاب ذخیره خوارزمشاهی در طب و دارو شناسی تالیف زین الدین ابو ابراهیم اسمعیل بن حسن جرجانی معاصر ابوالفتح قطب الدین محمد خوارزمشاه (490ـ521) است. سید اسمعیل در سال 531 در گذشته و دارای چند کتاب در طب است. کتاب ذخیره او یکی از کتب مهم طب و اهمیت آن خصوصاً در آنست که اولین و مهمترین کتاب جامعی است که به زبان فارسی در طب و داروشناسی نگاشته شده و نثر آن ساده و فصیح و روشن و حاوی بسیاری از لغات و اصطلاحات فارسی در باب امراض و ادویه است.
دیگر از آثار معروف علمی به زبان فارسی کتاب جوامع العلوم و کتاب حدایق الانوار فی حقایق الاسرار از امام ابو عبدالله فخر الدین محمد رازی متکلم بزرگ قرن ششم و آغاز قرن هفتم است که به سال 606 در گذشت.
دیگر کتاب کیهان شناخت از امام حسن قطان مروزی در جغرافیا و هیئت؛ و ترجمان البلاغه در علم بدیع و مباحثی از علم بیان تالیف محمد بن عمرالرادویانی. دیگر کتاب معروف به "ستینی" حاوی شصت علم از علوم و فنون تالیف امام فخر رازی و دیگر روض الجنان در تفسیر قرآن از ابوالفتوح حسین بن علی رازی مفسر و متکلم بزرگ قرن ششم و دیگر حدائق السحر فی دقایق الشعر در علم بدیع از رشیدالدین محمد وطواط شاعر و نویسنده مشهور قرن ششم و جز آن…
قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> شعر فارسی در قرن پنجم و ششم

شعر فارسی در قرن پنجم و ششم از ثمرات ترقی ادب فارسی در قرن چهارم برخوردار بود.
در آغاز قرن پنجم دربار یمیمن الدوله و امین المله محمود ابن سبکتکین (متوفی به سال 421) و شهاب الدوله مسعود بن محمود (م:432) و بر اثر ثروت فراوانی که از غزوات هند نصیب دولت آل سبکتکین شده بود، از مامنهای بزرگ شاعران گردید و با وجود شاعران استاد و بزرگی مانند عنصری و فرخی و زینتی و عسجدی و مسعودی رازی مرکز مهمی برای ادامه و تکامل سبک ادبی دربار سامانی شد. استاد ابوالقاسم حسن عنصری(متوفی به سال 431) شاعر بزرگ آغاز قرن پنجم است که دربار محمود و برادرش نصر بن ناصرالدین سبکتکین(م.412) و پسران محمود یعنی محمد و مسعود بوجود او آراسته بود. وی در دقت الفاظ و رقت معانی و حسن ترکیب کلمات و مهارت در تلفیق عبارات و باریک اندیشی و خیال پردازی و چیره دستی در بیان مضامین و مطالب نو در عصر خویش سرآمد استادان سخن و در تمام ادوار ادبی بعد از خود مشهور است. از ابیات معروف اوست:
هم سمر خواهی شدن گر سازی از گردون سریر
هم سخن خواهی شدن گربندی از پروین کمر
جهد کن تا چون سخن گردی قوی باشد سخن
رنج بر تا چون سمر گردی نکو باشد سمر
*
عجب مدار که نامرد مردی آموزد از آن خجسته رسوم و از آن ستوده سیر
به چند گاه دهد بوی عنبر آنجامه که چند روز بماند نهاده با عنبر
دلی که رامش جوید نیابد آن دانش سری که بالش جوید نیابد آن افسر
چو شد بدریا آب روان و کرد قرار تباه و بیمزه و تلخ گردد و بی بر
ز بعد آنکه سفر کرد چون فرود آید به لطف روح فرود آید و به طعم شکر
ز زود خفتن و از دیر خاستن هرگز نه ملک یابد مرد و نه بر ملوک ظفر

شاعر دیگر معاصر عنصری، استاد علی بن جولوغ فرخی سیستانی (م:429) نیز از شهسواران میدان بلاغت شمرده شده است. وی در تغزلات لطیف و رقت عواطف و سادگی زبان و شیرینی سخن بدرجه‏یی است که او را در میان شاعران قصیده سرا به سعدی در میان غزلسرایان تشبیه میتوان کرد. از سخنان شیوای اوست:
شرف و قیمت و قدر تو به فضل و هنر است نه بدیدار و به دینار و به سود و به زبان
هر بزرگی که به فضل و به هنر گشت بزرگ نشود خرد به بد گفتن به همان و فلان
گرچه بسیار بماند بنیام اندر تیغ نشود کند و نگردد هنر تیغ نهان
ورچه از چشم نهان گردد ماه اندر میغ نشود تیره و افروخته باشد بمیان
شیر هم شیر بود گر چه به زنجیر بود نبرد بند و قلاده شرف شیر ژیان
باز هم باز بود ورچه که او بسته بود شرف بازی از باز فکندن نتوان
*
دل مردم بنکویی بتوان برد از راه بر نکوکاری هرگز نکند خلق زیان
مردمان را خرد و عقل بدان داد خدای تا بدانند بد از نیک و سرود از قرآن
نیک و بد هر دو توان کردد ولیکن سخنیست نیک دشوار توان کردن و بد سخت آسان
تو همی رنج نهی بر تن تا هر چه کنی همه نیکو بود احسنت و زه‏ای نیکو دان
این هر دو شاعر یعنی عنصری و فرخی در پایان عهد سامانی تربیت شدند و دو سبک تازه کامل که در اصول و کلیات دنباله سبک شعرای پیشین بود بوجود آوردند.
سبک این دو شاعر و یک شاعر جوان با ذوق دیگر که اواخر حیات آن دو استاد را درک کرده بود یعنی ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد منوچهری دامغانی صاحب قصائد و مسمط های مشهور (متوفی به سال432) مدتها بعد از ایشان در شعر فارسی تاثیر داشت تا آنکه در اواخر قرن پنجم و در قرن ششم به سبکهای تازه‏ای مانند سبک سخن مسعود بن سعد بن سلمان(متوفی در حدود سال 515) و امیر الشعرا محمد ابن عبدالملک برهانی معروف به امیر معزی(وفات در حدود سال 520) و ابوالمجد مجدود بن آدم سنائی غزنوی صاحب دیوان قصائد و غزلیات و منظومه‏های حدیقهالحقیقه و طرق التحقیق و سیرالعباد و غیره (متوفی به سال 545) و عبدالواسع جبلی غرجستانی(م555) و ابوالفرج رونی شاعر قصیده سرای معاصر سلطان ابراهیم غزنوی و علی الخصوص اوحدالدین علی(یا: محمد) بن اسحق انوری ابیوردی(متوفی به سال 583) منتهی گردید.
در این میان شاعران دیگری که معمولاً متمسک به سبک شعر دوره سامانی و اویل عهد غزنوی بوده‏اند در تمام قرن پنجم تا اواسط
قرن ششم به شاعری اشتغال داشته‏اند و از آنجمله‏اند:
فخرالدین اسعد گرگانی از معاصران طغرل بیک سلجوقی که داستان "ویس و رامین" را در حدود سال 446 هجری از زبان پهلوی به نظم فارسی درآورد.
زین الدین ابوبکر بن اسمعیل ازرقی هروی (متوفی در حدود سال 465) از معاصران و مداحان طغانشاه بن الب ارسلان و از پیروان سبک عنصری.
ابونصر علی بن احمد اسدی طوسی(متوفی به سال 465) صاحب منظومه حماسی مشهور گرشاسب نامه و کتاب لغت فرس و مناظرات معروف.
عطاء بن یعقوب ناکوک (متوفی به سال 471) قصیده سرای بزرگ و صاحب منظومه حماسی برزونامه.
ابومنصور قطران تبریزی(وفات بعد از سال481) از قدیمترین شاعران آذربایجان که به لهجه دری سخن سروده و در سبک سخن خود از شاعران عهد سامانی پیروی کرده و آن روش را با صنایع لفظی درآمیخته و در این سبک شهرت یافته است.
حکیم ابومعین ناصربن خسرو قبادیانی بلخی، حجت زمین خراسانی، (متوفی به سال 481) صاحب دیوان قصائد و مثنویهای سعادت نامه و روشنایی نامه و کتابهای مشهور جامع الحکمتین و زاد المسافرین و خوان اخوان و وجه دین و سفرنامه. وی در شعر توجه تام به سبک دوره سامانی داشته و از تمام شعرای قرن پنجم به سبک عهد سامانی بیشتر توجه کرده است.
حکیم ابوالفتح عمر بن ابراهیم معروف به خیام نیشابوری ریاضی دان و فیلسوف و طبیب مشهور ایران در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم که چند سالی پیش از سال 530 هجری درگذشت و مدفن او در نیشابور است. اهمیت خیام بیشتر در آنست که توانست افکار فلسفی عمیق خود را در قالب رباعیات فصیح در آورد و در عین رعایت معنی جانب الفاظ را چنان نگاه دارد که ابیات او نمونه بارزی از فصاحت و روانی و علو معانی باشد. از رباعیات مشهور اوست:
خوش باش که غصه بیکران خواهد بود بر چرخ قران اختران خواهد بود
خشتی که ز قالب تو خواهند زدن ایوان سرای دیگران خواهد بود

این قافله عمر عجب می‏گذرد دریاب شبی که از طرب می‏گذرد
ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب می‏گذرد

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفت و گوی من و تو چون پرده برافتد نه تومانی و نه من

امیرالشعراء شهاب الدین عمعق بخارایی (متوفی به سال 543) قصیده سرای معروف.
عثمان بن محمد مختاری غزنوی (متوفی به سال 544 ) صاحب قصائد مشهور و منظومه حماسی شهریارنامه.
ادیب شهاب الدین ابن اسماعیل صابر ترمدی قصیده سرای شیرین سخن (متوفی به سال 546).
شمس الدین محمد بن علی سوزنی سمرقندی قصیده سرای شوخ طبع استاد(متوفی به سال 563).
رشیدالدین محمد بن عبدالجلیل وطواط صاحب دیوان قصائد و رسائل و کتاب حدائق السحر (متوفی به سال 573).
اینان که برشمردیم همه دنباله سبک شعرای عهد سامانی و آغاز عهد غزنوی را گرفتند و تنها تفاوت آثار آنان با متقدمین از باب تحولی بود که به تدریج در زبان فارسی حاصل می‏شد و ما به اختصار در آن باب بحث کرده‏ایم.
بنابر این تغییر روش شعر فارسی در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم به وسیله یک دسته از شاعران صاحب سبک صورت گرفت که خاتم آنان انوری بوده است. اهمیت انوری در آنست که با حفظ شیوه استادان کهن لهجه دوره سامانی و آغاز دوره غزنوی را رها کرد و به لهجه عمومی عصر خود که بر اثر آمیزش بسیار با زبان عربی نسبت به قرن چهارم و قرن پنجم تغییری فاحش یافته بود، سخن گفت. علاوه بر این انوری بیش از هر شاعر مقدم بر خود اصطلاحات علمی و فنی را عیناً در شعر بکار برد و از اطلاعات وسیع خود در علوم ریاضی و فلسفی برای بیان مضامین شعری استفاده کرد و بدین طریق سبکی نو در شعر فارسی به میان آورد. انوری علاوه بر قصیده در ساختن غزلهای لطیف و قطعات پر معنی و کوتاه نیز مهارت و شهرت دارد. ازوست:
در حدود ری یکی دیوانه بود روز و شب کردی به کوه و دشت گشت
در تموز و دی به سالی یک دوبار آمدی بر طرف شهر از سوی دشت
گفتی ای آنان کتان آماده است وقت قرب و بعد این زرینه طشت
قاقم و سنجاب درسرما سه چار توزی و کتان بگرما هفت و هشت
گر شما را با نوایی بد چه شد ور که ما را بود بی برگی چه گشت
راحت هستی و رنج نیستی بر شما بگذشت و بر ما هم گذشت

خواهی که بهین دو جهان کار تو باشد زین هر دو یکی کار کن از هر چه دگر بس
یا فایده ده از آنچه بدانی دگری را یا فایده گیر آنچه ندانی زد گر کس
از اواسط قرن ششم به بعد و علی الخصوص در پایان این قرن تغییری عظیم در سبک شعر فارسی پدید آمد. علت عمده این امر همچنانکه پیش از این گفتیم انتقال شعر فارسی است از مشرق ایران به شعرای عراق و آذربایجان و فارس که طبعاً لهجه‏ای غیر از لهجه ایرانیان مشرق و در بیان معانی روشی تازه دارند. سبب دیگر تغییراتیست که از جهت اسالیب فکری و عقاید و افکار به میان آمده بود. از پیشروان بزرگ این تغییر سبک که هر یک سبکی خاص در شعر دارند، بعد از انوری شاعران ذیل را باید نام برد:
اثیرالدین اخسیکتی که در اواخر قرن ششم می‏زیسته و از اکابر بلغای عهد خود بوده و با خاقانی معارضه داشته است.
خاقانی(افضل الدین بدیل بن علی شروانی) (متوفی به سال 595) صاحب قصائد و ترجیعات و مقطعات و غزلهای مشهور و مثنوی تحفهالعراقین که در ترکیبات بدیع و تخیلات و تشبیهات و اوصاف نو از میان تمام شاعران نیمه دوم قرن ششم امتیاز خاصی دارد و سبک او مدتها بعد از وی در قصیده سرایان ایرانی موثر بوده است. از اشعار اوست:
اگر کیمیای وفا جست خواهی جز از دست هر خاکپایی نیابی
دم خاکپایی ترا مس کند زر پس از خاک به کیمیایی نیابی
نفس عنبرین دارو آه آتشین زن کزین خوشتر آب و هوایی نیابی
به آب خرد سنگ فطرت بگردان کزین تیزتر آسیایی نیابی
درین هفت ده زیر و نه شهر بالا ورای خرد ده کیایی نیابی
برون ران از این شهر و ده رخش همت که اینجاش آب و چرایی نیابی
بهمت ورای خرد شو که دل را جز این سدرهالمنتهایی نیابی
بدل به رجوع تو کآن یر دین را به جز استقامت عصایی نیابی
به صورت دو حرف کژ آمد دل اما ز دل راستگوتر گوایی نیابی
نه نون و القلم هم کژست اول آنگه به جز راستش مقتدایی نیابی
ز دل شاهدی ساز کو را چو کعبه همه روی بینی قفایی نیابی
چو دل کعبه کردی سر هر دو زانو کم از مروه‏یی یا صفایی نیابی

ابو محمد الیاس بن یوسف معروف به نظامی گنجوی یکی دیگر از شاعران صاحب سبک اواخر قرن ششم است (متوفی به سال599 یا 602) که بیش از هر شاعر معاصر خود در ادبیات فارسی دارای نفوذ و اثر آشکار می‏باشد. اثر مشهور او غیر از قصاید و غزلیات که اکنون کمی از آنها باقی مانده پنج مثنوی: مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر یا بهرام‏نامه، اسکندرنامه است. اگر چه داستانسرایی پیش از نظامی در شعر فارسی معمول بوده است لیکن نظامی در این فن چنان مهارت بکار برده و به نحوی از عهده صحنه سازیها و تنسیق مطالب داستانهای ریزه‏کاری و بیان تشبیهات و استعارات و مضامین متنوع تازه کرده که قلم نسیان بر آثار پیشینیان کشیده و بعد ازو تا چند قرن روش وی در داستانسرایی مورد تقلید بوده است.
شاعران دیگری هم در اواخر قرن ششم می‏زیسته‏اند که هر یک در تکمیل سبک تازه شعر فارسی تاثیری داشتند مانند فلکی شروانی (متوفی به سال587) و مجیرالدین بیلقانی (متوفی به سال 577) شاگرد خاقانی که روش استاد خود را با قدرت و مهارتی خاص تقلید و تعقیب کرده و جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی(متوفی به سال 588) و ظهیرالدین طاهربن محمد فاریابی (متوفی به سال 598) که هر دو در کامل ساختن سبک قصیده سرایان اواخر قرن ششم و تکمیل و تلطیف غزل سهم بسیار دارند.
غیر از قطران و خاقانی و مجیرالدین و نظامی و فلکی شعرای دیگری نیز در همین اوان در آذربایجان می‏زیسته‏اند که همگی از مشاهیر سخنوران پارسی زبان شمرده می‏شوند و از آنجمله‏اند: قوامی مطرزی گنجوی، قوامی گنجوی، ابوالعلاء گنجوی، عزالدین شیروانی، سید ذوالفقار شیروانی، با وجود این شاعران آذربایجان یکی از مراکز مهم شعر پارسی در قرن پنجم و ششم شده و در ردیف خراسان و عراق قرار گرفته بود.
پاره‏ای از اختصاصات شعر فارسی در قرن پنجم و ششم
از مسائلی که بطور کلی باید در شعر قرن پنجم و ششم و علی الخصوص از نیمه دوم قرن پنجم به بعد ذکر کرد یکی وجود تاثیرات محلی است در اشعار که نتیجه تجاوز لهجه دری از محیط مکالمه خود است. دیگر ورود هر شاعر است در مباحث مختلقی مانند مسائل فلسفی و صوفیانه و زهد و اندرز و وصف و غزل و مدح و هجو و نظایر آنها. دیگر تاثیر اطلاعات مختلف هر شاعرست در اشعار او که مسلماً نتیجه تعلیمات مدرسه‏یی آنان بوده. خاقانی از معایبی که بر عنصری می‏گیرد اینهاست:
نبوده است چون من گه نظم و نثر بزرگ آیت و خرده‏دان عنصری
به نظم چو پروین و نثر چونعش نبود آفتاب جهان عنصری
ادیب و دبیر و مفسر نبود نه سحبان یعرب زبان عنصری
و مدعی است که خود از همه این مزایا برخوردارست و به واقع هم همه این اطلاعات به اضافه اطلاعات نجومی و فلسفی و ریاضی و طبی در اشعار آن شاعر به تمام معنی موثر بوده است.
شرایطی که برای قبول یک شاعر در حوزه شعرا وجود داشت سنگین بوده است. نظامی عروضی در این باب شرحی دارد که نقل قسمتی از آنرا بی‏فایده نمی‏بینیم:
"…اما شاعر بدین درجه نرسد الا که در عنفوان شباب و در روزگار جوانی بیست هزار بیت از اشعار متقدمان یاد گیرد و ده هزار کلمه از آثار متاخران پیش چشم کند و پیوسته دواو ین استادان همی خواند و یاد همی‏گیرد که در آمد و بیرون شد ایشان از مضایق و دقایق سخن بر چه وجه بوده است تا طرق و انواع شعر در طبع او مرتسم شود و عیب و هنر شعر بر صحیفه خرد او منقش گردد تا سخنش روی در ترقی دارد و طبعش به جانب علو میل کند. هر کرا طبع در نظم شعر راسخ شد و سخنش هموار گشت روی به علم شعر آورد و عروض بخواند و گرد تصانیف استاد ابوالحسن السرخی البهرامی گردد چون غایه العروضین و کنز القافیه، و نقد معانی و نقد الفاظ و سرقات و تراجم و انواع این علوم بخواند بر استادی که آن داند تا نام استادی را سزاوار شود و اسم او در صحیفه روزگار پدید آید چنانکه اسامی دیگر استادان که نامهای ایشان یاد کردیم."
اینها مطالبی از ادبیات بود که شاعر می‏بایست فرا گیرد و یا مطالعه کند. علاوه بر این شرط عمده‏یی نیز برای شاعر در قرن ششم قائل بودند و آن چنان بود که باید "در انواع علوم متنوع باشد و در اطراف رسوم مستطرف زیرا که چنانکه شعر در هر علمی بکار همی‏شود هر علمی در شعر بکار همی‏شود…" و به همین سبب است که از اواسط قرن پنجم به بعد برای فهم اشعار غالب شعرا یک دوره اطلاع از علوم متداول آن عهد لازم است و بی‏استعانت از آن علوم فهم اشعار دشوار و گاه غیر ممکن می‏شود.
تنوع در انواع شعر در قرن پنجم و ششم از قرن چهارم اندکی بیشتر بوده است. مثنوی و قصیده و غزل و رباعی و ترکیب بند و ترجیع بند در آثار شعرای این عهد به وفور دیده می‏شود و غالب شعرا سعی داشتند در همه این انواع طبع آزمایی کنند مثلاً خاقانی همه نوع شعر را از مثنوی تا ترجیعات ساخته است.
مطالب و مضامین این اشعار به تفاوت عبارتست از مدح و هجو و وعظ و زهد و حکمت و غزل و تصوف و مسائل علمی و داستانی و تبلیغات دینی و فلسفی به سایر مسائل کمتر توجه داشتند و برخی دیگر مانند خیام تنها تحت تاثیر القاآت و الهامات فلسفی واقع می‏شدند و برخی دیگر بدو یا چند موضوع و مطلب متوجه بودند و این تنوع در مطالب بر روی هم باعث شده است که اشعار فارسی قرن پنجم و ششم مانند گنجینه پر بهایی به جواهر گوناگون مزین باشد و هر گوشه آن بیننده را به نوعی جلب کند…
قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> عرفان در شعر فارسی

از موضوعاتی که مخصوصاً در قرن ششم در شعر فارسی به شدت رخنه کرد تصوف و عرفان است. توجه به افکار عرفانی در شعر البته از قرن ششم زودتر صورت گرفته لیکن اثر بیّن و آشکار آنرا از آغاز این قرن در اشعار فارسی می‏بینیم. نخستین کسی که به ایجاد منظومه‏های بزرگ عرفانی توجه کرده سنائی است. منظومه‏های حدیقهالحقیقه و طریق التحقیق دو اثر معروف او در تصوف و عرفانست و علاوه بر این بسیاری از قصائد او در دوره دوم شاعری یعنی دوره‏یی که دست از لهو و طرب شسته و به بیان حقایق عرفانی توجه کرده بود، به موضوع اخیر اختصاص داده شده است.
شاعر بزرگی که بعد از سنائی در قرن ششم و آغاز قرن هفتم همه آثار خود را به بیان مسائل عرفانی تخصیص داده فریدالدین محمد عطار(متوفی به سال 627) است که علاوه بر دیوان قصائد و غزلها منظومه‏های مهمی مانند منطق الطیر و اسرارنامه و مصیبت نامه و الهی نامه و غیره ازو به یادگار مانده است. با ظهور عطار در قرن ششم شعر عرفانی به نهایت کمال رسید و در حقیقت ظهور او و سنائی مقدمه ظهور مولوی و وجود یافتن مثنوی او یعنی بزرگترین شاهکار آثار عرفانی فارسی بوده است.
ورود مسائل عرفانی در شعر باعث شد که اولاً تنوعی خاص در شعر فارسی به وجود آید و چاشنی تازه‏ای به آن داده شود و ثانیاً اختصاص شاعران را بدربار تا درجه‏یی از میان ببرد و شعرایی پدید آورد که خارج از دربارهای سلاطین به ایجاد شاهکارهای ادبی خود قیام کنند.
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم –> مقدمه

در اوایل قرن هفتم ایران با یکی از بزرگترین مصائب تاریخی یعنی حمله مغولان خونخوار مواجه شد (616هجری). این حمله به سرداری چنگیز تا سال 619 ادامه یافت و بعد از او همچنان ایلغارهای پیاپی مغول و تاتار به ممالک مختلف و از آنجمله ایران امتداد داشت تا در میان سالهای 651ـ 656 حملات هولاکو نواده چنگیز آخرین مراکز قدرت را در ایران و عراق از میان برداشت و سلسله امرای ایلخانی را در ایران به وجود آورد.
در گیر ودار این حملات سخت قسمت بزرگی از شهرها و مراکز ادبی علمی ایران از میان رفت و جز چند پناهگاه کوچک و بزرگ در داخل ایران و در ولایت سند و آسیای صغیر محلی برای حفظ بازمانده حوزه‏های علمی و ادبی و پاره‏یی از کتب باقی نماند، که مهمتر از همه آنها اراضی تابع ممالیک غوریه در آنسوی رود سند و سرزمین حکمفرمایی سلاجقه آسیای صغیر و فارس بوده است. بعضی نواحی کوچک هم در این میان از آسیب حمله مغول مصون ماند که ارزش علمی و ادبی آنها اصولاً قابل توجه نیست.
وجود این پناهگاههای کوچک و بزرگ در آغاز قرن هفتم از یک لحاظ مهم است و آن پناه بردن چند تن معدود از دانشمندان و ادیبان و عارفان است بدانها و ایجاد فرصتی برای آنان در پرورش شاگردان و ادامه تعلیم در ایران. با این حال نیمه اول قرن هفتم به سبب انقلابات و قتل و غارتها و ویرانی شهرها و حملات پیاپی وحشیان تاتار و عدم استقرار احوال، و نیمه دوم قرن هفتم در نتیجه وجود نداشتن کتب و مراکز تعلیم و معلمین، به هیچ روی مساعد به احوال علوم نبود. قرن هشتم نیز تقریباً به همین منوال گذشت و اگر در این یک قرن و نیم اثری از عده‏یی از فاضلان و عالمان و شاعران می‏بینیم نه از آن بابست که عهد وحشیان تاتار دوره رونق علم و ادبست بلکه اولاً نتیجه باقی ماندن بعضی از علما و دانشمندان و تربیت یافتگان پیش از مغول و ثانیاً معلول علاقه قلبی و تاریخی مسلمین به علوم و ثالثاً نتیجه وجود پناهگاههاییست که پیش از این نام برده‏ایم. وجود خاندانهای امارت بعد از عصر ایلخانان که غالباً از ایرانیان بوده‏اند هم در ادامه مجالس تعلیم بسیار موثر بود و به هر حال در این عصر هر چه از دانش و ادب و عالمان و ادیبان ببینیم باز هم وجود آنها معلول وجود ایرانیانست و اثر مغول در علوم و ادبیات این دوره تنها یک چیز بود و آن از میان بردن کتب و علما و ادبا و کاسد کردن بازار علم و ادبست و لاغیر.
در حمله اول مغول و نابود شدن مراکز متعدد علمی خراسان و ماوراءالنهر و ری و اصفهان، دو مرکز عمده علوم و ادبیات باقی مانده بود و از آن دو یکی قلاع اسمعیلیه بود و دیگر بغداد و این دو مرکز مهم را هم هولاکو به ترتیب در سالهای 654 و 656 از میان برد و جز قسمتی کوچک از جنوب ایران (حوزه فرمانروایی اتابکان سلغری) و ناحیه سند و شهرهای آسیای صغیر و مصر و شام دیگر پناهگاهی برای علوم و ادبیات اسلامی باقی نماند.
در اواخر عهد ایلخانان مغول بر اثر سلام آوردن ایشان عنادی که آنان و کارگزاران بت پرست و عیسوی و یهود ایشان با ایرانیان مسلمان داشتند از میان رفت و این خود فرصتی برای مسلمانان در احیای سنن دیرینه شد و چون بعد از ایشان همه امرا و ملوک طوایف هم مسلمان و هم غالباً ایرانی نژاد بودند طبعاً به ادامه این سنن یاوری کردند.
از این بحث چنین نتیجه می‏گیریم که در نیم قرن اول دوره مغول بقایای علما و ادبای پیشین و وجود چند پناهگاه از فنای قطعی علم و ادب در ایران پیش گیری کرد و بعد از این مدت فرصت مناسب تری به علل مذکور برای ادامه علوم و ادبیات در ممالک اسلامی حاصل گشت و سنت دیرینه مسلمین ایرانیان مسلمان را به استفاده از تعلیمات بازماندگان علما و ادبای دوره خوارزمشاهی واداشت. لیکن هر چه از حمله مغول بیشتر گذشت و آثار شوم آن آشکارتر شد قوت علم و رونق بازار ادب بیشتر طریق نیستی سپرد و بازار جهل بیشتر رواج یافت.
وضع زبان وادبیات فارسی در عصر مغول و فترت میان ایلخانان و حمله تیمور تقریباً تابع همان شرایط و دارای همان احوالی است که در باب علوم دیده‏ایم یعنی در اوایل این عهد دنباله وضع ادبی دوره خوارزمشاهی در ایران امتداد داشت و در نتیجه باقی ماندن گروهی از نویسندگان و شاعران بزرگ پیشین، ایران در اوایل این عهد از وجود چند تن از بزرگترین شاعران و نویسندگان برخوردار بود و بعد از آن شاعران و نویسندگان متوسطی در ایران به سر می‏بردند که از میان آنان حافظ بطور استثنا در زمره شعرای درجه اول ایران و از نوابغ بزرگ شعر است که در آخر این عهد می‏زیست.
پس بر روی هم وضع ادبی ایران در عهد مغول و فترت بعد از آن با همه مصائبی که بر ایران وارد شد بد نبود زیرا در آغاز آن دوره دو شاعر بزرگ ایران سعدی و مولوی و در آخر آن عهد شمس الدین حافظ ظهورکردند. از حیث باقی ماندن کتب متعدد هم این دوره را باید دوره ممتاز قابل توجهی شمرد.
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم –> تحولات قرن هفتم و هشتم

نخستین موضوعی که در زبان فارسی عهد مذکور باید مورد توجه باشد، آنست که با حمله مغول و برچیده شدن دربارهای حامی شعر و ادب فارسی طبعاً شعر و نثر از دربارهای اصلی و مراکز بزرگ حکومتی بیرون رفت و تنها در دربارهای کوچکی که از عهد ایلخانان تا حمله تیمور در ایران موجود بود، باقی ماند و با این کیفیت رواج و رونقی که در بازار شعر و ادب وجود داشت از میان رفت و بیشتر جنبه عمومی یافت تا درباری و البته این امر از یک حیث سودمند و از بابت دیگر تا درجه‏یی زیان‏آور بود: فایده آن رها کردن شاعر از قیود خشک ادبیات درباری و مشغول ساختن او به امور ذوقی بوده است و ضرر آن برداشتن قیود دشوار ادبی برای شاخص شدن در عالم شعر و ادب میان شاعران متعددی که داوطلب ورود بدربارها بوده‏اند.
در نتیجه این امر می‏بینیم که اولاً قصیده‏های مدحی که قبلاً کمتر دیوانی را از آن خالی می‏یافتیم کم شد و به جای آنها غزلهای شیوای لطیف و دل انگیز و داستانهای عاشقانه به همین نسبت فزونی یافت و از دوره پیش بیشتر شد. ثانیاً توجهی که از اواسط قرن ششم به موضوعات عرفانی در شعر پیدا شده بود در این عهد قوت بیشتر یافت و منظومه‏های عرفانی متعددی که برخی از آنها خصوصاً مثنوی مولوی از شاهکارهای جاویدان شعر پارسیست، به وجود آمد.
دومین موضوع مهمی که باید در این عصر از باب تغییری که در زبان فارسی ایجاد کرده است مورد توجه کرده است مورد توجه باشد، ورود بسیاری از کلمات ترکی مغولی است در زبان فارسی. ورود این لغات و اصطلاحات در نتیجه تسلط مغول و توقف متمادی آنان در ایران و حکومت بر این سرزمین، امری طبیعی است. غالب این لغات از طریق ادارات دولتی و کارگزاران دولت و فرمانهای سلطنتی و تشکیلات مغول در ایران و قسمتی هم از راه حشر سربازان مغولی با مردم به وجود آمده است و از جمله این کلماتست: قوریلتای (شورای سلطنتی، جمعیت پادشاهزادگان)، چپاول (غارت)، یاسا(قانون)، نویان و نوین(شاهزاده)، ایلچی (نماینده، رسول)، بیتکچی(منشی جمع و خرج)، اولاغ(برید، چاپار)، یام (چاپارخانه)، اردو(سپاه)، یورش(حمله)، یورت(قرارگاه، ابواب جمعی)، قراول(پاسبان)، ایلغار(هجوم)، ایل(مطیع)، تومان(ده هزار)، کوچ(رحلت، عزیمت)، یرلیغ(فرمان)، اینجور(مامور وصول مالیات)، تمغا(مهر)، بیاسارسانیدن(تنبیه کردن. مجازات کردن)، پایزه(انعام، مستمری)، آقا(بزرگ و سرور) کنکاج، کنکاش(مشورت) و بسیاری کلمات و اصطلاحات دیگر.
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم –> نثر فارسی در قرن هفتم و هشتم

نثر فارسی در دوره بین حمله چنگیز و تیمور رونق بسیار داشت. از علل عمده این امر آنست که در آن عهد آخرین اثر نفوذ سیاسی خلفا از میان رفت و بغداد مرکزیت بزرگ علمی و ادبی و دینی و سیاسی خود را از دست داد و رابطه ایرانیان با ملل دیگر اسلامی که غالباً زبان عربی را پذیرفته بودند تقریباً مقطوع شد و دیگر جز کسانی که تالیفات مشکل علمی می‏کردند و به اصطلاحات آماده و طریقه بحث در مسائل علمی که از پیش در زبان عرب فراهم شده بود احتیاج داشتند، باقی نویسندگان حاجتی به تالیف در زبان عربی احساس نمی‏کردند و حتی بسیاری از کتب معروف علمی هم از این پس به زبان پارسی تالیف شد و هر چه از زمان انقراض بنی عباس بیشتر گذشت نگارش کتب علمی به زبان فارسی بیشتر معمول شد و تالیف به نثر عربی زیادتر جنبه اظهار علم و دانش و تفنن گرفت و به جای آن بر رونق و رواج نثر پارسی افزوده شد.
موضوعی که به رواج نثر فارسی در این دوره یاوری بسیار کرد تالیفات متعدد و مفصلی است که در تاریخ اعم از تاریخ اعم از تاریخ عمومی ایران یا تاریخ مغول یا تواریخ محدود به سلسله‏های معین شده است. تالیف در تمام شعب علوم و ادبیات به زبان فارسی از این پس عمومیت بسیار یافت و اگر از سالهای نخستین این دوره و حوزه‏هایی مانند حوزه تعلیم و تالیف و فعالیت خواجه نصیرالدین طوسی بگذریم، کمتر حوزه فعال علمی که به زبان عربی توجه داشته باشد، می‏یابیم.
سبک نثر دوره مغول خصوصاً سبک قرن هفتم با شدت تمام تحت تاثیر سبک نثر آخر دوره خوارزمشاهی است. علت عمده آنست که پیشروان بزرگ نویسندگی این دوره کسانی بودند که یا در اوائل قرن هفتم پیش از حمله مغول در زمره اهل قلم قرار داشته و به سبک آن دوره مانوس بوده‏اند و یا کسانی که زیردست نویسندگان آن زمان تربیت شده و بعد سرمشق سایر نویسندگان گردیده‏اند.
مهمترین سبک رایج این دوره سبک نثر مصنوع است که از دارندگان بزرگ آن "نسوی" و "عطا ملک جوینی" و "وصاف الحضره" بوده‏اند. لیکن نباید فراموش کرد که در همین دوره دنباله روش ساده و بی‏تکلف در نثر فارسی مقطوع نشد بلکه به تدریج قوت یافت و نمونه‏های خوبی از آن به وجود آمد مانند طبقات ناصری و جامع التواریخ رشیدی و تجارب السلف و تاریخ گزیده و جز آن، و این هر دو سبک مصنوع و ساده در یک زمان و یک دوره وجود داشته و بسا اتفاق افتاده که یک نویسنده حتی در یک کتاب بهر دو سبک توجه کرده است مانند شمس قیس رازی در المعجم که در مقدمه آن روش مصنوع و متکلفی را بکار برده است لیکن در خود کتاب روش ساده زیبایی دارد.
در آغاز قرن هفتم چند نویسنده بزرگ داریم که از همه معروفتر نورالدین محمد بن محمد عوفی صاحب کتاب های معتبر لباب الالباب (تالیف در حدود سال 618) و جوامع الحکایات و لوامع الروایات (تالیف در حدود سال 630) است. لباب الالباب کتابیست در شرح احوال شاعران فارسی‏گوی از آغاز شعر فارسی تا اوایل قرن هفتم در دو مجلد که نثری مصنوع و متکلف دارد، و جوامع الحکایات کتابی عظیم شامل حکایات ادبی و تاریخی و حاوی اطلاعات ذی‏قیمت مهمی است که به نثر ساده و روان و بسیار فصیح نگاشته شده. نویسنده این کتاب از کسانی‏نیست که خود را از آتش حمله مغول رهایی داده و اواخر عمر را در دستگاه ممالیک غوریه در ولایت سند گذرانیده است.
دیگر از نویسندگان اوایل قرن هفتم شمس الدین محمد بن قیس رازی است که در اواخر عمر خود در خدمت اتابکان سلغری به سر می‏برد. و کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم را در علوم شعری یعنی عروض و قافیه و بدیع و نقدالشعر به زبان فارسی تالیف نموده است(در حدود سال 630). سبک نویسنده در مقدمه کتاب به تمام معنی مصنوع ولی در خود کتاب ساده و دل انگیز است. اهمیت المعجم در آنست که از میان کتب فارسی که در یکدوره از علوم ادبی نوشته شده و به دست ما رسیده، قدیمتر از همه است.
یکی دیگر از نویسندگان مشهور اوایل دوره مغول نورالدین محمد نسوی منشی جلال الدین خوارزمشاه است که کتاب نفثه المصدور را به فارسی و کتاب سیره جلال الدین منکبرنی را به عربی نگاشت. نفثه المصدور دارای نثری مصنوع و شاعرانه و زیباست که مولف آنرا به سال 632 در شهر میافارقین نوشته و شرح احوال خود و جلال الدین منکبرنی (م.628) را از سال 627 در آن بیان کرده است.
قاضی ابو عمر و منهاج الدین بن سراج الدین جوزجانی معروف به منهاج سراج نویسنده بزرگ قرن هفتم صاحب کتاب طبقات ناصریست که آنرا به سال 658 به پایان برد. این کتاب تاریخ عمومی عالم است تا عصر مولف و خصوصاً از لحاظ اطلاعات ذی‏قیمتی که راجع به حمله تارتار و فجایع مغولان دارد دارای ارزش فراوان است. نثر این کتاب بسیار استوار و سلیس و روان و از جمله آثار خوب زبان فارسی است.
در اینجا ذکر علاءالدین عطا ملک بن بهاء الدین محد جوینی (متوفی به سال 681) نویسنده بسیار معروف قرن هفتم لازم است. عطا ملک قسمت بزرگی از وقایع عهد مغولان را شخصاً دیده و در مسیر آنها قرار داشته و باقی را از موثقین و کسانی که خود شاهد و ناظر وقایع بوده‏اند و یا از مشاهدات جغرافیایی و مطالعات تاریخی دقیق خود، فراهم آورده و از مجموع این اطلاعات کتاب مشهور جهانگشا را در سه مجلد در شرح ظهور چنگیز و احوال و فتوحات او ، و در تاریخ خوارزمشاهان و حکام مغولی ایران و فتح قلاع اسمعیلیه و بغداد تالیف کرده است. جهانگشا گذشته از اهمیت تاریخی از آثار مشهور و زیبای نثر فارسی است. روش این کتاب مصنوع ولی بر اثر استادی و مهارت کم نظیر نویسنده از هرگونه سستی و فتور بر کنار است. نویسنده غالباً از اشعار فارسی و عربی و اخبار وامثال عرب و آیات قرآن کریم و پاره‏یی از اصطلاحات علمی نیز استفاده کرده است.
بزرگترین نویسنده قرن هفتم سعدی شیرازی است که در ذکر شعرا نیز ازو سخن خواهد رفت از سعدی چند رساله به اضافه گلستان به نثر فارسی باقی مانده است: ازین رسائل یکی نصیحهالملوک است که به نثری ساده و روان و بی‏تکلف نوشته شده و از فصاحت بدرجه‏ییست که یادآور آثار فصحای قدیم است، رساله دیگر او به نام عقل و عشق وو رساله‏یی دیگر در تربیت یکی از ملوک و رساله دیگری به نام مجالس شیخ و از همه مهمتر کتاب گلستانست که کتابیست تربیتی و اجتماعی مخلوط از نثر و نظم. در این کتاب سعدی روش خاص و مشهور خود را که سبک میان نثر مرسل و نثر مصنوع است بکار برده و از صنایع لفظی تا آنجا که مخل فصاحت نباشد استفاده کرده است.
از نویسندگان معروف دیگر آن زمان وصاف الحضره شهاب الدین عبدالله است که در سال 663 در شیراز ولادت یافته است و تا نیمه اول قرن هشتم می‏زیسته است و کتاب خود را به نام تجزیهالامصار و تجزیهالاعصار در سال 712 به اتمام رسانید و این همان است که به "تاریخ وصاف" شهرت دارد. کتاب تاریخ وصاف از حیث تصنع و تکلف دارای جنبه مبالغه‏آمیز و از این باب مورد ایراد نقادان سخن است. این کتاب ذیلی است بر تارخ جهانگشای جوینی و حاوی وقایع دوره ایلخانان بعد از آن کتاب.
رشیدالدین فضل الله(645ـ718) وزیر دانشمند دوره ایلخانان که مدتها وزارت غازان و اولجایتو و ابوسعید بهادرخان را داشت کتاب بزرگ و مشهوری در تاریخ عمومی دارد به نام جامع التواریخ در هفت مجلد که معتبرترین کتاب تاریخی عهد مغول و دارای نثری ساده و روان است و به سال 710 پایان یافت. غیر از این کتاب از رشیدالدین فضل الله آثار دیگری باقیست مانند الاحیاء و الاثار در بیست و چهار قسمت حاوی مسائل مختلف علمی مانند علم فلاحت و معماری و کشتی سازی و غیره. دیگر مجموعه منشآت که طبع شده است و چند کتاب و رساله دیگر.
یکی دیگر از نویسندگان مشهور قرن هفتم قاضی ناصرالدین بیضاوی دانشمند بزرگ آن قرن است. وی کتاب نظام التواریخ خود را به سال 674 تالیف تالیف کرده و بعد از آن مطالبی تا حدود سال 694 بر آن افزوده است. این کتاب شامل خلاصه‏یی از تاریخ عمومی از ابتدای خلقت است.
دیگر از نویسندگان این روزگار ناصرالدین منتجب الدین یزدی منشی قراختائیان کرمان مولف سمط العلی للحضره العلیا در تاریخ قراختائیان است که نویسنده آنرا به تقلید از کتاب عقدالعلی للموقف الاعلی که نثری مصنوع دارد به سال 716 نوشته است.
دیگر هندوشاه بن سنجر نخجوانی نویسنده کتاب تجارب السلف است که به نثری ساده و روان و فصیح به سال 724 در تاریخ وزراء نوشته شده است.
دیگر شرف الدین فضل الله حسینی قزوینی (م. 740) ادیب و شاعر و نویسنده معروف است که کتاب او به نام المعجم فی آثار ملوک العجم از نمونه‏های مشهور نثر مصنوع فارسی است که در تاریخ ایران قدیم نوشته شده لیکن هیچ ارزش تاریخی ندارد.
دیگر از مورخان معروف اوایل قرن هشتم حمدالله مستوفی قزوینی صاحب کتاب مشهور تاریخ گزیده و کتاب نزهه القلوب است که اولی در تاریخ و ثانوی در جغرافیاست و هر دو نثری ساده و روان دارد. از نویسندگان متصوف این عهد از همه مشهورتر نخست شیخ نجم الدین ابوبکر عبدالله بن محمد رازی (م.665) از مشاهیر متصوفه قرن هفتم است. کتاب مشهور او مرصاد العباد است که نثری بلیغ دارد.
دیگر جلال الدین محمد مولوی بلخی است که نام او را باز خواهیم آورد. این صوفی بزرگ نیکو سخن در نثر نیز مانند شعر خود جویای سادگی و صراحت و بیان مقاصد در مباحث مفصلی است که در پیش می‏گیرد و با ایراد امثال و اخبار و احادیث و آیات به تصریح و تعریض به نیکی از عهده آنها بر می‏آید. مولوی از آرایش کلام بیزار بود و می‏گفت "سخن را چون بسیار آرایش می‏کنند فراموش می‏شود"، از آثار منثور او کتاب فیه‏مافیه، مجالس، مکتوباتست.
دیگر شمس الدین احمد افلاکی صاحب کتاب مناقب العارفین است که آنرا در اواسط قرن هشتم به پایان رسانیده و اطلاعات ذی‏قیمیتی راجع به مولوی و خاندان او در آن آورده است.
از نویسندگانی که در قرن هفتم و هشتم به نوشتن کتبی در مسائل علمی به زبان فارسی مبادرت کرده‏اند نخست خواجه نصیرالدین محمد بن محمد بن حسن طوسی(597ـ 672) دانشمند بسیار معروف و بزرگ آغاز قرن هفتم است. از تالیفات مهم او به فارسی یکی اساس الاقتباس در منطق، دیگر معیار الاشعار در علم عروض و دیگر اخلاق ناصری در حکمت عملی (علم اخلاق) و دیگر اوصاف الاشراق در تصوف است که همه به نثر ساده و روان و مطلوبی نوشته شده است.
دیگر افضل الدین محمد بن حسن کاشانی معروف به بابا افضل (م. 707) که نثری بسیار فصیح و ساده دارد. از رسالات مشهور فلسفی اوست: مدارج الکمال، ره انجام نامه، ساز و پیرایه شاهان پرمایه، رساله تفاحه(ترجمه‏ییست از ترجمه عربی کتاب التفاحه منسوب به ارسطو)، عرض نامه، جاودان نامه و غیره.
دیگر علامه قطب الدین محمود بن مسعود شیرازی (634ـ 710) شارح معروف کتاب القانون است که در طب و فلسفه و ریاضیات و نجوم براعت داشت. مهمترین اثر فارسی او کتاب درهالتاج است که حکم دائره المعارفی را در علوم فلسفی دارد
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم –> شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم

شعر فارسی در این دوره با شدتی بیش از پیش از بدبینی و ناخشنودی از اوضاع روزگار و ناپایداری جهان و دعوت خلق به ترک دنیا و زهد و نظایر این افکار مشحونست. علت آن هم آشکار می‏باشد و آن وضع سخت و دشواریست که با حمله مغول آغاز شده و با جور و ظلم عمال دوره آنان و با خونریزیها و بی‏ثباتی اوضاع در دوره فترت بعد از ایلخانان ادامه یافته و محیط اجتماعی ایران را با دشوارترین شرایطی مقرون ساخته بود. همین وضع مورث توجه شدید غالب شعرا به مسائل دینی و خیالات تند صوفیانه و درویشانه و گوشه‏گیری و در نتیجه تصورات باریک و دقیق نیز شده است.
در عصر مغول بر اثر انتشار بسیاری از مفاسد اخلاقی انتقادات اجتماعی به شدت رواج یافت. البته پیش از این تاریخ از این قبیل انتقادات در اشعار شعرا خاصه در شعرای قرن ششم که بر اثر تسلط ترکان و رواج بعضی مفاسد از اوضاع ناراضی بودند، نیز مشاهده می‏شود ولی در عهد مغول به همان نسبت که مفاسد اجتماعی رواج بیشتری یافت به همان درجه هم این انتقادات شدیدتر و سخت تر شد. از این انتقادات سخت در آثار سعدی خاصه گلستان و در هزلیات او و در جام جم اوحدی و د رغزلهای حافظ و آثار شعرای دیگر بسیار دیده می‏شود و از همه آنها مهمتر آثار شاعر و نویسنده خوش ذوق هوشیار "عبید ذاکانی قزوینی" است که آثار او نظماً و نثراً حاوی مسائل انتقادی تندیست که با لهجه ادبی بسیار دلچسب و شیرین بیان کرده و در این باب گوی سبقت از همه شاعران و نویسندگان فارسی زبان بوده است. حقاً هم هیچ دوره‏یی از ادوار مقدم بر او در ایران به نحوی که او می‏خواسته مانند عهد زندگی وی نمی‏توانست مضامینی بدان شیرینی و خوبی برای انتقادات اجتماعی او فراهم سازد.
در شعر قرن هفتم و هشتم قصیده به تدریج متروک می‏شد و به همان نسبت غزلهای عاشقانه لطیف جای آنرا می‏گرفت. منظومهای داستانی نو عرفانی زیاد سروده شد و همچنین منظومهایی که حاوی افکار اجتماعی و حکایات و قصص کوتاه باشد(مانند بوستان سعدی) در این دوره معمول گردید. داستانهای منظوم قرن هفتم و هشتم معمولاً به تقلید از نظامی شاعر مشهور پایان قرن ششم ساخته می‏شد و از بزرگترین مقلدان نظامی در این دوره امیر خسرو دهلوی و خواجوی کرمانی را می‏توان ذکر کرد.
سبک شعر در قرن هفتم و هشتم دنباله سبک نیمه دوم قرن ششم است که اکنون اصطلاحاً سبک عراقی نامیده می‏شود. علت توجه شاعران این قرن به سبک مذکور آنست که مرکز شعر در این دو قرن نواحی مرکزی و جنوبی ایران است که لهجه عمومی استادان این نواحی با سبک سابق الذکر سازگارتر است. با این حال در میان شعرای این دوره کسانی مانند مجد همگر شیرازی و ابن یمین فریومدی و مولوی بلخی بودند که به سبک خراسانی بیشتر اظهار تمایل می‏کردند و علی الخصوص سبک مولوی در غزلها و قصائدش نزدیکی تام بروش شاعران خراسان دراوایل قرن ششم داشت.
شعر فارسی دوره مغول با دو شاعر بزرگ ایران سعدی و مولوی شروع می‏شود که هر دو پیش از حمله مغول ولادت یافته و در محیط دور از دسترس مغولان تربیت شده بودند.
ابو عبدالله مشرف بن مصلح شیرازی به سعدی در اوایل قرن هفتم (حدود 606 هجری) در شیراز ولادت یافت و به سال 691 یا 694 در همان شهر درگذشت، در حالی که قسمت بزرگی از زندگی خود را در سفرهای دراز و سیر آفاق وانفس گذرانده بود. وی بی تردید از شاعران درجه اول زبان فارسی و همردیف فردوسی است، قدرت او در غزلسرایی و بیان مضامین عالی لطیف عاشقانه و گاه عارفانه در کلام فصیح و روان که غالباً در روانی و فصاحت به حد اعجاز می‏رسد بی‏سابقه بود. علاوه بر این سعدی در ذکر مواعظ و اندرز و حکمت و بیان امثال و قصص اخلاقی با زبانی شیرین و شیوا و موثر گوی سبقت از همه گویندگان فارسی زبان ربوده است. نثر او هم که در عین توجه به بعضی از صنایع لفظی ساده و روشن و خالی از تکلفات دور از ذوق بلکه بسیار لطیف و دلپسند و مطبوع است او را در ردیف بهترین نویسندگان فارسی زبان درآورده است چنانکه مدتها کتاب گلستان او در شمار کتب درسی مدارس و مکاتب ایران بوده است و هنوز هم سرمشق فصاحت شمرده می‏شود. کلیات آثار او که حاوی: مجالس عرفانی و چند رساله و گلستان (نثر) و بوستان یا سعدی نامه و غزلیات و مامعات و قصاید عربی و فارسی و ترجیعات و مقطعات و هزلیاتست بارها به طبع رسیده و زبانزد خاص و عام ایرانیانست:
از غزلهای شیوای اوست:
شب فراق که داند که تا سحر چندست مگر کسی که به زندان عشق دربندست
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم کدام سرو به بالای دوست مانندست
پیام من که رساند به یار مهر گسل که بر شکستی و ما را هنوز پیوندست
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست به خاک پای تو و آن هم عظیم سوگندست
که با شکستن پیمان و برگرفتن دل هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
بیا که بر سر کویت بساط چهره ماست بجای خاک که در زیر پایت افکندست
خیال روی تو بیخ امید بنشاندست بلای عشق تو بنیاد صبر برکندست
ز دست رفته نه تنها منم درین سودا چه دستها که ز دست تو بر خداوند است
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق گمان برند که سعدی ز دوست خرسندست
این ابیات از بوستان او نقل می‏شود:
الا تا درخت کرم پروری گر امیدواری کزو برخوری
کرم کن که فردا که دیوان نهند منازل به مقدار احسان دهند
یکی را که سعی قدم پیشتر بدرگاه حق منزلت بیشتر
یکی باز پس خائن و شرمسار بترسد همی مرد ناکرده کار
بهل تا به دندان گزد پشت دست تنوری چنین گرم و نانی نیست
بدانی گه غله برداشتن که سستی بود تخم ناکاشتن
شاعر هم عصر سعدی جلال الدین محمد بن بهاء الدین محمد مولوی بلخی معروف به رومی (606ـ672) نیز از نوابغ عالم ادب و از متفکران بزرگ جهان و مقتدای متصوفه و اهل تحقیق و مجاهدت و ریاضت است. وی در نظم و نثر پارسی استاد و دارای لسانی فصیح و قدرتی کم نظیر در بیان معانی دشوار عرفانی و حکمی به زبان ساده بود. مثنوی (شش دفتر) و دیوان غزلیات و قصاید و رباعیات او و همچنین آثار منثور یعنی فیه مافیه و قسمتی از مجالس و مکتوبات وی مشهور است.
از غزلهای اوست:
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده‏ام آمدنم بهر چه بود به کجا می‏روم آخر ننمائی وطنم
مانده‏ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد وی از این ساختم
جان که از عالم علویست یقین می‏دانم رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نیم ازعالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته‏اند از بدنم
ای خوش آنروز که پرواز کنم تا بر دوست به امید سر کویش پر و بالی بزنم
کیست در گوش که او می‏شنود آوازم یا کدامیست سخن می‏کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می‏نگرد یا چه جانست نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل وره ننمایی یکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد از سر عربده مستانه بهم درشکنم
من بخود نامدم اینجا که بخود باز روم آنکه آورد مرا باز برد در وطنم
تو مپندار که من شعر بخود می‏گویم تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
شمس تبریز اگر روی بمن ننمایی والله این قالب مردار بهم درشکنم
این ابیات از مثنوی اوست:
از خدا خواهیم توفیق ادب بی‏ادب محروم ماند از لطف رب
بی‏ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر همه آفاق زد
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم آن ز بی‏باکی و گستاخیست هم
هر که بی‏باکی کند در راه دوست رهزن مردان شد و نامرد اوست

