تارا فایل

مبانی نظری عدالت اجتماعی، امام علی


قلمرو عدالت اجتماعی
1-2. حوزه عدالت اجتماعی
عدالت اجتماعی به حوزه خاصی از زندگی اختصاص ندارد و طبق فرمایش نبی اکرم صلی الله علیه و آله "بالعدل‏ قامت‏ السّماوات‏ و الارض: آسمان ها و زمین بر پایه عدالت نهاده شده است.‏" (فیض کاشانی، 1415ق: ج‏5،107) بنیان نظام آفرینش و هم چنین قوانین وتشریعات الهی بر پایه عدل نهاده شده است. براین اساس در همه حوزه های زندگی می بایست اصل عدالت مورد توجه و رعایت قرار گیرد. به همین دلیل عدالت در حوزه های اقتصادی، سیاسی، قضایی، خانوادگی، شخصی، و نسبت به خرد و کلان و دارا و ندار و معتبر و غیرمعتبر مورد تاکید قرار گرفته و از هرگونه بیدادی هشدار و پرهیز داده شده است.

2-2. مصادیق اجرای عدالت اجتماعی
1-2-2. برپایی حق
حق و باطل دو مفهوم متضاد و متناقض هستند. بودن یکی برابر با نبودن دیگری است. بر پایی حق یکی از مصداق های عدالت است. امام علی علیه السلام بر پایی حق را عامل عزت مندی و پایداری دین و اصلاح روزگار و دوام حکومت می داند، چنان چه می فرماید: "فَاِذَا اَدَّتْ اَلرَّعِیَّهُ اِلَى اَلْوَالِی حَقَّهُ وَ اَدَّى اَلْوَالِی اِلَیْهَا حَقَّهَا عَزَّ اَلْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ اَلدِّینِ وَ اِعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ اَلْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى اَذْلاَلِهَا اَلسُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِکَ اَلزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ اَلدَّوْلَهِ وَ یَئِسَتْ مَطَامِعُ اَلْاَعْدَاءِ . وَ اِذَا غَلَبَتِ اَلرَّعِیَّهُ وَالِیَهَا اَوْ اَجْحَفَ اَلْوَالِی بِرَعِیَّتِهِ اِخْتَلَفَتْ هُنَالِکَ اَلْکَلِمَهُ وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ اَلْجَوْرِ وَ کَثُرَ اَلْاِدْغَالُ فِی اَلدِّینِ وَ تُرِکَتْ مَحَاجُّ اَلسُّنَنِ فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ اَلْاَحْکَامُ… : و آن گاه که مردم حق رهبرى را ادا کنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه بین آن ها عزت یابد و راه هاى دین پایدار و نشانه هاى عدالت برقرار و سنت (پیامبر) پایدار گردد، پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار، و دشمن در آرزوهایش مایوس مى گردد. امّا اگر مردم بر حکومت چیره شوند یا زمامدار بر مردم ستم کند، وحدت کلمه از بینرود، نشانه هاى ستم آشکار و نیرنگ بازى در دین فراوان و راه های روشن سنّتها ترک گردد و از روی هوای نفس عمل شود و اجرای احکام تعطیل شود . . . " (نهج البلاغه، خطبه216، ص333)
حق زمامداران پیروی از دستورهای او، و حق مردم هم عدالت و حسن رفتار اوست، و هر کدام از این ها در برابر دیگری لازم است. مراعات حقوق کهدر این سخن حضرت، مراعات طرفینیحقوق مردم و حاکم می باشد، مصداقی از اجرای عدالت است. در مواردی که اشخاص یا گروه هایی بر یکدیگر حقی داشته باشند، مراعات آن، عدالت وعدم مراعات آن، همسان با جور و ستم است. طبق فرمایش حضرت علی علیه السلام، مراعات نکردن حقوق حاکم نمونه ای از عدم رعایت عدالت می باشد،که موجب ظهور علائم و نشانه های ظلم و ستم می شود، و این امری روشن است که با نبودن عدالت ظلم و ستمگری بروز پیدا می کند، فساد و تباهی در دین زیاد می شود، کارها بر پایه هوس ها و تمایلات نفسانی انجام می شود و به احکام شرعی عمل نمی شود.
از ابن عباس نقل شده: هنگام بیرون آمدن امام علی علیه السلام براى جنگیدن با مردم بصره، در "ذو قار" بر او وارد شدم دیدم مشغول وصله کردن کفش خویش است، از من پرسید: "قیمت این کفش چند است؟" گفتم: ارزشى ندارد. امام علیه السلام در پاسخ فرمود: "والله لَهِیَ اَحَبُّ اِلیَّ من اِمرتکم، اِلاّ اَن اُقیم حقّاً، اَواَدفع باطلاً؛ به خدا سوگند، همین کفش بى ارزش نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است، مگر این که حقى با آن به پا دارم و یاباطلى را دفع نمایم." (نهج البلاغه، خطبه33، ص76)
برپایی حق و زنده نگه داشتن آن برای حضرت علیه السلام از اهمیت زیادی برخوردار بوده است و همواره از کارگزارانش می خواست تا به این امر پایبند باشند و طی نامه ای در این رابطه به ابن عباس می فرماید: "فَلَا یَکُنْ‏ حَظُّکَ‏ فِی وَلَایَتِکَ مَالًا تَسْتَفِیدُهُ وَ لَا غَیْظاً تَشْتَفِیهِ وَ لَکِنْ اِمَاتَهُ بَاطِلٍ وَ اِحْیَاءُ حَقٍّ: بهره تو از حکومت نباید مالی باشد که از آن استفاده کنی و نه غیظ و خشمی که با امر و نهی شفا یابد. بلکه باید هدف تو نابودی باطل و زنده داشتن حق باشد." (مجلسی، 1403ق: ج40، 328)
اجرای عدل و قسط با برپایی حق رابطه دوطرفه دارد، همان طور که ذکر شد برپایی حق مصداقی از عدالت است و با بر قراری حق در سطح جامعه، عدالت اقامه می گردد و از طرف دیگر عدالت خود عامل برپایی حق می باشد که با اجرای آن حق برقرار می شود، چنان چه امام علی علیه السلام می فرماید:"اِنَّ العَدلَ میزانُ اللّه‏ِ سُبحانَهُ الَّذى وَضَعَهُ فِى الخَلقِ وَنَصَبَهُ لاِقامَهِ الحَقِّ فَلا تُخالِفهُ فى میزانِهِ وَلا تُعارِضهُ فى سُلطانِهِ؛به راستى که عدالت ترازوى (معیار) خداى سبحان است که در میان خلق نهاده است و براىبرپاداشتن حق نصب فرموده، پس در ترازوى خداوند با او مخالفت نکن و با حکومتش مقابله ننما."
امام علی علیه السلام برپایی حق و احقاق حقوق مردم را یک رویه ای عادلانه و از وظایف حاکم اسلامی می داند و در این رابطه می فرماید: "الذَّلیلُ عِندى عزیزٌ حَتّى آخُذَ الحَقَّ لَهُ والقَویُّ عِندی ضَعیفٌ حتى آخُذَ الحَقَّ مِنهُ؛ خوار نزد من گران مقدار است تا هنگامى که حق او را بدو برگردانم و نیرومند خوار است تا آن‏گاه که حق را از او باز ستانم." (نهج البلاغه، خطبه37،ص81)
و در حدیث دیگری می فرماید: "لاَ یُعَابُ اَلْمَرْءُ بِتَاْخِیرِ حَقِّهِ اِنَّمَا یُعَابُ مَنْ اَخَذَ مَا لَیْسَ لَهُ: مرد را سرزنش نکنند که چرا حق اش را با تاخیر می گیرد، بلکه سرزنش در آن جاست که آن چه حق اش نیست بگیرد." (نهج البلاغه، حکمت 166،ص500)
با توجه به این کلام حق دیگران را گرفتن، ظلم است و آن از زشت‏ترین صفات پستى است که شخص مرتکب درخور سرزنش است.
2-2-2. برقراری مساوات
برقراری مساوات در بهره مندی از واقعیت های گوناگون اقتصادی، سیاسی، علمی و … یکی دیگر از مصداق های عدالت است، امام علی علیه السلام در نامه ای به اسود بن قطیبه سرلشکر سپاه حلوان می فرماید: "فَلْیَکُنْ اَمْرُ النَّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَوَاءً: پس باید کار مردم در حقّ نزد تو یکسان باشد." (نهج البلاغه، نامه59، ص449)
از نظر امام علیه السلام حاکمان و زمامداران جامعه باید با همه مردم در زمینه های مختلف به طور یکسان برخورد کنند و تبعیضی بین آنان قائل نشوند. برقراری مساوات در بین مردم زمانی پدید می آید که حاکمان خواهش های نفسانی خود را کنترل کرده و از دگرگونی رای و اندیشه خود جلوگیری کنند، حال اگر حاکم نتواند خواهش های نفسانی خود را کنترل نماید، این امر باعث انحراف وی از میانه روی می شو دو در نتیجه او را از اجرای عدالت باز می دارد و نمی تواند با همه مردم به طور یکسان رفتار نماید و تساوی را در میان آنان برقرار کند، چنان چه امام علی علیه السلام در نامه 59 نهج البلاغه می فرماید:"فَاِنَّ الْوَالِیَ اِذَا اخْتَلَفَ هَوَاهُ مَنَعَهُ‏ ذَلِکَ کَثِیراً مِنَ الْعَدْلِ: هرگاه میل و خواست حکمران گوناگون باشد او را از عدالت بسیار باز مى‏دارد."
در کلام دیگری امام علیه السلام در پاسخ به کسانی که در مقابل تقسیم مساوی بیت المال توسط حضرت اعتراض کرده اند می فرماید: "اَ تَاْمُرُونِّی اَنْ اَطْلُبَ اَلنَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ وَ اَللَّهِ لاَ اَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِیرٌ وَ مَا اَمَّ نَجْمٌ فِی اَلسَّمَاءِ نَجْماً وَ لَوْ کَانَ اَلْمَالُ لِی لَسَوَّیْتُ بَیْنَهُمْ فَکَیْفَ وَ اِنَّمَا اَلْمَالُ مَالُ اَللَّهِ: آیا مرا فرمان می دهید تا پیروزی بجویم به ستم کردن درباره آنان که سرپرست ایشانم؟ به خدا که نپذیرم تا جهان سرآید، و تا آن گاه که ستاره ای پی ستاره ای برآید. اگر دارایی از آن من بود، همگان را برابر می داشتم، تا چه رسد که دارایی، ازآن خدا ست."‏ (نهج البلاغه، خطبه126، ص183)
یکی از علل اساسی اعتراض طلحه و زبیر به امام علیه السلام مساله تقسیم بیت المال بود. وقتی امام از آن ها علت ناسازگاری شان را پرسید، گفتند: تو حق ما را در تقسیم بیت المال با غیر ما مساوی قرار دادی. امام در پاسخ فرمودند: این شیوه تقسیم رسول خداصلی الله علیه وآله بود که حکم قرآن نیز همین گونه است و رسول خدا کسانی را که در راه خدا با جان و مال جنگیده بودند در تقسیم بیت المال با دیگران مساوی قرار می داد. (ابن ابی الحدید، 1404ق:42-41)
امام علیه السلام در عبارت مذکور سوگند یاد مى‏کند که هرگز دست به تقسیم نابرابر بیت المال نخواهد زد، اگر این مال از آن خود او بود، عدالت اقتضا می کند که آن را به طور برابر میان مردم تقسیم کند، چه رسد به این که این اموال برای خدا و مردم است و می بایست به طور مساوی در میان مردم تقسیم شود. دلیل عمل مذکور این است که مساوات همان عدل و قسطى است که به وسیله آن مى‏توان نفوس را از هر سو براى یارى حقّ گرد آورد، و اراده آن ها را براى مقاومت در برابر دشمن هماهنگ ساخت.
اجرای تساوی درتقسیم بیت المال در حکومت امام علی علیه السلام آن قدر برای مردم عرب غیر منتظره بود که حتی ام هانی خواهر امیرالمومنین علیه السلام وقتی متوجه شد که سهم او از بیت المال برابر با سهم کنیز عجمی اش مقرر شده با عصبانیت نزد امام رفت و به او اعتراض کرد و امام نیز پاسخ داد که در قرآن برتری عرب را بر عجم ندیده است. (جعفریان، 1381ش:61)

3-2-2. توجه یکسان به مردم
از دیگر مصادیق عدالت، توجه یکسان به مردم حتی در نگاه کردن که امر بسیار حقیری است، می باشد چنان چه امام علی علیه السلام به محمدبن ابی بکر توصیه می کند: "آسِ‏ بَیْنَهُمْ فِیاللَّحْظَهِ وَ النَّظْرَهِ حَتَّى لَا یَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ لَهُمْ‏ وَ لَا یَیْاَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ: در نگاهت به طور مساوی رفتار کن تا بزرگان در ستم کاری تو طمع نکنند و ناتوانان از عدالت تو نسبت به خودشان مایوس نشوند." (نهج البلاغه، نامه27، ص383)
در کلام دیگری امام علی علیه السلام می فرماید: "وَ آسِ بَیْنَهُمْ فِی اَللَّحْظَهِ وَ اَلنَّظْرَهِ وَ اَلْاِشَارَهِ وَ اَلتَّحِیَّهِ حَتَّى لاَ یَطْمَعَ اَلْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ وَ لاَ یَیْاَسَ اَلضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِکَ: و در نگاه کردن با گوشه چشم و نگاه خیره و اشاره و سلام دادن، رفتار یکسان داشته باش، تا بزرگان و قدرتمندان به ستم تو چشم طمع نبندند و زیر دستان و ناتوانان از عدالت تو ناامید نشوند." (نهج البلاغه، نامه 46، ص421)
در این عبارت حضرت بیان می فرماید که دلیل این دستور، که حتی در نگاه کردن به طور یکسان به مردم توجه شود، آن است که زورمندان به ظلم و ستم والی امیدوار و ناتوانان از عدالت وی ناامید نشوند.
در حدیث دیگری امام علی علیه السلام به قاضی شریح فرمود: "ثُمَّ وَآسِ بین المُسْلِمِینَ بِوَجْهِکَ وَ مَنْطِقِکَ وَ مَجْلِسِکَ، حَتَّی لَایَطْمَعَ قَرِیبُکَ فِی حَیْفِیکَ، وَ لَایَیْاسَ عَدُوُّکَ مِنْ عَدَلِکَ: میان مردمان در نگاه کردن و سخن گفتن و جایگاه نشستن ات برابری را پاس دار، تا نزدیکانت به ستم جانبداری تو از خود طمع نبندند، و دشمنانت از عدالتت نومید نشوند." (کلینی، 1407ق:ج7، 413)
طبق این حدیث نه تنها برابری در نگاه کردن به مردم، بلکه رعایت مساوات در گفتار و جایگاه نشستن نیز مصداقی از اجرای عدالت محسوب می گردد.
4-2-2. مبارزه با تبعیض
عدالت اقتضا می کند که زمینه مساوی برای همگان فراهم شود و هر کس به میزان بروز استعداد خود بتواند از امکانات متناسب با استعداد و تلاش خویش بهره مندشود و استحقاق های هر کدام، آن گونه که هستند به طور مساوی رعایت شود و به هر کس نمره و امتیاز در خور وی بدون هیچ تبعیضی داده شود.
از آن جایی که همه مردم در برابر قانون برابر و یکسان هستند، تبعیض در جایی که همه دارای حقوق مساوی "حق حیات -حق معاش- حق بهره مندی از بیت المال" هستند نارواست، امام علی علیه السلام در این زمینه به کارگزارانش سفارش می کند: "اِیَّاکَ وَ اَلاِسْتِئْثَارَ بِمَا اَلنَّاسُ فِیهِ اُسْوَهٌ وَ اَلتَّغَابِیَ عَمَّا تُعْنَى بِهِ مِمَّا قَدْ وَضَحَ لِلْعُیُونِ فَاِنَّهُ مَاْخُوذٌ مِنْکَ: از امتیاز خواهى براى خود در آن چه مردم در آن مساوى هستند بپرهیز، واز تغافل از آن چه مربوط به تواست و براى همه روشن است‏ برحذر باش، چرا که‏ به هر حال نسبت ‏به آن در برابر مردم مسئولى." (نهج البلاغه، نامه 53، ص444)
امام در این بخش از نامه مالک اشتر را از اختصاص دادن چیزی که لازم است همه مردم در آن حق برابری داشته باشند، از اموال مسلمانان به خویشتن برحذر داشته است.
در حقیقت مردمان در جامعه اسلامى با یک دیگر برابرند، چنان که امام صادق علیه السلام مى‏فرماید: "النّاس سواءکاسنان المشط؛ مردم همانند دندانه‏هاى شانه با یک دیگر برابرند" (مجلسی، 1403ق:ج75، 251) پس در این حالت روا نیست که بین آن ها تبعیضی صورت گیرد.
امام علیه السلام در قسمتی از نامه 53 نهج البلاغه راجع به اجرای حق و عدم تبعیض در اجرای آن، میان مردم چه خویشاوند و چه بیگانه می فرماید: "اَلْزِمِ اَلْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ اَلْقَرِیبِ وَ اَلْبَعِیدِ وَ کُنْ فِی ذَلِکَ صَابِراً مُحْتَسِباً وَاقِعاً ذَلِکَ مِنْ قَرَابَتِکَ وَ خَاصَّتِکَ حَیْثُ وَقَعَ وَ اِبْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا یَثْقُلُ عَلَیْکَ مِنْهُ فَاِنَّ مَغَبَّهَ ذَلِکَ مَحْمُودَهٌ: حق را درباره آن ها که صاحب حق اند رعایت کن؛ چه از نزدیکان تو باشد یا غیر آن ها و در این باره شکیبا باش و به حساب خدا بگذار (و پاداش آن را از او بخواه) هر چند این کار موجب فشار به خویشاوندان و یاران نزدیک تو شود سنگینی این کار را بپذیر، زیرا سرانجامش پسندیده است." (نهج البلاغه، نامه53، ص441)
امام علیه السلام در این عبارت از مالک اشتر می خواهد که حق را درباره همه افرادىکه سزاوار آنند، چه دور و چه نزدیک اجرا کند و اگر در اثر اجراى حق، احتمالا به خویشاوندان و نزدیکانش مرارت و تلخى برسد، او به خاطر دستاوردى که باعث قرب به خدا و تنها براى رضاى اوست، بردبار و شکیبا باشد، هر چند که از اجراى حق به خویشان و نزدیکانش، به اقتضاى شریعت، برسد آن چه باید برسد. نتیجه این اجراى حق را با همه سنگینى که براى او در مورد نزدیکان خود دارد در نظر بگیرد. گویا وى با اجراى حق، سرانجام از آسیب دنیا و عذاب آخرت ایمن مى‏گردد. و به این کار او را چنین تشویق کرده است: زیرا پیامد آن اجراى حق پسندیده است، یعنى همان عافیت و ایمنى و بالاخرهسعادت جاوید، که خوش و پسندیده است. (بحرانی، 1362ش:ج5، 180)
امام در بخش دیگری از نامه اش به مالک اشتر به این نکته اشاره می فرماید که عدالت بدون مجری عادل ممکن نیست و کارگزاران را از تبعیض و بخشیدن مال به خویشاوندان شان منع می کند و این چنین می فرماید:"ثُمَّ اِنَّ لِلْوَالِی خَاصَّهً وَ بِطَانَهً فِیهِمُ اسْتِئْثَارٌ وَ تَطَاوُلٌ وَ قِلَّهُ اِنْصَافٍ فِی مُعَامَلَهٍ فَاحْسِمْ مَادَّهَ اُولَئِکَ بِقَطْعِ اَسْبَابِ تِلْکَ الْاَحْوَالِ وَ لَا تُقْطِعَنَ‏ لِاَحَدٍ مِنْ حَاشِیَتِکَ وَ حَامَّتِکَ‏ قَطِیعَه:و بدان، که والى را خویشاوندان و نزدیکان است و در ایشان خوى برترى‏جویى ‏و گردن کشى است و در معامله ‏با مردم رعایت انصاف نکنند. ریشه ایشان را با قطع‏ موجبات آن صفات قطع کن. به هیچ یک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینى را به‏اقطاع مده." (نهج البلاغه، نامه53، ص441)
پرهیز از تبعیض و مبارزه با آن مصداقی از عدالت است و هر گونه تبعیض و بخشش نا به جا در جامعه را ستم محسوب می شود، چنان چه امام علی علیه السلام می فرماید: "جُودُ الْوُلَاهِ بِفَیْ‏ءِ الْمُسْلِمِینَ جَوْرٌ وَ خَتَر: بخشش (نا به جای) حکم رانان از اموال عمومی مسلمانان، ستم و خیانت است."(تمیمی آمدی، 1410ق:33)
منظور از فیء اموالی است که در جهاد به دست مسلمانان می آید.
5-2-2. مبارزه با فساد اقتصادی
از دیگر مصادیق عدالت مبارزه با فساد اقتصادی می باشد، و رعایت نکردن عدالت در امور اقتصادی و مبادلات تجاری زمینه فساد و تباهی جامعه را به وجود می آورد، چنان چه قرآن کریم در این رابطه می فرماید: "وَ یا قَوْمِ اَوْفُوا الْمِکْیالَ وَ الْمِیزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ اَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْاَرْضِ مُفْسِدِینَ (هود/85): و اى قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء (و اجناس) مردم، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید!"
جمله "لاتَعْثَوْا" به معنى فساد نکنید است،‏ یعنی فساد از طریق کم فروشى، فساد از طریق غصب حقوق مردم و تجاوز به حق دیگران، فساد به خاطر برهم زدن میزان ها و مقیاس هاى اجتماعى، فساد از طریق عیب گذاشتن بر اموال واشخاص، و بالآخره فساد به خاطر تجاوز به حریم حیثیت و آبرو و ناموس و جان مردم!. (مکارم شیرازی، 1374ش: ج‏9، 203)

افرادی که فعالیت اقتصادی دارند، عبارتند از: بازرگانان، صنعت گران ساکن و مسافر در شهرها، و صاحبان سرمایه. و با توجه به این که در بین این گروه از مردم، رنج سفر و خوف از بین رفتن سرمایه در فعالیت اقتصادی وجود دارد، لازم است که حکومت اسلامی به نظارت تنها بسنده نکند؛ بلکه گاهی هم دخالت لازم است. چرا که برخی از فعالان اقتصادی از امکانات خود سوء استفاده می کنند. امام در این باره می فرماید: "وَ اعْلَمْ مَعَ ذَلِکَ اَنَّ فِی کَثِیرٍ مِنْهُمْ ضِیقاً فَاحِشاً وَ شُحّاً قَبِیحاً وَ احْتِکَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَکُّماً فِی الْبِیَاعَاتِ وَ ذَلِکَ بَابُ مَضَرَّهٍ لِلْعَامَّهِ وَ عَیْبٌ عَلَى الْوُلَاهِ فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِکَارِ: بدان که در میان بازرگانان کسانی هستند که تنگنظر و بد معامله و بخیل هستند و به دنبال احتکار به خاطر سود هستند و کالا را به هر قیمتی که بخواهند، می فروشند و این سودجویی گران فروشانه، زیانی برای همگان است و عیب بر حاکمان. پس، از احتکار جلوگیری کن." (نهج البلاغه، نامه53، ص487)
امام علیه السلام، یکی از عوامل برهم خوردن عدالت اقتصادی را "گران فروشی و احتکار" به حساب می آورد و آن دو را، خلاف عدالت می داند و به کارگزارانش توصیه می کند با آن دو مبارزه کنند.
احتکار، یکی از عوامل بر هم زننده عدالت است؛ یعنی این که قوت مردم نگه داری شود، در حالی که مردم به آن نیازمند باشند. امام علیه السلام با این عامل مهم، مبارزه می نمود و می فرمود: "فَامْنَعْ مِنَ الِاحْتِکَارِ فَاِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص مَنَعَ مِنْهُ، فَمَنْ قَارَفَ‏ حُکْرَهً بَعْدَ نَهْیِکَ اِیَّاهُ فَنَکِّلْ بِهِ: مردم را از احتکار منع کن که رسول خدا مردم را از آن منع می کرد و هرکس بعد از منع تو احتکار کند، او را کیفر ده." (نهج البلاغه، نامه53، ص438)
احتکار به معنای گردآوری احتیاجات مردم و ذخیره کردن و به انتظار گرانی نشستن و منافع کلان بردن است و در اصل از ریشه حَکْر (بر وزن مکر) به معنای ظلم و ستم و بدرفتاری گرفته شده و از آن جایی که احتکار طعام از روشن ترین مصداق های ظلم و بدرفتاری است این واژه بر آن اطلاق شده است. (مکارم شیرازی، 1387ش، ج11، 53)
احتکار عاملی است که سبب محرومیت، زیان رساندن به مردم و بد جلوه دادن فرمانروایان می گردد، چنان چه امام علی علیه السلام می فرماید: "اِحْتِکَاراً لِلْمَنَافِعِ وَ تَحَکُّماً فِی اَلْبِیَاعَاتِ وَ ذَلِکَ بَابُ مَضَرَّهٍ لِلْعَامَّهِ وَ عَیْبٌ عَلَى اَلْوُلاَهِ: احتکار برای گران فروشی و از پیش خود نرخ گذاری درباره اجناس مورد فروش سبب زیان رساندن به مردم و بد جلوه دادن فرمانروایان است." (نهج البلاغه، نامه53، ص438)
و در حدیث دیگری می فرماید: "الِاحْتِکَارُ دَاعِیَهُ الْحِرْمَان‏: احتکار عامل محرومیّت است." (تمیمی آمدی، 1410ق: 27)
نرخ گذارى درباره اجناس، یعنى فروش اجناس به نرخ دلخواه خود بدون پایبندى به اصول شرع و یا عرف مردم،که نوعی از فساد اقتصادی است و موجب انحراف از مرز عدالت به سمت ظلم و جور می شود. با جلوگیری از این موارد و مبارزه با آن می توان عدل و قسط را در زمینه اقتصاد به اجرا درآورد.
از دیگر اموری که منجر به فساد اقتصادی در جامعه می گردد مسئله ربا می باشد که خداوند برای ایجاد و تحقق عدالت در زمینه اقتصاد هر گونه نظام اقتصاد ربوی را نفی می کند و به بسط و گسترش نظام اقتصادی عادلانه و سالم توجه می دهد، چنان چه می فرماید: "یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِیَ مِنَ الرِّبا اِنْ کُنْتُمْ مُوْمِنِین‏‏(بقره/ 278): اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و آن چه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها کنید اگر ایمان دارید!"
رباخوارى تعادل اقتصادى را درجامعه‏ها به هم مى‏زند و ثروت ها را در یک قطب اجتماع جمع مى‏کند زیرا جمعى بر اثر آن فقط سود مى‏برند و زیان هاى اقتصادى همه متوجه جمعى دیگر مى‏گردد و اگر مى‏شنویم فاصله میان کشورهاى ثروت مند و فقیر جهان روز به روز بیشتر مى‏گردد یک عامل آن همین است و به دنبال آن بروز جنگ هاى خونین است. (مکارم شیرازی، 1374ش: ج2، 379)
از نظر علامه طباطبایی منظور از "ربا" "تبدیل المثل بالمثل و زیاده کاعطاء عشره الى اجل، او اعطاء سلعه بعشره الى اجل و اخذ اثنتی عشره عند حلول الاجل و مااشبه ذلک" می باشد، یعنی تبدیل جنسى است به مثل همان جنس با مقدارى زیادتر، مثلا فروختن ده من گندم به مدت پنج ماه به مبلغ دوازده من گندم، و نظیر این ها. (طباطبایی، 1417ق: ج2، 429)
ربا از بزرگترین اسباب هلاکت و تباهى فرد و اجتماع است، چنان چه امام علی علیه السلام می فرماید: "اذا اراد اللَّه بقریه هلاکا، ظهر فیهم الرّبا: چون خدا هلاک (مردم) آبادیى را بخواهد، در میان ایشان رباخوارى رایج مى‏شود." (طبرسی، 1372ش: ج2، 671)
همان گونه که عدم اجرای عدالت و ترویج ظلم و ستم منجر به هلاکت و نابودی یک ملت می گردد، مبارزه با این فساد که مصداقی از رعایت عدالت اجتماعی می باشد، باعث دوام و ماندگاری آن ملت می شود.
از نظر امام علی علیه السلام نه تنها رباخوار بلکه همه افرادی که به نوعی با این مفسده در ارتباط می باشند ملعون هستند، چنان چه می فرماید: "لعن رسول اللَّه "ص" فی الرّبا خمسه: آکله، و موکّله، و شاهدیه، و کاتبه: پیامبر خدا، در مورد ربا، پنج نفر را لعنت کرد: خورنده و موکّل و دو گواه و نویسنده آن." (شیخ حر عاملی،1409ق: ج18، 127)
مبارزه با این مفاسد اقتصادی (احتکار و ربا) مصداقی از رعایت عدالت در سطح جامعه می باشد که نتیجه آن از بین رفتن تکاثر و فقر در جامعه، ایجاد توازن اقتصادی در همه طبقات و جلوگیری از هلاکت و نابودی جامعه می باشد.
6-2-2. بازگرداندن حقوق غصب شده
وقتی که عدالت رعایت نشود، عده ای به تصاحب اموال عمومی جامعه می پردازند. امام علی علیه السلام یکی از علل پذیرش حکومت را "بازگرداندن حقوق غصب شده" بیان می دارد و می فرماید: "وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ الْاِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَانَّ فِی الْعَدْلِ سَعَهً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ اَضْیَق: به خدا قسم! (بیت المال غارت شده را) اگر بیابم که به وسیله ی آن زنان به ازدواج در آمده (مهریه ی زنان شده) و کنیزکان خریداری شده، آن را به صاحبانش باز می گردانم. برای این که در عدالت، گشایش و رفاه برای عموم است." (نهج البلاغه، خطبه15، ص57)
امام علیه السلام در نخستین جمله های این کلام، تصمیم قاطع خود را برای بازگرداندن اموالی که به ظلم از بیت المال گرفته شده است بیان می دارد تا آن جا که اگر این اموال را در موارد حسّاس و خاصّی که مربوط به زندگی خانوادگی افراد است صرف شده باشد، باز هم باید به بیت المال برگردد تا مردم بدانند آن چه قبلاً عمل شده قانون اسلام نبوده و الگو و سرمشقی برای آیندگان نگردد!
در این عبارت، حضرت علیه السلام با قسم به خداوند تاکید می کند که زمین هایی را که عثمان به اقوامش بخشیده است باز خواهد گرداند. سپس در ذیل این سخن، این تصمیم قاطع را با منطق و دلیل همراه می سازد و می فرماید: این مصداق روشن عدالت است که مایه شکوفایی جامعه و رضایت عموم مردم و خاموش شدن آتش فتنه هاست. (مکارم شیرازی، 1378ش: ج1، 501)
در حدیث دیگری امام علی علیه السلام بازگرداندن حقوق غصب و یا پایمال شده را بهترین نوع از عدالت می داند و می فرماید: "لا عَدلَ اَفضَلُ مِن رَدِّ المَظالِمِ: هیچ عدالتى بهتر از بازگرداندن حقوق پایمال شده نیست." (تمیمی آمدی، 1410ق:ج6، 415)
7-2-2. نظارت بر فعالیت های اقتصادی
نظارت بر فعالیت های اقتصادی، مصداقی از رعایت عدالت اقتصادی می باشد چنان که یکی از برنامه های امام علی علیه السلام این بود که هر روز به بازارهای کوفه سرکشی می نمود و به بازاریان می فرمود: "یَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ اتَّقُوا اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَدِّمُوا الاسْتِخَارَهَ، وَ تَبَرَّکُوا بِالسُّهُولَهِ وَ اقْتَرِبُوا مِنَ الْمُبْتَاعِینَ‏ … وَ تَجَافَوْا عَنِ الظُّلْمِ وَ اَنْصِفُوا الْمَظْلُومِینَ‏ وَ لَا تَقْرَبُوا الرِّبَا وَ اَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمِیزَانَ وَ لَا تَبْخَسُوا النَّاسَ اَشْیاءَهُمْ وَ لَا تَعْثَوْا فِی الْاَرْضِ مُفْسِدِینَ:ای گروه بازرگان! از خدا بترسید، پیشاپیش از خدا طلب خیر کنید و با آسان گرفتن بر مشتریان از خداوند برکت بخواهید… و از ستم دست بکشید و با مظلومان به انصاف برخورد کنید و به ربا نزدیک نشوید و کم فروشی نکنید و حقوق مردم را کم ندهید و در زمین به فساد سر بر ندارید." (کلینی، 1407ق: ج‏5، 151)
امام با حضور در بازار، از نزدیک با نحوه فعالیت اقتصادی مردم آگاهی می یافت و فعالیت های نادرست اقتصادی را منع می کرد، حتی به مردم راه صحیح فعالیت اقتصادی و آداب و قوانین آن را، آموزش می داد.
8-2-2. توجه به یتیمان و عدم تصرف اموال آنان
از دیگر مصادیق اجرای عدل و داد توجه به یتیمان می باشد. در هر زمان باید به فکر این افراد بود تا مبادا در زندگی دچار سختی و گرفتاری شوند که این امر موجب فساد و تباهی آنان می گردد، چنان چه امام علی علیه السلام در نامه ای به امام حسن و حسین علیهما السلام می فرماید: "اللَّهَ‏ اللَّهَ‏ فِی‏ الْاَیْتَامِ‏ فَلَا تُغِبُّوا اَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُم‏؛ از خدا بترسید از خدا بترسید در باره یتیمان، پس براى دهان هایشان نوبت قرار ندهید (گاه سیر و گاه گرسنه‏شان مگذارید) و در نزد شما (بر اثر گرسنگى و برهنگى و بى‏سرپرستى) فاسد و تباه نشوند." (نهج البلاغه، نامه47، ص421)
در این نامه امام علی علیه السلام، امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را در باره یتیمان از خداوند ترسانده و از گرسنه نگه داشتن آنان نهى کرده است. و این مطلب را با تعبیر: "اغباب افواههم"، یعنى به نوبت نگهدارى دهان هایشان، در کنایه بیان کرده است، زیرا در چنین حالتى احتمال گرسنه ماندن آن هاست. (بحرانی، 1362ش: ج5، 122)
در هر جامعه ای هدف اصلی رهبران و زمامداران باید اقامه عدل و قسط در آن و رسیدگی به امور مردم باشد، در این جوامع افرادی مانند یتیمان وجود دارند که برای تامین مخارج زندگی خود محتاج و نیازمند می باشند و عزت نفس شان به آنان اجازه نمی دهد که دست نیاز به سوی هر کسی دراز کنند، به همین دلیل نیازمند توجّه خاص زمامدار جامعه هستند، تا احوال آنان را مورد بررسی قرار دهد و گره ای از مشکلات آنان بگشاید. امام علی علیه السلام در این رابطه به مالک اشتر می فرماید: "وَتَعَهَّدْ اَهْلَ الْیُتْمِ وَذَوِی الرِّقَّهِ فِی السِّنِّمِمَّنْ لاَ حِیلَهَ لَهُ، وَلاَ یَنْصِبُ لِلْمَسْاَلَهِ نَفْسَهُ، وَذلِکَ عَلَى الْوُلاَهِ ثَقِیلٌ: درباره یتیمان و پیران از کارافتاده که هیچ ‏راه چاره‏اى ندارند و نمى‏توانند دست نیاز خود را به سوى مردم دراز کنند، بررسى کن، البته این کار بر زمامداران سنگین است!" (نهج البلاغه، نامه53، ص439)
قرآن کریم نیز همواره انسان ها را از رنجادن ایتام و عدم توجه به آن ها نهی می نماید و به آن ها سفارش می کند که در رفتارشان با یتیمان عدالت را رعایت کنند: "وَ یَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِیهِنَّ وَ ما یُتْلى‏ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ فِی یَتامَى النِّساءِ اللاَّتِی لا تُوْتُونَهُنَّ ما کُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ اَنْ تَنْکِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ اَنْ تَقُومُوا لِلْیَتامى‏ بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَاِنَّ اللَّهَ کانَ بِهِ عَلِیماً (نساء/127): از تو درباره حکم زنان سوال مى‏کنند بگو: "خداوند درباره آنان به شما پاسخ مى دهد: آن چه در قرآن درباره زنان یتیمى که حقوق شان را به آن ها نمى‏دهید، و مى‏خواهید با آن ها ازدواج کنید، و نیز آن چه درباره کودکان صغیر و ناتوان براى شما بیانشده است، (قسمتى از سفارش هاى خداوند در این زمینه مى‏باشد و نیز به شما سفارش مى‏کند که) با یتیمان به عدالت رفتار کنید! و آن چه از نیکی ها انجام مى‏دهید خداوند از آن آگاه است (و به شما پاداش شایسته مى‏دهد)."
علاوه بر این قرآن کریم تصرف در مال یتیم را جایز نمی داند و نوعی بی عدالتی محسوب می نماید مگر برای اصلاح، و دست زدن به مال یتیم و یا خوردن آن را نفی می کند. ولی اگر دست زدن به مال یتیم برای اصلاح باشد مانعی ندارد. چنان چه می فرماید: "وَلَا تَقرَبُوا مَالَ الیَتِیم ِ اِلا بِالتِی هِیَ اَحسَنُ حَتی یَبلُغَ اَشُدَه… (انعام/ 152): هیچ گاه جز به قصد اصلاح نزدیک مال یتیمان نشوید، تا هنگامی که به حد بلوغ رسند…"
9-2-2. ظلم نکردن به مردم
عدل وداد با ظلم تناقض و تضاد دارد و اگر عدالت اجرا گردد ظلمی در حق کسی صورت نمی گیرد پس می توان گفت ظلم نکردن به مردم مصداقی از عدالت است چنان که امیرالمومنین علیه السلامکه رفتار و گفتارش آمیخته با عدالت بود، همواره فرمانده های خویش را به عدم ظلم راهنمایی می نمود و در بیانی به استاندارفارس می فرماید: "اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَیفَ فَاِنَّالْعَسْفَ یعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَیفَ یدْعُو اِلَى السَّیف: عدالت را به کار گیر و از ظلم وبى عدالتى بر حذر باش که بى انصافى کردن با مردم آنان را آواره مى کند و بى عدالتى به قیام مسلحانه وا مى دارد." (نهج البلاغه، حکمت476، ص559)
امام علی علیه السلام اجرای عدالت در نظام اجتماعی و سیاسی را ابتدا و در مرحله نخست از خود و سپس از هسته مرکزی حکومت و یاران نزدیکش شروع نمود، ایشان در نامه خود به مالک اشتر سفارش می کند: "اَنْصِفِ اَللَّهَوَ اَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ وَ مِنْ خَاصَّهِ اَهْلِکَ وَ مَنْ لَکَ [هَوًى فِیهِ‏] فِیهِ هَوًى‏ مِنْ رَعِیَّتِکَ فَاِنَّکَ اِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ کَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ‏ دُونَ‏ عِبَادِهِ‏: و درباره خواص خویشاوندانت و از افراد رعیت، هر کس را که دوستش می داری، انصاف را رعایت نمای که اگر چنین نکنی، ستم کرده ای و هر که بر بندگان خدا ستم کند، افزون بر بندگان، خدا نیز دشمن او خواهد بود." (نهج البلاغه، نامه53، ص428)
در این عبارت امام علیه السلام مالک اشتر را به انصاف با خدا و مردم، نسبت به خود و رعایایى که طرفدار اوست امر کرده است. منظور از انصاف با خدا عمل به اوامر و خوددارى از منهیّات او، در برابر نعمت هاى خداست. و انصاف با مردم، به عدالت رفتار کردن میان مردم و دادن حقوق آن ها می باشد. و در ادامه به وی گوشزد می کند، در صورتی که عدالت را در حق مردم اجرا نکند به آن ها ظلم و ستم روا داشته است. حال اگر حاکم یا زمامداری به مردم ستم نکند، توانسته عدالت را اجرا کند و حقوق مردم را رعایت نماید. خود امام علیه السلام نیز همواره در دوران زندگی خود تلاش می کرد که عدالت را در حق همه مردم اجرا نماید و به احدی ظلم نکند، حتی حاضر بود که سخت ترین شرایط زندگی را برای خود به وجود بیاورد؛ امّا خدا را در حالی که به یکی از بندگان او ظلم کرده است ملاقات نکند، چنان چه می فرماید: "وَ اللَّهِ لَاَنْ اَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدَانِ‏ مُسَهَّداً اَوْ اُجَرَّ فِی الْاَغْلَالِ مُصَفَّداً اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ اَنْ اَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ظَالِماً لِبَعْضِ الْعِبَادِ وَ غَاصِباً لِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْحُطَامِ: اگر من را با بدن برهنه روی خارها بیندازند، یا به زنجیرهای گران، دست و پای منرا ببندند و روی زمین بکشانند، این شکنجه جسمانی برای من قابل قبول تر و محبوب تر است از این که خدا را درحالیملاقات کنم که به یک نفر ظلم کرده ام، یا مال دنیا را برای خود جمع کرده ام." (نهج البلاغه، خطبه224، ص346)
در این عبارت امام علی علیه السلام کمال نارضایتی و بیزاری خود را نسبت به ظلم و ستم بیان می کند و عذاب در دنیا را بر خود از ظلم و ستمی که به انسان ها روا دارد آسان تر می داند.
10-2-2. توجه به نیازمندان
امام علی علیه السلام در فرمان به زمامداران بیشترین تاکید را درباره ی قشر نیازمند جامعه فرموده است که درباره هیچ یک از گروه هایی که دست اندرکار تولید و سود دهی و امنیت جامعه هستند نفرموده است.
ایشان در این باره می فرماید: "اِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی اَمْوَالِ الْاَغْنِیاءِ اَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَاجَاعَ فَقِیرٌ اِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِی وَ اللَّهُ تَعَالَى جَدُّهُ سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِک: خداوند سبحان، غذا [و نیاز] فقیران را در اموال ثروتمندان معین کرده است. پس هیچ فقیری گرسنه نیست؛ مگر آن که ثروتمندی از آن استفاده کرده باشد، و خداوند متعال در این باره از آن ها خواهدپرسید. "(نهج البلاغه، حکمت328، ص533)
بدیهى است که گرسنگى فقیر، بدان جهت است که توانگر جلو روزى و یا آن چه را که وسیله روزى اوست بازگرفته است. به همین دلیل حضرت علیه السلام در این روایت ذهن ها را به این امر معطوف می نماید که اگر ثروتمندان و توانگران جامعه به نیازمندان توجهی نداشته باشند، عدالت را در حق آنان به جا نیاورده اند و اگر به علت مال اندوزی بیشتر سدّی در برابر روزی آنان ایجاد کنند و یا حق آنان را از اموال خود پرداخت نکنند، خداوند این افراد را مورد بازخواست قرار می دهد.
امام ‏علی علیه‏السلام در این رابطه، درنامه ای به "قثم بن عباس" فرماندار خود در مکهچنین نوشت: "وَ انْظُرْ اِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ اِلَى مَنْ قِبَلَکَ مِنْ ذِی الْعِیالِ وَ الْمَجَاعَهِ مُصِیباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَهِ وَ الْخَلَّات: نظری افکن به مال الله که نزد تو جمع شده است. و آن را به مصرف عیالمندان و گرسنگان اطرافت برسان؛ به طوری که به دست فقرا ونیامندان برسد. " (نهج البلاغه، نامه67، ص457)
امام علیه السلام در این سخن از فرماندار خویش می خواهد که در مصرف بیت المال اولویت ها را در نظر بگیرد و ابتدا به رفع حوائج فقرا و نیازمندان بپردازد.
آن حضرت در قسمت های مختلف نامه 53 نهج البلاغه از مالک اشتر می خواهد که عدالت را در میان مردم اجرا نماید، و در بخشی از این نامه توجه مالک اشتر را به مستندان و نیازمندان جلب می نماید و در این رابطه به وی می فرماید:"اللَّهَ اللَّهَ فِی الطَّبَقَهِ السُّفْلَى مِنَ الَّذِینَ لَا حِیلَهَ لَهُمْ مِنَ الْمَسَاکِینِ وَ الْمُحْتَاجِینَ وَ اَهْلِ الْبُوْسِ وَ الْزَمْنَ: پس تو را به خدا! تو را به خدا، درباره طبقه پایین مردم، آنان که راه چاره ندارند و از درویشان و نیازمندان و بینوایان و از کارافتادگان. " (نهج البلاغه، نامه53، ص438)
نیازمندان و فقرا در هر جامعه ای نیازمند توجه سایر اقشار مرفّه جامعه، به ویژه حکّام و زمامداران می باشند. توجه به این افراد مصداقی از اجرای عدالت در سطح جامعه می باشد که باعث می شود تا آنان به حقوق خود دست یابند و حقی از آنان پایمال نگردد.

11-2-2. یاری مظلومان
کمک و یاری رساندن به مظلومان از دیگر مصادیقعدالت است، چنان چه امام علی علیه السلام می فرماید: "اَحْسَنُ‏ الْعَدْلِ‏ نُصْرَهُ الْمَظْلُوم‏: برترین عدالت یاری مظلومان است." (تمیمی آمدی،1410ق:192)
حضرت علیه السلام در نامه 47 نهج البلاغه نیز در این زمینه می فرماید: "وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً: و ستمگر را دشمن و ستمدیده را یار و مدد کار باشید."
این توصیه تاکیدی است بر طرفداری از حق، چه حقی بالاتر از این که انسان مظلومی در برابر ظالم یاری شود تا به حقش برسد و ظالم از ظلمش دست بردارد.
یاری انسان ستمدیدهاز لوازم گفتن حرف حقّ و عمل کردن به خاطر حق است، زیرا کسى که طرفدار عدالت راستین است ناگزیر باید از ستمگر متمایل به سمت ظلم و جور دورى کند، و با او بستیزد تا این که او را به راه فضیلت عدالت بازگرداند، پس در این صورت یار و یاور ستمدیده خواهد بود. (بحرانی، 1362ش: ج5،121) و یاری ستمدیده که خود مصداقی از عدالت است، زمینه های اجرای عدالت را در این اشخاص تقویت می نماید و آنان را در دشمنی با ظالمان مصمّم تر می نماید.
12-2-2. مراعات حقوق ضعیفان
رعایت حقوق ضعیفان و کسانی که اهل پارتی و قدرت و زر و زور نیستند مصداقی از عدالت است؛ زیرا افراد ضعیف همواره حقوقشان پایمال می شود و این درحالی است که صاحبان زر و زور و اشراف و قدرتمند حتی فراتر از حقوق خویش دریافت می کنند و به جای مجازات و تنبیه حتی با عدم اجرای قوانین و حدود تشویق می شوند. از این روست که مراعات حقوق ضعیفان افزون بر دولت بر عموم مردم فرض و واجب شده است.
امام علی علیه السلام در این زمینه می فرماید: "الذَّلِیلُ عِنْدِی عَزِیزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ وَ الْقَوِیُّ عِنْدِی ضَعِیفٌ‏ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْه‏: ذلیل در نزد من عزیز و قوی است تا حق را برایش بستانم و قوی در نزدم ضعیف است تا حق را از او بگیرم." (نهج البلاغه، خطبه37، ص81)
منظور از عزیز و گرامى بودن افراد ذلیل در نزد حضرت علیه السلام، توجّه کردن به حال آنان و همّت گماشتن به احقاق حقّ آن هاست. (بحرانی، 1362ش:ج2، 95)
همین مساله نسبت به فقیران و بینوایان نیز که از ضعف و سستی اقتصادی رنج می برند مورد تاکید قرار گرفته است و خداوند در آیه 135 سوره مبارکه نساء توجه به حقوق بینوایان و فقیران را خواستار می شود و می فرماید: "یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ اَنْفُسِکُمْ اَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْاَقْرَبِینَ اِنْ یَکُنْ غَنِیًّا اَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ اَوْلى‏ بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى‏ اَنْ تَعْدِلُوا وَ اِنْ تَلْوُوا اَوْ تُعْرِضُوا فَاِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، (در همه امورتان) به کمال و دوام قیام‏کننده به عدل و گواهى‏دهنده براى خدا باشید هر چند به زیان خودتان یا پدر و مادر یا نزدیکانتان باشد، اگر (هر یک از طرفین دعوا) توانگر یا فقیر باشد (شما به لحاظ حال آن ها بر خلاف واقع گواهى ندهید، زیرا) خداوند به (رعایت حال) آنها سزاوارتر است، پس پیروى از هواى نفس نکنید تا از حق عدول نمایید. و اگر زبان (به سوى باطل) پیچید یا (از گواهى) روى برتابید همانا خداوند همواره به آن چه عمل مى‏کنید آگاه است."
خداوند در این آیه به نمونه ای از عوامل انحراف از اصل عدالت اشاره کرده و‏ می فرماید: نه ملاحظه ثروت ثروتمندان باید مانع شهادت به حق گردد و نه عواطف ناشى ازملاحظه فقر فقیران، زیرا اگر آن کس که شهادت به حق به زیان او تمام می شود، ثروتمند یا فقیر باشد، خداوند نسبت به حال آن ها آگاه تر است، نه صاحبان زر و زور می توانند دربرابر حمایت پروردگار، زیانى به شاهدان برحق برسانند، و نه فقیر با اجراى"عدالت" گرسنه مى‏ماند. (مکارم شیرازی،1374ش: ج4، 163)
در واقع توجه به نیازمندان و اجرای عدالت در رفتار با این افراد، هر چند به زیان نیازمندان و ضعیفان باشد، حق آن ها ضایع نمی شود و به حقوق خود دست می یابند.
13-2-2. اصلاح نظام سیاسی
جامعه زمانی اصلاح می شود که روابط سیاسی جامعه معتدل شود؛ یعنی رابطه دستگاه حاکم با مردم، رابطه ای عادلانه و قانونی باشد و هیچ کدام از محدوده اختیارات و وظایف خود تجاوز نکنند. از این رو می توان اصلاح نظام سیاسی و نجات آن از کجی و کاستی را مصداق عدالت دانست: چنان که امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: "فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّهُ اِلاَّ بِصَلاَحِ الْوُلاَهِ، وَلاَ تَصْلُحُ الْوُلاَهُ اِلاَّ بِاسْتِقَامَهِ الرَّعِیَّهِ. فَاِذا اَدَّتِ الرَّعِیَّهُ اِلَى الْوَالِی حَقَّهُ، وَاَدَّى الْوَالِی اِلَیْهَا حَقَّهَا، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ، وَقَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّینِ، وَاعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ: حال رعیّت نیکو نگردد جز آن گاه که والیان درست رفتار باشند؛ و والیان درست رفتار نشوند جز آن گاه که رعیّت استوار باشند. پس چون رعیت حقّ والی را بگذارد و والی حقّ رعیّت را به جای آرد حق میان آنان بزرگ مقدار شود و راه های دین پدیدار و نشانه های عدالت بر جا و سنت چنان که باید اجرا گردد." (نهج البلاغه، خطبه216، ص333)
امام علی علیه السلام اصلاح نظام سیاسی را نشانه همه اصلاحات فرهنگی، اجتماعی و … و فساد در نظام سیاسی را زمینه فساد در همه زمینه ها می داند و در این بیان، رابطه سیاسی ارتباطی دو سویه است که حکومت و قدرت در آن، برتری و والامنشی نیست، بلکه صاحبان قدرت در برابر مردم مسئولند و مردم نیز در این رابطه باید حقوق سردمداران که در واقع امانتداران آنان هستند را مراعات کنند. (شریفی، 1390ش: 116)
حضرت علیه السلام در خطبه 131 نهج البلاغه هدف خود را از به دست گرفتن حکومت، اصلاح جامعه و نظام سیاسی بیان می کند و می فرماید: "اَللَّهُمَّ اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنَّهُ لَمْ یَکُنِ اَلَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لاَ اِلْتِمَاسَ شَیْ‏ءٍ مِنْ فُضُولِ اَلْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنَرِدَ اَلْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ اَلْاِصْلاَحَ فِی بِلاَدِکَ فَیَاْمَنَ اَلْمَظْلُومُونَ: پروردگارا تو می دانى آن چه ما انجام دادیم نه براى این بود که ملک ‏و سلطنتى به دست آوریم، و نه براى این که از متاع پست دنیا چیزى تهیه کنیم، بلکه به خاطراین بود که نشانه‏هاى از بین رفته دینت را باز گردانیم، و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم، تا بندگان ستمدیده‏ات در ایمنى قرار گیرند."
هدف اصلی امام علیه السلام از رهبری جامعه، اقامه عدل و قسط در حکومت خویش می باشد لیکن ایشان در این خطبه هدف خود را اصلاح شهرها و یا نظام سیاسی در حکومتشان معرفی نموده که آن مصداقی از اجرای عدالت می باشد.
همان گونه که قبلاً ذکر شد با توجه به آیه 25 سوره مبارکه حدید هدف اصلی بعثت انبیاء اقامه عدل و قسط در جوامع می باشد، در آیه 88 سوره مبارکه هود نیز، حضرت شعیب به قوم خود می فرماید: "اِنْ اُرِیدُ اِلَّا الْاِصْلاحَ مَااسْتَطَعْت: ‏من جز اصلاح- تا آن جا که توانایى دارم- نمى‏خواهم‏."
در این آیه حضرت شعیب هدف خود را در حکومت اصلاح جامعه و نظام می داند و بیان می کند جز اصلاح نظام سیاسی و جامعه تا سر حد توانایی، قصدی ندارد.
14-2-2. تخفیف در مالیات
تخفیف دادن در مالیات به کسانی که به هر دلیلی توانایی پرداخت آن را به طور کامل ندارند از مهم ترین مصادیق عدالت می باشد که موجب آسایش مردم و آبادانی شهرها می گردد، چنان چه امام علی علیه السلام می فرماید: "فَاِنْ شَکَوْا ثِقَلاً اَوْ عِلَّهً اَوِ اِنْقِطَاعَ شِرْبٍ اَوْ بَالَّهٍ اَوْ اِحَالَهَ اَرْضٍ اِغْتَمَرَهَا غَرَقٌ اَوْ اَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو اَنْ یَصْلُحَ بِهِ اَمْرُهُمْ وَ لاَ یَثْقُلَنَّ عَلَیْکَ شَیْ‏ءٌ خَفَّفْتَ بِهِ اَلْمَئُونَهَ عَنْهُمْ فَاِنَّهُ ذُخْرٌ یَعُودُونَ بِهِ عَلَیْکَ فِی عِمَارَهِ بِلاَدِکَ وَ تَزْیِینِ وِلاَیَتِکَ مَعَاِسْتِجْلاَبِکَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ وَ تَبَجُّحِکَ بِاسْتِفَاضَهِ اَلْعَدْلِ فِیهِمْ مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ اِجْمَامِکَ لَهُمْ وَ اَلثِّقَهَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ وَ رِفْقِکَ بِهِمْ فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ اَلْاُمُورِ مَا اِذَا عَوَّلْتَ فِیهِ عَلَیْهِمْ مِنْ بَعْدُ اِحْتَمَلُوهُ طَیِّبَهً اَنْفُسُهُمْ بِهِ فَاِنَّ اَلْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ: اگر مالیات دهندگان از سنگینى مالیات یا از رسیدن آفت و علّتى و یا از بى‏آبى و کم‏آبى و یا نیامدن باران و یا دگرگونى و تغییر وضع زمین که آن را آب گرفته یا از بى‏آبى خراب شده است، شکوه کردند، به اندازه‏اى که امید به اصلاح کار را در ایشان برانگیزد، از مالیات تخفیف بده، و نباید این تخفیف بر تو گران و سنگین بیاید، زیرا این تخفیف تو نوعى اندوخته است که با آبادانى شهرها و آراستگى وضع حکومت، به تو باز خواهد گشت و نیز ستایش آنان را نسبت به تو برمى‏انگیزد و از انتشار عدل و داد در میان آنان شادمان مى‏شوى و به خاطر آن چه نزد مردم اندوخته‏اى، و اطمینانى که به اجراى عدالت از سوى تو یافته‏اند، و مدارایى که از تو دیده‏اند، مى‏توانى به نیروى سرشار توده‏ها اعتماد کنی چه بسا که پس از نیکى و اعتماد به آن ها کارهایى پیش آید که وقتى به آنان واگذار کنى، با طیب خاطر و علاقه‏مندى و خوشحالى انجام دهند زیرا به مملکتى که آباد است، هر چه بار کنى، مى‏کشد." (نهج البلاغه، نامه53، ص437)
امام علیه السلام در این قسمت از نامه ، مساله مالیات مردم را بررسى کرده و در مواردی که مالیات دهندگان از پرداخت کامل مالیات عاجزند، طورى رفتار می نماید که به نفع و مصلحت آن ها تمام می شود. و سپس به جنبه مصلحت مالیات دهنده اشارهفرموده است که آسایش دیگران میسّر نیست مگر به وسیله مالیات دهندگان.
حضرت در عبارت "فَاِنْ شَکَوْا ثِقَلاً اَوْ عِلَّهً اَوِ اِنْقِطَاعَ شِرْبٍ اَوْ بَالَّهٍ اَوْ اِحَالَهَ اَرْضٍ اِغْتَمَرَهَا غَرَقٌ اَوْ اَجْحَفَ بِهَا عَطَشٌ خَفَّفْتَ عَنْهُمْ بِمَا تَرْجُو اَنْ یَصْلُحَ بِهِ اَمْرُهُمْ وَ لاَ یَثْقُلَنَّ عَلَیْکَ شَیْ‏ءٌ خَفَّفْتَ بِهِ اَلْمَئُونَهَ عَنْهُمْ" به مالک دستور می دهد، در صورتی که مالیات دهندگان از جریان حال خود شکایت داشتند که به دلیل وضعى که زمین شان پیدا کرده مالیات سنگین است، یا آفتى به آن رسیده و … ، در رابطه با این افراد عدالت را رعایت نماید یعنی از مالیات مردم به مقدارى که امید به مصلحت کارشان است، تخفیف دهد و یا حتی اگر به هیچ وجه توان ندارند، آنان را از پرداخت مالیات معاف کند. اگر به این افراد تخفیفی در مالیات شان داده نشود، منجر به از بین رفتن آنان به جهت مکلّف کردن شان به چیزى که در توان آن ها نیست، می گردد. و به دنبال آن، وى را نهى کرده است از این که مبادا این تخفیف دادن مالیات (عدالت) را، گران و سنگین تلقّى کند. و در نهایت امام علیه السلام به این نکته اشاره می نماید که خود والی نیز به خاطر این تخفیف و یا همان اجرای عدالت در رابطه با گرفتن مالیات، خوشحال می شود.

فهرست منابع و مآخذ
قرآن
نهج البلاغه نسخه صبحی صالح، قم: انتشارات هجرت، 1414ق
1. آشوری، داریوش، دانش نامه سیاسی، تهران: نشرمروارید، چ سوم، ۱۳۷۳ش
2. آشوری،محمد، حقوق بشر و مفاهیم مساوات، انصاف و عدالت، تهران: انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه،1383ش
3. ابن ابى‏الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج‏البلاغه، قم: آیه الله مرعشی نجفی، 1404ق
4. ابن بابویه قمی، ابوجعفر محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، محقق: علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413ق
5. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل رسول صلی الله علیه وآله، محقق: علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین قم، جامعه مدرسین، 1403ق
6. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، قم: موسسه آل البیت علیهم السلام، 1385ق
7. ابن فارس قزوینی، ابوالحسن احمد، معجم مقاییس اللغه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1422ق
8. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، بیروت‏: دار صادر، چ سوم، 1414 ق
9. ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویه، قم: جامعه مدرسین، 1412ق
10. احمدی، علی اصغر، عدالت اجتماعی، موانع و دستاوردهای آن، فصلنامه معرفت، سال بیستم، شماره171، اسفند1390
11. افتخاری، اصغر، نسبت عدالت و امنیت در اندیشه سیاسی شیعه، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال چهارم، شماره3، تابستان1388
12. بحرانی، علی بن میثم، شرح نهج البلاغه، بی جا، دفتر نشر الکتاب، 1362ش
13. تقی زاده، محمود، مسائل جامعه شناسی از دیدگاه امام علی(ع)، تهران: هیئت تحریریه بنیاد نهج البلاغه، 1373ش
14. تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، غررالحکم و دررالکلم، محقق و مصحح: سید مهدى‏ رجائى، قم‏: دار الکتاب الاسلامی‏، 1410ه ق
15. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم: موسسه انصاریان، 1381ش
16. جعفرى، محمدتقى، ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چ دوم، 1363ش
17. ـــــــــــــــــ ، حکمت اصول سیاسی اسلام، تهران: بنیاد نهج البلاغه، 1379ش
18. جمال زاده، ناصر، عدالت سیاسی و اجتماعی در سه رهیافت فقهی، فلسفی و جامعه شناسی، مجله دانش سیاسی، شماره8، پاییز و زمستان1387
19. جمشیدی، محمد حسین،نظریه ی عدالت، تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1380ش
20. حائرى، محسن، اندیشه‏هاى اقتصادى در نهج‏البلاغه، تهران: بنیاد نهج‏البلاغه، چدوم، 1386ش
21. حکیمی، محمدرضا وحکیمی، محمد و حکیمی، علی، الحیاه، ترجمه احمد آرام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ اول، 1380ش
22. خلیلی، محمد علی، فرهنگ عربی به فارسی، کتابفروشی و چاپخانه ی علی اکبر علمی، بی تا
23. خوانساری، جمال الدین محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم، تهران: دانشگاه تهران، 1366ش
22. خویی، ابراهیم بن حسین، الدره النجفیه، بی جا، بی تا
24. دلشاد تهرانی، مصطفی، تراز حیات: ساختارشناسی عدالت در نهج البلاغه، تهران: انتشارات دریا، چاپ اوّل، 1390ش
25. ــــــــــــــــــــ ، حکومت حکمت، تهران: خانه اندیشه جوان، 1379ش
26. ــــــــــــــــــــ ، دلالت دولت: آیین نامه ی حکومت و مدیریت در عهدنامه ی مالک اشتر، انتشارات دریا، چ اوّل، 1388ش
27. ــــــــــــــــــــ ، دولت آفتاب، تهران: خانه اندیشه جوان، چ اوّل،1384ش
28. دهقان، حمید، شمیم عدالت، قم: انتشارات رسالت، چ اوّل، 1384ش
29. دیریاز، عسگر، عدالت اقتصادی در کلام و سیره علی(ع)، مجله حوزه و دانشگاه، 1380، ش27
30. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن، دمشق بیروت: دارالعلم دارالشامیه، چ اوّل، 1412ق
31. رسولیان، سید عباس، مجموعه مقالات همایش دوسالانه اقتصاداسلامی، تهران: پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس، 1378ش
32. سبحانی فر، محمد جواد و ابوالقاسم مردمی، عدالت اجتماعی در فرهنگ علوی، دو فصلنامه علمی – پژوهشی پاسداری فرهنگی انقلاب اسلامی، سال دوم، شماره6، پاییز و زمستان1391
33. شریعت، فرشاد، بررسی ابعاد نظری عدالت در گفتمان سیاسی اسلام و غرب، تهران: دانشگاه امام صادق(ع)، 1387ش
34. شریفی، عنایت الله، عدالت اجتماعی از منظر قرآن کریم، فصلنامه رهیافت انقلاب اسلامی، سال پنجم، شماره16، پاییز1390
35. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، قم: موسسه آل البیت علیهم السلام، 1409ق
36. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم: دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چ پنجم، 1417 ق
37. طبرسی، فضل بن حسن، نثر الآلئ، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چ دوم، 1384ش
38. ـــــــــــــــــــــ ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصرخسرو، 1372ش
39. عبده، محمد، شرح نهج البلاغه، مصحح: محمد محیی الدین عبدالحمید، المکتبه التجاریه الکبری، بی تا
40. علیخانی، علی اکبر، توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی(ع)، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل وابسته به موسسه انتشارات امیرکبیر، چ دوم، 1381ش
41. عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران: امیرکبیر، 1361ش
42. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم: انتشارات هجرت، چ دوم، 1410ق
43. فیض کاشانی، محمد بن محسن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، تهران: انتشارات الصدر، 1415ق
44. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، الوافی، اصفهان: کتابخانه امام امیرالمومنین علی علیه السلام، 1406ق
45. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1412ق
46. قرضاوی، یوسف، مشکله الفقر وکیف عالجها الاسلام، بیروت: موسسه الرساله، 1412ق
47. قزوینی، عبدالکریم ابن محمد یحیی، بقا و زوال دولت در کلمات سیاسی امیرمومنان(علیه السلام)، به کوشش رسول جعفریان، قم: انتشارات کتاب خانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، 1371ش
48. قمی، شیخ عباس، شرح حکم نهج البلاغه، تهران: بنیاد نهج البلاغه، 1375ش
49. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چ چهارم،1407ق
50. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1407ق
51. لبیب بیضون، تصنیف نهج البلاغه، قم: مرکز انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، چ سوم، 1375ش
52. لنکرانی، محمد فاضل، آئین کشورداری از دیدگاه امام علی(ع)، تقریر و تنظیم: حسین کریمی،تهران: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1373ش
53. لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق: حسین حسنی بیرجندی، قم: دارالحدیث، 1376ش
54. محمدی ری شهری، محمد، موسوعه الامام علی بن ابی طالب، قم: دارالحدیث للطباعه و النشر، چ اوّل، 1421ق
55. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت: دارالوفاء، چاپ دوم، 1403ق
56. مصطفی ابراهیم، معجم الوسیط، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1400ق
57. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه نشر و ترجمه کتاب، 1360ش
58. مصباح، محمدتقى، حقوق و سیاست در قرآن، قم: موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره، 1384ش
59. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، تهران: صدرا، بی تا (الف)
60. ــــــــــــــ، سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، تهران: صدرا، بی تا (ب)
61. ــــــــــــــ ، سیرى در نهج البلاغه،تهران: صدرا،بى تا (ج)
62. ــــــــــــــ ، عدل الهی، تهران: صدرا، بى تا (د)
63. ــــــــــــــ ، مجموعه آثار، تهران: صدرا، چ دوم، 1370ش
64. مغنیه، محمدجواد، فى ظلال نهج‏البلاغه، بیروت: دارالعلم للملایین، 1973م
65. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام امیرالمومنین علیه السلام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چ اوّل، 1378ش
66. ــــــــــــــــــــــــــــ ، پیام امیرالمومنین علیه السلام، تهران: دارالکتب الاسلامیه،1381ش
67. ــــــــــــــــــــــــــــ ، پیام امیرالمومنین علیه السلام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1387ش
68. ــــــــــــــــــــــــــــ ، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1374ش
69. موسوی، سید عباس، شرح نهج البلاغه، بیروت: دارالرسول الاکرم- دارالمحجه البیضاء، چ اوّل، 1376ش
70. میرخلیلی، محمود و محمد علی حاجی ده آبادی، دانش نامه امام علی علیه السلام، زیر نظر علی اکبر صادقی رشاد، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1380ش
71.نظرى، فرشاد، عدالت و سیاست؛ بررسى ابعاد نظرى و کاربردى عدالت در گفتمان سیاسى اسلام و غرب، تهران: دانشگاه امام صادق علیه السلام، 1387ش
72. نیکو برش راد، فرزانه، حکومت و عدالت اجتماعی در دوران امام علی علیه السلام، تهران: نغمه نو اندیش، 1386ش
73. هاشمی خراسانی، حجت، شرح صد و ده کلمه از کلمات امیرالمومنین علیه السلام، قم، نشر حازق، چ اوّل، 1370ش
74. هاشمى خوئى، میرزاحبیب‏اللّه، منهاج البراعه فى شرح نهج‏البلاغه، تصحیح سیدابراهیم میانجى، تهران: المکتبه الاسلامیه، چ چهارم،1400ق
75. هاشمی رفسنجانی، (آیت الله) علی اکبر، عدالت اجتماعی، تهران: انتشارات امام صادق (ع)، بی تا


تعداد صفحات : 30 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود