تارا فایل

پاورپوینت حکومت سربداران نخستین حکومت شیعی درایران


 حکومت سربداران نخستین حکومت شیعی درایران

مقدمه
سال 616 هجری یادآور تلخ ترین وهولناک ترین حادثه ای است که این سرزمین به خود دیده است. در این سال مغولان با هجوم خانمان سوز و ویرانگر خود بزرگترین فاجعه ی تاریخ ایران را رقم زدند و حکومتی را پی ریختند که حدود یکصد و بیست سال دوام آورد. آنان در این مدت با وحشی گری و سبعیت تمام هر چه خواستند ، کردند و هر گونه میل داشتند ، عمل نمودند و کسی را یارای مقاومت و اعتراض در مقابل سفاکی آنان نبود ، تا سرانجام در پایان این عصر یعنی حدود نیمه های قرن هشتم هجری یکی از جنبش های اصیل مردمی بر پایه ی اعتقادات شیعی در خراسان شکل گرفت و طومار چند ده ساله این قوم خونریز و ستمگر را در هم پیچید .

مقدمه
نخستین منبع درباره سربداران، کتاب تاریخ سربداران است، از مولفی نامعلوم که به طور غیر مستقیم در آثار تاریخ نگاران بعد، مانند حافظ ابرو و فصیحی خوافی و عبد الرزاق سمرقندی و معین الدین اسفزاری و میر خواند خواند میر؛به ما رسیده.از این رو در همه آن‏ها با یک روایت اصلی و اختلافات جزئی مواجهیم. در میان این منابع تنها دولتشاه سمرقندی است که علاوه بر تاریخ سیاسی-نظامی سربداران به جنبه‏های اجتماعی دولت آنان نیز توجه می‏کند.

قیام سربداران که از بطن مردم طبقات پایین جامعه و از میان کشاورزان وپیشه وران و کارگران سر برآورد ، به همت پاک مردانی صافی ضمیر و با ایمان به نتیجه رسید و برای نخستین بار در تاریخ ایران حکومتی بر پایه ی اراده و خواست مردم فرودست جامعه شکل گرفت که حدود پنجاه سال دوام آورد.

دلایل وزمینه های قیام سربداران
شیخ خلیفه ی مازندرانی که از اوضاع سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و مذهبی عصر احساس نارضایتی می کند ، در پی کشف حقیقت شهر به شهر می گردد و با سربداران عقیده و فرهنگ مردم به مباحثه می نشیند و چون همه را سرگرم کار خویش می یابد ، به دنبال آگاهی بخشیدن به توده ی مردم به بیهق می رسد. ، بذر آگاهی را می پاشد و مردم را به بیداری و بازگشت به خویش می خواند.

دلایل وزمینه های قیام سربداران
تعداد یاران و طرفداران شیخ حسن جوری دومین رهبر فکری ناراضیان خراسان با توجه به عزیمت اجباری (تبعید) وی از خراسان به عراق و شدت یافتن ظلم و جور و بهره کشی توان فرسای حکام و مالکان بزرگ محلی از مردم شهرها و روستائیان بی نوا هر روز از روز قبل بیشتر می شد، به همین جهت دامنه فعالیت زیرزمینی هواداران شیعه مذهب وی گسترش می یافت.

دلایل وزمینه های قیام سربداران
در این میان واقعه ای در دهکده باشتین واقع در چهار فرسنگی جنوب غربی سبزوار رخ داد که باید آن را نخستین جرقه آشکار ( یا کبریت) انقلاب ملی ناراضیان شیعه مذهب خراسان در قرن هشتم هجری دانست که از مدتها قبل آماده اشتعال و گسترش بود. در حقیقت واقعه باشتین که شرح آن خواهد رفت بهانه ای برای روشن کردن آتش این انقلاب همگانی در خراسان بود که طنین آن در اندک مدت تمام نواحی خراسان و کومش ( قومس) و جوین و اسفراین و گرگان و مازندران را در بر گرفت.

● آغاز قیام و خروج سربداران در قریه باشتین
شرح واقعه بطوری که مورخان نوشته اند چنین است که یک یا پنج تن از ایلچیان و ماموران صاحب دیوان علاءالدین محمد هندو وزیر خراسان در سال ۷۳۶ هجری به منظور گرفتن مالیات های جنسی برای چندمین بار به قریه باشتین که مرکز یکی از ۱۲ بلوک ولایت بیهق بود، آمدند و در منزل برادران حسن و حسین حمزه که گویا از معتمدان سرشناس آنجا بودند سکنی گزیدند، و از آنان شراب و شاهد طلبیدند. حسن و حسین حمزه که مردانی غیرتمند بودند و از یاران و هواداران شیخ حسن جوری رهبر فکری سازمان جنبش ناراضیان شیعه مذهب خراسان به شمار می رفتند، به اسم جوانمردی و فتوت که جزء خوی و خصال نیکوی مردم آن سامان شده بود، پس از تهیه و آوردن شراب از بابت شاهد عذر خواستند. ولی آن میهمانان نمک ناشناس پس از خوردن شراب در طلبیدن شاهد اصرار کردند. و با بی شرمی خواستار دختران و زنان آن خانه یا محله شدند. کار این هوس و میل شهوانی بجائی رسید که خود درصدد دست یافتن به شاهد در آن خانه برآمدند. طبق نوشته میرخواند، حسن و حسین در باب شاهد عذرخواستند، اما آنان توجه نکردند، و خواستند که برزنان خانه دست درازی کنند.

● آغاز قیام و خروج سربداران در قریه باشتین
در چنین موقع و موقعیتی با توجه به آماده بودن محیط اجتماعی و اینکه مردم آن سامان از ستمگری و بیداد و بی حرمتی و رسوائی حکام بی دین و بی انصاف ایلخانان مغول و مالکان و ماموران رذل و هرزه خوی آنان بجان آمده بودند. این دو برادر جوانمرد و غیرتمند باشتینی طاقتشان طاق شده گفتند: اگر سرمان بدار رود حاضریم ولی زیر بار چنین ننگ و ذلتی نمی رویم. پس آنگاه بیدرنگ به اندرون خانه هجوم برده و برای حفظ ناموس خود پنج تن ایلچی نمک ناشناس را که به عنوان میهمان ناخوانده در آنجا سکنی گزیده بودند، از دم تیغ بران گذراندند و آنان را به دیار نیستی فرستادند.

جرقه قیام
به این ترتیب، قیام از خانه‏ی برادران حمزه آغاز شد و باشتین را فرا گرفت و از آنجا به سایر نقاط بیهق رسید.

عوامل وزمینه های قیام
ورود شیخ خلیفه مازندرانی به سبزوار که مدتی در آمل و سمنان به سر برده بود و با علمای زمان چون شیخ بالوی آملی و شیخ علاء الدین سمنانی و شیخ غیاث الدین هبه اللّه حموی، حشر و نشر داشت
مصادف با چنین اوضاع پر آشوبی بود.با استقرار او در مسجد جامع شهر، مردم سبزوار گرد او جمع آمدند.شهر سبزوار برای تبلیغات مزبور بسیار مناسب و خوب انتخاب شده بود چرا که روستائیان و قشرهای پایین شهری از شیعیان متعصب و مخالف قدرتهای موجود بودند و از سوی دیگر سبزوار از کانونهای میهن پرستی ایران بود و بر طبق یک افسانه بسیار قدیمی جنگ تن به تن رستم و سهراب، پهلوان حماسه شاهنامه در آنجا به وقوع پیوسته بود.این عوامل باعث شد بسیاری از شهرنشینان و تقریبا تمام روستائیان اطراف، بخصوص جوانان که مجذوب تبلیغات شیخ خلیفه شده بودند، مرید وی گردند.ارادت آنان به شیخ چنان شد که ایلخانان و فقهای اهل تسنن از نفوذ او به هراس آمده، در صدد قتل او بر آمدند شبانه او را در مسجد جامع، خفه کردند.اما درانظار عموم چنان جلوه دادند که شیخ خود کشی کرده است.

مرگ او زمینه قیام و انتقام را از عمال ایلخانی و فقهای درباری فراهم آورد.از این رو شیخ خلیفه را بنیان گذار نهضت سربداران به شمار آورده‏اند

، شیخ حسن جوری که در سبزوار ملازم و همراه شیخ بود و از آوازه بیشتری برخوردار بود، پس از مرگ شیخ با سفرهای سیاسی خود، مردم دیار نیشابور، خبوشان، ابیورد و مشهد را به مخالفت با مغولان و ایلخانان فرا می‏خواند
تاانجا که فقهای اهل تسنن ارغون شاه را علیه حسن جوری، بعنوان شخصی که خلق را به تشیع فرا می‏خواند و افکار انقلابی دارد، شوراندند.شیخ حسن به دستور ارغون شاه ابتدا در بند و سپس در دژی محبوس شد

قتل شیخ خلیفه و دستگیری حسن جوری زمینه بروز نهضت را فراهم آورد.قتل پنج تن ایلچی در روستای باشتین که اهالی آن مرید شیخ حسن جوری بودند عاملی شد برای درگیری ماموران حکومتی و اهالی باشتین و در این میان عبد الرزاق که معتقد به این بود (به مردی سر خود بر دار دیدن، هزار بار بهتر که به نامردی کشته شدن)، به کمک باشتینیان آمده، دامنه نبرد به سبزوار کشیده شد

ظفر بر حاکمان مغول
سال 736 ه.ق آغاز کار سربداران بود. نوشته اند که هفتصد نفر با عبد الرزاق بیعت کردند وخود را سربدار نامیدند توده عظیمی از مردم سبزوار و روستاهای تابع آن با چنگ و دندان از این حرکت ملی حمایت می کردند " خواجه علاءالدین محمد وزیر " که به هیچ روی حاضر نبود چنین جنبشی را آن هم در قلمرو فرمانروایی خویش تحمل کند درنتیجه " خواجه جمال الدین محمد " را با یک هزار سوار کار آزموده به دفع عصیانگران سربدار فرستاد که بسیاری از آنان به قتل رسیدند و باقیمانده پای به فرار نهادند .امیر عبدالرزاق به برادر خود ، وجیهه الدین مسعود دستور داد سپاه منهزم خواجه علاءالدین را تعقیب کند وکار خواجه را یکسره نماید .

ظفر بر حاکمان مغول
خواجه به محض آگاهی سیصد مرد جنگی را با خود همراه کرد و به سوی استرآباد فرار کرد سربداران به تعقیب او پرداختند واو را در یکی از روستاهای کوهستان " کبود جامه" دستگیر واحتمالا پس از محاکمه ای کوتاه اعدام کردند .سربداران پس از این پیروزی اموال وخزاین خواجه را مصادره کردند وپس از پیوستن به نیروهای عبدالرزاق در باشتین به آسانی شهر سبزوار را گشودندوامیر عبد الرزاق به عنوان اولین امیر این سلسله پذیرفته و دامنه نهضت در کوتاه مدت به دیگر شهرها راه یافت

پایتخت سربداران
سربداران، سبزوار را که مردم آنجا از قرن های نخستین اسلامی به تشیع اشتهار داشتند مرکز حکومت خود قرار دادند و با صوفیان و مردانی که به دوستی آل علی (ع) مشهور بودند، رابطه ارادت برقرار کردند. وشاعران را به مدیحه سرائی از اهل بیت اطهار وا داشتند.
ب

سلطنت امیر وجیهه الدین مسعود
عبدالرزاق به دلیل نداشتن جایگاه مردمی وفساد اخلاقی مورد قبول اکثریت نبود تا اینکه به قتل رسید و پس از او امیر وجیه الدین بعنوان فرمانروا انتخاب گردید
این امیر "سلطان" نامیده شده و بیشترین پیروزیهای سربداران در زمان سلطنت او بوده است .در فاصله سال های 739 و 740 امیران مغول ومتحدان آنها بوسیله امیر مسعود کاملا سرکوب شدند با اینکه شیخ حسن جوری به فرمان امیر ارغون شاه رئیس امرای مغول خراسان در زندان به سر می برد طرفداران و مریدان او صفوف لشکر امیر مسعود را پر کرده بودند .  

آزاد سازی شیخ حسن از زندان ارغون شاه
برخی گفته اند امیر وجیه الدین مسعود به منظور تحکیم اساس دولت خود و بهره گیری از نیروی عظیم پیروان شیخ ، شخصا با تعدادی از سواران زبده و وفادارش به دژ یازر حمله برده وشیخ حسن را آزاد ساخت و با احترام از او در خواست کرد که با رهنمودهای خردمندانه خویش در مبارزه سربداران با مغولان و دشمنان مردم یار ویاورشان باشد شیخ هم پذیرفت و به اتفاق به سبزوار آمدند .

اتحاد حاکمان خراسانی علیه امیر مسعود
نخستین جنگ بزرگ این امیر جنگ همزمان با سه امیر ترک ومغول بوده ، این سه امیر عبارت بودند از: امیر ارغون شاه، امیر محمد توکال وامیر محمود اسفراینی .منابع موجود به اتفاق از کمی عدد سپاهیان سربدار و از کثرت عدد سپاهیان امیران خراسان سخن گفته اند این امیران به توصیه و تحریک امیر ارغون شاه متحد شده بودند وقرار بود همزمان به هنگام نیمروز بر سربداران بتازند

شکست امیران مغول از امیر مسعود
ولی از آنجا که آشفته بازار قدرت در آن ایام سبب شده بودکه هر امیر خود داعیه دار ریاست باشد هر کدام میل داشتند که افتخار سرکوب امیرمسعود را به خوداختصاص دهند برخی از منابع تاریخی نوشته اند: وقتی ارغون شاه از شکست مفتضحانه دو امیرمتحد خود آگاه شد بدون اینکه جنگ کند فرار کرد .امیر مسعود پس از این پیروزی توانست بخش وسیع خراسان غربی را به تصرف آورد و قلمرو سربداران را وسعت بخشد سربداران پیروز وسر بلند وارد نیشابور گشتند ، حدود قلمرو ایشان از مغرب به دامغان ، از شرق به جام ، از شمال به خبوشان و از جنوب به ترشیز رسیده بود .

توغای تیمور وسربداران
توغای تیمور خان که به قولی آخرین ایلخان مغول بود پس از مشاهده و استماع پیروزیهای سربداران وتسلط ایشان بر سبزوار و نیشابور با ارسال پیک وایلچی به سوی شیخ حسن وامیر مسعود به ایشان پیشنهاد کرد که از او اطاعت کنند او با آنکه سلحشوری عامی وبی سواد بود بسیار حسابگر بود ، بی گدار به آب نمیزد آرزو داشت سربداران را فرمانبردار خود کند خصوصا که آنان با چیرگی بر امیران خراسان مدعیان ورقیبان بالقوه وبالفعل او را سرکوب کرده بودند.اما شیخ حسن پس از مشورت با امیر مسعود ودیگران برای ایلخانان چنین پیام فرستاد که:"پادشاه ومارا اطاعت خدای عز وعلای باید کرد و مقتضای قران مجید عمل می باید نمود و هر که خلاف این معنی کند ،عاصی باشد وبر دیگران واجب باشد که به دفع او قیام نمایند اگر پادشاه به فرموده خدا ورسول زندگانی فرماید همه متابعت کنیم والا شمشیر در میان خواهد بود

توغای تیمور وسربداران
توغای تیمور پس از دریافت پیام شیخ گفت : "ایشان سر یاغی گری دارند "او بدرستی دریافته بود که سربداران هرگز مطیع او نخواهند شد . بنا به قولی هفتاد هزار مرد مسلح گرد آورد و عازم نبرد با سربداران شد سربداران نیز با سپاه مختصر خود عازم مازندران شدند قبل از آغاز جنگ ،امیر مسعود پیکی به سوی توغای فرستاد که "اگر شما وما به فرمان ایزد سبحان عمل نمائیم حرب از میان برخیزد وهر که سرکشی کرد به فعل خود گرفتار آید توغا تیمور خان خبر به ایشان روان کرد که شما مشتی روستائی می خواهید که تا ما را مامور امر خود گردانید ومردم را فریب دهید ". وجنگ در گرفت .
برخی از تاریخ نگاران رقم سپاهیان توغای تیمور را در این نبرد هفتاد هزار تن نوشته اند وافراد سپاه سربداران را سه هزار نفر البته این ارقام واعداد به هیچ روی قطعی و قابل اعتماد نیستند اما آنچه مسلم است این است که عده سپاهیان توغای تیمور به مراتب بیش از سپاه سربداران بوده است .

توغای تیمور وسربداران
آخرین ایلخان مغول به پیروزی در این جنگ خیلی اهمیت می داد نه تنها مسئله آبرو وحیثیت او مطرح بود
بلکه او موجودیت خود ومرگ وزندگی دولتش را وابسته به نتیجه این نبرد می دانست ، جنگ سختی در گرفت تاریخ نگاران ، تاریخ جنگ را سال 740 تا 743 نوشته اند .آوازه سلحشوریها ی سربداران وقدرت ایمان آنها موجب شده بود که ترس در دل نیرو های مغول رسوخ کند پس از یک نبرد سخت عده زیادی از مغولان کشته شدند از جمله برادر ایلخان ،امیر ارغون شاه وبقیه امرا و سپاهیانی که قبلا ضرب شصت سربداران را چشیده بودند ، رو به فرار نهادند و سپاه توغای از هم پراکنده شدند خود ایلخان هم فرار کرد اما توغای تیمور با وجود شکست سختی که خورده بود به ایلخانی خود در منطقه گرگان ودشت کماکان ادامه داد.سربداران پس از این نبرد به مناطق وسیعتری از خراسان و مازندران تسلط یافتند ، دامغان ، سمنان، بسطام ، اسفراین ، جاجرم و… از این گونه مناطقند

امیران سربداری پس از امیر مسعود
وجیه الدین امیر مسعود پرافتخارترین امیر سربداران بود که در سال 745 هجری درحین حمله به مازندران کشته شد وپس از وی 9 تن دیگر به امارت رسیدندکه هریک از آنان اقداماتی را در راستای تحکیم حکومت سربداری وتوسعه قلمرو انجام دادند
برخی درجهت آبادانی کوشیدند وبرخی در جهت رفاه مردم وبخشش مالیاتها گام برداشتند وبعضی نسبت به گسترش قلمرو حکومت تلاش نمودند.

رهبر مذهبی عامل پیروزی سربداران
از مجموعه منابع تاریخی موجود چنین بر می آید که توجه و ارادت عامه به شیخ حسن جوری به مراتب بیش از فرمانبرداری آنان از امیر وجیه الدین مسعود بود .در مسجد جامع سبزوار به هنگام خواندن خطبه ابتدا نام شیخ را می آوردند سپس نام امیر را
دولتشاه می نویسد : "خواجه مسعود در آخر عمر مرید شیخ الشیوخ حسن جوری شد ".امیر مسعود که می خواست از محبوبیت و اعتبار شیخ برای استواری بنای سلطنت خود بهره گیری کند به ظاهر نا گزیر از ابراز ارادتمندی بود ولی از اقبال و توجه بیش از حد مردم به شیخ نیز بیمناک بود .

رهبر مذهبی عامل پیروزی سربداران
پتروشفسکی می نویسد :
"در دولت سربداران گویی دو رئیس وجود داشت ، یکی روحانی یعنی شیخ حسن و دیگری سیاسی یا وجیه الدین مسعود" و می افزاید « در آغاز متفقا کار می کردندولی بعدها بین آنها اختلاف نظر پیدا شد و به دو طایفه تقسیم شدند اتباع شیخ حسن جوری را شیخیان خوانند واتباع امیر مسعود را سربدار ".اختلاف این دو به نفع دشمنان آنان بود در نتیجه با هم متحد شدند و لشکرهای پراکنده را جمع کردندبا پیدایش چنین زمینه و شرایطی و کسب و انتشار اخبار از سوی طرفین ، شیخ حسن جوری مصلحت دید که بیش از هر اقدامی امر به معروف را آغاز کند

زوال دولت سربداران
اختلاف هاى درونى عامل سقوط سربداران شد; زیرا آنان با حمایت عالمان دین به قدرت رسیده بودند. چنانکه گذشت، وقتى آنان این رهبران دینى را مخالف منافع خود مى دیدند در صدد قتل آنان برمى آمدند که این سبب تزلزل در پایه هاى حکومت شد، حتى خواجه على موید، آخرین امیر سربدار با پیروان شیخ حسن به مبارزه برخاست و بسیارى از آنان را کشت. از این رو عده اى به مخالفت با او برخاستند به ویژه آنکه او از امیر تیمور در سرکوبى مخالفان کمک خواست و به استقبال او رفت. این موجب شد که مردم همراه مخالفان در عزم خود در برکنارى خواجه على مصمم باشند، و در مقابل نیروهاى امیر تیمور مقاومت کنند، گرچه در این راه مخالفان موفقیتى به دست نیاوردند. خواجه على در پناه امیرتیمور بود تا اینکه در جنگى گشته شد و با مرگ وى حکومت سربداران برچیده شد. وعاقبت بدست بیگانه ای خونخوار بنام امیرتیمور گورکانی منقرض گردید.

ارتباط سربداران با علما ومراکز شیعی
طوریکه نوشته اند دولت شیعه مذهب سربداران با برخی از عالمان بزرگ شیعه که در خارج از ایران سکنی داشتند رابطه برقرار کرد و باب مکاتبه را با مراکز مهم شیعه افتتاح نمود. از جمله با حلب و جبل عامل در لبنان که از زمان ابن شهر آشوب (قرن ششم هجری) یکی از مراکز مهم شیعیان دوازده امامی محسوب می شد، تماس حاصل گردید، و عالمان آنجا به منظور هدایت مردم و اجرای دقیق شعائر مذهب شیعه به خراسان دعوت شدند. بر اثر همین دعوتها و مراودات بود که فقیه معروف، شهید اول شیخ شمس الدین محمد مکی (مقتول به سال ۷۸۶ هجری ) کتاب مشهور خود یعنی اللمعه الدمشقیه را به نام سلطان علی موید سربداری آخرین امیر سربداران تالیف کرده به خراسان فرستاد، تا شیعیان آن دیار بر طبق فتاوی او که در آن کتاب مندرج است عمل نمایند. این کتاب و شرح آن از مشهورترین کتاب های فقهیه امامیه یعنی شیعیان دوازده امامی است و هنوز نیز شرح لمعه، از کتاب های معتبر درسی طلاب علوم دینی می باشد این اقدام مهم بودکه خواجه علی موید به شهید اول لقب فقیه سربداران بخشید،

ویژگی های دولت سربداران
همانطور که پیش از این ذکرشد ویژگیهای دولت سربداران عبارت است از
▪ اعتقاد به تشیع علوی و پیروی از دوازده امام بود که جزء معتقدات طبقه پائین و متوسط اجتماع ایرانی از قرن اول هجری محسوب می شد
دولت سربداران ، نخستین دولت مستقل ملی شیعیان دوازده امامی در ایران است.
▪ رهبران فکری این جنبش از صوفیان روشن ضمیر و مردم گرای شیعه مذهب عصر خود بوده اند.
▪ فرمانروایان سربدار از میان پیشه وران و روستائیان برخاسته اند.

ویژگیهای فرمانروایان سربدار
فرمانروایان سربدار با اینکه خود را در بعضی مواقع سلطان یا نایب السلطنه مینامیدند و نام خویش را در خطبه می آوردند و سکه به اسم خود میزدند با این وصف تمایلی به انجام تشریفات و شکوه و جلال سازمانی که لازمه زندگی درباری است نداشتند.

ویژگیهای دولت سربداران
نهضت سربداران از ویژگیهای خاصی برخوردار است.این نهضت برای ارج نهادن به ارزشهای انسانی و دفاع از مسائل اخلاقی و وجدانی پدید آمد به تعبیر خواند میر، نسب در آن معتبر نبود
این جنبش، نهضتی خود جوش و مردمی بود و شهریان و روستائیان همه در آن شرکت داشتند.زمامداران آنان سلاطینی بی‏تاج و تخت بودند و از پهلوان گرفته تا قصاب و کشاورز و درویش متصدی امور می‏شدند

برخی از اقدامات فرمانروایان سربدار
ازجمله اقدامات فرمانروایان سربدار تقلیل میزان خراج محصول و لغو سایر عوارض و مالیات هایی که مطابق شریعت اسلام نبود
البته بدین طریق تمام آرزوهای روستائیان جامه عمل نپوشید، ولی حتی تا این اندازه هم نسبت به سیاست مالیاتی ایلخانان مغول و حتی غازان خان، بارشان را فوق العاده سبک می کرد.
بدین ترتیب اقداماتی که فرمانروایان سربدار در زیر فشار مردم بعمل آوردند موجب افزایش نیروهای تولیدی در قلمرو ایشان گردید. اطلاعات مختصر مندرج در منابع موجود شاهد این مدعا است مثلا میرخواند درباره یحیی کرابی هفتمین فرمانروای سربداران می نویسد که : « از غایت عدل و داد ولایت او بنهایت آبادانی و معموری رسید ، خواند میر درباره وی می نویسد : « مملکتش معمور و آبادان گشت »

سربداران ازنگاه محققین
دولت شاه از احیای قناتها در ولایت طوس و مشهد صحبت می داردحافظ ابرو و در وصف خراسان در نیمه دوم قرن هشتم هجری از رونق و ترقی ولایت بیهق در عهد فرمانروایان سربدار سخن می گوید و یادآور می شود که شهر سبزوار، پایتخت سربداران، در پایان دوره حکمرانی ایشان توسعه یافت و به یکی از بزرگترین شهرهای ایران مبدل گشت.
چنانکه معلوم است نفوذ فکری و عقیدتی سربداران و به ویژه جناح افراطی آن نهضتی بسیار عمیق بود و از حدود خراسان تجاوز می کرد، بطوریکه نهضت های مردم سمرقند و کرمان و دیگر شهرها نیز به اسم سربداران خوانده شد.

سربداران ازنگاه محققین
پطروشفسکی محقق معروف روسی درباره اهمیت جنبش ملی سربداران در قرن هشتم هجری می نویسد:
علی رغم ظاهر مذهبی و عرفانی ( سیستیک ) نهضت سربداران را باید ترقی خواهانه دانست زیرا جنبش مزبور، قشرهای وسیع تولید کنندگان را در بر گرفت و آنان را به مبارزه مسلحانه بخاطر منافع اجتماعی خویش علیه بهره کشی فئودالی و فاتحان بیگانه دعوت کرد.

سربداران ازنگاه محققین
احسان طبری محقق معاصر درباره سربداران می نویسد:
«سربداران دعوی داشتند که می خواهند کاری کنند که حتی یک تاتار تا قیام قیامت خیمه در خاک ایران نزند، آنها تعالیم صوفی را با شیوه عیاری و جوانمردی در آمیخته و نخستین هنگهای درویشان مسلح را پدید آوردند. این جنبش را از طفیلی گری و گدائی و مقاومت منفی به نبردهای خونین مردانه راهنمایی کردند. خود عنوان سربداریه که از آمادگی درویشان برای آنکه سرخود یا سر دشمن را بردار ببینند حکایت می کند، نماینده روحیات پرخاشگر این جنبش است.»

و آخرین تحقیق اینکه:
در زمان حکومت سربداران دهقانان فقط سه دهم محصول جمع آوری شده را به عنوان مالیات به دولت می پرداختند و اضافه بر این مبلغ، دیناری از آنها به عنوان مالیات گرفته نمی شد. فرمانروا، مقربان و سربازان همه یک جور لباس می پوشیدند و جامه های آنها شامل پارچه هایی از پشم گوسفند یا شتر بود، در خانه فرمانروا هر روز گردهمایی تشکیل می شد که حاضران غذا می خوردند، در این اجتماع هر کس اعم از ثروتمند و بینوا می توانست شرکت کند و غذا بخورد. چریک ها معمولا از میان دهقانان برگزیده می شدند، شماره آنها در آغاز دوازده هزار تن، بعدها هیجده هزار تن و سرانجام بیست و دو هزار تن مرد رزمنده بود، همه اینها از دولت حقوق جنسی می گرفتند. رزمندگان سربداران به عنوان دلیرترین پیکارجویان نامدار شدند

عنوان سربدار
در پایان این تحقیق و تالیف توضیح این مطلب لازم بنظر می رسد که جنبش سربداران در قرن هشتم هجری از حدود خراسان و کومش ( قومس ) و گرگان تجاوز کرد و در سمرقند و کرمان و دیگر شهرها قیامهایی در دوره تیمور گورکانی به وقوع پیوست که به اسم سربداران خوانده شده است.
با توجه به نوشته های کتابهای تاریخ این دوره احتمال داده می شود که بعد از واقعه باشتین و قیام مردانه سربداران (اوصاف سربداری صفت عام قیامهای مردمی شده، مانند سربداران سمرقند و به همین علت در بعضی اسامی کلمه سربداربه صورت لقب یا صفت آمده، مانند: (چوپان سربدار و ملوک سربدارو یا اینکه بنا به توصیه و صلاحدید سازمان زیرزمینی شیعیان دوازده امامی و غیرتمندان ملی و ناراضیان از حکومت بیگانه در مشرق و شمال شرق ایران در قرن هشتم هجری نام سربداربوسیله رسولان متعدد به عنوان سمبل و آرم ملی و مقاوم در برابر بیگانگان بشمار آمده و تثبیت شده است

ماهیت حکومت سربداران
شاید بتوان گفت سربداران قبل از صفویه تنها سلسله محلی بودند که مذهب تشیع را به عنوان ایدئولوژی فکری حاکمیّت خود انتخاب کرده و در راه بسط و گسترش آن کوشیدند ولی متاسفانه چالش بین دو گروه درون دولتی از یک سو و تهدید دشمنان خارجی از سوی دیگر از همان آغاز ارکان این دولت را لرزانده و به سوی اضمحلالش راند. تنفر از عنصر مغول و تثبیت ایدئولوژی تشیع به عنوان زیربنای فکری حکومت از ویژگی ها و مختصات این دولت بودکه نزدیک به پنجاه سال پایید و راه را برای حاکمیّت صفویان هموار ساخت. آن ها فعالانه در راه راندن عنصر بیگانه از مرز و بوم خود از جان خود مایه گذاشتند و تا آخرین بقایای مغولان را از ایران نراندند از پای ننشستند.

تاثیرجنبش سربداران برسایر انقلابات
در میان سلسله‏های امرائی که بعد از برافتادن ایلخانان در ولایات مختلفه ایران مدتی امارت و تسلط یافته‏اند، سربداران اگر چه نه از جهت وسعت مملکت و قدرت و شکوت با امرای دیگر قابل مقایسه هستند و نه از حیث دوام دولت و عظمت آثار، ولی از یک بابت در تاریخ ایران قبل از تشکیل سلسله صفویه اعتباری خاص دارند و آن قیام ایشان است به مخالفت با اهل تسنن به عنوان علمداری از مذهب شیعه و سعی در انتشار آداب و احکام این دین.

گر چه سربداران از حیث مدت حکومت و وسعت قلمرو مقام شامخی نداشتند، اما اهمیت آنان بیشتر در آن است که آشکارا و بی‏پروا از مذهب تشیع دفاع می‏کردند و نبرد آنان با همسایگان شرقی خود، آل کرت که حامی اهل تسنن بودند نبردی مذهبی، عقیدتی بود که سالها به طول انجماید. ( حافظ ابرو:همان، جلد 1، صص 453-451.)
شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری وعظ و تبلیغ خود را بر مبنای تشیع اثنی عشری و اعتقاد به ظهور قریب الوقوع امام زمان و آیین مهدویت قرار داده بودند.امرای سربداری بویژه شمس الدین علی و خواجه علی موید نیز از این مذهب حمایت می‏کردند

● امیران دولت سربداران و مدت حکومت آنان
۱) پهلوان امیر عبدالرزاق باشتینی دو سال و یکماه (از سال ۷۳۶ تا ۷۳۸ هجری)
۲) پهلوان امیر وجیه الدین مسعود باشتینی هفت سال (از سال ۷۳۸ تا ۷۴۵ هجری )
۳) پهلوان محمد آیتیموردو سال (از سال ۷۴۵ تا ۷۴۷ هجری )
۴) کلواسفندیار یکسال و یکماه (از سال ۷۴۷ تا ۷۴۹ هجری )
۵) پهلوان امیر شمس الدین فضل الله هفت ماه (از سال ۷۴۹ تا ۷۴۹ هجری)
۶) خواجه یحیی کرابی چهار سال و هشت ماه (از سال ۷۵۳ تا ۷۵۹ هجری)
۷) خواجه ظهیر کرابی یکسال (از سال ۷۵۹ تا ۷۶۰ هجری)
۸) پهلوان حیدر قصاب یکسال و یکماه (از سال ۷۶۰ تا ۷۶۱ هجری )
۹) لطف الله فرزند پهلوان امیرمسعود یکسال و سه ماه (از سال ۷۶۱ تا ۷۶۲ هجری )
۱۰) پهلوان حسن دامغانی چهار سال (از سال ۷۶۲ تا ۷۶۶ هجری )
۱۱) خواجه نجم الدین علی موید هفده سال (از سال ۷۶۶ تا ۷۸۳ هجری – مرگ ۷۸۸ هجری

کتابنامه

1-آژند، یعقوب، قیام شیعی سربداران ، نشر گستره، تهران، 1363.
2-ابن بطوطه:محمد بن عبد اللّه:سفر نامه ابن بطوطه، ترجمه محمد علی موحد، انتشارات آگاه، تهران، 1370.
3-اسمیت، جان ماسون:خروج و عروج سربداران ، ترجمه یعقوب آژند، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1361.
4-اقبال آشتیانی:عباس:تاریخ مغول، امیر کبیر، تهران، 1376.
5-امانی، محمد حسن:شهید اول فقیه سربداران ، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، 1372.
6-پطروشفسکی، ایلیا یا ولوویچ:نهضت سربداران خراسان، ترجمه کریم کشاورز، پیام، تهران، 1351.
7-حافظ ابرو، عبد اللّه بن لطف اللّه:زبده التواریخ، تصحیح کمال حاج سید جوادی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1372.
8-خواندمیر، غیاث الدین:تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، تهران، 1313.
9-دولتشاه سمرقندی:تذکره الشعرا، به تصحیح محمد رمضانی، خاور، تهران، 1366.
10-رشید یاسمی غلامرضا:احوال ابن یمین:شرق، تهران، 1303.
11-سمرقندی:کمال الدین عبد الرزاق:مطلع سعدین و مجمع بحرین، به اهتمام عبد الحسین نوایی، کتابخانه طهوری، تهران، 1353.
12-فصیحی خوافی، احمد بن محمد:مجمل فصیحی، تصحیح محمود فرخ، باستان، مشهد، 1341.
13-کسروی تبریزی، احمد:تاریخ پانصد ساله خوزستان، خواجو، بی‏جا، 1362.
14-میر خواند، محمد بن خاوندشاه:روضه الصفا، تصحیح جمشید کیانفر، اساطیر، تهران، 1380.
15-مرعشی، ظهر الدین:تاریخ گیلان و دیلمستان، به تصحیح منوچهر ستوده، انتشارات اطلاعات، تهران، 1364.
16-:تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، مطبوعاتی شرق، تهران، 1345.
17-یزدی، شرف الدین علی:ظفر نامه، به اهتمام محمد عباسی، امیر کبیر، تهران، 1336.
18-کسروی تبریزی، احمد:تاریخ پانصد ساله خوزستان، خواجو، بی‏جا، 1362
19-امین زاده، علی:جنبشهای شیعی در ایران، امیدمهر، 1384
20 – حقیقت،عبد الرفیع ، کومش ،1372


تعداد صفحات : 43 | فرمت فایل : پاورپوینت قابل ویرایش

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود