تارا فایل

پاورپوینت بررسی فرقه های نوظهور



بررسی فرقه های نوظهور

تعریف
اصطلاحات
1- عرفان حقیقی
شناخت شهودی خدای متعال، اسماء، صفات و افعال او
2- عرفان کاذب
هر نوع عرفانی که هدف آن چیزی غیر از قرب الهی باشد و راه سلوکی آن نیز مورد تایید دین نباشد
3-معنویت: (spiratuality) اصطلاحی جدید است؛ معانی بسیار متفاوت و حتی متعارض دارد.
از دیدگاه غربیها، معنویت هر چیزی است که «شادی، آرامش و امید به زندگی» را به ارمغان بیاورد

اهمیت
بحث
1_ معنویت گرایی گرایشی جهانی است
2_ نفوذوگسترش مکاتب معنویت گرای جدید در کشور ما
3_تهدیدات اعتقادی، امنیتی، فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی این معنویت ها برای کشور ما
4_ یکی از راه های مبارزه با اسلام گرایی، تولید و تکثیر رقبا

تلاش غرب برای
جهت دهی این
گرایش جهانی
توجه به سلیقه ها و ذائقه های مختلف
برنامه ریزی برای سطوح مختلف مخاطبان
استفاده از همه ظرفیت های تبلیغی و روان شناختی

استفاده از همه
ظرفیت های تبلیغی
و روان شناختی
استفاده از بازی های رایانه ای و کارتون های کودکان:
(توجه به نقش هنر و بازی در شکل دهی به نظام ارزشی و فکری جامعه:
روایات، افلاطون، روان شناسان رفتارگرا، واتسون، …)
2. استفاده از فیلم های سینمایی:
فیلم های معنوی هالیوود؛ سینما ماوراء،
3. بهره گیری از ورزش، ورزشکاران:
یوگا، فالون دافا (جوآن فالون)، کابالا (قبّالا)
4. استفاده از نمادها و مدها:
شیطان پرستی، گروه های مسیحی،
5. استفاده از ادبیات مکتوب:
در عرصه رمان و داستان های عرفانی: کتاب های کوئلیو، رمان هری پاتر

تعداد و تنوع عرفان های نوظهور
آمار دقیقی از تعداد آنها وجود ندارد.
دائره المعارف ادیان جدید، چاپ انگلستان: 2500 دین جدید را که دارای پیروان شناخته شده هستند معرفی کرده است. برخی از آنان بسیار فعال اند و برخی بیشتر در فضای مجازی و اینترنتی فعالیت دارند.
مَلکُلم همیلتون (جامعه شناس مشهور دین): بیش از پنج هزار آیین دینی جدید!
تعداد فرقه های نو ظهور در ایران و میزان موفقیت آنها: آمار دقیقی وجود ندارد. اما فعالیت آنها در حد بسیار وسیعی است.

مهم ترین فرقه های معنوی
فعّال در ایران

ادیان سنتی: یهودیت، مسیحیت، زردشتیت، صابئین
سای بابا
اوشو (باگوان شری راجینش)
اکنکار (سفر باستانی روح) (پال توئیچل؛ هارولد کلمپ)
سرخپوستی (کارلوس کاستاندا)
فالون دافا (لی هنگجی)
دالایی لاما (دالایی= اقیانوس؛ لاما= پیر)
رام الله (پیمان فتاحی؛ با اسم معنوی م. م. رام الله)
عرفان کیهانی یا عرفان حلقه (محمدعلی طاهری)
پائلو کوئلیو
مدیتیشن متعالی (تی. ام) (ماهاریشی ماهاش یوگی)

فرقه های صوفی فعال در ایران
فرقه های اهل سنت:
قادریه (حسینی (در حال حاضر شیخ یحیی حسینی: در شهر بانه، خانقاه مرکزی آنها قرار دارد) کسنزانی (بنیانگذار سید محمد کسنزانی و رهبر فعلی سید نهرو کسنزانی، نجاریه (شیخ عبدالقادر نجار، الان ماموستا شیخ محمد نجار؛ در شهر پاوه)
نقشبندیه (شمسیه (سیدعبدالله نقشبندی مجددی؛ مشهد، تایباد، ترتبت جام، سرخس، بجنورد، گنبدکاوس، آزاد شهر، بندرترکمن، …)
شاذلیه
فرقه های شیعی:
نعمت اللهیه: (گنابادیه (پرطرفدارترین فرقه در ایران؛ نورعلی تابنده)، مونس علیشاهیه (نورعلیشاه: نوربخش)، صفی علیشاهیه، کوثرعلیشاهیه)
ذهبیه (احمدیه (دزفولی ها: دکتر گنجویان)، مهدویه (محسنی))
خاکساریه ((1) جلالی غلامعلیشاهی، (2) دوده معصومعلیشاهی، (3) دوده نورائی، (4) دوده عجم)
اویسیه (نادرعلی عنقا در آمریکا)
کمیلیه

بررسی مشخصه های معنویت ها و عرفان های کاذب

واعلموا انکم لن تعرفوا الرشد حتی تعرفوا الذی ترکه و لن تاخذوا بمیثاق الکتاب حتی تعرفوا الذی نقضه و لن تمسکوا به حتی تعرفوا الذی نبذه فالتمسوا ذلک من عنداهله فانهم عیش العلم و موت الجهل (نهج، خ147)

توجه :
عرفان های نوظهور همگی بر بستر مدرنیته و فرهنگ غرب روئیده اند؛ به همین دلیل با مبانی و اصول این فرهنگ کاملاً سازگارند:
دین ستیزی؛
شکاکیت معرفت شناختی؛
ناواقع گرایی معرفتی و ارزشی؛
کثرت گرایی معرفت شناختی و دینی؛
سکولاریسم و این جهان گرایی؛
لیبرالیسم جنسی؛

1. نادیده گرفتن اعتقاد به خدا و یا انکار وجود او
خدا در عرفان اوشو
«مردم به نزد من می آیند و می گویند ما آرزوی جستجوی خداوند را داریم. من به آنها می گویم در این باره با من صحبت نکنید. این مقوله را به بحث نکشید، هر گونه صحبتی درباره جستجوی خدا بی فایده است. هیچ معنا و مفهومی در آنچه می گویند نیست.» «کلمه خدا فقط یک بهانه است. ابزاری است برای ابراز احساسات ما به کل. در واقع کل هستی خداست. کل، الهی است و وقتی شما لبریز احساس الوهیت شوید، با کل هستی یکی خواهید شد. راه حل مشکل شما رسیدن به آن وحدت است … هر گاه انسان به نقطه ای برسد که خودش را کاملاً خارج از ذهن ببیند، آن وقت انسان خدا شده است.» «… خدای من حتی یک شخص نیست، بلکه یک حضور است. … خدای من چیزی عینی، آنجا، نیست. خدای من همان ذهنیت است، اینجا.»

خدا در عرفان اکنکار
عرفان اِکَنکار هدف اصلی تمرینات معنوی خود را خداشناسی و مواجهه با نور و صوت خداوند می داند. اما خدای مورد نظر اکنکار با خدای ادیان الهی متفاوت است. اینان بعضاً تاکید می کنند که خدایی که ادیان الهی و حتی برخی از ادیان هندی مبلغ آن هستند، اساساً وجود ندارد و ساخته خود آنان است.

بعضاً با زیرکی بیشتری درباره خدای ادیان دیگر سخن می گویند. به جای انکار آن، ادعا می کنند که ادیان دیگر، غیر از اکنکار، همگی محصول خدای طبقه پایین و طبقه فیزیکی اند که آن را «کَل نیرانجان» یا «سلطان نیروهای منفی» می نامند.

در جایی دیگر خدا را امری سلیقه ای و شخصی می دانند: «خدا آن است که هر روحی باور دارد که باشد.»
خدای یک مست لایعقل همانی است که او باور دارد و خدای یک عالم بزرگ نیز همانی است که باور دارد. هر دوی آنها درباره خدا درست می اندیشند! کسی که در جستجوی شادی است، چرا که خدا همان شادی است. این دو هیچ تفاوتی با هم ندارند. حتی ممکن است آن مست به خدا نزدیک تر باشد. آنچه که مهم است این است که اولاً باید به مطلوب خود، هر چه که می خواهد باشد، علاقه مند باشند و ثانیاً، تمام تمرکز خود را بر روی جستجوی خود بگذارند.

2. شادمانگی به عنوان هدف غایی
هدف اصلی بسیاری از عرفان های نوظهور: «شادی و آرامش و امید»
از مکاتب سنتی: لذت گرایان و کلبیان و اپیکوریان ….
دالایی لاما: «من بر این باور هستم که هدف اصلی زندگی جست وجوی خوشبختی است. این امری بدیهی است. اینکه معتقد به دین باشیم یا نباشیم، و اینکه پیرو کدام مذهب هستیم، تفاوت زیادی نمی کند؛ همه ما در زندگی خود به دنبال چیزی مطلوب می گردیم. به همین دلیل، به نظر من حرکت زندگی رو به سوی خوشبختی و شادمانگی است»

سای بابا: «ماموریت من اعطای شوق و شادی به شماست که از ضعف و ترس دورتان کنم. ماموریت من پراکندن شادمانی است از این جهت همیشه آماده ام میان شما بیایم نه یکبار دوبار یا سه بار هر زمان که شما مرا بخواهید. اسمم ساتیا من راستی هستم اعمالم ساتیا جلال و شکوه من ساتیا تنها آرزوی من شادمانی شماست. شادی شما شادی من است شادمانی جدا از شما ندارم. قدرت من غیرقابل اندازه گیری است تولد من غیر قابل توضیح و غیر قابل درک و پیمایش است.»

فالون دافا: انگیزه اصلی تمرین کننده فالون دافا فقط باید تزکیه ذهن و بدن باشد. اما هدف از تزکیه ذهن و بدن چیست؟ لی هنگجی می گوید، با تزکیه ذهن و بدن است که فرد می تواند رنج و سختی خود را از بین ببرد. و زندگی او توام با آرامش و شادی باشد.

3. نفی عقلانیت و فلسفه و منطق
اوشو با الفاظ مختلف و به مناسبت های گوناگون علیه عقل و ذهن و منطق و فلسفه سخن می گوید. و به جای آن بر پیروی از استاد و سرسپردگی دربرابر او تاکید می کند.
«من صاحب هیچ نظام فلسفی نیستم. … من حتی نمی دانم که دیروز چه گفته ام. به این موضوع اصلاً فکر نمی کنم. من فقط پاسخگوی این لحظه ام. من پاسخگوی حرف های دیروز نیستم. برو از دیروزی بپرس. قطعاً پیدایش نخواهی کرد. فردا نیز مرا نخواهی یافت. نه دیروزی وجود دارد و نه فردایی تنها همین لحظه است که واقعیت دارد»

نقد و بررسی
اگر کسی مدعی باشد با اصول فلسفه و منطق و عقل می تواند همه رازها و حقایق عالم را کشف نماید، روشن است که ادعایی بلندپروازانه و دست نایافتنی دارد. در عین حال، اگر کسی گمان کند که با بی اعتنایی به عقل و منطق نیز می تواند به حقایق دست یابد، او نیز در خیالی خام به سر می برد.

عرفان حقیقی، «عرفانی عقلانی» است. نه تنها با عقلانیت سازگار است که همراه آن است. عرفان بدون عقلانیت، عرفانی انسانی نخواهد بود همانطور که عقلانیت منهای عرفان، از انسان، موجودی تک ساحتی و خشک و خشن می سازد. انسان کامل، از دیدگاه اسلام، انسانی است که همه ابعاد وجودی اش هماهنگ با هم، پیشرفت نمایند. هیچ بعدی را فدای بعد دیگر نکند.

تذکر:
عقلانیت مورد تایید برخی معنویت های نوظهور عقلانیتی مادی و اینجهانی است. به همین دلیل عقلانیتی منهای دین و ناسازگار با دین و مدافع تساهل و تسامح است.

4. مخالفت با ادیان الهی
اکنکار: مشکلی که ماهانتا دارد چیره گی آموزش های غلطی است که روح سابقاً در مورد اینکه، روح القدس چیست، خدا چیست، و خدا چه چیزی نیست، گرفته است. تمام این تصورات اشتباه باید کنار گذاشته شوند … روحانی نما گفته است، شما باید این کار را انجام دهید، اگر این کار بخصوص را انجام ندهید، اگر تقاضای بخشش نکنید و یا اگر در مراسم مذهبی شرکت نکنید، روح جهنمی خواهد شد. … حال بیشتر افراد به این دلیل در انجام سفر روح مشکل دارند که تمام این مفاهیم غلط، محکم توسط ذهن نگه داشته شده اند. (حکمت اک، ذیل عنوان راه های پنهان ماهانتا، ص14.)

مدعی اند با وجود ماهانتا، دیگر نیازی به تعالیم سایر ادیان وجود ندارد. «ماهانتا در هر عصری با شکوه و جلال تازه ای ظاهر می شود و در بین مردم امروز قدم می زند. علم و حکمتی که او استطاعتش را دارد، بسیار پیشرفته تر از دکترین هایی است که ادیان پر طرفدار جمع آوری کرده اند، زیرا ماموریت او آموزش دادن تکنیک های سفر روح است.» حکمت اک، ص15.
مدعی اند فرد می تواند یهودی یا مسیحی یا مسلمان باشد و به تعالیم اکنکار عمل کند. در عین حال، تاکید می کنند که «اکنکار مستقیم ترین مسیر به سوی جهان های بهشتی سوگماد است.»! (همان، ص16)

توئیچل از زبان ربازارتاراز می گوید: «هر دینی را که امروزه در قدرت است نام ببر و من به تو نشان خواهم داد که فقط و فقط زائیده یک وجدان اجتماعی است؛ نه حقیقتی که از جانب سوگماد آمده باشد. همه آن قوانینی که به عنوان قوانین الهی شناخته شده اند، چیزی نیست جز یک وجدان اجتماعی متحول شده» درباره محتوای ادیان نیز می گوید این ادیان بزرگ هیچ محتوایی را بازگو نمی کنند «مگر پیکری از احکام و مقررات که از جانب قشر روحانیت رسمی برای تحت کنترل نگاه داشتن پیروان شان تنظیم شده است تا بدان وسیله عنان سیاسی و اقتصادی توده های مردم را به دست گیرند.» سرزمین های دور، ص20.

دین ستیزی در آیین اوشو
«اگر میل جنسی تو واقعاً ارضاء شود احتیاجی به آن همه وعده های پوچ نداری، چون به خواسته ات رسیده ای. اگر میل جنسی تو نکوهش، سرکوب و نابود شود، اگر تو را مجبور کردند از این بابت احساس گناه کنی، آن وقت موهوم پرستی می تواند برای همیشه به حیاتش ادامه دهد. با این ترفند است که موهوم و موهوم پرستی انرژی خویش را از خودکشی تو به دست می آورد!» وی دین را ساخته و پرداخته روحانیان می داند و می گوید روحانیان چون نان شان در ترویج دین نهفته است، دین را سر پا نگه داشته اند و الا ادیان به خودی خود هیچ جذابیتی ندارند! (آینده طلائی، صص37-38.)

اوشو «گناه» را ساخته و پرداخته روحانیان به منظور تسلط بر توده ها می داند و می گوید: «گناه یکی از قدیمی ترفندها برای سلطه بر مردم است. آنها در تو احساس گناه ایجاد می کنند. آنها ایده هایی بس احمقانه به خوردت می دهند که قادر به محقق ساختن آنها نیستی. سپس گناه به وجود می آید و همین که گناه به وجود آمد، تو به دام افتاده ای. گناه راز کاسبی همه به اصطلاح ادیان تثبیت شده (بنیادگرا) است.» (الماس های اشو، ص258.)

مخالفت با احکام قضایی دین
«اکنون این یک واقعیت علمی مبرهن و مسجّل است که تنبیه کردنِ هر کس به خاطر جنایتی که مرتکب شده، حماقت محض است. این درست به این می ماند که کسی را به خاطر مسلول بودن تنبیه کنند و یا چون سرطان دارد او را به زندان بیندازند.»اوشو در ادامه می گوید در جامعه ایده آل من، دادگاه وجود دارد اما حقوق دان ها و وکیلان در آن دادگاه ها جایی ندارند؛ ژن شناسان همه کاره اند. اوشو می گوید کسی که دست به تجاوز جنسی می زند، به هیچ وجه نمی توان او را واقعاً مسوول چنان رفتاری دانست! او یا به دلیل پیروی از کشیش ها و ادیانی که عزوبت را رواج می دهند به چنین کاری مبتلا شده است و یا به دلیل وجود هورمون های جنسی در بدنش به ناچار به چنین عملی کشیده شده است. اوشو در همین زمینه می گوید: «مردی که از هورمون های جنسی بیشتری برخوردار است باید زنان بیشتری داشته باشد. در مورد زن هم همینطور.» آینده طلایی، ص116-117.

تقریباً همه عرفان های دروغین و معنویت های نوظهور (حتی اگر با اصل دین مشکلی نداشته باشند) با بعد فقهی آن به شدت مبارزه می کنند.
پاره ای از صوفیان مسلمان و نفی شریعت
اکنکار و نفی شریعت
کوئلیو و نفی شریعت
اوشو و نفی شریعت
5. شریعت ستیزی و فقه گریزی

نکته اول: همه عرفان های کاذب، اعم از آیین های سنتی و جدید، علیرغم انکار شریعت، خود دارای شریعت ویژه خویش هستند. آیین اوشو و اکنکار و کوئلیو تعالیم فقهی و دستورالعمل های رفتاری خاصی دارند. مراقبه های اوشو همگی از این سنخ اند. و یا تمرین های معنوی اکنکار چیزی جز دستور العمل های رفتاری نیستند. اینها خود به یک معنا ایجاد محدودیت برای افراد است.
نقد و بررسی

نکته دوم: اگر عرفان راهی است برای رسیدن به خدا و تقرب به او، پس جز با عمل کردن به دستورات خداوند، وصول به چنین هدفی امکان ندارد. خدای متعال نیز فرموده است:
«قل ان کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله».
بنابراین راهی برای وصول به هدف جز پیروی از دستورات فقهی اسلامی، که از ناحیه خداوند برای بشر ارسال شده اند، وجود ندارد.

نکته سوم: هیچ انسانی به درجه معرفتی و شهودی پیامبر اکرم و امامان معصوم نرسیده است و نخواهد رسید و این حقیقتی است که مورد اتفاق همه صوفیان مسلمان است. اما آن انوار قدسیه لحظه ای از عمل به دستورات شرعی فروگذار نکردند.

نکته چهارم: اصولاً وصول به بی نهایت معنا و مفهوم ندارد. به تعبیر مرحوم علامه محمدتقی جعفری، از شارحان بنام مثنوی معنوی:
هر قدمی که مطابق دستور الهی بر می داریم و کوچکترین گردی را از آینه دل می زداییم، به همان اندازه از حقیقت مطلق برخوردار می شویم … پایان این سیر و سلوک را مانند سیر طبیعی و حرکت معمولی فرض کردن، از نهایت بی خبری است؛ زیرا تصور پایان و آغاز و وسط در بی نهایت، آن اندازه بی اساس است که فرو رفتن در تناقض … لذا این مطلب که جلال الدین می گوید: «لو ظهرت الحقائق بطلت الشرائع» به بازیگری ذهنی و روانی ما بیشتر مربوط است تا به واقع یابی ما. (تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، محمدتقی جعفری، ج11، صص118-119)

6. تک ساحتی دیدن انسان
این ویژگی را نیز می توان در بسیاری از عرفان های شرقی، اعم از عرفان های هندی، بودایی و در برخی از مکاتب اخلاقی و عرفانی یونان باستان از جمله مکتب کلبیون به وضوح مشاهده کرد. برخی از آیین های ایران باستان همچون آیین مانی نیز کما بیش مدافع این ایده بودند. در عرفان مسیحی نیز این مساله به قوت مطرح است.
داستان شکایت سه تن از زنان مدینه از همسرانشان در نزد پیامبر در این باره مشهور است.
گفتگوی زن متبتله با امام باقر

یکی دیگر از اموری که نگاه نادرست و بخشی به انسان را در مکاتب و آیین های دروغین عرفانی نشان می دهد، مساله انزوا و گوشه نشینی است. اینان غالباً این کار را به هدف کسب توجه و تمرکز، لازم می دانند. اصل در چنین عرفان هایی توجه و تمرکز و مدیتیشن است. لذا هر چیزی که موجب تقویت این حالت شود، «خوب» و با ارزش و هر چیزی که موجب ضعف در تمرکز و توجه گردد، «بد» و بی ارزش تلقی می گردد.

یکی دیگر از شواهد تک ساحت نگری به انسان در عرفان های کاذب، مساله بی توجهی آنها به مسائل سیاسی و حکومتی و نفی سیاست و پلید دانستن آن است. در عرفان های کاذب به یک معنا اصالت با فردگرایی و لذت گرایی فردی است. آنچه که برای آنان مهم است سعادت سالک و عارف است و لو به قیمت مشاهده ظلم و ستم بر مردمان باشد.

نقد و بررسی
نکته اول: تعارضی میان بعد مادی و بعد روحی وجود انسان نیست. نمی توان به انگیزه تقویت و سعادت یکی، دیگری را نادیده گرفت. بهره مندی مشروع از لذت های جسمی نه تنها تعارض و تضادی با معنویت و عرفان ندارد؛ بلکه شرط تکامل معنوی انسان و یکی از بهترین اسباب و وسایل وصول به سعادت واقعی است.

نکته دوم: در نقد گوشه نشینی عارفان دروغین می گوییم حق آن است که برای اصلاح درون نمی توان از اصلاح برون غافل بود. به همین دلیل عارفان حقیقی افزون بر مبارزه با دشمن درون، با دشمنان بیرونی نیز مبارزه می کنند و این مبارزه را برای حیات معنوی انسان لازم می دانند. هر چند مبارزات درونی را دشوارتر و سخت تر از مبارزات بیرونی می دانند.

نکته سوم: راه اصلی وصول به هدف عرفان، «بندگی» خداوند است. بندگی به معنای عام. بندگی در همه ارکان و ساحت های وجودی انسان. هر یک از غرایز انسانی، از جمله غریزه نوع دوستی و دیگرخواهی نیز بندگی خاص خود را دارند. عارف حقیقی کسی است که حق بندگی همه ابعاد وجودی اش را ادا می کند. نمی توان ادعای محبت خدا و عشق الهی داشت اما نسبت به مخلوقات او بی اعتنا بود و در سیاست و مدیریت و تدبیر امور بندگان الهی هیچ دخالتی نکرد و خود را کنار کشید.

نکته چهارم: درباره رابطه معنویت و سیاست نظریات متعددی مطرح شده که می توان همه آنها را در دو طیف گسترده «نظریه جدایی معنویت از سیاست» و «نظریه تعامل معنویت و سیاست» جای داد. نظریه جدایی معنویت و سیاست دو دسته مدافع دارد: از طرفی برخی از معنویت گرایان دروغین و سرکرده های عرفان های کاذب به پندار دفاع از معنویت می خواهند آن را از سیاست دور نگه دارند و از طرف دیگر برخی از سیاستمداران و قدرت گرایان غیر الهی به منظور بهره برداری های مادی و اجتماعی از توده ها و بازگذاشتن دست سیاستمداران برای حفظ قدرت و سیاست خود، ساحت سیاست را جدای از ساحت عرفان و معنویت می دانند.
حق آن است که این نظریه، از طرفی ناشی از عدم درک درست عرفان و معنویت است و از طرف دیگر معلول برداشت نادرست از سیاست است.

نکته پنجم: نفس قدرت و سیاست را نمی توان خوب یا بد دانست. اگر همراه با معنویت حقیقی و در راستای تحقق معارف الهی و خدمت به خلق خدا باشد، جزء بهترین کارهاست. اما اگر موجب غرور و خودبزرگ بینی و ستم بر زیردستان و تجاوز به حقوق و مقررات الهی باشد، بد است. بنابراین باید دید که هدف از سیاست ورزی و قدرت گرایی چیست.

نکته ششم: بزرگ ترین طراحان معنویت و عرفان در بین بشریت، یعنی پیامبران و اولیاء دین، همگی برای استقرار نظام سیاسی و حکومت دینی تلاش کرده و با طاغوت های زمان خویش درافتاده و لحظه ای در مبارزه با ظلم و ظالمان کوتاهی نکرده اند.

نکته هفتم: سرکرده های عرفان های کاذب هر چند در ظاهر با سیاست و سیاستمداران مخالف اند و پیروان خود را به عدم دخالت در سیاست و مسائل اجتماعی دعوت می کنند، اما تردیدی نیست که هدف اصلی و پنهان آنان از چنین توصیه ای هدفی سیاسی است. لذا از سوی قدرتمندان و سیاستمداران غربی به شدت مورد تبلیغ و حمایت قرار می گیرند. چگونه می توان باور کرد پدیده ای که مخالف سیاست باشد، از سوی سیاستمداران و قدرتمندان تبلیغ شده و از هر گونه حمایتی برخوردار گردد؟ بهترین مکان ها و تفریحگا ه ها از سوی اربابان زر و زور و سیاست در اختیار آنان قرار گیرد؟

7. کثرت گرایی سلوکی
به سوی کعبه راه بسیار است
من ز دریا شوم تو از خشکی (قاآنی)
راه ها به تعداد انفاس خلایق است. هیچکدام ترجیحی بر دیگری ندارد. مهم نتیجه است، نه وسیله.
سماع و رقص عارفانه به همان اندازه درست است که عرفان اسلامی مبتنی بر شریعت.
عرفان های هندی و شرقی و غربی و امثال آن، به همان اندازه ما را به نتیجه می رسانند که عرفان مبتنی بر وحی.

دالایی لاما می گوید: «در این جهان آدم های مختلفی هستند، و باورهای مختلفی دارند. پنج میلیارد انسان روی کره خاک زندگی می کنند و من معتقدم ما به پنج میلیارد دین مختلف نیاز داریم، چرا که در برداشت ها و تفکرات انسان ها تنوع بسیار گسترده ای وجود دارد. به اعتقاد من هر انسانی باید از یک مسیر معنوی عبور کند که برای او و در نسبت با باورهایش، بهترین باشد. … من فکر می کنم که اگر ما تنها یک دین داشتیم، طولی نمی کشید که آن دین گرهی از کار فرو بسته بشر نمی گشود. اگر یک رستوران داشتیم و آن رستوران تنها یک نوع غدا داشت- هر روز، یک نوع غذا- پس از مدتی، چند مشتری می داشت؟ انسان ها به وجود تنوع در غذای خود نیاز دارند؛ چرا که سلائق مختلفی دارند. کار ادیان هم تغذیه معنوی بشر است، و به گمان من همه ما متوجه هستیم که تنوع ادیان به نفع ماست.» هنر شادمانگی، صص294-295.

نقد و بررسی (1)
2. رسیدن به منزل مقصود و برخورداری از قرب الهی و مقام فنای حقیقی، که اوج اهداف عارفان است، راه ویژه خود را می طلبد؛ با هر راهی نمی توان به این هدف رسید. رسیدن به مقام فنا و قرب الهی را نمی توان با نافرمانی او به دست آورد! چگونه ممکن است با نادیده گرفتن فرمان های محبوب و معشوق بتوان به بارگاه او راه یافت؟ یک عاشق حقیقی هرگز به خود اجازه نمی دهد که لحظه ای از یاد معشوق غافل بماند؛ در همه حرکات و سکناتش همواره به دنبال رضایت معشوق است.

نقد و بررسی (2)
3. هیچ کس توانایی رسیدن به اوج معنویت پیامبر اسلام و امامان معصوم را ندارد. آنان با بالا رفتن از نردبان شریعت به آن مقام رفیع دست یافته اند. پیامبر تا آخرین ساعات عمر لحظه ای در انجام دستورات الهی کوتاهی نکرد. امیر مومنان در محراب نماز به شهادت رسید و امام حسین در سایه عمل به فریضه امر به معروف و نهی از منکر به آن مقام بزرگ دست یافت.
4. عقل و شرع حکم می کنند که بهترین و صائب ترین وسیله وصول به حقیقت بلکه تنها وسیله آن، متابعت از شریعت وحیانی است. چگونه ممکن است راه های بهتر و ساده تری باشد اما خداوند آن را از بندگان دریغ نماید؟ اگر حقایقی باطنی وجود دارند که دارند و اگر راهی برای وصول به آنها وجود دارد، این راه منحصر در راه شریعت است و بس.

8. نفی واقع گرایی ارزشی
عارفان اک در پاسخ به این پرسش که آیا اکنکار با سقط جنین یا همجنس بازی مخالفت می کند؟ می گویند: «اکنکار موضوعاتی از قبیل سقط جنین، طلاق یا گرایش جنسی را به عنوان تصمیماتی شخصی در نظر گرفته و به عنوان یک سازمان نظری نمی دهد.»
ترویج تساهل و تسامح از سوی پائلو کوئلیو
نقد و بررسی:
بر اساس نظام ارزشی اسلام، ارزش ها ریشه در واقعیت دارند. «الاحکام الشرعیه تابع للمصالح و المفاسد الواقعیه»

9. پیروی از استاد
که با نام های مختلفی نام گذاری می شود: قطب، استاد، پیر، ماهانتا، ناوال و امثال آن.
جایگاه استاد در این تلقی در حقیقت جایگاه پیامبران و بلکه جایگاه خدا است. زیرا پیامبران جرات و جسارت تخلف از دستورات خداوند را ندارند و خود را فقط واسطه ابلاغ دستورات و خواسته های الهی به بشر می دانند و خداوند نیز اختیاری جز ابلاغ دستورات او را به آنان نداده است: «و ما علی الرسول الا البلاغ»؛
اما استاد و پیر در تصوف و عرفان های کاذب حقِ هر گونه دخالت و تصرفی در احکام الهی را دارد. به همین دلیل ممکن است به سالک دستور دهد دزدی کند. و او نه تنها حق سرپیچی از این دستور را ندارد؛ بلکه حق چون و چرا هم ندارد.

در عرفان اکنکار به جای توسل به خدا برای حل مشکلات، باید به پیر یا ماهانتا که رهبری اکنکار را بر عهده دارد متوسل شد.
«هر کسی که تمرینات معنوی اک را انجام دهد متوجه می شود که زندگی او به خوبی اداره می شود. این بدان سبب است که اداره کننده حقیقی زندگی او ماهانتا است.»«اگر کسی انتظار دارد سفر روح کند، باید با ایده وجود استاد زنده اک مشکلی نداشته باشد زیرا استاد وسیله رسیدن به سرزمین های خداوند است که روح الهی آن را در اختیار ما قرار داده است.» «در مدرسه اک هیچ روزنه ای وجود ندارد که یک بچه بتواند به وسیله آن از دید استاد بیرون رفته و گم شود.»

در عرفان ساحری نقش ناوال یا پیر آنقدر برجسته می شود که معتقدند سالک برای مواجهه با او باید تمرین ها و ریاضت های شدید و آموزش های طولانی و دراز مدتی را تحمل نماید. و الا اگر سالک بدون تمرین و ریاضت کافی، با ناوال رو به رو شود، بلافاصله خواهد مرد. کارلوس کاستاندا مدعی است «بدون یک آموزش طولانی هیچ انسانی قادر به رویارویی با ناوال نیست. اگر یک انسان معمولی با ناوال مواجه شود بی درنگ خواهد مرد.» گزیده مجموعه آثار، کارلوس کاستاندا، ص62.

10. لیبرالیسم جنسی: دامن زدن به مسائل جنسی
کوئلیو:«برای تحقق تشرف، باید با این نیرو آشنا شوی. بقیه چیزها نیروی جنسی ساحران، به استادان بزرگ تعلق دارد و پس از مراسم با آنها آشنا می شوی. پس چطور با آن رو به رو شوم؟ یک فرمول ساده است … فرمول این است در تمام مدت رابطه جنسی، از حواس پنجگانه ات استفاده کن. اگر در لحظه اوج لذت جنسی، همه این حواس با هم از راه برسند، برای تشرف پذیرفته می شوی. (بریدا، ص192، 193.)

اوشو سکس را امری مقدس و مهم ترین نیروی زندگی دانسته و همگان را از نکوهش سکس بر حذر داشته و معتقد است که همه دگرگونی های زندگی از طریق این نیرو رخ می دهد. سکس را مقدمه عبادت می داند. البته نه هر سکسی را؛ بلکه سکسی که از روی شور و سرخوشی باشد! چنین سکسی است که مولِد عشق است و عشق نیز مولِد عبادت است. اوشو، سکس را تنها در ارتباط با غیر هم جنس خلاصه نمی کند؛ بلکه همجنس بازی را نیز تقدیس می کند. و بهترین مکان برای دین شناسی و خداشناسی را کاباره ها می داند و نه کلیساها و مساجد! (الماس های اشو، ص383. و ص126.)

اوشو انسان ایده آل را در قالب ترکیبی با عنوان «زوربای بودایی» معرفی می کند. زوربا شخصیتی است زمینی و اهل خوشگذرانی های دنیوی و جسمانی، اما بودا مظهر عرفان و معنویت و زهد و کناره گیری از دنیا است. وی در این باره می گوید: «همه تلاش من بر یک چیز متمرکز است: آفرینش انسانی نوین مثل «زربای بودا» در یک کمون نمونه همه افراد از هر دوی این کیفیت ها برخوردار خواهند بود»

11. انکار معاد و طرح مساله تناسخ
وجه مشترک همه عرفان های شرقی و غربی و سرخ پوستی همین است. البته این مساله، امر جدیدی نیست. تناسخ از ویژگی های مشهور ادیان و آیین های هندی است. در یونان باستان و از سوی فیثاغوریان هم مطرح شده است.

تناسخ و پاسخ دهی به مشکلات روحی
«اگر ما در زندگی های گذشته مورد آزار قرار گرفته و ترس را تجربه کرده باشیم، احتمالاً هنوز این عواطف را در حافظه روانی خود حفظ کرده ایم و شاید به همین دلیل در زندگی کنونی از احساس ترس و تنش در عذابیم.» (اکنکار حکمت باستانی برای عصر حاضر، صص39-40.)

تناسخ و حل اختلافات شخصیتی والدین و فرزندان
استدلال دیگر آیین اکنکار:
اختلافات شخصیتی والدین و فرزندانشان را جز از راه تناسخ نمی توان توجیه کرد. چطور می شود که والدین یک کودک هیچ علاقه ای به موسیقی ندارند، اما فرزند آنان نه تنها علاقمند به موسیقی می شود بلکه استعدادی درخشان در موسیقی هم دارد؟
«شاید او این استعداد را در زندگی قبلی پرورش داده و خاطرات ضعیفی از آن دوران دارد.»

استدلال از راه تجربه شخصی
اوشو و تناسخ: تمسک به تجربه شخصی.
«من مراقبه کرده ام. من به نقطه ای رسیده ام که از آنجا می توانم زندگی های قبلی خود را ببینم و همین برهان بسنده است. این شناخت من است. این تجربه من است این به میراث هندوان، باورها یا هیچ چیز دیگرشان ربطی ندارد. من بر اساس اختیار خود سخن می گویم» (اینک برکه ای کهن، ص46)

تناسخ و تحمل سختی ها
دالایی لاما:
کسانی که به تناسخ باور دارند، در مصیبت ها یا اصلاً رنجی نمی برند و یا تحمل مصیبت و جدایی دوستان و عزیزان برای او خیلی آسان است. سرنوشت فرد وابستگی تام به رفتارهای خود او دارد. دالایی لاما می کوشد به پیروانش بباوراند که اعتقاد به کارما نباید باعث رکود و بی تحرکی آنان شود و گمان کنند چون زندگی کنونی شان از پیش رقم خورده است پس نباید هیچ حرکتی برای اصلاح وضع موجود داشته باشند. وی از کارما باوری فعال می سازد و می گوید با توجه به این باور باید دانست که زندگی آینده ما در دست خود ما است پس برای بهتر شدن زندگی آینده مان باید تلاش کنیم.

نقد و بررسی
تناسخ به این معنا که مکاتب هندی و بودایی و آیین های نوظهور معنوی مثل اوشو و اکنکار و کوئلیو می گویند قطعاً باطل است. هم از نظر فلسفی و هم از نظر دینی.
بر اساس تناسخ، اموری از قبیل توبه، استغفار، عفو الهی، احباط عمل، و امثال آن هیچ جایگاهی ندارند.
این استدلال اوشو که می گوید من خودم وجودهای سابقم را مشاهده کرده ام معلوم است که هیچ ارزش منطقی و عقلانی ندارد. در مقابل آن به سادگی می توان ادعا کرد که میلیون ها نفر دیگر چنین تجربه ای نداشته اند.

این سخن که با تناسخ بخواهیم علت اختلافات شخصیتی فرزندان را والدین توجیه کنیم، نیز واضح البطلان است. این حاکی از نادیده گرفتن اختیار آدمیان در شکل دهی به شخصیت خودشان و ناشی از جهل نسبت به عوامل شکل دهی به شخصیت انسان است.

مدافعان تناسخ، اعتقاد به آن را به معنای دادن فرصت به انسان ها برای تکمیل شخصیت خود می دانند. اما این نیز آرزویی بی مورد و بی وجه است. خداوند ابزار و وسایل درونی و بیرونی هدایت را در اختیار همه آدمیان قرار داده است: عقل به منزله پیامبر درونی و هزاران پیامبران بیرونی. در قرآن کریم از زبان برخی از جهنمیان آمده است که آرزوی بازگشت مجدد به این دنیا را دارند اما به آنان فرصت داده نمی شود.

علت تاثیرگذاری عرفان های کاذب
علت اصلی جهل افراد است: (عامل اصلی همه انحرافات در تاریخ اسلامی را می توان جهل نامید: دعای اربعین امام حسین)
معمولاً اعضای این فرقه ها دلبسته تر و پایبندتر هستند.
مخفی کاری آنان این حالت را در ذهن خیلی افراد ایجاد می کند که حتماً چیز مهمی دارند …
کنترل همه جوانب زندگی مریدان از نوع غذا، محل مسکن، همسر، لباس و …
استفاده از موسیقی، مد و نماد

بمباران محبت: وعده شغل، مسکن، تسکین آلام روحی، بهبود امراض مزمن یا صعب العلاج جسمی، قرار گرفتن در محیطی صمیمی، یافتن یاران شفیق …
ادعا می کنند که راهی سریع، مرحله بندی شده و قابل اجرا برای رسیدن به حقیقت دارند. که نیازی به عمل به دستورات دینی ندارد.
ساده و در دست رس جلوه دادن تجربه های معنوی جدید
کم کاری عالمان و مبلغان دینی در ارائه معارف معنوی

نقش سیاست بازان در ترویج عرفان های کاذب
بهره برداری از برخی آموزه ها
مثلا آموزه درون گرایی افراطی و گوشه نشینی و آموزه تناسخ
در اغلب آیین های جدید اعتقاد به تناسخ که به گونه ای ملازم با جبر اجتماعی و سیاسی هم هست، وجود دارد. حتی در عرفان اکنکار آمریکایی این اعتقاد جایگاه بسیار بالایی دارد. و این ابزار خوبی در دست زورگویان و ستمگران است. با این اعتقاد می توان جلوی خیلی از شورش های اجتماعی و سیاسی را گرفت. و افراد را به امید زندگی بهتر در مرحله بعدی ساکت نگه داشت.

ایجاد پایگاه:
نقش کینیاز دالگورکی، شاهزاده روسی، در پیدایش بابیت و بهایئت. شرکت در درس سیدکاظم رشتی آشنایی با سیدعلی محمد شیرازی. معتاد کردن او و القا اندیشه های خود به او. کم کم به سید گفت شما نماینده امام زمان هستید و من به شما و مقام بسیار والایتان واقفم. خود سید هم باورش شد. امروزه فرقه ای شده است که کاملاً در اختیار استکبار و علیه مسلمانان اقدام می کند.

مقابله با معنویت اسلام شیعی:
تقویت اسلام فردی و منهای سیاست. اسلام منهای روحانیت، اسلام منهای مدیریت. به عنوان مثال در ایران اسلامی از سال 42 به بعد می بینیم که مشایخ صوفیه روابط خوبی با دربار شاه داشتند. به مقامات عالی می رسیدند. در زمان دکتر اقبال خانقاه ها رشد کردند.

مهار قدرت مرجعیت:
نقش مرجعیت را در خنثی کردن توطئه هایش به وضوح در سده های اخیر دیده اند. بر این اساس با ترویج چنین فرقه هایی، به محوریت دادن به نقش پیر و استاد در حقیقت می خواهند بدیلی برای مرجعیت ایجاد کنند.

راه های مقابله
راه های علمی:
شناخت عرفان حقیقی و عرفان های کاذب
علم مقدمه عمل است. اگر جهل مهم ترین عامل اثرگذاری این نوع مکاتب است، نخستین گام برای مقابله، شناخت و آگاهی است.
طراحی مهندسی اخلاقی و تربیتی در سطح خرد و کلان
پرهیز از نگاه بخشی و جزیره ای.
تاکید بر عقلانیت و پرهیز از امور خرافی:
بیشتر فریب خوردگان این عرصه زنان هستند. رویابینی، فال بینی، طالع بینی، کف بینی، سنگ درمانی و فرادرمانی و سحر و جادو و احضار روح و …
جلوگیری از نفوذ خرافات در عزاداری ها. به ویژه عزاداری های خانگی!

راه های عملی
افشاگری و ایجاد حساسیت در میان افراد و خانواده ها
جلوگیری از فعالیت های خزنده دشمنان و تهاجم اخلاقی و معنوی آنان
استفاده از ظرفیت مجالس مذهبی و خانگی و پایگاه های بسیج برای معرفی عرفان حقیقی
احیای ابعاد عرفانی و اخلاقی عاشورا، فاطمیه، شعبانیه، دهه فجر، هفته دفاع مقدس و امثال آن.

4. ارائه الگوهای عینی:
داستان های عارفان و عالمان راستین؛ داستان های شهیدان.
5. خودسازی به منظور جامعه سازی:
نیروهای ارزشی می توانند الگوی عینی و متحرک ارزش ها و اخلاقیات اسلامی باشند.


تعداد صفحات : 73 | فرمت فایل : .ppt

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود