تارا فایل

مبانی نظری هدف صورتهای مالی، خصوصیات کیفی اطلاعات مالی، دارایی نامشهود وارزش بازار


مبانی نظری وپیشینه تحقیق هدف صورتهای مالی، خصوصیات کیفی اطلاعات مالی، دارایی نامشهود وارزش بازار

فصل دوم: مروری بر ادبیات تحقیق
1-2) مقدمه 12
2-2) هدف صورتهای مالی 12
3-2) استفاده کنندگان صورتهای مالی و نیازهای اطلاعاتی آنان 13
4-2) خصوصیات کیفی اطلاعات مالی 15
5-2) دارایی نامشهود 22
1-5-2) خصوصیات داراییهای نامشهود 23
2-5-2) داراییهای نامشهود قابل شناسایی: 24
3-5-2) داراییهای نامشهود غیر قابل شناسایی (سرقفلی) 26
6-2) ارزش بازار 27
1-6-2) مدیریت مبتنی بر ارزش 27
2-6-2) مدیریت مبتنی بر ارزش در عمل 30
3-6-2) سازمان چگونه ارزش خلق می کند؟ 30
4-6-2) اندازه گیری ارزش خلق شده 32
7-2) پیشینه تحقیق 37

مقدمه
در تدوین گزارش تحقیق مرسوم است که فصل دوم به مروری بر ادبیات وپیشینه تحقیق پرداخته می شود. بررسی پیشینه تحقیق معمولاً نقدی از دانش موجود درباره موضوع پژوهش است. بررسی پیشینه تحقیق اگر به درستی صورت گیرد به بیان مساله کمک می کند و یافته های تحقیق را به پژوهش های قبلی متصل می سازد.

2-2) هدف صورتهای مالی
در پیوست استاندارد های حسابداری تحت عنوان، مفاهیـم نظری گزارشگـری مالـی هدفهای تهیه صورتهای مالی به شرح زیر آورده شده است:
1. هدف صورتهای مالی عبارت از ارائـه اطلاعاتی تلخیص و طبقه بندی شده درباره وضعیت مالی ، عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی واحد تجاری است که برای طیفی گسترده از استفاده کنندگان صورتهای مالی در اتخاذ تصمیمات اقتصادی مفید واقع گردد.
2. صورتهای مالی همچنین نتایج وظیفه مباشرت مدیریت یا حسابدهی آنها را در قبال منابعی که دراختیارشان قرار گرفته منعکس می کند. استفاده کنندگان صورتهای مالی ، برای اتخاذ تصمیمات اقتصادی ، غالباً خواهان ارزیابی وظیفه مباشرت یا حسابدهی مدیریت می باشند. تصمیمات اقتصادی مزبور به عنوان نمونه شامل مواردی از قبیل فروش یا حفظ سرمایه گذاری در واحد تجاری و انتخاب مجدد یا جایگزینی مدیران می باشد.
3. از آنجا که صورتهای مالی عمدتاً بیانگر اثرات مالی رویدادهای گذشته است و لزوماً دربرگیرنده اطلاعات غیرمالی نیست ، تمام اطلاعات مورد لزوم استفاده کنندگان را جهت اتخاذ تصمیمات اقتصادی فراهم نمی آورد. با این حال ، صورتهای مالی نیازهای اطلاعاتی مشترک اغلب استفاده کنندگان را رفع می کند.
4. اطلاعات ارائه شده در صورتهای مالی مشمول محدودیتهای مختلف دیگری نیز هست . اطلاعات مالی تحت تاثیر ابهامات موجود قرار می گیرد زیرا دربرگیرنده برآوردها بوده و اثر معاملات بین دوره های مالی مشخص تخصیص یافته است . اطلاعاتی را که نمی توان برحسب واحد پول بیان کرد در متن صورتهای مالی قابل انعکاس نمی باشد. به علاوه ، اطلاعـات منـدرج در صورتهـای مالی عمدتـاً تاریخی است ، زیرا مرتبط بـا وضعیت مالی دریک تاریخ معین و عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی برای یک دوره گذشته می باشد.

3-2) استفاده کنندگان صورتهای مالی و نیازهای اطلاعاتی آنان
استفاده کنندگان صورتهای مالی به اشخاصی اطلاق می شود که جهت رفع نیازهای اطلاعاتی متفاوت خود از صورتهای مالی استفاده می کنند. تامین نیازهای اطلاعاتی تمام مفاهیـم نظری گزارشگـری مالـی استفاده کنندگان توسط صورتهای مالی امکان پذیر نیست ولی نیازهایی وجود دارد که برای همه استفاده کنندگان مشترک است . بالاخص همه استفاده کنندگان به نوعی به وضعیت مالی ، عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی واحد تجاری علاقه مند هستند . اعتقاد براین است که هرگاه صورتهای مالی معطوف به تامین نیازهای اطلاعاتی سرمایه گذاران باشد ، اکثر نیازهای سایر استفاده کنندگان را نیز در حد توان برآورده می کند . به عبارت دیگر اطلاعات تهیه شده برای سرمایه گذاران ، به عنوان یک مرجع اطلاعاتی برای سایر استفاده کنندگان نیز مفید است چرا که اینان می توانند اطلاعات مشخص تری را که در معاملات خود با واحد تجاری بدست می آورند با این مرجع اطلاعاتی بسنجند. استفاده کنندگان صورتهای مالی و نیازهای اطلاعاتی آنها به شرح زیر است :
الف ـ سرمایه گذاران :
سرمایه گذاران به عنوان تامین کنندگان سرمایه متضمن ریسک واحد تجاری و مشـاوریـن آنـان علاقه منـد بـه اطـلاعـاتـی در مـورد ریسـک ذاتـی و بـازده سرمایه گذاریهای خود می باشند . اینان به اطلاعاتی نیاز دارند که براساس آن بتوانند در مورد خرید ، نگهداری یا فروش سهام تصمیم گیری کنند و عملکرد مدیریت واحد تجاری و توان واحد تجاری را جهت پرداخت سود سهام مورد ارزیابی قرار دهند.
ب ـ اعطاکنندگان تسهیلات مالی :
اعطاکننندگان تسهیلات مالی علاقه مند به اطلاعاتی هستند که براساس آن بتوانند توان واحد تجاری را در بازپرداخت به موقع اصل و متفرعات تسهیلات دریافتی ارزیابی کنند.

ج ـ تامین کنندگان کالا و خدمات و سایر بستانکاران :
تامین کنندگان کالا و خدمات و سایر بستانکاران به اطلاعاتی علاقه مند هستند که آنها را در اتخاذ تصمیم در زمینه فروش کالا و خدمات به واحد تجاری و ارزیابی توان واحد تجاری جهت بازپرداخت بدهیهای خود در سررسید، یاری رساند. بستانکاران تجاری برعکس اعطاکنندگان تسهیلات مالی به وضعیت واحد تجاری در کوتاه مدت علاقه مند هستند مگر آنکه واحد تجاری از مشتریان عمده آنان بوده و ادامه فعالیت آنان به تداوم معاملات با واحد تجاری متکی باشد.
د ـ مشتریان :
علاقه مشتریان به کسب اطلاعات در مورد تداوم فعالیت واحد تجاری است ، بالاخص زمانی که رابطه آنان با واحد تجاری بلندمدت بوده یا اینکه درحد قابل ملاحظه ای به محصولات و خدمات واحد تجاری وابسته باشند.
ه ـ کارکنان واحد تجاری :
کارکنان و نمایندگان آنها به اطلاعاتی در مورد ثبات و سودآوری کارفرمایان خود علاقه مندند. اینان همچنین علاقه مند به اطلاعاتی هستند که آنها را در ارزیابی توان واحد تجاری مبنی بر تامین حقوق و مزایا، ایجاد فرصتهای شغلی و پرداخت مزایای پایان خدمت یاری دهد.
و ـ دولت و موسسات دولتی :
دولت و موسسات تابع آن در رابطه با تخصیص منابع علاقه مند به فعالیتهای واحد تجاری هستند. اینان همچنین برای تنظیم فعالیتهای واحدهای تجاری ، تعیین سیاستهای مالیاتی و تشخیص مالیات و نیز تهیه آمار ملی به اطلاعات نیاز دارند.
ز ـ جامعه به طور اعم :
آحاد جامعه به طرق مختلف تحت تاثیـر واحدهـای تجـاری قرار می گیرند. به طور مثـال ، واحدهـای تجـاری ممکن است در اقتصـاد محلی از طریق ایجـاد اشتغـال و استفـاده از محصولات فروشندگان محلی نقش قابل ملاحظـه ای ایفاکنند. از طریق ارائـه اطلاعـات در مورد رونـدهـا و تحولات اخیـر در رشـد واحـد تجاری و طیف فعالیتهای آن ، صورتهـای مالی می تواند برای آحاد جامعه مفید باشد.
ح ـ سایر استفاده کنندگان :
اشخاص دیگری که عمدتاً به ارائـه انواع خدمات به استفاده کنندگان فوق الذکر بالاخص سرمایه گذاران اشتغال دارند، جهت رفع برخی نیازهای اطلاعاتی خود به صورتهای مالی تکیه می کنند. اشخاص مزبور ازجمله شامل بورس اوراق بهادار، کارگزاران بورس ، تحلیل گران مالی و پژوهشگران می باشند.
مدیریت واحد تجاری مسئول تهیه و ارائـه صورتهای مالی می باشد. مدیریت به شکل و محتوای صورتهای مالی علاقه مند است زیرا این صورتها ابزار اصلی انتقال اطلاعات مالی در مورد واحد تجاری به اشخاص خارج از آن است .
مدیریت از اطلاعات اضافی در انجام وظایف برنامه ریزی ، تصمیم گیری و کنترل کمک می گیرد و قادر است شکل و محتوای چنین اطلاعات اضافی را در راستای رفع نیازهای خود تعیین کند. گزارش چنین اطلاعاتی خارج از دامنه کاربرد این مجموعه است . معهذا اطلاعات مندرج در صورتهای مالی منتشره بایستی با اطلاعات مورد استفاده مدیریت جهت ارزیابی وضعیت مالی ، عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی واحد تجاری در تضاد نباشد.

4-2) خصوصیات کیفی اطلاعات 1 مالی
خصوصیات کیفی به خصوصیاتی اطلاق می شود که موجب می گردد اطلاعات ارائه شده در صورتهای مالی برای استفاده کنندگان در راستای ارزیابی وضعیت مالی ، عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی واحد تجاری مفید واقع شود. برخی خصوصیات کیفی به محتوای اطلاعات مندرج در صورتهای مالی و برخی دیگر به چگونگی ارائـه این اطلاعات مربوط می شود.
خصوصیات کیفی اصلی مرتبط با محتوای اطلاعات ، " مربوط بودن2 " و " قابل اتکابودن3 " است . هرگاه اطلاعات مالی مربوط و قابل اتکا نباشد، مفید نخواهد بود. اطلاعاتی مربوط تلقی می شود که برتصمیمات اقتصادی استفاده کنندگان در ارزیابی رویدادهای گذشته ، حال یا آینده یا تائید یا تصحیح ارزیابیهای گذشته آنها موثر واقع شود .
کیفیت "اهمیت4 "
اهمیت یک کیفیت آستانه ای است . اهمیت به جای اینکه یک خصوصیت کیفی اصلی لازم برای اطلاعات باشد یک نقطه انقطاع است و باید قبل از سایر خصوصیات کیفی اطلاعات مورد توجه قرار گیرد. اگر اطلاعات بااهمیت نباشد نیازی به بررسی بیشتر آن نیست .
اطلاعاتی بااهمیت است که بتواند برتصمیمات اقتصادی استفاده کنندگان که برمبنای صورتهای مالی اتخاذ می شود ، تاثیر گذارد . اگر اطلاعات ، نادرست ارائـه شود یا حذف گردد ، اهمیت ارائـه نادرست یا حذف اطلاعات ، به میزان و ماهیت قلم مورد بحث براساس قضاوتی که در شرایط مربوط اعمال می شود ، بستگی دارد . جنبه هایی از ماهیت که برقضاوت در مورد اهمیت یک قلم تاثیر می گذارد شامل معاملات و سایر رویدادهای بوجود آورنده آن و نیز سرفصلهای خاص صورتهای مالی و افشائیاتی است که تحت تاثیر قرار گرفته است .
مواردی که باید مدنظر قرار گیرد شامل سایر عناصر صورتهای مالی در کلیت آن و دیگر اطلاعات دردسترس استفاده کنندگان است که بتواند بر ارزیابی آنها از صورتهای مالی تاثیر گذارد. این امر به طور مثال متضمن ملاحظه تاثیر آن قلم برارزیابی روندهاست . در مورد دو یا چند قلم مشابه ، اهمیت مجموع و نیز تک تک آنها باید مدنظر قرار گیرد.
مربوط بودن 5
اطلاعاتی مربوط تلقی می شود که برتصمیمات اقتصادی استفاده کنندگان در ارزیابی رویدادهای گذشته ، حال یا آینده یا تائید یا تصحیح ارزیابیهای گذشته آنها موثر واقع شود .
ارزش پیش بینی کنندگی و تاییدکنندگی
" اطلاعات مربوط " ، یا دارای ارزش پیش بینی کنندگی و یا حائز ارزش تاییدکنندگی است . نقشهای پیش بینی کنندگی و تاییدکنندگی اطلاعات به هم مربوط می باشند. به طور مثال ، اطلاعات در مورد سطح و ساختار فعلی داراییهای واحد تجاری ، برای استفاده کنندگانی که سعی دارند توان واحد تجاری را در استفاده از فرصتها و واکنش به شرایط نامطلوب پیش بینی کنند، دارای ارزش است . همین اطلاعات دارای نقش تاییدکنندگی در مورد پیش بینی های گذشته مثلاً درباره ساختار واحد تجاری و ماحصل عملیات می باشد.
اطلاعات در مورد وضعیت مالی و عملکرد مالی گذشته اغلب برای پیش بینی وضعیت مالی و عملکرد مالی آتی و سایر موضوعات مورد علاقه مستقیم استفاده کنندگان از قبیل پرداخت سود سهام و دستمزد، تغییرات در بهای اوراق بهادار و توانایی واحد تجاری جهت ایفای تعهدات خود در سررسید، مورداستفاده قرار می گیرد. برای اینکه اطلاعات دارای ارزش پیش بینی کنندگی باشد نیازی نیست که در قالب یک پیش بینی صریح ارائه شود. معهذا توان پیش بینی براساس صورتهای مالی تحت تاثیر نحوه نمایش اطلاعات در مورد معاملات و سایر رویدادهای گذشته ارتقا می یابد. به طور مثال هرگاه اقلام غیرمعمول ، غیرعادی و غیر تکراری درآمد یا هزینه جداگانه افشا شود، ارزش پیش بینی کنندگی صورتهای عملکرد مالی افزایش می یابد.

انتخاب خاصه
برای ارائه اقلام در صورتهای مالی باید خاصه قلم مورد ارائه انتخاب شود. صورتهای مالی تنها می توانند آن خاصه هایی را ارائه کند که برحسب واحد پول قابل بیان است . چندین خاصه پولی وجود دارد که می توان در صورتهای مالی ارائه کرد از قبیل بهای تمام شده تاریخی ، بهای جایگزینی یا خالص ارزش فروش .
انتخاب خاصه ای که قرار است در صورتهای مالی گزارش شود باید مبتنی بر مربوط بودن آن به تصمیمات اقتصادی استفاده کنندگان باشد . اطلاعات در مورد سایر خاصه ها ازجمله خاصه های غیرقابل بیان به پول از قبیل مقادیر و سررسیدها را می توان با شرح اقلام در صورتهای مالی یا یادداشتهای توضیحی به استفاده کننده انتقال داد.
قابل اتکا بودن 6
برای اینکه اطلاعات مفید باشد باید همچنین قابل اتکا باشد . اطلاعاتی قابل اتکاست که عاری از اشتباه و تمایلات جانبدارانه بااهمیت باشد و به طور صادقانه معرف آن چیزی باشد که مدعی بیان آن است یا به گونه ای معقول انتظار می رود بیان کند .
اطلاعات ممکن است مربوط باشد لیکن ماهیتاً یا در بیان چنان غیرقابل اتکا باشد که شناخت آن در صورتهای مالی به طور بالقوه گمراه کننده شود. به طور مثال اگر اعتبار و مبلغ یک ادعای خسارت در یک اقدام قانونی مورد سئوال واقع شود، ممکن است شناخت کل مبلغ ادعا در ترازنامه برای واحد تجاری نامناسب باشد گرچه افشای مبلغ و شرایط ادعا می تواند مناسب باشد.
بیان صادقانه
اطلاعات باید اثر معاملات و سایر رویدادهایی را که ادعا می کند بیانگر آن است یا به گونه ای معقول انتظار می رود بیانگر آن باشد به طور صادقانه بیان کند . بدین ترتیب مثلاً ترازنامه باید بیانگر صادقانه اثرات معاملات و سایر رویدادهایی باشد که منجر به عناصری در تاریخ ترازنامه شوند که معیارهای شناخت را احراز کرده باشند.
بیشتر اطلاعات مالی تا حدی در معرض این مخاطره قرار دارند که آنچه را که مدعی نمایش آن هستند کاملاً به طور صادقانه بیان نکنند. این بدان دلیل است که در تشخیص معاملات و سایر رویدادهایی که قرار است اندازه گیری شود یا در طراحی و اعمال روشهای اندازه گیری و ارائه ای که بتواند پیامهای مرتبط با آن معاملات و سایر رویدادها را انتقال دهد، مشکلات ذاتی وجود دارد. در برخی موارد اندازه گیری اثرات مالی اقلام ممکن است آنقدر مبهم باشد که واحدهای تجاری عموماً از شناخت آنها در صورتهای مالی خودداری کنند. معهذا در مواردی دیگر ممکن است شناخت اقلام در صورتهای مالی مربوط تلقی شود و خطر اشتباه مربوط به شناخت و اندازه گیری آنها نیز افشا گردد.
رجحان محتوا بر شکل
اگر قرار است اطلاعات بیانگر صادقانه معاملات و سایر رویدادهایی که مدعی بیان آنهاست باشد، لازم است که این اطلاعات براساس محتوا و واقعیت اقتصادی و نه صرفاً شکل قانونی آنها به حساب گرفته شود . محتوای معاملات و سایر رویدادها همواره با شکل قانونی آنها سازگار نیست . هرچند اثرات خصوصیات قانونی یک معامله خود بخشی از محتوا و اثر تجاری آن است ، این اثرات بایستی در چارچوب کلیت معامله ازجمله هرگونه معاملات مرتبط مورد تفسیر قرار گیرد. به طور مثال یک واحد تجاری ممکن است مالکیت قانونی یک کالا را به شخص دیگری واگذار کند. لیکن هرگاه به شرایط معامله از یک دیدگاه کلی نگریسته شود، ممکن است این مطلب آشکار شود که ترتیباتی وجود داشته است که از ادامه دسترسی واحد تجاری به منافع اقتصادی آتی آن کالا اطمینان حاصل شود. در چنین شرایطی گزارش معامله به عنوان یک معامله فروش از لحاظ مقاصد گزارشگری ، بیان صادقانه معامله انجام شده نمی باشد.
بی طرفی7
اطلاعات مندرج در صورتهای مالی باید بی طرفانه یعنی عاری از تمایلات جانبدارانه باشد . چنانچه انتخاب و یا ارائـه این اطلاعات به گونه ای باشد که برتصمیم گیری یا قضاوت در جهت نیل به نتیجه ای از قبل تعیین شده ، اثر گذارد، صورتهای مالی بی طرف نمی باشد.
احتیـاط 8
تهیه کنندگان صورتهای مالی درعین حال باید با ابهاماتی که به گونه ای اجتناب ناپذیر بربسیاری رویدادها و شرایط سایه افکنده برخورد کنند. نمونه این ابهامات عبارت است از قابلیت وصول مطالبات ، عمر مفید احتمالی داراییهای ثابت مشهود و تعداد و میزان ادعاهای احتمالی مربوط به ضمانت کالای فروش رفته . چنین مواردی با رعایت احتیاط در تهیه صورتهای مالی و همراه با افشای ماهیت و میزان آنها شناسایی می شود. احتیاط عبارت است از کاربرد درجه ای از مراقبت که در اعمال قضاوت برای انجام برآورد در شرایط ابهام مورد نیاز است به گونه ای که درآمدها یا داراییها بیشتر از واقع و هزینه ها یا بدهیها کمتر از واقع ارائه نشود . اعمال احتیاط نباید منجر به ایجاد اندوخته های پنهانی یا ذخایر غیر ضروری گردد یاداراییها و درآمدها را عمداً کمتر از واقع و بدهیها و هزینه ها را عمداً بیشتر از واقع نشان دهد زیرا این امر موجب نقض بی طرفی است و بر قابلیت اتکای اطلاعات مالی اثر می گذارد.
کامل بودن
اطلاعات مندرج در صورتهای مالی باید باتوجه به کیفیت اهمیت و ملاحظات مربوط به فزونی منافع برهزینه تهیه و ارائـه آن ، کامل باشد. حذف بخشی از اطلاعات ممکن است باعث شود که اطلاعات نادرست یا گمراه کننده شود و لذا قابل اتکا نباشد و از مربوط بودن آن کاسته شود.
قابل مقایسه بودن9
استفاده کنندگان صورتهای مالی باید بتوانند صورتهای مالی واحد تجاری را طی زمان جهت تشخیص روند تغییرات در وضعیت مالی ، عملکرد مالی وانعطاف پذیری مالی واحد تجاری مقایسه نمایند . استفاده کنندگان همچنین باید بتوانند صورتهای مالی واحدهای تجاری مختلف را مقایسه کنند تا وضعیت مالی ، عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی آنها را نسبت به یکدیگر بسنجند . بدین ترتیب ضرورت دارد اثرات معاملات و سایر رویدادهای مشابه در داخل واحد تجاری و در طول زمان برای آن واحد تجاری با ثبات رویه اندازه گیری و ارائه شود و بین واحدهای تجاری مختلف نیز هماهنگی رویه در باب اندازه گیری و ارائه موضوعات مشابه رعایت گردد .
رعایت استانداردهای حسابداری موجب می گردد که قابلیت مقایسه صورتهای مالی فراهم آید زیرا به موجب الزامات مندرج در استانداردهای مزبور، واحدهای تجاری مختلف باید برای حسابداری معاملات و رویدادهای مشابه از رویه های مشابهی استفاده کنند.
نیاز به قابلیت مقایسه را نباید با یکنواختی مطلق اشتباه گرفت و این خصوصیت نباید مانع از بکارگیری روشهای بهبود یافته حسابداری گردد. هرگاه رویه حسابداری مورد استفاده با خصوصیات کیفی "مربوط بودن " و "قابل اتکابودن " سازگار نباشد، برای واحد تجاری ادامه استفاده از آن رویه مناسب نخواهد بود. به گونه ای مشابه ، درصورت وجود رویه های جایگزین "مربوط تر" و "قابل اتکاتر"، برای واحد تجاری مناسب نخواهد بود که در رویه های حسابداری مورد عمل تغییر ندهد.
ثبات رویه 10
قابل مقایسه بودن مستلزم این امر است که اندازه گیری و ارائه اثرات مالی معاملات و سایر رویدادهای مشابه در هر دوره حسابداری و از یک دوره به دوره بعد با ثبات رویه انجام گیرد و همچنین هماهنگی رویه توسط واحدهای تجاری مختلف حفظ شود. اگرچه برای نیل به قابل مقایسه بودن ، ثبات رویه لازم است اما همیشه به خودی خود کافی نیست . به طور مثال در دوران تورمی هرگاه دو واحد تجاری که شرایط اقتصادی و عملکرد آنها عیناً مشابه است از مبنای بهای تمام شده تاریخی برای اندازه گیری داراییها استفاده کنند، درصورت تحصیل داراییهای خود در زمانهای مختلف نتایج متفاوتی را گزارش خواهند کرد.
افشاء11
یکی از پیش شرطهای قابل مقایسه بودن ، افشای رویه های حسابداری بکار رفته در تهیه صورتهای مالی و همچنین افشای هرگونه تغییرات در آن رویه ها و اثرات چنین تغییراتی می باشد. استفاده کنندگان باید قادر باشند تفاوت بین رویه های حسابداری برای معاملات و سایر رویدادهای مشابه را که توسط یک واحد تجاری طی دوره های مختلف بکار گرفته شده و رویه هایی را که توسط واحدهای تجاری مختلف اتخاذ شده است ، تشخیص دهند.
از آنجا که استفاده کنندگان صورتهای مالی علاقه مند به مقایسه وضعیت مالی ، عملکرد مالی و جریانهای وجوه نقد واحد تجاری در طول زمان می باشند، ارائـه اطلاعات مقایسه ای برای حداقل یک دوره مالی قبل ضرورت دارد.
قابل فهم بودن 12
یک خصوصیت کیفی مهم اطلاعات مندرج در صورتهای مالی این است که به آسانی برای استفاده کنندگان قابل درک باشد.
ادغام و طبقه بندی اطلاعات
یک عامل مهم در قابل فهم بودن اطلاعات مالی نحوه ارائـه آنهاست . برای اینکه ارائـه اطلاعات مالی قابل فهم باشد لازم است که اقلام به نحوی مناسب در یکدیگر ادغام و طبقه بندی شود.
توان استفاده کنندگان
صورتهای مالی برای رفع نیازهای استفاده کنندگان مختلفی که از درجات مختلف آگاهی از فعالیتهای تجاری و اقتصادی و نحوه حسابداری برخوردارند، تهیه می شود. معهذا اطلاعات مالی عموماً براساس این فرض که استفاده کنندگان از آگاهی معقولی در مورد فعالیتهای تجاری و اقتصادی و نحوه حسابداری برخوردارند و اینکه مایل به مطالعه اطلاعات با تلاش معقولی هستند، تهیه می شود. درعین حال ، اطلاعات پیچیده ای که جهت رفع نیازهای تصمیم گیری اقتصادی مربوط تلقی می شود نباید به بهانه مشکل بودن درک آن توسط برخی استفاده کنندگان از صورتهای مالی حذف شود، گرچه این گونه اطلاعات نیز باید حتی المقدور به گونه ای ساده ارائه شود.
محدودیتهای حاکم بر خصوصیات کیفی اطلاعات مالی
به ندرت می توان اطلاعاتی تهیه کرد که کاملاً مربوط ، قابل اتکا، قابل مقایسه و قابل فهم باشد. برخی از موثرترین محدودیتها در بندهای زیر تشریح می گردد:
موازنه بین خصوصیات کیفی
یکی از محدودیتها این است که اغلب نوعی موازنه یا مصالحه بین خصوصیتهای کیفی ضرورت دارد. به طور مثال اطلاعاتی که قابل اتکاتر است اغلب از درجه مربوط بودن کمتری برخوردار است و به عکس . عموماً هدف ، دستیابی به نوعی توازن بین انواع خصوصیات به منظور پاسخگویی به اهداف صورتهای مالی است . اهمیت نسبی خصوصیتهای کیفی در موارد مختلف امری قضاوتی است .
مثال دیگری از تضاد بالقوه بین خصوصیات کیفی ، تضاد بین "بی طرفی " و "احتیاط " است که هردوی آنها از خصوصیات مربوط به قابلیت اتکا محسوب می شود. بی طرفی عبارت از عاری بودن از تمایلات جانبدارانه است . معهذا اعمال احتیاط بیش از حد معمول ، منجربه بیان کمتر از واقع داراییها و درآمدها و بیان بیشتر از واقع بدهیها و هزینه ها می شود. برای اجتناب از این خطری که متوجه "بی طرفی " است ، "احتیاط " را نباید به عنوان یک انحراف سیستماتیک در اندازه گیری تعبیر کرد، بلکه احتیاط را باید نوعی طرز تفکر تعبیر کرد که ارزیابی دقیق ابهامات و توجه هشیارانه به خطرات احتمالی را می طلبد. حالت مطلوب این است که میزان تردید ناشی از برخورد محافظه کارانه ، کاملاً با تمایل به خوش بینی بیش از حد جبران شود.
به موقع بودن 13
هرگاه تاخیری نابجا در گزارش اطلاعات رخ دهد، اطلاعات ممکن است خصوصیت مربوط بودن خود را از دست بدهد. ممکن است لازم شود که مدیریت نوعی موازنه بین مزیتهای نسبی "گزارشگری به موقع " و "ارائـه اطلاعات قابل اتکا" برقرار کند. برای ارائـه به موقع اطلاعات ، اغلب ممکن است لازم شود قبل از مشخص شدن همه جنبه های یک معامله یا رویداد، اطلاعات موجود گزارش شود که این از قابلیت اتکای آن می کاهد. به عکس ، هرگاه به منظور مشخص شدن همه جنبه های مزبور، گزارشگری با تاخیر انجام گردد، اطلاعات ممکن است کاملاً قابل اتکا شود، لیکن برای استفاده کنندگانی که باید طی این مدت تصمیماتی اتخاذ کنند بی فایده شود. برای نیل به موازنـه بین خصوصیات مربوط بودن و قابل اتکابودن ، باتوجه به الزامات قانونی در مورد زمان ارائـه اطلاعات ، مهمترین موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد این است که چگونه به بهترین وجه به نیازهای تصمیم گیری اقتصادی استفاده کنندگان پاسخ داده شود.
منفعت و هزینه
توازن بین منفعت و هزینه به جای اینکه یک خصوصیت کیفی باشد یک محدودیت مهم است . منفعت حاصل از اطلاعات باید بیش از هزینه تهیه و ارائـه آن باشد.
معهذا ارزیابی منفعت و هزینه اساساً یک فرایند قضاوتی است . مضافاً هزینه ها لزوماً برعهده استفاده کنندگانی که از منافع اطلاعات بهره می برند قرار نمی گیرد. همچنین منافع اطلاعات ممکن است نصیب استفاده کنندگانی غیر از آنهایی که اطلاعات برای آنها تهیه شده است ، شود. به دلایل فوق اغلب ارزیابی منفعت و هزینه تهیه و ارائه اطلاعات مشکل است . بااین حال تدوین کنندگان استانداردهای حسابداری و نیز تهیه کنندگان و استفاده کنندگان صورتهای مالی باید از این محدودیت آگاه باشند.
تصویر مطلوب
اغلب گفته می شود که صورتهای مالی باید تصویری مطلوب از وضعیت مالی ، عملکرد مالی و انعطاف پذیری مالی واحد تجاری ارائـه کند. "تصویر مطلوب " مفهومی پویاست که محتوای آن در پاسخگویی به موضوعاتی از قبیل پیشرفت در حسابداری و تغییرات در نحوه فعالیتهای تجاری تکامل می یابد. هرچند این مجموعه مستقیماً به مفهوم "تصویرمطلوب " نمی پردازد، انتظار براین است که در کنار استانداردهای حسابداری به مرور به تکامل تفسیر مفهوم فوق کمک کند (مفاهیم نظری گزارشگری مالی) .

5-2) دارایی نامشهود14
بر اساس تعریف ذکر شده در استاندارد حسابداری شماره 17 دارایی نامشهود : به یک دارایی غیرپولی و فاقد ماهیت عینی اطلاق می شود که :
الف . به منظور استفاده در تولید یا عرضه کالاها یا خدمات ، اجاره به دیگران یا برای مقاصد اداری توسط واحد تجاری نگهداری می شود،
ب . با قصد استفاده طی بیش از یک دوره مالی توسط واحد تجاری تحصیل شده باشد، و
ج . قابل تشخیص باشد.

1-5-2) خصوصیات داراییهای نامشهود
1) موجودیت عینی ندارند
2) اندازه گیری منافع اقتصادی در آنها دشوار است
3) تعیین عمر مفید آنها دشوار است
4) معمولا به منظور استفاده در عملیات عادی و مستمر واحد تجاری تحصیل می شوند و نه به قصد فروش یا سرمایه گذاری
بنابراین شما می توانید داراییهای نامشهود را با توجه به خصوصیات فوق شناسایی کنید.
اصول بکار رفته در حسابداری داراییهای نامشهود فرقی با اصول حسابداری اموال و ماشین آلات و تجهیزات ندارد یعنی:
الف_ هنگام تحصیل دارایی اصل بهای تمام شده رعایت می شود. ( اصول حسابداری 2، انتشارات سازمان حسابرسی)1.
ب_ در خلال استفاده از آن اصل تطابق هزینه با درآمد رعایت می شود.
ج_ و هنگام فروش مابه التفاوت مبلغ دریافتی با ارزش دفتری به عنوان سود یا زیان شناسایی می شود.
بهای تمام شده داراییهای نامشهود در ترازنامه در قسمت داراییهای نامشهود نشان داده می شود.
هزینه ایجاد و نگهداری و یا احیای داراییهای نامشهود غیر قابل شناسایی (سر قفلی) باید در زمانی که وقوع می یابد به حساب هزینه دوره منظور شود.
همه داراییهای نامشهود صرف نظر از اینکه عمرشان محدود، نامعین یا نامحدود باشد، باید مستهلک شوند.
طبق استاندارد حسابداری داراییهای نامشهود، مدت استهلاک هیچ دارایی نامشهودی نباید از چهل سال تجاوز کند.
برای داراییهای نامشهود به علت نداشتن عینیت ارزش اسقاط15 در نظر گرفته نمی شود.
بهای تمام شده داراییهای نامشهود باید طی مدت برآورد شده عمر مفید بطور منظم و سیستماتیک مستهلک شود.
در این کار، معمولا از روش خط مستقیم استفاده می شود مگر آنکه مدیریت دلایل قانع کننده ای برای مناسب بودن روش منظم دیگری داشته باشد.
استهلاک داراییهای نامشهود را به دو طریق می توان ثبت کرد:
1) قیمت دفتری دارایی را بستانکار کرد
2) یا آن را جداگانه در حساب استهلاک انباشته مربوطه ثبت کرد.
انتخاب یکی از این دو روش به عرف و عادت بستگی دارد و از منطق حسابداری ناشی نمیشود.

هزینه استهلاک ××××××××××
حق اختراع ( استهلاک انباشته حق اختراع) ×××××××××
استهلاک دارایی نامشهود بر حسب ماهیت و کار برد آن ، ممکن است به حساب هزینه سربار کارخانه یا به حساب هزینه های عملیاتی یا سایر هزینه ها منظور شود.
برای مثال بخش مستهلک شده حق اختراع مربوط به یک فرآیند تولید، منطقا جزو هزینه های سربار کارخانه است و استهلاک علامت تجاری که برای ترویج یک فرآورده بکار می رود، جزو هزینه فروش است و استهلاک سرقفلی جزو سایر درآمدها و هزینه ها منظور می شود.
روش استهلاک و عمر مفید برآورد شده هر یک از داراییهای نامشهود و همچنین مبلغ استهلاک در دوره مالی مورد گزارش، باید در صورتهای مالی یا در یادداشتهای همراه آنها افشا شود.
مدت زمانی که برای استهلاک دارایی نامشهود منظور شده است باید پیوسته مورد بررسی قرار گیرد تا معلوم شود آیا تجدید نظر در عمر مفید برآورد شده آن به سبب تغییر شرایط یا اوضاع لازم هست یا خیر.
تغییر در برآورد عمر مفید به معنای تغییر در برآورد حسابداری است و بنابراین باید در محاسبه استهلاک منظور شود.

2-5-2) داراییهای نامشهود قابل شناسایی16:
داراییهای نامشهود قابل شناسایی داراییهای هستند که موجودیت آنها مشخص و مجزا از واحد تجاری است و بطور جداگانه قابل فروش می باشند.

رایجترین داراییهای نامشهود قابل شناسایی عبارتند از:
1. حق اختراع17
2. حق تالیف18
3. علائم و نامهای تجاری و فرمولهای سری19
حق اختراع
حق اختراع عبارتست از حق انحصاری تولید و فروش محصول یک اختراع خاص برای مدت معین که به اشخاص حقیقی با حقوقی اعطا می شود.
مدت اعتبار ورقه اختراع به تقاضای مخترع 5 یا 10 یا 15 یا 20 سال خواهد بود، در مدت مزبور که باید صراحتا در ورقه اختراع ذکر شود مخترع یا قائم مقام قانونی او حق انحصاری ساخت یا فروش یا اعمال و یا استفاده از دارایی خود را خواهد داشت.
بهای تمام شده حق اختراع خریداری شده عبارتست از قیمت خرید به علاوه هزینه های ضمنی آن:
بهای تمام شده حق اختراع خریداری شده = قیمت خرید + هزینه های ضمنی آن
ثبت خرید حق اختراع به شرح زیر است:
حق اختراع ×××××××××
بانک ××××××××××
حق تالیف
عبارتست از حق انحصاری نظر و پخش و عرضه و اجرای اثر هنری یا نوشته ای که به مدت عمر پدید آورنده و سی سال بعد از فوت او به شخص پدید آورنده و وراث او اعطا می شود.
واحد تجاری ممکن است حق تالیف را با پرداخت حق الامتیاز یا از راه خرید یا از بابت اثری که خود پدید می آورد، کسب کرده باشد.
علائم و نامهای تجاری و فرمولهای سری
این داراییهای نامشهود هم مانند حق اختراع و حق تالیف حقوقی هستند که قابل اجاره و واگذاری یا قابل فروش هستند.
مدت بهره برداری اقتصادی این گونه حقوق تا زمانی است که از آنها استفاده می شود و بهای تمام شده آنها در مدت عمر مفیدشان، یا طی چهل سال، هر کدام که کوتاهتر است، مستهلک می شود.
ارزش علامت تجاری، نام تجاری یا فرمول سری به نسبتی که واحد تجاری موفق شود اعتماد و علاقه مشتریان را به فرآورده خود جلب نماید، افزایش می یابد.

3-5-2) داراییهای نامشهود غیر قابل شناسایی (سرقفلی20)
بهترین دلیل برای اثبات وجود سرقفلی این است که نرخ بازدهی 21خالص داراییهای سرمایه گذاری شده در واحد تجاری مورد نظر، بیشتر از نرخ متعارف سود در واحدهای مشابه است.
سرقفلی چیست؟
اگر ارزش جاری یک واحد تجاری را برآورد کنیم و ببینیم که این ارزش بیش از ارزش مجموع داراییهای مشهود و نامشهود قابل شناسایی آن واحد است، ممکن است این افزایش ارزش یا مابه التفاوت بدلیل وجود داراییهای نامشهودی باشد که شناسایی آنها امکان ندارد.

جدول 1-2 داراییهای نامشهود غیر قابل شناسایی
ارزش جاری کل داراییها

70000000
کسر می شود:

ارزش جاری داراییهای مشهود
(40000000)

ارزش حق اختراع که در دفاتر منظور نشده است
(5000000)

بدهیها
(10000000)

جمع ارزش داراییهای مشهود و نامشهود
(55000000)
داراییهای نامشهود غیر قابل شناسایی (سرقفلی)
15000000

اگر بازده خالص داراییها، بدون محسوب کردن سرقفلی، بیشتر از میزان متعارف باشد، این نشانه وجود سرقفلی است.
سرقفلی منفی
اگر ارزش دفتری خالص داراییها بیشتر از قیمت بازار کل واحد تجاری (ارزش سرمایه ای) باشد.این ما به التفاوت را سرقفلی منفی می نامند.
ارزش سرمایه ای < ارزش دفتری خالص داراییها (ارز جاری کل داراییها – بدهیها)
در مثال بالا ارزش خالص داراییها مساوی 60000000 = 10000000 – 70000000
ارزش سرمایه ای 5000000 ریال سود سالانه بر مبنای بازده 10% مساوی 50000000 ریال ریال خواهد بود مشاهده می کنید که:
50000000 < 60000000
سرقفلی منفی در بسیاری از واحدهای تجاری ناموفق وجود دارد، اما آن را برای گزارش در ترازنامه مجزا نمی کنند و تنها گواه بر وجود آن پایین بودن نرخ بازده خالص داراییها نسبت به نرخ بازده واحدهای تجاری مشابه است.

6-2) ارزش بازار
1-6-2) مدیریت مبتنی بر ارزش22
از مدیریت مبتنی بر ارزش تعاریف زیادی شده است ، عامل مشترکی که دراکثر تعاریف به آن اشاره شده است ، اصول ارزش سهامدار می باشدکه این موضوع در تعریف ذیل مشاهده می شود .
" یک رویکرد مدیریتی که ایجاد ارزش برای سهامدار را در مرکز فلسفه شرکت قرار می دهد و حداکثر کردن ارزش شرکت با توجه به استراتژی شرکت و ساختار و فرآیندها می باشد . در این رویکرد پاداشها براساس ایجاد ارزش است و بر اساس این رویکرد معیار سنجش عملکرد مشخص می شود".
همچنین در مقاله ای که در زمینه مدیریت مبتنی بر ارزش توسط واتسون و پیتر23 ارائه شد ، از مدیریت مبتنی بر ارزش بعنوان فرآیند مستمری یاد شده است که مستلزم صرف انرژی زیادی است ." مدیریت مبتنی بر ارزش فرآیند مستمری است که با برنامه ریزی استراتژیک شروع می شود و هدف آن دستیابی به مزیتهای رقابتی می باشد ، که در سایه این مزیت رقابتی ، سود اقتصادی افزایش و در نتیجه نرخ بازده سهامداران افزایش می یابد " (روگر و میلس24،2003)
مدیریت مبتنی بر ارزش از رشته مدیریت استراتژیک در اواخر دهه 1970 پدیدار شد . علاقه به روشها و معیارهای مبتنی بر ارزش آشفتگی ها را در مورد سود حسابداری سنتی از بین می برد . مدیریت مبتنی بر ارزش ، این نکته را که داده های حسابداری نمی توانند یک دید خوب و آشکار از عملکرد شرکت را به نمایش بگذارند تصدیق می کند و بر مبنای مفهومی می باشد که عمکرد مالی را بصورت عملکرد اقتصادی ، به بهترین شکل نشان می دهد .
بیشتر مطالعاتی که در زمینه ارزش و اندازه گیری ارزش انجام شده است عمدتاً در آمریکا صورت گرفته است . آلفـرد راپاپـورت تعدادی مقـاله در اواخـر 1970 به چاپ رساند و نهایتاً در 1986 " ایجاد ارزش برای سهامدار" 25 را نوشت . جوئل استرن 26 " سود هر سهم محاسبه گر نیست" 27 را در مجله تحلیل مالی در 1974 به چاپ رساند و تعدادی متن دیگر در این زمینه در دهه 1980 و 1990 نوشته شد . تام کپلند 28 ارزیابی 29 را در 1989 نوشت. بنت استیوارت کتاب در جستجوی ارزش 30 را در 1991 و جیم مک تاگارت 31 کتاب ضرورت ارزش 32 رادر 1994 نوشت .
پایه مفهومی و اساسی در این رویکرد درآمد اضافی 33 است . در مقالات دیگری شالوده اصلی این رویکرد را درک بهتر از مفاهیم در آمد اضافی ، هزینه سرمایه ، جریان نقدی تنزیل شده می دانند و تاکنون شرکتهای زیادی خود را به این روش متعهد کرده اند (استریرینگ34،2001، 79).
مدیریت مبتنی بر ارزش به هر فرد در سازمان می آموزد که تصمیمات خود را مبتنی بر درک خویش از میزان کمک این تصمیمات به ارزش شرکت اولویت بندی کنند. دیدگاهی که عملکرد شرکت را با ارزش آن مرتبط می سازد. در مفهوم ایجاد ارزش بین شرکتهای بزرگ و واحدهای تجاری کوچک تفاوت وجود دارد و آن هم بحث مالکیت است که این بحث ناشی از تعارض بین منافع سهامداران بعنوان مالکین و مدیران به عنوان نمانیدگان آن است (قنبری ، 1382، 61).
هنگامیکه مدیر کمتر از صددرصد سهام عادی شرکتی را در داشته باشد مسئله نمایندگی 35 بصورت بالقوه بوجود می آید . اگر شرکت از نوع مالکیت انفرادی باشد ، مدیریت در دست مالک است و بنابر فرض ، مالک و مدیر بگونه ای عمل می کند که رفاه خود را به حداکثر برساند و ممکن است برای به حداکثر رساندن ثروت سهامدار دست به کارهای پرمشقت نزند ، زیرا بخش کمتری از این ثروت به اوتعلق خواهد گرفت . بدیهی است که می توان از برنامه های ایجاد انگیزه ، اعمال محدودیت ها و اجرای مقررات انضباطی ، مدیران را در مسیری هدایت نمود که به بهترین شکل ممکن درصدد تامین هدفهای سهامداران برآیند .
یک مساله بالقوه به نام خطر اخلاقی 36 وجود دارد که در آن نماینده از جانب خود دست به اقداماتی می زند که برای سهامداران قابل هضم نیست . برای کم کردن تضاد منافع نماینده با سهامداران و حل کردن مسئله خطر اخلاقی سهامداران باید هزینه های نمانیدگی 37 را تحمل نمایند . سوال اینجاست که مدیریت مبتنی بر ارزش با هدف پاسخگویی به ارزشهای سهامداران آیا سایر مشارکت کنندگان مهم نظیر کارکنان ، مشتریان ، تامین کنندگان ، محیط و اجتماع را نادیده می گیرد ؟ بستانکاران یا اعتباردهندگان نسبت به بخشی از جریان درآمد شرکت ( برای بازپرداخت اصل و بهره وام ) ادعا دارند ودر صورت ورشکستگی نسبت به دارائی های شرکت نیز ادعا دارند . حال فرض کنید که سهامدارانی که از طریق مدیریت اقدام می کنند ، باعث شوند که شرکت برخی از دارائی های بدون ریسک خود را بفروشد و پولهای حاصل را در یک طرح جدید سرمایه گذاری کند ، که در مقایسه با دارئی های قدیمی شرکت ، دارای ریسک بسیار بیشتری هستند. افزایش ریسک باعث می شود که نرخ بازده مورد نظر مربوط به وامهای شرکت بالا رود و نیز باعث کاهش ارزش اوراق قرضه دست مردم میگردد . و اگر طرح پر ریسک موفق شود ، بیشتر منافع نصیب سهامداران خواهد شد ، ولی اگر طرح مزبور ناموفق شود دارندگان اوراق قرضه ناگزیرند در این زیانها سهیم شوند . از دیدگاه سهامداران پول حاصل از قمار مزبور این است که " اگر شیر بیاید من می برم ، اگر خط بیاید تو می بازی " و تردیدی نیست که این وضع برای اعتباردهندگان خوب نیست . آیا سهامداران می توانند و آیا باید از طریق مدیران یا نمایندگان خود بکوشند ثروت اعتباردهندگان را از دست آنها درآورند ، " به اصطلاح آنها را مصادره یا به جیب زنند " بطور کلی پاسخ منفی است زیرا در دنیای تجارت برای رفتار غیر اخلاقی جایی وجود ندارد . شرکتهایی که با اعتباردهندگان رفتار نامطلوب یا غیرمنصفانه داشته باشند نمی توانند به بازار اعتبار (وام) دست یابند یا باید نرخهای بسیار بالای بهره و بندهای محدود کننده قراردادهای وام را بپذیرند و همه اینها به زیان سهامداران است . پس در بلند مدت به نفع سهامداران است که از مدیران بخواهند با اعتباردهندگان رفتاری معقول و منصفانه داشته باشند و مدیران به عنوان نمایندگان سهامداران و اعتباردهندگان باید بین منافع این دو طبقه نوعی توازن برقرار کنند و به سبب وجود محدودیت ها ، هر نوع اقدام مدیران که باعث شود ثروت هر یک از گروه های ذینفع شرکت ، از جمله کارکنان ، مشتریان ، عرضه کنندگان مواد اولیه و جامعه به جیب دیگری برود در نهایت به زیان سهامداران تمام خواهد شد و اقدامهایی که در جهت به حداکثر رساندن قدرت سهام صورت می گیرد باید برای همه گروههای ذینفع معقول و مطلوب باشد( پارسائیان ، 1382، 64) .
2-6-2) مدیریت مبتنی بر ارزش در عمل
تقریباً نیمی از شرکتهایی که مدیریت مبتنی بر ارزش را اتخاذ کرده اند نتایج قابل توجهی کسب نکرده اند . یک برنامه موفق مدیریت مبتنی بر ارزش در واقع به معنای ایجاد تحول زیر بنایی در فرهنگ سازمانی است . بر اساس گزارش ، شرکت نام آوری مانند ای تی . اند . تی 38 در سال 1992 رویکرد مدیریت مبتنی بر ارزش را برگزید و استرن و استیوارت را برای کمک به پیاده سازی این الگو به خدمت گرفت . ای تی . اند . تی نیز مانند تمامی شرکتهای که این الگو را به کار بسته اند ، امیدوار بود که تدوین و بکار بستن مقیاس های جدید سودآوری اقتصادی بتواند در بازار رقابتی و فشرده عملکرد شرکت را ارتقاء بخشد . متاسفانه این برنامه تاثیر ناچیزی بر قیمت سهام شرکت داشت و در سال 2000 برنامه عملاً متوقف شد . در پایان این برنامه ، مشاوران تنها کسانی بودند که سود بدست آورده بودند . برخلاف ای تی . اند. تی تجربه بانک انگلیس لویدز تی اس بی 39 با موفقیت توام بود . مدیر عامل شرکت ـ برایان بیتمن ـ بر این عقیده است که این موفقیت مستلزم تحولات اساسی در دور ریختن شیوه های کهن است . انقلاب در باورها در یک سازمان بزرگ را می توان بزرگترین چالش مدیریت به شمار آورد . مدیریت مبتنی بر ارزش بیش از آنکه یک تحول در خصوص مالی باشد یک تحول در فرهنگ محسوب می شود (هاسپلاگ40،2001، 104) .

3-6-2) سازمان چگونه ارزش خلق می کند؟
زمانی ارزش در سازمان ایجاد می شود که سرمایه گذاری انجام شده دارای بازده واقعی بالاتری نسبت به بازده مورد انتظار با احتساب ریسک باشد . تفاوت بین 2 و 3 گستره عملکرد 41 نامیده می شود در صورتیکه 3>2 باشد ارزش تخریب شده است در صورتیکه 3<2 باشد ارزش ایجاد شده است .

نمودار 1-2 ارزش افزوده واقعی

پس ارزش افزوده واقعی با کمک رابطه ذیل محاسبه می شود :
V = IA (Rr- Ra)
که در اینجا IA میزان سرمایه و Rr بازده واقعی و Ra بازده مورد انتظار است . برنامه ریزی برای گستره عملکرد بعد از سنجش میزان ارزش افزوده شروع می شود . در این مرحله در صورتیکه ارزش افزوده ایجاد شده منفی باشد مدیریت باید با انجام اقداماتی سعی در کاهش زیان نماید و گستره عملکرد مثبت نشانه مناسب بودن اقدامات انجام شده و مزیت رقابتی شرکت در صنعت می باشد و مدیریت باید میزان سرمایه گذاری را افزایش دهد البته یاد آوری این نکته مهم است که ارزش افزوده بالا دریک صنعت سبب ورود رقبای جدید و کالای جانشین در این صنعت شده و این امر باعث کمتر شدن ارزش افزوده می شود .
بطور خلاصه روشهای بکار گرفته شده در برنامه ریزی گستره عملکرد به شرح ذیل می باشد (گلن،42 1998، 657) .

نمودار 2-2 روشهای بکار گرفته شده در برنامه ریزی گستره عملکرد

4-6-2) اندازه گیری ارزش خلق شده
الف) معیارهای خارجی
1ـ الف ) نرخ بازده کل سهامدار43
2ـ الف) ارزش افزوده بازار44
3ـ الف) نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری45
1ـ الف) TSR
بازده کل صاحبان سهام شامل دو جزء سود سهم و تعییرات قیمت سهم می شود که به شکل ذیل محاسبه می شود :
TSR=(سال هر سود+قیمت در تغییر)/(دوره ابتدا قیمت)

سه موضوع مرتبط با TSR باید مدنظر داشت :
1ـ ارتباط بازده با طبقه ریسک
2ـ بصورت درصد محاسبه می شود نه بصورت مبلغ
3ـ TSR بستگی به دامنه زمانی انتخاب شده دارد .

2ـ الف) ارزش افزوده بازار
هدف فرایند مدیریت مبتنی بر ارزش (مدیریت مبتنی بر ارزش ) ثروتمند کردن سهامدار تا آنجا که ممکن است می باشد . اما چگونه این افزایش اندازه گیری می شود . بنت استیوارت و شریکش ابزاری به اسم ارزش افزوده بازار را معرفی کردند . استیوارت چنین می نویسد : ثروت سهامداران تنها زمانی حداکثر می شود که تفاوت بین ارزش بازار کل شرکت و کل سرمایه بکار گرفته شده زیاد شود . این مابه التفاوت را ارزش افزوده بازار می نامند . ارزش بازار کل شرکت ، ارزش بازار بدهی و حقوق صاحبان سهام است و سرمایه برابر کل دارایی در ترازنامه می باشد .
ارزش افزوده بازار سنجش موفقیت عملکرد شرکت است. یک ابزار اقتصادی است که با مدل ارزیابی جریان نقدی آزاد در ارتباط است بصورت فرمول زیر بدست می آید :
ارزش افزوده بازار = سرمایه – ارزش بازار کل شرکت
اولین مساله که متوجه این معیار می شود این است که سرمایه براساس ارزش دفتری مشخص می شود و آیتم هایی چون R&D 46 و آموزش به عنوان هزینه نگریسته می شوند و سرمایه ای نیستند (همان منبع). قیمت سهم که عنصر اصلی تشکیل دهنده محاسبات ارزش افزوده بازار است بیشتر به عملکرد مورد انتظار آینده و نه عملکرد گذشته بستگی دارد . برای ارزیابی عملکرد مدیریت جهت تعیین حقوق و مزایا یا اجرای برنامه های ایجاد انگیزه معمولاً ارزش افزوده بازار نمی تواند کارساز باشد . ارزش افزوده بازار را باید در مورد کل شرکت بکار برد.
مشکل دیگر در رابطه با ارزش افزوده بازار این است که نمی تواند بازده نقدی سهامداران را حساب کند . این مساله زمانی آشکار می شود که بخواهیم دو شرکت را با هم مقایسه کنیم . فرض کنید دو شرکت با سرمایه یکسان شروع کرده اند و ارزش بازار برابر دارند در اینصورت ارزش افزوده بازار آنها برابر است اما ممکن است که یکی از شرکتها هیچ بازدهی برای سهامداران بدست نیاورده در صورتیکه دومی بصورت پایدار آنرا می پردازد . پس این شاخص نمی تواند معیار دقیقی برای بررسی عملکرد بین دو شرکت باشد .
اگر ارزش بازار بدهی شرکت و ارزش دفتری برابر آن باشد در اینصورت ارزش افزوده بازار را می توان بصورت زیر نوشت :
ارزش افزوده بازار = = (ارزش بازار بدهی + ارزش بازار حقوق صاحبان سهام) ((ارزش دفتری + ارزش بازار
مشکل دیگر در رابطه با ارزش افزوده بازار این است که تورم موجب تفسیر غلط از عملکرد می گردد . همانطور که از معادله مشخص است سرمایه ارزش دفتری را مشخص می کند و در طی زمانی که تورم وجود دارد ارزش دفتری سرمایه، ارزش سرمایه را کمتر از واقع نشان می دهد بنابراین ارزش افزوده بازار دو شرکتی که کاملاً مشابه هم هستند ( از نظر عملکرد) و یکی از آنها از خیلی وقت پیش شروع به فعالیت کرده است بیشتر می باشد .
مشکل دیگر اینکه ارزش افزوده بازار یک معیار مطلق است . قضاوت براساس مقدار مطلق به این معنی است که شرکتهایی که سرمایه زیادی دارند براساس معیار عملکرد ارزش افزوده بازار ، در بالا قرار می گیرند یعنی اندازه سرمایه در مقایسه با کارآیی اثر بیشتری روی ارزش افزوده بازار دارد . پس مقایسه شرکتهایی که اندازه های گوناگونی دارند براساس ارزش افزوده بازار منطقی نیست . معیار بعدی قصد دارد که این مشکل را برطرف کند (گلن47،1998، 687) .

3ـ الف) نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری
مزایا :
1ـ ثروت ایجاد شده در طی عمر تجاری شرکت را بررسی می کند .
2ـ مشکل اندازه شرکت را تعدیل می کند .
معایب :
1ـ وابستگی به نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری برای اندازه گیری عملکرد و برنامه های تشویقی ممکن است که به تصمیمات سرمایه گذاری بدی بیانجامد .
2ـ نمی توان فهمید که نرخ بازده سرمایه گذاری از هزینه سرمایه بیشتر است یا خیر .
3ـ نمی توان گفت که چه زمانی ارزش ایجاد می شود .
4ـ تورم نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری را مخدوش می کند و موجب تفسیر غلط می شود.

ب ) معیارهای داخلی
1ـ ب ) جریان نقدی 48
2ـ ب ) تجزیه و تحلیل ارزش سهامدار49
3ـ ب) سود اقتصادی 50
4ـ ب ) ارزش افزوده اقتصادی
1ـ ب) جریان نقدی
کپلند تفاوت بین جریان نقدی شرکت و جریان نقدی حقوق صاحبان سهام و همچنین ارزش شرکت و ارزش حقوق صاحبان سهام را برجسته کرد . جریان نقدی شرکت مربوط به جریان نقدی کل شرکت (یا پروژه)و جریان نقدی حقوق صاحبان سهام مربوط به جریان نقدی در ارتباط با سهامدار می باشد و جریان نقدی آزاد چنین تعریف می شود.
FCF = NOPAT + سرمایه گذاری در دارایی ها – هزینه های غیر نقدی
براساس این تعریف ارزش شرکت عبارت است از :
ارزش فعلی جریانات نقدی بعد از دوران پیش بینی شده + ارزش فعلی جریانات نقدی دوره پیش بینی شده = ارزش شرکت
بدهی _ ارزش شرکت = ارزش حقوق صاحبان سهام

2ـ ب ) تجزیه و تحلیل ارزش سهامدار
این تجزیه و تحلیل اولین بار توسط راپاپورت مطرح شد . فرض SVA این است که تغییرات موجود در اجزاء جریانات نقدی آزاد در طی یکسال نسبت به سال گذشته همگی تابعی از تغییرات فروش است و به تغییرات فروش بستگی دارد . از نظر وی 7 عامل در ایجاد ارزش سهیم اند که عبارتند از :
1ـ نرخ رشد فروش شرکت
2ـ حاشیه سود عملیاتی
3ـ نرخ مالیات
4ـ سرمایه گذاری در دارایی های ثابت
5ـ میزان سرمایه در گردش مورد نیاز
6ـ افق برنامه ریزی
7ـ نرخ بازده مورد انتظار
برای تخمین جریان نقدی ، راپاپورت فرض کرد که در صد ثابتی از رشد در میزان فروش شرکت وجود دارد و حاشیه سود عملیاتی نیز درصد ثابتی از میزان فروش شرکت است و مالیات نیز درصد ثابتی از سود عملیاتی است . به این ترتیب سرمایه در گردش نیز تابعی از افزایش در میزان فروش است . راپاپورت بر این باور بود که تمامی عوامل از جریانات نقدی شرکت مرتبط با فروش است .
که ارزش شرکت در روش SVA به شرح ذیل محاسبه می شود
ارزش فعلی سرمایه گذاریهای غیر عملیاتی مانند اوراق دولتی + ارزش فعلی جریانات نقدی حاصل از تولید = ارزش شرکت
بدهیها – ارزش شرکت = ارزش حقوق صاحبان سهام
مزایا :
1ـ سادگی در یادگیری
2ـ سازگاری با ارزیابی سهام بر مبنای جریانهای نقدی .
3ـ مشخص کردن محرک های ارزش (Value Driver) (7 عامل)
معایب :
1ـ در نظر گرفتن درصد ثابتی رشد در محرک های ارزش با واقعیت منافات دارد .
2ـ ممکن است باعث گمراهی در انتخاب هدف گردد .
3ـ دسترسی به داده ها در بعضی از شرکتها مشکل است (گلن51،1998، 608) .

3ـ ب ) سود اقتصادی EP
از نظر اقتصاددانان شرکتی تولید ثروت می کند ، که بازده سرمایه آن بیشتر از هزینه سرمایه بکار گرفته شده باشد (همیلتون 1777 و آلفرد مارشال 1890)52 سود اقتصادی میزان سود شرکت بعد از کسر کلیه هزینه های عملیاتی و تولید ، می باشد یعنی :
EP = (ROCE – WACC)* CAPITAL
EP = EBIT (1-T) – WACC *CAPITAL
EBIT: سود قبل از بهره و مالیات WACC: میانگین موزون هزینه سرمایه
CAPITAL: مجموع ارزش دفتری بدهی و حقوق صاحبان سهام

معایب :
1ـ ترازنامه میزان سرمایه گذاری واقعی انجام شده را منعکس نمی کند .
2ـ ممکن است که سود اقتصادی بالا ، NPV منفی به همراه داشته باشد . اگر ارتقاء پاداش مدیران بر پایه این معیار باشد این عامل مدیران را به این سمت تشویق می کند که به پروژه هایی اهمیت بدهند که EP کوتاه مدت بیشتری داشته باشد و بلند مدت را فراموش کنند . پروژه ای ممکن است که EP کوتاه مدت خوبی داشته باشد ولی NPV آن منفی باشد و ارزش سهامداران را تخریب کند .
3ـ مشکل تخصیص درآمدها و سرمایه بخشهای مختلف شرکت .
برای بکار گیری EP در سطوح پایین شرکت باید سرمایه بکار گرفته در هر قسمت و سود بدست آمده را محاسبه کنیم . از طرفی بسیاری از هزینه ها و سرمایه بکار گرفته شده بین چندین واحد مشترک می باشد و تفکیک و جداسازی این هزینه ها و درآمدها ممکن نمی باشد . از نظر اقتصادی مقرون به صرفه نیست (گلن53،1998، 687) .

7-2) پیشینه تحقیق
تحقیقات داخلی
کرمی و عمرانی (1389)در پژوهشی که آقایان کرمی و عمرانی تحت عنوان " تاثیر چرخه عمر شرکت بر میزان مربوط بودن معیارهای ریسک و عملکرد" انجام داده اند به بررسی تاثیر چرخه عمر شرکت بر میزان مربوط بودن معیارهای ریسک و عملکرد پرداخته اند. در این تحقیق، بازده سهام به عنوان متغیر وابسته و معیارهای ریسک و عملکرد به عنوان متغیرهای توضیحی در نظر گرفته شده تا میزان مربوط بودن معیارهای مزبور با در نظرگرفتن متغیر تعدیل کننده چرخه عمر شرکت بررسی گردد. نخست نمونه آماری با استفاده از متغیرهای رشد فروش، نسبت سود تقسیمی و مخارج سرمایه ای به شرکت های در مرحله رشد، بلوغ و افول تفکیک شده، سپس با استفاده از معادلات رگرسیونی چند متغیره و آزمون آماری وونگ فرضیات تحقیق بررسی شده اند. نتایج حاصل از بررسی 518 سال – شرکت طی سال های 1380 الی 1386 نشان می دهد که میزان مربوط بودن معیارهای ریسک و عملکرد و نیز توان توضیحی افزاینده معیارهای ریسک در مراحل مختلف چرخه عمر(رشد، بلوغ، افول) تفاوت معناداری با یکدیگر دارند. نتایج حاصل از آزمون آماری وونگ نشان می دهد که توان توضیحی افزاینده معیارهای ریسک در مرحله رشد، دارای بیشترین مقدار و در مرحله بلوغ دارای کمترین مقدار است.

بایزیدی و جبارزاده کنگرلوئی (1388) در پژوهشی که آقایان بایزیدی و جبارزاده کنگرلوئی تحت عنوان "بررسی و مقایسه قدرت توضیح دهندگی ارزش افزوده اقتصادی، درآمد پسماند و رشد غیر عادی سود در تعیین ارزش بازار سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران" انجام داده اند مدل ارزیابی درآمد پسماند، ارزش بازار شرکت را تابعی از سود و ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام در روش حسابداری شمول کلی و مدل رشد غیر عادی سود، ارزش بازار شرکت را تابعی از میزان سود غیر عادی در هر دوره می داند در حالی که مدل ارزش افزوده اقتصادی، ارزش شرکت را بر اساس سود عملیاتی خالص پس از کسر هزینه های تامین مالی (از طریق بدهی یا حقوق صاحبان سهام) در روش حسابداری متعارف محاسبه می کند. در این پژوهش، تعداد 115 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در دورهء زمانی 86-82 بررسی شده است. جهت آزمون فرضیه ها از دادههای تلفیقی استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان میدهد که بین قدرت توضیحی این مدلها در تعیین ارزش شرکتها در حالت کلی تفاوت معنی داری وجود ندارد و تقریباً در تمامی موارد، مدل ارزیابی درآمد پسماند نسبت به مدل ارزش افزوده اقتصادی و همچنین مدل ارزش افزوده اقتصادی نسبت به مدل رشد غیر عادی سود در تعیین ارزش شرکتها دارای قدرت توضیحی نسبی بالاتری است
سعیدی و قادری (1386)در پژوهشی که آقایان سعیدی و قادری تحت عنوان " بررسی مربوط بودن سود حسابداری، ارزش دفتری گردش وجوه نقد عملیاتی و سرمایه گذاری در مدل های ارزشیابی مبتنی بر قیمت" انجام داده اند به بررسی توان پیش بینی کنندگی ارزش دفتری، سود خالص، گردش وجوه نقد عملیاتی و سرمایه گذاری به عنوان نماینده اطلاعات حسابداری در رابطه با ارزش بازار شرکتها پرداخته اند. یافته های تحقیق نشان می دهد که ارزش دفتری و سود حسابداری اقلامی مربوط تر هستند و وارد نمودن گردش وجوه نقد (عملیاتی و سرمایه گذاری) در قدرت توضیح دهندگی مدلها افزایش معنی داری ایجاد نمی کند.
تحقیقات خارجی
هالتسن و واتز54 ( 2009)در پژوهشی که هالتسن و واتز تحت عنوان " ارتباط بین ارزش و قابلیت اطمینان دارایی های نامشهود: قبل و بعد از IFRS " انجام داده اند، ارزش های گزارش شده دارایی های نامشهود را قبل و بعد از IFRS در سالهای 2001 تا 2008 در شرکتهای کشور استرالیا مورد بررسی قرار داده اند.
آنها به این نتیجه رسیده اند که پس از تصویب استانداردهای حسابداری ارزش های گزارش شده دارایی های نامشهود بسیاری از شرکت تغییر کرده است. همچین قابلیت اطمینان دارایی های نامشهود تاثیر قابل توجهی از ارزش های گزارش شده دارد.
تامپسون و دنیس55 )2003)در پژوهشی که رابرت و دنیس تحت عنوان " شواهدی در ارتباط با مربوط بودن اقلام تعهدی یا جریان های وجه نقد: موضوع استهلاک " انجام داده اند، برای یافتن شواهدی جهت تایید این موضوع، آنان به مقایسه قدرت تفسیر سود محاسبه شده بر مبنای حسابداری تعهدی اموال، ماشین آلات و تجهیزات و سود محاسبه شده بر مبنای حسابداری نقدی اموال، ماشین آلات و تجهیزات با یکدیگر پرداخته اند، تا بدانند که کدام یک از آنها بهتر می تواند سودهای آتی مجموعه بزرگی از شرکت های تولیدی را تفسیر کنند. آنان دریافتند که سود محاسبه شده از طریق منظور نمودن مخارج سرمایه ای به حساب هزینه دوره، بخش کمتری از انحرافات قیمت سهام را می تواند توضیح دهد و قدرت تفسیر سود محاسبه شده توسط روش استهلاک بیشتر است. این نتیجه حتی برای شرکت هایی که از یک الگوی منظم سالانه برای مخارج سرمایه ای استفاده می کنند نیز صدق می کند.

منابع فارسی:

1. آذر ، ع ، و منصور مومنی ،1383، " آمار و کاربرد آن در مدیریت" جلد دوم .
2. انور بایزیدی، م و سعید جبارزاده کنگرلوئی، 1388، " فصلنامه بورس اوراق بهادار" سال دوم، شماره 7 .
3. پارسائیان، ع، ١٣٨2،"مدیریت مالی"، چاپ اول، انتشارات آژنگ
4. سعیدی، م ،و احمد قادری، 1386، "بررسیهای حسابداری و حسابرسی"، دوره ۱۴ ، شماره ۵۰ ، زمستان ١٣٨٦
5. عباسی نژاد، ح، 1380، " اقتصادسنجی(مبانی و روشها)"، چاپ اول، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
6. قنبری، ع، 1382، "ارتباط میان ارزش افزوده اقتصادی و نسبتهای مالی در بورس اوراق بهادار تهران"، پایان نامه کارشناسی ارشد
7. کرباسی یزدی ، ح، 1387، "حسابداری پیشرفته1" ، انتشارات دانشگاه پیام نور، ص 27 تا 29، جلد اول.
8. کرمی.غ، و حمید رضا عمرانی،1389، " مجله پژوهش های حسابداری مالی"، سال دوم، شماره سوم، شماره پیاپی 5.
9. علی مدد، م، و نائین ملک آرایی ، 1389 " اصول حسابداری 2"، انتشارات سازمان حسابرسی
10. کمیته تدوین استانداردها ،1386، " استانداردهای حسابداری ایران"، انتشارات سازمان حسابرسی.
11. مریدی پور، د ، و احمد موسوی، 1385، پایان نامه کارشناسی ارشد, ،"ارزیابی رابطه بین نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری سهام و نسبتهای نقدینگی".
12. هندریکسن،الف، و مایکل اف ون بردا، ترجمه علی پارسائیان ،1385 ، "تئوری های حسابداری" ،جلد اول ، انتشارات ترمه

منابع لاتین:

1. Dennis J. Chambers & Ross Jennings & Robert B. Thompson , (2003) , "Evidence on the Relative Usefulness of Accruals and Cash Flows: The Case of Depreciation."
2. Glen, Arnold, (1998), "Corporate Financial Management"
3. Philippe, Haspelagh,(2004), "Harvard Business Review"
4. Robert W. Holthausena, Ross L. Watts ,(2009), " The Value Relevance and reliability of intangible assets: evidevce from Astralia Befor and after Adopting ifrs ", University of Chicago, Graduate School of Business
5. Roger W.Mills, August , (2003),"HCVI Discussion paper" Value Based Management
6. Watson , jodi , wells peter ,(2005), "the association Various earnings and cash Flow measures of firm performance and stock returns" , school of accounting , university of technologh , Sydney
7. Firas N. Dahmash, Robert B. Durand, John Watson (2009) "The value relevance and reliability of reported goodwill and identifiable intangible assets" The British Accounting Review 41 P (120-137)

1-Qualitative characteristics of information
2-Relevance
3-Reliability
4-Materiality
5-Relevance
6-Reliability
7-Neutrality
8-Prudence
9-Comparability
10-Consistency
11-Disclosure
12-Understandability
13-Timeliness
14-Intangible assets
15-Salvage Value
16-Identifiable intangible assets
17-Patent
18-Copyright
19-Trade marks and Trade names and Secret formulas
20-Goodwill
21-Rate of Return
22-Value Based Management
23-Watson , jodi , wells peter
24- Roger W. Mills
25- Creating shareholder value
26- Joel stern
27 – Earning per share Don't count
4- Tom Copland
5- Valueation
30 – The Quest for value
31 – Jim Mctaggart
32- Value Imperative
33- Resedual Income
34-Steering
35-Agency Problem
36- Moral Hazard
2- Agency costs
38 – AT & T
39 – Loyds TSB
40- Haspelagh
41- Performance Spreed
42- Glen
43- Total shareholder Return (TSR)
44- Market Value Added (MVA)
45- Market To Book Ratio (MBR)
46 – Research & Development
47- Glen ,1998,687
48 – Cash Flow(CF)
49 – Shareholder Value Analysis (SVA)
50 – Economic Profit(EP)
51- Glen
52-Hamilton & Marshal
53- Glen
54-Holthausena & Watts
55-Dennis & Thompson
—————

————————————————————

—————

————————————————————


تعداد صفحات : 31 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود