تارا فایل

مبانی نظری آثار اجتماعی عدالت قضایی، امام علی، نهج البلاغه


 آثار اجتماعی عدالت قضایی
1-5. عدالت قضایی از منظر امام علی علیه السلام
یکی از مهم ترین حوزه هایی که اجرای عدالت در آن بسیار ضروری و بر اثر بی عدالتی در آن، بیشترین ظلم ها و حق کشی ها صورت می گیرد قضاوت است.
عدالت قضایی عبارت است از برابر داشتن و رعایت تساوی در بین طرفین دعوی توسط قاضی در جریان رسیدگی و صدور حکم به نفع صاحب حق با رعایت منافع عمومی در چهارچوب موازین اسلامی. به عبارت دیگر عدالت قضایی عبارت است از رسیدگی و صدور حکم به قصد ایجاد توازن بین حقوق فرد و اجتماع در چهارچوب قانون، چنان چه امام علی علیه السلام می فرماید: "مَنِ ابْتُلِیَ بِالْقَضَاءِ فَلْیُوَاسِ بَیْنَهُمْ فِی الْاِشارَهِ وَ النَّظَرِ وَ فِی الْمَجْلِسِ: هر که در مقام قضاوت قرار گیرد، باید در اشاره کردن ها و نگاه ها و جایگاه نشستن، میان مردمان برابری را پاس دارد." (کلینى، 1407ق:ج7، 413)
امام علی علیه السلام در رابطه با اجرای عدالت در قضاوت و داوری درباره ی همه ی انسان ها چه خویشاند و چه بیگانه، به مالک اشتر می فرماید: "عَلَیْکَ بِالْعَدْلِ فِی حُکْمِکَ اِذَا انْتَهَتِ الْاُمُورُ اِلَیْکَ وَ اَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ وَ کُنْ فِی ذَلِکَ صَابِراً مُحْتَسِباً وَ افْعَلْ ذَلِکَ بِقَرَابَتِکَ حَیْثُ وَقَعَ وَ ابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا یَثْقُلُ عَلَیْهِ‏ مِنْهُ فَاِنَّ مَغَبَّهَ ذَلِکَ مَحْمُودَهٌ:هنگامى که کارها جهت داورى، و صدور حکم‏ به تو عرضه مى‏شود عدالت را مراعات کن. اجراى حقّ را در باره هر که باشد، چه خویش و چه بیگانه، لازم بدار و در این کار شکیبایى پیشه کن و این شکیبایى را به حساب خدا بگذار. هر چند، در اجراى عدالت بستگان تو را زیان رسد و تو چشم به سرانجام کاردار، هر چند تحمّل آن بر آنان سنگین آید ولى سرانجامش دلنشین و پسندیده است. (ابن شعبه حرانی، 1403ق: 145)
در نگاه امام علی علیه السلام عدالت قضایی چنان مهم است که در هشداری به شریح قاضی فرموده است: "یا شُرَیْحُ، قَدْ جَلَسْتَ مَجلِساً لایَجْلِسُهُ الّا نَبِیُّ او وصِیُّ نَبِیّ اوْ شَقِیٌّ: ای شریح! تو در جایی نشسته ای که جز پیامبر یا وصیّ پیامبری، و یا شقاوتمندی در آن جا نمی نشیند." (کلینی، 1407ق: ج7، 406)
این سخن به معنای نفی قضاوت از جانب غیر پیامبران یا وصیّان پیامبران نیست، بلکه بیان گر اهمیت قضاوت و جایگاه ویژه ی آن است که کم ترین نادانی و نابکاری در آن، بیش ترین تباهی و ستمگری را خواهد داشت.
حضرت در کلامی دیگر در مورد اهمیت عدالت قضایی می فرماید: "مِنْ اَفْضَلِ الاِخْتِبَارِ وَ اَحْسَنِ الاِسْتِظْهَارِ اَنْ تَعْدِلَ فِی الْقَضَاءِ وَ تَجْرِیَهُ فِی الْخَاصَهِ وَ الْعَامَّهِ عَلَی السَّوَاءِ: از برترین گزیدن ها و بهترین پشتیبان ها این است که در قضاوت، عدالت را به کاربندی و آن را در بین ویژگان و همگان یکسان اجرا نمایی." (لیثی الواسطی، 1376ش:471)
در نصّ صریح قرآن نیز ضرورت وجود عدالت در قضاوت کاملاً مشهود است، چنان که خداوند در آیه57 سوره مبارکه نساء می فرماید: "وَاِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ اَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ: هنگامی که بین مردم حکم نمودید، پس باید به عدالت حکم کنید."، و در آیه 9 سوره مبارکه حجرات می فرماید: "فَاَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ؛ در داوری میان دو طایفه از مومنین به عدالت بین آن ها اصلاح نمایید."
از نظر امام علی علیه السلام کسی می تواند عدالت قضایی را رعایت کند که دربردارنده خصوصیات ویژه ای باشد، چنان چه می فرماید: "ثُمَّ اخْتَرْ لِلْحُکْمِ بَیْنَ النَّاسِ اَفْضَلَ رَعِیَّتِکَ فِی نَفْسِکَ، مِمَّنْ لاَ تَضِیقُ بِهِ الاْمُورُ، وَلاَ تُمَحِّکُهُ الْخُصُومُ وَلاَ یَتَمادَىفِی الزَّلَّهِ وَلاَ یَحْصَرُمِنَ الْفَیْءِ، ؟ اِلَى الْحَقِّ اذَا عَرَفَهُ، وَلاَ تُشْرِفُ نَفْسُهُعَلَى طَمَعٍ، فَهْمٍ دُونَ اَقصَاهُ اَوْقَفَهُمْ فِی الشُّبُهَاتِ وَآخَذَهُمْ بِالْحُجَجِ، وَاَقَلَّهُمْ تَبَرُّماً بِمُرَاجَعَهِ الْخَصْمِ، وَاَصْبَرَهُمْ عَلَى تَکَشُّفِ الاْمُورِ، وَاَصْرَمَهُمْعِنْدَ اتِّضَاحِ الْحُکْمِ، مِمَّنْ لاَ یَزْدَهِیهِ اطْرَاءٌ وَلاَ یَسْتَمِیلُهُ اِغْرَاءٌ: سپس از میان مردم، برترین فرد، در نزد خود را براى قضاوت برگزیناز کسانی که مراجعه فراوان آن ها را در تنگنا قرار ندهد. و بر خورد مخالفان‏ با یکدیگر او را به خشم و کج‏خلقى وا ندارد. در اشتباهاتش پافشارى نکند. و باز گشتبه حق، هنگامى که براى آن ها روشن شد، بر آن ها سخت نباشد. طمع را از دل بیرون کرده، و در فهم مطالب به اندک تحقیق، اکتفا نکند، ازکسانى که در شبهات از همه محتاط تر، و در یافتن و تمسک به حجت و دلیل از همهمصرتر باشند. با مراجعه مکرر شکایت کنندگان کمتر خسته شوند و در کشف امور شکیباتر، و به هنگام آشکار شدن حق در فصل خصومت ازهمه قاطع تر باشند.از کسانی که ستایش فراوان آن ها را فریب ندهد، و تمجیدهاى‏ بسیار آنانرا متمایل به جانب مدح کننده نسازد." (نهج البلاغه، نامه53، ص434)
حضرت در جایی دیگر قضاوت را جز برای امام عادل روا ندانسته است، و در این رابطه می فرماید: "لا یصلح الحکم ولا الحدود ولا الجمعه الاّ بامام عادل؛ حکومت و اجرای حدود (قضاوت) و امامت جمعه جز برای پیشوای عادل برقرار نمی شود." (مجلسی، 1403ق:ج 86، 256)
اگر "عدالت قضایى" وجود نداشته باشد، و جامعه از یک دستگاه قضایى سالم برخوردار نباشد، سرمایه‏داران و متکاثران و خودمحوران و دنیاداران در همه جا نفوذ مى‏کنند، و به "حق ناحق کردن" مى‏پردازند، و کسانى را که باید بخرند- به اشکال گوناگون و گاه با نام هایى ظاهر الصّلاح- مى‏خرند، و ریشه "حقّ" و "قسط" و "عدل‏" و "احسان" را از بن مى‏سوزانند، و حقوق حق‏داران مختلف را (در فرصت هایى که مى‏توانند در اختیار داشته باشند، و با روابطى که مى‏توانند- حتى با مقامات- برقرار کنند)، پایمال مى‏کنند، و جریان امور را همواره به سود خویش شکل مى‏دهند، و اعتقادات مردم را به اسلام و قدرت قضایى اسلام- اسلام مظلوم- در معرض تزلزل در مى‏آورند، و دین خدا را، در راه مال و منال و جاه و مقام خویش، به سوى انزوا مى‏رانند. (حکیمى، 1380ش: ج‏5، 485)
از این رو حضرت بر این مهم سفارش و تاکید کرده و می فرماید: "علیک بالعدل فی حکمک اذ انتهیت الامور الیک؛ هر گاه قضاوت سراغت آمد، رعایت عدالت بر تو لازم است." (مجلسی، 1403ق: ج 74، 261)
اگر عدالت قضایی، با قدرت و قاطعیّت در تمام جامعه مستقرّ شود، هر گونه زور و تجاوز و حقّ کشی از بین می رود، ظلم و فساد از جامعه برچیده می شود و اساس حکومت محکم و بی تزلزل خواهد شد.

2-5. آثار اجتماعی عدالت قضایی
1-2-5. پرداخت حقوق هرکس مطابق با عمل وی
یکی از اثرات اجرای عدالت قضایی این است که به هر کارگزاری مطابق با میزان عملی که انجام داده است، پاداش داده می شود و فرقی ندارد که این افراد از چه موقعیتی در جامعه برخوردارند، چنان چه امام علی علیه السلام در نامه 53 نهج البلاغه به مالک اشتر امر می نماید: "ثم اعرف لکل امرء منهم ما ابلی و لا تضمن بلاء امرء الی غیره و لاتقصرن به دون غایه بلائه و لا یدعونک شرف امرء الی ان تعظم من بلائه ما کان صغیرا و لا ضعه امرء الی ان تستصغر من بلائه ما کان عظیما؛ اندازه رنج هر یک از کارگزاران را در نظر داشته باش و رنج یکی را به حساب دیگری مگذار و در پاداش او به اندازه تلاشی که کرده و رنجی که دیده، کوتاهی مکن. مبادا بزرگی کسی موجب شود که رنج اندک او بزرگ جلوه کند و فرودی رتبه کسی سبب شود که کوشش سترگ او خوار و کم جلوه به حساب آید." (نهج البلاغه، نامه53، ص434)
منظور حضرت از این گفتار، این است که نخست به عمل نگاه کن سپس به شخص عامل. به عکس آن چه در میان اکثر مردم معمول است که نخست به عمل کننده نگاه می کنند آن گاه به عمل و همین امر سبب می شود در ارزیابی اعمال اشخاص گرفتار خطا و اشتباه شوند و از عدالت دور گردند.
حضرت در بخش دیگری از نامه53 می فرماید: "ولایکونن المحسن والمسیء عندک بمنزله سواء فان فی ذلک تزهیدا لاهل الاحسان فی الاحسان و تدریبا لاهل الاسائه علی الاسائه و الزم کلا منهم ما الزم نفسه:هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظرت مساوى باشند زیرا این‏کار سبب مى‏شود که افراد نیکوکار در نیکی های شان بى رغبت ‏شوند، و بدکاران در عمل‏ بدشان تشویق گردند، هر کدام از این ها را مطابق کارش پاداش ده!"
با نیکوکاران و بدکاران نباید به طور یکسان عمل شود زیرا خلاف عدالت است، و باید با هر یک مطابق با عملی که انجام داده است، رفتار شود. حال اگر در جامعه ای عدالت اجرا نشود، این دو گروه در چشم همه یکسان می شوند، یکسان در نظر گرفتن نیکوکار و بدکار باعث می شود که رغبت فرد نیکوکار در اثر دیدن بی عدالتی حاکم بر جامعه، به انجام کارهای نیک کم شود و فرد بدکار که در عوض رفتار بدش به نیکی با وی رفتار شده، به سمت بدی تمایل پیدا کند. امّا اگر عدل اقامه گردد، در نتیجه نیکوکاران و بدکاران در چشم مردم یکسان نیستند و با هریک از آن ها مطابق با کردارشان عمل می شود. در چنین حالت، فرد نیکوکار دستمزد کارهای نیک خود را می بیند و در نتیجه تمایل وی به انجام کارهای نیک بیشتر می شود، امّا فرد بدکار که به اقتضای عدالت، با رفتار نادرست وی برخورد شده، از رفتار نادرست خویش پشیمان می شود و تلاش می کند که از انجام چنین کارهایی دوری نماید.
2-2-5. برابری طرفین دعوا در قضاوت
عدالت قضایی اقتضا می کند که قاضی در تمام موارد میان طرفین دعوا برابری را رعایت کند و به طور یکسان به صورت طرفین دعوا نگاه کند و به گونه ای عمل نکند که احساس شود قاضی به یکی از طرفین دعوا نظر خاصی دارد، چنان که امام صادق از امیرالمومنان علی علیه السلام روایت کرده است: "مَنِ ابْتُلِیَ بِالْقَضَاءِ فَلْیُوَاسِ بَیْنَهُمْ فِی الْاِشارَهِ وَ النَّظَرِ وَ فِی الْمَجْلِسِ: هر که در مقام قضاوت قرار گیرد، باید در اشاره کردن ها و نگاه ها و جایگاه نشستن، میان مردمان برابری را پاس دارد." (کلینى، 1407ق: ج7، 413)
برابری و تساوی طرفین دعوا در نظر قاضی، مانع قضاوت ناحق قاضی به نفع یکی از طرفین می شود. هم چنین این امر موجب می شود که قاضی یکی از دادخواهان را علیه دیگری راهنمایی نکند تا به گونه ای در دادگاه سخن بگوید و از خود دفاع کند که طبق موازین قضایی دادگاه به سود او رای داده شود. علاوه بر این، یکسان نگری قاضی سبب می شود که حق کسی پایمال نشود و به ناحق، علیه یکی از طرفین دعوا حکمی داده نشود.
نقل است که در زمان حکومت خلیفه دوم فردی از امام شکایتی نزد خلیفه برد، او امام را حاضر کرد. و به ایشان گفت: یا اباالحسن دوشادوش مدعی بنشین. در این هنگام آثار ناراحتی در چهره امام آشکار شد. عمر گفت یا علی از این که دوشادوش مدعی بنشینی اکراه داری؟ علی علیه السلام فرمودند: نه، ولی ناراحتی ام از این است که بین من و مدعی، مساوات را رعایت نکردی، زیرا مرا با گفتن کنیه ام تکریم کردی، ولی او را این گونه گرامی نداشتی. (ابن ابی الحدید،1404ق:ج 17، 65)
کلینی نیز از سلمه بن کهیل چنین نقل می کند: شنیدم امیرالمومنین علیه السلام به شریح قاضی می فرمود: "ثُمَّ وَآسِ بین المُسْلِمِینَ بِوَجْهِکَ وَ مَنْطِقِکَ وَ مَجْلِسِکَ، حَتَّی لَایَطْمَعَ قَرِیبُکَ فِی حَیْفِیکَ، وَ لَایَیْاسَ عَدُوُّکَ مِنْ عَدَلِکَ: میان مردمان در نگاه کردن و سخن گفتن و جایگاه نشستن ات برابری را پاس دار، تا نزدیکانت به ستم جانبداری تو از خود طمع نبندند، و دشمنانت از عدالتت نومید نشوند." (کلینى، 1407ق:ج7، 412)
قرآن کریم نیز همواره انسان ها را به رعایت عدالت فرا می خواند و از آن ها می خواهد که به هنگام داورى یا شهادت و یا در هر مورد دیگری که سخنى مى‏گویند عدالت را رعایت کنند و از مسیر حق منحرف نشوند، هر چند در مورد خویشاوندان شان باشد و داورى و شهادت به حق به زیان آن ها تمام گردد، چنان چه می فرماید: "وَ اِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى‏ (انعام/152): و هنگامى که سخنى مى‏گویید، عدالت را رعایت نمایید، حتى اگر در مورد نزدیکان (شما) بوده باشد"
امام علی علیه السلام نه تنها در سخن، بلکه در رفتار خویش نیز به اجرای عدالت در زمینه قضاوت و داوری عمل می نمود، چنان چه در تاریخ آمده است که در زمان خلافت امام علیه السلام زره آن حضرت گم شد، پس از مدتی ایشان زره را در دست مرد نصرانی دیدند. امام علیه السلام او را به محضر قاضی شریح برد و فرمود: "این زره برای من است من آن را نه فروخته ام و نه به کسی بخشیده ام." شریح پس از شنیدن ادعای مدعی رو به نصرانی کرد و گفت: در مقابل این دعوا چه دفاعی داری؟ نصرانی گفت: این زره برای من است، لیکن امیرالمومنین را دروغگو نمی شناسم.
سپس شریح از حضرت علیه السلام خواست که برای اثبات دعوای خود دلیل و گواهی بیاورد و چون امام علیه السلام گواهی نداشت، شریح به نفع نصرانی حکم داد. در این هنگام مرد نصرانی زره را برداشت و جلسه قضاوت را ترک کرد، آن نصرانى پس از آن که چند قدمى دور شد بازگشت و گفت: من گواهى مى‏دهم که این گونه قضاوت کردن از احکام پیامبران است. چنین آیینی که شخص اوّل جهان اسلام را با مردی نصرانی برابر می نشاند و به قاضی دادگاهش چنین آزادی می دهد که دور از هرگونه نگرانی و تشویش، به دعوا و دفاع رسیدگی کند و به نفع فردی بیگانه و زیان خلیفه مسلمین حکم کند، جز بر پایه حق بنیاد نشده است. چنین عدالتی در زندگی نصرانی تحول عظیمی پدید آورد و موجب شد که وی مسلمان شود. (مجلسی، 1403ق: ج41، 58)

3-2-5. برپایی حق و تساوی در رعایت حقوق مردم
امام علی علیه السلام حکومت را در این جهت می خواست که به وسیله ی آن بتوان حقوق و قوانین را برپا داشت و هرگونه باطل و ناروایی و تجاوز را باز داشت: "والله لَهِیَ اَحَبُّ اِلیَّ من اِمرتکم، اِلاّ اَن اُقیم حقّاً، اَواَدفع باطلاً: سوگند به خدا این کفش نزد من از امارت و حکومت بر شما محبوب تر است، لکن (من قبول چنین امارت و حکومتى نموده‏ام براى اینکه) حقّى را ثابت گردانم یا باطلى را بر اندازم." (نهج البلاغه، خطبه33، ص76)
چنین هدفی جز با عدالت قضایی و تکیه بر آن، محقّق نمی شود؛ و در هر جامعه ای، در هر موردی که بی عدالتی قضایی صورت یافته، پیامدهای تباه آن، محدود به همان حوزه نگشته، و همه ی عرصه های زندگی را تحت تاثیر قرار داده و به تباهی کشانده است، چنان که امام علی علیه السلام در ماجرای حکمیت و داوری دو حَکَم (ابوموسی اشعری و عمروعاص) بیان کرده است که چگونه، داوری هواپرستانه و ستمگرانه ی آنان، سبب تباهی های بسیار شد. (دلشاد تهرانی، 1390ش:547)
علی بن ابی طالب علیه السلام در تبیین اهمیّت عدالت و لزوم پای بندی به آن می فرماید: "انّ العدل میزان الله سبحانه الّذی وضعه فی الخلق و نصبه لاقامه الحقّ فلاتخالفه فی میزانه و لاتعارضه فی سلطانه: عدالت ترازوی خدای سبحان است که آن را در میان مردم به منظور برپا داشتن حقّ نصب کرده است. پس شما هرگز برخلاف میزان الهی عمل نکنید و از طریق مخالت با اصول عدالت به معارضه با قدرت لایزال الهی نپردازید." (تمیمی آمدی، 1410ق: 224)
با به کارگیری عدالت در قضاوت می توان حق را در جامعه جاری ساخت و در این صورت حق کسی ضایع نمی شود و اگر حق انسانی توسط افراد ظالم تصاحب شود به وسیله عدالت قضایی می توان حق وی را ستاند، چنان چه حضرت علیه السلام در مقایسه عدالت و احسان می فرماید: "العدل، الانصاف والاحسان; التفضل: عدالت، انصاف و احسان نیکی کردن است." (نهج البلاغه، حکمت231، ص509)
یعنی عدالت آن است که، براساس انصاف، حق مردم به آن ها داده شود، ولی احسان آن است که علاوه بر ادای حقوق، به آن ها نیکی کنی.
امام علیه السلام در خطبه 37 نهج البلاغه نیز تاکید می کند که دلیل پذیرش حکومت از جانب وی، اجرای حق و عدالت و گرفتن حق ضعیفان از زورمندان می باشد، به همین دلیل می فرماید: "الذَّلِیلُ عِنْدِی عَزِیزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ، وَالْقَوِیُّ عِنْدِی ضَعِیفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مَنْهُ: ذلیل در نزد من عزیز و قوی است تا حق را برایش بستانم و قوی در نزدم ضعیف است تا حق را از او بگیرم." (نهج البلاغه، خطبه37، ص81)
در واقع می توان گفت عدالت رعایت حقوق دیگران و تجاوز نکردن به حدود و حقوق آن هاست. و آن که عدالت می ورزد، به حقوق دیگران تجاوز نمی کند و یا حافظ حقوق دیگران در برابر متجاوزان است. در حقیقت عدالت قضایی اقتضاء می کند که از حقوق مردم و به ویژه انسان های ضعیف محافظت شود و حق کسی پایمال نگردد.
امام علی علیه السلام در رابطه با تساوی حقوق مردم چه خویشاوند و چه بیگانه، به مالک اشتر می فرماید: "عَلَیْکَ بِالْعَدْلِ فِی حُکْمِکَ اِذَا انْتَهَتِ الْاُمُورُ اِلَیْکَ وَ اَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِیدِ وَ کُنْ فِی ذَلِکَ صَابِراً مُحْتَسِباً وَ افْعَلْ ذَلِکَ بِقَرَابَتِکَ حَیْثُ وَقَعَ وَ ابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا یَثْقُلُ عَلَیْهِ‏ مِنْهُ فَاِنَّ مَغَبَّهَ ذَلِکَ مَحْمُودَهٌ: هنگامى که کارها جهت داورى، و صدور حکم‏ به تو عرضه مى‏شود عدالت را مراعات کن. اجراى حقّ را در باره هرکه باشد، چه خویش و چه بیگانه، لازم بدار و در این کار شکیبایى پیشه کن و این شکیبایى را به حساب خدا بگذار. هر چند، در اجراى عدالت بستگان تو را زیان رسد و تو چشم به سرانجام کاردار، هر چند تحمّل آن بر آنان سنگین آید ولى سرانجامش دلنشین و پسندیده است. (ابن شعبه حرانی، 1403ق: 145)
رعایت عدالت در داوری و قضاوت باعث می شود که حقوق نزدیکان قاضی با سایر افراد به طور مساوی در نظر گرفته شود و در این میان تبعیضی صورت نگیرد زیرا تبعیض، منجر به صدور حکم به نفع نزدیکان قاضی هر چند که گناه کار باشند، می گردد. امّا بااجرای عدالت قضایی،اگر حکمی به زیان بستگان و نزدیکان قاضی صادر شود، هر چند که این امر برای آن ها سنگین می باشد ولی عاقبت نیکی را برای آن ها به دنبال دارد.
امام علی علیه السلام در جای دیگر درباره تساوی حقوق مردم می فرماید: "فلیکن امر النّاس عندک فی الحقّ سواء، فانّه لیس فی الجور عوض من العدل: باید همه مردم را در حقوق خویش به چشم مساوى بنگرى (و به یک تن ستم روا مدارى)، زیرا که نمى‏شود ستمگرى را به جاى عدالت بر جامعه تحمیل کرد." (نهج البلاغه، نامه59، ص449)
تساوی حقوق مردم نزد حضرت از اهمیت زیادی برخوردار بوده، زمانی که خدمت امام گزارش دادند که مصقله بن هبیره شیبانی، فرماندار اردشیر خّره (فیروز آباد) از شهرهای فارس ایران، اموال بیت المال را بی حساب و کتاب به قوم و قبیله خود می دهد. امام علیه السلام نامه ای به وی می نویسد و او را سخت بر این کار ملامت می کند، و در نامه به او می فرماید: "بَلَغَنِی عَنْکَ اَمْرٌ اِنْ کُنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ اَسْخَطْتَ اِلهَکَ، وَاَغْضَبْتَ اِمَامَکَ: اَنَّکَ تَقْسِمُ فَیْءَالْمُسْلِمِینَ الَّذِی حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَخُیُولُهُمْ، وَاُرِیقَتْ عَلَیْهِ دِمَاوُهُمْ، فِیمَنِ اعْتَامَکَمِنْ اَعْرَابِ قَوْمِکَ، فَوَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ، وَبَرَاَ النَّسَمَهَ، لَئِنْ کَانَ ذلِکَ حَقّاً لَتَجِدَنَّ بِکَ عَلَیَّ هَوَاناً، وَلَتَخِفَّنَّ عِنْدِی مِیزَاناً، فَلاَ تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّکَ، وَلاَ تُصلِحْ دُنْیَاکَ بِمَحْقِ دِینِکَ، فَتَکُونَ مِنَ الاْخْسَرِینَ اَعْمَالاً اَلاَ وَاِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَکَ وَقِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَهِ هذَا الْفَیْءِ سَوَاءٌ، یَرِدُونَ عِنْدِی عَلَیْهِ، یَصْدُرُونَ عَنْه: … به من گزارش رسیده که تو غنایم مربوط به مسلمانان را که به وسیله اسلحه و اسب های شان به دست آمده و خون های شان در این راه ریخته شده، در بین افرادی از بادیه نشینان قبیله ات تقسیم کرده ای. اگر این گزارش صحیح باشد، تو در نزد من خوار خواهی شد و ارزش و مقدرات کم خواهد بود. آگاه باش، حق مسلمانانی که نزد من و یا پیش تو هستند در تقسیم این اموال مساوی است، باید همه آن ها به نزد من آیند و سهمیه خود را از من بگیرند." (نهج البلاغه، نامه ۴۳، ص415)
یکی از مصادیق عدالت قضایی، عدالت در کیفر و پاداش است، از آن جا که جرم، نوعی ظلم و جفا به حقوق مردم و خارج ساختن مسیر عادی و طبیعی امور و نقض حقوق فردی و اجتماعی به حساب می آید اجرای عدالت قضایی باعث می شود کسانی که به خود جرات می دهند و حقوق دیگران را پایمال می کنند به مجازات برسند و حقوق پایمال شده افراد را به آنان بازگرداند.
حضرت که خود الگوی کامل عدالت بودند همواره نه تنها در زمان حکومتش بلکه در سراسر زندگی گوهربارش عدالت را در بین مردم اجرا می نمود و همیشه حقوق همه مردم را به طور مساوی پرداخت می نمود و برای وی فرقی نداشت که کسی عرب باشد یا عجم و یا از چه قبیله و نژادی باشد، حتی ایشان تبعیضی بین نزدیکانش با سایر مردم قائل نمی شد، چنان چه در تاریخ آمده است که در بیت المال گردن بند مرواریدی بوده است، دختر امیرالمومنین علیه السلام آن را برای آرایش عید قربان به عنوان عاریه به مدت سه روز، از خزانه دار بیت المال گرفت. حضرت گردن بند را نزد دخترش دید و آن را شناخت، به او گفت: این گردن بند را ازکجا آورده ای؟ دختر گفت آن را از خزانه دار بیت المال عاریه گرفته ام، سپس آن را باز می گردانم. ایشان خزانه دار را احضار نمودند و به وی فرموند: چگونه گردن بندی را که جزو بیت المالاست بدون اجازه من و رضایت مردم به دختر امیرالمومنین علیه السلام داده ای؟ گفت: ای امیرالمومنین دختر تو بود و آن را عاریه گرفت که بازگرداند. من ضامن آن هستم و آن را سالم به جای خود باز می گردانم. فرمود: آن را همین امروز به جای خود بازگردان و اگر مثل این کار را تکرار کنی، تو را مجازات خواهم کرد. سپس فرمود: اگر دختر من این گردن بند را به صورت عاریه نمی گرفت، به خدا سوگند نخستین هاشمی بودم که دست او را به خاطر سرقت قطع می کردم. این سخن امام به گوش دخترش رسید، و به امام گفت: ای امیرالمومنین، من دختر تو و پاره تن تو هستم چه کسی از من برای پوشیدن این گردن بند سزاوارتر است؟ حضرت فرمود: ای دختر علی بن ابی طالب خود را از حق دور مکن، آیا همه زنان مهاجر در این عید، با چنین گردن بندی آرایش کرده بودند؟ (فیض کاشانی، 1415ق: ج15، 554-553)

4-2-5. عدم طمع نزدیکان قاضی و امیدواری سایرین به عدالت وی
به سبب اجرای عدل و داد توسط قاضی، نزدیکانش طمع به جانبداری ناعادلانه او ندارند و افراد دیگر نیز به عدالت ایشان امیدوار می شوند، چنان چه امام علی علیه السلام به قاضی شریح می فرماید: "ثُمَّ وَآسِ بین المُسْلِمِینَ بِوَجْهِکَ وَ مَنْطِقِکَ وَ مَجْلِسِکَ، حَتَّی لَایَطْمَعَ قَرِیبُکَ فِی حَیْفِیکَ، وَ لَایَیْاسَ عَدُوُّکَ مِنْ عَدَلِکَ: میان مردمان در نگاه کردن و سخن گفتن و جایگاه نشستن ات برابری را پاس دار، تا نزدیکانت به ستم جانبداری تو از خود طمع نبندند، و دشمنانت از عدالتت نومید نشوند." (کلینی، 1407ق: ج7، 412)
اگر یک قاضی عدالت را در قضاوت های خود رعایت نکند، در صورتی که یکی از خویشاوندانش منجر به خطایی شود و پایش به دادگاه برسد، به علت عدم رعایت عدالت به حمایت از وی می پردازد، حقوق طرف مقابل را زیر پا می گذارد و به ناحق حکمی را به نفع او صادر می نماید. امّا چنان چه قاضی در قضاوت هایش عدالت را لحاظ کند، به سبب اجرای عدالت قضایی، همه مردم اعم از نزدیکان و عوام در نظر وی یکسان می باشند و از روی عدل و داد بین آن ها قضاوت می کند، و این امر موجب می شود که نزدیکان قاضی از وی انتظار نداشته باشند که در مقام قضاوت، به طور ناعادلانه از آن ها طرفداری نماید و به نفع آنان حکم صادر کند.
امام علیه السلام در نامه خود به محمد بن ابکر، به وی چنین سفارش کرده است: "وَ اِذَا اَنْتَ قَضَیْتَ بَیْنَ النّاسِ، فَاحْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَکَ، وَ لَیِّنْ لَهُمْ جَانِبَکَ، وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ، وَ آسَ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظِ وَ النَّظَرِ، حَتَّی لایَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِی حَیْفِکَ، وَ لایَاْیَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عِدْلِکُ عَلَیْهِمْ: و چون در میان مردمان به داوری نشینی، در برابر آنان فروتنی کن، و با ایشان خوش رفتار باش و به نرمی رفتار نما، و در نگاهت به طور مساوی رفتار کن تا بزرگان به جانبداری ات از خودشان و ستمگری ات طمع نبندند، و ناتوان از عدالتت بر آنان ناامید نشوند." (مجلسی، بحارالانوار، ج33، ص586)
طبق دیدگاه امام علی علیه السلام رعایت عدالت در قضاوت باعث می شود، افراد ضعیف و ناتوان جامعه از قضاوت عادلانه قاضی مایوس نشوند و از صدور حکمی که برخلاف حق و حقوق آنان باشد، ممانعت شود. در این صورت این افراد به طور کامل به حقوق خود دست می یابند و هیچ ظلم یا اجحافی درحق آنان صورت نمی گیرد.
پسعدالت قضایی از عواملى مانند جلب منافع شخصى، خویشاوندى و توانگرى که باعث تاثیر منفى در قضاوت مى شود برحذر مى دارد، قرآن کریم نیز در این زمینه مى فرماید:"یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى‏ اَنْفُسِکُمْ اَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْاَقْرَبِینَ اِنْ یَکُنْ غَنِیًّا اَوْ فَقِیراً فَاللَّهُ اَوْلى‏ بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى‏ اَنْ تَعْدِلُوا وَ اِنْ تَلْوُوا اَوْ تُعْرِضُوا فَاِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِیراً (نساء/135): اى کسانى که ایمان آورده‏اید! کاملًا قیام به عدالت کنید! براى خدا شهادت دهید، اگر چه (این گواهى) به زیان خود شما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما بوده باشد! (چرا که) اگر آن ها غنىّ یا فقیر باشند، خداوند سزاوارتر است که از آنان حمایت کند. بنا بر این، از هوى و هوس پیروى نکنید که از حق، منحرف خواهید شد! و اگر حق را تحریف کنید، و یا از اظهار آن، اعراض نمایید، خداوند به آن چه انجام می دهید، آگاه است."
5-2-5. ایجاد امنیت اجتماعى
اجرایقسط و عدل و نفى امتیاز خواهى و اشرافى گرى، رابطه تنگاتنگی با امنیت اجتماعی دارد.زیرا بدون عدالت جامعه ای آرام و متوازن شکل نخواهد گرفت. پایمال کردن حقوق فردی و اجتماعی منجر به تضاد اجتماعی و تنش های اجتماعی خواهد شد. ظلم، پایمال کردن حقوق افراد، خود موجب ناامنی و سرکشی و طغیان و نشان دادن نارضایتی خود نسبت به وضع موجود است. به همین دلیل رابطه ای میان عدالت و تحقق امنیت پیدا شده است.
امنیت اجتماعی در سایه تقوا و رعایت حرمت و حقوق انسان محرومان و برخورد با مفسدان و مجرمان به وجود می آید. از آن جایی عدالت قضایی ضامن اجرای حدود و احکام الهی و حافظ حقوق انسان های محروم است در نتیجه تامین کننده امنیت اجتماعی می باشد.
امنیت عبارت از اطمینان خاطری است که بر اساس آن افرادی که در جامعه زندگی می کنند نسبت به حفظ جان، حیثیت و حقوق مادی و معنوی خود بیم و هراسی نداشته باشند که مستلزم دو تضمین اساسی است: 1. تضمین امنیت افراد در مقابل هر نوع توقیف، زندانی شدن، مجازات و دیگر تعارضات خودکامه و غیرقانونی حکومتی. 2. تضمین امنیت افراد از طریق حمایت های اعمال شده از سوی جامعه برای هر یک از اعضای خود به منظور حفظ حقوق و تعلقات و برخورداری از آزادی های انسانی. (آشوری، 1383ش:148)
به طور کلی امنیت عبارت از آرامشی است که فرد و جامعه با احراز آن، ارزش‎ها و حقوق خویش را از هر گونه تعرض مصون می‎یابد. بر این اساس امنیت در شرایط وجود حق تحقق می‎یابد و افراد و ملت‎هایی از آن بهره‎ مند می‎گردند که به گونه‎ای صاحب حق باشند و حق فرد، جامعه و ملت‎ها در یک نظام عادلانه مشخص می‎گردد و از این رو امنیت در سایه عدالت قابل تبیین می‎باشد.
اگر در دستگاه قضا عدالت وجود نداشته باشد و کار قضا به افراد نالایق و غیر متعهد و بی سواد و ظالم واگذار شود، جور و فساد رواج پیدا کرده و حقوق مردم پایمال می شود. در جوامع انسانی با اجرای عدالت است که جامعه ی سالم و امن به وجود آمده، به گونه ای که هر فردی از افراد جامعه با خیال راحت نسبت به جان، مال و ناموس خود احساس امنیت می نماید و بستر رشد و تعالی و رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی فراهم می گردد.
امام علی علی السلام در خطبه 131 نهج البلاغه می فرماید: "اللَّهُمَّ اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کَانَ مِنَّا مُنَافَسَهً فِی سُلْطَانٍ وَ لَا الْتِمَاسَ شَیْ‏ءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطَامِ وَ لَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَ نُظْهِرَ الْاِصْلَاحَ فِی بِلَادِکَ فَیَاْمَنَ‏ الْمَظْلُومُونَ: پروردگارا تو می دانى آن چه ما انجام دادیم نه براى این بود که ملک ‏و سلطنتى به دست آوریم، و نه براى این که از متاع پست دنیا چیزى تهیه کنیم، بلکه به خاطراین بود که نشانه‏هاى از بین رفته دینت را باز گردانیم، و صلح و مسالمت را در شهرهایت‏آشکار سازیم، تا بندگان ستمدیده‏ات در ایمنى قرار گیرند."
امام در این بخش از خطبه هدف حکومت را احیای عدالت بیان می نماید، عدالت قضایی نیز جزئی از این عدالت است که حضرت به خاطر آن زمامداری حکومت را در دست گرفت. پس در صورت برقراری عدالت قضایی نه تنها مظلومان بلکه همه مردم در امنیت کامل قرار می گیرند. امنیت در زندگى بشر یک پدیده حیاتى است که بدون آن، ادامه حیات انسان با دشوارى هاى جدى روبه رو خواهد بود.
با برقراری عدالت قضایی افراد از هرگونه تجاوز و تعرضى نظیر قتل، ضرب و جرح، حبس، شکنجه‏هاى روحى و جسمى و سایر مجازات‏هاى غیر قانونى و به تعبیر دیگر هر عملى که منافى شئون و حیثیت انسانى اوست، نظیر فحشا، بهره‏کشى و غیره که براساس موازین منطقى و قانونى نباشد، در امان می باشند. هم چنین با کیفر و مجازات مجرمان و کسانی که مخل آسایش دیگران می باشند، نه تنها این افراد بلکه هرکس که قصد ظلم و تجاوز داشته باشد، از ترس مجازات شدن جرات نمی کند که به کسی ظلم و ستم کند در نتیجه مردم جامعه از تجاوز و تعدی این افراد در امان می مانند و در آرامش به سر می برند.
به طور کلی می توان گفت سلامت و بسامانی همه ی حوزه های عدالت در گرو عدالت قضایی است، زیرا بدون عدالت قضایی، هیچ حوزه ای امنیت لازم برای برپایی و بسامانی را نخواهد داشت، و جان، ناموس، حیثیت، آبرو، آزادی، زندگی شخصی، مسکن، شغل، و روابط اجتماعی و اقتصادی از تعرّض و تعدّی مصون و در امان نخواهد بود. (دلشاد تهرانی، 1390ش:547)

6-2-5. عدم زورگویی و درازدستی یکی از طرفین دعوا بر دیگری
قضاوت عادلانه میان دو نفر مانع زورگویی و درازدستی یکی از طرفین دعوا بر دیگری می شود، چنان چه امام علی علیه السلام می فرماید: "یَنْبَغِی لِلْحَاکِمِ اَنْ یَدَعَ التَّلَفُّتَ اِلَى خَصْمٍ دُونَ خَصْمٍ وَ اَنْ یَقْسِمَ النَّظَرَ فِیمَا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَ لَا یَدَعَ خَصْماً یُظْهِرُ بَغْیاً عَلَى صَاحِبِهِ: شایسته است که قاضی از التفات کردن به یکی از طرفین دعوا و التفات نکردن به دیگری خودداری ورزد، و نگاه هایش را میان آن دو عادلانه تقسیم کند، و به هیچ یک از دو طرف دعوا اجازه ندهد به دیگری زورگویی و درازدستی کند." (ابن حیون، 1385ق:ج2، 533)
عدم رعایت عدالت قضایی و توجّه بیش از حد به یکی از طرفین دعوا مانند طرفداری از وی و یا راهنمایی کردن او، منجر به تجاوز و ستم به طرف مقابل می گردد. امّادر صورتی که قاضى از توجّه بیش از حد به یکى از دو مدّعىخوددارى ورزد، و نگاه خود را به طور عادلانه در میان آن دو تقسیم کند و اجازه ندهد که یکی از طرفین به حقوق دیگری تجاوز کند، عدالت قضایی رعایت شده و در نتیجه زمینه‏اى برای ستم و تعدّی به طرف مقابل پدید نمی آید.
7-2-5. سعادت و آرامش
امام علی علیه السلام با بینش الهی خود، اجرای عدالت در جامعه را موجب ثبات و آرامش و باعث سعادت می داند و در این رابطه می فرماید: "العدلُ سبیلُ الاستقرار و السعاده" (لبیب بیضون، 1375ش: 591)
امام در مورد برابری مردم در مقام داوری و اجراء قانون، نیز درفرمان تاریخیش به مالک اشتر چنین می فرماید: "فَاِنِّی سَمِعْتُ؟ رَسُولَ اَللَّهِ ص؟ یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ لَنْ تُقَدَّسَ اُمَّهٌ لاَ یُوْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ اَلْقَوِیِّ: من از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنیدم: هرگز ملتی که حق ناتوان هایش از توانگرانش بدون ترس و نگرانی گرفته نشود، رنگ سعادت و خوشبختی را نخواهد دید." (نهج البلاغه، نامه53، ص439)
با توجه به این سخن اگر در جامعه عدالت قضایی اجرا شود، در این صورت است که حق انسان های ضعیف و ناتوان به راحتی از انسان های ثروتمند و چپاول گر گرفته می شود، و در نتیجه مردم آن جامعه به سعادت مندی و خوش بختی دست می یابند.
امام علیه السلام در کلامی دیگر می فرمایند: "الانصاف راحه، الشّرّ وقاحه؛ عدل و دادرسی سبب راحتی و آسایش مردم است، و بدی و ظلم نشان کمی شرم و حیا است." (خوانساری، 1366ش: ج1، 13)
از آن جا که عدالت قضایی باعث می شود حق کسی پایمال نشود، و حق انسان های ناتوان و ضعیف به راحتی از ظالمان و ستمگران ستانده شود، در چنین حالت، محیطی به وجود می آید که مردم در آن احساس آسایش و آرامش می کنند و دیگر نگران حقوق ضایع شده خود و نحوه پس گرفتن آن از ستمگران نمی باشند.
امیرالمومنین علیه السلام در خطبه 15 نهج البلاغه، عدالت را عامل آسایش مردم می دانند، چنان چه می فرمایند: "وَ اَللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ اَلنِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ اَلْاِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَاِنَّ فِی اَلْعَدْلِ سَعَهً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ اَلْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ اَضْیَقُ:به خدا قسم! اگر آن املاک (بیت المال غارت شده) را پیدا کنم به صاحبانش بازمى‏گردانم، اگر چه ‏مهریه ی زنان قرار گرفته یا کنیزها با آن خریدارى شده باشد. برای این که در عدالت، گشایش و رفاه برای عموم است."
بر اثر عدالت قضایی حقوق غصب شده توسط ستمگران به دست صاحبان اصلی آن می رسد و بر این اساس مردم آسایش و راحتی پیدا می کنند.
عدالت قضایی اقتضا می کند که کار زشت و گناه مجرم و افرادی که به آزار و اذیّت مردم و یا تجاوز حقوق می پردازند، بی کیفر نماند و این افراد مکافات عمل خود را به جبران جرم یا گناهیکه مرتکب شده اند، به دوش بکشند. این کیفر و مجازات باعث می شود که نه تنها شخص گناهکار بلکه افراد دیگری که اندیشه گناه و یا مردم آزاری را در ذهن خود می پرورانند به خود اجازه گناه و یا تجاوز به حریم مردم را ندهند، در این صورت است که مردم بدون هیچ ترس و واهمه زندگی می کنند و در آرامش به سر می برند.
پس می توان گفت دادگری سبب خوشبختی و سعادت، و ستم، سبب تباهی و هلاکت است. و هلاکت انسان ها، ویرانی جامعه ها و نابودی حکومت ها، نتیجه ی تخلّف ناپذیر بی دادگری است.

8-2-5. حمایت از حقوق مردم و صاحبان حق
از دیگر ثمرات عدالت قضایی حمایت از حقوق مردم می باشد چنان چه امام علی علیه السلام در این رابطه به قاضی شریح می فرماید: "انْظُرْ اِلَى اَهْلِ الْمَعْکِ وَ الْمَطْلِ‏ وَ دَفْعِ حُقُوقِ النَّاسِ مِنْ اَهْلِ الْمَقْدُرَهِ وَ الْیَسَارِ مِمَّنْ یُدْلِی بِاَمْوَالِ الْمُسْلِمِینَ اِلَى الْحُکَّامِ فَخُذْ لِلنَّاسِ بِحُقُوقِهِمْ مِنْهُمْ وَ بِعْ فِیهَا الْعَقَارَ وَ الدِّیَارَ فَاِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ مَطْلُ الْمُسْلِمِ الْمُوسِرِ ظُلْمٌ لِلْمُسْلِمِ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَقَارٌ وَ لَا دَارٌ وَ لَا مَالٌ فَلَا سَبِیلَ عَلَیْهِ وَ اعْلَمْ اَنَّهُ لَا یَحْمِلُ النَّاسَ عَلَى الْحَقِّ اِلَّا مَنْ وَرَّعَهُمْ‏ عَنِ الْبَاطِلِ: مواظب مردمان پول دار و متمکن باش، که براى پرداختن طلب دیگران امروز و فردا مى‏کنند و آنان را سر مى‏دوانند، و از مال مردم به حاکمان رشوه مى‏دهند، پس حقوق مردم را از ایشان بستان و براى این امر، خانه‏ها و ملک ها را بفروش! که من از پیامبر خدا "ص" شنیدم که گفت: سردوانیدن فرد مسلمان متمکن مسلمان دیگر را ستم است. و هر کس که ملک و خانه و مال نداشته باشد، دستى بر او نیست. و بدان که فقط کسى مردمان را به رعایت حق وا مى‏دارد که آنان را از باطل دور کند." (کلینی، 1407ق: ج‏7، 412)
همواره در یک جامعه باید موقعیتی ایجاد گردد که از حقوق مردم آن جامعه در برابر رشوه دهندگان و سایر افرادی که حقوق آن ها را زیر پا می گذارند، حمایت شود این امر با عدالت قضایی صورت می گیرد. ولی چنان که عدالت قضایی بر جامعه حکم فرما نباشد حقوق مردم به تصاحب ثروتمندان و زورگویان در می آید و به دست آنان پایمال می شود.
از نظر حضرت علیه السلام، حمایت از حقوق مردم و رسانیدن این حقوق به دست آنان از اهمیت زیادی برخوردار است، چنان چه در این رابطه می فرماید: "افضل الجود ایصال الحقوق الى اهلها: افزون ترین جود رسانیدن حقّ ها به اهل آن است." (تمیمی آمدی، 1410ق: 202)
یعنى اداى حقوق‏ مردم‏ خواه حقوقى باشد که از خصوص ایشان مشغول الذّمّه باشد و خواه حقوقى باشد که حق تعالى از براى دیگران قرار داده باشد مثل زکاه و خمس، و "بودن اداى حقوق افضل از بخشش هاى تبرّعى" ظاهر است، زیرا که ترک آن ها باعث عذاب و عقاب مى‏شود به خلاف ترک این ها. (خوانساری، 1366ش: ج2، 430)
در کلام دیگری امام علی علیه السلام رشوه گرفتن برای صدور حکم را که مصداقی از عدم اجرای عدالت قضایی می باشد، عامل ضایع شدن حقوق مردم می داند و می فرماید: "… قد علمتم انّه لا ینبغی ان یکون الوالی على الفروج، و الدّماء، و المغانم، و الاحکام، و امامه المسلمین، البخیل فتکون فی اموالهم نهمته؛ و لا الجاهل فیضلّهم بجهله؛ و لا الجافی فیقطعهم بجفائه؛ و لا الحائف للدّول فیتّخذ قوما دون قوم؛ و لا المرتشی فی الحکم فیذهب بالحقوق و یقف بها دون المقاطع؛ و لا المعطّل للسّنه فیهلک الامّه: … دانستید که روا نیست آن کس که بر ناموس و خون و غنایم و زمامدارى مسلمانان ولایت دارد بخیل باشد، زیرا حرص او موجب تصرف در آن اموال خواهد شد؛ نیز نباید نادان باشد، تا به جهل و نادانى خود مردمان را گمراه نسازد؛ نیز نباید سخت و خشن باشد تا با این خشونت رابطه مردمان را با خود نبرد؛ هم چنین نباید در تقسیم اموال بی عدالتى کند و دسته‏اى را با دسته‏اى دیگر فرق گذارد؛ نیز براى حکم کردن میان مردم رشوه نگیرد، تا از راه این ارتشا حقوق‏ مردم‏ را ضایع نکند و از اجراى حدود خدا در نماند؛ و سنت را معطّل نگذارد، که تعطیل سنت سبب هلاک امت است." (نهج البلاغه، خطبه131، ص189)
اگر قاضی در حکمرانى و داورى رشوه‏گیر باشد، نتیجه این بی دادگرى آن چنان مى‏شود که اگر بخواهد در قضیّه‏اى داورى کند، دفاع را آن قدر طولانى، و حقّ را مبهم و دشوار مى‏گرداند، تا با روشن بودن حقّانیّت، هر دو طرف دعوا ناگزیر به مصالحه شوند، و غرض او در این کار، مرعوب کردن صاحب حقّ است به این که در صورت عدم مصالحه، حقّ او به کلّى ضایع خواهد شد تا در نتیجه تن به سازش دهد، و به بخشى از حقّ خود قانع گردد، و با این حال نیز از او رشوه دریافت مى‏کند و حق وی را پایمال می کند.
9-2-5. مهلت دادن به کسی که شاهد غایبی دارد در مجلس قضاوت
یکی از آثار عدالت قضایی، مهلت دادن به کسی که شاهد غایبی دارد در مجلس قضاوت می باشد تا به این وسیله حکمی به طور ناحق علیه او صادر نگردد. حضرت علی علیه السلام در این را به شریح قاضی می فرماید: "وَ اجْعَلْ لِمَنِ‏ ادَّعَى‏ شُهُوداً غُیَّباً اَمَداً بَیْنَهُمَا فَاِنْ اَحْضَرَهُمْ اَخَذْتَ لَهُ بِحَقِّهِ وَ اِنْ لَمْ یُحْضِرْهُمْ اَوْجَبْتَ عَلَیْهِ الْقَضِیَّهَ: و براى کسى که شهود غایبى دارد مدتى معین کن تا آنان را حاضر کند، پس اگر آنان را آورد حق او را بگیر، و اگر حاضر نکرد حکم بر ضد او صادر خواهد شد." (کلینی،1407ق:ج‏7، 412)
حضرت علی علیه السلام در تمام قضاوت های خود، دفاع متهمان را می شنید و به آنان حق دفاع می داد. حضرت علیه السلام در این کلام به شریح قاضی فرمان می دهد تا به کسی که مدعی است شهودی دارد که غایب هستند و یا دلیلی دارد که در آینده می تواند ارائه کند، مهلت دهد.
مهلت دادن به کسی که شاهد غایبی دارد باعث می شود که قاضی پس از احضار شاهد و با توجه به بیانات او، حکم صادر نماید. در این صورت حکمی که صادر شده به نفع وی می باشد و حقی از او ضایع نمی گردد. البته شهادت شخص شاهد نیز باید عادلانه باشد و در غیر این صورت ارزشی ندارد چنان که خداوند تبارک و تعالی می فرماید: "یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ للهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَناَنُ قَوْم عَلَى اَلاَّ تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (مائده/8): اى کسانى که ایمان آورده اید، براى خدا، به داد برخیزید و به عدالت شهادت دهید، و نباید دشمنى گروهى شما را بر آن دارد که عدالت نکنید. عدالت کنید که آن به تقوا نزدیک تر است و از خدا پروا دارید، که خدا به آن چه انجام مى دهید، آگاه است."
10-2-5. پرهیز از قضاوت با ظنّ و گمان غیر معتبر
یکی از مهم ترین ثمرات عدالت قضایی این است که هیچ گاه حکمى بر اساس ظنّ و پندار غیر معتبر و فهم شخصى افراد صادر نمى‏ شود؛ زیرا اطمینان نمودن به ظنّ و گمان غیر معتبر با حکومت عادلانه سازگار نیست.
حکومت در صورتى حکومت عدل و داد است که بر اساس علمى که مطابق با واقع است، رفتار نماید؛ و گرنه چگونه می توان حکمى را بر مبناى ظنّ – که خلاف آن محتمل است – حکم واقعى و عادلانه دانست؟
بنابراین، در آن زمان چون حکومت کاملاً عادلانه است هر گونه قضاوتى در آن عصر و دوران بر مبناى عدالت مى‏باشد و اقتضاى عدالت آن است که حکم، مطابق با واقع و بر اساس علم و یقین باشد نه ظنّ وگمان.
امام علی علیه السلام در این رابطه می فرماید: "لَیْسَ مِنَ الْعَدْلِ الْقَضَاءُ عَلَى الثِّقَهِ بِالظَّن: داورى با گمان بر افراد مورد اطمینان، دور از عدالت است." (نهج البلاغه، حکمت220، ص507)
عدالت از عمل کردن به بدگمانی و حکم کردن به بدی، جلوگیری می کند، در این صورت کسی از روی ظن و گمان غیرمعتبر و بدون علم و آگاهی قضاوت نمی کند و تا زمانی که نسبت به چیزی اطمینان پیدا نکرده اند حکمی را صادر نمی کند و در این حالت سایر مردم از قضاوت های ظن آلود در امان می مانند.
در کلام دیگری، حضرت علیه السلام در قسمتی از وصیت خود به فرزندش محمد بن حنفیّه می فرماید: "لَیْسَ مِنَ الْعَدْلِ‏ الْقَضَاءُ بِالظَّنِّ عَلَى‏ الثِّقَهِ: داورى با گمان بر افراد مورد اطمینان، دور از عدالت است. " (ابن بابویه قمی، 1413ق:ج4، 3)
"القضاء بالظن‏ على‏ الثقه" یعنی اگر به شخصی درمورد دین و دیانت، محبت او و غیره اطمینان داری، تا زمانی که به نابودی این موارد یقین پیدا نکرده ای، نباید به زوال و نابودی آن قضاوت کنی. (فیض کاشانی، 1415ق: ج‏26، 240)
خداوند تبارک و تعالی نیز در قرآن کریم قضاوت بر اساس ظنّ و گمان و بدون علم و آگاهی را نهی می نماید و در این باره می فرماید: " وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْم‏ (اسراء/36): از آن چه به آن علم نداری پیروی مکن."
در واقع پیروی از ظنّ و گمان هرگز انسان ها را به حقیقت نمی رساند، چنان چه خداوند می فرماید: "وَ ما یَتَّبِعُ اَکْثَرُهُمْ اِلَّا ظَنًّا اِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئا(یونس/36): و بیشتر آنها، جز از گمان (و پندارهاى بى‏اساس)، پیروى نمى‏کنند (در حالى که) گمان، هرگز انسان را از حقّ بى‏نیاز نمى‏سازد (و به حق نمى‏رساند)!"
نکره آوردن لفظ "ظنّ" اشاره به این است که ظنّ آنها ظنّ سفلى و پائین است که مستند به نفس بوده و پست و هلاک کننده است، و گر نه ظنّ علمى مستند به عقل، چیزى است که طالب آخرت به ندرت از آن جدا مى‏شود، یعنى تا چندى که داخل در ولایت نشده و بواسطه پیروى از ولایت عالم و آگاه نشده کمتر از این ظنّ جدا مى‏شود، و همین ظنّ او را به دار علم مى‏کشاند و مورد مدح و ستایش قرار مى‏گیرد. بنابراین گمان‏ها و ظنّ‏ها اگر عقلى و علوى باشند ممدوح وخوب هستند ولى توقف در آن جا بدون این که به علم برساند سزاوار نیست. و اگر آن ظنون نفسى دنیوى سفلى باشد مذموم و بد است. (گنابادی، 1407ق: ج2، 303)

فهرست منابع و مآخذ
قرآن
نهج البلاغه نسخه صبحی صالح، قم: انتشارات هجرت، 1414ق
1. آشوری، داریوش، دانش نامه سیاسی، تهران: نشرمروارید، چ سوم، ۱۳۷۳ش
2. آشوری،محمد، حقوق بشر و مفاهیم مساوات، انصاف و عدالت، تهران: انتشارات دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه،1383ش
3. ابن ابى‏الحدید، عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج‏البلاغه، قم: آیه الله مرعشی نجفی، 1404ق
4. ابن بابویه قمی، ابوجعفر محمد بن علی، من لایحضره الفقیه، محقق: علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413ق
5. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل رسول صلی الله علیه وآله، محقق: علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین قم، جامعه مدرسین، 1403ق
6. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، قم: موسسه آل البیت علیهم السلام، 1385ق
7. ابن فارس قزوینی، ابوالحسن احمد، معجم مقاییس اللغه، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1422ق
8. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، بیروت‏: دار صادر، چ سوم، 1414 ق
9. ابوهلال عسکری، معجم الفروق اللغویه، قم: جامعه مدرسین، 1412ق
10. احمدی، علی اصغر، عدالت اجتماعی، موانع و دستاوردهای آن، فصلنامه معرفت، سال بیستم، شماره171، اسفند1390
11. افتخاری، اصغر، نسبت عدالت و امنیت در اندیشه سیاسی شیعه، پژوهشنامه علوم سیاسی، سال چهارم، شماره3، تابستان1388
12. بحرانی، علی بن میثم، شرح نهج البلاغه، بی جا، دفتر نشر الکتاب، 1362ش
13. تقی زاده، محمود، مسائل جامعه شناسی از دیدگاه امام علی(ع)، تهران: هیئت تحریریه بنیاد نهج البلاغه، 1373ش
14. تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، غررالحکم و دررالکلم، محقق و مصحح: سید مهدى‏ رجائى، قم‏: دار الکتاب الاسلامی‏، 1410ه ق
15. جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم: موسسه انصاریان، 1381ش
16. جعفرى، محمدتقى، ترجمه و تفسیر نهج‏البلاغه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چ دوم، 1363ش
17. ـــــــــــــــــ ، حکمت اصول سیاسی اسلام، تهران: بنیاد نهج البلاغه، 1379ش
18. جمال زاده، ناصر، عدالت سیاسی و اجتماعی در سه رهیافت فقهی، فلسفی و جامعه شناسی، مجله دانش سیاسی، شماره8، پاییز و زمستان1387
19. جمشیدی، محمد حسین،نظریه ی عدالت، تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1380ش
20. حائرى، محسن، اندیشه‏هاى اقتصادى در نهج‏البلاغه، تهران: بنیاد نهج‏البلاغه، چدوم، 1386ش
21. حکیمی، محمدرضا وحکیمی، محمد و حکیمی، علی، الحیاه، ترجمه احمد آرام، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ اول، 1380ش
22. خلیلی، محمد علی، فرهنگ عربی به فارسی، کتابفروشی و چاپخانه ی علی اکبر علمی، بی تا
23. خوانساری، جمال الدین محمد، شرح غررالحکم و دررالکلم، تهران: دانشگاه تهران، 1366ش
22. خویی، ابراهیم بن حسین، الدره النجفیه، بی جا، بی تا
24. دلشاد تهرانی، مصطفی، تراز حیات: ساختارشناسی عدالت در نهج البلاغه، تهران: انتشارات دریا، چاپ اوّل، 1390ش
25. ــــــــــــــــــــ ، حکومت حکمت، تهران: خانه اندیشه جوان، 1379ش
26. ــــــــــــــــــــ ، دلالت دولت: آیین نامه ی حکومت و مدیریت در عهدنامه ی مالک اشتر، انتشارات دریا، چ اوّل، 1388ش
27. ــــــــــــــــــــ ، دولت آفتاب، تهران: خانه اندیشه جوان، چ اوّل،1384ش
28. دهقان، حمید، شمیم عدالت، قم: انتشارات رسالت، چ اوّل، 1384ش
29. دیریاز، عسگر، عدالت اقتصادی در کلام و سیره علی(ع)، مجله حوزه و دانشگاه، 1380، ش27
30. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن، دمشق بیروت: دارالعلم دارالشامیه، چ اوّل، 1412ق
31. رسولیان، سید عباس، مجموعه مقالات همایش دوسالانه اقتصاداسلامی، تهران: پژوهشکده اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس، 1378ش
32. سبحانی فر، محمد جواد و ابوالقاسم مردمی، عدالت اجتماعی در فرهنگ علوی، دو فصلنامه علمی – پژوهشی پاسداری فرهنگی انقلاب اسلامی، سال دوم، شماره6، پاییز و زمستان1391
33. شریعت، فرشاد، بررسی ابعاد نظری عدالت در گفتمان سیاسی اسلام و غرب، تهران: دانشگاه امام صادق(ع)، 1387ش
34. شریفی، عنایت الله، عدالت اجتماعی از منظر قرآن کریم، فصلنامه رهیافت انقلاب اسلامی، سال پنجم، شماره16، پاییز1390
35. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، قم: موسسه آل البیت علیهم السلام، 1409ق
36. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، قم: دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،چ پنجم، 1417 ق
37. طبرسی، فضل بن حسن، نثر الآلئ، ترجمه حمیدرضا شیخی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی، چ دوم، 1384ش
38. ـــــــــــــــــــــ ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران: انتشارات ناصرخسرو، 1372ش
39. عبده، محمد، شرح نهج البلاغه، مصحح: محمد محیی الدین عبدالحمید، المکتبه التجاریه الکبری، بی تا
40. علیخانی، علی اکبر، توسعه سیاسی از دیدگاه امام علی(ع)، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل وابسته به موسسه انتشارات امیرکبیر، چ دوم، 1381ش
41. عمید، حسن، فرهنگ عمید، تهران: امیرکبیر، 1361ش
42. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم: انتشارات هجرت، چ دوم، 1410ق
43. فیض کاشانی، محمد بن محسن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، تهران: انتشارات الصدر، 1415ق
44. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، الوافی، اصفهان: کتابخانه امام امیرالمومنین علی علیه السلام، 1406ق
45. قرشی بنایی، علی اکبر، قاموس قرآن، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1412ق
46. قرضاوی، یوسف، مشکله الفقر وکیف عالجها الاسلام، بیروت: موسسه الرساله، 1412ق
47. قزوینی، عبدالکریم ابن محمد یحیی، بقا و زوال دولت در کلمات سیاسی امیرمومنان(علیه السلام)، به کوشش رسول جعفریان، قم: انتشارات کتاب خانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، 1371ش
48. قمی، شیخ عباس، شرح حکم نهج البلاغه، تهران: بنیاد نهج البلاغه، 1375ش
49. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چ چهارم،1407ق
50. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعاده فی مقامات العباده، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1407ق
51. لبیب بیضون، تصنیف نهج البلاغه، قم: مرکز انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، چ سوم، 1375ش
52. لنکرانی، محمد فاضل، آئین کشورداری از دیدگاه امام علی(ع)، تقریر و تنظیم: حسین کریمی،تهران: دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، 1373ش
53. لیثی واسطی، علی بن محمد، عیون الحکم و المواعظ، محقق: حسین حسنی بیرجندی، قم: دارالحدیث، 1376ش
54. محمدی ری شهری، محمد، موسوعه الامام علی بن ابی طالب، قم: دارالحدیث للطباعه و النشر، چ اوّل، 1421ق
55. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت: دارالوفاء، چاپ دوم، 1403ق
56. مصطفی ابراهیم، معجم الوسیط، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1400ق
57. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه نشر و ترجمه کتاب، 1360ش
58. مصباح، محمدتقى، حقوق و سیاست در قرآن، قم: موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره، 1384ش
59. مطهری، مرتضی، بیست گفتار، تهران: صدرا، بی تا (الف)
60. ــــــــــــــ، سیری در سیره ائمه اطهار علیهم السلام، تهران: صدرا، بی تا (ب)
61. ــــــــــــــ ، سیرى در نهج البلاغه،تهران: صدرا،بى تا (ج)
62. ــــــــــــــ ، عدل الهی، تهران: صدرا، بى تا (د)
63. ــــــــــــــ ، مجموعه آثار، تهران: صدرا، چ دوم، 1370ش
64. مغنیه، محمدجواد، فى ظلال نهج‏البلاغه، بیروت: دارالعلم للملایین، 1973م
65. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، پیام امیرالمومنین علیه السلام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چ اوّل، 1378ش
66. ــــــــــــــــــــــــــــ ، پیام امیرالمومنین علیه السلام، تهران: دارالکتب الاسلامیه،1381ش
67. ــــــــــــــــــــــــــــ ، پیام امیرالمومنین علیه السلام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1387ش
68. ــــــــــــــــــــــــــــ ، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1374ش
69. موسوی، سید عباس، شرح نهج البلاغه، بیروت: دارالرسول الاکرم- دارالمحجه البیضاء، چ اوّل، 1376ش
70. میرخلیلی، محمود و محمد علی حاجی ده آبادی، دانش نامه امام علی علیه السلام، زیر نظر علی اکبر صادقی رشاد، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1380ش
71.نظرى، فرشاد، عدالت و سیاست؛ بررسى ابعاد نظرى و کاربردى عدالت در گفتمان سیاسى اسلام و غرب، تهران: دانشگاه امام صادق علیه السلام، 1387ش
72. نیکو برش راد، فرزانه، حکومت و عدالت اجتماعی در دوران امام علی علیه السلام، تهران: نغمه نو اندیش، 1386ش
73. هاشمی خراسانی، حجت، شرح صد و ده کلمه از کلمات امیرالمومنین علیه السلام، قم، نشر حازق، چ اوّل، 1370ش
74. هاشمى خوئى، میرزاحبیب‏اللّه، منهاج البراعه فى شرح نهج‏البلاغه، تصحیح سیدابراهیم میانجى، تهران: المکتبه الاسلامیه، چ چهارم،1400ق
75. هاشمی رفسنجانی، (آیت الله) علی اکبر، عدالت اجتماعی، تهران: انتشارات امام صادق (ع)، بی تا


تعداد صفحات : 26 | فرمت فایل : word

بلافاصله بعد از پرداخت لینک دانلود فعال می شود