برنامه ریزی و سیاست گذاری
فرهنگی
در ایران
بنام خدا
استاد شهید مطهری می فرماید:
همان طور که فرد دارای روح است جامعه هم روح دارد. هر جامعه ای دارای فرهنگی است که آن فرهنگ روح جامعه را تشکیل می دهد فرهنگ هر ملتی روح آن ملت است. اینکه می گویند برای اینکه ملتی را از بین ببرند اول فرهنگش را از او می گیرند برای این است که اگر فرهنگش را از او بگیرند روحش را از او گرفته اند و وقتی که روحش را از او بگیرند او مرده است.
مقدمه
اکنون این واقعیت به خوبی در هزاره جدید پذیرفته شده است که مقوله «فرهنگ» اهمیتی محوری در تمامی عرصه های زندگی بشر دارد. اهمیت فرهنگ اکنون از نقشی که برای آن در زمینه همبستگی اجتماعی، ایجاد انگیزه و تحول پیشرفت، حل مشکلات اجتماعی، پر کردن اوقات فراغت و غیره متصور بودند بسی فراتر رفته است. امروزه سرنوشت کشورها کاملاً با تحولاتی که در عرصه فرهنگ در سطوح ملی و فراملی رخ می دهد پیوند خورده است.
مقدمه ادامه
کشورها و یا به عبارت دقیق تر دولت – ملت ها در جهان متغیّر کنونی وارد فضایی شده اند که اقدامات و فعالیت هایشان به طور اجتناب ناپذیری تحت تاثیر تحولات عرصه فرهنگ قرار دارد. اگرچه بخشی از تحولات عرصه فرهنگ برای دولت – ملت ها اجتناب ناپذیر بوده و آنها خواه ناخواه مشمول تاثیراتی خواهند بود که در این عرصه رخ می دهد ولی بخش قابل توجهی از این تحولات قابل درک و پیش بینی بوده و می توان برای آن «برنامه ریزی»کرد و تحت نظارت و کنترل درآورد و در واقع آن را مدیریت کرد.
مقدمه ادامه
مدیریت فرهنگ یکی از نیازهای اساسی کشورها در وضعیت کنونی است و نه تنها اکنون به عنوان یک رشته علمی جایگاه خاصی در نظام دانشگاهی کشورها دارد؛ بلکه نوعی هنر نیز محسوب می شود.
مقدمه ادامه
علم و هنر نزدیک کردن مدیریت و فرهنگ به یکدیگر و بکارگیری مدیریت در عرصه فرهنگ، فراتر از یک رشته، به نیازی اساسی و مبرم تبدیل شده است. مدیریت فرهنگ، حتی اگر با این نام شناخته نشود، در تمام کشورها به انحاء مختلف وجود دارد.
مقدمه ادامه
در کشور ما تحت تاثیر شرایط اقتصادی و اجتماعی خاص ناشی از انقلاب و جنگ، تحولات و تغییرات گسترده ای در عرصه فرهنگ به وقوع پیوست. انقلاب اسلامی با آرما ن ها و اهداف فرهنگی خود به تاسیس نظامی منجر شد که باید برای تحقق آنها دست به نهادسازی و سازماندی می زد. امر سازماندهی فرهنگ و امور مرتبط با آن پس از انقلاب اسلامی با تمام اهمیتی که داشت و با تمام تلاش هایی که صورت گرفت با فراز و نشیب های زیادی مواجه شد و در مجموع آن گونه که باید با هدف یا اهداف مشخصی دنبال نشد.
مقدمه ادامه
آنچه پس از سه دهه، بر اساس نتایج بدست آمده از مختصر بررسی های انجام شده در خصوص فعالیت های دستگاه ها و سازمان های فرهنگی، می توان گفت این است که بخشی از عملکردها و فعالیت های فرهنگی و سازماندهی های انجام شده در این عرصه، از الگوی مشخص و از پیش اندیشیده شده ای برخوردار نبوده است.
مقدمه ادامه
علی رغم اهمیت این موضوع، متاسفانه مطالعات و تحقیقات انجام شده در زمینه مدیریت فرهنگ در ایران بسیار محدود است. به جز چند طرح پژوهشی که عمدتاً توسط دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام شده است، تولیدات پژوهشی این عرصه مطالعاتی بسیار محدود می باشد و در واقع جز تعداد محدودی طرح و کتاب و مقاله که- دسترسی به آنها نیز آسان نمی باشد- آثار قابل ملاحظه ای در این عرصه وجود ندارد.
مبحث سیاستگذاری و برنامه ریزی فرهنگی در 5 بخش ارائه میگردد:
بخش اول شامل مباحث مشروحه ذیل است:
1- تعریف مفهوم فرهنگ، ابعاد، ویژگی ها، و برخی نظریه های مربوط به آن،
2- تعریف مفهوم مدیریت فرهنگ، ابعاد و چارچوب های آن، ضرورت و اهمیت آن
بخش دوم مباحث ذیل رامورد بررسی قرارمی دهد:
1- تعریف، ضرورت و دیدگاه های مرتبط با برنامه ریزی فرهنگی،
2- الگوهای سه گانه برنامه ریزی و سیاستگذاری فرهنگی،
3- نقش و جایگاه دولت در برنامه ریزی فرهنگی،
4- ملزومات و ویژگی های برنامه ریزی فرهنگی مطلوب،
5- وضعیت برنامه ریزی فرهنگی در دوره قبل و بعد از انقلاب اسلامی
6- چالش ها و تهدیدات فراروی برنامه ریزی فرهنگی
بخش سوم حول محور سیاست فرهنگی در جهان متغیر مباحث ذیل رامورد تبیین قرارداده است:
1- جهانی شدن، ابعاد و شاخص های آن،
2- سیاست فرهنگی و تاثیر جهانی شدن بر سیاست فرهنگی کشورها،
3- جهانی شدن و فرهنگ، پیامدهای فرهنگی جهانی شدن و رویکردهای مرتبط با آن.
بخش چهارم که به بررسی آسیب شناسانه ساماندهی فرهنگی در ایران می پردازد شامل مباحث ذیل است:
1- وضعیت ساماندهی فرهنگی در ایران از ابعاد و زوایای مختلف،
2- رویکردهای موجود در زمینه بررسی عملکرد سازمان های فرهنگی،
3- وضعیت بهره وری در بخش فرهنگ در کشوربراساس اطلاعات موجود.
بخش پنجم به نظارت و ارزیابی فعالیت های فرهنگی در ایران می پردازد :
در این بخش سعی شده است تا وظایف و عملکرد دستگاه های فرهنگی ناظر مورد بررسی قرار گرفته و با ذکر نمونه هایی وضعیت فعلی نظارت بر عملکرد سازمان های فرهنگی و عملکرد آنها مورد بررسی قرار گیرد.
بخش اول:
تعریف مفهوم فرهنگ و مدیریت فرهنگی ابعاد، ویژگی ها، و برخی نظریه های مربوط به آن.
فرهنگ تعریف و تحدید مفهومی
ازنظر اکثر محققان و صاحب نظران، ارائه تعریفی یگانه از «فرهنگ» کاری بسیار دشوار است؛ زیرا «فرهنگ» مقوله ای پیچیده و مناقشه انگیز است شاید به تعداد متفکرانی که در حوزه فرهنگ فعالیتی قابل توجه انجام داده اند، بتوان تعاریف متعدد از آن ارائه کرد.
ادامه
کروبر و کلاک هون که در سال 1952 کتاب ارزشمند «فرهنگ: مروری انتقادی بر مفاهیم و تعاریف» را به رشته تحریر درآوردند، تنها در میان انسان شناسان آمریکایی و انگلیسی توانستند 164 تعریف متفاوت از فرهنگ را شناسایی نمایند.
ادامه
قبل از اینکه تعریف خود را از فرهنگ ارائه دهیم، بهتر است بدانیم متفکران و صاحب نظران حوزه فرهنگ چه برداشتی از آن دارند. لذا ابتدا به سراغ پیشکسوت ترین آنها؛ یعنی مردم شناسان، می رویم. بی شک مردم شناسان، پیشکسوتان علمی فرهنگ هستند.
ادوارد برنت تایلور
«فرهنگ یا تمدن» مجموعه پیچیده ای است شامل دانش ها، باورها، هنر، اخلاقیات، حقوق، آداب و رسوم و دیگر عادات و توانایی هایی که انسان به عنوان عضو جامعه آن را داراست.
وی اولین تعریف علمی را از فرهنگ ارائه نمود. به اعتقاد تایلور:
گیلفورد گیرتز
به اعتقاد وی فرهنگ الگویی از معانی است که در اشکال نمادین متبلور شده و شامل اعمال، بیانات و واقعیاتی معنادار می باشد که در اثر ارتباط افراد با یکدیگر به وجود می آیند و در اثر آن، افراد در تجربیات، مفاهیم و باورهای یکدیگر مشارکت می جویند.
کلاید کلاکه ون معانی زیر را برای فرهنگ پیشنهاد کرده است:
ریموند ویلیامز کاربردهای معاصر مفهوم فرهنگ را به چهار دسته تقسیم بندی کرده است:
1. فرهنگ در معنای فرایند کلی رشد فکری، معنوی و زیبایی شناختی
2. فرهنگ در معنای شیوه به خصوص زندگی یک ملت، دوران یا گروه
3. فرهنگ در معنای آثار و فعالیت های فکری و به ویژه هنری
4. فرهنگ در معنای سیستم نشانه هایی است که ازطریق آن نوعی نظم اجتماعی عرضه، برقرار، تجربه و جستجو می شود
دقت در تعاریف صاحب نظران در خصوص فرهنگ، نشان می دهد فرهنگ در دو معنا به کار برده شده که اگر بتوان آنها را در کنار هم جمع کرد، تعریفی قابل قبول از فرهنگ ارائه خواهد شد؛
نخستین معنا، در چارچوب مردم شناختی یا جامعه شناختی مفهومی فراگیر است که مجموعه نگرش ها، اعتقادات، آداب و رسوم، عرف ها، ارزش ها و اعمالی را توصیف می کند که در هر گروهی مشترک یا مطرح است.
معنای دوم از مفهوم «فرهنگ»، جهت گیری کارکردی تری دارد و بر پاره ای از فعالیت های مردم و محصولات این فعالیت ها که به جنبه های فکری، اخلاقی و هنری زندگی انسان مربوط می شوند، دلالت دارد. در این معنا، «فرهنگ» به فعالیت هایی مربوط می شود که مبتنی بر روشنگری و پرورش ذهن است، نه کسب مهارت های فنی یا حرفه ای محض.
برای آنکه فعالیتی را فرهنگی بنامیم، باید سه شرط اساسی برای آن قائل شویم:
1. فعالیت های مورد نظر شامل نوعی خلاقیت در تولید خود باشند؛
2. فعالیت های مورد نظر به آفرینش و انتقال معنای نمادین بپردازند؛
3. ستادنده (محصول) آنها، حداقل به طور بالقوه، واجد نوعی ویژگی عقلانی باشد
تعریف ما از فرهنگ عبارت است از:
«مجموعه نگرش ها، اعتقادات، آداب و رسوم، ارزش ها و هنجارهایی که در هر گروهی مشترک است و همچنین شامل اعمال، فعالیت ها و محصولاتی است که به جنبه های فکری، اخلاقی و هنری زندگی انسان مربوط می شوند».
(سایر مباحث مهمی که درادامه مطرح خواهد شد چون «صنایع فرهنگی»، «کالاهای فرهنگی» و «نهادهای فرهنگی» حول این تعریف از فرهنگ میباشد)
معانی مفهوم فرهنگ
برخی تعاریف فرهنگ براساس رهیافت های مختلف
ابعاد و جلوه های فرهنگ
صاحب نظران علوم اجتماعی، فرهنگ را از دو بُعد متمایز می کنند:
1. فرهنگ به عنوان «واقعیتی عینی»یا«فرهنگ مادی»: یا «نظیر آثاری که تحقق پذیرفته اند، یا هرآنچه به عنوان حاصل یا نتیجه ارائه می شود.
2. فرهنگ به عنوان واقعیتی که انسان ها با آن زندگی می کنند، مشارکت در سلسله اموری مستمر و با تحرک، هیئتی پرتحرک و متشکل از ارزش ها (مدل های فرهنگی)یا همان «فرهنگ غیرمادی».
مالینوفسکی برای فرهنگ سه بعد تفکیک ناپذیر قائل است :
1. پایه مادی فرهنگ؛ اشیاء و ابزاری که بر روی آنها کار انجام گرفته است؛
2. پیوندهای اجتماعی انسان؛ شیوه رفتار پذیرفته شده و همانند؛
3. اعمال سمبلیک
ابعاد فرهنگ از دیدگاه مالینوفسکی
کالاهای مادی
اعمال نمادین
شیوه های پذیرفته شده رفتار
گی روشه نیز برای فرهنگ دو وجه قائل است:
1 . وجه عینی فرهنگ؛
وجه عینی فرهنگ از دیدگاه گی روشه، با آنچه در ابتدای این مبحث آورده شد، متفاوت می باشد.در دیدگاه گی روشه، وجه عینی فرهنگ شامل حالات تفکر، احساس و اعمالی است که اشخاص به طور مشترک دارا هستند و بین آنها روابطی ایجاد می کند که هریک آن را واقعی احساس می کنند.
2. وجه نمادی فرهنگ
اولسون نیز برای فرهنگ چهار بُعد یا جزء اصلی قائل است که عبارتند از:
1- باورها،
2- ارزش ها،
3- هنجارها و
4- تکنولوژی ها.
اجزاء اصلی فرهنگ از دیدگاه اولسون
جلوه های فرهنگ از دیدگاه رجب زاده
اعتقادها، ارزش ها و گرایش ها
آثار و محصولات هنری
رفتارهای تثبیت شده
آثار فرهنگی
(ابزارها و آثار)
متبلور
نهادی
نمادی
درونی شده
ویژگی های اساسی فرهنگ
گی روشه – جامعه شناس کانادایی- معتقد است فرهنگ چند خصوصیت اساسی دارد:
1. فرهنگ هم شکل رسمی دارد و هم غیررسمی (عمومی).
2. فرهنگ شامل شیوه های تفکر، احساس و عمل یک گروه یا اعضاء یک جامعه است.
3. شیوه های مشترک فکر، احساس و عمل بین افراد متعدد، ازجمله مواردی هستند که قبل از هر چیز فرهنگ را می سازند.
4. هیچ خصوصیت فرهنگی، به طور زیستی یا ژنتیکی انتقال نمی یابد و هیچ خصوصیت فرهنگی در آغاز تولد در اندام زیستی انسان وجود ندارد.
ویژگی های اساسی فرهنگ ادامه
کلاک هون – مردم شناس آمریکایی – هشت ویژگی برای فرهنگ قائل است این ویژگی ها عبارتند از:
1. فرهنگ آموختنی است؛
2. ناشی از عوامل زیست شناختی، محیط زیستی، روان شناختی و تاریخ وجود بشر است؛
3. ساختاری است؛
4. به جنبه های گوناگون تقسیم می شود؛
5. پویاست؛
6. تغییرناپذیر است؛
7. شامل قواعدی است که تجزیه و تحلیل، آن را به روش های علمی ممکن می کند.
8. وسیله ای است که فرد به کمک آن با محیط خود سازگار می شود و برای ابراز خلاقیت خود ابزاری می آورد
تالکوت پارسونز معتقد است: در تمام فرهنگ ها سه ویژگی مشترک می باشد، که عبارتند از: 1. انتقال پذیری فرهنگ و اینکه یک سنت و میراث اجتماعی است؛ 2. انسان ها در فرهنگ شریک می باشند و آن محصول کنش متقابل انسان ها است؛ 3. فرهنگ ها قابل آموزش هستند.
ویژگی های اساسی فرهنگ ادامه
کارکردهای فرهنگ
1. انسجام بخشی
2. قالب ریزی شخصیت
3. سازگاری
4. هویت بخشی
نظریه های فرهنگ
با تاکید بر رویکرد مردم شناسانه و با معیار تاریخی نظریات فرهنگ عبارتند از:
1. تحول گرایی
2. اشاعه گرایی
3. کارکردگرایی
4. ساختارگرایی
5. کارکردگرایی ساختاری
6. نمادگرایی
7. نمادگرایی ساختاری
1. تحول گرایی
اساس نظریات تحول گرایانه، بر فرایند تحول در ابعاد مختلف فرهنگی نظیر: اعتقادات، نظام خویشاوندی و تکنولوژی استوار است؛ به عنوان نمونه، مورگان با معیار قراردادن تکنولوژی سه مرحله مختلف را در حیات فرهنگی بشر شناسایی کرده است که عبارتند از: مرحله توحش، مرحله بربریت و مرحله تمدن. تایلور نیز با معیار قرار دادن فعالیت های تولیدی به سه مرحله تکاملی؛ شکار، دامپروری و کشاورزی باور دارد.
2. اشاعه گرایی
نظریات اشاعه گرایانه فرهنگ، با انتقاد شدید از خطی بودن نظریات تحول گرایانه آغاز شد. نظریه اشاعه گرایی، سیر مراحل تمدن و فرهنگ را به صورت خطی، و در هر جامعه، مستقل و موازی با جوامع دیگر نمی داند؛ بلکه معتقد است: فرهنگ های جوامع از یک یا چند مرکز اشاعه گرفته اند و شباهت بین فرهنگ ها به علت رفت وآمدها، دادوستدها، مهاجرت ها، لشکرکشی ها و در اثر اقتباس، تقلید یا اخذ است مردم شناسانی چون الیوت اسمیت، کروبر، کلاک هون و تاحدودی بواس را از نظریه پردازان این دیدگاه می دانند.
3. کارکردگرایی
کارکردگرایی، شئون مختلف جامعه را برحسب پیامدهای سودمندی که برای نظام بزرگ تر اجتماعی دارند، تبیین می کند و حضور هر جنبه یا عنصر را بر حسب اثر سودمندی که برای کل نظام دارد، مورد توجه قرار می دهد
کارکردگرایان، فرهنگ را دارای کارکرد ارضاء نیازهای انسان در زندگی اجتماعی و انطباق انسان با محیط اطرافش می دانند و معتقدند اجزاء مختلف فرهنگ، در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر و در جهت برآوردن این خواسته شرکت می جویند.
4. ساختارگرایی
ساختارگرایی، شئون مختلف جامعه را بر حسب پیامدهای پیش بینی پذیرِ اوصاف ساختاری جامعه تبیین می کند.
چهار اندیشه اساسی ساختارگرایی
الف) فرهنگ های مختلف را می توان با توسل به یک الگوی معین به تعریف در آورد؛
ب) شمار انواع فرهنگ ها محدود است؛
ج) مطالعه جامعه ابتدایی، بهترین روش برای تعیین ترکیب های ممکن میان عناصر فرهنگی است؛
د) چنین ترکیب هایی را می توان مستقل از افراد وابسته به گروه، مورد مطالعه قرار داد؛
5. کارکردگرایی ساختاری
کارکردگرایی ساختاری فرهنگ جامعه را از نظام اجتماعی آن مشتق می داند و به فرهنگ به عنوان اشکال استاندارد رفتار و احساساتی نگاه می کند. این نحله با استناد به اصطلاح «یکپارچگی فرهنگی» فرض را بر این قرار می دهد که «فرهنگ» به مثابه یک کل، افراد بسیاری را در یک ساخت اجتماعی؛ یعنی سیستم های با ثبات تعیین کننده گروه ها، وحدت می دهد، روابط بین افراد را تنظیم می کند و تطبیق پذیری آنان را با محیط فیزیکی خارجی میسر می سازد.
6. نمادگرایی
. این رویکرد که رویکردی خِرَدگرا محسوب می شود؛ برداشت ویژه ای از مفاهیم «ذهن»، «نماد» و «معنی» ارائه می دهد. براساس این رویکرد، کنش های اجتماعی، (جمعی یا فردی) بر فراگردی استوار هستند که به واسطه آن، کنشگران شرایط مقابل خود را تفسیر و ارزیابی می کنند. در این حالت، فرهنگ چارچوبی محسوب می شود که در درون آن می توان رفتارها را به طرز معقولی توصیف و تشریح کرد.
7. نمادگرایی ساختاری
نظریه نمادگرایی ساختاری همان گونه که از نامش پیداست، تلفیقی از دو نظریه نمادگرا و ساختارگرا می باشد. این نظریه توسط اندیشمندانی چون جان تامپسون ارائه شده است. به عقیده وی، این مفهوم در ساختارهای اجتماعی مشخصی معنی می یابد. نمادها در ساختارهای اجتماعی ظهور و بروز پیدا کرده و رشد می کنند و بدون شناخت آنها، نمی توان به حقیقت نمادهای پدید آمده توسط انسان ها دست یافت.
مدیریت فرهنگی تعریف مفهومی
در مبحث قبل برداشت خود را از مفهوم فرهنگ بیان نمودیم، در این قسمت از مفهوم مدیریت شروع می کنیم. برخلاف مفهوم فرهنگ، تعریف «مدیریت» چندان پیچیده نیست. اکثر تعاریف مدیریت بسیار به هم نزدیک هستند و می توان در تعریف این مفهوم، شاهد اجماع میان علمای مدیریت بود. ازاین رو ما نیز در این بحثی که خدمت دانشجویان محترم هستیم، تعریف ذیل را به عنوان تعریف ساده و علمی مدیریت می پذیریم :
وآن عبارت است از:
«فراگرد به کارگیری موثر و کارآمد منابع مادی و انسانی بر مبنای یک نظام ارزشی پذیرفته شده که ازطریق برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل عملیات برای دستیابی به اهداف تعیین شده صورت می گیرد»
براساس تعریف فوق:
1. مدیریت یک فراگرد است؛
2. بر هدایت تشکیلات انسانی دلالت دارد؛
3. مدیریت موثر مبتنی بر تصمیم گیری مناسب و دستیابی به نتایج مطلوب است؛
4. مدیریت کارآ، متضمن تخصیص و مصرف مدبّرانه منابع است؛
5. مدیریت بر فعالیت های هدفدار تمرکز دارد
فرهنگ
مدیریت
ابعاد و چارچوب های مدیریت فرهنگی
علما و صاحب نظران علم مدیریت، برای هر مدیریتی پنج جزء یا وظیفه اصلی قائل هستند. این وظایف عبارتند از:
الف) برنامه ریزی،
ب) سازماندهی،
ج) بسیج منابع و نیروها،
د) هدایت و رهبری،
ه( کنترل و نظارت
الف) برنامه ریزی
برنامه ریزی، بنیاد مدیریت را تشکیل می دهد. برنامه ریزی یک پل لازم و ضروری است که بین حال و آینده زده می شود و احتمال دستیابی به هدف های مورد نظر را بالا می برد. برنامه ریزی دربرگیرنده همه فعالیت هایی است که مدیر برای تدارک دیدن امور آینده انجام می دهد. اقداماتی که در این زمینه انجام می شود، عبارتند از: پیش بینی، تعیین هدف های بلند مدت، تدوین استراتژی ها، تعیین سیاست ها و درنظرگرفتن هدف های کوتاه مدت.
به عبارت دیگر برنامه ریزی عبارت است از:
1. تعیین هدف و یافتن یا پیش بینی کردن راه تحقق آن؛
2. تصمیم گیری در خصوص اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد؛
3. تصور و طراحی وضعیت مطلوب، با دریافت و پیش بینی راه ها و وسایلی که نیل به آن را میسر می سازد؛
4. طراحی عملیات، برای تغییر یک شیء یا موضوع برمبنای الگوی پیش بینی شده.
براساس گستره، قلمرو و سلسله مراتب برنامه ریزی نیز از دو نوع برنامه ریزی نام برده می شود که عبارتند از:
1. برنامه ریزی استراتژیک (جامع)
2. برنامه ریزی عملیاتی (اجرایی)
برخی از صاحب نظران، علاوه بر دو نوع برنامه ریزی که ذکر شد، نوع دیگری نیز برای برنامه ریزی قائل هستند و آن «برنامه ریزی تاکتیکی» است.
انواع برنامه ریزی و ارتباط آن با سطوح مدیریت
ب) سازماندهی
سازماندهی فراگردی است که طی آن با تقسیم کار میان افراد و گروه های کاری و ایجاد هماهنگی میان آنها، برای کسب اهداف تلاش می شود فرایند سازماندهی شامل مراحل زیر است:
1. طراحی و تعریف کارها و فعالیت های ضروری؛
2. دسته بندی فعالیت ها برحسب مشاغل و منصب های سازمانی تعریف شده؛
3. برقراری رابطه میان منصب های سازمانی برای کسب اهداف مشترک.
ج) بسیج منابع و امکانات
یکی از وظایف اساسی مدیران، بسیج منابع و امکانات است که از آن به عنوان «طرح ریزی و تامین نیروی انسانی» یاد می شود.
وظیفه بسیج منابع و امکانات شامل موارد زیر است:
1. مدیریت بازاریابی؛
2. تامین منابع مالی و سرمایه ای؛
3. تامین مواد و وسایل؛
4. ارزیابی انتخاب و پرورش مدیران؛
5. تامین و استفاده از منابع حقوقی و مقرراتی.
د) هدایت
مرحله هدایت ـ که برخی از صاحب نظران علم مدیریت از آن به عنوان مرحله ایجاد انگیزه و رهبری نام می برند – درواقع یکی از مهم ترین مراحل مدیریت محسوب می شود. اهمیت این مرحله به حدی است که علمای مدیریت اغلب آن را با خود مدیریت یکسان تلقی می کنند.
هدایت، بر تلاش مدیر برای انگیزش کارکنان به منظور نیل به اهداف سازمانی دلالت دارد. این تلاش به سه طریق صورت می گیرد: «رهبری»، «انگیزش» و «برقراری ارتباطات»
ه) کنترل، نظارت و ارزشیابی
کنترل و ارزشیابی معمولاً آخرین مرحله از فرایند مدیریت به حساب می آید. البته این حرف بدان معنا نیست که مدیران باید منتظر بمانند تا مراحل قبلی محقق شود، سپس به نظارت و ارزشیابی مشغول شوند.
به طور کلی فعالیت هایی که در فراگرد کنترل انجام می گیرند، به چند مرحله تقسیم می شوند:
1. تعیین معیارها و ضوابط کنترل؛
2. تشخیص میزان انحراف ها و بررسی علل بروز آنها؛
3. تنظیم و اجرای برنامه ها و عملیات اصلاحی
رویکردهای فرهنگی و تاثیر آن بر مدیریت فرهنگی
در یک تقسیم بندی کلی، رویکردهای موجود در خصوص فرهنگ را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
1. رویکرد مارکسیستی؛
2. رویکرد لیبرالیستی؛
3. رویکرد اسلامی.
به لحاظ تحلیلی می توان تمامی رویکردهای فرهنگی را با اندکی تسامح در رویکردهای فوق تجمیع و تلخیص کرد.
پایان بخش اول
بخش دوم:
برنامه ریزی و سیاست گذاری فرهنگی در ایران
برنامه ریزی فرهنگی
تعریف مفهومی
اگر «برنامه ریزی» را مداخلات هدفمند، آگاهانه و سنجیده انسانی در مسیر حوادث و فرایندها بدانیم – که نتیجه آن ممکن است موفقیت آمیز باشد یا نه – بر این اساس، برنامه ریزی فرهنگی را نیز می توان کوشش آگاهانه، سنجیده و سازمان یافته دولت برای ایجاد تغییر در وضع موجود و دستیابی به اهداف مطلوب در حوزه های مختلف فرهنگی دانست.
«برنامه ریزی فرهنگی» با مفروضات زیر همراه می باشد:
1- در حوزه فرهنگی می توان دست به برنامه ریزی زد و اگر امری مطلوب نباشد، امری اجتناب پذیر است؛
2- در حوزه فرهنگ، مشکلاتی وجود دارد که باید آنها را با اقداماتی که «برنامه ریزی فرهنگی» می نامیم، مرتفع سازیم؛
3- برنامه ریزی فرهنگی بیشتر برعهده دولت است و یا از دولت انتظار می رود که دست به چنین اقدامی بزند؛
4- برنامه ریزی فرهنگی مبتنی بر سرمشق ها و الگوهای فرهنگی موجود در جامعه است.
نکته:
بین مفهوم «برنامه ریزی فرهنگ» و «برنامه ریزی فرهنگی» تفاوت عمیق و ظریفی وجود دارد. هنگامی که اصطلاح برنامه ریزی فرهنگ را به کار می بریم، منظور هماهنگ سازی فعالیت های فرهنگی و هنری در جامعه است، اما برنامه ریزی فرهنگی کاربرد گسترده تری دارد و با مجموعه ای از وظایف و رشته های علمی از جغرافیای انسانی تا طراحی شهری، برنامه ریزی اقتصادی، سیاست گذاری اجتماعی و سرانجام برنامه ریزی استراتژیک پیوند دارد.
برنامه ریزی فرهنگی
برخی تعاریف:
الف) دکتر محمدرضا تاجیک
به عقیده وی، برنامه ریزی در کلی ترین تعریف عبارت است از: «تلاش آگاهانه برای تغییر در یک موضوع، مطابق یک الگوی ذهنی که از پیش توسط برنامه ریز تعریف شده است».
برنامه ریزی فرهنگی ادامه
ب) دکتر مسعود چلبی نیز براساس برداشتی که از فرهنگ به عنوان مجموعه ای از نمادها، اندیشه ها، ارزش ها و هنجارها ارائه می دهد، برنامه ریزی را به معنای تغییرات محتوایی کم و بیش آگاهانه در مجموعه فوق می داند.
ضرورت برنامه ریزی فرهنگی
اصل برنامه ریزی تقریباً مورد توافق همگان است و در مورد اهمیت و ضرورت آن جای هیچ گونه شک و شبهه ای وجود ندارد. در مورد اهمیت و ضرورت برنامه ریزی در عرصه فرهنگ نیز تقریباً چنین توافقی وجود دارد؛ برنامه ریزی فرهنگی می تواند امکان به کارگیری دقیق تر مدیریت ها، سازمان ها و طراحی اقدام ها و فعالیت های فرهنگی متناسب با اهداف و اولویت ها را فراهم آورد. اصولاً برنامه ریزی براساس این فرض پذیرفته شده انجام می گیرد که امکانات و منابع ما محدود است و بهره گیری توام با روزمرگی از منابع محدود، صدمات جبران ناپذیری به بار خواهد آورد .
دیدگاه های نظری موجود در خصوص برنامه ریزی و سیاست گذاری فرهنگی
الف) دیدگاهی که با سیاست گذاری و برنامه ریزی در عرصه فرهنگ مخالف است.
ب) دیدگاهی که سیاست گذاری فرهنگی را یک ضرورت می داند.
الف) دیدگاهی که با سیاست گذاری و برنامه ریزی در عرصه فرهنگ مخالف است
این دیدگاه، دیدگاهی است که توسط اکثر کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی پیگیری می شود. مخالفت اینان با برنامه ریزی و سیاست گذاری فرهنگی بر سه استدلال زیر استوار است:
1. تنظیم سیاست های هماهنگ در این عرصه، بر فعالیت سازمان های خصوصی تاثیر مختل کننده دارد؛
2. سیاست گذاری فرهنگی دولت باعث مداخله نابجای دولت در توسعه فرهنگی می شود؛
3. این مداخله بر لزوم تبعیت (نه هدایت کنندگی) دولت در عرصه فرهنگ از بخش خصوصی تاثیر منفی دارد
ب) دیدگاهی که سیاست گذاری فرهنگی را یک ضرورت می داند
این دیدگاه که عملاً شامل گروه نسبتاً وسیعی از دیدگاه های مختلف است، برنامه ریزی و سیاست گذاری فرهنگی را نه تنها امری میسر و «شدنی»؛ بلکه آن را الزامی و اجتناب ناپذیر محسوب می نماید. در این دیدگاه، برنامه ریزی فرهنگی تهدیدی برای آزادی انتخاب فرد محسوب نمی شود و اگر هم باشد، اصولاً گریزی از آن نیست .
الگوهای برنامه ریزی و سیاست گذاری فرهنگی
1. یکسان سازی فرهنگی
2. تکثرگرایی فرهنگی
3. وحدت در تکثر فرهنگی
1. یکسان سازی فرهنگی
این الگو همان گونه که از نام آن برمی آید، به دنبال یگانه سازی فرهنگی در جامعه است. براساس این الگو، نوعی اصول و ارزش های مقدس وجود دارد که باید سایرین آن را بپذیرند ازنظر امکان تحقق، براساس آنچه گذشت، به نظر می رسد تحقق این الگو اگر محال نباشد، قطعاً بسیار دشوار خواهد بود؛ زیرا مستلزم خشونت مادی و معنوی بسیاری است.
وجود جمعیت انبوه، خرده فرهنگ های مختلف ، گسترش تخصص ها، رشد علم و تکنولوژی، بسط نمادسازی و ازدیاد سرعت جریان اطلاعات در عرصه های گوناگون جامعه، مهاجرت و تحرک روانی جمعیت و سرانجام بالابودن پویایی اجتماعی نسبت به گذشته، همگی زمینه ها و عواملی هستند که درحال حاضر کم و بیش در هر جامعه ای حضور دارند و هر کدام از عوامل مزبور، به تنهایی قادرند – به عنوان مانع – بر سر راه سیاست یکسان سازی فرهنگی عمل نمایند.
2. تکثرگرایی فرهنگی
الگوی تکثرگرایی فرهنگی در پی رشد و گسترش خرده فرهنگ ها در کنار یکدیگر و به صورت هم عرض به وجود آمد. در این الگو، خرده فرهنگ های موجود در جامعه به رسمیت شناخته می شوند و جامعه امکان بقا و رشد آنها را فراهم می آورد.
در الگوی تکثرگرایی فرهنگی جامعه برای هیچ خرده فرهنگ یا ارزش و اصول عامی اهمیت برتر قائل نیست. البته در عالم واقع به نظر می رسد اتخاذ چنین الگویی بسیار مشکل و دارای تبعات فراوان باشد. در جوامع بسیار پیشرفته غربی نیز کمتر جامعه ای را می توان یافت که در سیاست فرهنگی خود به طورکامل این الگو را پذیرفته باشد. بزرگ ترین خطری که معمولاً جوامع دارای الگوی سیاست فرهنگی تکثرگرا را تهدید می کند، تجزیه است.
3. وحدت در تکثر فرهنگی
این الگو ضمن تاکید بر اشتراکات فرهنگی، امکان تکثر خرده فرهنگ های مختلف را در چارچوب نمادی مشترک، مجاز می داند؛ به عبارت دیگر، در هر جامعه ای مجموعه ای سوالات بنیادی در خصوص جهان، انسان، خدا و…مطرح است، پاسخ هایی که هر جامعه برای سوالات کلیدی فوق الذکر فراهم می نماید، باید آن چنان کلی و تعمیم یافته باشند که بتوانند به کمک زبان مشترک ملی، نقطه اتکا وحدت نمادی و یا به عبارتی چارچوب فراگفتمانی جامعه را تشکیل دهند؛
الگوی وحدت در تکثر فرهنگی، مبتنی بر تصورات یا مفروضاتی است که مهمترین آنها عبارتند از:
1- وجود عینی اجتماع یا ملتی خالص ازنظر ویژگی های فرهنگی کاملاً مشترک، امکان ناپذیر است؛
2- تفاوت و تمایز جزء جدایی ناپذیر حیات فردی و اجتماعی نوع انسان است . تفاوت ها و تمایزات حذف شدنی نیست؛
3- وحدت در سطح اجتماعی، همواره امری نسبی است و میان همگونی در ویژگی های فردی تا همگونی در سطوح فرهنگی، زیستی و ساختاری نوسان وجود دارد؛
4- به رغم وجود تفاوت های بسیار، ساختار و جهت کل اجتماعات انسانی و فرهنگی به سوی وحدت است؛
5- تنوع، ویژگی ذاتیِ هستی یا جهان به طو عام و موجود انسانی به طورخاص است. در پس و ظاهر تنوع، نوعی پیوستگی و همبستگی میان اجزای عالم مشاهده می شود که این پیوستگی نشانگر نظم عام منتشر در اجزای هستی است.
چهار سرمشق اصلی در برنامه ریزی فرهنگی
نقش و جایگاه دولت در برنامه ریزی فرهنگی
پیش فرض برنامه ریزی فرهنگی، وجود برنامه ریز است. با توجه به اینکه برنامه ریزی فرهنگی امری کلان و گسترده است، برنامه ریزان فرهنگی معمولاً دولت ها هستند. ازاین رو، نقش دولت ها در برنامه ریزی فرهنگی تاحدودی امری پذیرفته شده است. اختلاف های نظری موجود در خصوص نقش دولت در برنامه ریزی فرهنگی، بیشتر مربوط به میزان و نحوه دخالت دولت هاست، نه در اصل تاثیر و دخالت دولت ها در برنامه ریزی فرهنگی.
دو شیوه تقریباً متفاوت در خصوص میزان و نحوه دخالت دولت ها در برنامه ریزی فرهنگی می توان شناسایی کرد:
الف) حمایت یا شیوه ای که معتقد به دخالت حداکثر دولت در امر برنامه ریزی فرهنگی است. این شیوه که یکی از نمونه های آن در آسیا، کشور ایران و در اروپا کشور فرانسه است، دخالت های دولت را در برنامه ریزی فرهنگی به رسمیت می شناسد و اصولاً تنها برنامه ریز اصلی فرهنگی را دولت می داند.
در کشورمان نیز، آنچه از اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی استنباط می شود و آنچه در صحنه عمل از فعالیت دولت های بعد از انقلاب پابرجا مانده است، نشانگر اعمال این شیوه در امور فرهنگی است.
ب) متولی گری یا شیوه ای که معتقد به حمایت دولت از فعالیت ها و امور فرهنگی و نظارت بر آنهاست. این شیوه برنامه ریزی، دولت را تنها به این دو عرصه، یعنی «حمایت» و «نظارت» محدود می نماید. . در جهان کنونی، اکثر دولت های پیشرفته چنین سیاستی را پذیرفته و در امر برنامه ریزی فرهنگی برای دولت جایگاه تولی گری قائل هستند.
ملزومات و ویژگی های برنامه ریزی فرهنگی مطلوب
تعادل سیاسی
سرمایه گذاری واقع بینانه
تدوین چارچوب قانونی عاری از تعصب
تشویق تجارت و صنعت فرهنگی
آموزش
1- تعادل سیاسی
تعادل یعنی ترویج و پیشبرد فرهنگ صرفاً به خاطر خود فرهنگ و نه اهداف احزاب سیاسی.
فرهنگ منطقی، فرهنگی است که به روی همه فرهنگ های دیگر باز است، آن قدر اعتماد به نفس دارد که استدلال های متنوع و مخالف را پذیرا و شامل گردد و آن قدر زنده است که باور کند فرهنگ زمان حاضر به همان اندازه فرهنگ زمان گذشته جالب است.
2. سرمایه گذاری واقع بینانه
اگر فعالیت های فرهنگی با منابع کافی پشتیبانی نشوند، ساختار آن با تداخل های مداوم و بحران های مدیریتی روبرو خواهد شد. موثرترین سیاست آن است مبلغی بین 50 تا 60 درصد از بودجه عملیاتی سالانه به انواع بورس ها ، کمک هزینه های تشویقی، ابتکارات و فعالیت های جدید و درحال توسعه اختصاص داده شود.
3. تدوین چارچوب قانونی عاری از تعصب
وجود نوعی نظام مالیاتی به نفع تولیدکنندگان فرهنگی و هنرمندان، امری ضروری است و قوانین تجاری باید به نفع آنها طراحی شوند. حمایت از حق پدیدآورنده (کپی رایت)، الزام همه شبکه های دولتی (رادیو، تلویزیون و… ) به بالا بردن کیفیت فرهنگی برنامه هایشان، وضع قوانین حمایت از محیط زیست و فرهنگ، انعقاد توافق نامه های بین المللی در مورد تعریف و حدود حقوق فرهنگی، حصول توافق بین المللی در خصوص جابه جایی کالا و خدمات فرهنگی و غیره، همگی ملزومات یک سیاست فرهنگی پایدار و مطلوب می باشند.
4. تشویق تجارت و صنعت فرهنگی
یک سیاست فرهنگی مطلوب، نیازمند تجارت و صنعت فرهنگی آزاد و قدرتمند است جنبه های مختلف این تشویق عبارتند از: گنجاندن جنبه های فرهنگی در کلیه امور توسعه عمومی، طرح های بازسازی، برنامه های کارآموزی و توافق نامه های مردمی و نزدیک کردن صنایع فرهنگی، سازمان های هنری و نهادهای آموزشی به یکدیگر ازطریق تخفیف مالیاتی.
5. آموزش
ازجمله فعالیت های این بخش؛ تعیین موقعیت برتر برای موضوعات فرهنگی در کلیه بخش های نظام آموزشی، اجباری شدن دروس هنری در کلیه سطوح، تبدیل بافت فرهنگی و محیط زیست به یک زمینه تحقیقاتی، الزام کلیه موسسات فرهنگی به داشتن برنامه آموزشی می توان نام برد.
ویژگی های برنامه ریزی فرهنگی مطلوب
1. برنامه ریزی فرهنگی باید منعطف باشد؛
2. انضمامی و تجربی باشد؛
3. از یک سو براساس تعریف محدود از فرهنگ استوار باشد و از سوی دیگر، انتخابی بوده و صرفاً به برخی از متغیرهای راهبردی در سطح فوقانی جامعه توجه کند، نه اینکه در عرصه های گوناگون و در سطوح مختلف، برای جزئی ترین امور برنامه ریزی نماید؛
4. ویژگی ساختاری داشته باشد؛
5. ویژگی مشارکتی و مردمی داشته باشد؛
6. برای جلب مشارکت عموم باید حتی المقدور ویژگی داوطلبانه داشته باشد.
7. واقع گرایانه باشد؛
8. منطبق با وجدان عمومی جامعه باشد؛
9. آینده نگر باشد؛
10. با توجه به محدودیت منابع و امکانات و همچنین مشکلات، اولویت گذار باشد؛
11. به امر تنوع فرهنگی، که به خلاقیت در تولید آثار هنری منجر می شود، توجه ویژه ای داشته باشد.
12. به قلمرو ملی محدود نشود؛ بلکه با اتخاذ چشم اندازی وسیع، مسائل بین المللی، بین منطقه ای و جهانی نیز مدنظر قرار گیرد.
13. براساس اجماع و نوعی توافق رسمی و اتفاق نظر میان مسئولان و متولیان امور شکل گرفته باشد و کارشناسان و بخش اجرایی نیز مصمم به اجرای آن باشند.
14. براساس یک الگو و رویکرد فرهنگی کلانی شکل گیرد و در مورد آن الگو و رویکرد، میان مسئولان و کارشناسان اتفاق نظر وجود داشته باشد؛
برای بررسی وضعیت برنامه ریزی فرهنگی در ایران ابتدا لازم است آن را به دوره های مشخص زمانی تقسیم کنیم.
محققانی که در مورد برنامه ریزی و سیاست فرهنگی در ایران فعالیت داشته اند، معمولاً برنامه ریزی فرهنگی در ایران معاصر را براساس دوره های سیاسی تقسیم کرده اند. مثلاً دوره قاجاریه، مشروطه، پهلوی اول، پهلوی دوم، جمهوری اسلامی
برنامه ریزی فرهنگی در ایران؛ گذشته و حال
برنامه ریزی فرهنگی در ایران را می توان براساس دومعیاردوره بندی کرد:
1- معیارهای درون حوزه فرهنگ
2- معیارها وموضوعات خارج از درون حوزه فرهنگ
سیاست گذاری فرهنگی در ایران قبل از انقلاب اسلامی
برنامه ریزی و سیاست گذاری فرهنگی در ایران چندان سابقه طولانی ندارد و به سال 1347 برمی گردد. در این سال اولین متن سیاست فرهنگی ایران توسط شورای عالی فرهنگ و هنر تهیه که پس از بحث و گفتگوی کارشناسان و صاحب نظران در سال بعد، به تصویب محمدرضا پهلوی رسید و ملاک تصمیم گیری در تمام عرصه های فرهنگی شد.
در این متن اصول چهارگانه ای برای سیاست فرهنگی کشور تعیین شد که عبارت بودند از:
1. فرهنگ برای همه؛
2. توجه به میراث فرهنگی؛
3. فراهم آوردن بیشترین امکانات برای ابداع و نوآوری فکری و هنری؛
4. شناساندن فرهنگ ایران به جهانیان و آگاهی از مظاهر فرهنگ های دیگر.
برنامه های فرهنگی در دوره قبل از انقلاب اسلامی در راستای چهار ارزش بنیادین زیر سامان یافته بودند:
الف) حفظ و اشاعه فرهنگ و هنر باستان؛
ب) همگانی شدن فرهنگ (با هدف یکسان سازی فرهنگی مطابق الگوی ملی)؛
ج) گسترش فرهنگ و هنر مدرن غربی (مدرنیزاسیون فرهنگی و هنری)؛
د) شناساندن فرهنگ و هنر باستانی ایران به جهانیان؛
نقاط ضعف برنامه ریزی فرهنگی در ایران قبل از انقلاب اسلامی از سال 1357-1347)
1. وجود مراکز موازی تصمیم گیری
2. توسعه فرهنگی غیر مشارکتی
3. تبعی بودن برنامه های فرهنگی نسبت به برنامه های توسعه
4. ضعف ساختار نظارت و ارزیابی
5. تقدم نهادسازی بر نهادینه سازی عرصه حمایت دولت
سیاست گذاری فرهنگی در ایران بعد از انقلاب اسلامی
اولین برنامه ریزی فرهنگی ایران پس از انقلاب اسلامی، تحت عنوان «اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران» در سال 1371 تهیه و در تاریخ 20/5/71 به تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید.
نکات ضروری که در تدوین سیاست فرهنگی کشورمد نظر قرار گرفته است :
الف- سیاست فرهنگی، سیاست انقلاب اسلامی است؛
ب- سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی متخذ از جهان بینی و انسان شناسی اسلامی است؛
ج- اندیشه ها و دیدگاه ها و فتاوای حضرت امام خمینی (ره) بر سیاست فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران حاکم است؛
د- قانون اساسی به عنوان مظهری دیگر از بینش فرهنگ اسلامی و جلوه ای از افکار و اندیشه های امام و رهبر، الهام بخش و استحکام بخش سیاست فرهنگی است.
مجموع اهدافی که در سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران قید شده است، شامل 31 هدف می باشد که در سه بخش:
1) اهداف فرهنگی جمهوری اسلامی؛
2) اهداف سیاست فرهنگی؛
3) اصول سیاست فرهنگی،
آورده شده است.
نقاط ضعف سیاست گذاری و برنامه ریزی فرهنگی در ایران پس از انقلاب اسلامی
اگر بخواهیم نقاط ضعف سیاست گذاری فرهنگی در ایران پس از انقلاب را با عطف توجه به «اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی» جمع بندی نماییم، می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1. این برنامه ها تقریباً دولتی هستند؛ بدین معنا که دولت، محور برنامه ریزی و اجراست. به عبارت دیگر، در سیاست فرهنگی پس از انقلاب، حمایت دولت کاملاً پذیرفته شده است و تدوین کنندگان اصول سیاست فرهنگی نگاه دولتی به تمامی عرصه های فرهنگی کشور داشته اند. بنابراین بخش وسیعی از فعالیت های فرهنگی، دولتی است که خوشبختانه در برنامه های چهارگانه توسعه، به تدریج جایگاه مداخله گرایانه دولت به جایگاه «تولی گری» تغییر یافته است؛
2. سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر تعریف بسیار وسیع از فرهنگ و فعالیت های فرهنگی است؛ ازاین رو بسیاری از مواردی را در خود جای داده است که ارتباط اندکی با بحث فرهنگ دارد.
3. مشخص نبودن اولویت موضوعات فرهنگی و عدم توضیح و تشریح برخی مفاهیم و اصول مندرج در سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، ضعف دیگر آن محسوب می شود.
چالش ها و تهدیدهای فراروی برنامه ریزی فرهنگی در ایران
1. وجود مراکز متعدد برنامه ریزی و سیاست گذاری فرهنگی در ایران؛
2. سلسله مراتب برنامه های فرهنگی دقیقاً مشخص نیست و فاصله بین اصول سیاست فرهنگی یعنی همان چشم اندازها و رسالت های فرهنگی و برنامه های عملیاتی و اجرایی پر نشده باقی مانده است؛
3. عدم ارتباط برنامه ریزی فرهنگی با برنامه ریزی در حوزه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی؛
4. عدم یکپارچگی یا فقدان دیدگاه مشترک در خصوص چشم اندازها و رسالت ها؛
5. فقدان نظام دقیق ارزیابی و عدم تعیین شاخص ها و استانداردهای لازم برای ارزیابی عملکردها در حوزه فرهنگ.
پایان بخش دوم
بخش سوم:
سیاست فرهنگی در جهان متغیّر
(بررسی تاثیر جهانی شدن بر سیاست فرهنگی کشورها)
جهانی شدن
مقدمه
جهانی شدن به تعبیری، ماشین طبقه بندی است. هم یکپارچه و همگون می سازد و هم متمایز و تفکیک می نماید. هم گرد می آورد و هم می شکافد و سلسله مراتبی نو پدید می آورد. باز سازماندهی، ایجاد روابط گسترده تر و کم رنگ کردن و حذف مرزها ویژگی بارز آن است که از طریق آن تفاوت ها را محو می سازد و دوباره سازمان دهی می کند.
ادامه
این تغییرات و دگرگونی ها، پیامدهای مختلفی در زمینه امور فرهنگی جوامع در پی دارد. به ویژه سیاست فرهنگی کشورها که عمدتاً توسط دولت ها پیگیری و اجرا می شود به صورت مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر این دگرگونی ها قرار دارد.
ادامه
جهانی شدن بواسطه تغییراتی که در سطوح مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی پدید می آورد برای سیاست فرهنگی کشور هم محدویت آفرین است و هم فرصت ساز.
ادامه
در مجموع، جهانی شدن هم زمینه (محدوده و قلمرو ملی)، هم محتوا (عناصر و اصول ملی) و هم طراح و مجریِ (دولت) سیاست فرهنگی را با چالش اساسی و جدی مواجه کرده است.
ادامه
جهانی شدن بیش از آنکه آغاز فرایندها و کنش های جدید در جهان باشد نشانگر آگاهی به این موضوع است که امروزه زندگی اجتماعی را نه در قالب یک نظم محدود و مکان مند، بلکه باید در گستره زمان و فضای جهانی شناسایی و بررسی کرد.
جهانی شدن بعضی تعاریف
گیدنز
از نظر وی بحث جهانی شدن، مهمترین بحثی است که اکنون در علوم اجتماعی و همچنین علوم سیاسی مطرح است. به باور وی، «اگر در فهم و درک یکپارچگی جهانی توفیق نیابید و بر بحث راجع به آن تسلط نداشته باشید، نمی توانید به طور عملی دانشمندی اجتماعی باشید که پدیده های پیچیده را مطالعه می کند».
رونالد رابرتسون
وی معتقد است فرایندها و کنش هایی که اکنون مفهوم جهانی شدن را برای آن به کار می بریم قرن هاست که جریان دارد، اما تمرکز بر بحث جهانی شدن موضوع نسبتاً جدیدی است.
از نظر رابرتسون «مفهوم جهانی شدن هم به درهم فشرده شدن جهان و هم تراکم آگاهی نسبت به جهان به عنوان یک کل دلالت دارد. »
مالکوم واترنر
وی جهانی شدن را فرایندی اجتماعی می داند که در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده است، از بین می رود و مردم به طور فزاینده از کاهش این قید و بندها آگاه می شوند.
مفهوم جهانی شدن در چند گزاره:
جهانی شدن یک فرایند تاریخی بلند مدت بوده و اصولاً با نوگرایی همزمان است. ولی به لحاظ مفهومی، بحث جدیدی بوده و به دهه 1980 مربوط می شود.
همگون سازی و متمایز سازی ویژگی بارز جهانی شدن است.
جهانی شدن لزوماً به معنای همگونی یا ادغام کامل نیست. بلکه صرفاً به معنای ایجاد روابط گسترده تر و برداشتن مرز میان قلمروهاست.
جهانی شدن در ذات خود مستلزم افزایش آگاهی جهانی به طور کلی است.
در فرایند جهانی شدن، زندگی هر فرد بیش از پیش از فعالیت ها و رویدادهایی تاثیر می پذیرد که کاملاً دور از زمینه های اجتماعی که در آن فعالیت های هر روزه خود را انجام می دهد رخ می دهند.
جهانی شدن هر چند بیشتر از سطح اقتصادی شروع شد ولی به تدریج سایر سطوح سیاسی و فرهنگی را نیز دربرگرفت و به یک نظام اجتماعی تبدیل شد.
جهانی شدن در همه مناطق به صورت یکسان و به یک میزان اتفاق نمی افتد.
کشورها و قلمروها در سطوح اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود به صورت یکسان جهانی نمی شوند. در درون خود این سطوح نیز جهانی شدن به صورت نابرابر اتفاق می افتد.
شتاب جهانی شدن در عرصه هایی بیشتر است که در آنها به جای عینیات و واقعیات ها از نمادها و نشانه ها استفاده می شود.
جهانی شدن هم دارای پیامدهای مثبت است و هم منفی. هم محدودیت ساز است و هم فرصت ساز.
قدرت جهانی شدن در امکان آفرینش پیچیدگی ها و تناقض هاست. جهانی شدن، عام را خاص و خاص را عام می کند. جهانی شدن ملی را بین المللی و بین المللی را ملی می کند.
ابعاد و شاخص های جهانی شدن
بُعد اقتصادی تکنولوژیکی
بُعد سیاسی
بُعد فرهنگی
بُعد اجتماعی
بُعد اقتصادی تکنولوژیکی جهانی شدن
الف) جهانی شدن باعث توسعه بازارها در ماورای مرزهای ملی خواهد شد. این پدیده باعث تخصصی شدن فعالیت ها و به تبع آن یک نوع تقسیم کار بین المللی می شود.
ب) با جهانی شدن، سرمایه با آزادی بیشتری حرکت خواهد کرد و به مناطق بیشتر خواهد رفت که در آنها استعداد بالاتری وجود داشته باشد.
ج) جهانی شدن به ایجاد فضای رقابتی میان بنگاه های داخلی و خارجی منجر شده و این امر باعث افزایش کارآمدی می شود.
د) جهانی شدن باعث انتقال فن آوری در ماورای حوزه های ملی خواهد شد.
ه) شرکت های خارجی موجب بارورشدن شرکت های مشابه خود در کشور میزبان می شوند.
بُعد اقتصادی تکنولوژیکی جهانی شدن ادامه
بُعد اقتصادی تکنولوژیکی جهانی شدن ادامه
و) در فرایند جهانی شدن، نیروی کار ماهر برنده است. در اقتصاد آینده کسانی که مهارتشان در سطح مهارت های جهان سوم باشد ولو در جهان اول زندگی کنند مزد جهان سومی خواهند گرفت.
ز) جهانی شدن منجر به از میان رفتن سیاست های توسعه درون نگر و خودکفایی خواهد شد
بُعد سیاسی جهانی شدن
بُعد سیاسی جهانی شدن شامل مقولاتی نظیر:
1- تضعیف حاکمیت دولت – ملت ها،
2- کاهش تمرکز قدرت دولت،
3- افزایش قدرت سازمان ها و نهادهای بین المللی،
4- توجه فزاینده به مسائل مشترک بین المللی،
5- تضعیف سیستم ابرقدرتی جهان،
6- ظهور جامعه مدنی جهانی،
7- پیشرفت دموکراسی لیبرال و
8- ظهور اشکال جدید ملیت گرایی می باشد.
دو دیدگاه در ارتباط با جهانی شدن وسیاست
1- دید گاهی که معتقد است فرایند جهانی شدن نه تنها به تضعیف دولت – ملت منجر نخواهد شد بلکه قدرت آن را تحکیم خواهد کرد.
2- دیدگاهی که معتقد است فرایند جهانی شدن به تضعیف دولت – ملت منجر خواهد شد.
دیدگاه دوم که فرایند جهانی شدن را منجر به تضعیف دولت – ملت میداند معتقداست تعریف مسائل ملی به عنوان مسائل بین المللی به سه طریق موجب تضعیف حاکمیت دولت می شود:
1- موجب جهت دهی مجدد به اولویت های سیاسی فردی می شود.
2- دولت – ملت را به عنوان حلال مشکلات موجه نمی داند.
3- سازمان های بین المللی جدیدی تاسیس می کند که با وجود آنها دولت برخی از اهرم های حاکمیت خود را از دست می دهد.
آنچه مسلم به نظر می رسد این است که دولت ها نیز شدیداً تحت تاثیر جهانی شدن قرار دارند. جهانی شدن چه به تضعیف دولت منجر شود و چه به تقویت آن، حتماً موجب بازسازماندهی آن خواهد شد.
بُعد فرهنگی جهانی شدن
بُعد فرهنگی جهانی شدن یکی از مهم ترین – و شاید مهم ترین – بُعد آن است. اصولاً فرایند جهانی شدن دارای ویژگی فرهنگی است. جهانی شدن در ذات فرهنگ مدرن نهفته است و راه و رسم فرهنگی در ذات جهانی شدن.
به عقیده کاستلز نیز ماهیت جهانی که در حال شکل گیری است اولاً و اساساً ماهیتی فرهنگی است. حاملان فرهنگ علی الاصول می توانند بالاترین سهم و نقش را در تحولات آتی ایفا نمایند.
شواهد و نشانه های فرهنگی جهانی شدن بسیار است. برخی از این نشانه ها را می توان به صورت زیر فهرست کرد:
1- تنوع و تکثر فرهنگی و در عین حال ظهور فرهنگ مشترک جهانی؛
2- اشاعه ارزش های جدید خصوصاً ارزش های فرامادی گرایانه؛
3- گسترش فرهنگ غربی و نسبی گرایی و در عین حال ظهور بنیادگرایی دینی؛
4- رشد و گسترش فرهنگ توده ای و مصرفی در جهان؛
5- بازتعریف هویت و توجه جهانی به اقلیت ها، قومیت ها و فرهنگ های محلی؛
6- گسترش کمی و کیفی ارتباطات و رسانه های همگانی؛
7- دسترسی توده ها به رسانه های ارتباطی و اطلاعاتی؛
8- رشد و گسترش نمادگرایی و غیرمادی شدن کالاها؛
9- ناسرزمینی شدن تولیدات فرهنگی؛
10- گسترش اختلاط فرهنگی .
ادامه
جهانی شدن و فرهنگ
سخن گفتن از جهانی شدن در بُعد فرهنگی آن مبین ارائه گفتگوی جدیدی در سطح جهان و فراهم شدن این امکان برای افراد و ملت ها است که هر یک به نحوی بر تفاوت و تمایزات فرهنگی خود تاکید ورزیده و از آن دفاع کنند. از طرف دیگر جهانی شدن همگون سازی فرهنگی را نیز درپی دارد؛
ادامه
همان فرایند جهانی شدن که یکپارچه می کند تفکیک و طبقه بندی نیز می کند جهانی شدن در حیطه فرهنگ را می توان مانند سکه دورویی دانست که اگرچه یک روی آن تاکید بر عناصر فرهنگ مشترک بشری تحت عنوان مذهب، انسانیت و بشریت است اما روی دیگر آن، ناهمگنی، تنوع، کثرت گرایی و به رسمیت شناختن تنوع فرهنگی در جهان است.
فرهنگ جهانی
جهانی شدن در عین حال که اقتصاد جهانی و جامعه ای فراملی پدید می آورد، فرهنگی جهانی را نیز شکل می دهد البته هیچ یک از نظریه پردازان جهانی شدن معتقد نیستند که یک فهرست جهانی واحد از اعتقادات، اصول و شیوه ها وجود دارد. اصطلاح «فرهنگ جهانی» برای اشاره به «جهانی شدن فرهنگ» مورد استفاده قرار می گیرد و نه برای ایجاد یک فرهنگ واحد و یکپارچه.
مفهوم «فرهنگ جهانی» مفهومی تناقص آمیز است؛
«فرهنگ» اصولاً ویژگی های گروهی از مردم است که آنها را از دیگران متمایز می سازد و از این رو خاص گرایانه است. از طرفی، مفهوم فرهنگ اشاره به ویژگی های ممیزه گروهی از مردم در یک محل مشخص دارد و لذا در ارتباط با محل تعریف می شود. در حالی که مفهوم «جهانی» مغایر آن است.
پیامدهای فرهنگی جهانی شدن
رویکردهای موجود درخصوص پیامدهای فرهنگی جهانی شدن را می توان در سه دسته کلی تقسیم بندی کرد:
1. رویکرد یکسان سازی یا امپریالیسم فرهنگی
2. رویکرد چندگانگی یا تنوع و تکثر فرهنگی
3. رویکرد تلفیق فرهنگی
1. رویکرد یکسان سازی یا امپریالیسم فرهنگی
امپریالیسم فرهنگی در واقع شامل مجموعه ای نسبتاً پیچیده، مبهم و متناقض از ایده هاست. به عبارت دیگر از شماری از گفتمان های نسبتاً مجزا درباره سلطه تشکیل شده است: سلطه آمریکا بر اروپا، سلطه غرب بر سایر نقاط جهان، سلطه مرکز بر پیرامون، سلطه جهان مدرن بر جهان سنتی.
امپریالیسم فرهنگی ادامه
امپریالیسم فرهنگی بر تعریفی از فرهنگ استوار است که سطح آن را تا حد کالاهای مادی فرومی کاهد.
صرف حضور کالاهای فرهنگی را با نفوذ آنها مسلّم و قطعی می گیرد
براساس این رویکرد، جهانی شدن باعث سیطره ارزش های فرهنگی غرب بر سایر مناطق جهان خواهد شد. در اینجا، جهانی شدن با «اروپایی شدن»، «غربی شدن» و «آمریکایی شدن» مترادف است.
امپریالیسم فرهنگی ادامه
به طرز کنایه آمیزی فرهنگ ها را از تاریخ های پویایشان – که شامل تعامل با بسیاری از سنت های فرهنگی است – تهی می سازد.
ایستادگی و مقاومت فرهنگی را نادیده می گیرد.
2. رویکرد چندگانگی یا تنوع و تکثر فرهنگی
براساس این رویکرد جهانی شدن نه تنها به غلبه یک فرهنگ بر فرهنگ های دیگر نمی انجامد بلکه این امکان را فراهم می آورد تا سایر فرهنگ ها نیز بتوانند عرض اندام کنند. جهانی شدن جریانی یک طرفه نیست که فرهنگ غرب را به سمت سایر نقاط جهان گسترش داده و مسلط سازد بلکه جریانی است چندجانبه که از سوی بخش های دیگر جهان به سمت غرب در جریان است.
3. رویکرد تلفیق فرهنگی
رویکرد تلفیق یا پیوندسازی استدلال می کند که فرهنگ ها عناصری از یکدیگر فرض می گیرند و به هم پیوند می زنند و نوعی اشکال پیوندی و تلفیقی را ایجاد می کنند. شواهد موجود خصوصاً در زمینه موسیقی عامه پسند و زندگی مذهبی از این رویکرد کاملاً حمایت می کند.
تلفیق فرهنگی ادامه
این رویکرد، این تصور را که جهانی شدن فرهنگی الزاماً حرکت ارزش ها وایده ها از سمت غرب به سمت سایر نقاط جهان است رد می کند و معقتد است که جهانی شدن فرهنگی بیشتر یک روند دوطرفه است.
رویکردهای جهانی شدن فرهنگی و نسبت آن با برخی عناصر جهانی شدن
سیاست فرهنگی
تعریف مفهومی
سیاست فرهنگی شامل اصول مکتوب و غیرمکتوبی است که از سوی برنامه ریزان برای ایجاد تغییر در وضع موجود و دستیابی به اهداف مطلوب در حوزه های مختلف فرهنگی تدوین می شود و توسط مدیران به اجرا در می آید. به تعبیر دیگر – همان گونه که در اصول سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، مصوب سال 1371 نیز آمده است – سیاست فرهنگی در حقیقت همان توافق رسمی و اتفاق نظر مسئولان و متصدیان امور در تشخیص، تدوین و تعیین مهم ترین اصول و اولویت های لازم الرعایه در حرکت فرهنگی است.
در دهه های اخیر، به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم، سیاست فرهنگی کشورها تغییرات عمده ای را شاهد بوده است. این تغییرات به طور خلاصه عبارتند از؛
الف) گذار از مبنایی کاملاً تک فرهنگی به منظور آماده سازی و اشاعه فرهنگ از جانب دولت به یک وضعیت متنوع تر و فراگیرتر.
ب) انتقال از تسلط بخش عمومی به بخش خصوصی.
ج) توجه به امر مقاومت فرهنگی و لزوم تمایز نسبت به فرهنگ غالب جهانی و یا دیگر فرهنگ ها در سیاست فرهنگی کشورها وارد شده است. تاکید کشورها بر میراث ملی و حمایت از زبان در همین راستا صورت می گیرد.
تاثیرات جهانی شدن بر سیاست فرهنگی
الف) جهانی شدن سیاست فرهنگی کشورها را به سمت نوعی همگونی (و نه یک گونی) سوق می دهد. اگرچه تفاوت های ملی و محلی آنها را نیز برجسته و از نو تثبیت می کند.
ب) جایگاه و نقش تقریباً انحصاری دولت ها در سیاست فرهنگی کشورها با چالش جدی مواجه شده است.
ج) سیاست فرهنگی کشورها به سمت سیاست مبتنی بر تنوع فرهنگی و توجه و تاکید بر امور محلی و قومیت ها تغییر جهت داده و خواهد داد.
د) بر اثر فرایند جهانی شدن، بواسطه گسترش وسایل اطلاعاتی و رسانه ای مدرن و گسترش تبادل فرهنگی، تعقیب سیاست فرهنگی در قلمرو ملی نه میسر است و نه مطلوب.
ه( یک تغییر دیگر در سیاست فرهنگی کشورها بر اثر فرایند جهانی شدن، توجه به چیزی است که آن را «اختلاط فرهنگی و یا «تلفیق فرهنگی» می نامند.
و) جهانی شدن بر حساسیت ها و تفاوت ملی تاثیر گذاشته و از آن می کاهد. لذا تعقیب اصول مبتنی بر این حساسیت ها و برجسته کردن نشانه ها و وجوه متمایز فرهنگی دیگر در اولویت اصلی نخواهد بود.
ز) جهانی شدن بر حساسیت ها و تفاوت ملی تاثیر گذاشته و از آن می کاهد.
ح) رسیدن به وحدت نمادی و کنترل فرهنگی یکی از مهم ترین – و شاید مهم ترین – اهداف سیاست های فرهنگی کشورها محسوب می گردید.
ت) اقتصادی و تجاری شدن فعالیت های فرهنگی یکی از پیامدهای جهانی شدن محسوب می شود که اکنون در سیاست فرهنگی کشورها مورد توجه قرار گرفته است.
پایان بخش سوم
بخش چهارم:
ساماندهی فرهنگی در ایران
(بررسی آسیب شناسانه)
ابعاد بررسی ساماندهی فرهنگی
1- قوانین و برنامه های فرهنگی یا به عبارتی نظام کلان خط مشی گذاری
2- مدیریت و عملکرد سازمان ها و نهادهای فرهنگی
1- برنامه های فرهنگی (قوانین و مقررات)
قوانین و مقررات بخش فرهنگ بیشتر شامل:
– اصول و سیاست های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران،
– قوانین برنامه اول، دوم، سوم و چهارم توسعه،
– مصوبات مجلس شورای اسلامی،
– بخشنامه های دولت و
– آیین نامه ها، مقررات خود سازمان ها و نهادهای فرهنگی است.
تاکنون چهار قانون برنامه توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در کشورمان به تصویب رسیده است. این برنامه ها مهم ترین اسنادی هستند که مجریان براساس آن، در بخش های مختلف دست به اقدام می زنند و عملکرد آنها را نیز می توان براساس اهداف تعیین شده در این برنامه ها مورد ارزیابی قرار داد.
سازمان برنامه و بودجه (تا زمان ادغام) و سازمان مدیریت و برنامه ریزی در برنامه ریزی های انجام شده در خصوص تدوین برنامه های توسعه کشور، محوری ترین و تاثیرگذارترین سازمان ها بوده اند.
نمودار سازمانی تشکیلات نظام برنامه ریزی برنامه توسعه دوم
مجلس
هیئت وزیران
شورای برنامه ریزی امور اقتصادی
ستاد برنامه ریزی
شورای تلفیق امور اجتماعی و عمومی
شورای برنامه ریزی فرهنگ، تربیت بدنی و توریسم
کمیته برنامه ریزی فرهنگ و توریسم کمیته برنامه ریزی صدا و سیما کمیته برنامه ریزی تربیت بدنی و ورزش
دستگاه های متصدی و مجری امور فرهنگی در برنامه های توسعه
قانون برنامه اول توسعه 9 دستگاه عمده دولتی را به طور مستقیم دست اندرکار اجرای بخش فرهنگی برنامه دانسته است. اما در سایر برنامه های توسعه، از دستگاه های متولی و مجری فرهنگ به طور مشخص نامی به میان نیامده است؛
این دستگاه ها و سازمان ها عبارتند از:
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان های تابعه آن
-خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران
– سازمان حج و اوقاف و امور خیریه
– سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی
– سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ
سازمان میراث فرهنگی کشور،
سازمان تبلیغات اسلامی،
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان،
و موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.
ارزیابی برنامه ها و اهداف بخش فرهنگ در برنامه های توسعه
برنامه های توسعه کشور در بخش فرهنگ، دارای نقاط ضعف و قوت متعددی هستند که در زیر به پاره ای از آنها اشاره می شود:
1- اهداف کیفی تعیین شده برای بخش فرهنگ در برنامه های توسعه کشور بسیار کلی، مبهم و متعدد هستند. مروری اجمالی بر برخی از اهداف کیفی تعیین شده در برنامه اول نشانگر نوعی آرمان گرایی در تدوین برنامه های بخش فرهنگ است این موضوع در مورد برنامه های دوم و تا حدودی سوم و چهارم نیز مصداق دارد.
2- در بسیاری از موارد، میان اهداف کیفی و کمی، هماهنگی و سنخیت لازم وجود ندارد.
3- تفاوت های قابل ملاحظه ای به لحاظ صوری و شکلی در چهار قانون برنامه توسعه مشاهده می شود. این تفاوت ها از آن جهت اهمیت دارند که به برداشت های متفاوت از اهداف منجر می شوند.
4- به نظر می رسد تداوم و استمرار لازم در پیگیری اهداف، به خصوص اهداف کیفی، در برنامه های توسعه مشاهده نمی شود. شاید دلیل اینکه در برنامه های توسعه کشور اهداف مشخصی به صورت مستمر پیگیری نمی شود، تغییر فضای حاکم بر برنامه ریزی است که با تغییر حکومت ها و ترکیب نمایندگان مجلس تغییر می یابد، موضوعات جدید و متفاوتی به عنوان مسئله و هدف مطرح می شوند و برنامه ریزان توجهی به اصول و سیاست های فرهنگی کشور (مصوب 1371 شورای عالی انقلاب فرهنگی) نمی کنند.
5- اهداف تعیین شده برای بخش فرهنگ در برنامه های توسعه، علاوه بر آنکه کلی و مبهم هستند، با واقعیت ها و توانمندی های کشورمان نیز هماهنگی و سازگاری کمتری دارند. برخی از محققان حتی معتقدند: برنامه ریزی فرهنگی در ایران تخیلی است؛ زیرا در برنامه ریزی ها، محدودیت های احتمالی در شیوه های عمل، در میان مدت و درازمدت به صورت یک عامل عمده در نظر گرفته نمی شود و اصولاً نظامی برای کشف این محدودیت ها وجود ندارد.
6- آنچه در عمل اتفاق می افتد، در بسیاری از زمینه ها متفاوت از آن چیزی است که در برنامه ها پیش بینی شده است. به عنوان مثال، تقریباً در هر چهار قانون برنامه توسعه، یکی از اهداف عمده، پرهیز از دولتی شدن امور مربوط به بخش فرهنگ بود، اما آنچه در عمل اتفاق افتاده است، دولتی شدن بخش فرهنگ است.
سازمان ها و نهادهای فرهنگی
تحقق اهداف و برنامه های فرهنگی هر کشوری، مستلزم داشتن دستگاه ها و نهادهای اجرایی کارآمد است. بدون سازمان ها و نهادهای فرهنگی کارآمد و اثربخش، تحقق هیچ برنامه ای، حتی اگر در مطلوب ترین شکل آن تدوین شده باشد، میسر نخواهد شد
احمدی گرجی در تحقیقی که برای شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 1383 انجام داده است، دستگاه های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران را به سه نوع تقسیم کرده است:
نوع اول، دستگاه های فرهنگ محور، که مخاطبین عام دارند؛
نوع دوم، دستگاه های فرهنگ محور با مخاطبین خاص؛
نوع سوم، دستگاه هایی که ماموریت فرهنگ محوری ندارند، اما به کارهای فرهنگی نیز می پردازند.
سازمان های نوع اول
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،
سازمان تبلیغات اسلامی،
سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران،
دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم
و سازمان فرهنگی و هنری شهرداری
سازمان های نوع دوم
سازمان ملی جوانان، حوزه هنری،
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان،
سازمان دانش آموزی،
کانون فرهنگی و هنری
و مساجد
سازمان های نوع سوم
وزارت آموزش و پرورش،
سازمان تربیت بدنی،
آموزش عالی (دانشگاه ها)
و دانشگاه آزاد
در تحقیق دیگری که توسط صالح اولیاء انجام شده است، دستگاه های فرهنگی براساس معیارهای زیر دسته طبقه بندی شده اند:
1- سطوح مدیریت فرهنگی:
بر این اساس دستگاه های فرهنگی به دو دسته تقسیم شده اند؛
الف- راهبردی
– شورای عالی انقلاب فرهنگی،
– کمیسیون فرهنگی مجلس،
– وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،
– سازمان تربیت بدنی،
– سازمان مدیریت و برنامه ریزی
ب- اجرایی
2- تخصیص بودجه؛
3- زمینه فعالیت یا ماموریت اصلی در بخش فرهنگ؛
4- حوزه های فرهنگی کشور
دراین جا ما با معیار اهداف و وظایف مدون در قانون تشکیل هر دستگاه و عملکرد آنها در مدت فعالیتشان، آنها را به سه دسته تقسیم بندی خواهیم کرد:
1- سازمان ها و نهادهای سیاست گذار؛
2- سازمان ها و نهادهای مجری؛
3- سازمان ها و نهادهای ناظر.
1- دستگاه ها و سازمان های فرهنگی سیاست گذار 2- دستگاه ها و سازمان های فرهنگی مجری 3- دستگاه ها و سازمان های فرهنگی ناظر
دستگاه های فرهنگی کشور بر حسب نوع فعالیت:
1- دستگاه ها و سازمان های فرهنگی سیاست گذار
شورای عالی انقلاب فرهنگی
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
سازمان تبلیغات اسلامی
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
2- دستگاه ها و سازمان های فرهنگی مجری
1- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
2- سازمان تبلیغات اسلامی
3- سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
4- سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران
5- سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
6- سازمان میراث فرهنگی
7- سازمان ایرانگردی و جهانگردی
8- کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
9- شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی
10- مرکز رسیدگی به امور مساجد
11- سازمان فرهنگی و هنری شهرداری
12- بنیاد حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس
13- موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
14- دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم
15- ستاد امر به معروف و نهی از منکر
16- نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
17- فرهنگستان زبان فارسی
18- کتابخانه ملی
19- سازمان حج و زیارت
20- دفتر تبلیغات اسلامی
21- سازمان اوقاف و امورخیریه
22- ستاد اقامه نماز
23- نیروی مقاومت بسیج
24- سازمان ملی جوانان
3- دستگاه ها و سازمان های فرهنگی ناظر
شورای عالی انقلاب فرهنگی
نهاد رهبری
شورای نظارت بر صدا و سیما
انواع سازمان های فرهنگی براساس معیار نوع و محور فعالیت ها و مخاطب
رویکردهای بررسی عملکرد سازمان های فرهنگی
1. رویکردهای سنتی
2. رویکردهای نوین
1. رویکردهای سنتی
رویکردهای سنتی در بررسی عملکرد سازمان ها، شامل روش هایی هستند که بر دست یابی به هدف، تامین منابع و فرایند درونی سازمان تاکید می کنند.
2. رویکردهای نوین
رویکردهای نوین در سنجش اثربخشی و کارایی یک سازمان اصولاً شامل روش هایی می شوند که بر ترکیب و تلفیق عناصر و روش های متعدد تاکید دارند. رویکرد نوین شامل دو روش عمده هستند که عبارتند از:
– روش مبتنی بر تامین رضایت گروه های ذی نفع
– روش مبتنی بر ارزش های رقابتی
شاخص های ارزیابی عملکرد سازمان های فرهنگی
تعیین شاخص های مناسب برای ارزیابی عملکرد سازمان های فرهنگی دارای اهمیت فراوانی است و اگر در این زمینه دقت کافی وجود نداشته باشد، نمی توان عملکرد سازمان های فرهنگی را در راستای اهداف تعیین شده تنظیم و کنترل کرد. به عنوان مثال، اگر یکی از شاخص های ارزیابی عملکرد برخی سازمان های فرهنگی نظیر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را تعداد کتاب های منتشر شده و تیراژ آنها قرار دهیم و آن را دلیلی بر رشد فرهنگ کتابخوانی در کشور بدانیم و از شاخص هایی چون ساعات اختصاص یافته به مطالعه و میزان مطالعه کتب غیردرسی غافل شویم، در نحوه سنجش عملکرد سازمان های فرهنگی در این زمینه دچار اشتباه شده ایم
به طورکلی، شاخص های موثر در ارزیابی عملکرد مراکز تحقیقاتی در سه شاخص عمده و ده زیرشاخص به شرح زیر در نظر گرفته می شود:
1- شاخص منابع انسانی
پژوهشگران تمام وقت و پاره وقت؛
تعداد دانشجویان کارشناسی ارشد پذیرفته شده؛
تعداد دانشجویان دکترای پذیرفته شده؛
2- شاخص عملکرد
تعداد کتب تالیفی منتشر شده؛
تعداد کتب ترجمه ای منتشر شده؛
تعداد مقالات علمی پژوهشی و علمی ترویجی معتبر چاپ شده؛
تعداد مقالات ISI چاپ شده؛
تعداد مقالات ارائه شده در کنفرانس های معتبر.
3- شاخص منابع مالی
تعداد قراردادهای تحقیقاتی منعقد شده با سایر بخش ها؛
مبلغ کل قراردادهای تحقیقاتی منعقد شده با سایر بخش ها.
ما دو شاخص مالی و انسانی را انتخاب و عملکرد دستگاه های فرهنگی را براساس آن، مورد ارزیابی قرار خواهیم داد.
1- شاخص های مالی
یکی از شاخص هایی که برای ارزیابی سازمان های فرهنگی می توان به کار گرفت، شاخص مالی است؛ یعنی می توان عملکرد سازمان های فرهنگی را براساس مقدار اعتباری که به آنها تخصیص داده شده است، مورد سنجش و ارزیابی قرار داد.
بررسی اعتبارات بخش فرهنگ
اعتبارات بخش فرهنگی طی سال های 67-1363 (میلیون ریال)
اعتبارات اختصاص یافته به بخش فرهنگ و هنر و نسبت آن با بودجه کل کشور و بودجه امور اجتماعی
بر اساس آنچه ذکر شد، ملاحظات چندی را باید در خصوص اعتبارات بخش فرهنگ مدنظر قرار داد.
1. با توجه به اهمیت مقوله فرهنگ برای نظام جمهوری اسلامی ایران، به نظر می رسد اعتبارات بخش فرهنگ و هنر از میزان لازم برخوردار نبوده و علی رغم اهمیت و جایگاه آن، مقدار بودجه ای که به آن اختصاص داده شده است، از رشد قابل ملاحظه ای نسبت به گذشته برخوردار نیست.
2. مشکل عدم تخصیص درست منابع، علاوه بر اینکه بر کل نظام بودجه کشور حاکم است، در درون بخش فرهنگ نیز وجود دارد. بدین صورت که درون بخش فرهنگ، میان نهادها و دستگاه های فرهنگی برای در اختیار گرفتن منابع مالی بیشتر، رقابتی شگفت و نابرابر در جریان است و معمولاً بودجه دستگاه های فرهنگی نه براساس عملکردها و برنامه های آنها؛ بلکه اغلب به دلیل قدرت آنها در چانه زنی و توانایی شان در متقاعد کردن مسئولین دولتی و نمایندگان مجلس تخصیص داده می شود.
3. عدم جهت گیری درست یارانه های پرداختی دولت به بخش فرهنگ، مشکل دیگری است که باید بدان توجه نمود.
بررسی اعتبارات
دستگاه های فرهنگی
در سال های اخیر و در خلال برنامه های توسعه، دستگاه های فرهنگی جدیدی با اهدافی نو به دستگاه های موجود در بخش فرهنگ اضافه شده و بخشی از اعتبارات آن را به خود اختصاص داده اند. این دستگاه ها بیشتر دستگاه هایی هستند که در زمینه امور دینی به فعالیت مشغول می باشند.
سازمان تبلیغات اسلامی
شورای هماهنگی تبلیغات
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم
مرکز مدیریت حوزه علمیه قم
مرکزجهانی علوم اسلامی
کانون های فرهنگی بسیج
انجمن های اسلامی دانش آموزی و دانشجویی
ستاد امر به معروف و نهی از منکر
ستاد عالی کانون های مساجد
مرکز رسیدگی به امور مساجد
ستاد اقامه نماز
اعتبارات ویژه مصلی تهران
حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
مجمع جهانی اهل بیت (ع)
مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی
موسسه نشر آثار حضرت امام (ره)
بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس
سازمان اسناد انقلاب اسلامی
کتابخانه حضرت آیت ا… مرعشی نجفی
اعتبارات این گونه دستگاه ها در سال های اخیر در حال افزایش بوده است. به عنوان مثال، میزان اعتبارات دستگاه های دولتی و غیردولتی فعال در زمینه تبلیغات اسلامی و امور دینی در سال 1385 نسبت به سال قبل (1384) حدود 7/51 درصد افزایش داشته است.
در میان دستگاه های فرهنگی، بررسی اعتبارات بزرگ ترین متولی امور فرهنگی؛ یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، دارای اهمیت ویژه ای است. اعتبارات این وزارتخانه در سال های اخیر تقریباً در هر سال افزایش داشته است. اگر مبنای بررسی خود را سه سال اخیر انتخاب کنیم، ملاحظه خواهیم کرد که در سال 1385 اعتبارات این وزارتخانه مبلغ 1.843.4450.000.000 ریال و در سال 1386 مبلغ 2.128.050.000.000 ریال بوده است و در قانون بودجه سال 1387 اعتبارات آن مبلغ 1.217.110.000.000 ریال برآورد شده است.
براساس بررسی اعتبارات دستگاه های فرهنگی و با توجه به آنچه ذکر شد، می توان به نتایج زیر دست یافت:
1- مقدار اعتبارات بخش فرهنگ، که درحال حاضر حدود 5/3 درصد از اعتبارات کل کشور است، به خودی خود نمی تواند شاخصی گویا برای ارزیابی وضعیت این بخش باشد؛ زیرا در حدود 35 دستگاه به طورمستقیم از اعتبارات این بخش استفاده می کنند، درحالی که برخی از آنها در عمل فعالیت فرهنگی، به معنایی که از آن انتظار می رود، ندارند و بیشتر مشغول فعالیت های آموزشی و پژوهشی از جنس فعالیت دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی هستند. ازاین رو، محاسبه بودجه این دستگاه ها در ردیف بودجه دستگاه های فرهنگی، مقدار اعتبارات این بخش را در ظاهر افزایش داده و رقمی غیرواقعی را نشان می دهد.
2- تعداد زیادی از دستگاه های فرهنگی دارای ردیف بودجه مستقل می باشند، درحالی که ازنظر سازمانی به دستگاه دیگری وابسته هستند. مانند مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی و مجمع جهانی اهل بیت که زیرمجموعه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی هستند و یا حوزه هنری که وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی است. اختصاص ردیف بودجه مستقل به این دستگاه ها از وابستگی و پاسخگویی آنها به دستگاه متبوع می کاهد و به همین خاطر، امکان نظارت و کنترل عملکرد این دستگاه ها عملاً تضعیف می شود .
3- افزایش اعتبارات دولتی بخش فرهنگ به خودی خود موضوع ارزشمند و شاخص مطلوبی برای این بخش محسوب نمی شود؛ بلکه حتی می تواند نشانه دولتی شدن فعالیت های فرهنگی و حاکمیت کامل دولت بر این بخش باشد.
4- به نظر می رسد اعتبارات بخش فرهنگ در بودجه سالیانه کشور، بر اساس موضوعات و مقولات فرهنگی تخصیص داده نشده و سهم تقریبی هرکدام از مقولات بودجه فرهنگی کشور، مشخص نشده است.
2- شاخص نیروی انسانی
بررسی دقیق تعداد نیروی انسانی بکارگرفته شده در دستگاه های فرهنگی و میزان تحصیلات آنها، نیازمند داشتن اطلاعات دقیق از کم و کیف این نیروهاست که معمولاً این گونه دستگاه ها به دلایل مختلفی از ارائه آنها به محققان خودداری می کنند. لذا به نظر می رسد براساس اطلاعات اندک موجود نمی توان بررسی دقیقی از وضعیت نیروی انسانی بخش فرهنگ ارائه داد.
براساس اطلاعات موجود آنچه می توان گفت، این است که وضعیت نیروی انسانی بخش فرهنگ به لحاظ تحصیلات و آموزش از وضعیت مطلوبی برخوردار نیست. همان گونه که در گزارش های رسمی نیز معمولاً ذکر می شود، سازمان ها و مراکز متولی امور فرهنگی کشور از حیث تجربه و تخصص کارکنان شان و عدم توانایی در جذب نیروی متخصص دچار چالش جدی هستند.
پایان بخش چهارم
بخش پنجم:
نظارت و ارزیابی
فعالیت های فرهنگی
دستگاه های ناظر فرهنگی؛ وظایف و عملکردها
نظارت بر عملکرد نهادها و سازمان های فرهنگی و کم و کیف فعالیت های فرهنگی کشور، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بیشتر به دو شیوه انجام شده است. شیوه اول و مرسوم، نظارت و ارزیابی درون سازمانی بوده است؛ بدین صورت که معمولاً در درون هر سازمانی، واحد خاصی (معمولاً واحد طرح و برنامه و یا دفتر نظارت وارزیابی) مستقر بوده و وظیفه ارزیابی و نظارت بر عملکرد آن سازمان را به عهده داشته است. در شیوه دوم، نظارت به صورت برون سازمانی انجام گرفته است. در این شیوه، دستگاه یا دستگاه های مشخصی مسئول ارزیابی عملکرد نهادها و سازمان های فرهنگی بوده اند.
دستگاه هایی که مسئولیت نظارت بر عملکرد نهادها و سازمان های فعال در عرصه فرهنگ را برعهده دارند، به دو دسته تقسیم می شوند
1- دستگاه هایی که با قدرت و اختیارات وسیع می توانند عملکرد اکثر یا تمام دستگاه های فرهنگی را مورد بررسی قرار داده و بر آنها اعمال نظارت کنند.
این دستگاه ها عبارتند از:
الف- شورای عالی اداری سازمان مدیریت و برنامه ریزی؛
ب- شورای نظارت و ارزیابی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری؛
ج- هیئت نظارت و بازرسی شورای عالی انقلاب فرهنگی؛
د- هیئت نظارت و ارزیابی شورای عالی انقلاب فرهنگی؛
ه- کمیسیون اصل 90 مجلس شورای اسلامی؛
و- سازمان بازرسی کل کشور؛
ز- مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی.
2- دستگاه هایی که تنها از قدرت اعمال نظارت بر یک یا تعداد محدودی نهاد یا سازمان فرهنگی مشخص برخوردار هستند؛ مانند شورای نظارت بر صدا و سیما.
شورای عالی انقلاب فرهنگی
مطابق آیین نامه اهداف و وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی، این شورا به عنوان مرجع عالی سیاست گذاری، تعیین خط مشی، تصمیم گیری، هماهنگی و هدایت امور فرهنگی، آموزشی و پژوهشی کشور در چارجوب سیاست های کلی نظام محسوب می شود و تصمیمات و مصوبات آن لازم الاجرا و در حکم قانون است. براین اساس، این شورا، در عرصه فرهنگ، دو وظیفه «سیاست گذاری» و «نظارت» را برعهده دارد.
شورای عالی انقلاب فرهنگی نحوه تاسیس
ریشه های تاسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی را باید در فرمان حضرت امام خمینی (ره) در خصوص تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی در بهار سال 1359 جستجو نمود. در این سال ایشان بر ضرورت اجرای انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها تاکید کرده و توجه جدی به آن را خواستار شدند.
نحوه تاسیس ادامه
ستاد انقلاب فرهنگی با ترکیب اعضایی که حضرت امام مشخص کرده بودند، تا سال 1363 به فعالیت خود ادامه داد. در شهریورماه همین سال، به پیشنهاد آیت الله خامنه ای (رئیس جمهور وقت) و دستور امام خمینی(ره)، تغییراتی در این ستاد داده شد. از این تاریخ تا آذر 1363 ستاد انقلاب فرهنگی با ترکیب اعضاء زیر به فعالیت خود ادامه داد: نخست وزیر، وزرای فرهنگ و آموزش عالی و فرهنگ و ارشاد اسلامی، دو نفر دانشجو به انتخاب جهاد دانشگاهی و آقایان علی شریعتمداری، احمد احمدی، عبدالکریم سروش و مصطفی معین. ستاد انقلاب فرهنگی به تدریج در مکاتباتی که بین رئیس این ستاد (رئیس جمهور وقت) و حضرت امام صورت گرفت، نام شورای عالی انقلاب فرهنگی به خود گرفت.
ساختار شورای عالی انقلاب فرهنگی
شورای عالی انقلاب فرهنگی شامل دبیرخانه و چند شورای اقماری و وابسته است.
دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی با هدف فراهم آوردن زمینه های لازم جهت کارشناسی هرچه بهتر مصوبات شورای عالی و پشتیبانی علمی، پژوهشی و خدماتی متناسب با وظایف و مسئولیت های آن تشکیل شد.
دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی
الف) شورای فرهنگ عمومی،
ب) شورای فرهنگی و اجتماعی زنان،
ج) شورای اسلامی شدن مراکز آموزشی،
د) شورای معین شورای عالی انقلاب فرهنگی و
ه) شورای هنر
شوراهای اقماری شورای عالی انقلاب فرهنگی
اختیارات شورای عالی انقلاب فرهنگی
شورای عالی انقلاب فرهنگی دارای اختیارات گسترده ای است. این اختیارات به گونه ای است که در ایران تنها نهادی که غیر از مجلس شورای اسلامی تصمیمات آن در حکم قانون محسوب می شود، این شورا است.
وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی
1. تدوین اصول سیاست فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران و تعیین اهداف و خط مشی های آموزشی، پژوهشی و اجتماعی کشور؛
2. تجزیه و تحلیل شرایط و جریانات فرهنگی جهان و تبیین کانون ها و ابزارهای مهم در این زمینه و اتخاذ تدابیر مناسب؛
3. بررسی و تحلیل شرایط و جریانات فرهنگی، ارزشی و اجتماعی جامعه به منظور تعیین نقاط قوت و ضعف و ارائه راه حل های مناسب؛
وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه
4. بررسی الگوهای توسعه و تحلیل آثار و پیامدهای فرهنگی سیاست ها و برنامه های توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور و ارائه پیشنهادهای اصلاحی به مراجع ذی ربط؛
5. تبیین و تعیین شاخص های کمّی و کیفی برای ارزیابی وضع فرهنگی کشور؛
6. بررسی و ارزیابی وضع فرهنگ، آموزش و تحقیقات کشور؛
ارزیابی عملکرد دستگاه های فرهنگی
ارزیابی عملکرد سازمان تبلیغات اسلامی
هیئت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی، برای اولین بار عملکرد سازمان تبلیغات اسلامی را در طی سال های برنامه سوم توسعه (83-79) مورد بررسی قرار داد و نتایج آن را بدین صورت به شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه نمود:
1- سازمان تبلیغات اسلامی دارای نقاط قوت برجسته ای ازنظر اهداف و مسئولیت ها، ویژگی انقلابی و دینی و. . . می باشد و از این نظر، کارکردهای آن مهم و ارزشمند بوده و توانسته است در راستای تحقق اهداف عالیه نظام جمهوری اسلامی حرکت نماید؛
2- فعالیت های گسترده سازمان در سه معاونت و همچنین نوآوری های آن عموماً مثبت ارزیابی می گردد.
3- مستندات ارائه شده از سوی سازمان، فاقد ارزیابی های درونی است؛
4- گستردگی بیش از اندازه ماموریت ها و وظایف سازمان، کمبود نیروی انسانی متخصص، تداخل وظایف با سازمان های دیگر، درگیر شدن بیش از حد در اجرا و نیاز به توجه بیشتر به امر آموزش و پرورش، از اهم چالش های سازمان می باشد؛
5- حوزه هنری سازمان با وجود تلاش های ارزشمند استادان و مربیان هنوز شرایط مطلوبی را از منظر تربیت هنرمندان متعهد ودارای حس دینی نشان نداده است؛
ارزیابی عملکرد سازمان صدا و سیما
ارزیابی عملکرد سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، یکی از فعالیت های عمده شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده است که در اواسط سال 1384 انجام شد. پاره ای از نتایج ارزیابی هیئت نظارت و ارزیابی فرهنگی و علمی از عملکرد صدا و سیما درادامه خواهد آمد:
1- فعالیت سازمان صدا و سیما علی رغم کاستی های موجود، به طورکلی در مسیر تحقق رهنمودهای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری و سیاست های فرهنگی بوده و تاثیر بسزایی در تحولات فرهنگی و اجتماعی ایران داشته است؛
2- تحولات سازمان صدا و سیما در ده سال گذشته و افزایش چشمگیر شبکه های ملی، استانی و بین المللی به زبان های مختلف، حاکی از پیشرفت و موفقیت غیرقابل انکار این سازمان در توسعه علمی می باشد؛
3- تهیه کنندگان برنامه های صدا و سیما به ابلاغ و ترویج پیام های آموزشی، تربیتی و اقتصادی به صورت ظریف و نامحسوس کمتر توجه نموده اند؛
4- سازمان صدا و سیما در برنامه های کارشناسی از صاحب نظران و اندیشمندان طراز اول و شناخته شده در مجامع علمی و متخصص کمتر استفاده می کند؛ این امر می تواند به نارضایتی نخبگان منجر شود؛
5- بخشی از فرهنگ سازی های سازمان صدا و سیما در حوزه روابط خصوصی و اجتماعی سبب کاهش حساسیت های جامعه در رعایت حدود مسائل شرعی و ترویج گناه شده است؛
شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما
مطابق اصل 175 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور باید تامین شود. نصب و عزل رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، با مقام رهبری است و شورایی مرکب از نمایندگان رئیس جمهور، رئیس قوه قضائیه و مجلس شورای اسلامی (هرکدام دو نفر) نظارت بر این سازمان خواهند داشت. خط مشی و ترتیب اداره سازمان و نظارت برآن را قانون معین می کند.
شورای نظارت بر سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با ترکیب زیر تشکیل می گردد تا وظایف مقرر در این قانون را انجام دهد:
1- دو نفر به نمایندگی از طرف قوه مجریه به انتخاب رئیس جمهوری؛
2- دو نفر به نمایندگی از طرف قوه قضائیه به انتخاب رئیس قوه قضائیه؛
3- دو نفر به نمایندگی از طرف قوه مقننه به انتخاب رئیس مجلس شورای اسلامی.
این شورا از بین اعضاء، یک نفر را به عنوان رئیس و یک نفر را به عنوان نایب رئیس شورا برای مدت یک سال انتصاب می نماید که مسئولیت اداره جلسات شورا، انجام مکاتبات، و ابلاغ نظرات و مصوبات شورا را برعهده خواهند داشت؛ همچنین یک نفر به عنوان دبیر شورا که مسئولیت اداره امور دبیرخانه را عهده دار خواهد بود.
شورای نظارت که مسئولیت نظارت بر سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را بر عهده دارد، وظایفی بعهده دارد که عبارتند از:
1- نظارت بر حسن انجام کلیه امور سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و تذکرات لازم در مورد تخلفات و انحرافات جهت اصلاح امور مذکور؛
2- نظارت بر سیاست های اجرایی که قرار است در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به اجرا در آید و اعلام نظر اصلاحی شورا به رئیس سازمان؛
3- نظارت بر حسن اجرای قوانین مربوطه در سازمان صدا و سیما؛
4- نظارت بر ایجاد و یا انحلال هربخش، واحد، شعبه و دفاتر و نمایندگی در سازمان؛
5- نظارت بر انعقاد قراردادها و خریدهای داخل و خارج سازمان؛
6- نظارت بر سایر اموری که سازمان طبق قانون برعهده دارد و انجام می دهد؛
7- گزارش منظم و مستمر جریان امور در سازمان به مقام معظم رهبری و قوای سه گانه جمهوری اسلامی ایران.
پایان