موضوع:
نشانگان روانشناختی
فهرست مطالب
تعاریف نظری و عملیاتی
سلامت روانی
هدف بهداشت روانی
مفهوم سلامت
الگو های سلامت
ابعاد سلامت
نظریه های سلامت روانی
تحقیقات انجام شده در داخل کشور
مطالعات انجام شده در خارج از کشور
منابع
1-5- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرها
1-5-1- تعاریف نظری
نشانگان روانشناختی: سلامت روان عبارت است ازرفتارموزون وهماهنگ با جامعه،شناخت وپذیرش واقعیت های اجتماعی وقدرت سازگاری با آنها و شکوفایی استعدادهای ذاتی ارتقای سلامت روانی در جامعه موجب بهبود کیفیت زندگی می شود (صادقیان و حیدریان پور، 1388).
1-5-2- تعاریف عملیاتی
نشانگان روانشناختی: منظور نمره ای است که فرد در پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ ( 1972) کسب می کند.
سلامت روانی
صاحبنظران برای سلامت روانی تعاریف مختلف ارائه داده اند. در عین حال در همه تعاریف توجه به نکات اصلی و مهم جزو اشتراکات می باشد. ذیلاً به تعدادی از این تعاریف اشاره می شود. سازمان بهداشت جهانی در تعریف این واژه گفته است: "سلامت روانی عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی، اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی بطور منطقی، عادلانه و مناسب"(میرکمالی، 1377). در این تعریف بهداشت روانی، سازگاری با دیگران و محیط زندگی است.
بنظر میننجر1 سلامت روانی عبارت است از سازش فرد با جهان اطرافش به حداکثر امکان، بطوری که باعث شادی و برداشت مفید و موثر بطور کامل شود(میلانی فر، 1378). از نظر کاپلان و بارون2 بهداشت روانی حالت خاصی از روان است که سبب بهبود، رشد و کمال شخصیت انسان می گردد و به فرد کمک می کند که با خود و دیگران سازگاری داشته باشد(میرکمالی، 1370). مازلو3 بهداشت روانی را حاصل تامین نیازها و شکوفا شدن استعداد ذاتی انسانها می داند(میرکمالی، 1370). از تعاریف فوق چنین استنباط می شود که بهداشت روانی علم، روش و مهارتی است که برای بهزیستی و رفاه اجتماعی که تمام زوایای زندگی از محیط خانه گرفته تا مدرسه، دانشگاه، محل کار و نظایر آن را در بر می گیرد و در مورد بهداشت روانی آنچه بیش از همه مورد نظر است احترام به شخصیت و حیثیت انسانی است. روی این اصل بهداشت روانی را دانش یا هنری می دانند که به افراد کمک می کند که با ایجاد روشهای صحیح روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری حاصل نموده و برای حل مشکلات از راههای مطلوب اقدام نماید(میلانی فر، 1378).
2-10- هدف بهداشت روانی
وظیفه و هدف اصلی بهداشت روانی تامین سلامت فکر و روان افراد جامعه است. برای رسیدن به این هدف نیاز به نیروی انسانی فعال، برنامه ریزی، ایجاد مراکز و بالاخره آموزش بهداشت همگاهی است. کاپلان و بارون هدف بهداشت روانی را بهبود، رشد و کمال شخصیت انسان می دانند(میرکمالی، 1377). و از نظر میننجر هدف بهداشت روانی سازش فرد با جهان اطرافش می باشد. بطور خلاصه بهداشت روانی دارای چهار هدف اصلی است(میلانی فر، 1378):
1- خدماتی:جهت تامین سلامت فکر و روان افراد جامعه، پیشگیری از ابتلا به مشکلات روانی و رفتاری، درمان سریع و پیگیری، کمکهای مشورتی به افرادی که دچار مشکلات روانی، اجتماعی و خانوادگی شده اند.
2- آموزش:آموزش بهداشت روانی همگانی و آشنا ساختن مردم جهت همکاری و استفاده از خدمات موجود درصورت مواجهه با استرسها و مشکلات رفتاری و روانی، تنظیم برنامه های آموزشی برای ایجاد نیروی متخصص.
3- پژوهش:تحقیق درباره علل و راههای پیشگیری از مشکلات روانی و رفتاری، اعتیادها و انحرافات مانند پژوهش در مدارس، دانشگاهها، درمانگاههای عمومی، مراکز بهداشتی و نظایر آن.
4- طرح و برنامه ریزی درباره ایجاد و گسترش مراکز جامع روانپزشکی، مراکز آموزشی جهت بالا بردن کیفیت بهداشت روانی، سطح آگاهی مردم، بوسیله رسانه ملی گروهی و ایجاد هماهنگی برنامه های خدماتی، آموزشی و پژوهشی.
درکل هدف از بهداشت روانی شناخت وسیع و پیشگیری از بروز اختلالات خلقی، عاطفی و رفتاری است. مقابله با بیماریهای روانی برای ایجاد جامعه سالم از وظایف اصلی دولتها و افراد جامعه است و هر اجتماعی که خواستار بهزیستی و شادکامی افراد خود می باشد، باید مردم سازگار و هماهنگ پرورش دهد(میلانی فر، 1378).
2-11- مفهوم سلامت
سلامت کیفیتی از زندگی است که تعریف آن مشکل و اندازه گیری واقعی آن تقریبا غیر ممکن است. متخصصان تعاریف متعددی از این مفهوم ارایه داد ه اند، اما تقریبا همه تعاریف موضوع مشترکی دارند و آن مسوولیت در قبال خود و انتخاب سبک زندگی سالم است.
دان4 سلامت را به محیط فردی محدود کرده است و عقیده دارد که تجربه سلامت در هر فرد منحصر به خود آن فرد است. او همچنین معتقد است که افراد اطلاعات حاصله از منبع درون و بیرون خود را به طریق متفاوتی پردازش و تفسیر می کنند. وجود چنین تفاوتی می تواند ناشی از تفاوتهای فردی باشد که علیرغم فراهم کردن اطلاعات غنی درباره سلامت، نمی توان به طور مشخصی آن را توصیف کرد. بنابراین تهیه الگویی که نشان دهنده چگونگی تاثیر ادراک بر سلامت باشد بسیار مهم و کار مثبتی است (بزنر5، اشتاینهاردت6، 1997؛ به نقل از باباپورخیرالدین، 1381).
لارسون7 (1996؛ نقل از کی یس و رایف، 2000) عقیده دارد سلامت عبارت است از فقدان وضعیت و احساسات منفی که نتیجه آن سازگاری و تطابق با دنیای خطرناک است.
برخی از مولفین مفهوم سلامت را مترادف با کیفیت زندگی8 آورد ه اند. به نظر این مولفان کیفیت زندگی در برگیرنده مجموعه شرایطی است که افراد در زندگی خود دارند. برای کیفیت زندگی دو معنی در نظر گرفته شده است.
1. وجود شرایط لازم برای یک زندگی خوب.
2. تمرین برای خوب زندگی کردن.
هنگامی که سطح اجتماعی و جمعی مطرح می شود، معنی اول مدنظر است لذا وقتی می گوییم کیفیت زندگی در یک کشور ضعیف است بدین منظور است که شرایط اساسی مانند غذای کافی، مسکن، مراقبت های بهداشتی و .. در این کشور کم است. به عبارت دیگر این کشور برای ساکنانش غیر قابل زندگی کردن است و یا تحمل چنین شرایط دشواری برای ساکنان آن سخت است. اما معنی دوم کیفیت زندگی در سطح جمعی بکار نمی رود. نمی توان گفت که خود یک کشور خوب زندگی می کند، کشور زندگی نمی کند، بلکه ساکنان آن زندگی می کنند. در مفهوم فردی این واژه (کیفیت زندگی) به دو معنی بکار می رود. وقتی گفته می شود فرد زندگی خوبی ندارد ممکن است منظور این باشد که او فاقد آن چیز هایی است که وجود آن حتمی و واجب فرض می شود یا ممکن است این منظور را داشته باشد که زندگی و سلامت عمومی فرد در معرض تهدید بوده و رو به زوال می رود.
این شرایط و معانی ممکن است با هم تلاقی9 داشته باشند اما با همدیگر توافق10 نداشته و در یک مسیر نباشند چرا که یک فرد می تواند غنی، نیرومند و مشهور باشد اما پریشان، آزرده خاطر و گرفتار نیز باشد. برعکس، فردی که فقیر، ضعیف و منزوی است ممکن است از نظر روانی و جسمانی شاداب و کامیاب باشد. در این دیدگاه نیز نقش ادارک فرد از موقعیت ها و تفسیر های ذهنی کاملا نمایان است (اراسموس11، 1997).
برخی مواقع سلامت را فقط در ارتباط با وضعیت مطلوب جسمانی در نظر می گیرند و برای مفهومی که وسیع تر بوده و ابعاد مختلف را شامل می شود از واژه بهزیستی استفاده می شود. در مقابل برخی از مولفان مفهوم سلامت و بهزیستی را معادل هم قرار داد ه اند.
2-12- الگو های سلامت
دانشمندان در تعریف سلامت سه الگوی عمده را برگزید ه اند:
2-12-1- الگوی پزشکی12
عقیده کلی الگوی پزشکی این است که سلامت یعنی فقدان یک یا چند مورد از موارد مرگ13، بیماری14، ناراحتی15، ناتوانی16 و نارضایتی17 که در انگلیسی به آنها "5D" گفته می شود. بنابراین اگر فرد بیمار یا در حال مرگ نباشد در حالت سلامت به سر می برد. پیروان الگوی پزشکی عمدتا بر تبیین زیست شناختی بیماری متکی بوده و تمایل دارند که بیماری را بر حسب بدکاری اندام ها، سلول ها و سایر سیستم های زیست شناختی مانند بیماری کبد، قلب، یا کم خونی ناشی از سلول های داسی شکل،.. تبیین کنند.
الگوی پزشکی با مشکلات اجتماعی که بر سلامت اثر می گذارند سروکار ندارد. در این الگو سلامت از طریق معالجه بیماری یا توان بخشی ناحیه ای از بدن که آسیب دیده است، برقرار می شود. این الگو چون بیشتر بر فرایند های زیست شناختی متمرکز است لذا محدودیت هایی دارد.
تکیه بر تفکر زیست شناختی نمی تواند سبب درک درستی از سلامت بر حسب عوامل روانشناختی و اجتماعی باشد و همینطور نمی تواند در ایجاد سلامت بوسیله پیشگیری از بیماری هایی که بر اثر سبک زندگی ناسالم و رفتار های تخریبی بوجود آمد ه اند، موفق باشد (نقل از اراسموس، 1997).
2-12-2- الگوی محیطی18
این الگو از تحلیل نوین اکوسیستم و خطرات محیطی به سلامت انسان پدید آمده است. در این الگو سلامت بر حسب کیفیت سازگاری فرد با محیط به هنگام تغییر شرایط تعریف شده است. این الگو تاثیرات وضعیت اقتصادی، اجتماعی، آموزشی و عوامل محیطی چندگانه بر سلامت شخصی را در بر می گیرد.
برخلاف الگوی پزشکی که بر اندام های بیمار و نابهنجاری های زیست شناختی تاکید می کند، الگوی محیطی بر وضعیت ها و شرایط خارج از فرد که بر سلامت او تاثیر می گذارند، متمرکز است. این شرایط مشتمل است بر آب و هوا، شرایط زندگی، در معرض مواد مضر قرارگرفتن، شرایط اقتصادی- اجتماعی، روابط اجتماعی و نظام مراقبت از سلامت (اراسموس، 1997).
2-12-3- الگوی کلی نگر19
این الگو سلامت را برحسب کلیت شخص، و نه بر اساس بخش بیماری از بدن تعریف می کند. الگوی کلی نگر، جنبه های فیزیولوژیکی، روانی، هیجانی، اجتماعی، معنوی و محیطی افراد و جوامع را شامل می شود و بر سلامت بهینه، پیشگیری از بیماری و حالت های روانی و هیجانی مثبت متمرکز است. الگوی کلی نگر، سلامت معنوی را نیز در بر می گیرد که الگوی پزشکی فاقد این بعد می باشد. برخلاف الگوی پزشکی که معتقد است شخصی که بیمار نیست یا از بیماری رنج نمی برد تا حد ممکن سالم است، الگوی کلی نگر، سلامت را حالت بهینه و یا رفتار های مثبت می داند.
بنابراین بر اساس الگوی کلی نگر، سلامت چیزی بیش از سلامت جسمانی است و به جنبه های روانی، اجتماعی، هیجانی و معنوی فرد و همچنین روابط بین این ابعاد اشاره می کند. بعلاوه این الگو معتقد است که سلامت ایستا نیست بلکه فرایند پویایی است که تمام تصمیماتی را که روزانه می گیریم مانند مقدار غذایی که می خوریم، مقدار ورزشی که انجام می دهیم، رفتار خاصی که بروز می دهیم،..را در نظر می گیرد. بنابراین تمام تصمیم های ما بر سلامت و تندرستی مان اثر می گذارد (ادلین و همکاران، 1999؛ به نقل از باباپورخیرالدین، 1381).
برخی از دانشمندان در تعریف و تبیین سلامت از نظریه سیستمی20 سود می جویند. بر اساس این دیدگاه، که در واقع تعبیر دیگری از الگوی کلی نگری است، هر قسمت از سیستم، هم یک زیرعنصر اساسی برای سیستم بزرگتر است و هم خود یک سیستم مستقل بوده و زیرعنصر های خاصی برای خود دارد. عنصر ها به صورت تقابلی با همدیگر ارتباط دارند بطوری که اختلال در تعادل حیاتی21 در هر سطح مستلزم سازگاری کل سیستم است.
فلسفه الگوی کلی نگر درباره سلامت بر وحدت ابعاد مختلف انسان تاکید می کند. بنابراین نشانه های بیماری ممکن است به صورت عدم تعادل در حالت کلی فرد و نه صرفا بدکاری بخش خاصی از بدن در نظر گرفته شود. از نقطه نظر این دیدگاه بیماری نتیجه عدم تعادل در تعامل منظم جسم، روان و محیط است.
در این دیدگاه چون سلامت پویا و پیوسته است لذا هیچ بعدی از آن مستقل و مجزا عمل نمی کند. وقتی فرد از نظر سلامت در سطح بالا یا بهینه ای قرار دارد تمام ابعاد به طور یکپارچه و با هم کار می کنند. محیط فرد (شامل محیط کار، مدرسه، خانواده، دانشگاه، جامعه،.. ) و ابعاد جسمانی، هیجانی، عقلانی، حرفه ای، معنوی و اجتماعی همگی با هم در ارتباط هستند تا در رفتار نظم ایجاد نمایند (ادلین و همکاران، 1999؛ به نقل از باباپورخیرالدین، 1381).
2-13- ابعاد سلامت
دانشمندان معتقدند که سلامت دارای ابعادی به شرح زیر می باشد:
2-13-1- سلامت جسمانی
سلامت جسمانی عبارت است از سلامت بدن که این سلامت از طریق خوردن و آشامیدن صحیح، ورزش منظم، اجتناب از عادات مضر، آگاهی یافتن و احساس مسئولیت در قبال سلامت و تندرستی، بدنبال مراقبت های پزشکی بودن در صورت نیاز و شرکت کردن در فعالیت هایی که به پیشگیری از بیماری کمک می کند، محقق می شود (ادلین و همکاران، 1999؛ به نقل از باباپورخیرالدین، 1381).
سلامت جسمانی به منزله ادراک و انتظار مثبت از وضعیت جسمانی مناسب است. پدیده های غیر قابل تبیینی مانند اثر دارونما22 و بیماری هایی که خودبخود بهبود می یابند از این عقیده حمایت می کنند که برخی از عواملی که بر روی سلامت از جمله سلامت جسمانی تاثیر می گذارند، ناشناخته هستند. از طرف دیگر این یک واقعیت است که ما فاقد ابزار هایی هستیم که بتوانیم بطور کامل سلامت بویژه سلامت مثبت را توصیف و پیش بینی کنیم. در این خصوص اخیرا برخی الگو ها توسعه یافتند تا ماهیت متغیر هایی را که بر سلامت تاثیر می گذارند بهتر فهمیده شود.
محققانی که در زمینه تنیدگی فعالیت می کنند ابراز می دارند که محرک های تنیدگی زافقط زمانی در مقابل تنیدگی پاسخ ایجاد می کنند که شخص آن را تهدیدکننده23 درک کند. همینطور، تحقیقات همه گیرشناسی24 نشان داده است که ادراک سلامت از جمله قویترین پیش بینی کننده سلامت در آینده است. این متغیر بطور غیر قابل انکاری بر سلامت جسمانی و روانی تاثیر قابل توجهی می گذارد.
بنابراین همان اندازه که تاثیر عوامل خطرآفرین بر سلامت غیر قابل انکار است، نحوه ادراک فرد نیز مهم می باشد زیرا ممکن است زمینه ساز علائم آشکار بیماری یا سلامت باشد و لذا می تواند بستر مناسبی برای انجام کار های مداخله ای و درمانی باشد.
2-13-2- سلامت اجتماعی
سلامت اجتماعی یعنی توانایی انجام موثر و کارآمد نقش های اجتماعی بدون آسیب رساندن به دیگران. سلامت اجتماعی در واقع همان ارزیابی شرایط و کار فرد در جامعه است. این بعد از سلامت به طور مشترک توسط روانشناسان و جامعه شناسان مورد بررسی قرار گرفته است. برخی از چالش های اجتماعی ابعاد مختلف سلامت اجتماعی را تشکیل می دهند که عبارتند از:
الف)یکپارچگی اجتماعی25: عبارت است از ارزیابی کیفیت رابطه فرد با جامعه. یکپارچگی اجتماعی کمیتی است که فرد احساس می کند که به اندازه لازم با دیگران وجوه مشترک دارد، همچنین کمیتی است که فرد به اندازه لازم احساس می کند به جامعه خود تعلق دارد. این امر واقعیت زندگی افراد را تشکیل می دهد. افراد سالم احساس می کنند که به جامعه تعلق دارند و بخشی از جامعه هستند. یعنی یکپارچگی اجتماعی در بین آنها زیاد است (کی یس و رایف، 2000).
ب) پذیرش اجتماعی26: یعنی تعبیر و تفسیر جامعه از منش و صفات افراد به عنوان یک مقوله تعمیم یافته. افرادی که پذیرش اجتماعی را به منزله اعتماد به دیگران تعبیر می کنند، عقیده دارند که با دیگران مهربان هستند. این افراد معتقدند که انسانها فعال بوده و توانایی سعی و کوشش را دارند. افرادی که از نظر اجتماعی پذیرفتنی هستند دیدگاه مطلوبی درباره ماهیت انسان دارند وبا دیگران احساس راحتی می کنند. پذیرش اجتماعی شبیه به پذیرش فردی است، افرادی که درباره شخصیت خود احساس خوبی دارند و جنبه های مثبت و منفی زندگی خود را می پذیرند از سلامت روانی خوبی برخوردارند (ادلین و همکاران، 1999؛ به نقل از باباپورخیرالدین، 1381).
ج)مشارکت اجتماعی27: این عقیده را در بر می گیرد که شخص عضو حیاتی جامعه است. مشارکت اجتماعی شبیه به مفاهیم کارآمدی و مسئولیت پذیری است. خودکارآمدی یعنی این عقیده که فرد می تواند برخی رفتار ها را انجام دهد و می تواند به بعضی از هدف ها برسد. (بندورا28، 1977؛ به نقل از باباپورخیرالدین، 1381)
مسئولیت پذیری اجتماعی به معنی تعهد فرد به مشارکت با اجتماع است. مشارکت اجتماعی منعکس کننده این نکته است که آیا افراد احساس می کنند آنچه در دنیا انجام می دهند، بوسیله جامعه ارزشمند محسوب می شود یا نه؟ انگیزه ها و رفتار های مولد از مفاهیم تحولی مشابه با مشارکت اجتماعی است. بر اساس نظریه اریکسون (1950، نقل از باباپورخیرالدین، 1381).
د)شکوفایی اجتماعی29: این بعد از سلامت اجتماعی به معنی ارزیابی توان و مسیر30 جامعه است. افرادی که سالم هستند درباره وضعیت و آینده جامعه امیدوار بوده و می توانند توان جامعه را بشناسند.
افرادی که از نظر سلامت اجتماعی در سطح مطلوبی هستند می توانند این عقیده را داشته باشند که آنها و افراد شبیه آنها بالقوه در رشد و تحول اجتماعی ذی نفع هستند. شکوفایی اجتماعی مفهومی مشابه با خودمختاری31 دارد، توان شکوفایی اجتماعی شبیه به توان و تحول خودشکوفایی32 در نظر مازلو33 (1968)، شادی34 و رضایت خاطر35 در نظریه واترمن36 (1993) و رشد شخصی در نظریه رایف (1989) می باشد. در تمامی این موارد گشاده رویی به تجربه37 و تمایل و تلاش به رشد و تحول ممتدد، عملکرد بهینه را رقم می زند (نقل از باباپورخیرالدین، 1381).
برخی عوامل با سلامت اجتماعی در ارتباط است پار ه ای از این عوامل عبارتند از: وضعیت اقتصادی- اجتماعی، سطح تحصیلات، سن، میزان دریافت حمایت اجتماعی و وضعیت تاهل. وضعیت اجتماعی- اقتصادی پایین با میزان سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی ارتباط دارد (آدلر، 1994؛ نقل از باباپورخیرالدین، 1381) زیرا به نظر می رسد که زندگی با چنین وضعیتی تا حدی به ادراک خود در جهت افزایش سلامت آسیب می زند (میراوسکی38، راس39، 1989؛ نقل از باباپورخیرالدین، 1381). سطح بالای تحصیلات و همچنین افزایش سن، میزان سلامت اجتماعی را افزایش می دهد. برخی از تحقیقات نشان داده است که وقتی سن افزایش می یابد افراد احساس خوشحالی بیشتر کرده و از زندگی خود رضایت بیشتری داشته و سلامت روانی آنها افزایش می یابد ( هایدریچ40، رایف، 1996؛ نقل از باباپورخیرالدین، 1381). همچنین پار ه ای از تحقیقات به این نتیجه رسید ه اند که میزان سلامت روانی با افزایش تحصیلات بیشتر می شود اما ممکن است برخی از تنیدگی های تحصیلی تاثیر معکوس بگذارند (نقل از باباپورخیرالدین، 1381).
2-13-3- سلامت هیجانی
این بعد از سلامت به فهم هیجانها و سبک صحیح مقابله با مشکلاتی که در زندگی روزمره پدید می آید و چگونگی تحمل کردن تنیدگیها، اشاره می کند (ادلین وهمکاران، 1999؛ به نقل از باباپورخیرالدین، 1381). به بیان دیگر، سلامت هیجانی عبارت است از فزونی احساسات مثبت بر منفی. برخی اوقات غلبه "خود اسناد ها41"ی ادراکی مثبت بر "خود اسناد ها"ی ادراکی منفی را نشانه سلامت هیجانی می دانند.
به طور کلی سلامت هیجانی به صورت دارا بودن "هویت از خود ایمن42"و حس "توجه به خود مثبت43" تعریف شده است. این دو خصیصه، جنبه هایی از "عزت نفس" می باشند. عزت نفس مولفه اصلی سلامت هیجانی است و یکی از قویترین پیش بینی کننده های سلامت عمومی است (بزنر و اشتاینهاردت، 1997؛ به نقل از کی یس و رایف، 2000).
"هویت خود" به معنی تصویر داخلی44 خود شخصی در نظر گرفته شده است. ارزشی که در "هویت خود" تعبیه شده است، "توجه به خود" نامیده می شود. توجه به خود یعنی فرد به مقدار لازم خود را می ستاید، به خود ارزش می گذارد و خود را دوست دارد.
سلامت هیجانی بر سلامت جسمانی و روانی تاثیر بسزایی دارد. چون برخی از اختلالات مستقیما با هیجانها در ارتباطند (مثل بیماریهای روان تنی)، بنابراین میزان سلامت هیجانی در کیفیت زندگی افراد تاثیر فراوانی می گذارد. شاید دخالت عناصر فیزیولوژیکی و شناختی در هیجان از جمله عواملی باشد که نقش هیجان و سلامت یا نابهنجاری آن را در رفتار افراد متمایز می کنند ( به نقل از باباپورخیرالدین، 1381).
2-13-4- سلامت عقلانی
سلامت عقلانی یعنی داشتن ذهن باز به عقاید و مفاهیم جدید. به عبارت دیگر سلامت عقلانی عبارت است از فهم این نکته که شخص باطنا دارای انرژی لازم و مناسب برای انجام فعالیت های عقلانی می باشد. محققان معتقدند که فعالیت های عقلانی بسیار زیاد یا بسیار کم تاثیر منفی بر سلامت می گذارد (سوئدفلد45، 1979؛ آرونسون46، 1989؛ آنتونوفسکی، 1988؛ به نقل از باباپورخیرالدین، 1381). مقدار متوسط فعالیت عقلانی در حد بهینه بوده و مناسب است (لاوتون47، 1990؛ کوهن48، 1985؛ سوئدفلد، 1979؛ به نقل از باباپورخیرالدین، 1381).
2-13-5- سلامت معنوی
بسیاری از تفکرات سنتی درباره سلامت این است که حالات سلامت و بیماری را نشانه ای از فرایند های جسمانی می دانند، فرایند هایی که عینی بوده و از روش های مطالعه علمی تبعیت می کنند. لیکن برخی مردم عقیده دارند که احساسات و تجربه های معنوی آنها (احساسات و تجربه هایی که ضرورتا از طریق تفکر منطقی و انتقادی حاصل نمی آیند ولی به صورت شهودی49 و ذهنی50 وجود دارند) می تواند بر سلامت افراد تاثیر بگذارد. تقریبا تمام پزشکان تایید می کنند که بعد معنوی زندگی می تواند به سلامت و بهبود بیماری کمک کند (زین باور51 و پارگامنت52، 1998).
تحقیقات مختلف نیز نشان داده است آنهایی که حس معنوی بالایی دارند، سالم ترند. تجارب مذهبی و معنوی می تواند احساس های مهربانی و همدلی، آرامش ذهنی و وابستگی به مجموعه ارزش های جمعی و هماهنگی با محیط ایجاد کند (دایسون53 و همکاران، 1998؛ نقل از زین باور و پارگامنت، 1998) عقیده بر این است که چنین احساس ها و تجربه هایی اساس سلامت است، زیرا تعادل بین جنبه های درونی و بیرونی تجربه انسانی را نشان می دهند.
برخی معتقدند که بعد معنوی متضمن برخی مذاهب خاص است در حالیکه افراد دیگر معتقدند بعد معنوی در ارتباط با مذهب خاصی نیست و بخشی از فلسفه زندگی هر شخصی است. این افراد عقیده دارند که برخی از تمرینها می توانند به افراد کمک کنند تا دنیای وجودی معنویت را تجربه کنند. دعا، نماز، مراقبه، یوگا، فعالیت های هنری و موسیقیایی و کمک کردن به دیگران نمونه هایی از آن می باشند. آگاه بودن از بعد معنوی می تواند منجر به زندگی سالم تر شود.
برخی از مولفان سلامت معنوی را جزیی از سلامت روانشناختی دانسته و معتقدند که این مولفه به احساس خودکارآمدی کمک می کند. تجربه هدف و معنی در زندگی از دید برخی از مولفان به عنوان جنبه مهمی از معنویت است. آنها عنوان می کنند که تجربه هدف و معنی در زندگی یک ویژگی جهانشمولی از سلامت انسان است که منحصر به فرهنگ و موقعیت خاص نیست (رایف، سینگر54، 1998؛ نقل از زین باور و پارگامنت، 1998).
معنویت با سطح بالای پیوند با خود و دیگران، نیروی بیشتر و واقعیت برتر در ارتباط است. در سطح نظری، معنویت با امید55 همپوشی دارد. برخی از مولفان در مفهوم سازی خود از معنویت سازه امید را بکار می برند. این سازه مولفه هدفمندی را در برمی گیرد. معنویت اغلب با ایمان و دینداری نیز مرتبط است. اما این سازه ها را می توان متمایز کرد. دینداری با یک نظام عقیدتی به صورت "اجتماعی- جمعی56" مرتبط است که در آن عوامل فرهنگی و شناختی نقش بازی می کند، در حالی که معنویت اغلب یک فرایند فردی، تجربی و عاطفی است (زین باور و پارگامنت، 1998).
2-13-6- سلامت روانشناختی
مولفان مختلف تعاریف متفاوتی از سلامت روانشناختی ارائه داد ه اند. این تنوع در تعاریف می تواند ناشی از تفاوت رویکرد های مختلف در روانشناسی و اعتقاد متفاوت مولفان نسبت به مولفه های مختلفی که در ارتباط با سلامت روانشناختی وجود دارد و یا در برخی مواقع بواسطه نتایجی که از پار ه ای بررسیها بدست می آید، باشد.
برخی از مولفان معتقدند که سلامت روانشناختی یعنی "ادراک مثبت فرد از رویداد ها و شرایط زندگی". این تعریف به یک منبع روانی57 با نام "تمایل به خوش بینی58" اشاره می کند (شی یر59، کارور60، 1985؛ نقل از کی یس و رایف، 2000). فردی که تمایل به خوش بینی دارد عقیده دارد که هر موقعیت و وضعیتی سرانجام نتیجه مثبتی خواهد داشت. تحقیقات مختلف نشان داده است که خوش بینی با سخت سری61، سلامت عمومی (سویتمن62 وهمکاران، 1993؛ به نقل از کی یس و رایف، 2000)، شادی و کیفیت ارزیابی زندگی رابطه مثبت و با اضطراب، سبک مقابله ای اجتنابی و ابعاد پریشانی رابطه منفی دارد (کارور، 1993؛ به نقل ازکی یس و رایف، 2000).
برخی از مولفان سلامت روانشناختی را مترادف با شادی و خشنودی از زندگی در نظر گرفته اند. به نظر این افراد، سلامت روانشناختی یعنی تعادل بین هیجان مثبت و منفی. در ارتباط بین هیجان مثبت و منفی با شادی دو عامل فراوانی و شدت شادی مورد توجه قرار می گیرد که از بین این دو عامل فراوانی شادی نشانگر مناسبی برای بررسی و اندازه گیری سلامت روانشناختی در نظر گرفته شده است زیرا می توان آنرا به راحتی اندازه گرفت. این عامل قویا با سلامت هیجانی طولانی مدت در ارتباط است (دیه نو63، لارسن64، 1993؛ نقل از رایف و کی یس، 2000).
شادی که در این تعریف یک نقطه ارجاعی برای تعریف سلامت روانشناختی به حساب می آید، عبارت از کمیتی است که به مقدار لازم کیفیت کلی زندگی یک فرد توسط آن به طور مثبت ارزیابی می شود. به عبارت دیگر شادی به این معنی است که شخص چقدر گذران زندگی خود را دوست دارد و از آن راضی است. از طرف دیگر شادی یکی از مشخصه های اصلی کیفیت زندگی است که امروزه به صورت یکی از موضوعهای مهم روانشناسی و حتی تحقیقات پزشکی در آمده است. این مولفه نشان می دهد که اگر اغلب مردم شاد باشند، وضعیت کیفیت زندگی در آن جامعه خوب و مطلوب است. ناشادی اکثر مردم نشان دهنده وجود برخی نواقص و مشکلات جدی است. چنین وضعیتی در مورد مجرد ها صادق است.
در همه جوامع افراد مجرد کمتر از افراد متاهل احساس شادی و رضایت خاطر می کنند. افراد مطلقه و بیوه ها هم معمولا شاد نیستند. تفاوت در میزان شادی و رضایت خاطر بین مجرد ها و متاهلین خیلی بیشتر از میزان تفاوت بین اغنیا و فقراست (اراسموس، 1997). چنین تفاوتی در میزان شادی معمولا در نتیجه محرومیت65 است. به نظر می رسد که افراد مجرد از برخی امکانات محروم هستند یا لااقل دارای چنین تصور ذهنی می باشند. شاید احساس تنهایی و فقدان حمایت اجتماعی باعث ناشادی افراد مجرد می شود. البته این احتمال هم وجود دارد که افراد ناشاد چندان تمایلی به ازدواج ندارند و یا به عنوان یک زوج مناسب برای ازدواج انتخاب نمی شوند. به طور کلی تعیین کننده های شادی را می توان در دو سطح جستجو کرد:
الف) شرایط بیرونی
ب) فرایند های درونی
اگر ما بتوانیم شرایطی را که افراد در آناحساس شادی می کنند، بشناسیم می توانیم چنین شرایطی را برای هر کسی ایجاد کنیم. از طرف دیگر اگر فرایند های درونی و روانی افراد را بفهمیم می توانیم به آنها یاد بدهیم که از زندگی خود بیشتر لذت ببرند، اما در اینجا یک سوال اساسی مطرح می شود و آن اینکه آیا می توان شادی را بطور مداوم افزایش داد؟
برخی از نظریه ها به این سوال جواب منفی می دهند. یک نظریه می گوید که "شادی نسبی است" بر اساس این نظریه بهبودی در شرایط زندگی تنها به طور موقتی می تواند شادی را افزایش دهد زیرا معیار های زندگی دائما در حال تغییر و تعدیل هستند (ارسموس، 1997).
نظریه فرایند متضاد66 سولومون- کوربیت67 (1974؛ بهنقل از خداپناهی، 1376) که تقریبا شبیه به این نظریه است به نسبی بودن شادی معتقد است طبق این نظریه هر گاه هیجانی (مثلا شادی) ایجاد شود، پس از مدتی ارگانیزم واکنش هیجانی متضاد آن را که موجب محو حالت هیجانی نخستین می شود، به راه می اندازد، بنابراین برای هر واکنش هیجانی یک واکنش هیجانی متضاد وجود دارد تا آنکه ارگانیزم بتواند به موقع به خط پایه وحالت تعادل برسد.
نظریه دیگر معتقد است که شادی یک خصیصه تغییرناپذیر است و افراد بدون توجه به شرایط و وضعیت خود، به طور دائم احساس شادی یا ناشادی می کنند. بر اساس این دیدگاه، بهبود در کیفیت زندگی سبب درک وفهم بیشتر آن نمی شود.
این دیدگاهها به طور کلی در مورد افزایش میزان شادی نظر بدبینانه ای دارند، اما برخی از مولفان بدون اعتنا به چنین نظریه هایی معتقدند که شادی حالتی از ذهن است ودر اغلب زبانها این واژه در مورد احساسات در حالت تغییر68 و همینطور "درک و فهم پایداری از زندگی69" بکار می رود که نظریه های ذکر شده شادی را به معنی دوم بکار برد ه اند. اگر به هر دو معنی توجه شود می توان این برداشت را کرد که از طریق تاثیرگذاری بر ذهن می توان میزان شادی فرد را تغییر داد و تا حد مطلوب رساند. این دیدگاه برای شادی برخی واژه های مترادف نیز در نظر گرفته است این واژه ها عبارتند از: رضایت از زندگی، شادی ذهنی، سلامت ذهنی، سلامت و سلامت روانشناختی (ارسموس، 1997).
به طور کلی مولفان ونظریه پردازان مختلف هر کدام بر اساس مفاهیم نظری خود مطالبی را در مورد سلامت روانشناختی مطرح کرد ه اند. برای مثال مراحل روانی- اجتماعی در نظریه اریکسون (1959)، تمایلات اولیه زندگی70 در نظریه بوهلر71 (1935)، تغییرات شخصیت72 در نظریه نیوگارتن73 (1973) همگی سلامت روانشناختی را به منزله گذرگاه تحول در چرخه زندگی متصور شده اند. به علاوه مفهوم خودشکوفایی در نظریه مازلو (1968) صورت بندی بالیدگی74 از نظر آلپورت75 (1961)، تصویر شخصی کاملا کارآمد76 در نظریه راجرز (1961) و تبیین فردیت گرایی77 در نظریه یونگ78 (1933) سلامت روانشناختی را از دید بالینی نگریسته اند. در تعریف و تبیین سلامت روانشناختی یک عامل کلی را معین کرد ه اند که از طریق حس تعلق به زندگی79، تعادل عاطفی80 و رضایت خاطر کلی از زندگی به صورت خودسنجی81 مشخص و اندازه گیری می شود. آنها عنوان نمودند که سلامت روانشناختی یک سازه و پدیده چند بعدی است که دارای خصیصه هایی می باشد که این خصیصه ها در حالت سلامت روانشناختی واجد حالات خاصی به شرح زیر می باشد:
* عاطفه: احساسات مثبت بر احساسات منفی غلبه می کند.
* شناخت: زندگی قابل درک و قابل کنترل شده و رضایت کلی از زندگی تجربه می شود.
* رفتار: وجود تجربه عمل، علاقه به کار و فعالیت و مبارزه طلبی بدون اجتناب از مشکلات محرز است.
* خودپنداشت: احساس خودارزشمندی و توانایی مثبت وجود خود به منصه ظهور می رسد.
* روابط بین شخصی: افراد از دیگران حمایت دریافت می کنند به دیگران اعتماد دارند و از مصاحبت ها و احساساتشان لذت می برند (به نقل از اراسموس، 1997).
صرفنظر از دیدگاههای مختلف درباره سلامت و ابعاد آن عوامل و متغیر های مختلفی وجود دارند که تاثیر مثبت یا منفی بر آن می گذارند. از بین این عوامل می توان به دو نوع از آنها که تاثیر زیادی بر سلامت و بویژه سلامت روانشناختی افراد (در این تحقیق) می گذارند اشاره کرد، که عبارتند از سازگاری زناشویی و سبک های فرزندپروری والدین هر کدام از این عوامل خود دارای ابعاد و مولفه های مختلفی است که می توانند تاثیر متفاوتی بر یکدیگر و همچنین بر سلامت روانشناختی افراد (خصوصا دانش آموزان) بگذارند، برخی از آنها تاثیر مثبت و برخی دیگر تاثیر منفی دارند و ممکن است در افراد مختلف تاثیر متفاوتی داشته باشند.
2-14- نظریه های سلامت روانی
2-14-1- دیدگاه زیست گرایی
مکتب زیست گرایی، در مطالعه رفتار انسان، بیشترین اهمیت را برای بافت ها و اعضای بدن قایل است. این دیدگاه، سلامت روانی را مترادف با نداشتن بیماری می داند و بر اهمیت توارث در انتقال آمادگی های اولیه برای برخی آسیب های روانی تاکید کرده است. بر طبق دیدگاه روانپزشکی که در واقع رویکردی زیست گرایی دارد،. بهداشت روانی عبارت است از : "نظام متعادل که خوب کار می کند، اگر تعادل به هم بخورد، بیماری روانی ظاهر خواهد شد". بنابراین، می توان رفتار را به پاندولی تشبیه کرد که بین دو قطب بیماری نوسان دارد و سلامت روانی بین آن دو قطب جای می گیرد. ممکن است پاندول از نوسان بیفتد، در اینجاست که دشواری های سازگاری با واقعیت ظاهر می شود (گنجی، 1376).
2-14-2- دیدگاه تحلیل روانی
از چشم انداز روان تحلیلی، روانکاو مفهوم سلامت روانی را فقدان واپس رانی می داند. ترس از فوران محتوای ناهشیار به درون هشیاری، باعث می شود تا فرد به تمهیدات دفاعی (نشانه ها) مختلفی از قبیل وسواس عملی، فوبی ها یا حتی گریز شدید از واقعیت که مشخصه برخی از روان پریشی هاست، روی آورد (فیرس82، 1992؛ ترجمه فیروز بخت و بیگی،1374). توجه روان تحلیلی اساساً به موقعیت های فشارآوری است که نوعی تهدید برای افراد به حساب آمده و موجب اضطراب می شوند. اضطراب به عنوان یک زنگ خطر و موقعیتی ناراحت کننده جلوه می کند که هر چه زودتر باید تخفیف پیدا کند. فرد به ناچار به مکانیزم های دفاعی مختلف مانند انکار یا دلیل تراشی روی می آورد. این فرایند خوددفاعی، منجر به نوعی نابرابری بین حقیقت و تجربه شخصی می شود که در نهایت ممکن است به اختلال روانی منجر شود .
2-14-3- دیدگاه رفتارگرایی
در رفتارگرایی و تمام نظریه های روانی ـ اجتماعی، یادگیری معیوب علت آسیب های روانی است. رفتارگرایان همه حالت های عاطفی و ذهنی مربوط به ناخودآگاه را به دلیل قابل مشاهده نبودن، رد می کنند. رفتارگرایان تنها رفتارهای قابل مشاهده را بررسی می کنند و بیماری های روانی را به عنوان مشکلات یادگیری به حساب می آورند. بنابراین سلامت روانی را به عنوان یادگیری یا فراگیری مجدد پاسخ های موثر نسبت به مشکلاتی که افراد با آنها در محیط مواجه می شوند، تعریف و تفسیر می کنند (احدی و جمهری، 1386).
بدین ترتیب آنچه را که مکاتب دیگر، بیماری روانی به حساب می آورند از دیدگاه رفتارگرایان، رفتاری است که همانند سایر رفتارها آموخته شده است (گنجی، 1384).
2-14-4- دیدگاه انسان گرایی83
نظریه های انسان گرایی و اصالت وجود انسان (هستی گرایی) اعتقاد دارند که علت اولیه آسیب های روانی، مسدود شدن و منحرف شدن شخص است. پیشگامان این نظریه ها درباره بقاء در مقابل انگیزش رشد سخن می رانند و آن را عامل اساسی و لازم شکل دادن شخصیت افراد می دانند. اگر شخص موقعیت هایی را که برای پرورش شخصیت خود و خودکمالی84 در دسترس دارد، انکار کند، یا قادر نباشد از آزادی هایی که دارد استفاده نماید و استعدادهای خود را شکوفا کرده و به یک زندگی بامعنی و کامل دست یابد، نتیجه قطعی آن اضطراب، بیهودگی85 و ناامیدی است. اصولاً هستی گرایان و انسان گرایان معتقد به سرشت نیک در مورد انسان هستند ولی در مقابل نیز می گویند که این سرشت نیک بوسیله شرایط محیط نامطلوب، می تواند به پرخاشگری، بی رحمی و سایر اختلالات روانی سوق پیدا کند .
دیدگاه انسان گرایی، سلامت روانی را مترادف با شخصیت سالم درنظر گرفته است. به طور مثال به اعتقاد مازلو سلامت روانی عبارتست از : "حالت کسی که از نظر نیازهای بنیادی آن قدر ارضاء شده باشد که بتواند برای خودشکوفایی انگیزه داشته باشد". مفهومی که مازلو از بهداشت روانی دارد، بر رشد فرد در جهت خودشکوفایی تاکید می کند (گنجی، 1384). روانشناسان مکتب انسان گرایی معتقدند که علامت سلامت روان عبارتست از رشد کامل استعدادهای بالقوه به عنوان یک انسان منحصر به فرد (احدی، 1386).
آلپورت از افراد برخوردار از سلامت روان به عنوان انسان بالغ یاد می کند. از نظر وی افراد سالم در سطح معقول و آگاه عمل کرده، از قید و بندهای گذشته آزادند و نسبت به نیروهایی که آنها را هدایت می کنند آگاهی داشته و می توانند بر آنها چیره شوند (شولتز86،1998؛ ترجمه سیدمحمدی ، 1382).
به نظر راجرز اساسی ترین انگیزه رفتار آدمی، خودشکوفایی است، وی اصطلاح "فرد دارای عملکرد کامل" را برای توصیف فردی که به سطح خودشکوفایی رسیده به کار می برد. به اعتقاد وی، هرچند انسان از سلامت روان بیشتری برخوردار باشد، آزادی عمل و انتخاب بیشتری را احساس و تجربه می کند. فرد دارای عملکرد کامل، زندگی سرشار از معنا، تکاپو و هیجان شخصی را تجربه می کند، هر چند زیستن به این شکل مستلزم تمایل به استقبال از درد نیز هست (شولتز،1998؛ ترجمه سیدمحمدی ، 1382).
تحقیقات انجام شده در داخل کشور
نتایج پژوهش با عنوان غضنفری و قدم پور (1387) با عنوان بررسی رابطه راهبردهای مقابله ای وسلامت روانی در ساکنین شهرخرم آباد نشان داد که بین سلامت روانی و راهبردهای مقابله رابطه معناداری وجود دارد . هر چه فرد راهبرد مقابله مساله مدار را بیشتر به کاربرد از سلامت بالاتری برخوردار است و بالعکس راهبرد هیجان مداری سبب افزایش علائم جسمانی ، اضطراب ، اختلال در عملکرد اجتماعی و افسردگی می شود . همچنین نتایج نشان دادکه راهبردهای مقابله ای مساله مدار و هیجان مدار به طور متفاوتی واریانس متغیرهای اضطراب ، آسیب جسمانی ، افسردگی و اختلال در عملکرد اجتماعی که از مولفه های سلامت روانی هستند را به صورت معناداری تبیین می کنند .
پژوهش محمد زاده و خسروی (1391) با عنوان بررسی رابطه هدف در زندگی ، سبک های مقابله ای با بهداشت روانی در میان دانشجویان دانشگاه ایلام نشان داد که رابطه منفی و معنی داری بین سبک مقابله ای هیجان مدار و سلامت روان وجود دارد .
پژوهش بخشی پور ، پیرو و عابدیان (1384) با عنوان بررسی رابطه میان رضایت از زندگی وحمایت اجتماعی با سلامت روان در دانشجویان نشان داد که رضایت از زندگی و حمایت اجتماعی به شکل معناداری سلامت روانی را پیش بینی می کند و همچنین تاهل هم به شکل معناداری با بهداشت روانی بالاتر ، رضایت از زندگی و احساس حمایت اجتماعی بیشتر همبسته بود .
در پژوهشی که توسط ربیعی ، مولوی ، کلانتری و عظیمی (1388) با عنوان رابطه بین نگرش های ناکارآمد و راهبردهای مقابله ای باسلامت روانی انجام شد نتایج آن نشان داد که رابطه معناداری بین نگرش های ناکارآمد و سلامت روانی وجود دارد . بین راهبردهای مقابله های و مولفه اختلال در عملکرد اجتماعی رابطه معناداری وجود دارد .
پژوهش ریاحی، وردی نیا و پور حسین(1389) با عنوان بررسی رابطه بین حمایت اجتماعی وسلامت روان نشان داد که سلامت روان دانشجویان پسر بهتر از دختران بوده و رابطه مستقیم و معناداری بین میزان حمایت اجتماعی و سلامت روان مشاهده شد. این در حالی است که بین سلامت روان با میزان دینداری و طبقه اجتماعی رابطه معناداری مشاهده نشد علاوه بر این ، دانشجویان دختر ، دانشجویان متعلق به طبقات اجتماعی بالاتر ، و دانشجویان دیندارتر ، حمایت اجتماعی بالاتری را ادراک وگزارش کردند. نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیره نیزنشان داد که حمایت اجتماعی وجنسیت اثرات مستقیمی بر سلامت روان دارد ، در حالیکه طبقه اجتماعی و دینداری از طریق افزایش میزان حمایت اجتماعی ادراک شده ، اثرات غیر مستقیمی بر سلامت روان دانشجویان گذاشتند .
پژوهش بخشانی و همکارن (1382) با عنوان بررسی ارتباط بین حمایت اجتماعی ادراک شده و رویدادهای استرس زای زندگی با افسردگی ، نشان میدهد که میزان حمایت اجتماعی بانرخ افسردگی ، همبستگی منفی داشته و میانگین حمایت اجتماعی در افراد افسرده ، به طور معناداری پایین تر از افراد غیر افسرده می باشد . بدین ترتیب ، به نظرمی رسدکه حمایت اجتماعی نقش تعدیل کنندگی در بروز یا تشدید افسردگی دارد .
نتایج پژوهش حاجبی و فرین نیا (1388) با عنوان ارتباط بین سلامت روان و حمایت اجتماعی در کارکنان بهداشت روان و درمان صنعت نفت بوشهر نشان داد که وضعیت سلامت روان با نمره حمایت اجتماعی رابطه معنی دار و مستقیم دارد.
پژوهش قاسمی پور و جهانبخش گنجه (1389) با عنوان رابطه حمایت اجتماعی وسلامت روان دردانشجویان شهرستان خرم آباد نشان داد که بین منابع ساختاری وکارکردهای حمایت اجتماعی باسلامت روان رابطه معنی داری وجود دارد. در بین انواع کارکردهای حمایت اجتماعی ، حمایت عاطفی و در بین منابع ساختاری حمایت اجتماعی ، عضویت گروهی و پیوند قوی با سلامت روان رابطه معنی دار داشتند .
پژوهشهای ابراهیمی، ذوالفقاری و بوالهری (1381) بخشانی، بیرشک، عاطف وحید و بوالهری (1382) رضایی، کارگر و کربندی (1383) ، پناهی و همکاران (1387)، اکوچیان و همکاران (1389)، حسن زاده و دهکردی، خمسه (1391)، شماع کاظمی، حقانی، سعادتی، خواجه وند (1392) بیانگر این موضوع است که بین راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی رابطه وجود دارد.
حسینیان آقاملکی (1376) بر اساس داده های پژوهشی خود نتیجه گرفت که بین رفتار آزادمنشانه والدین و عزت نفس فرزندان رابطه مثبت معنی دار، و بین رفتار سلطه جویانه والدین و عزت نفس فرزندان، رابطه منفی وجود دارد. همچنین میانگین عزت نفس دانش آموزان با والدین دموکراتیک از میانگین عزت نفس دانش آموزان با والدین سهل گیر و سلطه جو بیشتر است و بین میانگین عزت نفس دانش آموزان با والدین سهل گیر و سلطه جو تفاوت معناداری وجود ندارد.
2-41- مطالعات انجام شده در خارج از کشور
نتایج پژوهش پیترز و همکاران(2003)نشان می دهد که سطوح بالاتر حمایت اجتماعی با سطوح پایینتر افسردگی و اضطراب ، مرتبط است و تصور می شود که حمایت اجتماعی ،به عنوان سپری ضربه گیر در مقابل استرس عمل می کند .
گوهوا، الیکا و همکاران (2001) مطالعه ای بر روی 127 نوجوان اهل چین در رابطه بین سبک های فرزندپروری با وضعیت سلامت روانی نوجوانان انجام دادند. نمرات پایین در شاخص های سلامت روان بطور قابل ملاحظه ای با سطح بالای طرد والدین و انکار والدین، گرایش به تنبیه، زحمات بیش از اندازه و درگیری مفرط، و سطوح پایین گرمی هیجانات والدین و درک و فهم، رابطه داشت (به نقل از عیوضی، 1378).
فیلازوگلو87 و گریوا88(2008) در بررسی رابطه سبک های مقابله و حمایت اجتماعی و کیفیت زندگی در زنان مبتلا به سرطان سینه دریافتند سبک های مقابله با کیفیت زندگی مرتبط بودند و سبک مقابله ای مساله مدار با کیفیت زندگی رابطه مثبت داشت.
ماتود89(2004) در پژوهشی درباره جنسیت در استرس و راهبردهای مقابله به این نتایج دست یافت که زنان در مقایسه با مردان بیشتر از مقابله هیجانی و اجتنابی و کمتر از مقابله مساله مدار استفاده کردند ، همچنین زنان نشانه های جسمانی و پریشانی روانشناختی بیشتری را گزارش کردند. مقابله اجتنابی در زنان با متغییرهای جمعیت شناختی و تعداد فرزندان رابطه داشت و زنان مسن تر بیشتر از سبک مقابله مساله مدار استفاده کردند.
فونداکارو90 و موس91(1987) در پژوهشی بر روی زنان دریافتند افزایش حمایت از جانب خانواده موجب استفاده بیشتر زنان از مقابله مساله مدار می شود و برخورداری از حمایت در محیط کار باعث تنظیم عاطفی بیشتر در زنان شده و آنها کمتر بر تخلیه هیجانی تکیه خواهند کرد (شعبان زاده، زارع بهرام آبادی، حاتمی، زهراکار، 1392).
پژوهش (فلکمن92، موسکویتس93 به نقل از بهزادی پور و همکاران، 1392) نشان داد که سبک مقابله یک متغیر تعدیل گر مهم در رابطه بین استرس و پیامدهایی همچون اضطراب و افسردگی به شمار می رود. از این رو اگر تلاش های مقابله ای فرد از نوع موثر، کارآمد و سازگارانه باشد ، استرس، کمتر فشارزا به شمار رفته و واکنش نسبت به آن نیز در راستای کاهش پیامدهای منفی آن است. در مقابل اگر سبک یا الگوی مقابله ناسازگارانه یا ناکارآمد باشد ، نه تنها استرس را مهار نمی کند بلکه خود منبع فشار به شمار آمده و شرایط را بدتر می کند
نتایج پژوهش های مختلف نشان می دهد که بین راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی نیز رابطه وجود داشته که تحقیقات صورت گرفته توسط بال94، کرومبز95 و ون اوست96 (2003)، دیرکزواگر97 برامسن98 و وندرپلاگ99 (2003)، رونزونگیو100 و همکاران (2004)، تایید نمودند .گرین گلاس101، فیکسنبام102 و ایتون103 (2006)، چوهان104 و شالینی105 (2006)، و بری106 و همکاران در همان سال، لوپز- مارتینز107، استیو- زارازاگا108 و رامیرز- ماستر109 (2008)، لو110 و وانگ111 2009)، وندرلیچ- تیرنی112 و وندروال113 (2010)، رازوئل114، بروچون- شوتزر115، دوپانلوپ116 و اپینی117 (2011) موید این مطلب است.
پژوهشیکرونکیته118 و موس119 (1984) نشان داد که زنانی که از حمایت خانوادگی بیشتری برخوردارند نسبت به زنانی که سطوح پایین تری از حمایت خانوادگی را دریافت می کنند افسردگی کم تری نشان می دهند.
هت120 و اورتنر121(1989) در پژوهشی نشان دادند زنان تک والد که از یک شبکه حمایت اجتماعی جهت کاهش فشار های مربوط به کار و التزام های خانواده برخوردار دارند بهتر با شرایط زندگیشان سازگار می شوند (شعبان زاده، زارع بهرام آبادی، حاتمی ، زهرا کار،1392).
کوهن و ویلز122 (1985) اصطلاح حمایت اجتماعی را برای اشاره به مکانیزم هایی که افراد را در برابر استرس مصون می دارند عنوان می نمایند. در این راستا پیترسون123 ، مایر124 و سلیگمن125 (1996) عنوان نمودند که فقدان شبکه های حمایتی زنان سرپرست خانوار آنها را آماده استفاده از روش های مقابله ای هیجان مدار و اجتماعی می نماید.
گومز126 (1998) اشاره می کند که ادراک زنان سرپرست خانوار از مسئولیت هایشان در محیط خانواده، آنها را برای بهره گیری از روش های مقابله مساله مدار مهیاتر می کند، چرا که این افراد به دلیل قبول همه مسئولیتهای خانواده ، حسی از کنترل را در خود به وجود می آورند وشکل گیری این حس، موجب تقویت برنامه ریزی، سخت رویی، در آنها می شود. از این رو این زنان در مواجه با عوامل استرس زا از روش های منطقی و مساله مدار استفاده می کنند(به نقل از بیرامی، هاشمی، علیزاده گورادل، حسینی بادنجانی، 1391). که البته به نظر می رسد مسئولیت پذیری در بین گروه فوق متفاوت بوده و با دلایل سرپرستی نیز مرتبط و در بین افراد متغیر می باشد.
در این بین برانن127 (1999) نیز به نقش حمایت های اجتماعی در ممانعت از آسیب پذیری زنان سرپرست خانوار تاکید داشته است( به نقل از بادنجانی، بیرامی ، هاشمی ،1391).
لیپمن128 و همکاران (2001)، دریافتند مادران مجرد نسب به مادران متاهل به احتمال بیشتری از اضطراب و سوء مصرف مواد رنج می برند.
پژوهش کوین (2003) نشان داد بین حمایت اجتماعی و رضایت از زندگی خانواده های تک والد ( با سر پرستی مادر) رابطه مثبتی وجود دارد و حمایت اجتماعی همانند سدی در برابر عوامل استرس زا اثر نموده و سبب ارتقاء کیفیت زندگی می گردد.
در پژوهش دیگر نیز بوویر129، چموت130و پرنگر131 (2004) نشان دادند افرادی که از حمایت اجتماعی بالاتری برخوردارند از سلامت روانی و احساس بهزیستی بالاتری بهره مندند.
یلسین132 (2011) و زیمر133 و چن134 (2011) نیز نشان دادند حمایت اجتماعی پیش بینی کننده بهزیستی و رضایت از زندگی است.
یافته های پژوهش کمپ135 و همکاران(1962) حاکی از این موضوع است که بدرفتاری با کودکان ناشی از آشفتگی روانشناختی بزرگسالان است. ولی بوچانان136 سیمونز137 و همکاران(1991) نشان دادند که والدینی که در کودکی مورد بدرفتاری قرار گرفته اند الزاماً بدرفتار نمی شوند .
طبق گزارشات وکرل138 و ولف139(2003) والدین بد رفتار به شرایط استرس زا با برانگیختگی هیجانی زیاد واکنش نشان می دهند. در ضمن در آمد کم، بیکاری ، سن ازدواج پایین، مصرف الکل و دارو، تعارض زناشویی، آشفتگی شدید خانواده، در خانواده های بدرفتار شایع است. همچنین به اظهار کولتون140 کوربین141و سو142 (1999) اغلب والدین بدرفتار و غفلت کننده از حمایت های اجتماعی رسمی و غیر رسمی محروم هستند . کاکس143 ، کوچ144 و اورسون145 (2003) نیز بیان داشتند در خانواده بین بدرفتاری همسران با بدرفتاری با کودک ارتباط نیرومندی وجود دارد ( برک،2007) .
کارلسن و دیگران (2004)، نشان دادند که در افراد دیابتی، مقابلهی هیجان مدار، تاحدودی نقش میانجی را در رابطه ی بین حمایت اجتماعی ادراک شده و علایم افسردگی دارد (کلارک و گوسن، 2009). حمایت اجتماعی به عنوان منابع ادراک شده از دیگران در دسترس در شبکه ی اجتماعی تعریف می شود. ادبیات تحقیق اثرات سودمند و آسیبرسان را برای حمایت بر روی بیماران مبتلا به درد مزمن مشخص کرده اند. دلایل گوناگونی وجود دارد که می تواند توضیح دهد چگونه حمایت ادراک شده می تواند سازگاری را افزایش دهد. از یک طرف می توان این بحث را کرد که حمایت اجتماعی، پاسخ های مقابله ای سازگارانه ی خاصی را افزایش می دهند.
هولاهان و دیگران (2005)، در یک تحقیق طولی 10 ساله نشان دادند که مقابله ی اجتنابی به طور مثبتی با علایم افسردگی رابطه دارد.
در تحقیق کلارک146 و گوسن147 (2009)، نیز مشخص شد که مقابلهی اجتنابی و استرس روانی-اجتماعی بیشتر، با افسردگی رابطهی بیشتری داشتند.
نتایج تحقیق ماینز و همکاران (2003)، نشان داد که روابط اجتماعی غیرحمایتگرانه همراه با فاصلهگیری148، یک پیشبینیکنندهی قوی برای علایم افسردگی و آشفتگی روانی کلی است. این رابطه می تواند این گونه تبیین شود که زنان نابارور گزارش میدهند که مشکل باروری آن ها منجر به روابط اجباری با اعضای شبکه ی اجتماعی شده است و این تغییرات در روابط اجتماعی یک احساس بیگانگی و جدایی را در آنها ایجاد کرده است. این طرد می تواند احساس استیگمایی که با ناباروری تداعی میشود را تشدید کند. محققان نشان دادند که روابط اجتماعی غیرحمایتگرانه مرتبط با ناباروری به عنوان یک نشانهی محیطی پیش بینی نشده عمل میکردند که احساس استیگمای مربوط به ناباروری را تازه میکند (ماینز و همکاران، 2003).
منابع
احدی، حسن و جمهری ، فرهاد (1386) . روانشناسی رشد . تهران : پردیس. چاپ ششم.
آبینکی، الهام (1386). بررسی رابطه بین سبک های یادگیری خودکارآمدی با شیوه های مقابله با فشار روانی در دانشجویان مقطع کارشناسی دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران. پایان نامه کارشناسی ارش روانشناسی تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی.
باباپورخیرالدین، جلیل. (1381). بررسی رابطه بین شیوه های حل مساله، حل تعارض و سلامت روانشناختی در میان دانشجویان . رساله دکتری روانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس.
باقرپور، صغری. (1384). بررسی رابطه الگوهای فرزندپروری با سلامت روانی و موفقیت تحصیلی کارکنان نظامی و غیر نظامی. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه تهران.
بخشی پور رودسری ، عباس ؛ پیروی ، حمید و عابدیان ، احمد(1383) . بررسی رابطه میان رضایت از زندگی ، حمایت اجتماعی و سلامت عمومی دانشجویان ، دومین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان. دانشگاه تربیت مدرس ، 69-71 و فصلنامه اصول بهداشت روانی . سال هفتم شماره بیست و هفتم . ص ، 142 – 152 .
برجعلی، احمد. (1378). رابطه الگوهای فرزندپروری والدین با تحول روانی-اجتماعی فرزندان. رساله دکتری روانشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی
برک ، لورا ،( 2007) ؛ ترجمه سید محمدی ، یحیی ( 1391 ) . روانشناسی رشد ( از لقاح تا کودکی ) . تهران ، انتشارات ارسباران
بهزادی پور ، ساره ؛ سپاه منصور ، مژگان ؛ کشاورزی ارشـد ، فرنـاز ؛ فـرزاد ، ولی ؛ نظیری ، قاسم ؛ زمانـیان ، سکینه ( 1392 ) . اثر بخشی مداخله شناختی رفتاری مدیریت استرس بر کیفیت زندگی و راهبردهای مقابله ای در زنان مبتلا به سرطان پستان . روش ها و مدل های روانشناختی ، سال 3 ، شماره 12 ، تابستان 92
بیرامی ، منصور ؛ هاشمی ، تورج ؛ علیزاده گورادل ، جابر ؛ حسینی بادنجانی ، سید مهدی ( 1391 ) . پیش بینی آسیب پذیری در برابر استرس بر اساس میزان حمایت اجتماعی ، راهبردهای مقابله ای و منبع کنترل . فصلنامه پژوهش های روان شناسی اجتماعی ، دوره 2 ، شماره 5 ، بهار 91
پروچسکا ، جیمز ؛ نورکراس ، جان ، (2007) ؛ ترجمه سید محمدی ، یحیی ( 1391 ) . نظریه های روان درمانی . تهران ، انتشارات روان
چراغی ، علی ؛ داوری دولت آبادی ، الهام ؛ صلواتی ، محسن ؛ مقیم بیگی ، عباس (1391) . ارتباط بین حمایت اجتماعی درکشده و کیفیت زندگی بیماران نارسایی احتقانی قلبی . نشریه مرکزی تحقیقات مراقبت های پرستاری دانشگاه علوم پزشکی تهران. دوره 25. شماره 75. 31-21.
چناری ، مهین . (1374) . بررسی رابطه بین نگرش والدین و خود پنداری فرزندان . پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی ، دانشگاه تربیت مدرس .
حاتملوی سعدآبادی ، منیژه و باباپور خیرالدین ، جلیل (1391). مقایسه کیفیت زندگی وروشهای مقابله ای در افراد دیابتی و غیردیابتی . مجله علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد . دوره 20. شماره 5. صص ، 592- 581 .
حاجبی ، احمد ؛ فریدنیا ، پیمان (1388) . ارتباط بین سلامت روان و حمایت اجتماعی در کارکنان بهداشت و درمان صنعت نفت بوشهر. دو فصلنامه طب جنوب . سال دوازدهم . شماره1. صص. 74- 67 .
حبیبی ، مجتبی ؛ قنبری ، نیکزاد ؛ خدایی ، ابراهیم ؛ قنبری ، پرستو ( 1392 ) . اثر بخشی مدیریت استرس به روش شناختی – رفتاری بر کاهش اضطراب ، استرس و افسردگی زنان سرپرست خانوار . مجله تحقیقات و علوم رفتاری
حسن زاده ، پرستو ؛ علی اکبری ، دهکردی ؛ خمسه ، محمد ابراهیم ( 1391 ) . حمایت های اجتماعی و راهبردهای مقابله ای در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو . فصلنامه علمی پژوهشی روانشناسی سلامت ، شماره 2 ، تابستان 91
حسینی بادنجانی ، سیدمهدی ؛ بیرامی ، منصور ؛ هاشمی ، تورج (1391 ) . پیش بینی آسیب پذیری زنان سرپرست خانواده در برابر استرس بر اساس میزان حمایت های اجتماعی ، راهبردهای مقابله ای و منبع کنترل . فصلنامه مطالعات روان شناختی دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه الزهراء ، دوره 8 ، شماره 1 ، بهار 91
حسینی نسب، داوود؛ احمدیان، فاطمه؛ و روانبخش، محمد حسین (1378). بررسی رابطه ی شیوه های فرزندپروری با خودکارآمدی و سلامت روانی دانش آموزان. مطالعات تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی. شماره 9 (1).
حیدرزاده، مهدی؛ قهرمانیان؛ اکرم؛ حقیقت، علی و یوسفی، الناز (1388). ارتباط بین کیفیت زندگی و جمایت اجتماعی در بیماران سکته مغزی. نشریه دانشکده پرستاری و مامایی. دانشگاه علوم پزشکی ایران. دوره 22. شماره 59. صص، 23-32.
خداپناهی ، محمدکریم . (1376) . انگیزش و هیجان . تهران : انتشارات : سمت .
خیرآبادی ، غلامرضا ؛ باقریان ، رضا ؛ نعمتی ، کیانوش ؛ دقاقزاده ، حامد ؛ مراثی ، محمدرضا و غلامرضایی ، علی (1389) . تاثیرآموزش راهبردهای مقابله ای برشدت علائم ، کیفیت زندگی و علائم روانشناختی بیماران مبتلا به سندرم رودهی تحریک پذیر . مجله دانشکده پزشکی اصفهان . سال بیست و هشتم . شماره 110. 483-473.
دهقانی، عبداله (1379). مقایسه ی بین شیوه های فرزندپروری و خودتنظیمی تحصیلی و تاثیر آن بر موفقیت تحصیلی در درس فارسی و ریاضی دانش آموزان دختر و پسر دوره ی متوسطه. پایان نامه ی کارشناسی ارشد. دانشگاه شیراز.
ربیعی ، مهدی ؛ مولوی ، حسین ؛ کلانتری ؛ مهرداد و عظیمی ، حسین (1388) . رابطه بین نگرش های ناکارآمد و راهبردهای مقابله ای با سلامت روانی . مجله پژوهش های تربیتی و روانشناختی دانشگاه علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه اصفهان . صص ، 30- 21 .
رحیمی ، مهدی (1386) . "تاثیر الگوهای ارتباطی خانواده برکیفیت زندگی گروهی از دانش آموزان" . پایان نامه کارشناسی ارشد بخش روانشناسی تربیتی ، دانشگاه شیراز .
رضاییان ، حمید . (1383) . بررسی الگوهای علی متغیرهای خانواده (مشکلات روانی، رضامندی زناشویی، شیوه فرزندپروری و ادراک خود در نوجوانان دارای اختلال سلوک). رساله دکتری روانشناسی ، دانشگاه تهران .
ریاحی ، اسماعیل ؛ وردی نیا ، اکبر علی و پورحسین ، زینب (1389) . بررسی رابطه بین حمایت اجتماعی و سلامت روان . مجله علمی پژوهشی رفاه اجتماعی . سال دهم . شماره 29 .
سید میرزایی ، سیدمحمد ؛ عبدالهی ، زهرا ؛ کمربیگی ، خلیل (1390 ) . بررسی رابطه میان عوامل اجتماعی و امنیت اجتماعی زنان سرپرست خانوار ( مورد مطالعه : زنان شهر ایلام ) . فصلنامه مطالعات امنیت اجتماعی .
شعاع کاظمی ، مهرانگیز ؛ حقانی ، سعیده ؛ سعادتی ، معصومه ؛ خواجه وند ، آرامه ( 1392 ) . رابطه بین حمایت های اجتماعی خانواده و سبک های مقابله ای در سیر بهبودی بیماران سرطان پستان . فصلنامه بیماری های پستان ایران ، سال 6 ، شماره 4 .
شعبان زاده ، افسانه ؛ زارع بهرام آبادی ، مهدی ؛ حاتمی ، حمیدرضا ؛ زهرا کار ، کیانوش ( 1392 ) . بررسی رابطه میان سبک های مقابله با استرس و حمایت اجتماعی با کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار شهر تهران . فصلنامه علمی – پژوهشی زن و جامعه ، سال 4 ، شماره 4 .
شفیع آبادی ، عبدالله ؛ غلامحسین قشقایی ، فهیمه ( 1390 ) . اثر بخشی مقایسه مشاوره گروهی واقعیت درمانی و فمینیستی بر هویت زنان سرپرست خانوار . فصلنامه زن در توسعه و سیاست ، دوره 9 ، شماره 4 .
شفیع آبادی، عبدلله و ناصری ، غلامرضا(1380) . نظریه های مشاوره و روان درومانی . ترهان . مرکز نشر دانشگاهی .
شهامت ، فاطمه ؛ ثابتی ، علیرضا ؛ رضوانی ، سمانه ( 1389 ) . بررسی رابطه سبک های فرزند پروری و طرح واره های ناسازگار اولیه . مطالعات تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد دوره 11 شماره 2 .
شیخی ، محمدتقی (1374) . "شاخص های موثر در کیفیت زندگی در استان های کشور" فرهنگ همدان، سال هفتم، شماره 25، ص، 26- 35 .
صادقیان ، عفت ؛ حیدریان پور ، علی (1388) . عوامل استرس زا و ارتباط آن با سلامت روانی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی همدان . مجله دانشکده پرستاری ومامایی دانشگاه علوم پزشکی تهران . دوره 15. شماره1.
صیاد شیرازی ، مریم (1383) . رابطه بین سبک های تربیتی والدین و شکل گیری نوع هویت دینی نوجوانان . پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره دانشگاه علامه طباطبایی .
طاهری ، ارسطو (1374) . بررسی مقایسه میزان اضطراب در نوجوانان با پدران دارای الگوهای رفتاری مختلف . پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی ، دانشگاه تربیت معلم .
غضنفری ، فیروزه ؛ قدم پور ، عزت الله (1387) . بررسی رابطه ای راهبردهای مقابله ای و سلامت روان در ساکنین شهر خرم آباد . فصل نامه اصول بهداشت روانی . سال دهم . شماره سی و هفتم . صص ، 47-54 .
کلارک ، آلیسون ؛ کرنلیا برنتانو ، استوارت ، 2006 ؛ ترجمه صادقی ، سعید ؛ ناجی ، مجتبی ؛ محمدزاده ، محمود ؛ کریمیان ، نفیسه ( 1392 ) . طلاق علل و پیامدها . اصفهان ، انتشارات پیام دانش .
گنجی ، حمزه(1384). بهداشت روانی ، تهران انتشارات ارسباران . چاپ چهارم .
ماسن، پاول هنری؛ کیگان، جروم؛ هوسون، آلتا کارون؛ و کانجر، جان جین وی (1377). رشد و شخصیت کودک. ترجمه ی مهشید یاسایی. تهران: نشر مرکز.
محمد زاده، جهانشاه؛ خسروی افرا (1391). بررسی رابطه هدف در زندگی، سبک های مقابله ای با بهداشت روانی در میان دانشجویان دانشگاه ایلام. مجله تحقیقات نظام سلامت. شماره ششم. صص، 951-958.
مرادی ، اسود (1386) . بررسی مقایسه ای رابطه بین فرسودگی شغلی و راهبدهای مقابله ای با استرس در مشاوران زن و مرد مدارس متوسطه و مراکز پیش دانشگاهی شهر کرمانشاه. پایانامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی. دانشگاه شهید بهشتی .
مرادی ، مرتضی ؛ شیخ الاسلامی ، راضیه ؛ احمدزاده ، مژده ؛ چراغی ، اعظم ( 1392 ) . حمایت اجتماعی ، نیازهای اساسی روانشناختی و بهزیستی روانشناختی : وارسی یک مدل علمی در زنان شاغل . فصلنامه روانشناسی تحولی ، روانشناسان ایرانی ، سال 10 ، شماره 39 .
مرادی ، مرتضی ؛ شیخ الاسلامی ، راضیه ؛ احمدزاده ، مژده ؛ چراغی ، اعظم ( 1392 ) . حمایت اجتماعی ، نیازهای اساسی روانشناختی و بهزیستی روانشناختی : وارسی یک مدل علمی در زنان شاغل . فصلنامه روانشناسی تحولی ، روانشناسان ایرانی ، سال 10 ، شماره 39 .
معتمدیان ، اکبر (1388) . اثر بخشی آموزش مهارت های مثبت اندیشی به شیوه گروهی بر سبک های مقابله ای دانش آموزان مقطه متوسطه . پایانامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی .
میر کمالی ، سید محمد(1373) . روابط انسانی در آموزشکاه . چاپ دوم ، نشر یسطرون .
میلانی فر، بهروز(1378). بهداشت روانی. تهران: انتشارات قدس .
ملک مکان ، مراد (1378). بررسی رابطه نگرش مادر نسبت به شیوه های فرزندپروری ( اقتداری ، استبدادی ، سهل گیر) با یادگیری خود تنظیمی و پیشرفت تحصیلی در دانش آموزان مقطع سوم راهنمایی آباده . پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی ، دانشگاه تربیت معلم .
مومنی ، خدامراد ؛ شهبازی راد ، افسانه(1391) . رابطه معنویت ، تاب آوری و راهبردهای مقابله ای با کیفیت زندگی دانشجویان . مجله علوم رفتاری . دوره 6 . شماره 2 . 103- 97.
نصیری ، امین (1389). اثر بخشی آموزش سخت رویی به شیوه گروهی بر افزایش راهبردهای مقابله ای کارآمد در دانشجویان پر استرس . پایانامه کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی .
همتیان ، خدیجه (1385) . "بررسی و مقایسه نگرش افراد ناتوان ذهنی و افراد عادی نسبت به کیفیت زندگی و ابعاد آن ". پایان نامه کارشناسی ارشد بخش کودکان استثنایی، دانشگاه شیراز .
یزدانی، فضل الله (1382). بررسی رابطه بین نگرش دینی ، سبک های مقابله ای و شادکامی در دختران و پسران دبیرستان های اصفهان. رساله دکتری روانشناسی. دانشگاه علامه طباطبایی.
Bartley , C ., Roesch , S . ( 2011 ) . Coping with stress : The role of conscientiousness . Personality and Individual Differences , 50
Baumrind, D. (1991). The influence of parenting style on adolescent competence and use. Journal of Early Adolescence, 11, 56-95.
Baumrind, D. (1971). Current patterns of parental authority. Developmental Psychology Monographs, 4, 1-103. Bartley , C ., Roesch , S . ( 2011 ) . Coping with stress : The role of conscientiousness . Personality and Individual Differences , 50
Bell, D. (2005) ."Quality of life and well- being measuring the benefits of cutture and sport literature". review anstainkpirce http : // www. Scatlad. Gor. Uk / public cations/ 2002 / 01/ 13110743/ 11[ 2006/04/20].
Bovier , P ., Chamot , E ., Perneger , T. ( 2004 ) . Perceived stress , internal resources , and social support as determinants of mental health amoeng young adults .Quality of Life Research , 13
Brown, E. (1999)." Embracing quality of life in times of spending restraint". journal of Intllectual & Developmental Disability, 299-308.
Bukatko, D., & Deahler, M. W. (1992). Child development. University of Massachusetts, Honghton.
Clarke D, Goosen T. (2009). The mediating effects of coping strategies in the relationship between automatic negative thoughts and depression in a clinical sample of diabetes patients. Personality and Individual Differences. vol 46, 460-464.
Cohen , S ., Wills , T. ( 1985 ) . Stress , Social support and buffering hypothesis . Psycho – logical Bulletin , 98
Costanza, R. Fisher, B., Saleem, A., Caroline, B., Lynne, B.,(2007). Quality of life: An approach integrating opportunities, human needs, and subjective well-being.Ecological E conomics, 61, 267 – 2 76.
Coyne , G . ( 2003 ) . An Investigation of coping skills and Quality of Life Among Single Sole SsupportingMothers . International Journal of Iantchropology , 18
Dennis, R. E., Williams, w., Giangreco, M. F., & Cloninger, C.J. (1993). " Quality of life as context for planning and evaluation of services for people with disabilities". Exceptional Chidren, 59, 499 – 572.
Diener, E., & Suh. (1997). Quality of Life and Quality of Persons: A New Role for Government. Oxford University Press, pp. 256-293.
Erasmus, R. U. (1997). Advances in understanding happiness. Review Quebecois de Psychological, 18, 29-79.
Felce, D., & Perry, J.(1995). "Quality of life: Its Definition and Measurement". Research in Developmental Disabilities, 16, 51-74.
Galloway, S. (2005). Quality of life and well-being: Measuring the benefits of culture and sport. Centre for Cultural Policy Research. University of Glasgow.
Hays,J.,& Reeve,B.B.(2008). Measurement and modeling of health related quality of life. International En cyclopedia in public health,20. 241- 252.
Heinonen, H., Aro, A. R., Aalto, A.- M. & Untela, A. (2004). "Is the evaluation of the global quality of life determined by emotional status?" Quality of life Resarch, 13 (8). 1347 -1356.
Holahan C.K, Moerkbak Marie, Suzuki Rie. (2006). Social support, coping, and depressive symptoms in cardiac illness among Hispanic and non-Hispanic White cardiac patients. Psychology & Health. vol 21, 615-631
Junger JD. et al.(2002). Health Related Quality of Life in Patients with Congestive Heart Failure: Comparision with other Chronic Disease and Relation of Functional Variable. Heart J.; 87(3): 235.
Keyes, C. L., & Ryff, C. D. (2000). Subjective change and mental health: A self-concept theory. Social Psychology Quarterly, 63, 264-279.
King.C.R., Hinds,P.S.(2011). Quality of life: from nursing and patient prespective. Jones and Bartlett publisher.
Koot, G. S., & wallander, j. G. (2001). Quality of life in child AolescentIlness. New York: Brunner – Routledge.
Krenk.s., klessingger, N.(2000). Long term effect of avoidant coping on adolescents' depressive symptom. Journal of yoth and adolescents'. 29,(6). 617-628.
Lazarus,r.s., folkman. S(1984). Stress, appraisal and coping. New York.
Li, L., Young, D., Wei, H., Zhang, Y., Zheng, Xiao, SH., Wang, X. & Chen, X. (1998). "The relationship between objective life status and subjective life satisfaction with quality of life". Behavioral Medicune, 23, 149 – 160.
Mindesa Erica J, Ingrama Kathleen M, Kliewera Wendy, Jamesb Cathy A. (2003). Longitudinal analyses of the relationship betweenLongitudinal analyses of the relationship between unsupportive social interactions and psychological adjustment among women with fertility problems. Social Science & Medicine. 56, 2165-2180.
Nejat,S.(2008). Ouality of life and measuring it. Iranian journal of Epidemology,2,57-62.
Pearlin LI, Schooler C.(1987). The structure of coping. Journal of Health and Social Behavior., 19: 2-21.Rathus SA. Psychology.(19900. Holt, Rinehart and Winston.
Penland Elizabeth A, Mastena William G, Zelharta Paul, Fourneta Glenn P, Callahan Theresa A. (2000). Possible selves, depression and coping skills in university students. Personality and Individual Di€erences. vol 29, 963-969 .
Pollard, E. L., & Lee, P. D. (2003) 'Child Well-Being: a Systematic Review of the Literature. Social Indicators Research, 61, 1, 60.
Sigelman, C. K. (1999). Life Span Human Development. Pacific Grove, CA: Brooks/Cole.
Smith, A. E. (2000). " Quality of life:" Areview Education & Ageing, 15, No .3, 419 – 434.
Stenner.P.H., Cooper.D., skevington.S.M.,(2003). Putting the Q in to quality of life; in identification of subjective construction of health- related quality of life using Q methodology . socscimed. 57(11).21. 61-72.
Ventegodt, S., Merrick, J. & Andersen, N. J (2003)."- quality of life – theory I. The IQQL theory: an integrative theory of the global quality of life concept" , The Scientific World Journal, Vol. 3, pp. 1030-1040.
Watson , S. M. R ., Keith, k. D. (2002). "Comparing the quality of life school – age children with and without disabilities" . Mental Retardation, 40, 304 – 372.
Weylung-Fur., linduany-Yi., chingshu-Bih., & yinlee-Fei. (2004). Parental rearing style: Premorbid personality mental health and quality of life in chronieregional pain: A causal analysis. Comprehensive Psychiatry, 45, 206-212.
WHOQOL SRPB Group. (2006). A cross-cultural study of spirituality, religion, and personal beliefs as components of quality of life. Social Science & Medicine, 62, 1486-1497.
Yalcin , I . ( 2001) . Social support and optimism as predictors of life satisfaction of college student. International Journal for the Advancement &Counselling , 33
Zimmer, Z ., Chen , F . ( 2011) . Social support and change in depression among adult in Taiwan . Journal of Applied Gerontology
Zinbauer, B. J., & Pargament, K. I. (1998). Spiritual conversion: A study of religious change among college students. Journal for the Scientific Study of Religion, 137, 161-180.
معرفی پرسشنامه
پرسشنامه استاندارد نیازهای پایه ای روان شناختی (گاواردیا، دسی و ریان،2000؛ به نقل از سدیدی، 1392).
تعریف مفهومی متغیر پرسشنامه
نیازهای پایهای روانشناختی149: نیازهای روان شناختی شامل احساسات درونی از شایستگی، استقلال ، و وابستگی هستند که خشنودی از این نیازها برای تسهیل انگیزش خودمختاری ضروری هستند (دسی و ریان، 2000؛ به نقل از سدیدی، 1392).
تعریف عملیاتی متغیر پرسشنامه
در این پژوهش منظور از پایه ای روان شناختی نمره ای است که آزمودنی ها از مقیاس نیازهای پایه ای روان شناختی گاواردیا، دسی و ریان،2000 کسب می کنند.
مولفه های پرسشنامه و پرسشنامه
این پرسشنامه دارای سه خرده مقیاس استقلال، شایستگی و وابستگی می باشد.
کاملاً درست
تا حدی درست
کاملاً نادرست
1. من احساس خوبی دارم که خودم می توانم راه زندگی ام را تعیین کنم
1 2 3 4 5 6 7
2. من افرادی را که با آنها تعامل دارم واقعا دوست دارم
1 2 3 4 5 6 7
3. اغلب، احساس شایسته بودن را ندارم
1 2 3 4 5 6 7
4. من احساس نا آرامی در زندگیم می کنم
1 2 3 4 5 6 7
5. افرادی که مرا می شناسند، می گویند آنچه را که من انجام می دهم، خوب انجام می دهم
1 2 3 4 5 6 7
6. من آدم سازگاری هستم حتی با افرادی که با آنها مشاجره دارم
1 2 3 4 5 6 7
7. من نسبتاً در برخورد های اجتماعی خودم را نگه می دارم
1 2 3 4 5 6 7
8. من نسبتاً در بیان ایده و نظرم کاملا آزاد هستم
1 2 3 4 5 6 7
9. من افرادی را که با آنها تعامل دارم بررسی می کنم تا دوستم باشند
1 2 3 4 5 6 7
10. من قادر بوده ام تا یاد بگیرم مهارت های جدید جالب را
1 2 3 4 5 6 7
11. در زندگی روزمره ام من غالبا مجبورم انجام دهم آنچه را که به من گفته می شود
1 2 3 4 5 6 7
12. افرادی که در زندگی من هستند غمخوار من هستند
1 2 3 4 5 6 7
13. اکثر روزها (از آنچه که انجام می دهم) احساس مسئولینت دارم
1 2 3 4 5 6 7
14. افرادی که من روزانه با آنها در تعامل هستم حس کنجکاوی نسبت به احساسات من دارند
1 2 3 4 5 6 7
15. در زندگی من خیلی فرصت (شانس) برای نشان دادن آنچه که شایسته آن هستم را ندارم
1 2 3 4 5 6 7
16. زیاد نیستند افرادی که من خیلی به آنها نزدیک هستم
1 2 3 4 5 6 7
17. من احساس خوبی دارم که می توانم نسبتا خودم باشم در
موقعیت های روزانه
1 2 3 4 5 6 7
18. افرادی که با من در تعامل زیاد هستند به نظر می رسد که من را خیلی دوست دارند
1 2 3 4 5 6 7
19. من غالباً احساس شایستگی خیلی زیادی ندارم
1 2 3 4 5 6 7
20. فرصت خیلی زیادی برای من وجود ندارد تا تصمیم بگیرم که چطور انجام دهم امور زندگی روزانه ام را.
1 2 3 4 5 6 7
21. افرادی که در اطراف من هستند عموماً دوستانه با من رفتار می کنند
1 2 3 4 5 6 7
به دو طریق می توان از تحلیل این پرسشنامه استفاده کرد
A. تحلیل بر اساس مولفههای پرسشنامه
B. تحلیل بر اسا س میزان نمره به دست آمده
تحلیل بر اساس مولفه های پرسشنامه
به این ترتیب که ابتدا پرسشنامهها را بین جامعه خود تقسیم و پس از تکمیل پرسشنامهها داده ها را وارد نرم افزار اس پی اس اس کنید. البته قبل از وارد کردن داده ها شما باید پرسشنامه را در نرم افزار اس پی اس اس تعریف کنید و سپس شروع به وارد کردن داده ها کنید.
چگونگی کار را برای شفافیت بیشتر به صورت مرحله به مرحله توضیح می دهیم
مرحله اول. وارد کردن اطلاعات تمامی سوالات پرسشنامه ( دقت کنید که شما باید بر اساس طیف لیکرت عمل کنید .
مرحله دوم. پس از وارد کردن داده های همه سوالات، سوالات مربوط به هر مولفه را کمپیوت(compute) کنید. مثلا اگر مولفه اول X و سوالات آن 1 تا 7 است شما باید سوالات 1 تا 7 را compute کنید تا مولفه x ایجاد شود.
به همین ترتیب همه مولفه ها را ایجاد کنید و پس از این کار در نهایت شما باید همه مولفه ها که ایجاد کردید را با هم compute کنید تا این بار متغیر اصلی تحقیق به وجود بیاید که به طور مثال متغیر مدیریت دانش یا … است.
مرحله سوم. حالا شما هم مولفهها را به وجود آورده اید و هم متغیر اصلی تحقیق را؛ حالا می توانید از گرینه آنالیز هر آزمونی که می خواهید برای این پرسشنامه( متغیر) بگیرید.
مثلا می توانید آزمون توصیفی( میانگین، انحراف استاندارد، واریانس) یا می توانید آزمون همبستگی را با یک متغیر دیگر بگیرید.
* نمره گذاری پرسشنامه:
کاملاً درست
تا حدی درست
کاملاً نادرست
1 2 3 4 5 6 7
* تحلیل ( تفسیر) بر اساس میزان نمره پرسشنامه
* بر اساس این روش از تحلیل شما نمرههای به دست آمده را جمع کرده و سپس بر اساس جدول زیر قضاوت کنید.توجه داشته باشید میزان امتیاز های زیر برای یک پرسشنامه است در صورتی که به طور مثال شما 10 پرسشنامه داشته باشید باید امتیاز های زیر را ضربدر 10 کنید
* مثال: حد پایین نمرات پرسشنامه به طریق زیر بدست آمده است
* تعداد سوالات پرسشنامه * 1 = حد پایین نمره
حد پایین نمره
حد متوسط نمرات
حد بالای نمرات
21
73.5
147
* امتیازات خود را از 21 عبارت فوق با یکدیگر جمع نمایید. حداقل امتیاز ممکن 21 و حداکثر 147 بود.
* نمره بین 21 تا 49: میزان نیازهای پایه ای روان شناختی در حد پایینی می باشد.
* نمره بین49 تا 98: میزان نیازهای پایه ای روان شناختی در حد متوسطی می باشد.
* نمره بالاتر از 98: میزان نیازهای پایه ای روان شناختی در حد بالایی می باشد.
روایی و پایایی پرسشنامه
روایی ابزار جمع آوری داده ها
اعتبار یا روایی با این مسئله سر و کار دارد که یک ابزار اندازه گیری تا چه حد چیزی را اندازه می گیرد که ما فکر می کنیم( سرمد و همکاران،1390). در پژوهش سدیدی (1392) برای تعیین روایی محتوا پرسشنامه تهیه شده، ابتدا آنها در اختیار استاد راهنما، مشاور، مدیران و کارشناسان صاحب نظر قرار گرفت و با اصلاحاتی پرسشنامه مورد تآیید واقع گردید.
پایایی ابزارهای جمع آوری داده ها
قابلیت اعتماد یا پایایی یک ابزار عبارت است از درجه ثبات آن در اندازه گیری هر آنچه اندازه می گیرد یعنی اینکه ابزار اندازه گیری در شرایط یکسان تا چه اندازه نتایج یکسانی به دست می دهد( سرمد و همکاران،1390). در پژوهش سدیدی (1392)، به منظور سنجش پایایی این پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ استفاده شده است که طبق نتایج پرسشنامه از پایایی قابل قبولی برخوردار هستند.
پرسشنامه
تعداد سوالات
ضریب آلفای کرونباخ
نیازهای پایه ای روان شناختی
7
79/0
منابع:
سرمد، زهره؛ حجازی، الهه و عباس بازرگان(1390) روش تحقیق در علوم رفتاری، تهران: انتشارات آگه.
سدیدی، ملیحه(1392). بررسی نقش عوامل پیش بینی کننده ی حمایت استقلال طلبانه والدین در نیازهای اساسی و شاخص های بهزیستی در دانشجویان دانشگاه هرمزگان(سال تحصیلی92-91 ). دانشگاه هرمزگان. پردیس دانشگاهی قشم.
1-Menniger
2-Kaplan & Baron
3-Maslow
4- Done
5-Bezner
6- Steinhardt
7- Larson
8- Quality of life
9- Coincide
10- Concur
11- Erasmus
12- Medical model
13- Death
14- Disease
15- Discomfort
16- Disability
17- Dissatisfaction
18- Environmental
19- Holistic
20- System theory
21- Homeostasis
22- Placebo
23- Threatening
24- Epidemiology
25- Social integration
26- Social acceptance
27- Social contribution
28- Bandura
29- Social actualization
30- Trajectory
31- Self-determination
32- Self-actualization
33- Maslow
34- Happiness
35- Eudimonic
36- Waterman
37- Openness to experience
38- Mirowsky
39- Ross
40-Heidrich
41- Self-attributes
42- Secure self-identity
43- Positive self-regard
44- Inner image
45- Suedfeld
46- Aronson
47- Lawton
48- Cohen
49- Intuitive
50- Subjective
51- Zinbauer
52- Pargament
53- Dyson
54- Singer
55- Hope
56- Socially-collectively
57- Psychic resource
58- Dispositional Optimism
59- Scheier
60- Carver
61- Hardness
62- Sweetman
63- Diener
64-Larsen
65- Deprivation
66- Opponent process theory
67- Solomon. Corbit
68- Evanescent feeling
69- Stable appreciation of life
70- Basic life tendencies
71- Buhler
72- Personality changes
73- Neugarten
74- Formulation of maturity
75- Allport
76- Fully function person
77- Individualism
78- Yong
79- Coherence in life
80- Affect balance
81- Self-report
82. Phares
83.Humanisim
84. Self Fulfillment
85. Futility
86. Shultz
87- Filazoglu
88- Griva
89- Matud
90- Fondacaro
91- Moos
92- Folkman
93- Moskowitz
94- Bal
95- Crombez
96- Van Oost
97- Dirkzwager
98- Bramsen
99- Van der Ploeg
100- Zunzunegui
101- Green glass
102- Fiksenbaum
103- Eaton
104- Chouhan
105- Shalini
106- Barry
107- Lopez-Martinez
108- Esteve-Zarazaga
109- Ramirez-Maestre
110- Lou
111- Wang
112- Wanderlich-Tierney
113-Vanderwal
114- Razuel
115- Bruchon-Schweitzer
116- Dupanloup
117- Epiney
118-cronkite
119-Moos
120-Hess
121-orthner
122-Cohen
123-Peterson
124-Maier
125-Seligman
126-Gomez
127-Branen
128-Lipman
129-Bovier
130-Chamot
131-Perneger
132-Yalcin
133-Zimmer
134-Chen
135-Camp
136-Bochanan
137-Simonz
138-Wekrel
139-wolf
140-Kolton
141- Korbin
142-Sow
143-caks
144-coach
145-Orson
146Clarke
147 Goosen
148distancing
149 Basic Psychological Needs
—————
————————————————————
—————
————————————————————
49