دشمن طاوس آمد پرّ او ای بسی شه را به کشته فر او
گفت من آن آهوم کز ناف من ریخت آن صیاد خون صاف من
ای من آن روباه صحرا کز کمین سربریدنش برای پوستین
ای من آن پیلی که زخم پیلبان ریخت خونم از برای استخوان
آنکه کشتستم پی مادون من می نداند که نخسبد خون من
بر منست امروز و فردا برویست خون چون من کس چنین ضایع کیست
گر چه دیوار افگند سایه دراز باز گردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوهست و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا
وقتی از این دو شاعر بسیار بزرگ آغاز دوره مغول بگذریم به عده‏یی دیگر از شاعران درجه دوم و سوم، و چهارم، برمی‏خوریم تا در پایان این عهد به حافظ برسیم.
در گیرو دار حمله مغول دو تن از شاعران بزرگ ایران شربت شهادت نوشیدند: نخست پیشوای بزرگ تصوف و شاعر شیرین سخن نام آور فریدالدین محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری که پیش از این نام او آورده شده است و دوم کمال الدین اسمعیل بن جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی قصیده سرای مشهور که در سال 635 کشته شد. وی به چشم خویش قتل عام دیگر مغول را در اصفهان به سال 633 دید و در آن باب چنین گفت:
کس نیست که تا بر وطن خود گرید بر حال تباه مردم بد گرید
دی بر سر مرده‏یی دو صد شیون بود امروز یکی نیست که بر صد گرید
و خود دو سال بعد به دست مغولی به قتل رسید.
از شاعران مشهور بزرگ قرن ششم انوری و خاقانی است"اثیرالدین عبدالله اومانی" از اومانی همدانست که به سال 665 در گذشت و دیوان قصاید او در دست است.
دیگر سیف الدین اسفرنگ (یا سیف اسفرنگی) از گویندگان مشهور ماوراءالنهر (متوفی به سال 672) که در قصاید خود سبک خاقانی را خوب تقلید کرده است.
از شعرای مشهور دیگر این غهد: بدرالدین جاجرمی(م. 686) و فخرالدین ابراهیمی عراقی (م.688) و مجد الدین همگر(م.686) و رضی الدین عبدالله امامی هروی(م. 667) و همام الدین تبریزی (م.714) و نزاری قهستانی(م.720) و شیخ محمود شبستری عارف بزرگ صاحب گلشن راز(م. 720) و امیر نجم الدین حسن دهلوی(م.727) و اوحدالدین کرمانی(م. 736) و اوحدی مراغه‏یی (م.738) و ابن یمین فریومدی جوینی صاحب قصاید و مقطعات مشهور(م.769) هستند.
غیر از امیر حسن دهلوی که نام او گذشته است، شاعر دیگری هم که از اصل ایرانی بوده ولی در هند تربیت یافته و از گویندگان بزرگ زبان فارسی شده در این عهد مشهور است و او امیر خسرو بن امیر سیف الدین محمود دهلوی (م.725) است که دیوان قصاید و غزلها و مثنویهای او شهرت فراوان دارد. مثنویهای مطلع النوار، شیرین و خسرو، لیلی و مجنون، آیینه اسکندری، هشت بهشت او به تقلید از پنج گنج نظامی ساخته شده و علاوه بر اینها مثنویهای دیگری نیز دارد.
شاعر مشهور دیگر این دوره کمال الدین ابوالعطا محمود بن علی کرمانی معروف به خواجو(م.753) است که در غزل و مثنوی صاحب دستی قوی بوده و خصوصاً در آوردن مضامین عرفانی در غزل چیره‏دست و در این راه پیشوای حافظ است و حافظ خود به تقدم وی در این باب و پیروی از سبک او معترف است. از خواجو مثنویهایی به تقلید نظامی مانده است مانند روضه‏الانوار، کمال نامه، گل و نوروز، گوهر نامه، همای و همایون، و منظومه حماسی سام نامه.
نظام الدین عبید زاکانی قزوینی (م. 772) که پیش از این هم نام او را ذکر کرده‏ایم از گویندگان نام آور در آخر این دوره است.
اهمیت او در داشتن روش انتقادی و بیان مفاسد اجتماع با زبانی شیرین و به طریق هزل و شوخی است. وی در دروش انشاء و در سبک ظاهری اشعار خود بیشتر متتبع روش سعدی بوده. عبید بهتر از هر کسی وضع نامطلوب اخلاقی و اجتماعی عهد خویش را شناخته و محیطی را که تحت تاثیر استیلای تاتار و جور حکام و عمال مغول و آشوب و فتنه و قتلو غارت و ناپایداری اوضاع و جهل و نادانی غالب زمامداران و غلبه مشتی غارتگر فاسد و نادان به وجود آمده بود مجسم ساخته است. کلیات عبید زاکانی شامل منظومه‏ها و رسالات منثور اوست. در میان این آثار مقداری اشعار جدی از قصائد و غزلیات موجود است و از آن گذشته منظومه گربه و موش و عشاق نامه و رسالات اخلاق الاشراف و ده فصل و رساله و صد پند را باید از آثار خوب او شمرد.
شاعر مشهور دیگر اواخر این عهد جمال الدین سلمان بن علاء الدین محمد ساوجی(م.779) است که مداح ایلکانان بغداد بود و دیوان قصائد و غزلهای او مشهور است و او را حقاً می‏توان آخرین شاعر قصیده‏سرای بزرگ دوره مغول دانست. وی گذشته از این دیوان دو منظومه فراقنامه و جمشید و خورشید را نیز به نظم درآورده است.
آخرین شاعر نام‏آور ایران در این عصر که او را باید آخرین شاعر بزرگ درجه اول ایران شمرد شمس الدین محمد بن بهاءالدین حافظ شیرازی (م.791) است که اواخر حیات او مصادف با اوایل عهد تیموری بود. اهمیت او در آنست که توانست مضامین عرفانی و عشقی را به نحوی درهم آمیزد که از دو سبک غزل عارفانه و عاشقانه سبک واحد جدیدی بوجود آورد و البته موفقیت او در این کار بیشتر مرهون شعرای مقدم بر او در اواسط و اواخر قرن هشتم علی الخصوص خواجوی کرمانی بوده است.
حافظ مضامین عاشقانه و عارفانه را با الفاظ زیبا و با توجه به صنایع لفظی بیان کرده و بر اثر قدرت فراوان خود در سخنوری غالباً مضامین عالی و معانی کثیر را در ابیات کوتاه گنجانیده است. وی به حدی در بازی با کلمات مقتدر است که غالباً ابیات او اگر مضمون و معنی خیلی عالی هم نداشته باشد در خواننده موثر است.
ترکیباتی که حافظ در اشعار خود آورد غالباً تازه و بدیع و بی‏سابقه است و حافظ در ساختن این ترکیبات نهایت قدرت و کمال ذوق و لطف طبع خود را نشان داده است و کمتر شاعری را از این حیث می‏توان با او مقایسه کرد. معانی عرفانی و حکمی حافظ اگر چه تازه نیست لیکن چون با احساسات لطیف و گاه با هیجانات شدید روحی او آمیخته شده جلائی خاط یافته است. بهر حال غزلهای حافظ از بهترین نمونه‏های سخن فارسی و از عالیترین نمودارهای علو فکر و طبع نژاد ایرانیست که حتی در تاریکترین ادوار هم از نورافشانی باز نمانده است.
از غزلهای شیوای اوست:
سالها دل طلب جام جم از ما می‏کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‏کرد
گوهر کز صدق کون و مکان بیرون بود طلب از گمشدگان لب دریا می‏کرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدایا می‏کرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کاو به تایید نظر حل معما می‏کرد
دیدمش خرم و خندان قرح باده به دست وندران آینه صدگونه تماشا می‏کرد
گفتم این جام جهان بین تو کی داد حکیم گفت آنروز که این گنبد مینا می‏کرد
آن همه شعبدها عقل که می‏کرد آنجا سامری پیش عصا و ید بیضا می‏کرد
گفت آن یار کزو گشت سردار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می‏کرد
آنکه چون غنچه دلش را ز حقیقت بنهفت ورق خاطره از این نکته محشی می‏کرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دگران هم بکنند آنچه مسیحا می‏کرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست گفت حافظ گله‏یی از دل شیدا می‏کرد
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم –> شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم

شعر فارسی در این دوره با شدتی بیش از پیش از بدبینی و ناخشنودی از اوضاع روزگار و ناپایداری جهان و دعوت خلق به ترک دنیا و زهد و نظایر این افکار مشحونست. علت آن هم آشکار می‏باشد و آن وضع سخت و دشواریست که با حمله مغول آغاز شده و با جور و ظلم عمال دوره آنان و با خونریزیها و بی‏ثباتی اوضاع در دوره فترت بعد از ایلخانان ادامه یافته و محیط اجتماعی ایران را با دشوارترین شرایطی مقرون ساخته بود. همین وضع مورث توجه شدید غالب شعرا به مسائل دینی و خیالات تند صوفیانه و درویشانه و گوشه‏گیری و در نتیجه تصورات باریک و دقیق نیز شده است.
در عصر مغول بر اثر انتشار بسیاری از مفاسد اخلاقی انتقادات اجتماعی به شدت رواج یافت. البته پیش از این تاریخ از این قبیل انتقادات در اشعار شعرا خاصه در شعرای قرن ششم که بر اثر تسلط ترکان و رواج بعضی مفاسد از اوضاع ناراضی بودند، نیز مشاهده می‏شود ولی در عهد مغول به همان نسبت که مفاسد اجتماعی رواج بیشتری یافت به همان درجه هم این انتقادات شدیدتر و سخت تر شد. از این انتقادات سخت در آثار سعدی خاصه گلستان و در هزلیات او و در جام جم اوحدی و د رغزلهای حافظ و آثار شعرای دیگر بسیار دیده می‏شود و از همه آنها مهمتر آثار شاعر و نویسنده خوش ذوق هوشیار "عبید ذاکانی قزوینی" است که آثار او نظماً و نثراً حاوی مسائل انتقادی تندیست که با لهجه ادبی بسیار دلچسب و شیرین بیان کرده و در این باب گوی سبقت از همه شاعران و نویسندگان فارسی زبان بوده است. حقاً هم هیچ دوره‏یی از ادوار مقدم بر او در ایران به نحوی که او می‏خواسته مانند عهد زندگی وی نمی‏توانست مضامینی بدان شیرینی و خوبی برای انتقادات اجتماعی او فراهم سازد.
در شعر قرن هفتم و هشتم قصیده به تدریج متروک می‏شد و به همان نسبت غزلهای عاشقانه لطیف جای آنرا می‏گرفت. منظومهای داستانی نو عرفانی زیاد سروده شد و همچنین منظومهایی که حاوی افکار اجتماعی و حکایات و قصص کوتاه باشد(مانند بوستان سعدی) در این دوره معمول گردید. داستانهای منظوم قرن هفتم و هشتم معمولاً به تقلید از نظامی شاعر مشهور پایان قرن ششم ساخته می‏شد و از بزرگترین مقلدان نظامی در این دوره امیر خسرو دهلوی و خواجوی کرمانی را می‏توان ذکر کرد.
سبک شعر در قرن هفتم و هشتم دنباله سبک نیمه دوم قرن ششم است که اکنون اصطلاحاً سبک عراقی نامیده می‏شود. علت توجه شاعران این قرن به سبک مذکور آنست که مرکز شعر در این دو قرن نواحی مرکزی و جنوبی ایران است که لهجه عمومی استادان این نواحی با سبک سابق الذکر سازگارتر است. با این حال در میان شعرای این دوره کسانی مانند مجد همگر شیرازی و ابن یمین فریومدی و مولوی بلخی بودند که به سبک خراسانی بیشتر اظهار تمایل می‏کردند و علی الخصوص سبک مولوی در غزلها و قصائدش نزدیکی تام بروش شاعران خراسان دراوایل قرن ششم داشت.
شعر فارسی دوره مغول با دو شاعر بزرگ ایران سعدی و مولوی شروع می‏شود که هر دو پیش از حمله مغول ولادت یافته و در محیط دور از دسترس مغولان تربیت شده بودند.
ابو عبدالله مشرف بن مصلح شیرازی به سعدی در اوایل قرن هفتم (حدود 606 هجری) در شیراز ولادت یافت و به سال 691 یا 694 در همان شهر درگذشت، در حالی که قسمت بزرگی از زندگی خود را در سفرهای دراز و سیر آفاق وانفس گذرانده بود. وی بی تردید از شاعران درجه اول زبان فارسی و همردیف فردوسی است، قدرت او در غزلسرایی و بیان مضامین عالی لطیف عاشقانه و گاه عارفانه در کلام فصیح و روان که غالباً در روانی و فصاحت به حد اعجاز می‏رسد بی‏سابقه بود. علاوه بر این سعدی در ذکر مواعظ و اندرز و حکمت و بیان امثال و قصص اخلاقی با زبانی شیرین و شیوا و موثر گوی سبقت از همه گویندگان فارسی زبان ربوده است. نثر او هم که در عین توجه به بعضی از صنایع لفظی ساده و روشن و خالی از تکلفات دور از ذوق بلکه بسیار لطیف و دلپسند و مطبوع است او را در ردیف بهترین نویسندگان فارسی زبان درآورده است چنانکه مدتها کتاب گلستان او در شمار کتب درسی مدارس و مکاتب ایران بوده است و هنوز هم سرمشق فصاحت شمرده می‏شود. کلیات آثار او که حاوی: مجالس عرفانی و چند رساله و گلستان (نثر) و بوستان یا سعدی نامه و غزلیات و مامعات و قصاید عربی و فارسی و ترجیعات و مقطعات و هزلیاتست بارها به طبع رسیده و زبانزد خاص و عام ایرانیانست:
از غزلهای شیوای اوست:
شب فراق که داند که تا سحر چندست مگر کسی که به زندان عشق دربندست
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم کدام سرو به بالای دوست مانندست
پیام من که رساند به یار مهر گسل که بر شکستی و ما را هنوز پیوندست
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست به خاک پای تو و آن هم عظیم سوگندست
که با شکستن پیمان و برگرفتن دل هنوز دیده به دیدارت آرزومند است
بیا که بر سر کویت بساط چهره ماست بجای خاک که در زیر پایت افکندست
خیال روی تو بیخ امید بنشاندست بلای عشق تو بنیاد صبر برکندست
ز دست رفته نه تنها منم درین سودا چه دستها که ز دست تو بر خداوند است
فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
ز ضعف طاقت آهم نماند و ترسم خلق گمان برند که سعدی ز دوست خرسندست
این ابیات از بوستان او نقل می‏شود:
الا تا درخت کرم پروری گر امیدواری کزو برخوری
کرم کن که فردا که دیوان نهند منازل به مقدار احسان دهند
یکی را که سعی قدم پیشتر بدرگاه حق منزلت بیشتر
یکی باز پس خائن و شرمسار بترسد همی مرد ناکرده کار
بهل تا به دندان گزد پشت دست تنوری چنین گرم و نانی نیست
بدانی گه غله برداشتن که سستی بود تخم ناکاشتن
شاعر هم عصر سعدی جلال الدین محمد بن بهاء الدین محمد مولوی بلخی معروف به رومی (606ـ672) نیز از نوابغ عالم ادب و از متفکران بزرگ جهان و مقتدای متصوفه و اهل تحقیق و مجاهدت و ریاضت است. وی در نظم و نثر پارسی استاد و دارای لسانی فصیح و قدرتی کم نظیر در بیان معانی دشوار عرفانی و حکمی به زبان ساده بود. مثنوی (شش دفتر) و دیوان غزلیات و قصاید و رباعیات او و همچنین آثار منثور یعنی فیه مافیه و قسمتی از مجالس و مکتوبات وی مشهور است.
از غزلهای اوست:
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده‏ام آمدنم بهر چه بود به کجا می‏روم آخر ننمائی وطنم
مانده‏ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا یا چه بوده است مراد وی از این ساختم
جان که از عالم علویست یقین می‏دانم رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نیم ازعالم خاک دو سه روزی قفسی ساخته‏اند از بدنم
ای خوش آنروز که پرواز کنم تا بر دوست به امید سر کویش پر و بالی بزنم
کیست در گوش که او می‏شنود آوازم یا کدامیست سخن می‏کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می‏نگرد یا چه جانست نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل وره ننمایی یکدم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد از سر عربده مستانه بهم درشکنم
من بخود نامدم اینجا که بخود باز روم آنکه آورد مرا باز برد در وطنم
تو مپندار که من شعر بخود می‏گویم تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
شمس تبریز اگر روی بمن ننمایی والله این قالب مردار بهم درشکنم
این ابیات از مثنوی اوست:
از خدا خواهیم توفیق ادب بی‏ادب محروم ماند از لطف رب
بی‏ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتش بر همه آفاق زد
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم آن ز بی‏باکی و گستاخیست هم
هر که بی‏باکی کند در راه دوست رهزن مردان شد و نامرد اوست

دشمن طاوس آمد پرّ او ای بسی شه را به کشته فر او
گفت من آن آهوم کز ناف من ریخت آن صیاد خون صاف من
ای من آن روباه صحرا کز کمین سربریدنش برای پوستین
ای من آن پیلی که زخم پیلبان ریخت خونم از برای استخوان
آنکه کشتستم پی مادون من می نداند که نخسبد خون من
بر منست امروز و فردا برویست خون چون من کس چنین ضایع کیست
گر چه دیوار افگند سایه دراز باز گردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوهست و فعل ما ندا سوی ما آید نداها را صدا
وقتی از این دو شاعر بسیار بزرگ آغاز دوره مغول بگذریم به عده‏یی دیگر از شاعران درجه دوم و سوم، و چهارم، برمی‏خوریم تا در پایان این عهد به حافظ برسیم.
در گیرو دار حمله مغول دو تن از شاعران بزرگ ایران شربت شهادت نوشیدند: نخست پیشوای بزرگ تصوف و شاعر شیرین سخن نام آور فریدالدین محمد بن ابراهیم عطار نیشابوری که پیش از این نام او آورده شده است و دوم کمال الدین اسمعیل بن جمال الدین محمد بن عبدالرزاق اصفهانی قصیده سرای مشهور که در سال 635 کشته شد. وی به چشم خویش قتل عام دیگر مغول را در اصفهان به سال 633 دید و در آن باب چنین گفت:
کس نیست که تا بر وطن خود گرید بر حال تباه مردم بد گرید
دی بر سر مرده‏یی دو صد شیون بود امروز یکی نیست که بر صد گرید
و خود دو سال بعد به دست مغولی به قتل رسید.
از شاعران مشهور بزرگ قرن ششم انوری و خاقانی است"اثیرالدین عبدالله اومانی" از اومانی همدانست که به سال 665 در گذشت و دیوان قصاید او در دست است.
دیگر سیف الدین اسفرنگ (یا سیف اسفرنگی) از گویندگان مشهور ماوراءالنهر (متوفی به سال 672) که در قصاید خود سبک خاقانی را خوب تقلید کرده است.
از شعرای مشهور دیگر این غهد: بدرالدین جاجرمی(م. 686) و فخرالدین ابراهیمی عراقی (م.688) و مجد الدین همگر(م.686) و رضی الدین عبدالله امامی هروی(م. 667) و همام الدین تبریزی (م.714) و نزاری قهستانی(م.720) و شیخ محمود شبستری عارف بزرگ صاحب گلشن راز(م. 720) و امیر نجم الدین حسن دهلوی(م.727) و اوحدالدین کرمانی(م. 736) و اوحدی مراغه‏یی (م.738) و ابن یمین فریومدی جوینی صاحب قصاید و مقطعات مشهور(م.769) هستند.
غیر از امیر حسن دهلوی که نام او گذشته است، شاعر دیگری هم که از اصل ایرانی بوده ولی در هند تربیت یافته و از گویندگان بزرگ زبان فارسی شده در این عهد مشهور است و او امیر خسرو بن امیر سیف الدین محمود دهلوی (م.725) است که دیوان قصاید و غزلها و مثنویهای او شهرت فراوان دارد. مثنویهای مطلع النوار، شیرین و خسرو، لیلی و مجنون، آیینه اسکندری، هشت بهشت او به تقلید از پنج گنج نظامی ساخته شده و علاوه بر اینها مثنویهای دیگری نیز دارد.
شاعر مشهور دیگر این دوره کمال الدین ابوالعطا محمود بن علی کرمانی معروف به خواجو(م.753) است که در غزل و مثنوی صاحب دستی قوی بوده و خصوصاً در آوردن مضامین عرفانی در غزل چیره‏دست و در این راه پیشوای حافظ است و حافظ خود به تقدم وی در این باب و پیروی از سبک او معترف است. از خواجو مثنویهایی به تقلید نظامی مانده است مانند روضه‏الانوار، کمال نامه، گل و نوروز، گوهر نامه، همای و همایون، و منظومه حماسی سام نامه.
نظام الدین عبید زاکانی قزوینی (م. 772) که پیش از این هم نام او را ذکر کرده‏ایم از گویندگان نام آور در آخر این دوره است.
اهمیت او در داشتن روش انتقادی و بیان مفاسد اجتماع با زبانی شیرین و به طریق هزل و شوخی است. وی در دروش انشاء و در سبک ظاهری اشعار خود بیشتر متتبع روش سعدی بوده. عبید بهتر از هر کسی وضع نامطلوب اخلاقی و اجتماعی عهد خویش را شناخته و محیطی را که تحت تاثیر استیلای تاتار و جور حکام و عمال مغول و آشوب و فتنه و قتلو غارت و ناپایداری اوضاع و جهل و نادانی غالب زمامداران و غلبه مشتی غارتگر فاسد و نادان به وجود آمده بود مجسم ساخته است. کلیات عبید زاکانی شامل منظومه‏ها و رسالات منثور اوست. در میان این آثار مقداری اشعار جدی از قصائد و غزلیات موجود است و از آن گذشته منظومه گربه و موش و عشاق نامه و رسالات اخلاق الاشراف و ده فصل و رساله و صد پند را باید از آثار خوب او شمرد.
شاعر مشهور دیگر اواخر این عهد جمال الدین سلمان بن علاء الدین محمد ساوجی(م.779) است که مداح ایلکانان بغداد بود و دیوان قصائد و غزلهای او مشهور است و او را حقاً می‏توان آخرین شاعر قصیده‏سرای بزرگ دوره مغول دانست. وی گذشته از این دیوان دو منظومه فراقنامه و جمشید و خورشید را نیز به نظم درآورده است.
آخرین شاعر نام‏آور ایران در این عصر که او را باید آخرین شاعر بزرگ درجه اول ایران شمرد شمس الدین محمد بن بهاءالدین حافظ شیرازی (م.791) است که اواخر حیات او مصادف با اوایل عهد تیموری بود. اهمیت او در آنست که توانست مضامین عرفانی و عشقی را به نحوی درهم آمیزد که از دو سبک غزل عارفانه و عاشقانه سبک واحد جدیدی بوجود آورد و البته موفقیت او در این کار بیشتر مرهون شعرای مقدم بر او در اواسط و اواخر قرن هشتم علی الخصوص خواجوی کرمانی بوده است.
حافظ مضامین عاشقانه و عارفانه را با الفاظ زیبا و با توجه به صنایع لفظی بیان کرده و بر اثر قدرت فراوان خود در سخنوری غالباً مضامین عالی و معانی کثیر را در ابیات کوتاه گنجانیده است. وی به حدی در بازی با کلمات مقتدر است که غالباً ابیات او اگر مضمون و معنی خیلی عالی هم نداشته باشد در خواننده موثر است.
ترکیباتی که حافظ در اشعار خود آورد غالباً تازه و بدیع و بی‏سابقه است و حافظ در ساختن این ترکیبات نهایت قدرت و کمال ذوق و لطف طبع خود را نشان داده است و کمتر شاعری را از این حیث می‏توان با او مقایسه کرد. معانی عرفانی و حکمی حافظ اگر چه تازه نیست لیکن چون با احساسات لطیف و گاه با هیجانات شدید روحی او آمیخته شده جلائی خاط یافته است. بهر حال غزلهای حافظ از بهترین نمونه‏های سخن فارسی و از عالیترین نمودارهای علو فکر و طبع نژاد ایرانیست که حتی در تاریکترین ادوار هم از نورافشانی باز نمانده است.
از غزلهای شیوای اوست:
سالها دل طلب جام جم از ما می‏کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می‏کرد
گوهر کز صدق کون و مکان بیرون بود طلب از گمشدگان لب دریا می‏کرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود او نمیدیدش و از دور خدایا می‏کرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش کاو به تایید نظر حل معما می‏کرد
دیدمش خرم و خندان قرح باده به دست وندران آینه صدگونه تماشا می‏کرد
گفتم این جام جهان بین تو کی داد حکیم گفت آنروز که این گنبد مینا می‏کرد
آن همه شعبدها عقل که می‏کرد آنجا سامری پیش عصا و ید بیضا می‏کرد
گفت آن یار کزو گشت سردار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می‏کرد
آنکه چون غنچه دلش را ز حقیقت بنهفت ورق خاطره از این نکته محشی می‏کرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید دگران هم بکنند آنچه مسیحا می‏کرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست گفت حافظ گله‏یی از دل شیدا می‏کرد
قرن نهم دوره تیموری (782 ـ 907 هجری) –> مقدمه

دوره‏یی که مورد بحث ما در این فصل است از "یورش" تیمور به خراسان و سیستان (782 هجری) آغاز و به جلوس شاه اسمعیل صفوی (907) ختم می‏شود و اگر چه قسمتی از اواخر قرن هشتم و چند سالی از اول قرن دهم در جزو این دوره مورد مطالعه قرار می‏گیرد لیکن چون در میان این دو پاره از قرن هشتم و قرن دهم تمام سنین قرن نهم قرار گرفته و این قرن اختصاص به دوره سلطنت جانشینان تیمور گورکان دارد ما این فصل را در ذیل عنوان قرن نهم و دوره تیموری مطالعه می‏کنیم.
در آغاز این دوره ممتد یک صد و بیست و شش سال چند تن از دانشمندان و شاعران و نویسندگان دوره فترت بین ایلخانان و و تیموریان زندگی می‏کرده‏اند که غالب آنان شهرت و اهمیتی در علوم و ادبیات دارند لیکن چون از این چند تن بگذریم تا اواخر قرن نهم مردان بزرگ و نام آور را در علوم و ادبیات کمتر می‏یابیم مگر آنان که دربار سلطان حسین بایقرا را در هرات بزیت دانش و هنر و ادب خویش مزین می‏داشته‏اند.
قرن نهم دوره تیموری (782 ـ 907 هجری) –> زبان فارسی در عهد تیموری

زبان فارسی در این عهد ممتد دنباله تحول پردامنه‏یی را که از قرن هشتم آغاز کرده بود ادامه می‏داد و بر روی هم به انحطاط می‏گرایید.
علت عمده این انحطاط آن بود که اولاً: زبان ترکی با حمله مغول در ایران رواج بسیار یافت و بر اثر تتابع تغلب طوایف ترک در دربارها و دستگاههای اداری و نظامی و میان مردم (در بعض نواحی) شایع شد و این خود مایه زیان بزرگی برای زبان پارسی بود و حتی بعضی از رجال ادب این عهد زبان ترکی را بر زبان فارسی ترجیح داده‏اند چنان که امیر علیشیر نوایی کتاب محاکمه اللغتین را به همین قصد تالیف کرد.
ثانیاً: مراکز زبان فارسی در خراسان و عراق و هم چنین دربارهای حامی شعر و ادب از میان رفت و در نتیجه شعر از دربار دور شد و به دست عامه افتاد و همین امر باعث شد که مهارت و قدرت کلام و وسعت اطلاعات شاعران قدیم که بر اثر تحصیلات متمادی و و دشوار به دست می‏آمد از میان برود.
ثالثاً: استادان زبان فارسی که می‏بایست مربی شاعران و نویسندگان جدید باشند به تدریج از میان رفتند و در نتیجه کار شعر و نثر به دست کسانی افتاد که بهره غالب آنان از فنون ادب کم بود.
این مسائل و اموری از قبیل آنها باعث شد که زبان فارسی در مراحل انحطاط سیر کند و شعر و نثر دوره تیموری از لحاظ زبان و افکار چندان مورد توجه و اعتماد نباشد.
قرن نهم دوره تیموری (782 ـ 907 هجری) –> نثر فارسی در عهد تیموری

نثر فارسی در عهد تیموری وضع مساعدی داشت. در این دوره نثر از مبالغه‏های صنعتی و فنی قرن ششم و هفتم تقریباً آزاد شده بود چنان که آثار متکلف که در آنها به افراط به صنایع توجه شده باشد در این دوره کم دیده می‏شود و بالعکس آثار آن عهد به سبک ساده عادی بیشتر نگارش یافته است. توجه به لهجه کهن پارسی در آثار منثور عهد تیموری کمتر ملحوظ بود و استعمال اصطلاحات و لغات و ترکیبات عمومی زمان مورد استعمال بیشتری داشت. به همین سبب باید گفت که روش متداول عهد تیموری سبک ساده و روان در نثر است. منتهی این نکته نباید فراموش شود که در نثر این زمان نفوذ کلمات ترکی مشهود است و نیز این نکته را باید در نظر داشت که نویسندگان این دوره چنان که باید بند قواعد و قوانین اصیل زبان فارسی نبوده‏اند و به همین نسبت نیز آثار عدم دقت در جست و جوی حقایق و مطالب درست از آثار آنان لایح و آشکار است.
آثار مصنوع این دوره زیاد نیست لیکن به جای آن در مقدمات کتب و سرفصلها و نظایر این موارد، هر جا که می‏خواستند کتاب را به یکی از امیران و رجال بزرگ می‏آمد، تکلفات بسیار به کار رفته و القاب و عناوین ابداعی و ابتکاری به حدی ذکر شده که اصل مطلب را از میان برده است. در بعضی کتب سجعهای بارد و تکلفات ناوارد در تضاعیف کلام دیده می‏شود و در پاره‏یی دیگر از آثار سادگی و روانی دل‏انگیزی مشهود است لیکن بر روی هم در شعر فارسی این عهد، از استحکام و متانتی که در کلام قدما مشهود بود کمتر اثری دیده می‏شود و مثل آن است که توجه به سبکهای کهن و پیروی از استادان قدیم در آوردن سخنان استوار چندان پسندیده و معمول همه کس نبود.
مطالبی که در نثر فارسی دوره تیموری بکار رفته دور از تنوع نیست بدین معنی که در آن روزگار در موضوعات مختلفی مانند مسائل علمی و تاریخ و قصص و روایات و تراجم احوال و تفسیر قرآن و موضوعات دیگر دینی و تصوف و اخلاق و جز آن آثاری در دست است.
نهضت فارسی نویسی در موضوعات علمی که در عهد مغول قوت گرفته بود در این دوره هم چنان قوت داشت و علت این امر آن است که هر چه از سقوط بغداد بیشتر می‏گذشت و نفوذ زبان و ادبیات عربی در ایران کمتر می‏شد، حاجت به تالیف کتب علمی به زبان فارسی بیشتر محسوس می‏گردید.
موضوعی که در اواخر عهد تیموری قابل توجه و مطالعه است ایجاد کتبی به زبان ترکی است. نهضت تالیف و تدوین کتب به زبان ترکی مخصوصاً در اواخر این عهد یعنی در حوزه ادبی هرات که به تشویق سلطان حسین بایقرا و امیر علیشیر نوایی ایجاد شده بود، تقویت شد. چنان که در همین دوره کتابهایی مثل مجالس النفائس و محاکمه اللغتین و محبوب القلوب و نشآت و غیره از آثار امیر علیشیر و با برنامه از ظهیرالدین بابر و چند اثر دیگر نوشته شد و همین نهضت در سرودن اشعار ترکی نیز پیدا شده بود چنان که چند شاعر ذواللسانین از آن عهد داریم.
از نویسندگان معروف و معتبر این دوره نخست نظام الدین شنب غازانی معروف به نظام شامی معاصر تیمور است که کتاب ظفرنامه را با انشائی ساده به امر آن کشورگشای ترک نگاشت.
مورخ دیگر به نام شرف الدین علی یزدی (متوفی به سال 858) با استفاده از کتاب نظام شامی کتابی جدید موسوم به ظفرنامه تیموری با انشاء بهتر و اطناب و تطویل بیشتر نگاشت و کتاب خود را به سال 828 به پایان برد.
دیگر از مورخان مشهور این عهد شهاب الدین عبدالله بن لطف الله معروف به "حافظ ابرو" (متوفی به سال 833) صاحب کتاب معتبر زبده التواریخ و کتاب مجمع التواریخ سلطانی است. کتاب مجمع التواریخ در چهار مجلد نوشته شده که از مجلد اول تا مجلد سوم آن شامل وقایع تاریخی تا زمان مغول و مجلد چهارم از مرگ سلطان ابوسعید بهادرخان آخرین پادشاه ایلخانی تا وقایع 830 هجری است. حافظ ابرو از مورخان معتمد و بزرگ ایران شمرده می‏شود و آثار او مورد اعتنا و توجه بسیار است.
دیگر فصیحی خوافی (احمد بن جلال الدین محمد) مولف مجمل التواریخ است که آن را به سال 849 به پایان برده و به شاهخ پسر تیمور تقدیم کرده است این کتاب از باب اشتمال بر اسامی بسیاری از شاعران و دانشمندان و توجه به مسایل ادبی و سادگی انشاء اهمیت بسیار دارد.
دیگر کمال الدین حسین بن حسن خوارزمی (مقتول به سال 839) صاحب کتاب جواهرالاسرار و زواهرالانوار در شرح مثنوی با مقدمه مفصلی در تاریخ و اصول تصوف است.
دیگر صاین علی بن محمد ترکه اصفهانی (متوفی به سال 836) نویسنده و دانشمند مشهور دارای تالیفات متعدد و صاحب اطلاعات عمیق در علوم عقلی و نقلی است که به عهد سلطنت شاهرخ تیموری اهمیت و شهرت بسیار داشته است. از جمله آثار معروف فارسی او یکی ترجمه‏ییست از کتاب الملل و النحل محمد بن عبدالکریم شهرستانی و دیگر کتاب اسرارالصلوه و دیگر تحفه علائیه در اصول دین اسلام بنابر مذاهب اربعه اهل سنت، دیگر رساله مبداء و معاد و غیره و علاوه بر اینها چند کتاب به تازی نیز تالیف کرد. وی در منشآت خود متوجه تصنع بود.
از مشاهیر نویسندگان این عهد که در شعر نیز مقام شامخی داشته است نورالدین عبدالرحمن جامی صاحب آثار متعدد و معتبر در نثر پارسی است و از جمله آثار اوست: کتاب نفحات الانس که به سال 883 تالیف کرده و در آن شرح احوال 614 تن از مشایخ صوفیه را آورده است. بیشتر این کتاب ترجمه‏ییست از شرح احوال مشایخ صوفیه که خواجه عبدالله انصاری به زبان هروی تقریر کرده بود و آن خود ترجمه‏یی بود از کتاب طبقات الصوفیه محمد بن حسین سلمی نیشابوری به عربی و این هر دو مترجم مطالبی بر آن افزودند. نفحات الانس مقدمه‏یی مفصل در بیان اصول تصوف دارد. نثر جامی در این کتاب ساده و فصیح است و بررویهم کتاب او از جمله معتبرترین آثار متصوفه شمرده می‏شود. دیگر از آثار منثور جامی کتاب بهارستانست که به تقلید از گلستان سعدی نوشته شد تا برای تدریس فرزند نواموز مصنف به کار رود و به همین سبب هم جامی در آخر این کتاب شرح حالی از چندین شاعر مشهور فارسی زبان آورده است. دیگر از آثار فارسی او کتاب لوایح است مشتمل بر سی لایحه در بیان اصول عرفان. جامی هر یک از اصول عرفان را در لایحه‏یی آورده و در بیان مطالب خود رعایت کمال اختصار را کرده است. دیگر از کتب مشهور عرفانی او کتاب اشعه اللمعات است در شرح کتاب لمعات فخرالدین ابراهیم عراقی شاعر و نویسنده مشهور عهد مغول که از کتب معتبر تصوف به فارسی است. اشعه اللمعات جامی حاوی نکاتی است در رفع مشکلات لمعات و به نثر استوار و ساده نگارش یافته است. در علوم ادبی و مسائل دینی و شرح نی نامه مولوی و شرح بعضی از اشعار امیر خسرو دهلوی و غیره نیز جامی رسائلی به زبان فارسی دارد.
دیگر از نویسندگان این عهد غیاث الدین علی بن علی حسینی اصفهانی معاصر سلطان ابوسعید تیموری و مولف کتاب دانشنامه جهان است که کتاب کعتبری در حکمت الهی و طبیعی به نثر ساده فارسی است.
در اینجا بی مناسب نیست که ذکری از یکی از ترجمه‏های رسائل اخوان الصفا به نثر فارسی که در همین عهد از تلخیص عربی آن موسوم به مجمل الحکمه صورت گرفته است به میان آید. این کتاب که نسخی از آن موجود است در عهد سلطنت تیمور به فارسی روانی در آمده و از جمله بهترین تلخیصهای رسائل اخوان الصفاست.
دیگر از نویسندگان مشهور این دوره کمال الدین عبدالرزاق بن اسحق سمرقندی (816 ـ 887) مولف کتاب معتبر مطلع السعدین است که وقایع ایران را از عهد سلطان ابوسعید بهادر ایلخانی مغول (716 ـ 736) تا پایان دوره سلطنت سلطان ابوسعید تیموری (855 ـ 872) شامل است و از باب اشتمال بر حوادث این دوره ممتد اهمیت بسیار دارد و بعدها مورد استفاده غالب مورخان قرار گرفته است.
از نویسندگان معروف دوره تیموری دولتشاه بن علاء الدوله سمرقندی (متوفی به سال 896 یا 900) است که از ندیمان و نزدیکان سلطان حسین بایقرا بوده و به تشویق وزیر دانشمند او امیر علیشیر نوایی کتاب معروف تذکره الشعرا را نوشته است. درین تذکره که بعد از لباب الالباب عوفی مهمترین تذکره شعرای فارسی زبانست شرح احوال یک صد و پنج تن از شاعران به اضافه بسیاری از اشارات تاریخی آمده لیکن اشتباه و عدم اتقاق مسائل در آن بدرجتیست که سخنان نویسنده را در غالب موارد بدون تحقیق مجدد نمی‏توان باور داشت، روش دولت شاه در تحریر ساده و دور از پیرایه‏های لفظی است.
دیگر از نویسندگان مشهور این دوره معین الدین محمد اسفزاری مولف روضات الجنات فی تاریخ مدینه هرات است که آن را به سال 875 به پایان برد. تاریخ هرات از آن جهت که شامل اطلاعات ذیقیمتی راجع به ملوک آل کرت و حوادث دوره تیموری تا دوره سلطان حسین بایقرا و اشارات مختلف بعده‏یی از رجال است بسیار قابل استفاده است. روش معین الدین اسفزاری در نثر استادانه و استوار است و او در ترسل نیز مهارت و به شغل انشاء رسائل درباری اشتغال داشته اشت. در کتاب تاریخ هرات به اشعار عده‏یی از استادان تمثل شده و در پاره‏یی از توصیفات و مقدمات فصول به روش مترسلان متصنع طریق اطناب و آوردن صنایع لفظی اختیار گردیده است.
مورخ بسیار مشهور این دوره محمد بن خاوند شاه بن محمود مشهور به میرخواند (838 ـ 903) در دوره سلاطین تیموری خاصه در دربار سلطان حسین بایقرا مقامی بلند داشته است. کتاب او به نام روضه الصفا در هفت مجلد است. مجلد هفتم را نواده دختری او غیاث الدین خواند میر بر آن افزوده و این مجلد اخیر حاوی وقایع دوره سلطان حسین بایقرا و پسر او بدیع الزمان میرزاست. روضه الصفا حاوی وقایع عمده تاریخ پیش از اسلام و دوره اسلامی به تفصیل است تا عهد مولف، و قسمتی از حوادث بعد از فوت مولف (مجلد هفتم)، و روش نگارش آن ساده و خالی از تکلف و مبنی بر لهجه ادبی اواخر عهد تیموری است. میرخواند غیر از این کتاب کتاب دیگری به نام دستورالوزراء در شرح احوال وزراء اسلام و ایران تا زمان خود دارد که آن هم از کتب معتبر شمرده می‏شود.
دختر زاده همین نویسنده یعنی غیاث الدین خواند میر (متوفی به سال 941) از جمله مورخان و نویسندگان مشهور دوره تیموری وصفویست. کتاب مشهور او غیر از ذیلی که بر روضه الصفا نوشت کتاب جبیب السیر است در تاریخ عمومی تا پایان حیات شاه اسماعیل صفوی و ما بعد از آن هم راجع به آن سخن خواهیم گفت.
سلطان حسین بایقرا آخرین پادشاه بزرگ تیموری خود هم از جمله نویسندگان و شاعران ذواللسانین بوده و کتاب او به نام مجالس العشاق دارای اطلاعاتی درباره بعض شعرا و متصوفه است. این کتاب در سال 908 تالیف شده و مشتمل است بر یک مقدمه و هفتاد و شش مجلس. در مقدمه کتاب راجع به عشق مجازی و عشق حقیقی بحث شده و در مجالس از شعرا و عرفا و احوال ایشان تا جامی سخن رفته و در پایان کتاب شرح حال مولف آمده است. ظهیرالدین بابردربا برنامه تالیف این کتاب را به کمال الدین حسین گازرگاهی نسبت داده و گفته است که او این کتاب سست و بی‏مزه را که پر از دروغ و سخنان بی‏ادبانه است به نام سلطان حسین بایقرا نوشت. انشاء کتاب در آغاز آن مصنوع و مابقی از قبیل انشاء عادی و سست دوره تیموریست.
از جمله دانشمندان و نویسندگان نام آور تیموری کمال الدین حسین واعظ کاشفی سبزواری (متوفی به سال 910) است که در هرات سکونت داشت. وی در فقه و تفسیر و حدیث و نجوم و حکمت و ادب تبحر داشت و بر مشرب اهل تصوف و از پیروان سلسله نقشبندیه بود. ملاحسین از نویسندگان کثیرالتالیف و دارای آثار متعدد در مسائل گوناگون است. از جمله آثار او یکی کتاب انوار سهیلی است که فی‏الواقع ترجمه و تهذیب جدیدیست از کتاب کلیله و دمنه و انشائی مصنوع و متکلف دارد. دیگر مخزن الانشاء و دیگر روضهالشهداء که با روشی منشیانه و مترسلانه از مصائب انبیا و ائمه در آن سخن رفته و همین کتاب است که در دوره صفویه در مجالس عزای شهدا خوانده می‏شد و به همین سبب آنها را مجلس روضه خوانی نامیدند. دیگر از آثار او مواهب علیه است در تفسیر قرآن، دیگر اخلاق محسنی است در چهل باب به نام سلطان حسین بایقرا، دیگر جواهر الاسرار یا جواره التفسیر در تفسیر قرآن که مفصلتر از مواهب علیه است، دیگر فتوت نامه سلطانی در شرح عقاید و طرز تربیت و رسوم و آداب دسته‏های مختلف فتیان (جوانمردان) که از لحاظ اجتماعی در زمره معتبرترین کتب فارسی است. دیگر اختیارات در نجوم و سبعه کاشفیه شامل هفت رساله در نجوم و کتاب "لب لباب مثنوی" که اختصاریست از مثنوی مولانا جلال الدین رومی و "لب لب" که اختصاری از لب لبابست. علاوه بر اینها باز هم کتب دیگری را از ملا حسین نام برده‏اند.
پسر ملا جسین یعنی فخرالدین علی واعظ (متوفی به سال 939) نیز از جمله نویسندگان مشهور آخر عهد تیموری و آغاز دوره صفویست. او کتابی دارد به نام رشحات عین الحیات در شرح مقامات خواجه عبیدالله احرار که از معاریف پیشروان فرقه نقشبندیه در دوره تیموری بود.
جلال الدین محمد بن اسعد صدیقی دوانی (830 ـ 908) حکیم و نویسنده مشهور صاحب کتاب اخلاق جلالی است که در حکمت عملی نوشته است. نام اصلی این کتاب لوامع الاشراق فی مکارم الاخلاق است و دوانی در تالیف این کتاب تحت تاثیر نفوذ اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین طوسی بوده است.
فرقه حروفیه که در ا بتدای عهد تیموری ظهور کردند و موسس طریقت آنان فضل الله استرآبادی بود آثاری پدید آوردند که دارای رموز و اصطلاحات خاص و لهجه ادبی و روش نگارش مخصوص است. مهمترین اثر این فرقه کتاب جاویدان نامه اثر فضل الله استرابادیست و علاوه بر آن کتب دیگری مانند آدم نامه و عرش نامه و هدایت نامه و استوانامه و کرسی نامه و محبت نامه هم از این فرقه در دست است. برای کشف رموز جاویدان نامه کتابی موسوم به مفتاح الحیات موجود است.
قرن نهم دوره تیموری (782 ـ 907 هجری) –> شعر دوره تیموری

در این عهد شعر فارسی مانند زبان و سایر ابواب علم و ادب رونقی چنان که باید نداشت. علت عمده این بی‏رونقی نخست بی‏ثبایت اوضاع زمان و کساد بازار علم و ادب و دوم نادر بودن امرا و شاهان شاعر پرور سخن شناس بود. اگر چه در میان شاهزادگان و امرا و رجال تیموری عده‏یی افراد دانشمند و دانش دوست و شاعر و شاعرپرور مانند شاهرخ، بایسنقر میرزا، الغ بیک، ابوسعید، سلطان حسین بایقرا و وزیر او امیر علیشیر نوایی و چند تن دیگر وجود داشتند لیکن غالب رجال و امراء آن عهد نه مردم سخن شناس بوده‏اند و نه به سخنگویان و سخن سنجان به دیده حرمت می‏نگریستند. تشویقی هم که از اهل علم و ادب می‏شد به درجه تشویق پیشینیان نبود و گذشته از این آرامی اوضاع در دوره غالب امرا و سلاطین کم و فرصت آنان برای اشتغال به مسائل ذوقی اندک بود.
از میان حوزه‏های ادبی دوره تیموری از همه مهمتر حوزه‏ییست که در دستگاه امارت سلطان حسین بایقرا در هرات تشکیل شد. در این حوزه عده‏یی شاعر و نویسنده و مورخ و نقاش و موسیقیدان گرد آمده و به ترتیب شاگردانی اشتغال جسته بودند. سبک‏های نوی که هر یک از این دسته‏ها در کار خود ایجاد کردند در دوره صفوی امتداد یافته است. د رحقیقت حوزه علمی و ادبی و هنری هرات در عهد سلطان حسین بایقرا منشاء تحول تازه‏یی در محیط فکری و معنوی ایران گردید که از اهمیت آن نباید غافل ماند.
در آغاز عهد تیموری چند شاعر و گوینده خوب بسر می‏بردند که روش آنان دنباله کار گویندگان اواخر قرن هشتم بوده است. کسانی که بعد از آن طبقه به کار نظم پرداختند همه لحن و سبکی نو و خاص که با روش پیشینیان متفاوت بود داشتند و از آثار آنان تازگی سبک سخن و اندیشه و ابداع مضامین آشکار اشت و حتی تقلید از استادان سلف عیب شمرده می‏شد چنان که کاتبی گفته است:
شاعر نباشد آنکو هنگام بیت گفتن ز اشعار اوستادان آرد خیال درهم
هر خانه‏ییکه او را از خشت کهنه سازند مانند خانه نو نبود بناش محکم
زبان شعر دوره تیموری به حد وافر نزدیک به زبان عمومی شد و علت این امر آن بود که شعر در این دوره کمتر اختصاص به دربارها داشت و بیشتر در میان مردم و عامه رائج بو و در نتیجه همین امر توجه به قیود ادبی کمتر لازم به نظر می‏رسید و بر عکس قبول عامه برای رواج شعر ضرور بود و گویا به همین سبب عدد شاعران این عهد بسیار بود چنان که اگر به تذکره‏هایی که در آن روزگار و یا در اوایل عهد صفوی نوشته شده و ذکر شاعران دوره تیموری در آنها آمده است، مانند تذکرهالشعراء دولت شاه سمرقندی و مجالس النفائس امیر علیشیر نوایی (به ترکی) و ترجمه فارسی آن (لطائف نامه) و تذکره سامی از سام میرزای صفوی، مراجعه شود اسامی شود اسامی عده کثیری از شاعران در آنها ملاحظه می‏گردد و این گروه تنها دسته‏یی از گویندگان آن عهد را تشکیل می‏دهند و این امر چنان که در عهد صفویه نیز دیده خواهد شد نتیجه نفوذ شعر در میان عامه و وجود آن در بین طبقات مختلف بوده است.
رواج زبان ترکی در این دوره باعث بود که برخی از شاعران زبان ترکی را برای شاعری انتخاب کنند و اگر به فارسی شعر می‏گفتند کاه به شعر ترکی نیز تفنن نمایند. از جمله بزرگترین شاعران این عهد که گاه به زبان فارسی و بیشتر به زبان ترکی شعر می‏ساخته امیر علیشیر نوایی (متوفی به سال 906) وزیر سلطان حسین بایقراست که چهار دیوان غزل و پنج مثنوی به روش خمسه نظامی و یک مثنوی (لسان الطیر) به تقلید از منطق الطیر به ترکی دارد و اگر چه شعر فارسی هم می‏سروده و در فارسی "فانی" تخلص می‏کرده اسن لیکن ناقدان سخن اشعار فارسی او را نستوده‏اند.
در شعر فارسی عهد تیموری گاه بنمونهای مصنوع یعنی اشعاری که به تکلفات و صنایع لفظی در آنها توجه شده است بازمی‏خوریم، مانند برخی از اشعار و منظومه‏های کاتبی ترشزی، لیکن با وجود توجه برخی از شاعران و نویسندگان به طریقه متکلفان، باید اذعان کرد که این روش در شعر و نثر این دوره کمتر مورد توجه بوده و نویسندگان و گویندگان معروف آن عهد به سادگی اشعار و آثار خود بیشتر علاقه داشته‏اند.
ورود در مسائل عرفانی در شعر این دوره هم چنان رواج داشت و مخصوصاً در غزلها استفاده از اصطلاحات صوفیه معمول بود و گاه شاعرانی مانند شاه نعمه الله ولی و قاسم الانوار و جامی به سرودن منظومه‏های عرفانی هم دست می‏زدند.
منظومه‏های عاشقانه و یا منظومه‏هایی که متضمن حکایات و قصص کوتاه و بحث در مسائل حکمی و اخلاقی باشد در این عهد نسبه زیاد بود و در غالب این منظومه‏ها سعی می‏شد که از نظامی تقلید شود و حتی داستانهای او هم عیناً و گاه با مختصر تغییری در بعض موارد دوباره به نظم درمی‏آمد.
دیگر از انواع شعر که در عهد تیموری زیاد مورد توجه و علاقه شعرا بوده غزل است. غزلهای این عهد هر چه بیشتر به پایان آن نزدیک شویم بیشتر متضمن افکار و مضامین دقیق می‏شده است. شاید یکی از علل این امر توجهی باشد که ایرانیان پس از حمله مغول و قتل و غارتهای متمادی که در قرن هفتم و هشتم و نهم در این کشور رخ داده بود، به امور معنوی پیدا کرده و از عوالم مادی اضطراراً منصرف گشته بودند. این امر باعث گردید که به تدریج شعرا به اوهام و خیالات باریک و دقیق بیشتر متوجه شوند و خیالات دور و دراز را در الفاظ کم بگنجانند و به جای رعایت جانب مساوات لفظ و معنی از مراعات ظواهر دور و به دقت معنی و ورود در عالم وهم و خیال نزدیک شوند.
با توجه به این معنی باید گفت که د رعهد تیموری مقدمات ظهور سبکی که بعد به سبک هند یمعروف شد فراهم گردید و ما بعد از این درباره سبک مذکور سخن خواهیم گفت. آخرین حوزه‏یی که این روش را در عهد تیموری به کمال رسانید حوزه ادبی هرات در عهد سلطان حسین بایقرا و وزیر او امیر علیشیر بود که بنابر آن چه گفتیم از جهات مختلف در دوره صفوی تاثیر داشت.
از شاعران معروف عهد تیموری که بازمانده اواخر دوره فترت بین ایلخانان و تیمور بوده کمال الدین بن مسعود معروف به کمال خجندی (متوفی به سال 808) است که در غزل استاد بوده و در شعر "کمال" تخلص می‏کرده و خود را از معاصر بزرگ خویش حافظ برتر می‏شمردهاست و با این که در این دعوی صادق نیست لیکن او را مسلماً باید از کسانی دانست که در تلطیف و تکمیل غزل سهم عمده و شایسته‏یی داشتند و خیالات غریب و معانی دقیق در غزلهای او بسیار است.
شاعر بزرگ دیگر هم عصر کمال، ملا محمد شیرین مغربی تبریزی (متوفی به سال 890) صوفی مشهور است که غزلها و ترجیعات او شهرت دارد و مشحونست به به حقایق عرفانی و علی الخصوص فکر وحدت وجود لیکن او را شاعری متوسط باید دانست.
دیگر عصمه‏الله بخارایی معروف به عصمت بخاری (متوفی به سال 829) صاحب غزلهای مشهور عاشقانه و قصاید.
دیگر ابواسحق شیرازی (متوفی به سال 830) معروف به بسحق اطعمه است. بسحق را از شاعران مبتکر و کم نظیر فارسی زبان باید دانست. او اشعار خود را به وصف انواع اغذیه و اطعمه مقصور ساخت و به همین سبب به "اطعمه" مشهور شد. دیوان غزلها و قصائد و رباعیات بسحق و مثنوی کنزالاشتهای او از باب اشتمال بر وصف و اسم بسیاری از اطعمه و مجالس پذیرایی و رسومی که در آنها وجود داشت، اهمیت دارد. این اشعار و هم چنین چند رساله کوچک دیگر بسحق به نام "داستان مزعفر و بغرا" و داستان "برنج و بغزا" و "خوابنامه بسحق" و "فرهنگ نامه" از اصطلاحات کهنه طباخی ایران تا عصر شاعر پر است.
شاعر دیگری به نام نظام الدین محمود قاری یزدی در قرن نهم روش بسحق اطعمه را تعقیب کرده و در باب پوششها و پارچه‏ها شعر سروده و دیوانی به نام دیوان البسه ترتیب داده که به طبع رسیده است. دیوان او هم از باب اشتمال بر اسامی بسیاری از انواع پارچه‏ها و البسه گوناگون در قرن نهم اهمیت بسیار داد.
دیگر از شاعران مشهور قرن نهم سید نعمه الله ولی کرمانی (متوفی به سال834) متوسطی دارد شامل غزل و قصیده و مثنوی.
دیگر سید علی بن نصیر بن هارون معروف به قاسم انوار (متوفی به سال 837) عارف معروف است که دیوان او شامل چند غزل و مثنوی و مقداری اشعار به لهجه ولایتی گیلان و چند قطعه ترکی است.
دیگری مولانا محمد بن عبدالله کاتبی ترشیزی (یا نیشابوری متوفی به سال839) است که قصاید و مثنویهای مصنوع او شهرت دارد. مثنویهای تجنیسات، ذوبحرین، ذوقافیتین و منظومه‏های حسن و عشق، ناظر و منظور، بهرام و گل اندام از اوست و نوشته‏اند که در آخر عمر شروع به جواب خمسه نظامی کرده بود.
دیگر امیر شاهی سبزواری (متوفی به سال 857) است که اشعار او را در لطف و دقت و تاثیر ستوده‏اند و علی الخصوص غزلهای پر مضمون و لطیف او قابل توجه است.
دیگر شیخ آذری اسفراینی (متوفی به سال 866) است که قصائد و غزلهای عاشقانه او لطیف و با حال و پر از مضامین دقیق است. از منظومه‏های مشهور منسوب به او بهمن نامه است در شرح سلطنت سلاطین بهمنی هند.
دیگر مولانا محمد بن حسام الدین مشهور به ابن حسام (متوفی به سال 875) است که در انواع شعر دست داشته و منظومه خاوران نامه که حماسه‏یی دینی است در سفرها و جنگهای علی بن ابیطالب علیه السلام، ازوست و دیوان قصائد او نیز به طبع رسیده.
شاعرانی نیز مانند شهاب ترشیزی و سیمی نیشابوری و غیاث شیرازی و خیالی بخاری و بابا سودائی و طالب جاجرمی و چند شاعر دیگر که همه ازمتوسطین بوده‏اند در این دوره می‏زیستند و در پایان این عهد شاعران متوسط دیگری مثل هلالی جغتائی، هاتفی خرجردی، قاسمی و غیره به طبع آزمایی مشغول بودند که چون بیشتر آنها در اوایل دوره صفوی شهرت داشتند نام آنان را در شمار گویندگان آن عهد ذکر خواهیم کرد.
مشهورترین شاعر آخر عهد تیموری که باید او را بزرگترین شاعر آن عهد و گوینده به نام ایران بعد از حافظ شمرد نورالدین عبدالرحمن بن احمد جامی 817 ـ 898 هجری) است که شاعر و عارف و ادیب و نویسنده و محقق بزرگ عهد خود و از پیشوایان فرقه نقشبندیه و صاحب آثار مختلف نظم و نثر و کتب پارسی و تازی متعدد است.
جامی در مثنویهای خود تابع روش نظامی بوده و در غزلهای خود غزلهای سعدی و حافظ را تقلید و تتبع کرده و در قصیده تابع سبک شعرای قصیده گوی عراق بوده است. با این حال نباید جامی را از ابتکار مضامین تازه و قدرت بیان و لطف معانی در پاره‏یی از اشعارش بی‏بهره دانست و او اگر چه به مرتبه استادان بزرگ پیش از خود نمی‏رسد لیکن از آن جهت که خاتم شعراء بزرگ فارسی زبانست دارای اهمیت و مقامی خاص می‏باشد. از آثار منظوم او نخست هفت اورنگ یا سبعه است شامل هفت مثنوی، سلسلهالذهب، سلامان و ابسال، تحفه الاحرار، سبحهالابرار، یوسف و زلیخ، لیلی و مجنون، خردنامه اسکندر، دوم دیوان غزلها و قصاید و ترجیعات. در اشعار جامی افکار صوفیانه و داستانها و حکمت و اندرز و تصورات غزلی و غنائی همه به وفور دیده می‏شود.
از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148) –> مقدمه

این دوره ممتد که از جهت سیاسی و مدنی و اقتصادی و هنری یکی از ادوار بسیار مهم تاریخ ایرانست از حیث علم و ادب چنان که باید مهم نیست. ادبیات فارسی در عهد صفویان از بعضی جهات در مراحلی از ترقی و از پاره‏یی جهات در انحطاطی عجیب سیر می‏کرد و بر روی هم نقاط ضعف آن بیشتر بود.
از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148) –> زبان فارسی در عهد صفوی

زبان فارسی در این دوره مانند دوره تیموری در طریق انحطاط بود. در اوایل این دوره لهجه آذری که از لهجات قدیم ایرانست در آذربایجان از میان رفت و جز در برخی از نقاط باقی نماند. علت این امر تمادی سکونت ترکان و تسلط امراء و بعضی از قبائل ترک و مغول در آن ناحیه از قرن ششم به بعد بوده است و در نتیجه این امر در اواخر قرن نهم در بسیاری از مراکز عمده آذربایجان تکلم به زبان ترکی معمول ومتداول شده بود لیکن درآغاز دوره صفوی بنابر آن چه از پاره‏یی شواهد و مدارک بر می‏آید تکلم به ترکی عمومیت کامل نداشت. این نکته را هم باید دانست که ترکی معمول در آذربایجان لهجه مختلطی است از آذری و عربی و مقدار کمی از لغات ترکی که به طور کلی تحت تسلط قواعد دستوری زبان ترک در آمده است. مساله‏یی که در دوره صفویان ذکر آن اهمیت دارد علاقه و توجهی است که سلاطین صفوی خصوصاً به زبان ترکی داشتند. در این دوره غالب اصطلاحات دیوانی و درباری و نظامی ترکی بود و در میان رجال دولت تکلم به ترکی رواج داشت و حتی سر سلسله صفوی، شاه اسمعیل، که شاعری متوسط بوده دیوان ترکی دارد و "خطائی" تخلص می‏کرد.
از عجائب امور آن است که در همین دوره سلاطین عثمانی به ساختن غزلها و قطعات فارسی اظهار علاقه می‏کرده‏اند و زبان پارسی و تعلیم و تعلم کتب ادبی فارسی در دوره آنان در آسیای صغیری شیوع فراوان داشت و بقایای نفوذ فارسی در آن سرزمین تا عهد ما نیز امتداد یافته است اگر چه روز به روز از قوت آن کاسته می‏شود و طریق ضعف و فراموشی می‏پیماید.
این نکته را نیز باید به خاطر داشت که رواج زبان پارسی در آسیای صغیر منحصر به عهد سلاطین عثمانی نبوده و از عهد سلاجقه آسیای صغیر یعنی از اواسط قرن پنجم هجری به بعد ادامه داشته است.
شیوع و رواج زبان فارسی در عهد صفویان و قرون پس از آن در هندوستان بیش از نواحی دیگر بود. انتشار زبان پارسی در سرزمین پهناور هند از وقتی شروع شد که دین اسلام به وسیله ایرانیان مشرق به آن کشور راه جست و سلسله‏های غزنوی و غوری و ممالیک غوری در آن ملک مراکز معتبری برای ترویج زبان و ادب فارسی و تشویق شارعان و نویسندگان فارسی به وجود آوردند. حمله مغول به ایران و پناه بردن گروه بزرگی از شاعران و نویسندگان و دانشمندان ایرانی ماوراء‏النهر و خراسان به هندوستان رواج زبان پارسی را در آنجا قوت بخشید و از همین عهد است که گویندگان و نویسندگان مشهور در هندوستان ظهور کرده و به زبان فارسی دیوانها و دفترها پرداخته‏اند. در دوره امپراطوران تیموری هندوستان بر اثر توجه و علاقه وافری که ایشان اظهار می‏کرده‏اند و نیز در نتیجه اظهار علاقه امراء جزء مسلمان آن کشور که غالباً از سلاله‏های ایرانی بوده یا خاندانهایی که با فرهنگ و تمدن ایرانی آشنایی داشته‏اند، و همچنین بر اثر مهاجرت گروهی از ایرانیان به آن سرزمین، زبان فارسی به درجه‏یی در هندوستان رخنه کرد و آن قدر شاعر و نویسنده و کتاب و غزل و قصیده و مثنوی فارسی در آن نقطه پهناور پدید آمد که گویی آنجا منشاء اصلی و واقعی زبان فارسی است.
بعد از سلاطین آل بابر اگر چه زبان فارسی یکباره از رواج و رونق نیفتاد لیکن لطمات شدید به آن وارد شد علی الخصوص رقابت زبان انگلیسی و زبان اردو با زبان فارسی و بی‏قیدی ایرانیان در حفظ میراث گذشتگان به شدت عجیبی از توسعه و نفوذ زبان فارسی در هند کاست و با این حال بقیه السیف آن رواج و انتشار هنوز هم قابل توجه و شایسته نگاهداریست.
از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148) –> شعر فارسی در عهد صفوی

شعر پارسی در عهد صفویان از حیث الفاظ و کلمات چندان قابل توجه نیست و اگر از چند شاعر معروف قوی بگذریم از سایر شعرا سخنی که لایق توجه باشد نمی‏یابیم.
علت این امر آنست که در این دوره مانند دوره تیموری تربیت معمول شاعران که در دوره‏های سامانی و غزنوی و سلجوقی و غیره وجود داشت از میان رفته بود و بیشتر گویندگان اطلاعات وسیع و کامل از زبان فارسی و عربی نداشتند.
علاوه بر این چون دربارها نسبت به شاعران اظهار حمایت نمی‏کردند شعر از دربار بیرون رفت و در دست عامه مردم افتاد یعنی وضعی که در دوره تیموری قوت گرفته بود در این عصر عمومیت و شدت بیشتر یافت. این امر اگر چه وسیله ایجاد تنوع و تجددی در شعر بود لیکن از حیث اصول و قواعد زبان مایه شکست آن هم گردید، از این روی در عین آن که در اشعار دوره صفویان مضامین و مطالب تازه یافته می‏شود. در همان حال کلمات سست نیز بسیار است.
موضوع دیگری که به سستی عبارات و کلمات در اشعار فارسی یاوری کرد رواج به شعر فارسی در سرزمینهای غیر ایرانیست که در عین ایجاد مضامین و معانی تازه چون محیط غیر مساعدی برای زبان فارسی بوده در دور داشتن آن از صحت و استحکام عادی خود موثر شد.
در شعر دوره صفوی مرثیه سرایی و مدح دین بسیار معمول بود و این امر نتیجه طبیعی سیاست مذهبی پادشاهان صفوی است. این سلسله از آغاز تسلط خود بر ایران به شدت و با سختگیری بی‏سابقه‏یی شروع به ترویج در ایران کردند و در این راه از هیچ گونه مجاهدت سیاسی و نظامی و علمی و ادبی هم خودداری ننمودند چنان که در نتیجه همین توجه، علوم دینی و علی الخصوص کلام و فقه و حدیث شیعه در دوره آنان توسعه فراوان یافت و علمای بزرگی در این ابواب ظهور کردند. پیداست که این سیاست دینی در افکار گویندگان عهد و در شعر فارسی نیز بی‏اثر نبود و علی الخصوص ترویج و تشویق پادشاهان از مرثیه سازی و مرثیه‏سازان یا کسانی که به ذکر مناقب آل علی علیه السلام مبادرت می‏کردند، بر درجه رواج این نوع شعر می‏افزود. صاحب عالم آرای عباسی در ذکر احوال شاعران دوره شاه طهماسب صفوی آورده است که:
"در اوایل حال حضرت خاقانی جنت مکانی ]را[ توجه تمام به حال این طبقه بود…. و در اواخر ایام حیات که در امر معروف و نهی منکر مبالغه عظیم می‏فرمودند چون این طبقه علهی را وسیع المشرب شمرده از صلحاء و زمره اتقیا نمی‏دانستند زیاده توجهی به حال ایشان نمی‏فرمودند و راه گذراندن قطعه و قصیده نمی‏دادند. مولانا محتشم کاشی قصیده غرا در مدح آن حضرت و قصیده دیگر در مدح مخدره زمان شهزاده پریخان خانم به نظم آورده از کاشان فرستاده بود، به وسیله شهزاده مذکور معروض گشت، شاه جنت مکان فرمودند که من راضی نیستم که شعراء زبان به مدح و ثنای من آلایند، قصائد در شان شاه ولایت پناه و ائمه معصومین علیهم السلام بگویند، صله اول از ارواح مقدسه حضرات و بعد از آن از ما توقع نمایند زیرا که به فکر دقیق و معانی بلند و اشعارهای دور از کار در رشته بلاغت درآورده به ملوک نسبت می‏دهند که به مضمون "از احسن اوست اکذب او" اکثر در موضع خود نیست اما اگر به حضرات مقدسات نسبت نمایند شان معالی نشان ایشان بالاتر از آنست و محتمل الوقوع است. غرض که جناب مولانا صله شعر از جانب اشرف نیافت!"
با دقت در این سخنان نمونه‏یی از افکار سلاطین صفوی نسبت به شعرا و مدایح یا غزلهای آنان آشکار می‏شود، این فکر تقریباً در غالب شاهان آن خاندان موجود بوده و تنها به شاه طهماسب انحصار نداشته است. اینست که مرثیه‏سرایی و مدح ائمه و معصومین در عهد صفوی راه کمال گرفت و علی الخصوص از میان شاعران آن دوره محتشم کاشانی شاعر معاصر شاه طهماسب در این فن گوی سبقت از دیگران ربوده است و او را به سبب اظهار قدرتی که در این فن کرده می‏توان پیشرو همه شاعران مرثیه گوی قرون اخیر دانست. روشی که محتشم در رثاء ائمه به شعر فارسی ایجاد کرد مدتها بعد از او ادامه یافت و شاعران بزرگی تا عهد قریب بما در این زمینه آثاری پدید آورده‏اند.
از نتایج رفتار شاه طهماسب و جانشینان او با شاعران، آن شد که گویندگان خوش ذوق غزلسرا ومثنوی ساز و داستان پرداز که در ایران بودند یا از دربارها دوری جستند و یا برای اعاشه به دربارهای مشوق عثمانی و تیموری هند روی آوردند و علی الخصوص مراکز بسیار معتبری در دستگاههای امرا و سلاطین هند برای شعر فارسی ایجاد کردند مثلاً تنها در عهد اکبر شاه گورکانی پنجاه و یک شاعر از ایران به هندوستان رفتن و در دربار پذیرفته شدند و این توجه به حدی بود که حتی بعضی از شاعران از آن به عنوان مضمونی برای بیان کثرت استفاده کرده‏اند مانند صائب در این بیت:
همچو عزم سفر هند که در هر دل است رقص سودای تو در هیچ سری نیست که نیست
و ابوطالب کلیم کاشانی غزلسرای استاد این عهد دربازگشت از هندوستان از اظهار ندامت و تاثر خودداری نکرد و گفت:
اسیر هندم وزین رفتن بیجا پشیمانم کجا خواهد رساندن پرفشانی مرغ بسمل را
بایران می‏رود نالان کلیم از شوق همراهان به پای دیگران هم چون جرس طی کرده منزل را
ز شوق هند زانسان چشم حسرت در قفا دارم که روحم گر به راه آرم نمی‏بینم مقابل را
و علیقلی سلیم یکی دیگر از شعرای این عهد گوید:
نیست در ایران زمین سامان تحصیل کمال تا نیامد سوی هندستان حنارنگین نشد

نکته دیگری که در شعر دوره صفوی باید به خاطر داشت رواج و تداول سبک هندیست که مقدمات آن از اواخر دوره تیموری شروع شد و کمال آن درین عهد حاصل گشت و بزرگترین گویندگان این سبک در عهد صفوی ظهور کردند. نفوذ سبک مذکور تا پایان دوره صفوی در ایران امتداد داشت و بعد از آن در اواخر عهد زندیه و اوایل دوره قاجاریه راه ضعف پیمود و جای خود را به سبکهای کهن فارسی داد لیکن در سایر مراکز زبان فارسی یعنی در افغانستان و هندوستان هنوز هم باقیست.
سبک هندی مبتنی بوده است بر بیان افکار دقیق و ایراد مضامین بدیع و باریک و دشوار دور از ذهن در زبان ساده معمول و عمومی. مقدمات ایجاد این سبک از فترت بین دوره ایلخانان مغول و ظهور تیمور به تدریج پیدا شد و در دوره تیموری و علی الخصوص در حوزه ادبی هرات مراحل ترقی را پیمود و در عهد صفوی به اوج کمال رسید. علت عمده پیدا شدن این سبک وضع اجتماعی آن ایامی است که باعث شد مردم بیشتر به اوهام و افکار دقیق متوجه گردند و از عوالم مادی منحرف شوند و از طرف دیگر زبان فارسی در آن روزگار، به نحوی که دیده‏ایم، تدریجاً از روش قدیم دور شد و سبک و روش تازه‏یی که مبتنی بوده است بر اصطلاحات عمومی به میان آمد. این دو امر باعث شد که شعر فارسی از طرفی دارای افکار و خیالات باریک شود و از طرفی دیگر از حیث زبان و سبک ظاهری سخن ساده و گاهی بی‏مایه باشد. در سبک هندی توجه شعرا بیشتر به آوردن مضامین بکر و تازه در هر بیت معطوف و معمولاً مضامین با دقت خیال و رقت احساسات و تصورات دور و دراز همراه بوده است و در حقیقت باید گفت که علاقه شاعر به فکر و خیالات و تصورات بیشتر بوده است تا به زبان و صحت استعمالات و متانت و جزالت کلام و همین امر باعث شد که غالباً در ادبیات سبک هندی معانی مهم و زیبا و دقیق نهفته باشد.
علت تسمیه این سبک به "هندی" آنست که بیشتر گویندگان طرفدار این سبک که معاصر با پادشاهان صفوی و گرفتار عدم توجه آنان به شاعران بوده‏اند به دربار گورکانیان هند می‏رفته و در آنجا می‏زیسته‏اند و به همین سبب سبک مذکور در هندوستان و افغانستان رواج بسیار یافت و هنوز هم در آن حدود رائج است. در سبک هندی غزل بیش از هر نوع شعر دیگر معمول بود زیرا بیان مضامین دقیق و باریک در غزل آسانتر است.
اینک چند بیت از شاعرانی که بدین سبک سخن گفته‏اند برای نمونه نقل می‏شود:
از میرالهی همدانی معاصر جهانگیر گورکانی:
روی درهم می‏کشد از روی ما آیینه هم چین پیشانیت گویا آیه‏یی در شان ما
ز بس طراوت رویش نمی‏توان دانست که شبنم است به گل یا گره به پیشانی
از سالک یزدی معاصر شاه جهان گورکانی:
جواب نامه من غیر ناامیدی نیست ز دست سودن بال کبوترم پیداست
صحبت ما عاقبت با دوست در خواهد گرفت ما سراپا خار خشکیم او سراپا آتش است

از شوکت بخاری:
از بهر قطع کردن نخل حیات تو چون اره دو سر نفس اندر کشاکش است
از غبارم گرد باد سرمه خیزد بعد مرگ بس که دارد گردش چشم تو سرگردان مرا
دیوانه کرد بس که هوایت بها را باشد کف از شکوفه به لب شاخسار را

از صائب تبریزی:
عالمی را کشت و دست و تیغ او رنگین نشد تیزی شمشیر پاک از خون کند شمشیر را
زشت صاف از دل بگذرد گرم آن چنان تیرش که از بوی کباب افتد به فکر زخم نخجیرش
بر روی غافلان جهان خنده سپهر از رود نیل کوچه به فرعون دادن است
بحر رحمت را تصور کرده بودم بی‏کنار از غبار خط بدور عارضت حیران شدم

از طالی آملی:
ز غارت چمنت بر بهار منتهاست که گل به دست تو از شاخ تازه تر ماند
خواستم تا سینه بخراشم به ناخن جسم زار در میان پنجه‏ام مانند مو در شانه شد

از کلیم کاشانی:
بود آرایش معشوق حال درهم عاشق سیه روزی مجنون سرمه باشد چشم لیلی را
غرق وصال آگه ز آسیب چشم بد نیست تا دام بر نیامد ماهی خبر نداد
نجات غرقه بحر تعلق آسان نیست مگر به تخته تابوت بر کنار افتد

از محمد طاهر غنی کشمیری:
برنداریم ز اشعار کسی مضمون را طبع نازک سخن کی نتواند برداشت
قلم تحریر کرد از سینه چاکم مگر حرفی که مکتوبم ز صد جاپاره چون بال کبوتر شد
میان ما نزاکت همچو مو آن دلستان دارد پر مور است شمشیری که بر موی میان دارد
دل به مردن نه غنی چون قامتت گردید خم بهر این خاتم نگینی نیست جز سنگ مزار

سخنوران عهد صفوی بر روی هم زبانی ساده و دور از آرایش و پیرایش و سخنی نزدیک به لهجه عمومی و کلامی روان و احیاناً سست با ترکیباتی که گاه از سادگی عامیانه و غلط است، داشته‏اند. در بیان افکار و خیالات خود بی‏نهایت به دقت و باریک اندیشی متوجه بودند، نظر اصلی آنان در شاعری بیان مضامین دقیق و تازه و ابتکار در ایجاد آنها بود و هر چه بر مقدار این مضامین و باریکی و دقت آنها در آثار شاعری افزوده می‏شد اهمیت و مقام او نیز در آن دوره بیشتر بود و علی الخصوص در هندوستان و دربار عثمانی بدین باریک اندیشی و خیال پردازی با دیده اعجاب و تحسین بیشتری می‏نگریستند و معمولاً دیوان این گونه شاعران و از آن جمله صائب تبریزی به رسم تحفه و هدیه به دربارهای عثمانی و گورکانی فرستاده می‏شد.
به سبب همین دقت معانی و رقت مضامین باید گفت که خلاف آن چه برخی از معاصران تصور می‏کنند شعر عهد صفوی از همه حیث در درجات انحطاط سیر نمی‏کرد بلکه از باب اشتمال بر افکار و مضامین تازه و قالبهای جدید برای مطالب و معانی نو در میان ادوار مختلف ادبی اختصاص و امتیازی دارد.
غیر از مراثی و مدایح ائمه و معصومین، موضوع رایج دیگر در شعر عهد صفوی افکار غنائی و غزلی است که گاه با رنگ تصوف و افکار زاهدانه و درویشانه و گاه با وعظ و اندرز همراهست.
افسانه‏سرایی و داستان سازی علی الخصوص به شیوه نظامی هم از کارهای متداول شاعران این دوره بود.
ساختن حماسه‏های تاریخی و دینی در سراسر عهد صفوی معمول بوده و بسیاری از حماسه‏های فارسی از دو نوع تاریخی و دینی منسوب به این دوره است.
قصائدی که در مدح سلاطین ساخته شده باشد نسبت به غزل کمتر و پست‏تر و غالباً در مدح امپراطوری تیموری هند بوده است.
بسیاری از شاعران آغاز دوره صفوی تربیت یافتگان اواخر عهد تیموری و علی الخصوص حوزه ادبی عهد سلطان حسین بایقرا بوده‏اند. از جمله آنان یکی عبدالله هاتفی خرجردی (متوفی به سال 927) خواهر زاده جامی بود از مهمترین آثار او "شاهنامه حضرت شاه اسمعیل" است که حماسه‏یی تاریخی است. دیگر داستانهای منظومی به تقلید از نظامی شامل شیرین خسرو و لیلی و مجنون و هفت منظر و تمرنامه (= تیمورنامه). تمرنامه در شرح فتوحات و جنگهای تیمور برای جواب گویی بر اسکندرنامه نظامی ساخته شد و از نوع حماسه‏های تاریخی است.
دیگر از شاعران آغاز عهد صفوی که او هم از تربیت یافتگان آخر دوره تیموری بوده و اوایل دوره صفوی را درک کرده است میرزا قاسم گنابادی از سادات گناباد است که او نیز از مقلدان نظامی بود. آثار مهمش عبارتست از لیلی و مجنون، کارنامه یا چوگان نامه، خسرو و شیرین، شاهرخ نامه، شهنامه ماضی (در شرح سلطنت شاه اسمعیل صفوی) و شهنامه نواب عالی (در شرح سلطنت شاه طهماسب صفوی).
دیگر از شاعران مشهور آخر دوره تیموری و آغاز عهد صفوی بابا فغانی (متوفی به سال 925 هجری) است که به غزلهای لطیف خود مشهور است.
همزمان همین شاعر امیدی طهرانی (متوفی به سال 925) قصیده و غزل را خوب می‏ساخت.
دیگر از این دسته شاعران اهلی ترشیزی (متوفی به سال 934) است و دیگر اهلی شیرازی (متوفی به سال 942) صاحب قصائد خوب و مثنوی مصنوع "سحر حلال".
××××××چک شده
دیگر هلالی جغتایی (متوفی به سال 935) که از غزل سرایان خوش ذوق و حساس اوایل قرن دهم هجری محسوب می‏‏‏‏گردد و او علاوه بر غزلهای پرشور مثنویاتی به نام "لیلی و مجنون" و "شاه و درویش" و "صفات العاشقین" سروده است.
دیگر از شاعران بزرگ اوایل دوره صفوی وحشی بافقی کرمانی (متوفی به سال 991) از مشاهیر گویندگان قرون اخیر است. وی از معاصران شاه طهماسب صفوی بوده و قصایدی در مدح او ساخته است. غزلهای این شاعر شیرین سخن نیز در لطافت و حسن سیاقت مشهور است. ترکیب بندهای کوتاه عاشقانه او علاوه بر تازگی در ادبیات فارسی از لحاظ لطف سخن و شور و التهاب قابل توجه است. مثنوی ناتمامی هم ازو به نام فرهاد و شیرین مانده است که علی الخصوص ابیات آغاز آن در میان اشعار متاخران زبانزد است.
این مثنوی را در دوره قاجاریه وصال شیرازی به پایان برد.
شاعر هم عصر وحشی محتشم کاشانی (متوفی به سال 996) است که پیش از این اهمیت او را در مرثیه سرایی بیان کردیم. وی علاوه بر مراثی دلنشین و معروف خود از قصاید و غزلهای مشهوری هم دارد.
از بزرگترین غزلسرایان این دوره جمال الدین محمد بن بدرالدین شیرازی متخلص به عرفی (964 ـ 999) است که شهرت او در دوره صفوی هند و ایران و کشور عثمانی را فرا گرفته بود. عرفی علاوه بر غزلهای شیوای خود به سبک هندی قصاید و مثنویهایی هم دارد. مثنویهای او به تقلید از نظامی ساخته شده و رساله‏هایی نیز به اسم رساله نفسیه نگاشت.
دیگر از مشاهیر شاعران فارسی زبان دوره صفوی که اگر چه ایرانی نیست ولی در شاعری با استادان ایرانی معاصر خود هم طراز بوده ملک الشعراء فیضی دکنی (954 ـ 1004) برادر ابوالفضل وزیر اکبر شاه است. فیضی نیز مانند عرفی در عهد خود اشتهار بسیار داشت. در قصیده و غزل و مثنوی استاد و صاحب آثار بسیاری بوده است. از مثنویهای مشهور او که به تقلید از نظامی گنجوی ساخته است منظومه‏های: مرکز ادوار، سلیمان و بقلیس، نل و دمن، هفت کشور و اکبر نامه را باید نام برد.
دیگر سحابی استرآبادی (متوفی به سال 1010) است و دیگر نظیری نیشابوری (متوفی به سال 1021) که قصیده و غزل و ترجیعات زیبا دارد، دیگر ظهوری ترشیزی (متوفی به سال 1024) و زلالی خوانساری (متوفی به سال 1024).
دیگر طالب آملی (متوفی به سال 1036) ملک الشعراء جهانگیر تیموری، صاحب قصاید و غزلهای مشهور.
دیگر شیخ بهاء الدین محمد عاملی (متوفی به سال 1030) دانشمند معروف که از او مثنویهای سوانح الحجاز مشهور به نان و حلوا، و شیر و شکر که هر دو شامل مسایل عرفانی و وعظ و اندرز است، دردست می‏باشد.
دیگر از شاعران عهد صفوی حکیم شرف الدین حسن (متوفی به سال 1038) طبیب و ندیم شاه عباس اول صاحب غزلها و مثنوی "نمکدان حقیقت" است.
دیگر میرزا ابولقاسم خان فندرسکی از حکمای مشهور عهد صفوی (متوفی درحدود سال 1050) که اشعار حکیمانه ای از وی باقیمانده است.
از شاعران بزرگ دورهء صفوی که تالی عرفی شیرازی و از گویندگان بلند مقام سبک هندیست ابوطالب کلیم کاشانی ملک الشعراء شاه جهان است که بسال 1061 در کشمیر وفات یافت. دیوان غزلهای او مشهور است و گذشته از آن منظومه‏یی دارد به‏ نام ظفرنامهء شاه جهانی.
کسی که کمال سبک هندی به او تمام شد محمد علی صائب تبریزی (1088-1010) است که شهرتش هند و ایران و دربار عثمانی را هم در عصر و زمان او گرفته بود .
صائب شاعری کثیرالشعر است و ابیات او یک صد و بیست هزار بر میآید. غزلهای او در پختگی و اشتمال بر معانی و مضامین دقیق و امثال سائر مشهور است و چون در آثار گذشتگان هم مطالعه می‏نموده سخن او بیش از دیگر شعراء هم عهدش محکم و استوار می‏نماید.
دیگر شیخ علی حزین (متوفی به سال 1180) صاحب دو کتاب مشهور تذکره حزین و تذکره معاصرین است. دیوان کلیات او شهرت دارد.
از حماسه سرایان اوایل قرن یازدهم قدری نام شاعریست که از او دو منظومه حماسه تاریخی جرون نامه (تاریخ ختم 1031 هجری) و جنگ نامه کشم (تاریخ ختم 1032 هجری ) باقی مانده است دیگر بهشتی مشکوکی که شاهنامه بهشتی را در جنگهای سلطان مراد سوم عثمانی پسر سلطان سلیم با محمد خدا بنده پادشاه صفوی بسال 985 به پایان برد. دیگر جمالی ابن حسن شوشتری که فتوح العجم را در فتح تبریز به دست عثمان پاشا در سال 994 به نظم آورد. دیگر ملا کامی شیرازی که وقایع الزمان یا فتحنامه نور جهان بیگم را در تاریخ آخرین سالهای نورالدین محمد جهانگیر پادشاه گورکانی هند و جنگهای این پادشاه با معاندان و سرکشان در سال 1035 تمام کرد. دیگر بهشتی که آشوب نامه هندوستان را در باب جنگها و کشاکشهای پسران شاهجهان یعنی وقایع سال 1067-1069 ساخت. دیگر میرزا محمد رفیع خان باذل مشهدی معاصر شاه جهان متوفی بسال 1123یا 1124 هجری بسال 1123-یا1124 هجری صاحب منظومه حمله حیدری (حماسه دینی)و میرزا ابوطالب فندرسکی که بعد ازو منظومه باذل را بپایان رسانید.
این شاعران که بر شمرده ایم مشهورترین گویندگان دوره صفوی هستند و گرنه در آن عهد خاه در ایران و خاه در هندوستان و دربار سلاطین عثمانی گویندگان بسیار بوده اند و هر کس می‏‏کوشید برای خود دیوانی ترتیب دهد و البته غالب آثار آنان افراد فاقد ارزش ادبی بوده است.
از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148) –> نثر فارسی در عهد صفوی

از منشیان دوره صفوی هم خواه آنان که در ایران در دستگاه صفویان بوده‏اند و خواه آنان که در هند در دستگاه گورکانیان و سایر امرای محلی بسر می‏بردند نامه‏های تکلف آمیزی در دست است.
از بزرگترین این نویسندگان میرزا طاهر وحید قزوینی (متوفی به سال 1120) است که منشی و مورخ دربار شاه عباس دوم و وزیر شاه سلیمان بوده است. ازو منشآتی مانده که در پاره‏ای از آنها با تکلفی بسیار کوشیده است سخنان پارسی بدون استعمال لغات عربی به کار برد. میرزا طاهر وحید در شعر نیز دست داشته و از مشاهیر استادان سبک هندی بوده است.
از آثار منثور این دوره در مسایل مختلف به ذکر این چند کتاب مبادرت می‏شود:
حبیب السیر تالیف غیاث الدین خواندمیر که از مورخان آخر عهد تیموری و آغاز عهد صفوی بوده است (متوفی به سال 941) و کتاب او تا حوادث آخر عمر شاه اسمعیل صفوی را شامل است.
تذکره شاه طهماسب صفوی به قلم شاه طهماسب اول(930-984 ) پسر شاه اسمعیل که در وقایع سلطنت خود نوشته است.
احسن التواریخ تالیف حسن بیک روملو که تا وقایع سلطنت شاه طهماسب صفوی را شامل است.
عالم آرای عباسی تالیف اسکندر بیک منشی شاه عباس بزرگ که تا پایان حیات شاه عباس صفوی (985-1038) در آن به رشته تحریر در آمده و از میان کتب دوره صفوی به حسن انشاء ممتاز است.
بهار دانش که تهذیبی است از کلیله و دمنه بقلم شیخ ابوالفضل دکنی (مقتول به سال 1013)
وزیر اکبرشاه. از شیخ ابوالفضل کتب دیگری مانند اکبرنامه در شرح سلطنت اکبرشاه و کتاب آیین اکبری باقی مانده است.
هشت بهشت در تاریخ آل عثمان از مولانا ادریس البتلیسی معاصر سلطان بایزید (886-918 ) و پسرش ابوالفضل محمد الدفتری که آن را تا وقایع سال 952 که شامل اتفاقات قسمی از دوره سلطان سلیم ثانی است نوشتند.
مجالس المومنین از قاضی نورالله ششتری (متوفی به سال 1019) در شرح احوال گروهی بزرگ از شعرا و ادبا و فضلای شیعه.
از جمله مسائلی که در این عصر مورد توجه بود تذکره نویسی است. از کتب تذکره در این دوره یکی تحفه ثانی تالیف سام میرزا (983 . م) پسر شاه اسماعیل صفوی است شامل شرح حال عده‏ای از شعرا اواخر قرن نهم تا اواخر قرن دهم.
دیگر لطایف نامه ترجمه مجالس النفائس امیر علیشیر است که به دست فخری بن امیری در سال 927 صورت گرفت. از ترجمه این کتاب اثر معروف دیگری داریم به نام تذکره المثال یا جواهر العجایب.
دیگر مذکر الاحباب تالیف نثاری بخارایی است که شامل شعرای دوره علیشیر نوایی تا حدود سال 974.
دیگر نفایس المآثر در شرح احوال شعرای ایرانی هند عصر اکبر شاه.
دیگر خلاصه الاشعار و زبده الافکار تالیف تقی الدین کاشانی که در سال 985 تالیف شد.
دیگر تذکره هفت اقلیم تالیف امین احمد راضی که در آغاز قرن یازدهم پایان یافته و از تذکره‏های معتبر فارسی است.
دیگر ریاض الشعرا تالایف علی قلی خان واله داغستانی که در قرن دوازدهم تالیف شد.
یکی از مسائل قابل توجه در ادبیات دوره صفوی کتب متعدد در لغت فارسی است. از علل عمده این امر غیر از حاجتی که در هند به کتب لغت فارسی موجود بوده توجهی است که شیخ ابوالفضل دکنی وزیر اکبر شاه به نوشتن انشاء‏های بلیغ و بازگشت به سبک نویسندگان قدیم داشته است و این سبک بعد ازو در دربار گورکانی متروک ماند. معلوم است که این توجه، اطلاع از لغت فارسی و موارد استعمال و معانی آن را ایجاب می‏کرده و به همین سبب از دوره او تالیف کتب در لغت زیاد رواج یافته بوده است. پیداست که پیش از این تاریخ نوشتن کتب در بیان لغات گاه مورد توجه قرار می‏گرفته اما رواج آن کم و پیش از دوره صفوی تعداد کتب لغت انگشت شمار بوده است. از جمله کتب مهم لغت که از دوره شیخ ابوالفضل مذکور به بعد در هندوستان به وجود آمده و حقاً قابل توجه و عنایتاً نخست کتاب فرهنگ جهانگیری تالیف جمال الدین حسین انجور را باید یاد کرد که در دربار اکبر شاه و پسرش جهانگیر می‏زیسته است. وی کتاب خود را در سال 1017 بانجام رسانیده و به نام جهانگیر در آورده و فرهنگ جهانگیری نامیده است.
پیش از تالیف فرهنگ جهانگیری، کتاب دیگری در لغت فارسی به دست محمد قاسم سروری کاشانی در ایران به نام شاه عباس صفوی تالیف و به سال 1008 تمام شده بود.
دیگر از فرهنگهایی که د رهند تالیف شده فرهنگ شده فرهنگ رشیدی است تالیف عبدالرشید الحسینی معاصر اورنگ زیب که کتاب خود را در سال 1064 به پایان برده و آن یکی از کتب معتبر لغت فارسی است.
دیگر کتاب غیاث اللغات تالیف محمد غیاث الدین است که در سال 1242 تمام شده.
علاوه بر این کتب دیگری هم مانند موید الفضلا (تالیف محمد لاد دهلوی) و بهار عجم و چراغ هدایت و جز آن در هند تالیف شده است که فعلاً توضیح بیشتری را در باب آنها لازم نمی‏دانیم لیکن از میان آنها خصوصاً ذکر فرهنگ برهان قاطع سودمند به نظر می‏رسد .این کتاب را محمد حسین بن خلف تبریزی متخلص به "برهان" در سال 1062 در هندوستان تالیف کرده و چون کتاب او مشتمل بر لغات بسیار و از دیگر کتب لغت فارسی کاملتر بوده تا کنون چند بار طبع شده است.
عیب عمده ابن کتب آنست که بر اثر نداشتن روش دقیق در جمع آوری لغات غالباً فاقد ارزش علمی کامل هستند. در بسیاری از موارد اتفاق افتاده است که قرائتهای غلط لغات عربی یا ترکی یا فارسی وسیله ایجاد لغات جدیدی برای لغت نویسان مذکور شده است مطلب دیگر آن که در دوره اکبر شاه بلائی به زبان و تاریخ ایران روی آور شد و آن جعل کتابهاییست به اسم دساتیر و شارستان و آیین هوشنگ که همگی شامل لغات ساختگی به عنوان لغات ناب فارسی و حاوی مطالبی راجع به تاریخ ایران قدیم است که مطلقاً دروغ و به کلی ساختگی می‏باشد. این کتب مجعول به نام لغات خاص فارسی کلماتی بی بن و بی‏اصل پدید آورده است مانند پرخیده، ایرخیده، فرنودسار، سمراد و جز آنها. این کلمات مجعول به عنوان لغات خالص فارسی در فرهنگهای مذکور را ه جسته و در دوره قاجاری و عهد ما مورد استفاده کسانی قرار گرفت که به گمان خود خواستند "پارسی ناب" بنویسند و آن گاه این مهملات را در آثار خود به عنوان پارسی به کار برده و قطعات نامفهوم مضحکی ازین راه به وجود آورده‏اند. مطاب تاریخی مجعول کتب مذکور هم بدبختانه به کتابهای دوره قاجاری که در تاریخ ایران قدیم نوشته‏اند راه جسته و در اذهان برخی وارد شده است.
در دوره صفوی مولفات علمی و دینی متعددی به زبان فارسی فراهم آمده است که در این جا از ذکر بعض آنها گزیری نیست.
در تفسیر قرآن: ترجمه الخواص یا تفسیر زواری از علی بن حسین زواری از علماء مشهور امامیه در قرن نوزدهم هجری، معاصر شاه طهماسب صفوی است که کتاب خود را به سال 946 به اتمام رسانید. وی کتب متعدد دیگری نیز به فارسی تالیف و ترجمه کرده است مانند: شرح نهج البلاغه به نام روضه الانوار، ترجمه مکارم الاخلاق طبرسی به نام مکارم الکرائم، ترجمه اعتقادات شیخ صدوق به نام وسیله النجاه، ترجمه طرائف ابن طاوس طراوه اللطایف و و مجتمع الهدی معروف به قصص الانبیاء و غیره.
دیگر خلاصه المنهج در تفسیر قرآنست به فارسی از ملا فتح الله کاشانی (متوفی به سال 988) شاگرد علی بن حسین زواری وی کتب دینی دیگری هم به فارسی دارد مانند منهج الصادقین فی الزام المهالفین در تفسیر قرآن که پنج مجلد است و کتاب خلاصه المنهج اختصاری در از آن می‏باشد و کتاب "تنبیه الغافلین و تذکره العارفین" که شرح فارسی کتاب نهج البلاغه است. جامع عباسی تالیف شیخ بهاء الدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی معاصر شاه عباس صفویست که چون به سبب فوت مولف ناتمام ماند آن را مولانا نظام الدین محمد بن حسین قرشی ساوجی (متوفی به سال 1038) به فرمان شاه عباس تکمیل کرد. این کتاب از مهمترین کتب فقهی شیعه در روزگاران اخیر شمرده شده و چندین بار بر آن شرح و حاشیه نوشته‏اند.
ملا محمد باقر مجلسی (متوفی به سال 1111) از علماء ذی نفوذ آخر دوره صفوی و شیخ الاسلام ایران از اواخر عهد شاه سلیمان تا اواخر عهد شاه سلطان حسین، نیز کتب متعددی در شرح مسائل مذهبی و ا خلاقی شیعه به فارسی و عربی تالیف کرده است و از جمله آنهاست: بحارالانوار، مشکوه الانوار، معراج المومنین، جلاء العیون، زادالمعاد، عین الحیات و غیره.
از جمله کتب معتبر کلامی این عهد به فارسی یکی "کلمات مکنونه" است از ملا محسن فیض کاشانی (متوفی به سال 1000) شاگرد ملاصدرا به فارسی و عربی. وی کتب دیگر در مسائل دینی داشته و شعر نیز می‏ساخته است. هدایت دیوان اشعار او را در حدود شش هفت هزار بیت تخمین کرده است.
شاگرد دیگر ملاصدرا یعنی عبدالرزاق بن علی بن حسین لاهیجی متخلص به فیاض نیز تالیفاتی در حکمت و کلام دارد. مهمترین کتاب او گوهر مراد است که خلاصه‏ییست در اصول عقاید به فارسی.
از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148) –> نثر فارسی در عهد صفوی

از منشیان دوره صفوی هم خواه آنان که در ایران در دستگاه صفویان بوده‏اند و خواه آنان که در هند در دستگاه گورکانیان و سایر امرای محلی بسر می‏بردند نامه‏های تکلف آمیزی در دست است.
از بزرگترین این نویسندگان میرزا طاهر وحید قزوینی (متوفی به سال 1120) است که منشی و مورخ دربار شاه عباس دوم و وزیر شاه سلیمان بوده است. ازو منشآتی مانده که در پاره‏ای از آنها با تکلفی بسیار کوشیده است سخنان پارسی بدون استعمال لغات عربی به کار برد. میرزا طاهر وحید در شعر نیز دست داشته و از مشاهیر استادان سبک هندی بوده است.
از آثار منثور این دوره در مسایل مختلف به ذکر این چند کتاب مبادرت می‏شود:
حبیب السیر تالیف غیاث الدین خواندمیر که از مورخان آخر عهد تیموری و آغاز عهد صفوی بوده است (متوفی به سال 941) و کتاب او تا حوادث آخر عمر شاه اسمعیل صفوی را شامل است.
تذکره شاه طهماسب صفوی به قلم شاه طهماسب اول(930-984 ) پسر شاه اسمعیل که در وقایع سلطنت خود نوشته است.
احسن التواریخ تالیف حسن بیک روملو که تا وقایع سلطنت شاه طهماسب صفوی را شامل است.
عالم آرای عباسی تالیف اسکندر بیک منشی شاه عباس بزرگ که تا پایان حیات شاه عباس صفوی (985-1038) در آن به رشته تحریر در آمده و از میان کتب دوره صفوی به حسن انشاء ممتاز است.
بهار دانش که تهذیبی است از کلیله و دمنه بقلم شیخ ابوالفضل دکنی (مقتول به سال 1013)
وزیر اکبرشاه. از شیخ ابوالفضل کتب دیگری مانند اکبرنامه در شرح سلطنت اکبرشاه و کتاب آیین اکبری باقی مانده است.
هشت بهشت در تاریخ آل عثمان از مولانا ادریس البتلیسی معاصر سلطان بایزید (886-918 ) و پسرش ابوالفضل محمد الدفتری که آن را تا وقایع سال 952 که شامل اتفاقات قسمی از دوره سلطان سلیم ثانی است نوشتند.
مجالس المومنین از قاضی نورالله ششتری (متوفی به سال 1019) در شرح احوال گروهی بزرگ از شعرا و ادبا و فضلای شیعه.
از جمله مسائلی که در این عصر مورد توجه بود تذکره نویسی است. از کتب تذکره در این دوره یکی تحفه ثانی تالیف سام میرزا (983 . م) پسر شاه اسماعیل صفوی است شامل شرح حال عده‏ای از شعرا اواخر قرن نهم تا اواخر قرن دهم.
دیگر لطایف نامه ترجمه مجالس النفائس امیر علیشیر است که به دست فخری بن امیری در سال 927 صورت گرفت. از ترجمه این کتاب اثر معروف دیگری داریم به نام تذکره المثال یا جواهر العجایب.
دیگر مذکر الاحباب تالیف نثاری بخارایی است که شامل شعرای دوره علیشیر نوایی تا حدود سال 974.
دیگر نفایس المآثر در شرح احوال شعرای ایرانی هند عصر اکبر شاه.
دیگر خلاصه الاشعار و زبده الافکار تالیف تقی الدین کاشانی که در سال 985 تالیف شد.
دیگر تذکره هفت اقلیم تالیف امین احمد راضی که در آغاز قرن یازدهم پایان یافته و از تذکره‏های معتبر فارسی است.
دیگر ریاض الشعرا تالایف علی قلی خان واله داغستانی که در قرن دوازدهم تالیف شد.
یکی از مسائل قابل توجه در ادبیات دوره صفوی کتب متعدد در لغت فارسی است. از علل عمده این امر غیر از حاجتی که در هند به کتب لغت فارسی موجود بوده توجهی است که شیخ ابوالفضل دکنی وزیر اکبر شاه به نوشتن انشاء‏های بلیغ و بازگشت به سبک نویسندگان قدیم داشته است و این سبک بعد ازو در دربار گورکانی متروک ماند. معلوم است که این توجه، اطلاع از لغت فارسی و موارد استعمال و معانی آن را ایجاب می‏کرده و به همین سبب از دوره او تالیف کتب در لغت زیاد رواج یافته بوده است. پیداست که پیش از این تاریخ نوشتن کتب در بیان لغات گاه مورد توجه قرار می‏گرفته اما رواج آن کم و پیش از دوره صفوی تعداد کتب لغت انگشت شمار بوده است. از جمله کتب مهم لغت که از دوره شیخ ابوالفضل مذکور به بعد در هندوستان به وجود آمده و حقاً قابل توجه و عنایتاً نخست کتاب فرهنگ جهانگیری تالیف جمال الدین حسین انجور را باید یاد کرد که در دربار اکبر شاه و پسرش جهانگیر می‏زیسته است. وی کتاب خود را در سال 1017 بانجام رسانیده و به نام جهانگیر در آورده و فرهنگ جهانگیری نامیده است.
پیش از تالیف فرهنگ جهانگیری، کتاب دیگری در لغت فارسی به دست محمد قاسم سروری کاشانی در ایران به نام شاه عباس صفوی تالیف و به سال 1008 تمام شده بود.
دیگر از فرهنگهایی که د رهند تالیف شده فرهنگ شده فرهنگ رشیدی است تالیف عبدالرشید الحسینی معاصر اورنگ زیب که کتاب خود را در سال 1064 به پایان برده و آن یکی از کتب معتبر لغت فارسی است.
دیگر کتاب غیاث اللغات تالیف محمد غیاث الدین است که در سال 1242 تمام شده.
علاوه بر این کتب دیگری هم مانند موید الفضلا (تالیف محمد لاد دهلوی) و بهار عجم و چراغ هدایت و جز آن در هند تالیف شده است که فعلاً توضیح بیشتری را در باب آنها لازم نمی‏دانیم لیکن از میان آنها خصوصاً ذکر فرهنگ برهان قاطع سودمند به نظر می‏رسد .این کتاب را محمد حسین بن خلف تبریزی متخلص به "برهان" در سال 1062 در هندوستان تالیف کرده و چون کتاب او مشتمل بر لغات بسیار و از دیگر کتب لغت فارسی کاملتر بوده تا کنون چند بار طبع شده است.
عیب عمده ابن کتب آنست که بر اثر نداشتن روش دقیق در جمع آوری لغات غالباً فاقد ارزش علمی کامل هستند. در بسیاری از موارد اتفاق افتاده است که قرائتهای غلط لغات عربی یا ترکی یا فارسی وسیله ایجاد لغات جدیدی برای لغت نویسان مذکور شده است مطلب دیگر آن که در دوره اکبر شاه بلائی به زبان و تاریخ ایران روی آور شد و آن جعل کتابهاییست به اسم دساتیر و شارستان و آیین هوشنگ که همگی شامل لغات ساختگی به عنوان لغات ناب فارسی و حاوی مطالبی راجع به تاریخ ایران قدیم است که مطلقاً دروغ و به کلی ساختگی می‏باشد. این کتب مجعول به نام لغات خاص فارسی کلماتی بی بن و بی‏اصل پدید آورده است مانند پرخیده، ایرخیده، فرنودسار، سمراد و جز آنها. این کلمات مجعول به عنوان لغات خالص فارسی در فرهنگهای مذکور را ه جسته و در دوره قاجاری و عهد ما مورد استفاده کسانی قرار گرفت که به گمان خود خواستند "پارسی ناب" بنویسند و آن گاه این مهملات را در آثار خود به عنوان پارسی به کار برده و قطعات نامفهوم مضحکی ازین راه به وجود آورده‏اند. مطاب تاریخی مجعول کتب مذکور هم بدبختانه به کتابهای دوره قاجاری که در تاریخ ایران قدیم نوشته‏اند راه جسته و در اذهان برخی وارد شده است.
در دوره صفوی مولفات علمی و دینی متعددی به زبان فارسی فراهم آمده است که در این جا از ذکر بعض آنها گزیری نیست.
در تفسیر قرآن: ترجمه الخواص یا تفسیر زواری از علی بن حسین زواری از علماء مشهور امامیه در قرن نوزدهم هجری، معاصر شاه طهماسب صفوی است که کتاب خود را به سال 946 به اتمام رسانید. وی کتب متعدد دیگری نیز به فارسی تالیف و ترجمه کرده است مانند: شرح نهج البلاغه به نام روضه الانوار، ترجمه مکارم الاخلاق طبرسی به نام مکارم الکرائم، ترجمه اعتقادات شیخ صدوق به نام وسیله النجاه، ترجمه طرائف ابن طاوس طراوه اللطایف و و مجتمع الهدی معروف به قصص الانبیاء و غیره.
دیگر خلاصه المنهج در تفسیر قرآنست به فارسی از ملا فتح الله کاشانی (متوفی به سال 988) شاگرد علی بن حسین زواری وی کتب دینی دیگری هم به فارسی دارد مانند منهج الصادقین فی الزام المهالفین در تفسیر قرآن که پنج مجلد است و کتاب خلاصه المنهج اختصاری در از آن می‏باشد و کتاب "تنبیه الغافلین و تذکره العارفین" که شرح فارسی کتاب نهج البلاغه است. جامع عباسی تالیف شیخ بهاء الدین محمد بن حسین عاملی معروف به شیخ بهایی معاصر شاه عباس صفویست که چون به سبب فوت مولف ناتمام ماند آن را مولانا نظام الدین محمد بن حسین قرشی ساوجی (متوفی به سال 1038) به فرمان شاه عباس تکمیل کرد. این کتاب از مهمترین کتب فقهی شیعه در روزگاران اخیر شمرده شده و چندین بار بر آن شرح و حاشیه نوشته‏اند.
ملا محمد باقر مجلسی (متوفی به سال 1111) از علماء ذی نفوذ آخر دوره صفوی و شیخ الاسلام ایران از اواخر عهد شاه سلیمان تا اواخر عهد شاه سلطان حسین، نیز کتب متعددی در شرح مسائل مذهبی و ا خلاقی شیعه به فارسی و عربی تالیف کرده است و از جمله آنهاست: بحارالانوار، مشکوه الانوار، معراج المومنین، جلاء العیون، زادالمعاد، عین الحیات و غیره.
از جمله کتب معتبر کلامی این عهد به فارسی یکی "کلمات مکنونه" است از ملا محسن فیض کاشانی (متوفی به سال 1000) شاگرد ملاصدرا به فارسی و عربی. وی کتب دیگر در مسائل دینی داشته و شعر نیز می‏ساخته است. هدایت دیوان اشعار او را در حدود شش هفت هزار بیت تخمین کرده است.
شاگرد دیگر ملاصدرا یعنی عبدالرزاق بن علی بن حسین لاهیجی متخلص به فیاض نیز تالیفاتی در حکمت و کلام دارد. مهمترین کتاب او گوهر مراد است که خلاصه‏ییست در اصول عقاید به فارسی.
از میانه قرن دوزادهم تا اواسط قرن چهاردهم دوره افشاری و زندی و قاجاری و مشروطیت –> مقدمه

در این فصل خلاصه‏یی از تحول زبان و نظم و نثر فارسی از انقراض سلسله صفوی تا عصر حاضر نگاشته می‏شود
از میانه قرن دوزادهم تا اواسط قرن چهاردهم دوره افشاری و زندی و قاجاری و مشروطیت –> شعر فارسی

در پایان عهد صفوی در اصفهان اندک اندک ناخشنودی ناقدان سخن و صاحبان ذوق و هنر از روشی که در شعر پارسی پدید آمده و مقبول گویندگان ایران و هندوستان شده بود، آشکار گشت و بر اثر این ناخشنودی فکر تازه‏یی به میان آمد و آن رها کردن شیوه جدید شعر یعنی شیوه‏یی شد که به سبک هندی شهرت دارد و ما پیش ازین درباره آن سخن گفته‏ایم. این دسته معتقد بودند که شیوه شاعرانی از قبیل کلیم کاشانی و صائب تبریزی و وحید قزوینی و نظایر آنان خلاف فصاحت و دور از اصول بلاغتی است که در زبان فارسی وجود دارد و باید آنرا ترک گفت و به شیوه‏یی که همواره مقبول سخن شناسان و ناقدان و گویندگان و نویسندگان استاد بوده است بازگشت.
از کسانیکه در این فکر پیشقدم شمرده می‏شوند و سخن آنان به ما رسیدده است ولی محمد خان مسرور اصفهانی (مقتول به سال 1168) عم آذر بیگدلی و می‏رسد علی مشتاق اصفهانی (متوفی به سال 1192) استاد آذر بیگدلی و میرزا نصیر اصفهانی (متوفی به سال 1192) صاحب مثنوی معروف "پیر و جوان" و سید احمد هاتف اصفهانی (متوفی به سال 1198) دارای دیوان قصائد و غزلیات و ترجیع‏بند مشهور و لطفعلی بیک آذر بیگدلی (متوفی به سال 1195) صاحب مثنوی خسرو و شیرین و تذکره آتشکده و میرزا محمد صادق نامی اصفهان از معاصران زندیه و آقا محمد صهبای قمی (متوفی به سال 1191) از دوستان مشتاق و هاتف حاجی سلیمان صباحی کاشانی (متوفی به سال 1206) و آقا محمد عاشق اصفهانی (متوفی به سال 1181) هستند که همه معتقد به ترک روش معاصران و پیروی از سبک متقدمان بوده و خود نیز در قصیده یا غزل یا مثنوی شیوه استادان قدیم را مورد تقلید قرار داده‏اند.
آذر در شرح حال عم خود مسرور نوشته است که "حضرتش در اصفهان تحصیل کمالات کرده و شوق بسیار به نظم اشعار داشته و شعر را خوب می‏فهمید اما چون در آن زمان طریقه فصحای متقدمین منسوخ بوده شعری ممتاز از ایشان نتراوید" و در شرح احوال مشتاق نوشته است:
"بعد از آنکه سلسله نظم سالها بود که به تصرف نالایق متاخرین از هم گسیخته به سعی تمام و جهد مالا کلام او پیوند اصلاح یافته اساس شاعری متاخرین را از هم فرو ریخته بنای فصحای بلاغت شعار متقدمین را تجدید…"
عبدالرزاق بیک دنبلی هم در بیان حال مشتاق آورده است:
"چون بساط چمن نظم از اقدام خیالات خام شوکت و صائب و وحید و مایشابه به هم و از استعارات بارده و تمثیلات خنک، لگدکوب شد و یکبارگی از طراوت و رونق افتاد مشتاق به تماشای گلزار نظم آمده طومار سخن سرایی آن جمع را چون غنچه بهم پیچیده و بساط نظمی که خود در آن صاحب سلیقه بود و آن روش ضمیری و نظیری است بگسترانید، بر سر شاخسار سخن نواها ساخت و نغمه‏ها پرداخت، عند لیبان خوش نوای عصر او را مقتفی آمدند، اشعار رنگینش زینت نغمات مطربان باربد نوای آن زمان شد و ترنمات شیرینش نقل محفل ظرفای مجلس آرا."
این اشارات معلوم می‏دارد که از اواسط قرن دوازدهم به بعد نهضتی نو در شعر فارسی پدید آمد که دو مرکز عمده آن اصفهان و شیراز بوده و شاعرانی که ذکر کرده‏ایم در یکی از این دو مرکز به سر می‏برده و مشغول تعلیم شاگردانی زیر دست خود بوده‏اند و از همین دو مرکز است که چند شاعر استاد مانند صبای کاشانی شاگرد صباحی و عبدالرزاق دنبلی شاگرد میرزا نصیر اصفهانی و سحاب اصفهانی پسر و پرورده هاتف اصفهانی تربیت شده و در اوایل دوره قاجاری شهرت یافته‏اند.
شاعران مذکور و شاگردان و تربیت یافتگان ایشان همه معتقد بازگشت به شیوه استادان سبک عراقی و رها کردن شیوه هندی بوده‏اند و بر اثر این نهضت روح تازه‏یی در قالب شعر فارسی دمیده شد و در عین آنکه سبک هندی در جانب افغانستان و هندوستان همچنان با یک عده طرفدار پرشور به قوت سابق خود باقی بود، در ایران تا پایان دوره قاجاری پیروی از سبک دوره صفوی مذموم شمرده می‏شد و مثلاً رضا قلیخان هدایت در آغاز تذکره معروف خود (مجمع الفصحاء ) نوشته است که:
"… که در زمان ترکمانیه و صفویه طرزهای نکوهیده عیان شد، و طریقه انیقه انتظام قصیده فصیحه و شیوه شیوای موعظه و نصیحه و حکمیات و زهدیات و حماسیات که رسم فصحای ما تقدم بود باکلیه برافتاد، موز و نان به مخمس و مسدس و مثنوی سرایی و غزل آرایی و تعبیه معما و تعمیه اسمهای بی‏مسما مایل شدند و غزل را چون قراری معین نبود بهر نحویکه طبایع سقیمه و سلیقه نامستقیمه آنان رغبت کرد پریشان‏گویی و یاوه‏درایی و بیهوده‏سرایی آغاز نهادند، به جای حقایق وارده مضامین بارده و به عوض صنایع بدیعه و بدایع لطیفه مطالب شنیعه و مقاصد کثیفه در درج اشعار و ضمن گفتار درج و تضمین فرمودند خاصه که در اواخر صفویه و افشاریه و اوایل زندیه و الواریه طلوع کوکب طالع آنان مایه غروب اختر فضل و دانش و فصاحت و بلاغت و حکمت و معرفت گردیده، هر فاضلی زاویه‏یی گزید و هر کاملی به کنجی خزید. . القصه چون در پس هر نقصانی کمالی و در قفای هر فراقی وصالی مقرر است و عزت و ذلت هر صنفی از اهل هر صنعتی را وقتی مقدر، در اواخر دولت الواریه چند تن را سلیقه بر احیای شیوه متقدمین قرار گرفت و از بی‏مزگیهای طرز متاخرین و طریقه مبتذله ایشان آگاه آمدند، بغایت چوشیدند و کوشیدند و کسوت جد و جهد پوشیدند و مردم را از طرز نکوهیده متاخرین منع کردند و بسیاقت نیکوی متقدمین مایل آوردند و به مشقت مشق آن شیوه‏ها در پیش گرفتند…"
این قول که نقل کردیم از شاعر و نویسنده مشهور عهد محمد شاه و ناصرالدین شاه یعنی امیر الشعراء هدایت است که خود مردی استاد و صاحب نظر بود و نقل قول او برای اطلاع از نظری که در دوره قاجاریه نسبت به سبک هندی وجود داشت کافی به نظر می‏رسد.
چون پیروان طریقه جدید معتقد به بازگشت به شیوه قدما بودند در اصطلاح معاصران دوره آنان را در تاریخ ادب فارسی "دوره بازگشت" می‏نامند.
دوره بازگشت یا دوره تجدید سبک قدما را می‏توان به دو عصر ممتاز منقسم ساخت: دوره اول یعنی دوره‏یی که از اواسط قرن دوازدهم شروع شده و تا قسمتی از اوایل قرن سیزدهم ادامه یافته است. در این مدت گویندگان استاد بیشتر سبک شاعران قرن ششم و هفتم و هشتم را در غزل و قصیده و مثنوی پیروی می‏کردند.
دوره دوم از اواخر نیمه اول قرن سیزدهم آغاز شده و دوره‏ییست که گویندگان آن در عین پیروی از روش شعرای قرن ششم و هفتم و هشتم به سبک شعرای قرون چهارم و پنجم و ششم هم نظر داشتند مانند هدایت و سروش و فتح‏الله‏خان شیبانی و محمود خان ملک الشعرا و جز آنان، و فی‏احقیقه در این دوره بود که ثمرات بازگشت ادبی به نحو استیفا گرفته شد و سخن رضا قلیخان هدایت آنجا که به تقلید و پیروی گویندگان معاصر خو از فصحای مختلف اشاره کرده است، بیشتر متوجه وضع همین دوره اخیر است
"همچنانکه تدریجاً پایه شعر تنزل نمود به تدریج ابواب ترقی گشود. چون آفتاب دولت… فتحعلی شاه … از مشرق سلطنت شارق آمد طبع مبارک آنشهریار به واسطه وزن فطری به تکمیل شعر و شاعری شایق افتاد، جمعی فضلا و فصحا در این طبقه به هم رسیدند و طیقه قدما را برگزیدند و بدان سبک و سیاق بر یکدیگر سباق جستند و نقوش طریقه غیر فصیحه متوسطین و متاخرین را از لوحه خاطر روزگار فرو شستند، بعضی به طرز خاقانی شیروانی و عبدالواسع جبلی قصائد مصنوعه رنگین مسجع مقفا سرودند و برخی به سیاق فرخی و منوچهری شاهراه عذوبت و شیرین مقالی پیمودند، جمعی را هوای قانون حکیم رودکی و قطران در سر افتاد و قومی را سیرت استاد عنصری و امیر مسعود سعد سلمان، طایفه‏یی به روشنایی مشعل حکیم الهی سنائی غزنوی و جلال الدین محمد مولوی معنوی قدس الله اسرار هم در مسالک تحقیق اقتفا خواستند و قافله‏یی پیرایه پیروی حکیم ابوالفرج رونی و انوری ابیوردی بر تن آراستند، دلیری چند در میدان اقتباس رزمیه گرمی از آتشکده طبع اسدی طوسی و فردوسی اندوختند و بیدلی چند در ایوان اکتساب بزمیه مستی از خاطر نظامی و سعدی آموختند، گروهی طریقه از رقی و مختاری اختیار کردند و انبوهی به شیوه معزی و لامعی افتخار آوردند و طبقه‏یی از حکما و فصحای معاصر در دنبال حکیم ناصر در افتادند و طایفه‏یی دل به زبان ورزی ادیب صابر برنهادند، قلیلی شیوه همه آنها را تتبع نموده بهر زبانی بیانی فرمودند و جمعی جمع کردند در میان قصیده به سبک بلغای قدیم و غزل به رسم فصحای جدید…"
روشی که شاعران دوره زندیه و قاجاریه داشتند در دوره مشروطیت و تا عصر حاضر نیز میان شاعران استاد سخن سنج معمول و متداول است و از اوایل مشروطیت به بعد تنها برخی از گویندگان کم ارج گرد روشهای دیگر گشته و هنوز هم در عالم شعر توفیقی حاصل نکرده‏اند.
بعد از گویندگان معروف عهد زندیه که نام آنان را پیش از این آورده‏ایم چندین شاعر بزرگ در عهد قاجاریه ظهور کرده‏اند که همه پیرو روش متقدمین بوده‏اند. اینان در غزل بیشتر به سعدی و حافظ اقتدا کرده و در مثنویهای حماسی پیرامون روش فردوسی و مقلدان او گشته و در مثنویهای بزمی از نظامی پیروی نموده و در قصائد و مسمطات و مقطعات روش شاعران قرنهای چهارم و پنجم و ششم علی الخصوص عنصری و فرخی و منوچهری و مسعود سعد و سنائی و انوری و خاقانی را مورد تقلید قرار داده‏اند.
زبان این گویندگان همان لهجه کهنه است که شاعران پیش از مغول و عهد مغول داشته‏اند و توجه به آرایش سخن و رعایت جانب فصاحت الفاظ میان آنان شایع بوده است و کمتر شاعری را در بین ایشان می‏توان یافت که به لهجه معول زمان توجه و از آن استفاده کرده باشد.
موضوعاتی که گویندگان دوره بازگشت بدانها توجه داشتند بیشتر توصیفات، مدح، وعظ و اندرز، مدایح و مراثی معصومین، داستانهای حماسی تاریخی و دینی، داستانهای عاشقانه، غزل بوده است.
از خوشبختیهای شعرای این زمان تشویقی است که سلاطین از آنان می‏کرده‏اند مخصوصاً شاهان قاجاری که در این مورد می‏خواستند به پادشاهان شاعر پرور قدیم اقتدا کنند و همین تشویق و نیز وجود مراکز ادبی در شهرهایی مثل تهران و شیراز و اصفهان و مشهد باعث ظهور عده کثیری شاعر استاد در دوره قاجاری شد که از برخی دیوانها و منظومهای بزرگ و اشعار غرا به یادگار مانده است.
شاعران بزرگ دوره افشاریه و زندیه را پیش از این نام برده‏ایم و اینک به ذکر فهرستی از اسامی گویندگان نام آور عهد قاجاری مبادرت می‏شود:
فتحعلی خان صبای کاشانی 0متوفی به سال 1238 هجری) شاگرد صبای کاشانی و ملک الشعراء فتحعلی شاه بود. دیوان قصائد او مشهور است و علاوه بر آن منظومهای شهنشاه نامه و خداوند نامه و گلشن صبا و عبرت نامه او نیز هر یک شهرت و مقامی در آثار ادبی اخیر ایران دارند. برخی از قصائد ملک الشعراء صبا به درجه‏یی از قدرت کلام و انسجام رسیده و تا حدی در آن معانی دقیق و عبارات فخیم آمده است که به درستی یادآور قصاید فصحای قرن ششم است.
سید محمد سحاب اصفهانی (متوفی به سال 1222) پسر سید احمد هاتف شاعر قصیده‏سرا و غزل گوی مشهور دوره فتحعلی شاه بود، وی در قصائد خود از دو استاد بزرگ و مسلم قصیده یعنی انوری و خاقانی با مهارتی شگفت انگیز پیروی کرده و به نیکی از عهد این تقلید برآمده است.
مجتهد الشعرا سید حسین مجمر اصفهانی (متوفی به سال 1225) با حداثت سن و فوت در عنوان شباب در غزل و قصیده به روش متقدمان اظهار قدرت و مهارت فراوان کرده است.
معتمدالدوله میرزا عبدالوهاب نشاط اصفهانی (متوفی به اسل 1244) در نثر و نظم و خط از استادان بزرگ عهد خود بود و علی الخصوص غزل را به شیوه متقدمان خوب می‏ساخت.
میرزا شفیع وصال شیرازی (متوفی به سال 1262) مشهور به میرزا کوچک در مثنوی و غزل و قصیده قدرت داشت. استادی او در غزل خوشنویسی نزد معاصرانش مسلم بود. وی مثنوی فرهاد و شیرین وحشی را تمام کرد و مثنوی دیگری به بحر متقارب به نام بزم وصال دارد.
میرزا حبیب قاآنی شیرازی (متوفی به سال 1270) قصیده سرای ماهرو استاد و غزل گوی و نویسنده مشهور اواسط عهد قاجاری است. اهمیت قاآنی بیشتر درآوردن طرز تازه‏یی در قصیده سرایی است ولی در عین اتکاء به شیوه گفتار قدما معانی تازه و ترکیبات نو و افکار بدیع دارد. پریشان او که به روش گلستان نوشته معروف است.
میرزا عباس فروغی بسطامی (متوفی به سال 1274) از استادان مسلم غزل در عهد قاجاریست که برخی از غزلهای لطیفش لطف و فصاحت آثار سعدی و حافظ را به نظر خواننده می‏آورد.
میرزا محمد علی سروش اصفهانی (متوفی به سال 1285) شاعر استاد دوره ناصرالدین شاه قصیده و مثنوی هر دو می‏ساخته است لیکن اهمیت و شهرت وی بیشتر در قصاید اوست که با مهارتی عجیب در غالب آنها از فرخی سیستانی پیروی شده است. از او منظومه‏یی به بحر متقارب در شرح غزوات حضرت علی بن ابیطالب در دست است به نام اردیبهشت نامه و مثنویهای دیگری نیز مانند ساقی نامه و الهی نامه دارد. محمود خان ملک الشعراء کاشانی (متوفی به سال 1311) در عهد خود از استادان مسلم در قصیده سرایی بود و منوچهری و فرخی را در قصاید ماهرانه پیروی می‏کرد.
ابوالنصر فتح الله خان شیبانی کاشانی از معاصران محمد شاه و ناصرالدین شاه قاجار. وی قصیده سرای ماهرو استاد عصر خود و در پیروی از استادان دوره اول غزنوی چیره‏دست بود.
گذشته ازین چند تن که ذکر کردیم شاعران بزرگ دیگری هم در عهد قاجاری بوده‏اند که نام و زبده آثار آنان بهتر از همه جا در مجلد دوم از مجمع الفصحاء هدایت آمده است و ذکر همه آنان در این وجیزه دشوار است.
اگر در اشعار گویندگان عهد قاجاری دقت و مطالعه شود ملاحظه می‏گردد که اگر چه این گویندگان بزرگ کمتر به ابتکار مضامین و آوردن گفتار و معنی تازه توجه دارند لیکن از حیث احیاء زبان درست فارسی و تجدید خاطره گویندگان قدیم خدمتی بزرگ به زبان و شعر فارسی کرده و آن هر دو را از ابتذال و سستی رهایی بخشیده‏اند و شیوه آنان در دوره مشروطیت الی یومنا هذا در نزد شاعران استاد مانند ادیب نیشابوری و ادیب پیشاوری و ادیب الممالک فراهانی و مرحوم ملک الشعراء بهار خرامانی معمول بوده و هست و تنها در پانزده بیست سال اخیر است که به واقع زمزمه تجدید سبک شعر فارسی از بعض شاعران معاصر شنیده می‏شود
از میانه قرن دوزادهم تا اواسط قرن چهاردهم دوره افشاری و زندی و قاجاری و مشروطیت –> نثر فارسی

نثر فارسی هم در عهد افشاریه و زندیه و قاجاریه اندک اندک از سستی و بیمارگی دور شد و در دوره قاجاریه روشی نسبه مطبوع که به شیوه پیشینیان نزدیک بود، حاصل کرد. پیداست که در مورد نثر هم مانند نظم میزان فصاحت و بلاغت گفتار نویسندگان قدیم بود منتهی در این مورد معمولاً از روش نویسندگان قرن ششم و هفتم و هشتم بیشتر تقلید شده است مگر در اواخر قرن سیزدهم که برخی مانند میرزا ابراهیم وقایع نگار به سبک معمول اواخر قرن پنجم توجه کردند.
در آغاز این عهد هنوز آثار شوم بی‏مبالاتی و مسامحه نویسندگان دوره صفوی در منشات فارسی آشکار بود چنان که حتی میرزا مهدی خان منشی نادر و آذر بیگدلی با همه استادی خود از خطای حذف افعال مصون نمانده‏اند لیکن در آثار نویسندگان استاد عهد قاجاری این عیب و نظایر آن کمتر ملحوظ است. مشاهیر نویسندگان دوره افشاریه و زندیه و قاجاریه عبارتند از:
میرزا مهدی خان استرآبادی منشی نادر صاحب کتاب دره نادره که مانند تاریخ وصاف پر از صنایع لفظی و مقرون به تکلف و تصنع است. وی کتاب ساده‏تری دارد به نام جهانگشای نادری که انشاء آن طبیعی‏تر از کتاب نخست است.
نشاط اصفهانی که نام او در ذکر شاعران عهد قاجاری گذشت، وی از نویسندگان صاحب ذوق و استاد عصر خود بوده و منشآتش در دست است و به چاپ رسیده.
فاضل خان گروسی صاحب منشآت معروف، معاصر فتحعلی شاه وی تذکره‏یی نیز به نام انجمن خاقان دارد.
قاآنی که نام او جزو شاعران آمده و کتاب پریشان او به تقلید کتاب گلستان شیخ علیه الرحمه نگاشته شده است.
میرزا تقی سپهر و پسر او عباسقلی سپهر مولفان کتاب معروف و مفصل ناسخ التواریخ.
رضا قلی خان هدایت (متوفی به سال 1288) ملقب به امیر الشعراء، معاصر محمد شاه و ناصر الدین شاه، صاحب آثار متعدد مانند مجمع الفصحاء در دو مجلد و ریاض العارفین در شرح احوال شعرای متصوف و متمم روضه الصفا به نام روضه الصفای ناصری و لغت انجمن آرای ناصری.
میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی (مقتول به سال 1251) وزیر محمد شاه بزرگترین نویسنده عهد قاجاری است که منشآت وی به نثر مصنوع لطیفی نگارش یافته و دقت در آوردن الفاظ مقرون به ذوق و ایراد معانی باریک بدانها اثری خاص بخشیده است. قائم مقام در آوردن صنایع لفظی اصراری نداشت، هر جا ذوق خداداد او جایز می‏شمرد از بعض صنایع تا آنجا که به لطف کلام و روانی عبارت صدمه‏یی نرساند استفاده می‏کرد و گرنه پیرامون آن نمی‏گشت. اشتهاد او به کلام فصحای قدیم زیاد است اما او کلام متقدمین را هنگامی به کار می‏برد که حکم مثل سائر یافته باشد و آنها را به نوعی در کلام می‏گنجاند که گویی جزو انشاء اوست نه عاریتی و ماخوذ. عباراتش کوتاه‏تر و ترکیباتش دل انگیز و جان پرور و او به واقع بزرگترین نویسنده ایران در ادوار اخیر است که به حق نام نویسندگی بر او توان نهاد.
چند نویسنده خوب دیگر نیز در اواخر عهد قاجاری داریم مانند میرزا عبداللطیف تبریزی صاحب فرهنگ برهان جامع و ترجمه الف لیله و لیله و محمد حسن خان صنیع الدوله (اعتماد السلطنه) مولف مرآت البلدان و کتاب منتظم ناصری و تذکره خیرات حسان و میرزا محمد ابراهیم وقایع نگار و جز آن.
از دوره سلطنت فتحعلی شاه قاجار به بعد ارتباط نزدیک میان ایران و اروپا آغاز شد و رو به تزاید و توسعه نهاد. آوردن کارشناسان فنی در امور نظامی و مهندسی و ایجاد مدارس برای کارآموزی در این فنون و فرستادن دانشجو و کارآموز به کشورهای اروپا علی الخصوص فرانسه و انگلستان معمول گردید، گروهی از فرزندان رجال و متمکنین و شاهزادگان با زبان و ادبیات فرانسوی و انگلیسی آشنا شدند؛ ترجمه کتب مختلف از رمان و داستان گرفته تا کتب علمی و فنی و نظامی به زبان فارسی آغاز گردید؛ در این میان مدرسه دارالفنون به همت میرزا محمد تقی خان امیر کبیر افتتاح یافت و آشنایی ایرانیان را با علوم جدید بیشتر معمول و میسر ساخت؛ روزنامه نگاری هم اندک اندک معمول شد؛ در داخل و خارج ایران گروهی از مصلحین ایرانی شروع به نوشتن عقاید سیاسی و اجتماعی خود به زبان ساده کردند؛ تالیف کتب علمی و فنی و درسی جدید بنا به احتیاج زمان باب شد؛ فکر مشروطیت به میان آمد و در مردم هیجانی ایجاد کرد و گروهی از طبقات مختلف سرگرم مطالعه کتب جدید و بحثهای تازه و سعی در تحکم ارتباط خود با افکار و عقاید اروپایی شدند؛ رواج صنعت چاپ در ایران آشنایی مردم را با آثار ادبی و افکار مختلف میسر ساخت.
در این گیرودار انقلاب مشروطیت آغاز شد؛ نطقها و ایراد خطابه‏های ساده برملا گردید؛ روزنامه‏های پیاپی انتشار یافت؛ تاسیس مدارس جدید رونق گرفت؛ تحصیل زبان‏های اروپایی داوطلبان بسیار حاصل کرد؛ آشنایی اهل فضل با ادب غربی بسیار شد؛ ادب جدید عربی هم که تغییر و تحول زودتر در آن آشکار گردیده بود اثر خود را در میان عربی دانان کتاب خوان و روزنامه و مجله دوست باقی نهاد؛ در افکار و عقاید تحولی عظیم پدیدار شد، ادبیات از دربار و مجامع اشرافی و خصوصی به میان عامه راه جست؛ آزادی بیان و بنان همه را به تکاپو انداخت؛ بر شماره نویسندگان و شاعران ساده‏گوی عامه پسند افزوده شد…
در نتیجه این تحولات سریع و شگرف روش نویسندگی تغییر یافت؛ افکار تازه در نثر و نظم به میان آمد؛ سبک نگارش ساده و بی‏پیرایه شد؛ ورود در انواع مختلف مسائل ادبی از قبیل داستان و تآتر و بحث‏های اجتماعی و اخلاقی و سیاسی و بحث ادبی و علمی و تحقیقات ادبی و تاریخی و جز آنها در زبان فارسی معمول گشت.
لهجه نویسندگان تدریجاً تغییر یافت و به لهجه تخاطب نزدیک شد؛ ترکیبات تازه و لغات جدید که بعضی هم ساختگی و برخی اروپایی و پاره‏یی ترکی استانبولی بود در زبان فارسی راه جست؛ ترکیبات و اصطلاحات تازه و خیالات جدید و فکرهای نو معمول شد.
در نثر و نظم فارسی از بعضی جهات فساد و تباهی راه جست زیرا بسیاری از کسان که استحقاق نویسندگی و شاعری نداشتند و از مقدمات بی‏بهره بودند به کار شاعری و نویسندگی پرداختند و حتی افرادی از این قوم دیده شده‏اند که زبان فارسی را نیز درست و به درجه‏یی معمول و عادی نمی‏دانستند؛ مقالات سرسری روزنامه‏ها و ترجمه‏های نادرست و ناموزن که در جراید انتشار یافت باعث شد که لغات غلط، ترکیبات و اصطلاحات نامناسب، غلطهای دستوری و امثال آنها به وفور در نثر و نظم راه جوید.
لیکن عوامل دیگری که پیش از این برشمرده‏ایم نثر و نظم را در راه تکامل وارد کرد و در آنها تنوع و تجددی به وجود آورد؛ زبان نثر ساده شد و از قیود لفظی رهایی یافت و استفاده از لهجه تخاطب نویسندگی را برای بسیاری از طبقات آسان ساخت و نثر را آماده قبول افکار گوناگون کرد و از این روی تحریر انواع کتب به زبان فارسی آسان شد؛ تالیف کتب در علوم جدید که از اواخر عهد ناصری آغاز شده بود روز به روز معمول‏تر و متداول‏تر گردید؛ ترجمه رمانها و داستانهای اروپایی باعث شد که نوشتن حکایات کوچک و داستانهای بزرگ به تدریج در زبان فارسی معمول گردد و اینک این فن در حال تکامل است تا روزی به مرحله بلوغ رسد؛ آشنایی با تحقیقات و تتبعات اروپاییان باعث تغییر روش تاریخ نویسی و تحقیق در مسائل ادبی شد و از این راه تا کنون بسیاری از نکات و مسائل مربوط به تاریخ و ادبیات ایران روشن گشت.
این پیشرفتها و ترقیاتی از این قبیل در ادبیات فارسی نهضت نکاتی ایجاد کرد که امید است به نتایج نیکو برسد.
از نویسندگانی که در دوره مشروطیت شهرت یافتند و خدماتی انجام دادند شیخ احمد روحی (مقتول به سال 1314) قمری، میرزا آقاخان کرمانی (مقتول به سال 1314) مولف صد خطابه و سه مکتوب و ایینه سکندری، میرزا ملکم خان نویسنده رساله وزیر رفیق، و روزنامه قانون …. را می‏توان نام برد
از میانه قرن دوزادهم تا اواسط قرن چهاردهم دوره افشاری و زندی و قاجاری و مشروطیت –> نثر فارسی

نثر فارسی هم در عهد افشاریه و زندیه و قاجاریه اندک اندک از سستی و بیمارگی دور شد و در دوره قاجاریه روشی نسبه مطبوع که به شیوه پیشینیان نزدیک بود، حاصل کرد. پیداست که در مورد نثر هم مانند نظم میزان فصاحت و بلاغت گفتار نویسندگان قدیم بود منتهی در این مورد معمولاً از روش نویسندگان قرن ششم و هفتم و هشتم بیشتر تقلید شده است مگر در اواخر قرن سیزدهم که برخی مانند میرزا ابراهیم وقایع نگار به سبک معمول اواخر قرن پنجم توجه کردند.
در آغاز این عهد هنوز آثار شوم بی‏مبالاتی و مسامحه نویسندگان دوره صفوی در منشات فارسی آشکار بود چنان که حتی میرزا مهدی خان منشی نادر و آذر بیگدلی با همه استادی خود از خطای حذف افعال مصون نمانده‏اند لیکن در آثار نویسندگان استاد عهد قاجاری این عیب و نظایر آن کمتر ملحوظ است. مشاهیر نویسندگان دوره افشاریه و زندیه و قاجاریه عبارتند از:
میرزا مهدی خان استرآبادی منشی نادر صاحب کتاب دره نادره که مانند تاریخ وصاف پر از صنایع لفظی و مقرون به تکلف و تصنع است. وی کتاب ساده‏تری دارد به نام جهانگشای نادری که انشاء آن طبیعی‏تر از کتاب نخست است.
نشاط اصفهانی که نام او در ذکر شاعران عهد قاجاری گذشت، وی از نویسندگان صاحب ذوق و استاد عصر خود بوده و منشآتش در دست است و به چاپ رسیده.
فاضل خان گروسی صاحب منشآت معروف، معاصر فتحعلی شاه وی تذکره‏یی نیز به نام انجمن خاقان دارد.
قاآنی که نام او جزو شاعران آمده و کتاب پریشان او به تقلید کتاب گلستان شیخ علیه الرحمه نگاشته شده است.
میرزا تقی سپهر و پسر او عباسقلی سپهر مولفان کتاب معروف و مفصل ناسخ التواریخ.
رضا قلی خان هدایت (متوفی به سال 1288) ملقب به امیر الشعراء، معاصر محمد شاه و ناصر الدین شاه، صاحب آثار متعدد مانند مجمع الفصحاء در دو مجلد و ریاض العارفین در شرح احوال شعرای متصوف و متمم روضه الصفا به نام روضه الصفای ناصری و لغت انجمن آرای ناصری.
میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی (مقتول به سال 1251) وزیر محمد شاه بزرگترین نویسنده عهد قاجاری است که منشآت وی به نثر مصنوع لطیفی نگارش یافته و دقت در آوردن الفاظ مقرون به ذوق و ایراد معانی باریک بدانها اثری خاص بخشیده است. قائم مقام در آوردن صنایع لفظی اصراری نداشت، هر جا ذوق خداداد او جایز می‏شمرد از بعض صنایع تا آنجا که به لطف کلام و روانی عبارت صدمه‏یی نرساند استفاده می‏کرد و گرنه پیرامون آن نمی‏گشت. اشتهاد او به کلام فصحای قدیم زیاد است اما او کلام متقدمین را هنگامی به کار می‏برد که حکم مثل سائر یافته باشد و آنها را به نوعی در کلام می‏گنجاند که گویی جزو انشاء اوست نه عاریتی و ماخوذ. عباراتش کوتاه‏تر و ترکیباتش دل انگیز و جان پرور و او به واقع بزرگترین نویسنده ایران در ادوار اخیر است که به حق نام نویسندگی بر او توان نهاد.
چند نویسنده خوب دیگر نیز در اواخر عهد قاجاری داریم مانند میرزا عبداللطیف تبریزی صاحب فرهنگ برهان جامع و ترجمه الف لیله و لیله و محمد حسن خان صنیع الدوله (اعتماد السلطنه) مولف مرآت البلدان و کتاب منتظم ناصری و تذکره خیرات حسان و میرزا محمد ابراهیم وقایع نگار و جز آن.
از دوره سلطنت فتحعلی شاه قاجار به بعد ارتباط نزدیک میان ایران و اروپا آغاز شد و رو به تزاید و توسعه نهاد. آوردن کارشناسان فنی در امور نظامی و مهندسی و ایجاد مدارس برای کارآموزی در این فنون و فرستادن دانشجو و کارآموز به کشورهای اروپا علی الخصوص فرانسه و انگلستان معمول گردید، گروهی از فرزندان رجال و متمکنین و شاهزادگان با زبان و ادبیات فرانسوی و انگلیسی آشنا شدند؛ ترجمه کتب مختلف از رمان و داستان گرفته تا کتب علمی و فنی و نظامی به زبان فارسی آغاز گردید؛ در این میان مدرسه دارالفنون به همت میرزا محمد تقی خان امیر کبیر افتتاح یافت و آشنایی ایرانیان را با علوم جدید بیشتر معمول و میسر ساخت؛ روزنامه نگاری هم اندک اندک معمول شد؛ در داخل و خارج ایران گروهی از مصلحین ایرانی شروع به نوشتن عقاید سیاسی و اجتماعی خود به زبان ساده کردند؛ تالیف کتب علمی و فنی و درسی جدید بنا به احتیاج زمان باب شد؛ فکر مشروطیت به میان آمد و در مردم هیجانی ایجاد کرد و گروهی از طبقات مختلف سرگرم مطالعه کتب جدید و بحثهای تازه و سعی در تحکم ارتباط خود با افکار و عقاید اروپایی شدند؛ رواج صنعت چاپ در ایران آشنایی مردم را با آثار ادبی و افکار مختلف میسر ساخت.
در این گیرودار انقلاب مشروطیت آغاز شد؛ نطقها و ایراد خطابه‏های ساده برملا گردید؛ روزنامه‏های پیاپی انتشار یافت؛ تاسیس مدارس جدید رونق گرفت؛ تحصیل زبان‏های اروپایی داوطلبان بسیار حاصل کرد؛ آشنایی اهل فضل با ادب غربی بسیار شد؛ ادب جدید عربی هم که تغییر و تحول زودتر در آن آشکار گردیده بود اثر خود را در میان عربی دانان کتاب خوان و روزنامه و مجله دوست باقی نهاد؛ در افکار و عقاید تحولی عظیم پدیدار شد، ادبیات از دربار و مجامع اشرافی و خصوصی به میان عامه راه جست؛ آزادی بیان و بنان همه را به تکاپو انداخت؛ بر شماره نویسندگان و شاعران ساده‏گوی عامه پسند افزوده شد…
در نتیجه این تحولات سریع و شگرف روش نویسندگی تغییر یافت؛ افکار تازه در نثر و نظم به میان آمد؛ سبک نگارش ساده و بی‏پیرایه شد؛ ورود در انواع مختلف مسائل ادبی از قبیل داستان و تآتر و بحث‏های اجتماعی و اخلاقی و سیاسی و بحث ادبی و علمی و تحقیقات ادبی و تاریخی و جز آنها در زبان فارسی معمول گشت.
لهجه نویسندگان تدریجاً تغییر یافت و به لهجه تخاطب نزدیک شد؛ ترکیبات تازه و لغات جدید که بعضی هم ساختگی و برخی اروپایی و پاره‏یی ترکی استانبولی بود در زبان فارسی راه جست؛ ترکیبات و اصطلاحات تازه و خیالات جدید و فکرهای نو معمول شد.
در نثر و نظم فارسی از بعضی جهات فساد و تباهی راه جست زیرا بسیاری از کسان که استحقاق نویسندگی و شاعری نداشتند و از مقدمات بی‏بهره بودند به کار شاعری و نویسندگی پرداختند و حتی افرادی از این قوم دیده شده‏اند که زبان فارسی را نیز درست و به درجه‏یی معمول و عادی نمی‏دانستند؛ مقالات سرسری روزنامه‏ها و ترجمه‏های نادرست و ناموزن که در جراید انتشار یافت باعث شد که لغات غلط، ترکیبات و اصطلاحات نامناسب، غلطهای دستوری و امثال آنها به وفور در نثر و نظم راه جوید.
لیکن عوامل دیگری که پیش از این برشمرده‏ایم نثر و نظم را در راه تکامل وارد کرد و در آنها تنوع و تجددی به وجود آورد؛ زبان نثر ساده شد و از قیود لفظی رهایی یافت و استفاده از لهجه تخاطب نویسندگی را برای بسیاری از طبقات آسان ساخت و نثر را آماده قبول افکار گوناگون کرد و از این روی تحریر انواع کتب به زبان فارسی آسان شد؛ تالیف کتب در علوم جدید که از اواخر عهد ناصری آغاز شده بود روز به روز معمول‏تر و متداول‏تر گردید؛ ترجمه رمانها و داستانهای اروپایی باعث شد که نوشتن حکایات کوچک و داستانهای بزرگ به تدریج در زبان فارسی معمول گردد و اینک این فن در حال تکامل است تا روزی به مرحله بلوغ رسد؛ آشنایی با تحقیقات و تتبعات اروپاییان باعث تغییر روش تاریخ نویسی و تحقیق در مسائل ادبی شد و از این راه تا کنون بسیاری از نکات و مسائل مربوط به تاریخ و ادبیات ایران روشن گشت.
این پیشرفتها و ترقیاتی از این قبیل در ادبیات فارسی نهضت نکاتی ایجاد کرد که امید است به نتایج نیکو برسد.
از نویسندگانی که در دوره مشروطیت شهرت یافتند و خدماتی انجام دادند شیخ احمد روحی (مقتول به سال 1314) قمری، میرزا آقاخان کرمانی (مقتول به سال 1314) مولف صد خطابه و سه مکتوب و ایینه سکندری، میرزا ملکم خان نویسنده رساله وزیر رفیق، و روزنامه قانون …. را می‏توان نام برد

فهرست مطالب
مقدمه 1
قرن چهارم، عصر سامانی و بویی –> اهمیت قرن چهارم در علوم و ادبیات 3
قرن پنجم و ششم عصر غزنویان و سلجوقیان و خوارزمشاهیان –> آمیزش زبان فارسی با زبان عربی 7
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم –> مقدمه 19
قرن نهم دوره تیموری (782 ـ 907 هجری) –> مقدمه 32
از آغاز قرن دهم تا میانه قرن دوازدهم عهد صفوی (907 ـ 1148) –> مقدمه 38
از میانه قرن دوزادهم تا اواسط قرن چهاردهم دوره افشاری و زندی و قاجاری و مشروطیت –> مقدمه 49


تعداد صفحات : 53 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود